به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

احمد افضل زاده

  • شکوفه غضنفری*، شهرزاد احمدی، احمد افضل زاده، شیرین هنربخش

    تاثیر نوع و سختی آب بر عملکرد، صفات ایمنی و بیوشیمیایی خون، جمعیت میکروبی روده، کیفیت گوشت و استخوان با استفاده از 192 قطعه جوجه ی گوشتی نر به صورت آزمایش فاکتوریل 2×2 با چهار تیمار و چهار تکرار بررسی شد. دو فاکتور مورد بررسی شامل نوع آب آشامیدنی (آب مغناطیسی شده و آب مغناطیسی نشده) و سختی آب (معمولی-850 و سخت-2000 ppm) بودند. نتایج نشان داد که در کل دوره، پرندگان دریافت کننده آب معمولی مغناطیسی شده تمایل به افزایش وزن بیشتری نسبت به سایر پرندگان دریافت کننده سایر تیمارها نشان دادند (09/0=P). پرندگان دریافت کننده آب معمولی مغناطیسی شده و مغناطیسی نشده نسبت به پرندگان دریافت کننده آب سخت مغناطیسی شده مصرف خوراک بیشتری داشتند. پرندگان دریافت کننده آب سخت مصرف آب کمتری داشتند (05/0>P). پرندگان مصرف کننده آب مغناطیسی میزان کلسترول خون بیشتر و شاخص هتروفیل به لنفوسیت کمتری نسبت به پرندگان دریافت کننده آب مغناطیسی نشده داشتند(01/0>P). پرندگان دریافت کننده آب سخت و آب مغناطیسی شده انرژی کمتری برای شکستن استخوان نسبت به پرندگان دریافت کننده آب معمولی و آب مغناطیسی نشده داشتند. مغناطیسی کردن آب سخت باعث افزایش جمعیت لاکتوباسیل ها در ایلیوم نسبت به پرندگان دریافت کننده آب سخت مغناطیسی نشده ایجاد کرد(001/0>P). سختی آب باعث افزایش ظرفیت نگهداری آب و کاهش میزان اکسیداسیون درگوشت شد. گوشت ران پرندگان دریافت کننده آب مغناطیسی شده غلظت مالون دی آلدیید کمتری داشتند(01/0P<). در نهایت، مغناطیسی کردن آب سخت باعث افزایش جمعیت لاکتوباسیل ایلیوم روده، بهبود کیفیت گوشت و کاهش استحکام استخوان و مصرف خوراک بدون تاثیر بر ضریب تبدیل خوراک شد.

    کلید واژگان: آب مغناطیسی, جوجه گوشتی, سختی آب, عملکرد
    Shokoufe Ghazanfari *, Shahrzad Ahmadi, Ahmad Afzalzadeh, Shirin Honarbakhsh

    The effects of water type and hardness on performance, immune and biochemistry traits of blood, intestinal microflora population, meat and bone quality were evaluated using 192 male broiler chickens as a factorial arrangement (2 × 2) with four treatments and four replicates. The two factors studied were the type of drinking water (magnetized water and non-magnetized water) and the water hardness (normal-850 and hardess-2000 ppm). The results showed that in the whole period, the birds were received normal magnetized water showed a tendency to gain more weight compared to other birds were received other treatments (P = 0.09). Birds were received normal, magnetized, and non-magnetized water had more feed intake compared to birds were received hard magnetized water. Birds were received hard water consumed less water (P <0.05). Birds were consumed magnetic water had higher blood cholesterol and heterophilic to lymphocyte index than birds were received non-magnetic water (P<0.01). Birds that received hard water and magnetic water had less energy to break bones compared to birds that received normal water and non-magnetic water. The magnetization of hard water increased the population of lactobacilli in the ileum compared to birds were received non-magnetic hard water (P <0.001). Water hardness increased water holding capacity and decreased oxidation in meat. Thigh of birds were received magnetic water had lower concentration of malondialdehyde (P <0.01). Finally, magnetization of hard water increased the population of Lactobacillus ileum in the intestine, improved meat quality and reduced bone strength and feed intake without affecting feed conversion ratio.

    Keywords: Magnetic water, Broiler chicken, Water hardness, performance
  • یاسمن کریمی، محمدعلی نوروزیان*، احمد افضل زاده

    این مطالعه به منظور تعیین ترکیب شیمیایی کنجاله سیاه دانه و تاثیر جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله سیاه دانه بر فراسنجه های خونی، گوارش پذیری مواد مغذی، عملکرد و خصوصیات لاشه بره های پرواری زندی انجام شد. در ابتدا ترکیب شیمیایی نمونه کنجاله سیاه دانه مورد استفاده تعیین شد. سپس هجده راس بره نر از شیر گرفته شده با متوسط وزن 5/1± 5/23 کیلوگرم در قالب طرح کاملا تصادفی در سه گروه شش راسی در جایگاه های انفرادی با جیره های آزمایشی تغذیه شدند. جیره های آزمایشی شامل 1) شاهد (جیره پایه با 12 درصد کنجاله سویا و بدون کنجاله سیاه دانه)، 2) جیره حاوی 6 درصد کنجاله سویا و 9 درصد کنجاله سیاه دانه و 3) جیره حاوی 18 درصد کنجاله سیاه دانه و بدون کنجاله سویا بود. مقدار ماده خشک، پروتئین خام، چربی خام، فیبر نامحلول در شوینده خنثی،  فیبر نامحلول در شوینده اسیدی، نیتروژن نامحلول در شونده اسیدی و خاکستر کنجاله سیاه دانه  به ترتیب 53/97، 26/31، 16/15، 95/25، 2/14، 69/0، 07/5 درصد ماده خشک بود. جایگزینی کنجاله سویا با کنجاله سیاه دانه در جیره بره های پرواری تاثیری بر وزن نهایی، ماده خشک مصرفی، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل خوراک، درصد و خصوصیات لاشه و میزان دنبه نداشت. آلبومین و پروتئین کل خون بره های تغذیه شده با جیره حاوی 18 درصد کنجاله سیاه دانه بیشتر از سایر تیمارها بود (05/0P). مقدار گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول و نیتروژن اوره ای خون تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. گوارش پذیری ماده خشک، ماده آلی، چربی و پروتئین جیره در بین تیمارهای آزمایشی مشابه بود. نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از کنجاله سیاه دانه در جیره بره های پرواری تا سطح 18 درصد  تاثیر منفی بر عملکرد و گوارش پذیری مواد مغذی جیره نداشت.

    کلید واژگان: خاکستر نامحلول در اسید, رشد, صفات لاشه, کلسترول, کنجاله سیاه دانه
    Yasaman Karimi, Mohammad Ali Norouzian *, Ahmad Afzalzadeh

    In this study, chemical compositions of black seed meals samples were determined. 18 male weaning Zandi lambs with an average body weight of 23.5 ±1.5 kg were used in a completely randomized design in three groups of six in individual pens. Experimental treatments were: 1) control (basal diet with 12% soybean meal and without black seed meal), 2) diet containing 6% soybean meal and 9% black seed meal and 3) diet containing 18% black seed meal and without soybean meal. The concentration of dry matter, crude protein, crude fat, NDF, ADF, ADIN, and crude ash of black seed meal samples were 97.53±0.58, 31.26±0.99, 15.16 ± 0.61, 25.95 ± 1.34, 14.2±0.80, 0.69±0.04 and 5.07 ± 0.24, respectively. Replacement of soybean meal with black seed meal in the diet of experimental lambs had no effect on final body weight, daily weight gain, feed conversion ratio, dry matter intake, dressing percentage, tail and total body fat deposition. Albumin and total protein were higher for lambs fed by diet containing 18 % black seed meal compared to other treatments (P <0.05). However, the concentration of blood triglyceride, cholesterol and urea nitrogen were not differed between experimental groups. The digestibility of dry matter, organic matter, crude fat and protein were not affect by feeding of experimental diets. It seems that black seed meal can be used in the diet of fattening lambs up to 18% without adverse effect on performance and nutrients digestibility of growing lambs.

    Keywords: Acid-insoluble ash, Black seed meal, Chemical compositions, cholesterol, Growth
  • منصور دهقانی، احمد افضل زاده، محمدعلی نوروزیان*

    مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر فرآوری کاه گندم و باگاس نیشکر با اوره بر ترکیب شیمیایی، زمان تاخیر و فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی (NDF) به روش کیسه های نایلونی انجام شد. ترکیب شیمیایی و فراسنجه های تجزیه پذیری نمونه های فرآوری نشده و عمل آوری شده با پنج درصد اوره با استفاده از سه راس گاو شیرده (با میانگین وزنی 15 ± 615 کیلوگرم و سه شکم زایش) مجهز به فیستولای شکمبه ای تعیین شد. عمل آوری با اوره موجب کاهش زمان تاخیر تجزیه ماده خشک و NDF کاه گندم شد (0/05>P) اما تاثیری بر زمان تاخیر تجزیه ماده خشک و NDF باگاس نیشکر نداشت. عمل آوری کاه گندم با اوره موجب افزایش نرخ تجزیه پذیری ماده خشک و NDF گردید (0/05>P) اما اثری بر نرخ تجزیه پذیری ماده خشک و NDF باگاس نیشکر نداشت. بخش تجزیه پذیر بالقوه ماده خشک و NDF هر دو ماده آزمایشی کاه گندم و باگاس نیشکر بعد از عمل آوری با اوره افزایش یافت (0/05>P). تجزیه پذیری موثر ماده خشک و NDF مواد خشبی مورد آزمایش پس از عمل آوری با اوره در کاه گندم به ترتیب از35/69 و 21/69 درصد به 44/04 و 29/12 و در باگاس نیشکر به ترتیب از 18/88 و 15/65 درصد به 23/92 و 19/52 درصد افزایش یافت(0/05>P). براساس نتایج این آزمایش عمل آوری مواد خوراکی خشبی به ویژه کاه گندم با اوره باعث بهبود تجزیه پذیری ماده خشک و NDF می شود.

    کلید واژگان: اوره, باگاس نیشکر, ترکیب شیمیایی, فراسنجه های تجزیه پذیری, کاه گندم
    Mansour Dehghani, Ahmad Afzalzadeh, Mohammad Ali Norouzian *

    The present study was conducted to evaluate the effect of urea treatment of wheat straw and sugarcane bagasse on chemical composition, lag time and ruminal degradability parameters of dry matter (DM) and neutral detergent fiber (NDF) by nylon bag technique. The chemical composition and degradability parameters of unprocessed samples and processed samples with five percent urea were determined using three mature rumen-fistulated Holstein dairy cows (with initial body weight of 615±15 kg and three lactation number). Urea treatment decreased DM and NDF degradation lag time of processed wheat straw (P<0.05); however it had no effect on DM and NDF degradation lag time of sugarcane bagasse. The urea treatment resulted to increase in DM and NDF degradability rate of processed wheat straw (P<0.05), but had no effect on DM and NDF degradability rate of sugarcane bagasse. The potentially degradable fraction of DM and پ NDF of both experimental materials were increased by treatment (P<0.05). The effective degradability of DM and NDF of experimental roughages increased (P<0.05) after urea treatment from 35.69 and 21.69 to 44.04 and 29.12 percent, respectively for wheat straw and from 18.88 and 15.65 to 23.92 and 19.52 percent, respectively for sugarcane bagasse. According to the results of this experiment, urea treatment of roughages-feeds, especially wheat straw improves degradability of DM and NDF.

    Keywords: Chemical composition, Degradability parameters, Sugarcane Bagasse, Urea, wheat straw
  • سارا عطایی نظری، عبدالله محمدی سنگ چشمه*، احمد افضل زاده، محمدرضا بختیاری زاده، علی اسدی الموتی، علی فولادی نشتا

    این مطالعه به منظور بررسی تاثیر لیپوپلی ساکارید بر بلوغ، توانایی تکوین تخمک و تغییر بیان میکروRNA های سلول های کومولوس در شرایط التهاب ناشی از لیپوپلی ساکارید انجام شد. برای این منظور تخمک ها با غلظت های صفر (شاهد) و یک میکروگرم در میلی لیتر از لیپوپلی ساکارید به مدت 24 ساعت کشت داده شدند. بعد از بلوغ برون تنی، درصد بلوغ هسته و پراکندگی سلول های کومولوس بررسی شد. همچنین درصد تسهیم و تولید بلاستوسیست محاسبه شد. تعیین میزان بیان میکرو RNA ها به روش کمی به وسیله دستگاه Real Time PCR مورد ارزیابی قرار گرفت. افزودن یک میکروگرم در میلی لیتر لیپوپلی ساکارید به محیط کشت بلوغ هیچ تاثیر معنی داری بر درصد بلوغ هسته و پراکندگی سلول های کومولوس نداشت. درصد تسهیم هیچ تفاوتی با گروه شاهد نداشت اما درصد تولید بلاستوسیست به طور معنی داری در حضور لیپوپلی ساکارید کاهش پیدا کرد (05/0<p). آنالیز PCR نشان داد که در محیط حاوی لیپوپلی ساکارید در مقایسه با گروه شاهد بیان میکروRNAهای Mir-200b،Mir-27a ، Mir-let7a در سلول های کومولوس گوسفند به ترتیب، افزایش، افزایش، کاهش یافت هر چند تفاوت معنی دار نبود و تنها  Mir-150به طور معنی داری با افزایش لیپوپلی ساکارید در محیط افزایش پیدا کرد (0/05>p). بر طبق نتایج به دست آمده، لیپوپلی ساکارید اثر منفی بر توانایی تکوین تخمک های میش دارد و این اثرات از طریق تاثیر بر بیان میکروRNAهای سلول های کومولوس می باشد.

    کلید واژگان: بیماری عفونی, پاسخ ایمنی, توانایی تولید مثلی, گسترش کومولوس, گوسفند, میکرو RNA
    Sara Ataei Nazari, Abdollah Mohammadi Sangcheshme*, Ahmad Fzalzadeh, MohammadReza Bakhtiarizadeh, Ali Assadi Alamouti, Ali Fouladi Nashta

    This study was conducted to investigate the influence of lipopolysaccharide (LPS) on sheep oocyte maturation and developmental competence and changes in the expression of microRNAs in cumulus cells in the inflammatory situations induced by LPS. For this, ewechr('39')s oocytes were cultured in medium containing 0 (control) and 1 µg/ml of LPS for 24 hours. After in vitro maturation, the percentage of nucleus maturation and distribution of cumulus cells were evaluated. Moreover, the rate of cleavage and blastocyst production were evaluated. The expression of microRNAs was quantitatively assessed by real-time PCR. The addition of LPS to maturation medium did not show any significant effects on the proportion of nucleus maturation and cumulus cell distribution. Although percentage of cleavage was not affected by LPS, the rate of blastocyst production was significantly reduced in the presence of LPS (P < 0.05). Expression of Mir-150 was significantly increased in response to LPS supplementation in culture medium (P < 0.05). Also, the expression of Mir-200b and Mir-27a increased in culture medium containing LPS compering to the control group, whereas Mir-let7a expression decreased in response to LPS addition, however, the difference was not statistically significant. The results demonstrate that LPS has detrimental effects on sheep oocyte developmental competence and these effects seem to be mediated through changes in the expression of microRNAs in cumulus cells.

    Keywords: Cumulus distribution, Immune response, Infectious disease, Microrna, Reproductive ability, Sheep
  • مهدی دهقانی سانیچ*، محمدعلی نوروزیان، احمد افضل زاده، علی اسدی الموتی

    گاوهای شیری طی دوره ی انتقال به طور معمول تحت تنش های مختلف مربوط به زایمان، شیردهی و تنش های اکسیداتیو قرار می گیرند. کنترل تنش های مختلف طی این دوره و همچنین تنش های مرتبط با درمان و واکسیناسیون می تواند کمک شایانی به بهبود سلامت و تداوم شیردهی نماید. هدف این پژوهش، مطالعه ی اثر تغذیه اسکوربیک اسید و سالیسیلات طی دوره ی انتقال بر سلامت و تولید حیوان و همچنین تخفیف پاسخ های التهابی ناشی از واکسیناسیون تب برفکی به عنوان یک عامل تنش زا بود. تعداد 44 راس گاو شیری تازه زا به طورتصادفی به چهار گروه (11=n) آزمایشی تقسیم و با جیره ی پایه (شاهد)، و یا جیره های مکمل سازی شده با اسکوربیک اسید (30 گرم در روز)، سالیسیلیک اسید (10 گرم در روز) و اسکوربیک اسید + سالیسیلات (به ترتیب 30 و 10 گرم در روز) به ازای هر راس دام به مدت30 روز تغذیه شدند. نتایج نشان داد تغذیه سالیسیلات موجب افزایش تولید شیر شد (05/0>P). مکمل سازی اسکوربیک اسید باعث افزایش درصد چربی شیر شد (05/0>P)، اما بر تولید شیر اثر نداشت. بیشترین غلظت گلوکز در سرم گاوهای تغذیه شده با آسکوربیک اسید و کمترین مقدار نیتروژن اوره ای سرم در گاوهای تغذیه شده با آسکوربیک اسید + سالیسیلات مشاهده شد (05/0>P). تغذیه ی سالیسیلات، آسکوربات و یا ترکیب سالیسیلات و آسکوربات موجب کاهش غلظت هاپتوگلوبین و سرم آمیلویید A در گاوهای واکسینه شده علیه تب برفکی شد، در حالی که TNFα تنها در گاوهای گروه سالیسیلات و سالیسلات + آسکوربات نسبت به گروه شاهد کاهش یافت (05/0>P). به طور کلی می توان نتیجه گیری کرد که مکمل سازی جیره با آسکوربیک اسید و سالیسیلات موجب بهبود سلامت، تولید و کاهش واکنش های التهابی ناشی از واکسیناسیون در گاوهای تازه زا می شود.

    کلید واژگان: آسکوربیک اسید, پروتئین های فاز حاد, سالیسیلات, گاو شیری, واکسیناسیون
    M. Dehghani Sanij *, M. A Norouzian, A. Afzalzadeh, A. Asadi Alamouti

    Dairy cows are exposed to various stresses such as parturition, lactation and oxidative stress during the transition period. Controlling these stresses and other stresses such as treatment and vaccination could help to improve the health and persistency of milk production. The aim of this study was to investigate the effects of ascorbic acid and salicylate on animal health and milk production in transition period as well as alleviating inflammatory responses induced by postpartum vaccinations. Forty-four Holsteins fresh cows were randomly assigned to 4 experimental groups (n = 11) in a randomized complete design and experiment continued for 30 days. Treatments groups were as follows: 1) control (with basal diet) 2) basal diet + 30 g/day ascorbic acid, 3) basal diet + 10 g/day salicylic acid and 4) basal diet + 30 g/day ascorbic acid + 10 g/day salicylate. Results showed that feeding of salicylate increased milk production (p < 0.05). Dietary supplementation of ascorbic acid increased milk fat percentage (p < 0.05) but had no effect on milk production. The highest concentration of glucose was noted in cows fed by ascorbic acid, and the lowest concentration of blood urea nitrogen was observed in cows fed by ascorbic acid + salicylate (P <0.05). Dietary inclusion of salicylate, ascorbate or the combination of salicylate and ascorbate decreased concentrations of haptoglobin and serum amyloid-A in cows vaccinated against FMD, whereas TNFα was decreased just in cows fed by salicylate and salicylate + ascorbate as compared to the control group (P <0.05). Generally, it could be concluded that supplementation of ascorbic acid and salicylate in early lactating cows could improve production and health status and reduce inflammatory responses of postpartum vaccinations.

    Keywords: ascorbic acid, Acute Phase Protein, Salicylate, Dairy cow, Vaccination
  • بهنام روشنی، محمدعلی نوروزیان*، احمد افضل زاده

    به منظور بررسی تاثیر جایگزینی کنجاله ی کلزا با کنجاله ی سیاه دانه بر عملکرد، فراسنجه های خونی و خصوصیات لاشه، از تعداد 18راس بره نر زندی (با میانگین وزن 1/5±29/5 کیلوگرم و سن 7 ± 110 روز) در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و به مدت 90 روز استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) جیره ی شاهد حاوی نه درصد کنجاله ی کلزا، 2) جیره ی حاوی 4/5 درصد کنجاله ی کلزا و 4/5 درصد کنجاله ی سیاه دانه و 3) جیره ی حاوی نه درصد کنجاله ی سیاه دانه بود. مقدار ماده خشک، خاکستر، پروتئین خام، چربی خام، NDF، ADF و ADIN کنجاله سیاه دانه به ترتیب 0/58±92/60، 0/27± 7/24، 1/0±35/8، 31/51±12/0، 56/24±24/1، 0/79±13/0 و 0/17±2/15درصد بود. تفاوتی از نظر گوارش پذیری ماده ی آلی،NDF، چربی و پروتئین خام جیره ها مشاهده نشد. تاثیر جیره های آزمایشی بر مصرف خوراک روزانه، ضریب تبدیل، افزایش وزن روزانه، وزن نهایی، بازده لاشه، وزن کبد، قلب، طحال، کلیه و بیضه معنی دار نبود. اما وزن نسبی دنبه، چربی زیرجلدی و چربی کل لاشه با جایگزینی کنجاله سیاه دانه به جای کنجاله کلزا کاهش یافت (p<0/05). به جز آلبومین و پروتیبن کل که در بره های تغذیه شده با جیره حاوی نه درصد کنجاله سیاه دانه افزایش داشت(p<0/05). سایر فراسنجه های خونی(گلوکز، نیتروژن اوره ای خون، تری گلیسیرید و کلسترول) در بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشتند. براساس نتایج این مطالعه و با توجه به کمبود منابع پروتئینی در تغذیه دام می توان تا سطح نه درصد جیره از کنجاله سیاه دانه در جیره بره های پرواری استفاده کرد.

    کلید واژگان: بره زندی, عملکرد, فراسنجه های خونی, قابلیت هضم, کنجاله سیاه دانه
    Behnam Roshani, Mohammad Ali Norouzian *, Ahmad Afzalzadeh

    To study the effects of replacing canola meal with black seed meal on performance, blood parameters and carcass characteristics, eighteen male lambs (with initial BW, 29.5 ±1.5 kg and 110 ± 7 days of age) were used in a completely randomized design with 3 different treatments over 90 days. Experimental treatments were: 1) control; diet containing 9% canola meal, 2) diet containing 4.5 % canola meal plus 4.5 % black seed meal and 3) diet containing 9 % black seed meal. The amount of dry matter, ash, crude protein, fat, NDF, ADF, and ADIN of black seed meal was 92.60 ±0.58, 7.24±0.27, 35.8±1.0, 12.31±0.51, 24.56±1.24, 13.0±0.79 and 2.15±0.17, respectively. There were no significant differences between treatments for digestibility of organic matter, NDF, fat and protein. Daily feed intake, feed conversion ratio, daily weight gain, final body weight, carcass efficiency, weight of liver, heart, kidney and testis were not differed between experimental groups. However, lambs fed with black seed meal had lower level of subcutaneous fat, tail-fat and total body fat deposition compared to control group (P<0.05). Feeding 9% black seed meal increased blood total protein and albumin concentration compared to the other experimental groups (P<0.05). The results of this study showed that it could be feasible to use black seed meal up to 9% in finishing lamb diet.

    Keywords: Black seed meal, Blood metabolites, digestibility, Performance, Zandi lamb
  • موحد پورمیرزا، احمد افضل زاده، علی اسدی الموتی*، محمدعلی نوروزیان

    این آزمایش به منظور بررسی تاثیر جایگزینی کاه گندم با یونجه خشک و ذرت سیلوشده (7 درصد ماده خشک) بر مصرف خوراک، قابلیت هضم و عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین در اواخر شیردهی انجام شد. برای این منظور، هشت راس گاو هلشتاین با 35/0±9/2 زایش و میانگین تولید شیر روزانه 6/2±6/43 کیلوگرم و روز شیردهی 18±214 طی 4 دوره 21 روزه در قالب طرح مربع لاتین مکرر 4×4 مورد استفاده قرار گرفتند. جیره ها شامل 1- تیمار شاهد (یونجه خشک 5/13، ذرت سیلوشده 20 و مواد متراکم 5/66 درصد)، 2- تیمار کاه خردشده جایگزین شده با ذرت سیلوشده، 3- تیمار کاه خردشده جایگزین شده با یونجه خشک و 4- تیمار کاه خردشده جایگزین شده با نسبت مساوی از ذرت سیلوشده و یونجه خشک بود. جیره ها حاوی مقادیر مشابهی از NDF، NDF علوفه ای و NDF موثر فیزیکی بودند. ماده خشک مصرفی، تولید و ترکیبات شیر، همچنین قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام و NDF بین گاوهای تیمارهای مختلف تفاوت معنی داری نداشت. گاوهای تغذیه شده با جیره های حاوی کاه نسبت به گروه شاهد تمایل کمتری به افزایش وزن بدن داشتند (06/0=P)، اما متغیرهای شکمبه ای و خون تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند. نتایج نشان می دهند که کاه گندم خردشده در سطح هفت درصد جیره در گاوهای با تولید بالا قابل جایگزینی با منابع رایج علوفه ای است.

    کلید واژگان: قابلیت هضم الیاف, کاه گندم, گاو شیرده, ماده خشک مصرفی
    Movahed Poormirza, Ahmad Afzalzadeh, Ali Asadi Alamouti *, MohammadAli Norouzian

    This study aimed to investigate the effects of partial replacement of wheat straw for corn silage and alfalfa hay at 7% diet dry matter (DM) on feed intake, nutrient digestibility, and milk production of late-lactation Holstein cows. Eight multiparous Holstein cows (averaging 2.9±0.35 parity; 43.6±2.6 kg/d milk yield; 214±18 d in milk) were used in a replicated 4×4 Latin Square design. During each of four 21-d periods, cows were fed  total mixed rations varying in forage source: 1) control (13.5% alfalfa hay, 20% corn silage and 66.5% concentrate), 2) wheat straw replaced for corn silage, 3) wheat straw replaced for alfalfa hay 4) wheat straw equally replaced for corn silage and alfalfa hay. Diets were formulated to contain similar values of NDF, forage NDF and physically effective NDF. The DM intake, milk production and compositions as well as total tract digestibility of DM, organic matter, NDF, and crude protein were unaffected by treatments. Likewise, ruminal and blood parameters were not affected by experimental treatments. Body weight gain tended to be lower (P=0.06) for cows fed the wheat straw-included diets. These results indicated that, at 7% of diet DM, chopped wheat straw could be used as an alternative for major forage sources high concentrate diets for lactation cows yielding over 40 kg/d milk.

    Keywords: dry matter intake, fiber digestibility, lactating cow, wheat straw
  • مهدی دهقانی سانیج، محمدعلی نوروزیان*، احمد افضل زاده، علی اسدی الموتی

    به منظور بررسی اثرات اسید آسکوربیک و سالیسیلات پوشش دار شده در تغذیه گاوهای شیری تازه زا تحت تنش گرمایی از تعداد 44 راس گاو هلشتاین در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 11 تکرار در هر تیمار به مدت 30 روز استفاده شد. تیمارها شامل: 1) شاهد (جیره بدون افزودنی)، 2) جیره حاوی 30 گرم اسید آسکوربیک پوشش دار به ازای هر راس در روز، 3) جیره حاوی 10 گرم سالسیلات پوشش دار به ازای هر راس در روز و 4) جیره حاوی 30 گرم اسید آسکوربیک پوشش دار + 10 گرم سالسیلات پوشش دار به ازای هر راس در روز بود. میانگین تولید شیر گروه دریافت کننده سالسیلات پوشش دار از سایر تیمارها بیشتر بود (0/05>P). اسید آسکوربیک پوشش دار توانست باعث افزایش معنی دار درصد چربی شیر، غلظت گلوکز، بتاهیدروکسی بوتیرات و اسیدهای چرب غیراستریفه و کاهش معنی دار سلول های سوماتیک شیر نسبت به دیگر تیمارها شد (0/05>P). کل مواد جامد شیر، مقدار شیر اصلاح شده براساس انرژی و چربی و نیتروژن اوره ای شیر در گروه دریافت کننده اسید آسکوربیک پوشش دار بیشتر از گروه شاهد بود (0/05>P). غلظت اوره خون در تیمار دریافت کننده اسید آسکوربیک به علاوه سالیسیلات پوشش دار نسبت به تیمار شاهد کمتر بود (0/05>P). نتایج این مطالعه نشان داد که افزودن اسید آسکوربیک و سالسیلات پوشش دار می تواند موجب افزایش عملکرد تولیدی گاوهای تازه زا نژاد هلشتاین تحت تنش گرمایی شود.

    کلید واژگان: اسید اسکوربیک, تنش گرمایی, تولید شیر, سالیسیلات, گاوهای شیرده
    Mahdi Dehghani-Sanij, MohammadAli Norouzian *, Ahmad Afzalzadeh, Ali Assadi Alamouti

    To study the effects of feeding rumen-protected ascorbic acid and salicylic acid on performance of dairy cows under heat stress conditions, forty four lactating dairy cows in early lactation were allocated in a completely randomized design with 4 treatments and 11 animals in each treatment for 30 days. Experimental treatments were: 1) control (diet without coated ascorbic acid and salicylic acid), 2) diet contained 30 g/d coated ascorbic acid, 3) diet contained 10 g/d coated salicylic acid and 4) diet contained 30 g/d coated ascorbic acid + 10 g/d coated salicylic acid. Cows were fed with salicylic acid supplement had a higher daily milk yield (51.47 kg/day) compared to other experimental groups (P<0.05). Feeding of coated ascorbic acid increased milk fat percent, glucose, BHBA, NEFA concentration and decreased somatic cell count compared to other treatments (P<0.05). Total milk's solids, energy and fat corrected milk and milk urea nitrogen were increased in coated ascorbic acid group compared to control (P<0.05). Blood urea concentration in coated ascorbic acid and salicylic acid group were less than control group (P<0.05). The results showed that feeding coated ascorbic acid and salicylic acid could improve performance of Holstein dairy cows in early lactating phase under heat stress conditions.

    Keywords: Ascorbic acid, heat stress, Milk production, Salicylate:Dairy Cows
  • حسن فضائلی*، فرشید میرزایی، احمد افضل زاده، محمدعلی نوروزیان، مهدی نادعلیان، هادی حسینی

    این پژوهش به منظور بررسی تاثیر افزایش خوراک گلوتن ذرت (خشک) بر ارزش غذایی ذرت علوفه ای سیلوشده به روش های آزمایشگاهی و دام زنده انجام شد. بخش اول آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و پنج تکرار انجام شد که در آن؛ علوفه خرد شده ذرت با نسبت های صفر، پنج و 10 درصد خوراک گلوتن ذرت مخلوط و در بشکه های 200 لیتری پلی اتیلنی سیلو شد. پس از سه ماه، سیلاژها مورد ارزشیابی قرار گرفت. مصرف اختیاری و گوارش پذیری سیلاژها به همراه خوراک پایه (یونجه+کاه+کنسانتره) بر روی گوسفند نر بالغ  نژاد شال (دوساله) تعیین شد. استفاده از خوراک گلوتن ذرت موجب افزایش ماده خشک و پروتئین در علوفه سیلوشده گردید (0/05> P)اما بر pH و درصد ماده آلی اثر نداشت و غلظت ماده خشک سیلاژ به حد مطلوب (35درصد) نرسید. با افزودن خوراک گلوتن ذرت غلظت فیبر نامحلول در شوینده خنثی در سیلاژ ذرت افزایش اما فیبر نامحلول در شوینده اسیدی کاهش یافت (0/05> P). افزودن خوراک گلوتن ذرت موجب افزایش مقدار مصرف ماده خشک شد (0/05> P). قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و فیبر نامحلول در شوینده خنثی در سیلاژهای حاوی خوراک گلوتن ذرت بیشتربود (0/05> P). همچنین مقدار مصرف ماده خشک قابل هضم، ماده آلی قابل هضم و فیبر نامحلول در شوینده خنثی قابل هضم، در سیلاژ حاوی خوراک گلوتن ذرت بالاتر بود (0/05> P). به طور کلی، افزودن خوراک گلوتن ذرت به سیلاژ ذرت علوفه ای موجب بهبود کیفیت آن می شود و استفاده از این سیلاژ در جیره گوسفند، مصرف خوراک و گوارش پذیری را بهبود می بخشد.

    کلید واژگان: سیلاژ, فیبر ذرت, گوارش پذیری, گوسفند, مصرف خوراک
    Hassan Fazaeli *, Farshid Mirzaei, Ahmad Afzalzadah, MohammadAli Norouzian, Mahdi Nadalian, Hadi Hosseini

    This study was conducted to investigate the effect of dry corn gluten feed (DCGF) on nutritive value of corn silage by in vitro and in vivo methods. The firs stage of the experiment was conducted in a completely randomized design, included three treatments and 5 replicates, in which chopped corn forage was mixed with 0.0, 5 and 10 percent of DCGF and ensiled in 200L polyethylen barrels. After three months of ensiling, the silages were opened and evaluated. Voluntary intake and digestibility of the silages along with basal diet (Alfalfa hay+wheat straw+barley ground) were determined, using mature (two years old) male Shal sheep. Including of DCGF to corn silage increased (p<0.05)dry matter (DM) and crude protein (CP) in the silages respectively, but pH and organic matter values were not affected by the treatments. However, the DM content did not reach to optimum (35%) point. Concentration of neutral detergent fibre (NDF) was increased but acid detergent fibre (ADF) was decreased (p<0.05) as DCGF was increased in the corn silages. Addition of CGF increased dry matter intake of the silages (p<0.05). The digestibility of DM, OM and NDF were higher in silages containing  DCGF (p<0.05). The intake of the digestible DM, OM and NDF were higher in DCGF content silages than those of basal diet and control silage (p<0.05). In general,adding DCGF to corn silage could improve silage quality as well as increasing voluntary intake (g/d) and digestibility when fed to sheep.

    Keywords: Corn-fiber, digestibility, feed intake, sheep, silage
  • حسین بیاتانی، محمدعلی نوروزیان*، احمد افضل زاده
    این مطالعه به منظور تعیین ارزش غذایی کاهوی وحشی در مراحل مختلف رشد و نیز برآورد و مقایسه روش های مختلف تعیین فاز تاخیری آن انجام شد. ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تجزیه پذیری به روش کیسه های نایلونی و تولید گاز نمونه های مختلف کاهوی وحشی قبل و بعد گلدهی و یونجه خشک با هم مقایسه شدند. همچنین فاز تاخیری علوفه های آزمایشی به روش های مختلف اندازه گیری شد. میزان پروتئین خام کاهوی وحشی بعد گلدهی کمترین و میزان NDF و ADF آن بیشترین بود (0.05>p). مقدار کربوهیدرات غیرفیبری یونجه و کاهوی وحشی قبل گلدهی نسبت به کاهوی بعد گلدهی بیشتر بود(0.05>p). مقدار فراسنجه b ماده خشک در کاهوی وحشی بعد گلدهی بیشتر از سایر تیمار ها به دست آمد (0.05>p). تجزیه پذیری موثر و پتانسیل تولید گاز در کاهوی وحشی قبل گلدهی نسبت به سایر تیمار ها بالاتر بود (0.05>p). میزان انباشتگی در نرخ عبور پنج و هشت درصد برای کاهوی بعد گلدهی نسبت به سایر علوفه های آزمایشی بیشتر بود (0.05>p). برآورد زمان تاخیری با استفاده از روش های دو مرحله ای ون میلجن و تولید گاز برای کاهوی قبل گلدهی بیشترین و بعد گلدهی کمترین مقدار بود (0.05>p). با توجه به نتایج این مطالعه به نظر می رسد که کاهوی وحشی قبل گلدهی می تواند به عنوان منبع علوفه ای در تغذیه نشخوارکنندگان مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: ترکیب شیمیایی, تجزیه پذیری موثر, زمان تاخیری, کاهوی وحشی, یونجه
    Hossien Bayatani, Mohammad Ali Norouzian *, Ahmad Afzalzadeh
    The aim of this research was to study the feeding value of Lactuca Serriola at different harvesting stages and comparison of different models for prediction of its lag time. The forage was cut at tow growing stages before and after bloom and chemical composition, degradability and gas production parameters were compared with alfalfa hay. Also lag time of experimental forages was determined. The crud protein and NFC concentration were the lowest and NDF and ADF content were the highest after bloom compared with alfalfa hay (p<0.05). potentially digestible fraction (b) of DM increased by enhancement of the growing stage od Lactuca Serriola (p<0.05). effective degradability (ED) and gas production potential before bloom stage were significantly higher than the other experimental forages (p<0.05). Results obtained from prediction of lag time showed that the lag timewas the highest before bloom of Lactuca Serriola (p<0.05). In conclusion, Lactuca Serriola ( before bloom) could be considered as a good potential forage source in ruminant nutrition.
    Keywords: alfalfa hay, chemical composition, effective degradability, Lactuca Serriola, lag time
  • مسعود نوروزی دیارجان، علی اسدی الموتی *، احمد افضل زاده، محسن دانش مسگران
    ددر این مطالعه، بخشی از کنجاله سویا جایگزین کنجاله سویای فرآوری شده با حرارت در جیره گاوهای شیری تحت تنش حرارتی خفیف شد. از 32 راس گاو هلشتاین با بیش از یک زایش با روزهای شیردهی 20 ± 110 و تولید شیر 1/4± 40 کیلوگرم در روز در یک طرح بلوک های کامل تصادفی به روش فاکتوریل 2×2 با چهار تیمار و هشت تکرار در دو دوره استفاده شد. جیره های آزمایشی حاوی دو سطح 5/15 یا 17 درصد پروتئین خام بودند که در هر کدام کنجاله سویای فرآوری شده با حرارت جایگزین بخشی از کنجاله سویا شد. هر دوره آزمایش 28 روز بود که در هفت روز آخر داده های دما و طوبت و عملکرد تولیدی ثبت و جهت اندازه گیری قابلیت هضم، فراسنجه های خونی و شکمبه ای نمونه برداری شد. میانگین شاخص حرارتی-رطوبتی در محدوده تنش حرارتی خفیف (دوره اول: 60/70، دوره دوم: 50/71) بود. تیمار حاوی 5/15 درصد پروتئین و کنجاله سویای فرآوری شده مصرف ماده خشک و ماده آلی را افزایش داد (05/0>p)، اما این اثر در جیره با 17درصد پروتئین خام و کنجاله سویای فرآوری شده مشاهده نشد. تولید و ترکیبات شیر، قابلیت هضم مواد مغذی و متغیرهای خونی بین تیمارها تفاوتی نداشت. اسید بوتیریک و اسید ایزووالریک مایع شکمبه با تغذیه کنجاله سویا فرآوری شده با حرارت افزایش یافت (05/0>p) اما غلظت این اسیدها تحت تاثیر سطح پروتئین نبود. استفاده از کنجاله سویای فرآوری شده با حرارت در سطوح پایین پروتئین اثر منفی بر تولید و ترکیب شیر نداشت و می تواند راهکاری مناسب برای افزایش مصرف خوراک در گاوهای شیری در تنش گرمایی خفیف باشد.
    کلید واژگان: حرارت محیطی, فرآوری حرارتی, کنجاله سویا, گاو شیری, مصرف خوراک
    Masoud Norozi-?deeyarjan, Ali Assadi-Alamouti *, Ahmad Afzalzadeh, Mohsen Danesh Mesgaran
    This study examined the effects of partial replacement of soybean meal (SBM) with heat-treated soybean meal (HSBM) in heat-stressed cows. 32 multiparous Holstein cows (DIM = 110 ± 20; milk yield = 40 ± 4.1 kg) were used in a complete block randomized design with a 2×2 factorial arrangment of treatments. Treatments included two dietary crude protein levels (i.e. 17 and 15.5%) each combined with HSBM partially replaced for SBM. The experiment was conducted in two periods of 28 days with the last seven days for sampling and collection of data of tempreature, nutrient intake and digestibility and blood variables. Average THI showed that cows were in mild heat stress (70.60 and 71.50 for periods 1 and 2, respectively)(p > 0.05). Diets with 15.5% CP and based on HSBM increased intakes of dry and organic matter (p 0.05). Butyric and isovaleric acid were increased in cows received HSBM (p
    Keywords: Ambient temperature, dairy cow, Feed intake, heat processing, soybean meal
  • اثرات منابع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی بر تخمیر و تولید گاز منابع علوفه ای در شرایط برون تنی
    سمیه فتحی، علی اسدی الموتی*، احمد افضل زاده، محمدعلی نوروزیان
    این آزمایش به منظور بررسی اثرات تخمیر منبع علوفه در تخمیر هم زمان با منابع مختلف کربوهیدرات های غیرالیافی در یک طرح پایه کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل (نه تیمار و سه تکرار) انجام شد. از کاه گندم، یونجه و ذرت سیلوشده به عنوان منبع علوفه و از نشاسته، ساکارز و پکتین به عنوان اجزای مهم کربوهیدرات های غیرالیافی استفاده شد. 2/0 گرم از هر منبع علوفه همراه با 3/0 گرم از هر منبع کربوهیدرات های غیرالیافی در شرایط آزمایشگاهی به مدت 24 ساعت تخمیر شدند و طی آن الگوی تولید گاز، قابلیت هضم ظاهری، قابلیت هضم حقیقی، توده ی میکروبی، pH و آمونیاک اندازه گیری شد. منبع علوفه و کربوهیدرات به تنهایی هر کدام بر تولید گاز در زمان های مختلف انکوباسیون، قابلیت هضم ظاهری، قابلیت هضم حقیقی و همچنین آمونیاک اثر معنی دار داشتند (05/0 > p) هر چند اثر متقابل بین این دو منبع مشاهده نشد. برآورد سنتز توده میکروبی برای منبع کاه از سایر منابع علوفه کمتر بود (14/0 در برابر 16/0 گرم در گرم ماده خشک، 05/0 > P) اما تحت تاثیر منبع کربوهیدرات های غیرالیافی و یا اثر متقابل دو منبع قرار نگرفت. هم چنین، منابع کربوهیدرات های غیرالیافی اثر معنی داری بر pH محیط کشت داشتند (87/5 برای ساکارز در برابر 05/6 برای پکتین). نتایج این مطالعه نشان داد که اثرات کربوهیدرات های غیرالیافی در محیط کشت های هم زمان با منابع مختلف علوفه قابل پیش بینی و مطابق با اثرات شناخته شده در شرایط درون تنی بوده و تحت تاثیر اثرات متقابل با منبع علوفه قرار نگرفت.
    کلید واژگان: پکتین, ساکارز, غلطت آمونیاک, قابلیت هضم, نشاسته
    Effects of non-fiber carbohydrates on in vitro fermentation and gas production of various forage sources
    Somayeh Fathi, Ali Assadi-Alamouti *, Ahmad Afzalzadeh, Mohammad Ali Norouzian
    The aim was to evaluate effects of in vitro fermentation of different forages co-incubated with different types of non-fiber carbohydrates (NFC) on gas production, digestibility, microbial biomass, medium pH and ammonia concentration. A completely randomized design with factorial arrangement (9 treatments and 3 replicates) were used wherein wheat straw, alfalfa hay and corn silage constituted main forage sources and starch, sucrose and pectin were components of NFC. 0.2 g of each forage samples incubated with 0.3 g of each NFC component for 24 h and gas production, apparent and true digestibility, microbial biomass, pH and ammonia concentration measured. Forage and NFC sources, alone but not in combination, had a significant effect on gas production, digestibility as well as ammonia concentration (p
    Keywords: Ammonia concentration, digestibility, pectin, starch, sucrose
  • امیر بردیا نیک نیایی، غلامعباس اکبری *، محمدرضا چایی چی، حمید رحیمیان مشهدی، احمد افضل زاده، مجید قربانی جاوید
    سابقه و هدف
    امروزه کشت های مخلوط به سبب برتری های فراوان، از جمله بهبود شرایط خاک، افزایش جذب منابع و کنترل بهتر علف های هرز بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. کشت های مخلوط بدلیل تاثیر مثبت شان در کیفیت علوفه نقش با اهمیت تری را در نظام های زراعی به دست آورده اند. افزون بر موارد یادشده، کشت های مخلوط سبب افزایش جذب تشعشع خورشید، افزایش فعالیت های ریزموجود (میکروارگانیسم) های خاک و نیز شرایط بهتر نظام کشت در برابر علف های هرز و آفات می شود. بررسی کشت مخلوط ذرت و سورگوم با برخی گیاهان لگوم از جمله ماش، لوبیا چشم بلبلی و شبدر برسیم برای بررسی برتری های کشت مخلوط شامل افزایش عملکرد، بهبود کیفی علوفه به لحاظ درصد پروتئین و تاثیر آن روی کنترل علف های هرز از هدف های این پژوهش بوده است تا بتوان مناسب ترین کشت مخلوط را با توجه به شرایط اقلیمی منطقه و میزان درآمد کشاورزان به صورت کاربردی توصیه کرد.
    مواد و روش ها
    به منظور بررسی تاثیر کشت مخلوط افزایشی ذرت و سورگوم همراه با چند گیاه لگوم بر کمیت و کیفیت علوفه و رشد علف های هرز، آزمایشی در طی سال های زراعی 1389 و 1390 در منطقه اسلامشهر، روستای مافین آباد واقع در استان تهران اجرا شد. سه گیاه لگوم شبدر برسیم، ماش و لوبیا چشم بلبلی با توجه به شرایط اقلیمی منطقه با دو گیاه اصلی ذرت و سورگوم در دو تراکم 50 و 100 درصد گیاه لگوم در حالت تک کشتی به صورت کشت مخلوط افزایشی کشت شدند و در نهایت 22 تیمار به صورت تصادفی در هر تکرار قرار گرفت. صفات مورد ارزیابی در این تحقیق شامل عملکرد، وزن خشک علوفه، درصد پروتئین، شاخص برابری زمین، مزیت اقتصادی بودند.
    نتایج و بحث: نتایج این آزمایش نشان داد کشت مخلوط افزایشی سبب شد وزن خشک علوفه، درصد پروتئین و سود خالص افزایش یابد. همچنین کشت مخلوط افزایشی باعث کاهش معنی دار وزن خشک علف های هرز شد، در ضمن شاخص نسبت برابری زمین (LER) در همه ی تیمارها بیش از یک مشاهده شد. در میان همه ی تیمارها، تیمار کشت مخلوط ذرت همراه با لوبیا چشم بلبلی در تراکم 100 درصد لوبیا، دارای بهترین شرایط، بالاترین وزن خشک علوفه، درصد پروتئین و شاخص برابری زمین بود. همچنین نتایج نشان داد کشت های مخلوط افزایشی ذرت و سورگوم همراه لگوم (به ویژه ذرت و سورگوم همراه لوبیا چشم بلبلی 100 درصد) را می توان به عنوان کشت هایی دارای عملکرد بالا، کیفیت علوفه بهتر و برتری اقتصادی بیشتر نسبت به تک کشتی و همچنین به عنوان روشی جایگزین برای رویارویی با علف های هرز به کشاورزان توصیه کرد.
    نتیجه گیری
    در نهایت نتایج آزمایش نشان داد، کشت مخلوط می تواند در افزایش میزان علوفه، بهبود کیفیت علوفه و همچنین کنترل علف های هرز مفید بوده و نقش مثبتی ایفا کند. کشت های مخلوط در این آزمایش همگی LER بیش از 1 و بیشترشان سود اقتصادی بالاتری نسبت به تک کشتی همراه علف های هرز نشان دادند که این موضوع می تواند همه ی کشت های مخلوط حاضر در طرح را به صورت شایان توصیه برای کشاورزان نشان دهد. این موضوع در کشت های مخلوط ذرت و سورگوم همراه لوبیا چشم بلبلی به ویژه در تراکم 100% لوبیا چشم بلبلی به روشنی خود نمایی می کند. بنابراین استفاده ازکشت مخلوط را می توان به عنوان راهی برای افزایش عملکرد، درآمد، کیفیت علوفه (افزایش پروتئین) و کنترل جمعیت علف های هرز به کشاورزان توصیه کرد.
    کلید واژگان: درصد پروتئین, شاخص برابری سطح زمین, کشت مخلوط افزایشی, وزن خشک علف های هرز
    Amir Bardia Nikniaei, Gholam Abbas Akbari *, Mohammadreza Chaeichi, Hamid Rahimian Mashhadi, Ahmad Afzalzadeh, Majid Ghorbani Javid
    Introduction
    Intercropping has many advantages including improved soil conditions (Chen et al., 2004), increased resources and better weed control (Banik et al., 2006). Due to their positive effect on forage quality, intercropping of cultures has an important role in farming systems. Furthermore, intercropping improves absorption of solar radiation, increases the activity of soil microorganisms and contributes to better weed- and pest-resistant conditions (Karadage, 2004). The goal of this research is to investigate intercropping of maize and sorghum with legumes, such as mung beans, cowpeas and clover, in order to evaluate the benefits. The benefits should include increased yield, improved quality forage (higher protein levels), and better weed control. Intercropping should best suit the climatic conditions of the region and improve agricultural practices.
    Materials And Methods
    In order to investigate the effect of additive intercropping of maize and sorghum with legumes on qualitative and quantitative forage and weed growth, a field experiment was carried out over two years, in the 2011-12 growing seasons in the village of Mafin-Abad, in the Eslamshahr region of Tehran Province. Maize and sorghum monoculture and their intercropping with three different legumes (mung beans, cowpeas and berseem clover) in different additive intercropping systems were compared in a randomized complete block design (RCBD) with three replications. The traits evaluated in this study include yield, forage dry matter, protein, index against ground, and economic advantages.
    Results And Discussion
    The results showed that intercropping increased forage dry matter and crude protein. Intercropping also significantly decreased weed dry weight. In all intercropping treatments, LER was above 1, indicating yield advantages for intercropping. Maize and cowpeas in the 100% density treatment showed the best results over both years and produced the highest dry forage yield, LER and CP and the least amount of weed dry weight. Based on the results of this experiment, it could be concluded that maize and sorghum-legume intercropping could substantially increase forage quality and quantity. These intercrops can be recommended to replace monoculture systems. Maize and sorghum-cowpea additive intercropping could be highly recommended because of higher forage quality and quantity with fewer side effects on the environment.
    Conclusion
    The results showed that intercropping could be used to increase yield, improve forage quality and weed control. Intercropping cultures also indicated that LER was more than 1 and led to a higher economic profit in comparison with a monoculture. This can be a suggestion for farmers to use intercropping in this recommended form. In the intercropping of maize and sorghum and cowpea, particularly with a density of 100%, cowpea clearly manifests itself. Therefore, intercropping can be recommended to farmers as a way to boost performance, revenue, forage quality (protein) and control weeds.
    Keywords: Additive intercropping, Land equivalent ratio (LER), Protein percentage, Weed dry weight
  • ایوب ویسی *، احمد افضل زاده، حسن فضائلی، محمدعلی نوروزیان، حسن بانه
    به منظور تعیین گوارش پذیری نسبت های مختلف جو جوانه زده از 16 راس گوسفند نر بالغ نژاد افشاری در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار (صفر، 15، 30 و 45 درصد استفاده در جیره) در 4 تکرار استفاده شد. اندازه گیری فراسنجه های تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام جو جوانه زده با سه راس گاو نر تالشی فیستوله گذاری شده انجام شد. میانگین و انحراف معیار ترکیبات شیمیایی جو جوانه زده (سه روزه) شامل: ماده خشک، پروتئین خام، خاکستر خام، چربی خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، نشاسته، قند محلول، کلسیم و فسفر به ترتیب: 005/0±63/52، 58/0±31/10، 25/0±53/2، 15/0±78/2، 53/0±11/20، 47/1±77/44، 95/0±35/17، 006/0±096/0 و 004/0±402/0 درصد در ماده خشک و انرژی خام، 102±4296 مگاکالری در کیلوگرم بود. در مقایسه با دانه جو، پروتئین خام، چربی خام، ماده آلی، قند محلول و انرژی خام افزایش نشان داد. میانگین گوارش پذیری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام، انرژی خام، الیاف نامحلول در شوینده خنثی جو جوانه زده، با استفاده از روش تفاوت به ترتیب 08/75، 95/81، 75/66،62/77، 03/54 درصد و انرژی قابل هضم، 34/3 مگاکالری درگرم بود و گوارش پذیری فیبر نامحلول در شوینده خنثی، انرژی خام و انرژی قابل هضم افزایش یافت. فراسنجه های تجزیه پذیری جو جوانه زده برای بخش سریع تجزیه، کند تجزیه و ثابت نرخ تجزیه پذیری ماده خشک به ترتیب، 19/35، 32/51 و 62/24درصد در ساعت بود.
    کلید واژگان: جو جوانه زده, گوارش پذیری, فراسنجه تجزیه پذیری, ارزش تغذیه ای
    In order to determine the digestibility of different levels of Sprouted Barley (SB) (0, 15, 30 and 45%), 16 adult male sheep by completely randomized design with 4 treatments and 4 replications, were used. Measuring of dry matter and protein degradability parameters of the SB was achieved from 3 rumen cannulated Taleshi breed bulls. The mean and standard deviation of chemical composition of SB including dry matter, crud protein, crude ash, crude fat, neutral detergent fiber, starch, soluble carbohydrates, Ca and P were 52.63±0.005, 10.31±0.58, 2.53±0.25, 2.78±0.15, 20.11±0.53, 44.77±1.47, 17.35±0.95, 0.096±0.006 and 0.402±0.004 % in DM, respectively. In addition, the Gross Energy was obtained 4296±102 Mcal/g. The mean of CP, CF, OM, soluble carbohydrates and GE for SB were significantly higher than barley grain (P<0.05). The mean of digestibility of DM, OM, CP, GE, NDF and DE for germinated barley obtained using difference procedure were 75.08, 81.95, 62.75, 77.66, 54.03 % and 3.34 Mcal/gr, respectively. Digestibility of NDF, GE and DE were increased (P<0.05). The degradable parameters of germinated barely for rapidly degradable fraction (a), slowly degradable fraction (b), rate of degradation (c) for dray matter were 35.19, 51.32 and 24.62 percent per hour.
    Keywords: Sprouted Barley, Digestibility, Degradable Parameter, Nutritional Value
  • مسعود مرادی، احمد افضل زاده، مهدی بهگر، محمد علی نوروزیان
    به منظور بررسی تاثیر فرآورده های فرعی پسته ی تیمار شده با بیم الکترون، پلی اتیلن گلایکول و هیدروکسید سدیم بر عملکرد و قابلیت هضم بره های پرواری، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با استفاده از 20 راس بره نر زندی (52/1±21 کیلوگرم) به مدت 70 روز انجام شد. جیره های آزمایشی شامل جیره شاهد (حاوی 22 درصد فرآورده های فرعی پسته، تیمار 1) و جیره حاوی فرآورده های فرعی پسته ی تیمار شده با بیم الکترون (دز 30 کیلوگرم، تیمار 2)، هیدروکسید سدیم (چهار درصد، تیمار 3) و پلی اتیلن گلایکول (15 گرم در کیلوگرم، تیمار 4) بود. میانگین افزایش وزن و خوراک روزانه مصرفی جیره حاوی فرآورده های فرعی پرتوتابی شده بیشتر از سایر تیمارها بود. ضریب تبدیل بهتر در تیمار سود و پرتوتابی مشاهده شد. بیشترین مقدار قابلیت هضم ماده آلی در تیمار پرتوتابی شده (18/81 درصد ماده خشک) و کم ترین در تیمار سود (22/72 درصد ماده خشک) مشاهده شد. استفاده از پرتوتابی و پلی اتیلن گلایکول سبب افزایش قابلیت هضم پروتئین خام شد. قابلیت هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در تیمار پرتوتابی شده نسبت به سایر تیمارها بیشتر بود. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از فرآورده های فرعی پسته تیمار شده با بیم الکترون باعث بهبود عملکرد و قابلیت هضم در بره های پرواری زندی می شود.
    کلید واژگان: بره زندی, بیم الکترون, فرآورده های فرعی پسته, قابلیت هضم
    Masoud Moradi, Ahmad Afzalzadeh, Mahdi Behgar, Mohammad Ali Norouzian
    Introduction It has been estimated that PBP production based on fresh weight in Iran is over 400,000 MT annually. Pistachio by-products consist of 53.50% external hull (epicarp) with the remaining composed of leaves, mesocarp and kernel. The results of few studies showed feeding of low levels of PBP had no effects on sheep, dairy cow and goat performance. Ensiled of PBP with PEG, NaOH and urea then treated by electron irradiation could be caused to better nutrition value via deactivation of tannins. The aim of this study was to survey the effect of diets containing pistachio by products treated by electron irradiation, NaOH, and PEG on nutrients digestibility and performance of finishing Zandi lambs.
    Materials and methods Twenty male Zandi lambs with the initial average body weight of 21±1.52 kg were housed in individual pens and were allocated to four dietary treatments in a completely randomized design for 70 days. The basal diet consisted of 220 g/kg DM PBP, 130 g/kg DM wheat straw and 650 g/kg DM barley based concentrate. The four dietary treatments included control diet (Treatment 1; basal diet containing 22% PB), ER-PBP (Treatment 2; containing 22% electron irradiated PBP), NaOH-PBP (Treatment 3; containing 22% NaOH treated PBP) and PEG-PBP (Treatment 4; PEG added to basal diet as 15 g/kg of diets DM). Throughout the 70 d experiment, body weight was measured weekly. Feed intake and ort of lambs were recorded and sampled daily for determination of nutrient intake of DM, CP (N × 6.25), EE and NDF as describes before.
    Apparent total digestibility of nutrients was estimated by the marker ratio technique using acid insoluble ash (AIA) as an internal marker.
    Blood samples (10 ml) were taken from jugular vein of lambs before morning feeding on d 70 of experiment. The serum concentrations of total protein (TP), albumin, creatinine, glucose and urea were determined using commercial laboratory kits (Pars Azmun Laboratory, Tehran, Iran) and an auto analyzer. The data were analyzed as completely randomized design. Duncan’s multiple range tests were used to determine the differences amongst treatments. Significant levels were defined as those with probabilities of 0.05 or less.
    Results and Discussion Nothing as the effects of dietary treatments were observed on FBW. Feeding ER-PBP diet to lambs tended to increase DMI and also increased (P Conclusion It can be concluded that irradiation of pistachio by-product is a useful treatment to improve nutritional value of pistachio by-product as a feed ingredient for sheep. Further studies are necessary to evaluate the effects of other physicochemical treatments of PBP on lamb performance and to evaluate the economic value of including PBP in ruminant diets.
    Keywords: Digestibility, Pistachio by product, Radiation, Zandi lamb
  • هادی غفاری، علی اکبر خادم *، محمد رضاییان، احمد افضل زاده، داود شریفی، محمدعلی نوروزیان
    زمینه مطالعه

    در سالیان اخیر استفاده از مکمل های غذایی در جیره نشخوارکنندگان گسترش یافته است. در این زمینه استفاده از مکمل های چربی بر عملکرد تاثیرات متفاوتی داشته است.

    هدف

    این مطالعه به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف روغن کنجد بر عملکرد، فراسنجه های خون و تخمیر شکمبه در بره های پرواری نژاد شال انجام شد.

    روش کار

    هیجده راس بره نر شال با سه جیره آزمایشی حاوی مقادیر صفر (شاهد)، 5 /2 و 5٪ روغن کنجد در طول دوره پروار تغذیه شدند.

    نتایج

    افزودن مکمل چربی تاثیری بر میانگین خوراک مصرفی، میانگین افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل غذایی و وزن لاشه نداشت. همچنین اعمال تیمارهای آزمایشی تاثیری بر غلظت آمونیاک شکمبه و جمعیت پروتوزایی آن نداشت. افزودن روغن کنجد تاثیر معنی داری بر غلظت کل اسیدهای چرب فرار و همچنین غلظت اسیدهای چرب فرار استات، بوتیرات، والرات و ایزووالرات شکمبه نداشت. امام غلظت پروپیونات در جیره های حاوی روغن کنجد کمتر از تیمار شاهد بود (04/ 0=p). غلظت کلسترول و HDL در بره هایی که از جیره های حاوی روغن استفاده کردند، نسبت به بره های تیمار شاهد کمتر بود. غلظت گلوکز و LDL تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت.
    نتیجه گیری نهایی: افزودن روغن کنجد تاثیری بر عملکرد و وزن لاشه بره های شال نداشت اما باعث کاهش معنی دار غلظت کلسترول خون شد.

    کلید واژگان: عملکرد دام, کلسترول, بره پرواری, روغن کنجد, اسیدهای چرب فرار
    Hadi Ghafari, Ali Akbar Khadem, Mohammad Rezaeian, Ahmad Afzalzadeh, Davood Sharifi, Mohammad Ali Norouzian
    Background

    In recent years, dietary fat supplementation has become a common practice and fat supplemented diets have had variable effects on animal performance and carcass characteristics.

    Objectives

    This study was conducted to determine the effect of increasing the levels of sesame oil on performance, rumen parameters and plasma lipid profile in finishing Chal lambs.

    Methods

    Eighteen male lambs were fed with control (C; without sesame oil) and the diets contained low level (LSO; 2.5%) and high level (HSO; 5%) of sesame oil.

    Results

    The addition of fat had no effect on dry matter intake (DMI), average daily gain (ADG), feed conversion ratio (FCR) and carcass weight. Treatments with sesame oil had no effect on rumen ammonia concentration and total protozoal count. Ruminal pH was numerically smaller (p=0.14) for control compared to lambs fed diets containing 2.5 and 5% sesame oil. Treatments had no effect on total VFA, acetate, butyrate, valerate and isovalerate concentrations. The propionate concentration decreased (p=0.04) by supplementation of sesame oil compared with the control. Total cholesterol (TC) and HDL increased and the tendency for VLDL and triglyceride (p=0.13) to increase was observed by treatment groups when compared with the control. Glucose concentration and LDL were not affected by treatment.

    Conclusions

    Sesame oil had no effect on the performance and carcass weight of lambs but there was decrease in blood cholesterol concentration.

    Keywords: animal performance, cholesterol, finishing lamb, Sesame oil, VFA concentration
  • نسرین حسین پور، محمدعلی نوروزیان*، احمد افضل زاده
    این مطالعه به منظور بررسی اثر منابع مختلف مکمل آلی و معدنی مس بر فراسنجه های تولید گاز و قابلیت هضم مواد مغذی در بره های نر زندی انجام شد. در آزمایش اول، هجده راس بره نر (میانگین وزن 17.53±1.62 کیلوگرم) در قالب طرحی کاملا تصادفی در سه گروه شش راسی، در جایگاه های انفرادی به مدت هفتاد روز پروار شدند. تیمارها شامل شاهد (جیره پایه بدون مکمل مس)، جیره پایه به همراه 10 میلی گرم مس در کیلوگرم ماده خشک جیره به شکل پروتئینات و جیره پایه به همراه 10 میلی گرم مس در کیلوگرم ماده خشک جیره به شکل سولفات بود. تغذیه بره ها با جیره های حاوی مکمل مس میانگین افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل خوراک مصرفی را بهبود بخشید، ولی تاثیری بر مصرف خوراک نداشت. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام و ADF در بره هایی که از جیره مکمل شده با مس آلی تغذیه شدند، نسبت به بره های سایر تیمارها بیشتر بود (P<0.01). در آزمایش دوم، میزان انرژی سوخت وسازی جیره های آزمایش اول برآورد و تاثیر منبع مس بر فراسنجه های تولید گاز بررسی شد. نرخ تولید گاز (c) در بین تیمارهای آزمایشی معنادار نبود اما پتانسیل تولید گاز (b) در تیمارهای حاوی مکمل مس بیشتر از تیمار شاهد بود (P<0.05). براساس نتایج تحقیق حاضر، افزودن مکمل مس به شکل آلی به جیره بره های پرواری از طریق بهبود قابلیت هضم مواد مغذی باعث بهبود عملکرد می شود.
    کلید واژگان: بره زندی, تولید گاز, عملکرد, قابلیت هضم, مس آلی
    Nasrin Hoseinpour, Mohammad Ali Norouzian*, Ahmad Afzalzadeh
    This study was conducted to investigate effect of different sources of copper on gas production parameters and nutrients digestibility in Zandi male lambs. In the first experiment, 18 male lambs (initial body weight 17.53±1.62) divided into three groups and fed one of the three experimental diets for 70 days. Dietary treatments were control (basal diet without copper supplement), basal diet plus 10 ppm copper from sulfate and basal diet plus 10 ppm from proteinate copper. In comparison with control, copper supplementation improved average daily gain and feed conversion ratio, but there was no significant difference among the dietary treatments for dry matter intake. Dry matter, organic matter, crude protein and acid detergent fiber digestibility was higher for lambs fed with organic copper compared to lambs fed with control and inorganic copper (P<0.01). In the second experiment, an in vitro gas production technique was used to evaluate the effects of copper sources on the amount and rate of gas production, dry matter degradability, utilization of metabolizable energy (ME), and ruminal fermentation patterns using rumen fluid from three lambs as inoculum. Rate of gas production (c) did not differ among the treatments. Asymptotic of gas production (b) was higher for diets containing supplemental copper compared to control. It seems that supplementation of fattening lamb diet with of organic copper could be improved rumen fermentation and performance of lambs.
    Keywords: digestibility, gas production, organic copper, performance, Zandi lamb
  • علیرضا آقاشاهی*، مهدی امانی، سید داود شریفی، احمد افضل زاده
    این پژوهش به منظور بررسی اثرات بنتونیت پر تورم و کم تورم فرآوری نشده و فرآوری شده باسولفات مس بر عملکرد و صفات لاشه جوجه های گوشتی با استفاده از 300 قطعه جوجه گوشتی یک روزه سویه تجاری آرین در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تیمار آزمایشی و شش تکرار و 10 قطعه درهر تکرار به مدت 42 روز انجام شد. جیره های آزمایشی عبارت بودند از: ا- جیره بر پایه ذرت و سویا(شاهد)، 2- جیره حاوی یک درصد بنتونیت پر تورم؛ 3- جیره حاوی یک درصد بنتونیت پر تورم فرآوری شده؛ 4- جیره حاوی یک درصد بنتونیت کم تورم و 5- جیره حاوی یک درصد بنتونیت کم تورم فرآوری شده. مصرف خوراک و افزایش وزن به طور هفتگی اندازه گیری و ضریب تبدیل غذایی محاسبه شد. در کل دوره پرورش، جوجه هائی که با جیره حاوی بنتونیت پر تورم تغذیه شدند در مقایسه باسایر تیمارها، افزایش وزن کمتر و ضریب تبدیل بالاتری داشتند. به علاوه شاخص تولید دراین پرندگان در مقایسه با پرندگان تغذیه شده با جیره حاوی بنتونیت پرتورم فرآوری شده کمتر بود (05/0P<). استفاده از بنتونیت پر تورم فرآوری شده در جیره، وزن نسبی دستگاه گوارش وکبد را در مقایسه با تیمار شاهدکاهش داد(05/0P<). نتایج این آزمایش نشان داد که بنتونیت پرتورم فرآوری شده به کمک سولفات مس، اثرات مطلوب تری در مقایسه با نوع فرآوری نشده آن بر عملکرد، کاهش تلفات و بهبود شاخص تولید در جوجه های گوشتی دارد. به نظر می رسد که استفاده از بنتونیت پر تورم فرآوری شده در جیره به خصوص وقتی خوراک به سموم قارچی آلوده است، مناسب تر از انواع کم تورم آن باشد.
    کلید واژگان: افزایش وزن, بنتونیت, بازده لاشه, جوجه گوشتی
    Aghashahi, A.R.*, Amanim., Sharifi, S.D., Afzalzadeh, A
    This experiment was conducted with broiler chickens to evaluate the effects of High and Low Swelling Bentonite (Natural and Processed by CuSo4) supplementation in diets on performance and carcass traits. A total of 300 day-old Aryan broiler’s chicks were used in a completely randomized design with 5 dietary treatments. Six pen replicates of 10 chicks were assigned to each of five dietary treatments, which included: 1) corn-soybean meal basal diet(control); 2) basal diet supplemented with % 1 high swelling bentonite(HSB); 3) basal diet supplemented with % 1 processed high swelling bentonite (PHSB); 4) basal diet supplemented with % 1 low swelling bentonite(LSB); and 5) basal diet supplemented with % 1 processed low swelling bentonite(PLSB). Body weight and feed intake were recorded weekly over 42 d. Results showed that HSB supplemented diets significantly decreased body weight and feed intake, and increased feed: gain ratio in comparison to other treatments. Also, the production index in birds fed HSB diet, were lower than birds fed on diets containing PHSB(P < 0.05). PHSB addition to diets significantly decreased (P < 0.05) the relative weights of gut and liver when compared to control P < 0.05). These results indicated that processed HSB by CuSo4 have better effects on growth performance, mortality reduction and improvement of production index broilers compared to HSB. It seems that using processed high swelling bentonite in diets contaminated by mold’s toxins to be better than low swelling bentonits
    Keywords: Bentonite, Broiler, Weight gain, Carcass yield
  • مهدی دهقانی سانیج، احمد افضل زاده، کامران رضایزدی، محمدعلی نوروزیان
    تاثیر جایگزینی یونجه با علوفه کنگرفرنگی بر گوارش پذیری، فراسنجه های تولید گاز جیره های آزمایشی، عملکرد، و خصوصیات لاشه بره های ماده لری بختیاری در قالب طرح کاملا تصادفی با دو تیمار و هفت تکرار بررسی شد. بره های گروه شاهد، جیره ای حاوی 30 درصد یونجه، 15 درصد کاه جو، و 55 درصد مواد متراکم دریافت کردند و در جیره بره های تیمار آزمایشی، علوفه کنگر به طور کامل جایگزین یونجه شد. مصرف خوراک جیره حاوی علوفه کنگر بیشتر بود (05/0>P) ولی اختلاف در میزان افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذا بین تیمارها معنی دار نبود. نرخ تولید گاز بین تیمارهای آزمایشی معنی دار نبود، اما تولید گاز از بخش دیرتخمیر در جیره حاوی کنگر بیشتر بود (05/0P<). گوارش پذیری ماده خشک و ماده آلی جیره حاوی علوفه کنگر از جیره حاوی یونجه بیشتر بود (05/0P<)، در حالی که گوارش پذیری پروتئین و فیبر نامحلول در شوینده خنثی در جیره حاوی یونجه بیشتر از جیره حاوی کنگر به دست آمد (05/0P<). اثر جیره های آزمایشی بر فراسنجه های لاشه و وزن نسبی اندام های داخلی معنی دار نبود. براساس نتایج این تحقیق می توان از علوفه کنگر در جیره بره های پرواری استفاده کرد.
    کلید واژگان: بره های لر ی, بختیاری, خصوصیات لاشه, عملکرد, علوفه کنگرفرنگی, گوارش پذیری
    Mehdi Dehghani Sanij, Ahmad Afzalzadeh, Reza Kamran Yazdi, Mohammad Ali Norouzian
    The effect of replacing alfalfa by artichoke hay on nutrient digestibility، gas production parameters، performance and carcass characteristics of Lori-Bakhtiari lambs was studied. The lambs in control group received diet containing 30 percent alfalfa، 15 percent barley straw and 55 percent concentrate and in test group alfalfa hay was replaced with artichoke hay، completely. Dry matter intake was higher for test group lambs (P<0. 05)، but average daily gain and feed conversion ratio were not differed between experimental groups. Gas production rate was not differed between groups، but b fraction was higher for test group (P<0. 05). Replacing alfalfa by artichoke caused to increasing digestibility of dry matter and organic matter (P<0. 05). However، control diet had higher digestibility of crude protein and NDF (P<0. 05). After slaughter، there were no significant differences between groups in carcass characteristics and percentage of internal organs. Results of this study showed that artichoke hay could be replaced with alfalfa hay in finishing lambs diet.
    Keywords: Artichoke hay, Carcass characteristics, Digestibility, Lori, Bakhtiari lambs, Performance
  • سمیه معینی زاده، علی اکبر خادم، علی اسدی الموتی، احمد افضل زاده
    هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی اثر یونجه خشک (به عنوان جاذب رطوبت) بر تولید پساب و کیفیت تخمیر سیلاژ ذرت بود. در طرحی کاملا تصادفی در قالب فاکتوریل 4×3 به سه علوفه کامل ذرت با ماده خشک 3/18، 7/21 و 5/25 درصد، چهار سطح جاذب صفر، 5، 10 و 20 درصد اضافه و در سه تکرار در لوله هایی از جنس پلی وینیل کلریدی با عنوان سیلوی کوچک به مدت 90 روز سیلو شدند. با افزایش سطح استفاده از جاذب، مقادیر خاکستر و نیتروژن کل سیلاژها افزایش و الیاف نامحلول در شوینده خنثی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>P). اثر سطوح جاذب و رطوبت روی ماده خشک سیلاژها معنی دار بود و ماده خشک با 10 و 20 درصد جاذب بیشترین افزایش را نشان داد (05/0>P). تمام سیلاژها دارای pH مطلوب (در محدوده 79/3 تا 33/4) بودند. با وجود این، pH سیلاژها تحت تاثیر اثر متقابل رطوبت و سطح جاذب قرارگرفت (05/0>P). با افزایش سطح استفاده از جاذب، pH سیلاژها افزایش یافت اما این افزایش در سیلاژهایی با 26 درصد ماده خشک با شدت کمتری مشاهده شد. همچنین، مقادیر کربوهیدرات محلول باقی مانده تحت تاثیر اثر متقابل بین رطوبت و سطح جاذب قرارگرفت. بدین صورت که در سیلاژهای با 18 درصد ماده خشک اختلاف بین سطوح جاذب کمتر از اختلاف آنها در سیلاژهای با 22 و 26 درصد ماده خشک بود (05/0P<). با افزایش سطح یونجه خشک، پایداری هوازی در سیلاژهایی که رطوبت اولیه بالاتری داشتند بهبود یافت و به موازات افزایش ماده خشک اولیه علوفه ذرت، اختلاف در پایداری هوازی کمتر شد (05/0>P). با افزایش سطح یونجه در سیلاژ، تولید پساب کاهش یافت، به طوری که پساب در سیلاژهای حاوی 20 درصد یونجه خشک به صفر رسید (05/0>P). در پساب سیلاژهایی که سطوح بالاتری جاذب داشتند غلظت ماده خشک و نیتروژن بیشتر بود، اما کل ماده خشک و نیتروژن هدررفته در این تیمارها کاهش یافت. نتایج نشان داد استفاده از حداقل 10 درصد یونجه خشک باعث کاهش موثر پساب، بهبود پایداری هوازی و تولید ذرت سیلوشده با pH مطلوب می گردد.
    کلید واژگان: اتلاف مواد مغذی, پساب سیلاژ, علوفه سیلوشده, ماده خشک
    The objectives were to investigate the effects of addition of alfalfa hay as an absorbent on fermentation quality and effluent production of corn silage. Three levels of corn forage with dry matter (DM) contents of 18. 3، 21. 7 and 25. 5 percent were supplemented with 0، 5، 10، and 20 percent alfalfa hay، on as fed basis، and ensiled in three replicates in polyvinyl chloride mini-silos in a completely randomized design. Concentrations of ash and total nitrogen increased and that of neutral detergent fiber decreased significantly as the level of absorbent increased (P< 0. 05). Increasing the level of absorbent significantly increased the DM of silage where the higher levels of DM were observed in silages with 1 and 20 percent absorbent. The pH values were within the optimum range of corn silage (ranging from 3. 79 to 4. 33); however، silage pH was affected by the interaction between DM and level of absorbent (P<0. 05). The pH increased as the level of absorbent increased، however، the effect was less observed in silages with 26 percent DM. Also، there was an interaction between the DM and absorbent in the concentration of residual water-soluble carbohydrate of silage where the differences in water-soluble carbohydrates in silages with 18 percent initial DM were lower than those in silages with 22 and 26 percent DM. As the level of absorbent increased، aerobic stability was improved with the effects becoming less pronounced as the level of DM increased. Effluent production was markedly reduced as the level of absorbent increased so that it dropped to 0 ml at 20 percent alfalfa hay addition at all DM levels (P<0. 05). The concentrations of DM and nitrogen were higher in effluent produced from silages treated with higher level of absorbent; however، total DM and nitrogen losses were lower due to considerably lower effluent production. Results showed that using a minimum of 10 percent alfalfa hay could effectively reduce effluent production and improve aerobic stability of corn silage while maintaining its optimal pH.
    Keywords: dry matter, ensiled forage, nutrient loss, silage effluent
  • احمد افضل زاده، محسن آبسالان، علی اکبر خادم، داود شریفی
    به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف پنبه دانه کامل بر عملکرد و خصوصیات لاشه و متابولیت های خون، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار جیره غذایی با سطح صفر، 4، 8 و 16درصد پنبه دانه کامل بر روی 20 راس بره نر شال با میانگین وزن اولیه 8/1±4/30 کیلوگرم و سن 6-5 ماهگی به مدت 90 روز اجرا گردید. جیره ها از نظر انرژی قابل متا بولیسم و بروتئین قابل متابولیسم مشابه بودند. بین تیمار صفر درصد پنبه دانه و تیمارهای حاوی پنبه دانه کامل از نظر افزایش وزن روزانه، خوراک مصرفی، درصد دنبه و درصد چربی احشایی، اختلاف وجود داشت (01/0P<). اثر جیره بر روی غلظت متابولیت های خون (گلوکز، تری گلیسیرید و کلسترول) معنی دار بود(01/0P<). غلظت گلوکز با افزایش پنبه دانه در جیره کاهش یافت در حالی که غلظت کلسترول و تری گلیسیرید خون بطور خطی(98/0R2=) افزایش یافت(01/0P<). نتایج آزمایش نشان داد که می توان تا 16 درصد پنبه دانه را در جیره بره های برواری مورد استفاده قرار داد.
    کلید واژگان: پنبه دانه کامل, عملکرد و خصوصیات لاشه, گوسفند, متابولیت های خونی
    A. Afzalzadeh_M. Absalan_A. A Khadem_D. Sharifi
    The effects of various levels of whole cottonseed(WCS) on performance, carcass characteristics, blood parameters, an experiment in completely randomized design (CRD) with four diets containing 0, 4, 8 and 16 percent WCS on 20 Chaal male lambs with initial average weight 30.4±1.8 kg and 5-6 months old for 90 days was performed. In comparison of control diet with diets contain WCS in aspect of daily weight gain, feed intake, the percent of tail weight and also abdominal fat was significant difference(p<0.01). The effect of diet on concentration of blood parameters was significant (p<0.01). Glucose concentration with increasing of WCS in diet was decreased, whereas concentration of cholesterol and triglyceride in blood were increased linearly (r2 = 0.98). This experiment showed that, the WCS could be included up to 16 percent of the fattening male lamb’s diet.
    Keywords: blood parameters, performance, carcass characteristics, sheep, whole cottonseed
  • احمد افضل زاده، سید داود شریفی، محسن آبسالان، علی اکبر خادم، داود قندی
    این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار جیره غذایی با سطوح صفر، 4، 8 و 16درصد پنبه دانه کامل بر روی 20 راس بره نر شال با میانگین وزن اولیه 8‎/1±4‎/30 کیلوگرم و سن 6-5 ماهگی به مدت 90 روز اجرا شد. میزان انرژی و پروتئین قابل متابولیسم جیره ها مشابه بود. در دوره آزمایش، عملکرد پرواری بره ها و فراوانی و ابعاد انواع پرز و عمق غدد کریپت روده کوچک بررسی شد. سطوح مختلف پنبه دانه در جیره اثر معنی داری بر افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذائی نداشت، ولی سطح 4 درصد آن خوراک مصرفی را به طور معنی داری افزایش داد(01‎/0P<). افزایش سطح پنبه دانه در جیره فراوانی پرز های برگی را افزایش داد(05‎/0P<). ارتفاع و عرض پرز، عمق غدد کریپت و نسبت ارتفاع پرز به عمق غدد کریپت تحت تاثیر سطح پنبه دانه در جیره قرار گرفت(05‎/0P<). نتایج آزمایش نشان داد که بره های پرواری، 16 درصد پنبه دانه کامل در جیره را بدون مشکل مصرف کرده و افزایش سطوح مختلف پنبه دانه با افزایش نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت سبب بهبود جذب مواد می گردد.
    کلید واژگان: مرفولوژی روده باریک, پنبه دانه, بره های نر شال, عملکرد پروار
    A. Afzalzadeh, Seyed Davood Sharifi, M. Absalan, A. Khadem, D. Ghandi
    The effects of different levels of Whole Cottonseed (WCS) on feedlot performance and morphology of small intestine were studied in a completely randomized design with four diets containing 0, 4, 8 and 16 percent WCS on 20 Chaal male lambs for 90 days. The metabolisable energy and proteins contents of rations were equal. Number and dimensions of different types of villi and depth of crypt gland were evaluated. Different levels of WCS in the diet had no significant effect on body weight gain and feed conversion ratio, but the sheep consumed diets containing 4 % WCS more than they did the other diets (p<0.01).. The effect of diet was significant only on the number of leaf shape villi. (p<0.01). The difference number of all types of villi in different places of intestine sampling (duodenum, jejunum, ileum), also was significant. Villus dimensions and depth of crypt gland were affected by diet and sites sampling. This experiment showed that, WCS can increase villus heigh:crypt depth ratio and it could be included 16 percent of the fattening male lamb’s diet.
    Keywords: small intestine morphology., feedlot performance, cottonseed, Chaal lambs
  • احمد افضل زاده، اکبر یعقوب فر، سید داوود شریفی، ایوب نادی پور
    در این آزمایش مقدار خوراک مصرفی، افزایش وزن زنده ی بدن، کل انرژی (کیلوکالری) و پروتئین (گرم) مصرفی، انرژی و پروتئین مصرفی به ازای هر گرم وزن بدن، و نسبت بازده انرژی و پروتئین در جوجه های گوشتی (سویه ی آرین) تغذیه شده با جیره های غذایی بر اساس سیستم های متفاوت بیان انرژی قابل متابولیسم (AMEn و TMEn) و در مقابل دو روش بیان اسید آمینه (کل و قابل هضم) خوراک، مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور تعداد 480 قطعه جوجه (مخلوط نر و ماده) در یک آزمایش فاکتوریل 2×2 با دو سیستم انرژی قابل متابولیسم (AMEn و TMEn) و دو روش بیان اسید آمینه جیره ی غذایی (کل و قابل هضم)، در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار آزمایشی و شش تکرار و 20 قطعه جوجه در هر تکرار استفاده شد. نتایج آزمایش نشان داد که مصرف انرژی قابل متابولیسم و پروتئین به ازای هرگرم افزایش وزن بدن و نسبت بازده انرژی و پروتئین به طور معنی داری تحت تاثیر سیستم بیان انرژی قابل متابولیسم و روش بیان اسید آمینه خوراک قرار گرفت (05/0 >p). سیستم بیان انرژی قابل متابولیسم (TMEn) و اسید آمینه ی قابل هضم، سبب بهبود عملکرد جوجه های گوشتی گردید.
    کلید واژگان: اسید آمینه ی کل, اسیدآمینه ی قابل هضم, انرژی قابل متابولیسم ظاهری (AMEn), انرژی قابل متابولیسم حقیقی (TMEn), جوجه های گوشتی
    A. Afzalzadeh, A. Yaghobfar, . Sharifi, A. Nadipoor
    This study was conducted to evaluate the feed intake، body weight gain، total energy (kcal) and protein (g) intake، energy (kcal) and protein (g) intake/body weight gain، energy efficency ratio (EER) and protein efficency ratio (PER) on broiler chicks (Arian strain) fed two different energy systems (AMEn and TMEn) and two ways of expressing amino acid requirements (AMEn and TMEn) and two methods of formulation of diets AA requirements (total and digestible) on complete randomize design with four treatment and 6 replicate and 20 chickens each of replicate. the results of experiment showed that the total energy (kcal) and protein (g) intake، energy (kcal) and protein (g) intake/body weight gain، energy efficiency ratio (EER) and protein effiency ratio (PER) of broilers is significantly affected by expression energy systems and the levels of diets amino acid (total and digestible AA) (p<0/05) and formulated diet with expression energy system as TMEn and way of expressing amino acid as digestible، resulted on improved this traits، Interaction between expression energy system and levels of diets amino acid was significant for aforesaid (p<0/05).
    Keywords: AMEn, Digestible amino acid, TMEn, Total amino acid
  • بهزاد خرمی، علی اکبر خادم، احمد افضل زاده، محمد علی نوروزیان
    در این تحقیق، در فصل گلاب گیری حدود یک تن تفاله تر گل محمدی از قمصر کاشان تهیه و به مدت 10 روز در مقابل آفتاب خشک شد. در آزمایشگاه ماده خشک، پروتئین خام، خاکستر خام، چربی خام، ترکیب فنلی قابل استخراج، تانن کل، کلسیم و فسفر آن به ترتیب 0‎/96، 5‎/12، 5‎/6، 8‎/1، 7‎/2، 3‎/1، 1‎/1 و 1‎/0 درصد تعیین شد. قابلیت هضم، خوراک مصرفی و تعادل ازت چهار جیره آزمایشی حاوی تفاله گل محمدی، یونجه به نسبت های 100:0 (شاهد)، 15:85، 30:70 و 45:55 با استفاده از چهار راس گوسفند نژاد شال بالغ در قالب طرح چرخشی در زمان تعیین گردید. تفاوت قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و ماده خشک مصرفی معنی دار نبود. در سطوح بیشتر از 30 درصد تفاله گل محمدی قابلیت هضم پروتئین کمتر بود (05‎/0 >P)‎. تعادل ازت در جیره های شاهد و حاوی 15، 30 و 45 درصد تفاله گل محمدی، به ترتیب 1‎/3، 6‎/2، 4‎/1 و 1‎/1 گرم در روز برآورد شد که تفاوت آنها معنی دار بود (05‎/0 >P)‎. تجزیه پذیری موثر ماده خشک و پروتئین خام با سرعت عبور دو درصد به ترتیب 5‎/68 و 8‎/67 درصد بود. با توجه به این نتایج به نظر می رسد بتوان از تفاله گل محمدی به عنوان بخشی از علوفه جیره نشخوارکنندگان استفاده کرد.
    کلید واژگان: تجزیه پذیری, قابلیت هضم, تفاله گل محمدی, نشخوارکنندگان, تعادل ازت
    Behzad Khorrami, Ali Akbar Khadem, Ahmad Afzalzadeh, Mohammad Ali Norouzian
    In this study, about 1000 kg of wet Rose Flower pulp were obtained from Ghamsar – Kashan in Iran and dried in air for 10 days. The DM, CP, Ash, EE, total extractable phenols, total tannin, Ca and P of Rose flower extraction pulp (RFEP) were 96.0, 12.5, 6.5, 1.8, 2.7, 1.3, 1.1 and 0.1 percent, respectively. Four adult Chaal sheep in a changeover design used for determination of digestibility, dry matter intake and nitrogen balance. The sheep fed by four diets with different ratio of RFEP: alfalfa (0.0:100, 15:85, 30:70 and 45:55). Digestibility of DM and OM were not affected by experimental diets. Inclusion of 30 percent or more RFEP, decreased CP digestibility (P< 0.05). Dry matter intake was not affected by inclusion of different levels of RFEP in diets. The nitrogen balance of diets including zero, 15, 30 and 45 precent RFEP were 3.1, 2.6, 1.4 and 1.1 gram per day, respectively (P< 0.05). The DM and CP effective degradability of RFEP were 68.5 and 67.8, respectively. It seems that Rose flower extraction pulp can be used as a part of roughage in the ruminant’s diet.
    Keywords: Digestibility, Nitrogen balance, Ruminants, Rose flower extraction pulp, Degradability
  • احمد افضل زاده، محسن آبسالان، سید داود شریفی، علی اکبر خادم، داود قندی
    این تحقیق برای بررسی اثرات سطوح مختلف پنبه دانه کامل بر عملکرد، خصوصیات لاشه و متابولیت های خون، در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار جیره غذایی (حاوی صفر، چهار، هشت و 16 درصد پنبه دانه کامل) بر روی 20 راس بره نر زندی با میانگین وزن (6/1±) 8/29 کیلوگرم و سن پنج تا شش ماهگی به مدت 90 روز اجرا گردید. جیره ها از نظر انرژی قابل متابولیسم و پروتئین قابل متابولیسم مشابه بودند. تفاوت تیمار صفر درصد پنبه دانه و تیمارهای حاوی پنبه دانه از نظر خوراک مصرفی، ضریب تبدیل غذا، درصد لاشه گرم و چربی احشایی، معنی دار بود (001/0P <). با زیاد شدن پنبه دانه در جیره، میزان گلوکز کاهش و میزان کلسترول و تری گلیسیرید خون به طور خطی افزایش یافت (01/P 0<). نتایج آزمایش نشان داد که پنبه دانه را می توان تا هشت درصد در جیره بره های پرواری استفاده نمود.
    کلید واژگان: لاشه, پنبه دانه, متابولیت های خون, بره زندی
    Ahmad Afzalzadeh, Mohsen Absalan, Seyyed Davoud Sharifi, Ali Akbar Khadem, Davoud Ghandi
    To study the effects of various levels of whole cottonseed (WCS) on performance, carcass characteristics and blood parameters, an experiment in completely randomized design (CRD) with four diets containing zero, four, eight and 16 percent WCS on 20 Zandi male lambs with initial average weight 30.4 ± 1.8 kg and 5-6 months old for 90 days was performed. Energy and chemical composition of rations were similar. In comparison of control diet with diets contain WCS in aspect of feed intake, feed conversion ratio, the percent of the carcass and also abdominal fat was significant difference (P< 0.01). The effect of diet on concentration of blood parameters was significant (P< 0.01). Glucose concentration with increasing of WCS in diet was decreasing, whereas concentration of cholesterol and triglyceride in blood increased linearly. This experiment showed that the WCS could be included up to eight percent of the fattening male lamb’s diet.
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال