بابی سان عسکری
-
سابقه و هدف
با وجود این که LXRα و SREBP-1C در متابولیسم لیپید و آسیب کبد نقش دارند، مکانیسم های تعدیل آنها به دنبال فعالیت ورزشی و مصرف مکمل های گیاهی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی و عصاره دارچین بر بیان SREBP-1c و LXRα بافت کبد موش های تغذیه شده با فروکتوز بود.
مواد و روش هابرای انجام تحقیق آزمایشی و کاربردی حاضر، 32 سر موش صحرایی نر شش هفته ای با میانگین وزن 95/10 ± 66/154 گرم و مقاوم شده به انسولین با خوراندن محلول 10 درصد فروکتوز به مدت 5 هفته، بطور تصادفی به چهار گروه کنترل (IRC)، تمرین (IRT)، عصاره دارچین (IRCi) و تمرین-عصاره دارچین (IRTCi) تقسیم شدند. برنامه تمرینی به مدت 8 هفته و هر هفته 5 روز با شدت 80-75 درصد VO2max از 15-10 دقیقه در هفته اول تا 60 دقیقه در هفته آخر اجرا شد. به گروه های IRCi و IRTCi، روزانهml/kg 200 عصاره دارچین به صورت زیر صفاقی تزریق شد. بعد از هشت هفته موش ها کشته و متغیرها از روش Real time-PCR اندازه گیری شدند.
یافته هاکاهش معنی داری در بیان SREBP-1c در گروه های IRT (032/0=p)، IRCi (045/0=p) و IRTCi (005/0=p) نسبت به IRC دیده شد. بیان LXRα در گروه های IRT (022/0=p)، IRCi (024/0=p) و IRTCi (0001/0=p) نسبت به گروه IRC، افزایش معنی داری داشت. همچنین افزایش معنی داری در بیان LXRα در گروه های IRTCi نسبت به گروه های IRT (048/0=p) و IRCi (044/0=p) مشاهده شد.
نتیجه گیرینتایج تایید کننده تاثیر تمرین هوازی و عصاره دارچین به تنهایی و در تعامل با هم بر بیان ژن های موثر بر متابولیسم چربی و لیپوژنز و تاثیر بیشتر اثر تعاملی در متغیر LXRα می باشد. بنابراین استفاده از تمرین و مکمل با احتیاط توصیه می شود.
کلید واژگان: تمرین هوازی, عصاره دارچین, فروکتوز, Lxrα, SREBP-1C, کبدBackground and ObjectivesAlthough LXRα and SREBP-1C are involved in lipid metabolism and liver injury, mechanisms of their modulation following exercise and herbal supplement consumption are less investigated. The aim of the present study was to investigate effects of 8 w of aerobic exercise and cinnamon extract on the expression of SREBP-1c and LXRα in the liver tissue of mice fed with fructose.
Materials & MethodsTo carry out the present experimentally practical study, 32 6-w-old male rats with an average weight of 154.66 g ±10.95 and insulin resistant by feeding 10% fructose solution for 5 w were randomly divided into four control (IRC), exercise (IRT), cinnamon extract (IRCi) and exercise-cinnamon extract (IRTCi) groups. The training program was implemented for 8 w with 5 d each week with an intensity of 75–80% VO2max from 10–15 min in the first week to 60 min in the last week. The IRCi and IRTCi groups were injected daily with 200 ml/kg cinnamon extract. After 8 w, rats were sacrificed and the variables were assessed using real-time polymerase chain reaction.
ResultsSignificant decreases in SREBP-1c expression were seen in IRT (p = 0.032), IRCi (p = 0.045) and IRTCi (p = 0.005) groups, compared to IRC. The expression of LXRα in the IRT (p=0.022), IRCi (p=0.024) and IRTCi (p=0.0001) groups had a significant increase compared to the IRC group. In addition, a significant increase in LXRα expression was observed in IRTCi groups compared to IRT (p=0.048) and IRCi (p=0.044) groups.
ConclusionResults verified effects of aerobic exercise and cinnamon extract alone and in combination with each other on the expression of genes affecting fat metabolism and lipogenesis as well as greater interactive effects on the LXRα variable. Therefore, it is recommended to use exercises and supplements with caution.
Keywords: Aerobic Exercise, Cinnamon Extract, Fructose, Lxrα, SREBP-1C, Liver -
مقدمه و هدفروند افزایش سن با اختلال در میتوکندری و کبد همراه است. هدف از این مطالعه تبیین تاثیر تمرین هوازی تداومی همراه با مصرف بهار نارنج بر بیان ژن های HM و MOTS-C میتوکندری بافت کبد رت های سالمند بود.مواد و روش هابرای انجام تحقیق آزمایشی حاضر 32 سر موش صحرایی ماده سالمند بالای 14 ماه سن و میانگین وزن 270 الی 320 گرم در 4 گروه 8 سری شامل 1- کنترل (CN)، 2- مصرف عصاره بهار نارنج (CA)، 3- تمرین (T)، 4- تمرین و مصرف عصاره بهار نارنج (T+CA) قرار گرفتند. در مدت هشت هفته گروه های 3 و 4 به میزان سه جلسه در هفته با شدت 65 تا 75 درصد حداکثر سرعت دویدن روی نوارگردان دویدند؛ همچنین گروه های 2 و 4 روزانه mg/kg 300 عصاره CA به صورت صفاقی دریافت نمودند. 48 ساعت پس از پروتکل تحقیق سطوح بیان ژنی در بافت کبد به روش real- time PCR اندازه گیری شد.نتایجبیان ژن های HM و MOTS-C در گروه های CA (032/0p= و 042/0p=)، T (039/0p= و 048/0p=) و T+CA (0001/0p= و 001/0p=) نسبت به گروه CN افزایش معنی داری داشت.نتیجه گیریهشت هفته تمرین و مکمل به تنهایی منجر به بهبود پپتیدهای مشتق از میتوکندری در بافت کبد موش های صحرایی سالمند شد. همچنین اثر همزمان تمرین و CA بر HM بیشتر از اثر هر کدام به تنهایی بود.کلید واژگان: تمرین, عصاره بهار نارنج, میتوکندری, HM, MOTS-CBackground and ObjectiveAging process is associated with disruption in mitochondria and liver. The aim of this study was to was to evaluate the effect of continuous aerobic exercise with citrus aurantium L. on the expression of HM and MOTS-C genes in the mitochondria of the liver tissue of elderly rats.Materials and MethodsTo conduct the present experimental research, 32 elderly female rats over 14 months of age and average weight of 270 to 320 grams were divided into 4 groups of 8 including 1- Control (CN), 2- Consumption of citrus aurantium L. (CA), 3- Training (T), 4- Training and consumption of citrus aurantium L. (T+CA). During eight weeks, groups 3 and 4 ran three sessions a week with an intensity of 65-75% of the maximum running speed on the treadmill. Also, groups 2 and 4 received 300 mg/kg of CA extract intraperitoneally. 48 hours after the research protocol, gene expression levels in liver tissue were measured by real-time PCR method.ResultsExpression of HM and MOTS-C genes in CA (p=0.032 and p=0.042), T (p=0.039 and p=0.048) and T+CA (p=0.0001 and p=0.001) groups compared to CN group had a significant increase.ConclusionEight weeks of T and CA alone improved the expression of genes involved in Liver cellular senescence markers of elderly rats. Also, the simultaneous effect of exercise and CA on HM was greater than the effect of each one alone.Keywords: Training, Citrus Aurantium, Mitochondria, HM, MOTS-C
-
مقدمه
ناباروری در واقع عدم باروری در زوجینی است که با وجود یک سال یا بیشتر تلاش برای تولید مثل، هیچ گونه لقاحی در آن ها رخ نداده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر 8 هفته تمرین شنا، سلول درمانی و مصرف ویتامین E بر تستوسترون و ژن های Lc31 و P62 بافت بیضه موش های مدل آزواسپرمی انجام شد.
روش کاردر این مطالعه تجربی، 40 سر رت 6 تا 8 هفته ای به صورت تصادفی انتخاب، و سپس مدل آزواسپرمی با داروی بوسولفان با دوز 40 میلی گرم القاء شد. پس از گذشت یک ماه موش ها در 8 گروه: 1) کنترل، 2) بیمار، 3) شم، 4) بیمار + تمرین، 5) بیمار + مکمل، 6) بیمار + سلول، 7) بیمار + مکمل + تمرین و 8) بیمار + سلول + تمرین، تقسیم شدند. سلول های بنیادی در ناحیه مجران دفران به میزان یک میلیون سلول برای هر موش پیوند زده شد، محلول خوراکی ویتامین E به میزان 100 میلی گرم بر کیلوگرم را به صورت گاواژ دریافت کردند و هم چنین گروه های تمرینی به مدت 8 هفته، 30 دقیقه در روز، 5 روز در هفته تمرین شنا را به صورت تداومی و با شدت ثابت 60 درصد ضربان قلب بیشینه انجام دادند. سطوح تستوسترون به روش الایزا و بررسی بیان ژن های P62 و LC31 بافت بیضه با تکنیک PCR Real Time انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 26) انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هاالقای آزواسپرمی باعث کاهش معنی دار سطوح تستوسترون و بیان ژن های Lc31 و P62 بافت بیضه نسبت به گروه کنترل شد (05/0≥p)، اما در گروه های مکمل، سلول، تمرین، تمرین+ مکمل و تمرین+ سلول نسبت به گروه های بیمار و شم افزایش معنی دار را نشان دادند (05/0≥p).
نتیجه گیریدر مطالعه حاضر هم افزایی تمرین شنا با ویتامین E و سلول بنیادی مزانشیمی مشتق از مغز استخوان در بهبود شار اتوفاژی در رت های مدل تجربی آزواسپرمی مشاهده شد که ممکن است از این طریق در افزایش تستوسترون و یا حتی باروری موثر باشد.
کلید واژگان: آزواسپرمی, اتوفازی, تمرین شنا, سلول بنیادی مزانشیمی, ویتامین EIntroductionInfertility is actually a lack of fertility in couples that has not conceived despite a year or more of trying to reproduce. The present study was performed with aim to investigate the effect of 8 weeks of swimming training, cell therapy and vitamin E consumption on testosterone and Lc31 and P62 genes in the testicular tissue of azoospermia model rats.
MethodsIn this experimental study, forty 6- to 8-week-old rats were randomly selected, and then the azoospermia model was induced with the busulfan at a dose of 40 mg. After one month, the rats were divided into 8 groups: 1) control, 2) patient, 3) sham, 4) patient + exercise, 5) patient + supplement, 6) patient + cell, 7) patient + supplement + exercise, and 8) patient + cell + exercise. Stem cells were transplanted in the vas deferens at the rate of one million cells for each mouse, they received an oral solution of vitamin E at the rate of 100 mg/kg by gavage, also the training groups performed swimming training continuously with a constant intensity of 60% of the maximum heart rate for 8 weeks, 30 minutes a day, 5 day of the week. Testosterone levels were measured by ELISA and the expression of P62 and LC31 genes in testicular tissue was measured by Real Time PCR technique. Data were analyzed using SPSS statistical software (version 26). P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsInduction of azoospermia significantly decreased testosterone levels and the expression of Lc31 and P62 genes in testicular tissue compared to the control group (P≤0.05), but showed a significant increase in the supplement, cell, exercise, exercise+supplement and exercise+cell groups compared to the patient and sham groups (P≤0.05).
ConclusionIn the present study, the synergism of swimming exercise with vitamin E and mesenchymal stem cells derived from bone marrow in improving the autophagy flux in experimental rats with azoospermia was observed, which may be effective in increasing testosterone or even fertility.
Keywords: Azoospermia, Autophagy, Mesenchymal Stem Cell, Swimming Exercise, Vitamin E -
مقدمه و هدف
شاخص توده بدنی بالا و نقص ویتامین D از عوامل اصلی اختلال در عملکرد تیروئید و بافت چربی محسوب می شوند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر یک دوره دویدن شدید تناوبی همراه با مصرف ویتامین D بر سطوح TSH و MCP-1 در زنان اضافه وزن دارای نقص ویتامین D بود.
روش کاراین مطالعه نیمه تجربی بر روی 26 زن جوان دارای اضافه وزن دارای نقص ویتامینD ، شهر بابل در سال 1400 انجام شد. آزمودنی ها پس از انتخاب به صورت دسترس و هدفمند، به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. تمرین اصلی شامل 8 هفته دویدن شدید تناوبی با شدت 80-90% ضربان قلب حداکثر و یک دقیقه استراحت فعال با شدت 50% ضربان قلب حداکثر طی 8 هفته بود و ویتامین D در دوز 50000 واحد هفتگی مصرف می شد. سطوح سرمی TSH و MCP-1 قبل و پس از 8 هفته تعیین شد. از آزمون های t مستقل و t زوجی برای آنالیز داده ها در سطح معناداری 0/05>p استفاده شد.
یافته هاتجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که سطوح سرمی TSH و MCP-1 پس از 8 هفته در گروه مداخله کاهش معناداری داشت. همچنین اختلاف معناداری بین میانگین های TSH و MCP-1 دو گروه مداخله و کنترل مشاهده شد (0/001>p).
نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش، هم زمانی انجام دویدن تناوبی شدید همراه و مصرف ویتامین D می تواند به افزایش سلامتی افراد دارای اضافه وزنی با نقص ویتامین D، به واسطه بهبود عملکرد تیروئیدی و کاهش شاخص التهابی MCP-1 کمک نماید.
کلید واژگان: پروتئین جاذب شیمیایی مونوسیت-1, اضافه وزن, دویدن شدید, عملکرد تیروئید, ویتامین DIntroductionHigh body mass index and vitamin deficiency are considered to be the main factors of thyroid and fat tissue dysfunction. The aim of the present study was to investigate the effect of a period of high intensity running training with vitamin D consumption on TSH and MCP-1 levels in overweight women with vitamin D deficiency.
Materials and MethodsThis semi-experimental study was conducted on 26 overweight young women with vitamin D deficiency in Babol city, in 1400. After the accessible and purposeful selection, the subjects were randomly divided into two intervention and control groups. The main training consisted of 8 weeks of high intensity running with an intensity of 80-90% of the maximum heart rate and one minute of active rest with an intensity of 50% of the maximum heart rate during 8 weeks, and vitamin D was taken at a dose of 50,000 units weekly. Serum levels of TSH and MCP-1 were determined before and after 8 weeks. Independent t and paired t tests were used to analyze the data at a significance level of P≤0.05.
ResultsData analysis showed that the serum levels of TSH and MCP-1 decreased significantly in the intervention group after 8 weeks. In addition, a significant difference in the mean of TSH and MCP-1 between the intervention and control groups was observed (p<0.001).
ConclusionBased on the results, the simultaneity of intense intermittent running and vitamin D intake can help increase the health of overweight people with vitamin D intake, by improving thyroid function and reducing the inflammatory index of MCP-1.
Keywords: Monocyte Chemoattractant Protein-1, Overweight, Running Training, Thyroid Function, Vitamin D -
مقدمه و هدفچاقی به عنوان یک بیماری جهانی در نظر گرفته می شود. هدف از انجام این پژوهش، تبیین اثر تمرین هوازی همراه با مصرف ژل رویال بر بیان BCL-2، Bax و نسبت BCL2/Bax بافت پانکراس موش های صحرایی چاق بود.مواد و روش ها40 سر موش صحرایی نر 5 هفته ای ویستار به صورت تصادفی به دو گروه رژیم غذایی نرمال (ND) و رژیم غذایی پرچرب (HFD) تقسیم شدند. موش های گروه NDبه مدت 8 هفته با غذای استاندارد (23 درصد پروتیین، 65 درصد کربوهیدرات و 12 درصد چربی) و گروه HFDاز رژیم غذایی پرچرب (17 درصد پروتیین، 43 درصد کربوهیدرات و 40 درصد چربی) استفاده کردند. سپس موش ها به 5 گروه رژیم غذایی نرمال، پرچرب، پرچرب-تمرین (HFDT)، پرچرب- مکمل (HFDRj) و پرچرب-تمرین- مکمل (HFDTRj) تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 8 هفته و 5 روز در هفته تمرین هوازی فزاینده را انجام دادند. همچنین به گروه های مکمل، روزانه 100 میلی گرم ژل رویال مخلوط شده در آب مقطر خورانده شد.نتایجنتایج نشان داد القای چاقی از طریق مصرف غذاهای پرچرب موجب افزایش بیان ژن BCL-2 و کاهش معنی دار بیان ژن BAX در گروه پرچرب در مقایسه با گروه کنترل شد. همچنین تمرینات استقامتی و مکمل ژل موجب کاهش بیان ژن BCL-2 و افزایش بیان ژن BAX در گروه های تجربی در مقایسه با گروه پرچرب شد که این روند تغییرات در گروه ترکیبی محسوس تر بود.نتیجه گیریاحتمال دارد تمرینات استقامتی همراه با مصرف ژل رویال بتواند راهبردی موثر در بهبود وضعیت چاقی از طریق فرایند آپوپتوز باشد.کلید واژگان: تمرین استقامتی, ژل رویال, bax, bcl-2, چاقیBackground and ObjectiveObesity is considered as a global disease. The purpose of this study was to evaluate the effect of aerobic exercise with royal jelly on the expression of BCL-2, Bax and the ratio of BCL2/Bax in the pancreatic tissue of obese rats.Materials and MethodsIn this research, 40 5-week-old male Wistar rats were randomly divided into two groups of normal diet (ND) and high-fat diet (HFD). Rats in the ND group were fed a standard diet (23% protein, 65% carbohydrates, and 12% fat) and the HFD group were fed a high-fat diet (17% protein, 43% carbohydrates, and 40% fat) for eight weeks. Then, the rats were divided into 5 groups: normal diet, high-fat diet, high-fat-exercise (HFDT), high-fat-supplemented (HFDRj) and high-fat-exercise-supplemented (HFDTRj) groups. The training group performed incremental aerobic training for 8 weeks and 5 days per week. Also, the supplement groups were daily given 100 mg of royal jelly mixed in distilled water.ResultsThe results showed that induction of obesity through the consumption of high-fat foods increases BCL-2 gene expression and significantly decreases BAX gene expression in the high-fat group compared to the control group. Also, endurance exercises and gel supplementation decreased BCL-2 gene expression and increased BAX gene expression in the experimental groups compared to the high-fat group and these changes were more noticeable in the combined group.ConclusionIt is possible that aerobic training along with the use of royal jelly can be an effective strategy in improving the condition of obesity through the process of apoptosis.Keywords: Endurance training, Royal Jelly, bax, bcl-2, Obesity
-
تاثیر تمرین هوازی و بربرین کلراید بر بیان ژن های SIRT1 و AMPK بافت چربی احشایی موش های صحرایی دیابتیمقدمه و هدف
فرو پاشی میتوکندری ناشی از استرس اکسیداتیو یکی از عوامل مهم مقاومت به انسولین است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی و بربرین کلراید بر شاخص های بازسازی و بیوژنز میتوکندری بافت چربی احشایی موش های صحرایی دیابتی با استرپتوزوتوسین می باشد.
روش کار32 موش صحرایی نر ویستار به طور تصادفی به چهار گروه (8=n): دیابت (DM)، دیابت-بربرین (BDM)، دیابت-تمرین هوازی (TDM)، دیابت-تمرین هوازی-بربرین (TBDM) تقسیم شدند. دیابت با تزریق STZ در موش های نر القا شد. بربرین کلراید (30mg/kg/day) یک بار در روز به صورت خوراکی با گاواژ خورانده شد. گروه های تمرین به مدت شش هفته برنامه تمرین هوازی فزاینده (18-10 متر در دقیقه، 40-10 دقیقه در روز، پنج روز در هفته) را روی تردمیل انجام دادند. سطوح بیان ژن فاکتورهای SIRT1 و AMPK بافت چربی احشایی با استفاده از روش Real time-PCR اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و در صورت معناداری از آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 0/05>p استفاده شد.
یافته هاتجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که اختلاف معنی داری در بیان ژن های SIRT1 (p<0/05) و AMPK (p<0/05) در بین گروه ها وجود دارد. در ادامه نتایج نشان داد که بیان ژن SIRT1 در گروه دیابت-تمرین (p<0/05) و دیابت-تمرین-بربرین کلراید (p<0/05) افزایش معنی داری نسبت به گروه دیابت داشت. بربرین کلراید به تنهایی نتوانست موجب افزایش معنی دار بیان ژن SIRT1 در مقایسه با گروه دیابتی شود (p>0/05). همچنین بیان ژن AMPK در گروه دیابت-تمرین (p<0/05)، دیابت-بربرین کلراید (p<0/05) و دیابت-تمرین-بربرین کلراید (p<0/05) افزایش معنی داری نسبت به گروه دیابت داشت.
نتیجه گیریبراساس یافته های فوق احتمال دارد تاثیر همزمان تمرین و بربرین کلراید بتواند استرس اکسیداتیو و التهاب ناشی از دیابت را از طریق مسیر AMPK-SIRT1-PPARγ مهار کند.
کلید واژگان: تمرین هوازی, بربرین کلراید, بیوژنز میتوکندری, دیابتIntroductionMitochondrial collapse caused by oxidative stress is one of the important factors of insulin resistance. The purpose of this study is to investigate the effect of aerobic exercise and berberine chloride on the indices of mitochondrial regeneration and biogenesis of visceral adipose tissue in streptozotocin-diabetic rats.
Materials and Methods32 male Wistar rats were randomly divided into four groups (n=8): diabetes (DM), diabetes-berberine (BDM), diabetes-aerobic exercise (TDM), diabetes-aerobic exercise-berberine (TBDM). Diabetes was induced by STZ injection in male rats. Berberine chloride (30 mg/kg/day) was administered orally by gavage once a day. The exercise groups performed an incremental aerobic exercise program (10-18 m/min, 10-40 min/day, and five days/week) on a treadmill for six weeks. Gene expression levels of SIRT1 and AMPK factors in visceral adipose tissue were measured using Real time-PCR method. Data analysis was conducted using one-way analysis of variance and if significant, Tukey's post hoc test was used at a significance level of p<0.05.
ResultsData analysis showed that there is a significant difference in the expression of SIRT1 (p<0.05) and AMPK (p<0.05) genes among the groups. Furthermore, the results showed that the expression of SIRT1 gene in the diabetes-exercise group (p<0.05) and diabetes-exercise-berberine chloride (p<0.05) had a significant increase compared to the diabetes group. Berberine chloride alone could not significantly increase SIRT1 gene expression compared to the diabetic group (p>0.05). Also, the expression of AMPK gene in diabetes-exercise (p<0.05), diabetes-berberine chloride (p<0.05) and diabetes-exercise-berberine chloride (p<0.05) groups had a significant increase compared to the diabetes group.
ConclusionBased on the above findings, it is possible that the simultaneous effect of exercise and berberine chloride could inhibit oxidative stress and inflammation caused by diabetes through the AMPK-SIRT1-PPARγ pathway.
Keywords: Aerobic exercise, Berberine chloride, Mitochondrial biogenesis, Diabetes -
مقدمه و هدف
کمبود ویتامین D و چاقی بسیار رایج است و ارتباط تنگاتنگی با بروز تغییرات ساختاری و عملکردی در مغز دارند. بنابراین، شناسایی شیوه های کارآمد سبک زندگی برای افزایش سلامت سیستم عصبی مهم است. در این مطالعه به مقایسه تاثیر دو مدل تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر سطوح عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و ترکیب بدنی در زنان دارای کمبود ویتامین D پرداخته شد.
روش کاردر این مطالعه نیمه تجربی، 39 زن اضافه وزن دارای کمبود ویتامین D، پس از نمونه گیری در دسترس، بطور تصادفی در گروه های کنترل، HIIT مقاومتی و HIIT دویدن قرار گرفتند. HIIT مقاومتی شامل سه ست با شدت 80% یک تکرار بیشینه و استراحت 5/2 دقیقه ای بین ست ها بود. HIITدویدن در 12 مرحله یک دقیقه ای با شدت 80-90٪ ضربان قلب حداکثر با یک دقیقه استراحت فعال انجام شد. تمرینات طی 8 هفته و 3 بار در هفته انجام گرفت. نمونه های خونی قبل و بعد از 8 هفته تمرین گرفته شد. داده ها از طریق آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، کروسکال والیس و تی زوجی تحلیل شدند (0/05>p).
یافته ها8 هفته تمرینات منجر به افزایش معنادار در سطوح سرمی BDNF و کاهش معنادار وزن و درصد چربی بدن در گروه های تجربی شد (0/001>p). هم چنین تفاوت معناداری بین درصد تغییرات میانگین های BDNF بین گروه های تجربی مشاهده شد (0/001>p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد هر دو نوع HIIT مقاومتی و HIIT دویدن می تواند منجر به بهبود سلامت سیستم عصبی مرکزی در زنان دارای اضافه وزن با کمبود ویتامین D از طریق افزایش سطوح BDNF شود، اما HIIT دویدن با اثرات قوی تری در مقایسه با HIIT مقاومتی همراه بود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, عامل رشد مشتق شده از مغز, کمبود ویتامین D, اضافه وزنIntroductionVitamin D deficiency and obesity are very common and are closely related to structural and functional changes in the brain. Therefore, it is important to use efficient lifestyle methods to increase the health of the nervous system. Therefore, in this study, the effect of two high-intensity interval training (HIIT) models on the brain-derived neurotrophic factor (BDNF) and body composition in overweight women with vitamin D deficiency was compared.
Materials and MethodsIn this semi-experimental study, 39 overweight women with low vitamin D status, selected through available sampling, were randomly assigned to control groups, resistance HIIT and running HIIT. Resistance HIIT consisted of three sets with an intensity of 80% of a maximum repetition with 2.5 min active recovery between the sets. Running HIIT was performed in 12x1-min running bouts at 80-90% HRmax interspersed with 1 min active recovery. The subjects trained 3 times a week for 8 weeks. Blood samples were taken before and after 8 weeks of training. Data were analyzed by one-way analysis of variance, Kruskal-Wallis, and paired t-test (p<0.05).
Results8 weeks of training led to a significant increase in the BDNF serum levels and decreased weight and body fat percentage in the experimental groups (p<0.001). Also, a significant difference was observed between the percentage changes in BDNF averages between the experimental groups (p<0.001).
ConclusionIt seems that both types of resistance HIIT and HIIT running can improve the health of the central nervous system in overweight women with vitamin D deficiency by increasing BDNF levels; however, HIIT running was associated with stronger effects compared to resistance HIIT.
Keywords: High-Intensity Interval Training, Brain-Derived Neurotrophic Factor, Vitamin D Deficiency, Overweight -
زمینه و هدف
کمبود ویتامینD و فقرحرکتی از جمله عوامل مربوط به افزایش التهاب و استرس اکسایشی در شرایط چاقی هستند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر دویدن تناوبی پرشدت همراه با مصرف ویتامینD بر سطوح اینترلوکین-10 (IL-10)و شاخص پراکسیداسیون لیپیدی (MDA) در زنان غیر فعال دارای اضافه وزن باکمبود ویتامینD بود.
روش کاراین کارآزمایی بالینی یک سوکورشده بر روی 52 زن دارای اضافه وزن با کمبود ویتامینD انجام شد. آزمودنی ها پس از انتخاب به روش نمونه گیری دردسترس، بطور تصادفی به گروه های کنترل، تمرین تناوبی، ویتامین D و ترکیبی تقسیم شدند. دویدن تناوبی پرشدت با 12 وهله یک دقیقه ای دویدن در شدت 80-90% ضربان قلب حداکثر با یک دقیقه استراحت فعال با شدت 50% ضربان قلب حداکثر، سه جلسه در هفته و طی هشت هفته انجام شد. گروه های ویتامینD و ترکیبی، هفتگی 50000 واحد ویتامین D دریافت نمودند. سطوح IL10 و MDA قبل و پس از مداخله ها سنجیده شد. تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 05/0>P انجام شد.
یافته هاسطوح MDA در گروه های تمرین تناوبی، ویتامینD و ترکیبی بعد از 8 هفته کاهش و مقادیر IL-10 افزایش معناداری یافت. اما مداخله ترکیبی تاثیر قوی تری بر تغییر سطوح متغیرها در مقایسه با دو مداخله دیگر، داشت. بعلاوه تاثیر دویدن تناوبی پرشدت بر کاهش MDA بیشتر از مصرف ویتامینD بود (05/0<p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد دویدن تناوبی پرشدت و مصرف ویتامینD می توانند اثرات حمایتی خود را در افراد اضافه وزن با کمبود ویتامینD، بواسطه کاهش سطوح MDA و افزایش شاخص ضد التهابی IL-10 اعمال نمایند. اگرچه این اثرات با مداخله ترکیبی توسعه یافت ولی دویدن تناوبی پرشدت با کاهش بیشتری در MDA همراه بود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی پرشدت, اینترلوکین-10, پراکسیداسیون لیپیدی, کمبود ویتامین DBackground & AimsSedentary life and vitamin D deficiency are considered related factors to increased inflammation and oxidative stress in obese conditions. Being overweight and obese is determined by increased adipose tissue due to hypertrophy and hyperplasia of fat cells (1). Previous research has shown that overweight and obesity are associated with vitamin D deficiency (3). Vitamin D deficiency is one of the most important and common health problems associated with several diseases such as kidney disease, diabetes, cardiomyopathy and Alzheimer's disease. Vitamin D plays an important role in regulating several cellular pathways for the synthesis of antioxidants (4).The best biomarker to determine the status of vitamin D is the concentration of 25-hydroxyvitamin D. Serum levels below 20 ng /ml are defined as vitamin D deficiency (3).Large adipocytes with complete local oxygen consumption induce hypoxia, which may lead to cellular inflammation and secretion of inflammatory cytokines by activating oxidative stress pathways (4). Oxidative stress, in turn, plays a causal role in obesity (6). A strong association between oxidative stress and vitamin D deficiency has been reported (8).Vitamin D has anti-inflammatory effects and affects inflammatory processes and immune cells through different pathways, including regulating the production of anti-inflammatory cytokines (12).Interleukin 10(IL-10) is a potent anti-inflammatory cytokine that is synthesized in several organs (13). It has been observed in experimental studies that with obesity, serum IL-10 levels decreased in mice on a high-fat diet, and this reduction played a very important role in obesity-induced inflammation in other organs (15, 16). Exercise is recommended as an important non-pharmacological treatment for the prevention or treatment of obesity and its metabolic and somatic cellular complications (19). Systematic studies and available meta-analyzes have shown that high-intensity interval training (HIIT) has more significant effects on reducing abdominal and visceral fat and improving cardiorespiratory fitness in overweight and obese adults than moderate-intensity continuous exercise (21, 22). Today, lack of time is one of the main reasons for non-participation of people in regular sports activities (23). Due to the association of obesity and overweight with inflammatory factors and oxidative stress, it is necessary to conduct further studies focusing on the effect of low-risk and cheaper interventions such as HIIT and/or vitamin D consumption in the prevention or treatment of oxidative-inflammatory complications. Therefore, the present study investigated the HIIT with vitamin D intake on IL-10 and lipid peroxidation levels in overweight women with IL-10 deficiency.
MethodsThis single-blind clinical trial was conducted on 52 overweight women with vitamin D deficiency and ages ranging 23-29 years old. After selecting the subjects by the available sampling method, they were randomly divided into control, interval, vitamin D and combination groups. The HIIT was performed with the 12x1-min running bouts at 80-90% maximum heart rate (HRmax) interspersed with 1-min active recovery at 50% HRmax in between bouts for 8 weeks. Vitamin D and combination groups took vitamin D once a week with food for 8 weeks (30).The vitamin D and combination groups received 50,000 IU of vitamin D per week (29). Levels of 25-hydroxyvitamin D less than 20 ng /ml were considered as vitamin D deficiency. Blood samples were collected in the pre- and post-test stages, followed by 12 hours of fasting and serum was frozen at -80 ° C. The serum was then frozen at -80 ° C and used to measure the research variables. Then, serum levels of variables were determined using a special commercial kit and laboratory methods. Malondialdehyde (MDA) levels were measured as an indicator of lipid peroxidation. One-way analysis of variance test with repeated measures and Bonferroni post hoc was also used to compare intergroup differences. In addition, the rate of change of variables was tested through Kruskal-Wallis and U Mann-Whitney tests. The significance level was considered P<0.05 and all statistical analysis was performed using SPSS software version 22.
ResultsThe results of one-way analysis of variance test with repeated measures showed that there is a significant difference between IL-10 and MDA levels of inactive women during the two stages before and after eight weeks, regardless of the group factor. Also, the effect of group (regardless of time factor) and the interactive effect of time×group on the levels of these variables are significant (P<0.05). The MDA levels in interval, vitamin D and combination groups decreased significantly and IL-10 levels increased significantly after 8 weeks(P<0.001). But the combined intervention had a stronger effect on the change of MDA and IL-10 levels compared to the other two interventions (P<0.001). In addition, the effect of HIIT on decreasing MDA levels was greater than vitamin D intake (P= 0.018), and no significant difference was found between the amount of IL-10 changes in these two groups (P=0.184).
ConclusionBoth vitamin D deficiency (9) and obesity (33) cause overproduction of ROS, increasing oxidative stress. Reactive oxygen species (ROS) interacts with unsaturated lipids within the cell membrane and causes lipid peroxidation, which in turn significantly increases MDA levels, leading to the inactivation of many proteins and cellular receptors, causing cell membrane damage (34). Vitamin D can exert its strong anti-inflammatory activity by inhibiting the expression and activation of the pro-inflammatory transcription factor nuclear factor kappa B (NF-kB), which has optimal effects on oxidative stress (32). Regular exercise can greatly improve the efficiency of enzymatic and non-enzymatic antioxidant defense systems and enhance the body's ability to eliminate peroxidants. Exercise can inhibit NF-κB activation in human T cells by reducing ROS-producing factors, such as tumor necrosis factor-α (40). Exercise can also reduce oxidative stress by increasing the bioavailability of nitric oxide (42). However, the effect of HIIT on reducing MDA and consequent oxidative stress has been more effective than vitamin D supplementation, which may be related to the synergistic effects of these two interventions in the oxidation-antioxidant balance shift towards the superiority of antioxidant defense. It seems that HIIT and vitamin D intake can be exert their protective effects in overweight individuals with vitamin D deficiency by a decrease in the MDA and increasing the anti-inflammatory index of IL-10. Although these effects developed with combined intervention, but HIIT was associated with a greater reduction in MDA than vitamin D intervention.
Keywords: High-intensity Interval Training, Interleukin-10, Lipid Peroxidation, Vitamin D Deficiency -
زمینه و هدف
چاقی و کمبود ویتامینD با کیفیت ضعیف خواب مرتبط است و تغییر سبک زندگی میتواند در بهبود کیفیت خواب موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرینات دویدن تناوبی شدید (HIIRT) و ویتامینD بر عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و کیفیت خواب زنان جوان با کمبود ویتامین D بود.
روش کاراین مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 52 زن با میانگین سنی1.95±25.98 سال، شاخص توده بدنی1.13±27.54کیلوگرم/ مترمربع و وضعیت پایین ویتامین D انجام شد. آزمودنی ها پس از انتخاب به روش نمونه گیری در دسترس، بصورت تصادفی به گروههای شاهد، تمرین دویدن، ویتامینD و ترکیبی تقسیم شدند. HIIRT با 12 تکرار یک دقیقهای دویدن در شدت 90-80 درصد ضربان قلب حداکثر با یک دقیقه استراحت فعال انجام شد. ویتامین D به صورت هفتگی با دوز 50000 واحد مصرف شد. کیفیت خواب با پرسشنامه خواب پیتززبورگ سنجیده شد. دادهها با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه با اندازهگیریهای مکرر، آنالیز واریانس یکطرفه، کروسکال- والیس و تیزوجی تجزیه و تحلیل شدند (0.05>p).
یافته هابعد از هشت هفته، سطوح BDNF در گروههای تجربی افزایش و امتیاز کیفیت خواب کاهش معناداری یافت (0.05>p). اما مداخله ترکیبی تاثیر بیشتری بر تغییر کیفیتخواب (0.05>p) و BDNF (0.001>p) در مقایسه با دو مداخله دیگر داشت. همچنین بین تغییرات نمره کیفیت خواب گروههای تمرین دویدن و ویتامین D تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبه نظر میرسد انجام HIIRT، مصرف ویتامین D و مداخله ترکیبی میتواند منجر به بهبود کیفیت خواب، از طریق تنظیم مثبت BDNF در زنان دارای اضافه وزن و نقص ویتامین D، با اثرات قویتر مداخله ترکیبی در بهبود این متغیرها شود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, عامل نوروتروفیک مشتق از مغز, کیفیت خواب, ویتامین D, اضافه وزنBackground & objectivesObesity and vitamin D (VD) deficiency is associated with poor sleep quality (SQ), and lifestyle changes can effectively improve SQ. The aim of this study was to investigate the effect of high- intensity interval running training (HIIRT) with VD intake on the brain-derived neurotrophic factor (BDNF) and SQ in young women with VD deficiency.
MethodsThis clinical trial study was conducted on 52 women with an average age of 25.98±1.95 years, body mass index of 27.54±1.13 kg/m2 and low VD status. After being selected by the available sampling method, the subjects were randomly divided into control, running training, VD and combined groups. HIIT performed in 12x1-min running bouts at 80-90% HRmax interspersed with one minute of active recovery. VD was consumed weekly with a dose of 50,000 units. SQ was measured using the Pittsburgh Sleep Questionnaire. Data were analyzed using one-way ANOVA with repeated measures, one-way ANOVA, Kruskal-Wallis and paired t- test (p<0.05).
ResultsAfter 8 weeks, the levels of BDNF in the experimental groups increased and the SQ score decreased significantly (p<0.05). But the combined intervention had more effect on the change of SQ scales (p<0.05) and BDNF (p<0.001) compared to the other two interventions (p<0.05). In addition, no significant difference was observed between the changes in the SQ score of the running training and VD groups (p<0.05).
ConclusionLifestyle changes such as HIIT, VD intake, and combined intervention can lead to improvement of SQ through the up-regulation of BDNF in women with overweight and VD deficiency. Also combined intervention may have more potent effects on improving these variables.
Keywords: High-intensity Interval Training, BDNF, Sleep Quality, Vitamin D, Overweight -
سابقه و هدف
کنترل چاقی و کمبود ویتامین Dکه با بروز بیماری قلبی - عروقی، اختلالات متابولیکی و افزایش هموسیستیین همراه هستند؛ از اهداف مهم مداخله های درمانی می باشند. در مطالعه حاضر، اثر تمرین مقاومتی تناوبی با شدت بالا (HIIRT) و ویتامین D بر سطوح هموسیستیین و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (TAC) در زنان دارای اضافه وزن با کمبود ویتامین D بررسی شد.
مواد و روش هادر این مطالعه کارآزمایی بالینی، زنان دارای اضافه وزن همراه با کمبود ویتامین D موردبررسی قرار گرفتند. آزمودنی ها به طور تصادفی به چهار گروه 13تایی (شاهد، تمرین، ویتامین D و تمرین + ویتامین D) تقسیم شدند. گروه های تمرین، HIIRT را با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند و گروه های ویتامین D، یکبار در هفته ویتامین D مصرف نمودند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه و تی زوجی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
نتایجپس از 8 هفته مداخله های تحقیق، سطح هموسیستیین در گروه های تجربی، کاهش و TAC افزایش معنادار یافت (0/001>P). به علاوه مداخله ترکیبی با تغییرات بیشتری در سطوح هموسیستیین و TAC در مقایسه با HIIRT و ویتامین D همراه بود (0/001>P)؛ اما HIIRT و ویتامین D تاثیر مشابهی بر تغییرات این متغیرها داشتند (0/05 >P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد که بخشی از اثرات بهینه HIIRT و مصرف ویتامین D در توسعه سلامت زنان دارای اضافه وزن با کمبود ویتامین D، می تواند ازطریق افزایش TAC و کاهش هموسیستیین القا شود.
کلید واژگان: تمرین تناوبی با شدت بالا, هموسیستئین, اضافه وزن, ظرفیت آنتی اکسیدانی تام, ویتامین DFeyz, Volume:27 Issue: 1, 2023, PP 817 -824BackgroundOne of the important goals of therapeutic interventions is to control obesity and vitamin D deficiency, which are associated with the occurrence of cardiovascular disease, metabolic disorders and increased homocysteine. In this study, the effect of high-intensity interval resistance training (HIIRT) and vitamin D on homocysteine and total antioxidant capacity (TAC) levels in overweight women with vitamin D deficiency was investigated.
Materials and MethodsIn this clinical trial study, overweight women with vitamin D deficiency were investigated. The subjects were randomly divided into four groups of 13 (control, exercise, vitamin D and exercise+vitamin D). The exercise groups performed HIIRT with an intensity of 80% of one maximum repetition, and the vitamin D groups consumed vitamin D once a week. The collected data were analyzed using one-way analysis of variance and paired t-tests.
ResultsAfter 8 weeks of research interventions, homocysteine level decreased and TAC significantly increased in the experimental groups (P<0.001). In addition, combined intervention was associated with more changes in homocysteine and TAC levels compared to HIIRT and vitamin D intervention (P<0.001), but HIIRT and vitamin D had a similar effect on the changes of these variables (P>0.05).
ConclusionIt seems that part of the optimal effects of HIIRT and vitamin D consumption in the health development of overweight women with vitamin D deficiency can be induced by increasing TAC and decreasing homocysteine.
Keywords: High-intensity interval training, Homocysteine, Overweight, Total antioxidant capacity, Vitamin D -
زمینه و هدف
براساس شواهد، کمبود ویتامینD و افزایش وزن با اختلال در بهزیستی جسمی و روانی همراه می باشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر مداخله های تمرین پیلاتس و مصرف ویتامینD بر کیفیت زندگی و سلامت روان مردان دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی با طرح پیش و پس آزمون انجام شد. در ابتدا 50 مرد دارای اضافه وزن به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، سپس بطور تصادفی به 4 گروه شامل کنترل، تمرین، ویتامین D و ترکیبی تقسیم شدند. گروه های تمرین و ترکیبی، 8 هفته تمرین پیلاتس با شدت 50-75 درصد ضربان قلب ذخیره ، 3 جلسه در هفته انجام دادند. گروه های ویتامینD و ترکیبی، 50000 واحد ویتامین D در هفته و به مدت 8 هفته دریافت نمودند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های کیفیت زندگی (SF-36) و سلامت عمومی (GHQ) بوده است. برای آنالیز داده ها از آزمون های t زوجی، آنوای یکطرفه و کروسکال والیس استفاده شد (05/0>P).
ملاحظات اخلاقی:
این مطالعه با کد IR.IAU.BABOL.REC.1398.088در کمیته پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابل به ثبت رسید.
یافته هاوضعیت ویتامین D در آزمودنی ها پایین تر از حد نرمال بود (کمتر از 30نانوگرم/میلی لیتر). 8 هفته تمرین پیلاتس، مصرف ویتامینD و مداخله ترکیبی با بهبود کیفیت زندگی (به ترتیب 57/10%، 26/9% و 75/15%) و افزایش سلامت روان(به ترتیب 66/12%، 72/10% و 90/17%) همراه بود. اما شیوه متمرکز بر مداخله ترکیبی تاثیر بیشتری بر بهبود کیفیت زندگی(001/0>P) و سلامت روان(001/0>P) ، در مقایسه با دو مداخله دیگر داشت.
نتیجه گیریبراساس یافته ها، به نظر می رسد هر یک از مداخله های تمرین پیلاتس، مصرف ویتامینD و ترکیبی می توانند منجر به بهبود کیفیت زندگی و سلامت روان در افراد دارای اضافه وزن با سطوح پایین ویتامینD شوند، اما مداخله ترکیبی با اثربخشی بیشتری بر این متغیرها همراه می باشد.
کلید واژگان: سلامت روان, اضافه وزن, پیلاتس, کیفیت زندگی, ویتامین DBackground and AimGrowing evidence, shows that vitamin D deficiency and weight gain are associated with impaired physical and mental well-being. The aim of this study was to investigate the effect of Pilates training and vitamin D supplementation on quality of life and mental health of overweight men.
Materials and MethodsThis study was a randomized clinical trial performed by pre-test and post-test design. Initially, 50 overweight men were selected by convenience sampling method and then randomly divided into 4 groups including control, exercise, vitamin D and combined groups. The exercise and combined groups performed 8 weeks of Pilates training with the intensity of 50-75% of reserve heart rate, 3sessions/week. The vitamin D and combined groups received 50,000 IU vitamin D/week. Research tools were included the quality of life (SF-36) and general health (GHQ) questionnaires. The data were analyzed by paired t test, one way ANOVA and Kruskal Wallis tests (p˂0.05).
Ethical Considerations:
This study with research ethics code IR.IAU.BABOL.REC.1398.088 has been approved by research ethics committee at Islamic Azad University, Babol Branch, Iran
FindingsVitamin D status in subjects was lower than normal (less than 30 ng/ml). Eight weeks of Pilates training, vitamin D intake and the combined intervention were associated with a significant improve in quality of life )10.57%, 9.26% and 15.75%, respectively (and the increased mental health (12.66%, 10.72% and 17.90%, respectively). However, the effect of combined intervention focused method was more noticeable on the quality of life (p<0.001) and mental health (p<0.001) compared with two other interventions.
ConclusionBased on the findings, it seems that any of the Pilates training, vitamin D and combination interventions can improve the quality of life and mental health in overweight people with low levels of vitamin D, but the combination intervention is more effective on these variables.
Keywords: Mental Health, Overweight, Pilates training, Quality of Life, Vitamin D -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و چهارم شماره 5 (پیاپی 179، آذر و دی 1400)، صص 4049 -4059مقدمه
دیابت نوع 2 یک بیماری چند علتی است.مطالعه تجربی حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین مقاومتی بر بیان GLP1 در بافت پانکراس و همچنین سطوح گلوکز و انسولین در رت های دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کارجامعه آماری را کلیه رت های نر ویستار انستیتو پاستور ایران تشکیل داده اند که از بین آنها 14 سر رت 10 هفته ای با وزن 20±220 گرم خریداری شدند. در ادامه رت های مورد مطالعه تحت اثر 6 هفته رژیم غذایی پرچرب و تزریق STZ دیابتی نوع 2 شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و مقاومتی) قرار گرفتند. سپس گروه مقاومتی در یک دوره تمرینات مقاومتی به مدت 6 هفته به تعداد 5 جلسه در هفته شرکت کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، سطوح ناشتایی گلوکز و انسولین و بیان GLP1 در بافت پانکراس هر دو گروه اندازه گیری و توسط آزمون تی مستقل با یکدیگر مقایسه شدند. کلیه بررسی های آماری با استفاده از نرم افزار SPSS/Win نسخه 16 انجام گرفت.
نتایجتمرینات مقاومتی به بهبود سطوح گلوکز ناشتا در مقایسه با گروه کنترل منجر شد. سطوح انسولین سرم و بیان GLP1 در بافت پانکراس گروه مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل به میزان معنی داری افزایش یافت. سطح معنی دار 5% = α در نظر گرفته شد.
نتیجه گیریبر پایه یافته های این پژوهش، افزایش انسولین در گروه تمرین را می توان به افزایش بیان GLP1 در بافت پانکراس در پاسخ به تمرینات مقاومتی نسبت داد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, بافت پانکراس, دیابت نوع 2, بیان ژن GLP1IntroductionType 2 diabetes is a multifactorial disease, with both genetic and environmental factors influencing its prevalence. The aim of this experimental study was to determine the effect of 6 weeks of resistance training on GLP1 expression in pancreatic tissue as well as glucose and insulin levels in type 2 diabetic rats.
methodThe statistical population consisted of all male Wistar rats of Pasteur Institute of Iran, from which 14 10-week-old rats weighing 220 ± 20 g were purchased. The studied rats were exposed to 6 weeks of high-fat diet and STZ injection of type 2 diabetes and were randomly divided into two groups (control and resistance). The resistance group then participated in a resistance training course for 6 weeks with 5 sessions per week. 48 hours after the last training session, fasting glucose and insulin levels and GLP1 expression in pancreatic tissue of both groups were measured and compared by independent t-test. All statistical analyzes were performed using SPSS / Win software version 16.
ResultsResistance training improved fasting glucose levels compared to the control group. Serum insulin levels and GLP1 expression in pancreatic tissue of the resistance group increased significantly compared to the control group. Significant level of α = % 5 was considered.
ConclusionBased on the findings of this study, increased serum insulin in response to resistance training in T2D rats may be attributed with increased Mafa expression in pancreas tissue.
Keywords: Resistance training, Pancreas tissue, Type 2 diabetes, GLP-1 gene expression -
زمینه و هدف
Foxo1 یک فاکتور رونویسی در سیگنالینگ انسولین در کبد می باشد. عملکرد Foxo1 بر توانایی انسولین در تنظیم تولید گلوکز کبدی و هموستاز گلوکز، مهم می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین اثر 6 هفته تمرین مقاومتی بر بیان Foxo1 در سلول های کبدی و همچنین سطوح گلوکز و انسولین در موش های صحرایی دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کارجامعه آماری این مطالعه تجربی را کلیه موش های صحرایی نر ویستار تشکیل دادند که از بین آنها 14 سر موش صحرایی 10 هفته ای با وزن 20±220 گرم خریداری شدند. در ادامه موش های صحرایی مورد مطالعه تحت اثر 6 هفته رژیم غذایی پرچرب و تزریق STZ دیابتی نوع 2 شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه (کنترل و مقاومتی) قرار گرفتند. سپس گروه تمرین در یک دوره تمرین مقاومتی به مدت 6 هفته به تعداد 5 جلسه در هفته در قالب 4 ست و 5 تکرار در هر ست در صعود از نردبان 26 پله ای به ارتفاع 1 متر با شیب عمودی 80 درصد، شرکت کردند. نهایتا 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، سطوح ناشتایی گلوکز و انسولین و بیان Foxo1 در سلول های کبدی هر دو گروه اندازه گیری و توسط آزمون تی مستقل با یکدیگر مقایسه شدند (5% = a).
یافته هاتمرینات مقاومتی به بهبود سطوح گلوکز ناشتا در مقایسه با گروه کنترل منجر شد (0/001>p). سطوح انسولین سرم به میزان معنی داری افزایش یافت (0/042 =p) و بیان Foxo1 در سلول های کبدی در گروه مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل به میزان معنی داری کاهش یافت (0/023 =p).
نتیجه گیریبر پایه این یافته ها، احتمالا کاهش گلوکز در گروه تمرین را می توان به کاهش بیان Foxo1 در سلول های کبدی در واکنش به تمرینات مقاومتی نسبت داد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, سلول های کبدی, انسولین سرم, دیابت نوع 2, بیان Foxo1Background & objectivesFoxo1 is a transcription factor in insulin signaling in the liver. The function of Foxo1 is important in the ability of insulin to regulate hepatic glucose production and glucose homeostasis. The aim of this study was to determine the effect of resistance training program on Foxo1 expression in liver cells as well as glucose and insulin serum levels in male Wistar rats with type 2 diabetes.
MethodsThe statistical population of this experimental study was 10-weeks old, male Wistar rats weighing 220±20 g (n=14). The studied rats were subjected to 6 weeks of high-fat diet and STZ injection for type 2 diabetes induction and then rats were randomly divided into two groups (control and resistance). The training group participated in a resistance training course for 6 weeks, 5 sessions per week, in the form of 4 sets and 5 repetitions per set, climbing a 26-step ladder to a height of one meter with a vertical slope of 80%. Finally, 48 hours after the last training session, fasting blood glucose and insulin levels as well as Foxo1 expression level in liver cells of both groups were measured and compared by independent t-test (a=%5).
ResultsThe resistance training improved fasting blood glucose compared to control subjects (p>0.001). the serum insulin levels were significantly increased (p=0.042) and Foxo1 expression significantly decreased in resistance group when compared with control subjects (p=0.023).
ConclusionBased on these data, the decrease in glucose concentration in the exercise group can probably be attributed to the decreased expression of Foxo1 in hepatocyte cells in response to resistance training.
Keywords: Resistance Training, Liver Cells, Serum Insulin, Type 2 Diabetes, Foxo1 Expression -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و سوم شماره 1 (پیاپی 168، فروردین و اردیبهشت 1399)، صص 2267 -2276مقدمه
افزایش بیان Mafa با افزایش ترشح انسولین از سلول های بتای پانکراس و پیامد آن بهبود در نیم رخ گلیسمیک در بیماران دیابتی نوع دو است. این مطالعه با هدف تعیین اثر 12 هفته تمرین مقاومتی بر بیان ژن Mafa در بافت پانکراس، گلوکز، انسولین در رت های دیابتی نوع 2 انجام گرفت.
روش کارجامعه آماری را همه رت های نر ویستار انستیتو پاستور ایران تشکیل می دهند که از بین آنها 14 سر رت نر 10 هفته ای در دامنه وزن 20 ± 220 گرم انتخاب شدند و توسط تزریق درون صفاقی نیکوتین آمید + STZ دیابتی نوع 2 شدند. سپس به شیوه تصادفی به گروه های مقاومتی (12 هفته، 5 جلسه در هفته، 7 = n) و کنترل (7 = n) تقسیم شدند. سطوح ناشتایی گلوکز، انسولین سرم و بیان ژن Mafa در سلول های بتای پانکراس دو گروه بعد از آخرین جلسه تمرینی اندازه گیری و توسط آزمون تی مستقل بین دو گروه مقایسه شدند.
نتایجتمرین مقاومتی به کاهش معنی دار گلوکز ناشتا و افزایش معنادار سطوح انسولین سرم در مقایسه با گروه کنترل منجرشد. تمرینات مقاومتی همچنین به افزایش بیان Mafa در بافت پانکراس منجر شد) 0001/0 > p).
نتیجه گیریاحتمالا افزایش سطوح انسولین سرم در پاسخ به تمرینات مقاومتی در رت های دیابتی نوع 2 را می توان به افزایش بیان Mafa در بافت پانکراس نسبت داد.
کلید واژگان: دیابت نوع 2, بیان Mafa, انسولین سرم, تمرین مقاومتیIntroductionIncreased Mafa expression with increased insulin secretion from pancreatic beta cells and consequent improvement in glycemic profile in type 2 diabetic patients. This study aimed to determine the effect of resistance on Mafa expression in pancreas tissue, glucose and insulin in type 2 diabetes rats.
Material and MethodsThe statistical population consisted of all male Wistar rats of the pastor inistitue of Iran, among which 14 were male rat 10 weeks old weighting 220 ± 20 g. Type 2 diabetes induced by Intraperitoneal injection of nicotinamid + STZ. Then rats divided randomly into resistance (6 weeks, 5 times/weekly, n=7) and control (n=7) groups. Fasting glucose, serum insulin and Mafa expression in Pancreas tissue of both groups were measured after lasted exercise and compared between 2 groups by independent T test.
ResultsResistance training significantly reduced fasting glucose and significantly increased serum insulin levels compared with the control group. Resistance training also increased Mafa expression in pancreatic tissue( p>0/0001).
ConclusionBased on these data, increased serum insulin in response to resistance training in T2D rats may be attributed with increased Mafa expression in pancreas tissue.
Keywords: Type 2 diabetes, Mafa expression, serum Insulin, Resistance training -
هدفهدف از مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تزریق IGF-1 و تمرین مقاومتی بر بیان ژن هایCox-2 و p53 در بافت کولورکتال موش های صحرایی نر بود.روش شناسیدر مجموع 28 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به چهار گروه شامل: تزریق سالین (کنترل)، تمرین مقاومتی+ تزریق سالین (تمرین)، تمرین مقاومتی+تزریق IGF-1 (ترکیبی)، تزریق IGF-1 (تزریق) تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی (سه روز در هفته، 5 تکرار در سه دوره) شامل هشت هفته بالا رفتن از نرده با حمل باری که به دم بسته می شد. IGF-1 و سالین (1/5 میکروگرم در هر کیلوگرم در روز) قبل و پس از جلسات ورزشی تزریق می شد. سه روز پس از آخرین جلسه فعالیت ورزشی، بافت های کولورکتال جمع آوری شد و سطوح بیان ژن ها با استفاده از روش PCR ریل تایم اندازه گیری شد.نتایجدر گروه های تمرین، تزریق و ترکیبی، بیان ژن p53 در بافت کلورکتال نسبت به گروه کنترل کاهش یافته بود (0/05> p). کاهش معناداری در سطوح بیان ژن Cox-2 در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (0/002= p). سطوح Cox-2 بطور معناداری در گروه تزریق از گروه کنترل بالاتر بود (0/002= p). در گروه ترکیبی، سطوح Cox-2 بطور معناداری بالاتر از گروه تمرین بود (0/018= p).نتیجه گیریدر مجموع، این مطالعه نشان داد که تزریق IGF-1 سطوح p53 را کاهش و سطوح Cox-2 را در کولورکتال موش ها افزایش می دهد. با این وجود، تمرین مقاومتی بیان p53 و Cox-2 را کاهش می دهد و موجب تعدیل کاهش p53 و افزایش Cox-2 ناشی از تزریق IGF-1 می شود.کلید واژگان: تمرین ورزشی, سرطان کولورکتال, فاکتور رشد شبه انسولین-1, آپوپتوزیسPurposeThe aim of this study was to determine the effect of 8 weeks IGF-1 injection and resistance training on Cox-2 and p53 expression in colorectal of male Wistar rats.MethodsA total of 28 male Wistar rats were randomly divided into 4 groups; saline injected control (Control), resistance training+saline injected (Training), resistance training+IGF-1 injected (Combined) and IGF-1 injected (Injection). Resistance training protocol consisted of climbing (three days/week, 5 reps/3 sets) a ladder carrying a load suspended from the tail for 8 weeks. IGF-1 and saline (1.5 µg/kg/day) were injected before and after exercise sessions. Three days after the last bout of exercise, colorectal tissues were collected and gene expression levels were analyzed using real-time PCR.ResultsIn Training, Combined and Injection groups, p53 expression in the colorectal decreased compared with Control (p<0.05). A significant decrease of Cox-2 protein levels was observed in the Training group from the Control (p=0.002). Cox-2 levels were significantly higher in Injection group compared to Control group (p=0.002). In the Combined group, Cox-2 levels was significantly higher compared to Training group (p=0.018).ConclusionsTaken together, this study demonstrates that IGF-1 injection decrease and increase p53 and Cox-2 expression in the colorectal of mice, respectively. However, resistance training decease p53 and Cox-2 expression, also attenuate decrease and increase p53 and Cox-2 expression altered by IGF-1 injection.Keywords: Exercise training, Colorectal cancer, Insulin- like growth factor-1, Apoptosis
-
هدفاخیرا مصرف نوشیدنی های انرژی زا توسط ورزشکاران به طور فزاینده ای رایج شده است. ورزشکاران اعتقاددارند که استفاده از نوشیدنی های انرژی زا طی تمرین و مسابقه، به علت ترکیبات نیروزایی همچون کربوهیدرات، کافئین، سیترات سدیم، تورین و غیره عملکرد را افزایش می دهد. بنابراین، هدف اصلی این پژوهش تعیین اثرات مصرف حاد نوشیدنی حاوی تورین و کافئین بر سطوح لاکتات خون، توان بی هوازی و قدرت عضلانی دانشجویان مرد فعال بود.
روش پژوهش: یک نمونه 19 نفره از دانشجویان مرد فعال(سن به سال: 75/0±28/22، وزن به کیلوگرم: 66/6±21/71 و قد به سانتی متر: 36/5±92/175) دانشگاه مازندران انتخاب شدند. این پژوهش در دو جلسه جداگانه با 4 روز فاصله در بین جلسات اجرا شد. در جلسه اول، همه آزمودنی ها بعد از صرف یک صبحانه استاندارد، گرفتن نمونه خون و اندازه گیری قدرت عضلانی دست در آزمون وینگیت شرکت کرده و مجددا دو دقیقه پس از آزمون خون گیری انجام شد. در جلسه دوم، آزمودنی ها به صورت کاملا تصادفی به 3 گروه (نوشیدنی حاوی تورین و کافئین، دارونما و بدون نوشیدنی) تقسیم شدند. بلافاصله پس از دریافت صبحانه استاندارد (40 دقیقه قبل از آغاز آزمون)، هر گروه 6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن خود نوشیدنی های مربوطه را دریافت کردند و سپس آزمون ها را همچون جلسه اول تکرار کردند.یافته هادر گروه نوشیدنی حاوی تورین و کافئین، میانگین و حداقل توان بی هوازی افزایش یافت (0/05≥P) اما سطوح لاکتات خون قبل از اجرای آزمون و پس از پایان آزمون تفاوت معنی داری نشان نداد.نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان اظهار کرد که مصرف کوتاه مدت نوشیدنی ورزشی حاوی تورین و کافئین موجب افزایش توان بی هوازی مردان فعال می شود.
کلید واژگان: نوشیدنی های انرژی زا, آزمون وینگیت, لاکتات خون, مردان فعالAimRecently، energy drink consumption by athletes has become increasingly popular. Athletes believe that energy drinks can be used to enhance their performance during training and competition due to their potentially ergogenic ingredients such as carbohydrates، caffeine، sodium and taurine، among others. Therefore، the purpose of this study was to determine the effectiveness of the acute ingestion of a taurine and caffeine-containing drink on Wingate cycle performance and blood lactate levels in active men.MethodA sample of 19 active male students (age: 8/0±3/22years، height7/6±2/71: cm، weight: 4/5±9/175kg) from Mazandaran University were selected. This research was conducted on two separate sessions with four days rest in between. In the first session، all of the subjects participated in the Wingate test، after having a standard breakfast، and after the blood taking (before and 2 min after test) and hand muscle esterangth measurement. In the second session، subjects were randomly divided in three groups (taurine and caffeine-containing drink، placebo and no drink groups). Immediately after having breakfast (forty minutes prior to test beginning)، each group received 6 ml/kg. bw of related beverages.ResultsIn the taurine and caffeine-containing drink group، minimum (p=0/017) and mean (p=0/029) power was increased and blood lactate before (p=0/357) and after (p=0/920) the test، was unchanged Conlusion: In conclusion a commercially-available taurine and caffeine-containing drink (Red Bull) enhances anaerobic power of active male.Keywords: energy drinks, Wingate test, blood lactate, active men -
زمینه و هدفبیماری های قلبی و عروقی یکی از مهم ترین علل مرگ و میر در جهان می باشند. افزایش لیپیدهای خون به خصوص کلسترول و تری گلسیرید دو عامل خطر بیماری های قلبی و عروقی می باشند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح لیپیدو لیپو پروتئین های سرم زنان غیرورزشکار انجام شد.روش بررسیاین مطالعه شبه تجربی روی 30 زن غیرورزشکار با دامنه سنی 45-30سال در شهرستان گلوگاه از استان مازندران در سال 1387 انجام شد. روش نمونه گیری از نوع تصادفی بود. افراد با روش همتاسازی از روی Vo2max به دست آمده به دو گروه 15 تایی کنترل و آزمایش تقسیم شدند. لیپوپروتئین پرچگال (HDL-c)، کلسترول تام (TC)، تری گلیسرید (TG)، لیپوپروتئین کم چگال (LDL-c)، لیپوپروتئین بسیارکم چگال (VLDL-c)، عامل خطر بیماری های قلبی (RF=TC/HDL) و درصد چربی زیرپوستی قبل از تمرین هوازی ارزیابی گردید. سپس گروه آزمایش به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه یک ساعت تحت تمرین هوازی (با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه) قرار گرفتند. پس از هشت هفته تمرین لیپید و لیپوپروتئین های سرم گروه های آزمایش و کنترل تعیین گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-14 و آزمون های t همبسته و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند.یافته هابین میزان کلسترول تام، عامل خطر بیماری های قلبی (RF) و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معنی داری مشاهده گردید (05/0P<). همچنین مقادیر HDL-c، تری گلیسرید، LDL-c و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل افزایش نشان داد؛ اما این افزایش از نظر آماری معنی دار نبود. بین میزان کلسترول تام، LDL-c، RF و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش نسبت به کنترل در پس آزمون کاهش معنی داری مشاهده گردید (05/0P<). افزایش مقدار HDL-c و کاهش در مقادیر تری گلیسرید و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل مشاهده گردید؛ ولی از نظر آماری معنی دار نبود.نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که تمرینات هوازی سبب کاهش درصد چربی زیرپوستی، کلسترول تام، RF و لیپوپروتئین های کم چگال پلاسما در زنان غیرورزشکار می گردد.
کلید واژگان: تمرین هوازی, لیپوپروتئین, عامل خطر بیماری های قلبی, درصد چربی زیرپوستی, زنانBackground And ObjectiveCardiovascular diseases are the most significant factors leading to death. This study was done to determine the effect of eight weeks aerobic training on level serum lipid and lipoprotein in non athletic women.Materials And MethodsThis quasi-experimental study was carried out on 30 non athletic women. Subjects were devided into control and experimental groups through gained Vo2max. HDL-c, total cholesterol (TC), LDL-c, VLDL-c, RF (TC/HCL) and subdermal fat percent were evaluted perior and after training for eight weeks as follow: three session in each weeks with one hour aerobic training in each session. Data analyzed using SPSS-14 and independent and dependent T student tests.ResultsThe significant reduction of RF, TC and percent of subdermal fat were observed in experimental group after training in comparison with prieor phase (P<0.05). Significant reduction of RF, LDL-C, TC and subdermal fat were observed in experimental group in comparison with contols after training (P<0.05). The increase of HDL-c and reduction of TG and VLDL-c were observed in experimental group compared to control but these differences were not significant.ConclusionThis study showed that aerobic training reduce total cholesterol, LDL-c, RF and percent of subdermal fat in non athletic women. -
هدف این پژوهش مطالعه تاثیر برد و باخت بر کیفیت نیمرخ خلق و خو و غلظت کورتیزول بزاق در هندبالیست های زن بود. این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است. آزمودنی های این پژوهش را 10 دانشجوی دختر هندبالیست شرکت کننده در مسابقات سراسری دانشگاهی به ترتیب با میانگین و انحراف معیار سن، قد و وزن 78/1±80/22 سال، 90/4±87/163 سانتی متر و 21/6±97/59 کیلوگرم تشکیل دادند. نمونه های بزاقی 30 دقیقه و فورا قبل، بین دو نیمه، بلافاصله بعد و 30 دقیقه پس از پایان رقابت جمع آوری شد. ورزشکاران قبل و بعد از مسابقه پرسشنامه مربوط به حالات خلقی را تکمیل کردند. وضعیت کیفیت خلق و خوی آزمودنی ها با پرسشنامه 65 سؤالی خلق و خوی ورزشکاران (POMS) که مک نیر و همکاران (1992) تهیه و استاندارد کرده اند و کورتیزول بزاقی ورزشکاران به روش الایزا اندازه گیری شد. از طرح تحقیق تک گروهی و آزمون های تحلیل واریانس یکراهه با اندازه گیری های مکرر و ضریب همبستگی پیرسون برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد سطوح کورتیزول و نمره مجموعه اختلالات خلقی آزمون POMS به طور معناداری در طی مسابقه با قبل اختلاف معنادار داشت (05/0P<). داده ها نشان داد برد و باخت بر هورمون کورتیزول که از شاخص های استرس است تاثیرگذار است و شرکت در رقابت موجب افزایش نمره مجموعه اختلالات خلقی هندبالیست های زن می گردد که این افزایش در بازی باخت مشهودتر بود.
کلید واژگان: کورتیزول, خلق و خو, برد و باختThe aim of this study was to determine the effect of winning / losing on profiles of mood states and salivary cortisol concentration in female handball player. The methodology used in this study was quasi-experimental design. The subjects were healthy female university students whit mean age yr, height cm and weight kg who were members of a handball club. Salivary cortisol were measured in samples taken min and min before, during and min and min after a handball competition and were determined by ELISA. Profiles of mood states (POMS) were obtained before (Pre) and after competition (Post). The validity and reliability hawe been reported in literature. Data were analyzed by using repeated measures ANOVA and pearson correlation. The differences were accepted at alpha. In the samples taken after playing handball, there was an increasement in the levels of salivary cortisol, and the profile of mood states score increased significantly during competition compared with pre. The results suggest that cortisol changes during handball competition are influenced by winning or losing.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.