به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

سید زین العابدین حسینی

  • سارا پرویزی، سید زین العابدین حسینی*، علی طالبی، سمیه طالبی اسفندارانی، هادی جلیلی، رضا ذاکری نژاد
    مقدمه و هدف

    فرسایش خاک و رسوب دهی در زمره مهم ترین معضلات و چالش های زیست محیطی حوزه های آبخیز محسوب می شود. بار رسوب رودخانه مشکلات زیادی از جمله رسوب گذاری در مخازن سدها، تغییر مسیر رودخانه ها به دلیل رسوبگذاری در بستر آن ها، کاهش ظرفیت آبگذری آبراهه ها و تاسیسات انتقال آب و تغییر کیفیت آب به لحاظ مصارف شرب و کشاورزی به وجود می آورد رسوبات معلق در آب رودخانه ها مورد توجه دانشمندان، محققان و مدیران منابع آب هستند زیرا می توان از آن برای بررسی رسوب، فرسایش و اثرات بالقوه بر فرآیندهای بیولوژیکی استفاده کرد. بنابراین، بررسی و ارزیابی غلظت رسوب معلق در تعیین کیفیت آب و عملکردهای هیدرولوژیکی ضروری است. در این راستا استفاده از تکنیک های دقیق، گسترده و مقرون به صرفه، مانند سنجش از دور، جهت بهبود برآورد رسوب و در نتیجه بررسی کیفیت آب، ارزش زیادی دارد شناخت روابط مکانی پوشش گیاهی بالادست با رسوب دهی حوضه ها جهت کنترل و مدیریت بهینه منابع آب و خاک ضروری است. پژوهش حاضر با هدف تعیین روابط بین پوشش گیاهی با غلظت رسوب معلق در دو حوزه آبخیز دوآب مرگ و گاماسیاب انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش در مرحله اول داده های ماهواره ای سنتینل-2 مورد بررسی قرار گرفت و در صورت وجود شرایط ابری، ریزگردها یا سایر اشکالات رادیومتریک از محاسبات خارج گردید. در ادامه برای انتخاب پیکسل مناسب تصویر (جهت اخذ انعکاس طیفی آب)، عواملی نظیر نوع باند (باندهای مرئی و مادون قرمز)، عرض رودخانه (بالاتر از پیکسل تصویر- 40 متر در ایستگاه دوآب و 80 متر در ایستگاه پل چهر) و قدرت تفکیک مکانی سنجنده (10 و 20 متر) مد نظر قرار گرفته و پیکسل مربوط به ایستگاه هیدرومتری و اطراف آن انتخاب و انعکاس طیفی استخراج شد. سپس به منظور بررسی همبستگی میان بازتاب طیفی باندهای تصاویر سنتینل-2 و غلظت رسوب از آمار غلظت رسوبات معلق ایستگاه دوآب مرگ واقع در رودخانه قره سو و ایستگاه پل چهر واقع در رودخانه گاماسیاب در دوره پنج ساله (2016 تا 2020) همزمان با آن ها استفاده شد. در ادامه شاخص تفاضل پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI) برای دو فصل اردیبهشت و خرداد با استفاده از تصاویر سنتینل-2 استخراج شد و رابطه پوشش گیاهی و غلظت رسوب معلق ثبت شده در ایستگاه و استخراج شده از تصاویر به صورت مجزا برآورد شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل همبستگی غلظت رسوب معلق نشان داد که بهترین نتیجه برای ایستگاه دوآب مربوط به باند 4 (R2=0.86) و برای ایستگاه پل چهر مربوط به باند 5 (R2=0.83) بود. نتایج به دست آمده نشان داد که غلظت رسوب معلق در ایستگاه دوآب مرگ 0/17 تا 76/45 و در ایستگاه پل چهر از 0/44 تا 118/86 میلی گرم بر لیتر متغیر بوده است. هم چنین مشخص شد که در ایستگاه دوآب مرگ در حالت توانی بین داده های مشاهداتی (ثبت شده در ایستگاه) و داده های مستخرج شده از تصاویر دارای بیشترین ضریب همبستگی می باشد. و در ایستگاه پل چهر در دو حالت چندجمله ای و حالت نمایی دارای ضریب همبستگی بالایی بود. بهترین مقادیر ضریب تبیین (R2) شاخص تفاضل پوشش گیاهی نرمال شده برای دو ایستگاه دوآب و پل چهر به‎ترتیب 0/98 و 0/64 بدست آمد که نشان دهنده این است که با افزایش پوشش گیاهی مقادیر رسوب کاهش می یابد. میانگین مقادیر متوسط شاخص گیاهی برای حوزه آبخیز مرگ برابر با 0/35 است و برای حوزه آبخیز گاماسیاب برابر 0/28 بدست آمد که نشان از پوشش گیاهی نسبتا تنک منطقه دارد. کمترین مقدار میانگین پوشش گیاهی در فصل مورد بررسی (بهار) در حوزه آبخیز مرگ خرداد ماه برابر 0/11 و برای حوزه آبخیز گاماسیاب اواخر اردیبهشت ماه برابر 0/21 بدست آمد. همانطور که نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که رابطه قوی و معناداری بین تراکم پوشش گیاهی و میزان غلظت رسوب معلق ثبت شده در ایستگاه های هیدرومتری دو حوضه وجود دارد.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که 6 مدل برای منطقه مورد مطالعه استخراج شد که دارای ضرایب تعیین و مقادیر خطای قابل قبول و مناسب بودند. از میان مدل های بدست آمده مشخص شد که در حالت تک باند نتایج بهتری بدست آمد نسبت به حالتی که نسبت باندی مورد استفاده قرار گرفته شد. بیشترین همبستگی در ایستگاه دوآب مرگ مربوط به باند های B2، B3،B4 و B5 بوده است و برای ایستگاه پل چهر B4 و B5 می باشد. بالاترین ضریب تعیین بدست آمده برای دو ایستگاه به‎ترتیب 0/86 و 0/83در حالت نمایی بوده است. نتایج این مطالعه نشان داد که سنتینل-2 می تواند به عنوان ابزار مناسبی برای تخمین غلظت رسوب معلق با دقت قابل قبولی در حوضه های کوچک مقیاس و شرایط سیلاب استفاده شود که در تعدادی از مطالعات مشابه تایید شده است وجود رابطه معکوس و نزدیک بین متوسط شاخص گیاهی NDVI با رسوب اشاره به تاثیر مثبت پوشش گیاهی بر حفاظت خاک و کاهش تولید و انتقال رسوب در داخل حوزه های آبخیز دارد. در کل، نتایج نشان داد که پوشش گیاهی به طرز موثری در کمیت و کیفیت تغییرات مکانی میزان رسوب دهی حوضه ها موثر افتاده و شاخص گیاهی NDVI به عنوان نماینده پوشش گیاهی به طرز موفقیت آمیزی برای ایجاد یک مدل آماری از تغییرات میزان رسوب دهی می تواند مورد استفاده واقع شود، و احیا پوشش گیاهی در برنامه های توسعه ای قرار گیرد.

    کلید واژگان: سنجش از دور, رابطه همبستگی, فرسایش خاک, NDVI
    Sara Parvizi, Seyed Zeynalabedin Hosseini*, Ali Talebi, Somayeh Talebi Esfandarani, Hadi Jalili, Reza Zakerinejad
    Background

    Soil erosion and sedimentation are among the major problems and environmental challenges in watersheds. The sediment load in rivers causes numerous issues, such as sedimentation in dam reservoirs, changes in river courses due to sedimentation in their beds, reduced water carrying capacity in waterways and water transfer facilities, and changes in water quality for drinking and agriculture. These problems are of great concern to researchers and water resource managers as they can investigate sedimentation, erosion, and potential effects on biological processes. Therefore, it is essential to investigate and evaluate suspended sediment concentrations to determine water quality and hydrological functions. In this regard, the use of accurate, extensive, and cost-effective techniques, such as remote sensing, is invaluable for improving sedimentation estimation and, consequently, water quality assessment. Understanding the spatial relationships between upstream vegetation and sedimentation is crucial for the effective control and optimal management of water resources and soil. The present study aimed to determine the relationship between vegetation cover and suspended sediment concentrations in the Doab Mereg and Gamasiab watersheds.

    Methods

    In this research, the Sentinel-2 satellite data were investigated in the first step. If there were cloudy conditions, dust particles, or other radiometric problems, they were removed from the calculations. Then, factors such as band type (visible and infrared bands), river width (higher than the image pixel - 40 meters at the Doab station and 80 meters at the Polchehr station), separation power, and sensor location (10 and 20 meters) were considered to select the appropriate image pixel for obtaining the spectral reflectance of water. The pixel corresponding to the hydrometric station and its surroundings was selected to extract the spectral reflectance. Then, the suspended sediment concentration statistics of the Doab Mereg station located in the Qarasu River and the Polchehr station located in the Gamasiab River in the five-year period (2016 to 2020) were used simultaneously to investigate the correlation between the spectral reflectance of the Sentinel-2 image bands and sediment concentration. Next, the Normalized Difference Vegetation Index (NDVI) for the two May and June seasons was extracted using Sentinel-2 images. The relationship between vegetation cover and suspended sediment concentration recorded at the station and extracted from the images was estimated separately.

    Results

    The results of the correlation analysis of suspended sediment concentration showed that the best result for the Doab and Polchehr stations belonged to band 4 (R2 = 0.86) and band 5 (R2 = 0.83), respectively. The suspended sediment concentrations varied from 0.17 to 76.45 and 0.44 to 118.86 mg/liter in the Doab Mereg and Polchehr stations, respectively. In the Doab station, the depth of the power state had the highest correlation coefficient between the observational data (recorded in the station) and the data extracted from the images. In the Polchehr station, it had a high correlation coefficient in both polynomial and exponential modes. The best values of the coefficient of determination (R2) of the normalized vegetation cover difference index for the Doab and Polchehr stations were 0.98 and 0.64, respectively. This means that the amount of sediment decreases with an increase in vegetation cover. The average values of the vegetation index for the Mereg watershed (0.35) and the Gamasiab watershed (0.28) show the relatively sparse vegetation in the area. The lowest average values of vegetation cover in the studied season (spring) were respectively equal to 0.11 and 0.21 in the Mereg watershed in June and the Gamasiab watershed at the end of May. The results of the regression test showed a strong and significant relationship between the density of vegetation and the amount of suspended sediment concentration recorded in the hydrometric stations of the two basins.

    Conclusion

    The results showed that six models were extracted for the studied area, which had acceptable and suitable R2 and error values. Among the obtained models, better results were obtained in the single-band model than in the case of using the band ratio. The highest correlations belonged to bands B2, B3, B4, and B5 in the Doab Mereg station, and to B4 and B5 in the Pol Cheher station. The highest R2 values obtained for the two stations were 0.86 and 0.83, respectively, in the exponential model. The results of this study show that Sentinel-2 can be used as a suitable tool to estimate suspended sediment concentrations with acceptable accuracy in small-scale basins and flood conditions, which has been confirmed in a number of similar studies. Sediment rate refers to the positive effect of vegetation on soil protection and the reduction of sediment production and transport within watersheds. In general, the results demonstrate that vegetation has been effective in the quantity and quality of the spatial changes in the sedimentation rate of the basins. In fact, the NDVI vegetation index, as a representative of the vegetation, can be successfully used to create a statistical model of the changes in the sedimentation rate. The revitalization of vegetation should be included in development plans.

    Keywords: Correlation Relationship, NDVI, Remote Sensing, Suspended Sediment Concentration, Soil Erosion​​​​​​​
  • سارا پرویزی، سید زین العابدین حسینی*، علی طالبی، صلاح الدین زاهدی
    مقدمه

    میزان رسوبات و مواد معلق به همراه آب جاری یکی از دغدغه های مهم در طراحی سازه های هیدرولیکی مانند کانال ها، دریچه ها و توربین های سدها است. این موضوع از جنبه های دیگر مانند حفظ کیفیت خاک در زمین های کشاورزی، رسیدگی به مسائل زیست محیطی و مدیریت منابع آب برای شرب و صنعت بسیار حائز اهمیت است. در این راستا، تصاویر ماهواره ای برای تخمین و پایش کیفیت آب رودخانه ها (به ویژه غلظت بار معلق)، منابع آلودگی و حرکت آن ها استفاده می شود. آن ها به طور همزمان منطقه وسیعی از منطقه مورد مطالعه را پوشش می دهند و بازتاب طیفی پدیده های زمینی را نیز ثبت می کنند و راندمان بالایی دارند. به طور کلی تحقیقات انجام شده در زمینه رابطه بین بازتاب طیفی آب (ثبت شده در تصاویر ماهواره ای) و غلظت بار معلق نشان می دهد که بین طول موج قرمز و مادون قرمز با غلظت بار معلق همبستگی وجود دارد، که می توان از این باندها به عنوان شاخصی در ارزیابی و تخمین میزان غلظت بار معلق استفاده نمود. از طرفی روش مناسب برای یافتن مدل محلی غلظت رسوب معلق استفاده از داده های میدانی جمع آوری شده در طول تصویربرداری ماهواره ای است. بر همین اساس، در این مقاله، به برآورد رسوب معلق با استفاده از تصاویر ماهواره ای سنتینل-2 در رودخانه با عرض کم پرداخته شده است.

    مواد و روش ها

    در این تحقیق برآورد غلظت رسوب معلق با استفاده از تصاویر ماهواره ای سنتینل-2  در رودخانه های کم عرض مورد بررسی قرار گرفته است. به منظور بررسی همبستگی میان بازتاب طیفی باندهای تصاویر سنتینل-2 و غلظت رسوب معلق از آمار غلظت رسوبات معلق ایستگاه پل چهر واقع در رودخانه گاماسیاب استان کرمانشاه در دوره پنج ساله (1394 تا 1398) همزمان با آن ها استفاده شد. بدین منظور گستره ای از مقادیر مختلف رسوب از غلظت 44/0 میلی گرم بر لیتر تا 86/118 میلی گرم بر لیتر استفاده شده است. از مجموع 24 تصویر مناسب با روزهای اندازه گیری غلظت رسوب معلق چهار تصویر به دلیل ابری بودن و دو تصویر با انعکاس غیرعادی بالاتر از بقیه حذف شدند. در نهایت 18 تصویر ماهواره ای مربوط به سیل استفاده شد، که از 12 تصویر (70 درصد داده ها) برای استفاده در مرحله واسنجی و 6 تصویر (30 درصد) در مرحله اعتبارسنجی مورد استفاده قرار گرفت در این مطالعه ارزش های مربوط به پیکسل های تصاویر منطبق بر داده های موجود هیدرومتری پل چهر در دو حالت تک باند و نسبت باند استخراج شد و مدل های رگرسیونی (خطی، نمایی و چند جمله ای) مناسب برازش داده شد  و دقت و صحت این مدل ها بررسی شده است. در نهایت، نوع الگوریتم حاکم بر غلظت رسوب معلق در رودخانه گاماسیاب تعیین شد.

    نتایج و بحث:

    در این تحقیق از 8 باند ماهواره سنتینل-2 به صورت تک باند و نسبت باند استفاده شد. نتایج نشان داد که غلظت رسوب معلق در ایستگاه پل چهر از 44/0 میلی گرم بر لیتر تا 86/118 میلی گرم بر لیتر متغیر بوده است. بر اساس نتایج، مشخص شد که تاریخ هایی با مقادیر بازتاب بالاتر، غلظت رسوب معلق اندازه گیری شده بالاتری داشتند. بیشترین میزان بازتاب از سطح آب در باند پنج (703 نانومتر) و B8A مشاهده شد. همچنین، از مدل های به دست آمده، مشخص شد که در مورد تک باند، نتایج بهتری نسبت به زمانی که نسبت باند استفاده می شد، به دست آمد. مدل نمایی مربوط به باند 5 که همبستگی بالاتری با تمام مقادیر رسوب داشت و ضریب تعیین برابر 83/0 به دست آمد. برای ارزیابی نتایج پژوهش حاضر از ریشه میانگین مربعات خطای شاخص ارزیابی استفاده شد که مقدار آن برای باند 5 برابری 95/33 بود. مشخص شد که مدل سازی پارامتر رسوب معلق با دقت مناسبی انجام شده است. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تصاویر ماهواره ای می تواند برای ارزیابی پایش کیفیت آب مفید باشد. علاوه بر این، پژوهش حاضر نشان داد که سنتینل-2  می تواند به عنوان ابزاری مناسب برای تخمین غلظت رسوب معلق با دقت قابل قبولی در حوضه های کوچک مقیاس و شرایط سیلابی استفاده شود.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که تصاویر ماهواره سنتینل-2 و معادلات به دست آمده در پژوهش حاضر برای محاسبه غلظت رسوب معلق در حوزه آبخیز گاماسیاب استان کرمانشاه مناسب است. بر اساس نتایج مشخص شد که نه مدل برای منطقه مورد مطالعه دارای ضرایب تعیین و مقادیر خطای قابل قبول و مناسب بودند. از میان مدل های به دست آمده مشخص شد که در حالت تک باند نتایج بهتری بدست آمد نسبت به حالتی که نسبت باندی مورد استفاده قرار گرفته شد. هم چنین نتایج نشان داد که مدل نمایی مربوط به باند پنج که همبستگی بیشتری با کلیه مقادیر رسوبات داشت که از این معادلات می توان برای تخمین غلظت رسوب معلق از تصاویر ماهواره ای سنتینل-2 در حوضه آبخیز گاماسیاب استان کرمانشاه در مواقعی که امکان جمع آوری داده های میدانی وجود ندارد، استفاده کرد. مطالعه حاضر به عنوان مرجعی برای تحقیقات آتی در بررسی و برآورد رسوبات معلق با استفاده از داده های ماهواره ای مفید خواهد بود. علاوه بر این، با توجه به اهمیت رسوب معلق در کیفیت آب و اثرات آن بر محیط زیست و اقتصاد منطقه، استفاده از روش های تخمین رسوب معلق با استفاده از داده های ماهواره ای می تواند به عنوان روشی سریع و کارآمد برای پایش کیفیت آب در رودخانه های کم عرض استفاده شود.

    کلید واژگان: تصحیح اتمسفر, شاخص طیفی, مواد معلق, سنتینل-2, نسبت باندی
    Sara Parvizi, Seyed Zeynalabedin Hosseini*, Ali Talebi, Salahodin Zahedi
    Introduction

    The amount of sediment and suspended materials, along with flowing water, is one of the important concerns in the design of hydraulic structures, such as channels, valves, and turbines of dams. This issue is very important from other aspects, such as maintaining the quality of soil in agricultural lands, addressing environmental issues, and managing water resources for drinking and industry. Satellite images, are used to estimate and monitor the water quality of rivers (especially the concentration of suspended load), the sources of pollution, and their movement. They cover a large area of the study area simultaneously, and they also record the spectral reflection of terrestrial phenomena. They have high efficiency. In general, research conducted in the field of the relationship between the spectral reflectance of water (recorded in satellite images) and the concentration of suspended load shows that there is a correlation between the red and infrared wavelengths with the concentration of suspended load. This correlation can be used as an indicator in the evaluation of these bands and to estimate the amount of suspended load concentration. The proper method to find the local model of suspended sediment concentration is to use field data collected during satellite imaging. In this article, the estimation of suspended sediment using Sentinel-2 satellite images in a narrow river has been discussed.

    Materials and Methods

    In this research, the estimation of suspended sediment concentration using Sentinel-2 satellite images in low latitude rivers has been investigated. In order to investigate the correlation between the spectral reflectance of the Sentinel-2 image bands and the concentration of suspended sediment, the statistics of the concentration of suspended sediments at the Polchehr station, located in the Gamasiab River of Kermanshah province, in a five-year period (1394 to 1398) were used simultaneously with them. For this purpose, a range of different amounts of sediment has been used, from a concentration of 0.44 mg/liter to 118.86 mg/liter. Out of the total of 24 images suitable for the days of measurement of suspended sediment concentration, four images were removed due to cloudiness, and two images with abnormal reflection higher than the others. Finally, 18 satellite images related to floods were used, of which 12 images (70% of the data) were used in the calibration stage, and 6 images (30%) were used in the validation stage. In this study, the pixel values of the images corresponding to the hydrometry data of Polchehr were extracted in two modes: single band and band ratio. Suitable regression models (linear, exponential, and polynomial) were fitted, and the accuracy of these models has been checked. Finally, the type of algorithm governing the concentration of suspended sediment in Gamasiab River was determined.

    Results and Discussion

    In this research, 8 bands of the Sentinel-2 satellite were used as single bands and band ratios. The results showed that the concentration of suspended sediment in the Polchehr station varied from 0.44 mg/liter to 118.86 mg/liter. Based on the results, it was found that dates with higher reflectance values had higher measured suspended sediment concentrations. The highest amount of reflection from the water surface was observed in band five (703 nm) and B8A. Also, from the obtained models, it was found that in the case of a single band, better results were obtained than when the band ratio was used. The exponential model related to band 5, which had a higher correlation with all sediment values, and the coefficient of determination was obtained as 0.83. To evaluate the results of the current research, the root mean square error of the evaluation index was used, and its value was 33.95 for the 5-fold band. It was found that the modeling of the suspended sediment parameter was done with proper accuracy. The results of the present study showed that satellite images can be useful for evaluating water quality monitoring. In addition, this study showed that Sentinel-2 can be used as a suitable tool for estimating suspended sediment concentration with acceptable accuracy in small-scale watersheds and flood conditions.

    Conclusion

    The results showed that the Sentinel-2 satellite images and the equations obtained in the present research are suitable for calculating the suspended sediment concentration in the Gamasiab watershed of Kermanshah province. Based on the results, it was found that nine models for the studied area had acceptable and suitable coefficients of determination and error values. Among the obtained models, it was found that better results were obtained in the single-band mode than in the mode where the band ratio was used. Also, the results showed that the exponential model related to Band 5, which had a higher correlation with all the sediment values, can be used to estimate the suspended sediment concentration from Sentinel-2 satellite images in the Gamasiab watershed of Kermanshah province when it is possible to collect no field data. The present study will be useful as a reference for future research in investigating and estimating suspended sediments using satellite data. In addition, considering the importance of suspended sediment in water quality and its effects on the environment and economy of the region, the use of suspended sediment estimation methods using satellite data can be used as a fast and efficient way to monitor water quality in narrow rivers.

    Keywords: Atmospheric Correction, Band Ratio, Suspended Matter, Spectral Behavior, Sentinel-2
  • شکرالله کیانی*، احمد مزیدی، سید زین العابدین حسینی

    فرونشست یک پدیده زیست محیطی و ناشی از نشست تدریجی و یا پایین رفتن ناگهانی سطح زمین است. پدیده فرونشست در مناطق مسکونی، صنعتی و کشاورزی می تواند خسارات فاجعه باری را ایجاد کند. در اکثر مناطق ایران همبستگی بالایی بین فرونشست زمین و کاهش تراز سطح آب زیرزمینی و درنتیجه  تراکم لایه های خاک وجود دارد. در این پژوهش با استفاده از دو سری زمانی تصاویر رادار با روزنه مصنوعی  از سنجنده سنتینل متعلق به سال های 2014 و 2019، میزان فرونشست در دشت دامنه (شهرستان فریدن) محاسبه گردید سپس تغییرات سطح آب چاه های پیزومتری منطقه با استفاده از اطلاعات موجود از 9 حلقه چاه دربازه زمانی1394 تا 1398 مورد بررسی قرار گرفت، نتایج بررسی همبستگی میزان فرونشست زمین با تغییرات سطح آب زیرزمینی در سطح %95 معنی دار بوده است. در ادامه پژوهش با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک روند فرونشست در محدوده مورد مطالعه پیش بینی و نقشه احتمال فرونشست تهیه و به عنوان متغیر وابسته برای مدل رگرسیون لجستیک ایجاد شد. متغیرهای مستقل استفاده شده شامل ارتفاع، شیب، جهت شیب، زمین شناسی، فاصله از جاده، فاصله از رودخانه، کاربری اراضی، فاصله از روستا، سطح آب های زیرزمینی، چاه های پیزومتری بوده است. خروجی مدل نقشه پهنه بندی خطر فرونشست بوده که در پنج کلاس ایجاد گردید، ارزیابی دقت و اعتبارسنجی مدل رگرسیون لجستیک با استفاده از منحنی مشخصه عملکرد سیستم انجام گرفت و دقت(89/0) به دست آمد که دقت خوب مدل رگرسیون لجستیک در تولید نقشه احتمال فرونشست در محدوده مورد مطالعه می باشد، در خروجی مدل مشخص گردید که مساحت 1980 هکتار معادل 9/7 % دارای فرونشست با درجه بسیار شدید بوده که وضعیت منطقه را در شرایط خطرناک قرار داده است و نیاز به کنترل و مدیریت برای کاهش این اثر تخریبی است.

    کلید واژگان: رادار سنتینل, رگرسیون لجستیک, فرونشست, دشت دامنه
    Shokrollah Kiani*, Ahmad Mazidi, Seyed Zein Al-Abedin Hosseini

    Subsidence is an environmental phenomenon caused by the gradual subsidence or sudden subsidence of the earthchr('39')s surface. The phenomenon of subsidence in residential, industrial and agricultural areas can cause catastrophic damage. In most parts of Iran, there is a high correlation between land subsidence and the decrease of groundwater level and consequently the density of soil layers. In this study, using two time series of radar images with artificial apertures from Sentinel sensors belonging to 2014 and 2019, the amount of subsidence in Damaneh plain (Frieden city) was calculated. Wells were studied in the period 2014 to 2019, the results of the study of the correlation between land subsidence with changes in groundwater level at the level of 95% was significant. In the continuation of the research, using the logistic regression model, the subsidence trend in the study area was predicted and a subsidence probability map was prepared and created as a dependent variable for the logistic regression model. The independent variables used included altitude, slope, slope direction, geology, distance from the road, distance from the river, land use, distance from the village, groundwater level, piezometric wells. The output of the model is subsidence risk zoning map which was created in five classes. The accuracy and validation of the logistic regression model was evaluated using the system performance characteristic curve and the accuracy (0.89) was obtained. The good accuracy of the logistic regression model in producing the probability map Subsidence is in the study area. In the output of the model, it was found that the area of ​​1980 hectares, equivalent to 7.9%, has a very severe subsidence that has put the situation in a dangerous situation and the need for control and management to reduce this destructive effect.

    Keywords: subsidence, radar, sentinel, damaneh plain, logistic regression
  • سید زین العابدین حسینی، منصور اسماعیل پور*، علیرضا اسلامبولچی، محمدرضا ربیعی مندجین، علیرضا امیرکبیری

    یکی از مهم ترین چالش های امنیتی در مراکز عملیات امنیت با الکترونیک، ناتوانی ذاتی اینترنت در مقابله با حملات است. این حملات به راحتی اجراشده و به صورت محلی یا از راه دور قابل کنترل می باشند. اکثر این حملات در رسیدن به اهداف اصلی حمله، موفق بوده و مهاجم را به خواسته های خود می رساند. علت این امر در این است که مکانیسم های زیادی برای راه اندازی حملات بر اساس مشخصات سرور قربانی وجود دارد، همین امر خود موجب می شود که نتوان یک راه حل دفاعی جامع در برابر حملات ارایه نمود. راهکارهای متعددی برای شناسایی و مقابله با حملات مزبور ارایه شده است که در این مقاله راهکار ترکیب الگوریتم انتخاب ویژگی ژنتیک و روش های یادگیری ماشین ازجمله الگوریتم درخت تصمیم، شبکه عصبی عمیق و KNN به صورت تلفیقی ارایه شده است. برای اعتبار سنجی راهکار ارایه شده، نتایج حاصل با سایر روش ها ازجمله روش های یادگیری ماشین و ترکیبی با سایر روش های بهینه سازی مورد مقایسه و ارزیابی شده است. در این پژوهش از 10% مجموعه داده KDD Cup 99 برای شبیه سازی استفاده شده است که ابتدا در مرحله پیش پردازش داده ها، مقادیر کلیه مشخصه ها به اعداد تبدیل و همچنین مقادیر مشخصه خروجی به دو مقدار صفر و یک تغییر داده شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان از دقت بالای راهکار ارایه شده برای تشخیص نفوذگران نسبت به سایر روش های اخیر در حدود 5% است.

    کلید واژگان: مرکز عملیات امنیت, بانکداری الکترونیک, فرآیند کاوی, یادگیری ماشین
    Seyed Zin El Abidine Hosseini, Mansour Esmaeilpour *, Alireza Slambolchi, MohammadReza Rabieh Mondjin, Alireza Amirkabiri

    One of the most important security challenges in e-banking security centers is the inability of the internet to deal with attacks. These attacks are easily implemented and can be controlled locally or remotely. Most of these attacks are successful in reaching the main targets of the attack and bring the attacker to their desires. The reason for this is that there are many mechanisms for launching attacks based on the characteristics of the victim's server, which makes it impossible to provide a comprehensive defense solution against the attacks. Several strategies have been proposed to identify and deal with these attacks. In this paper, a combination of algorithm for selecting genetic features and machine learning methods, including decision tree algorithm, deep neural network and KNN, are presented. Provide guidelines for validation, the results obtained with other techniques such as machine learning techniques and combined with other optimization methods are compared and evaluated. In this research, 10% of KDD Cup 99 dataset for simulation has been used. First, in the preprocessing of data, the values of all attributes are converted to numbers, and the output characteristic values are changed to two values of zero and one. The results of the research indicate that the accuracy of the proposed strategy for detecting intruders compared to other recent methods is about 5%.

    Keywords: Security Operations Center, Electronic Banking, Mining Process, Machine Learning
  • فاطمه محمدزاده، محمدرضا اختصاصی*، سید زین العابدین حسینی، عبدالرسول نگارش، محمد علایی

    تامین آب شرب باکیفیت از مهم ترین دغدغه های جوامع امروزی محسوب می شود. استفاده از سیستم مناسب در توزیع عادلانه آب با به کارگیری استانداردهای لازم، بسیار ضروری است و طبیعتا نوع سیستم به کار گرفته شده، منجر به مقادیر متفاوت سرانه خواهد شد. امروزه نزاع بر سر منابع آب باکیفیت در مناطق خشک افزایش یافته است و دولت ها را مجبور به استفاده از سیستم های جداگانه ی آب شرب و بهداشتی نموده است. لزوم درک میزان مصرف اشخاص در قالب سرانه، لازمه طراحی صحیح شبکه های توزیع آب شرب است که به طرق مختلف جمع آوری و تحلیل می شود. محدودیت کیفی منابع آب زیرزمینی منطقه بجستان، منجر به اجرای طرح جداسازی آب شرب و بهداشت، با ایجاد ایستگاه های برداشت دولتی آب از سال 1393 شده است. این مقاله، باهدف برآورد مصرف سرانه شرب به روش پرسشگری انجام گرفته که با درنظر گرفتن 378 نمونه و نمونه گیری تصادفی در فواصل معین از هر جایگاه، محاسبه شده است. مقدار سرانه به دست آمده در حدود 3 لیتر برآورد شده، اما مقدار آن در بافت های مختلف دارای پراکنش متفاوت بوده و در فاصله 5/2-5/4 لیتر است که بیشترین مقدار آن در بافت ویلایی جدید و کمترین حد آن در بافت آپارتمانی است. هم چنین نتایج حاصل ازنظرسنجی این طرح و نیز مشکلات و پیامدهای اجرای آن نشان داد که در حدود 03/69 درصد از مردم، از آب این جایگاه ها برای مصرف آشامیدن و چای استفاده می کنند که به عنوان ملاک تعیین سرانه است. بیشترین مشکلات جایگاه های برداشت نیز خرابی های متعدد جایگاه ها و دشواری برداشت از آن ها است که لزوم تجدیدنظر در برخی ساختارهای شبکه را می طلبد.

    کلید واژگان: آب آشامیدنی, سرانه, طرح جداسازی, پرسشگری
    Fatemeh Mohammadzadeh, Mohammad Reza Ekhtesasi *, Seyyed Zeinalabedin Hosseini, Abdoalrasoul Negaresh, Mohammad Allaee

    Providing good quality drinking water is one of the most important concerns of today's societies. Using a proper system for the fair distribution of potable water is very necessary and evidently the type of the system will lead to different amounts of water use per capita. Today, the dispute over good quality water resources in arid regions has escalated, Governments are forced to use separate drinking and sanitation water systems. Understanding the consumption of people in the form of per capita is a prerequisite for the proper design of drinking water distribution networks, the data of which are collected and analyzed in different ways. Quality of groundwater resources in Bajestan region, has led to the plan of separate drinking and sanitation water, with the establishment of government water collection stations since 2014. The purpose of this article is to estimate the per capita drinking consumption by query method by considering 378 samples and random sampling at certain distances from each station. The amount of per capita obtained is estimated at about 3 liters, but its amount has a different distribution in different city districts ranging from 2.5 to 4.5 liters. The highest amount is obtained for the new districts with villa texture and the lowest for the zones with more apartments. The results of the survey of the plan and the problems and consequences of its implementation showed that about 69.03% of people are using the water of these stations for drinking and tea, which is the criterion for determining per capita; The biggest problems of withdrawal stations are the numerous breakdowns of the stations and difficulty harvesting them, which requires the revision of some network operations.

    Keywords: Drinking Water, per capita, separation project, Questionnaire
  • فاطمه محمدزاده، محمدرضا اختصاصی، سید زین العابدین حسینی*، عبدالرسول نگارش، حسین هاشمی، محمد علایی
    مقدمه و هدف

    تامین آب آشامیدنی برای ساکنین مناطق خشک، همواره با چالش های متعددی رو بروست. منبع اصلی تامین آب شیرین در این مناطق، آب های زیرزمینی است اما در سال های اخیر افزایش برداشت ها و افت سفره، منجر به افزایش شوری این منابع آبی شده است. حوزه آبخیز دشت بجستان نیز از این موضوع مستثنی نیست و منبع اصلی تامین آب شرب و بهداشتی آن، منابع آب زیرزمینی حواشی پلایاست که کیفیتی بسیار پایین دارد. کاهش کیفیت منابع آب زیرزمینی، منجر به ایجاد طرح جداسازی آب شرب و بهداشت با ایجاد جایگاه های برداشت دولتی آب شرب از سال 1393 شده است. این تحقیق با هدف بررسی میزان محقق شدن تامین آب آشامیدنی با کیفیت از زمان اجرای این طرح،  با کمک مقایسه ی نمونه های آب برداشتی از شبکه و چاه های شرب، با استانداردهای ملی و بین  المللی، و تهیه نقشه کیفیت منابع آب زیرزمینی است.

    مواد و روش ها

    در این پژوهش، ابتدا نمونه های آب برداشت شده از چاه های شرب و نمونه های شبکه ی توزیع در بازه ی زمانی یکسان (1398-1393)، جمع آوری و با استانداردهای ملی و بین المللی، مقایسه شد. این استانداردها شامل استاندارد سازمان تحقیقات صنعتی ایران (1053)، WHO، آژانس حفاظت محیط زیست ایالات متحده آمریکا (EPA)، اتحادیه اروپا ((EUو دیاگرام شولر بود. سپس پهنه بندی پارامترهای کیفی منابع آب زیرزمینی دشت با کمک دو استاندارد شولر و  1053 (دو استاندارد رایج کیفی آب شرب در ایران) با انتخاب بهترین روش درون یابی در زمین آمار و برمبنای کمترین مقدار RMSE، انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که تمامی پارامترهای کیفی آب در شبکه توزیع، در حد استاندارد و وضعیت مطلوب بودند، مقادیر تمامی پارامترهای کیفی آب در نمونه های بدست آمده، برابر و یا حتی از مقدار استاندارد شاخص ها پایین تر بودند، بنابراین وضعیت مطلوبی از نظر پارامترهای کیفی آب شرب در شبکه توزیع آب بدست آمد. در حالیکه پارامترهای کیفی آب در چاه های تامین آب آشامیدنی، دارای کیفیتی نامطلوب با توجه به مقادیر استانداردهای مورد استفاده در تحقیق بودند؛ بطوریکه مقادیر EC، TH، TDS، Na، CL در نمونه های آب  بدست آمده از چاه های حاشیه پلایا 4 تا 6 برابر  و در سایر چاه های سطح دشت نیز 1/5 تا 2 برابر مقادیر موجود در شاخص های استاندارد بود. نتایج حاصل از پهنه بندی پارامترهای کیفی آب زیرزمینی دشت نیز نشان داد که روشCo-Kriging دارای کمترین میزان خطای پهنه بندی در پارامترهای اصلی تعیین کیفیت آب از جمله EC، TDS و TH می باشد که این امر نشان از همبستگی بالای پارامترهای کیفی آب زیرزمینی دشت با یکدیگر داشت.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از مقایسه ی نمونه ها در دو بخش چاه ها و شبکه توزیع آب شرب نشان داد که طرح کنونی مطلوبیت کافی از نظر تامین آب آشامیدنی با کیفیت را داراست. همچنین با استناد به نقشه ی کیفیت منابع آب زیرزمینی دشت، محدوده ی پلایا دارای کمترین کیفیت منابع آبی و چاه های واقع در محدوده ی دشتی دارای کیفیت مطلوب تری می باشند.

    کلید واژگان: آب آشامیدنی, ارزیابی کیفی, جداسازی آب شرب و بهداشتی, نقشه ی کیفیت آب
    Fatemeh Mohammadzadeh, MohammadReza Ekhtesasi, Seyed Zeynalabedin Hosseini*, Abdoalrasoul Negaresh, Hossein Hashemi, Mohammad Allaee
    Introduction and Objective

    In order to supply the drinking water for inhabitants of arid areas always have several challenges. The main source of fresh water supply in these areas is groundwater, but in recent years, increasing harvests and declining aquifers have increased salinity. Bajestan watershed is no exception of this issue and the main source of drinking water and sanitation is groundwater sources from the Playa, which is of very low-quality water. By decreasing the quality of groundwater resources has created the project to separate drinking water and sanitation by creating “The Government Drinking Water Stations”, since 2014. The purpose of this study is to investigate the rate of realization of this project implementation in order to quality drinking water supply. For this purpose, some of water samples was taken from the network and drinking wells, then the samples were compared with National and International standards and prepared the groundwater resources quality map.

    Material and Methods

    In this study, at the first stage, the water samples taken from drinking wells and distribution network in the same period (2014-2019) were collected and compared with National and International standards. These standards included the standard of the Industrial Research Organization of Iran (1053 Report), WHO, the United States Environmental Protection Agency (EPA), the European Union (EU) and Schuler diagram. Then, Prepared the maps based on 1053 and Schuler diagram (The most common drinking water quality standards in Iran) which were selected by choosing the best interpolation method in the field of Geostatistical by choosing the lowest value of RMSE.

    Results

    The results of this research showed that all of the quality parameters of distribution network’s water samples were within the standard condition, the values ​​of all the quality parameters were equal or even lower than the standard value of the indicators, So the conditions are optimal. While the water quality parameters in drinking water supply wells were of unfavorable quality according to the values ​​of the standards used in the research; These are EC, TH, TDS, Na, CL ​​in the water samples obtained from the wells on the Playa were 4 to 6 times and in other wells on the plain were 1.5 to 2 times the values ​​found in the standard indices. The results of the interpolation of the quality parameters of the plain's groundwater showed that the Co-Kriging method has the lowest Error in the main parameters of water quality determination, including EC, TDS and TH, which shows the high correlation of the parameters, there was a high correlation of groundwater in the plain with each other.

    Conclusion

    Comparison of the samples in the two parts of the wells and the drinking water distribution network showed that the current plan has sufficient usefulness to providing the quality the drinking water. Also, based on the map of the quality of the groundwater resources of the plain, the playa has the lowest quality of water resources and the wells located in the plain area have better quality.

    Keywords: Drinking Water, Separation of Drinking & Sanitary Water, Quality Assessment, Water Quality Map
  • فاطمه محمدزاده، محمدرضا اختصاصی*، سید زین العابدین حسینی، حسین هاشمی، محمد علایی

    تامین آب آشامیدنی مناسب از نظر کمی و کیفی در مناطق خشک و نیمه خشک کشورمان با چالش جدی روبه رو است. در سال های اخیر، به علت بروز خشک سالی و نیز تعارضات اجتماعی به دلیل کمبود منابع آب در بخش های کشاورزی، صنعت و شرب، حمکرانان آب را به انتقال آب برون حوزه ای و یا شیرین سازی آبهای شور سوق داده است. در نواحی خشک ایران مرکزی و مجاور پلایاها، استفاده از پساب های شور و شیرین سازی آن به یکی از راهکارهای تولید آب قابل شرب در این مناطق منجر شده است. دشت بجستان نیز در این راستا، استثنا نیست و در حدود 16 سال است که از این روش برای تامین آب شرب و بهداشت ساکنین استفاده می شود. اخیرا، سرمایه گذاران به احداث کارخانه های آب معدنی در مناطق خشک تشویق شده اند، در حالی که پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی آن هنوز مشخص نیست. نتایج حاصل از این پژوهش، نشان داد که برای تامین آب شیرین از آب شور کویری با شوری در حدود 7500 میکروموس بر سانتی متر به روش اسمزمعکوس با حجم تولیدی حداقل1000 مترمکعب در سال، هزینه تمام شده برای هر لیتر آب در سال 1398 معادل 067/45 ریال بوده است. همچنین، حدود 500 مترمکعب شورابه و بیش از 6 تن نمک تولید و به محیط پیرامون اضافه شد. این مقدار نمک، شوری اراضی اطراف، خاصه مزارع و باغ های پسته را در حدود 2 تا 3 برابر افزایش داد و افت بیش از 60 درصدی محصولات را به دنبال داشت. همچنین، در صورت عدم بازیابی بطری ها، بیش از 18 تن پلی اتیلن تولید خواهد شد. ارزیابی اقتصادی حاصل از این طرح نیز نشان داد که شاخص ارزش خالص فعلی منفی، مقدار نرخ بازده داخلی صفر و نسبت فایده به هزینه نیز 46/0 بود که نشان دهنده اقتصادی نبودن اجرای این طرح و نیز موارد مشابه در مناطق خشک و حاشیه کویری بود.

    کلید واژگان: آب قابل شرب, شیرین سازی, ارزیابی اقتصادی, اثرات محیط زیستی
    Fatemeh Mohammadzadeh, MohammadReza Ekhtesasi *, Seyed Zeynalabedin Hosseini, Hossein Hashemi, Mohammad Allaee

    One of the major challenges in arid regions such as Iran is the supply of water with appropriate quantity and quality. Drought, disputes over water resources, and providing good quality and quantity water for drinking, agriculture, and industrial sector, have forced governments to use desalination technology or transfer water among watersheds, Water desalination is one of the solutions to providing drinking water in Central Iran and coastal areas. Bajestan plain is no exception and has been using this method for about 16 years to provide drinking water and health for residents. Investors have recently been encouraged to build mineral water plants in arid areas; While the socio-economic and its environmental consequences are not yet clear. The results of this study showed that to supply fresh water from desert saline water with EC about 7500 (µs/cm) and reverse osmosis method with a production volume of 1000 (m3/yr), the price per liter of water is equivalent to 45.067 IRR. In this process, around 500 m³ of saline water and more than 6 tons of salt will be produced, too. This amount of salt will increase the salinity of the lands around the pistachio fields and orchards by 2 to 3 times and decrease the yields by more than 60%. Results showed if the bottles are not recovered, more than 18 tons of polyethylene will be produced. The economic evaluation shows that the value of the Net Present Value Index is negative and Internal Rate of Return is not acceptable, and the B/C is 0.46, which indicates that it is not economical to implement. Implementation of this plan in other arid regions with these conditions will have similar results.

    Keywords: Drinkable Water, Saline Water Desalination, Economic Assessment, Environmental effects
  • سید زین العابدین حسینی، اسماعیل صالحی*، هما ایرانی بهبهانی

    تحقیق حاضر با هدف ارزیابی تحلیلی روند توسعه شهری سبز در منطقه 22 شهر تهران طی یک دوره پنج ساله 1390 الی 1395، انجام پذیرفت. روش تحقیق توصیفی و تحلیلی بوده است. داده های تحقیق در دو بازه زمانی (1390 و 1395) از اسناد رسمی و پایگاه های سازمان های دولتی و غیردولتی به ویژه معاونت های زیست محیطی و شهرداری تهران جمع آوری گردید. جهت تعیین میزان تاثیر هر یک از معیارهای ارزیابی شهر سبز و امتیازدهی به عملکرد آن ها در این دوره 5 ساله، از نظر خبرگان طی دو پرسشنامه مجزا استفاده گردید. تحلیل داده ها توسط نرم افزار Expert Choice و ماتریس ارزیابی عملکرد و صفحه گسترده اکسل انجام پذیرفت. نوآوری تحقیق، بهره گیری از معیارهای متنوع و چندگانه معتبر در رابطه با شهر سبز جهت ارزیابی عملکرد توسعه شهری سبز در طول یک دوره پنج ساله در منطقه 22 شهر تهران می باشد. نتایج مطالعه نشان داد که در دوره زمانی مورد مطالعه از 39 معیار بررسی شده، 18 معیار در طول این مدت عملکرد مطلوب داشتند از جمله: سیاست پایداری آب، میانگین روزانه میزان SO2 و سرانه فضای سبز و 21 معیار دیگر دارای عملکرد بی تاثیر یا نامطلوب بودند. نتیجه نهایی ارزیابی عملکرد شهر سبز نشان داد که توسعه شهری سبز در این منطقه باتوجه به پتانسیل های زیست محیطی قابل توجه آن در وضعیت متوسط قرار گرفته است و فاصله نسبتا زیادی با نقطه ایده ال دارد.

    کلید واژگان: شهرسبز, توسعه شهری, تهران
    Seyyed Zeinolabedin Hosseini, Esmaeil Salehi *, Homa Irani Behbahani

    The present study was conducted with the aim of analytical evaluation of green urban development trends in District 22 of Tehran during a five-year period from 2011-2016.              The research method was descriptive and analytical. Research data were collected in two time periods (2011 &2016)        from official documents and databases of governmental and non-governmental organizations, especially environmental deputies and Tehran Municipality. In order to determine the extent of the effect of each of the criteria for evaluating the green city and scoring their performance in this 5-year period, experts used two separate questionnaires. Data analysis was performed using Expert Choice software and performance evaluation matrix and Excel spreadsheet. The innovation of the research is the use of various and valid criteria in relation to the green city in order to "evaluate" the performance of green urban development during a five-year period in the 22nd district of Tehran. The results of the study showed that in the study period, out of 39 criteria, 18 criteria had a good performance during this period, including: water sustainability policy, daily average SO2 and per capita green space, and 21 other criteria had ineffective or undesirable performance. The final result of the evaluation of the performance of the green city showed that the development of the green city in this region is in a moderate position due to its significant environmental potentials and is relatively far from the ideal point.

    Keywords: Green City, urban development, Tehran
  • سارا میر احمدی، عباس احمدی*، سید زین العابدین حسینی، نورالله عبدی، حمید ترنج زر

    هدف از مطالعه حاضر، بررسی صفات فیزیولوژیکی و فنولوژیکی و تعیین روابط بین عناصر موجود گیاه مریم گلی بیابانی .Salvia eremophila Boiss به عنوان یک گونه مرتعی بومی و دارویی در سه رویشگاه مرتعی استان یزد می باشد. بدین منظور در سه رویشگاه دامگاهان، تنگ چنار و قوام آباد و در سه ایستگاه مختلف، میزان عناصر غذایی شامل قند محلول، میزان کلروفیل، کاروتنویید و پرولین موجود در اندام هوایی گیاه مریم گلی بیابانی در دو مرحله فنولوژیکی گلدهی و بذر دهی مورد بررسی قرار گرفت. نمونه برداری از گیاهان به روش تصادفی- سیستماتیک و با استفاده از پلات های یک متر مربعی در طول ترانسکت های 50 متری انجام گرفت. همچنین پس از بازدیدهای منظم میدانی، دیاگرام مراحل رشد فنولوژیکی مریم گلی بیابانی در محدوه مورد مطالعه ترسیم گردید. داده ها پس از جمع آوری و در سطح خطای 5% تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که اثر متقابل مرحله فنولوژیکی، منطقه و ایستگاه اثر معنی داری بر روی متغیرهای مورد بررسی (0.05>p) داشت. بدین صورت که ایستگاه شماره 1 تنگ چنار در مرحله گلدهی از نظر میزان کلروفیل a، b بالاتر از سایر ایستگاه ها و مناطق مورد بررسی بوده و تفاوت معنی داری با آنها داشت. ایستگاه شماره 1 تنگ چنار در مرحله گلدهی و ایستگاه شماره 3 دامگاهان در مرحله بذر دهی، بشترین میزان کاروتنویید را دارا بودند. همچنین میزان پرولین در مناطق مختلف، مراحل فنولوژیکی و ایستگاه های سه گانه، تفاوت معنی داری نشان داد. ایستگاه شماره 2 منطقه دامگاهان در زمان گلدهی بیشترین میزان پرولین را دارا بود. از نظر میزان قند محلول نیز اختلاف بین ایستگاه ها و مرحله فنولوژیکی (به غیر از مرحله گلدهی)، معنی دار بود. در مجموع، به دلیل تشابه شرایط اقلیمی ایستگاه های مورد بررسی در هر منطقه و نیز تیپ مرتع و ارتفاع از سطح دریا، این موضوع می تواند بر بروز تغییرات اندک در عناصر غذایی گیاه موثر باشد.

    کلید واژگان: مراتع خشک, قند محلول, پرولین, کلروفیل, کاروتنوئید
    Sara Mirahmadi, Abbas Ahmadi *, Seyyed Zeynalabedin Hoseyni, Noorullah Abdi, Hamid Toranjzar

    The purpose of current study was to study the physiological and phonological traits of Salivia eremophila Boiss. As a native and medicinal species in three rangeland sites in Yazd province (Iran). For this perpose three ares (Damaghan, Tange-Chenar and Ghavam Abad) and three sites in each area, were investigated in terms of Soulobe carbohydrates, Proline, Chlorophyll and Carotenoids in aerial parts of Salivia eremophila in two phonological stages: Flowering and seeding. Plant sampling was done based on randomized-systematic method in 1M2 plots, along with 50 m2 transects. Also, phenolocical diagram of Salivia eremophila was figured based on consecutive field investigations. Data were analyzed at level of 5%. The results showed that there are significant differences in interaction effects among phonological stage, site and area. site No.1 of Tange-Chenar had significant difference in Chlorophyll (a & b) with the other sites (p<0.05). As for Carotenoids, There were significant difference between sites and areas, in which site No.3 of Damgahan in seeding stage, and site No.1 of Tange-Chenar had the higher rates. Also, the rate of Proline in site No.1 of Damgahan (in flowering stage) was higher than the other sites and areas and it showed significant difference. The amount of Soulobe carbohydrates had significant difference in sites and phonological stages in general (except flowering stage). In overall, the climatic conditions of the sites of studied areas are almost similar in terms of annual rainfall, as well as rangelans type and altitude, and this can affect the occurrence of low changes in plant nutrients

    Keywords: Arid rangelands, Soulobe carbohydrates, Proline, Chlorophyll, Carotenoid
  • زهره ارجمندی، محمدامین اسدی زارچ*، سید زین العابدین حسینی، محمدرضا اختصاصی

    در این تحقیق برای محاسبه خشکسالی از شاخص RDI که بر اساس بارش (ورودی سیستم) و تبخیر و تعرق پتانسیل (خروجی) است، استفاده شد. برای پیش بینی خشکسالی از شبیه سازی های مدل های جهانی اقلیم استفاده شد. دوره 1961 تا 2005 به عنوان دوره پایه انتخاب و داده های مربوط به این دوره وارد مدل ریزمقیاس نمایی شد. دوره 2006 تا 2018 به عنوان دوره پیش بینی انتخاب شد. در نهایت، پیش بینی های مدل مورد استفاده برای دوره 2006 تا 2018 با خشکسالی های مشاهداتی در این دوره مورد مقایسه قرار گرفت. تبخیر و تعرق پتانسیل بر اساس روش فایو-پنمن-مانتیث محاسبه شد. برای پیش بینی خشکسالی، مدل CanESM2 بر اساس سناریو انتشار RCP8.5 برای داده های ماهانه بارش، دمای حداقل، دمای حداکثر، دمای میانگین، ساعت آفتابی، سرعت باد و رطوبت نسبی استفاده شد. با استفاده از مدل ریز مقیاس نمایی SDSM، خروجی های مذکور برای دوره 2006 تا 2018 ریزمقیاس شدند. در نهایت خطاهای احتمالی در داده های بارش با استفاده از روش اصلاح خطای خطی (Linear Scaling) اصلاح شد. نتایج نشان داد استفاده از مدل اصلاح خطا به میزان قابل قبولی دقت خروجی های مدل CanESM2 را افزایش می دهد. مقایسه خشکسالی های واقعی 2006 تا 2018 با مقادیر پیش بینی شده توسط مدل مورد استفاده در سه مقیاس زمانی 1، 3 و 6 ماهه نشان داد در پیش بینی بلندمدت خشکسالی، پیش بینی های GCM دارای همبستگی نسبتا قابل قبولی به خصوص در مقیاس های زمانی 3 و 6 ماهه با داده های واقعی است.

    کلید واژگان: خشکسالی, فائو-پنمن-مانتیث, مدل های جهانی اقلیم, RDI, SDSM, CanESM2, RCP8.5
    Zohreh Asadi, MohammadAmin Asadi Zarch*, Hoseini Seyed Zeynalabedin, Ekhtesasi Mohammad Reza
    Introduction

    Due to the low annual precipitation rate and, therefore, the existence of a weak and fragile ecosystem, arid regions are more subject to drought. Moreover, significant fluctuations in the temporal and spatial distribution of precipitation make drought forecasting in these areas a complicated task. Having a dry and fragile climate, Yazd Province has experienced numerous droughts within the past few decades. Therefore, it is highly important to monitor and forecast drought in this region. Population growth has increased water demand. Moreover, the increase in the concentration of greenhouse gases due to rising fossil fuels consumption has caused global warming and climate change, changing the hydrological cycle components including precipitation patterns (snow and rain). Therefore, climate change has changed the frequency, severity, and duration of droughts in many areas, especially in arid and semi-arid regions. So far, several indices have been developed to assess drought. This study used the RDI, which is based on precipitation (as system input) and potential evapotranspiration (as output), to estimate the drought. Furthermore, there are several methods for forecasting drought, among which projections of global climate models derived from greenhouse gas emission scenarios are quite common.

    Materials and Methods

    This study sought to analyze the efficiency of global climate models in predicting drought in arid regions (Yazd Synoptic Station, Yazd, Iran). To this end, 1961 to 2005 was selected as the base period, RDI values of which were imported to downscale the model (SDSM). Moreover, 2006 to 2018 was selected as the forecast period whose data were not imported to the model. Finally, the predictions of the model for the period 2006 to 2018 were compared with the observed RDI values of the same period for time scales of one, three, and six months. Accordingly, first, the climatic data collected from Yazd Synoptic Station (minimum and maximum temperature, relative humidity, sunshine hours, and wind speed) were prepared, and then the potential evapotranspiration (PET) was calculated for the period 1961 to 2018 via FAO-Penman-Monteith method. RDI value for the period 1961 to 2018 was then estimated on a monthly basis.Moreover, to predict drought through global climate models, CanESM2 global model forecasts were obtained based on the RCP8.5 greenhouse emission scenario from 2006 to 2018 for monthly precipitation, minimum temperature, maximum temperature, average temperature, sunshine hours, wind speed, and relative humidity. Using SDSM statistical downscaling model, the observed data for the period 1961 to 2005 and the projections of the CanESM2 model for the period 2006 to 2018 were downscaled. On the other hand, the mean surface temperature predictor was used to a downscale minimum and maximum temperatures and sunshine hours. Wind speed and surface-specific humidity predictors were also used to downscale wind speed and relative humidity outputs, respectively. Furthermore, to increase the accuracy, three predictors of precipitation, surface specific humidity, and mean surface temperature were used to downscale precipitation outputs. Finally, as for the high spatial and temporal variability of precipitation in arid regions, possible biases in precipitation data were corrected using the Linear Scaling bias correction method, which is based on the average difference between monthly observed time series and GCM historical simulations time series over the same period of the observed series. These differences were then applied to the future GCM simulated climate data to get bias-corrected climate variables.

    Results

    The results obtained from the application of the FAO-Penman-Monteith method indicated that the variable trend presented by PET values during the study period was mostly induced by changes in wind speed fluctuations. Moreover, downscaled precipitation values showed a more significant error rate than those of the downscaled temperature outputs, probably due to the fact that precipitation values had more variability than the temperature ones, especially in arid climates. On the other hand, the application of the Linear scanning bias correction model showed that the precipitation values downscaled by SDSM for the base period (1961-2005) were overestimated compared to the real precipitation data over the same period. Therefore, the overestimation was corrected using the Linear scanning bias correction method. After correcting the probable precipitation biases and calculating the RDI index, the results suggested that the use of the Linear scanning bias correction model remarkably increased the accuracy of CanESM2 precipitation outputs.Then, the RDI was calculated by replacing the predicted precipitation and potential evapotranspiration values with the real data in the period 2006 to 2018 by measuring the potential evapotranspiration based on the data mentioned. Accordingly, R2 between real RDI values and the CanESM2-extracted forecasted RDI values for the 2006-2018 period was 0.472 for the 1-month time scale, while R2 was 0.738 and 0.762for for 3 and 6-month time scales, respectively.

    Discussion and Conclusion

    The results indicated that the model presented a good performance at 3 and 6-month timescales. Moreover, considerable fluctuations in one-month precipitation values resulted in high variability of the one-month RDI time series, decreasing the model's performance at this timescale. Therefore, for projecting precipitation in arid and hyper-arid zones, a bias correction method should be applied to minimize probable biases. Furthermore, the comparison of actual droughts that occurred from 2006 to 2018 with the values ​​predicted by the model at 1, 3, and 6-month time scales showed that the CanESM2 model predicted the drought patterns with relatively good accuracy at 3 and 6-month timescales. However, as for the one-month timescale, the model presented lower efficiency than the other two time scales due to more fluctuations. Therefore, it can be concluded that GCM forecasts have a relatively acceptable efficiency for long-term drought prediction in arid climates.

    Keywords: Drought, FAO-Penman-Monteith, Global Climate Models, RDI, SDSM, CanESM2, RCP8.5
  • مژده محمدی خشوئی*، محمدرضا اختصاصی، علی طالبی، سید زین العابدین حسینی

    اجرای موفقیت آمیز انواع مدل های در مقیاس منطقه ای به انتخاب نوع داده و الگوریتم مناسب بستگی دارد. این مسئله در کنار عدم امکان اندازه گیری تمام اجزا طبیعت، منجر به شکل گیری تحولی بزرگ در شیوه درک پدیده ها شد. در این شیوه، می توان هر جز از طبیعت را به صورت یک عدد کمی هندسه فراکتال در آورد. در پژوهش حاضر، به منظور بررسی بعد فراکتال شبکه زهکشی بر روی سازندهای زمین شناسی حوضه دشت یزد-اردکان، به طور همزمان بروی الگوریتم های جریان یک سویه و چندسویه و DEMهای SRTM و ASTER و نقشه های توپوگرافی 25000/1 تمرکز شده است تا در نهایت مقادیر بعد فراکتال از نقشه شبکه زهکشی نزدیک به واقعیت زمینی استخراج شود. با مقایسه نتایج، کمترین اختلاف در مقادیر طول و رتبه آبراهه متعلق به نقشه های توپوگرافی 25000/1 و بعد از آن، مدل رقومی ASTER و الگوریتم چندسویه است. هر چند الگوریتم چندسویه جزییات بیشتری از شبکه زهکشی نشان می دهد ولی از نظر تعداد رتبه های آبراهه به ویژه رتبه 1، با نقشه واقعیت زمینی تفاوت دارد. بنابراین با توجه به حساسیت بعد فراکتال به کوچکترین تغییر در شبکه زهکشی، شبکه زهکشی نقشه های توپوگرافی با بیشترین انطباق با واقعیت زمینی انتخاب شد. میانگین بعد فراکتال 149/1، 16/1 و 207/1 به ترتیب، نشان دهنده ی سازند آهک تفت، گرانیت و کهر می باشد. در واقع، بین بعد فراکتال و حساسیت سازندهای زمین شناسی ارتباط معنی داری وجود دارد (سطح 99/0). به نحوی که با افزایش حساسیت سنگ شناسی و به تبع آن تراکم زهکشی، عدد فراکتال افزایش می یابد. بنابراین می توان ادعا نمود که تحلیل ابعاد فراکتال شبکه زهکشی بر روی سازندهای زمین شناسی، بررسی سریع و با دقتی از فرسایش پذیری واحدها ارایه می کند.

    کلید واژگان: مدل رقومی ارتفاع, شبکه زهکشی, الگوریتم جریان, بعد فراکتال
    Mojdeh Mohammadi Khashoui *, Mohammad Reza Ekhtesasi, Ali Talebi, Seyed Zeynalabedin Hosseini

    Digital elevation models and its derivatives are important factors for watershed modeling. It is obvious that DEM errors adversely affect the accuracy and thereby modeling of natural processes. This problem along with the impossibility of measuring all elements of nature, has led to a major evolution in the way of understanding and explaining phenomena. In this way, we can use the fractal geometry as a quantitative tool for modeling many complex natural phenomena. In fact, geophysical phenomena such as drainage networks are fractal phenomena with fractal behavior. The purpose of this paper is to evaluate sensitivity of the drainage networks based on DEMs (ASTER & SRTM), flow direction algorithms (Single Flow Direction (D8) and Multiple Flow Direction (MD8)) and topographic maps of 1:25000 in order to study the fractal dimension of drainage network on geological formations of Yazd-Ardakan basin. The results showed that the least difference in the length and the rank of the stream belonged to the drainage network obtained from the topographic maps of 1:25000. After the topographic maps, ASTER and the multi-flow direction algorithm are close to real ground map. Even though the multi-flow direction algorithm shows more detail on the drainage network. But it is not close to real ground map. The difference is particularly noticeable in the first rank of streams. Due to the very high sensitivity of the fractal dimension to the smallest change in drainage network conditions, the drainage network obtained from topographic maps were used to calculate the fractal dimension. The mean fractal dimension of 1.149, 1.16 and 1.207, respectively, represents Taft, Granite and Kahar formations. There is a significant correlation between fractal dimension and sensitivity to erosion of geological formations (level 0.99). In fact, the fractal dimension increases with increasing the sensitivity to erosion along with the drainage density in geological formations. The results showed that fractal dimension allows for a quick and accurate analysis of sensitivity to erosion of the formations of this area.

    Keywords: Digital elevation model, drainage network, flow direction algorithm, Fractal dimension
  • سید زین العابدین حسینی، اسماعیل صالحی*، هما ایرانی بهبهانی

    پژوهش حاضرباهدف سنجش شاخص های برگزیده در روند توسعه شهری سبزدرمنطقه 22 شهر تهران درطی یک دوره پنج ساله 1390الی1395انجام پذیرفته است (مطالعه ای که اززمان شکل گیری این منطقه نوپا و در حال توسعه شهر تهران دریک دوره زمانی مشخص انجام نپذیرفته است)، بدین منظوربراساس نظریه ها، دیدگاه ها و نیزپژوهش های موردی در چارچوب هدف مذکور؛ علاوه بر معیار کیفیت هوا به عنوان معیار برگزیده، سایر معیارهای موثر در جهت سنجش توسعه شهری سبزشناسایی و تبیین گردید، سپس جهت تعیین میزان تاثیر هر یک از معیارها و امتیازدهی به عملکرد آنها در طی دوره -موردمطالعه، از نظر خبرگان در حوزه شهرسازی وبرنامه ریزی شهری طی دو پرسشنامه مجزا استفاده گردید و تحلیل داده ها با نرم افزار Expert Choice و ماتریس ارزیابی عملکرد و صفحه گسترده اکسل انجام پذیرفت. نتایج این پژوهش بیانگرآن است که عملکرد سیاست هوای پاک به عنوان معیار برگزیده در طول دوره موردبررسی، عملکردی مطلوب، آلاینده ذرات معلق کمتراز10میکرون (PM10) و آلاینده دی اکسیدسولفور (SO2) عملکردی متوسط و آلاینده دی اکسیدنیتروژن (NO2) عملکردی نامطلوب داشته است، امتیاز نهایی عملکردی معیارها نیزدر ارتباط با عملکرد شهرسبز در منطقه مورد مطالعه در طی دوره پنج ساله 545/0 بدست آمد که به عبارت دیگر 5/54 درصد از تغییرات توسعه شهری دراین منطقه دراین دوره زمانی براساس معیارهای شهر سبز محقق گردیده است و این نشانگرآن است که توسعه شهری سبز در این منطقه دردوره پنج ساله مورد بررسی با توجه به پتانسیل های زیست محیطی قابل توجه آن در وضعیت متوسط قرار گرفته است و با نقطه ایده ال فاصله نسبتا زیادی دارد. در انتهای پژوهش پس ازشناسایی نقاط ضعف عملکردی و در جهت برنامه ریزی بهینه و کاراتر برخی راهبردها ارایه گردیده است.

    کلید واژگان: معیارهای سنجش شهرسبز, شاخص های برگزیده, معیارکیفیت هوا, منطقه 22شهرتهران
    Seyyed Zeinolabedin Hosseini, Esmaeil Salehi *, Homa Irani Behbahani

    This study was conducted to assess the selected indicators in the process of green urban development in District 22 of Tehran during a five-year period from 2011 to 2016(A study that has not been conducted for a period of time from this emerging and developing area of Tehran). For this purpose, In addition to the air quality criterion as the preferred criterion, other effective criteria for measuring urban development were identified and clarified based on theories, views and case studies in the context of the above objectives. Data analysis was performed with Expert Choice software and performance evaluation matrix and Excel spreadsheet. The results of this study indicate that the performance of clean air policy as a selected criterion during the period under review, optimal performance, particulate matter smaller than 10 microns (PM10) and sulfur dioxide (SO2), moderate performance and nitrogen dioxide pollutant (NO2) also had poor performance. The functional performance score of the green city in the study area during the five-year period was 0.545, i.e., 54.5% of the changes in urban development in this area in this period has been achieved based on the criteria of the green city and this indicates that green urban development Its significant environmental features are in the middle position and it is relatively far from the ideal point.At the end of the study, after identifying the functional weaknesses, some strategies for optimal and more efficient planning are presented.

    Keywords: Criterias for Measuring Green Cities, Selected Criteria, Air Quality Criteria, District 22 of Tehran
  • نورالله نیک پور، صمد فتوحی*، حسین نگارش، شهرام بهرامی، سید زین العابدین حسینی

    شور شدن خاک ها از فرآیندهای غالب تخریب زمین در مناطق خشک و نیمه خشک بشمار می آید و یکی از مهمترین مشکلاتی است که باروری خاک را در نقاط مختلف جهان با مشکل جدی مواجه کرده است. در این مطالعه در اولین قدم، نمونه های خاک برداشت و کار پیش پردازش روی تصاویر لندست، با تشخیص بهترین ترکیب باندی (باند های 7-5-2) صورت گرفت. از شاخص های سنجش از دوری مختلف شوری مانند NDSI (شاخص شوری نرمال شده)، BI (شاخص روشنایی) و SI (شاخص شوری) برای نقشه برداری شوری خاک منطقه مورد مطالعه استفاده شده است. همچنین اندازه گیری های آزمایشگاهی هدایت الکتریکی (EC) و اسیدیته خاک (PH) نیز روی نمونه های خاک انجام شده است. در این راستا مقادیر سه شاخص شوری NDSI, BI, SI برای سال های 2017، 2015، 2010، 2005، 2000 در محیط نرم افزار ENVI و GIS محاسبه شد و مناطق دارای شوری با رنگ قرمز در نقشه خروجی در محدوده مورد مطالعه نمایش داده شد. بر اساس نتایج حاصله از تجزیه و تحلیل تصاویر ماهواره ای  زمین های دارای خاک شور به علل مختلفی از جمله (مجاورت با سازند گچساران، آبیاری شدن با آبهای زیرزمینی شور، جنس خاک و لم یزرع بودن اکثر زمین ها در منطقه و...) به طور صد در صد در غرب و جنوب غرب استان ایلام (در زیر حوضه های مهران، موسیان-آبدانان، دشت عباس غربی - شرقی و مولاب) واقع هستند. با توجه به بازدید های میدانی و نمونه برداری خاک جهت آزمایش از مناطق مختلف استان ایلام نیز مشخص شد که فقط مقادیر PH در زیر حوضه مهران، جنوب دهلران و پایین دست سد سیمره بالای 5/8 بوده که نشان دهنده ی قلیایی و سدیمی بودن خاک این مناطق است. نتایج آزمایشگاهی EC و PH نمونه های خاک تا حدودی نتایج تجزیه و تحلیل های سنجش از دوری بدست آمده از داده های ماهواره ای در منطقه مورد مطالعه تایید می کند.

    کلید واژگان: شوری خاک, تخریب سرزمین, شاخص های SI, BI, سنجش از راه دور, استان ایلام
    Noorallah Nikpour, Samad Fotoohi *, Hossein Negaresh, Shahram Bahrami, Seyed Zeynalabedin Hosseini

    Soil salinization is one of the dominant processes of land degradation in arid and semi-arid regions.  Soil salinity is one of the most important problems affecting many parts of the world. Salty soils in agricultural areas reduce the annual crop yield of most crops. As a first step, soil sampling and Landsat images are pre-processed. Different salinity indices such as NDSI (normalized salinity index), BI (brightness index) and SI (salinity index) were used to map the salinity of the study area. As well as Laboratory measurements of electrical conductivity (EC) and soil acidity (pH) have also been performed. In this regard, the values of three salinity indices NDSI, BI, SI for 2017, 2015, 2010, 2005, and 2000 were calculated in ENVI and GIS software. Based on the results of satellite imagery analysis, saline soils in the west and southwest of Ilam province (sub-basins of Mehran, Musian-Abdanan, Abbas-west-east and Molab basins) are located. According to field surveys and soil sampling for different areas of Ilam province, it was found that pH values below Mehran basin, south Dehloran and downstream of Simareh Dam are above 8.5 and indicate alkaline and sodium soils. And other examples show unusual, up to slightly salted soil. This means that the results of the remote sensing analyzs partially confirm the data obtained from estimating soil EC and pH values in the study area.

    Keywords: Soil Salinity, Land degradation, SI, BI indices, Remote Sensing, Ilam Province
  • محمدامین اسدی*، فاطمه جم نژاد، محمدرضا اختصاصی، سید زین العابدین حسینی

    برداشت بخش قابل توجهی از آب شرب و کشاورزی از منابع آب زیرزمینی، باعث کاهش شدید ذخایر آب زیرزمینی در کشور شده است. با توجه به وقوع خشکسالی در مناطق مختلف کشور، پیش بینی می شود که این پدیده روی تغذیه آب های زیرزمینی تاثیر چشمگیری داشته باشد. از طرف دیگر، تغییرات کاربری اراضی و توسعه شهری و کشاورزی نیز به شدت منابع آب زیرزمینی را تهدید می کند. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر خشکسالی هواشناسی و تغییرات کاربری اراضی بر کمیت و کیفیت آب های زیرزمینی دشت داراب در دوره آماری 13721396 است. در این تحقیق با استفاده از داده های بارش، سطح ایستابی و شوری آب های زیرزمینی، شاخص های SECI،  GRIو  SPIمحاسبه شد. نقشه کاربری اراضی حوزه برای سال های 1380، 1388 و 1396 با استفاده از تصاویر ماهواره ای تهیه شد. طبقه بندی کاربری اراضی به صورت نظارت شده (Supervised Classification) و با روش حداکثر احتمال (Maximum likelihood) انجام شد. هرکدام از تصاویر به 5 نوع کاربری شامل مناطق مسکونی، اراضی زراعی، باغات، مرتع و اراضی بایر طبقه بندی شد. مقایسه کاربری اراضی در طی سه سال مذکور نشان داد که تغییرات کاربری زراعی و باغی در سال 1388 نسبت به 1380 حدود 53/0% افزایش داشته، ولی در سال 1396 نسبت به سال 1388، 82/1% کاهش یافته است. در مرحله بعد، رابطه بین شاخص SPI و تغییرات کاربری اراضی با شاخص های GRI و SECI بررسی شد. نتایج نشان داد که خشکسالی های اقلیمی و تغییرات کاربری اراضی اخیر بر روی کمیت و کیفیت آب زیرزمینی دشت داراب اثر مستقیم داشته است؛ به طوری که در طی دوره آماری مذکور به طور متوسط حدود 36 متر افت سطح آب در کل دشت اتفاق افتاده است. همچنین شوری آب زیرزمینی در حدود 293 میکروموس بر سانتی متر افزایش یافته است. برای مقایسه بهتر نتایج، داده های آماری به سه دوره هشت ساله (13721380، 13811388، 13891396) تقسیم شد و میانگین شاخص های SPI، GRI، SECI و کاربری اراضی برای هر سه دوره به دست آمد. نتایج نشان داد افزایش شدت خشکسالی و افزایش کاربری اراضی زراعی و باغی در دوره دوم نسبت به اول باعث افت کمی و کیفی آب در این دوره نسبت به دوره قبل شده است (میانگین شاخص GRI از 03/1 در دوره اول به 08/0- در دوره دوم رسیده است که بیانگر کاهشی برابر 11/1- می باشد)، اما کاهش شدت خشکسالی و کاهش کاربری زراعی و باغی در دوره سوم نسبت به دوم باعث کاهش شدت افت آب زیرزمینی در این دوره نسبت به دوره قبل شده است (میانگین شاخص GRI در دوره سوم به 93/0- رسیده است که نسبت به دوره دوم، کاهشی برابر 85/0- را نشان می دهد).

    کلید واژگان: خشکسالی, دشت داراب, کاربری اراضی, کمیت و کیفیت, منابع آب زیرزمینی
    MohammadAmin Asadi*, Fateme Jamnezhad, MohammadReza Ekhtesasi, Seyed Zeynalabedin Hosseini
    Introduction

    Drought is a natural hazardous phenomenon occurring in all climate types. However, it affects arid and semiarid regions more intensely than other areas. It also severely affects both the quantity and quality of water resources in arid zones. Moreover, land-use changes and urban and agricultural development also adversely influence water resources in these regions, especially groundwater resources.The extraction of a significant portion of drinking and agricultural water from groundwater resources has led to a sharp decline in groundwater storage in Iranchr('39')s arid and semiarid regions. Furthermore, as mentioned before, frequent droughts and land-use changes have affected these resources. This study, therefore, sought to investigate the effects of meteorological drought and land-use changes on groundwater quantity and quality in Darab plain, Fars Province, Iran.

    Materials and Methods

    Darab Plain is located in the south of Iran. The water supply in this plain is highly dependent on groundwater. The mean annual rainfall is 275 mm, and the mean annual temperature is 22 0C. In this study, data regarding precipitation, groundwater level, and salinity were used to estimate SPI (Standardize Precipitation Index), GRI (Groundwater Resources Index), and SECI (Standardized Electrical Conductivity Index). SPI is considered as the indicator of meteorological droughts. GRI quantifies changes in groundwater levels as a standardized index. SECI is applied to estimate any potential shifts in groundwater quality. Land-use maps of the basin for 2001, 2009, and 2017 were prepared using satellite imagery. Moreover, Landsat TM, ETM+, and OLI sensors were used. It should also be noted that land-use maps were created using the Supervised Classification method (Maximum likelihood algorithm). The produced maps included five classes: urban area, farmlands, gardens, rangelands, and bare lands.

    Results

    SPI results showed normal classes for most of the years throughout the study period (-0/99 to +0/99). However, the trend line indicated an apparent decreasing trend for SPI during the period. Therefore, it could be concluded that the region is experiencing more droughts. A study of groundwater level changes suggested a continuous reduction of 36 m for the entire study period. While the comparison of SPI and GRI showed a general decreasing trend for GRI, it could be seen clearly that SPI changes caused GRI shifts. Moreover, droughts accelerate GRI reduction, and SPI growth either reduces GRI decreases or increases it slightly.On the other hand, SECI results indicated the salinity growth and quality reduction in the region. During the study period, the plain experienced a 293.6 µmho/cm increase in salinity. Furthermore, the comparison of GRI and SECI showed that any reduction in groundwater level would result in more saline. The comparison of land-use maps during the three years (2001, 2009, and 2017) also proved that agricultural uses increased by only 0.26% in 2009 compared with 2001. However, in 2017 compared with 2009, such uses decreased by 1.62%.The relationships between SPI and land-use changes with GRI and SECI were also investigated, indicating that droughts and land-use changes directly affect the quantity and quality of groundwater in Darab Plain.

    Discussion and Conclusion

    Climate change has affected many parts of the world, changing drought characteristics in many regions. Therefore, the subsequent changes in water resources could be considerable. Furthermore, water resources are under pressure for population growth and land-use change. In this study, the collected data was divided into three 8-years periods (1993-2001, 2002-2009, 2010-2017), and the averages of SPI, GRI, SECI, and land-use were calculated for the three periods. The results showed that the increase in the severity of drought and the rise of the agricultural lands in the second period compared to the first one caused a decrease in water quantity (GRI decrease) and quality (SECI increase). However, a decrease in the severity of drought and the fall of the agricultural land-use in the third period compared to the second one lowered the rate of groundwater level decline (compared to the rate of GRI decreasing in the second period). In the third period, SECI increased (less quality) in response to the GRI decrease. The results showed that groundwater resources in Darab Plain were strongly dependent on both drought and land-use changes. The groundwater quality in the region was also directly affected by changes in groundwater level.

    Keywords: Meteorological Dought, Darab Plain, Land Use, Quantity, Quality, Groundwater Resources
  • ابراهیم عسگری، سید زین العابدین حسینی*، رئوف مصطفی زاده

    درک وضعیت دبی و رسوب آبخیزها درک صحیحی از فرآیندهای آب شناسی را فراهم می سازد. یکنواخت فرض نمودن تغییرات دبی و رسوب در یک آبخیز سبب اعمال برنامه ریزی و مدیریت واحد برای کل حوزه آبخیز شده و سبب عدم تحقق اهداف می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییرات مکانی و پهنه بندی مقادیر دبی و رسوب در سطح استان اردبیل در بازه زمانی 10 ساله (1384-1393) در 37 ایستگاه هیدرومتری دارای آمار در استان اردبیل انجام شد. روش های درون یابیIDW، کریجینگ ساده، کریجینگ معمولی و کوکریجینگ به منظور تعیین بهترین روش جهت مطالعه تغییرات مکانی متغیرهای دبی و رسوب مورد بررسی قرار گرفتند. بر اساس نتایج و مقادیر قابل قبول خطا در شاخص های ارزیابی مجموع مربعات خطا، میانگین خطای مطلق، متوسط اریبی خطا و متوسط استاندارد خطا، روش های درون یابی وزن دهی عکس فاصله و کوکریجینگ، به ترتیب به عنوان روش های برتر معرفی شدند. نتایج آزمون همبستگی مقادیر اندازه گیری شده و تخمینی با روش های IDW (429/0r=) و کوکریجینگ (554/0 =r)، به ترتیب به عنوان بهترین روش برای تخمین متغیرهای دبی و رسوب انتخاب شدند. بر اساس نتایج روش IDW مقادیر دبی در بخش های غربی استان اردبیل بیش تر (8/5-84/4 مترمکعب برثانیه) و در بخش های مرکزی مقدار این مولفه کم تر (1-04/0 مترمکعب برثانیه) است. با توجه به نتایج حاصل از درون یابی متغیر رسوب با روش کوکریجینگ بخش های غربی و جنوبی استان اردبیل دارای مقادیر رسوب بیش تر (19/16-0/0 تن در هکتار در سال) و در بخش های مرکزی مقادیر رسوب کم تر (04/01-0/0 تن در هکتار در سال) است.

    کلید واژگان: تغییرات مکانی, کریجینگ, منحنی سنجه رسوب, نیم تغییرنما, استان اردبیل
    Ebrahim Asgari, Seyed Zeynalabedin Hosseini *, Raoof Mostafazadeh

    Understanding the status of discharge and sediment of watersheds area provides an understanding of the hydrological processes. Uniform assuming of discharge and sediment in a watershed leads to the application of unit planning and management for the entire watershed and leads to a failure to achieve the goals. The present study was conducted with the aim of studying spatial variations and zoning of discharge and sediment values in Ardabil province during 10 years (2005-2014) at 37 stations with hydrometry in Ardabil province. IDW interpolation methods, simple kriging, ordinary kriging and cokrigring were investigated to determine the best method for studying spatial variaions, discharge and sediment variables. Based on the results of the evaluation indices of IDW (RMSE=1.172, MAE=0.644, MBE=-0.2, MSE=1.373) and cokriging (RMSE=0.107, MAE=0.08, MBE=-0.001, MSE=0.011) and the correlation coefficient between measured and estimated values by IDW (r=0.429) and cokriging (r=0.554) respectively, as the best method for evaluating the discharge and sediment variables were chosen. Based on the results of the IDW method, the amount of digestion in the Western parts of Ardabil province is greater (4.84-5.8 m3/s), and in the central section, this amount is the lowest (0.04-1 m3/s). According to the results of the interpolation of the sediment variable with the cokrigring method in the Western and Southern parts of Ardabil province with a higher amount of sediment (0.16-0.19 ton/ha/year) and in the central parts of the sediment deposition (0.01-0.04 ton/ha/year).

    Keywords: Spatial Variation, Kriging, Sediment rating curve, Variogram, Ardabil Province
  • نورالله نیک پور، صمد فتوحی*، حسین نگارش، سیدزین العابدین حسینی، شهرام بهرامی

    مسئله ی تخریب سرزمین یکی از مهم ترین مشکلات زیست محیطی در سراسر جهان است. روش مطالعه بر پایه مطالعات میدانی و تجزیه و تحلیل تولیدات (MCD12Q1)MODIS landcover-500m از سال 2001 تا 2013 با هدف پایش تغییرات پوشش سطح زمین در راستای تخریب سرزمین در استان ایلام صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که (کد های2، 3، 4، 11، 14 و 255)، در طول دوره زمانی 13 ساله در محدوده مورد مطالعه هیچ پیکسلی به خود اختصاص نداده اند. همچنین (کد های1، 5، 6، 8 و 9) در کل دوره حداقل مقادیر سطوح پوششی و پیکسلی یعنی به ترتیب 3، 6، 36، 23 و 13 پیکسل به خود اختصاص داده اند. همچنین سطوح آبی (کد صفر) در محدوده مورد مطالعه از سال 2001 تا 2013 دستخوش تغییرات افزایشی بسیار کمی بوده است. سطوح مربوط به مناطق شهری و مسکونی (کد13) هیچگونه تغییری در آن مشاهده نشد. در نهایت کدهای (7و10و12و15) به ترتیب هر کدام 564424، 8953، 47030 و443520 پیکسل یعنی 78/99 درصد از سطح منطقه را پوشش داده اند. به طوری که جنگل های درختچه ای باز با مقدار 564424 پیکسل و مناطق فاقد پوشش گیاهی با 443520 پیکسل، بیشترین مقدار پوشش سطح زمین را در منطقه به خود اختصاص داده اند. به طورکلی روند تغییرات سطوح بدون پوشش گیاهی در طول 13 سال یک روند افزایشی را نشان می دهد. و این می تواند یک موضوع نگران کننده به لحاظ تخریب سرزمین باشد. که باید با جدیت مورد توجه قرار گیرد. در مقابل روند تغییرات پهنه های جنگلی درختچه های باز در طول دوره مورد مطالعه یک روند کاهشی (وسعت 53%) را نشان می دهد. که در مقایسه با روند افزایشی سطوح فاقد پوشش گیاهی (60/41%) یعنی تخریب سرزمین در منطقه صورت گرفته است.

    کلید واژگان: استان ایلام, پوشش زمین, تخریب سرزمین, سنسور مودیس
    Noorallah Nikpour, Samad Fotoohi*, Hossein negaresh, Seyed Zeynolabedin Hosseini, shahram Bahrami
    Introduction

    Land degradation is a global challenge that results in reduced soil fertility and eventually becomes one of the major environmental issues worldwide. The issue of land use and land cover changes by mankind is one of the most important factors of environmental change at the local and global scale which has significant implications for ecosystem health, water quality and sustainable land management (Foley et al., 2005; Lubchenco, 1998). The problem of land degradation in the Ilam province is affected by a combination of natural and anthropogenic factors, including deforestation, drought, overgrazing, intensive agriculture, increased sediment performance due to soil erosion, evaporation, dam construction and drought. These environmental problems are ultimately linked to changes in land cover and land use. Therefore, it is important to consider land cover and land-use changes to monitor environmental changes and sustainable resource management plans for fragile ecosystems such as Ilam province and provide results to area managers and planners for restoration and prevention.

    Materials and methods

    In this study, we used MODIS Terra Satellite Land Cover Products (MCD12Q1) to study the monitoring of land cover changes in the Ilam province for the period of 2001 to 2013. All data for the study area were mosaicked and sampled with the UTM Global Coordinate System, using the nearest neighbor sampling method. Then they were Geo-referenced and finally, on Gis-Envi software correction operations (geometric, radiometric and atmospheric) were run and then the study area was clipped. The method initially classified the images into 17 classes and then calculated the number of pixels (zeros up to 255) of each class for the duration of 13 years and mapped the trends and percentages of changes occurring to each class.

    Results and discussion

    Shrub forests have begun to grow in size since 2009 and their numbers appear to have increased in the coming years. Conversely, forest-savannahs and savannas in 2001-2007 had a small area (34 pixels in total) of their own, and since 2007 species of this type have become extinct and are not observed at all, in the studied level. The water levels (code zero) in the study area underwent very little change from 2001 to 2013, and only from 2004 to 2008 did the extent of the water levels show greater values than other years. The maximum amount of water in 2005 was 29 pixels (that means, 7250000 m = 500*500*29), which is mostly related to the Karkheh and several pixels of the Simare River in the south and east of the border. But water levels appear to have increased since 2013 due to the construction of several dams in the study area. Also, the levels for urban and residential areas (Code 13) from 2001 to 2013 are consistently 159 pixels per year across the study area, and we don't see any increase or decrease in it. Finally (code 7, 10, 12 and 15), respectively, each are 564.424 and 8.953 and 47.030 and 443.520 pixels for 13 years. That is %99.78 of the area covered. Among these areas, open forest shrubs with 564,424 pixels and no vegetation areas with 443,520 pixels had the highest amount of land cover (%94.5) in the area.

    Conclusion

    According to the extracted map (Map No. 2) the story lacking vegetation named Code 15 which is marked yellow in the map, is mostly located in the west and southwest of the study area, including the lowland basins, namely Western Abbas plain, Eastern Abbas plain, Chenane, Abadan, Mehran, Dehloran, Salehabad, and Sumar. In some years, due to the increasing trend of land degradation, it is advancing toward the center and east of the region. Overall, the trend of changes in the amount of no vegetation levels over the past 13 years show an increase, and this can be a concerning issue in terms of land degradation. This should be seriously taken into consideration. As the maps show, there is a decreasing inclination in the trend of open shrub forest zones during the study period as well.

    Keywords: MODIS sensor, Land degradation, Land cover (LC), Ilam province
  • مژده محمدی خشویی*، محمدرضا اختصاصی، علی طالبی، سید زین العابدین حسینی
    توصیف کمی نیمرخ دره ها در تشخیص ویژگی های ژئومورفولوژیک و پویایی آن ها به منظور جداسازی فرآیندهای مختلف تشکیل آن ها، مفید است. بدین منظور، مقاطع طولی و عرضی تعداد 15 دره در سه سازند زمین شناسی کهر، آهک تفت و گرانیت شیرکوه در حوزه آبخیز دشت یزد- اردکان مورد بررسی قرار گرفت. در بررسی مورفولوژی دره ها، از مطالعه ویژگی های برخالی آن ها در کنار توابع ریاضی و دو شاخص نسبت پهنای کف دره به عمق دره Vf و عرض دره در راس Fr استفاده شد. میانگین شاخص نسبت Vf، به ترتیب در سه سازند کهر، گرانیت شیرکوه و آهک تفت، 56/5، 52/3 و 38/1 محاسبه شد. هم چنین میانگین شاخص Fr نیز در این سه سازند، به ترتیب 07/0، 12/0 و 17/0 به دست آمد که نشان دهنده ناهمسانی در ترکیب سنگ شناسی و وضعیت ساختاری درها می باشد. نتایج نشان داد که گرایش شکل دره، از سازند کهر به سمت آهک تفت، از پروفیل U شکل به سمت V شکل است. به علاوه، نیمرخ های با انحنای کمتر با توابع خطی و دره های با انحنای طولی بیشتر با توابع چند جمله ای برازش بهتری نشان دادند. در ادامه، واکاوی چندبرخالی مقاطع عرضی دره، با بهره گیری از ابعاد عمومی Dq و طیف تکنیکی f(αq) نشان داد که این مقاطع از ماهیت تک برخالی به چند برخالی در گذر هستند. در این میان هیچ یک از مقاطع دره در سازند آهک تفت ویژگی چند برخالی ندارد. در تعدادی از مقاطع عرضی دره دو سازند گرانیت شیرکوه و کهر، رویکرد چندبرخالی مناسب تر به نظر می رسد. زیرا ممکن است شاخص های برخالی بسته به موقعیت و مکان متفاوت باشند. بنابراین، تحلیل چند برخالی شاخصی مناسب برای ارزیابی پیچیدگی های موجود در مقاطع دره است و قادر به تبیین ویژگی های بیشتری از دره و خصوصیات هیدرولوژیک و ژئومورفولوژیک حوزه آبخیز است.
    کلید واژگان: توابع ریاضی, ژئومرفولوژی کمی, نیمرخ طولی و عرضی, طیف تکنیکی
    Mojdeh Mohammadi *, Mohammad Reza Ekhtesasi, Ali Talebi, Seyed Zeinolabedin Hosseini
    Quantitative description of valley profiles can help us to identify its geomorphologic and dynamic properties and a useful tool for separating the valleys created by various processes. In this study, the Longitudinal and Cross-sections of 15 valleys were investigated in three geological formations of Kahar, Taft and Granite. Fractal properties of valleys along with the mathematical functions and two Vf and Fr indicators were used to study valley morphology. The average of Vf index was calculated in Kahar, Taft and Granit formations 5.56, 3.52 and 1.38, respectively. Also, the average of Fr index in three formations was calculated 0.07, 0.20, and 0.17, respectively. The results indicated heterogeneity in the lithology and structural status of valleys. According to the results, the shape of the valley, from Kahar to Taft formation, is U profile to V-shaped profile. The results showed that less curvature profiles are fitted with linear functions and profiles with more curvature fitted with polynomial functions. In fact, the polynomial functions, especially the fourth order, have high ability in modeling the Longitudinal and Cross-sections of the valleys. Subsequently, multifractal analysis of cross-sectional valley, Using the general multifractal dimensions (Dq) and the technical spectrum f(αq), showed that these sections are transmitted from mono-fractal to multifractal. None of the valley sections in Taft formation has multifractal properties. In a number of Cross-section valleys of Granite and Kahar formations, the multifractal approach seems to be more appropriate. Because of the fractal parameters may vary depending on the locations.
    Keywords: Mathematical functions, Valley floor width, valley height ratio, Longitudinal, Cross-sections, Technical spectrum
  • احسان بذرافشان*، حسین ملکی نژاد، سید زین العابدین حسینی، فاطمه برزگری
    برآورد نیاز آبی، از مهم ترین عوامل در مدیریت منابع آب و از ضروریات هر طرح آبیاری و زهکشی به شمار می رود. برای تعیین نیاز آبی، بایستی تبخیر و تعرق پتانسیل گیاه مرجع (ET0) را برآورد کرد. میزان بهره برداری از منابع آب سطحی و زیرزمینی در هر منطقه ارتباط مستقیم با آب مورد نیاز برای آبیاری محصولات کشاورزی در آن منطقه دارد. در تحقیق حاضر که در محدوده آبریز دشت یزد-اردکان انجام گرفت، از نرم افزار OPTIWAT برای محاسبه نیاز آبی استفاده شد. محصولات زراعی و باغی دشت یزد-اردکان در حدود 54 هزار هکتار است. میزان آب مورد نیاز برای آبیاری این سه محصول 917594740 مترمکعب است که تقریبا 70 درصد میزان آب مورد نیاز برای آبیاری کل محصولات زراعی و باغی دشت یزد-اردکان را شامل می شود. به منظور دسترسی به نیاز آبی گیاهان در راندمان های مختلف از نرم افزار OPTIWAT استفاده شد و میزان آب مورد نیاز برای آبیاری محصولات زراعی و باغی دشت یزد-اردکان با کشت فعلی و راندمان فعلی (45 درصد) برابر با 831668380 متر مکعب به دست آمد. مقدار آب مورد نیاز این محصولات برای آبیاری قطره ای و راندمان های 60، 75، 90 درصد به ترتیب 593964840، 464755070، 381938430 مترمکعب محاسبه شد. لذا می توان نتیجه گرفت با تغییر الگوی کشت و افزایش دور آبیاری میزان بهره برداری از آبخوان دشت را کاهش و به میزان ذخیره سفره های زیرزمینی افزود.
    کلید واژگان: نیاز آبی, الگوی آبیاری, نرم افزار OPTIWAT, دشت یزد-اردکان
    E. Bazrafshan *, H. Malekinezhad, S.Z. Hosseini, F. Barzgari
    The estimation of water demand is one of the most important factors in managing water resources and the necessities of any irrigation and drainage plan. Estimation of the potential of the reference plant (ET) should be estimated to meet the water requirement. The level of utilization of surface water and underground resources in each region is directly related to the water needed to irrigate agricultural products in that area. In this study, which was conducted in the watershed of Yazd-Ardakan plain, OPTIWAT software was used to calculate the need for water. Irrigation and horticultural products of Yazd-Ardakan plain are about 54,000 ha. The water required for irrigation of these three products is 917.6 × 106 m3, which accounts for approximately 70 % of the water needed for irrigation of the total crops in the study area. The amount of water need for irrigation of crops and orchards of Yazd-Ardakan plain was achieved with current crop and current yield (45%) equal to 831.7 × 106 m3. The amount of water required for these products for drip irrigation and efficiency of 60, 75 and 90 percent were calculated 594 × 106 m3, 464.7 × 106 m3, and 382 × 106 m3, respectively. Therefore, it can be concluded that by changing the pattern of cultivation and increasing the irrigation rate, the use of the aquifer in the plain can be reduced and added to the amount of underground storage.
    Keywords: Water requirement, Irrigation pattern, OPTIWAT software, Yazd-Ardakan plain
  • احمد علی دهقانی، محمد زارع*، سید زین العابدین حسینی، فهیمه عربی

    پایش و ارزیابی خشکسالی به کمک روش های سنتی امری مشکل و هزینه بر است. سنجش از دور روشی کاربردی برای پایش خشکی در مقیاس وسیع است. در این پژوهش، روند خشکسالی دشت یزد-اردکان به کمک شاخص های TVDI و NDVI و با بهره گیری از تصاویر سنجنده مودیس تعیین و ارتباط آن با برخی عناصر اقلیمی (بارش و دما) بررسی شد. مقدار همبستگی TVDI با شاخص خشکسالی SPI  ؛ 6 و 12ماهه به ترتیب 0/68 و 0/71 است. مقدار همبستگی NDVI باSPI  ، 6 و 12 ماهه به ترتیب 0/49 و 0/51 است. بررسی نقطه ای- یا به عبارت دیگر- ایستگاه به ایستگاه، نشان داد که شاخص TVDI با SPI  6 ماهه برای سال 1383 به عنوان سال نرمال، 1386 خشک و 1391 سال مرطوب، به ترتیب 0/64، 0/78 و 0/67 و با SPI 12 ماهه برای سال های یادشده به ترتیب 0/65، 0/79 و 0/69 است. عملکرد TVDI در سال 1386 بهتر از دو سال دیگر بوده است. همچنین همبستگی NDVI با SPI  6 ماهه در سال 1383، 1386 و 1391 به ترتیب 0/41، 0/5 و 0/56 و با SPI 12ماهه به ترتیب 0/52، 0/57 و 0/59 است. شاخص TVDI که با بهره گیری از باندهای حرارتی، انعکاسی و رطوبت خاک محاسبه می شود، نسبت به NDVI دقت بیشتری داشته است. ارتباط بین پوشش گیاهی و دما، معکوس و ارتباط بین پوشش گیاهی و بارش، مستقیم است. نتایج مبین این است که بهره گیری از شاخص خشکی - دمایی TDVI می تواند نواقص شاخص پوشش گیاهی NDVI را جبران کند و به عنوان شاخصی مناسب برای شناسایی و پایش خشکسالی استفاده شود.

    کلید واژگان: سنجش از دور, شاخص پوشش گیاهی, شاخص دمایی, مناطق خشک, یزد
    Mohammad Zare *, Ahmadali Dehghani, Fahime Arabi, Seyed Zeynabedin Hosseini

    Drought assessment and monitoring using traditional methods rely on rainfall data, which are limited in arid lands and often is very difficult to obtain near real time and costly. In contrast, remote sensing technology is a method for monitoring of large-scale drought.In this research, drought condition was analyzed using drought indices such as TVDI and NDVI from MODIS sensor data for the Yazd-Ardakan plain, Iran. First, relationship between the drought indices with climatic elements were detected. Coefficient of correlation between TVDI and SPI_6 and SPI_12 were 0.68 and 0.71, respectively. Correlation between NDVI and SPI_6 and SPI_12 were 0.49 and 0.51, respectively. Point correlation between TVDI and SPI_6 in 2004 (as a normal year), 2007 (dry) and 2012 (wet year), were 0.64, 0.78 and 0.67 and for the SPI_12 in the above-mentioned years were 0.65, 0.79 and 0.69, respectively. In other word, efficiency of the TVDI in 2007 is better than the other two years. Correlation of NDVI and SPI_6 in 2004, 2007 and 2012, were 0.41, 0.50 and 0.56, respectively. The correlation between NDVI and SPI_12 in 2004, 2007 and 2012, were 0.52, 0.57 and 0.59, respectively. TVDI which takes into account thermal and reflective bands, and soil moisture, is more accurate than the NDVI, which considers only amount of vegetation of the study area. Results showed that the relationship between vegetation and temperature is negative, while, the relationship between vegetation and precipitation is positive. Using of TDVI can compensate defects of the NDVI and used for identifying and monitoring drought.

    Keywords: arid lands, Remote Sensing, Temperature Index, Vegetation index, Yazd
  • سید زین العابدین حسینی*، احسان عربیان، رضا قربانی، سولماز عموشاهی، وحیده طهماسبی، محسن صادقیان
    زمینه و هدف
    زمین لغزش ها ازجمله بلایای طبیعی هستند که سالانه خسارت های مالی و جانی زیادی را در کشور ایجاد می کنند. شناخت مناطق پرخطر می تواند در کاهش خسارت ها و تصمیم گیری در سیاست های توسعه اراضی موثر باشد. تهیه نقشه پهنه بندی زمین لغزش این امکان را فراهم می سازد که مناطق آسیب ذیر شناسایی و در برنامه های محیطی مد نظرقرار گیرند. در این تحقیق روش چند متغیره برای تهیه نقشه قابلیت لغزش اراضی با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی و قواعد تصمیم گیری ارایه شد.هدف از ارایه ی نقشه قابلیت لغزش اراضی در این پژوهش کمک به کاهش خطرات ناشی از زمین لغزش و پشتیبانی از سیاست های توسعه ی اراضی در مقیاس حوضه ی آب خیز است.
    روش بررسی
    نقشه های زمین شناسی، شیب، جهت دامنه، کاربری اراضی، فاصله از جاده، رودخانه و  گسل به عنوان عوامل و نقشه شیب و رودخانه به عنوان محدودیت به سیستم معرفی شدند. پس از وزن دهی به عوامل و زیر عوامل نقشه ی حساسیت به زمین لغزش منطقه به صورت ارزش صفر تا یک به دست آمد. سپس نقشه ی نهایی به سه طبقه حساسیت ازخطر کم تا خطر زیاد طبقه بندی شد.
    یافته ها
     نتایج نشان می دهد که عوامل بارندگی، زمین شناسی وشیب در وقوع زمین لغزش بالاترین تاثیر را داشته و باید با تاکید بیش تری جهت برنامه ریزی و سیاست گذاری های توسعه درحوضه مورد مطالعه مد نظر قرارگیرند.
    بحث و نتیجه گیری
     در نتایج حاصل از تحقیق حاضر نشان داده شده است که گروه اول عوامل شامل زمین شناسی، کاربری زمین، شیب و جهت شیب دارای وزن 6/0 و گروه دوم عوامل ازجمله فاصله از گسل، فاصله از رودخانه، بارندگی و فاصله از جاده وزن 4/0 را به خود اختصاص دادند.
    کلید واژگان: مکان یابی, زمین لغزش, پهنه بندی, ارزیابی چند معیاره مکانی
    Seyed Zeynalabedin Hosseini *, Ehsan Arabian, Reza Ghorbani, Solmaz Amoushahi, Vahideh Tahmasebi, Mohsen Sadeghian
    Background and Objective
    Landslides are classified as natural disasters that pose financial losses and deaths in the country annually. Besides, identification of high risk areas can be effective in reducing the damage and improving decisions on land-development policies. Preparation of landslide zoning map makes it possible to identify the vulnerable areas and use them in various environmental programs. In this study, the multi-criteria methods were presented to create the landslide capability map using geographical information system and decision rules. The aim of producing landslide capability map is to reduce the risks of landslides and support land development policies in the watershed scale.
    Method
    In this regards, different factors such as geology, slope, aspect, landuse, distance to road, rivers and fault maps were employed. Additionally, slope and river maps were expressed as restrictions. After weighing the factors and sub-factors, the landslide sensitivity maps were converted to the values ranged as 0-1. Afterward, in terms of sensitivity the final map was classified to three classes of low risk, moderate risk and high risk.
    Findings
    The results showed that some factors such as precipitation, geology and slope have the highest impact on landslide occurrence and should be considered with more emphasis in order to be used for planning and policy making in the study area.
    Discussion and Conclusion
    According to the results, the first group factors including geology, landuse, slope and aspect and the second group factors including land distance from fault, river, road and rainfall are weighed as 0.6 and 0.4, respectively.
    Keywords: Locating, Landslide, Zoning, Spatial Multi-Criteria Evaluation
  • فاطمه محمدزاده*، محمدرضا اختصاصی، سید زین العابدین حسینی
    آب از منابع محدود و طبیعی که برای بقای انسان ضروری است. در بین منابع آبی، آب های زیرزمینی برای انواع فعالیت های انسانی از منابع ارزشمند محسوب می شود. درحوزه آبخیز دشت بجستان بهره برداری از منابع آب شرب به دلیل مشکلات عمده ای که در منطقه به لحاظ پایین بودن مقدار نزولات جوی و بالابودن میزان هدایت الکتریکی وجود دارد، بیشتر توسط چاه ها صورت می پذیرد. هدف از انجام این پژوهش پهنه بندی پارامترهای کیفی شرب آب های زیرزمینی دشت بجستان براساس طبقه بندی های استاندارد شولر و تهیه نقشه های کیفیت آب شرب و سپس روندیابی تغییرات کیفیت آب زیرزمینی از نظر پارامترهای موثر بر کیفیت آب شرب و نیز تعیین مناسب ترین نقاط براساس اطلاعات موجود در سطح منطقه است. ابتدا پهنه بندی پارامترهای شرب طی یک دوره 8 ساله با درنظر گرفتن بهترین روش درون یابی انجام شد و مساحت طبقات به دست آمد. در مرحله بعد، اقدام به بررسی تغییرات روند کیفی آب شرب طی دو دوره 4 ساله شد و درنهایت براساس روش پدافند غیرعامل محل های مناسب برداشت آب شرب براساس مقادیر مجاز TDS مشخص شد. نتایج نشان داد بهترین روش درون یابی برای پارامترهای کیفی آب، تخمین گر آماری (IDW) بود، همچنین در دشت بجستان 5/26 درصد از منطقه در کلاس نامناسب، 66 درصد دارای کیفیت نامطبوع و تنها 7 درصد از منطقه دارای کیفیتی متوسط از نظر شرب است. در انتها مکان های مناسب از نظر شرب تعیین شد؛ این مکان ها در اصل محل های برداشت آب جهت کشاورزی است و پیشنهاد می شود این چاه ها پلمپ شده و در موارد اضطراری به منظور شرب مورد استفاده قرار گیرند.
    کلید واژگان: آب شرب, پارامترهای کیفی, پهنه بندی, شولر, پدافند غیرعامل
    Fateme Mohammadzade*, Mohammad Reza Ekhtesasi, Seyyed Zeialabedin Hosseini
    Introduction Water is a limited natural resource but essential for human survival. Among the water resources, groundwater is considered valuable for a variety of human activities. In the watershed Bajestan plain, the exploitation of drinking water is mostly done by wells especially due to the depth of water level. The purpose of this study is to unfold the qualitative parameter of ground drinking water in the Bajestan Plain based on Standard Classifications by Schoeller and prepare drinking water quality maps and then adjust the groundwater quality in terms of parameters affecting the quality of drinking water. Also determining the most appropriate points based on locally available information is another attempt of the study.   Methodology In the present study, the measured parameters related to the Bajestan plain were obtained from the regional water company of Khorasan Razavi and the initial classification was carried out on them. Accordingly, 76 wells and the groundwater quality data were selected with a relatively complete statistic during the 2004-2011 periods. In order to evaluate the quality of drinking water, the parameters of sulfate, sodium, chloride, TDS and TH were extracted from the wells. Finally, qualitative changes to groundwater were investigated based on a 4-year period and appropriate points were noted down. In the next stage, the quality changes to drinking water were investigated in two 4-year periods and finally suitable drinking water areas were determined based on the passive defense technique and TDS.   Results and Discussion The results showed that the best interpolation method for water quality parameters was the Statistical Estimator (IDW). In the Bajestan plain, 26.5% of the region was in inappropriate class, 66% had an unpleasant quality and only 7% of the region had a moderate drinking quality located in the mountain range of the study area. At the end, suitable places for drinking were determined. In other words, these are water harvesting sites for agriculture but suggested that those wells be sealed and be used in case of drinking water emergencies.   Conclusion The extent of these classes indicates the low water quality in the region. As geological maps indicate, some places adjacent to the Cretaceous limestone, have moderate water quality while the plain area has inadequate quality water. Further, in the area adjacent to Playa, there is completely unpleasant quality of drinking water. According to reports from the Water Authority, drinking water provided to the region is mountainous and medium in quality. Also, the results of the qualitative timeliness of these resources indicate that the quality of groundwater resources is increasing with parameters reduction and hence; based on the amount of TDS allowed for drinking water, agricultural wells should be sealed and protected in some areas in order to be used in emergency.
    Keywords: Keywords: Drinking Water, Quality Parameters, Zoning, Schoeller, Passive Defense.
  • نورالله نیک پور، حسین نگارش، صمد فتوحی*، سید زین العابدین حسینی، شهرام بهرامی
    جنگل زدایی و تخریب پوشش گیاهی یکی از محرکان اصلی تغییرات جهانی زمین به شمار می رود و پیامدهای بزرگی بر عملکرد اکوسیستم و حفاظت از تنوع زیستی دارد. یکی از راه های مطالعه تغییرات پوشش گیاهی به عنوان مهمترین شاخص تخریب زمین، سنجش از راه دور است. در این مطالعه هدف اصلی پایش روند تغییرات پوشش گیاهی در راستای تخریب سرزمین در استان ایلام می باشد. بعد از اخذ و آماده سازی داده های مورد نیاز (410 تصویر دانلود شده) در محیط نرم افزار های Arc Gis و Surfer عملیات ضرب، موزائیک و ژئو رفرنس صورت گرفت. تبدیل فرمت تصاویر به فرمت ASCII مرحله بعدی کار را تشکیل داد. با تبدیل این فرمت تعداد مجموع پیکسل هایی که در داخل محدوده مورد مطالعه قرار گرفتند 953552 پیکسل، که بعد از حذف ارزش های گمشده و منفی، تعداد 328042 پیکسل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. همچنین با استفاده از روش آماری پارامتریک رگرسیون خطی کلاسیک و به کمک برنامه نویسی در محیط نرم افزار R، روند شیب تغییرات و معناداری شیب تغییرات پوشش گیاهی برای دوره زمانی 17 ساله (2016-2000) بدست آمد. نتایج این تحقیق نشان داد که کانون بیشترین روند شیب تغییرات کاهشی (روند شیب تغییرات منفی) در شاخص NDVI در سراسر نیمه غربی محدوده مورد مطالعه وکانون بیشترین روند شیب تغییرات افزایشی (روند شیب تغییرات مثبت) در شاخص NDVI درمرکز و شرق محدوده مورد مطالعه مشاهده شده است. معنا داری روند شیب تغییرات نیز این ادعا را تایید می کند. یعنی کانون بیشترین روند شیب تغییرات (منفی) در غرب و جنوب غرب محدوده مورد مطالعه و بیشترین روند شیب تغییرات (مثبت) در مرکز و شرق محدوده مورد مطالعه در سطح احتمالاتی 05/ معنی دار می باشند.
    کلید واژگان: ایلام, تخریب سرزمین, روند, رگرسیون خطی کلاسیک, MODIS, NDVI
    Noorallah Nikpour, Hossein Negaresh, Samad Fotoohi*, Seyed Zeynalabedin Hosseini, Shahram Bahrami
    Deforestation or vegetation degradation is one of the main drivers of global earth changes, which has significant consequences in terms of ecosystem performance and biodiversity conservation. One of the ways for studying vegetation changes as the most important indicator of land degradation is remote sensing. In this study, in order to monitor the vegetation degradation trend in Ilam Province.After obtaining and preparing the required data (410 downloaded images) in the ArcGIS and Surfer software, the multiplication, mosaic and georeferencing operations are made. Converting format of images into ASCII is the next stage of the study. By converting this format, the total number of 953552 pixels is studied within the range; after removing the lost and negative values, 328042 pixels are analyzed. Besides, using parametric statistical method of the classical linear regression and programming in R software, the trend of slope variations and significance of slope variations of vegetations are obtained for the 17-year period (2000-2016). Results of this study show that the focus of the highest trend of declining slope variations (trend of negative slop variations) is in the NDVI index across the western half of the studied area and the focus of the highest trend of increasing slope variations (trend of positive slop variations) is in the NDVI index in the center and east. Significance of the trend of slope variations also approves this claim. Thus, the focus of the highest trend of slope variations (negative) in the west and southwest of the studied area along with the highest trend of slope variations (positive) in the center and east is significant at the probable level of 0.05
    Keywords: Ilam, land degradation, trend, classical linear regression, MODIS, NDVI
  • الهام مهدوی نژاد، سید زین العابدین حسینی*، حسین ملکی نژاد، محمد امین اسدی
    در سامانه های آبی، بارش به عنوان ورودی و تبخیر و تعرق به عنوان خروجی در نظر گرفته می شود. درنتیجه آب در دسترس از رابطه این دو عامل به دست می آید. بنابراین بعد از بارش تبخیر و تعرق مهمترین عامل چرخه هیدرولوژی است. تبخیر و تعرق تحت تاثیر متغیرهای اقلیمی همچون دما، باد، رطوبت و تابش آفتاب می باشد. در تحقیق حاضر، تغییرات نرخ تبخیروتعرق پتانسیل و چگونگی تاثیرگذاری تغییرات هر یک از متغیرهای اقلیمی موثر شامل دما، باد، رطوبت و تابش آفتاب در این تغییرات احتمالی، مورد بررسی قرار گرفت. نخست تبخیر و تعرق دوره 2015-1999 در سطح استان یزد در 14 ایستگاه هواشناسی با روش فائو-پنمن-مانتیث محاسبه شد. به دلیل کمبود داده های ساعات آفتابی در تعدادی از ایستگاه ها، بازسازی داده های ناقص به روش رگرسیون طبق رابطه دما و ساعات آفتابی انجام شد. همچنین به علت عدم وجود داده های سرعت باد در برخی ایستگاه ها، بازسازی آنها با استفاده از داده های سایر ایستگاه ها به سه روش وزن معکوس فاصله، کریجینگ و کوکریجینگ انجام گرفت. بعد از محاسبه تبخیر و تعرق پتانسیل، داده های تبخیر و تعرق پتانسیل پهنه بندی شد و با انجام آزمون من-کندال، روند ماهانه و سالانه آنها بررسی شد. نتایج نشان داد با وجود وقوع پدیده تغییر اقلیم و افزایش دما در 13 ایستگاه از 14 ایستگاه مورد مطالعه، مقدار تبخیر و تعرق پتانسیل در چند دهه گذشته روند کاهشی داشته است. بررسی متغیرهای موثر بر تبخیر و تعرق پتانسیل نشان داد که سرعت باد در چند دهه گذشته روند کاهشی داشته است و این کاهش با وجود افزایش دما موجب کاهش تبخیر و تعرق پتانسیل 28/64 درصد از ایستگاه ها شد است. روند کلی تبخیر و تعرق در این دوره 86/0- بوده که بیانگر روند کاهشی تبخیر و تعرق در سطح استان یزد می باشد.
    کلید واژگان: فائو-پنمن-مانتیث, من-کندال, معکوس فاصله, کریجینگ
    Elham Mahdavie Nezhad, Seyed Zeinalabedin Hosseini *, Hossein Maleki Nezhad, Mohammad Amin Asadi
    In water systems, precipitation is considered as input and evaporation as the output of the system. Water availability can be estemated from the relationship between these two factors. Therefore, evapotranspiration is the most important factor after precipitation in hydrological cycle. Evapotranspiration is influenced by climatic parameters such as temperature, wind, humidity and sunshine hours. In this research, changes in PET and effective climatic parameters, influencing on PET changes including temperature, wind, humidity, and solar radiation were investigated. For this purpose, PET in 14 weather stations of Yazd province were calculated using the FAO-Penman-Monteith method. Due to the lack of sunshine hours data in some stations, regeneration of the incomplete data was done by using regression method. Due to the lack of wind speed data at some stations, their reconstruction by using data from other stations was done by applying three methods of Inverse Distance Weighted, Kriging and Cokriging. After calculating potential evapotranspiration, PET data were zoned and their monthly and annual trends tested by Mann-Kendall test. Despite occurrence of climate change and increasing of temperature in 13 stations out of the 14 stations, it is expected an increase in potential evapotranspiration in past few decades, while, there is a decreasing trend in PET. Investigating on the effective parameters in potential evapotranspiration showed that wind speed has declined in the last few decades, and despite of an increase in temperature, potential evapotranspiration rate reduces in 64.3% of the stations. General trend of evapotranspiration was -0.86 in this period, which indicates a decrease in evapotranspiration in the Yazd province.
    Keywords: FAO-Penman-Monteith, Man-Kendal test, Inverse Distance Weighted, Kriging
  • زهرا اژدری، سید زین العابدین حسینی*
    زمینه و هدف
    آگاهی از میزان تغییرات شیمیایی آب های زیرزمینی و پهنه بندی آن ها نقش مهمی در مدیریت بهینه آب های زیرزمینی یک منطقه ایفا می کند. روش های مختلفی برای مطالعه و پهنه بندی ویژگی های شیمیایی آب های زیرزمینی وجود دارد که انتخاب روش مناسب بسته به هدف، شرایط منطقه و وجود آمار و اطلاعات دارد. روش های زمین آماری وGIS می توانند در این راستا ابزار مفیدی باشند. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات مکانی کیفیت آب زیرزمینی و انتخاب بهترین روش پهنه بندی جهت مدیریت منابع آب زیرزمینی دشت سگزی است.
    روش بررسی
    در این مقاله، توزیع آلاینده های کیفیpH, TDS, Hco3, EC, Ca, Mg, TH, Na وSo4 در سطح آب های زیرزمینی دشت سگزی شهرستان اصفهان با استفاده از روش معین عکس فاصله و روش های زمین آماری تخمین گر توابع شعاعی، تخمین گر موضعی، تخمین گر عام و روش کریجینگ معمولی در نرم افزارARCGIS9. 3 مورد ارزیابی قرار گرفت. بر این اساس نمونه های آب زیرزمینی 445 چاه، چشمه و قنات مورد بررسی قرار گرفت. پس از بررسی واریوگرام و مشخص شدن مکانی بودن تغییرات پارامترهای مورد بررسی، اقدام به میان یابی پارامترها شد و با استفاده از فن ارزیابی متقابل و ریشه دوم میانگین مربع خطا، بهترین مدل ارزیابی با کمترین مقدار RMSE انتخاب شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که کلیه پارامترها با استفاده از روش کریجینگ معمولی کمترین مقدار RMSE را داشته است و جهت تهیه نقشه توزیع مکانی پارامترهای کیفیت آب زیرزمینی از این روش استفاده شد. نتایج پهنه بندی نشان داد که پارامترهای Na, Ca, Mg, So4, Hco3, pH به لحاظ شرب بدون محدودیت و پارامترهای EC, TH وTDS محدودیت ایجاد کرده اند. نتایج بیانگر استفاده بیش از حد منابع آب زیرزمینی منطقه مورد مطالعه است.
    نتیجه گیری
    با توجه به نتایج استفاده از کریجینگ معمولی به دلیل دقت بیشتر و محاسبات کمتر در بین روش های مختلف درون یابی برای پهنه بندی کیفیت آب زیرزمینی توصیه می شود. همچنین مدیریت منابع آب با استفاده از نتایج تحقیق قابل دسترس خواهد بود.
    کلید واژگان: آب زیرزمینی, روش های زمین آماری, کریجینگ, دشت سگزی
    Zahra Azhdari, Seyed Zeynalabedin Hosseini *
    Background and Objective
    Understanding chemical changes in groundwater and their mapping play a substantial role in optimal management of groundwater in an area. There are various methods for investigation and classification of groundwater chemical features, and selection of appropriate method depends on the purpose, conditions of the area and available information. Geostatistical methods and GIS can be useful tools in this regard. The aim of his study is to investigate the spatial variations of groundwater quality and select the best mapping method for the management of groundwater resources in Segsi plain.
    Method
    In this paper, the distribution of quality pollutants pH, TDS, Hco3, EC, Ca, Mg, TH, Na and So4 in groundwater of Segsi plain was investigated using inverse distance and geostatistical methods, distance and bearing functions, local, general and ordinary Kriging estimator software ARCGIS9.3. Accordingly, the sample from 445 groundwater wells, springs and canals were examined. After evaluating variograms and determining the spatiality of the changes in the studied parameters, interpolation of parameters was performed and the best evaluation model with lowest RMSE was selected through mutual evaluation technique and the root-mean-square error. Findings: The results showed that all parameters had the lowest RMSE using the ordinary Kriging method and it was used for mapping the spatial distribution of water quality parameters. Results from mapping indicated that Na, Ca, Mg, So4, Hco3 and pH had no limitation and EC, TH and TDS had limitations in terms of drinkability.
    Conclusion
    According to the results, application of the ordinary Kriging method is recommended for more precision, less calculation and less data demand among various interpolation methods for the groundwater mapping.
    Keywords: Groundwater, Geostatistical methods, Kriging, Segsi plain
  • طاهره سلمان بیاتی، سید زین العابدین حسینی، آناهیتا رشتیان، حسین علیرضایی
    تصاویر ماهواره ای باعث افزایش دقت و کاهش زمان تهیه نقشه درصد پوشش گیاهی می شوند. برای جمع آوری داده های زمینی مورد نیاز از روش های مختلف نمونه برداری استفاده می شود. این مطالعه با هدف مقایسه سه روش نمونه برداری زمینی درصد پوشش گیاهی جهت استفاده از داده های مربوطه در مطالعات سنجش از دور انجام شده است. منطقه مطالعاتی مراتع حوزه عباس آباد (تاریکدره) در استان همدان می باشد. برای این منظور تصویر سنجنده OLI ماهواره لندست 8 مربوط به 31 مه سال 2015 پردازش گردید. شاخص های گیاهی NDVI و SAVI و TNDVIو RVI و SQRT RVI و DVI با استفاده از باندهای قرمز و مادون قرمز نزدیک در پنج تیپ گیاهی محاسبه شد. در مطالعه میدانی درصد پوشش گیاهی در منطقه با روش های ترانسکت، روش پلاتگذاری (پنج پیکسلی) و روش قدم- نقطه اندازه گیری شد. سپس با استفاده از آنالیز همبستگی و رگرسیون میزان همبستگی داده های زمینی با شاخص های گیاهی بررسی گردید. به دلیل بالاتر بودن همبستگی شاخص گیاهی NDVI با تمامی تیپ ها در هر سه روش، مدل برآورد درصد پوشش گیاهی با استفاده از داده های زمینی سه روش مختلف نمونه برداری به کمک این شاخص تعیین گردید. در مرحله بعد با اعمال این مدل بر روی شاخص NDVI، نقشه درصد پوشش گیاهی برای سه روش بطور جداگانه تهیه گردید. با استفاده از معیارهای صحت کلی و ضریب کاپا، دقت نقشه های تهیه شده برای سه روش تعیین و مقایسه شد. نتایج نشان داد که ضریب کاپای نقشه تهیه شده با استفاده از داده های زمینی روش ترانسکت برابر90 درصد و بالاتر از دو روش دیگر است. بررسی همبستگی تیپ های گیاهی با شاخص NDVI نشان داد که تمامی تیپ ها در روش ترانسکت خطی نسبت به روش های پلات گذاری و روش قدم- نقطه، با این شاخص گیاهی بالاترین همبستگی را دارند.
    کلید واژگان: درصد پوشش گیاهی, روش نمونه برداری صحرایی, سنجش ازدور, لندست 8
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال