به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « روان درمانی گروهی » در نشریات گروه « پزشکی »

  • ربابه سلیمانی، زینت سادات میرپور*، فرزانه شیخ الاسلامی، آرزو خیالی، الهه رفیعی، آرزو غلامی، کوثر شفیعی رضوانی نژاد
    مقدمه

    اغلب افرادی که از درد مزمن رنج می برند، در طول زندگی خود در معرض مشکلات عمده جسمی، روانی و اختلال سلامت عمومی قرار دارند. هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and commitment therapy یا ACT) بر میزان درد مبتلایان به کمردرد مزمن بود.

    روش ها

    این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی و جامعه آماری آن متشکل از 116 نفر از مبتلایان به کمردرد مزمن مراجعه کننده به کلینیک درد بود. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه درد McGill (McGill Pain Questionnaire یا MPQ) با هدف سنجش درک افراد در ابعاد مختلف (چهار بعد ادراک حسی درد، ادراک عاطفی درد، ادراک ارزیابی درد و دردهای متنوع و گوناگون) بود. 28 نفر از شرکت کنندگان که معیارهای ورود به تحقیق را داشتند، انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه 14 نفره قرار گرفتند. مداخله گروهی ACT طی 8 جلسه 1/5 ساعته برای گروه آزمون اجرا گردید. در نهایت، داده ها با استفاده از آزمون های کمی- کیفی برای متغیرهای توصیفی و آزمون های Mann-Whitney، 2c، Fisher's exact و Wilcoxon مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت (0/05> P).

    یافته ها

    درصد بالایی از هر دو گروه را زنان با میانگین سنی 25/10 ± 40/80 سال تشکیل دادند. نمره درد و ابعاد مختلف آن قبل از مداخله بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. نتایج نمره درد در بعد ادراک حسی، ادراک ارزیابی درد و در کل، قبل و پس از مداخله در گروه آزمون (0/039 = P) و نمره کلی بین دو گروه معنی دار بود (0/035 = P)، اما روند تغییرات نمره درد و ابعاد آن قبل، بعد از مداخله و سه ماه پس از آن در گروه آزمون معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد روش ACT توانسته است بر ادراک حسی، ارزیابی درد و نمره کل درد موثر باشد و شاید نشان دهنده افق های تازه ای در درمان های بالینی است و بتوان از آن به عنوان یک روش مداخله ای موثر سود جست.

    کلید واژگان: گروه درمانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, درد مزمن, کمردرد, روان درمانی گروهی}
    Robabeh Soleimani, Zinat Sadat Mirpour*, Farzaneh Sheikholeslami, Arezoo Khiali, Elaheh Rafiee, Arezoo Gholami, Kosar Shafiei Rezvani Nejad
    Background

    Most people who suffer from chronic pain are exposed to major physical and mental problems and general health disorders throughout their lives. The aim of this study was to determine the effectiveness of acceptance and commitment group therapy based on pain in patients with chronic low back pain.

    Methods

    This study was a clinical trial and statistical population of 116 patients with chronic low back pain referred to Razi clinic pain clinic. The McGill Pain Questionnaire was used for data collection that its aim to assess people's perception of different dimensions (Sensory perception of pain, Emotional perception of pain, perception of pain Assessment and Various pains). 28 out of 116 patients they have been divided randomly in to a test-group and a control-group each 14 members. Intervention based on ACT has been done on test group for 8 sessions, each 1 hour and half. Finally, quantitative and qualitative tests for descriptive variables and Mann Whitney test Chi-squared test, Fisher exact test and Wilcoxon test with significant level P < 0.05.

    Findings

    A high percentage were female with average age of 40.25 ± 8.10 and there was not any significant statistical difference in their pain score and various dimensions. There was not any statistically significant difference between the pain score and its different dimensions before the intervention. The results of pain score in terms of sensory perception, pain assessment perception and in general before and after the intervention in the test group (P = 0.039) and the overall score between the two groups were statistically significant (P = 0.035). However, there were not any meaningful statistical changes in pain score and its different dimension before, after and three months after intervention in experimental group.

    Conclusion

    Based on the findings of this study, it seems that acceptance and commitment therapy has been able to affect sensory perception, pain assessment and total score, and may represent new horizons in clinical treatment and can be used as an effective intervention method.

    Keywords: Group psychotherapy, Acceptance, commitment therapy, Chronic pain, Low back pain}
  • معصومه دهستانی، بهرام میرزاییان*، پیام سعادت
    هدف
    درمان شناختی-رفتاری، یک روش درمانی مبتنی بر شواهد است که بر اصلاح فرآیندهای فکری ناکارآمد و تغییر رفتارهای ناسازگارانه تاکید دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان شناختی-رفتاری گروهی بر راهبردهای مقابله با درد و خودکارآمدی درد در بیماران مبتلا به درد نوروپاتیک مزمن بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه نیمه آزمایشی که بر روی 30 نفر از بیماران نوروپاتیک مزمن مراجعه کننده به بیمارستان روحانی بابل در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل انجام شد. درمان شناختی-رفتاری گروهی در 10 جلسه ی 120 دقیقه ای، هفته ای یک بار برای گروه آزمایش اجرا شد. شرکت کنندگان 45 روز بعد از اتمام جلسات مجددا مورد ارزیابی قرار گرفتند. هر دو گروه، پرسش نامه های استاندارد راهبردهای مقابله (روزنشتایل و کیف) و خودکارآمدی درد (نیکولاس) را در پیش‏آزمون، پس‏آزمون و پی گیری پاسخ دادند.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین خرده مقیاس های راهبردهای مقابله در دو گروه آزمایش و کنترل در توجه برگردانی (001/0P<)، تفسیر مجدد از درد (001/0P<)، نادیده انگاشتن درد (02/0=P)، گفتگو با خود (04/0=P)، افزایش فعالیت (001/0P<) و نیز خودکارآمدی درد (004/0=P) وجود دارد. اما خرده مقیاس های راهبردهای مقابله با درد در فاجعه آفرینی (05/0P>) و امیدواری- دعا (05/0P>) در گروه آزمایش و کنترل اختلاف معنی داری را نشان نداد.
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان داد که درمان شناختی-رفتاری گروهی می تواند به عنوان یک مداخله اثربخش بر کاهش راهبردهای مقابله با درد و خودکارآمدی در بیماران نوروپاتیک مزمن محسوب شود.
    کلید واژگان: درد مرمن, درمان شناختی-رفتاری, روان درمانی گروهی, راهبردهای مقابله با درد, خودکارآمدی}
    Masoumeh Dehestani, Bahram Mirzaian*, Payam Saadat
    Introduction
    Cognitive-behavioral therapy (CBT) is a treatment method based on evidence that emphasis on inefficient thoughts correction and maladaptive behavioral change. The objective was to investigate the effectiveness of CBT on perception and pain intensity in patients with chronic neuropathic pain.
    Materials and Methods
    This research of quasi-experimental was performed among 30 chronic neuropathic patients who referred to Rohani hospital of Babol (Iran) in two groups of 15 based on pretest- posttest design. The CBT was performed for the experimental group in 10 sessions, each week 1 session of 120 minutes. Participants were re-evaluated 45 days after the sessions, and pain coping strategies was evaluated according to   diverting attention, reinterpretation of pain, catastrophizing, ignore of pain, prayer-hope, self-statement, increasing pain behaviour subscales and pain self-efficacy was also evaluated. Relatively, coping strategies questionnaire (Rosenstiel and Keefe) and pain self-efficacy questionnaire (Nicholas) were used in pretest, posttest and follow up in both experimental and control groups.
    Results
    This study showed that there was a significant difference between the subscales of pain coping strategies in the experimental and control groups in diverting attention (P<0.001), reinterpretation of pain (P<0.001), ignore of pain (P=0.02), self-statement (P=0.04), increasing of pain behaviour (P<0.001) and self-efficacy (P=0.004), but there was not a significant difference between the subscales of pain coping strategies in catastrophizing (P>0.05) and prayer-hope (P>0.05).
    Conclusion
    The present study showed the CBT could be considered as an effective intervention on pain coping strategies and pain self-efficacy in patients with chronic neuropathic pain
    Keywords: Chronic Pain, Cognitive Behavioral Therapy, Pain Coping Strategies, Group Psychotherapy, Self Efficacy}
  • نوین نیک بخش، سوسن موعودی*، فریماه محمدیان امیری، مائده نیازی فر، علی بیژنی
    سابقه و هدف
    با توجه به اهمیت افسردگی به عنوان یک اختلال شایع روان پزشکی در مبتلایان به سرطان پستان، این مطالعه با هدف پیگیری شش ماهه بیماران سرطان پستان مبتلا به افسردگی دریافت کننده سیتالوپرام و روان درمانی گروهی انجام پذیرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه کارازمایی بالینی آینده نگر، بر روی 40 بیمار مبتلا به سرطان پستان دارای افسردگی صورت گرفت. به 20 بیمار روزانه 40-20 میلی گرم سیتالوپرام و20 بیمار دیگر علاوه بر درمان دارویی مذکور تحت 8 جلسه روان درمانی گروهی قرار گرفتند. بیماران در بدو مطالعه و در ماه 6 ام درمان، با پرسشنامه HADS و کیفیت زندگی WHO-QOL BREF ارزیابی شدند و در نهایت نتایج درمانی و کیفیت زندگی دو گروه با استفاده از آزمون آماری t-test مورد مقایسه قرار گرفتند.
    یافته ها
    میانگین امتیاز افسردگی HADS در بدو مطالعه در گروه مورد روان درمانی 19/2±05/12 بوده که پس از مداخله به 06/2±05/2 (در ماه 6)کاهش یافت. میانگین امتیاز اضطراب HADS در بدو مطالعه 90/2±25/13 بود که پس از مداخله به 42/2 ±55/4 (در ماه 6) کاهش یافت (05/0P<). نتایج نشان داد که امتیاز کیفیت زندگی به طور کلی پس از درمان ترکیبی سیتالوپرام و روان درمانی گروهی از 82/40 به 86/80 در ماه ششم پس از درمان رسیده است، در حالی که در گروه تحت درمان با سیتالوپرام تغییر مختصری مشاهده شد (001/0 P<).
    استنتاج
    سیتالوپرام و روان درمانی گروهی در بهبود افسردگی، اضطراب، کیفیت زندگی و پیگیری 6 ماهه پس از درمان مبتلایان به سرطان پستان تاثیر معنی داری داشته است.
    شماره ثبت کارآزمایی بالینی : 1N2015063022991IRCT
    کلید واژگان: سرطان پستان, افسردگی, اضطراب, سیتالوپرام, روان درمانی گروهی}
    Novin Nikbakhsh, Sussan Moudi*, Farimah Mohammadian Amiri, Maede Niazifar, Ali Bijani
    Background and purpose
    Depression is a common psychiatric disorder in patients with breast cancer. This study was performed to follow-up breast cancer patients with depression receiving citalopram and group psychotherapy for six months.
    Materials and methods
    This clinical trial was conducted in 40 breast cancer patients with depressive disorder. Among the patients, 20 received citalopram (20-40 mg/day) and the rest, besides the same dose of citalopram, attended 8 sessions of group psychotherapy. The patients were assessed at baseline and six months later. Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) and WHO-QOL BREF questionnaires were administered. Then treatment outcomes and quality of life were compared between the two groups applying t-test.
    Results
    The mean scores for depression and anxiety were 12.05±2.19 and 13.25±2.90 at baseline which declined to 2.05±2.06 and 4.55±2.42, respectively, after six months (P<0.05). Quality of life score in patients attending group psychotherapy sessions improved significantly after six months (80.86) compared to that at baseline (40.82), while slight changes were observed in the group receiving only citalopram (P<0.001).
    Conclusion
    Citalopram and group psychotherapy were found to be significantly effective after six months on depression, anxiety, and quality of life in breast cancer patients with depressive disorder receiving citalopram.
    (Clinical Trials Registry Number: IRCT2015063022991N1)
    Keywords: breast cancer, depression, anxiety, citalopram, group-psychotherapy}
  • کامران امیریان، شهرام مامی*، وحید احمدی، جهانشاه محمدزاده
    سابقه و هدف
    امروزه درمان های موج سوم در روان درمانی به جای چالش با شناخت ها، بر آگاهی و پذیرش افراد از هیجان ها، شناخت ها و رفتارها تاکید دارند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف اثربخشی روان درمانی گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد بر دشواری تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در سوءمصرف کنندگان مواد انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش از نوع نیمه تجربی بوده و از طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه سوءمصرف کنندگان مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد کرمانشاه تشکیل می دهند. نمونه پژوهش شامل 40 نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمون (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) قرار گرفتند. درمان پذیرش و تعهد، طی 10 جلسه در بین شرکت کنندگان گروه مداخله انجام شد. مقیاس های دشواری تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در سه مرحله قبل از مداخله، بعد از مداخله و پیگیری سه ماهه توسط کلیه شرکت کنندگان تکمیل شد. داده ها توسط آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با SPSS-20 تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این مطالعه تفاوت معنی داری در زمینه دشواری تنظیم هیجان و تحمل پریشانی بعد از مداخله بین گروه آزمون و کنترل نشان داد (0. 01>P). همچنین میانگین نمرات دشواری تنظیم هیجان و تحمل پریشانی قبل، بعد از مداخله و مرحله پیگیری در گروه آزمون تفاوت آماری معنی دار داشتند (0. 001>P).
    نتیجه گیری
    بر حسب نتایج حاصل از این پژوهش، در مجموع حمایتی تجربی برای درمان پذیرش و تعهد در کاهش دشواری در تنظیم هیجان و افزایش تحمل پریشانی فراهم می کند.
    کلید واژگان: دشواری تنظیم هیجان, تحمل پریشانی, سوءمصرف مواد, روان درمانی گروهی, درمان پذیرش و تعهد}
    Kamran Amirian, Shahram Mami*, Vahid Ahmadi, Jahanshah Mohamadzadeh
    Background and Objectives
    Today, third wave therapy in psychotherapy, instead of a challenge with cognition, emphasizes the awareness and acceptance of emotions, cognition, and behaviors. Therefore, the present study aimed at Effectiveness of Group Psychotherapy based on Acceptance and Commitment Therapy on the Degree of Difficulties Emotion Regulation and Distress tolerance of Substance Abusers.
    Materials and methods
    This research was quasi-experimental and pre-test, post-test and follow-up design with control group was used. The statistical population of this study is all abusers of materials referring to Kermanshah addiction centers. The sample consisted of 40 people who were selected by convenience sampling method. They were divided into experimental and control groups (n=20) and control group (n=20). Acceptance and Commitment Therapy was performed on the intervention group for 10 sessions. Difficultes in Emotion Regulation Scales and distress tolerance were completed in three stages before intervention, after intervention and follow up of the three months by all participants. Data were analyzed by repeated measures with SPSS-20.
    Results
    The results of this study showed a significant difference in the difficulty in emotional regulation and distress tolerance after intervention between the experimental and control groups (P<0.01). There was also a significant difference between the mean scores of difficulty in emotional regulation and distress tolerance before, after intervention and follow up in the test group (P<0.001).
    Conclusion
    According to the results of this study, in general, empirical support for the Acceptance and Commitment Therapy reduces the Difficulties in Emotion Regulation and increasing the distress tolerance.
    Keywords: Difficulties in Emotion Regulation, distress tolerance, substance abuse, Group Psychotherapy, Acceptance, Commitment Therapy}
  • آناهیتا خدابخشی کولایی *، علی نویدیان، زهرا بیاتی، معصومه رحمتی زاده
    مقدمه و هدف
    دشواری های درمان و مراقبت های پیوسته، تنش مستمر و اثرات آن بر زندگی فرد مبتلا به دیابت منجر به افت کیفیت زندگی در این بیماران می شود از این رو پژوهش حاضر تاثیر روش روان درمانی حمایتی را در بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع دو بررسی می کند.
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک تحقیق نیمه آزمایشی به روش پیش آزمون و پس آزمون و گمارش تصادفی بود. 24آزمودنی ها از کلینیک دیابت شهرستان تفرش انتخاب شدند و به دوگروه همتا بر اساس نمره های پیش آزمون تقسیم شدند. بصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گروه کنترل جایگزین شدند. روان درمانی حمایتی گروهی در 10 جلسه اجرا شد و پس از آن پس آزمون اجرا گردید. برای تحلیل داده های بدست آمده از آزمون تی مستقل و وابسته و تحلیل واریانس استفاده شد. ابزار پژوهش پرسشنامه کوتاه کیفیت زندگی بود.
    یافته ها
    نتایج تحلیل واریانس و آزمون تی مستقل نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه در پیش آزمون وجود ندارد(p<0.05). آزمون تی وابسته نشان داد که تفاوت معناداری بین پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایشی وجود دارد (p<0.05).
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج نشان داد که روان درمانی حمایتی گروهی بر بهبود کیفیت زندگی بیماران دیابتی تاثیر دارد.
    کلید واژگان: روان درمانی گروهی, کیفیت زندگی, دیابت نوع دو}
    A. Khodabakhshi Koolaee *, A. Navidian, Z. Baiati, M. Rahmatizadeh
    Introduction
    Treatment challenges, continuous need for care, constant anxiety, and the ensuing effects lead to decreased quality of life in diabetic patients. Therefore, in this study, we aimed to investigate the effectiveness of supportive group psychotherapy in the improvement of quality of life in patients with type II diabetes.
    Methodology
    In this quasi-experimental study with a pretest-posttest design, 24 subjects were randomly selected from the Diabetes Clinic of Tafresh, Iran. The participants were allocated to two homogenous groups, based on their pre-test scores. The subjects were randomly assigned to control and experimental groups. Supportive group psychotherapy was employed in the experimental group for 10 sessions, followed by post-test. The data collection tool included World Health Organization Quality of Life-BREF. Statistical analysis was performed, using dependent and independent t-test and analysis of variance.
    Results
    The analysis of variance and independent t-test results showed no significant difference between the two groups in pretest (P<0.05). However, dependent t-test results showed a significant difference between the pretest and post-test scores in the experimental group (P<0.05).
    Conclusion
    The results indicated that supportive group psychotherapy is effective in the enhancement of quality of life in patients with diabetes.
    Keywords: Group psychotherapy, Quality of life, Type II diabetes}
  • مهرانگیز شعاع کاظمی
    مقدمه
    در جهان امروز تنیدگی مساله بزرگی به شمار می رود، گفته شده که 75% بیماری های جسمانی با تنیدگی ارتباط دارند. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی روان درمانی گروهی بر ارتقا راهبردهای مقابله ای زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
    روش بررسی
    این پژوهش یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش بیماران مبتلا به سرطان پستان تحت پوشش مرکز تحقیقات سرطان پستان دانشگاه شهید بهشتی بودند که با نمونه گیری هدفمند از بین مراجعین کلینیک تخصصی آذر وابسته به این مرکز انتخاب شدند. 30 نفر از داوطلبین به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (15= n) جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 5/1 ساعته، یک بار در هفته تحت مداخله روان درمانی گروهی قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه پاسخ های مقابله ای CRI (Coping Responses Inventory) بیلینگز و موس بود. آزمون های آماری مورد استفاده شامل آزمون t همبسته و تحلیل کواریانس بود.
    یافته ها
    حاکی از تغییرات معنادار در خرده مقیاس های پاسخ مقابله ای مساله مدار و مقابله مبتنی بر جسمانی کردن است.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاکی از این است که روان درمانی گروهی سبب ارتقا و افزایش میزان استفاده از مقابله های مساله مدار و کاهش استفاده از پاسخ های مقابله ای هیجان مدار می شود.
    کلید واژگان: روان درمانی گروهی, راهبردهای مقابله ای, سرطان پستان}
  • محبوبه طباطبایی چهر، ابراهیم ابراهیمی ثانی، حامد مرتضوی
    زمینه و هدف
    یکی از مهمترین راهکارهای پیشگیری و درمان اعتیاد، گروه درمانی شناختی- رفتاری است. پژوهش حاضر با هدف، اثر بخشی روان درمانی گروهی با رویکرد شناختی- رفتاری بر تغییر باورهای غیر منطقی معتادین انجام شد.
    مواد و روش کار
    مطالعه ی شبه تجربی حاضر بر روی 80 بیمار مرد تحت درمان مراجعه کننده به مراکز متادون درمانی شهر بجنورد که به شیوه ی نمونه گیری تصادفی در دو گروه آزمون و شاهد قرار گرفتند، انجام شد. مداخله ما اجرای ده جلسه ی 90 دقیقه ای هفتگی روان درمانی با رویکرد شناختی رفتاری بود. گروه شاهد درمان های روتین مراکز را دریافت می کردند. ابزار مطالعه آزمون استاندارد باورهای غیر منطقی جونز بود. داده ها با استفاده از آزمون های آماری مجذور کای، تی مستقل و تی زوج با نرم افزار 16 SPSS و ضریب اطمینان 95% تحلیل شدند.
    یافته ها
    متغیرهای تاثیرگذار در دو گروه (سن، تحصیلات، شروع مصرف دارو، سیگار و...) مشابه بودند. نمره باورهای غیر منطقی دو گروه قبل از مداخله معنی دار نبود اما بعد از مداخله اختلاف معنی داری مشاهده گردید(0001/0>p) نمره میانگین کلی قبل از مداخله 52/11 ±95/112 و پس از مداخله در گروه تجربی کاهش معنی داری نشان داد (0001/0>p)
    نتیجه گیری
    گروه درمانی شناختی- رفتاری در کاهش باورهای غیرمنطقی معتادین موثر بوده و احتمالا می تواند نگرش مثبت آنان را نسبت به سوء مصرف مواد مخدر تغییر دهد.
    کلید واژگان: روان درمانی گروهی, شناختی, رفتاری, باورهای غیرمنطقی, معتاد}
    Background and Objectives
    One of the most important strategies for treatment and preventing recurrence of addiction is group cognitive-behavioral psychotherapy.The purpose of this study was to investigate the effectiveness cognitive–behavioral therapy on improving irrational beliefs in male addicts.
    Materials And Methods
    In a semi-experimental study, 80individuals who had been treated in MMT therapy of bojnurd, were divided randomly into an experimental (40 subject) and a control (40 subject) groups. The experimental group underwent ten treatment sessions (one session per week, 90 min) with cognitive-behavioral approach while control group only receive routine treatment of MMT center. In this study, Jones irrational beliefs questionnaire form was used. Data were statistically analyzed using spss sofware16 and presented with chi-square tests, t-independent and paired t test with 95% confidence level.
    Results
    influential variables of two groups (age, education, age of onset of drug use, smoking, etc.) were similar. Irrational beliefs scores of both groups before the intervention were not significant, but showed significant level of difference after the intervention (p<0/0001). The overall mean pre-intervention score (112/95 ± 11/52) and post-intervention score of experimental group (82/78 ± 9 / 76) showed a meaningful decrease. (p<0/0001).
    Conclusions
    Group cognitive - behavioral therapy is effective in reducing irrational beliefs of addicts and probably could change their positive attitude to drug abuse.
    Keywords: group psychotherapy, cognitive behavioral therapy, irrational beliefs, addicts}
  • بهرامعلی قنبری هاشم آبادی، مصطفی بلقان آبادی
    مقدمه و هدف
    مشکلات و مسایل بخشی از زندگی بشر است؛ بنابراین یادگیری مقابله با مشکلات و مسایل برای افزایش سلامت روانی افراد اهمیت بسیاری دارد. هدف این مطالعه، بررسی کارآمدی گروه درمانی وجودی بر بهبود مهارت حل مسئله است.
    روش
    روش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه می باشد. بدین منظور 30 نفر از مراجعین کلینیک تخصصی روانشناسی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد به روش غربالگری انتخاب، و به شیوه تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش (هر گروه 15 نفر)، جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه حل مسئله، و روش مداخله نیز گروه درمانی تحلیل وجودی بود که به مدت 8 جلسه ی دو ساعته و به صورت هفته ای برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از آماره های میانگین و انحراف استاندارد و در سطح استنباطی از آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و t مستقل استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که مهارت حل مسئله در گروه آزمایش به طور معناداری افزایش یافته است (001/0> =p). همچنین، این افزایش در زیرمولفه های تقرب (001/0> =p)، کنترل (01/0 =p)، اجتناب (001/0> =p)، اعتماد (001/0> =p)، و خلاقیت (001/0> =p) به طور معناداری مشاهده شد. از طرفی افزایشی در مهارت حل مسئله درماندگی مشاهده نشد (82/0 =p).
    نتیجه گیری
    گروه درمانی تحلیل وجودی در بهبود حل مسئله مراجعین کلینیک تخصصی مشاوره و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، کارآمد و اثربخش بوده است.
    کلید واژگان: حل مسئله, مهارت حل مسئله, روان درمانی گروهی, گروه درمانی تحلیل وجودی}
    Dr Bahramali Ghanbari Hashemabadi, Mustafa Bolghan-Abadi
    Background And Aim
    Problems and difficulties are part of the human beings'' life; hence it is important to learn how to deal with the life''s problem and difficulties in order to improve the mental health. The aim of this study was to investigate the efficiency of existential group therapy in improving the problem-solving skills.
    Material And Method
    This study was a semi-experimental study with pretest-posttest approach. Thirty subjects referring to the Counseling and Psychological Service Center of Ferdowsi University in Mashhad were selected based on a screening method and were randomly divided into two equal groups; experimental and control groups. A problem-solving questionnaire was used for data collection and the intervention method was performed by existential group therapy two hours a week for eight sessions. Mean and standard deviation were used for descriptive data analysis and we used ANCOVA for statistical inference.
    Results
    The results suggested that the problem-solving skills in the experimental group improved significantly (P≤0. 001). Moreover، this improvement was observed in subscales of closeness (P≤0. 001)، control (P≤0. 001)، avoidance (P=0. 01)، confidence (P≤0. 001)، and creation (P≤0. 001). But we noticed no improvement in the problem-solving skills in regard to helplessness (p= 0. 82).
    Conclusion
    Existential group therapy was an effective intervention for improving problem-solving skills in our study.
    Keywords: Problem, solving, Problem, solving skill, Group psychotherapy, Existential group therapy}
  • افشین احمدوند
    زمینه و هدف
    دیالیز به عنوان یک روش درمانی در بیماران نارسایی کلیه، فرآیندی استرس زا است. این روش مشکلات روان شناختی و اجتماعی متعددی را در پی دارد، که می تواند زمینه ساز بروز اختلالات روانی در این بیماران باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر گروه درمانی شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی بیماران همودیالیزی در شهرستان کاشان صورت گرفت.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی، شرکت کنندگان با رده سنی 45-18 سال، در دو گروه کنترل و آزمون قرار گرفتند. از پرسشنامه اضطراب و افسردگی بک (Beck) به عنوان ابزار اندازه گیری علائم روان شناختی در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد، و گروه درمانی شناختی- رفتاری به عنوان مداخله در 12 هفته انجام گردید. اطلاعات با استفاده از آزمون های کای اسکوئر و تی تست تجزیه وتحلیل شدند. سطح معنی داری اختلاف ها 05/0p< در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    در این مطالعه اختلاف دو گروه تجربی و شاهد از نظر مشخصات فردی به لحاظ آماری معنی دار نبود. قبل از مداخله، میانگین نمره اضطراب گروه تجربی 87/5±72/25 و گروه شاهد 56/7±22/25 و میانگین نمره افسردگی دو گروه به ترتیب 97/14±44/35 و 2/9±11/33 بود. اختلاف دو گروه در نمره اضطراب و افسردگی قبل از مداخله معنی دار نبود. بعد از مداخله، میانگین نمره اضطراب گروه تجربی 23/6±94/15 و گروه شاهد 04/10±05/28 (001/0p<)، میانگین نمره افسردگی گروه تجربی 32/13±27/22 و گروه شاهد 46/9±94/33 (01/0p<) بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد گروه درمانی شناختی- رفتاری به میزان قابل توجهی موجب کاهش اضطراب و افسردگی در بیماران دیالیزی می شود. بنابراین پیشنهاد می گردد علاوه بر تجویز داروها، مداخلات روان شناختی نیز برای این بیماران انجام شود.
    کلید واژگان: دیالیز, روان درمانی گروهی, اضطراب, افسردگی}
    A. Ahmadvand
    Background And Objectives
    Hemodialysis as a treatment manner in chronic renal failure is a stressful process and has several various psycho-cognitive and social complications. The present study evaluated effect of cognitive-behavioral group therapy on anxiety and depression in hemodialysis patients.
    Methods
    This research was a clinical trial study. Samples were young adults who were 18-45 years old. The Participants were divided into two groups (case & control). The Beck depression & anxiety inventories were used as a measure of psychological symptoms at pretest and posttest and Cognitive-behavioral group therapy as intervention was done at week12. Data Were analyzed with SPSS-16 and t-test, chi square. A p<0.05 was considered significant.
    Results
    In this study, there was not a significant difference in the demographic characteristics between the two groups. Before of intervention, mean Anxiety score of the experimental group was 25.72±5.87, and in the case group it was 25.22±7.56 as well as mean Depression score in the two groups was 35.44±14.97, 33.11±9.2 respectively. The difference of the two groups in anxiety and depression scores was not significant. After the intervention, the mean anxiety score of experimental group was 15.94±6.23, and in the case group it was 28.05±10.04 (p<0.05). Mean of depression score in the experimental group was 22.27±13.32, and in the case group it was 33.94±9.46 (p<0.01).
    Conclusion
    This research showed that group therapy (cognitive-behavioral) decreased depression and anxiety remarkably in dialysis patients. Therefore, it is suggested that in addition to the prescription of medication, psychological interventions be done for such patients.
  • بهرامعلی قنبری هاشم آبادی، زهرا وفایی جهان، راحله مداح شورچه، مصطفی بلقان آبادی
    زمینه و هدف
    امروزه آموزش مهارت های برقراری ارتباط از جمله مهارت حل تعارض، به عنوان یکی از چندین مهارت زندگی، از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف از مقاله حاضر نیز بررسی اثربخشی روان درمانی گروهی به شیوه شناختی و تحلیل تبادلی بر بهبود مهارت حل تعارض می باشد.
    مواد و روش کار
    در این مطالعه از روش پژوهش نیمه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. 45 نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی که به کلینیک روانشناسی دانشگاه فردوسی مراجعه کرده بودند، با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به شیوه تصادفی، در گروه کنترل (15 نفر) و گروه آزمایشی شناختی (15 نفر) و تحلیل تبادلی (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه حل تعارض و روش های مداخله گروه درمانی شناختی و تحلیل تبادلی بود که به مدت 8 جلسه ی دو ساعته و به صورت هفته ای برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از آماره های میانگین و انحراف استاندارد و درسطح استنباطی از روش تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج آزمون توکی نشان داد که بین نمرات پس آزمون مهارت حل تعارض دو گروه درمانی شناختی و تحلیل تبادلی تفاوت معنی داری وجود ندارد (3/0= p). اما هر دو گروه درمان تفاوت معنی داری را با گروه کنترل نشان دادند (001/0> p، 01/0= p).
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان می دهد که هر دو روش گروه درمانی شناختی و تحلیل تبادلی مهارت حل تعارض را بهبود می بخشد.
    کلید واژگان: مهارت حل تعارض, روان درمانی گروهی, گروه درمانی شناختی, گروه درمانی تحلیل تبادلی}
    Bahram Ali Ghanbari-Hashemabadi, Zahra Vafaei-Jahan, Raheleh Maddah Shurche, Mostafa Bolghanabadi
    Background
    Today, learning the communication skills such as conflict solving is very important. The purpose of the present study was to investigate the efficiency of cognitive and transactional analysis group therapy on improving the conflict-solving skill.
    Materials And Method
    This study is an experimental study with pretest-posttest and control group. Forty-five clients who were referring to the counseling and psychological services center of Ferdowsi University of Mashhad were chosen based on screening method. In addition, they were randomly divided into three equal groups: control group (15 participants), cognitive experimental group (15 participants) and transactional analysis group (15 participants). Conflict-solving questionnaire was used to collect data and the intervention methods were cognitive and transactional analysis group therapy that was administrated during 8 weekly two-hour sessions. Mean and standard deviation were used for data analysis in the descriptive level and One-Way ANOVA method was used at the inference level.
    Results
    The results of the study suggest that the conflict-solving skills in the two experimental groups were significantly increased.
    Conclusion
    The finding of this research is indicative of the fact that both cognitive and transactional analysis group therapy could be an effective intervention for improving conflict-solving skills.
  • محمدرضا محمدی، علی اصغر اکبری، ندا حاتمی، آذرخش مکری، حسین کاویانی، مریم سلمانیان، محتبی صحت
    مقدمه
    با توجه به اهمیت رو به افزایش درمان های معنوی و طبق برخی از گزارش ها که اثربخشی درمان های معنوی را مقدم بر درمان های مرسوم قبلی بیماران معتاد دانسته اند، هدف اصلی این پژوهش، بررسی اثر یک نوع درمان معنوی گروهی می باشد.
    روش کار
    در این کارآزمایی بالینی، 61 فرد وابسته به مواد اپیوئیدی مورد بررسی قرار گرفتند. مراجعین به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله، به مدت هشت هفته تحت درمان معنوی گروهی دانشگاه یل قرار گرفتند. تست ادراری مورفین برای همه مراجعین به صورت هفتگی انجام شد و نیز قبل، حین و بعد از اتمام طرح، همگی مراجعین با تست افسردگی بک، تست اضطراب بک و تست کیفیت زندگی مورد سنجش قرار گرفتند.
    یافته ها
    بیماران همگی مرد بودند و میانگین سن آنها 05/32 سال بود. از نظر سطح معناداری بین دو گروه مداخله و کنترل، افسردگی (002/0 p>)، اضطراب (001/0 p>) و کیفیت زندگی (001/0، 01/0 p>)، نسبت به حالت پایه بهبود پیدا کرد؛ به طوری که هر سه تست معنادار بود. تست مورفین اگرچه روند رو به بهبود را نشان داد، در مقایسه با گروه کنترل معنادار نبود (75/0 p<).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که روش درمان معنوی گروهی، موجب کاهش مشکلات روانی نظیر افسردگی و اضطراب شده و کیفیت زندگی را بهبود می بخشد و روند منفی شدن تست مورفین را تسریع می کند.
    کلید واژگان: روان درمانی معنوی, روان درمانی گروهی, اضطراب, افسردگی, تست مورفین, کیفیت زندگی, مواد اپیوئیدی, اعتیاد}
    Mohammadi Mr, Akbari Aa, Hatami N., Mokri A., Kaviani H., Salmanian M., Sehhat Mojtaba
    Introduction
    Some scientists believe that the definition of Bio-psychosocial is not a comprehensive definition for humankind. They are willing to add the spirituality as a part of human being. This study aimed to assess the effectiveness of a spiritual group therapy among patients with opium using disorders in Tehran.
    Methods
    This study was a clinical trial in which 61 opium users were selected using simple sampling from patient referred to the Iranian national center for addiction studies and two other private centers. Patients were divided into two equal intervention and control groups. The intervention group was treated by spiritual group therapy presented at Yale University, modified according to the Iranian/Islamic culture of the participants within eight sessions in eight weeks. Urine morphine test was done for each participant every week. The Beck depression test, Beck anxiety test and quality of life test (the short form Health survey SF36) were completed before, during and after the intervention.
    Results
    The mean scores of the depression test (p>0.002), anxiety test (p>0.001), and the short form health survey SF 36 test (p>0.001) were improved in the intervention group after the intervention. Although urine morphine test showed a negative trend, the decline was not statistically significant (p< 0.75).
    Conclusion
    This package showed to be effective in many dimensions of psycho-somatic, social and spiritual health of opium users. Subsequent interventions with more modified packages may be more influential.
  • خیرالله نوریان، فرخنده شریف، حمید اشکانی، سلطنت ده بزرگی، حمیدرضا طباطبایی
    مقدمه و هدف
    افسردگی ازجمله اختلالاتی است که به نحو چشمگیری باعث اختلال در عملکرد فیزیکی و جسمی، افزایش ابتلاء به بیماری های مختلف و یا افزایش مرگ و میر شده است. استفاده از روان درمانی گروهی به عنوان یک روش درمانی جهت کاهش افسردگی و بهبود افزایش عملکرد فیزیکی و جسمی و کاهش درد جسمی بیماران افسرده بسیار مؤثر بوده و جهت درمان روان درمانی گروهی باید فرایند گروهی سازمان یافته و برنامه ریزی شده و دارای هدف مشخص باشد.هدف از پژوهش فوق تعیین تاثیر روان درمانی گروهی بر عملکرد فیزیکی و جسمی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بستری در بخش های اعصاب و روان بیمارستان های حافظ و ابن سینا می باشد.
    مواد و روش کار
    در این پژوهش شبه تجربی تاثیر روان درمانی گروهی بر سه حیطه عملکرد فیزیکی، محدودیت در ایفای نقش به دلیل مشکلات جسمی و درد جسمی دربیماران مبتلا به افسردگی اساسی بستری دربخش های روانی بیمارستان های ابن سینا وحافظ وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز درسال 1382 روی 65 بیمار به روش نمونه گیری در دسترس انجام پذیرفته است. دراین پژوهش 35 نفر در گروه آزمایش و35 نفر درگروه کنترل قرارگرفتند. ابزار گردآوری داده ها شامل؛ پرسشنامه 36 سئوالی کیفیت زندگی موس و پرسشنامه مربوط به مشخصات عمومی حاوی 13سئوال می باشد. به منظور دسترسی به نمونه های مورد پژوهش، پژوهشگر پرسشنامه های مربوط را قبل از روان درمانی برای گروه آزمایش تکمیل نموده و سپس گروه آزمایش را به 5 گروه 7 نفره تقسیم و برای هر گروه 6 جلسه 1 تا5/1 ساعته روان درمانی گروهی برگزار نموده است. یک ماه بعد از پایان جلسات روان درمانی گروهی و ترخیص برای 30نفر(5 نفر ازگروه آزمایش ریزش داشتند) پرسشنامه های فوق مجددا تکمیل گردید و در گروه کنترل نیز ابتدا پیش آزمون انجام شد و سپس بدون هیچ مداخله ای ویک ماه بعد از ترخیص مجددا پس آزمون تکمیل گردید.داده های جمع آوری شده با استفاده ازنرم افزار SPSS وآزمون های آماری کای دو، تی تست و آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل گردیدند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد روان درمانی گروهی بر سه مقیاس عملکرد فیزیکی، محدودیت در ایفای نقش به دلیل مشکلات جسمی و درد جسمی در گروه آزمایش نسبت به درمانهای رایج در گروه کنترل مؤثرتر واقع شده است، به طوری که در هر سه مقیاس تفاوت آماری معنی داری مشاهد شده است(001/0> p).
    نتیجه گیری
    روان درمانی گروهی به عنوان یکی از روش های درمان افسردگی در بهبود عملکرد فیزیکی و کاهش درد جسمی و در نهایت کاهش افسردگی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: روان درمانی گروهی, افسردگی اساسی, عملکرد فیزیکی, درد جسمی}
  • شهرزاد یکتا طلب، محمد ابراهیم پارسانژاد، شهربانو جهانمیری
    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی بوده است که با هدف بررسی تاثیر روان درمانی گروهی بر میزان افسردگی و اضطراب زنان نازا مراجعه کننده به درمانگاه های زنان و زایمان وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام گرفته است. آبستنی و تولید مثل یکی از عمیق ترین امیال زنان بشمار می رود و موجب احساس تمامیت و کمال در زن می گردد. نازایی و بر آورده نشدن این نیاز اثرات اجتماعی، بیولوژیکی، اقتصادی و روانی بسیار دارد که منجر به بحران و بروز دوره هایی از افسردگی و اضطراب می گردد. توجه به جنبه های روانی نازایی موجب بهبود کیفیت زندگی زوج نازا و بالابردن سازگاری آنان با مشکل موجود خواهد شد و تاثیر بسزائی بر پیگیری درمان و پیش آگهی آن نیاز دارد. در این پژوهش از طریق نمونه گیری مبتنی بر هدف 60 زن نازا انتخاب شدند که 30 نفر از آنان بعنوان گروه آزمایش در 12 جلسه روان درمانی گروهی شامل: آموزش و تمرین عضلانی و استفاده از فرآیند گروه جهت حل بحران شرکت نمودند. با استفاده از پرسشنامه و آزمون استاندارد بک و هامیلتون اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شده است. یافته های پژوهش نشان داد که در گروه آزمایش میانگین نمره افسردگی بعد از روان درمانی گروهی از 5/21 به 7/6 و میانگین نمره اضطراب 45.1 به 28.2 کاهش یافته است در حالی که میانگین نمره افسردگی و اضطراب در گروه کنترل دو ماه بعد از پیش آزمون تغییر آماری معنی داری را نشان نداده است. همچنین میانگین کاهش نمرات افسردگی و اضطراب رابطه ای با شغل میزان تحصیلات و در آمد زن و شوهر، نحوه سکونت، مدت درمان، تعداد درمانهای انجام شده، تشخیص نازائی بر اساس آگاهی زن، نحوه واکنش همسر و خانواده همسر داشته است و تنها میانگین کاهش نمرات افسردگی با سن زن رابطه نداشته است بطوریکه در خانمهای جوانتر بیشتر بوده است. نتایج حاکی از آن است که روان درمانی گروهی را می توان برای کلیه زنان نازای افسرده و مضطرب با خصوصیات جمعیت شناختی متفاوت به شیوه ای موثر بکار برد.
    کلید واژگان: روان درمانی گروهی, افسردگی, اضطراب, نازائی}
    Yektatalab Sh, Parsanezhad M.E., Jahanmiri Sh
    This is a quasi- experimental study of assessing the effect of group psychotherapy on anxious and depressed infertile women whom seen at outpatient departments of Shiraz university of medical sciences. The study subjects in the project were 60 infertile women. They were selected by objective-oriented sampling and were randomly divided into two groups of treatment and control. A questionnaire was filled out, in two parts, as to the gathering criteria on the degree of anxiety and depression.The first part was prepared by the researcher and the second was adopted from Hamilton scale and Beck depression inventory test. All the research samples were evaluated by pre- tests. 30 infertile women were divided into 3 groups of 10 and they attended a 12- session group psychotherapy, each session lasting for 2 hours every 5 days. It included relaxation exercise,education and use of group psychotherapy,both the treatment and the control groups filled out the questionnaire again and the level of anxiety and depression was estimated.The analysis of collected data was carried out by means of suitable tests.Results indicated that group psychotherapy decreased the women’s anxiety and depression. The mean decrease of anxiety and depression level revealed no significant relation to the woman’s level of education, that of her husband’s, woman’s job,that of her husband’s,woman’s monthly income,that of her husband’s, her own knowledge of infertility diagnosis, duration and number of treatments, and reaction of the husband and his family to her infertility. Yet, there was a significant relation between the woman’s age and the mean decrease of depression level. Group psychotherapy proved to be more efficient with younger females. These results show that effective group psychotherapy can be used in reducing infertile woman’s anxiety and depression regardless of demographic variables.
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال