به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سعید بکایی

  • سعید حیدریان، داریوش شیرانی*، آرش قلیانچی لنگرودی، سعید بکایی، مهدی حسن خانی، علی روستایی، لیلی حلیمی اصل
    زمینه مطالعه

    کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک (HCM) یک بیماری قلبی شایع در گربه ها است. جهش های ایجادکننده بیماری در ژن میوزین بایندینگ C3 در گربه های نژاد مین کون و رگدال شناسایی شده است. به نظر می رسد بیماری کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک در سایر نژادها نیز زمینه ارثی داشته باشد. 

    هدف

    این مطالعه باهدف شناسایی واریانت های ژنتیکی عامل بیماری کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک در ژن میوزین بایندینگ C3 در گربه های نژاد پرشین در ایران انجام شد. 

    روش کار

    نمونه خون کامل برای استخراج DNA از دو گروه گربه نژاد پرشین مبتلابه کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک و سالم جمع آوری شد. واکنش زنجیره ای پلیمراز استاندارد و همچنین توالی یابی بر روی قسمتی از ژن میوزین بایندینگ C3 نمونه های گروه های بیمار و سالم انجام شد. تغییرات توالی برای تشخیص پلی مورفیسم ژن و پیش بینی جایگزینی آمینواسید براساس شماره شناسه (XM_019812396.1) و مقایسه نتایج با جهش های شناخته شده قبلی در مقالات و نمونه های کنترل مورد بررسی قرارگرفت. 

    نتایج

    اگرچه تعدادی جهش تک نقطه ای در هر دو گروه سالم و درگیر بیماری یافت شد، اما هیچ جهش ایجادکننده کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک گزارش نشد.

     نتیجه گیری نهایی:

     در این نژاد، بیماری کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک به نظر نمی رسد به تنهایی توسط جهش ها در این ژن ایجاد شود. ژن های قلبی دیگر برای شناسایی عوامل ژنتیکی بیماری کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک باید مورد بررسی قرار گیرند.

    کلید واژگان: کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک, پروتئین میوزین بایندینگ C3, نژاد پرشین, گربه, واکنش زنجیره ای پلیمراز
    Saeed Heydaryan, Dariush Shirani *, Arash Ghalyanchi Langeroudi, Saied Bokaie, Mehdi Hassankhani, Ali Roustaei, Leyili Halimiasl
    Background

    In cats, hypertrophic cardiomyopathy (HCM) stands out as a prevailing heart disease. The mutations in the gene that encodes cardiac myosin-binding protein C (MYBPC3) have been detected in the Ragdoll and Maine Coon breeds. 

    Objectives

    HCM is believed to be hereditary in other breeds, too. 

    Methods

    Blood samples were collected for DNA extraction from 2 unaffected and 7 affected Persian breed cats with HCM. Besides accomplishing conventional polymerase chain reaction, DNA sequencing was performed. The sequence changes were utilized to detect single nucleotide polymorphisms in the MYBPC3 gene and predict amino acid substitutions based on the Acc. No. XM_019812396.1 and comparisons with the literature on identified breed variants and control samples.

    Results

    Although many single nucleotide polymorphisms were found in the affected and unaffected Persian cats, no causative mutation for HCM was observed.

    Conclusion

    In this breed, HCM does not seem to be caused solely by mutations in this cardiac gene. Potential cardiac genes should be investigated to uncover other genetic reasons for this cardiac disease in the Persian cat breed.

    Keywords: Hypertrophic cardiomyopathy (HCM), Myosin-binding protein C3, Persian Breed, Cat, Polymerase Chain Reaction (PCR)
  • محمد آراد زندیه، سعید بکایی*
    در حالی که میزان بقا به دلیل درمان های سرطان پستان افزایش یافته است، اما کیفیت زندگی به دلیل عوارض جانبی شیمی درمانی کاهش یافته است. سموم مختلفی به عنوان درمان های جایگزین سرطان پستان در حال توسعه هستند، که زهر زنبور عسل یکی از آنها می باشد که توجه زیادی به خود جلب کرده است. در این مقاله اثر زهر زنبور عسل و ترکیبات آن بر سلول های سرطانی پستان تجزیه و تحلیل شده است و مکانیسم زیربنایی اثرات ضد سرطانی زهر زنبور نیز مورد بررسی قرار گرفته است. داده ها تا مارس 2022 از پایگاه های اطلاعاتی برخط PubMed، EMBASE، OASIS،KISS و Science Direct مورد جستجو قرار گرفتند و مطالعاتی که معیارهای ورود را داشتند، بررسی شدند. از میان 612 مطالعه، 11 مطالعه برای این پژوهش انتخاب شدند. داروهای مختلفی از جمله زهر خام زنبور عسل، ملیتین، فسفولیپاز A2 و کمپلکس های آنها تجویز شد. همه داروها تعداد سلول های سرطان پستان را به نسبت دوز و زمان کاهش دادند. مکانیسم اثرات ضد سرطانی شامل سمیت سلولی، آپوپتوز، هدف قرار دادن سلول، تنظیم بیان ژن و لیز سلولی بود. به طور خلاصه زهر زنبور عسل و اجزای آن اثرات ضد سرطانی بر سلول های سرطان پستان انسان دارند. بسته به سازوکار اثرات ضد سرطانی، انتظار می رود با استفاده از امکانات مختلف عوارض جانبی کاهش یابد. زهر زنبور عسل و اجزای آن پتانسیل پیشگیری و درمان سرطان پستان را در آینده دارند.
    کلید واژگان: زهر زنبور عسل, ملیتین, فسفولیپاز A2, سرطان پستان
    Mohammad Arad Zandieh, Saied Bokaie *
    While the survival rate has increased due to treatments for breast cancer, the quality of life has decreased because of the side effects of chemotherapy. Various toxins are being developed as alternative breast cancer treatments, and bee venom is drawing attention as one of them. We analyzed the effect of bee venom and its components on breast cancer cells and reviewed the mechanism underlying the anticancer effects of bee venom. Data up to March 2022 were searched from PubMed, EMBASE, OASIS, KISS, and Science Direct online databases, and studies that met the inclusion criteria were reviewed. Among 612 studies, 11 were selected for this research. Diverse drugs were administered, including crude bee venom, melittin, phospholipase A2, and their complexes. All drugs reduced the number of breast cancer cells in proportion to the dose and time. The mechanisms of anticancer effects included cytotoxicity, apoptosis, cell targeting, gene expression regulation, and cell lysis. Summarily, bee venom and its components exert anticancer effects on human breast cancer cells. Depending on the mechanisms of anticancer effects, side effects are expected to be reduced by using various vehicles. Bee venom and its components have the potential to prevent and treat breast cancer in the future.
    Keywords: bee venom, Melittin, Phospholipase A2, Breast cancer
  • جواد امامی، سعید بکایی*، یوسف محمدزاده، صمد لطف الله زاده
    مقدمه و اهداف

    تب برفکی مهم ترین بیماری دامی دنیا بوده و می تواند خسارات اقتصادی بالایی در جمعیت نشحوارکنندگان اهلی ایجاد نماید. این مقاله با هدف بررسی اثرات اقتصادی تب برفکی در گاوداری های صنعتی شیری استان آذربایجان غربی در فاصله سال های 97-1396 انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه به روش پیمایش پرسشنامه ای در تمام گاوداری های صنعتی شیری درگیر بیماری در دوره مطالعه به تعداد هشت واحد انجام شد. نتایج با استفاده از نرم افزارهای اکسل نسخه 2013 و version 18 SPSS  به صورت توصیفی بررسی شدند.

    یافته ها

    خسارات مطلق (ریال) و نسبی (درصد) ناشی از تب برفکی به ترتیب اهمیت، تلفات 2,170 میلیون ریال (60/6 درصد)، فروش دام از روی ناچاری 713 میلیون ریال (19/9 درصد)، درمان 288/65 میلیون ریال (8/1 درصد)، کاهش کوتاه مدت تولید شیر 193/35 میلیون ریال (5/4 درصد)، بکارگیری کارگر اضافه 152/4 میلیون ریال (4/3 درصد)، سقط جنین 35 میلیون ریال (1 درصد) و نمونه برداری 32 میلیون ریال (0/9 درصد) محاسبه شدند. کل خسارات تب برفکی در گاوداری های صنعتی شیری 3584/4 میلیون ریال و با احتساب میانگین قیمت دلار در سال 1397 (92,487 ریال) معادل 38,758 دلار برآورد شدند.

    نتیجه گیری

    گاوداری های صنعتی شیری با توجه به سرمایه گذاری بالایی که در آنها صورت گرفته است در صورت ابتلا به تب برفکی دچار خسارات سنگین اقتصادی می شوند که ممکن است جبران آن مدت طولانی به طول انجامیده و موجب افت تولید دام و محصولات لبنی استان و کشور خواهد شد.

    کلید واژگان: تب برفکی, خسارات اقتصادی, آذربایجان غربی, گاوداری صنعتی شیری
    Javad Emami, Saeed Bokaie*, Yousef Mohammadzadeh, Samad Lotofollahzadeh
    Background and Objectives

    Foot and mouth disease (FMD) is the most significant livestock disease in the world and can cause great economic losses to the population of domestic ruminants. This study aims to investigate the economic impacts of FMD on dairy farms in West Azerbaijan province during the period of 2017-18.

    Methods

    Employing a questionnaire survey, this study covered all industrial dairy farms affected by the disease in eight units during the specified period. The results underwent descriptive analysis using Excel software version 2013 and SPSS version 18.

    Results

    Absolute (in million Rials) and relative (percent) losses attributable to FMD were categorized as follows: mortality losses amounted to 2,170 million Rials (60.6%), distress sale of livestock reached 713 million Rials (19.9%), treatment incurred 288.65 million Rials (8.1%), short-term reduction of milk production accounted for 193.35 million Rials (5.4%), extra labor costs totaled 152.4 million Rials (4.3%), abortion amounted to 35 million Rials (1%), and sampling costs were 32 million Rials (0.9%). The total losses from FMD in dairy industrial farms were estimated at 3584.4 million Rials, equivalent to 38,758 dollars at the average exchange rate of one dollar to 92,487 Rials in 2018.

    Conclusion

    The substantial investment in dairy farms amplifies the economic impact of FMD, resulting in prolonged recovery periods and contributing to a decline in livestock and dairy production in the province and the country.

    Keywords: Foot, mouth disease, Economic losses, West Azerbaijan, Industrial dairy farms
  • سیدفرزین سیدنژاد، داریوش شیرانی*، سعید بکائی، سید مهدی نصیری
    زمینه مطالعه
    آهن در عمل برای حیات تمامی ارگانیسم‏ها و بدون شک برای عملکرد‏های مختلف متابولیک ضروری است و کمبود آن می‏تواند بر روی کیفیت زندگی بیماران تاثیر بگذارد.
    هدف
    این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه سطح آهن گربه‏های مبتلا به کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک همراه و بدون نارسایی احتقانی قلب و تفاوت آن باگروه سالم انجام پذیرفته است.
    روش کار
    45 گربه، براساس یافته‏های آزمایشگاهی، رادیولوژی و اکوکاردیوگرافی به سه گروه سالم، مبتلا به کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک بدون نارسایی احتقانی قلب و مبتلا به کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک همراه با نارسایی احتقانی قلب تقسیم شدند. در این گربه‏ها چهار فاکتور آهن، فریتین، مجموع ظرفیت اتصال به آهن و درصد اشباع ترنسفرین سرم اندازه‏گیری و با یکدیگر مقایسه شد.
    نتایج
    در گربه ‏های مبتلا به کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک همراه با نارسایی احتقانی قلب، بیشترین غلظت آهن، کمترین میزان فریتین و درصد اشباع ترنسفرین را در بین سه گروه دارا بودند. همچنین مجموع ظرفیت اتصال به آهن در گروه بیماران بدون نارسایی احتقانی قلب کمترین بود.نتیجه گیری نهایی: نتیجه این مطالعه پژوهشی حاکی از آن است که با وجود اختلاف معناداری که در مطالعات انسانی و سگ بین پانل آهن وجود دارد، در بین این سه گروه مورد مطالعه اختلاف معناداری مشاهده نگردید.
    کلید واژگان: کاردیومیوپاتی هایپرتروفیک, فقر آهن, سطح آهن, گربه‏سانان
    Seyed Farzin Seyednejad, Dariush Shirani *, Saeid Bokai, Seyed Mehdi Nasiri
    Background
    All organisms need iron for their survival and metabolic activity, and the healing process of patients depends on this element. Hence, its deficiency can negatively affect patients’ quality of life and cause disorders. Although iron deficiency is proven an important comorbidity in human and canine patients with heart failure, no research has been published on the role of iron in feline hypertrophic cardiomyopathy.
    Objectives
    This research aimed to determine and compare the iron status of cats with hypertrophic cardiomyopathy with and without congestive heart failure.
    Methods
    Based on laboratory, radiographic, and echocardiographic findings, 45 client-owned cats were studied and divided into three groups: control, hypertrophic cardiomyopathy (HCM) without congestive heart failure, and hypertrophic cardiomyopathy with congestive heart failure. Iron and ferritin concentrations, total iron-binding capacity (TIBC), and serum transferrin saturation (TSAT) percentage were measured and compared in all cats. Statistical nonparametric testing was used to analyze the data.
    Results
    No groups illustrate any statistically significant difference for iron concentration (P=0.3), ferritin concentration (P=0.853), TIBC (P=0.1), and TSAT (P=0.639). The highest iron concentration and the lowest transferrin level and the transferrin saturation percentage were observed in the HCM group with congestive heart failure. Also, cats without congestive heart failure had the lowest TIBC compared to other groups.
    Conclusion
    Unlike previous studies in dogs and humans, our study did not show a significant difference between cats with hypertrophic cardiomyopathy regarding iron status.
    Keywords: Hypertrophic cardiomyopathy, iron deficiency, iron status, feline
  • رسول رئیسی، سعید بکائی، کیاوش هوشمندی، مهدی راعی*
    زمینه و هدف

    شیوع گسترده کووید-19 و افزایش روز افزون تعداد بیماران، نیاز نظام سلامت را به سنجش شاخص های کیفیت مراقبت سلامت نشان می دهد. هدف از مطالعه حاضر، تعیین میزان رضایتمندی بیماران ترخیص شده با تشخیص کووید-19 از کیفیت خدمات پرستاری بود.

    روش ها

     این مطالعه مقطعی بر روی 110 نفر از بیماران ترخیص شده با تشخیص کووید-19 از بیمارستان 22 بهمن شهر خواف در یک بازه زمانی شش ماهه انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه رضایتمندی بیماران از کیفیت خدمات پرستاری سروکوال در ابعاد قابلیت اعتماد، پاسخگویی، تضمین و همدلی بود که توسط پژوهشگر به صورت تلفنی از بیماران ترخیص شده جمع آوری شد.

    یافته ها

     تعداد 71 نفر از بیماران (5/64 درصد) مرد و بیشترین فراوانی مربوط به بیماران دارای تحصیلات خواندن و نوشتن (2/38 درصد) و دارای سن 60-51 سال (5/44 درصد) بود. میانگین نمره رضایت بیماران از کیفیت خدمات پرستاری (از 5) در ابعاد قابلیت اعتماد، پاسخگویی، تضمین و همدلی و در کل به ترتیب برابر با 84/3، 30/3، 31/3، 22/3 و 43/3 بود. میانگین نمره رضایت از کیفیت خدمات پرستاری در کل و ابعاد آن در بیماران مورد مطالعه بر حسب جنسیت، سطح تحصیلات، سن و مدت بستری تفاوت معناداری نداشت (05/0>p).

    نتیجه گیری

     با توجه به میزان رضایتمندی متوسط بیماران از کیفیت خدمات پرستاری، پیشنهاد می شود که برای ایجاد انگیزه در پرستاران برای ارایه خدمات مراقبتی با کیفیت، در بخش های مراقیت از بیماران کووید-19 برنامه ریزی شود تا به تبع آن رضایت بیماران از خدمات پرستاری افزایش یابد.

    کلید واژگان: رضایتمندی بیمار, کووید- 19, کیفیت خدمات پرستاری, بخش کرونا
    Rasoul Raesi, Saied Bokaie, Kiavash Hushmandi, Mehdi Raei*
    Background and Aim

    The widespread prevalence of COVID-19 and the increasing number of patients indicate the need of the health system to measure the quality indicators of health care. The aim of this study was to determine the level of satisfaction of discharged patients with the diagnosis of COVID-19 from the quality of nursing services in the corona ward.

    Methods

    This cross-sectional study was performed on 110 patients discharged from the corona ward of 22 Bahman Hospital in Khaf over a period of six months. The data collection tool was a questionnaire of patients' satisfaction with the quality of SERVQUAL nursing services, which was conducted by the researcher by telephone from discharged patients. Data were analyzed using SPSS 15 statistical software and one-sample t-test, independent samples t-test and one-way analysis of variance at the significant level of α=0.05.

    Results

    In the present study, 71 patients (64.5%) were male and 39 patients (35.5%) were female. The highest frequency was related to patients with literacy education (38.2%) and aged 51-60 years (44.5%). Patients' satisfaction with the quality of nursing services in general and its dimensions was moderate (p<0.001).

    Conclusion

    Since in this study, the satisfaction of COVID-19 patients with nursing services in the corona ward was moderate, it is suggested to managers to plan to motivate nurses in COVID-19 patient care wards. Also, nurses working in the corona ward must be supported in order to encourage them to provide quality care services to eventually increase patient satisfaction with nursing services.

    Keywords: Patient Satisfaction, COVID-19, Quality of Nursing Services, Corona Ward
  • جواد انصاری، افشین رئوفی*، امید مددگار، حمیدرضا ورشویی، سعید بکایی

    بیماری طاعون نشخوار کنندگان کوچک یک بیماری ویروسی بسیار واگیردار، کشنده و وخیم در نشخوار کننده کوچک می باشد. عامل بیماری، ویروس طاعون نشخوار کننده کوچک بوده(Peste des petits ruminants virus) که در جنس موربیلی ویروس قرار دارد. مطالعه حاضر جهت تعیین هویت ژنتیکی ویروس طاعون نشخوار کننده کوچک(PPRV) در حال گردش در استان خراسان رضوی انجام شد. اخیرا گزارشات متعددی از حضور بیماری در خراسان رضوی موجود است. در مطالعه پیش رو تعداد 100 نمونه (خون، طحال و غدد لمفاوی) از دام های دارای علایم بالینی و تلف شده تهیه گردید. کلیه نمونه ها از نظر حضور ژن های نوکلیوکپسید (N) و فیوژن (F)و با روش RT-PCR مورد ارزیابی قرار گرفته و همه ی نمونه های مورد آزمون مثبت گزارش شدند. تعداد هفت نمونه از موارد مثبت به طور تصادفی انتخاب شده و جهت تعیین توالی ژن های N و F ارسال گردید. به طور کلی براساس آنالیز فیلوژنتیکی توالی ژن های N و F، ویروس طاعون نشخوار کننده کوچک به چهار دودمان تقسیم می شود. پس از تعیین هویت و آنالیز سکانس ژن های F و N و مقایسه آن با سایر سویه های موجود در بانک ژنی، برای هر ژن به طور مجزا درخت فیلو ژنتیکی رسم گردید. با اینکه هر یک از درخت های رسم شده برای ژن N و یا F دارای دو خوشه مجزا و زیر خوشه های متفاوت بودند اما کلیه سویه های مورد آزمون در دودمان چهار قرار گرفتند.

    کلید واژگان: ویروس طاعون نشخوار کننده کوچک, تشخیص مولکولی, گوسفند, بز, خراسان رضوی
    Javad Ansari, Afshin Raoofi*, Omid madadgar, Hamid reza VarshoviSaeid bokae

    Peste des Petits Ruminants (PPR) is a highly contagious, fatal, and severe viral disease of small ruminants. The causative agent is a morbillivirus, Peste des petitsruminants virus (PPRV). This study was performed to detect and identify recently circulating PPR virus in small ruminants in the Khorasan Razavi region in Iran. A total of 100 samples(blood, spleen and lymph node) were collected from affected and dead animals. All of the samples were positive with Reverse Transcriptase PCR for viral genome. 7 positive samples by RT-PCR were selected randomly for sequencing of the nucleoprotein (N) gene and fusion gene (F), and genetically characterized phylogenetic analysis of PPR virus strains. Four lineages of PPR virus have been identified based on sequence analysis of the nucleoprotein (N) and fusion (F) gene all around the world. In this study Phylogenetic trees were drawn up based on sequence of the N gene and gene. Both trees have two distinct clusters, and all the detected strains are in the 4th lineage and are located in the first cluster of each tree.

    Keywords: PPRV, Molecular characterization, Small ruminants, Iran
  • رسول رئیسی، زهرا عباسی، سعید بکایی، مهدی راعی، کیاوش هوشمندی*
    زمینه و اهداف

    پرستاران به عنوان بزرگترین گروه ارایه دهنده خدمات مراقبتی به بیماران در پاندمی کووید-19 با چالش های شغلی و خانوادگی ویژه ای روبرو می شوند. هدف از انجام این پژوهش تعیین ارتباط تعارض کار- خانواده با کیفیت مراقبت های پرستاری در پرستاران شاغل بخش کووید-19، در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی تحلیلی 213 نفر از پرستاران مراقبت کننده از بیماران کووید-19 به روش سرشماری در بازه زمانی ابتدای اسفندماه سال 1398 تا پایان مهرماه سال 1399 وارد مطالعه شدند. جمع آوری داده ها با پرسشنامه تعارض کار - خانواده کارلسون و پرسشنامه کیفیت مراقبت پرستاری کوالپک که به صورت الکترونیک در اختیار پرستاران مورد مطالعه قرار گرفت، انجام شد.

    یافته ها

     سطح کیفیت مراقبت پرستاری متوسط (38.20±258.25) و سطح تعارض کار- خانواده بالا (7.08±32.03) بود. ارتباط معناداری بین تعارض کار- خانواده با کیفیت مراقبت پرستاری وجود داشت به گونه ای که با افزایش تعارض کار- خانواده، کیفیت مراقبت های پرستاری کاهش یافت.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که کیفیت مراقبت های پرستاری از بیماران کووید-19 با تعارض کار - خانواده ارتباط دارد. بنابراین ضروری است که برای کاهش تعارض کار- خانواده در پرستاران، ساعات کاری و بار کاری پرستاران تقلیل یابد و همچنین دور ه های آموزشی برای ایجاد تعادل در زندگی خانوادگی و کاری پرستاران قرار داده شود تا نهایتا کیفیت مراقبت های پرستاری از بیماران کرونا افزایش یابد.

    کلید واژگان: کووید-19, کیفیت مراقبت بهداشتی, تعارض خانواده, پرستاران
    Rasoul Raesi, Zahra Abbasi, Saied Bokaie, Mehdi Raei, Kiavash Hushmandi*
    Background and aims

    Nurses, as the largest group of health care providers in pandemic COVID-19 face special occupational and familial challenges. The aim of this study was to determine the relationship between work-family conflict and the quality of nursing care among nurses working in the COVID-19 ward of hospitals affiliated to Mashhad University of Medical Sciences.

    Methods

    In this descriptive-analytical study, 213 nurses of Covid-19 wards were entered by census sampeling from the beginning of March 2019 to the end of September 2020. Data were collected using the Carlson family-conflict inventory and the Quality Patient Care Scale (Qualpacs) Questionnaire, which were completed electronically by studied nurses.

    Results

    The level of quality of nursing care was moderate (258.25±38.20) and the level of work-family conflict was high (32.03±7.08). There was a significant relationship between work-family conflict and the quality of nursing care, so that with increasing work-family conflict, the quality of nursing care decreased.

    Conclusion

    The results showed that the quality of nursing care of COVID-19 patients is related to the work-family conflict. In order to reduce the work-family conflict in nurses, it is necessary to reduce the working hours and workload of nurses and also to include training courses to balance the family and work life of nurses to increase the quality of nursing care for COVID-19 patients.

    Keywords: COVID-19, Healthcare Quality, Family Conflict, Nurses
  • رسول رئیسی، زهرا عباسی، سام ساغری، سعید بکایی، مهدی راعی، کیاوش هوشمندی*
    زمینه و هدف

    پاندمی کووید-19 با شیوع گسترده خود حرفه پرستاری را با عوامل استرس زای شغلی ویژه ای مواجه ساخت. استرس شغلی اثر مهمی بر عملکرد پرستاران داشته و ارایه مراقبت های باکیفیت و ایمن را به مخاطره می اندازد. این مطالعه با هدف تعیین عوامل موثر بر استرس شغلی در پرستاران مراقبت کننده از بیماران کووید-19 انجام شد.

    روش ها

    این مطالعه مقطعی در 6 ماهه اول سال 1399 انجام شد. 90 نفر از پرستاران مراقبت کننده از بیماران کووید-19 به روش سرشماری انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه محقق ساخته استرسورهای شغلی پرستاران (دارای روایی با نمره کسب شده بین 0/7 تا 1 در بعد CVI و پایایی با آلفا کرونباخ 84%) که به صورت آنلاین در اختیار پرستاران قرار گرفت، جمع آوری شدند.

    یافته ها

    37 نفر از پرستاران مرد (41/1%) و 53 نفر (58/9%) زن بودند. میانگین سن پرستاران 6/32±31/39 سال (محدوده 45-21 سال) و میانگین سابقه خدمت 5/31±10/82 بود. عوامل مدیریتی، فردی، فیزیکی، مراقبت از بیمار و بین فردی به ترتیب جزء منابع استرس زا در پرستاران مراقبت کننده از بیماران کووید-19 شناخته شدند.

    نتیجه گیری

    از آنجا که در مطالعه حاضر عوامل مدیریتی به عنوان بیشترین منبع استرس زا شناخته شد، ارجح است در سطوح مدیریتی برنامه ریزی برای کاهش عوامل استرس زا در پرستاران و به دنبال آن ارتقاء کیفیت مراقبت های پرستاری از بیماران کووید-19 انجام گیرد.

    کلید واژگان: استرس شغلی, پرستار, بیمار, کووید-19
    Rasoul Raesi, Zahra Abbasi, Sam Saghari, Saied Bokaie, Mehdi Raei, Kiavash Hushmandi*
    Background and Aim

    The Covid-19 pandemic, with its widespread prevalence, confronted the nursing profession with specific occupational stressors. Job stress has a significant effect on nurses' performance and jeopardizes the provision of high quality and safe care. The aim of this study was to determine the factors affecting job stress in nurses caring for Covid-19 patients.

    Methods

    This cross-sectional study was performed in the first 6 months of 2020. 90 nurses caring for Covid-19 patients were selected by census method. Data were collected using a researcher-made questionnaire on nurses' occupational stressors (validity score between 0.7 and 1 and reliability with Cronbach's alpha of 84%) which was provided to nurses online.

    Results

    37 (41.1%) nurses were male and 53 (58.9%) were female. The mean age of nurses was 31.39±6.32 years (range 21-45 years) and the mean job history was 10.82±5.31 years. Managerial, personal, physical, patient care and interpersonal factors were identified as sources of stress in nurses caring for Covid-19 patients, respectively.

    Conclusion

    Since managerial factors were recognized as the most source of stressors, it is preferable to plan on the managerial level to reduce stressors in nurses and subsequently improve the quality of nursing care for COVID-19 patients.

    Keywords: Job Stress, Nurse, Patient, COVID-19
  • رسول رئیسی، اباسط میرزایی*، سام ساغری، مهدی راعی، سعید بکایی، کیاوش هوشمندی
    زمینه و هدف

    اثرات کووید-19 نه تنها در زندگی بیماران اختلال ایجاد می کند بلکه افراد مراقبت کننده را نیز گرفتار می نماید. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر تله نرسینگ بر بار مراقبتی مراقبین خانوادگی بیماران کووید-19، ترخیص شده از بیمارستان 22 بهمن شهر خواف طراحی و اجرا شد.

    روش ها

    این مطالعه نیمه تجربی بر روی 120 مراقب خانوادگی بیمار کووید-19، انجام شد. نمونه ها به روش در دسترس انتخاب و به دو گروه مداخله و کنترل به صورت مساوی تقسیم شدند. در گروه مداخله آموزش از طریق تله نرسینگ مبتنی بر بار مراقبتی، طی مدت یک ماه انجام شد و برای گروه کنترل، مداخله ای صورت نگرفت. هر دو گروه قبل و یک ماه پس از اجرای مداخله، پرسشنامه ی بارمراقبتی زاریت را تکمیل کردند.

    یافته ها

    در مراقبین گروه مداخله، میانگین نمره ی فشار مراقبتی در کل و مولفه های آن بعد از مداخله نسبت به قبل از آن کاهش معناداری داشت (001/0<P) ولی در گروه کنترل میانگین نمره فشار مراقبتی در کل و مولفه های آن (به جز فشار عینی) قبل و بعد از مداخله تفاوت معناداری نداشت (05/0>P).

    نتیجه گیری

    آموزش از طریق تله نرسینگ باعث کاهش بار مراقبتی در مراقبین خانوادگی بیماران کووید-19 می شود. پیشنهاد می شود مدیران بهداشتی و درمانی، با ایجاد سیاسگزاری های مناسب، اجرای فرآیند تله نرسینگ در مراقبین خانوادگی بیماران کووید-19 را در دستور کار خود قرار دهند.

    کلید واژگان: تله نرسینگ, بارمراقبتی, مراقبین خانوادگی, کووید 19
    Rasoul Raesi, Abasat Mirzaei*, Sam Saghari, Mehdi Raei, Saied Bokaie, Kiavash Hushmandi
    Background and aim

    The effects of COVID-19 not only disrupt patients' lives, but also affect caregivers. The aim of this study was to determine the effect of tele-nursing on the care burden of family caregivers of COVID-19 patients discharged from 22 Bahman Khaf Hospital.

    Methods

    This quasi-experimental study was performed on 120 family caregivers of COVID-19 patients from the beginning of May 2020 to the end of October 2020. Samples were selected by Convenience Sampling and were randomly divided into two equal groups (intervention and control). In the intervention group, training was performed through care load-based tele-nursing for a period of one month while no intervention was performed for the control group. Both groups completed the Zarit Care Questionnaire before and one month after the intervention.

    Results

    In the experimental group, the mean score of total care pressure and its components after the intervention was significantly lower than before (p <0.001), but in the control group, the mean score of total care pressure and its components (except objective pressure before and after the intervention) was not significantly different (P> 0.05).

    Conclusion

    Tele-nursing training reduces the burden of care in family caregivers of COVID-19 patients. Therefore, it is suggested that health managers, by creating appropriate policies, put the implementation of the tele-nursing process in the family caregivers of COVID-19 patients on their agenda.

    Keywords: Tele-nursing, Caring burden, Family interlocutor, COVID 19​​​​​​​
  • محمدحسن ربیعی*، حسام الدین اکبرین، سعید بکایی، محمدحسین فلاح مهرآبادی، اوستا صدرزاده، فرشاد طهرانی
    مقدمه و اهداف

    پرورش مرغ تخم گذار تجاری یکی از زیربخش های مهم صنعت پرورش طیور است. در این مطالعه وضعیت امنیت زیستی مزارع پرورش دهنده مرغ تخم گذار تجاری در 9 استان پرتراکم پرورشی ایران مورد ارزیابی قرار گرفت.

    روش کار

    در این مطالعه مقطعی، 202 مزرعه پرورش مرغ تخم گذار تجاری با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از 9 استان در سال 1398 انتخاب شدند. داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه و با مراجعه حضوری به واحدها جمع آوری شدند. یافته ها با میانگین، انحراف معیار، مجموع و شاخص درصد پذیرش توصیف شدند.

    یافته ها

    درصد پذیرش مجموع کل اقدامات امنیت زیستی در مزارع پرورش مرغ تخم گذار تجاری ایران برابر با 18/68 درصد و به تفکیک امنیت زیستی محیطی، ساختاری و عملیاتی به ترتیب برابر با 11/72، 75 و 82/60 درصد بود. در بین اقدامات مربوط به امنیت زیستی محیطی پایین ترین درصد پذیرش در مورد فاصله تا نزدیک ترین باغ میوه و کشتزارهای آبی با 20/29 درصد، در بین اقدامات مربوط به امنیت زیستی ساختاری پایین ترین درصد پذیرش در مورد وجود جایگاه ضدعفونی دست پیش از ورودی سالن ها با 96/28 درصد و در بین اقدامات امنیت زیستی عملیاتی پایین ترین درصد پذیرش به ترتیب در مورد تصفیه کردن آب مصرفی و آزمایش کردن آب مصرفی با 18/31 و 91/33 درصد بود.

    نتیجه گیری

    این مطالعه وضعیت امنیت زیستی مزارع پرورش مرغ تخم گذار تجاری 9 استان پرتراکم پرورشی ایران را نشان داد و و برخی نقاط ضعف در اجرای این قوانین در سطوح محیطی، ساختاری و عملیاتی را آشکار کرد.

    کلید واژگان: امنیت زیستی, مرغ, تخم گذار تجاری, ایران
    MH Rabiee*, H Akbarin, S Bokaie, MH Fallah Mehrabadi, A Sadrzadeh, F Tehrani
    Background and Objectives

    The commercial layer chicken farming is one of the most important sectors of the poultry industry. This study was conducted to evaluate the status of biosecurity of commercial layer chicken farms in 9 Iranian provinces with the highest layer chicken population. 

    Methods

    In this cross-sectional study, 202 commercial layer chicken farms were selected from nine Iranian provinces in 2019 using stratified random sampling. Then, the required data were collected using a questionnaire by presenting to the farms in person. The results are expressed as mean, standard variation, sum and adoption rate index. 

    Results

    The results showed that the adoption level of total biosecurity measures was 68.18% in the commercial layer chicken farms in Iran. This figure was 72.11%, 75% and 60.82% for conceptual, structural and operational biosecurity measures, respectively. Among conceptual biosecurity measures, the lowest adoption level (29.20%) was for distance to the nearest garden and agriculture land. Among structural biosecurity measures, the lowest adoption level (28.96%) was for a hand disinfection spot before shed. Among the operational biosecurity measures, the lowest adoption level was for water filtrations (31.18%) and microbial testing of water (33.91%). 

    Conclusion

    This study investigated the biosecurity status of commercial layer chicken farms in nine Iranian provinces with the highest layer chicken population and revealed some weaknesses in the implementation of these measures at conceptual, structural and operational levels.

    Keywords: Biosecurity, Chicken, Commercial layer farm, Iran
  • جواد امامی، سعید بکایی*، یوسف محمد زاده، صمد لطف الله زاده

    بیش از 85% جمعیت نشخوارکنندگان آذربایجان غربی در خانه های روستایی بصورت دامداری سنتی نگهداری می شوند. هرساله بخشی از این دامداری ها به علت تب برفکی متحمل خسارات سنگین اقتصادی می شوند. میزان این خسارات تاکنون بررسی نشده است. یکی از خسارات مهم مستقیم و قابل مشاهده تب برفکی، کاهش تولید شیر است. در ایران تنها یک مطالعه در یک گله شیری در جنوب ایران در این مورد انجام شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی کاهش کوتاه مدت تولید شیر در دامداری های سنتی روستایی به روش مطالعه پیمایش پرسشنامه ای است. 111 دامداری دارای گاو و 24 دامداری دارای گوسفند و بز که به علت تب برفکی کاهش تولید شیر داشتند بررسی شدند. میانگین تولید شیر از هفته اول تا چهارم بعد از بیماری در گاوها به ترتیب 3/42، 7/50، 8/44 و 5/35 % و در گوسفندها و بزها به ترتیب 49، 41، 36 و 26% کاهش یافت. میانگین خسارت کاهش تولید شیر هر گاو شیری مبتلا 4,471,902 ریال، هر دامداری مبتلا 18,330,771ریال و کل خسارت کاهش تولید شیر گاوها 2,034,715,600 ریال برآورد شد. میانگین خسارت کاهش تولید شیر هر گوسفند و بز مبتلا 723,636 ریال، هر دامداری مبتلا 27,136,346 ریال، کل خسارت کاهش تولید شیر گوسفندها و بزها 651,272,300 ریال و کل خسارت کاهش کوتاه مدت تولید شیر دامداری های سنتی مورد مطالعه 2,685,987,900 ریال برآورد شد که معادل 3/43% کاهش از کل تولید شیر جمعیت گاوی و 38% تولید شیر جمعیت گوسفند و بز دامداری های سنتی مورد بررسی بود و خسارت سنگینی به حساب می آید.

    کلید واژگان: تب برفکی, خسارت شیر, آذربایجان غربی, گاو, گوسفند و بز
    J. Emami, S. Bokaie *, Y. Mohammadzadeh, S. Lotfolahzadeh

    More than 85% of the West Azerbaijan ruminant population are kept in households in villages. Every year some of these livestock suffer severe economic losses due to Foot and Mouth Disease (FMD). The extent of these losses has not yet been investigated. One of the major direct and visible losses of FMD is the decline in milk yield, which has so far only been studied in a dairy herd in southern Iran. The present survey investigated the short-term reduction of milk production in households in villages using a questionnaire survey method. 111 cattle and 24 sheep and goats keeping  households that had reduced milk production due to FMD were studied. The mean milk production in cows from the first to fourth week after disease decreased by 42.3%, 50.7%, 44.8% and 35.5% respectively, and in sheep and goats, 49%, 41%, 36% and 26%, respectively. Mean loss of milk production per affected cow was 4,471,902 Rials, per affected household was 18,330,771 Rials and the total milk loss of affected cows of survey in disease period was 2,034,715,600 Rials. Mean milk loss per affected sheep and goats was 723,635.9 Rials, per affected households was 27,136,345.8 Rials and total milk loss of affected sheep and goats in disease period was 651,272,300 Rials, which was 43.3% of the total cow milk production and 38% of sheep and goats milk production in households, which is considered to be a serious loss.

    Keywords: Foot, Mouth disease, West Azerbaijan Province, Milk loss, Cattle, Sheep, Goat
  • سمیه فقانی، سید حسین مرجانمهر*، سعید بکایی
    زمینه مطالعه

    نقایص حاصل از ویروس ها در دستگاه عصبی مرکزی همراه با ایجاد تغییرات بافتی در نواحی مشخصی از این دستگاه می باشد.

    هدف

    تعیین و دسته بندی الگوی پاتولوژیک ضایعات دستگاه عصبی مرکزی در نشخوارکنندگان کوچک مرده به دنیا آمده و تازه متولد شده دارای نشانه های عصبی استان سمنان.

    روش ‎کار:

     انتخاب حیوانات مبتلا، انجام کالبدگشایی سیستماتیک، خارج نمودن مغز و نخاع به صورت کامل، نمونه برداری از نواحی مختلف دستگاه عصبی مرکزی و تهیه مقاطع بافتی شامل 15 ناحیه مختلف از مغز و 10 سطح مختلف از نخاع سپس مطالعه هیستوپاتولوژیک ضایعات ایجاد شده و دسته بندی آن ها.

    نتایج

    این مطالعه بر روی 20 راس بره و بزغاله دارای ضایعه التهابی غیر چرکی در مغز و نخاع صورت پذیرفت. در بررسی ظاهری مغز و نخاع 4مورد آرتروگریپوز، 2 مورد هیدران انسفالی، 2 مورد پورآنسفالی، 1 مورد هیپوپلازی نخاع و 1 مورد هیپوپلازی مخچه مشاهده شد.بر اساس مشاهده التهاب غیرچرکی در بافت مغز و نخاع، 20 نمونه مثبت مطالعه شده در 4 دسته قرار گرفتند. در 3 دسته اول ضایعه مشاهده شده از نوع آنسفالومیلیت غیرچرکی و ضایعه دسته چهارم از نوع آنسفالیت غیر چرکی بود به طوری که در دسته اول 6 حیوان دچار ضایعه وسیع و فراگیر با التهاب غیرچرکی در بیش از 75 درصد مقاطع مغز و نخاع، دسته دوم 5 حیوانبا ضایعه پراکنده در کانون های متعدد و دارای التهاب غیرچرکی بین 75-50 درصد مقاطع، در دسته سوم 5 حیوان دارای ضایعه محدود و کانونی با التهاب غیرچرکی درکمتر از 50 درصد مقاطع و در دسته چهارم 4 حیوان دارای ضایعه التهاب غیرچرکی در مغز و فاقد این ضایعه در نخاع بودند.

     نتیجه گیری نهایی:

    به نظر می رسد در هر یک از 4 الگوی پاتولوژیک معرفی شده عوامل ویروسی خاص مسیول بروز تغییرات بافتی بوده اند.

    کلید واژگان: ضایعات هیستوپاتولوژیک, بره و بزغاله, مغز و نخاع, ویروسی, آنسفالومیلیت غیرچرکی
    Somayeh Faghani, Seyed Hossein Mardjanmehr *, Saied Bokaie
    BACKGROUND

    The defects of the central nervous system caused by viruses are associated with tissue changes in certain areas of this system.

    OBJECTIVES

    We conducted the current work to determine and categorize the pathologic pattern of central nervous system lesions in stillbirths and newborns small ruminants with neurological symptoms in Semnan province.

    METHODS

    Primarily, we selected the affected animals and carried out systematic post mortem examination of lambs and kids. Subsequently, brain and spinal cords were completely removed. Processing, sectioning, and staining from different regions of the central nervous system was performed and 15 different regions of the brain and 10 different levels of the spinal cord were prepared. Subsequently, the histopathological study was performed and the observed lesions were arranged.

    RESULTS

    This study was performed on 20 lambs and kids with nonsuppurative inflammatory lesions in the brain and spinal cord. In the gross examination of the brain and spinal cord, we observed 4 cases of arthrogryposis, 1 case of spinal cord hypoplasia, 2 cases of hydranencephaly, 2 cases of porencephaly, and 1 case of cerebellar hypoplasia. According to the presence of nonsuppurative inflammation in the brain and spinal cord, 20 positive cases were categorized into 4 groups. In the first 3 groups, the main lesion was nonsuppurative encephalomyelitis and the main lesion of the fourth group was nonsuppurative encephalitis. Accordingly, 6 cases in the first group had extensive and inclusive nonsuppurative inflammation in over 75%  of the brain and spinal cord sections; in the second group, five cases had multiple scattered nonsuppurative inflammation in 50% - 75% of the brain and spinal cord sections; in the third group, five cases had non-inclusive and focal nonsuppurative inflammation in less than 50% of the brain and spinal cord sections, and in the fourth group, 4 cases had nonsuppurative inflammation in the brain without lesion in the spinal cord.

    CONCLUSIONS

    It seemed as though in each of the four pathological patterns, certain viral agents were responsible for the pathological changes.

    Keywords: histopathological lesions, Lamb, kid, Brain, spinal cord, Viral, Nonsuppurative encephalomyelitis
  • کامران میرزایی، عبدالحمید شوشتری، سعید بکایی*، محمدحسین فلاح مهرآبادی، سید مصطفی پیغمبری
    مقدمه و اهداف

    تحت تیپ H9N2 ویروس آنفلوانزای طیور در ایران بومی بوده و گردش این ویروس در مقیاس وسیع در طیور صنعتی اثرات مخربی را در کشور ایجاد می نماید. هدف از انجام این مطالعه، تعیین موثرترین مولفه ها بر بروز آلودگی در مزارع گوشتی است.

    روش کار

    در این راستا یک مطالعه کوهورت از تیرماه سال 1395 تا آذرماه سال 1396 در مزارع پرورش طیور گوشتی در استان قزوین به انجام رسید و طی آن از 34 مزرعه طیور گوشتی استان قزوین به صورت تصادفی نمونه گیری به عمل آمد و یافته های مربوطه مورد تجزیه وتحلیل های آماری قرار گرفتند

    یافته ها: 

    از بین 34 مزرعه واردشده در این مطالعه، نمونه های اخذشده از 16 مزرعه در آزمایش واکنش زنجیره ای پلیمراز (PCR) مثبت بودند. در تحلیل های تک متغیره، اثر متغیرهای کیفی "نوع حصار اطراف واحد"، "امنیت زیستی" و "وضعیت سیستم خنک کننده" و همچنین متغیرهای کمی "میانگین تیتر آنتی بادی مادری"، "ارتفاع"، "نزدیکی به مسیرهای تردد عمومی" و " تعداد واحد در شعاع 1 کیلومتری" در بروز عفونت معنی دار شدند (P<0.05). اما در مدل چند متغیره، تنها اثر متغیرهای "امنیت زیستی" و "وضعیت سیستم خنک کننده" در بروز عفونت معنی دار بودند (p<0.05).

    نتیجه گیری: 

    با توجه به یافته های این مطالعه، به منظور کاهش انتشار عفونت و خسارات ناشی از آن، لازم است تاکید بیشتری بر رعایت اصول امنیت زیستی در مزارع گوشتی استان قزوین و همچنین در سراسر کشور صورت پذیرد.

    کلید واژگان: مولفه های آلودگی به آنفلوانزا, H9N2, PCR, فارم های گوشتی, قزوین
    K. Mirzaie, AH .Shushtari, S. Bokaie*, MH .Fallah Mehrabadi, SM.Peighambari
    Background and Objectives

    Avian influenza (AI) is one of the most important respiratory diseases in the poultry industry that causes huge economic impacts and plays an important role in public health. H9N2 Avian Influenza Virus (H9N2 AIV) has a broad circulation and causes endemic infections in the poultry industry of the country.

    Methods

    A cohort study was conducted from July 2016 to November 2017 in broiler chicken farms of Qazvin Province, Iran to detect H9N2 AIV infection determinants in broiler chicken farms.

    Results

    Sixteen out of 34 units that were included in the study had positive PCR results. Some variables such as “type of fence around the unit”, “biosecurity”, “cooling system status”, “mean maternal antibody titers”, “location height”, “proximity to public traffic lanes” and “number of units within a radius of 1 km” had significant effects on the infection occurrence in poultry units according to univariate statistical analyses (P<0.05). However, only two of them (“biosecurity” and “cooling system status”) were statistically significant in multi-variable analyses (P<0.05).

    Conclusion

    Biosecurity measures should be implemented more seriously and strictly in broiler farms to reduce the impact of H9N2 AIV infection.

    Keywords: Influenza a virus, H9N2 subtype, Polymerase chain reaction, Broiler farms, Qazvin
  • رسول رئیسی، الهام بختیاری، زهرا عباسی، سام ساغری، سعید بکایی، کیاوش هوشمندی، حامد قلی زاده، مهدی راعی*
    زمینه و هدف

    سبک رهبری مدیران پرستاری در بیمارستان ها نقش حیاتی در بحران ها و درحال حاضر نقش کارآمد در مبارزه با کووید-19 دارد. این مطالعه با هدف تعیین سبک رهبری مدیر پرستاری (مترون) در مقطع همه گیری کووید-19 انجام شد.

    روش ها

    در این مطالعه توصیفی مقطعی 86 نفر از پرستاران مراقبت کننده از بیماران بستری در بخش کووید19 انتخاب و وارد مطالعه شدند. داده ها با پرسشنامه های مشخصات دموگرافیک و سبک رهبری کلارک که به صورت الکترونیک در اختیار پرستاران قرار گرفت، جمع آوری و با نرم افزار SPSS و آزمون های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    میانگین سن پرستاران 6.39±31.47 سال و میانگین سابقه کار 5.01±10.20 سال بود. 60 پرستار (69.8%) زن بودند. 32 نفر (37.2%) متاهل و 82 نفر (95.3%) تحصیلات کارشناسی داشتند. از نظر وضعیت استخدام 47 نفر(54.7%) رسمی و 22 نفر(25.6%) پیمانی و مابقی طرحی بودند. بیشترین نمره مربوط به سبک رهبری دموکرات (5.87±40.40) و میانگین نمره سبک رهبری واگذار کننده و خودکامه به ترتیب 9.16±38.76 و 6.45±26.86 بود.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که سبک رهبری منتخب مدیر پرستاری از دیدگاه پرستاران مورد مطالعه، دموکرات و پس از آن واگذار کننده می باشد. بکارگیری سبک رهبری دموکرات توسط مدیران پرستاری باعث می شود که پرستاران احساس تعلق و تعهد بیشتری به سازمان داشته باشند که در نهایت باعث افزایش کیفیت ارایه خدمات و رضایت بیشتر بیماران خواهد شد. بنابراین به مدیران پرستاری پیشنهاد می شود که کارکنان خود را در تصمیم گیری ها و هدف گذاری ها مشارکت دهند.

    کلید واژگان: پرستار, رهبری, کووید-19, مدیران پرستاری, مراقبت پرستاری
    Rasoul Raesi, Elham Bakhtiari, Zahra Abbasi, Sam Saghari, Saied Bokaie, Kiavash Hushmandi, Hamed Gholizadeh, Mehdi Raei*
    Background and Aim

    The leadership style of hospital nursing managers plays a vital role in crises and is currently playing an effective role in combating COVID 19. The aim of this study was to determine the leadership style of the nursing manager (Matron) during the outbreak of COVID-19.

    Methods

    In this cross-sectional descriptive study, 86 nurses caring for patients admitted to COVID-19 ward were selected and entered the study. Data were collected using Clark demographic and leadership style questionnaires that were provided to nurses electronically and analyzed by SPSS software and descriptive and inferential statistical tests.

    Results

    The mean age of nurses was 31.47 ± 6.39 years and the mean work experience was 5.20. 5.01 years. 60 nurses (69.8%) were female. 32 (37.2%) were married and 82 (95.3%) had a bachelorchr('39')s degree. In terms of employment status, 47 (54.7%) were formal and 22 (25.6%) were contracted and the rest were planned. The highest score was related to the Democratic leadership style (40.40. 5.87). The mean scores of transferring and authoritarian leadership style were 38.76 ± 9.16 and 26.86 ± 6.45, respectively.

    Conclusion

    The results showed that the selected leadership style of  the  nursing manager from the perspective of the studied nurses is democratic and then delegating. The use of democratic leadership style by nursing managers makes nurses feel more belonging and committed to the organization, which ultimately increases the quality of service and patient satisfaction. Therefore, nursing managers are encouraged to involve their staff in decision-making and goal setting.

    Keywords: Nurses, Leadership, COVID-19, Nurse Administrators, Nursing Care
  • رضا بهمنش، محمد نصرالله زاده ماسوله*، احسان خاکسار، سعید بکایی
    زمینه و هدف

    خرگوش های اهلی (Oryctolagus cuniculus) مدل بسیار خوبی برای تحقیقات قلب و عروق می باشند زیرا اندازه این حیوانات جهت مطالعه و آزمایشات نسبت به حیوانات کوچکتر، مناسب تر بوده و از لحاظ اقتصادی و هزینه های تحقیقاتی نیز مقرون به صرفه می باشند. یکی از مهمترین موارد تصویر برداری تشخیصی، روش های اکوکاردیوگرافی است که امروزه از این تکنیک جهت ارزیابی آناتومیکی و عملکردی سیستم قلبی عروقی استفاده می کنند و از دقیق ترین و حساس ترین روش های غیرتهاجمی جهت بررسی بیماری های قلب است. شاخص های عملکردی بطن ها را می توان با تکنیک های تصویربرداری قلبی ارزیابی کرد. یکی از این پارامترهای مهم قلبی می توان به کسر جهشی که در کنار دیگر پارامترهای دخیل از جایگاه با ارزشی برخوردار است اشاره نمود. کسر جهشی (Ejection fraction) عبارت است از اندازه گیری درصد خونی که با هر انقباض، از قلب بیرون می آید.

    مواد و روش‏ها: 

    برای انجام این تحقیق تعداد 100 سر خرگوش اهلی (در ایران) استاندارد بالغ و جوان شش ماه تا یک ساله و در ظاهر سالم از هر دو جنس (50 سر خرگوش ماده و 50 سر خرگوش نر) بدون بیهوشی و آرام بخشی مورد مطالعه قرار گرفت .

    یافته ‏ها:

     در این مطالعه میانگین کسر جهشی در خرگوش های نژاد اهلی مورد مطالعه در حیوان نر 6/889 ± 58/753 و ماده 6/530 ± 61/397 بدست آمد که نشان داد که کسر جهشی در جمعیت خرگوش های نر ارزیابی شده بصورت معنی داری بیشتر از جمعیت خرگوش های ماده است.

    نتیجه گیری

    مقادیر کسر جهشی اندازه گیری شده  قابل قیاس با موارد ذکر شده در کتب معتبر بوده و در میانگین اندازه کسرجهشی اندازه گیری شده در این تحقیق اختلاف معنی داری با تحقیقات قبلی وجود ندارد.

    کلید واژگان: اکوکاردیوگرافی, خرگوش اهلی, کسر جهشی, قلب
    Reza Behmanesh, Mohammad Nasrollahzadeh Masouleh*, Ehsan Khaksar, Saeid Bokaie
    Background and aim

    Oryctolagus cuniculus are an excellent model for cardiovascular research because the size of these animals is more suitable for study and experimentation than smaller animals and are economical and cost-effective in research. One of the most important diagnostic imaging techniques is echocardiography, which is used today to perform anatomical and functional evaluation of the cardiovascular system and is one of the most accurate and sensitive non-invasive methods for examining heart diseases. Ventricular function indices could be assessed by cardiac imaging techniques. One of these important cardiac parameters is the ejection fraction, which has a valuable position along with other involved parameters. Ejection fraction is a measure of blood percentage that comes out of the heart with each contraction.

    Materials and Methods

    For this study, 100 six-month to one-year adult, standard and young Oryctolagus Cuniculus (in Iran) and in healthy   appearance of both sexes (50 female rabbits and 50 male rabbits) were studied without anesthesia and sedation.

    Results

    In this study, the mean ejection fraction in the studied Oryctolagus cuniculus was 58.753±6.889 in male animals and 61.397±6.530 in females which indicates that the ejection fraction in the assessed male population was significantly higher than the female population.

    Conclusion

    The measured ejection fraction values were comparable to those mentioned in the authoritative books and there is no significant difference in the average size of ejection fraction measured in this study with the previous research.

    Keywords: Echocardiography, Oryctolagus Cuniculus, Ejection fraction, Heart
  • حمیدرضا بهرامی طاقانکی، احسان موسی فرخانی، رضا افتخاری گل، پگاه بهرامی طاقانکی، سعید بکایی، علی تقی پور، بهناز بیگی*
    مقدمه و اهداف

    دیابت به عنوان یکی از شایع ترین بیماری های غدد درون ریز در سراسر جهان محسوب می شود. این مطالعه با هدف بررسی عوامل مرتبط با بروز عوارض دیابت به انجام رسید.

    روش کار

    یک مطالعه مورد شاهدی بر اساس داده های 70089 بیمار مبتلابه دیابت (4622 نفر مورد 53613 نفر شاهد) استخراج شده از سامانه پرونده الکترونیک سلامت سینا ®SinaEHR در جمعیت تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال 1397 اجرا گردید. تاثیر متغیرهای مستقل بر شانس ابتلا به عوارض دیابت با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک تک متغیره و چند متغیره با کنترل اثر مخدوش کننده های احتمالی موردبررسی قرار گرفت.

    یافته ها:

     با استفاده از رگرسیون چند متغیره شانس ابتلا به عوارض دیابت شامل زندگی در شهر 35/0 (38/0-31/0)، حاشیه شهر 73/0 (79/0-67/0)، روستا 31/0 (33/0-28/0) نسبت به زندگی در کلان شهر،  بی سواد نسبت به تحصیل کرده (91/0- 78/0)84/0، فعالیت بدنی (75/0- 66/0)70/0، فشارخون سیستولیک بالا درجه یک (71/1- 34/1)51/1 و فشارخون سیستولیک بالا درجه دو (44/2- 43/1)87/1 نسبت به افراد دارای فشارخون طبیعی، لیپوپروتیین با چگالی پایین کنترل نشده (85/0- 74/0)79/0 و هموگلوبین گلیکوزیله کنترل نشده (51/1- 33/1)42/1 محاسبه شد.

    نتیجه گیری: 

    عوامل خطر مختلفی برای افزایش نسبت شانس ابتلا به عوارض دیابت شناسایی شد که مهم ترین آن ها شامل عدم کنترل هموگلوبین گلیکوزیله کنترل نشده و فشارخون سیستولیک درجه یک و دو بالا است. کنترل این عوامل می تواند شانس رخداد عوارض دیابت را در بیماران دیابتی کاهش دهد.

    کلید واژگان: عوارض دیابت, عوامل خطر, مطالعه مورد شاهدی, رگرسیون لجستیک
    HR.Bahrami Taghanaki, E. Mosa Farkhani, R. Eftekhari Gol, P. Bahrami Taghanaki, S. Bokaei, A. Taghipour, B. Beygi*
    Background and Objectives

    Diabetes is considered as one of the most common endocrine disorders worldwide. The aim of this study was to investigate the factors associated with diabetic complications.

    Methods

    A case-control study was performed on the data of 70089 diabetic patients (4622 cases and 53613 controls) extracted from the SINA Electronic Health Record (SinaEHR®) in a population covered by Mashhad University of Medical Sciences in 2018. The effect of independent variables on the likelihood of diabetic complications was investigated using single-variable and multivariate logistic regression models with the control of the potential confounding effects.

    Results

    Using the multivariate logistic regression, the odds of developing diabetic complications were 0.35 (0.31-0.38) for living in the city, 0.73(0.67-0.79) for living in the suburbs and 0.31(0.28-0.33) for living in rural areas relative to the metropolises, 0.84 (0.78-0.91) for illiterate subjects, 0.70 (0.66-0.75) for physical activity, 1.51(1.34-1.71) for stage 1 hypertension and 1.87 (1.43-2.44) for stage 2 hypertension relative to normal blood pressure, 0.79(0.74-0.85) for uncontrolled low density lipoprotein and 1.42(1.33-1.51) for uncontrolled hemoglobin A1C.

    Conclusion

    Various risk factors were identified to increase the odds ratio of diabetic complications. The most important risk factors were uncontrolled glycosylated hemoglobin and stage 1 and 2 hypertension. Control of these factors can reduce the chance of diabetic complications in diabetic patients.

    Keywords: Complications of diabetes, Risk factors, Case-Control Study, Logistic regression
  • سپیده میرزایی، سعید بکایی، کیاوش هوشمندی، سلمان دانشی، مهدی راعی، ملیحه انتظاری*
    مقدمه

    بیماران مبتلا به بیماری ویروس کرونا بعد از بهبودی دچار مشکلات متعددی می شوند. مطالعات صورت گرفته در رابطه با کروناویروس ها به ویژه کووید-19 به سرعت در سراسر جهان گسترش یافته است، که این موضوع سبب گردآوری و ارایه اطلاعات به دست آمده در یک مقاله مروری گردید.

    روش کار

    در این پژوهش یک مطالعه ی مروری سریع روی عوارض ناشی از ابتلا به بیماری کروناویروس در مقالات پژوهشی چاپ شده لاتین و فارسی در بازه زمانی 2001-2020 در پایگاه های اطلاعاتی انجام شد. از میان 61 مقاله پژوهشی یافته شده 36 مقاله مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    مطلب قابل توجه در مورد بیماران فاز حاد این بیماری این است که این افراد بعضا دچار عوارض شدیدی پس از بیماری می شوند و ممکن است کیفیت زندگی آنان تا سال ها تحت تاثیر این بیماری قرار گیرد. کروناویروس باعث ایجاد انواع بیماری ها ازجمله بیماری های تنفسی، روده، کلیوی، قلبی و عصبی می شوند. آسیب های قلبی و عروقی جدی از قبیل آسیب های میوکاردی، التهاب میوکارد، سکته قلبی، آرتیمی و نارسایی قلب نیز از عوارض این ویروس به شمار می روند. همچنین مطالعات مشخص کرده اند که اثرات اجتماعی، فردی، اقتصادی و بهداشتی حاصل از این بیماری تا سالیان دراز در جوامع باقی می ماند.

    بحث و نتیجه گیری

    در این مقاله ی مروری تمرکز بر عوارض کوتاه مدت و یا طولانی مدت بعد از تجربه ی فاز حاد بیماری بوده است. با توجه به موارد بررسی شده، شناخت عوارض جانبی ابتلا به این بیماری بسیار حایز اهمیت است.

    کلید واژگان: کووید-19, اپیدمی, آسیب میوکارد, آریتمی, آنزیم های کبدی
    Sepideh Mirzaei, Saied Bokaie, Kiavash Hushmandi, Maliheh Entezari, Mehdi Raei
    Background

    Patients with coronavirus disease are more likely to have multiple problems after recovery. Numerous studies conducted on coronaviruses, especially severe acute respiratory syndrome coronavirus 2 (SARS-CoV-2), which has spread rapidly around the world, have motivated us to gather and provide information in the form of a review article.

    Method

    In this study a rapid review study on the complications of coronavirus disease was performed in published research articles in Latin and Persian in the period 2001-2020 were conducted in databases. Out of 61 research articles found, 31 articles were reviewed evaluate.

    Results

    In a number of patients, sometimes severe side effects emerge after the disease onset, and their quality of life may be affected for years. Covid-19 causes a variety of disorders, including respiratory, intestinal, renal, cardiovascular, and neurological diseases. Severe cardiovascular damages, such as myocardial infarction, arthritis, and heart failure, are also considered the complications of Covid-19. Also, studies have shown that the social, individual, economic, and health effects of the disease remain in the community for many years. The disease causes cardiovascular, hepatic, and neurological complications in individuals infected by the virus.

    Conclusion

    In this review, we focused on short- and long-term complications of Covid-19 in patients recovered from the acute phase of Covid-19. Due to these cases, it is very important to study and recognize the side effects of this disease.

    Keywords: COVID-19, Epidemic, Myocardial damage, Arrhythmia, Liver enzymes
  • افشین رئوفی*، محمد فاطمی، سعید بکایی، عباس ضیغمی
    زمینه مطالعه

    تیلریوز یکی از بیماریهای مهم گاو در ایران است که باعث خسارات اقتصادی از طریق کاهش تولید و مرگ دام ها می شود. در نواحی اندمیک ممکن است این بیماری در گاوهای بومی به صورت خفیف و تحت بالینی ودر گاوهای غیربومی به شکل بالینی و حاد بروز یابد.

    هدف

    هدف این تحقیق ارزیابی مقاومت گاوهای بومی در مقایسه با گاوهای هلشتاین و دورگ در مقابل آلودگی با تیلریا آنولاتا از طریق بررسی نشانه های بالینی و پاسخ به درمان است.

    روش کار

    اخذ سابقه و معاینه بالینی روی 51 راس گاو مبتلا به تیلریوز (17 راس هلشتاین، 17 راس دو رگ، 17 راس بومی) انجام شد. مبنای تشخیص بیماری بررسی گسترش خون و در موارد مشکوک یافتن شیزونت انگل در نمونه های بیوپسی عقده های لنفاوی بود. تمامی گاوها در سه گروه با تجویز بوپارواکن همراه با اکسی تتراسیکلین تحت درمان قرار گرفتند. نشانه های بالینی و نتایج بررسی گسترش های خون قبل از شروع درمان و 48 ساعت بعد از آن ثبت شد. شدت نشانه های بالینی، میزان پارازیتمی و پاسخ به درمان در سه گروه با هم مقایسه شد.

    نتایج

    مطالعه حاضر نشان داد که تفاو تهای معنی داری (05 / P >0) در شدت تب، شدت صداهای ریه، صداهای غیرطبیعی ریه، تغییر در مخاطات کمرنگی، زردی، خونریز یهای نقطه ای و کاهش حرکات شکمبه در بین گروه ها وجود دارد. تفاوت معنی داری از نظر میزان پارازیتمی و پاسخ به درمان در بین گروه ها وجود نداشت. 

    نتیجه گیری نهایی:

     این تحقیق نشان داد که گاوهای بومی ایران در مقایسه با گاوهای هلشتاین و دو رگ نشانه های بالینی تیلریوز را به شکل خفیف تری بروز م یدهند ولی تفاوت معن یداری از نظر پاسخ به درمان بین آنها وجود ندارد.

    کلید واژگان: نژاد, گاو, نشانه های بالینی, پاسخ به درمان, تیلریوز
    Afshin Raoofi *, Mohammad Fatemi, Saied Bokaie, Abbas Zeighami

    reducing production and death. The disease in endemic areas would be mild or subclinical in indigenous cattle and clinically acute in exotics.

    OBJECTIVES

    This study was conducted to evaluate the resistance of indigenous cattle in comparison with Holstein and crossbred cattle against Theileria annulata through assessment of clinical signs and response to treatment.

    METHODS

    For this purpose, the data history and clinical examination were observed on 51 naturally affected cattle with T. annulata (17 Holstein, 17 crossbred and 17 indigenous cows). Examination of blood smears was used for diagnosis. Detection of schizonts in lymph node punctured smears confirmed validity of the suspect samples. All three groups of cows were treated with buparvaquone along with oxytetracycline. Their clinical signs and the results of blood smear examinations were recorded before and 48 hours after treatment. The severity of clinical signs, parasitemia rates and response to treatment were compared among the groups.

    RESULTS

    The results showed significant difference (p <0.05) in severity of fever, intense and abnormal lung sounds, mucosal changes (pallor, jaundice, petechiae) and ruminal hypomotility among the groups. There was no significant difference in parasitemia rate and response to treatment among the groups.

    CONCLUSIONS

    This study indicated that Iranian indigenous cattle in comparison with Holsteins and crossbreeds had milder clinical manifestations and no significant difference in response to treatment for tropical theileriosis.

    Keywords: breed, Cattle, clinical signs, Response to treatment, theileriosis
  • علی حتم خانی*، داریوش شیرانی، علی رسولی، سعید بکائی، امید دزفولیان
    زمینه مطالعه

    دوکسوروبیسین از پرکاربردترین داروهای شیمی درمانی ضدسرطان در طب دام های کوچک است. این دارو می تواند سبب ایجاد سمیت در قلب، کبد، مغز و کلیه شود.

    هدف

    مطالعه حاضر به منظور ارزیابی اثر تجویز آسکوربیک اسید بر سمیت کبدی ناشی از داروی دوکسوروبیسین در موش سوری انجام شد. روش کار: 24 سر موش سوری نژاد Balb/c به صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول نرمال سالین، گروه دوم آسکوربیک اسید به میزان 100 میلی گرم/کیلوگرم، گروه سوم دوکسوروبیسین به میزان 8 میلی گرم/کیلوگرم و گروه چهارم آسکوربیک اسید و دوکسوروبیسین را با همان دوزهای گروه دوم و سوم به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. سه هفته پس از تجویز دارو، موش ها آسان کشی شدند. میزان فعالیت آنزیم های ALP، ALT، AST و غلظت بیلی روبین تام در سرم اندازه گیری شد. همچنین نمونه های کبد مورد ارزیابی هیستوپاتولوژی قرار گرفتند.

    نتایج

    میزان فعالیت آنزیم های ALP، ALT، AST، غلظت بیلی روبین تام سرم و شدت آسیب کبدی از لحاظ هیستوپاتولوژی در موش هایی که همراه با دوکسوروبیسین، آسکوربیک اسید دریافت کرده بودند به صورت معنی داری از موش هایی که فقط دوکسوروبیسین دریافت کرده بودند پایین تر بود.

     نتیجه گیری نهایی: 

    نتایج این مطالعه تجربی حاکی از آن است که تجویز آسکوربیک اسید می تواند در کاهش سمیت کبدی ناشی از داروی دوکسوروبیسین در موش سوری موثر باشد. بنابراین مطالعات بیشتر برای استفاده بالینی از این ترکیب همراه با دوکسوروبیسین در دام های کوچک پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: سرطان, موش سوری, دوکسوروبیسین, آسکوربیک اسید, سمیت کبدی
    Ali Hatamkhani *, Dariush Shirani, Ali Rassouli, Saeed Bokaei, Omid Dezfoulian
    BACKGROUND

    Doxorubicin is one of the most widely used anticancer chemotherapeutic agents in small animal practice. The use of doxorubicin can cause cardiotoxicity, hepatotoxicity, neurotoxicity, and nephrotoxicity.

    OBJECTIVES

    This study was carried out to evaluate the effects of ascorbic acid on doxorubicin hepatotoxicity in mice.

    METHODS

    Twenty-four Balb/c mice were randomly divided into four groups. Group one received normal saline, group two received 100 mg/kg ascorbic acid, group three received 8 mg/kg doxorubicin and group four received ascorbic acid and doxorubicin intraperitoneally, with the same doses of groups 2 and 3. Twenty-one days after injection, the mice were euthanized. The activities of ALP, ALT, AST enzymes and total bilirubin levels in the serum samples were measured. Liver samples were evaluated histopathologically.

    RESULTS

    The activities of ALP, ALT, AST, and total bilirubin levels and histopathologic scores of hepatotoxicity were significantly lower in the group that received ascorbic acid + doxorubicin in comparison to those of the doxorubicin group.

    CONCLUSIONS

    Ascorbic acid may be useful in the prevention of doxorubicin hepatotoxicity in mice. Further studies are recommended for evaluation of the use of ascorbic acid in small animals.

    Keywords: cancer, mice, doxorubicin, Ascorbic acid, hepatotoxicity
  • حورا بحرالعلوم، ساقی نورایی، سعید بکایی، کیاوش هوشمندی، مهدی راعی، ملیحه انتظاری*

    کووید-19، یک بیماری ویروسی بسیار عفونی ناشی از کرونا ویروس سارس-2 است که از زمان ظهور در دسامبر 2019، در سراسر جهان گسترش یافته است و باعث یک بیماری همه گیر بی سابقه شده است. این همه گیری سومین رخداد کشنده کرونا ویروس ها در جامعه بشری است که سیستم مراقبت های بهداشتی جهانی را تحت فشار قرار داده و اقتصاد جهانی را تحت تاثیر قرار داده است. با این حال، گزینه های درمانی کووید-19 هنوز بسیار محدود است. تولید داروهایی که پروتئین های حیاتی را در چرخه زندگی ویروسی هدف قرار می دهند و آن ها را مهار می کنند، رویکردی عملی برای غلبه بر این معضل است. پروتیاز اصلی که یک سیستیین پروتیاز می باشد، به دلیل نقش اساسی که در تکثیر و رونویسی ویروسی دارد یک هدف جذاب برای داروهای ضد ویروسی در برابر کرونا ویروس سارس-2 و سایر عفونت های کرونا ویروس محسوب می شود. به منظور کشف سریع ترکیبات موثر جهت استفاده بالینی، برنامه هایی نظیر طراحی دارو به روش داکینگ مولکولی و غربالگری مجازی داروهای از پیش طراحی شده برای شناسایی ترکیبات جدید و داروهایی که پروتیاز اصلی کرونا ویروس سارس-2 را هدف قرار می دهند صورت می گیرد. با ترکیب این مطالعات ساختاری، غربالگری مجازی و مطالعات آزمایشگاهی، کاندیداهای درمانی متعددی از جمله داروهای مورد استفاده پیشین و همچنین داروهای طراحی شده ab initio برای آزمایشات اولیه پیشنهاد شده اند. در این مطالعه مروری پیشنهاد های مربوط به مهارکننده ها و داروهای احتمالی بالقوه موثر علیه پروتیاز اصلی کرونا ویروس سارس-2 موردبررسی قرار گرفته است. این مطالعه مسیر انجام تحقیقات تجربی پیشرفته برای ارزیابی پتانسیل دارویی این ترکیبات برای درمان کووید-19 را هموار می کند.

    کلید واژگان: مهارکننده های پروتئین, ویروس سارس, سندروم شدید حاد تنفسی
    Howra Bahrulolum, Saghi Nooraei, Saied Bokaie, Kiavash Houshmandi, Mehdi Raei, Maliheh Entezari*

    Covid-19 is a highly infectious viral disease caused by SARS-CoV-2, which has spread worldwide since its emersion in December 2019, causing an unprecedented pandemic. Currently, it has no targeted vaccines or treatments, and effective treatment options are very limited. It is important to identify drugs that effectively inhibit a specific target of the SARS coronavirus. This is the third deadly outbreak of coronaviruses in human society which has put pressure on the global health care system and affected the global economy a well. However, the treatment options of Covid-19 are still very limited. The development of drugs that target and inhibit essential proteins in the viral life cycle is a practical approach to overcoming this hard situation. The main protease, a cysteine protease, is an attractive target for antiviral drugs against SARS-CoV-2 and other coronavirus infections due to its essential role in viral replication and transcription. To quickly detect effective compounds for clinical use, programs such as molecular docking drug design and virtual screening of pre-designed drugs to identify new compounds and drugs that target the main protease of the COVID-19 are performed. Combining these structural studies, virtual screening, and experimental screen, several therapeutic candidates such as repurposed drugs and ab initio designed drugs have been proposed. In this review study, suggestions for inhibitors and possible potentially effective drugs against the main protease of SARS-CoV-2 were discussed. This study paves the way for advanced experimental research to evaluate the pharmacological potential of these compounds for the treatment of Covid-19.

    Keywords: Protease Inhibitors, SARS Virus, Severe Acute Respiratory Syndrome
  • سعید بکائی، حسام الدین اکبرین، بهناز بیگی، احسان موسی فرخانی*
    زمینه و هدف

    امروزه به دلیل تغییر سبک زندگی افراد بیماری های منتقله از راه غذا رو به افزایش است. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان مرگ ومیر در اثر این بیماری ها صورت گرفت.

    روش بررسی

    در این مطالعه مقطعی که در بازه زمانی فروردین 1390 تا اسفند 1397 انجام گرفت، داد ه های مربوط به متوفیان ثبت شده براساس سیستم کددهی بین المللی بیماری ها ICD-10 از سامانه ثبت و طبقه بندی علل مرگ ومیر ایران برای مرگ در اثر بیماری های منتقله از راه آب و غذا استخراج گردید. متغیرهای مورد بررسی شامل سن، جنسیت، ملیت و محل سکونت افراد بود.

    یافته ها

     بیشترین موارد مرگ در سن 60 سال و بالاتر (0/001<P) و در مردان رخ داد (0/110=p). غالب متوفیان از افراد ساکن مناطق شهری (0/0001>P) و در فصول گرم گزارش شدند. در این مطالعه میزان مرگ خام 10 مورد به ازای هر یک میلیون نفر از جمعیت به دست آمد.

    نتیجه گیری

     بین میزان رخداد مرگ در اثر عوامل باکتریایی مختلف، تفاوت چشمگیری وجود داشت.

    کلید واژگان: پژوهش های مقطعی, بیماری های منتقله از راه غذا, ایران, مرگ ومیر
    Saied Bokaie, Hessameddin Akbarein, Behnaz Beygi, Ehsan Mosa Farkhani *
    Background

    Today, due to changes in human lifestyle and consumer demand incidence of foodborne diseases is on the rise. The aim of this study was to investigate the mortality rate of foodborne diseases and their related factors.

    Methods

    In this cross-sectional study, data on deaths registered according to the International Classification of Diseases (ICD-10th revision) were extracted from death registration and classification of causes system in the Ministry of Health and Medical Education of Iran from 2011 to 2018. Data on deaths from food and water borne diseases including Salmonella, Shigella, Escherichia coli O157:H7, Staphylococcus aureus, Clostridium botulinum, and other foodborne diseases were extracted from database of death registration and classification of causes system. The demographic variables of dead people considered in this study include age (under 5 years, 5-20 years, 20-40, 40-60s and over 60 old), gender, nationality, and the location where people died (urban, rural and unknown).

    Results

    The majority of deaths cases occurred at the age of 60 years and in older age groups (P<0.001). The results show that across all the age groups mortality rate from foodborne diseases was higher among men than among women (P=0.110). Most of foodborne diseases were reported by people living in urban areas (P<0.0001). The results of this study showed that most of the deaths from these diseases occur in the warm seasons. In this study, the crude death rate was 10 cases per one million inhabitants.

    Conclusion

    The results of this study showed that there was a significant difference between the mortality rate due to different bacterial agents. This study suggests that demographic variables are important predictors of mortality from foodborne illness and should be further investigated.

    Keywords: cross-sectional studies, foodborne diseases, Iran, mortality
  • فرشته عافی، شهرام جمشیدی*، سعید بکایی، بهار نیری فسایی، ایرج اشرافی تمای، معین دلربائی، تقی زهرایی صالحی
    زمینه مطالعه

    بردتلا برونشی سپتیکا یک باکتری گرم منفی و عامل بیماریزای دستگاه تنفس در سگ، خوک، گربه، اسب، حیوانات آزمایشگاهی و انسان است.

    هدف

    هدف از این مطالعه بررسی آلودگی بردتلا برونشی سپتیکا در ناحیه ی حلق سگ های خانگی و سگ های پناهگاه با روش های مولکولی و کشت و ارزیابی حساسیت آنتی بیوتیکی سویه های جداسازی شده در ایران بود. 

    روش کار:

     در این بررسی از 62 سگ خانگی شامل 31 سگ دارای علائم تنفسی و 31 سگ سالم و بدون علائم تنفسی و 62 سگ نگهداری شده در پناهگاه شامل 31 سگ دارای علائم تنفسی و 31 سگ  بدون علائم تنفسی، نمونه سواب حلق جمع آوری گردید. نمونه های اخذ شده با روش های مولکولی و کشت از نظر آلودگی به بردتلابرونشی سپتیکا بررسی شد و حساسیت آنتی بیوتیکی سویه های جداسازی شده مورد مطالعه قرار گرفت.

    نتایج

    بر طبق نتایج مولکولی، 1/16درصد سگ های خانگی دارای علایم تنفسی، 6/9 درصد سگ های خانگی فاقد علایم تنفسی، 5/22 درصد سگ های پناهگاه دارای علائم تنفسی و 1/16 درصد سگ های سالم پناهگاه دارای آلودگی به بردتلا برونشی سپتیکا بودند. همچنین این باکتری از 2/3 درصد سگ های خانگی دارای علایم تنفسی، 2/3 درصد سگ های پناهگاه مبتلا به علائم تنفسی و 4/6 درصد سگ های پناهگاه فاقد علائم تنفسی از طریق کشت باکتریایی نیز جدا گردید. در کشت هیچ یک از سگ های خانگی فاقد علایم تنفسی باکتری جدا نشد. سویه های جدا شده نسبت به تتراسایکلین، انروفلوکساسین، کوتریموکسازول و داکسی سایکلین دارای حساسیت بودند در حالی که در برابر آمپی سیلین و سفتریاکسون به ترتیب مقاوم بوده و حساسیت متوسط نشان دادند.

     نتیجه گیری نهایی:

    بررسی حاضر بیانگر میزان آلودگی قابل توجه به بردتلا برونشی سپتیکا در سگ ها می باشد. سگ های خانگی و به خصوص آن هایی که به شکل متراکم نگهداری می شوند می توانند باعث انتقال آلودگی به انسآن های در تماس با آن ها شوند.

    کلید واژگان: بردتلا برونشی سپتیکا, سگ, کشت, PCR, حساسیت آنتی بیوتیکی
    Fereshteh Afi, Shahram Jamshidi *, Saied Bokaie, Bahar Nayeri Fasayi, Iraj Ashrafi Tamay, Moein Delrobaei, Taghi Zahraei Salehi
    BACKGROUND

    Bordetella bronchiseptica is a gram negative pathogen of the respiratory tract in dogs, pigs, cats, horses, laboratory animals and human beings.

    OBJECTIVES

    The goal of this study was detection of Bordetella bronchiseptica in oropharynx region of pet and kenneled dogs by PCR and culture and evaluation of antibiotic susceptibility of the isolates in Iran.

    METHODS

    The samples were collected by sterile swabs from oropharynx region of 62 pet dogs (including 31 dogs with clinical respiratory disease signs and 31 dogs without clinical respiratory disease signs) and 62 kenneled dogs (including 31 dogs with clinical respiratory disease signs and 31 dogs without clinical respiratory disease signs). Bordetella bronchiseptica was detected by PCR and culture and antibiotic susceptibility of the isolates were evaluated.

    RESULTS

    Based on the PCR results, Bordetella bronchiseptica was detected in 16.1% of pet dogs with clinical respiratory disease signs, 9.6% of pet dogs without clinical respiratory disease signs, 22.5% of kenneled dogs with clinical respiratory disease signs and 16.1% of kenneled dogs without clinical respiratory disease signs. On bacterial culture, Bordetella bronchiseptica was isolated from 3.2% pet dogs with clinical respiratory disease signs, 3.2% kenneled dogs with clinical respiratory disease signs and 6.4% kenneled dogs without clinical respiratory disease signs, none of the pet dogs without clinical respiratory disease signs was positive on bacterial culture. The isolates tested by the agar dilution method were susceptible to tetracycline, enrofloxacin, co-trimoxazole and doxycycline, moderately susceptible to ceftriaxone and resistant to ampicillin.

    CONCLUSIONS

    This study has shown the high prevalence of Bordetella bronchiseptica infection in dogs in Iran. Bordetella bronchiseptica can infect the people who have contact with the affected pet dogs and those kept in overcrowded shelters.

    Keywords: Bordetella bronchiseptica, Dog, Culture, PCR, Antimicrobial susceptibility
  • سعید بکایی*، احسان موسی فرخانی
    زمینه و هدف

    درک اپیدمیولوژی طغیان بیماری های منتقله از راه آب و غذا برای اتخاذ شیوه های پیشگیری و کنترل آن ضروری می باشد. هدف ما در این مطالعه بررسی طغیان های گزارش شده طی سالهای 1391 تا 1397 در ایران می باشد.

    روش ها

    در این مطالعه توصیفی گذشته نگر از داده های ثانویه استخراج شده از گزارشات طغیان بیماری های منتقله از راه آب و غذا به مرکز مدیریت بیماری های واگیر وزارت بهداشت طی سالهای 1391 تا 1397 استفاده شد. روند و جنبه های اپیدمیولوژیک موارد طغیان را برحسب عامل اتیولوژیک، محل رخداد طغیان، ماده غذایی عامل طغیان، ماه، سال و موقعیت جغرافیایی تحلیل گردید.

    یافته ها

     بین سالهای 1391 تا 1397 تعداد 20615 مورد طغیان گزارش شده است که منجر به 158650 مورد بیماری، 19664 مورد بستری در بیمارستان و 288 مورد مرگ شده است. عامل طغیان بیماری منتقله از راه آب و غذا فقط در 40 % موارد براساس نتیجه آزمایشگاهی مشخص شده است. شایعترین عامل شناخته شده، ای کلای (30/6 %) و پس از آن شیگلا (1/8 %) بوده است. شایعترین مکان رخداد طغیان، منازل شخصی (69/1 %)، مراسم جشن و مذهبی (5/8 %) و رستوران (4/4 %) بوده است.

    نتیجه گیری

     اگرچه گزارش دهی طغیان بیماری های منتقله از راه آب و غذا در سالیان اخیر ارتقاء یافته است ولی هنوز هم با گزارش کمتر از واقعیت مواجه هستیم. بررسی و گزارش دهی طغیان در مناطق مختلف کشور با تفاوت آشکاری همراه است. این مطالعه فقط بر اساس گزارش موارد طغیان به وزارت بهداشت و درمان می باشد و الزاما نمی تواند بار صحیح طغیان ها را در کشور نشان دهد. تقویت و آموزش افراد درگیر در سیستم گزارش دهی از جمله برای جمع آوری نمونه ها و داده های اپیدمیولوژیک توصیه می شود.

    کلید واژگان: طغیان, بیماری منتقله از راه آب و غذا, اپیدمیولوژی, ایران
    Saied Bokaie*, Ehsan Mosa Farkhani
    Background and Aim

    Understanding the epidemiology of outbreaks of waterborne and foodborne diseases is essential for adopting prevention and control strategies. The purpose of this study was to investigate the reported outbreaks in Iran during 2012-2018.

    Methods

    In this retrospective descriptive study, secondary data extracted from reports of outbreaks of waterborne and foodborne diseases submitted to the Ministry of Health, the Centers for Communicable Disease Control, from 2012 to 2018. Epidemiological trends and aspects of outbreaks were analyzed according to etiologic factors, location of the outbreak, food vehicles, month, year and geographic location.

    Results

    Between 2012 and 2018, 20615 food and waterborne disease outbreaks were reported, resulting in 158650 illnesses, 19664 hospitalizations, and 288 deaths. The cause of the outbreak of waterborne and foodborne illness has been identified in only 40% of cases based on laboratory results. The most common cause was Escherichia coli (30.6%) followed by Shigella (1.8%). Outbreaks most frequently occurred in personal home (69.1%), ceremony (5.8%), and restaurants (4.4%).

    Conclusion

    Although reporting of outbreaks of waterborne and foodborne illnesses has improved in recent years, we are still underreported. There is great variability in outbreaks investigation and reporting throughout the country. This study is based only on reports of outbreaks to the Ministry of Health and does not necessarily indicate the correct burden of outbreaks in the country. Strengthening and training of those involved in the reporting system, including for the collection of epidemiological data and samples, is recommended.

    Keywords: Outbreaks, Food, Waterborne Disease, Epidemiology, Iran
  • علیرضا سبزیکار، سعید بکایی *، شمس الدین نیکنامی، وحید رحمانیان
    سابقه و هدف

    بیماری هیداتیدوزیس یکی از مهم ترین بیماری های زئونوز انگلی بوده که از لحاظ پزشکی، دامپزشکی و حتی اقتصادی در بسیاری از مناطق دنیا از جمله ایران دارای اهمیت است. این مطالعه با هدف تعیین میزان آگاهی و نگرش بهورزان شهرستان آمل در زمینه پیشگیری از بیماری هیداتیدوزیس انجام گردید.

    روشکار

    در این مطالعه توصیفی مقطعی جامعه پژوهش - 194 نفر بهورز بود که به روش سرشماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته شامل سه بخش اطلاعات دموگرافیک، بخش آگاهی و نگرش تنظیم گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss 18 استفاده شد. سطح معنی داری 05 / 0 در نظر گرفته شد.

    یافته ها

    میانگین نمره آگاهی 9 / 17 ± 8 / 61 و نگرش 1 / 21 ± 4 / 57 محاسبه شد. از بین متغیر های مورد مطالعه مواجهه داشتن با بیماری، گذراندن دوره آموزشی و جنسیت مرد میزان آگاهی بیشتری داشتند 05 / 0< P (. همچنین رابطه سابقه مواجهه با بیماری با نگرش معنی دار بود) 05 / 0< P (. بررسی رابطه بین آگاهی و نگرش نشان داد بین نمرات آگاهی و نگرش همبستگی مثبت و معنا داری وجود دارد) 05 / 0> P .

    نتیجه گیری

    آگاهی و نگرش بهورزان آمل در مورد پیشگیری از بیماری هیداتیدوزیس در سطح متوسط بوده و آموزش موجب ارتقای این دو مولفه می شود. بنابراین بازنگری در شکل و محتوای آموزش و اتخاذ رویکرد جامع و تهیه مواد آموزشی مناسب و اثربخش و قرار دادن آن در اختیار بهورزان ضروری به نظر می رسد.

    کلید واژگان: کیست هیداتید, آگاهی, نگرش, بهورز, آمل
    Alireza Sabzikar, Saied Bokaie*, Shamsodin Niknami, Vahid Rahmanian
    Background and objective

    Echinococcosisis one of the most important parasitic zoonotic diseases that is important in many parts of the world, like Iran, in medical, veterinary and even economic fields. The aim of this study was to determine the knowledge andattitude of health care provider in Amol county in preventing the echinococcosis.

    Materials and methods

    In this descriptive cross-sectional study, 194 of Health Care Provider were selected viacensus method.Data Collection Toolswas a researcher-made questionnaire consisting of three sections: demographic information, knowledge and attitude. To analyze the data, descriptive and analytical statistics were used using SPSS 18 software.The significance level was considered to be 0.05.

    Results

    The mean score of knowledge was 61.8 ± 17.9 and the attitude was 57.4 ± 21.4, respectively. Among the variables studied, exposure, education, and male gender were more knowledgeable (P<0.05). There was also a significant association between the history of exposure to disease and attitude (P<0.05). The association between knowledge and attitude showed that there is a significant positive correlation between knowledge and attitude (P <0.05).

    Conclusion

    Knowledge and attitude of Amol's health care provider in preventing the echinococcosis are moderate and education improves two components. Also, revising the form and content of education, adopting a comprehensive approach, providing appropriate and effective teaching materials and placing it at the disposal of health care providers seems necessary

    Keywords: Echinococcosis, Knowledge, Attitude, health care provider, Amol
  • عبدالعلی ملماسی، تارا نظری، سید محمد مجتهدزاده*، سعید بکایی، روشنک مختاری، شبنم بابازاده، سهیل تولایی
    زمینه مطالعه

    کریستال های استروویت (منیزیم آمونیوم فسفات) یکی از شایع ترین علل تشکیل سنگ های دستگاه ادراری در گربه ها هستند. این کریستال ها از علل شایع انسداد ادراری و ایجاد سیستیت ایدیوپاتیک هستند. در سال های اخیر، بروز کریستال-های ادراری افزایش یافته و جستجو برای یافتن درمان هایی که بتوانند با کم ترین تهاجم و در کوتاه ترین زمان به نتیجه برسند، اهمیت ویژه ای پیدا کرده اند. ویتامین C یک ترکیب دارای خواص آنتی اکسیدانی و نسبتا بی خطر برای موجود زنده است. علاوه بر خواص بیولوژیک متعدد، این ویتامین به عنوان اسیدی کننده ی ضعیف ادرار نیز شناخته می شود. از آنجایی که کریستال های استروویت در pH اسیدی محلول هستند، انتظار می رود استفاده از ویتامین C، علاوه بر کمک به انحلال و دفع کریستال ها از عوارض بعدی آن ها جلوگیری کند.

    هدف

    تعیین سرعت اثر تزریق ویتامین C در کاهش میزان و شدت کریستال های استروویت در مقایسه با پروسه های درمانی طولانی مدت معمول (تغییر رژیم غذایی، استفاده از اسیدی کننده های ادراری خوراکی و داروهای مدر) در موارد کریستالوری استروویتی در گربه های خانگی انجام شد.

    روش کار

    10 گربه با علائم بیماری دستگاه ادراری تحتانی مانند دیس اوری انتخاب شدند. پس از تایید حضور کریستال ها در ادرار با کمک سونوگرافی و انجام آزمایش های ادراری، گربه ها به دو گروه اصلی و کنترل (هر یک شامل 5 گربه) تقسیم بندی شدند. هر دو گروه به مدت دو هفته با روش های معمول درمانی شامل استفاده از داروهای مدر، تغییر رژیم غذایی و در صورت لزوم استفاده از آنتی بیوتیک ها درمان شدند با این تفاوت که در هفته ی اول گروه اصلی ویتامین Cی تزریقی (mg/kg100، زیرجلدی) و گروه کنترل دی ال متیونین خوراکی (mg/cat200 هر هشت ساعت) در کنار درمان قراردادی دریافت کردند. از گربه ها در روزهای صفر، هفت و 14 مطالعه نمونه گیری انجام شد و pH ادرار، وزن مخصوص، نوع و تعداد کریستال های استروویت محاسبه شد. حضور کانون های شناور اکوژن در سونوگرافی مثانه نیز بررسی گردیدند.

    نتایج

    کاهش قابل توجه کریستالوری استروویتی در هر دو گروه تحت درمان، مشاهده شد. ولی در گروه تحت درمان با ویتامین C،کاهش pH و به طبع آن کاهش کریستالوری در مدت زمان کوتاه تر و موثرتری روی داد. به علاوه در موارد انسداد مجاری ادراری درمان با ویتامین C تاثیر بهتری نشان داد. نتیجه گیری نهایی : بر اساس نتایج این مطالعه، استفاده از ویتامین Cی تزریقی در موارد انسداد مجاری ادراری که نیاز به پاسخ سریع برای جلوگیری از عوارض بعدی انسداد است توصیه می شود. هم چنین از قرص های متیونین می توان به منظور پیشگیری در بیماران با علائم نه چندان حاد با pH نسبتا بالای ادرار و کریستالوری استروویتی خفیف و یا ادامه-ی درمان به منظور جلوگیری از عود مجدد استفاده کرد.

    نتیجه گیری نهایی

    بر اساس نتایج این مطالعه، استفاده از ویتامین سی تزریقی در موارد انسداد مجاری ادراری که نیاز به پاسخ سریع برای جلوگیری از عوارض بعدی انسداد است توصیه می شود. هم چنین از قرص های متیونین می توان به منظور پیشگیری در بیماران با علائم نه چندان حاد با pH نسبتا بالای ادرار و کریستالوری استروویتی خفیف و یا ادامه-ی درمان به منظور جلوگیری از عود مجدد استفاده کرد.

    کلید واژگان: ویتامین سی, استروویت, کریستالوری, سندرم دستگاه ادراری تحتانی, گربه
    Abdolali Malmasi, Tara Nazari, Mohammad Mojtahedzade *, Saied Bokaie, Roshanak Mokhtari, Shabnam Babazadeh, Soheil Tavallaie
    BACKGROUND

      Struvite crystals (Magnesium Ammonium Phosphate) are one of the most common causes of urolith formation in cats. Presence of these crystals in urea leads to urinary obstruction and idiopathic cystitis. The prevalence of urinary crystals has increased in recent years, thus there has been a growing interest in development of noninvasive, fast responsive therapies. Vitamin C is a safe compound with antioxidant properties. This vitamin is known as urine acidifier as well. Since struvite crystals are more soluble in acidic pH, it could be expected that vitamin C application could improve crystals dissolution as well as their disposal. It could also prevent other complications.

    OBJECTIVES

    This study was designed to analyze the effects of vitamin C in reducing the rate and intensity of struvite crystals with current long term therapies such as diet alteration, acidifier’s applications and diuretics.

    METHODS

    Ten male domestic cats with clinical signs of lower urinary tract disease were selected. Struvite crystalluria was confirmed by urine analysis and ultrasonography. Cats were divided to treatment and control groups each containing 5 cats. Both groups were treated by conventional therapies for two weeks, however, during the 1st week the treatment group received injectable vitamin C (100 mg/kg, every 24h, SC) and the control group received oral DL Methionine (200mg/cat, every 8h), in addition to conventional therapies. Urine was collected at days 0, 7 and 14 and its pH, specific gravity and number of crystals were calculated. Presence of floating echogenic foci was evaluated using ultrasound.

    RESULTS

    Significant decrease in struvite crystalluria was observed in both groups. However, in group treated by vitamin C this decrease was faster and more effective. In addition, in case of obstruction, vitamin C showed better therapeutic effects.

    CONCLUSIONS

    According to these results, vitamin C injection could be a therapeutic approach in treatment of urinary tract obstructions where fast response is needed to avoid further complications. Oral methionine seems to be a suitable choice for prophylaxis in patients with moderated signs and relatively high urine pH or continuing therapy to prevent recurrence of disease.

    Keywords: Crystalluria, Domestic cat, Feline Lower Urinary Tract Disease (FLUTD), Struvite crystals, vitamin C
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سعید بکایی
    دکتر سعید بکایی
    استاد
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال