جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "عوامل خطرزا" در نشریات گروه "پزشکی"
-
سابقه و هدف
با افزایش محبوبیت و تعداد شرکت کنندگان ورزش والیبال، میزان آسیب در این رشته ورزشی در حال فزونی است. با توجه به نبود دورنمای تحقیقی در زمینه آسیب های والیبال در ایران و روش های پیشگیری از آن، هدف این مطالعه بررسی تحقیقات انجام شده در زمینه آسیب های والیبال در ایران جهت روشن شدن نیازهای تحقیقاتی آتی این زمینه می باشد.
روش کارجستجوی مقالات مرتبط از پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی (SID)، بانک اطلاعات نشریات کشور (Magiran)، پایگاه مجلات تخصصی نور (Noormags)، Google Scholar، Sciencedirect و PubMed با کلیدواژه های "آسیب والیبال"، "اپیدمیولوژی"، "شیوع"، "عوامل خطر زا"، "مکانیسم" و "پیشگیری" انجام شد. محدوده پوشش مقالات، مطالعات منتشر یافته تا 1/12/1400 بود.
یافته هادر نتیجه جستجو بر اساس استراتژی این تحقیق در مجموع 21 مقاله بر اساس معیارهای ورود و خروج به مطالعه یافت شد که از این میان 17 مقاله عمدتا به مباحث اپیدمیولوژی و عوامل خطرزا و تنها 4 مقاله به بررسی استراتژی پیشگیری مربوط به آسیب های والیبال پرداخته بودند.
نتیجه گیریاغلب مطالعات در زمینه آسیب های والیبال در ایران، به بحث های اپیدمیولوژی و ریسک فاکتورها پرداخته اند. در نتیجه علی رغم نیاز به انجام مطالعات جامع تر در زمینه اپیدمیولوژی، ریسک فاکتور و مکانیسم آسیب های والیبال، نیاز به پژوهش هایی که برنامه های پیشگیری برای آسیب والیبال را ارایه دهند و همچنین کارایی آن برنامه ها را ارزیابی کنند، بیشتر احساس می شود.
کلید واژگان: آسیب والیبال, اپیدمیولوژی, عوامل خطرزا, مکانیسم, پیشگیریBackground and AimWith the increasing popularity and number of participants in volleyball, the extent of the injury is increasing. Due to the lack of prospects for research in the field of volleyball injuries in Iran and ways to prevent them, the purpose of this review study was to clarify the future research needs in the field of volleyball injuries in Iran.
MethodsTo identify the research, databases such as SID, Magiran, Noormags, Google Scholar, ScienceDirect, and PubMed using the keywords “volleyball injury”, “epidemiology”, “risk factors”, “mechanism”, “prevention protocol” were used. It was articles published until 20 February 2021.
ResultsFinally, according to the research strategy, 21 articles remained eligible for the study. Among these 17 articles were mainly epidemiologic and relevant to risk factors and only 4 articles related to injury prevention strategy.
ConclusionMost studies in the field of volleyball injuries in Iran were epidemiologic and relevant to risk factors. As a result, the need for more comprehensive epidemiological studies and studies conducted to investigate the mechanism of injury and especially research that provides volleyball injury prevention programs along with their evaluation felt.
Keywords: Volleyball Injury, Epidemiology, Risk Factors, Mechanism, Prevention -
مقدمه و اهداف
بیماری های قلبی و عروقی علل عمده مرگ و میر بزرگسالان در بسیاری از کشورهای در حال توسعه است. این مطالعه به مقایسه تخمین خطر نسبی ده ساله حوادث قلبی عروقی با استفاده از معیارهای فرامینگهام با مدل بومی پرداخته است.
روش کاراین مطالعه مقطعی مبتنی برجمعیت، به روش نمونه گیری طبقه ای خوشه ای تصادفی، بر روی جمعیت بالغ (≥16 سال) شهرنشین مشهد انجام گردید. اطلاعات شرکت کنندگان براساس معیارهای فرامینگهام جمع آوری و داده کاوی جهت طراحی الگوریتم درخت تصمیم گیری با نرم افزار Rapidminer v5.3 و با متد cross-validation ارزیابی شد.
یافته هااز 2978 نفر، (64/9%)1930 زن و (35/1%) 1041 مرد با میانگین سنی (14/7±43/5) حضور داشتند. تخمین سطح خطر ده ساله بیماری قلبی عروقی براساس معیارهای فرامینگهام 77/8% با خطر کم و 13/4% خطر متوسط و 8/8% خطر بالا برآاورد شد. در داده کاوی با استفاده از مدل درخت تصمیم گیری، مدل شماره (1) با دقت 79/56% نشان میدهد که مقادیر پیش بینی سطوح خطر الگوریتم فرامینگهام نسبت به مقادیر مشاهده شده در سطح کم خطر 95/24% و خطر متوسط90/8% و خطر بالا 33/13% تطابق داشت و مدل شماره (2) با دقت 82/78%، در سطح کم خطر 98/20% و خطر متوسط 0/42% و خطر بالا 53/01% تطابق داشته است.
نتیجه گیریمعیارهای فرامینگهام در پیش بینی سطوح خطر متوسط و بالا در جمعیت مشهدکارآمد نیست و براساس مدل بومی، مهمترین عامل درپیش گویی خطر بیماری های قلبی و عروقی درجوانان مصرف سیگار و در بزرگسالی فشارخون بالا است.
کلید واژگان: بیماری های قلبی عروقی, مطالعه فرامینگهام, عوامل خطرزا, درخت تصمیم گیری, داده کاویBackground and ObjectivesCardiovascular diseases are the leading cause of adult mortality in many developing countries. This study aims to compare the estimation of the ten-year relative risk of cardiovascular events using the Framingham criteria with a native model.
MethodsThis population-based cross-sectional study was conducted in 2014, focusing on the adult population (≥16 years) of Mashhad. Stratified random cluster sampling was employed to gather participants' information based on Framingham's criteria. Data mining, utilizing the decision tree algorithm design, was evaluated using Rapidminer v5.3 software and the cross-validation method.
ResultsOut of 2978 individuals, 1930 (64.9%) were women and 1041 (35.1%) were men, with a mean age of 43.5±14.7. Applying the Framingham criteria, the ten-year risk levels of cardiovascular disease were estimated as follows: 77.8% at a low-risk level, 13.4% at a medium-risk level, and 8.8% at a high-risk level. Regarding data mining, model number (1) achieved an accuracy of 79.56%, indicating that the predicted risk levels using the Framingham algorithm matched the observed values at 95.24% for the low-risk level, 90.8% for the medium-risk level, and 33.13% for the high-risk level. As for model number (2), an accuracy of 82.78% was obtained, with the matching values being 98.20% for the low-risk level, 0.42% for the medium-risk level, and 53.01% for the high-risk level.
ConclusionThe Framingham criteria demonstrate limited effectiveness in predicting medium and high-risk levels in the Mashhad population. According to the local model, smoking and high blood pressure in adulthood are the most significant factors in predicting the risk of cardiovascular diseases in young individuals.
Keywords: Cardiovascular diseases, Framingham study, Risk factors, Decision tree, Data mining -
مقدمه و اهداف:
دیاستاز رکتی بهعنوان جدا شدن 2 بخش عضله رکتوس شکمی تعریف میشود و در زنان بهدنبال بارداری بسیار شایع است. با توجه به کمبود اطلاعات درباره این عارضه، مطالعه مروریروایتی حاضر با هدف بررسی مقالات موجود درزمینه شیوع، عوامل خطرزا و پیامدهای دیاستاز رکتی در زنان طراحی و اجرا شد.
مواد و روشها :
با جستوجو در فاصله زمانی 2000 تا 2021 از بانکهای اطلاعاتی گوگلاسکالر، پابمد، وبآوساینس و اسکوپوس با استفاده از کلیدواژههای مرتبط با دیاستاز رکتی مقالاتی که شیوع، عوامل خطرزا، پیامدها و روشهای ارزیابی جداشدگی عضله راست شکمی را بررسی کرده بودند، وارد مطالعه شدند.
یافتهها :
بعد از جستوجوی منابع، 28 مقاله مرتبط انتخاب شد. بررسی متون نشان داد شایعترین محل بروز دیاستاز رکتی در بالای ناف است و شیوع آن در زنان باردار بین 30 تا 70 درصد است. افزایش سن مادر و تعداد زایمان بیشتر، ریسک دیاستاز رکتی را بیشتر میکند. هرچند موارد دیگری مانند نوع زایمان، چندقلویی و نبود فعالیتهای ورزشی نیز بهعنوان عوامل خطرساز مطرح شدند. از پیامدهای دیاستاز رکتی میتوان به تغییر شکل ظاهری ناشی از بیرونزدگی شکم و کم شدن قدرت عضلات تنه اشاره کرد. اختلالات عملکردی کف لگن و درد ناحیه کمر نیز میتواند با دیاستاز رکتی همراه باشد.
نتیجهگیری :
درصد قابلتوجهی از خانمها بعد از زایمان، دیاستاز رکتی را تجربه میکنند. این عارضه میتواند مشکلات مختلفی مانند درد، تغییر شکل ظاهری یا کاهش قدرت عضلات تنه برای مادر ایجاد کند.
کلید واژگان: دیاستازیس رکتی, شیوع, عوامل خطرزا, پیامدهاBackground and Aims :
Diastasis of Rectus Abdominis (DRA) is defined as the separation of two bulks of the Rectus Abdominis Muscle and is highly related to pregnancy and childbirth. Because of the lack of enough knowledge about DRA, the present study aimed to review the articles on the prevalence, risk factors, and consequences of DRA in women.
Methods:
A search strategy using Google Scholar, PubMed, ScienceDirect, and Scopus from 2000 to 2021 was developed with keywords related to DRA and its prevalence, risk factors, consequences, and evaluation methods.
Results:
Finally, 28 articles were selected. A literature review showed that the most common site for DRA is above the navel and its prevalence in pregnant women is 30-70%. Increasing maternal age and more deliveries increase the risk of DRA. However, factors, such as type of delivery, multiple births, and lack of exercise have also been suggested as risk factors. Consequences of DRA include changes in the appearance of protruding abdomen and decreased strength of the trunk muscles. Pelvic floor dysfunction and low back pain can also be associated with DRA.
Conclusion:
A significant percentage of women experience DRA after childbirth. This condition can cause problems for the mother, such as pain, deformity, or decreased strength of the trunk muscles.
Keywords: Diastasis of Rectus Abdominis, Prevalence, Risk factors, complication -
پیش زمینه و هدف
اختلال طیف اتیسم، یکی از انواع اختلال های فراگیر رشدی است که به عنوان وخیم ترین و درعین حال ناشناخته ترین اختلال دوران کودکی، مطرح می شود. تعیین عوامل خطرزای این اختلال همیشه از اولویت های متخصصان و پژوهشگران بوده است. لذا هدف از این پژوهش تعیین شیوع عوامل خطرزای دوران بارداری در بروز اختلال های طیف اتیسم بود.
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع پژوهش های توصیفی بود. جامعه پژوهش را کلیه کودکان مبتلا به اختلال اتیسم تشکیل می دادند که به مراکز درمان شهر تهران مراجعه داشتند. حجم نمونه 310 نفر (109 دختر و 201 پسر) بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. اطلاعات پژوهش با استفاده از چک لیست طبقه بندی بین المللی عملکرد، ناتوانی و سلامت (ICF) جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل دیداری، شاخص های فراوانی و درصدی استفاده شد.
یافته هاعواملی از قبیل بیماری زمینه ای مادر، مصرف دارو در دوران بارداری، حساسیت فصلی مادر، فرزند دوم، تک قلو بودن، زودرس بودن، زردی در هنگام بارداری، دریافت واکسن سه گانه، دریافت واکسن MMR، داشتن سابقه NICU و انکوباتور، خونریزی مادر در سه ماه اول بارداری، دیابت در زمان بارداری، سابقه پارگی کیسه آب در هنگام بارداری، سابقه تیرویید، اضافه وزن مادری، سابقه ویار در هنگام بارداری، سابقه تهوع، داشتن جراحی در زمان بارداری، استرس در هنگام بارداری، زایمان سزارین، بارداری ناخواسته، کمبود آهن در زمان بارداری، نسبت فامیلی، مشکلات خانوادگی، فتوتراپی و اضافه وزن نوزاد شناسایی شد. بر اساس شاخص درصدی، دریافت واکسن MMR با 91 درصد و دیابت در زمان بارداری با 27 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین شیوع را داشتند.
بحث و نتیجه گیرییافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که برخی از عوامل دوران بارداری در کودکان مبتلا به اختلال طیف اتیسم شیوع بالاتری دارند. بنابراین، پیشنهاد می شود عوامل خطرزای اختلال طیف اتیسم در مادران باردار شناسایی شود و متخصصان در این حوزه غربالگری های مرتبط را طرح ریزی نمایند.
کلید واژگان: عوامل خطرزا, دوران بارداری, اختلال های طیف اتیسمBackground & AimsAutism spectrum disorder is one of the most common forms of pervasive developmental disorders and it is introduced as one of the most serious and unrecognized disorders in childhood. Therefore, the aim of this study was to determine the prevalence of the risk factors during pregnancy for autism spectrum disorders.
Materials & MethodsThe sample size was 310 subjects (109 girls and 201 boys) who were selected using the available sampling method. The researcher collected information using The International Classification of Functioning, Disability and Health (ICF). Visual analysis and percentage index were used to analyze the data.
ResultsFactors such as maternal disease, drug use during pregnancy, maternal seasonal sensitivity, second child, single child, prematurity, jaundice during pregnancy, triple vaccination, MMR vaccine, history of NICU and incubator, maternal bleeding in the first trimester of pregnancy, gestational diabetes, history of the ruptured bladder during pregnancy, history of thyroid, Maternal overweight, history of varicose veins during pregnancy, history of nausea, having surgery during pregnancy, stress during pregnancy, cesarean delivery, unwanted pregnancy, iron deficiency during pregnancy, family relationship, family problems, phototherapy, and neonatal overweight were identified. According to the percentage index, MMR vaccine history with 91% and diabetes during pregnancy with 27% had the highest and lowest prevalence, respectively.
ConclusionFindings from this study showed that some factors during pregnancy are more common in children with the autism spectrum disorder. Therefore, effective preventive therapy and treatment can be considered. It is also suggested that experts and officials in this field plan related screenings.
Keywords: Risk Factors, Pregnancy, Autism Spectrum Disorders -
زمینه و هدف
سرطان پستان شایع ترین سرطان و اصلی ترین علت مرگ ناشی از سرطان در زنان سراسر جهان به شمار می رود. تکنولوژی هایی مثل داده کاوی، به متخصصان این حوزه، امکان بهبود تصمیم گیری را در زمینه ی تشخیص زودهنگام فراهم آورده اند. هدف از این پژوهش توسعه ی مدل تشخیص خودکار سرطان پستان با به کارگیری روش های داده کاوی و انتخاب مدل بومی ویژه بیماران استان فارس با بالا ترین دقت تشخیص می باشد.
روش بررسیدر این مطالعه، تعداد 654 پرونده در دسترس از بیماران کلینیک تخصصی سرطان پستان مطهری شیراز به عنوان نمونه مورد استفاده قرار گرفت که بعد از عملیات پیش پردازش این تعداد به 621 پرونده کاهش یافت. برای هر کدام از نمونه ها دارای 22 ویژگی در پرونده پزشکی ثبت شده بود که در نهایت 10 ویژگی تاثیر گذار در ساخت مدل استفاده شد. از سه روش درخت تصمیم، بیز ساده و شبکه عصبی مصنوعی به منظور تشخیص ابتلا به سرطان پستان و روش 10-fold cross-validation برای ساخت و ارزیابی مدل بر روی مجموعه داده ی جمع آوری شده بهره گرفته شد.
یافته هانتایج به دست آمده از سه تکنیک ذکر شده نشان داد که هر سه مدل، نتایج امیدبخشی در تشخیص این سرطان دارند. در نهایت، شبکه عصبی مصنوعی، بالا ترین دقت 94/49%(حساسیت 96/19%، ویژگی 86/36%)، در تشخیص ابتلا به سرطان پستان به خود اختصاص داد.
نتیجه گیریبر طبق نتایج حاصل از درخت تصمیم ایجاد شده، ریسک فاکتورهایی چون سن، وزن، سن شروع قاعدگی، یائسگی، مدت زمان مصرف OCP و سن اولین بارداری از جمله عوامل موثر در ابتلای زنان به سرطان پستان در استان فارس شناخته شدند.
کلید واژگان: سرطان پستان, مدل تشخیص, درخت تصمیم, بیز ساده, شبکه عصبی, عوامل خطرزاBackground and AimBreast cancer is the most common type of cancer and the main cause of death from cancer in women worldwide. Technologies such as data mining, have enabled experts in this area to improve decision making in the early diagnosis of the disease. Therefore, the purpose of this research is to develop an automatic diagnostic model for breast cancer by employing data mining methods and selecting the model with the highest accuracy of diagnosis.
Materials and MethodsIn this study, 654 available patient records of Motahari breast cancer Clinic in Shiraz" were used as the sample. The number of records was reduced to 621 after the pre-processing operation. These samples had 22 features that ultimately used ten were used as effective features in the design of the model. Three types of Decision tree, Naive Bayes and Artificial neural network were used for diagnosis of breast cancer and 10-fold cross-validation method for constructing and evaluating the model on the collected data set.
ResultsThe results of the three techniques mentioned all three models showed promising results in detecting breast cancer. Finally, the artificial neural network accounted for the highest accuracy of 94/49%(sensitivity 96/19%, specificity 86/36%) in the diagnosis of breast cancer.
ConclusionBased on the results of the decision tree, the risk factors such as age, weight, Age of menstruation, menopause, OCP of records duration, and the age of the first pregnancy were among the factors affecting the incidence of breast cancer in women.
Keywords: Breast Cancer, Diagnostic Model, Decision Tree, Naive Bayes, Artificial Neural Network, Risk Factors -
مقدمه و اهدافآمبولی ریه یک رویداد بالقوه کشنده و در عین حال شایع است که در سال های اخیر باعث افزایش تدریجی تعداد بستری های ناشی از آن در بیمارستان ها شده است. به همین دلیل، یکی از چالش برانگیزترین بیماری ها نزد پزشکان به حساب می آید. هدف اصلی از این پژوهش، گزارش یک پروژه تحقیقاتی به منظور مقایسه الگوریتم های مختلف داده کاوی برای انتخاب دقیق ترین مدل برای پیش بینی وقوع آمبولی ریه در بیماران بستری است که به فراهم کردن دانش مورد نیاز کادر درمانی در تصمیم گیری بهتر کمک می کند.روش کاردر این پژوهش تلاش شد تا با استفاده از روش های مختلف یادگیری ماشین، یک مدل پیش بینی طراحی شود که بهترین عملکرد در پیش بینی احتمال وقوع آمبولی ریه در بیماران بستری در معرض خطر را داشته باشد. از میان الگوریتم های داده کاوی، از شبکه های بیزی و الگوریتم های درخت تصمیم J48، رگرسیون لجستیک و نیز بهینه سازی حداقل متوالی استفاده شد. داده های مورد استفاده تحقیق، عوامل خطرزا و سوابق گذشته مربوط به بیماران بستری بخش ریه بیمارستان شریعتی تهران بود.یافته هابررسی ها صورت گرفته نشان می دهد که صحت و ویژگی در تمام مدل های پیش بینی از عملکرد مطلوبی برخوردار بوده است، و مدل بیزی در پیش بینی وقوع آمبولی ریه، بیشترین میزان حساسیت را داشت.نتیجه گیرییافته ها نشان می دهند اگر چه تفاوت کمی در عملکرد مدل های پیش بینی وجود دارد، اما در این گونه داده ها برای پیش بینی وقوع آمبولی ریه در بیماران بستری، مدل شبکه بیزی ابزار مناسب تری است، که می تواند به عنوان روش حمایتی در کنار تصمیم های پزشکی قرار گیرد تا صحت پیش بینی بیماری ها را ارتقاء بخشد.کلید واژگان: آمبولی ریه, یادگیری ماشین, مدل پیش بینی, شبکه های بیزی, درخت تصمیم, رگرسیون لجستیک, بهینه سازی حداقل متوالی, عوامل خطرزاBackground and ObjectivesPulmonary embolism is a potentially fatal and prevalent event that has led to a gradual increase in the number of hospitalizations in recent years. For this reason, it is one of the most challenging diseases for physicians. The main purpose of this paper was to report a research project to compare different data mining algorithms to select the most accurate model for predicting pulmonary embolism in hospitalized patients. This model would provide the knowledge needed by the medical staff fir better decision making.
MethodsIn this research, we designed a prediction model using different methods of machine learning that would best predict the probability of pulmonary embolism in patients at risk. Among data mining algorithms, Bayesian network, decisions tree (J48), logistic regression (LR), and sequential minimal optimization (SMO) were used. The data used in the study included risk factors and past history of patients admitted to the Lung Department of Shariati Hospital, Tehran, Iran.
ResultsThe results showed that the accuracy and specificity of all prediction models were satisfactory. The Bayesian model had the highest sensitivity in predicting pulmonary embolism.
ConclusionAlthough the results showed a little difference in the performance of prediction models, the Bayesian model is a more appropriate tool to predict the occurrence of pulmonary embolism in hospitalized patients in this type of data. It can be considered a supportive approach along medical decisions to improve disease prediction.Keywords: PPulmonary embolism, Machine learning, Prediction models, Bayesian networks, Decision Tree, Logistic Regression, Sequential minimal optimization, Risk factors -
هدف
آمبولی ریه سومین عامل مرگ و میر قلبی عروقی بعد از سکته قلبی و مغزی و در عین حال قابل پیشگیری ترین علت مرگ بیماران بستری در بیمارستان است. تشخیص و پیش بینی آمبولی ریه نیاز به مدل های تصمیم گیری انعطاف پذیر، هم برای حضور عوامل مداخله گر بالینی و هم برای تنوع منابع تشخیص محلی دارد که شبکه های بیزین به طور کامل این نیازمندی ها را برطرف می کنند. در این مقاله، تعیین عوامل خطرزا آمبولی ریه و پیش بینی وقوع آمبولی ریه در بیماران بستری از طریق مدل سازی با استفاده از شبکه بیزین به عنوان یک ضرورت درمانی ارائه شده است.
مواد و روش هاپژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی است. داده های مورد استفاده تحقیق، عوامل خطرزا و سوابق گذشته مربوط به بیماران بستری بخش ریه بیمارستان شریعتی تهران بود. که در قالب اکسل جمع آوری شد. مدل پیش بینی بیزین در دو حالت (عوامل خطرزای تعیین شده با استفاده از سناریوی پیشنهادی و عوامل خطرزا طبق نظر پزشک متخصص) با استفاده از نرم افزار GENIE به دست آمده و از نظر معیارهای ارزیابی مقایسه شدند.
یافته هانتایج نشان داد از بین عوامل خطرزا وقوع بیماری، به ترتیب سابقه ترومبوآمبولیک ریوی، سابقه ترومبوز ورید عمقی، شاخص توده بدنی بالاتر از 30، جراحی اخیر، بی حرکتی طولانی مدت، لوپوس، سندروم آنتی فسفولیپید، سکته قلبی و پنومونی، مهم ترین عوامل خطرزا در وقوع آمبولی ریه هستند. و مدل پیش بینی با سناریوی پیشنهادی دارای عملکرد بهتری است.
نتیجه گیریانجام چنین طرح هایی می تواند فرآیند ارزیابی خطر ابتلا به آمبولی ریه در بیماران بستری، به منظور اقدامات پیش گیرانه مناسب را تسهیل بخشد و موجب بهبود روش های پیشگیری و به تبع آن تشخیص و برنامه های درمانی شود.
کلید واژگان: آمبولی ریه, پیش بینی, شبکه های بیزین, مدل پیش بینی, عوامل خطرزاKoomesh, Volume:20 Issue: 4, 2018, PP 657 -666IntroductionPulmonary embolism is the third leading cause of cardiovascular death after Myocardial infarction and stroke. At the same time, it is the most preventable cause of death for hospitalized patients. Importantly the diagnosis and prediction of pulmonary embolism requires flexible decision-making models, both for the presence of clinical interventions as well as for the variety of local diagnostic resources, Bayesian networks that fully meet these needs. Accordingly determining the risk factors for pulmonary embolism in hospitalized patients and presenting the model for predicting its occurrence through modeling using Bayesian networks have been proposed as a therapeutic necessity.
Materials and MethodsThe present research is descriptive-analytic study. The data used in the study included risk factors affecting the pulmonary embolism and the history of hospitalized patients in pulmonary section of Shariati hospital in Tehran were collected in Excel format. Bayesian prediction model in two modes (risk factors determined using the proposed scenario and risk factors according to the expert physician) is obtained using GENIE software and the accuracy of the diagnosis of pulmonary embolism was evaluated.
ResultsThe results showed that among the risk factors of the disease, the history of thromboembolic pulmonary, history of deep vein thrombosis, body mass index above 30, recent surgery, immobilization of long-term, SLE, antiphospholipid syndrome, heart failure and pneumonia respectively, are the most important risk factors for pulmonary embolism. And the model predicts the scenario proposed has better performance.
ConclusionSuch plans can facilitate the process of assessing the risk of pulmonary embolism in hospitalized patients, in order to facilitate appropriate preventive measures, and to improve preventive methods and, consequently, diagnosis and treatment programs.
Keywords: Pulmonary Embolism, Prognostic, Bayesian Networks, Prediction Model, Risk Factors -
مقدمهآنتی بادی تیروئید پراکسیداز (TPOAb) ، عامل اصلی خطر اختلال عملکرد تیروئید در دوران بارداری است و می تواند نشانگر این اختلالات در دوران بارداری باشد. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی فراوانی مثبت بودن TPOAb و عوامل مرتبط با آن در دوران بارداری انجام شد.روش کاراین مطالعه یک تجزیه و تحلیل ثانویه است که بر اساس داده های موجود در بررسی آینده نگر مبتنی بر جمعیت مطالعه تیروئید و بارداری تهران بر روی 2233 نفر از زنان باردار (سه ماهه اول بارداری) مراجعه کننده به درمانگاه های مراقبت های دوران بارداری مراکز تحت پوشش دانشگاه شهید بهشتی انجام شد. اندازه گیری میزان سرمی TSH، T4، T-uptake و TPOab برای زنان باردار انجام شد. عوامل سن مادر، شاخص توده بدنی، تعداد حاملگی، سن حاملگی، سابقه فردی یا خانوادگی اختلالات تیروئید، گواتر، دیابت نوع یک یا سایر اختلالات خودایمنی، سابقه ناباروری، سابقه سقط جنین، زایمان زودرس یا مرده زایی به عنوان عوامل خطر احتمالی انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار STATA (نسخه 12) انجام گرفت.یافته هادر این بررسی 214 نفر (9/7%) TPOAb مثبت بودند. بر اساس مدل رگرسیون لوجستیک، شانس مثبت شدن TPOAb در افرادی که سابقه فردی بیماری تیروئید داشتند، 48/4 برابر (با فاصله اطمینان 26/2 و 85/8) بیشتر از افراد فاقد این سابقه بود (05/0p<). ارتباط معنی داری بین سایر عوامل مطرح شده (سن مادر، شاخص توده بدنی، تعداد حاملگی، سن حاملگی، مصرف داروی تیروئید، سابقه خانوادگی تیروئید، سابقه ناباروری، سقط و زایمان زودرس) با مثبت شدن TPOAb وجود نداشت (05/0p>).نتیجه گیریسابقه اختلالات تیروئید با مثبت بودن TPOAb در زنان باردار ارتباط داشته و این عامل می تواند به عنوان عامل خطری در شناسایی اختلالات اتوایمون تیروئید در نظر گرفته شود.کلید واژگان: آنتی بادی تیروئید پراکسیداز, اختلالات تیروئیدی, بارداری, عوامل خطرزاIntroductionThyroid peroxidase antibody (TPOAb) is the main risk factor for thyroid dysfunction during pregnancy and can be a marker of these disorders during pregnancy. This study was performed with aim to evaluate the frequency of positive thyroid peroxidase antibody and its related factors during pregnancy.MethodsThis study is a secondary analysis which was performed based on the data available in prospective population based study of The Tehran Thyroid and Pregnancy Study. This study was performed on 2233 pregnant women (at first trimester of pregnancy) who referred to prenatal care centers under coverage of Shahid Beheshti University of Medical Sciences. Serum concentrations of T4، T-uptake، TSH and TPOAb were measured in pregnant women. Mother age، body mass index، parity، gestational age، individual or family history of thyroid dysfunctions، goiter، diabetes type 1 or other autoimmune disorders، history of infertility، abortion، preterm labor، or stillbirth were selected as probable risk factors. Data analysis was performed using STATA software (version 12).ResultsIn this study، 214 cases (7. 9%) were TPOAb positive. Based on the logistic regression model، the chance of positive TPOAb in women with individual history of thyroid disease was 4. 48 times (95% CI: 2. 26- 8. 85) higher than those without this history (p <0. 05). No significant relationship was found between other factors (maternal age, BMI, parity, gestational age, thyroid medication, family history of thyroid dysfunction, history of infertility, history of abortion and history of preterm labor) and positive TPOAb (P>0. 05).ConclusionThe history of thyroid disorders is associated with positive TPOAb in pregnant women and this factor can be considered as a risk factor for the detection of thyroid autoimmune disordersKeywords: Pregnancy, Risk Factors, Thyroid dysfunction, Thyroid Peroxidase Antibody
-
زمینهشکاف های دهانی- صورتی از جمله بدشکلی های شایع در صورت هستند. شکاف های غیرسندرمیک چندعاملی می باشندهدفاین مطالعه با هدف بررسی عوامل خطرساز مرتبط با شکاف لب و کام در گروهی از نوزادان شهر تهران از سال 1391 تا 94 انجام شدمواد و روش هادر این مطالعه مورد شاهدی 105 مورد از نوزادان مبتلا به شکاف های دهانی و 218 نوزاد غیرمبتلا و مادرانشان جهت بررسی عوامل مرتبط با بیماری، در بیمارستان مفید شهر تهران مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با آزمون کای دو آنالیز شدیافته هااز 105 بیمار، 40 نفر مونث (%38) و 65 نفر مذکر (%62) بودند. فراوانی شکاف لب و کام %58، شکاف کام به تنهایی 29 نفر (%27/6) و شکاف منفرد لب 15 نفر (%14/2) بود. بین ازدواج فامیلی و شکاف دهانی ارتباط آماری معنی داری وجود داشت (0/001=P). %4/51 از نوزادان دارای شکاف، مادران با سن 25 تا 35 سال داشتند. 43 نفر (%41) از مادران گروه مورد تاریخچه مصرف سیگار را دارا بودند که تفاوت معنی داری بین دو گروه دارای شکاف و فاقد شکاف وجود داشت (P =0/001)نتیجه گیریدر این مطالعه ازدواج فامیلی، سن بالاتر از 35 سال مادر و سیگار کشیدن مادر در دوران بارداری افزایش خطر ایجاد شکاف را به ترتیب حدود 18، 17 و 14 برابر نشان می دهد و این موضوع اهمیت مشاوره قبل از ازدواج، قبل از بارداری و تغییر شیوه زندگی قابل اصلاح را نشان می دهد تا به این طریق خطر تولد نوزادان مبتلا به شکاف های صورتی کاهش یابدکلید واژگان: شکاف لب و کام, عوامل خطرزا, نوزادBackgroundCleft lip and palate is one of the most common congenital anomalies. The etiology of non syndromic orofacial clefts is multifactorial.ObjectiveThe aim of this study was to evaluate the related risk factors of cleft lip and palate in a group of infants born in Tehran during the years between 2012-2015.MethodsIn this case-control study the files of 105 newborns with oral clefts, and 218 normal newborns as control group with their mothers were evaluated in Mofid Hospital in Tehran. Data were analyzed by Chi-square test.
Findings: Among 105 cases, 40 cases (38%) were females and 65 cases (62%) were males. The frequency of cleft lip and palate, cleft palate and cleft lip were 58%, 27.6% and 14.2% respectively. A significant relationship was found between parents with familial marriage (P=0.001). The highest number of clefts belonged to 25-35 year-old mothers (51.4%), 41% of mothers reported smoking during pregnancy thus maternal smoking would be an effective predisposing factor to have a child with oral clefts (P=0.001).ConclusionThe results of this study indicate that history of familial matrimony, mothers age above 35 years and maternal smoking during pregnancy can enhance the risk of orofacial clefts 18, 17 and 14 times respectively. These findings emphasize the importance of preconception counseling of mothers-to-be on amendable lifestyle factors in order to reduce the birth prevalence of cleft lip/ palate in future generations.Keywords: Lip, palate clefts, Risk factors, Infant -
مقدمهتشنج ناشی از تب (Febrile convulsion یا FC)، شایع ترین اختلال مغز و اعصاب در اطفال است که با بالا رفتن حرارت بدن در کودکان 6 ماهه تا 5 ساله اتفاق می افتد و شیوع 4-3 درصد دارد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی ویژگی های اپیدمیولوژیک، دموگرافیک و بالینی کودکان مبتلا به FC در اصفهان بود.روش هااین مطالعه ی گذشته نگر، بر روی کودکانی که در سال های 93-1390 با تشخیص FC در بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بستری شده بودند، انجام شد. کلیه ی ویژگی های اپیدمیولوژیک، دموگرافیک و بالینی بیماران از پرونده ها استخراج و ثبت گردید.یافته هادر این مطالعه، پرونده ی 1218 بیمار مبتلا به FC با میانگین سنی 50/16 ± 33/24 ماه تحت بررسی قرار گرفت که 8/58 درصد پسر بودند. در مجموع، 0/81 درصد از موارد تشنج، از نوع ساده و 0/19 درصد از نوع کمپلکس بود. در 8/21 درصد، سابقه ی قبلی FC دیده شد و 4/26 درصد، سابقه ی فامیلی مثبت FC داشتند. بیشترین شیوع FC در فصل زمستان بود و حدود 0/10 درصد از کودکان سابقه ی بستری در دوران نوزادی داشتند. 0/34 درصد از کودکان به صورت زایمان طبیعی و 0/66 درصد به صورت سزارین به دنیا آمده بودند. بین نوع FC با نوع زایمان و سابقه ی فامیلی FC رابطه ی آماری معنی داری وجود داشت. بین عود FC با جنس، فصل و سابقه ی فامیلی FC رابطه ی معنی داری مشاهده شد.نتیجه گیریدر مطالعه ی حاضر، FC در جنس پسر، در دو سال اول زندگی و در فصل زمستان شیوع بیشتری داشت. فراوانی تشنج کمپلکس در کودکانی که به صورت سزارین به دنیا آمده بودند و همچنین در کودکانی که سابقه ی فامیلی FC داشتند، بیشتر بود. سابقه ی فامیلی مثبت نیز فراوانی عود FC را افزایش می داد. شناخت عوامل مرتبط با عود FC، می تواند در پیش گیری و درمان آن کمک کننده باشد.کلید واژگان: تشنج ناشی از تب, فراوانی, عوامل خطرزا, کودکانBackgroundFebrile convulsion (FC) is the most common neurologic disorder in children. It occurs in children aged 6 months to 5 years, with a prevalence of 3-4%. This study aimed to evaluate the epidemiologic, demographic, and clinical features in children with febrile convulsion in Isfahan City, Iran.MethodsThis retrospective study was conducted in children with febrile convulsion, who were hospitalized in teaching hospitals affiliated to Isfahan University of Medical Sciences, Isfahan, Iran. Epidemiologic, demographic, and clinical variables were excluded from patient's records.
Findings: 1218 patient's records with mean age of 24.33 ± 16.5 months were evaluated; 58.8% of them were boys. Overall, 81% of febrile convulsions were simple and 19% were complex. 10 percent had a history of neonatal hospital admission. In total, 34% and 66% were delivered by normal vaginal delivery and cesarean section, respectively. There was significant correlation between type of febrile convulsion and family history of it and childbirth type. Recurrence of febrile convulsion was related to gender, season, and family history of febrile convulsion significantly.ConclusionFebrile convulsion was more prevalent in boys, in the first two-years of life, and in winter. Complex febrile convulsion was more prevalent in children with cesarean section delivery and positive family history of febrile convulsion. The positive family history of febrile convulsion increased the risk of its recurrence. Identifying factors related to recurrent febrile convulsion may help in prevention and treatment modalities.Keywords: Febrile convulsion, Frequency, Risk factors, Children -
مقدمهبروز آسیب های اسکلتی عضلانی در طول دوره آموزش نظامی پایه شایع است اما اطلاعات اندکی در زمینه عوامل خطرزای این آسیب ها وجود دارد. بنابراین هدف این مطالعه بررسی رابطه بین راستای استاتیک اندام تحتانی به عنوان عامل خطر و آسیب ها اسکلتی عضلانی دانشجویان افسری در طول دوره آموزش نظامی پایه بود.روش بررسیدر یک مطالعه آینده نگر از نوع همبستگی 158 نفر از دانشجویان افسری یکی از مراکز آموزش نیروی زمینی در استان اصفهان در این مطالعه شرکت کردند. تمام آزمودنی ها قبل از آغاز دوره آموزشی نظامی پایه مورد ارزیابی قرار گرفتند. شاخص توده بدنی، افت ناوی، زاویه Q و انعطاف پذیری عضله همسترینگ این دانشجویان اندازه گیری شد. همچنین آسیب های اسکلتی عضلانی که در طول دوره آموزشی پایه هفت ماهه اتفاق افتاد به صورت آینده نگر ثبت گردید.یافته هاچهل درصد از آزمودنی ها در طول مدت مطالعه حداقل یک آسیب اسکلتی عضلانی را تحمل کردند. نتایج آزمون لجستیک رگرسیون نشان داد که دانشجویانی که افت ناوی پای برتر (16/4OR=، 038/0p=) و زاویه Q پای برتر (79/1OR=، 001/0p=) بیشتری دارند و همچنین امتیاز کمتری در آزمون بالا بردن پا (08/0OR=، 001/0p=) به دست آورده اند، در معرض ریسک بالاتری برای آسیب دیدگی قرار داشتند. نقطه برش شاخص افت ناوی 6/0 سانتیمتر و نقطه برش زاویهQ پای برتر 5/13درجه بود. این بدان معنی است که دانشجویانی که شاخص افت ناوی آنها بیشتر از 6/0 سانتیمتر باشد 07/2 برابر سایرین و آزمودنی هایی که زاویهQ پای برتر آنها بیشتر از 5/13درجه بود 14/2برابر سایر دانشجویان مستعد بروز آسیب اندام تحتانی هستند.بحث و نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که سنجش راستای اندام تحتانی مانند زاویه Q و افت ناوی می توانند دانشجویان در معرض بروز آسیب های اندام تحتانی را در طول مدت آموزش پیش بینی نماید. بنابراین پیشنهاد می گردد قبل از جذب دانشجویان این شاخص ها مورد ارزیابی قرار گیرد.کلید واژگان: نیروهای نظامی, عوامل خطرزا, آسیب, سیستم اسکلتی عضلانیEBNESINA, Volume:19 Issue: 1, 2017, PP 36 -44BackgroundMusculoskeletal injuries are common during basic military training, but there is little information on their risk factors. Thus, the aim of this study was to investigate risk factors for musculoskeletal injuries among Iranian cadets undergoing basic combat training.Materials And MethodsThe study was conducted on 157 cadets in Isfahan. All subjects were evaluated prior to onset of training. Navicular drop, quadriceps (Q) angle, body mass index, and hamstring flexibility were measured in cadets. Also, musculoskeletal injuries occurred during a 7-month period of basic combat training was prospectively recorded.ResultsAt least one musculoskeletal injury was suffered by 40% of the cadets during the study period. The results of Logistic regression analysis indicated that subjects with large amounts of navicular drop (OR = 4.16; p=0.038) and Q angel (OR = 1.79; p=0.001), as well as low straight leg raising test (OR = 0.08; p=0.001) were exposed to higher risk of musculoskeletal injuries. The cut-off points of 0.6 cm and 13.5° were used for navicular drop and Q angle, respectively. This means that students with navicular drop greater than 0.6 cm and Q angel greater than 13.5° had 2.07 and 2.14 times more chances of extremity injury.ConclusionThese findings showed that multiple anatomic measures such as Q angle and navicular drop can be used to predict cadets at risk for musculoskeletal injuries. Therefore, it is recommended that these indicators be evaluated before accepting cadets.Keywords: Military Personnel, Risk Factors, Injury, Musculoskeletal System
-
مقدمهاختلالات هیجانی بیماران مبتلا به آسیب مغزی تاثیر به سزایی بر پیامد بازتوانی آن ها دارد. بنا بر این این پژوهش، به بررسی ارتباط بین آسیب تروماتیک مغزی با مشکلات تنظیم هیجانات و مقایسه مشکلات تنظیم هیجانات افراد آسیب دیده مغزی با افراد سالم پرداخته است.مواد و روش هااین پژوهش به صورت مطالعه کوهورت بر روی بیماران با ترومای خفیف(TBI) بستری در بیمارستان شهید بهشتی کاشان و افراد سالم مراجعه کننده به همان بیمارستان انجام شد. در این پژوهش از مقیاس دشواری در نظم بخشی هیجانی(DERS)، مقیاس عاطفه مثبت و منفی(PANAS) همراه با اطلاعات دموگرافیک بیماران و پرسش نامه مربوط به اطلاعات عصب شناختی آن ها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون t مستقل، کای دو و آنالیز رگرسیون خطی چند متغیره استفاده شد.
یافته های پژوهش: نتایج این مطالعه نشان داد میانگین و انحراف استاندارد تنظیم هیجانی در گروه BI 8/21±6/112 و در گروه کنترل برابر 14±93 بود(P<0.001)، هم چنین مقایسه بیماران تروماتیک مغزی خفیف و گروه افراد سالم از نظر PANAS نشان داد که تفاوت معنی داری بین آن ها وجود دارد(P<0.001). آنالیز رگرسیون خطی نشان داد متغیرهای گروه(TBI، شاهد)(β=20.4، P<0.001)، سن(β=0.339، P=0.01)، داشتن سابقه خانوادگی اختلال روانی در بستگان درجه 1 (β=-9.419، P=0.01)، وضعیت اقتصادی(β=6.108، P=0.04) و داشتن سابقه بیماری زمینه ای(β=15.014، P=0.00) به عنوان پیش گو کننده مشکلات تنظیم هیجانات می باشند.بحث و نتیجه گیریتحلیل رگرسیون خطی چند متغیره در این تحقیق نشان داد که مهم ترین متغیر تاثیرگذار بر دشواری در تنظیم هیجانات، قرار گرفتن در گروه بیماران می باشد. توانبخشی شناختی یکی از ضروریات مداخلات درمان های روان شناختی در بیماران تروماتیک مغزی است.کلید واژگان: تنظیم هیجان, ترومای خفیف, آسیب مغزی, عوامل خطرزاComparison of Emotion Regulation Problems in Mild Traumatic brain Injured Patients and Normal PeopleIntroductionEmotional disorders had immense impact on rehabilitation in the traumatic brain injury patients. This study is to investigate correlation of difficulties in emotional regulation in the mild traumatic brain injury patients compared with that in the normal people.Materials and MethodsThis prospective cohort study was carried out on 72 mild traumatic brain injury (MTBI) victims and 72 other normal individuals in Shahid Beheshti hospital in Kashan city. Difficulties in Emotion Regulation (DERS), Positive and Negative Affect Schedule (PANAS) scales, demographic data, and related neurological questionnaires were used. The data were analyzed using T test, Chi square and multivariate linear regression.
Findings: The results of this study showed that mean standard deviations for emotional regulation were 112.6±21.8 and 93±14 in the TBI and control groups, respectively (PDiscussion &ConclusionsLinear regression analysis of a few variables showed that being included in the patients group is the main effective variable on the difficulties in emotional regulation. Psychological cognitive rehabilitation therapy is one of the crucial meditation interventions in patients with traumatic brain.Keywords: Emotion regulation, Mildtrauma, Brain Injury, Risk factors -
مقدمهدیابت نوع2 شایعترین اختلال متابولیکی است که شیوع آن در کشورهای درحال توسعه به مرز هشداردهنده ای رسیده است؛ با عنایت به این که عوامل خطرزا و عوارض دیابت براساس شرایط محیطی و رفتارهای بهداشتی افراد در هر منطقه جغرافیایی متفاوت است لذا شناخت عوامل خطرساز و عوارض آن می تواند در برنامه ریزی به منظور پیشگیری و درمان بیماری حائز اهمیت باشد،.هدفپژوهش فعلی با هدف تعیین فراوانی عوامل خطرزا و عوارض بیماری دیابت نوع2، در بیماران تحت پوشش مرکز دیابت شهرستان قصر شیرین انجام گرفته شد.روشدر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی، پرونده 286 بیمار مبتلا به دیابت نوع2 به صورت سر شماری در سال 1390 مورد بررسی قرار گرفت. ابزار جمع آوری داده ها چک لیست پژوهشگر ساخته بود که براساس اطلاعات موجود در پرونده ها طراحی شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss v.16 و آمار توصیفی(درصد فراوانی، میانگین و انحراف معیار ( و آمار تحلیلی( آزمونهای مجذور کا، تی مستقل ، من ویتنی یو ، کروسکال والیس ) در سطح معنی داری 05/0 استفاده شد.یافته هادر این مطالعه شایعترین عوامل خطرساز بیماری دیابت نوع 2 شامل: اضافه وزن (9/76%)، چربی خون بالا(5/53%) و سابقه دیابت در فامیل درجه اول(8/44%) شناخته شدند. مهمترین عوارض ناشی از این بیماری شامل نوروپاتی(4/66%)، نارسایی قلبی و عروقی(4/43%)، و اختلال چشمی(37%) بودند. نوروپاتی و نارسایی قلبی و عروقی با چربی خون بالا ارتباط معنی داری داشتند؛ همچنین در افرادی که مدت ابتلا آنها بیشتر بود میزان عوارض چشمی و نوروپاتی به نسبت بالاتر بود(05/0 > p ).نتیجه گیرینتایج مطالعه حاکی از بالا بودن عوارض وابسته در مبتلایان به دیابت نوع2 می باشد. لذا استفاده از برنامه های آموزشی برای پیشگیری از ابتلا به دیابت و کاهش فاکتورهای خطرساز، همچنین پیشگیری از عوارض مزبور توصیه میشود.کلید واژگان: دیابت, عوامل خطرزا, عوارض دیابتIntroductionType2 diabetes is the most common metabolic disease that its prevalence in developing countries has reached alarming rate. Having enough knowledge of risk factors and complications of diabetes would be effective in its preventing and treatment. Since risk factors and complications of type2 diabetes in various regions according to environmental situations and health behaviors are different.ObjectiveThis study was conducted to determine risk factors and complication of type2 diabetes in patients of Ghasreshirin diabetes center.
Method In a descriptive- analytical study, the records of 286 diabetic patients by census were studied the tool was a checklist produced according to the information in the records. Data was analyzed by SPSSv.16 and descriptive (frequency percent, Mean and standard deviation) and inferential statistics (chi square, independent t, Mann Whitney U and kruskal Wallis tests).ResultsIn this study, the most common risk factors were obesity (%76.9), hyperlipidemia (%53.5) and a history of diabetes in first-degree relatives (%44.8). The most common complications of diabetes were neuropathy (%66.4), cardiovascular disorders (%43.4), and visual impairment (% 37). There was a significant relationship between hyperlipidemia and neuropathy and cardiovascular disorders, as well as between diabetes duration and retinopathy and neuropathy (pConclusionsThe results indicate the high prevalence of risk factors as well as physical complications in patients suffering from diabetes. Therefore, using educational programs for reducing the prevalence of type2 diabetes and related complications are recommended. Keywords: diabetes, risk factors, diabetes complicationKeywords: diabetes, risk factors, diabetes complication -
زمینه و هدفهدف از این مطالعه، تعیین شیوع و مقایسه عوامل خطر بیماری های قلبی - عروقی مرتبط با سندرم متابولیک و مقایسه آن ها در زنان و مردان مراجعه کننده به بیمارستان مرکز قلب شهر همدان بوده است.روش بررسیدر مجموع 550 نفر، 40 تا 80 ساله در این مطالعه مقطعی شرکت کردند.پرسشنامه استاندارد از نظر سن، جنس، سابقه مصرف داروها، سابقه بیماری های گذشته، فشار خون، قند خون ناشتا، HDL کلسترول، تری گلیسرید تکمیل وتشخیص سندرم متابولیک بر اساس معیارهای IDF انجام شد.یافته هانتایج، به طور کلی شیوع سندرم متابولیک را 5/44% نشان داد. شیوع سندرم متابولیک در مردان 6/25% و در زنان 2/19% بود. میزان تری گلیسرید حداقل 150 میلی گرم در دسی لیتر در مردان 5/39%، HDL-C کمتر از 40 میلی گرم در دسی لیتر 4/57%، فشار خون سیستولیک بالای 130 میلی متر جیوه 34% و فشار خون دیاستولیک بیش از 85 میلی متر جیوه 1/19% بود. در زنان نیز میزان تری گلیسرید حداقل 150 میلی گرم در دسی لیتر 3/38%، HDL-C کمتر از 50 میلی گرم در دسی لیتر 2/31%، فشار خون سیستولیک بالای 130 میلی متر جیوه 10% و فشار خون دیاستولیک بیش از 85 میلی متر جیوه 8/2% بود. در مردان شیوع چاقی شکمی (5/87%) و بالاتر از زنان (6/49%) بود.بحث و نتیجه گیریاگرچه بسیاری از بیماری های قلبی - عروقی قابل پیشگیری و درمان است لیکن تعداد زیادی از مردم به دلیل بیماری های قلبی - عروقی جان خود را از دست می دهند. شیوع بالا و قابل توجه سندرم متابولیک در سنین میان سالی به بعد، اجرای سیاست های ملی را برای پیشگیری از آن بخصوص از طریق مقابله با چاقی را می طلبد.
کلید واژگان: سندرم متابولیک, عوامل خطرزا, بیماری های قلبی, عروقی, چاقی, دیس لیپیدمیBackground And ObjectiveThe aim of this study was to Estimate the prevalence of and the cardiovascular risk associated with the metabolic syndrome and comparisonin the men and women Referred to the Heart Center of Hamedan.MethodsA total of 550 Iranian subjects aged 40 to 80 participated in this cross- sectional study. Standard questionnaire was completing regarding، age، sex، medications، past medical history، blood pressure، fasting blood suger، total cholestrol HDL، and triglycerides. The diagnosis of metabolic syndrome was based on the IDF criteria.ResultsThe prevalence of MetS has been reported to be 44. 8% in the adult population. The age-adjusted prevalence was similar for men (25. 6%) and women (19. 2%). In men; 39. 5% triglyceride>150 mg/dl، 57. 4% HDL-c<40 mg/dl، 34. % systolic blood pressure>130 mmHg، 19. 1% diastolic blood pressure >85 mmHg. In women; 38. 3% triglyceride>150 mg/dl، 31. 2% HDL-c<40 mg/dl، 10. % systolic blood pressure >130 mmHg، 2. 8% diastolic blood pressure>85 mmHg. The men had higher WC (87. 5%) than women (49. 6%).ConclusionAlthough many cardiovascular diseases (CVDs) can be treated or prevented، many people die from CVDs. The high prevalence of the metabolic syndrome with its considerable burden on the middle-aged population mandates the implementation of national policies for its prevention، notably by tackling obesity.Keywords: Metabolic syndrome, Cardio vascular risk factor, Obesity, Dyslipidemia -
مقدمهفعالیت بدنی مزایای بسیاری از جمله افزایش آمادگی قلبی – تنفسی، پیش گیری از بیماری های مختلف و بهبود کیفیت زندگی در پی دارد. اما در مقابل، مصرف دخانیات یکی از مهم ترین عوامل خطرزای بسیاری از بیماری های غیر واگیر به ویژه بیماری قلبی – عروقی و سرطان می باشد و ممکن است متاثر از میزان فعالیت بدنی افراد باشد. بر این اساس، هدف این پژوهش مقایسه میزان استعمال سیگار و قلیان بین دانشجویان دختر و پسر تربیت بدنی و غیرتربیت بدنی دانشگاه گیلان بود.روش کارجامعه آماری این تحقیق کلیه دانشجویان پسر و دختر دانشگاه گیلان بودند. ابزار اندازه گیری، پرسش نامه استاندارد شیوع شناسی مصرف مواد با آلفای کرونباخ 81/0 بود. بر اساس جدول اودینسکی، 144 پرسش نامه بین دانشجویان تربیت بدنی و 386 پرسش نامه بین دانشجویان غیرتربیت بدنی توزیع و جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی ضریب همبستگی پیرسون و کای مربع در سطح معناداری 05/0>P استفاده شد.
یافته هااستعمال سیگار و قلیان در این مطالعه به ترتیب در دانشجویان تربیت بدنی پسر 1/27%، دختر 8/11% و در دانشجویان غیر تربیت بدنی پسر 1/30% و دختر 2/14% بود. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین رشته تحصیلی و سابقه ورزشی با میزان استعمال سیگار و قلیان رابطه معناداری وجود ندارد؛ همچنین، استعمال سیگار و قلیان در پسران به طور معناداری بیشتر از دختران بود (001/0 >P). مهم ترین علت گرایش به مصرف سیگار در پسران ارتباط صمیمانه با دوستان سیگاری و در دختران تفریح و سرگرمی بود.
نتیجه گیریاستعمال سیگار و قلیان در این مطالعه نسبت به مطالعات نقاط دیگر کشور بالاتر بود. بنابراین، اتخاذ تدابیر و برنامه های آموزشی و همچنین مداخلات جامعه نگر مناسب در سطح دانشگاه به منظور پیشگیری از استعمال سیگار و قلیان ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: استعمال دخانیات, دانشجویان, عوامل خطرزاIntroductionPhysical activity has many advantages such as cardio-respiratory health promotion، prevention of some diseases and improvement of quality of life. In contrast، smoking tobacco products is one of the most important risk factors of non-infectious diseases، especially cardiovascular and cancers and may be influenced by physical activity of people. Therefore، the aim of this study was to compare cigarette and water pipe smoking between physical education and non-physical education students.Materials And MethodsThe target population of this study was all male and female students of Guilan University. The instrument used was the PDUQ questionnaire (Alpha value of 0. 81(. According to Odineski table، the questionnaire was randomly distributed among 144 students of P. E and 386 students of non-P. E. The collected data was analyzed using Chi-square test، and Pearson correlation coefficient (P<0. 05).ResultsThe results of data analyses indicated that there was no significant relationship between the course and championship history with cigarette and water pipe smoking. Also، cigarette and water pipe smoking was observed more in males than females and the difference was statistically significant (P<0. 001). The most important reason of tendency toward and prevalence of cigarette and water pipe smoking in males was their intimate relationship with smoking friends، and in female it was mostly done for recreation and fun.ConclusionIn this study، the prevalence of smoking was 27. 1 % in P. E males (11. 8 % in females، (30. 1 % in non-P. E males، (and 14. 2%) in females، respectively، indicating that it is high as compared to other areas of the country. Holding educational programs and social interventions at university level seem necessary in order to prevent cigarette and water pipe smoking.Keywords: Tobacco Smoking, Students, Risk Factors -
مقدمهتوکسوپلاسموز به وسیله ی یک تک یاخته ای درون سلولی به نام Toxoplasma gondii ایجاد می شود. در خانم های باردار آلوده، انتقال انگل به جنین سبب وقوع عوارض شدیدی می شود. هدف از این مطالعه، تعیین میزان شیوع توکسوپلاسموز و عوامل خطرزا در خانم ها در سنین باروری در تهران بود تا اطلاعات لازم جهت پیشگیری به مسوولین بهداشت و درمان ارائه گردد.روش هادر این مطالعه که به صورت مقطعی در سال 1392انجام شد، از تعداد 300 خانم 40-18 ساله، پس از کسب رضایت و تکمیل فرم پرسشنامه، نمونه ی خون گرفته شد. سطح آنتی بادی های IgG (Immunoglobulin G) و IgM ضد Toxoplasma gondii با روش ELISA بررسی شد و عوامل خطر ساز ذکرشده در پرسشنامه ثبت شد.
یافته هاشیوع آنتی بادی های مثبت IgG و IgM ضد Toxoplasma gondii در جمعیت هدف به ترتیب، 85 نفر (3/28 درصد) و 4 نفر (3/1 درصد) بود. موارد مثبت هر دو کلاس IgG و IgM، 3 نفر (1 درصد) بود. آزمون 2χ بین مثبت بودن توکسوپلاسموز و عواملی مانند شغل، میزان تحصیلات، مصرف سبزیجات خام، مصرف گوشت کباب شده و نگهداری گربه در خانه ارتباط معنی دار آماری نشان نداد. آزمون Mann-Whitney بین سن و میزان شیوع توکسوپلاسموز ارتباط معنی داری نشان داد (05/0 > P).
نتیجه گیری3 /70 در صد از جمعیت هدف از نظر آلودگی به توکسوپلاسموز منفی بودند. بنابراین در دوران قبل از بارداری آموزش بهداشت و زیر نظر پزشک متخصص بودن از اهمیت زیادی برخوردار است.
کلید واژگان: Toxoplasma gondii, توکسوپلاسموز, ایمونوگلوبین G, ایمونوگلوبین M, عوامل خطرزاBackgroundToxoplasmosis is caused by an intracellular protozoan، Toxoplasma gondii. In pregnant women with toxoplasmosis، the parasite can be transmitted to the fetus، causing severe complications. The aim of this study was to determine the seroprevalence and risk factors of toxoplasmosis in women of reproductive age in Tehran، Iran، to provide detailed information for health authorities regarding the prevention and control of the disease.MethodsIn this cross-sectional study conducted in 2013، completion of the questionnaires was done and blood samples were collected from 300 women of 18-40 years of age. Levels of IgG and IgM antibodies against Toxoplasma gondii were determined by enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) test and the risk factors cited in questionnaires were also analyzed.FindingsAmong 300 studied sera، 85 (28. 3%) cases were positive for IgG، 4 (1. 3%) for IgM and 3 (1%) for both classes. There were no significant relationship between toxoplasmosis and factors such as employment، education، eating raw meat and vegetables and contact with cats (chi-square test); but there was a significant relationship between toxoplasmosis and age (Mann-Whitney test، P = 0. 04).Conclusion70. 4 percent of selected women in the study were seronegative. It is necessary to avoid the risk factors during and before the pregnancy for women via health education.Keywords: Toxoplasma gondii, Toxoplasmosis, IgM, IgG, Risk factor -
مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، سال یازدهم شماره 2 (پیاپی 42، تابستان 1392)، صص 53 -63زمینه وهدفبی اختیاری ادراری یکی از انواع اختلالات کف لگن و عارضه ای بهداشتی است که کیفیت زندگی فرد مبتلا را تحت الشعاع قرار می دهد. بارداری و زایمان طبیعی به عنوان مهمترین عوامل خطرزای آن مطرح شده اند ولی کمتر به سایر اختلالات همراه آن از جمله بی اختیاری آنال و ارتباط این اختلالات با سطح عملکر د عضلات کف لگن پرداخته شده است. هدف این پژوهش بررسی وضعیت سایر اختلالات کف لگن همراه با بی اختیاری ادراری و عوامل خطرزای آنها در زنان بود.روش کاردر مجموع 256 نفر (166زن مبتلا به بی اختیاری ادراری و90 زن بدون این عارضه به ترتیب با دامنه سنی 70-26 و 64-20 سال) با روش نمونه گیری غیرتصادفی متوالی در این مطالعه مقطعی توصیفی- تحلیلی شرکت کردند. پس از اخذ اطلاعات جمعیت شناختی و تکمیل پرسشنامه مربوط به اختلالات همراه، بررسی بالینی شامل ارزیابی میزان سفتی واژن، قدرت و استقامت عضلات کف لگن و اندازه گیری طول جسم پرینه انجام شد. از نرم افزار آماری SPSS 16 و آزمون های کولموگروف – اسمیرنف، تی مستقل، مجذور کای وپیرسون برای تحلیل داده ها استفاده و مقادیر 05/0 p< به عنوان سطح معنی دار پذیرفته شد.نتایجمیانگین سن، تعداد زایمان، شاخص توده بدنی، شیوع بی اختیاری مقعدی و یبوست در گروه زنان مبتلا به بی اختیاری ادراری بیش از گروه زنان بدون این عارضه بود ولی سن اولین زایمان در گروه بیماران کمتر از گروه زنان بدون بی اختیاری ادراری بود (05/0 p<). میزان سفتی واژن، قدرت و استقامت عضلات کف لگن در بیماران از گروه زنان بدون بی اختیاری ادراری کمتر بود (05/0 p<).نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای سایر اختلالات کف لگن از جمله یبوست در زنان مبتلا به بی اختیاری ادراری، ضمن توصیه بر انجام مطالعات اپیدمیولوژیک و سبب شناسی، بر اتخاذ نگرش چند تخصصی در ارایه خدمات بهداشتی – درمانی به این بیماران تاکید می شود..
کلید واژگان: بی اختیاری ادراری, اختلالات همراه, عوامل خطرزاBackground And AimUrinary Incontinence (UI) as a main health problem affects on Quality of Life negatively. UI prevalence is reported between 3-57. 1% in different countries. Nevertheless، there are limited studies about probable risk factors، e. g. type and number of delivery and related disorders such as anal incontinence. This study was aimed to investigate the UI risk factors and related disorders in our society.Materials And MethodsA cross-sectional study was conducted on 166 women with UI and 90 healthy subjects، aged 26-70 (45. 3±7. 9) and 20-64 (38. 2±8. 4) years respectively. After completing a designed questionnaire، assessment of vaginal tone، Pelvic Floor Muscles'' (PFM) strength and endurance carried out. Independent t-test and Pearson correlation test were used to analysis the data. Values of p<0. 05 were considered to be significant.ResultsOur data showed that the mean of age، Body Mass Index (BMI) and number of deliveries in women with UI were significantly higher than that women without UI were (P<0. 05). There was a significant difference regarding to the prevalence of anal incontinence and constipation between two groups (P<0. 05). Reduced vaginal tone and lower strength and endurance of PFM were seen in women with UI (P<0. 05).ConclusionsRegarding high prevalence of some pelvic floor disorders such as constipation in incontinent women، we recommend performing further epidemiologic and etiologic investigations، also emphasis on establishing multidisciplinary approach health/therapeutic centers to provide better services to these patients.Keywords: Urinary Incontinence, Related Disorders, Risk Factors -
زمینه و هدفپسوریازیس یک بیماری مزمن و شایع پوست است. به نظر می رسد شیوع عوامل خطرساز بیماری های قلبی عروقی در این بیماران بیشتر از افراد سالم جامعه است. این مطالعه به منظور بررسی گروهی از این ریسک فاکتورها در این بیماران و مقایسه با گروه شاهد انجام گردید.روش کاراین مطالعه مورد شاهدی در سال های 1390 و 1391، در 55 بیمار مبتلا به پسوریازیس انجام شد. گروه شاهد 55 نفر افرادی بودند که از لحاظ سن و جنس با گروه مورد هم سان شدند. متغیرهایی مانند سن، جنس، شاخص توده ی بدنی، مصرف سیگار و الکل، نوع بیماری و سطوح خونی تری گلیسرید، کلسترول تام، LDL، HDL و قند خون ناشتا ارزیابی و در دو گروه مقایسه شد.یافته هاآنالیزداده ها با رگرسیون لجستیک نشان داد که دو گروه از نظر متغیرهای مصرف سیگار (2/3-1/1=95%CI، 2/2=OR، 02/0=P)، فشارخون سیستولی (33/1-02/1=95%CI، 07/1=OR، 004/0=P)، تری گلیسرید (34/1-0/1=95%CI، 02/1=OR، 005/0=P) و LDL (09/1-0/1=95%CI، 04/1=OR، 03/0=P) تفاوت معنی داری داشتند.نتیجه گیریبالاتربودن چربی های خون و فشارخون سیستولی در بیماران مبتلا به پسوریازیس می تواند خطر بیماری های قلبی عروقی را در آن ها بالا ببرد. بنابراین، غربالگری این بیماران از نظر هایپرلیپیدمی و هیپرتانسیون، صرف نظر از شدت بیماری، توصیه می شود. هم چنین آموزش بیماران برای کاهش مصرف سیگار به عنوان بخشی از درمان پسوریازیس پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: پسوریازیس, سندرم متابولیک, عوامل خطرزا, بیماری عروق کرونر, هایپرلیپیدمیBackground And AimPsoriasis is a common chronic inflammatory skin disease. The risk factors of metabolic syndrome have been reported with greater frequency in patients with psoriasis. In this study، we aimed to evaluate these risk factors and compare them with normal population، as the control group.MethodsIn this case-control study، 55 patients with psoriasis were studied from 2011 to 2012 and 55 matched (for sex and age) persons were considered as control group. Age، gender، body mass index، systolic and diastolic blood pressures، smoking، alcohol consumption، type of disease، and blood levels of triglyceride، total cholesterol، LDL، HDL، and fasting sugar were evaluated in both case and control groups and compared.ResultsOur findings showed that levels of TG (P=0. 005،OR: 1. 02، 95%CI: 1. 0-1. 34) and LDL (P=0. 03، OR: 1. 04، 95%CI: 1. 0-1. 09)، the frequency of smoking (P=0. 02، OR: 2. 2، 95%CI: 1. 1-3. 2)، and the mean of systolic blood pressure (P=0. 004، OR: 1. 07، 95%CI: 1. 02-1. 33) were significantly higher in psoriatic patients، compare with control group.ConclusionHigher frequency of hypertension and lipid abnormalities in psoriatic patients may enhance the risk of cardiovascular diseases in them. Therefore، we recommend to check all patients with psoriasis، regardless of their disease severity، for serum lipid profiles and blood pressure. In addition، we strongly recommend giving up smoking، as a part of psoriasis treatment.Keywords: psoriasis, metabolic syndrome, risk factors, cardiovascular disease, hyperlipidemia -
سابقه و هدفآسیب عضوی مغز می تواند افراد را مستعد ابتلا به اختلال روانی نماید. هدف از پژوهش حاضر ساخت مدل پیشبینی کننده و بررسی عوامل خطرزای پدیدآیی اختلالات روانی پس از وقوع آسیب مغزی تروماتیک (TBI) می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه توصیفی طولی، 238 بیمار مبتلا به TBI (43 زن و 195 مرد) مراجعه کننده به بیمارستان پورسینای رشت از فروردین تا بهمن سال 1388 بهشیوه نمونهگیری غیراحتمالی و پیاپی وارد شدند. همه افراد تحت معاینات جراحی اعصاب و روانشناختی قرار گرفتند. پس از گذشت 4 ماه پیگیری، 1/65 درصد (155 نفر) از بیماران جهت تعیین ماهیت اختلال روانی ناشی از TBI با استفاده از مصاحبه ساختاریافته بالینی بر پایه ضوابط تشخیصی D SM-IV به روانپزشک مراجعه نمودند. داده ها با استفاده از رگرسیون لجستیک تحلیل شدند.نتایجیافته ها نشان داد که پس از آسیبدیدگی، 48/75 درصد (117نفر) دارای تشخیص اختلالات روانی ثانوی بر TBIهستند. نتایج رگرسیون لجستیک نیز نشان داد که شدت TBI (712/9 - 259/1 CI 95 درصد، 497/3= OR)، وجود آسیب تحت جمجمه ای (857/7 - 022/1 CI 95 درصد، 834/2 = OR) و افت سطح سازشیافتگی عمومی پس از تروما، همان طور که توسط نسخه مناسبسازیشده 28-GHQ سنجیده میشد (111/1 - 035/1 CI 95 درصد، 072/1 = OR) شانس ابتلا به اختلالات روانی را افزایش می دهند.نتیجه گیریپدیدآیی اختلالات روانی پس از TBI پیوند تنگاتنگی با عوامل آسیبشناختی عضوی مغز (شدتTBI و وجود آسیب تحتجمجمهای) دارد، اما در این میان نباید از نقش عوامل تاثیرگذار روانشناختی نظیر سطح سازشیافتگی عمومی پس از تروما نیز غافل بود. هم چنین، بهمنظور پیشبینی افرادی که در معرض خطر بروز اختلال روانی پس از TBI هستند، میتوان از مدل کارآمد ساخته شده در این پژوهش استفاده نمود.
کلید واژگان: آسیب مغزی تروماتیک, اختلالات روانی, عوامل خطرزا, مدل پیشبینی کنندهFeyz, Volume:17 Issue: 1, 2013, PP 40 -53BackgroundOrganic brain damage can predispose individuals to mental disorders. This study aimed to design a predictive model to determine the risk factors of mental disorders following traumatic brain injury (TBI).Materials And MethodsIn this descriptive-longitudinal study، 238 patients (43 women and 195 men) with TBI referred to Poursina hospital (Rasht، Iran) were selected by the non-probability and consecutive sampling from March to February 2010. Neurosurgical and psychological examinations were performed on all patients. After 4-month follow-up، 65. 1% (155 cases) of the patients referred to a psychiatrist to determine the nature of mental disorder due to TBI using a structured clinical interview based on the DSM-IV diagnostic criteria. Data were analyzed using logistic regression.ResultsFindings showed that 117 post-injury cases (75. 48%) of mental disorders were secondary to TBI. Logistic regression results indicated the severity of TBI (OR = 3. 497، 95% CI 1. 259-9. 712)، presence of subcranial injury (OR = 2. 834، 95% CI 1. 022-7. 857) and falling levels of general compatibility after trauma، as it was measured by the modified version for GHQ-28 (OR = 1. 072، 95% CI 1. 035-1. 111)، are associated with increased risk of mental disorders.ConclusionThere is a close relationship between the development of post-TBI mental disorders and organic brain pathology (TBI severity and subcranial injury)، but the role of the effective psychological factors such as the level of general compatibility post-trauma should not be neglected. Moreover، to predict those who have been considered to be at high risk of the mental disorders after TBI، the model presented in this study can be effective.Keywords: Traumatic brain injury, Mental disorders, Risk factors, Predictive model -
مقدمهکمردرد عامل اصلی بروز ناخوشی در کارکنان حیطه سلامت است. شیوع کمردرد در میان کارکنان بیمارستانی در کشورهای مختلف متفاوت است. عوامل مختلفی مانند خم بودن کمر ، چرخش ناگهانی ، انجام یک کار به مدت طولانی و حرکات تکراری در ایجاد کمردرد و سایر آسیب های ستون مهره ها نقش دارند. این مطالعه با هدف بررسی شیوع کمردرد در گروه های مختلف کارکنان بیمارستان (پرستار، پاراکلینیک، خدمات و. . .) شهید بهشتی شیراز و شناخت عوامل خطرزای مرتبط با آن و ارائه راهکارهای مناسب در جهت پیشگیری از بروز کمردرد انجام شد.
مواد وروشپژوهش حاضر، مطالعه ای مقطعی بوده که با ارائه پرسشنامه شامل 23 سئوال به 275 نفر از کارکنان بیمارستان شهید بهشتی شیراز انجام شد. پرسشنامه به صورت خودایفا به مدت سه ماه جمع آوری شد. داده ها از طریق آزمون های آماری لوجستیک رگرسیون و آزمون آماری کای-اسکوئر بررسی و سطح معنی داری 05/0 در نظر گرفته شد.یافته هانتایج مطالعه شیوع کمردرد 9/50% (1/42% در میان مردان و9/57% در میان زنان ) را نشان داد. بیشترین شیوع کمردرد در گروه پرستار و ماما (7/60%) مشاهده شد. جنسیت، قد کوتاه، زایمان، سابقه بیماری و ضربه و مدت زمان ابتلا به کمردرد به عنوان مهم ترین فاکتورهای مستعد کننده کمردرد شناخته شدند.بحث و نتیجه گیریبا توجه به شیوع بالای کمردرد در کارکنان بیمارستانی، انجام اقدامهای محافظتی در جهت جلوگیری و کاهش بروز کمردرد در کارکنان بیمارستانی لازم است . فراهم نمودن وسایل نقل و انتقال بیماران، استراحت کافی بین کار ، افزایش زمان مرخصی زایمان، طراحی محل کار بر اساس اصول ارگونومی و قرار دادن وسایل در قفسه های قابل تنظیم ارتفاع ، تهیه تختهای قابل تنظیم درتمامی بخشهای بستری و برگزاری کلاسهای آموزشی در مورد مکانیک صحیح بدن در حین کار از جمله نکاتی هستند که ما را در نیل به این هدف یاری می کنند.کلید واژگان: شیوع, کمردرد, کارکنان بیمارستان, عوامل خطرزاBackgroundlow back pain is one of the most common work related health problems among hospital workers when compare to other groups. The incidence varies among different countries. Work related activities such as twisting, bending, sustained posture; repeated movements are regarded as casual risk factors for low back pain and other back injuries. The aim of this study is the description of the prevalence and risk factors of low back pain among a variety of hospital workers including nurses, physiotherapists, technicians and etc.MethodsA 23-item self administered questionnaire was completed by 275 employees in Shiraz Shahid Beheshti hospital associated with social security organization using a cross sectional survey design. Data were collected over 3 months and analyzed using chi-square and logistic regression techniques.ResultsThe prevalence of low back pain was 50.9 %, 42.1% in men and 57.9% in women. The highest prevalence was reported by group of nurses and midwifes (60.7%). Gender, short stature, duration of disease and injury and back pain were identified as the most important predisposing factors (p ≤ 0.05).Conclusionslow back pain prevalence is high in hospital staff and preventive measures should be taken to reduce it, such as educational programmes about the proper body mechanics, arranging proper rest periods, lifting devices and additional staff.Keywords: Key words: hospital staff, low back pain, prevalence, risk factors
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.