به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سید احمد فیروزآبادی

  • محمدرضا شیخ طاهری، سید احمد فیروزآبادی*
    نزاع دسته جمعی یکی از پدیده های اجتماعی چالش برانگیز است که از دیرباز در اجتماعات محلی وجود داشته است. منظور از نزاع دسته جمعی درگیری یا دعوایی است که غالبا با انگیزه های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میان حداقل سه نفر ایجاد می شود. در پرتو این آسیب، کژکارکردی های متعددی در سازمان اجتماع رخ می دهد. این کژکارکردی ها منشا درگیری های ثانویه ای می شود که تا مدت ها به شکل های گوناگون ادامه پیدا می کند. پژوهش حاضر با هدف شناخت سطوح تحلیلی تحقیقات انجام گرفته درباره نزاع ها و سنخ شناسی آن ها به لحاظ بستر و عوامل غالب انجام شده است.پژوهش حاضر با روش فراترکیب و با بررسی 36 پژوهش صورت گرفته است.یافته های پژوهش نشان می دهد تحقیقاتی که در سطح توصیف صورت گرفته اند بیشتر به ارتباط متغیرهای زمینه ای با میزان گرایش به نزاع پرداخته اند. تحقیقاتی که در سطح تبیین انجام شده اند علل اجتماعی، فرهنگی و بوم شناختی را در ایجاد نزاع موثر دانسته اند و بعضی تحقیقات با ارائه راهکارهایی مانند عدالت ترمیمی و اعتماد، به دنبال کنترل این پدیده بوده اند. علل غالب نزاع های دسته جمعی در پژوهش های مطالعه شده بیشتر شامل مولفه های طایفه گرایی، جمع گرایی عمودی، چالش های محیطی، کمیابی، مسائل حقوق و مالکیت و تجربه نزاع بوده است.نتایج فراترکیب تحقیقات بیانگر آن است که علل و عوامل نزاع دسته جمعی در جامعه ایران را می توان تحت تاثیر شرایط اقلیمی نیز صورت بندی کرد. بدین معنا که علل نزاع در اقلیم مرکزی و خشک ایران به شدت از عوامل محیطی مانند کمیابی و رقابت بر سر منابع تاثیر می پذیرد. هرچه از مرکز به سمت غرب و جنوب غرب حرکت کنیم، به تبع وجود بافت اجتماعی چندقومیتی، این پدیده بیشتر به علل خویشاوندگرایی و خاص گرایی های تعمیم یافته شکل گرفته است. همچنین در شرق و جنوب شرق، نزاع ها بیشتر تحت تاثیر تجربه نزاع، محرومیت ها و ناامنی های اجتماعی-سیاسی رخ می دهد. در نواحی شمالی نیز بیشتر به علل نابرابری و احساس محرومیت نسبی رخ داده است.
    کلید واژگان: ایران, چالش های محیطی, سنخ شناسی, فراترکیب, طایفه گرایی, نزاع
    Mohammadreza Sheikhtaheri, Seyed Ahmad Firouzabadi *
    Collective conflict in local communities is always an issue that has been the focus of social researchers in our country in recent years. This occurrence poses a threat to the peace, security, and quality of life of the populace, particularly in traditional and tribal communities, where it induces tendencies toward dominance and anxiety. In recent years, it has been increasing in our country and for this reason, many researchers have investigated this phenomenon, the current research was conducted to understand the background, causes, and main factors of conflict formation in Iran.This investigation implemented the meta-synthesis methodology. The demographic of our study 34 articles were chosen in accordance with the criteria, and they were published in scientific journals and theses. We conducted an analysis of the findings of this investigation and identified 10 categories. In order to ensure the quality of our categories, we obtained the approval of an expert and calculated Cohen’s Kappa coefficient.The findings of the research indicate that the studies conducted at the level of description have primarily concentrated on the relationship between background variables and the degree of tendency to conflict. The research conducted at the level of explanation has identified social, cultural, and ecological causes as effective in generating conflict. Some research has attempted to address this phenomenon by proposing solutions such as restorative justice and trust. In the most extensively researched studies, the primary causes of collective conflicts are scarcity, environmental challenges, vertical collectivism, tribalism, and rights and property issues.Its analysis and meta-synthesis demonstrate that the primary causes and factors of collective conflicts in Iranian society have been centered on the three primary axes of tribalism and vertical collectivism, as well as the challenges of rights and property and environmental resources. The conflicts that transpired in the central and arid regions of Iran were primarily precipitated by environmental and resource constraints, while those that transpired in the west and southwest were primarily influenced by tribalism and its repercussions. In the east and south-east, conflicts have been primarily influenced by the experience of conflict, deprivation, and socio-political insecurity. In the northern areas, there have been more causes of inequality and a sense of relative deprivation.
    Keywords: Conflict, Environmental Challenges, Iran, Meta-Synthesis, Tribalism, Typology
  • ناهید ابری اوغانی، سید احمد فیروزآبادی*، مجید رادفر

    یکی از سیاست های اساسی دولت ایران در برنامه توسعه روستایی و کاهش نابرابری های میان شهر و روستا، استقرار صنعت در روستاها در قالب ایجاد شهر ک های صنعتی است. اما نتایج برخی تحقیقات نشان می دهد که این شهرک ها همواره الگوی موفق صنعتی سازی روستایی نبوده اند. بدین جهت و با توجه به شکاف ایجادشده میان انتظارات و شرایط موجود شهرک صنعتی موزاییک سازان (عشق آباد) که در بخش قلعه نو شهرستان ری استقرار یافته، با روش کیفی به بررسی پرداخته شد. ازآنجاکه روش تحلیل مضمونی (تماتیک) برای انجام این تحقیق مناسب در نظر گرفته شد، 27 فرد در معرض اطلاع، با استفاده از نمونه گیری نظری و بر اساس اشباع داده ها انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. برای این موضوع اولین مورد طبق مقاصد نظری (مطلع کلیدی) انتخاب شده و موارد بعدی طبق نمونه گیری گلوله برفی افزوده شدند. طبق نتایج تاثیرات مثبت این شهرک بر روند اقتصادی زندگی ساکنین همچون افزایش سطح اشتغال، افزایش قیمت زمین ها کاملا مشهود است. اما نتایجی همچون، ایجاد عناصر و مظاهر شهری در بستر روستاها، عدم رشد سرانه ها، ورود مهاجران اتباع، کاهش سطح اعتماد، مشکلات زیست محیطی همچون آلودگی آب وهوا، برداشت های غیرمجاز از منابع آبی سرریز شدن فاضلاب خام از شهرک صنعتی به حاشیه مزارع نیز از مشکلات ایجاد شده است. عدم بیمه کارگران، عدم ایجاد قابلیت های شغلی در ساکنین وعدم توجه به خواسته های ساکنین سبب ایجاد فرصتی فرمایشی و از بالا به پایین شه است. اما شاید از رونق افتادن کار کشاورزی و دامداری در این منطقه که روزی یکی از قطب های کشاورزی و دامپروری استان تهران بوده؛ مهم ترین آثار و پیامد این موضوع بوده است.

    کلید واژگان: صنعت روستایی, شهرک صنعتی, توسعه روستایی, روستای عشق آباد, تحلیل تماتیک (مضمونی)
    Nahid Abri Oghni, Seyed Ahmad Firouzabadi *, Majid Radfar

    One of the basic policies of the Iranian government in the program of rural development and reducing inequalities between cities and villages is the establishment of industry in villages in the form of creating industrial towns. However, the results of some research show that these towns have not always been a successful model of rural industrialization. For this reason and considering the gap created between the expectations and the existing conditions of the industrial town of Mozaik Sazan (Eshghabad) which is established in the Qale no sector of Rey, it was investigated with a qualitative method. Since the thematic analysis method was considered suitable for conducting this research, 27 informed people were selected and interviewed using theoretical sampling and based on data saturation. According to the results, the positive effects of this settlement on the economic life of the residents, such as the increase in the level of employment, and the increase in the price of land, are quite evident. But the results such as the creation of urban elements and manifestations in the villages, lack of per capita growth, the arrival of national immigrants, the decrease in the level of trust, environmental problems such as water and air pollution, illegal withdrawals from water resources, raw sewage overflowing from the industrial town to the edge of the fields are also among the problems created. The lack of workers' insurance, the lack of job skills in the residents, and the lack of attention to the residents' demands have created a situation for development from top to bottom. But the most important consequence of this issue has been the decline of prosperity of agriculture and animal husbandry in this area, which was once one of the poles of agriculture and animal husbandry in Tehran province.

    Keywords: Rural industry, industrial town, Rural Development, eshghabad village
  • محمد دارکش*، سید احمد فیروزآبادی
    از جنگ جهانی دوم، با افزایش نیروهای جهانی سازی، بیشتر کشورهای جهان سعی در بهسازی نظام آموزشی خود داشتند، اما با افول تدریجی سیاست های کینزی در ابتدای دهه 1970 و با مسلط شدن سیاست های نیولیبرال، از ابتدای دهه 1980 آموزش و پرورش نیز مانند سایر حوزه های اجتماعی دستخوش تغیر و تحولات وسیعی شد. در پژوهش حاضر به مطالعه تحولات نیولیبرالی آموزش عمومی در ایران پس از انقلاب می پردازیم.روش پژوهش اسنادی و مصاحبه عمیق است. روش نمونه گیری در بخش اسنادی قضاوتی و هدفمند است و هر جا اسناد به تنهایی پاسخگوی سوالات تحقیق نبوده، با مطلعان و متخصصان مصاحبه عمیق انجام گرفته است.یافته ها نشان می دهد مصوبات و قوانین متعددی در راستای حمایت از سیاست های نیولیبرالی توسط مراجع گوناگون تصویب شده است. نقش دولت در تامین هزینه های آموزش در چند دهه اخیر کاهش یافته است؛ به طوری که سهم آموزش از هزینه های عمومی دولت از 19 درصد در سال 1370، به 10 درصد در سال 1398 رسیده است. همچنین تعداد مدارس غیردولتی با اجرای سیاست های تعدیل ساختاری و تصویب قانون مدارس غیرانتفاعی در سه دهه اخیر 64 برابر شده است. وجود مدارس متعدد (بالغ بر بیست نوع مدرسه) نیز نشان دهنده اجرای سیاست انتخاب مدرسه است. روند روبه رشد مدارس خاص-مدارس شاهد، مدارس هییت امنایی، مدارس نمونه و مدارس تیزهوشان- نیز سبب ایجاد نوعی از خصوصی سازی شد که آن را «خصوصی سازی درون زاد» نامیدیم.مطابق نتایج، تحولات ملهم از نیولیبرالیسم سبب بازاری و خصوصی شدن آموزش در چند دهه اخیر شده که پیامدهایی مانند نابرابری آموزشی، کالایی سازی آموزش و افت کیفیت تحصیل دارد.
    کلید واژگان: آموزش و پرورش, انتخاب مدرسه, بازاری سازی, خوصی سازی, مدارس غیردولتی, نئولیبرالیسم
    Mohammad Darkesh *, Sayed Ahmad Firouzabadi
    After the Second World War, as globalization forces increased, the majority of nations attempted to reform their educational systems. With the decline of Keynesian policies at the beginning of the 1970s and the dominance of neoliberal policies at the beginning of the 1980s, however, education, like other social sectors, undergoes profound changes and transformations. In this study, we examined the neoliberal transformations of Iran’s public education following the revolution.The subject of this study was investigated using documentary techniques and in-depth interviews. When documents alone were insufficient to answer the research questions, in-depth interviews with informants and subject matter experts were conducted.The findings indicate that various authorities have authorized a number of authorizations and laws to support neoliberal policies. The government’s role in funding education has diminished over the past few decades, with the proportion of education expenses in the government’s overall expenditures decreasing to 10% in 2018 from 19% in 2018. In addition, the number of non-governmental schools has multiplied 64 times in the last three decades due to the implementation of structural adjustment policies and the passage of the non-profit schools law. Additionally, the presence of numerous schools (up to twenty categories of schools) indicates the implementation of school choice policy. The increasing prevalence of special schools — Shahed schools, board of trustees schools, top students schools, and intelligents schools — has also led to the emergence of a form of privatization that we refer to as “endogenous privatization.”Results indicate that developments inspired by neoliberalism have led to the marketization and privatization of education over the past few decades, resulting in educational inequality, commodification of education, and a decline in education quality.
    Keywords: Education, Neoliberalism, Privatization, school choice, non-governmental schools Bibliography
  • سید احمد فیروزآبادی، زهرا خمسه*
    مقدمه
    در این پژوهش، آثار اجتماعی-اقتصادی و محیط زیستی تغییرات اقلیمی بر دو روستا در دهستان های براآن شمالی و جنوبی در استان اصفهان، پاسخ جوامع محلی و سیاست های دولت، با استفاده از رویکرد جامعه مخاطره آمیز الریش بک بررسی می شود.
    روش
    برای جمع آوری اطلاعات، از ابزارهای مشاهده و مصاحبه استفاده شد و با 47 نفر (35 مرد و 12 زن) شامل مطلعان سازمانی، محلی و اهالی روستاها مصاحبه صورت گرفت. برای تحلیل داده ها، روش نظریه زمینه ای به کار رفت.
    یافته ها
    حاصل تحلیل، استخراج و بازنگری، 157 مفهوم بود که 35 مقوله از این مفاهیم شکل گرفت و مقوله محوری «ناپایداری تشدیدشده» برگزیده شد. تغییرات اقلیمی به همراه سوءمدیریت دولتی و برخی اقدامات روستاییان، به منابع محیط زیست آسیب زده و آثاری مثل افزایش فقر، تغییر سبک زندگی و آسیب به سلامت مردم را به دنبال داشته است، اما در زمینه پیامدهای اجتماعی، مهاجرت فقط در روستای منتخب براآن جنوبی اتفاق افتاده است. همچنین اهالی روستای براآن شمالی منابع آب را به صورت مشارکتی مدیریت کرده اند که چنین اقداماتی در روستای براآن جنوبی غایب است.
    نتیجه گیری
    موقعیت مکانی روستا و نیز وجود روحیه مشارکت، دلیل بروز این تفاوت ها است. روستای واقع در براآن شمالی که آب وهوای مطلوب تری دارد، سکونتگاه ثروتمندان شهر اصفهان و محل ایجاد مشاغل خدماتی در روستا شده که مانع مهاجرت روستاییان است. همچنین روحیه مشارکتی ساکنان در مدیریت منابع آب نمایان شده است.
    کلید واژگان: اصفهان, تغییرات اقلیمی, تنش آبی, روش کیفی, مدیریت آب
    Seyed Ahmad Firoozzabadi, Zahra Khamseh *
    Introduction
    Today, the world is facing climate change and global warming. Iran is not exempt from this situation and climate change has many negative effects on all its regions. In particular, these changes have led to successive droughts in the last 15 years. In this research, the environmental and socioeconomic impacts of CC on two villages in the eastern Isfahan province and the responses of the local community and government policies in the face of these changes were investigated using Al-Rish Beck’s “The Risky Society” approach.
    Method
    Observational instruments, semi-structured interviews, and group interviews were used to gather information. Through purposive selection, 47 people (32 men and 15 women) were interviewed, including informed organizations, informed locals, and  villagers.  Grounded theory method was used for data analysis.
    Findings
    The result of the analysis was the extraction of 215 concepts, which were reduced to 157 after revision. These concepts were then used to form 35 categories, which resulted in the core category of “Intensified Instability.” The results show that climate change, combined with mismanagement of water resources by government organizations and, to a lesser extent, villagers, has led to negative environmental consequences such as degradation of water, air, and soil resources, resulting in a reduction in cultivated land, loss of livelihoods such as livestock, and reduction in cultivated diversity, followed by economic problems such as an increase in poverty. This has led to a decrease in savings and a sense of economic insecurity. These conditions have also led to cultural issues such as a change in villagers’ lifestyles and a reluctance to live in the village and a turn to urban lifestyles. In addition, the drought and its consequences have also affected the physical and mental health of the people in the region, leading to physical illness and mental discomfort. However, there are some differences between the two villages in terms of social consequences. For example, while there has been out-migration in the village in southern Baraan, the village in northern Baraan has not only not out-migrated, but has actually become receptive to immigrants.
    Conclusion
    It can be concluded that the location of the village and the spirit of participation are the reasons for these differences. The village in North Braan, which has a more favorable climate, has become the residence of the rich people of Isfahan city, and service sector jobs have been created in the village, which has prevented the villagers from migrating. Moreover, the spirit of participation in the management of water resources has been shown in this village.
    Keywords: climate change, Esfahan, qualitative approach, Water management, water tension
  • سارا بیرانوند، سید احمد فیروزآبادی*، رسول صادقی
    ترک تحصیل دختران تحت تاثیر عوامل و بسترهای متعددی رخ می دهد. در این میان، ازدواج زودهنگام تعیین کننده مهم و کلیدی است. این مقاله با استفاده از داده های کمی و کیفی به کندوکاو پیشران ها و بسترهای ترک تحصیل دختران با تاکید بر ازدواج زودهنگام می پردازد. در بخش کمی، از تحلیل ثانویه داده های سطح فردی سرشماری 1395 و در بخش کیفی از مصاحبه عمیق و رویکرد مردم نگارانه در منطقه شهن آباد لرستان استفاده شده است. نتایج نشان داد شیوع ترک تحصیل دختران 17-15 ساله در مناطق روستایی حدود سه برابر مناطق شهری است. بخش زیادی از تفاوت های روستا-شهری ترک تحصیل دختران ناشی از شیوع بیشتر ازدواج زودهنگام در مناطق روستایی است. نتایج رگرسیون لوجستیک نشان داد دخترانی که ازدواج کرده اند بیشتر از افراد ازدواج نکرده احتمال ترک تحصیل دارند. نتایج بخش کیفی مطالعه نیز نشان داد عوامل متعددی نظیر عوامل خانوادگی (فرار از خانواده نابسامان، اعتیاد والدین، عدم توجه والدین به تحصیل دختران، اقتدار و سخت گیری والدین)، اقتصادی (فقر و محرومیت)، اجتماعی (ترس از مجرد ماندن، نفوذ همسالان، نابرابری جنسیتی) و فرهنگی (حفظ آبرو، فرار از فشارهای اجتماعی، عدم دسترسی به مراکز آموزشی)، بسترها و پیشران های مهم ازدواج زودهنگام و ترک تحصیل دختران روستایی می باشند.
    کلید واژگان: ازدواج زودهنگام, ترک تحصیل, تفاوت های روستا- شهری, نابرابری جنسیتی, رگرسیون لوجستیک
    Sara Beiranvand, Seyed Ahmad Firouzabadi *, Rasoul Sadeghi
    Teenage marriage is an important and key determinant of high school dropout of girls. This article using quantitative and qualitative data, explores the drivers and reasons for girls drop out of school, with an emphasis on the role of early marriage. In the quantitative section, the secondary analysis of the micro-census data for 2016 and in the qualitative part, in-depth interview and ethnographic approach in Shahnabad region of Lorestan province have been used. The results showed that the prevalence of school dropout among 15-17-year-old girls in rural areas is about three times that of urban areas. A large part of rural-urban differences in girls drop out of school is due to the higher prevalence of teenage marriage in rural areas. Logistic regression analysis showed that married girls are more likely to drop out of school than never-married girls. The results of the qualitative data also showed several factors such as family factors (escape from a disordered family, parents' addiction, parents' lack of attention to girls' education and parents' authority and strictness), economic (poverty and deprivation), social (fear of remaining single, peer influence and gender inequality) and cultural (preserving reputation, escape from social pressures and lack of access to educational centers) are important drivers of teenage marriage and school dropout of rural girls.
    Keywords: Teenage marriage, School dropout, rural-urban differences, Gender Inequality, Logistic regression
  • زهره تاج زاده*، حسین ایمانی جاجرمی، سید احمد فیروزآبادی، سعید زنگنه شهرکی، حسین میرزایی

    پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی تبدیل روستا به شهر با تاکید بر حق به سکونتگاه های روستایی در شهر قلعه نو انجام شده است. روش مطالعه در این پژوهش، کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای است. برای گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه عمیق استفاده شده است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش ساکنان شهر قلعه نو هستند. برای انتخاب جامعه نمونه پژوهش از روش های نمونه گیری غیراحتمالی مبتنی بر هدف و نمونه گیری نظری استفاده شده است. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری (20 نفر) صورت پذیرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار MAXQDA 2020 استفاده شده است. در مرحله استخراج مقولات طی کدگذاری باز و محوری داده ها، کدهای اولیه حاصل از کدگذاری باز طبقه بندی و مقوله بندی شدند. به این ترتیب آن دسته از مقولاتی که رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند در یک مقوله اصلی قرار گرفتند. در نتیجه کدگذاری داده ها و فشرده سازی 25 مفهوم در کدگذاری باز، در کدگذاری محوری 5 مقوله اصلی به دست آمد. پیامدهای منفی ساختار اجتماعی و هویتی، مهم ترین هدف های تبدیل روستا به شهر، تغییرات ایجاد شده پس از شهر شدن، تحقق حق به فضای زیست و سازوکارهای حاکم در تبدیل روستا به شهر مقوله های اصلی و محوری اند که بر مبنای آنها نظریه داده بنیاد تحقیق شکل گرفته است

    کلید واژگان: تبدیل روستا به شهر, توسعه, حق به سکونتگاه, شهر قلعه نو, مشارکت
    Zohreh Tajzadeh *, Hosein Emani Jajarmi, Ahmad Firouzabadi, Saied Zanganeh, Hosein Merzaei

    The aim of this study was to explain the pattern of rural to urban conversion with emphasis on the right to rural settlements in the city of Qale Now. To select the research sample population, non-probability sampling methods based on purpose and theoretical sampling have been used. Interviews were conducted until theoretical saturation (20 people). MAXQDA software was used to analyze the data. In this way, those categories that are closely related to each other were placed in a main category. As a result of data coding and compression of 25 concepts in open coding, 5 main categories were obtained in axial coding. Negative consequences of social and identity structure, the most important goals of rural-urban transformation, changes made after urbanization, realization of the right to living space and governing mechanisms in rural-urban transformation are the main and pivotal categories on which the data theory is based.

    Keywords: Participation, transformation of village into city, development, right to settlement, city of New Castle
  • سارا شریفی یزدی*، سید احمد فیروزابادی
    به دلیل پیچیدگی مطالعه عواطف و احساسات مهاجرین، فرآیند مهاجرت و احساسات ناشی از آن کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. روش تحقیق این مطالعه کیفی است و از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. مصاحبه ها با 65 مشارکت کننده تا اشباع مفهومی ادامه یافت. مشارکت کنندگان از کلینیک های روانشناسی در 5 منطقه ی تهران به صورت هدفمند و با نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شدند. مشارکت کنندگان در پژوهش از میان مهاجران نسل های اول و دوم 25 تا 45 ساله انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد تجارب شکست مهاجرین با پیامدهایی مانند کاهش مشارکت اجتماعی، احساس تبعیض و طردشدگی، احساس ناتوانی، فشار روحی، کاهش احساس تعلق، و انزوای اجتماعی همراه است. طرد و فرسایش سرمایه ی اجتماعی مهاجران موجب حس دیگری بودن، فاصله گیری، ترس، و ناتوانی برای ادغام اجتماعی می شود. در نهایت، نتایج این پژوهش نشان داد که مهاجران برای محافظت از خود در برابر احساس شکست استراتژی هایی چون فاصله گیری،مدارای اجباری، مقابله به مثل یا مهاجرت دوباره را پیشه می کنند.
    کلید واژگان: مهاجرت, احساس شکست, تجربه زیسته, طرد اجتماعی, استراتژی های انطباق
    Sara Sharifi Yazdi *, Seyed Ahma Firouz Abadi
    Due to the complexity of studing the emotions and feelings of immigrants, the migration process and resulting emotions have been understudied. This is a qualitative study and the content analysis method has been used. Interviews with 65 participants continued until the conceptual saturation. Participants were selected from psychology clinics in 5 districts of Tehran using purposeful sampling Participants were selected from first- and second-generation immigrants aged 25 to 45 years. The results showed that immigrants' failure experiences were associated with the consequences such as decreased social participation, feelings of discrimination and rejection, feelings of helplessness, stress, decreased sense of belonging, and social isolation. The exclusion and erosion of immigrants' social capital creates a sense of alienation, distancing, fear, and an inability to integrate socially. Finally, the results of this study showed that immigrants use strategies such as distancing, forced tolerance, re-migration to protect themselves from feeling defeated.
    Keywords: migration, feeling of failure, lived experience, social exclusion, coping strategies
  • زینب خوشرو*، سید احمد فیروزآبادی، زهرا فرضی زاده

    هدف پژوهش حاضر، مطالعه علل، ابعاد و پیامدهای طرد اجتماعی زنان کولی در روستای چشمه کبود از توابع شهرستان ایلام می باشد. انجام این پژوهش با روش کیفی مردم نگاری صورت گرفته است. محقق به منظور گردآوری داده ها از تکنیک هایی مانند مشاهده مشارکتی و مصاحبه و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل موضوعی سود جسته است. در این پژوهش، نمونه گیری از بین زنان بومی (منابع طرد) و زنان کولی (اهداف طرد) صورت گرفته است؛ بدین منظور 12 زن بومی و 18 زن کولی مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته های تحقیق نشان داد که زنان بومی به این علل زنان کولی را طرد می کنند: عقاید قالبی، عدم رعایت موارد بهداشتی، رفتار کودکان کولی در مدرسه، اهمیت نگاه غالب در اجتماع، شرور بودن زنان کولی، وجود خشونت های خانوادگی در بین کولی ها و بی توجهی کولی ها به ارزش های دینی و فرهنگی بومیان. درحالی که کولی ها مهم ترین دلایل طرد خود را حوادث خاص، تاثیر فناوری بر زندگی خود، بدنام سازی کولی ها، برساختن مفهوم کولی و کلیشه های جنسیتی دانسته اند. مهمترین ابعاد طرد این زنان عبارت اند از: طرد از خدمات و امکانات، بی اعتمادی نهادی، طرد از ارتباطات اجتماعی، طرد از حمایت درون گروهی و برون گروهی. برخی پیامدهای این پدیده عبارتند از: محرومیت مادی، محرومیت اطلاعاتی، تجرد دختران کولی، پنهان کردن هویت خویش. با این همه، زنان کولی در برابر طرد استراتژی هایی نیز بکار می برند: عکس العمل متقابل، انتخاب نام، انزوا و جداسازی، مقاومت در برابر بومیان، سبک خاص زندگی، پنهان کردن هویت خویش و انتقال شیوه های ساخت ابزار.

    کلید واژگان: طرد اجتماعی, زنان کولی, جنسیت, قومیت, ایلام
    Zeynab Khoshroo *, Seyed Ahmad Firouzabadi, Zahra Farzizadeh

    The main of this study was to investigate the reasons, aspects, and consequences of gypsy’s women’s exclusion in the "Cheshmeh Kaboud” in Ilam County. This research is based on qualitative methods (ethnography). Data collected through participatory observation and interview. In addition, data analyzed using thematic analysis method. We are sampling from12 native women (recourse of exclusion) and18gypsies women (Target of exclusion). The results have shown that native women’s exclude gypsies women because of these reasons: stereotypical beliefs, lack following sanitary rules, the behavior of gypsies child in school, a common sight in the community, violence among gypsies. Inattention to religious values. Inattention to native cultural values. Gypsies have believed that the most important reasons for their exclusion are these: Special events, Effect of technology on their life, stigmatization, gender stereotypes. The aspects of gypsies’ women’s exclusion in this research are the exclusion of facilities, institutional distrust, exclusion of social relevancies, and exclusion of protection. The consequences of this problem are financial deprivation, informational deprivation, celibacy of gypsy’s girls. The gypsy’s women made some strategies against social exclusion: mutual reaction, choosing the name, seclusion, resistance against natives, special lifestyle, hiding identity, transition of making tools.

    Keywords: social exclusion, Gender, ethnicity, Ilam
  • سعید منظری*، سید احمد فیروز آبادی

    هدف اصلی پژوهش حاضر مطالعه جامعه شناختی طرح های توسعه اجتماع محور به منظور درک ویژگی ها و الزامات آن هاست. روش پژوهش، کیفی و مبتنی بر نظریه زمینه ای است که فرایند آن در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شده است. دراین راستا با استفاده از نمونه گیری هدفمند و به کارگیری معیار اشباع نظری،  مصاحبه هایی نیمه ساختاریافته با 25 نفر شامل: افراد اجتماع محلی پالنگان، پرورش دهندگان ماهی، مطلعین محلی و کارمندان نهادهای دولتی مرتبط با طرح پرورش ماهی، صورت گرفت. نتایج تحلیل داده ها طی سه مرحله کدگذاری، حاکی از شناسایی 305 مفهوم است که با پالایش بیشتر و حذف مواردتکراری، درنهایت، 276 مفهوم ساخته شد و در مرحله کدگذاری محوری، در 43 مقوله دسته بندی شد. این مقولات در پژوهش حاضر در قالب مدل پارادایمی شامل: شرایط علی(پتانسیل های طبیعی و فرهنگی)، پدیده محوری (شکل گیری توسعه اجتماع محور)، شرایط زمینه ای (اجتماع محلی پالنگان، میزان، شدت و دوره زمانی)، عوامل مداخله گر(عوامل آموزشی، عوامل دولتی، عوامل نهادی، عوامل اقتصادی و عوامل جغرافیایی)، راهبردها(اقتصادی، سیاستی، تحقیقاتی، آموزشی، ترویجی، نظارتی، مدیریتی، حمایتی، بهداشتی، اجتماعی و فرهنگی)، و پیامدها(رونق گردشگری، افزایش روحیه مدارا، الگوگیری از رفتار گردشگران، مشاغل جدید، افزایش قیمت مسکن، افزایش آلودگی، تغییر سبک زندگی، تغییر سبک مصرف، پویایی اجتماعی، احیای برخی سنت ها، کاهش رغبت نسبت به مشاغل سنتی، آسیب های اجتماعی، بهبود نسبی درآمد، توسعه باغداری و شکل گیری تضاد منافع)، ارایه شد و در مرحله کدگذاری گزینشی، با داستان روایتی ، مقوله محوری به سایر مقوله ها ارتباط داده شد و الگوی توسعه اجتماع محور، پدیدار شد.

    کلید واژگان: توسعه اجتماع محور, توسعه محلی, پرورش ماهی, گردشگری روستایی, پالنگان
    Saied Manzari *, Sayed Ahmad Firouzabadi

    The main purpose of this research is sociological study of community-based development plans in order to understand their attributes and requirements. The methodology is qualitative and based on grounded theory that its process has been done in three stages of coding including: open, axial and selective coding. In this regard, using purposive sampling and applying the theoretical saturation criterion, semi-structured interviews were conducted with 25 people, including: Palangan local community members, fish breeders, local informants and employees of institutions related to the fish farming project. The results of data analysis during the three stages of coding indicate the identification of 305 concepts, which with further refinement and elimination of duplicates, finally 276 concepts were created and in the axial coding stage, were classified into 43 categories. These categories in the present study in the form of a paradigm model include: causal conditions(natural and cultural potentials), central category(formation of community-based development), underlying conditions(local community of Palangan, extent, intensity and time period), intervening factors (Educational factors, government factors, institutional factors, economic factors and geographical factors), strategies(economic, policy, research, educational, extension, regulatory, managerial, supportive, health, social and cultural), and consequences(tourism boom, increase the spirit of tolerance, modeling the behavior of tourists, new jobs, rising housing prices, increasing pollution, lifestyle changes, changing consumption styles, social dynamism, reviving some traditions, reducing the desire for traditional jobs, social harms, relative income improvement, Horticulture development and the formation of conflicts of interest) was presented, and in the selective coding stage, with the narrative story, the central category was linked to other categories and the pattern of community-based development emerged.

    Keywords: community-based development, local development, Fish farming, Rural Tourism, Palangan
  • سید احمد فیروزآبادی*، سارا شریفی یزدی

    احساس شکست بیش تر به مثابه پدیده ای بالینی و روان شناسانه بررسی شده است اما توجه به جنبه های اجتماعی آن نیز دارای اهمیت است. به دنبال فهم پدیده طردشدگی، افراد دارای احساس شکست با سه معیار ادعای مراجع، تشخیص درمان گر و آزمون احساس شکست انتخاب شده و مصاحبه ها تا دستیابی به اشباع نظری از میان 65 نفر انجام گرفت. سوژه های تحقیق از پنج کلینیک روانشناسی در شهر تهران (مرکز منطقه 6، شرق منطقه 8، شمال منطقه 1، غرب منطقه 5، جنوب منطقه18) به طور هدفمند با استراتژی سهمیه ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان از میان افراد 30-40 ساله در دو گروه (1-مهاجرین نسل دوم از روستا به کلانشهر تهران، 2-متولدین و ساکنین تهران) انتخاب شدند. در گردآوری داده ها از مصاحبه ی نیمه ساخت یافته و در تحلیل آنه ا از تحلیل تماتیک استفاده گردید. یافته ها بیانگر آن است که تجارب شکست باعث شکل گیری احساس تبعیض، طردشدگی و کاهش مشارکت اجتماعی افراد می گردد و پیامدهای ثانویه ای چون احساس ناتوانی، فشار روحی، کاهش احساس تعلق و انزوای اجتماعی را در بردارد. طرد و فرسایش سرمایه ی اجتماعی موجب حس دیگری بودن، فاصله گیری، ترس و ناتوانی برای ادغام اجتماعی می گردد. مهاجرین (به عنوان گروهی مطرود) دچار سردرگمی فرهنگی، حس بی ریشگی، بی قدرتی، تنهایی، انزوا می شوند. حس آزادی توام با تبعیض، میل به مهاجرت معکوس و مهاجرت برون مرزی، ضربات روحی، بی اعتمادی، ناامیدی و شرمساری از جمله پیامدهای احساس طردشدگی در گروه مهاجرین (افراد دارای شکست) است.

    کلید واژگان: احساس شکست, طردشدگی, تبعیض, مهاجرین, زیست جهان
    Seyed Ahmad Firouzabadi*, Sara Sharifi Yazdi

    The feeling of defeat has been mostly analyzed as a clinical and psychological phenomenon; however it seems that the social aspects are of high importance. To understand the phenomenon of "exclusion", an interview was conducted with people with the feeling of defeat – considering three criteria: authority’s claims, psychologist diagnosis, and the feeling of defeat test- continued to reach theoretical saturation in 65 individuals. The study subjects were chosen from psychological clinics in five different regions in Tehran which are the following: the center of district 6, the west in the district 8, the north in the district1, the west in district 5 and the south in district 18, and the quota sampling was implemented purposefully. Participants were chosen among individuals from 25 to 45 years old in two groups. The first or second generation of migrants from villages to Tehran metropolis, the second those who were born and are living in Tehran now. To this aim, semi-structured interviews for data collection and thematic analysis for data analysis were conducted.The findings suggest that the experience of defeat could cause experience of discrimination, exclusion, and the decline in social participation in individuals and consequently result in the feeling of despair, anxiety, social isolation, and lack of sense of belonging. "Exclusion" and erosion of social capital lead to being someone else, distancing, the fear, and lack of power for social integration. The migrants (as excluded group) suffer from social confusion, the sense of meaninglessness, being powerless, loneliness, and isolation. The feeling of freedom alongside discrimination, the tendency for reverse migration, immigration, traumas, mistrust, disappointment, and shame are the consequences of being excluded among the group of migrants.

    Keywords: Feeling of defeat, Exclusion, Discrimination, Migrants, Lifeworld
  • سید احمد فیروزآبادی*، حسین راغفر، هیوا احمدی
    پژوهش پیش‌رو، با رویکرد نظریه مبنایی، به مطالعه کیفی نقش سیاست‌های تجارت مرزی بر زندگی تحصیلی جوانان مرزنشین پرداخته است. به‌مقتضای رویکرد پژوهش، با استفاده از تکنیک‌های مصاحبه گروهی و فردی نیمه‌ساختاریافته، مشاهده و اسناد، اطلاعات تحقیق جمع‌آوری شده و با استفاده از روش نظریه مبنایی به فرایندها، تعاملات و پیامدهای واقعیت‌های تحصیلی و هژمونی بازار پرداخته شده است. با روش نمونه‌گیری نظری و هدفمند، با سه گروه مختلف شامل بازاریان (13 نفر)، فرهنگیان (14 نفر) و محصلان (8 گروه و 7 نفر)، مصاحبه‌های فردی و گروهی انجام شده است. در گروه بازاریان، به‌واسطه وجود افراد ترک‌تحصیل‌کرده، از نمونه‌گیری گلوله برفی نیز استفاده شده است. پس از انجام مصاحبه‌ها داده‌های گردآوری‌شده، در قالب 265 مفهوم و 54 مقوله صورت‌بندی شده‌اند. مقولات برآمده از دیدگاه هر گروه از مشارکت‌کنندگان مجددا ترکیب و در سطح انتزاع بالاتری صورت‌بندی گردیدند. درنهایت، ماحصل آن، 13 مقوله عمده نهایی بود. یافته‌ها حاکی از آن‌ است که فقر تاریخی، ناکارآمدی آموزش عالی، محدودیت صنعتی و محیطی به‌منزله شرایط علی، انگاره ذهنی دیگران مهم، پول؛ معنادارترین عینیت، ضعف فرهنگی- آموزشی در سطح محلی، به‌منزله شرایط مداخله‌گر در هژمونی پول و محاسبه‌گری در زندگی تاثیرگذارند. جوانان در برخورد با چنین شرایطی، راهبردهای کنشگری اقتصادی، سودجویی و کسب منزلت مادی را اتخاذ کرده‌اند. این هژمونی، پیامدهای فرهنگی همچون بی‌ارزشی تحصیلات، رنگ‌باختگی اعتبار فرهنگی، ترک تحصیل و کنش‌های ذهنی ترک تحصیل را در پی داشته است.
    کلید واژگان: تحصیلات جوانان, هژمونی بازار, محاسبه‌گری, سودجویی, شهرستان بانه
    Seyyed Ahmad Firuzabadi *, Hosein Raghfar, Hiva Ahmadi
    This study focuses on the Impact of the commercialization policy of the West border provinces of Iran on the youth educational inhabitants using grounded theory approach. Hence, using group and individual semi-structured interview techniques, observation and documentation, data collected based on the grounded theory, processes, interactions and consequences of the market hegemony on the youth educational achievements have been analyzed. Through theoretical and purposive sampling, with 3 different groups of merchants (n= 13), teachers (n= 14) and students (8 groups and 7 people), the individual and group interviews have been conducted. The collected data have been classified into three main groups, 265 concepts and 54 categories. Then categories arising from the perspective of each group of participants were re-combined, and a higher level of abstraction achieved. Finally, all major categories, in 13 main categories classified again and the final core categories were coded and analyzed. Results show that, chronic poverty, environmental and industrial constraints and inefficiency of higher education as causal conditions, mental image of important others, and money are the most meaningful objectivity, cultural-educational weaknesses at the local level as intervening conditions in the hegemony of money and economism are influential factors in life. Young people encounter such a situation -the strategies of economic agency, actions of earning financial status- have adopted. This hegemony had cultural consequences such as worthlessness of education, cultural change of educational status and dropout.
    Keywords: Youth Education, The Hegemony of the Market, Economism, job, Baneh Township
  • غلامرضا اسکندریان*، سید احمد فیروزآبادی
    پدیده اسکان غیررسمی به عنوان یک دغدغه توسعه ای، در برنامه ششم توسعه کشور مورد اشاره قرار گرفته است. رویکردهای مختلفی در مواجهه با آن تجربه شده که رویکرد توانمندسازی، متاخرترین آن هاست. این رویکرد از دهه 70 در کشور تجربه شده اما ارزیابی ها نشان از عدم توفیق کامل آن دارد. همین امر، زمینه ساز طرح این سوال شده که آیا این رویکرد از کارآیی لازم برای ساماندهی سکونت گاه های غیررسمی، برخوردار است؟ پیگیری پاسخ سوال با تکیه بر نظرات خبرگان، انجام شد. این پژوهش از نوع کیفی است و از رویکرد روشی نظریه مبنایی تبعیت می نماید. گردآوری اطلاعات، با استفاده از روش مطالعات اسنادی و تکنیک مصاحبه نیمه ساخت یافته و تحلیل یافته ها با روش کدگذاری سه گانه داده ها، انجام شد. یافته های اولیه نشان داد که بررسی نقش رویکرد توانمندسازی، نیازمند نگاهی عمیق تر به ریشه های پیدایش پدیده است. با تدقیق سوالات و تکمیل فرایند، مقوله "مهاجرت" به عنوان پرتکرارترین مقوله که توان برقراری ارتباط با سایر مقولات و بسط قضایای نظری را داشت، انتخاب و به عنوان مقوله مرکزی برای تدوین مدل علی، استفاده شد. یافته ها نشان داد که ریشه های اسکان غیررسمی در سطوح خرد، میانی و کلان قابل رصد است، بنابراین راهبردها و راهکارهای مدیریت مسئله نیز می بایست در سطوح مختلف دیده شود. تفکیک راهبردهای کلان - مبدا، میانی - مقصد و خرد - مقصد ازجمله یافته های پژوهش است. در این پژوهش تایید شد که رویکرد توانمندسازی در صورت اجرای کامل، در مواجهه با پدیده اسکان غیررسمی موثر بوده که در سطح خرد - مقصد، قابل اجراست.
    کلید واژگان: اسکان غیررسمی, توانمندسازی, اقتداربخشی, مهاجرت, توانمندسازی نهادی, سهرابیه کرج
    Gholamreza Eskandarian *, Seyed Ahmad Firouzabadi
    The issue of informal settlement management has been mentioned in the country's development document as a development issue. Various approaches have been taken to manage this phenomenon in the world that the empowerment approach is one of the latest. This approach has been experienced in Iran since the late 1370s, but assessments show that the expected results were not achieved. This result raised the question for the present study whether the empowerment approach was effective in organizing informal settlements? In this study, an attempt was made to answer this question based on the opinions of experts. This research is a qualitative study and follows the method of GroundedTheory. Preliminary findings show that in order to identify the role of the empowerment approach, the roots of the problem must first be identified. As the questions and study process became more precise, the concept of migration was used as a central phenomenon and the basis for the development of the research model. Findings show that the roots of informal settlement can be traced to micro, intermediate and macro levels. Therefore, problem management strategies must be seen simultaneously at different levels. Separation of macro-origin, intermediate-destination and micro-destination strategies has been one of the research findings. The research confirmed that the empowerment approach is useful for dealing with the informal settlement phenomenon, which is applicable at the micro-destination level.
    Keywords: Informal Settlement, Empowerment, Migration, Institutional Empowerment
  • کریم علی نژاد*، سید احمد فیروزآبادی، حسین دانش مهر
    هدف پژوهش حاضر شناسایی و واکاوی اثرات اقتصادی و فرهنگی صنعت پتروشیمی در شهرستان مهاباد میباشد. سوال اصلی تحقیق این است که سیاست توسعه صنعتی در مهاباد، چه تاثیری بر اقتصاد و فرهنگ جوامع محلی پیرامون آن داشته است. روش تحقیق مورد استفاده کیفی و از تکنیک تحلیل تماتیک جهت تجزیه و تفسیر اطلاعات میدانی استفاده شده است. داده ها با استفاده از تکنیک های مصاحبه نیمه ساخت یافته و مشاهده، جمعآوری شدهاند و از روش نمونه گیری نظری جهت پاسخ به اهداف تحقیق استفاده شده است، بطوریکه با 21 نفر از مطلعین کلیدی که بصورت مستقیم در معرض پدیده مورد مطالعه بودند، مصاحبه شده است. مصاحبه ها در دو مرحله کدگذاری باز (اولیه و متمرکز) و محوری مورد تحلیل قرارگرفته اند. در حوزه اقتصادی تعداد 36 مفهوم اولیه در زیر 12 مقوله عمده (نابرابری اقتصادی-کاهش درآمد افراد بومی-تغییر در مالکیت زمین-عدم به کارگیری نیروهای بومی-چالشی شدن معیشت-ناشناختگی و غیرقابل پیش بینی بودن طرح برای مردم-تغییر نامتناسب در معیشت مردم بومی-رانت کاری در پتروشیمی-عدم انتفاع مردم بومی-تبعیض جنسیتی در نیروی کار-افزایش درآمد برای برخی از افراد، افزایش تجارب و مهارت های برخی از مردم) صورت بندی شده است. در حوزه فرهنگی 20 مفهوم اولیه تحت شش مقوله عمده (ناهمگنی فرهنگی-عدم فعالیت پتروشیمی در حوزه فرهنگی-عدم وجود زیرساخت های متناسب با پتروشیمی- تغییر در باورهای فرهنگی مردم-آشنایی با فرهنگ های جدید-انتشار فرهنگی) استخراج شدند. نتایج پژوهش نشان میدهد که اثرات در حوزه اقتصادی بیش از آنکه به معیشت مردم نواحی پتروشیمی کمک کند، آنها را متضرر و حتی در مواردی مردم بومی را در حوزه اشتغال و نیروی کار طرد کرده است.
    کلید واژگان: اقتصاد, فرهنگ, تحلیل کیفی, صنعت پتروشیمی, مهاباد
    Karim Alinezhad *, Seyed Ahmad Firouzabadi, Hossein Daneshmehr
    The present study aims to identify and analyze the economic and cultural consequences of the petrochemical industry in Mahabad. The main question of the research is, how the industrial development policy in Mahabad influenced the economy and culture of local communities? The research method is qualitative and thematic analysis is used to analyze and interpret the data. Data were collected using semi-structured interview and observation techniques and theoretical sampling method was used to answer the research aims, so that 21 of the key informants directly exposed to the phenomenon were interviewed. All interviews analyzed in two stages of open (primary and focused) and axial coding. In the economic sphere, there are 36 initial concepts in the subcategory of 12 major categories (economic inequality, income reduction, land ownership change, non-use of local workforces, livelihood challenge, unknown and unpredictable of petrochemical for people, disproportionate change in local people’s livelihood, work rent in petrochemicals, Lack of profit for local peoples, Gender discrimination in employing, Increasing incomes, experience and skills of some people). In the cultural sphere, the first 20 concepts were filed in six major categories (cultural heterogeneity, inactivity of petrochemicals in the cultural sphere, the lack of appropriate infrastructures for petrochemical, changes in people's cultural morale, familiarity with new cultures, cultural inspiration). The results show that the effects in the economic sphere have isolated, even in some cases, local people in the field of employment and labor power, rather than helping people livelihoods.
    Keywords: Economy, Culture, Qualitative Analysis, Petrochemical Industry, Mahabad
  • سید احمد فیروزآبادی*، حسین راغفر، هیوا احمدی

    در یک دهه اخیر بازار و تجارت مرزی در شهرستان بانه پیامدهای مختلفی داشته که در طول تاریخ این شهرستان بی سایقه بوده است. هدف پژوهش حاضر، معنا کاوی دیدگاه و ذهنیات افراد وتفسیر آنان از تحولات ارزشی در جامعه بانه می باشد. از روش نظریه زمینه ای برای رسیدن به اهداف تحقیق استفاده شده است. به اقتضای روش تحقیق اطلاعات با استفاده از فن مصاحبه عمیق  و اسناد و مدارک جمع آوری شده است و همچنین با روش نمونه گیری هدفمند، دو گروه متفاوت از افراد یعنی بازاریان (تعداد: 13 نفر) و فرهنگیان (تعداد: 14) انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفته اند. سه مرحله اصلی کدگذاری برای هر دو گروه به طور جداگانه اجرا و در اخر کلیه مقولات هر دو گروه در سطحی انتزاعی بالاتر و تحت 18 مقوله نهایی ادغام شدند. این مقولات عباتند از: فقر تاریخی و سختی معیشت- بهبود زندگی بازاریان- بازدهی بالای مشارکت اقتصادی- ضعف بخش صنعت- بازدهی نامناسب کشاورزی و باغبانی- رونق بازار و تجارت مرزی- ارزش زادیی از تحصیلات عالی- کنشگری اقتصادی- بازاری شدن- کنش فرادستی شدن- کنش ترک تحصیل- سیطره پول- راحت طلبی- خودانگارگی- ارزش یافتن هویت مادی- ارزش یافتن منزلت مادی- افت کیفی تحصیل و دلزدگی از آن- تضعیف منزلت روحانیون و فرهنگیان. مقولات مذکور در مدل پارادایمی/ نظریه زمینه ای درک تحولات ارزشی صورت بندی شدند.

    کلید واژگان: هژمونی, تحولات ارزشی- بازار- منطقه مرزی بانه- دهستان شوی
    S. Ahmad Firuzabadi *, Hossein Raghfar, Hiva Ahmadi

    In the last decade, border trade in the Baneh has had different consequences which has been unprecedented in the history of this city. The purpose of the present research is to understand the meaning system of individuals and their interpretation of value development in Baneh. The grounded theory approach has been used to achieve the research objectives. The information was collected using a deep interview technique. Through purposive sampling, two different groups of people, namely, marketers and educators, were selected. The three main coding stages were implemented separately for both groups, reaching to 18 categories. These categories include: historical poverty and difficulty of subsistence, improvement of the lives of marketers, the high efficiency of economic participation, the weakness of the industry sector, the inefficiency of agriculture and horticulture, the prosperity of the market and the border trade, the devaluation of high education, economic activism, marketization, leaving formal education, the dominance of money, comfort-seeking, autonomy, the value of material identity, material dignity, low quality of education and its frustration, and the degradation of the status of clergies and teachers. The aforementioned categories were formulated in the paradigmatic model/ grounded theory of perceived value developments.

    Keywords: Hegemony_Value Transformations - Market - Baneh - Boundary Zone – Shoy rural district
  • ابوالفضل رمضانی*، علی ربیعی، محمد جواد زاهدی مازندرانی، سیداحمد فیروزآبادی
    پژوهش حاضر به منظور مقایسه تاثیر جهت گیری کارآفرینی اجتماعی با جهت گیری خیریه ای بر جنبه های مختلف فقر شامل فقر درآمدی، طرد اجتماعی، فقر قابلیتی، آسیب پذیری و فقر بین نسلی انجام شده است. در این پژوهش خدمات گیرندگان موسسه های کارآفرین اجتماعی با مددجویان موسسه های خیریه مقایسه شدند. داده ها از طریق پرسشنامه ای که حاوی 91 سوال بود، گردآوری شد. برای سنجش ابعاد مختلف فقر از «پرسشنامه استانداردهای زندگی» استفاده شد. آلفای کرونباخ همه خرده مقیاس های پرسشنامه بالای 7/0 بود. پرسشنامه ها به 143 نفر از خدمات گیرندگان هفت موسسه با جهت گیری کارآفرینی اجتماعی و 156 نفر از خدمات گیرندگان هشت موسسه با جهت گیری خیریه در شهرستان مشهد داده شد. یافته ها نشان می دهد خدمات گیرندگان موسسه های کارآفرینی اجتماعی در مقایسه با خدمات گیرندگان موسسه های خیریه، در ابعاد مختلف فقر (ضروریات زندگی، سلامت محور، مسکن محور، مطلق، نسبی، بین نسلی، آسیب پذیری و طرد اجتماعی) به طور معنا داری وضعیت بهتری داشتند. کارآفرینی اجتماعی فقر بین نسلی را کاهش می دهد و چرخه فقر را قطع می کند. نتایج حاکی از آن است که اشتغال صرف نظر از جنبه اقتصادی (افزایش رفاه فرد یا درآمد خانوار)، از لحاظ اجتماعی نیز دایره شمول فرد را گسترش می دهد و از خطر انزوا و طرد اجتماعی وی می کاهد.
    کلید واژگان: کارآفرینی اجتماعی, خیریه, نهادهای حمایتی, فقر, طرد اجتماعی
    Abolfazl Ramezani *, Ali Rabiee, Mohammad Zahedi Mazandarani, Ahmad Firoozabadi
    The present study was conducted to compare effects of social entrepreneurship orientation with charitable orientation on various aspects of poverty including income poverty, social exclusion, ability poverty, vulnerability and inter-generational poverty. In this research, service recipients of social entrepreneurship institutes were compared with clients of charity organizations. Questionnaire survey containing 91 questions is selected as a data collection method. The “Living Standards” Questionnaire was used to measure different dimensions of poverty. Cronbach's alpha of all questionnaire subscales was higher than 0.7. The questionnaires were given to 143 service recipients of seven institutes with a social entrepreneurship orientation and 156 service recipients of eight charity institutions in Mashhad. The research findings reveal that service recipients of social entrepreneurship institutions had a significantly better situation than charity clients in different dimensions of poverty (needs of life poverty, health poverty, residence poverty, absolute poverty, relative poverty, inter-generational poverty, vulnerability, social exclusion and ability poverty. Social entrepreneurship reduces inter-generational poverty as well as breaks the cycle of poverty. Results indicate that employment regardless of the economic aspect (the improvement of individual welfare or household income), socially extends individual circle of inclusion circle as well as reduces the risk of isolation and social exclusion.
    Keywords: Social Entrepreneurship (L32), Charity (L31), Supportive Institutions (I38), Poverty (I32), Social Exclusion (I32)
  • حسین دانش مهر *، غلامرضا غفاری، سید احمد فیروزآبادی
    مقاله حاضر از منظر رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی، درک معنایی سازه های موثر بر تغییرات کیفیت زندگی را در میان ساکنان منطقه اورامان لهون تحلیل می کند. محدوده مورد مطالعه، منطقه اورامان لهون در استان کرمانشاه است. مطالعه به صورت کیفی انجام گرفت و برای تولید داده، روش های مشاهده آزاد، مشاهده مشارکتی، مصاحبه عمیق و بحث گروهی به کار گرفته شد. برای تحلیل داده ها، شیوه تحلیل محتوای تفسیری به شکل عام استفاده شد. درمجموع، داده های تولیدشده در قالب 81 مفهوم اولیه، 8 مقوله عمده و 1 هسته مرکزی کدگذاری و تحلیل شدند. مقوله های عمده عبارت اند از: خرده نظام اقتصادی، خرده نظام اجتماعی، خرده نظام فرهنگی و خرده نظام سیاسی. مقوله مرکزی تبیین گرهای کیفیت زندگی هستند که دیگر مقوله ها حول آن ها شکل گرفته اند و بیانگر سازه های موثر بر تغییرات کیفیت زندگی نزد کنشگران اجتماعی محدوده مورد مطالعه هستند. مطابق یافته ها، سازه های تاثیرگذار بر کیفیت زندگی در میان ساکنان یک منطقه، چندبعدی و پیچیده، و متاثر از مولفه هایی مانند زمان و مکان، و عوامل بیرونی و درونی هستند. به همین دلیل، برای افراد و گروه های مختلف، معانی گوناگونی بر آن مترتب است. تبیین گرهای کیفیت زندگی در منطقه اورامان لهون برساخت هایی اجتماعی اند که بر زندگی مردم این منطقه متمرکزند. با وجود این، تنها خود اهالی منطقه هستند که می توانند به درستی قضاوت کنند و به ارزیابی عوامل و تغییرات زندگی خود بپردازند. نکته دیگر اینکه تعداد ابعادی که این عوامل تاثیرگذار بررسی می کنند چندان مهم نیست، بلکه آنچه اهمیتی حیاتی دارد این است که مدل پیشنهادی برای تبیین گرهای کیفیت زندگی باید چارچوبی چندبعدی داشته باشد و در آن، درنظر گرفته شود که چه چیزهایی برای افراد در تعیین تغییرات کیفیت زندگی شان مهم است.
    کلید واژگان: تبیین گرهای کیفیت زندگی, تفسیرگرایی اجتماعی, کیفیت زندگی, منطقه اورامان
    This paper is to analyze the semantic understanding of structures affecting the quality of life of the residents of Oraman Lahon from the social interpretivism point of view. The scope of research is Oraman Lahon in Kermanshah. This study is qualitative. In order for data production, four methods were used including free observation, participant observation, deep interview, and group discussion. To analyze the data, the interpretational content analysis method in general practice was employed. Overall, the data was coded and analyzed in the form of 81 basic concepts, 8 major concepts, and a core coding, i.e. economic, social, cultural, and political subsystems. The core concept was the quality of life, around which other categories formed. These categories represent structures that affect the quality of life among social actors. Findings indicated that the structures affecting the quality of resident's life are multidimensional and complex, affected by components i.e. time and place, and external and internal factors. Therefore, different individuals perceive its meaning differently. The indicators of life quality in the region of Oraman Lahon are social constructions that focus on people's lives in Oraman area. Yet, it is the residents who can accurately judge and evaluate the changes of their life, and its factors. Another point is that the number of aspects these factors study is not so important. What is crucial is that in order for explaining the factors of the quality of life, the proposed model should have a multidimensional frame, in which it is considered that what people may consider in order to determine the changes of their quality of life.
    Keywords: Indicators of Quality of Life, Oraman Region, Quality of Life, Social Interpretivism
  • سید احمد فیروزآبادی *، حسین ایمانی جاجرمی، حمیده دباغی
    امروزه کارآفرینی اجتماعی در بخش های عمومی، خصوصی و اجتماعی و در قالب اشکال متفاوت سازمانی (انتفاعی، غیرانتفاعی یا ترکیبی، خیریه ها، تعاونی ها، شرکت های سهامی، بنگاه های تجاری، اتحادیه ها) به تولید و خلق ارزش اجتماعی می پردازد. گسترش فعالیت تعاونی ها و عضوگیری آن ها از میان زنان این سوال را ایجاد می کند که آیا تعاونی های زنان روستایی می توانند پتانسیلی برای شکل گیری کارآفرینی اجتماعی باشند؟ برای پاسخ به این سوال، متن های حاصل از 8 مصاحبه با کارآفرین و زنان عضو یک تعاونی زنان روستایی و همچنین متن اساس نامه شرکت های تعاونی در قانون، اساس تحلیل قرار گرفت و پاسخ به سوالات پژوهش از طریق کاربرد روش گرانددتئوری و نرم افزار تحلیل داده های کیفی مکس کیو.دی.ای ممکن شد. پس از تحلیل، درمجموع 438 عبارت معنایی استخراج شد و در 16 مقوله اصلی، 42 مقوله فرعی طبقه بندی و منظم شد. تعاونی به هنگام تاسیس در سال 1390، از دو نوع سرمایه مالی امکاناتی و سرمایه انسانی و ذخیره دانش برخوردار بوده است. ماهیت کسب وکار ایجادشده در تعاونی مطالعه شده علاوه بر آنکه به حل مسئله اجتماع محلی معطوف است، از رویکردی خیرخواهانه در مواجهه با زنان روستایی تحت پوشش برخوردار است. مسئله اجتماعی در این تعاونی، در سطح یک، اشتغال زایی برای کارآفرین و در سطح دو، حل مسائل اقتصادی اجتماع محلی، توان افزایی گروه هایی که فاقد درآمدند، برخورداری از رویکرد منفعت رسانی به زنان روستایی سرپرست خانوار و عضوگیری از زنان بدسرپرست و خودسرپرست بوده است. محیط کارآفرینی در تعاونی زنان روستایی مهرآفرین ارم از چهار تم اصلی یعنی: کارآفرین، زنان روستایی به مثابه اجتماع محلی، زمینه ها و بسترهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و قانونی و همچنین موانع بازدارنده از توسعه تعاونی ناشی از ضعف کارآفرین و هیئت موسس تشکیل می شود. استراتژی های تعاونی مهرآفرین ارم از استراتژی های فعلی (آموزشی، مدیریت نیروی انسانی، مالی، تولیدی و عرضه و فروش) و همچنین راهبردهای توسعه ای تعاونی در آینده تشکیل شده است. مقوله خوشه ایدستاوردها و پیامدهای تعاونی زنان روستایی مهرآفرین ارم به توانمندسازی و توان افزایی زنان، خلق و ایجاد ارزش و موفقیت های مالی و در عرصه رقابت تعاونی اشاره دارد.
    کلید واژگان: تعاونی زنان روستایی مهرآفرین ارم, زنان, کارآفرینی اجتماعی
    Seyed Ahmad Firouzabadi *, Hossein Imani Jajarmi, Hamideh Dabbaghi
    Nowadays, social entrepreneurship in the form of different organizational structures (profit, non-profit, or combination, charities, cooperatives, joint-stock companies, businesses, unions creates social value. According to the expanding role of cooperatives and increasing the number of women as their member, the question arises whether rural women's cooperatives in Iran, considering they are a combination of both private and public sectors, can be a platform for social entrepreneurship? To answer this question, we have analyzed eight interviews rural women as members of a rural women's cooperative as well as the text of law about cooperative companies. Moreover, we have applied grounded theory as our method and the MAX QDA as a software for analyzing qualitative data. As the results show, 438 semantic terms were extracted and categorized into 5 categories of clusters, 16 main themes, and 42 sub themes. During the establishment of a cooperative in 2011, there have been applied two kinds of capital-financial facilities, human capital and knowledge. The nature of the created business in the cooperative has addressed rural women as the community and their problems as social problems. Analyzing the social problems shows: this cooperative has firstly intended to create job for the entrepreneur and, secondly to solve the local economic problems of women especially as the head of the household. The Entrepreneurship Environment in the rural women's cooperatives (Mehr Afarin Eram) consists of the four main factors: entrepreneurs, rural women as local community, special contexts like social, cultural, economic and legal contexts, as well as obstacles against cooperatives. Strategies of this cooperatives are formed from current strategies like training part, human resource management, financial, production and sales as well as developmental strategies in the future. Additionally, the achievements and outcomes of this cooperatives shows Mehr Afarin Eram can to empower women, create objective and subjective values and achieves financial success.
    Keywords: social entrepreneurship_Mehr Afarin e Eram's Rural Cooperatives_Women
  • مهدی ضرابی *، زهرا خمسه، بهاره کریمی دونا، سیداحمد فیروزآبادی

    امروزه انباشت و دفع زباله تر خانگی در مناطق شهری و روستایی کشور معضل بزرگی است که باعث آلودگی آب، خاک و هوا، زنجیره غذا و نیز بروز انواع بیماری ها می‌شود. این در حالی است که می‌توان با استفاده از روش های فرآوری زیستی آن را به مواد با ارزش بیوارگانیک تبدیل نمود که ضمن حفاظت منابع محیط‌زیست باعث درآمدزایی باشد. مقاله حاضر به جوانب مختلف آلودگی های ناشی از انباشت و دفع غیراصولی زباله شهری و روستایی در ایران پرداخته و سعی دارد امکان‌پذیر بودن تبدیل زباله های تر خانگی به کودهای بیوارگانیک به شیوه زیستی را نشان دهد. این شیوه در دسترس و بسیار کم‌هزینه موجب رفع بحران زباله تر در مناطق روستایی می‌شود. این فرآوری در حقیقت استفاده از قابلیت‌های شگفت‌انگیز کرم خاکی و میکروب های همزیست است که طی آن پسماندهای فسادپذیر تجزیه شده و انواعی از بهترین کودهای بیوارگانیک را می‌سازند. کاربرد این کودها علاوه بر حل مشکلاتی چون فقر ماده آلی خاک و آلودگی منابع آب‌وخاک به باقیمانده کودهای شیمیایی، باعث افزایش راندمان آبیاری شده و همچنین به دلیل جایگزینی آنها با کودهای شیمیایی، ظرفیت تولید محصولات سالم و ارگانیک را بالاتر برده که خود باعث افزایش درآمد کشاورزان و نیز کاهش هزینه ابتلا به بیماری‌ها در کشور است. آموزش و ترویج این فرآیند حتی در مناطق شهری نیز برای کاهش مخاطرات تولید زباله تر خانگی وجود دارد.

    کلید واژگان: زباله تر, آلودگی محیط زیست, آلودگی زنجیره غذا, کودهای بیوارگانیک, محصولات سالم و ارگانیک
    Mahdi Zarabi *, Zahra Khamseh, Bahareh Karimi Douna, Seyed Ahmad Firoozabadi

    Today, the accumulation and disposal of household waste in urban and rural areas of the country is a major contributing factor to pollution of water, soil and air, and the food chain, as well as the occurrence of various diseases. However, using bio-processing methods, it can be converted into valuable biomaterials that, while protecting environmental resources, generate revenue. The present paper addresses various aspects of contamination caused by the accumulation and unprocessed disposal of urban and rural waste in Iran, and attempt to demonstrate the feasibility of converting household waste to bio organic fertilizers by these methods. The basis is the rural women's education in vermitechnology. This affordable and very low-cost way of eliminating, reduce the crisis in rural areas. In fact, this process is use of the amazing features of earthworms and coexistence microbes, which along that, degradable waste decomposes and forms a variety of the best bioorganic fertilizers. The use of these fertilizers, in addition to solving problems such as the poor organic matter of soil and pollution of soil and water resources to the remains of the chemical fertilizers, increases the efficiency of irrigation, and also because of their replacement with chemical fertilizers, has increased the capacity to produce organic and healthy products, which will increase farmers' incomes and reduce the cost of disease in the country.

    Keywords: Household Waste, Environmental Pollution, Food Chain Pollution, Bio Organic Fertilizers, Organic Crops
  • سید احمد فیروزآبادی *، ابراهیم شیرعلی
    در این مقاله سعی شده است میزان کیفیت زندگی شهری در شهر جدید بهارستان با تاکید بر متغیر جنسیت (مقایسه کیفیت زندگی شهری از دیدگاه زنان و مردان) بررسی و سنجش شود. برای سنجش کیفیت زندگی شهری از مقیاس «کیفیت زندگی شهرهای اروپا» که دپارتمان سیاست شهری و ناحیه ای کمیسیون اروپایی، اتحادیه اروپا آن را طراحی کرده، استفاده شده است. مقیاس مذکور از مولفه های «رضایت کلی از محل سکونت» ، «نگرش شهروندان نسبت به شهر» ، «رضایت از وضعیت محیط زیست شهری» و «رضایت از وضعیت معیشتی» ساخته شده است. روش پژوهش پیمایش است. جامعه آماری این پژوهش، مجموع مردان و زنان 18 تا 65 ساله خانوارهای معمولی ساکن در فازهای چهارگانه شهر بهارستان در سال 1396 هستند. نمونه گیری از نوع تصادفی چندمرحله ای با حجم نمونه هزار نفر از طریق فرمول کوکران به دست آمده است. یافته ها و نتایج بیانگر این است که امتیاز کیفیت زندگی شهری در شهر جدید بهارستان در بازه (0_100) برابر با 43/6 است. از بین مولفه های کیفیت زندگی، «رضایت از وضعیت محیط زیست شهری» با نمره 53. 6 وضعیت بهتری نسبت به مولفه های دیگر دارد. سایر مولفه های کیفیت زندگی مورد مطالعه عبارت بودند از: «رضایت کلی از محل سکونت» با امتیاز 35/2 «نگرش شهروندان نسبت به شهر» با امتیاز 33/6 و «رضایت از وضعیت معیشتی» با امتیاز 51/9. میزان کیفیت زندگی شهری بین مردان 43/2 و بین زنان 44/1 است. بنابراین در پژوهش حاضر با توجه به نمره کیفیت زندگی و نتایج آزمون T، تفاوت معناداری در میزان کیفیت زندگی شهری از دیدگاه زنان و مردان پاسخگو در شهر جدید بهارستان وجود ندارد.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی شهری, رضایت از زندگی, جنسیت, شهر جدید بهارستان
    Seyed Ahmad Firouzabadi *, Ebrahim Shirali
    In this article, we tried to measure the quality  of life in the new city of Baharestan, with an emphasis on the gender variable )comparing the women and men’s quality of life(. The quality of life in the cities of Europe questionnaire has  been used to measure the quality of life, which is designed by the Department of Urban and Regional Policy of the European Commission, the European Union. The questionnaire is based on  components of “people’s satisfaction whit living  in their city“, ”people’s views about their city“, “people’s satisfaction whit living in their city in  relation whit environment” and “people’s satisfaction whit personal situation”. In this paper, the  survey method has been used. The statistical  population of this study is the total number of  men and women aged 18-65 that living in four phases of Baharestan in 1396. Multistage cluster sampling with sample size 1000 people was obtained by Cochran formula. Results show that the quality of life score in the new city of Baharestan )0-100( is 43.6. Among the components of quality of life, “people’s satisfaction whit living  in their city in relation whit environment” with  a score of 53.6 has a better status than other  components. Other components of the quality of life were: “people’s satisfaction whit living in  their city“ )35.2 score(, ”people’s views about their city” (33.6 score), and “people’s satisfaction  whit personal situation” with a score of 51.9.  Score of quality of life is 43.2 in men and 44.1 in women. Therefore, in this study, according to quality of life score and T-test results, there is no significant difference in the quality of life from  the views of responsive women and men in the new city of Baharestan.
    Keywords: Quality of Life, Life Satisfaction, Gender, Baharestan
  • حسین دانش مهر، سید احمد فیروز آبادی، کریم علینژاد
    پژوهش حاضر در پی تحلیل پیامدهای اجتماعی و زیست محیطی ورود صنعت پتروشیمی بر جوامع محلی پیرامون طرح پتروشیمی مهاباد است. روش تحقیق مورداستفاده کیفی و تکنیک تجزیه و تفسیر اطلاعات، تحلیل روایت مضمونی است. داده ها با استفاده از مصاحبه روایی جمع آوری شده اند و از روش نمونه گیری نظری جهت پاسخ به اهداف تحقیق استفاده شده است، بطوریکه با 21 نفر از مطلعین کلیدی محلی که دارای تجربه زیسته از طرح بوده اند، مصاحبه صورت گرفته است. مصاحبه ها در دو مرحله کدگذاری باز (اولیه و متمرکز) و محوری مورد تحلیل قرارگرفته اند. مضامین اصلی حاصل از مصاحبه ها در بعد اجتماعی تعداد 34 مفهوم اولیه که در زیر 9 مقوله اصلی (کاهش انسجام اجتماعات محلی، واگرایی اجتماعی، کاهش امنیت اجتماعی، توسعه آمرانه، عدم شفافیت و نقض حقوق مدنی، کاهش سرزندگی ذهنی مردم بومی، احساس بیگانگی با طرح، برانگیختن نارضایتی مردم و بهره مندی مادی برخی از مردم) قرارگرفته اند و در بعد زیست محیطی 21 مفهوم اولیه که در زیر 7 مقوله اصلی (آلودگی هوا، آلودگی زمین و محصولات، کاهش منابع آبی، قانون گریزی زیست محیطی پتروشیمی، آلودگی نوری، ایجاد ناراحتی های تنفسی و نگرانی نسبت به آینده محیط زیست) قرارگرفته اند
    کلید واژگان: صنعت پتروشیمی, پیامدهای اجتماعی, پیامدهای زیست محیطی, مهاباد, تحلیل روایت مضمونی
    Hossein Daneshmehr, Sayed ahmad Firouzabadi, Karim Alinejad
    The present study seeks to analyze the environmental and social consequences of the entry of petrochemical industry into local communities of around the Mahabad Petrochemicals Project. The used method is qualitative and the technique of information analysis is narrative thematic analysis. Data were collected using narrative interviews and the theoretical sampling method used to answer the research objectives, so 21 interviews with people who had lived experience with the project, executed. Interviews have been analyzed in two stages: Open (Primary and Focused) and Axial coding. The main themes from interviews in the social dimension are 34 original concepts under 9 main categories (decrease in local community cohesion, social divergence, decrease in social security, top-down development, lack of transparency and civil rights violations, decrease in mental vivacity of indigenous people, alienation with project, stimulating dissatisfaction of the people and the material benefit of some people). In the environmental dimension, 21 primary concepts under the 7 main categories (air pollution, pollution of land and products, reduced water resources, environmental breaking the law by petrochemical project, optical pollution, respiratory troubles and concerned about the future of the environment
    Keywords: Petrochemical industry, social consequences, environmental consequences, Mahabad, narrative thematic analysis
  • سید احمد فیروزآبادی *، شکوه دیباجی فروشانی
    جامعه ایران بیش از یک قرن است که در معرض تغییرات اجتماعی-اقتصادی قرار دارد و به سرعت نهادهای سنتی از جمله خانواده دستخوش تغییر شده است. یکی از نشانه های این تغییرات افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار است؛ زنانی که به گواهی آمار جزء فقیرترین فقرا قرار دارند. هر کشوری از جمله ایران، برای این گروه از زنان براساس ارزش ها و ایدئولوژی های حاکم بر آن کشور سیاست ها و برنامه هایی را در نظر گرفته است. هدف این پژوهش، نقد و بررسی سیاست اجتماعی در باب زنان سرپرست خانوار از طریق بررسی قوانین مکتوب ایران پس از انقلاب است که با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و با رجوع به متن قوانین اساسی، مدنی، جامع نظام رفاه و تامین اجتماعی، کار و برنامه های پنج ساله پس از انقلاب به این مهم می پردازد. برای فهم بهتر سیاست اجتماعی در ایران، مروری بر گونه شناسی هایی از سیاست اجتماعی در کشورهای مختلف با ایدئولوژی های متفاوت در بخش نظری داشته ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد قوانین ایران در حوزه قوانین اساسی، بیشتر سوسیال دموکرات و فراگیر؛ در حوزه قوانین مدنی، سنتی و غیرواقع گرا؛ و در حوزه حقوق اجتماعی تا حدی رو به سیاست های لیبرالی و بازارمحور است. در ایران نقش اصلی زنان، خانه داری و مادری است، اما اگر به طور ناگهانی سرپرست خانوار از خانه غایب شود، براساس سیاست توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، انتظار می رود این زنان در عین حفظ نقش قبلی خود، خانه را به قصد کار ترک کنند. اگر سیاست ما بر نقش سنتی زنان تاکید دارد، چرا در پی توانمند سازی زنانیم؛ به نظر می رسد در این سیاست ها ناهمخوانی هایی وجود دارد.
    کلید واژگان: تناقض سیاستگذاری, زنان سرپرست خانوار, سیاست اجتماعی, سوسیال دموکرات, لیبرال, محافظهکار
    Seyed Ahmad Firouzabadi *, Shokouh Dibaji Forooshani
    It is more than a century that Iranian society has undergone socioeconomic changes same as all around the world. These changes have been on the path of development and modernization and have rapidly altered traditional institution including family. A sign of these changes is the increased in number of female-headed households; which, according to the reports of the Statistical Center of Iran, has increased by 72% in the past 15 years. Referring to the growing trend in the number of female-headed households who are considers as the poorest poor group in the societies, every state including Iran, has its own program for supporting them. The purpose of this research is to study social policy regarding female-headed household by reviewing the relevant written laws in the country. The findings show that Iranian laws are mostly socio-democratic in the domain of constitutional laws, traditional and idealistic in the realm of civil laws, and somehow liberal and market-oriented in the domain of social laws. In accordance with global evolution in recent decades, development plans in Iran have shifted from supportive policy to empowerment discourse.
    Conclusion
    Results show a contradiction between laws and plans for female-headed household in Iran. It means that, as the major role of women in Iran is to be a wife/mother; if male heads of households suddenly disappear, based on empowerment policy, women are expected to leave the house for work. It means they have to keep their previous roles besides new one.
    Keywords: Social Policy, Female-headed household, Contradiction, Social democratic, Liberal, Conservative
  • سید احمد فیروزآبادی، زهرا فرضی زاده *، زهرا جمشیدی
    صنعتی شدن روستا به عنوان اهرمی پویا برای توسعه روستایی معرفی شده است و توزیع درآمد، متنوع ساختن اقتصاد روستایی و کاهش نابرابری های اجتماعی اقتصادی، از اهداف اولیه آن محسوب می شود. اغلب پژوهش ها درباره آثار صنعتی شدن مناطق روستایی دو ویژگی عمده دارند: اول کمی گرا هستند، دوم بیشتر آثار اقتصادی (اشتغال و درآمد) را بررسی کرده اند. در حالی که علاوه بر ارزیابی آثار اقتصادی صنعت در روستا، باید تاثیرات دیگر آن به ویژه آثار اجتماعی آن بررسی شود. از این رو در پژوهش حاضر آثار اجتماعی اقتصادی استقرار صنعت پتروشیمی در روستای امامزاده ابراهیم و سعیدآباد از دید خود روستاییان با روش کیفی مطالعه شده است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی است و از فنون مصاحبه فردی، بحث گروهی متمرکز و مشاهده برای جمع آوری اطلاعات و از روش تحلیل موضوعی برای تحلیل اطلاعات استفاده شده است. بر اساس یافته های پژوهش، ورود صنعت در نواحی روستایی مذکور به پیدایش پیامدهایی منجر شده است که از جمله آن ها می توان به این موارد اشاره کرد: به خطرافتادن سلامت انسان در اثر افزایش آلودگی زیست محیطی، پیدایش فرصت های اندک برای روستاییان، کاهش فرصت اشتغال برای زنان روستایی، اشتغال نیروی کار غیربومی در پتروشیمی، اسکان افراد غیربومی در روستا، تشدید نگرش منفی روستاییان به صنعت پتروشیمی، سنخیت نداشتن صنعت پتروشیمی با روستا، گرایش جوانان روستا به ادامه تحصیل، تغییر در برخی جنبه های مادی سبک زندگی روستاییان شاغل در پتروشیمی، کاهش انگیزه روستاییان برای انجام فعالیت در بخش کشاورزی و دامداری، لطمه به بخش کشاورزی، افزایش درآمد روستاییان شاغل در صنعت، رونق برخی کسب وکارهای روستایی و تغییر قیمت زمین.
    کلید واژگان: ارزشیابی, صنعت, پتروشیمی, روستا, پیامدهای اجتماعی و اقتصادی
    Seyed Ahmad Firouzabadi, Zahra Farzizadeh *, Zahra Jamshidi
    The industrialization of the villages is widely recognized as a dynamic lever for rural development. Creating jobs, diversifying the rural economy, and reducing socioeconomic inequalities are the primary goals of industrialization of the countryside. Most research studies on the effects of rural industrialization have two main features: first, quantitative feature, and second, checking the economic effects (employment and income). Besides assessing the economic and environmental impacts of industry in the countryside, other effects, especially social impacts, should be evaluated in the short- and long-run. Therefore, in the present study, the socioeconomic and environmental impacts of petrochemical industry development in Imamzade Ebrahim and Saeedabad villages have been studied by qualitative method. This is an applied research. We used individual interviewing techniques, focused group discussion, and field observation for data collection. Also the obtained data were analyzed by thematic analysis method. Based on the research findings, introducing industries into the rural areas has led to positive effects such as low unemployment for rural residents, rising incomes of the villagers employed in the petrochemical industry, and the beneficial effects for some locals directly and indirectly. In addition to the above outcomes, some adverse effects are seen in villages such as the negative attitude of the local people toward introduction and establishment of new industries, displacement of native people due to the residence of some non-industrial workers in the region, the emergence of new sociocultural issues due to the presence of new people in the area, development of environmental problems, and the rural youth's reluctance to engage in traditional activities.
    Keywords: assessment, industry, Petrochemical, Rural areas, Economic, Social consequences
  • سید احمد فیروز آبادی، زهرا فرضی زاده، زینب دانشپور
    یکی از ابعاد بسیار مهم محرومیت روستاییان، طرد اجتماعی آن ها از جامعه است. طرد اجتماعی زندگی فرد را با عدم امنیت و آسیب پذیری مواجه می کند. پژوهش حاضر به منظور بررسی وضعیت طرد اجتماعی زنان روستایی در روستای چمران از توابع بخش نوبران در شهرستان ساوه انجام شده است. در این مطالعه که با روش کیفی انجام شده، برای جمع آوری داده ها، تکنیک مصاحبه گروهی، مصاحبه فردی، ترسیم نقشه اجتماعی، تهیه جدول مادر و مشاهده غیرمشارکتی و برای تحلیل داده ها نیز روش تحلیل موضوعی مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، زنان روستایی گاه به صورت اجباری و گاه به طور خودخواسته از مشارکت در فعالیت های اجتماعی و حضور در جامعه طرد گشته اند. «فقر درآمدی»، «طلاق»، «رفتارهای انحرافی (دزدی)»، «تجرد در سنین بالا» موجب طرد اجباری زنان روستایی گردیده و «بیماری و معلولیت»، «کم رویی» و «خودسوزی»، زنان را به صورت خودخواسته با پدیده طرد اجتماعی مواجه کرده است. بدگویی، عدم معاشرت، کم محلی، تمسخر و طعنه، انگشت نمایی، بی آبرویی و بدنامی، شرم، تمایل به تنهایی، احساس انگشت نمایی و حساس بودن نسبت به رفتارهای سایرین نیز از سازوکارهای تشدید کننده طرد اجتماعی است که برخی از سوی جامعه و برخی از سوی فرد دچار طرد اعمال می شود و بیش از پیش فرد را در ورطه طرد اجتماعی فرو می برد و در نهایت موجب بروز پیامدهای گوناگونی در روابط اجتماعی و احساسات فردی می گردد.
    کلید واژگان: زنان روستایی, طرد اجباری, طرد خودخواسته, سازوکارها, پیامدها
    Seyed Ahmad Firouzabadi, Zahra Farzizadeh, Zeinab Daneshpour
    One of the very important aspects of rural deprivation is social exclusion. Social exclusion generates insecurity and vulnerability in personal life. This study aimed to investigate the social exclusion of rural women living in Chamran, a village located in Nobaran district in Saveh. The study was conducted using a qualitative method with data collecting from group interview, individual interview, social mapping, the preparation of parent table and non-participatory observation. The data was analyzed by thematic analysis. Based on the findings of the present study, rural women exclude from social activities, either compulsorily or voluntarily. "Low income", "divorce", "deviant behaviors (robbery)", "staying single into old age" are the reasons behind the compulsory exclusion of rural women. "Disease and disability", "shyness" and "self-immolation" made these women face social exclusion voluntarily. Backbiting, lack of companionship, contempt, ridicule and sarcasm, notoriety, dishonor and disgrace, shame, desire for loneliness and being sensitive to other's behavior are the mechanisms of social exclusion by society or people which lead them to further social exclusion and cause a variety of consequences in social relationships and personal feelings.
    Keywords: Rural women, mandatory exclusion, voluntary exclusion, mechanisms, consequences
  • محمدتقی پیربابایی، سیداحمد فیروزآبادی، عیسی حجت، محمد سلطان زاده
    سرمایه اجتماعی مفهومی است زمینه گرا و دین یکی از عوامل مهم در بررسی آن می باشد. این پژوهش تلاش می کند تا تصویری از سرمایه اجتماعی در جامعه اسلامی ایران ارائه دهد. گام نخست در جهت شکل گیری چارچوبی برای این مفهوم یافتن پاسخی برای این پرسش هاست: هسته سرمایه اجتماعی چیست؟ کنشگر با چه انگیزه ای به کنشگری در شبکه ها روی می آورد؟(سرچشمه) مولفه های سرمایه اجتماعی چه هستند؟ در تطبیق چارچوب فوق با بستر ایران به دو وجه اجتماعی(تاریخی و معاصر) و دینی توجه شده است. بررسی نظام اجتماعی ایران نشان داد سرمایه اجتماعی ساختاری به دلیل حضور و اثرگذاری محدود و ناچیز گروه ها و شبکه های رسمی، دچار ضعف است. آموزه های اسلام از یکسو سرچشمه های سرمایه اجتماعی را ترویج و تقویت و از سوی دیگر عناصر شناختی آن را تائید و توصیه می کنند. بنابراین سرمایه اجتماعی در ایران بر خلاف غرب در وجه شناختی غنی و نیرومند بوده و انگیزه های لازم را برای رشد و شکوفایی آن فراهم می کند. این نتیجه گیری همچنین، تعیین مولفه ها و شیوه های بروز سرمایه اجتماعی در بستر ایران را ممکن می سازد.
    کلید واژگان: سرمایه اجتماعی, اسلام, ایران, دین, ساختار اجتماعی
    Mohammad Pirbabaei
    Social capital is a contextual concept and religion is one of the most important factors in its investigation. This research tries to provide a picture of social capital in the Islamic society of Iran. The first step towards shaping a framework for the concept is finding an answer to these questions: What is the core of social capital? What is the motivation of the actor to do activities in networks? What are the components (sources) of social capital? In adapting the above framework in the context of Iran, two historical and contemporary aspects are considered. Investigating the social structure of Iran showed that the structural social capital is very weak due to the limited and trivial presence and impact of formal group and networks. The teachings of Islam on the one hand promote and strengthen the sources of social capital and on the other hand approve and recommend its cognitive elements. Contrary to the west, social capital in Iran had been rich and powerful in cognitive terms, and provides the incentives for growth and prosperity. This conclusion also makes it possible to determine the components and techniques of emergence of social capital in the context of Iran.
    Keywords: Islam, Social capital, Iran, Religion, Social Structure
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سید احمد فیروزآبادی
    دکتر سید احمد فیروزآبادی
    دانشیار
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال