به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "استان مازندران" در نشریات گروه "کشاورزی"

  • مهران احمدی، عبدالکریم مهروز*، سعید عابدیان کناری، نسیم حیاتی رودباری
    هدف

    مطالعات متعددی نقش پلی مورفیسم های ژنتیکی را در شروع و توسعه دیابت نوع 2 گزارش کرده اند. SLC30A8 یکی از جایگاه های حاوی پلی مورفیسم است که با خطر دیابت نوع 2 مرتبط می باشد. این ژن، انتقال دهنده روی (ZnT8) را رمزگذاری می کند. در این تحقیق ارتباط بعضی پلی مورفیسم های این ژن با سطح قند خون ناشتا و HOMA-IR در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 در جمعیتی از شرق استان مازندران مورد بررسی قرار گرفت.

    روش

    133 بیمار مبتلا به دیابت به دیابت نوع 2 و 128 فرد شاهد در این مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. انسولین و سطوح گلوکز خون ناشتا برای تعیین HOMA-IR استفاده شدند. برای شناسایی پلی مورفیسم های rs13266634 و rs11558471 از RFLP-PCR استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد برای پلی مورفیسم rs11558471، هر دو مورد گلوکز ناشتا و HOMA-IR در گروه GA+AA در مقایسه با هموزیگوت های GG بالاتر بودند (p<0.001). همچنین برای پلی مورفیسم rs13266634، هم گلوکز ناشتا و هم HOMA-IR در گروه CT+CC در مقایسه با هموزیگوت های TT بالاتر بودند (p<0.001).

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که پلی مورفیسم های rs13266634 و rs11558471 با ویژگی های قند خون در این جمعیت ایرانی مبتلا به دیابت نوع 2 ارتباط دارد. این ارتباط ممکن است برای شناسایی افراد در معرض خطر بالای ابتلا به دیابت نوع 2 مفید باشد. البته برای درک بهتر این ارتباط، مطالعه این پلی مورفیسم ها در جمعیت های دیگر با حجم نمونه بزرگ تر لازم است.

    کلید واژگان: دیابت نوع 2, SLC30A8, Rs13266634, Rs11558471, انسولین, پلی مورفیسم تک نوکلئوتیدی, قند خون, استان مازندران, دیابت نوع 2.
    Mehran Ahmadi, Abdolkarim Mahrooz*, Saeid Abedian Kenari, Nasim Hayati Roodbari
    Objective

    Several studies have reported the role of genetic polymorphisms in the onset and development of type 2 diabetes. SLC30A8 is one of the loci containing polymorphism that is associated with the risk of type 2 diabetes. This gene encodes zinc transporter (ZnT8). In this research, the relationship of some polymorphisms of this gene with fasting blood sugar level and HOMA-IR in patients with type 2 diabetes in a population from the east of Mazandaran province was investigated.

    Materials and methods

    133 patients with type 2 diabetes and 128 controls were evaluated in this study. Insulin and fasting blood glucose levels were used to determine HOMA-IR. RFLP-PCR was used to identify rs13266634 and rs11558471 polymorphisms.

    Findings

    The results showed that for rs11558471 polymorphism, both fasting glucose and HOMA-IR were higher in GA+AA group compared to GG homozygotes (p<0.001). Also, for rs13266634 polymorphism, both fasting glucose and HOMA-IR were higher in CT+CC group compared to TT homozygotes (p<0.001).

    Conclusion

    The results of this study showed that rs13266634 and rs11558471 polymorphisms are related to blood sugar characteristics in this Iranian population with type 2 diabetes. This association may be useful for identifying individuals at high risk of developing type 2 diabetes. Of course, to better understand this relationship, it is necessary to study these polymorphisms in other populations with a larger sample size.

    Keywords: Type 2 Diabetes, SLC30A8, Rs13266634, Rs11558471, Insulin, Single Nucleotide Polymorphism, Blood Sugar
  • سعدی بیگلری قلدره*، پیمان طهماسبی، محمد رحمانی، امین کریمی فام، پگاه گل محمدی قانع
    مقدمه و هدف

    فعالیت های انسانی، تنوع آب و هوا و تنش های محیطی به‎ شدت بر اکوسیستم های جنگلی در سطح جهان تاثیر گذاشته است. آتش سوزی جنگل ها یکی از مهم ترین عوامل تخریب اکوسیستم جهانی است. آتش‎سوزی در جنگل چه منشا انسانی و چه منشا طبیعی داشته باشد به‎ عنوان بحران جدی در سال‎های اخیر مطرح شده است. از این رو، ارزیابی خطر آتش سوزی نقش مهمی در مدیریت آتش سوزی در جنگل های ایفا می کند؛ زیرا دانستن مکان با بالاترین خطر برای به حداقل رساندن تهدیدات برای منابع، جان و اموال ضروری است. ادغام اطلاعات مکانی از منابع مختلف با استفاده از تحلیل‎های آماری در محیط GIS ابزاری مناسبی جهت مدیریت و گسترش آتش‎سوزی جنگل‎ها است، که یکی از مهم‎ترین مخاطرات طبیعی در شمال ایران به‎ شمار می‎رود. بنابراین، تهیه نقشه ارزیابی خطر آتش‎ سوزی جهت برنامه‎ ریزی و حفاظت از جنگل‎ها ضروری است.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر از بعد ماهیت، کاربردی و از منظر شیوه تحقیق ترکیبی از روش های اسنادی، توصیفی و مبتنی بر مدل های کمی است. در مطالعه حاضر با ترکیب مدل های منطق فازی (Fuzzy) و سلسله مراتبی (AHP)، خطر آتش سوزی جنگل‎های استان مازندران در 5 کلاس؛ به‎ ترتیب خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم و خیلی‎کم به‎ کمک 4 معیار اصلی و 9 زیر معیار؛ توپوگرافی (ارتفاع، شیب، جهت و رودخانه‎ ها)، عوامل اقلیمی (بیشنه دما، بارش)، عوامل انسانی (مناطق مسکونی، شبکه راه‎های ارتباطی) و بیولوژیکی (پوشش گیاهی) مورد بررسی قرار گرفت. شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی (NDVI) بر روی مجموعه تصاویر ماهواره سنتینل-2 در بازه زمانی 5 ساله (2017 تا 2022) در سامانه تحت وب GEE اعمال شد، به این طریق پوشش گیاهی خالص به‎ دست آمد. نقشه‎ های ارتفاع، شیب و جهت شیب منطقه مطالعاتی از مدل رقومی ارتفاعی (DEM) 12/5 متر از مجموعه داده سنجنده ALOS AVNIR-2 تهیه گردید. همچنین در نرم افزار ArcMAP با استفاده از ابزار Euclidean distance فاصله از رودخانه‎ ها، مناطق مسکونی و شبکه راه‎ها محاسبه گردید. موقعیت جغرافیایی ایستگاه های سینوپتیک هواشناسی از سازمان هواشناسی دریافت و اطلاعات آن به ‎عنوان داده‎ های ورودی هواشناسی مورد استفاده قرار گرفته است. در محیط ArcMap از ایستگاه های سینوپتیک نقشه میانگین بارش سالانه و بیشینه دما از طریق درون یابی برای بازه زمانی 2007 تا 2021 تهیه گردید. براساس این روش مدل سازی، از نظرات کارشناسان جهت اهمیت و اولویت نسبی معیارها و زیرمعیارها در خطر آتش سوزی جنگل های منطقه مورد مطالعه استفاده شد. سپس وزن فازی معیارها و زیرمعیارها به‎دست آمد. براساس ضرایب وزن‎های اعمال شده در طرح حاضر، وزن نهایی معیارها و زیر معیارها موثر در آتش سوزی جنگل از بیش‎ترین وزن به کمترین به‎ترتیب مربوط به معیارهای توپوگرافی، بیولوژیکی، اقلیمی و انسانی است و در بین زیر معیارها بیش‎ترین وزن و کم‎ترین وزن به‎ترتیب مربوط به پوشش گیاهی و شیب است. نرخ سازگاری (CR) برای ماتریس های عوامل موثر برابر با 6/25٪ حاصل شده که مقدار آن کم‎تر از 10٪ بوده، در واقع نشان‎دهنده آن است که وزن زیر معیارها متناسب و قابل اعتماد می‎باشد. بیش‎ترین وزن‎ها مربوط به پوشش گیاهی و جهت شیب بوده و کم‎ترین وزن‎ها مربوط به فاصله از رودخانه و شیب است. در نهایت، نقشه ارزیابی خطر آتش‎سوزی با تلفیق نقشه‎های فازی زیرمعیارها در GIS تهیه گردید.

    یافته ها

    به ‎طور کلی، نتایج این مطالعه نشان داد که 72 درصد از منطقه مورد مطالعه دارای پتانسیل خطر آتش سوزی متوسط تا خیلی زیاد است. از مجموع مساحت حدود 2373189 هکتاری استان مازندران؛ 8/4 درصد از منطقه در آسیب پذیری خیلی کم؛ 18/3 درصد در آسیب پذیری کم؛ 23/66 درصد در آسیب پذیری متوسط؛ 25/62 در آسیب پذیری زیاد و بالغ بر 24 درصد در محدوده آسیب پذیری خیلی زیاد قرار دارد. بخش‎های شرق و جنوب شرقی نسبت به سایر بخش‎های منطقه مطالعاتی از پتانسیل آتش سوزی بالاتری برخوردار هستند. با مراجعه به لایه‎ های فازی مذکور مشخص است در این بخش‎ها ارتفاع، شیب و میزان بارش کم و علاوه بر آن تراکم مناطق مسکونی و شبکه راه‎های ارتباطی بالا بوده و هم‎چنین میزان دما نیز بالا است. در واقع این چند عامل احتمال خطر آتش سوزی را در این بخش‎ها بالا برده است. بیش‎ترین پتانسیل آتش سوزی در پژوهش حاضر در ارتفاعات پایین مشاهده شده که می تواند به‎ دلیل تمرکز بیشتر فعالیت های انسانی در ارتفاعات پایین باشد. همچنین بیش‎تر آتش سوزی ها در شیب‎های کم در منطقه مورد مطالعه رخ داده است. لایه فاصله از آبراهه‎ ها نیز در بروز آتش سوزی نقش دوگانه ای دارد. نتایج حاصل از مدل نشان می دهد که بین فاصله از جاده ‎ها و پتانسیل آتش سوزی همبستگی معکوس وجود دارد. براساس نتایج مدل AHP فازی، احتمال آتش سوزی با کاهش بارش و افزایش دمای سالانه افزایش یافت. کاهش میزان بارش باعث کاهش رطوبت خاک و پوشش گیاهی شده، در نتیجه احتمال آتش‎سوزی افزایش می‎یابد. از طرفی افزایش دما باعث خشک شدن پوشش گیاهی و کاهش رطوبت گردیده، بنابراین احتمال آتش سوزی بالا می‎رود.

    نتیجه گیری

    بنابراین، می توان نتیجه گرفت که تهیه نقشه ارزیابی خطر آتش سوزی می تواند به مدیران و برنامه‎ ریزان در شناسایی مناطق با پتانسیل بالا و همچنین مدیریت بحران در مناطق آسیب پذیر کمک کند. نقشه ارزیابی خطر آتش‎سوزی به‎ دست آمده می تواند به‎عنوان یک سیستم پشتیبانی تصمیم‎ساز برای پیش‎بینی آتش‎ سوزی‎های آینده در منطقه مورد مطالعه استفاده شود.

    کلید واژگان: آتش سوزی, ارزیابی خطر, استان مازندران, تحلیل سلسله مراتبی, منطق فازی
    Saadi Biglari-Gholdare*, Peyman Tahmasabi, Mohammad Rahmani, Amin Karimifam, Pegah Golmohammadi Ghane
    Background

    Human activities, climate variability, and environmental stress have strongly affected forest ecosystems worldwide. Forest fires are among the major factors of global ecosystem destruction. Fires in the forest, whether of human or natural origin, have been raised as a serious crisis in recent years. Hence, fire risk assessment plays an important role in forest fire management because knowing where the highest risk is essential to minimize threats to resources, lives, and property. Integration of spatial information from different sources using statistical analysis in the GIS environment is a suitable tool for managing and spreading forest fires, which is one of the main natural hazards in northern Iran. Therefore, it is necessary to prepare a fire risk assessment map for the planning and protection of forests.

    Methods

    The current practical research concerning its nature is a combination of documentary, descriptive, and quantitative model-based methods regarding the research method. In this study, fuzzy and hierarchical (AHP) logic models were combined to investigate the risk of forest fire in Mazandaran province in five classes, very high, high, medium, low, and very low, respectively, using four main criteria and nine sub-criteria, namely topography (height, slope, direction, and rivers), climatic factors (peak temperature and precipitation), human factors (residential areas and the network of communication roads), and biological factors (vegetation). To obtain the net vegetation cover, the Normalized Difference Vegetation Index (NDVI) was applied to the Sentinel-2 satellite image set in a 5-year period (2017-2022) in the GEE web system. The height, slope, and slope direction maps of the study area were prepared from the digital elevation model (DEM) of 12.5 m from the ALOS AVNIR-2 dataset. The distance from rivers, residential areas, and the road network was calculated using the Euclidean distance tool in ArcMAP software. The geographic location of meteorological synoptic stations was obtained from the Meteorological Organization, and its information was used as meteorological input data. In the ArcMap environment, a map of average annual precipitation and maximum temperature was prepared from synoptic stations through interpolation for the period from 2007 to 2021. Based on this modeling method, experts' opinions were used for the relative importance and priority of criteria and sub-criteria in the risk of forest fire in the study area to obtain the fuzzy weight of criteria and sub-criteria. Based on the weighting coefficients applied in the present plan, the final weights of the criteria and sub-criteria affecting forest fire from the highest to the lowest weights belong to the topographical, biological, climatic, and human criteria. Among the sub-criteria, the highest and lowest weights belong to vegetation and slope, respectively. The consistency rate (CR) for the matrices of the affecting factors is equal to 6.25%, which is less than 10%, actually indicating that the weight of the criteria is proportionate and reliable. The highest weights were obtained for the vegetation cover and the slope direction, and the lowest weights belonged to the distance from the river and the slope. Finally, the fire risk assessment map was prepared by combining the fuzzy maps of the sub-criteria in GIS.

    Results

    Overall, medium to very high fire risk potential was found in 72% of the studied area. From a total area of about 2373189 hectares, very low (8.4%), low (18.3%), medium (23.66%), high (25.62), and very high (24%) vulnerability rates were identified in Mazandaran province. Higher fire potential was detected in the East and Southeast parts than in other parts of the study area. The aforementioned fuzzy layers clearly show that the height, slope, and amount of precipitation are low and the density of residential areas and the network of communication roads are high in these parts, with high temperatures. In fact, these factors have increased the risk of fire in these areas. In the present study, the highest fire potential was observed at low altitudes, which could have resulted from the concentration of human activities at low altitudes. Moreover, most fires occurred on low slopes in the studied area. The distance layer from waterways also plays a dual role in the occurrence of fire. The results of the model show an inverse correlation between the distance from roads and fire potential. Based on the results of the fuzzy AHP model, the probability of fire increased with the decrease in precipitation and the increase in annual temperature. A decrease in the amount of precipitation causes a decrease in soil moisture and vegetation, elevating the possibility of fire. On the other hand, the increase in temperature causes the drying of vegetation and reduces humidity, thereby increasing the possibility of fire.

    Conclusion

    It can be concluded that preparing a fire risk assessment map can help managers and planners in identifying areas with high potential and in crisis management in vulnerable areas. The obtained fire risk assessment map can be used as a decision-making support system to predict future fires in the study area.

    Keywords: Fire, Fuzzy Logic, Hierarchical Analysis, Mazandaran Province, Risk Assessment
  • هادی مومنی هلالی*، مهرداد عمواقلی طبری، وحید خسروی، هدی آبادیان، علیرضا نبی پور
    راهبرد مدیریت تلفیقی آفات به عنوان یک سیاست مهم سازگار با محیط زیست طی سالی های اخیر در بستر دوره های آموزشی ترویجی کشاورزی مورد توجه ویژه ای قرار گرفت. بر این مبنا، هدف از این تحقیق ارزیابی رابطه میان واکنش شالیکاران نسبت به دوره های آموزشی ترویجی، دانش مدیریت تلفیقی آفات و استفاده عملی از دانش آموخته شده شالیکاران مشارکت کننده در دوره های آموزشی ترویجی مدیریت تلفیقی آفات برنج بود. این پژوهش توصیفی و پس- رویدادی است که در سال 1402 انجام شد. جامعه آماری پژوهش 250 تن از شالیکاران استان مازندران بودند که در دوره های آموزشی ترویجی مدیریت تلفیقی آفات برنج مشارکت داشتند. با استفاده از جدول کرجسی و مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی ساده 146 تن در این بررسی و ارزیابی مشارکت کردند. برای گرد آوری داده ها از پرسشنامه با طیف لیکرت پنج درجه ای استفاده شده بود. روایی شکلی ابزار تحقیق توسط تنی چند (پانلی) از کارشناسان موسسه تحقیقات برنج کشور و کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان مازندران تایید شد. پایایی ابزار تحقیق نیز با استفاده از ضریب تتای ترتیبی با میزان 85/0 تا 95/0 برای متغیرهای تحقیق نیز تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS27 و Smart PLS انجام شد. یافته ها نشان دادند که واکنش شالیکاران نسبت به کیفیت دوره های آموزشی برگزار شده منفی نبوده است. همچنین وضعیت دانش مدیریت تلفیقی آفات اغلب آنان در سطح متوسط ارزیابی شد. بیشتر شالیکاران ابراز داشتند که آموخته های خود را در سطح متوسط در عمل بکار گرفتند. یافته های حاصل از تحلیل مسیرنشان داد که دانش مدیریت تلفیقی آفات کسب شده بیشترین اثر مستقیم بر استفاده عملی شالیکاران داشت. همچنین واکنش شالیکاران نسبت به دوره های آموزشی ترویجی ضمن تاثیر مستقیم بر استفاده عملی شالیکاران از دانش آموخته شده از طریق دانش کسب شده به طور غیر مستقیم بر آن تاثیر داشت.
    کلید واژگان: مدیریت تلفیقی آفات, دوره های آموزشی ترویجی, شالی کاران, استان مازندران
    Hadi Moumenihelali *, Mehrdad Amouoghli Tabari, Vahid Khosravi, Hoda Abadian, Alireza Nabipour
    The integrated pest management strategy, as an important environmentally friendly policy, has received special attention in agricultural extension training courses in recent years. Accordingly, the purpose of this research was to evaluate the relationship between rice farmers' reaction towards extension training courses, integrated pest management knowledge, and practical use of the learned knowledge of rice farmers participating in extension training courses on rice integrated pest management in Mazandaran province. The study is descriptive and ex-post facto, conducted using a survey method in 2023. The targeted population of this study consisted of 250 rice farmers who were participating in the extension training courses. Using Krejcie and Morgan table and simple random sampling method, 146 people participated in this study. A questionnaire with a five point Likert scale was used to collect data. The content validity of the research instrument was confirmed by a panel of experts from the Rice Research Institute of Iran, and the agricultural jihad organization of Mazandaran province. The reliability of the research instrument was confirmed using the ordinal theta coefficient with a rate of 0.85 to 0.95 for the research variables. Data analysis was done using SPSS27 and Smart PLS software. The results showed the reaction of the rice farmers was not negative towards the quality of the held training courses. Additionally, the level of their knowledge of integrated pest management was evaluated as average. Most of the farmers acknowledged that they applied their learned knowledge at an average level in practice. The results of the path analysis showed that the learned knowledge of integrated pest management had the most direct effect on the practical use of rice farmers. Also, rice farmers' reaction towards extension training courses, in addition to directly affecting the practical use of rice farmers, indirectly affected it through the learned knowledge.
    Keywords: Integrated Pest Management, Extension Training Courses, Rice Farmers, Mazandaran Province
  • مهرنوش پارسا*، حسین بارانی، افشین سلطانی، عبدالرضا بهره مند، حسن قلیچ نیا
    تغییر اقلیم، از بزرگ ترین چالش هایی است که بشر در قرن بیست ویک با آن مواجه بوده است چراکه می تواند اثرات شدیدی بر منابع آب، کشاورزی، انرژی و حتی زیست اقلیم انسان داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی تغییرات پارامترهای اقلیمی در چهار سایت پلور، رینه، کنگرچال و پشتکوه استان مازندران با استفاده از مدل های گردش عمومی جو می باشد. داده های مدل های IPSL-CM5A-MR و CSIRO-MK36 تحت سناریوهای RCP4/5 و RCP8/5 گزارش پنجم برای ارزیابی تاثیر تغییرات اقلیمی با ریزگردان آماری LARS WG ریزمقیاس شده اند. پس از انجام واسنجی، صحت سنجی و مدل سازی داده ها در دو ایستگاه (آبعلی و کیاسر) کارایی مدل ها ازنظر مقدار انطباق داده های مشاهده شده با مقدار شبیه سازی شده با استفاده از شاخص RMSE، R2، MAE ارزیابی گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که مدل های IPSL-CM5A-MR و CSIRO-MK36 نتایج قابل قبولی به دست می دهند در  ایستگاه آبعلی مقدار بارندگی در دوره پایه 08/542 میلی متر می باشد تحت سناریوهای RCP4/5 و RCP8/5 در هر دو مدل IPSL-CM5A-MR و CSIRO-MK36 در آینده بین سال های (2060-2021) به میزان 0/97- 0/91 درصد افزایش خواهد داشت. میانگین دمای حداکثر 2/2-1/7 سانتی گراد و دمای حداقل 1/88-1/56 سانتی گراد نسبت به دوره پایه افزایش خواهد داشت. در ایستگاه کیاسر نیز مقدار بارندگی در دوره پایه 528/46 میلی متر می باشد که تحت سناریوهای RCP4/5 و RCP8/5 در هر دو مدل در آینده بین سال های (2060-2021) به میزان 0/96- 0/87 درصد افزایش خواهد داشت. میانگین دمای حداکثر 2/18-1/72 سانتی گراد و دمای حداقل 1/82-1/62 سانتی گراد نسبت به دوره پایه افزایش خواهد داشت.
    کلید واژگان: تغییر اقلیم, گردش عمومی جو, روند, مدل سازی, استان مازندران
    Mehrnoush Parsa *, Hossein Barani, Afshin Soltani, Abdolreza Bahremand, Hassan Ghelichnia
    Climate change is one of the biggest challenges that humanity has faced in the 21st century, because it can have severe effects on water resources, agriculture, energy, and even human bioclimate. The purpose of this study is to investigate the changes of climatic parameters in four sites of Plour, Rineh, Kangarchal and Poshtkoh in Mazandaran province using general atmospheric circulation models. For this purpose, the data of IPSL-CM5A-MR and CSIRO-MK36 models under RCP4/5 and RCP8/5 scenarios have been scaled with LARS WG statistical micro-rotator to evaluate the impact of climate change. After carrying out calibration, verification and modeling of data in two stations (Abali and Kiasar), the effectiveness of the models in terms of the amount of compliance of the observed data with the simulated value using the RMSE index, R2, MAE was evaluated. The obtained results showed that IPSL-CM5A-MR and CSIRO-MK36 models obtain acceptable results. Considering that in Abali station, the amount of rainfall in the base period is 542.08 mm under RCP4.5 and RCP8.5 scenarios in both IPSL-CM5A-MR and CSIRO-MK36 models in the future between (2021-2060) will increase by 0.91-0.97 percent. The average maximum temperature will increase by 1.7-2.2 centigrade and minimum temperature by 1.56-1.88 centigrade compared to the base period. Accordingly, the amount of rainfall in the base period in Kiasar station is 528.46 mm, which under the scenarios of RCP4.5 and RCP8.5 in both models in the future between the years (2021-2060) is 96. 0-87% will increase. The average maximum temperature will increase by 1.72-18.2 centigrade and the minimum temperature will increase by 1.62-1.82 centigrade compared to the base period.
    Keywords: Climate Change, Global Circulation Model, Trend, Simulation, Mazandaran
  • رضا دین پناه*، تهمینه نبوی، نوید نعیمیان

    هدف این تحقیق بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رویکردها و نگرش های مرتبط با شیوه حفاظت از محیط زیست در بین تعاونی روستایی می باشد. این تحقیق ازنوع توصیفی- همبستگی می باشد. مدیران عامل تعاونی های روستایی استان مازندران به عنوان جامعه آماری این تحقیق انتخاب شدند(183=N) و با استفاده از نمونه گیری تصادفی 125 مدیر عامل به عنوان نمونه آماری انتخاب گردیدند. روایی ابزار پژوهش از طریق اعضای هیئت به دست آمد. پایایی پرسشنامه از طریق ضریب اطمینان آلفای کرونباخ 88/0 محاسبه گردید. متغیرهای وابسته شامل ابعاد نگرشی و ابعاد رویکردی حفاظت از محیط زیست می باشند. متغیرهای مستقل ابعاد سرمایه اجتماعی (سرمایه ساختاری، سرمایه شناختی و سرمایه ارتباطی) می باشند. نتایج نشان داد همه ابعاد سرمایه اجتماعی با ابعاد نگرشی و ابعاد رویکردی حفاظت از محیط زیست رابطه مثبت و معنی داری داشتند. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که سرمایه ساختاری، سرمایه شناختی و سرمایه ارتباطی در سه گام 3/92 درصد از تغییرات بعد نگرشی حفاظت از محیط زیست را تبیین نموده اند. همچنین سرمایه ساختاری، سرمایه شناختی و سرمایه ارتباطی در سه گام 5/94 درصد از تغییرات بعد رویکردی حفاظت از محیط زیست را تبیین نموده اند.

    کلید واژگان: ابعاد سرمایه اجتماعی, ابعاد نگرشی حفاظت از محیط زیست, ابعاد رویکردی حفاظت از محیط زیست, تعاونی تولید روستایی, استان مازندران
    Reza Dinpanah*, Tahmineh Nabavi, Navid Naeimian

    The aim of this study was to determine influencing social capital on approaches and attitudes related with environment protection. The methodological approach of this study was descriptive- correlative. The research population consisted of 183 managers of rural production cooperatives in Mazandaran province, which was selected using randomizing sampling method (n=125). Validity of the instrument was established by a panel of experts consisting of senior faculty members and research committee advisors. Reliability analysis was conducted by using and Cronbach alpha formula and result was 0.88. Dependent variables were dimensions of approaches and attitudes related with environment protection. Independent variables include dimensions of social capital (structural social, cognitive social and relationship social). The results showed that dimensions of social capital with approaches and attitudes related with environment protection had been relationship of positive and significant. The results of the multiple regression analysis (stepwise method) revealed that structural social, cognitive social and relationship social in three steps explained a variation of 92.3% of the attitudes related with environment protection.also, structural social, cognitive social and relationship social in three steps explained a variation of 94.5% of the approaches related with environment protection.

    Keywords: Dimensions Of Social Capital, Dimensions Of Approaches, Attitudes Related With Environment Protection, Rural Production Cooperative, Mazandaran Province
  • فائزه کمری یکدانگی، عبدالواحد خالدی درویشان*، سهیلا آقابیگی امین
    مقدمه و هدف

    در سال های اخیر فرسایش خاک و تولید رسوب تهدیدی جدی برای امنیت غذایی به شمار می آید. در بسیاری از کشورها به منظور مدیریت و پیشگیری از فرسایش خاک و تولید رسوب پژوهش های پرشماری انجام شده است. با توجه به لزوم آگاهی از اندازه ی فرسایش و رسوب دهی در آبخیز ها، این پژوهش با هدف برآورد اندازه ی فرسایش و رسوب آبخیز معرف کسیلیان با استفاده از مدل های تجربی انجام شد. همچنین مدل های تجربی با داده های مشاهده ای، ارزیابی و مقایسه شدند.

    مواد و روش ها

    برای برآورد فرسایش خاک و تولید رسوب در آبخیز معرف کسیلیان در استان مازندران از دو مدل G2 و IntErO استفاده شد. سپس با استفاده از داده های مشاهده ای و منحنی سنجه ی رسوب ایستگاه آب سنجی ولیک بن در خروجی آبخیز، تولید رسوب ویژه ی سالانه محاسبه شده و نتایج مدل ها ارزیابی شد.

    نتایج و بحث:

    در این آبخیز، نتایج مدل های G2 و IntErO اندازه ی فرسایش خاک را به ترتیب 1/30 و 2/35 تن بر هکتار در سال نشان داد. همچنین، رسوب ویژه ی سالانه با مدل های G2 و IntErO به ترتیب 0/44، 0/84 تن بر هکتار در سال برآورد شد و داده های مشاهده ای 0/16 تن بر هکتار در سال به دست آمد. در این آبخیز نتایج مدل G2 نشان داد که عامل نگهداشت پوشش گیاهی در مقایسه با عامل فرسایندگی باران تاثیر بیشتری بر فرسایش داشت. بیشتر مناطق آبخیز به دلیل نوع پوشش گیاهی در طبقه ی فرسایشی خیلی کم بود. نتایج مدل IntErO نشان داد که کشیدگی و شیب تند دامنه های آبخیز سبب شد بیشینه ی جریان خروجی در دوره ی بازگشت 20 سال 137/81 مترمکعب بر ثانیه باشد. همچنین فرسایش غالب در این آبخیز از نوع فرسایش سطحی بود.

    نتیجه گیری و پیشنهادها:

    در این پژوهش مدل های تجربی بررسی شده نتایجی مشابهی را نشان دادند. بر پایه ی تغییرات کاربری در آبخیز معرف کسیلیان اندازه های برآوردی فرسایش و تولید رسوب سالانه قابل قبول و منطقی بود، اما تفاوت نتایج با داده های مشاهده ای بسیار زیاد بود و این یافته نشان دهنده ی کارایی کم مدل ها بود. اما شایان ذکر است که در این آبخیز نامناسب بودن فاصله های زمانی نمونه برداری آب دهی و رسوب، دلیل بسیار مهمی برای کم بودن اندازه ی رسوب دهی سالانه مبتنی بر داده های مشاهده ای بود. به عبارت دیگر، فاصله های اندازه گیری روزانه در این آبخیز کوچک موجب شد تا داده های واقعی غلظت رسوب هم زمان با ساعات سیلابی یا آب دهی های اوج که بیشترین انتقال رسوب را داشتند، برداشت نشود. برای حل این مشکل در آبخیزهای کوچک پیشنهاد می شود نمونه برداری در فاصله های زمانی کوتاه تر (چندین بار در روز و یا حتی ساعتی) انجام شود تا غلظت های زیاد رسوب هم زمان با آب دهی های زیاد نمونه برداری شود و در محاسبه ی رسوب دهی لحاظ شود.

    کلید واژگان: استان مازندران, رسوب دهی ویژه, فرسایش پذیری خاک, فرسایندگی باران, نسبت تحویل رسوب, هدررفت خاک
    Faezeh Kamari Yekdangi, Abdulvahed Khaledi Darvishan *, Soheila Aghabeigi Amin

    Introduction and Goal:

    In recent years, soil erosion and sediment yield have posed a significant threat to food security. Many countries have conducted extensive research studies to manage and prevent soil erosion and sedimentation. Considering the need to know the rate of erosion and sediment yield, the current research was conducted using empirical models with the aim of estimating the rate of erosion and sediment yield in the Kasilian representative watershed. Also, empirical models were evaluating and comparing with observational data.

    Materials and Methods

    The Kasilian representative watershed in Mazandaran province had its soil erosion and sediment yield estimated using the G2 and IntErO Models. Then, using the observational data and the sediment rating curve of Valikbon hydrometery station at the outlet of the watershed, the annual specific sediment yield was calculated and the results of the models were evaluated.

    Results and Discussion

    The results of the G2 and IntErO Models showed the rate of soil erosion at 1.30 and 2.35 t ha-1 yr-1 for this watershed, respectively. Also, the annual specific sediment yield estimated by the G2 and IntErO Models were 0.44 and 0.84 t ha-1 yr-1, respectively, and observational data was obtained as 0.16 t ha-1 yr-1. In this watershed, the G2 Model results revealed that vegetation cover had more significant impact on erosion than rainfall intensity. Due to the type of vegetation cover, most areas in the watershed had low erosion rates. The IntErO Model results showed that the steep slopes of the watershed led to a peak discharge of 137.81 m3 s-1 with 20-year return period. In addition, the surface erosion was the dominant erosion type in this watershed.

    Conclusion and Suggestions:

    The investigated empirical models had similar results. Although, taking into account the changes in land use in the Kasilian representative watershed, the estimated values of annual erosion and sediment yield are acceptable and reasonable, the differences with the observational data were very high and apparently indicated the low efficiency of the models. However, it is necessary to mention that the inappropriateness of the sampling intervals of runoff and sediment in this watershed has been a very important reason for the low intensity of annual sediment yield based on observational data. In other words, the daily measurement intervals for this small watershed have caused the real data of sediment concentration to be collected at the same time as flood hours or peak discharges that have the most sediment transport. To solve this problem, it is suggested to do sampling in small watersheds at shorter time intervals (several times a day or even hourly) so that high concentrations of sediments are collected at the same time as high flows and are included in the calculation of sediment yield.

    Keywords: Mazandaran Province, Rainfall Erosivity, Sediment Delivery Ratio, Soil Erodibility, Soil Loss, Specific Sediment Yield
  • طاهر عزیزی خالخیلی*، حمید کریمی، میثم منتی زاده، محمدتقی خورند

    ماهیت فرابخشی حکمرانی آب، ضرورت همکاری و هماهنگی بین کنش‏گران درگیر در حکمرانی آب را ایجاب می‏‏نماید. انسجام شبکه حکمرانی آب مستلزم وجود اعتماد بین این کنش‏گران برای تقویت ارتباطات و تعاملات فی‏مابین آن‏هاست. مطالعه حاضر با هدف تحلیل شبکه حکمرانی آب در استان مازندران از منظر پیوندهای اعتماد و تعامل بین نهادی انجام گردید. در این راستا، ابتدا به روش پژوهش آرشیوی، مشاهده مستقیم و مصاحبه غیرساختارمند با کارشناسان و فعالان حوزه‏ی حکمرانی آب استان مازندران، تعداد 21 نهاد و تشکل شناسایی شدند و در مرحله‏ی بعد، برای تحلیل ساختار الگوی روابط بین این کنش‏گران نهادی، از رویکرد تحلیل شبکه اجتماعی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که اعتماد و تعامل بین نهادی در سطح شبکه حکمرانی آب استان مازندران در حد متوسط می‏باشد و از این رو ارتباطات بین کنش‏گران این شبکه به راحتی صورت نمی گیرد. همچنین نهادهای همچون؛ شرکت سهامی آب منطقه ای، سازمان جهاد کشاورزی و استانداری از جایگاه مهمی در سطح شبکه اعتماد و تعامل بین نهادی قرار دارند و نقش واسطه ای و میانجی گر را بر عهده دارند. برمبنای نتایج این پژوهش، تقویت اعتماد بین کنش‏گران حکمرانی آب و تعامل هرچه بیشتر آن‏ها در سطوح سیاست‏گزاری، برنامه‏ریزی، اجرا و نظارت بر پروژه های منابع آب، می‏تواند انسجام شبکه حکمرانی آب استان مازندران را بهبود ببخشد.

