جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "family relations" در نشریات گروه "پزشکی"
-
Background
Various factors, including family associations, school culture, personality traits, and lifestyle play a fundamental role in the development of drug addiction. This study aimed to investigate how the association of family communication patterns and school culture affect addiction tendencies among high school students in Yazd, Iran.
MethodsThis cross-sectional study was conducted in January 2021. A total number of 420 people were selected using the random multi-stage sampling method. To collect data, addiction tendency scale, family communication pattern and school culture questionnaires were used. Data analysis was done using SPSS version 24, Pearson’s correlation coefficient, descriptive statistics, T-Tests and ANOVA.
ResultsThe mean±SD for addiction tendency, family communication patterns and school culture was 40.24±7.65, 65.84±5.34, and 45.69±9.24, respectively. This study showed a statistically significant association between the mean score for addiction tendency and gender (P=0.01) and economic status (P=0.02). Among the two components of communication patterns, alignment orientation (R=-0.31, P<0.001) showed a negative association and conformity orientation (R=0.25, P=0.01) showed a significant positive association with addiction tendency. Additionally, all of the three components of school culture, namely, student relations (R=-0.23, P=0.02), student and teacher associations (R=-0.29, P<0.001), and training opportunities (R=-0.20, P=0.03) revealed a significant negative association with addiction tendencies.
ConclusionAccording to the results of the study, it is recommended to implement family education programs in counseling centers, health centers and schools. These programs should emphasize the importance of creating a healthy communication pattern based on dialogue and active listening in the family. By promoting positive personality traits, young people can effectively combat their inclination towards drug use and decrease the chances of developing addiction.
Keywords: Family relations, School culture, addiction, Students -
مقدمهاختلال وسواس فکری عملی اختلالی شایع و مزمن است که پیامدهای منفی زیادی به دنبال دارد؛ مهم ترین و بزرگ ترین پیامد آن، تنهایی و انزوای شخص است که بر نحوه ی دلبستگی و شیوه های حل تعارض فرد تاثیرگذار است. پژوهش حاضر به منظور بررسی نقش واسطه ای سبک های حل تعارض در رابطه ی بین وسواس فکری عملی با سبک های دلبستگی زوج ها انجام شده است.مواد و روش هاپژوهش حاضر باتوجه به هدف کاربردی و از نظر نحوه ی گردآوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش حاضر را کلیه ی زوج های شهر کرمان در سال 1401 که حداکثر ده سال از مدت ازدواج آن ها گذشته باشد، تشکیل داده اند. نمونه ی مدنظر مشتمل بر 240 نفر است که به شیوه ی دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده های این پژوهش از پرسش نامه ی سبک های دلبستگی کولینز و رید، پرسش نامه ی وسواس فکری عملی مادزلی و پرسش نامه ی سبک های حل تعارض زوج ها رحیم، استفاده شد. برای تجریه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار SPSS نسخه 21 و Lisrel نسخه 8/80 استفاده شد.یافته هانتایج تحلیل نشان داد که وسواس فکری عملی به طور غیرمستقیم (0/05≥P) بر سبک های دلبستگی به صورت منفی تاثیرگذار است. سبک های دلبستگی از طریق سبک های حل تعارض، قادر به پیش بینی وسواس فکری عملی بود.نتیجه گیریباتوجه به نتایج به دست آمده، سبک های دلبستگی از طریق سبک های حل تعارض قادر به پیش بینی وسواس فکری عملی بود.کلید واژگان: وسواس فکری عملی. مهارت, های مقابله, روابط خانوادگی, سبک های دلبستگیIntroductionObsessive-compulsive disorder is a common and chronic disorder with many negative consequences. The most important consequence is the loneliness and isolation of the person; it affects the person’s attachment and conflict resolution methods. The present study investigated the mediating role of conflict resolution styles in the relationship between obsessive-compulsive disorder and couples’ attachment styles.MethodsThis research had a correlational descriptive design considering the practical purpose and the data collection method. The statistical population consisted of all young couples in Kerman city in 2022, who had been married for a maximum of ten years. The target sample consisted of 240 people who were selected using purposive sampling. The Collins and Read Revised Adult Attachment Scale, Maudsley Obsessive Compulsive Inventory, and Rahim’s Conflict Resolution Styles Questionnaire were used to collect the data. Descriptive statistics and structural equation modeling methods were used to analyze the data in SPSS version 21 and Lisrel software version 8/80.ResultsThe results of the analysis showed that obsessive-compulsive disorder indirectly and negatively (P≤0.05) affected attachment styles.ConclusionAttachment styles could predict obsessive-compulsive disorder through conflict resolution styles.Keywords: Obsessive-compulsive disorder, Coping Skills, Family relations, Attachment Styles
-
Background
Excessive use of cell phones in adolescents is associated with injuries and behavioral deviations. Cyberbullying is one of these behavioral deviations which involves deliberate and repeated aggression. Family and parenting factors are considered to have an essential role in cyberbullying. Among these factors, the cohesion and flexibility of the family have garnered considerable attention.
ObjectivesThe present study examined the relationship between family adaptability, cohesion, and cyberbullying and the mediating role of parenting styles in this relationship.
Materials and MethodsCross-sectional design and structural equation modeling (SEM) were used in this study. The statistical population included students using mobile phones in Tehran. A sample of 220 students was selected via convenience sampling. The Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scales, Cyber-Bullying/Victimization Experiences Scale, and the Parental Authority Scale were used to collect data. Statistical data analysis was done using the Pearson correlation test and structural equation path analysis in SPSS 26 and AMOS 26.
ResultsThe results showed that There was a significant correlation between family cohesion and cyberbullying (r =- 0.246) (P < 0.01), family adaptability and cyberbullying (r = -0.167) (P < 0.01), family adaptability and cohesion and parenting styles (r = 0.433) (P< 0.01), authoritarian, indulgent, authoritative parenting style and cyberbullying (r = 0.289) (r = 0.124) (r = -0.143) (P< 0.01). These direct and indirect effects were created through the mediation of parenting styles.
ConclusionsGenerally, the results showed that family adaptability and cohesion significantly negatively correlate with cyberbullying. The model showed family adaptability and cohesion, and cyberbullying did not have a direct relationship. However, perceived parenting styles can play a mediating role in this relationship.
Keywords: Cyberbullying, Family Relations, Social Cohesion, Parenting -
هدف
یکی از عمده ترین دغدغه های خانواده های مترقی در سطوح مختلف، چگونگی ایجاد بسترهای مناسب برای اعضاء خانواده در تمام سطوح است تا آنها با حس مسیولیت پذیری، تعهد کامل و وفاداری به مسایل موجود در جامعه و خانواده خود به کار بپردازند و اصول اخلاق حاکم بر جامعه و خانواده خود را رعایت کنند. بر همین اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر فلسفه اخلاق اسلامی بر روابط خانوادگی از دیدگاه علامه طباطبایی به نگارش درآمده است.
مواد و روش هااین پژوهش بر حسب هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیت، توصیفی تحلیلی است. روش جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای اسنادی بوده است. قلمرو موضوعی پژوهش، اخلاق اسلامی و قلمرو زمانی آن، نیمه اول سال 1402 می باشد.
یافته هاعلامه طباطبایی در تبیین زوایای پنهان مربوط به تربیت و اخلاق اسلامی معتقدست انحرافاتی که در سیر بشر به سوی اهدافش روی می دهد، فقط به علت خطا در اجرا و کاربرد آنست و نه از جهت باطل بودن فطری حکم و هدف خلقت، دیر یا زود باید محقق شود. وی در رابطه با آمادگی ذهنی در خانواده عنوان می کند برای رشد ذهنی افراد باید به هدایت عامه و هدایت انسان به عنوان قانون کلی؛ ویژگی و امتیاز انسان در عبور از مسیرهای زندگی؛ وجه تمایز انسان از سایر موجودات؛ بکارگیری عقل در هدایت انسان به قانون الهی، توجه نمود که گام نهادن در این مسیر، به کمال انسانی می انجامد و این همان هدف تربیت اخلاقی و اسلامی واقعی است. وی در آمادگی جسمی، بیشترین تاکید را بر دوره کودکی به عنوان سنگ بنای انسان دارد و با تاکید بر تاثیر آمادگی اجتماعی در تربیت انسان، معتقدست به جهت منافع گرا بودن انسان، خداوند به همکاری اجتماعی اشاره می کند. ایشان مهمترین زمینه انحراف را سست شدن رابطه انسان با خداوند می داند و اولین جلوه انحراف از فلسفه اخلاق اسلامی را انحراف در باور می داند.
نتیجه گیریانحراف در اندیشه بعنوان نخستین عامل ایجاد انکار ناشی از تربیت سهل انگارانه نوجوان است. علامه-طباطبایی علل انحراف را ناشی از دوعامل کلی تاثیر عقاید مختلف ادیان و تمدنهای دیگر (ارتباط اجتماعی) و تاثیر اقدامات تحریفی توسط افراد، اهداف و روش های خاص می داند. اگر نگاه به عبادت بعنوان به جا آوردن صرف مناسک عبادی مانند نماز، روزه و...، اگر سایر رفتارها واخلاقیات را شامل نشود، عبادت دچار مفهوم انحرافی شده و میان زندگی مسلمان در مسجد و خارج از آن فاصله می افتد و به انحراف در کاربرد و اجرای آن می انجامد که حتی مناسک عبادی نیز از حقیقت و هدف دچار انحراف می شود. وی، انحراف خصوصا اعتقادی را خطرناکترین نوع برای ایمان-مسلمان می داند. پس برای آمادگی خانواده، اخلاقیات اسلامی و در نهایت تربیت فرزند و نوجوان، داشتن اندیشه ای به دور از انکار و انحراف نیازمند است.
کلید واژگان: فلسفه اخلاق, علامه طباطبایی, روابط خانوادگی, تاثیر, انحرافPurposeOne of the main concerns of progressive families at different levels is how to create suitable platforms for family members at all levels so that they can work with a sense of responsibility, complete commitment and loyalty to the issues in their society and family. Work and observe the principles of morality governing their society and family. Based on this, the present study was written with the aim of investigating the effect of Islamic moral philosophy on family relationships from the perspective of Allameh Tabatabai.
Materials and MethodsThis research is applied in terms of purpose and descriptive-analytical in terms of nature. The method of collecting information was in the form of a document library. The subject area of the research is Islamic ethics and its time area is the first half of 1402.
FindingsAllameh Tabatbai, in explaining the hidden angles related to Islamic education and ethics, believes that the deviations that occur in the course of human beings towards their goals are only due to errors in its implementation and application, and not because of falsehood. The innateness of the decree and the purpose of creation must be realized sooner or later. In relation to mental preparation in the family, he states that for the mental development of people, they should follow public guidance and human guidance as a general rule; The characteristics and privileges of humans in crossing the paths of life; distinguishing human from other creatures; The application of reason in guiding man to the divine law, he noticed that walking in this path leads to human perfection and this is the goal of real moral and Islamic education. In terms of physical fitness, he places the greatest emphasis on childhood as the cornerstone of man, and by emphasizing the impact of social fitness on human education, he believes that God refers to social cooperation in order to be self-interested. slow He considers the most important reason for deviation to be the weakening of the relationship between man and God, and he considers the first manifestation of deviation from Islamic moral philosophy to be deviation in belief.
ConclusionDeviation in thought is the first cause of denial caused by negligent upbringing of teenagers. Allameh Tabatabai considers the causes of deviation to be caused by two general factors, the influence of different beliefs of other religions and civilizations (social communication) and the influence of distorting actions by individuals, specific goals and methods. If worship is viewed as merely performing religious rites such as prayer, fasting, etc., if other behaviors and ethics are not included, then worship becomes a distorted concept and there is a gap between the life of a Muslim in the mosque and outside it. And it leads to deviation in its application and implementation that even religious rituals are deviated from the truth and purpose. He considers deviation, especially belief, to be the most dangerous type for the Muslim faith. Therefore, for the preparation of the family, Islamic ethics and ultimately the upbringing of children and teenagers, it is necessary to have a thought far from denial and deviation.
Keywords: Moral Philosophy, Allameh Tabatabai, Family Relations, Influence, Deviation -
Background
The ability to create and maintain a satisfying relationship in the marital life requires an understanding of attachment styles, the family’s emotional atmosphere, recognizing and expressing mutual emotions, and understanding and accepting the spouse’s emotions. This study aimed to examine the role of family emotional atmosphere and attachment styles in predicting the alexithymia of married people.
MethodsThis predictive correlational study was conducted on a sample of married men and women with marital communication problems who were referred to counseling centers in District 2 of Tehran Municipality in 2021. The subjects included 400 married men and women who were selected by stratified proportional sampling. The data were collected by the Toronto Alexithymia Scale (TAS-20), the Family Emotional Climate Questionnaire, and the Adult Attachment Scale (AAS) and were analyzed using the correlation coefficient test and multiple regression analysis by SPSS software, version 22.
ResultsThe results showed that secure and avoidant attachment styles were negatively correlated (r=0.38) with alexithymia. Furthermore, anxious/ambivalent attachment style was positively correlated with alexithymia (r=0.38). The family emotional atmosphere was negatively correlated with alexithymia (r=0.68) (P<0.01). Moreover, 46.6% of the variances in alexithymia were explained by family emotional atmosphere and attachment styles (R2=0.466).
ConclusionThe findings revealed that alexithymia as a psychological construct could be predicted by the family’s emotional atmosphere and the attachment styles of married people. Thus, providing training on social skills and emotional expression helps married people to identify positive and negative emotions and the inability to recognize their partner’s feelings
Keywords: Alexithymia, Family relations, Objects attachment, Emotional aspects, Couples -
BackgroundFamily cohesion affects health, mental and physical well-being, academic achievement, and emotional health of the family with disturbance of family environment and feelings of depression, aggressive behaviors and delinquency, and disruption of family members' self-concept.ObjectivesThis study aimed to comparison of the effectiveness of psychological education based on Olson's model and McMaster model on family cohesion of schizophrenic patients in Bushehr.MethodThe research method was semi-experimental with a pretest-posttest and follow-up design. The statistical population consisted of 425 patients in all families of schizophrenic patients who were treated in the province's medical centers (both governmental and non-governmental) in Bushehr in 2019. The sample size in this study will be 45 parents of schizophrenic patients. All of them had inclusion criteria and were selected by convenience sampling method and randomly assigned to the experimental and control group. Data obtained by Faces-IV Scale (Olson et.al, 1999) and analyzed using multivariate analysis of covariance and post-test by Spss.22.ResultsThe results showed that psychological training based on the Olson model and McMaster model effectively improved family cohesion of schizophrenic patients (p <0.001). McMaster model was more effective than Olson model in improving family cohesion of schizophrenic patients in Bushehr (p <0.001).ConclusionProviding psychological services is necessary to promote and cohere the families of schizophrenic patients, so it can be said that the Olson model and McMaster model can be used to promote and cohere the families of schizophrenic patients and provide the ground for their psychological care.Keywords: Family Relations, Cohesion, Schizophrenia, Olson Model, McMaster model
-
زمینه و هدف
اهمیت روابط مثبت خانوادگی و تاثیر آن بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی از جمله حوزه سلامت در مطالعات متعدد تایید شده است. آموزه های دینی نیز همواره به حسن معاشرت و روابط بهینه میان زوجین تاکید داشته اند. از سوی دیگر برخی معتقدند تغییرات دهه های اخیر از جمله افزایش استفاده از رسانه، تغییرات دینداری، اشتغال زنان و نگرش های برابرطلبانه، گسست در روابط میان همسران را به دنبال داشته است. بر این اساس، این مقاله به شناسایی سبک زندگی انتخابی متاهلین پرداخته و تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که سبک زندگی زوجین که با پایداری زندگی زناشویی رابطه معنادار دارد، متاثر از چه عواملی است؟
روشجامعه آماری این پیمایش مقطعی، زنان و مردان متاهل شهر تهران بوده و با استفاده از فرمول کوکران و اندازه اثر طرح مطلوب،1736 نمونه در تجزیه و تحلیل نهایی به کار گرفته شده است. نمونه گیری به شیوه خوشه ای چند مرحله ای از 50 حوزه شهر تهران انجام شده است.
یافته هافردگرایی افراطی در میان همسران یافته غالبی نبوده و سبک زندگی انتخابی متاثر از استفاده از رسانه، دینداری، نگرش های جنسیتی، همگونی با همسر و تضاد میان کار و خانواده بوده است.
نتیجه گیرییافته های تحقیق، رابطه میان تغییرات معاصر با سبک زندگی متمایز را به چالش کشیده است. در راستای افزایش پایداری زندگی زناشویی، لازم است خواست زوجین و نتایج تحقیقات حوزه خانواده لحاظ شود.
کلید واژگان: روابط خانوادگی, سبک زندگی, کیفیت زندگی, مطالعات مقطعی, همسرانBackgroundThe importance of positive family relationships and its impact on various aspects of social life, including health, have been stressed in several studies. Religious teachings have always emphasized companionship and optimal relations between couples. This study examines married lifestyles and its determinants and seek to determine the factors affecting their lifestyle.
MethodsA cross-sectional survey of married men and women in Tehran was done. We selected 1736 samples by multi-stage cluster sampling from 50 districts and the data were analyzed.
ResultsExtreme individualism was not prevalent among spouses. Selective lifestyles were affected by mass media, religion, gender, and attitudes of the spouse leading to conflict between work and family.
ConclusionFindings of this study, have challenged the relationship between contemporary changes and a separate lifestyles. In order to increase the stability of marital life, it is necessary to explain family policies and consideration of individual intimate needs of married couples.
Keywords: Cross-Sectional Studies, Family Relations, Life Style, Spouses, Policy, Quality of Life -
مقدمه
هدف این پژوهش پیش بینی علایم رویاهای ترسناک براساس نشخوار فکری، خلق و خو، سبک های دلبستگی و روابط خانوادگی در بین دانشجویان بود.
روش کارروش پژوهش توصیفی واز نوع همبستگی بود. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش، کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان) بودند.180 نفر از دانشجویان به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه نشخوار فکری (یوسفی، 1386)، مقیاسعاطفهمثبتومنفی (واتسون و کلارک، 1988)، پرسشنامه سبک های دلبستگی (آرمسدن و گیرنبرگ، 1987)، پرسشنامه روابط خانوادگی (السون بارنز، 2004)، پرسشنامه علایم رویاهای ترسناک (فرهمند و یوسفی، 1395) بودند. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با نرم افزار SPSS نسخه 21، تحلیل شدند.
یافته هانتایج حاصل از ضرایب همبستگی نشان داد نشخوار فکری، عاطفه منفی و سبک دلبستگی ناایمن با پدر با رویاهای ترسناک رابطه مثبت و معناداری داشتند و روابط خانوادگی با رویاهای ترسناک رابطه منفی و معناداری داشت (P<0.05). همچنین نشخوار فکری و سبک دلبستگی ناایمن با پدر قدرت پیش بینی رویاهای ترسناک را داشتند(P<0.05).
نتیجه گیریبا توجه به این یافته ها می توان گفت که تغییرات نشخوار فکری، عاطفه منفی و سبک دلبستگی ناایمن با پدر با تغییرات در رویاهای ترسناک همراه است. همچنین نشخوار فکری و داشتن رابطه نامطلوب با پدر می تواند احتمال وقوع رویاهای ترسناک را پیش بینی نماید.
کلید واژگان: سبک های دلبستگی, خلق و خو, روابط خانوادگی, رویاهای ترسناک, نشخوار فکریIntroductionThe present study aims at explaining and analyzing the relationship between the variables of rumination, temperament, attachment styles, and family relations and the occurrence of terrifying dreams in university students.
MaterialsMethodsThe study used a descriptive quantitative correlational research method. The statistical population of the study consisted of all the students of Islamic Azad Universityof Isfahan (Khorasgan Branch) from which 180 students were selected randomly through cluster sampling method. To collect data, questionnaires including the inventory of terrifying dreams (Yousefi) the inventory of rumination (Yousefi), Positive and Negative Affect Schedule-Expanded Form (PANAS-X), the inventory of attachment styles (Armesden and Greenberg), and the inventory of family relations (Olson and Barnes), were used.Data analyzed through Pearson coefficient, regression analysis by SPSS software, version 21.
ResultsThe results of the study revealed that the variables of rumination, the insecure attachment toward the father, and negative affect had a significant positive relationship with terrifying dreams. On the other hand, There was a significant negative relationship between family relations and the occurrence of terrifying dreams (P<0.05). Moreover, rumination and the insecure attachment toward the father were able to predict terrifying dreams (P<0.05).
ConclusionRegarding the results, changes in the states of rumination, the insecure attachment toward the father, and negative affect will change the occurrence of terrifying dreams.
Keywords: Attachment Styles, Family relations, Rumination, Temperament, Terrifying dreams -
Background
The hierarchy of power, dynamic of cohesion, and family structure might be affected in families with psychiatric patients.
ObjectivesThis study aimed to compare the power, cohesion, and structure of healthy families and families with psychiatric patients.
MethodsA cross-sectional study was conducted in Shiraz in 2018. Participants were 322 people from healthy families and families with schizophrenic, depressive, or bipolar disordered patients that were compared in terms of cohesion and hierarchy of power. Participants were selected by convenience sampling. Data were collected using the Family System Test, a clinically-derived figure placement technique. Data were analyzed using SPSS-19 with Chi-square and Kruskal Wallis tests at a significance level of less than 0.05.
ResultsThere was no significant difference in terms of power between the families of healthy people and the families of patients with psychiatric disorders (P > 0.05). The family of patients with major depression had less cohesion (8.57 ± 2.2) than had the family of healthy ones (P =0.01). The structure of healthy families was more significantly balanced than that of other groups (P = 0.008).
ConclusionsThe results indicated that the power, cohesion, and structure of families can be affected by members with psychiatric disorders. Mental health care providers should take into account the mental health of families of psychiatric patients.
Keywords: Bipolar Disorder, Depression, Schizophrenia, Power, Family Relations -
BackgroundFamily cohesion affects health, mental and physical well-being, academic achievement, and emotional health of the family with disturbance of family environment and feelings of depression, aggressive behaviors and delinquency, and disruption of family members' self-concept.ObjectivesThis study aimed to investigate the effectiveness of psychological education based on Olson's model on family cohesion of schizophrenic patients in Bushehr.MethodThe research method was semi-experimental with a pretest-posttest and follow-up design. The statistical population consisted of 425 patients in all families of schizophrenic patients who were treated in the province's medical centers (both governmental and non-governmental) in Bushehr in 2019. The sample size in this study will be 30 parents of schizophrenic patients. All of them had inclusion criteria and were selected by convenience sampling method and randomly assigned to the experimental and control group. Data obtained by Faces-III Scale (Olson et al., 1983)and analyzed using multivariate analysis of covariance and post-test by Spss.22.ResultsThe results showed that psychological training based on the Olson model effectively improved family cohesion of schizophrenic patients (p <0.001).ConclusionProviding psychological services is necessary to promote and cohere the families of schizophrenic patients, so it can be said that psychological training based on family cohesion and flexibility can be used to promote and cohere the families of schizophrenic patients and provide the ground for their psychological care.Keywords: Family Relations, Schizophrenia, mental health
-
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و پنجم شماره 3 (پیاپی 98، پاییز 1398)، صص 344 -355اهداف
پژوهش حاضر با هدف بررسی روایی تفکیکی خرده مقیاس های انسجام و انعطاف پذیری خانواده در بین خانواده های مراجعه کننده به مشاوره، دادگاه خانواده، اعتیاد و عادی و تعیین نمره برش برای تفکیک گروه عادی از بالینی در جامعه خانواده های ایرانی انجام شد.
مواد و روش هااین مقیاس را چهار روان شناس ترجمه کردند و یک متخصص زبان انگلیسی آن را ترجمه وارون کرد. پس از اجرای مقدماتی روی 30 آزمودنی، اصلاحات لازم انجام شد. سپس 1652 آزمودنی از اعضای خانواده های هفت استان کشور (558 پدر، 576 مادر و 518 فرزند) به مقیاس پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس تک متغیره، چند متغیره و منحنی ویژگی عملیاتی استفاده شد.
یافته هانتایج حاکی از آن است که بین میانگین خانواده های گروه عادی با هر سه گروه بالینی مشاوره، اعتیاد و دادگاه خانواده تفاوت معنی داری در خرده مقیاس های وقایع و حوادث ناگوار زندگی، تعامل خانوادگی، رضایت خانوادگی، انسجام متوازن، انعطاف پذیری متوازن، به هم تنیده، گسسته، آشفته و نامنعطف وجود دارد (P<0/05).
نتیجه گیریبر اساس نتایج تحلیل منحنی ویژگی عملیاتی تعیین نمره برش نیز می توان گفت نمره برش در خرده مقیاس های انسجام و انعطاف پذیری خانواده بین دو گروه هنجار و بالینی، تشخیص بهینه ای ایجاد کرد. نسخه فارسی مقیاس انسجام و انعطاف پذیری خانواده واجد ویژگی های روان سنجی مورد نیاز برای کاربرد در پژوهش های روان شناختی و تشخیص های بالینی است.
کلید واژگان: روابط خانواده, روان سنجی, انسجام خانواده, انعطاف خانوادهObjectivesThis study aimed to evaluate the discriminant validity of family adaptability and cohesion evaluation subscales. We investigated families referring to counseling, family courts, substance dependence treatment centers, and healthy and clinically defined cutoff scores for the breakdown of healthy Iranian families.
MethodsThis scale was validated by four psychologists and translated by a professional English translator. After conducting a pilot study on 30 subjects, the necessary corrections were made to the scale. Families from 7 provinces (N=1652 subjects, parents= 558, mothers= 576, mothers and children=518) responded to the scale. For data analysis, univariate Analysis of Variance (ANOVA) and multivariate operating characteristic curves were used.
ResultsThe obtained results suggested that family mean normal score in all groups, clinical counseling, substance dependence, and family courts subscales suggested significant differences in terms of adverse life events, family interactions, family satisfaction, integrity, balance, flexibility, intertwined, torn, confused, and frustrated that there is flexibility (P<0/05).
ConclusionThe operating characteristic curve analysis to determine cutoff scores revealed the cutoff scores of family adaptability and cohesion evaluation subscales between normal and clinical diagnosis established optimum. Psychometric properties of the Persian version of family adaptability and cohesion evaluation is applicable for psychological research and clinical diagnosis. </div>
Keywords: Family relations, Psychometrics, Family cohesion, Family flexibility -
BACKGROUND
Internet is one of available modern communicational media that has created a new world for users; so that this virtual world may have irrecoverable implications. Hence, this study was conducted to examine the relationship between internet addiction, family relations, and psychological well-being among the adolescents.
METHODSIn this descriptive and correlational study, statistical population consisted of all adolescents in Urmia City, Iran. The sample size obtained to 65 adolescents, who were addicted to internet; they were enrolled using convenient sampling method in some schools in Urmia. To collect the data, Internet Addiction Test (IAT), Family Assessment Device (FAD), and Warwick-Edinburgh Mental Well-being Scale (WEMWBS) were employed. The data were analyzed using Pearson correlation and multiple linear regression tests through SPSS software.
RESULTSThere was a reverse significant relationship between internet addiction and family relations (-0.878) and subjective well-being among the adolescents (P < 0.050 for both).
CONCLUSIONAccording to obtained findings, it can be stated that internet addiction may lead to reduction in family relations and subjective well-being among the adolescents.
Keywords: Internet Addiction, Family Relations, Psychological Well-Being, Adolescents -
BackgroundA successful aging pattern indicates a change in attitudes toward aging and life quality improvement, which include the components of general health and life satisfaction. The current study aimed to evaluate the effects of an educational program on successful aging components in the elders.Materials and MethodsA three‑stage empirical study was conducted on 72 individuals of 60‑75 years old who were randomly divided into two experimental and control groups. A 9‑session educational program presenting health‑related behaviors, including stress management and interpersonal relationships, was held for the experimental group. Two sessions of neutral topics group discussion were held for the control group. A Demographic Information Questionnaire, General Health Questionare‑28 (GHQ‑28), Diener’s Satisfaction with Life Scale (SWLS) were used and completed before, immediately after, and two months after the intervention. Independent t‑test was used for analysis of obtained data via SPSS software.ResultsThe mean (SD) score of general health in the two groups had no significant differences before the intervention [32.40 (14.70) vs. 30.8 (10.04)] (p = 0.60). The mean (SD) scores of general health immediately after intervention and two months later in the experimental group [20.2 (8.8) and 24.1 (8.05)] were significantly lower than control group [31 (9.8) and 30.9 (9.8)] (p < 0.05). The mean (SD) scores of life satisfaction in the both groups showed no significant difference before the intervention [16.8 (5.8) vs. 17.3 (5.5)] (p = 0.39), but were significantly different immediately after [20.4 (5.1) vs. 17.03 (5.1)] and two months after [19.8 (5.1) vs. 17.1 (5.1)] (p = 0.004).ConclusionsThis study confirmed the effectiveness of health‑related educational programs in improving elders ‘general health and life satisfaction’.Keywords: Family relations, Iran, personal satisfaction, public health, stress disorders
-
زمینه و هدفسال های دبستان یکی از مهم ترین دوره های تحول است، چون بسیاری از قابلیت های کودک از جمله ابرازگری هیجانات در همین دوران پی ریزی می شود. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط چندگانه بین روان بنه های سازش نایافته، شخصیت، و روابط خانوادگی مادر با ناگویی هیجانی در کودکان دبستانی انجام شد.روشپژوهش حاضر از نوع همبستگی بود. نمونه مورد مطالعه شامل 220 مادر دارای کودک دبستانی شهر اصفهان در سال تحصیلی 95-96 بود که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: پرسش نامه های پنج عاملی شخصیت (کاستا و مک کرا،1992)، فرم کوتاه روان بنه های سازش نایافته (ولبورن و همکاران، 2002)، روابط خانوادگی (بارنز، 1982) و ناگویی هیجانی کودکان دبستانی محقق ساخته. داده های گردآوری شده با روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان داد که پنج حیطه روان بنه های سازش نایافته گوش به زنگی بیش از حد و مهار (001/0P<)، محدودیت مختل (011/0P<)، عملکرد مختل (011/0P<)، دیگر جهت مندی (011/0P<)، و حیطه بریدگی و طرد (001/0P<) با ناگویی هیجانی در کودکان دبستانی رابطه مثبت و معناداری دارد و پنج عامل شخصیت و روابط خانوادگی مادر با ناگویی هیجانی در کودکان دبستانی رابطه معناداری ندارد. همچنین از بین روان بنه های سازش نایافته اولیه تنها حیطه گوش به زنگی بیش از حد و مهار مادر و حیطه خودگردانی و عملکرد مختل مادر، توان پیش بینی ناگویی هیجانی در کودکان دبستانی را داشته است.نتیجه گیریبا توجه به این نتایج می توان گفت روان بنه های سازش نایافته مادران حالاتی منفی را در مادر ایجاد می کنند که به ناگویی هیجانی درکودکان آنان دامن می زند.کلید واژگان: ناگویی هیجانی کودکان, روان بنه های سازش نایافته, پنج عامل شخصیت, روابط خانوادگی, مادرانBackground and PurposeElementary school years are one of the most important stages of development, as many of the child's capabilities, including emotional expressiveness, are developed during this period. Therefore, the present study was conducted with the aim of investigating the multiple relationships between maladjustment schemas, personality, and family relations with alexithymia.MethodThe present study was correlational. The sample consisted of 220 mothers with primary school children in Isfahan in the academic year of 1995-96 who were selected through available sampling. The research tools consisted of five factor factors questionnaire (Costa and McCrae, 1992), short form of maladjustment Schema (Welbler et al., 2002), family relations (Barnes, 1982), and researcher developed alexithymia scale. Collected data were analyzed by Pearson correlation and stepwise regression.ResultsThe results showed that the five domains of overvigilance and inhibition (p<0.001), impaired function (p<0.011), impaired autonomy and performance (p<0.001), Other-directedness (p<0.011), and disconnection and rejection (p<0.001) had significant and positive correlations with alexithymia, but there are no significant relations between other variables with alexithymia. Also, among the early maladjustment schemas, overvigilance and inhibition, autonomy, and impaired function of mothers, can predict alexithymia among children.ConclusionAs a result, it can be said maladjustment schemas cause negative state among mothers that can intensify alexithymia among their children.Keywords: Alexithymia, maladaptive schemas, personality, family relations, mothers, children
-
زمینه و هدفامروزه نوجوانان تک فرزند بخشی از جامعه را تشکیل می دهند و این سوال در ذهن ایجاد می شود که آیا پیش بینی افسردگی در دو گروه تک فرزند و چند فرزند بر اساس متغیرهای پیش بین استرس، تاب آوری، سبک های دلبستگی و روابط خانوادگی، با هم تفاوت دارد؟مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان تک فرزند و چند فرزند دبیرستانی بود. نمونه آماری مطالعه را 150 دانش آموز دختر و پسر شهر اصفهان از هر دو گروه تشکیل داد. داده ها به وسیله مقیاس افسردگی نوجوانی Kutcher (Kutcher Adolescent Depression Scale یا KADS) ، پرسشنامه استرس نوجوانی (Adolescent Stress Questionnaire یا ASQ) ، مقیاس تاب آوری Connor-Davidson (Connor-Davidson Resilience Scale یا CD-RISC) ، پرسشنامه سبک دلبستگی Collins و Read و پرسشنامه روابط خانوادگی Olson و Barons جمع آوری گردید و سپس با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هادر هر دو گروه، سبک دلبستگی اجتنابی، اضطرابی و استرس رابطه مثبت و معنی داری را با افسردگی نشان داد (050/0 > P). ارتباط منفی و معنی داری بین تاب آوری و افسردگی در گروه تک فرزند وجود داشت (050/0 > P) ، اما این رابطه در گروه چند فرزند معنی دار نبود. در هیچ کدام از گروه ها رابطه معنی داری بین سبک دلبستگی ایمن و افسردگی مشاهده نگردید و در نهایت، پیش بینی افسردگی بر اساس متغیرهای پیش بین در گروه چند فرزند و تک فرزند با هم متفاوت بود؛ به طوری که تاب آوری و ارتباطات خانوادگی در بین تک فرزندان، عدم ابتلا به افسردگی را پیش بینی کرد؛ در حالی که در گروه چند فرزند، سبک دلبستگی اجتنابی ابتلا به افسردگی را پیش بینی نمود.نتیجه گیریبا توجه به متغیرهای پیش بین پژوهش حاضر، تک فرزندی و چند فرزندی در پیش بینی افسردگی تفاوت ایجاد می کند.کلید واژگان: نوجوانان, افسردگی, استرس, تاب آوری, سبک دلبستگی, روابط خانوادگی, تک فرزندAim and Background Today, one-child adolescents form a part of the society and this question comes to mind: Are there any differences in predicting depression between two groups of one-child and multi-child based on predictor variables of stress, resiliency, attachment styles, and family relations? Methods and Materials: This was a correlational study. The statistical population included all high school students from both one-child and multi-child families. The statistical sample included 150 boy and girl students from both groups in Isfahan, Iran. In order to collect data, Kutcher Adolescent Depression Scale (KADS), Adolescent Stress Questionnaire (ASQ), Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC), Collins and Read’s Adult Attachment Scale (AAS), and Barnes and Olson’s Family Satisfaction Scale (FSS) were used. Data were analyzed using Pearson correlation coefficient and stepwise regression. Findings: In both groups anxious and avoidance attachment style and stress had a positive significant relationship with depression (P < 0.05). There was a negative significant relationship berween resiliency and depressiom in one-child group (P < 0.05), but this relationship was not significant in multi-child group. No significant correlation was found between secure attachment style and depression in both groups and finally, predicting depression based on predictor variables was very different between two groups; so that, family relations and resiliency predicted lack of depression in one-child group, but in multi-child group, avoidance attachment style predicted depression.ConclusionsRegarding the predictor variables of the present study, being one-child or multi-child makes a difference in predicting depressionKeywords: Adolescents, Depression, Stress, Resilience, Attachment style, Family relations, Only child
-
زمینهسلسله مراتب قدرت، انسجام و ساختار خانواده از مولفه های اصلی هر خانواده ای محسوب می شوند. در خانواده های دارای کودک معلول، ممکن است این ساختارها و کارکردها تحت تاثیر قرار گیرند. هدف این مطالعه مقایسه سلسله مراتب قدرت، انسجام و ساختار خانواده دارای کودک معلول و بدون کودک معلول شهر بوشهر از دیدگاه مادران آنها (1394) بود.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی، 150 نفر از مادران کودکان معلول و بدون کودک معلول شهر بوشهر به ترتیب به روش مبتنی بر هدف و خوشه ایانتخاب شدند. سلسله مراتب قدرت، انسجام و ساختار خانواده، از دیدگاه مادران با استفاده از ابزار سنجش نظام خانواده ارزیابی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS ویرایش 18 و آزمون های آماری تی مستقل، آنالیز واریانس و مجذور کای مورد تحلیل قرار گرفتند.یافته هابر اساس نتایج، بین خانواده های مورد مطالعه از نظر قدرت تفاوت معنی داری وجود نداشت (0/22=p) ولی میانگین نمره انسجام خانواده های دارای فرزند معلول جسمی (0/54±1/90 و 0/0001=p) و ذهنی (0/73±1/56و 0/0001=p) کمتر از خانواده های سالم (0/52±2/26 و 0/0001=p) بود، همچنین از نظر ساختار بین خانواده های دارای فرزند سالم و معلول جسمی و معلول ذهنی تفاوت معنی داری وجود نداشت (0/05=p).نتیجه گیرییافته ها نشان داد انسجام خانواده دارای فرزند معلول نسبت به خانواده سالم آسیب پذیرتر است. آگاه سازی زوج های جوان نسبت به نتایج تولد فرزند معلول و در گام بعد ارائه آموزش ها و حمایت های لازم به خانواده های دارای فرزند معلول ضرورتی انکارناپذیر است.کلید واژگان: قدرت, روابط خانواده, کودک معلول, ساختار خانوادهBackgroundPower hierarchy, cohesion and family structure are the main component of every family. Families with disabled children may be affected with this structure and function. The aim of this study was to comparison of the power hierarchy, cohesion and family structure with disabled and non-disabled children in Bushehr from the perspective of their mothers (2015).Materials and MethodsIn this Cross-sectional study, 150 mothers of disabled and non-disabled children in Bushehr city were selected by census and clusters method, respectively. Family structure, cohesion and hierarchy of mothers was assessed by using the Family System Test (FAST). Data were analyzed by using SPSS software (Version 18) and statistical tests carried out such as (Independent t-test, ANOVA and chi-square test.ResultsBased on this results, there was no significant difference between the families in terms of power (p=0.22) but the cohesion of families with children with physical disabilities (p=0.0001, 1/90 ± 0.54) and mentally (p=0.0001, 1.56 ± 0.73) is less than the natural family (p=0.0001, 2.26 ± 0.52), Also in terms of structure, there was no significant difference between families with healthy children and physical disability and mentally (p=0.05).ConclusionFindings showed that the cohesion of families with disabled children are more vulnerable than healthy family. In the first step, awareness of young couples about the outcome of the birth of a disabled child is necessary and inevitable and in second step, providing training and adequate support to families with disabled child.Keywords: Power, Family Relations, Disabled Child, Structure of Family
-
مقدمهنورون های ترشح کننده گاما آمینو بوتریک اسید که یک ناقل عصبی مهاری است و به عنوان ناقل عصبی اصلی شناخته می شود، نورون های گابائرژیک نامیده می شوند. فیلوژنتیک بر اساس اطلاعات ترتیبی، توصیف دقیق تری از الگوهای وابستگی را فراهم می نماید.مواد و روش هاپس از هم ردیفی توالی های کامل ژن mRNA زیرواحدهای آلفای GABAA در گونه های انسان و موش صحرایی، درخت فیلوژنتیک با نرم افزار CLC Main Workbench 5.5 رسم گردید.یافته هایافته ها تشابه 100 درصدی بین زیرواحدهای α3 ،α1 و α6 گیرنده GABAA را در انسان و موش صحرایی نشان داد. علاوه بر این بیشترین میزان واگرایی میان زیرواحد α1 با زیرواحدهای α5 ،α4 ،α3 و α6 این دو گونه مشاهده گردید.نتیجه گیریتشابهات بسیار میان زیرواحدهای آلفای GABAA در انسان و موش صحرایی به دقت مدل های موش صحرایی برای مطالعات تجربی بر روی ناقلین عصبی مهاری در سیستم عصبی مرکزی اشاره می نماید.کلید واژگان: گاما آمینو بوتریک اسید, قرابت های خانوادگی, نورون های گابائرژیک, مغزIntroductionNeurons secreting gamma aminobutyric acid (GABA), an inhibitory neurotransmitter, as their primary neurotransmitter are named GABAergic neurons. Phylogenetics based on sequence data provides more accurate descriptions of patterns of relatedness.Materials And MethodsAfter alignment of mRNA complete gene sequences of alpha GABAA subunits in homosapiens and rattus norvegicus species, the phylogenetic tree were constructed with CLC Main Workbench 5.5 software.ResultsThe findings revealed 100 percent similarities between alpha 1, alpha 3, and alpha 6 subunits of GABAA receptor in homosapience and rattus norvegicus. Furthermore, the highest rate of divergences observed between alpha 1 subunit with alpha 3, alpha 4, alpha 5, and alpha 6 subunits in both species.ConclusionThe highest similarities among alpha subunits of GABAA in human and rat suggest the accuracy of rat models for experimental studies on inhibitory neurotransmitters in the central nervous system.Keywords: gamma-Aminobutyric Acid, Family Relations, GABAergic Neurons, Brain
-
مقدمهبر طبق شواهد و قراین و آمارهای غیر رسمی، امروزه بی وفایی زناشویی مردان و زنان به صورت نگران کننده ای به یکی از آسیب های اجتماعی پنهان جامعه تبدیل شده است. در مطالعه حاضر، علل بی وفایی زناشویی مورد مقایسه قرار گرفت و سپس بر مبنای آن، راهکارها و پیشنهادهای کاربردی در خصوص پیشگیری و کاهش بی وفایی و استحکام نهاد خانواده ارایه گردید.روشدر این مطالعه، از روش تحلیل محتوای کیفی (Qualitative content analysis) که یک شیوه پژوهش کیفی به شمار می رود، استفاده شد. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و معیار اشباع نظری، 40 نفر از مردان و 32 نفر از زنان بی وفا در روابط زناشویی در مطالعه شرکت نمودند. جهت جمع آوری اطلاعات، روش مصاحبه نیمه ساختار یافته عمیق مورد استفاده قرار گرفت.یافته هاتحلیل محتوای اطلاعات به دست آمده از مصاحبه ها، 5 درون مایه اصلی شامل «مشکلات عاطفی و رفتاری در روابط زناشویی، نارضایتی جنسی، ویژگی ها و خصوصیات فردی، مشکلات خانواده خاستگاه و عوامل اجتماعی» را آشکار ساخت.نتیجه گیریبا وجود این که بیشتر مردان مورد مطالعه، عدم ارضای نیازهای جنسی و اغلب زنان مشارکت کننده، برآورده نشدن نیازهای عاطفی در روابط زناشویی را دلیل اصلی بی وفایی خود بیان نمودند، اما نباید از تاثیر خصوصیات، نگرش ها و ویژگی های فردی، خانواده خاستگاه و عوامل کلان اجتماعی و تسهیل کننده در این زمینه غافل ماند.کلید واژگان: رفتار جنسی, ارتباطات خانوادگی, روابط خارج از ازدواج, بررسی کیفیIntroductionToday, the evidence and unofficial indications for disturbing society show the marital infidelity as one of the hidden social problems. In this study, the underlying factors of infidelity in marital relationships among women and men were identified and compared. Moreover, some basic guidelines and practical suggestions on preventing and reducing marital infidelity and strengthening the family relations were presented.MethodUsing qualitative content analysis methodology, and according to the purposive sampling method and theoretical saturation criterion, 40 unfaithful married men and 32 unfaithful married women participated in the study. Data were collected through in-depth, semi-structured interviews.ResultsThrough data analysis, 5 main themes were extracted. These themes consisted of emotional and behavioral problems in marital relationships, sexual dissatisfaction, attitudes and individual characteristics, paternal family problems, and social factors.ConclusionBased on the study findings, although majority of male and female participants mentioned sexual dissatisfaction (low quantity and quality) and emotional dissatisfaction as the main reason for their unfaithfulness, respectively, the impact of other paternal family problems, social factors, and attitudes and individual characteristics must be also regarded.Keywords: Sexual Behavior, Family Relations, Extramarital Relations, Qualitative Evaluation
-
ObjectiveThis research aimed to investigate the relationship of family affective climate, self-effectiveness, and personal-social adjustment variables with academic achievement of university students in Islamic Azad University, Ahvaz branch, Ahvaz, Iran.MethodsThe research sample included 300 individuals (150 females and 150 males) who were selected through random stratified sampling method. California personal-social adjustment, Scherer and Adams self-effectiveness, and familys affective climate questionnaires were administered to collect the data. Correlation coefficient and linear regression analysis were used for analyzing the data.ResultsThe results of the data analysis indicated that there is a significant relationship between variables of familys affective climate, personal and social adjustment, and self-effectiveness with academic achievement of students (PConclusionImproving students self-effectiveness, personal-social adjustment, and familys affective climate may have positive influences on their academic achievement.Keywords: Family relations, Self, efficacy, Social adjustment, Educational status
-
BackgroundThe history of atherosclerotic disease among second degree family members of patients as a risk factor has not been properly explained. The present study aimed to assess this role in the Iranian population.MethodsThis case-control study was performed on 500 consecutive patients, who were candidates for coronary angiography. The presence of Coronary Heart Disease (CHD) history among first and second degree relatives were determined by interviewing the participants.ResultsIn total, 450 patients were shown to have CHD as the case group and 50 without CHD as the control group. Family history of CHD among first degree relatives was 39.1% for cases and 22.0% forthe controls with a significant difference (p = 0.018), however the history of CHD among second degree relatives was not statistically different in the case group and the control group (17.8% versus 8.0%, p = 0.079). In total, 80 patients had CHD with simultaneous history of disease among their second degree relatives, while 370 with CHD had no history of disease among their second degree relatives. Our study could not find a significant difference between the two CHD groups with and without history of disease among second degree relatives in terms of cardiovascular risk profile.ConclusionDespite the powerful effect of the presence of family history of CHD in first degree relatives on risk ofCHD and its severity, the presence of this history among second degree relatives cannot predict the risk for CHD.Keywords: Risk Factors, Coronary Artery Disease, Family Relations, History
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.