رقیه جهدی
-
ویژگی های خشکسالی به عنوان یکی از رویدادهای محیطزیستی میتواند بر تغییرات اقلیمی در آینده تاثیر گذارد. هدف از این مطالعه، بررسی آثار خشکسالی هواشناسی بر پویایی پوشش گیاهی در بازه زمانی 1379 تا 1399 در استان گلستان در شمال ایران، برپایه استفاده از تصاویر ماهوارهای سنجش ازدور است. ابتدا، با استفاده از نرم افزار MATLAB، شاخص بارش- تبخیر و تعرق استانداردشده (SPEI) در مقیاس های زمانی 3، 6، 9 و 12 ماهه برای استان گلستان با دوره آماری 20 سال محاسبه و در نرمافزار ArcGIS با روش درونیابی IDW (وزن دهی معکوس فاصله) پهنه بندی شد. در مرحله بعد، بیشینه مقدار شاخص گیاهی تقویت شده (EVI) در ماه از محصول MODI3Q1 طیفسنج MODIS به دست آمد. همچنین، با استفاده از نرم افزار TerrSet، همبستگی و شیب خط تغییرات شاخص EVI بر اساس تغییرات شاخص SPEI محاسبه شد. در این تحقیق، نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که در 19/54 درصد از مساحت استان گلستان تغییرات 6ماهه SPEI بیشترین همبستگی را با شاخص EVI نسبت به SPEI در سایر دورهها دارد. درنتیجه، بیشترین تاثیر خشکسالی بر پوشش گیاهی در اکثر نقاط منطقه موردمطالعه مربوط به SPEI 6 ماهه در اردیبهشت است. نتایج حساسیت پوشش گیاهی به خشکسالی هواشناسی نشان داد که در جنوب استان گلستان که پوشیده از شرایط جنگلی انبوه است و دامنه های شرقی البرز را در برمی گیرد و به صورت نواری از غرب به شرق استان گسترش یافته است، به دلیل شرایط آبوهوایی مناسب و رطوبت نسبی هوا حساسیت نسبتا کمی به پدیده خشکسالی دارد. نتایج تحقیق میتواند در برنامه ریزی بلندمدت برای مدیریت پایدار منابع طبیعی مورداستفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: تغییر اقلیم, شاخص خشکسالی, استان گلستان, سنجش ازدور, MODISThe characteristics of drought as one of the environmental events may affect climate changes in the future. The purpose of this study is to evaluate the effect of meteorological drought on vegetation dynamics from 2001 to 2021 in the Golestan province, northern Iran, using remote sensing satellite images. First, using MATLAB software, the Standardized Precipitation Evapotranspiration Index (SPEI) was calculated in time scales of 3, 6, 9, and 12 months for the Golestan province with a statistical period of 20 years and zoned in ArcGIS software with IDW (Inverse Distance Weighting) Interpolation Method. In the next step, we obtained the maximum value of the Enhanced Vegetation Index (EVI) per month from the MODI3Q1 product of the MODIS spectrometer. Also, using Tersest software, the correlation and line slope of EVI index changes were calculated based on SPEI index changes. The results of correlation analysis showed that in 54.19% of the area of Golestan province, 6-month SPEI changes have the maximum correlation with the EVI index compared to SPEI in other periods. As a result, the highest impact of drought on vegetation in most parts of the study area is related to the 6-month SPEI in May. The results of vegetation sensitivity to meteorological drought showed that in the south of Golestan province, which is covered with dense forest conditions and includes the eastern slopes of Alborz spread in the form of a strip from the west to the east of the province, the vegetation has relatively low sensitivity to the phenomenon of drought due to suitable climatic conditions and the relative humidity of the air. The research results can be used in long-term planning for sustainable natural resources management.
Keywords: Climate Change, Drought Index, Golestan Province, MODIS, Remote Sensing -
تحلیل روند پوشش گیاهی و پایش سلامت بوم سازگان با استفاده از سنجش از دور (مطالعه موردی: منطقه فندقلو)مقدمه
بوم سازگان های طبیعی در ایران تحت تاثیر آشفتگی های بی سابقه از جمله تغییرات اقلیمی مانند خشکی، آفات و بیماری ها، گونه های مهاجم و درنتیجه تغییرات پوشش گیاهی قرار دارند. تحلیل روند پوشش گیاهی و پایش سلامت بوم سازگان ها در مقیاس منطقه ای برای ارزیابی وضعیت در حال تغییر بوم سازگان ها و اطلاع رسانی مدیریت عوامل آشفتگی محیطی ضروری است. با این حال، این تحلیل ها تنها براساس بررسی های میدانی دشوار است. سنجش از دور امکان ارزیابی های جامع بوم سازگان ها در مناطق وسیع را فراهم می کند و تغییرات آنها را می توان در طول زمان با استفاده از شاخص های پوشش گیاهی در تصاویر ماهواره ای چندزمانی مشاهده کرد.
مواد و روش هادر این تحقیق از سری های زمانی تصاویر Landsat-7 ETM+و Landsat 8 OLI/TIRS مربوط به سال های 2003 تا 2023 و سیستم های اطلاعات جغرافیایی برای تحلیل روند پوشش گیاهی و پایش سلامت بوم سازگان ها در منطقه فندقلو (انتهای غربی هیرکانی در شرق اردبیل) استفاده شد. همچنین از آزمون ناپارامتری روند من-کندال (M-K) برای تجزیه وتحلیل تغییرات مکانی- زمانی پوشش گیاهی استفاده شد.
یافته هابراساس نتایج تغییرات کاربری اراضی در منطقه پژوهش، کاهش پوشش گیاهی در همه بوم سازگان های طبیعی شامل جنگل (5/8- درصد)، مرتع (5/16- درصد) و مناطق آبی (2/17- درصد) به دست آمد. در مقابل، مناطق کشاورزی (7/14 درصد) و انسان ساز (9/30 درصد) در دوره زمانی پژوهش افزایش نشان دادند. همچنین نتایج تغییر شاخص سلامت (NDVI) در طول دوره 2023-2003 نشانه روند قهوه ای شدن پوشش گیاهی (کاهش) در منطقه فندقلو است. افزون بر این، نتایج آزمون روند M-K نشان دهنده این است که NDVI یک روند افزایشی خطی معنی دار از سال 2003 تا 2011، یک روند افزایشی خطی غیرمعنی دار از سال 2011 تا 2016 و یک روند کاهشی خطی غیرمعنی دار از سال 2016 تا 2023 داشته است.
نتیجه گیریدر این مطالعه تحلیل روند پوشش گیاهی و شاخص سلامت مبتنی بر NDVI می تواند نشانه های ارزشمندی درباره برخی فرایندها ارائه دهد که برای ارزیابی های اکولوژیکی مانند ساده سازی و تخریب بوم سازگان یا تشدید فعالیت های کشاورزی مرتبط باشد. با توجه به روند کاهشی بوم سازگان های طبیعی و تهدید سلامت توصیه می شود برنامه های حفاظتی همسو با طبیعت در زمینه افزایش پوشش گیاهی و سلامت آن اعمال شود.
کلید واژگان: ارزیابی اکولوژیکی, تحلیل روند, شاخص سلامت, منطقه فندقلو, LandsatIntroductionNatural ecosystems in Iran are under the influence of unprecedented disturbances, including climate changes such as drought, pests and diseases, invasive species, and as a result, vegetation changes. Trend analysis of vegetation and ecosystem health monitoring on a regional scale is necessary to evaluate the changing status of ecosystems and inform the management of environmental disturbance factors. However, these analyses and monitoring are difficult only based on field investigations. Remote sensing provides the possibility of comprehensive evaluations of ecosystems in large areas, and their changes can be observed over time using vegetation indicators in multi-temporal satellite images.
Materials and MethodsThis research is based on the time series of Landsat-7 ETM+ and Landsat 8 OLI/TIRS images related to the years 2003 to 2023 and Geographic Information Systems used for analyzing vegetation trends and monitoring the health of the ecosystems in the Fandoghlo region (farthest end of the western Hyrcanian region located in the east of Ardabil). The non-parametric Mann-Kendall (M-K) trend test was used to analyze the spatial-temporal changes of vegetation in the study area.
ResultsBased on the results of land cover changes in the study area, the reduction of vegetation cover was found in all natural ecosystems, including forests (-8.5 %), rangeland (-16.5 %), and water bodies (-17.2 %). On the other hand, agriculture (14.7 %) and built-up (30.9 %) areas showed an increase during the study period. Furthermore, the results of the changes in health index (NDVI) during the period 2003-2023 indicate a trend of vegetation browning (decrease) in the Fandoghlo region. In addition, the results of the M-K trend test show that NDVI had a significant linear increasing trend from 2003 to 2011, a non-significant linear increasing trend from 2011 to 2016, and a non-significant linear decreasing trend from 2016 to 2023.
ConclusionIn this study, the analysis of the trend of vegetation cover and health index based on NDVI can provide valuable indications about some processes that are relevant for ecological assessments such as the simplification and destruction of ecosystems or the intensification of agricultural activities. Considering the declining trend of natural ecosystems and the threat to health, it is recommended to implement conservation programs in line with nature to increase the vegetation cover and its health.
Keywords: Ecological Assessment, Fandoghlo Region, Health Index, Landsat, Trend Analysis -
امروزه بررسی ساختار جنگل از مباحث مورد توجه و ضروری؛ به ویژه در راستای اهداف جنگل شناسی نزدیک به طبیعت است. این پژوهش با هدف تحلیل کمی پیچیدگی ساختار توده در فاز تحولی تشکیل زیراشکوب در جنگل های راش شرقی (Fagus orientalis Lipsky) خیرود نوشهر انجام شد. پس از جنگل گردشی اولیه، سه قطعه یک هکتاری در فاز تحولی تشکیل زیراشکوب، انتخاب و آماربرداری صددرصد از کلیه پارامتر های توده شامل قطر برابر سینه درختان، زادآوری طبیعی، اندازه و پراکنش روشنه های پوشش تاجی و خشک دار ها انجام شد. به منظور تحلیل پیچیدگی ساختار در توده های جنگلی از شاخص های پیچیدگی ساختار، کاکس، ضریب تغییرات و ضریب جینی قطر درختان استفاده شد. براساس نتایج پژوهش، در این فاز تحولی، بیشترین و کمترین فراوانی به ترتیب در طبقات قطری کم قطر و درختان قطور است و منحنی پراکنش درختان به شکل نمایی کاهنده با شیب تند در طبقات کم قطر است. میانگین حجم خشک دار، 30 مترمکعب و میانگین ضریب روشنه پوشش تاجی، 6/4 درصد به دست آمد. علاوه بر این، میانگین شاخص های ضریب جینی و ضریب تغییرات قطری به ترتیب 0/7 و 6 محاسبه شد که با توجه به مقدار عددی شاخص های پیچیدگی و ضریب کاکس، نشان از پیچیدگی مطلوب در ساختار توده در این فاز دارد. در زیراشکوب تشکیل شده، میانگین فراوانی، 306 اصله در هکتار بوده که گونه راش بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. براساس نتایج، برای حفظ ناهمگنی در جنگل های تحت مدیریت ضمن نگهداشت درختان قطور در توده، ضرورت اجرای عملیات تنظیم آمیختگی و تنک کردن از پایین پیشنهاد می شود.کلید واژگان: پویایی توده, خشک دار, شاخص پیچیدگی, شاخص کاکس, مراحل تحولیInvestigating forest structure is an important and necessary topic, especially in line with the goals of close-to-nature silviculture. This research aimed to quantitatively analyze the complexity of stand structure during the transformational phase of understory formation in the oriental beech (Fagus orientalis Lipsky) forests of Kheyrud, Nowshahr. After field inspections, three one-hectare sample plots in the transformational phase of understory formation were selected, and a full inventory of all stand parameters, including tree diameter at breast height, natural regeneration, size and distribution of gaps, and deadwood, was carried out. To analyze the structural complexity in forest stands, the structure complexity indices, Cox coefficient, coefficient of variation, and Gini coefficient of tree diameter were used. According to the research results, in this evolutionary phase, the highest frequency is in small diameter classes, while the lowest frequency is in large trees. The distribution curve of trees forms a decreasing exponential with a steep slope in small diameter classes. The average deadwood volume was 30 m³, and the average gap factor of crown coverage was 6.4%. Additionally, the mean Gini coefficient and diameter change coefficient were 0.7 and 6, respectively. These values, along with the Cox coefficient, indicate optimal complexity in the stand structure during this phase. In the understory, the average abundance was 306 stems per hectare, with beech being the most abundant species. Based on these results, to maintain heterogeneity in the managed forests while preserving large trees in the stand, it is suggested to implement operations to increase the complexity of the forest stand structure and perform thinning from below.Keywords: Complexity Index, Cox Index, Deadwood, Developmental Stages, Stand Dynamics
-
به دلیل اثر تغییر اقلیم، فراوانی و شدت آتش سوزی جنگل ها به طور مداوم در حال افزایش است. ارزیابی خطر آتش سوزی جنگل بخش مهمی از پیشگیری آتش است، زیرا برنامه ریزی قبل از آتش نیاز به ابزارهای پایش یک منطقه از نظر زمان و مکان که در آن وقوع آتش محتمل تر است، یا وقتی که آتش آثار منفی شدیدتری خواهد داشت، دارد. آتش جنگل از مهم ترین مخاطرات طبیعی در بوم سازگان های جنگلی زاگرس در غرب ایران است. این مطالعه به منظور تجزیه و تحلیل خطر آتش سوزی و بررسی عوامل موثر بر آتش سوزی در محدوده جنگلی شهرستان دوره چگنی انجام شد. هدف اصلی مطالعه حاضر تلاش برای تهیه نقشه پهنه بندی خطر آتش سوزی با ترکیب داده های توپوگرافی و سایر داده های کمکی از طریق سیستم اطلاعات جغرافیایی و استفاده از روش بهترین-بدترین برای منطقه مورد مطالعه است. نقشه خطر آتش سوزی از طریق نمره دهی و وزن دهی لایه های عوامل موثر آتش سوزی (پوشش گیاهی، شیب، جهت، ارتفاع، اقلیم و فاصله از سکونت گاه ها و جاده ها) بدست آمد. بر اساس نتایج، منطقه مورد مطالعه به چهار کلاسه خطر آتش سوزی طبقه بندی شد. مناطق با خطر آتش خیلی زیاد (7 درصد) و زیاد (11 درصد) در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. همچنین به ترتیب 8 و 74 درصد از منطقه مورد مطالعه در کلاسه های خطر آتش متوسط و کم قرار گرفت. این تجزیه و تحلیل به مدیران زمین در درک الگوهای آسیب پذیری و خطر آتش در سیمای سرزمین کمک می کند. با استفاده از تجزیه و تحلیل نتایج، سرمایه گذاری ها در شرایط محدودیت منابع، بازسازی جنگل، تیمارهای ماده سوختنی و سایر اقدامات کاهش آسیب آتش می تواند در نواحی با خطر آتش سوزی زیاد هدف گذاری شود.
کلید واژگان: تغییر اقلیم, مخاطرات طبیعی, آتش سوزی جنگل, روش بهترین-بدترین, پوشش گیاهی.Due to the effect of climate change, the frequency and intensity of wildfires is continuously increasing. Wildfire risk assessment is an important part of fire prevention because pre-fire planning requires tools to monitor an area in terms of when and where fire is most likely to occur, or when a fire will have the most severe negative effects. Wildfires are one of the most important natural hazards in Zagros forest ecosystems in western Iran. This study was conducted to analyze the risk of fire and investigate the factors affecting fire in the forest area of Dore Chegeni County. The main goal of the current study is to try to prepare a wildfire risk zoning map by combining topographic data and other auxiliary data through the geographic information system and using the Best-Worst Method for the study area. The fire risk map was obtained by scoring and weighing the layers of effective fire factors (vegetation, slope, aspect, elevation, climate, and distance from settlements and roads). Based on the results, the study area was classified into four fire risk classes. Very high (7%) and high (11%) fire risk areas were identified in the study area. Furthermore, 8% and 74% of the study area were placed in medium and low fire risk classes, respectively. This analysis helps land managers to understand patterns of vulnerability and fire risk in the landscape. By using the analysis of the results, investments in conditions of limited resources, forest restoration, fuel treatments and other mitigation measures to reduce fire risk can be targeted in areas with high fire risk.
Keywords: Climate Change, Natural Hazard, Wildfire, Best, Worst Method, Vegetation -
مقدمه
شاخص های سلامت جنگل گستره وسیعی از شاخص های فیزیکی محیط زیستی مانند اندازه گیری های اقلیمی و اکولوژیکی و سوابق مربوط به اقدامات انسانی و شیوه های مدیریتی در بوم سازگان های جنگلی را در بر می گیرد. هدف این پژوهش، بررسی روابط مابین شاخص های سلامت جنگل در تیپ جنگلی راش آمیخته شامل تنوع گونه های درختی، شرایط تاج درخت، شرایط تنه درخت، خشک دار و زادآوری در سیمای سرزمین جنگلی در حوضه آبخیز ماسوله در استان گیلان است.
مواد و روش هادر این پژوهش، چگونگی روابط شاخص های سلامت جنگل در منطقه پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی DEMATEL-ANP (DANP) بررسی شده است. جمع آوری داده ها براساس دو پرسشنامه محقق ساخته انجام پذیرفت که روایی و پایایی آنها به ترتیب با روایی محتوایی و آزمون مجدد بررسی شده است. در نهایت مطابق نظر خبرگان، مهم ترین شاخص های ورودی در روش DEMATEL و شاخص های خروجی در روش ANP رتبه بندی شدند. در این پژوهش از تعداد نمونه دوازده نفر از خبرگان استفاده شد.
یافته هانتایج DEMATEL حاکی از اهمیت نقش شاخص زادآوری در وضعیت سلامت جنگل در منطقه پژوهش است و شاخص مذکور با بیشترین اثرپذیری شناسایی شده است. دو شاخص تنوع درختی و خشک دار نیز دارای اثرپذیری زیاد نسبت به دیگر شاخص های بررسی شده است. همچنین شاخص های تنوع درختی و شرایط تاج نیز با بیشترین اثرگذاری شناسایی شده اند .براساس نتایج رتبه بندی معیارها در ANP، معیار تنوع درختی در مقایسه با دیگر معیارها تاثیر مهم تری بر سلامت جنگل دارد. افزون بر این، نهال سالم، خشکیدگی تاج و خشک دار سرپا از مهم ترین زیرمعیارها در مقایسه با دیگر زیرمعیارها در منطقه پژوهش هستند.
نتیجه گیریاین نتایج می تواند اثر مهمی در افزایش آگاهی درباره عوامل موثر بر وضعیت سلامت جنگل ها و علل جنگل های ناسالم داشته باشد و نیز به سیاستگذاران کمک کند تا شناسایی اقدامات مناسب برای حفظ و بهبود سلامت جنگل و در نتیجه افزایش پایداری بوم سازگان های جنگلی را امکان پذیر کنند.
کلید واژگان: بوم سازگان, پایداری, پرسشنامه, رویکرد یکپارچه, شاخص سلامت جنگلIntroductionForest health indicators encompass a wide range of physical environmental indicators, including climatic and ecological measurements, as well as records on human actions and management practices in forest ecosystems. This study aims to investigate the relationship among the forest health indices in the mixed-beech forest type, including tree diversity, crown condition, stem condition, deadwood, and regeneration in the forest landscape in the Masouleh watershed, Guilan province.
Materials and MethodsIn this study, the relationship among indices of forest health in the study area was investigated using an integrated approach of DEMATEL-ANP (DANP). Data collection was conducted through two researcher-made questionnaires, whose validity and reliability were examined through content validity and the retest method, respectively. Finally, the most important input indicators, based on experts’ views, were ranked by DEMATEL and output indicators by ANP. A sample of 12 experts was used in this study.
FindingsThe results of DEMATEL indicate the importance of the regeneration index in the forest health status in the study area. This index (regeneration) was recognized with the highest influence ratio among others. In addition, two indicators, tree diversity and deadwood, had a high influence ratio among other investigated indices. Also, tree diversity and crown condition indices were the most influential ones. Based on the ranking results of criteria in ANP, the tree diversity criterion has a more important effect on forest health compared to other criteria. In addition, healthy seedling, crown dieback, and standing deadwood are among the most important sub-criteria compared to other sub-criteria in the study area.
ConclusionThese results can play a significant role in increasing awareness about the factors affecting the health of forests and the causes of unhealthy forests. They can also assist policymakers in identifying appropriate measures to maintain and improve forest health, thereby increasing the sustainability of forest ecosystems.
Keywords: Ecosystem, Forest Health Index, Integrated Approach, Questionnaire, Sustainability -
سابقه و هدف
وجود درختان با اندازه های مختلف می تواند به ایجاد تنوع و پیچیدگی ساختار منجر شود. اطلاعات کافی درمورد تاثیر آشفتگی های انسانی بر الگوهای پراکنش مکانی و تنوع اندازه درختان در توده های جنگلی ارسباران در شمال غرب ایران وجود ندارد. پژوهش پیش رو به منظور بررسی اثرات آشفتگی های انسانی بر تنوع اندازه درختان با استفاده از شاخص های مبتنی بر فاصله در جنگل های ارسباران انجام شد. نتایج این پژوهش می تواند بینشی درمورد مدیریت جنگل های موجود ارایه دهد که برای بقیه مناطق جنگلی تحت فشار جمعیت و الگوهای مختلف استفاده از آن ها مفید باشد. علاوه براین، این یافته ها در ارایه اطلاعات برای توسعه اقدام های حفاظتی که می تواند برای بهینه سازی استفاده از منابع محدود جنگلی اعمال شود، موثر هستند.
مواد و روش هابرای بررسی اثرات آشفتگی های انسانی، سه ناحیه با وضعیت های مختلف آشفتگی (با در نظر گرفتن تاریخچه جنگل، مشاهده های میدانی و فاصله از مرکز بحرانی آشفتگی) انتخاب شد. در هر ناحیه، چهار قطعه نمونه یک هکتاری (100×100 متر مربع) انتخاب شد و آماربرداری صددرصد درختان و درختچه های موجود انجام گرفت. به این صورت که مشخصه های قطر در ارتفاع برابر سینه (مساوی و بزرگ تر از پنج سانتی متر)، ارتفاع و تعداد گونه در هکتار ثبت شد. به منظور تعیین کمیت ویژگی های اندازه درختان در این سه ناحیه از روش نزدیک ترین همسایه و بدون قطعه نمونه استفاده شد. در هر ناحیه، سه خط نمونه به صورت موازی و عمود بر جاده فرعی پیاده شد و در فاصله های منظم 25 متری نمونه برداری شد. با استفاده از انتخاب تصادفی- سیستماتیک، پس از انتخاب تصادفی مکان اول، در فاصله های منظم 25 متری، نزدیک ترین درخت به خط نمونه به عنوان درخت شاهد انتخاب شد. سپس، چهار اصله از نزدیک ترین همسایه های درختان شاهد نیز شناسایی شدند. برای هریک از این درختان، مشخصه های قطر، ارتفاع و فاصله بین درختان اندازه گیری و ثبت شد. برای تجزیه وتحلیل تنوع اندازه درخت از شاخص های فاصله از نزدیک ترین همسایه، میانگین و ضریب تغییرات قطر، تمایز قطری، تمایز ارتفاعی، ضریب جینی و تنوع اندازه ای درختان شانون استفاده شد. آزمون همبستگی پیرسون برای بررسی همبستگی بین هر شاخص مربوط به تنوع اندازه درخت و شدت آشفتگی در منطقه به کار برده شد. از آزمون آنالیز واریانس نیز برای تجزیه وتحلیل تفاوت بین نواحی با شدت آشفتگی مختلف استفاده شد.
نتایجتراکم درختان و درختچه ها در منطقه مورد مطالعه به طور متوسط 399 اصله در هکتار ثبت شد. بیشترین تراکم در ناحیه با آشفتگی کم مشاهده شد. درعین حال، میانگین قطر برابرسینه و ارتفاع کل درختان در ناحیه با آشفتگی زیاد، نسبت به دو ناحیه دیگر (آشفتگی کم و متوسط) بیشتر بود. براساس نتایج مقایسه میانگین شاخص های تغییرات اندازه درختان، شاخص فاصله از نزدیک ترین همسایه در ناحیه با شدت آشفتگی زیاد به طور معنی داری بیشتر از دو ناحیه دیگر بود (49/41F=، 001/0>sig). علاوه براین، در ناحیه با آشفتگی کم، بیشترین مقدار ضریب تغییرات قطر مشاهده شد که به طور معنی داری بیشتر از دو ناحیه دیگر است (11/17F=، 001/0>sig). درعین حال، بین ضریب تغییرات قطر و شاخص شدت آشفتگی، رابطه منفی (معکوس) و معنی دار (682/0-r=، 001/0>sig) وجود داشت. اگرچه میانگین قطر در ناحیه با آشفتگی زیاد بیشتر بود، اما تفاوت بین سه ناحیه، غیرمعنی دار به دست آمد (06/1F=، 356/0=sig). بیشینه شاخص ضریب جینی (02/0±36/0) در ناحیه با شدت آشفتگی کم مشاهده شد که به طور معنی داری بیشتر از دو ناحیه دیگر بود (89/17F=، 001/0>sig). شاخص تمایز قطری درختان نیز در ناحیه با آشفتگی کم به طور قابل توجهی بیشتر از دو ناحیه دیگر به دست آمد (86/13F=، 001/0>sig).
نتیجه گیری کلی:
براساس نتایج این پژوهش، نقش منفی آشفتگی های انسانی بر تنوع اندازه ای درختان و ساختار توده جنگل می تواند سبب کاهش پیچیدگی در ساختار توده های جنگلی شود، بنابراین توصیه می شود که راهبردهای کاهش آسیب و برنامه های حفاظتی برای آشفتگی های انسانی در مناطق فاقد تنوع اندازه و کاشت درختان پیشگام برای غنی سازی و افزایش پیچیدگی در ساختار عمودی توسعه یابد. علاوه براین، افزایش تنوع اندازه ای مستلزم تهیه یک برنامه حفاظتی و اصلاحی مناسب با شرایط جمعیت و زیستگاه است که باید در دستورکار سازمان ها و جوامع محلی برای افزایش تاب آوری جنگل های مورد مطالعه قرار گیرد.
کلید واژگان: پیچیدگی ساختار جنگل, حفاظت از طبیعت, شاخص ابعاد درختان, مدیریت بوم شناختی جنگلBackground and objectivesThe presence of trees of varying sizes contributes to the creation of diverse and complex forest structures. However, human disturbances can disrupt these structures and negatively impact tree size diversity. This study investigates the effects of human disturbances on tree size diversity in the Arasbaran forests of northwestern Iran. The findings provide valuable insights for managing existing forests under population pressure and diverse land uses, as well as for developing conservation measures that optimize the utilization of limited forest resources.
MethodologyTo assess the impact of human disturbances, three areas with varying disturbance levels were selected based on forest history, observations, and proximity to the primary disturbance source. Within each area, four 1-hectare (100 × 100 m²) sample plots were established. A census of all trees and shrubs was conducted, and their diameter at breast height (DBH; ≥5 cm), height, and species number per hectare were recorded. Tree size characteristics in these areas were quantified using the plotless nearest neighbor method. Three transects were laid parallel and perpendicular to the secondary road in each area, with samples taken at regular 25-meter intervals. Using random-systematic selection, the nearest tree to the sample line was selected as a reference tree, and four neighboring trees were identified. DBH, height, and tree-to-tree distance were measured for each tree. Tree size diversity was analyzed using indices including distance from the nearest neighbor, diameter mean and coefficient of variation, diameter differentiation, height differentiation, Gini coefficient, and Shannon index of tree size diversity. Pearson's correlation test was used to determine the correlation between each tree size diversity index and the disturbance intensity index in the region.
ResultsAn average of 399 trees and shrubs were recorded per hectare in the study area, with the highest density observed in the low disturbance area. Mean diameter and total tree height were higher in the high disturbance area compared to the low and medium disturbance areas. The distance index from the nearest neighbor was significantly higher in the high disturbance area compared to the other two areas (F=41.49, sig<0.001). The coefficient of diameter variation was also significantly higher in the low disturbance area compared to the other two areas (F=17.11, sig<0.001). There was a significant negative correlation (r=-0.682, sig<0.001) between the coefficient of diameter variations and the disturbance intensity index. Average DBH was higher in the high disturbance area, but the difference between the three areas was not significant (F=1.06, sig=0.356). The Gini coefficient index was significantly higher in the low disturbance area compared to the other two areas (F=17.89, si <0.001). Tree diameter differentiation was also significantly higher in the low disturbance area compared to the other two areas (F=13.86, sig<0.001).
ConclusionHuman disturbances negatively impact tree size diversity and forest stand structure, leading to reduced structural complexity. Mitigation strategies and protection plans are recommended to address human-caused disturbances in areas lacking size diversity. Planting pioneer trees can enrich structural complexity. Additionally, a conservation plan tailored to habitat conditions is required to promote size diversity and enhance forest resilience. Local organizations should prioritize this plan.
Keywords: Complexity of forest structure, Ecological Forest management, nature conservation, tree dimension index -
تجزیه وتحلیل تغییر کاربری/پوشش زمین و شناسایی محرک های آن برای توسعه رویکردهای مدیریت پایدار زمین که منابع و خدمات بوم سازگان را بازسازی می کند، ضروری است. این تحقیق به تجزیه وتحلیل تغییر کاربری/پوشش زمین بر پایه تصاویر ماهواره ای لندست 8 ((OLI/TIRS L1TP و نیز بررسی محرک های اقتصادی-اجتماعی و حکمرانی آن بر پایه روش تحقیق پیمایشی (نظرسنجی خانوار) و مصاحبه با افراد مطلع کلیدی و دست اندکار در منطقه فندقلو در استان اردبیل در دو دهه گذشته می پردازد. نتایج تغییر خالص منفی در بوم سازگان های جنگل (5/187 هکتار) و مرتع (5/662 هکتار) را ثبت کرد، درحالی که مناطق کشاورزی (1/587 هکتار) و انسان ساز (6/267 هکتار) تغییر خالص مثبتی را نشان می دهد. تجزیه وتحلیل ماتریس تشخیص تغییر 20 ساله (1402-1382) نشان داد که حدود 26 درصد از منطقه موردمطالعه یک انتقال را تجربه کردند. بر اساس نتایج بررسی 11 عامل محرک اقتصادی-اجتماعی و حکمرانی، تغییر مشاهده شده در بوم سازگان به ترتیب ناشی از توسعه کشاورزی (91 درصد)، فقر (73 درصد)، فشار دام (68 درصد)، اجرای ضعیف قانون (65 درصد)، قاچاق چوب (62 درصد)، تقاضای فزاینده برای هیزم (60 درصد)، رشد جمعیت (44 درصد)، آتش سوزی (41 درصد)، اشکال ناسازگار گردشگری (40 درصد)، فاصله تا جاده (36 درصد) و استخراج معدن (11 درصد) بوده است. این محرک ها آثار شدیدی بر در دسترس بودن خدمات بوم سازگان، رفاه جامعه، تنوع زیستی و آب وهوا دارد. بنابراین، این مطالعه تلاش های هماهنگ توسط ذی نفعان را برای توسعه مدیریت مشارکتی بوم سازگان و آگاهی عمومی توصیه می کند که همزیستی حفاظت از طبیعت و معیشت پایدار را در نظر می گیرد. درنهایت، توانمندسازی جوامع محلی، درک پویایی اراضی کشاورزی و مدیریت علل و پیامدهای تغییرات جمعیتی اخیر برای حفاظت از بوم سازگان در این منطقه حیاتی است.کلید واژگان: اقتصادی-اجتماعی, بوم سازگان, حکمرانی, ماتریس انتقال, مدیریت پایدارAnalyzing changes in land use/cover and identifying their drivers is essential for developing sustainable land management approaches that restore ecosystem resources and services. This research analyzes land use/land cover changes in the Fandoghlo region in Ardabil province in the last two decades based on Landsat 8 (OLI/TIRS L1TP) satellite images and investigates governance and socio-economic drivers based on household surveys and key informants interviews. The results recorded a negative net change in forest (187.5 ha) and rangeland (662.5 ha) ecosystems and a positive net change in agriculture (587.1 ha) and man-made (267.6 ha). Analysis of the 20-year (2003-2023) change detection matrix showed that about 26% of the study area experienced a transition. Based on the results of the investigation of 11 governance and socio-economic drivers, the observed change in ecosystems caused by the expansion of agriculture (91%), poverty (71%), livestock pressure (68%), weak law enforcement (65%), wood smuggling (62%), increasing demand for firewood (60%), population growth (44%), fires (41%), incompatible forms of tourism (40%), distance to the road (36%), and mining (11%). These socio-economic drivers have a significant impact on the availability of ecosystem services, community welfare, biodiversity, and climate. Therefore, this study recommends coordinated efforts by stakeholders to develop participatory ecosystem management and public awareness on the coexistence of nature conservation and sustainable livelihoods. In order to protect ecosystems in this region, it is crucial to empower local communities, understand the dynamics of agricultural lands, and manage the causes and consequences of recent demographic changes.Keywords: Ecosytem, Governance, Socio-Economic, Sustainable management, Transfer matrix
-
یک بوم سازگان سالم برای ارایه طیف وسیعی از خدمات محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی ضروری است. برای ارزیابی سلامت جنگل، لازم است شرایط بوم سازگان با استفاده از شاخص های مختلف اندازه گیری شود. در این تحقیق از شش شاخص NDVI، EVI، SAVI، NDWI، ARI1 و CRI1 برای استخراج نقشه وضعیت سلامت جنگل های حوزه آبخیز شنرود سیاهکل با استفاده از تصویر Landsat 8 OLI مربوط به سال 1400 و ابزار سلامت جنگل ENVI استفاده شد. برای اعتبارسنجی داده های نتیجه تشخیص سطح سلامت جنگل ها، ارزیابی میدانی سطح سلامت جنگل با استفاده از 40 قطعه نمونه و روش FHM انجام شد. با توجه به تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، شاخص NDVI با مقدار R2 برابر با 77/0 بیشترین تاثیر را بر سطح سلامت جنگل در منطقه مطالعه دارد. نتایج تجزیه و تحلیل حاکی از آن است که اکثر جنگل های منطقه مورد مطالعه از سلامت متوسط برخوردار بودند. 4/19 درصد از مناطق جنگلی به عنوان «سالم»، 8/56 درصد به عنوان «متوسط سالم» و 8/23 درصد به عنوان «ناسالم» طبقه بندی شدند. علاوه بر این، تیپ های جنگل مختلف دارای درصدهای متفاوتی از جنگل های سالم هستند. جنگلکاری ها به ویژه جنگلکاری پهن برگ دارای بیشترین مساحت جنگلی در شرایط ناسالم (ضعیف و بسیار ضعیف) است (تقریبا 33 درصد). در مقابل جنگل های طبیعی شامل جنگل پهن برگ آمیخته و جنگل راش دارای بیشترین مساحت جنگلی در شرایط سالم (بسیار خوب و خوب) است (تقریبا 21 درصد). به طور کلی، وضعیت فعلی بوم سازگان در منطقه مورد مطالعه عمدتا در سلامت متوسط است که نتیجه جنگل زدایی بلندمدت، فرسایش خاک و بهره برداری نامناسب انسان است. تشخیص سلامت مبتنی بر سنجش از دور در این منطقه با نتایج بررسی میدانی مطابقت داشت. این فرآیند می تواند در تهیه نقشه دقیق وضعیت سلامت جنگل های کشور بسیار مفید باشد. پیشنهاد می شود تغییرات مکانی و زمانی سلامت جنگل در حوزه آبخیز تحت تغییرات اقلیمی آینده مورد مطالعه قرار گیرد.
کلید واژگان: پیمایش میدانی, تیپ های جنگل, Landsat 8 OLI, حوضه آبخیز شنرودIntroductionEcosystem health is a concept that is often used to evaluate ecosystems (Lu et al., 2015). A healthy ecosystem can be considered as resilient against disturbance. On the other hand, degradation occurs when different states of ecosystems related to energy flow, nutrient cycling, and hydrological regimes are negatively affected. Especially for forest areas, it is necessary to protect the structure and function of ecosystems and actively restore destroyed ecosystems to ensure their integrity and maintain their health. As a result, a wide range of forest ecosystem health indicators has been developed with an emphasis on the use of quantitative and qualitative indicators (Chen et al., 2016; Fei et al., 2013). Assessing the health of ecosystems based on these indicators is a prerequisite for ecological restoration and sustainable development.Forest management requires information about the state of the forest with a focus on forest health. Because healthy forests are able to perform well compared to unhealthy forests. Forest health monitoring is especially important in creating sustainable forest management and also the integrated watershed management. However, today, the protection and monitoring of forests concerning forest health still do not exist and are limited to small scale studies. Therefore, this study assesses the health conditions of forest ecosystems at the watershed level in the north of Iran. In this research, by using remote sensing data and preparation of vegetation indices along with field data obtained from forest health monitoring in the Siahkol Shenrud watershed, the analysis of these indices and their grading at the forest health level is discussed. The protection and monitoring of forest conditions requires an extensive investigation of different forest types that are located inside a watershed. Therefore, in this study, a method suitable to the conditions of the forests of northern Iran is presented, which is necessary for detecting forest health levels based on the different types in a watershed. This study is conducted to provide useful knowledge in the field of creating a sustainable management strategy in the forests of northern Iran, which is based on watershed management.
MethodologyStudy area This research was carried out in the Siahkol Shenrod watershed located in Gilan province with a total area of 190 km2 (Figure 1). This basin is located in a plain where a small river named Shamrod passes through the middle and its height increases from north to south. This region has a mild and humid climate, which is also influenced by the cooler climate of the hills. The average annual temperature is 18°C. The average rainfall varies between 800 mm (southern part) and 1200 mm (northern part) per year.
Research MethodThis research is a combination of remote sensing survey and analysis methods and a geographic information system (GIS) to describe the health status of forest ecosystems in the Siahkol Shenrod watershed. Land use classification was done using the Landsat 8 OLI satellite image of 2021. Supervised classification method and maximum likelihood algorithm were used to prepare land use maps. In order to evaluate the accuracy of the classification, Google-Earth images were used by selecting 30 educational samples. For accuracy assessment, the high value of the Kappa coefficient (0.92) was obtained. Vegetation indices calculation After pre-processing, the Landsat 8 image was used to calculate vegetation indices according to Table 1. Reference Equation Vegetation Index Frampton, Dash, Watmough & Milton (2013) NDVI Huete et al. (2002) EVI Bannari et al. (1995) L=0.5 SAVI Gao, 1996 NDWI Gitelson et al. (2001) ARI1 Gitelson et al. (2002) CRI1 Forest health index extraction The six calculated vegetation indices (Table 1) were combined and classified for the input of forest health index (FHI) in ENVI software. In this classification, ten classes were defined for all six indices, and then in calculating the FHI index, it was reduced to five classes by combining both related classes. The FHI index (Gupta and Pandey, 2021) is available in the ENVI forest health toolbox, as follows:• Field data collection To validate the forest health levels in different forest types of the watershed obtained from remote sensing data, it is necessary to conduct a field survey. Field survey data were obtained from the study area in September and October 2021. A stratified sampling method was used before the field survey in the GIS environment. Based on this method, 40 square-shaped samples (30 m * 30 m) were built. Observational activities were conducted using the Forest Health Monitoring (FHM) method (USDA Forest Service, 2020). The area with less than 10% damage was classified as a very healthy forest, and the forest damage between 10 and 25% was classified as a healthy forest. 25-50% damage was classified as medium health forest, 50-75% as poor forest health, and 75-100% damage was classified as very poor forest health.
ResultsVegetation indicators Six vegetation indices extracted for forests in the study area are presented in Figure 3. Based on the results, 95% of the forests in the study area showed an NDVI index of more than 0.5, which indicates healthy vegetation. Also, healthy vegetation with high chlorophyll content was shown in 91% of the studied area with an EVI index between 0.2-0.8. In this research, according to the multiple linear regression analysis of the effect of vegetation indices used in calculating forest health, the NDVI index with an R2 value of 0.77 has the greatest effect on the level of forest health in the watershed, which is the greenness level. It also shows the density level of forest stands. Similar results of the influence of vegetation indices have been presented by Tuominen et al. (2009). Furthermore, the higher effectiveness of NDVI in this study is similar to the findings of Barkey and Nursaputra (2017) and Oliech (2019) in assessing forest health. After NDVI, R2 values for EVI, SAVI, and AR1 indices were 0.75, 0.73, and 0.72, respectively, and for NDWI and CRI1 indices were 0.63. Forest health index The relationship of six vegetation indices calculated from the Landsat 8 image was used to determine the level of forest health in the Shenrod watershed. Forest health was divided into five categories: 1) very good (very healthy); 2) good (healthy); 3) moderate (under stress); 4) poor (unhealthy); 5) very poor (dead). Based on the results, the overall accuracy was 86%. Also, the kappa value of 0.81 was obtained. Figure 4 presents the health status of forest stands in the Shenrod watershed.Based on Figure 4, the distribution of forest health classes in the study area is not uniform. The central areas of the watershed have higher levels of forest health, while the southern areas of the watershed have lower levels of forest health. This can be due to the history of heavy wood harvesting, selective cutting, and as a result, the widespread opening of forest stands (Jahdi and Arabi, 2023), in the form of forestry plans implemented in the southern areas of the watershed during the last two decades. Wildfires in this area also affect the structure and composition of the vegetation and are a great threat to the long-term productivity and overall health of the forest. In general, 56.8% of the forest area is in the medium health category. Healthy and unhealthy forests with levels almost close to each other make up 41.7% of the total forest area. 1.5% of the forest area is also in the very poor health category (Figure 4).The information on the forest health levels in the forest types of the watershed is presented in Table 3. Plantation, especially broadleaf plantations, has the largest forest area in unhealthy conditions (approximately 33%). In contrast, natural forests, including mixed broadleaf forest and beech forest, have the largest forest area in healthy conditions (approximately 21%). On average, almost 60% of all existing forest types in the study area are in the medium health category.In general, many parameters affect the health conditions of forest types in the watershed, so it is important to identify the factors that caused the forest health levels in the survey with more observational activities.
ConclusionIn this study, the quantitative index of forest health was evaluated using broadband spectral indices and stress-related pigments before tree fall using remote sensing data. Using forest health analysis, the quantitative health conditions of the forest were described in 2021 with a forest area of 122.2 km2. Of this amount, there are healthy forests with an area of 23.8 km2 and unhealthy forest conditions with an area of 29 km2. The maximum area of the watershed, i.e. 69.4 km2, is also in medium health conditions. The health status of forest ecosystems is mostly average health, which is the result of forest destruction, soil erosion, and human overexploitation. Forest conservation programs can effectively control forest degradation and improve the health of local ecosystems. Forest health detection based on remote sensing in the study area was consistent with the field survey results. This study guided the systematic approach and provided remote sensing techniques for forest health monitoring programs and sustainable forest management.
Keywords: Field Survey, Forest types, Healthy forests, Landsat 8 OLI, Shenroud watershed -
یک بوم سازگان جنگلی سالم برای ارایه طیف وسیعی از خدمات محیط زیستی، اجتماعی و اقتصادی ضروری است. برای ارزیابی سلامت جنگل، لازم است شرایط بوم سازگان با استفاده از شاخص های مختلف اندازه گیری شود. در این تحقیق از ترکیب شش شاخص NDVI، EVI، SAVI، NDWI، ARI1 و CRI1 برای استخراج نقشه وضعیت سلامت جنگل های حوزه آبخیز شنرود سیاهکل با استفاده از تصویر Landsat 8 OLI مربوط به سال 1400 و ابزار سلامت جنگل ENVI استفاده شد. سلامت جنگل در پنج درجه (از بسیار خوب تا بسیار ضعیف) ارزیابی شد. برای اعتبارسنجی داده های نتیجه تشخیص سطح سلامت جنگل ها در تیپ های جنگل مختلف در منطقه مورد مطالعه، بررسی و ارزیابی میدانی سطح سلامت جنگل با استفاده از 40 قطعه نمونه و روش FHM (پایش سلامت جنگل) انجام شد. در این تحقیق، با توجه به تحلیل رگرسیون خطی چندگانه از اثر شاخص های پوشش گیاهی مورد استفاده در ارزیابی سلامت جنگل، شاخص NDVI با مقدار R2 برابر با 77/0 بیشترین تاثیر را بر سطح سلامت جنگل در حوضه آبخیز مورد مطالعه دارد که سطح سبزینگی و نیز سطح تراکم توده های جنگلی را نشان می دهد. نتایج تجزیه و تحلیل حاکی از آن است که اکثر جنگل های منطقه مورد مطالعه از سلامت متوسط برخوردار بودند. 4/19 درصد از مناطق جنگلی به عنوان «سالم»، 8/56 درصد به عنوان «متوسط سالم» و 8/23 درصد به عنوان «ناسالم» طبقه بندی شدند. علاوه بر این، تیپ های جنگل مختلف در منطقه مورد مطالعه دارای درصدهای متفاوتی از جنگل های سالم هستند. تشخیص سلامت مبتنی بر سنجش از دور در این منطقه با نتایج بررسی میدانی مطابقت داشت. این فرآیند می تواند در تهیه نقشه دقیق وضعیت سلامت جنگل های کشور بسیار مفید باشد. پیشنهاد می شود تغییرات مکانی و زمانی سلامت جنگل در حوزه آبخیز تحت تغییرات اقلیمی آینده مورد مطالعه قرار گیرد.
کلید واژگان: پیمایش میدانی, تیپ های جنگل, Landsat 8 OLI, حوضه آبخیز شنرودA healthy forest ecosystem is essential to provide a wide range of environmental, social, and economic services. To evaluate forest health level, it is necessary to quantify ecosystem conditions using a variety of indicators. In this study, a combination of six indices: NDVI, EVI, SAVI, NDWI, ARI1, and CRI1 were used to derive the forest health condition map around Shenroud watershed, Siahkal using Landsat 8 OLI image of 2021 and ENVI Forest Health Tool. We evaluated the forest health with five grades (A; very good to E; very poor). Forest health data validation in various forest types in the study area is conducted via field crosscheck and assessment regarding the forest health level using 40 sample plots and FHM (Forest Health Monitoring) method. In this work, based on the multiple linear regression model of the effect of vegetation indices in forest health assessment, the NDVI vegetation index with an R2 value of 0.77 has the highest effect on the forest health level in the watershed, which shows the greenness level and the density level of forest stands. The results of the analysis show that most of the forests in the study area were moderately healthy. 19.4% of the forest areas were classified as “Healthy”, 56.8% as “Moderately healthy”, and 23.8% as “Unhealthy”. Furthermore, different forest types in the study area have different percentages of healthy forests. Plantations, especially broadleaf plantation, has the largest forest area in unhealthy conditions (weak and very weak) (approximately 33%). In contrast, natural forests, including mixed broadleaf forest and beech forest, have the largest forest area in healthy conditions (very good and good) (approximately 21%). In general, the current state of the ecosystem in the study area is mainly in middle health, which is a result of long-term deforestation, soil erosion, and inappropriate human exploitation. Our RS-based health diagnosis of the area was consistent with field survey results. The process could be very useful in mapping the health conditions of the forests of the country accurately. It is suggested to study the spatial and temporal variation of forest health in the watershed under future climate change.
Keywords: Field Survey, Forest types, Healthy forests, Landsat 8 OLI, Shenroud watershed -
در شرایط تغییرات اقلیمی، بیابان زایی و تخریب زمین، یک مسیله مدیریتی حیاتی در جنگل های شمال ایران این است که چگونه می-توان تاب آوری جنگل ها را در برابر آتش سوزی ها افزایش داد. طی دهه های گذشته، مدیران جنگل از تیمارهای جنگل شناسی به منظور بازسازی ساختار، ترکیب و تنوع توده های جنگلی هیرکانی استفاده کرده اند، اما شواهد علمی مبنی بر اثر این تیمارها بر کاهش خطر آتش در این منطقه وجود ندارد. در این مطالعه بر اساس رویکرد مدل سازی رفتار آتش با استفاده از فلم مپ ام تی تی، روابط مکانی بین تیمار جنگل شناسی کاهش ماده سوختنی (تنک کردن) و احتمال سوختن سطحی و تاجی در سری های 6 و 7 ملکرود جنگل سیاهکل ارزیابی شد. در ابتدا مشخصات ماده سوختنی بعد از توسعه تیمارهای جنگل شناسی در دوره زمانی 1385 الی 1395 در منطقه مطالعه برای ارزیابی تنک کردن سبک و تنک کردن سنگین به عنوان ابزارهای بازسازی برای شرایط ماده سوختنی مشابه تجزیه و تحلیل شد. علاوه بر این، تجزیه و تحلیل واریانس برای تعیین اثر تیمار جنگل شناسی تنک کردن بر احتمال های سوختن سطحی و تاجی انجام شد. نتایج مدل سازی در سطح سیمای سرزمین نقش مهم تنک کردن را در کاهش احتمال سوختن تاجی (تقریبا 11 درصد) در منطقه مورد مطالعه تایید می کند، با این وجود، اثر تنک کردن روی احتمال سوختن سطحی از نظر آماری معنی دار نبود (05/0>p). در مقایسه دو نوع تنک کردن از نظر شدت، تنک سنگین اثر بیشتری روی تغییر احتمال سوختن سطحی و تاجی (به ترتیب 10 درصد افزایش و 39 درصد کاهش در توده جنگل کاری سوزنی برگ) نسبت به تنک سبک داشته است. به رویکرد مدل سازی در این مطالعه بینش های جدیدی را برای بهبود تهیه نقشه مکانی احتمال سوختن جنگل، شامل وارد کردن متغیرهای حساس به عملیات تنک کردن به مدل ها و ارایه اطلاعات مفید برای جلوگیری از رفتار شدید آتش سوزی جنگل از طریق تیمارهای موثر جنگل شناسی ارایه می دهد.
کلید واژگان: تنک کردن, جنگل شناسی, ماده سوختنی, مدل سازی, سیاهکلUnder rapid climate change, desertification, and land degradation, a critical management issue in forests of northern Iran is how to increase forest resilience to wildfires. For decades, forest managers have been employing silvicultural treatments to restore the Hyrcanian forest stand's structure, composition, and diversity, but there is no scientific evidence to support that these treatments reduce the wildfire risk in the area. In this study, based on the wildfire behavior modeling approach using FlamMap MTT, we evaluated spatial relationships between silvicultural fuel reduction treatment (e.g., thinning) and surface and crown burn probabilities in the 6 and 7 Malekroud districts of Siahkal forest. We first analyzed fuel characteristics after the development of silvicultural treatments in the period 2007-2017 in the study area to evaluate low thinning and heavy thinning as restoration tools for similar fuel conditions. Furthermore, we conducted analyses of variance to determine the influence of the silvicultural thinning treatment on surface and canopy burn probabilities. Modeling results at the landscape scale confirm the important role of thinning in the mitigation of crown burn probability (almost 11%) in the study area. However, the effect of thinning on the surface burn probability was not statistically significant (P> 0.05). Comparing the two types of thinning in terms of intensity, heavy thinning had a greater effect on changing the surface and crown (i.e., 10% increase and 39% decrease, respectively, in conifer plantation) burn probability than the low thinning. The modeling approach in the study offers new insights to improve the spatial mapping of wildfire likelihood, include variables sensitive to thinning operation in the models, and provide useful information to prevent extreme wildfire behavior through effective silvicultural treatments.
Keywords: Fuel, Modeling, Siahkal, Silviculture, Thinning -
تشخیص تغییرات مکانی-زمانی کاربری اراضی و به ویژه پویایی بوم سازگان ها برای ارزیابی اثربخشی راهبردهای مدیریت بوم سازگان ها، توسعه سیستم های پایش مبتنی بر ابزارهای کمی و کیفی برای حفاظت، ارزش گذاری و احیای آن ها و درنهایت تعاملات اجتماعی، محیط زیستی و سیاسی یک منطقه ضروری است. در این تحقیق به منظور شناسایی تغییرات از تصاویر Landsat-7 ETM+ و Landsat-8 OLI/TIRS L1TP به ترتیب برای سال های 1382 (مرداد) و 1402 (تیر) تحت طبقه بندی نظارت شده با استفاده از الگوریتم طبقه بندی ماشین بردار پشتیبان (SVM) استفاده شد. پنج طبقه کاربری اصلی شامل کشاورزی، جنگل، مرتع، مناطق انسان ساز و آبی استخراج شد. نتایج ارزیابی صحت برای تصاویر طبقه بندی شده، دقت کلی بیش از 92 درصد و ضریب کاپا بیش از 89/0 را برای هر دو سال نشان داد. در دوره موردمطالعه، مناطق کشاورزی و انسان ساز افزایش یافت، درحالی که جنگل، مرتع و مناطق آبی کاهش یافت. بیشترین میزان تغییر (3/62 هکتار در سال) در مراتع مشاهده شد. نتایج حاصل از نقشه های تغییر پوشش جنگلی پس از طبقه بندی، کاهش قابل توجه 8/5 درصدی پوشش جنگلی را طی دوره زمانی 20 ساله نشان می دهد. دلیل اصلی این تغییر، جایگزینی مشاهده شده پوشش جنگلی بومی با مراتع (16/9 درصد)، مناطق انسان ساز (4/3 درصد) و مناطق کشاورزی (0/8 درصد) است. بیشتر این تغییرات کاربری اراضی برنامه ریزی نشده و عمدتا درنتیجه فعالیت های انسانی و با طیف وسیعی از آثار منفی بر بوم سازگان های طبیعی است. ازاین رو، سیاست های موثر و مدیریت کاربری اراضی برای حفاظت از مزایای محیط زیستی و زیبایی شناختی بوم سازگان ها، و نیز برای مدیریت مخاطرات طبیعی ناشی از این تغییرات موردنیاز است. جدای از ارزیابی تغییرات کاربری اراضی، این تحقیق بینشی از پویایی پوشش جنگل، همراه با علل و پیامدها ارایه می دهد و از این طریق نقاط داغ تخریب جنگل را نشان می دهد. پایش تغییر پوشش جنگل برای توسعه راهبردهای مدیریت پایدار جنگل که منابع جنگلی و خدمات بوم سازگانی را احیا می کند، ضروری است.کلید واژگان: پویایی جنگل, تغییرات مکانی-زمانی, کاربری اراضی, ماشین بردار پشتیبانIn this research, in order to identify changes, Landsat-7 ETM+ and Landsat-8 OLI/TIRS L1TP images were used for 2003 (August) and 2023 (June), respectively, under supervised classification using Support Vector Machine (SVM) classification algorithm. Five main land use classes including agriculture, forest, rangeland, built-up, and water areas were extracted. The accuracy evaluation results for the classified images showed an overall accuracy of > 92% and a Kappa coefficient of > 0.89 for both years. During the period, agriculture and built-up areas increased, while forests, rangelands, and water bodies decreased. The highest rate of change (62.3 hectares per year) was observed in rangelands. The results of forest cover change maps after classification show a significant decrease of 8.5 percent in forest cover over a period of 20 years. The main reason for this change is the observed replacement of native forest cover with rangelands (16.9 %), built-up areas (4.3 %), and agricultural areas (0.8 %). Most of these land use changes are unplanned and mainly a result of human activities with a wide range of negative effects on natural ecosystems. Therefore, effective policies and land use management are needed to protect the environmental and aesthetic benefits of ecosystems, as well as to manage natural hazards caused by these changes. Apart from the assessment of land use changes, this research provides insight into the dynamics of forest cover, along with its causes and consequences, and in this way shows the hot spots of forest loss.Keywords: Forest dynamic, Land use, Spatial-temporal changes, Support Vector Machine
-
در این مطالعه، روندهای مکانی-زمانی پویایی کاربری اراضی برای دوره 1401-1380 با استفاده از داده سنجش از دور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. طبقه بندی تصویر بر اساس سه طبقه عمده کاربری اراضی یعنی جنگل، مناطق انسان ساز (کشاورزی و ساخته شده) و سایر مناطق طبیعی (اراضی لخت، علفزار، جنگلکاری، درختچه زار، نواحی آبی و اراضی جنگلی) انجام شد. نقشه های تغییرات کاربری اراضی منطقه در دوره 1401-1380 نشان می دهند که مناطق انسان ساز 3/9 درصد افزایش یافته اند. در مقابل، جنگل و سایر مناطق طبیعی به ترتیب 1/7 درصد و 2/2 درصد کاهش یافتند. علاوه بر این، تکنیک شبکه عصبی مصنوعی-اتوماتای سلولی (CA-ANN) برای پیش بینی تغییرات کاربری اراضی در دوره 1422-1401 استفاده شد. درصد صحت برای شبیه سازی 91 درصد و مقدار کاپا کلی 86/0 بود. به طور مشابه با نقشه های طبقه بندی شده در دوره 1401-1380، نقشه های پیش بینی شده در دوره 1422-1401 روند افزایشی را در مناطق انسان ساز به میزان 7/4 درصد و روند کاهشی در جنگل و سایر مناطق طبیعی به ترتیب به میزان 3/4 درصد و 4/0 درصد نشان می دهد. در این کار، مدل های رگرسیونی حداقل مربعات معمولی (OLS) برای پیش بینی تغییرات کاربری اراضی در منطقه مورد مطالعه به عنوان تابعی از متغیرهای توصیفی [ارتفاع، شیب و متغیرهای مجاورت مانند فاصله تا مرکز شهر، جاده ها، روستاها و آبراهه ها] اجرا شد. نتایج مدل های OLS عملکرد نسبتا خوبی را برای پیش ینی تغییرات کاربری اراضی با مقدار R2 بیشتر از 5/0 نشان داد. این نتایج دانش مهمی را ارایه می کند که می تواند به توسعه برنامه ریزی و مدیریت پایدار آینده کمک کند و هم چنین به مدیران در تصمیم گیری آگاهانه برای بهبود شرایط محیط زیستی و اکولوژیکی کمک کند.کلید واژگان: اتوماتای سلولی, طبقه بندی, سنجش از دور, شبیه سازی, مدیریت پایدارIn this study, we analyzed the spatial–temporal trends of land use dynamics from 2000 to 2021 using remote sensing data. The image classification was based on three main land use classes, i.e. forest, artificial areas (agriculture and built-up), and other natural areas (bare lands, grassland, plantation, shrubland, water bodies, and woodlands). Maps of land use changes in the area for 2000-2021 show that built-up areas have increased by 9.3%. In contrast, forest and other natural areas decreased by 7.1% and 2.2%, respectively. In addition, an integrated CA-ANN (Artificial Neural Networks- Cellular Automata) model was used to predict land use changes from 2021–2042. The percentage of correctness for the simulation was 91%, and the overall kappa value was 0.86. Similar to the classified maps in 2000-2021, the prediction maps from 2021–2042 illustrated increasing trends in built-up areas by 4.7% and decreasing trends in the forest by 4.26% and other natural areas by 0.4%. In this work, we implemented ordinary least squares (OLS) regression models to predict land cover changes in the study area as a function of explanatory variables [elevation, slope, and proximity variables - distance to the city center, roads, villages, and streams-]. The results of the OLS models showed a relatively good performance for predicting land use changes with an R-squared value greater than 0.5. These results provide important knowledge that can help develop future sustainable management and planning and help managers make informed decisions to improve environmental and ecological conditions.Keywords: cellular automata, Classification, remote sensing, Simulation, Sustainable Management
-
آتش سوزی های جنگلی جزء جدایی ناپذیر طبیعت است، اما عدم کنترل آن ها ممکن است باعث ایجاد خسارات اقتصادی و محیط زیستی شدیدی شود که باید اقداماتی را برای مقابله با گسترش آتش سوزی انجام داد. به دلیل طبیعت سخت و پیچیده آتش سوزی، پژوهش هایی که آتش سوزی های واقعی را در مقیاس محیطی بررسی می کنند، تقریبا غیر عملی است. به عنوان یک حالت جایگزین، پژوهشگران می توانند از مدل های شبیه سازی کامپیوتری براساس مطالعات میدانی، برای درک بهتر رفتار و آثار گسترش آتش سوزی در محیط مورد مطالعه استفاده کنند. در پژوهش حاضر به شبیه سازی عددی گسترش آتش سوزی با تاثیر پارامتر های آب و هوایی نظیر رطوبت موجود در هوا در شبیه ساز فارسایت براساس مدل روترمل پرداخته شده است. نتایج شبیه سازی نشان داد که بیشترین ضریب سورنسن و ضریب کاپا برای تغییرات رطوبت موجود در هوا برابر با 0/80 و 0/77 می باشد. مقادیر متوسط نرخ گسترش آتش، طول شعله و شدت خط آتش برای سناریو شبیه سازی با بالاترین ضریب سورنسن و ضریب کاپا به ترتیب برابر m/min 0/58، m 0/54 و kW/m 74/54 خواهد بود. در یک ارزیابی کلی با توجه به داده های شبیه سازی شده می توان نتیجه گرفت که افزایش رطوبت هوا یکی از راهکار های طبیعی کاهش احتمال گسترش آتش سوزی به شمار می رود. همچنین، روش مطالعات عددی و شبیه سازی رفتار و گسترش آتش سوزی، به دلیل هزینه های پایین و محدودیت های کمتر جایگزین مناسبی برای مطالعات تجربی در این زمینه می باشد.
کلید واژگان: آتش سوزی, پویایی, رطوبت, شبیه سازی, محیط زیستForest fires are a natural part of the ecosystem, but their uncontrolled spread can result in severe economic and environmental damage. Therefore, it is vital to take measures to prevent and manage their spread. However, given the intricate and complex nature of fires, studying real fires in their environmental context can be challenging, if not impractical. As an alternative, researchers can use computer simulation models based on field studies to better understand fire behavior and its effects on the environment. The FARSITE simulator, based on the Rothermel model, was used to conduct numerical simulations of fire spread with respect to fuel, topography, and weather conditions such as humidity. Simulation results showed that the Sorensen and kappa coefficients were at their highest at 0.80 and 0.77, respectively, in air humidity scenarios; with average values of fire spread rate, flame length, and fireline intensity being 0.58 m/min, 0.54 m, and 74.54 kW/m, respectively. Based on these results, it can be concluded that increasing air humidity is a natural way to prevent fire spread. Furthermore, numerical studies and simulations of fire behavior and spread are appropriate alternatives to experimental studies in this field due to their lower costs and fewer limitations.
Keywords: forest fires, fire dynamics, Humidity, Numerical simulation, FARSITE -
در جنگل کاری های پهن برگ و سوزنی برگ، تیمارهای جنگل شناسی برای افزایش تاب آوری از طریق بهبود تنوع ساختاری و کلاسه سنی در شمال ایران، اعمال شده است. این تیمارها شامل دست کاری های مکانیکی مانند تنک کردن بود که با تیمارهای کاهش ماده سوختنی سطحی مانند سوزاندن تجویزی همراه نبود. هدف از این مطالعه تجزیه وتحلیل چگونگی اثر تنک کردن جنگل شناسی در سطح توده بر رفتار آتش در مقیاس سیمای سرزمین است. از سیستم مدل سازی آتش FlamMap با الگوریتم حداقل زمان حرکت (MTT) برای شبیه سازی اثر تنک کردن بر رشد آتش بر اساس الگوهای مکانی و زمانی احتراق تاریخی و شرایط آب وهوا و رطوبت ماده سوختنی مرتبط در سیمای سرزمین جنگل سیاهکل استفاده شد. شبیه سازی ها تحت دو سناریو مختلف رطوبت ماده سوختنی انجام شد: 1) رطوبت ماده سوختنی ثابت با تنک کردن توده ها و 2) رطوبت ماده سوختنی کاهش یافته با همان درجه تنک کردن. نتایج نشان داد که تنک کردن به تنهایی می تواند تا حدودی در کاهش شدت آتش موثر باشد، به نحوی که سهم سیمای سرزمین با مقادیر کم احتمال سوختن، طول شعله شرطی و اندازه آتش، افزایش یافت. این روند در مقادیر زیادتر این مولفه ها یکسان نبود. اگرچه رطوبت ماده سوختنی ریز در توده های تنک شده کمتر از توده های تنک نشده بود، این تفاوت رطوبت ماده سوختنی ناشی از تنک کردن توده بر رفتار آتش در سطح سیمای سرزمین تاثیر مهمی نداشت. یافته های این مطالعه برای ارزیابی اثربخشی کاهش ماده سوختنی ناشی از تنک کردن (بدون آتش تجویزی) می تواند از طریق مدیریت بهتر آتش و ماده سوختنی و سایر اهداف استفاده از زمین در مناطق مستعد آتش سوزی موردتوجه قرار گیرد.کلید واژگان: جنگل سیاهکل, رطوبت ماده سوختنی, تیمار جنگل شناسی, تنک کردن, رفتار آتشSilvicultural treatments have been applied in the last decades to broadleaf and conifer plantations to increase resilience by enhancing structural and age-class diversity in northern Iran. The treatments included mechanical thinning manipulations, not followed by surface fuel reduction treatments like prescribed burning. The goal of this study was analyzing the impact of stand-level silvicultural thinning on landscape-scale wildfire behavior. FlamMap minimum travel time (MTT) fire modeling system was used to simulate the impacts of thinning on fire growth and behavior based on spatial and temporal patterns of historical fire ignitions and associated weather and fuel moisture conditions within a forest landscape. Simulations were done by setting two different fuel moisture scenarios: 1) fuel moisture is fixed as the stands thinned, and 2) fuel moisture is reduced with the same degree of thinning. The results showed that thinning alone can be somewhat effective at mitigating the wildfires; as the landscape proportion with low burn probabilities (BP), conditional flame lengths (CFL), and fire sizes (FS) increases. This trend was not the same at higher values of these parameters. Although fine fuel moisture in thinned stands was lower than in unthinned stands, the fuel moisture difference resulting from stand thinning did not substantially influence fire behavior at the landscape level. The findings of this study can be used for better fire and fuel management and other land-use objectives in fire-prone areas.Keywords: Fuel moisture, Siahkal forest, Silvicultural treatment, Thinning, Wildfire behavior
-
هدف اصلی این مطالعه آگاهی از مشخصه های کمی و کیفی پلت در جنگلکاری های منطقه لومر اسالم می باشد که می تواند نقش مهمی در افزایش موفقیت جنگلکاری های آینده با استفاده از این گونه در مناطق مشابه داشته باشد. علاوه بر این، اندازهگیری و مقایسه مشخصه های کمی و کیفی درختان پلت و وضعیت تجدیدحیات در جنگل های دست-کاشت و طبیعی و مقایسه با سایر گونه های موجود مورد توجه است. این تحقیق در جنگلکاری های پلت در سن 25 سالگی بر اساس روش نمونه برداری تصادفی- سیستماتیک و با 60 قطعه نمونه 400 مترمربعی انجام شد. نتایج آزمون t مستقل نشان دهنده وجود اختلاف معنی دار بین تعداد در هکتار، سطح مقطع برابر سینه، حجم، ضریب قدکشیدگی و رویش قطری گونه پلت در دو منطقه بود. در حالی که در مقایسه میانگین ارتفاع درختان در دو منطقه و نیز رویش ارتفاعی آنها اختلاف معنی دار نیست. از نظر مشخصه های کیفی، در مقایسه سلامت تنه درختان پلت در دو منطقه اختلاف معنی داری مشاهده نمی شود. درحالی که تفاوت معنی دار در سطح 05/0 در مقایسه فرم تنه این درختان بین دو منطقه وجود دارد. اختلاف معنی دار در تقارن تاج درختان پلت در دو منطقه بدست آمد ولی در مقایسه سلامت و شادابی تاج این درختان اختلاف معنی داری وجود ندارد. تراکم تجدیدحیات در جنگل طبیعی بیشتر از جنگل دست-کاشت است. در حالی که فراوانی نهال های سالم و نهال های با تنه واحد در جنگل دست کاشت به طور معنی داری بیشتر از جنگل طبیعی است. جنگل دست کاشت در منطقه مطالعه از نظر کمی و کیفی در وضعیت مطلوب تری نسبت به جنگل طبیعی قرار دارد.کلید واژگان: پلت, جنگلکاری, جنگل طبیعی, رویش قطری, وضعیت تجدیدحیاتThe main purpose of this study was to determine the quantitative and qualitative characteristics of maple trees in the plantation of Lomar Asalem,. The measurement and comparison of quantitative and qualitative characteristics of maple trees and regeneration status in plantation and natural forests and compared to other species is concerned. This study was conducted in Maple plantations at the age of 25 based on a systematic random sampling method with 30 sample plots of 400 m2. The results of t-test showed a significant difference between the number of trees per hectare, basal area, volume, slenderness coefficient and diameter growth of the maple trees in the two areas. However, there was no significant difference in the mean height of trees in the two regions and their height growth. In terms of qualitative characteristics, there was no significant difference in the trunk health of maple trees in the two areas. However, there was a significant difference at the level of 0.05 compared to the trunk form of these trees between the two areas. Significant differences were observed in the crown symmetry of the maple trees in the two areas, but there was no significant difference in the crown health and vitality of these trees. Regeneration density in the natural forest was higher than in the plantation. While the frequency of healthy seedlings and single trunk seedlings in the plantation was significantly higher than natural forest. Plantation in the area had a suitable condition in terms of quantity and quality than natural forest.Keywords: Acer velutinum Boiss, Plantation, Natural forests, Diameter growth, Regeneration status
-
جنگل های سیاهکل در شمال ایران در دهه های اخیر فصول آتش سوزی طولانی و شدیدی را تجربه کرده اند که در بیشتر موارد ناشی از هوای خشک، گرم و بادی بوده است. شناسایی ماده سوختنی جنگل و پویایی های خطر آتش برای استراتژی یکپارچه مدیریت آتش جنگل مهم است. برای درک اینکه چگونه ساختار جنگل بر این پویایی ها اثر می گذارد، مواد سوختنی جنگل و رفتار آتش در تیپ های مختلف جنگل در منطقه مورد مطالعه کمی سازی شد. در این کار، نتایج تجزیه و تحلیل رفتار آتش از سوابق تاریخی آتش، مدل ماده سوختنی، آب و هوا و رطوبت ماده سوختنی ارایه شد. از یک رویکرد مدل سازی برای تخمین پارامترهای فیزیکی رفتار آتش سطحی شامل طول شعله و اندازه آتش و همچنین احتمال وقوع آتش تاجی استفاده شد. حوزه آبخیز جنگلی وسیع در شهرستان سیاهکل در شمال ایران، با جنگل های پهن برگ معتدله و جنگلکاری های آمیخته با ترکیب متغیر انتخاب شد. برای اجرای مدل، داده ساختار و ترکیب جنگل و اطلاعات فیزیکی جمع آوری شد. بر اساس نتایج، سطوح متوسط تا زیاد اندازه آتش و طول شعله شناسایی شد که ناشی از در دسترس بودن زیاد زی توده ریز بسیار خشک بود. پتانسیل آتش تاجی در کل سیمای سرزمین مورد مطالعه بسیار متفاوت بود. توده های کوتاه بیشتر مستعد آتش تاجی بودند. نتایج نشان می دهد که پتانسیل آتش تاجی در توده های دست کاشت به ویژه سوزنی برگ در مقایسه با توده های طبیعی بیشتر است. بعلاوه، مراحل اولیه توده های دست کاشت به دلیل ارتفاع متوسط کم و ارتفاع پایه تاج کم، بیشتر در مواجه با آتش تاجی هستند. این یافته-ها می تواند در شناسایی مناطق اولویت دار که در آن ساختار جنگل نیاز به مدیریت دارد کمک کند.
کلید واژگان: جنگل های سیاهکل, مدل های ماده سوختنی, رویکرد مدلسازی, خطر آتشSiahkal forests in northern Iran experienced extended and devastating fire seasons in recent decades, in most cases, driven by dry, warm/hot, windy weather. Identifying forest fuel and wildfire risk dynamics is important for an integrated fire-forest management strategy. To understand how forest structure controls these dynamics, we quantified forest fuels and fire behaviour across different forest types in the study area. In this work, we present the results of an analysis of wildfire behaviour from historical fire records, vegetation type, weather, and fuel moisture. We used a modelling approach to estimate the physical parameters of surface fire behaviour: flame length and fire size; as well as the potential crown fire occurrence. We selected a large forest watershed area in Siahkal County of north Iran, under temperate broadleaf forests and mixed plantations with variable compositions. To run the model, we gathered data on forest structure and composition, and physical information. We detected moderate to high levels of fire size and flame length, ascribed to the high availability of very dry fine biomass. The crown fire potential varied greatly throughout the landscape. Low stands were more prone to crowning. The results show that crown fire potential in plantation stands especially conifers are higher compared to natural stands. In addition, the early stages of planted stands are more likely to experience crown fire due to their low mean height and low CBH. The findings can assist in the identification of priority areas where forest structure needs to be managed.
Keywords: Fuel models, Modelling approach, Siahkal forests, Wildfire risk -
کمی سازی پویایی تغییر کاربری اراضی در مقابله با چالش های محیط زیستی و اجتماعی-اقتصادی مانند تغییرات اقلیمی سال های اخیر، حیاتی است. در این مطالعه تغییرات کاربری اراضی شهرستان سیاهکل در استان گیلان در سال های 1380 و 1401 و پیش بینی تغییر در سال 1422 بررسی شد. داده های چندزمانی لندست 7- ETM+و لندست 8-OLI مربوط به سال های 1380 و 1401 تجزیه و تحلیل شد. برای استخراج داده های کاربری اراضی، طبقه بندی رقومی پیکسل مبنا با استفاده از الگوریتم ISODATA با شاخص کاپای بالای 97/0 برای تصاویر لندست اعمال شد. علاوه بر این، افزونه MOLUSCE در نرم افزار QGIS برای مدل سازی تغییر کاربری اراضی در سال های 1401-1380، تولید ماتریس احتمال انتقال و شناسایی آینده کاربری اراضی برای سال 1422 با استفاده از شبیه سازی اتوماتای سلولی بکار گرفته شد. طی سال های 1401-1380، نتایج نشان داد که سطوح تحت پوشش مناطق کشاورزی، اراضی لخت، اراضی ساخته شده، جنگل کاری، درختچه زار و اراضی جنگلی با نرخ رشد به ترتیب حدود 31، 39، 67، 88، 20 و 5 درصد، افزایش یافته است. سطح تحت پوشش جنگل، علف زار و نواحی آبی به ترتیب حدود 22، 16 و 18 درصد کاهش یافته است. چمن زارهای کوهستانی تغییر قابل توجهی نداشت. از نظر کاربری اراضی پیش بینی شده نیز نتیجه نشان دهنده نوسانات تغییر کاربری اراضی، به ویژه برای اراضی ساخته شده است که در طول زمان افزایش ثابتی را نشان می دهد. شواهدی از گسترش جنگل کاری ها مشاهده شد، اما کاهش مداوم جنگل های طبیعی می تواند تاثیر منفی بر محیط طبیعی و الگوهای سیمای سرزمین منطقه ای داشته باشد. در نتیجه گیری کلی، نتایج پایش و مدل سازی تغییرات کاربری اراضی می تواند به عنوان هشداری برای مدیران، سیاست گزاران و برنامه ریزان تلقی شود. هم چنین توصیه می شود از داده های بیش تری برای تجزیه و تحلیل آثار تغییرات کاربری اراضی بر الگوهای سیمای سرزمین در مطالعات آینده استفاده شود.
کلید واژگان: سیاهکل, پویایی تغییرات کاربری اراضی, شبیه سازی, MOLUSCE, الگوی سیمای سرزمینQuantifying land use change dynamics is critical in tackling environmental and socio-economic challenges such as climate change in recent years. This study takes Siahkal County in Guilan Province as the research subject and analyzes the land use changes in two different years: 2000 and 2021, and predicts the change in 2031. We carried out land use change analysis using LANDSAT-7 ETM+ and LANDSAT-8 OLI multitemporal data pertaining to the years 2000 and 2021. For land use data extraction, a pixel-based digital classification using an ISODATA algorithm with a high Kappa index of 0.97 was applied to Landsat images. In addition, the MOLUSCE plugin in QGIS software was used to model land use change for 2000-2021, produce a transition probability matrix, and detect the future of land use for 2042 by using Cellular Automata Simulation. During 2000-2021, the result showed that the areas under agricultural areas, bare, built-up, plantation, shrubland, and woodland classes are found to increase with growth rates of about 31%, 39%, 67%, 88%, 20%, and 5%, respectively. The area under forest, grassland, and water bodies is found to decrease with decrease rates of about 22%, 16%, and 18%, respectively. Mountainous meadows did not change significantly. In terms of projected land use, the result also indicates fluctuations in land use change, especially for built-up land, showing a steady increase over time. We saw evidence of the local expansion of forest plantations, but the continuous decrease of natural forests may negatively impact the natural environment and landscape patterns regionally. In conclusion, the results of monitoring and modeling land use changes can be seen as a warning to managers, policy-makers, and planners. It is also advisable to use more data to analyze the impacts of land use changes on landscape patterns in future studies.
Keywords: Siahkal, Land use change dynamic, Simulation, MOLUSCE, landscape pattern -
مشارکت عمومی-خصوصی- مردمی نقش مهمی در ارتقا و بهبود پیشگیری و کنترل آتش جنگل دارد که در این زمینه نیاز به تحقیق و ارزیابی است. درک آتش و همکاری بین جوامع محلی و سایر مسیولان مانند نهادهای مدیریت زمین مورد نیاز است. اقدام مشترک مستلزم اتخاذ و پذیرش برنامه های مدیریت آتش و مشارکت جوامع محلی و ساکنان در اقدامات کاهش خطر آتش است. در سال 1398، پیمایش و جمع آوری داده ها از طریق پرسش نامه با مشارکت تعداد 120 نمونه تصادفی از جوامع محلی ساکن در نزدیکی منطقه جنگلی حساس به آتش سوزی در شهرستان سیاهکل در استان گیلان انجام شد. در این بررسی در مورد دیدگاه های ساکنان از خطر آتش، تجربه آتش سوزی، آگاهی از آتش سوزی، روش های کاهش آسیب، پذیرش این روش ها و عوامل جمعیت شناسی و مشخصات اجتماعی آنها پرسش شد. بر اساس نتایج، با توجه به علل آتش سوزی، ادراک پاسخ دهندگان در سطح کلی واقع گرایانه بود، اگرچه اکثر پاسخ دهندگان، خطر آتش در محیط خود را کم تا متوسط ارزیابی کردند. جامعه مورد مطالعه کمتر با فعالیت های کاهش آسیب آتش آشنا بودند و کمبود آگاهی عمومی درباره خطر آتش و رفتارهای کاهش آسیب آتش وجود داشت. در سطح گسترده، نتایج این مطالعه بر اهمیت تعیین ابعاد انسانی خطر آتش تاکید می کند. ارزیابی ادراکات انسانی و اطلاعات دقیق در مورد علل آتش سوزی، آثار و سیاست های حکمرانی برای بهبود اثربخشی فعالیت های مدیریت آتش بسیار مهم است. نتایج این مطالعه از برنامه های مدیریت آتش موثری حمایت می کند که بیشتر با شرایط محلی سازگار بوده و با پذیرش عمومی بیشتر توسط جامعه همراه است.کلید واژگان: جوامع محلی, خطر آتش جنگل, مدیریت آتش, محیط زیست, کاهش آسیبPublic-Private-People Partnership (4P) is important to promote and improve wildfire prevention and control through research and evaluation. Understanding and collaboration among local residents and different jurisdictions are needed, such as municipalities and provincial land management agencies. The collaborative action requires the adoption and acceptance of fire management plans and the participation of local communities and residents in fire risk mitigation measures. In 2019, we conducted a field survey of a random sample (n = 120) of local communities in one of the greatest fire-risk areas in Siahkal County in Guilan province. The survey asked about respondents’ risk perceptions, wildfire experiences, knowledge of wildfire, awareness of mitigation, adoption of mitigation measures, and demographic factors and social characteristics. Based on the results, with respect to fire causes, the respondent's perceptions was realistic at the general level, although the majority of respondents rated the wildfire risk to their environment as low to moderate. The studied community was less familiar with fire mitigation activities and a general lack of awareness about the wildfire risk and fire mitigation behaviors has emerged from the study. At a broad level, the results of this study visualize the importance of specifying the human dimension of wildfire risk. Assessing human perceptions and detailed information on fire causes, impacts, and governance policies are crucial to improving the effectiveness of fire management activities. The results of these studies will support effective fire management plans that are more adapted to local conditions and more general acceptance by society.Keywords: Environment, Fire Management, local communities, Mitigation, Wildfire risk
-
سابقه و هدف
بهدلیل رشد سریع جمعیت و افزایش نیازمندیها به منابع جنگلی، مناطق وسیعی از جنگلها تحت شدتهای مختلف تخریب قرار گرفتهاند و این تخریب با سرعت هشدار دهندهای در حال افزایش است. به طوری که تنها 15 درصد جنگلهای جهان دست نخورده، 20 درصد تخریب شده و 28 درصد نیز جنگلزدایی شدهاند. تخریب جنگلها پدیدهای جهانی است که در نتیجهی آن هر ساله 6/10 میلیون هکتار از سطح جنگلهای دنیا کاهش مییابند. ازاین رو مطالعات در سراسر جهان بر آثار انواع تخریبها بر ساختار و ترکیب جنگلها تمرکز دارند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه ساختار تودههای بلوط - ممرز از نظر اثرات میزان تخریب، در جنگلهای ارسباران انجام شد.
مواد و روشهابهمنظور محاسبه شاخص تنوع ساختاری در تودههای بلوط - ممرز با درختان غالب بلوط اوری (Quercus macranthera C.A.Mey) و ممرز (Carpinus betulus L.) در جنگلهای ارسباران، با استفاده از سه شاخص زاویه یکنواخت، تمایز قطری و آمیختگی مینگلینگ، از روش نمونهبرداری فاصلهای با چهار درخت همسایه و اندازهگیری قطر برابر سینه، فاصله و زاویه بین درختان در هر منطقه استفاده شد. در هر منطقه با شدت متفاوت از تخریب انسانی، قطعهنمونه ای به مساحت یک هکتار انتخاب شد. برای تعیین محل نمونه برداری به شکل منظم و تصادفی شبکه آماربرداری با ابعاد 25×25 متر پیاده و نزدیک ترین درخت به محل تقاطع اضلاع شبکه به همراه چهار درخت همسایه در نزدیک ترین فاصله انتخاب و اندازهگیری شدند. به منظور محاسبه شاخص ها علاوه بر قطر درختان در ارتفاع برابر سینه فاصله و زاویه بین درختان نیز ثبت شد. در نهایت بر اساس مقادیر عددی این شاخصها، تنوع ساختاری در سه منطقه محاسبه شد.
یافتههانتایج محاسبه شاخص زاویه یکنواخت نشان داد که الگوی پراکنش درختان توده با افزایش میزان تخریب از تصادفی به کپهای و یکنواخت تغییر کرد. شاخص تمایز قطری درختان نشان داد که مقدار این شاخص در توده با دستخوردگی متوسط کمترین (12/0) و در توده با دستخوردگی شدید بیشترین (38/0) مقدار بود. بیشترین مقدار شاخص آمیختگی گونهای در توده با دستخوردگی کم (61/0) و کمترین مقدار آن در توده با دستخوردگی متوسط (08/0) مشاهده شد. آنالیز آماری تفاوت معنیدار را بین این شاخصها در بین مناطق نشان داد. محاسبه شاخص تنوع ساختاری نیز نشان داد که بیشترین تنوع ساختاری در توده با دستخوردگی کم (5/0) بود و تودههای با دستخوردگی متوسط دارای کمترین مقدار تنوع ساختاری (14/0) بودند.
نتیجهگیریشدتهای مختلف تخریب بر تنوع ساختاری تودههای بلوط - ممرز اثر معنیداری را داشت و با توجه به این آثار تخریب انسانی بر ساختار جنگلها در ارسباران بایستی برنامهریزی در جهت شناسایی مناطق با بیشترین میزان تخریب و اقدام برای کاستن از دخالتهای انسانی در اولویت قرار گیرد.
کلید واژگان: تنوع ر, وش فاصله ای, شاخص آمیختگی گونه, شاخص تمایز قطری, شاخص زاویه یکنواختBackground and ObjectivesDue to rapid population growth and increasing demand for forest resources, large areas of forest have been subjected to different degrees of degradation, and this degradation is increasing at an alarming rate. Large areas of forest have been varied by various degrees of degradation, and this degradation is increasing with an alarming rate due to rapid population growth and increasing demand for forest resources. Only 15 percent of the world's forests are undegraded, 20 percent have been destroyed and 28 percent have been deforested. Forest degradation is a global phenomenon that destroy10.6 million hectares of the world's forests each year. Therefore, studies focus on the effects of forest degradation impacts on the structure and composition of forests around the world. The goal of this study was to compare the structure of oak-hornbeam stands in different degradation intensities in Arasbaran forest.
Materials and MethodsThe distance method was used to calculate the structural diversity index in Arasbaran forests, using three indicators, including uniform angle, tree diameter differentiation, and mingling indices. Within the study area with the different intensity of human interventions, three one-hectare sampling areas were selected. In order to select the study points in the regular systematic way 25 *25 m grid was laid out and the nearest tree to the intersection point of gird as reference tree was selected and measured with the four nearest neighbor trees. the diameter at the breast height (DBH), distance, and angle between trees in structural groups were measured.
ResultsThe results of calculating the uniform angle index showed a change in the distribution pattern of stands due to the increase in the intensity of destruction from random to clump and uniform distribution. The diameter diffrentation index of trees showed that the value of this index was the lowest (0.12) in the moderate and was the highest (0.38) in the severe degradation intensity. The results of the study of the mingling species index showed that the highest value of this index was in the low degradation intensity (0.61) and the lowest value was in the moderate degradation intensity (0.08). Statistical analysis showed a significant difference (p≤ 0.05) between these indices in all stands. Calculation of the structural diversity index also showed that the highest structural diversity was in the stands with low degradation intensity (0.5) and the stands under medium degradation intensity had the lowest amount of structural diversity index (0.14).
ConclusionPlanning to reduce the human interference should be prioritized considering the effects of human degradation on the structure of the Arasbaran forest.
Keywords: Diversity, Distance sampling, Uniform angel index, Diameter differentiation index, Mingling index -
پایش سلامت جنگل برای ارزیابی وضعیت در حال تغییر منابع جنگلی و ایجاد آگاهی از سلامت جنگل ضروری است. این پژوهش جهت پایش سلامت جنگل با استفاده از دو شاخص زادآوری و خشک دار در حوزه آبخیز ماسوله، استان گیلان انجام شد. به منظور جمع آوری داده ها در منطقه ی مطالعه با استفاده از روش پایش سلامت جنگل، 20 قطعه نمونه به صورت خوشه ای در دو دامنه ارتفاعی مختلف از سطح دریا در نظر گرفته شد. در هر خوشه وضعیت زادآوری گونه ها بر اساس کیفیت نهال ها و تقسیم آنها در دو گروه سالم و ناسالم، تعیین شد. ویژگی های خشک دارها شامل قطر و مشخصات کیفی (نوع گونه، درجه پوسیدگی) اندازه گیری و ثبت شد. در منطقه مطالعه 80 درصد از نهال ها سالم و 20 درصد ناسالم بودند. نتایج تجزیه واریانس تعداد زادآوری در هکتار در طبقات ارتفاعی نشان داد که بین تعداد نهال های سالم و نهال های ناسالم در طبقه های ارتفاعی مورد مطالعه، اختلاف معنی دار وجود دارد. بر اساس نتایج مطالعه حجم کل خشک دارها 44 مترمکعب در هکتار می باشد که حجم خشک دارهای افتاده و سرپا به ترتیب 34 و 10 مترمکعب در هکتار است. آنالیز واریانس صورت گرفته نشان داد بین حجم خشک دارها در هکتار در دو طبقه ارتفاعی در منطقه مورد مطالعه، اختلاف معنی داری وجود ندارد. اما در مورد تعداد در هکتار خشک دارهای مختلف در این طبقات ارتفاعی اختلاف معنی داری وجود دارد. بررسی کیفیت خشک دارها (افتاده و سرپا) نشان داد بیشترین درصد خشک دارها متعلق به طبقه پوسیدگی یک (81 درصد) است. بیشترین فراوانی خشک دارها نیز در طبقه قطری کمتر از 30 سانتی متر مشاهده شد.
کلید واژگان: پایش سلامت جنگل, خشک دار, زادآوری, طبقات ارتفاعی, نمونه برداری خوشه ایForest health monitoring is essential to assess the changing state of forest resources and create awareness of forest health issues. This study was conducted to monitor forest health using two indicators of regeneration and deadwood in the Masouleh watershed,. To collect data in the study area, using Forest Health Monitoring method 5 clusters of plots including 20 plots in two different altitudes were considered. In each cluster, the regeneration status of species was determined based on the quality of seedlings and their division into two categories: healthy and unhealthy. The characteristics of the deadwood including diameter, and quality characteristics (species type, degree of decay) were measured and recorded. In the study area, 80% of the seedlings were healthy and 20% unhealthy. The results of the analysis of variance of the number of regenerations per hectare in the altitude classes showed that there is a significant difference between the number of healthy seedlings and unhealthy seedlings in the studied altitude classes. According to the results of the study, the volume of deadwood is 44 m3/ha, which is 34 and 10 m3/ha of down logs and standing deadwood, respectively. Analysis of variance showed that there was no significant difference between the volumes of deadwood per hectare in the two altitude classes in the study area. But there is a significant difference in the number of deadwood per hectare in the altitude classes. Study of the quality of deadwood showed that the highest percentage of deadwood belongs to the first-level decay (81%).
Keywords: Altitude classes, Cluster sampling, Deadwood, Forest health monitoring, Regeneration -
این پژوهش با هدف تجزیه و تحلیل تنوع گونه های درختی و شرایط تاج و تنه درختان به منزله شاخص های سلامت جنگل در حوزه آبخیز جنگلی ماسوله در استان گیلان انجام گرفت. جمع آوری داده های میدانی با استفاده از نمونه برداری خوشه ای براساس روش پایش سلامت جنگل (FHM) صورت پذیرفت شد. در مجموع پنج خوشه شامل 20 قطعه نمونه در توده جنگلی راش آمیخته در نظر گرفته شد. در داخل هر خوشه مشخصات کمی و کیفی درختان موجود مانند قطر برابرسینه، ارتفاع کل، قطر تاج، درصد خشکیدگی تاج و کیفیت تنه درختان بررسی و اندازه گیری شد. برای ارزیابی تنوع گونه های درختی، شاخص های تنوع، یکنواختی و غنای گونه ای در هر خوشه محاسبه شد. براساس نتیجه تجزیه واریانس، در سطح احتمال 95 درصد اختلاف معنی داری در بین شاخص های مذکور در خوشه های اندازه گیری شده مشاهده نشد (05/0<P). بیشترین تنوع گونه های درختی در خوشه 2 و کمترین آن در خوشه 3 به دست آمد. بیشترین تغییرات در تنوع گونه های درختی در خوشه 4 مشاهده شد. نتایج نشان می دهد که همه خوشه ها در منطقه پژوهش از نظر شاخص تنوع گونه های درختی شرایط خوبی دارند. مقدار خشکیدگی تاج درختان در برخی گونه ها متناسب با روند تغییرات قطر تاج بود و گونه های درختی شمشاد و خرمندی بیشترین درصد خشکیدگی تاج (در حدود 17 درصد) را به خود اختصاص دادند. در خصوص کیفیت تنه درختان نیز بیش از 80 درصد درختان در این توده جنگلی دارای درجه کیفی خوب هستند. نتیجه گیری نهایی آن است که وضعیت سلامت بوم سازگان بررسی شده از نظر سطح تنوع گونه های درختی و شرایط تاج و تنه درخت مطلوب است.کلید واژگان: پایش سلامت جنگل, جنگل راش آمیخته, ماسوله, نمونه برداری خوشه ایThis study aimed to analyze tree diversity and tree crown and stem condition as two indicators of forest health in the Masouleh forest watershed, Guilan province. Field data collection was performed using cluster sampling based on Forest Health Monitoring (FHM) method. A total of 5 clusters including 20 subplots in the mixed beech (Fagus orientalis Lipsky.) forest stand were established. Within each cluster, quantitative and qualitative characteristics of existing trees such as diameter at breast height (dbh), total height, canopy diameter, density, and percentage of crown dieback and stem quality were studied and measured. To assess the tree species diversity, species biodiversity indices, richness and evenness were calculated in each cluster. Based on the results of the analysis of variance in 95% confidence level, there are no significant differences in the species diversity indices between the five different clusters (P>0.05). The highest and lowest value of the species diversity indices were measured in clusters 2 and 3, respectively. The largest change in the species diversity occurred at cluster 4. The results showed that all clusters in the study area had good status in terms of the species diversity indices. The amount of canopy drought in some species was proportional to the trend of canopy diameter changes and Buxus hyrcana Pojark. and Diospyros lotus L. species had the highest percentage of canopy drought (approximately 17%). Regarding the quality of stems, more than 80% of the trees in the forest stand have good quality. It is concluded that the health status of the studied ecosystem in terms of the level of tree diversity and tree crown and stem conditions is desirable.Keywords: Cluster sampling, Forest health monitoring, Masouleh, Mixed beech forest
-
مدل اتوماسیون سلولی به عنوان یکی از پرکاربردترین مدل های شبیه سازی گسترش آتش، نیازمند به کارگیری پارامترهای مناسب و ضریب های دقیق هستند. هدف اصلی پژوهش پیش رو، مقایسه مدل های اولیه اتوماسیون سلولی و مدل بهینه شده با استفاده از الگوریتم کلونی زنبورعسل به منظور پیش بینی نرخ گسترش آتش در یک جنگل دست کاشت در شمال شرقی استان گلستان است. با تهیه نقشه واقعیت زمینی نمونه ای، قابلیت داده های طیفی نوری و راداری ماهواره های سنتینل 1 و 2 برای تهیه نقشه تیپ و تراکم پوشش گیاهی مورد نیاز در مدل سازی گسترش آتش به عنوان هدف فرعی بررسی شد. پس از تصحیح تصاویر و استخراج شاخص های گیاهی، نقشه های نوع و تراکم پوشش گیاهی با استفاده از الگوریتم جنگل تصادفی تهیه شد. نتایج ارزیابی صحت نشان داد که بهترین نتیجه با تلفیق داده های نوری و راداری به دست می آید (صحت کلی و ضریب کاپا به ترتیب 81/0 و 75/0). مدل سازی گسترش آتش با استفاده از مدل های اولیه و نیز با ضریب های بهینه شده در پژوهش های پیشین انجام شد. به منظور بهبود نتایج و بررسی مقایسه ای، ضریب های مدل براساس شرایط منطقه با استفاده از الگوریتم کلونی زنبورعسل بهینه سازی شد. سپس، مدل سازی تکرار شد و با آتش سوزی واقعی مقایسه شد. نتایج نشان داد که مدل های بهینه شده با الگوریتم کلونی زنبورعسل (بهینه شده Alexandridis و همکاران (2011) با صحت کلی، ضریب کاپا و ضریب سورنسن به ترتیب 92/0، 74/0 و 78/0 و بهینه شده Alexandridis و همکاران (2008) به ترتیب 93/0، 74/0 و 78/0) مطابقت بیشتری با آتش سوزی واقعی در مقایسه با مدل های اولیه و بهینه شده پیشین داشتند.کلید واژگان: الگوریتم کلونی زنبورعسل, بهینه سازی, جنگل دست کاشت, سنتینلAs one of the most widely used models for fire spread simulation, cellular automata models commonly require appropriate parameters and the optimized coefficients. The main aim of this study was to compare the basic models of cell automation set by previous studies and optimized models using the Bee Colony Algorithm (ABC) to predict the rate of fire spread in a reforestation area in northeastern Golestan province, Iran. Furthermore, a sub-objective was to test the ability of optical and radar sensors (Sentinel 1 and 2) for mapping the vegetation stand type and density required for fire spread modeling. Following pre-processing and extraction of vegetation indices, vegetation type and density were mapped by the Random Forest algorithm. The accuracy assessment showed that the best result was obtained by combining the optical and radar data (Kappa coefficient (KC) = 0.75 and Overall accuracy (OA) = 0.81). Moreover, the fire spread was modeled using previous and optimized coefficients from previous studies. Model coefficients were optimized based on environmental conditions using the BCA algorithm and were compared with the occurred fire to improve the results and comparative evaluation. The results showed that the optimized models were more consistent (Sorenson coefficient (SC) = 0.78; KC = 0.74 and OA = 0.93 for Alexandridis et al., 2011; and SC = 0.78; KC = 0.74 and OA = 0.92 for Alexandridis et al., 2008) with the observed fire than the other applied cellular automation models.Keywords: Bee colony algorithm, Golestan Province, optimization, reforestation, Sentinel
-
آتش سوزی ها منجر به آسیب قابل توجه به محیط زیست طبیعی اردبیل در سالهای گذشته شده، و شیوع بیشتر این حوادث در آینده قابل پیش بینی است. نقشه های ریسک و فشار آتش در مقیاس مناسب برای مدیران سیمای سرزمین و تصمیم گیران برای استراتژی های پیشگیری، کاهش و پایش آتش ضروری است. در این مقاله، شبکه های رستری متریک ریسک و فشار آتش با اندازه تفکیک 100 متر برای شهرستان های حساس به آتش سوزی در جنوب استان اردبیل براساس مدل شبیه سازی آتش و تجزیه و تحلیل مکانی در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی، همراه با داده تکمیلی احتراق و سطح آتش تاریخی (1397-1384) تهیه شد. پارامترهای ریسک آتش (احتمال سوختن (BP)، طول شعله شرطی (CFL) و اندازه آتش (FS)) با الگوریتم حداقل زمان حرکت (MTT) FlamMap با توجه به شرایط آب و هوایی 14 فصل آتش سوزی گذشته تولید شد. علاوه بر این، شاخص پتانسیل آتش (FPI) برای تجزیه و تحلیل مکانی نقاطی که با احتمال بیشتری آتش سوزی های بزرگ از آنجا شروع می شوند، برآورد شد. متوسط BP، CFL و FS به ترتیب 0025/0-00007/0، 6/1-05/0 متر و 360-55 هکتار بدست آمد که بر تغییرات زیاد در فاکتورهای فشار آتش در منطقه مطالعه تاکید دارد. FPI محاسبه شده، دو ناحیه اصلی با بیشترین ارزشها را نشان داد که شامل مناطق با احتراق های تاریخی زیاد و نواحی وسیع با وجود مواد سوختنی با اشتعال سریعتر است. نتایج این مطالعه می تواند برای تجزیه و تحلیل ریسک و براورد اثرات بالقوه آتش، ارزیابی تغییرات تاریخی و روندهای آتی فشار آتش، و تعیین استراتژی های تیمار ماده سوختنی به منظور کاهش ریسک آتش سودمند باشد.
کلید واژگان: الگوریتم MTT, ریسک آتش, احتراق تاریخی, احتمال سوختن, سیمای سرزمینWildfires have proven to cause considerable damage to natural environments in Ardabil in the last years, and the prevalence of such events is anticipated to increase in the future. Fine scale wildfire exposure and risk maps are fundamental to landscape managers and policy makers for prevention, mitigation and monitoring strategies. In this paper, we provided 100 m resolution wildfire risk and exposure metric raster grids for the fire-prone municipalities in South Ardabil province corresponding to a fire simulation modeling and a geospatial analysis with a geographic information system, along with complementary historic ignition and fire area data (2005-2018). Fire risk parameters (burn probability (BP), conditional flame length (CFL) and fire size (FS)) were generated with FlamMap Minimum Travel Time (MTT) algorithm considering fire weather conditions during the last 14 wildfire seasons. Moreover, we estimated fire potential index (FPI) to spatially analyze where large fires likely initiate. Average BP, CFL and FS ranged from 0.00007 to 0.0025, 0.05 to 1.6 m, and 54.7 to 360.3 ha, respectively, that highlighted a large variation in the fire exposure factors in the study area. The calculated FPI showed two major areas with the highest values, where historic ignitions were high, and where large areas of faster burning fuels were present. The results of this study can be useful for analyzing potential wildfire risk and effects at landscape scale, evaluating historical changes and future trends in wildfire exposure, as well as for determining fuel treatment strategies to mitigate wildland fire risk.
Keywords: MTT algorithm, Fire risk, Historic ignition, Burn probability, Landscape scale -
مجله مخاطرات محیط طبیعی، پیاپی 25 (پاییز 1399)، صص 169 -188
آتش سوزی به عنوان یکی از مخاطرات طبیعی، مشکلی جدی در بسیاری از اکوسیستم های جنگلی و مرتعی جهان است. در مراتع نیمه استپی استان اردبیل نیز آتش سوزی ها با شدت زیاد منجر به آثار گسترده بر این اکوسیستم ها می شود. این آتش سوزی ها نتیجه ترکیب شرایط آب و هوایی، مواد سوختنی خشک و توپوگرافی است. آتش سوزی ییلاق قصرداغ شهرستان مشگین شهر در مرداد 1394 نمونه ای از آتش سوزی رخ داده است. در این مطالعه شرایط آب و هوایی، مواد سوختنی و توپوگرافی که اثر زیادی بر آتش دارد، به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده رفتار و گسترش آتش شامل محیط نهایی آتش مشاهده شده و زمان رسیدن جبهه آتش به مرز شمالی محیط آتش (نقطه اطفای حریق) جمع آوری شده در طول این حادثه با نتایج شبیه سازی آتش با مدل فارسایت مقایسه شد. میانگین مقادیر صحت شبیه سازی برای منطقه سوخته شده، با استفاده از ضریب سورنسون و نیز کاپا 0.84 می باشد. بیش برآورد شبیه سازی به ویژه در مناطق جناحی گسترش آتش مورد انتظار و مشاهد شد، زیرا فعالیت های اطفای حریق که از گسترش آتش در این مناطق جلوگیری کرده، به دلیل نبود اطلاعات دقیق در این زمینه، در این مدل بررسی نشده است. هدف اصلی این پژوهش بررسی دقیق رفتار آتش سوزی اخیر به منظور یادگیری از آن و کاستن امکان بروز اشتباهات احتمالی یا جلوگیری از عملیات خطرناک اطفای حریق در شرایط مشابه است. علاوه بر این، نکته مهم آموختن و آمادگی تیم های اطفای حریق است که با رفتار ناگهانی و شدت زیاد آتش تحت شرایط سخت آتش تهدید نشوند.
کلید واژگان: مراتع, نیمه استپی, آتش, رفتار, تجزیه و تحلیلWildfire as a natural hazard is a major problem for forest and rangeland ecosystems of the world. In the Semi-Steppe Rangelands of Ardabil Province, severe wildfires can account for the adverse impacts on the ecosystems. These fires are the result of the combination of weather conditions, dry fuels, and topography effects. The Ghasre Dagh Yeylagh fire is an example of a severe wildfire that occurred with extreme environmental conditions, which was ignited on August 16, 2015, in the Meshgin Shahr municipality. In this study, weather conditions, fuels, and topography factors that strongly affected the fire will be accurately analyzed. The fire spread and behavior data including the observed final fire perimeter and fire arrival to the northern border of the fire perimeter (firefighting point) collected during the event will be also compared with the results of fire simulation obtained by FARSITE model. The average simulation accuracy for the burned area, as measured by the Sorensen coefficient and Cohen Kappa Coefficient was 0.84. Simulation overestimation of flanking fire spread areas was expected and observed, since suppression activities that contained the fire spread were not considered in the model, due to the lake of this information. The main goal of this paper is to thoroughly study the behavior of a recent fire, to learn from it, and lessen the potential mistakes or hazardous fire-fighting operations in similar environmental conditions. Furthermore, a crucial point is to teach the fire crews not to be threatened by severe or abrupt fire behavior under extreme environmental conditions.
Keywords: Rangelands, Semi-Steppe, Wildfire, Behavior, Analysis -
مدل سازی رفتار آتش می تواند درک ارتباطات بین آتش و محیط زیست آن شامل آب و هوا، توپوگرافی و تیپ های پوشش گیاهی موجود در سطح یک توده تا سیمای سرزمین را ساده کند و به مدیران برای بازسازی یا حفظ نقش طبیعی آتش کمک کند. در این مطالعه از الگوریتم حداقل زمان حرکت (MTT) در مدل گسترش آتش FlamMap برای بررسی مسیرهای اصلی رشد آتش و نیز احتمال سوختن به عنوان یک سنجه ریسک آتش در پارک ملی گلستان در شمال شرق ایران بر اساس شرایط آب و هوا و رخداد آتش مشاهده شده در دوره مطالعه (1399-1379) استفاده شد. این پارک ملی یک زون انتقالی بین دو اقلیم متفاوت یعنی نیمه مرطوب و معتدل (غرب و جنوب غربی) و سرد خشک (شرق و جنوب شرقی) است و پوشش گیاهی آن به طور عمده از رویش های هیرکانی (جنگل) و ایرانو-تورانی (علفزار) و اکوتون آن ها تشکیل شده است. با توجه به خروجی شبیه سازی مسیرهای اصلی گسترش آتش در پارک، بردارهای MTT از مواد سوختنی علفی خشک تر در بخش های جنوبی و شرقی عبور می کنند. این بردارها با حرکت از بخش های جنوبی و تقریبا با رسیدن به بخش مرکزی پارک به دو بردار اصلی به طرف جهت های شرقی و شمالی تقسیم می شود. مسیرهای مهم گسترش آتش با آزمون کای اسکویر در سطح pکلید واژگان: : احتمال سوختن, پارک ملی گلستان, مسیرهای آتش, FlamMap MTTModeling wildfire behavior can simplify the understanding of the relationship between fire and its environment, and allow managers to reconstruct or maintain the natural role of fire. In this study, the Minimum Travel Time algorithm in the FlamMap fire model was used to investigate the main pathways of fire growth and the burn probability as a measure of fire risk in the Golestan National Park in northeastern Iran. Based on the simulation output of the main fire pathways in the park, MTT vectors passed through the drier grassland fuels in the southern areas and then split into multiple vectors toward the eastern and northern parts of the park. Using the Chi-square test at the level of PKeywords: Burn probability, Fire pathways, FlamMap MTT, Golestan National Park
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.