به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
جستجوی مطالب مجلات
ردیف ۱۰-۱ از ۳۶۶۴۶ عنوان مطلب
|
  • زینب مشهودی *، حسن عابدیان، سید محمد مهدی احمدی، علیرضا عسگری
    باید جنون زوجه را از سایر اختلالات روانی نسبت به روابط خانوادگی، تفکیک کرد. تفکیک بین اختلالات روانی قابل درمان و اختلالات روانی غیرقابل درمان، ضروری است زیرا فقدان این تفکیک، یکی از عوامل مهم تضییع حقوق زوجه ی مبتلا به اختلالات روانی است. این ضرورت وجود دارد نفقه ی این قبیل زوجه ها را از منظر فقه مورد بررسی قرار دهیم. این مقاله صور اختلالات روانی زوجه و توانایی تمکین وی را در زمانی که زوج از اختلالات روانی وی آگاه است، مورد بررسی قرار می دهد. زوجه ی مبتلا به اختلالات روانی، قدرت تمکین دارد و استحقاق وی بر نفقه، صور مختلفی دارد. وقتی اختلال روانی زوجه قابل درمان باشد، زمان وقوع تنش های عصبی، موقت و گذرا است و بعد از گذر استرس، او قادر به تمکین است، در این صورت اگر زوجه از روی عمد تمکین نکند، مستحق نفقه نیست زیرا در فرض دوره ی افاقه در اختلالات روانی قابل درمان، زوجه قدرت اراده کردن تمکین را دارد و می تواند تمکین کند ولی عمدا تمکین نمی کند، پس مستحق نفقه نیست. اگر اختلال روانی زوجه غیرقابل درمان باشد، وی به دلیل ماهیت اختلالی که دارد، قادر به تمکین نیست نه به دلیل نشوز، در این صورت وی هرچند که قدرت تمکین ندارد اما مستحق نفقه است.
    کلید واژگان: نفقه, اختلال روانی, تمکین, نشوز, زوجه
    Zeynab Mashhoudi *, Hassan Abdeian, Seyyed Mohammad Mehdi Ahmadi, Alireza Asgari
    Wife’s insanity should be separated from other mental disorders in the discussion of family relationships. It is essential to distinguish incurable mental disorders from incurable ones، because the lack of such a distinction leads to the violation of dementia-affected wife’s rights. Thus، it is necessary to investigate the rights of such wives in receiving alimony from the perspective of jurisprudence. The present article examines the various forms of mental disorders and wife’s ability to obey her husband when he is aware of her condition. A dementia-affected wife is able to obey her husband and there are various ways to retain her rights. In case of curable mental disorders، she is able to obey her husband and nervous fits are only temporary. If، however، the wife does not obey deliberately she is not entitled to any alimony since she has the power to do so but she does not on purpose. In case of incurable mental disorders، the wife is unable to obey her husband due to the nature of such disorders، not due to Nushuz (marital discord); nevertheless، she is entitled to receive alimony although she cannot obey him.
    Keywords: Alimony, Mental disorder, Compliance, Nushuz (marital discord), Wife
  • محسن جاهد*، سحر کاوندی
    سعادت گرایی متفکران یونان، با ترجمه آثار یونانی به جهان اسلام راه یافت. ارسطو در مباحث اخلاقی خود «ائودایمونیا» را محور مباحثش قرار داد. این واژه در ترجمه های مسلمانان به «سعادت» ترجمه شد و به لحاظ مفهومی تورات مهمی را سپری کرد. متفکران مسلمان بعدها این واژه را با مفهوم «خلافت الهی» پیوند دادند. از آنجایی که فهم درست و تعیین دقیق معنای «خلافت» در مباحث انسان شناسی و اخلاق اسلامی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، همواره بین مفسران، فلاسفه و عرفا در فهم و تفسیر خلافت انسان در آیه «إنی جاعل فی الارض خلیفه» اختلاف نظر بوده و بحث های فراوانی درگرفته است.
    دوانی، استحقاق آدمی برای دریافت مقام خلافت را در توانایی انسان برای دریافت صفات متقابل دانسته و تحقق آن را منوط به کمال علمی و عملی کرده است. منصور دشتکی دیدگاه وی را نپذیرفته و به تفصیل اندیشه دوانی و استدلال های او را رد کرده است. وی بر این باور است که خلافت بدین معناست که آدمی ظل خداوند در میان ممکنات گردد. همان طور که آفریدگان مطیع و منقاد حق تعالی هستند، مطیع و منقاد انسان گردند.
    این مقاله در بحث خلافت الهی، به نقد و بررسی آراء این دو متفکر پرداخته است.
    کلید واژگان: خلافت الهی, صفات متقابل, کمال علمی و عملی, انقیاد ممکنات, جلال الدین دوانی, غیاث الدین دشتکی
    Muhsen Jahid*, Sahar Kavandi
    Aristotle bases his moral discussions on "Eudemonia" which is translated as "happiness" by Muslims and has undergone important conceptual developments. Later on, Muslim thinkers associated this term with the concept of "divine vicegerence". Since the correct understanding and exact assignment of the meaning of "vicegerence" are of particular importance in the discussions of anthropology and Islamic morality, there has always been many debates and disputes among commentators, philosophers and mystics on understanding and interpreting the Quranic verse "man's vicegerence": "I am about to place a viceroy on the earth".Davani believes that man's entitlement to the state of vicegerent lies in his capacity to attain reciprocal attributes and regards that its realization is contingent upon scientific and practical perfection. Mansur Dashtaki disagrees with Davini and rejects his thought and arguments in detail. Dashtaki believes that vicegerence indicates that man is the shadow of God among the possibilities. He also thinks that creatures submit and obey man just as they submit and obey the Most High God. The present paper expounds these two thinker's views on divine vicegerence.
    Keywords: divine vicegerence, reciprocal attributes, scientific, practical perfection, submission of possibilities
  • آیدا حیدری*، محمد امامی، هادی صادقی اول
    موضوع اصلی پژوهش حاضر تبیین مفهوم حق اخلاقی و بررسی نسبت میان حق قانونی و اخلاقی با تاکید بر منظومه حقوق شهروندی است. ضمن بررسی مبانی حق اخلاقی از منظر دو ایده اخلاق کانتی و حقوق طبیعی به این پرسش خواهیم پرداخت که چگونه می توان بر مبنای تبیین فلسفه حق به سمت تحقق نوعی اخلاق گرایی در حوزه امورات شهروندی حرکت نمود تا از دل تحقق همین منظومه اخلاق گرایی، امکان اجرای بهینه و موثر رویکردهای قانونی و حقوقی بیشتر فراهم گردد و شهروندان به جای احساس اجبار در اطاعت از قانون، اخلاقا خود را مکلف به تبعیت از قانون بپندارند؟ یافته های این پژوهش که به شیوه توصیفی و تحلیلی جمع آوری شده است، قایل بوجود حق اخلاقی و بر این باور است که اشخاص زمانی رفتار خویش را با قاعده هم سو می کنند که الگوی اخلاقی را بمثابه یک استاندارد رفتاری ببیند، بنابراین فرضیه نوشتار حاضر آن است که با تلقی حقوق شهروندی بمثابه حقوقی اخلاقی و با توجه به ارزش های درونی شکل گرفته و تایید شده در قالب حقوق شهروندی، می توان مشروعیت هنجارهای قانونی را بدلیل برخورداری از این خصیصه یعنی همسو بودن با اخلاق پذیرفت و در اطاعت و وفاداری به قانون عنصر تکلیف را با اجبار و کاربست ضمانت اجراهای خرد و کلان جایگزین کرد که در عمل به ارتباطی دوسویه میان دولت و شهروند می-انجامد. .
    کلید واژگان: حق, حق اخلاقی, حق قانونی, حقوق شهروندی
    Aida Heidary *, Mohammad Imami, Hadi Sadeghi Aval
    The main issue of this research is to explain the moral right and examine the ratio of legal right and moral right with emphasis on the citizenship rights system. While examining the moral foundation of rights from the perspective of Kant and natural right, we take this question into account that How can we move towards the realization of a kind of ethicism in the field of citizenship based on the explanation of jurisprudence and provide more effective implementation of legal approaches so that citizens feel obligated to obey the law not obliged to obey the law. findings of this study, which have been collected in a descriptive and analytical manner, despite emphasizing the existence of a moral right, believes that people align their behavior with the rule only when they consider the moral model as a behavioral standard. Therefor the hypothesis of this research indicates that with considering the citizenship rights as moral rights, according to approved internal values, legal norms will be accepted cause its consistency with ethics which leads to the replacement of obligation concept with compulsion to obey the law and improves the relationship between citizen and government.
    Keywords: rights, moral rights, legal rights, Citizenship Rights
  • زهرا ترحمی*، علیرضا صابریان، مریم آقایی بجستانی

    عقد نکاح به عنوان یکی از توصیه های اساسی دین اسلام نقش مهمی در استحکام و تداوم نهاد خانواده دارد. با این وجود، عقد نکاح تحت تاثیر مقوله دیگری از جمله شرط عدم تمکین قرار دارد که از نظر فقها محل اختلاف فراوان است. شرط عدم تمکین در عقد نکاح ارتباط تنگاتنگی با حقوق شهروندی دارد، زیرا در حقوق شهروندی، استقلال مالی زن و پیشرفت او در اجتماع مورد توجه قرار گرفته است و از سویی دیگر، ریاست زوج بر خانواده و حق تمکین وی، ممکن است محدودیت هایی برای حضور زوجه در عرصه های اجتماعی پدید آورد و حقوق شهروندی را تحت تاثیر قرار دهد. سوال پژوهش حاضر این است که مشروعیت شرط عدم تمکین چگونه می تواند بر رعایت حقوق شهروندی زوجین از جمله زنان در جامعه اسلامی کمک نماید؟ از نتایج پژوهش حاضر این است که ضرورت های اجتماعی برای ورود زنان به عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از یک طرف و تاکید دین اسلام بر رعایت کرامت ذاتی انسان ها و برابری زن و مرد از طرفی دیگر باعث شده تا تغییراتی در شرط عدم تمکین لحاظ شود تا حقوق شهروندی زنان محقق شود. بنابراین در زندگی معاصر، استیفای حق تمکین در هر زمان برای زوج ممکن نیست، چون زنان علاوه بر ایفای وظایف ناشی از زوجیت، در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی نیز مشارکت فعال دارند، لذا ترجیح می دهند که ضمن حفظ زوجیت، نقش اجتماعی خویش را هم توسعه بخشند. حقوق شهروندی زنان با مشروعیت دادن به شرط عدم تمکین در عقد نکاح قابل حصول است. روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی است که با شیوه اسنادی و کتابخانه ای، اطلاعات آن جمع آوری شده است.

    کلید واژگان: شرط ضمن عقد, عدم تمکین, حقوق شهروندی, فعالیت زنان
    Zahra Tarahomi, Alireza Sabryan *, Maryam Aghaei Begestani

    Marriage contract as one of the fundamental recommendations of the Islamic religion plays an important role in strengthening the family institution. However, the marriage contract is affected by another category, including Condition non-compliance, that there is a lot of disagreement between Jurists. The condition of non- obey in marriage contract is closely linked to citizenship. Because, at citizenship rights, women's financial independence and their progress in society have been taken into consideration, And on the other hand, Presiding over the man in the family and the right to obey of him, it May cause Limitations for women in the social arena, And affect citizenship rights. The question of this study is how can legitimacy of non- obey condition help to respect the citizenship rights of couples, including women in Islamic society?. From the results of the present study is that Social Necessities To enter women into different political, social and economic spheres, on the one hand, And the emphasis on Islam on respect for the inherent dignity of men and equality for men and women, on the other hand, Caused to consider changes to Condition of non- obey From the perspective of realizing women's citizenship rights as well. Thus, in contemporary life, it is not possible for husband to acquire the right to obey at any time. Because women, in addition to fulfilling their marital obligations, they also participate actively in social and economic activities. Therefore, they prefer to develop their social role while maintaining their marital obligations. Citizenship rights for women can be achieved by legitimizing the condition of non- obey in marriage. The method of the present study is a descriptive-analytical one that information has been collected through documentary and library methods.

    Keywords: Condition at the Time of Contract, Non-Obey, Citizenship Rights, Women's Activities
  • معصومه سادات فرحی*، عبدالله امیدی فرد، محمدعلی راغبی

    براساس فقه و قانون مدنی، زوجه می تواند تا دریافت مهریه از تمکین در برابر زوج امتناع ورزد، که اصطلاحا حق حبس نامیده می شود. ادله اثبات مشروعیت حق حبس توسط برخی فقها مورد تردید و رد قرار گرفته است. با فرض پذیرش آن، باید به قلمرو تمکین توجه کرد. واژه «وظایف» در ماده «1085» ق.م. را ناظر بر تمکین خاص یعنی زناشویی و نه سایر استمتاعات یا اطاعت زوجه از زوج در اموری مثل اقامت در منزل شوهر می دانند. شگفت آن که رای وحدت رویه 718 محدوده تمکین را به مطلق وظایف گسترش داده است که حاصل آن جواز امتناع زوجه حتی در اموری مثل سکونت در منزل زوج است. این رای در کنار رای 708 که با وجود عسر زوج، تقسیط را مسقط حق حبس نمی داند، زوج را در تنگنا قرار می دهد، چرا که زوجه می تواند با بالا بودن مهریه و طولانی شدن زمان تقسیط، سال های طولانی تمکین نکند و نفقه دریافت کند. پذیرش دیدگاه اکثر فقها و حقوقدانان که قلمرو اعمال حق حبس زوجه را تمکین خاص می دانند و نیز توجه به آراء فقهای متاخر در زمینه اعسار زوج و سقوط حق حبس در پی تقسیط مهریه، می تواند اثرات منفی اعمال حق حبس را کمتر کند.

    کلید واژگان: حق حبس, رای وحدت رویه, زوجه, مشروعیت, نکاح
    Masoomeh Sadat Farahi *, Abdollah Omidifard, Mohammadali Raghebi

    According to "lien" the wife (zawja) can refuse to fulfill her duties toward her husband, so long as she has not received her marriage portion (dower). It is based on verses, traditions, and the similarity of marriage contract and commutative contracts. Nevertheless the legality of "lien" is controversial. Supposing that it is legitimate, the domain of "lien" is important. Most of the jurisconsults believe that the domain of this right is wedlock. So the wife must obey her husband, and exceptionally she is allowed not to obey him in wedlock in order to receive her dower. Unfortunately, 718 procedural unity vote has developed the domain of "lien" which causes wife not to obey her husband at all and deserve alimony at the same time. On the other hand, 708 procedural unity vote says that the installment of the dower does not affect the "lien". The viewpoint of the majority and paying attention to the husband's hardship for delivery of the dower to his wife,  result in the observance of the rights of the married couple and also the right of the husband for continuation of family life.

    Keywords: procedural unity vote, legality, Lien, wife (zawja), Marriage
  • فهیمه ملک زاده
    در اسلام، از سویی استقلال مالی و کسب و کار زن پذیرفته شده و از سوی دیگر ریاست زوج بر خانواده و حق تمکین او محدویتی برای زوجه در اشتغال ایجاد کرده است؛ به گونه ای که زوجه بدون اذن زوج نمی تواند از خانه خارج شود یا به مشاغلی پردازد که با مصالح خانواده یا حیثیت خود و همسرش منافات داشته باشد. این تناقض ظاهری که در قوانین ایران هم دیده می شود، مساله پژوهشی مقاله حاضر است که نویسنده طی آن با استناد به متون اسلامی و نصوص قانونی نشان می دهد که در حقیقت، تناقضی میان حق زوجه بر اشتغال و حق زوج بر تمکین وجود ندارد و هر یک از این حقوق ناظر به جنبه هایی از زندگی و تامین کننده مصلحت هایی بر روابط خانوادگی است و البته راه حل های شرعی و قانونی هم وجود دارد که نمی گذارد زوج از حق خود بر تمکین سوء استفاده کند و حقوق انسانی زوجه را در اشتغال از وی سلب نماید. شرط ضمن عقد نکاح یکی از این راه هاست.
    کلید واژگان: حقوق, زوج, زوجه, اشتغال, تمکین, شرط ضمن عقد
    Fahemeh Malekzadeh
    Islam has recognized the wife’s right to work and have financial independence, yet on the other hand the husband’s authority upon the family and his right to be obeyed, has restricted the wife’s right to work. According to Iranian law and Islamic principles the wife cannot leave the home without her husband’s permission nor do jobs which are in conflict with the interests of the family. These so called contradictions in Iranian law is the topic of research of the present article wherein the author, based on Islamic jurisprudence and Iranian law, tries to prove that no such contradictions exist between the woman’s right to work and her obligation to obey her husband. In fact each of these rights is related to some aspects of life in order to protect family relations. But certainly there are some laws and Islamic principles which do not allow the husband to abuse his rights and deprive the wife of her legal human right to work. One of the solutions to limit the husband’s rights is the marriage proviso.
  • احسان پورحسین
    یکی از مباحث مهم در فلسفه سیاسی هر مکتب، مبنای اطاعت از حاکم است. در این جا این پرسش مطرح می شود که «مبنای اطاعت از حاکم» چیست؟ بر چه اساس و مبنایی، اطاعت از حاکم، مشروع است؟ و این که چرا مردم باید از فردی به نام حاکم، اطاعت کنند؟ حاکم، بر چه مبنایی از مردم، انتظار اطاعت دارد؛ به گونه ای که اگر از اوامر او یا قوانین اجتماع، سرپیچی کنند، مستحق سرزنش و مجازات هستند؟
    پاسخ این سؤال، بر اساس مبانی فکری و اعتقادی هر مکتب سیاسی، متفاوت است. در مکتب اسلام - که همه چیز از خداوند نشات می گیرد سلطه یکی بر دیگری، جز این که از سوی خداوند باشد، منشا و مبنای دیگری ندارد و تنها خداوند، نقش قانون گذار و ارائه دهنده راه سعادت و کمال بشر را بر عهده دارد و اوست که صلاحیت قانون گذاری و جعل ولایت را داراست. در این مکتب، ولایت و حکومت، حق و امتیاز نیست، بلکه تکلیف و مسئولیت است. در این نوشتار، قصد داریم تا به مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه بپردازیم.
    کلید واژگان: حاک, م, اوام, ر حکومت, ی, اسلام, مکتب تشیع, اندیشه سیاسی, اطاعت, حق حاکمیت
    Ehsan Poorhossein
    An important subject in political philosophy in any school of thought is foundations of obeying a ruler. The questions posed here are: what are these foundations, why is obeying a ruler legitimate, why should people follow a ruler? And why does a ruler expect people who do not follow his orders or social rules be punished? The answer might vary according to different schools of thought or belief. In Islam _ in which everything is rooted in Allah _ domination of one over others is not accepted unless it is issued from Allah. An only Allah is responsible for making law, and showing the right path of happiness to man and it is He who has the jurisdiction to make laws and to enforce his sovereignty. In this school of thought, sovereignty and government are not considered as a right or prerogative, but a responsibility and duty. The paper is to study the foundations of obeying a ruler according to Shiite political thought.
  • علی محمدیان*، سیف الله احدی، حسین حقیقت پور

    پژوهش حاضر با هدف نقد و تحلیل تفاوت زوجین در حق استمتاع و بازخوانی مستندات فقهی آن به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شد. ازاین رو، کلیه منابع مکتوب مربوطه در حوزه فقه امامیه مورد بررسی قرار گرفت. نظریه غالب در فقه امامیه درباره حقوق جنسی زوجین بیان می کند که به محض مطالبه زوج، زوجه مکلف به تمکین است، اما از سوی زوجه امکان مطالبه حق مزبور جز در فواصل طولانی (هر چهارماه یک بار) وجود ندارد و تکلیفی بیش ازاین متوجه زوج نیست. نتایج پژوهش نشان داد که مختار مشهور فقیهان خالی از مناقشه نیست و مستندات ذکر شده ایشان یارای اثبات چنان دیدگاهی را ندارد. آنچه از بررسی ادله، باب استظهار می شود این است که همان گونه که پاسخگویی به مطالبات جنسی شوهر از وظایف زوجه است؛ چنین حقی در جانب زن نیز ثابت بوده و قول به تبعیض در حقوق جنسی فاقد وجاهت شرعی است.

    کلید واژگان: زن, شوهر, حقوق جنسی, حق استمتاع, فقه امامیه
    Ali Mohammadian *, Seifollah Ahadi, Hussein Haghighatpour

    This descriptive-analytical study was conducted with the aim of criticizing and analyzing the differences between couples in the right to enjoyment and rereading its jurisprudential documents; thus, all the related written sources in the field of Imamieh jurisprudence were reviewed. Regarding couples' sexual rights, based on the famous idea of Imamieh jurisprudence, as soon as the husband demands, the wife is obliged to obey, but for the wife it is impossible to demand this right except at long intervals (once every four months) and the husband has no more obligation. The results demonstrated that this idea is not without controversy and their documents cannot confirm such an idea. What is obvious from analyzing the reasons is that just as it is the wife's duty to obey her husband's sexual demands, this right is also considered for the wife, and any discrimination in sexual rights has no legal basis.

    Keywords: wife, husband, couples' sexual rights, right to enjoyment, Imamieh jurisprudence
  • غلامرضا کاکا، سید همایون صدرایی، محمدحسین اسدی، علی پندونه، مهوش جعفری، مهدی صابری
    سابقه و هدف
    استنشاق سولفور موستارد [Sulfur mustard (HD)] باعث التهاب و آسیب بافت اپی تلیال ریه می گردد. نتایج متفاوتی از استفاده حفاظتی از داروی آمیفوستین [Amifostine (AM)] در مقابل HD منتشر شده است. هدف از این مطالعه بررسی اثر محافظتی داروی آمیفوستین در جلوگیری از آسیب های بافت ریه ناشی از HD در موش های صحرایی می باشد.
    روش بررسی
    در این تحقیق تجربی، 20 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد Albino wistar به وزن 20±200 گرم به صورت تصادفی به 4 گروه 5 تایی شامل گروه نرمال سالین (NS)، گروه فقط داروی AM، گروه HD با دوز 25/0 درصد و گروه محافظت با آمیفوستین [HD+AM] تقسیم شدند. NS و محلول HD به صورت داخل تراشه ای در گروه های مربوط تزریق شدند. گروه های فقط دارو و درمان با AM به مدت 14 روز دارو را به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. در پایان،میزان التهاب و مرگ سلولی در بافت ریه به وسیله رنگ آمیزی های تولوئیدین بلو، هماتوکسیلین- ائوزین و TUNEL ارزیابی شده و غلظت گلوتاتیون (GSH) سرم اندازه گیری شد.
    یافته ها
    اختلاف معنی داری بین دو گروه NS و فقط AM مشاهده نشد. آمیفوستین سبب کاهش معنی دار تعداد ماست سل ها در گروه HD+AM در مقایسه با گروه HD شد. میزان خونریزی بافت ریوی در گروه HD به شدت افزایش یافته، در حالی که داروی آمیفوستین توانست از افزایش آن جلوگیری کند. نتایج نشان دهنده کاهش معنی دار غلظت GSH گروه HD نسبت به گروه NS بود. داروی آمیفوستین از کاهش بیش از حد غلظت GSH نسبت به گروه HD جلوگیری کرد. HD سبب افزایش معنی دار سلول های آپوپتوتیک (AI) در گروه HD در مقایسه با گروه NS شد. هم چنین داروی آمیفوستین از بروز AI پارانشیم ریه در مقایسه با گروه HD تا اندازه ای ممانعت کرد.
    نتیجه گیری
    استفاده از آمیفوستین قبل از مواجهه موش های صحرایی آلوده به سولفور موستارد به طور معنی داری از افزایش ماست سل و خونریزی ریوی و میزان آپوپتوز بافت ریوی جلوگیری کرده و از کاهش غلظت GSH سرم تا حد زیادی ممانعت کرد.
    کلید واژگان: سولفور موستارد, بافت ریه, آمیفوستین, موش صحرایی
    Gholam Reza Kaka, Seyed Homayoon Sadraie, Mohammad Hossein Asadi, Ali Pandooneh, Mahvash Jafari, Mehdi Saberi
    Background
    Inhalation of Sulfur mustard (HD) will cause lung epithelial inflammation and injury. There are different results from the prophylactic effects of amifostine (AM) on protection of lung epithelial tissue against HD. The aim of this study was to evaluate the prophylactic effects of AM on protection of rat lung tissue exposed to HD.
    Methods
    In this study twenty Albino Wistar adult male rats weighting 200±20 grams were used. Rats were divided randomly into 4 groups (5 rats in each group) as below: Normal saline group (NS), AM group, HD group (0.25% HD) and HD+AM group. Normal saline and HD solution were injected by intra tracheal catheter. Animals in AM and HD+AM groups received AM by intra peritoneal injection for 14 days daily. All rats were killed after 14 days; parts of the base of right lungs were removed, fixed and processed for histological evaluation by Toluidine blue, H&E staining and apoptotic cell death study by the TUNEL Apoptosis Detection Kit. In addition, glutathione level was measured in all specimens.
    Results
    No significant differences were revealed between Saline & AM groups in any of the aforementioned tests. Significant reduction of mast cells in lung tissue of the HD+AM group was shown when compared to the HD group. Lung tissue inflammation in the HD group was significantly more severe as compared to HD+AM group. In addition, amifostine in HD+AM group could prevent excess reduction of GSH level. The number of apoptotic cells in the HD group was significantly higher than the HD+AM group.
    Conclusion
    Administration of amifostine before exposure to HD in rats prevents collection of mast cells, and excess reduction of GSH level in lung tissue; in addition it can partially reduce pulmonary edema and alveolar cell death apoptosis.
  • محمدرضا باقری*، سید ابوالحسن نواب

    هدف پژوهش حاضر بررسی حدود و ثغور تبعیت از حاکم در فقه امامیه است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که در فقه امامیه، اطاعت از حاکم واجد شرایط که حق امر و نهی دارد، لازم شمرده شده و خروج علیه حاکم را جایز ندانسته اند. اطاعت از حاکم فاقد شرایط «اطاعت از طاغوت» است. از این رو در فلسفه سیاسی، شخص فاقد صلاحیت، حتی با رضایت مردم نیز نمی تواند در راس قدرت باقی بماند. چرا که در فرهنگ اسلامی، چنین فردی مصداق «طاغوت» است که نه حقی در اعمال ولایت بر مردم دارد و نه مردم مجاز به اطاعت از او هستند و عدم شایستگی چنین حاکمی برای احراز حکومت و اجرای عدالت سبب می شود که حق حاکمیت و ولایت، از حاکم سلب شده و حق تصرف در شیون جامعه را نداشته باشد و طبعا اطاعت از او نیز واجب نخواهد بود.

    کلید واژگان: حاکم اسلامی, فقه امامیه, فقه سیاسی
    Mohammadreza Bagheri *, Sayyed Abolhasan Navvab

    The purpose of the present study is to explore the parameters of adherence to the ruler in Imamiah (Ja’fari) jurisprudence. The method of study is descriptive analysis and the results showed that in Imamiah jurisprudence, adherence to a qualified ruler who has the right to enjoin and forbid others is considered necessary, and thus disobedience to him is not allowed. Adherence to a disqualified ruler is regarded as “obedience to Taghut or Satan”; therefore, a disqualified person cannot remain in power even by common consent because in Islamic culture he is considered as a representative of “Taghut”. Neither he has the right to rule over people nor are people permitted to obey him. The incompetence of such a ruler to govern people and implement justice nullifies his right of guardianship and governance so he has no right of governorship in social affairs and hence it is not obligatory to obey him.

    Keywords: Islamic Ruler, Imamiah (Ja’fari) Jurisprudence, Political Jurisprudence
نکته:
  • از آنجا که گزینه «جستجوی دقیق» غیرفعال است همه کلمات به تنهایی جستجو و سپس با الگوهای استاندارد، رتبه‌ای بر حسب کلمات مورد نظر شما به هر نتیجه اختصاص داده شده‌است‌.
  • نتایج بر اساس میزان ارتباط مرتب شده‌اند و انتظار می‌رود نتایج اولیه به موضوع مورد نظر شما بیشتر نزدیک باشند. تغییر ترتیب نمایش به تاریخ در جستجوی چندکلمه چندان کاربردی نیست!
  • جستجوی عادی ابزار ساده‌ای است تا با درج هر کلمه یا عبارت، مرتبط ترین مطلب به شما نمایش داده‌شود. اگر هر شرطی برای جستجوی خود در نظر دارید لازم است از جستجوی پیشرفته استفاده کنید. برای نمونه اگر به دنبال نوشته‌های نویسنده خاصی هستید، یا می‌خواهید کلمات فقط در عنوان مطلب جستجو شود یا دوره زمانی خاصی مدنظر شماست حتما از جستجوی پیشرفته استفاده کنید تا نتایج مطلوب را ببینید.
در صورت تمایل نتایج را فیلتر کنید:
* با توجه به بالا بودن تعداد نتایج یافت‌شده، آمار تفکیکی نمایش داده نمی‌شود. بهتراست برای بهینه‌کردن نتایج، شرایط جستجو را تغییر دهید یا از فیلترهای زیر استفاده کنید.
* ممکن است برخی از فیلترهای زیر دربردارنده هیچ نتیجه‌ای نباشند.
نوع نشریه
اعتبار نشریه
زبان مطلب
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال