به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ابراهیم نوئی

  • سیده زینب حسینی*، ابراهیم نوئی
    اعتقاد به هریک از انحای حسن و قبح می تواند رابطه ی عمل، ملکات و معرفت را به شکل متفاوتی تبیین و تحلیل کند. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این مساله است که نگاه ملاصدرا به حسن و قبح چه تاثیری بر تبیین وی از رابطه ی عمل، ملکات و معرفت دارد؟ هدف تحقیق تبیین و تحلیل دیدگاه صدرا درباره ی مقوله ی حسن و قبح است که با روش استنتاجی و رویکرد توصیفی- تحلیلی دنبال می گردد. صدرا قایل به تبعیت احکام از مصالح و مفاسد نفس الامری است. وی صریحا افعال را متصف به حسن یا قبح کرده و آن ها را حسن و قبیح می داند. از این رو حسن و قبح افعال را به لحاظ وجودشناختی، ذاتی می داند. صدرا حسن را امری می داند که عقل به آن دعوت نموده و قبیح را امری می داند که عقل از آن منع کند. از این رو صدرا حسن و قبح افعال را به لحاظ معرفت شناختی، عقلی می داند. رابطه ی صدرایی عمل، ملکات و معرفت در قوس صعود سلوکی با اعتقاد به حسن و قبح ذاتی در جنبه ی وجودشناسی و با اعتقاد به حسن و قبح عقلی در جنبه ی معرفت شناسی قابل تبیین است. اعمال که منجر به ملکات و سپس معرفت می شوند، باید دارای حسن و قبح ذاتی باشند. این رابطه با حسن و قبح فاعلی در قوس صعود سلوکی تبیین پذیر است. در قوس نزول سلوکی اعمالی که از نفس انسان صادر می شود، نتیجه ی حسن و قبح فاعلی وی است.
    کلید واژگان: حسن و قبح ذاتی, حسن و قبح عقلی, حسن و قبح فعلی, حسن و قبح فاعلی, ملاصدرا
    Seyyede Zeynab Hosseini *, Ebrahim Noei
    Belief in each aspect of goodness and ugliness can explain and analyze the relationship between action, property and knowledge in a different way. The present study tries to answer this question, what effect does Mulla Sadra's view of goodness and ugliness have on his explanation of the relationship between action, property and knowledge? The purpose of the research is to explain and analyze Sadra's point of view about the category of beauty and ugliness, which is followed by inferential method and descriptive-analytical approach. Sadra is willing to obey the rules of the interests and corruptions of the self-interest. He clearly classified the verbs as good or bad and considers them good and bad. Therefore, he considers the goodness and badness of actions to be intrinsic from an ontological point of view. Sadra considers good as something that reason calls for and ugly as something that reason forbids. Therefore, Sadra considers the goodness and badness of verbs to be rational from an epistemological point of view. Sadra's relationship between action, possessions and knowledge in the arc of the Seleucid ascension can be explained by the belief in inherent goodness and ugliness in the ontological aspect and by the belief in intellectual goodness and ugliness in the epistemological aspect. Actions that lead to possessions and then knowledge, must have inherent goodness and ugliness. This relationship can be explained by the positive and negative aspects of the Seleucid ascending arc. In the arc of Selucid descent, the actions that are issued from the human soul are the result of the goodness and badness of his actions.
    Keywords: Inherent Beauty, Ugliness, Intellectual Beauty, Ugliness, Actual Beauty, Ugliness, Real Beauty, Ugliness, Mulla Sadra
  • سیده زینب حسینی*، ابراهیم نوئی
    توجه به رابطه باور، منش و رفتار می تواند تعریف متفاوتی از عمل را بدست دهد. هدف این مقاله نیل به تعریفی از عمل با توجه به این رابطه است که با روش توصیفی- تحلیلی دنبال می شود.صدرا با قید «آگاهی مقدم برعمل» عمل را ازفعل متمایز می سازد.آگاه سازی برعهده عقل عملی است که به واسطه عقل نظری، کلیات را ادراک می کند. سه مولفه هر یک از مقامات دین یعنی علوم، احوال و اعمال به اعتباری لواحق و به اعتباری سوابق هستند. تکرار اعمال مسبوق به آگاهی حاصل از عقل عملی، موجب پیدایش ملکات و اخلاق در نفس می شود و ملکات، معرفت را در پی دارند. ثمره این معرفت، حال و ملکه است که موجب صدور عمل می شوند. عمل مسبوق به معرفت بیشتر، ملکات راسخ تری را حاصل می سازد و بار دیگر ملکات برعملکرد معرفتی نفس تاثیر می گذارد. از این نگاه، اعمال معداتی برای حصول حکمت و مقدمه معرفتند. اعمال و ملکات همگی به تصفیه قلب باز می گردند که امری عدمی است و معنای آن رفع مانع حاصل از عوالم حواس، از رسیدن به حقیقت است. از این رو نقش عمل در این رابطه، تبعی و عرضی است و ذاتا و بالاصاله مقصود نیست.
    کلید واژگان: عمل, مبادی عمل, رابطه باور, منش و رفتار, ملکات, صدرالمتالهین شیرازی
    Seyede Zeynab Hosseini *, Ebrahim Noei
    Focusing on the interconnection between belief, character, and behavior can yield a novel understanding of the concept of 'action'. This research aims to formulate a definition of 'action' based on this relationship, employing a descriptive-analytical methodology. Sadra distinguishes 'action' from a mere doing by positing that 'awareness precedes action'. Practical intellect is responsible for cultivating this awareness, which is facilitated by theoretical intellect's grasp of universal concepts. Each of the three components of religious stations—knowledge, states, and actions—can be viewed both as consequences and antecedents. The repeated performance of actions preceded by awareness, derived from practical intellect, gives rise to acquired dispositions and ethics within the soul. Subsequently, these dispositions foster knowledge. The outcome of this knowledge is a state and a disposition that catalyze actions. Actions preceded by deeper knowledge result in more solidified dispositions, which, in turn, influence the soul's knowledge-based functioning. From this perspective, actions are preparatory steps towards attaining wisdom and serve as precursors to knowledge. Both actions and dispositions are ultimately linked to the purification of the heart, a process of negation that involves removing the obstacles imposed by the sensory realms to reach the ultimate truth. Consequently, the role of action in this relationship is secondary and incidental rather than being the intrinsic or primary objective.
    Keywords: Action, Elements Of Action, Relationship Of Belief, Character, Behavior, Dispositions, Mulla Sadra
  • ابراهیم نوئی*، رضا علی شیرخدا
    آموزه بداء از اختصاصات اعتقادی شیعه است. قرآن کریم حاوی آیاتی در اثبات این آموزه و یا رویارویی با مخالفان با این آموزه است. شماری از متفکران امامیه معتقدند علاوه بر این، قرآن حاوی مصادیقی از این آموزه در زندگی انبیای الهی است. یکی از ماجراهایی که گفته شده مصداق این آموزه است، آیات ناظر به ذبح فرزندتوسط حضرت ابراهیم (ع) است. نوشتار حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که آیا آیات ناظر به این ماجرا را می توان از مصادیق بداء دانست؟ در این راستا با مراجعه به کتب تفسیری، کلامی و حدیثی و با روش توصیفی و تحلیلی کوشیده است تقریرهای موافق و مخالفت را مورد بررسی قرار دهد و سرانجام به این نتیجه رسیده است که تقریر بی مناقشه ای از این آیات که به نحوی از بداء بودن آنها حمایت کرده، در اختیار نیست. البته همه تقریرهای غیر بدائی از این آیات هم بی مناقشه نیستند و تقریر برتر آن است که این ماجرا و آیات ناظر به آن، از باب امتحان و ابتلاء بوده است.
    کلید واژگان: بداء, حضرت ابراهیم (ع), حضرت اسماعیل, ذبح
    Ebrahim Noei *, Reza Ali Sher Khoda
    Badaa doctrine is one of the beliefs that is specific to the Shia religion. The Holy Qur'an has verses to prove this doctrine or confront the opponents of this doctrine. Some Shiite thinkers believe that in addition to this, the Qur'an contains examples of the occurrence of Badaa in the lives of the prophets. One of the stories that is said to be an example of this doctrine is the verses related to the slaughter of the child by Prophet Ibrahim. This article tries to answer the question of whether the verses related to this story can be considered examples of Badaa? In this regard, it was necessary to refer to the books of interpretation, belief, and hadith, and analyze the opinions of supporters and opponents with a descriptive and analytical method. Finally, we came to the conclusion that all the views that consider these verses as an example of the occurrence of Badaa are views that can be criticized and debated. Of course, all the viewpoints that do not consider these verses to be an example of the occurrence of Badaa are not necessarily correct. The superior view is that this story and the verses related to it were about trials and tribulations.
    Keywords: Badaa, Prophet Ibrahim, Prophet Ismail, Slaughter Of Children
  • ابراهیم نوئی*

    یکی از شرایطی که معمولا اهل سنت برای خلیفه ذکر می‏کنند، قریشی بودن خلیفه است. آنان این شرط را به پیامبر منسوب می‏دارند. به لحاظ تاریخی هم تا پایان خلافت عباسیان چنین شرطی محقق شده است. پرسش نوشتار حاضر آن است که آیا اولا: ابوبکر و عمر در سقیفه چنین خبری را به رسول الله نسبت دادند؟ ثانیا: آیا انصار با اعتماد به این سخن پیامبر با امارت قریشیان موافقت کردند؟ برای یافتن پاسخ به بررسی گزارشهای مختلفی که از نشست سقیفه ارائه شده پرداختیم، و با دسته بندی این گزارشها و نقد و بررسی آنها نشان دادیم که ادعای تمسک به این خبر در نشست سقیفه و تاثیر آن در اعراض از سعد بن عباده و اقبال به ابوبکر، ادعایی پذیرفتنی نیست.

    کلید واژگان: حضرت علی ؟ع؟, سقیفه, الائمه من قریش, ابوبکر
  • سیده زینب حسینی*، ابراهیم نوئی

    حکمت متعالیه دارای مبانی انسان شناختی خاصی است که پیش از ملاصدرا توجه کافی به آن نشده است. آرای فلسفی صدرا بعنوان ستون های اصلی حکمت متعالیه، بر مبانی جدید ومنحصر به فردی استوار است که چشم انداز متفاوتی را پیش روی اندیشمندان می گشاید. طبق دیدگاه ملاصدرا، رابطه علم و عمل، یک رابطه طرفینی است؛ در حرکت صعودی از عمل به سمت علم، عمل و ملکات شان إعدادی و مقدمی دارند، و در حرکت نزولی از علم به سمت عمل، عمل و ملکات، ثمره ی معرفت اند. این پژوهش با روش استنتاجی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بررسی تاثیر مبانی انسان شناختی صدرا بر تحلیل او از رابطه عمل، ملکات و معرفت پرداخته است. این مبانی عبارتند از: جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس، اتحاد عقل و عاقل و معقول، حرکت تکاملی اشتدادی انسان و احدیت ذات انسان و داشتن هویت واحد در عین کثرت مراتب. با واکاوی این مبانی، تفسیری منطبق بر دیدگاه انسان شناختی صدرا در مورد رابطه میان عمل، ملکات و معرفت ارائه می شود

    کلید واژگان: رابطه علم و عمل, مبانی انسان شناختی, حکمت متعالیه
    Seyede Zeynab Hosseini *, Ebrahim Noei

    Transcendental wisdom has special anthropological foundations that were not paid enough attention to before Mulla Sadra. Sadra's philosophical opinions, as the main pillars of transcendental wisdom, are based on new foundations and unique to an individual who opens a different perspective to thinkers. According to Mulla Sadra's point of view, the relationship between science and practice is a one-sided relationship; In moving from practice to knowledge, practice has a preparatory and preliminary dignity, and in moving from science to practice, practice is the fruit of knowledge. This research has investigated the impact of Sadra's anthropological foundations on his analysis of the relationship between science and practice with an inferential method and a descriptive-analytical approach. These foundations are: the physicality of occurrence and the spirituality of the survival of the soul, the unity of science and the world and the known, the evolutionary movement and human strength, the unity of human identity despite the multiplicity of levels. By analyzing these foundations, an interpretation is presented in accordance with Sadra's anthropological view on the relationship between science and practice.

    Keywords: Relationship Between Science, Practice, Anthropological Foundations, Transcendental Wisdom
  • طاهر کریم زاده*، رضاعلی شیرخدا، ابراهیم نوئی

    مفسران و متکلمان امامیه برای اثبات آموزه بداء به آیاتی از قرآن کریم، تمسک جسته اند. از دیدگاه ایشان، برخی از آیات، بر امکان وقوعی بداء، برخی دیگر بر نکوهش مخالفین بداء و دسته سوم نیز بر وقوع بداء در امتهای پیشین دلالت دارند. از این میان، آیات دسته سوم، بیشترین ارزش استدلالی را دارند. از جمله آیات دسته سوم که مورد مناقشه موافقان و مخالفان قرار گرفته، آیات 142 اعراف و 51 بقره می باشد که به آیات میقات حضرت موسی× مشهور شده اند. مسئله پژوهش حاضر، بررسی دلالت یا عدم دلالت آیات میقات بر بداء و هدف از آن بررسی میزان و چگونگی دلالت این آیات بر اثبات بداء می باشد. به همین منظور، نظرات موافقان و مخالفان تفسیر بدائی از این آیات، به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. تحلیل تفاسیر بدائی و غیر بدائی و تایید تفاسیر غیر بدائی براساس دلائل و شواهد ذکر شده در تحقیق نیز از جمله یافته های آن است.

    کلید واژگان: بداء, آیات میقات, میقات حضرت موسی, مصادیق بداء, اراده الهی, علم خداوند, وعده خداوند
    Taher Karimzadeh*, Rezaali Shirkhoda, Ebrahim Noei

    The Imami commentators and theologians have relied on verses from the Holy Quran to prove the doctrine of Bada`. From his point of view, some of the verses indicate the possibility of bada's occurrence, some others condemn the opponents of bada', and the third category indicates the occurrence of bada' in previous nations. Among these, the verses of the third category have the most argumentative value. Among the verses of the third category, which have been disputed by both supporters and opponents, are verses 142 of A`raaf and 51 of Baqarah, which are known as the verses of Miqat of the Prophet Moses. The problem of the present research is to investigate the implication or lack of implication of Miqat's verses on Bada' and its purpose is to investigate the extent and manner of the implication of these verses on the proof of Bada'. For this purpose, the opinions of supporters and opponents of Bada'i interpretation of these verses have been studied in a descriptive-analytical way. The analysis of bada`i and non-bada`i interpretations and the confirmation of the latter based on the reasons and evidence mentioned in the research are among its findings.

    Keywords: Bada`, Verses Of Miqat, Prophet Moses' Miqat, Examples Of Bada`, Divine Will, God's Knowledge, God's Promise
  • سید سجاد خسروی*، ابراهیم نوئی
    عقلا برای نیل به شماری از مقاصد خود از طریق فعل گفتار، خود را ملزم به رعایت برخی اصول می دانند. یکی از این اصول پرهیز از گفتار مخالف با واقع است. مطابق این اصل، انسان ها تلاش دارند گفتارشان با واقعیت های موجود مخالفتی نداشته باشد. آنان به هنگامی که مخاطب سخن گوینده ای هم قرار می گیرند از او انتظار دارند چنین اصلی را رعایت کرده باشد. برخی از مستشرقان با التفات به همین اصل کوشیده اند این شبهه را القا کنند که قرآن به این اصل پایبند نبوده است. آنان برای این مدعا شواهدی را از آیات قرآن ذکر می کنند. البته مسلمانان قرآن را کلام الهی می دانند معتقدند گفتار قرآن بر خلاف واقعیت های مسلم سخنی نگفته است. پژوهش حاضر که با مطالعه کتابخانه ای و انتقادی در آثار قرآن پژوهان مسلمان و مستشرقان سامان یافته، به این نتیجه رسیده است که بیشتر شبهات مستشرقان در این راستا به این دلیل است که ملاک مخالفت برخی از آیات قرآن با واقع را عدم تطابق آن آیات با کتابهای مقدس یهودیان و مسیحیان دانسته اند و البته که به دلیل محرف بودن آن کتب مقدس این قبیل شبهات قابل پاسخ است؛ بلکه قرآن به دلیل مصون بودن از تحریف نسبت به کتب مقدس دیگر اولویت دارد. همچنین برخی از شبهات مستشرقان ناشی از عدم تسلط به ادبیات عرب و علوم قرآنی رخ داده است و گفتار قرآن در تمامی آیات مورد ادعای مستشرقان کاملا معقول و مطابق حقیقت بوده و با حقایق و واقعیت های مسلم مخالفت ندارد.
    کلید واژگان: قرآن, گفتار مخالف با واقع, عقلانیت گفتاری, مستشرقان
    Seyed Sajjad Khosravi *, Ebrahi Noei
    In order to achieve some of their goals through the act of speech, the wise consider themselves obliged to observe some principles. One of these principles is to avoid speaking contrary to reality. When they are the audience of a speaker, they expect him to follow this principle. Some orientalists have tried to instill the doubt that the Qur'an did not adhere to this principle by referring to this principle. They cite proofs from the Quranic verses for this claim. Of course, Muslims consider the Qur'an as the word of God, and they believe that the Qur'an has not said anything contrary to certain facts. The current research, which was organized by a library and critical study of the works of Quran by Muslim scholars and Orientalists, has come to the conclusion that most of the doubts of Orientalists in this regard are due to the fact that the criterion for the opposition of some verses of the Qur'an to reality is that those verses do not match with holy books of Jews and Christians, and of course, due to the distortion of those holy books, such doubts can be answered; Rather, the Qur'an has priority over other holy books due to its immunity from distortion. Also, some of the doubts of the Orientalists are caused by the lack of mastery of Arabic literature and Quranic sciences, and the words of the Qur'an in all the verses claimed by the Orientalists are completely reasonable and in accordance with the truth.
    Keywords: Quran, Speech Contrary To Reality, Verbal Rationality, Orientalists
  • طاهر کریم زاده*، رضاعلی شیرخدا، ابراهیم نویی
    به دلیل اهمیت و جایگاه دعا در آیات قرآن کریم و روایات وارد شده از پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) یکی از مسائل اعتقادی که اندیشمندان مسلمان، همواره در مورد آن بحث نموده و به بررسی شبهات ناظر به آن پرداخته اند، نحوه استجابت دعا و لوازم کلامی مربوط به آن می باشد. اعتقاد به مستجاب الدعوه بودن انبیای الهی اقتضای آن را دارد که بپذیریم خواسته های آنان از درگاه الهی به استجابت می رسد، اما از سویی، ممکن است کسانی چنین بپندارند که در مواردی ادعیه انبیای الهی به اجابت نرسیده است. کسانی راه چاره را در این قبیل موارد تمسک به آموزه بداء دانسته اند. یکی از این موارد که موضوع پژوهش حاضر را به خود اختصاص داده، ناظر به آیات مربوط به تولد و شهادت حضرت یحیی (ع) و ادعای وقوع بداء در استجابت دعای حضرت زکریا (ع) است. این پژوهش با هدف تبیین و تحلیل وجه بداء در آیات مذکور و بررسی انتقادی آن، به روش توصیفی- تحلیلی و انتقادی و با استناد به منابع موجود در کتابخانه ها انجام گرفته است و می کوشد با تقریر چیدمانی از آیه های متعدد قرآن که ناظر به دعاهای حضرت زکریا (ع) و بشارت های الهی به استجابت آن هاست، مجال طرح آموزه بداء را روشن سازد و بعد از تحلیل دیدگاه قائلان به آن، در نگاهی انتقادی نشان دهد، ادعای وقوع بداء در این ماجرا و استناد به آن برای نشان دادن وجه عدم استجابت دعای حضرت زکریا (ع) ادعایی بی مناقشه نیست و ضرورتی هم برای تمسک به این آموزه جهت توجیه عدم استجابت دعای حضرت زکریا (ع) وجود ندارد.
    کلید واژگان: دعاء, استجابت, بداء, آیات بداء, حضرت زکریا(ع), حضرت یحیی(ع)
  • سمیه حاجی کاظم *، سید مجتبی جلالی، ابراهیم نوئی

    اخبار و روایات به مثابه یکی از ارکان ثقلین در استنباط، تبیین و اثبات آموزه های اعتقادی و دفاع از آنها نقش انکارناپذیری دارند. با این حال برخی از این اخبار ممکن است در تعارض با اخبار دیگر و یا با داده های رخنه ناپذیر عقلانی قرار گیرند. پژوهش حاضر بنا دارد نشان دهد تلاش های علامه ابوالحسن شعرانی در ارائه پیشنهادهایی برای رفع تعارض های بدوی میان اخبار اعتقادی با یکدیگر و یا با رهیافت های عقلی، تا چه مقدار مقرون به صواب است؟ برای نیل به این پاسخ، مقاله حاضر با روش «توصیفی تحلیلی» و در موافقت یا مخالفت با این پاسخ به روش «انتقادی» بر اندیشه های علامه طباطبائی تکیه کرده است. در نگاه اجمالی می توان پیشنهادهای علامه شعرانی برای رفع تعارض های مزبور را این چنین برشمرد: ترجیح جانب موافق با صراحت عقل یا قرآن، حمل یکی از متعارضان بر تقیه، عدم توجه به خبر واحد در صورت تعارض با خبر متواتر، رعایت ملاحظات ادبی، اتخاذ تاویل، التفات به غرض (برای برقراری وفاق)، تقیید و تخصیص. علامه طباطبائی با شماری از پیشنهادهای علامه شعرانی موافق است و در شماری دیگر با او همراهی ندارد.

    کلید واژگان: علامه شعرانی, علامه طباطبائی, تعارض اخبار اعتقادی, روش حلی
  • سید سجاد خسروی، ابراهیم نوئی

    گفتار یکی از افعال است و مردم اصولی را در این فعل خود رعایت می کنند. یکی از این اصول پرهیز از زیاده گویی است. اگر گوینده ای همواره بیش ازآنچه نیاز مخاطب است سخن بگوید، مخاطب را خسته و گیج می کند؛ چنین گفتاری فاقد عقلانیت گفتاری است. درواقع کلام نباید مخاطب را از هدف اصلی گفتار دور کند. برخی از مستشرقان شبهات قرآنی را به گونه ای مطرح می کنند که نشان دهند قرآن به اصل پرهیز از زیاده گویی پایبند نبوده است. آنان برای این مدعا شواهدی را ذکر می کنند. با توجه به اینکه مسلمانان قرآن را کلام الهی می دانند؛ انتظار دارند گفتار قرآن عاری از زواید باشد، در این پژوهش که با مطالعه کتابخانه ای و تحلیل در آثار قرآن پژوهان مسلمان و مستشرقان نگارش یافته؛ نگارندگان به این نتیجه رسیده اند که ادعای وجود زواید در قرآن صحیح نیست؛ زیرا قرآن از منشا علم و حکمت صادر شده و علت طرح این شبهات عدم شناخت و درک صحیح مستشرقان از قرآن و یا عناد و دشمنی آنها با اسلام بوده است.

    کلید واژگان: قرآن, عقلانیت, عقلانیت گفتاری, زیاده گویی
  • محمدرضا ملک ثابت*، ابراهیم نوئی، محمد حاجی تقی

    «المنتقی فی سیره المصطفی صلی علی الله و آله» یا «مولود المصطفیصلی علی الله و آله» یکی از کتاب های مفصل در سیره نبوی است که محمد بن مسعود کازرونی (د 758 ق) از سیره نگاران و محدثان برجسته سده هشتم هجری، آن را به رشته تحریر درآورده است. او پس از رواج سیره های التقاطی و نامعتبر در سده هفت و هشت، کوشیده است با استفاده از منابع اصلی و قدیمی، یک دوره کامل و مهذب از تاریخ و زندگی پیامبر اسلام صلی علی الله و آله را بنگارد. کازرونی این اثر را در سال 752 ق در شیراز به پایان رسانده است. باوجود اهمیت سیره کازرونی در زمان تالیف و تا چند قرن بعد، اما در متون متاخر کم تر بدان پرداخته شده است. شاید یکی از دلایل آن، عدم شناخت کافی نسبت به این اثر و نویسنده ی دانشمند آن باشد. این مقاله در صدد است ضمن معرفی کازرونی و خاندان علمی او، به معرفی آثار علمی و به طور خاص سیره جامع وی که به زبان عربی نگاشته و به زبان های دیگر ترجمه شده است بپردازد. ویژگی های کتاب «المنتقی» و هدف کازرونی از تالیف آن را بیان کند و برای نخستین بار با بررسی علمی از طریق نسخه های نزدیک به زمان مولف و به استناد متن کتاب و سایر کتاب های هم عصر، به ابهام های موجود درباره ی عنوان اصلی و عناوین دیگر کتاب و نیز سال تالیف آن پاسخ دهد.

    کلید واژگان: حضرت محمد صلی علی الله و آله, سیره, کازرونی, نثر قرن هشتم, آل مظفر
    Mohammad Reza Malek Sabet*, Ebrahim Noie, Mohammad Haji Taghi

    Al-Muntaqi fi Sira al-Mustafi, peace and blessings be upon him" or "Mawlad al-Mustafisali, peace and blessings be upon him" is one of the detailed books in the prophetic biography, which Muhammad bin Masoud Kazruni (d. 758 AH) wrote. Prominent biographers and narrators of the 8th century of Hijri have made it a field of writing. After the popularization of eclectic and unreliable biographies in the seventh and eighth centuries, he has tried to see a complete and polite period of the history and life of the Prophet of Islam by using the original and old sources. Kazeruni finished this work in 752 AD in Shiraz. Despite the importance of Kazerooni's biography at the time of its authoring and until several centuries later, it has been less discussed in recent texts. Perhaps one of the reasons is the lack of knowledge about this work and its scholarly author. This article aims to introduce Kazerooni and his scientific family, and to introduce his scientific works, especially his comprehensive biography, which was written in Arabic and translated into other languages. To state the characteristics of the book "Al-Muntaghi" and Kazeruni's purpose of authoring it, and for the first time, through a scientific investigation through the versions close to the author's time and citing the text of the book and other contemporary books, to answer about the ambiguities of main title and other titles of the book as well as the year of its creation.

    Keywords: Hazrat Muhammad- peace, blessings be upon him -, Sirah, Kazaruni, 8th century prose, Al Muzaffar
  • ابراهیم نوئی*
    یکی از اندیشمندان کمتر شناخته شده دیار کاشان در سده یازده و دوازده هجری غلام رضا بن عبدالعظیم کاشانی است. او در ترویج فرهنگ شیعه و دفاع از آن در برابر مخالفان، آثار مختلفی را تالیف کرده است. از جمله اینکه به یکی از آموزه های شیعی پراهمیت یعنی آموزه بداء نظر ویژه دوخته، افزون بر تالیف رساله مستقلی در این باب، ضمن شرحی که بر صحیفه سجادیه نوشته، مطالب نسبتا مفصلی دراین باره ذکر کرده است. او در این راستا علاوه بر اینکه کوشیده است به روایات واردشده از سوی معصومین درباره بداء توجه کافی را مبذول دارد، به تقریرهای مختلفی که از سوی اندیشمندان شیعه درباره این آموزه ارایه شده نیز توجه کند و به بررسی آن ها بپردازد و از میان آن ها تقریری را ترجیح دهد. او همچنین اعتراضاتی را که از سوی مخالفان شیعه به این آموزه وارد شده، پاسخ داده و گاه به داوری میان پاسخ های بزرگان امامیه به آن اعتراض ها هم پرداخته است؛ چنان که به نوعی به دفاع از خواجه طوسی در برابر میرداماد و علامه مجلسی روی می آورد. نوشتار حاضر می کوشد پس از معرفی این شخصیت و آثار علمی برجای مانده از وی که معمولا مخطوط هستند، با اعتماد به نسخه های خطی برجای مانده از آثاری از وی مانند رساله البداء و حدایق الصالحین به تحریر و تحلیلی از دیدگاه او درباره آموزه بداء بپردازد. نوآوری این نوشتار افزون بر معرفی این شخصیت خطه کاشان، نشان دادن مخالفت های وی با تقریرهای بسیاری از اندیشمندان امامیه و نیز موافقت وی با برخی دیگر است.
    کلید واژگان: بداء رساله البداء, حدائق الصالحین, غلام رضا بن عبدالعظیم کاشانی, محمد بن حسن شروانی
    Ebrahim Noei *
    Gholam Reza Ibn Abdolazim Kashani is one of the less known thinkers of Kashan in 11th and 12th centuries AH. He has written prolifically to promote and defend Shiite culture against its opponants. One of the most important Shiite teachings in his view is the doctrine of Bada, about which he has written an independent book and spoken about it in commentary he has provided on Sahife Sajjadieh. Meanwhile, he has not only reviewed various narrations presented by Shiite thinkers but also examined them. Furthermore, he presents the narration he has preferred among them. The novelty of this article, besides its introduction of a Shiite figure from Kashan, is the illustration of Abdolazim’s opposition to the statements of a large number of Imami thinkers and his agreement with the others.
    Keywords: Bada, The Treaties of Bada, Gholam Reza Ibn Abdolazim Kashani, Mohama Ibn Hasan Shirvani
  • ابراهیم نوئی*

    شماری از مستشرقان و تعدادی از اندیشمندان مسلمان مصرانه بر این باورند که میراث حکمی و کلامی ابن رشد در جهان اسلام و از جمله ایران، وارد نشد و حکیمان و متکلمان مسلمان، التفاتی به نوشته های او نکردند. توجیهاتی مانند نبود نسخه های آثار ابن رشد یا نداشتن شاگردان وفاداری به وی نیز بر این باور ارایه شده است. نوشتار حاضر می کوشد هم گزارشی از جبهه مقابل با این باور ارایه دهد و هم نادرستی پندار بی توجهی اندیشمندان جهان اسلام و به ویژه ایرانیان به میراث ابن رشد را نشان دهد. برای نیل به این منظور به نوشته های متعددی از حکیمان و متکلمان شرق عالم اسلام تمسک می شود که در آنها صریحا از ابن رشد و یا نوشته های او نام می برند و گاه به نقد می نشینند. همچنین در این نوشتار به بسیاری از مسایلی اشاره می شود که متکلمان و فیلسوفان مسلمان در نوشته های ابن رشد دنبال کردند. سرانجام نیز محتمل ترین وجه برای کم توجهی حکیمان مسلمان به نوشته های ابن رشد ذکر خواهد شد.

    کلید واژگان: ابن رشد, تهافت التهافت, الکشف عن مناهج الادله, فصل المقال, جامع الفلاسفه
    Ebrahim Noei *

    A number of Orientalists and a number of Muslim thinkers believe that IbnRushd'sphilosophical and theological books did not enter the Islamic world, including Iran, and that Muslim philosophers and theologians did not pay attention to her books. Reasons such as the absence of Ibn Rushd's books or the lack of loyal students to him have also been presented for this belief. The present article both presents a report from the opposite point of view and shows that Muslim philosophers and theologians have always paid attention to Ibn Rushd's books.To achieve this goal, first Muslim thinkers are introduced who have paid attention to Ibn Rushd's philosophical and theological books in different centuries. In the next stage, I will criticize the reasons that say that Muslim philosophers and theologians did not pay attention to Ibn Rushd's philosophical and theological books. Finally, I show that if Ibn Rushd's books were sometimes ignored, it was because he was not considered an important philosopher.

    Keywords: Averroes, Ibn Rushd, Tahafut Al- Tahafut, Al-kashf an manahij al adillah, fasl-ul maqal
  • طاهر کریم زاده*، ابراهیم نوئی، عباس میرزایی

    آموزه بداء ازجمله اختصاصات اعتقادی شیعه است، از این رو همواره مورد طعن و انتقاد مخالفان قرار گرفته است. آنان شیعیان را متهم به نسبت دادن جهل و پشیمانی به خدا کرده و زبان به طعن ایشان گشوده اند. در مقابل ایشان نیز اندیشوران شیعی همواره از این آموزه دفاع کرده و هرکدام بر اساس نظام فکری خود، در پی تبیین حقیقت بداء و تحلیل صحیح رابطه آن با صفات الهی بوده اند. از میان بزرگانی که در عصر حاضر به تحلیل آموزه بداء پرداخته، آیت الله سید محمد کاظم عصار است. وی از آخرین حکمایی است که به صورت مفصل به مسیله بداء پرداخته و در این باب، رساله ای مستقل با مشی فلسفی- عرفانی نگاشته است. ابتکارات آیت الله عصار در تبیین حقیقت بداء، به ویژه نگاه عرفانی وی در این باب بی نظیر است. وی توانست با استفاده از مبانی فلسفی صدرایی و بهره گیری از مبانی عرفانی، تبیین بدیع و تازه ای از حقیقت بداء، رابطه آن با علم و اراده خداوند و تقدیر الهی، ارایه داده و نحوه وقوع آن در علم و اخبار معصومان(ع) را تبیین کند. چیستی حقیقت بداء و چگونگی تحلیل رابطه آن با علم، اراده و تقدیر الهی و علم و عصمت معصومان (ع) از دیدگاه وی، مسیله پژوهش حاضر است.

    کلید واژگان: آموزه بداء, سیدمحمدکاظم عصار, صفات خداوند, تقدیر الهی, علم معصومان (ع)
    Taher Karimzadeh *, Ebrahim Noei, Abbas Mirzaie

    The doctrine of Badā’, as a specific attribute of Shiite beliefs, has constantly been the subject of derision and criticism by Shia opponents. They have accused the Shiites of attributing ignorance and remorse to God and, for that reason, have taunted them as such. In response, Shiite scholars have always defended the doctrine of Badā’ and tried, based on their own thought systems, to clarify the true nature of Badā’ and to provide an accurate account of its relationship with the divine attributes. Ayatollah Seyyed Muhammad Kazem Assar is among the recent great figures who have dealt with the doctrine of Badā’ in detail. He has developed an independent treatise on this subject with a philosophical-mystical approach. Ayatollah Assar’s initiatives in explaining the truth of Badā’, especially his mystical view of it, are unique. Using Sadra’s philosophical and mystical principles, he has managed to provide a novel and new explanation of the truth of Badā’, its relationship with the knowledge and will of God and divine destiny, and the way it is expounded through the knowledge and narratives of the Ma’suumin (P.B.U.T.). Adopting his viewpoint, the present paper is an attempt to explain the truth of Badā’ and to analyze its relationship with Knowledge, will and divine destiny, and the knowledge and infallibility of the Ma’suumin (P.B.U.T.).

    Keywords: doctrine of Badā’, Seyyed Muhammad Kazem Assar, attributes of God, devine destiny, knowledge of the Ma’suumin (P.B.U.T.)
  • محمدحسین انصاری چشمه*، ابراهیم نوئی، رحیم دهقان

    در نظریه اخلاقی قانون طبیعی از دیدگاه ملاصدرا، طبیعت به مثابه بنیان برای اخلاق تلقی می گردد. ملاصدرا طبیعت را با نظر به ابعاد وجودی انسان ترسیم می کند و تمام استعدادهای انسان را اعم از قوای حیوانی و انسانی، مد نظر قرار می دهد. با مبتنی شدن اخلاق بر این طبیعت-  که از دیدگاه صدرا دارای تقدس، تحرک ذاتی و هدفمند است- در حقیقت، اخلاق بر شاکله وجودی انسان بنا می شود و رابطه دو سویه میان این دو برقرار است و همسان با سیال و ذومراتب بودن طبیعت انسان، دارای تحرک و سیلان خواهد بود. این معنای طبیعت شباهت زیادی با فطرت اصطلاحی به معنای بینش ها و گرایشات ذاتی انسان دارد که ممکن است با آن یکسان تلقی گردد. سوال اصلی تحقیق این است که طبیعت به معنای مذکور چه رابطه ای با فطرت و محتویات فطری دارد و آیا اساسا از هم متمایزند؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که گرچه میان طبیعت و فطرت وجوه تشابه زیادی است و در موارد متعددی به یک معنا به کار می روند، ولی اساسا این دو متمایز از هم اند و رابطه آنها به این نحو است که طبیعت انسان، بستر رشد و شکوفایی محتویات فطری است و ساختار و شاکله ذاتی انسان، قابلیت دریافت و شکوفا نمودن محتویات فطری را دارد. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی تلاش نموده تا با نظر به طبیعت به مثابه بنیان برای اخلاق، تفاوت های آن را با فطرت و رابطه متقابل آنها را با نظر به معنایی که ملاصدرا از طبیعت ارایه می دهد، تبیین نماید.

    کلید واژگان: طبیعت, قانون طبیعی, فطرت, صدرالمتالهین شیرازی, اخلاق
    MohammadHosein Ansari Cheshmeh *, Ibrahim Noei, Raḥim Dehqan

    Natural disposition is regarded as the foundation for moral characteristics by Mulla Sadra due to the theory of the natural law. Nature for him is all the human characteristics and talents including all human and animal faculties inherent in the human character. By basing morality on this nature - which from Sadra's point of view has sanctity, intrinsic and purposeful mobility - in fact, morality is based on the form of human existence, and there is a two-way relationship between the two. This is equal to the fluidity and hierarchy of human nature. This meaning of nature is similar to the innate consciousness which comprises inherent human insights and tendencies. The main research question is what the relationship between the human disposition and the innate consciousness is and do they differ from each other? The research findings indicate that although there are many similarities between nature and instinct and they are used in the same sense in many cases, but these two are basically different from each other and their relationship is such that human nature is the bedrock for the growth and flourishing of innate consciousness. This essay deals with a clarification of the human disposition as the foundation for moral characteristics, and their relationship with and differences from each other from Mulla Sadra’s perspective.

    Keywords: human disposition, Natural Law, innate consciousness, Mulla sadra, moral characteristics
  • ابراهیم نوئی*
    برخی فهرست نگاران نسخ خطی، رساله ای به زبان عربی در باب بداء را به صدرالمتالهین شیرازی نسبت داده اند. از این رساله سه نسخه در کتابخانه های ایران نگهداری می شود. عمده قراین مورد اعتماد آنها، قراین پیرامونی یکی از این نسخه های سه گانه است. نوشتار حاضر به دنبال بررسی این انتساب است و بر پایه شواهد درون متنی و برون متنی متعددی نشان خواهد داد که این انتساب قابل پذیرش نیست. درباره تعیین نام مولف این رساله، به قرینه تاریخ کتابت قدیمی ترین نسخه باقی مانده از این رساله (1261هجری) که از روی نسخه اصل مولف استنساخ شده باید گفت مولف باید قبل از این تاریخ در قید حیات بوده باشد. البته عدم تعرض رساله حاضر به سخنان شخصیت پرآوازه علامه مجلسی و آثار مشهور وی (مانند بحار الانوار و مرآه العقول)، این گمان را هم می تواند در پی داشته باشد که مولف قبل از تالیف آثار مزبور علامه مجلسی به تالیف رساله حاضر پرداخته باشد؛ هرچند ممکن است در پاسخ به این گمان گفته شود که ظاهرا بنای رساله بر اختصار بوده و مولف هم رویکردی فلسفی و عرفانی به آموزه بداء داشته و صرفا متعرض دیدگاه میرداماد و ملاصدرا شده است. در نوشتار حاضر، علاوه بر این، متن مصحح این رساله هم خواهد آمد.
    کلید واژگان: بداء, صدرالمتالهین شیرازی, نسخ خطی, رساله البداء
    Ebrahim Noei *
    Some cataloguers have recorded an Arabic manuscript on bada’ ascribed to Mulla Sadra. There are only three copies of this treatise kept in libraries in Iran. Their reliable major evidence come from a context of one of those three. This article goes to study the ascription and thus the evidence from both the text and context show that the ascription is not acceptable. As per the oldest date of the extant copy of the treatise (1261 Islamic L. C.) transcribed from the original one, one can infer that the author should have lived before that time. Nonetheless, the author has not mentioned the name of the most celebrated scholar Allamah Majlesi or his works (such as Bihar-u al-Anwar or Mir’at-u al-‘Uqul); this might suggest the idea that the treatise had been authored before Majlesi’s works. There is another justification, however, that the treatise was intended to be in brief and the author’s approach was merely mystical and philosophical; that is why he merely mentioned the names of Mirdamad and Mulla Sadra. The article has provided for the corrected text, too.
    Keywords: Bada’, Mulla Sadra Shirazi, Manuscript, A treatise on bada’
  • طاهر کریم زاده*، ابراهیم نوئی، عباس میرزایی

     پژوهش پیش رو به روش توصیفی، تحلیلی به مقایسه دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره آموزه بداء پرداخته است. ملاصدرا از طریق اشاره به نفوس سماویه و ملایک عماله، حقیقت بداء را تبیین و نحوه اسناد حقیقی آن به خداوند را تحلیل می کند؛ اما علامه طباطبایی توانسته است، بدون اشاره به افلاک و با استفاده از آیات قرآن کریم، رابطه بداء با صفات و تقدیر الهی را تبیین کند. علامه با استفاده از آیه 39 سوره رعد، هم حقیقت بداء را تبیین می کند و هم دایره شمول آن را به تمام موجودات دارای اجل، تعمیم داده و همیشگی بودن آن را اثبات می نماید. همچنین وی بر خلاف ملاصدرا که حقیقت نسخ و بداء را متفاوت می داند، حقیقت آن دو را یکی دانسته و تفاوت آنها را در شمولشان نسبت به عالم تکوین و تشریع بر می شمرد. ملاصدرا وقوع بداء در علم و اخبار معصومین (ع) را جایز دانسته، ولی از دیدگاه علامه طباطبایی، وقوع بداء در علم و اخبار معصومین (ع) جایز نیست.

    کلید واژگان: بداء, صفات خداوند, تقدیر الهی, علم و عصمت معصومان, ملاصدرا, علامه طباطبایی
    Taher Karimzadeh *, Ebrahim Noei, Abbas Mirzaei

    The following research compares the viewpoint of Mulla Sadra and Muhammad Husayn Tabataba’i about the concept of Badā’ in descriptive and analytical approach.Mulla Sadra clarifies the reality of Badā' by referring to celestial population and analyzes the true course of it’s attribution to God; while Allameh Tabataba’i was able to explain the relation of Badā' with the traits and foreordination of the Almighty through the verses of the Holy Quran without mentioning the cosmos.Allameh Tabataba’i explains the truth of Badā' using the 39th verse of the Sura Rad and also extends it’s inclusion to all creatures who have a fate, and proves it's eternality.Unlike Mulla Sadra who believes that the truth of abrogation and Badā' are different, Allameh Tabataba’i considers them of the same reality, and counts their difference in their inclusion regarding the worlds of Creation and Legislation.Mulla Sadra approves the occurrence of Badā’ in the knowledge and narratives of Ma’suumin [pbut] (the Innocents), meanwhile from the viewpoint of Allameh Tabataba’i the occurrence of Badā’ in the knowledge and narratives of Ma’suumin is not allowed.Obtaining the viewpoint of Allameh about the truth of Badā’ and everything related to it from his publications, and comparison analysis of the viewpoints of Mulla Sadra and Allameh Tabataba’i are the innovations of the present research.

    Keywords: : Bada, Attributes of God, Divine Destiny, Knowledge, Infallibility of the Infallibles (a), Mulla Sadra, Allameh Tabataba', i
  • محمدحسین انصاری چشمه*، رحیم دهقان، ابراهیم نوئی

    در حوزه نظریات اخلاقی؛ گاهی دو نظریه حسن و قبح ذاتی و نظریه قانون طبیعی یکسان پنداشته می شود. دلیل این امر عدم تبیین نظریه قانون طبیعی و عدم تبیین تفاوت های بین این دو نظریه است. مطابق یافته های این مقاله، شش تفاوت کلیدی بین این دو نظریه وجود دارد: 1. در نظریه قانون طبیعی شناخت ارزش ها از نوع تذکار است، برخلاف حسن و قبح ذاتی؛2. در نظریه قانون طبیعی، طبق تقریری که اخلاق را مبتنی بر ظرفیت های طبیعی انسان و نیازها و گرایشات درونی انسان می داند، اخلاق مبتنی بر انسان شناسی است حال آنکه نظریه حسن و قبح ذاتی به بنیان انسان شناختی بحث نپرداخته است؛ 3. در نظریه قانون طبیعی منشا گزاره های عقل عملی به خیرات بنیادین باز می گردد و خیرات بنیادین در نیازهای طبیعی و امیال ریشه دارند اما در نظریه حسن و قبح ذاتی، منشا گزاره های عقل عملی «حسن عدل» و «قبح ظلم» دانسته می شود که خود آنها به بدیهیات عقل نظری بازگشت می کنند؛ 4. نظریه قانون طبیعی در پاسخ به مسئله انگیزه اخلاقی و مسئله رابطه باید و هست، کاربردهای موفق تری دارد؛ 6. تقریری که نظریه قانون طبیعی از حسن و قبح ارایه می دهد با تقریر نظریه حسن و قبح ذاتی متفاوت است؛ نظریه حسن و قبح ذاتی؛ با تکیه بر استدلال های عقلانی حقایق اخلاقی را در عالم نفس الامر یا در میان حقایق خارج از وجود انسان از قبیل ذات فعل جستجو می کند حال آنکه نظریه قانون طبیعی؛ بنیان قوانین اخلاقی را در ظرفیت های طبیعی نهاده شده در وجود انسان در مسیر غایت می داند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی تلاش نموده تا تفاوت های این دو نظریه را  تبیین نماید.

    کلید واژگان: قانون طبیعی, حسن ذاتی, اخلاق, طبیعت انسان
    Mohammad Hossein Ansari Cheshmaeh *, Rahim Dehghan, Ebrahim Nouee

    In the field of ethics, the theories of natural law and the inherent good and evil are sometimes considered the same. The reason is that the theory of natural law has not been clearly defined and no attempt has been made to identify he differences between the two theories. According to the findings of the present study, there are six key differences between the two: (1) In the theory of natural law, contrary to the theory of intrinsic good and evil, recognition of values is a kind of reminder; (2) in the theory of natural law, ethics is based on human capacity, intrinsic needs and orientations; (3) In the theory of natural law, the origin of the propositions of practical reason goes back to fundamental goodness which is rooted in the natural needs and desires; (4) These two theories are formulated in two completely different intellectual traditions, one in the Aristotelian ethics and the other in the Islamic ideological theology; (5) The theory of natural law has more successful applications; (6) The interpretation of the theory of natural law is different from that of the theory of intrinsic good and evil. Relying on intrinsic goodness, the theory of intrinsic good and evil, seeks moral truths among facts outside human existence, such as the essence of action based on rational arguments, while the theory of natural law lays the foundation of moral laws in natural capacities of human existence. Adopting an analytical-descriptive method, the present paper tries to explain the differences between these two theories.

    Keywords: Natural law, intrinsic goodness, Ethics, human nature
  • طاهر کریم زاده*، ابراهیم نویی، عباس میرزایی

    چگونگی تببین آموزه بداء و تحلیل رابطه آن با صفات خداوند، تقدیر الهی و علم و عصمت معصومان^ از دیدگاه ملاصدرا و علامه شعرانی، مساله پژوهش حاضر است. پژوهش پیش رو به روش توصیفی، تحلیلی به بررسی مبانی ملاصدرا و علامه شعرانی درباره آموزه بداء، پرداخته و یافته های آن از این قرار است که ملاصدرا با بهره گیری از مبانی حکمت متعالیه، حقیقت بداء را تبیین و رابطه آن با صفات خداوند، تقدیر الهی و عصمت معصومان^ را در این چارچوب، تحلیل کرده است. علامه شعرانی نیز هر چند در چارچوب حکمت متعالیه، اما با توجه به مبانی حدیثی - کلامی خود، هرگونه تغیر و تبدل در صفات خداوند و تقدیر الهی را محال دانسته و بداء به معنای مد نظر ملاصدرا را نقد می کند. وی همچنین با استفاده از برهان لطف، عدم امکان وقوع بداء در اخبار معصومین^ را اثبات می کند.

    کلید واژگان: آموزه بداء, صفات خداوند, تقدیر الهی, عصمت معصومان, ملاصدرا, علامه شعرانی
    Taher Karimzadeh*, Ebrahim Noei, Abbas Mirzaei

    How to explain the doctrine of badā` and to analyze its relationship with the attributes of God, Divine destiny and the knowledge and infallibility of the infallibles (a) from the perspective of Mulla Sadra and Allameh Sha'rani, is the subject of the present study. The present descriptive-analytical study examines the principles of Mulla Sadra and Allameh Sha'rani about the doctrine of badā`. As understood by the study, Mulla Sadra uses the principles of transcendent wisdom to explain the truth of badā` and its relationship with the attributes of God, Divine decree and infallibility of the infallibles (a) in this context. Allameh Sha'rani, though being in the framework of transcendent wisdom, but according to his own hadith-theological principles, considers any change in the attributes of God and Divine decree impossible and criticizes badā` in the meaning intended by Mulla Sadra. He also proves the impossibility of badā` in the news of the infallibles (a) by using the argument of grace, lutf.

    Keywords: The Doctrine of Badā`, Attributes of God, Divine Decree, Infallibility of the Infallibles, Mulla Sadra, Allameh Sha'rani
  • حسین مقیسه، ابراهیم نوئی، سید مصطفی موسوی*

    هدف این پژوهش تبیین جایگاه تکریم در تربیت اخلاقی و تحلیل چگونگی سازوکار تاثیر آن در رشد اخلاقی در دوره کودکی است. این پژوهش با استفاده از روش های توصیفی، تحلیلی و استنتاجی به واکاوی متون اسلامی و تربیتی در رابطه با تکریم پرداخته است. نتیجه بررسی ها گویای آن است که تکریم از جهت آنکه سبب ایجاد احساس ارزشمندی می گردد زمینه شکل گیری خود پنداره مثبت در دوره کودکی می گردد. و خودپنداره مثبت عامل پذیرش ارزش های اخلاقی، تکلیف پذیری در برابر خدا، قانون پذیری در رابطه با جامعه و شجاعت و مسئولیت پذیری در دوره های نوجوانی وجوانی است. برای عملیاتی کردن اصل تکریم در اولین مرحله توانمندسازی مربیان و والدین، براساس مثلث افکار، احساس و رفتار است که ازجمله مهم ترین توانمندی های مربیان در سطح شناختی، انتظار واقع بینانه داشتن و در سطح عاطفی، پذیرش و عاطفه مثبت و در سطح رفتاری تعامل مثبت با توجه به ابعاد رشدی است.

    کلید واژگان: رشد اخلاقی, تربیت کودک, تربیت اخلاقی, تکریم
    Hossein Moghiseh, Ibrahim Noei, Seyed Mostafa Mousavi*

    The purpose of this study is to explain the importance of respect in moral education and analyze its impact on moral development in childhood. This research has used descriptive, analytical and inferential methods to analyze the Islamic and educational texts related to respect. The results of study shows that respect, because it creates a sense of worth, leads to the formation of a positive self-concept in onechr('39')s childhood. And positive self-concept is a factor in accepting moral values, being accountable to God, being law-abiding in society, and having courage and responsibility in adolescence and youth. To empowerment the educators and parents, based on the triangle of thoughts, feelings and behaviors, is the first stage of implementing the principle of respect. The most important abilities of educators are: having realistic expectation at the cognitive level; acceptance and positive emotion at emotional level; and positive interaction in developmental dimensions at the behavioral level.

    Keywords: Moral development, child upbringing, moral upbringing, respect
  • ابراهیم نوئی*، عباس ایزدپناه، شریعت آقاجری

    علم کلام از دانشهایی دینی است که سرگذشت یکنواختی نداشته است. اگر شماری به وجوب فراگیری و اشتغال به آن رای داده اند، کسانی هم در تحریم پرداختن به آن از هیچ تلاشی دریغ نکردند. اهل حدیث علاوه بر تمسک به دلایل متعدد بر این تحریم، پیامدهایی را برای نادرستی اشتغال به این علم ذکر کرده اند، که درباره هر دانش دیگری هم مطرح شود، باید از پرداختن به آن خودداری کرد. پرسش نوشتار حاضر آن است که اهل حدیث با تمسک به چه پیامدها و لوازم معرفت شناختی و روش شناختی با اشتغال به علم کلام مخالفت کرده اند؟ تا چه مقدار می توان با لازمه بودن امور مزبور همراه شد و تمسک به این قبیل امور چگونه می تواند وجهی برای مخالفت با علم کلام فراهم آورد؟ دستاورد نوشتار حاضر آن است که تلاش مخالفان علم کلام در تمسک به این پیامدها متکلمان را متوجه هشدارهایی می سازد که اگر مسیر پرداختن به این علم را به درستی سپری نکنند، چه تهدیداتی در کمین آنها خواهد بود. البته این پیامدها نه متوجه ذات علم کلامند و نه هیچ اختصاصی به علم کلام دارند. اندیشمندان هر علمی اگر به این قبیل پیامدها التفات نداشته باشند و یا به شیوه درست اشتغال به یک علم ملتزم نباشند در معرض چنین پیامدهایی هستند.

    کلید واژگان: اهل حدیث, علم کلام, لوازم معرفت شناختی, لوازم روش شناختی, متکلمان
    Ebrahim Noei *, Aabas Izadpanah, Shareat Aghajari

    Hadith scholars and the consequences of dealing with theology(Study of epistemological and methodological consequences)Theology is a religious science that has not had a uniform history. Some believe it is necessary to address it. Some also oppose addressing it. Scholars of hadith have given several reasons for this opposition. They also enumerated the wrong consequences for addressing this knowledge. Those consequences for any other knowledge should be avoided. The question of the present article is that which epistemological and methodological consequences have the scholars of hadith considered for theology? Does theology really have such consequences? It seems that this effort of the scholars of hadith only makes the scholars of theology aware of some dangers that they may face when dealing with this science. And of course, these dangers are not specific to theology, and anyone who does not follow the correct conditions for research in a science may be caught in such errors. Theologians have also paid attention to these consequences and have tried to avoid getting caught up in them. Even if one of the theologians has made a mistake, it cannot be said that theology should be abandoned.

    Keywords: Scholars of Hadith, theology, Epistemological consequences, Methodological consequences, Theologians
  • محمد رضا ملک ثابت*، ابراهیم نوئی، محمد حاجی تقی، عباس میرزایی
    هدف

    بازشناسی یکی از آثار فاخر اسلامی در موضوع سیره نبوی و بررسی دلالت های متنی آن و به دست آوردن اطلاعات مستند درباره یکی از خاندان های علمی و مذهبی اثرگذار در حوزه فرهنگ و تمدن اسلام و ایران.

    روش پژوهش:

    این مقاله به شیوه تبیین تاریخی و مقابله و مداقه در متن، به معرفی و معناشناسی سیره عفیفی می پردازد. روش این پژوهش در گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای؛ در معرفی کازرونی و عفیفی و آثارشان، توصیفی؛ و در بررسی روش شناسی سیره ایشان، تحلیلی است.

    یافته ها:

    عفیفی در این اثر به روش محدثان، اخبار را گزینش کرده اما، به شیوه مورخان به بازسازی داستانی سیره پرداخته است. او برخلاف سیره نگاران سلف خود تلاش کرده است در حد مقدور سیره را از مسانید و صحاح بنگارد. به نظر می رسد عفیفی در پی بازآفرینی سنت به مقصود ارایه تصویر و راه راست دینی بوده است تا از تشتت مذهبی و سیاسی که جامعه ایرانی در قرن هشتم دچار آن شده بود بکاهد و آن را در گفتمان غالب تسنن شیعه گرا که میراث صوفیان کبروی بود بازآفرینی کند. علاوه بر کثرت استنساخ و ترجمه، تا عصر حاضر، عالمان شیعی و سنی در آثار خودشان بسیار به این کتاب استناد کرده اند که نشان از مقبولیت و تاثیر عمیق اندیشه های وحدت گرای عفیفی در جوامع شیعی و سنی دارد.

    نتیجه گیری:

    سیره عفیفی تحریری نو از المنتقی و یکی از مهمترین آثار در تاریخ سیره نگاری به زبان فارسی است که میراثی گرانسنگ از اخبار سیره نبوی به ویژه از آثاری که امروزه به آن دسترسی نداریم عرضه می دارد. کثرت نسخ و ترجمه های این اثر به زبان های دیگر نشان از دامنه نفوذ و اعتبار این اثر در قرون هشتم و نهم دارد. این سیره که از منظر روش شناسی به سیاق آثار سیره نگاری ابن اسحاق و ابن هشام نوشته شده است اثری بدیع به زبان فارسی فصیح و روان است که باز تولیدی از سیره در گفتمان صوفی- شیعی ارایه داده است. این اثر سومین کتاب سیره در زبان فارسی است که در جایگاه یک متن تاریخی با رویکرد تعلیمی از یک محدث و دانشمند اهل سنت و یکی از آثار برجای مانده از تاریخ میانه و عصر آل مظفر، دارای اهمیت فراوان و ارزش کلامی و زبانی بسیار است.

    کلید واژگان: سیره, پیامبر (ص), روش شناسی, کازرونی, آل مظفر
    Mohammadreza Maleksabet *, Ebrahim Noei, Mohammad Hajitaghi, Abbas Mirzaei
    Objective

    "Sira of 'Afifi" by Afif al-Din Muhammad Kazeruni is a Persian translation of the book al-Muntaqa by his father, Sa'id al-Din Kazeruni. These two works, which were written in an eight-year duration by two famous Persian Sunni narrators and biographers in the eighth century in the age of Muzaffari Empire and during the rule of Amir Mubariz al-Din Muhammad contain a great legacy of the narrations of the Prophetic tradition, which still in the form of a manuscript and have not been corrected or printed anywhere yet. This study aimed to recognize Sira of 'Afifi as one of the famous Islamic works in the biography of the Prophet (Sira) and its textual implications for achieving documented information on one main family in the Iran-Islamic culture and civilization.

    Methodology

    With historical explanation and textual analysis, this study deals with the introduction and semantics of Sira of 'Afifi. This study was a library review in data collection, descriptive in introducing Kazeruni and 'Afifi and analytical in studying their Siras methods.

    Findings

    'Afifi selected narrations in narrators' methods and restructured the Sira in a historical story approach. Despite his previous biographers, he attempted to write his work based on evidence. It appears that he tried to recreate the tradition for clarifying the right religious way as possible in order to prevent religious and political dispersion of 8th century's Iran and bring it into the predominant thinking of Shi'aism Sunna as the heritage of Sufism. The work has been published many times and cited by Shi'a and Sunni scholars that show its acceptance and deep influence on Shi'as and Sunnies. One of the important components of this work is the revival of the Persian writing tradition and the tendency of literature and thought towards massism, the spread of Sufi literature and the unifying Shiite Sunni discourse that have formed the main themes of this work.In addition, in the context of research, important issues in the field of recognizing the author's family, his other scientific works, comparisons between translations in line with this work, style of choosing words as a translation, etc. are discussed briefly.

    Conclusion

    Sira of 'Afifi quickly gained attention in the fields of knowledge of the Islamic world during its time and afterward. As a new adaptation of al-Muntaqa and one of the most important works in writing Persian biographies, Sira of 'Afifi is a rich work in the biography of the Prophet extracted from missed works. Many translations and copies of the work in other languages worldwide show its influence in 8th and 9th centuries. As a work in rhetoric Persian, the work has been written based on methods by Ibn Ishaq and Ibn-Hisham that is a reproduction of Shia Sufism's biographical writing tradition. As a third Sira book in Persian, the work has a historical placement and instructive approach written by a Sunni narrator and as a glorious work from the middle age and al-Muzaffar Empire with linguistic and narrative values.

    Keywords: Sira, the Prophet (pbuh), methodology, Kazeruni, Al-Muzaffar
  • هادی صالحی زاده، ابراهیم نوئی*، عباس احمدوند
    رساله تذکره الایمه در مشهد و در سده یازدهم هجری نوشته شده است. کتابشناسان و نسخه پژوهان درباره این رساله متفاوت سخن گفته اند. برخی آن را به علامه محمد باقر بن محمد تقی مجلسی نسبت داده اند و شماری هم آن را به محمدباقر بن محمد تقی لاهیجی؛ همچنانکه زمان تالیف آن را هم یکسان ذکر نکرده اند. نوشتار حاضر دستاورد شناسایی و تهیه نسخ خطی و سنگی مختلف این رساله و تهیه بسیاری از آنها و نیز تصحیح و مقابله آنها با یکدیگر، علاوه بر بررسی ویژگی های این رساله است. این نوشتار با التفات به شواهد درون متنی و توجه به نسخ خطی باقی مانده از این رساله نشان خواهد داد که مشکل اصلی در اختلاف کتابشناسان و نسخه پژوهان درباره اینرساله آن بوده که احاطه جامع و کافی نسبت به همه نسخ این رساله نداشته اند؛ افزون بر اینکه به تحلیل محتوا و ویژگی های این رساله و شواهد درون متنی و برون متنی دال بر مولف و زمان تالیف هم توجه درخوری ننموده اند. دستاورد این تحقیق آن است که ما با دو اثر مواجهیم. یک اثر اصل رساله تذکره الایمه است که توسط علامه مجلسی نوشته شده است و اثر دیگر تلخیصی است از آن که توسط کسی که خود را شاگرد علامه می داند؛ نوشته شده است .البته او را هم محمد باقر بن محمد تقی لاهیجی خوانده اند. علی رغم این احتمال که رساله در 1075 هجری نوشته شده باشد شواهدی در اختیار است که رساله باید در 1085 نوشته شده باشد.
    کلید واژگان: تذکره الائمه, علامه محمد باقر بن محمد تقی مجلسی, محمد باقر بن محمد تقی لاهیجی, کتابشناسی
    Hadi Salehizadeh, Ebrahim Noei *, Abbas Ahmadvand
    Disagreement exists among historical biographers in attributing the authorship of Tazkira al-A’ima to either Allāma Muhammad Bāqir Bin Muhammad Taqii Majlesi or his contemporary scholar of the same name, Muhamad Bāqir Bin Muhammad Taqi Lāhiji. The remaining manuscripts of this book have also been attributed to both writers. The similarity of their first names as well as their fathers’ names on the one hand and their contemporaneity on the other, has paved the way for this ambiguity. The present study tries to find the original author of the book through following 3 steps: 1) by Analyzing the in-textual evidence. 2) By analyzing the extracted evidence from the remaining manuscripts of this treatise. 3) By reviewing the reports of the historical biographers. This study suggests that the remaining manuscripts of this treatise fall into two categories: Those which contain the original text of Tazkira al-A’ima and those that cover its abridged form. The original version of the treatise is the work of Allāma Majlesi. Even though there is no direct mention of Lāhiji within the remaining manuscripts, a number of biographical books have remarked on it.
    Keywords: Tazkira al-A’ima, Allāma Muhammad Bāqir Bin Muhammad Taqi Majlsi, Muhammad Bāqir Bin Muhammad Taqi Lāhiji. Bibliography
  • سید مجتبی جلالی*، ابراهیم نوئی، محمدحسن صالحی

    چگونگی رابطه میان کمال و دین، از جمله پرسش‌های مهم پیش‌ روی متفکران است که پاسخ به آن، تاثیر مستقیمی بر نوع زندگی انسان‌ها دارد. پژوهش حاضر درپی آن است تا به اثبات وابستگی کمال انسان به دین از دیدگاه علامه طباطبایی (با تاکید بر کتاب شریف تفسیر المیزان) بپردازد. روش نگارنده در این پژوهش، از نوع پژوهش‌های نظری و به‌صورت تحلیلی انتقادی است. از یافته‌های آن، می‌توان به این مطلب اشاره کرد که فلسفه و هدف دین، نشان دادن راه تکامل انسان و ایجاد زمینه برای تحقق این هدف اساسی آفرینش است. خداوند به مقتضای لطف و حکمت خود، از طریق وحی، آموزه‌های خود را در قالب کتاب و شریعت، و هماهنگ با عقل، فطرت و واقعیت‌های وجود انسان، در راستای این هدف بزرگ و مقدس در اختیار بشر قرار داده است.

    کلید واژگان: انسان, دین, عبادت, عقل, فطرت, کمال, معرفت
    Seyed Mojtaba Jalali, MohammadHasan Salehi, Ibrahim Noui

    The relationship between perfection and religion is one of the most important questions for thinkers whose response has a direct effect on the way of life of human beings. This paper seeks to study the dependency of human perfection on religion from Allame Tabatabai’s perspective with emphasis on the al-Mizan Commentary. Using a descriptive-analytical method this theoretical paper is proposed. The findings show that, the philosophy and purpose of religion is to bring man to perfection and to provide the ground for the realization of this basic purpose of creation. Accordingly, through His revelation and wisdom, God Almighty has provided His teachings in the form of books and law, in accordance with the intellect, nature and realities of human existence.

    Keywords: human, religion, worship, intellect, nature, perfection, knowledge
  • ابراهیم نویی *
    سلیمان بن جریر طبری شیعه را قائل به دو آموزه بداء و تقیه می‏داند و می‏نویسد شیعه با ترویج این آموزه‏ها، همواره خود را پیروز نگه داشته است. معنایی که وی از بداء به شیعه نسبت می‏دهد مستلزم انتساب لوازمی چون جهل به خداوند است. خواجه نصیرالدین طوسی (597-672ق) در جواب این شبهه به انکار بداء روی می‏آورد. خبر مورد نظر ابن جریر را خبر واحد و غیر مفید علم (در اعتقادات) و عمل(در فقه) می‏داند و آن را ناظر به خلافت اسماعیل نسبت به امام صادق(ع) می‏داند که مطابق آن - چون امام رفتاری از اسماعیل را مشاهده کرد که از وی نمی‏پسندید- جانشینی خود در امامت را به امام موسی کاظم(ع) سپرد. این پاسخ‏های خواجه در میان امامیه مخالفان و موافقان جدی دارد. نوشتار حاضر می کوشد با رویکرد توصیفی و انتقادی بعد از ذکر دیدگاه های موافقان و مخالفان هر یک از پاسخ های خواجه طوسی، به داوری و برقراری وفاق میان آنها بپردازد و سرانجام نشان خواهد داد که خواجه طوسی در پاسخ های خود، معنایی از بداء را منکر شده، که امامیه هرگز به آن معتقد نبوده است.
    کلید واژگان: بداء, نسخ, خواجه نصیرالدین طوسی, سلیمان بن جریر طبری, اسماعیل بن جعفر
    Ebrahim Noei *
    Sulaymān b. Jarīr al-Ṭabarī holds that Shi’as believed in the two doctrines of badā’ (alteration of the divine will) and taqīyya (dissimulation), writing that the Shi’a kept itself constantly victorious by propagating these two doctrines. The meaning of badā’ he attributes to the Shi’a implies the attribution of ignorance and the like to God. In response to this problem, Khwāja Naṣīr al-Dīn al-Ṭūsī (597 AH/1201- 672 AH/1274) denies badā’ altogether. He believes that the hadith cited by ibn Jarīr is khabar al-wāḥid (hadith transmitted only by one person) which yields no knowledge (in beliefs) and no action (in jurisprudence). The hadith, he says, concerns the succession of Ismā’īl as an Imam after Imam al-Ṣādiq. According to this hadith, when the Imam saw an unpleasant action done by Ismā’īl, he left his succession in Imamate to Imam Mūsā al-Kāẓim. Khwāja’s reply has serious opponents and proponents among the Imāmīyya. In this paper, I adopt a descriptive-critical approach. Having surveyed the views of both proponents and opponents to Khwāja’s replies, I try to adjudicate and reconcile them. I finally show that Khwāja al-Ṭūsī has denied a notion of badā’ that was not maintained by any Imāmī.
    Keywords: bada’, abrogation (naskh), Khw?ja Na??r al-D?n al-??s?, Sulaym?n b. Jar?r al-?abar?, Ism?’?l b. Ja’far
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر ابراهیم نویی
    دکتر ابراهیم نویی
    عضو هیات علمی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال