به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « مثنوی معنوی » در نشریات گروه « ادیان و عرفان »

تکرار جستجوی کلیدواژه «مثنوی معنوی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • عبدالله واثق عباسی*، سارا نظام دوست
    هدف

    انرژی کیهانی نیروی حیاتی است که در همه جا از جمله در کیهان، بین کهکشان ها، مولکول ها و در فضا وجود دارد. حفظ نظم در زندگی، گسترش آگاهی، صلح درونی و نیز زیستن در لحظه حال، همگی از انرژی کیهانی قابل دریافت است. تمامی موجودات هر چند ممکن است غیرمتحرک به نظر برسند، در واقع شکلی دیگر از انرژی هستند. در کل جهان، همه چیز از جنس انرژی است. تبدیل ماده به انرژی و بالعکس، فرآیندی است که پیوسته و بی وقفه در جهان آفرینش به وقوع می پیوندد. از جمله شاعرانی که ناخودآگاه بدین مساله توجه نشان داده، مولاناست. مولوی بارها در مثنوی از آفرینش عالم هستی از عدم و عالم بی رنگی سخن گفته که تمام موجودات عالم قبل از آفرینش در عالم وحدت به صورت ذره وجود داشته اند و پس از پیدایش جهان مادی، روح آنها متفرق گشته و به صورت کنونی درآمده اند و این ناظر بر آگاهی و انرژی کیهانی است.

    روش

    این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی در صدد اثبات انرژی کیهانی در دفتر اول و دوم مثنوی است.

    نتایج

    نتایج نشان می دهد که مولانا با اینکه در زمانی می زیسته که خبری از علوم جدید و شعور کیهانی نبوده است اما ذهن کاوشگر او بسیاری از این علوم را به طور ناخودآگاه در خود داشته و در ابیات بسیاری بدان اشاره کرده است. مولوی با تفکر خلاقانه خود آنچنان بین موضوعات مختلف از جمله انرژی کیهانی و عرفان پیوند برقرار کرده که گویای مشاهدات درونی اوست.

    یافته ها

    یافته های پژوهش حاکی از آن است که انرژی کیهانی در دفتر اول و دوم مثنوی در پنج سطح خود یعنی سطح ماده، سطح صوت، سطح نور، سطح فکر و سطح روح، بازتاب داشته است. بر این اساس، سطح ماده، پایین ترین و سطح روح، والاترین سطح انرژی است که مولوی در مثنوی و نیز در دفتر اول و دوم بدان ها اشاره کرده است

    کلید واژگان: مولوی, مثنوی معنوی, دفترهای اول و دوم, شعور و انرژی کیهانی}
    Abdullah Vacegh Abbasi *, Sara Nezamdoost
    Objective

    Cosmic energy is a vital force that exists everywhere,including in the universe,between galaxies,molecules,and in space.Maintaining order in life,expanding awareness,inner peace,and living in the present moment can all be received from cosmic energy.All living things, although they may appear to be non-moving,are actually another form of energy.Everything in the universe is made of energy.The transformation of matter into energy and vice versa is a process that takes place continuously and without interruption in the world of creation.Among the poets who unconsciously paid attention to this issue is Molana.Mawlavi has repeatedly spoken about the creation of the universe in the Masnavi about nothingness and the colorless world, that all the creatures of the world existed in the form of particles before creation in the world of unity,and after the creation of the material world,their souls dispersed and became have entered the present and this is the observer of the awareness and cosmic energy.

    Methods

    This article aims to prove the cosmic energy in the first and second books of the Masnavi with a descriptive-analytical method.

    Results

    The results show that although Rumi lived in a time when there was no news of new sciences and cosmic consciousness,his exploratory mind unconsciously contained many of these sciences and mentioned them in many verses.With his creative thinking,Maulavi has established a link between different subjects, including cosmic energy and mysticism,which speaks volumes for his inner observations.

    Conclusions

    The Conclusions of the research indicate that the cosmic energy was reflected in the first and second books of the Masnavi in its five levels,i.e.,the level of matter, the level of sound,the level of light,the level of thought,and the level of the spirit.Based on this,the level of matter is the lowest and the level of spirit is the highest level of energy,which Mawlavi has mentioned in the Masnavi and also in first and second books

    Keywords: Molavi, Spiritual Masnavi, First, Second Books, Consciousness, Cosmic}
  • فرشته ارجمندی، احمدرضا کیخای فرزانه*، مصطفی سالاری

    زن در اشعار مولانا از سویی نماد عشق الهی، روح، جان، زمین و رویش است و از سوی دیگر، نماد جسم، نفس، دنیا و حرص است؛ سیمای دوگانه زن، نمودی از دوگانگی روح و جسم انسان است که بیانگر ابعاد نورانی و ظلمانی هستی است. زن نماد تجلی حق است و همزمان نماد نفس و شیطان و زمین. نمادها بازگوکننده عقاید نمادپردازان است. ازآنجاکه عقاید اجتماعی و نیز نگرش مولانا به زن، دارای دو جنبه منفی و مثبت است و از سوی دیگر، زن نیز دارای ویژگی ها و ابعاد مختلف است، نماد وی در اشعار مولانا، مدلول های متعدد و گاه مخالف پیدامی‏کند که به آن ها اشاره خواهیم کرد.

    کلید واژگان: مولوی, مثنوی معنوی, زن, ابعاد وجودی انسان, نماد, تمثیل}
    Fereshteh Arjmandi, Ahmadreza Keikhafarzane *, Mostafa Salari

    In Rumi's poetry, woman is a symbol of divine love, soul, life, earth, and growth, and it also symbolizes body, soul, world, and greed; the dualistic image of woman is a manifestation of the duality of the human spirit and body that expresses luminous and oppressive dimensions of existence. The woman is the symbol of righteousness and at the same time the symbol of the soul, the devil and the earth.Symbols reflect the beliefs of symbolists. Since Rumi's social beliefs and attitudes toward woman have both negative and positive aspects and the woman has different characteristics and dimensions in his works. This symbol appears in Rumi's poems, numerously. In this article we will point out these aspects.

    Keywords: Rumi, Mathnawi, woman, Human Dimensions, symbol, allegory}
  • احمد سلیمانی، سید هاشم گلستانی*
    پژوهش حاضر به روش تحلیلی - توصیفی به تشریح دیدگاه مولانا پیرامون جبر و اختیار و تبیین مواضع وفاق و اختلاف آن ها بدون رجحان یکی بر دیگری می پردازد که با هدف ایجاد بستری مناسب در قاب مقایسه و تحلیل، ذهن مخاطب را در این خصوص مشخصا به سمت و سوی یک مطالعه منسجم و منطبق با مبانی دینی بین عرفان و آیات سوق می دهد. اعتقاد به «قضا و قدر» ناشی از اعتقاد به اصل علیت عمومی در جهان است، براساس اعتقاد به این اصل، در عالم، هر پدیده ای علت و اندازه ای دارد و چیزی بدون علت و بدون اندازه گیری معین، به وجود نمی آید. هدف این تحقیق بررسی قضا و قدر در آیات و احادیث با دیدگاه مولوی است. در مثنوی معنوی مولانا، ارتباط عقل با قضا و قدر به شکلی زیبا و مناسب برجسته شده است. مولانا همانند گذشتگان خود تصور واحد و ملموسی از عقل و قضا و قدر ندارد، به همین خاطر در اثر معروف خود مثنوی معنوی به تشریح این موضوع می پردازد.
    کلید واژگان: قضا و قدر, اختیار, عقل, آیات و روایات, مولوی, مثنوی معنوی}
    Ahmad Soleimani, Seadhashem Golestani *
    The present research uses a descriptive-analytical method to explain Rumi's view on determinism, free will and the positions of agreement and disagreement without preference over each other which leads to a coherent study in accordance with our religious principles between mysticism and verses. The belief in "fate and predestination" stems from the belief in the principle of general causality in the world. According to this belief, in the universe, every phenomenon has a cause and a measure, and nothing comes into being without a cause and without a definite measure. The purpose of this research is to study predestiation (Qadha and Qadar) in verses and hadiths from Rumi's point of view. In Rumi's Masnavi, the relationship between reason and fate is emphasized in a beautiful and appropriate way. Rumi, like his predecessors, does not have a single and tangible idea of reason, fate, and value, so in his famous work, Masnavi Manavi, he explains this issue.
    Keywords: Qadha, Qadar, reason, verses, hadiths, Molavi, Masnavi}
  • ریحانه فرجی، علی اکبر افراسیاب پور*، ثورالله نوروزی داودخانه، محمد رحیمی

    دعا و مناجات با پروردگار، از روحانی ترین لحظات زندگی هر انسان خداشناس و دین مدار است و مثنوی معنوی نیز به عنوان شاهکار عرفانی زبان فارسی سرشار از دعا و مناجات هایی است که مولانا گاه از زبان خود و گاه از زبان شخصیت های مثنوی بیان نموده است. دعا و مناجات های مثنوی ، دارای کنش های گفتاری خاصی است که نشانگر معنی ثانوی آن هاست. نظریه «کنش گفتاری» به عنوان یکی از مباحث مهم تحلیل گفتمان در حوزه دانش زبان شناسی در آغاز توسط «آستین» مطرح شد و سپس، «سرل» طبقه بندی پنج گانه ای را برای آن ارایه داد. پایه نظریه کنش گفتاری سرل بر این استوار است که نقش های فعل و به دنبال آن جمله را در فرایند گفتمان می توان به پنج دسته کنش های اظهاری، عاطفی، ترغیبی، تعهدی و اعلامی تقسیم بندی کرد. در پژوهش حاضر تلاش شده است به شیوه تحلیل محتوایی و برمبنای تیوری کنش های گفتاری سرل، به تحلیل دعاها و مناجات های مثنوی پرداخته شود. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد، هریک از دعاها و مناجات های مولانا دارای کنش گفتاری خاصی است و از میان طبقه بندی پنجگانه سرل، «کنش ترغیبی» نسبت به دیگر کنش های گفتاری بسامد بالایی دارد و «کنش اعلامی» در آن ها به کارنرفته است.

    کلید واژگان: دعا و مناجات, کنش های گفتاری, مثنوی معنوی, مولانا}
    Reyhaneh Faraji, Ali Akbar Afrasiabpour *, Sourallah Norouzi Davudkhane, Mohammad Rahimi

    Prayers and supplications to God are one of the most spiritual moments in the life of every theologian and religious person. The prayers and supplications of Masnavi have special verbal actions that indicate their secondary meaning. The theory of "speech action" as one of the most important topics in discourse analysis in the field of linguistics was first proposed by Austin, and after him, Searle proposed a fivefold classification for it. The basis of Searle's theory of speech action is based on the fact that the roles of the verb and the following sentence in the process of discourse can be divided into five categories: expressive, emotional, persuasive, obligatory and declarative actions. In the present study, an attempt has been made to analyze the prayers and supplications of Masnavi based on the method of content analysis, and Searle's theory of speech actions. The results of this research show that each of Rumi's prayers and supplications has a specific speech action among Searle's five categories. The results show that "persuasive action" has higher frequency than the others and "declarative action" is not used.

    Keywords: Prayers, Supplications, Speech Actions, Masnavi, Rumi}
  • فرشاد اسکندری شرفی*، حسین صحراگرد، حسن حیدری، جلیل مشیدی

    مثنوی معنوی به عنوان دریایی از معانی عرفانی و اخلاقی، از جمله آثاری است که واژگان آن معانی گوناگون دارد. در این پژوهش که رویکردی توصیفی تحلیلی دارد و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، معانی باد در مثنوی بررسی شده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که باد در مثنوی، چون بسیاری از واژه ها، کارکردهای معنایی مختلف دارد و سخت جلوه گری می کند. باد در مثنوی 303 بار به کار رفته که بیشترین و کمترین بسامد آن به ترتیب در دفترهای ششم (68 بار) و پنجم (24 بار) است. وجود 60 کارکرد معنایی گوناگون باد در مثنوی، نشانگر توجه ویژه مولانا به این عنصر طبیعت و استفاده فراوان از آن برای طرح و تفهیم مباحث و مفاهیم عرفانی و اخلاقی متعدد است. پاره ای از معانی باد در مثنوی، پیش از مولانا نیز رایج بوده؛ و پاره ای دیگر حاصل خلاقیت اوست. باد در معنی رایج و معمول خود، باد در معنی فعل دعایی، باد در معنی غرور و خودبینی، باد در معنی نیستی و فنا، باد مطیع حضرت سلیمان (ع)، باد مطیع و تسبیح گوی خدا، باد در معنی محرک و خالق، باد در معنی نفس و... از پرتکرارترین کارکردهای معنایی باد در مثنوی است.

    کلید واژگان: طبیعت, شعر فارسی, مثنوی معنوی, مولانا, معانی باد}
  • احسان انصاری، مهدی ماحوزی*، سیده ماندانا هاشمی اصفهان

    کشف زوایای پنهان متن مثنوی، نه تنها برای پژوهشگران عرفان و ادب فارسی گیرا و پرجاذبه است، بلکه برای دوستداران ادبیات داستانی نیز از کشش و درخششی خاص برخورداراست. در این سال ها، تلاش هایی مبتنی بر روایت شناسی داستان های مثنوی شده است؛ اما در حوزه شناخت ساختاری مثنوی کمتر سخن به میان آمده است. ازاین رو، نگاهی دیگر به ساختار گفتمانی مثنوی می تواند زمینه ساز پژوهش های گوناگونی باشد. مقاله حاضر می کوشد باتکیه بر داستان های سه دفتر دوم مثنوی معنوی، گریزها و گسست های متن مثنوی را نشان دهد و از منظر دیگری، ساختار حاکم بر مثنوی را تبیین نماید. این پژوهش، برای نخستین بار است که براساس گفتمان مثنوی مولانا انجام می گیرد و تاکنون، به صورت مستقل، گسست ها و گریزهای مثنوی موردبررسی قرارنگرفته اند و ساختار مثنوی از این منظر کاویده نشده است. سه گسست را می توان در داستان های مثنوی ردیابی نمود: گسست روایتی، گسست گفتاری و گسست پیوندی. باتوجه به ارتباط داستان های اصلی با داستان های درونه ای درمی یابیم که بسیاری از داستان ها دارای پیوندی معنایی هستند. ازاین رو، گریزها و گسست ها بستر ساز ایجاد گفتمان/ متن مثنوی هستند و نقشی بنیادین را در گسترش گفتمان و تحقق اهداف عرفانی مولانا ایفا می کنند. بایددانست که مولانا با انگیزه های درونی یا بیرونی، این گسست ها را پی ریزی و پیگیری می نماید.

    کلید واژگان: گسست و گریز, ساختار, داستان, تمثیل, مثنوی معنوی, مولانا}
    Ehsan Ansari, Mahdi Mahoozi *, Seyedeh Mandana Hashemi Isfahan

    The discovery of the hidden angles of the Masnavi text is not only impressive for the researchers of mysticism and decorative literature, but also a special fascination for fiction.In these years, efforts have been made based on Narrative Science of Masnavi stories, but in the field of structural recognition of Masnavi is less spoken Therefore, another look at the discourse structure of Masnavi can be considered as the basis for a variety of researches.The present article seeks to illustrate the Rifts and Escapes of the Masnavi text by relying on the stories of the second three books of Masnavi, and to explain the structure of Masnavi from another perspective. This study is for the first time based on the discourse of Rumi's Masnavi, which has never been investigated independently, of Masnavi rifts and escapes, and the structure of Masnavi has not been explored from this perspective. Three Rifts can be traced in Masnavi stories: narrative discontinuity, spoken discontinuity, and hybrid discord. According to the relation between the main stories and the inner stories, we find that many stories have a semantic link. Therefore, Rifts and Escapes are the basis for the creation of the Masnavi discourse / text, and play a fundamental role in development discourse and realizing Rumi's mystical aims. It must be understood that Rumi, with internal or external motivations, follow up and structure these rifts.

    Keywords: Rift & Escape, structure, story, allegory, Mathnawi Ma'navi, Rumi}
  • سید محمدجلیل مصطفوی روضاتی، سید علی اصغر میرباقری فرد*

    بررسی دقیق آثار برخی حکما و عرفای ایرانی اشتراکات معنادار آن ها را نشان می دهد که این موضوع حاکی از پیوستگی روش آن ها است. مولانا شاعری است که بنابر گواهی تذکره ها و آثار خود وی، از حکما و عرفای پیش از خود تاثیر پذیرفته است. ازسوی دیگر شیخ شهاب الدین سهروردی، حکیمی است که با نگاه خاص فلسفی- عرفانی بر آرای عرفانی پس از خود تاثیر گذاشته است. نگاهی گذرا به تالیفات سهروردی این ظن را تقویت می کند که مولوی در سرایش مثنوی به آن ها نظر داشته است. یکی از ساحات مهم در طرز بیان عرفا و فلاسفه بهره گیری از تمثیل و حکایت است. آثار فارسی سهروردی که در آن زبان شیخ به زبان آثار عرفانی نزدیک شده، سرشار از تمثیل ها و حکایات است. نگاهی گذرا به آثار فارسی سهروردی خواننده آشنا با مثنوی را به مشابهتهایی معنادار میان تمثیل ها و حکایات این آثار رهنمون می کند. در این تحقیق در پی آن هستیم که ساختار و محتوای این تمثیل ها را به صورت تطبیقی و با شیوه توصیفی- تحلیلی بررسی کنیم.

    کلید واژگان: مثنوی معنوی, رسائل فارسی سهروردی, ادبیات تطبیقی, تمثیل}
    Seyed MohamadJalil Mostafavi, AliAsghar Mirbagherifard*

    A thorough and in-depth study of the works of some Iranian scholars and mystics reveals their meaningful contributions and suggests the continuity of their method. Mawlānā is a poet who, according to his testimonies and his own works, has influenced his predecessors and mystics. On the other hand, Shaikh Shahāb ad-Dīn Suhrawardi, known as Shaikh al-Ishraq, is a scholar who has had a serious impact on philosophers and mystical ideas after a certain philosophical-mystical view.A brief view of Suhrawardi’s writings reinforces this suspicion that  Mawlānā has also seen in his Mathnavi. Mystical works has special language that carry mystical experiences and didactic points. One of the important areas in the expression of mystics and philosophers is the use of parables and stories. The Persian works of Suhrawardi, in which the Shaikh language is approached in the language of mystical works, is full of allegories and anecdotes. A view of Persian works of Suhrawardi leads the reader familiar with Mathnavi into meaningful parallels between the allegories and the anecdotes of these works. The present research seeks to examine the structure and content of these allegories in a comparative and descriptive-analytical method.

    Keywords: Mathnavi Ma’navi, Suhrawardi’s Persian works, comparative literature, allegory}
  • فرج الله نخعی سرو، هادی حیدری نیا*، عزیزالله توکلی کافی آباد
    تحلیل گفتمان انتقادی شاخه ای از علم زبان شناسی است که به بررسی رابطه متن و نحوه تولید ایدیولوژی می پردازد. نورمن فرکلاف در الگوی پیشنهادی خود برای تحلیل متن، سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین را درنظر می گیرد. مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی سعی دارد به بررسی دیدگاه مولوی درباره مراحل سیر و سلوک عرفانی بپردازد. این پژوهش در سطح توصیف، کاربرد واژگان هسته ای و روابط معنایی واژگانی و فرآیندها را در مثنوی بررسی کرد. در سطح تفسیر گفتمان های ترک تعلقات، برتری کشف و شهود، انکار عقل جزوی، تدریجی بودن سیر و سلوک و لزوم متابعت از پیر به عنوان گفتمان های غالب مشخص شد. در سطح تبیین نیز این نتیجه به دست آمد که مولوی گفتمان های مسلط عصر خود را در این باره باز تولید کرده و دیدگاه وی در این زمینه با ایدیولوژی غالب روزگار خود همسو است.
    کلید واژگان: تحلیل گفتمان انتقادی, الگوی فرکلاف, مولوی, مثنوی معنوی, سلوک عرفانی}
    Farajullah Nakhaei Sarv, Hadi Heydarnia *, Azizullah Tavakkoli Kafiabadi
    Critical discourse analysis is a branch of linguistics that examines the relationship between text and the production of ideology. In his proposed model for text analysis, Norman Fairclough considers three levels of description, interpretation, and explanation. The present article tries to examine Rumi's view on the stages of mystical journey through descriptive-analytical method. At the level of description, this study examined the use of nuclear words and semantic lexical relations and processes in Masnavi. At the level of interpretation of discourses of abandonment, the superiority of discovery and intuition, the denial of partial reason and the gradual nature of behavior and the need to obey the guide were identified as dominant discourses. At the level of explanation, it was concluded that Rumi reproduced the dominant discourses of his time in this regard and his view in this regard is in line with the prevailing ideology of his time.
    Keywords: comparative study, symbol, mysticism, Avicenna, Suhrawardi, types of symbols}
  • مریم امین افشار، مسعود اکبری زاده*، مهدی محمدی نیا
    بدیهی است که قرآن کتاب زندگی مسلمانان است و بر تمام فرهنگ و ادبیات اسلامی تاثیر فراوان داشته است. یکی از بزرگ ترین ادب آموختگان قرآنی مولانا جلال الدین مولوی بلخی است و اثر برجسته وی مثنوی هم آنچنان سرشار از مفاهیم و تعالیم فعال نیست قرآنی و عرفانی است که آن را قرآن فارسی می نامند. در این مقاله برآنیم که از رویکرد استعاره های مفهومی وعرفانی به مقایسه و تحلیل در قرآن و مثنوی بپردازیم. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی معنا شناختی استعاره های جزء اول و و دفتر اول مثنوی مولوی پرداخته شده است. روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که استعارات مفهومی به کار رفته در قرآن کریم در جزء اول قرآن در مورد موضوعاتی از قبیل زندگی دنیوی و راهنمایی بشر و تاثیرپذیری دل می باشد. در مثنوی نیز استعارات مفهومی در حیطه مفاهیم عرفانی و سیر و سلوک در راه رسیدن به معشوق اصلی می باشد که غالبا با مفاهیم مرتبط با عاشقی همانند آتش و دل و نی و غیره بیان شده است. در مجموع می توان گفت وجه مشترک استعارات مفهومی قرآن کریم و مثنوی معنوی در بخش های بررسی شده «دل» است.
    کلید واژگان: قرآن کریم, مثنوی معنوی, استعاره مفهومی}
    Maryam Amin Afshar, Masuod Akhbarizadeh *, Mehdi Mohamadi Nia
    It is obvious that the Qur'an is the book of the life of Muslims and has had a great impact on all Islamic culture and literature. One of the greatest literary learners of the Qur'an is Maulana Jalaluddin Rumi Balkhi, and his outstanding work, Masnavi, is not so full of active concepts and teachings. It is a Qur'an and mysticism called the Persian Qur'an. In this article, we intend to compare and analyze the conceptual and mystical metaphors in the Qur'an and Masnavi. Metaphor is one of the literary arrays in Persian literature and is also available in other languages. Metaphor is examined from a variety of aspects, one of the important aspects of which is the conceptualization of metaphor, which is called "conceptual metaphor". The Holy Qur'an, which has a high level of texts, also has metaphors. Accordingly, in the present study, a comparative study of the semantics of metaphors of the first and the twentieth parts of the Qur'an and the first and second offices of Mashhavi Molavi have been discussed. The method of this research is descriptive-analytical with comparative approach. The results of the research showed that the conceptual metaphors used in the Holy Qur'an in the first part are more than the second part and concern topics such as worldly life and human guidance and the impact of heart. In other words, it can be said that the conceptual metaphors used in the Holy Qur'an focus more on the understanding of human beings and seek to understand this person. In the spiritual Masnavi, conceptual metaphors are in the domain of mystical concepts and paths to reach the beloved, often expressed by concepts related to love, such as fire and hearts, and so on. In sum, the common sense of the Quranic metaphors and spiritual masnavas can be discussed in the "Dell" sections.
    Keywords: Quran, Spiritual Mathnavi, conceptual metaphor}
  • زهرا قنبرعلی باغنی، مهناز رمضانی*

    مضمون سازی مولانا از آب و مظاهر گوناگون آن، خواننده را به سفری از عالم طبیعت به سوی ماورا می کشاند که در آن، دیگر خبری از رنگ و بوی طبیعی نیست و کمال بیرنگی است. مضمون های منفی و مثبت آب، ترکیبات کنایی، شخصیت بخشیدن به آب و صفات متضاد آب، نمونه هایی از تصویرگری و مضمون سازی مولانا از جلوه گری های آب در مثنوی معنوی است. هدف از این جستار، بررسی مضمون سازی مولانا از تجلی آب و مظاهر مختلف آن در مثنوی معنوی است که با ترکیب جدید «آب آب» برای ذات مقدس حق تعالی انسان را از عالم جسمانی به عالم معنا می کشاند. روش پژوهش در این جستار تحلیلی توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاعران پیش از مولانا همواره به صفات مثبت آب همچون روشنی، روانی و زندگی بخشی اشاره کرده اند، اما مولانا به دیگر جنبه ها و مضمون های مثبت آب مانند تجلی از حق تعالی، دانایی و معرفت، تجلی انسان کامل، معرفت الهی، تجلی از جوی های بهشت و تجسم اعمال نیک پرداخته است. وی همچنین به کاربرد منفی آب مانند بحر عذاب، مکاری، فتنه گری، ویرانگری و آب ظلم اشاره کرده است. مولانا در مضمون سازی با واژه آب و مظاهر مختلف آن، از ترکیبات کنایی (گوش آب کشیدن، گره بر آب بستن، نقش بر آب کردن)، شخصیت بخشی (صفات انسانی مانند اضطراب، اتحاد و احساس)، تشبیه (تشبیه شعر خود به آب روان)، نماد (آب حیات نماد معشوق حقیقی، ترکیب آب آب اشاره به ذات مقدس حق)، آب در عناصر مختلف (آب در انگور، غوره، سرکه، گل و بول) و ترکیبات متضاد (حیات بخشی و هلاک کنندگی) استفاده کرده است.

    کلید واژگان: مولانا, مثنوی معنوی, آب, مضمون سازی, تعابیر قرآنی, ترکیبات کنایی}
  • مصطفی گرجی، فاطمه کوپا، حمید عابدیه، ناهید چراغی*

    ارتباط بینامتنی به مثابه یکی از روش های تحلیل متون در گستره پژوهش های ادبی، می تواند به کشف و فهم ناگفته ها و نانوشته های متن/ متون منجر شود. در این میان، بررسی و تحلیل ربط و نسبت مثنوی معنوی و غزلیات شمس در تعامل با یکدیگر و کمک به فهم بهتر نانوشته های هم، در گستره پژوهش های مولوی شناسی می تواند گامی در راستای فهم بهتر تاملات مولوی از یک سو و مولوی پژوهی از سویی دیگر باشد؛ همچنین با توجه به اینکه مفهوم «سبک زندگی» به ویژه در حوزه اخلاق عملی، از پربسامدترین موضوعاتی است که در سال های اخیر مطمح نظر پژوهندگان قرار گرفته، آثار مولوی غنی ترین منابع مورد مداقه این حوزه بوده و به ارایه الگوی مناسب از طرز تلقی خاص از نحوه مواجهه با امور جهان (درون و بیرون) پرداخته است. در این میان، یکی از طرز تلقی ها و ایماژهای بزرگ و مهم در نگاه به خود (درون) و جهان (بیرون) با رویکرد به اندیشه رواقی (ترجیح تغییر جهان درون نسبت به جهان بیرون)، اصل «حکمت به من چه» است که البته شناخت ساحت ها و لایه های پنهان وجودی انسان، پیش شرط مهم درک اهمیت و ورود به این اصل می باشد. با این چهارچوب نظری که به تشابه یا همانندی اندیشه مولوی و فلاسفه رواقی اشاره دارد، هدف این مقاله واکاوی مفهوم اصل «به من چه» با روش مقایسه ای و تحلیلی با توجه به یکی از غزلیات شمس و مثنوی معنوی است. دقت در این طرز تلقی نشان می دهد مولوی لازمه این طرز تلقی رواقی و حرکت استکمالی انسان را با اصل «ترجمه خلق مکن حالت و گفتار تو کو» (غزل 2144) و رهایی از هرآنچه ربط و نسبتی با رشد و تعالی او ندارد، دانسته و پرهیز از گفتار، کردار و افکار بیهوده را از مهم ترین آموزه های «معنای زندگی» خویش معرفی می کند.

    کلید واژگان: مثنوی معنوی, غزلیات شمس, فلسفه رواقی, حکمت به من چه, سبک زندگی}
  • مرضیه حسینی، احسان قدرت اللهی*

    آموزه تضاد/ تخالف در سنت های فکری شرق و غرب، به گونه های مختلفی ظاهر شده است. در حوزه اسلامی، دانشمندان مسلمان متاثر از فلسفه یونانی، به طرح تضاد ارسطویی و تبیین و تکمیل آن پرداخته اند. مولانا در عرصه شعر تعلیمی عرفانی، وجوهی از این آموزه را در پهنه هستی طرح می کند که در نوع خود بی نظیر است و موقف وی را از پیشینیان متمایز و ممتاز می سازد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به مثنوی می کوشد تا از ساحات تضاد (1. تضاد مرآتی، تضاد ذات حق/ مطلق هستی با مظاهر و تجلیات او/ نیستی؛ 2. تضاد تکمیلی، تضاد میان مظاهر حق)، پرده بردارد و ویژگی ها و کارکرد های آن را عرضه کند. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تضاد از نگاه مولوی، نه با تضاد منطقی ارسطویی/ اسلامی تناسبی داشته و نه از جنس تضاد دیالکتیکی افلاطونی/ هگلی است؛ بلکه به معنای نوعی ناسازگاری است که نه در وجود، بلکه بعد از موجود بودن ظهور پیدا کرده و در عین حال منتج به وضع مجامع سنتز نیز نمی شود. در این قسم از تضاد که به دلالت مولانا می توان آن را تضاد تکمیلی و قوام بخش نامید، ضدین در صلح و آشتی، به تکمیل کار همدگر پرداخته و هدف واحدی را برآورده می سازند و در نهایت، سامان مندی و استقرار و استمرار کلیت نظام آفرینش را رقم می زنند. تضاد در این ساحت ویژگی ها و کارکرد هایی همچون قوام بخشی، اندراج، زمینه سازی، تنوع بخشی، معرفت آفرینی و... دارد.

    کلید واژگان: تضاد مرآتی, تضاد تکمیلی, مثنوی معنوی, جلال الدین محمد مولوی, دایره وجود}
  • ناصر نیکوبخت، حسینعلی قبادی، سعید بزرگ بیگدلی، رضا آقایاری زاهد*

    مثنوی معنوی از جمله آثاری است که بعد از مرگ مولوی، شرح نویسی بر آن آغاز شد و همچنان ادامه دارد. یکی از موارد مورد توجه شارحان، تاویل واژگان نمادینی است که مولوی در راستای اهداف عرفانی از عناصر طبیعت، اشیا، مکان ها، حیوانات، انسان ها، امور انتزاعی و مفاهیم به کار گرفته است. در این پژوهش، تاویل های 60 نماد در 215 بیت مثنوی در منابع مثنوی پژوهی بررسی شده است، جامعه آماری شرح های فروزانفر، شهیدی، جعفری، گولپینارلی، نیکلسون، استعلامی، زمانی و عبقری، آثار زرین کوب و مولوی نامه همایی و مقالات علمی است که در زمینه تحلیل نمادهای مورد مطالعه نوشته شده اند. از تعداد نمادها، 6 مورد اشیاء و مکان، 16 مورد شخصیت های انسانی، 28 مورد حیوانات و 10 مورد عناصر طبیعی است. نتایج بررسی نشان می دهد کاربرد نمادها در جهت دو کلان نماد نفس و انسان کامل آمده است. از میان شارحان، استعلامی به تاویل نمادها توجه بیشتری داشته و مفهوم عرفانی نمادها را بررسی کرده است؛ گولپینارلی و جعفری شارحان کم توجه به نمادها هستند. در مقالات به بررسی نمادهای انسانی با 83/38 درصد بالاترین توجه و به نمادهای اشیا و مکان ها با 32/9 درصد، کمترین توجه صورت گرفته است. بنیاد نمادسازی مولوی بر پایه نگرش اسطوره ای و دینی و روایی است، به بنیاد اسطوره ای نمادها در کتاب های شارحان پرداخته نشده اما در چندین مقاله به پیوند اسطوره و عرفان در نمادهای مثنوی توجه شده است.

    کلید واژگان: نمادهای عرفانی, مثنوی معنوی, شروح مثنوی, پیوند اسطوره و عرفان, تاویل نمادها}
  • ریحانه کریمائی*، ماندانا هاشمی اصفهان

    دغدغه وجود جهانی دیگر که از آن با عنوان «وطن مالوف» یاد می شود، در ذهن بشرعهد باستان تا انسان قرن بیست ویکم، همواره وجود داشته است. مولانا نیز در اندیشه های عرفانی خود، برای انسان وطنی فرامادی متصور شده است که این خاستگاه، تفاوت های اقلیمی و زبانی را کمرنگ می کند. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی نگاهی به مفهوم وطن مالوف بر اساس مثنوی معنوی دارد. جاودانگی انسان در مثنوی، با دستیابی به وطن اصلی فراهم می شود. این جاودانگی به تدریج هم می تواند صورت بگیرد و هر انسانی با هر رتبه ای، دور از این تعالی و کمال نیست. مولانا معتقد است با تهذیب نفس و طی مراحل سلوک می توان بازگشتی اختیاری داشت و حتی هنگام حیات دنیوی نیز از مبدا الهی بهره برد. از دیدگاه مولانا، وطن مالوف، مکانی دور از دسترس نیست و راه دستیابی به آن «انسان بودن» است و بس.

    کلید واژگان: وطن, وطن مالوف, بازگشت به اصل, مولانا, مثنوی معنوی}
  • حمیدرضا خوارزمی*، محمدرضا سهرابی
    این مقاله اندیشه مولوی را از منظر معرفت شناسی مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد. نویسندگان این مقاله بین دو مفهوم عقل در تاریخ اندیشه بشر تمایز قائل می شوند: عقل انتقادی و عقل استعلایی، و استدلال می کنند که عقل به عنوان آموزه محوری در اندیشه مولوی نیز در این دو مفهوم متفاوت به کار رفته است. منظور از عقل انتقادی، دفاع از عقل گرایی دربرابر مرجعیت گرایی و منظور از عقل استعلایی دفاع از عقل گرایی دربرابر تجربه گرایی است که درای دو شکل عرفانی و فلسفی است. محور اصلی پژوهش حاضر، با توجه به اینکه اساسی ترین پرسش پیش روی بشریت در همه حوزه های معرفت این پرسش بوده و هست که نقش عقل در کشف حقیقت چیست، ما در پی آن خواهیم بود که بدانیم پاسخ مولوی به پرسش مزبور چیست و با پاسخ هایی که دیگر اندیشمندان به این پرسش داده اند چه تفاوتی دارد.  هدف اصلی در این پژوهش این است که به روش تحلیل کیفی با تفکر در اشعار مولوی نشان داده شود که در مباحثه عقل گرایی دربرابر مرجعیت گرایی، مولوی از مرجعیت گرایی دفاع نموده اما جهت گیری کلی او دفاع از عقل گرایی است و از این نظر مولوی را باید از مهم ترین مدافعان عقل گرایی انتقادی در تاریخ اندیشه دانست و در مباحثه عقل گرایی دربرابر تجربه گرایی، مولوی را باید از مهم ترین مدافعان عقل گرایی استعلایی در تاریخ اندیشه به حساب آورد.
    کلید واژگان: مولوی, مثنوی معنوی, عقل استعلایی, عقل انتقادی}
  • بیتا نوریان، علی محمد سجادی*

    از جمله شیوه های موثر ارتباط با ناخودآگاه مخاطب در متون عرفانی به منظور القای بهتر آموزه های عارفانه، استفاده از تمثیل و استعاره است که در این ساحت، می توان با ابعاد ژرف تری از روان آدمی ارتباط برقرار کرد و به شکلی غیرمستقیم تاثیر فراوانی در امر آموزش افراد گذاشت.
    این روش، از جمله روش های مشترک میان تکنیک های روانشناسانه مدرن و متون تعلیمی صوفیانه ادب فارسی است. تمثیل، استعاره و کهن الگوها که بخش مهمی از ژرف ساخت متن های ادبی عارفانه را تشکیل می دهد، باوجود تعاریف کمابیش مشخصی که از آنها، از سوی یونگ و برخی روانشناسان دیگر ارائه شده است، برای مخاطبان آشناست، اما هنوز ماهیت این بخش از روان آدمی و ارتباط آن با پیش زمینه های فرهنگی و قومی و عصبی انسان جای بحث فراوانی دارد و بکارگیری آن ها در قصه های عرفانی و آثار کلاسیک ادبی و تشریح و واکاوی آن ها می تواند این شگردها را تفسیر کند.
    مثنوی، مهم ترین متن ادب فارسی در استفاده از این شگردهاست که مولانا عمیق ترین موضوعات حکمی و عارفانه را در قالب تمثیل های ساده و پیچیده طرح و ارائه می کند. شرح سروری، یکی از شروح مفصل بر مثنوی است که شارح خود نیز به آوردن حکایاتی در ایضاح و اثبات آموزه های مثنوی می پردازد. در این پژوهش با تحلیل برخی از تمثیلات مثنوی و حکایت های شرح سروری به معرفی و تبیین زوایایی از تفکرات و حوزه های تعلیمی مولانا از این منظر پرداخته و دریافته می شود که بسیاری از فنون روش های روان درمانگرانه امروزین در قصه ها و تمثیل های مثنوی جریان دارد.

    کلید واژگان: عرفان, مثنوی معنوی, شرح سروری, تمثیل, تعلیم ناخودآگاه}
    Bita Nourian, Ali Mohammad Sajad*

    By using unconscious language in figurative/allegorical and metaphor, we can communicate with deeper dimensions of human mind and affect individuals' education indirectly. It should be noted that, the plan of this topic and use of this method is totally familiar in Iranian culture and Persian literature and even in universal literature; it is not far- reaching that understanding the effective role of hidden metaphors and allegories in depth of tales, the planners of this theory have got the main plan of their theory from these sources.Thus, displaying ,describing and explaining these techniques in these texts, while showing the value of the texts , lead to more explanation, introduction of the capacities of figurative texts and finally use of these texts in perception dimensions and individual, social skills. Among the psychological methods and Persian literature teaching texts, using allegories, metaphors and archetypes About which Yung and other psychologies have offered more or less specific definitions; yet, the essence of this part of human's soul and its relation to human's cultural, ethnic, and neurologic background should be discussed controversially and applying them in folkloric tales and literature classic works and explaining about them indicate this association and relationship. The Sururi’s interpretation is one of spacious interpretations on Masnavi in which Sururi mentions some tales for affirmation of mysticism teaching. This research analyzing some of Masnavi's allegories and some tales of Sururi’s interpretation introduces and explains about aspects of Mevlana's thoughts and teaching areas and it can be understood that most of psyche therapical techniques run in Masnavi’s allegories and tales.

    Keywords: Masnavi, Sururi’s interpretation, Allegory, Teaching, Unconsciousness, psyche therapy}
  • فرشته آزادتبار، مهرداد اکبری گندمانی*، مهدی رضا کمالی بانیانی

    بدخوانی خلاق مبتنی بر ایده وجود رابطه ای موروثی میان آثار ادبی است؛ اما، نه رابطه ای بر پایه هم سویی و ادامه مسیر یکدیگر؛ بلکه، رابطه ای جدید متضمن دیالکتیکی بنیادین، میان بازشناسی قدرت گذشته و انحراف از جباریت آن. شاعر متاخر، با هدف کسب هویت مستقل ادبی، با خارج شدن از زیر سایه پدر ادبی خود، حرکتی تدافعی را آغاز می کند که نه تنها، آن حرکت، جهت و رویکردی انفعالی ندارد؛ بلکه، در نهایت، به آفرینش هنری، ختم می شود. ترفندهای بدخوانی خلاق، می توانند به صورت ارادی (خودآگاه) و یا غیر ارادی (ناخودآگاه) ، متن متاخر را از اضطراب تاثیر، رهایی بخشند. یکی از عوامل موثر بر بدخوانی خلاق آثار داستانی، عنصر تداعی است. در مقاله پیش رو، حکایتی از مثنوی برگزیده شده است که مولانا آن حکایت را با تلفیق و اقتباس، از دو حکایت دیگر ساخته است. بی زمانی و بی مکانی حکایت مولانا، نزدیکی زاویه دید سوم شخص به اول شخص و نکره ذکر شدن شخصیت اصلی و گرایش به راوی مفسر به جای راوی مشروح، تداعی شدن گروه فتیان در اثر شخصیت پردازی شاعر، تک گویی های درونی، حدیث نفس گویی های شاعر، جریان سیال ذهن و اطناب در گفت و گوها و…، از جمله ترفندهایی است که به تاثیر از عنصر تداعی، در جهت بدخوانی خلاق، در ساخت حکایت جدید به کار گرفته شده است؛ ازین رو، در ادامه، پس از معرفی و شناخت نظریه بدخوانی خلاق، آشنایی با عنصر تداعی و شاخصه های آن، به توضیح و تحلیل چگونگی تاثیر تداعی بر عناصر داستانی در جهت رهایی از اضطراب تاثیر دو حکایت مبدا، پرداخته شده است.

    کلید واژگان: بدخوانی خلاق, عناصر داستانی, مثنوی معنوی}
    Fereshteh Azadtabar, Mehrdad Akbari Gandomani, ehdireza Kamali Baniyani

    Creative misreading is based on the idea of the presence of an inherited relationship amongst literary works; however, not a relationship based on alignment and congruency or continuation; rather, a new relationship involving a fundamental dialectic, a relationship between the recognizing the power of the past and the deviation from its domination. With the aim of getting out of the shadow of his or her literary parent, the literary child initiates a defensive move; a move whose direction and approach are not passive; rather, it will ultimately lead to artistic creation. The techniques of creative misreading can voluntarily (consciously) and involuntarily (unconsciously) help the succedent text to escape the anxiety of being affected. One of the factors affecting the creative misreading of literary works is the element of association. In the current paper, a story from Masnavi by Rumi has been chosen which was created by Rumi through combination of and extraction from two other stories. The timeless and placeless nature of Rumi’s story, the closeness between the point of view of the third person and the first person, the indefinite main character and utilizing interpretive narrator instead of descriptive narrator, associating the Fetyan Group due to the characterization of the poet, internal monologues, soliloquies of the poet, stream of consciousness, and prolixity of dialogues, among others, are some of the techniques used in the creation of the new story in line with creative misreading influenced by the association element. Therefore, after introducing and discussing the theory of creative misreading, understanding the element of association and its characteristics, the influence of association on story elements in order to avoid the influence tension from the two source stories is discussed in detail.

    Keywords: association, creative misreading, story elements, Masnavi Manavi}
  • حمیدرضا کلاهی رستمی، علی رمضانی، نرگس اصغری گوار

    مولانا جلال الدین بلخی (672-604 ه.ق) عارفی اندیشمند و شیفته حقیقت بود. این حقیقت جویی با مشرب عشق و اشتیاق در هم آمیخته و به آثار عرفانی او رنگ و بویی خاص بخشیده است. به طوری که نه، کسی به آن روش تقدم دارد و نه با فضل به اقتفای آن قدم نهاده است. مثنوی معنویسرشار از قصه های تعلیمی و داستان های حکمت آموزی است که ارتباط چشمگیری با مفاهیم روان شناسی دارد. آلبرت الیس(متولد 1913م.)روانشناس شهیر آمریکایی دوازده نظریه ارائه کرده است که در میان روانشناسان از شهرت خاصی برخوردار است. یکی از نظریات وی موضوع اهمالکاری است و مقصود این که چرا انسان بدون علت مشخصتصمیمات خود را به تعویق می اندازند و یا آن را با تاخیر انجام می دهد؟ و علت این رفتار غیرمنطقی در چیست؟نویسندگان در این مقاله می کوشند تا موضوع اهمالکاری را در داستان شیر و نخجیران دفتر اول مثنوی بر اساس نظریه آلبرت الیس مورد نقد و واکاوی قرار دهند و نکات مشترک و زمینه های این رفتار غیرمنطقی و شیوه برخورد با این مشکل و نابسامانیرا بررسی کنند. همچنین در این تحقیق ثابت می شود که نظریه ی رفتار درمانی عقلانی- هیجانی الیس به دلایل مختلف، قبل از آن که یک مدل روان درمانی از نوع پزشکی باشد یک مدل تربیتی است.

    کلید واژگان: مولانا, آلبرت الیس, مثنوی معنوی, حکایت شیر و نخجیران, اهمال کاری}
  • اکرم کشفی، احمدرضا یلمه ها *
    مثنوی المعنویه الخفیه یکی از گنجینه های ادب فارسی و در نوع ادب عرفانی- تعلیمی استکه با وجود تلاش سودمند محققان و پژوهشگران در معرفی و شناخت آثار خطی بزرگان، این اثر تاکنون ناشناخته باقی مانده است. این منظومه، در سال 922 هجری، توسط ابراهیم گلشنی بردعی، در قالب مثنوی سروده شده و با نام عرفانی «المعنویه الخفیه» و درحدود40 هزار بیت قابل بررسی است. این اثر ارزشمند ادبی عرفانی، با اشعاری در وصف نی شروع شده و سپس شاعر به مانند مولانا و به سبک حکایت در حکایت و استفاده از تمثیل و داستان، به شرح و بیان مضامین و مفاهیم عرفانیمورد نظر می پردازد.
    سراینده با آگاهی از علوم عقلی و نقلی و اصول تصوف و تسلط بر زبان عربی، توانسته است نکات و مفاهیم عرفانی را با زبانی ساده و روان و به دور از تکلفات و صنایع ادبی و آرایه های فنی پیچیده، بیان نماید و به تعلیم آن مبادرت ورزد. این پژوهش سعی بر آن دارد که ضمن معرفی مختصر این دست نوشته ارزشمند ادبی، به تحلیل برخی از مضامین عرفانی آن بپردازد.
    کلید واژگان: عرفان, گلشنی بردعی, مثنوی معنوی, سده نهم هجری, المعنویه الخفیه}
    Ahmadreza Yalameha *
    MasnaviyalMa’naviyalKhafiyah is one of the treasures in Persian literature typically known to be educational and mystical, that despite the efforts done by researchers to introduce and appreciate the written works of great scholars, it remains unknown as of now. In 922 AH, Ibrahim GolshaniBardeyee composed it in couplet titled as Ma’naviyalKhafiyah as long as 40 thousand lines. This literary mystical work of art begins with some lines expressing cane, and just like Rumi using consequent tales and simile and fables, the poet explains his desired mystical themes and concepts.
    Beign aware of rational and quoted science as well as sufi principles and a good command of Arabic language, the poet has been able to explain and teach mysticism in simple fluent language far from figures of speech and complicated jargons. This paper tries to briefly introduce this handwritten work of art, analysing a few of mystical themes
    Keywords: Mysticism, GolshaniBaradeyee, MasnaviManavi, 9th century AH, ManaviyalKhafiyah}
  • اعظم آصف نیا، افضل سادات حسینی، مجتبی زروانی
    عود نشانه ها، ایجاد گردید. افزایش توانمندی ها و صفات مثبت بایست مولفه های اصلی هر روند درمانی باشد؛ چرا که این مداخلات نشانه های بیماری را کاهش داده، از عود آنها جلوگیری می کنند و باعث اصلاح کیفیت زندگی می شوند. پژوهش حاضر با هدف تحلیل و بررسی مولفه های روان شناسی مثبت در داستان‏های مثنوی معنوی و کاربرد آن در تربیت دوره نوجوانی صورت گرفته‏است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که مولفه های روان شناسی مثبت، از جمله امید، خوش بینی، شادی، رضایت، فضایل اخلاقی، بخشش، انعطاف پذیری، شکرگزاری و تشکر، مراقبه و معناجویی در داستان های مثنوی معنوی سبب شکوفایی و توسعه توانمندی های درونی و کسب فضیلت های اخلاقی می شود. این مولفه ها نوجوانان را قادر می سازد تا با ناملایمات، بحران ها و سایر رویدادهای نامطلوب زندگی کنار بیایند، به سلامت جسمی و روانی دست یابند و به بهبود روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی نایل گردند.
    کلید واژگان: تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان, دوره نوجوانی, روان شناسی مثبت, مثنوی معنوی}
    Azam Asefnia, Afzal, Ul, Sadat Husseini, Mojtaba Zorvani
    Positive psychology has been established not only to expand and improve the abilities of individuals, but to promote endurance, to improve life quality, and to create a shield against psychiatric symptoms. An enhancement in abilities and positive attributes should be the permanent factors in all treatments, because these Interventions decrease disease symptoms, prevent their reversion, and improve skills of individual and social life. This study aims to analyze and evaluate the factors of positive psychology in Mawlana's stories, and its use in the training of adolescents. The results of the study indicate that the components of positive psychology (such as: hope, optimism, happiness, satisfaction, moral virtues, forgiveness, appreciation, meditation, and seeking meaning) in the stories of Mathnawi cause prosperity, development of internal and mental capabilities, and obtaining moral virtues. The mentioned factors would help teenagers to resolve difficulties, crises and other undesirable events. They cause the physical and mental health and improve the individual, familial, and social relations.
    Keywords: Positive psychology, Mathnawi, adolescence period, adolescent training}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال