-
هدف
هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی بر حساسیت اضطرابی، درآمیختگی افکار و کاهش علایم افراد مبتلا به وسواس فکری عملی بود.
روشطرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری داوطلبانه استفاده شد. بدین منظور تعداد 30 زن، از بین جامعه آماری پژوهش که کلیه ی زنان مبتلا به وسواس فکری عملی استان اصفهان در سال 1399 بودند، بر اساس معیارهای ورود و خروج از پژوهش و مصاحبه بالینی به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر عبارت بودند از پرسشنامه وسواس ییل براون، مقیاس حساسیت اضطرابی و پرسشنامه درآمیختگی افکار. پس از اجرای پیش آزمون، شرکت کنندگان در گروه آزمایش طی 10 جلسه 60 دقیقه ای به صورت گروهی تحت آموزش درمان فراتشخیصی قرار گرفتند. در نهایت پس از اجرای پس آزمون، داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
یافته هانتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که درمان فراتشخیصی موجب کاهش حساسیت اضطرابی، درآمیختگی افکار و علایم افراد مبتلا به وسواس فکری عملی در گروه آزمایش، در مرحله پس آزمون شده است و این تغییرات از نظر آماری معنادار هستند؛ لذا، می توان از این روش به عنوان یک روش مداخله ای و درمانی برای کاهش نشانه های حساسیت اضطرابی، درآمیختگی افکار و علایم افراد مبتلا به وسواس فکری عملی استفاده نمود.
کلید واژگان: وسواس فکری عملی, حساسیت اضطرابی, درآمیختگی افکار, درمان فراتشخیصیPurposeThe purpose of this study was to examine the efficacy of transdiagnostic treatment on anxiety sensitivity, thought fusion, and reduction of symptoms in people with obsessive-compulsive disorder.
MethodThe study design was semi-experimental and it was implemented through the pretest-posttest along with a control group. In this study, the voluntary sampling method was applied. Therefore, among the statistical population of the study, 30 women that all of them with obsessive-compulsive disorder who settled in Isfahan province in 2020 were randomly assigned to the experimental and control groups according to inclusion and exclusion criteria derived from the study and clinical interview. The instruments applied in the current study encompassed the Yale-brown Obsessive Scale, the Anxiety Sensitivity Scale, and the Thought Fusion Questionnaire. After implementing the pretest, the participants in the experimental group were exposed to transdiagnostic treatment training collaboratively during 10 sessions for 60 minutes. Eventually, after implementing the post-test, the data were analyzed by using an analysis of covariance.
FindingsThe results obtained from data analysis demonstrated that transdiagnostic treatment has paved the way for reducing anxiety sensitivity, thought fusion, and symptoms of the people with obsessive-compulsive disorder in the experimental group and in the post-test phase, and at last these changes are statistically significant. Consequently, this method can be used as an interventional and therapeutic method in order to reduce the symptoms of anxiety sensitivity, thought fusion, and symptoms of people with obsessive-compulsive disorder.
Keywords: Obsessive-complsive disorder, anxiety sensitivity, Thought fusion, Transdiagnostic treatment -
هدف
این پژوهش مقایسه کمالگرایی، سبکهای فرزندپروری و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به وسواس فکری- عملی و زنان سالم بود.
روشپژوهش توصیفی از نوع علی - مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به وسواس منطقه 5، 11، 13 و 19 تهران در سال 1397 بود که از بین این افراد 44 نفر از مراجعه کنندگان به کلینیک های مشاوره و روانشناسی با استفاده از مصاحبه بالینی ساختار یافته و پرسشنامه وسواس مادزلی به صورت در دسترس انتخاب شدند. همچنین 40 فرد غیر مبتلا به وسواس فکری- عملی که از لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی با گروه وسواس همتا شده بودند با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس نیز انتخاب شدند. آزمودنی های دو گروه به پرسشنامه وسواس مادزلی، مقیاس کمالگرایی هیل، مقیاس سبکهای فرزندپروری بامریند و پرسشنامه کیفیت زندگی پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (MANOVA) در SPSS-18 استفاده شد.
یافته هانشان دادند که بین دو گروه در متغیرهای کمالگرایی و کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود داشت (05/0>P) . اما بین سبکهای فرزندپروری در دو گروه تفاوت معنادار مشاهده نشد (05/0<p).
نتایجاین پژوهش لزوم توجه به کمال گرایی و کیفیت زندگی در تشخیص و طرح ریزی الگوی درمان برای اختلال وسواس را خاطر نشان می سازد.
کلید واژگان: وسواس فکری- عملی, کمالگرایی, سبکهای فرزندپروری, کیفیت زندگیThis study performed to Comparison of Perfectionism, Parenting styles and Quality of Life in Women with Obsessive-Compulsive Disorder and Healthy women. The design of the study is descriptive-causal comparative. The statistical population included all women with obsessive-compulsive disorder in Tehran's 5th, 11th, 13th and 19th districts in 1397. In this study, 44 patients referring to counseling and psychiatric clinics were selected using a clinical interview and Maudsley Obsessive- Complsive Inventory in- Access convenient . Also, 40 normal individuals who were matched in terms of demographic characteristics with obsessive compulsive group were selected using available sampling method. The subjects of the two groups responded to the Maudsley Obsessive- Complsive Inventory, baumarind parenting styles Scale, Hill’s perfectionism inventory and Quality of Life Questionnaire. Data analysis was performed using multivariate analysis of variance (MANOVA) in SPSS-18. The results showed that there was a significant difference between the two groups in perfectionism and quality of life (P<0.05). However, there was no meaningful difference between parenting styles in two groups (P<0.05). The results of this study point to the importance of perfectionism and quality of life in diagnosing and designing a treatment pattern for obsessive-compulsive disorder.
Keywords: Obsessive-Compulsive Disorder, Perfectionism, Parenting Styles, Quality of Life -
تظاهر اصلی اختلال شخصیت وسواسی جبری، اشتغال ذهنی با نظم و ترتیب، کمال طلبی و کنترل ذهنی بین فردی است که به بهای از دست دادن انعطاف پذیری، سعه ی صدر و کارایی بین فردی تمام می شود. علی رغم این که در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویراست پنجم، دو اختلال شخصیت وسواسی جبری و اختلال وسواسی جبری در دو طبقه مجزا طبقه بندی شده اند، برخی محققان معتقدند رویکردهای پیوستاری، مفهوم پردازی دقیق تری از دو اختلال دارند. هدف از مطالعه حاضر بررسی رابطه اختصاصی بین اختلال وسواسی جبری و اختلال شخصیت وسواسی جبری بر اساس زیرگروه های اختلال وسواسی جبری بود. برای این منظور، طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، ابتدا 400 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه های تهران از نظر وسواس و علایم شخصیت وسواسی جبری مورد آزمون قرار گرفتند. در مرحله ی دوم، 57 نفر فرد مبتلا به اختلال وسواس اجباری به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد، فقط بین زیرگروه «وسواس تردید» مقیاس اختلال وسواسی جبری و اختلال شخصیت وسواسی جبری در سطح رابطه ی معنادار وجود دارد. نتایج حاکی از عدم ارتباط اختصاصی بین اختلال شخصیت وسواسی جبری و اختلال وسواسی جبری است. هر چند تلویحات تحقیقاتی و نظری زیادی در مورد رابطه میان دو اختلال وجود دارد که نیازمند توجه ویژه ای است.کلید واژگان: اختلال وسواسی جبری, اختلال شخصیت وسواسی جبری, رویکرد مقوله ای, رویکرد ابعادیThe main manifestation of obsessive-compulsive personality disorder is mental occupation with order, perfectionism and subjective control interpersonal whose price ends in complete loss of flexibility, tolerance and interpersonal efficiency. While in DSM- 5, both obsessive-compulsive disorder and obsessive-compulsive personality disorder were classified in two distinct categories, some researchers believe that continuum approaches provide more precise conceptualization of both disorders. The purpose of this study was to research of the specific relationship between obsessive-compulsive personality and obsessive-compulsive disorder based on subtypes of OCD. To this end, in a descriptive correlational study, 400 female college students of Tehran universities were tested for obsessive-compulsive and obsessive-compulsive personality symptoms. In the second stage, 57 individuals with compulsive disorder were selected as the sample group. The results of regression analysis indicated that there was only significant relationship between "uncertainty" of OCD and obsessive-compulsive personality. The results indicate that there is no specific relationship between obsessive compulsive disorder and obsessive-compulsive disorder. However there are the great research and theoretical implications about the relationship between the two disorders that require special attention.Keywords: Obsessive-compulsive disorder, Obsessive-compulsive personality disorder, Categorical approaches, dimensional approach
-
اصطلاح تعدیل سوگیری شناختی اشاره دارد به تغییر سبک های پردازش شناختی خاصی که به نظر می رسد در ایجاد اختلال ها یا واکنش های هیجانی ناخوشایند نقش دارند. هدف عمده پژوهش حاضر بررسی تاثیر درمان تعدیل سوگیری شناختی بر کاهش شدت نشانه های اختلال وسواس- بی اختیاری بود. بدین منظور نمونه ای در دسترس از 60 دانشجوی دارای نشانه های این اختلال انتخاب شد. طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی و یک طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. شرکت کنندگان در پژوهش حاضر به سوال های سه پرسشنامه وسواس- بی اختیاری مادزلی، مقیاس وسواس- بی اختیاری ییل براون و پرسشنامه باورهای وسواسی پاسخ دادند. نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که 1- درمان تعدیل سوگیری شناختی شدت نشانه های اختلال وسواس بی اختیاری، باورهای وسواسی و رفتارهای وسواسی را کاهش می دهد. 2- درمان تعدیل سوگیری شناختی اثربخشی بیشتری نسبت به درمان شناختی رفتاری گروهی در کاهش شدت نشانه های اختلال وسواس- بی اختیاری، باورهای وسواسی و رفتارهای وسواسی دارد. با توجه به نتایج بدست آمده می توان استفاده از درمان تعدیل سوگیری شناختی تفسیر را که به لحاظ سود-هزینه و اثربخشی از نظر تجربی حمایت شده است به عنوان روشی نو و آسان در درمان نشانه های اختلال وسواس بی اختیاری به همه روان درمان گران توصیه کرد.کلید واژگان: درمان تعدیل سوگیری شناختی, درمان شناختی رفتاری گروهی, نشانه های اختلال وسواس, بیاختیاری, باورهای وسواسی, رفتارهای وسواسیCognitive bias modification refers to the change of specific style of cognitive processing that seems to be involved in the disorders or unpleasant emotional reactions. The main aim of this study was to investigate the effect of cognitive bias modification on reducing the severity of obsessive compulsive disorder. For this purpose, the available sample of 60 students with obsessive compulsive disorder has been selected. The research design was a semi-experimental design and pretest-posttest design with a control group. Participants in this study completed the Maudsly Obsessional Compulsive Inventory, Yale Brown Obsessive Compulsive Scale, and Obsessional Beliefs Questionnaire. Results of multivariate analysis of covariance showed that (1) the cognitive bias modification reduces the severity of obsessive compulsive disorder symptoms, obsessive beliefs, and obsessive behaviors. (2) Cognitive bias modification is more effective than group cognitive-behavioral therapy in reducing the severity of obsessive compulsive disorder symptoms, obsessive beliefs, and obsessive behaviors. With regard to this finding, we can propose all psychotherapists use of cognitive bias modification therapy that is cost-effect and empirically supported as a new and easy to use in the treatment of symptoms of obsessive compulsive disorder.Keywords: Cognitive bias modification therapy, Group cognitive behavioral therapy, Symptoms of obsessive compulsive disorder, Obsessive beliefs, Obsessive behaviors
-
هدف از این پژوهش، تعیین کارآمدی ترکیب درمان مواجهه و بازداری از پاسخ و درمان پذیرش و تعهد (ACT+ERP) بر کاهش علایم وسواسی در مبتلایان به اختلال وسواسی اجباری بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف جزء پژوهش های کاربردی و از لحاظ روش از نوع طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح «خط پایه چندگانه» با آزمودنی های متفاوت، است. جامعه پژوهش را کلیه بیماران مرد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری که به درمانگاه بیمارستان شفا رشت از ابتدای سال 1400 مراجعه و بر اساس مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلال های محور یک (SCID-I)، تشخیص اختلال وسواسی اجباری را دریافت کردند، تشکیل می دادند که از بین آنها 3 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای سنجش شدت وسواس از مقیاس وسواس فکری و عملی ییل- براون (Y-BOCS) و برای ارزیابی اضطراب و افسردگی هم به ترتیب از پرسشنامه های اضطراب بک (BAI) و افسردگی بک - ویرایش دوم (BDI-2) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری، درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا استفاده گردید. یافته ها نشان داد که شدت اختلال وسواس، افسردگی و اضطراب بیماران به صورت معناداری (آماری و بالینی) به واسطه استفاده از پروتوکل ترکیبی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مواجهه و بازداری از پاسخ (ACT+ERP) کاهش یافته است؛ بنابراین می توان از پروتوکل ترکیبی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مواجهه و بازداری از پاسخ (ACT+ERP)، برای کاهش علایم وسواسی در مبتلایان به اختلال وسواسی اجباری بهره برد.
کلید واژگان: اختلال وسواسی - اجباری, مواجهه و بازداری از پاسخ, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهدThe aim of this study was to study the efficacy of integrated exposure and response Prevention and acceptance and commitment-based therapy (ACT + ERP) in reducing obsessive-compulsive symptoms in patients with obsessive-compulsive disorder. The study population consisted of all male patients with obsessive-compulsive disorder who were referred to the clinic of Shafa Hospital in Rasht in 1400 and based on a Structured Clinical Interview for Disorders- I axis (SCID-I), they received a diagnosis of obsessive-compulsive disorder, of which 3 were selected by purposeful sampling. Yale-Brown obsessive-compulsive scale (Y-BOCS) was used to measure the intensity of the obsession and the Beck Anxiety Inventory (BAI) and Beck Depression Inventory-II (BDI-2) were used to evaluate anxiety and depression, respectively. Chart analysis, percentage of recovery, and reliable change index have been used to analyze the data. The results showed that the severity of the obsessive-compulsive disorder, depression, and anxiety of patients decreased significantly (statistically and clinically) due to the use of an integrated exposure and response Prevention and acceptance and commitment-based therapy (ACT+ERP). Therefore, the Acceptance and Commitment Therapy integrated exposure and response prevention (ACT+ERP) can be used to reduce obsessive-compulsive symptoms in patients with obsessive-compulsive disorder.
Keywords: obsessive-compulsive disorder, exposure, response prevention, acceptance, commitment-based therapy -
اختلال وسواسی جبری بیماری ناتوان کننده ای است که به وسیله ی افکار ناخواسته، غیر ارادی و تکرار شونده، تکانه ها و تصاویر مشخص می شود. شواهد فراوانی از آسیب کارکردهای اجرایی در اختلال وسواسی جبری خبر وجود دارد و به نظر می رسد که نقص در حافظه ی کلامی و غیر کلامی در اختلال وسواسی جبری وجود داشته باشد. هدف پژوهش حاضر ارایه ی مدل ساختاری از روابط مولفه های تمرکز و تغییر توجه با علایم اختلال وسواسی جبری و حافظه بینایی- کلامی در جمعیت بالینی بود. برای این منظور، طی یک پژوهش توصیفی از نوع همبستگی 280 نفر از بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی از درمانگاه ها و کلینیک های تخصصی روانپزشکان و روان شناسان سطح شهرستان ارومیه به صورت نمونه ی در دسترس انتخاب و از نظر نشانه های وسواس فکری- عملی و کنترل توجه و تداعی زوجی بینایی و کلامی مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی علی معادلات ساختاری نشان داد که حافظه ی کلامی و حافظه ی بینایی به طور مستقیم و غیرمستقیم با واسطه گری کنترل توجه با علایم OCD رابطه دارند. به نظر می رسد تمرکز توجه و تغییر توجه می تواند به عنوان متغیری واسطه ای در رابطه ی اختلال وسواسی جبری با حافظه ی بینایی و کلامی نقش میانجی داشته باشد.کلید واژگان: اختلال وسواسی جبری, حافظه ی بینایی, حافظه ی کلامی, کنترل توجهObsessive compulsive disorder is a debilitating disorder that indicated by unwanted, involuntary, and involuntary thoughts, impulses and images. There is a lot of evidence of the damage to executive functions of obsessive-compulsive disorder and there seems there is a defect in verbal and verbal memory in obsessive-compulsive disorder. The purpose of the present study was to provide a structural model of the relationships between concentration components and attention shift with the symptoms of obsessive-compulsive disorder and visual-verbal memory in the clinical population. For purpose this, in a descriptive study of correlation type selected 280 patients with obsessive-compulsive disorder among clinics and psychiatrists in Urmia city by available exampling and were tested in terms of signs of obsessive-compulsive disorder and attention control and verbal - verbal paired associations. Pearson correlation coefficient and structural equations modeling showed that have a signification relationship between verbal memory and visual memory in the from directly and indirectly related to mediating attention control with OCD symptoms. It seems attention focusing and changing attention can be Mediator role as a mediator variable in the relationship between obsessive-compulsive disorder and visual and verbal memory.Keywords: Obsessive compulsive disorder, visual memory, verbal memory, attention control
-
Obsessive-compulsive and sleep disorders are among the most common disorders in general population and therefore aim of present study was to determine role of personality traits in predicting obsessive-compulsive disorder and sleep quality among dormitory students. The participants included 277 university students that were selected randomly. Goldberg big five personality inventory-short form, maudsley obsessive-compulsive inventory, and pittsburgh sleep quality index were used to collect data. The results indicated positive relationship between neuroticism and high obsessive-compulsive disorder among university students and openness, agreeableness, and conscientiousness were correlated with low obsessive-compulsive disorder. Additionally, neuroticism was related to low sleep quality and conscientiousness, openness, agreeableness and extraversion were correlated with high sleep quality among university students. In continue, results of stepwise regression analysis revealed that neuroticism, openness, extraversions and agreeableness altogether predicted 0.53 of the variance in obsessive-compulsive disorder and conscientiousness, openness, and extraversion altogether predicted 0.54 of the variance in sleep quality among university students living in dormitories. The results obtained from the present study demonstrated that personality traits play a significant role in determining obsessive-compulsive disorder and sleep quality among university students.Keywords: Obsessive-Compulsive Disorder, Personality, Students
-
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر ترومای کودکی بر نشانه های اختلال وسواسی- جبری با نقش واسطه ای خودتنظیم گری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- جبری انجام گرفت. در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی، 300 نفر بیمار مبتلا به اختلال وسواسی- جبری (161 نفر زن و 139 نفر مرد) مراجعه کننده به کلینیک های عمومی و خصوصی روان پزشکی در سطح شهر کرمانشاه با توجه به معیارهای ورود و خروج و دریافت تشخیص اختلال وسواسی- جبری توسط روانپزشک و بر اساس مصاحبه بالینی ساختاریافته (DSM-5) به شیوه تصادفی با توجه به شماره پرونده های پزشکی آنان، انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCID-V)، پرسشنامه بازنگری شده اختلال وسواسی- جبری فوا و همکاران (2002) و فرم کوتاه پرسشنامه ترومای کودکی برنشتاین و همکاران (2003) بود. داده ها به وسیله تحلیل معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که مدل پیشنهادی، برازش مناسبی با داده ها دارد. در این مدل، معناداری اثر مستقیم و معنادار هر یک از متغیرهای ترومای کودکی (405/0) و خودتنظیم گری (163/0-) بر اختلال وسواسی- جبری و نیز اثر غیرمستقیم و معنادار ترومای کودکی بر اختلال وسواسی- جبری (712/0) با مقادیر مذکور نشان داده شد (001/0all P s<).
کلید واژگان: خودتنظیم گری, ترومای کودکی, اختلال وسواسی- جبریThe aim of this study investigated the effect of childhood trauma on the symptoms of obsessive-compulsive disorder with a mediating role of self-regulation in patients with obsessive-compulsive disorder. In this descriptive correlational study, 300 patients with obsessive-compulsive disorder (161 females and 139 males) referred to public and private psychiatric clinics in Kermanshah according to the inclusion and exclusion criteria and receiving a diagnosis Obsessive-compulsive disorder was selected by a psychiatrist based on structured clinical interview (DSM-5) randomly according to the number of their medical records. The instruments used in this study included Structured Clinical Interview (SCID-V), Revised Obsessive-Compulsive Disorder Questionnaire by Foua et al. (2002) and the short form of Bernstein et al.'s (2003) Child Trauma Questionnaire. Data were analyzed by structural equation analysis in SPSS-21 and AMOS-24 software. The findings showed that the proposed model has a good fit with the data. In this model, the significant and direct effect of each of the variables of childhood trauma (0.405) and self-regulation (-0.163) on obsessive-compulsive disorder and also the indirect and significant effect of childhood trauma on obsessive-compulsive disorder (0.712) 0) was shown with the mentioned values (all P s <0.001).
Keywords: Self-Regulation, Childhood Trauma, Obsessive-Compulsive Disorder -
مقدمهاختلال وسواس جبری اختلالی مزمن است که تاثیری عمیق بر زندگی فرد و عملکرد اجتماعی، هیجانی و شغلی او می گذارد. بیماران با وسواس های مذهبی در جوامع مذهبی، مثل یهودی های خاورمیانه یا مسلمانان، بیشتر به چشم می خورند و مداخلات درمانی مذهبی می تواند به طور چشم گیری علایم بیماران مبتلا به افسردگی، اضطراب و اختلال وسواس را کاهش دهد. هدف این مداخله بررسی کار آمدی شناخت- رفتار درمانی مذهبی در درمان اختلال وسواس جبری با محتوای مذهبی و بر علایم همبود آن بود.روش هاشیوه ی مداخله در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، درمان شناختی- رفتاری بر اساس عقاید، باورها و آداب مذهبی اسلامی به مدت ده جلسه ی هفتگی، هر جلسه 5/1 ساعته با حضور مشترک روان پزشک و روحانی متخصص در علوم حوزوی، فقه و روان شناسی بالینی بود. از بین بیماران مبتلا به اختلال وسواس- جبری مراجعه کننده به درمانگاه فوق تخصصی روان پزشکی نور، واقع در شهر اصفهان، 50 نفر که نمره ی مقیاس Yale Brown آن ها بالاتر از 17 و محتوای علایم وسواس آن ها مذهبی بود، به طور تصادفی انتخاب و به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. در این مطالعه، از پرسش نامه های استاندارد Yale Brown، پرسش نامه ی غربال گری وضعیت روانی SCL-90 و مقیاس افسردگی Hamilton نیز استفاده شد. در این مطالعه در نرم افزار آماری 13SPSS از آزمون هایی آماری ANOVA/ANCOVA repeated measure جهت مقیاس دو گروه درمان و شاهد استفاده گردید.یافته هامیانگین سنی شرکت کنندگان در این مطالعه 86/8 ± 9/32 سال بود؛ 94 درصد (47 نفر) زن و بقیه مرد بودند. مقایسه ی نتایج آزمون Yale Brown در سه مرحله (قبل از مداخله و بعد از جلسه پنجم و دهم) در هر دو گروه کاهش نمره را نشان داد که در گروه مداخله بارزتر بود ولی اختلاف مراحل در هر گروه معنی داری نشد (294/0 = P)؛ بین میانگین نمرات دو گروه مداخله و شاهد تفاوت معنی دار آماری وجود داشت (047/0 = P). مقایسه ی نتایج خرده مقیاس وسواس فکری و خرده مقیاس وسواس عملی در مقیاس Yale Brown در سه مرحله ی آزمون در هر دو گروه کاهش نشان داد. روند کاهشی در نمره ی خرده مقیاس وسواس فکری به لحاظ آماری معنی دارنبود (398/0 = P؛ 94/0 = (42، 2)f) ولی روند کاهش نمره ی خرده مقیاس وسواس عملی به لحاظ آماری معنی دار بود (001/0 = P؛ 008/36 = (43، 2)f). بر اساس داده های این مطالعه اثر متقابل گروه های درمانی با مراحل پی گیری نمره ی افسردگی و وضعیت روانی (نمره ی Global Severity Index) معنی دار بود؛ به این معنی که بهبود نمره ی افسردگی و وضعیت روانی بعد از جلسه ی پنجم و دهم نسبت به شروع مطالعه در هر دو گروه ملاحظه شد ولی وضعیت گروه مداخله، به خصوص در پایان جلسه ی دهم، بهتر از گروه شاهد بود.نتیجه گیریدر بیماران مذهبی مبتلا به اختلال وسواسی با محتوای مذهبی و مقاوم به درمان، مداخلات مبتنی بر مذهب، مثل روان درمانی شناختی- رفتاری مذهبی به طور چشم گیری می تواند پاسخ درمانی بیماران را بالا برده، در درمان او مؤثر باشد. علاوه بر علایم بیماری وسواس، چنین مداخله ای می تواند بر علایم همبود با بیماری و وضعیت کلی روانی بیمار، که پاسخ درمانی را ضعیف و پیش آگهی بیماری وسواس را بدتر می کند، اثر گذارد و موجب کاهش چشم گیری در علایم بیماری گردد.
کلید واژگان: اختلال وسواسی جبری, علایم همبود, درمان شناختی, رفتاری مذهبیObsessive compulsive disorder (OCD) is a chronic disorder with significant influence on social, emotional, and occupational performances. Although epidemiologic investigations is proved on this disorder in different cultures but obsessive compulsive disorder with religious contents is more prevalent among religious populations such as Middle East Jews and Muslims. Many clinical researches showed therapeutic spiritual interventions could obviously decrease symptoms of patients with depression, anxiety, and obsessive disorder. The aim of this study was to evaluate the efficacy of religious cognitive-behavioral therapy on obsessive compulsive disorder with religious content and its co-morbidities. -
شواهد متقاعد کننده ای وجود دارد که بیانگر نرخ بالای شیوع اختلال شخصیت وسواسی در نمونه های مبتلا به اختلال وسواس اجباری است. بررسی و مقایسه ی سبک های ابراز هیجان با توجه به زیر مجموعه های گوناگون آن، می تواند مشخصه های دو اختلال را روشن تر کرده و شباهت ها و تفاوت آنها را نشان دهد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه ی سبک های ابراز هیجان (ابرازگری، کنترل و دوسوگرایی در ابراز هیجان) در افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی، اختلال وسواس اجباری و گروه بهنجار بود. بدین منظور، طی یک پژوهش پس رویدادی 43 فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی، 41 فرد مبتلا به اختلال وسواس و 30 فرد بهنجار، با غربالگری انتخاب و از نظر وسواس اجباری، اختلال شخصیت وسواسی، ابرازگری هیجان، کنترل هیجانی و دوسوگرایی در ابراز هیجان مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس، بیانگر تفاوت معنادار گروه ها در کنترل و دوسوگرایی ابراز هیجان بود. بنظر می رسد ابرازگری هیجان نه تنها نمی تواند به عنوان شاخصی برای تمایز گروه مبتلا به اختلال وسواس اجباری با اختلال شخصیت وسواسی باشد، بلکه حتی برای تمایز بین گروه بهنجار از بیمار نیز، شاخص مناسبی نیست. این در حالی است که کنترل هیجانی و شدت دوسوگرایی در ابراز هیجان نیز می تواند شاخصی برای تمایز دو اختلال از یکدیگر باشد.
کلید واژگان: اختلال شخصیت وسواسی, اختلال وسواس اجباری, ابرازگری هیجان, کنترل هیجانی, دوسوگرایی در ابراز هیجانThere is a convincing evidence that suggests high rates of obsessive-compulsive personality disorder in a sample of patients with obsessive-compulsive disorder. Comparison and evaluation of different styles of emotional expression، with respect to its various subsets can clarify the characteristic of the two disorders and indicate the similarities and differences between them. The aim of this study was to compare the styles of emotional expression (expressiveness، control and ambivalence in emotional expression) in patients with obsessive-compulsive personality disorder، obsessive-compulsive disorder and normal subjects. To this end، in a post-event study of 43 patients with obsessive personality disorder، 41 patients with obsessive disorder and30 normal patients were selected in a screening method. They were tested in terms of obsessive compulsive disorder، obsessive compulsive personality disorder and emotional expressiveness، emotional control، ambivalence in emotional expression. ANOVA results indicated a significant difference in the control group and the ambivalence expressed emotion. It seems not only emotional expressiveness cannot be an indicator of differentiation for patients with obsessive-compulsive disorder and obsessive-compulsive personality disorder but it is even not a good indicator to distinguish between a normal groups of patients. However، emotional control and the intensity of ambivalence in emotional expression may be an indicator of differentiation for the two disorders.Keywords: Obsessive, compulsive personality disorder, obsessive, compulsive disorder, emotional expressiveness, emotional control, ambivalence in emotional expression
-
از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبهای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شدهاست.
- نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شدهاند و انتظار میرود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
- جستجوی عادی ابزار سادهای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش دادهشود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشتههای نویسنده خاصی هستید، یا میخواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجهای نباشند.
-
معتبرحذف فیلتر