به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

آقای فرزاد ابراهیم زاده

  • فرزاد ابراهیم زاده*، محمد صالحی ویسی، سجاد دلفان بیرانوند، محدثه شجاعی شاهرخ آبادی، ثریا نورایی مطلق
    مقدمه

    در بسیاری از پژوهش های علوم پزشکی، محققین از مراکز یا پایگاه های سلامت به عنوان چارچوب نمونه گیری طبقه ای استفاده می کنند. از آنجا که متغیرهای اقتصادی-اجتماعی نقش عمده ای بر پیامدهای حوزه سلامت دارند. ؛ لذا در این مطالعه سعی شده تا مراکز یا پایگاه های سلامت شهر خرم آباد از نظر وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانوارهای تحت پوشش با استفاده از تحلیل عاملی و خوشه ای طبقه بندی شوند.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی، جامعه آماری کلیه حوزه های شهری خرم آباد بر اساس سرشماری نفوس و مسکن مرکز آمار ایران بوده است. ابتدا نقشه های پراکنش حوزه های شهری با مراکز/پایگاه های سلامت تطبیق داده شد. سپس شاخص های اقتصادی-اجتماعی حوزه ها در 7 حیطه محاسبه و برای کاهش بعد از تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. سرانجام توسط تحلیل خوشه ای k-means و نرم افزار26  SPSS، مراکز/پایگاه های مشابه از نظر امتیازات عاملی، به خوشه های همگن اختصاص یافت و با استفاده از نرم افزار Arc GIS بر روی نقشه شهر قرار گرفت.

    یافته ها

    سه عامل شناسایی شده در تحلیل عاملی، 3/73 % واریانس شاخص های اقتصادی-اجتماعی خانوارها را تبیین می کردند. بر اساس تحلیل خوشه ای، 11 پایگاه سلامت در خوشه یک (سطح تحصیلات کمتر، منازل دارای امکانات رفاهی ضعیف تر و نرخ بی همسری و طلاق بالاتر)، 16 پایگاه در خوشه دو (نرخ اشتغال به تحصیل بیشتر، نرخ پایین تر ازدواج زنان، نرخ بیکاری کمتر و سکونت بیشتر در منازل آپارتمانی) و 10 پایگاه در خوشه سه (فارغ التحصیلان دانشگاهی بیشتر، مشاغل پر درآمدتر و منازل دارای امکانات رفاهی بهتر) قرار گرفتند.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه می تواند در تحقیقات سلامت به عنوان مبنایی برای انجام نمونه گیری طبقه ای در محدوده شهری خرم آباد استفاده گردد. درضمن توصیه می شود مسوولان برنامه ریزی موثرتری را جهت محرومیت زدایی از مناطق غیربرخوردار موجود در خوشه یک انجام دهند.

    کلید واژگان: وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانوار, خرم آباد, تحلیل عاملی اکتشافی, تحلیل خوشه ای غیر سلسله مراتبی
    Farzad Ebrahimzadeh*, Mohammad Salehi Veisi, Sajad Delfan Beyranvand, Mohadeseh Shojaei Shahrokhabadi, Soraya Nouraei Motlagh
    Background

    In numerous studies in the field of medical sciences, researchers use health centers as a frame for stratified sampling. Since socioeconomic variables play a major role in health outcomes, the present study aimed to classify urban health centers of Khorramabad in terms of the socioeconomic status of households using factor and cluster analysis.

    Materials and Methods

    In this cross-sectional study, the statistical population included all urban areas of Khorramabad based on the population and housing census conducted by the Statistical Center of Iran. Firstly, the scatter maps of urban areas and health centers were adopted together. Thereafter, socioeconomic indexes of urban areas were calculated in seven fields, and exploratory factor analysis was used to reduce dimensions. Finally, the similar health centers in terms of factor scores were allocated to the same clusters by k-means cluster analysis using SPSS software (version 26) and were displayed on city maps using Arc GIS software.

    Results

    Three factors identified in factor analysis explained about 73.3% of the total variance of socioeconomic indexes. Based on cluster analysis, 11 health centers were located in cluster 1 (related to lower educational attainment, poorer housing amenities, and higher rate of homelessness and divorce), 16 centers were located in cluster 2 (related to higher studying persons rate, lower marriage rate in women, lower unemployment rate, and higher residence in apartment flats) and 10 health centers were located in cluster 3 (related to higher academic graduates, more profitable jobs, and better housing amenities).

    Conclusion

    The results of this research can be used in health studies in urban areas of Khorramabad as a basis for performing stratified sampling. Furthermore, it is recommended that authorities adopt more effective planning to improve deprived areas in cluster one.

    Keywords: Exploratory factor analysis, Khorramabad, Non-hierarchical cluster analysis, Socioeconomic status of household
  • خدیجه حیدری زاده، مژگان بازگیری، پرستو کردستانی مقدم، فرزاد ابراهیم زاده*
    مقدمه

    اقدام اصلی جهت درمان ایست قلبی تنفسی که رایجترین علل مرگ و میر است، احیاء قلبی ریوی موثر می باشد. ارزشیابی دوره های آموزشی با تحقق کیفیت دوره ها و بدنبال آن بهبود عملکرد همراه است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر بخشی آموزش احیاء قلبی ریوی بر اساس مدل کرک پاتریک بر عملکرد کادر پرستاری تیم احیاء انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش کار آزمایی شاهد دار تصادفی بود که با نمونه گیری غیراحتمالی متوالی مهرماه سال 1401-1400 بر روی 94 نفر از کادر پرستاری تیم احیاء که به دو گروه 47 نفره مداخله و کنترل تخصیص داده شدند، در مرکز آموزشی درمانی شهید رحیمی خرم آباد انجام شد. برای گروه کنترل و مداخله کلاس تیوری دو ساعت و برای گروه مداخله چهار ساعت کلاس عملی الکتروشوک و احیاء قلبی ریوی پایه و پیشرفته برگزار شد. ارزشیابی در سه سطح مدل کرک پاتریک انجام شد. جمع آوری داده ها با استفاده از پرسشنامه دانش و واکنش پژوهشگر ساخته و چک لیست مشاهده ای عملکرد مادن انجام شد که روا و پایا بود. داده ها با آزمون های آماری دقیق فیشر، استقلال مجذور کای، تی زوجی و مدل آنالیز کوواریانس  05/0> P توسط نرم افزار spss  ورژن 22 تحلیل گردید.

    یافته ها

    دو گروه از نظر متغیرهای جمعیت شناختی تفاوت آماری معنا داری نداشتند . میانگین نمرات سطح دانش و مهارت بعد از مداخله، در گروه مداخله افزایش و در گروه کنترل کاهش یافت، اما نمرات سطح واکنش تغییرات معناداری نداشت و بین دو گروه از نظر متوسط تغییر نمرات سطح واکنش کادر پرستاری اختلاف آماری معناداری  مشاهده نشد (455/0=P)، اما از نظر میانگین تغییر نمرات دانش الکتروشوک (038/0=P)، احیاء قلبی ریوی (007/0=P)، مهارت الکتروشوک (001/0>P) و احیاء قلبی ریوی (001/0>P) تفاوت آماری معنا داری مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    آموزش تیوری و عملی باعث افزایش رضایت مندی، دانش و عملکرد بر اساس مدل کرک پاتریک می شود. ارزیابی اثر بخشی آموزش احیاء بر اساس مدل کرک پاتریک توصیه شود.

    کلید واژگان: احیاء قلبی ریوی, آموزش, مدل کرک پاتریک, عملکرد, کادر پرستاری
    Khadijeh Heidarizadeh, Mojgan Bazgiri, Parastoo Kordestani-Moghaddam, Farzad Ebrahimzadeh*
    Introduction

    Cardiopulmonary resuscitation (CPR) is the main treatment for cardiopulmonary arrest, one of the most common causes of death. Training courses must be evaluated to increase CPR quality. This research aims to determine the effectiveness of CPR training on the performance of nurses based on the Kirkpatrick model.

    Methods

    A randomized controlled trial recruited 94 nurses of the CPR team selected with sequential non-probability sampling at Shahid Rahimi teaching hospital in Khorramabad October 2021-2022. They were divided into interventions  n=47 and control groups  n=47. Both groups had a 2-hour theory class, but only the intervention group had a 4-hour basic and advanced defibrillation and CPR practical class. Level 3 of the Kirkpatrick training evaluation model was used. Data was collected in a researcher-made knowledge and reaction questionnaire using Madden's performance observation checklist. The validity and reliability of  these questions were confirmed. Data were analyzed with Fisher's exact test, chi-square test of independence, paired t-test, and ANCOVA (P ˂ 0.05) in SPSS  software version 22.

    Results

    No statistically significant differences were observed in the demographic variables of the two groups. After the intervention, the average scores of the knowledge and skill level increased in the intervention group and decreased in the control group, but the scores of the reaction level did not change significantly, and no statistically significant difference was observed between the two groups in terms of the average change of the reaction level scores of the nursing staff (P=0.455). However, statistically significant differences were observed in the mean change in scores for defibrillation knowledge (P=0.038), CPR knowledge (P=0.007), defibrillation skills (P˂0.001) and CPR skills (P˂0.001).

    Conclusion

    Theoretical and practical training increases satisfaction, knowledge, and performance based on kirkpatricks model. The evaluations of effectiveness resuscitation training based on Kirkpatrick's model are recommended.

    Keywords: Cpr, Training, Kirkpatrick's model, Performance, Nursing staff
  • مهستی شهسواری، سعید حسن زاده*، غلامعلی افروز، فرزاد ابراهیم زاده
    مقدمه

    اوایل کودکی دوره حساس برای رشد تواناییهای شناختی، زبانی، اجتماعی و حرکتی است. بعلت اهمیت تشخیص زودرس تاخیرهای تحولی در کودکان، این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تولد زودهنگام و وزن هنگام تولد بر رشد مهارتهای تحولی کودکان 12 تا 36 ماهه در شهر خرم آباد انجام گردید.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه همگروهی، تعداد 125 کودک 12 تا 36 ماه شهر خرم آباد در سه گروه پره ترم (59 نفر)، دارای وزن کم تولد و ترم (21 نفر) و همچنین دارای وزن نرمال تولد و ترم (45 نفر)، با استفاده از پرسشنامه های سنین و مراحل در پنج حیطه تحولی بررسی شدند.  برای مدل بندی اثر «سن و وزن تولد کودک» بر «حیطه های مختلف رشد» از پنج مدل رگرسیون لوجستیک بطور مجزا استفاده گردید. داده ها با نرم افزار SPSS،  نسخه 22  و تحت سطح معناداری 05/0 مورد تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    در غربالگری کودکان مورد مطالعه، میزان تاخیر تحولی در حداقل یک حیطه 6/49%  بود که بیشترین تاخیر در حرکات ظریف 2/15%و کمترین تاخیر در حل مساله 4/6% مشاهده شد. بعلاوه در برقراری ارتباط 6/9% حرکات درشت 6/9% و شخصی-اجتماعی8/8% کودکان غیرطبیعی بودند. بر اساس مدل رگرسیون لجستیک، ارتباط «وضعیت سن و وزن تولد کودک» با وضعیت تحول مهارت ارتباط (235%=P)، حرکات ظریف (125%=P) و شخصی-اجتماعی (307%=P) غیر معنادار ولی نسبتا قابل ملاحظه بود.

    بحث و نتیجه گیری

    وزن کم تولد در نوزادان ترم، ریسک فاکتور برای تاخیر در حیطه ارتباط و حرکات ظریف است، درحالیکه پره ترم بودن، ریسک فاکتور در حیطه شخصی-اجتماعی است. تولد زودرس و وزن کم تولد از عوامل خطرساز تاخیرهای تحولی در کودکان است که نیاز به غربالگری زودهنگام برای تشخیص و جلوگیری از بروز عوارض در آینده دارد.

    کلید واژگان: غربالگری تحولی, پرسشنامه سنین و مراحل (ASQ3TM), تولد زودهنگام, وزن هنگام تولد
    Mahasti Shahsavari, Saeed Hassanzadeh*, Gholamali Afrooz, Farzad Ebrahimzadeh
    Background

    Early childhood is a critical period for the development of cognitive, linguistic, social, and motor abilities. Due to the importance of early detection of developmental delays in children, this study aims to investigate the effect of preterm birth and birth weight on the developmental skills among children aged 12-36 months.

    Materials and Methods

    In this cohort study, 125 children of 12 to 36 months of age from Khorramabad, Iran, were evaluated in three groups, i.e. preterm group (59 children), low birth weight group and term infants group (21 children), and finally children with average birth weight and term infants group (45 children). This evaluation was carried out using the Ages & Stages Questionnaires-Third Edition in five developmental areas. Five models of logistic regression were separately used for modeling the effect of the “age and birth weight of children”. The collected data were analyzed in SPSS v.22 software using logistic regression analysis, where the significance level was 0.05.

    Results

    According to the findings related to child screening, the percentage of developmental delay in at least one area was 49.6%, where the highest and lowest rates of delay were 15.2% and 6.4% in fine motor and problem-solving skills, respectively. Moreover, 9.6% of the children were abnormal in communication skills, and 9.6% and 8.8% of the children were bnormal in gross motor skills and personal-social skills respectively. Based on the logistic regression method, the relationships between “the age and birth weight of children” and the state of communication skill development (P=0.235), fine motor skills (P=0.125) and personal-social skills (P=0.307) were insignificant but noticeable.

    Conclusion

    Low birth weight in full-term infants is a risk factor for delayed communication and fine motor skills, while preterm birth is a risk factor for delayed personal-social skills. Preterm birth and low birth weight are risk factors for developmental delays in children, which require early screening to diagnose and prevent their future complications.

    Keywords: Ages & Stages Questionnaires (ASQ3TM), Birth weight, Developmental delay, Preterm birth
  • پیمان آسترکی، شیما هاشمی، علی گراوند*، فرزاد ابراهیم زاده، مریم احدی، مهناز صمدبیک
    مقدمه

    یکی از مهمترین شاخص‎های ارزیابی مراکز اورژانس، محاسبه زمان انتظار بیماران برای دریافت خدمات تشخیصی و درمانی می‎باشد، مطالعه حاضر با هدف تعیین مدت زمان انتظار ارایه خدمات اورژانس در بیمارستان‎های آموزشی شهر خرم آباد انجام شد.

    مواد و روش ها

    مطالعه حاضر یک مطالعه تحلیلی مقطعی است که در سال 1396 انجام گردید. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مراجعه کننده به اورژانس بیمارستان‎های آموزشی درمانی دارای بخش اورژانس شهر خرم آباد بود. نمونه‎گیری به شیوه تصادفی طبقه‎ای چندمرحله‎ای انجام گردید. برای گردآوری داده‎ها از یک چک لیست روا و پایا و از طریق مشاهده استفاده گردید و داده ها با استفاده از SPSS-19 و آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی مرتبط تحلیل گردیدند.

    یافته ها

    سه بیمارستان مورد بررسی مجموعا دارای 166 تخت اورژانس بودند، 6/70% (573 نفر) از بیماران به اتفاق همراه به بخش اورژانس مراجعه کرده بودند، بیشترین نوع مشاوره مربوط به مشاوره با متخصصین داخلی 5/44% (361 مورد) بود.  فاصله تریاژ و اولین ویزیت 37/8 دقیقه، فاصله اولین ویزیت و اولین اقدام تشخیصی 27/31 دقیقه، فاصله ارسال اولین اقدام تشخیصی و نتیجه مشاوره پزشکی 6/9 ساعت و فاصله درخواست مشاوره پزشکی و نتیجه مشاوره پزشکی 38/7 ساعت بود.

    بحث و نتیجه گیری

     با توجه به نتایج مطالعه حاضر پیشنهاد می شود، تعداد پرسنل بخش اورژانس و بخش های پاراکلینیکی مرتبط با آن در بیمارستان‎ها افزایش یافته، تا باعث کاهش مدت زمان انتظار افراد جهت دریافت خدمات بخش اورژانس گردد. همچنین پیشنهاد می شود که مسیولین تصمیمات لازم مبنی بر استفاده از پرسنل بیشتر در شیفت شب در بخش اورژانس را در دستور کار قرار دهند.

    کلید واژگان: بیمارستان, زمان انتظار, ارائه خدمات اورژانس
    Peyman Astaraki, Shima Hashemi, Ali Garavand*, Farzad Ebrahimzadeh, Maryam Ahadi, Mahnaz Samadbeik
    Background

    One of the most significant indicators of the evaluation of emergency centers is the calculation of waiting time for patients to receive diagnostic and therapeutic services. The aim of the present study was to determine the waiting time for the provision of services in the emergency departments of teaching hospitals in Khorramabad.

    Materials and Methods

    This research was a cross-sectional study conducted in 2017. The study population consisted of all the patients referred to the emergency departments of educational hospitals with an emergency department in Khorramabad. Sampling was randomly carried out through multistage stratified sampling. A valid and reliable checklist was used to collect data, and the data were analyzed by SPSS- 19 by related descriptive and analytical statistical tests.

    Results

    The three investigated hospitals had a total of 166 emergency beds. 70.6% (573 patients) of the patients had attended the emergency departments with one of their companions, and the greatest frequency of consulation was related to internal medicine specialists (44.5%, 361 people). The gaps between the triage and the first visit, the first visit and the first diagnostic action, sending the first diagnostic action and the medical consultation result, and finally the medical consultation and the outcome of the medical consultation were 8.37 minutes, 31.27 minutes, 9.6 hour, and 7.38 hour respectively.

    Conclusion

    Regarding the results of this study, it is suggested that the number of emergency department staff and related para-clinical sections increase, thereby reducing the waiting time of people to receive emergency services. Moreover, the authorities are recommended to increase the number of the staff of the night shift in the emergency departments.

    Keywords: hospital, waiting time, emergency services
  • فاطمه گودرزی*، سمیه ریاحی، شیرین حسنوند، فرزاد ابراهیم زاده، رضا مسعودی
    زمینه و هدف

    هوش معنوی بعنوان توانایی رفتار با دلسوزی و خرد همراه با آرامش درونی و بیرونی، عنصر کلیدی در رویارویی با چالش های استرس زا در بخشهای مراقبت ویژه است که پرستاران این بخشها می توانند از آن به بهترین نحو در مدیریت شرایط استرس زای بخش و بیماران بهره مند گردند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی آموزش بر ارتقاء هوش معنوی و مولفه های آن صورت گرفته است.

    روش بررسی

    این مطالعه نیمه تجربی دوگروهه پیش آزمون - پس آزمون روی 82 پرستار (40 نفر در گروه آزمون و 42 نفر در گروه شاهد) انجام شد. نمونه گیری به روش آسان در بخش های مراقبت ویژه بیمارستان های آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی لرستان (شهید رحیمی و شهید مدنی) صورت گرفت. ابزار گردآوری داده ها مقیاس هوش معنوی کینگ با روایی و پایایی تایید شده بود. جمع آوری داده ها در سه نوبت قبل از مطالعه، بلافاصله بعد و یک ماه بعد از مطالعه انجام گردید. جلسات آموزش هوش معنوی طی 8 جلسه به صورت کارگاهی برای گروه آزمون برگزار گردید. در گروه شاهد هیچ گونه مداخله ای انجام نشد. تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیلی و  استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 15  در سطح معنی داری P=0.05 انجام شد.

    یافته ها

    آزمون تحلیل کوواریانس (با تعدیل اثر مقادیر پایه هوش معنوی) نشان داد که اثر اصلی مداخله آموزش بر میانگین نمرات هوش معنوی معنادار بوده (p<0/05) به طوریکه میانگین نمرات هوش معنوی گروه آزمون از 53.37 در زمان قبل از مطالعه به 78.50 پس از مطالعه افزایش یافت. همچنین آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که اثر مداخله بر میانگین نمرات چهار حیطه هوش معنوی نیز معنادار بوده (p<0/05) به طوریکه آموزش باعث افزایش معنادار میانگین نمرات حیطه های هوش معنوی در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد گردید.

    نتیجه گیری

    از آنجا که بر اساس یافته های مطالعه حاضر پرستاران بخش ویژه قبل از مطالعه از سطح متوسطی از هوش معنوی برخوردار بوده اما آموزش کارگاهی باعث ارتقاء سطح هوش معنوی آنها شده لذا با استفاده از پروتکل های آموزش هوش معنوی و تقویت آن در پرستاران می توان به آن ها در جهت سازگاری با استرس های محیط کاری و زندگی کمک کرده و به دنبال آن کیفیت کار مراقبتی آن ها را افزایش داد.

    کلید واژگان: هوش معنوی, آموزش, پرستار, بخش ویژه
    Fateme Goudarzi*, Somayeh Riahi, Shirin Hasanvand, Farzad Ebrahimzadeh, Reza Masoudi
    Background and aims

    Spiritual intelligence as a capability of behaving with sympathy and wise along with internal and external peace is the key part in confronting with stressor challenges in critical care units. Indeed, nurses can utilize that in the best way to manage stressful situations related to units and patients. Therefore, this study aimed to assess the effect of training on spiritual intelligence and its' components.

    Methods

    This quasi-experimental was conducted on 82 nurses (40 nurses in experiment group and 42 nurses in control group). Sampling was done in convenience method in critical care units of affiliated hospitals to Lorestan University of Medical Sciences (Shahid Rahimi and Shahid Madani hospitals). King spiritual intelligence scale was used for data gathering which its validity and reliability were confirmed. This scale was fulfilled by participants three times (before study, immediately and one month after study). Eight training sessions was held for experimental group as a workshop. There wasn't any intervention for control group. Data were analyzed by using descriptive and inferential statistics and software SPSS15. (p=0.05)

    Results

    The covariance analysis (by adjusting the effect of the base values of spiritual intelligence) showed that the main effect of intervention on the mean scores of spiritual intelligence was significant (p<0.05), so that after the study in the experimental group the mean scores of spiritual intelligence reached from  3.37 before the study to 78.50 after the study. Also, the covariance analysis revealed that the main effect of intervention on the mean scores of four dimensions of spiritual intelligence were significant (p<0.05), so that the training results in significant increase of the mean scores of them in the experimental group.

    Conclusions

    Based on the results that the spiritual intelligence of nurses was at the medium level before training and the training of spiritual intelligence increased their spiritual intelligence, so by using protocols for educating and improving the spiritual intelligence in nurses, their stress in their work places and life would be reduced and finally the quality of care will be progressed.

    Keywords: Spiritual Intelligence, Training, Nurse, Critical Care Units
  • مینا رنجبر دلبر، شیرین حسنوند*، طاهره طولابی، فرزاد ابراهیم زاده، نسرین گله دار
    مقدمه
    نقشه مفهومی، ابزاری مفید برای ارائه مراقبت طبق فرآیند پرستاری است. با توجه به دسترسی فراگیران به تلفن همراه و همچنین نقش این ابزار در افزایش مهارت های آنان در استفاده از فرآیند پرستاری، مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر اثربخشی فرآیند پرستاری به شیوه نقشه مفهومی با تلفن همراه بر خودکارآمدی دانشجویان در کارورزی مراقبت ویژه انجام شده است.
    روش ها
    در این مطالعه نیمه تجربی دو گروهه ، 68 دانشجوی سال چهارم پرستاری دانشگاه علوم پزشکی لرستان در نیم سال دوم سال تحصیلی 95- 94 با تخصیص تصادفی طبقه ای در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. درگروه مداخله تدریس فرایند پرستاری به روش نقشه مفهومی مبتنی بر نرم افزار و در گروه کنترل تدریس به روش سنتی ارائه شد. خودکارآمدی فراگیران قبل و بعد از مداخله با «آزمون خودکارآمدی بالینی» مشتمل بر چهار حیطه سنجیده شد. مدیریت داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و تحلیل داده ها از طریق آماره های توصیفی و آزمون دقیق فیشر، استقلال مجذور کای و من ویتنی انجام شد .
    یافته ها
    نمره کل خودکارآمدی آزمودنی ها قبل از مطالعه در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت، اما پس از مداخله درصد افزایش نسبی نمره خودکارآمدی بالینی کل (0/001>p) و ابعاد آن شامل بررسی (0/005=p)، تشخیص (0/002=p)، اجرا (0/005=p)و ارزشیابی (0/001>p)در گروه مداخله بیش از گروه کنترل بود .
    نتیجه گیری
    اجرای فرآیند پرستاری به شیوه نقشه مفهومی منجر به افزایش خودکارآمدی فراگیران در عملکرد بالینی می شود. با توجه به دسترسی آسان فراگیران به تلفن همراه، استفاده از این شیوه "با استفاده از نرم افزار مبتنی بر تلفن همراه" در آموزش دانشجویان پرستاری توصیه می شود.
    کلید واژگان: نقشه مفهومی, برنامه کاربردی تلفن همراه, خودکارآمدی, دانشجویان, پرستاری
    M RanjbarDelbar, Sh Hasanvand*, T Toulabi, F Ebrahimzadeh, N Galehdar
    Introduction
    Computerized concept mapping is a useful tool for providing nursing care. Considering the availability of mobile for learners and the role of it in increasing the skills of nursing students, this paper aimed to investigate the effects of nursing process effectiveness with conceptual mapping via mobile phone on nursing students' self-efficacy in intensive care course.
    Methods
    In this randomized clinical trial, 68 fourth grade nursing students from Lorestan University of Medical Sciences in second semester 2015-2016 were selected and by stratified block randomization classified into intervention and control groups. The intervention group received nursing process with concept map and software, and the control group received traditional teaching. The self-efficacy of learners was measured with clinical self-efficacy questionnaire consist of 4 dimensions. Data were analyzed using descriptive statistics, Fisher's exact test, chi square test, and Mann–Whitney through SPSS.
    Results
    The total score of self-efficacy of the subjects before the study did not differ significantly between the two groups, but after the intervention, the relative increase percentage of total self-efficacy score (p<0.001) and its dimensions included an assessment (p=0.005), diagnosis (p=0.002), implementation, (p=0.002) and evaluation (p<0.001) in intervention group were more than control group.
    Conclusion
    The implementation of nursing process with concept map leads to increasing the self-efficacy of learners in clinical practice. Considering easy access to mobile, it is recommended to be used this method with mobile-based application in teaching nursing students.
    Keywords: Concept Mapping, Mobile Applications, Self Efficacy, Students, Nursing
  • مهدی محسنی*، بابک هادیان، فرزاد ابراهیم زاده
    زمینه و هدف بیماران
    همودیالیزی، درد ناشی از استفاده مکرر از سوزن های عروقی را به عنوان شدیدترین استرس حاصل از روند درمان و بزرگ ترین دغدغه زندگی خود می دانند. این درد می تواند باعث ایجاد تغییرات همودینامیک در ابتدای فرایند همودیالیز شود. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر پماد بی حسی املا بر تغییرات همودینامیک حین کانولاسیون فیستول در بیماران همودیالیزی طراحی و اجرا شد.
    روش بررسی
    مطالعه به روش کار آزمایی بالینی روی 50 بیمار تحت درمان با همودیالیز در بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد 1392 انجام شد. بیماران پس از ورود به مطالعه به صورت تصادفی به دو گروه املا و پلاسبو تقسیم شدند. تغییرات همودینامیک در دو گروه، در دو نوبت قبل و بعد از کانولاسیون فیستول اندازه گیری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و تست تی مستقل با استفاده از نسخه 19 نرم افزار SPSS استفاده شد.
    یافته ها
      بین دو گروه از لحاظ متغیرهای جمعیت شناختی و مدت استفاده از فیستول تفاوت معناداری وجود نداشت (P>0/05). متغیرهای همودینامیک (فشار خون سیستول، دیاستول و تعداد نبض) قبل از کانولاسیون در هر دو گروه معنادار نبود (P>0/05). فشارخون سیستول و تعداد نبض در گروه پلاسبو نسبت به گروه املا بعد از کانولاسیون فیستول افزایش معناداری داشت. (P<0/001)
    نتیجه گیری
      استفاده از پماد املا به عنوان روشی آسان و با قابلیت کاربرد خود بیمار، با کاهش درد حین کانولاسیون فیستول بیماران همودیالیزی، موجب ثبات همودینامیک، در زمان شروع همودیالیز می شود.
    کلید واژگان: پماد املا, تغییرات همودینامیک, کانولاسیون, فیستول, همودیالیز
    Mahdi Mohseni *, Babak Hadian, Farzad Ebrahim Zadeh
    Background and Aims
    Patients undergoing hemodialysis report the pain of repeated insertion of vascular needles as the most stressful condition in the treatment process and the greatest concern in their lives. This pain can cause hemodynamic changes before the hemodialysis process. This study was conducted to determine the numbness effect of EMLA cream on hemodynamic changes during fistula cannulation in patients under dialysis.
    Methods
    This study is a clinical trial conducted on 50 patients undergoing dialysis in Khorramabad Shohada Hospital in 2013. The patients were randomly divided into two groups (spelling) and (placebo) after entering the study. Hemodynamic changes were measured in two groups before and after fistula cannulation. In order to analyze the data, SPSS version 19 was used.
    Results
    There was no significant difference between two groups in terms of demographic variables and duration of using fistula (P>0.05). The hemodynamic parameters (systolic, diastolic blood pressure and pulse rates) were not significantly different between groups before cannulation (P>0.05). The systolic blood pressure and pulse rate in the placebo group were significantly higher than the EMLA group after fistula cannulation (P<0.001).
    Conclusion
    Application of EMLA cream as an easy method reduces pain during fistula cannulation in patients under hemodialysis and provides hemodynamic stability at the onset of hemodialysis.
    Keywords: EMLA cream, Hemodynamic, Cannulation, Fistula, Hemodialysis
  • شیرین قاضی، سجاد روستا*، فرزاد ابراهیم زاده
    مقدمه
    طرح درس یکی از عوامل موثر و کلیدی در فرایند آموزش است. هدف اصلی از تدوین طرح درس، تسهیل در یادگیری فراگیران از طریق برقراری یک بستر ارتباطی مناسب است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی طرح درسهای ارائه شده توسط مدرسین دانشگاه علوم پزشکی لرستان در سال تحصیلی 95-1394 به انجام رسیده است.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش توصیفی- مقطعی، 134 طرح درس ارائه شده توسط مدرسان دانشگاه علوم پزشکی لرستان در نیمسال اول و دوم سال 95-1394 مورد ارزیابی قرار گرفت. جمع آوری داده ها با استفاده از یک چک لیست که شامل 13 حیطه موثر بر طرح درس بود، انجام گرفت. روش های آمار توصیفی جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    شایعترین ضعف ها مربوط به حیطه وسایل کمک آموزشی (6/85 درصد) ، وظایف و تکالیف دانشجویان (9/64 درصد) ، اهداف کلی (6/39 درصد) بود. همچنین بیشترین نقصان مربوط به حیطه های برنامه ریزی برای آمادگی دانشجویان قبل از شروع کلاس (62 درصد) ، آموزش و طیقه بندی (6/45 درصد) ، رئوس مطالب و اهداف رفتاری (6/33 درصد) بود. حیطه های مربوط به معرفی منابع (9/64 درصد) ، اطلاعات عمومی (3/43 درصد) و سیاست ها و قوانین کلاس (3/43 درصد) واجد بالاترین امتیاز و بهترین وضعیت در نگارش طرح درس های مورد بررسی بودند.
    بحث و
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها، وضعیت محتوایی و نگارشی طرح درس های ارائه شده توسط مدرسان دانشگاه علوم پزشکی لرستان در حد قابل قبولی ارزیابی گردید. پیشنهاد می شود با برگزاری دوره های آموزشی مرتبط و تدوین فرم های پیشنویس استاندارد، زمینه مناسب برای تدوین هر چه بهتر طرح درس در بین مدرسان فراهم شود.
    کلید واژگان: طرح درس, استاد, تحلیل محتوا, برنامه درسی, نظارت آموزشی
    Shirin Ghazi, Sajjad Roosta*, Farzad Ebrahimzade
    Background
    The lesson plan is one of effective and key factors in the process of education. The main purpose of the lesson plan design is to facilitate the learning of learners through the establishment of an appropriate communication platform. The purpose of this study was to evaluate the lesson plans offered by faculty members of Lorestan University of Medical Sciences during the academic year 2015-2016.
    Materials and Methods
    In this descriptive cross-sectional study, 134 lesson plans provided by faculty members of Lorestan University of Medical Sciences during the first and second semesters of 2015-2016. Data collection was done using a checklist that included 13 domains. Descriptive statistics were used to analyze the data.
    Results
    The most common weaknesses related to learning assist tools (85.6%), duties and assignments of students (64.9%), and general goals (39.6%). Also, the most important disadvantages were the planning areas for preparing students before the beginning of the class (62%), training and classification (45.6%), syllabus and behavioral goals (33.6%). The introduction of resources domains (64.9%), general information (43.3%), and policies and rules of the class (43.3%) had the highest score and the best situation in the lesson plans.
    Conclusion
    According to the results, the content and writing of the lesson plans provided by the faculty members of Lorestan University of Medical Sciences were acceptable. Arranging training courses and drafting standard forms is suggested for better designing of the lesson plan among the faculty members
    Keywords: Lesson Plan, Faculty members, Content Analysis, Curriculum, Educational Supervision
  • فرزاد ابراهیم زاده، ابراهیم حاجی زاده، مهدی بیرجندی، سهیلا فعلی، شیرین قاضی *
     
    مقدمه و اهداف
    افت تحصیلی در دانشجویان رشته پزشکی از اهمیت خاصی برخوردار است؛ چرا که در آینده می تواند سبب کاهش سطح علمی پزشکان شود. این مطالعه برای پیش بینی رخداد افت تحصیلی در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی لرستان با استفاده از درخت رده بندی انجام شده است.
    روش کار
    در این مطالعه طولی، پرونده تحصیلی دانشجویان پزشکی ورودی 87-1378 دانشگاه علوم پزشکی لرستان به روش سرشماری انتخاب و تا شهریور 1395 از نظر افت تحصیلی پیگیری شدند. افت تحصیلی بر اساس وجود حداقل یکی از مولفه های معدل کل نامطلوب، طولانی شدن مدت تحصیل، مشروطی، انصراف از تحصیل، اخراج و مردودی در آزمون های جامع تعریف شد و برای پیشگویی آن از درخت رده بندی CRT و نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد.
    یافته ها
    میزان بروز تجمعی افت تحصیلی 4/26 درصد و شایع ترین مولفه های آن، طولانی شدن مدت تحصیل (7/21 درصد) و مشروطی (15 درصد) بوده است. احتمال افت تحصیلی در افراد دارای سابقه ی میهمانی در سایر دانشگاه ها 449/0، در افراد فاقد سابقه میهمانی، پذیرفته شده در ورودی هایی کمتر از 40 نفر و سهمیه قبولی مناطق 1 یا 3 220/0 و در افراد فاقد سابقه ی میهمانی، پذیرفته شده در ورودی هایی با تعداد حداقل 40 نفر و مذکر 456/0 بوده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به شناسایی عوامل پیشگوی افت تحصیلی پیشنهاد می شود این افراد از ابتدای تحصیل به مراکز مشاوره یا استادان راهنمای آموزشی معرفی شوند و در ضمن قوانین میهمانی در سایر دانشگاه ها بازبینی شوند.
    کلید واژگان: افت تحصیلی, دانشجویان رشته پزشکی, دانشگاه علوم پزشکی لرستان, داده کاوی, درخت رده بندی
    F Ebrahimzadeh, E Hajizadeh, M Birjandi, S Feli, SH Ghazi *
     
    Background and Objectives
    Academic failure is of paramount importance for medical students because it might lead to a decline in scientific level of the community of physicians in the future. This study was conducted to investigate the predictors of academic failure in medical students of Lorestan University of Medical Sciences using classification tree.

    Methods
    In this cohort study, academic records of all medical students of Lorestan University of Medical Sciences during the academic years of 1999-2008 were selected by census and were followed up until September 2016. Academic failure was defined as having at least one of the components of appropriate grade point average, prolonged graduation, academic probation, dropout, expulsion, and any failure in ccomprehensive exams and the CART classification tree was adopted using the SPSS 22 software to predict it.

    Results
    The cumulative incidence of academic failure was 26.4% and the most prevalent components were prolonged graduation (21.7%) and academic probation (15.0%). The probability of academic failure was 0.449 in subjects taking guest courses, 0.220 in subjects with no history of guest courses admitted to courses with less than 40 students and admission quotas of zone 1 or 3, and 0.456 in subjects with no history of guest courses admitted to courses with more than 40 students and males.

    Conclusion
    With respect to identifying the predictors of academic failure, it is suggested that these students be referred to consulting centers of the university or educational supervisors’ moreover, the regulations of taking guest courses in other universities should be revised.
    Keywords: Academic failure, Medical students, Lorestan university of medical sciences, Data mining, Classification tree
  • فرزاد ابراهیم زاده، محمد صالحی ویسی، ابراهیم حاجی زاده، مهرداد نامداری *
    سابقه و هدف
    تنگی مجدد عروق کرونر پس از آنژیوپلاستی است که می تواند موجب رویدادهای عمده ناخواسته قلبی گردد. یکی از مهمترین نگرانی های کاردیولوژیست ها می باشد. در این مطالعه به منظور بررسی پیشگویی کننده های تنگی مجدد عروق کرونری در بیماران تحت آنژیوپلاستی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه همگروهی کلیه 2159 بیماری که بین سالهای 1394-1383 جهت آنژیوپلاستی به بیمارستان شهید مدنی خرم آباد مراجعه کرده بودند، بسته به نوع استنت به مدت یک یا دو سال از نظر بروز تنگی مجدد عروق کرونری (وجود حداقل 50% تنگی در محل آنژیوپلاستی قبلی) پیگیری شدند و متغیرهای بالینی و مرتبط با ضایعه و پروسیجر در یک فرم اطلاعاتی ثبت گردید. سپس بر اساس درخت رده بندی CART، عوامل پیشگوی تنگی مجدد عروق کرونری شناسایی گردید.
    یافته ها
    بروز تجمعی تنگی مجدد عروق کرونری در بیماران 12/9% (279 نفر) بود در زیررده: استنت های غیرداروئی (25/8%، 114 نفر)، ابتلای همزمان دیابت و چربی خون بالا (در زیر رده استنتهای داروئی، 19%، 32 نفر)، استنت های دارویی متعدد (در زیر رده بیماران غیردیابتی، 14/6%، 25 نفر)، ابتلای همزمان چربی خون بالا و مصرف مواد مخدر (در زیر رده بیماران غیر دیابتی استفاده کننده از یک استنت دارویی، 12/8%، 16 نفر) بود.
    نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این مطالعه نوع استنت، سابقه دیابت، تعداد استنت، سابقه چربی خون بالا و مصرف مواد مخدر از مهمترین عوامل پیشگوی تنگی مجدد عروق کرونری می باشد.
    کلید واژگان: تنگی مجدد عروق کرونری, آنژیوپلاستی کرونری, استنت کرونری, داده کاوی, درخت رده بندی
    F. Ebrahimzadeh, M. Salehi Veisi, E. Hajizadeh, M. Namdari *
    Background And Objective
    Coronary artery restenosis following angioplasty may lead to major unwanted cardiac events. This is one of the most important concerns of cardiologists. This study was performed to evaluate the predictors of coronary artery restenosis in patients undergoing angioplasty.
    Methods
    In this cohort study, all 2159 patients who referred to Madani Hospital in Khorramabad, Iran for angioplasty between 2004 and 2015 were followed up regarding the incidence of coronary artery restenosis for one or two years (at least 50% stenosis in the place of the previous angioplasty) depending on the type of stent, and clinical variables related to the lesion and procedure were recorded in an information form. Then, agents for predicting coronary artery restenosis were identified based on CART (Classification and Regression Tree).
    FINDINGS: Cumulative incidence of coronary artery restenosis was 12.9% (279 patients) in subcategories: non-drug-eluting stent (25.8%, 114 patients), comorbidity of diabetes and hyperlipidemia (under the subcategory of drug-eluting stents, 19%, 32 patients), multiple drug-eluting stents (under the subcategory of non-diabetic patients, 14.6%, 25 patients), comorbidity of hyperlipidemia and drug abuse (under the subcategory of non-diabetic group who use one drug-eluting stent, 12.8%, 16 patients).
    Conclusion
    According to the results of this study, stent type, history of diabetes, number of stents, hyperlipidemia and drug abuse are among the most important predictors of coronary artery restenosis.
    Keywords: Coronary Artery Restenosis, Coronary Angioplasty, Coronary Stent, Data Mining, Classification Tree
  • بهزاد مرادی، حسن تیموری، علی پوریا، مژگان خادمی *، فرزاد ابراهیم زاده
    مقدمه
    میزان بروز آتلکتازی بعد از عمل جراحی پیوند عروق کرونر بالا می باشد. با توجه به تاثیرات پیشنهاد شده ی سطوح مختلف PEEP در جلوگیری از بروز این عارضه، هدف از این مطالعه بررسی تاثیرات سطوح مختلف PEEP بعد از عمل جراحی پیوند عروق کرونر بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی انجام گرفت. حجم نمونه در این مطالعه 90 نفر بود. نمونه گیری به صورت غیر احتمالی متوالی انجام گردید و بیماران به روش بلوک بندی طبقه ای به طور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 45 نفر) قرار گرفتند. در گروه کنترل بیماران پس از عمل جراحی، به محض ورود به بخش مراقبت های ویژه تا زمان اکستیوب شدن PEEP به میزان 5 سانتی متر آب دریافت می کردند و در گروه مداخله بیماران پس از ورود به بخش مراقبت های ویژه به طور متوسط به مدت 4 ساعت PEEP به میزان 10 سانتی متر آب دریافت می کردند و سپس تا زمان اکستیوب شدن PEEP به میزان 5 سانتی متر آب دریافت می کردند. برای تشخیص نهایی آتلکتازی شش ساعت بعد از اکستیوب شدن، از رادیوگرافی قفسه سینه، درصد اشباع اکسیژن شریانی و درجه حرارت بدن استفاده شد. برای بررسی های آماری از آزمون های مجذور کای و تی مستقل استفاده شد.
    یافته ها
    بر اساس یافته های پژوهش میزان بروز آتلکتازی در گروه مداخله 7 نفر (6/15 درصد) و در گروه کنترل 16 نفر (6/35 درصد) بود که از لحاظ آماری این تفاوت معنادار بود (03/0=P). میانگین درصد اشباع اکسیژن شریانی در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (48/1±31/94 در مقابل 16/1±66/93) و این تفاوت از نظر آماری معنادار بود (025/0=P).
    بحث و نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که استفاده از PEEP به میزان 10 سانتی متر آب بعد از عمل جراحی پیوند عروق کرونر می تواند باعث کاهش میزان بروز آتلکتازی بعد از عمل شود، بنابراین پیشنهاد می گردد که از این روش در بخش مراقبت های ویژه برای کاهش میزان بروز آتلکتازی استفاده شود.
    کلید واژگان: فشار مثبت انتهای بازدمی (PEEP), جراحی پیوند عروق کرونر (CABG), آتلکتازی
    Behzad Moradi, Hasan Teymouri, Ali Porya, Mozhgan Khademi *, Farzad Ebrahimzadeh
    Background
    The incidence of atelectasis after coronary artery bypass graft surgery is highly recommended due to the impact of different levels of PEEP to prevent these complications. The aim of this study was to investigate the effects of different levels of PEEP after coronary artery bypass graft surgery.
    Materials And Methods
    This study was performed by clinical trial. The sample size in this study was 90 patients. Non-probability sampling was conducted in consecutive patients that using a stratified block randomized to intervention and control groups (each group n = 45). In the control group of patients after surgery, upon arrival in the intensive care unit until tracheal extubation rates PEEP of 5 cm H2O received Patients in the intervention group after entering the intensive care unit for 4 hours average PEEP of 10 cm H2O received. Six hours after tracheal extubation atelectasis of the final diagnosis of chest radiographs, oxygen saturation and body temperature were used. For statistical analysis, chi-square test and t-test used.
    Results
    The incidence of atelectasis in the intervention group, in 7 patients were about (15.6%) in the control group, and in 16 patients were about (35.6%) which was statistically significant difference (P= 0.03). The mean arterial oxygen saturation was more higher in the intervention group rather than the control group and the difference was statistically significant (P= 0.025).
    Conclusion
    This study shows that the use of PEEP levels of 10 cm H2O after coronary artery bypass graft surgery can reduce the incidence of postoperative atelectasis. So, it is recommended to use this method in order to reduce the incidence of atelectasis.
    Keywords: Positive end expiratory pressure (PEEP), Coronary artery bypass graft surgery (CABG), Atelectasis
  • فرزاد ابراهیم زاده، جواد ناصریان*، ابراهیم حاجی زاده
    مقدمه
    تنگی مجدد عروق کرونر پس از استنت گذاری از نگرانی های مهم کاردیولوژیست هاست که می تواند موجب تکرار آنژیوپلاستی، جراحی پیوند بای پس عروق کرونر، انفارکتوس میوکارد و یا حتی مرگ شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل جمعیت شناختی و بالینی موثر بر زمان بروز تنگی مجدد عروق کرونر در بیماران تحت آنژیوپلاستی شهر زنجان با استفاده از مدل رگرسیون کاکس انجام شد.
    روش کار
    در این مطالعه توصیفی-طولی، 421 بیمار که از فروردین 1388 تا خرداد 1390 جهت تعبیه استنت دارویی به بیمارستان آیت الله موسوی زنجان مراجعه کرده بودند از نظر مدت زمان بروز تنگی مجدد عروق کرونری پیگیری شدند. سپس متغیرهای جمعیت شناختی و سوابق بالینی موجود در پرونده در «فرم جمع آوری اطلاعات بیماران تحت آنژیوپلاستی» (Data Gatering Form of Patients’ Undergone Angioplasty) وارد گردید و برای آنالیز داده ها از رگرسیون کاکس و اس پی اس اس نسخه 21 استفاده شد.
    یافته ها
    در این مطالعه، میانه مدت زمان بروز تنگی مجدد عروق کرونر بیماران 736 روز و نرخ بروز تنگی مجدد 30/4% بوده است. نسبت مخاطره تنگی مجدد در افراد غیر شاغل 1/39برابر، افراد مصرف کننده مواد مخدر 1/75برابر، افراد دارای سابقه هیپرلیپیدمی 57/1 برابر و در افراد دارای سابقه بیماری های مزمن کلیوی 1/58برابر بیشتر از سایر بیماران بوده است (0/05> P).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه مهمترین عوامل خطر تنگی مجدد عروق کرونر شامل غیر شاغل بودن، مصرف مواد مخدر، ابتلا به هیپرلیپیدمی و بیماری های مزمن کلیوی بوده اند. بنابراین، پیشنهاد می شود حتی الامکان از مواجهه بیماران با عوامل خطرزای نامبرده پیشگیری شود و در بیماران دارای عوامل خطر، پیگیری های دوره ای به طور مستمرتری انجام گیرد.
    کلید واژگان: تنگی مجدد عروق کرونر, آنژیوپلاستی, استنت دارویی, تحلیل بقاء, مدل رگرسیون کاکس
    Farzad Ebrahinzadeh, Javad Nasseryan *, Ebrahim Hajizadeh
    Introduction
    Restenosis after stenting constitutes is one of the major concerns among cardiologists’ experts. This may lead to repetition of angioplasty, coronary artery bypass graft surgery, myocardial infarction, and even death. The present study, by using Cox's regression model aims at determine the demographic and clinical factors affecting time to incidence of cardiovascular restenosis in patients’ undergone angioplasty in Zanjan, Iran.
    Methods
    In this descriptive longitudinal study, 421 patients who visited Zanjan's Ayatollah Mousavi hospital for drug eluting stent implantation between April 2009 and June 2011 are scrutinized with respect to the time of the incidence of restenosis. Next, demographic variables and patient's clinical records are entered into “Data Gathering Form of Patients’ Undergone Angioplasty”. Data is analyzed using Cox's regression and SPSS 21.
    Results
    The mean time of restenosis incidence is 736 days and the rate of restenosis incidence is 30.4%. Hazard ratio of restenosis in unemployed patients is 1.39 times, in drug addicted patients 1.75 times, in patients with a history of hyperlipidemia 1.57 times, and in patients with chronic kidney disease is 1.58 times more than other patients (P
    Conclusions
    This study indicated that the most important factors leading to the incidence of restenosis are unemployment, drug addiction and abuse, suffering from hyperlipidemia, and chronic kidney diseases. Accordingly, it is highly recommended to prevent patients from above-mentioned risk factors and plan a periodic and continuous follow-up for patients with any of these factors.
    Keywords: Cardiovascular Restenosis, Angioplasty, Drug Eluting Stent, Survival Analysis, Cox's Regression Model
  • سعیده خرم آبادی، نسیم سعیدی فرد، فرزاد ابراهیم زاده، ابراهیم فلاحی *
    مقدمه
    چاقی و اضافه وزن با فاکتورهای بیولوژیکی، عوامل فردی، اجتماعی، اقتصادی و فاکتورهای مختلف فرهنگی و رفتارهای تغذیه ای در ارتباط است. شناخت این عوامل می تواند راهنمایی در جهت مداخلات مرتبط با پیشگیری و کنترل چاقی در کودکان و نوجوانان باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی عوامل تعیین کننده اضافه وزن و چاقی در دانش آموزان شهر خرم آباد انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی،3387 دانش آموز 6 تا 19 ساله با روش نمونه گیری تلفیقی طبقه ای و خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. قد و وزن دانش آموزان اندازه گیری شد. همچنین شاخص توده بدنی (BMI) محاسبه گردید. جهت تعیین شیوع، از شاخص BMI استفاده شد و صدک بالای 95، به عنوان «چاق» و بین 85 تا 95، به عنوان «دارای اضافه وزن» در نظر گرفته شدند.
    یافته ها
    ارتباط اضافه وزن و چاقی در دانش آموزان با نوع مدرسه، بعد خانوار، تحصیلات والدین و درآمد خانواده بسیار معنادار بود (001/0>P). چاقی و اضافه وزن در مدارس غیرانتفاعی و در خانواده های با درآمد بیشتر، شیوع بیشتری داشت. در دانش آموزانی که والدین آن ها تحصیلات بالاتر داشتند، شیوع اضافه وزن و چاقی بیشتر بود. بین اضافه وزن و چاقی با وضعیت بلوغ ارتباط معناداری دیده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    اضافه وزن و چاقی در دانش آموزان مورد بررسی با برخی عوامل فردی و بیرونی ارتباط معناداری داشت. از این عوامل می توان به جنسیت، رتبه تولد، بعد خانوار و میزان تحصیلات والدین اشاره کرد.
    کلید واژگان: اضافه وزن, چاقی, دانش آموزان, عوامل درونی, عوامل بیرونی
    Saeideh Khorramabadi, Nasim Saeidi Fard, Farzad Ebrahimzad, Abrahim Fallahi *
    Background
    Obesity and overweight are related to biological factors, individual, social, economic factors, different cultural factors and feeding behavior. Recognizing these factors can be a guidance of interventions relating to prevention and control of obesity in children and teenagers. The present study was aimed to study determinant factors of obesity and overweight in students of Khorramabad city.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, 3387 students from age 6 to 14 were selected by combinative, multistage grouped and clustered sampling. Student's height and weight were measured and also body mass index (BIM) was calculated. In order to determine the prevalence, body mass index was used for age in NCHS table and evidence up 95 was regarded as obese and 85 to 95 was regarded as overweight.
    Results
    The relation of overweight and obesity in students with kind of school, family size, parental education and family income was very significant (p
    Conclusion
    Overweight and obesity in case study students were related to individual and external factors. Of these factors, we can mention factors such as gender, birth rank, family size and parental education.
    Keywords: Overweight, Obesity, Students, Internal factors, External factors
  • فرزاد ابراهیم زاده، ابراهیم حاجی زاده، احمدرضا باغستانی، جواد ناصریان
    سابقه و هدف
    تنگی مجدد عروق پس از آنژیوپلاستی از راه پوست پدیده شایعی است که می تواند موجب تکرار آنژیوپلاستی، جراحی قلب باز، سکته قلبی و یا مرگ گردد. این مطالعه با هدف بررسی عوامل موثر بر زمان بروز تنگی مجدد عروق با استفاده از مدل کاکس تعمیم یافته انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه هم گروهی تاریخیتمامی 421 بیماری که طی فروردین 1388 لغایت خرداد 1390 جهت تعبیه استنت دارویی به بیمارستان آیت الله موسوی زنجان مراجعه کرده بودند تا خرداد 1394 از نظر زمان انتظار بروز تنگی مجدد عروق پی گیری شدند. متغیرهای جمعیت شناختی و بالینی موجود در پرونده استخراج گردید و با توجه به برقرار نبودن پیش فرض مخاطرات متناسب از رگرسیون کاکس تعمیم یافته برای مدل بندی این داده های بقاء استفاده شد.
    یافته ها
    نسبت مخاطره تنگی مجدد در افراد مصرف کننده مواد مخدر 09/2 برابر و در افراد دارای سابقه چربی خون بالا 91/1 برابر بیش تر بوده است. درضمن با گذشت دو سال پس از آنژیوپلاستی، نسبت مخاطره تنگی مجدد در افراد بالای 60 سال 00/2 برابر، افراد دیابتی 91/2 برابر و مبتلایان پرفشاری خون 49/2 برابر بیش تر از سایرین بوده است (05/0P<).
    استنتاج: در این مطالعه مهم ترین عوامل موثر بر تنگی مجدد، مصرف مواد مخدر و ابتلا به چربی خون بالا بوده که سن بالای 60 سال و ابتلا به دیابت و پرفشاری خون در اولویت بعدی قرار می گیرند لذا پیشگیری از مواجهه با عوامل خطرزای فوق و پی گیری های دوره ای در افراد مواجهه یافته توصیه می گردد.
    کلید واژگان: آنژیوپلاستی, استنت دارویی, تنگی مجدد عروق, پذیره مخاطرات متناسب, رگرسیون کاکس تعمیم یافته
    Farzad Ebrahimzadeh, Ebrahim Hajizadeh, Ahmadreza Baghestani, Javad Nasseryan
    Background and
    Purpose
    Restenosis after percutaneous transluminal angioplasty is a prevalent phenomenon that might lead to repetition of angioplasty, open heart surgery, myocardial infarction, and death. This study, drawing on extended Cox regression model, pursues examining effective factors on the time to incidence of restenosis.
    Materials And Methods
    In this historical cohort study, 421 patients attending Ayatollah Moosavi Hospital, Zanjan, Iran (from April 2009 to June 2011) for drug-eluting stent implementation were followed up until June 2015 for time of incidence of restenosis. In next stage, some demographic variables and clinical records were studied. The proportional hazards assumption did not hold, so, to model this survival data, extended Cox regression was applied.
    Results
    Compared to other patients, the hazard ratio of restenosis in patients with drug abuse and hyperlipidemia was 2.09 times and 1.91 times more, respectively. Also, two years after angioplasty, the hazard ratio of restenosis in patients over 60 years old 2 times, diabetic patients 2.91 times, and in patients suffering from hypertension was 2.49 times more than those of other patients (P
    Conclusion
    In this study, drug abuse and a history of hyperlipidemia constitute effective factors on the incidence of restenosis. Compared to these, being over 60 years of age and suffering from diabetes and hypertension had lower effects. Accordingly, preventing the risk factors mentioned and periodic follow-ups are highly suggested in patients with such conditions.
    Keywords: angioplasty, drug, eluting stent, restenosis, proportional hazards assumption, extended cox regression
  • افشین الماسی، فوزیه حاتمی، اعظم شریفی *، تورج احمدی جویباری، رسول کاویان نژاد، فرزاد ابراهیم زاده
    زمینه و هدف
    از آنجا که وجود فرزند معلول در خانواده به عنوان یک منبع استرس، سلامت جسمی و روانی والدین به خصوص مادر را به خطر می اندازد و از سویی افزایش تاب آوری توانایی فرد در مقابله با عوامل استرس زا را افزایش می دهد، پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی آموزش مهارتهای مقابله با استرس بر تاب آوری مادران دارای فرزند معلول انجام گردید.
    روش بررسی
    این پژوهش از نوع نیمه تجربی(با طرح پیش آزمون-پس آزمون) و با گروه کنترل می باشد. در این پژوهش 60نفر از مادران دارای فرزند معلول مراجعه کننده به مرکز بهزیستی شهر کرمانشاه در سال 1392 به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. ابزار مورد استفاده، یک بسته آموزش مهارت مقابله با استرس و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون(CD-RISC) بود. نتایج با استفاده از نرم افزارSPSS 20 تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده نشان داد آموزش مهارت های مقابله با استرس برافزایش سطح تاب آوری مادران دارای فرزند معلول تاثیر مثبت و معنی داری دارد(001/0>P).
    نتیجه گیری
    در اکثر برنامه های آموزشی مهارتهای مقابله با استرس، به خود فرد دارای معلولیت اهمیت داده می شود و نیاز خانواده که نقش اصلی مراقبت از وی را به عهده دارد، نادیده گرفته می شود. بنابراین با توجه به نتیجه این مطالعه توصیه می شود، کلیه مراکز مشاوره ای و درمانی، برنامه های آموزشی جهت والدین دارای فرزند معلول را در راس سیاستها و برنامه ریزی های خود قرار دهند.
    کلید واژگان: تاب آوری, مهارت های مقابله با استرس, مادران, فرزند معلول
    Dr Afshin Almasi, Foozieh Hatami, Azam Sharifi*, Dr Toraj Ahmadijouybari, Rasoul Kaviannezhad, Farzad Ebrahimzadeh
    Background And Aim
    Handicapped child in the family is a source of stress which can affect physical and mental health of the parents, especially mothers. Increase in resiliency increases ability to manage stressors. The aim of this study was to determine the effect of stress coping skills training on the resiliency of mothers with handicapped children.
    Material and
    Methods
    This semi experimental study with pre-test, post-test design and control group included 60 mothers with handicapped children who had been referring to the Kermanshah welfare center in 2013. They were selected by using convenient method and then divided randomly into two groups. In this study we used a coping skill training package and Connor and Davidson Resiliency Scale (CD-RISC). SPSS 20 software was used for data analysis.
    Results
    The results showed that coping skills training resulted in a significant increase in resiliency level in the mothers with disabled children (P
    Conclusion
    In most of the coping skills training programs, handicapped children were the center of attention and their families that take care of them had been ignored. Therefore, training programs for parents with handicapped children is at the forefront of planning policies.
    Keywords: Resiliency, Stress coping skills, Mothers, Handicapped child
  • فرزاد ابراهیم زاده، جواد ناصریان، مهرزاد قربانی، افشین الماسی
    مقدمه
    شناسایی نقاط ضعف پژوهش اولین گام برای سامان بخشیدن به پژوهش در جامعه است. چون عمده فعالیت های پژوهشی توسط اعضای هیات علمی دانشگاه ها صورت می گیرد در این پژوهش سعی شده تا ارتباط موانع پژوهش از دیدگاه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی لرستان با عملکرد پژوهشی ایشان بررسی گردد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی اساتید دانشگاه علوم پزشکی لرستان به روش سرشماری انجام گردید. یک پرسشنامه محقق ساخته برای ارزیابی متغیرهای جمعیت شناختی و آگاهی و نگرش اعضای هیات علمی نسبت به موانع موجود در مراحل مختلف پژوهش تدوین و به صورت خود ایفا تکمیل شد و ارتباط آن با نمرات ارزشیابی سالیانه اساتید در معیار پژوهشی با استفاده از آزمون مجذور کای، من-ویتنی و کروسکال-والیس بررسی گردید.
    یافته ها
    متغیرهای دانشکده محل خدمت، کمیت تدریس، انگیزه پژوهشی اولیه، آگاهی نسبت به متغیرهای اصول روش تحقیق، اصول جستجو در بانک های اطلاعاتی پزشکی، اصول پروپوزال نویسی و اصول مقاله نویسی و نیز نگرش نسبت به متغیرهای اولویت های پژوهشی مصوب، نگارش پروپوزال، کیفیت مشاوره پژوهشی، فرآیند تصویب طرح ها در شوراهای پژوهشی، تسهیلات پژوهشی، نگارش مقاله، فرآیند داوری مقالات داخلی، ارائه مقاله در همایش ها و مشارکت در پایان نامه ها در ارتباط معنادار با عملکرد پژوهشی افراد بودند (005/0P<).
    بحث و نتیجه گیری
    به نظر می رسد با اعطای امتیازات ویژه به جمعیت های خاص نظیر اعضای هیات علمی دانشکده پزشکی، افراد دارای کمیت تدریس بالا و افراد دارای آگاهی و نگرش نامطلوب بتوان انگیزه ایشان جهت انجام فعالیت های پژوهشی را تقویت کرد.
    کلید واژگان: موانع پژوهش, اعضای هیات علمی, دانشگاه علوم پزشکی لرستان, عملکرد پژوهشی
    Farzad Ebrahimzadeh, Javad Nasseryan, Mehrzad Ghorbani, Afshin Almasi
    Background
    The first step in improving research conduction in society can be conceived as identifying the weak points of research. Given that faculty members of universities carry out most of the research activities, the present study attempts to study the relationship between barriers to research from the viewpoint of the faculty members of Lorestan University of Medical Sciences and the research activities of them.
    Materials And Methods
    This cross-sectional study, using census method, assessed all of the faculty members of Lorestan university of medical sciences. A self-administered questionnaire analyzing the faculty members’ demographic variables, knowledge about and attitudes toward barriers to different steps of research was designed and the self-report questionnaires were filled out and their relationship with the annual assessment scores in research criteria were assessed by chi-square, Mann-Whitney and Kruskal-Wallis tests.
    Results
    Variables such as the faculty members’ department, number of their modules, primary motivation for research conduction, knowledge about variables such as research methodologies, searching strategies in medical databases, putting forward proposals, research article writing and also, attitude towards vaiables such as approved research priorities, putting forward proposals, quality of research advice, approval of proposals in research councils, research facilities, the process of peer review of national scientific articles, presenting papers in conferences and participating in theses were related to the research performance of them (p
    Conclusion
    If seems that giving special privileges to the faculty members of faculty of medicine, those with many modules and those with no optimal knowledge and attitude, we can enhance their motivation to participate in research activities.
    Keywords: Barriers to research, Faculty members, Lorestan University of Medical Sciences, Research performance
  • فرزاد ابراهیم زاده، مهرزاد قربانی، جواد ناصریان، مهناز مردانی
    مقدمه
    افت تحصیلی به معنای عدم موفقیت در تحصیل می باشد که در دانشجویان علوم پزشکی از اهمیت خاصی برخوردار است و بصورت بحرانی تری خود را نشان می دهد. این مطالعه به منظور بررسی میزان افت تحصیلی و عوامل مرتبط با آن در دانشگاه علوم پزشکی لرستان انجام شده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه همگروهی، پرونده تحصیلی کلیه ورودی های 1385 تا 1390 دانشگاه علوم پزشکی لرستان از آموزش کل و معاونت دانشجویی اخذ گردید و اطلاعات جمعیت شناختی و سوابق آموزشی در یک چک لیست وارد گردید. افت تحصیلی بر اساس معدل کل نامطلوب، مشروطی، طولانی شدن مدت تحصیل، اخراج و انصراف از تحصیل تعریف گردید و برای مدل بندی عوامل مرتبط با آن از رگرسیون لوجستیک تحت سطح معناداری 05/0 استفاده شد.
    یافته ها
    بروز تجمعی افت تحصیلی در دانشجویان مورد مطالعه 1/25% بود. درضمن عوامل مرتبط با افت تحصیلی شامل دانشکده محل تحصیل، دوره تحصیلی، مقطع تحصیلی، فاصله بین مقاطع تحصیلی قبلی و فعلی، جنسیت و محل سکونت بوده اند (05/0>P). بین بروز افت تحصیلی و سهمیه قبولی ارتباط معناداری مشاهده نگردید.
    بحث و نتیجه گیری
    مهمترین گروه های در معرض خطر شامل دانشجویان دانشکده پزشکی و بهداشت، دانشجویان دوره شبانه، دانشجویان مقطع کاردانی و دکترای حرفه ای، دانشجویان مذکر، دانشجویان دارای فاصله زیاد بین مقاطع تحصیلی و دانشجویان ساکن خوابگاه دانشجویی بوده اند؛ لذا پیشنهاد می گردد تا این افراد از ابتدای تحصیل به مراکز مشاوره یا اساتید راهنمای آموزشی معرفی گردند و مورد توجه ویژه قرار گیرند.
    کلید واژگان: افت تحصیلی, پیشرفت تحصیلی, دانشجویان, دانشگاه علوم پزشکی لرستان, رگرسیون لوجستیک
    Farzad Ebrahimzadeh, Mehrzad Ghorbani, Javad Nasseryan, Mahnaz Mardani
    Background
    Academic failure, conceived of as lack of success in one’s education, is of paramount importance for students of medical sciences and it might lead to more acute problems. The present study set out to investigate the prevalence and underlying reasons of academic failure in Lorestan University of medical sciences.
    Materials And Methods
    In this cohort study, academic records of all students of Lorestan University of Medical Sciences during the academic years of 2006-2011 were collected from education and student affair center and also, demographic and educational records were entered into a checklist. Inappropriate grade point average, being a provisional student, prolonged graduation, expulsion and dropout were taken into account as academic failure. To model the related effective factors, logistic regression was adopted and significance level was set at 0.05.
    Results
    The cumulative incidence of academic failure was about 25.1%. Factors such as department, being self-funded or government-funded student, academic grade students are pursuing, the elapsed time between academic grades, gender and location of residence were related to academic failure (P<0.05). It is worth mentioning that no relationship was observed between the academic failure and being accepted based on quota system.
    Conclusion
    The most important at risk groups were students of department of medicine and health, associate or medical doctoral students, self-funded students, students with a considerable time elapsed between their academic grades, male students and students living in dormitory. It is suggested that these students refer to consulting centers of university or educational supervisors and receive particular attention.
    Keywords: Academic Failure, Academic Progress, students, Lorestan University of Medical Sciences, Logistic Regression
  • فرزاد ابراهیم زاده، ابراهیم حاجی زاده، عبدالکریم شادمهر، نسیم وهابی، عزت الله فاضلی مقدم، جواد ناصریان، مهدی صفری *
    زمینه و هدف
    اختلال رشد قد و وزن یکی از مهم ترین اختلالات سلامتی کودکان کمتر از 2 سال در کشورهای در حال توسعه است. بی توجهی به این اختلال می تواند باعث بروز مشکلات جدی هم چون افزایش مرگ و نیز انواع معلولیت ها در کودکان شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی عوامل موثر بر رشد قد و وزن کودکان کمتر از 2 سال است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه هم-گروهی تاریخی بر روی نمونه ای مشتمل بر 2030 کودک زیر 2 سال شهر خرم آباد انجام گرفت که به روش نمونه گیری طبقه ای و خوشه ایانتخاب شدند. بر اساس پرونده خانوار، وزن و قد کودک به صورت یک متغیر کمی ثبت گردید و در نهایت با استفاده از یک مدل طولی حاشیه ای و با در نظر گرفتن تابع ربط همانی و نرم افزار R مدل بندی شد.
    یافته ها
    بر اساس مدل حاشیه ای، اثر متغیرهای سن کودک، جنسیت کودک و سطح تحصیلات مادر بر قد و وزن کودکان و اثر متغیر مرتبه تولد تنها بر قد کودکان کمتر از 2 سال معنی دار بود. با این وجود، متغیر وضعیت انحصاری با شیر مادر در شش ماهه نخست تولد ارتباط معنی داری با وزن و قد کودکان کمتر از 2 سال نداشت.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج، توجه ویژه به پایش رشد فرزندان مادران کم سواد، به ویژه کودکان با جنسیت مونث و نیز دارای مرتبه تولد اول، از مهم ترین رویکردهای مقابله با اختلال رشد در این جمعیت می باشد.
    کلید واژگان: کودکان زیر 2 سال, قد, خرم آباد, داده های طولی, مدل بندی حاشیه ای, وزن
    Farzad Ebrahimzadeh, Ebrahim Hajizadeh, Abdolkarim Shadmehr, Nasim Vahabi, Ezatollah Fazeli Moghadam, Javad Nasseryan, Mehdi Safari *
    Background
    Height and weight growth failure are among the most important health disorders affecting children less than two in the developing countries. Failure to treat this disorder can lead to the development of serious conditions including increased mortality and types of disability. The aim of the present study is to investigate the factors affecting the height and weight growth of children less than two years old.
    Materials And Methods
    This historical cohort study was conducted on a sample of 2030 children less than two in Khorramabad who were selected using stratified and cluster sampling methods. Based on household records, data related to the height and weight were recorded as quantitative variables and finally were modeled using a longitudinal marginal model, identity link functions and the R software.
    Results
    Based on the marginal model, the effect of such variables as child's age, child's gender and mother's educational attainment were significantly related to the child's height and weight. Moreover the child's birth order had significant relationship with only the child's height. However, the variable of exclusive breastfeeding during the first six months was no significantly related to weight and height growth of the children.
    Conclusion
    Given the results, it seems that monitoring the growth of the children of the illiterate mothers, specially the girls and the children with first birth orders are the most important approaches to deal with growth disorders among this population.
    Keywords: Children less than two, Height, Khorramabad, Longitudinal data, Marginal modeling, Weight
  • نسیم وهابی، فرید زایری، عزت الله فاضلی مقدم، مهدی صفری، فرزاد ابراهیم زاده *
    مقدمه و اهداف

    اختلال رشد قد و وزن یکی از مهم ترین اختلال های سلامت کودکان زیر دو سال در کشورهای در حال توسعه است. عدم رسیدگی به این اختلال می تواند باعث عوارضی چون افزایش مرگ، معلولیت ذهنی، عاطفی یا جسمی کودکان شود. هدف این مطالعه، بررسی روند رشد کودکان و عوامل موثر بر آن است.

    روش کار

    این مطالعه ی همگروهی گذشته نگر روی 2030 کودک زیر دو سال شهر خرم آباد انجام شد که به روش نمونه گیری طبقه ای و خوشه ایانتخاب شدند. بر اساس پرونده خانوار، روند رشد وزن به صورت یک متغیر چهار سطحی (افت، توقف، کندی و مطلوب) و روند رشد قد به صورت یک متغیر سه سطحی (توقف، کندی و مطلوب) ثبت شدند و در نهایت با استفاده از یک مدل طولی حاشیه ای و نرم افزار SAS نسخه 2/9 مدل بندی شدند.

    یافته ها

    رخداد حداقل یک مرتبه افت در منحنی رشد وزن و یک مرتبه توقف در منحنی رشد قد به ترتیب 2/14 و 4/10 درصد بود. بر اساس مدل حاشیه ای، اثر سن کودک و سطح تحصیلات مادر بر روند رشد کودک معنی دار بود. با وجود این، جنسیت، مرتبه ی تولد و تغذیه ی انحصاری با شیر مادر در 6 ماه نخست، ارتباط معنی داری را با روند رشد نشان ندادند.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج و شیوع نسبتا بالای اختلال رشد در کودکان زیر دو سال، به نظر می رسد افزایش آگاهی مادران کم سواد در مورد روش های تغذیه ی کودکان زیر دو سال مهم ترین رویکرد مقابله با اختلال رشد کودک باشد. هم چنین بیش ترین تمرکز کادر بهداشتی باید روی پایش رشد کودکان بالای 12 ماه معطوف گردد.

    کلید واژگان: روند رشد, قد, وزن, کودکان زیر دوسال, مدل بندی حاشیه ای, خرم آباد
    N. Vahabi, F. Zayeri, E. Fazeli Moghadam, M. Safari, F. Ebrahimzadeh
    Background And Objectives

    Disorders of height and weight growth are the most important health disorders affecting children younger than two in developing societies. Failure to treat these disorders can lead to the increased mortality and mental, emotional or physical disability. The objective of this study was to investigate the growth trends of children and the factors affecting it.

    Methods

    This retrospective cohort study was conducted on 2030 children younger than two in Khorramabad, Iran who were selected using stratified and cluster sampling. Based on household records, the weight growth trend was recorded as a four-level variable (decline, stagnation, slowness and desirable) and the the height growth trend was recorded as a three-level variable (stagnation, slowness and desirable); finally, the data were modeled using a longitudinal marginal model and the SAS software version 9.2.

    Results

    The incidence of at least one decline in the weight growth curve and one stagnation in the height growth curve was 14.2% and 10.4%, respectively. The child’s age and the maternal educational level had a significant effect on the growth trends. However, the sex, parity and the exclusive breastfeeding during the first six months had no significant relationship with the growth trends.

    Conclusion

    Given the results and the relatively high prevalence of growth disorders among children, it seems that increasing the awareness of low literate women about feeding of the children is the most important approach to manage growth disorders. Additionally, health-care professionals should mostly focus on monitoring the growth of children older than 12 months.

    Keywords: Growth trend, Height, Weight, Children less than two, Marginal modeling, Khoramabad
  • شهین سالاروند، علیرضا موید کاظمی*، نرجس بحری، پیام دالوندی، مریم مقیمیان، غفارعلی محمودی، فرزاد ابراهیم زاده
    مقدمه
    طی دو دهه اخیر این تفکر که سیستم سلامت به اندازه کافی ایمن نیست و نیازمند بهبود و ارتقاء یافتن است در سطح جهانی مورد بررسی قرار گرفته است. لذا، بررسی دیدگاه های پرسنل میتواند در اجرای برنامه های ارتقاء آن مفید باشد.
    هدف
    این مطالعه با هدف تعیین فرهنگ ایمنی بیمار از دیدگاه کادر درمان در بیمارستان های آموزشی خرم آباد انجام شده است .
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی که در سال 1393 انجام شد، 280 نفر از کارکنان بیمارستان های آموزشی شهر خرم آباد با استفاده از نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان پرسشنامه مشخصات فردی و پرسشنامه سنجش فرهنگ ایمنی بیمار در بیمارستان (Hospital Survey on Patient Safety Culture-HSOPSC) منتشر شده توسط آژانس کیفیت و تحقیقات بهداشت ودرمان آمریکا، را تکمیل کردند. 250 نفر پرسشنامه ها را بطور کامل عودت دادند . تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد.بیان یافته ها با میزان خطای کمتر از 05/0 بعنوان معنی داری آماری در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    نشان دادند که فرهنگ ایمنی در بیمارستانهای دانشگاهی شهر خرم آباد در دیدگاه کارکنان در سطح مطلوبی نبوده و حیطه های آموزش مداوم و ارتقای مستمر، واکنش غیر تنبیهی به اشتباهات، فراوانی گزارش دهی وقایع، ارتباطات باز ، حمایت مدیریت از ایمنی بیمار، ارتباط و بازخورد دادن خطاها از مهمترین ابعاد فرهنگ ایمنی هستند که نیازمند توجه و رسیدگی می باشند.
    نتیجه گیری
    به مدیران بیمارستانها پیشنهاد می شود که به طراحی برنامه های تغییری در بیمارستان اقدام نمایند تا فرهنگ حفظ ایمنی بیماران در راستای کاهش خطاها و افرایش گزارش آنها تقویت شود.
    کلید واژگان: بیمارستان, پرسنل بهداشتی - درمانی, فرهنگ ایمنی بیمار
    Shahin Salarvand, Alireza Moayyed Kazemi *, Narjes Bahri, Payam Dalvand, Maryam Moghimian, Ghafar Ali Mahmoudi, Farzad Ebrahomzadeh
    Introduction
    Over the past two decades, this thought that the health system is not safe enough and need to improve, has been studied globally. So, assessing the view's of medical staff would be beneficial for improving health safety programs.
    Aim: This study was done to determine patient safety culture from the perspective of the medical staff in Khorramabad teaching hospitals.
    Methods and Materials: A cross-sectional study was done in (2015) that (280) medical staff who selected by convenience sampling by using stratified sampling then quota sampling participated. Data were gathered by questionnaires; Hospital Survey on Patient Safety Culture (HSOPSC) that printed in Quality & Research in Health in USA and demographic questionnaire. All data analyzed by SPSS16 and findings with (p
    Results
    findings showed that the safety culture at the university hospitals of Khoramabad in staff view point is not desirable and among twelve patient safety culture dimensions, the most important dimensions need to address includes; organizational learning, continuous improvement, non-punitive response to errors, frequency of adverse event reporting, communication openness, management support for patient safety, feedback and communication about error.
    Conclusion
    It is suggested to nurse managers that planned change in hospitals for improving safety culture for decreasing errors and increasing reporting them.
    Keywords: hospital, medical staff, patient's safety culture
  • شیما هاشمی، فیروزه غضنفری، کبری کرمی، فرزاد فرزین آرا، فرزاد ابراهیم زاده*
    زمینه و هدف
    یکی از دغدغه های ذهنی جوامع امروزی، تامین سلامت و بهداشت روانی افراد به خصوص پرستاران است. پژوهش حاضر با هدف تعیین عوامل مرتبط با شاخص های محیط کار بر سلامت روان پرستاران شاغل در بیمارستان های شهر خرم آباد انجام گرفته است.
    روش بررسی
    این یک مطالعه مقطعی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه پرستاران در بیمارستان مذکور که شامل 433 نفر و نمونه آماری شامل 207 نفر از پرستاران دو بخش بودند که در بیمارستان عشایر با روش نمونه گیری در دسترس و در بیمارستان تامین اجتماعی با روش سرشماری انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات عبارت بودند از: پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه سلامت عمومی GHQ و نمره بندی تنش های محیط کار WES که پایایی و روایی آنها تایید شده است. برای آزمودن فرضیات از آزمون t مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی استفاده گردید.
    یافته ها
    در تحقیق حاضر 119 زن و 88 مرد مورد مطالعه قرار گرفتند که 43.30 درصد پرستاران در بخش اورژانس و 57/69 درصد در سایر بخش ها مشغول به کار بودند. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین نمرات سلامت روان در پرستاران بخش اورژانس (71.14±19.29) در مقایسه با پرستاران سایر بخش ها (48.13±13.30) وجود ندارد (0.654=p).
    نتیجه گیری
    ن مطالعه نشان می دهد ن در اورژا وی ی را ی ادث ای دو رانشان تجربه کرده اند، تفاوت معنی داری بین اختلالات مرتبط با سلامت روان ناشی از فشار عصبی و روانی محیط کار در پرستاران بخش های اورژانس و غیر اورژانس در رن نشد.
    کلید واژگان: سلامت روان, شاخص های محیط کار, پرستاران, بخش اورژانس و غیر اورژانس
    Shima Hashemi, Firoozeh Ghazanfari, Kobra Karami, Farzad Farzinara, Farzad Ebrahimzadeh*
    Background And Aim
    One of the challenges of modern society is to provide mental health especially in nurses. This study aimed to investigate the effect of environmental index on mental health in nurses working in emergency and non emergency wards in Khorramabad hospitals.
    Methods
    This is a correlational study. The population consisted of all nurses in the hospital, which included 433 patients. The sample included 207 nurses with sampling in Ashayer hospital and census method in Tamin Ejtemaee hospital. Data collection included: Demografic Questionnaire, The General Health Questionnaire (GHQ), Work Environment Scale (WES) validity and reliability are prooven. Data were analysed by test t Independent, one-way ANOVA test and the Spearman correlation.
    Results
    In this study, 119 women and 88 men were studied that 43.30% of nurses were working in the emergency department and 57.69 percent were working in other parts. T tests showed a significant difference between the means of the independent mental health nurses in the emergency department 71.14 ± 19.29 compared to nurses in other sectors 48.13 ± 13.30) (p=0.654).
    Conclusion
    Based on the results, however employees in emergency wards experience more trouma due to their job history, there was no significant meaning between mental health disorders and psychological stress in nurse working in emergency and non-emergency wards.
    Keywords: Mental health, Environmental index, Nurses, emergency, non, emergency wards
  • فرزاد ابراهیم زاده، فرید زایری، نسیم وهابی، علی آذربر، کتایون بختیار، آغافاطمه حسینی*
    مقدمه و هدف
    بارداری ناخواسته، نوعی از بارداری است که دست کم از نظر یکی از زوجین، ناخواسته باشد و پیامدهایی نامطلوب را برای خانواده و اجتماع به همراه دارد. در این مطالعه با استفاده از چهار مدل طبقه بندی، وقوع بارداری ناخواسته در جمعیت شهری خرم آباد پیش بینی شد و مدل ها مورد مقایسه قرارگرفتند.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 467 نفر از مادران باردار مولتی پار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی خرم آباد در سال1390 با روش نمونه گیری طبقه ای و خوشه ایانتخاب شده، متغیرهای مرتبط اندازه گیری شدند. در مدل بندی داده ها از مدل رگرسیون لوجستیک، تحلیل تشخیصی، درخت تصمیم گیری و شبکه های عصبی پرسپترون سه لایه و نرم افزار SPSS و MATLAB استفاده شد؛ برای مقایسه این مدل ها، شاخص های حساسیت، ویژگی، سطح زیر منحنی مشخصه و میزان پیش بینی صحیح به کارگرفته شدند.
    نتایج
    شیوع بارداری ناخواسته، 3/ 32 درصد بود. عملکرد مدل ها براساس شاخص سطح زیر منحنی مشخصه به ترتیب عبارت بود: از شبکه های عصبی مصنوعی (741/ 0)، درخت تصمیم گیری (731/ 0)، رگرسیون لوجستیک (712/ 0) و تحلیل تشخیصی (711/ 0). بیشترین درصد حساسیت به مدل درخت تصمیم گیری (5/ 73 درصد) و بیشترین میزان ویژگی به شبکه عصبی مصنوعی (3/ 62 درصد)، مربوط بوده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به شیوع به نسبت بالای بارداری ناخواسته در شهر خرم آباد، لزوم بازنگری در برنامه های تنظیم خانواده، محسوس است. به رغم تشابه نسبی روش های یادشده، اگر توان پیشگویی بالاتر مدل، مدنظر محقق باشد، مدل شبکه های عصبی و اگرتفسیرپذیری بهتر نتایج، مدنظر باشد، استفاده از درخت تصمیم گیری و رگرسیون لوجستیک توصیه می شوند.
    کلید واژگان: شبکه عصبی مصنوعی, درخت تصمیم گیری, رگرسیون لوجستیک, تحلیل تشخیصی, مادر باردار مولتی پار
    Farzad Ebrahimzadeh, Farid Zayeri, Nasim Vahabi, Ali Azarbar, Katayoun Bakhtiyar, Agha, Fatemeh Hosseini*
    Background And Objective
    Unwanted pregnancy is a pregnancy that is considered to be unwanted by at least one member of the couple, and has adverse consequences for the family and community. Using four classification models, this study predicted unwanted pregnancy in the urban population of Khorramabad and compared these classification models.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, 467 multiparous pregnant women attending the urban health care centers of Khorramabad in 2011 were selected using stratified and cluster sampling and risk factors were collected. The logistic regression model, discriminant analysis, decision trees, andCART artificial neural networks, along with the SPSS and MATLAB software were applied in data modeling. The indices of sensitivity, specificity, area under the ROC curve, and accuracy rate were applied to compare the models.
    Results
    The prevalence of unwanted pregnancy was 32.3%. Based on the index of area under the ROC curve,ROC the best models were artificial neural networks (0.741), decision tree (0.731), logistic regression (0.712) and discriminant analysis (0.711). The highest. sensitivity was found for decision tree model (73.5%), and the highest specificity was for artificial neural network (62.3%).
    Conclusion
    Given the relatively high prevalence of unwanted pregnancy in Khorramabad, the revision of the family planning programs seems to be inevitable. Moreover, in selecting the best classification method, decision tree and logistic regression are recommended when the researcher is interested in better interpretability of the results, and the model of neural networks is recommended when a higher prediction power is intended.
    Keywords: Neural networks, Decision Tree, Logistic regression, Discriminant analysis, Multiparous women
  • مهدی محسنی*، فریده ملکشاهی، بابک هادیان، فرزاد ابراهیم زاده
    مقدمه
    بیماران نارسایی مرحله نهایی کلیه، درد ناشی از کانولاسیون های مکرر فیستول را به عنوان شدیدترین استرس حاصل از روند درمان و بزرگ ترین دغدغه زندگی خود می دانند. پرستاران به عنوان یکی از اهداف اساسی اقدامات خود، وظیفه تسکین این درد را بر عهده دارند. براین اساس، این مطالعه با هدف تعیین تاثیر دو داروی موضعی پیروکسیکام و املا بر شدت درد ناشی از کانولاسیون فیستول در بیماران همودیالیزی انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش کار آزمایی بالینی بر روی 75 بیمار مراجعه کننده به بخش دیالیز بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد 1392 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به سه گروه A (پیروکسیکام)، گروه B (املا) و گروه C (پلاسبو) تقسیم شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه شامل سه بخش اطلاعات دموگرافیک، مقیاس دیداری اندازه گیری درد (VAS) و چک لیست عوارض جانبی احتمالی داروها بود. شدت درد حین کانولاسیون فیستول در سه گروه، در دو نوبت قبل و پس از مداخله اندازه گیری شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری کروسکال والیس و من ویتنی و نرم افزار SPSS19 استفاده شد.
    یافته ها
    میانه کاهش شدت درد در گروه املا به وضوح بیشتر از دو گروه پیروکسیکام و پلاسبو بوده و این تفاوت معنی دار می باشد (0/001˂P) و در مورد مقایسه گروه پیروکسیکام و پلاسبو نیز مشخص شد که میانه کاهش شدت درد در گروه پیروکسیکام به مراتب بیشتر از گروه پلاسبو می باشد، ولی این مقدار در سطح معنی داری نبود.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که پماد املا در کاهش درد ناشی از کانولاسیون فیستول بیماران همودیالیزی از ژل پیروکسیکام موثر بوده است، لذا بر اساس نتایج این مطالعه می توان پیشنهاد نمود که از پماد املا به عنوان روشی آسان و با قابلیت کاربرد توسط خود بیمار، جهت کاهش درد حین کانولاسیون فیستول بیماران همودیالیزی استفاده شود.
    کلید واژگان: پیروکسیکام, املا, درد, کانولاسیون فیستول, همودیالیز
    Mehdi Mohseni *, Faredeh Malekshahi, Babak Hadian, Farzad Ebrahim Zadeh
    Background
    Patients with end-stage renal failure, consider recurrent fistula cannulation pain as the most severe stress, resulted from the treatment process, and a major concern of their life. Nurses as one of the main targets of their actions, have a duty to relieve the pain. Accordingly, this study was conducted to determine the effectiveness of two topical piroxicam and EMLA on fistula cannulation pain intensity in hemodialysis patients.
    Materials And Methods
    This clinical trial study was conducted on 75 patients referred to dialysis ward in Khorramabad Shohada hospital in 2013. Patients were randomly divided into three groups: group A (piroxicam), group B (EMLA) and group C (placebo). Data collection tools included demographic information, Visual Analogue Scale (VAS) and a checklist for possible side effects of the drugs. Pain intensity during fistula cannulation was measured in the three groups on two occasions, before and after the intervention. The collected data were then analyzed using Mann-Whitney and Kruskal-Wallis tests and SPSS19 software.
    Results
    The median pain intensity before and after the intervention in the three groups, was significantly different (p <0/001). The highest median pain intensity reduction was in the EMLA, piroxicam and placebo groups respectively. In addition, a short term side effect (blanching) in 16% of the subjects was detected in EMLA group.
    Conclusion
    The results showed that EMLA cream was more effective than piroxicam gel in reducing the pain intensity of fistula cannulation in dialysis patients. Therefore, our study recommends to use EMLA cream as an easy method with ability to work by patients, to reduction pain during fistula cannulation in hemodialysis patients.
    Keywords: Piroxicam, EMLA, Pain, Cannulation, Fistula, Hemodialysis
  • مهناز مردانی، عزت الله رفیعی، فرزاد ابراهیم زاده، هوشنگ بابا، سعید بالاور، مریم علی محمدی
    مقدمه
    سندروم متابولیک مجموعه ای از ناهنجاری های متابولیک شامل چاقی مرکزی، پر فشاری خون، افزایش قند خون ناشتا، افزایش تری گلیسرید سرم و کاهش HDL کلسترول است. بیمارانی که سه علامت یا بیشتر را داشته باشند مبتلا به سندروم متابولیک هستند. هدف از این تحقیق بررسی شیوع سندرم متابولیک در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی لرستان در سال تحصیلی 90-91 بوده است.
    روش کار
    این مطالعه توصیفی در سال 1390-1391 بر 214 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی لرستان در سنین 19-27 سال انجام گرفت. پس از تکمیل پرسشنامه دموگرافیک، نمونه خون افراد شرکت کننده در تحقیق جهت تعین میزان تری گلیسرید و HDLکلسترول خون، همچنین قند خون ناشتا جمع آوری و مورد آزمایش قرار گرفت. دور کمر و فشار خون آنان نیز اندازه گیری شد. سپس سندروم متابولیک با وجود سه معیار یا بیشتر از معیارهای ATP III شامل: تری گلیسرید ≥150 میلی گرم در دسی لیتر، فشار خون(B.P) بالا(فشار خون سیستولیک ≥ 130 میلیمتر جیوه و فشار خون دیاستولیک ≥ 85 میلیمتر جیوه)، قند خون ناشتا (FBS) ≥ 110 میلی گرم در دسی لیتر، دور کمر ≥ 102 سانتی متر در مردان و ≥ 88 سانتی متر در زنان، HDL <40 میلی گرم در دسی لیتر در مردان و 50< میلی گرم در دسی لیتر در زنان مشخص گردید. اطلاعات با نرم افزار SPSS و آزمونهای کای دو، تی مسقل تحلیل واریانس و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل شد.
    نتایج
    میزان شیوع سندروم متابولیک در بین دانشجویان 9/1 % بود و 8/45 % از دانشجویان یک جزء از اجزاء سندروم متابولیک را داشتند. بیشترین شیوع اجزای سندروم متابولیک در این مطالعه مربوط به FBS بالا (8/16 %) و HDL کمتر از حد طبیعی (7/39 %) بود.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد FBS بالا و HDL کمتر از حد طبیعی از ریسک فاکتورهای مهم سندروم متابولیک در بین دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی لرستان می باشند.
    کلید واژگان: دانشجویان, سندروم متابولیک X, فشار خون
    Mahnaz Mardani, Ezatolah Rafiee, Farzad Ebrahimzadeh, Hoshang Baba, Saeed Balavar, Maryam Alimohamadi
    Introduction
    Metabolic syndrome is a combination of disorders such as: central obesity, hypertension, increased blood glucose and impaired blood lipids. This study was carried out to determine the prevalence of metabolic syndrome among students of Lorestan University of Medical Sciences during 2011-2012.
    Materials and Methods
    This study was a cross-sectional survey carried out on 214 students in an age range of 19-27 years. Subjects filled demographic questionnaire and their fasting blood samples were collected to measure their TG, FBS and HDL cholesterol. Then metabolic syndrome was defined having at least three of the ATP III criteria as the following: triglycerides ≥150 mg/dL; high blood pressure (systolic blood pressure≥130 mmHg or diastolic blood pressure ≥ 85 mmHg); fasting glucose≥110 mg/dL; waist circumference ≥102 cm in men and ≥ 88 cm in women and HDL<40 mg/dL in men and<50 in female.
    Results
    Prevalence of metabolic syndrome among students was 1.9%. And 45.8 % of subjects had one component of metabolic syndrome. The most prevalent metabolic syndrome components had high fasting blood sugar (16.8%) and low HDL (39.7%).
    Conclusion
    The results showed that the important metabolic syndrome risk factors among students were high fasting blood sugar and low HDL. Acknowledgment: This is no conflict of interest
    Keywords: Blood pressure, Metabolic syndrome X, Students
  • مهناز مردانی، امیر حسین خلخالی راد*، فرزاد ابراهیم زاده، علی فرهادی، سجاد روستا، سعیده حاجیعلی
    مقدمه
    یکی از مهم ترین موقعیت های تنش زا، امتحانات پایان ترم در دوره های دانشگاهی است. تنش و قرار گرفتن در شرایط تنش زا می تواند بر سطح سرمی قند خون و تغییرات وزن نیز موثر باشد. هدف از این مطالعه بررسی امکان استرس زا بودن امتحانات پایان ترم نیمسال اول سال تحصیلی (91-90)، تعیین میزان تاثیر گذاری قرار گرفتن در شرایط تنش زای امتحانات پایان ترم بر روی تغییرات وزن و سطح سرمی قند خون ناشتا (FBS) دو ماه قبل، یک ماه قبل و حین دوره امتحانات بر روی دانشجویان شاغل به تحصیل دانشگاه علوم پزشکی لرستان و بررسی رابطه بین این دو بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه بر روی 226 نفر از دانشجویان شاغل به تحصیل در نیمسال اول سال تحصیلی (91-90) دانشگاه علوم پزشکی لرستان صورت گرفت و روش نمونه گیری به صورت تلفیقی از نمونه گیری طبقه ای و خوشه ایچند مرحله ای بود. وزن بدن با دقت 0/5 کیلوگرم و همچنین FBS توسط دستگاه گلوکومتر اندازه گیری شد. استرس توسط پرسشنامه بهداشت زندگی کودرون مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    قرار گرفتن در شرایط امتحانات پایان ترم تنش می تواند تنش زا باشد (0/001>P) در حالیکه در این شرایط تنش زا افزایش وزن در گروه های سنی کمتر به طور معناداری بیشتر بود (0/002=P). تغییرات میزان FBS با مقطع تحصیلی در ارتباط بود (0/034=P). میانگین وزن و FBS در مردان بالاتر بود (به ترتیب 0/001>P و 0/037=P).
    بحث و نتیجه گیری
    بنابر نتایج این مطالعه تفاوت تغییرات وزن در دوران امتحانات پایان ترم دانشگاه علوم پزشکی لرستان از لحاظ آماری معنا دار نبود. این در حالی است که افزایش سطوح FBS در دوران امتحانات به طور معناداری دیده می شود.
    کلید واژگان: وزن, FBS, قند خون ناشتا, استرس, امتحانات
    Mahnaz Mardani, Amirhosein Khalkhali Rad *, Farzad Ebrahimzadeh, Ali Farhadi, Sajad Roosta, Saedeh Hajiali
    Background
    One of the most stressful situations is final exams in college courses. Stress and exposure to stressful situations can affect blood sugar levels and weight changes. The aim of this study was to determine the stress making possibility of final exams during the first academic semester (2011-12), the effectiveness exposure of stressful conditions on weight and fasting serum glucose (FBS) two months ago, a month before and at the time of final exams among students studying in Lorestan University of Medical Sciences (LUMS) and to investigate the relationship between these two.
    Materials And Methods
    The study included 226 students studying in the first semester of the academic year (2011-12) of Lorestan university of medical sciences; sampling method was a combination of class and multistage cluster respectively. Body weight with an accuracy of 0.5 kg and FBS were measured by Glucometer. Stress was examined by Kodron's life health questionnaire.
    Results
    Being in final exam situation can be stressor (P<0.001) while at this stressor condition weight gaining in lower groups for age were significantly higher (P=0.002). FBS changes were associated with degree (P=0.034). Average weight and FBS was higher in men (P<0.001 and P=0.037 respectively).
    Conclusion
    Based on the results of this study, differences of weight changes during the final exams of Lorestan university of medical sciences were not statistically significant, however increasing at FBS levels during the exams can be seen significantly.
    Keywords: Weight, FBS, Fasting blood sugar, Stress, Exams
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر فرزاد ابراهیم زاده
    دکتر فرزاد ابراهیم زاده
    استادیار آمار زیستی، مرکز تحقیقات بهداشت تغذیه، دانشگاه علوم پزشکی لرستان، خرم آباد، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال