به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "مدل سازی ساختاری -تفسیری" در نشریات گروه "مدیریت"

تکرار جستجوی کلیدواژه «مدل سازی ساختاری -تفسیری» در نشریات گروه «علوم انسانی»
  • غلامرضا توکلی، علیرضا سعادتمندی، محمد قیومی*، محمد محمدظاهری

    کارکنان نسل Z که حضور آن ها در سازمان های دولتی به نسبت دیگر نسل ها در حال افزایش است انگاره ها، تمایل ها و ذهنیت های متناسب با نسل خوددارند و مدیریت این نسل چالش های اساسی برای سازمان ها به همراه دارد بنابراین هدف این پژوهش بررسی چالش های پیشایندی حضور کارکنان نسل Z در سازمان های دولتی است. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی است. گردآوری اطلاعات در این پژوهش به صورت پیمایش بوده و فلسفه این پژوهش از نوع تفسیرگرایی است. جامعه آماری این پژوهش اعضای نسل Z و خبرگان مرتبط با موضوع پژوهش می باشند در این پژوهش از روش نمونه گیری ساده برای مطالعه اعضای نسل Z و از روش نمونه گیری هدفمند برای مصاحبه با خبرگان استفاده شد و نمونه گیری تا زمان رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. این پژوهش دارای دو بخش است. بخش اول تحلیل محتوای کیفی است در این بخش نخست داده های گردآوری شده با روش تحلیل محتوای کیفی مورد مداقه قرار گرفتند که منتج به احصا 475 کد و 130 مقوله و 28 معیار و نهایتا تولید 7 بعد اصلی به نام های چالش های ساختاری، چالش های ارتباطی، چالش های مدیریتی، چالش های فرهنگی، چالش های هویتی، چالش های فناوری و چالش های شغلی شد. بخش دوم پژوهش مدل سازی ساختاری تفسیری است که در آن ابعاد احصا شده از تحلیل محتوای کیفی مدل سازی شدند. در این میان چالش های فناوری و هویتی به عنوان اثرگذارترین و چالش های شغلی به عنوان اثرپذیرترین چالش ها شناسایی شدند.

    کلید واژگان: تحلیل محتوای کیفی, سازمان های دولتی, مدل سازی ساختاری تفسیری, نسل Z
    Gholamreza Tavakoli, Alireza Saadatmandi, Mohammad Ghayoumi, Mohammad Mohammadzaheri

    Generation Z employees, whose presence in government organizations is increasing compared to other generations, have ideas, desires and mentalities that are appropriate to their generation, and the management of this generation brings fundamental challenges for organizations, so the purpose of this research is to investigate the antecedent challenges of the presence of generation Z employees in government organizations. This is an applied research. The collection of information in this research is a survey and the philosophy of this research is interpretive. The statistical population of this research is members of generation Z and experts related to the research topic. In this research, simple sampling method was used to study members of generation Z and purposeful sampling method was used to interview experts, and sampling continued until theoretical saturation was reached. This research has two parts. The first part is the qualitative content analysis. In this first part, the collected data were analyzed with the qualitative content analysis method, which resulted in 574 codes, 031 categories and 82 criteria, and finally producing 7 main dimensions namely structural challenges, communication challenges, management challenges, cultural challenges, identity challenges, technological challenges and job challenges. The second part of the research is interpretive structural modeling in which the dimensions calculated from the qualitative content analysis were modeled. technology and identity challenges were identified as the most effective and job challenges as the most impressionable challenges.

    Keywords: Generation Z, Governmentorganization, Interpretative Structuralmodeling, Qualitative Content Analysis
  • طراحی الگوی رهبری سلامت محور در شرکت های صنعتی به روش ساختاری تفسیری
    علی شریعت نژاد*، هادی رضایی نژاد، میلاد امرایی
    در بیشتر جوامع، سلامت در سازمان رو به رشد است. افرادی که در شرایط پراسترس کار می کنند، مانند کارکنان شرکت های صنعتی و خدماتی، درمعرض خطر هستند. رهبری سلامت محور یک راهبرد منحصر به فرد است که با تغییر محیط فیزیکی و فضایی که کارکنان در آن مشغول به کار هستند، همراه خواهد بود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف طراحی یک مدل رهبری سلامت محور در شرکت های صنعتی انجام پذیرفت. این پژوهش بر پایه پژوهش آمیخته و به صورت کیفی و کمی در پارادایم استقرایی  قیاسی بود که ازنظر هدف، کاربردی و درزمره تحقیقات متوالی اکتشافی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل اساتید دانشگاه و همچنین مدیران ارشد و میانی شرکت های صنعتی بودند که از این تعداد 27 نفر به عنوان اعضای نمونه با روش نمونه گیری هدف مند و براساس اصل اشباع نظری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه مدل سازی ساختاری تفسیری بود. داده های کیفی با روش تحلیل محتوا و کدگذاری و نتایج کمی با روش ISM تحلیل شد. در بخش کیفی پس از انجام مطالعه و بررسی دقیق و عمیق مصاحبه ها و همچنین اطلاعات و داده های به دست آمده، نخست تک تک مصاحبه ها تجزیه وتحلیل شد و استخراج کدهای اولیه صورت گرفت. سپس مفهوم ها و مقوله ها ساخته شدند. یافته های این بخش نشان داد مقوله های اصلی مدل رهبری سلامت حور شامل، زمینه های رهبری سلامت محور، تقویت کننده های رهبری سلامت محور، ابعاد رهبری سلامت محور و پیامدهای رهبری سلامت محور هستند. درادامه و در بخش کمی پژوهش، با کمک مدل سازی ساختاری تفسیری، مدل سازی مفهومی انجام شد. رهبری سلامت محور در شرکت های صنعتی پیامدهای مثبتی دارد که می توان گفت به دلیل این نتایج، رهبری سلامت محور برای شرکت ها بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
    کلید واژگان: سلامت محوری, رهبری سلامت محور, شرکت های صنعتی, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Designing a Salutgenic Leadership Model in Industrial Companies Using an Interpretive Structural Method
    Ali Shariatnejad *, Hadi Rezaeinejad, Milad Amraie
    In most societies, health is growing in importance within organizations. People who work under stressful conditions, such as employees of industrial and service companies, are at risk. Health-oriented leadership is a unique strategy that involves changing the physical and spatial environment in which employees work. Therefore, the current research was conducted with the aim of designing a health-oriented leadership model for industrial companies.This research was based on a mixed-methods approach, incorporating qualitative and quantitative research within the inductive-deductive paradigm. It is applied in terms of purpose and is classified as sequential-exploratory research. The statistical population of the present study included university professors as well as senior and middle managers of industrial companies, from which 27 people were selected as sample members using purposeful sampling and based on the principle of theoretical saturation.The data collection tools were semi-structured interviews in the qualitative part and an interpretive structural modeling questionnaire in the quantitative part. Qualitative data were analyzed by content analysis and coding, and quantitative results were analyzed using the ISM method. In the qualitative section, after conducting a thorough and deep study of the interviews and the obtained information and data, each interview was first analyzed and initial codes were extracted. Then concepts and categories were created.The findings of this section showed that the main categories of the health-oriented leadership model include health-oriented leadership fields, health-oriented leadership boosters, health-oriented leadership dimensions, and health-oriented leadership outcomes. In the quantitative part of the research, conceptual modeling was done with the help of interpretive structural modeling.Health-oriented leadership in industrial companies has positive consequences, and it can be said that because of these results, health-oriented leadership will be very important for companies.
    Keywords: Salutogenic, Salutogenic Leadership, Industrial Companies, Structural Interpretation
  • امیرحسین عبدالله زاده، سیدمحمد مقیمی، حسین ایمانی*
    هدف

    یکی از مهم ترین مباحث مطرح در ادبیات مدیریت و رهبری، مفهوم ایثارگری است و به دلیل پیامدهای متعدد و مثبتی که برای آن برشمرده شده است، سازمان ها نیاز دارند تا سبک های رهبری مبتنی بر فداکاری را توسعه دهند. با وجود مصداق ها و مثال های متعدد در خصوص ایثارگری مدیران، رهبران و کارکنان و اهمیت این پدیده در کسب وکار، سازمان های دولتی و سایر محیط ها، ایثار به عنوان یکی از رفتارهای سازمانی و دلالت های رهبری آن، از نظر پژوهشی مغفول مانده است و پژوهش نظام مند در این زمینه می تواند ابعاد و زوایای بروز رفتارهای ایثارگرانه در سازمان ها را برای ما روشن سازد.

    روش

    پژوهش حاضر بر مبنای پارادایم تفسیری و مبتنی بر روش مدل سازی ساختاری تفسیری است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است و برای گردآوری داده ها از مصاحبه استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش، مدیران بخش دولتی است و روش نمونه گیری، از نوع هدفمند است.

    یافته ها

    مدل مفهومی رفتارهای ایثارگرانه در سازمان، مشتمل بر یازده مولفه است که عبارت اند از: «خودپنداره مثبت»، «تاب آوری»، «ابرازگری اجتماعی» و «انگیزه خدمت»، «همدلی و هم دردی»، «آگاهی و شناخت»، «هدفمندی و آرمان گرایی»، «وحدت و هویت جمعی»، «یادگیری و سرایت اجتماعی»، «ارزش های جوهری» و «شرایط بحرانی». بر اساس یافته ها، دو بعد آگاهی و شناخت و وحدت جمعی، مولفه های مبنایی مدل هستند؛ زیرا بر کلیه مولفه های دیگر تاثیرگذارند و از سوی دیگر نیز با یکدیگر رابطه دوطرفه دارند؛ یعنی علاوه براینکه در مولفه های دیگر مدل عاملی تاثیرگذارند، بر یکدیگر نیز اثرگذارند. همچنین بر اساس مدل مذکور، دو مولفه همدلی و هم دردی و یادگیری و سرایت اجتماعی در رتبه بعدی قرار گرفته اند. این دو مولفه نیز با یکدیگر رابطه متقابل دارند و علاوه براین، از مولفه شرایط بحرانی که در رتبه بعدی قرار دارد، تاثیر می پذیرند. در واقع، شرایط بحرانی، علاوه براینکه بر مولفه های سطح بالاتر خود اثر می گذارد، بر مولفه های سطح پایین تر نیز اثرگذار است و این بیانگر نفوذ چشمگیر این متغیر در مدل است. مولفه انگیزه خدمت، مولفه ای است که در سطح پنجم مدل قرار دارد و همان طور که جهت پیکان ها نشان می دهد، این مولفه به سه مولفه شرایط بحرانی، ارزش های جوهری و هدفمندی و آرمان گرایی وابسته است؛ بدین معنا که انگیزه خدمت به عنوان یکی از پیشایندهای بروز رفتارهای ایثارگرانه، از بروز شرایط بحرانی و نیز وجود ارزش های جوهری و اهداف و آرمان های فرد تاثیر می پذیرد. سه مولفه باقی مانده در مدل، یعنی خودپنداره مثبت، تاب آوری و ابرازگری اجتماعی، نسبت به سایر مولفه ها کمترین نفوذ و بیشترین وابستگی را دارند که بیانگر اثرپذیری بیشتر آن ها از سایر مولفه های مدل است. مولفه ابرازگری اجتماعی، وابسته ترین مولفه در مدل مذکور است؛ به این معنا که تمایل فرد برای ابرازگری اجتماعی، به همه مولفه های دیگر مدل، به استثنای تاب آوری وابسته است؛ زیرا تاب آوری فرد، بر ابرازگری اجتماعی وی تاثیری ندارد.

    نتیجه گیری

    دو مولفه از مولفه های یازده گانه شناسایی شده در پژوهش، در ناحیه پیوندی قرار گرفته اند که عبارت اند از: «همدلی و هم دردی»، «آگاهی و شناخت». این مولفه ها، غیرایستا و پویا محسوب می شوند؛ بدین معنا که هر تغییری در آن ها می تواند کل سیستم را تحت تاثیر قرار دهد و در نهایت، بازخور سیستم نیز می تواند آن ها را دوباره تغییر دهد. مولفه هایی که در ناحیه مستقل ماتریس نفوذ هم بستگی قرار گرفته اند، شامل پنج مولفه «هدفمندی و آرمان گرایی»، «وحدت و هویت جمعی»، «یادگیری و سرایت اجتماعی»، «ارزش های جوهری» و «شرایط بحرانی» است که بیانگر قدرت نفوذ و هدایت زیاد این مولفه ها در مدل است. همچنین با توجه به ماتریس نفوذ - وابستگی به دست آمده در پژوهش حاضر، مولفه های «خودپنداره مثبت»، «تاب آوری»، «ابرازگری اجتماعی» و «انگیزه خدمت» در ناحیه وابستگی قرار گرفته اند که گویای میزان وابستگی زیاد این مولفه ها به سایر مولفه های نمودار است. در واقع می توان گفت که برای تحقق مولفه های مذکور، مولفه های زیادی دخالت دارند و خود این مولفه ها، بر سایر مولفه های مدل کمترین تاثیر را می گذارند. علاوه براین، بر اساس ماتریس خوددریافتی به دست آمده در پژوهش، می توان نتیجه گرفت که مولفه «ابرازگری اجتماعی» در مدل، کمترین میزان تاثیرگذاری را دارد.

    کلید واژگان: ایثار, رفتارهای ایثارگرانه, سبک های رهبری, رهبری مبتنی بر ایثارگری, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Amirhossein Abdallahzadeh, Seyyed Mohammad Moghimi, Hossein Imani *
    Objective

    One of the most significant topics discussed in management and leadership literature is the concept of self-sacrifice. Due to its numerous positive implications, organizations need to develop leadership styles based on self-sacrificial behaviors. Despite various examples and instances of self-sacrifice exhibited by managers and leaders, research on self-sacrifice and its leadership implications has been neglected. Therefore, further research in this area can illuminate the dimensions and aspects of self-sacrificial behaviors in organizations.

    Methods

    This study employs the Interpretive Structural Modeling (ISM) method. It is an applied research project that utilizes interviews as the primary data collection method.

    Results

    The findings of the research indicate that the conceptual model of self-sacrificial behaviors in organizations consists of eleven components: "positive self-concept," "resilience," "social representation," "motivation to serve," "empathy and compassion," "awareness and knowledge," "goal orientation and idealism," "collective identity," "social learning and social contagion," "core values," and "crisis." According to the findings, the two dimensions of "awareness and knowledge" and "collective identity" are the foundational components of the model, as they influence all other components and have a two-way relationship with each other. This means that, in addition to being influencing factors for other components, they also impact each other. Additionally, based on the model, the components of "empathy and compassion" and "social learning and social contagion" are ranked next. These two components also have a mutual relationship with each other and are further influenced by the "crisis" component, which ranks below them. In fact, the critical condition, in addition to affecting the higher-level components, also impacts the lower-level components, indicating the significant influence of this variable in the model. The "motivation to serve" component is placed at the fifth level of the model. As shown by the direction of the arrows, this component is dependent on the three components of critical conditions, core values, and goal orientation and idealism. This means that the motivation to serve, as one of the antecedents of altruistic behavior, is influenced by the occurrence of critical conditions and the presence of core values, goals, and ideals of the individual. The remaining three components in the model—positive self-concept, resilience, and social representation—have the least influence and the most dependence on other components, indicating that they are more influenced by other components in the model. The "social representation" component is the most dependent in the model, meaning that a person's desire for social expressiveness is reliant on all other components except resilience, as resilience does not affect social expressiveness.

    Conclusion

    Based on the results of the study using ISM, two components are identified in the linkage region: "empathy and compassion" and "awareness and knowledge." These components are considered dynamic, meaning that any change in them can impact the entire system. The independent region includes five components: "goal orientation and idealism," "collective identity," "social learning and social contagion," "core values," and "crisis," indicating their strong influence and guiding role in the model. Additionally, the "social representation" component is placed in the dependence region, signifying its high reliance on other components.

    Keywords: Self-Sacrifice, Self-Sacrificial Behaviors, Leadership Styles, Self-Sacrificial Leadership, Interpretive Structural Modeling (ISM)
  • بهرام اکبری، ابوذر علی دادی تلخستانی*، محمدرضا نواب اصفهانی، میثم علی پور
    هدف

    هدف از پژوهش پیش رو ارائه «مدلسازی ساختاری تفسیری پیاده ‏سازی نقشه جامع علمی کشور» است و با شناسایی ابعاد و مولفه های پیاده سازی نقشه علمی کشور نسبت به تدوین الگوی پیاده سازی این نقشه برای اجرای هدفمند راهبرد های مدیریت دانش می پردازد.روش پژوهش: این پژوهش از نظر جهت گیری توسعه‏ای و کاربردی است به طوری که با گرد‏آوری داده‏های مختلف از ادبیات موضوع، و اسنادبالادستی، الگوی مفهومی پیاده سازی نقشه علمی کشور را ارائه کرده پس توسعه ای بوده و از سوی دیگر با تعیین ارتباط بین اجزای الگوی مفهومی و سطح بندی آن ها، زمینه را برای اولویت بندی و بکارگیری الگو به شکل عملی فراهم می کند فلذا کاربردی است. جامعه آماری تحقیق شامل خبرگان و مسئولان پیاده سازی نقشه علمی کشور است که حجم نمونه به صورت هدفمند 20 نفر انتخاب شده و از نظرات ایشان در پاسخگویی به معادلات ساختاری-تفسیری استفاده گردید.

    یافته ها

    الگوی نهایی به صورت دو لایه ای و متشکل از 5 بعد شامل «عوامل انسانی»، «عوامل زیرساختی»، «عوامل مدیریتی»، «عوامل فرایندی» و «عوامل بیرونی» تدوین گردیده است.

    نتیجه گیری

    برای پیاده سازی نقشه جامع علمی کشور باید در نظر داشت که در ابتدا نیاز است تا الزامات و ملاحظات پیاده سازی مشخص شود. همچنین فرهنگ سازی در این زمینه از جمله ضروریات است. در کنار این موارد نباید از توانمندسازی مفاهیم مربوط به نقشه و پیاده سازی آن غفلت نمود. همچنین توجه به مطالعات نوآوری در پیاده سازی نیز از جمله رویکردهای مهم و موردنیاز در فرایند پیاده سازی است. در پایان نیز انجام ارزیابی، نظارت و واپایش فعالیت های مربوط به پیاده سازی نقشه جامع علمی از موارد ضروری این حوزه است. در این میان، عوامل انسانی اثرگذارترین بعد و پس از آن عوامل مدیریتی و عوامل بیرونی در سطح بعدی اثرگذاری قرار می گیرد، همچنین عوامل فرآیندی از هر سه عامل قبلی اثر پذیر است و در نهایت عوامل زیرساختی به عنوان اثرپذیرترین بعد شناسایی شد.محدودیت های پژوهش: استفاده صرف از پرسش نامه های خود گزارش دهی برای ارزیابی متغیرها، محدودشدن نمونه پژوهش به معلمان شهر کاشان و بررسی و جمع آوری مقطعی داده ها بود.

    اصالت/ارزش: 

    شناسایی عوامل موثر بر راهبری و سازماندهی اجزاء و عناصر اصلی نظام علم، فناوری و نوآوری الگوی برای پیاده سازی نقشه جامع علمی در کشور به طور شفاف و دقیق ارائه گردید.

    کلید واژگان: مدل سازی ساختاری تفسیری, نقشه جامع علمی, نقشه علمی
    Bahram Akbari, Abouzar Alidadi Talkhestani *, Mohammad Reza Navab Esfahani, Meysam Alipour
    Purpose

    The present study aims to present an "interpretive structural modeling of the implementation of the country's comprehensive scientific map." Identifying the dimensions and components of the implementation of the country's scientific map involves developing an implementation model for this map to purposefully implement knowledge management strategies.

    Methodology

    This research is developmental and applied in terms of orientation so that by collecting various data from the subject literature and upstream documents, it presents a conceptual model for implementing the country's scientific map so it is developmental and on the other hand, by determining the relationship between the components of the conceptual model and their leveling, it provides the basis for prioritizing and applying the model practically, so it is used. The statistical population of the research includes experts and officials implementing the country's scientific map, from which a sample size of 20 people was purposefully selected, and their opinions were used in responding to the structural-interpretive equations.

    Findings

    The final model has been developed in two layers and consists of 5 dimensions, including "human factors," "infrastructural factors," "management factors," "process factors," and "external factors." The first component, titled "Implementation requirements and considerations for realizing the country's comprehensive scientific map", includes three axes: attention and application of field considerations for implementing the country's comprehensive scientific map document, considering the approach and maturity levels in implementing the country's comprehensive scientific map, creating a mechanism and paying attention to the coherence, coordination and integration of measures in implementing the country's comprehensive scientific map; The second process is called culture building as one of the necessities for realizing the implementation of the country's scientific map document, which includes three axes: Promoting the scientific and research insight of all those related to the issue of implementing the country's scientific map at different organizational levels and ranks, which will have a significant impact on realizing culture building in accordance with the priorities and strategies of the comprehensive scientific map, Developing thinking as a strategic and necessary indicator for better support of the demands and missions requested in the comprehensive scientific map document, which will have a direct impact on the implementation of the country's comprehensive scientific map, Discourse building in the sense that until the issue of realizing the implementation of the country's scientific map is recognized as a common currency, the issue of culture building will not crystallize and as a result, the implementation of the country's scientific map will not be realized. The third component is empowerment for realizing the country's comprehensive scientific map, which is defined in two issues: The need to pay attention to empowerment and skill development in implementing the country's comprehensive scientific map, which should be included in many current organizational trainings, considering the goals stated in the comprehensive scientific map document. The issue of developing skills in implementation is in placement and implementation in various educational courses. Designing and implementing the foundation program for the country's comprehensive scientific map education, considering the new content produced as well as the approaches and strategies included in the map content, requires designing, compiling, and implementing educational courses and programs in the form of foundation courses, etc., so that the issue of realizing empowerment can properly occur in the process of implementing the scientific map document. The fourth effective component in realizing the implementation process, which has a key impact on implementing the comprehensive scientific map document, is innovation studies in implementation, defined in three axes: target sociology and ecosystem studies. The realization of the implementation of the country's comprehensive scientific map should be proportionate to the accurate understanding of the target community, which is researchers and intellectuals, and the interactions and relations of this community with various organizations as the main ecosystem of the audience of the comprehensive scientific map of the country should be put on the agenda. Governance, policy research, and innovation studies: In the process of implementing the country's comprehensive scientific map, innovation expansion strategies will not be implemented and implemented except with the support of detailed studies in the field of governance, policy research, and innovation, which is the result of serious attention from relevant stakeholders and researchers; Studies of integrated patterns of transformation and improvement, this issue has a significant impact on the implementation of the country's scientific map in line with developments inside and outside the organization's environment and keeping the country's comprehensive scientific map up-to-date with these developments, and as a result, the country's better synchronization with the realization of the map's goals; The fifth process, titled evaluation, supervision, and monitoring, is also one of the priorities for implementing the country's scientific map document, which includes three axes: Implementation status assessment, this process is achieved in implementing the country's comprehensive scientific map by following up and monitoring in the field the progress of programs and executive actions, and finally, implementation status assessment and forecasting of software platforms for continuous monitoring of the implementation of the country's comprehensive scientific map; The implementation of the implementation axes and feedback from it, including the implementation of an interactive feedback system and the use of lessons learned from the implementation of the document and its use in making optimal decisions, will be completed. Also, the pilot implementation of the Comprehensive Scientific Map of the Country document with the aim of corrective feedback before the implementation of the document; dynamism (counting improvement points) based on the results of the implementation, at this stage, in addition to the learning that is created as a result of monitoring and evaluation for those involved in the implementation of the Comprehensive Scientific Map of the Country document, counting strengths and usable lessons based on the results of the implementation seems necessary for better implementation of the document in the face of future challenges.

    Research limitations:

     This study's limitations included using self-report questionnaires to assess variables, limiting the research sample to teachers in Kashan, and conducting a cross-sectional study and collecting data.

    Originality/value:

     Identifying the factors affecting the governance and organization of the main components and elements of the science, technology, and innovation system, a model for implementing a comprehensive scientific map in Iran was presented clearly and precisely.

    Keywords: Interpretive Structural Modeling, Comprehensive Scientific Map, Scientific Map
  • اعظم تاری یان، حسام زندحسامی*، عباس خمسه

    صنعت ساخت وساز یکی از مهم ترین صنایع در بحث توسعه پایدار است و آسیب های زیان بار زیادی را بر محیط زیست وارد کرده است. مدیریت زنجیره تامین سبز یکی از اصلی ترین ابزارهای سازگار نمودن فعالیت های کسب وکار با اهداف زیست محیطی است. هدف پژوهش حاضر ارائه مدل عوامل موثر بر پیاده سازی مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت ساخت و ساز می باشد. این پژوهش با استفاده از رویکرد آمیخته انجام شد. طرح پژوهش حاضر تحلیل محتوای پنهان و جامعه ی هدف، مدیران و پیمان کاران فعال در صنعت ساخت وساز و آشنا به زنجیره تامین این صنعت بوده اند و از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. برای مدل سازی از روش ساختاری- تفسیری بهره گرفته شده و در نهایت قدرت نفوذ و میزان وابستگی عوامل با استفاده از تحلیل میک مک مشخص شدند. به منظور شناسایی مولفه های پژوهش ابتدا از رویکرد فراترکیب و جستجوی نظام مند منابع در بازه زمانی بین سال های 1392 تا 1402 برای پژوهش های داخلی و سال های 2013 تا 2023 برای پژوهش های خارجی و سپس از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 14 نفر از خبرگان بهره گرفته شد. براساس یافته های پژوهش، 101 کد اولیه استخراج شد که در 14 مقوله شامل: مدیریت زیست محیطی داخلی، فناوری سبز، لجستیک معکوس، خریدسبز، طراحی سبز، ساخت وسازسبز، حمل‎و نقل‎سبز، مدیریت منابع انسانی سبز، مدیریت بازاریابی سبز، موانع و محرک های داخلی و خارجی و عملکرد مدیریت زنجیره تامین سبز، طبقه بندی شدند. همچنین نتایج مدل سازی، یک مدل پنج سطحی را نشان داده است که در آن، محرک ها و موانع داخلی و خارجی به ‎عنوان تاثیرگذارترین متغیرها در سطح پنجم و متغیر عملکرد مدیریت زنجیره تامین سبز به عنوان تاثیرپذیرترین متغیر در سطح اول قرار گرفتند.

    کلید واژگان: زنجیره تامین سبز, صنعت ساخت وساز, مدل سازی ساختاری- تفسیری, مدیریت زنجیره تامین
    Azam Tariyan, Hessam Zandhessami *, Abbas Khamseh

    The aim of the current research is to provide a model of factors affecting the implementation of green supply chain management in the construction industry. This research was conducted using a mixed approach. The current research design is the analysis of hidden content and the target community, managers and contractors active in the construction industry and familiar with the supply chain of this industry, and the purposeful sampling method was used. For modeling, the structural-interpretive method was used, and finally, the power of penetration and the degree of dependence of the factors were determined by using Mick-Mac analysis. In order to identify the components of the research, first, a meta-combination approach and a systematic search of sources were used in the period between 1392 and 1402 for internal research and between 2013 and 2023 for external research, and then semi-structured interviews with 14 experts were used. Based on the findings of the research, 101 primary codes were extracted in 14 categories including: internal environmental management, green technology, reverse logistics, green purchasing, green design, green construction, green transportation, green human resources management, green marketing management, internal and external obstacles and drivers. and green supply chain management performance were classified. Also, the modeling results have shown a five-level model in which internal and external drivers and obstacles were placed as the most influential variables in the fifth level and the green supply chain management performance variable as the most influential variable in the first level.

    Keywords: Green Supply Chain, Construction Industry, Structural-Interpretivemodeling, Supply Chain Management
  • محمدرضا عبدالرحیمی*، وحیدرضا میرابی، سید عباس حیدری

    پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل کارآفرینی استراتژیک در مدیریت شهر فرودگاهی امام (ره) و تبیین اشتراکات آن با ابعاد مدیریت جهادی انجام گرفت. پژوهش از نظر نوع در زمره تحقیقات کیفی کمی، از جهت هدف کاربردی -توسعه ای و از نظر روش توصیفی -پیمایشی می باشد که با رویکرد نوین، مدل سازی ساختاری تفسیری انجام شد. براین اساس با بررسی جامع مبانی نظری، ابعاد اولیه مدل پژوهش شناسایی شد. در ادامه با بهره گیری از دورهای تکنیک دلفی و مشارکت 18 نفر از نخبگان فکری و ابزاری، ابعاد نهایی معرفی و با استفاده از گام های مدل سازی ساختاری تفسیری روابط بین ابعاد و سطح بندی آنها تعیین و مدل نهایی ترسیم شد. براساس یافته های تحقیق، رهبری کارآفرینانه، دستگاه فکری کارآفرینانه، فرهنگ-کارآفرینانه، مدیریت استراتژیک منابع، رفتار فرصت جویی، رفتار مزیت طلبی، نوآوری مستمر، ریسک پذیری، رفتار پیشگامانه، تعادل بین رفتارهای فرصت جویی و مزیت طلبی و تخصیص منابع بین این دو ، نوسازی استراتژیک، بازسازی مدل کسب و کار، جوان سازی سازمانی و بازآفرینی پایدار به عنوان ابعاد اصلی و در چهار سطح مدل نهایی را تشکیل می دهند. در این میان تطبیق ابعاد مدل بدست آمده با شاخص های مدیریت جهادی نشان داد، ریسک پذیری، فرصت جویی، مزیت طلبی، نوآوری و خلاقیت، پیشگامی و آینده نگری، برنامه محوری، جامع نگری و چشم انداز محوری، آینده سازی، توانمندسازی و تلاش گری مدیریت جهادی با بخشی عمده ای از ابعاد مدل هم پوشانی دارد.

    کلید واژگان: کارآفرینی استراتژیک, شهر فرودگاهی, مدل سازی ساختاری تفسیری, مدیریت جهادی
    Mohammadreza Abdorrahimi*, Vahid Reza Mirabi, Seyed Abbas Heydari

    The research aiming at strategic entrepreneurship modeling in the management of Imam airport city and explanation of its commonalities with the dimensions of Jihadi management. The research type is qualitative-quantitative; it’s purpose is applied-developmental and method is survey-descriptive, which was done with Interpretive Structural Modeling. The primary dimensions of the model were identified through wide review of literature. Then applying Delphi technique with the participation of 18 intellectual and instrumental expert elites, the final dimensions were identified and their relationships and stratification were determined using the steps of ISM, and final model was drawn. Based on the findings of the research Entrepreneurial Leadership, Mindset and Culture, Strategic Management of Resources, Opportunity-Seeking Behavior, Advantage-Seeking Behavior, Continuous Innovation, Risk-Acceptance, Proactive Behavior, Balance between Opportunity and Advantage Seeking Behaviors and Allocation of Resources between Two, Strategic Renewal, Business Model Reconstruction, Organizational Rejuvenation and Sustainable Regeneration are the main dimensions which categorized in 4levels and make the final model. In the meantime, comparison of the dimensions of the model with the indicators of Jihadi management showed that Risk-Acceptance, Opportunity-seeking, Advantage-seeking, Innovation, Proactive-ness & Forward-looking, Being Plan-oriented, Comprehensiveness. Being Vision-oriented, Future-making, Empowerment and Hardworking overlap with a major part of the dimensions of the model.

    Keywords: Strategic Entrepreneurship, Airport City, Interpretive Structural Modeling (ISM), Jihadi Management
  • حمید تابلی*، محبوبه عسکری باقرابادی، الهه شیبانی
    زمینه و هدف 

    شجاعت اخلاقی لازمه بروز رفتار اخلاقی هنگام برخورد با چالش های اخلاقی مطرح شده در مواجهه با بحران است. هدف این پژوهش طراحی الگوی ساختاری تفسیری پیشایندهای رفتارهای شجاعانه اخلاقی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی شهرستان کرمان در بحران های فراگیر است. 

    روش

    این پژوهش از نظر جهت گیری پژوهش، کاربردی و از نظر روش جمع آوری داده ها، توصیفی تحلیلی و پیمایشی است. در این پژوهش پس از مطالعه ادبیات پژوهش و شناسایی پیشایندهای رفتارهای شجاعانه اخلاقی کارکنان و گنجاندن آن ها در پرسشنامه نیمه بسته، پرسش نامه میان 18 نفر از مدیران و کارشناسان خبره دانشگاه علوم پزشکی کرمان توزیع شد که با استفاده از نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند شناسایی شدند. نتایج داده ها نیز از طریق نرم افزار متلب نسخه 9 و نرم افزار میک مک نسخه 2 موردبررسی قرار گرفت. 

    یافته ها 

    براساس یافته های به دست آمده، پیشایندهای رفتارهای شجاعانه اخلاقی کارکنان، تحت عنوان عوامل فردی (عزت نفس، ارزش های فردی، مدل اخلاقی، تیپ شخصیتی)، عوامل مدیریتی (رهبری، انتقادپذیری، صداقت، تبادل رهبر عضو)، عوامل سازمانی (شفافیت سازمانی، پاسخگویی، فرهنگ) و عوامل محیطی (اقتصادی، فرهنگی، سیاسی حقوقی) معرفی شدند. 

    نتیجه گیری

    شناخت عوامل اثرگذار بر رفتارهای شجاعانه اخلاقی کارکنان در سازمان های متولی امر بحران می تواند مسئولین مربوطه را جهت برنامه ریزی و تصمیم گیری های مناسب یاری رساند.

    کلید واژگان: رفتار شجاعانه, بحران فراگیر, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Hamid Taboli*, Mahboobeh Askari Bagherabadi, Elaheh Sheybani
    Background and objective

    Moral courage is necessary to observe moral behavior when dealing with moral challenges raised at the time of crisis. The purpose of this study is to present an interpretive structural model (ISM) of the antecedents of moral courage during crises among the staff of Kerman University of Medical Sciences, Iran. 

    Method 

    This is a descriptive-analytical survey. After reviewing the literature and identifying the antecedents of moral courage, a questionnaire with semi-closed questions was designed and distributed among 18 managers and expert from the university, who were selected using non-probability purposive sampling method. The data were analyzed in MATLAB software, version 9 and MICMAC software, version 2. 

    Results 

    Based on the findings, the antecedents included individual factors (self-esteem, personal values, moral model, personality type), managerial factors (leadership, criticism acceptance, honesty, leader-member exchange), organizational factors (organizational transparency, accountability, culture), and environmental factors (economic, cultural, political/legal). 

    Conclusion 

    The results can help relevant authorities to plan and make appropriate decisions in this field.

    Keywords: Courageous Behavior, Pervasive Crisis, Interpretive Structural Modeling
  • فاطمه کریمی جعفری*، مریم دانشور، فاطمه صابری
    هدف پژوهش حاضر، شناسایی پیامدهای پنهان سازی دانش منابع انسانی و توسعه مدل ساختاری و روابط علی بین آن ها با رویکرد ترکیبی است. روش شناسی پژوهش از نظر فلسفه پژوهش؛ پارادایم عمل گرا، و از نظر رویکرد ترکیبی؛ در فاز اول کیفی و در فاز دوم کمی می باشد و از نظر استراتژی پژوهش؛ پیمایشی است. جامعه آماری بخش کیفی شامل 34 مقاله از 45 مقاله مربوط به بازه زمانی 2000 تا 2023 و مرتبط با پیامدهای پنهان سازی دانش منابع انسانی است. در بخشی کمی پژوهش نیز جامعه آماری شامل 10 نفر از خبرگان حوزه مدیریت دانش بوده است. در فاز اول که فاز کیفی پژوهش است، داده هایی از تحلیل محتوای مقالات مرتبط با پنهان سازی دانش به دست آمد که در آن 16 پیامد پنهان سازی دانش شناسایی گردیده است. در مرحله دوم، دلفی فازی به منظور انتخاب مهم ترین آن ها اتخاذ شده است و در نهایت 8 عامل شناسایی گردیده است. در مرحله بعد، مدل ساختاری این عوامل با روش مدل سازی ساختاری تفسیری تدوین شده است. سپس با استفاده از تحلیل میک مک، عوامل براساس قدرت نفوذ و وابستگی طبقه بندی شده اند. در پایان، مدل دیمتل فازی به منظور تحلیل روابط علی بین عوامل اتخاذ شده است. نتایج نشان داد که عدم توانمندسازی، مهم ترین پیامد پنهان سازی دانش منابع انسانی است و عدم خلاقیت و نوآوری، کیفیت پایین تصمیم گیری، عدم تعهد سازمانی، نارضایتی شغلی، عدم توسعه سازمانی، ضعف عملکرد و تمایل به جابجایی و ترک خدمت، از دیگر پیامدهای پنهان سازی دانش منابع انسانی می باشند. در پایان، مدل پیشنهادی نویسندگان در زمینه پنهان سازی دانش منابع انسانی براساس نتایج ارائه شده است.
    کلید واژگان: پنهان سازی دانش منابع انسانی, پیامدها, تحلیل محتوا, مدل سازی ساختاری تفسیری, دلفی و دیمتل فازی
    Fatemeh Karimi Jafari *, Maryam Daneshvar, Fatemeh Saberi
    This research aims to identify the consequences of knowledge hiding and develop a structural model and the causal relationships between them using a mixed method. Research methodology is pragmatic paradigm in terms of research philosophy with integrated approach, the first phase is qualitative and the second phase is quantitative, it is also survey in terms of research strategy. The statistical population of the qualitative section includes 34 articles out of 45 related to the period 2000 to 2023 and related to the consequences of knowledge hiding. In the quantitative part of the research, the statistical population included 10 experts in the field of knowledge management. In the first phase, data was obtained from the content analysis of articles related to knowledge hiding, in which 16 consequences of knowledge hiding were identified. In the second step, fuzzy Delphi was adopted in order to select the most important ones and finally 8 factors were identified. In the next step, the structural model of these factors was developed using the interpretive structural modeling method. By using Micmac analysis, the factors were classified based on driving and dependence power. At the end, the fuzzy DEMATEL method was adopted in order to analyze the causal relationships between the factors. The results showed that lack of empowerment is the most important consequence of knowledge hiding, and lack of creativity and innovation, low quality of decision-making, lack of organizational commitment, job dissatisfaction, lack of organizational development, poor performance and turnover intentions are other consequences of knowledge hiding.
    Keywords: Human Resources Knowledge Hiding, Consequences, Content Analysis, Interpretive Structural Modeling, Fuzzy Delphi, DEMATEL
  • کاظم دلقندی*، محمد دلقندی
    پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل آموزش مجازی با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری در دانشگاه فرهنگیان خراسان رضوی انجام شد. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و شیوه اجرا توصیفی از نوع پیمایشی-مقطعی بود. جامعه مطالعه حاضر کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه های فرهنگیان استان خراسان رضوی شامل دو پردیس برادران و خواهران و پنج مرکز دانشکده بودند که هر مرکز یک طبقه در نظر گرفته شد. نمونه های پژوهش حاضر طبق اصل اشباع نظری 13 نفر تعیین که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده های این مطالعه با مصاحبه و ادبیات پژوهش مطالعات کتابخانه ای جمع آوری (روایی محتوا بالای 70 درصد تایید و پایایی با روش آزمون مجدد تایید بعد از آزمون دوهفته ای به دست آمد) و با روش های تحلیل مضمون و سه دور دلفی تحلیل شدند. سپس با تبدیل ماتریس روابط و ایجاد سازگاری در ماتریس روابط، گراف ISM ترسیم گشته و با استفاده از تجزیه تحلیل MICMAC نوع متغیرها نیز تعیین گردید. طبق تحلیل مصاحبه ها و مطالعات کتابخانه ای و ادبیات پژوهش، آموزش مجازی در دانشگاه فرهنگیان در قالب 12 متغیر بود. این 12 متغیر در 5 سطح، سطح بندی شدند. در سطح پنج مدیریت، در سطح چهار، عوامل سازمانی، پداگولوژیکی و تکنولوژیکی، در سطح سوم سهولت دسترسی، مدیریت دانش و انعطاف پذیری در آموزش، در سطح دوم کیفیت آموزشی، خدمات پشتیبانی، اطلاعات و محتوا و سنجش پذیری و در نهایت در سطح یک آینده نگری قرار داشت.
    کلید واژگان: آموزش مجازی, دانشگاه فرهنگیان, آموزش مجازی کارآمد, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Kazem Delghandi *, Mohammad Delghandi
    The current research was conducted with the aim of designing a virtual education model using the interpretive structural modeling method at Farhangian Khorasan Razavi University. This research was a descriptive survey-cross-sectional type in terms of practical purpose and implementation method. The current study population was the staff and faculty members of Farhangian Universities of Razavi Khorasan Province, including two campuses of Brothers and Sisters and five faculty centers, each center was considered one floor. According to the principle of theoretical saturation, the samples of the present study were determined by 13 people who were selected by stratified random sampling method after checking the inclusion criteria. The data of this study were collected through interviews and research literature of library studies (content validity was confirmed above 70% and reliability was obtained with the retest method after a two-week test) and were analyzed with thematic analysis and three rounds of Delphi. Then, by transforming the relationship matrix and creating consistency in the relationship matrix, the ISM graph was drawn and the type of variables was also determined using MICMAC analysis. According to the analysis of interviews and library studies and research literature, virtual education in Farhangian University was in the form of 12 variables. These 12 variables were stratified in 5 levels. In the fifth level, management, in the fourth level, organizational, pedagogical and technological factors, in the third level, ease of access, knowledge management and flexibility in education, in the second level, educational quality, support services, information and content and measurability,
    Keywords: Virtual Education, Farhangian University, Effective Virtual Education, Interpretive Selection Modeling
  • حسین اقبالی، ابراهیم رجب پور*، زعیمه نعمت الهی
    پژوهش های حال حاضر حول محور مدیریت استراتژیک، حاکی از این است که تدوین استراتژی، نمی تواند دغدغه یا مسئله اصلی سازمان ها باشد. بلکه آنچه تبدیل به مسئله شده است، عدم همسویی بین بخش های مختلف سازمان و استراتژی های کلان سازمان است. این پژوهش سعی دارد، با رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری، مدلی را در جهت ایجاد همسویی استراتژیک کارکنان ارائه کند. ابزار این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته بود که در اختیار خبرگان (11 نفر از استادان دانشگاه و مدیران و کارکنان شرکت گاز استان بوشهر) قرار داده شد. جهت بررسی روایی ابزار پژوهش، از روایی محتوا استفاده گردید و پایایی ابزار نیز با شاخص کاپای کوهن محاسبه شد که معادل 65/0 گزارش شد. در جهت انجام پژوهش، ابتدا با مرور ادبیات، عوامل موردنظر استخراج شد و سپس با تشکیل گروه کانونی از استادان دانشگاه و مدیران شرکت گاز استان بوشهر، هشت عامل نهایی انتخاب شد، که در نهایت با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری در سه سطح قرار گرفتند. نتیجه پژوهش نشان داد که عواملی مانند بلوغ فرهنگ سازمان، ادراک کارکنان از اهداف سازمان، مشارکت کارکنان در تدوین استراتژی، سیستم پاداش مناسب و شفافیت بیانیه ماموریت سازمان، بیشترین تاثیر را بر همسویی استراتژیک کارکنان دارند. لذا به مدیران توصیه می شود که اگر می خواهند کارکنان را با استراتژی های کلان سازمانی همسو کنند، از تاثیر بسزای این پنج عامل، غافل نشوند.
    کلید واژگان: همسویی استراتژیک, همسویی استراتژیک کارکنان, بلوغ فرهنگ سازمان, درک کارکنان از اهداف سازمان, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Hossein Eghbali, Ebrahim Rajabpour *, Zaeemeh Nematolahi
    Current researches around the axis of strategic management indicate that strategy formulation cannot be the main concern or problem of organizations. Rather, what has become a problem is the lack of alignment between different departments of the organization and the organization's strategies. This research tries to provide a model for creating strategic alignment of employees with the interpretive structural modeling approach. The tool of this research was a researcher-made questionnaire that was given to experts (11 university professors and managers and employees of Bushehr gas company). To check the validity of the research tool, content validity was used and the reliability of the tool was calculated with Cohen's kappa index, which was reported as 0.65. In order to conduct the research, first by reviewing the literature, the desired factors were extracted, and then by forming a focus group of university professors and managers of Bushehr Gas Company, eight final factors were selected, which were finally selected using interpretive structural modeling at three levels. The results of the research showed that factors such as the maturity of the organization's culture, employees' perception of the organization's goals, employees' participation in strategy formulation, appropriate reward system and transparency of the organization's mission statement, have the greatest impact on the strategic alignment of employees. Therefore, managers are advised not to ignore the great impact of these five factors if they want to align employees with the organization's strategies.
    Keywords: Strategic Alignment, Employees Strategic Alignment, Organizational Culture Maturity, Employees Understanding Of The Organization's Goals, Interpretive Structural Modeling
  • حامد شکری*، عباس افرازه
    هدف

    سرمایه گذاری در صنعت ساختمان تنها زمانی می تواند باعث رشد اقتصادی شود و دستاورد اقتصادی داشته باشد که تزریق سرمایه و تولید مسکن به صورت هدفمند باشد و درنهایت موجب مصرف مسکن شود؛ درصورتی که سرمایه های وارد شده به بخش ساختمان هدایت نشوند، قیمت نهایی مسکن افزایش خواهد یافت و مصرف کنندگان واقعی را برای خرید ناتوان تر خواهد کرد؛ بنابراین، ورود نقدینگی به صنعت ساختمان نیازمند تدوین استراتژی و سیاست گذاری در جهت افزایش نرخ رشد مسکن است. همچنین مدیریت ریسک و شناخت مولفه های کلیدی آن منجر به کاهش هزینه های ساخت وساز و ایجاد یک قیمت مناسب تر در صنعت ساختمان می شود. هدف از پژوهش حاضر شناخت ابعاد و مولفه های مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران با رویکرد دلفی فازی با مدل سازی ساختاری تفسیری و تکنیک دیمتل می باشد.

    روش شناسی پژوهش: 

    روش پژوهش حاضر اکتشافی است و هدف پاسخگویی به سوالات تحقیق است. از بعد نوع تحقیق کاربردی است، زیرا که نتایج آن جهت مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران کاربرد دارد. نوع روش پژوهش حاضر آمیخته (کیفی-کمی) است. در بعد کیفی با استفاده از روش دلفی فازی به شناسایی ابعاد و مولفه های مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز در ایران پرداخته است. در بعد کمی با استفاده از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری و دیمتل، با استفاده از نظرسنجی از خبرگان و اساتید دانشگاهی به سطح بندی و بررسی شدت ارتباطات میان ابعاد پرداخته شده است.

    یافته ‎ها: 

    نتایج نشان می دهد در پایین ترین سطح مدل (سطح سه)، بعد ریسک عوامل سیاسی قرار گرفته است که همانند سنگ زیربنای مدل عمل می کند و برای رسیدن به مدیریت ریسک در پروژه های ساخت وساز ایران می بایست از این عامل شروع  کنیم. همچنین نتایج بررسی شدت ارتباطات میان ابعاد با دیمتل نشان می دهد، بعد ریسک اجتماعی اثرگذارترین بعد، دارای بیش ترین مقدار عددی بر اساس مجموع ردیفی (D) است و بدین ترتیب، با نفوذترین بعد در میان ابعاد مورد بررسی مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران مورد شناسایی قرار گرفته است. همچنین بر اساس (D-R)، کمترین مقدار، بعد ریسک قوانین و مقررات، اثرپذیرترین بعد مدیریت ریسک در صنعت ساخت وساز ایران می باشد.

    اصالت/ارزش افزوده علمی: 

    پژوهش حاضر از حیث قلمرو موضوعی یعنی در حوزه صنعت ساخت وساز ایران و از حیث قلمرو مکانی یعنی شرکت های فعال در حوزه صنعت ساخت وساز تهران جدید است. شکاف تحقیقاتی که فضای نوآوری را در پژوهش حاضر ایجاد می کند، با توجه به دیدگاه پژوهش عملیات نرم که ابزار برای ساخت مسایلی پیچیده و جدید است، بهره مندی از مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) و دیمتل می باشد. کمتر پژوهشی به سطح بندی و بررسی شدت اثرگذاری و اثرپذیری مولفه های ریسک های صنعت ساخت وساز پرداخته است.

    کلید واژگان: مدیریت ریسک, صنعت ساخت وساز, دلفی فازی, مدل سازی ساختاری تفسیری, آزمایشگاه ارزیابی و تحلیل تصمیم گیری, دیمتل
    Hamed Shokri *, Abbas Afrazeh
    Purpose

    Investment in the construction industry can only cause economic growth and achieve economic results when capital injection and housing production are targeted and ultimately lead to housing consumption; because if the imported funds are not directed to the building sector, the final price of housing will increase and will make real consumers less able to buy. Therefore, the entry of liquidity into the construction industry requires formulation of strategy and policy in order to increase the growth rate of housing. Also, risk management and knowing its key components lead to reducing construction costs and creating a more appropriate price in the construction industry. The aim of the current research is to know the dimensions and components of risk management in Iran's construction industry with a fuzzy Delphi approach with interpretive structural modeling and DEMATEL technique.

    Methodology

    The current research method is exploratory and the goal is to answer the research questions. In terms of the type of research, it is practical because its results are used for risk management in Iran's construction industry. The method of the current research is mixed (qualitative-quantitative). In the qualitative dimension, using the fuzzy Delphi method, it has identified the dimensions and components of risk management in the construction industry in Iran. In the quantitative dimension, by using interpretative structural modeling technique and DEMATEL, by using surveys of experts and university professors, it has been done to stratify and examine the intensity of relationships between dimensions.

    Findings

    The results show that at the lowest level of the model (level three), the risk dimension of political factors is placed, which acts as the cornerstone of the model and to achieve risk management in projects. Iran's construction should start from this factor. Also, the results of examining the intensity of relationships between dimensions with Dimetal show that the social risk dimension is the most effective dimension, has the highest numerical value based on the row sum (D), and thus, with the most influential dimension among the investigated dimensions of risk management in Iran's construction industry has been identified. Also, according to (D-R), the lowest value, the risk dimension of laws and regulations, is the most effective dimension of risk management in Iran's construction industry.

    Originality/Value:

     The current research is new in terms of the subject area, i.e. in the field of the construction industry of Iran, and in terms of the location area, i.e. companies active in the field of the construction industry of New Tehran. The research gap that creates the space for innovation in the current research, according to the perspective of soft operations research, which is a tool for creating complex and new problems, is the use of Interpretive Structural Modeling (ISM) and DEMATEL. Less research has been done on leveling and examining the intensity of impact and effectiveness of the components of risks in the construction industry.

    Keywords: Risk Management, Construction Industry, Fuzzy Delphi, Interpretive Structural Modeling, DEMATEL
  • فاطمه رحمانی*، مهدی عبدالحمید
    ساختارها و فرایندها در هر سازمان مهم ترین بعد آن سازمان محسوب شده و به عبارتی نرم افزار سازمان ها جهت انجام ماموریت هایشان هستند. دستگاه قضا، با ماموریت خطیر حق گستری و تحقق عدالت در جامعه، دارای ساختارها و فرایندهایی پیچیده و چندبعدی بوده و بر مبنای همین ساختارها و فرایندها، این ماموریت خطیر را پیش می برد.  در واقع باید گفت که  اثربخشی قوه قضائیه به مثابه حلقه بازخورد نظام حکمرانی کشور، اثری مستقیم بر کلیت کارآمدی نظام خواهد داشت، و لذا شناسایی مستمر آسیب های موجود در ساختارها و فرایندهای قوه قضائیه می تواند موجب ارتقای عملکرد حکمرانی قضایی و به تبع آن، نظام حکمرانی کشور شود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی آسیب های ساختاری قوه قضائیه انجام شده؛ و پس از مطالعه سند تحول قضایی، و مصاحبه با قضات و خبرگان، 83 آسیب ساختاری احصا و در قالب 11 مقوله کلی طبقه بندی شدند. در گام بعد با استفاده از مدل سازی ساختاری تفسیری و تحلیل میک مک به اولویت بندی و طبقه بندی آن ها پرداخته و مشخص شد که چهار آسیب تخصصی نبودن رسیدگی ها و آیین نامه های دادرسی؛ نبود شفافیت نسبی در فرایندهای دادرسی؛ عدم وجود سازوکارهای مناسب جهت بازخوردگیری، یادگیرندگی و هوشمندی نظام قضایی، و  ضعف در نظام بودجه ریزی و تخصیص منابع مالی؛ جز اثرگذارترین آسیب های ساختاری موجود در دستگاه قضا بوده و نبود سازوکارهای فرایندی منسجم در راستای کاهش اطاله دادرسی که مهم ترین مسئله مبتلا به دستگاه قضا است، جز اثرپذیرترین آسیب شناسایی شده است که قوه قضائیه برای رفع آن باید آسیب های یازده گانه در سطوح بالاتر را برطرف کرده و از این رهگذر به کاهش اطاله دادرسی دست یابد.
    کلید واژگان: آسیب شناسی, قوه قضائیه, ساختار قوه قضائیه, فرایندهای دستگاه قضا, قوانین و مقررات, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Fatemeh Rahmani *, Mahdi Abdolhamid
    Structures and processes in any organization are the most important dimension, in other words, the software of organizations to perform their missions. The judiciary, with the serious mission of justice and the realization of justice in society, has complex and multidimensional structures and processes, and based on these structures and processes, it carries out this serious mission. In fact, it should be said that the effectiveness of the judiciary as a feedback loop of the country's governance system will have a direct impact on the overall efficiency of the system, and therefore continuous identification of damage to the structures and processes of the judiciary can improve the performance of the judiciary and consequently It will become the system of governing the country. The present study aimed to identify the structural damage of the judiciary; After studying the Judicial Transformation Document, and other related research in this field, and interviewing judges and experts, 83 structural injuries were counted and classified into 11 general categories. In the next step, using interpretive structural modeling and Mikmak analysis, they were prioritized and classified, and it was identified that the four disadvantages were the lack of specialized proceedings and the rules of procedure; Lack of relative transparency in litigation; Lack of appropriate mechanisms for feedback, learning and intelligence of the judiciary and weakness in the budgeting system and allocation of financial resources; Is one of the most effective structural damages in the judiciary and the lack of coherent process mechanisms to reduce delays, which is the most important issue in the judiciary, has been identified as one of the most effective damages that the judiciary must eliminate eleven damages at higher levels solving and thereby reduce trial delays.
    Keywords: pathology, Judiciary, Structure of the Judiciary, Judicial Processes, Laws, Regulations, Interpretive Structural Modeling
  • اعظم تاری یان، حسام زندحسامی*، عباس خمسه

    صنعت ساخت وساز به عنوان یکی از بزرگ ترین منابع آلاینده دنیا، اثرات زیان بار قابل توجهی بر محیط زیست وارد نموده است. اتخاذ مدیریت زنجیره تامین سبز می تواند استراتژی مناسبی برای کنترل و کاهش اثرات مخرب زیست محیطی و بهبود عملکرد صنایع باشد. در همین راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی و ارائه مدل موانع اصلی موثر بر اجرای مدیریت زنجیره تامین سبز در صنعت ساخت وساز است. در این پژوهش از رویکرد آمیخته و از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. برای شناسایی مولفه های پژوهش ابتدا از رویکرد فراترکیب و سپس از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 14 نفر از خبرگان از مدیران و پیمان کاران فعال در صنعت ساخت وساز، بهره جسته شد. تجزیه و تحلیل داده‎ها به کمک نرم افزار MAXQDA و براساس استراتژی تحلیل محتوای پنهان انجام شدو سپس مولفه های پژوهش براساس قدرت نفوذ و میزان وابستگی با استفاده از تحلیل میک مک طبقه بندی شدند. در نهایت مدل پژوهش با استفاده از روش مدل سازی ساختاری-تفسیری ارائه شد. براساس یافته های پژوهش، موانع تاثیرگذار بر استقرار مدیریت زنجیره تامین سبز در 16 مفهوم و 2 مقوله موانع داخلی و خارجی، طبقه بندی شدند. همچنین نتایج، یک مدل ده سطحی را نشان می دهد که فقدان حمایت و مشوق دولتی به عنوان تاثیرگذارترین متغیر در سطح دهم و متغیرهای: عدم همکاری بین ذی نفعان، عدم تهعد و حمایت مدیران ارشد و میانی، تمایل به حفظ شیوه های فعلی ساخت وساز، فقدان اقدامات مدیریت زنجیره تامین سبز در چشم انداز و ماموریت شرکت به عنوان تاثیرپذیرترین متغیرهای این مدل در سطح اول قرار گرفتند.

    کلید واژگان: صنعت ساخت و ساز, مدل سازی ساختاری -تفسیری, موانع داخلی و خارجی, مدیریت زنجیره تامین سبز
    AZAM Tariyan, Hessam Zandhessami *, Abbas Khamseh

    The construction industry is the one of the biggest sources of pollution which has caused significant harmful effects on the environment.Adopting green supply chain management can be a suitable strategy to control and reduce harmful environmental effects.The aim of the current research is to identify and present a model of effective barriers to the implementation of green supply chain management in the construction industry.In this research, a mixed approach and a purposeful sampling method have been used.To identify the components, a meta-synthesis approach was used and then a semi-structured interview with 14 experts who were managers and contractors active in the construction industry,has been used. In order to analyze the data, was used the hidden content analysis strategy by using MAXQDA software. Finally,the components based on the power of influence and dependence were identified using the MICMAC analysis and the research model was presented with the interpretive-structure method. Based on the findings, the barriers affecting to the implementation of green supply chain management were classified into 16 main factors and into 2 categories of internal and external barriers. Also, the results have shown a ten-level model lack of government support as the most influential variable in the tenth level and the variables: non-cooperation between stakeholders, lack of support from senior and middle managers, desire to maintain current construction methods, lack of green supply chain management measures in the vision and mission of the company are ranked as the most influential variables of this model are placed at the first level.

    Keywords: Construction Industry, Interpretive -Structure Modeling (ISM), Internal, External Barriers, Green Supply Chain Management
  • مهدی همایون فر*، سمیه ثابت، زینب کمالی چیرانی، فائزه کمالی چیرانی

    صنعت گردشگری، به منزله بزرگ ترین مولد اقتصادی جهان در دهه اخیر، گزینه مناسبی برای رشد و توسعه جوامع به شمار می رود. برندگان این صنعت شرکت هایی خواهند بود که خالق ایده های نوآورانه هستند و از آن به مثابه مزیت رقابتی برجسته استفاده کنند. بر این اساس، پژوهش حاضر قصد دارد، با نگرشی نظام مند، پیشایند های نوآوری در شرکت های گردشگری استان گیلان را بررسی کند. روش پژوهش به کاررفته از نوع توصیفی و هدف آن کاربردی است. برای گردآوری داده های پژوهش از ابزار پرسش نامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل 13 نفر از خبرگان دانشگاهی و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان فومن است. پس از شناسایی 32 پیشایند های نوآوری با مطالعه مبانی نظری، این پیشایند ها در قالب پرسش نامه به اختیار خبرگان داده شدند و، پس از اجرای روش دلفی، 15 مولفه نهایی برای اجرای مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شدند. براساس نتایج، پیشایند های نوآوری در شش گروه سطح بندی شدند. یافته ها نشان می دهد که پیشایند چابکی روش های نوآوری در سطح 1، نوآوری باز، درگیری در فرایند نوآوری، مهارت فکری، ارتباط منسجم متخصصان و به کارگیری تکنیک های خلاقیت در سطح 2، محیط کاری و حل تعارض در سطح 3، شناخت رقبا، تخصصی سازی و تجزیه وتحلیل خلاقانه نیازمندی ها در سطح 4، رهبری نوآوری، شناخت بازار و ترکیب گروه در سطح 5 و نهایتا مدیریت پورتفولیو در سطح 6 قرار گرفتند. نهایتا، این پیشایندها در ماتریس MICMAC ارزیابی و از نظر قدرت نفوذ و وابستگی تحلیل شدند.

    کلید واژگان: ند های نوآوری, گردشگری, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Mahdi Homayounfar *, Somaye Sabet, Zeinab Kamali Chirani, Faezeh Kamali Chirani

    Tourism industry, as the biggest economic generative industry in the world in the last decade, is a good alternative for the growth and development of the countries. The winners of this industry will be companies that create innovative ideas and use them as core competitive advantage. In this regard, the present article aims to examine the innovation drivers in tourism companies in Gilan province with a systematic approach. The research method is descriptive and its purpose is applied. The questionnaire was used to collect research data. The statistical population includes a combination of 13 university experts and the Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism Organization of Fouman city. After identifying 32 drivers of innovation trough the literature review, these drivers were distributed among experts in form of a questionnaire, and applying Delphi method, 15 main drivers were used to implement interpretive structural modeling (ISM) method. According to the results, the innovation drivers were classified into six levels. The findings show that the agility of innovation methods lies at level 1, open innovation, innovation engagement, thinking skill, experts’ integrated communication and creativity techniques lie at level 2, work environment, conflict resolution lie at level 3, knowledge about competitors, customization and creative analysis of requirements lie at level 4, innovation leadership, market knowledge and team composition lie at level 5, and finally portfolio management lies at level 6. These drivers were evaluated in the MICMAC matrix and analyzed in terms of their influence and dependence power.

    Keywords: Innovation Drivers, Tourism, Interpretive Structural Modeling
  • علی اوتارخانی*، بهاره خدائی
    مقدمه و اهداف

    همکاری سازمانی به عنوان ابزاری پدیدار می شود که به اعضای شبکه همکاری اجازه می دهد تا بر اساس اطلاعات به اشتراک گذاشته شده و تبادل های دوطرفه، تصمیم گیری کنند. هماهنگی و همگام سازی فعالیت ها با هدف جلب رضایت بازار و افزایش سود مشترک را موجب می شود. شبکه های همکاری از سازمان هایی تشکیل می شوند که تمایل قبلی برای همکاری با یکدیگر را دارند تا با استفاده از فناوری اطلاعات و از طریق تصمیم گیری مشترک و مشارکت موثر به منافع مشترک خود دست یابند. هدف از این پژوهش، بررسی شبکه ها (CNs) و فرآیند همکاری است که به آن ها امکان افزایش تعامل در محیط را می دهد. این ابزارهای جدید مبتنی بر معماری سازمانی (EA) ات. از طرفی سازمان هایی که به قصد کسب مزیت رقابتی و مقابله با پیچیدگی های محیطی اقدام به همکاری با دیگر سازمان ها می کنند، هر یک معماری سازمانی منحصر به خود را دارند. بررسی تاثیر این معماری سازمانی بر معماری شبکه همکاری سازمان ها، مدنظر این پژوهش است. در این راستا با بررسی مبانی نظری و با استفاده از روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) به تدوین چارچوبی برای برسی تاثیر معماری فناوری اطلاعات سازمان بر معماری همکاری بین سازمانی پرداخته شده است. نتایج این پژوهش مبین 5 بعد معماری سازمان و 6 بعد معماری همکاری میان سازمانی و چگونگی سطح بندی و ارتباط میان آن ها در قالب یک مدل نهایی است. بینشی که این چارچوب به سازمان ها ارائه می کند، می تواند در طراحی بهتر معماری سازمان برای برخورداری از یک همکاری موثر و مزایای حاصل از آن مفید باشد. معماری سازمانی یک فرآیند مستمر پس از آغاز است. استقرار چنین فرآیندی شامل تعامل با ابعاد مختلف سازمان است؛ بنابراین ابعاد فرهنگی، انسانی، فنی، ساختاری، رویدادی و غیره در سرتاسر سازمان، مسائل اساسی در اجرای موفقیت آمیز معماری سازمانی هستند. با توجه به اینکه اجرای معماری سازمانی پرهزینه و گران است، پیاده سازی ضعیف آن مشکلات متعددی را برای سازمان فراهم می کند.

    یافته ها

    در موضوع فناوری اطلاعات مشترک ابعاد حقوقی، استانداردها، خطوط راهنمای کنترلی، چارچوب های زمانی و صورت وضعیت ها تقویت و به طور دقیق مشخص می شود. بررسی و تحلیل MICMAC نشان داد که مولفه های مدل محتوایی (توصیف مفهومی) معماری سازمان، مدل منطقی (توصیف سیستمی) معماری سازمان و استراتژی های کسب و کار همکاری بیشترین میزان نفوذ را بر دیگر مولفه ها دارند و جو مولفه های کلیدی در شکل گیری فرآیند همکاری محسوب می شوند. سایر مولفه های مورد بررسی از قدرت نفوذ و وابستگی بالایی برخوردار هستند و در ناحیه پیوندی قرار می گیرند. این مولفه ها دارای ارتباط دو طرفه با یکدیگر هستند. با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهادهای زیر ارائه شد: نتایج پژوهش نشان می دهد فناوری نقش بسیار مهمی در توسعه همکاری بین سازمانی دارد؛ بنابراین پیشنهاد می شود سازمان ها نسبت به طراحی سیستم های اطلاعاتی بین سازمانی اقدام کنند. در میان عوامل سطح 1 دانش همکاری عامل اثرگذاری بر همکاری بین سازمانی است بر همین اساس در معماری سازمانی پیش بینی سازوکارهای تولید، کسب و به کارگیری دانش باید صورت پذیرد. طراحی و استقرار فرآیندهای مشخص برای همکاری بین سازمانی ضرورتی است که در طراحی معماری سازمانی باید بین سازمان ها لحاظ شود.

    کلید واژگان: معماری سازمان, شبکه همکاری, همکاری میان سازمانی, مدل سازی ساختاری تفسیری, فناوری اطلاعات
    Ali Otarkhani *, Bahareh Khodaei
    Introduction and Purpose

    Organizational cooperation emerges as a tool that allows members of the cooperation network to make decisions based on shared information and two-way exchanges that coordinate and synchronize activities with the aim of attracting It causes the satisfaction of the market and the increase of the common profit. Cooperation networks are formed by organizations that have a prior desire to cooperate with each other in order to achieve their common interests by using information technology and through joint decision-making and effective participation. The purpose of this research is to investigate the networks (CNs) and the cooperation process that allows them to increase interaction in the environment. These new tools are based on enterprise architecture (EA). On the other hand, organizations that cooperate with other organizations in order to gain competitive advantage and deal with environmental complexities, each has its own unique organizational architecture. Investigating the effect of this organizational architecture on the cooperation network architecture of organizations is the target of this research. In this regard, by reviewing the theoretical literature and using the Interpretive Structural Modeling (ISM) method, a framework has been developed to examine the impact of the organization's information technology architecture on the architecture of inter-organizational cooperation. The results of this research show 5 dimensions of organization architecture and 6 dimensions of inter-organizational cooperation architecture and how they are leveled and related in the form of a final model. The insight that this framework provides to organizations can help in better designing the architecture of the organization to enjoy an effective cooperation and the benefits of it. Enterprise architecture is a continuous process after initiation. Establishing such a process involves interacting with different dimensions of the organization. Therefore, the cultural, human, technical, structural, event, etc. dimensions throughout the organization are fundamental issues in the successful implementation of organizational architecture. Considering that the implementation of organizational architecture is costly and expensive, its poor implementation provides many problems for the organization.

    Findings

    In the subject of common information technology, we strengthen and precisely specify the legal dimensions, standards, control guidelines, time frames and the form of situations. MICMAC analysis showed that the components of the content model (conceptual description) of the organization's architecture, the logical model (systemic description) of the organization's architecture and business strategies of cooperation have the greatest influence on other components and are key components in They are considered to be the formation of the cooperation process. Other investigated components have high power of penetration and dependence and are located in the connected area and these components have two-way communication with each other. According to the results of the research, the following suggestions were made: The research results show that technology plays a very important role in the development of inter-organizational cooperation, so it is suggested that organizations design inter-organizational information systems. Among the factors of level 1, knowledge cooperation is the factor influencing inter-organizational cooperation. Therefore, in organizational architecture, the mechanisms of knowledge production, acquisition and application should be predicted. Designing and establishing specific processes for inter-organizational cooperation is a necessity that must be considered by organizations in the design of organizational architecture.

    Keywords: Enterprise Architecture, Collaboration Network, Inter-Organizational Collaboration, Interpretive Structural Modeling, Information Technology
  • صادق حسنی مقدم، محمدمهدی مهتدی*، حسین بازرگانی، علی طاهری، محسن میری
    مقدمه و اهداف

    امروزه سازمان ها تغییرات و بحران های پیچیده و غیرقابل پیش بینی را پیرامون خود تجربه می کنند. در این شرایط به منظور دستیابی به نوآوری و شرایط بهینه در محیط های پیچیده، رفتن به سمت راه حل های منعطف و چابک ضروری به نظر می رسد که یکی از زمینه های بهبود این مسئله در رابطه با مفهوم مدیریت فرآیندهای کسب وکار، پرداختن به حوزه چابکی فرایندهای کسب وکار و در شرایط پیچیده و پویا است. در این راستا هدف اصلی این مطالعه، ساختاردهی سیستمی به مسئله چابکی در فرآیندهای کسب وکار است که یکی از مهم ترین الزامات آن، استفاده از رویکردهای تحقیق در عملیات نرم در راستای ساختاردهی سیستمی به مسئله است.

    روش ها

    در این پژوهش ابتدا با استفاده از گام های تکنیک فراترکیب و سپس به کمک ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته، 18 نفر از خبرگان که از استادان دانشگاه و صاحب نظران فعال در حوزه مدیریت فرآیندها و همچنین افرادی که دارای سوابق تجربی در حوزه های مرتبط با بهبود نظامات و فرآیندهای کاری در سازمان های مختلف بودند، انتخاب شدند که انتخاب آن ها از طریق روش غیرتصادفی هدفمند و به روش گلوله برفی صورت گرفت. در گام بعدی پژوهش برای تبیین الگوی ارتباطات مدیریت فرآیندهای سازمانی چابک از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شده که با ابزار پرسشنامه داده های مرتبط جمع آوری شدند. درنهایت داده های مده از طریق پرسشنامه به روش فرآیند رتبه بندی تفسیری (IRP) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    مبتنی بر پاسخ به سوال های مطرح شده در این پژوهش، ابتدا پس از طی مراحل فراترکیب و تکمیل داده های موردنیاز از طریق تعامل با خبرگان، چارچوبی کلی از تعداد 17 متغیر اصلی به دست آمد. مولفه های چارچوب اصلی پیشنهادی شامل فرهنگ متناسب، رهبری فرایندها، حاکمیت فرایند، نیروی انسانی شایسته، زیرساخت فناوری و ساختار سازمان به عنوان عوامل توانمندسازهای سیستم، قابلیت استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، پایداری خلاق، قابلیت سازگاری پویا، قدرت یادگیرندگی سازمانی و درک و شناخت محیطی به عنوان قابلیت ها و توانمندی های سیستم، کنترل و پایش مستمر فرایندها، مدیریت کیفیت فرایند، یکپارچه سازی مدیریت دانش با فرایندهای سازمان و کارآمدسازی اجزای چرخه عمر مدیریت فرایند به عنوان کنش ها و اقدامات اساسی و درنهایت ارتقای شاخص های کمی و کیفی به عنوان پیامد سیستم هستند. در ادامه با توجه به چارچوب مفهومی ISM شاخص های توانمندساز و توانمندی در قالب چهار سطح طبقه بندی شدند. در گام بعدی از طریق فرآیند رتبه بندی تفسیری، شاخص ها اولویت بندی شدند. با توجه به یافته های به دست آمده از پژوهش و بر اساس ISM مولفه ی زیرساخت فناوری، به عنوان یک توانمندساز مهم در بالاترین سطح در نظر گرفته شد. طبق این تحلیل، فناوری اطلاعات با نفوذی که بر همه متغیرها از جمله فرهنگ فرآیندی، نیروی انسانی و ساختار متناسب سازمان دارد، باعث تقویت روحیه یادگیری و تحول، کار گروهی و مشارکتی در سازمان و ایجاد زمینه رشد مستمر کارکنان را فراهم می آورد؛ همچنین با توجه به یافته های فرایند رتبه بندی تفسیری، رهبری فرآیندها در اولویت اول قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد زیرساخت فناوری اطلاعات به عنوان متغیر مهمی در درون سیستم چابکی فرایندهای کسب وکار باید مدنظر قرار گیرد. از طرفی با توجه به متغیرهای عملکردی برون سیستمی مورد انتظار از پیاده سازی سیستم چابکی در مدیریت فرآیندها، مولفه رهبری فرآیندها بر اساس تمامی متغیرهای عملکردی مورد انتظار (به جز کسب مزیت رقابتی) بر توانمندساز زیرساخت فناوری تسلط دارد؛ بنابراین سازمان هایی که خواهان چابک سازی در سیستم مدیریت فرآیندهای خود هستند، باید در مرتبه اول به ویژگی های رهبری در فرآیندها توجه داشته باشند. پس از آن، نتایج نشان داد که درک و شناخت محیطی، نیروی انسانی آگاه و شایسته، بعد یادگیرندگی سازمان، ساختارهای اقتضایی و متناسب، حاکمیت، استراتژی سازی مبتنی بر بداهه، زیرساخت فناوری، سازگاری پویا، فرهنگ و پایداری خلاق به ترتیب در اولویت های بعدی باید مدنظر قرار گیرند.

    کلید واژگان: مدیریت فرآیندهای کسب وکار, چابکی, تحقیق در عملیات نرم, مدل سازی ساختاری تفسیری, فرآیند رتبه بندی تفسیری
    Sadegh Hasani Moghadam, Mohammadmahdi Mohtadi *, Hosein Bazargani, Ali Taheri, Mohsen Miri
    Introduction

    Today, organizations experience complex and unpredictable changes and crises around them. In this situation, in order to achieve innovation and optimal conditions in complex environments, it seems necessary to go towards flexible and agile solutions. The agility of business processes in complex and dynamic conditions. In this regard, the main goal of this study is the systematic structuring of the problem of agility in business processes, one of the most important requirements of which is the use of research approaches in soft operations in the direction of the systematic structuring of the problem.

    Methods

    In this research, first by using the steps of meta-combination technique and then with the help of semi-structured interview tools, a sample of 18 experts, who are university professors and experts active in the field of process management, as well as people who have experience in the fields of related to the improvement of work systems and processes in different organizations, were selected, which were selected through a targeted non-random method and snowball method. In the next step of the research, the ISM approach was used to explain the communication pattern of managing agile organizational processes, which was collected with the help of a questionnaire. Finally, the data collected through the questionnaire were analyzed using the Interpretive Rating Process

    Results and discussion

    Based on the answers to the questions asked in this research, first after going through the stages of synthesis and completing the required data throaugh interaction with experts, a general framework of 17 main variables was obtained. The components of the proposed main framework include appropriate culture, process leadership, process governance, human resources, technological infrastructure and organization structure as system enablers, The strategize based on improvisation, creative stability, dynamic adaptability, organizational learning and environmental understanding as capabilities of the system, continuous control and monitoring of processes, process quality management, integration of knowledge management with organizational processes and Making the components of the process management life cycle more efficient are the basic actions and measures and finally the improvement of quantitative and qualitative indicators as the result of the system. In the following, according to the conceptual framework of ISM, empowering and empowering indicators were classified into four levels. In the next step, the indicators were prioritized through the interpretive ranking process. According to the findings obtained from the research and based on ISM, the technology infrastructure component was considered as an important enabler at the highest level. According to this analysis, information technology with an influence that affects all variables including process culture, manpower and appropriate structure. organization, it strengthens the spirit of learning and transformation, teamwork and partnership in the organization and provides the basis for continuous growth of employees. Also, according to the findings of the interpretative ranking process, the leadership of the processes was given the first priority.

    Conclusions

    The results showed that IT infrastructure should be considered as an important variable in the agility system of business processes. On the other hand, according to the external performance variables expected from the implementation of the agile system in the management of processes, the process leadership component dominates the technology infrastructure enabler based on all the expected performance variables (except gaining a competitive advantage). Therefore, the organizations that want to be agile in their process management system should pay attention to the characteristics of leadership in the processes in the first place. After that, the results showed that environmental awareness, knowledgeable and competent human resources, organizational learning dimension, contingent and appropriate structures, governance, improvisation-based strategy-making, technological infrastructure, dynamic adaptation, culture and creative sustainability are prioritized respectively. The following should be considered.

    Keywords: Business Process Management, Agility, Soft Operations Research, Interpretive Structural Modeling, Interpretive Ranking Process
  • مونا اسماعیل زاده *، مهدی زارع کمالی

    ریسک های مرتبط با منابع انسانی می توانند به بخش مهمی از ریسک های تجاری تبدیل شوند. اگرچه اغلب به عنوان خطرات ناشی از عدم رعایت الزامات ایمنی شغلی شناخته می شوند، اما میتوانند تاثیرات گسترده تری داشته باشند. بنابراین هدف از پژوهش طراحی مدل ریسک های منابع انسانی و تعیین راهکارهای کنترل آن در سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرداری یزد می باشد. تحقیق حاضر از نظر ماهیت آمیخته و از نظر شیوه گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی است. ابتدا ریسک های منابع انسانی از طریق مصاحبه با خبرگان سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرداری یزد شناسایی و دسته بندی گردید. سپس پنلی متشکل از خبرگان تشکیل شد و مدل مفهومی ریسک های منابع انسانی از طریق روش مدلسازی ساختاری- تفسیری طراحی و در نهایت راهکارهای کنترلی ارایه گردید. از طریق مصاحبه با خبرگان 39 ریسک منابع انسانی بدست آمد که در قالب 7 دسته طبقه بندی گردید. در نهایت با استفاده از اعضا پنل، مدل ریسک های منابع انسانی طراحی گردید که ریسک ناشی از مسایل مدیریتی سازمان دارای بیشترین اثر گذاری و ریسک دانش و مهارت منابع انسانی، ریسک سلامت جسمی و روانی منابع انسانی، ریسک سرمایه های انسانی و ریسک رفتاری منابع انسانی دارای بیشترین اثرپذیری بودند. بررسی و کنترل ریسک های منابع انسانی برای سازمان-هایی که علاقه مند به بهبود عملکرد هستند، بسیار حایز اهمیت است. شایسته است مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرداری یزد به ریسک ناشی از مسایل مدیریتی سازمان اهمیت ویژه قایل شده و جهت کاهش ریسک سرمایه های انسانی و رفتاری برنامه ریزی های لازم را اتخاذ نمایند

    کلید واژگان: ریسک, ریسک منابع انسانی, مدل سازی ساختاری- تفسیری
    Mona Esmailzadeh *, Mahdi Zarea Kamali

    Risks related to human resources can become an important part of business risks. Although often identified as risks resulting from non-compliance with occupational safety requirements, they can have broader and deeper impacts. Therefore, the purpose of this research is to design a human resource risk model and determine its control strategies in the cargo and passenger transportation organization of Yazd Municipality.The current research is mixed in nature and descriptive-survey in terms of data collection. At first, the risks of human resources were identified and categorized through interviews with the experts of Yazd Municipality Cargo and Passenger Transport Organization. Then, a panel consisting of experts was formed and the conceptual model of human resources risks was designed through the structural-interpretive modeling method, and finally control solutions were presented. Through interviews with experts, 39 human resource risks were obtained in the form of 7 categories. by using the members of the expert panel, the human resources risk model was designed, which has the most impact on the organization's management issues and the risk of knowledge and skills of human resources, the risk of physical and mental health of human resources, the risk of human capital and Behavioral risk of human resources has the most effectiveness.Investigating and controlling human resource risks is very important for organizations that are interested in improving performance. For this reason, it is better for managers, policy makers and planners of the organization not to neglect the benefits of identifying and analyzing human resource risks at different levels.

    Keywords: Risk, Human resource risk, ISM
  • اکبر شیدائی حبشی *، سلیمان ایرانزاده، هوشنگ تقی زاده

    هدف از انجام این پژوهش، ارائه نقشه استراتژیک توانمندسازی منابع انسانی با توجه به مولفه های (رهبری تحول گرا و دلبستگی شغلی و ابعاد توانمند سازی) بر اساس رویکرد فراترکیب و روش مدل سازی ساختاری - تفسیری، در شرکت های آب و فاضلاب استان های آذربایجان غربی و شرقی است. روش پژوهش از نوع کیفی و همچنین ازلحاظ نتیجه جزو تحقیقات کاربردی محسوب می شود. از روش فراترکیب در بخش کیفی و از روش مدل سازی ساختاری - تفسیری برای ترسیم مدل ساختاری استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل سازی ساختاری- تفسیری و تحلیل میک مک صورت گرفت. پس از تحلیل داده ها، سطوح مولفه ها به دست آمدند که بر اساس آن گراف مدل سازی ساختاری- تفسیری طراحی شد. در ادامه بر اساس سه منظر رهبری تحولگرا، توانمند سازی و دلبستگی شغلی نقشه استراتژیک توانمند سازی منابع انسانی در صنعت آب و فاضلاب ترسیم شد. این پژوهش از اولین مطالعاتی است که ارتباط ابعاد توانمندسازی را با رهبری تحول گرا و دلبستگی شغلی در صنعت آب و فاضلاب به صورت همسو و هماهنگ مورد تحلیل و بررسی قرار داده است و ممکن است به عنوان مرجعی برای اشاعه نقشه استراتژیک توانمندسازی منابع انسانی در سازمان ها باشد.

    کلید واژگان: نقشه استراتژیک, توانمند سازی, رویکرد فراترکیب, صنعت آب و فاضلاب, مدل سازی ساختاری- تفسیری
    Akbar Sheidaei Habashi *, Soleyman Iranzadeh, Houshang Taghizadeh

    The purpose of this research is to provide a strategic map of human resource empowerment according to Transformational leadership and Job involvement and empowerment dimensions based on meta- synthesis approach and method Structural-interpretive modeling in water and waste water companies of West and East Azarbaijan provinces. The research method is of qualitative type and also in terms of results it is considered as applied research. In the qualitative part, the meta- synthesis method and the structural-interpretive modeling method have been used to draw the structural model. Data analysis was done using the method of structural-interpretive modeling and Mic Mac analysis. After analyzing the data, the levels of the components were obtained, based on which the structural-interpretive modeling graph was designed. In the following, based on the three perspectives of transformational leadership , empowerment and job involvement , a strategic map of human resource empowerment in the water and wastewater industry was drawn. This research is one of the first studies that has analyzed and reviewed the relationship of empowerment dimensions with transformational leadership and Job involvement in the water and wastewater industry in a coordinated manner. And it may serve as a reference for spreading the strategic map of human resource empowerment in organizations.

    Keywords: Empowerment, Strategic Map, Structural Interpretive Approach, Water, Waste Water Industry, Meta- Synthesis Approach
  • محمدامین ایزدجو، مریم درویشی*، محمد همتی، قنبر امیرنژاد
    مقدمه

    هدف از انجام این پژوهش رتبه بندی و مدل سازی ساختاری تفسیری عوامل کسب و کار پایدار و نوآورانه اقامتگاه های گردشگری سدهای استان خوزستان - مطالعه موردی اقامتگاه گردشگری سد مارون می باشد. این موضوع با بررسی اینکه چگونه نوآوری مدل کسب و کار ممکن است به پایداری در زمینه خاص گردشگری و مهمان نوازی کمک کند، غنا می بخشد.

    روش پژوهش: 

    پژوهش حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر نوع تحقیق ترکیبی (کیفی-کمی) هست. ابتدا عوامل موثر با بررسی ادبیات و تحلیل محتوای مصاحبه های مرحله کیفی این پژوهش استخراج گردید. سپس از تکنیک های FAHP و ISM جهت تایید مدل استخراجی از بخش کیفی مورد استفاده قرار گرفت و بر اساس نظرات خبرگان دانشگاهی و اجرایی، روابط بین عوامل مختلف تعیین و تحلیل شد .ابزار گردآوری داده جدول ماتریسی محقق ساخته و واحد تحلیل نیز مضمون مستخرج از مرحله کیفی است.

    یافته ها

    بر اساس این یافته ها ابعاد مدل کسب و کار پایدار و نوآورانه برای اقامتگاه های گردشگری سد های استان خوزستان شامل مشتری شناسی، آمیخته ارتباطی، درآمدزایی، خلق ارزش، فعالیت های کلیدی، منابع کلیدی، مدیریت ذینفعان، شرکای کلیدی، هزینه یابی، پایداری، مسیولیت اجتماعی و نوآوری شناسایی و تایید گردید.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان می دهد که عوامل کسب وکار پایدار و نوآورانه می تواند کارایی کسب و کار اقامتگاه های گردشگری را افزایش داده و علاوه بر این، انتظارات گردشگران را برآورده کرده و پایدارتر شوند.

    کلید واژگان: کسب و کار پایدار, استان خوزستان, اقامتگاه های گردشگری سدها, مدل سازی ساختاری تفسیری, کسب و کار نوآورانه
    MohamadAmin Izadjoo, Maryam Darvishi*, Mohammad Hemati, Ghanbar Amirnejad
    Introduction

    The purpose of this research is to rank and model the interpretive structure of sustainable and innovative business factors of dam tourist resorts in Khuzestan province, a case study of the Maroon Dam tourist resort. This issue contributes to the existing literature by examining how business model innovation may contribute to sustainability in the specific context of tourism and hospitality. 

    Research method:

    The current research is applied in terms of purpose and mixed (quantitative) in terms of type of research. First, effective factors were extracted by literature review, content analysis and related researches. Then, FAHP and ISM techniques were used to verify the model extracted from the qualitative part, and based on the opinions of academic and executive experts, the relationships between various factors were determined and analyzed. It is the background.

    Findings

    Based on these findings, the dimensions of a sustainable and innovative business model for dams tourist accommodation in Khuzestan province include customer orientation, communication mix, revenue generation, value creation, key activities, key resources, stakeholder management, key partners, costing, Sustainability, social responsibility and innovation were identified and confirmed.

    Conclusion

    This study shows that sustainable and innovative business factors can increase the business efficiency of tourist accommodations and, in addition, meet the expectations of tourists and become more sustainable.

    Keywords: interpretive structural modeling, sustainable business, innovative business, damstourist accommodation, Khuzestan province
  • زینب بحرینی، علیرضا رشیدی*، محمدجواد جمشیدی، مهدی حسین پور

    موفقیت شتاب دهنده ها مستلزم رشد و بهبود مستمر ظرفیت جذب دانش از منابع درون و برون سازمانی است. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف مدلسازی توسعه ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ انجام گرفت. این پژوهش براساس هدف یک مطالعه کاربردی-توسعه ای است و براساس روش گردآوری داده ها یک مطالعه غیرآزمایشی (توصیفی) از نوع پیمایش مقطعی می باشد. همچنین در این مطالعه از روش پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه ISM بود. برای اعتبارسنجی بخش کیفی از ضریب هولستی استفاده شد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش، شامل مدیران شتاب دهنده های استارتاپ است که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با 15 مصاحبه به اشباع نظری دست پیدا شد. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل کیفی مضمون و نرم افزار Nvivo استفاده شد. سپس با استفاده از روش مدلسازی ساختاری-تفسیری به ارایه مدل پژوهش پرداخته شد. . در آخر با استفاده از تحلیل MICMAC نوع متغیرها با توجه به اثرگذاری و تاثیر پذیری بر سایر متغیرها مشخص شده است، یافته های پژوهشی نشان داد توانمندی منابع انسانی تاثیرگذارترین مولفه می بشاد و در سطح 4 قرار گرفته است در نتیجه برای هرگونه برنامه و اقدام برای ارتقای ظرفیت جذب دانش در شتاب دهنده ها باید به نقش کلیدی و پایه ای این عامل توجه شود. این مولفه در ارتقای طرفیت جذب دانش در شتاب دهنده ها دارای قدرت نفوذ بالا و وابستگی پایینی می باشد و جزء اولویت های اقدام در توسعه جذب دانش در شتاب دهنده های استارتاپ می باشد.

    کلید واژگان: ظرفیت جذب دانش, شتاب دهنده های استارتاپ, رویکردآمیخته اکتشافی, مدل سازی ساختاری تفسیری
    Zeinab Bahreini, Alireza Rashidi *, MohammadJavad Jamshidi, Mahdi Hosseinpour

    The success of accelerators requires continuous growth and improvement of the capacity to absorb knowledge from internal and external organizational resources. In this regard, the present study is aimed to design a model for improving the capacity of knowledge absorption in startup accelerators. This study is an applied-developmental design in terms of purpose, and non-experimental (descriptive) in terms of data collection and a cross-sectional study. Also, in this study, a mixed research method (qualitative-quantitative) is used. The data collection measure in the qualitative section is semi-structured interview, and in the quantitative section, ISM questionnaire is used. The Holsti coefficient is used to validate the qualitative section, The statistical population includes the managers of startup accelerators who are selected by the purposeful sampling method and theoretical saturation was achieved with 15 interviews. Thematic analysis method and Nvivo software were used for data analysis in the qualitative. Then, using the interpretive- structural modeling method, the research model was presented. Finally, using MICMAC analysis, the type of variables has been identified based on their influence and susceptibility to other variables. The research findings showed that the human rsources emmpowerment is the most influential components and is placed at level 4. Therefore, any program or action to enhance knowledge absorption capacity in accelerators should focus on the key and fundamental role of this factor. This components have high penetration power and low dependence in enhancing knowledge absorption capacity in accelerators and is among the priorities for action in improving knowledge absorption in startup accelerators

    Keywords: knowledge Absortive Capacity, startup accelerators, exploratory mixed method, interpretive structural modeling
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال