به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

اسماعیل سعدی پور

  • مهسا نجمی، رضا قربان جهرمی*، اسماعیل سعدی پور، منصوره کریم زاده قمصری
    زمینه و هدف

    یکی از چالش ها در کار کردن با کودکان، در مقایسه با بزرگسالان این است که کودکان وبزرگسالان در دنیای متفاوتی زندگی می کنند. مشکلات کودکان در جریان رشد اغلب با عدم توانایی بزرگسالان برای درک آنها، پاسخ به احساساتشان و یا تلاش آن ها برای ایجاد ارتباط توام است.پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی بازی درمانی دلبستگی محور و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر خود انتقادگری و خودکارآمدی والدینی مادران کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی انجام شد.

    روش پژوهش:

     روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمع آوری داده ها از طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زوجهای مادر-کودک پنج تا شش ساله دختر و پسر دارای اضطراب جدایی بود که در منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 در مراکز پیش دبستانی و یا مهدکودک های شهر تهران ثبت نام کرده بودند، تشکیل دادند که از بین آن ها، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش بازی درمانگری دلبستگی محور(شامل بازی هایدرمانی، فرزندپروری مثبت با استفاده از پسخوراند ویدئویی (ژافر، باکرمنز-کرانبرگ و ایزن دورن،2008)، به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک (شامل روش لندرث مبتنی بر بهبود روابط والد-کودک و ایجاد همدلی و پذیرش از جانب والدین برای کودک، براتون و دیگران، 2006).نیز 10 جلسه 120 دقیقه تحت آموزش قرار گرفتند. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل خود انتقادگری (تامپسون و زاروف، 2004) و خودکارآمدی والدینی (دومکا و همکاران، 1996) بودند.

    یافته ها

    تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار spss-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) انجام گرفت. یافته ها نشان داد که هر دو مداخله به کاررفته در این پژوهش می توانند به طور معناداری خود انتقادگری و خودکارآمدی والدینی مادران کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی را بهبود بخشند (0/05< P). با این تفاوت که میزان تغییر در مولفه خود انتقادی درونی در گروه بازی درمانی دلبستگی محور کاهش بیشتری (60/22=F و 0/05< P). در نسبت به بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد (33/343=F و 0/05< P) داشته است.

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی مداخله های انجام شده می توان گفت هر دو آموزش با به کارگیری تکنیک های ویژه هر مداخله توانسته خود انتقادگری و خودکارآمدی والدینی مادران کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی را بهبود دهند.

    کلید واژگان: خود انتقادگری, خودکارآمدی والدینی, بازی درمان دلبستگی محور, بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک, اختلال اضطراب جدایی
    Mahsa Najmi, Reza Ghorban Jahromi *, Esmaeil Sadipour, Mansoureh Karimzadeh
    Background and Aim

    One of the challenges in working with children, compared to adults, is that children and adults live in a different world. Children's problems during development are often associated with adults' inability to understand them, respond to their feelings, or their efforts to establish communication. The present study aims to compare the effectiveness of attachment-based play therapy and parent-child relationship-based play therapy on self-criticism and parental self-efficacy.

    Methods

    The current research method is semi-experimental and a pre-test-post-test-follow-up plan (three groups) with two experimental groups and one control group was used to collect data. The statistical population of this research included all the mother-child couples of five to six years old girls and boys with separation anxiety who were registered in preschool centers or kindergartens in the 4th district of Tehran in the academic year of 1402-1401. 45 people were selected by available sampling method and randomly assigned to two experimental groups (15 people in each group) and a control group (15 people). The game experimental group of attachment-based therapy (including therapeutic games, positive parenting using video feedback (Jaffer, Buckermans-Kranberg, & Eisendoorn, 2008), child therapy (Van Fleet, 2005), cycle of security (Marvin, Cooper, Hoffman, & Powell, 2002) ) for 8 sessions of 90 minutes and the experimental group of play therapy based on the parent-child relationship (including the Landrath method based on improving the parent-child relationship and creating empathy and acceptance from the parents for the child, Bratton and others, 2006). Also 10 sessions 2 The tools used in the present study included self-criticism (Thompson and Zaroff, 2004) and parenting self-efficacy (Domka et al., 1996).

    Results

    Analysis and analysis of the information obtained from the implementation of the questionnaire was done through SPSS-v24 software in two descriptive and inferential sections (variance analysis with repeated measurements). The findings showed that both interventions used in this research can significantly improve self-criticism and parenting self-efficacy of mothers of children with separation anxiety disorder (P<0.05). with the difference that the amount of change in the internal self-criticism component in the attachment-oriented play therapy group decreased more (F=22.60 and P<0.05). compared to play therapy based on parent relationship (F=33.334 and P<0.05).

    Conclusion

    According to the effectiveness of the interventions, it can be said that by using the special techniques of each intervention, both trainings have been able to improve the self-criticism and parental self-efficacy of mothers of children with separation anxiety disorder.

    Keywords: Self-Criticism, Parental Self-Efficacy, Attachment-Based Play Therapy, Parent-Child Relationship Therapy, Separation Anxiety Disorder
  • فریبا حسینا *، اسماعیل سعدی پور
    هدف

    هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی اندازه اثر متغیرهای همبسته با خلاقیت معلمان ایرانی بود.

    روش

    این مطالعه از نوع فراتحلیل است. با استفاده از پایگاه های اطلاعاتی داخلی نسبت به یافتن تمام گزارش های پژوهشی از سال های 1390 تا 1402 اقدام شد و از آن پایگاه های اطلاعاتی، 32 سند مرتبط با موضوع یافت شد. پس از آن با معیارهای درون گنجی 21 پژوهش گزینش و در فرایند فراتحلیل وارد شدند. برای این منظور از نرم افزار CMA.2 استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج این مطالعه نشان می دهد که میانگین اندازه اثر کلی برای مدل اثرات ثابت برابر 419/0 و برای مدل اثرات تصادفی برابر 427/0 است که هر دو در سطح 000/0 معنادار هستند. بنابراین میانگین اندازه اثر پژوهش حاضر را می توان اندازه اثر متوسط تا زیاد خلاقیت تفسیر کرد.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های پژوهش، از بین عوامل مرتبط با خلاقیت معلمان، بیشترین میزان اندازه اثر و رابطه معنادار با خلاقیت معلمان ایرانی به ترتیب مربوط به متغیر هوش معنوی(1.071)، جو سازمانی(0.968)، مدیریت کلاس (0.733) و سلامت معنوی (0.682) بود. بقیه متغیرها، اندازه اثر کمتری با خلاقیت داشتند.

    کلید واژگان: خلاقیت, فراتحلیل, معلمان, اندازه اثر
    Fariba Hoseina*, Esmaiil Sadipour
    Aim

    The main aim of this study was to investigate the effect size of variables related to the creativity of Iranian teachers.

    Method

    This study is a meta-analysis type. Using internal databases, all research reports from 1390 to 1402 were searched and 32 documents related to the subject were found from those databases. After that, 21 researches were selected and included in the meta-analysis process. For this purpose, CMA.2 software was used.

    Findings

    The results of this study show that the average overall effect size for the fixed effects model is 0.419 and for the random effects model is 0.427, both of which are significant at the 0.000 level. Therefore, the average effect size of the present study can be interpreted as the medium to high effect size of creativity.

    Conclusion

    According to the findings of the research, among the factors related to teachers' creativity, the highest effect size and significant relationship with creativity of Iranian teachers are respectively related to the variable of spiritual intelligence (1.071), organizational atmosphere (0.968), classroom management (0.733) and Spiritual health was (0.682). The other variables had a smaller effect size with creativity.

    Keywords: Creativity, Meta-Analysis, Teachers, Effect Size
  • مهسا نجمی، رضا قربان جهرمی*، اسماعیل سعدی پور، منصوره کریم زاده
    زمینه

    بر اساس گزارش های سازمان جهانی بهداشت، در حال حاضر 20 درصد از کودکان و نوجوانان در سراسر جهان دارای مشکلات سلامت روانی هستند، اما پوشش درمانی موثر در این حوزه بسیار کم است. بنابراین به کارگیری مداخلات مبتنی بر شواهد برای کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی یک ضرورت بنبادی است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بازی درمان دلبستگی محور و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک بر بهزیستی روانشناختی کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی انجام شد.

    روش

    روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمع آوری داده ها از طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری 2 ماهه استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام مادران و کودکان پنج تا شش ساله دختر و پسر دارای اضطراب جدایی بود که در منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 در مراکز پیش دبستانی و یا مهد کودک های منطقه 4 شهر تهران ثبت نام کرده بودند، تشکیل دادند نمونه پژوهش 45 نفر از مادران و کودکان منطقه 4 شهر تهران بودند که به روش نمونه   گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. گروه های آزمایش بازی درمانگری دلبستگی محور به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای و بازی درمانی مبتنی بر روابط والد-کودک را به مدت 10 جلسه 120 دقیقه دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (عابد و همکاران، 2016) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS.24 با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که هر بازی درمانی دلبستگی محور و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک به طور معناداری بهزیستی روانشناختی کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی را بهبود بخشیدند (05/0>P). نتایج آزمون های تعقیبی بنفرونی نشان داد که بین بازی درمانی دلبستگی محور و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوتی وجود ندارد.

    نتیجه گیری

    با توجه به مطالب گفته شده و شیوع نسبتا بالای این اختلال و همبودی آن با سایر اختلالات در بین کودکان ونوجوانان استفاده از مداخلات مبتنی بر شواهد از جمله بازی درمانی دلبستگی محور و بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک می تواند بخش قابل توجهی از پریشانی روانشناختی آن ها را کاهش دهد.

    کلید واژگان: بهزیستی روانشناختی, بازی درمانی دلبستگی محور, بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد-کودک, اختلال اضطراب جدایی
    Mahsa Najmi, Reza Ghorban Jahromi*, Esmail Sadipour, Mansoureh Karimzadeh
    Background

    According to the World Health Organization, 20% of children and adolescents worldwide currently have mental health problems, but effective treatment coverage in this area is very low. Therefore, the application of evidence-based interventions for children with separation anxiety disorder is a fundamental necessity.

    Aims

    This study aimed to compare the effectiveness of play attachment therapy and play therapy based on the parent-child relationship on the psychological well-being of children with separation anxiety disorder.

    Methods

    The method of the present study is quasi-experimental and a pre-test, post-test-follow-up design of 2 months was used to collect data. The statistical population of this study included all mothers and children aged five to six years old with separation anxiety who were enrolled in preschool centers or kindergartens in District 4 of Tehran in the academic year 2022-2023. An experimental group and a control group were assigned. The experimental groups received attachment-focused play therapy for 8 sessions of 90 minutes and play therapy based on parent-child relationships for 10 sessions of 120 minutes. To collect data, a psychological well-being questionnaire (Abed et al., 2016) was used. Data were analyzed using SPSS.24 software using repeated measure analysis of variance.

    Results

    The results of repeated measure analysis of variance showed that each Attachment-based play therapy and parent-child relationship play therapy significantly improved the psychological well-being of children with separation anxiety disorder (P< 0.05). The results of Bonferroni's post hoc tests showed that there was no difference between Attachment-based play therapy and parent-child relationship play therapy in the post-test and follow-up stages.

    Conclusion

    According to the above, and the relatively high prevalence of this disorder and its comorbidity with other disorders among children and adolescents, the use of evidence-based interventions such as Attachment-based play therapy and parent-child relationship play therapy can significantly reduce their psychological distress.

    Keywords: Psychological Well-Being, Attachment-Based Play Therapy, Parent-Child Relationship Therapy, Separation Anxiety Disorder
  • فضل الله حسنوند، کامران شیوندی چلیچه*، فریبرز درتاج، علی دلاور، اسماعیل سعدی پور

    این پژوهش با هدف تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی مهارت زندگی مبتنی بر مولفه‎های خرد در شاهنامه فردوسی و اثربخشی آن بر معناداری زندگی، هوش بین‎فردی و تنظیم هیجان در نوجوانان به انجام رسید. تحقیق حاضر از نظر هدف، در بخش نخست، از نوع بنیادی و در بخش دوم، از نوع کاربردی و بر اساس ماهیت تحقیق، پژوهشی ترکیبی مبتنی بر تئوری داده‎بنیاد و نیمه‎آزمایشی بود. جامعه آماری در مرحله نخست شامل متن شاهنامه فردوسی و در مرحله دوم دانش‎آموزان دوره متوسطه شهر تهران و نمونه آماری در مرحله اول به صورت تمام‎شماری و در مرحله دوم برابر با 40 نفر بود. گروه آزمایش در معرض 13 جلسه آموزش قرار گرفت. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه هوش بین‎فردی چیسلت و چاپمن (2006)، معناداری زندگی استگر (2010) و تنظیم هیجان گارنفسکی و کرایج (2001) بود. یافته‎ها نشان داد که اعتبار بسته مبتنی بر دیدگاه متخصصان برابر با 89/0 تایید گردید. تحلیل کوواریانس نشان داد که در پس‎آزمون، در سطح معناداری 001/0، معناداری زندگی، هوش بین‎فردی و تنظیم هیجان در آزمودنی‎های گروه آزمایش بیشتر از گروه کنترل بود. درنتیجه، آموزش مهارت زندگی خردمندانه مبتنی بر شاهنامه فردوسی می‎تواند ابزاری کاربردی برای خانواده‎ها، روان‎شناسان و مشاوران به منظور آموزش نوجوانان و در مسیر رسیدن به زندگی بهتر باشد.

    کلید واژگان: آموزش مهارت زندگی, شاهنامه فردوسی, معناداری زندگی, هوش بین‎فردی, تنظیم هیجان
    Fazlollah Hasanvand, Kamran Sheivandi Choliche *, Fariborz Dortaj, Ali Delavar, Esmail Sadipour

    This study aimed to compile and validate the life skills training package based on wisdom components in Ferdowsi's Shahnameh and its effectiveness on the meaning of life, interpersonal intelligence and emotion regulation in adolescents. In terms of objectives, this mixed-methods study was basic research in the first phase and applied in the second. A combination of grounded theory and quasi-experimental methods was used for this purpose. The statistical population in the first phase includes the complete text of Ferdowsi's Shahnameh, Jalal Khaleghi Motlaq, while high schools' students in Tehran were the target population of the second phase. Statistical sample was selected by census for the first phase. For the second phase, 40 students were randomly placed into an experimental and a control group. The experimental group received 13 wisdom-based life skills training sessions. The research tools included the interpersonal subscale of Multiple Intelligence Survey developed by Chislett and Chapman (2006), Steger’s (2010) Meaning of Life Questionnaire and Garnefski and Kraaij (2001) Cognitive Emotion Regulation Questionnaire. Findings confirmed the validity of and reliability of wisdom-based life skills training package. Also, MANCOVA showed that the experimental group scored higher in terms of meaning of life, interpersonal intelligence and emotion regulation than the control group. As a result, wisdom-based life skills training package can be a practical tool for psychologists and counselors to train adolescents to have a better life.

    Keywords: Life Skills Training, Wisdom, Ferdowsi's Shahnameh, Meaning Of Life, Interpersonal Intelligence, Emotion Regulation
  • محسن کریم زندی، حسن اسدزاده*، اسماعیل سعدی پور، فریبرز درتاج

    هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی کنترل شناختی و جهت گیری هدف در رابطه بین هوش معنوی و وجدانی بودن باتجربه غرقگی بود. روش پژوهش توصیفی_همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان دانشگاه فرهنگیان گیلان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 450 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تجربه غرقگی (1996)، کنترل شناختی (CCFQ، 2018)، هدف پیشرفت (AGQ، 1999)، هوش معنوی (1395)، و خرده مقیاس وجدانی بودن از پرسشنامه پنج عاملی نئو (PI-R، 1992) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که هوش معنوی و وجدانی بودن اثر مستقیم بر غرقگی دارند (01/0<p). هوش معنوی و وجدانی بودن به واسطه کنترل شناختی اثر غیرمستقیم بر غرقگی دارند (01/0<p). هوش معنوی و وجدانی بودن به واسطه جهت گیری هدف اثر غیرمستقیم بر غرقگی ندارند (05/0>p). نتایج نشان داد که کنترل شناختی باتوجه به نقش هوش معنوی و وجدانی بودن می تواند تبیین کننده غرقگی باشد.

    کلید واژگان: کنترل شناختی, تجربه غرقگی, جهت گیری هدف, هوش معنوی و وجدانی بودن
    Mohsen Karimzandi, Hassan Asadzadeh*, Esmaeil Sadipour, Fariborz Dortaj

    The present study investigated the mediating role of cognitive control and goal orientation relationship between spiritual intelligence and conscientiousness with flow experience. The research method was descriptive-correlation based on structural equation modeling. The statistical population included Farhangian University of Guilan students in 2022-2023. Some 450 students were selected using the convenience sampling method. The research tools include goal orientation (AGQ) (1999), conscientiousness subscale from Neo's five-factor (PI-R) (1992), flow experience (1996), spiritual intelligence (2017) cognitive control (CCFQ) (2018). Structural equation analysis was used to analyze the data. The results showed the optimal fit of the research model. The result showed that spiritual intelligence and conscientiousness have a significant direct effect on flow (P<0/01), Spiritual intelligence and conscientiousness do not have an indirect impact on the flow through goal orientation (P> 0.05). These results show that cognitive control can explain the flow due to the role of spiritual intelligence and conscientiousness.

    Keywords: Cognitive Control, Flow Experience, Goal Orientation, Spiritual Intelligence, Conscientiousness
  • نعیمه شبانی شاد، اسماعیل سعدی پور*، فریبرز باقری
    زمینه

    شادکامی یک احساس درونی مثبت از ادراک های شناختی و عاطفی دریافت شده و به معنای خوشبختی عاطفی و شناختی در تعادل احساسات و سلامت روان است و احساس بهزیستی روانشناختی همان ارزیابی کلی فرد در پذیرش خود، رابطه مثبت با دیگران، خودمختاری، زندگی هدفمند، رشد شخصی و تسلط بر محیط است. مطالعات متعددی تاثیر مثبت بهزیستی روانشناختی بر هوش هیجانی، بر شادکامی، حمایت اجتماعی بر شادکامی، هوش هیجانی، حمایت اجتماعی بر شادکامی نشان داده اند؛ اما تدوین مدل شادکامی براساس بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی با میانجی گری هوش هیجانی مغفول مانده است.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل شادکامی بر اساس بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی با میانجی گری هوش هیجانی در دانشجویان کارشناسی انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش کاربردی و روش توصیفی همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل می دادند و بر اساس دیدگاه کلاین در مدل معادلات ساختاری، تعداد 414 فرد از طریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه شادکامی (آکسفورد، 2002)، بهزیستی روانشناختی (ریف، 2002)، حمایت اجتماعی ادراک شده (زیمت، 1988) و هوش هیجانی (شات، 1998) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق مدل یابی ساختاری با استفاده از نرم افزار 26AMOS انجام شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که بهزیستی روانشناختی، حمایت اجتماعی و هوش هیجانی به صورت مثبت و معنادار (001/0 ˂P) بر شادکامی دانشجویان اثر دارد و هوش هیجانی در بین دانشجویان به صورت مثبت و معنادار (001/0 ˂P) اثر بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی بر شادکامی را میانجی گری می کند.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت باتوجه به اهمیت متغیر بهزیستی روانشناختی و حمایت اجتماعی در شادکامی دانشجویان، آموزش ها و کارگاه های مهارت های زندگی، ارتباطات و تعاملات مثبت که موجب بهبود و افزایش شادکامی در دانشجویان می شود در سطح دانشگاه ها و موسسات عالی برنامه ریزی، تدوین و اجرا شوند.

    کلید واژگان: شادکامی, بهزیستی روانشناختی, حمایت اجتماعی, هوش هیجانی
    Naeimeh Shabanisahd, Esmaeil Saadipour*, Fariborz Bagheri
    Background

    Happiness is a positive inner feeling received from cognitive and emotional perceptions, and it means emotional and cognitive happiness in the balance of emotions and mental health, and the feeling of psychological well-being is the overall evaluation of a person in self-acceptance, positive relationship with others, autonomy, purposeful life, personal growth. and dominate the environment. Several studies have shown the positive effect of psychological well-being on emotional intelligence, on happiness, social support on happiness, emotional intelligence, social support on happiness; However, developing a happiness model based on psychological well-being and social support with the mediation of emotional intelligence has been neglected.

    Aims

    The current research has been carried out to develop a model of happiness based on psychological well-being and social support with the mediation of emotional intelligence in undergraduate students.

    Methods

    Applied research design and descriptive correlation method was based on structural equations. The statistical population of the research consisted of all undergraduate students of Islamic Azad University, Science and Research Department of Tehran in the academic year of 1402-1401, and based on Klein's point of view in the structural equation model, 414 people were selected through random multistage cluster sampling. Became Happiness questionnaire (Oxford, 2002), psychological well-being (Reif, 2002), perceived social support (Zimet, 1988) and emotional intelligence (Shot, 1998) were used to collect data. Data analysis was done through structural modeling using 26amos software.

    Results

    The research findings showed that psychological well-being, social support and emotional intelligence have a positive and significant effect on students' happiness, and emotional intelligence among students positively and significantly mediates the effect of psychological well-being and social support on happiness.

    Conclusion

    It can be concluded that considering the changing importance of psychological well-being and social support in the happiness of students, trainings and workshops on life skills, communication and positive interactions that improve and increase happiness in students should be planned, developed and implemented at the level of universities and higher institutions. be executed.

    Keywords: Happiness, Psychological Well-Being, Social Support, Emotional Intelligence
  • زهره فتوحی*، حسن اسدزاده، اسماعیل سعدی پور، فریبرز درتاج، صغری ابراهیمی قوام

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر طرحواره های حوزه خودگردانی و عملکرد آسیب دیده، بر خودکارآمدی تحصیلی و پیشرفت انگیزه دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه انجام شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول استان تهران در سال تحصیلی 1401-1400شامل می شد. روش پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و از نظر طرح کلی تحقیق، از نوع نیمه آزمایشی، با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل بود. به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، دو مدرسه برگزیده شد. در هر مدرسه و از هر پایه 10 نفر، جمعا 60 نفر تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی و کنترل جایابی شدند. هر دو گروه به پرسشنامه های خودکارآمدی تحصیلی جری جینگ و مورگان (1999) و انگیزه پیشرفت هرمانس (1977) پاسخ دادند. گروه آزمایش تحت 9 جلسه آموزش قرار گرفت. بسته آموزشی توسط محقق ساخته شده و دارای روایی صوری و روایی محتوایی می باشد که به روش کیفی و کمی توسط هیئتی متشکل از خبرگان 10 نفر و با دو ضریب نسبت اعتبار محتوا (CVR) و شاخص اعتبار محتوا (CVI) تعیین گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام شد. نتایج نشان داد که آموزش مبتنی بر طرحواره بر خودکارآمدی تحصیلی و انگیزه پیشرفت تاثیر مثبت و معناداری دارد (0/01>p). یافته های پژوهش دارای مفاهیم کاربردی برای مداخلات آموزشی-مشاوره ای با هدف ارتقای خودکارآمدی و انگیزه پیشرفت است که منجر به پاسخ های کارآمد و انطباقی دانش آموزان در چالش های تحصیلی می شود.

    کلید واژگان: طرحواره, خودکارامدی تحصیلی, انگیزه پیشرفت
    Zohreh Fotuhi *, Hasan Asadzadeh, Ismail Sadipour, Fariborz Dortaj, Soghra Ebrahimighavam

    This study aimed to determine the effectiveness of schema-based training in the area of autonomy and impaired performance on academic self-efficacy and achievement motivation among female middle school students. The statistical population included female students of the first period of middle school in Tehran province for the academic year 1400-1401. The research method was applied in terms of purpose and semi-experimental in terms of general design, with pre-test, post-test, and control group. Using a multi-stage cluster random sampling method, two schools were selected. From each grade in each school, 10 students were randomly chosen, totaling 60 students, who were then placed in experimental and control groups. Both groups responded to the academic self-efficacy questionnaires by Jerry Jing and Morgan (1999) and achievement motivation by Hermans (1977). The experimental group underwent 9 training sessions. The training package, based on schema, was developed by the researcher and had content and face validity, qualitatively and quantitatively determined by a panel of 10 experts with two validity coefficients: Content Validity Ratio (CVR) and Content Validity Index (CVI). Data analysis was performed using the multivariate analysis of covariance (MANCOVA) test. Results showed that schema-based training significantly and positively affects academic self-efficacy and achievement motivation (p<0.01).

    Keywords: Schema, Academic Self-Efficacy, Motivation For Achievement
  • قمر خطیبی، رضا قربان جهرمی*، منصوره کریم زاده، اسماعیل سعدی پور
    زمینه و هدف

    مطالعه رفتارهایی که می توانند بازدارنده سبک زندگی سالم تحصیلی فراگیران باشند، همواره مورد علاقه و توجه پژوهشگران بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین الگوهای فرزندپروری و رفتارهای بازدارنده تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد.

    روش پژوهش:

     این مطالعه کمی به روش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه دوم مدارس دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1402 بود؛ که 407 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای وارد مطالعه شدند و بوسیله پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری (بامریند، 1973)، خودکارآمدی عمومی (شرر و همکاران، 1982)، مقیاس های فریبکاری تحصیلی (فارنسه و همکاران، 2011)، اهمال کاری تحصیلی (سواری،1391) و پرسشنامه پرخاشگری (ویلیامز و همکاران، 1996) مورد سنجش قرار گرفتند. تحلیل داده ها با روش معادلات ساختاری بوسیله نرم افزارهای SPSS نسخه 23 و AMOS نسخه 24 انجام شد.

    یافته ها

    براساس نتایج این پژوهش، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتایج نشان داد که الگوهای فرزندپروری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم از طریق خودکارآمدی بر رفتارهای بازدارنده تحصیلی اثر معناداری دارد (05/0>P)؛ و این نقش با میانجی گری خودکارآمدی برجسته تر نیز می شود.

    نتیجه گیری

    با توجه به ارتباط معنادار الگوهای فرزندپروری با رفتارهای بازدارنده تحصیلی و تایید نقش میانجی خودکارآمدی، در این زمینه پیشنهاد می شود به منظور کاهش رفتارهای بازدارنده تحصیلی دردانش آموزان ضمن توجه به الگوهای فرزندپروری، بر افزایش خودکارآمدی دانش آموزان نیز تمرکز شود. در این زمینه آشنایی خانواده ها با نقش الگوهای فرزندپروری بر زندگی تحصیلی دانش آموزان و برگزاری جلسات آموزشی دارای اهمیت است.

    کلید واژگان: الگوهای فرزندپروری خودکارآمدی رفتارهای بازدارنده تحصیلی
    Qamar Khatibi, Reza Ghorban Jahromi *, Mansoreh Karimzadeh, Esmaeil Sadipour
    Background and Aim

    The study of behaviors that can hinder the healthy academic lifestyle of learners has always been the interest and attention of researchers. The present study investigates the mediating role of self-efficacy in the relationship between parenting styles and academically inhibiting behaviors of secondary school students.

    Methods

    This descriptive-correlational study was conducted using the structural equation method. Its statistical population included all secondary school students in public schools in Tehran in 2022-2023.Accordingly, 407 people were included in the study by multi-stage cluster sampling method and measured using Parenting Styles Questionnaire (Baumrind, 1973), General Self-Efficacy Scale (Sherer et al.,1982), Academic Cheating Scale (Farnese et al., 2011), academic procrastination Questionnaire (Savari, 2013), and aggression Questionnaire (Williams et al., 1996). Data were analyzed by structural equation method in SPSS-23 and AMOS-24 software.

    Results

    Based on the results of this research, the proposed model had a good fit. The results showed that Parenting Styles has a significant effect on Academically inhibiting behaviors both directly and indirectly through self-efficacy (P<0.05); and this role becomes more prominent with the mediation of self-efficacy.

    Conclusion

    Considering the meaningful relationship between Parenting Styles and Academically inhibiting behaviors and confirming the mediating role of self-efficacy, it is suggested in this context. In order to decrease the Academically inhibiting behaviors of students, while paying attention to the Parenting Styles, focus on increasing self-efficacy in this group. In this context, it is important to empower students as well as extracurricular training sessions focusing on the aforementioned variables.

    Keywords: Academically Inhibiting Behaviors, Parenting Styles, Self-Efficacy
  • عاطفه عبدالهی، اسماعیل سعدی پور*، بیتا نصرالهی

    هدف پژوهش حاضر پیش بینی تنظیم هیجان در زنان متاهل بر اساس نظریه ذهن و توانایی های شناختی بود. روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی_همبستگی بود. جامعه پژوهش تمامی زنان متاهل 20 تا 45 سال ساکن منطقه 5 شهر تهران در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 172 زن متاهل بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از آزمون ذهن خوانی بارون کوهن و همکاران RMET)، 2001) و پرسشنامه های توانایی های شناختی نجاتی CAQ)، 1392) و تنظیم هیجانی گروس و جانERQ) ، 2003) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد که نظریه ذهن و توانایی های شناختی می توانند تنظیم هیجانی در بعد سرکوبی را پیش بینی کنند (05/0P<). ضریب تعیین تعدیل شده نشان داد متغیرهای پیش بین توانستند 2/12 درصد از ورایانس سرکوبی را تبیین کنند. این یافته ها حاکی از آن است که با متغیرهای نظریه ذهن و توانایی های شناختی می توان تنظیم هیجانی زنان متاهل را به منظور پیشگیری از مشکلات زناشویی پیش بینی کرد.

    کلید واژگان: تنظیم هیجانی, توانایی های شناختی, نظریه ذهن
    Atefeh Abdolahi, Esmaeil Esmaeil Sadipour*, Bita Nasrolahi

    The purpose of this research was to predict emotion regulation in married women based on the theory of mind and cognitive abilities. The research method was descriptive-correlation studies. The research population was all married women aged 20 to 45 living in District 5 of Tehran in 1401. The research sample was 172 married women who were selected by the available sampling method. Baron Cohen et al.'s Mind Reading Test (RMET) (2001) Rescue Cognitive Abilities (CAQ) (2012) and Gross and John's Emotional Regulation (ERQ) (2003) were used to collect data. Multiple linear regression was used to analyze the data. The results showed that the theory of mind and cognitive abilities can predict emotional regulation in the suppression dimension (P<0.05). The adjusted coefficient of determination showed that the predictor variables could explain 12.2% of the suppression variance. These findings indicate that the emotional regulation of married women can be predicted with the variables of theory of mind and cognitive abilities to prevent marital problems.

    Keywords: Emotional Regulation, Cognitive Abilities, Theory Of Mind
  • نعیمه شبانی شاد، اسماعیل سعدی پور*، فریبرز باقری
    پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل شادکامی بر اساس بهزیستی روانشناختی با میانجی گری هوش هیجانی در دانشجویان کارشناسی انجام شده است. نوع پژوهش کاربردی و روش انجام آن توصیفی همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تشکیل می دادند و جهت تعیین حجم نمونه براساس دیدگاه کلین در مدل معادلات ساختاری، تعداد 414 فرد از طریق نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه-های شادکامی آکسفورد (2002)، بهزیستی روان شناختی ریف (2002) و هوش هیجانی شات (1998) استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها از طریق مدل یابی ساختاری با استفاده از نرم افزار amos انجام پذیرفت. نتایج نشان داد بهزیستی روان شناختی و هوش هیجانی به صورت مثبت و معنادار بر شادکامی دانشجویان اثر دارد و هوش هیجانی در بین دانشجویان به صورت مثبت و معنادار اثر بهزیستی روان شناختی بر شادکامی را میانجیگری می کند. می توان نتیجه گرفت که بهزیستی روان شناختی در دانشجویان به عنوان محافظی در برابر رویدادهای استرس زا عمل کرده  و نقش اساسی در تاثیرگذاری و بهبود کیفیت زندگی، سلامت روان و شادکامی در جوامع مختلف را دارا است.
    کلید واژگان: بهزیستی روان شناختی, دانشجویان کارشناسی, شادکامی, هوش هیجانی
    Naeimeh Shabanishad, Esmaeil Sadipour *, Fariborz Bagheri
    The present study was conducted with the aim of developing a model of happiness based on psychological well-being with the mediation of emotional intelligence in undergraduate students. The type of applied research and its method was descriptive correlation based on structural equations. The statistical population of the research consisted of all undergraduate students of the Islamic Azad University of Science and Research. In order to determine the sample size based on Klein's point of view in the structural equation model, 414 individuals were selected through cluster multistage random sampling. Oxford happiness (2002), Rief psychological well-being (2002) and Schott emotional intelligence (1998) questionnaires were used to collect data. Data analysis was done through structural modeling using Amos software. The results showed that psychological well-being and emotional intelligence have a positive and significant effect on students' happiness, and emotional intelligence among students positively and significantly mediates the effect of psychological well-being on happiness. It can be concluded that the psychological well-being of students acts as a protection against stressful events and has an essential role in influencing and improving the quality of life, mental health and happiness in different societies.
    Keywords: Happiness, Psychological Well-Being, Emotional Intelligence, Undergraduate Students
  • محمد گراوندنیا، اسماعیل سعدی پور*، حسن اسدزاده، صغرا ابراهیمی قوام
    هدف

    هدف این پژوهش، اثربخشی آموزش مسئولیت پذیری مبتنی بر نظریه انتخاب بر پایستگی تحصیلی و کیفیت تجارب یادگیری دانش آموزان مقطع متوسطه دوم رشته تجربی بود.

    روش

    روش پژوهش از نوع هدف کاربردی و از نوع مطالعات شبه آزمایشی (پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل) است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوره دوم متوسطه منطقه 2 شهر کرج است که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بوده اند. از بین آن ها 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جای گماری شدند و گروه آزمایش تحت آموزش بسته ی مسئولیت پذیری قرار گرفتند، درحالی که گروه کنترل آموزش خاصی دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی پایستگی تحصیلی Martin and Marsh (2008)، پرسشنامه کیفیت تجارب یادگیری Newman (1990) و بسته آموزش مسئولیت پذیری مبتنی بر نظریه انتخاب گراوند و همکاران بوده است. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش بسته ی مسئولیت پذیری قرار گرفتند ولی گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند؛ و داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 26 و به روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شده اند.

    یافته‏ ها: 

    نتایج نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل ازنظر پایستگی تحصیلی و کیفیت تجارب یادگیری دانش آموزان مقطع متوسطه دوم رشته تجربی تفاوت معناداری وجود دارد؛ یعنی آموزش مسئولیت پذیری مبتنی بر نظریه انتخاب باعث افزایش پایستگی تحصیلی (743/24 و 001/0=p) و کیفیت تجارب یادگیری (415/44 و 001/0 =p) می شود.

    نتیجه‏ گیری: 

    باتوجه به یافته ها نتیجه گیری می شود که بسته ی آموزش مسئولیت پذیری می تواند تلویحات آموزشی و کاربردی برای دانش آموزان در افزایش پایستگی تحصیلی و کیفیت تجارب یادگیری شود.

    کلید واژگان: پایستگی تحصیلی, کیفیت تجارب یادگیری, مسئولیت پذیری, نظریه انتخاب
    Mohammad Gravand Nia, Esmaeil Sadipour *, Hassan Asadzadeh, Soghra Ebrahimi Ghavam
    Objective

    The aim of this research was to the effectiveness of responsibility education based on choice theory on academic sustainability and the quality of learning experiences of secondary school students in the experimental field.

    Methods

    The research method is of the type of applied objective and the type of quasi-experimental studies (pre-test-post-test with control group). The statistical population includes students in the second year of high school in the 2nd district of Karaj city, who studied in the academic year 2022-2023. Among them, 30 people were selected by the available sampling method and were placed in two experimental (15 people) and control (15 people) groups. The data collection tools were Martin and Marsh's academic sustainability questionnaire (2008), Newman's quality of learning experience questionnaire (1990), and the responsibility training package based on Ground Selection Theory. The experimental group was trained in the accountability package for 10 sessions, and the data were analyzed with SPSS version 26 software and multivariate covariance analysis.

    Results

    The results showed a significant difference between the experimental and control groups regarding academic sustainability and the quality of learning experiences of the students of the second secondary level of the experimental field. Responsibility education based on choice theory increases academic persistence (p=0.001 and 24.743) and the quality of learning experiences (p=0.001 and 44.415).

    Conclusion

    According to the findings, it is concluded that the responsibility training package can have educational and practical implications for students in increasing academic sustainability and the quality of learning experiences.

    Keywords: Responsibility, Choice Theory, Academic Perseverance, Quality Of Learning Experiences
  • فریبا حسینا*، اسماعیل سعدی پور

     فارسی انتخاب شغل یکی از انتخاب های مهم زندگی هر فرد است. هدف پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی انتخاب شغلی مبتنی بر تئوری انتخاب برای دانش آموزان دوره دوم متوسطه است. پژوهش به لحاظ هدف از نوع کاربردی و به لحاظ روش از نوع کیفی است. بسته آموزشی با روش تحلیل مضمون با مطالعه کتاب ها و مقالات پیرامون تئوری انتخاب تدوین شد و سپس برای اعتباریابی بسته آموزشی، محتویات بسته برای 25 نفر از افراد جامعه آماری که شامل مدرسین و اساتید حوزه روانشناسی بود، ارسال شد و در نهایت 10 نفر به گویه های اعتبارسنجی پاسخ دادند. برای درنظر گرفتن روایی از شاخص های CVI و CVR استفاده شد که میزان به دست آمده به ترتیب بالاتر از 0.80 و 0.80 بود که مبین اعتبار مناسب محتویات بسته از دید خبرگان بود. با توجه به این نتایج میتوان از این بسته در مدارس متوسطه دوم استفاده نمود.

    کلید واژگان: انتخاب شغل, تئوری انتخاب, دانش آموزان, بسته آموزشی, اعتباریابی
    Fariba Hoseina *, Esmaeil Sadipour

    Choosing a job is one of the most important choices in every person's life. The aim of the current research is to compile and validate the educational package of career choice based on choice theory for high school students. The research is functional in terms of purpose and qualitative in terms of method. The educational package was compiled by content method and studying books and articles about the choice theory and then to validate the educational package, the package to evaluate the contents of the package was sent to 25 persons from the statistical community which included teachers and professors in the field of psychology, and finally 10 persons answered the questionnaire. CVI and CVR indices were used to consider the validity, and the obtained values were higher than 0.80 and 0.80, respectively, which indicates the appropriate validity of the contents of the package from the experts' point of view. According to these results, this package can be used in secondary schools.

    Keywords: Choosing Job, Choice Theory, Students, Training Package, Validation
  • محمدحسین مشعلچیان*، اسماعیل سعدی پور، صغری ابراهیمی قوام
    زمینه و هدف

    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش مدیریت خشم بر سازگاری اجتماعی، تا ب آوری و جرئت ورزی دانش آموزان شهر ساری انجام شد.

    روش پژوهش: 

    روش مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. همچنین این تحقیق از نظر هدف کاربردی بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پسر پایه دهم شهرستان ساری که در سال تحصیلی 1402-1401 مشغول به تحصیل بودند، می باشد. در پژوهش حاضر، از جامعه آماری ذکر شده، به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای ، ابتدا از دو ناحیه آموزش پرورش شهرستان ساری ناحیه دو را به صورت تصادفی انتخاب شد و از بین مدارس این ناحیه، یک مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شده و از میان کلاس های پایه دهم، یک کلاس 20 نفره به عنوان گروه آزمایش و یک کلاس 20 نفره به عنوان گروه گواه انتخاب شدند. سپس مداخله مدیریت خشم در هشت جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایشی اجرا گردید اما در گروه کنترل مداخله ای صورت نگرفت. از پرسشنامه سازگاری اجتماعی کالیفرنیا (1953)، پرسشنامه جرئت ورزی گمبریل و ریچی (1975) و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. از نرم افزار SPSS نسخه 26 برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد.

    یافته ها و نتایج

    نتایج تجزیه و تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مدیریت خشم بر سازگاری اجتماعی دانش آموزان، تاب-آوری دانش آموزان و جرئت ورزی دانش آموزان تاثیر مثبت و معناداری دارد.

    کلید واژگان: دانش آموزان, سازگاری اجتماعی, تا ب آوری, جرئت ورزی, مدیریت خشم
    Mohammadhossein Mashalchian *, Ismaeil Sadipour, Soqra Ebrahimi Qavam
    Background and purpose

    This research was conducted with the aim of investigating the impact of anger management training on social adaptation, endurance and courage of students in Sari city.

    Research method

    The study method is a semi-experimental study with a pre-test-post-test design with a control group. Also, this research was practical in terms of purpose. The statistical population includes all tenth grade male students of Sari city who were studying in the academic year 1402-1401. In the present research, from the mentioned statistical population, using the multi-stage cluster sampling method, first, district two was randomly selected from the two education districts of Sari city and among the schools of this district, one school was Randomly selected and among the 10th grade classes, a class of 20 students was selected as an experimental group and a class of 20 students was selected as a control group. Then the anger management intervention was implemented in eight 90-minute sessions on the experimental group, but no intervention was done on the control group. The California Social Adaptation Questionnaire (1953), Gambrill and Ritchie's Boldness Questionnaire (1975) and Connor and Davidson's Resilience Questionnaire (2003) were used to collect information. SPSS version 26 software was used for data analysis.

    Findings and results

    The results of covariance analysis showed that anger management training has a positive and significant effect on students' social adaptation, students' resilience and students' courage.

    Keywords: Students, Social Adjustment, Resilience, Boldness, Anger Management
  • زهرا نفر، اسماعیل سعدی پور *، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده، صغرا ابراهیمی قوام
    زمینه و هدف

    توانایی حل مسئله اجتماعی یکی از مهارت ها و توانمندی های وابسته به فرهنگ در جهان کنونی است که همکاری گروهی و حضور در بافت جمعی در آن بسیار مورد تاکید قرار می گیرد. این پژوهش با هدف طراحی و اعتباریابی ابزاری برای سنجش حل مسئله اجتماعی بر اساس داستان های کلیله و دمنه انجام گرفت.
    روش و

    مواد

    روش پژوهش، آمیخته از نوع اکتشافی مبتنی بر ادغام روش تحلیل مضمون در مرحله اول (کیفی) و مدل تدوین ابزار در مرحله دوم بود. در بخش کیفی کتاب کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفت. بخش کمی، با مشارکت 336 نفر از دانش آموزان نوجوان در بازه سنی 12 تا 20 سال و نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر 43 سوال جمع اوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها در مرحله اول بر اساس کدگذاری سه مرحله ای در نرم افزار MAXQUDA و در مرحله دوم بر اساس روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی در نرم افزار SPSS-19 و LISREL-8.8 انجام شد. پایایی کدگذاری به روش کاپا برابر با 95/0 محاسبه شد. روایی محتوایی مقیاس با استفاده از نظر متخصصان مورد تایید قرار گرفت.

    یافته ها

    یافته ها در بخش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی نشان داد که پرسشنامه سنجش مهارت حل مسئله اجتماعی براساس داستان های کلیله و دمنه مشتمل بر مولفه های هیجانات و مدیریت آن، تفکر و تصمیم‎گیری، ارتباط بین فردی، مشورت کردن، شیوه برخورد با مسائل و نگرش به حل‎مسئله بود. روایی ملاکی این پرسشنامه بر اساس ضریب همبستگی پیرسون برابر با 63/0 با پرسشنامه حل مسئله اجتماعی D’Zurilla در سطح 001/0 تایید گردید. پایایی ابزار با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای مقیاس کلی و شش بعد شناسایی شده به ترتیب برابر با 92/0، 75/0، 72/0، 87/0، 72/0، 90/0 و 83/0 به دست آمد.

    نتیجه گیری

    مطالعه نشان داد مقیاس سنجش مهارت حل مسئله اجتماعی بر اساس داستان های کلیله و دمنه از پایایی و روایی مناسبی برخوردار است.

    کلید واژگان: حل مسئله اجتماعی, مولفه های ایرانی, پایایی, روایی
    Ahra Nafar, Esmaeil Sadipour*, Fariborz Dortaj, Hasan Asadzadeh, Soqra Ebrahimi-Qavam
    Background and Objective

    The ability to solve social problems is one of the skills and capabilities related to culture in today's world, where group cooperation and presence in a collective context are highly emphasized. The aim of this study was designing and validating a tool tomeasure social problem solving based on the stories of Kalileh and Demeneh.

    Materials and Methods

    The research method was a mixed exploratory type based on the integration of the Thematic analysismethod in the first stage (qualitative) and the tool development model in the second stage. In the qualitative section the Kalileh and Demaneh book were evalited. The quantitative part was conducted with the participation of 336 teenage students in the agerange of 12 to 20 years and targeted sampling. The data was collected using a researcher-made questionnaire consisting of 43 questions. Data was analyzed using MAXQUDA software, LISREL-8.8, exploratory and confirmatory factor analysis method and SPSS Statistics for Windows, version 19.0 (SPSS Inc., Chicago, Ill. Coding reliability was calculated using Kappa method equal to 0.95. The content validity of the scale was confirmed using experts' opinions.

    Results

    The questionnaire for measuring social problemsolving skills based on the stories of Kalila and Demeneh included the components of emotions and their management, thinking and decision-making, interpersonal communication, consultation, the way of dealing with problems and the attitude towards problem solving. Criterion validity of this questionnaire was confirmed based on Pearson's correlation coefficient equal to 0.63, for solving the social problem of D’Zurilla at the level of 0.001. The reliability of the tool was obtained using Cronbach's alpha coefficient for the overall scale and the six dimensions identified as 0.92, 0.75, 0.72, 0.87, 0.72, 0.90 and 0.83 respectively.

    Conclusion

    The study showed that the social problem solving skill measurement scale based on the stories of Kalila and Demenehhas acceptable reliability and validity.

    Keywords: Social Problem Solving, The Stories Of Kalileh, Demneh, Reliability, Validity
  • افشین زارعی، اسماعیل سعدی پور*، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده
    زمینه

    امروزه توجه به باورهای خودکارآمدی و سرزندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. تحقیقات نشان داده است که در تغییر رفتار و شناخته، لازم است ارتباط روانشناختی فرد با افکار و احساساتش افزایش یابد که به معنای ایجاد توانایی انتخاب گزینه مناسب از بین گزینه های مختلف و نه انجام عملی که فقط برای اجتناب از افکار، احساس ها، خاطره ها یا امیال آزاردهنده باشد. بنابراین آیا درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با شش فرآیند پذیرش، ارتباط با زمان حال، گسلش، ارزش، مشاهده خود و عمل متعهدانه می تواند منجر به باورهای خودکارآمد و سرزندگی تحصیلی شود؟

    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بود.

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانش آموزان سال دوم مقطع متوسطه منطقه 3 شهر تهران درسال تحصیلی 1401-1400 بودند که از بین این دانش آموزان تعداد 30 نفر به صورت روش نمونه گیری ترکیبی (تصادفی ساده و در دسترس) انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه خودکارآمدی شرر (1980) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (2006) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث بهبود باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان در مرحله پس آزمون شد. (0/01 p<).

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این تحقیق می توان گفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با افزایش انعطاف پذیری روانشناختی بر بهبود باورهای خودکارآمدی و سرزندگی تحصیلی موثر بودند، ازاین رو آگاهی از این مداخلات می تواند در دانش آموزان موثر واقع شود.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, باورهای خودکارآمدی, سرزندگی تحصیلی
    Afshin Zarei, Ismail Saadipour*, Asadzadeh Dortaj, Hassan Asadzadeh
    Background

    Today, self-efficacy beliefs and vitality are extensively foregrounded. Studies show that to change behavior and cognition, it is imperative to strengthen individuals’ psychological relationships with their thoughts and feelings by enabling them to select appropriate alternatives from various choices and not perform actions to avoid bothersome thoughts, feelings, memories, or desires. Thus, can Acceptance and Commitment Therapy (ACT), with its six principles of diffusion, acceptance, contact with the present moment, the observing self, values, and committed action lead to self-efficient beliefs and academic vitality?

    Aims

    The present study aimed to investigate the effectiveness of ACT on students’ self-efficacy beliefs and academic vitality.

    Methods

    This research was a quasi-experimental study with a pretest-posttest control group design. The statistical population included all grade 2 high school students in district 3 of Tehran during the 2020-2021 academic year. Thirty students were selected by mixed (simple and convenience) sampling and assigned into experimental and control groups. Sherer’s (1980) self-efficacy scale and Martin and March’s (2006) academic vitality questionnaire were used for data collection, and Multivariate Analysis of Covariance (MANCOVA) was employed for data analysis.

    Results

    The results showed that ACT improved students’ self-efficacy beliefs and academic vitality in the posttest (p<0.01).

    Conclusion

    According to the findings of this research, we can assert that ACT improves self-efficacy beliefs and academic vitality by enhancing psychological flexibility. Hence, awareness of these interventions can positively impact students.

    Keywords: acceptance, commitment therapy, self-efficacy beliefs, academic vitality
  • عباس صادق زاده، فریبرز درتاج*، حسن اسدزاده، علی دلاور، اسماعیل سعدی پور
    زمینه

    توجه به رشد کودکان در ابعاد مختلف اجتماعی و اقدامات پیشگیرانه از بروز مشکلات رفتاری در سنین اولیه از اهمیت زیادی برخوردار است. ازاین رو شناسایی برنامه های مداخله ای هدفمند و موثر در این زمینه کمک کننده خواهد بود. تاکنون از روش های مختلفی برای کاهش مشکلات رفتاری کودکان استفاده شده است، اما در مورد مقایسه اثربخشی بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی و برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر بر مشکلات رفتاری کودکان شکاف پژوهشی وجود دارد.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی و برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر بر مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی انجام شد.

    روش

    طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان دوره پیش دبستانی شهر کرمان بود که از میان آن ها نمونه ای 60 نفری به صورت در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. یکی از گروه های آزمایش از طریق بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی (10 جلسه) و گروه آزمایش دیگر از طریق برنامه آموزشی والکر (1983) تحت 11 جلسه آموزش قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) بود. تحلیل داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس تک متغیری و چند متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 انجام شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کواریانس در پژوهش حاضر نشان داد هر دو روش مداخله در کاهش مشکلات رفتاری موثر بودند، اما اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی در مشکلات درونی سازی و بیش فعالی نسبت به روش والکر بیشتر بود (0/05 >P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد استفاده از روش های مداخله ای مبتنی بر نمایش عروسکی در بهبود مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی نسبت به روش هایی که صرفا جنبه ذهنی دارند؛ موثرتر هستند، لذا مربیان پیش دبستانی و روانشناسان کودک می توانند از روش مذکور در جهت کاهش مشکلات رفتاری کودکان از آن استفاده کنند.

    کلید واژگان: بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی, برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر, مشکلات رفتاری, کودکان پیش دبستانی
    Abbas Sadegh Zadeh, Fariborz Dortaj*, Hassan Asadzade, Ali Delavar, Asmaeil Saadipour
    Background

    It is very important to pay attention to the development of children in different social dimensions and to take preventive measures against the occurrence of behavioral problems at an early age. Therefore, it will be helpful to identify targeted and effective intervention programs in this field. So far, various methods have been used to reduce children's behavioral problems, However, there is a research gap regarding the comparison of the effectiveness of the social skills training package based on puppet show and Walker's social skills training program on children's behavioral problems.

    Aims

    The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of social skills training based on puppet shows and Walker's social skills training program on preschool children's behavioral problems.

    Methods

    The current research design was a semi-experimental type of pre-test, post-test with control group. The statistical population of the research included all preschool children in Kerman city, from among them a sample of 60 people was selected as available and they were placed in two experimental groups and one control group. One of the experimental groups of training through the social skills training package based on puppet shows (10 sessions) and the other experimental group underwent 11 sessions of training through Walker's training program (1983). The data collection tool was Gresham & Elliot (1990) Social Skills Rating System. The research data was analyzed by univariate and multivariate covariance analysis using SPSS-24 software.

    Results

    The results of covariance analysis in the present study showed that both intervention methods were effective in reducing behavioral problems. However, the effectiveness of social skills training based on puppet shows in internalizing and hyperactivity problems was higher than Walker's method (P< 0.05).

    Conclusion

    According to the obtained results, it seems that the use of intervention methods based on puppet shows are more effective in improving the behavioral problems of preschool children than purely mental methods, Therefore, preschool teachers and child psychologists can use the mentioned method to reduce children's behavioral problems.

    Keywords: social skills training package based on puppet show, Walker's social skills training program, behavioral problems, preschool children's
  • عصمت رادمنش، فریبرز درتاج*، اسماعیل سعدی پور، علی دلاور، حسن اسدزاده دهرایی
    هدف 

    پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی ذهنیت پویا مبتنی بر نظریه ی باورهای هوشی دوئک و بررسی اثربخشی آن بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان دختر بود.

    روش

    روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه ناحیه 18 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 98-99 تشکیل دادند که از این جامعه آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 36 نفر از دانش آموزان انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه باورهای هوشی (دوپیرا و مارینه، 2005) و انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران، 1992) جمع آوری شدند.گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای بسته آموزشی ذهنیت پویا را دریافت نمود و گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکرد.

    یافته ها

    میزان شاخص روایی محتوا برای تمامی هدف ها در بسته آموزشی بین 9/0 تا 1 و میزان نسبت روایی محتوا برای تمامی هدف ها در پروتکل آموزشی 8/0 تا 1 به دست آمد. همچنین نتایج تحلیل واریانس نشان داد بین میانگین نمرات انگیزش تحصیلی آزمودنی ها در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی دار وجود دارد (05/0>P).

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش حاضر نشان داد بسته آموزشی ذهنیت پویا از روایی محتوایی قابل قبولی برخوردار است و توانایی ارتقاء انگیزش تحصیلی را دارد. از این رو درمانگران و مربیان می توانند برای ارتقاء انگیزه پیشرفت دانش آموزان از بسته تدوین شده حاضر استفاده نمایند

    کلید واژگان: ذهنیت پویا, باورهای هوشی, انگیزش تحصیلی, روایی محتوایی
    Esmat Radmanesh, Fariborz Dortaj *, Esmaeil Sadipour, Ali Delavar, Hasan Asadzadeh
    Objective

    The aim of this study was to Compilation and Validation of Dynamic Mindset instrucational Package based on Inteligence Believes theory of Dweck and determining of its Effectiveness on Academic Motivation of Female Students.

    Method

    The research method was quasi-experimental with pretest-posttest and follow-up with the control group. The statistical population of the present study consisted of all female high school students in the 18th district of Tehran in the academic year of 2020- 21. From this statistical population, 36 students were selected by simple random sampling and were randomly replaced in tow experimental and control groups (N= 18). Data were collected using the inteligence Beliefs Questionnaire (Dupira & Marineh, 2005) and academic motivation (Vallerand et al., 1992).The experimental group received a dynamic mindset training package in 8 sessions of 90 minutes and the control group did not receive any training.

    Results

    The content validity index for all objectives in the training package was between 0/9 to1, and the content validity ratio for all objectives in the educational protocol was 0/8 to 1/1. Also, the results of analysis of variance showed that there was a significant difference between the mean scores of academic motivation of the subjects in the pre-test, post-test and follow-up stages (P <0.05).

    Conclusion

    The results of this study showed that the dynamic mindest training package has acceptable content validity and has the ability to promote academic motivation. Therefore, therapists and educators can use the current package to enhance students' progress in addition to the previous methods

    Keywords: Dynamic Mindset, Inteligence Believes, Academic Motivation, Content Validity
  • فضل الله حسنوند، کامران شیوندی*، فریبرز درتاج، علی دلاور، اسماعیل سعدی پور
    شادکامی یکی از عوامل مهم در گستره روانشناسی مثبت گرا است که درک دقیق تعریف آن نیازمند بررسی دقیق در بافت فرهنگی هر جامعه است. از این رو، این پژوهش با هدف بازتعریف مقهوم شادکامی در ایران تحت عنوان خرم زیستی یا شادکامی خردمندانه مبتنی بر شاهنامه فردوسی انجام گرفت. این تحقیق از نظر هدف، بنیادی و بر اساس ماهیت، کیفی مبتنی بر روش داده-بنیاد بود. جامعه آماری شامل متن شاهنامه فردوسی تصحیح جلال خالقی مطلق بود. تجزیه و تحلیل مبتنی بر فرایند کدگذاری باز، کدگذاری محوری و مولفه سازی در نرم‎افزار MAXQUDA نسخه 2018 انجام شد. اعتبار مدل بر اساس دیدگاه متخصصان و پایایی کدگذاری بر اساس شاخص کاپا برابر با 89/0 به دست آمد. یافته ها نشان داد که خرم ‎زیستی یا شادکامی خردمندانه در شاهنامه فردوسی مشتمل بر 12 خرده‎مولفه بود که خرم زیستی مبتنی بر اصول اخلاقی، توان پذیرش دشواری‎های غیرقابل تغییر، یادگیری هدفمند، برخورداری از اندیشه های منطقی و رهایی از اندیشه های آشفته ساز، تمرکز بر زمان حال، فضای ارتباطی مثبت، تنظیم هیجان و کنترل تکانشگری، ارتباط معنوی با پروردگار، رویارویی شجاعانه و تاب‎آورانه با دشواری‎ها و رنج های زندگی، امید به آینده و خوشبینی در شرایط دشوار، فعالیت جسمی و دوری از سستی و تامین نیازهای مادی اولیه زندگی به ترتیب دارای بیشترین کدهای آزاد استخراج ‎شده بودند. در نتیجه، به سبب جامعیت تعریف خرم زیستی، توصیه می شود با ساخت پرسشنامه های استاندارد و مداخلات آموزشی متمرکز بر این مفهوم، ضمن وضعیت سنجی سطح خرم زیستی در جامعه، اقدامات لازم متمرکز بر راهبردهای برگرفته از فرهنگ ایرانی انجام شود
    کلید واژگان: شادکامی خردمندانه, خرم زیستی, خرد, شاهنامه
    Fazlollah Hasanvand, Kamran Sheivandi *, Fariborz Dortaj, Ali Delavar
    Happiness is one of the most important variables in the field of positive psychology, and a precise understanding of its definition and components requires careful examination in the cultural context of each society. Therefore, this research was aimed at redefining the concept of happiness under the title of happy-living or wise happiness based on Ferdowsi's Shahnameh. This research was basic in terms of purpose, and qualitative research based on the grounded theory method. Verse was considered as the unit of analysis. The ground of data was taken from text of Ferdowsi's Shahnameh, revision of Jalal Khaleghi Motlagh. Statistical analysis based on the process of open coding, axial and selective coding was performed in MAXQUDA2018. In order to validate the designed model, the point of view of experts and researchers was used with the purposeful sampling method. The reliability of the coding of the components was found to be 0.89 based on the Kappa index. The findings showed that the happy-living or wise happiness in Ferdowsi's Shahnameh consists of 12 sub-components of happy-living based on moral principles, unchangeable difficulties acceptance ability, purposeful learning in the direction of living life, having rational thoughts and freedom from disturbing thoughts, focus on the present time, positive relationship, emotion regulation and impulsive self-control, spiritual relation with god, courageous and resilient confrontation with life's difficulties and sufferings, hope for the future and optimism in difficult conditions, physical activity and avoiding laziness and meeting the basic material needs of life had the most extracted free codes, respectively.
    Keywords: Wise Happiness, Happy - Living, Wisdom, Shahnameh
  • مرضیه رضایی سلطان آبادی، پروین کدیور*، اسماعیل سعدی پور (بیابانگرد)
    هدف

    پژوهش حاضر، با هدف سنجش اثربخشی بسته آموزشی درس دین و زندگی مبتنی بر نظریه انتخاب بر مسئولیت پذیری و عمل به باورهای دینی در دانش آموزان دختر پایه دهم در سال تحصیلی 1403-1402 بود.

    روش

    طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل به تفکیک جنسیت بود. جامعه آماری شامل 360 نفر از دانش آموزان دختر پایه دهم منطقه 18 تهران بودند، که نمونه آماری شامل دو گروه 30 نفره انتخاب شد. ابزار پژوهش، بسته آموزشی و پرسش نامه مسئولیت پذیری کردلو و پرسش نامه عمل به باورهای دینی معبد بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بود.

    یافته ها

    بسته آموزشی بر مسئولیت پذیری دانش آموزان دختر در سطح اطمینان 95% اثر معنادار است. (266/15F=، 01/0P<) و مقدار اندازه اثر نشان می دهد که میزان اندازه اثر آموزش بر مسئولیت پذیری دانش آموزان دختر نوجوان برابر 35 درصد بوده است، هم چنین این آموزش برعمل به باورهای دینی دانش آموزان دختر نوجوان در سطح اطمینان 95 درصد اثر معنادار ندارد. (117/0F=، 05/0P>) و میزان اندازه اثر آموزش برعمل به باورهای دینی دانش آموزان دختر نوجوان کم تر از 1 درصد بوده است.

    نتیجه گیری

    مداخله پژوهش گر منجر به افزایش میزان مسئولیت پذیری دانش آموزان در نمونه آماری شد و با فراگیری اصول نظریه انتخاب، دانش آموزان دست به انتخاب های مسئولانه و موثر می زنند، این روش آموزش و مداخله منجر به افزایش میزان عمل به باورهای دینی دانش آموزان در نمونه آماری نشد.

    کلید واژگان: بسته اموزشی, درس دین و زندگی, تئوری انتخاب, مسئولیت پذیری, عمل به باورهای دینی
    Marzieh Rezaee Soltan Abadi, Parvin Kadivar*, Esmaeal Sadipour
    Purpose

    The purpose of this research is to measure the effectiveness of the teaching package of religion and life based on the Choice Theory on responsibility and practice of religious beliefs in the 10th grade female students in the academic year of 1402-1403.

    Research method

    The research method was semi-experimental and pre-test and post-test with a control group by gender. The statistical population was 360 10th grade female students in the 18th district of Tehran, and the statistical sample consisted of two groups of 30 people. The research tool was the educational package and questionnaire of responsibility of Kurdlo and the questionnaire of practicing the religious beliefs of the Temple. The method of analysis was analysis of variance with repeated measures.

    Findings

    The educational package has a significant effect on the responsibility of female students at the confidence level of 95%. (F=15.266, P<0.01) and the results reveal that the effect size of education on the responsibility of adolescent female students was equal to 35%. this education has no significant effect on the religious beliefs of adolescent female students at the 95% confidence level. (F=0.117, P>0.05) and the effect size of education on the religious beliefs of adolescent female students was less than 1%.

    Conclusion

    The intervention of the researcher led to an increase in the level of responsibility of students in the statistical sample, and by learning the principles of choice theory, students make responsible and effective choices. This method of education and intervention did not lead to an increase in the amount of practicing the religious beliefs of the students in the statistical sample.

    Keywords: : Educational Package, Religion, Life Lessons, Choice Theory, Responsibility, Practicing Religious Beliefs
  • حمید هاشمی، اسماعیل سعدی پور*، کامران شیوندی چلیچه، فریبرز درتاج، حسن اسدزاده دهرائی
    زمینه

    خودکارآمدی والدین به عنوان عاملی مهم در کاهش اختلالات تربیتی و شخصیتی کودکان تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد که از جمله آن ها سبک های فرزند پروری است. تاکنون مطالعه ای پیرامون تاثیر آموزش فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدین انجام نشده است.

    هدف

    هدف این مطالعه بررسی اثربخشی بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری بر خودکارآمدی والدگری است.

    روش

    پژوهش پیش رو بر اساس نوع داده ترکیبی کمی و کیفی، از حیث زمان آینده نگر و بر اساس هدف در رسته پژوهش های آمیخته اکتشافی بود. ابتدا بسته آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری، تدوین و پس از تایید روایی و اعتبار نزد کارشناسان، به منظور بررسی اثربخشی آن برخودکارآمدی والدگری، 40 نفر از والدین کودکان دارای فرزند 7 تا 11 سال شهرستان دماوند به روش نمونه گیری هدفمند و در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند و مقیاس خودکارآمدی والدگری (دومکا، 1996) را در مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند.

    یافته ها

    نتایج بررسی کمی پرسشنامه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری توسط نرم افزار SPSS نشان می دهد که مقدار F (01/0 P<،21/14 =1F) برای اثر متغیر مستقل (گروه) بر نمره خودکارآمدی والدگری به لحاظ آماری معنادار بوده و خودکارآمدی والدگری مادرانی که تحت مداخله بسته تدوین شده آموزشی فرزندپروری مبتنی بر نظریه خودتعیین گری قرار گرفته اند از والدین گروه گواه بیشتر است و اندازه اثر آن 33 درصد می باشد.

    نتیجه گیری

    همسو با پژوهش های گذشته، مشخص شد که استفاده از خودتعیین گری در امر فرزندپروری، خودکارآمدی والدین را در عرصه تربیت صحیح فرزندان ارتقاء می دهد و می توان پرسشنامه خودکارآمدی دومکا را در بررسی خانواده ها مورد استفاده قرار داد

    کلید واژگان: خودکارآمدی, فرزند پروری, خودتعیین گری, خودمختاری, تربیت
    Hamid Hashemi, Esmaeil Sadipour*, Kamran Sheivandi Chalicheh, Fariborz Dortaj, Hasan Asadzadehdehraei
    Background

    Parental self-efficacy as an important factor in reducing children's educational and personality disorders is influenced by various factors, among them are parenting styles. So far, no study has been conducted on the effect of parenting training based on self-determination theory on the self-efficacy of parents.

    Aims

    The purpose of this study is to investigate the effectiveness of the parenting training package based on the self-determination theory on parenting self-efficacy.

    Methods

    The present research is based on quantitative and qualitative data type, prospective in terms of time and an exploratory mixed research regarding the aim. First, a parenting training package based on the theory of self-determination was compiled and after confirming validity and reliability by experts, in order to investigate its impact on parenting self-efficacy, 40 parents with a children aged 7 to 11 years in Damavand city were selected by purposive sampling, divided into two groups, experimental and control, and completed the parenting self-efficacy scale (Domka, 1996) in the pre-test and post-test stages.

    Results

    The results of the analysis of covariance (ANCOVA) showed that the F value (P< 0.01,
    F= 14.21) for the effect of the independent variable (group) on the parenting self-efficacy score was statistically significant and the parenting self-efficacy of mothers who underwent the intervention was more than the parents of the control group and the effect size is 33%.

    Conclusion

    In line with past research, it was found that the use of self-determination in parenting improves the self-efficacy of parents in regard to raising children properly, and Domka self-efficacy questionnaire can be used in family studies.

    Keywords: Self-efficacy, Parenting, Self-determination, Autonomy, Nurture
  • فروغ خلیل پور، فریبرز درتاج*، حسن اسد زاده، اسماعیل سعدی پور، کامران شیوندی
    مقدمه

    توانایی فضایی و بازداری پاسخ، مهارت های ضروری برای شناخت، یادگیری و موفقیت در مدرسه و زندگی به شمار می روند.

    هدف

    هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی بر توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان دختر بود.

    روش

    طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم مقطع ابتدایی در مدارس شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1400 بود. تعداد 30 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه گواه و آزمایش جایدهی شدند. برای گروه آزمایش، بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای به صورت هفته ای اجرا شد؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل ماتریس های پیش رونده (ریون، 1956) و آزمون برو - نرو(گوردون و کارامازا، 1982) بود. داده های حاصل از پژوهش، با نرم افزار SPSS نسخه 24 و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.

    یافته ها

    تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات توانایی فضایی و بازداری پاسخ در گروه آزمایش و کنترل در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). میزان اندازه اثر توانمندسازی شناختی- هیجانی برای توانایی فضایی و بازداری پاسخ نیز به ترتیب 133/0 و 139/0 برآورد شد.

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی سبب بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ دانش آموزان شد؛ لذا توصیه می شود این نوع مداخله، به عنوان یکی از روش های آموزشی برای بهبود توانایی فضایی و بازداری پاسخ کودکان استفاده شود.

    کلید واژگان: بازداری پاسخ, کودکان, توانمندسازی شناختی- هیجانی, توانایی فضایی
    Forough Khalilpour, Fariborz Dartaj*, Hassan Asadzadeh, Esmaeil Sadipour, Kamran Sheivandi
    Introduction

    Spatial ability and response inhibition skills are essential for cognition, learning, and success in both school and life.

    Aim

    The aim of this research was to examine the effectiveness of a cognitive-emotional empowerment educational package on the spatial ability and response inhibition of female students.

    Method

    A semi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up was employed, including a control group. The population consisted of all sixth-grade female students in Tehran during the academic year 1400-1401. A sample of 30 individuals was selected, and they were assigned to control and experimental groups. The experimental group received a cognitive-emotional empowerment educational package for 12 sessions of 45 minutes each week, while the control group did not receive any intervention. Research tools included forward matrices (Raven, 1956) and go/no-go test (Gordon and Karamaza, 1982). The research data were analyzed using SPSS version 24 and repeated measures analysis of variance.

    Results

    Data analysis revealed a significant difference in the mean scores of spatial ability and response inhibition between the experimental and control groups in pre-test and post- test stages (p < 0.05). The effect size of cognitive-emotional empowerment on spatial ability and response inhibition was estimated at 0.133 and 0.139, respectively.

    Conclusion

    Based on the results, the cognitive-emotional empowerment educational package led to an improvement in the spatial ability and response inhibition of students. Therefore, it is recommended to use this intervention as an educational method to enhance the spatial ability and response inhibition of children.

    Keywords: response inhibition, children, Cognitive-emotional empowerment, spatial ability
  • سعیده فتاحی*، رضا قربان جهرمی، نور علی فرخی، اسماعیل سعدی پور
    هدف از پژوهش حاضر مقایسه تاثیر آموزش مبتنی بر الگوی توسعه ی راهبرد خود تنظیمی و آموزش راهبردهای شناختی بر اساس مدل انگلرت بر عملکرد ریاضی دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان پسر 9 تا 11 ساله مبتلا به اختلال یادگیری خاص شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 45 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه آزمایش(هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل(15 نفر) جایگزین شدند. سپس دانش آموزان گروه های آزمایش تحت 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش راهبردهای خودتنظیمی و 10 جلسه 90 دقیقه ای آموزش راهبردهای شناختی قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله‏ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از پرسشنامه اختلالات یادگیری خاص کلورادو(CLDQ) ویلکات و همکاران(2011) و آزمون کی‏مت(IKMDT) کانلی(1988) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق نرم‏افزار SPSS نسخه 24 با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بن‏فرونی انجام شد. نتایج نشان داد هر دو مداخله خودتنظیمی و شناختی مذکور در مرحله پسآزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل تاثیر معناداری بر بهبود عملکرد ریاضی دانش آموزان داشته است(05/0>P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که آموزش راهبردهای خودتنظیمی تاثیر بیشتری نسبت به آموزش راهبردهای شناختی بر بهبود عملکرد ریاضی دارد(05/0>P).
    کلید واژگان: راهبردهای خودتنظیمی, راهبردهای شناختی, عملکرد ریاضی, اختلال یادگیری
    Saeede Fatahi *, Reza Ghorban Jahromi, Norali Farokhi, Esmail Sadipor
    The purpose of this study was to comparison of effectiveness of training based on self-regulated strategy development model and cognitive strategies training based on Englert model on mathematical performance of students with learning disorder. This semi-experimental study was conducted with a pretest-posttest design with control group and follow-up 2 month. In this research, the statistical population was all 9-11-year-old male students with specific learning disorder in Tehran city in academic year of 1400-1401. In the first stage, using convenience sampling method, 45 students were selected and then randomly divided into 2 experimental groups (each group 15 students) and one control group (15 students) were replaced and experimental groups underwent self-regulation strategies and cognitive strategies training (10 sessions 90 minutes), but the control group received no training and remained in the waiting list. To collect data Colorado learning difficulties questionnaire (CLDQ) of Willcutt and et al (2011), Iran Key Math diagnostic test (IKMDT) of Knooley (1988). Data analysis was performed using SPSS-24 software with analysis of variance with repeated measures and Bonferroni. The results of the study showed that of self-regulation strategies and cognitive strategies training in post-test and follow up had a significant effect on mathematical performance (P<0.05). In addition, the results of Bonferroni post hoc test showed that self-regulation strategies is more effective in mathematical performance (P<0.05).
    Keywords: cognitive strategies, Self-Regulation Strategies, mathematical, learning disorder
  • فروغ خلیل پور، فریبرز درتاج*، حسن اسد زاده، اسماعیل سعدی پور، کامران شیوندی

    هدف از این پژوهش تدوین و اعتبار سنجی بسته آموزشی توانمندسازی شناختی - هیجانی و اثربخشی آن بر حافظه کاری و بازشناسی هیجانی دانش آموزان دختر پایه ششم دبستان بود. روش پژوهش از لحاظ هدف بنیادی و کاربردی و از تحقیقات، ترکیبی-اکتشافی به شمار می رود. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل کتب و مقالات تخصصی فارسی و انگلیسی در حوزه توانمندسازی شناختی - هیجانی در 20 سال اخیر بود که با روش نمونه گیری هدفمند گروه نمونه انتخاب شدند. سپس مولفه های توانمندسازی شناختی - هیجانی استخراج و با روش کیفی تحلیل مضمون کدگذاری شدند. درنهایت بسته توانمندسازی شناختی - هیجانی طی دوازده جلسه تدوین شد و روایی صوری و محتوایی آن توسط متخصصان تایید شد. روش پژوهش در بخش کمی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع ششم ابتدایی در سال 1401-1400 در مدارس شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه شامل 30 نفر از جامعه آماری به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه گواه و آزمایش جای دهی شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون فراخنای عددی (وکسلر، 2003) و آزمون بازشناسی هیجان چهره ای (اکمن و فرایزن، 2003) بود. نتایج نشان داد که مداخله توانمندسازی شناختی - هیجانی بر بهبود حافظه کاری و بازشناسی هیجانی در مراحل پس آزمون و پیگیری تاثیر معنی دار داشته است.

    کلید واژگان: اعتبار سنجی, توانمندسازی شناختی- هیجانی, حافظه کاری, بازشناسی هیجانی, کودکان
    Forough Khalilpour, Fariborz Dartaj*, Hassan Asadzadeh, Esmaeil Sadipour, Kamran Sheivandi

    The purpose of this research was to develop and validate the educational package of cognitive-emotional empowerment and its effectiveness on working memory and emotional recognition of sixth grade female students. The research method is considered to be fundamental and applied in terms of its purpose, and the research is considered to be hybrid-exploratory. The statistical population of the research in the qualitative part included Persian and English specialized books and articles in the field of cognitive-emotional empowerment in the last 20 years, which were selected by the purposeful sampling method of the sample group. Then the components of cognitive-emotional empowerment were extracted and coded with the qualitative method of thematic analysis. Finally, the package of cognitive-emotional empowerment was compiled during twelve sessions and its formal and content validity was confirmed by experts. The research method in the quantitative part was a semi-experimental type with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this research includes all the female students of the sixth grade of elementary school in 1400-1401 who were studying in schools in Tehran. The sample size includes 30 people from the statistical population selected by available sampling method and they were placed in two control and experimental groups. For the experimental group, the developed program of cognitive-emotional empowerment was implemented, while the control group did not receive training. The research tools included numerical span test (Wechsler, 2003) and facial emotion recognition test (Ekman and Friesen, 2003). The results showed that the cognitive-emotional empowerment intervention had a significant effect on improving working memory and emotional recognition in the post-test and follow-up stages.

    Keywords: Validation, Cognitive-emotional empowerment, working memory, emotional recognition, children
  • معصومه فتحی*، اسماعیل سعدی پور، صغری ابراهیمی قوام، علی دلاور

    شایستگی سازه‎ای است که همچون چتر بر تمام موفقیت ها و عملکردهای عالی معلم سایه می‎اندازد. هدف از این مطالعه، شناسایی ابعاد و مولفه های شایستگی حرفه‎ای معلمان و ارایه مدل مفهومی در تراز جمهوری اسلامی ایران است.با روش پژوهش داده بنیاد انجام شده است .جامعه آماری این پژوهش شامل متخصصان علوم تربیتی و کلیه اسناد تحولی و بود . تعداد 11نفر به‎ عنوان نمونه پژوهش بر اساس دو عامل تخصص و تجربه، از استادان دانشگاه تا رسیدن دادها به اشباع نظری از طریق نمونه‎ گیری هدفمند انتخاب شدند ؛ ابزار جمع ‎آوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختاریافته و بحث گروه کانونی و اسناد مرتبط با موضوع بود . پس از پیاده سازی مصاحبه ها، تحلیل داده های اولیه از طریق تحلیل محتوای استقرایی با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی و با بهره گیری از نرم افزار مکس کیو دا انجام شد. روایی آن با روش سه سویه نگری منابع داده‎ها تایید شد و پایایی آن با روش توافق بین دو کدگذار 03/86 درصد به دست آمد که بیانگر همخوانی بالا و پایایی مناسب است. یافته پژوهش موجود در4 بعد و 19 مولفه و 96 خرده مولفه شناسایی شد که این ابعاد شامل دانش حرفه ای، عمل حرفه ای، تعهد حرفه‎ای و توسعه هویت حرفه‎ای است، شایستگی حرفه ای بر اساس اخلاق حرفه ای، پایبندی به ارزش های دینی و صلاحیت حرفه‎ای تبیین شده است. در شیوه های جدید تربیت معلم توصیه می شود.

    کلید واژگان: شایستگی‎ حرفه‎ای معلم, دانش‎آموختگان دانشگاه فرهنگیان, دانش حرفه‎ای, عمل حرفه‎ای, تعهد حرفه‎ای, توسعه هویت حرفه‎ای
    Masoomeh Fathi *, Esmail Sadipur, Soqra Ebrahimiqavam, Ali Delavar

    Competence is a structure that casts a shadow over all the weaknesses and excellent performances of a teacher like an umbrella. The purpose of this study is to identify the dimensions and components of teachers' professional competence in the level of the Islamic Republic of Iran. The grounded theory qualitative research method has been used. The community of this research included experts in educational sciences and all developmental documents and theoretical foundations, and 11 people were selected as the research sample based on the two factors of expertise and experience, from university professors until the data reached theoretical saturation through targeted sampling; The data collection tools were semi-structured interviews, focus group discussions and documents related to the topic. After the implementation of the interviews, primary data analysis was done through inductive content analysis using open, central and selective coding techniques and using Max QDA software for qualitative data analysis. Validity was confirmed by the three-way method of data sources, and its reliability was obtained by the agreement method between two coders of 86.03%, which shows high concordance and adequate reliability. The research findings were identified in 4 dimensions and 19 components and 96 sub-components, which are: professional knowledge, professional practice, professional commitment and professional identity development. Therefore, professional competence including professional ethics, adherence to religious values and professional competence has been explained and should be used in new methods of teacher training.

    Keywords: teacher's professional competence, graduates of Farhangian University, professional knowledge, professional practice, professional commitment, professional identity development
  • نقش میانجی شایستگی اجتماعی در رابطه بین الگوهای فرزندپروری و رفتارهای بازدارنده تحصیلی (فریب کاری تحصیلی، اهمال کاری تحصیلی، رفتار پرخاشگرانه) دانش آموزان دوره متوسطه دوم
    قمر خطیبی، منصوره کریم زاده*، رضا قربان جهرمی، اسماعیل سعدی پور
    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی شایستگی اجتماعی در رابطه بین الگوهای فرزندپروری و رفتارهای بازدارنده تحصیلی (فریب کاری تحصیلی، اهمال کاری تحصیلی، رفتار پرخاشگرانه) دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. این مطالعه توصیفی-همبستگی به روش معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه دوم مدارس دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1402 بود؛ که 407 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای وارد مطالعه شدند و بوسیله پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری (بامریند، 1973)، شایستگی اجتماعی (فلنر و همکاران، 1990)، مقیاس های فریب کاری تحصیلی (فارنسه و همکاران، 2011)، اهمال کاری تحصیلی (سواری، 1391) و پرسشنامه پرخاشگری (ویلیامز و همکاران، 1996) مورد سنجش قرار گرفتند. تحلیل داده ها با روش معادلات ساختاری بوسیله نرم افزارهای SPSS نسخه 23 و AMOS نسخه 24 انجام شد. یافته ها نشان داد مسیر مستقیم و منفی الگوی فرزندپروری مستبدانه (05/0>P) و مسیر مستقیم و مثبت فرزندپروری مقتدرانه (01/0>P) به شایستگی اجتماعی معنادار بود. مسیر مستقیم و مثبت فرزندپروری سهل گیرانه (05/0>P) و مسیر مستقیم و منفی فرزندپروری مقتدرانه (05/0>P) و شایستگی اجتماعی (01/0>P) بر رفتارهای بازدارنده تحصیلی معنادار بودند. مسیر غیرمستقیم الگوی فرزندپروری سهل گیرانه، مستبدانه و مقتدرانه بر رفتارهای بازدارنده تحصیلی با میانجی گری شایستگی اجتماعی معنادار بودند (01/0>P). شاخص های برازش نشان داد مدل پژوهش از برازش مطلوب برخوردار بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت شایستگی اجتماعی نقش میانجی در ارتباط بین الگوهای فرزندپروری و رفتارهای بازدارنده تحصیلی دارد.
    کلید واژگان: شایستگی اجتماعی, الگوهای فرزندپروری, رفتارهای بازدارنده تحصیلی, دانش آموزان دوره متوسطه
    The Mediating Role of Social Competence in the Relationship between Parenting Styles and Academically Inhibiting Behaviors of sSecondary School Students
    Qamar Khatibi, Mansoreh Karimzadeh *, Reza Ghorban Jahromi, Esmail Sadipor
    The present study investigates the mediating role of Social Competence in the relationship between parenting styles and academically inhibiting behaviors of secondary school students. This descriptive-correlational study was conducted using the structural equation method. Its statistical population included all secondary school students in public schools in Tehran in 2022-2023. Accordingly, 407 people were included in the study by multi-stage cluster sampling method and measured using Parenting Styles Questionnaire (Baumrind, 1973), Social Competence Questionnaire (Felner et al.,1990), Academic Cheating Scale (Farnese et al., 2011), academic procrastination Questionnaire (Savari, 2013), and aggression Questionnaire (Williams et al., 1996). Data were analyzed by structural equation method in SPSS-23 and AMOS-24 software. Data analysis revealed that the structural model indices had a good fit. The direct and negative effect of authoritarian parenting patterns on social competence was significant with a standard coefficient of -0.18 and the direct and negative effect of authoritative parenting patterns on social competence was significant with a standard coefficient of 0.25. Also, the direct and positive effect of permissive parenting patterns with a standard coefficient of 0.17 and the direct and negative effect of authoritative parenting patterns and social competence with standard coefficients of -0.21 and -0.34, respectively, were significant on academic inhibiting behaviors. Additionally, the effect of permissive, authoritarian, and authoritative parenting patterns on academic inhibiting behaviors with the mediating role of social competence was significant with standardized coefficients of -0.18, 0.13, and 0.24, respectively (P < 0.01). The results of these relationships can predict academic inhibiting behaviors in the form of a model. These results have practical implications for preventive measures against the increase of academically inhibiting behaviors and reducing their negative consequences.
    Keywords: Social Competence, Parenting Styles, Academically Inhibiting Behaviors, Secondary School Students
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر اسماعیل سعدی پور
    سعدی پور، اسماعیل
    استاد گروه روانشناسی تربیتی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبائی
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال