مطالعه ی شناختی افعال استعاری در قرآن کریم
پژوهش حاضر به بررسی افعال استعاری در متن قرآن کریم و ماهیت معنایی آنها از منظر زبان شناسی شناختی و بر بنیاد نظریه ی استعاره های مفهومی «لیکاف و جانسون» می پردازد. این نظریه رابطه ی میان زبان انسان، ذهن و تجارب فیزیکی و اجتماعی او را بررسی می نماید. بر بنیاد این دیدگاه که نظریه ی معاصر استعاره نیز خوانده شد یک حوزه ی معنایی مشخص مانند« استوی» به تبیین حوزه ی انتزاعی- مفهومی دیگری مانند « استیلا یا چیرگی» از طریق نگاشت های تجربه بنیان و نظام مند، میان حوزه های مبدا- مقصد می پردازد. از همین دست می توان به کاربرد افعالی با مفهوم مکانی چون «یمد» برای بیان مفهوم انتزاعی زمان و «وجهت» برای بیان مفهوم انتزاعی روی آوردن اشاره نمود. با در نظر گرفتن ماهیت تمثیلی و استعاری زبان قرآن برای تسهیل در ادراک مفاهیم بلند معنوی و معانی دشواری که امکان بیان و توصیف مستقیم آنها برای بشر وجود نداشته است و نیز از آنجا که استعاره های مفهومی تجربه بنیان هستند؛ بسیاری از افعال در قرآن کریم بر اساس تجربیات فیزیکی انسان از ارتباط با جهان پیرامون خود و فراهم آوردن زمینه های ارتباط و ادراک موثر از آیات به کار رفته اند. از این رو مطالعه ی حوزه های شناختی و مفهومی این افعال در دستیابی به چهارچوب نظام مند و دقیق معنایی آنها ، به جهت ادراک هر چه بهتر این گنجینه ی معنوی تاریخ بشریت ، شیوه های نوین علمی و قابل استنادی را فراهم خواهد آورد.