به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "بیماری های قلبی عروقی" در نشریات گروه "پزشکی"

  • مقدمه

    چاقی در سندرم تخمدان پلی کیستیک (PCOs) ممکن است خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی را افزایش دهد. ضخامت اینتیما مدیا کاروتید (CIMT) یک نشانگر قابل قبول در ارزیابی خطر بیماری قلبی است.

    هدف

    این مطالعه با هدف ارزیابی CIMT در زنان مبتلا به PCOS در مقایسه با زنان غیر  PCOS انجام شد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی بر روی 48 زن مراجعه کننده به بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه از تیرماه 1399 تا 1400 انجام شد. زنان به 2 گروه از زنان مبتلا به PCOS و غیر) PCOS 24 نفر/ هر گروه) تقسیم شدند. ضخامت اینتیما مدیا شریان کاروتید شرکت کنندگان در هر دو طرف در 3 ناحیه اندازه گیری و میانگین آن ثبت شد.

    نتایج

    میانگین ضخامت اینتیما مدیا شریان کاروتید در گروه مورد در محدوده طبیعی بود. اما به طور معنی داری بیشتر از گروه کنترل بود (17/0 ± 71/0 در مقابل 09/0 ± 57/0 میلی متر، 019/0 = p).

    نتیجه گیری

    با توجه به ضخامت بالاتر CIMT در زنان مبتلا به PCOS، می توان نتیجه گرفت که PCOS خطر ابتلا به بیماری های قلبی را در زنان افزایش می دهد.

    کلید واژگان: بیماری تخمدان پلی کیستیک, آترواسکلروزیس, ضخامت اینتیما مدیا, شریان کاروتید, بیماری های قلبی عروقی
    Nazanin Farshchian*, Parisa Bahrami Kamangar, Mohammadreza Ghasempour
    Background

    Obesity in polycystic ovary syndrome (PCOS) may increase the risk of cardiovascular disease. Carotid intima-media thickness (CIMT) is an acceptable marker in assessing the risk of heart disease.

    Objective

    This study aimed to evaluate the CIMT in PCOS women compared to non-PCOS women.

    Materials and Methods

    This cross-sectional study was conducted on 48 women who referred to Imam Reza hospital, Kermanshah, Iran from July 2020-2021. Women were divided into 2 groups of PCOS and non-PCOS women (n = 24/each). The intima-media thickness of participants’ carotid artery was measured on both sides in 3 areas, and its mean was recorded.

    Results

    The mean thickness of the carotid artery intima-media in the case group was within the normal range; but it was significantly higher than the control group (0.71 ± 0.17 vs. 0.57 ± 0.09 mm, p = 0.019).

    Conclusion

    Considering the higher thickness of CIMT in women with PCOS, it can be concluded that PCOS increases the risk of heart diseases in women.

    Keywords: Polycystic Ovary Disease, Atherosclerosis, Intima Media Thickness, Carotid Artery, Cardiovascular Disease
  • معصومه صادقی، حمیدرضا روح افزا، علیرضا ناطقی، نضال صراف زادگان، مرجان منصوریان، جمشید نجفیان، فاطمه بستان، شروین غفاری حسینی*
    مقدمه

    این مقاله به روزرسانی مرور قبلی ما بر مطالعات بالینی درمورد نقش polypill (درمان ترکیبی با دوز ثابت) در پیشگیری ثانویه از بیماری های قلبی- عروقی (Cardiovascular diseases) CVD و همچنین ارائه ی نتایج اولیه ی مطالعه ی PersianPolypill می باشد.

    روش ها

    PersianPolypill یک کارآزمایی بالینی با دو بازوی موازی بر روی بیماران بستری در بیمارستان به دلیل انفارکتوس حاد میوکارد (Acute myocardial infarction) AMI می باشد. برنامه ریزی شده است که 1100 بیمار به صورت تصادفی در یکی از دو بازو وارد شده و با دریافت polypill یا مراقبت های معمول، به مدت 34 ماه پیگیری شوند. پیامد اولیه، یک نتیجه ی بالینی ترکیبی از حوادث نامطلوب قلبی- عروقی (Major adverse cardiovascular events) MACE و پیامد ثانویه، هزینه- اثربخشی درمان با polypill خواهد بود.

    یافته ها

    ما 10 مطالعه ی تکمیل شده و دو مطالعه ی بالینی در حال انجام را شناسایی کردیم که حداقل 10 درصد از شرکت کنندگان آن ها مبتلا به CVD بودند. ارزیابی این مطالعات، فقدان تحقیقات در کشورهای با درآمد کم و متوسط در مورد نقش polypill در پیشگیری ثانویه CVD و اطلاعات محدود درمورد هزینه- اثربخشی منتج از کارآزمایی های بالینی را نشان داد. در کارآزمایی PersianPolypill تاکنون 624 بیمار بستری در سه بیمارستان بدلیل AMI وارد مطالعه شده اند. میانگین سنی بیماران 8/7 ± 60/9 و 506 نفر مرد (81/1 درصد) هستند. در مجموع 94/4 درصد از بیماران در بیمارستان تحت مداخله اولیه عروق کرونر از راه پوست قرار گرفتند و 26/3 درصد دچار عوارض بیمارستانی شدند.

    نتیجه گیری

    نتایج نهایی این مطالعه می تواند خلاء موجود در مطالعات انجام شده را پوشش دهد و تاییدی بر نقش polypill در مدیریت ابتدایی AMI و پیشگیری ثانویه درازمدت در این بیماران باشد.

    کلید واژگان: انفارکتوس میوکارد, بیماری های قلبی- عروقی, ترکیبات دارویی, تحلیل هزینه- اثربخشی, پیشگیری ثانویه
    Masoumeh Sadeghi, Hamidreza Roohafza, Alireza Nateghi, Nizal Sarrafzadegan, Marjan Mansourian, Jamshid Najafian, Fatemeh Bostan, Shervin Ghaffari Hoseini *
    Background

    This article is an update on our previous review of clinical studies on the role of polypills in the secondary prevention of cardiovascular diseases (CVD). We also present the preliminary results of the Persian Polypill study.

    Methods

    Persian Polypill is a randomized clinical trial with two parallel arms on hospitalized patients due to acute myocardial infarction (AMI). It is planned that 1100 patients will be randomly assigned to one of the two arms of Polypill or usual care and will be followed up for 34 months. The primary outcome will be a composite clinical outcome of major adverse cardiovascular events (MACE), and the secondary outcome will be the cost-effectiveness of polypill treatment.

    Findings

    We identified ten completed studies and two ongoing trials in which at least 10% of participants had CVD. The evaluation of these studies showed the lack of research in low- and middle-income countries about the role of polypill in secondary prevention of CVD and limited information about cost-effectiveness resulting from clinical trials. In Persian Polypill, so far, 624 patients admitted to three hospitals due to AMI have been included in the study. The average age of patients is 60.9 ± 8.7 and 506 are male (81.1%). Overall, 94.4% of the patients underwent percutaneous coronary intervention in the hospital, and 26.3% had hospital complications.

    Conclusion

    The final results of this study can compensate for the gap in the past studies. They may confirm the role of polypill in the initial management of AMI and long-term secondary prevention in these patients.

    Keywords: Myocardial Infarction, Cardiovascular Diseases, Drug Combinations, Cost-Effectiveness Analysis, Secondary Prevention
  • محسن قیاسی*، پیمان خیراندیش زرندی، عبدالرضا دیانی

    در سال های اخیر، دنیای زیست شناسی شاهد کشف مولکول های جدیدی با عملکردهای شگفت انگیز بوده است. یکی از این مولکول ها، RNAهای حلقوی (CircRNAs) است که جزعی از خانواده بزرگ RNA غیر کد کننده (Noncoding RNA) محسوب می شوند. این RNAها در بافت های بدن به وفور وجود دارند. این مولکول های زیستی در سیتوپلاسم یافت می شوند یا در اگزوزوم ها ذخیره می شوند، جایی که تحت تاثیر اگزونوکلئازهای RNA سلولی قرار نمی گیرند. برخلاف سایر RNA های خطی، این RNAها انتهای آزاد ندارند. بنابراین، آن ها در مقایسه با رونوشت های خطی از ساختار پایدارتری برخوردار می باشند. این خصوصیات منحصربه فرد آن ها را تبدیل به کاندیدای ایده آل جهت استفاده به عنوان نشانگرهای زیستی معطوف ساخته است. امروزه به خوبی ثابت شده است که این RNA های منحصریه فرد نقش مهمی در تنظیم بیان ژن ایفا می کنند. علاوه بر این، مطالعات نشان داده اند که RNAهای حلقوی نقش غیرقابل انکاری در طیف گسترده ای از فرآیندهای زیستی مانند تکثیر سلولی، آپوپتوز، پیری و غیره بر عهده دارند. درواقع، RNAهای حلقوی به عنوان اسفنج های میکرو RNA (MicroRNA sponges) توصیف می شوند. این مکانیسم RNAهای حلقوی که به طور بالقوه در سرطان ها موردمطالعه قرار گرفته است، می تواند به عنوان یک نشانگر زیستی مهم در سایر بیماری ها به ویژه بیماری های قلبی عروقی (Cardiovascular diseases) در نظر گرفته شود. بررسی حاضر قصد دارد به ارزیابی نقش RNAهای حلقوی به عنوان یک نشانگر زیستی در پیش آگاهی بیماری های قلبی عروقی بپردازد.

    کلید واژگان: RNAهای حلقوی, بیماری های قلبی عروقی, نشانگر زیستی
    Mohsen Ghiasi*, Peyman Kheirandish Zarandi, Abdoreza Dayani

    In recent years, the field of biology has witnessed the discovery of new molecules with remarkable functions. One of these molecules is circular RNAs (CircRNAs), which are part of the large family of noncoding RNAs. These RNAs are abundantly present in body tissues and are located either in the cytoplasm or stored in exosomes, where they are not affected by cellular RNA exonucleases. Unlike other linear RNAs, circular RNAs lack free ends and therefore possess a more stable structure compared to linear transcripts. These unique characteristics make them ideal candidates for use as biomarkers. It is well established that these special RNAs play an important role in regulating gene expression. Furthermore, studies have demonstrated that circular RNAs play a crucial role in a wide range of biological processes, including cell proliferation, apoptosis, and aging. Importantly, circular RNAs are described as microRNA sponges. This mechanism, which has been extensively studied in cancers, holds promise as a biomarker in other diseases, particularly cardiovascular diseases. This study aims to evaluate the role of circular RNAs as biomarkers in the prognosis of cardiovascular diseases.

    Keywords: Circular Rnas, Cardiovascular Diseases, Biomarker
  • مریم ادیب، لادن مهران، محمدجواد هنرور، صفدر معصومی، فریدون عزیزی، عطیه آموزگار*
    مقدمه

    برای غلبه بر محدودیت های تعریف سندروم متابولیک در کاربرد بالینی، اخیرا شاخص سلامتی با عنوان”نمره کمی شدت سندروم متابولیک” (cMetS-S) معرفی و اعتبار آن در مطالعه قند و لیپید تهران تائید گردیده است. در این مطالعه، ارتباط شدت سندروم متابولیک بر اساس سن و جنس (cMetS-S) و بیماری قلبی عروقی را، فرای اجزا سندروم متابولیک بررسی کردیم.

    مواد و روش ها

    در ابتدای مطالعه شرکت کنندگان 60-20 ساله، وارد مطالعه شدند. شرکت کنندگان با بیماری قلبی عروقی، سرطان، مصرف کورتیکواستروئید، نرخ تخمینی فیلتراسیون گلومرولی کمتر از30 میلی لیتر در دقیقه در 1/73 مترمربع سطح بدن و افراد باردار از مطالعه حذف شدند. ارتباط cMetS-S با بیماری های قلبی عروقی در 8500 شرکت کننده طی 18 سال پیگیری و با استفاده از مدل رگرسیون خطی نسبی کاکس ارزیابی و عملکرد آن برای پیش بینی رخداد بیماری قلبی عروقی با شاخص های سندروم متابولیک مقایسه شد.

    یافته ها

    شرکت کنندگان با cMetS-S بالاتر، افزایش قابل توجه خطر ابتلا به بیماری قلبی عروقی، بیماری کرونری و غیر کرونری قلبی داشتند. مستقل از عوامل مخدوش کننده اجزا سندروم متابولیک، هر واحد 1-SD افزایش در cMetS-S به ترتیب نسبت خطر 1/67، 1/60 و 1/88 برای بیماری های قلبی عروقی، رخدادهای کرونری و غیرکرونری قلبی را به همراه داشت. تجزیه و تحلیل برازش مدل نشان داد که cMetS-S به طور مستقل از اجزا سندروم متابولیک، ارزش پیش بینی بهتری برای بیماری های قلبی عروقی نسبت به سندروم متابولیک (بر اساس تعاریف موجود) دارد (0/0001>P).

    نتیجه گیری

    شاخص cMetS-S در پیش بینی بیماری های قلبی عروقی نسبت به سندروم متابولیک ارزش افزوده دارد که با در نظر گیری سهم وزنی اجزا سندروم متابولیک و تغییرات آن بر اساس سن و جنس می تواند یک معیار سلامتی برای تعیین شدت سندروم متابولیک باشد.

    کلید واژگان: سندرم متابولیک, بیماری های قلبی عروقی, مطالعه کوهورت
    M .Adib, L .Mehran, MJ .Honarvar, S .Masoumi, F .Azizi, A. Amouzegar*
    Introduction

     To overcome the limitations of the definition of metabolic syndrome (MetS) in clinical use, a health index named quantitative Metabolic Syndrome Severity Score (cMetS-S), has been recently introduced and validated in the Tehran Lipid and Glucose Study. This study investigated the association between the severity of MetS based on age and gender (cMetS- score), and cardiovascular diseases (CVD) beyond the components of MetS.

    Materials and Methods

     At the beginning of the study, participants aged 20-60 years were enrolled. Those with cardiovascular disease, cancer, use of corticosteroid, estimated glomerular filtration rate <30 ml/min/1.73m², or pregnancy were excluded. The association between cMetS-S and cardiovascular diseases was evaluated continuously for 18 years follow-up among 8,500 participants using Cox proportional hazards regression models and its performance in predicting cardiovascular disease events was compared with the MetS criteria.

    Results

     Participants with higher cMetS-S showed a significant increase in the risk of cardiovascular disease (CVD), coronary heart disease (CHD), and non-coronary heart disease (non-CHD). Independent of the confounding factors of metabolic syndrome components, each 1-SD unit increase in cMetS-S was associated with risk ratios of 1.67, 1.60 and 1.88 for cardiovascular diseases, coronary and non-coronary cardiac events, respectively. Model fit analysis showed better CVD prediction value for cMetS-S independent of (MetS) components, compared with metabolic syndrome (p<0.0001).

    Conclusion

     The cMetS-S predicts cardiovascular diseases more accurately than the MetS and its components. The standardized cMetS-S, which considers the weighted contribution of MetS components and their variations by age and gender, may serve as a health metric for determining the severity of metabolic syndrome.

    Keywords: Metabolic Syndrome, Cardiovascular Disease, Cohort Study
  • زهرا گائینی، سودا علیوردی زاده، پروین میرمیران*، فریدون عزیزی
    مقدمه و اهداف

    در زمینه ارتباط بین مصرف محصولات لبنی و خطر بروز بیماری های قلبی-عروقی هنوز شک و تردید وجود دارد. هدف ما در این مطالعه، تعیین اثرات احتمالی انواع مختلف محصولات لبنی بر بروز بیماری های قلبی-عروقی در یک جمعیت بزرگسال ایرانی می باشد.

    روش کار

    از میان جمعیت بزرگسال شرکت کننده در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید تهران، پس از حذف افرادی که اطلاعات تغذیه ای، بیوشیمیایی و تن سنجی کامل نداشتند، یا در ابتدای مطالعه به بیماری قلبی-عروقی مبتلا بودند، 2635 نفر انتخاب شده و تا مرحله ششم مطالعه مورد پیگیری قرار گرفتند. دریافت های غذایی در ابتدای مطالعه با استفاده از یک پرسشنامه بسامد خوراک 168 موردی اعتبارسنجی شده ارزیابی گردید. تفاوت معناداری میان ویژگی های پایه ای شرکت کنندگانی که پرسشنامه بسامد خوراک را کامل نکرده بودند و ویژگی های کل جمعیت در مرحله سوم مطالعه قند و لیپید تهران، وجود نداشت. خطر بروز بیماری های قلبی-عروقی در پایان مطالعه، تعدیل شده برای مخدوش گرهای احتمالی، در سهک های هریک از محصولات لبنی با استفاده از آزمون رگرسیون کاکس تخمین زده شد.

    یافته ها

    طی حدود 10/6 سال پیگیری، 6/5 درصد از شرکت کنندگان به بیماری های قلبی-عروقی مبتلا شدند. پس از تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر، بروز بیماری های قلبی-عروقی با دریافت لبنیات تام، لبنیات کم چرب، لبنیات پرچرب، لبنیات تخمیرشده یا تخمیر نشده، شیر کم چرب یا پرچرب، ماست کم چرب یا پرچرب، پنیر، پنیر خامه ای و بستنی ارتباط معناداری را نشان نداد.

    نتیجه گیری

    با توجه به وجود شواهد گسترده در مطالعات قبلی که بیان گر عدم وجود ارتباط معنادار میان مصرف محصولات لبنی، فارغ از میزان چربی آن ها، و خطر بیماری های قلبی-عروقی هستند، تجدید نظر در توصیه های تغذیه ای در زمینه کاهش مصرف لبنیات پرچرب برای پیشگیری از بیماری های قلبی-عروقی ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: لبنیات کم چرب, لبنیات پرچرب, بیماری های قلبی-عروقی, مطالعه کوهورت
    Zahra Gaeini, Sevda Alvirdizadeh, Parvin Mirmiran*, Fereidoun Azizi
    Background and Objectives

    The association between the consumption of dairy products and the risk of cardiovascular disease (CVD) is not well-known yet. Here, we aimed to determine the potential effects of total intake and subtypes of dairy products on the development of CVD in an Iranian adult population.

    Methods

    Among adult participants of the third phase of the Tehran Lipid and Glucose Study (TLGS), after excluding those with incomplete dietary, biochemical and anthropometric data, and those who had CVD events at baseline, 2635 adults were selected and followed up till the sixth phase of the TLGS. Baseline dietary intakes were evaluated using a validated food frequency questionnaire with 168 items. There was no significant difference between the baseline characteristics of participants who did not complete the FFQ and those of the total population in the third phase of the TLGS. Finally, the risk of CVD events after adjusting for potential confounding variables was evaluated across the tertile categories of dairy products using the Cox proportional hazard regression models.

    Results

    During a 10.6-year follow-up, the incidence rate of CVD was 6.5%. After adjusting for confounding factors, there was no significant association between CVD risk and total dairy, low-fat and high-fat dairy, fermented and non-fermented dairy products, high- and low-fat milk, high- and low-fat yogurt, cheese, and cream cheese, as well as ice cream.

    Conclusion

    According to numerous evidence in previous studies that revealed there is no association between the consumption of dairy products, and CVD risk, independent of high-fat or low-fat dairy products. Hence, it is vital to reconsider dietary recommendations on lowering the intake of high-fat dairy products for the prevention of CVD.

    Keywords: Low-Fat Dairy, High-Fat Dairy, Cardiovascular Disease, Cohort Study
  • نسرین سرابی، احمد موسوی*، حمید کریمی، احسان مرادی
    مقدمه

    آگاهی، نگرش مثبت و عملکرد مناسب از مهم ترین عوامل در کنترل عوارض قلبی عروقی در بیماری های مزمن مانند دیابت به شمار می روند. لذا این مطالعه با هدف بررسی آگاهی، نگرش و عملکرد پیشگیری از بیماری های قلبی عروقی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی- مقطعی، 385 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 که از بهمن ماه 1402 تا فروردین 1403 به کلینیک دیابت بیمارستان گنجویان دزفول مراجعه کرده بودند، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و پرسشنامه  کوهی و همکاران (2021) مربوط به آگاهی، نگرش و عملکرد پیشگیری از بیماری های قلبی عروقی که آلفای کرونباخ برای تمامی ابعاد پرسشنامه 6/0< مشخص شده بود و CVR   و CVI آن در این مطالعه به ترتیب 90/0 و 85/0 بود استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و P-value کمتر از 05/0  تجزیه و تحلیل شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی شامل فراوانی، میانگین و انحراف معیار و همچنین آمار استنباطی نظیر همبستگی پیرسون، آزمون t  مستقل و ANOVA  استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان داد که 1/57 درصد شرکت کنندگان در دامنه سنی 40 تا 60 سال و 5/67 درصد افراد زنان بودند. بیماران از آگاهی (42/5 ± 06/20)  و نگرش (99/4 ±80/46) بالایی نسبت به پیشگیری از بیماری های قلبی  عروقی برخوردار بودند اما سطح عملکرد آنها در این زمینه تقریبا در حد متوسط بود (03/5 ± 65/8). همچنین بین آگاهی و نگرش رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد (6/0 , r = 001/0 P=).

    نتیجه گیری

    علیرغم آگاهی و نگرش بالای بیماران در زمینه پیشگیری از بیماری های قلبی عروقی، عملکرد آنها در این زمینه مناسب نیست. در این راستا، بررسی موانع و تسهیل کننده های عملکرد مناسب در زمینه پیشگیری از بیماری های قلبی عروقی در این بیماران از وظایف مدیران بیمارستان است.

    کلید واژگان: دیابت ملیتوس, آگاهی, نگرش, بیماری های قلبی عروقی
    Nasrin Sarabi, Ahmad Moosavi*, Hamid Karimi, Ehasan Moradi
    Introduction

    Knowledge, positive attitude, and proper practice are the most important factors in controlling cardiovascular complications in chronic diseases such as diabetes. So, this study investigated the knowledge, attitude, and practice of cardiovascular disease prevention in patients with type 2 diabetes.

    Methods

    In this descriptive-cross-sectional study, 385 patients with type 2 diabetes who visited the Diabetes Clinic of Ganjavian Dezful Hospital from January 2023 to April 2024 were selected by convenience sampling method. To collect data, the demographic information questionnaire and the questionnaire by Koohi et al. (2021) related to the knowledge, attitude and practice of prevention of cardiovascular diseases were used. The Cronbach's alpha of the questionnaire was >0/6 for all dimensions of the questionnaire, and its CVR and CVI in this study were 0/90 and 0/85. Data were analyzed using SPSS version 16 software and p-value of less than 0.05. Descriptive statistics including frequency, mean, and standard deviation as well as inferential statistics such as Pearson correlation, independent t test, and ANOVA were used to analyze the data.

    Results

    This study showed that 57.1 percent of the participants were in the age range of 40 to 60 67/5 percent of whom were women. Patients had a high level of knowledge and attitude toward preventing cardiovascular disease (20/06 ± 5/42) and (46/80 ± 4/99), respectively); however, their performance level was not high (8.65 ± 5.03). A significant positive relationship was also observed between knowledge and attitude (r = 0/6, P= 0/001).

    Conclusion

    Despite patients’ high level knowledge and attitude toward the prevention of cardiovascular diseases, their performance in this field is not appropriate, and this issue requires planning by hospital managers

    Keywords: Diabetes Mellitus, Knowledge, Attitude, Cardiovascular Disease
  • نیلوفر دهقان، طیبه شریفی*، رضا احمدی
    مقدمه
    بیماری های قلبی عروقی از جمله مهلک ترین و کشنده ترین بیماری های جسمانی در قرن بیست و یکم به حساب می آیند و بیش از هر بیماری و مشکل دیگری حیات انسان ها را با خطر مواجه ساخته اند. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان هیجان مدار بر انعطاف پذیری شناختی بیماران قلبی عروقی شهر اصفهان انجام شد.
    مواد و روش ها
    پژوهش به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و پیگیری سه ماهه همراه با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری شامل بیماران قلبی عروقی مرد بستری در بیمارستان قلب و عروق شهید چمران اصفهان در زمستان 1401 به تعداد 380 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر از آن ها انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند. سپس بیماران گروه آزمایش 1، تعداد 8 جلسه 90 دقیقه ای کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه آزمایش 2، تعداد 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان هیجان مدار دریافت کردند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و مصاحبه بالینی کوتاه بود. داده های پژوهش از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد هر دو روش مداخله روی افزایش میانگین انعطاف پذیری شناختی و مولفه های آن شامل جایگزین ها، کنترل و جایگزین رفتارهای انسانی بیماران تاثیر داشتند (0/01≥P) و بین اثربخشی دو روشT تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/01≤P). 
    نتیجه گیری
    مطابق با نتایج به دست آمده از پژوهش، می توان از روش مداخله برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان هیجان مدار برای بهبود انعطاف پذیری شناختی بیماران قلبی عروقی استفاده کرد.
    کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, ذهن آگاهی, درمان هیجان مدار, بیماری های قلبی عروقی, بیماران
    Niloufar Dehghan, Tayebeh Sharifi *, Reza Ahmadi
    Introduction
    Cardiovascular diseases are among the most lethal physical diseases of the 21st century, posing a greater threat to human life than any other disease and problem. This research compared the effectiveness of mindfulness-based stress reduction and emotion-focused therapy on the cognitive flexibility of cardiovascular patients in Isfahan City.
    Methods
    The research was conducted using a quasi-experimental design with a pre-test-post-test and a three-month follow-up with a control group. The statistical population included 380 male cardiovascular patients admitted to Shahid Chamran Cardiovascular Hospital in Isfahan in the winter of 2023. Forty-five patients were selected by purposive sampling and randomly assigned to two experimental groups and one control group. Patients in the first experimental group received eight 90-minute sessions of mindfulness-based stress reduction, while those in the second experimental group received eight 90-minute sessions of emotion-focused therapy. The measurement tools were the Cognitive Flexibility Questionnaire (Dennis & Vanderwaal, 2010) and a short clinical interview. Research data were analyzed through mixed variance analysis using SPSS version 24 software.
    Results
    The results showed that both intervention methods increased the average cognitive flexibility and its components, including alternatives, control, and alternatives for human behaviors of patients (P≥0.01). No significant difference was observed between the effectiveness of the two methods (P≤0.01).
    Conclusion
    According to the research results, it is possible to use the intervention method of mindfulness-based stress reduction program and emotion-focused therapy to improve the cognitive flexibility of cardiovascular patients.
    Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Mindfulness, Emotion-Focused Therapy, Cardiovascular Diseases, Patients
  • رسول نصیری*، فرهاد رحمانی نیا، بهمن میرزایی، محمد فرامرزی، فرزاد شیرازیان
    اهداف

    امروزه بیماری های قلبی-عروقی یکی از عوامل اصلی مرگ و میر افراد سالمند محسوب می شود. این مطالعه به منظور مقایسه اثر تمرینات مقاومتی و استقامتی بر عوامل پیش بینی کننده بروز بیماری های قلبی-عروقی و تصلب شرایین در موش های سالمند نر انجام شد.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر از نوع تحقیقات تجربی و بنیادی همراه با گروه کنترل است که در سال 1400 در آزمایشگاه علوم پایه دانشگاه شهرکرد انجام شد. 50 سر موش صحرایی نر سالمند نژاد ویستار با میانگین وزن 4/4±7/432 گرم و سن 2±23 ماه به صورت تصادفی، به پنج گروه؛ گروه کنترل، دو گروه تمرین مقاومتی (بالا رفتن از نردبان مخصوص) و دو گروه تمرین هوازی (دویدن بر روی تردمیل) تقسیم شدند و به مدت هشت هفته و هر هفته پنج جلسه، پروتکل های تمرینی را انجام دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش آنالیز واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی با نرم افزار SPSS 22 در سطح 05/0p≤ انجام شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد سطح HDL در هر چهار گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت (05/0p≤). سطح LDL و نسبت LDL/HDL در هر چهار گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p≤). سطح TC فقط در گروه تمرینی هوازی با شدت بالا به طور معنی داری کاهش یافت (05/0p≤). با وجود اینکه هر دو روش تمرینی منجر به تغییر در سطوح TG، VLDL، ApoA1، ApoB و نسبت ApoB/ApoA1 شدند، اما مقدار این تغییرات از نظر آماری معنی دار نشد (05/0p>). اختلاف بین دو روش تمرینی نیز از نظر آماری معنی دار نبود (05/0p>).

    نتیجه گیری

    هر دو روش تمرینی باعث ایجاد تغییرات مثبت در فاکتورهای HDL، LDL و نسبت LDL/HDL شدند. انجام هر دو روش تمرینی به سالمندان و افراد در معرض خطر به ویژه نظامیان توصیه می شود؛ هر چند تمرینات استقامتی اثر بیشتر و خطرات کمتری به دنبال دارد.

    کلید واژگان: سالمندی, بیماری های قلبی-عروقی, آترواسکلروز, تمرینات ورزشی, تمرین مقاومتی, تمرین استقاومتی, موش
    Rasoul Nasiri*, Farhad Rahmani Nia, Bahman Mirzaei, Mohammad Faramarzi, Farzad Shirazian
    AIMS

    Today, cardiovascular diseases are one of the main causes of death. This study was conducted to compare the effect of resistance and endurance training on predictors of cardiovascular diseases and arteriosclerosis in aged male rats.

    MATERIALS AND METHODS

    The present study is an experimental and fundamental research with a control group conducted in 2021 in the basic science laboratory of Shahrekord University in Iran. Fifty elderly male Wistar rats with an average weight of 432.7±4.4 grams and an age of 23±2 months were randomly divided into five groups. The control group was divided into two resistance training groups (climbing a special ladder) and two continuous training groups (running on a treadmill), and they did the training protocols for eight weeks and five sessions every week. Data analysis was performed using a one-way analysis of variance and Bonferroni post hoc test with SPSS 22 software at p≤0.05 level.

    FINDINGS

    The results of the present study showed that the level of HDL increased significantly in all four training groups compared to the control group (p≤0.05). LDL level and LDL/HDL ratio decreased significantly in all four training groups compared to the control group (p≤0.05). The level of TC decreased significantly only in the high-intensity resistance training group (p≤0.05). Even though both training methods led to changes in the levels of TG, VLDL, ApoA1, ApoB, and ApoB/ ApoA1 ratio, these changes were not statistically significant (p>0.05). The difference between the two training methods was insignificant (p>0.05).

    CONCLUSION

    Both training methods caused positive changes in HDL, LDL factors, and LDL/ HDL ratio. Performing both training methods is recommended for older adults and people at risk, especially the military, although endurance training has more effect and fewer risks.

    Keywords: Aging, Cardiovascular Diseases, Atherosclerosis, Exercise, Resistance Training, Wistar Rats
  • سودابه حامدی شهرکی، فرشاد امیرخیزی*، فهیمه خوشابی، فاطمه میر
    زمینه و هدف

    اختلالات قند و چربی خون از جمله عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی می باشند که با وضعیت تغذیه در ارتباط می باشند. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط وضعیت امنیت غذایی با الگوی آتروژنیک قند و چربی خون در زنان انجام شد.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی، 630 زن 50-18 سال به طور تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. وضعیت امنیت غذایی با استفاده از پرسش نامه ی مقیاس ناامنی غذایی خانوار (HFIAS) ارزیابی شد که روایی و پایایی آن برای جمعیت ایرانی تایید شده است. غلظت سرمی گلوکز)(FBS، تری گلیسرید (TG)، کلسترول تام (TC)، لیپوپروتیین با چگالی پایین (LDL) و لیپوپروتیین با چگالی بالا (HDL) اندازه گیری و نسبت های LDL/HDL، TC/HDL و TG/HDL در مورد هر یک از شرکت کنندگان محاسبه شد.

    یافته ها

    میانگین غلظت سرمی TG و نسبت TG/HDL در زنان دارای ناامنی غذایی متوسط و شدید به طور معنی داری بیشتر از زنان دارای امنیت غذایی بود (0/002=P). پس از تعدیل عوامل مداخله گر، شانس داشتن هیپرتری گلیسریدمی (0/018= P، 1/63=OR) و نسبت TG/HDL بالا (0/030= P، 1/52=OR)، زنان دارای ناامنی غذایی متوسط و شدید به طور معنی داری بیشتر از زنان دارای امنیت غذایی بود. با این حال، ارتباط معنی داری بین وضعیت امنیت غذایی افراد و شانس داشتن گلوکز خون مختل، هیپرکلسترولمی، LDL بالا، HDL پایین و نسبت های غیرطبیعی LDL/HDL و TC/HDL یافت نشد.

    نتیجه گیری

    ناامنی غذایی با شانس بالاتر ابتلا به هیپرتری گلیسریدمی و نسبت TG/HDL بالا در زنان ارتباط داشت.

    کلید واژگان: امنیت غذایی, چربی خون, گلوکز خون, بیماری های قلبی عروقی, زنان
    Soudabeh Hamedi-Shahraki, Farshad Amirkhizi*, Fahimeh Khoushabi, Fatemeh Mir
    Background and Aim

    Food insecurity and poor quality of diet are among risk factors of cardiovascular diseases (CVD). The main objective of this study was to assess the association of food insecurity with atherogenic glucose and lipid profile in women.

    Materials and Methods

    In this cross-sectional study, 630 women between 18 and 50 years of age were selected by cluster sampling and interviewed face-to-face. To assess the household’s food security status, we used a household food insecurity access scale (HFIAS) questionnaire, which its validity and reliability had been determined in the Iranian population. The serum levels of glucose (FBS), triglyceride (TG), total cholesterol (TC), low-density lipoprotein (LDL), and high-density lipoprotein (HDL) were measured and LDL/HDL, TC/HDL, and TG/HDL ratios were calculated.

    Results

    The mean serum concentrations of TG and TG/HDL ratio were significantly higher in the women suffering from moderate and severe food insecurity compared to those in the food-secure women (p=0.002). Compared with the food secure group, women with moderate and severe food security were more likely to develop hypertriglyceridemia (adjusted OR, 1.63; p=0.018) and a high TG/HDL ratio (adjusted OR, 1.52; p=0.030). However, food security status showed no significant associations with the probability of having the impaired fasting glucose, hypercholesterolemia, high LDL, low HDL, and abnormal ratios of LDL/HDL and TC/HDL.

    Conclusion

    Food insecurity may be associated with increased risk of hypertriglyceridemia and high TG/HDL in women.

    Keywords: Food security, lipid profile, Blood glucose, Cardiovascular diseases, Women
  • مینا رستمی، مرتضی سلیمانی، مهسا عباسی، علیرضا صادقی، وحید توپچی خسروشاهی*، پویا دواساز ربانی، پریناز سادات امیری سرارودی
    مقدمه
    عوامل روان شناختی ممکن است در بروز و تشدید بیماری های قلبی عروقی نقش داشته باشند. مطالعه ی حاضر با هدف تعیین رابطه ی سبک های دلبستگی، ناپختگی عاطفی و ناگویی هیجانی در بیماران قلبی عروقی شهر زنجان انجام گرفت. 
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل طیفی متشکل از 670 بیمار مبتلا به بیماری های قلبی عروقی مراجعه کننده به کلینیک قلب و عروق بیمارستان آیت الله موسوی زنجان در فاصله ی زمانی فروردین تا شهریور 1398 بودند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 244 نفر برآورد شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه ی استاندارد سبک های دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور، ناگویی هیجانی تورنتو و بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا بود. تحلیل داده ها با کمک نرم افزار SPSS 24 و با استفاده از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه انجام شد. 
    یافته ها
    نتایج آنالیز همبستگی پیرسون نشان داد که رابطه ی مثبت و معناداری بین ناگویی هیجانی با نداشتن ثبات عاطفی (P<0.01, r=0.014)، فروپاشی شخصیت (P<0.01, r=0.36) و ناپختگی عاطفی (P<0.01, r=0.38) وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که نداشتن ثبات عاطفی (0.009=P)، فروپاشی شخصیت (0.0016=P) و ناگویی هیجانی (0.009=P) به طور معناداری سبک ایمن را در بیماران قلبی و عروقی پیش بینی می کنند. همچنین، دشواری در توصیف احساسات، سبک اجتنابی را به طور معناداری پیش بینی می کند (0.034=P). ناپختگی عاطفی (0.006=P) و دشواری در تشخیص احساسات (0.009=P) نیز به طور معناداری سبک دوسوگرا را پیش بینی می کنند.
    نتیجه گیری
    ویژگی های شخصیتی و ناگویی هیجانی می توانند به عنوان شاخص هایی برای پیش بینی سبک های دلبستگی و رفتارهای اجتماعی استفاده شوند و به طور خاص، نداشتن ثبات عاطفی، فروپاشی شخصیت و ناگویی هیجانی می توانند سبک ایمن و سبک دوسوگرا را تا حدودی پیش بینی نمایند. همچنین، دشواری در توصیف احساسات و ناپختگی عاطفی نیز توان پیش بینی سبک اجتنابی را دارند. این نتایج می تواند به درک بهتر رفتارهای فرد و طراحی راهکارهایی برای بهبود رفتار کمک کنند.
    کلید واژگان: سبک های دلبستگی, بلوغ عاطفی, نشانه های عاطفی, بیماران, بیماری های قلبی- عروقی
    Mina Rostami, Morteza Soleimani, Mahsa Abbasi, Alireza Sadeghi, Vahid Toupchi Khosroshahi *, Pooya Davasaz Rabbani, Parinaz Sadat Amiri Sararoodi
    Introduction
    Psychological factors might play a role in the onset and exacerbation of cardiovascular disease. This study aimed to determine the relationship between Alexithymia and Emotional Maturity with the mediation of Attachment Styles among cardiovascular patients in Zanjan, Iran.
    Methods
    The present study has a descriptive-correlational design. The statistical population of this study encompassed a range of 670 patients with cardiovascular diseases who were referred to the Cardiology Clinic of Ayatollah Mousavi Hospital in Zanjan from March and August 2019. The sample size was estimated to be 244 people using Cochran formula. Data collection tools included Hazen and Shaver’s standard adult attachment style questionnaire, Toronto’s ataxia, and Singh and Bhargava questionnaires. The Pearson correlation coefficient and multiple regression analyses were done using SPSS 24 software.
    Results
    There was a positive correlation between alexithymia with emotional instability (r=0.14, P<0.01), personality decay (r=0.36, P<0.01), and emotional maturity (r=0.38, P<0.01). The results of multiple regression analysis showed that emotional instability (P=0.009), personality decay (P=0.016), and emotional immaturity (P=0.009) significantly predicted secure style. Additionally, difficulty in describing emotions significantly predicted avoidant style (P=0.034). Emotional maturity (P=0.006) and difficulty recognizing emotions (P=0.009) also significantly predicted ambivalent style.
    Conclusion
    Personality traits and emotional alexithymia can be used as indicators for predicting attachment styles and social behaviors, and specifically, lack of emotional stability, personality disintegration, and emotional alexithymia can predict secure and ambivalent styles to some extent. Also, difficulty in describing emotions and emotional immaturity have the ability to predict the avoidant style. These results can help to better understand individual behaviors and design solutions to improve behavior.
    Keywords: Attachment Styles, Emotional Maturity, Affective Symptoms, Patients, Cardiovascular diseases
  • طوبی کاظمی*، علی بیدختی، سید محمد ریاحی، زهرا پیرایش

    در این مقاله به بررسی تغییرات علل مرگ ومیر در استان خراسان جنوبی طی سال های 1382 تا 1401 می پردازیم. بر اساس داده های موجود در "ثبت داده های مرگ ومیر" در معاونت بهداشتی دانشگاه، طی این20 سال، بیماری های قلبی عروقی شایع ترین علت مرگ بوده و میزان آن از حدود 20% در سال 1382 به حدود 8/37% در سال 1401 افزایش یافته است. حتی در دوران پاندمی کوید هم علت اول مرگ کلی در استان بیماری های قلبی عروقی بوده است. در سال 1401 شایع ترین علل مرگ ومیر به ترتیب بیماری های قلبی عروقی (8/37%)، بیماری های دستگاه تنفسی (2/15%)، سرطان ها (14%) و حوادث غیر عمدی (2/9%) بوده است. یکی از عوامل بسیار موثر در پیشگیری از این بیماری ها، توجه به"8 فاکتور اصلی سلامت قلب و عروق" می باشد؛ یعنی داشتن قند خون، فشارخون، چربی خون طبیعی یا کنترل شده، نمایه توده بدنی در محدوده طبیعی، فعالیت فیزیکی کافی، رژیم غذایی سالم، میزان کافی خواب شبانه، عدم مصرف سیگار. لازم است علاوه بر توجه هر فرد به این فاکتورها، دست اندرکاران سیستم بهداشتی در زمینه افزایش آگاهی و نگرش مردم در مورد این 8 فاکتور، برنامه ریزی مدون و مداوم داشته باشند.

    کلید واژگان: بیماری های قلبی عروقی, مرگ, کووید 19, هشت فاکتور اصلی سلامت قلب و عروق
    Tooba Kazemi *, Ali Bidokhti, Seyed Mohammad Riahi, Zahra Pirayesh

    The changes in the causes of death in South Khorasan province, Iran, during 2002-2022 were examined in the present research. According to the data available in the “Mortality Data Registery” during these 20 years, cardiovascular diseases (CVD) was the most common cause of death, and its rate has increased from 20% in 2002 to about 37.8% in 2022. Even during the COVID pandemic, CVD was the first cause of death in the province. In 2022, the most common causes of death were CVD (37.8%), respiratory diseases (15.2%), cancers (14%), and accidents (9.2%). One of the most effective factors in preventing CVD is paying attention to"Life’s essential 8 Cardiovascular Health", i.e., having normal blood glucose, blood pressure, serum lipids, body mass index, sufficient physical activity, healthy diet, sufficient night sleep, and being a non-smoker. In addition to individuals’ attention to these factors, it is necessary for healthcare system decision-makers to have systematic and continuous planning to enhance people's awareness and attitude regarding these eight factors.

    Keywords: Cardiovascular diseases, COVID-19, Death, Life’s Essential 8 Cardiovascular Health
  • فاطمه دارابی، فرحناز عزتی*، طه محمدحسینی
    مقدمه

    در ایران، نیمی از کل موارد مرگ و 79 درصد مرگ ناشی از بیماری های غیر واگیر به بیماری های قلبی وعروقی نسبت داده می شود. از طرفی، بیش از 76 درصد کل بار بیماری ها و اولین علت مخارج سلامتی فاجعه بار در ایران مربوط به این بیماری ها است. این مطالعه با هدف تعیین وضعیت و روند ارایه خدمات خطرسنجی بیماری قلبی عروقی به تفکیک جنسیت، برای انجام مداخلات لازم در مراکز خدمات جامع سلامت استان اردبیل انجام شد.

    مواد و روش کار

    این مطالعه از نوع مطالعه توصیفی، تحلیلی در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل بود که با استفاده از داده های موجود در نظام ثبت سیستم شبکه بهداشی انجام شد. جامعه آماری این مطالعه، زنان و مردان 80-40 سال مراجعه کننده به مراکز خدمات جامع سلامت جهت انجام خطرسنجی سکته های قلبی، عروقی استان اردبیل در طی سال های 1397 تا پایان 1401 بودند. اطلاعات جمع آوری شده وارد نرم افزار اکسل شد. به منظور پیش بینی آینده به روش رگرسیون خطی از تابع FORCAST استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان دهنده شیوع نسبتا بالای برخی از عوامل خطر بیماری های قلبی و عروقی از جمله سابقه فشارخون، دیابت، چاقی شکمی، مشکوک به دیابت، ابتلا به اختلال لیید،  نمایه توده بدنی 30 و بالاتر در زنان بود. هم چنین نتایج مطالعه نشان داد 38/3% مردان و 761/72% زنان در سطح خطر 20-10 درصد، 34/8% مردان و 65/2% زنان در سطح خطر 30-20 درصد و 28/9% مردان و 71/1% زنان در سطح خطر بالای 30 درصد قرار داشتند.

    نتیجه گیری

    زنان نسبت به مردان بیشتر در معرض خطر بیماری و عوارض قلبی عروقی هستند. شناخت عوامل خطر شایع در منطقه به تمرکز مداخلات بر اقدامات پیشگیری و درمانی اثربخش و اتخاذ سیاست های آگاه از شواهد به منظور کاهش این عوامل خطر کمک می کند.

    کلید واژگان: خطرسنجی, بیماری های قلبی عروقی, مراقبت های بهداشتی اولیه, اردبیل
    Fateme Darabi, Farahnaz Ezatti*, Taha Mohammadhossrini
    Objective (s)

    In Iran, half of all deaths and 79% of deaths from non-communicable diseases are attributed to cardiovascular diseases. On the other hand, more than 76% of the total burden of diseases and the first cause of catastrophic health expenses in Iran are related to these diseases. This study was conducted with the aim of determining the status and trend of providing cardiovascular disease risk assessment services by gender, in order to carry out the necessary interventions in the comprehensive health service centers of Ardabil province, Iran.

    Methods

    The present descriptive study was conducted in Ardabil University of Medical Sciences. It used the data available in the registration system of the Health Network. The research population consisted of all men and women aged between 40 and 80 who visited the comprehensive health service centers to perform risk assessment of cardiovascular strokes in the province from 2018 to the end of 2022. The data were entered into Excel software. FORCAST function was used to predict the future through a linear regression analysis. To compare the final results, which is actually a reduction in mortality due to cardiovascular diseases, the difference test of two mortality rates due to cardiovascular diseases was used in 2018 and march 2023.

    Results

    The results showed a relatively high prevalence of some risk factors for cardiovascular diseases including history of hypertension, diabetes, abdominal obesity, suspected diabetes, lipid disorder, body mass index of 30 and above in women. Also, the results of the study showed that 38.3% of men and 61.72% of women were at the risk level of 10-20%, 34.8% of men and 65.2% of women were at the risk level of 20-30%, and 28.9% of men and 71.1% of women were at the risk level above 30%.

    conclusion

    Women were more at risk of cardiovascular diseases and complications than men. Knowing the common risk factors in the region helps to focus interventions on effective prevention and treatment measures and to adopt evidence-informed policies in order to reduce these risk factors.

    Keywords: Risk Assessment, Cardiovascular Diseases, Primary Health Care, Ardabil
  • موسی خلفی*، امیر قنبرپورنصرتی، کیوان شریف مرادی
    مقدمه

    فتویین-A به عنوان یک هپاتوکین نقش مهمی در تنظیم متابولیسم بدن ایفا می کند که با بیماری های قلبی-عروقی افزایش می یابد. از این رو، هدف فراتحلیل حاضر بررسی تاثیر تمرین ورزشی بر سطوح فتویین-A در افراد با بیماری های متابولیکی و کلیوی بود.

    روش ها

    جستجوی نظام مند در پایگاه های اطلاعاتی PubMed، Web of Science و همچنین Google Scholar تا آبان 1401 (November 2022) با استفاده از کلید واژه های «تمرین ورزشی» و «فتویین-A» انجام شد. برای تعیین اندازه اثر، تفاوت میانگین استاندارد شده (SMD) و فاصله اطمینان 95% با استفاده از نرم افزار CMA2 محاسبه شد. ناهمگونی با استفاده از آزمون I2 و سوگیری انتشار با تحلیل بصری فونل پلات و آزمون Egger بررسی شدند. بررسی کیفیت مطالعات وارد شده به فراتحلیل با استفاده از چک لیست PEDRO انجام شد.

    یافته ها

    در مجموع 16 مطالعه شامل 21 مداخله ورزشی و 554 آزمودنی مبتلا به دیابت نوع 2، چاق و بیماری کلیوی وارد فراتحلیل شدند. تمرین ورزشی منجر به کاهش معنی دار سطوح فتویین-A [001/0p= ،(51/0- الی 35/1CI: -) 93/0-] شد. ناهمگونی بالا (001/0, p=24/89I2=) و همچنین سوگیری معنی داری (001/0(p= وجود داشت. نتایج تحلیل زیر گروهی براساس نوع تمرین ورزشی نشان داد که تمرین هوازی منجر به کاهش معنی دار فتویین-A می شود (001/0p=) در حالی که کاهش این نشانگر با تمرین ترکیبی معنی دار نبود (33/0=p). 

    نتیجه گیری

    تمرین ورزشی به ویژه تمرین هوازی منجر به کاهش سطوح فتویین-A در بیماران متابولیکی می شود که ممکن است در آثار مفید تمرین های ورزشی نقش داشته باشد.

    کلید واژگان: تمرین ورزشی, فتوئین-A, هپاتوکین, بیماری های قلبی-عروقی, بیماری های متابولیکی
    Mousa Khalafi*, Amir Ghanbarpour Nosrati, Keyvan Sharifmoradi
    Background

    Fetuin-A, as a hepatokine, plays an important role in the regulation of whole-body metabolism, which is increased with chronic diseases. Therefore, the aim of this meta-analysis is to investigate the effect of exercise training on Fetuin-A levels in individuals with metabolic and kidney diseases.

    Methods

    A systematic search was conducted in PubMed, Web of Science, and Google Scholar databases until November 2022 using the keywords "exercise training" and "Fetuin-A". To determine the effect size, standardized mean difference (SMD) and 95% confidence interval were calculated using CMA2 software. Heterogeneity was evaluated using the I2 test, and publication bias was evaluated by visual interpretation of the funnel plot and Egger's test. The quality of the included studies was evaluated using the PEDRO checklist.

    Results

    A total of 16 studies including 21 trials arms and 554 subjects with type 2 diabetes, obesity and kidney disease were included in the meta-analysis. Exercise training resulted in a significant decrease in Fetuin-A levels [-0.93 (CI: -1.35 to -0.51) P= 0.001]. There was a high heterogeneity (I2= 89.24, P= 0.001) and also a significant publication bias (P= 0.001). The results of subgroup analysis based on the type of exercise training showed that aerobic training resulted in a significant decrease in Fetuin-A (P= 0.001) while the reduction of this marker with combined training was not significant (P= 0.33).

    Conclusion

    Exercise training, especially aerobic training, results in a decrease in Fetuin-A levels in metabolic patients, which may be contributed to the beneficial effects of exercise.

    Keywords: Exercise Training, Fetuin-A, Hepotokines, Cardiovascular Diseases, Metabolic Diseases
  • سیده زینب قاهری، امیر راد، اشرف عالمی، سارا مبارک، محمد میرزایی، عصمت رادمنش*
    سابقه و هدف

    بیماری های قلبی-عروقی شایع ترین علت مرگ ومیر را تشکیل می دهند. بهبود کیفیت رژیم غذایی، مانند افزایش مصرف غلات کامل، سبزی ها و میوه ها تاثیر مفیدی بر عوارض قلبی-عروقی دارد. قرآن کتاب آسمانی است که در آن 11 مورد لفظ میوه و مشتقات آن وجود دارد که نشان دهنده ی ارزش میوه ها از نظر قرآن است. به طورکلی، قرآن بر 5 میوه ازجمله زیتون، انجیر، خرما، انار و انگور تاکید جدی داشته و آن ها را در آیات مختلف تکرار کرده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مروری، آیه های شریف قرآنی، کتاب های تفسیر قرآنی و همچنین پایگاه های اطلاعاتی علمی معتبر با نام های Web of Science، PubMed، Scopus، Iranmedex، Magiran، SID و Google Scholar از سال های 2000 تا 2021 بررسی شدند. با کلیدواژه های قرآن، زیتون، انگور، خرما، انجیر، انار، و بیماری های قلبی-عروقی، مقالات مرتبط بررسی شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داده که میوه های قرآنی مانند زیتون، انجیر، خرما، انگور و انار به علت نقش آنتی اکسیدانی قوی که باعث کاهش استرس اکسیداتیو می شود و همچنین داشتن موادی چون کاروتنوییدها، آنتوسیانین ها، فنولیک ها، به عنوان مواد غذایی مهم در رژیم غذایی انسان و همچنین در سلامت انسان نقش عمده ای دارند. نتایج مطالعات، نقش های ضدالتهابی و آنتی اکسیدانی این میوه ها را نشان داده اند و ثابت شده که این میوه ها دارای پتانسیل بالایی برای جلوگیری از بیماری های قلبی-عروقی است. همچنین باعث کاهش عوارض بیماری های قلبی-عروقی و بهبود این بیماران می شوند.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعات نشان دادند که استفاده از میوه های ذکر شده در قرآن، خطر وقایع مرتبط با قلب و عروق را کاهش می دهد و باعث بهبودی در بیماران قلبی-عروقی و کاهش مرگ ومیر ناشی از بیماری های قلبی-عروقی می شوند.

    کلید واژگان: قرآن کریم, میوه, بیماری های قلبی عروقی
    Seyedeh Zeinab Ghaheri, Amir Rad, Ashraf Alemi, Sara Mobarak, Mohammad Mirzaei, Esmat Radmanesh*
    Background and aim

    Cardiovascular disease is the most common cause of death. Improving the quality of the diet, such as increasing the consumption of whole grains, vegetables, and fruits, has a beneficial effect on cardiovascular complications. The Qur'an is a heavenly book in which there are 11 words about fruits and their derivatives, which indicates the value of fruits from the Quran's point of view. In general, the holy book of Qur'an has highlighted 5 fruits including olives, figs, dates, pomegranates and grapes and has repeated them in various verses.

    Materials and methods

    In this review study, noble verses of Qur'an, books on interpretation of Quran and reliable scientific databases such as Web of Science, PubMed, Scopus, IranMedex, Magiran, SID and Google Scholar were reviewed from 2000 to 2021. Related articles were reviewed using the keywords of Quran, olives, grapes, dates, figs, pomegranates, and cardiovascular disease.

    Findings

    The results suggest that the fruits mentioned in the Qur'an such as olives, figs, dates, grapes, and pomegranates, play a major role in human nutrition and health due to their strong antioxidant effects, which reduce oxidative stress, and substances such as carotenoids, anthocyanins, and phenolics. The results of the studies have shown the anti-inflammatory and antioxidant role of these fruits. It has been proven that these fruits have a high potential to prevent cardiovascular diseases, reduce the complications of cardiovascular diseases and improve the health of these patients.

    Conclusion

    The results of the studies have suggested that consumption of the fruits mentioned in the Qur'an reduces the risk of cardiovascular events, causes recovery in cardiovascular patients and reduces mortality due to cardiovascular diseases.

    Keywords: Holy Qur'an, Fruits, Cardiovascular diseases
  • اعظم برزگری، سیده فاطمه نورانی*، مسعود میرزائی
    مقدمه

    بیماری های قلبی - عروقی اصلی ترین عامل مرگ و میر در سراسر جهان بوده و یکی از ده دلیل اول مرگ در 15 سال اخیر می باشد. بیماری های ایسکمیک قلبی نوعی بیماری قلبی است که به دلیل تنگ شدن شریان های تغذیه کننده بافت قلب (عروق کرونر) ایجاد می شود. هدف از این پژوهش مقایسه الگوریتم های داده کاوی در پیش بینی زودهنگام بیماری قلبی با توجه به علایم اولیه بیمار می باشد.

    روش بررسی

    در این پژوهش از داده های فاز اول مطالعه سلامت مردم یزد (یاس) که شامل 10000 شرکت کننده و با استفاده از 21 ویژگی آنان مانند سن، نوع درد قفسه سینه، میزان قند خون، وضعیت شغلی، مصرف الکل، شاخص توده بدنی و غیره که از سال 1393 تا کنون جمع آوری شده بود استفاده شد.

    نتایج

    تجزیه و تحلیل داده ها جمع آوری شده با استفاده از الگوریتم های Random Forest و Naive Bayes، دقت 74/51 درصد را در پیش بینی بیماری کرونر قلبی نشان داد.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت که با الگوریتم های ساده فوق می توان پیش بینی بیماری ایسکمیک قلب را با دقت بالا انجام داده و با غربالگری زود هنگام و درمان به موقع در مراحل اولیه باعث کاهش مرگ و میر مرتبط شد.

    کلید واژگان: داده کاوی, غربالگری, بیماری ایسکمیک قلبی - عروقی, Naïve Bayes, Random Forest, مطالعه سلامت مردم یزد
    Azam Barzegari, Seyede Fatemah Noorani*, Masoud Mirzaei
    Introduction

    Cardiovascular diseases, including ischemic heart disease (IHD), are one of the main cause of mortality and morbidity worldwide and are currently one of the top ten causes of death. Ischemic heart disease is a type of heart disease that is caused by narrowing of arteries feeding the heart itself. The present study aimed to use data mining algorithms in screening and early prediction of IHD according to the patient's characteristics and risk factors.

    Methods

    In this research, data of the first phase of Yazd Health Study (YaHS), focusing on 21 characteristics of 10,000 participants aged 20-70 years such as age, type of chest pain, blood sugar level, body mass index, employment status, etc. which have been collected since 2013 were analyzed.

    Results

    Data analysis was conducted using Random Forest and Naive Bayes algorithms which showed 74.51% accuracy in predicting IHD.

    Conclusion

    The study findings revealed that via applying Random Forest and Naive Bayes algorithms, ischemic heart disease can be predicted with high accuracy. Moreover, early screening and timely treatment in the early stages of disease may reduce mortality and morbidity.

    Keywords: Data mining, Screening, Coronary heart Disease, Naive Bayes, Random Forest, YaHS
  • کلثوم تیموری، کریم خوش گرد*، نگین فرشچیان، محمد روزبهانی، جواد عظیمی وقار، نسرین شرفی
    سابقه و هدف

     سرطان پستان یکی از سرطان های شایع و پنجمین عامل مرگ ومیر ناشی از سرطان در ایران است. هدف از انجام مطالعه ی حاضر بررسی دز پرتویی رسیده به قلب و ارتباط آن با اثرهای جانبی ایجادشده در این بافت، در پرتودرمانی بیماران مبتلا به سرطان پستان چپ، با استفاده از تکنیک پرتودرمانی سه بعدی تطبیقی است.

    مواد و روش ها

     تعداد 181 زن مبتلا به سرطان پستان سمت چپ که پس از جراحی، پرتودرمانی شده بودند، وارد مطالعه شدند. پارامترهای دزیمتریکی با استفاده از نمودارهای دز-حجم، برای قلب، کل ریه، ریه ی چپ و حجم بالینی هدف به دست آمد. از بیماران قبل از شروع پرتودرمانی و یک سال بعد از اتمام درمان، تست الکتروکاردیوگرافی به عمل آمد.

    یافته ها

     میانگین دز قلب، ریه ی چپ، کل ریه و حجم بالینی هدف، به ترتیب 3/1±6/3، 4/5±13/3، 3/7±6/9 و 6/4±47/3 گری بود. کاهش چشمگیری در دامنه ی موج T در 57درصد از بیماران، سه ماه پس از پرتودرمانی مشاهده شد. دامنه ی موج T از 0/92±3/03 به 0/83±1/56 میلی متر کاهش یافت. کاهش دامنه ی موج T با میانگین دز قلب ارتباط معناداری دارد (0/019= P).

    نتیجه گیری

     در زنان مبتلا به سرطان پستان چپ، عوارض قلبی ناشی از پرتودرمانی شایع است. الکتروکاردیوگرافی می تواند برای غربالگری عملکرد قلب، بعد از پرتودرمانی استفاده شود. در این مطالعه، ناهنجاری موج T شایع ترین اثر جانبی در این بیماران است.

    کلید واژگان: الکتروکاردیوگرافی, بیماری های قلبی عروقی, پرتودرمانی, سرطان پستان
    Kolsoum Teimouri, Karim Khoshgard*, Negin Farshchian, Mohammad Rouzbahani, Javad Azimivaghar, Nasrin Sharafi
    Background and Objective

    Breast cancer is one of the most common cancers and the fifth leading cause of cancer deaths in Iran. The present study aimed to investigate the absorbed dose received by the heart and its relationship with cardiac complications in radiotherapy of patients with left breast cancer using a three-dimensional conformal radiotherapy technique.

    Materials and Methods

    A total of 181 women with left breast cancer who received radiotherapy after surgery were included in the study. Dosimetric parameters were obtained using dose-volume histograms for the heart, whole lung, left lung, and clinical target volume. Electrocardiography tests were performed for all patients before and one year after the radiotherapy.

    Results

    The mean doses of heart, left lung, whole lung, and clinical target volume were 6.3±3.1, 13.3±4.5, 6.9±3.7, and 47.3±6.4 Gray (Gy), respectively. A significant reduction in T-wave amplitude was observed in 57% of patients three months after radiotherapy. T-wave amplitude decreased from 3.03±0.92 mm to 1.56±0.83 mm. The reduction in the T-wave amplitude displayed a significant relationship with the mean dose of the heart (β = 2.653; P= 0.019).

    Conclusion

    In women with left-sided breast cancer, cardiac complications are frequent, for which electrocardiographic tests can be used for cardiac evaluation after radiotherapy. Based on the obtained results, the most frequent side effect caused by radiotherapy in these patients was an abnormality in T-wave

    Keywords: Breast Neoplasms, Cardiovascular Diseases, Electrocardiography, Radiotherapy
  • طیبه رخشانی، فاطمه محمدخواه، سمیرا نوروزرجبی، رستم حیدرتبار، سیده معصومه کاظمی، علی خانی جیحونی*
    مقدمه

    ارتقاء دانش و عملکرد.عملکرد بهورزان بر کیفیت مراقبت های ارایه شده توسط آنان تاثیر بسزایی دارد. این مطالعه با هدف تعیین دانش و عملکرد بهورزان شاغل در خانه های بهداشت استان بوشهر نسبت به عوامل  خطر بیمار ی های قلبی عروقی و راهکارهای پیشگیری از آن در سال 96 انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه توصیفی تحلیلی به روش مقطعی است. .جامعه مورد بررسی بهورزان شاغل در خانه های بهداشت استان بوشهر (391 نفر) بودند که به روش سرشماری وارد مطالعه شدند.  از پرسشنامه های  حاوی دانش دموگرافیک، دانش  و عملکرد بهورزان با روش تکمیل خود گزارشی استفاده شد. داده ها پس از ورود به نرم افزار آماری SPSS 19 با استفاده آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی (من ویتنی، کروسکالوالیس و ضریب همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که در زمینه دانش اکثر افراد 42/62% (244 نفر) دانش خوب، 54/35% (139 نفر) دانش متوسط و 04/2% (8 نفر) دانش ضعیف داشتند. در مورد عملکرد اکثر افراد 68/86% (338 نفر) عملکرد خوب، 74/10% (42 نفر) عملکرد متوسط و 58/2% (11 نفر) عملکرد ضعیف داشتند. کمترین و بیشترین دانش و عملکرد به ترتیب در حیطه ی های (دخانیات وفشارخون) و (دخانیات و دیابت) می باشد.

    نتیجه گیری

    مطالعه ما نشان داد که میانگین نمره دانش و عملکرد بهورزان در خصوص کنترل بیماری قلبی عروقی بالاتر از نمره متوسط می باشد. با توجه به اولویت نیازهای آموزشی در زمینه دانش و عملکرد که مربوط به دانش بهورزان در مورد عامل خطر دخانیات و عملکرد بهورزان در زمینه تشویق بیماران به فعالیت بدنی بیشتر  است، لذا طراحی و اجرا دوره های بازآموزی پیشگیری از بیماری های قلبی و عروقی و و عوامل خطر مرتبط با آن پیشنهاد شود.

    کلید واژگان: مدیریت دانش, عملکرد بالینی, پرسنل بهداشتی, بیماری های قلبی- عروقی
    Tayyaba Rakhshani, Fatemeh Mohamadkhah, Samira Norouz Rajabi, Rostam Heydartabar, Seyedeh Masoumeh Kazemi, Ali Khani Jihouni*
    Introduction

    Improving the knowledge and Practices of the residents has a significant impact on the quality of care provided by them. this study was conducted with the aim of determining the knowledge and practice of Residents of Bushehr Province Regarding Risk factors of cardiovascular diseases and their prevention strategies in Bushehr province in 2016.Practice.

    Methods

    This is a descriptive-analytical cross-sectional study. The researched population was the Residents in the health centers of Bushehr province (391 people) who were included in the study by census method.  The demographic information, knowledge, and practices questionnaires were used by the self-report method. After entering the SPSS 19 statistical software, the data were analyzed using Descriptive and analytical tests (Mann-Whitney, Kruskal-Wallis, and Pearson correlation coefficient).

    Results

    The Results showed that 62.42% (244 people) people had good knowledge, 35.54% (139 people) had average knowledge, and 2.04% (8 people) had poor knowledge. Also, most of the people had good performance, 86.68% (338 people), 10.74% (42 people) had average performance, and 2.58% (11 people) had poor performance. The lowest and highest knowledge and practice are in the area of (smoking and blood pressure) and (smoking and diabetes).

    Conclusions

    Our study showed that the average score of the knowledge and practices of residents regarding the control of cardiovascular disease is higher than the average score. Considering the priority of educational needs in the field of knowledge and practices, which is related to the knowledge of Residents about the risk factor of tobacco and the Practices of Residents in the field of encouraging patients to be more physically active, Therefore, it is recommended to design and implement retraining courses for the prevention of cardiovascular diseases and the risk factors.

    Keywords: Knowledge management, Clinical practice, Health personnel, Coronary heart disease
  • سیده مهرنوش سهراب، معصومه خواجه وندی، پرستو کریمی علی آبادی، مژده دبیریان، محمود موسی زاده، مطهره خردمند*
    سابقه و هدف

    سندروم متابولیک با مجموعه ای از علایم، شامل مقاومت به انسولین، فشارخون، چاقی شکمی، نقص در متابولیسم گلوکز و دیس لیپیدمی مشخص می شود. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین سندرم متابولیک و معیارهای تشخیصی آن با بیماری های قلبی- عروقی در جمعیت کوهورت طبری بود.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر از نوع مورد شاهدی بود که در بستر جمعیت کوهورت طبری انجام شد. افراد گروه مورد 304 نفربودند که از میان مجموع 564 نفر از مبتلایان به بیماری های قلبی- عروقی در مطالعه کوهورت طبری به صورت تصادفی انتخاب شدند.گروه کنترل (304 نفر) هم پس از همسان سازی براساس سن و جنس از میان سایر شرکت کنندگان به صورت تصادفی انتخاب شدند. وجود و عدم وجود سندرم متابولیک و معیارهای تشخیصی آن در دو گروه با استفاده از آزمون chi square مورد آنالیز قرار گرفت. جهت تعدیل اثر متغیرهای مخدوش کننده از آزمون رگرسیون استفاده شد.

    یافته ها

    مبتلایان به سندرم متابولیک در گروه مورد 69/1 درصد (210 نفر) و در گروه شاهد 55/6 درصد (169 نفر) بود (0/001=P). نتایج آزمون رگرسیون تک متغیره نشان داد که شانس ابتلا به سندرم متابولیک در افراد گروه مورد 1/755 برابر افراد گروه شاهد بود (2/418-1/280: CI 95 درصد و 0/01=P). در میان معیارهای تشخیصی سندرم متابولیک هم شانس فشارخون بالا، افزایش سطح تری گلیسرید و کاهش HDL هم در گروه مورد بالاتر از گروه شاهد بود (0/000=P).

    استنتاج

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که شانس ابتلا به سندرم متابولیک در افراد مبتلا به بیماری های قلبی- عروقی بیش تر است. در میان معیارهای تشخیصی سندرم متابولیک هم بعد از تعدیل اثر متغیرهای مداخله گر، شانس ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی در افراد با سطح تری گلیسرید بالا و فشار خون بالا بیش تر است.

    کلید واژگان: سندرم متابولیک, بیماری های قلبی- عروقی, کوهورت طبری
    Mehrnoush Sohrab, Masoomeh Khajehvandi, Parastoo Karimi Ali Abadi, Mozhdeh Dabirian, Mahmood Moosazadeh, Motahareh Kheradmand*
    Background and purpose

    Metabolic syndrome is characterized by a cluster of symptoms including insulin resistance, blood pressure, abdominal obesity, defects in glucose metabolism, and dyslipidemia. Considering the increasing prevalence of cardiovascular diseases and metabolic syndrome, the aim of the present study was to investigate the relationship between metabolic syndrome and its criteria with cardiovascular diseases.

    Materials and methods

    The present study was a case-control study that utilized the results of the enrollment phase of the Tabari cohort study. The case group (304 individuals) was randomly selected from participants with cardiovascular diseases (564 individuals). The control group (304 individuals) was randomly selected from among other participants who were matched by age and sex. The comparison of variables between the two groups was done using the chi-square test. Logistic regression test was used to adjust the effect of confounding variables.

    Results

    Patients with metabolic syndrome were 69.1% (210) in the case group and 55.6% (169) in the control group (P=0.001). The results of the univariate regression test showed that the chance of developing metabolic syndrome in people with cardiovascular diseases was 1.755 times more than people without cardiovascular diseases (95% CI: 1.280-2.418, and P=0.01). Among the diagnostic criteria of metabolic syndrome, the chances of high blood pressure, high triglyceride levels, and decreased HDL were significantly higher in the case group compared to the control group.

    Conclusion

    The risk of metabolic syndrome is significantly higher in people with cardiovascular diseases compared to the ones without cardiovascular diseases. After adjusting for confounding factors, we found a significant difference between triglyceride level and blood pressure in the two groups.

    Keywords: metabolic syndrome, cardiovascular disease, Tabari cohort study
  • علی وفاق نعمت اللهی، لیلی محمودی، مفید حسین زاده، کمال رفیعی اصل*
    مقدمه

    شایع ترین مشکلاتی که تماس گیرندگان با مراکز فوریت های پیش بیمارستانی گزارش می کنند، درد قفسه سینه است. بیماری های قلبی-عروقی از جمله بیماری های شایع با عواقب جدی هستند که بر مرگ و شیوه زندگی مبتلایان تاثیر زیادی دارند. هدف از این مطالعه، بررسی فاصله زمانی رسیدن کد اعزامی به صحنه بر بالین بیماران فوت شده با شکایت قلبی در سال 1400 در شهر اهواز است.

    روش بررسی

    مطاله حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی و مقطعی بود. کلیه پرونده های ثبت شده بیماران فوت شده با شکایت قلبی در پایگاه اورژانس 115 شهر اهواز مورد بررسی قرار گرفت. جمع آوری داده ها با استفاده از چک لیستی متشکل از دو بخش شامل مشخصات دموگرافیک و ثبت زمان ها بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 21 تحلیل شدند.

    یافته ها

    در این مطالعه اطلاعات 293 بیمار با میانگین و انحراف معیار سن 17.5±73.3 وارد مطالعه شد. 66.2 درصد مرد و بقیه زن بودند. میانگین زمان رسیدن بر بالین بیمار 7.2 و زمان توقف اورژانس پزشکی در صحنه 11.5 دقیقه بود که با مقدار استاندارد آن تفاوت معناداری نداشت (0.05<P).

    نتیجه گیری

    هرچند در مطالعه حاضر اورژانس پزشکی در فاصله زمانی کمتر از استاندارد بر بالین بیمار رسید، اما متاسفانه تمام بیماران فوت شده بودند. سرعت بالاتر رسیدن اورژانس پیش بیمارستانی بر بالین بیمار به عنوان یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر مرگ ومیر شانس زنده ماندن بیمار را افزایش می دهد.

    کلید واژگان: اورژانس پیش بیمارستانی, اورژانس خدمات پزشکی, بیماری های قلبی-عروقی
    Ali Vefagh Nematollahi, Leily Mahmoudi, Mofid Hosseinzadeh, Kamal Rafieiasl*
    Introduction

    The most common problems reported by callers to pre-hospital emergency centers is chest pain. Cardiovascular diseases are among common diseases with serious consequences that have a great impact on the death and lifestyle of sufferers. In this study, the time interval of the arrival of dispatch code to the scene at the bedside of patients who died with heart complaints in the year 2021 in Ahvaz city, Iran is investigated.

    Methods

    The present study is a descriptive-cross-sectional study. Sampling was done by census method and it included all the registered cases of patients who died with heart complaints in emergency center 115 of Ahvaz city, Iran. Data collection was done using a checklist consisting of two sections, including demographic characteristics and time recording. The resulting data was analyzed using SPSS version 21 software.

    Results

    In this study, the data of 293 patients with an average and standard deviation age of 73.3±17.5 were included in the study. 66.2% were men and the rest were women. The average time to reach the patient's bedside was 7.2 and the time for stopping the medical emergency at the scene was 11.5 minutes, which was not significantly different from the standard value (P<0.05)

    Conclusion

    Although in the present study, the medical emergency arrived at the patient's bedside in less time than the standard, but unfortunately all the patients had died. The faster arrival of the pre-hospital emergency at the patient's bedside, as one of the most important factors affecting mortality, can be the chance of survival. Increase patient stay.

    Keywords: Pre-hospital emergency, Emergency, Medical services, Cardiovascular diseases
  • محمد منتصری، فاطمه بهرام نژاد*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف شناسایی نقش آلبومین در نارسایی قلبی صورت گرفت.

    زمینه

    نارسایی قلبی یک سندرم بالینی پیچیده است که سالانه افراد زیادی را در سراسر جهان درگیر می کند و مرگ و میر ناشی از آن حتی از بسیاری از سرطان ها بیشتر است. شناسایی عوامل خطر سنتی هر چند در پیشگیری اولیه کمک کننده بوده است، اما مرگ و میر ناشی از این بیماری هنوز در حال افزایش است. آلبومین سرم فراوان ترین پروتئین خون انسان و عامل اصلی حفظ فشار اسمزی است که تولید آن در افراد مبتلا به نارسایی قلبی به دلایل مختلف، از جمله ادم دیواره روده و احتقان کبدی کاهش می یابد. هایپوآلبومینمی یک یافته شایع در بیماران نارسایی قلبی است و در دهه اخیر مطالعات گسترده ای در ارتباط با نقش آن به عنوان پیش بینی کننده شروع و پیش آگهی دهنده پیامد نارسایی قلبی انجام شده است. در سال های اخیر مطالعات محدودی نیز درباره نقش درمانی آلبومین تزریقی در افراد مبتلا به نارسایی قلبی انجام شده است.

    روش کار

    مرور روایتی حاضر در سال 1402 انجام شد. بدین منظور پایگاه های داده ای شامل Web of Science، Scopus، PubMed، MagIran، و SID با کلید واژه های آلبومین، هایپوآلبومینمی، هایپوپروتئینمی، نارسایی قلبی، نارسایی دیاستولیک ، نارسایی سیستولیک، بیماری های قلبی عروقی، و معادل انگلیسی آنها بدون محدودیت زمانی جست وجو شدند و در مجموع 30 مقاله وارد مطالعه شدند.

    یافته ها

    هایپوآلبومینمی یک یافته معمول در افراد مبتلا به نارسایی قلبی است و از جمله علل اصلی آن در نارسایی قلبی می توان به ادم دیواره روده، احتقان کبدی، سیروز احتقانی، سوءتغذیه و التهاب اشاره کرد. با توجه به شواهد بالینی و تجربی، هایپوآلبومینمی با احتباس مایع و تشدید ادم ریوی در این بیماران در ارتباط است. هایپوآلبومینمی می تواند به طور مستقل شروع یک نارسایی قلبی جدید را پیش بینی کند و به عنوان یک عامل پیش آگهی دهنده پیامد نارسایی قلبی اندازه گیری شود. استفاده از آلبومین تزریقی یک مداخله معمول برای افراد مبتلا به نارسایی حاد قلبی و هایپوآلبومینمی است. با این وجود، هنوز شواهدی که به طور مستقیم فایده تزریق آلبومین در افراد مبتلا به نارسایی قلبی را نشان دهد وجود ندارد.

    نتیجه گیری

    آلبومین سرم می تواند به عنوان یک عامل خطر قابل تعدیل و یک عامل پیش آگهی دهنده در افراد مبتلا به نارسایی قلبی اندازه گیری شود، اما ضروری است که مصرف آن محدود به مواردی باشد که اثربخشی آن تایید شده است.

    کلید واژگان: آلبومین, هایپوآلبومینمی, هایپوپروتئینمی, نارسایی قلبی, نارسایی سیستولیک, نارسایی دیاستولیک, بیماری های قلبی عروقی
    Mohammad Montaseri, Fatemeh Bahramnezhad*
    Aim

    The present study was conducted with the aim of reviewing the role of serum albumin in heart failure.

    Background

    Heart failure is a complex clinical syndrome that affects a large population worldwide yearly, and its mortality is even higher than that of many cancers. Although the identification of traditional risk factors has helped in primary prevention, the death rate due to this disease is still increasing. Identifying potential and modifiable risk factors that are not known yet seems necessary in this situation. Serum albumin has been known for many years as a strong prognostic biomarker in many pathological conditions. In recent years, studies have been conducted regarding the role of serum albumin in the prediction, prognosis and treatment of heart failure symptoms.

    Method

    This narrative study was conducted in 2023. For this purpose, the data bases, PubMed, Scopus, Web of Sciences, SID, MagIran were searched out with the keywords albumin, heart failure, diastolic failure, systolic failure, and a total of 30 articles were included in the study.

    Findings

    Hypoalbuminemia is a common finding in patients with heart failure, and among its main causes in heart failure are malnutrition, inflammation, lack of intestinal function, lack of kidney function, and liver disease. According to clinical and experimental evidence, hypoalbuminemia is related to fluid retention and exacerbation of pulmonary edema in these patients. Also, hypoalbuminemia can independently predict the onset of a new heart failure and can be measured as a prognostic factor of heart failure outcomes. However, there is still no evidence that directly shows the benefit of albumin injection in patients with heart failure.

    Conclusion

    Serum albumin can be measured as a modifiable risk factor and a prognostic factor in heart failure, but it is necessary to limit its use to cases where its effectiveness has been confirmed.

    Keywords: Heart Failure, Cardiovascular Disease, Albumin, Systolic Failure, Diastolic Failure
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال