به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رامین شعبانی

  • مهناز نوردی، رامین شعبانی*، شهرام غلامرضایی دارسرا
    زمینه و هدف

    بیماری آلزایمر یکی از چالش های مهم بهداشتی در دنیای امروز است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر تمرین هوازی به همراه مصرف عصاره گیاه بادرنجبویه بر بیان ژن های p53 p21, و کاسپاز 3 در موش های نر آلزایمری اجرا شد.

    روش ها

    در این مطالعه تجربی، 48 رت به طور تصادفی به 6 گروه کنترل، آلزایمر، کنترل + ورزش هوازی، آلزایمر + ورزش هوازی، آلزایمر + ورزش هوازی + عصاره، آلزایمر + عصاره تقسیم شدند. مدل آلزایمر با تزریق آمیلوئید بتا 42-1 در هیپوکامپ ایجاد شد. تمرینات هوازی به مدت 8 هفته انجام شد. عصاره گیاه بادرنجبویه به میزان 100 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در 2 میلی لیتر آب مقطر حل شد و به موش های صحرایی به مدت 8 هفته گاواژ شد. برای تعیین میزان بیان ژن های p53 p21, و کاسپاز 3 از روش Real Time PCR  استفاه گردید.

    یافته ها

    بعد از 8 هفته تمرین هوازی به همراه عصاره گیاه بادرنجبویه، بیان ژن p21 در گروه های مداخله نسبت به گروه آلزایمر افزایش معنی داری داشت (0/05>P). همچنین p53 و کاسپاز 3 در گروه آلزایمر + ورزش هوازی و گروه آلزایمر + ورزش هوازی + عصاره نسبت به گروه آلزایمر کاهش معنی داری داشتند (0/05>P).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد که ورزش هوازی به همراه مصرف عصاره گیاه بادرنجبویه بتواند از طریق سرکوب آپاپتوز، باعث مهار بیماری آلزایمر شود، با این حال، انجام مطالعات بیشتر در این زمینه ضروری است.

    کلید واژگان: آلزایمر, تمرینات هوازی, بادرنجبویه, P53, کاسپاز 3
    Mahnaz Navardi, Ramin Shabani*, Shahram Gholamrezaoo Darsara
    Background and Aim

    Alzheimer's disease (AD) is a major health challenge in the world today. The present study aimed to determine the effect of aerobic exercise and Melissa officinalis extract on the expression of p53, p21, and caspase-3 genes in male rats with AD.

    Methods

    In this experimental study, 48 rats were randomly divided into 6 groups: control, AD, control + aerobic exercise, AD + aerobic exercise, AD + aerobic exercise + extract, and AD + extract. The AD model was induced by injecting amyloid beta 42-1 into the hippocampus. Aerobic exercise was performed for 8 weeks. Melissa officinalis extract was dissolved in 2 ml of distilled water at a dose of 100 mg/kg body weight and gavaged to rats for 8 weeks. Real-Time PCR was used to determine the expression levels of p53, p21, and caspase-3 genes.

    Results

    After 8 weeks of aerobic exercise combined with Melissa officinalis extract, the expression of the p21 gene in the intervention groups significantly increased compared to the AD group (P<0.05). Moreover, p53 and caspase-3 were significantly decreased in the AD + aerobic exercise and AD + aerobic exercise + extract groups compared to the AD group (P<0.05).

    Conclusion

    It seems that aerobic exercise combined with Melissa officinalis extract can inhibit AD by suppressing apoptosis, however, further studies in this field are needed.

    Keywords: Alzheimer's Disease, Aerobic Exercise, Melissa Officinalis, P53, Caspase-3
  • آذر ممتاز، رامین شعبانی*، علیرضا علمیه
    مقدمه

    تمرینات مقاومتی با بار زیاد (High-load resistance training) HLRT، موجب تغییرات فیزیولوژیکی در سیستم های بدن از جمله در سیستم ایمنی شود. از سوی دیگر تحقیقات کمی بر روی اثر تمرینات بدنسازی با شدت بالا بر سیستم ایمنی زنان انجام شده است. پژوهش حاضر اثر یک وهله فعالیت مقاومتی با دو شدت و ریکاوری متفاوت بر بیان ژن TNF-α و اینترلوکین-6، hs-CRP و نشانگر ایمنی- التهابی سیستمیک (Systemic Immune-Inflammation Index=P × N/L) SII بر زنان بدنساز مورد بررسی قرار داد.

    روش ها

    در این مطالعه ی نیمه تجربی، 12 زن ورزشکار بدنساز سالم (سن 5 ± 30) داوطلب شرکت در این مطالعه شدند. شرکت کنندگان پس از پر کردن فرم رضایت نامه ی عمل در 4 جلسه تمرینی، دو وهله ی تمرینی با شدت 70 و 85 درصد یک تکرار بیشینه (Repitition Maximum 1RM) را یکبار با زمان ریکاوری یک دقیقه و بار بعدی با دو دقیقه ریکاوری انجام دادند. 36 ساعت بعد از اتمام هر جلسه تمرین، پس از 10 ساعت ناشتا نمونه گیری انجام شد. نمونه ها با 3000 دور در دقیقه سانتریفیوژ و در دمای منفی °C20- نگهداری شدند. در پایان، همه مقادیر TNF-αو اینترلوکین-6، hs-CRP و نشانگرهای ایمنی- التهابی سیستمیکSII  چهار مرحله با یکدیگر مقایسه شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها در سطح معنی داری 0/05 α ≤ استفاده شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج تمرین مقاومتی به روش HLRT در مقایسه با تمرینات مقاومتی با شدت متوسط، با افزایش شدت تمرین تا 1RM 85 درصد و ریکاوری یک دقیقه کاهش معنی داری در سطح اینترلوکین-6، TNF-α (با 0/001 > P) و hs-CRP(با 0/025 > P) و افزایش معنی دار میزان نشانگرهای التهابی- ایمنی سسیستماتیک (Systemic Immune-Inflammation Index=P × N/L) SIIi (0/001 > P) همراه بود.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد افزایش شدت وهله تمرین مقاومتی- با افزایش بار-  HLRTدر سیستم ایمنی اثر منفی نداشته و موجب کاهش فاکتورهای پیش التهابی اینترلوکین-6 و TNF-α و hs-CRP و همچنین افزایش SII که نشانه ی کاهش احتمال التهاب در زنان بدنساز می باشد.

    کلید واژگان: التهاب, اینترلوکین-6, پروتئین واکنشی سی, تمرینات مقاومتی, فاکتور تومور نکروز آلفا
    Azar Momtaz, Ramin Shabani *, Alireza Elmieh
    Background

    Resistance exercises with high loads of HLRT cause physiological changes in body systems, including the immune system. On the other hand, little research has been done on the effect of high-intensity bodybuilding exercises on women's immune systems. The present study investigated the effect of resistance activity in a single bout with two different intensities and recovery on TNF-α and interleukin-6 gene expression, hs-CRP, and systemic immune-inflammatory marker SII on female bodybuilders.

    Methods

    In this semi-experimental study, 12 healthy female athletes (aged 30 ± 5) volunteered. The samples performed weekly resistance training at 70% and 85% of 1RM in two recovery times of one and two minutes. Thirty-six hours after training, sampling was done following a ten-hour fasting period. The samples were centrifuged at 3000 rpm and kept at -20 ℃. Ultimately, all levels of TNF-α and interleukin-6, hs-CRP, and systemic immune-inflammatory markers SII were checked in the medical laboratory. A consent form was obtained from the participants.

    Findings

    The results of resistance training using the HLRT method compared to moderate-intensity resistance training showed an increase in training intensity of up to 85% 1RM and a one-minute recovery. There was a significant decrease in the level of interleukin-6, TNF-α (P < 0.001), and hs-CRP (P < 0.025) and a significant increase in the level of SII systemic immune-inflammatory markers (P < 0.001).

    Conclusion

    It seems that increasing the intensity of resistance training - with increasing load - HLRT does not hurt the immune system, and it reduces pro-inflammatory factors interleukin-6, TNF-α and hs-CRP, as well as increases SII in female bodybuilders.

    Keywords: Inflammation, Interleukin-6, Hs-CRP, Resistance Exercises, TNF-Α
  • رویا صیقلی، شهرام غلامرضائی*، رامین شعبانی، فهیمه ادیب صابر
    مقدمه
    تمرینات ترکیبی به همراه مکمل تریبولوس می تواند به عنوان جایگزینی برای پیشگیری از مشکلات یائسگی استفاده شود. هدف از این پژوهش، بررسی تمرینات ترکیبی و مکمل تریبولوس بر هورمون های جنسی استروژن، تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول زنان یائسه مبتلا به اضافه وزن بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 60 زن یائسه غیرفعال بر اساس معیارهای ورود داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به چهار گروه 15 نفره تمرین ترکیبی، مکمل، تمرین ترکیبی به همراه مکمل و شاهد تقسیم شدند. تمرین ترکیبی شامل 10 هفته تمرین هوازی و مقاومتی است. شرکت کنندگان مکمل تریبولوس را به صورت کپسول 500 میلی گرم، دو بار در روز به مدت 10 هفته مصرف کردند. مقادیر استرادیول، کورتیزول، تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول قبل و بعد از فرآیند تمرینی اندازه گیری شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 25 و آزمون آنالیز واریانس مکرر استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در سطح کورتیزول سه گروه تجربی کاهش معنی داری وجود داشت (0/001=P). در متغیر نسبت تستوسترون تام به کورتیزول نیز مشخص شد که بین سه گروه تجربی و شاهد افزایش معنی داری وجود دارد (0/001=P) و همچنین بین گروه تمرین ترکیبی با گروه مکمل (0/001=P) و نیز بین گروه مکمل و گروه تمرین ترکیبی به همراه مکمل نیز این افزایش معنی داری مشاهده شد (0/001=P)، در هورمون محرک فولیکول، استرادیول و دهیدرو اپی آندروسترون تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/05<P).
    نتیجه گیری
    احتمالا می توان از تمرینات ترکیبی به همراه مکمل تریبولوس به عنوان یک مداخله موثر برای بهبود هورمون های جنسی در زنان یائسه مبتلا به اضافه وزن استفاده نمود.
    کلید واژگان: ورزش, استرادیول, هیدروکورتیزون, تستوسترون, یائسگی
    Roya Seighali, Shahram Gholamrezaei *, Ramin Shabani, Fahimeh Adibsaber
    Introduction
    Physical exercises, in conjunction with Tribulus supplementation, can serve as an alternative to prevent complications associated with menopause. This study investigated the impact of combined exercises and Tribulus supplementation on the sex hormones estrogen, testosterone, and the testosterone-to-cortisol ratio in overweight postmenopausal women.
    Methods
    In this study, 60 inactive postmenopausal women were selected based on voluntary entry criteria and were randomly divided into four groups of 15 individuals: combined exercise, supplement, combined exercise with supplement, and control. The combined training consisted of 10 weeks of aerobic and resistance training. The participants took a Tribulus supplement in the form of 500 mg capsules twice a day for ten weeks. The estradiol, cortisol, testosterone, and testosterone-to-cortisol ratios were measured before and after the training protocol. Data analysis was performed using SPSS version 25 software and repeated measures analysis of variance test.
    Results
    The results showed a significant decrease in cortisol levels in the three experimental groups (P=0.001). There was also a significant increase in the total testosterone-to-cortisol ratio among the three experimental groups and the control group (P=0.001). This significant increase was also observed between the exercise and supplement group (P=0.001) and between the supplement group and the combined exercise + supplement group (P=0.001). No significant difference was observed in follicle-stimulating hormone, estradiol, and dehydroepiandrosterone (P>0.05).
    Conclusion
    According to the results of this study, it is possible to use combined exercises with Tribulus supplement as an effective intervention to improve sex hormones in overweight postmenopausal women.
    Keywords: Exercise, Estradiol, Hydrocortisone, Testosterone, Menopause
  • مریم صفری، رامین شعبانی*، محمدرضا فدایی
    مقدمه

    پیری و چاقی علائم مشترکی از جمله تغییر در متابولیسم گلوکز و لیپید دارند. فعال سازی سیرتوئین 1 و FOXO1   (Forkhead Box Protein O1) می تواند بر اختلالات متابولیک مرتبط با افزایش سن و چاقی تاثیر مثبت بگذارد. هدف از تحقیق حاضر بررسی 16 هفته تمرین ترکیبی بر سطوح پلاسمایی سیرتوئین 1، FOXO1 و هموستاز گلوکز در سالمندان چاق است.

    روش بررسی

    تعداد 40 نفر از مردان سالمند چاق با میانگین سن 2/84 ± 61/90 انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی ها هفته ای سه روز (هر جلسه 90 دقیقه) به مدت 16 هفته تمرین کردند. 48 ساعت قبل و بعد از تمرین مشخصات آنتروپومتریک و مقادیر پلاسمایی سیرتوئین 1، FOXO1، قند خون ناشتا، انسولین، HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment for Insulin Resistance) و HOMA-B (Homeostasis Model Assessment of β-Cell) از نمونه ها اخذ و به روش الایزا اندازه گیری شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار 16version  SPSS و آزمون آماری تی مستقل و وابسته در سطح معنی داری 0/05˂ P انجام شد.

    نتایج

    مقادیر قند خون ناشتا (0/04=P)، انسولین (0/008=P) در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری یافت در حالی که سطوح سرمی سیرتوئین1 (0/0001 =P) و FOXO1 (0/0001 =P) افزایش معنی داری داشت. نتایج t همبسته در گروه تجربی نیز کاهش معنی دار در انسولین، HOMA-IR  و HOMA-B (0/001 =P) و افزایش معنی دار در سطوح سرمی سیرتوئین1 و FOXO1   (0/0001 =p) را نشان داد (0/05 ˂p).

    نتیجه گیری

    براساس نتایج این مطالعه به نظر می رسد که 16 هفته تمرین ترکیبی اثر مطلوبی بر بهبود هموستاز گلوکز، افزایش سطوح سیرتوئین 1 و FOXO1 مردان چاق سالمند دارد

    کلید واژگان: هموستاز گلوکز, سیرتوئین1, FOXO1, سالمندان چاق, تمرین ترکیبی
    Maryam Safari, Ramin Shabani*, Mohammadreza Fadaei
    Introduction

    Aging and obesity have common symptoms, including glucose and lipid metabolism changes. Activation of sirtuin 1 and FOXO1 (Forkhead Box Protein O1) can positively affect metabolic disorders associated with aging and obesity. This research aimed to investigate 16 weeks of combined exercise on the plasma levels of sirtuin 1, FOXO1, and glucose homeostasis in obese elderly.

    Methods

    40 obese elderly men with an average age of 61.90 ± 2.84 were selected and randomly divided into two experimental and control groups. The participants trained three days a week (each session 90 minutes) for 16 weeks. 48 hours before and after exercise, anthropometric characteristics and plasma values of sirtuin 1, FOXO1, fasting blood sugar, insulin, HOMA-IR (Homeostatic Model Assessment for Insulin Resistance), and HOMA-B (Homeostasis Model Assessment of β-Cell) were taken from the samples and measured by ELISA method. Data analysis was done using SPSS 16 software, independent and dependent t-tests at a significance level of P˂ 0.05.

    Results

    Levels of fasting blood sugar (P=0.04), and insulin (P=0.008) in the experimental group decreased significantly compared to the control group, while the serum levels of sirtuin1 (P=0.0001) and FOXO1 (P=0.0001) had a significant increase. Correlated t results in the experimental group showed a significant decrease in insulin, HOMA-IR, and HOMA-B (P = 0.001) and a significant increase in the serum levels of sirtuin1 (P = 0.0001) and FOXO1 (P = 0.0001) (P ˂ 0.05).

    Conclusion

    Based on the results of this study, it seems that 16 weeks of combined training has a favorable effect on improving glucose homeostasis, increasing sirtuin 1 and FOXO1 levels in elderly obese men.

    Keywords: Glucose Homeostasis, Sirtuin 1, FOXO1, Obese Elderly, Combined Exercise
  • مریم پهلوان زاده، رامین شعبانی*، علیرضا علمیه
    مقدمه و هدف

    تحلیل رفتن عضلات اسکلتی یک وضعیت ناتوان کننده رایج است که با بی حرکتی و سالمندی همراه است که منجر به کاهش عملکرد عضلانی می شود، بر این اساس هدف از پژوهش حاضر سنجش اثر تمرین ترکیبی بر بیان ژن هایFoxO  و Atrogin عضلات دو قلو و نعلی موش های صحرایی سالمند بود.

    روش کار

    مطالعه حاضر به روش تجربی با 14 سر موش صحرایی نر سالمند نژاد ویستار با بازه سنی 22 الی 24 ماهه بود که در دو گروه تجربی و شاهد تقسیم شدند. تمرینات ترکیبی شامل 5 جلسه تمرین در هفته به مدت 10 هفته انجام شد. میزان بیان ژن های مورد نظر از روش Real Time -PCR استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بعد از 10 هفته تمرین ترکیبی میزان بیان ژن FoxO در عضله نعلی و میزان بیان ژن Atrogin-1   در هر دو عضله نعلی و دوقلو در گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد کاهش معنی دار داشت (0/05>p). مقایسه بیان ژنFoxO  در دو عضله نعلی و دوقلو در گروه تجربی دارای اختلاف معنی داری بود به نحوی که کاهش میزان بیان این ژن در عضله نعلی معنی دار بود (0/05>p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین ترکیبی موجب کاهش بیان ژنFoxO  در عضله هوازی نعلی و کاهش بیان ژن Atrogin-1 در هر دو نوع عضله هوازی نعلی و عضله بی هوازی دوقلو موش های صحرایی سالمند می گردد که نیازمند تحقیقات بیشتر بر روی نمونه های انسانی است.

    کلید واژگان: تمرین ورزشی, FOXO, Atrogin, عضلات دوقلو, عضلات نعلی
    Maryam Pahlevanzadeh, Ramin Shabani*, Alireza Elmiyeh
    Introduction

    Skeletal muscle atrophy is a common debilitating condition that is associated with immobility and aging, which leads to a decrease in muscle function. Accordingly,  this study aimed to measure the effect of combined exercise training on the expression of FoxO, and Atrogin pathway genes in the gastrocnemius and soleus muscles of old rats.

    Materials and Methods

    The present study was an experimental study with 14 Wistar male rats aged between 22 to 24 months, which were divided into two equal experimental and control groups. The combined exercises included 5 training sessions per week for 10 weeks. The expression level of the desired genes was used by the real-time PCR method. Independent t-test was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that after 10 weeks of combined training, the expression level of FoxO gene in the soleus muscle and the level of Atrogin-1 gene expression in both the soleus and gastrocnemius muscles had a significant decrease (p<0.05) in the experimental group compared to the control group The comparison of the expression of the FoxO gene in the soleus and gastrocnemius muscles in the experimental group had a significant difference, as the decrease in the expression of this gene in the soleus muscle was significant (p<0.05).

    Conclusion

    The results of this research showed that the combined exercise caused the reduction of FoxO gene expression in soleus aerobic muscle and Atrogin-1 gene expression in both types of soleus aerobic muscle and anaerobic gastrocnemius muscles of elderly rats, which requires further research on human samples.

    Keywords: Exercise Training, Foxo, Atrogin, Gastrocnemius Muscles, Soleus Muscles
  • فاضل بازیار حلیمه جانی، رامین شعبانی*، علیرضا علمیه
    مقدمه و هدف
    آلزایمر یک بیماری مخرب مغزی می باشد که باعث اختلالات پیشرونده شناختی می شود که درمان قطعی برای این بیماری وجود ندارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرینات هوازی به همراه مصرف عصاره زعفران بر حافظه فضایی و میزان تجمع پروتیین تایو در بافت هیپو کامپ رت های نر آلزایمری القا شده بود.
    روش کار
    در مطالعه تجربی حاضر، 32 سر رت نر بالغ به صورت تصادفی به 4 گروه آلزایمری شامل کنترل، تمرینات هوازی، تمرینات هوازی، عصاره و عصاره تقسیم شدند. آلزایمر با تزریق آمیلویید بتا 42-1 در هیپوکامپ ایجاد شد. تمرینات هوازی شامل 3 جلسه تمرین در هفته به مدت 8 هفته انجام شد. جهت بررسی حافظه فضایی از آزمون Y maze و جهت اندازه گیری پروتیین تایو از روش الایزا استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه استفاده گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بعد از 8 هفته تمرین هوازی بهمراه مصرف مکمل زعفران در عملکرد حافظه فضایی در گروه های مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش معنی دار یافت (5 0/0 > P). همچنین در خصوص میزان تجمع پروتیین تایو در گروه تمرینات هوازی، تمرینات هوازی و عصاره و عصاره نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری را نشان دادند (5 0/0 > P).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تمرین هوازی و مصرف عصاره زعفران موجب بهبود در عملکرد حافظه فضایی و کاهش میزان تجمع پروتیین تایو در بافت هیپوکامپ رت های نر آلزایمری می گردد.
    کلید واژگان: تمرینات هوازی, زعفران, آلزایمر, حافظه فضایی, پروتئین تائو
    Fazel Bazyar Halimehjani, Ramin Shabani *, Alireza Elmiyeh
    Introduction
    Alzheimer's is a destructive brain disease that causes progressive cognitive disorders for which there is no cure. The aim of the present study was to investigate the effect of aerobic exercise along with the consumption of saffron extract on spatial memory and the amount of tau protein accumulation in the hippocampal tissue of Alzheimer's induced male rats.
    Method
    In this experimental study, 32 adult male rats were randomly divided into 4 Alzheimer's groups including control, aerobic exercise, aerobic exercise, extract and extract. Aerobic exercises including 3 training sessions per week were performed for 8 weeks. Y maze test was used to check spatial memory and ELISA method was used to measure tau protein. One-way analysis of variance was used to analyze the data.
    Findings
    The results showed that after 8 weeks of aerobic training with saffron supplement, there was a significant increase in spatial memory performance in the intervention groups compared to the control group (P < 0.5). Also, regarding the amount of tau protein accumulation in the aerobic exercise group, aerobic exercise and extract showed a significant decrease compared to the control group (P < 0.5).
    Conclusion
    It seems that aerobic exercise and consumption of saffron extract improves spatial memory performance and reduces the accumulation of tau protein in the hippocampal tissue of Alzheimer's male rats.
    Keywords: : aerobic exercises, Saffron, Alzheimer', spatial memory, Tao protein
  • مریم صفری، رامین شعبانی*، محمدرضا فدایی چافی
    مقدمه و هدف

    اضافه وزن و چاقی یکی از مشکلات اساسی که در دوران سالمندی همراه افراد است. ورزش منجر به افزایش سطوح فاکتور رشد شبه انسولین 1 (IGF-1) و بهبود عملکرد حرکتی و آمادگی قلبی می شود. هدف از پژوهش حاضر تاثیر تمرین ترکیبی بر آمادگی قلبی تنفسی، IGF-1، عملکرد حرکتی و سطح مقطع عضلانی مردان سالمند چاق است.

    روش کار

    این مطالعه نیمه تجربی، بر روی 40 مرد سالمند چاق با میانگین سن 84/2±90/61 سال در دو گروه تمرین (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) انجام شد. گروه تمرین در پروتکل تمرین ترکیبی (16 هفته و سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 90 دقیقه) قرار گرفتند و گروه کنترل بدون هیچ مداخله ای در تحقیق شرکت کردند. 48 ساعت قبل و بعد از تمرین مشخصات آنتروپومتریک، IGF-1 و فاکتور های منتخب آمادگی قلبی و جسمانی از نمونه ها گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد 16 هفته تمرین ترکیبی (هوازی و مقاومتی) منجر به کاهش معنی دار فشارخون سیستولیک، نسبت دور کمر به دور لگن (WHR) و افزایش VO2max و عملکرد حرکتی در بررسی درون گروهی و بین گروهی شد (05/0≥p).

    نتیجه گیری

    به طورکلی به نظر می رسد که تمرینات ترکیبی بر بهبود آمادگی قلبی تنفسی، عملکرد حرکتی و ترکیب بدنی مردان سالمند چاق موثر است.

    کلید واژگان: آمادگی قلبی تنفسی, IGF-1, عملکرد حرکتی, سطح مقطع عضلانی, سالمند چاق, تمرین ترکیبی
    Maryam Safari, Ramin Shabani*, Mohammadreza Fadaei Chafy
    Introduction

    Overweight and obesity are some of the basic problems accompanying people in old-age. Exercise leads to increased levels of IGF-1 and improved motor performance and cardiorespiratory fitness. The aim of this research is investigating the effect of 16 weeks of combined training on cardiorespiratory fitness, IGF-1, motor performance, and muscle cross-sectional area of obese elderly men.

    Materials and Methods

    This semi-experimental study was conducted on 40 obese elderly men with an average age of 61.90 ± 2.84 years in two exercise groups (20 people) and a control group (20 people). The exercise group was included in the combined exercise protocol (16 weeks and three sessions per week, each session lasting 90 minutes), and the control group participated in the research without any intervention. = Anthropometric characteristics, IGF-1, and selected factors of cardiac and physical fitness were taken from the samples 48 hours before and after training.

    Results

    The results showed that 16 weeks of combined training (aerobic and resistance) led to a significant decrease in systolic blood pressure and WHR, and increased VO2 max and motor performance in intragroup and intergroup studies (p≤ 0.05).

    Conclusion

    In general, it seems that combined exercises are effective in improving cardiorespiratory fitness, motor performance, and body composition of obese elderly men.

    Keywords: Cardiorespiratory Fitness, IGF-1, Motor Performance, Muscle Cross-Sectional Area, Obese Elderly, Combined Exercise
  • فاضل بازیار، رامین شعبانی*، علیرضا علمیه
    مقدمه و هدف

    با توجه به شیوع بیماری آلزایمر که رایج ترین شکل زوال عقل است و عدم وجود درمان قطعی برای آن، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی به همراه مصرف عصاره زعفران بر بیان ژن های Bax، Bcl-2 و Caspase-3 در موش های نر آلزایمری بود.

    روش کار

    در مطالعه تجربی حاضر، 48 موش نر بالغ به صورت تصادفی به 6 گروه کنترل، آلزایمر، آلزایمر و ورزش هوازی، آلزایمر و ورزش هوازی و عصاره، آلزایمر و عصاره و همچنین گروه کنترل و ورزش هوازی تقسیم شدند. مدل آلزایمر با تزریق آمیلویید بتا 42-1 در هیپوکمپ ایجاد شد. تمرینات هوازی شامل 3 جلسه تمرین در هفته به مدت 8 هفته انجام شد. تعیین میزان بیان ژن های موردنظر از روش Real Time PCR استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و از آزمون تعقیبی تام هن استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بعد از 8 هفته تمرین هوازی بیان ژن Bax در گروه های مداخله نسبت به گروه آلزایمر کاهش معنی دار یافت (0/05>p). همچنین Caspase-3 در گروه آلزایمر و ورزش هوازی و گروه آلزایمر و ورزش هوازی و عصاره نسبت به گروه آلزایمر کاهش معنی دار داشتند (0/05>p). بیان ژن Bcl-2 در گروه آلزایمر و ورزش هوازی و گروه آلزایمر و ورزش هوازی و عصاره نسبت به گروه آلزایمر افزایش معنی داری را نشان دادند (0/05>p).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد تمرین هوازی و مصرف عصاره زعفران موجب تغییر در بیان ژن های دخیل در آپوپتوز در موش صحرایی نر آلزایمری می گردد.

    کلید واژگان: تمرینات ورزشی, زعفران, Bcl-2, Caspase-3, آلزایمر
    Fazel Bazyar, Ramin Shabani*, Alireza Elmiyeh
    Introduction

    Considering the prevalence of Alzheimer's disease, which is the most common form of dementia, and the lack of a definitive treatment for it, the purpose of this study is to investigate the effect of exercise training with the consumption of saffron extract on the expression of Bax, Bcl-2, and Caspase-3 genes in male rats with Alzheimer's disease.

    Materials and Methods

    In this experimental study, 48 adult male rats were randomly divided into 6 groups: control, Alzheimer, Alzheimer and endurance training, Alzheimer and endurance training and extract, Alzheimer and extract, and the control and endurance training group. The Alzheimer's model was created by injecting amyloid beta 42-1 into the CA1 region of the hippocampus. Aerobic exercises, including 3 training sessions per week, were performed on alternate days for 8 weeks. The Real-Time PCR method was used to determine the expression level of the desired genes. Two-way analysis of variance and Tomhane's post hoc test were used to analyze the data.

    Results

     The results showed that after 8 weeks of aerobic training, the Bax gene expression in the intervention groups significantly decreased compared to the Alzheimer's group (p<0.05). Also, Caspase-3 in Alzheimer and endurance training, and Alzheimer and endurance training and extract group had a significant decrease compared to Alzheimer's group (p<0.05). Bcl-2 gene expression in Alzheimer and endurance training, and Alzheimer and endurance training and extract showed a significant increase compared to Alzheimer's group (p<0.05).

    Conclusion

    It seems that aerobic exercise and consumption of saffron extract improve the factors involved in apoptosis in Alzheimer's male mice.

    Keywords: Exercise, Saffron extract, Bcl-2, Caspase-3, Alzheimer
  • فاضل بازیار، رامین شعبانی*، علیرضا علمیه
    مقدمه

    آلزایمر، یک بیماری مخرب با اختلالات پیشرونده است که با کاهش حافظه همراه و عدم وجود درمان قطعی برای آن می باشد، هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرینات مقاومتی به همراه مصرف عصاره ی زعفران بر بیان ژن های Bax، Bcl-2 و Caspase-3 در بافت هیپوکامپ رت های نر آلزایمری القا شده بود.

    روش ها

    در مطالعه ی تجربی حاضر، 32 سر رت نر بالغ به صورت تصادفی به 4 گروه آلزایمری شامل گروه های شاهد، تمرینات هوازی، تمرینات هوازی + عصاره ی زعفران و عصاره ی زعفران تقسیم شدند. آلزایمر با تزریق آمیلویید بتا 42-1 در هیپوکامپ ایجاد شد. تمرینات مقاومتی شامل 3 جلسه در هفته به مدت 8 هفته انجام گردید. برای تعیین میزان بیان ژن های مورد نظر از روش Real Time PCR و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و از آزمون تعقیبی Tom Hen استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، بعد از 8 هفته تمرین مقاومتی، بیان ژن Bax در گروه های مداخله نسبت به گروه شاهد کاهش معنی دار یافت. همچنین بیان ژن Bcl-2 در گروه شاهد و تمرینات مقاومتی و گروه تمرینات مقاومتی و عصاره نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری را نشان داد. بیان ژن caspase3 در گروه شاهد + تمرینات مقاومتی و گروه تمرینات مقاومتی و عصاره نسبت به گروه شاهد، کاهش معنی داری را نشان داد.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد تمرین مقاومتی و مصرف عصاره ی زعفران موجب کاهش بیان ژن های دخیل در آپوپتوز رت های نر مبتلا به آلزایمر می گردد.

    کلید واژگان: آلزایمر, Bcl-2, Bax, Caspase3, تمرینات مقاومتی
    Fazel Bazyar, Ramin Shabani *, Alireza Elmiyeh
    Background

    Considering that Alzheimer's is a destructive disease with progressive disorders and memory loss and there is no definitive treatment for it, the purpose of this research is to investigate the effect of resistance training along with the consumption of saffron extract on the expression of Bax, Bcl-2 and Caspase genes. 3-Alzheimer was induced in the hippocampal tissue of male Alzheimer's rats.

    Methods

    In this experimental study, 32 adult rats were randomly divided into 4 Alzheimer's groups, including control groups, aerobic exercises, aerobic exercises + saffron extract, and saffron extract. Alzheimer's was induced by injecting amyloid beta 42-1 into the hippocampus. Resistance exercises including 3 sessions per week were performed for 8 weeks. Real Time PCR method was used to determine the expression level of the target genes. The data were analyzed using one-way analysis of variance and Tom Hen's post hoc test.

    Findings

    The results showed that after 8 weeks of resistance training, the expression of Bax gene in the intervention groups significantly decreased compared to the control group. Also, the expression of Bcl-2 gene in the control and resistance training group and the resistance training and extract group showed a significant decrease compared to the control group. The expression of caspase3 gene in the control + resistance training group and the resistance training and extract group showed a significant decrease compared to the control group.

    Conclusion

    It seems that resistance training and consumption of saffron extract decrease the expression of genes involved in apoptosis in Alzheimer's male rats.

    Keywords: Resistance Training, Saffron, Bcl-2, Caspase-3, Alzheimer's
  • منصوره شمسی سوسهاب، علیرضا علمیه*، رامین شعبانی
    سابقه و هدف

    بیماری پارکینسون اختلال پیش رونده، مخرب و درازمدت دستگاه عصبی مرکزی است. هدف این پژوهش بررسی اثر تمرین ورزشی و مصرف روغن زیتون بر حافظه فضایی و بیان ژن های AKT، کاسپاز3 در رت های مبتلاشده به پارکینسون بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه 30 رت به5 گروه 6تایی تقسیم شدند. گروه ها شامل کنترل سالم، کنترل پارکینسون، پارکینسون + روغن زیتون، پارکینسون + تمرین ورزش و پارکینسون + تمرین ورزش + روغن زیتون بودند. 0/4 میلی لیتر روغن زیتون به صورت روزانه به مدت 8 هفته به رت ها به صورت گاواژ خورانده شد. تمرین هوازی 5 روز در هفته هر روز به مدت 30 دقیقه و با سرعت 11 متر در دقیقه اجرا شد. تمرین مقاومتی با 30 درصد وزن رت ها شروع و در هفته هشتم به 100 درصد وزن آن‎ها رسید. بیان ژن هایAKT و کاسپاز3 از طریق PCR- Real time و یادگیری فضایی با استفاده از ماز شعاعی اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی تامهن تحلیل گردید.

    نتایج

    افزایش بیان ژن AKT، کاهش بیان ژن کاسپاز3 و بهبود در حافظه فضایی در گروه تمرین ورزشی و گروه تمرین ورزشی با روغن زیتون نسبت به گروه کنترل پارکینسون مشاهده شد (0/05>P).

    نتیجه گیری

    تمرین ورزشی با و بدون مصرف روغن زیتون می تواند با افزایش ژنAKT  و کاهش ژن کاسپاز3 در بهبود یادگیری فضایی رت های پارکینسونی موثر باشد.

    کلید واژگان: رت های پارکینسونی, تمرین مقاومتی هوازی, روغن زیتون, حافظه فضایی, AKT, کاسپاز3
    Mansooreh Shamsi-Soosahab, Alireza Elmieh*, Ramin Shabani
    Background

    Parkinson's disease is a progressive and destructive disorder of the central nervous system. This study aimed to determine the effect exercise training and olive oil consumption on genes expression of the AKT¸ caspase3 and the spatial learning of rats with parkinson's disease

    Materials and Methods

    in this study, 30 rats were divided into 5 groups of 6: healthy control¸ parkinson´s control¸ parkinson´s+olive oil¸ parkinson´s+exercise training¸ parkinson´s+exercise training+olive oil.  The rats were fed 0.4 ml of olive oil daily for 8 weeks. Aerobic training was performed 5 days a week for 30 minutes and at a speed of 11 meters per minute. Resistance exercise begin with %30 of the rat´s weight and it reached %100 of the rat´s weight in the eighth week. The gene expression of AKT and caspase3 was measured through PCR-real time and spatial learning using radial maze. Data analyzed using one-way of variance and Thomhan's follow up test.

    Result

    Increase in AKT genes expressin, reduced in caspase3 expression and spatial learning improvement significantly observed in exercise training and exercise training+olive oil compared to the parkinson's control group (P<0.05).

    Conclusion

    exercise training with and without olive oil consumpsion can be effective in improving spatial learning by increasing AKT and decreasing caspase3.

    Keywords: Parkinson's rats, Aerobic resistance exercise, Olive oil, AKT¸ Caspase3
  • منصوره شمسی سوسهاب، علیرضا علمیه *، رامین شعبانی
    زمینه و هدف

    بیماری پارکینسون نوعی اختلال پیشرونده عصبی است که با تخریب نورون های دوپامینرژیک جسم سیاه همراه است. تمرین بدنی می تواند خطر آسیب های نورونی را کنترل کند. ترکیبات روغن زیتون، بر فعالیت سیستم کولینرژیک مغزی اثر تعدیلی دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی هشت هفته تمرین ترکیبی مقاومتی هوازی با مصرف روغن زیتون بر تعادل و برخی ژن های آپوپتوز جسم سیاه مغز در موش‫های پارکینسونی انجام شد.

    روش کار

    تعداد 48 موش صحرایی نر به هشت گروه شش تایی تقسیم شدند. جهت القای پارکینسون از تزریق داخل هیپوکامپی 6- هیدروکسی دوپامین استفاده شد. روغن زیتون روزانه 0/4 میلی لیتر به مدت هشت هفته به موش های مورد نظر خورانده شد. تمرین هوازی 30 دقیقه روی تردمیل با سرعت 11 متر در دقیقه با شدت 60 تا 65 در صد VO2max انجام شد. تمرین مقاومتی با بالا رفتن از نردبان با وزنه به دم موش با 30 درصد وزن بدن شروع و در انتهای هفته هشتم به 100 درصد وزن بدن رسید. جهت بررسی تعادل موش ها از میله تعادل استفاده شد، بیان ژن ها با روش Real time-PCR انجام شد. تحلیل آماری با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی تامهن در سطح معنی داری0/05>p انجام شد.

    یافته ها

    افزایش معنی‫داری در بیان ژن PINK-1، AKT و کاهش در بیان ژن کاسپاز-3 و p53 در گروه تمرین، تمرین با و بدون مصرف روغن زیتون و روغن ذرت در مقایسه با گروه پارکینسون مشاهده شد (0/001= p). لیکن بین این سه گروه اختلاف معنی داری وجود نداشت .بهبود تعادل در موش‫های با تمرین و مصرف روغن زیتون نسبت به گروه پارکینسونی مشاهده شد (0/001= p).

    نتیجه گیری

    هشت هفته تمرین ترکیبی مقاومتی- هوازی باعث افزایش معنی دار در بیان ژن AKT و PINK1 و کاهش بیان ژن کاسپاز-3 و P53 در موش‫های پارکینسونی می‫شود. همچنین این شیوه تمرینات ورزشی به همراه مصرف روغن زیتون باعث بهبود تعادل در موش‫های پارکینسونی می‫گردد.

    کلید واژگان: پارکینسون, تمرین مقاومتی هوازی, AKT, PINK1, کاسپاز-3, P53
    Mansooreh Shamsi Soshab, Alireza Elmieh *, Ramin Shabani
    Background & objectives

    Parkinson's disease is a progressive neurological disorder associated with the destruction of dopaminergic neurons in the substantia nigra. Physical exercise can control the risk of neuronal damage. The compounds of olive oil have a modulating effect on the activity of the brain cholinergic system. The present study aimed to investigate 8 weeks of combined aerobic resistance training with olive oil consumption on the balance and some apoptotic genes of the substantia nigra of the brain in Parkinsonian rats.

    Methods

    Forty- eight male rats were divided into 8 groups (n=6). 6-Hydroxydopamine was used to induce Parkinson's disease. Olive oil (0.4ml/daily) was fed for 8 weeks to the target group. Thirty minutes aerobic exercise was performed on a treadmill at a speed of 11 meters per minute with an intensity of 60 to 65% of VO2max. Resistance exercise started by climbing a ladder with weights to the rat's tail with 30% of body weight, which reached 100% of body weight at the end of the eighth week. To check the balance of the mice, a balance bar was used; the expression level of genes was measured using Real time-PCR method. Statistical analysis was performed using one-way analysis of variance and Thomhan's post hoc test at a significance level of p<0.05.

    Results

    A significant increase in PINK-1and AKT gene expression levels and a decrease in caspase-3 and p53 gene expression levels were observed in the exercising group, exercising with and without consuming olive oil and corn oil compared to the Parkinson's group (p=0.001). However, there was no significant difference between these three groups (p>0.05). Balance improvement was observed in rats with exercise and olive oil consumption compared to the parkinsonian group (p=0.001).

    Conclusion

    8 weeks of combined resistance-aerobic training causes a significant increase in the expression level of AKT and PINK1 genes and a decrease in the expression level of caspase-3 and P53 genes in Parkinsonian rats. Also, this type of exercise, along with the consumption of olive oil improves balance in Parkinsonian rats.

    Keywords: Parkinson's, Aerobic Resistance Training, AKT, PINK1, Caspase 3, P53
  • محمدرسول میرزائی، شهرام غلامرضائی*، رامین شعبانی
    زمینه و هدف

    افزایشBnip3 و Parkin نقش مهمی در حفظ عملکرد میتوکندری و مهارROS دارد. بین ظرفیت تنفسی میتوکندری با سطوح mRNA پروتیین های Bnip3 و Parkin آزمودنی ها در اثر تمرین، همبستگی مشاهده شده که نشان از نقش بارز دینامیک میتوکندریایی بر بهبود ظرفیت تنفسی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و مصرف مکمل کورکومین بر بیان ژن Bnip3 و Parkin میتوکندریایی کاردیومیوسیت‌ موش‌های نر مدل سکته قلبی بود.

    روش کار

    در مطالعه تجربی حاضر 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار از طریق تزریق درون صفاقی ایزوپروترنول (mg/kg 100- دو روز متوالی) به آنفارکتوس میوکارد مبتلا و پس از اطمینان از آنفارکتوس (سنجش تروپونین)، بطور تصادفی به چهار گروه؛ کنترل، تمرین تناوبی با شدت بالا، کورکومین (mg15کورکومین خالص و دی متیل سولفوکساید با غلظت 10% به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن پنج روز در هفته بصورت گاواژ) و توام (مکمل+ تمرین) تقسیم شدند. گروه‫های تمرین و توام، هشت هفته تحت تمرین (10 وهله‌ فعالیت چهار دقیقه ای با شدت 90-85 درصد VO2max) قرار گرفتند. بیان ژن Bnip3 و Parkin به روش Real-time PCRبه دست آمد. داده ها توسط آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و تحلیل واریانس یک طرفه آنالیز شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین میانگین گروه ها در بیان ژن Bnip3 و Parkin تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج آزمون توکی نشان داد که بیان ژن های Bnip3و Parkin در گروه های تمرین تناوبی شدید و تمرین- مکمل، بیشتر از گروه‫های کنترل و مکمل بود. بین گروه‫های مکمل و کنترل، تفاوت معنی داری وجود نداشت. در واقع استفاده از کورکومین بدون تمرین، تاثیری بر بیان ژن Bnip3 و Parkin نسبت به گروه کنترل نداشت.

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان می دهد تمرین تناوبی و مصرف کورکومین اثر محافظتی بر کیفیت میتوکندریایی در دوره انفارکتوس دارد.

    کلید واژگان: تمرین تناوبی, کورکومین, سکته قلبی, بیان ژنBnip3, Parkin
    Mohammad Rasoul Mirzaei, Shahram Gholamrezaei *, Ramin Shabani
    Background & objectives

     

    The increase of Bnip3 and Parkin plays an important role in maintaining mitochondrial function and inhibiting ROS. A correlation was observed between the mitochondrial respiratory capacity and the subjects' mRNA levels of Bnip3 and Parkin proteins as a result of exercise, which shows the significant role of mitochondrial dynamics on the improvement of respiratory capacity. This study aimed to investigate the effect of eight weeks of high-intensity interval training and curcumin supplementation on Bnip3 and parkin mitochondrial gene expression levels in cardiomyocytes of male heart attack model rats.

    Methods

    In this experimental study, 32 male Wistar rats were subjected to myocardial infarction using intraperitoneal injection of isoproterenol (100 mg/kg for two consecutive days) and, after confirmation of infarction (troponin measurement), randomly divided into four groups; Control, high-intensity interval training, curcumin (pure curcumin 15mg and dimethyl sulfoxide with a concentration of 10% per kg of body weight five days a week by gavage) and combination group (supplement+exercise).The exercise and combination groups were subjected to high-intensity interval training (10 bouts of four-minute activity with an intensity of 85-90% VO2max) for eight weeks. Bnip3 and Parkin gene expression levels were obtained using the Real-time PCR method. The data were analyzed using the Kolmogorov-Smirnov test and one-way analysis of variance.

    Results

    The results showed that there is a significant difference between the mean of the groups in Bnip3 and parkin gene expression levels. The results of Tukey's test showed that the expression level of Bnip3 and Parkin genes was higher in the intense interval training and exercise-supplement groups than in the control and supplement groups. There was no significant difference between the supplement and control groups; in fact the use of curcumin without training did not affect Bnip3 and PARKIN gene expression levels compared to the control group.

    Conclusion

    This study shows that intermittent exercise and curcumin consumption have a protective effect on mitochondrial quality during infarction.

    Keywords: Interval Training, Curcumin, Heart Attack, Bnip3 Gene Expression, Parkin
  • راضیه شیوعی، رامین شعبانی*
    مقدمه و هدف

    هدف پژوهش حاضر تعیین وضعیت رژیم غذایی و فعالیت بدنی درطی دوران کووید-19 در بین افراد بزرگسال بود.

    روش کار

    مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است. جامعه آماری شامل افراد 59-18 سال شهرستان لاهیجان بودند که با استفاده از فرمول کوکران 385 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه پی لایفبود و داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    با توجه به نتایج تفاوت آماری معنی‏ دار بین توزیع فراوانی افراد نمونه در سه خوشه (سالم، ناسالم و بدون تغییر) الگوی تغییر تغذیه ای از نظر میزان مصرف غذا حین پاندمی مشاهده شد (0/05<p). براساس یافته ها مشخص شد که بین جنسیت و فعالیت بدنی ارتباط معناداری وجود داشت (0/05<p).

    نتیجه گیری

    طبق یافته ها در دوران کووید- 19 درصد قرار گرفتن زنان درخوشه ناسالم نسبت به مردان بیشتر بود، برای بیشتر افرادی که رژیم غذایی ناسالم داشتند مصرف غذای کل نسبت به قبل افزایش یافته؛ در بیشتر افرادی که عادت های غذایی ناسالم را کاهش داده اند مصرف میوه و آب نسبت به قبل افزایش یافته؛ در بیشتر افرادی که عادت رژیم غذایی خود را تغییر نداده اند مصرف کل بدون تغییر بود؛ همچنین فعالیت بدنی افراد نمونه در طی دوران قرنطینه کاهش یافته و زنان فعالیت بدنی کمتری نسبت به مردان داشته اند.

    کلید واژگان: رژیم غذایی, فعالیت بدنی, کووید-19, بی تحرکی
    Raziyeh Shoyoie, Ramin Shabani*
    Introduction

    The objective of this study was to investigate the diet and body activity of adults in Lahijan city during Covid-19. 

    Materials and Methods

    This study is from descriptive and applicate research. Statistical population of this study consists of all persons in the age of 18-59 years in Lahijan City, that in which they were selected using the Cochran formula and 385 persons were selected in the available method. In order to data collection, P-life questionnaire and sleep quality questionnaire was used and then the data obtained were analyzed with SPSS software version 23.

    Results

    According to the results, there was a significant difference between the frequency distribution of samples in three clusters (healthy, unhealthy and non-change) in terms of food consumption during the pandemic (p < 0.05). According to the findings, there was a significant relationship between sex and physical activity (p < 0.05).

    Conclusion

    According to the findings, during the Covid-19 pandemic the percentage of women in the unhealthy cluster was higher than men; for most people who have unhealthy diets; consumption of total food increased more than before; in most people who have reduced unhealthy food habits, consumption of fruits and water was increased than before; in most people who did not change their diet habits, total consumption was unchanged. Also, the amount of physical activity of the samples decreased during the quarantine period and the women had less physical activity than men.

    Keywords: Diet, body activity, Covid-19, unvolubility
  • منصوره شمسی، علیرضا علمیه*، رامین شعبانی
    مقدمه و هدف

    بیماری پارکینسون، اختلال  مزمنی است که در نتیجه از بین رفتن، تقلیل یا آسیب سلول های عصبی تولید کننده دوپامین در جسم سیاه مغز میانی بوجود می آید .هدف این مطالعه تعیین اثر 8 هفته  تمرین قدرتی- استقامتی به همراه مصرف روغن زیتون بر عملکرد حرکتی و سطح استرس اکسیداتیو در مغز موش های صحرایی نر پارکینسونی بود.

    روش کار

    تعداد 48 سر موش صحرایی نر به صورت تصادفی به 8 گروه شامل کنترل، پارکینسونی، پارکینسونی+ روغن زیتون، پارکینسونی+ روغن ذرت، پارکینسونی+ تمرین، پارکینسونی+ تمرین+ روغن ذرت، پارکینسونی+ تمرین+ روغن زیتون، گروه سالم+ تمرین+ روغن زیتون تقسیم شدند. روغن زیتون و ذرت به صورت خوراکی روزانه 0/4 میلی لیتر به مدت 8 هفته به موش ها در گروه های موردنظر خورانده شد. ورزش استقامتی روی تردمیل 30 دقیقه با سرعت 11 متر در دقیقه و ورزش قدرتی، سه بار بالا رفتن از نردبان با وزنه بود. مالون دی آلدیید، سوپر اکسید دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پر اکسیداز، بافت مغز و عملکرد حرکتی اندازه گیری شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس یک سویه استفاده شد.

    یافته ها

    سوپر اکسی دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز در گروه تمرین با مکمل روغن زیتون نسبت به گروه کنترل پارکینسون افزایش معنی داری داشت (50/0>p) و کاهش میزان مالون دی الدیید بعد از تمرین مشاهده شد (50/0>p). همچنین بهبود عملکرد حرکتی در موش های با تمرین و مصرف روغن زیتون نسبت به گروه کنترل پارکینسونی مشاهده شد (50/0>p).

    نتیجه گیری

    تمرین قدرتی استقامتی همراه با مکمل زیتون باعث بهبود عملکرد حرکتی و میزان آنتی اکسیدان ها در موش های پارکینسونی می شود.

    کلید واژگان: پارکینسون, آنتی اکسیدان, تمرین ترکیبی, عملکرد حرکتی, روغن زیتون
    Mansooreh Shamsi, Alireza Elmieh*, Ramin Shabani
    Introduction

    Parkinson's disease is a chronic brain disorder that occurs as a result of the loss, reduction or damage of dopamine-producing nerve cells in the substantia nigra located in the midbrain. The purpose of this study is to determine the effect of 8 weeks of strength-endurance training with olive oil consumption on motor performance and oxidative stress level in the brain of male parkinsonian rats.

    Materials and Methods

    48 male rats were randomly divided into 8 groups including control, Parkinson's disease, Parkinson's disease + olive oil, Parkinson's disease + corn oil, Parkinson's disease + exercise, Parkinson's disease + exercise + corn oil, Parkinson's disease + exercise + olive oil, healthy group + exercise. + olive oil. 0.4 ml of olive oil and corn oil were orally fed to rats daily for 8 weeks in the desired groups. Endurance exercise included exercising on a treadmill for 30 minutes at a speed of 11 meters per minute and strength exercise included climbing a ladder with weights three times. Malondialdehyde, superoxide dismutase, catalase, glutathione peroxidase, brain tissue and motor performance were measured.. One-way analysis of variance was used to analyze the data.

    Results

    Super oxymesmutase, catalase, glutathione peroxidase significantly   increased in the exercise group with olive oil supplementation compared to Parkinson's control group (p <0.05). In addition, a decrease in the amount of malondialdehyde after exercise was observed (p <0.05). Improvement of motor function was also observed in rats with training and consumption of olive oil compared to Parkinson's control group (p <0.05).

    Conclusion

    Endurance strength training with olive supplementation improves motor function and the amount of antioxidants in Parkinson's rats

    Keywords: Parkinson, antioxidants, combined exercise, motor performance, olive oil
  • مژده نداف فهمیده، شهرام غلامرضائی*، رامین شعبانی
    سابقه و هدف

    آنفارکتوس میوکارد یک وضعیت نکروزی حاد عضله قلب است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین بر بیان ژن PGC-1α و ERR-α میتوکندریایی کاردیومیوسیت موش های نر مدل سکته قلبی بود.

    مواد و روش ها

    در مطالعه تجربی حاضر، 32 سر موش صحرایی نر مبتلا به آنفارکتوس میوکارد به صورت تصادفی به چهار گروه تمرین تناوبی با شدت بالا، مکمل، کنترل و تمرین به همراه مکمل تقسیم شدند. تمرین در دو گروه شدت بالا و تمرین به همراه مکمل شامل اجرای هشت هفته فعالیت 4دقیقه ای با شدت 90-85 درصد VO2max بود. کورکومین نیز به میزان mg/kg 100 استفاده شد. بیان ژن PGC-1α و ERR-α میتوکندریایی با استفاده از روش  Real-time PCRبه دست آمد. داده ها از طریق آزمون شاپیرو - ویلک و تحلیل واریانس یک طرفه آنالیز شدند.

    نتایج

    آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، تفاوت معنی داری در بیان ژن PGC-1α و ERR-α میتوکندریایی کاردیومیوسیت موش های نر مدل سکته قلبی در گروه های پژوهش نشان داد (0/001=P). نتایج آزمون توکی بیانگر افزایش معنی دار بیان ژن PGC-1α و ERR-α در گروه تمرین و تمرین به همراه مکمل نسبت به دو گروه کنترل و مکمل بود (0/001=P). بین دو گروه کنترل و مکمل نیز تفاوت معنی داری وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    تمرین تناوبی به تنهایی و در تعامل با کورکومین باعث افزایش بیان ERRα و PGC-1α در بافت قلب موش های نر مدل سکته قلبی می شود. به نظر می رسد تمرین تناوبی و مصرف کورکومین می تواند راه مناسبی برای افزایش بیوژنز میتوکندریایی و بهبود عملکرد قلب در نظر گرفته شود.

    کلید واژگان: تمرین تناوبی با شدت بالا, کورکومین, PGC-1α, ERR-α
    Mojdeh Nadaf-Fahmideh, Shahram Gholamrezaei*, Ramin Shabani
    Background

    Myocardial infarction is an acute condition of myocardial necrosis. So, this study aimed the effect of high intensity interval training with curcumin supplementation on mitochondrial cardiomyocyte PGC-1α and ERR-α gene expression rats.

    Materials and Methods

    32 male rats were randomly divided into 4 groups of HIIT, supplement, control and HIIT with supplement training in the two groups of high intensity and HIIT with supplement included performing 8 weeks of 4-minute activity with an intensity of 85-90% VO2max. Curcumin was also used at 100 mg / kg. Mitochondrial PGC-1α and ERR-α gene expression was obtained by real-time PCR. Data were analyzed by ANOVA and Shapiro-Wilk at P≤0.05.

    Results

    One-way analysis of variance test showed a significant difference in the expression of mitochondrial cardiomyocyte PGC-1α and ERR-α genes in male myocardial infarction mice in the study groups (P=0.001). The results of Tukey test showed a significant increase in PGC-1α and ERR-α gene expression in the HIIT and HIIT groups with supplementation compared to the control and supplement groups (P=0.001). There was no significant difference between the control and complement groups.

    Conclusion

    The results of this study showed that interval training alone and in interaction with curcumin increases the expression of ERRα and PGC-1α in the heart tissue of male stroke model mice. It seems that interval training and consumption of curcumin can be considered a good way to increase mitochondrial biogenesis and improve heart function.

    Keywords: High intensity interval training, Curcumin, PGC-1α, ERR-α
  • مژده نداف فهمیده، شهرام غلامرضائی*، رامین شعبانی
    مقدمه و هدف

    بیوژنز میتوکندری یک چرخه پیچیده است که شامل هماهنگی بین بیان ژن های میتوکندری و ژن های هسته ای، سپس ورود محصولات به اندامک و تداوم گردش این چرخه می باشد. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر دو نوع شدت تمرین تناوبی بر بیان ژنNRF1  و NRF2 میتوکندریایی کاردیومیوسیت موش های نر مدل سکته قلبی بود.

    روش کار

    در این مطالعه تجربی 24 سر موش نر مدل سکته قلبی مواجهه با ایزوپروترنول به صورت تصادفی به سه گروه تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT)، تمرین تناوبی با شدت متوسط (MIIT) و کنترل (C) تقسیم شدند. گروه های تمرین به مدت 8 هفته تحت تاثیر تمرین تناوبی قرار گرفتند. تمرین در دو گروه شدت بالا و متوسط با مسافت طی شده همسان شامل اجرای 10 مرحله فعالیت 4 دقیقه ای با شدت 90-85 و 70-65 درصد VO2max بود و در این زمان گروه کنترل برنامه تمرینی نداشت. بیان ژنNRF1  و NRF2 میتوکندریایی با استفاده از روش Real Time PCR به دست آمد.

    یافته ها

    تفاوت معنی داری در بیان ژنNRF1  و NRF2 میتوکندریایی کاردیومیوسیت موش های نر مدل سکته قلبی در سه گروه تمرین و کنترل مشاهده شد (p≤0/001). نتایج آزمون توکی بیانگر افزایش معنی دار بیان ژنNRF1  و NRF2 در دو گروه تمرین تناوبی نسبت به گروه کنترل بود (p≤0/001). با این حال تمرینات HIIT اثرات بیشتری داشت.

    نتیجه گیری

    به طور کلی به نظر می رسد که تمرینات تناوبی با شدت بالا و متوسط، به افزایش بیوژنز میتوکندری عضله قلبی منجر می شوند.

    کلید واژگان: انفارکتوس قلبی, بیوژنز میتوکندری, تمرین تناوبی با شدت بالا و تمرین تناوبی با شدت متوسط
    Mojdeh Nadaf Fahmideh, Shahram Gholamrezaei*, Ramin Shabani
    Introduction

    Mitochondrial biogenesis is a complex cycle that involves the coordination between the expression of mitochondrial genes and nuclear genes, and then the entry of products into the organelle and the continuity of the circulation of this cycle. The purpose of this study was to investigate the effect of two types of interval training intensity on mitochondrial NRF1 and NRF2 mitochondrial gene expression in male rats’ myocardial infarction models

    Materials and Methods

    In this experimental study, 24 male stroke rats exposed to isoproterenol, were randomly divided into three groups: high-intensity intermittent exercise (HIIT), moderate-intensity intermittent exercise (MIIT), and control (C). Exercise groups were influenced by periodic exercise for 8 weeks. Exercise in the two groups of high and medium intensity, with the same distance traveled, included 10-minute activities with an intensity of 85-90 and 70-65% VO2max.;at this time the control group did not have a training program. Mitochondrial NRF1 and NRF2 gene expression was obtained by real-time PCR.

    Results

    Significant differences were observed in the expression of mitochondrial NRF1 and NRF2 genes in cardiomyocytes of male myocardial infarction rats in three training and control groups (p≥ 0.001). The results of Tukey test showed a significant increase in NRF1 and NRF2 gene expression in the two interval training groups compared to the control group (p≥ 0.001). However, HIIT had more effects

    Conclusion

    In general, HIIT and MIIT appear to increase myocardial mitochondrial biogenesis..

    Keywords: Myocardial infarction, Mitochondrial biogenesis, HIIT.MIIT
  • رویا بشارتی، رامین شعبانی*، شهرام غلامرضایی
    مقدمه

     اطلاعات محدودی در زمینه ی اثر تمرینات ورزشی بر متابولیسم بافت چربی وجود دارد. از این رو هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین تناوبی با دو شدت متفاوت بر تری گلیسرید لیپاز بافت چربی و پری لیپین5 بافت چربی احشایی موش های صحرایی نر مبتلا به دیابت نوع 2 بود.

    روش ها

    32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در دو گروه سالم و مبتلا به دیابت قرار گرفته و سپس موش های مبتلا به دیابت به صورت تصادفی به گروه های شاهد مبتلا به دیابت و دو گروه تمرین تناوبی با شدت بالا و متوسط تقسیم شدند تا مطالعه ی حاضر روی 4 گروه (هر گروه 8 سر) انجام شود. تمرین در گروه متوسط با 70-65 درصد و در گروه شدت بالا با 90-85 درصد، حداکثر اکسیژن مصرفی در طول هشت هفته انجام شد. 48 ساعت پس از آخرین نوبت تمرین، موش ها با تزریق داخل صفاقی ترکیبی از کتامین و زایلازین بیهوش و بافت چرب احشایی آن ها برداشته شد. بیان پروتیین پری لیپین 5 و تری گلیسرید لیپاز بافت چربی با تکنیک وسترن بلات به دست آمد. داده ها با آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی Tukey آنالیز شدند.

    یافته ها

    نتایج آزمون تعقیبی بیانگر کاهش معنی دار پری لیپین 5 در گروه تمرین تناوبی با شدت بالا و متوسط، نسبت به گروه شاهد مبتلا به دیابت بود. در حالی که بین گروه تمرینی با شدت بالا و با شدت متوسط، تفاوت معنی دار وجود نداشت. نتایج آزمون آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که بین گروه های مطالعه در مقادیر تری گلیسرید لیپاز بافت چربی، تفاوت معنی داری وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    هر دو پروتکل تمرین تناوبی با شدت بالا و متوسط باعث کاهش مقادیر بافتی پری لیپین 5 در موش های صحرایی مبتلا به دیابت نوع 2 می شوند.

    کلید واژگان: دیابت, پری لیپین 5, تمرین تناوبی و تری گلیسرید لیپاز
    Roya Besharati, Ramin Shabani *, Shahram Gholamrezaei
    Background

    There is limited information on the effect of types of training on important regulators of fat storage and lipolysis. Therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of interval training at two different intensities on adipose tissue triglyceride lipase and perilipin5 visceral fat tissue of type 2 diabetic male rats.

    Methods

    Thirty-two male Wistar rats were divided into two groups: healthy and diabetic, and then diabetic rats were randomly divided into three subgroups of diabetic control and two groups HIIT and MIIT thus, the present study was performed on four groups (8 groups each). The training was performed in MIIT with 65-70% and in HIIT group with 85-90% of maximum oxygen consumption during eight weeks. Then 24 hours after the last training session, the adipose tissue of the mice were removed using a combined intraperitoneal injection consisting anesthetic ketamine and xylazine. Expression of perilipin 5 and ATGL protein was detected via Western blotting. Data were analyzed by one-way ANOVA and Tukey's post hoc test.

    Findings

    The results of the post hoc test showed a significant decrease in perilipin 5 in the HIIT group and MIIT compared to the control diabetic group. Meanwhile no overall significant difference was observed between the HIIT and MIIT groups. Also, the results of a one-way analysis of variance showed that there was no significant difference in ATGL values between the research groups.

    Conclusion

    Both HIIT and MIIT protocols can lead to significant decrease in the tissue concentrations of perilipin 5 in type 2 diabetic rats.

    Keywords: Diabetes, Perilipin 5, High-Intensity Interval Training, ATGL-1 protein, C elegans
  • شهره شریفیان، رامین شعبانی*، محمدعلی آذربایجانی، علیرضا علمیه
    زمینه و هدف

    تمرین استقامتی می تواند با کاهش چربی بدن همراه باشد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرین استقامتی پیشرونده و رژیم غذایی پرچرب بر بیان ژن گیرنده بتا آدرنرژیک-3 (β3-ARs) و آدنوزین مونوفسفات حلقوی (cAMP-r) در بافت چربی قهوه ای رت های نر چاق نژاد ویستار بود.

    روش تحقیق

    پانزده سر رت نژاد ویستار به صورت تصادفی در سه گروه (5=n) تمرین استقامتی با غذای پر چرب، گروه کنترل با غذای معمولی و گروه کنترل با غذای پرچرب تقسیم شدند. رژیم غذایی پرچرب شامل 40 درصد چربی، 13 درصد پروتیین و 47 درصد کربوهیدرات بود. پروتکل تمرین شامل 12 هفته تمرین استقامتی به مدت 15 دقیقه با شدت 20 متر در دقیقه بود که به تدریج به مدت 31 دقیقه و سرعت 25 متر در دقیقه رسید. بیان ژن های β3-ARs و cAMP-r با روش RT&PCR بررسی شدند. برای مقایسه cAMP-r و β3-ARs بین سه گروه از آزمون های کروسکال والیس و یو من ویتنی استفاده گردید و سطح معنی داری برای تمام محاسبات 05/0>p در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    تفاوت معنی داری در بیان ژن cAMP-r (47/0=p) بین گروه های کنترل با غذای پرچرب، کنترل با غذای معمولی و گروه تمرین استقامتی با غذای پرچرب مشاهده نشد اما تفاوت معنی داری در بیان ژن β3-ARs (03/0=p) بین گروه ها مشاهده گردید و این تغییرات در گروه تمرین استقامتی با غذای پرچرب بیشتر از گروه های کنترل با غذای معمولی و پرچرب بود.

    نتیجه گیری

    نتایج تحقیق حاضر تاثیر تمرین استقامتی با شدت متوسط به همراه غذای پرچرب را بر بیان ژن β3-ARs نشان داد که می تواند باعث افزایش مصرف انرژی و کاهش چاقی گردد. اما تغییرات در بیان ژن cAMP-r نشانگر بهبود غیر معنی دار است و احتمالا با تغییر در شدت و مدت تمرینات در تحقیقات آتی بتوان نتایج مفیدتری مشاهده کرد.

    کلید واژگان: بافت چربی, تمرین استقامتی, گیرنده بتا آدرنرژیک-3, گیرنده آدنوزین مونوفسفات حلقوی, غذای پرچرب
    Shohre Sharifian, Ramin Shabani *, Mohammad Ali Azarbayjani, Alireza Elmieh
    Background and Aim

    Endurance training can be associated with reducing body fat. The aim of the present study was to investigate the effects of 12 weeks progressive endurance training and high fat diet on gene expression of β3-Adrenergic (β3-ARs) and cyclic adenosine monophosphate (cAMP-r) receptors of brown adipose tissue in obese male Wistar rats.

    Materials and Methods

    Fifteen male Wistar rats were randomly divided into three groups (n=5) including endurance training with high fat diet group, control group with normal diet and control group with high fat diet. High fat diet was composed of 40% fat, 13% protein and 47% carbohydrate. The endurance training included running at speed of 20 m/min for 15 min in 1st week and reached to 25 min for 31 min/day in 12th weeks.  The gene expression of β3-ARs and cAMP-r were examined by RT & PCR methods. To compare the cAMP-r and β3-ARs between groups, the Kruskal-Wallis and Mann-Whitney U tests was applied at the significant level of p<0.05.

    Results

    There was no significant difference in cAMP-r gene expression (p=0.47) between control groups with high fat diet, control group with normal diet and endurance training group with high fat diet, but there was a significant difference in the expression of β3-ARs gene (p=0.03) between the groups and these changes was higher in the endurance training group with high fat diet than the control groups with normal and high fat diet.

    Conclusion

    The results of the present study showed the effect of moderate-intensity endurance training with high-fat diet on β3-ARs gene expression, which can lead to increase energy consumption and also reduce the obesity. However, changes in cAMP-r gene expression indicate a non-significant improvement, which may be reflected changes in the intensity and duration of training in future research.

    Keywords: Adipose tissue, Endurance training, β3-Adrenergic receptors, Cyclic adenosine monophosphate receptors, high fat diet
  • آرش نصیری، رامین شعبانی*، محمدرضا فدایی چافی، الهام بیدآبادی
    زمینه و هدف

    فلج مغزی دیپلژی اسپاستیک یک اختلال حرکتی با منشا آسیب مغزی قبل، حین یا بلافاصله پس از تولد است. تمرینات ورزشی نقش به سزایی در بهبود حرکتی دارد این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات دایره ای با شدت بالا در تعادل و فعالیت روزمره زندگی کودکان مبتلا به فلج مغزی انجام شد.

    روش بررسی

    در این کارآزمایی بالینی 34 کودک مبتلا به فلج مغزی به صورت تصادفی در دو گروه 17 نفری شامل گروه کار درمانی (گروه کنترل) و گروه تمرین دایره ای توام با کاردرمانی (گروه مداخله) تقسیم شدند. از ابزارهای سنجش تعادل برگ و مقیاس سنجش فعالیت ها در کودکان به ترتیب برای ارزیابی تغییرات تعادل و فعالیت روزمره زندگی قبل و بعد از 12 هفته تمرین استفاده شد. تمرینات دایره ای با شدت بالا که 3 دور و هر دور متشکل از 6 ایستگاه 30 ثانیه ای و وقفه 30 ثانیه ای بین ایستگاه ها بود که هفته ای سه جلسه و به مدت 12 هفته انجام شد. کاردرمانی یک جلسه در هفته انجام شد.

    یافته ها

    میزان تعادل و فعالیت های روزمره زندگی و اجزای آن در گروه تمرین دایره ای توام با کاردرمانی در مقایسه با گروه کنترل بهبود آماری معنی داری نشان داد (P<0.05).

    نتیجه گیری

    تمرینات دایره ای به همراه کاردرمانی می تواند موجب بهبود بیشتر در فعالیت روزمره زندگی و تعادل در کودکان فلج مغزی دیپلژی اسپاستیک در مقایسه با کاردرمانی شود.

    کلید واژگان: فلج مغزی, کودکان ناتوان, تعادل وضعیتی, فعالیت های روزمره زندگی, ورزش درمانی
    Arash Nasiri, Ramin Shabani*, Mohammad Reza Fadaei Chafy, Elham Bidabadi
    Background and Objective

    Spastic diplegia cerebral palsy is a movement disorder originating from brain injury before, during, or immediately after birth. Exercise plays an important role in motor recovery. This study was performed to determine the effect of high-intensity circuit training on balance and activity daily living in children with cerebral palsy (CP).

    Methods

    In this clinical trial, 34 children with cerebral palsy were randomly divided into two groups of 17 including occupational therapy (control group) and circuit training group with occupational therapy as interventional group. Berg balance scale and activity scale for kids were used to assess changes in balance and activity of daily living before and after 12 weeks of exercise, respectively. High-intensity circuit training consisting of 3 rounds and each round consisting of 6,30-second stations and a 30-second break between stations, which were performed three times a week for 12 weeks. Occupational therapy was performed one session per week.

    Results

    The rate of balance and activities of daily living and its components in the circuit training group with occupational therapy showed a significant improvement compared to control group (P<0.05).

    Conclusion

    Circuit trainings with occupational therapy can further improve the performance of balance and activity of daily living in children with Spastic diplegia cerebral palsy compared to occupational therapy.

    Keywords: Cerebral Palsy, Disable Children, Postural Balance, Activities of Daily Living, Exercise Therapy
  • رویا بشارتی، رامین شعبانی، شهرام غلامرضایی
    مقدمه

    واکنش پروتئین های قطره ی چربی به تمرین تناوبی، ممکن است منجر به ایجاد شرایطی شود که تشخیص مکانیسم زیربنایی تمرین ورزشی و دیابت نوع دو را فراهم نماید. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تاثیر دو شدت متفاوت تمرین تناوبی بر پری لیپین 3 (Perilipin-3 یا PLIN3) بافت چرب احشایی و مقاومت به انسولین رت های نر بود.

    روش ها

    32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در دو گروه سالم و مبتلا به دیابت قرار گرفتند. سپس موش های مبتلا به دیابت به سه زیرگروه (شاهد مبتلا به دیابت، تمرین تناوبی با شدت بالا و شدت متوسط) و یک گروه شاهد سالم تقسیم شدند تا مطالعه بر روی چهار گروه (هر گروه 8 سر) انجام شود. تمرین در گروه متوسط با 70-65 درصد و در گروه شدت بالا با 90-85 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در طول هشت هفته انجام شد. 48 ساعت پس از آخرین نوبت تمرین، موش ها با تزریق درون صفاقی (Intraperitoneal یا IP) ترکیبی از کتامین و زایلازین بیهوش شدند و بافت چرب دور روده ی آن ها برداشته شد. بیان پروتئین PLIN3 با استفاده از تکنیک Western blot و مقاومت به انسولین نیز به روش Homeostatic Model Assessment-Insulin Resistance (HOMA-IR) صورت گرفت. در نهایت، داده ها با استفاده از آزمون One-way ANOVA و آزمون تعقیبی Tukey تجزیه و تحلیل گردید.

    یافته ها

    نتایج آزمون تعقیبی بیانگر کاهش معنی دار PLIN3 و مقاومت به انسولین در گروه تمرین تناوبی با شدت بالا (001/0 = P) و متوسط (001/0 = P) نسبت به گروه شاهد مبتلا به دیابت بود؛ در حالی که تفاوت معنی داری بین گروه های تمرینی با شدت بالا و متوسط وجود نداشت (328/0 = P).

    نتیجه گیری

    تمرینات تناوبی با شدت بالا و متوسط، می تواند منجر به بهبود متابولیسم گلوکز و همچنین، تغییرات چشم گیر در مقادیر بافتی PLIN3 رت های مبتلا به دیابت نوع دو شود.<

    کلید واژگان: دیابت, پریلیپین3, تمرینتناوبیباشدتبالا, مقاومت بهانسولین
    Roya Besharati, Ramin Shabani, Shahram Gholamrezaei
    Background

    The reaction of fat droplet proteins to interval exercise may lead to the development of conditions that provide an underlying mechanism for exercise and type 2 diabetes. The aim of this study was to investigate the effect of two different intensities of intermittent exercise on perilipin 3 visceral adipose tissue and insulin resistance in male rats.

    Methods

    32 male Wistar rats were divided into two groups of healthy and diabetic. Then, the diabetic rats were divided into three subgroups of diabetic control and two interval exercise methods (8 in each group). The exercise was performed in the moderate- and high-intensity group with 65-70 and 85-90 percent of the maximum oxygen consumption during eight weeks. 48 hours after the last training session, the mice were anesthetized by intraperitoneal injection of a combination of anesthetic ketamine and xylazine, and adipose tissue around the intestine was removed. The expression level of perilipin 3 protein was assessed by Western blotting, and insulin resistance by the Homeostatic Model Assessment-Insulin Resistance (HOMA-IR) method. The data were analyzed using one-way analysis of variance and Tukey post hoc tests.

    Results

    The post hoc test showed a significant decrease in perilipin 3 and insulin resistance in the high-intensity (P = 0.001) and moderate-intensity (P = 0.001) interval exercise groups compared to the diabetic control group; while there was no significant difference between high- and moderate-intensity interval exercise groups (P = 0.328).

    Conclusion

    High-intensity and moderate-intensity intermittent exercise can improve glucose metabolism as well as dramatic changes in the tissue levels of perilipin 3 in type 2 diabetic rats.

    Keywords: Diabetes mellitus, Perilipin-3, High-intensity interval training, Insulin resistance
  • آرش نصیری، رامین شعبانی*، محمدرضا فدایی چافی، الهام بیدآبادی
    مقدمه

    فلج مغزی (CP) یک اختلال حرکتی است که حاصل آسیب های غیر پیشرونده ی حرکتی با منشا آسیب مغزی قبل، حین یا بلافاصله پس از تولد می باشد. تمرینات ورزشی نقش بسزایی در بهبودی حرکتی دارد این مطالعه نیز به منظور بررسی اثر یک دوره تمرینات دایره ای بر عملکرد حرکتی درشت کودکان فلج مغزی انجام شد.

    مواد و روش ها

    این کارآزمایی بالینی روی 34 کودک فلج مغزی انجام شد که به دو گروه مساوی 17 نفره آزمون (تمرین دایره ای و یک جلسه در هفته کاردرمانی) و کاردرمانی (یک جلسه در هفته) تقسیم شدند. از ابزار GMFM-88 برای ارزیابی تغییرات عملکرد حرکتی درشت قبل و بعد از 12 هفته تمرین، استفاده شد. تمرینات دایره ای که 3 دور و هر دور متشکل از 6 ایستگاه 30 ثانیه ای و وقفه ی 30 ثانیه ای بین ایستگاه ها بود، هفته ای سه جلسه و به مدت 12 هفته انجام شد.

    یافته ها

    نتایج آزمون های آماری نشان داد که همه اجزای عملکرد حرکتی درشت در گروه آزمون و نیز در گروه کاردرمانی(به جز عملکرد طاقباز و غلطیدن) بهبود معنی دار داشت (05/0P <)، لیکن در مقایسه بین گروهی بهبود معنی داری در عملکرد حرکتی درشت و اجزای آن در گروه آزمون در مقایسه با گروه کاردرمانی مشاهده شد (01/0= p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش نشان داد که تمرینات دایره ای به همراه کاردرمانی می تواند موجب بهبود بیشتر در عملکرد حرکتی درشت در کودکان فلج مغزی دیپلژی اسپاستیک در مقایسه با کاردرمانی شود.

    کلید واژگان: فلج مغزی, اسپاستیک, دیپلژی, فعالیت حرکتی, تمرین دایره ای
    Arash Nasiri, Ramin Shabani*, Mohammd Reza Fadaei Chafy, Elham Bidabadi
    Introduction

    Cerebral palsy (CP) is a movement disorder that results from non-progressive motor injuries originating before, during, or immediately after birth. Exercise plays a significant role in motor improvement. This study was conducted to investigate the effect of circuit exercise training on the gross motor function of children with spastic diplegia cerebral palsy.

    Materials and Methods

    This clinical trial was performed on 34 cerebral palsy children, who were divided into two equal groups of 17 experimental (circuit training with one session per week of occupational therapy) and occupational therapy group.The GMFM-88 was used to evaluate gross motor function changes before and after 12 weeks of exercise. Circuit exercises training were performed three times a week for 12 weeks. These exercises were designed in three sets and each set consisted of 6 stations. The duration of activity and rest in each station was equal to 30 seconds.

    Results

    The results of statistical tests showed that all components of gross motor function, in both exercise and occupational therapy group (except lying and rolling) significantly improved (P <0.05). However, in the intergroup comparison, a significant improvement was observed in gross motor function and its components in the circuit exercise training group compared to the occupational therapy group (p = 0.01).

    Conclusion

    The results of this study showed that circuit exercise trainings with occupational therapy can further improve the performance of gross motor movements in children with Spastic diplegia cerebral palsy compared to occupational therapy.

    Keywords: Cerebral palsy, Spastic, Diplegic, Motor Activity, Circuit training
  • رامین شعبانی، فرهنگ هنرور*
    روش فراصوتی به دلیل دارا بودن مزایایی همچون حساسیت، دقت و سرعت بالا و نداشتن محدودیت از نظر جنس ماده مورد بازرسی، از اهمیت خاصی در تعیین خواص مواد و شناسایی موقعیت و ابعاد عیوب برخوردار است. معمولا در این روش،دو متغیر سرعت و تضعیف موج اندازه گیری می شود. تضعیف موج به معنای از دست رفتن انرژی موج و کاهش دامنه آن در هنگام انتشار است. در این مقاله، ضریب تضعیف امواج طولی با فرکانس 1 MHz به روش غوطه وری و در حالت بازتابی (pulse-echo) در یک قطعه استوانه ای شکل از جنس فولاد St37 اندازه گیری و عدم قطعیت اندازه گیری محاسبه می شود. در این اندازه گیری، منابع خطا شامل خطاهای ناشی از اندازه گیری طول قطعه و دامنه پژواک های بازتابیده از سطح پشتی قطعه است. مقدار ضریب تضعیف 39.33 dB/m و عدم قطعیت اندازه گیری ± 8.8 dB/m به دست آمده است. بررسی ها نشان داد که نویز دستگاه ارسال و دریافت امواج فراصوتی موجب ایجاد خطا در اندازه گیری دامنه پژواک های بازتابیده از سطح پشتی قطعه می شود و موثرترین عامل در افزایش عدم قطعیت اندازه گیری ضریب تضعیف امواج فراصوتی است.
    کلید واژگان: تضعیف موج, امواج فراصوتی, عدم قطعیت, آزمون غوطه وری
    Ramin Shabani, Farhang Honarvar *
    High sensitivity, high accuracy and almost no limitations on type of test material has made ultrasonic testing (UT) a desirable nondestructive testing method. Ultrasonic wave velocity and attenuation are two important parameters that affect an ultrasonic test. Attenuation is the loss of wave energy and reduction in wave amplitude during the propagation of waves through the material. In this paper, the attenuation coefficient is measured in an St37 specimen at a frequency of 1 MHz. The test is conducted in pulse-echo mode with immersion technique. The sources of error are identified, and the measurement uncertainty is calculated. In this measurement, the sources of error include errors due to measuring the length of the part and the amplitude of the echoes reflected from the back surface of the part. The attenuation coefficient is 39.33 dB/m and the measurement uncertainty is ±8.8 dB/m. The noise in the pulser-reciever system is found to be the main source of error in the measurement of amplitudes of reflected echoes from which the attenuation coefficient is calculated.
    Keywords: Attenuation, Ultrasonic testing, Uncertainty, Immersion
  • فاطمه فلاح، فرهاد رحمانی نیا*، رامین شعبانی، زهرا حجتی ذی دشتی

    زمینه و هدف:

      در زنان مسن، افزایش برخی از نشانگرهای پیش التهابی، از عوامل خطر برای توسعه بیماری ها است. مطالعه حاضر، به بررسی تاثیر12هفته پیاده روی با دو شدت متفاوت بر عوامل التهابی در زنان مسن پرداخته است.

    مواد و روش ها:

     سی زن مسن تمرین نکرده (60-70 ساله) به صورت تصادفی به سه گروه پیاده روی با سرعت متوسط (11 نفر)، گروه پیاده روی سریع (10 نفر) و گروه شاهد (9 نفر) تقسیم شدند. گروه پیاده روی سرعت متوسط، با شدت 50 تا 55 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره (HRRmax) و گروه پیاده روی سریع، با شدت 70 تا 75 درصد HRRmax پیاده روی کردند. هر دو گروه پیاده روی 12 هفته و 3 جلسه در هفته، از 30 تا 60 دقیقه تمرین کردند و گروه شاهد، بدون تمرین باقی ماند. حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، ترکیب بدن، تعداد لکوسیت ها (WBC) و سطوح پلاسمایی فاکتور نکروز تومور- آلفا (TNF-α)، قبل و بعد از دوره مطالعه اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آنالیز واریانس یک راهه، آزمون شفه و آزمون تی همبسته استفاده شد (P≤0/05).

    یافته ها:

     VO2max، به طور معنی داری در گروه پیاده روی سریع افزایش یافت. در هر دو گروه تمرین، وزن بدن، درصد چربی (    1../.p =)، شاخص توده بدنی (3../.p=) به طور معنی داری کاهش و درصد عضله (.../0=) افزایش یافت. درصد چربی احشایی فقط در گروه پیاده روی سریع، کاهش معنی داری یافت (28./.p=). همچنین در مقایسه با سطوح پایه، گروه پیاده روی سریع، کاهش معنی داری را در تعداد WBC نشان داد (4../0=) تفاوت معنی داری در سطوح پلاسمایی TNF-α میان گروه ها وجود نداشت.  

    نتیجه گیری:

     نتایج نشان داد که برنامه پیاده روی منظم می تواند بر ترکیب بدن در زنان سالخورده، تاثیر بگذارد اما ممکن است در کاهش نشانگرهای التهابی سیستمیک، موثر نباشد.

    کلید واژگان: سالخورده, ترکیب بدن, پیاده روی, فاکتور نکروز تومور- آلفا, لکوسیت
    Fateme Falah, Farhad Rahmani Nia *, Ramin Shabani, Zahra Hojati Zidashti
    Introduction

    In aged women, elevated levels of some proinflammatory markers are risk factors for the development of diseases. The present study investigated the effect of 12-week walking at two different intensities on inflammatory factors in elderly woman.

    Materials and Methods

    Thirty untrained elderly women (60—75 years) randomly divided into three groups. Moderate tempo walking group (MTWG, n=11), Brisk walking group (BWG, n=10), and the control group (CG, n=9). The MTWG, walked at 50—55% maximum heart rate reserve (HRRmax) and the BWG walked at %70-75 HRRmax. Both walking groups trained 12 weeks, 3 sessions per week, starting from 30 to 60 minutes and the CG remained untrained. Maximal oxygen consumption (VO2max), body composition, leukocyte counts (WBC) and plasma levels of Tumor necrosis factor-alpha (TNF-α), were measured before and after the study period. To analyze the data, oneway analysis of variance, Scheffe test and dependent t-test was used (P≤0.05).

    Results

    VO2max, increased significantly in BWG. Body weights, percent body fat (p =0.000), body mass index (p = 0.003) significantly decreased, and percent muscle (p = 0.000) increased in both exercise groups. Percent visceral fat (p = 0.028) significantly decreased in BWG. Also, BWG showed a significant reduction in WBC counts compared to baseline levels (p = 0.004). There were no significant differences in the plasma levels of TNF-α between the groups.

    Conclusion

    The results showed that regular walking program can affect body composition in elderly women, however, it may not be effective in reducing systemic inflammatory markers.

    Keywords: Aged, Body Composition, Walking, Tumor Necrosis Factor-alpha, Leukocytes
  • سیده مریم میرجعفری، رامین شعبانی*
    سابقه و هدف

    فعالیت های ورزشی مختلف، بر روی هورمون های بدن تاثیرگذار است. هدف از این تحقیق، بررسی مقایسه اثر تمرینات با محدودیت جریان خون (BFR) و تمرینات مقاومتی با شدت متوسط بر میزان کورتیزول بزاقی و آلفاآمیلاز بزاقی در زنان بدن ساز مبتدی بود.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، 28 زن بدن ساز مبتدی 20 تا 35 سال به طور تصادفی به دو گروه 14نفره تقسیم شدند. مدت تمرین 90 دقیقه، هفته ای 3 روز، به مدت سه هفته بود. گروه اول تمرینات کاتسو با شدت 30-25 درصد یک تکرار بیشینه همراه با محدودیت جریان خون (14=n) و گروه دوم تمرینات مقاومتی با شدت متوسط 75-70 درصد یک تکرار بیشینه (14=n) انجام دادند. میزان کورتیزول بزاقی و آلفاآمیلاز بزاقی قبل و بعد از تمرینات، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج توسط نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معنی داری 05/0 تجزیه و تحلیل شد.

    نتایج

    کورتیزول بزاقی تنها در گروه تمرینات مقاومتی در مقایسه با تمرینات محدودیت جریان خون، افزایش معنی دار داشت (0/001=P). با این حال، هر دو شیوه تمرین بر آلفاآمیلاز بزاقی تاثیر معنی داری نداشتند (0/05<P).

    نتیجه گیری

    در تحقیق حاضر، تمرینات محدودیت جریان خون، اثری بر کورتیزول بزاقی ورزشکاران زن نداشت. با این حال در تمرینات مقاومتی میزان آن افزایش معنی دار داشت. هر دو شیوه تمرین بر آلفاآمیلاز بزاقی اثر معنی داری نداشتند. بنابراین در مقایسه با تمرینات مقاومتی، تمرینات کاتسو موجب افزایش معنی دار در میزان کورتیزول بزاقی نمی گردد.

    کلید واژگان: تمرین مقاومتی, محدودیت جریان خون, کورتیزول, آلفاآمیلاز, زنان بدن ساز
    Seyedeh Maryam Mirjafari, Ramin Shabani*
    Background

    Various exercise trainings affect human’s hormones. This study aimed to compare the effect of blood flow restriction (BFR) and resistance trainings with medium intensity (Kaatsu training) on salivary cortisol and alpha-amylase levels of beginner female body builders.

    Materials and Methods

    In this accidental clinical trial study, 28 beginner female body builders aged 20 to 35, were randomly divided into two groups of 14 volunteers. This study was conducted for 3 weeks, including 3 sessions per week for 90 minutes. The first group (N=14) performed the Kaatsu training with 30-25% of 1RM with blood flow restriction. The second group (N=14) performed the resistance exercise with 70-75% of 1RM without blood flow restriction. The amount of salivary cortisol and alpha-amylase was measured before and after the experiment. Data were analyzed with SPSS software at the significant level of 0.05.

    Results

    Salivary cortisol had a meaningful increase just in the resistance training group compared to the blood flow restriction group (P=0.001). However, both methods of training didn’t have a significant influence on salivary alpha-amylase (P>0.05).

    Conclusion

    In the current study, blood flow restriction trainings didn’t have any effect on salivary cortisol of female body builders. Nevertheless, in resistance trainings it had a significant increase. Both methods of training didn’t have any effect on salivary alpha-amylase of female body builders. So compared with resistance training, Kaatsu training probably doesn’t affect the salivary cortisol increase.

    Keywords: Resistance training, Cortisol, Alpha-amylases, Female body builders
  • سمانه ابراهیم پور، رامین شعبانی*، حمید سعیدی ساعدی، شادی دهقان زاده
    زمینه و هدف

    زنان بهبود یافته از سرطان پستان به دلیل عوارض شیمی درمانی و جراحی و کاهش تحرک، در معرض افزایش مقاومت به انسولین و افزایش قند خون هستند. ورزش می تواند تاثیر مثبتی بر هموستاز گلوکز داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثر دوازده هفته تمرینات ترکیبی پیلاتس و یوگا بر هموستاز گلوکز و مقاومت به انسولین در زنان بهبود یافته از سرطان پستان بود.

    مواد و روش ها

    این کارآزمایی بالینی تصادفی شده در سال 1398 در شهر رشت بر روی 24 زن بهبود یافته از سرطان پستان انجام شد. داوطلبین به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین (13 نفر) به مدت 12 هفته، هر هفته 3 جلسه تمرینات ورزشی یوگا و پیلاتس را انجام دادند. گروه کنترل (11 نفر) فقط فعالیت های روزمره خود را انجام دادند. متغیرهای وزن، شاخص توده بدنی، گلوکز ناشتای خون، هموگلوبین گلیکوزیله و مقاومت به انسولین قبل و بعد از 12 هفته تمرین در هر دو گروه اندازه گیری شد. داده ها با آنالیز کواریانس چند متغیره و آزمون ناپارامتری Mann-Whitney تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    دوازده هفته تمرین ترکیبی موجب کاهش معنادار وزن (002/0=p)، شاخص توده بدنی (002/0=p) و هموگلوبین گلیکوزیله (050/0=p) شد، اما تاثیر معنی داری بر متغیرهای قند خون ناشتا و مقاومت به انسولین نداشت (05/0p>).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این تحقیق که تاثیر مثبت این شیوه تمرینی بر کاهش وزن و هموستاز گلوکز در زنان بهبود یافته از سرطان پستان را نشان داد، تمرینات ترکیبی یوگا و پیلاتس احتمالا شیوه تمرینی مناسبی در این بیماران باشد.

    کلید واژگان: سرطان پستان, هموستاز گلوکز خون, مقاومت به انسولین, یوگا, تمرینات پیلاتس
    S. Ebrahimpour, R. Shabani*, H. Saeidi Saedi, Sh. Dehghnzadeh
    Background and Objectives

    Breast cancer survivors are in danger of elevated insulin resistance and hyperglycemia due to chemotherapy and surgery side effects and inactivity. Exercise can improve glucose homeostasis. This study aimed to assess the effect of twelve weeks concurrent Yoga and Pilates training on glucose homeostasis and insulin resistance in breast cancer survivors.

    Materials and Methods

    This randomized clinical trial was performed on 24 breast cancer survivors in Rasht, Iran, in 2020. The participants were randomly devided into control or case groups. The case group (n=13) underwent 12 weeks of concurrent Yoga and Pilates exercise training, 3 sessions per week.  The control group (n=11) did their routine daily activities. Weight, body mass index (BMI), fasting blood sugar (FBS), glycosylated hemoglobin (HbA1C) and insulin resistance (HOMA-IR) were measured before and after 12 weeks of exercise in either groups. Data was analyzed using multivariate covariance test and non-parametric Mann-Whitney U test.

    Results

    Twelve-week concurrent exercise caused significant decrease in weight (p=0.002), BMI (p=0.002) and HbA1C (p=0.050). However, there was no significant effect on FBS or HOMA-IR (p>0.05).

    Conclusion

    According to the results of the current study which showed the positive effect of this exercise program on weight control and glucose homeostasis in breast cancer survivors, concurrent Yoga and Pilates training can probably be a good exercise program in these patients.

    Keywords: Breast cancer, Blood glucose homeostasis, Insulin resistance, Yoga, Pilates training
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر رامین شعبانی
    دکتر رامین شعبانی
    استاد تربیت بدنی، تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال