-
مکارم شیرازی در آثارش به طور گسترده ای از آراء تفسیری طباطبایی بهره برده و در موارد قابل توجهی نیز آراء وی را با دیدگاه نقادانه ای، بررسی نموده است. در این مطالعه که با ابزار کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، نخست گونه های نقد مکارم شیرازی نسبت به المیزان استخراج شده، سپس به داوری و تشخیص صحت و سقم آن ها پرداخته شده اشت. سوال مطالعه حاضر این است که مکارم شیرازی در چه موارد و با چه دلایلی به نقد آراء طباطبایی پرداخته و اعتبار نقدهای وی چه اندازه است. در این مطالعه پس از بیان نقدهای مکارم بر آراء طباطبایی کوشش می شود با بهره گیری از دلایل عقلی، نقلی، آراء مفسران مشهور و ادله دیگر میزان اعتبار این نقدها سنجیده شود. بنا ست از این فرضیه دفاع شود که جز در موارد معدودی که اشکالات ناقد نسبت به آراء طباطبایی معتبر اند، اغلب نقدها از اعتبار لازم برخوردار نیستند و خود به ضعف های متعددی دچار اند.
کلید واژگان: کلیدواژه ها: تفسیر المیزان, نقد آراء علامه طباطبائی, مکارم شیرازی, تفسیر نمونهMakārem Shīrāzi widely used Ṭabāṭabāʾī's interpretive opinions in his work Tafsīr Nemūne, and in significant cases, he has examined his opinions with a critical point of view. In this study, which was carried out with library tools and descriptive-analytical method, firstly, the types of criticism of Makārem Shīrāzī in relation to Al-Mizan of Ṭabāṭabāʾī were extracted, and then the evaluation and diagnosis of their accuracy and correctness will done. The question of the present study is: in what cases and with what reasons did Makārem Shīrāzī criticize Ṭabāṭabāʾī's opinions and how much is the validity of his criticism. In this study, after expressing Makārem's critics on Ṭabāṭabāʾī's opinions, it is tried to measure the validity of these criticisms by using rational and traditional reasons, the opinions of famous commentators and other evidences. It is necessary to defend this hypothesis that, except in the few cases where critics' objections to Ṭabāṭabāʾī's opinions are valid, most of the criticisms do not have the necessary validity and have many weaknesses.
Keywords: Tafsir al-Mizan, ʿAllāma Ṭabāṭabāʾī, Makarem Shirazi, Tafsir Nemune -
Drawing upon the hermeneutic basis that understanding and interpretation of a text is conditioned by the reader’s preunderstanding, this article examines ʾAllamah Ṭabāṭabāʾī’s interpretive preunderstandings. In so doing, the article first, will explore ʾAllamah’s constitutive and non-constitutive preunderstandings. As the foundation of his Qur'anic interpretation, the constitutive category is divided into three subcategories: text-specific, interpreter-specific, and interpretation-specific. The non-constitutive category is studied under the following two subcategories: the imposed and non-imposed preunderstandings. Although the article studies ʾAllamah Ṭabāṭabāʾī’s interpretive preunderstandings, this categorization can be applied in studying any scriptural hermeneutic discourse. The contribution of this article to the field, is not limited to Allamah Ṭabāṭabāʾī’s interpretive preunderstandings. The method applied in this study can be used in the study of any scriptural hermeneutics.Keywords: ʾallamah Ṭabāṭabāʾī, Qur'an, Hermeneutics, Preunderstanding, Understanding, Interpretation
-
پرسش اصلی این مقاله آن است که آیا رهبری امام خمینی برای حال و آینده سیاست خارجی جمهوری اسلامی بنیادهای ایجاب کننده یا ناگزیری ساخته است یا خیر؟ به عبارت دیگر، آیا به وسیله ایشان تقدیری برای سیاست خارجی ایجاد شده است؟ این مقاله در پاسخ، از تقدیر عقل سخن می گوید، یعنی بیان می کند که رهبری امام خمینی به طور کلی تمام تاریخ ایران را بر سیاست جدید ایران و از طریق آن بر سیاست خارجی ایران بار کرد و به تعبیری، زمانه را بر زمینه جاری کرد. در نتیجه تدابیر ایشان نماینده سیاست خارجی جدید ایران، گرایش های نهفته یا پتانسیل های تاریخ ایران است و از اتخاذ یک الزام عقلانی به مقاومت در برابر ممانعت ها سخن می گوید.
کلید واژگان: سیاست خارجی, امام خمینی, عقل سلیم, صدور انقلاب, اخوت اسلامیThe main question of this article is whether Imam Khomeini's leadership has created unavoidable and definitive bases for the present and future of the I.R.I's foreign policy. In other words, has he created a destiny for the I.R.I's foreign policy? This article argues that Imam Khomeini's leadership imposed all Iranian history on Iran's foreign policy. As a result, his guidelines are consistent with the potentials of Iranian history with an emphasis on resistance to obstacles as a rational choice. -
سنگ نوشته داریوش بزرگ در کوه بیستون، بزرگ ترین سنگ نوشته بازمانده از دوره هخامنشیان می باشد و از دیدگاه تاریخی و زبان شناختی، چنان آکنده از آگاهی های ارزشمند است که آن را شاهبانوی سنگ نوشته های شرقی باستان و مهم ترین نوشته همه شرق باستان خوانده اند. همچنین داریوش بزرگ در پیوند با درون مایه سنگ نوشته ها و هماهنگ با سنت های شناخته شده شرق باستان، نگاره همه دشمنان نابود شده خود را هم در کوه بیستون پدید آورده است. در لابه لای متن های ایرانی و انیرانی تاریخی و جغرافیایی کهن، پاره ای توصیف ها و اشاره ها درباره سنگ نگاره داریوش بزرگ در کوه بیستون دیده می شود، که گهگاه افسانه ای و خیالی اند، تا توصیف واقعی نگاره ها.
کلید واژگان: داریوش بزرگ, کوه بیستون, سنگ نگاره بیستون, ابن فقیه همدانی, بگستانهDariush the Great's petroglyph in Bistoon is the biggest remained petroglyph from the Archaemenides period. It, from historical and linguistic point of view is such full of valuable information that it is called the whole of ancient East petroglyph and the most important script of all ancient East. Dariush the Great, in connection with the contents of the petroglyphs and in coordination with the known customs and traditions of ancient East, has also built in Bistoon the petroglyph of all his enemies had been defeated by him. Amidst the Iranian and non – Iranian historical and geographical texts of old days, some descriptions and indications about the Dariush's petroglyph in Bistoon mountain can be seen which are sometimes more fictional and fanciful than the real descriptions of petroglyphs. In this essay, I tried to show the oldest description of Bistoon petroglyph in Islamic period texts, using historical and geographical texts. -
در این نوشتار درصدد بررسی مفهوم سنت و مدرنیته در اندیشه داریوش شایگان بر اساس ترکیبی از روانکاوی جمعی «کارل گوستاویونگ» و نظریه هرمنوتیک «هایدگر» خواهیم بود که مبنای احیاء معنویت شرقی در مقابل سیطره مدرنیته بر فرهنگ های غیراروپایی است. بر اساس این استدلال هرمنوتیک درصدد تاویل و تفسیر متن و توضیح روند فهمیدن هستند. هرمنوتیک سنت تفکر و تاملی فلسفی است که می کوشد مفهوم فهمیدن را روشن کند و به این پرسش پاسخ دهد که چه چیزی سازنده معنای هر چیز معنادار است. ازاین رو در حوزه هایی مانند فلسفه، الهیات، نقد ادبی، علوم اجتماعی و فلسفه علم شاهد کاربرد روزافزون هرمنوتیک و مباحث مربوط به آن هستیم. «داریوش شایگان» از جمله معدود اندیشمندان و روشنفکران در 5 دهه اخیر در ایران است که هم عصر با روشنفکرانی همچون «سید حسین نصر»، «رضا داوری اردکانی»، «داریوش آشوری»، «احسان نراقی» و...است و ویژگی های منحصربه فردی که شایگان دارد، وی را از هم عصران خود متمایز می کند. از مباحث مهم و کلیدی در آثار شایگان و روشنفکران هم عصر خود می توان به مسیله سنت و مدرنیته در مواجهه شدن مردم ایران با این مسیله اشاره کرد. این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که سنت و مدرنیته چه تاثیری در اندیشه شایگان داشته است؟ فرضیه مطرح این است که آیا اندیشه های شرقی و غربی موجب خودآگاهی و روشنگری شایگان نسبت به غرب ستیزی و سنت گرایی شده است.کلید واژگان: سنت, مدرنیته, داریوش شایگان, غرب ستیزی, شرقIn this article, we will examine the concept of tradition and modernity in Dariush Shaygan's thought based on a combination of Carl Gustav Jung's collective psychoanalysis and Heidegger's hermeneutic theory, which is the basis for reviving Eastern spirituality against the domination of modernity over non-European cultures. Based on this argument, hermeneutics seeks to interpret the text and explain the process of understanding. Hermeneutics is a philosophical tradition of reflection that seeks to clarify the concept of understanding and to answer the question of what constitutes the meaning of everything meaningful. Therefore, in fields such as philosophy, theology, literary criticism and social sciences and philosophy of science, we are witnessing the increasing use of hermeneutics and related topics. Dariush Shayegan is one of the few thinkers and intellectuals in the last 5 decades in Iran who is contemporary with intellectuals such as Seyyed Hossein Nasr, Reza Davari Ardakani, Dariush Ashouri, Ehsan Naraghi, etc. and the unique features that Shaygan has, he Distinguishes it from its contemporaries. One of the important and key issues in the works of Shaygan and his contemporaries is the issue of tradition and modernity in the face of the Iranian people with this issue.Keywords: tradition, Modernity, Dariush Shaygan, Anti-Westernism, East
-
نشریه مطالعات هنر اسلامی، پیاپی 47 (پاییز 1401)، صص 457 -467
ساختار معنایی در یک فیلم، ساختمانی به هم پیوسته از عناصر دیداری و شنیداری است که از آن ها برای پیشبرد روایت، انتقال معنا و مفهوم و احساس استفاده می شود. لازمه این امر آشنایی کارگردان با مبانی هنرهای تجسمی است تا با آگاهی از فنون آرایش قاب تصویر به عنوان پایه ای ترین عنصر ارتباطی در سینما، ضمن جلوگیری از دلزدگی مخاطب، در رسیدن به اهداف متعالی رسانه که جزو لاینفک آن نیز هستند، موفق باشد. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی _ توصیفی به تجزیه و تحلیل عناصر میزانسن روایت ها در آثار داریوش مهرجویی به عنوان کارگردانی مولف پرداخته شده است. بررسی ترکیب بندی نماهایی از دو اثر قهرمان محور «هامون» و «پری» که بیشترین نقش را در تعریف شخصیت ها دارند، نشان می دهد که مهرجویی از اصول هندسی، نور، رنگ و مفاهیم هنری چون تقارن، تعادل و زوایای طلایی دید به گونه ای توصیفی برای بیان معانی استفاده می کند. او از این رویکرد در طراحی خلاقانه صحنه ها، متناسب با درون مایه فیلم هایش برای ایجاد ادراک چند حسی در مخاطب بهره گرفته، با کاربرد هدفمند عناصر بصری در قاب تصاویر، مخاطب را با درونیات شخصیت های فیلم هایش آشنا می کند. اهداف پژوهش:واکاوی کاربرد میزانسن در آثار سینمایی داریوش مهرجویی.تبیین نقش عناصر بصری در بیان مفاهیم و دلالت های ضمنی در آثار داریوش مهرجویی.سوالات پژوهش:بسترسازی برای بیان معانی و مفاهیم در سینمای مهرجویی چگونه انجام یافته است؟داریوش مهرجویی با بهره گیری از چه عناصر و تکنیک های هنری، معنا و حس و حال مد نظر خود را به بیننده منتقل می کند؟
کلید واژگان: سینما, تصویر, هنرهای تجسمی, عناصر بصری, داریوش مهرجوییIslamic Art Studies, Volume:19 Issue: 47, 2022, PP 457 -467The semantic structure in a film is an interconnected structure of visual and auditory elements that are used to advance the narrative, the transmission of meaning, concept and feeling. This requires the director to be familiar with the basics of the visual arts in order to be successful in achieving the lofty goals of the media, which are also its mission and integral, by being aware of the various aspects of image frame arrangement, in addition to preventing boredom of the audience. In this research, using analytical-descriptive method, the mezzanine elements of narratives in the of Dariush Mehrjoui”s films as a social director have been analyzed. Analysis of the composition of scenes of "Hamoon" and "Parri" as hero-centric films which have the most role in defining the characters, show that Mehrjoui descriptively uses geometric principles, light, color and artistic concepts such as symmetry, balance and golden angles of vision to express spiritual concepts. Also, he uses this approach in the creative design of scenes, in accordance with the theme of his films, to create a multi-sensory perception in the audience to acquaint them with characters. Research Objectives1-Analysis of the use of mezzanine in Dariush Mehrjoui's films2- Explaining the role of visual elements in expressing the concepts and implications of Dariush Mehrjoui's filmsResearch Questions1- How is the background of meanings and concepts in Mehrjoui’s films?2-Which artistic elements and techniques are used by Dariush Mehrjoui to convey his intended meaning to audience?
Keywords: Cinema, image, visual arts, Visual Elements, Dariush Mehrjoui -
وحدت شخصی وجود، برهانی بر وجود خداوند متعال / (بررسی بره ان آقا محمدرضا قمشه ای و مناقشات حکیم جلوه بر آن)مسئله وحدت شخصی وجود از جمله مسائل عرفانی است که مورد قبول قاطبه اهل معرفت است، لذا برخی از ایشان در صدد برهانیکردن این مسئله برآمدند که یکی از ایشان مرحوم آقا محمدرضا قمشه ای میباشد. برهان ایشان مورد پذیرش عدهای از حکما و مورد مناقشه برخی دیگر قرار گرفته است که از جمله ناقدان آن مرحوم حکیم جلوه است که معاصر خود مرحوم قمشه ای میباشد. این مقاله به بررسی و نقد برهان مرحوم قمشه ای میپردازد، و نشان میدهد که مناقشات حکیم جلوه بر این برهان وارد نیست، اگرچه خود این برهان هم تام نمیباشد، زیرا در آن میان مفهوم و مصداق وجود خلطی صورت گرفته است.
کلید واژگان: حیثیت تقییدیه, حیثیت تعلیلیه, تشکیک خاصی, وحدت سریانی, وحدت شخصی وجود, ضرورت ذاتی, ضرورت ازلیThe issue of the individual unity of being is among the issues in the field of theoretical mysticism which all of the Muslim mystics have agreed upon. As such, some of them have attempted to base this theory on proof, among whom is Muḥammad Riḍā Qomsheʾī. Qomsheʾī’s proof has been accepted by some philosophers and criticized by others, among whom is Ḥakīm Jelve who was contemporaneous with Qomsheʾī. This article undertakes the investigation and critique of Qomsheʾī’s proof, showing that Ḥakīm Jelve’s critiques of it are not applicable, although the proof itself is not complete because of confusion between the concept and extension of being. -
ʿAllama Tabatabaʾi and Carla Bagnoli are among philosophers who believe in an integrative approach to non-realist cognitivism. In their view, the phenomenology of moral judgments indicates neither realism nor non-cognitivism. Believing that the nature of moral judgments is normative and practical, they do not deny the objectivity of moral judgments, and argue that they are cognitive, indicative, and have truth value. Tabatabaʾi presents the theory of figurative perceptions to justify his claim, and Bagnoli justifies it on the basis of constructivism. This paper will compare the two integrative views of Bagnoli and Tabatabaʾi. After exploring the problem of the nature of moral judgment, Tabatabaʾi’s and Bagnoli’s views are introduced and, in conclusion, it is argued that although Tabatabaʾi’s theory of figurative perceptions lacks the perspicuity found in Bagnoli’s works, they both have similar analyses of the phenomenology of moral judgments and they both use constructivism to justify their claims.Keywords: Moral Judgments, constructivism, figurative perception, Allama Tabatabaʾi, Carla Bagnoli
-
نظریه اعتباریات علامه طباطبایی از ظرفیت های فراوانی در حل مسائل دانش فقه، اصول فقه، اخلاق، علوم اجتماعی، فلسفه و مابعدالطبیعه برخوردار است. ظرفیت های فراوان این نظریه، آن را در کانون توجه اندیشمندان پس از علامه طباطبایی قرار داده و بحث و گفت وگوهای وسیعی پیرامون آن شکل گرفته است. این بحث ها پیامدهایی برای این نظریه در پی داشته اند. از سویی با نقد، نقاط ضعف این نظریه را نمایان کرده و از آنها کاسته اند و در نتیجه به پویایی و تکامل آن تداوم بخشیده اند. اما از سوی دیگر، تصویری نامتوازن از این نظریه ارائه کرده و بخش هایی از آن را مورد توجه قرار داده و از دیگر بخش ها و ظرفیت های فراوان آن غفلت کرده اند. در نهایت هم تفاسیری از نظریه اعتباریات ارائه کرده اند که فهم این نظریه را در دهه های کنونی به مخاطره انداخته و این سوال را به طور جدی طرح کرده است که نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به راستی منطبق با کدام یک از این تفاسیر است؟ نوشتار پیش رو به توصیف تحولات نظریه اعتباریات روی آورده، و این توصیف را در دو بخش نقدها و تفاسیر دنبال کرده است.
کلید واژگان: نظریه اعتباریات, نقد, تفسیر‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī's theory of subjective considerations (i’tibāriyāt) possesses numerous capacities in solving issues in the fields of jurisprudence, the principles of jurisprudence, ethics, social sciences, philosophy, and metaphysics. These extensive capacities have placed this theory at the center of attention for scholars after ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī, leading to broad discussions and debates around it. These discussions have led to consequences for this theory. On one hand, critiques have brought to light the weaknesses of this theory, addressing and mitigating them, thus contributing to its dynamism and advancement. On the other hand, an unbalanced image of this theory has been presented, focusing on certain aspects while neglecting other parts and abundant capacities of it. Ultimately, interpretations of the theory of subjective considerations have been offered that make the understanding of this theory in the current decades difficult and raise serious question of which interpretations truly align with ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī's theory. This paper aims to describe the evolution of the theory of subjective considerations, exploring critiques and interpretations in two separate sections.
Keywords: Theory Of Subjective Considerations (I’Tibāriyāt), Critique, Interpretation -
خرد، برترین ویژگی انسان است که وی را از دیگر آفریده ها متمایز می کند و به او لقب «اشرف مخلوقات» داده است. برخی از فیلسوفان و عارفان آن را پیوسته با کارهایی که منافع ملموس و مادی نداشته باشد، مخالف می دانند؛ در حالی که برخی دیگر آن را در کنار شریعت، ملاک راه سلوک و میزان کشف پذیرفته اند. سنایی از جمله عارفان مشهور سده ششم، در اثر مشهور خود سیر العباد الی المعاد، سیر خرد در مراحل سلوک را به گونه ای نشان داده است. در این تحقیق که به روش توصیفی - تحلیلی انجام شده، این موضوع را بررسی کرده ایم و نشان داده ایم که سیر خرد در سیر العباد، گاه آن را ناشناختنی معرفی می کند و از نفس عاقله، یعنی «پیر و مرشد» خود می خواهد تا خود را معرفی کند؛ وی نیز خود را فرزند عقل کل معرفی می کند که نخستین آفریده خداست و از سنایی می خواهد پا بر سر طبایع حیوانی بگذارد تا از عالم بهیمی به عالم فرشتگان برسد. سرانجام باید گفت در این اثر، عشق همسفر همیشگی سنایی و فروتر از عقل است و در واقع می توان چنین استنباط کرد که این خرد است که پس از سیر خود در مسیر سلوک و درک شناخت، بدل به عشق شده است.کلید واژگان: خرد, سیر العباد إلی المعاد, سنایی غزنوی, سلوک, شناختReason is a defining characteristic of humanity, distinguishing people from other creatures and earning them the title of the noblest of beings. Some philosophers and mystics argue that reason conflicts with actions that lack concrete material benefits, while others view it, alongside Sharia, as a criterion for truth and revelation. Sanāʾī, a prominent mystic of the sixth century AH, explores the role of reason in his renowned work Sayr al-ʿibād ilā al-maʿād, depicting its place within the stages of spiritual journey. Employing a descriptive-analytic method, this research examines Sanāʾī’s portrayal of reason. The book occasionally presents reason as unknowable, with the rational soul, depicted as the master and leader of spiritual wayfaring, requesting to introduce itself. It reveals itself as a child of Universal Reason, the first creature of God, urging Sanāʾī to transcend animal nature and ascend from the bestial world to the angelic realm. Ultimately, in this work, love is depicted as Sanāʾī’s constant companion, though subordinate to reason. It can be inferred that reason, after a journey of transformation, evolves into love.Keywords: Reason, Sayr Al-ʿibād Ilā Al-Maʿād, Sanāʾī Ghaznawī, Spiritual Wayfaring, Knowledge
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
- 1659
- 9
-
علمی1668
-
معتبرحذف فیلتر
نتایج را در یکی از موضوعات زیر محدود کنید.