به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « دگزامتازون » در نشریات گروه « دامپزشکی »

  • مهدی ابراهیمی، امیر کریمی*، ذبیح الله نعمتی، محمدرضا شیخلو، نامدار کامرانی

    هدف این آزمایش بررسی افزودن عصاره های هیدروالکلی گیاهان رزماری و رازیانه در رقیق کننده بر کیفیت اسپرم منجمد-یخ گشایی شده خروس های تحت تنش حاد اکسیداتیو بود. 24 قطعه خروس سویه راس 308 به طور تصادفی در دو دسته بدون تنش (کنترل) و تحت تاثیر تنش اکسیداتیو با تزریق دگزامتازون به صورت زیرجلدی در سه نوبت بصورت یک روز در میان و به مقدار 4 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در یک هفته (دگزا) تقسیم شدند. منی گرفته شده پرندگان هر گروه مخلوط و برای اعمال برنامه انجمادی، به عنوان گروه های آزمایشی به این شرح استفاده شد: 1) گروه کنترل (بدون استرس و مکمل سازی رقیق کننده با عصاره)، 2) گروه دریافت کننده دگزامتازون (دگزا)، 3) گروه عصاره هیدروالکلی رزماری  به مقدار 10 میلی گرم در دسی لیتر رقیق کننده گروه کنترل (کنترل+رزماری)، 4) گروه عصاره هیدروالکلی رزماری به مقدار 10 میلی گرم در دسی لیتر رقیق کننده گروه دگزامتازون (دگزا+رزماری)، 5) گروه عصاره هیدروالکلی رازیانه به مقدار 6 میلی گرم در دسی لیتر رقیق کننده گروه کنترل (کنترل+رازیانه) و 6) گروه عصاره هیدروالکلی رازیانه به مقدار 6 میلی گرم در دسی لیتر رقیق کننده گروه دگزامتازون (دگزا+رازیانه). نتایج نشان داد تنش ایجادشده موجب کاهش فرآسنجه های حرکتی و بیوشیمیایی اسپرم شد (05/0>P). زنده مانی و یک پارچگی غشای اسپرم در گروه های کنترل+رزماری و کنترل+رازیانه نسبت به سایر گروه های آزمایشی بالاتر بود (05/0>P)، همچنین افزودن عصاره های رزماری و رازیانه در گروه های دریافت کننده دگزا، موجب بهبود فرآسنجه های مذکور و نیز تحرک کل و پیش رونده در اسپرم پرندگان مذکور گردید (05/0>P). به طور کلی نتایج نشان داد مکمل سازی رقیق کننده اسپرم با عصاره های رزماری و رازیانه می تواند موجب بهبود کیفیت اسپرم منجمد-یخ گشایی خروس های پرورش یافته تحت تنش حاد گردد.

    کلید واژگان: خروس, دگزامتازون, عصاره رازیانه, عصاره رزماری, کیفیت اسپرم}
    Mehdi Ebrahimi, Amir Karimi *, Zabihollah Nemati, MohammadReza Sheikhlou, Namdar Kamrani

    The aim of this study was evaluation of cryo-viability of rooster semen supplemented with Rosemary and Fennel extracts in extender on quality of cryopreserved sperm under acute stress. A total of 24 roosters randomly divided into two groups: without stress (CON) or under oxidative stress, with administration of dexamethasone, 4 mg/Kg body weight, three times, every other day for 1 week, (DEX). Collected semen samples of birds were pooled in each groups and used in one of following treatments: 1) CON: with no extract supplementation or dexamethasone administration, 2) DEX: Dexamethasone group, 3) CON+Ros: semen of control group supplemented with 10 ml rosemary extract per deciliter of extender, 4) DEX+Ros; semen of DEX group supplemented with 10 ml rosemary extract per deciliter of extender, 5) CON+Fen: semen of control group supplemented with 6 ml fennel extract per deciliter of extender and 6) CON+Fen: semen of DEX group supplemented with 6 ml fennel extract per deciliter of extender. Results showed induced stress decreased sperm motility and biochemical parameters (P<0.05). Viability and membrane integrity of sperm were higher in CON+Ros and CON+Fen than other experimental groups (P<0.05). Similarly, supplementation of extender with rosemary and fennel extract in groups DEX+Fen and DEX+Ros improved mentioned parameters in rooster’s semen under physiologic stress. Totally, results showed supplementation of rosemary and fennel extract in cryopreservation extender can improve the quality of frozen-thawed semen in roosters reared under physiologic stress.

    Keywords: Broiler breeder rooster, Dexamethasone, Fennel extract, Rosemary extract, Sperm quality}
  • مظاهر خسروی، بهمن پریزادیان کاوان*، حشمت الله خسروی نیا

    به منظور بررسی اثر عصاره خارمریم و تزریق دگزامتازون بر عملکرد تولیدی، فراسنجه‎های سرم، و کیفیت تخم در مرغ‎های تخمگذار، تعداد 72 قطعه مرغ تخمگذار سویه های‎ لاین (36W) با سن 75 هفته مورد استفاده قرار گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل 2×3 برای بررسی اثرات شش تیمار متشکل از سه سطح عصاره خارمریم (صفر، 100 و mg/kg 200) و دو سطح تزریق دگزامتازون (صفر و چهار میلی‎گرم) در چهار تکرار و سه پرنده در هر تکرار در قالب طرح کامل تصادفی به مدت شش هفته اجرا شد. تزریق دگزامتازون موجب کاهش درصد تولید و تولید توده‎ای تخم‎مرغ در کل دوره آزمایش شد (05/0>P). مرغ‎های تخمگذار تحت تنش با تزریق دگزامتازون ضریب تبدیل خوراک بالاتری در مقایسه با گروه بدون تزریق در کل دوره نشان دادند (05/0>P). شمارش لنفوسیت در خون مرغ‎های تغذیه شده با mg 200 عصاره خارمریم بیشتر از سایر پرندگان بود (05/0>P). غلظت لیپوپروتیین‎های با چگالی بالا در سرم پرندگان تغذیه شده با mg 200 عصاره خارمریم بالاتر از سایر گروه‎ها بود (05/0>P). افزودن عصاره خارمریم به جیره مرغ‏های تخمگذار سبب کاهش غلظت لیپوپروتیین‎های با چگالی پایین سرم شد (05/0>P). نتیجه‎گیری شد که القاء تنش با تزریق دگزامتازون سبب کاهش شاخص‎های تولید و افزایش ضریب تبدیل غذایی شد و افزودن عصاره خارمریم به جیره غذایی تاثیری در تعدیل اثرات منفی تنش بر عملکرد مرغ‎های تخمگذار نداشت.

    کلید واژگان: استرس, ایمنی, خارمریم, دگزامتازون, مرغ تخمگذار}
    M. Khosravi, B., Parizadian Kavan *, H. Khosravinia

    The aim of the current study was to determine the effects of different levels of milk thistle extract on productive performance, blood parameters and egg quality in laying hens imposed to dexamethasone-induced stress. The 2×3 factorial experiment was managed in a completely randomized design with 72 Hy- Line (W36) laying hens in 6 treatments and 4 replicates of 3 birds each. The experiment was carried out from the age of 75 to 81 weeks. Hens were weighed and either remained uninjected or received injections dexamethasone (0 and 4 mg per bird). The milk thistle extract were included at 0, 100 and 200 mg/kg in diets. The dexamethasone injections caused reductions in egg production percentage and egg mass in the throughout the experimental period (P<0.05). Laying hens imposed to dexamethasone-induced stress had the highest feed conversion ratio (P<0.05). The highest amount of lymphocytes in blood were observed in groups supplemented with 200 mg/kg of milk thistle extract (P<0.05). HDL content in serum was increased by the inclusion of milk thistle extract (200 mg/kg) (P<0.05). Adding of milk thistle extract to the diet of laying hens caused a significant decrease in LDL content in serum (P<0.05). In general, stress induced by dexamethasone injection reduced egg production and increased feed conversion ratio and addition of milk thistle extract to the diet had no positive impact on performance in laying hens.

    Keywords: Dexamethasone, Egg, Laying hen, Milk thistle, Stress}
  • پریسا خداکرمی، مریم باقری *، سید داود شریفی، عبدالله محمدی
    زمینه مطالعه

    اگرچه اثرات مفید استفاده از کروم در شرایط عادی و تنش بر عملکرد جوجه های گوشتی نشان داده شده است، اما مقدار مناسب کروم در هر یک از این شرایط مشخص نیست.

    هدف

    تحقیق حاضر با هدف بررسی مقادیر مختلف مکمل کروم بر عملکرد و هورمون های تیروئید و کورتیزول پلاسمای جوجه هایگوشتی در شرایط عادی و تنش اجرا شد.

    روش کار

    قطعه جوجه نر راس به یک آزمایش فاکتوریل 4×2 با دو عامل تنش (تنش و بدون تنش) و چهار سطح مکمل کروم-متیونین (صفر، 1000، 2000، 3000 ppb) از 18 روزگی اختصاص یافتند. یک طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار و 14 قطعه پرنده در هر تکرار استفاده شد. دگزامتازون به مدت یک هفته به عنوان عامل تنش زا استفاده شد (دوره تنش) و سپس آزمایش تا سن 46 روزگی ادامه یافت (دوره بازپروری).

    نتایج

    در دوره تنش، پرندگان تحت تنشی که 1000 و 2000ppb  کروم مصرف کردند در مقایسه با پرندگانی که صفر و 3000 ppb کروم در جیره داشتند ضریب تبدیل بهتر و هورمون T4 بالاتری داشتند (P<0/05). در حالی که، مصرف خوراک، وزن بدن و غلظت هورمون T3 در پرندگان بدون تنشی که 1000 ppb  کروم دریافت نمودند بالاتر بود .P< 0/05هرچند اثر منفی تنش بر صفات عملکردی تا پایان دوره بازپروری باقی ماند اما پرندگانی که تنش را تجربه کردند ضریب تبدیل بهتری در این دوره داشتند. تغذیه پرندگان تحت تنش در هفته اول با 1000ppb  کروم غلظت کورتیزول خون را افزایش ولی در شرایط بدون تنش غلظت آن را کاهش داد (P<0/05).

    نتیجه گیری نهایی

    بر اساس نتایج این تحقیق استفاده از کروم به میزان 1000 و 2000 ppb اثرات منفی تنش فیزیولوژیک را کاهش داد. همچنین 1000  ppbکروم بهبود مصرف خوراک و وزن بدن را در شرایط عادی در هفته اول سبب شد. استفاده از مقادیر بالای کروم در هیچ یک از شرایط بهبود عملکرد را ایجاد نکرد.

    کلید واژگان: تنش القایی, دگزامتازون, جوجه گوشتی, کروم آلی}
    Parisa Khodakarami, Seyed Davoud Sharifi, Abdollah Mohammadi, Sangcheshmeh, Maryam Bagheri *
    BACKGROUND

    Although numerous reports support the beneficial effects of supplementing chromium (Cr) on broiler performance under normal and stress conditions, the optimal level has not been determined yet.

    OBJECTIVES

    This study was conducted to investigate the effects of different levels of supplemental Cr on performance, cortisol, and thyroid hormones of broiler under normal and stress conditions.

    METHODS

    A total of four hundred forty-eight broilers were used. Broilers allocated into 2×4 factorial experiment included: stress (normal and stress) and 4 levels of supplemental chromium (0, 1000, 2000, 3000 ppb) since day 18. A completely randomized design with 8 treatments and 4 replicates (14 birds per replicate) was used. Dexamethasone used as a stressor for one week (stress period, STP) then experiment continued to day 46 (recovery period, RCP).

    RESULTS

    Feeding 1000 and 2000 ppb Cr improved feed conversion ratio (FCR) and increased T4 compared to 0 and 3000 ppb Cr in stressed broilers in STP (P<0.05). Feed intake (FI), body weight (BW) and T3 concentration were higher in broilers fed with 1000 ppb Cr in the diet and reared without stress in STP (P< 0.05). Despite the negative effect of stress on performance in RCP, dexamethasone-stressed broilers had better FCR. Feeding stressed birds with 1000 ppb Cr increased blood cortisol whereas it reduced cortisol in the normal-reared birds.

    CONCLUSIONS

    The Dietary supplementation of 1000 and 2000 ppb Cr reduced deleterious effects of physiological stress. Moreover, 1000 ppb Cr improved FI and BW of broilers under normal condition at first week. Feeding high level of chromium under normal and stress conditions did not improve the performance.

    Keywords: Broilers, Dexamethasone, Induced stress, Organic-chromium}
  • سعد گورانی نژاد، هادی نداف، عباس حسنی، هادی ایمانی راستابی
    هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر اضافه نمودن دگزامتازون یا اپی نفرین به لیدوکائین بر شاخص های بی حسی و متغیرهای قلبی تنفسی به دنبال بی حسی اپیدورال خلفی در گاو بود. بیست راس گاو شیری به صورت تصادفی تقسیم شدند تا یکی از درمان های لیدوکائین (LID، 2/0 میلی گرم بر کیلوگرم) ، دگزامتازون (DEX، 8 میلی گرم) ، لیدوکائین-دگزامتازون (LIDEX، به ترتیب 2/0 میلی گرم بر کیلوگرم و 8 میلی گرم) و لیدوکائین-اپی نفرین (LIDEP، به ترتیب 2/0 میلی گرم بر کیلوگرم و 5 میکروگرم بر میلی لیتر) را به صورت اپیدورال دریافت کنند. حجم نهایی تمام تزریقات برابر با 018/0 میلی لیتر بر کیلوگرم تنظیم و 10 میلی لیتر به عنوان حجم نهایی در نظر گرفته شد. زمان شروع و طول دوره بی حسی و ضربان قلب، تعداد تنفس و دمای مقعدی ثبت گردیدند. هیچ اثر بی حسی موضعی در گروه DEX مشاهده نشد. زمان شروع بی حسی بین سه گروه LID، LIDEX و LIDEP تفاوت معنی داری را نشان نداد. طول دوره بی حسی به صورت معنی داری در گروه LIDEX (8/25 ± 4/152 دقیقه) در مقایسه با LID (5/11 ± 0/116 دقیقه) معنی دار بود. با این که طول دوره بی حسی در گروه LIDEP (0/10 ± 7/137 دقیقه) در مقایسه با گروه LID طولانی تر بود، ولی این تفاوت معنی دار نبود. تفاوت معنی داری در زمان شروع و طول دوره بی حسی بین گروه LIDEX و LIDEP نبود. ضربان قلب، تعداد تنفس و دمای مقعدی تفاوت معنی داری را در طول زمان نشان ندادند. عدم تعادل ملایم و گذرا در سه گروه دریافت کننده محلول بی حسی حاوی لیدوکائین مشاهده شد. نتیجه گیری شد که اضافه نمودن دگزامتازون به لیدوکائین بدون تغییر در زمان شروع، بی حسی طولانی تری را نسبت به لیدوکائین تنها در بی حسی اپیدورال خلفی در گاو ایجاد می نماید.
    کلید واژگان: گاو, دگزامتازون, اپیدورال, اپی نفرین, لیدوکائین}
    H. Imani Rastabi , S. Guraninejad, H. Naddaf, A. Hasani
    The aim of the present study was to determine whether the addition of dexamethasone or epinephrine to lidocaine altered the characteristics of anesthesia and cardiorespiratory variables following caudal epidural application in cows. Twenty adult dairy cows were randomly assigned to receive one of the treatments of lidocaine (LID, 0.2 mg/kg), dexamethasone (DEX, 8 mg), lidocaine-dexamethasone (LIDEX; 0.2 mg/kg and 8 mg, respectively) and lidocaine-epinephrine (LIDEP; 0.2 mg/kg and 5 µg/ml, respectively) by epidural injection with the final volume of 0.018 ml/kg and 10 ml of solution as the upper limit. The time to the onset and duration of anesthesia as well as heart rate (HR), respiratory rate (fR) and rectal temperature (RT) were recorded. No local anesthetic effects were observed in DEX. The onset of anesthesia did not show significant differences among LID, LIDEX and LIDEP. The duration of anesthesia was significantly longer in LIDEX (152.4 ± 25.8 min) as compared to LID (116.0 ± 11.5 min). Although the duration of anesthesia in LIDEP (137.7 ± 10.0 min) was longer in comparison to LID, the difference was not statistically significant. There was no significant difference regarding the onset and duration of anesthesia between LIDEX and LIDEP. HR, fR and RT did not show significant changes over time. Mild transient ataxia was observed in groups that received lidocaine-containing solutions. In conclusion, addition of dexamethasone to lidocaine, without altering the time to onset, produced more prolonged anesthesia than that of lidocaine alone following caudal epidural application in cows.
    Keywords: Cow, Dexamethasone, Epidural, Epinephrine, Lidocaine}
  • علی اصغر چالمه، مهرداد پورجعفر، سعید نظیفی، محمدرضا زارعی
    اختلالات متابولیکی یکی از مهم ترین عوارض جانبی گلوکوکورتیکوئیدهاست. در این پژوهش 10 راس گوساله به ظاهر سالم 8-6 ماهه نژاد هلشتاین به دو گروه مساوی تقسیم شدند. به گروه اول دگزامتازون و به گروه دوم ایزوفلوپردون با دوز 1 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت عضلانی در دو روز متوالی تزریق شد. نمونه های خون از دو گروه مورد مطالعه در روزهای صفر،‏ 1،‏ 2،‏ 3،‏ 5 و 7 اخذ و سرم ها جدا شد. میزان گلوکز،‏ بتا- هیدروکسی بوتیریک اسید،‏ اسیدهای چرب غیراستریفیه،‏ کلسترول،‏ تری گلیسرید و لیپوپروتئین های با چگالی زیاد،‏ کم و بسیارکم در نمونه های سرم جمع آوری شده مورد سنجش قرارگرفت. گلوکز به طور معنی داری پس از تزریق دو دوز دارو افزایش پیداکرد (05 /0>P) . ایزوفلوپردون نسبت به دگزامتازون غلظت گلوکز را به-طور معنی دار و به مقدار بیشتری افزایش داد (05 /0>P) . غلظت سرمی بتا-هیدروکسی بوتیریک اسید و اسیدهای چرب غیراستریفیه نیز به طور معنی داری در گروه های دگزامتازون و ایزوفلوپردون افزایش یافت (05 /0>P) . سطح بتا-هیدروکسی بوتیریک اسید و اسیدهای چرب غیراستریفیه در سرم در گروه ایزوفلوپردون نسبت به گروه دگزامتازون به طور معنی داری بالاتر بود (05 /0>P) . سطح سرمی شاخص های لیپیدی نیز پس از تزریق دو دارو به طور معنی داری افزایش یافت (05 /0>P) و غلظت لیپیدها متعاقب تزریق ایزوفلوپردون درمقایسه با دگزامتازون با افزایش بیشتری همراه بود. دگزامتازون و ایزوفلوپردون مسیرهای متابولیکی گوساله های هلشتاین را دچار تغییر می کنند که می تواند به عنوان بخشی از عوارض جانبی این داروها قلمداد شود.
    کلید واژگان: ایزوفلوپردون, اختلالات متابولیکی, دگزامتازون, گوساله های هلشتاین}
    Aliasghar Chalmeh, Mehrdad Pourjafar, Saeed Nazifi, Mohammadreza Zarei
    Glucocorticoids have been used in large animal medicine for treating several disorders. But besides their therapeutic advantages, they have different side effects. Metabolic disturbances may be considered important following the administration of glucocorticoids because of their disadvantage in large animal medicine. Ten clinically healthy Holstein calves (6-8 months old) were assigned into 2 equal groups. Dexamethasone and isoflupredone were administered in each group separately at 1 mg/kg, on two consecutive days. Blood samples were taken at days 0 (1st drug administration), 1 (2nd drug administration), 2, 3, 5 and 7, from all studied animals. Glucose, β-hydroxybutyric acid, non-esterified fatty acid, cholesterol, triglyceride and high, low and very low density lipoprotein concentrations were detected in separated sera. All studied metabolic biomarkers significantly increased after both drugs administrations (P
    Keywords: Dexamethasone, Holstein calves., Isoflupredone, Metabolic disturbance}
  • مهدی مرجانی، علی کاظمی، امیررضا هاشم پور
    زایلازین داروی پیش بیهوشی می باشد که دارای اثرات استفراغی است. این مطالعه به منظور ارزیابی اثر دگزامتازون، متوکلوپرامید و ترکیب دگزامتازون- متوکلوپرامید در جلوگیری از تهوع متعاقب تزریق زایلازین انجام شد.
    15 قلاده سگ نر نژاد مخلوط با متوسط وزن 5 ± 9/18 کیلوگرم درسه گروه پنج تایی شامل گروه دگزامتازون وریدی(mg/kg 1)، گروه متوکلوپرامید وریدی (mg/kg 5/0) و ترکیب دگزامتازون- متوکلوپرامید(mg/kg1-5/0) متعاقب بیهوشی سگ ها، به صورت تصادفی انتخاب شدند. در تمام گروه ها ابتدا توسط دیازپام (mg/kg 2/0 ) وریدی به عنوان آرام بخش، سپس زایلازین (mg/kg 2) وریدی و بالاخره مورفین (mg/kg 2) وریدی استفاده شد. بلافاصله داروهای دگزامتازون، متوکلوپرامید درگرو ه های مذکور تزریق و تحت عمل لاپاراتومی قرارگرفتند. زمان بیهوشی، زمان بازیابی و علائم مربوط به تهوع در زمان های30 دقیقه، 2، 4، 8 و24 ساعت پس از بیهوشی ارزیابی و نتایج با استفاده ازآزمون آماریANOVA بررسی و (50/0 P <) معنی دار در نظر گرفته شد.
    در گروه دگزامتازون طول دوره بیهوشی 8/2±2/48 دقیقه، درگروه متوکلوپرامید 3/2±7/51 دقیقه و درگروه دگزامتازون- متوکلوپرامید 5±7/45 دقیقه بود. اختلاف آماری معنی داری بین سه گروه از لحاظ طول دوره بیهوشی مشاهده نشد(05/0< P ). در هیچ یک از سه گروه تهوع و استفراغ مشاهده نشد. تجویز داروهای دگزامتازون و متوکلوپرامید به صورت تنها یا ترکیب با یکدیگر به طور کامل رخداد استفراغ را در طول بیهوشی و زمان بازیابی کنترل می کند.
    کلید واژگان: استفراغ, دگزامتازون, متوکلوپرامید, زایلازین}
    M. Marjani, A. Kazemi, A.R. Hashempour
    Xylazine is preanesthetic drug that have nausea and vomiting effects. This study was done in order to assessment of the effects of dexamethasone, metoclopramide and the combination of dexamethasone - metoclopramide administrations in prophylaxis of nausea and vomiting afterxylazine administration in dogs. 15 mixed breed dogs with average weight 18.9±5 Kg were randomly selected in 3 groups including intravenous (I.V) dexamethasone 1mg/kg , I.V metoclopramide 0.5 mg/kg and combination of dexamethasone - metoclopramide (0.5 -1 mg/kg). For induction of anesthesia in all groups, initially I.V diazepam (0.2 mg/kg) then I.V xylazine ( 2 mg/kg) and I.V morphine (2 mg/kg) were administrated and dexamethasone, metoclopramide and combination of dexamethasone-metoclopramide were injected and dogs were underwent the laparotomy technique. Anesthetic and recovery times, also nausea and vomiting effects at 30 min, 2, 4, 8 and 24 h after anesthesia were recorded and results were analyzed by ANOVA and (P 0.05) none was seen nausea and vomiting. Single or co-administration of dexamethasone and metoclopramide prevents nausea and vomiting in operation and recovery period.
    Keywords: Vomiting, Dexamethasone, Metoclopramide, Xylazine}
  • هوشنگ کمیلی، علی تقی پور*، سید حامد شیرازی بهشتی ها، سید عدنان علوی

    استفاده از تشک حرارتی بعنوان یک واسطهء فیزیکی جهت بالانگهداشتن دمای بدن دربسیاری از منابع توصیه شده است.ه استفاده از این روش علی رغمتاثیرات مثبت دارای معایب و محدودیت هایی نیز می باشد. لزوم کنترل مداوم دمای بدن حین بیهوشی، احتمال ایجاد هایپرترمی و افزایش خونرسانی محیطی و در نتیجه کاهش خونرسانی به اندام های حیاتی و همچنین افزایش خونریزی از موضع جراحی و پوست و محدودیت دراستریلازیسیون تشکاز جمله محدودیت ها و معایبی است که می توان به آن اشاره کرد. با توجه به این که تزریق داروی دگزامتازون منجر به افزایش دمای بدن می شود در اینمطالعه اثر پیشگیری کننده استفاده از تشک حرارتی و تزریق دگزامتازون بر هایپوترمی ناشی از بیهوشی با ترکیب کتامین و استیل پرومازین مورد ارزیابیمقایسه ای قرار گرفته اند. بدین منظور از 81سرهمستر نر از نژاد طلایی با میانگین وزنی 051-03 و متوسط سن 6ماه که به صورت تصادفی در سهگروه مساوی قرار گرفتند، استفاده شد.پس از اندازه گیری و ثبت دمای بدن در همه حیوانات قبل از القای بیهوشی، در گروه اول شاهد بدون استفاده از تشک حرارتی و دگزامتازون بعد از القایی بیهوشی مجددا دما ثبت شد. در گروه دوم تشک حرارتی پس از القای بیهوشی به مدت ده دقیقه از تشک حرارتی استفاده گردیده و سپس دمای بدن مجددا اندازه گیری شد. در گروه سوم گروه دگزامتازون همزمان با تزریق داروی بیهوشی داروی دگزامتازون نیز تزریق شد و مجددا پس از 01دقیقه از القای بیهوشی، دمای بدن ثبت شد.مطالعه آماری داده ها نشان داد علی رغم اینکه در گروه سوم شدت هایپوترمی کاهش پیدا کرد ولی اختلاف معناداری بین دمای بدن قبل و بعد از بی هوشی وجود دارد اما در گروه دوم بین دمای قبل و بعد از بیهوشی تفاوت معنادار مشاهده نشد. بنابر این استفاده از تشک حرارتی جهت جلوگیری از هایپوترمی ناشی از بیهوشی با کتامین و آسه پرومازین نسبت به تزریق داروی دگزامتازون بهتر می باشد.

    کلید واژگان: بیهوشی, تشک حرارتی, دگزامتازون, هایپوترمی, همستر}
    H. Komeili, A. Taghipour *, S.H Shirazi Beheshtiha, S.A Alavi

    As ketamine hydrochloride and acepromazine is commonly used in anaesthesia of hamster and hypothermia isthe most dangerous side effect of this type of anaesthesia, it seems necessary to find a preventive method. Todayapplication of thermal pad as a physical method to increase body temperature is recommended in many referencesreferences. Thermal pad as a physical intermediate in increasing the body temperature has problems and complications, hyperthermia induced by continuous monitoring of the body temperature during anaesthesia, increasing thechance of bleeding from the surgical region and inability to sterilize thermal pads are among these side effects.In this study the effect of injection of dexamethasone was compared with thermal pad. So we provided 18 goldenmale hamster 6 month age with average weight of 150+_30 grams andThey were randomly divided into 3 groups. 1st group (control): body temperature without using dexamethasoneand thermal pad was recorded after anaesthesia. 2nd group (thermal pad): during induction of anaesthesia hamsters was placed on thermal pad. 3rd group (dexamethasone): simultaneously with injection of anaesthetic drugsdexamethasone was administered and body temperature was recorded after 10 minuets of induction of anaesthesia.Statistical study of data showed that the hypothermia diminished in the 3rd group slightly, but there is clear difference between body temperature before and after anaesthesia. In the 3rd group there was not a cleared differencebetween body temperature before and after the anaesthesia.

    Keywords: anaesthesia, dexamethasone, hamster, hypothermia, thermal pad}
  • محمد علی قلی پور، علی اصغر سرچاهی، عبدالحمید میمندی پاریزی، معصومه اقتداری
    هدف از انجام این مطالعه بررسی اثر ترکیب استیل سیستئین و دگزامتازون در زمان های مختلف، بر زخم های تجربی قرنیه در سگ بود. زخم های تجربی به عمق حدودا یک سوم در مرکز قرنیه هر دو چشم پانزده قلاده سگ نژاد مخلوط، به روش جراحی ایجاد گردید. چشم ها به پنج گروه شش تایی تقسیم شدند. گروه 1 از روز اول بعد از جراحی با یک قطره استیل سیستئین 3% و یک قطره دگزامتازون 1/0% درمان شد. گروه 2 از روز اول بعد از جراحی تا روز پانزدهم با دو قطره استیل سیستئین 3% و از روز پانزدهم با یک قطره استیل سیستئین 3% و یک قطره دگزامتازون 1/0% درمان شد. گروه 3 از روز اول بعد از جراحی با دو قطره استیل سیستئین 3% درمان شد. گروه 4 از روز اول بعد از جراحی با دو قطره دگزامتازون 1/0% درمان شد. گروه 5 (گروه کنترل) از روز اول بعد از جراحی با دو قطره سرم فیزیولوژیک درمان شد. تمام چشم ها به مدت بیست و پنج روز و روزانه در فواصل دو ساعته از ساعت هشت صبح تا شش بعد از ظهر درمان شدند. استفاده از دگزامتازون بلافاصله پس از جراحی (گروه 4) سبب تاخیر در بهبود زخم نشده و کدورت قرنیه را به شکل معنی دار کاهش داد. همچنین اضافه نمودن دگزامتازون به استیل سیستئین از روز 15 (گروه 2) کدورت قرنیه را در دو ماه بعد از جراحی به شکل معنی داری کاهش داد اما همراه ساختن دگزامتازون با استیل سیستئین از روز اول بعد از جراحی (گروه 1) سبب تاخیر معنی دار در بهبود زخم شد. از این تحقیق نتیجه گیری می شود که استفاده از استیل سیستئین 3% و دگزامتازون 1/0% بلافاصله بعد از جراحی می تواند باعث تاخیر در التیام زخم شود. همچنین استفاده از این داروها به تنهایی نمی تواند باعث کاهش کدورت قرنیه گردد ولی استفاده از ترکیب آن ها با یکدیگر، ممکن است باعث کاهش کدورت قرنیه در طولانی مدت بعد از قطع داروها گردد، هر چند به نظر می رسد انجام مطالعات بیشتر با استفاده از گروه های بزرگتر برای مشخص کردن تاثیر این دو دارو بر روی زخم های تجربی قرنیه در سگ ضروری باشد.
    کلید واژگان: استیل سیستئین, کدورت قرنیه, دگزامتازون, سگ, التیام زخم}
    Gholipour, M. A., Sarchahi, A. A., Meimandi Parizia., And Eghtedari, M
    The purpose of this study was to evaluate the effects of different time combinations of dexamethasone and acetylcysteine on experimentally induced corneal ulcers in dogs. Experimental corneal wounds were created surgically to the anterior one third of the cornea in the center of all eyes of 15 mixed breed dogs. The eyes were divided into five groups according to planned post-operative medications: group 1, one drop of N-acetylcysteine 3% and one drop of dexamethasone 0.1% immediately after surgery; group 2, two drops of N-acetylcysteine 3% from day 1, one drop of N-acetylcysteine 3% and one drop of dexamethasone 0.1% from day 15; group 3, two drops of N-acetylcysteine 3%; group 4, two drops of dexamethasone 0.1%; group 5 (control), two drops of normal saline. When applied immediately after corneal ulceration, dexamethasone 0.1% (group 4) decreased corneal haze significantly and did not delay corneal wound healing. Addition of dexamethasone 0.1% to N-acetylcysteine 3% from day 15 (group 2) significantly suppressed opacity at two months after the beginning of the study, but when dexamethasone 0.1% associated to N-acetylcysteine 3% immediately after corneal ulceration (group 1), significant delay in corneal wound healing was induced. It is concluded that combination of dexamethasone 0.1% and NAC 3% immediately after surgery may delay corneal wound healing, also use of these drugs individually, has no obvious clinical effect on corneal haze. On the other hand, use of these drugs in combination with each other may reduce the corneal haze in later months after discontinuation of drugs. However, further studies using larger groups of animals are needed to demonstrate the effectiveness of these pharmacological modulators following experimentally induced corneal wounds in dogs.
    Keywords: Acetylcysteine, Corneal haze, Dexamethasone, Dogs, Wound healing}
  • علی حسن پور*، ابوالفضل جدیری، حمید میرزایی

    این مطالعه به منظور ارزیابی تاثیر دگزامتازون بر روی بهبود بالینی و سطح سرمی برخی پارامترهای بیوشیمیایی در گاوهای مبتال به جابجایی شیردان به چپ بعد از عمل جراحی ثبیت شیردان انجام گرفت. 20 راس گاو شیری مبتلا به جابجایی شیردان تشخیص داده شد و در دو گروه 10 راسی شاهد و تیمار قرار گرفتند. در گروه شاهد فقط درمان جراحی و آنتی بیوتیک استفاده شد و در گروه تیمار علاوه بر درمان جراحی و آنتی بیوتیک، دگزامتازون نیز به میزان kg/mg 5/0 یک نوبت تزریق شد در تمام گاوها قبل از جراحی و 5 روز بعد از درمان جراحی معاینه بالینی انجام و نمونه خون اخذ شد. پس از جداسازی سرم مقادیر سرمی گلوکز، بتاهیدروکسی بوتیریک اسید (BHBA)،کلیسم، آالنین آمینوترانسفراز (ALT) ،آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)و گاما گلوتامیل ترانسفراز (GGT) اندازه گیری شد. با انجام عمل جراحی اشتها و وضعیت دفع مدفوع در هر دو گروه به حالت طبیعی بازگشت. در هر دو گروه حرکات شکمبه بعد از جراحی افزایش نشان داد که در مورد گروه تیمار بیشتر بود. میزان تولید شیر در هر دو گروه بعد از جراحی افزایش داشت که در گروه تیمار معنی دار بود(05/0>p).در گروه تیمار در زمانهای قبل و بعد از درمان میانگین مقادیر سرمی BHBA به تربیت l/mmol 07/0 ± 24/1 و 06/0±88/0 ،گلوکز به ترتیب dl/mg 66/2±22/29 و 63/2±84/32 ،AST به ترتیب L19/U/7±53/127 و 46/7±09/97 ،ALT به ترتیب L/U 18/1±68/39 و 82/1±15/22 بود که اختلاف بین میانگینها معنی دار بود(به ترتیب 001/0=p ،005/0=p ،002/0=p ،000/0=p .)در مورد GGT وکلسیم اختلاف میانگینها معنی دار نبود. در گروه شاهد اختلاف بین میانگین ها در دوزمان مذکور معنی دار نبود. نتیجه نهایی اینکه تزریق دگزامتازون بعد از درمان جراحی گاوهای مبتال به جابجایی شیردان به چپ باعث افزایش سطح سرمی گلوکز شده و از مقادیر BHBA و آنزیمهای کبدی می‌کاهد.

    کلید واژگان: دگزامتازون, جابجایی شیردان به چپ, گاو شیری}
    A Hassanpour *, A Jodeiri, H Mirzaie

    This study was conducted in order to evaluate the effect of dexamethasone on clinical healing and serum concentration of some biochemical parameters in dairy cows with LDA. 20 dairy cows with LDA were diagnosed and theywere divided into control (10 cows) and treatment groups (10 cows). Operation was carried out and antibiotic wasused in two groups and, in treatment group dexamethasone 0.5 mg.kg was injected once. All cows were examinedand their blood samples were drawn before and fve days after operation. The level of BHBA, ALT, AST, GGT andcalcium in serum samples were measured. After operation, the appetite and defecation returned to normal. In bothgroups, rumen movement increased that was signifcant in treatment group (P<0.05). In treatment group, beforeand after the operation mean serum level of BHBA were 1.24±0.07 and 0.88±0.06 mmol/l, glucose 29.22±2.66 and32.84±2.63 mg/dl, AST 127.57± 7.1 and 97.09±7.46 U/L, ALT 39.68=1.88.7.1 and 22.15±1.82. There was a signifcant difference between means (p= 0.001, p=0.005, p=0.002, p= 0.000, respectively). There was no signifcantdifference between GGT and Ca means. In control group there was no signifcant difference between means. Inconclusion, Injection of dexamothasone after the operation in cows with LDA increases serum level of glucose anddecrease BHBA and liver enzymes.

    Keywords: dexamethasone, LDA, dairy cow}
  • داریوش مهاجری، پژمان مرتضوی، علی سمواتیان
    برای انجام این مطالعه، 18 قلاده سگ از نوع ولگرد، در سه گروه جداگانه یک گروه کنترل و دو گروه آزمایش هر کدام 6 قلاده سگ (مشتمل بر 3 نر و 3 ماده) در نظر گرفته شد.گروه های آزمایش به ترتیب تحت تزریق روزانه داروی دگزامتازون به میزان 40 و 125 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت عضلانی در مدت 16 هفته قرار گرفتند. برای جلوگیری از برخورد با موارد پاتولوژیک احتمالی از حیوانات زیر یکسال به این منظور استفاده شد. شرایط تغذیه و مراقبت های کلی در مورد حیوانات مذکور یکسان در نظر گرفته شد. لازم به ذکر است یکی از سگ های گروهی که میزان مصرف پایین دارو را داشت ( 40 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، در طول مدت مطالعه تلف شد که هیچ ارتباطی با مصرف دارو نداشت. در کالبدگشایی تغییرات ماکروسکوپیک قابل توجهی در کلیه سگهای گروهی که میزان مصرف بالای داروی دگزامتازون را داشت ( 125 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن)، شامل تورم و رنگ پریدگی لکه ها مشاهده شد. نمونه های کلیوی اخذ شده، پس از پایدارسازی در فرمالین با 10 فردرصد و الکل، طبق روش های رایج پاساژ بافتی، جهت رنگ آمیزی Hematoxilin and Eosin) H&E و P.A.S (Periodic Acid-Schif آماده شدند. در مشاهداتریزبینی این نمونه ها، ضایعات گلومرولی شامل افزایش ملایم در تعداد سلولهای مزانشیال، چسبندگی بین لای ه های اپی تلیال احشایی و جداری گلومرول، افزایش ضخامت غشاهای پایه گلومرولی وگلومرولواسکلروز بود. در هر صورت عامل این ضایعه نامشخص می باشد، لکن فشار خون متعاقب افزایش غلظت های گلوکوکورتیکوئیدی پلاسما موثر قلمداد شده است
    کلید واژگان: دگزامتازون, کلیه, سگ, هیستوپاتولوژی}
  • مجید محمدصادق، پرویز هورشتی، محمود بلورچی، پرویز تاجیک
    هدف
    آشنایی با تغییرات احتمالی در طول دوره فحلی (مرحله فولیکولی یا مرحله حضور جسم زرد) که ممکن است پس از تزریق ترکیبات ضد التهاب استروئیدی مشاهده شود.
    طرح: آزمون کلینیکی.
    حیوانات: دوازده راس تلیسه هلشتاین در سن متوسط 16 ماه و متوسط وزن 340 کیلوگرم.
    روش
    با دو تزریق پروستا گلندین طبیعی به فاصله 14 روز دوره فحلی دامها همزمان شد و به 6 راس از تلیسه ها از روز 13 تا 17 دوره فحلی روزانه 2 بار دگزامتازون 4) میلیگرم کولوازون، نوربروک، انگلستان، داخل عضله(تزریق شد و در روزهای 13 و 21 میزان پروژسترون سرم حاصل از سینوس ورید زیردمی بررسی شد و وجود جسم زرد از طریق آزمایش راست روده از روز 13 تا 21 بررسی شد و تمام دامها از نظر بروز علائم فحلی تحت کنترل قرار گرفتند (گروه آزمایش) به 6 راس تلیسه دیگر از روز 13 تا 17 دوره فحلی روزانه دو بار، آب مقطر 4 میلی لیتر، داخل عضله(تزریق شد و آزمایش پروژسترون سرم و حضور جسم زرد و علایم فحلی مانند گروه قبل انجام شد (کنترل).
    تجزیه و تحلیل آماری: اختلاف مقدار پروژسترون سرم در روزهای 13 با 21 توسط آزمون استیودنت-t و اختلاف تعداد دامهایی که جسم زرد آنها در روز 21 سیکل استروس تحلیل رفته توسط آزمون دو طرفه فیشر مقایسه شد.
    نتایج
    در 4 راس از دامهای تحت درمان با دگزامتازون 66.6) درصد(جسم زرد به موقع تحلیل رفت)پروژسترون سرم کمتر از 0.5 نانوگرم در میلی لیتر سرم(و در روز 21 دوره فحلی علائم مشاهده شد تنها در 2 راس از دامهای گروه آزمایش 33.3) درصد(جسم زرد در روز 21 دوره فحلی باقی ماند و پروژسترون سرم بیشتر از 1 نانوگرم در میلی لیتر سرم بود در حالیکه جسم زرد در 6 راس تلیسه گروه کنترل 100) درصد(به موقع تحلیل رفت و علایم فحلی در روز 21 فحلی مشاهده شد. فعالیت جسم زرد در یک راس از دامهای گروه آزمایش تا روز 27 و در یک راس تا روز 34 باقی ماند. مقایسه اختلاف میزان پروژسترون سرم در روزهای 13 یا 21 در گروه کنترل و آزمایش اختلاف معنی داری را نشان نداد.
    نتیجه گیری
    دگزامتازون اثر معنی داری در بروز استروس، تحلیل رفتن به موقع جسم زرد دوره ای و یا فعالیت آن را نشان نداد.
    کلید واژگان: دگزامتازون, لوتالایز, طول دوره فحلی تلیسه}
  • مجید محمد صادق، پرویز هورشتی، ایرج نوروزیان، سعید بکایی، محمود بلورچی
    هدف
    بررسی احتمال باقی ماندن توان لوتئولیتیک داروی PGF2در دامهای تحت درمان با دگزامتازون. طرح: آزمون کلینیکی (درمان گروه جایگزین) دام: هفده راس تلیسه هولشتاین در سن 15 تا 17 ماهگی و متوسط وزن 340 کیلوگرم. دارو: 1- دگزامتازون (15 میلیگرم، کولوازون، نوربروک، انگستان، داخل عضله)، 2- PGF2 (25 میلیگرم، لوتالایز، اپجان، آمریکا، داخل عضله).
    روش
    نخست تعداد دامهایی که با تزریق PGF2 در روز 9 فحلی نشان دادند برآورد گردید (گروه آزمایش). برای اطمینان از وقوع لوتئولیز از بررسی پروژسترون سرم قبل (روز 8) و پس (روز 13) از تزریق PGF2 و مشاهده فحلی در دامها و بررسی جسم زرد از طریق توش رکتال استفاده شد. تجزیه و تحلیل زرد در تمام 17 راس دام گروه کنترل پس از تزریق PGF2 تحلیل رفت ولی در 6 راس از 17 راس گاو گروه آزمایش فعال باقی ماند (3/35 درصد)، تزریق دگزامتازون 24 ساعت قبل از تزریق مقادیر لوتئولیک PGF2 به طور معناداری از ایجاد لوتئولیز جلوگیری کرد (05/0 < P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد توان لوتئولتیک PGF2 که در مواردی مانند همزمانی فحلی یا درمان عفونتهای رحمی مورد نیاز است در دامهای تحت درمان با داروی ضد التهاب استروئیدی دگزامتازون مکن است مختل گردد.
    کلید واژگان: دگزامتازون, دایناپروست, PGF2, ایجاد لوتئولیز, ممانعت از لوتئولیز}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال