ایران داودی
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر شدت علائم و کیفیت زندگی در مبتلایان به اختلال وحشت زدگی شهر اهواز انجام شد. روش پژوهش، طرح آزمایشی تک آزمودنی، از نوع چند خط پایه ناهمزمان با دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اهواز بودند. از بین داوطلبین متقاضی ورود به پژوهش، 3 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و برای آن ها به طور تصادفی بین 3 تا 5 جلسه خط پایه در نظر گرفته شد. سپس 10 جلسه هفتگی 45 دقیقه ای درمان شناختی- رفتاری انفرادی دریافت کردند. ارزیابی ها با استفاده از مصاحبه ساختاریافته، مقیاس اضطراب Beck و مقیاس کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت، در مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل دیداری، درصد بهبودی و تغییر شاخص پایا استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از روند کاهشی معنی دار در نمرات اضطراب Beck و روند افزایشی معنی دار در نمرات کیفیت زندگی شرکت کنندگان بود. با توجه به نتایج به نظر می رسد می توان از درمان شناختی- رفتاری به عنوان یک مداخله موثر جهت کاهش علائم اختلال وحشت زدگی و افزایش کیفیت زندگی در مبتلایان به اختلال وحشت زدگی استفاده نمود.
کلید واژگان: اختلال وحشت زدگی, درمان شناختی- رفتاری, کیفیت زندگیIntroductionPanic disorder (PD) is a severe anxiety disorder characterized by recurrent panic attacks, anticipation and worry about further panic attacks and their potential consequences, as well as dysfunctional reassurance and avoidance behaviors aimed at preventing them. Panic disorder disrupts a person's performance in important areas of life and negatively effects on quality of life. Therefore, the present study was conducted with the purpose of evaluate the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on symptoms and quality of life (QoL) among people with panic disorder in Ahvaz city.
MethodThe research method was experimental single subject with non' concurrent multiple baseline design trials. The statistical population of the study consisted of all individuals with panic disorder referring to counseling centers in Ahvaz from February 2020 to August 2020. Three of them were selected using available sampling, and randomly between 3 and 5 baseline sessions were considered for them. The treatment program was carried out for 10 weekly sessions derived from the cognitive-behavioral therapy protocol, with a follow-up period of 6 weeks after treatment termination. Data were collected from the Structured Clinical Interview for DSM-5 Disorders (SCID-5-CV), Beck Anxiety Inventory (BAI) and Quality of Life Questionnaire (WHOQOL). Clinically Significant Improvement (CSI), Visual Analysis, and Reliable Change Index (RCI) were used to analyze the data.
ResultsResults showed that panic symptom severity decreased with CBT. Participants achieved a 52/69 percentage of recovery in BAI, and 55/03 percentage of recovery in QOLQ. These results indicate the effective effect of cognitive behavioral therapy on reducing the symptoms of panic disorder and increasing the quality of life in the participants. Also, the results of the reliable change index in Beck anxiety scores after the intervention sessions were (2.25 for the first participant), (2.57 for the second participant), and (2.90 for the third participant). After 6 weeks' follow-up, the reliable change index was in the first participant (2.45), the second participant (2.78), and the third participant (2.81). Considering that the score of each participant reached above Z = 1.96, it is possible to attribute the change or improvement obtained to the effect of the intervention with a 95% confidence level (P < 0.05). The result of the reliable change index in quality of life scores after follow-up indicates that in some subscales, the improvement was caused by the intervention and treatment. The rate of reliable change index was calculated for the first participant in the quality of life subscales, respectively, physical (6.37), psychological (4.28), social (1.99), and environmental (2.47). In the second participant, physical (6/37), psychological (4/28), social (2/63) and environmental (1/23), and in the third participant, physical (5/14). Psychological (3.25), social (0.63), and environmental (1.44) were obtained. In other words, cognitive behavioral therapy was effective in decreasing panic symptoms and increasing quality of life.
ConclusionAccording to the results of this study, panic disorder is common and can lead to significant disruption in daily functioning and reduce quality of life. Using both cognitive and behavioral techniques is effective in improving a person's performance and improving panic symptoms, as well as improving the quality of life. Accordingly, cognitive behavioral therapy CBT for treating panic disorders and improving quality of life may be useful in Iranian clinical settings. In other words, results from the present study indicate that a CBT protocol of acceptability in patients with PD can be successfully delivered in this population.
Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Panic Disorder, Quality Of Life -
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه علی شرم بیرونی، خودانتقادی و ترس از شفقت به خود با رفتار خودجرحی با میانجی گری افسردگی و درگیری عاطفی خانواده در دانشجویان بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، ورودی 1399-1398 بودند. با نمونه گیری در دسترس، نمونه ای به حجم 258 نفر به منظور بررسی فرضیه ها انتخاب شد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه خود آسیبی عمدی گراتز (DSHI)، مقیاس شرم بیرونی گروس و همکاران (ESS)، مقیاس سطوح خودانتقادی تامسون و زوروف (LSCS)، مقیاس ترس از شفقت به خود گیلبرت و همکاران (FSCS)، پرسشنامه افسردگی بک (BDI) و مقیاس انتقاد و درگیری عاطفی خانواده شیلدس و همکاران (FEICS) استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی به روش الگویابی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS-24 انجام گرفت. نتایج نشان داد الگوی نهایی از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین مطابق یافته ها، اثرات مستقیم شرم بیرونی، خودانتقادی و ترس از شفقت به خود بر افسردگی و درگیری عاطفی خانواده معنادار بود (0.05>p). همچنین افسردگی و درگیری عاطفی خانواده، اثرات مثبت مستقیمی بر خودجرحی دارند. نتایج بوت استراپ نشان داد افسردگی و درگیری عاطفی خانواده میانجی گر رابطه شرم بیرونی، خودانتقادی و ترس از شفقت به خود با خودجرحی هستند (0.05>p). با توجه به یافته ها، اثرات غیرمستقیم شرم بیرونی، خودانتقادی و ترس از شفقت به خود بر خودجرحی از طریق نقش میانجی گر افسردگی و درگیری عاطفی خانواده تایید شد، می توان نتیجه گرفت که متغیرهای پیش بین به صورت غیرمستقیم بر رفتار خودجرحی دانشجویان تاثیر گذاشته اند.کلید واژگان: افسردگی, ترس از شفقت به خود, درگیری عاطفی خانواده, رفتار خودجرحی, شرم بیرونیThe purpose of this study was to investigate the casual relationship between self-injury behaviors, external shame, self-criticism, and dread of self-compassion, with depression and family emotional involvement serving as mediators. In 2019, the statistical population comprised all undergraduates enrolled at Shahid Chamran University. A sample of 258 individuals was chosen in accordance with the sampling policy in place to test the research hypotheses. To gather data, the following instruments were utilized: Gratz’s Deliberate Self-Harm Inventory (DSHI), the External Shame Scale (ESS) developed by Gross et al., the Thomson and Zoroff Self-Criticism Scale (LSCS), the Fear of Self Compassion Scale (FSCS) by Gilbert et al., the Beck Depression Inventory (BDI), and the Criticism and Family Emotional Involvement Scale of Shields et al. (FEICS). The assessment of the suggested model was conducted utilizing AMOS-24 software in conjunction with structural equation modeling. The results demonstrated that the final model fits the data well. Additionally, the results indicated that the direct effects of external shame, self-criticism, and dread of self-compassion on both depression and emotional family conflict were (p<0.05). Depression and emotional conflict of the family also had direct positive effects on self-injury (p<0.05). Also, the results of Bootstrap to investigate the indirect effects showed that depression and emotional conflict in the family mediate the relationship between external shame, self-criticism and fear of self-compassion, and self-injury (p<0.05). Based on the findings that depression and family emotional involvement mediate the indirect effects of external shame, self-criticism, and fear of self-compassion on self-injury, it can be inferred that predictor variables have an indirect influence on self-injury behavior.Keywords: external shame, fear of self-compassion, Depression, family emotional involvement, self-injury behaviors
-
مقدمه
این پژوهش باهدف تدوین مدل ساختاری علائم اختلال اضطراب فراگیر بر اساس عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی گری جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده، حساسیت اضطرابی و انعطاف پذیری شناختی انجام گرفت.
روشدر این مطالعه از میان تمامی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز 208 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و موردمطالعه قرار گرفتند، جهت جمع آوری داده ها از مقیاس کوتاه اختلال اضطراب فراگیر، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی، پرسشنامه جهت گیری منفی نسبت به مشکل، پرسشنامه افکار تکرارشونده، پرسشنامه حساسیت اضطرابی و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی استفاده شد. روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. تجزیه وتحلیل داده ها و ارزیابی مدل توسط نرم افزارهای AMOS و SPSS صورت گرفت .
یافته هانتایج تحلیل بیانگر تایید مدل کلی ارتباط بین علائم اختلال اضطراب فراگیر و عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی گری جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده، حساسیت اضطرابی و انعطاف پذیری شناختی بوده است. همچنین یافته های حاصل از پژوهش ضمن تایید اثر مستقیم عدم تحمل بلاتکلیفی بر علائم اختلال اضطراب فراگیر، جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده و حساسیت اضطرابی نشان داد که عدم تحمل بلاتکلیفی از طریق میانجی گری جهت گیری منفی به مشکل، تفکر منفی تکرارشونده، انعطاف پذیری شناختی به طور غیرمستقیم با علائم اختلال اضطراب فراگیر مرتبط است.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش، حاکی از این بود که این روابط به صورت مدل می تواند علائم اختلال اضطراب فراگیر را پیش بینی کند. بنابراین استفاده از مداخلاتی برای بهبود این ویژگی ها می تواند در کاهش علائم اختلال اضطراب فراگیر موثر باشد.
کلید واژگان: اختلال اضطراب فراگیر, انعطاف پذیری شناختی, تفکر منفی تکرار شونده, جهت گیری منفی به مشکل, عدم تحمل بلاتکلیفیObjectiveThis research was conducted to develop a structural model of generalized anxiety disorder symptoms based on intolerance of uncertainty with the mediating of negative orientation to the problem, repetitive negative thinking, anxiety sensitivity, and cognitive flexibility.
MethodIn this study, 208 students were selected from among all the students of the Shahid Chamran University of Ahvaz as a sample by random cluster sampling method, to collect data from the short scale of generalized anxiety disorder, scale of intolerance of uncertainty, questionnaire for Negative attitude toward the problem, repetitive thoughts questionnaire, anxiety sensitivity questionnaire, and cognitive flexibility questionnaire were used.The method of the current research was a correlation of the structural equation modeling. Data analysis and model evaluation was done by AMOS and SPSS software.
FindingsThe results indicated the confirmation of the general model of the relationship between the symptoms of generalized anxiety disorder and intolerance of uncertainty with the mediation of negative orientation to the problem, repetitive negative thinking, anxiety sensitivity, and cognitive flexibility. Also, the findings of the research, while confirming the direct effect of intolerance of uncertainty on the symptoms of generalized anxiety disorder, negative orientation to the problem, repetitive negative thinking, and anxiety sensitivity, showed that intolerance of uncertainty through the mediation of negative orientation to the problem, repetitive negative thinking, Cognitive flexibility is indirectly related to symptoms of generalized anxiety disorder.
ConclusionThe results of this research indicated that these relationships can predict the symptoms of generalized anxiety disorder in the form of a model. Therefore, using interventions to improve these characteristics can be effective in reducing the symptoms of generalized anxiety disorder.
Keywords: Cognitive Flexibility, Generalized anxiety Disorder, intolerance of uncertainty, negative problem orientation, Repetitive Negative Thinking -
مقیاس آگاهی از بدن شی انگاشته یک مقیاس برجسته از سازه های کلیدی در پیشینه تصویر بدن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی مقیاس آگاهی از بدن شی انگاشته در زنان صورت گرفت. جامعه پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز بودند که 290 نفر از آنان به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از مقیاس آگاهی از بدن شی انگاشته (مک کینلی و هاید،1996)، پرسشنامه طرح واره ظاهر (کش و لابارج، 1996) و خرده مقیاس جهت گیری ظاهر پرسشنامه روابط چندبعدی بدن - خود- ظاهر (کش، 2000) استفاده شد. روایی مقیاس آگاهی از بدن شی انگاشته با استفاده از روش های تحلیل عامل تاییدی و روایی همگرا سنجیده شد و پایایی مقیاس با روش های همسانی درونی و تنصیف ارزیابی شد. ضرایب همبستگی بین آگاهی از بدن شی انگاشته و عامل های آن (پایش بدن، شرم بدن و باورهای کنترل ظاهر) با طرح واره ظاهر و جهت گیری ظاهر نشان داد که مقیاس فوق از روایی همگرای خوبی برخوردار است. ضریب پایایی آلفای کرونباخ برای کل مقیاس و عامل های آن (پایش بدن، شرم بدن و باورهای کنترل ظاهر) به ترتیب 71/0، 78/0، 75/0 و 65/0 محاسبه شد. همچنین ضرایب پایایی کل مقیاس به روش تنصیف (اسپیرمن - براون و گاتمن) 50/0 و برای عامل های آن (پایش بدن، شرم بدن و باورهای کنترل ظاهر) در دامنه 65/0 تا 71/0 و به روش بازآزمایی پس از چهار هفته برای نمره کل 79/0 و برای عامل های آن (پایش بدن، شرم بدن و باورهای کنترل ظاهر) به ترتیب 83/0، 66/0 و 63/0 به دست آمد. نتایج پژوهش بیانگر این بود که مقیاس آگاهی از بدن شی انگاشته در ایران از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است.کلید واژگان: مقیاس آگاهی از بدن شی انگاشته, شیء انگاری بدن, پایایی, رواییObjectified Body Consciousness Scale is a prominent scale of the key construct in the body image literature. The purpose of this study was to investigate the Psychometric properties of the Persian version of Objectified Body Consciousness Scale in women. 290 female undergraduate students of Shahid Chamran University of Ahvaz who were selected by multi - stage random sampling participated in this research. In order to collect information the Objectified Body Consciousness Scale (McKinley & Hyde,1996), Appearance Schemas Inventory (Cash & Labarj,1996) and appearance orientation subscale of Multidimensional Body-Self Relations Questionnaire -Appearance Scale (Cash,2000) were used. The validity of the OBCS was measured using confirmatory factor analysis and convergent validity, and the reliability of the scale was assessed by internal consistency and Half-Split. Confirmatory factor analysis indicated an acceptable fit of the extracted model. Correlation coefficients between the OBCS and its factors (body surveillance, body shame and appearance control beliefs) with appearance schema and appearance orientation showed that the scale has good convergent validity (p <0.01). Cronbach's alpha reliability coefficient for OBCS and its factors (body surveillance, body shame and appearance control beliefs) were calculated to be 0.71, 0.78, 0.75 and 0.65, respectively. Also, the reliability coefficients of the OBCS were obtained by Half-Split method (Spearman-Brown and Guttman) 0.50 and for its factors (body surveillance, body shame and appearance control beliefs) in the range of 0.65 to 0.71, and by retest method 0.79 and for its factors (body surveillance, body shame and appearance control beliefs) 0.83, 0.66, and 0.63 respectively after four weeks. The results indicate that the OBCS in Iran has a good validity and reliability.Keywords: Objectified Body Consciousness Scale, body objectification, reliability, validity
-
مقدمه
افسردگی و نشانگان ضربه عشق، با دگرگونی های خلق و هیجان مشخص می شوند و عملکرد افراد را مختل می کنند.
هدفهدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر درد ذهنی، اجتناب تجربی و بخشش زنان مبتلا به افسردگی دارای تجربه شکست عاطفی بود.
روشطرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان 18 الی 35 سال دارای تجربه شکست عاطفی شهر اصفهان در سال 1400 بود که 30 آزمودنی به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جایگزین شدند. اعضای گروه آزمایش، درمان هیجان مدار را طی 10 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه بالینی ساختاریافته اختلالات محور یک، پرسشنامه نشانگان ضربه عشق (1999)، پرسشنامه افسردگی بک (1996)، مقیاس بخشش هارتلند (2005)، پرسشنامه درد ذهنی اورباخ و میکلینسر (2003) و مقیاس پذیرش و عمل (2004) استفاده شد. داده های توصیفی و استنباطی با نرم افزار SPSS نسخه 24 و روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها:
نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات متغیرهای درد ذهنی، اجتناب تجربی و بخشش در گروه آزمایش و گواه تفاوت معنا داری وجود دارد (0/001>P) و به ترتیب 73/1، 39/7 و 80/1 درصد از تفاوت گروه ها در مرحله پس آزمون و 76/2، 41/8 و 77/1 درصد از تفاوت گروه ها در مرحله پیگیری ناشی از اثر مداخله بوده است.
نتیجه گیری:
درمان هیجان مدار بر درد ذهنی، اجتناب تجربی و بخشش زنان دارای افسردگی همبود با شکست عاطفی موثر بود و از این روش می توان برای تقویت سلامت عاطفی این افراد سود جست.
کلید واژگان: افسردگی, درمان هیجان مدار, بخشش, اجتناب, درد ذهنیIntroductionDepression and love trauma syndrome are characterized by changes in mood and emotions and disruptions in performance.
AimThis study aimed to investigate the effectiveness of emotion focused therapy on mental pain, experiential avoidance, and forgiveness in women with depression, who experienced a romantic relationship breakup.
MethodIn the present study, a semi-experimental, pretest-posttest, control group design with a three-month follow-up was employed. The statistical population consisted of all females, aged 18-35 years, who experienced a romantic relationship breakdown in Isfahan, Iran, in 2021. Thirty participants were selected via available sampling and randomly divided into control and experimental groups. The experimental group participated in 10 sessions of emotion focused therapy (90 minutes per session). For data collection, the Structured Clinical Interview for DSM-V Axis I Disorders (SCID-I), Love Trauma Syndrome Questionnaire (1999), Beck Depression Inventory (1996), Heartland Forgiveness Scale (2005), Orbach & Mikulincer Mental Pain Scale (2003), and Acceptance and Action Questionnaire (2004) were used. Descriptive and inferential data were analyzed in SPSS Version 24, using repeated measures analysis of variance (ANOVA).
ResultsThe results indicated significant differences in the mean scores of mental pain, experiential avoidance, and forgiveness between the experimental and control groups (P<0.001). Regarding these variables, 73.1%, 39.7%, and 80.1% of the variance between the groups in the post-test, and 76.2%, 41.8%, and 77.1% of the variance between the groups in the follow-up were attributed to the effects of intervention, respectively.
ConclusionThe emotion focused therapy was effective in improving the mental pain, experiential avoidance, and forgiveness of women with depression and who experience relationship breakdown. Therefore, this method can be used to improve the emotional health of these women.
Keywords: Depression, Emotion focused therapy, Forgiveness, Avoidance, Mental pain -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر ذهن آگاهی، دشواری در تنظیم هیجان و خودخاموشی بر سندرم پیش از قاعدگی از طریق نقش میانجی استرس ادراک شده انجام گرفت.
روشروش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود که از طریق مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. در همین راستا با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، نمونه ای برابر با 380 نفر از میان دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شد. ابزار غربالگری سندرم پیش از قاعدگی (PSST)، پرسشنامه ذهن آگاهی فرایبورگ (FMI-SF)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (S-DERS)، مقیاس خودخاموشی و پرسشنامه استرس ادراک شده توسط شرکت کنندگان در پژوهش، تکمیل شد.
یافته هانتایج نشان داد بین ذهن آگاهی و استرس ادراک شده رابطه مستقیم و منفی معنادار وجود دارد، اما بین دشواری در تنظیم هیجان و خودخاموشی با استرس ادراک شده رابطه مستقیم و مثبت معنادار وجود دارد. همچنین بین استرس ادراک شده و سندرم پیش از قاعدگی نیز رابطه معنادار یافت شد. مهمترین یافته حاکی از آن است که استرس ادراک شده در ارتباط بین ذهن آگاهی، دشواری در تنظیم هیجان و خودخاموشی با سندرم پیش از قاعدگی به عنوان میانجی گر عمل می کند. با توجه به یافته ها، مدل پیشنهادی با داده ها برازش دارد و مورد تایید است.
نتیجه گیریبر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که ذهن آگاهی، دشواری در تنظیم هیجان، خودخاموشی و استرس ادراک شده در ابتلا به سندرم پیش از قاعدگی نقش موثری ایفا می کند. در همین راستا، نداشتن پذیرش و آگاهی نسبت به هیجانات و سرکوب احساسات، زمینه ساز ادراک استرس بالا می شود. در نهایت، مجموعه این الگو به تجربه شدیدتر علایم سندرم پیش از قاعدگی ختم خواهد شد.
کلید واژگان: استرس ادراک شده, خودخاموشی, دشواری در تنظیم هیجان, ذهن آگاهی, سندرم پیش از قاعدگیIntroductionThis study aimed to investigate mindfulness, difficulties in emotion regulation, self-silencing, and perceived stress as predictors of premenstrual syndrome.
MethodThe research design was descriptive and correlational study with structural equation modeling procedure. In this regard, using a multi-stage random sampling method, a sample of 380 female students of the Shahid Chamran University of Ahvaz was selected. Premenstrual Syndrome Screening Tool (PSST), Freiburg Mindfulness Inventory _ Short Form (FMI-SF), Difficulties in Emotion Regulation Scale (S-DERS), Silencing the Self Scale, and Perceived Stress Questionnaire was completed.
ResultsThe results showed that there is a significant direct and negative relationship between mindfulness and perceived stress, but there is a significant direct and positive relationship between difficulties in emotion regulation and self-silencing with perceived stress. There was also a strong significant relationship between perceived stress and premenstrual syndrome. The most important finding suggests that perceived stress mediates the effects of mindfulness, difficulty in emotion regulation, and self-Silencing on premenstrual syndrome. According to the findings, the proposed model fits the data and is approved.
ConclusionBased on the findings, it can be concluded that mindfulness, difficulty in emotion regulation, self-silencing, and perceived stress play an effective role in the risk of premenstrual syndrome. In this regard, lack of acceptance and awareness of emotions and suppression of emotions leads to high-stress perception. Ultimately, this pattern will culminate in experiencing more severe PMS symptoms.
Keywords: Difficulties in Emotion Regulation, Mindfulness, Perceived stress, Premenstrual Syndrome, self-silencing -
مقدمه
واکسن نقش مهمی در جلوگیری از مرگ و میر در اثر بیماریهای عفونی دارد. هدف از مطالعه حاضر پیش بینی پذیرش واکسن کووید-19 بر اساس ویژگی شخصیتی، رفتار خود مراقبتی و سرمایه اجتماعی بود.
روشتوصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه کارکنان اداره آموزش پرورش اهواز است. حجم نمونه براساس فرمول تاپاچیک و فیدل حداقل 169 عضو برآورد شد که بصورت نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. پرسشنامه ها به صورت آنلاین توسط افراد تکمیل شد. از پرسشنامه ویژگی های شخصیتی هگزاکو-60 (اشتون و لی، 2009)، پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی (پویان فرد و همکاران، 1399)، پرسشنامه سرمایه اجتماعی (پاتنام، 2000) و پرسشنامه کوتاه محقق ساخته (پذیرش واکسن کرونا) در این پژوهش استفاده شد. تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار spss و با استفاده از روش تحلیل ممیز صورت پذیرفت.
یافته هانتایج نشان داد که ویژگی های شخصیتی (وظیفه شناسی و هیجان پذیری)، رفتارهای خود مراقبتی و سرمایه اجتماعی، بهترین پیش بین پذیرش واکسن کووید-19 بودند.
نتیجه گیریبا توجه به یافته ها، طراحی برنامه هایی برای افزایش میزان واکسیناسیون و ارایه راهکارها و اقدمات مناسب روان شناختی برای ارتقای مسیولیت پذیری افراد جامعه در رابطه با اعتماد به واکسیناسیون و تقویت روحیه مشارکت جویی در مردم ضروری به نظر می رسد.
کلید واژگان: واکسیناسیون, کووید-19, ویژگی های شخصیتی, خودمراقبتی, سرمایه اجتماعیIntroductionVaccines play a critical role in preventing deaths caused by infectious diseases. This study aimed to predict COVID-19 Vaccine Acceptance Based on Personality traits, Self-care Behaviors, and Social capital.
MethodsThe present study is a descriptive and correlational study, which was conducted by office staff in the Ahvaz education organization using an available method. The questionnaires were completed online in the fall of 1400 and the number of people present in this research is 169 people. Were used to collect data from Hexaco 60 questionnaires (Ashton and Lee, 2004), Social capital (Putnam, 2000), self-care behaviors (Pouyanfard, 2020), and a short researcher-made questionnaire (Corona vaccine acceptance).
ResultsThe results of data analyses showed that personality traits (consciousness and neuroticism), Self-care Behaviors, and social capital are the best predictors of COVID-19 Vaccine Acceptance.
ConclusionAccording to the findings, designing programs to increase the vaccination rate and appropriate psychological strategies and techniques is essential to enhancing the responsibility of the community in terms of trust in vaccination and strengthening the behavior of participating in people.
Keywords: COVID-19 Vaccine Acceptance, personality traits, self-care behaviors, Social Capital -
مقدمه
با وجود این که رویا، تجربه ذهنی و کاملا شخصی هر فرد در هنگام خواب است، اما برخی از مضامین رویا، جهانی و بین همه انسان ها در فرهنگ های مختلف مشترک هستند. هدف پژوهش حاضر، شناسایی رویاهای رایج و بررسی رابطه آن ها با ابعاد نگرش نسبت به رویا در یک نمونه از جمعیت عمومی فرهنگ ایرانی بود.
روشبه این منظور 720 نفر از مردم 17 تا 63 ساله عادی (غیربالینی) کشور ایران، به روش نمونه گیری داوطلبانه با ورود به وب سایت این پژوهش و تکمیل پرسشنامه های رویاهای رایج و نگرش نسبت به رویا، در مطالعه شرکت کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کانونی در نرم افزار SPSS-24 تحلیل شد.
نتایج"زنده دیدن فردی که مرده است"، "تجارب جنسی" و "تعقیب شدن بدون آسیب جسمانی" به ترتیب فراوان ترین مضامین رویاها بودند. نتایج همبستگی کانونی نشان داد که رابطه متغیر کانونی نگرش نسبت به رویا با متغیر کانونی رویاهای رایج 57/0 می باشد (001/0<p). همچنین 62/0 واریانس مولفه های رویاهای رایج توسط ابعاد نگرش نسبت به رویا تبیین می شود.
نتیجه گیری:
نتایج تحلیل کانونی با 99 درصد احتمال، وجود همبستگی بین دو مجموعه نگرش نسبت به رویا و مولفه های رویاهای رایج را تایید می کند که نشان می دهد متغیرهای درون روانی مثل نگرش، می توانند حتی در جنبه های مشترک و رایج رویا نیز تفاوت فردی ایجاد کنند. بنابراین باید در بررسی رویاهای رایج مورد توجه قرار گیرند.
کلید واژگان: رویاهای رایج, نگرش نسبت به رویا, تحلیل کانونیBiannual Peer Review Journal of Clinical Psychology & Personality, Volume:20 Issue: 1, 2022, PP 115 -124Introductoin:
Although dreams are subjective and completely personal experience while sleeping, some themes of dreams are universal and shared by all humans in different cultures. This study aims to identify common dreams and examine their relationship with the dimensions of attitude toward dreams in a sample of the general population of Iranian culture.
MethodFor this purpose, 720 Iranian people (17-63 years), were selected by voluntary sampling method in the study. They participated by completing questionnaires about common dreams and attitudes towards dreams on the website of this research. Data were analyzed using Canonical correlation in SPSS-24 software.
Results"Seeing a dead person alive", "Sexual experiences" and "Being chased without physical harm" were the most frequent dream themes, respectively. The results of the canonical correlation showed that the relationship between the canonical variable of attitude toward dreams and the canonical variable of typical dreams is 0.57 (p<0.001). Also, 0.62 of the variance of the components of common dreams is explained by the dimensions of the attitude towards the dream.
Discussion and ConclusionThe results of the canonical analysis with 99% probability confirm the existence of a correlation between the two sets of attitudes toward dreams and the components of common dreams, which indicates that intra-psychological variables such as attitude can make an individual difference even in common aspects of dreams. Therefore, they should be considered in the study of common dreams
Keywords: Typical Dreams, Attitudes toward Dreams, Canonical Analysis -
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی- وجودی و درمان شناختی- وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی برنشانگان افت روحیه و تجربه لذت در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شده است. روش پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز درمان سرطان شهرستان دزفول بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که با توجه به معیارهای ورود، 45 نفر به عنوان نمونه، انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه درمان شناختی- وجودی، درمان شناختی-وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی و گواه گمارده شدند. برای گرداوری داده ها از مقیاس نشانگان افت روحیه (DS) (کیسان و همکاران، 2004) و مقیاس تجربه زمانی لذت (TEPS) (گارد و همکاران، 2006) استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان دادکه بین نشانگان افت روحیه و تجربه لذت در گروه های آزمایشی و گروه گواه تفاوت معنی داری به لحاظ آماری وجود دارد (001/0>P). هم چنین، نتایج آزمون بونفرونی نشان داد که درمان شناختی- وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی، به میزان بیشتری باعث کاهش افت روحیه بازماندگان سرطان پستان و افزایش تجربه لذت در این افراد می شود (001/0>P). در نتیجه می توان با اضافه کردن تمرینات ذهن آگاهی به درمان شناختی- وجودی،به میزان بیشتری نشانگان افت روحیه را کاهش و تجربه لذت را افزایش داد.
کلید واژگان: درمان شناختی- وجودی, درمان شناختی- وجودی مبتنی بر ذهن آگاهی, نشانگان افت روحیه, تجربه لذت, سرطان پستانThis study was conducted to compare the effectiveness of cognitive- existential and mind- based cognitive- existential therapy on the fear of cancer recurrence and its components in women with breast cancer. The method of the present study is quasi-experimental and pretest-posttest with a control group. The statistical population of this study included all women with breast cancer referred to Dezful Cancer Treatment Center who were selected by the available sampling method. according to the inclusion criteria, 45 people were selected as a sample and randomly divided into three groups existential-cognitive group therapy, mindfulness-based existential-cognitive group therapy, and a control group was assigned. Used to collect data Demoralization Scale (Kissane et al., 2004) and Temporal Experience of Pleasure Scale (Gard et al., 2006). The results of the multivariate analysis of covariance showed that there was a statistically significant difference between demoralization and pleasure experience in the experimental and control groups (P<0.001). Also, the results of the Bonferroni test showed that mindfulness–based existential-cognitive therapy further reduces the Demoralization in breast cancer survivors and increases the experience of pleasure in these people (P<0.001). As a result, by adding mindfulness exercises to existential-cognitive therapy, Demoralization can be further reduced and the Experience of Pleasure can be increased.
Keywords: existential-cognitive therapy, mindfulness–based existential-cognitive therapy, demoralization, experience of pleasure, breast cance -
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر برنامه مداخله ای جلسات گروهی تفسیر رویا با استفاده از شیوه اولمن بر بینش کاوشی، عملی و تجربه ای در زنان سالم است. این پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل زنان داوطلب 45-20 ساله فارسی زبان ساکن ایران دارای حداقل مدرک تحصیلی دیپلم با امکان دسترسی و توانایی کار با اینترنت در سال 1399 است که براساس ملاک های ورود، واجد شرایط برای شرکت در پژوهش بودند. پس از انتشار دعوت نامه پژوهش در سایت ها و صفحات مجازی تبلیغاتی شهرهای مختلف، از این جامعه 20 نفر به صورت هدفمند (براساس ملاک های ورود) انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 10 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس دستاوردهای تحلیل رویا (GDI) و برنامه مداخله شامل پروتکل ارج نهادن رویای اولمن (UADP) بود که در 11 جلسه 120-90 دقیقه ای به صورت آنلاین برگزار شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-24 تحلیل شد. نتایج نشان می دهد، برنامه مداخله ای تفسیر گروهی رویاها به شیوه اولمن بر بینش کاوشی و عملی تاثیر معناداری دارد (05/0<p)، اما بر بینش تجربه ای معنادار نیست؛ بنابراین می توان از مداخله تفسیر گروهی رویاها به شیوه اولمن برای ارتقای بینش در جمعیت غیربالینی استفاده کرد.
کلید واژگان: جلسات گروهی تفسیر رویا, بینش کاوشی, بینش عملی, بینش تجربه ایThe purpose of this study is to examine the effect of an intervention program of dream interpretation group sessions using the Ullman method on exploratory, action, and experiential insights in healthy women. This is an applied and quasi-experimental study with a pretest/posttest and a control group. The population includes all Persian-speaking women living in Iran, aged 20 to 45 years, with at least a diploma, and able to access and work with the Internet in 2020, who were eligible to participate in the study based on the inclusion criteria. After publishing the invitation on the websites and virtual advertising pages of various cities, 20 people from this population were purposively selected (based on the inclusion criteria) and then randomly assigned to two experimental and control groups (10 people in each group). Data collection instruments were the Gains from Dream Interpretation (GDI) questionnaire and the intervention program, including the Ullmann's Appreciating Dreams Protocol (UADP), conducted online in 11 sessions of 90 to 120 minutes. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance in SPSS-24 software. The results showed that the intervention program of group interpretation of dreams according to the Ullmann's method had a significant effect on exploratory and action insight (p < 0.05), but was not significant on experimental insight. Therefore, the Ullmann's Appreciating Dreams Protocol can be used to promote insight in the non-clinical population.
Keywords: Group Meeting Dream Interpretation, Exploration Insight, action Insight, Experiential Insight -
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش ذهن شفقت ورز را بر علایم اختلال اضطراب اجتماعی و راهبردهای تنظیم هیجان شناختی، بود. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شده است. طی یک فراخوان به کلیه دانشجویان داوطلب دختر ساکن در خوابگاه دانشگاه شهید چمران اهواز که در سال تحصیلی 95-96 مشغول به تحصیل بودند، پرسشنامه اضطراب اجتماعی کانور (2000) داده شد و از بین دانشجویان داوطلبی که بالاترین نمره از نقطه برش را آورده بودند، پس از یک جلسه مصاحبه تشخیصی بر اساس معیارهای DSM-5، تعداد چهار نفر از افراد داوطلبی که تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی دریافت می کردند به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها به مدت 8 هفته و هر هفته یک جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. آزمودنی ها توسط مقیاس اضطراب اجتماعی کانور و مقیاس تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی (2001)، پیش از شروع درمان، طی درمان، پس از درمان در مرحله پیگیری دو، چهار و شش هفته ای، مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش ذهن شفقت ورز منجر به کاهش علایم اختلال اضطراب اجتماعی، افزایش راهبردهای انطباقی تنظیم هیجان و کاهش راهبردهای غبرانطباقی تنظیم هیجان در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی می شود. پیگیری دو، چهار و شش هفته ای حاکی از پایداری نسبی تغییرات بود.
کلید واژگان: آموزش ذهن شفقت ورز, اضطراب اجتماعی, راهبردهای تنظیم شناختی هیجانThe purpose of this research was to investigate the effectiveness of compassion mindfulness training (CMT) in symptoms of social anxiety disorder and cognitive emotion regulationstrategies of female students with social anxiety disorder (SAD) of Shahid Chamran University of Ahwaz. In this research, a single case experimental design of multiple baseline type has been used. All female volunteer students living in the dormitory of Shahid Chamran University of Ahvaz who were studying in the academic year of 2016-2017 completed Connor Social Anxiety Questionnaire (2000).Among the students who had the highest score from the cut-off point, four subjects who received a diagnosis of social anxiety disorder according to DSM-5, were selected by purposive sampling. The subjects were trained for 8 weeks and one session per week. They were assessed by Connor Social Anxiety Scale and Garnfsky Emotion Cognitive Regulation Scale (2001), before treatment, during treatment, and after treatment at the two-, four-, and six-week follow-up stages. Data were collected through clinical interview, Special anxiety inventory (SPI) and Cognitive Emotional Regulation Questionnaire (CERQ). Visual analyze, percent of improvement and reliable change index were used to analyze of data. Results showed that compassion mindfulness training (CMT) lead to reducing the symptoms of social anxiety disorder, increasing adaptive cognitive-emotion regulation strategies and decreasing adaptive cognitive-emotion regulation strategies in subjects with social anxiety disorder. Two-, four-, and six-week follow-up indicated relative stability of the changes.
Keywords: Compassion mind training, cognitive emotion regulation, Social anxiety -
مقدمه
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) بر کاهش خستگی شناختی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis یا M.S) شهر اهواز انجام شد.
روش ها:
این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی، همراه با مراحل پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری سه ماهه، در قالب سه گروه مجزای درمان، درمان نما و لیست انتظار بود. بدین منظور، از بین زنان مبتلا به MS مراجعه کننده به انجمن MS شهر اهواز و در واقع، از یک نمونه در دسترس، 41 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه درمان (13 نفر)، درمان نما (14 نفر) و لیست انتظار (14 نفر) قرار گرفتند. قبل از شروع جلسات، پس از پایان آخرین جلسه و سه ماه پس از آخرین جلسه، خستگی شناختی درمانجویان ارزیابی گردید.
یافته ها:
طرح آمیخته ANOVA نشان داد که میزان تعامل دوره های زمانی و نوع درمان (53/3 = F)، در کاهش میزان خستگی شناختی بیماران مبتلا به MS معنی دار (014/0 = P) و با اندازه اثر 16 درصد و توان آماری 84 درصد بود. این میزان کاهش خستگی تا دوره پیگیری باقی ماند.
نتیجه گیری:
با توجه به شکایت شایع بیماران مبتلا به MS از خستگی شناختی به عنوان یک مانع جدی در انجام کارهای روزمره، استفاده از روش درمانی ACT شاید برای این دسته از بیماران کمک کننده و راهگشا باشد.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, خستگی شناختی, طرح آمیخته ANOVA, مولتیپل اسکلروزیسBackgroundThe aim of this study is to investigate the effect of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on cognitive fatigue in female patients with multiple sclerosis (MS).
MethodsThis was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test design and three months of follow up performed on three groups of therapy, placebo, and waiting list. Thus, among the female patients with MS referred to the MS Society of Ahwaz, Iran, 41 patients were chosen with the convenience sampling method and divided into therapy (n = 13), placebo (n = 13), and waiting list (n = 14) by random sampling.
FindingsAll patients completed the Modified Impact of Fatigue Scale (MFIS) in the pretest and posttest stages and after the three-month follow-up period. The results of the mixed analysis of variance (ANOVA) showed that the interaction between time and therapy can reduce the cognitive fatigue in patients with MS (F = 3.53, P = 0.014, effect size = 0.16, statistical power = 0.84) and this reduction will remain and until the follow-up.
ConclusionAccording to fatigue as a main and pervasive complaint of this group, the results of this study can be used as an appropriate method to reduce cognitive fatigue in patients with MS.
Keywords: Acceptance, commitment therapy, Cognitive fatigue, Mixed ANOVA, Multiple sclerosis -
مجله دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، سال بیست و هفتم شماره 3 (پیاپی 110، امرداد و شهریور 1399)، صص 330 -337زمینه و هدف
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش رویکرد ارتقای بهبودی ذهن آگاه محور به شیوهگروهی بر کاهش واکنش پذیری شناختی نسبت به خلق غمگین و اضطراب مرتبط با درد در بیماران مبتلا به درد مزمن انجام گرفت.
روش کاراین پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با پیش آزمون_پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری مورد مطالعه شامل همه بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به مراکز درمانی (بیمارستان های دارای درمانگاه های تخصصی طب فیزیکی، و ارتوپدی) شهر اهواز در تابستان 1397 است. 30 فرد مبتلا به درد مزمن از طریق فراخوان و به شیوه داوطلبانه بر اساس تشخیص پزشک متخصص انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش (15نفر) و کنترل (15 نفر) به صورت تصادفی گمارش شدند. از هر دو گروه پیش آزمون گرفته شد. اعضای گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 120 دقیقه ای تحت آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد ارتقای بهبودی ذهن آگاه محور قرار گرفتند واعضای گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش شامل شاخص تجدیدنظر شده حساسیت در برابر افسردگی لیدن_تجدیدنظر شده (LEIDS_R) و مقیاس نشانگان اضطراب مرتبط با درد (PASS) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس چندمتغیره (با نرم افزار SPSS 21) استفاده گردید.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری با سطح معناداری (0001/0≥P) نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه در مرحله پس آزمون وجود دارد که نشان دهنده اثربخشی آموزش گروهی مبتنی بر ارتقای بهبودی ذهن آگاه محور بر واکنش پذیری شناختی نسبت به خلق غمگین و اضطراب مرتبط با درد در بیماران مبتلا به درد مزمن است.
نتیجه گیریاز این مطالعه می توان نتیجه گرفت که آموزش گروهی مبتنی بر ارتقای بهبودی ذهن آگاه محور می تواند رویکردی مناسب برای کاهش واکنش پذیری شناختی نسبت به خلق غمگین و اضطراب مرتبط با درد در بیماران مبتلا به درد مزمن باشد.
کلید واژگان: درد مزمن, ذهن آگاهی, واکنش پذیری شناختی, اضطرابBackground & ObjectivesThis study aimed to determine the effectiveness of group therapy based on mindfulness oriented recovery enhancement approach on Cognitive Reactivity to Sad Mood and Pain-Related Anxiety among Chronic Pain Patients.
Materials & Methods:
This study is quasi-experimental with control group. The statistical population included all the patients with chronic pain at Ahwaz who have been referred to Health Center (Hospitals with specialized clinics of physical medicine and orthopedics) in summer 2017. 30 chronic pain patients were selected through recall and in a voluntary method based on pain specialist diagnosis and randomly allocated into two experimental(n=15) and control (n=15) groups. Both groups were tested before. The experimental group for eight sessions of 120-minute group therapy were based on mindfulness oriented recovery enhancement approach. Control group members did not receive any interventions. Data through questionnaires study were Index of Depression Sensitivity-Revised Version (LEIDS-R) and Pain Anxiety Symptoms Scale (PASS). Research data to way multivariate analysis of variance were analyzed by SPSS 21 software.
ResultsThe results of multivariate analysis of covariance with significance level (p > 0.0001) on the hypothesis show a significant difference between the two groups at post-test, that represents the effectiveness of mindfulness oriented recovery enhancement approach group therapy based on Cognitive Reactivity to Sad Mood and Pain-Related Anxiety among Chronic Pain Patients.
ConclusionThe conclusion of the study is based on group therapy, mindfulness oriented recovery enhancement approach is to reduce. Cognitive Reactivity to Sad Mood and Pain-Related Anxiety among Chronic Pain Patients.
Keywords: Chronic Pain, Mindfulness, Cognitive Reactivity, Anxiety -
اختلال اضطراب اجتماعی، یکی از اختلالات اضطرابی شایع، مزمن و ناتوان کننده و از علل مهم افت عملکرد اجتماعی و تحصیلی دانشجویان است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی آموزش ذهن شفقت ورز بر علایم اختلال اضطراب اجتماعی و سرمایه های روان شناختی در افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی انجام گرفت. برای این منظور طی یک پژوهش آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه 8 نفر از دانشجویان داوطلب دارای بالاترین نمره از نقطه برش در پرسشنامه اضطراب اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب و به مدت 8 هفته و هر هفته یک جلسه تحت آموزش ذهن شفقت ورز قرار گرفتند. آزمودنی ها پیش از شروع درمان، در طی درمان، پس از درمان در مرحله پیگیری دو، چهار و شش هفته ای از نظر اضطراب اجتماعی و سرمایه روان شناختی مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (05/0>p) و فرمول درصد بهبودی استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش ذهن شفقت ورز منجر به کاهش علایم اختلال اضطراب اجتماعی، افزایش سرمایه های روان شناختی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی می شود. پیگیری دو، چهار و شش هفته ای حاکی از پایداری نسبی تغییرات بود. این پژوهش از اثربخشی آموزش ذهن شفقت ورز بر علایم اختلال اضطراب اجتماعی و سرمایه های روان شناختی دانشجویان دختر دارای اختلال اضطراب اجتماعی حمایت می کندکلید واژگان: اضطراب اجتماعی, آموزش ذهن شفقت ورز, سرمایه های روان شناختیSocial anxiety disorder (SAD) is one of the most common, chronic and debilitating anxiety disorders and is one of the important causes of poor social and academic performance of students. The purpose of this study was to examine the effectiveness of Compassion Mind Training (CMT) on social anxiety symptoms & psychological capitals in female students with social anxiety disorder of Shahid Chamran University of Ahvaz. According to this, a single subject multiple baselines with follow up phase will be conducted. The first, 8 female volunteer students with the highest score from the cut-off point in the social anxiety questionnaire were selected from the Shahid Chamran University of Ahvaz and trained for 8 weeks. Within base line stage (3 weeks) therapy phase (8 weekly) and follow up step (two-, four-, and six-week after treatment), Subjects were evaluated by social anxiety Inventory and psychological capitals Questionnaire. The data were analyzed by using Visual analysis method, reliable change index (p < 0.05) and recovery percentage formula. The results showed that compassionate mind training leads to reducing the symptoms of social anxiety disorder, increasing psychological capitals in people with social anxiety disorder. These results remain relatively stable during follow up phase. This study supports the effectiveness of compassionate mind training on symptoms of social anxiety disorder and psychological capitals of female students with social anxiety disorder.Keywords: Social anxiety disorder, Compassionate Mind Training, psychological capitals
-
درمان فراتشخیصی یکپارچه از جمله درمانهای جدید روان شناسی است که اثر آن بر بسیاری از متغیرهای روان شناسی تایید شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه بر حساسیت اضطرابی، تحمل پریشانی و علائم وسواسی-اجباری در افراد دچار اختلال وسواسی-اجباری بود. روش تحقیق این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این پژوهش،30 نفر از بیماران دارای اختلال وسواسی-اجباری شهر سنندج به صورت تصادفی در گروه آزمایشی (9 زن و 6 مرد) و کنترل (9 زن و 6 مرد) جایگزین شدند. جلسات درمان هفته ای یک جلسه به مدت 60 دقیقه طی 12 هفته متوالی برگزار شد. برای جمع آوری داده ها در پیش آزمون پس آزمون از پرسشنامه های مقیاس حساسیت اضطرابی (Reiss,1986)، پرسشنامه تحمل پریشانی (Simons & Gaher, 2005) و پرسشنامه وسواس ییل براون (Goodman, 1986) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیری (MANOVA) تجزیه و تحلیل شدند. نتایج MANOVA نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0 p<و 634/4F =). یافته ها نشان داد که درمان فراتشخیص بر کاهش حساسیت اضطرابی و علائم وسواسی اجباری و افزایش تحمل پریشانی در افراد دارای اختلال وسواسی-اجباری موثر است (). بر اساس یافته ها درمان فراتشخیصی یکپارچه باعث کاهش حساسیت اضطرابی و علائم وسواسی-اجباری و افزایش تحمل پریشانی در افراد دارای اختلال وسواسی-اجباری استفاده شد.
کلید واژگان: اختلال وسواسی-اجباری, تحمل پریشانی, درمان فراتشخیصی یکپارچه, حساسیت اضطرابی, علائم وسواسی-اجباریTransdiagnostic treatment is one of the new therapies that the effect of it on many psychological variables has been established. The purpose of the current study was to examine the effectiveness of Transdiagnostic treatment on anxiety sensitivity, distress tolerance and obsessive-compulsive symptoms in individuals with obsessive-compulsive disorder. The research method was experimental (pretest, posttest with control group). In this research, 30 patients with obsessive-compulsive disorder randomly assigned to experimental (6 males and 9 female) and control (6 males and 9 female) groups Anxiety Sensitivity Scale (ASI-R), the Distress Tolerance Questionnaire (DTS) and The Yale–Brown Obsessive Compulsive Scale (Y-BOCS) were used for collecting the data. Transdiagnostic treatment was administered to experimental group, in 12 one-hour sessions. The data were analyzed using analysis of covariance (ANCOVA). The results indicated that the Transdiagnostic treatment is effective in decreasing Anxiety Sensitivity and obsessive-compulsive symptoms and increasing the Distress Tolerance. According to the results, Transdiagnostic treatment was suggested for improving the Distress Tolerance and Anxiety Sensitivity and obsessive-compulsive symptoms in individuals with obsessive-compulsive disorder.
Keywords: anxiety sensitivity, distress tolerance, obsessive-compulsive disorder, obsessive-compulsive symptoms, Unified Transdiagnostic -
زمینه و هدفتوجه انتخابی به محرکات مرتبط با درد که به عنوان سوگیری توجه شناخته می شود منجر به شدت درد، ناتوانایی و کاهش کیفیت زندگی می گردد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد ارتقای بهبودی ذهن آگاه محور بر کاهش سوگیری توجه مرتبط با درد و ناتوانایی در بیماران مبتلا به درد مزمن بود.مواد و روش هاپژوهش حاضر یک پژوهش نیمه تجربی با پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر نفر از طریق فراخوان و 30 شامل کلیه بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اهواز بود که از میان آن ها به شیوه داوطلبانه بر اساس تشخیص پزشک متخصص برای پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل ) بود که M-RMDQ قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل آزمایه تصویری دات پراب و پرسشنامه ی تعدیل شده ناتوانایی جسمی ( شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس استفاده گردید.یافته هانتایج نشان داد که آموزش تمرینات رویکرد ارتقای بهبودی ذهن آگاه محور بر کاهش سوگیری توجه به محرکات مرتبط با درد و ناتوانایی موثر بود.نتیجه گیریبه کارگیری درمان های روانشناختی می تواند راهگشای روانشناسان، روانپزشکان و کلیه دست اندرکاران حرفه های سلامت عمومی، در کنترل و درمان هر چه بهتر درد مزمن باشد.کلید واژگان: درد مزمن, ارتقای بهبودی ذهن آگاه محور, سوگیری توجه, ناتواناییAims and backgroundSelective attention to pain-related stimuli, known as pain attentional bias (AB) can exacerbate pain, disability and undermine quality of life. The aim of this study was to determine effectiveness of mindfulness oriented recovery enhancement approach on attentional bias related to pain and disability among Chronic Pain Patients.Materials and methodsThe present study was an sub - experimental study with pre-test and post-test design and a control group. The study statistical population included all the patients with chronic pain referred to the professional clinic of pain of Ahwaz who overall, 30 patients were selected through recall and in a voluntary method based on pain specialist diagnosis and randomly allocated into two experimental and control groups The instrumentals of this study were Pictorial Dot_Prob Task and Modified version of the Roland-Morris Disability Questionnaire (M-RMDQ)who participants completed in pre-test and post-test. Descriptive statistical methods and covariance analysis were used for analysis of the data.FindingsThe results showed that training Mindfulness Oriented Recovery Enhancement Approach was effective in reducing attentional bias to pain-related stimuli and disability in patients The results showed that training Mindfulness Oriented Recovery Enhancement Approach was effective in reducing attentional bias to pain-related stimuli and disability in patients.ConclusionPerforming psychological treatments can help psychologists, psychiatrists and all public health professionals to better control and treat chronic pain.Keywords: Mindfulness Oriented Recovery Enhancement, attentional bias, chronic pain, disability
-
ادراک ناهمخوانی بین بدن واقعی و بدن آرمانی در افراد باعث می شود آنها راهبردهای مقابله ای را برای مدیریت تجارب پریشان کننده تصویر بدن شان به کار برند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ناهمخوانی بدن با راهبردهای مقابله ای غیر انطباقی تصویر بدن (اجتناب تجربه ای و ترمیم ظاهر) با میانجیگری شفقت به خود و شرم از بدن در دانشجویان دختر انجام گرفت. اعضای نمونه را 300 دانشجوی دختر دانشگاه شهید چمران اهواز که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند، تشکیل می دادند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه ایده آل های تصویر بدن، مقیاس آگاهی از بدن شی انگاشته، پرسشنامه راهبردهای مقابله ای تصویر بدن و مقیاس شفقت به خود (فرم کوتاه) استفاده شد. ارزیابی الگوی پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. نتایج نشان داد مسیر مستقیم ناهمخوانی بدن به اجتناب تجربه ای معنی دار نبود در حالیکه مسیر مستقیم ناهمخوانی بدن به ترمیم ظاهر معنی دار بود. علاوه بر این، مسیر شفقت به خود به شرم از بدن معنی دار بود. همچنین مسیر غیر مستقیم ناهمخوانی بدن به راهبردهای مقابله ای غیر انطباقی تصویر بدن از طریق شفقت به خود و شرم از بدن معنی دار بود. این مطالعه همسو با مدل درمان مبتنی بر شفقت نشان میدهد، شرم و شفقت، ابعاد هیجانی نارضایتی از تصویر بدنی محسوب می شوند.کلید واژگان: ناهمخوانی بدن, راهبردهای مقابله ای غیر انطباقی تصویر بدن, شفقت به خود, شرم از بدنUnderstanding the actual - ideal body discrepancy in individuals makes them use coping strategies to manage the distracting experiences of their body image. The purpose of this study was to investigate the relationship of body discrepancy with body image maladaptive coping strategies (experiential avoidance and appearance fixation) with the mediating role of self-compassion and body shame. Sample consisted of 300 female undergraduate students of Shahid Chamran University of Ahvaz who were selected by multi -stage random sampling. In order to collect information, we used the body-image ideals questionnaire, objectified body cnsciousness scale, body image coping strategies inventory, self-compassion scale (short form). The conceptual model of the present study was analyzed using path analysis method. The results indicated that the path coefficient of body discrepancy to experiential avoidance was not significant, but the path coefficient of body discrepancy to appearance fixation was significant. Furthermore, the path coefficient of self -compassion to body shame was significant. Also, indirect path of body discrepancy to body image maladaptive coping strategies through self-compassion and body shame was significant. Finding of this study is consistent with compassion focused therapy showed the role of shame and compassion as emotional aspect of body image disturbance.Keywords: Body discrepancy, body image maladaptive coping strategies, self -compassion, body shame
-
مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک، سال بیست و دوم شماره 1 (پیاپی 137، فروردین و اردیبهشت 1398)، صص 115 -125زمینه و هدفبازی های آنلاین یکی از انواع بازی های اینترنتی می باشد که با توجه به افزایش آگاهی مردم و مخصوصا قشر جوان با اینترنت، افزایش سرعت اینترنت و در دسترس بودن اینترنت همراه از طریق گوشی های هوشمند مخصوصا در بین پسر ها خیلی فراگیر شده است. هدف این پژوهش، بررسی رابطه جو عاطفی خانواده و سلامت روان با اعتیاد به بازی های آنلاین بود.مواد و روش هااین پژوهش از نوع توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز در سال تحصیلی 93-92 بود. آزمودنی های پژوهش 192 نفر (98پسر، 94 دختر) بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای از میان جامعه آماری انتخاب گردید. برای جمع آوری داده ها از مقیاس اعتیاد به بازی های آنلاین (OGA)، مقیاس جو عاطفی خانواده (FEA) و مقیاس سلامت روان (GHQ) استفاده شد. ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد 94228369 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه شهید چمران اهواز به ثبت رسیده است.یافته هانتایج نشان می دهد بین جو عاطفی خانواده و اعتیاد به بازی های آنلاین (01/0 > p) و نمره کلی سلامت روان و اعتیاد به بازی های آنلاین (01/0 > p) همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که جو عاطفی خانواده می تواند30/0 واریانس اعتیاد به بازی های آنلاین را پیش بینی کند.نتیجه گیرینتایج این پژوهش ضمن تایید رابطه اعتیاد به بازی های آنلاین با سلامت روان بر اهمیت محیط خانوادگی در شدت یافتن میزان اعتیاد به بازی تاکید می کند.کلید واژگان: اعتیاد, خانواده, سلامت روانBackground and AimOnline games are one of a kind of Internet games that, due to increasing awareness of the people and especially young people with the Internet, increasing the speed of the Internet and the availability of mobile Internet through smartphones, especially among boys, it has become so sweeping. The purpose of this study was to investigate the relationship between family emotional atmosphere and mental health with addiction to online game.Materials and MethodsThis study is descriptive correlational. The population consisted of all bachelor student of Shahid Chamran University of Ahvaz in 2013-2014 academic year. The research sample consisted of 192 student of who were selected using multi stage cluster sampling. To collect data, online game addiction (OGA) scale & the family's emotional atmosphere (FEA) scale and mental health (GHQ) scale were used. Ethical Considerations: This study with research ethics code 94228369 was approved in Research Ethics Committee of Shahid Chamran University of Ahvaz, Iran.FindingsThe results show that there is a positive and significant correlation between the emotional atmosphere of the family and online addiction (p <0. 01), and the overall score of mental health and addiction to online games (p <0. 01). Also, the results of regression analysis indicated that the family's emotional atmosphere could predict 0.30 variance of online addiction.ConclusionThe results of this study, while confirming the relationship between addiction to online games with mental health, emphasize the importance of the family environment in increasing the extent of addiction to the game.Keywords: Addiction, Family, Mental health
-
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و چهارم شماره 4 (پیاپی 95، زمستان 1397)، صص 356 -369
اهداف هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان، بر سبک های تنظیم هیجان و شدت علائم وسواس در زنان مبتلا به اختلال وسواسی اجباری است.
مواد و روش ها طرح این پژوهش، نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام زنان مبتلا به اختلال وسواسی اجباری مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز مشاوره شهر اهواز بود. برای انتخاب گروه نمونه واجد شرایط، ابتدا 30 نفر از بیماران مراجعه کننده به مراکز درمانی به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که تعدادی از آنان به دلیل نگذراندن کامل 8 جلسه درمان حذف شدند. در نهایت، گروه نمونه 24 نفری زنان بیمار در دو گروه آزمایش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) بررسی شدند. برای جمع آوری داده ها در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، از مقیاس وسواسی اجباری ییل براون و پرسش نامه سبک های هیجان استفاده شد. برای تحلیل داده های پژوهش از روش آماری آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری (مانکووا) و نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد.
یافته ها نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد بین افراد گروه آزمایش و گروه کنترل از لحاظ سبک تنظیم هیجان پنهان کاری (0/01≥P و 7/70=F) و شدت علائم وسواس (0/001≥P و 20/84=F) در مرحله پس آزمون و همچنین، بین زنان بیمار دو گروه از لحاظ سبک پنهان کاری (0/50≥P و 2/60=F) و شدت علائم وسواس (0/001≥P و 29/99=F) در مرحله پیگیری، تفاوت معنی داری وجود دارد.
نتیجه گیری به طور کلی نتایج گویای آن است که درمان متمرکز بر هیجان در دو مرحله پس آزمون و پیگیری، منجر به افزایش سبک تنظیم هیجان پنهان کاری و کاهش شدت علائم وسواس در گروه آزمایش، در مقایسه با گروه کنترل می شود؛ ازاین رو، روش درمانی مذکور به واسطه تمرکز ویژه بر مقوله هیجان، می تواند به عنوان روش درمانی موثری به منظور کاهش علائم وسواس در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی اجباری مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: اختلال وسواسی اجباری, درمان متمرکز بر هیجان, سبک های تنظیم هیجان, شدت علائم وسواس
Objectives This study aimed to investigate the effect of emotion-focused therapy on emotional regulation styles and severity of obsessive-compulsive symptoms in women with Obsessive-Compulsive Disorder (OCD).
Methods The present study has a quasi-experimental design with pre-test-post-test and control group with follow-up. The statistical population included all women with OCD referring to clinics and counseling centers of Ahvaz City, Iran. In order to select the eligible samples, 30 women were recruited from the patients referred to the treatment centers by convenience sampling method, but some of them were excluded due to discontinuation of treatment sessions. Finally, a sample of 24 patients were evaluated in experimental group (12 subjects) and control group (12 subjects). To collect data, we used the Yale-Brown obsessive-compulsive scale and affective styles questionnaire. The obtained data were analyzed using covariance analysis in SPSS V. 22.
Results Multivariate ANOVA test results showed that there was significant difference between test and study groups in terms of concealing style (10.0≥P, 07.7=F) and severity of obsessive-compulsive symptoms (100.0≥P, 84.02=F) after intervention. Moreover, between female patients in both group, a significant difference was found with respect to concealing style (50.0≥P, 06.2=F) and severity of obsessive-compulsive symptoms (100.0≥P, 99.92=F) during follow-up period.
Conclusion Based on the results, emotion-focused therapy is an effective treatment to reduce the symptoms of obsessive-compulsive symptoms in patients with OCDKeywords: Emotion-focused therapy, Emotion regulation styles, Obsessive-Compulsive Disorder (OCD), Severity of obsessive-compulsive symptoms -
مقدمهشرم درونی شده، رفتارهای ایمنی بخش و راهبردهای اجتناب شناختی از عوامل موثر در بروز اختلال اضطراب اجتماعی می باشند. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه شرم درونی شده، رفتارهای ایمنی بخش و راهبردهای اجتناب شناختی با ابعاد اضطراب اجتماعی در دانشجویان بود.روشبا یک طرح همبستگی از جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشکده علوم پزشکی آبادان به روش نمونه گیری در دسترس 285 دانشجو(176 مرد و 109 زن) انتخاب شدند و از آنها درخواست شد تا مقیاس شرم درونی شده ، مقیاس رفتارهای ایمنی بخش، مقیاس سبک مقابله اجتناب شناختی و مقیاس سنجش ابعاد اضطراب اجتماعی را پاسخ دهند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی کانونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هانتایج تحلیل نشان داد که همبستگی چند متغیره بین متغیر های شرم درونی شده، رفتارهای ایمنی بخش و راهبردهای اجتناب شناختی با ابعاد اضطراب اجتماعی معنادار می باشد. در حدود 84 درصداز واریانس ابعاد اضطراب اجتماعی توسط متغیرهای پیش بین تبیین می شدند.نتیجه گیریمی توان نتیجه گرفت که شرم درونی شده، رفتارهای ایمنی بخش و راهبردهای اجتناب شناختی با ابعاد اضطراب اجتماعی رابطه دارند. مداخلات مرتبط برشرم، رفتارهای ایمنی بخش و راهبردهای اجتناب شناختی می بایست در دانشجویان علوم پزشکی مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: شرم درونی شده, رفتارهای ایمنی بخش, راهبردهای اجتناب شناختی, اضطراب اجتماعی, دانشجوی علوم پزشکیIntroductionthe purpose of this study was to investigate the relationship between Internalized Shame, Safety Behaviors and Cognitive Avoidance Strategies with Multidimensional Social Anxiety in students of medical science faculty.MethodBy a correlational design among statistical population including all students of Abadan medical science faculty, a total sample of 285 students (176 female and 109 male) were selected by available sampling method, and asked to complete 4 instruments of 1- Internalized Shame scale, 2- Subtle Avoidance and Safety Behaviors Inventory,3- Cognitive Avoidance Coping Style scale and 4- Multidimensional Assessment of Social Anxiety Inventory. Data was analyzed by a Canonical Correlation method.ResultsThe final results showed significant canonical correlation betweenshame, safety behaviors and cognitive avoidance strategies with social anxiety. About 84 percent of variance components of social anxiety dimensions was explained by predictor variables.ConclusionIt was concluded that internalized shame, safety behaviors and cognitive avoidance strategies are associated to social anxiety dimensions. Relavant interventions on shame, safety behaviors and cognitive avoidance strategies in students of medical science is recommended.Keywords: internalized shame, safety behaviors, cognitive avoidance strategies, Social anxiety, medical science student
-
مداخله روان شناختی جامع نگر برنامه درمانی نوینی است که بر اساس مشکلات و نیازهای روانی افراد نابارور طراحی شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله روان شناختی جامع نگر بر سلامت روان شناختی و نرخ بارداری زنان با ناباروری نامشخص و تحت درمان لقاح آزمایشگاهی است. بدین منظور با استفاده از نمونه گیری دردسترس از میان کلیه زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز ناباروری معتضدی کرمانشاه 30 زن نابارور تحت درمان IVF که در دو حیطه از سه حیطه مقیاس21DASS- نمره متوسط به بالا داشتند، انتخاب و به شیوه تخصیص تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه آزمایشی تحت 11 جلسه مداخله روان شناختی جامع نگر 120 دقیقه ای قرار گرفت. گروه کنترل هیچ مداخله درمانی را دریافت نکرد. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله و در پیگیری یک ماهه، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس 21DASS- را تکمیل کردند. نرخ بارداری در دو گروه بر اساس نتیجه آزمایش βHCG سنجیده شد. تحلیل داده ها با روش کوواریانس چند متغیره نشان داد که مداخله روان شناختی جامع نگر در مرحله پس آزمون به طور معنی داری موجب کاهش افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایشی شده بود (001/0< p) ، و این تاثیر در پیگیری یک ماهه همچنان تداوم داشت (001/0< p). نرخ بارداری در گروه آزمایشی 7/46% و در گروه کنترل 3/13% به دست آمد و از نظر آماری معنی دار بود (05/0>p). به عبارت دیگر مداخله روان شناختی جامع نگر در کاهش اضطراب، افسردگی و استرس و افزایش سلامت روان شناختی و نرخ بارداری زنان با نابارور نامشخص تحت درمان لقاح آزمایشگاهی موثر است.کلید واژگان: مداخله روان شناختی جامع نگر, سلامت روان شناختی, ناباروری نامشخص, IVF, نرخ باروریIntoduction: The desire of having a child is one of the most important functions of family and is also a base for human survival. Infertility is considered as a failure that is accompanied by physical and psychological tensions in family and society as well. Different psychological methods have been already utilized to help infertile people. The holistic-oriented psychological intervention (HPI) is a new therapeutic plan with bio-psycho-social pattern that has been designed according to psychological problems and needs of infertile people. After determining tension factors this therapeutic plan chooses techniques with high effectiveness rate in solving the mentioned problems, using eclectic techniques. The aim of present study is to examine the effectiveness of HPT on psychological health and fertility rate in women with unexplainable infertility undergoing in vitro fertilization treatment (IVF).MethodThe design of this study was a quasi- experimental one with pretest-posttest of experimental and control group. Thirty infertile women, undergoing IVF treatment, were selected, using available sampling. The sample was selected from among patients who referred to Moatazedi Infertility Center, Kermanshah, Iran. They completed two subscales of three subscales of DASS-21 scale who got the above average score. They were randomly assigned to two groups (each group 15 subjects). The experimental group was treated by the holistic-oriented psychological intervention for 11 sessions of 120-minutes. The control group did not receive any intervention. Participants completed the Depression, Anxiety and Stress Scale before and after intervention and after one month later. The pregnancy rate was measured in two groups based on the β-HCG test result. Data were analyzed by SPSS software (version 21).ResultsThe results of multivariate covariance analysis indicated that depression, anxiety and stress levels in the experimental group (p = 0.0001), significantly decreased in posttest group after holistic-oriented psychological intervention and this effect was observed and lasted in the one month follow up (p = 0.0001). The pregnancy rate in the experimental group was 46.7% and in the control group was 13.3% which were statistically significant (p <0.05).DiscussionThe results of this study showed that the holistic-oriented psychological intervention is effective in decreasing anxiety, depression and stress and increasing the psychological health and pregnancy rate of women with unexplainable infertility under In-Vitro Fertilization treatment.Keywords: holistic-oriented psychological intervention, psychological health, unexplained Infertility, IVF, pregnancy rate
-
هدفهدف پژوهش تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری در مقایسه با آموزش روانی بر ترس از زایمان و متغیرهای مرتبط با آن بود.روشروش پژوهش نیمه تجربی و جامعه آماری زن های نخست زای شهر اهواز در سال 1394 به تعداد تقریبی 8000 نفر بود. از بین آن ها 54 زن که معیارهای ورود به مطالعه را داشتند؛ با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در سه گروه 18 نفری گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه انتظار زایمان ویژما، ویژما و زر (1998)، نشانه های اضطراب درد مک کراکن و دینگرا (2002)، خودکارامدی زایمان لویی (1993)، 9 جلسه 90 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری نایمینن، (2016) و 6 جلسه 90 دقیقه ای آموزش روانی روحی، سالملا-آرو، تویوانن، توکولا، هالمسماکی و سایستو، (2013) هفته ای دو بار بود. پس از حذف 8 نفر به دلیل غیبت در دو سوم جلسه ها داده های 46 نفر با استفاده از روش کوواریانس و مقایسه دو نسبت مستقل تحلیل شد.یافته هانتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری ترس از زایمان (64/70 =F، 001/0 =P) و ترس از درد ( 25/4 =F، 02/0 =P) را کاهش و تمایل به زایمان طبیعی (12/3 =Z، 002/0 =P) و خودکارامدی زایمان را افزایش داده (73/108=F، 001/0 =P) و اثربخشی آن در مورد این متغیرها بیش از آموزش روانی است. آموزش روانی تنها باعث افزایش خودکارامدی زایمان (73/ 108=F، 001/0 =P) و کاهش ترس از زایمان شده بود (64/70=F، 01/0 =P). همچنین تفاوت فراوانی نهایی زایمان طبیعی در گروه شناختی رفتاری با گروه گواه (56/1=Z، 1/0 =P)، و گروه آموزش روانی (7/0 =Z، 4/0 =P) معنی دار نبود.نتیجه گیریدرمان شناختی رفتاری با هدف قرار دادن افکار غیرمنطقی زن ها نسبت به زایمان طبیعی و استفاده از راهبردهای رفتاری باعث کاهش ترس زن ها از زایمان می شود و موثرتر از آموزش روانی در زمینه های مذکور است.کلید واژگان: ترس, خودکارآمدی, درد, زایمان طبیعیAim: The aim of the current study was the determination of the effectiveness of Cognitive Behavioural Therapy in comparison with psycho-education, on the fear of childbirth and its related variables.MethodsMethod was quasi-experimental and the statistical population of nulliparous women from Ahvaz was 8000. Among them 54 women who had the entrance criteria for being considered in the research were selected. Selection was based on participants availability and they were randomly assigned to three groups of 18 women. Research tools were Wijma, Wijma and Zars Delivery Expectancy Questionnaire (1998) McCracken and Dhingras Pain Anxiety Symptoms (2002), Lowes Childbirth Self-Efficacy Inventory (1993), also nine sessions of 90-minute of Cognitive Behavioral Therapy Niminen (2016) and six sessions of 90-minute of psycho-education (Rouhi, Salmela‐Aro, Toivanen, Tokola, Halmesmäki & Saisto, 2013) for two times a week. After removing eight persons due to their absentees in two-thirds of sessions, the data of 46 persons were analyzed by the use of covariance method and comparison of two independent ratios.ResultsResult revealed that Cognitive Behavioural Therapy decreases the fear of childbirth (F= 70.64, P= 0.001), fear of pain (F= 4.25, P= 0.02) and increases the tendency to natural childbirth (Z= 3.12, P= 0.002) and self-efficacy of childbirth (F=108.73, P= 0.001) and its effectiveness on these variables is more than psych education. Psych education only led to the increase of self-efficacy of childbirth (F=108.73, P= 0.001) and a decrease of fear of childbirth (F= 70.64, P= 0.01). The difference in the final frequency of natural childbirth in the experimental group with the control group (Z= 1.56, P= 0.1) and psych education (Z= 0.7, P= 0.4) group was not significant.ConclusionSince Cognitive Behavioural Therapy uses behavioural strategies and targets the irrational thoughts of women toward natural childbirth, it leads to the decrease of fear of childbirth and more effective than psychological training in the aforementioned fields.Keywords: fear, natural childbirth, pain, self, efficacy
-
هدفبه دلیل تنوع در فنوتیپ های رفتاری اختلال وسواسی اجباری، استخراج الگوی روان شناختی از این اختلال که ویژگی های پدیدار شناختی آن را توضیح دهد، بسیار دشوار است. در تلاش برای درک عوامل موثر بر OCD، تحقیقات، نقش هیجان و تجربه های درونی را مهم می دانند. هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین ناگویی خلقی، حساسیت اضطرابی و تحمل پریشانی با علائم وسواسی-اجباری و با میانجیگری بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان بود.روش بررسیتعداد 445 نفر از دانشجویان دانشگاه های شهر سنندج (269 دختر و 160 پسر) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد تا نسخه فارسی پرسشنامه ناگویی خلقی تورنتو (TAS-20)، مقیاس حساسیت اضطرابی (ASI-R)، پرسشنامه تحمل پریشانی (DTS) و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS) را تکمیل کنند. طرح پژوهشی در این مطالعه، طرح توصیفی- همبستگی بود. به منظور تحلیل داده ها، علاوه بر شاخص های آمار توصیفی، از همبستگی پیرسون با نرم افزارSPSS 18 و تحلیل مسیر با نرم افزار لیزرل استفاده شد.یافته هانتایج پژوهش نشان داد که ناگویی خلقی با حساسیت اضطرابی (0٫55R=، 0٫001P=)، بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان (0٫64R=، 0٫001P=) و علائم وسواسی اجباری (0٫70R=، 0٫001P=) رابطه مستقیم و معنادار و با تحمل پریشانی (0٫55R=، 0٫001P=) رابطه منفی معناداری دارد. همچنین حساسیت اضطرابی با بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان (0٫60R=، 0٫001P=) و علائم وسواسی اجباری (0٫62R=، 0٫001P=) رابطه مستقیم معنادار و با تحمل پریشانی (0٫68R=، 0٫001P=) رابطه منفی معناداری داشت. متغیر تحمل پریشانی با بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان (0٫59R=، 0٫001P=) و علائم وسواسی اجباری (0٫55R=، 0٫001P=) رابطه منفی معناداری دارد. از طرفی بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان با علائم وسواسی اجباری (0٫60R=، 0٫001P=) رابطه مثبت معنادار داشت. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین ناگویی خلقی، حساسیت اضطرابی و تحمل پریشانی با علائم وسواسی- اجباری نقش واسطه ای معناداری ایفا نمی کرد.نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان در رابطه بین ناگویی خلقی، حساسیت اضطرابی و تحمل پریشانی با علائم وسواسی- اجباری نقش میانجیگری ندارد.کلید واژگان: ناگویی خلقی, حساسیت اضطرابی, تحمل پریشانی, بد کارکردی راهبردهای تنظیم هیجان, علائم وسواسی- اجباری, دانشجویانBackground & ObjectiveObsessive-Compulsive Disorder (OCD) is one of the most common, debilitating, and most severe disorders. In the fifth edition of the Diagnostic and Statistical Manual of Psychiatric Disorders (DSM5) , this disorder is separated from other anxiety disorders and is one of several disorders that its prominent features Obsessive-compulsive recurring behaviors. Because of the diversity in the behavioral phenotypes of obsessive-compulsive disorder, the extraction of a psychological pattern of the disorder that explains its phenomenological characteristics is very difficult. The purpose of this study was to investigate the relationship between alexithymia, anxiety sensitivity and distress tolerance with obsessive-compulsive symptoms and the mediating role of difficulties in emotion regulation strategies.MethodsA total of 445 students (269 girls and 160 boys) from the universities of Sanandaj participated in this research. Participants were asked to complete the Persian version the 20-Item Toronto Alexithymia Scale (TAS-20), the Anxiety Sensitivity Scale (ASI-R), the Distress Tolerance Questionnaire (DTS), Vancouver's obsessive-compulsive scale and the Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS). The reliability of the 20-Item Toronto Alexithymia Scale was verified in a 67 samples in two weeks with a 4-week period of 0.80.87% for general and sub-scales. The psychometric properties of anxiety sensitivity, internal consistency and validity scale were verified. The reliability of the Iranian sample was reported to be 0.93 and 0.95, based on two methods of internal consistency and Test-Retest. In the questionnaire of distress tolerance. Based on the data, the Cronbach's alpha coefficient of this questionnaire was 0.67 and the reliability coefficient was 0.81 for the total scale and 0.81 for tolerance, absorption, evaluation and adjustment subscales respectively 0.71, 0.69, 0.77, and 0.73. Correlation coefficient of Vancouver's obsessive-compulsive scales with Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale was 0.59 and with Maudsley's obsessive-compulsory questionnaire was 0.81. The reliability of Cronbach's alpha coefficient for Contamination was 0.85, the Obsessions 0.87, Hoarding 0.81, Just Right 76% and Indecisiveness 0.77 have been reported. The Difficulties in Emotion Regulation Scale has an internal consistency 0.93. Cronbach's alpha was 0.92 reported. SPSS18 and LaserL software were used to analyze the data.ResultsThe results of correlation test showed that Alexithymia with anxiety sensitivity (R=0.55, P=0.01), difficulties in emotion regulation strategies (R=0.64, P=0.01) and compulsive obsessive symptoms (R=0.70, P=0.01) had a meaningful and significant relationship with distress tolerance (R=0.55, P=0.01). Also, anxiety sensitivity with difficulties in emotion regulation strategies (R=0.66, P=0.01) and compulsive obsessive compulsive symptoms (R=0.62, P=0.01) had a significant direct correlation with distress tolerance (R=0.68, P=0.01) has a significant negative relationship. There was a significant negative correlation between distress tolerance and difficulties in emotion regulation strategies (R=0.59, P=0.01) and compulsive obsessive symptoms (R=0.55, P=0.01). On the other hand, difficulties in emotion regulation strategies with compulsive obsessive-compulsive symptoms (R=0.66, P=0.01) have a significant positive relationship. Path analysis showed that difficulties in emotion regulation strategies did not play a significant mediating role on the relationship between alexithymia, anxiety sensitivity and distress tolerance with obsessive-compulsive symptoms.ConclusionBased on the findings of the present study, we can conclude that the direct correlation between emotional regulation, alexithymia, anxiety sensitivity and distress tolerance with compulsive obsessive-compulsive symptoms. Mediating role on the difficulties in emotion regulation did not see in the relationship between alexithymia, anxiety sensitivity and distress tolerance with symptoms Obsessive-compulsive mediation. Based on the findings of the present research findings, in the theoretical level confirms the relationship between emotional regulation, alexithymia, anxiety sensitivity and distress tolerance with compulsive obsessive-compulsive symptoms, and adds to the results of previous research. At the practical level, the emotional relationship regulation, alexithymia, anxiety sensitivity and distress tolerance with compulsive obsessive-compulsive symptoms, highlights the need to train the emotional self-regulation skills and increase emotional awareness in the general population as well as in the clinical community.Keywords: Alexithymia, Anxiety Sensitivity, Distress Tolerance, Obsessive-Compulsive Symptoms, the Difficulties in Emotion Regulation.
-
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی گر ویژگی های شخصیتی صداقت- فروتنی، همسازی و وظیفه شناسی و انتظار فایده دین داری در رابطه بین ادراک از دین داری والدین با دین داری فرزندان در دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. بدین منظور 500 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از دانشکده های واقع در دانشگاه شهید چمران اهواز انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه جهت گیری مذهبی با تکیه بر اسلام، پرسش نامه شخصیت هگزاکو و پرسش نامه انتظار فایده دین داری بود. یافته ها نشان داد که ادراک از دین داری والدین به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر دین داری فرزندان اثر می گذارد. ویژگی های شخصیتی صداقت-فروتنی، هم سازی و وظیفه شناسی، و انتظار فایده دین داری نیز متغیر میانجی گر است که بر دین داری فرزندان اثر می گذارد. انتظار فایده دین داری مهم ترین میانجی گر در رابطه بین ادراک از دین داری والدین و دین داری فرزندان بود. چون این متغیرهای میانجی می توانند نقش واسطه ای را بین ادراک از دین داری والدین و دین داری فرزندان ایفا نماید، لزوم توجه به این متغیرها در حوزه دین داری ضرورت دارد.کلید واژگان: ادراک از دین داری والدین, ویژگی های شخصیتی, انتظار فایده دین داری, دین داری فرزندان
-
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و سوم شماره 4 (پیاپی 91، زمستان 1396)، صص 424 -437اهداف اضطراب امتحان، مشکل مهم آموزشی در میان دانش آموزان و دانشجویان سراسر جهان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه اهمال کاری رفتاری، اهمال کاری تصمیم گیری و اجتناب شناختی با مولفه های اضطراب امتحان در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز است.
مواد و روش ها پژوهش حاضر، مطالعه ای پیمایشی و از نوع همبستگی است. نمونه این پژوهش شامل 200 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز هستند که به صورت خوشه ایچندمرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس اهمال کاری عمومی لای، مقیاس اهمال کاری تصمیم گیری مان، پرسش نامه اجتناب شناختی سکستون و پرسش نامه اضطراب امتحان فریدمن استفاده شد. در این پژوهش به منظور تحلیل داده ها از همبستگی متعارف و رگرسیون چندگانه استفاده شد. داده ها با استفاده از نگارش 17 نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته ها یافته ها نشان دادند ترکیب خطی مولفه های اضطراب امتحان را می توان با ترکیب خطی متغیرهای پیش بین، پیش بینی کرد. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون، اهمال کاری رفتاری و تصمیم گیری به طور معناداری پیش بینی کننده تحقیر اجتماعی (001/0>P، 238/0=β و 001/0>P، 302/0=β) و خطای شناختی (001/0>P، 381/0=β و 006/0>P، 204/0=β) در دانشجویان بودند. همچنین، اهمال کاری رفتاری و اجتناب شناختی پیش بینی کننده تنیدگی (001/0>P، 314/0=β و 002/0>P، 246/0=β) بودند.
نتیجه گیری از آنجا که متغیرهای مذکور نقش موثری در اضطراب امتحان دارند، ضروری است دانشگاه ها توجه بیشتری به عوامل تاثیرگذار بر کاهش اهمال کاری و اجتناب شناختی داشته باشند تا از این طریق اضطراب امتحان کاهش یابد.کلید واژگان: اهما لکاری رفتاری, اهما لکاری تصمی مگیری, اجتناب شناختی, اضطراب امتحانObjectives Test anxiety is the most important problem among students around the world. The purpose of this study was to investigate the relationship between behavioral procrastination, decisional procrastination and cognitive avoidance with subscales test anxiety in students of the Shahid Chamran University of Ahvaz.
Methods This survey study is correlation in form. A sample of 200 students was selected by multi- stage cluster sampling method. General procrastination scale, decisional procrastination scale, cognitive avoidance questionnaire and Fried-Ben test anxiety were used to collect data. In order to analyze data, canonical correlation and multiple regression methods were used. Data analysis was carried out using the SPSS-17 software.
Results The canonical analysis showed that the linear combinations of predictor variables were correlated with linear combinations of dependent variables. Regression analysis showed that procrastination behavioral and procrastination decisional significantly predicted social derogation (β=0.238, PConclusion It is argued that universities should pay more attention to the factors that play significant roles in decreasing procrastination and decreasing cognitive avoidance. This is more likely to reduce test anxiety among graduate students.Keywords: Behavioral procrastination, Decisional procrastination, Cognitive avoidance, Test anxiety
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.