علی اشرف جمشیدی
-
زمینه و هدف
هدف از این مطالعه بررسی فعالیت عضلات راست رانی و پهن داخلی فوتبالیست ها در زمان های مختلف آزمون شبیه سازی شده فوتبال حین فرود تک پا بود.
روش بررسیدر تحقیق حاضر زمان بندی و فعالیت الکتریکی عضلات راست رانی و پهن داخلی 15 نفر فوتبالیست (سن: 3/8±25/4، قد: 3/6±177/3، وزن: 4/6±69/8)، در 3 زمان مختلف تستCST90 (قبل از اجرای تست، بلافاصله بعد از پایان نیمه اول و پایان 90 دقیقه)، سنجیده شد. از دستگاه الکترومایوگرافی 16 کاناله جهت ثبت سیگنال ها در هنگام تکلیف فرود تک پا بر روی صفحه ی خازنی هماهنگ با دستگاه و برای تحلیل داده ها از نرم افزارهای مگاوین، متلب و SPSSاستفاده شد. از آمار توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس اندازه گیری های تکراری) داده ها در سطح 0/05 مورد سنجش قرار گرفتند.
نتایجتایج تحقیق نشان داد که زمان آغاز فعالیت عضلات، در پایان نیمه ی اول با تاخیر همراه بود، ولی تفاوت آن ها در زمان های مختلف معنادار نبود (f=2/95, f=2.82،P>0/05). در ارتباط با فعالیت فیدفوروارد عضله پهن داخلی در زمان های مختلف تفاوت معناداری مشاهده شد(f=4/55،P≤ 0/05)، اما در مورد عضله راست رانی، تفاوت معنادار نبود (f=1/68،P>0/05)، همچنین در ارتباط با فعالیت فیدبکی عضلات راست رانی و پهن داخلی، تفاوت معناداری مشاهده نشد(f=2/46, f=0/55،P>0/05).
نتیجه گیریبراساس یافته های تحقیق، خستگی بر زمان آغاز فعالیت عضلات تاثیر نداشت اما باعث تغییر در فعالیت فیدفوروارد عضله پهن داخلی فوتبالیست ها شد. با توجه به اهمیت موضوع، بررسی جامع تر اثرات خستگی بر عضلات راست رانی و پهن داخلی و تاثیر آن ها بر مفصل زانو در تحقیقات طولانی مدت پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: چهار سر ران, خستگی, فرود, آزمون فوتبال کپنهاگBackground and AimThis study aimed to investigate the activity of soccer players’ rectus femoris and vastus medialis muscles by simulated soccer tests during landing.
MethodsThe timing and activity of rectus femoris and vastus medialis muscles of soccer players (15 subjects) during different periods of the test (i.e., before the test, immediately after 1st and 2nd half of the test) were investigated. A surface electromyography device (ME6000) was used to collect data during single leg drop (before the game, after the first and the second half time). Descriptive and repeated measures of ANOVA were used to analyze data.
ResultsThe results of this study show that fatigue affects the timing of muscles, but in different periods of the test, it wasn’t significant (P>0.05, F=2.95, F=2.82). Significant differences were observed for the feed-forward activity of vastus medialis (P≤0.05, F=4.55), but for rectos, femoris, it wasn't significant (P>0.05, F=1.68), but significant differences weren't observed for feedback activity of rectos femoris and vastus medialis (P>0.05, F=2.46, F=0.55).
ConclusionOur results show that fatigue doesn't affect the timing of muscles during different periods of the test, but a difference was found for the feedforward activity of the vastus medialis muscle. Regarding the results, a comprehensive investigation of the effects of fatigue on the rectus femoris and vastus medialis muscles and their effects on the knee joint during long-term studies is suggested.
Keywords: Quadriceps, Fatigue, Landing, CST90 -
مقدمه و اهدافخستگی یکی از متغیرهای مهمی است که می تواند روی عملکرد در طول رقابت تاثیر بگذارد. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر خستگی در زمان های مختلف پروتکل شبیه سازی شده بر هماهنگی مفاصل اندام تحتانی بازیکنان فوتسال بود.مواد و روش هاروش این تحقیق نیمه تجربی با مدل تاثیرسنجی است که در آن 12 نفر بازیکنان فوتسال نیمه حرفه ای بدون ناهنجاری یا سابقه آسیبی شرکت کردند. اطلاعات کینماتیکی با سیستم مایوموشن (200 هرتز) و اطلاعات الکترومایوگرافی با سیستم مایو ماسل (1000 هرتز) نوراکسون اندازه گیری شد. آزمودنی ها تست دوی سرعت ده متر را سه بار قبل از پروتکل، حین پروتکل و پس از پروتکل مخصوص خستگی فوتسال (FIRP) انجام دادند و هم زمان اطلاعات کینماتیکی و الکترومایوگرافی توسط سیستم ثبت شد. در مرحله پردازش فاز نسبی پیوسته (CRP) و سطح زیر نمودار (RMS) در چهار فاز با فاصله 25 درصدی طی چرخه دویدن مورد محاسبه قرار گرفت. از آزمون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی به منظور شناسایی تفاوت معنادار بین اثر خستگی در متغیرهای مختلف استفاده شد (P≤0.05).یافته هانتایج تحقیق حاضر نشان داد در هماهنگی مفاصل ران و زانو در صفحه ساجیتال در فاز سوم دویدن (قبل و حین خستگی)، مفاصل زانو و مچ پا در صفحه ساجیتال در هر چهار فاز (قبل و حین خستگی؛ قبل و بعد خستگی) و مفاصل ران و مچ پا در صفحه ساجیتال در فاز دوم و چهارم (قبل و حین؛ قبل و بعد خستگی) تفاوت معناداری وجود دارد (P<0.05). همچنین یافته ها نشان داد بین فعالیت عضلات دوقلو در فاز سوم قبل و بعد از خستگی و عضلات دوسر رانی در فاز سوم قبل و بعد از خستگی تفاوت معناداری وجود دارد (P<0.05).نتیجه گیریبه طور کلی به نظر می رسد خستگی اختصاصی فوتسال تاثیر زیادی خصوصا بر تعامل عضلات و مفاصل اندام تحتانی در صفحه ساجیتال داشته باشد، با این حال نقش و تاثیرپذیری مفصل و عضلات زانو خصوصا همسترینگ پس از خستگی به مراتب بیشتر در دویدن سرعتی آشکار می شود، تاثیری که هم از جنبه نقش تعاملی با سایر مفاصل و هم از جنبه تولید نیرو می تواند مهم باشد. به مربیان و مسئولین مسئول آمادگی جسمانی ورزشکار تاکید می شود به منظور حذف اثرات خستگی تاکید بیشتری بر تمرین مخصوص افزایش استقامت و حفظ تنش عضلات اندام تحتانی خصوصا همسترینگ و دوقلو نمایند.کلید واژگان: فوتسال, خستگی, پروتکل خستگی فوتسال, الکترومایوگرافی, هماهنگی مفاصلBackground and AimThe aim of the present study was to investige the effect of fatigue on different periods of FIRP on the selected kinematic parameters and electromyography of selected muscles of futsal players.Materials and MethodsIn the current quasi-experimental study, 12 semi-professional futsal players with no injury of muscle skeletal disorders participated. MyoMotion (with sampling rate of 200 Hz) Noraxon System was used for measuring kinematic parameters and MyoMuscle (with sampling rate of 1000 Hz) Noraxon System was used for measuring muscle activity. All participants did 10 meters sprint test for three times: before, during, and after FIRP. Simultaneously, kinematical and electromyography variables were measured. In the data analysis, procedures continuum relative phase and area under the curve of RMS moving average in four phases, and with 25% interval, during running were calculated. ANOVA with repeated measures and Bonferonni post hoc test were used to examine the differences between effects of fatigue in different situations (P≤0.05).ResultsThe results showed that there are significant differences between Sagittal hip and knee coordination in phase three (before and while fatigue), between Sagittal knee and ankle joint coordination in each four phases, and between sagittal hip and ankle in phase two and four (before, during, and after fatigue) (P<0.05). The results also showed that there are significance differences between gastrocnemius in phase three and Biceps Femoris in phase three before and after fatigue protocol (P<0.05).ConclusionGenerally, it seems that futsal specific fatigue protocol could considerably affect lower limb muscles and joints interaction in the Sagittal plane; however, its effect on the knee joints and muscles, especially Hamstring, were much higher after fatigue. It is suggested that the strength and conditioning coaches concentrate more on muscle endurance training, especially on Hamstring muscle, and Gastrocnemius to reduce the effect of fatigue on performance and risk of injuries.Keywords: Futsal, Fatigue, FIRP, EMG, CRP
-
هدفهدف از این تحقیق بررسی اثر خستگی بر فعالیت الکتریکی عضلات دو سر رانی، دو قلو و سولئوس فوتبالیست ها بود.مواد و روش هادر این تحقیق زمان بندی و میزان فعالیت الکتریکی عضلات دو سر رانی، دو قلوی داخلی و نعلی 15 نفر از فوتبالیست ها، در زمان های مختلف بازی فوتبال سنجیده شد. از دستگاه الکترومایوگرافی 16 کاناله (ME6000) جهت ثبت سیگنال های الکتریکی در حین تکلیف فرود تک پا (قبل از بازی، پایان نیمه اول و پایان نیمه دوم) استفاده شد.یافته هانتایج مطالعه نشان داد که در مورد شروع فعالیت عضلات در زمان های مختلف، اگرچه عضلات در پایان نیمه اول با تاخیر در شروع فعالیت همراه بودند و دیرتر وارد عمل شدند، اما این تفاوت در زمان های مختلف از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0P>). در مورد میزان فعالیت فیدفوروارد عضلات دو سر رانی و نعلی در زمان های مختلف تفاوت معناداری مشاهده شد (05/0P≤) ، اما در مورد عضله دو قلو تفاوت آماری معناداری مشاهده نشد (05/0P>). هم چنین در مورد میزان فعالیت فیدبک عضله نعلی در زمان های مختلف تفاوت معناداری مشاهده شد (05/0P≤) ، اما در مورد عضلات دو سر رانی و دو قلو، این تفاوت از لحاظ آماری معنادار نبود (05/0P>).نتیجه گیریدر خاتمه می توان نتیجه گرفت که خستگی باعث تغییراتی غیرمعنادار در شروع فعالیت عضلات شده اما در مورد فعالیت فیدفوروارد عضلات دو سر رانی و نعلی و هم چنین فعالیت فیدبک عضله نعلی اثرات معناداری را داشته و می بایست تمرین دهندگان در برنامه های تمرینی و در جهت پیشگیری از آسیب فوتبالیست ها تحمل بازیکنان را در برابر خستگی افزایش دهند.کلید واژگان: عضله نگاری الکتریکی, خستگی, زانو, فوتبال, عضلات همسترینگKoomesh, Volume:21 Issue: 1, 2019, PP 33 -40IntroductionThe aim of this study was to investigate the effect of fatigue on electromyography activity of biceps femoris, gastrocnemius and soleus muscles of soccer players.Materials and MethodsIn this study timing and electromyography activity of biceps femoris, medial gastrocnemius and soleus of soccer players (15 subjects) during different times of football were investigated. Surface electromyography (ME6000) was used to collect data during single leg drop (before the game, after the first and the second half time).ResultsResults of this study showed that although fatigue affects muscle's timing but in different periods of time it wasn’t significant (P>0.05). Conspiciously, significant differences were observed for feedforward activity of biceps femoris and soleus (P≤0.05), but for medial gastrocnemius it wasn't significant (P>0.05). Also significant differences were observed for feedback activity of soleus muscles (P≤0.05), but it wasn’t significant for biceps femoris and medial gastrocnemius (P>0.05).ConclusionIt can be concluded that fatigue leads to insignificant changes in timing but there were significant differences for feed forward activity of biceps femoris and soleus and feedback activity of soleus. So, during training sessions, trainers should be trying to improve player's tolerance and prevent soccer injuriesKeywords: Electromyography, Fatigue, Knee, Soccer, Hamstring Muscles
-
Background and Objective
Owing to the high prevalence of injuries among female martial arts athletes, the effects of flexibility and muscular imbalance on lower limb injuries of female martial arts athletes during a competition season was studied.
MethodsIn this cross-sectional study, 66 professional female martial arts athletes of country (aged 15-40), prior to the season, were evaluated for muscle isometric strength and the flexibility assessment, in the ankle joints, knees and hips. During the training and holding of the tournament, the researcher followed up the created injuries and registered them by the physician or physiotherapist of the team. Paired t-test and SPSS 17 software were used to examine the relationship between the strength of the agonist / antagonist and flexibility in case of occurring injury.
ResultsThe only significant difference between the flexibility in the right hip abductors (P = 0.02) and the evertor / invertor strength ratio in the right ankle (P= 0.007) was obtained with lower limb injury, and no significant statistical differences were found between the other parameters.
ConclusionThe insufficiency of muscle force in hip joints and muscle strength imbalance in ankle joints can be important internal factors in incidence of injuries in female martial arts athletes.
Keywords: Martial Arts, Muscle Strength, Flexibility, Lower Limb Injuries -
زمینه و هدفتمرینات پلایومتریک احتملا منجر به افزایش عملکرد و کاهش خطر آسیب در زنان ورزشکار می شود، اما اثرات آن بر روی بی ثباتی عملکردی مچ پا نامشخص است. هدف این تحقیق بررسی تاثیر شش هفته تمرین پلایومتریک بر عملکرد و زمانبندی فعالیت عضلات منتخب ساق پای زنان فعال مبتلا به بی ثباتی عمکردی مچ پا در فرود تک پا بود.
روش تحقیق: الکترومیوگرافی سطحی از عضلات نازک نئی بلند، درشت نئی قدامی و دوقلوی داخلی در 30 زن فعال مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا ثبت شد. جهت ارزیابی کنترل وضعیتی پویا نیز از آزمون تعدیل شده ستاره استفاده شد. در این تحقیق از برنامه ی تمرینات پلایومتریک پی هانگ (2014) به مدت شش هفته و 18 جلسه استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از آزمون های تی مستقل و وابسته در سطح معنی داری 95 درصد در نرم افزار SPSS نسخه 20، استفاده شد.یافته هانتایج بیانگر افزایش معنی دار در زمان شروع فعالیت عضله نازک نئی بلند (036/0=p)، بهبود کنترل وضعیتی پویا (قدامی (001/0=p)، خلفی داخلی (001/0=p) و خلفی خارجی(021/0=p)) و عدم تغییر در فعالیت عضلات درشت نئی قدامی (831/0=p) و دوقلوی داخلی(618/0=p) پس از شش هفته تمرین پلایومتریک بود.نتیجه گیریتمرینات پلایومتریک با تسریع زمان واکنش در مرحله پیش از فرود منجر به تغییر در زمانبندی فعالیت عضله نازک نئی بلند و کنترل وضعیتی پویا می شود که احتمالا می تواند عملکرد اندام تحتانی افراد مبتلا به بی ثباتی عملکردی مچ پا را بهبود بخشد.کلید واژگان: بی ثباتی عملکردی مچ پا, الکترومایوگرافی, کنترل وضعیتی پویاBackgrounds and Aim: Plyometric exercises may increase performance and decrease injury risk in female athletes, but its effects on functional ankle instability is unclear. The aim of this study was to evaluate the effect of six weeks of plyometric training on dynamic postural control and timing of selective calf muscles activation in active females with functional ankle instability in single leg drop landing.Materials And Methodssurface electromyography was recorded from peroneus longus, tibialis anterior and medial gastrocnemius muscles of 30 active females with functional ankle instability. Modified Star excursion test were used for evaluation of the dynamic postural control. In current study, we used the Pi-Huang (2014) plyometric training protocol for six weeks and 18 sessions. Paired and sample t tests in significant level of 95% were used for statistical analysis in SPSS software version 20.ResultsThe results indicating a significant increasing in the peroneus longus muscle activity (p=0.036), improving dynamic postural control (Anterior (p=0.001), posterior-medial (p=0.001) and posterior- lateral (p=0.021)) and also no significant changes in onset of tibialis anterior (P=0.831) and medial gastrocnemius (P=0.618) muscles activity after the six-week plyometric training.ConclusionPlyometric training with accelerating the reaction time in prelanding phase, could modified the timing of peroneus longus muscle and dynamic postural control that may improve the lower extremity performance in patients with functional ankle instability.Keywords: functional ankle instability, electromyography, dynamic postural control -
مقدمه و اهداف
یکی از اجزای مهم سیستم سوماتوسنسوری حس عمقی است که به وسیله اندازه گیری حس وضعیت، حس حرکت و حس نیرو اندازه گیری می شود. اگرچه بررسی موضعی حس عمقی مهم است، مطالعه اثرات آن در رابطه با زنجیره حرکتی به خصوص در رابطه بین ستون فقرات و اندام ها نیز لازم می باشد. در حدود 84 درصد از افراد جوامع صنعتی کمردرد را تجربه می کنند. از آنجایی که کمردرد مزمن باعث اختلال در عملکرد عضلات کمر می گردد، گیرنده های حس عمقی را تحت تاثیر قرار داده و باعث اختلال در حس عمقی خود موضع کمر می گردد. همچنین در زنجیره حرکتی، تغییر در عملکرد عضلات در یک بخش از زنجیره باعث تغییر در الگوی حرکتی همه اجزای زنجیره می گردد. با توجه به اهمیت و ارتباط تنگاتنگ مفصل زانو و ستون فقرات کمری در ارتباط با یکدیگر و با توجه به اینکه یافته چندانی در مورد حس عمقی مفصل زانو در درگیری مزمن ستون فقرات کمری در دست نبود، بنابراین منجر به انجام مطالعه حاضر شد که هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی خطای بازسازی زاویه مفصل زانو، به عنوان یک مفصل از زنجیره حرکتی اندام تحتانی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی در وضعیت های مختلف کمری در مقایسه با افراد سالم است.
مواد و روش هادر مطالعه حاضر که از نوع تحلیلی-مقطعی به روش مورد/شاهد می باشد، 24 زن دارای کمردرد غیراختصاصی مزمن و 25 زن سالم شرکت کردند. زاویه بازسازی مفصل زانو در چهار وضعیت کمری نوترال، فلکسیون، 50 درصد روتاسیون به چپ و 50 درصد روتاسیون به راست در وضعیت نشسته در حالی که چشم بیمار بسته بود، به وسیله اینکلینومتر اندازه گیری شد. نهایتا متغیرهای مورد مطالعه شامل خطای ثابت و خطای مطلق بازسازی زاویه مفصل زانو در هر دو گروه سالم و بیمار اندازه گیری شد و به منظور مقایسه ی این متغیرها بین دو گروه مورد مطالعه از آزمون آماری t مستقل استفاده شد.
یافته هاخطای مطلق در وضعیت های خنثی و فلکسیون در بیماران دارای کمردرد مزمن غیراختصاصی به طور معناداری بیشتر از افراد سالم بود (بدین صورت که در هر دو این وضعیت ها 01/0P=)، اما در وضعیت های 50 درصد روتاسیون به چپ (27/0P=) و 50 درصد روتاسیون به راست (14/0P=) تفاوت معناداری بین گروه سالم و بیمار وجود نداشت.
نتیجه گیریدر افراد دارای کمردرد غیراختصاصی مزمن حس عمقی زانو نسبت به افراد سالم دارای اختلال می باشد. مطالعه حاضر تمرینات حس عمقی و تمرینات سنسوری موتور در اندام تحتانی به خصوص در مفصل زانو را در افراد دارای کمردرد غیراختصاصی مزمن پیشنهاد می کند.
کلید واژگان: حس عمقی, خطای بازسازی زاویه, کمردرد غیراختصاصی مزمنBackground And AimsOne of the main components of somatosensory system is proprioception, which can be measured via position sense, movement sense, and sense of force. Although local investigation of proprioception is important, its influences in a kinetic chain particularly between spine and extremities should not be ignored. Therefore, the purpose of the present study was to compare knee joint proprioception in Chronic Nonspecific Low Back Pain (CNSLBP) and heathy people in different lumbar posions.
Martials andMethodsA total of 25 healthy and 20 female participants with CNSLBP took part in the current study. Knee joint reposition error in lumbar flexion, neutral position, 50% of rotation to left (Lt Rot), and 50% of rotation to right (Rt Rot) with closed eyes in sitting were evaluated using inclinometer. Also, absolute and constant errors were obtained and analyzed.
ResultsAbsolute and constant errors in flexion and neutral positions in CNSLBP patients were significantly higher than those in healthy subjects, but they were not significantly different in 50% rot to either sides.
ConclusionKnee joint repositioning error increased in CNSLBP patients compared with healthy participants. This finding suggests that proprioception and sensory-motor training programs can improve joint position sense in the lower limb specifically in the knee joint as well as the low back in CNSLBP patients.
Keywords: Proprioception, Chronic Nonspecific Low Back Pain, Joint Repositioning Error -
مقدمه و اهداف پس از جراحی بازسازی رباط صلیبی قدامی، اختلال کنترل پاسچر و تعادل باقی می ماند. بنابراین انتظار می رود که انجام تمرینات بر پایه آموزش عصبی-عضلانی (اغتشاش درمانی) منجر به بهبود کنترل پاسچر و افزایش سطح عملکردی گردد.
مواد و روش ها بیست بیمار با سابقه بازسازی رباط صلیبی قدامی که دوره فیزیوتراپی متداول را طی کرده بودند، در دو گروه ده نفره کنترل و درمان وارد مطالعه شدند. داده های مربوط به مرکز فشار با استفاده از دستگاه صفحه نیرو ثبت شدند. همچنین پرسشنامه یک صد نمره ای International Knee Documentation Committee)) IKDC و آزمون عملکردی پرش متقاطع نیز برای هر دو گروه مورد ارزیابی قرار گرفت. برای گروه درمان دوره اغتشاش درمانی ده جلسه ای انجام و همگی آزمون ها مجددا تکرار و نتایج با هم مقایسه شدند.
یافته ها میانگین طول پرش قبل و بعد از درمان در گروه کنترل به ترتیب 2/404 و 6/404 و در گروه درمان به ترتیب 8/402 و 436 سانتی متر بود (015/0= p). میانگین سرعت متوسط قبل و بعد از درمان در گروه کنترل به ترتیب 28/6 و 45/5 و در گروه درمان به ترتیب 88/5 و 52/4 سانتی متر بر ثانیه بود (031/0= p) میانگین جابجایی مرکز فشار قبل و بعد از درمان در گروه کنترل به ترتیب 87/0 و 78/0 و در گروه درمان به ترتیب 76/0 و 55/0 سانتی متر بود (027/0= p). پراکندگی سرعت مرکز فشار قبل و بعد از درمان در گروه کنترل به ترتیب 55/5 و 98/4 و در گروه درمان به ترتیب 49/5 و 44/4 سانتی متر بر ثانیه بود (15/0= p). نمره پرسشنامه در گروه درمان در پایان تمرینات اغتشاشی افزایش معناداری نشان داد (005/0> p).
نتیجه گیری تمرینات اغتشاشی باعث بهبود عملکرد و کنترل پاسچر در بیماران پس از جراحی بازسازی رباط صلیبی قدامی می شود.کلید واژگان: جراحی بازسازی رباط صلیبی قدامی, کنترل پاسچر, مرکز فشار, اغتشاش درمانیBackground And AimAfter Anterior Cruciate Ligament Reconstruction (ACLR), postural control deficit remains due to sensory defect. Performing exercises based on neuromuscular training (perturbation training) may cause postural control and functional level improvement. The present study was carried out to evaluate the effect of perturbation training on postural control in patients with history of ACLR.Materials And MethodsA total of 20 patients with history of ACLR who had followed routine rehabilitation protocol, and who returned to the previous level of activity, were included in two equal treatment and control groups. The mean time after surgery was 9.52.1 months. Force plate test was performed for evaluating the center of pressure parameters such as mean Velocity (Vm), Standard Seviation for distance (SDx), and Velocity (SDv) for each group. Also, cross hop functional test and subjective IKDC were performed for both groups. For treatment group only, 10 sessions of perturbation training were performed. Finally, these tests were repeated and compared between the two groups.ResultsA significant increase was observed in the score of IkDC in treatment group (P- valueConclusionPerturbation training can induce decrease in the center of pressure parameters, which increases functional test and IKDS scores. According to the results of the present study, performing perturbation protocol in patients who have had ACLR is recommended.Keywords: Postural control, Perturbation training, Anterior cruciate ligament, Center of pressure -
مقدمه و اهداف ام اس یک بیماری مزمن غیر التهابی است که موجب میلین زدایی چندسطحی در سیستم عصبی مرکزی (مغز و نخاع) می شود. ضعف عضلانی و مشکلات تعادلی به عنوان عامل محدودکننده در بیماران ام اس به شمار می رود که می تواند در نتیجه فعالیت بدنی بهبود یابد. تحقیقات انجام گرفته در زمینه تاثیر پیلاتس بر تعادل بیماران ام اس با تست های عملکردی تعادل اندازه گیری شده و هیچ یک تاثیر پیلاتس بر کارکرد الکتریکی عضلاتی که در تعادل نقش دارند را مورد ارزیابی قرار نداده است. بر این اساس هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر شش هفته تمرینات پیلاتس بر تعادل با استفاده از دستگاه تعادل سنج بایودکس و کارکرد عضلات بیماران ام اس است.
مواد و روش ها تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و به لحاظ استفاده از نتایج کاربردی است. 15 زن مبتلا به ام اس مراجعه کننده به انجمن ام اس تهران با درجه ناتوانی یک تا شش (میانگین مدت بیماری 04/7±93/10 سال، میانگین سنی 51/10±53/38، وزن 11/8±40/62 کیلوگرم، قد 22/5±46/ 159 سانتی متر) به صورت داوطلبانه در تحقیق حاضر شرکت نمودند. آزمودنی ها به طور تصادفی در دو گروه تجربی (8 نفر) و کنترل (7 نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت شش هفته تمرینات پیلاتس انجام دادند، در حالی که گروه کنترل تمرین خاصی در این مدت انجام ندادند. در شروع مطالعه و هم چنین پس از شش هفته از هر دو گروه، آزمون تعادلی بایودکس و میزان فعالیت الکتریکی عضلات سولئوس، تیبیالیس انتریور و گلوتوس مدیوس هر دو پا گرفته شد. تحلیل واریانس 2*2 (زمان *گروه) برای مقایسه دو گروه و تاثیر تمرینات استفاده شد.
یافته ها نتایج تحقیق حاضر نشان داد شش هفته تمرین پیلاتس تعادل زنان 25-50 سال ام اس را بهتر می کند (p≤0/05). همچنین، تمرینات پیلاتس فعالیت عضلات سولئوس و تیبیالیس انتریور راست و سولئوس چپ کاهش داد (p≤0/01)، اما تاثیری بر عضلات دیگر نداشت (p≥0/01).
نتیجه گیری شش هفته تمرینات پیلاتس باعث بهبود تعادل و کاهش میزان فعالیت عضلات نعلی و ساقی قدامی راست و نعلی چپ شد. با توجه به این نتایج، استفاده از تمرین پیلاتس برای بهبود تعادل زنان مبتلا به ام اس توصیه می شود.کلید واژگان: تصلب چندگانه, پیلاتس, تعادل, فعالیت الکتریکی عضلهBackground And AimMultiple Sclerosis (MS) is a chronic inflammatory disease of the central nervous system, which causes multifocal demyelization in the nervous system (brain and spine). Muscle weakness and balance problems are limiting factors in MS patients that can improve by exercise. The present study was carried out to investigate the effect of six weeks of Pilates training in balance and electrical muscle activity.Materials And MethodsA total of 15 females with MS were selected from Multiple Sclerosis Society of Tehran with 1≤EDSS≤6 (average disease period 10/93±7/04 year, average age 38/53±10/51year, average weight 62/40±8/11 Kg, and average height 159/46±5/22) took part in the present study on a voluntary basis. Participants were randomly assigned into two groups of control (n=7) and experimental (n=8). Then, assessment of balance and electrical muscles activity test (soleus tibialis anterior and gluteus medius) were performed for each leg. Patients in the experimental group participated in a six-week Pilates training. At the end, once more, balance and electrical muscle activity test were performed similar to pre-test from each group. Data was analyzed using repetitive ANOVA 2*2 (time*group).ResultsThe result of the present study showed that Pilate's exercises during six weeks have significant effects on the balance of 25-50 year-old women with MS. Furthermore, Pilates training was shown to have effects on the right soleus, tibialis, and left soleus (p≤0/01), but it does not have any effect on other muscles (p≥0/01).ConclusionAccording to the results of the current study, six weeks of Pilates caused balance improvement and increased muscle activity (right soleus, tibialis anterior, and left soleus), thus using Pilates training is recommended for women with MS.Keywords: Multiple sclerosis, Pilates, Core stability, Balance, Electromyography -
زمینه و هدفاعتقاد بر این است که اختلال عملکرد عضلات چهارسر یکی از علت های سندرم درد کشککی- رانی است و عدم تعادل عضلات پهن داخلی مایل و پهن خارجی بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است. هدف مطالعه حاضر مقایسه نسبت فعالیت ماهیچه نگاری عضلات پهن داخلی مایل به پهن خارجی حین آشفتگی وضعیتی در ورزشکاران مبتلا به سندرم درد کشککی- رانی و سالم بود.
روش تحقیق: 12 ورزشکار در رشته های بسکتبال، هندبال، فوتسال و دومیدانی، مبتلا به سندرم درد کشککی- رانی (سن 3/70± 23/27 سال، قد 7/00± 179 سانتی متر، وزن 12 ±73/86 کیلوگرم) و 12 ورزشکار سالم (سن 3/17± 23/45 سال، قد 4/00± 1/77 سانتی متر، وزن 8/53± 68/84 کیلوگرم) در یک تحقیق نیمه تجربی شرکت داشتند. درد با استفاده از مقیاس سنجش عددی درد ارزیابی شد. فعالیت ماهیچه نگاری عضلات پهن داخلی مایل و پهن خارجی حین آشفتگی وضعیتی با استفاده از یک سیستم 16-کاناله جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل در سطح معنی داری 0/05 استفاده شد.یافته هامیانگین نسبت فعالیت ماهیچه نگاری پهن داخلی مایل به پهن خارجی در گروه ورزشکاران مبتلا کمتر از گروه کنترل بود. بین میانگین فعالیت ماهیچه نگاری دو گروه در جهت قدامی (0/56=p) و در جهت خلفی (0/52=p) تفاوت معنی دار مشاهده نشد.نتیجه گیریبین نسبت فعالیت ماهیچه نگاری عضله پهن داخلی مایل به پهن خارجی در ورزشکاران مبتلا به سندرم درد کشککی- رانی در طول آشفتگی وضعیتی در مقایسه با ورزشکاران سالم، تفاوتی وجود نداشت و این احتمال وجود دارد که درد طولانی مدت سبب سازگار شدن واکنش های تعادلی عضلانی در ورزشکاران مبتلا به سندرم درد کشککی- رانی شده باشد. نتایج حاصل از مطالعه حاضر به درمان گران در درک بهتر شناسایی تغییرات در استراتژی های کنترل حرکتی و نیز در طراحی یک برنامه توانبخشی برای ورزشکاران مبتلا به سندرم درد کشککی- رانی مفید خواهد بود.کلید واژگان: سندرم درد کشککی- رانی, آشفتگی وضعیتی, پاسخ ماهیچه نگاری, ورزشکارانBackground And AimIt is believed that dysfunction of the quadriceps muscle can be considered as one of the cause of patellofemoral pain syndrome with great emphasis placed on vastus medialis oblique and vastus lateralis muscles imbalance. The purpose of this study was to compare the EMG activity ratio of vastus medialis oblique: vastus lateralis muscles in athletes with and without patellofemoral pain syndrome.Materials And Methods12 athletes with Patellofemoral pain syndrome (age 23.23±3.70 year, height 179±7.00 cm, and weight 73.86±12.00 kg) and 12 healthy male athletes (age 23.45±3.17 year, height 177±4.00 cm, and weight 68.84±8.53 kg) Participated in a quasi-experimental study. Numerical Pain Rating scale was used to assess the pain. EMG activity of vastus medialis oblique and vastus lateralis muscles during dynamic postural perturbation were collected using a 16- channel EMG System. To data was analysed by Independent-t test at the significance level was set as P≤0.05.ResultsThe mean vastus medialis oblique: vastus lateralis EMG activity ratio in athletes with patellofemoral pain syndrome were less than control group. No significant difference was observed in the vastus medialis oblique: vastus lateralis EMG activity ratio between two groups during forward perturbation (p=0.568) and backward perturbation (p=0.521).ConclusionOur findings suggest that vastus medialis oblique: vastus lateralis ratio was not differe between athletes with and without patellofemoral pain syndrome in postural dynamic perturbation and it is likely that long-term pain causes muscular balance reactions adaptation in athletes with patellofemoral pain syndrome. The results of this study would be useful for therapists to identify changes in motor control strategies and in a rehabilitation program design for athletes with patellofemoral pain syndrome.Keywords: Patello-Femoral Pain Syndrome, Postural Perturbations, Electromyographic Response, Athletes -
سابقه و هدفسندروم درد پاتلوفمورال یکی از شایع ترین اختلالات زانو در افراد فعال و ورزشکاران است. کنترل عصبی عضلانی ضعیف عضله گلوتوس مدیوس در سندروم درد پاتلوفمورال از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف مطالعه حاضر بررسی فعالیت الکترومایوگرافی عضله گلوتوس مدیوس در پاسخ به اغتشاش پوسچرال دینامیک در ورزشکاران مبتلا به سندروم درد پاتلوفمورال و سالم بود.مواد و روش ها12 ورزشکار مرد مبتلا به سندروم درد پاتلوفمورال و 12 ورزشکار سالم در این مطالعه شرکت کردند. فعالیت الکترومایوگرافی عضله گلوتوس مدیوس با استفاده از دستگاه 16-کاناله مدل BTS-FREEEMG 300 اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و برای مقایسه دو گروه از آزمون آماری t مستقل استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد بین دو گروه مبتلا و سالم در میزان Peak-RMS و Average-RMS تفاوت معنی دار مشاهده نشد. بین دو جهت اعمال اغتشاش در گروه مبتلا به سندروم درد پاتلوفمورال در متغیرهای Peak-RMS و Average-RMS تفاوت معنی داری مشاهده نشد.نتیجه گیریبا توجه به مشارکت ورزشکاران در برنامه های تمرینی متعدد، این احتمال وجود دارد که خصوصیات فیزیولوژیک، فاکتورهای عصبی عضلانی و الگوی فراخوانی واحدهای حرکتی عضلات مورد مطالعه در ورزشکاران با افراد غیر ورزشکار متفاوت باشد.کلید واژگان: گلوتوس مدیوس, الکترمایوگرافی, سندروم درد پاتلوفمورال, اغتشاش پوسچرال
-
هدفهدف این تحقیق ارزیابی نسبت تقارن قدرت ایزومتریک عضلات شانه و کتفی- سینه ای در ورزشکاران در ورزشکاران والیبالیست و فوتسالیست است.روش بررسیقدرت عضلات اسکاپولوتوراسیک و چرخاننده شانه در 20 نفر والیبالیست و 20 نفر فوتسالیست بزرگسال باشگهای ورزشی سطح شهر تهران که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند با استفاده از دینامومتردستی اندازه گیری شد. مقایسه بین گروهی و درون گروهی داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و تی زوج انجام شد.یافته هاقدرت ایزومتریک عضلات چرخاننده خارجی، چرخاننده داخلی، تراپز فوقانی و سراتوس قدامی سمت غالب والیبالیست ها با فوتسالیست ها متفاوت بود(05/0 p<).قدرت ایزومتریک همین عضلات در سمت غالب والیبالیست ها بیشتر از سمت غیرغالب (05/0 p<) ولی قدرت ایزومتریک عضلات تراپزیوس میانی و رومبویید کمتر بود. نسبت آگونیست به آنتاگونیست در همه ی گروهای عضلانی بین دو گروه در سمت غالب و همچنین بین سمت غالب و غیر غالب در والیبالیست ها متفاوت بود(05/0 p<).نتیجه گیریقدرت عضلات تراپز میانی و رومبوییدها ورزشکاران والیبالیست نسبت به فوتسالیست ها کمتر است. پیشنهاد می شود که در برنامه تمرینی و ارزیابی و درمان این ورزشکاران تقویت این عضلات مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: نسبت قدرت, شانه, ورزشهای بالای سر, کمر بند شانه ایPurposeThis study aimed to evaluate the symmetry of the isometric strength of the shoulder and scapulothoracic muscles in volleyball and futsal athletes.MethodsIn this case-control study, the strength of the scapulothoracic muscles and rotation of the shoulders in 20 adult volleyball athletes and 20 futsal adult athletes, who were randomly selected from sports clubs around Tehran, were measured using a manual dynamometer. The obtained data between the different groups and within the individual groups were compared by Independent and paired t tests, respectively.ResultsThe isometric strength of the external rotator muscles, internal rotator muscles, upper trapezius and serratus anterior of the dominant side of volleyball and futsal athletes were different (PConclusionIn volleyball athletes, disturbances in the strength ratio of the agonist and antagonist muscles of the scapula, and weaknesses in these muscles, impair the dynamic stability of the scapula and shoulder joints and disturbances in the rhythm of the scapulohumeral muscles. It is recommended that during training, assessment and treatment of these athletes strengthening these muscles be considered.Keywords: Overhead athletes, Shoulder, Strength ratio, Scapulothoracic
-
زمینه و اهداف هدف از مطالعه حاضر بررسی تغییرات در زاویه بهینه گشتاور و تظاهرات صدمه عضلانی ناشی از تکرار تمرینات اکسنتریک اکستانسوری زانو با شدت حداکثر بود.
روش بررسی15 زن تمرین نکرده سالم دو مرتبه تمرین اکسنتریک با شدت حدکثر (6 ست * 20 تکرار) را با فاصله دو هفته در اکستانسورهای زانو انجام دادند. گشتاورهای ایزومتریک و کانسنتریک اکستانسوری، زاویه بهینه گشتاورها، آزردگی عضلانی تاخیری، دامنه حرکتی زانو و محیط ران در فواصل زمانی قبل و بلافاصله 48 ساعت و 5 روز بعد از تمرینات اندازه گیری شد.
یافته ها افت درگشتاورها و دامنه حرکتی، افزایش زاویه بهینه، آزردگی عضلانی تاخیری پس از مرتبه اول تمرین اکسنتریک مشهود بود. پس از مرتبه دوم تمرین اکسنتریک، افت گشتاورهای کانسنتریک و دامنه حرکتی کمتر شد. زاویه بهینه در سرعت 60 درجه بر ثانیه افزایش یافت و آزردگی عضلانی تاخیری بعد از مرتبه دوم تمرین اکسنتریک در زمان 48 ساعت به صورت معناداری کمتر از مرتبه اول بود (05/0>P).
نتیجه گیری صدمه عضلانی ناشی از تمرین اکسنتریک پس از مرتبه اول تمرین مشهود بود. اثر تکرار تمرین در مرتبه دوم تمرین مشاهده شد. تغییرات در زاویه بهینه به صورت غیرمستقیم نشان دهنده نقش مکانیسم های سلولی در روند سازگاری به تمرینات اکسنتریک است.کلید واژگان: تمرین, اکسنتریک, صدمه عضلانی ناشی از تمرین اکسنتریک, زاویه بهینه, اثر تکرار تمرینBackground And AimThe purpose of the present study was to evaluate the effect of repeated bouts of maximal intensity eccentric exercise at knee extensors on optimum angle and eccentric exercise-induced muscle damage indicators.Materials And MethodsA total of 15 untrained healthy females performed two bouts of maximal intensity eccentric exercises (6 sets*20 repetitions) at knee extensors with the time interval of two weeks. Isometric and concentric extensor torques, optimum torque angles, delayed onset muscle soreness, knee range of motion, and thigh circumference were measured before and immediately, 48 hours, and 5 days after two bouts of eccentric exercises.ResultsReduction of torques and range of motion, increase in optimum angle, and delayed onset muscle soreness were significant after the first bout of eccentric exercise. After the second bout, reductions in concentric torques and range of motion were less. Optimum angle at the velocity of 60 degree per second was increased and delayed onset muscle soreness was decreased at 48 hours after the second bout compared with that after the first bout (PConclusionEccentric exercise induced muscle damage was evident after the first bout of eccentric exercise. Also, repeated bout effect was observed after the second bout. A change of optimum angle indirectly indicates the roll of cellar mechanisms in adaptation process to eccentric exercises.Keywords: Exercise, eccentric, eccentric exercise-induced muscle damage, optimum angle, repeated bout effect -
مقدمه و اهداف پوسچر جلو آمده ی سر از شایع ترین اختلالات اسکلتی- عضلانی در ناحیه ی سر و گردن است که در تمام سنین دیده می شود. روش درمانی برای این اختلال اسکلتی-عضلانی رفع عدم تقارن عضلانی، موبیلیزاسیون آموزش پوسچر صحیح است. اطلاعات دقیقی در مورد تاثیر تمرین درمانی بر دامنه ی حرکتی سر و گردن و زاویه کرانیوورتبرال در افراد با پوسچر جلو آمده ی سر وجود ندارد. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر تمرینات تقویت عضلات فلکسورگردنی، نزدیک کننده ی کتف و کشش تراپز بالایی بر زاویه کرانیوورتبرال و دامنه حرکتی سر و گردن درافراد با پوسچر جلو آمده ی سر بود.
مواد و روش ها در مطالعه حاضر مداخله ای قبل و بعد، تعداد 30 نفر دارای پوسچر جلو آمده ی سر شرکت کردند. پس از ورود به تحقیق، زاویه کرانیوورتبرال، دامنه فلکشن و اکستنشن سر و گردن به صورت توام و مجزا اندازه گرفته شد. سپس تمرینات تقویت عضلات فلکسورگردنی، نزدیک کننده های کتفی و کشش تراپز بالایی آموزش داده شد. پس از چهار هفته انجام تمرینات آموزش داده شده، زاویه کرانیوورتبرال و دامنه فلکشن و اکستنشن سر و گردن درست مانند نوبت اول، اندازه گرفته شد.
یافته ها زاویه کرانیوورتبرال قبل و بعد از مداخله تغییر معناداری در جهت بهبودی داشت(01/0=P).. تغییرات دامنه فلکشن سر و اکستنشن گردن قبل و بعد از مداخله معنادار نبود. دامنه ی حرکتی فلکشن سر و گردن به صورت توام قبل و بعد از مطالعه تفاوت معناداری در جهت بهبودی داشت (001/0=P).
نتیجه گیری نتایج پژوهش حاضر نشان داد که تمرین درمانی می تواند دامنه ی حرکتی سر و گردن و زاویه جلوآمدگی سر را بهبود بخشد. اثر این تمرینات بر دامنه ی حرکتی فلکشن سر و گردن در جهت بهبودی به صورت توام دیده شده، ولی دامنه ی حرکتی سر و گردن به صورت مجزا تغییری نداشت.کلید واژگان: پوسچر جلوآمده ی سر, تمرین درمانی, دامنه ی حرکتی, زاویه کرانیوورتبرالBackground And AimForward Head Posture (FHP) is a common musculo-skeletal disorder in head and neck region which is observed in all ages.Correcting of the muscle imbalance, mobilization, and postural training are common treatment methods for this dysfunction. Yet, there is not enough data about the effects of exercise therapy on head and neck Range of Motion (ROM) and craniovertebral angle in subjects with FHP. Therefore, the present study was conducted to investigate the effects of neck and scapular muscle strengthening exercise and stretching of upper trapezius muscle on head and neck ROM and craniovertebral angle.Materials And MethodsA total of 30 subjects with FHP participated in the present interventional study. Craniovertebral angle, head and neck flexion, and extension ROM were measured. Then, deep cervical flexor and scapular retractor muscle strengthening and upper trapezius stretching exercises were trained. After four weeks of exercise therapy, craniovertebral angle, head and neck flexion, and extension ROM were measured following the same procedure.ResultsThere was a significant difference in participant's craniovertebral angle after intervention (P=0.01). There were no significant differences in cervical extension and head flexion ROM. In addition, there was a significant difference in head and neck flexion (P=0.001) ROM before and after the intervention.ConclusionFindings of the present study showed that exercise therapy can improve craniovertebral angle and ROM in the individuals with FHP. The effect of this exercise on the head and neck ROM is seen but not on neck and head ROM, independently.Keywords: Forward Head Posture, Exercise Therapy, Range of Motion, Craniovertebral angle -
مقدمهمولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن پیشرونده سیستم اعصاب مرکزی است و از علائم نشانه های آن خستگی و کاهش ظرفیت عملکردی می باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره برنامه تمرینی ثبات مرکزی بر ظرفیت عملکردی و خستگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.مواد و روش هاپژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. آزمودنی ها با دامنه سنی 40-20 سال و با مقیاس ناتوانی جسمانی (EDSS) یک تا چهار و هدفمندانه و داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های تجربی و کنترل تقسیم شدند. تمرینات به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته انجام گرفت و مدت هر جلسه یک ساعت بود. از تست عملکردی رسیدن (FR) برای اندازه گیری ظرفیت عملکردی و از مقیاس شدت خستگی (FSS) برای ارزیابی خستگی استفاده شد. داده ها با آزمون t مستقل و وابسته در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هانتایج نشان داد که تمرینات ثبات مرکزی منجر به افزایش معناداری در ظرفیت عملکردی و کاهش معناداری در شدت خستگی شد (05/0P≤). همچنین تفاوت معناداری بین ظرفیت عملکردی و شدت خستگی در پس آزمون بین دو گروه تجربی و کنترل مشاهده شد (05/0P≤).بحث و نتیجه گیریبر اساس یافته های پژوهش، تمرینات ثبات مرکزی می تواند عاملی برای بهبود ظرفیت عملکردی و کاهش شدت خستگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس باشد. با توجه به این نتایج، متخصصان مربوطه می توانند از این تمرینات به عنوان یک مکمل در کنار درمان های دارویی برای این بیماران استفاده کنند.کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, ظرفیت عملکردی, خستگی, تمرین ثبات مرکزیYafteh, Volume:19 Issue: 1, 2017, PP 63 -76BackgroundMultiple sclerosis (MS) is a chronic progressive disease on the central nervous system with signs and symptoms such as fatigue and reduced functional capacity. The purpose of this study was to assess the effect of core stability exercises on functional capacity and fatigue in patients with multiple sclerosis.Materials And MethodsThe present quasi-experimental study used a pretest-posttest design. The subjects with the age of 20-40, expanded disability status scale (EDSS) 1-4 and purposefully and voluntarily selected and randomly allocated to the experimental and control groups. Training program for groups were carried out in eight weeks, three sessions per week and each session one hour. Functional reach test (FR) was used to measure functional capacity and Fatigue Severity Scale (FSS) was used to measure fatigue. The data were analyzed by paired and independent sample t-test at a significance level of 0.05.ResultsThe results showed that core stability training led to a significant increase in functional capacity and a significant reduction in fatigue (P≤ 0.05). Also significant differences observed in functional capacity and fatigue scale in post-test between experimental and control groups (P≤ 0.05).ConclusionAccording to research findings, the core stability exercises can be factor for considerable improvement in functional capacity and reduced fatigue in patients with multiple sclerosis. . Furthermore, the respective specialists can use these exercise as a complementary treatment along with the drug therapy for patients with multiple sclerosis.Keywords: Multiple sclerosis, Functional capacity, Fatigue, Core stability exercises
-
مقدمهفراخوانی مناسب عضلات اندام تحتانی نقش قابل توجهی در ایجاد ثبات مفصلی بر عهده دارد. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر شش هفته تمرینات پلایومتریک بر عملکرد و میزان فعالیت فیدفورواردی عضلات ساق پای زنان فعال دارای بی ثباتی عملکردی مچ پا در فرود تک پا می باشد.مواد و روش ها30 زن فعال دارای بی ثباتی عملکردی مچ پا در این تحقیق نیمه تجربی شرکت نمودند. شش هفته پروتکل تمرینات پلایومتریک پی ین هانگ (طی 18 جلسه) بر روی گروه تمرینی انجام گرفت. جهت ارزیابی عملکرد از آزمون های عملکردی (لترال هاپ و مالتیپل هاپ) استفاده شد. فعالیت الکتریکی عضلات پرونئوس لانگوس، تیبیالیس آنتریور و گاستروکنمیوس داخلی در فرود تک پا در پیش آزمون و پس از شش هفته تمرین جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات در میزان معنی داری کمتر از 05/0 و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 20 انجام شد.
یافته های پژوهش: نتایج نشان داد پس از شش هفته تمرینات پلایومتریک، زمان انجام مالتیپل هاپ به طور معنی داری کاهش یافت و مسافت لترال هاپ دارای افزایش معنی دار بود. افزایش معنی داری در میزان فعالیت فیدفورواردی عضلات پرونئوس لانگوس و گاستروکنمیوس داخلی گروه تمرینی ایجاد شد (05/0≥p)، اما تغییر در میزان فعالیت فیدفورواردی عضلات تیبیالیس آنتریور مشاهده نشد(05/0بحث و نتیجه گیریتمرینات پلایومتریک با تغییر در میزان فعالیت فیدفورواردی عضلات پرونئوس لانگوس و گاستروکنمیوس داخلی افراد با بی ثباتی عملکردی مچ پا، عملکرد اندام تحتانی را بهبود می بخشد و بهتر است در برنامه های توانبخشی افراد با بی ثباتی عملکردی مچ پا گنجانده شود.کلید واژگان: بی ثباتی عملکردی مچ پا, الکترومایوگرافی, فعالیت فیدفورواردی, عملکردIntroductionAppropriate muscle recruitment has a significant role in the stabilization of joints. The aim of this study is to investigate the effects of six weeks Plyometric training on performance and the feed-forward activation of calf muscles in active females with functional ankle instability in single leg drop landing.Materials and MethodsThirty active females with functional ankle instability participated in this quasi-experimental study. The experimental group underwent six weeks of Pi-Yin Hung Plyometric training protocol during the period of 18 sessions. In order to assess the performance, functional tests (lateral hop and multiple hop tests) and ankle joint function assessment tool were used. Electrical activation assessments of peroneus longus, tibialis anterior and gastrocnemius muscles (in single leg drop landing task) were completed in the pre-test and post-test (after six weeks). SPSS Software version 20 was used in order to analyze the data (pFinding: Results revealed that after the implementation of six weeks Plyometric training, multiple hops testing time dropped significantly and lateral hop testing distance had a significant increase.
A significant increase in the feed-forward activation of peroneus longus and medial gastrocnemius was seen (p≤0.05), but there were no significant changes at the feed-forward activation of tibialis anterior (pDiscussion &ConclusionsPlyometric training by changing the feed-forward activation of peroneus longus and medial gastrocnemius muscles, improved lower extremity performance in patients with functional ankle instability and should be incorporated into rehabilitation programs for those with functional ankle instability.Keywords: Functional ankle instability, Electromyography, Feed-forward activation, Performance -
مقدمهبا توجه به انجام انواع فعالیت های ورزشی طی مسابقات ورزشی، میزان خستگی و چگونگی کاهش آن متفاوت است. بر همین اساس، هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی میزان تغییرات مجذور میانگین ریشه (Root mean square یا RMS) و فرکانس متوسط (Median frequency یا MDF) عضلات چهارسر رانی و همسترینگ، به عنوان عوامل خستگی عصبی- عضلانی پس از غوطه وری در آب سرد به دنبال Repeated-sprint ability (RSA) بود.مواد و روش هابه این منظور، 20 ورزشکار تمرین کرده، برای شرکت در این پژوهش انتخاب شدند. پس از انجام فعالیت سرعتی تکراری، 10 نفر از آزمودنی ها داخل آب سرد با دمای 14 درجه سانتی گراد و 10 نفر دیگر در دمای اتاق به شکل غیر فعال قرار گرفتند. اندازه گیری الکترومایوگرافی (Electromyography یا EMG) حین حداکثر انقباض ارادی قبل و پس از انجام هر ست RSA و همچنین، پس از Cold water immersion (CWI) یا استراحت غیر فعال و پس از 24 ساعت انجام شد.یافته هاپس از RSA در روز اول، کاهش معنی داری در RMS عضلات پهن جانبی [037/0 = PCWI، 010/0 = PCON (PControl)] و راست رانی (001/0 = PCON، CWI) رخ داد و همچنین، MDF عضله پهن جانبی تغییرات معنی داری (100/0 = PCWI و 850/0 = PCON) طی فعالیت سرعتی تکراری نداشت، در حالی که مقادیر MDF عضله راست رانی، به طور مستقیم پس از آب سرد (001/0 > P) و در آخرین ست روز دوم (030/0 = P) کاهش معنی داری را نشان داد.نتیجه گیریاین پژوهش نشان داد که غوطه وری در آب سرد، در مقایسه با ریکاوری غیر فعال، تاثیر معنی داری بر عملکرد عصبی- عضلانی ندارد.کلید واژگان: فعالیت سرعتی تکراری, غوطه وری در آب سرد, خستگی عصبی, عضلانیIntroductionThe purpose of this study was to measure the changes in root mean square (RMS) and median frequency (MDF) of biceps femoris, rectous femoris, and vastus laterialis muscles after one bout of repeated-sprint ability (RSA) and cold water immersion (CWI).Materials And MethodsTwenty trained athletes were selected to take part in this study. After performing repeated-sprint activity, 10 participants immersed in cold water (14 °C) and 10 participants sat on a chair at room temperature. Electromyography-Maximal voluntary contraction (EMG-MVC) was performed at four intervals: before and after RSA, after CWI or passive rest and after 24 h.ResultsThe results showed that there was a significant decrease in RMS of the vastus laterialis [PCWI = 0.037, PControl (PCON) = 0.010] and rectus femoris (PCON, PCWI = 0.0001) muscles after RSA activity in the 1st day and the MDF of the vastus laterialis (PCWI = 0.100, PCON = 0.850) muscle also had no significant changes during RSA. Meanwhile, the MDF of rectus femoris decreased significantly (P = 0.001) right after CWI and the last set of the activity (P = 0.030). There were also no significant changes in RMS (PCON = 1.00, PCWI = 0.999) and MDF (PCWI = 0.190, PCON = 0.450) of biceps femoris.ConclusionOur study showed that CWI had no effects on neuro muscular function.Keywords: Repeated sprint ability, Cold water immersion, Neuromuscular fatigue
-
تاثیر خستگی ناشی از پروتکل CST90 بر زمانبندی و میزان فعالیت الکتریکی عضله ی سرینی میانی فوتبالیست هازمینه و هدفهدف از تحقیق حاضر تاثیر خستگی ناشی از پروتکل CST90 بر زمانبندی و میزان فعالیت الکتریکی عضله ی سرینی میانی فوتبالیست ها بود.
روش تحقیق: تحقیق حاضر درون گروهی بوده و با اندازه گیری های مکرر، زمانبندی و میزان فعالیت الکتریکی عضله ی سرینی میانی 15 نفر فوتبالیست((سن(yr): 8/3±4/25، قد(Cm): 6/3±3/177، وزن(Kg): 6/4±8/69)، متعاقب پروتکل CST90 سنجیده شد. از دستگاه الکترومایوگرافی 16 کاناله جهت ثبت سیگنال های در حین تکلیف فرود تک پا بر روی صفحه ی خازنی هماهنگ با دستگاه الکترومیوگرافی استفاده و برای تحلیل داده ها از نرم افزارهای Megawin، MATLAB و SPSS استفاده شد. با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی(Repeated Measure of ANOVA) داده ها مورد تخلیل قرار گرفتند. سطح معنی داری آزمونها 05/0 در نظر گرفته شد.یافته هاتفاوت معناداری در مورد آغاز و پایان فعالیت الکتریکی عضله ی سرینی میانی نمونه ها در زمانهای مختلف مشاهده نشد(55/2 F=، 89/1 F=، 05/0P>). اما تفاوت معناداری در میزان فعالیت فید فوروارد و فیدبک نمونه ها در زمانهای مختلف را مشاهده شد(71/3 F=، 84/4 F=، 05/0P≤). همچنین تفاوت معناداری در میزان فعالیت الکتریکی این عضله بین شروع و پایان بازی مشاهده شد(05/0P≤).نتیجه گیریبا توجه به نقش عضله ی سرینی میانی در حفظ ثبات لگن و حرکت ران و همچنین کنترل والگوس زانو و از طرفی اثرات مخرب خستگی بر زمانبندی و فعالیت عضلات، مربیان می بایست در تمرینات، نسبت به بالا بردن فعالیت و تحمل این عضله در برابر خستگی اقدام و در نهایت از افت ثبات زانو جلوگیری نمایند.کلید واژگان: خستگی, ثبات, الکترومایوگرافی, زانوIntroductionThe aim of this study was to investigate the Effect of CST90 fatigue protocol on timing and electromyography activity of gluteus medius muscle of soccer playersMaterials And MethodsThis is an intragroup study. Timing and electromyography activity of gluteus medius of soccer players (15 subjects, Mean ± SD: Age (yr): 25.4±3.8, Height (cm): 177.3±3.6, Weight (kg): 69.8±4.6) before and after engaging on CST90 were measured. Surface Electromyography (ME 6000¡ Mega Electronics Ltd.¡ FIN-70211 KUOPIO), Polar pulse meter, and foot switch devices were used to collect data. Electromyography activity of muscle was record during single leg drop and Megawin, Matlab and SPSS software were used to analyze data. Descriptive and repeated measure of ANOVA were used.ResultsResults of this study show differences in timing of gluteus medius muscle activity in different periods of test but it wasnt significant (F=2.55, F= 1.89, P>0.05). Significant differences were observed between feed forward and feedback activity during EMG recordings (F=4.84, F= 3.71, P≤0.05). Also there was a significant difference between initial and final EMG recording (P≤0.05).ConclusionWith regarding to gluteus medius muscle role in pelvis stability, femur movement, controlling the knee valgus, and also effects of fatigue on timing and muscle activity, trainers should add specific programs (i.e: induced -endurance and tolerance) for gluteus muscle and therefor prevent knee instability.Keywords: Fatigue, Stability, electromyography, knee -
مقدمه و اهداف عدم تعادل در زمانبندی و میزان فعالیت عضلات کوادریسپس و همسترینگ موجب افزایش احتمال آسیب لیگامان صلیبی قدامی (ACL) می شود. لذا هدف از تحقیق حاضر بررسی زمانبندی و میزان فعالیت عضلات واستوس مدیالیس و سمی تندینوس مردان ورزشکار در هنگام پرش-فرود از ارتفاع های مختلف جهت شناخت تغییراتی است که در زمان بندی و میزان فعالیت این عضلات همراه با تغییر ارتفاع ایجاد می شود و آیا این تغییرات احتمال بروز آسیب ACL را تغییر می دهند یا خیر.
مواد و روش ها در تحقیق نیمه تجربی با نمونه گیری در دسترس حاضر، 16 ورزشکار (والیبالیست، هندبالیست، بسکتبالیست) با متوسط سن 2/1±1/23 سال، وزن 4/2±8/64 کیلوگرم و قد 5/4±178 سانتی متر، حرکت پرش-فرود را از ارتفاع های 20، 40 و 70 سانتی متر انجام دادند. میزان فعالیت فازهای فیدفوروارد و فیدبک و نتایج زمانبندی فعالیت عضلات با استفاده از دستگاه ME6000 مورد بررسی قرار گرفت. برای مقایسه زمانبندی و میزان فعالیت هر عضله در فرود از سه ارتفاع، از روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر، و برای مقایسه میزان فعالیت و زمانبندی بین عضلات واستوس مدیالیس و سمی تندینوس از آزمون T مستقل با نرم افزار SPSS نسخه 20 استفاده شد(05/0≥p).
یافته ها میزان فعالیت فیدفورواردی (001/0=p) و زمان آغاز فعالیت (014/0=p) عضله واستوس مدیالیس در ارتفاع 70 سانتی متر به طور معناداری بیشتر از ارتفاع های 20 و 40 سانتی متر است، اما در میزان فعالیت و زمان آغاز فعالیت عضله سمی تندینوس تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0p).
نتیجه گیری افزایش ارتفاع فرود باعث افزایش نسبت کلی فعالیت کوادریسپس به همسترینگ و فعال شدن زودتر عضله واستوس مدیالیس می شود. این تغییرات منفی در زمانبندی و میزان فعالیت عضلات میزان نیروهای برشی وارد بر ACL را افزایش می دهد و فرد را مستعد آسیب می سازد.کلید واژگان: پرش -فرود, زانو, لیگامان صلیبی قدامی, واستوس مدیالیس, سمی تندینوس, الکترومیوگرافیBackground And AimLack of balance in pattern and activity of quadriceps and hamstring muscles increases the risk of Anterior Cruciate Ligament injury (ACL). The purpose of the present study was to investigate the changes in pattern and activity of vastus medialis and semitendinosusmuscles in landing from different heights and to understand if these changes will increase the risk of ACL injury or not.Materials And MethodsFollowing a semi-experimental method, in the present study, 16 athletes (from volleyball, handball, and basketball sports), 23/1±1/2 years, 178±4/5 cm height, and 64/8±2/4 kg weights, did jump-landing from 20, 40, and 70 cm heights. The results of activity in feed forward and feedback phases and pattern were investigated using ME6000. To compare pattern and activity of each muscle in the three heights use, one way repeated measures ANOVA and to compare pattern and activity between vastus medialis and semitendinosus, independent T test were run in SPSS (version 20) (p≤0/05).ResultsFeed forward activity (p=0/001) and onset time (p=0/014) of vastus medialis in 70-cm height were found to be significantly more than those of 20- and 40-cm heights, but in activity and onset time of semitendinosus,no significant difference was observed (p>0/05). The results of independent T showed that feed forward and feedback activity of semitendinosusis significantly fewer than those of vastus medialis (pConclusionIncrease in landing height can increase the quadriceps to hamstring activity ratio and onset time of vastus medialis. These negative changes in pattern and activity of muscles increase the shear forces on ACL and the risk of injury.Keywords: Jump-landing, Knee, Anterior Cruciate Ligament, vastus medialis, Semitendinosus, Electromyography -
زمینه و هدفسندروم درد پاتلوفمورال (PFPS) از شایعترین اختلالات اسکلتی عضلانی زانو در بین ورزشکاران و افراد فعال است. مشاهده پاسخ های عضلانی به اغتشاشات غیر منتظره از رایج ترین روش ها برای ارزیابی استراتژی های عصبی است. هدف مطالعه حاضر ارزیابی پاسخ الکترومایوگرافی عضلات وستوس به اغتشاش وضعیتی دینامیک در ورزشکاران مبتلا به سندروم درد پاتلوفمورال بود.روش بررسی10 ورزشکار مبتلا به سندروم درد پاتلوفمورال و 10 ورزشکار سالم به صورت در دسترس انتخاب شد. از مقیاس NPRS برای ارزیابی درد استفاده شد. فعالیت الکترومایوگرافی عضلات VMO و VL حین اغتشاش وضعیتی دینامیک اندازه گیری شد. سیگنالهای الکترومایوگرافی با استفاده از یک سیستم 16- کاناله مدل BTS-FREEEMG 300 ساخت ایتالیا جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل استفاده شد.نتایجدر اغتشاش وضعیتی قدامی میزان RMS عضله VMOو VL در گروه PFPS، به ترتیب 59/33 %و 35/33% بیشتر از گروه کنترل بود، در میزان RMS عضله VL بین دو گروه از نظر آماری تفاوت معنی داری مشاهده شد (04/0= P). در اغتشاش وضعیتی خلفی میزان RMS عضله VMOو VL در گروه PFPS، به ترتیب 38 %و 52/49% بیشتر از گروه کنترل بود. در میزان RMS عضله VL تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده شد (04/0= P).نتیجه گیرینتایج مطالعه حاضر نشان داد که به طور کلی عضلات وستوس در ورزشکاران مبتلا به PFPS نسبت به افراد سالم در اغتشاش وضعیتی دینامیک فعالتر از افراد سالم است. با توجه به اینکه سندروم درد پاتلوفمورال و بطور کلی اختلالات مفصلی سبب اختلال عملکرد در کل دستگاه حسی حرکتی می شود، یک درمانگر به جای تمرکز بر علائم موضعی، در اختلال عملکرد حسی حرکتی باید کل بدن را مد نظر قرار دهد.کلید واژگان: پاسخ الکترومایوگرافی, اغتشاش وضعیتی دینامیک, سندروم درد پاتلوفمورال, عضلات وستوسBackground And AimPatellofemoral pain syndrome (PFPS) is among the most common musculoskeletal disorders in the athletes and active individuals. Observation of muscular responses to unexpected perturbations is one of the most common methods to evaluate the neural strategies. The aim of this study was to evaluate the EMG response of vastus muscles to dynamic postural perturbations in the athletes with PFPS.
Material andMethodThis study included 10 male athletes with PFPS and 10 healthy male athletes. NPRS scale was used to assess pain. EMG activity of VMO and VL muscles measured during dynamic postural perturbation. The EMG signals were collected using a 16- channel BTS-FREEEMG 300 system, manufactured in Italy. Independent-t test was used for data analysis.ResultsRMS values for VMO and VL muscles in PFPS group, were higher than the corresponding values of the control group by 33.59% and 33.35% respectively, in the forward postural perturbation. There was a significant difference in VL muscle RMS values between the two groups (P=0.04). RMS values for VMO and VL muscles in PFPS group were higher than those of the control group by 38% and 49.52% respectively, in the backward postural perturbation and there was a significant difference in VL muscle RMS values between the two groups (P=0.04).ConclusionThe results showed that valtus muscles were more active in response to dynamic postural perturbation in the athletes with PFPS in comparison to the healthy athletes. Patellofemoral pain syndrome and in general joint disorders can lead to dysfunction in the whole sensory-motor system. Therefore, instead of focusing on local symptoms we should examine the whole body in sensory-motor system dysfunction.Keywords: Electromyography response, Postural dynamic perturbations, Patellofemoral pain syndrome, Vastus muscles -
Background And AimACL injury is one of the most common sport injuries which undergo reconstructive surgery. Electromyography or recording of muscles electrical activity is a suitable means to assess changes in motor control system output. The goal of this study is to compare the lower limb muscles EMG activity during drop landing in individuals after ACL reconstruction and healthy subjects.Materials And MethodsEleven men who had undergone ACL reconstruction 6 to 24 months ago (Age 29±6 years old) and 11 healthy men (Age 28±2 years old) participated in the study. Amount of electrical activity for tibialis anterior, vastus medialis, vastus lateralis, semitendinosus and biceps femoris muscles was recorded using surface electrodes during drop landing and calculated for two time intervals. The amount of activity was measured in -150 to and to intervals in relation to the landing moment. Subjective IKDC questionnaire and cross-over hop functional test were used to determine the subjective and objective functional level. Independent t test was used to determine between-group statistical differences.ResultsFeed forward activity of semitendinosus (P=.041) and biceps femoris (P=.008) muscles were significantly higher in ACLR group and feedback activity of vastus medialis (P=.03) muscles was significantly lower in ACLR group. Healthy individuals showed higher score on both the functional test and IKDC questionnaire. (PConclusionIndividuals who had undergone reconstructive surgery of ACL showed different muscular activity compared to healthy subjects and closer to ACL deficient individuals 6 months after surgery and routine rehabilitation.Keywords: Anterior cruciate ligament reconstruction, Electromyography, Neuromuscular control
-
مقدمهخستگی ناحیه شانه از مهمترین فاکتورهای آغازگر اختلالات اسکلتی-عضلانی (Musculoskeletal Disorders: MSDs) در اندام فوقانی است و در بین قالی بافان، شایع ترین MSDها در این ناحیه به وقوع می پیوندد. هدف از این مطالعه یافتن تاثیر قالی بافی در ایستگاه کاری پیشنهادی بر خستگی عضله ذوزنقه ای فوقانی (Upper Trapezius: UTr) طی یک چرخه وظایف شغلی است.روش کاردر این مطالعه مقطعی 9 زن و 3 مرد مشارکت داشتند. طی 80 دقیقه قالی بافی در یک چرخه از وظایف قالی بافی، امواج الکترومایوگرافی (Electromyography: EMG) عضله UTr راست و چپ به طور پیوسته ثبت شد. پس از پردازش امواج، پارامترهای RMS و MPF به عنوان پارامترهای دامنه و طیف فرکانس امواج تعیین گردیدند. برای آنالیز آماری از روش مدل سری های زمانی استفاده و نتایج در دسته بندی های نمودار جاسا قرار گرفتند.یافته هابر اساس روش جاسا در UTr راست، درصد افرادی که خستگی عضلانی، افزایش تولید نیرو، کاهش تولید نیرو و بازیابی را تجربه کرده بودند، به ترتیب برابر با 58%، 16%، 8% و 8% بودند. همچنین نقطه جاسا برای یک شرکت کننده بر روی محور x واقع شد. به همین ترتیب 50%، 25%، 8% و 16% قالی بافان در UTr چپ خود خستگی عضلانی، افزایش تولید نیرو، کاهش تولید نیرو و بازیابی را تجربه کرده بودند.نتیجه گیریبه طور خلاصه یافته های این مطالعه نشان داد بیشتر قالی بافان در ایستگاه کاری پیشنهادی، خستگی عضلانی را در عضله UTr تجربه کردند. اهمیت کاربردی این نتایج در طراحی بهینه و ارگونومیک ایستگاه های کاری قالی بافی مورد توجه می باشد. مطالعات آینده، باید بر دیگر عضلات و در بازه های زمانی بزرگ تر تمرکز کنند.کلید واژگان: خستگی عضلانی, ارگونومی, الکترومایوگرافی سطحیIntroductionThis study aimed to investigate the effect of carpet weaving at a proposed workstation on Upper Trapezius (UTr) fatigue during a task cycle. Fatigue in the shoulder is one of the most important precursors for upper limb musculoskeletal disorders. One of the most prevalent musculoskeletal disorders between carpet weavers is disorder of the shoulder region.MethodsThis cross-sectional study, included eight females and three males. During an 80-minute cycle of carpet weaving, Electromyography (EMG) signals of right and left UTr were recorded by the surface EMG, continuously. After raw signals were processed, MPF and RMS were considered as EMG amplitude and frequency parameters. Time series model and JASA methods were used to assess and classify the EMG parameter changes during the working time.ResultsAccording to the JASA method, 58%, 16%, 8% and 8% of the participants experienced fatigue, force increase, force decrease and recovery, respectively in the right UTr. Also, 50%, 25%, 8% and 16% of the participants experienced fatigue, force increase, force decrease and recovery, respectively in the left UTr.ConclusionsFor the major portion of the weavers, dominant status in Left and right UTr was fatigue, at the proposed workstation during a carpet weaving task cycle. The results of the study provide detailed information for optimal design of workstations. Further studies should focus on fatigue in various muscles and time periods for designing an appropriate and ergonomics carpet weaving workstation.Keywords: Muscle Fatigue Ergonomics Surface Electromyography
-
زمینه و هدفوجود یا عدم وجود پایایی در نتایج حاصل از ثبت الکترومیوگرافی سطحی عضلات، همواره مورد سوال بوده است (1) هدف از مطالعه ی حاضر، سنجش میزان پایایی زمان تاخیری واکنش الکترومیوگرافی عضلات اطراف مفصل زانو، در مواجهه با اغتشاش پیش بینی نشده ی چرخشی در صفحه ی عرضی، از ناحیه ی سطح اتکا بود.روش بررسیدر مطالعه ی حاضر 20 خانم سالم و عاری از هرگونه دفورمیتی مشخص در اندام تحتانی با دامنه ی سنی 19تا30 سال شرکت داشتند. از هر فرد ثبت الکترومیوگرافی سطحی از شش عضله ی اطراف مفصل زانو، به تفکیک در4 وضعیت شامل: چرخش خارجی (Ext Rot ( از ناحیه ی کف پا در صفحه ی عرضی بازانوی خم و زانوی صاف و چرخش داخلی Inter Rot)) در همین شرایط دروضعیت ایستاده روی یک پا Single leg stance))، طی 4 مرحله انجام گرفت. تکرار پذیری درون جلسه ای (Intra session) از طریق ضریب همبستگی درون گروهی ICC coefficients: Intraclass correlation برای زمان وارد عمل شدن عضلات در مواجهه با اغتشاش در چهارحالت اعمالی، مورد بررسی قرار گرفت.یافته هااز نتایج حاصل در24حالت مورد بررسی، 18حالت عضلات در زمان وارد عمل شدن تکرارپذیری متوسط تا بالاداشتند (طبقه بندی مونرو).نتیجه گیریعضلات از نظر میزان پایایی زمان تاخیری وارد عمل شدن، در مواجهه با اغتشاش چرخشی، باتوجه به زاویه ی مفصلی و جهت اعمال چرخش در صفحه ی عرضی، مقادیر متفاوتی را نشان دادند. از نظر جهت چرخش، اکثر عضلات در مواجهه با اغتشاش چرخش خارجی (ساعتگرد) نسبت به چرخش داخلی (خلاف ساعتگرد) و از نظر زاویه ی مفصلی در اغتشاشات با زانوی صاف نسبت به اغتشاشات با زانوی خم، میزان پایایی بیشتری نشان دادند.کلید واژگان: عضلات زانو, الکترومیوگرافی سطحی, پایایی, اغتشاش چرخشیBackground And AimReliability or unreliability of the results achieved from recording of surface electromyography of muscles has always been questioned. The aim of present study was to measure the reliability of the delayed reaction time of muscle electromyography of the knee joints on the exposure of unexpected rotary turbulence in the transverse plane from the area of supporting surface.Materials And MethodsTwenty healthy women from 19 to 30 years old and free from any clear deformities in the lower extremities were participated in the present study. Surface electromyography of the six knee musculature was carried out for every subject separately in 4 situations including: External Rotation (Ext Rot) from plantar area on the transverse plane with bent and straight knee, Internal Rotation (Int. Rot) with the same conditions, Single Leg Stance situation in 4 stages, and repeatability of Intra Session through intra-class correlation coefficients when the muscles are in action on the exposure of turbulence in four applied forms were analyzed.ResultThe results from 24 analyzed forms showed that 18 forms of muscles at the time of action had moderate to high repeatability (Monroe Classification)ConclusionRegarding reliability, the muscles indicated different amounts in onset latency time, on the exposure of rotary turbulence, according to joint angle and the direction of applying rotation on the transverse plane. In respect to direction of rotation, most of the muscles indicated more reliability on the exposure of external rotation turbulence (clockwise) in relation to internal rotation (anti-clockwise) and also regarding the joint angle in turbulences with straight knee in relation to turbulences with bent knee.Keywords: Knee muscles, Surface electromyography, Reliability, Rotational turbulence
-
مقدمهیکی از حس های آسیب دیده در بیماران همی پارزی حس جلدی کف پا است و نقش این حس در حفظ تعادل و تحرک عملکردی در این افراد همچنان موضوع تحقیقات است. هدف از این مطالعه بررسی همبستگی بین آستانه حس جلدی کف پا با تعادل عملکردی در بیماران همی پارزی مزمن می باشد.روش بررسیدر این مطالعه که از نوع ارتباطی سنجی می باشد 70 بیمار سکته مغزی مزمن با میانگین (31/13) 10/59 سال و متوسط مدت زمان گذشته از ضایعه (61/23) 7/31 ماه به روش نمونه گیری غیر احتمالی ساده انتخاب شدند. به منظور ارزیابی تعادل و تحرک عملکردی از آزمون های خم شدن- رساندن Bend- Reach: BR، رساندن عملکردی Functional Reach :FR با استراتژی های مچ پا و هیپ، TUG Timed Up and Go:، Step Test: ST در پای سالم و مبتلا، (BBS) Berg Balance Scale، و جهت سنجش آستانه حس جلدی در 7 نقطه مختلف کف پا از آزمون سمز- وین اشتاین استفاده شد.یافته هااثر اصلی پا (پای سالم و مبتلا) و نقاط (7 نقطه مختلف کف پا) آستانه حس جلدی معنادار (0001/0P<) بوده و اثر متقابل پا × نقاط معنادار (2/0= P) نبود. آستانه حس جلدی در تمامی 7 نقطه کف پای مبتلا همبستگی معنادار (05/0P<) پایین تا بالایی (81/0 -24/0=r) با تمامی آزمون های تعادل و تحرک عملکردی نشان داد. هیچگونه ارتباط معناداری میان آستانه حس جلدی در 7 نقطه کف پای سالم با هیچ یک از آزمون های تعادل و تحرک عملکردی بجز آستانه حس جلدی کف انگشت کوچک پا با نمره کل، پویا و ایستا BBS، FR با استراتژی های هیپ و مچ پا و TUG، آستانه حس جلدی کف انگشت بزرگ پا با نمره ایستا BBS و FR با استراتژی هیپ و آستانه حس جلدی نقطه وسط کنار داخلی کف پا با نمره ایستا BBS و FR با استراتژی مچ پا وجود نداشت.نتیجه گیریآستانه حس جلدی کف پای مبتلا ارتباط معنی دار با آزمون های تعادل و تحرک عملکردی دارد. آستانه حس جلدی کف پا در نقاط کف انگشت بزرگ پا و کنار داخلی کف پا نقش مهمی در تعادل و تحرک عملکردی در بیماران همی پارزی دارد.کلید واژگان: تعادل و تحرک عملکردی, آستانه حس جلدی, همی پارزیBackground And AimOne of the impaired senses in patients with chronic hemiparesis is the sole cutaneous sense. The role of this sense in maintaining the functional balance and mobility is still controversial in these patients. The aim of this study was to investigate the relationship between the threshold of sole cutaneous sense and functional balance and mobility tests in patient with chronic hemiparesis.
Material andMethodsIn this correlational study, seventeen chronic stroke patients by mean age of 59.10 (13.31) years and mean time after injury of 31.70 (23.61) months were selected by simple non probability method. Functional Reach with ankle and hip strategy (FR), Step Test (ST) in affected and non- affected foot, Bend Reach test (BR), Timed Up and Go test (TUG) and Berg Balance Scale (BBS) were used for assessment of functional balance and mobility and Semmes- Weinstein monofilaments test was used to measure the cutaneous sense of seven different points of sole in affected and non affected foot.ResultsThe main effect of foot (affected and non affected foot) and points (seven different points of sole) of cutaneous sense threshold was significant (P˂0.0001) and interaction effect of foot ˣ points not significant (P=0.2).
The cutaneous sense threshold in all seven points of affected sole showed significant (p˂0.05) low to high correlation (r= 0.24-0.81) with all of functional balance and mobility tests. There was not significant correlation between cutaneous sense threshold in seven points of non- affected foot and any of functional balance and mobility tests, with the exception of cutaneous sense threshold of the little toe floor with total, dynamic and static score of BBS, FR with ankle and hip strategy and TUG; cutaneous sense threshold of big toe with static score of BBS and FR with hip strategy; and medial border of sole with static score of BBS and FR with ankle strategy.ConclusionThe cutaneous sense threshold of affected sole has a more correlation with functional balance and mobility tests. The cutaneous sense threshold of sole in big toe and medial border points has a significant role in functional balance and mobility tests in patients with hemiparesis.Keywords: Functional balance, mobility, Cutaneous sense threshold, Hemiparesis -
هدف مطالعه حاضر بررسی اثر تمرینات ثباتی عملکردی بر فعالیت الکترومیوگرافی عضلات تنه زنان فعال دارای نقص کنترل تنه و مستعد آسیب رباط صلیبی قدامی بود. قبل و پس از شش هفته تمرین، الکترومیوگرافی سطحی از عضلات سرینی میانی، مایل داخلی/عرضی شکم، مایل خارجی شکم و مربع کمری در حین فرود بر روی یک پا از 25 زن فعال دارای نقص به عمل آمد و میزان فعالیت عضلات در 100 میلی ثانیه پس از تماس اولیه در فرود محاسبه شد. نتایج نشان داد که بین فعالیت عضلات گروه کنترل و تجربی در پس آزمون تفاوت معناداری وجود دارد که بیانگر تاثیر گذار بودن تمرینات می باشد. نتایج پژوهش نشان داد که میزان فعالیت عضلات مورد بررسی در پژوهش حاضر، پس از انجام تمرینات در گروه تجربی کاهش یافته و این کاهش در فعالیت عضلات نشان دهنده بهبود کنترل نوروماسکولار است و فرد می تواند تکلیف مشابه را با صرف انرژی کمتر انجام دهد.کلید واژگان: تمرینات ثباتی عملکردی, نقص کنترل تنه, آسیب رباط متقاطع قدامی, زنان فعالthe aim of this study was to investigate the effect of functional stabilization training on trunk muscle electromyography activity of physically active female with trunk control deficit and prone to Anterior Cruciate Ligament injury. Electromyography of Gluteus Medius, Quadratus Lumborum, Transverse Abdominis/Internal oblique, External Oblique was performed on twenty five active females with trunk control deficit before and after 6 week functional stabilization training and activation of muscles calculated in 100 mili second after initial contact in landing. The results indicated that there are significant differences between post test of control and experimental groups in muscles activations that indicating the effectiveness of functional stabilization training. Based on this study results, activation of muscles reduced after 6 week of functional stabilization training. This reduction revealed that neuromuscular control of this muscle was improved and subjects can do the same task with lesser energy consumption.Keywords: Functional Stabilization Training, Trunk control deficit, Anterior Cruciate Ligament Injury, physically active female
-
مقدمهآسیب لیگامنت صلیبی قدامی یکی از شایعترین مشکلات در بین ورزشکاران است.این افراد حتی بعد از جراحی بازسازی لیگامنت صلیبی قدامی هم به عملکرد اولیه زانو دست نمی یابند. بیومکانیک حرکات ورزشکاران یک جز ایزوله نیست که مفصل زانو به تنهایی در نظر گرفته شود و کاهش ثبات هسته به عنوان عاملی موثر در اتیولوژی آسیبهای اندام تحتانی مطرح است.یکی از روش های سنجش ثبات هسته بررسی فعالیت الکتریکی عضلات آن است.هدف این مطالعه، مقایسه فعالیت الکتریکی عضلات هسته در افراد سالم و بیمارانی است که تحت جراحی بازسازی لیگامنت قدامی قرار گرفته اند.روشدر این مطالعه 11 فرد سالم و 11 فرد بیمار که تحت جراحی بازسازی لیگامان صلیبی قدامی قرار گرفته اند و بین 18-40 سال سن داشتند و 6 ماه تا 2 سال از زمان جراحیشان گذشته بود تحت مطالعه قرار گرفته اند.فعالیت الکتریکی عضلات گلوتئوس مدیوس، اکسترنال ابلیک ابدومینوس، کوادراتوس لومباروم و ارکتور اسپاین هر دو گروه حین تکلیف فرود ثبت شد.آزمون عملکردی پرش متقاطع و پرسشنامه IKDC در هر دو گروه مورد سنجش قرار گرفت و با هم مقایسه شد. در همه تحلیل ها، سطح معنی داری کمتر از 05/ 0در نظر گرفته شد.نتایجیافته های مطالعه نشان داد که نمرات پرسشنامه و آزمون عملکردی در افراد سالم بطور معناداری بیشتر از افراد بیمار بود. همچنین زمان بروز فعالیت فیدفورواردی عضلات گلوتئوس مدیوس، اکسترنال ابلیک ابدومینیس و ارکتور اسپاین در افراد سالم بطور معنی داری زودتر از افراد بیمار بود. عضله کوادراتوس لومباروم تفاوت معنی داری نداشت.نتیجه گیریبنظر می رسد که فعالیت الکتریکی و الگوی وارد عمل شدن عضلات تنه در افراد سالم وبیمارانی که تحت جراحی بازسازی لیگامان صلیبی قدامی قرار گرفته اند، متفاوت است.بنظرمی رسد که تفاوت در زمان بروز فعالیت فیدفورواردی عضلات هسته یکی از علل کاهش سطح عملکرد وکاهش نمره پرسشنامه IKDC در بیماران باشد.
کلید واژگان: لیگامنت صلیبی قدامی, فعالیت الکتریکی, عضلات تنه, تکلیف فرودIntroductionMost knee anterior cruciate ligament injuries happen during challenging activities like drop landing. Core muscles feedforward activity can control challenging activity and prevent injury. The aim of this study was to investigate core muscles feedforward activity in patients after ACLR and healthy group.Materials And MethodsEleven males with ACLR, aged 18-40 years old, with at least 6-24 months after reconstruction surgery and eleven mathed males as a control group were enrolled in this study. Muscle activity of Geluteus medius, Abdominis external oblique, Quadratus lumborum and erector spine in landing was recorded in both groups. Cross hop functional test and IKDC questionnaire were completed and compared in both groups. Significance level was considered less than 0.05 for all analysis.Resultsscore of IKDC subjective questionnaire and cross hop functional test in control group were significantly more than the score of patients (p≤0.000 questionnaire, p=0.039 functional test). Feedforward response time for Gluteus medius (p=0.028), Abdominis external oblique (p=0.03) and erector spine (p=0.028) in control group was significantly sooner than patients with ACLR. Quadratus lumborum was not significantly different in these two groups (p=0.191).Conclusionmuscles activity and their patterns in these groups observed different. Patient group did not have appropriate feedforward activity; they also demonstrated a decrease in functional test and IKDC questionnaire. These results necessitate a appropriate rehabilitation program.Keywords: anterior cruciate ligament, electrical activity, core muscles, drop landing task
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.