به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

رضا آویزه

  • علیرضا غدیری*، رضا آویزه، علی بنی آدم، شهرزاد صمیمی
    هدف از مطالعه حاضر بررسی میزان صحت محاسبه حجم کلیه با استفاده از دستگاه اولتراسونوگرافی در مقایسه با حجم واقعی آن بود که در ده قلاده سگ بومی کاندید مرگ آسان به دلیل جراحات بسیار شدید ناشی از تصادف انجام شد.  علاوه بر این میزان ارتباط و همبستگی بین ابعاد کلیه شامل طول، عرض و ارتفاع در اولتراسونوگرافی با مقادیر واقعی آن ها تعیین شد.  ابتدا ابعاد کلیه های چپ و راست در اولتراسونوگرافی تعیین شد.  حجم کلیه به دو روش خودکار، با استفاده از گزینه تعیین حجم دستگاه اولتراسونوگرافی و با استفاده از فرمول حجم بیضوی کشیده (طول×عرض×ارتفاع×523/0) محاسبه شد.  ابعاد واقعی (استاندارد طلایی) کلیه هنگام لاپاراتومی و بعد از کالبدگشایی تعیین و حجم واقعی نیز به روش غوطه ورسازی مشخص شد.  به منظور تعیین ارتباط و همبستگی بین ابعاد و حجم کلیه در اولتراسونوگرافی با مقادیر واقعی از روش آنالیز همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شد.  نتایج نشان داد که ابعاد و حجم کلیه ها، در هر دو روش تعیین حجم، در اولتراسونوگرافی، نسبت به مقادیر واقعی کوچک تر بود.  حجم کلیه در اولتراسونوگرافی همبستگی مستقیم و معنی داری با حجم واقعی آن داشت.  ضریب همبستگی (r) در روش حجم محاسبه شده با فرمول بیش تر از روش حجم خودکار و میانگین آن به میانگین حجم واقعی نزدیک تر بود.  همچنین ابعاد کلیه در اولتراسونوگرافی همبستگی مستقیم و معنی داری با ابعاد واقعی داشت.  هیچ گونه اختلاف معنی داری بین ابعاد واقعی کلیه ها در دو روش اندازه گیری لاپاراتومی و کالبدگشایی مشاهده نشد.  یافته های این تحقیق نشان داد که دستگاه اولتراسونوگرافی ابعاد و حجم کلیه ها را کم تر از مقدار واقعی آن ها محاسبه می کند و روش استفاده از تعیین حجم با فرمول، دقیق تر از روش خودکار است.
    کلید واژگان: اولتراسونوگرافی, ابعاد کلیه, حجم کلیه, سگ
    Alireza Ghadiri *, Reza Avizeh, Ali Baniadam, Shahrzad Samimi
    The main objective of this study was to compare the accuracy of renal volume measured with ultrasonography to real volume in ten native dogs that were candidates for euthanasia due to severe injuries sustained in traffic accidents. Furthermore, correlations of renal dimensions in ultrasonography, such as length, width, and height, were determined with real ones. Initially, the dimensions of the right and left kidneys were determined using ultrasonography. Renal volume was measured using two different methods. The first method consisted of choosing automatic volume measurement in an ultrasonography unit. The volume formula of a prolonged ellipsoid (length × width × height × 0.523) was used in the second method. The real renal dimensions (golden standard) were measured during celiotomy and after necropsy, and the true volume of kidneys was calculated using water displacement. Linear regression analysis was used to determine correlations between renal dimensions and volume in ultrasonography with real ones. Results showed that renal dimensions and volume measured in ultrasonography were lower than actual measurements. There were positive and statistically significant correlations between renal volume in ultrasonography and actual renal volume. However, the correlation coefficient (r) of volume determined by the formula was greater than that of the automatic volume method, and its mean was closer to that of the real volume mean. There were also positive and significant correlations between renal dimensions measured with ultrasonography and those measured in real measurement. No significant difference was found between renal dimensions measured during celiotomy and after necropsy. These findings indicate that ultrasonographic measurements underestimated renal dimensions and volume, and the formula method provided more accurate results than the automatic volume method.
    Keywords: Ultrasonography, Renal Dimension, Renal Volume, Dog
  • بهمن مصلی نژاد*، داریوش غریبی، رضا آویزه، امین حیدری
    یرسینیا انتروکولیتیکا، یکی از مهم ترین عوامل بیماری زا محسوب می شود که از دستگاه گوارش حیوانات خانگی (سگ ها و گربه ها) به انسان منتقل می شود.  این باکتری موجب انتروکولیت در انسان می گردد.  مطالعه حاضر بر روی 100 قلاده سگ (50 قلاده سالم از نظر بالینی و 50 قلاده مبتلا به اسهال)، ارجاعی به بیمارستان دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز صورت گرفت.  تمامی مشخصات سگ ها، از قبیل سن، جنس، نژاد، وضعیت دستگاه گوارش به لحاظ وجود اسهال و مشخصات اسهال (از نظر حضور خون)، سابقه مصرف گوشت خام و منشاء سگ ثبت گردید.  سپس، نمونه مدفوع با استفاده از دستکش و سوآب استریل از ناحیه رکتوم حیوان اخذ گردید.  نمونه ها جهت کشت مستقیم و نیز کشت به صورت غنی سازی شده (در پپتون واتر بافره و دمای 4 درجه سانتی گراد) مورد بررسی قرار گرفتند.  در مواردی که پرگنه های رشد کرده، مشکوک به یرسینیا بودند، آزمایشات اولیه (کاتالاز، اکسیداز و رنگ آمیزی گرم) انجام شد و سپس با تست های بیوشیمایی، تفریق صورت گرفت.  جدایه های احتمالی یرسینیا انتروکولیتیکا، به روش PCR و با استفاده از ژن foxA جهت شناسایی باکتری، و ژن ail جهت تعیین حدت آن (بیماری زا بودن) بررسی شدند.  نتایج حاصل از کشت مستقیم، شامل 3 جدایه مشکوک از 100 نمونه اخذ شده (1 نمونه از سگ های سالم و 2 نمونه از حیوانات اسهالی) بودند.  همچنین نتایج کشت غنی شده، 6 جدایه مشکوک از 100 نمونه (3 نمونه از سگ های سالم و 3 نمونه از موارد اسهالی) بودند.  در نهایت، از 9 جدایه مشکوک به یرسینیا، تنها یک جدایه از نظر یرسینیا انتروکولیتیکا تایید شد که از نظر حضور ژن حدت ail، منفی بود.  نمونه مثبت، متعلق به یک قلاده سگ از نژاد پیت بول تریر 10 ماهه، نر و سالم بود که از گوشت خام تغذیه کرده و متعلق به سگ های وارداتی بود.  نتایج این تحقیق نشان داد که سگ های این منطقه را نمی توان به عنوان یک مخزن بالقوه، جهت انتقال باکتری یرسینیا انتروکولیتیکا دانست.  بررسی های بیش تر جهت روشن شدن وضعیت بیماری، با تاکید بیش تر بر سگ های وارداتی و روستایی، ضروری می باشد.
    کلید واژگان: اهواز, سگ, فراوانی, یرسینیا انتروکولیتیکا, بیماری مشترک
    Bahman Mosallanejad *, Darioush Gharibi, Reza Avizeh, Amin Heidari
    Yersinia enterocolitica is one of the most important pathogens transmitted through the digestive tract of pets (dogs and cats) to human. This bacterium is the causative agent of enterocolitis in human. The present study was performed on one hundred dogs (fifty clinically healthy and fifty affected to diarrhea) referred to Veterinary Hospital of Shahid Chamran University of Ahvaz. All characteristics of dogs such as age, gender, breed, gastrointestinal status for diarrhea and characteristic of diarrhea (heamorrhagic), history of raw meat consumption and dog origin were recorded. Then, two stool specimens were taken using sterile glove and swab of the rectum area. The samples were also examined for direct culture and enriched culture (in the buffered peptone water at temperature of 4° C). In cases that the grown colonies were suspected to Yersinia, initial tests (catalase, oxidase and gram staining) were performed and identified with biochemical tests. The probable isolates of Yersinia enterocolitica were recognized by PCR technique and then foxA gene was used to identify bacterium and determine the virulence with ail gene (pathogenicity). Three suspected isolates from one hundred samples (one case of healthy dogs and two cases of diarrheic animals) were included in the results of direct culture. Results of enriched culture were composed of six suspected isolates from one hundred cases (three out of healthy dogs and three other cases of diarrheic animals). Finally, out of the nine suspected isolates to Yersinia, only one sample was confirmed for Yersinia enterocolitica that was negative for ail virulence gene. The positive sample was belonged to a healthy, male and ten-months-old Pit bull terrier imported dog that was fed with raw meat. The results of this study showed that the dogs of this area cannot be considered as a potential reservoir for transmission of Yersinia enterocolitica. Further studies are necessary to determine the status of the disease, with more emphasis on the imported and rural dogs.
    Keywords: Ahvaz, Dog, Frequency, Yersinia Enterocolitica, Zoonotic disease
  • صدیقه چیت ساز، رضا آویزه*، حسین نجف زاده ورزی، علی بنی آدم

    تزریق داخل استخوانی به عنوان یک تکنیک موثر برای تجویز داروها و مایعات در شرایط اضطراری است که امکان دسترسی به سیستم عروق محیطی ناموفق باشد.  هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی تزریق داخل استخوانی و داخل وریدی برای انتقال اکسی تتراسیکلین به گردش خون مرکزی در سگ بود.  چهار قلاده سگ عقیم نشده از نژاد مخلوط با وزن 20-15 کیلوگرم، از هر دو جنس و بین 1 تا 3 سال، 20 میلی گرم بر کیلوگرم اکسی تتراسیکلین را به صورت داخل وریدی دریافت کردند.  پس از یک دوره استراحت دو هفته ای، هر سگ همان آنتی بیوتیک و دوز قبلی را از طریق سوزن مغز استخوان جمشیدی در استخوان ران دریافت کرد.  نمونه های خون بلافاصله قبل و 5/0، 1، 5/1، 2، 5/2، 3، 5/3 و 24 ساعت پس از تزریق برای سنجش آنتی بیوتیک با استفاده از روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا گرفته شد.  آزمون آنالیز واریانس تفاوت آماری معنی داری را بین سطوح سرمی اکسی تتراسیکلین تزریق داخل استخوانی در مقایسه با داخل وریدی در تمامی زمان های سنجش نشان داد.  سطوح سرمی اکسی تتراسیکلین پس از تزریق داخل وریدی در تمام فواصل زمانی به طور قابل توجهی بالاتر از تزریق داخل استخوانی بود، اما به طور قابل توجهی در 24 ساعت پس از تزریق کاهش یافت.  حداکثر غلظت سرمی اکسی تتراسیکلین به ترتیب در روش های داخل وریدی (25/1±69/7 میکروگرم بر میلی لیتر) و داخل استخوانی (09/0±20/4 میکروگرم بر میلی لیتر) پس از 5/0 و 5/2 ساعت به دست آمد.  با این حال، سطوح اکسی تتراسیکلین در هر دو روش تزریق داخل وریدی و داخل استخوانی بالاتر از غلظت درمانی آن بود.  هیچ گونه عوارض جانبی مربوط به تجویز داخل استخوانی دارو در سگ ها مشاهده نشد.  بنابراین، به نظر می رسد روش تزریق داخل استخوانی برای حمل سریع اکسی تتراسایکلین در سگ ها کاربردی و موثر است.

    کلید واژگان: تزریق داخل استخوانی, سوزن جمشیدی, اکسی تتراسیکلین, کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا, سگ
    Sedigheh Chitsaz, Reza Avizeh *, Hossein Najafzadeh Varzi, Ali Baniadam

    Intraosseous infusion is considered a useful technique for administration of medications and fluids in emergency situations when peripheral intravascular access is unsuccessful. The purpose of this study was to compare the effectiveness of intraosseous (IO) versus intravenous (IV) administration of oxytetracycline for delivery of antibiotic to the central circulation in dogs. Four intact mongrel dogs weighing 15-20 Kg of both sexes between 1 to 3 years old received 20 mg/kg oxytetracycline intravenously. The animals were allowed to recover, and, after a two-week timeout period, each dog received the same antibiotic and dose as before through a femoral Jamshidi bone marrow needle. Blood samples were taken for antibiotic assay immediately before and 0.5, 1, 1.5, 2, 2.5, 3, 3.5 and 24 hours after injections using high-performance liquid chromatography (HPLC). Analysis of variance revealed statistically significant differences between serum oxytetracycline levels comparing intraosseous and intravenous administration at all assay intervals. Serum levels of oxytetracycline after IV administration were significantly higher than those after IO injection at all time intervals but decreased significantly at 24 hours after injection. Peak oxytetracycline serum concentrations were achieved in IV (7.69±1.25 µg/ml) and IO (4.20±0.09 µg/ml) routs after 0.5 and 2.5 hours, respectively. However, Oxytetracycline levels were above therapeutic concentration by both intravenous and intraosseous routes. No side effects were observed in relation with the intraosseous administration of the drug. Thus, IO route appears to be practical and effective for the rapid delivery of oxytetracycline in dogs. In conclusion, oxytetracycline may be administered intraosseously when intravenous access is not possible.

    Keywords: Intraosseous injection, Jamshidi needle, Oxytetracycline, HPLC, Dog
  • بهمن مصلی نژاد*، داریوش غریبی، رضا آویزه، محب نریمی زاده
    انتروکوکوس ها، بخشی از پاتوژن های فرصت طلب بوده که در پزشکی، بسیار حایز اهمیت می باشند.  این باکتری ها می توانند موجب بیماری های مختلف در انسان و سگ ها شوند.  هدف از انجام مطالعه حاضر، تعیین فراوانی انتروکوکوس فکالیس و انتروکوکوس فاسیوم، در سگ های خانگی شهرستان اهواز و بررسی فاکتورهای خطر نظیر سن، جنس، نژاد و وضعیت اسهالی بودن حیوانات بود.  همچنین شیوع ژن های حدت شامل ژلاتیناز (gelE) و  ccf و سنجش حساسیت آنتی بیوتیکی در جدایه های به دست آمده، بررسی شدند.  نمونه گیری از رکتوم 150 قلاده سگ (36 قلاده اسهالی و 114 مورد غیر اسهالی) صورت گرفت.  نمونه ها به دو روش کشت باکتریایی و PCR ارزیابی شدند.  در کشت باکتریایی، 122 جدایه مشکوک به انتروکوکوس، جداسازی و متعاقبا توسط PCR، ژن SodA اختصاصی باکتری های انتروکوکوس فکالیس و انتروکوکوس فاسیوم، مورد بررسی قرار گرفت.  در مجموع، 45 جدایه مثبت تشخیص داده شدند که از این تعداد، 34 جدایه انتروکوکوس فکالیس (5/75 درصد) و 11 جدایه انتروکوکوس فاسیوم (5/24 درصد) بودند.  جهت شناسایی ژن های حدت (gelE و ccf)، از 45 جدایه، 36 مورد، از نظر وجود ژن های حدت، مثبت بودند.  26 جدایه (77/57 درصد) دارای هر دو ژن حدت، 5 جدایه (11/11 درصد) دارای ژن ccf و 5 جدایه (11/11 درصد) نیز دارای ژن gelE بودند.  در مجموع، 9 جدایه (20 درصد) نیز فاقد ژن حدت بودند.  به منظور تعیین حساسیت آنتی بیوتیکی جدایه ها، از 14 آنتی بیوتیک استفاده گردید که تمام جدایه ها به آزیترومایسین، استرپتومایسین، آمپی سیلین و ایمی پنم مقاوم بودند.  بعد از آن، بیشترین مقاومت مربوط به اریترومایسین و سفالکسین (5/95 درصد)، تری متوپریم سولفامتوکسازول (4/84 درصد) و جنتامایسین (80 درصد) بود.  همچنین بیشترین حساسیت به ترتیب مربوط به نیتروفورانتویین (2/62 درصد)، پنی سیلین G (60 درصد) و انروفلوکساسین (5/55 درصد) بود.  ارتباط معنی داری بین فاکتورهای خطر نظیر سن، جنس، نژاد و وضعیت اسهالی، با حضور باکتری انتروکوکوس، در سگ های مورد مطالعه وجود نداشت.  نتایج نشان داد که درصد شیوع انتروکوکوس، از شیوع نسبتا قابل توجهی (30 درصد) در سگ های منطقه اهواز برخوردار است. مقاومت آنتی بیوتیکی در دو گونه انتروکوکوس، قابل توجه بودند.  با توجه به اهمیت بسیار بالای مقاومت آنتی بیوتیکی، تجویز مناسب آنتی بیوتیک ها توصیه می شود.
    کلید واژگان: انتروکوکوس, فکالیس, فاسیوم, ژن حدت, مقاومت آنتی بیوتیکی
    Bahman Mosallanejad *, Darioush Gharibi, Reza Avizeh, Moheb Narimizadeh
    Enterococci are a part of the opportunistic pathogens, which are very important in medicine. These bacteria can cause a variety of diseases in both dogs and human. The aim of the present study was to investigate the frequency detection of Enterococcus faecalis and Enterococcus faecium in companion dogs in Ahvaz and review of risk factors including age, gender, breed and diarrheic status in animals. Also, the prevalence of virulence genes was evaluated including gelatinase (gelE) and (ccf) and antibiotic susceptibility measured in obtained samples. Sampling was performed from the rectum of the 150 dogs (36 cases diarrheic and 114 non-diarrheic). The samples were evaluated by two methods of bacterial culture and PCR. In bacterial culture, 122 isolates, suspected to Enterococcus species, were isolated and subsequently the detection of SodA gene specific to Enterococcus faecalis and Enterococcus faecium was performed by PCR. Overall forty-five positive isolates were identified, which thirty four of which were Enterococcus faecalis (75.5%) and 11 were Enterococcus faecium (24.5 %). In regard to identify virulence genes (gelE and ccf), 36 out of 45 isolates were positive for virulence genes. Twenty six isolates (57.77%) had virulence genes, 5 isolates (11.11%) ccf gene and 5 other isolates (11.11%) gelE gene. In all, nine isolates (20%) had no virulence gene. Fourteen different antibiotics were used to determine antibiotic susceptibility that indicated all isolates were resistant to azithromycin, streptomycin, ampicillin and imipenem. Thereafter, the highest resistance was related to erythromycin and cephalexin (95.5%), trimethoprim sulfamethoxazole (84.4%) and gentamicin (80%), respectively. Also, the highest sensitivity was related to nitrofurantoin (62.2%), penicillin G (60%) and enrofloxacin (55.5%), respectively. There was no significant relationship between risk factors such as age, gender, breed and diarrheic condition with the presence of Enterococcus in the studied dogs (P>0.05). The results showed that the prevalence of Enterococci was relatively significant (30%) in dogs of Ahvaz district. Antibiotic resistance was significant in the two species of Enterococci. Finally, because of the very high importance of antibiotic resistance, appropriate administration of antibiotics is recommended.
    Keywords: Enterococcus, Faecalis, Faecium, Virulence gene, Antibiotic Resistance
  • محمد اسدی ایرایی، رضا آویزه*، محمد راضی جلالی، مهدی پورمهدی بروجنی

    هیپرآدرنوکورتیزیسم که به عنوان سندرم کوشینگ نیز شناخته می شود، در اثر مواجهه مزمن با گلوکوکورتیکوییدها ایجاد می شود.  هدف از این مطالعه، بررسی یافته های اپیدمیولوژیک و بالینی (به ویژه چشمی) سگ های مبتلا به هیپرآدرنوکورتیزیسم، به منظور بهبود روند تشخیص موارد مشکوک به این بیماری، در موارد بالینی است.  در این مطالعه 30 قلاده سگ از استان های تهران، مازندران و گیلان در فاصله زمانی فروردین 1400 تا اردیبهشت 1401 مورد بررسی قرار گرفتند.  سگ های مطالعه حاضر همگی مبتلا به پرکاری قشر غده فوق کلیه بودند و بر اساس یافته های بالینی حاکی از بیماری کوشینگ و همچنین مثبت بودن تست سرکوب دگزامتازون با دوز پایین انتخاب شدند.  سپس اطلاعات کلی، علایم بالینی و فاکتورهای چشمی بررسی و ثبت گردید.  داده ها با استفاده از آزمون های مربع کای، آزمون دقیق فیشر، آزمون مک نمار، آزمون تی مستقل، آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.  میانگین سنی سگ های دارای هیپرآدرنوکورتیزیسم، 7/9 سال بود.  فراوانی هیپرآدرنوکورتیزیسم نیز در سگ های عقیم شده بیشتر از سگ های سالم و همچنین در نژاد تریر بیش تر از سایر نژاد ها بود.  علاوه بر این، تفاوت های آماری معنی داری در ارزیابی های چشم از جمله ضایعات چشمی، رفلکس پلکی، اختلالات ساختاری چشم، ملتحمه، صلبیه، عدسی، شبکیه، عنبیه و درگیری عصب بینایی مشاهده شد.  با این حال، جنسیت، نژاد، تظاهرات بالینی، وضعیت رفتاری، تست پاسخ مردمک به نور، تست تهدید، تست خیره شدن، تست پنبه و درگیری قرنیه، تفاوت های آماری معنی داری را نشان ندادند و سگ های داخل خانه و عقیم شده، فراوانی بیشتری در جمعیت مورد مطالعه داشتند.  این مطالعه اولین بررسی اپیدمیولوژیک و بالینی سندرم کوشینگ در کنار سنجش نشانگان چشمی مرتبط با این سندرم در ایران است که نتایج این مطالعه منجر به درک بهتر بیماری پرکاری قشر غده فوق کلیه سگ در ایران می شود.  طبق این مطالعه، مشخصات بالینی جمعیت مورد مطالعه مانند مشخصات توصیف شده در مطالعات اپیدمیولوژیک اروپا و آمریکای شمالی است.

    کلید واژگان: پلی اوری, پلی دیپسی, هیپرآدرنوکورتیزیسم, سگ, چشم
    MOHAMMAD Asadi Iraee, Reza Avizeh *, Mohammad Razi Jalali, Mahdi Pourmahdi Borujeni

    Hyperadrenocorticism (HAC), also known as Cushing's syndrome, is caused by chronic exposure to excessive glucocorticoids. The objective of this study was to determine the epidemiological and clinical (especially ophthalmic) findings of dogs with HAC to increase recognition of suspicious cases in clinical routines. This study was examined on thirty dogs from Tehran, Mazandaran, and Guilan provinces between April 2021 and May 2022. The dogs included in the current study, who all had confirmed Hyperadrenocorticism, were selected based on the clinical findings suggestive Cushing disease as well as positive low-dose dexamethasone-suppression test. Then, general information, clinical signs, and ophthalmic factors were examined and recorded. The data were analyzed using the Chi-square test, Fisher's exact test, McNemar test, independent samples t-test, one-way ANOVA and LSD post hoc test. The mean age for the dogs with HAC was 9.7 years. The risk of HAC was also higher in neutered than intact dogs and also in terrier breed than other ones. Furthermore, significant differences were statistically observed concerning ophthalmic evaluations, including eye lesions, palpebral reflex, ophthalmic structural disorders, conjunctival, sclera, lens, retina, iris, and optic nerve involvement. However, gender, breed, common clinical manifestations, behavioural status, PLR test, menace test, dazzle test, cotton test, and corneal involvement did not show significant differences statistically. It was concluded that indoor and gonadectomized dogs had higher frequency in the studied population. We conducted epidemiological and clinical study of Cushing's disease in dogs in Iran, and for the first time, we examined the eye factors associated with this syndrome. These results support a better understanding of the canine hyperadrenocorticism in Iran. According to this study, the studied population resembles the profile described in European and North American epidemiologic studies, and the clinical picture of the HAC dog appears to be similar worldwide.

    Keywords: Polyuria, Polydipsia, Hyperadrenocorticism, Dog, Eye
  • رضا آویزه، رضا آذرگون، علیرضا غدیری، مهدی پورمهدی بروجنی، محمد راضی جلالی، هادیایمانی راستابی

    بروز اختلالات همودینامیک در بیماران هیپوولمیک مستند گشته، بنابراین مدیریت زودهنگام هیپوولمی برای کسب نتایج مطلوب ضروری است. گازهای خون که طی نوسانات همودینامیک به سرعت تغییر می یابند، می توانند به عنوان یک رهیافت تشخیصی برای نظارت بر بیماران اورژانسی استفاده شوند. اهداف این مطالعه بررسی اثرات مایع درمانی با محلول های رینگر لاکتات (LR) یا هیدروکسی اتیل استارچ (HES) بر گازهای خون سیاهرگی و سرخرگی و تفاوت بین پارامترهای گاز خون سیاهرگی و سرخرگی به منظور امکان آنالیز گازهای خون سیاهرگی به عنوان جایگزینی برای آنالیز گازهای خون سرخرگی طی احیای سگ های هیپوولمیک بود. pH ، PO2، PCO2 ،HCO - 3 و BE سرخرگی و سیاهرگی در پایان هر یک از مراحل مطالعه به شرح زیر آنالیز شدند 1) ایجاد بیهوشی، 2) خون گیری تا فشار متوسط سرخرگی 40-50 میلی متر جیوه، 3) حفظ سگ ها در وضعیت هیپوولمیک 4) احیا با LR (گروه A) یا HES(گروه B) در چهار مرحله و 5) یک ساعت پس از مرحله نهایی احیاء. هیپوولمی باعث کاهش پارامترهای مورد مطالعه شد، به جز PCO2 سیاهرگی که افزایش معنی داری نشان داد (p<0.05). احیاء با مایع درمانی پارامترهای مورد مطالعه را به مقادیر کنترل برگرداند، اگرچه PCO2 سیاهرگی در گروه A و -HCO3 در گروه B تفاوت معنی داری را نسبت به مقادیر کنترل نشان دادند (0.05>p) ما دریافتیم که -HCO3 ، pH و pCO2 سیاهرگی را می توان به عنوان جایگزین های کمتر تهاجمی و ایمن تر برای پارامترهای سرخرگی مشابه طی پایش احیاء با مایع درمانی در سگ های هیپوولمیک استفاده کرد.

    کلید واژگان: گاز خون سرخرگی, گاز خون سیاهرگی, هیدروکسی اتیل استارچ, رینگر لاکتات
    Reza Avizeh, Reza Azargoun *, Alireza Ghadiri, Mahdi Pourmahdi Borujeni, Mohammad Razi Jalali, Hadi Imani Rastabi

    It has been documented that hemodynamic disturbances occur in hypovolemic patients. Therefore, the early management of hypovolemia is essential to achieve optimal outcomes. Blood gas, which changes rapidly during hemodynamic instability, can be used as a diagnostic approach for monitoring emergency patients. The objective of the current study was to evaluate the results of resuscitation with hydroxyethyl starch (HES) or lactated Ringer's solution (LR) on venous and arterial blood gas. In addition, the difference between venous and arterial blood gas parameters is investigated to assess the possibility of using venous blood gas analysis as a successor for arterial blood gas analysis in the resuscitation of hypovolemic dogs. Venous and arterial pH, PO2, PCO2, HCO3-, and base excess were analyzed at the end of each study stage as follow: 1) Establishment of anesthesia, 2) Blood collection to an arterial mean pressure of 40-50 mm Hg, 3) Maintaining dogs in a hypovolemic state, 4) Resuscitation with LR (group A) or HES (group B) in four steps, and 5) One hour after the final resuscitation step. Hypovolemia decreased the studied parameters, except venous PCO2, which showed a significant increase (p < 0.05). Fluid resuscitation returned the studied parameters to the control values as venous PCO2 in group A and HCO3- in group B showed a significant change in comparison with the control values (p < 0.05). We found that venous pH, HCO3-, and PCO2 can be used as less invasive and safer alternatives to similar arterial parameters to monitor the fluid resuscitation of hypovolemic dogs.

    Keywords: Arterial blood gas, Venous blood gas, Hydroxyethyl starch, Ringer's Lactate
  • علی کرمیان، رضا آویزه*، هادی ایمانی راستابی، محمد راضی جلالی
    فشردن متناوب سینه، هنوز به صورت معمول برای احیای مبتلایان به شوک هموراژیک به کار می رود.  این احتمال وجود دارد که فشردن یک در میان شکم و سینه، خون بیش تری را به حفره ی سینه پمپاژ کند.  بر این اساس در این مطالعه، دو روش احیای قلبی ریوی فشردن متناوب سینه و فشردن یک در میان شکم و سینه در سگ های دچار شوک هموراژیک تجربی مقایسه شدند و تغییرات الکتروکاردیوگرافی به عنوان ابزاری جهت تشخیص و پایش اختلالات هدایتی و ریتمی قلب مورد ارزیابی قرار گرفتند.  به این منظور، با خارج سازی خون از شریان رانی، شوک هموراژیک در 15 قلاده سگ نر بالغ تحت بیهوشی، ایجاد شد و تا از بین رفتن نبض ادامه پیدا کرد.  سگ ها به مدت 20 دقیقه بدون نبض نگه داشته شدند و سپس به سه گروه احیا با رینگرلاکتات، احیا با رینگرلاکتات به همراه فشردن متناوب سینه و احیا با رینگرلاکتات به همراه فشردن یک در میان شکم و سینه تقسیم شدند.  احیا تا زمان بازگشت گردش خون خودبه خودی ادامه پیدا کرد.  نوارهای الکتروکاردیوگرام در زمان های قبل از شروع خونریزی، فقدان نبض، پایان20 دقیقه فقدان نبض و بعد از بازگشت گردش خون خودبه خودی ثبت شدند.  ارتفاع امواج P و QRS، فاصله زمانی QT، تعداد ضربان قلب، زاویه محور الکتریکی قلب و شکل قطعه ST در زمان های مختلف الکتروکاردیوگرام بین گروه ها دارای تفاوت معنی دار بودند؛ ولی در متغیرهای فاصله زمانی امواج P و QRS و فاصله زمانی PR و ریتم قلب، تفاوت معنی داری بین زمان های مختلف ثبت الکتروکاردیوگرام وجود نداشت.  نوع احیا بر تغییرات پارامترها در طول زمان تغییر معنی داری ایجاد نکرد.  در نهایت اثر مخلوط گروه و زمان بر هیچ کدام از متغیرها معنی دار نبود.  بر این اساس به نظر می رسد روش های احیای فشردن متناوب سینه و فشردن یک در میان شکم و سینه متعاقب ایجاد شوک هموراژیک در سگ ها، تاثیر مثبتی بر احیای شوک از جنبه الکتروکاردیوگرافی نداشته باشد.
    کلید واژگان: شوک هموراژیک, احیا, فشردن یک درمیان شکم وسینه, فشردن سینه, سگ
    Ali Karamyan, Reza Avizeh *, Hadi Imani, Mohammad Razi Jalali
    Intermittent chest compression is still routinely used in resuscitation for hemorrhagic shock patients. There is a possibility that by using a different resuscitation method with interposed abdominal compressions, through forcing the blood from abdominal organs into the circulation and increasing intraperitoneal pressure, more blood pumps to heart. Therefore, in this study, chest compression resuscitation and interposed abdominal compressions resuscitation were compared in dogs with induced experimental hemorrhagic shock and electrocardiographic changes evaluated as an important diagnostic and monitoring tool in heart conduction and rhythm disorders. Thus hemorrhagic shock was induced by drawing blood from femoral artery in 15 dogs under anesthesia and continued until pulseless electrical activity achieved. The dogs were kept pulseless for 20 minutes, then were randomized to three treatment groups - fluid resuscitation alone with Ringer's lactate solution, chest compressions with fluid resuscitation, and interposed abdominal compression with fluid resuscitation. Resuscitation was conducted until reaching the point of return of spontaneous circulation. Electrocardiograms were recorded before the induction of hemorrhage, at the time that the pulse was lost, after 20 minutes of pulseless state and at the point of return of spontaneous circulation. Changes in P and QRS waves amplitudes, QT interval, heart rate, and electrical axis and morphology of ST segment was significant in different times within groups. but there were no significant changes in P and QRS durations and PR interval and heart rhythm. There were no significant changes in any parameter with different type of resuscitation method. Finally mixed effect of time and groups were also statistically insignificant in all parameters. In conclusion, it seems that there is no positive impact in electrocardiographic parameters using either of chest compression only or interposed abdominal compression resuscitation methods in dogs with induced hemorrhagic shock.
    Keywords: Hemorrhagic shock, Resuscitation, Interposed abdominal compression, chest compression, dogs
  • اکرم زایرزاده، رضا آویزه*، محمد خسروی، داریوش غریبی، محمد راضی جلالی

    درماتیت تماسی آلرژیک یک واکنش التهابی پوستی است که در اثر تماس مستقیم با یک ماده ی آزار دهنده ایجاد می شود.  هدف از انجام این مطالعه ایجاد روشی مناسب برای القای درماتیت تماسی آلرژیک در سگ ها، برای مطالعات آتی بود.  بدین منظور، محلول 1 و 2 درصد دی نیتروکلروبنزن (DNCB) با و بدون اتانول و روغن زیتون، یا استون و روغن زیتون، به صورت زیر جلدی در ناحیه ی پشت 8 سر موشBALB/c  (در 4 گروه مساوی) تزریق شد.  سپس بر اساس نوع و شدت علایم، تصمیم بر این شد که سگ ها تنها با محلول 2 درصد DNCB حساس شوند.  در نهایت، در دو مرحله، این محلول با یا بدون دی متیل سولفوکسید (DMSO) با اتانول یا استون و روغن زیتون به صورت زیر جلدی در ناحیه ی قفسه ی سینه و کتف پنج قلاده سگ تزریق شد.  تزریق محلول دو درصد DNCB باعث ایجاد یافته های بالینی از جمله اریتم، ادم، پوسته پوسته شدن پوست و همچنین خارش و رفتار خاراندن در موش ها شد.  یافته های بالینی در سگ ها به صورت خفیف شامل قرمزی و تورم در عرض چند روز ایجاد شد.  افزایش قابل توجهی در تعداد کل لکوسیت های خون، نوتروفیل ها، لنفوسیت ها، ایوزینوفیل ها و مونوسیت ها در روز 7 مطالعه در سگ ها مشاهده شد.  همچنین تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که یک هفته پس از تزریق DNCB، بیان IgE به طور معنی داری افزایش یافت و این افزایش تا روز 21 ادامه داشت.  بر اساس نتایج این مطالعه، تزریق داخل جلدی 100 میکرولیتر محلول 2 درصد DNCB با  DMSOدر مخلوط 4:1 اتانول و روغن زیتون، روشی مناسب برای القای درماتیت تماسی در سگ ها بود.  علاوه بر این ناحیه ی کتف نیز مکان مناسبی برای جلوگیری از ایجاد جراحات توسط خود حیوان بود.

    کلید واژگان: درماتیت تماسی آلرژیک, درماتیت شبه آتوپیک, دی نیتروکلروبنزن, دی متیل سولفوکسید, سگ
    Akram Zayerzadeh, Reza Avizeh *, Mohammad Khosravi, Darioush Gharibi, Mohammad Razijalali

    Allergic contact dermatitis is an inflammatory skin reaction caused by direct contact with an offending substance. The aim of this study was to establish a suitable method for induction of allergic contact dermatitis in dogs for future studies. For this purpose, 1% and 2% dinitrochlorobenzene (DNCB) were injected with and without ethanol and olive oil or acetone and olive oil subcutaneously in the back of 8 BALB/c mice (4 equal groups). Then, based on the types and severity of the symptoms, it was decided to sensitize the dogs with only 2% DNCB. Finally, in two stages, 2% DNCB with or without dimethyl sulfoxide (DMSO) was injected with ethanol or acetone and olive oil subcutaneously in thoracic and scapular regions of five dogs. Two percent DNCB challenge caused clinical findings including erythema, edema and skin scaling, as well as pruritus and scratching behavior in the mice. Clinical findings in dogs developed in mild severity including redness and swelling within a few days. There was a significant increase in total blood leukocytes, neutrophils, lymphocytes, eosinophils and monocytes counts at seven days in dogs. Also statistical analysis showed that one week after DNCB injection, IgE expression increased significantly and this increase continued until day twenty-one. Based on the result of this study, intradermal injection of 100 μL of 2% DNCB mixture with DMSO (dissolved in a 4:1 mixture of ethanol and olive oil) was a suitable method for induction of allergic contact dermatitis in dogs. Furthermore, the scapular region was also a convenient location to prevent self-induced lesions.

    Keywords: allergic contact dermatitis, Atopic dermatitis-like, dinitrochlorobenzene, Dimethyl sulfoxide, Dog
  • بهمن مصلی نژاد*، علی بنی آدم، رضا آویزه، رضا حمیدانی پور

    روش های متعددی جهت القاء بیهوشی در حیوانات وجود دارد.  داروهای بیهوشی خوراکی، جهت مقید کردن کوتاه مدت، در اغلب حیوانات سالم مناسب هستند.  هدف از انجام مطالعه ی حاضر، ارزیابی مقایسه ای اثرات داروهای بیهوشی کتامین تنها، کتامین همراه با آسپرومازین و کتامین با میدازولام به صورت خوراکی، بر علایم حیاتی بدن، طول دوره ی بیهوشی و رفلکس های عصبی در گربه بود.  این تحقیق روی 15 قلاده گربه بالغ سالم از نظر بالینی انجام شد که به 3 گروه مساوی A (کتامین تنها)، B (کتامین با آسپرومازین) و C (کتامین با میدازولام) تقسیم بندی شدند.  در گروه A، کتامین تنها با دوز 80 میلی گرم/کیلوگرم، یک بار خورانده شد.  در گروه B، ابتدا آسپرومازین با دوز 15/0 میلی گرم/کیلوگرم و پس از 30 دقیقه، کتامین به گربه ها خورانده شد.  گروه C، مشابه گروه B بود، با این تفاوت که به جای آسپرومازین، میدازولام با دوز 3/0 میلی گرم/کیلوگرم تجویز گردید.  گروه B، کم ترین تغییرات را بر ضربان قلب داشت و از لحاظ تاثیر بر درجه حرارت بدن و تنفس، گروه C بهتر بود.  در مورد رفلکس های عصبی، تفاوت معنی داری مشاهده نگردید؛ اما از نظر طول دوره بیهوشی، تغییرات معنی داری بین گروه های B (2/37 دقیقه) و C (4/37) با گروه A (26) مشاهده گردید.  القاء بیهوشی در گروه های B (4/1±6/14 دقیقه) و C (14/1±6/15) نسبت به گروه A (34/2±20) بهتر بود.  زمان اولین حرکت ارادی در گروه های A، B و C به ترتیب در دقایق 38/2±2/38، 54/2±43 و 27/3±8/44 ثبت گردید.  تجویز خوراکی میدازولام یا آسپرومازین همراه با کتامین، به دلیل طول دوره ی بیهوشی طولانی تر و لرزش های ماهیچه ای کم تر، نسبت به کتامین تنها، روش مناسب تری برای ایجاد بیهوشی در گربه ها است.

    کلید واژگان: آسپرومازین, گربه, کتامین, میدازولام, تجویز خوراکی
    Bahman Mosallanejad *, Ali Baniadam, Reza Avizeh, Reza Hamidanipour

    There are a variety of methods to induce anesthesia in animals. Oral anesthetic drugs are suitable for short-term restraint in most healthy animals. The aim of the present study was a comparative evaluation of the effects of anesthetic drugs ketamine, ketamine with acepromazine or midazolam as oral on vital signs, anesthesia duration, and neural reflexes in the cat. This study was performed on fifteen clinically healthy adult cats that were categorized into three equal groups A (alone ketamine), B (ketamine with acepromazine), and C (ketamine with midazolam). In group A; ketamine was administrated with a dosage 80 mg/kg oral once. In group B; first acepromazine was given 0.15 mg/kg and after thirty-minute, ketamine was eaten to cats. Group C was similar to group B; with the difference that midazolam was administrated 0.3 mg/kg instead of acepromazine. Group B had the lowest fluctuations in heart rate and group C was better for the influence on temperature and respiratory. There were no significant variations for neural reflexes; however, there was a significant difference for anesthesia duration between groups B (37.2 minutes), and C (37.4) with group A (26). Induction of anesthesia was better in groups B (14.6±1.4 minutes), and C (15.6±1.14) compared with group A (20±2.34). The time of first voluntary movement was recorded in minutes of 38.2±2.38, 43±2.43, and 44.8±3.27 for groups A, B, and C respectively. The oral administration of ketamine with midazolam or acepromazine is a better method than alone ketamine for induction of anesthesia in cats, because of the longer anesthesia duration and fewer muscle tremors.

    Keywords: Acepromazine, Cat, Ketamine, Midazolam, oral administration
  • عبدالواحد معربی*، رضا آویزه، محمود خاکساری مهابادی، مهسا بادمی
    تیموس یک عضو از سیستم لنفاوی و ایمنی بدن است که اهمیت زیادی در حیوانات جوان دارد.  هدف از انجام مطالعه ی حاضر بررسی تغییرات اندازه، اکوژنسیته و موقعیت تیموس در توله سگ های سالم نژاد مخلوط با استفاده از رادیوگرافی و اولتراسونوگرافی در طی 5 ماه اول زندگی بود.  به منظور انجام این مطالعه، 2 قلاده سگ بومی آبستن تهیه و پس از زایمان، 5 توله سگ نر از آن ها جدا شد و به صورت ماهانه به مدت 5 ماه مورد ارزیابی قرار گرفتند.  ارزیابی رادیوگرافی تیموس توسط رادیوگراف های ساده و در نماهای جانبی راست و شکمی - پشتی بود.  اولتراسونوگرافی نیز در حالی که حیوان به پشت خوابیده و کمی به سمت راست یا چپ متمایل بود، توسط ترانسدیوسر خطی 5/7 مگاهرتز انجام شد.  بر اساس آزمون آنالیز واریانس دو طرفه فقط سن تاثیر معنی داری بر اندازه ی غده ی تیموس داشت.  بیش ترین میانگین (± انحراف معیار) طول، عرض، سطح و حجم غده ی تیموس در 2 ماهگی و به ترتیب برابر 35/2±00/32 میلی متر، 43/0±08/7 میلی متر، 5/0±62/1 سانتی متر مربع و 38/0±72/0 سانتی متر مکعب بود.  از طرفی کم ترین میانگین (± انحراف معیار) طول، عرض، سطح و حجم غده ی تیموس در 5 ماهگی و به ترتیب برابر 29/2±26/24 میلی متر، 28/0±08/6 میلی متر، 44/0±16/1 سانتی متر مربع و 21/0±47/0 سانتی متر مکعب بود.  تنها در چهار مورد از رادیوگراف های تهیه شده از نمای شکمی-پشتی توله سگ های مخلوط سایه ی تیموس مشاهده شد.  بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که تیموس سگ های مخلوط از حدود 4 ماهگی دچار تحلیل می شوند و اولتراسونوگرافی در مقایسه با رادیوگرافی به عنوان روشی انتخابی و در دسترس قادر به تعیین ابعاد دقیق تیموس می باشد.
    کلید واژگان: سگ, تیموس, رادیوگرافی, اولتراسونوگرافی
    Abdolvahed Moarabi *, Reza Avizeh, Mahmood Khaksary Mahabady, Mahsa Badami
    The thymus is an organ of the lymphatic and immune system that has great importance in young animals. This study aimed to evaluate the dimensions, echogenicity and location of the thymus in healthy mongrel puppies during the first 5 months of life using radiography and ultrasonography. For this study, two pregnant bitches from mongrel breeds were prepared and five healthy male puppies isolated after their parturition for monthly evaluation in the first 5 months of life. Radiographic evaluation of the thymus was done on plain radiographs in right lateral and ventrodorsal views. Ultrasonography also was performed with a 7.5 MHz linear transducer, while the animal was restrained on dorsal recumbency position and slightly tilted to the right or left side. Based on a two-way analysis of variance, only age had a significant effect on the dimensions of the thymus gland. The highest means (±SD) of length, width, surface and volume of the thymus were estimated 32.00±2.35 mm, 7.08±0.43 mm, 1.62±0.5 cm2 and 0.72±0.38 cm3, respectively, at 2 months-old puppies. On the other hand, the lowest means (±SD) of length, width, surface and volume of the thymus were estimated 24.26±2.29 mm, 6.08±0.28 mm, 1.16±0.44 cm2 and 0.47±0.21 cm3, respectively, at 5 months-old puppies. Thymus shadows were observed in only four radiographs taken from the ventrodorsal view of puppies. Based on the findings of the present study, it can be concluded that the thymus of mongrel puppies was regressed at about 4 months-old and ultrasonography as an available and method of choice can determine the exact dimensions of the thymus compared with X-ray examination.
    Keywords: Dog, Thymus, Radiography, Ultrasonography
  • علی سلطانیه، رضا آویزه، حسین نجف زاده ورزی*، محمد راضی جلالی، مسعود قربانپور
    سابقه و هدف

    آسیب حاد ریه، با تجمع نوتروفیل ها در ریه، ادم بینابینی و آسیب دیدگی اپیتلیوم آلویول مشخص می شود. لیپو پلی ساکارید (LPS) موجب بروز پاسخ التهابی و آزاد شدن گونه های اکسیژن فعال و آسیب سلولی و بافتی ریه می شود. با توجه به نقش استرس اکسیداتیو در عفونت ها و از طرفی اثبات خواص آنتی اکسیدانی مونته لوکاست در مطالعات متعدد، در این مطالعه اثر مونته لوکاست بر آسیب حاد ریوی ناشی از لیپو پلی ساکارید (به عنوان مدلی از عفونت) در سگ بررسی گردید.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تجربی 20 قلاده سگ سالم (نژاد بومی از هر دو جنس نر و ماده و میانگین 20 کیلوگرم وزن) به چهار گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول مونته لوکاست خوراکی (mg/kg 1)، گروه دوم داخل وریدیLPS  (g/kgµ 0/1)، گروه سوم مونته لوکاست یک ساعت قبل از LPS و گروه چهارم مونته لوکاست یک ساعت بعد از LPS را دریافت کردند. لاواژ برونکو آلویولار و خون گیری در زمان صفر و 1/5 ساعت پس از شروع آزمایش انجام شد و میزان مالون دی آلدیید، فعالیت کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام در سرم و مایع لاواژ با کیت اندازه گیری شد.

    یافته ها

    LPS به طور معنی داری میزان مالون دی آلدیید را افزایش (از 10/5 به 139/8 میکرومول رسید) و فعالیت کاتالاز (از 0/018 به 0/007 میکرومول رسید) (0/0001=p)، گلوتاتیون پراکسیداز (از 259 به 76/5 نانومول رسید) و ظرفیت آنتی اکسیدانی تام (از 0/41 به 0/04 نانومول رسید) را نسبت به زمان صفر کاهش داد. این تغییرات به وسیله مونته لوکاست به طورمعنی داری تعدیل شد (0/02≤P) .

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که مونته لوکاست می تواند دفاع آنتی اکسیدانی را در برابر آسیب حاد ریوی ناشی از LPS تقویت کند.

    کلید واژگان: آسیب حاد ریوی, استرس اکسیداتیو, سگ, لیپو پلی ساکارید, مونته لوکاست
    A .Soltanieh, R. Avizeh, H .Najafzadeh Varzi*, M .Razi Jalali, M .Ghorbanpour
    BACKGROUND AND OBJECTIVE

    Acute lung injury is characterized by accumulation of neutrophils in the lung, interstitial edema, and damage to the alveolar epithelium. Lipopolysaccharide (LPS) causes an inflammatory response and the release of reactive oxygen species and cellular and tissue damage to the lungs. Considering the role of oxidative stress in infections and proving the antioxidant properties of montelukast in several studies, the effect of montelukast on acute lung injury induced by lipopolysaccharide (as a model of infection) in dogs was investigated in this study.

    METHODS

    In this experimental study, 20 healthy dogs (both male and female dogs of native breed with an average weight of 20 kg) were divided into four equal groups. The first group received oral montelukast (1 mg/kg), the second group received intravenous LPS (0.1 µg/kg), the third group received montelukast one hour before LPS and the fourth group received montelukast one hour after LPS. Bronchoalveolar lavage and blood sampling were performed at hour zero and 1.5 hours after the start of the test and the amount of malondialdehyde, catalase activity, glutathione peroxidase and total antioxidant capacity in serum and lavage fluid were measured using a kit.

    FINDINGS

    LPS significantly increased malondialdehyde levels (from 10.5 to 139.8 μmol) and decreased catalase activity (from 0.018 to 0.007 μmol) (p= 0.0001), glutathione peroxidase (from 259 to 76.5 nmol) and the total antioxidant capacity (from 0.41 to 0.04 nmol) compared to hour zero. These changes were significantly adjusted by montelukast (p≤ 0.02).

    CONCLUSION

    The results of this study showed that montelukast can enhance antioxidant defense against acute lung injury induced by LPS.

    Keywords: Acute Lung Injury, Oxidative Stress, Dogs, Lipopolysaccharide, Montelukast
  • رضا آذرگون، رضا آویزه*، علیرضا غدیری، محمد راضی جلالی، مهدی پورمهدی بروجنی، هادی ایمانی راستابی

    شاخص قلبی، که با تقسیم نمودن برون ده قلب بر سطح بدن به دست می آید، به عنوان پارامتری استاندارد جهت بررسی پرفیوژن بافتی شناخته می شود. هدف مطالعه حاضر، ارزیابی تغییرات شاخص فوق، به عنوان معیاری جدید جهت تخمین زمان خاتمه مایع درمانی در سگ های دچار شوک هیپوولمیک بود. به این منظور 10 قلاده سگ نژاد مخلوط انتخاب و پس از تعیین سطح بدن، برون ده قلب بهوسیله اکوکاردیوگرافی داپلر طی هشت مرحله اندازه گیری شد. پس از القاء بیهوشی و ثبت علایم حیاتی، ارزیابی شاخص قلبی در مرحله کنترل انجام گردید. شوک هیپوولمیک با خون گیری تا رسیدن به فشار خون میانگینسرخرگی بین 40 تا 50 میلی متر جیوه در عرض 30 دقیقه ایجاد و سپس به مدت 30 دقیقه در شرایط هیپوولمی حفظ شد. سپس سگ ها به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند و هر گروه با محلول رینگر لاکتات (20 میلی لیتر بر کیلوگرم) یا هیدروکسی اتیل استارچ 6 درصد (5 میلی لیتر بر کیلوگرم) در چهار بازه زمانی 15 دقیقه ای احیاء شدند. تا یک ساعت پس از آخرین مرحله احیاء، سگ ها مورد پایش قرار گرفته و در پایان هر مرحله ارزیابی شاخص قلبی صورت پذیرفت. مشخص شد که شوک هیپوولمیک موجب کاهش معنی دار شاخص قلبی (1/0±3/2) نسبت به مرحله کنترل (6/0±8/4) گردیده است (05/0>p). همچنین متعاقب احیاء، شاخص قلبی افزایش یافت و در هر دو گروه به مقادیر پیش از شوک بازگشت. بر اساس نتایج مطالعه حاضر، می توان اعلام کرد که ارزیابی اکوکاردیوگرافیک شاخص قلبی، معیاری ایده آل جهت تخمین زمان خاتمه احیاء در سگ های دچار شوک هیپوولمیک می باشد.

    کلید واژگان: شاخص قلبی, شوک هیپوولمیک, سگ
    Reza Azargoun, Reza Avizeh *, Alireza Ghdiri, Mohammad Razi Jalali, MAHDI POURMAHDI BORUJENI, Hadi Imani Rastabi
    Introduction

    Cardiac index is a criterion associated with cardiac output that measures the volume of blood pumped over time to the animal’s body surface area. Cardiac index is considered the reference standard parameter for targeting organ perfusion and oxygen delivery in shock.

    Material and methods

    For this purpose, ten mixed-breed male dogs ranging in age from 1.5 to 3.5 years were selected and after determination of body surface area, cardiac output was measured by Doppler echocardiography in eight stages. After induction of anesthesia and recording of vital signs, cardiac index evaluation was performed in control stage. Hypovolemic shock was induced by blood withdrawal to a mean arterial pressure of 40 to 50 mmHg within 30 minutes and then maintained for additional 30 minutes under hypovolemic condition. The dogs were then randomly divided into two equal groups, each group was resuscitated with Ringer's lactate solution (20 ml/kg) or 6% hydroxyethyl starch (5 ml/kg) over four 15-min intervals.

    Results and discussion

    Hypovolemic shock caused significantly decrease in cardiac index (2.3±0.1) compared to control stage (4.8±0.6) (p < 0.05). Following resuscitation, cardiac index increased and returned to pre-shock values in both groups.

    Conclusion

    According to the findings of the present study, it can be concluded that echocardiographic evaluation of cardiac index is an easy, affordable and reliable method to diagnose hypovolemia and monitor patients' response to fluid therapy.Conflict of interest: None declared.

    Keywords: Cardiac index, Cardiac output, Hypovolemic shock, Dog
  • بهمن مصلی نژاد*، رضا آویزه، محمدرضا تابنده، بهاره حافظی مقدم

    روی، همواره به عنوان یکی از مهم ترین مواد مغذی در تعیین وضعیت پوششی بدن در سگ ها به شمار می رود.  کمبود روی بیش تر به صورت درماتوز پاسخ دهنده به روی، رخ می دهد، اما مسمومیت با روی بندرت رخ می دهد.  مطالعه ی حاضر، جهت تعیین سطح سرمی روی، در سگ های شهری و روستایی منطقه ی اهواز و به روش اسپکتروفتومتری جذب اتمی انجام گردید.  نمونه های سرمی از 250 قلاده سگ شهری و روستایی (سالم از نظر بالینی)، در سنین مختلف و به صورت تصادفی جمع آوری گردید.  تقسیم بندی بر اساس سن، جنس، نژاد و منطقه انجام گردید.  سگ ها بر اساس سن، به 3 گروه (کم تر از 1 سال، 1 تا 3 سال و بالای 3 سال) تقسیم شدند.  میانگین و انحراف معیار غلظت روی، در جمعیت کل سگ های مورد بررسی، 04/0±21/1 میلی گرم/ لیتر به دست آمد.  انتشار فراوانی روی، نشان داد که میانگین و انحراف معیار سرمی روی، در سگ های شهری و روستایی، به ترتیب 06/0±36/1 و 05/0±05/1 میلی گرم/ لیتر بودند.  میانگین سطح سرمی روی، در تمام نمونه ها در محدوده طبیعی قرار داشت (42/1-87/0: CI‏ 95 درصد‎‏، 04/0±21/1).  غلظت روی سرم، به طور معنی داری در سگ های شهری بیش تر از روستایی بود.  غلظت روی، تفاوت معنی داری را برای سنین مختلف (09/0±16/1 زیر 1 سال، 06/0±15/1 بین 3-1 سال و 07/0±27/1 بالای 3 سال)، جنس (10/0±41/1 در نرها و 08/0±33/1 ماده ها در سگ های شهری و 07/0±06/1 در نرها و 08/0±03/1 ماده ها در سگ های روستایی) و نژاد (بیش ترین میزان در نژاد باکسر= 60/0±42/1 و کم ترین میزان در نژاد بولداگ= 18/0±87/0) نشان نداد.  مطالعه ی حاضر نشان داد که غلظت روی سرم، به طور معنی داری در سگ های شهری بیش تر از روستایی بود که احتمالا به جیره ی غذایی بهتر آن ها بر می گردد.

    کلید واژگان: روی, سگ, سرم, اهواز
    Bahman Mosallanejad *, Reza Avizeh, MohammadReza Tabandeh, Bahareh Hafezi Moghaddam

    Zinc is one of the most important nutrients in determining the appearance of the coat in dogs. Zinc deficiency occurs, most commonly as zinc responsive dermatosis, but zinc toxicity rarely occurs. The present study was conducted to detect the level of serum zinc concentration in urban and rural dogs of Ahvaz district, by atomic absorption spectrophotometry. A total of 250 serum samples of urban and rural dogs (clinically healthy) with different ages were randomly obtained. The classification was made by age, sex, breed and location. The dogs were divided into three groups based on age (≤1 year, 1-3 years and ≥3 years). The mean and standard deviation of zinc concentration was 1.21±0.04 mg/l in the studied dog's population. The frequency distribution of zinc showed that serum concentrations were 1.36±0.06 and 1.05±0.05 mg/l in urban and rural dogs respectively. The mean and standard deviation of zinc was in the normal range in all samples (1.21±0.04; 95% CI: 0.87-1.42). Serum zinc concentration was significantly higher in urban than rural dogs. Zinc concentration didn’t show a significant difference for different ages (1.16±0.09 less than one year, 1.15±0.06 between 1-3 years and 1.27±0.07 above 3 years), gender (1.41±0.10 in males and 1.33±0.08 for females in urban dogs and 1.06±0.07 in males and 1.03±0.08 for females in rural dogs), and breed (the most level in Boxer breed= 1.42±0.60 and the least level in Bulldog breed= 0.87±0.18). The present survey showed that the serum zinc concentration was significantly higher in the urban than rural dogs which are probably due to the better diet.

    Keywords: zinc, Dog, Serum, Ahvaz
  • بهمن مصلی نژاد*، محمد راضی جلالی، رضا آویزه، مهدی پورمهدی
    زمینه مطالعه

    فنوباربیتال یکی از شایع ترین داروهای مورد استفاده جهت درمان صرع و سایر اختلالات تشنجی در سگ ها و گربه ها است. مسمومیت کبدی متعاقب تجویز فنوباربیتال، وابسته به دوز می باشد.

    هدف

    هدف از انجام مطالعه حاضر، ارزیابی عملکرد محافظتی سیلیمارین بر اثرات مسمومیت کبدی ناشی از تجویز فنوباربیتال در گربه ها بود.

    روش کار

    بدین منظور 24 قلاده گربه بالغ سالم به طور تصادفی به 4 گروه مساوی تقسیم بندی شدند. گربه های گروه A، فنوباربیتال را با دوز 16 میلی گرم/کیلوگرم به صورت خوراکی و برای مدت 28 روز دریافت کردند. گربه های گروه B سیلیمارین را با دوز 30 میلی گرم/کیلوگرم و به شکل همزمان با فنوباربیتال برای مدت 28 روز دریافت کردند. گروه های C و D مشابه گروه B درمان شده بودند، اما سیلیمارین به ترتیب 3 و 48 ساعت بعد از تجویز فنوباربیتال، به آن ها خورانده شده بود و تا روز 28 ادامه یافت. غلظت آنزیم های سرمی آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، آلکالاین فسفاتاز، لاکتات دهیدروژناز، بیلی روبین تام و مستقیم، ازت اوره خون و کراتینین، قبل از تجویز فنوباربیتال، 24 ساعت، 72 ساعت و 28 روز بعد، اندازه گیری شدند.

    نتایج

    در گربه های گروه A، فنوباربیتال به شکل معنی داری غلظت های سرمی آنزیم های کبدی را (در تمام موارد) و بیلی روبین تام و مستقیم را در دو قلاده گربه، بعد از 24 ساعت افزایش داد (001/0 >p). در گربه های گروه B و C، میزان فعالیت آنزیم های سرمی و بیلی روبین تام و مستقیم، تا 28 روز، در محدوده نرمال قرار گرفتند (05/0 >p).، اما در گروه D، میزان فعالیت آنزیم-های سرمی، در 4 مورد افزایش پیدا کرد (001/0 >p).

    نتیجه گیری نهایی

    نتایج نشان داد که سیلیمارین می تواند بافت کبد را از استرس اکسیداتیو القایی توسط فنوباربیتال در گربه ها، بویژه در 3 ساعت اول پس از در معرض قرار گرفتن دارو، محافظت نماید.

    کلید واژگان: گربه, مسمومیت کبدی, فنوباربیتال, سیلیمارین, درمانی
    Bahman Mosallanejad *, Mohammad Razi Jalali, Reza Avizeh, Mahdi Pourmahdi
    BACKGROUND

    Phenobarbital is one of the most commonly used drugs to treat epilepsy and other seizure disorders in dogs and cats. Hepatotoxicity following phenobarbital administration is dose-dependent.

    OBJECTIVES

    The present study aimed to evaluate the protective action of silymarin on phenobarbital-in- duced hepatotoxicity in cats.

    METHODS

    For this purpose, twenty-four healthy adult cats were randomly allotted to four equal groups. Cats in group A were given phenobarbital with dosage 16 mg/kg orally for 28 days; group B received silymarin (30 mg/kg/day for twenty-eight days) orally concurrent with phenobarbital; groups C and D were treated like group B, but silymarin was administered 3 and 48 h after administration of phenobarbital, respectively, and continued up to twenty-eight days. The serum concentrations of alanine aminotransferase, aspartate amino- transferase, alkaline phosphatase, lactate dehydrogenase, total and direct bilirubin, blood urea nitrogen and creatinine were measured before administration of phenobarbital and after 24 h, 72 h and 28 days.

    RESULTS

    Phenobarbital elevated significantly serum concentrations of liver enzymes (in all cases), and total and direct bilirubin in two cats of group A, after 24 h (P <0.001). In groups, B and C, levels of serum enzyme activities and total and direct bilirubin remained within the normal range up to 28 days (P>0.05), while in group D, levels of serum enzyme activities (in 4 cases) were higher than the normal values (P<0.001).

    CONCLUSIONS

    The results showed that silymarin can protect liver tissue against oxidative stress in cats with phenobarbital intoxication especially in the first 3 h post-exposure.

    Keywords: Cat, hepatotoxicity, Phenobarbital, Silymarin, therapeutic
  • بهمن مصلی نژاد*، داریوش غریبی، رضا آویزه، روزبه عباسی

    کمپیلوباکتریوز یک بیماری مشترک بین انسان و دام است که موجب اسهال در انسان، سگ، گربه و دیگر حیوانات اهلی و وحشی می شود.  هدف از انجام مطالعه ی حاضر، بررسی آلودگی به کمپیلوباکتر در گربه های خانگی ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز بود؛ همچنین فاکتورهای خطر نظیر سن، جنس، نژاد، وضعیت تغذیه و روش زندگی (محیط باز یا بسته) بررسی شدند.  در این تحقیق، نمونه ی مدفوع از 101 قلاده گربه (35 گربه ی اسهالی و 66 گربه ی به ظاهر سالم) تهیه و به دو روش کشت و PCR مورد آزمایش قرار گرفتند.  در کشت باکتریایی، تنها 2 مورد از نظر کمپیلوباکتر مثبت بودند (98/1 درصد)؛ اما در روش PCR، 37 مورد آلودگی به کمپیلوباکتر تعیین گردید (63/36 درصد).  شایع ترین گونه ی کمپیلوباکتر در میان گربه های ارجاعی، کمپیلو باکتر آپسالینسیس و کمپیلوباکتر کولای بودند که به ترتیب 23 و 7 مورد (16/62 و 91/18 درصد) از 37 مورد مثبت تشخیص داده شده را به خود اختصاص دادند.  یک شیوع پایین تر از آلودگی به کمپیلوباکتر ژژونی در 4 مورد (81/10درصد)، برای عفونت هم زمان به گونه های کمپیلوباکتر کولای و ژژونی 2مورد (40/5 درصد) و گونه های کمپیلوباکتر آپسالینسیس و لاری 1 مورد (70/2 درصد) مشخص گردید.  میزان شیوع در گربه های اسهالی و سالم به ترتیب 14/57 و 75/25 درصد تعیین گردید.  از نظر آماری، در روش PCR، ارتباط معنی داری بین آلودگی به کمپیلوباکتر در گربه های سالم و اسهالی وجود داشت؛ همچنین فاکتورهای سن، نژاد، تغذیه و روش زندگی، تفاوت معنی داری را نشان دادند؛ اما فاکتور جنس تاثیر معنی داری در آلودگی به کمپیلوباکتر نداشت.  در مجموع به دلیل حضور مکرر گونه های کمپیلوباکتر در مدفوع گربه ها، این اجرام می توانند به عنوان یک عامل مخاطره آمیز، برای سلامت عمومی نقش بازی کنند.  بر این اساس، تست های دوره ای و جدا کردن گربه های اسهالی از دیگر حیوانات، به خصوص گربه هایی که از گوشت خام استفاده و در پناهگاه زندگی می کنند، اهمیت زیادی دارد.

    کلید واژگان: کمپیلوباکتر, کشت, PCR, گربه, اهواز
    Bahman Mosallanejad *, Darioush Gharibi, Reza Avizeh, Roozbeh Abbassi

    Campylobacteriosis is a zoonotic disease which causes enteritis in human, dog, and cat, as well as other domestic and wild animals. The present study aimed to detect of campylobacter infection in companion cats referred to the Veterinary Hospital of the Shahid Chamran University of Ahvaz. Risk factors such as age, gender, breed; nutrition status, and lifestyle (open or close environment) were reviewed also. Fecal samples were examined by two methods of culture and PCR from one hundred one of cats (thirty-five diarrheic and sixty six clinically healthy). Only two samples were positive in culture method (1.98%), but Campylobacter species were detected in thirty-seven samples by PCR; which yields an overall prevalence of 36.63%. The most prevalent species of campylobacter among the referred cats were C. upsaliensis and C. coli with 23 and 7 out of 37 identified isolates (62.16% and 18.91%) respectively. A lower prevalence was observed for C. jejuni in four identified isolates (10.81%) and for concurrent infections in two cases (C. coli + C. jejuni) (5.40%) and one case (C. upsaliensis+ C. lari) (2.70%). The prevalence of infection was 57.14% and 25.75% in diarrheic and healthy cats respectively. There was a significant difference for campylobacter infection between the healthy and diarrheic cats in the PCR method, as well as, age, breed; nutrition status and lifestyle showed a significant difference, but there was no significant difference for gender factor in campylobacter infection. In conclusion, because of the frequent presence of campylobacter species in feces of cats, these bacteria can constitute a public health hazard. Accordingly, periodic tests and isolation of diarrheic cats from others are important, especially cats that eat raw meat and live in a shelter.

    Keywords: Campylobacter, culture, PCR, Cat, Ahvaz
  • Reza Azargoun *, Reza Avizeh, Alireza Ghadiri, Mahdi Pourmahdi, Hadi Imani
    Objective

    The aim of this study was to assess ultrasonography-derived caudal vena cava to aorta ratio (CVC/Ao) as a novel endpoint in the resuscitation of experimental hemorrhagic shock in dogs.

    Design

    Experimental study. Animals- Ten adult mongrel healthy dogs. Procedures- After induction of anesthesia (control assessments), hemorrhagic shock was induced by blood withdrawal to a mean arterial pressure of 40 to 50 mmHg within 30 minutes and then maintained in a hypovolemic situation for an additional 30 minutes (second and third stages of assessments). Afterward, the dogs were randomly assigned to two groups which received 20 ml/kg lactated Ringer's solution or 5 ml/kg Hydroxyethyl starch, in four consecutive 15 minutes intervals (fourth stage of assessments). One hour after the last resuscitation step, final ultrasonographic assessments were performed. Results- Hemorrhagic shock caused a significant decrease in the CVC and Ao diameters as well as the CVC/Ao (2.14 ± 0.28 cm, 0.85 ± 0.07 cm and 0.4 ± 0.06, respectively) (p<0.05). Following the fluid resuscitation, CVC/Ao increased and returned to pre-shock values in both groups.

    Conclusion and clinical relevance

    Findings indicated that serial ultrasonographic assessment of the CVC/Ao can be a useful endpoint in the resuscitation of dogs with hemorrhagic shock.

    Keywords: Ultrasonography, caudal vena cava to aorta ratio, Hemorrhagic shock, Dog
  • رضا آذرگون *، رضا آویزه، علیرضا غدیری، هادی ایمانی راستابی، مهدی پورمهدی
    زمینه مطالعه

    پیش بینی قابل اعتماد پاسخ بیمار به مایع درمانی یک مسئله بسیار مهم در مدیریت شوک هموراژیک است.

    هدف

    هدف از این مطالعه، ارزیابی تغییرات اندازه مهره ای قلب (VHS) در مایع درمانی بیماران دچار شوک هموراژیک و امکان استفاده از این روش در تعیین نقطه پایان احیاء است.

    روش کار

    مقادیر VHS با استفاده از روش استاندارد که قبلا منتشر شده بود در نمای جانبی چپ به راست بررسی شد. پس از القای بیهوشی (ارزیابی های مرحله کنترل)، شوک هموراژیک از طریق خونگیری تا رسیدن به فشار متوسط سرخرگی 40 تا 50 میلی متر جیوه طی 30 دقیقه ایجاد و سپس به مدت 30 دقیقه در شرایط هیپوولمی (مراحل دوم و سوم ارزیابی) حفظ گردید. سپس سگ ها به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند و در چهار بازه زمانی متوالی 15 دقیقه ای محلول رینگر لاکتات با دوز 20 میلی لیتر/کیلوگرم یا هیدروکسی اتیل استارچ با دوز 5 میلی لیتر/کیلوگرم را دریافت کردند (ارزیابی های مرحله چهارم). یک ساعت پس از آخرین مرحله احیاء، ارزیابی نهایی رادیوگرافی انجام شد.

    نتایج

    شوک هموراژیک موجب کاهش معنی دار میزان VHS به میانگین 7/7 مهره گردید (05/0>P). پس از احیاء، VHS افزایش یافت و در هر دو گروه به مقادیر پیش از شوک بازگشت.


    نتیجه گیری نهایی:

    این مطالعه نشان داد که ارزیابی VHS اختصاصی هر نژاد می تواند یک روش مفید در پایش پاسخ بیماران به مایع درمانی و تعیین نقطه پایان احیاء در سگ های دچار شوک هموراژیک باشد.

    کلید واژگان: سگ, شوک هموراژیک, هیدروکسی اتیل استارچ, رینگر لاکتات, اندازه مهره ای قلب
    Reza Azargoun *, Reza Avizeh, Alireza Ghadiri, Hadi Imani Rastabi, Mahdi Pourmahdi
    BACKGROUND

    GReliable prediction of patient response to fluid resuscitation is a crucial issue in the management of hemorrhagic shock.

    OBJECTIVES

    This study was designed to investigate vertebral heart score (VHS) variation in fluid resuscitation of hemorrhagic shock patients and the feasibility of this method in determining resuscitation endpoint. 

    METHODS

    VHS values were assessed using previously published standard method in left to right lateral view. After induction of anesthesia (control assessments), hemorrhagic shock was induced by blood withdrawal to a mean arterial pressure of 40 to 50 mmHg within 30 minutes and then maintained in hypovolemic situation for an additional 30 minutes (second and third stages of assessments). Afterward, the dogs were randomly assigned to two groups which received 20 ml/kg lactated Ringer’s solution or 5 ml/kg Hydroxyethyl starch, in four consecutive 15 minute intervals (fourth stage of assessments). One hour after the last resuscitation step, final radiographic assessments were performed. 

    RESUTLS

    Hemorrhagic shock caused significant decrease in VHS values to a mean of 7.7 vertebrae (P<0.05). Following the fluid resuscitation VHS increased and returned to pre-shock values in both groups.

    CONCLUSIONS

    This study confirms that the breed-specific VHS assessment can be a useful method in monitoring of patient’s response to fluid therapy and determination of resuscitation endpoint in dogs with hemorrhagic shock.

    Keywords: Dog, hemorrhagic shock, hydroxyethyl starch, lactated Ringer, vertebral heart score
  • رضا آذرگون، رضا آویزه*، علیرضا غدیری، هادی ایمانی راستابی، مهدی پورمهدی بروجنی، محمد راضی جلالی
    شوک هموراژیک به عنوان یکی از علل مرگ ناشی از آسیب ایسکمیک اعضای مختلف در سگ می باشد.  هدف از انجام این مطالعه، مقایسه ی پارامترهای پرفیوژن بافتی و الکتروکاردیوگرافی سگ های مبتلا به شوک هموراژیک تجربی، قبل و پس از احیاء با محلول های رینگر لاکتات و هیدروکسی اتیل استارچ 6 درصد بود.  بدین منظور پارامترهای پرفیوژن بافتی شامل رنگ مخاط لثه، زمان پر شدن مجدد مویرگی، کیفیت نبض محیطی، دمای اندام های انتهایی، غلظت لاکتات سرم، تعداد ضربان قلب، میانگین فشار خون سرخرگی، برون ده ادرار به علاوه الکتروکاردیوگرام ده قلاده سگ نر بالغ سالم از نژاد مخلوط پس از بیهوشی ارزیابی گردید (مرحله کنترل).  دومین مرحله ارزیابی، پس از خون گیری تا حدود 60 درصد حجم خون و رسیدن به فشار میانگین سرخرگی 40 تا 50 میلی متر جیوه صورت گرفت.  پس از 30 دقیقه نگهداری حیوانات در شرایط تثبیت شوک هموراژیک، سومین ارزیابی انجام شد.  سگ ها به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند که محلول رینگر لاکتات یا هیدروکسی اتیل استارچ 6 درصد را به ترتیب با دوز 20 و 5 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در 4 بازه ی زمانی 15 دقیقه ای دریافت نمودند (مراحل چهارم تا هفتم ارزیابی).  تا یک ساعت پس از آخرین مرحله ی احیاء سگ ها تحت نظر قرار گرفته و در پایان این زمان هشتمین مرحله ی ارزیابی صورت پذیرفت.  زمان بر تعداد ضربان قلب، فشار خون میانگین سرخرگی، درجه ی حرارت نواحی انتهایی بدن، برون ده ادرار، غلظت لاکتات خون، ارتفاع موج R و فاصله ی زمانی امواج Q-T، تاثیر معنی داری داشت در حالی که نوع سرم بر غلظت لاکتات خون، برون ده ادرار و ارتفاع موج P دارای تاثیر معنی داری نبود.  نتایج این بررسی نشان داد که استفاده از دو محلول رینگر لاکتات و هیدروکسی اتیل استارچ جهت احیای بیماران دچار شوک هموراژیک، در کوتاه مدت تاثیر قابل اهمیتی بر پارامترهای پرفیوژن و الکتروکاردیوگرام ندارد.
    کلید واژگان: شوک هموراژیک, هیدروکسی اتیل استارچ, پرفیوژن بافتی, الکتروکاردیوگرام, سگ
    Reza Azargoun, Reza Avizeh *, Alireza Ghadiri, Hadi Imani Rastabi, Mahdi Pourmahdi Brujeni, Mohammad Razi Jalali
    Hemorrhagic shock remains one of the leading causes of death following multiple organ ischemic injuries in dogs. The aim of this study was to compare tissue perfusion and electrocardiographic parameters in experimentally induced acute hemorrhagic shock in dogs before and after resuscitation with the lactated ringer and hydroxyethyl starch 6% solutions. The parameters of tissue perfusion included the gingival mucosal color, CRT, peripheral pulse quality, appendage temperature, serum lactate concentration, heart rate, mean arterial blood pressure and urine output plus ECG were evaluated in ten male adult healthy mongrel dogs which instrumented, and anesthetized (control measurement). Hemorrhage was performed with removal of up to 60% of blood volume to keep MAP between 40 and 50 mm Hg (second set of measurements). After a 30- minute stabilization period in hemorrhagic shock condition, the third set of measurements was performed. The dogs were randomly assigned to two study groups which received lactated ringer or hydroxyethyl starch solutions, 20 or 5 ml/kg respectively in four consecutive 15 –min periods (fourth to seventh measurements). One hour after the last resuscitation stage, the dogs were monitored and at the end of this time, an eighth evaluation step was carried out. Time induced a significant effect on heart rate, mean arterial blood pressure, appendage temperature, urine output, serum lactate concentration, R wave amplitude and Q-T interval. While solution type had a significant effect on serum lactate concentration, urine output and P wave amplitude. The results of this study showed that each of lactated ringer and hydroxyethyl starch solutions, has no significant effect in the short term on tissue perfusion and electrocardiogram parameters in hemorrhagic shock resuscitated dogs.
    Keywords: Hemorrhagic shock, Hydroxyethyl Starch, Tissue perfusion, Electrocardiogram, Dog
  • مجید ذاکریان، رضا آویزه *، علیرضا غدیری، محمد راضی جلالی، مهدی پورمهدی، حسین نجف زاده
    زمینه مطالعه
    کولونوسکوپی روش ترجیحی برای تشخیص بیماری های بزرگ روده در سگ ها است. پلی اتیلن گلیکول معمول ترین ملین برای پاک کردن کولون است. در طب سنتی، سنا به عنوان یک ملین و کمک به درمان یبوست مورد استفاده قرار گرفته است.
    هدف
    هدف از انجام این مطالعه ارزیابی بی خطر بودن استفاده از سنا به عنوان یک ماده جایگزین یا کمکی برای پلی-اتیلن گلیکول در سگ ها با استفاده از آزمایشات هماتولوژی و بیوشیمایی بود.
    روش کار
    برای این منظور، 20 قلاده سگ از نژادهای مخلوط به طور تصادفی برای دریافت یکی از چهار رژیم آماده سازی روده شامل پلی اتیلن گلیکول، سنا یا ترکیب آنها به همراه تنقیه اختصاص داده شد. غلظت سرمی سدیم، پتاسیم، کلسیم تام، فسفر، کلر، منیزیم، هماتوکریت، پروتئین تام، آلانین آمینو ترانسفراز، آسپارتات آمینو ترانسفراز، ازت اوره خون و کراتینین در زمان های صفر، 1، 2، 5، 6 و 24 ساعت پس از اولین تجویز محلول های ملین اندازه گیری شدند.
    نتایج
    تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که محلول های پلی اتیلن گلیکول و سنا تاثیر معنی داری بر میزان غلظت سرمی پارامترهای مورد بررسی نداشت (05/0<P). با وجود تغییرات معنی دار در غلظت سرمی تمام پارامترهای اندازه گیری شده بر اساس زمان نمونه گیری در همه گروه ها، نتایج حاصله در محدوده طبیعی آنها قرار داشت (05/0>P).
    نتیجه گیری نهایی
    این اولین ارزیابی سلامت آماده سازی روده با استفاده از سنا در سگ است. این مطالعه نشان داد که استفاده از پلی اتیلن گلیکول و سنا برای پاک کردن کولون در سگ ها هیچ تاثیر ناهنجاری بر غلظت پارامترهای بیوشیمیایی و الکترولیتی سرم آن ها ندارد.
    کلید واژگان: کولونوسکوپی, سگ, داروهای ملین, پلیاتیلنگلیکول, سنا
    Majid Zakerian, Reza Avizeh *, Alireza Ghadiri, Mohammad Razi Jalali, Mahdi Pourmahdi, Hosein Najafzadeh
    Background
    Colonoscopy is the preferred procedure for diagnosis of large-bowel diseases in dogs. Polyethylene glycol (PEG) is the most commonly used laxative for colonic cleansing. Senna has been used in traditional medicine as a laxative and an aid to treat constipation.
    OBJECTIVES
    The aim of this study was to evaluate the safety of senna as an alternative or adjunct to polyethylene glycol solution in dogs using hematology and biochemistry.
    METHODS
    For this purpose, 20 mongrel dogs were randomly allocated to receive 1 of 4 different bowel preparation regimens including PEG, senna or their combinations plus enema. Serum concentrations of sodium, potassium, total calcium, phosphorus, chloride, magnesium, PCV, total protein, ALT, AST, BUN and creatinine were measured at 0, 1, 2, 5, 6 and 24 hours after the first ingestion of laxative solutions.
    RESULTS
    Statistical analysis showed that PEG or senna solutions had no significant effect on serum concentration of the evaluated parameters (P>0.05). Despite the significant changes in serum concentration of all measured parameters based on time of sampling in all groups, they were in their normal ranges (P>0.05).
    CONCLUSIONS
    This is the first evaluation of the safety of bowel preparation with senna in dogs. This study showed that the use of PEG and senna for colon cleansing in dogs did not have any deleterious effects on their serum biochemical and electrolytes concentration.
    Keywords: colonoscopy, Dog, laxative, polyethylene glycol, senna
  • رضا آذرگون، رضا آویزه *، علیرضا غدیری، هادی ایمانی راستابی، مهدی پورمهدی بروجنی، محمد راضی جلالی

    این مطالعه به منظور بررسی میزان تروپونین قلبی I به عنوان نقطه پایان احیاء، همراه با اکسیژن رسانی و مصرف اکسیژن طی احیاء سگ های دچار شوک هموراژیک تجربی با استفاده از محلول رینگر لاکتات یا هیدروکسی اتیل استارچ شش درصد انجام گردید. پس از القای بیهوشی (اندازه گیری های مرحله کنترل)، شوک هموراژیک به وسیله خونگیری سریع تا رسیدن به فشار متوسط سرخرگی 40 تا 50 میلی متر جیوه در عرض 30 دقیقه ایجاد و سپس به مدت 30 دقیقه در شرایط هیپوولمی حفظ شد (مراحل دوم و سوم اندازه گیری). پس از آن، سگ ها به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که محلول رینگر لاکتات را با دوز 20 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن یا محلول هیدروکسی اتیل استارچ را با دوز 5 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در چهار دوره متوالی 15 دقیقه ای دریافت کردند (مرحله چهارم اندازه گیری). یک ساعت پس از آخرین مرحله احیاء، اندازه گیری های نهایی انجام شد. شوک هموراژیک باعث افزایش مشخص میزان تروپونین قلبی I و کاهش اکسیژن رسانی و مصرف اکسیژن شد (0/05 > p). پس از احیاء، کاهش معنی دار سطوح تروپونین قلبی I و اکسیژن مصرفی و افزایش معنی دار سطح اکسیژن رسانی (0/05 > p)، بدون تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده شد(0/05 < p). نتایج این مطالعه نشان داد که تروپونین قلبی I می تواند برای نظارت بهتر حین مایع درمانی در شوک هموراژیک، به عنوان یک نقطه پایانی جدید احیاء ارزیابی شود.

    کلید واژگان: شوک هموراژیک, تروپونین قلبی I, سگ
    Mohammad Razi Jalali, Alireza Ghadiri, Reza Azargoun, Hadi Imani Rastabi, Mahdi Pourmahdi Boroujeni, Reza Avizeh*

    This study sought to assess the levels of cardiac troponin I, as a resuscitation end point, along with oxygen delivery (DO2) and oxygen consumption (VO2) during resuscitation of dogs with experimental hemorrhagic shock using lactated Ringer’s solution or 6% hydroxyethyl starch. After induction of anesthesia (control measurements), hemorrhagic shock was induced by rapid removal of blood to achieve a mean arterial pressure (MAP) of 40 to 50 mmHg within 30 minutes and then maintained in hypovolemic situation for additional 30 minutes (second and third stages of measurements). Afterward, the dogs were randomly assigned to two groups which received 20 ml/kg lactated Ringer’s solution or 5 ml/kg Hydroxyethyl starch, in four consecutive 15 minutes intervals (forth stage of measurements). One hour after the last resuscitation step, final measurements were performed. Hemorrhagic shock caused marked elevation in the levels of cTnI and reduction in DO2 and VO2 (p < 0.05). Following resuscitation, a significant reduction was observed in the levels of cTnI and VO2 but a significant elevation was seen in DO2 levels (p < 0.05), without significant differences between the groups (p > 0.05). The results of this study proved that cTnI can be evaluated for better monitoring during fluid therapy in hemorrhagic shock, as a novel resuscitation end point.

    Keywords: Cardiac troponin I, Dog, Hemorrhagic shock
  • بهمن مصلی نژاد *، رضا آویزه، محمد راضی جلالی، مهدی پورمهدی، سولماز تراکمه سامانی
    زمینه مطالعه: در سال های اخیر، اختلال در متابولیسم لیپیدها، به شکل قابل توجهی، در جمعیت حیوانات خانگی افزایش یافته است. هیپرلیپیدمی، یک علامت شایع از بروز چاقی در سگ ها است که به صورت هیپرکلسترولمی یا هیپرتری گلیسریدمی مشخص می گردد.
    هدف
    هدف از انجام تحقیق حاضر، تعیین اثر چاقی بر تغییرات پروفایل های لیپیدی خون (مشتمل بر تری گلیسرید، کلسترول تام، HDL-C و LDL-C) و مقایسه شاخص های تعیین کنننده چاقی در سگ های منطقه اهواز می باشد.
    روش کار
    3 گروه 30 تایی از سگ های ارجاعی به بیمارستان دامپزشکی اهواز، در طول سال های 93-1391 مورد مطالعه قرار گرفتند. سگ های گروه A (کنترل) ، از وضعیت بدنی خوبی (4 تا 5= BCS) برخوردار بودند. سگ های گروه B، همگی لاغر (1 تا 3= BCS) و گروه C، چاق (6 تا 9= BCS) بودند. تمامی سگ های مورد مطالعه، از نژاد کوچک (تریر، اشپیتز، پکینز و شیتزو) ، از هر دو جنس و در محدوده سنی 1 تا 7 سال انتخاب شدند. خونگیری ناشتا از تمام سگ ها، اخذ شده و پروفایل های لیپیدی مشتمل بر تری گلیسرید، کلسترول تام، HDL-C و LDL-C سرم با کیت های تجاری معمول اندازه گیری شدند.
    نتایج
    هیپرلیپیدمی در سگ های گروه A (نرمال) در 4 مورد (33/13 درصد) ، گروه B (لاغر) 1 مورد (33/3 ٪) و گروه C (چاق) در 19 مورد (33/63 ٪) تایید گردید. تحلیل آماری داده ها نشان داد که از نظر میزان تری گلیسرید، بین گروه C (34/74±83/224) با گروه های A (66/39±149) و B (37/24±80/131) تفاوت معنی دار وجود داشت (001/0>p). از نظر کلسترول، بین گروه C (36/60±40/229) با گروه های A (17/50±80/178) و B (45/23±47/151) (001/0>p) و نیز گروه A با B تفاوت معنی دار مشاهده گردید (05/0>p). از نظر LDL-C، بین گروه C (83/22±10/67) با گروه های A (01/13±97/47) و B (08/13±07/43) تفاوت معنی دار وجود داشت (001/0>p) ، اما از نظر HDL-C، تفاوت بین گروه های مختلف دیده نشد (05/0<p). اثرات سن، جنس و نژاد بر مقادیر اندازه گیری شده، تفاوت معنی داری را بین 3 گروه نشان نداد (05/0<p). نتیجه گیری نهایی: مطالعه حاضر نشان داد که بین چاقی و هیپرلیپیدمی در سگ ها همبستگی وجود دارد. تعیین شاخص های بدنی حیوان (BCS) ، می تواند به عنوان یک عامل پیش بینی کننده در مشخص نمودن وضعیت پروفایل های لیپیدی خون مطرح باشد. اصلاح جیره غذایی و کاهش وزن در سگ های چاق ضروری می باشد.
    کلید واژگان: چاقی, هیپرلیپیدمی, وضعیت شاخص بدنی (BCS), همبستگی, سگ
    Bahman Mosallanejad *, Reza Avizeh, Mohammad Razi Jalali, Mahdi Pourmahdi, Sulmaz Tarakameh Samani
    BACKGROUND
    In recent years, disorder in lipid metabolism has been increased markedly in companion animal’s population. Hyperlipidemia is a common sign of obesity in dogs, which is characterized by hypercholesterolemia or hypertriglycemia.
    OBJECTIVES
    The purpose of the present survey is to determine the effect of obesity on blood lipid profile changes (including triglyceride, total cholesterol, HDL-C and LDL-C) and comparing the decisive indicators of obesity in dogs in Ahvaz district.
    METHODS
    Three groups of thirty dogs referred to Veterinary Hospital of Ahvaz were studied between 2012-2014. The dogs in group A (control), had good body condition score (BCS= 4 to 5). The dogs were all thin (BCS= 1 to 3) in group B, and all obese in group C (BCS= 6 to 9). All of the studied dogs were selected from small breeds (Terrier, Spitz, Pekingese and Shih Tzu), of both sexes and ranging from 1 to 7 years old. Fasting blood samples were collected from all dogs and lipid profiles including serum triglycerides, total cholesterol, HDL and LDL were measured using commercial kits.
    RESULTS
    Hyperlipidemia was confirmed in dogs of group A (normal) in 4 cases (13.33%), group B (thin) one case (3.33%), and group C (obese) in 19 cases (63.33%). Data analysis showed that there was a significant difference between group C (224.83±74.34) with groups A (149±39.66) and B (131.80±24.37) for triglyceride level (p<0.001), as well a significant difference was seen between group C (229.40±60.36) with groups A (178.80±50.17) and B (151.47±23.45) and between group A with B for cholesterol level (p<0.05). The difference was significant for LDL-C between group C (67.10±22.83) with groups A (47.97±13.01) and B (43.07±13.08) (p<0.001), but there was no difference between various groups for HDL-C (p>0.05). The effects of age, gender and breed on the measured values did not show a significant difference between three groups (p>0.05).
    CONCLUSIONS
    The present survey showed that there was a correlation between obesity and hyperlipidemia in dogs. Determination of body condition score (BCS) can be as a predictive agent in characterization of lipid profile status. Modification of diet and weight loss is necessary in obese dogs.
    Keywords: Obesity, Hyperlipidemia, Body condition score (BCS), Correlation, Dog
  • رضا آویزه*، علیرضا غدیری، امیر مسعود حاجی پور
    زمینه مطالعه: آماده سازی روده ها پیش از انجام تصویربرداری با اشعه ایکس برای نیل به یک تشخیص صحیح الزامی است.
    هدف
    این مطالعه به منظور مقایسه اثرات سنا و پلی اتیلن گلیکول در آماده سازی روده سگ ها پیش از رادیوگرافی از محوطه شکمی صورت گرفت.
    روش کار
    شش قلاده سگ بالغ سالم از نژاد مخلوط، از هر دو جنس به فاصله سه هفته یکی از دو دوز g 4 و 8 به ازای هر کیلوگرم پلی اتیلن گلیکول و یا mg 20 به ازای هر کیلوگرم سنا را از طریق لوله معدی دریافت کردند. از حدود 12 ساعت قبل از تجویز داروها به سگ ها غذا داده نشد. رادیوگراف های استاندارد توسط رادیولوژیست غیر مطلع از نوع رژیم آماده سازی، بررسی و وجود مدفوع و گاز در کولون و راست روده، رادیواپسیته مدفوع و کیفیت رادیوگراف ها جهت تشخیص، با یک معیار از صفر تا سه (صفر = نامناسب تا سه = عالی) امتیازبندی شد.
    نتایج
    هر دو دوز پلی اتیلن گلیکول و سنا امتیاز آماده سازی روده در سگ ها را به شکل معنی داری بهبود بخشیدند (05/0>p). هیچ گونه اختلاف معنی داری بین سه گروه از نظر امتیاز آماده سازی کولون، رادیواپسیته مدفوع و کیفیت رادیوگراف ها وجود نداشت (05/0≤p). پلی اتیلن گلیکول با دوز g 8 به ازای هر کیلوگرم در مقایسه با دوز g 4 به ازای هر کیلوگرم به شکل معنی داری حضور مدفوع در راست روده را کاهش داد (05/0>p). هم چنین از نظر بالینی و عوارض جانبی داروها، سگ های سه گروه تفاوتی نداشتند. نتیجه گیری نهایی: چنین می توان نتیجه گرفت که استفاده از پلی اتیلن گلیکول با دوز g 8 به ازای هر کیلوگرم و سنا برای آماده سازی روده در سگ ها بی خطر و موثر بوده و به خوبی توسط سگ ها تحمل می شود.
    کلید واژگان: سنا, پلیاتیلن گلیکول, آمادهسازی روده, رادیوگرافی, سگ
    Reza Avizeh *, Alireza Ghadiri, Amir Masoud Hajipour
    BACKGROUND
    A clean bowel preparation prior to X-ray examination is essential to obtain an accurate diagnosis.
    OBJECTIVES
    This study was performed to compare the effect of senna and polyethylene glycol on the bowel preparation of dogs before abdominal radiography.
    METHODS
    Six adult healthy mongrel dogs from each sex ranging in age from 18 to 30 months received either 4 or 8 g/kg polyethylene glycol or 20 mg/kg senna through an orogastric tube 3 weeks apart. Food was withheld approximately 12 hours prior to drug administration. Radiography was performed 12 hours after bowel preparation. Only water was given ad libitum to animals during the day before radiography. Radiologist who was unaware of the method of bowel preparation, reviewed the standard radiographs and graded the feces and gas in the colon and rectum, fecal radio-opacity and quality of radiographs on a scale of 0 to 3 (0=inadequate to 3=excellent). Dogs were observed for any drugs side effects up to two weeks after administration of the laxatives.
    RESULTS
    The cleanliness scores of colon for the 4 and 8 g/kg polyethylene glycol and senna groups were similar, 2.17±0.41. Also, the cleanliness scores of rectum for the 4 and 8 g/kg polyethylene glycol and senna groups were 2.50±0.55, 1.83±0.75 and 2.50±0.55, respectively. Both polyethylene glycol dosages and senna significantly improve bowel cleansing score in dogs (p<0.05). There were no significant differences between the groups with respect to colon cleansing scores, fecal radio-opacity and quality of radiographs (p≥0.05). 8 mg/kg polyethylene glycol significantly reduces feces impaction in rectum versus 4 mg/kg (p<0.05). There were no clinical differences between the two groups for any of the side effects.
    CONCLUSIONS
    It is concluded that 8 mg/kg polyethylene glycol and senna are safe and effective methods of colon cleansing, well tolerated by dogs.
    Keywords: senna, polyethylene glycol, bowel preparation, Radiography, Dog
  • هادی ایمانی راستابی*، رضا آویزه، نرگس کاووسی، سروش سابیزا
    زمینه مطالعه
    نشان داده شده است که متیل فنیدات (MPH) می تواند موجب خارج شدن از بیهوشی عمومی گردد.
    هدف
    هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثر MPH بر ریکاوری از بیهوشی با پروپوفول و کتامین در سگ است.
    روش کار
    شش قلاده سگ سالم نر بالغ نژاد مخلوط (با میانگین وزنی kg 9/3±9/21) به صورت مطالعه متقاطع تصادفی مورد استفاده قرار گرفتند. سی دقیقه پس از پیش بیهوشی با آسپرومازین (1mg/kg/0، داخل عضلانی)، بیهوشی با یکی از دو داروی پروپوفول یا کتامین (به ترتیبmg/kg 8 و 15) داخل وریدی القا شد. شش دقیقه پس از القای بیهوشی، سگ ها یکی از دو درمان داخل وریدی نرمال سالین یا متیل فنیدات (mg/kg 1) را دریافت نمودند (پروپوفول-سالین: PS، پروپوفول-MPH: PM، کتامین-سالین: KS، کتامین-MPH: KM). هر یک از سگ ها چهار مرتبه و به فاصله حداقل یک هفته بیهوش شدند.
    نتایج
    تفاوت معنی داری در زمان رخدادهای متوالی دوره ریکاوری بین گروه PS و PM و همچنین KS و KM مشاهده نشد (05/0p). تعداد تنفس در حیوانات دریافت کننده سMPH نسبت به دریافت کننده نرمال سالین، ثبات بیشتری را نشان داد.
    نتیجه گیری نهایی: در پایان نتیجه گیری شد که MPH با دوز mg/kg 1 نمی تواند زمان ریکاوری را در حیواناتی که داروی آسپرومازین به عنوان پیش بیهوشی دریافت نمودند و با یکی از دو داروی پروپوفول یا کتامین بیهوش شدند، کاهش دهد. استفاده از دوزهای پایین تر MPH و یک داروی پیش بیهوشی دیگر در مطالعات آینده توصیه می شود.
    کلید واژگان: بیهوشی, خارجسازی, کتامین, متیل فنیدات, پروپوفول
    Hadi Imani Rastabi *, Reza Avizeh, Narges Kavosi, Soroush Sabiza
    Background
    Methylphenidate (MPH) has been used to induce emergence from general anesthesia.
    Objectives
    The objective of the present study was to evaluate the effect of MPH on recovery from propofol and ketamine anesthesia in dogs.
    Methods
    Six healthy male mix-breed dogs weighing 21.9 ± 3.9 kg were used in a randomized crossover design. Thirty minutes after premedication with acepromazine (0.1 mg/kg; IM), anesthesia was induced with either IV propofol or ketamine (8 and 15 mg/kg, respectively). Dogs, six minutes after induction, received either IV normal saline or methylphenidate (1 mg/kg) (propofol-saline; propofol-methylphenidate; ketamine-saline; ketamine-methylphenidate). Each dog was anesthetized four times randomly with at least one week interval.
    Results
    No significant differences were observed between propofol-saline and propofol-methylphenidate as well as between ketamine-saline and ketamine-methylphenidate in the times needed for various chronological sequences of recovery (p>0.05). Recovery in the dogs that received methylphenidate was eventful and associated with some adverse effects. Heart rate showed a decrease in propofol-methylphenidate group compared to the base (p
    Conclusions
    It was concluded that methylphenidate at 1 mg/kg could not shorten recovery time in the dogs premedicated with acepromazine and anesthetized with either propofol or ketamine. Testing lower doses of methylphenidate and using a different premedication agent are recommended for future studies.
    Keywords: anesthesia, emergence, ketamine, methylphenidate, propofol
  • بهمن مصلی نژاد *، محمد راضی جلالی، رضا آویزه، نعیم پورمحمد
    داروهای زیادی از جمله آتورواستاتین، در کاهش لیپیدهای سرم سگ، موثر شناخته شده اند، اما با بررسی منابع، گزارشی در زمینه تاثیر کیتوزان بر چربی سرم سگ یافت نشد.
    هدف از انجام مطالعه حاضر، ارزیابی مقایسه ای اثر کیتوزان و آتورواستاتین بر تغییرات پروفایل های لیپیدی سرم و تاثیر زمان بر مراحل درمان، در سگ بود.
    جهت مدیریت القاء هیپرلیپیدمی با پودر کلسترول، 20 قلاده سگ سالم، به صورت تصادفی به 4 گروه مساوی تقسیم بندی شدند. گروه A (کنترل) شامل 5 قلاده سگ بود که با پودر کلسترول (gr/kg 4 و برای مدت 10 روز) تغذیه شدند. گروه B مشابه گروه A بود، اما علاوه بر آن، آتورواستاتین (mg/kg 5) برای مدت 45 روز، بعد از القاء هیپرلیپیدمی، تجویز گردید. گروه C مشابه گروه B بود، با این تفاوت که به جای آتورواستاتین، کیتوزان و به میزان gr 3 به ازاء هر قلاده سگ، به آنها خورانده شد. گروه D، ترکیبی از گروه B و C بود، به این معنا که بعد از خوراندن کلسترول، ترکیب آتورواستاتین و کیتوزان، با همان دوز گروه های قبلی، به سگ ها تجویز شد. نمونه های خون، 4 بار و در روزهای صفر، 10، 40 و 55 بعد از شروع تحقیق، جمع-آوری شدند. سپس میزان تری گلیسرید، کلسترول تام، HDL-C و LDL-C سرم، با کیت های تجاری استاندارد اندازه گیری شدند.
    p).
    کلید واژگان: آتورواستاتین, کیتوزان, پروفایل های لیپیدی, هیپرلیپیدمی, سگ
    Bahman Mosallanejad *, Mohammad Razi Jalali, Reza Avizeh, Naeem Poormohammad
    Background
    Many drugs such as atorvastatin are known effective in reduction of serum lipids in dogs, but with a literature review, we did not find report on the field of the effect of chitosan on serum lipid in dogs.
    Objectives
    The purpose of the present survey was comparative evaluation of the effects of chitosan and atorvastatin on serum lipid profile changes and the influence of time on treatment process in dogs.
    Methods
    For the management of cholesterol powder induced hyperlipidemia, twenty healthy dogs were randomly divided into four equal groups. Group A (control) included of five dogs that were fed with cholesterol powder (4 gr/kg for 10 days). Group B was similar to group A, but in addition, atorvastatin (5 mg/kg) was administered for 45 days after induced hyperlipidemia. Group C was similar to group B, but chitosan (3 gr/dog) was administered instead of atorvastatin. Group D was a combination of groups B and C, which the combination of atorvastatin and chitosan were fed to dogs with the same dose of previous groups. Blood samples were collected four times on days 0, 10, 40 and 55 after challenge, then serum triglycerides, total cholesterol, HDL-C and LDL-C levels were measured using standard commercial kits.
    Results
    Groups of atorvastatin and chitosan (B and C) and group D were more effective in lowering serum triglyceride, total cholesterol and LDL-C and increase of HDL-C, compared with group A (p
    Keywords: Atorvastatin, Chitosan, Lipid profiles, Hyperlipidemia, dog
  • طیبه دلفان، آناهیتا رضایی *، رضا آویزه
    هدف از تحقیق حاضر بررسی الگوهای هیستوپاتولوژی در ضایعات پوستی سگ های مراجعه نموده به بیمارستان دامپزشکی اهواز می باشد. این مطالعه بر روی ضایعات جلدی 40 قلاده سگ ارجاعی انجام شد. پس از انجام معاینه و بررسی کامل ماکروسکوپی و آرام‏بخشی حیوان، با استفاده از پانچ پوستی نمونه گیری انجام شد. از نمونه ها اسلایدهای رنگ-آمیزی شده به روش هماتوکسیلین و ائوزین تهیه شد. در بررسی ماکروسکوپی تمامی موارد موریختگی و کم موئی مشاهده شد. در 17 مورد (5/42 درصد) سبوره و 19 مورد (5/47 درصد) نیز دلمه پوستی و زخم مشاهده شد. در بررسی میکروسکوپی، الگوی درماتیت اطراف عروقی در 16 مورد (40 درصد) مشاهده شد. 12 مورد از آن‏ها درماتیت اطراف عروقی مزمن تلقی گردید. الگوی درماتیت ندولی و منتشر به ترتیب در یک و پنج مورد دیده شد. در دو مورد از درماتیت-های منتشر مقاطع جرب مشاهده گردید. الگوی درماتوز آتروفیک در 15 مورد (5/37 درصد) روئیت شد. الگوی پری‏فولیکولیت در 18 مورد (45 درصد) و فولیکولیت در هفت مورد (5/17 درصد) مشاهده گردید که پنج مورد از‏ آن ها لومینال و دو مورد لومینال و دیواره ای بود. فرونکولوز نیز در یک مورد (5/2 درصد) مشاهده شد. الگوی درماتیت فیبروزه در دو نمونه (5 درصد) تشخیص داده شد. درماتیت عروقی نیز در یک مورد (5/2 درصد) مشاهده گردید که با حضور سلول های التهابی در دیواره عروق درم همراه بود. در این مطالعه درماتیت اطراف عروقی دارای بیشترین فراوانی بود که می تواند در اثر عوامل مختلف ایجاد شود. درماتوز آتروفیک در رتبه دوم قرار داشته که سوء تغذیه به عنوان اولین کاندید مطرح می باشد. این مطالعه به عنوان اولین تلاش در خصوص بررسی هیستوپاتولوژی ضایعات جلدی در سگ های ارجاعی بوده و نتایج پژوهش حاضر بیانگر طیف گسترده ای از الگوهای میکروسکوپی بوده و اهمیت این روش را در کنار سایر روش های تشخیصی بیش از پیش نشان می دهد.
    کلید واژگان: ضایعات پوست, الگوهای هیستوپاتولوژی, سگ
    Tayebeh Delfan, Reza Avizeh, Anahita Rezaei *
    The aim of this study is inspection of histopathologic patterns in skin lesions of referred dogs to Veterinary Hospital of Shahid Chamran University. This study carried out on 40 cases. After complete macroscopic examination and sedation, sampling was carried out and Haematoxylin and Eosin stained slides were prepared. In macroscopic examination all cases had alopecia and hypotrichosis and 30 (75%) cases had focal alopecia and 10 (25%) had diffuse alopecia. Seventeen cases (42.5%) had seborrhea and 19 (47.5%) had scale and wound. Microscopic examination revealed perivascular dermatitis pattern in 16 (40%) and 12 cases had chronic perivascular dermatitis. Nodular and diffuse dermatitis were seen in 1 and 5 respectively (15%). In two cases of diffuse dermatitis, mite sections were observed. Atrophic dermatitis was detected in 15 cases (37.5%). Perifolliculitis were seen in 18 (45%) and folliculitis were seen in 7 cases (17.5%) and 5 were luminal and 2 were luminal and mural. Furunculosis was seen in one dog (2.5%). Fibrosing dermatitis was detected in 2 (5%) samples. Vasculitis was seen in one dog (2.5%). In this study perivascular dermatitis had the most frequency and it may be due to different agents. Atrophic dermatoses are in second rank and malnutrition is first candidate cause. This study is the first attempt in the field of dermatopathology and the results of present research revealed different type of microscopic patterns.
    Keywords: Cutaneous lesions, Histopathologic pattern, Dog
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • رضا آویزه
    رضا آویزه
    استاد تمام بیماریهای داخلی دامهای کوچک، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال