فهرست مطالب
نشریه پژوهش در روان درمانی کودک و نوجوان
پیاپی 1 (زمستان 1401)
- تاریخ انتشار: 1401/10/01
- تعداد عناوین: 6
-
صفحات 6-19
هدف:
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی ذهن آگاهی ویژه کودکان بر بهزیستی روانشناختی و شفقت نسبت به خود در کودکان دارای ناتوانی های یادگیری ویژه بود.
مواد و روش هااین پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پسآزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه کودکان دارای اختلال یادگیری ویژه شهر اصفهان در سال 1401 بود. ابتدا به روش نمونه گیری در دسترس 30 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (15 نفر آزمایش و 15 نفر کنترل). گروه آزمایش تحت 8 جلسه 90 دقیقه ای ذهن آگاهی ویژه کودکان قرار گرفت. در این مدت گروه کنترل در لیست انتظار باقی ماندند. از مقیاس بهزیستی روانشناختی برای کودکان (PWB-c) اوپری و همکاران (2018) و مقیاس شفقت خود برای کودکان (SCS-C) سوتون و همکاران (2018) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تحلیل کوواریانس چندمتغیره) انجام پذیرفت.
یافته ها:
نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که اذهن آگاهی ویژه کودکان توانسته است بهزیستی روانشناختی و شفقت خود کودکان را به طور معناداری بهبود بخشد (05/0>P).
نتیجه گیریمی توان نتیجه گیری کرد که ذهن آگاهی ویژه کودکان میتواند به عنوان مداخله ای موثر برای بهبود بهزیستی روانشناختی و شفقت خود کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری ویژه مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین مداخله مبتنی بر ذهن آگاهی با افزایش مهارت های ذهن آگاهانه کودک به بهبود سلامت روان، به ویژه کاهش اختلالات درون سازی و برون سازی در کودکان به عنوان ابزار مداخله ای مهم به روانشناسان کودک معرفی می شود.
-
صفحات 20-31اهداف
پژوهش حاضر باهدف، بررسی اثربخشی درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر اینترنت بر علایم کودکان دختر دارای نشانه های اختلال وسواس فکری - عملی بود.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر طرح نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. نمونه این پژوهش 24 کودک دختر دارای نشانه های اختلال وسواس فکری - عملی بود که از میان 268 دانش آموز مقطع ابتدایی مدارس شهر رشت در سال 1400 شناسایی شدند و پس از بررسی معیارهای ورود (دامنه سنی 11 تا 12 سال، نداشتن بیماری جسمی و روانی دیگر، رضایت داوطلبانه، دسترسی به اینترنت و رایانه شخصی) و پس از مصاحبه تشخیصی تلفنی کوتاه (میانگین 15 دقیقه برای هر فرد) به طور تصادفی در دو گروه 12 نفری آزمایش و کنترل جای دهی شدند. ابزار اندازه گیری این پژوهش، پرسش نامه وسواس ییل - براون (YBOCS) (به عنوان غربالگری) و پرسش نامه وسواس مادزلی (MOCI) (به عنوان پیش آزمون و پس آزمون) بود. در این پژوهش، گروه آزمایش به مدت دو ماه طی 8 جلسه انفرادی و هفتگی تحت مداخله شناختی - رفتاری مبتنی بر اینترنت قرار گرفتند. تحلیل داده ها با اجرای آزمون های تحلیل کوواریانس یک و چند متغیری در نرم افزار SPSS -24صورت گرفت.
یافته ها:
نتایج پژوهش حاضر نشان داد که این روش درمانی به طور معناداری منجر به بهبود علایم اختلال وسواس فکری - عملی در این گروه از افراد گردیده است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این پژوهش می توان از این روش درمانی به عنوان مکمل و یا به طور مستقل در درمان اختلال وسواس فکری - عملی بهره برد.
-
صفحات 32-42هدف
پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش والدین مبتنی بر رویکرد آدلر درایکورس بر کنترل توانمندی های شناختی در دانش آموزان مبتلابه اختلال بیش فعالی شهرستان زاهدان بود.
مواد و روش ها:
مطالعه حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه والدین و دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی با اختلال بیش فعالی مشغول به تحصیل شهرستان زاهدان در سال تحصیلی 1400-1399 بودند. افراد تعداد 30 نفر از کودکان مبتلابه اختلال نقص توجه و بیش فعالی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند (در هر گروه 15 والدکودک). والدین گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش رویکرد آدلر- درایکورس قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه اختلال نقص توجه و بیش فعالی کانرز فرم والدین (TCQ)، پرسشنامه توانایی شناختی نجاتی (1392) بود. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار آماری 27Spss تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که آموزش والدین با رویکرد آدلر- درایکورس بر کنترل توانمندی های شناختی (001/0<p) کودکان مبتلابه اختلال نقص توجه و بیش فعالی تاثیر معنادار داشته است.
نتیجه گیری:
بر اساس یافته های مطالعه حاضر، می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش والدین با رویکرد آدلر- درایکورس با تمرکز بر اصول توانایی شناختی، می تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود یادگیری کودکان مبتلابه اختلال نقص توجه و بیش فعالی مورداستفاده گیرد.
کلیدواژگان: آموزش والدین، رویکرد آدلر درایکورس، توانمندی های شناختی، اختلال نقص توجه بیش فعالی -
صفحات 43-53هدف
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی کارکردهای اجرایی بر حافظه کاری دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی انجام شد.
روش هاروش این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی مبتلا به اختلال ریاضی مراجعه کننده به مرکز مشکلات یادگیری کوشش شهرستان نور در سال تحصیلی1400 - 1399 بود. 30 نفر از این دانش آموزان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، هر کدام 15 نفر تخصیص یافتند. در اجرای این پژوهش از آزمون آزمون سنجش ظرفیتحافظه کاری دانیمن کارپنتر (1980) استفاده شد و برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی (صاحبان و همکاران، 1389) به مدت 10 جلسه 60 دقیقه ای و دو بار در هفته برای شرکت کنندگان گروه آزمایش به صورت گروهی اجرا شد. در صورتی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش کارکردهای اجرایی مغز باعث افزایش معنادار حافظه کاری دانش آموزان در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (p<0./001).
نتیجه گیریاز مطالعه حاضر می توان نتیجه گرفت آموزش کارکردهای اجرایی مغز بر حافظه کاری دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی موثر بوده و باعث بهبود آن شده است.
-
صفحات 54-64هدف
اختلال بی نظمی خلق اخلالگر شامل بی ثباتی مداوم و دوره های مکرر خشم کنترل نشده است که در اخیرا در کودکان و نوجوانان تشخیص داده می شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش الگوهای هیجانی چهره بر کاهش خشم کودکان با اختلال بی نظمی خلق اخلالگر بود.
روش پژوهش:
پژوهش از نوع آزمایشی نیمه تجربی بود و جامعه آماری آن را پسران 6-12 ساله با اختلال بدتنظیمی خلق اخلالگر تشکیل دادند. نمونه ها شامل 8 پسر (4 نفر گروه آموزش و 4 نفر گروه کنترل) با اختلال بدتنظیمی خلق اخلالگر بود که به کلینیک های رواندرمانی شهر شیراز مراجعه می کردند. نمونه ها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس با توجه به رضایت والدین برای شرکت در جلسات آموزش در دو گروه آموزش و کنترل قرار گرفتند و قبل و بعد از آموزش پرسشنامه خشم کودکان (نلسون و همکاران، 2000) بر روی آنها اجرا گردید. سپس داده ها به وسیله آمار توصیفی و با روش تحلیل واریانس یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هابین نمرات پس آزمون دو گروه بعد از انجام مداخله تفاوت معنی داری با پیش آزمون وجود دارد (001/0<p) و آموزش الگوهای چهره های هیجانی، نمرات خشم کودکان با اختلال بی نظمی خلق اخلالگر را به طور معنی داری کاهش داده است.
نتیجه گیریآموزش الگوهای چهره های هیجانی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در کاهش میزان خشم کودکان پسر با اختلال بی نظمی خلق اخلالگر اثرگذار باشد.
-
صفحات 65-76
هدف :
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش ممیزی پرخاشگری، دشواری در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی پسران بر رفتارهای وندالیستی بود.
مواد و روش هااین پژوهش از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه مورد بررسی دانش آموزان دوره متوسطه شهر اراک در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. به این منظور تعداد 30 دانش آموز پسر با رفتارهای وندالیستی و 30 نفر بدون رفتارهای وندالیستی به شیوه هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992)، دشواری در تنظیم هیجان گراتز و رومر (2004) و تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) پاسخ دادند. داده های پژوهش به کمک نرم افزار آماری SPSS نسخه 24 و با استفاده از روش تابع تشخیص (ممیزی) تحلیل شد.
یافته هانتایج تحلیل ممیزی نشان داد که با کمک پرخاشگری، دشواری در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی میتوان رفتارهای وندالیستی پسران را پیش بینی کرد. تحلیل ممیزی توانست با 3/88 درصد پیش بینی صحیح پسران را به دو گروه با و بدون رفتارهای وندالیستی طبقه بندی نماید.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان دهنده اهمیت پرخاشگری، دشواری در تنظیم هیجان و تحمل پریشانی در امکان تمایزگذاری بین پسران با و بدون رفتارهای وندالیستی بوده و لذا می توان از این متغیرها در بحث پیشگیری از رفتارهای وندالیستی توسط مدیران مدارس استفاده کرد.
-
Pages 6-19Objective
The aim of this study was to investigate the effectiveness of mindfulness -based intervention for children on psychological well-being and self-compassion in children with special learning disabilities.
MethodsThis experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group. The statistical population was all children with special learning disabilities in Esfahan city in year 1400. In first, 30 child were selected by available sampling method and then randomly divided into experimental and control groups (15 child in group experimental and 15 child in group control). For the children in the experimental group, the mindfulness -based intervention for children was implemented in 8 sessions; each session lasting 90 minutes, but the control group received no training and remained in the waiting list. The instruments used in this study include psychological well-being scale for children (PWB-c) of Opree and et al (2018) and self-compassion scale for children (SCS-C) of Sutton and et al (2018). Data analysis was performed using SPSS-24 software in two sections: descriptive (mean and standard deviation) and inferential (multivariate analysis of covariance).
ResultsResults of covariance analysis showed that indicated that mindfulness -based intervention for children, significantly improvement psychological well-being and self-compassion of children with special learning disabilities (P<0.05)
ConclusionIt can be concluded that that mindfulness -based intervention for children can be used as an effective intervention in order to improvement the psychological well-being and self-compassion of children with special learning disabilities. Mindfulness -based intervention for children could be used as an intervention to increase children’s mental health and to decrease externalizing and internalizing disorders as it increases their mindfulness.
-
Pages 20-31Objective
The purpose of this study was to investigate the effectiveness of Internet-based cognitive-behavioral therapy on the symptoms of female children with symptoms of obsessive-compulsive disorder.
MethodsThe current research was a semi-experimental design with a pre-test-post-test design with a control group. The sample of this research was 24 girls with symptoms of obsessive-compulsive disorder who were identified among 268 elementary school students in Rasht city in 1400 and after checking the entry criteria (age range 11-12 years, no other physical and mental illness, Voluntary consent, access to internet and personal computer) and after a short telephone diagnostic interview (average 15 minutes for each person), they were randomly placed in two groups of 12 people, experimental and control. The measurement tools of this research were the Yale-Brown Obsession Questionnaire (YBOCS) (as screening) and the Maudsley Obsession Questionnaire (MOCI) (as pre-test and post-test). In this research, the experimental group was subjected to Internet-based cognitive-behavioral intervention during 8 individual and weekly sessions for two months. Data analysis was done by running single and multiple covariance analysis tests in SPSS-24 software.
ResultsThe results of the present study showed that this treatment method has significantly improved the symptoms of obsessive-compulsive disorder in this group of people (P<0.05).
ConclusionAccording to the results of this research, this treatment method can be used as a supplement or independently in the treatment of obsessive-compulsive disorder.
-
Pages 32-42Objective
The present study was to determine the effectiveness of parental education based on Adler Drivers approach on controlling cognitive abilities in students with ADHD in Zahedan.
MethodsThe present study was a quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group and a two-month follow-up period. The statistical population of the present study included all parents and female elementary school students with hyperactivity disorder studying in Zahedan city in the academic year 1399-1400. Thirty children with attention deficit hyperactivity disorder were selected by purposive sampling method and randomly assigned to experimental and control groups (15 children in each group). The parents of the experimental group were trained in the Adler-Driver approach for 10 sessions. Assessment tools included Attention Deficit Hyperactivity Disorder (TCQ) and Rescue Cognitive Ability Questionnaire (2013). The data were analyzed by repeated measures analysis of variance using SPSS 27 statistical software.
ResultsThe results showed that parental education with Adler-Driver approach had a significant effect on the control of cognitive abilities (p <0.000) of children with attention deficit hyperactivity disorder.
ConclusionBased on the findings of the present study, it can be concluded that parenting education with Adler-Driver approach focusing on the principles of cognitive ability, can be used as an effective method to improve learning of children with attention deficit hyperactivity disorder.
Keywords: Parent Education, Adler Driver Approach, Cognitive Competencies, Attention deficit hyperactivity disorder -
Pages 43-53Objective
The present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of executive functions on the working memory of students with math learning disorders.
MethodsThe method of this research was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population included all elementary school students with math disorders who referred to the Center for Learning Difficulties in Noor city in the academic year of 2019-2020. 30 of these students were selected by available sampling and randomly assigned to two experimental and control groups, 15 each. In the implementation of this research, the capacity measurement testWorking memory of Danimin Carpenter (1980) was used and the training program of executive functions (Sahibani et al., 2019) was implemented for 10 sessions of 60 minutes and twice a week for the participants of the experimental group. If the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using analysis of covariance.
ResultsThe results showed that the training of the executive functions of the brain significantly increased the working memory of the students in the experimental group compared to the control group (p<0.001).
ConclusionFrom the present study, it can be concluded that the training of the executive functions of the brain is effective on the working memory of students with math learning disorders and has improved it.
-
Pages 54-64Aim
Disruptive mood dysregulation disorders include persistent instability and recurrent periods of uncontrolled temper that have recently been diagnosed in children and adolescents. These people have major problems labeling facial expressions and interpreting vague cues, various trainings on emotional cognitive cues can be effective in reducing their irritability and temper.
MethodThe present study was an experimental and its population consists of boys with disruptive mood dysregulation disorder between 6-12 years old. The number of samples in the training group includes 8 boys with mood disorders referred to psychotherapy clinics in Shiraz and was selected by purposed sampling method and according to the inclusion and exit criteria of the project. Then according to parental consent to participate in training they were divided into two groups (4 boys in the experimental group and 4 boys in the control group). The instruments included the Children's Temper Questionnaire (Nelson et al, 2000), which was used as a pretest and posttest. Finally, the experimental group received 8 training sessions (two sessions per week and about 45 minutes per session). The data analyzed by independent groups t-test.
FindingsTraining the emotional face patterns has reduced the level of temper in children with disruptive mood dysregulation disorders (P>0/01).
DiscussionTeaching emotional face patterns can be used as an intervention method in reducing the temper of boys with disorder of mood disorders.
-
Pages 65-76Objective
The present study aims to done investigate role discriminate aggression, difficulty in emotion regulation and distress tolerance male students on vandalism behaviors. The study was a causal-comparative research.
MethodsThe statistical population consists of all the male students of high school Arak city in year academic 2021-2022. For that 30 male students with vandalism behaviors and 30 male students without vandalism behaviors were picked through subjective sampling and aggression questionnaire of Buss and Perry (1992), difficulties in emotion regulation scale of Gratz and Roemer (2004) and distress tolerance scale Simons and Gaher (2005) were administered to them. Data were analyzed by SPSS-24 software, using discriminant analysis method. The obtained data were analyzed by the discriminant analysis method.
ResultsThe results of the discriminant analysis showed that variable aggression, difficulty in emotion regulation and distress tolerance male students can help to prediction vandalism behaviors. The function discriminant analysis assigned 88/3 percent of the male students with and without of vandalism behaviors.
ConclusionThe findings clarified the importance of aggression, difficulty in emotion regulation and distress tolerance in distinguishing male students with and without vandalism behaviors; hence these factors can be used in prevention of vandalism behaviors by management.