به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "دانش آموزان" در نشریات گروه "پزشکی"

  • مائده رحیمی اسکندری، مریم عمیدی مظاهری*، محمدجواد طراحی
    مقدمه

    رفتارهای ارتقا دهنده سلامت به مجموعه ای از رفتارهایی گفته می شود که افراد را توانمند می کند تا از سلامت خود و دیگر افراد جامعه مراقبت نمایند. با توجه به این که بسیاری از رفتارهای پرخطر در اوایل زندگی شکل می گیرد، پژوهش حاضر با هدف بررسی رفتارهای ارتقا دهنده سلامت در بین دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهر اصفهان در سال 1402 انجام گردید.

    روش ها

    این مطالعه مقطعی با مشارکت 201 دانش آموز دختر و پسر پایه ششم ابتدایی که به صورت تصادفی خوشه ای دو مرحله ای انتخاب شدند، انجام گرفت. اطلاعات به وسیله پرسش نامه استاندارد رفتارهای ارتقا دهنده سلامت Walker (Health-Promoting Lifestyle Profile یا HPLP) و پرسش نامه ویژگی های دموگرافیک جمع آوری شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS موردتجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    میانگین نمره رفتارهای ارتقا دهنده سلامت، 97/18 ± 33/137 به دست آمد. بیشترین و کمترین میانگین کسب شده به ترتیب مربوط به ابعاد خودشکوفایی و مدیریت استرس با 35/4 ± 89/31 و 12/3 ± 98/12 بود. به طور کلی، 5/5 درصد از دانش آموزان در سطح خوب سلامتی، 5/73 درصد در سطح متوسط و 7/22 درصد از آن ها در سطح نامطلوب سلامتی قرار داشتند. فقط در بعد خودشکوفایی بین دختران و پسران اختلاف معنی داری وجود داشت و در سایر ابعاد اختلاف معنی دار مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    تدوین برنامه آموزش رفتارهای ارتقای سلامت در این گروه سنی مورد نیاز است تا موجب ارتقای سلامت جسمی و روانی آن ها گردد.

    کلید واژگان: ارتقای سلامت, دانش آموزان, مدارس ابتدایی
    Maedeh Rahimi-Eskandari, Maryam Amidi-Mazaheri*, Mohammadjavad Tarrahi
    Background

    Health-promoting behaviors encompass a range of behaviors that empower individuals to take charge of their health and other members of society. Considering that many high-risk behaviors are formed early in life, this study aimed to investigate health-promoting behaviors and the factors influencing them among sixth-grade elementary school students in Isfahan City, Iran, in 2023.

    Methods

    This cross-sectional study was conducted with participation of 201 boy and girl elementary school students selected through two-stage cluster random sampling. Health-promoting behaviors were assessed using a standard questionnaire, Health-Promoting Lifestyle Profile (HPLP), and a demographic characteristics questionnaire also was used. Data analysis was performed using descriptive and inferential statistical tests with SPSS software.

    Findings

    The average score for health-promoting behaviors was 137.33 ± 18.97. The highest average score was observed in the self-actualization dimension, which was 31.89 ± 4.35, while the lowest average score was in the stress management dimension, at 12.98 ± 3.12. Overall, 5.5% of students were classified as having good health, 73.5% were at an average health level, and 22.7% were categorized as having undesirable health. A significant difference was found between girls and boys only in the dimension of self-actualization; no significant differences were observed in the other dimensions.

    Conclusion

    Considering that few students were in good health, it is necessary to develop a health promotion behavior training program for this age group to enhance their physical and mental health.

    Keywords: Health Promotion, Students, Primary Schools
  • فرزانه گلکار، مریم بهرامی هیدجی*، علیرضا کاکاوند، محسن منصوبی فر، فاطمه زم
    مقدمه

    بهوشیاری، در کاهش سرگشتگی ذهنی و اعتیاد به اینترنت می تواند موثر واقع شود. هدف پژوهش حاضر پیش بینی اعتیاد به اینترنت براساس بهوشیاری با میانجیگری سرگشتگی ذهنی در دانش آموزان متوسطه دوم شهر تهران بود.

    روش کار

    روش پژوهش توصیفی- همبستگی بوده و جامعه آماری پژوهش تمام دانش آموزان متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از میان آن ها به روش غیر تصادفی و نمونه گیری در دسترس 200 تن انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "آزمون اعتیاد به اینترنت" (Internet Addiction Test)، "پرسشنامه پنج وجهی بهوشیاری" (Five Facet Mindfulness Questionnaire) و "پرسشنامه سرگشتگی ذهنی" (Mind Wandering Questionnaire) بود. روایی ابزارها با استفاده از روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد. تحلیل داده های جمع اوری شده در نرم افزارهای اس پی اس اس نسخه 26 و آموس نسخه 24 انجام شد.

    یافته ها

    بهوشیاری به صورت منفی و معنادار اعتیاد به اینترنت پیش بینی می کند (148/0-=β، 001/0=P). سرگشتگی ذهنی به صورت مثبت و معنادار اعتیاد به اینترنت پیش بینی می کند (393/0=β، 001/0=P). بهوشیاری به صورت منفی و معنادار با میانجیگری سرگشتگی ذهنی اعتیاد به اینترنت پیش بینی می کند (085/0-=β، 001/0=P).

    نتیجه گیری

    بهوشیاری با میانجیگری سرگشتگی ذهنی، اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان متوسطه دوم شهر تهران را پیش بینی می کند. لذا پیشنهاد می شود، مشاوران و روانشناسان سلامت با برگزاری دوره های بهوشیاری برای دانش آموزان مقطع متوسطه موجب کاهش سرگشتگی ذهنی و اعتیاد به اینترنت در آن ها شوند.

    کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, بهوشیاری, دانش آموزان, سرگشتگی ذهنی
    Farzaneh Golkar, Maryam Bahrami*, Alireza Kakavand, Mohsen Mansoobifar, Fatemeh Zam
    Introduction

    Mindfulness can be effective in reducing mind wandering and internet addiction. The present study aimed to predict Internet addiction based on mindfulness with the mediation of mind wandering in students of the second secondary school in Tehran.

    Methods

    The research method is descriptive-correlation. The statistical population of the research was all the secondary school students in Tehran in the academic year 2021-2022, from which 200 were selected by non-random sampling method. Research instruments included the demographic questionnaire, "Internet Addiction Test", "Five Facet Mindfulness Questionnaire" and "Mind Wandering Questionnaire". The validity of the instruments was measured using content validity using a qualitative method and reliability using the internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. The collected data were analyzed in SPSS .26 and Amos. 24.

    Results

    The mindfulness negatively and significantly predicts Internet addiction (β=-0.148, P=0.001). Mind wandering positively and significantly predicts Internet addiction (β=0.393, P=0.001). Mindfulness negatively and significantly predicts Internet addiction through the mediation of mind wandering (β=-0.085, P=0.001).

    Conclusions

    Mindfulness, with the mediation of mind wandering, predicts Internet addiction in high school students in Tehran. Therefore, it is suggested that health counselors and psychologists reduce their mind wandering and internet addiction by holding mindfulness courses for high school students.

    Keywords: Internet Addiction, Mindfulness, Students, Mind Wandering
  • راضیه عالی پور، یدالله ابوالفتحی ممتاز، شهلا پاکدامن، رضا فدای وطن، حمیدرضا عسگری، نسیبه زنجری*
    مقدمه

    تبعیض سنی از دوران کودکی شکل می گیرد و بررسی نگرش کودکان به سالمندی می تواند به شناخت وضعیت و برنامه ‏ریزی سالمندی موفق کمک کننده باشد. ازاین رو، هدف این مطالعه تحلیل محتوای نقاشی های دانش آموزان ابتدایی شهر ایذه در راستای تعیین نگرش آنان نسبت به سالمندان بود.

    روش کار

    این مطالعه به روش تحلیل محتوای کمی انجام شد. ابتدا 145 دانش‏آموز به روش نمونه گیری تصادفی ساده در سنین 6-12 سال در شهر ایذه در سال 1398 انتخاب شدند و سپس 284 شخصیت سالمند زن و مرد نقاشی شده توسط این دانش آموزان به عنوان واحد تحلیل وارد مطالعه شدند. برای تحلیل داده ها از چک لیست دانوسکی، نمودار درختی و آمارهای توصیفی مانند فراوانی و درصد و استنباطی مانند کای اسکوئر و رگرسیون لجستیک چندمتغیره استفاده شد.

    یافته ها

    میانگین سنی دانش آموزان شرکت کننده در این مطالعه (±1/85) 28/9 بود. تحلیل نقاشی‏های دانش آموزان نشان داد که هر چند بیش از نیمی از نقاشی‏ها (4/69%) با تصورات قالبی مثبت از پدر/مادربزرگ تصویرسازی شده بودند، اما 8/88 درصد دانش آموزان علاقه‏ای به سالمند شدن خود نداشتند و فقط 4/23 درصد آنان دیدگاه مثبت نسبت به سالمندی داشتند. یافته ‏های رگرسیون لجستیک چند متغیره نشان داد که پسر بودن در مقابل دختر بودن 5 برابر احتمال تصویرسازی با تصورات قالبی منفی را افزایش می‏دهد (63/23- 34/1 CI=؛ 62/5OR=) و با افزایش سن تصورات ‏قالبی ‏منفی‏تری در نقاشی‏ های دانش ‏آموزان (20/2-03/1 CI=؛ 50/1OR=) مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    باتوجه به افزایش تصورات قالبی منفی در دانش آموزان با افزایش سن و همچنین در میان پسران، ضروری است که در سیاست گذاری های محتوای آموزشی مدارس به این موضوع توجه شده و برنامه های مداخله‏ای بین نسلی صورت گیرد. همچنین با مداخله زودهنگام در سنین کودکی از تبعیض سنی در جامعه سالخورده آینده ایران پیشگیری شود.

    کلید واژگان: تصویرسازی, تحلیل محتوا, دانش آموزان, سالمند, نگرش
    Razieh Aalipour, Yadollah Abolfathi Momtaz, Shahla Pakdaman, Reza Faday Vatan, Hamidreza Asgari, Nasibeh Zanjari*
    Introduction

    Ageism develops from childhood, and examining children’s attitudes towards old age can help in understanding the situation and planning for successful aging. Therefore, the aim of this study was to analyze the content of primary school students' paintings in Izeh city to determine their attitudes towards older adults.

    Method

    The method of this study was quantitative content analysis. First, 145 students were selected by simple random sampling method in the ages of 6–12-year-old in Izeh city in 2019. Then, 284 elderly male and female characters drawn by these students were included in the study as the analysis unit. The Danowski checklist, the Tree diagram and descriptive statistics such as frequency and percentage, as well as inferential statistics such as Chi-square and multivariable logistic regression were used to analyze the data.

    Results

    The mean age of students was 9.28 (±1.85). Analysis of students' drawings showed that although more than half of the drawings (69.4%) portrayed positive stereotypes the grandparents, 88.8% of students did not like getting old and only 23.4% of students had a positive view toward old age. Logistic regression findings showed that being a boy increased the probability of portraying elderly with negative stereotypes by 5 times (OR=5.620; CI=1.34-23.63) and with increasing age more negative stereotypes were observed in students' drawings (OR=1.50; CI=1.03-2.20).

    Conclusion

    Considering the increase of negative stereotypes among students with increasing age and also more negative stereotypes among boys, it is necessary to pay more attention to this issue in educational programming and intergenerational interventions at schools. Early intervention in childhood, can help prevent ageism in the future aging society of Iran.

    Keywords: Illustration, Content Analysis, Students, Elderly, Attitude
  • فرشته فتح نجات، امان الله سلطانی*، ویدا اندیشمند، علیرضا منظری توکلی
    زمینه و هدف

    اهمال کاری تحصیلی از عوامل مختلفی ازجمله وابستگی به فضای مجازی و کارکردهای اجرایی و مدیریت زمان نشئت می گیرد؛ ازاین رو پژوهش حاضر باهدف مدل سازی معادلات ساختاری اهمال کاری تحصیلی براساس وابستگی به فضای مجازی و کارکردهای اجرایی با میانجیگری مدیریت زمان در دانش آموزان دختر متوسطه اول انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش تحلیلی همبستگی مبتنی بر روش مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر کرمان در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل دادند. ازاین بین 384 نفر با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، آزمون اعتیاد به اینترنت (ویدیانتو و مک موران، 2004)، پرسش نامه درجه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی (بریف) (جیویا و همکاران، 2000)، پرسش نامه مدیریت زمان (ترومن و هارتلی، 1995) و پرسش نامه اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راث بلوم، 1984) به کار رفت. داده ها در سطح معناداری 0٫05 با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری، در نرم افزارهای SSPS نسخه 25 و AMOS نسخه 24 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، اثرات مستقیم وابستگی به فضای مجازی بر مدیریت زمان (0٫001>p و 0٫76-=β)، کارکردهای اجرایی بر مدیریت زمان (0٫012=p و 0٫24=β)، وابستگی به فضای مجازی بر اهمال کاری تحصیلی (0٫001>p و 0٫69=β)، کارکردهای اجرایی بر اهمال کاری تحصیلی (0٫001>p و 0٫46-=β) و مدیریت زمان بر اهمال کاری تحصیلی (0٫001>p و 0٫56-=β) معنادار بود؛ ازطرفی مدیریت زمان در رابطه بین وابستگی به فضای مجازی (0٫001>p و 0٫381=β) و کارکردهای اجرایی (0٫001>p و 0٫24=β) با اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان، نقش میانجی داشت ؛ همچنین شاخص های نکویی برازش حاکی از برازش مناسب مدل بود (3٫53=X2/df و 0٫907=GFI و 0٫925=IFI و 0٫924=CFI و 0٫079=RMESA). 

    نتیجه گیری

    وابستگی به فضای مجازی و ضعف در کارکردهای اجرایی باعث کاهش توانایی در مدیریت زمان و به طبع، منجربه افزایش اهمال کاری تحصیلی در دانش آموزان می شود.

    کلید واژگان: اهمال کاری تحصیلی, وابستگی به فضای مجازی, کارکردهای اجرایی, مدیریت زمان, دانش آموزان
    Fereshteh Fatehnejat, Aman Allah Soltani*, Vida Andishmand, Alireza Manzari Tavakoli
    Background & Objectives

    Academic procrastination has negative consequences for academic achievement and motivations, cognitions, behaviors, and emotions related to education. One of the most effective structures in academic procrastination is executive functions. Executive functions include the abilities that children will need in the future for school learning. Another factor affecting academic procrastination is addiction to the Internet, especially dependence on cyberspace. Dependence on cyberspace is a new issue that the whole society, many people, and families are involved in today. One of the factors that causes dependence on cyberspace to lead to academic procrastination is a lack of time management due to being involved with cyberspace. Determining the role of dependence on cyberspace, executive functions, and time management in academic procrastination requires field research in Iran. Thus, this research benefits from structural equations modeling for academic procrastination based on dependence on cyberspace and executive functions with the mediation of time management in junior female high school students.

    Methods

    This research method was of the correlation analysis type based on the structural equation modeling. The statistical population of the research was made up of all the female junior high school students in Kerman City, Iran, numbering 8150 people in the academic year 2022–2023. Among them, 384 people were selected as samples by a stratified random sampling method. The sample size was based on the rule proposed by researchers in structural equation modeling, which states that the number of samples should be 15 to 20 times the number of observed variables. In this research, considering 20 obvious variables, 400 people were considered, and after distributing 450 questionnaires among students, 384 people answered thoroughly. Data were gathered via the Internet Addiction Test (Widyanto & Mcmurran, 2004), the Behavior Rating Inventory of Executive Function (BRIEF) (Gioia et al., 2000), the Time Management Questionnaire (TMQ) (Truman & Hartley, 1995) and Procrastination Assessment Scale–Students (PASS) (Solomon & Rothbloom, 1984). Data were analyzed at a significance level 0.05 using structural equation modeling in SPSS version 25 and AMOS version 24.

    Results

    The results showed that the model for predicting academic procrastination based on dependence on cyberspace and executive functions with the mediation of time management is an acceptable fit for junior female high school students in Kerman. Thus, the direct effects of dependence on cyberspace on time management (β=–0.76, p<0.001), executive functions on time management (β=0.24, p=0.012), dependence on cyberspace on academic procrastination (β=0.69, p<0.001), executive functions on academic procrastination (β=–0.46, p<0.001), and time management on academic procrastination (β=–0.56, p<0.001) were significant. On the other hand, time management plays a mediating role in the relationship between dependence on cyberspace (β=0.381, p<0.001) and executive functions (β = 0.24, p<0.001) and students' academic procrastination. The goodness–of–fit indices indicated a good fit of the model (χ2/df=3.53, GFI=0.907, IFI=0.925, CFI=0.924, RMSEA=0.079).

    Conclusion

    According to the findings, dependence on cyberspace and weakness in executive functions reduces the ability to time management and naturally lead to an increase in academic procrastination among students.

    Keywords: Academic Procrastination, Dependence On Cyberspace, Executive Functions, Time Management, Students
  • آرزو جوادی، علیرضا منظری توکلی*، حمدالله منظری توکلی، زهرا زین الدینی
    زمینه و هدف

    تاب آوری تحصیلی از عوامل مختلفی نشئت می گیرد که دو عامل مهم در این زمینه شفقت به خود و خودگویی مثبت است؛ بنابراین پژوهش حاضر باهدف پیش بینی تاب آوری تحصیلی براساس شفقت به خود و خودگویی مثبت در بین دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد.

    روش بررسی

    روش تحقیق از نوع تحلیلی همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه دوم شهر کرمان در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. ازاین بین 384 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، مقیاس شفقت به خود (نف، 2003) و مقیاس خودگویی (برین تاپت و همکاران، 2009) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003) به کار رفت. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 25 و با آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه با درنظرگرفتن سطع معنا داری 0٫05 انجام گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، شفقت به خود (0٫001>p و 0٫466=β) و خودگویی مثبت (0٫001>p و 0٫335=β) پیش بینی کننده تاب آوری تحصیلی بودند (0٫467=R2adj)؛ به علاوه مهربانی با خود (0٫001>p و 0٫252=β)، انزوا (0٫044=p و 0٫105=β)، بهشیاری یا ذهن آگاهی (0٫008=p، 0٫144=β) و همانندسازی افراطی (0٫001>p و 0٫248=β)، پیش بینی کننده تاب آوری تحصیلی بودند (0٫397=R2adj)؛ همچنین ارزیابی اجتماعی (0٫027=p و 0٫146=β)، خودتقویتی (0٫005=p و 0٫184=β) و خودانتقادی (0٫001>p و 0٫273=β)، پیش بینی کننده تاب آوری تحصیلی دانش آموزان بودند (0٫30=R2adj).

    نتیجه گیری

    پژوهش حاضر مشخص کرد، تاب آوری تحصیلی دانش آموزان تحت تاثیر میزان شفقت به خود و خودگویی مثبت قرار دارد و ازطریق شفقت به خود و خودگویی مثبت آن ها می توان انتظار داشت سطح تاب آوری تحصیلی ایشان بهبود یابد.

    کلید واژگان: تاب آوری تحصیلی, شفقت به خود, خودگویی مثبت, دانش آموزان
    Arezoo Javadi, Ali Reza Manzari Tavakoli*, Hamdollah Manzari Tavakoli, Zahra Zeinaddini Meimand
    Background & Objectives

    Academic resilience is one of the main structures for understanding motivation, excitement, and academic behavior. Academic resilience helps students adapt and regain their previous academic performance in the event of academic failure. Various factors can affect academic resilience, including self–compassion and positive self–talk. Self–compassion emphasizes the fundamental principle that external soothing thoughts, views, and behaviors must be internalized. In this situation, the mind relaxes in internal situations and reacts to external conditions. Positive self–talk is done to correct the interpretation of events related to oneself and others. In this situation, it has common goals with compassion–based therapy and has an effective role in resilience. Students who have low academic resilience learn to be compassionate and have positive self–talk by expressing beneficial positive statements, being kind to themselves, and improving their self–esteem.

    Methods

    The research method was correlational analysis. The statistical population includes all 8200 secondary school students in the city of Kerman, Iran, in the academic year 2022–2023, of which 384 students were selected as a sample based on Krejcie & Morgan's table (1970) using stratified random sampling based on the gender of the students. The inclusion criteria for the subjects were as follows: students of the second secondary school, studying in Kerman City, interest in cooperation in research, and no physical and mental diseases (according to the information in the student's academic records). The exclusion criterion was non–cooperation in the research. The data collection tools were the Self–Compassion Scale (Neff, 2003), the Self–Talk Scale (Brinthaupt et al., 2009), and the Conner–Davidson Resilience Scale (Conner & Davidson, 2003). Data analysis was done using SPSS version 25 software with the Pearson correlation coefficient and multiple linear regression tests considering a significance level 0.05.

    Results

    The results showed that self–compassion (p<0.001, β=0.466) and positive self–talk (p<0.001, β=0.335) were predictors of academic resilience (R2adj=0.467). In addition, self–kindness (p<0.001, β=0.252), isolation (p=0.044, β=0.105), mindfulness (p=0.008, β=0.144), and extreme identification (p<0.001, β=0.248) were predictors of academic resilience (R2adj=0.397). Also, social assessment (p=0.027, β=0.146), self–enhancement (p=0.005, β=0.184), and self–criticism (p<0.001, β=0.273) predict students' academic resilience (R2adj=0.30).

    Conclusion

    The present study determined that self–compassion and positive self–talk influence students' academic resilience. Through their self–compassion and positive self–talk, the students' level of academic resilience can be expected to improve.

    Keywords: Academic Resilience, Self–Compassion, Positive Self–Talk, Students
  • احسان قدری حصاری، نسیم محمودی*
    زمینه و هدف

    ازآنجاکه دانش آموزان، بزرگ ترین سرمایه انسانی جامعه و هسته نظام آموزشی هستند، لازم است متغیرها و مولفه های مربوط به آنان با حساسیت بیشتری مدنظر قرار گیرد؛ ازاین رو پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر درگیری تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون دوگروهی (گروه آزمایش و گروه گواه) بود. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان دبیرستان دخترانه سعدی شهر نیشابور در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل دادند. برای جمع آوری داده ها نمونه ای به تعداد سی نفر به روش نمونه گیری دردسترس وارد مطالعه شدند و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسش نامه سرزندگی تحصیلی (دهقان زاده و حسین چاری، 1391) و پرسش نامه درگیری تحصیلی (زرنگ، 1391) بود. افراد گروه آزمایش ده جلسه آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی را دریافت کردند؛ اما برای گروه گواه هیچ آموزشی ارائه نشد. به منظور تحلیل داده ها، نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون های تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره به کار رفت. سطح معناداری 0٫05 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    طبق نتایج بعد از حذف اثر پیش آزمون، در پس آزمون بین گروه آزمایش و گروه گواه در متغیرهای درگیری تحصیلی (0٫001>p) و سرزندگی تحصیلی (0٫001>p) تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین اندازه اثر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر درگیری تحصیلی 33٫7درصد و بر سرزندگی تحصیلی 86درصد به دست آمد.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش نتیجه گرفته می شود، آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر افزایش درگیری و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان موثر است.

    کلید واژگان: راهبردهای شناختی و فراشناختی, درگیری تحصیلی, سرزندگی تحصیلی, دانش آموزان
    Ehsan Ghaderi Hesari, Nasim Mahmoodi*
    Background & Objectives

    Since students are the core of the educational system, paying more sensitivity and attention to the variables and components related to them is necessary. Academic vitality refers to a positive, constructive, and adaptive response to all kinds of problems and obstacles that students deal with every day. One of the variables that is effective in students' education is academic engagement, which refers to a positive behavior, a psychological state, and the opposite of burnout. This motivational state is not transitory but a stable emotional–cognitive state that is not focused on a specific object, event, person, or behavior and refers to a penetrating, stable, and positive state of mind related to work. It is one of three components of empowerment, commitment, and absorption in learning, and it has emotional, cognitive, and agency dimensions. Cognitive and metacognitive strategies are the activities the learner performs for better learning.

    Methods

    This quasi–experimental research employed a pretest–posttest design with two groups (experimental and control groups). The statistical population comprised all Saadi Girls' High School students in Neishabur City, Iran, in the academic year 2022–2023. To collect data, a sample of 30 students was selected by available sampling. Students in the experimental group were trained in cognitive and metacognitive strategies for 10 sessions, and the control group did not receive any training. The inclusion criteria were as follows: being in ninth grade, not participating in extracurricular classes, not having to repeat the grade in the ninth grade, not taking medication, and being interested in participating in the research. The exclusion criteria were as follows: high absenteeism and non–cooperation in the research. The research tools were the Academic Vitality Questionnaire (Dehghanizadeh and Hosseinchari, 2012) and the Academic Engagement Questionnaire (Zerang, 2012). Mean and standard deviation were used to analyze the data at the descriptive statistics level. At the level of inferential statistics, multivariate covariance analysis and univariate covariance analysis were used via SPSS version 22 software. The significance level was set at 0.05.

    Results

    The results showed that after removing the effect of the pretest, the posttest score between the experimental and control groups for cognitive involvement (p<0.001), motivational involvement (p<0.010), behavioral involvement (p<0.001), total academic participation index (p<0.001), and academic vitality (p<0.001) were significant. Also, the effect size of cognitive–metacognitive strategies training was 86% on academic vitality, 72% on behavioral engagement, 60.6% on cognitive engagement, 22.3% on motivational engagement, and 33.7% on academic engagement.

    Conclusion

    Based on the findings, it is concluded that cognitive and metacognitive strategies effectively increase academic engagement and vitality.

    Keywords: Cognitive, Metacognitive Strategies, Academic Engagement, Academic Vitality, Students
  • جلال شفائی، محمد بخشی مشهدلو*
    زمینه و هدف

    با پدیدآیی روان شناسی مثبت نگر در چند دهه اخیر، توانمندی ها و ارتقای سطح سلامت افراد به همراه تاکید بر عملی کردن استعدادهای آن ها بسیار مدنظر قرار گرفته است. پژوهش حاضر باهدف بررسی ارتباط نگرانی و خودکارآمدی و تحمل آشفتگی با بهزیستی روانی دانش آموزان دوره های اول و دوم مقطع متوسطه با نقش واسطه ای امیدواری و خوش بینی صورت گرفت.

    روش بررسی

    روش پژوهش از نوع تحلیلی همبستگی مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان دوره های اول و دوم مقطع متوسطه در سال تحصیلی 1402-1401 شهر بیله سوار تشکیل دادند. مطابق نظر کلاین (2016) و به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، دویست نفر (صد دختر و صد پسر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش پرسش نامه نگرانی پن استت (میر و همکاران، 1990)، مقیاس خودکارآمدی (شرر و همکاران، 1982)، مقیاس تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005)، مقیاس بهزیستی روان شناختی (ریف، 1989)، پرسش نامه امید به زندگی (اشنایدر و همکاران، 1991) و آزمون تجدیدنظرشده جهت گیری زندگی)شییر و همکاران، 1994(به کار رفت. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و AMOS نسخه 24 استفاده شد. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، مسیرهای مستقیم بین نگرانی (0٫001>p و 0٫75-=β)، خودکارآمدی (0٫001>p و 0٫44=β)، تحمل آشفتگی (0٫001>p  و 0٫61=β)، امیدواری (0٫001>p  و 0٫75=β) و خوش بینی (0٫001>p  و 0٫81=β) با بهزیستی روان شناختی معنادار بود. شاخص های نکویی برازش از برازش مطلوب الگوی پژوهش با داده های گردآوری شده (2٫50= CMIN/df و 0٫939=NFI و 0٫932=GFI و 0٫941=IIF و 0٫927=AGFI و 0٫933CFI= و 0٫071=RMSEA) حمایت کردند.

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، نگرانی به صورت منفی و معنادار و خودکارآمدی و تحمل آشفتگی به صورت مثبت و معنادار بر بهزیستی روان شناختی موثر است؛ علاوه براین، امیدواری و خوش بینی بین نگرانی و خودکارآمدی و تحمل آشفتگی با بهزیستی روان شناختی، به طور موثر نقش واسطه ای ایفا می کنند.

    کلید واژگان: نگرانی, خودکارآمدی, تحمل آشفتگی, خوش بینی, امیدواری, بهزیستی روانی, دانش آموزان
    Jalal Shafaei, Mohammad Bakhshi Mashhadloo*
    Background & Objectives

    Considering many life problems today, research on positive psychology is growing daily. Psychological well-being is a state of mind and the ability to cope with problems and different communication modes in society. Among the positive factors that affect psychological well-being are worry, self-efficacy, distress tolerance, hope, and optimism. Considering that students constitute a considerable part of the country's population and mental health is directly related to all aspects of people's lives, mental health and well-being are necessary for the maintenance and durability of the social, occupational, and academic functions of the people in society. This condition causes improvement and growth and realizes the human character. So, this study aimed to investigate the relationship between worry, self-efficacy, and disturbance tolerance with the psychological well-being of junior and senior high school students with the mediating role of hope and optimism.

    Methods

    The research method used correlational analysis, which was done using structural equation modeling. The statistical population of the present study included all senior and junior female and male high school students in the city of Bileh-Swar, Iran, in the academic year 2022-2023. According to the conceptual model of the research and observance of the minimal criteria proposed by Klein (2016), 200 people were selected as the standard sample. The random sampling method was a multi-stage cluster. Data were gathered via the Life Orientation Test-Revised (LOT-R) (Scheier et al. 1994), the Psychological Well-Being Scale (PWB) (Ryff, 1989), the Penn State Anxiety Questionnaire (PSWQ) (Meyer et al., 1990), the Distress Tolerance Scale (DTS) (Simons & Gaher, 2005), the Life Expectancy Questionnaire (Snyder et al., 1991), and the Self-Efficacy Scale (Sherer et al., 1982). The Pearson correlation coefficient and structural equation modeling were used for data analysis using SPSS 24 and AMOS 24. The significance level in all tests was considered 0.05.

    Results

    The results showed direct paths between worry (p<0.001, β=-0.75), self-efficacy (p<0.001, β=0.44), disturbance tolerance (p<0.001, β=0.61), hope (p<0.001, β=0.75) and optimism (p<0.001, β=0.81) were significant with psychological well-being. The goodness of fit indices supported the good fit of the research model with the collected data (RMSEA=0.071, CFI=0.933, AGFI=0.927, IFI=0.941, GFI=0.932, NFI=0.939, CMIN/df=2.50).

    Conclusion

    Based on the research findings, worry has a negative and significant effect on psychological well-being, and self-efficacy and disturbance tolerance have a positive and significant effect on psychological well-being. In addition, hope and optimism effectively play a mediating role between worry and self-efficacy and distress tolerance with psychological well-being.

    Keywords: Worry, Self-Efficacy, Disturbance Tolerance, Optimism, Hope, Mental Well-Being, Students
  • محمد بخشی مشهدلو، جلال شفایی*
    زمینه و هدف

    ازجمله مسائلی که در بین دانش آموزان مشاهده می شود، کمبود میزان اعتماد به نفس و خودنظم دهی است؛ بنابراین پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش سرسختی روان شناختی بر اعتماد به نفس و خودنظم دهی تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی دانش آموزانی تشکیل دادند که برای حل مشکلات تحصیلی و تربیتی و روان شناختی به مرکز مشاوره آموزش وپرورش شهرستان گرمی مراجعه کردند. سی نفر از دانش آموزان واجد شرایط به طور داوطلبانه وارد مطالعه شدند و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. بعد از اجرای پیش آزمون، گروه آزمایش مداخلات آموزشی سرسختی روان شناختی را در ده جلسه نود دقیقه ای دریافت کرد و در انتهای جلسات از آزمودنی های هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. برای جمع آوری داده ها، مقیاس سنجش اعتمادبه نفس آیزنک (آیزنک و ویلسون، 1976) و پرسش نامه خودنظم دهی تحصیلی (ریان و کونل، 1989) به کار رفت. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره در سطح معناداری 0٫05 به وسیله نرم افزار SPSS نسخه 22 تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، میانگین نمرات متغیر اعتمادبه نفس در گروه آزمایش بعد از حذف اثر پیش آزمون، در پس آزمون درمقایسه با گروه گواه بیشتر بود (0٫021=p)؛ همچنین میانگین نمرات متغیر خودنظم دهی تحصیلی در گروه آزمایش بعد از حذف اثر پیش آزمون، در پس آزمون درمقایسه با گروه گواه افزایش یافته بود (0٫024=p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، آموزش سرسختی روان شناختی در افزایش اعتمادبه نفس و خودنظم دهی درونی دانش آموزان موثر است.

    کلید واژگان: سرسختی روان شناختی, اعتمادبه نفس, خودنظم دهی تحصیلی, دانش آموزان
    Mohammad Bakhshi Mashhadloo, Jalal Shafaei*
    Background & Objectives

    Adolescence is one of the most important stages of human life. This period provides growth opportunities both physically and spiritually in terms of cognitive and social adequacy, independence, and self-esteem. Among the problems frequently seen among students and teenagers is the inability to direct their learning and face academic problems. Among these problems is academic self-regulation. Self-regulation consists of two factors: self-cognition and motivation. Self-cognition consists of two parts: self-control and planning. The motivational factor consists of self-efficacy and effort. The formation of self-discipline depends not just on the individual's will, and various factors can be involved, including self-confidence. Different psychological elements influence students' academic and educational performance; among them is psychological toughness, and today, they have a valuable place in the studies of psychologists. Therefore, this study aimed to investigate the effectiveness of psychological toughness training on self-confidence and academic self-discipline of second-year high school boys.

    Methods

    The present research method was quasi-experimental, employing a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all students referred to the Psychological Counseling Center of the Department of Education in 2021-2022 to solve educational and psychological problems. An available random sampling method was used to select the research sample. In this research, after the announcement of the call from among the volunteer students who wanted to participate in the project and qualified to enter the meetings, 30 eligible male students who obtained the lowest scores in the Self-Confidence and Academic Self-Regulation questionnaire were selected. By random assignment method, 15 people were assigned to the experimental group and 15 to the control group. The research tools included the Eysenck Self-Confidence Scale (Eysenck & Wilson, 1976) and the Academic Self-Regulation Questionnaire (Ryan & Connell, 1989). After the pretest, psychological toughness training interventions were implemented in ten 60-minute sessions, and at the end of the sessions, the subjects of each group were given a posttest. The data were analyzed using SPSS22 software and multivariate covariance analysis at a significance level 0.05.

    Results

    The results showed that the average self-confidence scores in the experimental group after removing the pretest effect were higher in the posttest compared to the control group (p=0.021). Also, the average academic self-regulation scores in the experimental group after removing the effect of the pretest increased in the posttest compared to the control group (p=0.024).

    Conclusion

    Based on the research findings, psychological toughness intervention effectively increases students' self-confidence and internal self-regulation.

    Keywords: Psychological Toughness, Self-Confidence, Academic Self-Discipline, Students
  • علی شفیع زاده*، فرهاد شوری، بهنام قاسمی، سجاد باقریان
    زمینه و هدف

    محدودیت های دوران پاندمی COVID-19 سبب کاهش سطح فعالیت بدنی در گروه های مختلف سنی به ویژه دانش آموزان گردید. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرینات اصلاحی بر میزان دردهای اسکلتی- عضلانی دانش آموزان 15-13 ساله انجام شد.

    روش بررسی

    این کارآزمایی بالینی روی 101 دانش آموز (44 دختر و 57 پسر) 13 تا 15 ساله دارای دردهای اسکلتی - عضلانی در اندام های مختلف در بندر ماهشهر استان خوزستان طی نیمه دوم سال تحصیلی 1401-1400 انجام شد. نمونه ها بر اساس پرسشنامه غربالگری اسکلتی - عضلانی نوردیک نوجوانان انتخاب شدند و فقط پرسش اول این پرسشنامه که مربوط به وجود یا عدم وجود درد در هر یک از 9 ناحیه از بدن (گردن، شانه، آرنج، دست، بالای کمر، پایین کمر، لگن، زانو و مچ پا) طی هفت روز گذشته بود؛ مورد بررسی قرار گرفت. به وجود درد امتیاز یک و به عدم وجود درد امتیاز صفر تعلق گرفت. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه 60 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله به مدت هشت هفته هر هفته سه جلسه و هر جلسه 40 دقیقه تمرینات اصلاحی را در منزل اجرا کردند و برای گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. سپس میزان درد اسکلتی - عضلانی در نواحی گردن، شانه، بالای کمر، آرنج - بازو، مچ دست، پایین کمر، زانو و مچ پا در پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری مقایسه گردید.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار نمره کلی درد گروه مداخله و کنترل به ترتیب در پیش آزمون 1.32±0.41 و 1.33±0.46 در پس آزمون 1.01±0.08 و 1.34±0.46 و در آزمون پیگیری 1.17±0.36 و 1.11±0.31 تعیین شد. نتایج نشان داد هشت هفته تمرینات اصلاحی بر دردهای اسکلتی - عضلانی نواحی گردن، شانه، بالا و پایین کمر، آرنج، زانو، مچ دست و پا و لگن و ران دانش آموزان کاهش آماری معنی داری نشان داد (P<0.05)؛ اما در آزمون پیگیری این بهبودی ماندگاری نداشت.

    نتیجه گیری

    انجام تمرینات اصلاحی سبب کاهش دردهای اسکلتی - عضلانی نواحی گردن، شانه، بالا و پایین کمر، آرنج، زانو، مچ دست و پا و لگن و ران دانش آموزان 15-13 ساله می گردد و با توقف تمرینات ماندگار نیست.

    کلید واژگان: تمرین ورزشی, دردهای اسکلتی - عضلانی, دانش آموزان
    Ali Shafizadeh*, Farhad Shourie, Behnam Ghasemi, Sajad Bagherian
    Background and Objective

    Restrictions imposed during the coronavirus disease 2019 (COVID-19) pandemic led to a decrease in physical activity levels across various age groups, particularly among students. This study aimed to determine the effect of eight weeks of corrective exercises on musculoskeletal pain levels in 13-15-year-old students.

    Methods

    This clinical trial was conducted on 101 students (44 girls and 57 boys) aged 13 to 15 experiencing musculoskeletal pain in various body parts in Bandar Mahshahr, Khuzestan Province, during the second half of the academic year 2021-2022. Participants were selected based on the Adolescent Nordic Musculoskeletal Questionnaire (NMQ), considering only the first question regarding the presence or absence of pain in each of the nine body regions (neck, shoulder, elbow, hand, upper back, lower back, pelvis, knee, and ankle) in the past seven days. A score of 1 was assigned to the presence of pain and 0 to the absence of pain. Participants were randomly assigned to two groups of 60: A control group and an intervention group. The intervention group performed corrective exercises at home for eight weeks, with three sessions per week, each lasting 40 minutes. No intervention was provided to the control group. Musculoskeletal pain levels in the neck, shoulder, upper back, elbow-arm, wrist, lower back, knee, and ankle were then compared in the pre-test, post-test, and follow-up.

    Results

    The mean and standard deviation of the total pain scores for the intervention and control groups were 1.32±0.41 and 1.33±0.46 in the pre-test, 1.01±0.08 and 1.34±0.46 at the post-test, and 1.17±0.36 and 1.11±0.31 at follow-up, respectively. Results revealed that eight weeks of corrective exercises significantly reduced musculoskeletal pain levels in the students’ neck, shoulder, upper and lower back, elbow, knee, wrist, ankle, pelvis, and thigh (P<0.05); however, this improvement was not sustained at the follow-up.

    Conclusion

    Performing corrective exercises reduced musculoskeletal pain levels in the neck, shoulder, upper and lower back, elbow, knee, wrist, ankle, and pelvis and thigh of 13-15-year-old students; however, the benefits were not sustained when the exercises were stopped.

    Keywords: Exercise, Musculoskeletal Pain, Students
  • سهیلا شریفی حبیب آبادی، مرضیه عربان، فاطمه بستامی، محمدجواد طراحی، فرشته زمانی علویجه*
    مقدمه

    بیماری کووید 19 و بیماری هایی با علایم تنفسی در تجمعاتی مانند مدارس، قابلیت تبدیل به همه گیری دارد. از آن جایی که تاکنون درمان اختصاصی تایید شده ای برای این گروه از بیمار ی ها به دست نیامده است، چاره ای جز پیشگیری نیست. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر پیام های مبتنی بر الگوی فرایند موازی توسعه یافته (Extended parallel process model یا EPPM)، بر ابعاد ادراکی و رفتارهای پیشگیری از کووید 19 در دانش آموزان دختر مدارس ابتدایی شهرستان برخوار در سال 1400 انجام شد.

    روش ها

    این مطالعه از نوع کارآزمایی آموزشی کنترل شده تصادفی بود و بر روی 300 دانش آموز مقطع ابتدایی شهرستان برخوار با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انجام گردید. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته بود. افراد در دو گروه آزمون (مداخله از طریق پوستر و مبتنی بر EPPM برای آموزش رفتارهای پیشگیری از بیماری های واگیردار تنفسی مانند کووید 19) و یک گروه شاهد قرار گرفتند. داده های پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از آزمون های Paired t، ANOVA و MANCOVA در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    در گروه اول آزمون (گروه تهدید)، میانگین نمره متغیرهای نگرش (030/0 = P)، رفتار (001/0 = P) و قصد (007/0 = P) پس از مداخله نسبت به قبل از آن افزایش معنی داری داشت. در گروه دوم آزمون (گروه کارامدی) نیز پس از مداخله، میانگین نمره متغیرهای خودکارامدی (017/0 = P)، ترس (042/0 = P)، انکار صحت یا ارزش پیام (001/0 = P) و اجتناب دفاعی (027/0 = P) نسبت به قبل از مداخله افزایش معنی داری را نشان داد.

    نتیجه گیری

    در مجموع، پوسترهای حاوی تهدید مبتنی بر مدل فرایند موازی توسعه یافته بر رفتارهای پیشگیری از کووید 19 تاثیر بیشتری بر ابعاد ادراکی و رفتارهای پیشگیری داشت. کاربرد مدل فرایند موازی توسعه یافته، به لحاظ ایجاد شدت و حساسیت درک شده، بر رفتارهای پیشگیری و بهبود نگرش، قصد و رفتار گروه مورد بررسی تاثیرگذار بود.

    کلید واژگان: بیماری های واگیردار تنفسی, کووید 19, رفتار, مدارس ابتدایی, دانش آموزان, دختران, ایران
    Soheila Sharifi-Habibabadi, Marzieh Araban, Fatemeh Bastami, Mohammadjavad Tarrahi, Fereshteh Zamani-Alavijeh*
    Background

    Coronavirus disease 2019 (COVID-19) and diseases with respiratory symptoms in gatherings such as schools have the potential to escalate into an epidemic. Given the absence of any approved specific treatment for these diseases, prevention remains the only viable approach. This study aimed to investigate the impact of messages rooted in the extended parallel process model (EPPM) on the perceptual dimensions and preventive behaviors related to COVID-19 among girl students in primary schools in Borkhar City, Iran, in 2021.

    Methods

    This randomized controlled educational trial was conducted on 300 elementary students in Borkhar City using a random sampling method. The data collection tool utilized was a researcher-made questionnaire. Students were divided into two intervention groups (intervention through posters and based on the EPPM for teaching prevention behaviors against infectious respiratory diseases such as COVID-19) and one control group.

    Findings

    In the first group of intervention (threat group), after the intervention, the mean scores of attitude (P = 0.030), behavior (P = 0.001), and intention (P = 0.007) variables showed a significant increase compared to before the intervention. In the second group (efficiency group), after the intervention, the mean scores of variables related to denying the authenticity or value of the message (P = 0.001), defensive avoidance (P = 0.027), self-efficacy (P = 0.017), and fear (P = 0.042) also showed a significant increase compared to before the intervention.

    Conclusion

    In general, posters containing information about threats based on the EPPM had a greater impact on perceptual dimensions and preventive behaviors against infectious respiratory diseases like COVID-19. The application of the EPPM was effective in creating perceived intensity and sensitivity towards performing preventive behaviors, as well as in enhancing the attitude, intention, and behaviors of the group studied.

    Keywords: Infectious Respiratory Diseases, COVID-19, Behavior, Primary Schools, Students, Girls, Iran
  • سیده مهنوش سیدمحمودی، طاهر تیزدست*، حمیدرضا وطن خواه، جواد خلعتبری، شهره قربان شیرودی
    مقدمه

    ارتقاء قضاوت اخلاقی و تفکر نقادانه یکی از اهداف اصلی در نظام تعلیم و تربیت هست؛ بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر آموزش فلسفه ورزی با داستان های بومی- ایرانی بر قضاوت اخلاقی و تفکر نقادانه دانش آموزان بود.

    روش کار

    روش پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه های چهارم و پنجم ابتدایی شهر چالوس در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه قرار گرفتند؛ و به مقیاس تفکر نقادانه ریکتس و پرسشنامه قضاوت سینها و وارما پاسخ دادند. گروه آزمایش در 17 جلسه آموزش فلسفه ورزی شرکت نمودند اما گروه گواه در لیست انتظار بودند. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 22 و آزمون تحلیل کووایاریانس چند متغیره انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین میانگین نمرات قضاوت اخلاقی و تفکر نقادانه گروه آزمایش و گواه تفاوت وجود دارد و میزان رشد قضاوت اخلاقی و تفکر نقادانه در گروه آزمایش از گروه گواه بیشتر بود (01/0>P).

    نتیجه گیری

    برنامه آموزش فلسفه ورزی با داستان های بومی- ایرانی بر قضاوت اخلاقی و تفکر نقادانه دانش آموزان تاثیر مثبت داشت.

    کلید واژگان: فلسفه, قضاوت, اخلاق, تفکر, نقادانه, دانش آموزان
    Seyyed Mahnoosh Seyed Mahmoudi, Taher Tizdast*, Hamid Reza Vatankhah, Javad Khalatbari, Shohreh Ghorban Shiroodi
    Introduction

    Promoting moral judgment and critical thinking is one of the main goals in the education system; therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of teaching philosophy with native-Iranian stories on studentschr('39') moral judgment and critical thinking.

    Methods

    The quasi-experimental research method was pretest-posttest with a control group. The statistical population included all male and female students of the fourth and fifth grades of elementary school in Chalous in the academic year 2019-2020 who were selected by sampling method available to 30 people and were divided into two groups of 15 experimental and control. They responded to the Ricketts Critical Thinking Scale and the Sinha and Varma Judgment Questionnaire. The experimental group participated in 17 sessions of philosophical training, but the control group was on the waiting list. Data analysis was performed using SPSS software version 22 and multivariate analysis of covariance.

    Results

    The results showed that there was a difference between the mean scores of moral judgment and critical thinking in the experimental and control groups and the growth rate of moral judgment and critical thinking in the experimental group was higher than the control group (P <0.01).

    Conclusion

    The philosophy education program with indigenous-Iranian stories had a positive effect on the moral judgment and critical thinking of students.

    Keywords: Philosophy, Judgment, Morals, Thinking, Critical, Students
  • فاطمه فرهی، فاطمه باقرنژاد حصاری، عباسعلی رمضانی*
    زمینه و هدف

    نوجوانان یکی از مهمترین و حساسترین گروه های سنی در هر جامعه ای هستند؛ که سلامت این گروه مبنای مهمی برای سلامت جامعه در نظر گرفته می شود. با وجود اهمیتی که تغذیه سالم در دوران نوجوانی دارد، اکثریت نوجوانان در سراسر جهان میوه و سبزی را کمتر از مقدار توصیه شده مصرف می کنند و بیشتر نوشیدنی گازدار ، غذاهای فرآوریشده و غنی از چربی مصرف می کنند. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت آگاهی، نگرش و عملکرد مصرف میوه و سبزی و عوامل مرتبط با آن در دانش آموزان دختر متوسطه اول انجام شد.

    روش کار

    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی تعداد 270 نفر از دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر نهبندان در سال 1402 با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و مورد مطالعه قرارگرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک وسوالات آگاهی، نگرش و عملکرد جمع آوری شدند؛ سپس با استفاده از نرم افزار spss-23، آمارهای توصیفی-  تحلیلی، آزمون کروسکال- والیس و همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    میانگین سنی دانش آموزان 75/0±9/13 سال بود میانگین نمره آگاهی دانش آموزان برای مصرف میوه و سبزی 8/2±76/17، میانگین نمره نگرش 5±68/24 و میانگین نمره عملکرد روزانه و هفتگی مصرف میوه و سبزی دانش آموزان به ترتیب 5/1±7/3 و 3/5±28/10 بود. میزان مصرف میوه و سبزی با شغل پدر، درآمد خانواده و تحصیلات مادر ارتباط معنی داری داشت (05/0<p).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج مطالعه حاضر آگاهی و نگرش دانش آموزان برای مصرف میوه و سبزی مطلوب بود؛ ولی عملکرد نامطلوب در میزان مصرف میوه و سبزی داشتند. نگرش، سطح تحصیلات مادر، شغل پدر و درآمد بر میزان مصرف میوه و سبزی در دانش آموزان موثراست. بنابراین اجرای مداخلات آموزشی و مشاوره برای مادران در مورد اهمیت مصرف میوه و سبزی در سلامت خانواده به خصوص نوجوانان و حمایت دولت از خانواده ها با درآمد پایین در بهبود تغذیه بخصوص مصرف میوه و سبزی ضروری به نظر میرسد.

    کلید واژگان: دانش آموزان, مصرف میوه وسبزی, آگاهی, نگرش, عملکرد
    Fatemeh Farahi, Fatemeh Baghernezhad, Abass Ali Ramezani*
    Background & objectives

    Adolescents are crucial and sensitive age group in any society, with their health forming a fundamental basis for the society health. Despite the importance of healthy nutrition during adolescence, most adolescents globally consume less than the recommended amounts of fruits and vegetables while increasing their intake of carbonated drinks and high-fat processed fast food. This study aims to determine the knowledge, attitudes, and practices related to fruit and vegetable consumption among female high school students and the factors influencing these behaviors.

    Methods

    This cross-sectional study included 270 first female high school students from Nehbandan city in 2023, randomly selected using multi-stage sampling method. Data were collected using a demographic questionnaire along with knowledge, attitude, and practice assessments, and analyzed using SPSS-23 software utilizing descriptive-analytical statistics, the Kruskal-Wallis test, and Spearman's correlation.

    Results

    The average age of the students was 13.9±0.75 years. The mean scores and standard deviations for beverage and vegetable consumption, attitude, and daily performance were 17.76±2.8, 24.68±5, and 3.7±1.5 respectively, with the daily and weekly performance of fruit and vegetable consumption at (3.7±1.5) and 10.28±5.3 respectively. There was a significant relationship between fruit and vegetable consumption and factors such as father's occupation, family income, and mother's education (p< 0.05).

    Conclusion

    The results indicated that while students had favorable knowledge and attitudes towards fruit and vegetable consumption, their actual consumption practices were inadequate. Factors such as attitudes, mother's education level, father's occupation, and income significantly influenced students' fruit and vegetable consumption. Therefore, educational interventions and counseling for mothers on the importance of fruit and vegetable consumption for family health, especially for adolescents, along with government support for low-income families to improve nutrition, are essential.

    Keywords: Students, Fruit, Vegetable Consumption, Knowledge, Attitude, Performance
  • محمد احمدپور، آرزو حسینی، سید حمید حسینی، هاشم حشمتی، حسین علیخواه، رضا شیری، ویدا هاشمی*
    مقدمه
    سواد غذا و تغذیه در سال های اخیر اهمیت فزاینده ای در تحقیقات غذا و تغذیه پیدا کرده و به عنوان یک عامل کلیدی در سلامت جمعیت و مشکلات پیچیده بهداشت عمومی در نظر گرفته شده است. هدف از این مطالعه مقطعی، بررسی وضعیت سواد غذا و تغذیه کودکان کرد 12-10 ساله در استان کردستان در غرب ایران بود.
    روش کار
    در این مطالعه مقطعی داده ها با استفاده از ابزار سواد غذا و تغذیه استاندارد، جمع آوری شد. در سال 1401 بر اساس نمونه گیری خوشه ای هدفمند از دانش آموزان مقطع ابتدایی استفاده شد. نمونه گیری بر اساس نسبت مساوی دانش آموزان بر حسب جنسیت و مقطع تحصیلی در تعداد مساوی دختر و پسر و پایه های چهارم، پنجم و ششم انجام شد. تعداد کل نمونه ها 390 (پسر=195 و دختر=195) بود. افراد به همین تعداد از پایه های 5،4و6 به طور تصادفی از بین 52 مدرسه ابتدایی انتخاب شدند. در مجموع 10 مدرسه از شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز شهرستان بانه در استان کردستان انتخاب شدند که نیمی از آنها پسر و نیمی دختر بودند.
    یافته ها
    از بین هفت حیطه سواد غذا و تغذیه، بیشترین امتیاز مربوط به حیطه دانش تغذیه سالم با میانگین±10.8 84.5 و کمترین امتیاز مربوط به حیطه سواد برچسب تغذیه ای با میانگین 7.7± 26.9 بود. در حیطه شناختی از 390 نفر کل نمونه، حدود 10 درصد دانش آموزان و در حیطه مهارت حدود 33 درصد دانش آموزان سواد غذا و تغذیه ای پایینی داشتند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان دهنده شکاف بین حیطه های دانش و مهارت سطوح سواد غذا و تغذیه ای در سنین پایین است، یعنی اگرچه سطح سواد و تغذیه کودکان در حوزه دانش نسبتا مطلوب است، اما در حوزه مهارت مناسب نیست.
    کلید واژگان: سواد غذایی, دانش آموزان, ایران
    Mohammad Ahmadpour, Arezoo Hosseini, Sayed Hamid Hosseini, Hashem Heshmati, Hossein Alikhah, Reza Shiri, Vida Hashemi *
    Introduction
    Food and nutrition literacy has become increasingly important in food and nutrition research in recent years and is considered a key factor in population health and complex public health problems. The purpose of this cross-sectional study was to investigate the status of nutrition literacy of 10-12-year-old Kurdish children in Kurdistan province in western Iran.
    Materials and Methods
    In this cross-sectional study, data were collected using a food and nutrition literacy tool. In 2022, based on targeted cluster sampling, primary school students were used. The total number of samples was 390 (male=195 and female=195). The same number of people from grades 4,5, 6 were randomly selected from 52 elementary schools. A total of 10 schools were selected from north, south, east, west and center of Baneh city in Kurdistan province, half of them were boys and half were girls.
    Results
    Among the seven areas of food and nutrition literacy, the highest score was related to the area of knowledge of healthy eating (84.5) and the lowest score was related to the area of nutrition label literacy (26.9). About 10% in the cognitive field and about 33% in the skill field had low food and nutrition literacy.
    Conclusion
    The results of this study show the gap between the knowledge and skill areas of food and nutritional literacy levels at young ages, that is, although the level of literacy and nutrition of children is relatively favorable in the field of knowledge, it is not suitable in the field of skills.
    Keywords: Nutrition Literacy, Students, Iran
  • زهرا خالقی*، علی ناصری
    مقدمه

    تقویت راهبردهای درمان فراشناخت در خودپنداره و عملکرد آموزشی می تواند گامی مهم و اساسی جهت شناسایی، بهبود و درمان بالینی مسائل روانشناختی و ارتقای سلامت روان باشد. هدف پژوهش حاضر، اثربخشی درمان فراشناخت بر سبک های یادگیری و خودپنداره تحصیلی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر جهرم است.

    روش کار

    این پژوهش از نوع نیمه تجربی و طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل با گمارش تصادفی بر جامعه آماری دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر جهرم انجام شد. گردآوری داده ها با روش خوشه ای چند مرحله ای، 72 آزمودنی انتخاب و در هر گروه 36 نفر قرار داده شد. گروه های آزمایش، طی 10 جلسه هفتاد دقیقه ای فراشناخت درمانی گروهی را دریافت کردند. ابزار این پژوهش، پرسشنامه استاندارد است. جهت تجزیه و تحلیل از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره با استفاده از نرم افزار آماری 28 SPSS انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که مداخله آموزش راهبردهای فراشناخت موجب افزایش معنی دار میانگین سبک های نوشتاری از(4.72 به 5.44) و دیداری از (3.17 به 4.67) و همچنین خودپنداره تحصیلی از (72.36 به 81.14) شد (0.05>p). همچنین مداخله موجب کاهش معنی دار میانگین دو سبک یادگیری شنیداری از (5.08 به 3.86) و حرکتی از (3.03 به 2.06) شد (0.05>p). شاخص مجذور جزی اتا نشان داد مداخله آموزش راهبردهای فراشناخت بیشترین اثربخشی را بر سبک حرکتی با ضریب 0.154 و خودپنداره تحصیلی با ضریب 0.153 داشت.

    نتیجه گیری

    درمان فراشناخت به عنوان رویکرد درمان بالینی بر بهبود سبک های یادگیری و خودپنداره تحصیلی اثرگذار است و در مجموع برای ارتقاء سلامت روان، بهبود یا درمان در مسائل سلامت روانشناختی و خارج از حیطه تحصیلی بسیار اثربخش هست.

    کلید واژگان: فراشناخت, یادگیری, خودپنداره, دانش آموزان
    Zahra Khaleghi *, Ali Naseri
    Introduction

    Strengthening metacognitive therapy strategies in self-concept and academic performance can be a crucial step in identifying, improving, and clinically treating psychological issues and promoting mental health. The aim of the present study was to investigate the effectiveness of metacognitive therapy on learning styles and academic self-concept of secondary school girls in Jahrom.

    Materials & Methods

    This research was carried out in terms of practical purpose and quantitative research method of semi-experimental and pre-test and post-test design with experimental and control groups and random assignment on the statistical population of secondar school girls in Jahrom. Seventytwo subjects were selected by multistage cluster sampling method and 36 individuals placed in each group. The experimental groups underwent group metacognitive therapy during ten 70-minute sessions.The tools of this research were questionnaire. Statistical analysis was performed using univariate and multivariate covariance analysis and SPSS. v. 28 software.

    Results

    The results of the showed that the metacognitive strategies training intervention significantly increased the average of written (from 4.72 to 5.44) and visual styles (from 3.17 to 4.67), as well as academic self-concept (from 72.36 to 81.14) (p<0.05). Also, the intervention caused a significant decrease in the average of two learning styles: listening (from 5.08 to 3.86) and movement (from 3.03 to 2.06) (p<0.05). The partial eta squared index showed that the metacognitive strategies training intervention had the most effectiveness on movement style and academic self-concept with thecoefficient of 0.154 and 0.153, respectively .

    Conclusion

    Metacognitive therapy is effective in improving learning styles and academic self-concept as a clinical treatment approach, and overall, it can promote mental health, and improve or treat psychological health issues outside the academic field .

    Keywords: Metacognitive, Learning, Self-Concept, Students
  • مجتبی سیدآبادی*، فاطمه دهنمکی مشگ آبادی، محبوبه امیری خامکانی، فائزه بلوچی مرج
    زمینه و هدف

    امروزه یکی از بحران های بزرگ نظام های آموزشی در کشورهای مختلف جهان مسئله استرس تحصیلی دانش آموزان است، لذا مطالعه حاضر باهدف نقش میانجی سرسختی روانشناختی در رابطه سلامت معنوی با استرس تحصیلی دانش آموزان انجام شد.

    روش ها

    روش پژوهش توصیفی از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه نهم متوسطه اول شهر بیرجند در سال تحصیلی 1402-1401 بود. 200 نمونه واجد شرایط به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه سلامت معنوی پالوتزین و الیسون (1982)، سرسختی روان شناختی کیامرئی و همکاران (1377) و استرس تحصیلی لاکاو (2009) پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها و مدل پژوهش از نرم افزار SPSS نسخه 22 و Amos استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان دهنده اثر مستقیم سلامت معنوی و سرسختی روانشناختی بر استرس تحصیلی منفی بود، همچنین نشان دهنده تاثیر غیرمستقیم سلامت معنوی بر استرس تحصیلی از طریق متغیر میانجی سرسختی روانشناختی بود (0/01>P).

    نتیجه گیری

    سیاست گذاران و مجریان برنامه های آموزشی با فراهم آوردن محتوا و محیط آموزشی مناسب و اتخاذ راهبردهای آموزش موثر، با ارتقای سلامت معنوی و سرسختی روان شناختی دانش آموزان، زمینه کاهش استرس تحصیلی دانش آموزان را در طول تحصیل فراهم رساند.

    کلید واژگان: سلامت معنوی, سرسختی روانشناختی, استرس تحصیلی, دانش آموزان
    Mojtaba Seyedabadi*, Fatemeh Dehnamaki-Moshgabadi, Mahbobeh Amiri-Khamakani, Faezeh Baloochi-Marj
    Background and Aim

    Today, one of the major crises of educational systems in different countries is the problem of academic stress among students, so the present study was conducted to mediate the role of psychological hardiness in the relationship between spiritual health and students' academic stress.

    Methods

    The descriptive research method was structural equations type. The research population included all ninth-grade male and female students of the first secondary school in Birjand city in the academic year of 2022-2023, 200 eligible samples were selected by stratified sampling method and they responded to the spiritual health questionnaire of Palutzin and Ellison (1982), psychological toughness of Kiamrai et al., (2017) and academic stress of Lacau (2009). SPSS version 22 and Amos software were used for data analysis and research model.

    Results

    The results showed the direct effect of spiritual health and psychological hardiness on negative academic stress and also indicated the indirect effect of spiritual health on academic stress through the mediating variable of psychological hardiness (P<0.01).

    Conclusion

    By providing the content and suitable educational environment and adopting effective teaching strategies, by promoting the students' spiritual health and psychological toughness, the policymakers and implementers of the educational programs provided the ground for reducing the students' academic stress during their studies.

    Keywords: Spiritual Health, Psychological, Hardiness, Academic Stress, Students
  • عاطفه سهرابی ام آباد، مهناز عسکریان*، بهشته نیوشا
    مقدمه

    به منظور بهبود وضعیت روانشناختی و تحصیلی دانش آموزان، داشتن ابزار معتبر برای ارزیابی شناختی آنها یکی از عوامل ضروری به نظر می رسد؛ هدف از این پژوهش ساخت و اعتبار یابی آزمون ارزیابی شناختی دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهر تهران بود.

    روش کار

    پژوهش حاضر با روش توصیفی -پیمایشی و از نوع اعتبار یابی آزمون انجام شد. جامعه پژوهش شامل دانش آموزان مقطع متوسطه اول شهر تهران بود. نمونه پژوهش تعداد 300 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه اول بودند که به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده و به آزمون محقق ساخته و نیز آزمون استنفورد بینه پاسخ دادند. جهت تحلیل داده ها از روش های تحلیل عاملی خطی، همسانی درونی، روایی ملاکی و همبستگی پیرسون استفاده شد.

    نتایج

    یافته های به دست آمده از تحلیل عامل غیرخطی با نرم افزار NOHARM نشان داد که مولفه های شناختی از پنج عامل دانش، استدلال سیال، حافظه فعال، پردازش دیداری فضایی، حافظه کمی تشکیل شده است. نتایج KR20 همسانی کل را در سه رده سنی 13 تا 15 تائید کرد. به منظور بررسی روایی آزمون، از روش روایی ملاکی به شیوه هم زمان با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده که در هر رده سنی ضریب همبستگی بالای 58/0 را نشان داد p<0/01)). به منظور بررسی روایی آزمون از روش روایی محتوایی با استفاده ازنظر متخصصان استفاده شد که 79/0 به دست آمد. ضریب پایایی کل آزمون در هر سه گروه سنی بین 73/0 تا 80/0 نشان داده شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش می توان عنوان کرد که پرسشنامه محقق ساخته ارزیابی شناختی در بین دانش آموزان مقطع متوسطه اول از خصوصیات روان سنجی قابل قبولی برخوردار است.

    کلید واژگان: اعتبار یابی, پایایی, روایی, ارزیابی شناختی, دانش آموزان
    Atefe Sohrabi Omabad, Mahnaz Askrian *, Beheshteh Niusha
    Introduction

    In order to improve the psychological and academic status of students, having an authentic tool for their cognitive evaluation seems to be one of the essential factors. The aim of this study was to develop and validate a cognitive assessment test for junior high school students in Tehran.

    Method

    The research was conducted using a descriptive-survey design and an instrument validation method. The research population consisted of all junior high school students in Tehran. The research sample consisted of 300 randomly selected junior high school students who completed the researcher-made test and the Stanford-Binet test. Linear factor analysis, internal consistency, criterion validity, and Pearson correlation were used to analyze the data.

    Findings

    The findings obtained from the nonlinear factor analysis using the NOHARM software showed that the cognitive components were formed by five factors: knowledge, fluid reasoning, working memory, visuospatial processing, and quantitative memory. The results of KR20 confirmed the overall internal consistency in the three age groups 13 to 15. To assess the test's validity, a concurrent criterion validity method was used, employing the Pearson correlation coefficient, which showed a correlation coefficient above 0.58 in each age group (p<0.01). Content validity was assessed using the judgment of experts, yielding a value of 0.79. The overall reliability coefficient of the test ranged from 0.73 to 0.80 in all three age groups.

    Conclusion

    Based on the research findings, it can be concluded that the researcher-made cognitive assessment questionnaire has acceptable psychometric properties among junior high school students.

    Keywords: Validation, Reliability, Validity, Cognitive Assessment, Students
  • زهرا اخوی ثمرین، پرویز پرزور*، بهنام امانی
    زمینه و هدف

    همه گیری کووید-19 چالش ها و عوامل استرس زای بی سابقه ای را بر جمعیت سراسر جهان ایجاد کرده است. پژوهش پیش رو با هدف تعیین الگوی روابط ساختاری پیش بینی استرس کووید- 19 بر اساس خودکنترلی با نقش میانجیگری حمایت اجتماعی درک شده در دانش آموزان انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر، توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. از بین کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر اردبیل در سال 1399، تعداد 250 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استرس کرونا، حمایت اجتماعی درک شده و خودکنترلی استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای Spss-25 و 8Lisrel-8. تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که استرس کرونا با خودکنترلی (0/70- r=؛ 0/001>p) و حمایت اجتماعی درک شده (0/73- r =؛ 0/001 >p) ارتباط منفی و معناداری داشت. همچنین بین حمایت اجتماعی درک شده و خودکنترلی (0/72 r=؛ 0/001>p) ارتباط مثبت و معناداری دیده شد. مدل بر اساس شاخص های برازش، کفایت مناسبی داشت. بر اساس یافته ها، خودکنترلی هم به صورت مستقیم و هم غیرمستقیم با میانجیگری حمایت اجتماعی درک شده بر استرس کرونا تاثیر داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که خودکنترلی به همراه حمایت اجتماعی درک شده می تواند نقش مهمی در استرس کرونا داشته باشد؛ بنابراین یافته های این پژوهش می تواند ارائه مداخلات روان شناختی دقیق تر توسط بخش های آموزشی را تسهیل کند.

    کلید واژگان: خودکنترلی, استرس کووید- 19, حمایت اجتماعی درک شده, دانش آموزان
    Z. Akhavisamarein, P .Porzoor*, B. Amani
    Background

    The Covid-19 pandemic has created unprecedented challenges and stressors for all populations around the world. The present study aimed to investigate the structural relationships patterns of Covid-19 stress prediction based on self-control with the mediating role of perceived social support in students.

    Methods

    This was a descriptive-correlational study of structural equations. The study population included all high school students in Ardabil in 2020. A total of 250 of these individuals were selected using the convenient sampling method and participated in the study. The Corona stress, perceived social support and self-control questionnaires were used to collect data. Pearson correlation coefficient and structural equation modeling were used to analyze the data using SPSS.25 and Lisrel-8.8 softwares.

    Results

    The results of the correlation coefficient showed that Corona stress had a negative and significant statistical relationship with self-control (r=-0.70; p<0.001) and perceived social support (r=-0.73; p<0.001). Also perceived social support has a positive and significant relationship with self-control (r=0.72; p<0.001). The model was fit based on the fit indices. Based on the results self-control was effective in corona stress, both directly and indirectly through the mediation of perceived social support.

    Conclusion

    The results indicated that self-control along with perceived social support can play an important role in Corona stress. Therefore, the findings of this study can facilitate the provision of more accurate psychological interventions by educational parties.

    Keywords: Self-Control, Covid-19 Stress, Perceived Social Support, Students
  • مجتبی حمایت خواه*، محمدرضا مسجدی، ناهید شهابی، شاهین عباس زاده
    هدف 

    طرح پیشگیری از وابستگی به دخانیات (پاد) در 4 فاز و مبتنی بر روش اقدام پژوهی به عنوان یک پروژه مداخله ای مشارکتی، بر پیشگیری از مصرف دخانیات از دوران کودکی و نوجوانی تمرکز دارد. طرح پاد در فاز دوم مطالعاتی خود با هدف بررسی سطح آگاهی و نگرش دانش آموزان پادیار و غیرپادیار، اقدام به ارزیابی تاثیرگذاری فعالیت های پیشگیرانه طرح پاد در بین گروه آزمایش و کنترل کرده است.

    روش ها

    پژوهش حاضر به روش کمی و استراتژی شبه آزمایش در شهر ورامین در سال 1401 انجام شده است. روش نمونه گیری، طبقه ای نسبتی بود. نمونه مورد مطالعه را 200 نفر از دانش آموزان عضو طرح پاد به عنوان گروه آزمایش و 200 نفر دانش آموز به عنوان گروه کنترل تشکیل دادند. مداخله آموزشی در خصوص مواد دخانی برای گروه آزمایش انجام شد. آموزش از طریق تدوین کتابچه ، پمفلت ، بروشور، پوستر، فیلم های آموزشی، مسابقات علمی، فرهنگی و هنری، ارائه خدمات مشاوره ای و اردوهای تفریحی انجام شد. ابزار مورد استفاده، پرسش نامه 57 سوالی سازمان بهداشت جهانی بود که بومی سازی و عملیاتی شد. داده ها در برنامه SPSS نسخه 23 و با استفاده از آزمون تی و آزمون آماری پیرسون در سطح معنا داری a=0/05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. 

    یافته ها 

    بر اساس نتایج حاصل شده، تفاوت میانگین نمره آگاهی گروه آزمایش قبل و بعد از مداخله 0/32± 24/41 و در گروه کنترل 0/32± 21/02 (P <0/001) بود. همچنین تفاوت میانگین نمره نگرش گروه آزمایش قبل و بعد از مداخله 0/31± 18/156 و در گروه کنترل 0/31± 15/752(P <0/001) بود.

    نتیجه گیری

    اقدامات عملی و پیشگیرانه طرح پاد در راستای افزایش آگاهی و تغییر نگرش دانش آموزان پیرامون مصرف دخانیات با توجه به شرایط و محدودیت ها در محدوده زمانی شیوع کرونا موثر بوده است.

    کلید واژگان: پیشگیری, پاد, دانش آموزان, دخانیات
    Mojtaba Hemayatkhah*, Mohamadreza Masjedi, Nahid Shahabi, Shahin Abbaszadeh
    Objective 

    The prevention against tobacco dependence project (PAD) in Iran is an interventional project that is in progress in four phases with a focus on the prevention of tobacco use from childhood to adolescence. This study, as the second phase of this project, aims to evaluate the effectiveness of the PAD project by investigating the knowledge and attitudes of school students with and without education based on this project.

    Methods 

    This is a quasi-experimental and quantitative study that was conducted in Varamin, Iran, in 2022. Using a proportional stratified sampling method, 200 school students who were PAD helpers were selected as the intervention group and 200 non-PAD students as the control group. The educational intervention was about prevention against tobacco products provided by using booklets, pamphlets, brochures, posters, educational videos, holding scientific, cultural and artistic competitions, providing consulting services, and recreational and training camps. A 57-item questionnaire was designed based on the World Health Organization questionnaires. The obtained data were analyzed in SPSS software, version 23 using t-test and Pearson’s correlation test. The significance level was set at 0.05.

    Results 

    The mean score for the knowledge of the harms of tobacco in the PAD (24.41±0.32) and non-PAD (21.02±0.32) groups showed the significantly higher knowledge of the PAD group (P<0.05). Moreover, the mean score for the attitude variable in the PAD (18.156±0.31) and non-PAD (15.752±0.31) groups showed the significantly higher attitude of the PAD group (P<0.001). 

    Conclusion

    The PAD project has been effective in increasing awareness and changing the attitude of school students in Iran regarding tobacco smoking during the COVID-19 pandemic.

    Keywords: Prevention, Tobacco Dependence, Students
  • افسانه محمودی، مجید محمود علیلو*، خلیل اسماعیل پور، تورج هاشمی نصرت آباد
    مقدمه

    مطالعات زیادی اثربخشی گروه درمانی متمرکز بر هیجان (EFGT) را بر انواع آسیب شناسی روانی در گروه های آسیب پذیر نشان داده اند. با این حال، مشخص نیست که آیا این مداخله برای دانش آموزان خودآسیب رسان موثر است یا خیر. پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر EFGT بر بدتنظیمی هیجانی، تکانشگری و گرایش به رفتارهای پرخطر در دانش آموزان دختر خودآسیب  رسان انجام شد.

    روش کار

    این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر، کلیه ی دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهرستان بوکان در سال تحصیلی 1401-1402 بودند که از این میان 45 دانش آموز با روش نمونه گیری چند مرحله ای و با توجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به طور تصادفی و برابر به گروه های آزمایش، پلاسیبو و گواه (هر کدام 15 دانش آموز) تخصیص یافتند. شرکت کنندگان قبل و بعد از گروه درمانی و در مرحله پیگیری، پرسشنامه رفتارهای خودآسیب رسان، پرسشنامه بدتنظیمی هیجانی، مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی و پرسشنامه تکانشگری را تکمیل کردند. پروتکل درمان هیجان مدار واتسون و گرینبرگ (2006) در 8 جلسه 90 دقیقه ای طی 2 ماه برای گروه آزمایش اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط از طریق نرم افزار SPSS-25 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که EFGT می تواند به طور معناداری موجب کاهش نمرات بدتنظیمی هیجانی، تکانشگری، گرایش به رفتارهای پرخطر و خودآسیب رسان دانش آموزان در گروه آزمایش نسبت به گروه های پلاسیبو و گواه گردد و این نتایج در مرحله پیگیری پایدار بود  (01/0<p).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر حمایت تجربی مناسبی برای تاثیر EFGT در جهت کاهش بدتنظیمی هیجانی، تکانشگری، تمایل به رفتارهای پرخطر و تمایلات خودآسیبی در دانش آموزان در معرض خطر فراهم آورد. از این رو، متخصصان بالینی و روان درمان گران می توانند از این مداخله برای درمان موثر مشکلات هیجانی، رفتارهای پرخطر و تمایلات خودآسیبی در دانش آموزان بهره گیرند.

    کلید واژگان: درمان متمرکز بر هیجان, رفتار تکانشی, ریسک پذیری, رفتار آسیب رسان به خود, دانش آموزان
    Afsaneh Mahmoudi, Majid Mahmoud Alilou*, Khalil Esmaeilpour, Toraj Hashemi Nosratabadi
    Introduction

    Studies have demonstrated the effectiveness of emotion-focused group therapy (EFGT) on psychopathology in vulnerable groups. However, it remains unclear whether this intervention is effective for self-harming students. The present study aimed to investigate the effect of EFGT on emotional dysregulation, impulsivity, and tendency to risky behaviors in self-harming female students.

    Method

    This quasi-experimental study utilized a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. The statistical population comprised all female secondary school students in Bukan city during the academic year 2023. A sample of 45 students was selected based on inclusion and exclusion criteria and randomly assigned to experimental, placebo, and control groups (15 students each). Participants completed the Difficulties in Emotion Regulation Scale, Barratt Impulsiveness Scale, Self-Harm Inventory, and Iranian Adolescents Risk-taking Scalebefore and after the group therapy and in the follow-up phase. The emotion-focused treatment protocol developed by Watson and Greenberg (2006) was administered over 8 sessions lasting 90 minutes each, conducted over a period of 2 months for the experimental group. Data were analyzed by mixed ANOVA using SPSS-25 software.

    Results

    The findings indicated that EFGT significantly reduced emotional dysregulation, impulsivity, tendency to risky behaviors, and self-harm tendencies in the experimental group compared to the placebo and control groups (p<0.01). These effects were sustained during the follow-up phase (p<0.01).

    Conclusion

    The results of the present study provided appropriate experimental support for the effect of EFGT in reducing emotional dysregulation, impulsivity, tendency to risky behaviors and self-harm tendencies in at-risk students. Therefore, clinical experts and psychotherapists can use this intervention to effectively treat emotional dysregulation, risky behaviors and self-harm tendencies in students.

    Keywords: Emotion-Focused Therapy, Impulsive Behavior, Risk-Taking, Self-Injurious Behavior, Students
  • حدیث سعیدی، علیرضا منظری توکلی*، میترا کامیابی، زهرا زین الدینی میمند، مهشید تجربه کار
    مقدمه
    پایستگی و بهزیستی تحصیلی از عوامل موثر بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان محسوب می شوند. هدف این مطالعه بررسی رابطه سلامت روان، پایستگی با بهزیستی تحصیلی بر اساس میانجی سرمایه های تحولی است.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر کاربردی و از لحاظ ماهیت توصیفی - همبستگی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی، و جامعه آماری آن شامل دانش آموزان دختر و پسر دوره اول متوسطه شهر کرمان بود و 300 دانش آموز به صورت خوشه ای چندمرحله ای از 6 مدرسه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه سرمایه های تحولی، پرسشنامه بهزیستی تحصیلی تومینن-سوینی و دیگران، و مقیاس پایستگی تحصیلی بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل مسیر در نرم افزار AMOS و SPSS نسخه 23 استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که سرمایه های تحولی به عنوان متغیر میانجی بر رابطه بین سلامت روان، پایستگی و بهزیستی تحصیلی تاثیرگذار است و بین پایستگی تحصیلی و بهزیستی تحصیلی با میانجیگری سرمایه های تحولی رابطه وجود دارد. تحلیل مدل نشان داد اثر غیرمستقیم پایستگی تحصیلی روی بهزیستی تحصیلی از طریق سرمایه تحولی، 0/35 بود که نشان می دهد بین پایستگی تحصیلی و بهزیستی تحصیلی با میانجیگری سرمایه های تحولی دانش آموزان رابطه وجود دارد.
    نتیجه گیری
    دانش آموزانی که سرمایه تحولی (از نظر اجتماعی، فرهنگی و خانواده ای) بالاتری دارند، از انسجام و یکپارچگی بیشتری برخوردار هستند و رضایت تحصیلی دارند. بعد بیرونی- بافتی سرمایه های تحولی، تجارب مثبتی هستند که افراد در زندگی روزمره از رابطه با مردم و نظام اجتماعی دریافت می کنند، این تجارب می تواند بر بهزیستی و پایستگی تحصیلی آن ها تاثیرگذار باشد.
    کلید واژگان: دانشگاه, بهزیستی روانی, پایستگی تحصیلی, سرمایه های تحولی, دانش آموزان
    Hadis Saeedi, Alireza Manzari Tavakoli *, Mitra Kamyabi, Zahra Zeinaddiny Meymand, Mahshid Tajrobehkar
    Introduction
    Academic sustainability and well-being influence students’ academic success. This study examines the relationship between mental health, persistence, and academic well-being, considering the mediating role of transformational capital.
    Methods
    This applied research adopts a descriptive-correlational approach. Information was collected through library and field methods. The statistical population included first-year male and female secondary school students in Kerman, with 300 students selected from six schools in a multi-stage cluster. The data collection tools included the Transformational Capital Questionnaire, the Academic Well-being Questionnaire by Tominen-Swini et al., and the Academic Sustainability Scale. Data analysis was performed using AMOS and SPSS version 23 software path analysis.
    Results
    The results indicated that transformational capital, as a mediating variable, affects the relationship between mental health, sustainability, and academic well-being. A relationship between academic sustainability and academic well-being is mediated by transformational capital. The model analysis showed that the indirect effect of academic sustainability on academic well-being through transformational capital was 0.35, indicating a relationship between academic sustainability and academic well-being mediated by students’ transformational capital.
    Conclusion
    Students with higher developmental capital (social, cultural, and family) exhibit cohesion and integrity and experience academic satisfaction. The external-textual dimension of transformational capital, which is the positive experiences individuals receive daily from relationships with people and the social system, can influence their well-being and academic sustainability.
    Keywords: Academia, Psychological Well-Being, Academic Sustainability, Transformational Capital, Student
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال