جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "فرزند اول" در نشریات گروه "روانشناسی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «فرزند اول» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
هدف پژوهش حاضر مقایسه بازداری رفتاری، طرحواره های ناسازگار اولیه، تنظیم هیجان وکیفیت زندگی والدین دارای فرزند معلول با عادی مراجعه کننده به بهزیستی استان لرستان بود. طرح پژوهش علی مقایسه ای و جامع آماری شامل تمامی مادران دارای فرزند معلول وعادی استان لرستان بود که از این افراد تعداد 286 مادر دارای فرزند معلول و 286 مادر دارای فرزند عادی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. سپس به پرسشنامه های بازداری رفتاری کارور و وایت (1994)، فرم کوتاه پرسش نامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (2006)، پرسش نامه تنظیم هیجان جان و گروس (2003) و مقیاس کوتاه ارزیابی کیفیت زندگی سازمان بهداشی جهانی (1996) پاسخ دادند. یافته ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان داد که میزان بازداری رفتاری، طرحواره های ناسازگار اولیه و تنظیم هیجان مادران فرزند معلول از مادران دارای فرزند عادی بیشتر است. همچنین میزان کیفیت زندگی مادران دارای فرزند معلول پایین تر از مادران دارای فرزند عادی می باشد. نتایج تلویحا نشان می دهند توجه به انواع حمایت های سازمانی و طراحی و اجرای مداخله های آموزشی و درمانی در جهت بهبود بازداری رفتاری و خودتنظیمی هیجانی می تواند به بهبود شاخص های سلامت و کیفیت زندگی والدین کمک کند.
کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار اولیه, کیفیت زندگی, والدین, فرزند معلولThe aim of this study is to compare Behavioral inhibition, early maladaptive schemas, emotion regulation, quality of life of mothers with disabled children and mothers with normal children. The design of the research was comparative causal research and the statistical population was all population included all mothers with disabled and normal children in Lorestan province, from which 286 mothers with disabled children and 286 mothers with normal children selected by available sampling method. Then they answered Carver and White's behavioral inhibition questionnaires (1994), Young's Schema Questionnaire-Short Form (2006), Gross and John's Emotion Regulation Questionnaire (2003) and World Health Organization's Quality of Life-Brief (1996). The findings analyzed by multivariate analysis of variance. The results showed that the amount of behavioral inhibition, early maladaptive schemas, emotion regulation of mothers of children with disabilities was higher than that of mothers of normal children. Also, the amount of the quality of life of mothers with disabled children is lower than mothers with normal children. In addition, the results implicitly show that paying attention to various types of organizational support and designing, educational, and therapeutic interventions to improve behavioral inhibition, emotional self-regulation can help improve the health indicators and quality of life of parents.
Keywords: Early Maladaptive Schemas, Quality Of Life, Mothers, Children With Disabilities -
هدف این پژوهش واکاوی تنیدگی ادراک شده فرزندان نوجوان دختر طلاق بود. این پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی و جامعه ی پژوهش، 17دختر زیر 18 سال بود که براساس نمونه برداری هدفمند به منظور انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته انتخاب شدند و تا رسیدن به اشباع، جمع آوری داده ها ادامه پیدا کرد. به منظور تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. تحلیل داده ها منجر به شناسایی 3 مضمون اصلی و 53 مضمون فرعی شد. نتایج پژوهش نشان داد منابع تنیدگی زا، راهبردهای مقابله ای مثبت و منفی و پیامدهای تنیدگی بالا در دختران به عنوان سه مضمون اصلی دارای طیف گوناگونی هستند. بنابراین طلاق ضمن برهم زدن تعادل روانی-عواطفی افراد خانواده موجب بروز تنیدگی هایی درباره زندگی آینده افراد می شود. به گونه ای که راهبردها و پیامدهای منفی می تواند آینده آنان را تحت الشعاع قرار دهد و سلامت جسمانی و روانی شان را به مخاطره اندازد. بنابراین لزوم مداخله های حمایتی مشاوره ای برای این طیف احساس می شود.
کلید واژگان: نوجوانان, فرزند طلاق, استرس ادراک شده, پژوهش کیفیThe aim of this study was to investigate the perceived stress of divorced adolescent girls. The research method was phe- nomenological qualitative. The study population consisted of 17 girls under 18 years of age who were selected based on purposive sampling for semi-structured interviews and continued until data collection was saturated. The Colaizzi method was used to analyze the data. Data analysis led to the identification of 3 main themes and 53 sub-themes. The results showed that the sources of stress, positive and negative coping strategies, and the consequences of high stress in girls as the three main themes have a wide range. Therefore, divorce, while disrupting the psychological-emotional balance of family members, causes stress about the future lives of people. In such a way that negative strategies and consequences can overshadow their future and endanger their physical and mental health. According to the results of the research, the need for supportive counseling interventions for this spectrum is felt
Keywords: Adolescents, Children Of Divorce, Perceived Stress, Qualitative Study -
پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش فرزند پروری مبتنی بر ذهن آگاهی بر سلامت روان مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نافرمانی- لجبازی بود. این پژوهش ازلحاظ هدف کاربردی و از نوع پژوهش های نیمه تجربی طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل نابرابر بود. بدین منظور 34 نفر از مادران دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مبتلابه اختلال لجبازی نافرمانی بعد از نمونه گیری هدفمند به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. آموزش فرزند پروری مبتنی ذهن آگاهی به مدت 8 جلسه برای گروه آزمایش ارائه شد. شرکت کنندگان این دو گروه، پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ در دو مرحله (قبل و بعد از آموزش) تکمیل کردند. ابزار گردآوری داده های پژوهش با روش کتابخانه ای جهت مشخص کردن روابط بین متغیرهای پژوهش و روش میدانی با استفاده از پرسشنامه استاندارد سلامت روان گلدبرگ (1972) بود. به منظور محاسبه روایی از روایی محتوایی و برای محاسبه پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزار پژوهش بود. روش تجزیه وتحلیل داده ها در بخش اول آمار توصیفی شامل میانگین، انحراف معیار، چولگی و کشیدگی برای توصیف متغیرها و همچنین درصد، فراوانی، جدول و نمودار برای توصیف ویژگی های جمعیت شناختی بود و در بخش دوم به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره با نرم افزار SPSS-V23 استفاده شد. یافته ها نشان داد که در نمرات حاصل از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ، گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد (P<0.01) همچنین مشاهدات کیفی نشان داد که روش مذکور اثر مثبتی بر سلامت روان مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نافرمانی- لجبازی دارد.
کلید واژگان: ذهن آگاهی, فرزند پروری, سلامت روان مادران, اختلال نافرمانی- لجبازیThe purpose of this study was to investigate the effectiveness of parenting training based on mindfulness on the mental health of mothers with children with disobedience-obstinacy disorder. This research was different from the control group in terms of practical purpose and semi-experimental type of pre-test-post-test design. For this purpose, 34 mothers of elementary school girls suffering from stubborn disobedience disorder were randomly divided into two experimental and control groups after purposive sampling. Mindfulness-based parenting training was provided to the experimental group for 8 sessions. The participants of these two groups completed the Goldberg mental health questionnaire in two stages (before and after training). The tool for collecting research data was library method to determine the relationship between research variables and field method using standard mental health questionnaire of Goldberg (1972). In order to calculate validity, content validity was used and Cronbach's alpha coefficient was used to calculate reliability, and the results indicated the validity and reliability of the research tool. The data analysis method in the first part was descriptive statistics including mean, standard deviation, skewness and kurtosis to describe the variables as well as percentage, frequency, table and graph to describe the demographic characteristics and in the second part to test the research hypotheses from Multivariate analysis of covariance was used with Spss-V23 software. The findings showed that in the scores obtained from the Goldberg mental health questionnaire, a significant difference was observed in the experimental group compared to the control group (P<0.01). Also, the qualitative observations showed that the mentioned method has a positive effect on the mental health of mothers with children with disobedience disorder. - He is stubborn.
Keywords: Mindfulness, Parenting, Mental Health Of Mothers, Defiant-Obstinacy Disorder -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 76 (زمستان 1402)، صص 599 -613فرزندپروری موثر باعث ارتقای سلامت جسمی، عاطفی، روانی و اجتماعی کودکان می شود. این پژوهش بر اساس رویکرد پدیدارشناسی توصیفی انجام شد و هدف از اجرای آن، بررسی تجربه زیسته مشکلات پرورش فرزند ناشنوا از دیدگاه پدران شنوا بود. حجم نمونه هفت نفر بود و ملاک های اصلی برای انتخاب شرکت کنندگان، زندگی با همسر و فرزندان، داشتن حداقل یک فرزند با آسیب شنوایی شدید یا عمیق و حسی عصبی مادرزادی و داوطلب بودن برای شرکت در پژوهش بود. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده و تجربه های زندگی شرکت کنندگان بررسی شد. برای تحلیل مصاحبه ها از روش کلایزی استفاده شد. نتایج مصاحبه ها پس از استخراج موضوعی و طبقه بندی، در پنج مقوله اصلی تحت عنوان پذیرش کودک توسط والدین، موقعیت اجتماعی، آگاهی والدین، شبکه های حمایتی و چالش های زندگی طبقه بندی شدند. در مجموع، واکاوی تجربه زیسته والدین شنوای دارای کودک ناشنوا نشان داد آن ها به روش های مختلفی تحت تاثیر وضعیت ناشنوایی فرزند خود قرار می گیرند. بنابراین از این مقوله ها می توان به منظور تدوین برنامه های آموزشی و روان شناختی برای کودکان ناشنوای دارای والدین شنوا استفاده کرد.کلید واژگان: فرزند ناشنوا, پدر شنوا, تجربه زیسته, پدیدارشناسیEffective parenting improves children’s physical, emotional, mental and social health. This research was conducted based on the descriptive phenomenology approach and the purpose of its implementation was to investigate the lived experience of the challenges of raising a deaf child from the perspective of hearing fathers. The sample size was seven people and the main criteria for selecting the participants who were living with a spouse and children, having at least one child with severe or profound hearing loss and congenital sensory impairment, and volunteering to participate in the research. A semi-structured interview was used to collect data and the life experiences of the participants were investigated. The Colaizzi method was used to analyze the interviews. The results of the interviews were classified into 5 main categories under the title of acceptance of the child by parents, social conditions, parents’ awareness, support networks and life challenges. In sum, the analysis of the lived experience of hearing parents with a deaf child showed that they are affected by their child’s deafness in different ways. Therefore, these categories can be used to formulate educational and psychological programs for deaf children with hearing parents.Keywords: Deaf child, Hearing father, lived experience, phenomenology
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 132 (اسفند 1402)، صص 2451 -2466زمینه
خودکارآمدی والدین به عنوان عاملی مهم در کاهش اختلالات تربیتی و شخصیتی کودکان تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که از جمله آن ها سبک های فرزند پروری است. تاکنون مطالعه ای پیرامون تاثیر آموزش فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدین انجام نشده است.
هدفهدف این مطالعه بررسی اثربخشی بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدگری است.
روشپژوهش پیش رو بر اساس نوع داده ترکیبی کمی و کیفی، از حیث زمان آینده نگر و بر اساس هدف در رسته پژوهش های آمیخته اکتشافی بود. ابتدا بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری، تدوین و پس از تایید روایی و اعتبار نزد کارشناسان، به منظور بررسی اثربخشی آن برخودکارآمدی والدگری، 40 نفر از والدین کودکان دارای فرزند 7 تا 11 سال شهرستان دماوند به روش نمونه گیری هدفمند و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند و مقیاس خودکارآمدی والدگری (دومکا، 1996) را در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند.
یافته هانتایج بررسی کمی پرسشنامه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری توسط نرم افزار SPSS نشان می دهد که مقدار F (01/0 P<،21/14 =1F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خودکارآمدی والدگری به لحاظ آماری معنادار بوده و خودکارآمدی والدگری مادرانی که تحت مداخله بسته تدوین شده آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری قرار گرفته اند از والدین گروه گواه بیشتر است و اندازه اثر آن 33 درصد می باشد.
نتیجه گیریهمسو با پژوهش های گذشته، مشخص شد که استفاده از خودتعیین گری در امر فرزندپروری، خودکارآمدی والدین را در عرصه تربیت صحیح فرزندان ارتقاء می دهد و می توان پرسشنامه خودکارآمدی دومکا را در بررسی خانواده ها مورد استفاده قرار داد
کلید واژگان: خودکارآمدی, فرزند پروری, خودتعیین گری, خودمختاری, تربیتBackgroundParental self-efficacy as an important factor in reducing children's educational and personality disorders is influenced by various factors, among them are parenting styles. So far, no study has been conducted on the effect of parenting training based on self-determination theory on the self-efficacy of parents.
AimsThe purpose of this study is to investigate the effectiveness of the parenting training package based on the self-determination theory on parenting self-efficacy.
MethodsThe present research is based on quantitative and qualitative data type, prospective in terms of time and an exploratory mixed research regarding the aim. First, a parenting training package based on the theory of self-determination was compiled and after confirming validity and reliability by experts, in order to investigate its impact on parenting self-efficacy, 40 parents with a children aged 7 to 11 years in Damavand city were selected by purposive sampling, divided into two groups, experimental and control, and completed the parenting self-efficacy scale (Domka, 1996) in the pre-test and post-test stages.
ResultsThe results of the analysis of covariance (ANCOVA) showed that the F value (P< 0.01,
F= 14.21) for the effect of the independent variable (group) on the parenting self-efficacy score was statistically significant and the parenting self-efficacy of mothers who underwent the intervention was more than the parents of the control group and the effect size is 33%.ConclusionIn line with past research, it was found that the use of self-determination in parenting improves the self-efficacy of parents in regard to raising children properly, and Domka self-efficacy questionnaire can be used in family studies.
Keywords: Self-efficacy, Parenting, Self-determination, Autonomy, Nurture -
هدف
این پژوهش با هدف واکاوی تجربه زیسته از ترتیب تولد در بعد ارتباطی براساس دیدگاه فرزندان اول انجام شد.
روش پژوهش:
روش پژوهش حاضر کاربردی و از نوع کیفی پدیدارشناسی می باشد. شرکت کنندگان این پژوهش شامل فرزندان اول شهر اصفهان در سال 1401 بود. انتخاب شرکت کنندگان به صورت هدفمند و تا مرز اشباع و نهایتا انتخاب 16 فرزند اول ادامه یافت و شرکت کنندگان مورد مصاحبه های نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون کلایزی استفاده شد.
یافته هاتجزیه و تحلیل داده ها منجر به شناسایی 53 مفهوم اولیه، 10 مضمون محوری و 3 مضمون اصلی شد. نتایج نشان داد ارتباطات درون خانوادگی در 6 مضمون (پیوستگی روابط با والدین، گسستگی روابط با والدین، بهبود روابط با سایر فرزندان، گسستگی روابط با سایر فرزندان، رضایت از رابطه زناشویی و نیازهای روانشناختی سرکوب شده) طبقه بندی شدند. مضمون اصلی دوم ارتباطات فردی شامل (افزایش و کاهش کیفیت ارتباط با خود بود. در نهایت مضمون ارتباطات اجتماعی به مضامین فرعی (عدم علاقه اجتماعی و محدودیت در روابط دوستانه) طبقه بندی شد.
نتیجه گیریدر مجموع نتایج نشان داد فرزند اول بودن می تواند ابعاد گوناگون ارتباطی را تحت تاثیر قرار دهد و چالش هایی را در ازدواج، روابط دوستانه، روابط اجتماعی و خانوادگی ایجاد نماید. اصلاح الگوهای تعاملی و آگاه سازی والدین و فرزندان می تواند در پیشگیری از چالش ها موثر باشد. چراکه ترتیب تولد نقش مهمی در نحوه شکل گیری ارتباطات درون خانوادگی و برون خانوادگی دارد
کلید واژگان: ارتباط, ترتیب تولد, فرزند اول, پدیدارشناسیAimThis research was conducted with the aim of analyzing the live experience of birth order in the communicational dimension based on the perspective of the first children.
MethodsThe present research method is applied and qualitative type of phenomenology. The participants of this research included the first children of Isfahan city in 2022. The selection of the participants was continued in a targeted manner until the saturation point and finally the selection of the first 16 children and the participants were subjected to semi-structured interviews. In order to analyze the data, the Colaizzi theme analysis method was used.
ResultsData analysis led to the identification of, 53 primary concepts 10 central themes and 3 main themes. The results showed that intra-family communication was classified into 6 themes of (continuity of relations with parents, separation of relations with parents, improvement of relations with other children, separation of relations with other children, satisfaction with marital relationship and repressed psychological needs). The second main theme of personal communication included (increasing and decreasing the quality of communication with oneself). Finally, the theme of social communication was classified into the sub-themes of (lack of social interest and limitation in friendships).
ConclusionOverall, the results showed that being the first child can affect various aspects of communication and create challenges in marriage, friendships, social and family relationships. Modifying interactive patterns and informing parents and children can be effective in preventing challenges. Because the order of birth plays an important role in the formation of intra-family and extra-family relationships
Keywords: communication, Birth Order, First child, Phenomenology -
خشم یکی از مه مترین پدیده های زندگی است که به دلیل تاثیر آن بر سلامت روحی و جسمی افراد، یکی از موضوعات ضروری است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی بر کنترل خشم مادران انجام شد.
روش پژوهش:
روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل تمام مادران مراجعه کننده به بهزیستی یزد در سال 1397 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر از مادران که به روش در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای گردآوری اطلاعات، پرسش نامه ی کنترل خشم بود و برای ارایه ی آموزش فرزندپروری بر پایه ی شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی، کارگاه آموزشی طی 14 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد.
یافته هانتایج با توجه به سطح معناداری آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش فرزندپروری بر پایه ی شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی بر کنترل خشم مادران موثر است و 52 درصد از نمره های پس آزمون کاهش یافته است به خاطر آموزش فرزندپروری است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این پژوهش، مهارت های مورد استفاده در آموزش فرزندپروری و ذهن آگاهی می تواند به مادران کمک کند تا بر خشم خود کنترل بیشتری داشته باشند. بنابراین با گنجاندن آموزش فرزندپروری در برنامه های سازمآن های مرتبط مانند آموزش و پرورش می توان به خانواده ها کمک موثری انجام داد.
کلید واژگان: فرزند پروری, شفقت مبتنی بر ذهن آگاهی, کنترل خشمAnger issues seem to be a central problem in individuals who show impulsive tendencies (reference???). Therefore, the aim of this study was to determine the effectiveness of parenting education based on compassion-based mindfulness in controlling the anger of mothers. The research method was quasi-experimental with a pre-test post-test design with a control group and the statistical population included all mothers referred to the Iranian Welfare Organization in 2019. The sample size consisted of 30 impulsive mothers who were selected by available methods and were randomly divided into experimental (n = 15) and control (n = 15) groups. The research tool for data collection was the Anger Control Questionnaire and to provide parenting training based on compassion-based on mindfulness, a workshop designed by the researcher was conducted in 14 sessions of 60 minutes for the experimental group. The results showed that the level of covariance analysis test showed that parenting education based on mindfulness-based on compassion was effective in controlling mothers' anger and 52% of the post-test scores were explained by parenting education. According to the results of this study, the skills used in parenting education and mindfulness can help impulsive mothers to have more control over their anger. Therefore, by including parenting education in the programs of related organizations such as education, families can be helped effectively.
Keywords: Parenting, Mindfulness-Conscious, Anger Control -
هدف
هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی مفهومی ازدواج پایدار رضایتمند در زوجین متقاضی فرزند خواندگی بود.
روش پژوهش:
این پژوهش با شیوه کیفی و با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام شد. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، مشارکت کنندگان با توجه به معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و تا رسیدن به اشباع نظری در نهایت 18زوج دارای ازدواج رضایتمند و پایدار مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته قرارگرفتند و داده ها با استفاده از روش استراوس وکوربین تحلیل شدند.
یافته هاماحصل مرحله ی کدگذاری باز، رسیدن به 112کد اولیه، 23 مقوله فرعی و 9 مقوله اصلی و یک مقوله ی مرکزی بود. مقوله ی مرکزی در این پژوهش پذیرش ناباروری: پویشی برای تجربه ی عشق اصیل و متعهدانه در ازدواج است و مقوله های سیستم زوجی کارآمد، تلاش آگاهانه جهت رشد و تعالی ازدواج و مراقبت از آن جزء شرایط علی و مقوله های ارتباط سازنده ی زوج با خانواده های اصلی و اجتماع، حمایت گری راهبردی اطرافیان شرایط مداخله گر و مقوله ساختار شخصیتی و تربیتی زوجین شرایط زمینه ایی و زوجین از راهبردهای سازنده برای حل تعارض های زوجی و خانوادگی و رویارویی مذهبی به عنوان راهبردهای سازنده استفاده کردند و پیامد نهایی رضایت از زندگی، پذیرش همراه با شفقت و تعهد نسبت به همسر بود.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش، رسیدن به پذیرش ناباروری و تجربه ی عشق اصیل و متعهدانه در ازدواج زوجین نابارور که پیامد اصلی آن رضایتمندی است اتفاقی نیست با انتخاب و اقدام سازنده و فعالانه میسر بوده و فرایندی است فردی خانوادگی و تعاملی که زوجین با تلاش آگاهانه جهت رشدو تعالی ازدواج و مراقبت از آن، همراهی، اتحاد زوجی و کسب مهارتهای زوجی و راهبرد های کارآمد در راستای سلامت و شادکامی اقدام کرده و در نهایت رضایت و پایداری در ازدوا ج را کسب می نمایند
کلید واژگان: ازدواج پایدار, رضایتمند, زوجین نابارور, فرزند خواندگیAimThe present study was aimed to develop a conceptual model of satisfactory sustainable marriage in couples seeking adoption.
MethodThis research has been done qualitatively using grounded theory of the foundation. Using purposive sampling method, the subjects were selected according to the inclusion criteria and until theoretical saturation, finally 18 couples with satisfied and stable marriages a semi-structured interview was conducted for them and analyzed using Strauss and Corbin continuous comparison method.
ResultsThe product of the open coding stage was reaching 112 primary codes, 23 sub-categories and 9 main categories and one central category. The central category in this study is infertility acceptance, a dynamic for the experience of genuine and committed love during marriage. Community, strategic support of those relatives the interventionist conditions and the category of personality and educational structure of couples Background and couples used constructive strategies to resolve marital and family conflicts and religious confrontation as constructive strategies and the end result of life satisfaction, acceptance with compassion and commitment to the spouse.
ConclusionBased on the results of this study, infertility acceptance and the experience of genuine and committed love in infertile couples whose main outcome is satisfaction is not accidental but is possible by constructive and active choice and action and is an individual, family and interactive process that Couples consciously strive for the growth and excellence of marriage and care for it, companionship, marital union and the acquisition of marital skills and effective strategies for health and happiness, and ultimately gain satisfaction and stability in marriage.
Keywords: Stable Marriage, Satisfaction, Infertile couple, Adoption -
مقدمه و هدف
پرخاشگری یکیاز شایعترین مشکلات کودکان و نوجوانان و از دلایل مهم ارجاع آنان به مراکز مشاوره و روان درمانی است. پرخاشگری سهم بسزایی در ایجاد اختلال رفتاری در کودکان دارد و نقش سبک فرزندپروری در ایجاد و یا کاهش این اختلال غیر قابل انکار است.
روش کارمطالعه حاضر با روش توصیفی همبستگی در سال 1398 در مدارس ابتدایی شهر تالش انجام گردید. 334 دانش اموز با روش نمونه گیری طبقه ای چند مرحله ای انتخاب و در مطالعه مشارکت نمودند. داده ها بوسیله پرسشنامه های استاندارد فرزندپروری بامریند و پرخاشگری باس و پری جمع آوری گردید. شاخص های توصیفی، انالیز واریانس و رگرسیون خطی جهت تحلیل داده ها با استفاده ازنسخه 25 نرم افزارآماری SPSS محاسبه گردید.
یافته هابیشتر مشارکت کنندگان فرزند اول خانواده بودند.سبک فرزند پروری (91د رصد) اقتدار منطقی، (8.3درصد) آمرانه و (0.7درصد) آزادگذاری به دست آمد، توزیع میانگین نمره کلی پرخاشگری 76.31 و در بین سازه ها ، بیشترین نمره، بدنی23.04 و کمترین کلامی 14.02 بود. یافته های حاصل از آزمون کروسکال والیس، تفاوت معنی داری در میانگبن نمرات پرخاشگری براساس سبک غالب فرزند پروری را نشان دادند. نتایج ضرایب رگرسیون خطی ساده و ضرایب تعیین ، رابطه سازه آزادگذاری را با پرخاشگری معنی دار (0.05=p value) نشان داد.
نتیجه گیریبا توجه به اینکه امروزه نقش سنتی خانواده ها و اولیا در تربیت فرزندان تغییر یافته و عوامل متعدد دیگری از جمله جامعه،شبکه های اجتماعی وهمسالان بخشی از نقش خانواده ها را برعهده گرفته اند ،به نظر می رسد که می بایست نوع نگرش به مقوله فرزند پروری را تغییر داد.
کلید واژگان: سبک, فرزند پروری, پرخاشگری, مادران, دانش اموزان, کودکان -
هیجان های خودآگاه نقشی مهمی در سلامت و سازگاری کودکان دارند. هیجان های خودآگاه به وسیله ی تامل در خود و خودارزیابی برانگیخته می شوند. شرم و گناه از جمله هیجان های خود آگاه هستند که لازم است از اوایل کودکی مورد توجه و بررسی قرار گیرند. هدف پژوهش حاضر بررسی رشدی هیجانات خودآگاه شرم و احساس گناه و نقش ابعاد فرزند پروری، خودپنداره و خلق وخوی کودک است. جامعه ی آماری تحقیق، کلیه ی دانش آموزان پایه های سوم، چهارم، پنجم و ششم مقطع ابتدایی شهرستان جم و یکی از والدینشان می باشند. به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از هر مقطع 50 نفر که در مجموع 200 نفر دانش آموز والدین آن ها مورد بررسی قرار گرفتند. والد مقیاس خلق وخوی مالهوترا و پرسشنامه فرزند پروری آلاباما و دانش آموزان آزمون هیجان خودآگاه _نسخه کودک و مقیاس خودپنداره پیرز-هریس تکمیل نمودند. برای آزمودن فرضیه ها نیز از روش تحلیل رگرسیون چند گانه استفاده گردید نتایج نشان داد متغیر های فرزندپروری، خودپنداره و خلق وخو پیش بینی های معنی داری برای هیجانات خودآگاه شرم و احساس گناه بودند و همچنین الگوی روابط، بر حسب سن کودکان متفاوت بود.
کلید واژگان: هیجان خودآگاه, شرم, احساس گناه, خلق وخوی, خودپنداره, فرزند پروریSelf-conscious emotions play an important role in the health and adjustment of children. They are evoked by self-reflection and self-assessment. Shame and guilt are among the self-conscious emotions that need to be considered from early childhood; the purpose of the present study was to investigate the development of self-conscious emotions of shame and guilt and the role of parenting dimensions, and child's mood and self-concept in predicting these emotions. The moderating role of age was also explored in this regard. The statistical population of the present study included all the primary school students of Jam city, Iran and their families. From the given secondary schools, four classes were selected from the 3rd, 4th, 5th and 6th grades through cluster random sampling. For each grade, 50 subjects were selected that counted up to a total of 200 students and their families. The families completed the Malhotra Temperament Scale (MTS), and the Alabama parenting questionnaire and the students completed the Test of Self-conscious Affects for children (TOSCA-C), and Piers-Harissis Self-conscious Scale for Children. To test the hypotheses, descriptive and inferential analysis including mean, standard deviation and multiple regression analysis were used. The results showed that parenting and mood variables significantly predicted self-conscious emotions of shame and guilty. The results also showed that relationships between the predictor variables, and the dependent variables partially varied across age.
Keywords: Self-conscious Emotions, Shame, Guilt, Mood, Self- concept, Parenting styles -
هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه رفتارهای قلدری- قربانی و توانایی شناختی در دانش آموزان پسر دوم متوسطه فرزند طلاق و غیر طلاق به اجرا در آمد.
روشجامعه آماری پژوهش تمامی نوجوانان پسر 16 تا 18 ساله (دوره دوم متوسطه) فرزند طلاق و فرزند غیر طلاق در منطقه 8 و 13 شهر تهران در سال تحصیلی 97-96 بود که به روش نمونه گیری در دسترس و برای هر گروه 50 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه توانایی شناختی نجاتی(1392) و رفتارهای قلدری- قربانی الویس (1996) استفاده شد و داده های بدست آمده با تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که بین دو گروه دانش آموزان پسر متعلق به خانواده های طلاق و غیر طلاق به لحاظ مولفه های قلدری- قربانی تفاوت معنادار وجود دارد و دانش آموزان پسر متعلق به خانواده های طلاق در مقایسه با دانش آموزان پسر عادی در مولفه های قلدری- قربانی میانگین نمرات بالاتری کسب می کنند. بین دو گروه دانش آموزان پسر متعلق به خانواده های طلاق و غیر طلاق به لحاظ مولفه های توانایی شناختی تفاوت معنادار وجود دارد .
نتیجه گیریدانش آموزان پسر متعلق به خانواده های طلاق در مقایسه با دانش آموزان پسر عادی در مولفه های برنامه ریزی، توجه پایدار، شناخت اجتماعی و انعطاف پذیری شناختی عملکرد ضعیف تری دارند.
کلید واژگان: رفتار قلدری - قربانی, توانایی شناختی, فرزند طلاقAimThe purpose of this study was to compare the bullying- victim and cognitive abilities of secondary school students of divorced and non-divorced children.
MethodThe statistical population of the study consisted of all adolescents aged 16 to 18 years old, divorced children and non-divorced children in the 8th and 13th district of Tehran, who were selected by available sampling method and 50 subjects were selected for each group. Data were gathered using two Nejati cognitive abilities questionnaire (2012) and bullying-victim behaviors (1996). Data were analyzed by multivariate analysis of variance.
ResultsThe results showed that there is a significant difference between two groups of male students belonging to divorced and non-divorced families in terms of bullying-victim components and boy students belonging to divorced families compared to normal boy students in bullying components - Victim will get higher average grades. There is a significant difference between two groups of boy students belonging to divorced and non-divorced families in terms of cognitive ability components.
Conclusionboy students belonging to divorced families compared to normal boy students in planning components, constant attention, recognition Social and cognitive flexibility have a weaker performance.
Keywords: bullying-victimization, behavior, cognitive ability, divorced -
نشریه پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش، پیاپی 38 (امرداد 1400)، صص 121 -132
هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل شیوهها و نظریههای فرزند پروری بوده است. یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار در رشد شناختی، اجتماعی و روانی کودکان چگونگی برخورد والدین با آنها و نحوهی تربیت آنها بوده است. فرزند پروری به سه شیوه مقتدرانه، مستبدانه و سهل گیرانه انجام میشود. که از میان این سه شیوه، بهترین شیوه فرزندپروری شیوه مقتدرانه است؛ که والدین در عین گرم و صمیمی بودن با فرزند خود کنترل کننده و مقتدر هستند. در این مقاله به بررسی انواع شیوههای فرزند پروری و نظریههای روانشناسی در این زمینه پرداخته شده است. روش تحقیق این مطالعه توصیفی- تحلیلی بود که با استفاده از منابع کتابخانهای مورد بررسی قرار گرفته شده است.
کلید واژگان: فرزند پروری, نظریه, مقتدارانه, مستبدانه, سهل گیر -
هدف از انجام این پژوهش برسی سهم طلاق والدین در شکل گیری اسنادها و استانداردهای ناسازگار رابطه است. جامعه آماری این پژوهش تمامی افراد متاهل با و بدون تجربه طلاق والدین است. نمونه گیری پژوهش حاضر در دو مرحله صورت گرفته است که در مرحله اول 69 نفر از افراد متاهل باتجربه طلاق والدین به روش در دسترس انتخاب شدند؛ و سپس 69 نفر از افراد متاهل بدون تجربه طلاق والدین که بر اساس متغیرهای جنسیت، بازه سنی، شهر و تحصیلات با گروه اول همتاشده بودند نمونه گیری و وارد پژوهش شدند. به منظور بررسی استانداردها و اسنادهای رابطه در متاهلین به ترتیب از پرسشنامه استاندارد زندگی مشترک (SRSI) و پرسشنامه اسنادهای رابطه (RAM) استفاده شد. یافته ها: داده ها با استفاده از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شده اند نتیجه گیری:تجربه طلاق والدین به طورکلی تعیین کننده استانداردهای زندگی مشترک افراد نخواهند بود و تنها منجر به کاهش معیارهای سرمایه گذاری ابرازی فرزندان خواهد شد. بنابراین این فرزندان تمایل کمتری به ابراز عاطفه و ارتباط با همسر خود دارند. همچنین طلاق والدین می تواند منجر به اسنادهای منفی رابطه به ویژه در ابعاد مسئولیت شود.
کلید واژگان: تجربه طلاق والدین, استانداردهای زناشویی, اسنادهای زناشویی, فرزند طلاقThe aim of this study is to investigate the contribution of parental divorce in the formation of attribution and incompatible standards of relationship. The statistical population of this study is consists of married people with and without parental divorce experience. Sampling of the present study was done in two stages. In the first stage, 69 married people with experienced parental divorce were selected by the available method; then 69 married people without parental divorce experience who were matched with the first group based on gender, age, city and education were sampled and entered the study. In order to assess the standards of cohabitation and relationship attributions of married people, the standard of living standard (SRSI) and the attribution of relationship attributions (RAM) were used, respectively. Data were analyzed using independent t-test and multivariate analysis of variance. The experience of parental divorce does not generally determine the living stan-dards of individuals and only leads to a decrease in the investment criteria expr-essed by their children. Therefore, these children are less inclined to express affection in their relationship with their spouse. Parental divorce can also lead to negative relationship attribution, especi-ally in terms of responsibility.
Keywords: Parents' Divorce Experience, Marital Standards, Marital Attribution, Child Divorce -
رابطه شیوه های فرزندپروری با احساس تنهایی و اختلالات رفتاری درون نمود و برون نمود والدین-دانش آموزان
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی رابطه بین شیوه های فرزندپروری با احساس تنهایی و اختلالات رفتاری درون نمود و برون نمود دانش آموزان دبستانی شهرستان ساری منطقه یک بود. این پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی بوده است و جامعه آماری شامل کلیه والدین- دانش آموزان مقطع ابتدایی دخترانه شهر ساری منطقه یک را که تعداد آن ها 1400 نفر به روش نمونه گیری به روش تصادفی- خوشه ای چندمرحله ای 181 نفر والدین و 121نفر دانش آموزان انتخاب شده اند و ابزار گرد-آوری پرسشنامه 30 سوالی شیوه های فرزند پروری (بامریند، 1991)، پرسشنامه 24سوالی احساس تنهایی (آشر SLFS،1984) و سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ CBCL، 1991) می باشد. روایی و پایایی ابزارها بعد از بررسی مورد تایید قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب هبستگی پیرسون و آزمون رگرسیون استفاده شده است . نتایج نشان داد که میان شیوه های فرزندپروری و احساس تنهایی کودکان رابطه وجود دارد. میان شیوه های فرزند پروری و اختلالات رفتاری درون نمود و برون-نمود کودکان رابطه وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از آن بود که سهم هر یک از شیوه های فرزند پروری بر پیش بینی احساس تنهایی و اختلالات رفتاری درون نمود و برون نمود کودکان متفاوت است و مولفه شیوه فرزند پروری مقتدرانه با بیشترین سهم (23/0) و شیوه فرزندپروری استبدادی با کمترین سهم (17/0) در پیش بینی احساس تنهایی کودکان نقش دارند. مولفه شیوه فرزندپروری استبدادی با بیشترین سهم (49/0) و شیوه فرزندپروری مقتدرانه با کمترین سهم (25/0) در پیش بینی اختلالات رفتاری درون نمود و برون نمود کودکان نقش دارند.
کلید واژگان: فرزند پروری, احساس تنهایی, اختلالات رفتاری درون نمود و برون نمودThe purpose of this research was to investigate the relationship between parenting methods, feelings of loneliness and internalized and externalized behavioral disorders of primary school students in Sari, Region 1. This research has been descriptive-correlation type and the statistical population includes all the parents-students of girls' elementary school in Sari city, region 1, whose number is 1400, using multi-stage random-cluster sampling method, 181 parents. and 121 students have been selected, and the collection tool is a 30-question questionnaire of parenting methods (Bamrind, 1991), a 24-question questionnaire on feelings of loneliness (Asher SLFS, 1984) and a child behavior list (Achenbach CBCL, 1991). The validity and reliability of the tools were confirmed after the review. Pearson's correlation coefficient and regression test were used for data analysis. The results showed that there is a relationship between parenting methods and children's feeling of loneliness. There is a relationship between parenting methods and children's internalizing and externalizing behavioral disorders. The results of the regression analysis also indicated that the contribution of each parenting style to the prediction of loneliness and internalizing and externalizing behavioral disorders of children is different, and the component of authoritative parenting style has the largest contribution (23). 0.0) and authoritarian parenting style with the lowest contribution (0.17) play a role in predicting children's feeling of loneliness. The component of authoritarian parenting style with the highest share (0.49) and authoritarian parenting style with the lowest share (0.25) play a role in predicting internalizing and externalizing behavioral disorders of children.
Keywords: parenting, loneliness, internalizing, externalizing behavioral disorders -
فرزنددرمانی یکی از سبک های بازی درمانی است که از بازی والدین و فرزندان به عنوان ابزاری برای درمان مشکلات کودکان بهره می گیرد. این سبک درمانی که از ترکیب رویکردهای مختلفی چون نظریه ی روان پویشی، انسان گرایانه، رفتاری، شناختی و همچنین، نظریه ی تحولی دلبستگی و نظام خانواده شکل گرفته است، والدین و فرزندان را تشویق می کند تا در طول بازی، احساسات خود را به شکلی مطلوب بیان نمایند. این مطالعه با هدف معرفی و مروری بر تاریخچه، اهداف و ویژگی های فرزنددرمانی و نیز، ارایه شواهد پژوهشی در خصوص اثربخشی و مزایای آن برای طیفی از مشکلات کودکان صورت گرفته است. روش مطالعه توصیفی بوده و از مقالات پایگاه های علمی معتبر جهت گردآوری اطلاعات استفاده شده است. نتایج بررسی توصیفی و تحلیل پژوهش ها نشان داد که برنامه مداخله فرزنددرمانی منجر به کاهش استرس والدینی، بهبود تعامل والد و کودک، کاهش مشکلات رفتاری و اضطراب کودک و بهبود مهارت و رفتارهای مطلوب اجتماعی می شود. درنتیجه، می توان از فرزنددرمانی به عنوان مداخله ای موثر در بهبود مشکلات رفتاری و اجتماعی کودکان و نیز ترمیم روابط میان والد و فرزندان استفاده کرد.
کلید واژگان: فرزند درمانی, بازی درمانی, روابط والد- کودک, کودکانFilial Therapy (FT) is a style of play therapy that uses parental play as a tool to treat childrenchr('39')s problems. This style of therapy, which is a combination of different approaches such as psychodynamic, humanistic, behavioral, cognitive theory, and the developmental theory of attachment and family system, encourages parents and children to express their feelings during the game in a desirable way. The aim of this study was to introduce and review the history, goals, and characteristics of Filial Therapy and providing research evidence on its effectiveness and benefits for a range of problems in children. The study method is descriptive and the articles of reputable scientific databases have been used to collect information. The results of the descriptive study and analysis of the research showed that the Filial Therapy intervention program reduces parental stress, improves parent-child interaction, reduces behavioral problems and anxiety, and improves social skills and behaviors. As a result, Filial Therapy can be used as an effective intervention in improving childrenchr('39')s behavioral and social problems. Also, it can use to repair parent-child relationships.
Keywords: Filial Therapy, Play therapy, Child Parent Relationship, children -
هدف
هدف پژوهش حاضر شناسایی شاخص های تعاملات خانوادگی در خانواده های دارای فرزند عادی بود.
روشپژوهش حاضر با استفاده از رویکرد کیفی و در قالب روش و طرح پژوهشی زمینه ای انجام شد. روش نمونه گیری مورد استفاده در دسترس و هدفمند بود که طی آن پژوهشگر پس از شناسایی یک مدرسه مقطع اول و یک مدرسه مقطع دوم متوسطه در شهر قزوین، مبتنی بر اصل اشباع اطلاعاتی، تعداد هشت دانش آموز عادی را برای مشارکت در پژوهش انتخاب کرد و مورد مصاحبه قرار داد. همه مصاحبه ها ضبط و سپس خط به خط دست نویس شد و درنهایت با استفاده از روش سیستماتیک اشتراوس و کوربن (1987) تحلیل گردید.
یافته هاتحلیل تعاملات خانوادگی دانش آموزان عادی منجر به شناسایی 13 کد باز و 4 کد محوری (صمیمیت عاطفی _ فکری (زوجی و والد _ فرزندی)، برخورداری از توانمندی های ارتباطی، تسلط در به کارگیری مهارت های حل مسیله، احترام و همکاری همه جانبه و سیستماتیک) گردید.
نتیجه گیرینتایج حاصل از این پژوهش منجر به شناسایی شاخص های تعاملات خانواده های دارای فرزند عادی شد.
کلید واژگان: تعامل خانوادگی, فرزند عادی, صمیمیت عاطفیObjectiveThe purpose of this study was to identify the indicators of family interactions in families with normal children.
MethodThe present study was conducted using a qualitative approach and in the form of a background research method and design. The sampling method used was accessible and purposeful, during which the researcher, after identifying a first grade school and a second secondary school in Qazvin city, based on the principle of information saturation, selected eight ordinary students to participate in the study. And interviewed. All interviews were recorded and then handwritten and finally analyzed using the systematic method of Strauss and Corben (1987).
FindingsAnalysis of family interactions of normal students led to the identification of 13 open codes and 4 central codes (emotional-intellectual intimacy (couple and parent-child), communication skills, mastery in using problem-solving skills, Comprehensive and systematic respect and cooperation).
ConclusionThe results of this study led to the identification of interaction indices of families with normal children.
Keywords: family interaction, normal child, emotional intimacy -
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش انعطاف پذیری در پیش بینی علایم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی با میانجی گری سبک های فرزند پروری بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد.که در این پژوهش 158 دانش آموز کم توان ذهنی آموزش پذیر مقطع ابتدایی به روش نمونه گیری هدفمند از دو مدرسه استثنایی گلستان و پرورش تبریز انتخاب شدند. سپس، پرسشنامه های سیاهه رفتاری کودک (آخنباخ،1991) و سبک های فرزند پروری (بامریند،1973) توسط والدین تکمیل گردید و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین (برگ و گرانت، 1948) به صورت رایانه ای توسط آزمودنی ها انجام شد. همچنین پس از حذف 8 پرسشنامه مخدوش، داده های گردآوری شده 150 نفر با روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی (PLS) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد بین انعطاف پذیری با علایم اختلال های رفتاری (001/0=P) و همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه با علایم اختلال های رفتاری رابطه منفی و معنادار وجود دارد) 006/0=P). همچنین نتایج نشان داد که اکثر والدین دارای سبک فرزند پروری مقتدرانه (79%) بودند. علاوه بر این نتایج معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی نشان داد که انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه توانایی پیش بینی علایم اختلال های رفتاری را دارند (184/0=R^2،001/0=P). نتایج این مطالعه از نقش انعطاف پذیری و سبک فرزند پروری مقتدرانه در علایم اختلال های رفتاری کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر حکایت دارد؛ بنابراین، پیشنهاد می شود مداخلات درمانی نوین درترمیم انعطاف پذیری در کودکان کم توان ذهنی طراحی شود و همچنین جلساتی برای آموزش والدین کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر درباره شیوه های فرزند پروری برگزار شود.کلید واژگان: انعطاف پذیری, اختلال های رفتاری, کم توان ذهنی, فرزند پروریThe aim of the present study was to investigate the role of flexibility in prediction of symptoms of behavioral disorders in educable mentally retarded children in primary school mediated with parenting styles. This study is descriptive correlational research. In this research, 158 mentally retarded students in primary school were selected from two Special Schools in Tabriz using purposeful sampling method. Then, Child Behavior Checklist (Achenbach) and Parenting Styles(Baumrind,) were completed by parents, and the Wisconsin Card Sorting Test (Berg and Grant ) was done by the subjects using a computer. After discarding 8 illegible questionnaires, the collected data of 150 subjects has been analyzed through Structural Equation Modeling with Partial Least Squares approach. Results of the study showed that there is a negative and significant relationship between flexibility with symptoms of behavioral disorders (P=0.001) and also between the authoritative parenting style and the symptoms of behavioral disorders (P=0.006). Moreover, most parents had an authoritative parenting style (79%). In addition, the results of Structural Equation Modeling with Partial Least Squares (PLS) approach revealed that flexibility and authoritative parenting style were able to predict the symptoms of behavioral disorders (P=0/001). The results of this study indicate the role of flexibility and authoritative parenting style in the symptoms of behavioral disorders of educable mentally retarded children . Therefore, it is suggested that new therapeutic interventions be designed to rehabilitate flexibility of educable mentally retarded children, and also educational sessions be held for training the parents of educable mentally retarded children about parenting stylesKeywords: flexibility, Behavioral disorders, mentally retarded, Parenting
-
هدف از پژوهش حاضر مطالعه کیفی اوقات فراغت و روابط جنسی زوجین فرزند دار و فرزند آزاد شهر اصفهان بود. روش تحقیق از نوع کیفی استقرایی و استفهامی بود که از طریق مصاحبه نیمه ساختار یافته در نهایت با70 نفر از مشارکت کنندگان (21 زوج فرزند دار و 14 زوج فرزند آزاد) که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی،انجام گرفت.در این پژوهش زوجین فرزند دار و زوجین فرزندآزاد(زوجینی که به اختیار خود تصمیم به فرزند آوری نداشتند) مورد مطالعه قرار گرفتند.جمع آوری واعتبارداده ها با توجه به سه سو سازی مصاحبه، جمع آوری مستندات، و نظر صاحب نظران انجام گرفت. با جمع آوری داده ها 526 جمله عبارت معنادار برای زوجین فرزند آزاد و 632 جمله عبارت معنادار برای زوجین فرزند دار بدست آمد که تمامی مفاهیم، با توجه به ماهیت آنها در طبقه بندی جداگانه ای قرار گرفتند. نتایج نشان داد اوقات فراغت برای زوجین فرزند آزاد دارای 3 مقوله اصلی و 24 مقوله فرعی می باشد که مهمترین آنها در مقوله اصلی تفریح های دو نفره می باشد و در زوجین فرزند دار دارای 8 مقوله اصلی و 13 مقوله فرعی می باشد که مهم ترین مقوله اصلی شامل گذراندن اوقات فراغت با فرزندان و عدم اوقات فراغت می باشد. همچنین در مورد روابط جنسی در زوجین فرزند آزاد 4 مقوله اصلی و 3 مقوله فرعی می باشد که مهترین مقوله اصلی رابطه توام با رضایت می باشد و در زوجین فرزند دار 5 مقوله اصلی و 8 مقوله فرعی می باشد که مهمترین آنها عدم رضایت جنسی می باشد.
کلید واژگان: اوقات فراغت, روابط جنسی, زوجین, فرزند دار, فرزندآزادThe purpose of this qualitative study was focused on leisure activity and sexual relationship of couples with children and free Children couples in Isfahan. The research method was a qualitative type of induction and methodology that through semi-structured interviews finally participated with 70 means: (14 free child couples and 21 couples with child) that were available through targeted sampling. Data collections and validity were carried out according to semi structure interviews, supporting document, experts’ counselors. By collecting data, 526 couples with free child and 632 for couples with child sentences were obtained meaningfully, all of which were categorized according to their nature. The results showed that leisure activity for free child couples had 3 main categories and 24 sub-categories, the most important of which include: leisure activities together, also about couples with child were the 8-category and 13 sub-categories. The main ones include leisure time with children and lack of leisure activity. Also, regarding to sexual relations between free child couples there are 4 main categories and 3 subcategories which is the most important category was: relationship with satisfy. likewise, among couples with child, there were 5 main categories and 8 subcategories that the most important of was: lack of sexual satisfaction.
Keywords: leisure activity Relationship, Sexual Relations, Couples, Free Child -
با گذار از دوره جوانی و ورود به میان سالی تکلیف پرورش فرزندان و برنامه ریزی برای فراهم آوردن زمینه زندگی بهتر آنان در آینده برجسته تر می گردد. پدر و مادر فرصت دارند که پیش از پایان دوره نوجوانی فرزندان، نقش موثر خود را در یاری رساندن به برخورداری نسل آینده از سلامت بدنی_روانی_ اجتماعی_ معنوی ایفا نمایند. انبوهی از عوامل خواسته و ناخواسته می تواند مایه دشواری دستیابی پدر و مادر به موفقیت در زمینه فرزند پروری کارآمد گردد. از آن میان کمبود و یا نبود شناخت کافی درباره چگونگی آماده ساختن فرزندان برای کنار آمدن با رویدادهای تنش زای زندگی و سازش یافتگی در چالش ها و تنگناهای زندگی هرروزه است؛ جان کلام برقرار ساختن توازن میان حفظ وابستگی پدر و مادر_فرزند و میدان دادن به استقلال فرزند از سوی پدر و مادر آسان نیست. چراکه ایجاد این توازن مستلزم دانش گسترده روان شناختی و تسلط در به کاربستن بسیاری از مهارت های فرزندپروری و زندگی است. بنابراین شایسته یادآوری است که فراهم ساختن زمینه آگاهی پدر و مادر از تراز بالای ارزندگی بهره گیری از آموزه های کاربردی متخصصین مشاوره و روانشناسی برای یاری رساندن به پدر و مادر کلیدی است و تلاش های پژوهشی پژوهشگران می توانند برای تسهیل این امر بسیار کارساز واقع شود.کلید واژگان: نوجوانی, فرزند پروری, وابستگی, استقلال
-
تراز مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی همراه با تحول دستخوش نوسان است، به دلیل همکنش همیشگی کودکان با والدین آموزش مهارت های فرزند پروری فراخور به والدین تاثیر بسزایی در این نوسان دارد. هدف این پژوهش هم سنجی تاثیر آموزش مدیریت والدین و آموزش فرزندپرویبا روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد بر رابطه مادر-کودک بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه دربرگیرنده مادران کودکان دچار مشکلات رفتاری برونی شده سنین پیش از دبستان شهرستان نجف آباد اصفهان در سال 1396 بود که به مرکز مشاوره «رویش پندار» مراجعه داشتند. 45 نفر از داوطلبین پس از بررسی ملاک های ورود انتخاب و تصادفی در گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. مداخلات آموزشی طی 10 نشست 90 دقیقه ای اجرا شد ولی گروه گواه در لیست انتظار قرار داشت. داده ها با مقیاس رابطه کودک- والد پیانتا 1994 گردآوری شد. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر نشان داد که مداخله آموزش فرزندپروری با روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد و آموزش مدیریت والدین هر دو به ترتیب موجب کاهش نمرات مولفه های وابستگی (001/0=P و 2/179=F)، (001/0=P و 28/73=F)، تعارض (001/0=P و 14/347=F)، (001/0=P و 23/94=F) و افزایش نمرات نزدیکی (001/0=P و 36/110=F)، (001/0=P و 38/63=F) و رابطه مثبت (001/0=P و 96/552=F)، (001/0=P و 19/219=F) شده اند. بعلاوه تاثیر آموزش فرزند پروری با روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد در هر چهار مولفه مذکور از آموزش مدیریت والدین بیشتر بود (001/0=P). میزان تاثیر گروه آموزش فرزندپروری با روش درمانگری متمرکز بر پذیرش و تعهد و آموزش مدیریت والدین به ترتیب در مولفه نزدیکی 88/0 و 81/0، وابستگی 92/0 و 84/0، تعارض 96/0 و 87/0 و در رابطه مثبت کلی 97/0 و 94/0 به دست آمد. سرانجام می توان گفت هر دو آموزش، با بهبود مهارت های فرزند پروری، افزایش تعاملات مثبت و کاهش رفتارهای والدینی منفی به مادران در مدیریت مشکلات رفتاری کودکانشان کمک کرده و از طریق افزایش نزدیکی و کاهش تعارض و وابستگی مایه بهبود رابطه مثبت مادر-کودک شده اند.کلید واژگان: مدیریت والدین, فرزند پروری, پذیرش و تعهد, مادر, کودکPreschool children have variable levels of behavior problems. Because of continuous parent-child relationship in preschool years, training of appropriate parenting skills to parents have considerable effects on children behavior problems. This study aimed to compare the effects of parent management training and parenting acceptance and commitment therapy on mother-child relationship regarding children´ externalizing behaviors. The research method was semi-experimental with pretest- posttest design and a control group. The population was all the mothers of preschool children with externalizing behavior problems who referred to Rooyesh pendar counseling center in Najafabad city in Isfahan. The sample included 45 mothers who were voluntarily selected and randomly assigned into experimental and control groups. Independent variables were PMT & ACT programs that were held during 10 sessions, as well as the waiting list control group. The instrument was child-parent relationship scale Pianta 1994. Results of the repeated measures variance analysis showed that ACT and PMT respectively have led to reduced scores of dependency (F= 179.2, P=0.000), (F=73.28, P= 0.000) & conflict (F= 347/14, P= 0.000), (F= 94.23, P=0.000) and increased scores of closeness (F=110.36, P= 0.000), (F=63.38, P= 0.000) & positive relation (F=552.96, P=0.000), (F=219.19, P=0.000). There were significant differences between the effects of ACT & PMT on mother-child relationship (PKeywords: parent management, parenting, acceptance, commitment, mother, child
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.