    کلید واژگان: منابع آب, شبکه حکمرانی, تحلیل شبکه اجتماعی, استان مازندران
    Taher Azizi-Khalkheili *, Hamid Karimi, Meysam Menatizadeh, Mohammadtaghi Khorand

    The multi-sectoral nature of water management requires cooperation and coordination between actors involved in water governance. The integrity of the water governance network requires the existence of trust between these actors to strengthen communication and interactions between them. This study was conducted to analyze the water governance network in Mazandaran province from the perspective of inter-institutional trust and interaction. In this regard, first, 21 institutions and organizations were identified through archival research, direct observation, and unstructured interviews with experts and activists in the field of water governance in Mazandaran province, and in the next step, to analyze the structure of the pattern of relationships between these institutional activities, social network analysis approach was used. The results of the research showed that the inter-institutional trust and interaction at the level of the water governance network of the province is average, and therefore the communication between the actors of this network is not easily done. Key organizations such as the regional water company, agricultural jihad, and governorate are in an important position at the level of the inter-institutional trust and interaction network, and they play the role of intermediaries. Based on the results of this research, strengthening the trust between water governance actors and their interaction as much as possible at the levels of policy, planning, implementation and monitoring of water projects can improve the coherence of the water governance network of Mazandaran province

    Keywords: Water Resources, Governance Network, Social Network Analysis, Mazandaran Province
  • حسن قلیچ نیا*، علیرضا افتخاری
    سابقه و هدف

    پایش و ارزیابی مراتع با تامین اطلاعات لازم در درازمدت، زمینه برنامه ریزی اصولی و جلوگیری از تخریب مراتع، حفظ آب و خاک را فراهم می کند. تهیه بانک اطلاعات مستمر از شاخص های پوشش گیاهی و خاک در مراتع و پایش روند تغییرات آنها، تعیین رابطه بین شاخص های پوشش گیاهی با عوامل اقلیمی، پایش روند و شدت تغییرات در مدیریت های مختلف و تامین اطلاعات برای محاسبه ظرفیت درازمدت مراتع از اهداف این تحقیق است.

    مواد و روش ها

     برای اجرای این تحقیق، سایت اسب چر در مراتع منطقه بلده در استان مازندران به مدت 5 سال ارزیابی و پایش شد. برای ارزیابی شاخص های پوشش گیاهی در مرتع در سایت قرق و چرا شده، تعداد 3 ترانسکت 100 متری با فاصله 50 متر از یکدیگر قرار داده شد. اندازه گیری اطلاعات زمینی، شامل عوامل گیاهی و خاکی بوده است. عوامل گیاهی شامل میزان درصد تاج پوشش، تراکم و تولید گونه های گیاهی، درصد لاشبرگ و وضعیت و گرایش مرتع بوده است. عوامل خاکی شامل اسیدیته، هدایت الکتریکی، ازت، فسفر، پتاسیم، ماده آلی، وزن مخصوص ظاهری و بافت خاک بوده است. در هر ترانسکت تعداد 10 پلات یک متر مربعی و در مجموع 30 پلات در داخل و خارج قرق قرار داده شد. پوشش تاجی هر گونه گیاهی با روش اندازه گیری سطح تاج پوشش، تراکم گونه های گیاهی در سطح پلات با شمارش تعداد گونه، تولید پلات ها براساس روش قطع و توزین و درصد پوشش سنگ و سنگریزه، درصد لاشبرگ و درصد خاک لخت نیز در پلات ها اندازه گیری شد. آنالیز و آزمون داده ها در نرم افزار Minitab16 انجام شد.

    نتایج

    آنالیز واریانس نشان داده است که  بین بیشتر عوامل پوشش گیاهی و خاک در سالهای مختلف، تفاوت معنی داری وجود دارد. مقایسه میانگین های پوشش گیاهی و عوامل خاک به در سالهای مختلف نشان می دهد که بیشترین میانگین درصد کل پوشش مربوط به منطقه قرق بوده است. بیشترین مقدار میانگین به ترتیب مربوط به سال های 1398، 1399، 1397و 1400و کمترین آن مربوط به سال 1396 بوده است. همبستگی بین پوشش کل منطقه قرق با کل تولید، درصد نیتروژن داخل و خارج از گیاه، میزان پتاسیم خارج از گیاه، میزان بارندگی سالانه، بارندگی فصل رشد و مجموع بارندگی فصول پاییز و زمستان در منطقه قرق معنی دار بوده است. همچنین همبستگی بین کل تولید با بارندگی سالانه، بارندگی فصل رشد و  مجموع بارندگی در فصول پاییز و زمستان، معنی دار بوده است. همبستگی بین پوشش تاجی کل با تولید کل، درصد نیتروژن زیر گیاه، بارندگی سالانه، بارندگی فصل رشد و بارندگی پاییز و زمستان در منطقه چرا شده، معنی دار بوده است. همبستگی بین کل تولید با بارندگی در فصل رشد و بارندگی مجموع فصول پاییز و زمستان معنی دار بوده است. نتایج رگرسیون گام به گام نشان داد که از عوامل اقلیمی مانند بارندگی فصل رشد و  مجموع بارندگی کل پاییز و زمستان و عوامل خاکی مانند هدایت الکتریکی، اسیدیته، درصد ماده آلی و نیتروژن، می توان برای پیش بینی کل پوشش و تولید،  استفاده نمود.

    نتیجه گیری

    نتایج این تحقیق نشان می دهد که بین  تاج پوشش ، تولید کل و تراکم  کل گونه ها در طول 5 سال تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین بین منطقه قرق و چرا شده از نظر عوامل مورد بررسی در این تحقیق تفاوت معنی داری وجود دارد. درصد پوشش، تولید و تراکم فورب های چند ساله در منطقه قرق بیشتر از منطقه چرا شده بیشتر بوده است.. نتایج این تحقیق طی 5 سال نشان داد که در سال هایی که  مجموع بارندگی پاییز و زمستان و کل بارندگی و بارندگی در فصل رشد بیشتر بود، روند افزایشی در ویژگی های پوشش گیاهی نیز مشاهده شد.

    کلید واژگان: پایش, ارزیابی مراتع, مدیریت مراتع, استان مازندران, سایت اسب چر
    Hasan Ghelichnia *, Alireza Eftekhari
    Background and objective

    The monitoring and evaluation rangelands provides the necessary information for the essential planning of rangeland management. As a result, it prevents the destruction of rangelands and water and soil conservation. This research aims to prepare a continuous database of vegetation and soil indicators in rangelands and monitor their changes, determine the relationship between vegetation indicators and climatic factors, determine the trend and intensity of changes in different managements, and provide information for calculating the long-term capacity of rangelands.

    Methodology

    For this study, the Asbchar site was selected in the rangelands of the Baladeh region in Mazandaran province and was evaluated and monitored for five years (2017-2021). In order to evaluate the indicators of vegetation cover, three transects of 100 meters were placed at a distance of 50 meters from each other. Vegetation and soil factors were measured. Vegetation factors included canopy cover, density and production of plant species, litter, rangeland condition and trend. Soil factors include pH, E.C., nitrogen, phosphorus, potassium, organic matter, soil bulk density and soil texture. Ten plots of 1m2 were placed in each transect, and a total of 30 plots were placed in exclosure and grazed areas. The crown cover of any plant species with the method of measuring the crown surface, the density by counting the number of species, the production by cutting and weighing, and the percentage of stone and gravel cover, litter, and bare soil were also measured in the plots. Data testing was done in Minitab16 software.

    Results

    The analysis of variance results has shown a significant difference between most vegetation and soil factors in different years. The comparison of the averages of vegetation and soil factors investigated in different years shows that the highest average percentage of the total cover was related to the exclosure region. The highest average value was related to 2010, 2021 and 2019, respectively, and the lowest was the year 2017. The correlation between the total cover of the exclosure region with the total production, the percentage of nitrogen inside and outside the plant, the amount of potassium outside the plant, the annual rainfall, the rainfall of the growing season and the rainfall of autumn and winter seasons in exclosure region is significant.  Also, the correlation between total production and annual rainfall, rainfall in the growing season and rainfall in autumn and winter seasons is significant.  The correlation between total cover with total production, nitrogen percentage under plants, annual rainfall, growing season rainfall and autumn and winter rainfall in the grazed area is significant. Also, the correlation between total production with rainfall in the growing season and rainfall in the autumn and winter seasons is significant. The step-by-step regression results showed that climatic factors such as growing season rainfall, total fall and winter rainfall, and soil factors such as E.C., pH, % O.M. and %N were used to predict the total cover and production.

    Conclusion

    The results of this research show a significant difference between the total crown cover, production and density of species during five years. Also, there is a significant difference between the exclosure and grazed areas in terms of all the factors examined in this research. The percentage of coverage, production and density of the perennial grasses and forbs in the exclosure region was higher than in the grazed region. The research results over five years showed that when autumn and winter rainfall and total rainfall and rainfall in the growing season were greater, an increasing trend was also seen in vegetation characteristics.

    Keywords: Monitoring, Evaluation Of Rangelands, Rangeland Management, Mazandaran Province, Asbchar Site
  • فرج الله فتح الله پور، فواد عشقی*، سلیمان کریمی
    مقدمه و هدف

    رشد اقتصادی، هرچند تنها معیار توسعه اقتصادی نمی باشد، ولی اهمیت آن همواره بیش از سایر شاخص های توسعه بوده است. افزایش تولید، بیان دیگری از رشد اقتصادی است. امروزه، بهره وری به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار بر شرایط اقتصادی کشورها مطرح است. چرا که بهبود بهره وری ضمن افزایش تولید ناخالص داخلی و رقابت پذیری کشورها موجبات افزایش رفاه عمومی را نیز فراهم می کند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثرگذاری و رتبه بندی موانع بهره وری در زیربخش های کشاورزی و صنعت در استان مازندران می باشد.

    مواد و روش ها

     به‎منظور بررسی موانع و آسیب های اثرگذار بر بهره وری در استان مازندران، 65 پرسشنامه توسط خبرگان و مدیران عالی رتبه دستگاه های اجرایی استان مازندران در تابستان 1401 تکمیل گردید. به منظور برآورد نتایج، از روش تحلیل سلسله مراتبی و نرم افزار Expert Choice و جهت بررسی اثر هرکدام از معیارها و زیرمعیارهای مربوطه بر سایر موانع از معادلات ساختاری و نرم افزار Smart PLS استفاده شد.

    یافته ها

    وزن نرمال شده به دست آمده از نتایج تحلیل سلسله مراتبی برای معیارهای موانع محیطی، موانع سازمانی و موانع فردی به‎ ترتیب، 1/00، 0/966 و 0/983 می باشد که بیشترین وزن مربوط به معیار موانع محیطی و کمترین وزن مربوط موانع سازمانی است. نتایج به دست آمده از تحلیل عاملی نشان داد که فرضیه موانع محیطی بر موانع فردی موثر است و فرضیه موانع سازمانی بر موانع محیطی تاثیر دارد، معنی دار است.

    نتیجه گیری

    نتایج تحلیل سلسله مراتبی نشان داد که پایین بودن مهارت های رهبری مدیران از زیرمعیارهای موانع فردی، فقدان سیستم مناسب ارزیابی عملکرد از زیرمعیارهای موانع سازمانی و اطلاعات ناقص عملکرد از زیرمعیارهای موانع محیطی، بالاترین اهمیت را در میان سایر زیرمعیارها دارند و از مهم ترین موانع و آسیب های اثرگذار بر بهره وری در استان مازندران می باشد. به‎طور کلی، بر طبق نتایج به دست آمده موانع محیطی از میان سه معیار مطرح شده، بالاترین اهمیت را از دیدگاه مقامات عالی رتبه سازمان های استان مازندران دارد؛ همین طور، براساس نتایج معادلات ساختاری، موانع محیطی بر موانع فردی و موانع سازمانی بر موانع محیطی موثر می باشد.

    کلید واژگان: استان مازندران, برنامه عملیاتی, تحلیل سلسله مراتبی, موانع سازمانی, معادلات ساختاری
    Farajollah Fathollahpour Kami, Foad Eshghi*, Soleyman Karimi
    Introduction and objectives

    Although economic growth is not the only criterion of economic development, its importance has always been more than other indicators of development. Increasing production is another expression of economic growth. Today, productivity is considered as one of the influencing factors on the economic conditions of countries. Because improving productivity while increasing the gross domestic product and competitiveness of countries also increases public welfare. The aim of this study is to examine the effectiveness and ranking of productivity barriers in the agricultural and industrial sub-sectors in Mazandaran Province.

    Material and Methods:

     In order to examine the obstacles and damages affecting productivity in Mazandaran Province, 65 questionnaires were completed by experts and senior managers of the executive bodies of Mazandaran Province in the summer of 2022. In order to estimate the results, the method of Analytic Hierarchy Process and Expert Choice Software and to examine the effect of each of the relevant criteria and sub-criteria on other obstacles from Structural Equation Medelling and Smart PLS software was used.

    Results

    The normalized weight obtained from the results of the AHP for the criteria of environmental barriers, organizational barriers and individual barriers is 1.00, 0.966 and 0.983, respectively, with the highest weight corresponding to the criterion of environmental barriers and the lowest weight related to organizational obstacles. The results of the factor analysis showed that the environmental barrier hypothesis affects individual barriers and the organizational barrier hypothesis affects environmental barriers are meaningful؛

    Conclusion

    The results of the Analytic Hierarchy Process showed that low leadership skills of managers from individual barrier sub-criteria, lack of proper performance evaluation system from organizational barrier sub-criteria and incomplete performance information from environmental barrier sub-criteria are of the highest importance among other sub-criteria and and the most important barriers and damages affecting productivity in Mazandaran Province. In general, according to the obtained results, among the three mentioned criteria, environmental barriers have the highest importance from the point of view of high-ranking officials of organizations in Mazandaran province; Also, based on the results of SEM, environmental barriers are effective on individual barriers and organizational barriers are effective on environmental barriers.

    Keywords: Analytic Hierarchy Process, Mazandaran Province, Operational plan, Organizational barriers, Structural equation modelling
  • علی شاهنظری*، سونیا صادقی

    آب بندان ها نقش مهمی در تامین آب مورد نیاز بخش وسیعی از اراضی شالیزاری دارند. این سازه های بومی علاوه بر تامین آب مصرفی، نقش مهمی در تغذیه آب زیرزمینی و جلوگیری از افت تراز سطح آب زیرزمینی ایفا می کنند، لذا حفظ و نگهداری و بازسازی آن ها بسیار مهم است. در تحقیق حاضر با مشاهده نقشه پراکندگی آب بندان های استان مازندران، محدوده ای از زیر حوزه آبخیز هراز با داشتن حدود 41 آب بندان انتخاب گردید. برای این منظور 20 آب بندان به عنوان تیمار موردبررسی قرار گرفتند سپس رواناب حوزه آبخیز برای دوره های بازگشت مختلف با استفاده از مدل SWMM محاسبه و از نتایج به دست آمده برای کل آب بندان های محدوده طرح استفاده شد. بر مبنای نتایج به دست آمده، لایروبی و بهسازی کلیه آب بندان های منطقه از یک تا دو متر، سبب جمع آوری رواناب حاصل از بارش تا دوره بازگشت 50 ساله و افزایش سطح زیر کشت اراضی شالیزاری و به تبع آن افزایش درآمد و سود اقتصادی خواهد شد. لذا می توان با جمع آوری رواناب در فصول غیر زراعی و استفاده از آن در فصول زراعی گام مهمی در استفاده بهینه از منابع آبی برداشت هم چنین میزان تولید محصولات غالب منطقه را افزایش داد که منجر به افزایش درآمد ناخالص کشاورزان نیز خواهد شد.

    کلید واژگان: آب بندان, استان مازندران, بهسازی, جمع آوری رواناب
    Ali Shahnazari*, Sonia Sadeghi

    Water ponds play an important role in providing water needed for a large part of paddy lands. In addition to providing drinking water, these native structures play an important role in feeding underground water and preventing the drop of the underground water level, so their preservation is very important. In this research, by observing the distribution map of water ponds in Mazandaran province, a range of Haraz catchment with about 41 water ponds was selected. For this purpose, 20 water ponds were examined, then the catchment runoff was calculated for different return periods using the SWMM model, and the obtained results used for all the water ponds in the project area. Based on the obtained results, improvement of all water ponds in the region from one to two meters will collect the runoff from rainfall up to the return period of 50 years and increase the cultivated area of paddy fields. Therefore, by collecting runoff in non-agricultural seasons and using it in agricultural seasons, an important step can be taken in the optimal use of water resources, as well as increasing the amount of production of the dominant crops in the region.

    Keywords: Water ponds, Mazandaran province, improvement, runoff
  • محمدعلی آشکار آهنگرکلایی*، ایرج ملک محمدی، محمود حسینی

    توسعه کشاورزی همواره به عنوان یکی از ابعاد توسعه پایدار روستایی مورد تاکید بوده است. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف، شناسایی و تبیین عوامل موثر بر توسعه کشت مرکبات در مازندران انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق را 200 نفر از کارشناسان فعال در حوزه مرکبات سازمان جهاد کشاورزی و واحدهای تابعه و 148238 نفر از باغداران مازندران تشکیل دادند که با استفاده از فرمول کوکران به ترتیب 127 نفر از کارشناسان و 306 نفر از باغداران به روش نمونه گیری در دسترس و به طور تصادفی انتخاب شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه بود که روایی آن به صورت صوری و محتوایی توسط گروهی از متخصصان و کارشناسان تایید شد. جهت تعیین پایایی پرسشنامه از آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار آن 912/0 محاسبه شد. نتایج حاصل از تحلیل عاملی اکتشافی بر روی 43 متغیر توسعه کشت مرکبات  نشان داد که شش عامل را به عنوان عوامل اصلی وجود دارد. این عوامل به ترتیب عبارت بودند از: زیست محیطی، فنی، اقتصادی، ساختاری، اجتماعی و فرهنگی-آموزشی در مجموع 8/51 از واریانس کل عوامل تاثیرگذار بر توسعه مرکبات را تبیین کرده اند. در نهایت با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهادهایی کاربردی ارائه گردیده است. به علاوه، با استفاده از نرم افزار LISREL8.8 عوامل موثر بر توسعه کشت مرکبات مورد تایید قرار گرفتند.

    کلید واژگان: توسعه مرکبات, تحلیل عاملی اکتشافی, تحلیل عاملی تاییدی, استان مازندران
    MohammadAli Ashkar Ahangarkolaee *, Iraj Malak Mohammadi, Seyed Mahmood Hoseini

    Agricultural development has been emphasized as one of the dimensions of sustainable rural development. In this regard, this research was conducted with the aim of identifying and explaining the factors affecting the development of citrus cultivation in Mazandaran. The statistical population of this research was made up of 200 experts active in the citrus field of the Agricultural Jihad Organization and its subordinate units and 148,238 gardeners in Mazandaran. that Using the Cochran formula, 127 experts and 306 gardeners respectively were sampled in Available and randomly selected. The data collection tool was a questionnaire whose validity was confirmed by a group of specialists and experts. The tool of data collection was a questionnaire whose validity was confirmed by a group of specialists and experts.  Also, Cronbach's alpha was used to determine the reliability of the questionnaire, which that showed the value was calculated as 0.912. The results of exploratory factor analysis on 43 variables of citrus cultivation showed that six factors were identified as the main factors that Include: environmental, technical, economic, structural, social and cultural-educational, in total, they explained 51.8 of the total variance of factors affecting the development of citrus fruits. Finally, according to the obtained results, practical suggestions have been presented. Addition to, using LISREL 8.8 software, the factors affecting the development of citrus cultivation were confirmed.

    Keywords: Citrus development, Exploratory Factor Analysis, Confirmatory Factor Analysis, Mazandaran province
  • طاهر عزیزی خالخیلی*، فاطمه رزاقی، میثم منتی زاده
    گیاهان دارویی نه تنها از لحاظ اقتصادی بلکه همچنین به خاطر تامین سلامت جامعه مورد توجه می باشند. علی رغم توسعه کشت گیاهان دارویی در چند سال اخیر در استان مازندران، یکی از چالش های مهم پیش روی کشاورزان، بازاریابی محصولات است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی چالش ها و راهکارهای بازاریابی محصولات گیاهان دارویی از دیدگاه کشاورزان استان مازندران اجرا شده است. جامعه آماری شامل کشاورزان تولیدکننده گیاهان دارویی در سطح چهار شهرستان ساری، نکا، بهشهر و گلوگاه در شرق مازندران بودند که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد 339 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شد. پژوهش حاضر از نظر رویکرد، کمی و از نظر جمع آوری داده ها از نوع توصیفی- پیمایشی است. نتایج تحقیق نشان داد که کشاورزان عمدتا تولیدات خود را از طریق خرده فروشی، واسطه ها، و یا عطاری ها به فروش می رسانند. مهم ترین چالش های کشت و بازاریابی گیاهان دارویی از نظر کشاورزان عبارت بودند از هزینه بالای نهاده های تولید، تعداد کم کارگاه های فرآوری و بسته بندی، صادرات کم بین المللی، ناتوانی در جذب اعتبارات، آگاهی کم کشاورزان با بازاریابی گیاهان دارویی. از نظر آنها راهکارهایی مانند اعطای تسهیلات بانکی کم بهره، راه اندازی کارگاه های فرآوری، آموزش و توانمندسازی کشاورزان در زمینه بازاریابی، تسهیل صدور مجوزها، ایجاد بازارهای دایمی و موقتی فروش مستقیم، خرید تضمینی توسط دولت و ارایه سوبسیدهای مصرفی، می تواند بازاریابی گیاهان دارویی در سطح استان را بهبود دهد
    کلید واژگان: گیاهان دارویی, چالش ها و راهبردها, فروش و بازاریابی, استان مازندران
    Taher Azizi-Khalkheili *, Fatemeh Razzaghi Borkhani, Meysam Menatizadeh
    Medicinal plants not only have economic advantages but also can improve social health. In spite of developing the plantation of medical plants throughout Mazandaran province, one of the main challenges of that the farmers are faced is the marketing of their products. Present study aimed to analyze marketing of medical plants products, and to present appropriate marketing strategies based on farmers’ views. Statistical population included the farmers who were cultivating medical plants in the eastern part of Mazandaran province (Sari, Neka, Behshahr and Galogah Township). 339 farmers were selected as sample by stratified random sampling using the Krejcie and Morgan table. Descriptive and quantitative research method, survey technique and questionnaire tool were used to collect data. The research results showed that farmers mainly sell their products through retailing, brokers, or medicinal herbs sellers. The most important challenges in the cultivation and marketing of medicinal plants have been the high cost of production inputs, the small number of processing and packaging workshops, low international exports, the inability to access to financial credits, and the low awareness of farmers about the marketing of medicinal plants. based on the farmers’ view, strategies such as granting low-interest financial credits, setting up processing workshops, training and empowering farmers in the field of marketing, facilitating the issuance of licenses, creating permanent and temporary markets for direct sales, guaranteed purchase by the government and providing consumption subsidies, can improve marketing of medicinal plants
    Keywords: Medicinal plants, Challenges, strategies, Marketing, Mazandaran Province
  • رضا سلیمان نژاد، امیرحسین علی بیگی*، لاله صالحی
    یکی از سیاست های توسعه ای متناسب با شرایط مناطق روستایی گردشگری پایدار کشاورزی است. اکثر کشورهای جهان نیز این نوع گردشگری را به عنوان راهبردی نوین برای توسعه نواحی روستایی مدنظر قرار داده اند، اما پایداری گردشگری کشاورزی در ایران و به خصوص استان مازندران قابل تردید است. این پژوهش توصیفی- همبستگی با هدف تبیین پایداری گردشگری کشاورزی در غرب استان مازندران و متغیرهای تاثیرگذار بر آن انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش 72 نفر از کشاورزان دارای سایت گردشگری کشاورزی در غرب استان مازندران بودند که به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ای محقق ساخته بود که بر اساس مبانی نظری و سه مرحله دلفی از طریق مصاحبه با 21 نفر از کارشناسان حوزه گردشگری کشاورزی در سازمان های مختلف که به صورت هدفمند انتخاب شدند، 86 شاخص در قالب ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست محیطی شناسایی گردید. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه به تایید پانل متخصصان رسید و پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. به منظور بررسی میزان پایداری از طبقات پنج گانه پرسکات-آلن استفاده شد. نتایج نشان داد که وضعیت گردشگری کشاورزی در غرب مازندران ناپایدار است. این پایداری در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی تقریبا ناپایدار و از لحاظ اقتصادی از پایداری متوسط برخوردار می باشد. شهرستان تنکابن نسبت به رامسر و چالوس از پایداری بهتری در سه بعد اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی برخوردار بود؛ اما این اختلاف بر اساس آزمون تجزیه و تحلیل واریانس یکطرفه معنی دار نبود. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که سه متغیر اندازه مزرعه، سابقه فعالیت در زمینه گردشگری کشاورزی و درآمد بیشترین تاثیر را بر دیدگاه کشاورزان در ارتباط با پایداری گردشگری کشاورزی داشته اند. لازم است جهت توسعه گردشگری کشاورزی به اصول پایداری و ابعاد مختلف آن توجه شود تا ضمن بهره مندی از مزایای آن از آسیب ها در راستای توسعه پایدار جلوگیری شود.
    کلید واژگان: توسعه روستایی, گردشگری کشاورزی, پایداری, استان مازندران
    Reza Soleimannejad, Amirhossein Alibaygi *, Laleh Salehi
    One of the development policies tailored to the conditions of rural areas is sustainable agricultural tourism. Most countries of the world have considered this type of tourism as a new strategy for the development of rural areas, but the sustainability of agricultural tourism in Iran, especially in Mazandaran province, is doubtful. This descriptive-correlation study was conducted to explain the sustainability of agricultural tourism in the west of Mazandaran province and the variables affecting it. The statistical population of the study was 72 farmers with agricultural tourism sites in the west of Mazandaran province who were selected by multi-stage cluster sampling method. The data collection tool was a researcher-made questionnaire that was based on theoretical foundations and three Delphi stages through interviews with 21 experts in the field of agricultural tourism in various organizations that were purposefully selected, 86 indicators in the terms of social, economic, cultural and environmental dimensions were identified. The face and content validity of the questionnaire was confirmed by a panel of experts and the reliability of the questionnaire was confirmed by Cranach's alpha. The Prescott-Allen five classes were used to evaluate the degree of stability. The results showed that the situation of agricultural tourism in western Mazandaran is unstable. This sustainability in social, cultural and environmental dimensions is almost unstable and economically moderate. Tonekabon city had better stability in three dimensions of social, cultural and environmental than Ramsar and Chalous cities, but this difference was not significant according to ANOVA test. The results of multiple regression analysis also showed that the three variables of farm size, history of activity in the field of agricultural tourism and income had the greatest impact on farmer's views regarding the sustainability of agricultural tourism. In order to develop agricultural tourism, it is necessary to pay attention to the principles of sustainability and its various dimensions in order to avoid harm in the direction of sustainable development while enjoying its benefits
    Keywords: Rural Development, Agricultural Tourism, Sustainability, Mazandaran province
  • حسن نصرالله زاده ساروی، محمود حافظیه*، ارژنگ جوادی، رضا صفری، مریم قیاسی، آسیه مخلوق، مهدیه بالوئی، علی نکوئی فرد، محمدمیثم صلاحی اردکانی، ایوب داودی لیمونی

    این مطالعه به کیفیت آب ورودی و خروجی پنج کارگاه منتخب پرورش ماهی قزل آلای رنگین کمان در استان مازندران (هراز، چالوس، تنکابن و ساری) براساس پارامترهای محیطی طی چهار فصل  طی سال های 1401-1400پرداخت. 40 نمونه آب بر اساس روش های استاندارد اندازه گیری شد. طبق نتایج، دامنه تغییرات شامل دمای آب (0/24-0/3 درجه سانتی گراد)، دمای هوا (0/25-0/2 درجه سانتی گراد)، DO (24/12-16/6 میلی گرم بر لیتر)، BOD5 (76/2-24/0 میلی گرم بر لیتر)، COD (70/93-40/2 میلی گرم بر لیتر)، EC (783-284 میکروزیمنس بر سانتی متر)، کدورت (0/220-12/1 نفلومتری)، TSS (288-2 میلی گرم بر لیتر)، pH (62/8-44/7)، فسفرکل (12/2-20/0 میلی گرم بر لیتر)، فسفات (206/0-01/0 میلی گرم بر لیتر)، آمونیم (538/0-012/0 میلی گرم بر لیتر)، آمونیاک (018/0-001/0 میلی گرم برلیتر)، نیتریت (426/0-001/0 میلی گرم بر لیتر)، نیترات (10/6-52/0 میلی گرم بر لیتر)، تعداد کلیفرم مدفوعی (CFU/100ml1000-6) و شاخص کیفیت آب (WQIIR) (0/91-0/62) بود. کیفیت آب این رودخانه براساس میانگین پارامترهای آلودگی آلی (BOD5 و COD) در کلاسIII (آلودگی کم) قرار گرفت و فعالیت های انسانی، یکی از عوامل اصلی در افزایش مواد آلی رودخانه نبود. غلظت آمونیم و نیتریت در حد مجاز کیفیت رودخانه بوده اما غلظت فسفات در تمام ایستگاه های ورودی و خروجی و فصول مختلف بیش از حداکثر مجاز رودخانه های عاری از آلودگی بود. براساس نتایج مقادیر شاخص کیفیت آب را در محدوده 91-62 را نشان داد. 5/7 درصد از کل داده ها و نیز میانگین کل این شاخص بیانگر کیفیت نسبتا خوب آب ورودی و خروجی کارگاه های پرورش ماهی بود. بالاترین کیفیت آب (کیفیت بسیارخوب)، در 5/12 درصد از داده ها ثبت شد که عمدتا در ورودی های کارگاه های پرورش ماهی مشاهده شد. اگرچه شاخص کیفیت خروجی کارگاه ها کمتر از ورودی آن بوده است، اما در طبقه کیفیت خوب قرار گرفتند. به طور کلی، میانگین WQIIR (6/6±4/77) در کل ایستگاه های ورودی و خروجی بیانگر آن است که آب این کارگاه های پرورش ماهی، برای پرورش ماهی و حیات وحش و برای پرورش قزل آلای رنگین کمان نیز مناسب است.

    کلید واژگان: پارامترهای محیطی, کیفیت آب, کارگاه های پرورش قزل آلا, استان مازندران
    Hassan Nasrollahzadeh Saravi, Mahmoud Hafezieh*, Arzhang Javadi, Reza Safari, Maryam Ghiasi, Asieh Makhlough, Mahdieh Baloei, Ali Nekuiefard, MohamdMeysam Salahi, Ayob Davodi

    The aim of the study was to determine the quality of the inlet and outlet water of five selected rainbow trout breeding farms in Mazandaran Province (Haraz, Chalous, Tonekabon, and Sari) based on environmental parameters during four seasons in 2021-2022. Forty samples were collected and measured based on standard methods. According to the results, the range of water temperature (3.0-24.0°C), air temperature (2.0-25.0°C), DO (6.16-12.24 mg/l), BOD5 (0.24-2.76 mg/l), COD (2.40-93.70 mg/l), EC (284-783 µs/cm), turbidity (1.12-220-0 NTU), TSS (2-288 mg/l), pH (7.44-8.62), total phosphorus (0.2-2.12 mg/l), phosphate (0.01-0.206 mg/l), ammonium (0.012-0.538 mg/l), ammonia (0.001-0.018 mg/l), nitrite (0.001-0.426 mg/l), nitrate (0.52-6.10 mg/l), fecal coliform count (6-1000 CFU/100ml) and water quality index (WQIIR) (62.0-91.0) were registered. The water quality of this river was placed in class III (low pollution) based on the average parameters of organic pollution (BOD5 and COD) and human activities were not one of the main factors in the increase of organic matter in the river. The concentration of ammonium and nitrite was within the threshold limit, but the concentration of phosphate in all the inlet and outlet stations and in different seasons was more than the maximum limit of unpolluted rivers. The results showed that the WQIIR was in the range of 62-91. 7.5% of the total data and the mean of this index indicated the relatively good quality of the inlet and outlet water of the rainbow trout breeding farms. The highest quality of water, i.e. very good quality, is recorded in 12.5% of all data, which is observed at the inlet water of rainbow trout breeding farms. The outlet quality index of the farms was lower than its inlet, but it was categorized as good quality. The overall WQIIR (77.4±6.6) in all inlet and outlet stations indicates that the water of this farm is suitable for fish and wildlife and also suitable for rainbow trout breeding.

    Keywords: Environmental parameters, Water quality, Rainbow trout breeding farms, Mazandaran Province
  • عارف رسولی، قربان وهاب زاده کبریا*، سید رمضان موسوی، سید حسین روشان
    مقدمه

    گردشگری، صنعتی درآمد زا، دارای صرفه اقتصادی و همراه با تبادل اجتماعی، فرهنگی و در عین حال، شامل کمترین آلودگی های محیط زیست است. ژیوتوریسم یا زمین گردشگری، اولین بار در ابتدای دهه 1990، به عنوان مطالعه مکانی مخصوص که دارای پدیده های آشکار زمین شناسی و ژیومورفولوژی است، به کار رفت. امروزه توسعه گردشگری در سراسر جهان، توجه زیادی را به خود معطوف کرده است، زیرا گردشگری به صنعتی تبدیل شده است که مزایای زیادی هم برای میزبان و هم برای بازدیدکننده به همراه دارد. این صعنت، به عنوان منبع اصلی اشتغال، رشد بخش خصوصی و توسعه زیرساخت ها در بسیاری از کشورها تبدیل شده است. هدف این پژوهش، بررسی قابلیت های ژیوتوریسم منطقه خطیرکوه واقع در شهرستان سوادکوه استان مازندران، با استفاده از تحلیل ترکیبی SWOT-ANP و QSPM است.

    مواد و روش ها

    به لحاظ مراحل انجام کار، این پژوهش، از نوع توصیفی-تحلیلی است. شیوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و مطالعات میدانی از نوع پیمایشی (مصاحبه و پرسشنامه) و چارچوب نظری نیز با استفاده از روش اسنادی انجام گرفت. به منظور انجام پژوهش، پرسشنامه ای شامل 83 سوال طراحی شد که به چهار قسمت اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و اکولوژیکی و قابلیت ژیوتوریسم، تقسیم شد که چند سوال نیز در پایان پرسشنامه، مربوط به پیشنهاد و راهکار آورده شده است. پرسشنامه طراحی شده، بعد از آزمون پایایی و روایی آن، در اختیار 71 نفر از افراد محلی، کارکنان، کارشناسان و دانشجویان قرار گرفت که هر یک از سوال های پرسشنامه به صورت چهار گزینه ای و بر اساس مقیاس لیکرت طراحی شدند. سپس، با استفاده از تحلیل SWOT، نقاط قوت، ضعف، تهدیدها و فرصت های منطقه در زمینه ژیوتوریسم مشخص شد و با استفاده از روش فرایند تحلیل شبکه ای، وزن دهی و اولویت بندی شده و در نهایت، راهبرد های توسعه ژیوتوریسم در منطقه مشخص شدند.

    نتایج و بحث

    نتایج نشان داد که مجموع امتیازات وزن دار نقاط قوت (S) و ضعف (W) به ترتیب 2.88 و 2.55 و مجموع امتیازات وزن دار فرصت ها (O) و تهدیدها (T) نیز به ترتیب 2.92 و 2.39 به دست آمد. بر اساس نتایج روش برنامه ریزی راهبردی کمی (QSPM)، اولویت بندی این راهبردها با مجموع امتیازهای 29.283، 28.350، 27.744، 26.877 و 26.534 به ترتیب شامل راهبردهای ST6، SO1، SO7، WO2 و WO1 هستند. همچنین، با توجه به این که مجموع امتیازات SO بیشتر از WT بوده است، راهبرد مناسب برای تدوین برنامه ریزی توسعه ژیوتوریسم در منطقه، راهبرد تهاجمی خواهد بود. طبق تحلیل ANP، اولویت نهایی راهبرد هایی مثل بهره گیری و جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی، جلب همکاری نهاد های دولتی در تخصیص منابع مالی برای توسعه زیرساخت های گردشگری منطقه، سرمایه گذاری در بخش های زیربنایی، ایجاد مشاغل جدید برای مردم بومی، سرمایه گذاری مناسب در بخش های فرهنگی و آموزش مردم بومی برای ارتباط برقرار کردن با گردشگران، بوده است که مناسب تر از سایر راهبرد ها تشخیص داده شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اولویت راهبردهای پیشنهادی برای منطقه، می توان بیان کرد که برای توسعه پایدار ژیوتوریسم، باید مشوق هایی برای بخش خصوصی منطقه خطیرکوه در نظر گرفت. زیرا سرمایه گذران خصوصی با ورود به این صنعت، به دنبال به دست آوردن عایدی بیشتر هستند و همین موضوع آن ها را ناگزیر به ارایه خدمات مناسب می کند. متاسفانه مشوق چندانی برای مشارکت بخش خصوصی در صنعت گردشگری به خصوص در بحث ژیوتوریسم در ایران و طبیعتا در منطقه خطیر کوه وجود ندارد. در صورت رفع مشکلات ناشی از عدم واگذاری ها به بخش خصوصی و امکانات زیربنایی، شاهد توسعه پایدارتر در منطقه خواهیم بود.

    کلید واژگان: استان مازندران, برنامه ریزی, پرسشنامه, راهبرد, گردشگری
    Aref Rasouli, Ghorban Vahabzadeh Kebria *, Sayed Ramazan Musavi, Sayed Hussein Roshun
    Introduction

    Income-generating industrial tourism is economically viable, with social and cultural exchange, and at the same time contains the least environmental pollution. Geotourism was first used in the early 1990s to study a special place containing obvious geological and geomorphological phenomena. Today, the development of tourism around the world has attracted a lot of attention because tourism has become an industry that brings many benefits to both the host and the visitor. This industry has become the main source of income, employment, private sector growth and infrastructure development in many countries. The purpose of this study is to investigate the capabilities and capabilities of geotourism in Khatirkuh region located in Savadkuh city of Mazandaran province using the combined SWOT-ANP and QSPM analysis. 

    Materials and methods

    In terms of the work steps, this research is descriptive-analytical. The method of data collection was library and survey type field studies (interviews and questionnaires) and the theoretical framework was also done using documentary method. In order to carry out the research, a questionnaire containing 83 questions was divided into four parts: economic, social, environmental and ecological and the ability of geotourism, and some questions related to suggestions and solutions are given at the end of the questionnaire. The designed questionnaire, after its reliability and validity test, was given to 71 local people, employees, experts and students, and each of the questions in the questionnaire were designed as four options based on a Likert scale. Then, using SWOT model, the strengths, weaknesses, threats and opportunities of the region in the field of geotourism were identified and prioritized and prioritized using the network analysis process method. Finally, geotourism development strategies were identified using SWOT-ANP. 

    Results and discussion

    The results showed that the total weighted scores of strengths (S) and weaknesses (W) were 2.881 and 2.549, respectively, and the total weighted scores of opportunities (O) and threats (T) were 2.922 and 2.39, respectively. Given that the total SO scores are higher than the WT, an appropriate strategy for geotourism development planning in the region would be an aggressive strategy. Also, based on the results of quantitative strategic planning method (QSPM), the prioritization of these strategies with total points of 29.283, 28.350, 27.744, 26.877 and 26.534 respectively include ST6, SO1, SO7, WO2 and WO1 strategies. Financial resources for developing the region's tourism infrastructure, investing in infrastructure, creating new jobs for indigenous peoples, investing well in cultural sectors, and educating indigenous peoples to connect with tourists were identified more than other strategies. 

    Conclusion

    Considering the priority of the proposed strategies for the region, it can be said that for the sustainable development of geotourism, incentives should be considered for the private sector of Khatirkoh region, because private investors are looking for more income by entering this industry, and this is their issue. makes it necessary to provide appropriate services. Unfortunately, there is not much incentive for the participation of the private sector in the tourism industry, especially in the field of geotourism in Iran and naturally in the Khatir-Kuh region. If the problems caused by not handing over to the private sector and infrastructure facilities are solved, we will witness a more sustainable development in the region.

    Keywords: Mazandaran province, planning, questionnaire, Strategy, tourism
  • Narges Mahdiee *, Majid Fani, Majid Fattahi

    Despite the fact that Mazandaran province is one of the important hubs of flower and plant production in Iran, has a high potential for flower and plant production and is adjacent to most consumer countries in the world (e.g., Russia), it does not play a significant role in the field of export. So, this research aimed to design an export development model for the industry of ornamental plants and flowers in Mazandaran province using a qualitative approach. Data required were collected with in-depth semi-structured interviews. The interviewees included 16 experts and activists of the export of ornamental plants and flowers in Mazandaran province who were selected by the snowball method based on the theoretical saturation index. The data were analyzed and the conclusions were drawn by the grounded theory approach which provides a limited theory. The data analysis was performed in three stages: open, axial, and selective coding. The paradigmatic model derived from the findings of the research includes causal conditions, strategies and consequences, intervening conditions, and contextual conditions. The analysis of the data showed that the model for the development of the export of ornamental plants and flowers from Mazandaran province is composed of 19 factors including export hydrocephalus, technology, and experience and commitment as causal conditions, management capabilities, export terminal, targeted modeling (leading countries benchmark), networking, processing, competitive strategies, export marketing and branding, and hard and soft infrastructures as strategies, business diplomacy and sustainable economic growth as consequences of implementation of strategies, business environment and formalization-centralization of export structure as contextual conditions, and finally global red ocean and global evolution as intervening conditions. How they relate to each other is presented in the final model.

    Keywords: Export development, grounded theory, infrastructure, Mazandaran province, Ornamental plants
  • مهدی پارسامنش، سید یوسف پیغمبری*، پرویز زارع، یوسف جورسرا

    در این مطالعه ترکیب صید و میزان صید به ازای واحد تلاش (CPUE) ماهیان مولد خاویاری صید شده توسط تور گوشگیر در صیدگاه های استان مازندران در دو ناحیه 3 و 5 بررسی گردید. نمونه برداری و جمع آوری اطلاعات ماهیان مولد خاویاری با استفاده از تورهای گوشگیر با اندازه چشمه 150 میلیمتر از انجام گردید. نتایج آزمون کای اسکویر نشان داد که بین زمان و مکان صید ماهیان مولد قره برون و اوزون برون صید شده ارتباط معنی داری وجود داشت (P<0.05). بین زمان و مکان صید با میزان فراوانی ماهیان مولد قره برون صید شده بین ناحیه های 3 و 5 با فصول بهار و پاییز ارتباط معنی داری وجود داشت (P<0.05). بین زمان و مکان صید با میزان فراوانی ماهیان مولد اوزون برون صید شده بین ناحیه های 3 و 5 تنها با فصل زمستان ارتباط معنی داری وجود داشت (P<0.05). نتایج مقایسه میانگین میزان صید به ازای واحد تلاش ماهیان مولد اوزون برون صید شده در مناطق و فصول مختلف صیادی نشان داد که بین میزان صید به ازای واحد تلاش ماهیان مولد اوزون برون صید شده در ناحیه های 3 و 5 اختلاف معنی داری وجود دارد (P<0.05). همچنین بین میزان صید به ازای واحد تلاش ماهیان مولد قره برون صید شده در ناحیه های 3 و 5 (P<0.05) و بین میانگین های میزان صید به ازای واحد تلاش ماهیان مولد قره برون صید شده در فصول بهار و پاییز با فصل زمستان اختلاف معنی داری وجود داشت (P<0.05). از آنجا که مولدین خاویاری صید شده متعلق به گونه های اوزون برون و قره برون دارای بیشترین تعداد در مقایسه با سایر گونه ها بودند، بنابراین نتایج نشان دهنده تاثیرگذاری فاکتورهای زمانی-مکانی زیستگاه ها بر مولدین آنها می باشد.

    کلید واژگان: تلاش صیادی, تاس ماهی, مولد, تور گوشگیر, استان مازندران, دریای خزر
    Mehdi Parsamanesh, ‪Seyed Yousef Paighambari‬*, Parviz Zare, Yousef Joursara

    In this study, the catch composition and the catch per unit effort (CPUE) of sturgeon spawners caught by the gill net were investigated in the fishing grounds of Mazandaran province in two regions 3 and. Sampling and data collection of sturgeon spawning fish was done seasonally from 7 fishing grounds using gill nets with a mesh size of 150 mm. The results of the Chi-square test showed that there was a significant relationship between the time and place of Caught Persian sturgeon and Starry sturgeon (P<0.05) There was a significant relationship between the time and place of fishing with the abundance of fish spawners caught between regions 3 and 5 with spring and autumn seasons (P<0.05). There was a significant relationship between the time and place of fishing with the abundance of Starry sturgeon spawners caught between regions 3 and 5 only in the winter season (P<0.05). Also, a significant difference was observed between the amount of catch per unit effort of the spawning fishes caught in regions 3 and 5 (P<0.05) and between the averages of the catch per unit effort of the spawning fishes caught in the spring and summer seasons. Also, there was a significant difference between autumn and winter (P<0.05). Since the spawners of the caught sturgeon belonging to the Starry sturgeon and Persian sturgeon had the highest number compared to other species, so the results show the influence of the spatio-temporal factors of the habitats on their spawners.

    Keywords: Fishing effort, Spawner, Sturgeon, Gillnet, Mazandaran Province, Caspian Sea
  • علی شاه نظری*، درسا دریکنده، فاطمه جعفری صیادی، مهدی کیخا، محمدرضا آلاشتی، سونیا صادقی

    در مطالعه حاضر، به منظور بهره برداری بهینه از منابع آب و خاک استان مازندران متناسب با پتانسیل منطقه، از روش تطبیقی- مقایسه ای استفاده شد. بدین منظور ابتدا به شناسایی وضع موجود استان در قالب منابع آب و خاک و الگوی کشت پرداخته شد و در گام بعد با مقایسه و انطباق دیگر مناطق جهان که از نظر اقلیمی شرایطی مشابه با استان مازندران دارند، الگوبرداری از تجربیات آن کشورها در زمینه کشت محصولات متناسب با پتانسیل منطقه، صورت پذیرفت. نتایج حاصل از فاز تطبیق نشان داد که در مجموع 158 نقطه بر روی زمین تراز اقلیمی مشابه با استان مازندران داشتند. بر اساس نتایج تطبیقی مقایسه ای به دست آمده، الگوی کشت فعلی در استان مازندران باید متناسب با منابع آب و خاک، اندکی تغییر یابد. سطح زیر کشت محصولاتی همچون پنبه که در گذشته نیز در این استان مورد پسند کشاورزان بوده است می تواند به عنوان محصولی مناسب برای صنایع نساجی، دوباره در این استان افزایش پیدا کند. همچنین درختی چون زیتون که قابلیت استفاده در زمینه های مختلف (خام خوری، روغن گیری و علوفه دام) دارد و با توجه به اینکه در اقلیم مازندران در بسیاری از مناطق کوهپایه ای این استان گونه های روغن گیری زیتون عملکرد مناسبی از خود نشان داده ، این محصول نیز قابل پیشنهاد است. همچنین امکان پذیری کشت چند محصول جدید در استان مازندران که از طریق مصاحبه با اساتید دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری و بررسی طرح های پژوهشی نیز انجام شده که محصولاتی مانند گیاهان دارویی نیز پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: الگوی کشت, استان مازندران, روش تطبیقی, منابع آب و خاک
    Ali Shahnazari *, Dorsa Darikande, Fatemeh Jafari Sayadi, Mehdi Keykha, MohammadReza Alashti, Sonia Sadeghi

    In the present study, in order to optimally use the water and soil resources of Mazandaran province according to the potential of the region, the comparative method was used. For this purpose, the current situation of the province was first identified in terms of water and soil resources and the cultivation pattern, and in the next step, by comparing and adapting other regions of the world that have similar climatic conditions to Mazandaran province, modeling the experiences of those countries in the field of crop cultivation It was carried out according to the potential of the region. The results of the comparison phase showed that a total of 158 points on the earth had the same climate level as Mazandaran province. Based on the comparative results obtained, the current cultivation pattern in Mazandaran province should be slightly changed according to water and soil resources. The cultivated area of products such as cotton, which has been favored by farmers in this province in the past, can increase again in this province as a suitable product for the textile industry. Also, a tree like olive that can be used in different fields (eating raw, extracting oil and animal fodder) and considering that in Mazandaran climate, in many mountainous areas of this province, olive oil extracting species have shown good performance, Therefore, this product can also be recommended. Also, the possibility of growing some new crops in Mazandaran province, which was done through interviews with the professors of Sari University of Agricultural Sciences and Natural Resources and research projects, which products such as medicinal plants are also suggested.

    Keywords: Cultivation pattern, Comparative Method, Mazandaran province, water, soil resources
  • رامین فضل اولی*، هدیه پوریزدان خواه

    استان مازندران یکی از مهم ترین مناطق در زمینه ی تولید برنج و مرکبات در ایران است که بخشی از باغ ها و مزارع کشاورزی آن با آب های زیرزمینی آبیاری می شوند. با توجه به این امر که pH آب آبیاری تاثیر مهمی در عملکرد محصولات کشاورزی دارد، در این تحقیق، pH آب های زیرزمینی 300 حلقه چاه مربوط به شرکت آب منطقه ای استان مازندران، به صورت مکانی و زمانی در نوار ساحلی استان مازندران به مساحت 8252 کیلومترمربع از ابتدای سال 1391 تا پایان سال 1399، با استفاده از نرم افزار ArcGIS 10.7.1 با روش کریجینگ معمولی (OK) براساس میانگین pH در دوره های شش ماهه پهنه بندی شد. برای شناسایی مناطق با خطرپذیری بیشتر از روش کریجینگ شاخص (IK) استفاده شد. نتایج نشان داد که بهترین نیم تغییرنما برای پارامتر pH مدل Stable و Exponential است. طبقه بندی کلاس ها در روش OK براساس حساسیت مرکبات و برنج تعریف شد. نتایج نشان داد که در روش OK، میانگین درصد مساحت تحت کلاس های طبقه بندی pHهای 8/5>، 2/6-8/5، 8-2/6 و 8< به ترتیب برابر با صفر، 6/0، 5/83 و 9/15 درصد و در روش IK، میانگین درصد مساحت تحت کلاس های طبقه بندی با احتمال خطر آسیب پذیری 20-0، 40-20، 60-40 و 100-60 درصد به ترتیب برابر با 9/94، 8/4، 3/0 و صفر درصد بود. نقشه های حاصل از روش OK نشان دادند که در هیچ منطقه ای pH آب زیرزمینی اسیدی نیست و در کناره های غربی و شرقی استان شرایط قلیایی مشاهده شد. نقشه های حاصل از روش IK نشان دادند که در اکثر مناطق استان مازندران احتمال خطر آسیب پذیری براساس pH آب های زیرزمینی برای باغ های مرکبات و مزارع برنج منطقه مورد مطالعه، در محدوده ی 20-0 درصد قرار دارد و در بخشی های بسیار کمی در قسمت های شرقی استان احتمال خطر به 40-20 درصد می رسد. با توجه به آسیب پذیری مرکبات و گیاه برنج درpHهای بالا در آب آبیاری، توصیه می شود که در دو محدوده ی غربی و شرقی استان برای رشد بهتر گیاه برنج و عدم آسیب پذیری محصول به دلیل کمبود نیتروژن و فسفر، با انجام تحقیقات مزرعه ای کودهای حاوی عناصر مذکور به مزارع افزوده شود.

    کلید واژگان: استان مازندران, کریجینگ شاخص, کریجینگ معمولی, نوار ساحلی دریای خزر, pH
    Ramin Fazloula *, Hedyeh Pouryazdankhah
    Introduction

    Mazandaran province is one of the most important rice and citrus-producing areas in Iran, where most of the citrus orchards and agricultural fields are irrigated with groundwater. On the other hand, irrigation water pH is one of the basic qualitative factors that determine the solubility and biological availability of chemical components in the soil such as nutrients and heavy metals, and it can affect agricultural production.

    Materials and Methods

    The coastal strip of Mazandaran Province toward the southwest of the Caspian Sea is situated in the north of Iran with an area of 8,252 km2 between 35.77 to 36.99 N latitudes and 50.36 to 57.13 E longitudes. In this study, the temporal and spatial variations of groundwater salinity were studied in the coastal strip using data from 300 wells, collected by Mazandaran Regional Water Company. Data included mean pH for each 6-month period of 9 consecutive years, from 2012 until the end of 2020. pH maps and maps of the risk probability area for rice and citrus growth were obtained by using Ordinary Kriging (OK) and Indicator Kriging (IK) in ArcGIS 10.7.1 software, respectively. Classifications were selected according to the properties pH range for the growth of citrus (5.8, 8) and the optimum pH for rice (6.8) in OK method. The indicator amount of pH was considered equal to 6.8 in IK method. Thereby, areas belonging to different pH classes were outlined and places with the risk probability for growing the rice and citrus were identified.

    Results and Discussion

    The 11 different models for semivariograms were drawn, and the best one was chosen according to the lowest nugget-to-sill ratio, and thus Stable and Exponential were obtained as the highest frequency for first and second half-years. The indices of cross validation for each selected semivariogram were estimated within acceptable ranges. In Ik method, the pH of studying area was classified into 4 ranges of <5.8, 5.8–6.8, 6.8–8.0, >8, and the percentage area of each classification derived from the ArcGIS software, the average area of each classification during the studying period was calculated zero, 0.6, 83.5 and 15.9 percent, respectively. It showed that most part of the study area located in the range of 6.8-8. It means most rice fields and citrus orchards were irrigated by the groundwater with the pH close to neutral. The obtained maps in the OK method indicated that the pH of the groundwater was not acidic in any points and alkaline conditions were observed in the western and eastern parts of the province. Therefore, The IK method was used to further investigate and determine the vulnerable areas. The probability of pH risk in rice and citrus growth was classified into 4 ranges (0-20%, 20-40%, 40-60% and 60-100%), and the average percentage area of each classification along the period was estimated 94.9, 4.8, 0.3 and zero percent, respectively. Using the IK method, higher probability of groundwater pH reducing the yield in citrus orchards and rice fields was found in eastern parts of Mazandaran province, which was about 5% of total studying area. Also, the results of the study in these 9 consecutive years did not show any decreasing or increasing trend in pH changes and consequently the area under each classification.

    Conclusion

    Generally, the results indicated that the pH of groundwater for irrigating the citrus orchards and rice fields was appropriate in the most parts of the province and merely in the eastern part of the province, low water alkalinity may make a risk probability for rice and citrus growth in both western and eastern parts of the province. Due to the fact that alkaline water causes soil alkalinity and consequently reduces the solubility of phosphorus and some other plant nutrients in soil, it is suggested to supply the optimum required fertilization amounts of the nutrients in soil. However, the amount of fertilization should be on the basis of field research results. It is also proposed to study the condition of rice and citrus growth and the irrigated water in more details through the farms of western parts of the province. Due to the fact that most citrus orchards in this province are irrigated under the pressurized irrigation systems and using groundwater for irrigation, it is suggested that the Langelier Saturation Index (LSI) be examined in future research.

    Keywords: Caspian coastal strip, Indicator kriging, Mazandaran Province, Ordinary kriging, pH
  • موسی احمدی، قدرت الله حیدری، شفق رستگار، فاطمه رزاقی*، رضا تمرتاش

    هدف اصلی این پژوهش، واکاوی موانع و چالش های آموزش و ترویج در مدیریت مراتع استان مازندران بود. پژوهش حاضر از نظر هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از لحاظ شیوه اجرا از نوع  پژوهش های میدانی است. جامعه آماری تحقیق، شامل همه کارشناسان ترویج و مدیریت مراتع (155N=) در 12 شهرستان استان مازندران بودند که با توجه به تعداد کارشناساس در هر شهرستان، به روش نمونه گیری در دسترس، نمونه آماری تحقیق به کمک جدول کرجسی و مورگان (1970) 110 نفر تعیین شد. ابزار اصلی تحقیق شامل پرسشنامه محقق ساخته با طیف لیکرت بوده است. روایی (صوری و محتوایی) آن بر اساس نظر جمعی از کارشناسان جهاد کشاورزی، اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان مازندران، اعضای هیات علمی گروه مرتع و ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی ساری تایید گردید. پایایی پرسشنامه با استفاده از محاسبه آلفای کرونباخ برای متغیرهای موانع و چالش های مدیریت مراتع،  798/0 به دست آمد و تایید گردید. داده ها با استفاه از نرم افزار SPSS تحلیل شد. نتایج تحلیل داده ها منجر به استخراج پنج عامل: (1) موانع اقتصادی- حمایتی؛ (2) موانع زیرساختی- فنی ؛(3) موانع سیستم مدیریت مراتع؛  (4) موانع اجتماعی- فرهنگی؛ (5) موانع سیاسی- نهادی شد که در مجموع 66/74 درصد از کل واریانس موانع و چالش ها را تبیین نمود. همگام با نتایج تحقیق توسعه استفاده از روش های ترویجی مناسب مانند رهیافت آموزش و دیدار و رهیافت مشارکتی و اولویت‏بندی نیازهای آموزشی و ترویجی در بخش مدیریت مراتع استان برای اشاعه اطلاعات و مهارت کاربردی بین بهره بردارن از مراتع، تلفیق دانش و مهارت های بومی با فناوری‏های نوین در حفاظت از مراتع پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: موانع و چالش ها, ترویج و آموزش کشاورزی, توسعه پایدار, مدیریت مراتع, استان مازندران
    Mosa Ahmadi, Ghodratollah Heydari, Shafagh Rastgar, Fatemeh Razzaghi Bourkhani *, Reza Tamartash

    The main purpose of this study was to investigate the barriers to education and extension in management of rangelands of Mazandaran province. The research is of applied type and field research in Mazandaran Province. Population consisted of all Extension and rangeland management experts in 12 counties of Mazandaran province that in relation to the expert’s population in each of the counties related to livestock and rangeland activities through random and available sampling method, the statistical sample of the study was selected that the sample size of 110 people was obtained using Morgan formula. The main research tool included a questionnaire. Its validity (form and content) was confirmed based on the collective opinion of experts from Jihad Agriculture, Natural Resources Management, Environment Organization, Rangelands and Forests Organization in Mazandaran Province, faculty members of Department of Agricultural Extension and Education and Rangeland of Sari Agricultural Sciences and Natural Resources University. Data were collected by means of a questionnaire. Cronbach’s alpha was used to estimate the reliability (0.798). The reliability was found to be acceptable. The results of factor analysis showed that: 1) Economic-supportive barriers; (2) infrastructural-technical barriers; (3) rangeland management system barriers; (4) socio-cultural barriers; (5) Political-institutional barriers were the five barriers to application education and extension in management of rangelands. These factors explained 74.66 percent of the total variance. Finally, the proposed research model in rangeland ranchers and rangeland brokers (policy makers) has provided solutions to reduce barriers and problems in extension rangeland management. Keep up with the research results development of the use of appropriate extension methods such as training and visit approach and participatory approach and prioritization of training and extension needs in the rangeland management department of the province to disseminate information and practical skills among rangeland users, integrating knowledge and indigenous skills with new technologies in conservation Recommended from pastures and livestock production.

    Keywords: barriers, challenges, Agricultural Education, Extension, Sustainable Development, Rangeland Management, Mazandaran province
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال