به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « خیانت زناشویی » در نشریات گروه « روانشناسی »

تکرار جستجوی کلیدواژه «خیانت زناشویی» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • فهیمه باهنر، محیا صنیعی منش *، فاطمه کیانفر

    خیانت زناشویی آسیبی مخرب در زندگی زوجین به شمار می رود که علاوه بر زن و شوهر، زندگی فرزندان در ابعاد مختلف را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. این پژوهش با هدف شناسایی تجارب رفتارها و سبک های مقابله ای فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین انجام شد. روش پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه این پژوهش شامل فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین شهر تهران در سال 1400 بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و تا مرز اشباع و نهایتا انتخاب 10 فرزند بزرگسال ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه های عمیق بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون کلایزی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها منجر به تولید 2 مضمون گزینشی، 12 مضمون محوری و 45 مضمون باز گردید. مضمون واکنش های رفتاری و سبک های مقابله ای ناکارآمد شامل: رفتارهای ناکارآمد بین فردی و فردی بود. مضمون اصلی دوم واکنش های رفتاری و سبک های مقابله ای کارآمد نیز دربرگیرنده رفتارهای حمایتی، بی طرفی، رفتارهای منطقی، مدیریت روابط، تحصیل و اشتغال، معنویت، معنایابی، استمداد از درمانگر، حل مساله و تمسک به سرگرمی و فعالیت بود. در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد که تجربه رفتاری و مقابله ای فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین هم خوشایند و کاربردی و هم ناخوشایند و قابل تغییر است.

    کلید واژگان: رفتارها, سبک های مقابله ای, خیانت زناشویی, فرزندان
    Fahimeh Bahonar, Mahya Saneeimanesh *, Fatemeh Kianfar

    Marital infidelity is considered a destructive damage in the life of couples, which affects the lives of children in addition to the husband and wife. This research was conducted with the aim of identifying the experiences of behaviors and coping styles of adult children affected by parental infidelity. The method of the current research was a qualitative phenomenological type. The population of this study included adult children affected by marital infidelity of their parents in Tehran in 2020. Sampling continued in a purposeful manner until the saturation limit and finally 10 adult children were selected. The research tool was in-depth interviews. In order to analyze the data, the Colaizzi theme analysis method was used. Data analysis led to the production of 2 selective themes, 12 central themes and 45 open themes. The theme of behavioral reactions and ineffective coping styles included: ineffective interpersonal and individual behaviors. The second main theme of behavioral reactions and effective coping styles also includes supportive behaviors, neutrality, logical behaviors; it was relationship management, education and employment, spirituality, finding meaning, seeking help from a therapist, problem solving, and sticking to fun and activity. In sum, the results of this research showed that the behavioral and coping experience of adult children affected by parental marital infidelity is both pleasant and practical and unpleasant and changeable.

    Keywords: Behaviors, Coping Styles, Marital Infidelity, Children
  • امیر پناه علی*، کاظم کریم زاده، خلیل اسماعیل پور، مرضیه علیوندی وفا

    این پژوهش باهدف تدوین مدل علی پیش بینی خیانت زناشویی بر اساس سبک های دلبستگی با نقش واسطه ای انعطاف پذیری شناختی در زوجین انجام شد. روش تحقیق حاضر ازنظر هدف جز تحقیقات بنیادی و ازنظر ماهیت از نوع تحقیقات کمی و ازنظر روش اجرا جز تحقیقات توصیفی- همبستگی می باشد که در قالب مطالعات غیرآزمایشی و با روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زوج های دارای حداقل یک بار تجربه خیانت به صورت مجازی، پیامک یا تماس تلفنی و رابطه جنسی شهرستان خوی در شش ماهه اول سال 1401 بود. با توجه به قاعده سرانگشتی بیست مورد به ازای هر متغیر مشاهده شده تعداد 480 نفر با روش نمونه هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های خیانت زناشویی ینیسری و کوکدمیر (2006)، سبک های دلبستگی همسران بارتولومو (1991) و انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) استفاده شد. تحلیل داده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS27 و AMOS24 صورت گرفت. نتایج نشان داد مدل پژوهش با داده های جمع آوری شده برازش دارد. بین سبک های دلبستگی ایمن و طرد کننده باخیانت زناشویی رابطه منفی وجود دارد و بین سبک های ترسان و دلمشغولی باخیانت زناشویی رابطه مثبت وجود دارد. همچنین نقش واسطه ای انعطاف پذیری در ارتباط بین سبک دلمشغولی باخیانت زناشویی تایید شد.

    کلید واژگان: سبک های دلبستگی, انعطاف پذیری شناختی, خیانت زناشویی
    Amir Panahali *, Kazem Karimzadeh, Khalil Esmaielpour, Marziyeh Alivandi Vafa

    This research was conducted with the aim of developing a causal model for predicting marital infidelity based on attachment styles with the mediating role of cognitive flexibility in couples. The present research method is part of fundamental research in terms of its purpose, quantitative research in terms of its nature, and descriptive-correlational research in terms of implementation method, which was conducted in the form of non-experimental studies and with structural equation modeling method. The statistical population included all couples who had at least one experience of infidelity in virtual form, SMS or phone call and sexual intercourse in Khoi city in the first six months of 1401. According to the rule of thumb, 480 people were selected by purposive sampling method for each observed variable. In order to collect information from the marital infidelity questionnaires of Yenisari and Kokdemir (2006), spouses' attachment styles (1991) and cognitive flexibility of Dennis and Vanderwaal (2010) was used. Data analysis was done using descriptive statistics and structural equation modeling using SPSS27 and AMOS24 software. The results showed that the research model fits the collected data. There is a negative relationship between secure and rejecting attachment styles with marital infidelity, and there is a positive relationship between fearful and preoccupied attachment styles with marital infidelity. Likewise, the mediating role of flexibility in the relationship between busyness and marital infidelity was confirmed.

    Keywords: Attachment Styles, Cognitive Flexibility, Marital Infidelity
  • زهرا مسعودی، هادی اسمخانی اکبری نژاد *

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر بخشش و صمیمیت جنسی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی صورت گرفت. روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری را زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تبریز در سال 1402 تشکیل دادند. 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). اعضای گروه آزمایش، درمان مختص گروه خود را در 10 جلسه یک و نیم ساعته دریافت کردند؛ اما اعضای گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت نکردند. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه های بخشش ری و همکاران و صمیمیت جنسی باگاروزی بودند. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار در مقایسه با گروه کنترل، بخشش و صمیمیت جنسی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی را در پس آزمون افزایش داده است. تاثیر زوج درمانی هیجان مدار بر بخشش و صمیمیت جنسی در مرحله پیگیری ماندگار بود. به نظر می رسد زوج درمانی هیجان مدار می توانند سبب افزایش بخشش و صمیمیت جنسی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شود، از این‏رو احتمالا می‏تواند راهبرد درمانی مفیدی برای بهبود رابطه زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی باشند.

    کلید واژگان: زوج درمانی هیجان مدار, بخشش, صمیمیت جنسی, خیانت زناشویی
    Zahra Masoudi, Hadi Smkhani Akbarinejhad*

    The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of emotion-focused couple therapy (EFCT) on forgiveness and sexual intimacy of women affected by marital infidelity. This study was semi-experimental with a pretest-posttest & follow-up control group design. The statistical population consisted of women affected by marital infidelity in Tabriz city in 2023. In total, 30 people were selected by the purposeful sampling method and randomly divided into two groups (15 people in each group). Members of experimental group received their treatment in 10 sessions of 1.5 hours; however, the control group did not receive any treatment. The measurement tools include were Rye et al's forgiveness and Bagaroozi's sexual intimacy questionnaires. Analysis of findings through repeated measures analysis of variance test. The results showed that, compared to the control group, EFCT forgiveness and sexual intimacy of women affected by marital infidelity in the post-test. The effect of EFCT on forgiveness and sexual intimacy was lasting in the follow-up phase. It seems that emotion-focused couple therapy can increase the forgiveness and sexual intimacy of women affected by marital infidelity, so it can probably be a useful therapeutic strategy to improve the marital relationship of women affected by marital infidelity.

    Keywords: Emotion-Focused Couple Therapy, Forgiveness, Sexual Intimacy, Marital Infidelity
  • بهاره یزدان پناه، سید علی آل یاسین*

    هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان روان تحلیلی کارکردی بر سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 5 شهر تهران در سال 1400 بود. بر این اساس تعداد 30 زن به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه سبک دلبستگی هازن و شیور (1987 AASQ,) و پرسشنامه طرح واره ناسازگار اولیه یانگ (1998YSQ-SF,) بود. پروتکل روان درمانی تحلیلی کارکردی در 12 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای دو بار به صورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چندمتغیره (مانکوا) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون در سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. در نتیجه، درمان روان تحلیلی کارکردی می تواند به عنوان یک مداخله موثر برای زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر باشد.

    کلید واژگان: طرح واره های ناسازگار اولیه, درمان روان تحلیلی کارکردی, سبک های دلبستگی, خیانت زناشویی
    Bahareh Yazdanpanah, Seyed Ali Aleyasin*

    The purpose of the present study was to determine the effectiveness of functional psychoanalytic treatment on attachment styles and primary maladaptive schemas in women affected by marital infidelity. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this research included all women affected by marital infidelity who were referred to the counseling centers of District 5 of Tehran in 2021. Based on this, 30 women were selected by random sampling and 15 were randomly assigned to the experimental group and 15 to the control group. The data collection tools in this research were the Hazan & Shaver Adult Attachment Style Questionnaire (AASQ, 1987) and Young's Young Schema Questionnaire (YSQ-SF, 1998). the functional analytical psychotherapy protocol in 12 sessions of 90 minutes, twice a week A group was conducted for the experimental group. To analyze the data, the multivariate covariance test (MANCOVA) was used. The research findings showed that the pre-test effect between the post-test mean in attachment styles and initial maladaptive schemas was controlled. There was a significant difference at 0.05 in the two experimental and control groups. As a result, functional psychoanalytic therapy can be effective as an effective intervention for women affected by marital infidelity.

    Keywords: Early Maladaptive Schemas, Functional Psychoanalytic Therapy, Attachment Styles, Marital Infidelity
  • سمانه کرمی، محمداسماعیل ابراهیمی*، داوود جعفری
    هدف

    این پژوهش به منظور مقایسه اثربخشی آموزش زوج درمانی هیجان محور مبتنی بر مدل آسیب دلبستگی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر احساس مثبت به همسر و انصراف از طلاق در زنان شاغل در کادر درمان آسیب دیده از خیانت زناشویی در استان لرستان در زمان شیوع کرونا انجام شد.
     

    مواد و روش

    این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری شامل زنان شاغل در کادر درمان استان لرستان بود که به دلیل خیانت زناشویی همسر در دوران کرونا به مراکز مشاوره مراجعه کرده بودند. 30 نفر از این زنان به صورت تصادفی در سه گروه زوج درمانی هیجان محور، ACT و کنترل تقسیم شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه احساس مثبت به همسر و پرسشنامه میل به طلاق روزلت بود. مداخلات درمانی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در طول دو ماه برگزار شد.
     

    یافته ها

    نتایج نشان داد که هر دو رویکرد زوج درمانی هیجان محور و ACT به طور معناداری موجب افزایش احساس مثبت به همسر و کاهش تمایل به طلاق در مقایسه با گروه کنترل شدند. زوج درمانی هیجان محور به طور نسبی اثربخشی بیشتری در افزایش احساس مثبت به همسر داشت. تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان دهنده تفاوت های معنادار بین گروه ها و اثرات تعاملی زمان و گروه بود.
     

    نتیجه گیری

    پژوهش حاضر نشان داد که هر دو رویکرد درمانی زوج درمانی هیجان محور و ACT می توانند در بهبود احساس مثبت به همسر و کاهش تمایل به طلاق در زنان شاغل در کادر درمان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر باشند. این نتایج می تواند به مشاوران و درمانگران در ارائه مداخلات موثرتر کمک کند و بهبود کیفیت زندگی و روابط زناشویی را تسهیل نماید.

    کلید واژگان: زوج درمانی هیجان محور, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, احساس مثبت به همسر, انصراف از طلاق, خیانت زناشویی, زنان شاغل
    Samaneh Karami, Mohammad Esmaeil Ebrahimi *, Davoud Jafari

    in the healthcare sector affected by marital infidelity in Lorestan Province during the COVID-19 pandemic.
     

    Methods and Materials: 

    This quasi-experimental study was conducted using a pre-test and post-test design with control and experimental groups. The statistical population included working women in the healthcare sector of Lorestan Province who had sought counseling due to their spouse's marital infidelity during the COVID-19 period. Thirty women were randomly divided into three groups: Emotionally Focused Couple Therapy, ACT, and a control group. Data collection tools included the Positive Feelings Toward Spouse Questionnaire and the Roselt Divorce Desire Questionnaire. The therapeutic interventions were conducted over eight 90-minute sessions across two months.
     

    Findings

    The results indicated that both approaches, Emotionally Focused Couple Therapy and ACT, significantly increased positive feelings toward the spouse and reduced the desire for divorce compared to the control group. Emotionally Focused Couple Therapy relatively showed more effectiveness in enhancing positive feelings toward the spouse. Repeated measures ANOVA indicated significant differences between groups and interactive effects of time and group.
     

    Conclusion

    The present study demonstrated that both therapeutic approaches, Emotionally Focused Couple Therapy and ACT, can effectively improve positive feelings toward the spouse and reduce the desire for divorce in working women in the healthcare sector affected by marital infidelity. These findings can aid counselors and therapists in providing more effective interventions and facilitate the improvement of quality of life and marital relationships.

    Keywords: Emotionally Focused Couple Therapy, Acceptance, Commitment Therapy, Positive Feelings Toward Spouse, Withdrawal From Divorce, Marital Infidelity, Working Women
  • فاطمه کرمانشاهی، شکوه نوابی نژاد*، خدابخش احمدی
    زمینه

    پدیده خیانت زناشویی یک تجربه دردناکی برای شریک زندگی است که می تواند فرد را از لحاظ روا نشناختی دچار اختلال شدید کند. مرور پژوهش ها نشان می دهد که زنان آسیب دیده از خیانت از لحاظ دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی دچار مساله و نیازمند توجه ویژه مداخلات روانشناختی هستند.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی در زنان آسیب دیده از خیانت انجام شد.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه به همراه یک دوره آزمون پیگیری دو ماهه بود. از بین زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تهران در سال 1400 تعداد 30 نفر به عنوان نمونه های پژوهش به صورت در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به مطالعه انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996)، سردی عاطفی (گاتمن، 2001)، ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 1994) و سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، 2007) بود. داده ها با نرم افزار SPSS 23 و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که بین میانگین پیش آزمون و آزمون پیگیری گروه های آزمایش و گواه از نظر دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی تفاوت معنی داری وجود داشت. به عبارت دیگر درمان هیجان مدار باعث کاهش دلزدگی زناشویی و سردی عاطفی و ناگویی هیجانی و افزایش سرمایه روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شد (001/0 >p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که درمان هیجان مدار بر بهبود دلزدگی زناشویی، سردی عاطفی، ناگویی هیجانی و سرمایه روانشناختی اثربخش است و می توان از این درمان برای بهبود وضعیت روانشناختی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بهره جست

    کلید واژگان: خیانت زناشویی, درمان هیجانمدار, دلزدگی زناشویی, ناگویی هیجانی, سرمایه روانشناختی
    Fateme Kermanshahi, Shokooh Navabeenezhad*, Khodabakhsh Ahmadi
    Background

    The phenomenon of marital infidelity is a painful experience for the other party, which can make a person suffer psychologically. A review of research shows that women affected by infidelity have problems in terms of marital loneliness, emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital and need special attention for psychological interventions.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of emotion-focoused therapy on marital loneliness, emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital in women affected by infidelity.

    Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test and post-test design with a control group and a follow-up test period. Among the women affected by marital infidelity in Tehran in 2022, 30 people were selected as available research samples according to the inclusion criteria and randomly replaced in two experimental and control groups. The tools used in this research included marital burnout questionnaires (Pines, 1996), emotional Divorce (Gutman, 2001), Alexithymia (Begby et al., 1994) and psychological capital (Luthans et al., 2007). Data were analyzed with SPSS 23 software and analysis of variance with repeated measures.

    Results

    The findings showed that there was a significant difference between the mean of the pre-test and the follow-up test of the experimental and control groups in terms of marital Burnout, Emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital. In other words, EFT reduced marital Burnout, Emotional Divorce, Alexithymia, and increased the psychological capital of women affected by marital infidelity (p<0.001).

    Conclusion

    Based on the findings, it can be concluded that emotional therapy is effective in improving marital boredom, emotional Divorce, Alexithymia, and psychological capital, and this therapy can be used to improve the psychological status of women affected by marital infidelity.

    Keywords: marital infidelity, EFT, marital burnout, Alexithymia, psychological capital
  • سمیه طحانیان، فرزانه حبشی*، زهرا ملا

    هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه خستگی عاطفی با نگرش به خیانت دانشجویان متاهل با نقش واسطه ای تعهد زناشویی بود. پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی به روش تحلیل مسیر بود. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان متاهل دانشگاه پیام نور نوشهر در سال تحصیلی 02-1401 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت نمونه گیری در دسترس 300 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس نگرش به خیانت زناشویی وایتلی (1995، ATIS)، پرسشنامه خستگی عاطفی جانگ (2006، JEEQ) و پرسشنامه تعهد زناشویی آدامز و جونز (1997، CPQ) بود. داده ها با استفاده از تحلیل مسیر بررسی شدند. تحلیل داده ها نشان دادند که رابطه مثبت و معناداری بین خستگی عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی و رابطه منفی معنادار بین خستگی عاطفی و تعهد زناشویی در سطح 01/0 وجود دارد. به علاوه، میان تعهد زناشویی با نگرش به خیانت زناشویی رابطه معکوس معناداری به دست آمد (01/0>P). همچنین خستگی عاطفی از طریق تعهد زناشویی بر نگرش به خیانت زناشویی دانشجویان دارای اثر غیرمستقیم بوده و این اثر به میزان (071/0) است. بر مبنای نتایج فوق، مدل تعهد عاطفی در  رابطه بین خستگی عاطفی و نگرش به خیانت زناشویی از برازندگی مطلوبی برخوردار بود. در نتیجه می توان گفت خستگی عاطفی در دانشجویان متاهل می تواند باعث نگرش به خیانت زناشویی و کاهش تعهد زناشویی آنها شود.

    کلید واژگان: تعهد زناشویی, خستگی عاطفی, خیانت زناشویی, دانشجویان
    Somaye Tahanian, Farzaneh Habashi*, Zahra Molla

    The present study aimed to investigate the relationship between emotional exhaustion and the attitude towards cheating of married students with the mediating role of marital commitment. The current research was descriptive-correlation based on the path analysis method. The research community consisted of all married students of Payam Noor Nowshahr University in the academic year 2022-2023, from whom 300 people were selected as a sample. The tools of this research included Whiteley's Infidelity Attitude Questionnaire (1995, ATIS), Jung's Emotional Exhaustion Questionnaire (2006, JEEQ), and Adams and Jones' Marital Commitment Questionnaire (1997, CPQ). Data were analyzed using path analysis. Data analysis showed that there is a positive and significant relationship between emotional exhaustion and attitude towards marital infidelity and a significant negative relationship between emotional exhaustion and marital commitment at the level of 0.01. In addition, a significant inverse relationship was found between marital commitment and attitude toward marital infidelity (P<0.01). Also, emotional exhaustion through marital commitment has an indirect effect on students' attitudes toward marital infidelity and this effect is (0.071). Based on the above results, the emotional commitment model had a favorable fit in the relationship between emotional exhaustion and attitude towards marital infidelity. As a result, it can be said that emotional exhaustion in married students can cause attitudes toward marital infidelity and reduce their marital commitment.

    Keywords: Marital commitment, Emotional exhaustion, marital infidelity, students
  • علی رضا نرگسی*، جعفر جدیری، مهدی هادی
    چکیده یکی از مشکلات روزافزون خانواده ها که آسیب های جدی را نیز در پی دارد، خیانت زناشویی است. هدف از این پژوهش، بررسی آسیب های خیانت زناشویی بر اساس منابع اسلامی است. روش پژوهش، توصیفی و از نوع تحلیل محتواست. واحد تحلیل در این تحقیق، جملات، واژه ها و موضوعات است. بر اساس نتایج این تحقیق، آسیب های جدی و بسیاری در پی خیانت زناشویی به وجود می آیند. این آسیب ها را می توان به آسیب های فردی، خانوادگی و اجتماعی تقسیم کرد. آسیب های فردی خیانت زناشویی عبارتند از: محرومیت از معارف و حقایق علوم، از دست رفتن موقعیت های خوب ازدواج، قساوت قلب، خروج ایمان، افتادن در دام شیطان، دادن تقاص، مجازات کیفری، خشم و غضب پروردگار، محرومیت از رحمت پروردگار، محرومیت از شفاعت، عذاب دردناک، جاودانگی در عذاب، نفاق و رسوایی، دخول در آتش جهنم و عدم آمرزش. آسیب های خانوادگی خیانت زناشویی عبارتند از: قتل، عدم استشمام بوی بهشت، تربیت نادرست کودکان، از بین رفتن نسبت ها، محرومیت از ارث، رستگار نشدن، بدخلقی، از بین رفتن برکت، از بین رفتن رزق و روزی و فقیر شدن. آسیب های اجتماعی خیانت زناشویی عبارتند از: شایع شدن مرگ ناگهانی، زلزله، زوال نعمت های الهی همچون باران، ناامنی روانی جامعه و شیوع گناه در جامعه. توجه به نتایج این پژوهش می تواند در پیشگیری از وقوع خیانت زناشویی موثر باشد.
    کلید واژگان: خیانت, خیانت زناشویی, آسیب های خیانت, فرازناشویی, آسیب های روابط فرازناشویی, زنا, آسیب های زنا
  • حمیدرضا نوربخش*، مهدی رضا سرافراز

    هدف از پژوهش حاضر، پیش بینی خیانت زناشویی براساس حسادت عاشقانه و خشونت علیه همسر با نقش تعدیل گری جنسیت بود. طرح پژوهش برحسب هدف، همبستگی از نوع رگرسیون و برحسب گردآوری اطلاعات، پیمایشی بود. جامعه آماری شامل همه افراد متاهل ساکن شهرستان شیراز در سال 1400 بود که در این میان نمونه ای به حجم 197 نفر شامل 108 مرد و 89 زن به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان به مقیاس حسادت چندبعدی (MJS)، پرسشنامه تجربه همسرآزاری (QMWA) و مقیاس خیانت (IS) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با نرم افزار SPSS-26 تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد هم متغیر خشونت علیه همسر و هم حسادت عاشقانه می توانند خیانت زناشویی را به شکل مثبت و معنی دار پیش بینی کنند (01/0<P). همچنین از طرف دیگر نتایج مشخص کرد نقش جنسیت را می توان به عنوان یک متغیر تعدیل گر در رابطه خیانت زناشویی با خشونت علیه همسر و حسادت عاشقانه تایید کرد. به طورکلی مطابق نتایج، حسادت عاشقانه و خشونت علیه همسر می توانند پیش بینی کننده هایی قوی برای خیانت زناشویی باشند. این در حالی است که جنسیت می تواند در این رابطه نقش تعدیل گر ایفا کند. مردان نسبت به زنان واریانس بالاتری از خیانت زناشویی را تبیین می کنند که می تواند بیانگر این باشد که مردان مقاومت کمتری از زنان در گزارش خیانت زناشویی دارند؛ زیرا خیانت زناشویی مردان از نظر اجتماعی پذیرفته شده تر از خیانت زناشویی زنان است.

    کلید واژگان: جنسیت, حسادت عاشقانه, خشونت علیه همسر, خیانت زناشویی
    Hamidreza Noorbakhsh *, Mehdireza Sarafraz

    The current study examined the relationship between romantic jealously and intimate partner violence as predictors of marital infidelity, with gender serving as a moderating factor. The research design employed in this study was correlational and utilized regression; data collection was conducted through a survey. In 2021, the population of Shiraz city consisted of all married individuals who were residents. Purposive sampling was utilized to select a sample of 197 individuals, of which 89 were women and 108 were males. The participants completed the Multidimensional Jealousy Scale (MJS), Questionnaire to Measuring Wife Abuse (QMWA), and the Infidelity Scale (IS). The data were subjected to analysis utilizing the Pearson correlation coefficient and SPSS-26 software for regression. Positive and significant predictive power (p<0/01) was found for both romantic resentment and violence against an intimate partner in relation to marital infidelity, according to the study’s findings. On the other hand, findings indicated that gender can be substantiated as a moderating factor in the correlation between intimate partner violence, marital infidelity, and romantic jealously. In general, the findings suggested that romantic jealously and intimate partner violence could serve as robust indicators of marital infidelity. Nevertheless, gender may exert a moderating influence on this matter. The fact that males account for a greater proportion of the variance in marital infidelity than women may suggest that men are less reluctant to disclose such affairs. It can be argued that marital infidelity among males is generally more socially acceptable than that of women.

    Keywords: gender, Marital Infidelity, Romantic Jealousy, Violence against Intimate Partner
  • یاسمن بیرم وند، زهرا امیدی ارجنکی، مریم صالح زاده*
    هدف مطالعه حاضر، پیش بینی گرایش به خیانت زناشویی براساس استفاده از هرزه نگاری اینترنتی با نقش واسطه ای کیفیت روابط زناشویی بود. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع تحلیل مسیر بود و جامعه آن شامل تمامی متاهلان شهر اصفهان در سال 1400 بود که 360 نفر از آنان به شیوه نمونه گیری در دسترس (به صورت آنلاین) انتخاب شدند و به پرسشنامه های گرایش به خیانت (TIQ)، کیفیت روابط (RDAS) و هرزه نگاری اینترنتی (CPUI) پاسخ دادند. اطلاعات پرسشنامه ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 26 و ایموس نسخه 24 و به روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد هرزه نگاری پیش بین مثبت و معنی دار و کیفیت زناشویی پیش بین منفی و معنی دار گرایش به خیانت هستند. همچنین نتایج تحلیل مسیر حاکی از آن بود که کیفیت روابط زناشویی واسطه معنادار رابطه خیانت زناشویی و هرزه نگاری است. با توجه به یافته ها، به نظر می رسد استفاده آسیب زا از اینترنت و به ویژه تماشای محتواهای جنسی می تواند زوجین را به روابط فرازناشویی ترغیب کند و به ویژه زمانی که کیفیت روابط زناشویی پایین باشد، تماشای هرزه نگاری ها بیشتر به تمایل به برقراری روابط خارج از چارچوب رابطه کمک می کند.
    کلید واژگان: خیانت زناشویی, کیفیت روابط زناشویی, هرزه نگاری اینترنتی
    Yasaman Beyramvand, Zahra Omidi Arjenaki, Maryam Salehzadeh *
    The purpose of the present study was to predict the propensity for marital infidelity in relation to the consumption of pornographic material on the Internet, with marital quality serving as a mediator. The statistical population for this descriptive study utilizing path analysis comprised all married individuals residing in Isfahan in 2021. 360 married individuals were selected using an online sampling method and completed questionnaires assessing their propensity for infidelity (TIQ), the quality of their relationships (RDAS), and their exposure to Internet pornography (CPU). The findings indicated that pornography significantly and positively predicted propensity for infidelity, whereas marital quality significantly and negatively predicted the same. The data collected from the questionnaires was analyzed utilizing the path analysis method and the SPSS-26 and Amus-24 software programs. Additionally, path analysis revealed that the quality of marital relations significantly mediates the connection between pornography and marital infidelity. Based on the research findings, it appears that problematic Internet usage, particularly the consumption of explicit sexual content, may incite couples to engage in extramarital affairs. Furthermore, in cases where marital relationships are of poor quality, pornographic viewing appears to exacerbate the propensity for extramarital relationships.
    Keywords: internet pornography, Marital Infidelity, marital quality
  • خدیجه سادات باقرزاده، خدابخش احمدی*، شکوه نوابی نژاد
    مقدمه

    اثرات هیجانی و رفتاری افشای خیانت بر هر یک از زوجین درگیر فوق العاده مخرب است؛ به گونه ای که اختلال استرس حاد اولین و مهم ترین بازخورد در مواجهه با آن است. در این زمینه، طرح واره ها همانند چهارچوبی برای پردازش اطلاعات با ایجاد تغییرات عمیق در نگرش به خود، دیگران و جهان می توانند در سطح تجربه استرس حاد موثر باشند. هدف از این پژوهش بررسی نقش طرح واره های ناسازگار در اختلال استرس حاد ناشی از خیانت همسر بود.

    روش

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری را زوج های درگیر در خیانت زناشویی تشکیل داد که طی سال های 1399 و 1400 به دادگاه ها و مراکز مشاوره خانواده شهرهای تهران و ساوه مراجعه کرده بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 172 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها عبارت بودند از پرسشنامه واکنش استرس حاد استنفورد (کاردنیا و همکارن، 2000) و نسخه کوتاه پرسشنامه طرح واره یانگ (1998). داده ها توسط نرم افزار SPSS24 و با استفاده از شاخص های توصیفی و آزمون های آماری ضریب همبستگی «پیرسون» و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل گردید.

    نتایج

    نتایج نشان داد میزان واکنش های استرس حاد همسر نسبت به خیانت با طرح واره های ناسازگار اولیه (46/0=r) و حوزه های آن، یعنی بریدگی و طرد (40/0=r)، خودگردانی و عملکرد مختل (34/0=r)، دیگر جهت مندی (29/0=r)، گوش به زنگی بیش ازحد و بازداری (44/0=r) و محدودیت های مختل (25/0=r) رابطه مثبت معنی داری دارند (01/0<p).انواع واکنش های استرس حاد، یعنی نشانگان تجزیه ای، تجربه مجدد، اجتناب، اضطراب و بیش انگیختگی و اختلال در کارکرد نیز با طرح واره های ناسازگار اولیه و حوزه های آن رابطه مثبت معنی داری داشتند (05/0<p). 33% از کل واریانس اختلال استرس حاد توسط حوزه های طرح واره های ناسازگار اولیه تبیین گردید (01/0<p).

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد طرح واره های ناسازگاری که به دلیل خیانت همسر ایجاد می شوند، زمینه بروز اختلال استرس حاد پس از افشای خیانت را فراهم می سازند.

    کلید واژگان: طرح واره های ناسازگار اولیه, اختلال استرس حاد, خیانت زناشویی, افشای خیانت
    Khadijeh Sadat Bagherzadeh, Khodabakhsh Ahmadi *, Shokoh Navabinejad
    Introduction

    The emotional and behavioral effects of disclosing infidelity on each of the couples involved are extremely destructive. This often leads to acute stress disorder, which is the primary and most significant response to such a situation. In this context, schemas, acting as a framework for information processing, can be effective in managing acute stress by bringing about profound changes in attitudes towards oneself, others, and the world. The aim of this study was to investigate the impact of maladaptive schemas on acute stress disorder resulting from spousal infidelity.

    Method

    The research method used was descriptive-correlational. The study's statistical population comprised couples engaged in marital infidelity who sought assistance from courts and family counseling centers in Tehran and Saveh cities between 2020 and 2021. A sample of 172 individuals was selected using the purposeful sampling method. Data collection tools included the Stanford Acute Stress Reaction Questionnaire (Cardena et al., 2000) and the Young Schema Questionnaire-Short Form (1998). The data were analyzed using SPSS24 software, which employed descriptive indicators such as frequency, frequency percentage, mean, standard deviation, skewness, and kurtosis. Statistical tests including Pearson correlation coefficient and multiple regression analysis were also conducted.

    Results

    The study findings revealed a significant positive relationship (p<0.01) between acute stress reactions to a spouse's infidelity and early maladaptive schemas, including disconnection and rejection (r=0.40), impaired autonomy and performance (r=0.34), other-directedness (r=0.29), overvigilance and inhibition (r=0.44), and impaired limits (r=0.25). Various types of acute stress reactions, including dissociative symptoms, re-experiencing, avoidance, hyperarousal, and functional disorder, were found to have a significant positive relationship with early maladaptive schemas and their domains (p<0.05). The domains of early maladaptive schemas accounted for 33% of the total variance in acute stress disorder (p<0.01).

    Discussion and conclusion

    The research results indicate that maladaptive schemas formed as a result of spousal infidelity serve as the foundation for the development of acute stress disorder following the revelation of the infidelity.

    Keywords: Early maladaptive schemas, Acute Stress Disorder, Marital infidelity, Disclosure of Infidelity
  • ندا میری، محمدرضا زربخش بحری*، شهره قربان شیرودی

    هدف از پژوهش حاضر ارایه الگوی اعتماد در زوجین آسیب دیده از خیانت بر اساس طرحواره های هیجانی با میانجیگری ابرازگری هیجانی بود. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه زوجین آسیب دیده از خیانت تشکیل داده که به مراکز مشاوره شهرستان های نوشهر، چالوس و تنکابن در فاصله زمانی اردیبهشت تا مرداد 1400 مراجعه کردند. از بین افراد مراجعه کننده تعداد 150 زوج (300 نفر) به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های اعتماد زوجین (IRS) رمپل و همکاران (1985)، طرحواره هیجانی (LESS) لیهی (2002) و ابرازگری هیجانی (EEQ) کینگ و امونز (1990) را تکمیل کردند. نتایج نشان داد طرحواره های سازگارانه و ناسازگارانه به صورت مستقیم بر اعتماد زوجین اثر معنی داری دارند (05/0>P)؛ همچنین طرحواره های سازگارانه با میانجی گری ابراز هیجان مثبت و طرحواره های ناسازگارانه از طریق ابراز هیجان مثبت و ابراز صمیمیت بر اعتماد زوجین اثر غیرمستقیم و معنی داری داشتند (01/0>P). بنابراین می توان گفت مدل اعتماد در زوجین آسیب دیده از خیانت بر اساس طرحواره های هیجانی با نقش میانجیگری ابرازگری هیجانی از برازش مطلوبی برخوردار است و استفاده از این مدل می تواند در جهت آگاهی از روابط فرازناشویی به متحصصان کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: ابرازگری هیجانی, اعتماد زوجین, خیانت زناشویی, طرحواره های هیجانی
    Neda Miri, Mohammadreza Zarbakhash Bahri*, Shohreh Ghorban Shiroudi

    The present study aimed to present a model of trust in couples affected by marital infidelity based on emotional schemas with the mediating role of emotional expression. The current research was descriptive-correlational based on structural equation modeling (SEM). In light of these considerations, the statistical population of this study comprised all couples affected by marital infidelity who were referred to the counseling centers of Nowshahr, Chalus, and Tonekabon between May and August 2021. , 150 couples (300 people) were selected using the available sampling method, and Rempel et al. (1985) Interpersonal Relationship Scale (IRS), Leahy's (2002) emotional Schema Scale (LESS), and King and Emmons’ (1990) emotional expressiveness Questionnaire (EEQ) were completed. At the conclusion of the study, adaptive and nonadaptive schemas directly have a significant effect on couples' trust (P<0.05). Also, adaptive schemas through the mediation of positive emotion expression and nonadaptive schemas through the expression of positive emotion and expressing intimacy had an indirect and significant effect on couples' trust (P<0.01). The findings of this study suggest that the model of trust in couples affected by infidelity based on emotional schemas with the mediation role of emotional expression has a good fit, and the use of this model could be effective for experts in the determination of extramarital relationships.

    Keywords: Emotional Expression, Couple’s Trust, Marital Infidelity, Emotional Schemas
  • رقیه پرهام*

    هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر عدم تحمل بلاتکلیفی زنان آسیب دیده از خیانت همسر بود. پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه پژوهش را تمامی زنان آسیب دیده از خیانت همسر که از ابتدای مهر تا اواسط آذرماه 1401 به مراکز مشاوره خانواده شهر کرج مراجعه کردند تشکیل دادند که از بین آنها 45 نفر به صورت در دسترس به عنوان نمونه انتخاب  و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش اول و دوم  هر یک طی 8 جلسه تحت تاثیر درمان مبتنی برپذیرش و تعهد (ACT) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) قرار داده شدند. ابزار پژوهش مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی (IUS، فریستون و همکاران، 1994) بود. یافته های به دست آمده از تحلیل واریانس آمیخته نشان داد، تفاوت معناداری بین گروه ها در مراحل پس آزمون و پیگیری وجود دارد (0001/0P<). هر دو روش مداخله موجب کاهش عدم تحمل بلاتکلیفی شده اند و میزان اثربخشی در طی زمان دارای ماندگاری اثر بوده است. همچنین بین میزان اثربخشی دو روش تفاوت معناداری وجود نداشت (0001/0P<). بطور کلی نتایج به دست آمده از پژوهش نشان داد هر دو روش مداخله بر عدم تحمل بلاتکلیفی زنان آسیب دیده از خیانت همسر موثر بودند.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, خیانت زناشویی, عدم تحمل بلاتکلیفی
    Roghayeh Parham*

    The present study was an attempt to compare the effects of acceptance and commitment therapy and mindfulness-based cognitive therapy on the intolerance of uncertainty of women affected by infidelity. The present study was conducted using a quasi-experimental method of pre-test-post-test with a control group and a three-month follow-up. The statistical population of the present study consisted of all the women affected by the infidelity of their husbands who were referred to the family counseling centers in Karaj from the beginning of October to the middle of December 2022. Among these women, 45 people were selected as a sample and were placed in two experimental groups and one control group. The first and second experimental groups received acceptance and commitment therapy (ACT) and mindfulness-based cognitive therapy (MBCT), respectively, during 8 sessions. The tool of the study was the Intolerance of Uncertainty Scale (IUS) (Friston et al., 1994. The results of the mixed variance analysis showed a significant difference between the groups in the post-test and follow-up stages (P<0/0001). Both interventional methods reduced intolerance of uncertainty and their effectiveness lasted over time. Also, no significant difference was found between the effects of the two ways (P<0/0001). In general, the results of this study showed that both interventional methods were influential in the intolerance of uncertainty of women affected by infidelity.

    Keywords: Acceptance, Commitment Therapy(ACT), Mindfulness-Based Cognitive Therapy(MBCT), Infidelity, Intolerance of Uncertainty
  • مریم قلی پور فیروزجائی، فریده دوکانه ای فرد*، پانته آ جهانگیر
    زمینه

    مرور نظام مند پژوهش ها نشان می دهد که بی وفایی و خیانت زناشویی بیشترین آسیب را به رابطه ی همسران وارد می کند و حتی می تواند رابطه را نابود کند. از این رو پژوهش در این زمینه حایز اهمیت است.

    هدف

    هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان واقعیت درمانی و معنادرمانی بر بخشش و اعتماد زناشویی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی متقاضی طلاق بود.

    روش

    پژوهش به شیوه شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. از جامعه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی متقاضی طلاق مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده شهر بابل با استفاده از نمونه گیری در دسترس تعداد 48 نفر (16 زن در گروه واقعیت درمانی، 16 زن در گروه معنادرمانی و 16 زن گروه کنترل) انتخاب و به صورت تصادفی جایگزین شدند. جلسات مداخلهای در گروه های آزمایش توسط پژوهشگر اجرا شد. هر سه گروه پرسشنامه های بخشش زناشویی پولارد و همکاران (1998) و اعتماد زناشویی رمپل و هولمز (1986) را در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند. پس از جمع آوری اطلاعات داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر چندمتغیری به کمک نرم افزار SPSSV22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین گروه ها در هر دو متغیر بخشش زناشویی و اعتماد زناشویی تفاوت معنی داری وجود دارد (3/955 =F و 0/001=P). به عبارتی نتایج نشان داد هر دو مداخله واقعیت درمانی و معنادرمانی در متغیرهای پژوهش اثربخش بودند اما بین دو مداخله واقعیت درمانی و معنادرمانی در هیچکدام از متغیرها تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0 <P).

    نتیجه گیری

    در نهایت نتایج این مطالعه نشان داد هر دو مداخله واقعیت درمانی و معنی درمانی در ارتقای بخشش زناشویی و اعتماد زناشویی اثربخش است. لذا آگاهی زوج درمانگران، مشاوران، روانشناسان و سایر متخصصان از این متغیرها می تواند در کاهش خیانت زناشویی و طلاق زنان کمک کننده باشد.

    کلید واژگان: واقعیت درمانی, معنادرمانی, بخشش زناشویی, اعتماد زناشویی, خیانت زناشویی, طلاق
    Maryam Gholipour Firozjaei, Farideh Dokaneifard*, Pantea Jahangir
    Background

    Systematic review of research shows that infidelity and marital infidelity cause the most damage to the relationship between spouses and can even destroy the relationship.

    Aims

    The purpose of this study was to compare the effectiveness of reality therapy and logo therapy on forgiveness and marital trust of women affected by marital infidelity seeking divorce.

    Method

    The present research was a quasi-experimental method of pre-test and post-test with a control group. From the community of women affected by marital infidelity, divorce applicants referring to family counseling centers in Babol city using available sampling of 48 women (16 women in the reality therapy group, 16women in the logotherapy group and 16 women in the control group) were selected and were assigned randomly. All three groups completed the Pollard et al. (1998) Marital Forgiveness Questionnaire and the Rampel & Holmes (1986) Marital Trust Questionnaire in three stages: pre-test, post-test, and follow-up. After collecting data, the data were analyzed using repeated measures multivariate analysis of variance using SPSSV22 software.

    Results

    The results showed that there was a significant difference between the groups in both variables of marital forgiveness and marital trust (F = 3.955 and P = 0.001). In other words, the results showed that both reality therapy and logotherapy interventions were effective in the research variables, but there was no significant difference between the two interventions of reality therapy and logotherapy in any of the variables (P <0.05).

    Conclusion

    Finally, the results of this study showed that both reality therapy and logotherapy interventions are effective in promoting marital forgiveness and marital trust. Therefore, the awareness of couple therapists, counselors, psychologists and other specialists can help reduce marital infidelity and divorce.

    Keywords: Reality Therapy, Logo Therapy, Marital Forgiveness, Marital Trust, Marital Infidelity, Divorce
  • موسی چوپانی، مریم السادات فاتحی زاده*، فرامرز اسنجرانی، آلبرتو ماریو دی کاسترو کوریا

    هدف این پژوهش بررسی اثربخشی رویکرد وجودی _ انسان گرای می بر گرایش به خیانت در مردان خیانت کار بود. روش پژوهش حاضر، مورد منفرد (طرح B _ A) بود.جامعه آماری پژوهش، مردان درگیر در خیانت زناشویی در شهرستان شاهین دژ در سال 1400 بود که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، سه نفر برای مشارکت در درمان انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه نگرش به خیانت زناشویی وایتلی (ATIS) بود. درمان می به صورت انفرادی، هر هفته دو جلسه به مدت 120 تا 160 دقیقه بر روی اعضا اجرا شد. داده ها با استفاده از تحلیل دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تجزیه و تحلیل شد. تحلیل دیداری نمودار های متغیر گرایش به خیانت در مرحله مداخله شیب نزولی دارد و شاخص پایایی تغییر هر دو متغیر نیز بزرگتر از 96/1 است.همچنین درصد بهبودی کلی در متغیر گرایش به خیانت 66/41 است؛ لذا تاثیر درمان می بر این متغیر از لحاظ آماری معنادار است. براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که درمانگران می توانند از رویکرد وجودی _ انسان گرای می به عنوان یک رویکرد کارآمد، جهت کاهش گرایش به خیانت در فرد یا زوج درگیر در خیانت زناشویی استفاده کنند.

    کلید واژگان: خیانت زناشویی, بحران وجودی, رویکرد وجودی, انسان گرای می
    Mousa Choupani, Maryam Alsadat Fatehizade*, Faramarz Asanjarani, Alberto Mario De Castro Correa

    The present study investigated the effectiveness of Rollo's Existential-Humanistic Approach to the willingness to infidelity in disloyal men. The present study was a single case study (A-B phase design). The research population included men involved in marital infidelity in Shahindaj in 2021. The participants were three people who were selected using purposive sampling to participate in treatment. The data were collected using the Whitley Attitudes toward Infidelity Scale (ATIS). The intervention was performed individually, two sessions per week for 120 to 160 minutes on the participants. The collected data were analyzed using visual analysis, the change stability index, and the recovery rate formula. The visual analysis of the curves for the tendency to marital infidelity in the intervention stage showed that the two variables underwent a downward trend and the change stability index of both variables was greater than 1.96. Furthermore, the tendency to marital infidelity and existential crises were improved by 41.66% and 31%, respectively, indicating that the intervention implemented following Rollo's approach had a significant impact on these two variables. Based on the findings of the present study, it can be concluded that therapists can use the Rollo's existential-humanistic approach as an efficient model to reduce existential crises in clients and also reduce the tendency to infidelity in the individuals or couples engaged in marital infidelity.

    Keywords: Marital infidelity, Existential crises, May existential, humanistic therapy
  • منیر السادات سیدکریمی، کریم افشاری نیا*، مختار عارفی
    هدف از این پژوهش بررسی اثر بخشی آموزش رویکرد هیجان مدار به شیوه گروهی بر افسردگی و بهزیستی اجتماعی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری  پژوهش «کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه هفده شهر تهران با مشکل اختلال در بهزیستی اجتماعی و افسردگی ناشی از خیانت همسر» در سال 1397 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 20 نفر  در دو گروه 10 نفری (آزمایش و کنترل) بود. ابزار پژوهش پرسشنامه افسردگی (Beck, 1961) و پرسشنامه بهزیستی اجتماعی (Keys, 1998) بود. سپس افرادی که در گروه آزمایش قرار داشتند طی 10 جلسه طبق پروتکل رویکرد هیجان مدار (Ranjbar, 2014) تحت آموزش قرار گرفتند. پس از پایان آموزش ها، هر دو گروه دوباره ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس و بوسیله نر م افزار SPSS تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان دادند که آموزش رویکرد هیجان مدار به طور معناداری موجب کاهش افسردگی (00/0=p) و افزایش بهزیستی اجتماعی (00/0 =p) زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شد.  توصیف هیجانات اولیه و ثانویه و توجه به هیجانات، دلایلی بود که موجب کاهش هیجانات منفی و اصلاح روابط تنش زا می شد.
    کلید واژگان: رویکرد هیجان مدار, افسردگی, بهزیستی اجتماعی, زنان, خیانت زناشویی
    Monirosadat Seyedkarimi, Karim Afsharriniya *, Mokhtar Arefi
    This study aimed to investigate the effectiveness of training of emotionally focused Therapy in a group way on depression and social well-being of women affected by marital infidelity. The method of this study was quasi-experimental with pretest-posttest design with a control group. The statistical population of this study was "all women referring to counseling centers in 17th district of Tehran in2019 with problem of social well-being and depression due to infidelity".  The study sample consisted of 20 participants divided into two groups (experimental and control). Both groups completed Beck Depression Inventory (BDI-I I) (1961), and Keys Social Welfare Questionnaire (1998). Subjects in the experimental group were then trained for ten sessions according to the Emotional Approach Protocol (Ranjbar, 1393). After training, both groups were re-evaluated. Data were analyzed using analysis of covariance through SPSS software. The findings of the study showed that the training of emotionally focused approach significantly reduced depression (p=0/000) and increased social well-being (p=0/000) of women affected by marital infidelity. Describing primary and secondary emotions and paying attention to emotions, were reasons to reduce negative emotions and overcome stressful relationships.
    Keywords: emotionally focused approach, Depression, social well-being, Marital infidelity
  • سید مجتبی عقیلی*، سمیرا نیازی، انسیه بابایی
    این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر شفقت بر صمیمیت زناشویی، کیفیت زندگی و درد مزمن زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر مینودشت انجام شد. جامعه آماری پژوهش، کلیه زنان متاهل آسیب دیده از خیانت همسر مراجعه کننده مراکز مشاوره و کلینیک های خدمات روان شناختی اداره بهزیستی شهر مینودشت در بازه زمانی آبان ماه الی آذر سال 1401 بودند، از جامعه پژوهش تعداد 30 زن به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شد و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. گروه آزمایش تحت 8 جلسه 60 دقیقه ای، درمان مبتنی بر شفقت بر اساس پروتکل تیرچ و همکاران (2014) قرار گرفت. دوره پیگیری پس از گذشت سه ماه از اتمام پس آزمون انجام شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های صمیمیت زناشویی تامپسون و واکر (1983)، کیفیت زندگی وار و همکاران (1993) و درد مزمن مک گیل (1975) بود. داده های پژوهش با آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر شفقت بر صمیمیت زناشویی (763/14F=، 000/0P<)، کیفیت زندگی (852/13F=، 000/0>P) و درد مزمن (626/455F=، 000/0>P) زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر بود و این نتایج تا دوره پیگیری ماندگار بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان مبتنی بر شفقت با ایجاد فضای همدلانه و مهربانی با خود بر افزایش صمیمیت زناشویی، کیفیت زندگی و کاهش درد مزمن زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی تاثیر دارد.
    کلید واژگان: درمان مبتنی بر شفقت, صمیمیت زناشویی, کیفیت زندگی, درد مزمن, خیانت زناشویی
    Seyed Mojtaba Aghili *, Samira Niyazi, Ensiyeh Babaee
    This research was aimed to determine the effectiveness of compassion-based therapy on marital intimacy, quality of life, and chronic pain of women affected by marital infidelity in Minodasht city. The statistical population included all the married women affected by spouse infidelity who referred to counseling centers and psychological service clinics of Minodasht Welfare Department in the period of November to December 2022. Thirty women were selected by purposive sampling and they were randomly assigned in two experimental and control groups (15 subjects in each group). The present study was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group and a follow-up phase. The experimental group underwent eight 60 minutes’ sessions of compassion-based therapy based on the protocol of Tirch et al. (2014). The follow-up was conducted three months after the termination of the post-test. Data was collected by implementing Thompson and Walker's (1983) Marital Intimacy Scale, Warr et al.'s Quality of Life Questionnaire (1993) and McGill's Chronic Pain Questionnaire (1975). The research data was analyzed by repeated measure analysis of variance test. The results showed that the treatment based on compassion on marital intimacy (F=14.763, P<0.000), quality of life (F=13.852, P<0.000) and chronic pain (F=455.626, P<0.000) of women affected by marital infidelity were effective and these results were permanent until the follow-up period. The results also indicated that compassion-based therapy had an effect on increasing marital intimacy, quality of life, and reducing the chronic pain of women affected by marital infidelity by creating an atmosphere of empathy and kindness towards oneself.
    Keywords: Compassion-Based Therapy, Marital Intimacy, quality of life, chronic pain, Marital infidelity
  • علی حسین زاده اسکویی، سحر صمدی کاشان، محمدصادق زمانی زارچی، رضوانه اسدی اسدآباد، مریم بختیاری*

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی و عزت نفس زنان آسیب دیده از خیانت انجام شد. روش تحقیق نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و دادگاه های خانواده شهر تهران در سال 1397 بود که از بین آن ها 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) جای گرفتند. افراد گروه آزمایشی به مدت هشت جلسه (90 دقیقه) تحت درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند، اما گروه گواه مداخله ای دریافت نکردند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (CFI) و مقیاس عزت نفس روزنبرگ (RSES) بود. درنهایت داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-22 و به روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب افزایش معنادار میانگین نمرات پس آزمون متغیرهای انعطاف پذیری شناختی و عزت نفس در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه شده است (05/0>p). براساس یافته ها، درمان پذیرش و تعهد می تواند در زمینه بهبود انعطاف پذیری شناختی و عزت نفس در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی، مورد استفاده مشاوران و درمانگران خانواده قرار گیرد.

    کلید واژگان: انعطاف پذیری شناختی, پذیرش, تعهد, خیانت زناشویی, عزت نفس
    Ali Hosseinzadeh Oskooei, Sahar Samadi Kashan, MohammadSadegh Zamani Zarchi, Rezvaneh Asadi Asadabad, Maryam Bakhtiari *

    The purpose of the present study was to determine the efficacy of group-based acceptance and commitment therapy on cognitive flexibility and self-esteem among women who had experienced the trauma of infidelity. The research method was experimental, and the design was quasi-experimental, utilizing pre- and post-test with a control group. In 2017, the statistical population included women in Tehran, Iran who had experienced the trauma of infidelity and sought help from counseling centers and family courts. On the basis of the study’s criteria, thirty couples were selected using a method of purposive sampling and randomly assigned to experimental (n=15) and control groups (n=15). The experimental group participated in eight 90-minute sessions of acceptance and commitment therapy, while the control group received no training. The Cognitive Flexibility Inventory (CFI; Dennis & Vander Wal, 2010) and Rosenberg Self-esteem Scale (RSES; Rosenberg, 1965) were administered to all participants. SPSS 22 software was used to conduct a multivariate analysis of covariance on the data. Multivariate analysis of covariance (MANCOVA) results indicated that group-based acceptance and commitment therapy significantly increased the average post-test scores of self-esteem and cognitive flexibility in the experimental group (p<0.05). Based on the findings, family counselors and therapists can use acceptance and commitment therapy to enhance self-esteem and cognitive flexibility in women who have experienced the trauma of infidelity.

    Keywords: acceptance, cognitive flexibility, Commitment, Infidelity, self-esteem
  • طاهره دهقانی، فرزانه نیک نژادی*

    هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش گروهی آنلاین تاب آوری بر میل به طلاق، بخشش، امیدواری و انعطاف پذیری شناختی در زنان دارای تجربه خیانت زناشویی بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل زنان دارای تجربه خیانت زناشویی در اصفهان و مراجعه کننده به مراکز مشاوره در سال 1400 بودند، که 30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند و به پرسشنامه میل به طلاق DTS (روزولت و همکاران، 1986)، پرسشنامه بخشش FQ (مالت و همکاران، 2003)، پرسشنامه امیدواری LEQ (اشنایدر و همکاران، 1991) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی CFI (دنیس و وندروال، 2010) پاسخ دادند. برای گروه آزمایشی آموزش تاب آوری در 10جلسه یک ساعته و هفته ای یک بار برگزار شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره  صورت گرفت. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون دو گروه آزمایش و گواه در متغیرهای میل به طلاق (73/5=F؛ 026/0=P) و انعطاف پذیری شناختی (57/9=F؛ 005/0=P) تفاوت معناداری وجود دارد. اما در متغیر بخشش (22/2=F؛ 150/0=P) و امیدواری (19/3=F؛ 087/0=P) تفاوت معناداری وجود ندارد. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که مداخله گروهی آنلاین تاب آوری بر میل به طلاق و انعطاف پذیری شناختی موثر بود.

    کلید واژگان: آموزش گروهی آنلاین تاب آوری, امیدواری, انعطاف پذیری شناختی, بخشش, خیانت زناشویی, میل به طلاق
    Tahereh Dehghani, Farzaneh Niknejadi*

    The aim of the present study was to determine the effectiveness of online resilience group training on the desire for divorce, forgiveness, hope, and cognitive flexibility in women with experience of marital infidelity. The research method was quasi-experimental and pretest-posttest with the control group. The statistical population of the study included women with experience of marital infidelity in Isfahan and referring to counseling centers in 1400. 30 people were selected by purposive sampling and randomly divided into two experimental and control groups (15 people in each group) and responded to the Divorce Tendency Scale (Rusbult et al, 1986), the Forgiveness Questionnaire (Mullet et al, 2003), the Life Expectancy Questionnaire (Snyder et al, 1991), and the Cognitive Flexibility Inventory (Dennis et al, 2010). For the experimental group, resilience training was held in 10 sessions of one hour and once a week. Data were analyzed by multivariate analysis of covariance. The findings showed that by controlling the pre-test effect, there is a significant difference between the post-test average of the two experimental and control groups in the variables of desire for divorce (F=5/73, P=0/026) and cognitive flexibility (F=9/57, P=0/005), but there is no significant difference in the variables of forgiveness (F=2/22, P=0/150) and hope (F=3/19, P=0/087). Based on this, it can be concluded that the resilience online group intervention was effective in the desire for divorce and cognitive flexibility.

    Keywords: Online Resilience Group Training, Hope, Cognitive Flexibility, Forgiveness, Marital Infidelity, Desire for Divorce
  • فهیمه باهنر*، محیا صنیعی منش، مهناز کهریزه

    خیانت زناشویی آسیبی مخرب در زندگی زوجین به شمار می رود که علاوه بر زن و شوهر، زندگی فرزندان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. این پژوهش با هدف شناسایی تجارب عواطف فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین انجام شد. روش پژوهش حاضر کیفی از نوع  پدیدارشناسی بود. جامعه این پژوهش شامل فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین شهر تهران در سال 1400 بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و تا مرز اشباع و نهایتا انتخاب 10 فرزند بزرگسال ادامه یافت.  ابزار پژوهش مصاحبه های عمیق بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون کلایزی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها منجر به شناسایی 3 مضمون گزینشی، 9 مضمون محوری و 35 مضمون باز گردید. مضمون عواطف ناخوشایند نسبت به خیانت کننده شامل: احساس خشم، احساس بی تفاوتی، اهانت به فرزندان و شکل گیری بدبینی می باشد. عواطف ناخوشایند نسبت به خیانت شونده شامل: احساس ضعف و نارضایتی بود و عواطف ناخوشایند نسبت به خود عبارت بود از: احساس ترس، احساس ناراحتی و احساس شرم و سرخوردگی. در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد که تجربه عواطف فرزندان بزرگسال آسیب دیده از خیانت زناشویی والدین ناخوشایند و منفی بود.

    کلید واژگان: تجارب عواطف, فرزندان, خیانت زناشویی, والدین, پدیدارشناسی
    Fahimeh Bahonar*, Mahya Saneemansh, Mahnaz Kahrizeh

    Marital infidelity is considered a destructive damage in the life of couples, which affects the lives of children in addition to the husband and wife. This research was conducted with the aim of identifying the emotional experiences of adult children affected by parental infidelity. The present research method was a qualitative phenomenology type. The population of this study included adult children affected by the marital infidelity of their parents in Tehran in 2020. Sampling continued in a purposeful manner until the saturation limit and finally, 10 adult children were selected. The research tool was in-depth interviews. In order to analyze the data, the Claizian theme analysis method was used. Data analysis led to the identification of 3 selective themes, 9 central themes, and 35 open themes. The content of unpleasant emotions towards the betrayer includes feelings of anger, feelings of indifference, an insult to children, and the formation of pessimism. Unpleasant emotions towards the betrayed person included: feeling weak and dissatisfied, and unpleasant emotions towards oneself included: feeling fear, feeling uncomfortable, and feeling shame, and frustration. Overall, the results of this research showed that the emotional experience of adult children affected by parental infidelity was unpleasant and negative.

    Keywords: Emotional experiences, Children, Marital infidelity, parents, Phenomenology
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال