به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

زهرا صادقی آرانی

  • علیرضا ناظمی بیدگلی، سمانه علی پور، زهرا صادقی آرانی*
    هدف

    در قرن حاضر پیشرفت های فناوری در توسعه جوامع نقش اساسی داشته است. کشورهای مختلف به طور فزاینده ای از نوآوری های تکنولوژی برای ارتقای تجربیات زندگی در ابعاد مختلف استقبال کرده اند. بااین حال، پذیرش گسترده این فناوری ها توسط مصرف کنندگان برای موفقیت مداوم و گسترش بیشتر آنها بسیار مهم است. هدف این تحقیق بررسی نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری واقعیت افزوده باتوجه به نقش تعدیل کننده اینرسی مصرف کننده در پیشرفت و ارتقای ورزش است.

    روش

    این پژوهش که به روش کاربردی - توصیفی طراحی شده است، با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی، داده های جمع آوری شده از طریق پرسش نامه آنلاین با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. اگرچه مفهوم اینرسی مصرف کننده در ابتدا در چارچوب مدل پذیرش فناوری گنجانده نشده است، شواهد نشان می دهد که این عامل نقش مهمی را به عنوان یک پیش بینی کننده کلیدی مقاومت در برابر پذیرش محصولات جدید ایفا می کند. این مقاومت می تواند از سایر عوامل پیش بینی کننده مانند عملکرد مورد انتظار، تلاش موردنیاز، تاثیرات اجتماعی و شرایط تسهیل کننده مهم تر باشد.

    یافته ها

    این تحقیق نشان داده است که با درک عمیق تر این عوامل کلیدی و ایجاد زیرساخت های لازم برای حمایت از آن ها، احتمال موفقیت و مزایای بالقوه فناوری واقعیت افزوده در حوزه ورزش به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.

    اصالت و ابتکار مقاله:

     این تحقیق به طور مبتکرانه اینرسی مصرف کننده را در چارچوب نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری برای فناوری واقعیت افزوده در ورزش گنجانده است. با برجسته کردن اهمیت اینرسی مصرف کننده به عنوان یک پیش بینی کننده کلیدی مقاومت در برابر محصولات جدید، موانع بالقوه برای پذیرش را برطرف می کند. این یافته ها بینش های ارزشمندی را برای محققان و متخصصان باهدف افزایش پذیرش فناوری در صنعت ورزش ارائه می کند.

    کلید واژگان: پذیرش, تربیت بدنی, فناوری واقعیت افزوده, نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری
    Alireza Nazemi Bidgoli, Samaneh Alipour, Zahra Sadeqi-Arani *
    Purpose

    Technological advances have been central to the development of societies in this century. Various countries have increasingly embraced technological innovations to enhance life experiences in different dimensions. However, consumers' widespread adoption of these technologies is crucial for their ongoing success and further expansion. This research explores the Unified Theory of Acceptance and Use of Technology (UTAUT) of augmented reality technology, considering the moderating role of consumer inertia in the advancement and promotion of sports.

    Methodology

    This research, designed in an applied-descriptive manner, utilized the non-random sampling method, and the data collected through online questionnaires were analyzed using the structural equation modeling method. Although the concept of consumer inertia is not initially incorporated into the framework of the technology acceptance model, evidence suggests that this factor plays a significant role as a key predictor of resistance to adopting new products. This resistance can be more critical than other predictive factors, such as expected performance, required effort, social influences, and facilitating conditions.

    Findings

    This research has revealed that gaining a deeper understanding of these critical factors and establishing the necessary infrastructure to support them will significantly increase the likelihood of success and the potential benefits of augmented reality technology in sports.

    Originality: 

    This research innovatively incorporates consumer inertia into the Unified Theory of Acceptance and Use of Technology framework for augmented reality technology in sports. By highlighting the significance of consumer inertia as a critical predictor of resistance to new products, it addresses potential barriers to adoption. The findings provide valuable insights for researchers and practitioners to enhance technology acceptance in the sports industry.

    Keywords: Augmented Reality Technology, Physical Education Technology, Unified Theory Of Acceptance, Use Of Technology (UTAUT)
  • اسماعیل مزروعی نصرآبادی*، زهرا صادقی آرانی، ابوالفضل صادقی آرانی
    هدف

    راهبرد هم رقابتی که به معنای همکاری و رقابت هم زمان بین رقبا است، یکی از کارآمدترین راهبرد ها برای رفع محدودیت ها در منابع و تخصص است. علی رغم این مزایا، معایب متعددی نیز در این راهبرد می باشد که باید شناسایی گردد. با توجه به خلا تحقیقاتی موجود، در این تحقیق معایب هم رقابتی در زنجیره تامین بهداشت شناسایی و رتبه بندی گردید.

    روش شناسی پژوهش: 

    رویکرد تحقیق روش تحقیق آمیخته بود. در مرحله کیفی برای شناسایی معایب، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و روش تحلیل مضمون استفاده شد. در مرحله کمی و برای رتبه بندی عیوب از روش اولویت ترتیبی استفاده گردید. جامعه آماری خبرگان زنجیره تامین سلامت شهرستان های کاشان و آران و بیدگل بودند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل مضمون مصاحبه ها بیانگر 13 عیب با عنوان از دست دادن استقلال در تصمیم گیری، از دست دادن فرصت همکاری با دیگران، افزایش هزینه معاملات، تعارضات شدید و معطل شدن بیماران، خطر از دست دادن مدیریت منابع، دسترسی نامتقارن به منابع، رفتار غیراخلاقی شریک، عدم تناسب سود، مخدوش شدن تصویر نشان تجاری در اثر تعارض با رقیب، نشت اطلاعات، اولویت دادن به بیماران خود، خطر ارسال بیمار به سایر مکان های درمانی و نوسان در منصب ها و تصمیمات دولتی است. مهم ترین عیب نیز تعارضات شدید و معطل شدن بیماران شناسایی گردید.

    اصالت/ارزش افزوده علمی:

     یافته های این تحقیق 13 مورد از عیوب مهم راهبرد هم رقابتی در بخش بهداشت و درمان را شناسایی و رتبه بندی کرده است که در ادبیات تحقیق تنها به 7 مورد از این عیوب اشاره شده است. شناسایی و رتبه بندی این عیوب مشارکت نظری پژوهش حاضر به شمار می رود. بررسی تناسب فرهنگی رقیب، تنظیم قراردادهای حرفه ای، شایسته سالاری در مدیران و تنظیم فرآیند نظارت و کنترل اساسی ترین راهبردهای مقابله با این عیوب است.

    کلید واژگان: معایب هم رقابتی, زنجیره تامین بهداشت و درمان, روش اولویت ترتیبی, تحلیل مضمون
    Esmaeil Mazroui Nasrabadi *, Zahra Sadeqi-Arani, Abolfazl Sadeqi-Arani
    Purpose

    Coopetition strategy, which means simultaneous cooperation and competition between competitors, is one of the most efficient strategies to overcome limitations in resources and expertise. Despite these advantages, there are several disadvantages in this strategy that should be identified. According to the existing research gap, in this research, coopetition disadvantages in the health supply chain were identified and ranked.

    Methodology

    The research approach was a mixed research method. In the qualitative phas, semi-structured interviews and thematic analysis method were used to identify the disadvantages. In the quantitative phas, the ordinal priority approach was used to rank the disadvantages. The statistical population was the health supply chain experts of Kashan, Aran and Bidgol cities.

    Findings

    The results show 13 disadvantages under the title of loss of independence in decision-making, loss of opportunity to cooperate with others, increasing transaction cost, severe conflicts and patient delays, danger of losing control over resources, asymmetric access to resources, unethical partner behavior, profit disproportion, distortion of brand image due to conflict with competitors, information leakage, prioritizing your patients, risk of sending patients to others treatment places and fluctuations in positions and government decisions. According to ordinal priority approach, the most important disadvantage was identified as severe conflicts and delaying of patients.

    Originality/Value: 

    The findings of this research identify and rank 13 significant disadvantages of the coopetition strategy in the healthcare sector, whereas the literature only references 7 of these. The identification and ranking of these disadvantages constitute the theoretical contribution of this study. Examining the competitor's cultural fit, setting professional contracts, meritocracy in managers and setting the monitoring and control process are the most basic strategies for dealing with disadvantages.

    Keywords: Coopetition Disadvantages, Healthcare Supply Chain, Ordinal Priority Approach, Thematic Analysis
  • اسماعیل مزروعی نصرآبادی*، زهرا صادقی آرانی

    پژوهش حاضر با هدف شناسایی، مدل سازی و تحلیل سناریوی عوامل پذیرش هم ‏رقابتی در بخش سلامت انجام شده است. بدین ‏منظور در گام اول تحقیق با مصاحبه های نیمه ‏ساختاریافته با خبرگان، 44 عامل پذیرش برای هم ‏رقابتی شناسایی و در قالب 13 مقوله دسته ‏بندی شد. در گام دوم، نقشه شناختی فازی عوامل پذیرش هم‏ رقابتی از نرم افزارFCMapper طراحی شد و به ‏منظور ترسیم مدل نقشه شناختی نرم افزار Pajek مورد استفاده قرار گرفت. در گام سوم، به‏ منظور تحلیل بیشتر مدل عوامل پذیرش، با بهره گیری از نتایج گام دوم، شش سناریو، شامل سه سناریوی روبه جلو و سه سناریوی روبه عقب طراحی شد. نتایج نقشه شناختی نشان می دهد که «همراهی ذی‏نفعان» متغیر وابسته، «تجارب قبلی در زمینه هم ‏رقابتی»، «فرهنگ جامعه» و «شرایط ویژه»، متغیرهای پیشران و سایر متغیرها، معمولی هستند. بیشترین درجه تاثیرپذیری، به ‏ترتیب برای «همراهی ذی‏نفعان»، «نگرش مدیریتی» و «شرایط قانونی» و بیشترین درجه اثرگذاری، به ‏ترتیب برای «توان مدیریتی»، «نگرش مدیریتی» و «مزایا» است. همچنین بالاترین درجه مرکزیت، به ‏ترتیب برای «نگرش مدیریتی»، «توان مدیریتی» و «همراهی ذی‏نفعان» است. نتایج تحلیل مسیر بیانگر اهمیت «نگرش مدیریتی» و «توان مدیریتی» در سناریوهای روبه ‏عقب و «عوامل تشکیلاتی» و «مهارت های ادراکی» در سناریوهای روبه جلو است. در‏نهایت، باتوجه به یافته های تحقیق، پیشنهادهای کاربردی ارائه شده است.

    کلید واژگان: پذیرش استراتژی همکاری-رقابت, زنجیره تامین سلامت, نقشه شناختی فازی, تحلیل سناریو
    Esmaeil Mazroui Nasrabadi *, Zahra Sadeqi-Arani

    The current research was conducted with the aim of identifying, modeling and analyzing the scenario of coopetition acceptance factors in the health sector. For this purpose, in the first step of the research by using semi-structured interviews with experts in the health sector, 44 acceptance factors for coopetition were identified. Following this stage, the factors were categorized in 13 categories: "stakeholder engagement", "management attitude", "organizational factors", "Previous experiences in coopetition", "Society culture", "cognitive skills", "manpower characteristics", "management ability", "complementarity", "special conditions", "organizational culture", "legal conditions", and "perceived benefits". In the second and third stages, in order to identify key factors, scenario analysis was conducted. The results of the cognitive mapping show that "stakeholder engagement" is the dependent variable, "previous experiences in coopetition", "society culture", and "special conditions" are driving variables and other common variables. The "stakeholder engagement", "managerial attitude", and "legal conditions", have highest degree of influence from other factors, and the "management ability", "managerial attitude", and “perceived benefits", have the highest degree of greatest influence on others factors. Also, the "managerial attitude", "managerial ability" and "stakeholder engagement" have the highest degree of centrality. The path analysis results highlight the significance of "managerial attitude" and "managerial ability" in backward scenarios, as well as "organizational factors" and "perceptual skills" in forward scenarios. The findings suggest the need to attract capable managers, boost the self-confidence and flexibility of human resources, and foster associations among competitors.

    Keywords: Acceptance Of Coopetition Strategy, Healthcare Supply Chain, Fuzzy Cognitive Map, SCENARIO ANALYSIS
  • علیرضا ناظمی بیدگلی، زهرا صادقی آرانی *
    زمینه

    بسیاری از کشورها برای بهبود تجربه آموزشی نسل جوان از فناوری های نوین استفاده می کنند. پذیرش این فناوری ها توسط فراگیران برای موفقیت و توسعه موسسات آموزشی حیاتی است. فناوری هایی مانند واقعیت مجازی می توانند کیفیت آموزش را بهبود بخشند و محیط های آموزشی جذاب تری ایجاد کنند. شناخت عوامل موثر بر پذیرش این فناوری ها و فراهم کردن شرایط مناسب برای استفاده از آن ها ضروری است.

    هدف

    هدف این مقاله بررسی عوامل تاثیرگذار بر تمایل به استفاده از فناوری واقعیت مجازی در آموزش و نقش تعدیل گر نوجویی فراگیران در این فرآیند است.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع کاربردی - توصیفی است و از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده است. بررسی مدل پژوهش از طریق پرسش نامه آنلاین و تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از مدل سازی معادلات ساختاری از طریق نرم افزار وارپ پی ال اس نسخه 3 استفاده شد.

    یافته

    اگرچه نوجویی بخشی از مدل نظریه یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری نبوده است، اما تاثیر آن به عنوان پیش بینی کننده حیاتی برای پذیرش محصول جدید بر عملکرد مورد انتظار، تلاش مورد انتظار، نفوذ اجتماعی، شرایط تسهیل کننده و نگرش به استفاده بر روی عامل اصلی تحقیق یعنی تمایل به استفاده از فناوری واقعیت مجازی در آموزش مورد تایید قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    در نتیجه، پژوهش حاضر نشان داد که فناوری واقعیت مجازی به عنوان یک نوآوری موثر در آموزش می تواند با ایجاد محیط های آموزشی تعاملی و غنی، به یادگیری عمیق تر و موثرتر کمک کند. با وجود برخی معایب مانند هزینه های بالا و تضعیف تعاملات انسانی، واقعیت مجازی می تواند ارزش زیادی در بهبود کیفیت آموزش، یادگیری مشارکتی و دسترسی جهانی به منابع آموزشی ایجاد کند. این مطالعه پیشنهاد می کند که با ایجاد زیرساخت های مناسب و ارتقاء انتظارات مثبت از طریق آموزش و پشتیبانی فنی، می توان بهره وری و اثربخشی این فناوری را در حوزه آموزش افزایش داد.

    کلید واژگان: واقعیت مجازی, مدل یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری, فناوری های خلاقانه, نوجویی مصرف کننده.
    Alireza Nazemibidgoli, Zahra Sadeqiarani *

    Context: 

    Many countries are leveraging new technologies to enhance the educational experience of the younger generation. The acceptance of these technologies by learners is crucial for the success and advancement of educational institutions. Innovations like virtual reality can enhance the quality of education and facilitate more interactive learning environments. Understanding the factors that influence the acceptance of these technologies and creating conducive conditions for their effective utilization are imperative.

    Purpose

    The purpose of this article is to explore the factors that influence the willingness to use virtual reality technology in education and the moderating role of learners' innovativeness in this process.

    Method

    The current research is of an applied-descriptive type, and an available sampling method was used. The research model was examined through an online questionnaire, and data analysis and hypothesis testing were conducted using structural equation modeling with WarpPLS version 3 software.

    Finding

    Despite novelty not being included in the integrated theory model of technology acceptance and use, its impact as a vital predictor for new product acceptance was observed on expected performance, expected effort, social influence, facilitating conditions, and attitude towards use.

    Conclusion

    As a result, the current research indicates that virtual reality technology, as an effective innovation in education, can enhance deeper and more effective learning by fostering interactive and immersive educational environments. Despite certain drawbacks such as high costs and diminishing interpersonal interactions, virtual reality can provide significant value in enhancing the quality of education, fostering collaborative learning, and offering universal access to educational resources. This study proposes that by establishing suitable infrastructure and cultivating positive expectations through training and technical support, the productivity and effectiveness of this technology in the realm of education can be enhanced.

    Keywords: Virtual Reality, Unified Theory Of Acceptance, Use Of Technology (UTAUT), Creative Technologies, Consumer Innovativeness
  • سید علی آغا سعادت، علی یزدخواستی*، زهرا صادقی آرانی

    سواد مالی برای افراد مختلف معنی متفاوتی دارد برای برخی یک مفهوم گسترده شامل درک اقتصادی و چگونگی تاثیر تصمیمات خانواده در شرایط اقتصادی و برای برخی دیگر مفهوم تمرکز روی مدیریت پول از جمله بودجه بندی، پس انداز، سرمایه گذاری و بیمه را دارد، یکی از دغدغه های بشر رفاه و آسایش در زندگی است این مهم در دوره حیات زمانی ممکن می شود که سواد مالی گسترش یابد، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر سواد مالی والدین بر سواد مالی دانش آموزان و ارتباط سواد مالی با جامعه پذیری مالی و خودکارآمدی مالی دانش آموزان دوره متوسطه درافغانستان (شهر مزار شریف) بوده و لذا این پژوهش با روش توصیفی همبستگی انجام داده شده، جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دوره متوسطه شهر مزارشریف در سال 1400 و جامعه آماری مدنظر 3180 دانش آموز با والدینشان با تفکیک (1505 دختر 1675 پسر) بودند که با استفاده از جدول مورگان به تعداد 282 دانش آموز (134پسر 148دختر) برای نمونه انتخاب گردید و دانش آموزان و والدین به پرسشنامه سواد مالی پاسخ دادند، داده ها از طریق همبستگی و مدل ساختاری با استفاده از نرم افزار Spss22 و Amos22 تحلیل گردید و نتایج نشان داد که سواد مالی والدین بر سواد مالی دانش آموزان تاثیر دارد و سواد مالی با جامعه پذیری مالی و خودکارآمدی مالی نیز ارتباط دارد. لذا می توان به گسترش سواد مالی در جامعه از طریق والدین مبادرت ورزید و پیشنهاد می شود مدارس ضمن آموزش و تقویت سواد مالی دانش آموزان ابتکار به خرج داده و کارگاه های آموزش سواد مالی برای اولیاء نیز برگزار نمایند.

    کلید واژگان: سواد مالی, جامعه پذیری مالی, خودکار آمدی مالی, دوره متوسطه
    Sayed Ali Agha Saadat, Ali Yazdkhasty *, Zahra Sadeqi-Arani

    Financial literacy has different meanings for different people.For some, it has a broad concept including economic understanding and how family decisions affect economic conditions, and for others, it has the concept of focusing on money management, including budgeting, savings, investment, and insurance.This is one of the human concerns of well-being and comfort in life.The purpose of this study is to investigate the effect of parents' financial literacy on students' financial literacy and the relationship between financial literacy and financial socialization and financial self-efficacy of high school students in Afghanistan(Mazar-i-Sharif city).The secondary school of Mazar-e-Sharif was in 1400, when students from religious schools, teacher training, literacy, vocational, agricultural, and non-governmental schools, as well as considering the existing conditions, were refused to attend the marginal schools of the city to conduct research. The statistical population in question was 3180students with their parents, separated (1505 girls, 1675 boys), and 282 students(134 boys,148 girls)were selected as a sample using Morgan's table, and the students and parents responded to the financial literacy questionnaire, the data were collected through correlation and The structural model was analyzed using Spss22 and Amos22 software and the results showed that parents' financial literacy has an effect on students' financial literacy and financial literacy is related to financial socialization and financial self-efficacy.Therefore, it is possible to expand financial literacy in the society through parents,and it is suggested that schools, while training and strengthening the financial literacy of students, take the initiative and organize financial literacy training workshops for parents as well.

    Keywords: Financial Literacy, Financial Socialization, Financial Self-Sufficiency, Secondary Education
  • زهراسادات هاشمی نسب، اسماعیل مزروعی نصرآبادی*، زهرا صادقی آرانی
    در سال های اخیر، اینترنت اشیا که از فناوری های مهم صنعت نسل چهار محسوب می شود، به یکی از موضوعات مهم در زمینه های صنعتی و دانشگاهی تبدیل شده است. ترغیب صنایع برای حرکت هرچه سریع تر به سمت استفاده از این فناوری به دلیل مزایای آن از اهمیت بالایی برخوردار است. صنعت نفت و گاز و برق، از صنایع مهم هر کشور محسوب می شود. تحول این صنعت مزایای زیادی برای بخش های مختلف ازجمله اقتصاد داشته و ضروری است سریع تر در مسیر پیاده سازی اینترنت اشیا حرکت کند. بررسی ها نشانگر روند آهسته صنعت نفت و گاز و برق ایران در به کارگیری اینترنت اشیا بوده و ازآنجاکه این فناوری امکان ایجاد تغییرات مهم و نوآورانه را در این صنعت فراهم می کند، لازم است رانه ها شناسایی و مدل سازی شوند. تحقیق حاضر با هدف شناسایی و مدل سازی رانه های پیاده سازی اینترنت اشیا در زنجیره تامین صنعت نفت و گاز و برق ایران در دو مرحله انجام شده است. در مرحله اول، با مرور ادبیات رانه ها شناسایی و با روش دلفی، مورد بررسی قرار گرفتند. در مرحله دوم، مدل رانه ها با روش مدل سازی ساختاری تفسیری فراگیر فازی ارائه شد. نتایج 75 رانه در 14 دسته کلی را نشان می دهد که «مقررات دولتی» بنیادی ترین رانه در زنجیره تامین صنعت نفت و گاز و برق ایران است.
    کلید واژگان: اینترنت اشیاء, صنعت نفت و گاز و برق, زنجیره تامین, رانه, مدل سازی ساختاری تفسیری فراگیر فازی
    Zahrasadat Hasheminasab, Esmaeil Mazroui Nasrabadi *, Zahra Sadeqi Arani
    In recent years, the Internet of Things (IoT) has emerged as a significant technology in the industrial and academic sectors, particularly in the context of the fourth-generation industry. Encouraging industries, including oil, gas, and electric power sectors to adopt IoT technology expeditiously is crucial due to its numerous advantages. This article focuses on the oil and gas and electric power industry, which is a vital sector in any country, and emphasizes the need for the accelerated implementation of IoT to unlock its potential benefits. Despite the potential of IoT to achieve important and innovative changes in oil, gas, and electric power industries, surveys indicate a slow adoption trend in Iran. Thus, this research aims to identify and model the drivers that influence the implementation of IoT in Iran's oil, gas, and electric power industry supply chain. The research consists of two stages: the identification of drivers through literature review and assessment using the Delphi method and the presentation of a model of drivers using fuzzy total interpretive structural modeling. The results, comprising 75 drivers categorized into 14 general categories, highlight "government regulations" as the most fundamental driver in Iran's oil, gas, and electric power industry supply chain.
    Keywords: Internet Of Things (Iot), Oil, Gas, Electric Power Industry, Supply Chain, Driver, Fuzzy Total Interpretive Structural Modeling
  • ریحانه رضا قلیزاده، زهرا صادقی آرانی*، اسماعیل مزروعی نصرآبادی
    هدف

    در سال های اخیر، بازی وارسازی به عنوان ابزاری قدرتمند در بازاریابی دیجیتال، به ویژه در شبکه های اجتماعی، بسیار در کانون توجه قرار گرفته است. یکی از این حوزه ها، صنعت حمل ونقل آنلاین است. شرکت تپسی نیز در محتوای پیام های تبلیغاتی خود در اپلیکیشن اختصاصی و شبکه اجتماعی اینستاگرام، از مکانیک ها و دینامیک های بازی وارسازی برای جذب مشتریان بیشتر استفاده کرده است؛ اما عملکرد شرکت در استفاده از عناصر بازی و ادراک مشتری از آن مبهم است. از این رو، پژوهش حاضر با تمرکز بر اهمیت بازی وارسازی در تبلیغات رسانه های اجتماعی در صنعت خدمات خودروی آنلاین و با هدف بررسی میزان استفاده از بازی وارسازی در این شبکه اجتماعی و اپلیکیشن اختصاصی این شرکت و همچنین، درک مشتری از میزان رعایت مکانیک ها و دینامیک های بازی وارسازی، به منظور شناسایی شکاف اجرایی ادراکی اجرا شده است.

    روش

    این پژوهش با رویکرد آمیخته و طی دو گام اجرا شده است. در گام نخست با رویکرد تحلیل محتوای کیفی، پست های بارگذاری شده در اپلیکیشن و صفحه اینستاگرام این شرکت، در بازه زمانی 1401 تا 1402 بررسی شد. درگام دوم، به منظور بررسی ادراک مشتری، پرسش نامه ای بین 384 نفر از مشتریان توزیع شد.

    یافته ها

    نتایج مرحله نخست نشان داد که از 5 عنصر دینامیک موجود، تمامی آن ها و از 10 عنصر مکانیک موجود 8 عنصر (به جز نوبت و معاملات) در پست های این شرکت استفاده شده اند. نتایج تحلیل شکاف اجرایی ادراکی نیز نشان داد که ادراک مشتری از به کارگیری عناصر معاملات، همکاری و نوبت، بسیار ضعیف و از عناصر داستان سرایی، پیشرفت، محدودیت، رقابت، مالکیت منابع و پاداش ضعیف است.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد علی رغم تلاش این شرکت برای استفاده از عناصر بازی وارسازی در محتوای تبلیغاتی خود، ادراک کاملی از این عناصر برای مشتریان اتقاق نیفتاده و به طور کامل، در جلب توجه کاربران اثربخش نبوده است. استفاده و تنوع بخشی به عناصر بازی وارسازی در محتوای تبلیغات ارائه شده بر اساس ویژگی های جمعیت شناختی (مانند سن، جنسیت، تحصیلات و...)، می تواند در اثربخش کردن این تلاش موثر باشد.

    کلید واژگان: بازی وارسازی, مکانیک, دینامیک, تاکسی اینترتی تپسی
    Rehane Reza Gholizadeh, Zahra Sadeqi-Arani *, Esmaeil Mazroui Nasrabadi
    Objective

    In the current digital landscape, organizations are increasingly leveraging innovative strategies in online advertising to capture consumer attention and foster brand loyalty. Among these strategies is gamification, which involves incorporating game design elements into non-game contexts to enhance user engagement and motivation. Gamification has proven to be a powerful tool in digital marketing, particularly on social media platforms, where user interaction is pivotal to success. By embedding game-like elements into advertisements, businesses can attract attention, heighten engagement, enrich user experiences, and ultimately improve retention rates, fostering greater brand loyalty. A notable example of this approach can be found in the online transportation sector, specifically with TAPSI, a ride-hailing service. TAPSI has employed various gamification mechanics and dynamics within its app and on Instagram, aiming to attract and engage users more effectively. However, a key challenge lies in aligning TAPSI’s gamification strategies with established principles and addressing the gap between the company’s implementation of gamification elements and customer perceptions of their presence. This research examines the role of gamification in the social media advertising content of the online car service industry, focusing on TAPSI’s application of gamification and the perceptual gap between the company's intentions and customer experiences.

    Research Methodology

    This study utilized a mixed-methods approach, conducted in two phases. The first phase involved qualitative content analysis to assess the presence or absence of gamification mechanics and dynamics in TAPSI’s app and Instagram content. The corpus for this analysis comprised all advertisements posted by TAPSI on its Instagram platform and within the TAPSI app between 2023 and 2024. Gamification elements analyzed included dynamics-such as emotions, constraints, narrative, progression, and relationships - and mechanics - including turn-taking, chance, competition, collaboration, feedback, resource acquisition, rewards, challenges, transactions, and winning status.In the second phase, a quantitative survey was conducted to evaluate customer perceptions of the use of gamification elements in TAPSI’s app and Instagram content. The survey instruments were based on established gamification scales by Xu & Hamari (202) and Kim et al. (202). Convenience sampling was employed, with a sample size determined to be 384, following the Morgan table for an infinite population. Data analysis was performed usingSPSS version 26 and the Wilcoxon signed-rank test. Ultimately, by aligning customer perceptions of gamification elements in the TAPSI software with researchers’ analyses (using a qualitative content analysis approach) regarding the presence or absence of these elements, the implementation-perception gaps were identified, and strategies were proposed to address them.

    Findings

    TAPSI has integrated various gamification dynamics and mechanics into its business practices, particularly within its advertising content Instagram and its mobile app. Analysis of the 2023-2024 content revealed extensive use of gamification elements, with examples of dynamics such as emotions, constraints, narrative, progression, and relationships frequently observed. For instance, TAPSI’s support for national during major international events, intended to evoke emotions of pride patriotism, exemplified its use of emotional dynamics. The progression dynamic was in the app’s design, where users could track their points and progress through various levels, such as Earth, Moon, Sun, and Galaxy.Constraints, another key dynamic, were also prominent. Time limitations on discounts and points incentivized users to monitor available offers to avoid missing out. Furthermore, TAPSI fostered a sense of community and relationship-building among users, drivers, and management, positioning them as interconnected members of TAPSI ecosystem.Regarding gamification mechanics, TAPSI effectively utilized a wide range of elements, including challenges, chance, competition, and rewards. One notable mechanic was the element of chance, which TAPSI incorporated through periodic lotteries and promotions. The feedback and winning status mechanics were also used to publicize winners of challenges and competitions, serving to motivate broader user participation. TAPSI successfully engaged users by introducing a variety of challenges and competitions supported by rewards. However, not all mechanics were present. Notably, no instances of transactions or turn-taking mechanics were identified in TAPSI’s app or Instagram content.The analysis of the implementation-perception gap revealed discrepancies between TAPSI’s use of gamification elements and customer awareness and understanding of these elements. Customer perceptions of transactions, collaboration, and turn-taking were notably weak, mirroring the absence or limited of these elements by TAPSI. Additionally, while TAPSI implemented mechanics such as narrative, progression, constraints, competition, resource acquisition, and rewards, customer perceptions of these elements were similarly underwhelming. In several cases, TAPSI had implemented a dynamic or mechanic, but customers exhibited a limited perception of its presence.

    Discussion & Conclusion

    Despite the growth of this sector in major cities, the market remains largely dominated by traditional transportation companies. Consequently, gamification plays a significant role in fostering the expansion of online transportation services. However, when implementing gamification within the transportation sector, it is essential to recognize that its effectiveness is contingent upon various factors. Moreover, a structured and well-informed approach is vital for ensuring the successful application of gamification.Given these considerations, careful attention must be paid to the use of gamification in online transportation to maximize its impact and enhance overall effectiveness. Despite TAPSI’s strategic efforts to incorporate gamification into its advertising content, customer perception of these elements remains incomplete, undermining their overall effectiveness in capturing user attention. To address this gap, TAPSI must consider several recommendations based on the research findings. First, the company should establish partnerships with reputable firms to enhance the resource acquisition mechanic and design challenges that accommodate varying skill levels to foster greater competition. Second, TAPSI should implement campaigns with clear themes and objectives to encourage collaboration among users, thereby strengthening the collaboration mechanic.Additionally, although TAPSI has employed a range of rewards for both passengers and drivers, customer perceptions of the reward remain limited. The divergence in customer expectations regarding the type and value of rewards may explain TAPSI’s lack of success in this area. To address this, TAPSI should tailor its reward offerings to reflect the diverse demographic and socio-economic of its users, providing both monetary and non-monetary incentives.Finally, to boost user engagement with the app and TAPSI’s social media content, the company should explore additional strategies for imposing limitations, such as capping point accumulation or limiting the frequency of reward usage. These modifications could serve to increase the attractiveness of TAPSI’s gamification efforts and better align customer perceptions with the company’s objectives.

    Keywords: Gamification, Mechanics, Dynamics, Tapsi Online Taxi Service
  • مهرشاد مقدم نژاد، زهرا صادقی آرانی *

    حیات جوامع انسانی در طول تاریخ نیازمند تعاون و مشارکت همگانی اقشار مختلف درقالب وقف و خیریه در ابعاد گوناگون بوده است، یکی از این مصادیق وقف درآموزش به ویژه آموزش عالی است. پژوهش های اندکی در این راستا صورت گرفته است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف توسعه راهبردهای آمیخته بازاریابی اجتماعی برای ترغیب مردم به وقف دربخش آموزش عالی انجام می شود. پژوهش از نوع کیفی و بارویکرد تفسیری است. جامعه آماری پژوهش 9 نفر از خیرین و مجریان ارشد حوزه وقف بود که به صورت هدفمند وگلوله برفی انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه عمیق و ملاک حجم نمونه اشباع نظری بود. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل تم ونظریه برخاسته ازداده ها وبا استفاده از روش سه مرحله ای کدگذاری باز، محوری و انتخابی (مدل استراوس وکوربین) بود. نتایج تحلیل در قالب 124 مفهوم فرعی و 32 مفهوم اصلی در پنج مقوله نظریه برخاسته از داده ها طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد که شرایط علی برای وقف شامل انگیزه-های الهی، انسانی، اجتماعی، وطن پرستی، علمی، اقتصادی و شخصی، شرایط زمینه ای شامل: اثربخشی سازمان اوقاف و نهادهای وقف، آموزش عالی و آموزش و پرورش، تبلیغ و ترویج گروه های مرجع، زنجیره ی سازمان های متولی وقف و مشاهده خروجی وقف به وسیله مردم و شرایط مداخله گر، ساختار جامعه، ساختار حکومت، تراکم نیات، انواع خیرین، آگاهی اجتماعی، شفافیت، حفظ و حراست از موقوفه، احیای موقوفه، وقف نامه، تبلیغ و ترویج رسانه ها، تکریم خیرین و تولیت صحیح موقوفه بود. آمیخته بازاریابی شامل : محصول، قیمت، ترفیع، مکان، افراد، فرآیندها و شواهد فیزیکی راهبردهای ترغیب مردم به وقف در آموزش عالی به حساب می آید. در نهایت، پیامدهای انواع وقف، توسعه آموزش، توسعه بهداشت و درمان، توسعه فرهنگ وقف، ماندگاری وقف، توسعه فرهنگ و رشدوتوسعه رفاه عمومی است.

    کلید واژگان: بازاریابی اجتماعی, آمیخته بازاریابی, وقف, آموزش عالی و نظریه برخاسته از داده ها
  • زهرا صادقی آرانی*، ابراهیم علی دوست قهفرخی، نفیسه احمدزاده
    امروزه صنعت ورزش یکی از صنایع جذاب و پرمخاطب به شمار می رود که در سال های اخیر، رشد سریع بنگاه های کوچک و متوسط را در پی داشته است. علی رغم اهمیت این شرکت ها در اشتغال زایی خلق ارزش و ثروت، شاهد شکست این کسب وکارها به ویژه در سال های اولیه ی شکل گیری آن ها هستیم. از این رو، هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر بر موفقیت کسب وکار های کوچک و متوسط (SMEs) ورزشی و ارائه مدل ساختاری-تفسیری (ISM) این عوامل است. مدل سازی ساختاری تفسیری روشی برای طراحی الگوی روابط پیچیده و چندگانه میان متغیرهای یک پدیده است. بنابراین، ابتدا با مرور ادبیات تحقیق، عوامل موثر بر موفقیت کسب وکار های کوچک و متوسط شامل 12 عامل مالی و تامین سرمایه، تکنولوژی، ساختار قانونی، نیروی رقابتی پورتر (رقبا، همکاران، مشتریان)، ساختارحمایتی، کیفیت محصولات، منابع انسانی، بازاریابی و مشتری مداری، طرح کسب و کار و برنامه ی راهبردی، ساختار آموزش، ویژگی های مدیریتی و سهم بازار استخراج شده است. سپس، با بهره گیری از نظر خبرگان و با استفاده از روش مدل سازی ساختاری- تفسیری روابط بین این عوامل شناسایی و مدل تعاملی آن ترسیم شده است. مدل ساختاری- تفسیری این عوامل حاکی از آن است که سه عامل مالی و تامین سرمایه، ساختار قانونی و ساختارحمایتی به عنوان متغیرهای کلیدی موثر بر موفقیت کسب وکارهای ورزشی و سنگ زیربنای مدل تعاملی بوده که دارای بیشترین اثرگذاری و کمترین اثرپذیری هستند. در نهایت، به منظور تسریع در رشد موفقیت کسب و کارهای کوچک و متوسط ورزشی پیشنهاداتی برای تقویت این عوامل ارائه شده است.
    کلید واژگان: کسب وکارهای کوچک و متوسط, ورزش, عوامل کلیدی موفقیت, مدل سازی ساختاری- تفسیری
    Zahra Sadeqi Arani *, Ebrahim Alidoust Ghahfarokhi, Nafiseh Ahmadzadeh
    Today, the sports industry is one of the most attractive and popular industries, which in recent years has led to the rapid growth of small and medium enterprises. Despite the importance of these companies in creating value and wealth creation, we are witnessing the failure of these businesses, especially in the early years of their formation. Therefore, the purpose of this study is to identify the factors affecting the success of sports small and medium-sized enterprises (SMEs) and to present a structural-interpretive model (ISM) of these factors. Interpretive structural modeling is a way to design a pattern of complex and multiple relationships between variables of a phenomenon. Therefore, first, by reviewing the research literature, 12 factors have been extracted: Finance, technology, legal structure, Porter's competitive force (competitors, partners, customers), supportive structure, product quality, human resources, marketing and customer orientation, business and strategic plan, training structure, management characteristics and market share. Then, using the opinion of experts and using the method of structural-interpretive modeling, the relationships between these factors are identified and its interactive model is developed. The structural-interpretive model of these factors indicates that the three factors of finance, legal structure and supportive structure are the key variables affecting the success of sports businesses and the cornerstone of the interactive model that has the most impact and least effectiveness. Finally, in order to accelerate the growth of success of sports medium-sized enterprises have been presented some suggestions.
    Keywords: Small, Medium Enterprises, Sports, Key Success Factors, Modeling, Structural-Interpretive Modeling
  • زهرا صادقی آرانی*، عفت حاجی حسینی، اسماعیل مزروعی نصرآبادی
    بر اساس آموزه ها، شخصیت افراد ازجمله متغیرهایی است که میتواند در ارتباط بین ادراکات افراد و رفتار آنان تاثیرگذار باشد. همچنین، تمرکز بر سلامت سازمان به معنی تمرکز بر موفقیت آینده سازمان است. با توجه به شرایط بسیار متحول بیمارستان ها و لزوم اثربخشی آنها، به کارکنانی نیاز است که رفتارهای داوطلبانه برای سازمان داشته باشند. علی رغم همه پیشرفت های نظری در حوزه سلامت، توجه به بعد معنوی سلامت در بیشتر برنامه های ارتقای سلامت، مغفول مانده است. از این رو هدف این پژوهش، بررسی تاثیر نه گانه شخصیت و سلامت معنوی بر رفتار شهروندی سازمانی بود. جامعه آماری این پژوهش را پرستاران بیمارستان های منتخب کاشان تشکیل می دهند. حجم نمونه در این پژوهش 218 نفر که با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای بوده است. برای جمع آوری داده های تحقیق از پرسش نامه استفاده شد. برای تحلیل داده ها از مدلسازی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار smartpls3 استفاده شد. نتایج نشان داد که ویژگی های شخصیتی (حق روانی، کینه توزی، منفعت طلبی، ماکیاولیست، سایکوپاتی، سادیسم، خودشیفتگی) بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیر معنی دار و منفی داشتند و ویژگی حق روانی و خودخواهی، تاثیر معناداری بر رفتار شهروندی نداشتند. همچنین سلامت معنوی بر رفتار شهروندی سازمانی تاثیر مثبت و معناداری داشت. با توجه به یافته های این پژوهش به نظر می رسد استخدام، آموزش و مشاوره پرستارانی با ویژگی های شخصیتی که باعث ارتقای رفتار شهروندی سازمانی می شوند در بیمارستان ها ضروری است؛ در نتیجه اجرای این راهکارها به افزایش سلامت معنوی در سازمان و تقویت و شکل گیری رفتارهای مثبت و مطلوب در بین کارکنان کمک می کند.
    کلید واژگان: ویژگی های نه گانه شخصیت, سلامت معنوی, رفتار شهروندی سازمانی
    Zahra Sadeqi Arani *, Effat Haji Hosseini, Esmaeil Mazroui Nasrabadi
    According to the teachings, the personality of people is among the variables that can be effective in the relationship between people’s perceptions and their behavior. Also, focusing on the health of the organization means focusing on the future success of the organization. Considering the very changing conditions of hospitals and the necessity of their effectiveness, there is a need for employees who have voluntary behaviors for the organization. Despite all the theoretical advances in the field of health, attention to the spiritual dimension of health has been neglected in most health promotion programs. Therefore, the purpose of this research was to investigate the influence of personality and spiritual health on organizational citizenship behavior. The statistical population of this research is made up of nurses from selected hospitals in Kashan. The sample size in this research was 218 people using stratified random sampling. A questionnaire was used to collect research data. Structural equation modeling by smartpls3 software was used for data analysis. The results showed that personality traits (psychological entitlement, malice, utilitarianism, Machiavellianism, psychopathy, sadism, narcissism) had a significant and negative effect on organizational citizenship behavior. And the characteristics of psychological entitlement and selfishness did not have a significant effect on citizenship behavior. Also, spiritual health had a positive and significant effect on organizational citizenship behavior. According to the findings of this research, it seems that it is necessary to hire, train and advise nurses with personality traits that promote organizational citizenship behavior in hospitals. As a result, the implementation of these solutions helps to increase spiritual health in the organization and to strengthen and form positive and desirable behaviors among employees.
    Keywords: Nine characteristics of personality, Spiritual Health, organizational citizenship behavior
  • حمید رحیمی*، زهرا صادقی آرانی

    جانشین پروری به عنوان یک زیرسیستم مدیریت منابع انسانی بر یادگیری سازمانی، افزایش رضایت شغلی کارکنان، نرخ گردش نیرو و عملکرد مالی سازمان تاثیرگذار است. همه شرکت ها از هر نوعی، به مقوله جانشین پروری می پردازند و شرکت آبفای کاشان هم از این قاعده مستثنا نیست. ازاین رو هدف پژوهش حاضر، طراحی نظام مدیریت جانشین پروری در صنعت آب و فاضلاب کاشان است. نوع تحقیق ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، کیفی- کمی است. این تحقیق در چندین مرحله انجام شده که دو مرحله اول کیفی و مرحله های بعدی، کمی است. مرحله اول شامل شناسایی شایستگی ها از منابع علمی دانشگاهی و منابع شرکت آبفاست که هشتاد شایستگی در این مرحله شناسایی شد. در مرحله دوم، شاخص های شناسایی شده، مورد ارزیابی مدیران شرکت آبفا قرار گرفت که ازطریق روش دلفی، با 33 شاخص شایستگی، مدل شایستگی مدیران شرکت آبفا طراحی شد و شامل شایستگی های فردی، مدیریتی و شغلی است. در مرحله سوم، شایستگی های شناسایی شده برای اولویت بندی، مورد نظرخواهی قرار گرفت که ازطریق تکنیک چندمعیاره تاپسیس، اولویت بندی به تفکیک جایگاه های مدیریتی در شرکت انجام شد. همچنین وضعیت کلی شرکت آبفای کاشان براساس شایستگی های فردی و شایستگی های مدیریتی-سازمانی نشانگر این است که شرکت آبفای کاشان در شایستگی های تعلق و وفاداری سازمانی، هوش اخلاقی و تعهد کاری، بیشترین امتیاز و در شایستگی جانشین پروری و مدیریت افراد، مدیریت عملکرد و مدیریت پروژه کمترین امتیاز را داراست.

    کلید واژگان: نظام جانشین پروری, مدیریت استعداد, شایستگی مدیریتی, شایستگی شغلی, شایستگی فردی, شرکت آب و فاضلاب
    Hamid Rahimi *, Zahra Sadeqi-Arani
    Introduction

    Recently, due to an increase in national, regional, and global changes as well as a reduction in job dependence, organizational commitment, and job satisfaction, a complex, unstable, and uncertain environment has been created. In such conditions, organizations and senior managers should undertake some actions such as the identification of talents, the creation of a talent repertoire in their organizations to identify key positions and to prepare a succession plan for all key positions both horizontally and vertically (Kim et al, 2019). Succession planning, as a subsystem of human resource management, has an impact on organizational learning, stability, and development while promoting financial performance of the organization, turnover rate, and employees’ job satisfaction (Ojeyemi, 2021; Ugoani, 2020). According to Barton (2019), succession is a process during which the talented forces of an organization are prepared in line with the organization’s strategies and plans to take on sensitive jobs and key positions. Succession is a process by which organizations develop and promote capable and talented forces through proper planning (Raby & Valeau, 2021). Despite the importance of competencies and succession, few studies in the field of human resource management, especially in the water and sewage industry, have examined human resource management measures comprehensively with an emphasis on succession. All companies deal with the issue of succession. Kashan’s Water and Sewerage Company, as a service company, is not an exception. Succession management and planning are highly important for this company since about 25% of its managers will be about to retire by the end of 2023, which justifies the need to carry out a succession plan. The present study aims to develop a model of succession management system for the water and sewage company in Kashan.

    Materials & Method

    This study was a qualitative-quantitative one in terms of methodology. It was conducted in several phases, the first and two of which were qualitative while others were quantitative. In the first phase, the researchers identified 80 competences based on academic sources as well as the information provided by the Kashan’s Water and Sewage Company. In the second phase, the identified indicators were evaluated by the managers and elites of the company; the results of Delphi research method yielded 33 competency indicators grouped in individual, managerial, and job categories. In the third phase, the identified competences were surveyed for prioritization with respect to managerial positions by using the TOPSIS multi-criteria technique.

    Results

    The results showed that the least weight was on emotional intelligence (as an individual competence), customer orientation, and project management (as managerial competences). The highest weight was on time management, thinking skills, communication skills, and responsibility taking manner (as individual competences) along with planning skill, organizational belonging, work commitment, problem-solving skill, and team work (as managerial competences). Also, the general status of Kashan’s Water and Sewerage Company in terms of individual and managerial competencies showed that this company had the highest scores in the competencies of belonging and organizational loyalty, moral intelligence, and work commitment, and it had the lowest scores in the competency of succession and people management, performance management, and project management.

    Conclusion

    In terms of company’s obtain results (such as lowest scores in succession and people management, performance management, and project management), it has suggested the promotion of these competencies as priorities of individual and organizational management skills development programs. Therefore, several practical suggestions have been offered for developing and a providing a deeper analysis of the current status of the company. First, different methods for training and the development of the candidates can be implemented: using training outside the organization as well as internal development programs (i.e., training and internal development in ways such as practical learning with a manager, coaching, job rotation, and assigning challenging roles to people). Additionally, the company managers can hold educational, training, and in-service workshops in order to make employees aware of their career paths, the possibility of promotion, and the job responsibilities of the current and possible future. Therefore, it is necessary to pay attention to the succession program as a tool to identify employees’ justifiable educational and training needs. Given that one of the competencies that can be improved is the competency of performance management, it is essential to identify the performance indicators and measure the productivity of human resources for developing and improving the human resources of the organization based on succession plans.

    Keywords: Succession System, Competence, Managers, Water, Sewage Company
  • هاجر محمدی، اسماعیل مزروعی نصرآبادی*، زهرا صادقی آرانی
    هدف

    هدف این پژوهش شناسایی، مدلسازی و تحلیل سناریو عوامل پذیرش اینترنت اشیا در زنجیره تامین کسب وکارهای ایران است.

    طرح پژوهش/ روش‏ شناسی/ رویکرد: 

    این پژوهش در دو مرحله کیفی و کمی انجام شده است که جامعه آماری آن در هر دو مرحله خبرگان و شیوه نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی بوده است. در مرحله یکم، شناسایی عوامل پذیرش از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد. در مرحله دوم، با رویکرد نقشه شناختی فازی، عوامل پذیرش مدلسازی و تحلیل سناریو شدند.

    یافته ها

    نتایج مرحله یکم بیانگر 58 عامل پذیرش اینترنت اشیاست که در قالب 17 مضمون فرعی و 5 مضمون اصلی دسته بندی شدند. نتایج مرحله دوم نشان داد که مضمون تخصص با بیش‎ترین درجه اثرگذاری نسبت به سایر مضامین در اولویت قرار دارد و پس از آن مضمون آمادگی فناوری بیش‎ترین اثرگذاری را دارد. همچنین، همپوشانی سناریوهای رو به ‏جلو و رو به عقب نیز بیانگر اهمیت مضامین تخصص و آمادگی فناوری است.

    ارزش/ اصالت پژوهش: 

    از آن‎جایی که درکی از عوامل موثر بر پذیرش اینترنت اشیا در سطح زنجیره تامین کسب ‎وکارهای ایران وجود ندارد، این پژوهش با شناسایی، مدلسازی و تحلیل سناریو این عوامل، در راستای پوشش خلا موجود به ادبیات این حوزه کمک کرده است.

    پیشنهادهای اجرایی/ پژوهشی: 

    تغییر سیاست های جذب و استخدام به منظور شناسایی افراد شایسته و همچنین، بهره گیری از ابزار آموزش ضمن خدمت و داشتن نقشه راه فناوری از مهم ترین راهبردهای زنجیره تامین به منظور ارتقای تخصص و آمادگی سازمانی است که لازم است مورد توجه جدی قرار بگیرد.

    کلید واژگان: اینترنت اشیاء, تحلیل سناریو, نقشه شناختی فازی, زنجیره تامین, عوامل پذیرش
    Hajar Mohammadi, Esmaeil Mazroui Nasrabadi*, Zahra Sadeqi Arani
    Purpose

    The purpose of this research was to identify, modeling and scenario analysis of the acceptance factors of the Internet of Things in the supply chain of Iranian businesses.

    Methodology

    To conduct this research, we used both qualitative and quantitative strategies combined. The statistical population in both stages consisted of experts; besides, judgmental and snowball sampling methods were used. In the first stage, acceptance factors were identified through semi-structured interviews. In the second stage, using fuzzy cognitive mapping approach, the acceptance factors were modeled, and the scenario was analyzed.

    Findings

    The results of the first phase show 58 factors of Internet of Things acceptance, which are categorized into 17 sub-themes and 5 main themes. The second-stage results show that the theme of expertise enjoys the highest degree of influence, then the theme of technology readiness comes next. Also, the overlapping of forward and backward scenarios indicates the importance of expertise and technological readiness.

    Originality:

     Since there is little understanding of the factors affecting the acceptance of the Internet of Things at the supply chain level of Iranian businesses, this research has been able to add to the literature of this field and to fill the gap by identifying, modeling, and analyzing the scenario of these factors.

    Implications:

     Changing recruitment and hiring policies to find and hire qualified personnel, using in-service training tools, and having access to a technological roadmap are the most important strategies of the supply chain, which can lead to organizational expertise and readiness.

    Keywords: Internet Of Things, Fuzzy Cognitive Map, Scenario Analysis, Supply Chain, Acceptance Factors
  • اسری ارشاد، مهرداد نزادی، علیرضا ناظمی بیدگلی، زهرا صادقی آرانی*

    پژوهش حاضر با هدف تاثیر بازی های دیجیتالی بر فعالیت های حرکتی و سبک زندگی دانش آموزان 13-16 سال انجام شده است. روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی یا نیمه تجربی بود که جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان 13-16 سال شهرستان کاشان در سال تحصیلی 1400-1401 (15230 نفر، شامل 7000 دختر و 8230 پسر) بود. روش نمونه گیری در این پژوهش طبقه بندی تصادفی بر اساس جنسیت بود به این صورت که در ابتدا مدارس منتخب به روش تصادفی انتخاب شدند و مبنای انتخاب دانش آموزان در دسترس بود که افراد به صورت داوطلبانه اقدام به تکمیل پرسشنامه کردند. تعداد نمونه نیز بر اساس جدول کرجسی و مورگان شامل 300 نفر (132 دختر و 168 پسر) بود. ابزار سنجش پرسش نامه دارای 4 بخش 1. اطلاعات جمعیت شناختی، 2. پرسشنامه استاندارد سبک زندگی لعلی و همکاران (1391) ،3. پرسشنامه محقق ساخته برای سنجش متغیر میزان فعالیت بدنی و 4. پرسشنامه محقق ساخته برای سنجش متغیر میزان استفاده از بازی های دیجیتالی بود. اعتبار پرسشنامه ها محقق ساخته توسط اساتید و کارشناسان و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 80/0 و 87/0 به دست آمد.

    کلید واژگان: بازی های دیجیتالی, سبک زندگی, فعالیت حرکتی, دانش آموزان
    Asra Ershad, Mehrdad Nezadi, Alireza Nazemibidgoli, Zahra Sadeqi-Arani *

    The current research was conducted with the aim of the effect of digital games on the movement activities and lifestyle of 16-13 year old students. The current research method was quasi-experimental or semi-experimental, and the statistical population of the research included all male and female students aged 16-13 years in Kashan city in the academic year 1400-1401 (15,230, including 7,000 girls and 8,230 boys). The sampling method in this research was random classification based on gender, in this way, at first, the schools were selected randomly, and the basis for selecting students was available, and people voluntarily filled out the questionnaire. The number of samples was 300 people (132 girls and 168 boys) based on the table of Karjesi and Morgan. The measurement tool was a questionnaire that has 4 sections: 1. Demographic information, 2. Laali et al.'s standard lifestyle questionnaire (2013), 3. A researcher-made questionnaire for the variable of physical activity and 4. A researcher-made questionnaire for the variable of the use of digital games has been prepared and adjusted. The validity of the questionnaires developed by the professors and experts and its reliability has been obtained through Cronbach's alpha coefficient of 0.80 and 0.87 respectively.

    Keywords: Digital Games, lifestyle, motor activity, Students
  • اسماعیل مزروعی نصرآبادی*، مصطفی سلمان نژاد، زهرا صادقی آرانی
    بهداشت و درمان 4.0 در سال های اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته است. علی رغم مزایای آن، پیاده سازی آن با چالش های متعددی روبرو است. از آنجایی که این چالش ها در کشورها با یکدیگر متفاوت است لازم است در ایران بررسی دقیقی روی آن ها انجام شود. همچنین، تحلیل روابط فی مابین این چالش ها و سناریوهای بین آن ها در ادبیات تحقیق انجام نشده است در نتیجه این تحقیق به منظور شناسایی چالش ها، تحلیل روابط فی مابین آن ها و تحلیل سناریو انجام شده است. جامعه آماری تحقیق خبرگان بخش بهداشت و درمان و اساتید دانشگاهی هستند. شیوه نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی است. حجم نمونه در مرحله اول 18 و در مرحله دوم 10 نفر است. به منظور شناسایی و تجزیه وتحلیل داده ها در مرحله اول از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و تحلیل تماتیک، و در مرحله دوم از پرسشنامه محقق ساخته و نقشه شناختی فازی استفاده شد. نتایج فاز اول بیانگر 27 چالش است که در قالب 9 دسته کلی گروه بندی گردید. نتایج مدل نشان داد چالش مدیریتی، چالش همکاری و چالش مالی دارای بیشترین تاثیرگذاری، چالش داده، چالش نیروی انسانی و چالش همکاری دارای بیشترین تاثیرپذیری و چالش همکاری، چالش مدیریتی و چالش داده دارای بیشترین مرکزیت هستند. در نهایت 3 سناریوی روبه جلو و 3 سناریوی روبه عقب طراحی گردید. با توجه به نقش و جایگاه ویژه مدیریت در تمامی تحلیل ها، وجود سیستم های جانشین پروری، تحلیل شایستگی های مدیران و برگزاری دوره های آموزشی ارتقاء شایستگی ها، لازمه موفقیت سیستم است و باید مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: چالش های راهبردی, صنعت 4.0, بخش بهداشت و درمان 4.0, تحلیل سناریو
    Esmaeil Mazroui Nasrabadi *, Mostafa Salmannejad, Zahra Sadeqi-Arani
  • زهرا صادقی آرانی*
    مقدمه

    شیوع ویروس ناشناخته ی کووید- 19 و همه گیری آن در پایان سال 2019 ، بسیاری از کشورها را غافل گیر و با یک بحران جدی مواجه کرد. پس از انتشار خبر شیوع این پاندمی، اقدامات فراوانی جهت کنترل و پیشگیری از گسترش آن در سراسر جهان از جمله ایران انجام شد. بسیاری از این اقدامات بدون آنکه به آنها «بازاریابی اجتماعی » اطلاق شود در برگیرنده ی اصول، راهبردها و مولفه های بازاریابی اجتماعی بوده است.

    روش کار

    مطالعه ی حاضر، مرور غیرنظام مند مستندات و شواهد مرتبط با راهبردهای ارائه شده و اقدامات انجام گرفته به منظور کاهش و کنترل ویروس کووید- 19 در ایران بوده که طی 7 ماه پس از شیوع این بیماری از 20 بهمن تا 20 شهریور 1399 از 2 منبع  اطلاعیه های ارائه شده توسط سه مرکز علمی و رسمی (سازمان بهداشت جهانی، ستاد ملی مقابله با کرونا و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی) و گزارشات و مستندات ارائه شده در نشریات ادورای و کثیرالانتشار استخراج شده است.

    یافته ها

    پس از جمع آوری گزارشات و مصادیق طی بازه ی مذکور، این اقدامات و مشاهدات، در سه بخش رفتارهای مطلوب، مفاهیم بازاریابی شامل «بخش بندی، هدف گذاری و موقعیت یابی » و «آمیخته ی بازاریابی اجتماعی » طبقه بندی شده است.

    نتیجه گیری

    یافته ها نشان میدهد علیرغم تلاشهای صورت گرفته به منظور ترویج رفتارهای مطلوب جهت کنترل شیوع کووید 19 ، بسیاری از این تلاشها غیرسیستمیک و جزء نگر بوده و عدم توجه به اصول بازاریابی اجتماعی کلان، ناهماهنگی های بسیاری در اجرای سیاست های پایین دست و بالادست به وجود آورده که اثربخشی این اقدامات را به مخاطره انداخته است.

    کلید واژگان: پاندمی کووید19, بازاریابی اجتماعی, رفتار
    Zahra Sadeqi Arani*
    Introduction

    The spread of the unknown COVID-19 virus and its pandemic at the end of 2019 faced many countries a serious crisis. Following the outbreak of this pandemic news, many actions have been taken to control and prevent it throughout the world, including Iran. Many of these actions, incorporate the principles, strategies, and components of "social marketing", without being labeled
    social marketing.

    Methods

    The present study is a non-systematic review of documents and evidences related to the strategies presented and steps taken to reduce and control COVID-19 in Iran. The information represented is gathered from two sources: three scientific and official centers including World Health Organization, National Headquarters for Corona, and the Ministry of Health and Medical Education and Reports presented in widely published documents During 7 months after the outbreak of Covid-19 started (from 11 February to 11 September 2020).

    Results

    Collected documents and evidences are classified into three sections: desirable behaviors, marketing concepts including segmentation, targeting and positioning, and social marketing mix.

    Conclusions

    Findings show that despite the efforts to promote desirable behaviors to control Covidus19, many of these efforts are non-systemic and the lack of attention to macro-social marketing principles has created many inconsistencies in the implementation of downstream and upstream policies that thus has been jeopardized The effectiveness of these actions.

    Keywords: COVID-19 Pandemic, Social Marketing, Behavior
  • زهرا صادقی آرانی، سمیه نادری یگانه

    بی شک سینما می تواند در آموزش ویژگی های کارآفرینانه به ویژه در سنین کودکی و نوجوانی، نقش کلیدی داشته باشد. به این منظور، تحلیل محتوای کیفی فیلم های سینمایی منتخب در ژانر کودک و نوجوان در سال های 1360 تا 1400 انجام گرفت. پژوهش پیش رو جزء پژوهش های توصیفی - تحلیلی (تفسیرگرایانه) به شمار می رود. پژوهش حاضر مبتنی بر پارادایم کیفی بوده و از روش پژوهش تحلیل محتوای جهت دار بهره گرفته است. از محتوای متن فیلم و گفت وگو های بازیگران به عنوان واحد ثبت مضامین استفاده شد و جملات معنادار مرتبط با موضوع شناسایی شدند. فیلم ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بر این اساس، یک فیلم از هر دهه و در مجموع چهار فیلم بررسی شد. به منظور کدگذاری مضامین، از پرسش نامه اندازه گیری ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه کردناییج و همکاران شامل ابعاد توفیق‎طلبی، کانون کنترل درونی، خطرپذیری، تحمل ابهام، سلاست، رویاپردازی، عمل گرایی و چالش‎طلبی به عنوان مقوله های اصلی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که سهم مفاهیم مرتبط با ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه در چهار فیلم سینمایی کودک و نوجوان منتخب نزدیک به 20% است و بین فیلم های منتخب در استفاده از مفاهیم کارآفرینانه تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ همچنین تفاوت معنی داری بین سهم هشت ویژگی شخصیتی کارآفرینانه در فیلم های منتخب وجود دارد. در این میان، ویژگی خطرپذیری با تعداد 174جمله، بیشترین سهم و ویژگی عمل گرایی با 58 جمله، کمترین سهم را در آموزش کارآفرینی فیلم های منتخب سینمایی کودک و نوجوان در چهار دهه اخیر داشته است. با توجه به افزایش گرایش کودکان و نوجوانان به محتوای نمایشی، فیلم های سینمایی می توانند منبع مهمی برای الگوپذیری از نقش ها و پذیرش ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه و در نتیجه ترویج و آموزش مهارت های کارآفرینانه باشند. بر اساس نتایج، نهادینه سازی فرهنگ کارآفرینانه در سطح جامعه از طریق توسعه فیلم های سینمایی با رویکرد کارآفرینی به خصوص در ژانر کودک و نوجوان پیشنهاد می گردد.

    کلید واژگان: آموزش و ترویج کارآفرینی, تحلیل محتوای کیفی, فیلم های سینمایی ژانر کودک و نوجوان, ویژگی های شخصیتی کارآفرینانه
    Zahra Sadeqi-Arani, Somaye Naderi Yeganeh

    Undoubtedly, cinema can play a key role in teaching entrepreneurial qualities, especially in childhood and adolescence. For this purpose, the qualitative content analysis of selected movies in the genre of children and teenagers was done in the years 1981-2022. The upcoming research is one of the descriptive-analytical (interpretive) researches. It is based on the qualitative research paradigm and directional content analysis technique is used. The content of the film script and dialogues of the actors were used as the unit of recording themes and meaningful sentences related to the topic were identified. The purposeful sampling method was used to select the films. Accordingly, one film from each decade and a total of 4 films were examined. In order to code the themes, measuring entrepreneurial personality traits Kurd-naij et al including the dimensions of achievement seeking, internal focus of control, risk-taking, ambiguity tolerance, intellectual fluency, fantasizing, pragmatism and challenge seeking are used as the main topics in the questionnaire. The findings of this research show that the share of concepts related to entrepreneurial personality traits in the 4 selected children and adolescent movies is nearly 20% and there is no significant difference between the selected films in the use of entrepreneurial concepts. There is also a significant difference between the shares of 8 entrepreneurial personality traits in the selected films. Among them, risk-taking feature with the number of 174 sentences has the largest share and pragmatism feature with 58 sentences has the least share in the selected children and adolescent movies in the last 4 decades. Due to the increase in the tendency of children and young people towards theatrical content, movies can be an important source for modeling roles and accepting entrepreneurial personality traits and thus promoting and teaching entrepreneurial skills. Based on the results, it is recommended to institutionalize the entrepreneurial culture through the development of movies with an entrepreneurial approach, especially in the genre of children and teenagers.

    Keywords: Teaching, Promoting Entrepreneurship, Qualitative Content Analysis, Children, Teenagers Movies, Entrepreneurial Personality Traits
  • اسماعیل مزروعی نصرآبادی*، زهرا صادقی آرانی
    با بروز صنعت نسل 4، بسیاری از بخش های صنعتی و خدماتی برای بهبود اثربخشی و کارایی خود به سمت به کارگیری آن حرکت کرده اند. این تحول به کندی در بخش بهداشت و درمان ایران انجام شده است در نتیجه لازم است عوامل موثر بر پذیرش آن شناسایی گردد. با توجه به خلاهای تحقیقاتی موجود، این پژوهش به منظور شناسایی، مدل سازی و تحلیل سناریوی عوامل پذیرش صنعت 4.0 در زنجیره تامین بهداشت و درمان ایران انجام شده است. این تحقیق در 2 مرحله و با رویکرد آمیخته انجام شد. مرحله اول با رویکرد کیفی، به دنبال شناسایی عوامل پذیرش و مرحله دوم با رویکرد کمی به دنبال مدل سازی و تحلیل سناریوی آن ها است. جامعه آماری در هر دو مرحله خبرگان زنجیره تامین بهداشت و درمان و شیوه نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی است. در مرحله اول از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و تحلیل مضمون و در مرحله دوم از پرسشنامه محقق ساخته و نگاشت شناختی فازی بهره گیری شد. نتایج مرحله اول بیانگر 23 عامل پذیرش است که در قابل 4 دسته «عوامل شخصیتی»، «رفتار سازمانی»، «سخت افزار سازمانی» و «مدیریت» طبقه بندی شدند. نتایج مرحله دوم بیانگر آن است که «هوش هیجانی»، «فرهنگ سازمانی»، «مسیولیت اجتماعی» و «آگاهی ذینفعان از فناوری های I4.0» پیشران هستند و «باز بودن سازمانی» دریافت کننده است. نتایج تحلیل سناریوهای روبه جلو و روبه عقب بیانگر اهمیت «مدیریت تغییر موثر»، «اعتماد»، «آگاهی ذینفعان از فناوری های I4.0»، «توان مالی» و «خوش بینی به فناوری» است.
    کلید واژگان: صنعت 4.0, بهداشت و درمان, پذیرش, نگاشت شناختی فازی, سناریو
    Esmaeil Mazroui Nasrabadi *, Zahra Sadeqi Arani
    With the emergence industry 4.0, many industrial and service sectors have moved towards using it to improve their effectiveness and efficiency. This transformation has been done slowly in Iran's healthcare sector, so it is necessary to identify the factors affecting its acceptance. The requirement to start this movement is to accept it. Considering the existing research gaps, this research has been conducted to identify, model and analyze the scenario of Industry 4.0 acceptance factors in Iran's healthcare supply chain. This research was done in 2 stages with a mixed approach. The first stage with a qualitative approach seeks to identify acceptance factors and the second stage with a quantitative approach seeks to model and analyze their scenarios. The statistical population in both stages are experts in the healthcare supply chain and sampling methods is judgmental and snowball. In the first stage, semi-structured interviews and thematic analysis were used, and in the second stage, a researcher-made questionnaire and fuzzy cognitive map were used. The results of the first stage show 23 acceptance factors, which were classified into 4 categories: "personality factors", "organizational behavior", "organizational hardware" and "management". The results of the second phase indicate that "emotional intelligence", "organizational culture", "social responsibility" and "stakeholders' awareness of I4.0 technologies" are drivers and "organizational openness" is the recipient. The results of the analysis of forward and backward scenarios show the importance of "effective change management", "trust", "stakeholders' awareness of I4.0 technologies", "financial capability" and "optimism towards technology".
    Keywords: Industry 4.0, Healthcare, Acceptance, fuzzy cognitive map, scenario
  • اسماعیل مزروعی نصرابادی، زهرا صادقی آرانی، مصطفی سلمان نژاد*

    پیاده سازی صنعت 4.0 در بخش بهداشت و درمان به منظور ارتقاء سلامت جامعه اهمیت بسیار زیادی دارد. بدین منظور، شناسایی عوامل کلیدی موفقیت پیاده سازی صنعت 4.0 در بخش بهداشت و درمان، مدل سازی آن ها و تحلیل سناریو به منظور مداخله های هدفمند، اهمیت بسیاری دارد. این مورد در تحقیقات قبلی بررسی نشده و این تحقیق به منظور پر کردن این خلا تحقیقاتی انجام شده است. این تحقیق در 2 مرحله کیفی و کمی انجام شده است. جامعه آماری در هر دو مرحله خبرگان و شیوه نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی است. حجم جامعه در مرحله اول بر اساس اشباع نظری برابر با 17 و در مرحله دوم برابر با 10 نفر تعیین گردید. شیوه تحلیل داده ها در مرحله اول تحلیل تماتیک و در مرحله دوم نقشه شناختی فازی است. نتایج نشان داد «مدیران توانمند»، «حمایت و همکاری» و « نیروی انسانی توانمند» دارای بیشترین تاثیرگذاری، «مدیریت پروژه»، «برنامه ریزی مناسب» و «حمایت و همکاری» دارای بیشترین تاثیرپذیری و «حمایت و همکاری»، «برنامه ریزی مناسب» و «مدیریت پروژه» دارای بیشترین مرکزیت هستند. 3 سناریوی روبه جلو و سه سناریوی روبه عقب برای مداخله اثربخش تر طراحی گردید. پیشنهاد می شود با ارتقاء سیستم آموزشی سازمان، تقویت سیستم جانشین پروری، قراردادهای شفاف و ارتقاء کیفیت مدیریت منابع انسانی در راستای تحقق متغیرهای مستقل حرکت شود.

    کلید واژگان: مراقبت بهداشتی 4.0, صنعت 4.0, عوامل کلیدی موفقیت, تحلیل سناریو
    Esmaeil Mazroui Nasrabadi, Zahra Sadeqi Arani, Mostafa Salmannejad *

    The implementation of Industry 4.0 in the healthcare sector to improve community health is of great importance. Therefore, it is crucial to identify the critical success factors for implementing Industry 4.0 in the healthcare sector, model them, and analyze scenarios for targeted interventions. This issue has not been investigated in previous studies, and this research aims to fill this research gap. This research was conducted in two qualitative and quantitative stages. The statistical population was experts in both stages, and the judgmental and snowball sampling methods were used. The first stage had a population size of 17, determined based on theoretical saturation, while the second stage had a population size of 10. Thematic analysis was used as the data analysis method in the first stage, and fuzzy cognitive mapping was used in the second stage. The results showed that "competent managers," "support and cooperation," and "competent human resources" have the most significant impact, while "project management," "appropriate planning," and "support and cooperation" are the most susceptible. Furthermore, "support and cooperation," "appropriate planning," and "project management" are the most central. Three forward and three backward scenarios were designed for more effective interventions. It is recommended to improve the organization's educational system, strengthen the succession system, implement transparent contracts, and improve the quality of human resource management to achieve independent variables.

    Keywords: Healthcare 4.0, Industry 4.0, Critical Success Factors, Scenario Analysis
  • هاجر منصوری، علی یزدخواستی*، زهرا صادقی آرانی

    در سال های اخیر،اصول بازار و معیارهای تجاری بر قوانین و ارزش های موسسات آموزشی مسلط شده اند به گونه ای که در این نگرش،موسسات آموزشی به عنوان بنگاه اقتصادی و فراگیر به عنوان مصرف کننده در نظر گرفته می شود. بررسی فرایند شکل گیری این نگرش، زمینه ها و پیامدهای آن می تواند در مدیریت صحیح آن موثر باشد.بنابراین هدف پژوهش ارایه الگوی مفهومی تجاری سازی آموزش از دیدگاه مجریان بوده است. رویکرد پژوهش کیفی بود و از روش از نظریه داده بنیاد سیستماتیک استفاده شد.جامعه آماری پژوهش 20 نفر از اعضای هییت علمی موسسات آموزشی اصفهان بوده اند که به روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. داده ها به روش مصاحبه عمیق و سوالات باز جمع آوری شده است.سپس این مصاحبه های کیفی با نرم افزار Atlas.Ti کدگذاری انجام شد. بادسته بندی کدهای باز مقوله های اصلی شناسایی ودرمرحله پایانی با مشخص شدن ارتباط بین مقوله ها کدگذاری محوری و گزینشی انجام و مدل الگوی مفهومی ارایه شد.تحلیل داده های کیفی الگوی مفهومی فرایند تجاری سازی آموزش را در 5 بعد شرایط علی (افزایش تقاضا برای آموزش،بحران اقتصادی دولت) شرایط زمینه ای (قوانین آموزشی جهانی و داخلی، تحولات آموزشی) شرایط مداخله گر (جهانی شدن،نظم نوین جهانی، تحول فرهنگی، اقتصادی و سیاسی)، مقوله مرکزی (تقاضا برای افزایش درآمد موسسات آموزشی) راهبردها (کسب درآمد ازآموزش از طریق تجاری سازی آموزش، خصوصی سازی آموزش) وپیامدها (9 پیامد مثبت و 21 پیامد منفی تجاری سازی آموزش) را شامل می شود. پژوهش با بررسی مقوله مرکزی تقاضا برای افزایش درآمد موسسات آموزشی عوامل علی، شرایط زمینه ای فرهنگی و شرایط مداخله گررابررسی کرده وتوصیه هایی رادرجهت سیاست گذاری دولت درروند ارایه خدمات آموزشی موسسات پیشنهاد داده است.

    کلید واژگان: تجاری سازی آموزش, موسسات آموزشی, دانشجو به عنوان مصرف کننده, نظریه داده بنیاد
    Hajar Mansoori, Ali Yazdkhasty *, Zahra Sadeqi-Arani

    In recent years, market principles and business criteria have dominated the rules and values of educational institutions in such a way that in this attitude, educational institutions are considered as economic enterprises and learner as consumers. Therefore, the aim of the research was to provide a conceptual model of commercialization of education from the point of view of administrators. The approach of the research was qualitative and the method of systematic grounded theory was used. the statistical population of the research were 20 faculty members of Isfahan educational institutions, who were selected by purposeful sampling and until theoretical saturation was reached. Data was collected through in-depth interviews. Then these qualitative interviews were coded with Atlas.Ti software. Qualitative data analysis of the conceptual model of the process of commercialization of education in 5 dimensions: causal conditions (increasing demand for education, economic crisis of the government), contextual conditions (international and domestic educational laws, educational developments), intervening conditions (globalization, new world order, cultural, economic transformation and political), the central category (demand to increase the income of educational institutions) includes strategies (making money from education through commercialization of education, privatization of education) and consequences (9 positive consequences and 21 negative consequences of commercialization of education). By examining the central category of demand for increasing the income of educational institutions, the research has examined the causal factors, cultural background conditions and intervening conditions and has proposed recommendations for the government's policy in the process of providing educational services of the institutions.

    Keywords: Commercialization of Education, Student as a Consumer, Educational Institutions, Grounded Theory
  • آزاد امیدوار*، محسن نیازی، زهرا صادقی آرانی، ندا خداکرمیان گیلان
    هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی و تحلیل رفتار خرید سبز در بین دوستداران و فعالان عرصه محیط زیست و در عین حال بررسی یک مدل مفهومی- تحلیلی توسعه یافته از عوامل موثر بر رفتار خرید سبز در بین این قشر از مصرف کنندگان می باشد. روش شناسی تحقیق ترکیبی می باشد که در بخش کیفی به منظور شناسایی عوامل موثر بر رفتار خرید سبز پیشینه تحقیق و مبانی نظری مرتبط با موضوع بررسی و مرور شد و از این طریق مهمترین مولفه های تاثیرگذار بر رفتار خرید سبز شناسایی شد و بخش کمی نیز از طریق تشکیل ماتریس خود تعاملی ساختاری به دنبال طراحی الگوی ساختاری-تفسیری است که در این بین تعداد 20 نفر از فعالان و خبرگان عرصه محیط زیست انتخاب و در نهایت جمع آوری اطلاعات از طریق پرسش نامه محقق ساخته صورت گرفت. بنابراین، پژوهش حاضر از طریق تحلیل ساختاری- تفسیری و تحلیل میک مک به دنبال طراحی الگویی مبتنی بر دسته بندی و تفکیک عوامل موثر بر رفتار خرید سبز می باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد که متغیرها در چهار سطح قرار گرفتند. در بالاترین سطح یعنی سطح چهارم متغیرهایی چون نگرانی های محیط زیستی، تعهدات مذهبی و قیمت محصول قرار دارند، به عبارتی این مولفه ها به عنوان ارکان غایی عوامل موثر بر رفتار خرید سبز شناسایی شدند که بر سایر عوامل و سطوح پایین تاثیر می گذارند. نتایج حاصل از تحلیل میک مک نشان داد متغیرها در سه گروه متغیرهای مستقل یا کلیدی (تاثیرگذار)، ارتباطی (پیوندی) و وابسته (تاثیرپذیر) قرار گرفتند و هیچ متغیری در گروه متغیرهای خودگردان قرار نگرفت. در نهایت پیشنهاد می شود که دولت ها، سیاست گزاران محیط زیست و شرکت های تجاری از طریق راه اندازی کمپین های تبلیغاتی، مردمی و تقویت آموزه های دینی در زمینه رفتار خرید سبز، حس مسیولیت پذیری، نوع دوستی و وطن دوستی را در بین آحاد مردم ارتقا دهند و از این طریق با صرفه جویی در منابع، حفاظت از محیط زیست و پایداری محیطی منافع نسل های آتی را تامین کنند.
    کلید واژگان: رفتار خرید سبز, محصولات دوستدار محیط زیست, تئوری رفتار برنامه ریزی شده, مدل ساختاری- تفسیری
    Azad Omidvar *, Mohsen Niazi, Zahra Sadeqi-Arani, Neda Khodakaramian Gilan
    The main purpose of this study is to investigate and analyze the position of green shopping behavior among environmentalists and activists and at the same time to investigate a conceptual-analytical model developed from the factors affecting green shopping behavior among this group of consumers. The research methodology is a combination that in the qualitative section in order to identify the factors affecting green shopping behavior, the research background and theoretical foundations related to the subject were reviewed and reviewed, and thus the most important components or themes affecting green shopping behavior. Was identified and a small part seeks to design a structural-interpretive model through the formation of a structural interaction matrix in which 20 environmental activists and experts were selected and finally collected information through a researcher-made questionnaire. Therefore, the present study, by understanding this issue through structural-interpretive model and MICMAC analysis, seeks to design a model based on the classification and segregation of factors affecting green buying behavior. The results show that the variables are located in four levels. The highest level means that the fourth level includes variables such as environmental concerns, religious obligations and product price,, these components have been identified as the final and ultimate pillars of factors affecting green shopping behavior that affect other factors and low levels. Responsibility for environment, sense of patriotism, collectivism and altruism, social norms and attention to the health of others are the most important social variables that are located in the next level, i.e. the third level.
    Keywords: Green shopping, Environmental friendly products, Structural-interpretive model, micmac, Theory of planned behavior
  • هاجر منصوری، علی یزدخواستی*، زهرا صادقی آرانی
    هدف
    پژوهش  حاضر در پی عادی شدن دیدگاه های اقتصادی و کسب درآمد از آموزش با هدف بررسی الگو های ذهنی مجریان آموزش از تجاری سازی آموزش با روش شناسی کیو انجام شد.
     
    روش
    حجم نمونه هدفمند  60تن از اعضای هییت علمی دانشگاه های گوناگون شهرستان اصفهان  انتخاب شدند. ابزارجمع آوری داده پرسشنامه 66 گویه ای برگرفته از ادبیات پژوهش و مصاحبه صاحب نظران آموزش بود. تحلیل عاملی کیو در نرم افزار SPSS انجام شد.
    یافته ها
    پنج الگوی ذهنی عدالت گرایان با مقدار ویژه ی 31.946درصد، مسیولیت پذیران فراگیر محور با مقدار ویژه ی 12.247درصد، کارآفرینان اقتصاد محور با مقدار  ویژه ی 7.604، اخلاق گرایان با مقدار ویژه ی 3.713 و فرهنگ گرایان با مقدار ویژه ی 1.513 درصد در بین نظرات مشارکت کنندگان وجود داشت.  الگوی ذهنی عدالت گرایان  مسیله ی عدالت آموزشی و حق آموزش عمومی را ضروری می دانند. الگوی ذهنی مسیولیت گرایان فراگیرمحور مسیله ی اشتغال فارغ التحصیلان را ضروری می دانستد. الگوی ذهنی کارآفرینان اقتصاد محور در تضاد کامل با سایر الگوها با اهمیت به مسایل اقتصادی و تاثیر دانشگاه های کارآفرین بر استقلال مالی از دولت، موافق تجاری سازی آموزش بودند.  دو الگوی اخلاق گرایان و فرهنگ گرایان دارای پارادایم های مشابه بودند.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر الگوی ذهنی غالب را معرفی و ابعاد مخالفت و موافقت الگوها را بیان کرده است. نتایج می تواند سیاست گذاران را در استراتژی های مورد استفاده درتجاری سازی  آموزشی یاری رساند.
    کلید واژگان: تجاری سازی آموزش عالی, الگوهای ذهنی, روش شناسی کیو
    Hajar Mansuori, Ali Yazdkhasty *, Zahra Sadeqiarani
    Purpose
    The research was carried out following the normalization of economic views and making money from education with the aim of investigating the mental patterns of education providers from the commercialization of education with Q methodology.
    Method
    A targeted sample size of 60 faculty members of various universities in Isfahan city was selected. The data collection tool was a 66-item questionnaire taken from research literature and interviews with education experts. Q factor analysis was performed in SPSS software.
    Findings
    There were five mental models of justices with a specific value of 31/946%, universally responsible people with a specific value of 12/247%, economic-oriented entrepreneurs with a specific value of 7/604, moralists with a specific value of 3/713 and culturalists with a specific value of 1/513% among the opinions of the participants. The mental model of justices considers the issue of educational justice and the right to public education to be essential. The mental model of inclusive responsibilities considered the issue of employment of graduates to be essential. The mental pattern of economy-oriented entrepreneurs was in complete contrast with other patterns with importance to economic issues and the effect of entrepreneurial universities on financial independence from the government, they were in favor of commercialization of education. The two models of moralists and culturalists had similar paradigms.
    Conclusion
    The research introduces the dominant mental model and expresses the dimensions of opposition and agreement of the models, and the results can help policymakers in the strategies used in educational commercialization.
    Keywords: Commercialization of higher education, mental patterns, Q methodology
  • محسن نیازی*، زهرا صادقی آرانی، زینب امیدی

    این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر بر ارتقای فرهنگ کار دربین زنان انجام گرفته است. تحقیق حاضر از این نظر اهمیت دارد که تاکنون مقالاتی در این زمینه با روش مدلسازی ساختاری تفسیری انجام نشده است و تحقیق از این نوآوری برخوردار است و یکی از مسایل مهم جامعه امروزه است. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی وگردآوری داده ها توصیفی از پیمایش بوده وابزار گردآوری اطالعات پرسشنامه و جدول ماتریسی محقق ساخته است. و بااستفاده از تکنیک مدلسازی ساختاری تفسیری و براساس نظرات خبرگان، روابط بین عوامل مختلف تعیین و تحلیل شد. یافته ها با مرورسیستماتیک پیشینه نظری و عملی عوامل اثرگذارشناسایی شدند که در 13 دسته اصلی قرار گرفتند. تحلیل روابط متغیرها منجر به استخراج یک مدل شش سطحی شد. اعتقادات مذهبی و ویژگی روان شناختی، سبکهای مدیریت و عوامل جمعیت شناختی با قرارگیری در سطح پنجم و ششم مهمترین عوامل محسوب میشوند. همچنین پس از تحلیل MICMAC متغیرها در سه گروه متغیرهای کلیدی، پیونددهنده و وابسته قرار گرفتند و هیچ متغیری در گروه متغیر مستقل خودمختار قرار نگرفت. با توجه به سطحبندی و روابط بین عوامل تاثیرگذار هرگونه برنامه ریزی جهت ارتقای فرهنگ کار در بین زنان با ارایه یک مدل سلسله مراتبی مستلزم نگاهی همه جانبه و توجه به سطوح میانی است.

    کلید واژگان: کار, فرهنگ کارو اشتغال زنان, ارتقای فرهنگ کار, مدلسازی معادلات ساختاری تفسیری
  • محسن نیازی، عطیه رضایی*، زهرا صادقی آرانی
    هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل موثر در هویت اجتماعی زنان در ایران و ارایه مدل ساختاری و تفسیری برای به منظور نگاهی جامع و الویت مند به مسیله است. پژوهش از نوع کاربردی است. در ابتدا با مرور نظام مند پژوهش های انجام شده در زمینه هویت اجتماعی زنان، عوامل موثر در هویت اجتماعی این قشر شناسایی شد. سپس با نمونه گیری هدفمند از نخبگان زن و استفاده از پرسش نامه، ماتریس خودتعاملی با روش مدل سازی ساختاری تفسیری به دست آمد. در ادامه با بررسی روابط عوامل موثر در هویت اجتماعی زنان، سطح بندی عوامل صورت گرفت. در مرحله نهایی، با استفاده از تحلیل میک مک (MICMAC) نوع متغیرها براساس قدرت نفوذ و میزان وابستگی تعیین گردید. براساس یافته های این پژوهش، گستره شبکه ارتباطی، پایگاه اقتصادی اجتماعی، استفاده از فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی، سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی از متغیرهای مستقل کلیدی در هویت اجتماعی زنان است و مدیریت بدن، گرایش به نقش های سنتی (زن سنتی)، مشارکت ورزشی، گرایش به نقش های مدرن (زن مستقل و امروزی)، دین داری زنان، میزان عقلانیت، جهانی شدن، امنیت اجتماعی، ایجاد پیوند میان هویت های مختلف و اوقات فراغت نیز از متغیرهای پیوندی به شمار می آید. متغیر رضایت از زندگی متغیر وابسته است که به شدت تحت تاثیر تغییرات سایر متغیرها، در هویت اجتماعی زنان ایرانی تاثیر می گذارد.
    کلید واژگان: هویت اجتماعی, زنان, مدل سازی ساختاری تفسیری, تحلیل میک مک
    Mohsen Niazi, Atiye Rezayi *, Zahra Sadeghi Arani
    The aim of current study is to identify the effective factors on the social identity of women in Iran and present a structural and interpretive model for the same case. The study is practical. Firstly, previous studies in terms of women’s social identity and the related effective factors were investigated. Then, through purposeful sampling from female elites, and administering questionnaire, a self-interactive matrix was extracted through interpretive structural modelling. By analyzing the factors affecting the women’s social identity, a prioritization was constructed. Finally, employing Mic Mac analysis, the type of variable considering their significance and dependency were sorted. Based on the findings, some of the key independent variables of women’s social identity were: interactional web, socio-economic status, novel IT technology, social capital, and cultural capital. The dependent variables were: body management, traditional roles, athletic contribution, modern roles (independent and updated woman), religious beliefs, reason, globalization, social security, the link between different identities and spare time. Life satisfaction is a dependent variable which is highly related to other variables in the social identity of Iranian women
    Keywords: Social Identity, Women, Interpretive structural modeling, Mick Mac
  • مریم قانع، زهرا صادقی آرانی*، اسماعیل مزروعی نصرآبادی
    سوگیری موضوعی مهم در مالی رفتاری است و باعث کاهش کارایی بازار میگردد. مطالعات پیشین عمدتا در راستای بررسی وجود یا عدم وجود انواع سوگیری میان سرمایه گذاران بازارهای سرمایه انجام شده اما تحقیق حاضر به بررسی روابط فیمابین فرهنگ فردی سرمایه گذار، نگرش پولی و سوگیری-های مالی پرداخته. جامعه آماری مطالعه سرمایه گذاران بورس اوراق بهادار تهران و حجم نمونه 384 است. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده و داده های به دست آمده با روش های تحلیل رگرسیونی تجزیه وتحلیل شد. در این تحقیق 6گروه فرضیه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج مطالعه نشان داد بعد فرهنگی فاصله قدرت بر سوگیری محافظه کاری و دسترس پذیری تاثیر معنادار دارد. از ابعاد نگرش پولی، تلاش/توانایی بین فرهنگ جهت گیری بلندمدت و سوگیری محافظه کاری و بین فرهنگ افراط گرایی و سوگیری محافظه کاری نقش میانجی(کامل)دارد. فاصله قدرت با وسواس پولی و کسب قدرت از طریق هزینه کردن، ابهام گریزی با ناکافی بودن پول، جهت گیری بلندمدت با نگهداری و حفظ پول و تلاش/توانایی، مردسالاری با نگهداری و حفظ پول و ناکافی بودن پول رابطه مستقیم دارد، فردگرایی با نگهداری و حفظ پول، افراط گرایی با ناکافی بودن پول رابطه معکوس و با تلاش/توانایی رابطه مستقیم دارد، تلاش/توانایی با محافظه کاری رابطه مستقیم و فاصله قدرت با محافظه کاری و دسترس پذیری رابطه مستقیم دارد، در پشیمان گریزی بین زنان و مردان، در زیان گریزی بین گروه های سنی، در توهم کنترل بین وضعیت های اشتغال متفاوت و در زیان گریزی بین میزان مختلف اختصاص ماهانه به خرید سهام تفاوت معنادار وجود دارد. طبق یافته ها پیشنهاد می گردد در حوزه آموزش سهامداران و ارایه مشاوره مالی طبق تیپ شخصیتی اقدام شود.
    کلید واژگان: فرهنگ, مالی رفتاری, سوگیری مالی, نگرش پولی
    Maryam Ghane, Zahra Sadeqi-Arani *, Esmail Mazroui Nasrabadi
    Bias is an important issue in behavioral finance and it reduces market efficiency. Previous studies have been mainly conducted in order to investigate the presence or absence of types of bias among market investors, but the present research has investigated the relationship between the investor's individual culture, monetary attitude and financial biases. The statistical population of the study is the investors of Tehran Stock Exchange and the sample size is 384. A questionnaire was used to collect information and the obtained data were analyzed with regression analysis methods. 6 groups of hypotheses were examined. The results showed that power distance has a significant effect on conservatism and availability. Effort/ability has a (full) mediating role between the long-term orientation and conservatism and between the extremism and conservatism. Power distance with money obsession and gaining power ambiguity aversion with inadequacy, long-term orientation with money retention and effort/ability, patriarchy with money retention and inadequacy, has a direct relationship. Individualism has an inverse relationship with inadequacy and a direct relationship with effort/ability, effort/ability has a direct relationship with conservatism, and power distance has a direct relationship with conservatism and availability. There is a significant difference in regret aversion between women and men, in loss aversion between age groups, in the illusion of control between different employment situations, and in loss aversion between different amounts of monthly allocation to buy stocks. According to the findings, it is suggested to take action in the field of shareholder training and providing financial advice according to personality type.
    Keywords: culture, Behavioral Finance, Financial Bias, Attitude toward money
  • مهدی یزدانی کاشانی، علی یزد خواستی*، زهرا صادقی آرانی

    هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی ارتباطات اثربخش و سکوت سازمانی در بین دبیران دوره ی متوسطه ی دوم شهرستان کاشان در سال 99-1398 می باشد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه ی آماری کلیه ی دبیران دوره ی متوسطه ی دوم آموزش و پرورش شهرستان کاشان بوده که تعداد آنان 390 نفر می باشد و بر اساس جدول کرجسی مورگان تعداد 181 نفر از آنها به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی انتخاب شدند. داده ها براساس دو پرسشنامه ی ارتباطات اثربخش رابینز (2005) و سکوت سازمانی واکولا و بوراداس(2005) جمع آوری شد که پایایی آن ها به ترتیب برابر 889/0 و 860/0 به دست آمد و روایی پرسشنامه ها با استفاده از روش تحلیل عاملی تاییدی و نظرات متخصصان تایید شد. داده های پژوهش با روش های آمار توصیفی و استنباطی (آزمون های t تک نمونه، t مستقل، همبستگی، تحلیل واریانس) در نرم افزارهای SPSS22  و AMOS22 تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان دادند بین ارتباطات اثربخش و سکوت سازمانی دبیران رابطه ی معنادار و منفی وجود دارد و همچنین بین ارتباطات اثربخش و مولفه های سکوت سازمانی (سکوت تدافعی و سکوت مطیع و سکوت نوع دوستانه) دبیران نیز رابطه ی معنادار و منفی وجود دارد و تفاوت سکوت سازمانی و ارتباطات اثربخش بین دبیران بر حسب متغیر جنسیت از لحاظ آماری معنادار بوده ولی بر حسب متغیرهای سن، میزان تحصیلات و سابقه خدمت از نظر آماری معنادار نبودند.

    کلید واژگان: آموزش و پرورش, آوای سازمانی, ارتباطات اثربخش, سکوت سازمانی, معلمان
    Mahdi Yazdani Kashani, Ali Yazdkhasty *, Zahra Sadeqi-Arani

    communication and organizational silence among the secondary school teachers in Kashan. The research method was descriptive- correlational. The statistical population compromised of 390 secondary school teachers in Kashan in the academic year of 2019-2020. The sample size was determined to be 181 people according to Krejcie and Morgan Tables and by means of stratified random sampling method. The data collection was conducted on the basis of two questionnaires: Robbin's effective communication questionnaire and Vakola and Bouradas's organizational silence questionnaire. The reliability coefficients were calculated as 0/889 and 0/860 respectively for effective communication questionnaire and organizational silence questionnaire. The questionnaires' validity was approved by the Confirmatory Factor Analysis Method and two experts. The collected data were analyzed in the AMOS22 and SPSS22 by One-sample T-test, independent T-test, Pearson Correlation Coefficient and Variance Analysis Test. The findings showed there was a negative and significant relationship between effective communication and organizational silence among the research population and also there was a negative and significant relationships between effective communication and organizational silence components (Defensive Silence, Acquiescence Silence and Prosocial Silence).The difference in effective communication and organizational silence in the research population was statistically significant in the gender variable, while this difference was not statistically significant in other variables such as age, level of education and years of service.

    Keywords: Education, Organizational Voice, Effective communications, organizational silence, Teachers
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال