جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ویتامین ها" در نشریات گروه "پزشکی"
-
زمینه و هدف
ویتامین Dسبب کاهش آسیب عضلانی ناشی از ورزش و درد عضلانی می شود، اما برای رسیدن به نتایج قطعی، نیاز به تحقیقات بیشتری است. هدف این پژوهش بررسی اثر مکمل ویتامین D بر درد عضلانی و ریکاوری پس از ورزش بود.
روش هابرای ارزیابی تاثیرات مصرف ویتامین D بر درد عضلانی و/یا نشانگرهای بیوشیمیایی آسیب عضلانی (میوگلوبین، کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز) و فاکتورهای التهابی (TNFα و IL-6)، یک مرور نظام مند و فراتحلیل انجام شد. جستجوی اطلاعات از پایگاه های PubMed، Scopus و Web of Science تا فوریه 2024 انجام گردید. تحلیل ها برای مقایسه ویتامین D با دارونما انجام شد و تفاوت های میانگین وزنی (WMD) محاسبه گردید.
یافته هادر کل 11 مطالعه شامل 358 ورزشکار و غیرورزشکار مورد بررسی قرار گرفت. تغییرات درد عضلانی بلافاصله پس از ورزش در اثر مصرف ویتامینD معنادار نشد]70/0P=، 0/07- =WMD] درحالیک ه ویتامین D درد عضلانی را 24 ساعت پس از ورزش به طور معناداری کاهش داد]0/04P=، 0/40- =WMD]. ویتامین D سبب تغییر معنادار کراتین کیناز]0/3P=، U/L 3/22- =WMD]، لاکتات دهیدروژناز]0/3P=، U/L 11/86- =WMD]، میوگلوبین]0/5P=، ng/ml 10/66 =WMD] در زمان بلافاصله پس از ورزش نشد.
نتیجه گیریویتامین Dدر کاهش درد عضلانی در زمان 24 ساعت پس از ورزش ممکن است موثر باشد اما احتمالا در کاهش مارکرهای آسیب عضلانی از جمله میوگلوبین، کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز در طیف های زمانی پس از ورزش تاثیرگذار نیست. با این حال، انجام مطالعات پژوهشی بیشتر در این زمینه توصیه می شود.
کلید واژگان: درد عضلانی, تمرین ورزشی, ویتامین D, کراتین کینازFeyz, Volume:28 Issue: 4, 2024, PP 429 -446Background and AimVitamin D has been shown to reduce exercise-induced muscle damage and muscle soreness; however, further research is needed to establish definitive conclusions. The aim of this study was to investigate the effect of vitamin D supplementation on muscle soreness and recovery after exercise.
MethodsA systematic review and meta-analysis was conducted to evaluate the effects of vitamin D intake on muscle soreness and biochemical markers of muscle damage, including myoglobin (MB), creatine kinase (CK), lactate dehydrogenase (LDH), and inflammatory factors such as TNFα and IL-6. Data were sourced from PubMed, Scopus, and Web of Science databases up to February 2024. Analyses were performed to compare vitamin D with placebo, and weighted mean differences (WMD) were calculated.
ResultsA total of 11 studies involving 358 athletes and non-athletes were examined. Changes in muscle soreness immediately after exercise due to vitamin D intake were not statistically significant [P=0.70, WMD=-0.07]. However, vitamin D significantly reduced muscle soreness 24 hours after exercise [P=0.04, WMD=-0.40]. No significant changes were observed in CK [P=0.30, WMD=-3.22 U/L], LDH [P=0.30, WMD=-11.86 U/L], or MB [P=0.50, WMD=10.66 ng/ml] immediately after exercise.
ConclusionVitamin D may be effective in reducing muscle soreness 24 hours post-exercise, but it does not appear to significantly affect markers of muscle damage, including CK, MB, and LDH, in the timeframes studied. Further research in this area is recommended.
Keywords: Muscle Soreness, Exercise, Vitamin D, Creatine Kinase -
مقدمه
مطالعات اخیر بیانگر ارتباط سطح سرمی ویتامین D با شروع آسم و مارکرهای شدت بیماری در کودکان مبتلا به آسم می باشد. در این مطالعه ارتباط سطح سرمی ویتامین D با شدت آسم در کودکان بررسی می شود.
مواد و روش هادر این مطالعه مورد- شاهدی 210 کودک 5-15 ساله بعد از کسب رضایت آگاهانه از والدین آنها وارد مطالعه شدند. شرکت کنندگان به سه گروه سالم (شاهد)=70 نفر، آسم متوسط (مورد)=70 نفر و آسم شدید (مورد)=70 تقسیم شدند. تشخیص آسم و شدت آن بر اساس علایم بالینی و اسپیرومتری بود و با استفاده از کیت استاندارد DIA source و به روش الیزا سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D اندازه گیری شد.
نتایجمیانگین سطح سرمی ویتامین D در افراد سالم 92/28±54/9 بود که بیشتر از افراد مبتلا به بیماری آسم بوده است. از طرفی سطح ویتامین D در بیماران مبتلا به آسم با شدت بیشتر برابر 61/21±24/13 بود که کمتر از افراد آسم با شدت غیر شدید (خفیف و متوسط) (44/28±97/9) می باشد. نتایج نشان داد که اختلاف بین سطح سرمی ویتامین D در افراد گروه مطالعه از نظر آماری تفاوت معنی دار دارد (001/0P<) که این اختلاف بین افراد گروه آسم شدید و افراد گروه آسم متوسط و افراد سالم وجود دارد و نیز با کاهش سطح سرمی ویتامین D شدت بیماری آسم بین افراد مورد بررسی افزایش می یابد (25/0-=r) که این اختلاف از نظر آماری معنی دار بوده است (05/0P<).
نتیجه گیریتوصیه می شود که سطح ویتامین D در بیماران مبتلا به آسم بررسی شود و در صورت کمبود آن، درمان لازم انجام شود.
کلید واژگان: آسم, سطح سرمی, ویتامین دی, کودکانIntroductionRecent studies show a connection between serum vitamin D levels and the onset of asthma, as well as markers of disease severity in children with asthma. This study explores the relationship between serum vitamin D levels and the severity of asthma in children.
MethodsIn this case-control study, 210 children aged 5 to 15 entered the study after obtaining informed consent from their parents. Participants were divided into three groups: healthy (control) = 70, moderate asthma (case) = 70, and severe asthma (case) = 70. The diagnosis of asthma and its severity were determined based on clinical signs and spirometry. At the same time, the serum levels of 25-hydroxyvitamin D were measured using a standard DIA source kit and the ELISA method.
ResultsThe mean serum level of vitamin D in healthy individuals was 28.92 ± 9.54, which was higher than in those with asthma. On the other hand, the vitamin D level in patients with severe asthma was 13.24 ± 21.61, significantly lower than that in patients with non-severe (mild and moderate) asthma, who had levels of 28.44 ± 9.97. The results indicated a statistically significant difference in serum vitamin D levels among the study groups (P<0.001). Furthermore, there was a negative correlation between serum vitamin D levels and asthma severity among the subjects (r=-0.25), which was also statistically significant (P<0.05).
ConclusionIn conclusion, assessing vitamin D levels in patients with asthma is recommended. If a deficiency is identified, it is important to implement the necessary treatment.
Keywords: Asthma, Serum Level, Vitamin D, Children -
فصلنامه علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، سال سی و چهارم شماره 4 (پیاپی 118، زمستان 1403)، صص 420 -430سابقه و هدف
پوکی استخوان مشکل شناخته شده ای در بیماران مبتلا به اسپوندیلوآرتروپاتی است که ممکن است حتی در مراحل اولیه بیماری شروع شود و باعث عوارض ناتوان کننده شود. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط شدت بیماری و دانسیته استخوانی پایین در بیماران مبتلا به اسپوندیلوآرتروپاتی محوری بود.
روش بررسیدر این مطالعه 65 بیمار مبتلا به اسپوندیلوآرتروپاتی محوری وارد مطالعه شدند و داده های مورد نظر از جمله سن، جنس، BMI، CRP ، 25(OH)D ، HLAB27، MRI از مفصل ساکروایلیاک و هیپ دوطرفه ، طول مدت بیماری، فعالیت بیماری و اخرین تست BMD از پرونده آنها استخراج شد و با نرم افزار آماری تحت تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هامیانگین و انحراف معیار سن بیماران 9/5±5/37 سال، BMI 8/1 ±7/24 kg/m2، طول مدت بیماری 5/33±9/73 ماه، CRP 2/3 ±2/14و ASDAS-CRP 5/0 ±2/2 بود. 5/21% بیماران استئوپروز، 8/90 % HLAB27 مثبت، 5/78 % درگیری مفاصل ساکروایلیاک و 2/66% کمبود ویتامین D داشتند. جنسیت (75/0=p)، سن (11/0=p)، درگیری مفاصل ساکروایلیاک (13/0=p) و HLAB27 مثبت (75/0=p) در بیماران با و بدون استئوپروز تفاوت معنی داری نداشت. در حالی که کمبود ویتامین D (001/0>p)، BMI (001/0>p)، طول مدت بیماری (01/0=p)، CRP (001/0>p) و فعالیت بیماری (004/0=p) در بیمارانی که استئوپروز داشتند به طور معنی داری بیشتر بود.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که فعالیت بیماری، CRP، طول مدت بیماری، BMI و سطح ویتامین D با استئوپروز در این بیماران ارتباط دارد. بنابراین بیمارانی که این ریسک فاکتورها را داشته باشند باید در اولویت جهت بررسی تراکم استخوان قرار گیرند.
کلید واژگان: اسپوندیلوارتروپاتی محوری, پوکی استخوان, ویتامین دیMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:34 Issue: 4, 2024, PP 420 -430BackgroundOsteoporosis is a well-known problem in patients with spondyloarthropathy that may begin even in the early stages of the disease and cause debilitating complications. The aim of this study was to investigate the relationship between disease severity and low bone density in patients with axial spondyloarthropathy.
Materials and methodsIn this study, 65 patients with axial spondyloarthropathy were included in the study, and the data including age, gender, BMI, CRP, 25(OH) vit.D, HLAB27, MRI of the sacroiliac joint and bilateral hip, disease duration, disease activity and the last BMD test was extracted from their records and analyzed with statistical software.
ResultsMean (and standard deviation) age, BMI, the duration of the disease, CRP, and ASDAS- CRP were 37.5±5/9 years, 24.7±1.8 kg/m2, 73.9±33.5 months, 14.2±3.2, and 2.2±0.5, respectively. 21.5% of patients had osteoporosis, 90/8% were HLAB27 positive, 78.5% had sacroiliac joint involvement and 66.2% had vitamin D deficiency. Gender (p=0.75), age (p=0.11), involvement of sacroiliac joints (p=0.13) and positive HLAB27 (p=0.75) were not significantly different in patients with and without osteoporosis. While, vitamin D deficiency (p<0.001), BMI (p<0.001), disease duration (p=0.01), CRP (p<0.001), and disease activity (p=0.004) were significantly higher in patients with osteoporosis.
ConclusionThe results of this study showed that disease activity, CRP, disease duration, BMI and vitamin D level are related to osteoporosis in these patients. Therefore, patients who have these risk factors should be prioritized to check bone density.
Keywords: Axial Spondyloarthropathy, Osteoporosis, Vitamin D -
مقدمه
ناقل 4 گلوکز (GLUT4)، مهم ترین انتقال دهنده گلوکز در عضله اسکلتی است. اختلال در بیان GLUT4 نقش مهمی را در اختلالات هومئوستاز گلایسمیک ایفا می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی و مکمل ویتامین D3 بر سطوح پروتئین GLU T4 و مقاومت به انسولین در عضله نعلی موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین و مصرف غذای پرچرب بود.
روش ها40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار پس از القای دیابت نوع دو به وسیله رژیم غذایی پرچرب (6 هفته) و تزریق استرپتوزوتوسین به طور تصادفی به 5 گروه کنترل سالم (HC)، کنترل دیابتی (DC)، دیابت+تمرین هوازی (DAT)، دیابت+ویتامین D3 (DVD) و دیابت+تمرین هوازی+ویتامین D3 (DVDAT) تقسیم شدند. موش ها به مدت هشت هفته تحت تمرین هوازی و مکمل دهی با ویتامین D3 قرار گرفتند. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین موش ها بیهوش شدند و بافت عضله نعلی برای اندازه گیری محتوای پروتئین GLUT4 جدا شد. همچنین سطوح سرمی انسولین، گلوکز و ویتامین D3 اندازه گیری شد.
یافته هانتایج آزمون تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که سطوح پروتئین GLUT4 در گروه DC به طور معنی داری کمتر از گروه HC بود (001/0 >P). اما در گروه DVDAT به طور معنی داری بالاتر از گروه DC (04/0 >P) وDVD (005/0 >P) بود. همچنین در گروه DAT به طور معنی داری بالاتر از گروه DVD بود (018/0 >P). شاخص مقاومت به انسولین نیز در گروه هایDVD ، DAT و DATVD به طور معنی داری کمتر از گروه DC بود (001/0 >P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد که هشت هفته تمرین هوازی همراه با مکمل دهی ویتامین D3 از طریق افزایش پروتئین GLUT4 و بهبود مقاومت به انسولین منجر به بهبود متابولیسم گلوکز در موش های دیابتی می شود.
کلید واژگان: تمرین هوازی, ویتامین D3, پروتئین GLUT4, مقاومت به انسولین, موش دیابتیBackgroundGlucose transporter4 (GLUT4) is the main glucose transporter in skeletal muscle. Impaired GLUT4 expression plays a role in the disorders of glycemic homeostasis. The aim of the present study was to investigate the combined effects of aerobic training and vitamin D3 supplementation on Glut4 protein levels and insulin resistance in the soleus muscle of diabetic rats with STZ and high-fat diet.
MethodsIn 40 male Wistar rats type 2 diabetes was induced by 6 weeks high-fat diet followed by streptozotocin injection. Then rats were randomly divided into five groups: Healthy control (HC), Diabetic control (DC). Diabetes+Aerobic training (DAT), Diabetes+Vitamin D3 (DVD) and Diabetes+Aerobic training+ Vitamin D3 (DVDAT). The rats underwent eight weeks of aerobic training and vitamin D3 supplementation. 24h after last session of training and, the rats were anesthetized and soleus muscle was isolated for measurement of Glut4 protein concentrations and serum levels of insulin, glucose, vitamin D3 index were measured.
ResultsOne-way ANOVA showed that GLUT4 protein levels in DC group was significantly lower than HC group (P<0.001), but in DVDAT group was significantly higher than DC group (P<0.04) and DVD group (P<0.005). Also in DAT group was significantly higher than DVD (P<0.018). The HOMA-IR index also in DVDAT, DAT and DVD groups was significantly lower than DC group (P<0.001).
ConclusionIt seems that Eight weeks of aerobic training with vitamin D3 supplementation improves glucose metabolism in diabetic rats via increasing Glut4 protein levels and improving insulin resistance index.
Keywords: Aerobic Training, Vitamin D3, Glut4 Protein, Insulin Resistance, Diabetic Rat -
International Journal of Reproductive BioMedicine، سال بیست و دوم شماره 7 (پیاپی 174، Jul 2024)، صص 593 -604مقدمه
سلول های کشنده طبیعی (NK) نقش مهمی در پاتوژنز اندومتریوز دارند. علاوه بر این، سطح طبیعی ویتامین D به طور قابل توجهی با یک پاسخ ایمنی مطلوب مرتبط است. بنابراین، ممکن است بین این عوامل و زنان اندومتریوز ارتباط احتمالی وجود داشته باشد.
هدفهدف از این مطالعه ارزیابی درصد سلول های NK و زیرمجموعه های آن ها و ارتباط آنها با سطح سرمی ویتامین D و IFN-γ در زنان مبتلا به اندومتریوز می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه مورد-شاهدی، 29 زن مبتلا به اندومتریوز مرحله III-IV و 30 فرد کنترل سالم شرکت کردند. این مطالعه در گروه ایمونولوژی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از آبان 1400 تا خرداد ماه 1401 انجام شد. درصد سلول های NK و زیر مجموعه های آن ها شامل CD56dim CD16+، CD56bright CD16- و CD56bright CD16bright در نمونه های خون محیطی با استفاده از فلوسیتومتری اندازه گیری شد. سطح سرمی ویتامین D و IFN-γ نیز با استفاده از روش الایزا اندازه گیری شد.
نتایجمیانگین درصد سلول های NK در زنان مبتلا به اندومتریوز نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت (03/0 = p). درصد CD56dim CD16+ (007/0 = p) و CD56bright CD16bright (043/0 = p) در زنان مبتلا به اندومتریوز در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت، اما درصد زیر مجموعه CD56bright CD16- معنی دار نبود. اگرچه سطح سرمی IFN-γ و ویتامین D در زنان مبتلا به اندومتریوز نسبت به گروه کنترل افزایش یافته بود، اما نتایج معنی دار نبود. ارتباطی بین سلول های NK و زیرمجموعه های آن ها با ویتامین D3 و IFN-γ در گروه مورد مطالعه وجود نداشت.
نتیجه گیریمطالعه زیرمجموعه های سلول های NK و عوامل مرتبط با آنها می تواند در ارزیابی و درمان زنان مبتلا به اندومتریوز مفید باشد. این حال، مطالعات جامع تری در آینده برای نتیجه گیری قطعی در مورد این مشاهدات مورد نیاز است.
کلید واژگان: اندومتریوز, سلول های NK, اینترفرون گاما, ویتامین DBackgroundNatural killer (NK) cells play a critical role in the pathogenesis of endometriosis. Moreover, a normal vitamin D level is remarkably associated with an optimal immune response. So, there may be a probable relationship between these factors and the endometriotic women.
ObjectiveThis study aimed to evaluate the percentage of NK cells and their subsets and their relationship with serum levels of vitamin D and interferon gamma (IFN-γ) in women with endometriosis.
Materials and MethodsIn this case-control study, 29 women with stage III-IV endometriosis and 30 healthy controls were enrolled. The study was conducted in the Immunology Department of Isfahan University of Medical Sciences, Isfahan, Iran between November 2021 and June 2022. The percentage of NK cells and their subsets, including CD56dim CD16+, CD56bright CD16- and CD56bright CD16bright were measured in the peripheral blood samples using flow cytometry. Serum levels of vitamin D and IFN-γ were also measured using the enzyme-linked immunosorbent assay.
ResultsThe mean percentage of NK cells in women with endometriosis increased significantly compared to the control group (p = 0.03). The percentage of CD56dim CD16+ (p = 0.007) and CD56bright CD16 bright (p = 0.043) increased significantly in women with endometriosis in comparison with the control group, but the percentage of CD56bright CD16- subset was not significantly different. No relationship was observed between NK cells and their subsets with vitamin D and IFN-γ in the studied groups.
ConclusionThe study of NK cell subsets and their related factors can be useful in assessing and treating women suffering from endometriosis. However, more comprehensive studies are required to draw definitive conclusions about these observations.
Keywords: Endometriosis, NK Cells, IFN-Gamma, Vitamin D -
مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، سال چهل و ششم شماره 3 (پیاپی 171، امرداد و شهریور 1403)، صص 256 -264زمینه
هایپوکلسمی گذرا از عوارض شایع تیروئیدکتومی کامل است. هیپوکلسمی پیامدهای بسیاری برای سلامتی بیماران داشته و بر کیفیت زندگی بیمار تاثیر منفی می گذارد. این مطالعه با هدف بررسی نقش پیش بینی کنندگی سطح سرمی ویتامین D قبل از جراحی تیروئیدکتومی کامل در بروز هایپوکلسمی انجام شد.
روش کارمطالعه مقطعی حاضر بر روی 82 بیمار کاندید جراحی تیروئیدکتومی کامل مراجعه کننده به بیمارستان 5 آذر گرگان در سال 1401 انجام شد. اطلاعات دموگرافیک، متغیرهای آزمایشگاهی و علائم بالینی هیپوکلسمی قبل از عمل، 24 ساعت و دو هفته پس از جراحی با چک لیست جمع آوری شدند. داده ها با نرم افزار SPSS ورژن 18 و با استفاده از آزمون های تی مستقل، یو من ویتنی، ویلکاکسون و تی زوجی و آزمون کای اسکور در سطح معنی داری 0/05 تحلیل شدند.
یافته هامیانگین سطح سرمی کلسیم 24 ساعت و دو هفته بعد از جراحی به طور معناداری کاهش یافته بود. میانگین سطح سرمی فسفر نیز 24 ساعت بعد از جراحی کاهش معناداری داشت. 32/9 درصد از بیماران 24 ساعت بعد از عمل جراحی، علایم هیپوکلسمی نشان دادند. همچنین، هایپوکلسمی با سطح سرمی ویتامین D ارتباط نداشت و میانگین سطح سرمی کلسیم در بیماران با علائم هیپوکلسمی به طور معناداری کمتر بود. میانگین هورمون پاراتیروئید یک روز بعد از جراحی در بیماران با سطح کلسیم نرمال به طور معناداری بیشتر بود.
نتیجه گیریسطح سرمی ویتامین D قبل از تیروئیدکتومی کامل ارتباطی با هیپوکلسمی بعد از تیروئیدکتومی کامل ندارد. سطح سرمی هورمون پاراتیروئید و فسفر با تغییرات سرمی کلسیم بعد از جراحی مرتبط است.
پیامدهای عملیسطح سرمی ویتامین D قبل از تیروئیدکتومی نمی تواند پیش بینی کننده هیپوکلسمی بعد از تیروئیدکتومی کامل باشد. سطح سرمی هورمون پاراتیروئید و فسفر با تغییرات سرمی کلسیم بعد از جراحی مرتبط است. لذا برای این بیماران پیگیری دقیق و طولانی مدت سطوح کلسیم، ویتامین D و هورمون پاراتیروئید و فسفر توصیه می شود.
کلید واژگان: ویتامین D, تیروئیدکتومیBackgroundHypocalcemia is a common complication of total thyroidectomy. It has many consequences for the health of patients and negatively affects the patient’s quality of life. The purpose of this study was to investigate the predictive role of vitamin D serum levels before total thyroidectomy in the occurrence of hypocalcemia.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 82 patients who were candidates for total thyroidectomy surgery and referred to 5 Azar Hospital in Gorgan in 2022. Demographic information, laboratory variables, and clinical symptoms of hypocalcemia before surgery, and 24 hours and two weeks after surgery were collected using a checklist. Data were analyzed with SPSS18 software, independent t-tests, U-Man-Whitney, Wilcoxon, paired t-tests, and a Chi-square test at a significance level of 0.05.
ResultsThe mean serum calcium level was significantly reduced 24 hours and two weeks after surgery. The average serum level of phosphorus also decreased significantly 24 hours after surgery. About 32.9% showed symptoms of hypocalcemia 24 hours after surgery. Hypocalcemia was not related to the serum vitamin D level. The mean serum calcium level was significantly lower in patients with hypocalcemic symptoms. The average parathyroid hormone one day after surgery was significantly higher in patients with normal calcium levels.
ConclusionVitamin D serum level before total thyroidectomy is not related to hypocalcemia after total thyroidectomy. Serum levels of parathyroid hormone and phosphorus are related to serum calcium changes after surgery.
Practical ImplicationsSerum vitamin D levels before thyroidectomy cannot predict hypocalcemia after total thyroidectomy. Serum levels of parathyroid hormone and phosphorus are related to serum calcium changes after surgery. Therefore, long-term follow-up of calcium, vitamin D, parathyroid hormone, and phosphorus levels is recommended for these patients.
Keywords: Vitamin D, Thyroidectomy, Hypocalcemia -
سابقه و هدف
با توجه به اینکه برخی از ریزمغذی ها مانند ویتامین ها به دلیل فعالیت ضدمیکروبی و تعدیل کنندگی سیستم ایمنی ممکن است در درمان یا پیشگیری از بیماری های عفونی مفید باشد، نقش بالقوه ی ویتامین ها در درمان یا پیشگیری از کووید19 باید در نظر گرفته شود. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط سطح فولات در بیماران بستری شده با بیماری کووید19 و شدت بیماری و اهمیت پیش آگهی مرتبط با سطوح مختلف آن است.
مواد و روش هادر این مطالعه ی مقطعی، سطوح اسیدفولیک 117 بیمار مبتلا به عفونت کووید19 که از دی ماه 1400 تا آبان ماه 1401 در بیمارستان سینا واقع در همدان بستری شده بودند، اندازه گیری شد. بیماران از نظر علائم بیماری به سه دسته ی گروه خفیف تا متوسط (moderate)، شدید (severe) و بحرانی (critical) تقسیم شدند. اطلاعات دموگرافیکی و بالینی لازم راجع به بیماران با استفاده از پرسش نامه ی محقق ساخته از پرونده ی بیماران استخراج شد. تفاوت های بین گروهی با استفاده از آزمون های آماری مناسب بررسی شد. برای پیش بینی مرگ بر اساس میزان فولات سرم نیز از تحلیل های رگرسیون لجستیک و راک (ROC) استفاده شد.
یافته هانتایج تفاوت آماری معناداری در سطح فولات در سه گروه بررسی شده نشان داد (0/001>P). کاهش سطح فولات سرم در بین بیماران مبتلا به کووید19 بستری شده در بیمارستان شایع است. علاوه بر این، تحلیل های رگرسیون لجستیک نشان داد که به ازای افزایش یک میکروگرم در میلی لیتر فولات، احتمال بروز علائم شدید بیماری کووید19 به مقدار 23 درصد کاهش می یابد. بزرگ بودن سطح زیر منحنی راک (0/864) هم نشان دهنده ی آن است که بر اساس مقدار فولات می توان مرگ بیماران مبتلا به کووید19 را به خوبی پیش بینی کرد.
نتیجه گیریکاهش سطح فولات سرم عامل پیش آگهی دهنده ی مرگ بیماران کوویدی شناخته می شود؛ بنابراین، پیگیری سطح فولات و استفاده از مکمل های آن در صورت لزوم باید در بیماران بستری شده ی مبتلا به کووید19 در بیمارستان مدنظر قرار گیرد.
کلید واژگان: اسیدفولیک, کروناویروس, ویتامین ب9, ویروس سارس-کووید2Background and ObjectiveExtensive research is underway to find effective treatments for clinical manifestations of COVID-19. Given the proven effectiveness of certain micronutrients, such as vitamins, in antimicrobial activity and immune system modulation for treating or preventing infectious diseases, the potential role of vitamins in the treatment or prevention of COVID-19 should be considered. The present study aimed to assess the correlation between serum folate levels in patients hospitalized with COVID-19 and the severity of the disease, emphasizing the importance of relevant awareness regarding different folate levels.
Materials and MethodsIn this cross-sectional study, folate levels were measured in 117 COVID-19-infected patients hospitalized from January 2020 to November 2020 at Sina Hospital, Hamadan. Patients were categorized based on disease severity into three groups: mild to moderate, severe, and critical. Group differences were statistically analyzed using appropriate tests.
ResultsOur study revealed a statistically significant difference in folate levels among the three examined groups. Logistic regression analyses demonstrated that for every one microgram per milliliter increase in folate, the probability of severe COVID-19 symptoms decreased by 23%. The large area under the ROC curve (0.864) indicates that mortality in COVID-19 patients can be well predicted based on folate levels.
ConclusionAs evidenced by the obtained results, it can be stated that a reduction in serum folate levels among hospitalized patients with COVID-19 is common and is recognized as a predictive factor for COVID-19-related mortality. Consequently, monitoring folate levels and considering supplementation, if necessary, should be considered for hospitalized COVID-19 patients.
Keywords: COVID-19, Folic Acid, SARS-Cov-2, Vitamin B9 -
زمینه و هدف
بنزوپیرن یک ماده سرطان زای محیطی شناخته شده است که باعث القای استرس اکسیداتیو، التهاب و سایر عوارض متابولیک می شود. در مطالعه حاضر، اثرات محافظتی دانه چیا در برابر آسیب اکسیداتیو ناشی از بنزوپیرن در موش بررسی گردید.
روش هادر این مطالعه تجربی، 55 موش سوری نر به 11 گروه 5 تایی تقسیم شدند. گروه اول تا سوم به عنوان کنترل منفی (غذای عادی)، روغن زیتون (حلال بنزوپیرن) و کنترل مثبت (بنزوپیرن) استفاده شد. بنزوپیرن (75 میلی گرم بر کیلوگرم) از طریق گاواژ با روغن زیتون خورانده شد. گروه چهارم، مربوط به مصرف ویتامین E (250 میلی گرم بر کیلوگرم از طریق گاواژ) به تنهایی و گروه پنجم مربوط به مصرف ویتامین E همراه با بنزوپیرن بود. سه گروه دیگر به ترتیب روزانه دانه چیا در دوزهای 10، 20 و 30 درصد وزنی/وزنی به صورت خوراکی دریافت کردند. به سه گروه مداخله، دانه چیا در دوزهای بالا به همراه بنزوپیرن داده شد. همه تیمارها 4 هفته انجام شد. بعد از 1 ماه، خونگیری از قلب انجام و پارامترهای استرس اکسیداتیو شامل TAC، SOD، GPx و MDA در سرم به روش کالریمتری سنجش گردید.
یافته هاتجویز بنزوپیرن در موشها باعث القای سمیت اکسیداتیو و کاهش معنی دار TAC، SOD و GPx و افزایش معنی دار MDA (ناشی از پراکسیداسیون لیپیدی) گردید (05/0<p). این تغییرات به طور معنی داری در گروه های تحت درمان با دوزهای بالای دانه چیا بهبود یافت (05/0<p). درحالی که تیمار با ویتامین E قادر به اصلاح استرس اکسیداتیو ناشی از بنزوپیرن نبود.
نتیجه گیریطبق یافته های مطالعه حاضر، دانه چیا با افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی، نقش حفاظتی مهمی در برابر سمیت اکسیداتیو ناشی از بنزوپیرن دارد که در مسمومیت با بنزوپیرن می تواند بهتر از ویتامین E عمل کند.
کلید واژگان: دانه چیا, آنتی اکسیدان, استرس اکسیداتیو, بنزوپیرن, ویتامین EFeyz, Volume:28 Issue: 3, 2024, PP 226 -233Background and AimBenzopyrene is a well-known environmental carcinogen that induces oxidative stress, inflammation, and other metabolic complications. This study aimed to investigate the protective effects of chia seeds against oxidative damage caused by benzopyrene in mice.
MethodsIn this experimental study, 55 male mice were divided into 11 groups of 5 each. The first three groups served as negative control (normal food), olive oil (benzopyrene solvent), and positive control (benzopyrene), respectively. Benzopyrene (75 mg/kg) was administered by gavage with olive oil. The fourth group received vitamin E (250 mg/kg via gavage) alone, while the fifth group received vitamin E along with benzopyrene. The remaining three groups were given chia seeds orally at doses of 10%, 20%, and 30% w/w, respectively. The three intervention groups received high doses of chia seeds along with benzopyrene. All treatments were carried out for 4 weeks. After 1 month, blood was collected from the heart, and oxidative stress parameters, including TAC (total antioxidant capacity), SOD (superoxide dismutase), GPx (glutathione peroxidase), and MDA (malondialdehyde), were measured in serum using a colorimetric method.
ResultsAdministration of benzopyrene in rats induced oxidative toxicity and significantly decreased TAC, SOD, and GPx while significantly increasing MDA (caused by lipid peroxidation) (P < 0.05). These changes were significantly improved in groups treated with high doses of chia seeds (P<0.05). However, treatment with vitamin E was unable to correct the oxidative stress caused by benzopyrene.
ConclusionThe present findings suggest that chia seeds play a significant protective role against oxidative toxicity caused by benzopyrene by increasing antioxidant capacity, which can be more effective than vitamin E in benzopyrene poisoning.
Keywords: Chia Seed, Antioxidant, Oxidative Stress, Benzopyrene, Vitamin E -
مقدمه
سطح سرمی ویتامین D بر ایجاد زایمان پره ترم در تعدادی از مطالعات بررسی شده و لی این ارتباط همچنان قابل بحث است. مطالعه ی حاضر با هدف مرور سیستماتیک بر مطالعات انجام شده در زمینه ی ارتباط سطح سرمی ویتامین D مادران با زایمان زودرس انجام شد.
روش هادر این مطالعه ی مرور سیستماتیک، جهت دستیابی به مطالعات مرتبط، پایگاه های اطلاعاتی انگلیسی PubMed،Google Scholar ، Web of Science، SID، Magiran که از سال 2015 تا 2023 منتشر شده بودند بررسی گردید، جهت ارزیابی کیفیت مقالات از چک لیست نیوکاسل اوتاوا استفاده شده است.
یافته هاارزیابی کیفی از مجموع 55 مقاله باقی مانده پس از بررسی عنوان، چکیده و متن انجام شد و 9 مقاله وارد مرور سیستماتیک گردید. طبق نتایج مطالعات انجام شده، ارتباط بین سطح سرمی ویتامین D با زایمان زودرس وجود دارد.
نتیجه گیریسطوح سرمی پایین ویتامین D به طور معنی داری با افزایش خطر زایمان زودرس همراه است.
کلید واژگان: پره ترم, ویتامین D, مرور سیستماتیکBackgroundThe serum level of vitamin D on preterm delivery has been investigated in a number of studies, and this relationship is still debatable. The present study was conducted to systematically review the studies conducted in the region of the relationship between serum levels of vitamin D in mothers and preterm delivery.
MethodsIn this systematic review to find related studies, the English databases PubMed, Google Scholar, Web of Science, SID, and Magiran, which were published from 2015 to 2023. The quality of the articles was assessed using the Newcastle-Ottawa checklist.
FindingsA qualitative evaluation of the remaining 55 articles was performed after reviewing the title, abstract, and text. Finally, 9 articles were included in the systematic review. According to the results of the studies, there is a relationship between the serum level of vitamin D and premature birth.
ConclusionLow serum levels of vitamin D are significantly associated with an increased risk of preterm delivery.
Keywords: Premature Birth, Vitamin D, Systematic Review -
هدف از بررسی: تاندونوپاتی که به آن تاندونیت نیز می گویند، یک مشکل رایج اسکلتی عضلانی است. ترمیم تاندون به دلیل سرعت متابولیسم پایین و عروق ضعیف پایین تر از حد طبیعی است. گل سرخ دارای اثرات ضدالتهابی، آنتی اکسیدانی و شفابخش است. این مطالعه باهدف بررسی اثرات گل سرخ بر آسیب تاندون آشیل با استفاده از ارزیابی هیستوپاتولوژی و بیوشیمیایی انجام شد.
روش کارعصاره هیدروالکی گل سرخ (با دوز های 250، 500، 1000 میلی گرم بر کیلوگرم) به صورت داخل صفاقی تجویز شد. در گروه های مرجع از دگزامتازون و ویتامین E استفاده شد. تاندون آشیل آسیب دید و عصاره به مدت 20 روز تجویز شد. ارزیابی هیستوپاتولوژیک و فعالیت آنتی اکسیدانی با سطح سرمی مالون دی آلدئید و سنجش قدرت آنتی اکسیدانی کاهش دهنده آهن در روزهای 10 و 20 تعیین شد.
نتیجهدوزهای مختلف عصاره هیدروالکی گل سرخ، به ویژه 1000 میلی گرم، باعث بهبود شدت التهاب، رگ زایی، فیبروپلازی و بازسازی کامل تاندون در روزهای 10 و 20 پس از آسیب شد و همچنین باعث کاهش پراکسیداسیون اسیدهای چرب غیراشباع و افزایش ظرفیت کل سرم بر روی آنتی اکسیدان روز بیستم شد.
نتیجه گیریپس از بررسی کامل، می توان نتیجه گرفت که عصاره هیدروالکی گل سرخ یک عامل ضدالتهابی و مسکن موثر برای پیشگیری و درمان تاندونیت است. علاوه بر این، آن را بی خطر و قابل تحمل می دانند، و آن را به گزینه ای امیدوارکننده برای کسانی که به دنبال رهایی از علائم تاندونیت هستند تبدیل می کند.
کلید واژگان: آسیب تاندون, ترمیم, دگزامتازون, گل سرخ, ویتامین EPurpose of Review:
Tendinopathy, also called tendinitis, is a common issue in musculoskeletal consultations. Tendon healing is inferior to normal due to low metabolic rate and poor vascularity. R. damascena has anti-inflammatory, antioxidant, and healing effects. This study aims to investigate R. damascene's effects on Achilles tendon injury using histopathology and biomechanical evaluations.
Materials/ MethodsWistar rats were divided into seven groups, including a control group and three groups with tendinitis, that were given different doses of Hydroalcoholic Extract of R. damascene (HERD) (250, 500, 1000 mg/kg) intraperitoneally. Dexamethasone and Vitamin E were used in the reference groups. The Achilles tendon was injured, and the extract was administered for 20 days. Histopathological assessment and antioxidant activity were determined by serum malondialdehyde levels and ferric-reducing antioxidant power assays on days 10 and 20.
ResultsDifferent dosages of HERD, particularly 1000 mg, improved inflammatory intensity, angiogenesis, fibroplasia, and complete tendon regeneration on the 10th and 20th days after the injury, while also reducing unsaturated fatty acid peroxidation and increasing the whole serum's antioxidant capacity on the 20th day.
ConclusionsAfter a thorough review, it can be concluded that HERD is an effective anti-inflammatory agent and analgesic for preventing and treating tendinitis. Furthermore, it has been deemed safe and well-tolerated, making it a promising option for those seeking relief from the symptoms of tendinitis.
Keywords: Tendon Injuries, Repair, Rosa Damascene, Dexamethasone, Vitamin E -
مجله دیابت و متابولیسم ایران، سال بیست و چهارم شماره 3 (پیاپی 118، امرداد و شهریور 1403)، صص 142 -153مقدمه
هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر بازتوانی همراه با مصرف ویتامین D بر خستگی، کیفیت خواب و میزان افسردگی افراد مبتلا به سرطان استئوسارکوم پس از پیوند سلول های بنیادی مغز استخوان بود.
روش هادر این مطالعه، 27 زن مبتلا به سرطان استئوسارکوم با نمایه توده بدنی بالای 30کیلوگرم برمترمربع، سن 03/4±90/24 سال، قد 62/3±85/163 سانتی متر و وزن 5/4±17/82 کیلوگرم به طور تصادفی به چهار گروه (بیمار-تمرین)، (بیمار-تمرین-ویتامین D)، (بیمار- تمرین-دارونما) و (کنترل) تقسیم شدند. پروتکل تمرینی شامل ده هفته فعالیت ورزشی پیلاتس است. گروه مکمل هفته ای سه روز IU 500 ویتامین D را، به مدت 10 هفته مصرف می کردند. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل واریانس یک راهه تجزیه وتحلیل شد.
یافته هانتایج حاصل از تحلیل کوواریانس پژوهش سه گروه تمرینی نشان داد پس از ده هفته بازتوانی ورزشی همراه مصرف ویتامین D، شاخص های خستگی و میزان افسردگی کاهش معنادار یافته است (05/0 ≤p). و همچنین نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس سه گروه تمرینی نشان داد کیفیت خواب کلی افراد مبتلا به سرطان استئوسارکوم افزایش معنادار یافته است (05/0 ≤p).
نتیجه گیریبراساس نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود مصرف ویتامین D به همراه بازتوانی ورزشی می تواند شیوه درمانی موثری برای بر خستگی، کیفیت خواب و میزان افسردگی افراد مبتلا به سرطان استئوسارکوم باشد.
کلید واژگان: ویتامین D, بازتوانی, استئوسارکوم, افسردگی, سلول های بنیادیBackgroundThe purpose of this study was to investigate the effect of sports rehabilitation exercises with vitamin D consumption on fatigue, sleep quality and depression level of people with osteosarcoma cancer after bone marrow stem cell transplantation.
MethodsIn this study, 27 women with osteosarcoma cancer with body mass index above 30 kg/m2, age 24.90±4.03 years, height 163.85±3.62 cm and weight 82.17±4.5 kg were randomly divided into four groups. (patient-exercise), (patient-exercise-vitamin D), (patient-exercise-placebo) and (control) were divided. The training protocol includes ten weeks of Pilates exercise. The supplement group took 500 IU of vitamin D three days a week for 10 weeks. Data were analyzed using dependent t-test and one-way analysis of variance.
ResultsThe results of the covariance analysis of the research of three exercise groups showed that after ten weeks of sports rehabilitation with vitamin D consumption, the indicators of fatigue and the level of depression decreased significantly (P≤ 0.05). Also, the results of covariance analysis of the three training groups showed that the overall sleep quality of people with osteosarcoma cancer increased significantly (P≤ 0.05).
ConclusionBased on the obtained results, it is suggested that the consumption of vitamin D along with exercise rehabilitation can be an effective treatment method for fatigue, sleep quality and depression in people with osteosarcoma cancer.
Keywords: Vitamin D, Rehabilitation, Osteosarcoma, Depression, Stem Cells -
زمینه
بیماری خشکی چشم یک بیماری شایع مرتبط با افزایش سن در جهان است. ویتامین B12 یک عامل ضروری در حفظ سلامت چشم است و دارای خواص آنتی اکسیدانی است که از سطح چشم در برابر آسیب های ناشی از عوامل مضر مانند گونه های فعال اکسیژن محافظت می کند. پلیمر هیالورونیک اسید نیز با زیست سازگاری و خواص فیزیکی اش، شباهت زیادی به اشک چشم طبیعی دارد و این پلیمر یکی از اجزای مهم ماتریکس خارج سلولی است.
هدفبا توجه به عدم وجود فرمولاسیون حاوی ترکیب ویتامین B12 و اسید هیالورونیک در کشور و اثرات مناسب این دو ترکیب برای خشکی چشم، بر آن شدیم تا فرمولاسیون قطره چشم را بر اساس اسید هیالورونیک و ویتامین B12 فرموله و آنالیز کنیم.
روش هاابتدا فرمولاسیون محلول هیالورونیک اسید و ویتامین B12 با بافر بورات تهیه شد و پایداری ویتامین B12 در فرمولاسیون مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، خواص فیزیکوشیمیایی فرمولاسیون های تهیه شده مورد ارزیابی قرار گرفت و محلول چشمی استریل از فرمول های انتخابی در شرایط آسپتیک تهیه شد. در نهایت با انتخاب فرمول نهایی، پایداری تسریع شده انجام شد.
یافته هامطالعات پایداری تسریع شده پس از 6 ماه نشان داد میزان ویتامین B12 و جذب اشعه ماورای بنفش کاهش نیافته و خواص فیزیکوشیمیایی مانند pH محلول، رنگ و ویسکوزیته تغییر نکرده است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این فرمولاسیون می تواند گزینه مناسبی برای تولید صنعتی باشد و مطالعات پایداری بلندمدت توصیه می شود.
کلید واژگان: ویتامین B12, هیالورونیک اسید, خشکی چشم, فرمولاسیون, قطره چشمیBackgroundDry eye disease is a common age-related disease in the world. Vitamin B12 is an essential factor in maintaining eye health and has antioxidant properties that protect the surface of the eye from damage caused by harmful factors, such as reactive oxygen species. Hyaluronic acid polymer is also similar to natural eye tears with its biocompatibility and physical properties. This polymer is one of the important components of the extracellular matrix.
ObjectiveDue to the lack of formulations containing the combination of vitamin B12 and hyaluronic acid in the country and the appropriate effects of these two compounds for dry eyes, this study formulates and analyzes the stability of eye drop formulation based on hyaluronic acid and vitamin B12.
MethodsFirst, the formulation of hyaluronic acid and vitamin B12 solution with borate buffer was prepared and the stability of vitamin B12 was evaluated. Next, the physicochemical properties of the prepared formulations were evaluated and a sterile ophthalmic solution was prepared from the selected formulations under aseptic conditions. Finally, by choosing the final formulation, accelerated stability was achieved.
ResultsAccelerated studies after six months showed that the amount of vitamin B12 and its ultraviolet absorption did not decrease, and the physicochemical properties, such as solution pH, color, and viscosity did not change.
ConclusionThis formulation could be a good candidate for industrial production and long-term stability studies are recommended.
Keywords: Vitamin B12, Hyaluronic Acid, Dry Eye Disease, Formulation, Eye Drop -
مقدمه
ناباروری در واقع عدم باروری در زوجینی است که با وجود یک سال یا بیشتر تلاش برای تولید مثل، هیچ گونه لقاحی در آن ها رخ نداده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر 8 هفته تمرین شنا، سلول درمانی و مصرف ویتامین E بر تستوسترون و ژن های Lc31 و P62 بافت بیضه موش های مدل آزواسپرمی انجام شد.
روش کاردر این مطالعه تجربی، 40 سر رت 6 تا 8 هفته ای به صورت تصادفی انتخاب، و سپس مدل آزواسپرمی با داروی بوسولفان با دوز 40 میلی گرم القاء شد. پس از گذشت یک ماه موش ها در 8 گروه: 1) کنترل، 2) بیمار، 3) شم، 4) بیمار + تمرین، 5) بیمار + مکمل، 6) بیمار + سلول، 7) بیمار + مکمل + تمرین و 8) بیمار + سلول + تمرین، تقسیم شدند. سلول های بنیادی در ناحیه مجران دفران به میزان یک میلیون سلول برای هر موش پیوند زده شد، محلول خوراکی ویتامین E به میزان 100 میلی گرم بر کیلوگرم را به صورت گاواژ دریافت کردند و هم چنین گروه های تمرینی به مدت 8 هفته، 30 دقیقه در روز، 5 روز در هفته تمرین شنا را به صورت تداومی و با شدت ثابت 60 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. سطوح تستوسترون به روش الایزا و بررسی بیان ژن های P62 و LC31 بافت بیضه با تکنیک PCR Real Time انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 26) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هاالقای آزواسپرمی باعث کاهش معنی دار سطوح تستوسترون و بیان ژن های Lc31 و P62 بافت بیضه نسبت به گروه کنترل شد (05/0≥p)، اما در گروه های مکمل، سلول، تمرین، تمرین+ مکمل و تمرین+ سلول نسبت به گروه های بیمار و شم افزایش معنی دار را نشان دادند (05/0≥p).
نتیجه گیریدر مطالعه حاضر هم افزایی تمرین شنا با ویتامین E و سلول بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان در بهبود شار اتوفاژی در رت های مدل تجربی آزواسپرمی مشاهده شد که ممکن است از این طریق در افزایش تستوسترون و یا حتی باروری موثر باشد.
کلید واژگان: آزواسپرمی, اتوفازی, تمرین شنا, سلول بنیادی مزانشیمی, ویتامین EIntroductionInfertility is actually a lack of fertility in couples that has not conceived despite a year or more of trying to reproduce. The present study was performed with aim to investigate the effect of 8 weeks of swimming training, cell therapy and vitamin E consumption on testosterone and Lc31 and P62 genes in the testicular tissue of azoospermia model rats.
MethodsIn this experimental study, forty 6- to 8-week-old rats were randomly selected, and then the azoospermia model was induced with the busulfan at a dose of 40 mg. After one month, the rats were divided into 8 groups: 1) control, 2) patient, 3) sham, 4) patient + exercise, 5) patient + supplement, 6) patient + cell, 7) patient + supplement + exercise, and 8) patient + cell + exercise. Stem cells were transplanted in the vas deferens at the rate of one million cells for each mouse, they received an oral solution of vitamin E at the rate of 100 mg/kg by gavage, also the training groups performed swimming training continuously with a constant intensity of 60% of the maximum heart rate for 8 weeks, 30 minutes a day, 5 day of the week. Testosterone levels were measured by ELISA and the expression of P62 and LC31 genes in testicular tissue was measured by Real Time PCR technique. Data were analyzed using SPSS statistical software (version 26). P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsInduction of azoospermia significantly decreased testosterone levels and the expression of Lc31 and P62 genes in testicular tissue compared to the control group (P≤0.05), but showed a significant increase in the supplement, cell, exercise, exercise+supplement and exercise+cell groups compared to the patient and sham groups (P≤0.05).
ConclusionIn the present study, the synergism of swimming exercise with vitamin E and mesenchymal stem cells derived from bone marrow in improving the autophagy flux in experimental rats with azoospermia was observed, which may be effective in increasing testosterone or even fertility.
Keywords: Azoospermia, Autophagy, Mesenchymal Stem Cell, Swimming Exercise, Vitamin E -
مقدمه
بیماری التهابی پریودنتال یکی از شایع ترین بیماری های التهابی مزمن است که می تواند هر فردی را در هر سنی مبتلا کند. نتایج برخی مطالعات نشان داده است که هر دو تیپ دیابت 1 (T1DM) و 2 می توانند با ریسک بیماری التهاب لثه مرتبط باشد. وضعیت التهابی و کمبود ویتامین D یک محیط مناسب را برای پیشرفت بیماری های مزمن مثل دیابت و پریودنتیت در اطفال به وجود می آورند. مطالعه ی حاضر باهدف بررسی ارتباط بین سطح ویتامین D با التهاب لثه در کودکان مبتلا به T1DM انجام شد.
روش هااین پژوهش یک مطالعه مورد شاهدی به منظور بررسی ارتباط سطح 25 هیدروکسی ویتامین D (25 (OH) D) و التهاب لثه بروی 148 کودک مبتلا به T1DM بود در شهر ایلام انجام گرفت. برای این منظور افراد به دو گروه سالم و T1DM ازنظر داشتن التهاب لثه تقسیم بندی شدند. در این مطالعه قند خون ناشتا، کلسیم و سطح 25 (OH) D سرم ارزیابی شد.
یافته هانتایج مطالعه نشان داد که 25 (OH) D، در گروه دارای التهاب لثه (20/72±12/77) به طور معناداری کمتر از گروه فاقد التهاب لثه بود29/57±10/72) (p<0.05). بعلاوه، سطح 25 (OH) D برحسب جنسیت بین گروه دارای التهاب لثه و گروه فاقد التهاب لثه تفاوت آماری معناداری وجود نداشت (p=0.673 و p=0.350). همچنین، نتایج آزمون کای اسکوئر نشان داد که دو گروه دارای التهاب لثه و فاقد التهاب لثه ازنظر توزیع جنس و سن اختلاف معنی داری وجود نداشت. (p>0.05)
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد کمبود ویتامین D یک عامل موثر در بالا بودن التهاب لثه در کودکان مبتلا به T1DM می باشد. پایش بموقع سطح این ویتامین در مراجعه کنندکان التهاب لثه، امری ضروری است.
کلید واژگان: دیابت, التهاب لثه, ویتامین D, اطفالIntroductionPeriodontal inflammatory disease is one of the most common chronic inflammatory diseases that can affect individuals of any age. The results of some studies have shown that both type 1 (T1DM) and type 2 diabetes may be associated with an increased risk of periodontal inflammation. Inflammatory status and vitamin D deficiency create a suitable environment for the progression of chronic diseases such as diabetes and periodontitis in children. This study aimed to investigate the association between vitamin D levels and gingivitis in children with T1DM.
MethodsThis case-control study was conducted in the city of Ilam to examine the association between 25-hydroxyvitamin D (25(OH)D) levels and gingivitis in 148 children with T1DM. The case-control group was randomly selected from all children aged 6 - 12 years. Participants were classified into two groups, healthy and T1DM, based on the presence of gingivitis. Fasting blood sugar, calcium, and serum 25(OH)D levels were assessed in this study.
ResultsThe results of the Mann–Whitney showed that 25(OH)D levels were significantly lower in the group with gingivitis (20/72±12/77) compared to the group without gingivitis (29/57±10/72) (p<0.05). In addition, there was no statistically significant difference in the level of 25(OH)D according to gender between the group with gingivitis and the group without gingivitis (p=0.673 and p=0.350). Also, the results of the chi-square test showed that there was no significant difference between the two groups with gingivitis and those without gingivitis in terms of gender and age distribution. (p>0.05)
ConclusionThe results of this study show that vitamin D deficiency is an effective factor in high gingivitis in children with T1DM. Timely monitoring of the level of this vitamin in patients with gingivitis is essential.
Keywords: Diabetes, Gingivitis, Vitamin D, Children -
زمینه و هدف
پسوریازیس یک بیماری پوستی شایع است که با پاپول ها و پلاک های پوسته پوسته ظاهر می شود و می تواند عواقب روانی و جسمی داشته باشد. با توجه به نقش ضدالتهابی ویتامین D، مطالعاتی در مورد ارتباط سطح سرمی این ویتامین با پسوریازیس انجام شده است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین سطوح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D و پسوریازیس انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه مورد شاهدی بر روی بیماران پسوریازیس از کلینیک پوست بیمارستان واسعی و افراد سالم از مرکز انتقال خون سبزوار در ایران انجام شد. بیماران مبتلا به پسوریازیس مزمن (بیش از 6 ماه) در سنین 18 تا 65 سال بدون توجه به نوع پسوریازیس وارد مطالعه شدند. حجم نمونه این پژوهش 177 نفر (88 مورد و 89 گروه شاهد) بود. روش جمع آوری داده ها پرسش نامه و نمونه خون بود. در هر دو گروه، میزان 25 هیدروکسی ویتامین D به روش الایزا اندازه گیری شد.
یافته ها177 نفر شامل 78 نفر (44/10 درصد) مرد و 99 نفر (55/90درصد) زن وارد این مطالعه شدند. میانگین سنی در گروه مورد 13/30±36/95 و در گروه شاهد 12/60±21/34سال بود. میانگین سطوح ویتامین D بین گروه مورد (13/60±19/68) و گروه شاهد (12/60±21/34) تفاوت معنی داری نداشت (0/05>P).
نتیجه گیرییافته های این مطالعه نشان داد که تفاوت معنی داری در سطوح ویتامین D بین گروه مورد و گروه کنترل وجود ندارد که این فرضیه که کمبود ویتامین D با پسوریازیس مرتبط است را تایید نمی کند
کلید واژگان: پسوریازیس, ویتامین دی, پوست, 25-هیدروکسی ویتامین D, التهابIntroductionPsoriasis is a common skin disease that presents with papulosquamous lesions (scaly papules and plaques) and can have psychological and physical consequences. Due to the anti-inflammatory role of vitamin D, studies have been conducted on the relationship between serum levels of this vitamin and psoriasis. In recent years, conflicting results have been obtained, all of which emphasize the importance of investigating this issue. This study aimed to investigate the relationship between serum 25-hydroxy-vitamin D levels and psoriasis.
Materials and MethodsWe conducted a case-control study with psoriasis patients from Vasei Hospital's dermatology clinic and healthy people from Sabzevar Blood Transfusion Center in Iran. Patients with chronic psoriasis (more than 6 months) aged 18 to 65 years were included in the study regardless of the type of psoriasis. This study had a sample size of 177 people (88 cases, and 89 controls). The data collection methods were a questionnaire and blood samples. In both groups, the amount of 25-hydroxy-vitamin D was measured by ELISA method.
ResultsThis study recruited 177 individuals: 78 (44.10%) males and 99 (55.90%) females. The mean age in the case group was 36.95±13.30 and in the control group, it was 21.34±12.60 years. The mean vitamin D levels had no significant difference between the case (19.68±13.60) and the control groups (21.34±12.60) (P>0.05).
ConclusionThe findings of this study showed that there was no significant difference in vitamin D levels between the case group and the control group, which did not support the hypothesis that vitamin D deficiency is associated with psoriasis.
Keywords: Psoriasis, Vitamin D, Dermatology, 25-Hydroxy Vitamin D, Inflammation -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و هفتم شماره 1 (پیاپی 193، فروردین و اردیبهشت 1403)، صص 288 -297مقدمه
بیماری پارکینسون (PD) با اختلال در نروتروفین ها همراه است. مطالعات قبل تاثیر مطلوب تمرین و برخی آنتی اکسیدان ها را گزارش نموده اند. اما اثر همزمان آنها هنوز به خوبی شناخته نشده است. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی همراه با مکمل ویتامین E بر برخی نروتروفین ها در بافت هیپوکامپ موش های صحرایی مبتلا به پارکینسون بود.
روش کاردر این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگو-داولی (سن 14-16 ماه و وزن 250 تا 270 گرم) پارکینسونی شده mg/kg 2 رزرپین (Rse) به گروه های (1) pd، (2) AT، (3) VE و (4) AT+VE تقسیم شدند. جهت بررسی اثرات Res بر متغیر ها تعداد 8 سر موش صحرایی در گروه کنترل سالم (HC) قرار گرفتند. تمرین هوازی به مدت هشت هفته، پنج جلسه در هفته و هر جلسه مدت 15-48 دقیقه با سرعت 10-24 متر بر دقیقه انجام شد. VE نیز روزانه mg/kg 30 به صورت خوراکی مصرف شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد (05/0≥P).
نتایجمقادیر بیان ژنی BDNF و NGF در گروه های VE، AT و VE+AT به طور معنی داری بیشتر از گروه PD بود (001/0=P). همچنین افزایش این دو نورتروفین در گروه AT+VE به طور معنی داری بیشتر از گروه های VE و AT بود (001/0=P).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد اگرچه تمرین هوازی و ویتامین E هر کدام به تنهایی موجب بهبود بیان نروتروفین ها می گردد. با این حال این دو مداخله می توانند از مسیر های مشترک اثر یکدیگر را در بیان نروتروفین ها در شرایط مدل سازی بیماری پارکینسون تقویت کنند.
کلید واژگان: تمرین, ویتامین E, نروتروفین ها, هیپوکامپ, بیماری پارکینسونIntroductionParkinson's disease (PD) is associated with disruption of neurotrophins. Previous studies have reported the favorable effect of exercise and some antioxidants. But their simultaneous effect is still not well known. Therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of eight weeks of aerobic exercise with vitamin E supplementation on some neurotrophins in the hippocampal tissue of rats with Parkinson's disease.
MethodsIn this experimental study, 40 Sprague-Dawley male rats (age 14-16 months and weight 250-270 grams) were given parkinsonism with 2 mg/kg reserpine (Rse) into groups (1) pd, ( 2) AT, (3) VE and (4) AT+VE were divided. In order to investigate the effects of Res on the variables, 8 rats were included in the healthy control group (HC). Aerobic training was done for eight weeks, five sessions a week and each session lasted 15-48 minutes at a speed of 10-24 meters per minute. VE was also taken orally at 30 mg/kg daily. To analyze the data, one-way analysis of variance and Tukey's post hoc test were used (P≥0.05).
FindingsBDNF and NGF gene expression values in VE, AT and VE+AT groups were significantly higher than PD group (P=0.001). Also, the increase of these two nortrophins in the AT+VE group was significantly higher than the VE and AT groups (P=0.001).
ConclusionAccording to the results of this study, it seems that although aerobic exercise and vitamin E alone improve the expression of neurotrophins. However, these two interventions can strengthen each other's effects in the expression of neurotrophins in the conditions of Parkinson's disease modeling.
Keywords: Exercise, Vitamin E, Neurotrophins, Hippocampus, Parkinson's Disease -
مقدمه و هدف
شاخص توده بدنی بالا و نقص ویتامین D از عوامل اصلی اختلال در عملکرد تیروئید و بافت چربی محسوب می شوند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر یک دوره دویدن شدید تناوبی همراه با مصرف ویتامین D بر سطوح TSH و MCP-1 در زنان اضافه وزن دارای نقص ویتامین D بود.
روش کاراین مطالعه نیمه تجربی بر روی 26 زن جوان دارای اضافه وزن دارای نقص ویتامینD ، شهر بابل در سال 1400 انجام شد. آزمودنی ها پس از انتخاب به صورت دسترس و هدفمند، به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. تمرین اصلی شامل 8 هفته دویدن شدید تناوبی با شدت 80-90% ضربان قلب حداکثر و یک دقیقه استراحت فعال با شدت 50% ضربان قلب حداکثر طی 8 هفته بود و ویتامین D در دوز 50000 واحد هفتگی مصرف می شد. سطوح سرمی TSH و MCP-1 قبل و پس از 8 هفته تعیین شد. از آزمون های t مستقل و t زوجی برای آنالیز داده ها در سطح معناداری 0/05>p استفاده شد.
یافته هاتجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که سطوح سرمی TSH و MCP-1 پس از 8 هفته در گروه مداخله کاهش معناداری داشت. همچنین اختلاف معناداری بین میانگین های TSH و MCP-1 دو گروه مداخله و کنترل مشاهده شد (0/001>p).
نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش، هم زمانی انجام دویدن تناوبی شدید همراه و مصرف ویتامین D می تواند به افزایش سلامتی افراد دارای اضافه وزنی با نقص ویتامین D، به واسطه بهبود عملکرد تیروئیدی و کاهش شاخص التهابی MCP-1 کمک نماید.
کلید واژگان: پروتئین جاذب شیمیایی مونوسیت-1, اضافه وزن, دویدن شدید, عملکرد تیروئید, ویتامین DIntroductionHigh body mass index and vitamin deficiency are considered to be the main factors of thyroid and fat tissue dysfunction. The aim of the present study was to investigate the effect of a period of high intensity running training with vitamin D consumption on TSH and MCP-1 levels in overweight women with vitamin D deficiency.
Materials and MethodsThis semi-experimental study was conducted on 26 overweight young women with vitamin D deficiency in Babol city, in 1400. After the accessible and purposeful selection, the subjects were randomly divided into two intervention and control groups. The main training consisted of 8 weeks of high intensity running with an intensity of 80-90% of the maximum heart rate and one minute of active rest with an intensity of 50% of the maximum heart rate during 8 weeks, and vitamin D was taken at a dose of 50,000 units weekly. Serum levels of TSH and MCP-1 were determined before and after 8 weeks. Independent t and paired t tests were used to analyze the data at a significance level of P≤0.05.
ResultsData analysis showed that the serum levels of TSH and MCP-1 decreased significantly in the intervention group after 8 weeks. In addition, a significant difference in the mean of TSH and MCP-1 between the intervention and control groups was observed (p<0.001).
ConclusionBased on the results, the simultaneity of intense intermittent running and vitamin D intake can help increase the health of overweight people with vitamin D intake, by improving thyroid function and reducing the inflammatory index of MCP-1.
Keywords: Monocyte Chemoattractant Protein-1, Overweight, Running Training, Thyroid Function, Vitamin D -
مقدمه
افسردگی، پیش بینی کننده ی نقص شناختی در افراد سالمند می باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی و مقایسه ی اثربخشی ویتامین D، توانمندسازی شناختی (Cognitive rehabilitation therapy) CRT، تحریک فراجمجمه ای مغز (transcranial alternating current stimulation) tACS و ترکیب دو درمان (CRT+tACS) بر کاهش افسردگی سالمندان مبتلا به نقص شناختی خفیف بود.
روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه ی کارآزمایی بالینی نیمه تجربی است که 32 فرد دارای نقص شناختی خفیف بعد از تکمیل تست افسردگی Beck (Beck Depression Inventory) BDI و (Montreal Cognitive Assessment) MoCA در چهار گروه درمانی بصورت تصادفی اختصاص داده شدند. مداخله ی CRT، tACS و CRT+tACS هر کدام 12 جلسه و هفته ای دوبار برگزار گردید. هر جلسه CRT و tACS20 دقیقه و هر جلسه درمان توانبخشی شناختی بعلاوه tACS به مدت 40 دقیقه اجرا گردید و در گروه دریافت ویتامین D به مدت 6 هفته روزانه 20 میکروگرم معادل با 800 IU ویتامین D دریافت کردند. قبل از انجام پژوهش تست افسردگی Beck (BDI) و تست MoCA و در پایان پژوهش BDI گرفته شد تا اثربخشی درمان ها بر کاهش افسردگی بررسی شود. به منظور تحلیل نتایج از آزمون آماری اندازه گیری مکرر با سطح معنی داری کمتر از 0/05 مختلط استفاده شد.
یافته هابر اساس نتایج بدست آمده در گروه CRT شاهد کاهش معنی دار نمرات افسردگی بک از 11 به 9 بودیم. در گروه ACS، CRT+tACS و ویتامین D تفاوت بین نمرات افسردگی معنی دار نبود.
نتیجه گیریبر اساس مطالعه ی حاضر، CRT باعث کاهش نمره ی افسردگی در بین افراد دارای نقص شناختی خفیف می شود و این درمان در مقایسه با tACS، CRT+tACS و ویتامین D موثرتر بود.
کلید واژگان: اختلال شناختی, افسردگی, بازتوانی شناختی, تحریک الکتریکی متناوب فراجمجمه ای مغز, ویتامین DBackgroundDepression is a predictor of cognitive impairment in aged people. This study aimed to compare the effect of Vitamin D, integrated cognitive rehabilitation therapy (CRT), transcranial alternating current stimulation (tACS), and a combination of CRT and tACS on depression in patients with mild cognitive impairment (MCI).
MethodsThe present study is a semi-experimental clinical trial study in which 32 people with mild cognitive impairment were randomly assigned to four treatment groups after completing the Beck Depression Test and the Mocha Test. CRT, tACS, and CRT + tACS interventions were held twice a week for 12 sessions each. Each session of CRT and tACS lasted 20 minutes, and each session of cognitive rehabilitation treatment plus TACS was performed for 40 minutes, and the group receiving vitamin D; received 20 micrograms equivalent to 800 IU of vitamin D daily for six weeks. Before conducting the research, the Beck depression test (BDI) and MoCA test were taken, and at the end of the research, BDI was taken to check the effectiveness of treatments on reducing depression. To analyze the results, the repeated measurement statistical test with a significance level of less than 0.05 was used.
FindingsThe results showed that the depression scores decreased significantly in the cognitive rehabilitation intervention group from 11 to 9. However, no significant difference was observed in the transcranial alternating current stimulation (tACS) and combination of CRT and tACS and vitamin D groups.
ConclusionAccording to the present study, CRT decreased depression scores in MCI, and it is more effective in reducing depression compared to tACS, CRT+tACS, and vitamin D.
Keywords: Cognitive dysfunction, Impairment, Vitamin D, Cognitive training, Transcranial Alternating Current Stimulation, Depression -
سابقه و هدف
اختلال یا عملکرد نکردن جزایر پانکراس، عامل کلیدی برای پیشرفت وضعیت دیابت است. با توجه به آثار مفید تمرین هوازی و نقش محافظتی ویتامین D3 در کاهش اختلال های متابولیک ازجمله بیماری دیابت، هدف از مطالعه حاضر بررسی آثار تمرین های هوازی و مکمل ویتامین D3 و برهم کنش آنها بر مورفولوژی جزایر پانکراس و شاخص مقاومت به انسولین در رت های القاء شده به دیابت نوع 2 توسط رژیم پرچرب- استرپتوزوتوسین بود.
روش کاردر این مطالعه تجربی تعداد 40 سر موش صحرایی (رت) نر نژاد ویستار در این آزمایش مورد مطالعه قرار گرفتند. تعداد هشت عدد به عنوان گروه کنترل نرمال (C) در نظر گرفته شد و با رژیم غذایی استاندارد تغذیه شدند. برای القای دیابت نوع 2 سایر موش ها (32 رت) به مدت شش هفته تحت تجویز رژیم غذای پر چرب (HFD) و سپس تزریق تک دوز داخل صفاقی استرپتوزوتوسین (STZ) 40 میلی گرم به ازای گیلوگرم وزن بدن قرار گرفتند. موش های دیابتی به چهار گروه مساوی: دیابتی (DC)، تمرین هوازی (DE)، مکمل دهی با ویتامین D3 (DD3)، تمرین های هوازی + مکمل دهی با ویتامین D3 (DD3E) تقسیم شدند. تمرین هوازی پنج بار در هفته و دویدن بر روی تردمیل بود. مکمل ویتامین D3 یک بار در هر هفته به صورت تزریق داخل صفاقی به میزان 10000 واحد بود. سطوح انسولین پلاسما و گلوکز ناشتا مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و تست تعقیبی بونفرونی انجام شد. مقادیر به صورت میانگین ± انحراف معیار گزارش شده و سطح معنا داری (05/0 > P) در نظر گرفته شد.
یافته هادیابت نوع 2 منجر به کاهش تعداد و اندازه جزایر پانکراسی شد. هر دو مداخله تمرین و مکمل ویتامین D3 سطح و تعداد جزایر پانکراس را افزایش داد، در مقایسه با گروه دیابتی (0/16 ± 8/48) مقاومت به انسولین در هر سه گروه مداخله؛ DE (51/ 0± 3/99)، DD3 (0/32 ± 5/15) و DD3E(0/30 ± 3/80) کاهش معنا دار نشان داد (0/0001 > P). همچنین در گروه مداخله DD3E، سطوح انسولین (0/03 ± 0/25) و گلوکز (26/58 ± 0/277) پلاسمای ناشتا در مقایسه با گروه DC به صورت معنا داری کمتر بود (0/0001 > P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین های هوازی و مکمل دهی ویتامین D3 و اثر تداخلی آنهادر موش های صحرایی دیابتی نوع 2 القاء شده توسط رژیم پرچرب-استرپتوزوتوسین سبب کاهش شاخص مقاومت به انسولین و افزایش اندازه و تعداد جزایر پانکراس می شود.
کلید واژگان: دیابت نوع 2, جزایر پانکراس, تمرین های هوازی, ویتامین D3, مقاومت به انسولینBackground and AimThe dysfunction of pancreatic islets plays a crucial role in the development of diabetes. Considering the positive effects of aerobic training and the protective role of vitamin D3 in reducing metabolic disorders, including diabetes, this study aimed to investigate the impact of aerobic training and vitamin D3 supplementation and their interactions on pancreatic islet morphology and insulin resistance index in type 2 diabetes rat model induced by high-fat diet (HFD) and low-dose streptozotocin (STZ).
MethodsIn this experimental study, 40 male Wistar rats were randomly assigned to non-diabetic included in this experiment. Eight rats were assigned to the normal control group (C) and fed a standard diet. To induce type 2 diabetes, the remaining rats (n = 32) were fed a HFD for 6 weeks, followed by a single intraperitoneal (i.p.) injection of streptozotocin (STZ) at a dose of 40 mg per kilogram of body weight. Diabetic rats were divided into four equal groups: diabetic (DC), aerobic training (DE), vitamin D3 supplementation (DD3), and aerobic training combined with vitamin D3 supplementation (DD3E). Aerobic training consisted of treadmill running five times a week. Vitamin D3 supplementation involved a weekly i.p. injection of 10,000 units. Plasma insulin and fasting glucose levels were measured. Statistical analyses were performed using One-way ANOVA followed by Bonferroni's post-hoc comparisons tests. Values are reported as mean ± SD and the level of significance has been considered at (p < 0.05).
ResultsType 2 diabetes resulted in a reduction in the number and size of pancreatic islets. Both aerobic training and vitamin D3 supplementation increased the level and number of pancreatic islets, compared with the diabetic group (8.48 ± 0.16) insulin resistance in all three groups of DE (3.99 ± 0.51), DD3 (5.15 ± 0.32) and DD3E (3.80 ± 0.30) showed a significant reduction (p˂0.0001). Additionally, in the intervention group DD3E, the fasting plasma insulin (0.25 ± 0.03) and glucose (277 ± 26.58) levels were significantly lower compared to the DC group (p ˂ 0.0001).
ConclusionIt seems that based on the results of this study, aerobic training and vitamin D3 supplementation, as well as Their Interaction, led to a reduction in insulin resistance index and an increase in the size and number of pancreatic islets in type 2 diabetic rats induced by high- fat diet and streptozotocin.
Keywords: Type 2 Diabetes, Pancreatic Islets, Aerobic Exercises, Vitamin D3, Insulin Resistance -
20 اکتبر هر سال روز جهانی استئوپروز (پوکی استخوان) نامگذاری شده است. پوکی استخوان شایع ترین بیماری متابولیک استخوان است. این بیماری اغلب بدون علامت است. تشخیص به موقع و غربالگری این بیماری به خصوص در خانم های در دوران یائسگی بسیار مهم است. درصورت عدم تشخیص و درمان به موقع، این بیماران دچار شکستگی می شوند. در مواردی مانند شکستگی لگن و ستون فقرات بیماران دچار بی حرکتی و عوارض جدی دیگری مانند ترومبوز ورید عمقی، آمبولی ریه، سکته مغزی و زخم بستر می شوند. یکی از مهم ترین عوامل موثر در درمان و جلوگیری از پوکی استخوان مصرف ویتامین D است که نقش موثری در جلوگیری از شکستگی به ویژه در سالمندان دارد. در این مقاله به اهمیت و نحوه مصرف ویتامین D می پردازیم.
کلید واژگان: شکستگی, پوکی استخوان, ویتامین D20 October every year is named "World Osteoporosis Day". Osteoporosis is the most common metabolic bone disease. This disease is asymptomatic. Diagnosis and screening of this disease is very important, especially in postmenopausal women. If it not diagnosed and treated on time, these patients will suffer from fractures. Fractures in hip or multiple vertebrae, the patients become bedridden and occur the significant complications including immobility, and complications related to immobility such as Deep Vein Thrombosis, stroke, heart attack, bedsores. One of the most important effective factors in the treatment and prevention of osteoporosis, which plays an important role in preventing falls in the elderly, is vitamin D. In this article, we discuss the importance and how to use vitamin D.
Keywords: Immobility, Osteoporosis, Vitamin D
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.