جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مدل ها" در نشریات گروه "حسابداری"
تکرار جستجوی کلیدواژه «مدل ها» در نشریات گروه «علوم انسانی»-
دستکاری های اطلاعات و صورت های مالی شرکت ها منجر به وقوع تقلب و تجدید ارائه صورت های مالی می شود که باعث از دست رفتن سرمایه افراد و در نهایت منجر به ورشکستگی شرکت ها می شود. این مسائل نگرانی هایی را در مورد کیفیت اطلاعات صورت های مالی و تصمیم گیری استفاده کنندگان اطلاعات مالی شرکت ها به وجود آورده است. با توجه به اهمیت این موضوع، پیش بینی وقوع این دستکاری ها و عوامل تاثیرگذار بر آنها همواره موردتوجه تحلیلگران، سرمایه گذاران، مدیران و پژوهشگران بوده است. هدف این پژوهش مقایسه عملکرد مدل های خطی و هوش مصنوعی در زمینه پیش بینی دستکاری صورت های مالی است. مدل خطی دیچو و مدل هوش مصنوعی شبکه های بیز جهت مقایسه عملکرد برای پیش بینی دستکاری صورت های مالی در نظر گرفته شدند. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر داده ها پس رویدادی و از نظر تحلیل ها توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی 1396 تا 1401 بوده و نمونه ها با استفاده از روش حذفی سیستماتیک با اعمال محدودیت هایی انتخاب شدند. معیار انتخاب شرکت های دارای دستکاری صورت های مالی وجود اظهارنظر غیر مقبول حسابرسی دارای بند مشروط مشمول تحریف در داده های مالی یا وجود اختلافات مالیاتی با حوزه مالیاتی طبق یادداشت ذخیره مالیات بر درآمد و پرونده مالیاتی و بند شرط گزارش حسابرسی و یا وجود تعدیلات سنواتی با اهمیت و صورت های مالی تجدید ارائه شده بود. داده های پژوهش به وسیله روش کتابخانه ای و اسناد کاوی گردآوری شده و با نرم افزار ایویوز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان داد مدل دیچو با قدرت 88/68% درستی و شبکه های بیز با قدرت 90% درستی توانایی پیش بینی دستکاری صورت های مالی در بین شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را دارند. همچنین، طبق نتایج پژوهش عملکرد مدل های هوش مصنوعی مانند شبکه های بیز بهتر از مدل های خطی مانند مدل دیچو می باشد.
کلید واژگان: پیش بینی دستکاری اطلاعات, مدل دیچو, شبکه های بیزManipulation of information and financial statements of companies leads to the occurrence of fraud and restatement of financial statements, which causes the loss of people's capital and ultimately leads to the bankruptcy of companies. These issues have raised concerns about the quality of information in financial statements and the decision-making of companies' financial information users. Due to the importance of this issue, predicting the occurrence of these manipulations and the factors affecting them have always been the focus of analysts, investors, managers and researchers. The purpose of this research is to compare the performance of linear models and artificial intelligence in the field of predicting manipulation of financial statements. Dechow's linear model and Bayes networks artificial intelligence model were considered to compare the performance for predicting manipulation of financial statements. This research is applied in terms of purpose, post-event in terms of data, and descriptive-correlation in terms of analysis. The population of the research was all the companies listed on the Tehran Stock Exchange in the period from 2017 to 2022, and the samples were selected using the systematic elimination method with restrictions. The criteria for selecting companies with manipulation of financial statements is the presence of an unqualified audit opinion with a conditional clause subject to distortion in financial data or the existence of tax disputes with the tax area according to the income tax reserve note and tax file and the condition clause of the audit report or the existence of significant annual adjustments financial updates were provided. Research data has been collected by means of library and document mining methods and has been analyzed with Eviews software. The results showed that the Dechow model with 68.88% correctness and Bayes networks with 90% correctness have the ability to predict the manipulation of financial statements among companies listed on the Tehran Stock Exchange. Also, according to the research results, the performance of artificial intelligence models such as Bayes networks is better than linear models such as the Dechow model.
Keywords: Prediction Of Information Manipulation, Dechow Model, Bayes Networks -
برای تجزیه و تحلیل ابتدا از داده کاوی جهت بررسی متغیرها استفاده شد و سپس با برآورد رگرسیون پنل به بررسی فرضیه ها پرداخته شد.نتایج برآورد مدل نشان می دهد که شفافیت اطلاعات با ضریب تاثیر 0.08 در سطح معنی داری یک درصد تاثیر معنادار و مثبت دارد. بنابراین می توان گفت که شفافیت اطلاعات به عنوان مولفه ای از حاکمیت شرکتی بر نرخ رشد اقتصادی شرکتهای پذیرفته شده بورسی تاثیر معناداری دارد. همچنین نتایج برآورد مدل نشان می دهد که کیفیت حسابرسی با ضریب تاثیر 0.10 در سطح معنی داری یک درصد تاثیر معنادار و مثبت دارد. متغیر دوگانگی مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت با ضریب تاثیر 0.012 در سطح معنی داری پنج درصد بر نرخ رشد اقتصادی تاثیر معناداری دارد و نیز تمرکز مالکیت به عنوان مولفه ای از حاکمیت شرکتی بر نرخ رشد اقتصادی تاثیر معناداری دارد. بررسی نتایج برآورد مدل نشان می دهد که تمرکز مالکیت یا ضریب تاثیر 0.03 در سطح معناداری پنج درصد بر رشد اقتصادی تاثیر مثبت و معناداری دارند. همچنین اندازه هیئت مدیره به عنوان مولفه ای از حاکمیت شرکتی بر نرخ رشد اقتصادی شرکتها تاثیر معناداری ندارد. با توجه به یافته های پژوهش متغیر مالکیت نهادی از درصد (نسبت) مالکیت نهادی به تعداد کل سهام شرکت با ضریب تاثیر 0.02 در سطح معنی داری پنج درصد دارد
کلید واژگان: مدل سازی, حاکمیت شرکتی, بورس تهرانThe results of the model estimation show that information transparency has a significant and positive effect with an impact factor of 0.08 at a significance level of one percent. Therefore, it can be said that information transparency as a component of corporate governance has a significant effect on the economic growth rate of listed companies. Also, the results of the model estimation show that audit quality has a significant and positive effect with an impact factor of 0.10 at a significance level of one percent. The duality variable of the CEO and the chairman of the company's board of directors has a significant effect on the economic growth rate with an impact coefficient of 0.012 at a significance level of five percent, and the concentration of ownership as a component of corporate governance has a significant effect on the economic growth rate. Examining the estimation results of the model shows that the concentration of ownership or the influence coefficient of 0.03 at the significance level of five percent has a positive and significant effect on economic growth. Also, the size of the board of directors as a component of corporate governance does not have a significant effect on the economic growth rate of companies. According to the findings of the research, the variable of institutional ownership of the percentage (ratio) of institutional ownership to the total number of shares of the company has an impact coefficient of 0.02 at a significant level of five percent.
Keywords: Modeling, Corporate Governance, Tehran Stock Exchange -
این پژوهش به دنبال ارزیابی ادراکات و انتظارات گروه های ذینفع از پاسخگویی بیرونی حسابداران رسمی و تاثیر آن بر میزان اعتماد عمومی و کارایی گزارش های منتشره توسط این نهاد عمومی است. جامعه آماری این پژوهش گروهی از ذینفعان بیرونی کلیدی هستند که شامل دولت، بازار کار و جامعه علمی است. تعداد نمونه نیز شامل 44 نفر اعضای هیات علمی،51 نفر مدیران مالی و 46 نفر کارشناسان دولتی هستند. مدل مورداستفاده در پژوهش حاضر مدل سروکوال است که از طریق تحلیل شکاف بین انتظار و ادراک مشتری سعی در سنجش میزان کیفیت خدمات دارد؛ همچنین ابزارهای جمع آوری داده در این پژوهش سه روش مصاحبه، مطالعات کتابخانه ای و پرسشنامه است. نتایج پژوهش این است که افزایش سطح پاسخگویی بیرونی موجب بهبود اعتماد عمومی و کارایی بهتر گزارش های حسابداران رسمی می شود.
کلید واژگان: حسابداران رسمی, پاسخگویی بیرونی, مدل سروکوال, جامعه علمیThe present study seeks to assess stakeholders’ perceptions and expectations of external accountability of certified public accountants (CPA) and its impact on the level of public trust and efficiency of reports published by this public institution. The statistical population of this study is a group of key external stakeholders that includes the government, the labor market, and the scientific community. The sample also includes 44 faculty members, 51 financial managers, and 46 government experts. The model used in the present study is the SERVQUAL model, which tries to measure the quality of services by analyzing the gap between customer expectation and perception. Also, the data collection tools in this research are three methods of interview, library studies, and questionnaire. The results show that increasing the level of external accountability improves public trust and better performance of CPAs.
Keywords: Certified Public Accountants, External Accountability, Servqual -
هدف اصلی این تحقیق، ارائه مدل بلوغ حسابداری دادگاهی در ایران است تا با ارائه یک الگوی مطلوب و تکاملی با استفاده از مدل بلوغ پنج سطحی قابلیت بلوغ یکپارچه ، هم ابعاد و مولفه های موثر بر حسابداری دادگاهی ایران شناسایی و ارزیابی گردد و هم مسیر تعالی حرفه و رسیدن به سطوح بالاتر با سطح بندی مولفه ها مشخص گردد و در نهایت بتواند راهنمایی در جهت اقدامات لازم اعضای حرفه و متولیان امر برای رسیدن به بهترین وضعیت حرفه باشد. روش انجام پژوهش بر مبنای هدف از نوع کاربردی، و به لحاظ ماهیت جزو تحقیقات کیفی است و جمع آوری داده ها با استفاده از مصاحبه صورت گرفته است. به طوری که در ابتدا با مطالعه اسناد و مقالات، ابعاد و مولفه های اولیه موثر بر بلوغ حسابداری دادگاهی ایران شناسایی گردید. در مرحله بعد از بیست و یک نفر خبرگان دانشگاهی و حرفه ای رشته حسابداری و کارشناسان رسمی دادگستری حسابداری که با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده بودند، در بازه زمانی 1401 الی 1402 مصاحبه های نیمه ساختاریافته صورت گرفت. با استفاده از مصاحبه ها برخی از ابعاد و مولفه های شناسایی شده مورد بازنگری قرارگرفتند. پس از انجام مصاحبه با خبرگان و رسیدن به اشباع نظری توسط پژوهشگر، داده های به دست آمده از مصاحبه با استفاده از تحلیل تم واکاوی و کدگذاری شدند و ابعاد مدل بلوغ حسابداری دادگاهی در ایران شناسایی شدند و با ارائه به صاحب نظران مورد پالایش و تایید قرار گرفتند. بر این اساس ابعاد مدل بلوغ حسابداری دادگاهی ایران شامل خدمات و نقش، حرفه و نهاد، منابع انسانی، فناوری اطلاعات،گزارشگری، بهبود مستمر، تضمین کیفیت خدمات است که هر یک در پژوهش حاضر در پنج سطح ارائه گردید. نتایج این پژوهش، چارچوب جامعی به منظور ارزیابی حرفه حسابداری دادگاهی در ایران فراهم می نماید و در ارتقای وضعیت حرفه نقش موثری خواهد داشت و می تواند برای برنامه ریزی اعضای حرفه درجهت تعالی آن ملاک عمل قرارگیرد.کلید واژگان: مدل بلوغ, حسابداری دادگاهی, تحلیل تمThe main purpose of this research is to present the maturity model of forensic accounting in Iran in order to identify and evaluate the dimensions and components affecting forensic accounting in Iran by providing a desirable and evolutionary model using the five-level maturity model of integrated maturity capability (CMMI) and the path of professional excellence and reaching higher levels will be specified with the leveling of components and finally it can be a guide for the necessary actions of professional members and trustees to reach the best status of the profession.The method of conducting the research is based on the objective of the applied type, and in terms of its nature, it is a qualitative research, and data collection was done using interviews. So that initially by studying documents and articles, the primary dimensions and components affecting the maturity of forensic accounting in Iran were identified. In the next stage, semi-structured interviews were conducted between 2023 and 2024 with twenty-one academic and professional accounting experts and official accounting justice experts who were selected using snowball sampling. By using the interviews, some of the identified dimensions and components were reviewed. After conducting interviews with experts and reaching theoretical saturation by the researcher, the data obtained from the interviews were analyzed and coded using theme analysis, and the dimensions of the forensic accounting maturity model in Iran were identified and presented to the owner. The comments were refined and approved. Based on this, the dimensions of Iran's forensic accounting maturity model include services and roles, professions and institutions, human resources, information technology, reporting, continuous improvement, service quality assurance, each of which was presented in five levels in the current research. The results of this research provide a comprehensive framework to evaluate the forensic accounting profession in Iran and will play an effective role in improving the status of the profession and can be used as a benchmark for planning the members of the profession.Keywords: Maturity Model, Forensic Accounting, Theme Analysis
-
تجدید ارائه صورت های مالی، به معنی ارائه مجدد اطلاعات مالی سال گذشته به منظور اصلاح اطلاعات نادرست یا افزایش قابلیت مقایسه، یکی از پدیده های رایج در ایران است که موجب سلب اطمینان سرمایه گذاران نسبت به اعتبار و شایستگی مدیریت و کیفیت سودهای گزارش شده می شود. هدف از ارائه این پژوهش ارائه مدل توسعه ای تقلب بنیش ، در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بین سال های 1388 تا 1399 می باشد. داده های 265 شرکت با استفاده از شاخص های منتخب و نهایی مدل تقلب بنیش (1999) استخراج و جهت توسعه مدل پیش بینی نیز از الگوریتم شبکه عصبی و ژنتیک استفاده شده است.نتایج پژوهش حاکی از این است که براساس ماتریس درهم ریختگی، دقت و کارآیی مدل بهبود یافته بنیش با الگوریتم ترکیبی شبکه عصبی و ژنتیک در پیش بینی شرکت های تجدید ارائه نشده 15/78 درصد ، شرکت های تجدید ارائه شده 63/29 درصد بوده است. همچنین دقت کلی مدل ارائه شده با الگوریتم ترکیبی شبکه عصبی و ژنتیک 21/73 درصد بوده است.کلید واژگان: تجدید ارائه صورتهای مالی, تعدیلات سنواتی, پیش بینی, مدل بنیش, الگوریتم ژنتیکRestatement of Financial Statements , which means re-presenting last year's financial information in order to correct incorrect information or increase comparability, is one of the common phenomena in Iran, which causes investors to lose confidence in the credibility and competence of management and the quality of reported profits. The purpose of this research is to present the development model of Benish fraud in companies admitted to the Tehran Stock Exchange between 2008 and 2019. The data of 265 companies were extracted using the selected and final indicators of Benish's (1999) fraud model, and neural network and genetic algorithms were also used to develop the prediction model. The results of the research indicate that based on the confusion matrix, the accuracy and efficiency of the improved Benish model with the combined algorithm of neural network and genetics in predicting unrepresented companies was 78.15%, and re-presented companies was 29.63%. . Also, the overall accuracy of the model presented with the combined algorithm of neural network and genetics was 73.21%.Keywords: Restatement Of Financial Statements, Annual Adjustments, Prediction, Benish Model, Genetic Algorithm
-
هدف
با توجه به اقبال عمومی به بازار سرمایه ایران و گسترش استفاده از سیستم های یادگیری ماشین در این پژوهش سعی بر بررسی کاربرد یکی از مهمترین الگوریتم های یادگیری ماشین در بازار سرمایه ایران شد.
روشداده های قیمت پایانی شاخص کل بورس تهران، شاخص هموزن و شاخص 30 شرکت بزرگ بازار در بازه زمانی بین سال 1395 تا سال 1402 در چارچوب زمانی روزانه جمع آوری شد. پس از تایید صحت اطلاعات، به کمک زبان برنامه نویسی پایتون و با استفاده از مدل خودهمبسته به بررسی عملکرد این الگوریتم روی این شاخصها پرداخته شد. در هر مرحله بخشی از داده ها را به بخش یادگیری و بخشی دیگر را به ارزیابی و تست سیستم اختصاص داده شد.
یافته هانتایج بررسی نشان از کاربردی بودن مدل خودهمبسته در بازار سرمایه ایران دارد و به ترتیب شاخص کل و سپس شاخص هموزن و در نهایت شاخص 08 شرکت بزرگتر بهترین نتیجه را در این مدل داشته اند.
نتیجهگیرینتایج پژوهش نشان داد که مدل خودهمبسته بهترین عملکرد را روی شاخص کل داشته و در کل استفاده از این مدل نمیتواند به تنهایی نتیجه بخش باشد ولی میتواند در کنار ابزارهای دیگر یک دید مناسب به سرمایهگذاران ارائه کند.
کلید واژگان: پیش بینی بازار سرمایه, بورس اوراق بهادار, سرمایه گذاری, مدل خودهمسبته -
انجام سرمایه گذاری بهینه و انتخاب مناسب پروژه سرمایه گذاری، مهمترین چالش پیش روی دارندگان سرمایه در بازارهای مالی است. بررسی مسائلی همچون مدیریت سود، وضعیت و واکنش بازار به وقایع مالی و غیرمالی، مطالعه رفتار تامین-کنندگان مالی، وضعیت سهامداران باعث خواهند شد تا با در نظر گرفتن برخی متغیرها، از آن ها آگاهی نسبی کسب نموده و با این آگاهی، پروژه مناسب جهت سرمایه گذاری را انتخاب نمائیم. در این تحقیق جهت بررسی اعتبار شیوه های اندازه گیری فرصت های سرمایه گذاری در شرکتها ، متغیرهای مستقل: شهرت، اندازه شرکت، سطح سودآوری، سطح اهرمی و ریسک سیستماتیک مورد ارزیابی قرار گرفتند. قلمرو زمانی این تحقیق، یک دوره ی 6 ساله می باشد که در آن شرکت های منتخب بورس اوراق بهادار تهران در سال های 1395 تا 1400 مورد مطالعه قرار گرفته و در این مطالعه 81 شرکت بعنوان نمونه آماری در هرسال در نظر گرفته شده اند. با توجه به نتایج آزمون های انجام شده در این تحقیق و تحقیقات مشابه، به استثنای متغیرهای سطح اهرمی و سطح سودآوری، به ترتیب با مقدارهای ضریب همبستگی اسپیرمن 0.018 و 0.001، بین سایر متغیرها و فرصت سرمایه گذاری در شرکت های قلمرو این تحقیق رابطه ای وجود ندارد. از این رو با توجه به نتایج آزمون های انجام شده تحقیق، مدل مایرس، مدل مناسبی جهت پیش بینی فرصت های سرمایه گذاری در شرکت های قلمرو تحقیق و یا کشور ایران نمی باشد.کلید واژگان: مدیریت سود, شهرت, فرصت های سرمایه گذاری, مدل مایرسMaking the optimal investment and choosing the right investment project is the most important challenge facing the owners of capital in the financial markets. Examining issues such as profit management, the market situation and reaction to financial and non-financial events, studying the behavior of financial providers, the status of shareholders will lead to gaining relative knowledge of them by considering some variables and with this knowledge, the project Choose suitable for investment. In this research, in order to check the validity of methods of measuring investment opportunities in companies, independent variables: reputation, company size, profitability level, leverage level and systematic risk were evaluated. The time domain of this research is a 6-year period in which the selected companies of the Tehran Stock Exchange were studied in the years 1395 to 1400 and in this study 81 companies were considered as a statistical sample in each year. have been According to the results of the tests conducted in this research and similar researches, with the exception of the variables of leverage level and profitability level, with Spearman's correlation coefficient values of 0.018 and 0.001, respectively, between other variables and investment opportunities in the territory's companies. This research has no relationship.Therefore, according to the results of the research tests, the Myers model is not a suitable model for predicting investment opportunities in the companies of the research territory or in the country of Iran.Keywords: Profit Management, Reputation, Investment Opportunities, Myers Model
-
تحقیق حاضر درصدد ارائه مدل ساختاری عوامل موثر بر اشتهای ریسک در بانکهای پذیرفته شده در بورس (مورد مطالعه: منابع انسانی بانک های پذیرفته شده در بورس در شهر تهران) است. لذا از راهبرد پژوهش آمیخته و از نوع طرح متوالی اکتشافی (کیفی-کمی) استفاده شد. در فاز کیفی تحقیق با استفاده از پارادایم گرندد تئوری [1] و انجام مصاحبه نیمه ساخت یافته با 15 نفر از خبرگان حوزه مرتبط با موضوع که از طریق روش نمونه گیری هدفمند (در گام اول) و نظری (در گام دوم) انتخاب شده بودند؛ نسبت به برساخت مدل پارادایمی مبادرت شد. در فاز کمی با استفاده از روش مطالعه پیمایشی، داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته و نیز از طریق قائده برآورد حجم نمونه کوکران و نیز روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی از روی 384 نفر از منابع انسانی بانک های بورسی در شهر تهران گردآوری و با استفاده از نرم افزار spss26 و Smart_PLS3 مورد آزمون و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل داده ها ضمن آنکه بیانکر آن بود که بین شاخص کل و نیز عناصر ششگانه مدل ساختاری عوامل موثر بر اشتهای ریسک در بانک های پذیرفته شده در بورس در میان منابع انسانی بانک های پذیرفته شده در شهر تهران بر حسب وضع موجود و وضع مطلوب تفاوت معناداری را در سطح خطای 0.01 تشان داده است (P<0/01) بیانگر آن بود که مدل تجربی ساختاری (مسیر) و اندازه گیری انعکاسی عوامل موثر بر اشتهای ریسک در بانک های پذیرفته شده در بورس از برازش و همانندی برخوردار می باشد.
کلید واژگان: یسک, اشتهای ریسک, بانک های بورسی, مدل ساختاری, پارادایم گرندد تئوریThe present research proposes a structural model of the factors influencing risk appetite in exchange-listed banks (focusing on human resources in Tehran). Therefore, a mixed-method research strategy of a sequential exploratory design (qualitative-quantitative) was employed. In the qualitative phase, using the Grounded Theory paradigm proposed by Strauss and Corbin (2018) and conducting semi-structured interviews with 15 experts in the relevant field, who were selected through purposive (in the first step) and theoretical (in the second step) sampling, the construction of a paradigmatic model was initiated. In the quantitative phase, data were collected from 384 human resources in the Tehran-based exchange-listed banks using a survey questionnaire developed by the researcher. Sampling was done through Cochran's formula and proportional stratified sampling method. The data were analyzed using SPSS version 26 and Smart PLS3 software. The results of data analysis indicated that a significant difference exists at the 0.01 level (P < 0.01) in the current and desirable status of the overall index and the six elements of the structural model of factors influencing risk appetite in exchange-listed banks among the human resources of exchange-listed banks in Tehran. This implies that the empirical structural (path) model and the reflective measurement of factors influencing risk appetite in exchange-listed banks fit and are consistent.
Keywords: Risk, Risk Appetite, Exchange-Listed Banks, Structural Model, Grounded Theory Paradigm -
پژوهش حاضر به تدوین مدل مفهومی عوامل موثربر نگرانی حسابرس از تداوم فعالیت صاحبکار پرداخته است. روش تحقیق کیفی و مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد می باشد برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شد و تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش استراوس و کوربین و مدل پارادایمی انجام گرفته است. نمونه گیری به روش نظری و با بهره مندی از تکنیک های هدفمند (قضاوتی) و گلوله برفی (زنجیره ای) صورت پذیرفته که بر مبنای آن 15 مصاحبه با حسابرسان شرکت های حسابرسی به عمل آمد. نتایج تحلیل داده های به دست آمده از مصاحبه ها طی فرآیند کدگذاری باز، محوری و انتخابی و با استفاده از نرم افزار Maxqda2018 به ایجاد مدل تدوین مدل مفهومی عوامل موثربر نگرانی حسابرس از تداوم فعالیت صاحبکاربر مبنای نظریه پردازی داده بنیاد شامل 6 بعد و طی این فرآیند تعداد 110 کدباز، 26 مفهوم و 12 مقوله استخراج گردید. مدیران و دست اندرکاران امر زمینه سازی را برای کاربردی کردن این الگو فراهم نمایند. همچنین محققان آتی می توانند دامنه آزمون مدل عوامل موثربر نگرانی حسابرس از تداوم فعالیت صاحبکاررا در دیگر سازمان ها گسترش دهند.
کلید واژگان: مدل حسابرسی, دیوان محاسبات کشور, شرکت های دانش بنیان, تسهیلات اعطایی, داده بنیادAccording to Moradi et al.'s article (1401), the auditing paradigm model of the supreme audit court in the process of granting facilities to knowledge-based companies was extracted by the qualitative method and applying the grounded theory research method. The purpose of this study is to measure and prioritize the dimensions and components of the above model by means of a questionnaire extracted from the findings of Moradi et al.'s article (1401).This research has been done using a quantitative descriptive survey method and using the structural equation model as well as Friedman's test. The statistical population of the research included all the employees of the supreme audit court, based on Cochran's formula, 342 people were selected as the sample size and it was done by simple random sampling. For data analysis, the structural equation model was used under smartpls3.3 software. The results of the findings indicated the fit of the initial model, so that the causal conditions (human resources and organization of the supreme audit court, personal and professional characteristics of the auditor), contextual factors (the position of the supreme audit court and society's demands from it, legislation and enforcement and monitoring institutions) and Intervention conditions (international conventions and standards, information technology, limits of disclosure and politicization, culture and values of society) is effective on the central phenomenon (auditing of the supreme audit court in knowledge-based companies) and the central phenomenon is on strategies (the auditing of the supreme audit court, the supporting organization of the knowledge company, examination of knowledge-based companies, internal control of the supporting organization) are effective and finally the strategies are effective on the consequences (results for the beneficiaries).
Keywords: Audit Model, Supreme Audit Court, Knowledge-Based Companies, Granted Facilities, Grounded Theory -
استفاده از متغیرها و الگوهای سنتی در تبیین عوامل موثر بر مدیریت سود واقعی و تعهدی با چالش های زیادی در ادبیات مواجه بوده است. این مقاله سعی دارد این شکاف را با لحاظ کردن متغیرهای مختلف در بستر تئوری های سنتی و جدید و با استفاده از اقتصادسنجی بیزین و داده های پانل مربوط به 131 شرکت بورسی طی دوره 1380-1398 پر نماید. در ابتدا عوامل تعیین کننده بر مدیریت سود واقعی و تعهدی را به لحاظ نظری تبیین شده است، سپس با استفاده از به کارگیری روش «میانگین گیری مدل بیزین»؛ مدل مدیریت سود را برآورد و پس از محاسبه متغیرها، تاثیر آن بر دستکاری قیمت تعیین شده است. بر اساس نتایج هم مدیریت سود واقعی و هم مدیریت تعهدی بر دستکاری قیمت در هر دو چرخه تجاری دستکاری قیمت بالا و پایین تاثیر معناداری دارند و طبق نتایج حاصل از مدل بیزین مدیریت سود واقعی تاکید بسیار بالایی بر فروش و مدیریت سود تعهدی تاکید بسیار بالایی بر شاخص دارایی ها دارد.
کلید واژگان: مدیریت سود واقعی, مدیریت سود تعهدی, دستکاری قیمت, مدل بیزین, مارکف سوئیچینگThe use of traditional variables and patterns in explaining the factors affecting the management of real and accrued earnings has faced many challenges in the literature. This article tries to fill this gap by considering different variables in the context of traditional and new theories and by using Bayesian econometrics and panel data related to 131 listed companies during the period 1380-1388. First, the determinants of real and accrued earnings management are explained theoretically, then using the "Bayesian model averaging" method; The profit management model is estimated and after calculating the variables, its effect on price manipulation is determined. Based on the results, both real profit management and accrual management have a significant effect on price manipulation in both high and low price manipulation business cycles. It has an asset index.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.Keywords: Real Profit Management, Accrued Profit Management, Price Manipulation, Business Model, Markov Switching -
هدف
هدف این پژوهش شناسایی عوامل موثر بر پذیرش گزارشگری یکپارچه برای پاسخ به این سوال است که چگونه می توان تاثیر مطلوبی بر نگرش و نیت های رفتاری مدیران دانشگاه ها گذاشت و فرایند پذیرش گزارشگری یکپارچه را تسهیل کرد.
روشبرای دستیابی به این هدف، یک طرح پژوهش کمی انجام شد. بدین ترتیب که پرسش نامه ای در خصوص معماری مدل پیشنهادی پذیرش گزارشگری یکپارچه، در اختیار اعضای هیئت رئیسه 30 دانشگاه دولتی برتر ایران قرار گرفت و داده های به دست آمده از این پرسش نامه، بررسی و از طریق معادلات ساختاری برازش شد. اعضای هیئت رئیسه، از بین روسای دانشگاه ها، معاون آموزشی، معاون پژوهش و فناوری، معاون مالی و اداری، معاون فرهنگی، معاون دانشجویی و مدیر نظارت و ارزیابی، انتخاب شدند. ملاک انتخاب دانشگاه های برتر، آخرین رتبه بندی منتشرشده در پایگاه استنادی علوم جهان اسلام بود.
یافته هانسخه نهایی مدل پذیرش گزارشگری یکپارچه نشان می دهد که فرایند پذیرش، مشتمل است بر چهار مرحله متوالی و وابسته به مسیر که عبارت اند از: دانش، نگرش (متقاعدسازی)، قصد رفتاری (پیش از تصمیم) و پذیرش یا رد (تصمیم). هر مرحله تحت تاثیر تعدادی از متغیرهای خاص نوآوری یا فردی قرار دارد. بعضی از این متغیرها عبارت اند از: ویژگی هایی که مدیران ارشد دانشگاه در رابطه با گزارشگری یکپارچه درک می کنند (مزیت نسبی درک شده، سازگاری درک شده، عدم ریسک درک شده وعدم پیچیدگی درک شده)؛ ویژگی های فردی این مدیران (هنجار ذهنی و کنترل رفتار درک شده) و همچنین، عوامل تعیین کننده تغییر (ضرورت و الزام درک شده و داشتن راهنمای تهیه). بنا بر شواهد تجربی ارائه شده، می توان ادعا کرد که فرایند پذیرش گزارشگری یکپارچه در دانشگاه های ایران، از مدل فرایند تصمیم نوآوری راجرز پیروی می کند. به این ترتیب، پذیرش این شیوه نوین گزارشگری، همانند بسیاری از نوآوری ها، از مراحل دانش، نگرش، قصد و رفتار می گذرد و در این میان، عوامل موثر بر هر مرحله، به صورت سلسله مراتبی اثرهای خود را از طریق متغیرهای میانجی یادشده نشان می دهند.
نتیجه گیریاین پژوهش بر اهمیت رویکرد فرایندی برای مطالعه انتشار و پذیرش گزارشگری یکپارچه تاکید دارد. این جلب توجه و تاکید، پژوهشگران را تشویق می کند تا سلسله مراتب عوامل یا متغیرهای ویژه نوآوری و فردی را به صورت دقیق و با شناخت سازوکار اثرگذاری آن ها بررسی کنند. یافته های این پژوهش می تواند در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های مجموعه وزارت علوم، در حوزه گزارش گیری از دانشگاه ها، کاربرد داشته باشد. یافته های این پژوهش چگونگی هموارسازی مسیر پذیرش این شیوه نوین گزارشگری را مشخص می کند. برای نمونه، درحالی که نخست چنین تصور می شد که ویژگی های گزارشگری یکپارچه، فارغ از ذاتی یا ادراکی بودن آن، می تواند بر نگرش اعضای هیئت رئیسه دانشگاه ها و به تبع آن، قصد و تصمیم آنان مبنی بر پذیرش گزارشگری یکپارچه تاثیر داشته باشد؛ یافته ها نشان داد که تصمیم گیرندگان در این زمینه، فقط تحت تاثیر ویژگی های درک شده از این شیوه گزارشگری قرار می گیرند و به ویژگی های ذاتی آن توجهی نمی کنند. این نتایج به برنامه ریزان کمک می کند که به جای تمرکز بر مسائل فنی گزارشگری یکپارچه، بر تلاش برای ایجاد درک مثبت افراد از ویژگی های این نوآوری متمرکز شوند. بنابراین، توصیه می شود با برگزاری کارگاه ها، انتشار کتاب ها و مقاله ها و سایر شیوه های اطلاع رسانی و متقاعدسازی، زمینه ای فراهم شود که افراد مزیت نسبی و سازگاری این شیوه گزارشگری را بهتر درک کنند و نگران پیچیدگی اجرا و ریسک های ناشی ازعدم موفقیت در اجرای آن نباشند. همچنین به مدیران توصیه می شود که با فراهم آوردن امکانات لازم برای پذیرش گزارشگری یکپارچه و ارائه آموزش های لازم به کارکنان دانشگاه ها، زمینه ای را مهیا کنند که مدیران دانشگاه، آمادگی مجموعه تحت امر خود را برای پذیرش و اجرای گزارشگری یکپارچه مثبت ارزیابی کنند. همچنین با ایجاد فشارهای اجتماعی از سوی ذی نفعان خارجی و داخلی و گروه های مرجع، برای تهیه و انتشار گزارش یکپارچه در دانشگاه ها، می توان هنجارهای ذهنی دستوری مدیران دانشگاه را در جهت این امر تقویت کرد و با پیشگام شدن دانشگاه های برتر کشور در این زمینه، هنجارهای ذهنی تقلیدی مدیران سایر دانشگاه ها را تحت تاثیر مثبت قرار داد.
کلید واژگان: گزارشگری یکپارچه, مدل پذیرش, نگرش, قصد, دانشگاهObjectiveThis study aims to uncover the factors influencing the acceptance of integrated reporting. The goal is to find how attitudes and behavioral intentions of university managers could be positively influenced and how the adoption of integrated reporting can be made easier.
MethodsTo achieve the research goal, a quantitative research design was used. Questionnaires were used to gather the required data. They were filled out by the board of directors' members, including the University president, Vice president of education, Vice president of research and technology, Vice president of finance and administration, Vice president of culture, Vice president of students, and Director of monitoring and evaluation, from 30 leading public universities in Iran. The obtained data were analyzed by fitted structural equations. The criterion used to select the top universities was the most recent ranking listed in the reference database of Islamic World Sciences.
ResultsThe final version of the acceptance model of integrated reporting showed that the acceptance process consists of four consecutive and path-dependent stages. The stages include knowledge; attitude (persuasion); behavioral intention (before decision); and acceptance or rejection (decision). Each stage is influenced by several innovation-specific or individual-specific variables. The specific variables of innovation include the characteristics of integrated reporting perceived by university senior managers, including perceived relative advantage, compatibility, lack of risk, and lack of complexity. The individual characteristics of these managers, such as mental norms and perceived behavior control, as well as determinants of change like perceived necessity, obligation, and guidance, are considered. Based on the presented empirical evidence, it can be claimed that the process of accepting integrated reporting in Iranian universities aligns with the Rogers decision-innovation process model. Therefore, the adoption of this new way of reporting, like many innovations, goes through the stages of knowledge, attitude, intention, and behavior. Meanwhile, the factors affecting each stage show their effects hierarchically through the mediating variables mentioned.
ConclusionThis research emphasizes the importance of a process approach in studying the dissemination and adoption of integrated reporting. It urges researchers to meticulously explore the hierarchy of innovation factors or specific variables, along with individual variables, understanding their impact mechanisms thoroughly. The outcomes of this research can inform the development of policies by the Iranian Ministry of Science regarding university reporting practices. The findings of this research determine how to smooth the path of acceptance of this new way of reporting. Research findings also demonstrated that decision-makers in the realm of adopting integrated reporting are primarily swayed by the perceived characteristics of this reporting method while paying minimal heed to its inherent features. The results obtained help planners to focus on trying to create a positive perception of people about the features of this innovation instead of focusing on the technical issues of integrated reporting. Therefore, it is advisable to conduct workshops, publish books and articles, and employ other methods of information dissemination and persuasion to enhance individuals' comprehension of the relative advantages and compatibility of this reporting method. This can alleviate concerns about the complexity of implementation and the risks associated with its adoption failure. Also, it is recommended that the administrators provide the necessary facilities for accepting integrated reporting and offering the necessary training to university employees. This will establish a foundation for university administrators to appraise positively the readiness of their team to accept and implement integrated reporting. In addition, By generating social pressures from both external and internal stakeholders, as well as reference groups, to develop and publish integrated reports in universities, it is feasible to reinforce the mental norms of university administrators in this direction. With the leading universities of the country taking the lead in this area, imitative mental norms can positively influence managers in other universities.
Keywords: Integrated Reporting, Acceptance, Attitude, Intention, University -
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجیگری سیستم های اطلاعات حسابداری (بر اساس مدل های MISSQM و ISO/IEC) در رابطه بین راهبرد کسب وکار و عملکرد شرکت است. روش پژوهش حاضر از همبستگی است. مدیران کلیه شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار شهر تهران به عنوان جامعه مورد مطالعه انتخاب گردید. از بین شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، به صورت تصادفی پرسشنامه ای بین 384 مدیر از شرکت های غیرمالی فعال در سال 1401 توزیع شد. در این پژوهش از روش کتابخانه ای و میدانی برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز استفاده شده است. برای تجزیهوتحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و LISREL استفاده شده است. برای این منظور، از پرسشنامه استانداردشده یا کمی استفاده شد و پرسشنامه نظرسنجی بین مدیران ارشد، مدیران مالی، رئیس حسابداری و مدیران بخش کنترل کیفیت توزیع گردید. برای مدل ISO/IEC از پرسشنامهای که توسط سازمان جهانی استاندارد ارائه شده و در پژوهش حقیقی نسب و معصومی (1391) وجود دارد، استفاده شده است. برای مدل MISSQM بر اساس پژوهش مهدوی (1386)، برای سنجش کیفیت خدمات سیستم های اطلاعاتی استفاده گردید. به منظور سنجش و ارزیابی راهبرد کسب وکار سازمان، در این پژوهش از پرسشنامه ای که توسط زارعی متین و همکاران (1389) طراحی شده است و در نهایت برای سنجش عملکرد سازمانی، از پرسشنامه هرسی و گلداسمیت (2003) استفاده گردید. نتایج حاصل از تجزیهوتحلیل فرضیه ها نشان می دهد بین راهبرد کسب وکار و سیستم های اطلاعات حسابداری و بین سیستم های اطلاعات حسابداری و عملکرد شرکت رابطه مثبت و معناداری برقرار است. همچنین نتایج نشان دهنده رابطه مثبت و معنادار بین راهبرد کسب وکار و عملکرد شرکت است. هر دوی سیستم های اطلاعاتی حسابداری با مدل MISSQM و ISO/IEC در رابطه بین راهبرد کسب وکار و عملکرد شرکت، نقش میانجیگری را دارا هستند. باوجود این، سیستم های اطلاعات حسابداری با مدل ISO/IEC نقش میانجیگری قوی تر و پررنگ تری دارند.
کلید واژگان: سیستم های اطلاعاتی حسابداری, راهبرد کسب و کار, عملکرد شرکت, مدل MISSQM, مدل ISO, IECJournal of Accounting? Auditing and Finance in Islamic Environment, Volume:1 Issue: 3, 2024, PP 54 -90The purpose of this research is to investigate the mediating role of accounting information systems in the relationship between business strategy and company performance: a comparative study of MISSQM and ISO/IEC models. The currentresearch method is correlation. Managers of all companies admitted in Tehran Stock Exchange were selected as the study population, and among the companies admitted in Tehran Stock Exchange, a questionnaire was randomly distributed among 384 managers from non-financial companies active in 2022. For this purpose, a standardized or quantitative questionnaire was used and the survey questionnaire was distributed among senior managers, financial managers, chief accountants, quality control department managers. For the ISO/IEC model, the questionnaire was developed by the World Organization for Standardization and is provided in Haghighi Nasab and Masoumi’s (2013) research. For the MISSQM model, the scale used by Mahdavi's research (2016) was utilized to measure the quality of informationsystems services. In order to measure and evaluate the organization's business strategy in this research, a questionnaire designed by Zareimetin et al. (2009) was employed. Finally, Hersey and Goldsmith questionnaire (2003) was used to measure organizational performance. The results of hypothesis analysis showed that there is a significant positive relationship between business strategy and accounting information systems and between accounting information systems and company performance. There is also a significant positive relationship between business strategy and company performance. Accounting information systems with the MISSQM and ISO/IEC models played a mediating role in the relationship between business strategy and company performance, and the mediating role of the Iso/IEC model is more robust in this relationship.
Keywords: Accounting Information Systems, Business Strategy, Company Performance, MISSQM Model, Iso, IEC Model -
این پژوهش با هدف ارایه طراحی و اعتبارسنجی الگوی اندازه موثر واحد حسابرسی داخلی در شرکت های ایرانی انجام شده است. پژوهش حاضر از منظر هدف یک پژوهش کاربردی-توسعه ای است که با روش پیمایشی مقطعی صورت گرفته است. جامعه آماری این پژوهش شامل مدیران حسابرسی داخلی شرکت های بورسی و مدیران موسسات حسابرسی عضو جامعه حسابداران رسمی ایران می باشد. نمونه گیری مدیران به روش غیراحتمالی و به صورت هدفمند و نمونه گیری کارکنان با روش نمونه گیری تصادفی انجام شده است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه می باشد. روایی پرسشنامه به شیوه روایی سازه، روایی همگرا و روایی واگرا تایید گردید. پایایی پرسشنامه نیز به دو شیوه محاسبه آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی تایید شد. برای طراحی الگوی اولیه از روش مدلسازی ساختاری-تفسیری و جهت اعتبارسنجی الگوی طراحی شده از روش حداقل مربعات جزیی استفاده گردید. تجزیه وتحلیل داده ها با نرم افزار MicMac و Smart PLS انجام شد. نتایج نشان داده است «برنامه فراگیر حسابرسی داخلی» و «ساختار حاکمیت شرکتی» بیشترین تاثیر را در تعیین اندازه موثر واحد حسابرسی داخلی دارند. این عناصر بر «رویکرد متدولوژی حسابرسی داخلی» و «شرح وظایف حسابرسی داخلی» اثر می گذارند. به همین ترتیب «مدیریت منابع انسانی»، «مدیریت ریسک» و «ماموریت حسابرسی داخلی» بر «کیفیت کمیته حسابرسی» تاثیر می گذارند. کیفیت این کمیته بر «ارزش افزایی حسابرسی داخلی» اثر می گذارد و به تعیین «اندازه حسابرسی داخلی» منجر می شود.
کلید واژگان: اندازه موثر واحد حسابرسی داخلی, مدل مفهومی, مدلسازی ساختاری-تفسیریThis study aims to provide design and validation of the effective size model of internal audit department in Iranian companies. The purpose of this research is an applied-developmental research that has been done by cross-sectional survey method. The statistical population of this study includes the partners and managers of the Iranian Association of certified public accountants and the employees of auditing firms. Sampling of managers was done in a non-probabilistic and purposeful manner and staff sampling was done by random sampling method. The data collection tool is a questionnaire. The validity of the questionnaire was confirmed by construct, convergent and divergent validity. The reliability of the questionnaire was also confirmed by two methods of calculating Cronbach's alpha and combined reliability. Structural-interpretive modeling method was used to design the initial model and partial least squares method was used to validate the designed model. Data analysis was performed with MicMac and Smart PLS software. The results show that "comprehensive internal audit plan" and "corporate governance structure" have the greatest impact on determining the effective size of the internal audit department. These elements affect the "internal audit methodology approach" and the "description of internal audit tasks". Similarly, "human resource management", "risk management" and "internal audit mission" affect the "quality of the audit committee". The quality of this committee affects the "value added of the internal audit" and leads to the determination of the "size of the internal audit".
Keywords: Effective Size of Internal Audit Department, Conceptual Model, Structural-Interpretive Modeling -
پیش بینی همواره به عنوان یکی از مباحث مهم بازارهای مالی شناخته می شود و به عنوان عامل منحصربفردی محسوب میگردد که ارزشهای ناشناخته آتی را مورد برآورد قرار میدهد؛ هدف این پژوهش شناسایی و پیش بینی شرایط بورس اوراق بهادار تهران و عوامل اثرگذار بر آن با تاکید بر همبستگی رونق بازار سرمایه با ارزش در معرض ریسک بود. بدین منظوردر این پژوهش در گام نخست سری زمانی شاخص ارزش در معرض ریسک در بازار سرمایه (بورس اوراق بهادار تهران) بر اساس داده های روزانه و روش گارچ مرتبه اول طی بهار 1389 تا خرداد 1402 برآورد شده است. سپس با استفاده از رویکرد رگرسیون پروبیت عوامل اثرگذار بر رونق در بورس اوراق بهادار تهران بر اساس داده های فصلی طی بهار 1389 تا خرداد 1402 مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس میانگین شاخص ارزش در معرض ریسک به صورت فصلی محاسبه شده است و ارتباط بین احتمال رونق در بازار سرمایه با شاخص ارزش در معرض ریسک با استفاده از ضریب همبستگی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد احتمال رونق در بازار سرمایه ایران با نرخ سود بانکی، رشد نقدینگی و وقوع تحریم رابطه منفی و معنادار و با نرخ تورم و رشد نرخ ارز رابطه مثبت و معناداری دارد. همچنین بر اساس تحلیل همبستگی رونق در بازار سرمایه با ارزش در معرض ریسک سهام ارتباط مستقیمی دارد. شواهد پژوهش همچنین نشان داد با فرض ثبات شرایط موجود انتظار می رود در سه فصل آتی احتمال رونق در بازار سرمایه نسبت به وقوع رکود به مراتب بالاتر باشد.کلید واژگان: مدل پروبیت, تحریم, متغیرهای اقتصاد کلان, ارزش در معرض ریسک, پیش بینی بازار سرمایهForecasting has always been recognized as an important issue in financial markets and is considered a unique factor in estimating future unknown values. The aim of this research is to identify and forecast the conditions of the Tehran Stock Exchange(TSE) and the factors affecting them, focusing on the correlation between market prosperity and value at risk. To achieve this, in the first step of this study, the time series of the value at risk index on the capital market TSE was estimated using daily data and the first-order GARCH method from spring 2010 to June 2023. Then, the factors influencing prosperity in TSE were evaluated based on seasonal data from spring 2010 to June 2023 using the probit regression approach. In addition, value at risk index was calculated seasonally and the relationship between the probability of market prosperity and the value at risk index was examined using correlation coefficients.The research results show that the probability of market prosperity in the Iranian capital market has a significant negative relationship with the bank interest rate, liquidity growth and the occurrence of sanctions. There is also a significant positive relationship with the inflation rate and the growth of the exchange rate. Furthermore, the correlation analysis shows that market prosperity is directly related to equity value at risk. Assuming stable conditions, the research suggests that the probability of a prosperity market in the next three seasons is significantly higher than the occurrence of a recession.Keywords: Probit Model, Sanctions, Macroeconomic Variables, Value at Risk, Capital market Forecasting
-
مقاله حاضر، چالش های اخلاقی کاربرد سیستم های حسابداری مبتنی بر هوش مصنوعی برای تصمیم گیری را بررسی و در چارچوب مدل چهارمولفه ای رست در باب تصمیم گیری صحیح ارایه می نماید. مقاله پیش رو به ادبیات مربوط به حسابداری به عنوان یک عامل ذهنی همانند عملکرد یک واسطه در زمینه اجتماعی - مادی کمک می کند. این کار با ارایه یک استدلال قوی صورت می پذیرد که هوش مصنوعی به تنهایی، علی رغم نقش توانمندکننده و واسطه ای که در حسابداری دارد، نمی تواند تصمیمات اخلاقی حسابداری بگیرد، زیرا از نظر مدل رست فاقد پیش شرط های لازم است. علاوه بر این، از آنجایی که هوش مصنوعی با وجود یادگیری مستقل و شیوه های انطباقی، مقید به اهداف از پیش تعیین شده توسط انسان ها بوده، فاقد بی طرفی واقعی است. موضوع مورد بحث در بین 138 مقاله از 43 مجله معتبر بین المللی حسابداری بررسی شده است. در کدگذاری موضوعی مقالات انتخاب شده، پنج چالش اخلاقی عمده تصمیم گیری مبتنی بر هوش مصنوعی در حسابداری شناسایی گردید که عبارتنداز: بی طرفی، حریم خصوصی، شفافیت، پاسخگویی و قابل اعتمادبودن. با استفاده از مولفه های مدل رست برای تصمیم گیری اخلاقی به عنوان چارچوبی پایدار برای ساختار مورد بحث، می توان چالش ها و ارتباط آنها را برای همکاری آینده انسان و ماشین در دفاتر مختلف بین انسان ها و هوش مصنوعی، مورد بحث قرار داد. از این رو علاوه بر درک فرآیند مناسب تصمیم گیری در حسابداری بر اساس هوش مصنوعی پیشنهاد می شود که فرآیندهای حسابرسی مستقل و داخلی نیز از نظر مهارت ها و آگاهی، تطبیق داده شوند تا از تصمیم گیری اخلاقی مبتنی بر هوش مصنوعی اطمینان حاصل شود.
کلید واژگان: هوش مصنوعی, مدل رست, تصمیم گیری اخلاقی, چالش های هنجاری و اجتماعی, آینده حسابداریThis article examines the ethical challenges of using accounting systems based on artificial intelligence for decision-making and presents the correct decision-making in the framework of the four-component model of Rest. The following article contributes to the literature related to accounting as a mental act as well as the function of an intermediary in the socio-material context It does so by providing a solid base of arguments that AI alone, despite its enabling and mediating role in accounting, cannot make ethical accounting decisions because it lacks the necessary preconditions in terms of Rest’s model of antecedents What is more, as AI is bound to pre-set goals and subjected to human made conditions despite its autonomous learning and adaptive practices, it lacks true agency. The topic has been reviewed among 138 articles from 43 prestigious international accounting journals between 2015 and 2020. In the thematic coding of the selected articles, five major ethical challenges of decision-making based on artificial intelligence in accounting were identified, which are: impartiality, privacy, transparency, accountability and reliability. By using the components of the Rest model for ethical decision-making as a stable framework for the discussed structure, the challenges and their relevance for future human-machine cooperation in various offices between humans and artificial intelligence can be discussed. Therefore, in addition to understanding the appropriate decision-making process in accounting based on artificial intelligence, it is suggested that independent and internal audit processes be adapted in terms of skills and knowledge to ensure ethical decision-making based on artificial intelligence
Keywords: challenges, Future of accounting -
عدم قطعیت می تواند پیامدهای عمیقی هم بر شرکت ها و هم برای افرادی که امیدوارند تصمیم گیری بهینه به نفع خود بگیرند، داشته باشد. عوامل اقتصادی در بازارهای مالی عموما از عدم اطمینان در حوزه سیاسی، اقتصادی و محیطی نگران هستند. هنگامی که انتظارات قبلی در پی افزایش احتمال نتایج نامطمین به خطر می افتد، نمایندگان باید منتظر بمانند تا امواج عدم اطمینان از بین بروند تا تصمیمات مالی درستی اتخاذ کنند. در این پژوهش به تحلیل ارتباط شوک نااطمینانی اقتصادی و عدم نقدشوندگی بازار سهام با استفاده از مدل خودرگرسیون برداری ساختاری متغیر با زمان TVSVAR طی سال های 1399:4-1387:3 پرداخته شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که اثر گذاری شوک نااطمینانی اقتصادی بر عدم نقدشوندگی در بیشتر دوره ها و سال های مورد بررسی مثبت و افزایشی بود اثر گذاری شوک رشد حجم نقدینگی بر عدم نقدشوندگی در اکثر دوره ها و سال ها اثری کاهشی داشته است. اثرگذاری شوک تورم بر عدم نقدشوندگی در تمام دوره و سال های مورد بررسی افزایش بوده ولی در سال های 1395 و 1399 در دوره پایانی اثری کاهشی داشته است.کلید واژگان: نااطمینانی اقتصادی, عدم نقدشوندگی بازار سهام, حجم نقدینگی, تورم, مدل TVSVARUncertainty can have profound consequences for both companies and individuals hoping to make optimal decisions for their benefit. Economic agents in financial markets are generally concerned about uncertainty in the political, economic and environmental spheres. When prior expectations are compromised by the increased likelihood of uncertain outcomes, agents must wait for the waves of uncertainty to dissipate before making sound financial decisions. In this research, the relationship between economic uncertainty shock and illiquidity of the stock market has been analyzed using the Time-Varying Structural Vector Auto-regressive model TVSVAR during the years 2008:4-2020:3. The obtained results indicate that the effect of the economic uncertainty shock on illiquidity was positive and increasing in most of the periods and years under investigation, and the effect of the shock of liquidity volume growth on illiquidity had a decreasing effect in most of the periods and years. The effect of inflation shock on illiquidity increased in all the studied periods and years, but in 2016 and 2020, it had a decreasing effect in the final period.Keywords: Economic uncertainty, Illiquidity, Liquidity volume, inflation, TVSVAR model
-
یکی از مهم ترین چالش های پیش روی عمده شرکت های تجاری، ریسک عدم توانگری مالی و در نهایت ورشکستگی مالی است. مدیران شرکت های درمانده مالی و ورشکسته، انگیزه-های بیشتری برای مدیریت سود فرصت طلبانه دارند. برخی از پژوهشگران، معتقدند که متغیرهای مدیریت سود می تواند ورشکستگی شرکتها را پیش بینی کند. بر این اساس هدف این تحقیق مدلسازی و پیش بینی ورشکستگی با استفاده از ابزارهای مدیریت سود تعهدی طی دوره زمانی 1385 تا 1397، در شرکت های تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. نمونه تحقیق مشتمل بر 1287 سال- شرکت بر اساس معیار ماده 141 قانون تجارت ایران، انتخاب شده است. برای آزمون فرضیه های پژوهش از رگرسیون لجستیک بهره گرفته شد. یافته های حاصل از آزمون فرضیه ها نشان داد که توان پیش بینی مدل های ورشکستگی آلتمن، اسپرینگیت و زیمسکی پس از افزودن متغیرهای مدیریت سود تعهدی نسبت به مدل های اولیه، به طور قابل توجهی افزایش یافته است.کلید واژگان: مدیریت سود تعهدی, مدلسازی ورشکستگی, مدل آلتمن, مدل اسپرینگیت, مدل زیمسکیOne of the major challenges faced by major firms is the risk of financial instability and ultimately financial bankruptcy. The managers of distresed and bankrupt firms are more motivated to opportunistic earnings management. , The collapse of companies like Enron, WorldCom and others have led to more research into profit manipulation and bankruptcy in developed countries. However, in the years before corporate bankruptcy, there was also sufficient pressure or incentive to create high-profit management to prevent bankruptcy through poor performance concealment Some researchers believe that earnings management variables can predict bankruptcy. Accordingly, the purpose of this research is to modeling and predict bankruptcy using accrual earnings management tools during the period 2006-2018, in manufacturing firms listed on the Tehran Stock Exchange. The research sample consisting of 1287 observations was selected based on the criteria of Article 141 of the Commercial Code of Iran. Logistic regression was used to test the research hypotheses. Findings from the hypothesis test showed that the predictive power of the Altman, Springate and Zmijewski bankruptcy models increased significantly after the addition of accrual earnings management variables to the initial models.Keywords: Accrual earnings management, Bankruptcy Modeling, Altman Model, Springate Model, Zmijewski Model
-
تولید ناخالص داخلی (GDP) یکی از شاخص های کلیدی اقتصاد کلان است. پیش بینی این شاخص در برنامه ریزی اقتصادی کشور از اهمیت زیادی برخوردار است، چرا که این متغیر بیان کننده وضعیت کلی اقتصاد یک کشور است. تا کنون، مدل های فراوانی برای پیش بینی این متغیر ارایه شده است، اما مدل هایی که در آن از اطلاعات حسابداری استفاده شود، مورد توجه قرار نگرفته است. هدف این مقاله بررسی رابطه GDP و سود کل شرکت ها، به عنوان یکی از متغیرهای شناخته شده در حسابداری است. به این منظور، داده های سری زمانی فصلی سطح کلان شرکت های بورس اوراق بهادار تهران و اقتصاد کلان در دوره زمانی 1388 تا 1397 در دو مرحله تجزیه و تحلیل شده است. در مرحله اول، رابطه بین این دو متغیر از طریق تصریح یک مدل رگرسیون خطی تعیین شده که با استفاده از روش حداقل مربعات برآورد گردیده است. برای بررسی قدرت پیش بینی این مدل از معیار میانگین ریشه مربعات خطا (RMSE) در دو سناریو با وجود سود کل شرکت ها و بدون سود کل شرکت ها براورد شده است. در مرحله دوم، واکنش GDP در پاسخ به شوک وارد شده به سود کل شرکت ها از طریق یک مدل خودرگرسیون برداری (VAR) براورد شده و سهم این متغیر در نوسان GDP اندازه گیری شده است. نتایج نشان می دهد که سود کل شرکت ها پیش بینی GDP رادرافق های پیش رو بهبود می بخشد. همچنین شوک وارد شده به سود کل شرکت ها، به اندازه یک انحراف معیار، حدود 27 درصد از نوسانات GDP را توضیح می دهد.
کلید واژگان: تولید ناخالص داخلی, سود کل شرکتها, مدل VAR, خطای پیش بینیGross domestic product (GDP) is one of the key indicators of macroeconomics. Predicting this index is very important in the economic planning of the country, because this variable reflects the general state of a country's economy. So far, many models have been proposed to predict this variable, but models that use accounting information have not been considered. The purpose of this paper is to examine the relationship between GDP and total corporate profits, as one of the known variables in accounting. For this purpose, the quarterly time series data of macro level companies of Tehran Stock Exchange and macroeconomics in the period 2009 to 2018 are analyzed in two stages. In the first step, the relationship between these two variables is determined by specifying a linear regression model that will be estimated using the least squares method. To evaluate the predictive power of this model, the root mean square error (RMSE) criterion is estimated in two scenarios with total corporate profit and no corporate total profit. Second, the GDP response to the shock to firms' profits is estimated through a vector auto regression (VAR) model, and the contribution of this variable to GDP fluctuation is measured. The results show that the profit of all companies improves GDP forecast in the leading horizons. Also, the shock to the profits of all companies, as much as a standard deviation, explains about 28% of GDP fluctuations.
Keywords: Gross Domestic Product (GDP), total corporate profit, VAR Model, forecast error -
انتخاب و گزینش سهام و تشکیل پرتفوی سهام بهینه بستگی به عوامل متعددی دارد که تصمیم گیری را پیچیده می نماید. سرمایه گذاران می توانند با انتخاب پرتفوی بهینه سهام، بازده سرمایه گذاری خود را حداکثر یا ریسک آن را به حداقل برسانند؛ بنابراین همواره به دنبال استفاده از الگوریتم های مالی پیشرفته جهت تشکیل پرتفوی بهینه سهام می باشند. هدف از انجام این پژوهش بررسی توانایی مدل یادگیری ماشین و مدل مارکوییتز در تشکیل پرتفوی بهینه سهام و مقایسه کارایی آن ها است. نمونه آماری پژوهش حاضر، شامل 156 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره زمانی 1389 الی 1398 می باشد. پس از گردآوری داده ها، مدل یادگیری عمیق و مدل مارکوییتز با استفاده از نرم افزار آناکوندا و زبان برنامه نویسی پای تون، مورد آزمون قرارگرفته اند و سپس توانایی هریک از مدل ها در تشکیل پرتفوی بهینه سهام توسط معیارهای ارزیابی بازده پرتفوی، شاخص ترینر و شاخص جنسن تعیین گردیده است. در پرتفوی ده سهمی مدل یادگیری عمیق؛ بازده پرتفوی 697/0، شاخص ترینر 541/4 و شاخص جنسن 480/0 و در پرتفوی ده سهمی مدل مارکوییتز؛ بازده پرتفوی 058/0، شاخص ترینر 648/1- و شاخص جنسن 158/0- محاسبه گردیده است. با توجه به نتایج ارزیابی پرتفوی این نتیجه حاصل گردید که مدل یادگیری عمیق دارای توانایی بالاتری نسبت به مدل مارکوییتز در تشکیل پرتفوی بهینه سهام می باشد.کلید واژگان: پرتفوی سهام, مدل مارکوئیتز, مدل یادگیری ماشینStock selection and optimal stock portfolio formation depends on various factors which lead to complicate making decision. Investors can maximize investment return and minimize their risk by choosing the optimal stock portfolio. Therefore always they are used to advanced financial algorithms to form the optimal stock portfolio. This study tries to find machine learning and Markowitz models ability in optimal stock portfolio formation and their efficiency comparison. The statistical sample of the present study includes 156 companies listed on the Tehran Stock Exchange during 2010 to 2019. After collecting the data, the deep learning and the Markowitz models were tested using Anaconda software and Python programming language, and then the ability of each model were determined in formation of optimal stock portfolio by portfolio return evaluation criteria, trenors and jensens index.In the ten-share portfolio of the deep learning model; Return of portfolio 0.697, trenors index of 4.541 and Jensens index of 0.480 and in ten-share portfolio of Markowitz model; Portfolio returns of 0.058, trenors index of -1.648 and Jensens index of -0.158 have been calculated. According to the results of the portfolio evaluation, it was concluded that the deep learning model has a higher ability than the Markowitz model in the formation of optimal stock portfolio.Keywords: Stock portfolio, Markowitz Model, Machine learning model
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.