جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "tendency for divorce" در نشریات گروه "روانشناسی"
تکرار جستجوی کلیدواژه «tendency for divorce» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
این پژوهش با هدف بررسی نقش واسطه ای تعارض زناشویی در رابطه بین خود خاموشی با گرایش به طلاق در زنان متاهل انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه خانم های متاهل شهر مشهد در سال 1400 بودند که از بین آن ها به صورت در دسترس 240 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل مقیاس گرایش به طلاق (DTS، روزبلت و همکاران، 1986)، پرسشنامه تعارض زناشویی (MCQ، ثنایی، 1379) و مقیاس خود خاموشی (STSS، جک و دیل، 1992) بودند. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. نتایج مدل یابی معادلات ساختاری حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که خود خاموشی به صورت غیر مستقیم از طریق تعارض زناشویی توانست گرایش به طلاق را پیش بینی کند (001/0p‹). از یافته ها می توان نتیجه گرفت که خود خاموشی و تعارض زناشویی نقش کلیدی در گرایش به طلاق زنان دارند و لزوم توجه به این عوامل در تعامل با یکدیگر در برنامه های ارتقای کیفیت زندگی زناشویی ضروری است.
کلید واژگان: تعارض زناشویی, خود خاموشی, گرایش به طلاقThis study aimed to investigate the mediating role of marital conflict in the relationship between self-silencing and the tendency to divorce in married women. The present research was descriptive-correlation based on structural equation modeling. The statistical population of this research was all married women of Mashhad City in 2021, and 240 of them were selected as a sample. Research tools included the divorce Tendency Scale (DTS, Rusbult, et al, 1986), the Marital Conflict Questionnaire (MCQ, Sanaei, 2000), and the Silencing the Self Scale (STSS, Jack & Dill, 1992). Structural equation modeling analysis was used to analyze the data. The results of the structural equation modeling analysis indicated that the model fit in well. The findings showed that self-silencing could indirectly predict the tendency to divorce through marital conflict (p<0.001). It can be concluded that self-silencing and marital conflict play a key role in women's tendency to divorce, and it is necessary to pay attention to these factors in interaction with each other in programs to improve the quality of married life.
Keywords: marital conflict, self-silencing, tendency to divorce -
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی سلامت روان در رابطه خستگی ذهنی و خودفریبی با تمایل به طلاق بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان متاهل شهر کرمان در سال تحصیلی 1400-1399 بود که از بین آن ها تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تمایل به طلاق (TDS) روزلت و همکاران (1986)، مقیاس دلزدگی زناشویی (CBM) پاینز (1996)، مقیاس سلامت روان (MHI-28) بشارت (1388) و مقیاس خودفریبی (SDQ-12) سیرونت و همکاران (2019) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل از برازش خوبی برخوردار بوده و بین خودفریبی، خستگی ذهنی و سلامت روان با تمایل به طلاق رابطه معنی دار وجود دارد (05/>P) و علاوه بر این مشخص شد که خستگی ذهنی و خودفریبی با میانجیگری سلامت روان اثر غیرمستقیم منفی و معنی داری (01/>P) بر تمایل به طلاق دانشجویان متاهل دارد. بر اساس این یافته های می توان نتیجه گرفت که خودفریبی و خستگی ذهنی به شیوه های مستقیم و غیرمستقیم، تمایل به طلاق را در دانشجویان متاهل تحت تاثیر قرار می دهند و نقش اساسی در تمایل به طلاق ایفا می کنند.
کلید واژگان: تمایل به طلاق, خستگی ذهنی, خودفریبی, سلامت روانThe purpose of the present study was to determine the mediating role of mental health in the relationship between mental fatigue and self-deception with the tendency to divorce. The method of descriptive-correlation research was Structural equation modeling. The statistical population included all the married students of Kerman City in the academic year 2019-2020, of which 300 people were selected by available and voluntary sampling. The research tools include the Tendency to Divorce Scale (TDS) by Roselet et al. (1986), the Marital Boredom Scale (CBM) by Paynes (1996), the Mental Health Scale (MHI-28) by Besharat (2008), and the Self-Deception Scale (SDQ-12) by Siront and colleagues (2019). Pearson's correlation test and Structural equation modeling were used to analyze the data. The results showed that the model has a good fit and there is a significant relationship between self-deception, mental fatigue, and mental health with the tendency to divorce (P<0/05) and it was also found that mental fatigue and self-deception mediate the indirect effect of mental health. It has a negative and significant effect (P<0/01) on the tendency to divorce married students. Based on these findings, it can be concluded that self-deception and mental fatigue, directly and indirectly, affect the tendency to divorce in married students and play an essential role in the tendency to divorce.
Keywords: tendency to divorce, mental fatigue, self-deception, mental health -
Objective
The effect of self-compassion, Islamic patience and optimism on the tendency to divorce couples in Rasht was done.
MethodsThe method of this research in terms of data collection was field and the method of data analysis was done through multiple regression. This study was performed on 200 married men and women in Rasht in 1399. The respondents were selected by available random sampling. For data collection, Roosevelt, Johnson & Moro Divorce Tendency Questionnaire, Nef Self-Compassion Questionnaire, Date Patience Questionnaire and Nouri Islamic Optimism Questionnaire were used and then the data were analyzed by SPSS26 software.
ResultsFindings showed that between self-compassion (r = -0.43), patience (r = -0.17) and Islamic optimism (r = -0.32) with a tendency to divorce with 95 There is a significant negative relationship with confidence (P <0.05).
ConclusionsTherefore, it can be said that couples experience less tendency to divorce with more compassion, patience and optimism. Based on the findings of this study, we can predict the tendency to divorce couples with three studied variables and finally we can see a decrease in the tendency to divorce couples in the community.
Keywords: Tendency to divorce, Compassion, Patience, Islamic optimism, couples -
هدف :
هدف از پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مدل همسرآزاری بر کاهش گرایش به طلاق زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر سنندج بود.
روش پژوهش:
روش مطالعه حاضر جزء تحقیقات نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه محسوب می شود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلاق، بهزیستی، اورژانس اجتماعی و مراکز مشاوره سطح شهر سنندج در سال 1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 400 نفر انتخاب شدند. از بین 400 نفر، تعداد 30 نفر از زنانی که در پرسشنامه گرایش به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) نمره بالا را کسب کردند و حاضر به شرکت بودند به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. پس از آموزش مدل بر اساس پروتکل آموزشی تدوین شده توسط محقق (گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند)، پس آزمون گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد به دلیل اینکه سطح معناداری به دست آمده برای آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر کمتر از 05/0 می باشد، لذا اختلاف معناداری بین گرایش به طلاق زوجین در گروه آزمایش و گروه گواه وجود دارد و گرایش به طلاق زوجین (42/6=F، 017/0=P) در گروه آزمایش کمتر از گرایش به طلاق زوجین در گروه گواه می باشد.
نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت مدل علی همسرآزاری بر کاهش گرایش به طلاق زوجین اثر دارد. با آموزش همسرآزاری می توان رفتار همسران را نسبت زنان در جامعه تغییر و از بروز خشونت و همسرآزاری در روابط زناشویی جلوگیری نمود و در نهایت می توان از آسیب های بعدی ممانعت به عمل آورد.
کلید واژگان: گرایش به طلاق, همسرآزاری, زنانAimThe aim of this study was the effectiveness of teaching the model of spousal abuse on reducing the tendency to divorce women referring to counseling centers in Sanandaj.
MethodsThe method of the present study is a quasi-experimental research of pre-test-post-test and follow-up with a control group. The statistical population of the study included all women referring to divorce counseling centers, welfare, social emergency and counseling centers in Sanandaj in 2021, which were selected using the available sampling method of 400 people. Out of 400 people, 30 women who received a high score in the Roosevelt, Johnson and Moro (1986) Divorce Tendency Questionnaire and were willing to participate were selected by available means and divided into two experimental groups (15 people) and a control. (15 people) were included. After training the model based on the training protocol developed by the researcher (the control group did not receive any training), the post-test was performed. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance and SPSS-22 software.
ResultsThe results showed that because the level of significance obtained for the analysis of variance with repeated measures is less than 0.05, so there is a significant difference between the tendency to divorce couples in the experimental group and the control group and the tendency Divorce of couples (F = 6.42, P = 0.017) in the experimental group is less than the tendency of divorced couples in the control group.
ConclusionIt can be concluded that the causal model of spousal abuse has an effect on reducing the tendency of couples to divorce. By teaching spousal abuse, the behavior of spouses towards women in society can be changed and the occurrence of violence and spousal abuse in marital relationships can be prevented, and finally, further harms can be prevented.
Keywords: Tendency to divorce, spousal abuse, Women -
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی بسته آموزشی توان بخشی روان شناختی بر میل به طلاق و صمیمیت زناشویی در زوجین در حال طلاق بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. از میان 300 زوج در آستانه طلاق شهر اصفهان در پاییز سال 1398، تعداد 40 زوج به شیوه دردسترس انتخاب شدند و به طور مساوی در دو گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه میل به طلاق (DTS) و صمیمیت زناشویی (IS) استفاده شد. گروه آزمایش طی ده جلسه به کمک بسته آموزشی تدوین شده تحت آموزش قرار گرفتند. داده ها نیز از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS 24 تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد سطح میل به طلاق (01/0>p) و صمیمیت زناشویی (01/0>p) زوج های گروه آزمایش در مرحله پس آزمون و پیگیری در مقایسه با گروه گواه به صورت معناداری به ترتیب پایین و بالاتر است. یافته های پژوهش اثربخشی بسته آموزشی توان بخشی روان شناختی بر کاهش میل به طلاق و ارتقای صمیمیت زناشویی زوج های در آستانه طلاق را تایید کرد. پیشنهاد می شود آموزش بسته توان بخشی روان شناختی در مراکز مشاوره برای زوج های در معرض طلاق استفاده شود.کلید واژگان: توان بخشی روان شناختی, طلاق, میل به طلاق, صمیمیت زناشوییThe aim of this study was to determine the effectiveness of psychological rehabilitation on divorce propensity and marital intimacy in couples who divorce. It was a practical and semi-experimental study with a pretest, a posttest, and a follow-up with a control group. Out of 300 couples divorcing in Isfahan in the autumn of 2019, 40 couples were randomly selected and then randomly assigned to an experimental group and a control group. The Divorce Tendency Scale (DTS) and Intimacy Scale (IS) were used to collect data. The experimental group was trained through a validated curriculum package during the ten sessions. Data were analyzed by repeated measures analysis of variance using SPSS 24 software. The results of the repeated measures analysis of variance showed that the propensity to divorce (p<0.01) and marital intimacy (p <0.01) of the couples in the experimental group were significantly lower and higher, respectively, than those in the control group in the posttest and follow-up phases. The results of the study confirm the effect of psychological rehabilitation training on reducing the propensity to divorce and improving marital intimacy. It is suggested that psychological rehabilitation training should be used in counseling centers for couples who are divorcing.Keywords: Rehabilitation Psychological, divorce, Tendency to Divorce, Marital Intimacy
-
زمینه و هدف
یکی از بزرگترین مسایلی که این روزها تقریبا تمام جوامع بشری با آن سر و کار دارند و پیامدها و چالش های خاصی را به همراه دارد، طلاق است. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه مولفه های کیفیت رابطه زناشویی در زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی شهر قزوین بود.
روش پژوهشروش این پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق بود که در تابستان 1399 به مراکز مشاوره شهر قزوین مراجعه کرده بودند. شیوه نمونهگیری این پژوهش تصادفی ساده بود، به طوری که از میان کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره قزوین تعداد 30 زوج (زن و شوهر) انتخاب شدند و با 30 زوج عادی که متقاضی طلاق نبودند مقایسه شدند. لازم به ذکر است که هر دو گروه ازنظر ویژگی هایی مثل سن، جنسیت و میزان تحصیلات همتاسازی شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه کیفیت رابطه زناشویی ادراک شده (PRQC) بود. داده های این پژوهش با استفاده از روش تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) تحلیل شدند.
یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین زوجین متقاضی طلاق و زوجین عادی از لحاظ تمامی مولفه های کیفیت رابطه زناشویی تفاوت معنیداری وجود دارد (0/05>=Ƥ).
نتیجه گیریبر اساس یافته های این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که مولفه های کیفیت رابطه زناشویی پیش بینی قوی برای اقدام به طلاق و متقاضی بودن آن هستند.
کلید واژگان: کیفیت رابطه زناشویی, طلاق, گرایش به طلاقThe purpose of this study was to investigate and compare the quality components of marital relationship in divorced couples and normal couples in Qazvin. The method of this research was descriptive causal-comparative. The statistical population of the present study included all couples seeking divorce who had referred to counseling centers in Qazvin in the summer of 1399. The sampling method of this study was simple random, so that from all couples referred to Qazvin counseling centers, 30 couples (husband and wife) were selected and compared with 30 normal couples who did not apply for divorce. It should be noted that both groups were matched in terms of characteristics such as age, gender and level of education. The instrument used in this study was the Perceived Marital Relationship Quality Questionnaire (PRQC). The data of this study were analyzed using multivariate analysis of variance (MANOVA). The results of the present study showed that there is a significant difference between couples seeking divorce and normal couples in terms of all components of marital relationship quality ((= 05 0.05). Based on the findings of this study, it can be concluded that the components of the quality of the marital relationship are a strong predictor of divorce and its application (> = 0.05).
Keywords: Quality of Marital Relationship, Divorce, Tendency to Divorce -
مقدمه و هدف
جامعه ایران نیز در مسیر تحولات فزاینده ناشی از فروپاشی توافقی پیوندهای زناشویی و افزایش میزان طلاق های توافقی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف ارایه الگوی معادلات ساختاری در رابطه بین گرایش به طلاق با مهارت های ارتباطی و سلامت خانواده اصلی با نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی شهر کرمانشاه انجام شد.
روشجامعه آماری این پژوهش، کلیه زوجین شهر کرمانشاه می باشد. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای می باشد و از بین نواحی 8 گانه شهرداری، ناحیه 8 انتخاب و از بین زوجین 200 نفر به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه های صمیمیت زناشویی واکر و تامپسون (1993)، سلامت خانواده اصلی هاوستات و همکاران (1985)، مقیاس مهارت های ارتباطی کویین دام (2001)، مقیاس گرایش به طلاق روزولت و همکاران (1986) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار IBM AMOS 24 استفاده شد. نتایج پس از برازش مدل ارایه گردید.
یافته هایافته ها نشان داد سلامت خانواده اصلی از طریق صمیمیت زناشویی با گرایش به طلاق رابطه دارد. همچنین نتایج نشان داد مهارت های ارتباطی از طریق صمیمیت زناشویی با گرایش به طلاق رابطه دارد. همچنین صمیمیت زناشویی با گرایش به طلاق نیز به صورت مستقیم در ارتباط است.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد که توجه به متغیرهای زوجی و رضایت زناشویی از جهت سلامت فردی و سلامت عمومی جامعه در کاهش میزان طلاق بسیار حایز اهمیت می باشد.
کلید واژگان: سلامت خانواده اصلی, مهارت های ارتباطی, صمیمیت زناشویی, گرایش به طلاقIntroduction and aimIranian society is also on the path of increasing changes due to the consensual collapse of marital ties and the increase in the number of consensual divorces. The aim of this study was to provide a model of structural equations in the relationship between the tendency to divorce with communication skills and the health of the main family with the mediating role of marital intimacy in Kermanshah.
MethodsThe statistical population of this study is all couples in Kermanshah. The sampling method is cluster sampling and out of 8 municipal districts, District 8 was selected and 200 couples were selected as sample members. The instruments used in this study were Walker and Thompson (1993) Marital Intimacy Questionnaire, Hawstat et al.'s (1985) Main Family Health Questionnaire, Queen Dam (2001) Communication Skills Scale, Roosevelt et al.'s Divorce Tendency Scale (1986). IBM AMOS 24 software was used for data analysis. The results were presented after fitting the model.
FindingsFindings showed that the health of the main family is related to the tendency to divorce through marital intimacy. The results also showed that communication skills are related to the tendency to divorce through marital intimacy. Marital intimacy is also directly related to the tendency to divorce.
ConclusionThe results of this study showed that attention to marital variables and marital satisfaction is very important in terms of individual health and public health in reducing the divorce rate.
Keywords: Main family health, Communication Skills, Marital intimacy, tendency to divorce -
سابقه و هدف
پیچیدگی پدیده طلاق و آمار رو به رشد آن در تمام جوامع حاکی از لزوم مطالعه همه جانبه عوامل زمینه ساز این معضل اجتماعی است. پژوهش حاضر با هدف پیش بینی گرایش به طلاق بر اساس دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی با میانجیگری احساس تنهایی در زنان متقاضی طلاق در شهر کرمانشاه، انجام گرفته است.
مواد و روش هاروش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی بود که در قالب تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر انجام شد. جامعه مورد پژوهش کلیه زنان متقاضی طلاق در شهر کرمانشاه بود که از میان آنها تعداد 100 نفر به عنوان نمونه و با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند . ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش عبارت بود از: مقیاس دلزدگی زناشویی (MDS)، مقیاس تحمل پریشانی هیجانی و مقیاس احساس تنهایی اجتماعی عاطفی برای بزرگسالان (SELSA-S). داده های حاصل در سطح توصیفی با استفاده از میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی با استفاده از دو نرم افزار SPSS و AMOS تحلیل شدند.
یافته هاتحلیل داده ها نشان داد که مقیاسهای دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی اثر مستقیمی بر احساس تنهایی داشته اند. رابطه احساس تنهایی با گرایش به طلاق به صورت مستقیم معنادار بوده و همچنین اثر غیرمستقیم دلزدگی زناشویی و تحمل پریشانی بر گرایش به طلاق به واسطه ی احساس تنهایی معنادار است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش می توان با آموزش و مشاوره در زمینه بهبود دلزدگی زناشویی، تحمل پریشانی و احساس تنهایی در زنان متقاضی طلاق مانعی برابر گرایش به طلاق در ایشان ایجاد کرد.
کلید واژگان: گرایش به طلاق, دلزدگی زناشویی, تحمل پریشانی, احساس تنهایی, زنانBackgroundDivorce as one of the most determining factors in the disruption of the family as the most important social institution and the basis of society is of undeniable importance. The complexity and growing number of divorce in all societies highlights the need for the comprehensive investigation of the relevant underlying factors of this social dilemma. The present study aimed to explore the tendency for divorce based on marital burnout and tolerance of distress by the mediation of loneliness in female applicants for divorce in Kermanshah.
methodsThe method of the research was descriptive and correlational which was conducted in the form of regression analysis and path analysis. The study population included all women seeking divorce in Kermanshah out of whom 100 samples were selected through availability sampling and asked to respond to research instrument. The data collection instrument in this study included marital Burnout Scale (MDS), Emotional Distress Tolerance Scale, and Social-Affective Loneliness Scale for Adults (SELSA-S). The resulting data were analyzed using mean and standard deviation at descriptive level and using the correlation test and regression analysis and path analysis at inferential level to reveal the mediating role by SPSS And Amos.
ResultsData analysis results revealed that the scales of marital Burnout and distress tolerance have a direct effect on loneliness.
ConclusionAs for the research results, the tendency for divorce among the applicants can be curbed through training and counseling concerning marital Burnout, tolerance of distress and loneliness in women.
Keywords: tendency to divorce, marital Burnout, Distress Tolerance, Loneliness, women -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش رویکرد هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی و میل به طلاق در زوج ها بود. جامعه این پژوهش مشتمل بر کلیه زوجینی بودند که به دلیل مشکلات و تعارضات زناشویی و عدم صمیمیت در روابط به سرای سلامت مراجعه نموده بودند. در این پژوهش با بهره گیری از شیوه نمونه گیری در دسترس، 20 زوجی که بالاترین نمرات را در ابزارهای پژوهش کسب کرده بودند، انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 10 زوج) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، ابزار دلزدگی زناشویی پاینز (1996) و مقیاس میل به طلاق روزولت، جانسون و مورو (1986) بود که توسط شرکت کنندگان هر دو گروه قبل و بعد از مداخله تکمیل گردید. تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که آموزش رویکرد هیجان مدار، باعث کاهش معنادار دلزدگی زناشویی و دو مولفه خستگی عاطفی و خستگی روانی در زوجین تحت مداخله شده است، اما در کاهش خستگی جسمانی زوجها موثر نبوده است. دیگر نتایج حاکی از آن بود که میل به طلاق در زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری پیدا کرده بود. با توجه به یافته های این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که آموزش رویکرد هیجان مدار توانسته بر کاهش دلزدگی زناشویی و میل به طلاق در زوجین موثر واقع شود. مشاوران و درمانگران خانواده می توانند از یافته های پژوهش حاضر در راستای مداخلات بالینی و درمانی استفاده کنند.کلید واژگان: رویکرد هیجان مدار, دلزدگی زناشویی, میل به طلاقJournal of Psychology, Volume:22 Issue: 4, 2019, PP 362 -378The present research was aimed to investigate the effectiveness of training of emotionally-focused ap-proach on couple burnout and tendency for divorce in couples. The population included all the couples who visited the Health House because of marital problem and conflict and lack of intimacy in their relationships. In the present research, by using avail-able sampling method, 20 couples were selected who had the highest scores in the research questionnaire, and their assigned into two groups experiment and control (10 couples per group). Data gathering tools in the present research were Pains Couple Burnout Measure (1996) and the Divorce Tendency Scale of Roswelt, Jonson &, Moro (DTS) (1986), which were completed by the participations of both groups before and after the intervention. The results of the multivar-iate covariance analysis suggested that the training of emotionally-focused approach has led to significant decrease in couple burnout and two components of emotional exhaustion and mental fatigue in couples of the experiment group, but it has not been effective on reducing physical fatigue of the couples. Other results indicated that tendency to divorce in couples of the experiment group has had significant reduction compared to the control group. According to the find-ings of the present research, it can be concluded that training of the emotionally-focused approach has been able to be effective on reducing couple burnout and tendency to divorce in couples. Counselors and family therapists can use the findings of the present research for their clinical and therapeutic interventions.Keywords: emotionally- focused approach, couple burnout, tendency for divorce
-
طلاق یکی از پدیده های مهم اجتماعی است که افزایش آن در هر جامعه ای موجب بروز برخی از آسیب های اجتماعی دیگر می شود. این پژوهش باهدف بررسی رابطه بین گرایش به طلاق و نقش نماز در کاهش آن انجام شد. طرح پژوهش توصیفی-همبستگی و کاربردی است. جامعه آماری کلیه دانشجویان متاهل دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه بیرجند مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 96-1395 در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترا است. نمونه 100 نفری با روش تصادفی ساده انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه میل به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) با آلفای کرونباخ (91/0) و پرسشنامه تمایل نگرش و التزام عملی به نماز انیسی، نویدی و حسینی نژاد نصرآباد (1388) با آلفای کرونباخ (92/0) جمع آوری شد. داده ها با آزمون های t تک نمونه ای، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تحلیل شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره آزمودنی ها در گرایش به طلاق کمتر از میانگین آزمون بود. میانگین نمره آزمودنی ها در تمایل به نماز بیشتر از میانگین آزمون بود. بین تمایل به نماز و گرایش به طلاق رابطه معنادار منفی وجود دارد. مولفه ی اهتمام و التزام جدی فرد برای انجام نماز می تواند به شکل معناداری گرایش به طلاق را پیش بینی کند. زمانی که افراد به دنبال انجام اعمال مذهبی مانند نماز، به احساس لذت ناشی از برقراری ارتباط با منبع کمال و تعالی دست می یابند، خود برای رسیدن به کمال نیز دارای انگیزه می باشند؛ انگیزه ای که آنان را ترغیب به شایسته زیستن و دوری از منکرات می کند.کلید واژگان: تمایل به نماز, گرایش به طلاق, دانشجویانInvestigating the role of desire to prayer in reducing the tendency to divorce among student couplesRooyesh-e-Ravanshenasi, Volume:7 Issue: 9, 2018, PP 195 -212Divorce is one of the important social phenomena. An increase that in any society is causing some of the other social pathologies. This study aimed to investigate the relationship between tendency to divorce and the role of prayer in reducing it. -The research design is descriptive and correlation and it is and applied study. The study population includes all the married students of the Faculty of Education and Psychology in Birjand University studying in 96-1395 at undergraduate, postgraduate and Ph.D levels. Sample was selected by using simple random sampling method and it was 100 persons. Data were collected by using questionnaire of desire to divorce of Roosevelt Johnson and Morrow (1986), with a Cronbach's alpha of 0.91 and questionnaire of practical dedication and commitment to prayer of Anisi, Navidi and Hosseininejad Nasrabad (1388) with a Cronbach's alpha of 0.92. Data were analyzed by using Pearson correlation, regression analysis and one-sample t test. The results of one-sample t test showed that the mean score of subjects regarding tendency to divorce was less than the mean of test. Also, the mean score of subjects regarding desire to prayer was more than the mean of test. The results of Pearson correlation test showed that there is a significant negative relationship between the desire to prayer and tendency to divorce. Also, the results of regression analysis showed that the variable of serious commitment to prayer can significantly predict the tendency to divorce among couples. When people seek to perform religious practices such as prayer, they feel the pleasure of communicating with the source of perfection and excellence. Them to reach perfection, are motivated; Incentives that encourage them to live good and avoiding the bad things.Keywords: desire to prayer, tendency to divorce, students
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.