جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "هیجان منفی" در نشریات گروه "پزشکی"
-
الگوی ساختاری رضایت از تعادل کار- خانواده بر اساس فشار نقش در پرستاران:نقش میانجی هیجان منفی و تعدیلگری خودارزیابیزمینه و هدف
هدف پژوهش حاضر، تدوین الگوی ساختاری رضایت از تعادل کار- خانواده بر اساس فشار نقش در پرستاران با نقش میانجی هیجان منفی و تعدیلگری خودارزیابی در پرستاران است.
مواد و روش هااین پژوهش از لحاظ هدف کاربردی از نوع توصیفی- همبستگی است و جامعه آن را پرستاران شاغل در بیمارستان های فسا در زمستان 1400 تشکیل می دهد. برای این منظور با کسب نظر 226 نفر از پرستاران بیمارستان های ولی عصر (عج) و شریعتی با استفاده از نمونه گیری تصادفی، این موضوع بررسی شد. در راستای آزمون فرضیه های پژوهش نیز از فن حداقل مربعات جزئی و معادلات ساختاری در نرم افزار Smart-PLS استفاده شد.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که بین فشار نقش و رضایت از تعادل کار- خانواده، رابطه منفی و معناداری در سطح 77 درصد (آماره T، 739/8-) وجود دارد و برازش الگو مطلوب است. همچنین هیجان منفی، نقش میانجی در رابطه بین فشار نقش و رضایت از تعادل کار- خانواده دارد. به صورتی که فشار نقش موجب افزایش هیجان منفی در سطح 82 درصد (آماره T، 831/29) می شود و رضایت از تعادل کار خانواده را به میزان 31 درصد (آماره T، 572/2-) کاهش می دهد. افزون بر آن، رابطه فشار نقش و رضایت از تعادل کار- خانواده با نقش تعدیلگر خودارزیابی به صورت منفی به میزان 57 درصد (آماره T، 540/6) کاهش می یابد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش می توان دریافت که رابطه فشار نقش و رضایت از تعادل کار- خانواده با نقش های میانجی هیجان منفی و تعدیلگر خودارزیابی در پرستاران بر اساس شواهد تجربی مورد تائید است و نقش موثری در رفتار پرستاران دارد و با توجه به حساسیت شغلی آن ها، لازم است این مقوله بیش ازپیش موردتوجه مدیران و برنامه ریزان در میدان عمل قرار گیرد.
کلید واژگان: فشار نقش, تعادل کار- خانواده, هیجان منفی, خودارزیابی, پرستارانStructural Model Satisfaction with Work-Family Balance According to Role Overload in Nurses: Negative Emotion Mediators and Core Self-Evaluations ModulatorsBackground and ObjectivesThe aim of this study was to investigate the structural model satisfaction with work-family balance according to role overload in nurses with negative emotion mediators and core self-evaluations modulator.
Materials and MethodsThis research is an applied goal in which the community consists of nurses working in Fasa hospitals in the winter of 2021. For this purpose, this issue was investigated by obtaining the opinion of 226 nurses of Vali-asr and Shariati hospitals using random sampling. In order to test the research hypotheses, the technique of partial least squares and structural equations in Smart-PLS software was used.
ResultsThe findings showed that there is a negative and significant relationship between Role overload and satisfaction with work-family balance at 77% and the fit of the model is good. Negative emotion also plays a mediating role in the relationship between Role overload and satisfaction with work-family balance at 82%. In a way, Role overload increases negative emotion and reduces the satisfaction of family work balance at 31%. In addition, the relationship between Role overload and satisfaction with work-family balance with the moderating role of self-evaluations negatively at 57%.
ConclusionBased on the findings of the research, it can be found that the relationship between role pressure and satisfaction with work-family balance with the mediating roles of negative emotion and moderator of self-evaluation in nurses is confirmed based on empirical evidence and has an effective role in nurses' behavior and considering its job sensitivity Yes, it is necessary to pay more attention to this category of managers and planners in the field of action.
Keywords: Role Overload, Work-Family Balance, Negative Emotion, Self-Evaluations, Nurses -
زمینه و هدف
تاثیر رویکردهای روانشناسی بر بهبود ابرازگری هیجانی از اختلافات زوجین میکاهد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو رویکرد واقعیتدرمانی و تصویرسازی ارتباطی (ایماگوتراپی) بر ابرازگری هیجانی زنان متقاضی طلاق شهر همدان انجام شد.
روشبررسی:
روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون و پیگیری سهماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری را تمامی زنان متقاضی طلاق سال 1398 در شهر همدان تشکیل دادند. سی نفر از زنان داوطلب بهشیوه دردسترس به مطالعه وارد شدند. این افراد با درنظرگرفتن معیارهای ورود و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (در هر گروه ده نفر) قرار گرفتند. آموزش تصویرسازی ارتباطی بهمدت ده جلسه شصتدقیقهای و آموزش واقعیتدرمانی بهمدت هشت جلسه نوددقیقهای انجام شد. ابزار پژوهش، ابرازگری هیجانی (کینگ و امونز، 1990) بود که در سه مرحله مذکور برای تمام گروهها اجرا شد. دادهها با آزمونهای تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی توسط نرمافزار SPSS نسخه 20 در سطح معناداری کمتر از 0٫05 تحلیل شدند.
یافتهها:
یافتهها حاکیاز تفاوت معنادار گروه واقعیتدرمانی با گروه گواه برای متغیرهای ابرازگری هیجانی (0٫001>p)، ابراز هیجان مثبت (0٫001>p)، ابراز صمیمیت (0٫001>p) و ابراز هیجان منفی (023/0=p) بود. همچنین نتایج تفاوت معناداری را در گروه تصویرسازی ارتباطی با گروه گواه برای متغیرهای ابراز هیجان مثبت (0٫041=p) و ابراز صمیمیت (0٫005=p) نشان داد. در گروههای آزمایش تفاوت معناداری بین مراحل پسآزمون و پیگیری در متغیرهای ابرازگری هیجانی، ابراز هیجان مثبت و ابراز صمیمیت مشاهده نشد که بیانگر ماندگاری تاثیر مداخلات در مرحله پیگیری بود (0٫05<p). بین گروههای آزمایش فقط در متغیر ابراز صمیمیت تفاوت معنادار وجود داشت (0٫039=p).
نتیجهگیری:
براساس یافتههای پژوهش، واقعیتدرمانی بر ابرازگری هیجانی و مولفههای آن (صمیمیت، ابراز هیجان مثبت و ابراز هیجان منفی) اثربخش است؛ درحالیکه تصویرسازی ارتباطی تنها بر دو متغیر ابراز هیجان مثبت و صمیمیت تاثیر دارد؛ ازاینرو، واقعیتدرمانی بیش از تصویرسازی ارتباطی بر افزایش ابرازگری هیجانی موثر است.
کلید واژگان: واقعیت درمانی, تصویرسازی ارتباطی (ایماگوتراپی), ابرازگری هیجانی, هیجان مثبت, هیجان منفی, صمیمیتBackground & ObjectivesIn today's world, the inability to recognize emotions and lack of emotional expression in marital relationships can be called one of the causes of marital disputes. The effect of psychological approaches on emotional expression can reduce couples’ differences and overshadow the health of the individual, family, and society. Reality therapy is one of the approaches that relies on concepts such as choice, control, and responsibility, and is effective in people's control and coping strategies. Another effective approach to couple communication is imagotherapy or communication imagery. In communication imagery, the unconscious is guided to improve one's wholeness by rekindling the communication, both individual and interpersonal, that was broken by failure in childhood. The present study was conducted to investigate the effectiveness of two approaches to reality, therapy and communication imaging on the emotional expression of women seeking a divorce in Hamadan City, Iran.
MethodsThe present study was a quasi–experimental study with a pretest–posttest design and a 3–month follow–up with a control group. The statistical population included all women seeking divorce in Hamadan in 2019. In this study, among the eligible volunteers, based on the inclusion criteria, 30 people entered the study in an accessible manner and were randomly organized into three groups of 10 experimental (reality therapy, and imago therapy) and control. The inclusion criteria were aged 20 to 50 years of volunteers and not using any counseling and psychological services. In this study, the exclusion criterion was having more than two absences for the participants in the study. Reality therapy sessions were performed in 8 sessions for 90 minutes and in the imago therapy approach 10 sessions were performed for 60 minutes.. The sessions were performed twice a week. The Emotional Expressiveness Questionnaire (EEQ) (King and Emmons, 1990) as a pretest was administered at the beginning of the first session and after the full implementation of the treatment intervention as a posttest and after three months for follow–up for all three groups. Data description was done through central and dispersion indicators such as mean and standard deviation. The data were analyzed with repeated measures analysis of variance and one–way analysis of variance and Bonferroni's post hoc test by SPSS version 20 software and probability values less than 0.05 were considered statistically significant.
ResultsThe results showed that the findings showed a significant difference between reality therapy and the control group for the variables of emotional expression (p<0.001), expression of positive emotion (p<0.001), expression of intimacy (p<0.001), and expression of negative emotion (p= 0.023). The results also showed a significant difference in communication imagery with the control group for the variables of positive emotion expression (p= 0.041), and intimacy expression (p= 0.005). In the experimental groups, there was no significant difference in the results of the posttest and follow–up stages in the variables of emotional expression, positive emotion expression and intimacy, which indicated the persistence of the effect of interventions in the follow–up stage (p>0.05). There was a significant difference in the variable of expressing intimacy (p = 0.039).
ConclusionBased on the research findings, reality therapy is effective on emotional expression and its components (intimacy, positive emotional expression and negative emotional expression). While communication imagery only affects two variables of positive emotionl expression and intimacy; Therefore, reality therapy is more effective in increasing emotional expression than communication imagery.
Keywords: Reality therapy, Communication imagery (Imagotherapy), Emotion expression, Positive emotion, Negative emotion, Intimacy -
زمینه و هدف
ازآنجاکه در مقایسه بین کودکان خردسال و بزرگسالان با کودکان سنین پیش نوجوانی (9تا12 سال)، شاهد شیوع بیشتری از مشکلات هیجانی هستیم؛ پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر «هیجان منفی/بی ثباتی هیجانی» و «تنظیم هیجان انطباقی» دانش آموزان انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه در قالب طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه روی دانش آموزان مقطع پنجم دبستان منطقه یازده آموزش وپرورش در سال تحصیلی 1398-1397 انجام پذیرفت. 24 نفر به شیوه هدف مند براساس معیارهای ورود انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه (آزمایش دوازده نفر و گواه دوازده نفر) جای گذاری شدند. پروتکل درمانی به مدت دوازده هفته به گروه آزمایش ارایه شد؛ اما گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفت. متغیرهای تنظیم هیجان انطباقی و هیجان منفی/بی ثباتی هیجانی، توسط چک لیست تنظیم هیجانی شیلدز و سیچتی (1997) ارزیابی شد. داده های حاصل با نرم افزار SPSS و به کمک شاخص های آمار توصیفی میانگین، انحراف معیار، آزمون کولموگروف اسمیرنوف و آزمون لوین و همچنین تحلیل کوواریانس تجزیه وتحلیل شدند.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که اثربخشی درمان مبتنی بر ذهن آگاهی کودکان، در پس آزمون بین گروه آزمایش و گروه گواه در متغیرهای «هیجان منفی/بی ثباتی هیجانی» (0٫002=p) و «تنظیم هیجان انطباقی» (0٫003=p) معنادار است.
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش حاضر، آموزش ذهن آگاهی کودکان می تواند به عنوان مداخله ای اثربخش بر متغیرهای «هیجان منفی/بی ثباتی هیجانی» و «تنظیم هیجان انطباقی» محسوب شود.
کلید واژگان: آموزش ذهن آگاهی کودکان, هیجان منفی, بی ثباتی هیجانی, تنظیم هیجان انطباقیBackground & ObjectivesIn the pre–pubertal period, socio–emotional development is increasingly essential for educational life; more emotional problems are observed in preadolescence, compared to childhood (9–12 years) and adulthood. Besides, neuroscience concerning the process of growth, revealed that the white matter of the brain increases linearly during the developmental period. This is while the increase in the gray matter of the brain occurs in preadolescence. Therefore, children in this age group demonstrate higher emotional reactions and mood swings, and need to receive more interventions to regulate their emotions, compared to other age groups. One of the newest and most effective methods to improve emotion regulation in children is employing mindfulness therapies. This treatment method, in particular, leads to the development of such capabilities in children. Understanding the mechanisms under the influence of mindfulness on preadolescent emotional processing could help to understand the most critical age of mindfulness–based interventions. Therefore, the present study aimed to determine the effects of mindfulness training on negative emotions/emotional instability and adaptive emotion regulation in students.
MethodsThis was a quasi–experimental study with pretest–posttest and a control group design. This research was performed on fifth–grade elementary school students of education district 11 in Tehran City, Iran, in the academic year of 2018–2019. In total, 24 subjects were selected in a purposive manner based on the inclusion criteria of the study. Next, they were randomly assigned into two groups of experiment and control (n=12/group). The treatment protocol was presented to the experimental group for 12 weeks and the control group remained on the waiting list. The research variables were assessed by Shields and Cicchetti (1997) Emotion Regulation Checklist. The reliability of the Emotion Regulation Checklist was assessed using Cronbachchr('39')s alpha; i.e., for negative emotions/ emotional instability was brained as 0.96 and for adaptive emotion regulation, it was calculated as 0.83. The construct validity of this test has also been approved by performing confirmatory and exploratory factor analyses. The achieved data were analyzed by SPSS using statistics, such as mean, standard deviation, Kolmogorov–Smirnov test, Levenechr('39')s test, and Analysis of Covariance (ANCOVA).
ResultsThe present study findings suggested the effectiveness of childrenchr('39')s mindfulness–based therapy, by modifying the pretest effect, for negative emotions/emotional instability (p=0.002). The same effectiveness was detected for adaptive emotion regulation (p=0.003).
ConclusionChildren encounter limitations in the areas of the brain involved in cognitive control; thus, they are not always able to regulate their emotions. Such actions involve using complex strategies for top–down brain processes, like cognitive reassessment. However, according to the obtained data, mindfulness training program increased adaptive emotion regulation and decreased negative emotions in the investigated children. Contrary to cognitive reassessment, mindfulness significantly affects the initial stages of the production of emotions. Therefore, mindfulness training could be considered as an effective intervention on negative emotions/emotional instability, and adaptive emotion regulation.
Keywords: Mindfulness training, Negative emotion, Emotional instability, Adaptive emotion regulation -
زمینه و هدفانسان به عنوان موجودی اجتماعی- هیجانی به طور مداوم در حال سازگاری با محیط است. در این رابطه هیجان های بین فردی هم به لحاظ ایجاد ارتباطات بین فردی و هم به لحاظ ادراک اجتماعی بسیار مهم می باشند. بنابراین هدف پژوهش حاضر تاثیر هیجان مثبت و منفی القا شده بر فرایندهای توجهی بود.روش هاطرح پژوهش از نوع آزمایشی درون آزمودنی تک گروهی با اندازه گیری مکرر می باشد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه ی دانشجویان دختر دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی سمنان که در سال تحصیلی 92-91 مشغول به تحصیل بودند، تشکیل می دهند. که تعداد 20 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردید. در پژوهش حاضر به منظور اطمینان از دستکاری هیجان از پرسشنامه هیجان مثبت و منفی و برای ارزیابی توجه از نرم افزار کاکلب و به منظور القای هیجان از دو قطعه موسیقی شاد و غمگین و متن نوشتاری شاد و غمگین استفاده شد.یافته هانتایج حاصل از پژوهش نشان دادکه تفاوت میانگین افراد در فرایندهای توجهی القای هیجان مثبت و منفی در مولفه های پاسخ ناهمخوان اثر سایمون (0001/0 P<) ، کشف تغییر بدون وجود محرک پوشش (0001/0 P<) ، کشف تغییر پاسخدهی با وجود محرک پوشش در هیجان منفی (004/0 P<) و هیجان مثبت (003/0 P<) ، کشف تغییر پاسخدهی بدون وجود محرک پوشش در هیجان منفی (006/0 P<) و در هیجان مثبت (002/0 P<) معنادار بوده است و در دو مولفه پاسخ همخوان اثر سایمون، کشف تغییر با وجود محرک پوشش در هر دو القای هیجان مثبت و منفی معنادار نبوده است.نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر یافته های این مطالعه نشان می دهد القای هیجان مثبت و منفی بر مولفه های توجه از قبیل: مولفه پاسخ همخوان اثر سایمون، کشف تغییر با وجود محرک پوشش تاثیر معناداری نداشته است که این فرضیه با پژوهش های زیاد همسو همخوانی دارد. از دیگر یافته های این پژوهش نشان می دهد که پاسخ ناهمخوان اثر سایمون، کشف تغییر بدون وجود محرک پوشش، کشف تغییر پاسخدهی با وجود محرک پوشش، کشف تغییر پاسخدهی بدون وجود محرک پوشش، بعد از القای هیجان مثبت و منفی به طور معناداری تغییر کردندکلید واژگان: القای هیجان, هیجان مثبت, هیجان منفی, فرایندهای توجهیBackground and ObjectiveHuman being as a social-emotional being is constantly adapting to the environment. In this regard, interpersonal excitement is very important in terms of interpersonal communication as well as in terms of social perception. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of positive and negative excitement induced on attention processes.MethodThe research design is an experimental single-group trial with repeated measurements. The statistical population of this study is all female students of Semnan School of psychology and education who were studying in the school year 92-91. Twenty people were selected by simple random sampling method. In this research, in order to ensure emotional manipulation, a positive and negative excitement questionnaire was used to assess the attention of Kakbal software and to excite the excitement of two happy and sad music pieces and a happy and sad text.ResultsThe results of the study showed that the difference in mean of individuals in the process of attention induced positive and negative excitement in the incompatible response components of Simon’s effect (P <0.0001), discovery of change without coating stimulus (P <0.0001), discovery Result change with coagulation stimulus in negative excitement (P <0.004) and positive excitement (P <0.003), discovery of change in response without coverage stimulus in negative emotions (P <0.006) and positive excitement (0.002) 0> P), and in two components of Simon’s consistent consonant response, discovery of change with coagulant stimulation in both induction of positive and negative excitement has not been significant.ConclusionAccording to the results of this study, the findings of this study showed that positive and negative excitement induction on attention components such as: Simon’s consonant response component, discovery of change with coagulation stimulus did not have a significant effect. This hypothesis did not have significant correlation Is consistent. Other findings of this study show that the discrepancy response of Simon’s effect, discovery of change without a stimulus of coverage, discovery of response changes with coagulant stimulation, discovery of response change without stimulant coating, significantly changed after induction of positive and negative excitementKeywords: induction of excitement, positive excitement, negative excitement, attention processes
-
مقدمهبا توجه به نقش عواملی مانند هیجان منفی و تصویر بدن در خودآسیبی بدون قصد خودکشی، هدف این پژوهش بررسی نقش میانجی تصویر بدن و تنظیم هیجان در ارتباط بین هیجان منفی (افسردگی و نا امیدی) و خودآسیبی بدون قصد خودکشی در بین سربازان بود.روش بررسیروش مطالعه حاضر از نوع مدل معادلات ساختاری بود. از بین سربازان مراجعه کننده به یکی از بیمارستان های ارتش در سال 93-94 تعداد 302 نفر به روش نمونه گیری در دسترس مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار استفاده شده شامل فرم کوتاه پرسشنامه افسردگی بک، مقیاس نا امیدی بک، مقیاس سرمایه گذاری بدن، پرسشنامه رفتار خود آسیبی گراتز و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان است. نتایج با استفاده از روش آماری تحلیل میانجی و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS Amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتد و برازنده ترین مدل انتخاب شد.یافته هانتایج نشان داد بین هیجان منفی و خودآسیبی رابطه وجود دارد، بدین صورت که استفاده از راهبردهای منفی تنظیم هیجان و ادراک منفی از تصویر بدن، بین خودآسیبی و هیجان منفی نقش میانجی دارند. همچنین نشان داده شد که خود آسیبی با سطح تحصیلات و سن دارای رابطه منفی، و با اعتیاد دارای رابطه مثبت معنی دار است.نتیجه گیرییافته های این تحقیق نشان داد در بین افراد با هیجان منفی کسانی بیشتر مستعد خودآسیبی هستند که از راهبرد های تنظیم هیجان منفی استفاده نموده و ادراک منفی تری نسبت به بدن خود دارند.کلید واژگان: رفتار خودآسیبی, تنظیم هیجان, هیجان منفی, تصویر بدن, سربازEBNESINA, Volume:18 Issue: 3, 2016, PP 56 -60BackgroundGiven the role of factors such as negative emotion and body image in non-suicidal self-injurious behaviors, the main objective of this study was to investigate the mediator role of body image and regulation of emotion in relationship between negative emotion (depression and hopelessness) and non-suicidal self- injury among soldiers.Materials And MethodsThe method of present study was a structural equation model. For this reason, a number of 302 soldiers were selected using random sampling method from soldiers referred to a army hospital in 2014 2015. The tools used in this study included Short Form of the Beck Depression Inventory, Beck Hopelessness Scale, Body Investment Scale, Gouritzs Self-Injury Behavior Inventory, and cognitive emotion regulation questionnaire. The data were analyzed using statistical mediation analysis and also using SPSS Amos (version 22) software package, and finally the most graceful model was selected.ResultsThere was a significant relationship between negative emotion and self-injury, so that negative strategies of emotion regulation and negative perceptions from body image had a role mediator between self-injury and negative emotion. Also, it was shown that self-injury has a negative relationship with the level of education and age, while it has an inverse relationship with addiction.ConclusionAccording to the results of present study, it can be concluded that persons with negative emotion, who have used regulation strategies of negative emotion and have more negative perception towards their bodies were more prone to self-injury.Keywords: Self, Injurious Behavior, Expressed Emotion, Body Image, Soldiers
-
مقدمهفعالیت سیستم عصبی خودکار به عنوان مولفه اصلی واکنش هیجانی در بسیاری از نظریه ها دیده می شود. هدف پژوهش حاضر مقایسه واکنش پذیری قلبی-عروقی در بیماران سرطانی و افراد عادی تحت شرایط القای هیجانی مثبت و منفی بود.روش بررسیبه این منظور، از بین جامعه بیماران سرطانی شهرهای ارومیه و کرمانشاه، تعداد 40 نفر در قالب دو گروه 20 نفره از بیماران سرطانی و افراد عادی از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و با کسب رضایت آگاهانه جهت شرکت در پژوهش دعوت شدند. در نهایت به منظور آزمون اهداف و فرضیه های پژوهش، هر دو گروه از شرکت کنندگان بر اساس متوازن سازی متقابل تحت القای تجارب هیجانی مثبت و منفی قرار گرفته و پس از هر مرحله القای هیجان، واکنش های قلبی-عروقی (ضربان قلب، فشارخون سیستولیک و دیاستولیک) ثبت گردید. جهت بررسی نتایج پژوهش، داده ها پس از جمع آوری با استفاده از آزمون های توصیفی، تحلیل واریانس تک متغیره و آزمون تی وابسته تحلیل شدند.نتایجنتایج نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری در واکنش پذیری قلبی عروقی وجود دارد، به طوری که بیماران سرطانی تحت شرایط هیجانی واکنش ضربان قلب پایین تری در مقایسه با گروه افراد سالم داشتند؛ اما در مورد فشارخون سیستولیک و دیاستولیک تفاوت معنی داری یافت نشد. همچنین مقایسه درون گروهی بیماران سرطانی نشان داد بیماران سرطانی تحت شرایط هیجانی مثبت واکنش ضربان قلب و فشار دیاستولیک بالاتری داشتند.نتیجه گیریبه نظر می رسد که واکنش پذیری هیجانی نقش مهمی در آسیب پذیری افراد جهت ابتلا به انواع بیماری های روان تنی و به ویژه سرطان دارد.کلید واژگان: قلبی, عروقی, سیستولیک, دیاستولیک, هیجان مثبت, هیجان منفیIntroductionAutonomic nervous system (ANS) activity is viewed as a major component of the emotion response in many recent theories of emotion. The aim of this study was to compare the cardiovascular reactivity in patients with cancer and normal subjects under the conditions of the induction of positive and negative emotions.MethodsFor this purpose, among the patients with cancer in Urmia and Kermanshah cities, a total of 40 individuals were invited to participate in the study in two groups of patients with cancer (n=20) and normal participants (n=20) using convenience sampling. Informed consent forms were obtained from the subject. Finally, in order to test the hypothesis and the goals of this study, participants in both groups were placed in positive and negative emotional experiences based on counter-balanced manner. After each emotion induction, cardiovascular responses (heart rate, systolic blood pressure and diastolic) were recorded. To evaluate the results of the study, collected data were analyzed by using descriptive, univariate analysis of variance and dependent t test.ResultsThe results showed that there were significant differences between two groups in cardiovascular reactivity, so that the patients with cancer under emotional conditions, compared with healthy subjects had lower heart rate responses. But there was not found any significant difference in systolic and diastolic blood pressure. Also, comparison within the groups with the patients with cancer showed that these patients under conditions of positive emotional response had higher diastolic blood pressure and heart rate.ConclusionIt seems that emotional reactivity plays an important role in people's vulnerability for developing psychosomatic diseases, especially cancer.Keywords: Cardiovascular, Systolic, Diastolic, Positive Emotion, Negative Emotion
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.