عباس محمدیان
-
نشانه شناسی، رویکردی است که به تحلیل نظام نشانه ای و مطالعه سازوکارهای تولید، انتقال و دریافت معنا می پردازد. رسوم و آیین های کهن به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی از اندیشه و تفکر انسانی با منشی نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان ارائه می دهند و نقش مهمی در انسجام اجتماعی دارند. نشانه شناسی را در اواخر قرن نوزدهم چارلز سندرس پیرس، فیلسوف آمریکایی و فردیناند دو سوسور، زبان شناس سوئیسی، پایه گذاری کردند. به نظر سوسور، نشانه شناسی، رویکردی است درزمینه دوگانه دال و مدلول و دلالت های معنایی، ولی از نظر پیرس، هر نشانه دارای سه جز است: بازنمون، تفسیر و موضوع. این پژوهش به روش تحلیلی-توصیفی به خوانش عناصر درون متنی در رمزگان های برجسته اجتماعی- فرهنگی آیین نوروز در محور درزمانی پرداخته است. رسم کهن نوروز به عنوان نشانه/بازنمودی فرهنگی با نشانه های شمایلی، نمایه ای و بیشتر نشانه نمادین، تفسیری از جهان و جهان بینی انسان، ارائه می دهد که در جهان معاصر به واسطه سیطره ارتباطات مجازی در حال کمرنگ شدن هستند و امکان بهره برداری از معانی عمیق نهفته در این رسوم آیینی در ابعاد گوناگون توسعه هدف این پژوهش بوده است. بنابراین، نتایج این خوانش در محور همنشینی و جانشینی و در معنای ضمنی (سطح سه) برطبق نظریه پیرس با نشانه /بازنمون های نمادین، نمایه ای و شمایلی در متن نوروز: آرامش و تعادل، برکت، شادی و نظم در محور فردی، عدالت و دادگری و صلح و دوستی در محور اجتماعی و معنای کاربردی توسعه پایدار از طریق توسعه گردشگری فرهنگی بوده است.کلید واژگان: نشانه شناسی, رمزگان اجتماعی- فرهنگی, آیین نوروز, محور همنشینی و جانشینی, سوسور, پیرسSemiotics is an approach that analyzes the symbolic system and studies the mechanisms of production, transfer and reception of meaning. Ancient customs and rituals as a cultural sign/representation of human thought and thinking with symbolic meaning, provide an interpretation of the world and human worldview and play an important role in social cohesion. Semiotics was founded in the late 19th century by American philosopher Charles Sanders Peirce and Swiss linguist Ferdinand de Saussure. According to Saussure, semiotics is an approach in the dual field of signifier and signified and semantic implications, but according to Peirce, every sign has three components: representation, interpretation and subject. This research, using analytical-descriptive method, deals with the reading of intertextual elements in prominent socio-cultural codes of Nowruz ritual in the temporal axis. The ancient custom of Nowruz as a cultural sign/representation with iconic, indexical and mostly symbolic signs offers an interpretation of the world and human worldview, which are fading in the contemporary world due to the dominance of virtual communication, and the possibility of exploiting the deep meanings hidden in these Ritual customs in various dimensions of development has been the goal of this research. Therefore, the results of this reading in the axis of companionship and substitution and in the implicit meaning : peace and balance, blessing, happiness and order in the individual axis, justice and justice and peace and friendship has been the social axis and the practical meaning of sustainable development through the development of cultural tourism.Keywords: Semiotics, Socio-Cultural Codes, Nowruz Ritual, Syntagmatic, Paradigmatic Axis, Saussure, Peirce
-
باختین، با مطرح کردن دو مفهوم «منطق مکالمه ای» یا گفت وگو و «چندصدایی» زمینه ساز رهیافت مفهومی تازه در رمان شد. بر این اساس، مساله اصلی پژوهش حاضر، ارزیابی جایگاه «دیگری» و چندصدایی در رمان های پایداری ایران است که شخصیت اصلی آن ها و نویسندگانش زن هستند و این که آثار پدیدآمده تا چه اندازه با رعایت مرزهای بی طرفی به چندصدایی نزدیک شده اند؟ در بدنه مقاله که به روش توصیفی - تحلیلی انجام شده ابتدا آرای باختین درباره حضور «دیگری» در متن با دو مفهوم کلیدی او؛ یعنی گفت وگوگرایی و چندصدایی، به معرفی اجمالی و بررسی رمان های موردنظر پرداخته شده است. براساس نتایج به دست آمده، چندصدایی در این رمان ها باعث شناخت دیگری و اندیشه شخصیت های مطابق با قهرمان می شوند. چندصدایی کمک می کند تا شخصیت ها مجالی برای سخن گفتن و شناساندن خود به خواننده داشته باشند. تنوع زاویه دید در رمان های مورد پژوهش به صورت جابه جایی راوی صورت گرفته، این شیوه روایی به صورت های تک صدایی (اول شخص)، مونولگ (حدیث نفس)، اول شخص ناظر و سوم شخص وجود دارد. آن چه در رمان های جنگ به اسم «دیگری» نامیده می شود، حضور دشمن است که این «دیگری » با عناوین و عملکردهای مختلفی ظاهر می شود.
کلید واژگان: چندصدایی باختین, ادبیات پایداری, دیگری, نویسندگان زن, رمان دفاع مقدسBakhtin paved the way for a new conceptual approach in the novel by introducing the two concepts of "conversational logic" or "dialogue" and "polyphony". Accordingly, the main issue of the present study is to assess the position of the "other" and polyphony in Iranian sustainability novels whose main characters and authors are women, and to what extent the works have approached polyphony by observing the boundaries of neutrality? In the body of the article, which was conducted on the basis of a descriptive-analytical method, Bakhtin's views about the presence of "another" in the text with his two key concepts (dialogue and polyphony) are described and studied in the novels in question, prior to anything. As the results of the study have indicated, these novels cause acquaintance and cognition of "other", and regocnize the thoughts and ideas of the characters in accordance with the Heroes. Polyphony helps the characters have a chance to speak and introduce themselves to the readers. Variety of perspective in the considered novels has been emerged as a narrator shifts within several consecutive chapters and the narrator changes. This narrative method exists in the forms of monophonic (first person), monologue (hadith of the soul), first person observer, and third person. What is called "another" or polyphony in war novels is the presence of the enemy. Precisely, the presence of "another" in the studied novels is only transient and independent of conversations.
IntroductionOne of the most important theories of Bakhtin is dialogism and polyphony, which happens to be in close connection with each other. Polyphony refers to the equal distribution of sounds in a text. By introducing the two concepts of "conversational logic" and "polyphony" in the book entitled as; the Problems of Dostoyevsky's Literary Theory, Bakhtin laid the foundation for the invention of a new concept called intertextuality by Julia Kristeva.
MethodologyExamining the personality of women and their issues is one of the important topics of the fiction literature of the Holy Defense. Although these people were mostly active behind the fronts, their role is not only not less than men, but in some cases it has been more when it comes to the fields of service and support. The present research was carried out using a descriptive and analytical method via targeting the statistical population of the works of female writers in the “holy defense” literature. Such works of art have been studied and analyzed based on Bakhtin's theory of polyphony.
Results and DiscussionHaving investigations over the personality of women and their issues is one of the prominent topics of the fiction literature of the Holy Defense. Although these people were mostly active behind the fronts; But in the field of service and support, their role is not only not less than men, but in some cases it has been more. The selected novels have been studied and analyzed based on Bakhtin's theory of polyphony. Changing the dialogues between the characters of these stories has led to a sufficient understanding of the characters. What is evident in these stories is the different characters and their verbal communication. The current research intends to use Bakhtin's theory of polyphony to deal with the following topics, such as investigating the people's personality, ideology and thoughts.
ConclusionIntegrating the monologue method, Carnivalesque, monotony, and allowing the other (enemy) to express their theories (especially the novel, I am alive), the female characters (Comprisign a wide range from the author to the female protagonist in the novels) using the monologue method, have portrayed a face of the righteousness of the holy defense. Polyphony, in these novels, has led to the recognition of the "other". The presence of this "other person" in the studied novels, except the novel I am alive and “Da”, which, in some scenes, is done as a direct conversation with the enemy, is only in passing and without conversations. In general, it can be cocluded that, despite the presence of different voices and different viewpoints, as "the other", the novels are still far from the characteristic of dialogism from Bakhtin's point of view. Because, due to his democratic belief, he does not accept any superiority of one voice over another and he believes that all voices must be heard at the same level
Keywords: Bakhtin's Polyphony, Resistance Literature, Another, Female Writers -
فصلنامه نقد ادبی، پیاپی 61 (بهار 1402)، صص 35 -73
دانش انواع ادبی از رویکردهای درون متنی باسابقه و تاثیرگذاری است که از گذشته برای طبقه بندی متون در نظر گرفته می شده و دگرگونی هایی را نیز تاکنون از سر گذرانده است، اما پیشینه کاربرد نظریه انواع در پژوهش های ادبی ایران به یک سده نمی رسد و هنوز اطلاق موجه آن به صورت فراگیر در بسیاری از حوزه ها و جریان های ادبی با ابهام و چالش روبه رو بوده است. برای مثال، در طبقه بندی روایت های داستانی کهن، این پرسش مطرح می شود که: بر چه اساس و با چه استدلالی می توان نوع ادبی مسلط در متون یادشده را اثبات کرد؟ فقدان پژوهش و نقد جدی در پاسخ به این پرسش، سبب شده تا طی دهه ها، پژوهشگران بدون هیچ روشنگری علمی و روشمندی، داستان های کهن فارسی را با توسل به اصطلاحات ادبی خودساخته، غیرعلمی و بعضا گنگ معرفی کنند و این امر در حالی است که اصطلاحات رایج نه تنها دلالتی جامع و مانع بر مشخصات محتوایی و زبانی این گونه روایات ندارند، بلکه گاه حتی آن ها را در تعلیق نوعی نگاه می دارند یا دچار هم پوشانی چندگانه نوعی می کنند. از آن جایی که یکی از کارکردهای رویکرد بن مایه شناسی، تعیین نوع ادبی متون است، در پژوهش حاضر تلاش شده تا در پیوند با انواع ارسطویی، از این استعداد بالقوه که تاکنون از نظرها دور مانده است، بهره برده شود و برای نخستین بار، به روش استقرایی و با تکیه بر جامعه آماری بن مایه های متنوع سه روایت داستانی ابوطاهر طرسوسی، تعلق نوع ادبی آن ها به حماسه اثبات شود.
کلید واژگان: نوع ادبی, بن مایه شناسی, حماسه, ابوطاهر طرسوسی, روایت های داستانیKnowledge of literary genres is one of the oldest and most influential intertextual approaches that has been used to classify texts since the past and has been subject to change. But the background of the theory of genres in Iran is less than a century, and its justified application in a comprehensive way in many fields and literary trends is still facing ambiguities and challenges. For example, in classifying ancient narratives, the question arises: on what basis and with what considerations can the dominant literary genres in these texts be proved? The lack of serious research and criticism in response to this question has led researchers over the decades to classify ancient Persian stories by resorting to self-invented, unscientific literary terms without methodological explanation, while the common terms not only fail to give a comprehensive indication of the content and linguistic characteristics of such narratives, but even keep them in a genre indecision or lead them to several similar genres. Since one of the functions of motif study is to determine the literary genre of the texts, the present study has attempted to draw on the Aristotelian theory of genres to utilize this potential talent and prove for the first time through the method of inductive reasoning and relying on the statistical community based on the study various motifs of three stories of Abu Tahir Tarsusi that their literary genres belong to the epic.
Keywords: Literary genres, study of motifs, Epic, Abu Tahir Tarsusi, narratives -
تعهد ازجمله ویژگی هایی است که در ادبیات بسامدی چشمگیر دارد؛ ادبیاتی که بازتابنده باورها، امیدها، آرزوها، دغدغه ها و فراز و نشیب های مردم روزگار است. مسیله بنیادی این مقاله بررسی جایگاه و کارکرد تعهد در لایه واژگانی غزل عصر انقلاب و تحلیل این مولفه تاثیرگذار و کیفیت بازتاب آن است. مبنای این ارزیابی واژه های نشان داری است که حامل بار ایدیولوژیک اند. این واژه ها، برخلاف واژه های بی نشان که تنها معنای عادی و عام دارند متعلق به یک بافت فرهنگی اند و، علاوه بر دلالت بر مفهومی خاص، دربردارنده معانی ضمنی و مفاهیم ارزشی نیز هستند که نگرش نویسنده را بازتاب می دهند. بر مبنای این واژه ها، تعدادی از بن مایه های غزل عصر انقلاب، که مبتنی بر التزام در این نوع ادبی است، با شواهدی آورده می شود و مبانی عقیدتی که بر آن ها بنیاد نهاده شده است ارزیابی می گردد. در بررسی لایه واژگانی و واژه های نشان دار، غزل عصر انقلاب را بر پایه بن مایه های ایدیولوژیک و از منظر تعهد به این انواع می توان طبقه بندی کرد: غزل های اعتراضی، نوستالژیک، حماسی، آیینی و انتظار، جنگ و شهادت، طنز، آزادی، مقاومت و اتحاد، دعوت به مبارزه و انتقام، و وطنی.
کلید واژگان: التزام, تعهد, مبانی ایدئولوژیک, لایه واژگانی, واژه های نشان دار, غزل عصر انقلاب -
تاب آوری اجتماعی، امروزه در توسعه و مدیریت شهری نقش مهمی دارد. این نوع تاب آوری تحت تاثیر شرایط و شاخص های مختلفی است که تبلیغات محیط شهری می تواند یکی از مهمترین آنها محسوب شود؛ چرا که تبلیغات از نظر بصری و ذهنی شرایط متفاوتی را برای شهروندان به وجود می آورد. در این تحقیق هدف، بررسی اثرات و کارکرد تبلیغات محیطی شهری بر ارتقاء تاب آوری اجتماعی در شهر تهران است. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر داده های میدانی است. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بوده که در سطح جامعه آماری (8694000 نفر) در مناطق مختلف جمع آوری شده است. بر اساس فرمول کوکران حجم نمونه به تعداد 384 نفر تعیین شد. روایی ساختاری و محتوایی ابزار تایید و همچنین پایایی نیز با آلفای کرونباخ بالای 70/0 تایید شد. نتیجه نشان داد که کارکرد تبلیغات محیط شهری بر تاب آوری اجتماعی مثبت است. بگونه ای که تبلیغات محیط شهری بیشترین تاثیرگذاری را بر تاب آوری اجتماعی از طریق بهبود اطلاع رسانی به شهروندان با میزان برابر با 601/0؛ بهبود برند آگاهی شهروندان با میزان 580/0 و کاهش هزینه های شهروندان، با 541/0 نشان می دهند. نتیجه همچنین نشان داد که با توجه به وضعیت نامناسب تاب آوری اجتماعی در شهر تهران، آگاه سازی انسان شهری با آموزش؛ تبلیغات محیطی سالم؛ ارتقاء قدرت سازماندهی تبلیغات؛ توانمندسازی مقابله با خطر و آسیب پذیری و حکمرانی خوب با سیاستگذاری مطلوب، 5 شاخص موثر در ارتقاء جامعه تاب آور با توجه تبلیغات محیط شهری محسوب می شوند.
کلید واژگان: تبلیغات, محیط شهری, تاب آوری اجتماعیSocial resilience plays an important role in urban development and management today. This type of resilience is influenced by various conditions and indicators, of which advertising in the urban environment can be considered one of the most important; Because advertisements visually and mentally create different conditions for citizens. In this research, the aim is to investigate the effects and function of urban environmental advertising on the promotion of social resilience in Tehran city. The research method is descriptive-analytical and based on field data. The data collection tool was a questionnaire that was collected at the level of the statistical population (8,694,000 people) in different regions. Based on Cochran's formula, the sample size was determined to be 384 people. The structural and content validity of the verification tool as well as the reliability were confirmed with Cronbach's alpha above 0.70. The result showed that the function of urban environment advertising is positive on social resilience. Such that the advertising of the urban environment has the greatest impact on social resilience through the improvement of information to citizens with an amount equal to 0.601; They show the improvement of citizens' brand awareness with 0.580 and the reduction of citizens' expenses with 0.541. The result also showed that due to the poor state of social resilience in Tehran, awareness of urban people with education; healthy environment advertising; improving the power of organizing advertising; Empowerment to deal with risk and vulnerability and good governance with favorable policies are 5 effective indicators in promoting a resilient society according to urban environment advertising.
Keywords: Advertisements, Urban environment, Social resilience -
ژانرجنگ، نوعی ادبی است که بیش از آن که به جنگ و گفتمان غالب برآمده از پیامدهای تاریک و شوم آن بپردازد، ماهیت ادبیات ضد جنگ دارد و پیام آن صلح و دوستی است. دو رمان وداع با اسلحه، اثر ارنست همینگوی و زمین سوخته اثر احمد محمود، دو نمونه مناسب از ادبیات ضد جنگ در دو بافت موقعیتی متفاوت از دو نویسنده ایرانی و آمریکایی هستند که آیینه شفاف نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه درگیر جنگ به شمار می روند. بررسی تطبیقی این دو رمان و تحلیل شبکه مفهومی، عناصرساختاری و روایی آن ها، ما را به سنجش تطبیقی پیرنگ داستانی، کاربرد عناصر زبانی و سبکی و فرم و ساختار این دو رمان هدایت می کند. به رغم توانایی و قابلیت این دو رمان در ارایه هنرمندانه رویدادهای مربوط به جنگ، شیوه متفاوت روایت در رویکرد روایی دو نویسنده، شبکه مفهومی و درون مایه های آن ها و نیز عناصر ساختاری و پردازش داستانی و فرم، به اضطراب متن در زمین سوخته و وقار وآرامش در متن وداع با اسلحه انجامیده است و ازاین رو، اگرچه زمین سوخته، نمونه بومی درخور اعتنایی از ژانر جنگ به شمار می رود ولی وداع ب ااسلحه بر بلندای نوع ادبی رمان و در مرتبه ای فراتر از ژانر جنگ ایستاده است.
کلید واژگان: ژانر جنگ, بررسی تطبیقی, شبکه مفهومی, وداع با اسلحه, زمین سوختهThe genre of war is a form of literature which has the nature of anti-war literature, aiming to spread peace and friendship rather than dealing with war and the dominant discourse resulting from its dark and sinister consequences. Farewell to Arms by Ernest Hemingway and Burnt Earth by Ahmad Mahmoud are two good examples of anti-war literature in different contexts from two Iranian and American writers, which put forth a clear reflection of the social, economic, political and cultural unrest of war-torn society. A comparative study of this period and the analysis of the conceptual network, lead to a comparative assessment of the plot, and the use of linguistic and stylistic elements. Despite the artistic skills of Hemingway and Mahmoud to present events related to the war, their narrative approach differs in the author's narrative approach, conceptual network and themes. Burnt Earth is a notable native example of the war genre, while Farewell to Arms stands beyond the genre of war in the literary genre of the novel.
Keywords: War genre, comparative study, conceptual network, Farewell to Arms, Burnt Earth -
هدف این پژوهش، خوانش زبان صناعی «نی نامه» مثنوی مولوی بر مبنای الگوی «قرایت تنگاتنگ» سلینا کوش است. رویکردی که افزون بر تفسیر جزییات زبانی و روابط متقابل آن ها، تحلیل متغیرهای دیگری همچون بافتار، بینامتنیت، روایت و ژانر متن را نیز ضروری می شمارد. این مقاله، به شیوه توصیفی- تحلیلی می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد که راهبرد شاعر در به کارگیری زبان صناعی در «نی نامه» مثنوی چیست؟ و کارکرد هریک از صناعات در تحقق اهداف این متن و انسجام کلی آن چگونه است؟ نتایج نشان می دهد که صناعات به کار رفته در «نی نامه» طی یک فرایند منسجم، در دو گروه کلی جای می گیرند:1) مرتبط با «بشنو»؛ 2) مرتبط با «نی». گروه نخست با افزایش موسیقی کلام، مخاطب را به «شنیدن» ترغیب می کند؛ اصل وحدت در کثرت و فناپذیری جهان اضداد را به نمایش می گذارد و گروه دوم، جلوه هایی از «از خودتهی شدن»، هروله روح آدمی برای رهایی از قفس تن، مجازی بودن دنیای ما، غیر قابل درک بودن عشق و غیره را.کلید واژگان: الگوی قرائت تنگاتنگ, سلینا کوش, خوانش زبان صناعی, مثنوی, «نی نامه»The aim of this study is to read the figurative language of Mathnavi Mowlavi's "Neynameh" based on Celena Kusch's "close reading" method. An approach that in addition to interpreting linguistic details and their interrelationships also requires the analysis of other variables such as context, intertextuality, narrative and text genre. This article tries to answer these questions in a descriptive-analytical way. What is the poet's strategy in using figurative language in Mathnavi's "Neynameh"? What is the function of each figurative in achieving the goals of this text and its overall coherence? The results prove that the figures used in Neynameh fall into two general groups during a coherent process: 1) related to "Beshnow"; 2) related to "Ney"; the first group, with increasing music, urges the audience to "listen"; demonstrates the principle of unity in plurality; and the second group, manifestations of self- empty, the struggle of the soul for freedom from the cage, the virtual of our world; The being incomprehensible of love and so on.Keywords: Close Reading method, Celena Kusch, Figurative language analysis, Masnavi, Neynameh
-
هدف مقاله حاضر، بررسی فرایند استعاره سازی در لایه بلاغی سبک غزل اجتماعی معاصر و بررسی کارکردهای ایدیولوژیکی این فرایند است تا بتوان از این رهگذر، به الگوی مسلط ساخت استعاره در این گونه ادبی دست یافت؛ همچنین این مقاله در پی آن است، با خوانش و تحلیل نمونه ها در حیطه جامعه آماری مورد نظر، کاربرد این شگرد بلاغی را ازمنظر نقش و کارکردهای آن بر مبنای نگاه ایدیولوژیکی شاعران، تحلیل و تبیین کند. بررسی ها نشان می دهد که غالب استعاره های به کار رفته در این سروده ها، از نوع استعاره های مصرحه مجرده است. بنای خلق استعاره ها در وهله نخست بر تجسم گرایی است و بیش از همه بر پایه جاندارانگاری و با تمرکز بر گیاه انگاری و جانورانگاری ساخته شده اند و شاعران بر مبنای مشابهتی که میان مبانی فکری و باورهای ذهنی خود با پدیده مورد نظر یافته اند، اقدام به ساخت استعاره کرده اند. از منظر نقش وکارکرد نیز بزرگ نمایی، تمجید و ستایش یا کوچک نمایی و اکراه و تحقیر مصادیق این استعاره ها، از مهم ترین مبانی فکری و ایدیولوژیکی شاعران این گونه ادبی است.
کلید واژگان: سبک, لایه بلاغی, استعاره, ایدئولوژی, غزل اجتماعی معاصرThe purpose of this article is to investigate the process of metaphorization in the rhetorical layer of the contemporary social sonnet style and to investigate the ideological functions of this process so as to be able to achieve the dominant pattern of metaphorization in this literary genre. Also, this article seeks to analyze and explain the use of this rhetorical technique in terms of its role and functions based on the ideological view of poets, by reading and analyzing samples within the target statistical population. Investigations show that the majority of metaphors used in these poems are explicit metaphors. The creation of metaphors is primarily based on visualization, and above all, they are made based on animism, focusing on vegetation and zoology, and poets have created metaphors based on the similarity they have found between their intellectual foundations and mental beliefs with the phenomenon in question. . From the point of view of role and function, exaggeration, praise and praise or minimization and reluctance and humiliation of examples of these metaphors are among the most important intellectual and ideological foundations of poets of this literary genre.
Keywords: Style, rhetorical layer, metaphor, ideology, contemporary social lyric -
نشریه جستارهایی در فلسفه و کلام، سال پنجاه و دوم شماره 2 (پیاپی 105، پاییز و زمستان 1399)، صص 181 -196این پژوهش به تحلیل صفت عارفانه ذکر در برخی از مهم ترین آثار برجسته عرفانی تا قرن هفتم هجری می پردازد. بنیان این پژوهش بر اساس تحلیل ذکر از منظر مراتب سیر و سلوک عرفانی است. این بررسی که با روشی توصیفی_ تحلیلی نگارش یافته، نشان می دهد که صفت ذکر در سخن برخی از عارفان، در هر یک از مراتب سه گانه سلوک، رویکرد متفاوتی داشته و دچار تحول و تبدل محتوایی شده است. چنان که در مرتبه نخست سلوک که مقام فرق است، ویژگی ایجابی و کوشش مدارانه دارد. در این ساحت سالک سعی در اتصاف به ذکر و لوازم آن دارد. در مرتبه دوم که مقام فنا است، جذبه الهی سالک را از وجود مجازی و همه صفاتش فانی می سازد، از این رو ذکر در عارف، خصوصیتی سلبی و تنزیهی یافته، کوشش او زایل و اتصافش به ذکر ترک می شود. اما در مرتبه سوم یعنی مقام بقا، عارف مظهر اسما و صفات الهی می گردد، بر این اساس ذکر در عارف پس از سلب، مجددا به شکل ایجابی، اما تحول یافته نمود می یابد. نتیجه این بررسی نشان می دهد که با وجود این که سخنان بیشتر عارفان از ذکر، با ویژگی های مرتبه فرق مطابقت دارد؛ اما سخنان عده ای از آنان از ذکر؛ علاوه بر مرتبه فرق، بر خصوصیات و احکام مرتبه فنا و نیز مرتبه بقا هم پوشانی دارد.کلید واژگان: ذکر, تحول و تبدل صفت, فرق, فنا, بقاThis study analyzes the mystical attribute of invocation (dhikr) in some of the most important mystical works up to the seventh century AH. The ground of this research is based on the analysis of dhikr from the perspective of steps of mystical journey. This study, written in a descriptive-analytical way, shows that the attribute dhikr in the words of some mystics, in each of the three levels of wayfaring, has been treated with a different approach and has undergone a change in content. In the first stage of the spiritual journey, which is the status of severance, dhikr has a positive and active nature so that in this step, the wayfarer tries to be attributed to dhikr and its implications. In the second step which is the status of annihilation, however, the Divine attraction annihilates the seeker’s virtual existence and all his attributes. Therefore, dhikr in the mystic finds a negative and purifying characteristic, his effort is lost and he is no more attributed to dhikr. But in the third stage, that is, the level of persistence, the mystic becomes the manifestation of the Divine names and attributes, so that dhikr again appears in the mystic in a positive but transformed state. The result of this study shows that although the statements of most mystics about dhikr are consistent with the characteristics of severance step, the words of some of them conform with the characteristics of all the three levels of severance, annihilation, and persistenceKeywords: dhikr (invocation), transformation of the characteristic, severance, annihilation, Persistence
-
تاملات حکمی و اخلاقی حکیم نظامی در باب تربیت نفوس انسانی و گرایش به سیر و سلوک معنوی وی مقولهای انکارناپذیر است. در پژوهش حاضر که با رویکرد تعلیمی- تربیتی سامان » پنجگنج « در یافتهاست، با هدف تبیین اندیشه های تربیتی حکیم نظامی، نقش و جایگاه زبان بهعنوان ابزاری سودمند یا زیانبخش در تهذیب نفس بررسی میشود. اهمیت پژوهش در آنجاست که همسویی اهداف تربیتی شاعر را با آموزه های اسلامی و نیز، پیوند شعر و ادب را با حوزه تعلیم و تربیت اسلامی برای مخاطب بازمینماید. یافته های تحقیق نشان میدهد که زبان در نگاه نظامی دو جنبه خیر و شر دارد؛ از یک سو، علمدار دیوان سخن و ابزار تسبیح و تحمید و سخنپروری است و از دیگرسو، پارهگوشتی است که چون بیهنگام به جنبش درآید، مستمع را به ملال آورده و گوینده را در دام آفاتی چون غیبت، دروغ، سخن- چینی و دیگر گناهان زبان گرفتار میکند. توجه به تربیت نفس در پرتو شناخت فواید و آسیبهای ناشی از گفتار در رابطه با خود و دیگری نیز، نکتهای است که نظامی بدان روی آوردهاست. وی منشا برخی گناهان زبانی را در ابتلای صاحب آن به حسادت، تندخویی، بیآزرمی، جهالت و حتی تاثیر مثبت یا منفی طبع و گوهر میداند؛ بنابراین،آنچه شاعر در اینباره بدان توصیه میکند، رعایت اقتضای حال و مقام و اعتدال و میانهروی در کاربست زبان است.کلید واژگان: فواید زبان, آفات زبان, آداب سخن, تهذیب نفس, نظامی گنجهایThe philosophical and ethical thoughts of Nizami Ganjavi oneducating human soul and the tendency towards spiritual journey in his PanjGanj (Five Treasures) are clearly evident. Based on an educational approach,the present study investigated the role and position of tongue as a useful ordetrimental tool in self-purification with the aim of explaining the educationalthoughts of Nizami Ganjavi. The significance of this research was that itattempted to introduce the alignment of the poet’s educational goals withIslamic teachings as well as the relationship of poetry and literature with thefield of Islamic education. The research findings revealed that from the pointof view of Nizami, tongue has both good and evil aspects. On the one hand, itis a leading component of speech and the instrument of praise and eloquence.On the other hand, it is a fleshy muscular organ of the body that, when moveduntimely, brings misery to the audience and gets the speaker trapped intobackbiting, telling lies, gossiping and other sins of tongue. Paying dueattention to self-education in the light of recognizing the benefits anddisadvantages of speaking in relation to self and other was also emphasized by Nizami. For him, the origin of some sins of tongue might be jealousy,irascibility, impudence, ignorance and even the positive or negative influence of nature and essence. Therefore, the poet recommended humans use tongue and language complying with the conditions of the time and in a moderatemanner.Keywords: LBenefits of tongue, Evils of tongue, Speaking manners, Selfpurification, Nizami Ganjavi
-
مبنای اصلی نوشتار حاضر، درباره برخی از نکات مربوط به آیه تاویل (آلعمران(3)/7) است با تکیه بر دیدگاههای دو نویسنده اهل تصوف و عرفان، عینالقضات همدانی و رشیدالدین میبدی است. این دو متفکر اسلامی را باید به عنوان نمایندگان دو جریان اندیشه تاویلگرا در نیمه دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری قمری دانست. هدف کلی ما، شناخت دریافتهای ذوقی و عارفانه و تبیین تفکرات تاویلگرایانه عارفان، بخصوص عینالقضات و میبدی، نسبت به متن قرآن کریم است. این پژوهش در روش گردآوری اطلاعات، از منابع کتابخانهای بهره گرفته و سپس به صورت کیفی به تحلیل دادهها با روش استدلایی میپردازد. نتایج تحقیق نشان میدهد که عینالقضات دانش راسخان را برای تاویل آیات متشابه در کنار دانش الهی میپذیرد. او هرچند مدعی آن نیست که به تاویل همه متشابهات، دست یافته، به طور ضمنی، از خود به عنوان یکی از مصادیق راسخان یاد میکند. درصورتیکه میبدی با نگاه تفسیری و متشرعانه، به آیه تاویل مینگرد و بر این باور است که دانش تاویل متشابهات تنها مختص خداوند است؛ اما به طور مطلق هم مخالف تاویل نیست. در کشفالاسرار، با دو رویکرد تاویلی نکوهیده و پسندیده مواجه هستیم. تاویلاتی که از جاده شریعت و کتاب و سنت عدول کند، نکوهیده و در غیر آن، پسندیده و مطلوب است. آنچه از دیدگاه هر دو متفکر تاویلگرا باید به عنوان وجوه اشتراک مد نظر قرار داد، آن است که هر دو بیهیچ تردیدی، ایمان و سرسپردگی محض و تسلیم و اعتقاد قلبی راسخان را در برابر متشابهات قرآن کریم لازم میدانند.
کلید واژگان: عین القضات همدانی, ابوالفضل میبدی, آیه تاویل, راسخان در علم, آیات محکم و متشابهThe main basis of the article is about some points related to the verse of interpretation based on the views of two mystical writers, Hamedani and Meybodi. These two Islamic thinkers should be considered as representatives of the two currents of interpretive thought in the second half of the fifth century and the beginning of the sixth century AH. Our general goal is to know the mystical perceptions and to explain the interpretive thoughts of mystics towards the text of the Quran. In the method of collecting information, uses library resources and then qualitatively analyzes the data by argumentative method.The resultsof the research show that thehamedani accepts firm knowledge to interpret Ambiguous verses along with divine knowledge. Although he does not claimto have achieved the interpretation ofall the Ambiguous, he implicitly refers to himself as one of the firmly grounded in knowledge. If Meybodi looks at the verse of interpretation with an interpretive and legislative view and believes that the knowledge of the interpretation of analogies belongs only to God.but it is absolutely not against interpretation. In KashfalAsrar we are faced with twointerpretations that are reprehensible and acceptable. Interpretations that deviate from the path of Shari'a, books and traditions arenot condemned, and otherwise, theyare acceptable and desirable. From the point of view of both interpretive thinkers, what should be considered as commonalities is that both of them, without any doubt, consider pure faith and submission and firm submission and belief in the heart to the Ambiguous of the Holy Qur'an.
Keywords: Ayn -ol Ghozate Hamedani, Abolfazl Meybodi, verse ofinterpretation (hidden meaning), firmly grounded in knowledge, verses of decisive & explicit, Ambiguous -
نشریه زبان و ادب فارسی، پیاپی 47 (تابستان 1400)، صص 178 -205
کهن الگوها یادگارهای هزاران ساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرن ها نسل به نسل انتقال یافته اند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهن الگوها در ارتباط بوده اند . یکی از این الگوهای جمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهره نبوده؛ بلکه با روح، زندگی، آینده، ماوراء، جادوگری و غیب گویی مرتبط می شده است. با بررسی اسطوره های جهان و کتاب عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه، می بینیم که آیینه، گاه واسطی میان زمین و آسمان و گاه حقیقت گویی آگاه به اسرار است. روح با آیینه مرتبط است. گاه آیینه دریچه پرواز روح است، گاه روح در آن تجلی می یابد. می دانیم حیات و حرکت آدمی به روح وابسته است. خون نیز در تن آدمی جریان زندگی را ممکن می سازد و از دیدگاه مردمان کهن، حاوی روح و جان موجودات است. مردمان باستان اهمیت این ماده حیاتی را درک کرده و به هر شیوه تلاش می کرده اند مانع از دست رفتن آن و در نتیجه آسیب رسیدن به روح و زندگی شان شوند. همین عوامل سبب شده در ارتباط با خون، تابوها و سنت های گاه باورنکردنی ای نیز رعایت کنند و یا به مقرراتی خاص پایبندشوند. آیینه-روح و خون در عجایب المخلوقات و گرشاسب نامه نمود و پیوندی آشکار دارند و در قالب هایی چون؛ کهن الگوی سایه، پیرخردمند، ناخودآگاه، نیروی خورشیدی، بازتاب جهان هستی، روح زندگی، واسط زمین و آسمان، کهن الگوهای مونث و زنانه و... آشکار می شوند. شناخت و شناساندن بهتر کهن الگوها و ناخودآگاهی منجر به شناخت درست تر ما از انسان ها، دریافت حقیقت بسیاری از رفتارهای کهن، ارتباط بهتر با نیمه پنهان وجودمان می شود و دریچه ای نو به دنیای گذشتگان و آثار ادبی می گشاید.
کلید واژگان: کهن الگو, آیینه, روح, خون, عجایب المخلوقات, گرشاسب نامهArchetypes are relics of thousands of years and a common heritage that has been passed down from generation to generation over the centuries. Our Iranian ancestors, like people around the world, were subconsciously in touch with them. One of these collective patterns is the mirror, which was not the only means of seeing the face; it was associated with spirit, life, future, witchcraft and divinity. According to the book The Wonders of Creatures and Garshasb nameh, the mirror is sometimes a mediator between the earth and the sky, and sometimes the truth-tellers are aware of the secrets. Sometimes the mirror is the window of the soul, sometimes the soul is manifested in it. We know that human life and movement depend on the soul. Blood also makes life possible in the human body and, from the point of view of ancient peoples, accommodates the souls of beings. The ancient people understood the importance of this vital substance and tried in every way to prevent its destruction and consequently damage to their souls. And in various forms such as; Shadows, intellect, subconscious, solar force, reflection of the world, spirit of life, connection between earth and sky, etc. appear. A better understanding of the ancient and the subconscious leads to a better understanding of our people and a better connection with the hidden half of our being and a new window into the inside. The world of the past and literary works.
Keywords: Archetype, Mirror, soul, blood, Amazing creatures, Garshasp nameh -
این پژوهش به تحلیل صفت حرص از منظر مراتب سیر و سلوک در مهم ترین آثار تعلیمی صوفیه تا قرن نهم هجری می پردازد. این بررسی که با روشی توصیفی-تحلیلی نگارش یافته، نشان می دهد که صفت حرص، در هر یک از مراتب سه گانه سلوک، رویکرد متفاوتی داشته و دچار تبدل و تحول محتوایی شده است، چنان که در مرتبه نخست سلوک (فرق)، حرص به عنوان صفتی منفی شناخته می شود، لذا اقتضای این مرتبه ایجاب می کند تا سالک رویکردی کوشش مدارانه در پرهیز از حرص داشته باشد. در مرتبه دوم (فنا)، جذبه الهی، سالک را از وجود مجازی و همه صفاتش فانی می سازد. بنابراین، صفت رذیله حرص در این مرتبه به سبب فنای عارف، از او زدوده می شود؛ اما در مرتبه سوم (بقا)، عارف مظهر اسما و صفات الهی می گردد؛ لذا حرص در او به شکل ایجابی، اما تحول یافته، نمود می یابد. این صفت که در عاشق پس از قرب به معشوق ظاهر می گردد، به حرص و اشتیاق عاشق بر درجات بالاتری از قرب و وصال معشوق تعبیر می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد باوجود تناسب سخنان بیشتر عارفان از حرص با مرتبه فرق، سخنان برخی شان از حرص، با احکام مرتبه فنا و بقا نیز هم پوشانی دارد.کلید واژگان: حرص, تحول و تبدل صفت, فرق, فنا, بقاThis research analyzes the attribute of greed according to the Sufis' educational works up to the 9th century AH. This study is a descriptive-analytical one, shows that greed undergoes content change in three levels of behavior. In the first stage of mystical journey (farq, "difference"), greed is recognized as a negative attribute. Therefore, this level requires that the seeker has a diligent and prudent approach in avoiding greed. In the second stage of mystical journey (fanā', "annihilation") because of the divine ecstasy the seeker's self becomes empty of all mundane attributes. Therefore, in this stage, due to this mystical annihilation, the inferior attribute (greed) becomes despair. In the third stage (baqā', "survival"), the mystic becomes the manifestation of the divine attributes. Greed in this stage, becomes a positive attribute. So greed interprets as the lover yearning to his beloved. Our findings show that although the Sufis' educational works are mainly against the greed, some of their words promote it as a positive attribute in the final stage of mystical journey.Keywords: greed, transformation, change of attribute, difference, annihilation, Survival
-
هدف از پژوهش حاضر الویت بندی عوامل دینی موثر بر رفتار و نگرش کاربران فضای مجازی در ایران می باشد. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق، خبرگان آشنا با مبحث که شامل اساتید دانشگاهی و کارشناسان مربوط به حوزه رسانه و دین می باشند، هستند. تعداد نمونه 10 نفر از خبرگان هستند که در این تحقیق مورد پرسش از طریق پرسشنامه زوجی و طیف 1 تا 9 مورد پرسش قرار گرفتند. برای بررسی روایی ابزار اندازه گیری یا همان پرسشنامه زوجی، از روایی محتوا استفاده شد و پرسشنامه در اختیار اساتید و خبرگان قرار گرفت تا صحت معیارها و زیرمعیارها مورد تایید قرار گیرد. در نمونه گیری هدفمند پژوهش حاضر، از نمونه گیری هدفمند قضاوتی استفاده شده است، بدین معنا که تعداد محدودی از افراد دارای اطلاعات مناسب برای پاسخگویی به سوالات تحقیق بوده اند. افراد خبره نیز در این پژوهش افرادی بودند که حداقل سابقه 10 سال کار و یا پژوهش در زمینه دین و رسانه را داشته اند. نمونه گیری تا مرحله اشباع نظری ادامه پیدا کرد. از نرم افزار Super Decision و فرایند تحلیل شبکه ای ANP جهت الویت بندی معیارها استفاده شد. نتایج نشان داد معیار فرهنگ مذهبی خانواده با وزن 0.417 دارای بیشترین اهمیت در میان معیارهای دینی موثر بر نگرشی و رفتاری کاربران فضای مجازی می باشد. همچنین یافته های تحقیق نشان داد پس از معیار فرهنگ مذهبی خانواده، معیارهای آموزه های دینی فرد و معیار الگوهای دینی-رفتاری دارای بیشترین اهمیت می باشند.
کلید واژگان: عوامل دینی, فضای مجازی, فرایند تحلیل شبکه ای -
شکوه و گیرایی داستان های شاهنامه فردوسی موجب شده تا همواره مورد توجه شاعران محلی باشد. شاعران کردزبان نیز از این قاعده جدا نیستند و بارها به ترجمه یا بازآفرینی داستان های شاهنامه پرداخته اند. یکی از نمونه های این تاثیرپذیری، منظومه سیاوش نامه اثر ارزش مند الماس خان کندوله ای به زبان کردی گورانی است که به پی روی از داستان سیاوش سروده شده است. شاعر کرد کوشیده است تا از ترجمه و تقلید محض دوری کند و به فکر خلاقیت ادبی هم باشد. جهت نیل به این هدف، داستان سیاوش را با تفصیل و ذکر جزییاتی بیش تر بیان کرده است تا منظومه ای دیگر بیافریند؛ به همین دلیل نسبت به داستان سیاوش در شاهنامه، روابط علت و معلولی دقیق تر و طرح و پیرنگی مستحکم تر در آن دیده می شود؛ از این رو می تواند هم چون کلیدی در حل برخی از ابهامات داستان سیاوش در شاهنامه بسیار راه گشا باشد و به پاره ای از پرسش هایی که تاکنون درباره این داستان بی جواب مانده اند، پاسخی درخور دهد. نگارندگان این مقاله کوشیده اند تا ضمن معرفی الماس خان کندوله ای، احوال و آثار او، با روش تطبیقی تحلیلی، نقاط اختلاف سیاوش نامه کردی و داستان سیاوش در شاهنامه را از نظر روایت، محتوا و رخ دادهای داستان واکاوی کنند و برای برخی از کنش ها و وقایع داستانی، تحلیل های اسطوره شناختی شایسته ای ارایه دهند.
کلید واژگان: شاهنامه فردوسی, سیاوش نامه, روایت کردی, الماس خان کندوله ایThe glory of the tales and their captivating features in Shahnameh have always been the focus of attention by the local poets. Kurdish poets are no exceptions to this rule and had many times embarked on translation or representation of Shahnameh tales. One example of such influence is the book of poetry, Siavashnameh the invaluable work composed by Almas Khan Kandulei in Kurdish Gurani dialect following the example of the Tale of Siavash. The Kurdish poet made an attempt to avoid mere translation and imitation and pay attention to literary creation. To achieve this end, he narrates the story with more details to recreate another collection of poetry for this reason one encounters more precise cause and effect relations, and plots are more solid than its counterpart in Shahnameh, hence it could be used as a key to solve certain ambiguities in the tale of Siavash in Shahnameh and serve to provide solutions for the questions as yet left unanswered. The writers of this article while making an effort to introduce Almas Khan and deal with his biography and works, also made an attempt to examine the two tales in terms of narrative, content, and events in the story and cite their points of difference employing comparative analytic method. Moreover for certain actions and events in the story appropriate mythological analysis are provided.
Keywords: Ferdowsi’s Shahnameh, Siavashnameh, Kurdish narrative, Almas Khan Kanoule’ei -
یکی از اساسی ترین وظیفه های هر حکومتی فصل خصومت و رفع عامل نزاع بین آحاد یک جامعه مدنی و تحقق عدالت اجتماعی است که این امر با وجود محاکم دادگستری، دیوان قضایی مستقل و حضور قاضیانی «مزکی ومعدل از هر دستی» میسر می شود. به اعتقاد تمامی اندیشمندان وجود عدالت و مساوات در هر روزگاری و در هر جایگاهی یک ضرورت است. در این پژوهش دو حکایت با موضوع یکسان از کتاب «سیاست نامه» و «تاریخ بیهقی» در نظر گرفته شده و برای تحلیل گفتمانی آن ها از رویکرد نورمن فرکلاف به عنوان نظریه پرداز اصلی استفاده شده است. با تحلیل گفتمان انتقادی و بر پایه مدل های سه گانه فرکلاف به توصیف، تفسیر و تبیین نمونه داده های متنی دو اثر پرداخته شده است تا تقابل دیدگاه وزیرانه خواجه نظام الملک توسی و نظرگاه دبیرانه ابوالفضل بیهقی در باب امر مهم قضاوت تحلیل و تبیین شود. خواجه با توجه به مقام سیاسی خویش قضاوت را در بسیاری از مواقع حق صاحبان قدرت می داند؛ قدرتی که خود آگاه یا ناخود آگاه دیدگاه های خویش را در لایه های زیرین زبان پنهان کرده است که در آن فرو-دستان هیچ جایگاهی ندارند. در تقابل با این نگرش بیهقی به عنوان یک مورخ و دبیر از میان قشر متوسط مردم جامعه با همه وابستگی به دربار غزنه سعی می کند در باب قضاوت، جایگاه مردم عامه، فرودست و متظلم را در لایه های پنهانی زبان خویش به نمایش در آورد.
کلید واژگان: خواجه نظام الملک, بیهقی, تحلیل گفتمان انتقادی, قضاوتOne of the most essential duties of any government is vanishing hostility and removal of the factor of quarrel among individuals of civil society and achievement of social justice, the courts of administration of justice, independent Supreme Court, tribunal court and attendance of purified and fair judges will be possible. All the scientists know that the existence of equality and fair any time and in any place is essential. Two anecdotes with the same topics have been chosen one from Siasat Nameh book and the other from Beyhaqi History book in this research and for Discourse Analysis their the policy manner method of Norman Fairclough is used as the main theoretician. Critical Discourse Analysis and on the basis of triplet models of N. Fairclough, it is described, exegesis and specified the two exam plums with considering the whole two books as the between the lines to analyze and specify the opposition of ministerial point of view of Nezam al-Mulk and authorship point of view of Beyhaqi about the important subject of judgment. Khajeh considering his political rank , always believe that judgment belongs to the mighty class, the authority that consciously or unconsciously has disguised its own point of view in between the lines of language in which powerless people has no right. , Beyhaqi as a historian and authorship from the middle class of society with all dependence to Qaznavian government tries shows the position of public people, weak and oppressed people in between the lines of his speeches.
Keywords: Khajeh Nezam al-Mulk, Beyhaqi, critical discourse analysis, Judgment -
در این پژوهش، صفت عارفانه حیا در برخی از مهم ترین آثار برجسته عرفانی تا قرن نهم هجری تحلیل می شود. بنیان این پژوهش بر اساس تحلیل حیا از منظر مراتب سیروسلوک عرفانی است. این بررسی که با روشی توصیفی - تحلیلی نوشته شده است، نشان می دهد که صفت حیا در سخن برخی از عارفان، در هریک از مراتب سه گانه سلوک، رویکرد متفاوتی داشته و دچار تحول و تبدل محتوایی شده است. چنان که در مرتبه نخست سلوک که مقام فرق است، ویژگی ایجابی و کوشش مدارانه دارد. سالک در این ساحت سعی در اتصاف به حیا و لوازم آن دارد. در مرتبه دوم که مقام فنا است، جذبه الهی سالک را از وجود مجازی و همه صفاتش فانی می سازد، لذا حیا در عارف خصوصیتی سلبی و تنزیهی می یابد، کوشش او زایل و اتصافش به حیا ترک می شود؛ اما در مرتبه سوم، یعنی مقام بقا، عارف مظهر اسما و صفات الهی می شود. ازاین رو، حیا در عارف پس از سلب، مجددا به شکل ایجابی، اما تحول یافته نمود می یابد. نتیجه این بررسی نشان می دهد با وجود اینکه سخنان بیشتر عارفان درباره حیا با ویژگی های مرتبه فرق مطابقت دارد؛ اما سخنان عده ای از آنان از حیا، علاوه بر مرتبه فرق، بر خصوصیات و احکام مرتبه فنا و نیز مرتبه بقا هم پوشانی دارد.
کلید واژگان: بقا, تحول صفت, صفت عارفانه حیا, فرق, فناReligions & Mysticism, Volume:53 Issue: 1, 2020, PP 125 -140This study deals with the mystical attribute of modesty in some of the most important mystical works up to the ninth century (AH). The basis of this research is based on the analysis of modesty from mystical path and behavior point of view. This study, which has been written in a descriptive-analytical way, shows that the modesty adjective in the speech of some mystics, in each of the three levels of behavior, has a different approach and has been transformed in terms of content. As in the first place, mystical journey, which is the status of differences, has a positive and diligent nature. In this field, the seeker tries to achieve modesty and its accessories. In the second place, which is the status of annihilation, the divine attraction makes the seeker mortal from the virtual existence and all of its attributes, so in the mystics, modesty has found a negative and purifying characteristic, its effort fades and its attribution is abandoned to modesty. But in the third degree, that is, the position of survival, the mystic becomes the manifestation of the divine attributes. Hence, modesty, in the mystic after deprivation, is again positive, but transformed. The result of this study shows that although the words of most mystics about modesty correspond to the orderly characteristics of difference, the words of some of them, in addition to the degree of difference, overlap with the characteristics and rules of annihilation and the degree of survival.
Keywords: modesty, the evolution of attribute, Seperation, Annihilation, persistence -
میرچا الیاده، در جایگاه پدیدارشناس و اسطوره پژوه دینی، با تاکید بر تاویل دینی - تاریخی، هرمنوتیک را بهترین شیوه برای کشف معانی و تاویل پیام های پنهان اساطیر، نمادها و آیین ها می داند. یکی از وجوه بررسی شده او در پیوند با آیین شمن ها، جنبه عرفانی آن است. در این پژوهش تلاش شده است باتوجه به دیدگاه های تکثرگرایانه میرچا الیاده در اسطوره شناسی، پدیدارشناسی دینی، مطالعه دینی مبتنی بر هرمنوتیک، باور به دین به مثابه تجربه امر قدسی، زمان و مکان قدسی واسطوره به منزله روایت کننده تاریخ قدسی، با نگاهی تطبیقی، به بررسی عرفانیات تمهیداتعین القضات همدانی بپردازد و ازاین رو، نگرش های الیاده، صرفا به مثابه رهیافتی در تحلیل نگره های عرفانی عین القضات استفاده می شود. تمهیداتعین القضات همدانی ازجمله متون ارزشمند عرفانی است که در آن، هدف غایی، رسیدن به مرتبه انسان مذهبی/ کامل و دست یافتن به زمان و امر قدسی است که در قالب کرامت رخ می نماید. درحقیقت انسان در ازل صاحب زمان قدسی بوده است؛ اما در فرایند دنیوی، این مفهوم را از دست داده و به انسان تاریخی تبدیل شده است. نگارندگان با کاربرد چارچوب فکری الیاده در شواهد مستخرج از کتاب تمهیدات، بر این باورند که بسیاری از اندیشه های اسطوره ای، ریشه در اعصاری بسیار دور و عاداتی بس کهن دارند که در گذر هزاره ها تغییر شکل داده و کارکردی دگرگونه یافته اند؛ اما هنوز موجودیت خود را حفظ کرده اند و با توجه به تقدس و ضرورت شان، تکرار می شوند. در این اثر، علاوه بر شرح چگونگی آفرینش جهان هستی و انسان و نیز چرایی آفرینش و اهداف آن، روایت های ناب و تجربه های عرفانی فراوانی آمده است. دراین مقاله کوشیده می شود به تحلیل تمهیدات عین القضات همدانی از دریچه پدیدارشناسی دینی و هرمنوتیک و با نگاهی تطبیقی در حوزه های عرفان، فلسفه و دین پژوهی پرداخته شود.
Mircea Eliadeh, in the role of a phenomenologist and mythologist of religious scholars, emphasizes on the religious-historical interpretation of hermeneutics as the best way to discover the meanings and interpretation of hidden messages of mythology, symbols and rituals, and one of its aspects examined. With the shamanism, it is a mystical aspect. This research seeks to study the Tamhidat-e of Ayn al-Qudat Hamadani provisions in view of the pluralistic views of Mircea Eliade in mythology, religious phenomenology, and hermeneutical religious studies. The mentioned work is one of the most valuable mystical texts in which the ultimate goal is to reach the level of complete religious and complete humanity and to attain the holy time which is in the form of dignity; in fact, man has been holy from the beginning of the time, But it has lost its growth in the world and it is considered a historical person. By adopting the intellectual framework of Eliade, based on the evidence in the Tamhidat, the authors of the paper try to obtain the result that many mythological thoughts are rooted in many years and very old habits that have evolved over the years of the year Data and other functions have been found, but still retain their existence and are repeated with respect to their sacredness and necessity. In this work, in addition to the description of how the creation of the universe and man, as well as the cause of its creation and its purposes, there are abundant narratives and mystical experiences. Mircea Eliadeh, as the interpreter of religious symbols, believed that religion refers to the experience of the sacred one, and the phenomenal religion uses historical documents to express the holy manifestation and the existential position and religious meanings presented in these phenomena. He believes that the myth is based on ontology, and it speaks only of facts and things that have actually happened and are fully manifested. According to Eliadeh, the truth is the Holy One, which is, in fact, really true; hence, the analysis based on the distinction between holy and unholy is the focus of his work. Mystical texts have received a great deal of mythological beliefs. Tamhidat is also full of cultural and religious information of the writer's time and can be reviewed and reviewed by the rules and principles of the science of religious mythology. In this research, in view of the necessity of knowing more scientifically how the reflection of mythological beliefs in the culture and the way of thinking and life of the people, especially the circle considered among Sufis and Gnostics, has been abandoned unconsciously by the abandonment of mythological rituals and thoughts. This text, which is one of the most important texts of Sufism, is examined according to the views of religious mythology, Mircea Eliadeh and his theoretical frameworks in his works. The study of the part of the phenomenology of religion, the views and views of Mircea Eliadeh, and the study of the quality and the nature of the relationship between mystical texts and religious mythological issues are urgently needed. One of the manifestations of mythology can be sought in its relation to religion and religious elements, and the topic that has been considered in most of the views of mythologists is the functions of myth. How the context is based on what the myth is shaped is more related to its origin, but along with this approach, awareness of the functions of myth is also considered. In this context, the link between myth and religion and the religious functions of the myth emerges as a subset of religious mythology. Mircea Eliadeh, with his research on myths and the symbolism of them, has been instrumental in explaining and illustrating the symbols in the myth. In his studies, he first emphasizes the sacredness of myths among the tribes, and in defining what this scholar presents to the history of religions of myth, the myth is "a manifestation of all and all sincerity".For experimental and rational minds, a natural situation or process, in the magical-religious experience, is manifested as the manifestation of power or manifestation of the sanctity, and nature, exclusively by virtue of this manifestation of power and manifestations of holiness are a magical-religious theme, and thus are taken into account in religious phenomenology and religious history.The present study sought to address the multidimensional views of Mircea Eliadeh in mythology, religious phenomenology, and religious studies based on hermeneutics, which speaks in conjunction with the correlated points of religion and myth, and the mythical features, the symbolic of religions discusses the comparative study of the mystical text of the Provisions of the Imperialism of Hamedani.
Keywords: comparative analysis, Mythology, Tamhidat, Holy Time, Mircea Eliadeh, Hermeneutics -
برای شناخت جایگاه یک متن، عنوان به منزله دروازه ورود به متن است. رابطه عنوان (دال) و متن (مدلول) معمولا دلالتی دوسویه است؛ زیرا عنوان به شکل طبیعی باید معرف متن باشد و متن نیز در در راستای عنوان و شرح آن شکل گرفته باشد اما گاه به دلیل دخالت عوامل فرامتنی در نامگذاریها، عناوین آن رسایی و دلالت دقیق بر محتوا را ندارند؛ به همین جهت شناخت اصول و الگوی حاکم بر این دلالتها در عناوینی که با استفاده از فنون ادبی شکل گرفته اند، یکی از اهداف این پژوهش است. در این مقاله به بررسی و تحلیل فنون و صنایع ادبی به کار رفته در نامگذاری کتابهای نظم و نثر کهن فارسی پرداخته می-شود. و مشخص می گردد در موارد زیادی کاربست جنبه زیبایی شناسی و بلاغی عنوان، یکی از دغدغه های اصلی صاحبان آثار بوده است و این امر با انگیزه های مختلف و اشکال متفاوت در عنوان بازتاب داشته است. در این مقاله با انتخاب نمونه هایی از صنایع ادبی به کاررفته در عنوان ها، با نگاه انتقادی به ارزش گذاری آنها می پردازیم تا از این رهگذر به لایه های بلاغی پنهان در برخی عناوین پی ببریم. همچنین به آسیب های ناشی از توجه صرف به کاربرد بلاغت در عنوان بدون توجه به جنبه های دلالت و ارتباط عنوان با متن، اشاره می کنیم و این که بلاغت را در خدمت عنوان قرارگرفته است و یا عنوان در خدمت بلاغت بوده است؛ از نظر به کارگیری جنبه های بلاغی در عنوان به ارتباط نوع متن و گونه بلاغت به کار رفته در عنوان و الگو های بلاغی پربسامد در نامگذاری هر یک از این آثار پرداخته ایم.
کلید واژگان: بلاغت, عنوان بلاغی, نامگذاری, زیبایی شناسی عنوان, آسیب شناسی عناوینFor recognizing the position of a text, the title serves as the gate that leads us to the world of text. The relationship between the title (signifier) and text (signified) is a mutual signification; title should be a natural presentation of the text and the latter should have taken form in accordance to the title. However, sometimes it is not the case due to interference of extra-textual factors; therefore, investigating the principles and patterns governing these implications is one of the objectives of this study. This study analyzes the rhetorics used in titling of the ancient Persian prose and poetic works. In choosing a title, factors like subject, time conditions of production of the text, etc. are involved but the application of aesthetic and rhetorical aspects of title is mostly one of the key concerns of authors. Choosing samples from the rhetorics of the titles, we evaluate them based on a critical perspective to make our ways into hidden rhetorical layers of titles. Moreover, the damages resulted from mere attention to the application of rhetorics in the title neglecting the implicative aspects and its relationship with the text are dealt. We seek to make it clear whether the author has taken advantage of the rehtorics to cultivate the title or the other way round. Studying the titles of two works with different themes (mysticism and history), the relationship between the type of rhetorics used in the title, the content of a text, and frequent rhetorical patterns are investigated.
Keywords: Rhetorics, Rhetorical Title, Titling, Aesthetics of Title, Title Pathology -
پژوهش حاضر به بررسی رویکردهای قرآنی احمد جام نامقی(440-536) در تعلیم و تربیت با توجه به کتاب مفتاح النجات اختصاص دارد. این نوشتار با روش تحلیلی- توصیفی می کوشد با نگاهی تازه به معرفی جنبه دیگر این اثر کهن عرفانی بپردازد. کاربرد فراوان آیات قرآن در متن، حکایت از انس و پیوند ناگسستنی احمد جام به قرآن کریم و مفاهیم آن دارد. این مقاله بر آن است تا پس از ذکر آموزه های دینی و تعلیم و تربیتی مورد نظر احمد جام به بیان تعابیر و رویکردهای قرآنی شیخ در مورد نکات مربوط بپردازد. برآیند تحقیق نشان می دهد که نویسنده در این اثر بر آن است تا پندها و مواعظ تربیتی خود را با استناد به معارف و آموزه های قرآنی و دینی به طریقی سهل و ساده و به دور از اصطلاحات و تعابیر عرفانی، که برای گروهی خاص قابل درک است، به مخاطب القا کند، ضمن آن که گاه به تفسیرهای خاصی از آیات می پردازد که حاوی تاملات خود اوست و بدین صورت اندیشه های خود را در لفاف همین آموزه های فرهنگی و تعالیم دینی به مخاطب القا می کند، چنان که گاه گویی او را وادار به پذیرش سخن خود می نماید. از دیگر ویژگی های این پژوهش توجه به نوع نگرش احمد جام در امر به معروف و نهی از منکر است. وی بر خلاف نگرشی که در برخی پژوهش ها در امر به معروف و نهی از منکر سخت گیر و ستیهنده معرفی شده، در این اثر با تکیه بر آیات توبه و بشارت، مخاطب را به بازگشت خالصانه به سوی خداوند ترغیب می کند. این در حالی است که بر مدعیان طریقت و بدعت گذاران در دین، به شدت می تازد.کلید واژگان: مفتاح النجات, قرآن کریم, احمدجام, تعلیم و تربیتThis research is devoted to the Qur'anic attitudes of Ahmad Jam Namaghi (440-536) in education in accordance with Meftah-al-Najat. This paper, with an analytical-descriptive method, begins with a fresh look at the introduction of the other aspect of this ancient mystical work. The abundant use of the verses of the Quran in the text implies Ahmad Jam’s unbreakable connection to the Holy Qur'an and its implication.This article seeks to present the religious teachings and education of Ahmad Jam to express the Qur'anic interpretations and approaches of the Sheikh concerning the related points. The result of the research is that the author intends to express the Quranic and religious teachings in a simple way, without the mystical expressions that can be understood by a particular group. While sometimes he makes specific interpretations of the verses that contain his own reflections, thus inducing his thoughts in the context of these cultural teachings and religious teachings, as if occasionally he would force him to accept his words. Following adherence to the Prophetic Shari'a, praying, reading the Holy Qur'an, leaving the friendship of the world, companionship with good people and Self-purification are the most valuable teachings that have been used in the book of the Meftah-al-Najat, in the light of pure purity for the paths of worshipers.Keywords: Meftah-al-Najat, Ahmad Jam, Holy Quran, education
-
حکیم حاج ملا هادی سبزواری متخلص به «اسرار»، فیلسوف بنام قرن 13 در سال 1212 هجری در سبزوار چشم به جهان گشود. او ازجمله حکیمانی است که در عصر خود مراتبی را در حکمت نظری و عملی کسب کرد. در شهود و عرفان به مرحله ای عالی دست یافت و در عالم عرفان و معرفت خوش درخشید. آثار فراوانی در فلسفه و حکمت تالیف و تصنیف کرده است و نیز دیوان شعری از خود به جای گذاشت که دربردارنده نکته های ظریف و زیبای عرفانی، فلسفی، حکمت و وجد و شور و حال است. دیوان اشعار او تاکنون چند بار به چاپ رسیده، اما هیچ یک با معیارهای علمی تصحیح انجام نشده است؛ درواقع در هیچ یک از این چاپ ها، روش کار مشخص نیست و بر خواننده و پژوهشگر مبهم است که مصححان براساس کدام نسخه یا نسخ، کار تصحیح را انجام داده اند؛ بعضی از این چاپ ها (همانند چاپ حسن امین) نیز کاملا ذوقی است. نگارندگان در این مقاله که تصحیح را بر مبنای نسخه اساس انجام داده اند، برآن اند تا مطابق سه دست نویس یکی از آنها نسخه ای نویافته است چاپ های دیوان را بررسی کنند و نواقص و نارسایی های هرکدام را نشان دهند. نویسندگان می کوشند تا اثبات کنند آنچه تاکنون با نام تصحیح دیوان حاج ملا هادی سبزواری چاپ شده است، درخور اعتماد نیست؛ زیرا اشکالات فراوانی دارد که در متن به آن اشاره می شود؛ درنتیجه لزوم تصحیح دوباره دیوان گریزناپذیر است. بدیهی است با تصحیح و چاپ دوباره این اثر، متنی منقح و نزدیک به متن منظور شاعر، در اختیار خوانندگان و پژوهشگران قرار خواهد گرفت.کلید واژگان: حاج ملا هادی سبزواری, دیوان اشعار, تصحیح دوباره, نسخ خطیHakim Hajj Mullah Hadi Sabzavari known as “Asrar” was born in the13th century AH (1312AH) in Sabzevar. He is one of the philosophers who honed his skills in theoretical and practical wisdom of his time. He could achieve a great degree of intuition and mysticism and flourish his talents in the world of mysticism and knowledge. He has written and classified many works in philosophy and wisdom, and has also left a collection of poems that contains elegant and beautiful mystical (gnostic), philosophical, wisdom, desire and passion. His genealogy has been published several times, however it has not been done based on scientific criteria of correcting texts. One instance is that none of these editions have a well-de fined methodology and it is not clear to reader or the researcher that besed on which editionor manauscript the task of editing is carried out and some of these editions (e.g the Hassan Amin edition) are completely basedon taste.The basis of three manuscripts, one of which is a new edition, deals with the publication of the Supreme Court's publications, indicating the shortcomings and disadvantages of what has been published so far as the correction of the Hajj Mullah Hadi Sabzevari's divan they are not reliable because of numerous abnormalities mentioned referred to in this thesis and the necessity of writing a critical review on his Divan (collection of poem) is inevitable. Obviously, if his work is corrected and republished both readers and researchers will be availed whit a meaningful text representing the closest intention of the poet. Keywords: Hajj Mullah Hadi Sabzavari, divan (collection of poems), Critical Review, manuscripts.Keywords: Hajj Mullah Hadi Sabzavari, divan (collection of poems), Critical Review, manuscripts
-
حیا از صفات بسیار مهم و برجسته در فرهنگ و اخلاق دینی و نیز یکی از اوصاف درخور و پر اهمیت در مباحث عرفانی است که اطلاق آن هم بر حق - تعالی - و هم بر انسان جایز می باشد. به جهت جایگاه والایی که این صفت در تعالی روحی و معرفت الهی دارد، بسیار مورد توجه عارفان قرار گرفته است. در این پژوهش که با روشی توصیفی تحلیلی تدوین یافته، ضمن بررسی حیا و شرم در قرآن و سنت و نگرش های مختلف عرفانی، به بررسی جنبه های عارفانه حیا از منظر مولوی با تکیه بر غزلیاتش پرداخته شده است. این بررسی نشان می دهد که با وجود تاکیدی که عارفان پیشین بر رعایت حیا درهمه مراحل سلوک دارند و برخی آن را ازاحوال مقربان می دانند؛ اما مفهوم و دریافت مولوی از این موضوع کاملا با دیگران متفاوت است. وی حیا را در ساحت عشق که از نظر او و سایر عارفان نهایت قرب الهی است؛ گاه لازم نمی شمارد.
کلید واژگان: حیا, شرم, مولوی, غزلیات, عشقModesty is a very important and outstanding feature in religious and cultural features as well as one of the deserved and significant explanations in mystical topics that attributing that both the Almighty and human being is true. For the high position that this feature has in the spiritual sublimity and divine knowledge, it has been attractive for mystics. The paper that is conducted via descriptive and analytic method studies over the mystical aspects of modesty from Rumi’s standpoint through his lyrics in addition to an investigation of modesty in the Koran and Sunnah and various mystical attitudes. The study shows that in spite of the emphasis, the earlier mystics had on observing modesty in every steps of spiritual journey and some of them consider it as the disciples’ mood, the concept and intake of Rumi out of that is very different from others. He does not deem it necessary sometimes for love that in his opinion and some other mystics is the extreme proximity with the Almighty.
Keywords: Modesty, embarrassment, Rumi, lyrics, love -
برای شناخت موقعیت و جایگاه متن و ارتباط با دنیای درون اثر، عنوان انتخاب شده، یکی از ابزارهای مهم برای ارزیابی اولیه و نقد و تحلیل متن است؛ ازاین رو دلالت «عنوان به متن» و «متن به عنوان» بیشتر یک دلالت دوسویه است؛ البته گاه این دلالت دوسویه به سبب وجود عوامل فرامتنی در عنوان ها خدشه دار می شود؛ ازاین رو شناخت اصول و الگوهای حاکم بر این دلالت ها یکی از اهداف این پژوهش است. این مقاله الگوهای به کاررفته در نامگذاری کتاب های نظم و نثر عرفانی را از جنبه های مختلف بررسی و تحلیل می کند؛ البته با تاکید بر این نکته که در انتخاب یک عنوان، عواملی ازقبیل موضوع، شرایط زمانی تولید متن و جنبه های زیبایی شناسی دخیل است. در این مقاله با انتخاب حدود صد اثر نظم و نثر عرفانی به شناخت الگوهای حاکم بر نامگذاری آثار عرفانی ازنظر زبانی، بلاغی و معنایی و عوامل موثر در این نامگذاری ها پرداخته شود. براساس یافته های این پژوهش، ترکیب های اضافی الگوی ساختار زبانی غالب است؛ زیرا برای بیان استعاری که بیشترین کاربرد را در این متون دارد مناسب است؛ همچنین عوامل درون متنی و محتوایی بیشترین تاثیر را در انتخاب عنوان داشته است. گفتنی است استفاده از واژگانی با بار عاطفی و ایدیولوژیک، استفاده از اصطلاحات مربوط به فرهنگ و آیین های پیش از اسلام نیز جایگاهی ویژه در متون عرفانی دارد. در پایان به نقش های عنوان در متون عرفانی و آسیب شناسی اشکالات موجود در انتخاب عنوان ها اشاره شده است.کلید واژگان: الگوهای نامگذاری, متون عرفانی, عوامل درون متنی, عوامل برون متنی, نقش های عنوان, آسیب شناسی عنوان هاTo understand the position of the text and the relationship with the world inside the work, the selected title is an important tool for the initial judgment for critique and analysis of the text. Thus, the implication of title to the text and the text to the title is a bilateral implication. However, sometimes due to the existence of meta-textual components in the titles, a bilateral implication is tarnished; therefore, identifying the dominant principles and patterns on the implications is one of the objectives of this research. This paper analyzed the semiotics and patterns in the nomenclature of mystical prose and verse books from various aspects, emphasizing the fact that selecting a title entails the involvement of components such as topic, temporal situation of text production, and the aesthetic aspects. In this paper, we investigated the dominant patterns in nomenclature of mystical works in terms of linguistic, rhetorical, and semantic aspects and the effective factors in this nomenclature by selecting 100 mystical prose and verse books. Based on the findings of this study, the dominant linguistic model is the additional combination appropriate for the metaphorical expression that is most used in these texts. Also, internal factors and content have the most effect on the choice of titles, and while using words with emotional and ideological load, the use of terms related to pre-Islamic culture and rituals has a special place in mystical texts. Finally, the title roles in the mystical texts and the pathology of the difficulties in selecting the titles are mentioned.Keywords: Nomenclature Patterns, Nomenclature of Mystical Books, Intratextual Components, Intertextual Components, Title Roles, Pathology of titles
-
در غزل امروز، به منظور آشنایی زدایی و ایجاد ظرفیت های زبانی، شگردهای مختلفی در قالب هنجارگریزی به کار گرفته می شود. این شگردها علاوه بر این که موجب ارتقای وجوه ادبی کلام می شود، به ویژگی سبکی این گونه بدل شده است. هدف مقاله حاضر آن است که بر اساس سبک شناسی لایه ای، هنجارگریزی های لایه نحوی غزل معاصر را بررسی و معرفی کند. پرسش بنیادی مقاله این است که هنجارگریزی های حوزه نحو، بیشتر در چه قسمت هایی از زنجیره کلام اتفاق می افتد و شاعران، چه شگردهایی را برای این منظور به کار می گیرند. در این راستا پس از آوردن مقدمه ای مختصر درباره سبک شناسی لایه ای و هنجارشکنی در نحو کلام، مصداق هایی از این کاربرد، آورده می شود و در پایان این نتیجه حاصل می شود که هنجارشکنی در غزل معاصر، هم در بخش صرف و هم در بخش نحو، کلام را تحت تاثیر خود قرار داده است . بیشترین موارد دیده شده، مربوط به هنجارشکنی های صرفی به ویژه در حوز ه مصدر و فعل، ساخت واژه ها و کاربرد صفات بدیع است و در این میان، محور هم نشینی کلام نیز از هنجارگریزی های لایه نحوی بی بهره نمانده است.کلید واژگان: رستاخیز واژه ها, سبک شناسی لایه ای, لایه نحوی, هنجارگریزی نحوی, غزل معاصرIn contemporary Ghazal, in order to defamiliarization and creatation of linguistic capacities, various approaches are used in the framework of norm-setting. In addition to enhancing the literary aspects of the speech, these approaches have become such a feature of style. The purpose of this article is to study the normative hypothesis of the syntax layer of contemporary ghazal based on layered stylistics. The fundamental question of the article is that the normative hypotheses of the syntax, in what parts of the chain of words occur in the most part, and what the poets would use for this purpose. On this base, after a brief introduction to linguistic stylistics and hijacking in the syntax of speech, authors introduce examples of this application, and in the end it is concluded that the hijacking of contemporary ghazal, both in the morphology and in the syntax, has influenced the word. Most of the cases are related to spontaneity, especially in the infinitive and verb areas, the construction of words and the use of exquisite attributes, and in the syntagmatic of speech, to be payed attention to normality of the syntactic layer.Keywords: Resurrection of Words, Layered Stylistics, Syntax layer, Normative Syntax, Contemporary Ghazal
-
با مطالعه مبانی و زمینه های پیدایش مکاتب ادبی غرب و ادبیات مشرق زمین قرابت هایی میان این دو یافت می شود که نشان می دهد بسیاری از این مکتب ها قرن ها پیش از پیدایش رسمی خود در اروپا، نمودهایی در ادب فارسی داشته اند. مکتب سوررئالیسم که تشابهات بسیاری میان مولفه های آن و خط فکری و زبان عارفان ایرانی همچون بایزید بسطامی، شیخ ابوالحسن خرقانی، عین القضات همدانی، روزبهان بقلی، بهاءولد، مولانا جلال الدین بلخی و... وجود دارد. بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی دو تن از پیشگامان و تاثیرگذاران مکتب عرفان اند که حدود ده قرن پیش از تولد سوررئالیسم می زیستند. این نوشتار با رویکردی توصیفی تحلیلی تلاش می کند ویژگی ها و اصول هفت گانه سوررئالیسم را در گزارش احوال و اقوال آنان بررسی کرده، برجسته ترین شاخصه های سوررئالیستی را در این آثار بیابد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که فراوانی برخی از فنون سوررئالیسم در متون بررسی شده آن ها را به متن سوررئالیستی نزدیک کرده؛ ولی این کاربرد در زبان عرفا کاملا ناآگاهانه بوده و پیامد طبیعی تفاوت در موقعیت های زمانی، مکانی و نیز تعارضات اعتقادی و ابزاری سوررئالیسم و عرفان است.کلید واژگان: سوررئالیسم, فراواقع گرایی, عرفان, بایزید بسطامی, شیخابوالحسن خرقانی
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.