به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حسین صفرزاده

  • آروین روزی طلب، محمدرضا ربیعی مندجین *، حسین صفرزاده، ماندان مومنی

    این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد، مولفه ها و شاخص های اخلاق حرفه ای مدیران در صنایع کوچک و متوسط انجام شد. این تحقیق به روش کیفی و با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفت. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان حوزه اخلاق و مدیریت سازمانی جمع آوری شد. نمونه گیری به صورت هدفمند و تا اشباع نظری ادامه یافت. سپس، تحلیل مضمون با استفاده از نرم افزار MAXQDA نسخه 12 انجام شد و برای تایید نتایج از تکنیک دلفی در سه مرحله با بهره گیری از آزمون های آماری کندال و t تک نمونه ای با نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده گردید. نتایج نشان داد که اخلاق حرفه ای مدیران به پنج دسته عوامل سازمانی، محیطی، زمینه ای، ساختاری و فردی تقسیم می شود. در بخش عوامل سازمانی، مولفه هایی مانند مقابله با خودمداری و فرهنگ سازمانی قوی شناسایی شد. عوامل محیطی شامل سیاست ها و محیط کاری مناسب، و عوامل زمینه ای تاثیر محیط اجتماعی و سیاسی را نشان دادند. عوامل ساختاری، اهمیت سبک های مدیریتی و اعتمادسازی، و عوامل فردی به نقش سلامت روانی و شایستگی فردی تاکید داشتند. ضریب کندال در مرحله سوم تکنیک دلفی 0.712 بود که نشان دهنده هماهنگی مناسب بین نظرات خبرگان است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که برای بهبود اخلاق حرفه ای مدیران در صنایع کوچک و متوسط، باید به عوامل مختلف سازمانی، محیطی، زمینه ای، ساختاری و فردی توجه شود. اجرای سیاست های شفاف، ارتقای سبک های مدیریتی مشارکتی و ایجاد محیط های کاری سالم می تواند به بهبود رفتارهای اخلاقی مدیران کمک کند.

    کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, مدیران, صنایع کوچک و متوسط, تحلیل مضمون, تکنیک دلفی, عوامل سازمانی, عوامل فردی
    Arvin Rozitalab, Mohammadreza Rabiei Mandejin*, Hossein Safarzadeh, Mandan Momeni

    This study aimed to identify the dimensions, components, and indicators of professional ethics for managers in small and medium-sized enterprises.This research was conducted using a qualitative approach and thematic analysis. Data were collected through semi-structured interviews with experts in the field of ethics and organizational management. Purposeful sampling continued until theoretical saturation was achieved. Thematic analysis was performed using MAXQDA version 12, and the Delphi technique was employed in three rounds to validate the findings using Kendall’s coefficient of concordance and one-sample t-tests with SPSS version 25.The results revealed that professional ethics for managers are categorized into five main factors: organizational, environmental, contextual, structural, and individual. Organizational factors included combating organizational self-centeredness and having a strong organizational culture. Environmental factors emphasized the importance of policies and a supportive work environment, while contextual factors highlighted the impact of social and political environments. Structural factors underscored the significance of management styles and trust-building, and individual factors focused on the role of psychological well-being and personal competencies. The Kendall coefficient in the third round of the Delphi technique was 0.712, indicating substantial agreement among experts.The findings suggest that improving professional ethics among managers in small and medium-sized enterprises requires a comprehensive focus on various organizational, environmental, contextual, structural, and individual factors. Implementing transparent policies, promoting participative management styles, and fostering a healthy work environment can enhance managers’ ethical behavior.

    Keywords: Professional Ethics, Managers, Small, Medium-Sized Enterprises, Thematic Analysis, Delphi Technique, Organizational Factors, Individual Factors
  • گلناز مهدی عصری، حسین صفرزاده*، محمدرضا ربیعی مندجین

    پژوهش حاضر با هدف تحلیل یافته های به دست آمده از پژوهش های پیرامون همبسته های عدالت سازمانی در شبکه بانکی کشور انجام شده است. مطالعه حاضر پژوهشی کاربردی و کمی است. جامعه آماری پژوهش را تمام پژوهش های انجام شده تا پایان بهار 1402 در زمینه موضوع مورد مطالعه تشکیل دادند که از طریق نمونه گیری هدفمند 37 پژوهش مرتبط با عدالت سازمانی که در قالب پایان نامه نمایه شده در سایت ایرانداک و مقالات منتشر شده در نشریات علمی-پژوهشی در بازه زمانی 1389 تا 1401 شناسایی و استخراج شدند. روش مورد استفاده در پژوهش حاضر فراتحلیل می باشد و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات، از ویرایش دوم نرم افزار جامع فراتحلیل (CMA) استفاده شده است. نتایج این مطالعه نشان داد در شبکه بانکی کشور، ارتباط عوامل در سه سطح «فردی، اجتماعی و سازمانی» با عدالت سازمانی مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به اندازه اثر حاصل، نتایج نشان داد که عوامل سازمانی قوی ترین همبسته عدالت سازمانی می باشند و بعد از آن به ترتیب عوامل فردی و اجتماعی قرار می گیرند. در بین عوامل سازمانی، «بهروزی سازمانی» در بین عوامل فردی، «بهره وری کارکنان» و در بین عوامل اجتماعی «سرمایه اجتماعی» قوی ترین ارتباط را با عدالت سازمانی داشتند. پژوهش های گوناگون نشانگر آن است که تقویت ادراک کارکنان از عدالت سازمانی بر جنبه های متفاوت رفتار سازمانی مرتبط و اثرگذار است و تلاش برای توسعه عدالت سازمانی به صورت توامان از یک سو به تقویت و افزایش بهره وری سازمانی به صورت مستمر و از سوی دیگر رشد شاخص های توسعه منابع انسانی سازمان ها کمک می کند.

    کلید واژگان: عدالت سازمانی, فراتحلیل, بهره وری سازمانی
    Golnaz Mehdi Asri, Hossein Safarzadeh *, Mohammad Reza Rabiee Mandejin
    Introduction

    organizational justice refers to the employees' feeling and perception of the level of fairness and equality in the behaviors and working relationships in an organization. In the last decade of the 20th century, organizational justice as an important concept in human resource management was noticed in the field of organizational studies. This concept is placed next to organizational commitment and employee satisfaction and is an underlying factor of organizational trust. Justice and its implementation is one of the basic and natural human needs. Throughout history, its existence has always provided a suitable platform for the development of human societies. In recent years, the issue of organizational justice has been investigated in various research and organizations, including the banking network, but since the results of various research have not summarized the results of existing studies, therefore, the present research analyzed the results of research regarding organizational justice related factors. It has dealt with organizational justice in the country's banking network and understanding the relationships between them.

    Method

    The present study is an applied research. The statistical population of the research was made up of all the research conducted until the end of the spring of 2022 in the field of the study subject, through the purposeful sampling method of 37 research related to organizational justice that were indexed in the form of theses on the Irandak website and articles published in scientific-research journals in that period. They were identified and extracted between 2010 and 2022. The method used in the current research is meta-analysis, and in order to analyze the data, the second edition of the Comprehensive Meta-Analysis (CMA) software was used. It should be mentioned that in order to check the homogeneity of the results of the studies, the Q-test and the I-squared index were used, and in order to check the publication bias, methods such as Bagg's and Mezomdar's rank correlation, Egger regression method and funnel plot were used.

    Results

    In the country's banking network, the relationship between factors at three levels "individual, social and organizational" with organizational justice has been investigated. According to the obtained effect size, the results showed that organizational factors are the strongest correlates of organizational justice, followed by individual and social factors. Among organizational factors, "organizational well-being" among individual factors, "employee productivity" and among social factors "social capital" had the strongest relationship with organizational justice.

    Discussion

    Various research showed that strengthening employees' perception of organizational justice is relevant and effective on different aspects of organizational behavior, and efforts to develop organizational justice will both help to maintain and promote sustainable productivity and can grow the human resource development indicators of organizations.

    Keywords: Organizational Justice, Meta-Analysis, Organizational Productivity
  • یاسر بیرقی، زهرا فروتنی*، محمد موسوی، حسین صفرزاده
    هدف

    سازمان منسجم در دانشگاه اشاره به سهم ارکان دانشگاه، در منافع مشترک دانشگاه یا کل جامعه دارد و یک عامل بسیار مهم در موفقیت دانشگاه ها است. هدف از مطالعه حاضر ارائه مولفه های مدل سازمان منسجم در دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی بود.

    روش

      پژوهش حاضر از نظر ارائه مدل، کاربردی و از نظر هدف نیز توصیفی- پیمایشی بود. روش گردآوری داده ها در این پژوهش روش کمی بود. جامعه آماری در این پژوهش، مدیران و معاونین و همچنین اعضای هیات علمی  در استان آذربایجان شرقی بودند. که تعداد آنها برابر با 270 نفر بود. نمونه آماری طبق جدول مورگان برابر با 159 نفر بودند که مورد بررسی قرار گرفتند. داده های کمی با استفاده از پرسشنامه استاندارد محقق ساخته  حاصل از پژوهش کیفی گردآوری شدند. در پژوهش حاضر، بر اساس فرضیه های تحقیق، از پرسشنامه، استفاده شد. به همین ترتیب، جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش کمی مدلسازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار PLS3 استفاده شد.

    یافته ها

    نشان می دهد که مدل سازمان منسجم دارای مولفه های رهبری، فرهنگ، کارکنان، اهداف و راهبردها، ساختار، فناوری و دانش و همچنین محیط می باشد که در دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی مورد تایید قرار گرفته است.

    نتیجه گیری

    دانشگاه پیام نور جهت موفقیت باید به تقویت مولفه های سازمان منسجم، اهتمام ویژه ای داشته باشد.

    کلید واژگان: سازمان منسجم, دانشگاه منسجم, دانشگاه پیام نور
    Yaser Beiraghi, Zahra Forotan *, Mohammad Mosavi, Hosein Safarzadeh
    Purpose

    The purpose of this study was to present the components of the coherent organization model at Payam Noor University in East Azerbaijan province.

    Method

    The coherent organization in the university refers to the contribution of the university's pillars to the common interests of the university or the whole society and is a very important factor in the success of universities. This research was applied in terms of model presentation and descriptive-survey in terms of purpose. The data collection method in this research was quantitative. The statistical population in this research comprised managers, assistants, and faculty members in East Azarbaijan province, totaling 270 individuals. According to Morgan's table, the statistical sample was determined to be 159 people who were investigated. Quantitative data were collected using a standard researcher-made questionnaire resulting from qualitative research.

    Findings

    Therefore, in the current research, based on the research hypotheses, the questionnaire method was used. Similarly, to analyze the data, the quantitative method of structural equation modeling was employed using PLS3 software.

    Conclusion

    The results of the research indicate that the coherent organization model comprises components such as leadership, culture, employees, goals and strategies, structure, technology and knowledge, as well as the environment, which have been approved in Payam Noor University of East Azerbaijan Province.

    Keywords: Mansejm Organization, Mansejm University, Payam Noor University
  • گلناز مهدی عصری، حسین صفرزاده*، محمدرضا ربیعی مندجین
    زمینه و هدف

    نقش نیروی انسانی در سازمان ها غیرقابل انکار است و بررسی متغیرهای مرتبط با آن مثل عدالت، اهمیت مضاعف پیدا می کند. هدف این پژوهش، کنکاشی پیمایشی پیرامون عدالت سازمانی در سپهر شبکه بانکی می باشد.

    روش بررسی

    این پژوهش از نظر هدف کاربردی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه مدیران و کارشناسان شاغل در بانک های خصوصی بود که 120 نفر به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که روایی و پایایی آن ها تایید شد.

    یافته‎ ها: 

    یافته ها نشان داد میزان احساس عدالت سازمانی متوسط رو به بالا می باشد. نتایج مقایسه ابعاد عدالت سازمانی به تفکیک دو گروه کارشناسان و مدیران نشان داد در هر دو گروه، بالاترین میزان احساس عدالت مربوط به عدالت اطلاعاتی و پائین ترین میزان مربوط به عدالت توزیعی بود. نتایج مقایسه شاخص های عدالت سازمانی نشان داد کارشناسان از «وجود ارتباطات سازنده» و مدیران از «بهبود جو گروه های کاری» بیشترین میزان احساس عدالت را داشتند.

    نتیجه گیری

    پیاده سازی عدالت سازمانی در شبکه بانکی می تواند باعث ارتقای رضایتمندی کارکنان، تعهد سازمانی و همچنین اعتماد مشتریان را به همراه داشته باشد.

    کلید واژگان: عدالت سازمانی, شبکه بانکی, بانک خصوصی
    Golnaz Mehdi Asri, Hossein Safarzadeh *, Mohammadreza Rabiee Mandejin
    Background and purpose

    The role of human resources in organizations is undeniable, and examining variables related to it, such as justice, becomes doubly important. The purpose of this research is to explore the organizational justice in Sepehr banking network.

    Research method

    This research is practical in terms of purpose. The statistical population included all managers and experts working in private banks, and 120 people were selected as the statistical sample of the research. A researcher-made questionnaire was used to collect data, and its validity and reliability were confirmed.

    Findings

    The findings showed that the level of feeling of organizational justice is medium to high. The results of comparing the dimensions of organizational justice by two groups of experts and managers showed that in both groups, the highest level of sense of justice was related to informational justice and the lowest level was related to distributive justice. The results of the comparison of organizational justice indicators showed that experts had the highest sense of justice from "the presence of constructive communication" and managers from "improving the atmosphere of work groups".

    Conclusion

    The implementation of organizational justice in the banking network can increase employee satisfaction, organizational commitment, and customer trust.

    Keywords: Organizational Justice, Banking Network, Private Bank
  • گلناز مهدی عصری، حسین صفرزاده *، محمدرضا ربیعی مندجین

    هدف پژوهش حاضر انجام فراتحلیل پژوهش های خارجی انجام شده در زمینه عوامل مرتبط با عدالت سازمانی، جهت برآورد اندازه اثر همبسته های مرتبط با عدالت سازمانی بود. در واقع این پژوهش سعی دارد با توجه به پیشینه پژوهشی موجود به بررسی این موضوع بپردازد که عوامل مرتبط با عدالت سازمانی در پژوهش های خارجی کدامند و همچنین کدام یک از این عوامل قوی ترین رابطه را با عدالت سازمانی دارد. جامعه آماری را تمام پژوهش های انجام شده خارجی پیرامون عدالت سازمانی تا پایان نیمه اول سال 2023 تشکیل دادند و بر مبنای نمونه گیری هدفمند، 32 سند پژوهشی که دارای ویژگی های مناسب برای ورود به فراتحلیل بودند، انتخاب شدند. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از ویرایش دوم نرم افزار جامع فراتحلیل (CMA) استفاده شد. با توجه به ناهمگونی بین مطالعات انجام شده از مدل اثرات تصادفی برای ترکیب نتایج و رسیدن به اندازه اثر استفاده شد. اندازه اثر مدل تصادفی همبسته های عدالت سازمانی در مطالعات تحت بررسی 0/299 به دست آمد که بر اساس نظام تفسیری کوهن در محدوده اطمینان در سطح متوسط می باشد. نتایج نشان داد که بین همبسته های مرتبط با عدالت سازمانی در شبکه بانکی، قصد انطباق با خط مشی امنیت سیستم اطلاعات، رضایت از خدمات و اعتماد سازمانی، قوی ترین عوامل و در مقابل، پنهان کردن دانش، عملکرد سازمانی و قصد ترک شغل کارکنان، ضعیف ترین عوامل مرتبط با عدالت سازمانی در شبکه بانکی ارزیابی شد. با توجه به عوامل متعدد مرتبط با عدالت سازمانی باید گفت بدون کسب دانش از میزان ادراک پرسنل از عدالت سازمانی، دستیابی به اهداف سازمانی و تحقق چشم اندازهای سازمانی و بهبود وضعیت عملکرد سازمانی و تعالی سازمانی میسر نخواهد بود.

    کلید واژگان: عدالت سازمانی, شبکه بانکی, فراتحلیل, اندازه اثر
    Golnaz Mehdi Asri, Hossein Safarzadeh*, MohammadReza Rabiee Mandejin
    Introduction

    The purpose of the current research was to meta-analyze the foreign research conducted regards factors related to organizational justice, in order to estimate the effect size of the correlations related to organizational justice. In fact, this research was trying to investigate this issue according to the existing research records, what are the factors related to organizational justice in foreign research and also which of these factors have the strongest relationship with organizational justice.

    Method

    The statistical population of the current research included all research conducted regarding organizational justice until the end of the first half of 2023, and based on purposeful sampling method, 32 research documents that had suitable characteristics to enter the meta-analysis were selected, and in order to analyze the data, the second edition of comprehensive meta-analysis (CMA) software was used.

    Results

    Due to the heterogeneity between the studies, the random effects model was used to combine the results and reach the effect size.The effect size of the random model of the correlations of organizational justice in the studies under review was 0.299, which according to Cohen's interpretation system is within the confidence range at an average level.The results showed that among the correlates related to organizational justice in the banking network, the intention to comply with the information system security policy, satisfaction with services and organizational trust, are the strongest factors, while hiding knowledge, organizational performance and the turnover intention of employees, are the weakest factors.

    Discussion

    Considering the many factors related to organizational justice, it should be said that without gaining knowledge about the level of employees’ perception of organizational justice, it will not be possible to achieve organizational goals and realize organizational visions and improve the status of organizational performance and organizational excellence.

    Keywords: organizational justice, banking network, meta-analysis, effect size
  • محمد مرندی، حسین صفرزاده *، منصوره علیقلی

    پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی بازاریابی سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران انجام شده است. روش استفاده شده در پژوهش، کیفی و مبتنی بر راهبرد نظریه داده بنیاد است. برای جمع آوری داده ها از ابزار مصاحبه عمیق استفاده شده است. جامعه هدف خبرگان دانشگاهی، مدیران و کارشناسان ارشد حوزه های سیاسی که در فرایند و تصمیمات بازاریابی سیاسی مشارکت داشتند، بوده اند با استفاده از نمونه گیری هدفمند پس از 15 مصاحبه عمیق، اشباع نظری حاصل شد.در رویکرد داده بنیاد در این پژوهش طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی بیانگر 22 مقوله کلی و105 مقوله فرعی در قالب پارادیمی شامل شرایط علی، زمینه ای، مداخله گر، مقوله های محوری، راهبردها و پیامدها بوده است..نتایج نشان داد که بازاریابی سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران توسط شرایط علی (ساختار سیاسی، عوامل فردی، عوامل ایدئولوژیک و قوانین و سیاست ها)، زمینه ای (شناسایی رقبا وضعیت سیاسی، شناسایی گروه ها و تقسیم بندی سیاسی و رتبه بندی حوزه انتخاباتی)، مداخله گر (تغییرات فناوری، فضا سازی رسانه ای، فشارهای بین المللی)، مقوله های محوری (آگاهی سیاسی، بازاریابی و تبلیغات اثربخش و نیازشناسی بازار رای)، راهبردها (ارزش آفرینی برای رای دهندگان، طراحی محصول مناسب با مطالبه اصلی بازار رای پایش مستمر محیط، شبکه سازی مطلوب در انتخابات) و پیامدهای (ترسیم پارادیم نوین بازاریابی سیاسی، برندسازی، توسعه گفتمان سیاسی در انتخابات) تحقق می یابد.

    کلید واژگان: بازاریابی, بازاریابی سیاسی, انتخابات, نظریه داده بنیاد
    Mohammad Marandi, Hossein Safarzadeh, Mansoureh Aligholi

    The present study was conducted with the aim of providing a political marketing model in the presidential elections of the Islamic Republic of Iran. The research method used was qualitative and based on the grounded theory strategy. For data collection, in-depth interview tools were utilized. The target population consisted of academic experts, senior managers, and experts in political fields who were involved in the processes and decisions of political marketing. Through purposive sampling, theoretical saturation was achieved after 15 in-depth interviews. In the grounded theory approach, this research went through three stages of open, axial, and selective coding, resulting in 22 general categories and 105 subcategories, organized into a paradigm that includes causal conditions, contextual factors, intervening conditions, central categories, strategies, and outcomes. The results indicated that political marketing in the presidential elections of the Islamic Republic of Iran is realized through causal conditions (political structure, individual factors, ideological factors, and laws and policies), contextual factors (identifying competitors, understanding the political situation, identifying groups and political segmentation, and ranking the electoral domains), intervening conditions (technological changes, media framing, and international pressures), central categories (political awareness, effective marketing and advertising, and understanding the needs of the voting market), strategies (value creation for voters, designing appropriate products aligned with the main demands of the voting market, continuous environmental monitoring, and optimal networking in elections), and outcomes (shaping a new paradigm of political marketing, branding, and the development of political discourse in elections).

    Keywords: Marketing, Political Marketing, Elections, Grounded Theory
  • گلناز مهدی عصری، حسین صفرزاده*، محمدرضا ربیعی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت عدالت سازمانی انجام شده است. پژوهش حاضر با توجه با ماهیت داده ها کمی و از نظر شیوه اجرا از نوع پیمایش می باشد. جامعه آماری شامل کلیه مدیران و کارشناسان شاغل در بانک دولتی و حجم نمونه بر طبق جدول مورگان 120 نفر بدست آمد که به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. روش جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بود که جهت بررسی روایی از روایی صوری و برای بررسی پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان عدالت سازمانی در سطح متوسط رو به پایینی می باشد، بالاترین میزان ادراک عدالت مربوط به بعد رویه ای و کمترین میزان مربوط به بعد عدالت اطلاعاتی است. همچنین نتایج نشان داد که قوی ترین ارتباط بین «عدالت تعاملی و اطلاعاتی» است و مدل مفهومی عدالت سازمانی از برازش مطلوب برخوردار است. بیشترین بار عاملی در بین کلیه شاخصها مربوط به « منصفانه بودن نحوه جبران خدمات» می باشد و در تمامی ابعاد، ارزیابی مدیران بهتر از کارشناسان بوده است.

    کلید واژگان: عدالت سازمانی, گروه های کاری, صنعت بانکداری و بانک دولتی
    Golnaz Mehdi Asri, Hossein Safarzadeh *, Mohammad Reza Rabiee Mandejin

    The current research was conducted with the aim of investigating the status of organizational justice. Due to the nature of the data, the current research is a survey type in terms of the implementation method. The statistical population includes all managers and experts working in the state bank and the sample size was 120 according to Morgan's table, which were selected by stratified sampling. The data collection method was a researcher-made questionnaire, which was used to check face validity and Cronbach's alpha coefficient was used to check reliability. SPSS and AMOS software were used for data analysis. The results showed that the level of organizational justice is low at the average level, the highest level of justice perception is related to the procedural dimension and the lowest level is related to the informational justice dimension. Also, the results showed that the strongest relationship is between "interactive and informational justice" and the conceptual model of organizational justice has a model fit.the highest factor loading among all indicators is related to “the fairness of the compensation method” and in all dimensions managers had a better evaluation than experts.

    Keywords: Organizational Justice, Work Groups, Banking Industry, State Bank
  • سید کامران نوربخش، حسین صفرزاده، فریبا رحمانی خرمی*
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل بومی تصویر برند، در صنایع تولیدی و خدماتی مواد و ملزومات لازم برای تولیدات لبنی اجرا شده است.
    روش
    این پژوهش از نوع توصیفی است و با رویکرد اکتشافی، مبتنی بر روش شناسی کیفی اجرا شده است. جامعه آماری آن، خبرگان حاضر در صنایع لبنی ایران بودند که حداقل مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد و آشنایی با صنایع لبنی، دو شرط همکاری آن ها در پژوهش بود. از طریق روش هدفمند قضاوتی، 20 نفر برای نمونه آماری انتخاب شد. برای گردآوری داده ها، از مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان استفاده شد. روایی سوال های مصاحبه، به روش محتوایی و پایایی آن با اجرای روش بازآزمون (89/0) به تایید رسید. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش نظریه پردازی داده بنیان انجام گرفت که مشتمل بر مراحل سه گانه کدگذاری باز، محوری و انتخابی بود. تک تک اجزای پارادایم کدگذاری و تشریح شد و در نهایت، الگوی تصویر برند در صنایع تولیدی و خدماتی مواد و ملزومات لازم برای تولیدات لبنی ترسیم و نظریه ای مبتنی بر 13 قضیه حکمی خلق شد.
    یافته ها
    مبتنی بر یافته ها، مدل پارادایمی احصا شده، دربرگیرنده شرایط علی (شامل قابلیت های برند)، مقوله محوری (عملکرد برند)، بسترسازها (نوآوری برند)، شرایط زمینه ای (تعدیلگران برند)، راهبردها (جهت گیری برند) و پیامدها (ارزش آفرینی برند و تصویر برند) بود که در نهایت، روابط بین مقوله ها در مدل انتخابی نظریه پردازی شد.
    نتیجه گیری
    نتایج روشن ساخت که به منظور ایجاد تصویر مثبت از برند در صنعت یادشده، می بایست قابلیت های برند، اعم از قابلیت های بازاریابی و سازمانی، توسعه داده شود که خود زمینه ارتقای نوآوری برند و تعیین جهت گیری آن را فراهم می آورد و عملکرد برند را توسعه می دهد. علاوه بر این، ارتقای عملکرد برند، ارزش آفرینی برند را به دنبال دارد که در نهایت، به ایجاد تصویر مثبتی از برند منجر خواهد شد. بر اساس یافته های پژوهش، شرایط علی تاثیرگذار بر مدل پارادایمی پژوهش، «قابلیت های برند» است که خود به دو بخش «قابلیت های بازاریابی» و «قابلیت های سازمانی» دسته بندی می شود. قابلیت های بازاریابی شناسایی شده عبارت اند از: وضعیت برند و سهم بازار، آمیخته های بازاریابی، خدمات بازاریابی اینترنتی، شهرت برند و داشتن شعار تبلیغاتی خاص. قابلیت های سازمانی نیز عبارت اند از: تسهیلات حمل ونقل سریع، پشتیبانی قوی (مدیریتی، مالی، انسانی و اطلاعاتی) برند، داشتن مزیت رقابتی پایدار، زنجیره تامین قوی و ایجاد زنجیره ارزش پایدار. از سوی دیگر، مقوله مرکزی مدل پژوهش، عملکرد برند بود که به سه حوزه طبقه بندی شد: 1. عملکرد مرتبط با مشتری؛ 2. عملکرد اجتماعی برند؛ 3. عملکرد شرکتی برند. در این پژوهش بر «نوآوری برند»، به عنوان بستری برای توسعه دهندگان عملکرد برند تاکید شده است که نوآوری بازار و نوآوری در فرایندها را شامل می شود. از سوی دیگر، جهت گیری برند، به عنوان استراتژی ارتقای خلق ارزش و تصویر برند در نظر گرفته شد که شامل جهت گیری رقابتی و جهت گیری محصول/ خدمت است.
    کلید واژگان: ارزش آفرینی برند, تصویر برند, جهت گیری برند, قابلیت های برند, نوآوری برند
    Seyed Kamran Nourbakhsh, Hossein Safarzadeh, Fariba Rahmani Khorami *
    Objective
    The current research endeavors to formulate a native brand image model within the manufacturing and service sectors for materials and supplies essential to dairy product production.
     
    Methodology
    This study adopts a developmental-applied approach and employs a descriptive-exploratory strategy in its research implementation. Regarding data collection methods, the research relied on a combination of library research and field studies, employing semi-structured interviews as the primary tool. Consequently, the data collected falls under the qualitative category. Additionally, the study is characterized as a single cross-sectional research design. Given the non-experimental nature of the research, the extent of researcher intervention in the research process remains minimal. The research's statistical population comprises experts in the Iranian dairy industry who possess specific qualifications, including holding an MSc degree or higher in brand management and marketing, substantial experience, and a strong familiarity with the dairy industry. The researchers carried out sampling with a purposeful judgmental approach and snowball method, up to the theoretical limit of data saturation. They selected 20 people (5 company managers, 9 marketing and sales managers, and 6 senior experts in the marketing department of companies) as a sample of research experts and interviewed them. As mentioned, the data measurement tool in this research, in addition to in-depth study of documents using the library method, included semi-structured interviews with experts. To ensure the validity and reliability of the results of the interview process, special criteria of qualitative research including credibility and confirmability were used. To enhance credibility, the researchers employed a review process involving the interview participants. To ensure confirmability in the final stage, the researchers submitted the identified categories to three of the original participants for review and approval, subsequently incorporating any suggested revisions. In addition,  a retest method was utilized to calculate the reliability of the interviews. In this regard, among the interviews conducted, researchers selected three interviews and coded each of them twice within 14 days. The statistical population included experts in the Iranian dairy industry with at least an MSc degree and who were familiar with the dairy industry. The statistical sample (20 individuals) was selected by a purposeful judgmental method. Data collection tools included library studies and semi-structured interviews with experts. The validity of the interview questions was confirmed by the content method and their reliability by the retest method (0.89). A data analysis was performed with a qualitative approach using data-based theorizing and the coding process in three stages open, axial, and selective coding.
     
    Findings
    Accordingly, the researchers described each component of the coding paradigm, drew the pattern of the brand image in the manufacturing and service industries of materials and supplies required for dairy products, and finally created the theory based on 13 judgments. The calculated paradigm model includes causal conditions (including brand capabilities), central category (brand performance), foundations (brand innovation), contextual conditions (brand modifiers), strategies (brand orientation), and consequences (brand value creation and brand image). Ultimately, the selected model conceptualized the relationships between the categories.
     
    Conclusion
    This research endeavors to formulate a native brand image model within the manufacturing and service sectors for materials and requirements in the dairy product industry. Utilizing an exploratory approach and data-driven theorizing, the researchers tried to delineate the brand image framework in these sectors through a three-stage process encompassing open, axial, and selective coding, resulting in the formulation of 13 key judgments. Future studies are recommended to transform these theoretical propositions into research hypotheses and validate them through quantitative methodology, employing a structural equation modeling approach. Based on the present research findings, the causal conditions affecting the research paradigmatic model include "brand capabilities" which itself consists of two parts: "marketing capabilities" and "organizational capabilities". Identified marketing capabilities include brand status and market share, marketing mixes, internet marketing services, brand reputation, and having a specific advertising slogan. Organizational capabilities also include fast transportation facilities, strong (management, financial, human, information) brand support, a stable competitive advantage, a strong supply chain, and creating a sustainable value chain. The researchers also considered brand performance as the central category of the research model; classifying it into three areas: "customer-related performance", "brand social performance", and "brand corporate performance". They emphasized "brand innovation" as a platform for brand performance developers, which includes market innovation and innovation in processes.  They also considered brand orientation as a strategy to promote brand value creation and image, which includes competitive orientation and product/service orientation. They considered brand value creation and brand image as the consequences of the paradigmatic model; emphasizing value creation in both material and immaterial domains and brand image in both customers and competitors. Drawing from the presented model, the researchers elucidated the various components, including causal conditions (comprising brand capabilities), the central category (entailing brand performance), contexts (involving brand innovation), contextual conditions (encompassing brand modifiers), strategies (pertaining to brand orientation), and consequences (relating to both brand value creation and brand image) within the paradigmatic model. Ultimately, the researchers formulated the theoretical relationships between these categories in the selected model.
    Keywords: brand capabilities, Brand image, brand innovation, brand orientation, Brand Value Creation
  • رشا مکوندی، حسین صفرزاده*، حسن اسماعیل پور، منصوره علیقلی

    تبلیغات توصیه ای الکترونیکی با گسترش رسانه های اجتماعی جایگاه برجسته ای در برنامه ها و استراتژی های بازاریابی پیدا کرده است. این مساله در کنار افزایش اقبال عمومی به رسانه های اجتماعی موجب شده که تبلیغات توصیه ای الکترونیکی برای ارتقاء ارتباطات بازاریابی و کسب موفقیت در بازار هدف، جزیی انکارناپذیر در فعالیت های کسب و کارهای مختلف گردد. استفاده کارآمد و اثربخش از چنین فرصتی مستلزم شناسایی انگیزه های تبلیغات توصیه ای الکترونیکی در رسانه های اجتماعی بوده و پژوهش حاضر چنین هدفی را دنبال نموده است. تحقیق حاضر با پارادایم کیفی و روش تحلیل محتوی کیفی می باشد. از این رو، داده های کیفی از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته با اساتید، متخصصان، مصرف کنندگان در شهر تهران از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی گردآوری شده است. در مجموع 25 نفر مورد مصاحبه قرار گرفتند. تحلیل داده های کیفی گردآوری شده با روش کدگذاری دال بر شناسایی 33 مفهوم است که در قالب 7 مقوله کلی؛ انگیزه های مالی ، انگیزه های احساسی، انگیزه های جاه طلبانه، انگیزه های کارکردی، انگیزه های اجتماعی، انگیزه های نوع دوستی، انگیزه های لذت جویانه طبقه بندی شدند. روایی نتایج تحقیق انجام شده از طریق روش های بررسی همکار، بررسی زوجی و مشارکتی بودن پژوهش انجام پذیرفت. همچنین پایایی با روش پایایی بازآزمون مورد محک قرار گرفت.

    کلید واژگان: انگیزه, تبلیغات توصیه ای الکترونیکی, رسانه های اجتماعی, تحلیل محتوی کیفی
    Rosha Makvandi, Hossein Safarzadeh *, Hassan Esmaeilpour, Mansoureh Aligholi

    as social media has expanded ,Electronic word of mouth has gained prominence in marketing programs and strategies., in addition to increasing popularity on social media, This subject  has  made Electronic word of mouth  enhance marketing communications and target market success as an undeniable part of various business activities.Efficient and effective use of such an opportunity entails identifying the motivations of Electronic word of mouth in social media, and the present study has pursued such an objective.The present study deals with qualitative paradigm and qualitative content analysis method. Therefore, the qualitative data were collected through in-depth and semi-structured interviews with professors, experts, consumers in Tehran through targeted sampling and snowballing.A total of 25 people were interviewed. The analysis of qualitative data collected by sign coding method identified 33 concepts that were classified into 7 general categories: Financial incentive, emotional, ambitious, functional, social, altruistic, and pleasure motivation.  The validity of the research results was evaluated through peer review, paired survey and participatory research. Reliability was also tested using test-retest reliability.

    Keywords: Motivation, E- WOM, social media, Qualitative Content Analysis
  • گلناز مهدی عصری، حسین صفرزاده*، محمدرضا ربیعی مندجین

    عنوان پژوهش « تبیین الگوی عدالت سازمانی با تاکید بر گروه های کاری برای صنعت بانکداری» می باشد .هدف پژوهش حاضراعتباریابی الگوی عدالت سازمانی با توجه به رویکرد گروه های کاری (بررسی وضعیت موجود) ضمن شناسایی، مقایسه و رتبه بندی ابعاد و مولفه های عدالت با رویکرد گروهی می باشد. از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت داده ها، توصیفی پیمایشی است.جامعه آماری شامل کلیه مدیران و کارشناسان شاغل در سه بانک شامل بانک دولتی، بانک نیمه دولتی و بانک خصوصی است. تعداد افراد در سه جامعه پژوهش 5076 نفر است و تعداد نمونه 360 نفر بوده و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای می باشد.نوآوری پژوهش این است که تا به حال پژوهشی به بررسی اثرات ترکیبی اجزاء مختلف عدالت آن هم با رویکرد گروهی نپرداخته است . برای پایایی نیز از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که میزان آن 0.85 می باشد که حاکی از مقدار مناسب این شاخص برای سیوالات پرسشنامه می باشد..نتایج حاکی از این است که به صورت کلی هم مدیران و هم کارشناسان بیشتر معتقدند که در سازمان آنها «عدالت اطلاعاتی و تعاملی» بیشتر از دو بعد دیگر «عدالت رویه ای و توزیعی» مورد توجه قرار می گیرد. نتایج در رابطه با مقایسه مولفه های عدالت سازمانی به تفکیک گروه های کاری حاکی از این است که به صورت کلی کارشناسان بیشتر معتقدند که در سازمان آنها «ارتباطات سازنده» و مدیران بیشتر معتقدند که «رویه انجام امور» بیش از سایر مولفه های دیگر مورد توجه قرار می گیرد.

    کلید واژگان: عدالت توزیعی گروهی, عدالت رویه ای گروهی, عدالت تعاملی گروهی, عدالت اطلاعاتی گروهی
    Golnaz Mehdi Asri, Hossein Safarzadeh *, MohamadReza Rabiee Mandajin

    The title of research is “explanation the Organizational Justice Pattern by emphasizing on working group in banking industry.” The current project aims to validation the organizational justice considering the working group approaches (examination the existing state) in addition to identification, comparing and grading the dimensions and components of justice using group approach in terms of view, it is practical and regarding nature of data, it is descriptive survey. The statistical population consists of all the managers and experts working in three banks, including governmental, semi-governmental and private banks. The number of participants in three groups of the research is 5076 andthe number of samples are 360 and sampling method is classified random. The innovation of the research is that, there is not any investigations examining the compound effects of diverse components of justice using group approach. In case of reliability, the Cronbach Alpha is used, the amount of which is 0.85, suggesting the proper amount of this factor for the questionnaire. Results suggest that both manager and experts generally believe that, “information & interactional” justice are more focused comparing two other dimensions, namely “Procedural and Distribution” justice

    Keywords: group distributive justice, group procedural justice, group interpersonal justice, group informational justice
  • گلناز مهدی عصری، حسین صفرزاده*، محمدرضا ربیعی مندجین
    عنوان پژوهش حاضر طراحی مدل عدالت سازمانی با تاکید برگروه های کاری صنعت بانکداری است. از نظر هدف کاربردی- توسعه ای و در زمره پژوهش های کیفی به روش آمیخته اکتشافی است. جامعه آماری شامل کلیه مدیران و کارشناسان صنعت بانکداری است که دارای سابقه کار بالای 10 سال بودند و از بین آن ها 23 نفر از طریق روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، مطالعات سیستماتیک و مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با خبرگان بود. جهت روایی مدل از روش گروه کانونی و جهت سنجش پایایی، از ضریب الفای کرونباخ بهره گرفته شدکه 0/83 شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل مضمون 6 مرحله ای کلارک انجام شد. نتایج نشان داد 4 مضمون اصلی (عدالت توزیعی، عدالت رویه ای، عدالت اطلاعاتی، عدالت تعاملی) و 11 مضمون فرعی (تخصیص کار و مسیولیت ها، تخصیص منابع، امکانات و تسهیلات، جبران خدمات گروهی، توزیع عضویت در گروه، تصمیم سازی گروهی، رویه انجام امور، توجه به چارچوب گروه، حمایت از گروه های کاری، بهبود جوگروه های کاری، ارتباطات سازنده، هم افزایی اطلاعاتی گروه های کاری) شناسایی شده است .
    کلید واژگان: «عدالت», «عدالت سازمانی», «گروه های کاری», «تحلیل مضمون», «صنعت بانکداری»
    Golnaz Mehdi Asri, Hossein Safarzadeh *, Mohammad Reza Rabiee Mandejin
    The title of this Research Is Designing an Organizational Justice Model with an Emphasis on Banking Industry Working Groups. In Terms of Purpose, this research is applied-developmental and is Considered among qualitative researches Carried out using Exploratory Mixed Method. The statistical population includes All Managers and Experts of Banking Industry who have worked for a Minimum of 10 years, 23 of which were selected as the Sample through purposive sampling. Data Collection Tools were systematic studies and semi-structured in-depth interviews with experts. The Focal Group Method was used for the Validity of the Model, and for its Reliability, Cronbach’s alpha Coefficient was used, which is 0.83. Data analysis was performed using Clark’s 6-step thematic analysis. The results indicated 4 Main themes (distributive justice, procedural justice, information justice, interpersonal justice). and 11 sub - themes (assignment of duties and responsibility, resource allocation, possibilities and facilities, Services compensation for groups, distribution of membership in groups, group decision - making, procedure of performing affairs, considering of group Framework, supporting of working groups, Improvement of Working group Climate, constructive communication and Informational Synergy between working groups).
    Keywords: Justice, Organizational Justice, Working Groups, Thematic Analysis, Banking Industry
  • سیده معصومه موسوی زاده، سید کامران نوربخش*، وحیدرضا میرابی، حسین صفرزاده

    اکنون که در اقتصاد جهانی مشتریان بقای شرکت را رقم می زنند، شرکت ها دیگر نمی توانند نسبت به انتظارات و خواسته های مشتریان بی تفاوت باشند. با وجود این بدبینی، مصرف کننده یک پدیده درحال رشد است که پیامدهای منفی برای شرکت ها و مصرف کنندگان دارد. به خصوص در صنعت خودروسازی عوامل زیادی می تواند منجر به بدبینی مصرف کننده شود؛ از این رو در پژوهش حاضر کوشش شده است تا به این سوال پاسخ داده شود که چه عواملی بر بدبینی مصرف کننده در صنعت خودروسازی موثر است؟ برای این منظور، از روش فراترکیب بهره گرفته شده است. در پژوهش حاضر تعداد 540 متن علمی معتبر به زبان انگلیسی در بازه سال های 2000-2022 میلادی شناسایی و تعداد 60 عنوان پژوهشی با بهره گیری از روش مهارت های ارزیابی حیاتی (CAPS) استخراج شد. برای تحلیل پیشینه پژوهش از روش مرور سیستماتیک (فراترکیب) استفاده شد. پس از مطالعه و استخراج متن، کدهای کلیدی با نرم افزار مکس کیودی ای، استخراج و خوشه بندی و در قالب مفهوم و مولفه ها تنظیم شد. یافته های پژوهش نشان داد که مولفه های اصلی موثر بر بدبینی مصرف کننده در صنعت خودروسازی شامل 18 عامل اصلی و 117 مقوله محوری است. عوامل اصلی موثر بر بدبینی مصرف کنندگان عبارت است از: عوامل جمعیت شناختی، عوامل شخصیتی، عوامل فرهنگی، دل مشغولی های اجتماعی، تجربه تلخ از شرکت، خطر های موثر بر بدبینی مصرف کننده، بی عدالتی درک شده، بار منفی احساسات فرد، اختلالات روحی و روانی، رفتارهای فریبکارانه شرکت، رفتارهای غیراخلاقی شرکت، عملکرد نادرست شرکت، عوامل تبلیغاتی، نگرش بدبینانه اجتماعی، نگاه منفی به شرکت، توجه به محیط زیست، ویژگی های رفتاری مشتری، قدرت چانه زنی مشتری.

    کلید واژگان: رفتار مصرف کننده, بدبینی, مشتری, نارضایتی, فراترکیب
    Seyedeh Masoumeh Mousavizadeh, Seyed Kamran Nourbakhsh *, Vahidreza Mirabi, Hosein Safarzadeh

    Today, in the global economy, customers determine the survival of the company. Companies can no longer be indifferent to the expectations and demands of customers. However, consumer pessimism is a growing phenomenon that has negative consequences for both companies and consumers. Therefore, the current research seeks to find the answer to this research question: What are the factors affecting consumer pessimism? For this purpose, the meta-synthesis method was used. In this research, 540 authentic scientific texts in English were identified and extracted between 2000-2022, and 60 research titles were used using the Critical Appraisal Skills (CAPS) method. To analyze the research literature, a systematic review (meta-synthesis) method was used. After studying and extracting the text, the key codes were extracted and clustered with Max QDI software and arranged in the form of concepts and components. The findings of the research showed that the main components affecting consumer pessimism include 18 main factors and 117 core categories. The main factors affecting consumer cynicism are demographic factors, personality factors, cultural factors, social concerns, bitter experiences with the company, risks affecting consumer cynicism, perceived injustice, the negative burden of individual emotions, mental and psychological disorders, deceptive company behaviors, unethical behaviors of the company, the incorrect performance of the company, advertising factors, pessimistic social attitude, negative view of the company, attention to the environment, customer's behavioral characteristics, and customers’ bargaining power.

    Keywords: Consumer Behavior, cynicism, Customer, Dissatisfaction, Meta-synthesis
  • فرزین نعمت بخش آبکنار، منصوره علیقلی*، سید کامران نوربخش، حسین صفرزاده

    در بسیاری از تحقیقات پیشین، از جهات گوناگون به وجوه مصرف «فیلم های تجاری» پرداخته شده است. توجه به کالایی تحت عنوان «فیلم هنری» و شناخت عوامل موثر بر مصرف آن، محوریت این پژوهش را تشکیل می دهد. تحقیق پیش رو با رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه زمینه ای از طریق مصاحبه عمیق با تعدادی از برجسته ترین دست اندرکاران بخش های مختلف تولید، توزیع و نمایش فیلم و نیز سیاست گذاران و اساتید هنر- صنعت سینما که سالها تجربه و مسیولیت در حوزه های نظری و عملی داشته اند، صورت پذیرفته است. برای تحلیل داده ها اصول مرتبط با نظریه زمینه ای (کدگذاری باز و انتخابی، تحلیل مقایسه ای مستمر، ایجاد مفاهیم و مقوله ها) استفاده شده است. نتایج حاصل از کدگذاری داده ها منجر به شناسایی 38 مفهوم گردید که در قالب 7 مقوله دسته بندی شده اند. اطلاع و درک عمیق تر از عوامل تاثیرگذار بر مصرف فیلم های هنری، می تواند امکان استفاده از نتایج تحقیق حاضر را برای مجموعه عناصر دخیل در موضوع؛ از مرحله پیش تولید تا بازاریابی، پخش و نمایش فیلم همراه با مدیران فرهنگی کشور؛ در راستای بهبود شرایط و تدارک یا تکمیل بسترهای مناسب جهت افزایش تعداد مخاطبین فیلم هنری فراهم سازد.

    کلید واژگان: فیلم هنری, مخاطب خاص, بازاریابی فیلم
    Farzin Nematbakhsh Abkenar, Mansoure Aligholi *, Seyed Kamran Nourbakhsh, Hossein Safarzadeh

    In the various previous researches have paid more attention to understanding the different angles and dimensions of the factors affecting film consumption. Concentrating on what is known as an "art film" and identifying the factors that influence on its consumption are at the main focus of this study. The present research has been done according a qualitative approach based on Grounded Theory Method and data has been gathered through depth interviews with some of the most prominent people in the various fields such as production, distribution, movie screening, cultural policymakers and cinema industry-art professors. The data were analyzed using principles related to grounded theory (open and selective coding, continuous comparative analysis, creating concepts, and categories). The results of data coding have led to the identification of 38 concepts that were categorized into 7 categories. An in-depth understanding of the affected factors on the consumption of art films can make use as the results of the present study for a set of elements involved in the subject, from pre-production to marketing, distributing and finally film screening with cultural managers. This study could increase number of art film audiences with providing appropriate contexts in order to improve the conditions and its completion.

    Keywords: Art Film, Art Film Audience, Film Marketing
  • حسین صفرزاده*، داوود ادیب، محمود محمدی

    در شرایط حاکم بر کشور به دلیل فشارها و تحریم های اقتصادی هزینه اقدامات مخابرات برای تجاری سازی چنین فناوری افزایش یافته و مساله توجه به کیفیت این فناوری بیش از پیش اهمیت یافته است. هدف پژوهش حاضر طراحی و تببین مدل تجاری سازی اینترنت اشیاء در سازمان های ایران (مطالعه موردی: شرکت مخابرات ایران) است. روش این پژوهش استقرایی و از روش کیفی و برای انجام آن از تکنیک نظریه داده بنیاد استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل مدیران مخابرات و اساتید و متخصصین حوزه فناوری اطلاعات می باشد. روش گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر نیز به صورت مصاحبه نیمه ساختار ییافته می باشد و برای انتخاب نمونه از ترکیب روش-های هدفمند قضاوتی و روش گلوله برفی استفاده گردیدد که با تعداد 22 نفر به اشباء نظری رسید. یافته های مهم پژوهش حاضر، طراحی مدل پارادایمی تجاری سازی اینترنت اشیاء در نقش های شرایط علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها، پدیده اصلی و پیامدهاست. نتایج تحقیق شامل شناسایی ابعاد زیرساخت های مخابراتی کشور، بهره گیری کامل از تمام توان ارتباطی با مشتریان حقیقی و حقوقی، افزایش توان قدرت تجزیه و تحلیل در ابعاد کسب وکار مخابراتی، حرکت به سوی یکپارچه سازی خدمات مخابراتی، تقویت حوزه شناخت مشتریان و نیازهای آن ها، جمع-آوری دیتا، انتقال دیتاهای انتخابی از طریق شبکه های ارتباطی، ارزیابی و تخمین دیتا و پاسخگویی به اطلاعات قابل دسترس برای پدیده اصلی می باشد. همچنین نتایج حاکی است : مجموع عواملی علی که سبب تجاری سازی اینترنت اشیاء در مخابرات ایران می شود عبارتند از: زیرساختهای ارتباطی، پهنای باند شبکه بیسیم، یکپارچگی داده های کاربران و اعتبارنامه احراز اصالت.

    کلید واژگان: اینترنت اشیاء, تجاری سازی اینترنت اشیاء, رفاه عمومی, شرکت مخابرات ایران, نظریه داده بنیاد
    Hossein Safarzadeh *, Davood Adib, Mahmood Mohammadi

    In the current situation in the country, due to economic pressures and sanctions, the cost of telecommunication measures to commercialize such technology has increased, and the issue of paying attention to the quality of this technology has become more important than ever. The purpose of this study is to design and explain the IoT commercialization model in Iranian organizations (Iran Telecommunication Company). The method of this research is inductive and the qualitative method and to do it the technique of data foundation theory has been used. The statistical population of the present study includes telecommunication managers and professors and experts in the field of information technology. The data collection method in the present study is a semi-structured interview and a combination of purposeful judgment methods and snowball method was used to select the sample, which reached a theoretical saturation with 22 people. The results of the research include identifying the dimensions of the country's telecommunication infrastructure, making full use of all communication power with real and legal customers, increasing the power of analysis in the dimensions of the telecommunication business, moving towards integrating telecommunication services, strengthening the field of customer knowledge and their needs. Data is the transmission of selected data through communication networks, evaluating and estimating data and responding to available information for the main phenomenon. The results show that the total number of causal factors that cause the commercialization of the Internet of Things in Iranian telecommunications are: high-throughput, Internet network bandwidth, user data integrity, and Authentication credentials.

    Keywords: IoT, IoT commercialization, Public Welfare, Iran Telecommunication Company, foundation data theory
  • شهرزاد یقطین، حسین صفرزاده*، مهدی کریمی زند
    طی سال های اخیر، استفاده شرکت های صنعتی از بازاریابی محتوایی دیجیتالی جهت حفظ و تعمیق روابط با مشتریان به میزان فزاینده ای افزایش یافته است. با این حال براساس یافته های مطالعات پیشین، اغلب بنگاه های اقتصادی نسبت به همسوسازی استراتژی بازاریابی محتوایی با اهداف رقابت پذیری خود بی توجه می باشند. ضمن آن که محققان تاکنون چارچوب جامعی جهت اجرای بازاریابی محتوایی همسو با اهداف رقابت پذیری بنگاه ارایه ننموده اند. از اینرو، پژوهش حاضر با هدف توسعه دیدگاه نظری نسبت به پیاده سازی بازاریابی دیجیتالی صنعتی تاثیرگذار و ارایه مدل بازاریابی محتوایی همسو با نیازهای مشتریان صنعتی و اهداف رقابت پذیری بنگاه اقتصادی انجام پذیرفت. برای این منظور، ابتدا مرور مفهومی و جامع درخصوص ادبیات پژوهش انجام شد. در گام بعدی، عوامل تاثیرگذار در موفقیت بازاریابی محتوایی در بازار صنعتی استخراج گردید. سپس، ارکان کلیدی مدل بازاریابی محتوایی همسو با اهداف رقابت پذیری بنگاه اقتصادی شناسایی شد. پس از آن، مدل مفهومی پژوهش ارایه گردید. درنهایت، صحت یافته ها در مدل ارایه شده با استفاده از روش کمترین مربعات جزیی در نرم افزار اسمارت پی ال اس، مورد بررسی قرار گرفت. یافته های این پژوهش، مبین لزوم اتخاذ رویکرد تلفیقی نسبت به نیازهای بازار هدف و همچنین اهداف رقابت پذیری بنگاه اقتصادی جهت تبیین استراتژی بازاریابی محتوایی اثرگذار می باشد.
    کلید واژگان: بازاریابی محتوایی دیجیتالی, بازاریابی محتوایی بنگاه به بنگاه, محتوا, رقابت پذیری, بازار بنگاه به بنگاه
    Shahrzad Yaghtin, Hossein Safarzadeh *, Mehdi Karimi Zand
    Over recent years, business-to-business (B2B) firms have been growingly using digital content marketing to strengthen their relationships with customers. However, most companies disregard the importance of aligning the content marketing strategy with their competitiveness goals. Furthermore, no previous research has been performed to provide a comprehensive framework to implement content marketing in line with the firm’s competitiveness objectives. Hence, this research aims to theoretically contribute to content marketing literature by presenting a conceptual model for planning B2B digital content marketing strategy in line with the firm’s competitiveness goals. For this, a conceptual review was conducted. In light of our findings from this review, effective factors for implementing successful B2B content marketing were identified. Then, the main pillars of B2B content marketing in line with the firms’ competitiveness goals were extracted. Next, the conceptual model of the research was presented. Finally, the relationships between identified variables of the model were tested using the Partial Least Squares method in Smart PLS. Based on our findings, we argue that in order to implement effective digital content marketing in B2B contexts, it is essential to deploy an integrated approach that considers customers’ needs as well as the competitiveness goals of the firm.
    Keywords: Digital content marketing, B2B content marketing, Content, Competitiveness, Digital platforms
  • فائزه محمدی، سینا نعمتی زاده*، سید عباس حیدری، حسین صفرزاده
    شناسایی رفتار مشتری بخصوص تجربه مشتری، پیشرانی حیاتی برای بقا و سودآوری شرکت ها بشمار می رود، ابعاد و تم های این سازه بسیار پویا و متغیر بوده و شکل گیری آن به شرایط زمینه ای وابسته است. هرچه شرایط محیطی ناپایدارتر باشد، شناسایی صحیح و بموقع رفتار مشتربان، اهمیت بیشتری پیدا می کند. در دوران بحران های فراگیر تاثیر پذیری رفتار مشتریان از عوامل محیطی بسیار شدید است، به دلیل الزامی بودن وضع مقررات جدید مانند منع تردد و فاصله گذاری اجتماعی در طی بحران فراگیر بیماری کووید19 ، مشتریان از خرید در بستر آنلاین استقبال کردند. بدنبال آن شناسایی رفتار مشتری بیش از پیش مورد توجه صاحب نظران و محققان قرار گرفت. هدف پژوهش حاضر، شناسایی ابعاد و تم ها و ارایه مدل تجربه آنلاین مشتری در دوره کوید19 است. از رویکرد پژوهش کیفی فراترکیب برای ارزیابی و تحلیل نظام مند پژوهش های پیشین استفاده شد. جامعه تحقیق شامل تمام مقالات و پژوهش های مرتبط با موضوع تحقیق است. با بررسی 36 مقاله منتخب از 326 مقاله اولیه، در مجموع 7 بعد، 18 تم و 63 کد شناسایی گردید. اعتبار و اعتماد این ابعاد و تم ها و کدها تایید شد (kappa=0.71). با تکنیک آنتروپی شانون کدها رتبه بندی شده و میزان حمایت پژوهش های پیشین از یافته های تحقیق محاسبه گردید. در این تحقیق دو نکته مهم بدست آمد، اولا در مدل تجربه آنلاین مشتری در دوره کوید19 ابعاد هفتگانه تجربه شرکت، تجربه سایت اپلیکیشن تجربه محصول/خدمت، تجربه امنیت، تجربه پرداخت، تجربه اطمینان بهداشتی و تجربه احساسی است، وجود دارند، که دسته بندی جدیدی است. ثانیا ابعادو تم های این مدل با مدل های پیشین این سازه تفاوت قابل توجه دارند.
    کلید واژگان: آنتروپی شانون, تجربه آنلاین مشتری, فراترکیب, کووید 19
    Faezeh Mohammadi, Sina Nematizadeh *, Seyed Abbas Heydari, Hosein Safarzadeh
    Identifying customer behavior, especially customer experience, is a vital driver for the survival and profitability of companies. The dimensions and themes of this construct are very dynamic and changeable, its forming depends on the contextual situation. The more the environmental conditions are unstable, the more correct and timely identification is important. During pervasive crises, the impact of environmental factors on customer behavior is drastically severe. Customers are interested in online shopping due to the obligation made by new regulations: curfews and social distancing during the Covid 19. Subsequently, identifying customer behavior became more and more important to experts and researchers. The purpose of the study is to identify the dimensions and themes, and providing a model for online customer experience in this critical era. The qualitative meta-synthesis research approach was employed to systematically analysis and assessment of previous researches. The research population includes all relevant articles and researches. By reviewing 36 selected articles among 326 initial articles, 7 dimensions, 18 themes and 63 codes were identified. Validity and trust of the dimensions, themes and codes were confirmed (kappa = 0.71). The codes were ranked using Shannon entropy technique, the level of support of previous researches for the research findings was calculated. In this study, two important results were obtained. First, during Covid19, there are seven dimensions in the online customer experience model, including company, app/site, product/service, security, purchase, hygiene, and emotional experiences, revealing a new categorization. Second, the dimensions and themes are significantly different from previous models of this construct.
    Keywords: Covid19, meta-synthesis, Online customer experience
  • حسین صفرزاده، حمیدرضا توحیدی مقدم*، فرشاد قوشچی

    به منظور بررسی نقش قارچ مایکوریزا در کاهش خسارت آرسنیک، آزمایشی در ورامین به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار سطح آرسنیک (صفر، 40، 80 و 120 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و دو سطح میکوریز شامل (بدون کاربرد مایکوریزا و کاربرد مایکوریزا) در 3 تکرار بر روی گیاه گندم در سال 1397 انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که برهمکنش کاربرد آرسنیک و مایکوریزا در تمامی صفات مورد بررسی معنی دار گردید. افزایش غلظت آرسنیک سبب کاهش شاخص سطح برگ، کلروفیل کل، وزن هزار دانه و وزن خشک هر بوته گردید در حالی که سبب افزایش محتوای پرولین برگ، میزان فعالیت آنزیم سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در اندام هوایی گیاه شد. کاربرد مایکوریزا در سطوح مختلف آرسنیک سبب کاهش صدمات ناشی از آن شد به طوری که منجر به افزایش اجزاء عملکرد و کاهش محتوای پرولین، فعالیت آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز و کاتالاز در اندام هوایی گیاه گردید. بیشترین میزان شاخص سطح برگ (88/6)، کلروفیل کل (89/1 میلی گرم بر گرم وزن تر)، وزن هزار دانه (3/42 گرم) و وزن خشک تک بوته (5/31 گرم) در تیمار بدون آرسنیک و کاربرد مایکوریزا و بیشترین میزان مالون دی آلدیید (77/13 میکرومول بر گرم وزن تازه)، پرولین (06/4 میلی گرم بر گرم بافت تازه برگ) سوپر اکسید دیسموتاز ، کاتالاز و پر اکسیداز به ترتیب با 2/510، 2/182 و 18/14 واحد فعالیت، در تیمار غلظت 120 میلی گرم بر کیلو گرم + عدم کاربرد مایکوریزا مشاهده شد. به طور کلی نتایج این آزمایش نشان داد که کاربرد قارچ مایکوریزا می تواند نقش مثبتی در کاهش تنش آرسنیک داشته باشد.

    کلید واژگان: آرسنیک, اجزاء عملکرد, فعالیت آنتی اکسیدانتی, گندم, عناصر سنگین
    Hoseein Safarzade, HamidReza Tohidi Moghadam *, Farshad Ghoshchi

    In order to study effect of mycorrhiza fungi application to reduced adverse effects of arsenic on wheat, a greenhouse experiment was conducted in Varamin, Tehran, Iran in a completely randomized design with three replication in 2018. The treatments included four levels of arsenic (0, 40, 80 and 120 mg.kg-1 of soil) and two levels mycorrhiza fungi application (with and with out mycorrhiza fungi application). The results showed that intraction effect of arsenic and mycorrhiza treatment was significant for all experimental traits. The increasing in arsenic levels caused a significant decreased in leaf area index, chlorophyll content, grain weight and total dry weight per plant. Whereas, increased proline content, superoxide dismutase and catalase enzyme activity. Also the results showed that mycorrhiza fungi application reduced adverse effects of arsenic and led to increas in yield components and decreased proline content, antioxidant activity in leaves. The highest leaf area index (6.88), total chlorophyll content (1.89 mg.g-1 FW), thousand grain weight (42.3 g) and total dry weight per plant (31.5 g) were achieved in without arsenic + mycorrhiza application. The highest malondialdehyde (13.77 µmol.g FW-1), prolin (4.06 mg.g-1 FW), superoxide dismutase, catalase and peroxidase enzyme activity (510.2, 182.2 and 14.18 unit activity,) were observed in 120 mg per kg of soil+ none application mycorrhiza. According results of the present study mycorrhiza fungi application reduces the harmful effects of arsenic stress and symbiosis with wheat plant results in higher yield components of wheat and concentration of phosphorous in the shoot of the plant.

    Keywords: Antioxidant Activity, Arsenic, Component Yield, Heavy metals, Wheat
  • فائزه محمدی*، سینا نعمتی زاده، سید عباس حیدری، حسین صفرزاده
    این تحقیق با هدف بررسی تاثیر تجربه مشتری بر قصد مراجعه مجدد او با در نظر گرفتن نقش ارزش لذت گرا ، وفاداری و ارزش ویژه برند در صنایع تندمصرف غذایی انجام شده است . تحقیق حاضر از نظر رویکرد کمی، از نظر روش توصیفی و پیمایشی و از نظر هدف کاربردی می باشد، جامعه آماری این تحقیق شامل مشتریان مجموعه کافه و رستوران های میتزون، میت هاوس و استیک هاوس تهران می باشد که با توجه به حجم جامعه نامحدود، تعداد 384 نفر بر اساس فرمول کوکران از طریق روش نمونه گیری، تصادفی ساده انتخاب شد. جهت تجزیه و تحیل اطلاعات از روش معادلات ساختاری استفاده گردید. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه استاندارد بوده که روایی آن توسط تعدادی از اساتید برجسته بازاریابی و پایایی آن نیز از طریق آلفای کرونباخ سنجیده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که تجربه خوشایند سبب افزایش قصد مراجعه مجدد مشتری می شود. همچنین، متغیرهای وفاداری، ارزش ویژه برند و ارزش لذت گرا نیز به عنوان متغیر میانجی رابطه تجربه مشتری و قصد مراجعه مجدد را تحت تاثیر قرار می دهند. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت از طریق این سه متغیر، تجربه خوشایند فاکتور دقیق تری برای افزایش قصد مراجعه مجدد مشتریان به حساب می آید.
    کلید واژگان: قصد مراجعه مجدد, تجربه مشتری, وفاداری, ارزش ویژه برند, صنایع تند مصرف
    Faezeh Mohammadi *, Sina Nematizadeh, Seyed Abbas Heydari, Hossein Safarzadeh
    This research is carried out in order to investigate the effect of customer experience on his revisit intention with respect to hedonic values, loyalty and brand equity in FMCG food industries.In view of quantitative approach, descriptive and surveying strategy and in terms of propose, this is a practical research. Target group of this research are selected from customers of restaurants and cofes complex, Mitzone, Meat house and steak house in Tehran. In this study, based on Cochran formula for unlimited society, the sample size was 348 people. Simple random sampling are selected and data analysis has been done by structural equation modeling method.Result of research shows that pleasant experience increased costumer revisit-intention, also in this regard parameters such as loyalty, brand equity and hedonic values as intermediary parameters also affect costumer revisit intention accordingly. According to the results, it can be said that through these three variables, a pleasant experience is a more accurate factor to increase the intention of customers to return.
    Keywords: Revisit intention, customer experience, Hedonic values, Loyalty, brand equity, Fast moving consumption goods
  • فرزین نعمت بخش آبکنار، منصوره علیقلی*، حسین صفرزاده، سید کامران نوربخش

    سینما و مکان های نمایش فیلم محلی متعلق به مردم شهر که به منظور حضور معنی دار شهروندان در محیط و همچنین تقویت روابط فکری و اجتماعی طراحی می شود . سینما و پردیس های سینمایی در برگیرنده مجموعه ای با ارزش از لحاظ فرهنگ، هنر قدیم وجدید، مکانی متعلق به مردم شهر که به منظور گذراندن اوقات فراغت شهروندان و همچنین تقویت روابط فکری و اجتماعی امری ضروری و اجتناب ناپذیر می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر سینما و مکان های نمایش فیلم در در بهبود بازار سینمای هنری و ارتقای فرهنگی فضاهای شهری است. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ روش توصیفی - تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش شهروندان منطقه 6 تهران شامل می شود. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر برآورد گردید. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای - میدانی بهره گرفته شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از مدلسازی معادلات ساختاری در محیط نرم افزار لیزرل بهره گرفته شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که سینما و مکان های نمایش فیلم بر بازار سینمای هنری و ارتقای فرهنگی فضای شهری تاثیر مثبت و معناداری دارد به گونه ای که مقدار متغیر سینما و مکان های نمایش فیلم بر بازار سینمای هنری بیشتر از ارتقای فرهنگی فضای شهری بود. همچنین نتایج دیگر این پژوهش نشان دهنده آن بود که بهبود بازار سینمای هنری در رابطه بین سینما و مکان های نمایش فیلم با ارتقای فرهنگی فضای شهری نقش میانجی دارد.

    کلید واژگان: مکان نمایش فیلم, بازار سینمای هنری, ارتقای فرهنگی, فضای شهری
    Farzin Nematbakhsh Abkenar, Mansoureh Aligholi*, Hossein Safarzadeh, Seyed Kamran Nourbakhsh

    Cinemas and local movie theaters belong to the people of the city, which are designed to have a meaningful presence of citizens in the environment, as well as to strengthen intellectual and social relations. Cinemas and cinema campuses include a valuable collection in terms of culture, old and new art, a place belonging to the people of the city, which is necessary and inevitable in order to spend leisure time of citizens and also to strengthen intellectual and social relations. The purpose of this study is to investigate the impact of cinema and film screening venues on improving the art cinema market and cultural promotion of urban spaces. This research is applied in terms of purpose and descriptive-analytical in terms of method. The statistical population of the study includes the citizens of District 6 of Tehran. The sample size was estimated to be 384 using the Cochran's formula. The library-field method was used to collect data. In order to analyze the research data, structural equation modeling in LISREL software environment was used. The results showed that cinema and movie theaters have a positive and significant effect on the art cinema market and cultural promotion of urban space, so that the variable amount of cinema and movie theaters on the art cinema market more than cultural promotion It was an urban space. Other results of this study also showed that the improvement of the art cinema market has a mediating role in the relationship between cinema and film screening places with the cultural promotion of urban space.

    Keywords: film screening place, art cinema market, cultural promotion, urban space
  • فرزین نعمت بخش آبکنار، منصوره علیقلی*، حسین صفرزاده، سید کامران نوربخش
    در سال های گذشته استفاده از ابزارهای گوناگون جهت توسعه ظرفیت های گردشگری در کانون توجه برنامه ریزان این بخش قرارگرفته و تلاش هایی برای شناسایی آن ها صورت گرفته است. مبتنی بر این دیدگاه و ضرورت استفاده از ابزارهای فرهنگی همچون مصرف فیلم و رویدادهای فیلم از ابزارهای توسعه ظرفیت های گردشگری بخصوص گردشگری فرهنگی به شمار می رود. بر این اساس جایابی مقاصد در فیلم ها می تواند تصویر ذهنی مثبت از مقاصد خلق نموده و مقاصد گردشگری را در میان رقبا متفاوت سازد. در طول چند دهه گذشته فیلم و تلویزیون به یکی از پرکاربردترین سیستم ارتباطات رسانه ای تبدیل شده و به نوبه خود صنعت گردشگری را تحت تاثیر قرار داده است. مبتنی بر این دیدگاه نیز در این تحقیق تلاش شد توسعه ظرفیت های گردشگری فرهنگی در شهر تهران با تکیه بر مصرف فیلم های هنری موردبررسی قرار گیرد. مطالعه حاضر ازنظر هدف، کاربردی و نظری و ازنظر روش توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه گردشگران ورودی به شهر تهران در سال 1399 بوده اند، حجم جامعه آماری بر اساس روش کوکران 384 نفر از گردشگران تعیین شد و روش نمونه گیری نیز به روش تصادفی انجام گردید. روایی ابزار تحقیق با استفاده از مدل تحلیل عاملی تاییدی و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه شده است. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS با روش آمار توصیفی و مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. مطابق ضرایب مثبت به دست آمده از مدل ساختاری پژوهش و نیز مقدار T برای روابط تحقیق بر اساس داده های این مدل که بیشتر از 96/1 بوده اند، متغیرهای مصرف فیلم های هنری تاثیر معنی دار و مثبتی بر توسعه ظرفیت های گردشگری فرهنگی (B=0/56 و T=3/71) و بعد فرهنگی و اجتماعی (B=0/41 و T=4/89)، زیرساختی (B=0/38 و T=3/55) و نهادی (B=0/44 و T=3/25) داشته و می تواند از طریق بهبود ظرفیت فرهنگی و اجتماعی جامعه میزبان، ارتقای زیرساخت های پذیرایی از گردشگران فرهنگی و مدیریت بهتر جاذبه های گردشگری فرهنگی به توسعه ظرفیت های این نوع از گردشگری در شهر تهران کمک نماید.
    کلید واژگان: توسعه ظرفیت های گردشگری, گردشگری فرهنگی, مصرف فیلم های هنری, شهر تهران
    Farzin Nematbakhsh Abkenar, Mansoreh Aligholi *, Hosin Safarzadeh, Syed Kamran Noorbakhsh
    Extended Abstract
    Introduction
    Placement of destinations in films creates a positive mental image of destinations, differences in tourism destinations between competitors, and long-term interest. It is based on the idea that films encourage the potential market to visit by introducing viewers to the destination as a commodity. So far, no significant research has been done in Iran on exploiting the capacity of films and serials in promoting tourism. In the absence of strong theoretical support for the basic principles and concepts of film tourism, marketing activities and factors affecting its success and Iran's readiness to implement this important; scientific and methodical research on this tourism is necessary and can pave the way for further research and be useful as a reference and support for action. In line with this necessity, in the present study, the main question of the research is raised:-What effect does the consumption of art films have on the development of cultural tourism capacities in Tehran?
     
     
    Methodology
    The present study is part of applied and descriptive-analytical in terms of purpose and method, respectively. Also, a questionnaire was used to collect information, which was designed using a five-point Likert scale. The statistical population of this study included all tourists entering Tehran in 2020-2021, and the statistical population was 384 tourists based on Cochran's method. And sampling method was done randomly. Also, to measure the research variables, questionnaires on the consumption of feature films and the development of cultural tourism infrastructure were used. Indicators of research questionnaires were obtained from related studies and research backgrounds, and then, it was localized based on the research conditions and the studied city. Confirmatory factor analysis was exerted to assess the validity and reliability of the research model and response to hypotheses. AMOS software program was applied to model the structural equations.
     
    Results and discussion
    Consumption of art films has a significant effect on the development of cultural tourism capacities in Tehran. The path coefficient is 0.56, and the value of the obtained T statistic equals 3.71, which is greater than 1.96; therefore, this coefficient is a significant path, and the research hypothesis is confirmed. Concerning the hypothesis, the consumption of art films significantly affects the development of cultural tourism's cultural and social capacity in Tehran. The path coefficient is 0.41, and the value of the obtained T statistic equals 4.89, which is greater than 1.96; therefore, this coefficient is a significant path, and the research hypothesis is confirmed. The consumption of feature films has a significant effect on the development of the infrastructure capacity of cultural tourism in Tehran, the path coefficient is 0.38, and the value of the obtained T statistic equals 3.55, which is greater than 1.96; therefore, this coefficient is a significant path, and the research hypothesis is confirmed. Concerning the hypothesis, the consumption of feature films has a significant effect on the development of the institutional capacity of cultural tourism in Tehran, the path coefficient (0.44) has been estimated, and the value of the obtained T statistic is equal to 3.25, which is greater than 1.96; therefore, this coefficient is a significant path and the research hypothesis is confirmed, and it can be said that the consumption of feature films has a significant effect on the development of the institutional capacity of cultural tourism in Tehran.
    Conclusion
    Consumption of art films among tourists and its positive effect can help develop cultural tourism capacities in Tehran while improving Tehran's social and cultural, infrastructural, and institutional capacity as an urban tourism destination. Based on this, it can be said that the relationship between cinema and tourism is a two-way relationship, and on the one hand, cinema can be one of the essential tools in introducing tourist places and attractions. Paying attention to the production of art and cinema films to brand urban tourism based on the cultural elements of this city can attract more tourists while developing and building capacity in the field of tourism. The results of testing the second hypothesis of the research showed that the consumption of feature films has a significant effect on the development of cultural and social capacity of cultural tourism in Tehran. Such a result is probably due to the fact that by consuming feature films in which the cultural and social elements of the destinations are highlighted, incoming tourists are also informed of the cultural lines and values of the destinations before visiting the destinations, and as a result, they behave more consistently, and also, residents are self-aware of the cultural aspects and capacities of the city where they live, and as a result, there will be more coordination among the stakeholders in introducing the city as a tourist destination. The results of testing the third hypothesis of the research showed that the consumption of art films has a significant effect on the development of infrastructure capacity of cultural tourism in Tehran, and therefore with the production of art and cinema films, tourist cities will have more possibility of providing local and inside attractions. The results of testing the fourth hypothesis showed that the consumption of art films significantly affects the development of the institutional capacity of cultural tourism in Tehran. Therefore, by promoting art and cinema films and holding events based on feature films, cultural tourism capacities in urban destinations have increased at both organizational and individual levels. With the improvement of the institutional capacity of cultural destinations, the destinations will also expand.
    Keywords: Tourism Capacity Development, cultural tourism, Consumption of Art Films, Tehran
  • مصطفی مشیری تبریزی*، حسین صفرزاده، قاسمعلی بازآیی

    پژوهش فعلی با هدف شناسایی نقش منابع انسانی در استقرار موفق هوش تجاری در صنعت نفت ایران با استفاده از روش کیفی انجام گردیده است. روش جمع آوری داده ها بررسی متون و مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. شاخص های مطرح شده از مدل های استقرار هوش تجاری و ادبیات برگرفته شد. روش نمونه گیری، هدفمند و شامل مصاحبه با 10 نفر از مدیران و کارشناسان ارشد ادارات فناوری اطلاعات و ارتباطات شرکت های تابعه وزارت نفت بود. متون و مصاحبه ها توسط نرم افزار MAXQDA با روش استقرایی کدگذاری گردید. تحلیل یافته ها مشتمل بر 10 دسته مربوط به منابع داخلی سازمان و ادراک از نوآوری و استقرار موفق هوش تجاری، براساس کدهای مشترک بین ادبیات تحقیق و نظر متخصصان دسته بندی و ارایه شد. با استفاده از آزمون فریدمن مشخص گردید مهمترین عامل در پذیرش هوش تجاری در صنعت نفت، نقش کارکنان و منابع انسانی است.

    کلید واژگان: هوش تجاری, منابع داخلی سازمان, منابع انسانی, فرایند انتشار نوآوری, صنعت نفت ایران
    Mostafa Moshiri Tabrizi*, Hossein Safarzadeh, Ghasemali Bazaee

    The present study aims to identify the role of human resources in the successful establishment of business intelligence in the Iranian oil industry using a qualitative method. The data collection method was semi-structured text review and interview. The proposed indicators were taken from business intelligence and literature establishment models. The sampling method was purposeful and included interviews with 10 managers and senior experts of information and communication technology departments of companies affiliated to the Ministry of Petroleum. Texts and interviews coded with MAXQDA software using inductive method. The analysis of the findings consisted of 10 categories related to the organizationchr('39')s internal resources and perception of innovation and successful establishment of business intelligence, based on common codes between the research literature and the opinion of experts. Using Friedman test, it was found that the most important factor in accepting business intelligence in the oil industry was human resources.

    Keywords: Business intelligence, Resource based view, Human Resource, Diffusion of innovation, Petroleum industry
  • حمیدرضا عظیمی، وحیدرضا میرابی*، حسین صفرزاده

    شبکه های اجتماعی یکی از کانال های اصلی حفظ و توسعه روابط با مشتریان تجاری به شمار می رود..در این راستا،هدف تحقیق حاضر طراحی و تبیین الگوی مدل بازاریابی خدمات بانکی مبتنی بر شبکه های اجتماعی بوده است.روش تحقیق از نوع کاربردی و اکتشافی است.جامعه آماری مورد نظر را در بخش کیفی خبرگان آشنا به موضوع پژوهش (مدیران عملیاتی در حوزه های بازاریابی و شبکه های اجتماعی بانک شهر) تشکیل دادند که با روش غیر تصادفی و هدفمند تا اشباع نظری پرسشنامه 25 مصاحبه صورت پذیرفت.جامعه اماری بخش کمی شامل کلیه مشتربان بانک شهر در استان تهران بود ند که با توجه به نامحدود بودن جامعه 384 نفر با جدول مورگان به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. روایی پرسشنامه با نظرات خبرگان و پایایی با آلفای کرونباخ بررسی شد. در این پژوهش، روش تحلیل داده های کیفی تحلیل محتوا و تحلیل داده های کمی روش معادلات ساختاری است و از نرم افزار pls استفاده شد.نتایج نشان داد که ابعاد مدل شامل خلق ارزش برای مشتری ، محتوای بازایابی شبکه های اجتماعی،فعالیتهای بازاریابی اجتماعی،توجه به ذینفعان و نوع شبکه های اجتماعی است و از برازش مناسبی برخودار می باشد.

    کلید واژگان: بازاریابی, خدمات بانکی, شبکه های اجتماعی, بانک شهر
    Hamidreza Azimi, Vahidreza Mirabi *, Hossein Safarzadeh

    A review of the trends in the banking system in our country also confirms the fact that financial services providers, In this regard, the aim of the present study is to design and implement a value creation model for bank customers in the process of creating a common brand value. According to its objectives and in terms of the process of doing the work, the present research is a descriptive research and exploratory survey. The statistical population in the qualitative section is composed of bank managers of Bank shahr branches located in Tehran province, which was interviewed by targeted method until theoretical saturation, The statistical population of the quantitative section includes all the customers of Bank shahr located in Tehran provincem. Qualitative interview and in a small part of the questionnaire was used, the validity of which was confirmed by expert opinions and reliability with Cronbach's alpha. In order to analyze the data, qualitative content analysis and structural equations were used with PLS2 software. The results showed that The dimensions of the model include customer motivation, customer value, organizational factors, customer experience, customer loyalty and image They are the mind of the customer and the model has a goodfit

    Keywords: Marketing, Banking Services, Social networks
  • معصومه جلیلیان، حسین صفرزاده*، سید کامران نوربخش

    امروزه رسانه های اجتماعی به یک مهارت جدید و مهم برای همه، تبدیل شده است. دسترسی میلیون-ها کاربر به رسانه ها باعث شده تا این رسانه ها در کانون توجه جوامع مدرن و شرکت های تجاری قرار گیرند و از محبوبیت قابل توجهی برخوردار شوند شناخت صحیح این رسانه ها باعث می شود تا بازاریابان بیش از پیش بتوانند از این ابزارها استفاده مفید و موثر داشته باشند. هدف پژوهش حاضر شناسایی تاثیر رسانه های اجتماعی بر رفتار مصرف کننده (مورد مطالعه: صنعت پوشاک در ایران) می باشد. روش پژوهش توصیفی-پیمایشی و از نظر هدف کاربردی و روش نمونه گیری در دسترس و از پرسشنامه آنلاین محقق ساخته استفاده شده است. جامعه آماری کاربران رسانه ها و مصرف کنندگان شهر تهران با حجم نمونه 384 نفر در نظر گرفته شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی با استفاده از نرم افزارSPSS 22 و Smart PLS 2.0 انجام شد. نتایج نشان داد متغیرهای شناسایی شده در قالب مدل دارای اعتبار بوده و مقدار شاخص های تطبیق برازش قوی است و نشان از کیفیت بالای مدل دارد.

    کلید واژگان: رسانه های اجتماعی, رفتار مصرف کننده, صنعت پوشاک
    Masomeh Jalilian, Hossein Safarzadeh *, Seyyed Kamran Nourbakhsh

    Today, social media has become a new and important skill for everyone. The access of millions of users to the media has made these media the focus of modern societies and businesses and has gained considerable popularity. Proper knowledge of these media makes marketers more than ever Be able to use these tools effectively and efficiently. The aim of this study was to identify the impact of social media on consumer behavior (Case study: clothing industry in Iran). The research method is descriptive-survey and in terms of practical purpose and sampling method is available and a researcher-made online questionnaire has been used. The statistical population of media users and consumers in Tehran with a sample size of 384 people was considered. Data analysis was performed at two levels of descriptive statistics and inferential statistics using SPSS 22 and Smart PLS 2.0 software. The results showed that the variables identified in the model have validity and the value of matching fit indicators is strong and indicates the high quality of the model.

    Keywords: social media, Consumer behavior, clothing industry
  • معصومه جلیلیان، حسین صفرزاده*، سید کامران نوربخش

    گسترش روزافزون استفاده از اینترنت منجر به ایجاد شبکه های اجتماعی شد که قابلیت بیان عقاید و احساسات توسط افراد را در گروه ها فراهم می کند. این پدیده مزیت گسترش روابط فردی و گروهی بدون نیاز به ارتباطات رودررو را در بردارد بااین حال، این امر امروزه بر قاچاق کالاها به ویژه در مناطق مرزی نیز نفوذ پیداکرده و بیش ازپیش در حال افزایش است بنابراین جهت ترویج این امر نیاز به بررسی و مطالعه آن ضرورت پیدا می کند. هدف این پژوهش بررسی اثرگذاری رسانه های اجتماعی بر رفتار مصرف کنندگان قاچاق کالا می باشد. این پژوهش ازنظر هدف، توسعه ای-کاربردی و ازنظر روش، آمیخته می باشد و در دسته تحقیقات آمیخته (ترکیبی) قرار می گیرد. در بخش کیفی تحقیق مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد بوده و برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه های نیمه ساختاریافته استفاده شد. نتایج تحلیل داده های به دست آمده از مصاحبه ها طی فرایند کدگذاری باز، محوری و انتخابی، به ایجاد طراحی و تبیین مدل منجر شد. در بخش کمی، از نظرات 25 نفر از خبرگانی که با موضوع موردمطالعه آشنایی داشتند، بهره گرفته شده است. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج بخش کمی حاصل از نرم افزار Smart pls نشان داد راهبردها بر پیامدها با ضریب مسیر 652/0 بر الگوی رفتار مصرف کنندگان قاچاق کالا، و شرایط زمینه ای بر راهبردها با ضریب مسیر 544/0 و شرایط علی بر مقوله محوری، با ضریب مسیر 544/0، و شرایط مداخله گر بر راهبردها با ضریب مسیر 416/0 و درنهایت مقوله محوری بر راهبردها با ضریب مسیر 046/0 تاثیرگذار می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که معیارهای رسانه های اجتماعی بر رفتار مصرف کنندگان قاچاق کالا تاثیرگذاری با شدت قابل قبول دارد.

    کلید واژگان: بازاریابی اینترنتی, رسانه های اجتماعی, رفتار مصرف کننده, شهر مرزی قصر شیرین
    Masoumeh Jalilian, Hossien Safarzadeh *, Seyed Kamran Nourbakhsh

    The increasing use of the Internet has led to the creation of social networks that allow individuals to express ideas and feelings in groups. This phenomenon has the advantage of expanding individual and group relationships without face-to-face communication; however, it has now affected the smuggling of goods, especially in border areas, and is increasing more and more. Therefore, it is necessary to study it to promote. This study aims to investigate the impact of social media on the behavior of consumers of smuggled goods. This research is development-applied in terms of purpose and is mixed in terms of method, and falls into the category of mixed research. In the qualitative part, the study was based on grounded theory and semi-structured interviews were used to collect information. Analyzing the data obtained from the interviews during the open, axial, and selective coding process led to the design and explanation of the model. In a small part, the opinions of 25 experts who were familiar with the subject under study were used. Structural equation method was exerted to analyze the data. The results of the quantitative part obtained from Smart-PLS software showed that strategies on outcomes with a path coefficient of 0.652 affect the pattern of behavior of smuggled consumers, background conditions affect strategies with a path coefficient of 0.544, causal conditions affect the central category with a path coefficient of 0.544, the intervening conditions affect the strategies with a path coefficient of 0.416, and finally, the central category affects the strategies with a path coefficient of 0.046. Therefore, it can be concluded that social media standards have a significant impact on the behavior of consumers of smuggled goods.

    Keywords: Internet Marketing, Social Media, Consumer Behavior, Qasr Shirin Border City
  • فائزه محمدی، سینا نعمتی زاده*، عباس حیدری، حسین صفرزاده
    مقدمه

    کوید19 فراگیرترین بحران دهه های اخیر است که عامل تغییرات چشمگیری در رفتار مشتری شده است. چالش های ایجاد شده برای ارایه دهندگان خدمات درمانی به علت افزایش بیمار و استرس شغلی کادر درمان، کاهش مراجعات به بیمه سلامت و در نتیجه عدم دسترسی به مراقبت های مورد نیاز، محدودیت های قانونی و ترس از ابتلاء، تجربه آنلاین مشتری را به عرصه جدی برای ارایه خدمات بهتر در حوزه سلامت بدل ساخته است. پژوهش حاضر با هدف ارایه مدل ساختاری-تفسیری تجربه آنلاین مشتری در دوره کوید19 انجام شده است.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر با رویکرد پراگماتیک و بهره گیری از روش مروری فراترکیب در مرحله کیفی و مدلسازی ساختاری-تفسیری در مرحله کمی در سال 1399 انجام شد.در بخش کیفی با بررسی نظام مند 326 مقاله، 36 مقاله انتخاب و ابعاد شناسایی شده جهت ارایه مدل نهایی، از تکنیک مدلسازی ساختاری-تفسیری و تحلیل قدرت نفوذ-وابستگی استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های پژوهش حاکی از آن است که این سازه دارای ابعاد تجربه شرکت، تجربه ایمنی بهداشتی، تجربه وب سایت، تجربه احساسی، تجربه پرداخت، تجربه محصول/خدمت و تجربه امنیت می باشد. همچنین تجربه شرکت، مولفه مستقل، تجربه احساسی به عنوان مولفه وابسته و مابقی مولفه های پیوندی می باشند.

    نتیجه گیری

    به سازمان بیمه سلامت پیشنهاد می شود؛ با توجه به اینکه مهم ترین هدف این سازمان منطبق بر اساسنامه حمایت از بیمار است؛ با بهره گیری از یافته های این پژوهش و تمرکز بر رویکرد دوراپزشکی، تجربه آنلاین مشتریان خود در دوره کرونا را بهبود بخشد.

    کلید واژگان: تجربه آنلاین مشتری, خدمات سلامت, دوراپزشکی, کوید19
    Faezeh Mohammadi, Sina Nematizadeh*, Abbas Heydari, Hossein Safarzadeh
    Introduction

    Covi-19 is the most pervasive crises in recent decades that has caused unmissable changes in customer behavior. Increasing patient numbers has created many challenges for health care providers and their staff, reduced referrals to health insurance and consequently lack of access to the care needed, lockdown and fear of infection have made online customer experience a serious issue for providing better health services. The aim of this study was to present a structural-interpretive model of online customer experience in covid-19 period.

    Methods

    The present study is based on pragmatism. In the qualitative part Meta-Synthesis (MS) which is a kind of review study and in quantitative stage, interpretive structural models have been used and it has done in 2020. In the qualitative section, by systematically reviewing 326 articles, 36 articles were selected and the identified dimensions were used to present the final model, structural-interpretive modeling technique and penetration-dependence analysis.

    Results

    The findings indicate that, the structure has the dimensions of company experience, health safety experience, website experience, emotional experience, payment experience, product/service experience and security experience. Also, the company’s experience is independent component, emotional experience as dependent component and the other are related components.

    Conclusion

    Given that the main goal of the health insurance organization is to protect the patient, it is recommended that by utilizing the findings of this research and focusing on the telemedicine approach, improve the online experience of its customers in the time of covid-19.

    Keywords: Online Customer Experience, Health Services, Telemedicine, Covid-19
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال