به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

فواد مکوندی

  • علی جوکار، فواد مکوندی*، محمد همتی، یوسف امینی، عبدالکاظم نیسی
    مسئولیت اجتماعی یکی از مفاهیم مهمی است که حوزه اقتصادی، اجتماعی، و زیست محیطی را در بر می‏گیرد. هدف این تحقیق بررسی مولفه‏ها و شاخص‏های مدل مسئولیت اجتماعی شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب بود. این تحقیق از نوع تحقیقات آمیخته اکتشافی است که با تحلیل محتوای مرام نامه های مسئولیت اجتماعی شرکت های پیش رو در اجرای مسئولیت اجتماعی دنیا و صنعت نفت ایران ابعاد و مولفه های الگو شناسایی و سپس با روش دلفی تثبیت شد. جامعه آماری اول شامل متخصصان و خبرگان شرکت مناطق نفت خیز و دانشگاهی در حوزه مسئولیت اجتماعی بودند که تعداد 15 نفر انتخاب شدند. جامعه آماری دوم شامل ذی نفعان و استفاده گیرندگان از حوزه مسئولیت اجتماعی بود. بر اساس فرمول کوکران برای جوامع نامحدود تعداد این افراد 394 نفر محاسبه شد. جامعه سوم مجریان و متولیان اجرای برنامه های مسئولیت اجتماعی بودند که تعداد 79 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند.  با انجام تحلیل محتوای مرام نامه های شرکت های بزرگ نفتی دنیا، ابعاد الگوی مورد نظر شناسایی و در نهایت به کمک مدل سازی ساختاری تفسیری و با کمک نرم افزار میک مک الگوی مورد نظر ترسیم و سطوح پنجگانه این الگو معرفی شدند. پس از تحلیل محتوا و دو دور روش اجرای دلفی، دوازده مولفه و 58 شاخص استخراج شد که برای زیست بوم هر منطقه می توان آن ها را به عنوان مولفه ها و شاخص های مدل مسئولیت اجتماعی در نظر گرفت. این ابعاد و مولفه ها در دور دوم دلفی غربالگری شدند. در نهایت اولویت بندی مولفه ها،  صورت گرفت که نتایج حاکی از آن بود که شاخص مسئولیت اجتماعی سازمانی با وزن نسبی 330/0 بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین در بین 12 شاخص بیشترین تاثیر را دارد.
    کلید واژگان: حاکمیت شرکت, شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب, عملکرد اقتصادی, مسئولیت اجتماعی
    Ali Jokar, Foad Makvandi *, Mohammad Hemmati, Yusef Amini, Abdulkazem Neysi
    Social responsibility is one of the important concepts that includes economic, social, and environmental fields. The purpose of this research was to examine the components and indicators of the social responsibility model of the National Company of the Southern Oil-rich Regions. The first statistical population includes specialists and experts of oil-rich regions companies and academics in the field of social responsibility, 15 of whom were selected. The second statistical population includes the beneficiaries and users of the social responsibility field. The number of them was calculated as 394 individuals. The third community involves managers and trustees of social responsibility programs; 79 people were selected as a sample. The results of the analysis of the content of the resolutions of the major oil companies of the world, the dimensions of the desired model were examined. Finally, with the help of structural-interpretive modeling and Mic Mac software, the desired model was drawn, and the five levels of this model were introduced. After content analysis and two rounds of Delphi implementation, twelve components and 58 indicators were extracted. These can be considered components and indicators of the social responsibility model of the National Company of Southern Oil Regions for the ecosystem of each region. These dimensions and components were screened in the second round of Delphi. Finally, in prioritizing the components, the organizational social responsibility index, with a relative weight of 0.330, is the most important. Therefore, among the 12 indicators, it has the most impact.
    Keywords: Social Responsibility, National Company Of South Oil-Rich Regions, Corporate Governance, Economic Performance
  • علی جوکار، فواد مکوندی*، محمد همتی، یوسف امینی، عبدالکاظم نیسی

    این تحقیق با هدف، طراحی الگوی توسعه‏ یافته مسئولیت اجتماعی شرکت ملی مناطق نفت‏خیز جنوب، با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا، انجام گرفته است. این تحقیق از نوع تحقیقات کیفی بوده که با تحلیل محتوای مرامنامه ‏های مسئولیت اجتماعی شرکت‏ های پیشرو در اجرای مسئولیت اجتماعی دنیا و صنعت نفت ایران، ابعاد و مولفه های الگو شناسایی شده و سپس با روش دلفی تثبیت شد، جامعه آماری اول شامل متخصصان و خبرگان شرکت مناطق نفت‏خیز و دانشگاهی در حوزه مسئولیت اجتماعی است؛ تعداد این افراد 20 نفر است. نمونه انتخاب شده به روش قضاوتی و در دسترس 15 نفر انتخاب شدند. جامعه آماری دوم شامل ذینفعان و استفاده‏ گیرندگان از حوزه مسئولیت اجتماعی است. تعداد این افراد نامحدود است. براساس فرمول کوکران برای جوامع نامحدود تعداد این افراد 394 نفر محاسبه شد. جامعه سوم مجریان و متولیان اجرای برنامه‏ های مسئولیت اجتماعی است. تعداد این متولیان در ستاد شرکت ملی مناطق نفت‏خیز جنوب، که عبارت‏اند از مسئولان و دست‏اندر‏کاران اجرای برنامه مسئولیت اجتماعی 100 نفر است، که به ‏روش تصادفی ساده و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 79 نفر به ‏عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج تحلیل محتوای مرامنامه ‏های شرکت‏های بزرگ نفتی دنیا، ابعاد الگوی موردنظر بررسی و درنهایت به کمک مدلسازی ساختاری تفسیری و با کمک نرم‏افزار میک‏مک، الگوی موردنظر ترسیم  و سطوح پنجگانه این الگو معرفی شدند. پس از تحلیل محتوا و دو دور روش اجرای دلفی، دوازده مولفه و 58 شاخص استخراج شد، که برای زیست‏بوم هر منطقه، می‏توان آن‏ها را به‏عنوان مولفه‏ ها و شاخص‏ه ای مدل مسئولیت اجتماعی شرکت ملی مناطق نفت‏خیز جنوب در نظر گرفت. این ابعاد و مولفه ‏ها در دور دوم دلفی، غربالگری شدند. درنهایت اولویت ‏بندی مولفه‏ ها، شاخص مسئولیت اجتماعی سازمانی با وزن نسبی 330/0 بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین در بین 12 شاخص، بیشترین تاثیر را دارد

    کلید واژگان: مسئولیت اجتماعی, شرکت های نفتی, شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب
    Ali Jokar, Foad Makvandi*, Mohammad Hemmati, Yusef Amini, Abdulkazem Neysi

    This research has been carried out with the aim of designing the developed model of social responsibility of the national company of the southern oil-rich regions, using the technique of content analysis. This research is qualitative research that by analyzing the content of the social responsibility policies of leading companies in the implementation of social responsibility in the world and Iran's oil industry, the dimensions and components of the model were identified and then confirmed by the Delphi method. The first statistical population includes specialists and experts of companies in oil-rich regions and academics in the field of social responsibility, the number of these people is 20 people. 15 people were selected by the judgment method and available. The second statistical population includes the beneficiaries and beneficiaries of the social responsibility field. The number of these people is unlimited. Based on Cochran's formula for unlimited communities, the number of these people was calculated as 394 people. The third community is the executors and trustees of social responsibility programs. The number of these custodians in the headquarters of the National Company of the Southern Oil Regions, which are he officials and those involved in the implementation of the social responsibility program, is 100 people, and 79 people were selected as a sample by a simple random method and using the Cochran formula. The results of the analysis of the content of the resolutions of major oil companies in the world showed that the dimensions and components of social economic responsibility, organizational social responsibility, social responsibility of stakeholders, governance social responsibility, customer-oriented social responsibility, development-oriented social responsibility, environmental social responsi-bility, Ethical social responsibility, civil social responsibility, social responsibility, accountability, individual social responsibility, and civil social responsibility are the dimensions of the desired model, and finally, with the help of structural-interpretive modeling and with the help of Mic Mac software, the desired model is drawn and five levels This model was introduced

    Keywords: Social Responsibility, Oil Companies, National Company Of South Oil-Rich Regions
  • مهرداد خوشناموند، وحید چناری*، محمود دانیالی ده حوض، فواد مکوندی، عزت الله کیانی
    هدف

    این پژوهش با هدف بررسی نقش عوامل مدیریتی در رهبری مبتنی بر علوم اعصاب در آموزش و پرورش استان لرستان انجام شده است.

    روش

    روش پژوهش به صورت کمی می باشد. جامعه آماری شامل کارکنان اداره کل و ادارات آموزش و پرورش استان لرستان به تعداد 1222نفر می باشد. در بخش کمی تعداد 292 نفر با استفاده از فرمول کوکران و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شد. ابزار گرد آوری اطلاعات، پرسشنامه حاصل از نظر خبرگان در مراحل دلفی فازی بوده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شده است.

    یافته ها

    ابتدا از منابع مکتوب و الکترونیکی با مراحل 8 گانه ژیائو و واتسون فراترکیب انجام گرفت و الگوی اولیه استخراج و با استفاده از تکنیک دلفی فازی ابعاد، مولفه ها و شاخص های مهم به تایید و اجماع نظری خبرگان رسید. در پایان با استفاده از تحلیل عاملی تاییدی پایایی و روایی الگوی پیشنهادی اثبات شد و الگوی رهبری مبتنی بر علوم اعصاب در سازمان های آموزش محور  با 5 بعد، 63 مولفه و 205 شاخص تایید و تدوین گردید. که در بعد عوامل مدیریتی، با انجام تحلیل عاملی اکتشافی با روش چرخش اوبلیمین، 16 عامل اصلی شناسایی شد، و ارزش ویژه هر یک از این عامل ها بالاتر از مقدار یک بود. این 16 عامل در مجموع 79.064  درصد از واریانس را تبیین می کند. بر اساس بررسی مدل اندازه گیری ابعاد عوامل مدیریتی، بار عاملی تمامی ابعاد و شاخص ها  بالاتر از 4/0 بود و مدل معنی دار بود.

    نتیجه گیری

    الگوی پیشنهادی رهبری مبتنی بر علوم اعصاب مدلی کامل و جامع می باشد، چون تقریبا تمامی ابعاد و مولفه های ضروری برای رهبری و مدیریت در سازمان های آموزش محور به ویژه آموزش و پرورش را در بردارد.

    کلید واژگان: عوامل مدیریتی, آموزش و پرورش, علوم اعصاب, رهبری
    Mehrdad Khoshnam Vand, Vahid Chenari *, Mahmoud Daniali Deh Houz, Foad Makvandi, Ezatollah Kiani
    Purpose

    This study aimed to investigate the role of managerial factors in neuroscience-based leadership in education in Lorestan province.

    Method

    The research method is quantitative. The statistical population in the quantitative stage includes the General Directorate and Education Departments of Lorestan Province, totaling 1222 people. 292 people were selected using the Cochran formula and stratified random sampling method. In the quantitative section, 292 people were selected using the Cochran formula and stratified random sampling method. The data collection tool for the quantitative phase was a questionnaire obtained from experts in the fuzzy Delphi stages. Structural equations with a partial least squares approach were used to analyze the data in the quantitative phase.

    Results

    First, written and electronic sources were meta-synthesized using Xiao and Watson's 8-step process, and the initial model was extracted, and the dimensions, components, and important indicators were verified and agreed upon by experts using the fuzzy Delphi technique. Finally, the reliability and validity of the proposed model were proven using confirmatory factor analysis, and a neuroscience-based leadership model in education-oriented organizations was verified and developed with 5 dimensions, 63 components, and 205 indicators.

    Conclusion

    The proposed neuroscience-based leadership model is a complete and comprehensive model, as it includes almost all the dimensions necessary for leadership and management in learning-based organizations, especially education.

    Keywords: Management Factors, Education, Neuroscience, Leadership
  • ناجی رئوفی مرام، قنبر امیرنژاد*، فواد مکوندی، وحید چناری
    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر مسئولیت پذیری اجتماعی بنادر بر توسعه شهرهای ساحلی انجام شده است. این مطالعه ازلحاظ هدف، کاربردی است که ازلحاظ ماهیت و شکل اجرا با رویکرد آمیخته (کیفی-کمی) انجام شده است. نمونه آماری در بخش کیفی شامل 13 نفر از خبرگان دانشگاهی و مدیران ارشد سازمان بنادر و دریانوردی و در بخش کمی شامل 300 نفر از کارکنان سازمان بنادر و دریانوردی است. برای گردآوری داده ها در دو بخش کیفی و کمی به ترتیب از مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسشنامه استفاده شده است. روایی پرسشنامه با روش روایی صوری-محتوایی و روایی همگرا مورد تایید قرار گرفت و پایایی آن نیز با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ و پایایی ترکیبی تایید شد. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و در بخش کمی از تکنیک حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. بر اساس نتایج به دست آمده در این تحقیق مشخص شد که مسئولیت پذیری اجتماعی بنادر از چهار منظر ارتقاء معیشت ساحل نشینان، توسعه گردشگری، توانمندسازی جوامع محلی و فراهم نمودن بستر برای توسعه پایدار بر توسعه شهرهای ساحلی تاثیر می گذارد. اعتبارسنجی الگوی به دست آمده در یک مطالعه پیمایشی نشان داد که مدل پیشنهادی از اعتبار مناسبی برخوردار است. در پایان این مقاله ضمن بحث راجع به یافته های تحقیق، رهنمودهای کاربردی نیز ارائه شده است.
    کلید واژگان: بندر, مسئولیت پذیری اجتماعی, توسعه محلی, توسعه پایدار
    Naji Raoufi Maram, Ghanbar Amirnejad *, Foad Makvandi, Vahid Chenari
    This study aims to investigate the impact of the social responsibility of ports on the development of coastal cities. In terms of purpose, this study is applied research that has been conducted with a mixed (qualitative-quantitative) approach in terms of its nature and implementation. The statistical sample in the qualitative section includes 13 university experts and senior managers of the Ports and Maritime Organization, and the quantitative section includes 300 employees of the Ports and Maritime Organization. Semi-structured interviews and questionnaires were used to collect data in the qualitative and quantitative sections, respectively. The validity of the questionnaire was confirmed by face validity, content validity, and convergent validity, and its reliability was confirmed by calculating Cronbach's alpha coefficient and combined reliability. To analyze the data in the qualitative part, the content analysis method was used, and in the quantitative part, the partial least squares technique was applied. Based on the results obtained in this study, it was found that the social responsibility of ports from four perspectives—improving the livelihood of coastal residents, tourism development, empowerment of local communities, and providing a platform for sustainable development—affects the development of coastal cities. Validation of the model obtained in a survey study showed that the proposed model has good validity. At the end of this article, in addition to discussing the research findings, practical guidelines are provided.
    Keywords: Port, Social Responsibility, Local Development, Sustainable Development
  • حمزه داودی، فواد مکوندی*، محمد همتی، قنبر امیرنژاد، وحید چناری
    هدف

    ضرورت سیاست گذاری های بهینه در صنعت پتروشیمی، همواره به عنوان یکی از اولویت های استراتژیک در اسناد فرادستی نظام مطرح بوده است بطوری که نمی توان نقش این سیاست ها را در تامین منافع ملی نسل های فعلی و آینده نادیده گرفت. به این خاطر در نظر گرفتن سناریوهای مبتنی بر آینده در خصوص صنایع پتروشیمی بویژه ایجاد هاب های درون سرزمینی در افق توسعه ای کشور بسیار ضروری است و پژوهش حاضر با هدف برنامه ریزی با رویکرد آینده پژوهشی جهت توسعه هاب های پتروشیمی درون سرزمینی انجام شد. 

    روش شناسی: 

    در این پژوهش از روش های تحلیل محتوای کیفی ، تبیین سناریو، اولویت بندی گزاره ها، برنامه ریزی پابرجا در شرایط عدم قطعیت و ارزیابی راهبردها بوده و در سه فاز انجام گردیده است. در این راستا با 20 خبره مصاحبه انجام شده است. 

    یافته ها

    بر اساس نتایج تحقیق سناریوهای خوشبینانه بر کاهش اتحریم ها، ثبات اقتصادی و نرخ ارز، تامین مالی خارجی، مشارکت سرمایه گذاران داخلی و دسترسی به تکنولوژی مبتنی بوده مشروط به اینکه دولت مشارکت مستقیم داشته باشد. برقراری این شرایط نیازمند ایجاد یک تغییرات در سیاست خارجی با هدف تحریم زدایی است که در پی آن انتظار می رود سایر شرایط نیز برقرار گردد. در سناریوهای متوسط نیز اهمیت کاهش تحریم ها همچنان برقرار بوده و بدون آن نمی توان توسعه هاب های پتروشیمی را در دسترس دید.

    نتیجه گیری

    بر این اساس نحوه ی مداخله دولت در انجام این پروژه ها و همکاری آن با سایر نهادها و بخش های مختلف نقش بسزایی در وضعیت این پروژ ها خواهد داشت.

    کلید واژگان: صنعت پتروشیمی, هاب های درون سرزمینی, انرژی, آینده پژوهی, ایران
    HAMZEH DAVOODI, Foad Makvandi *, MOHAMMAD HEMMATI, GHANBAR AMIRNEJAD, VAHID CHENARI
    Objective

    The necessity of optimal policymaking in the petrochemical industry has consistently been highlighted as one of the strategic priorities in the country's overarching documents, such that the role of these policies in securing the national interests of current and future generations cannot be overlooked. For this reason, considering future-based scenarios regarding the petrochemical industry, especially the establishment of inland hubs within the developmental horizon of the country, is crucial and this is conducted with the aim of planning with a futurology approach for the development of inland petrochemical hubs. 

    Methodology

    In this study, qualitative content analysis, scenario formulation, prioritization of propositions, robust planning under conditions of uncertainty, and strategic evaluation methods have been employed across three phases. In this context, interviews were conducted with 20 experts. 

    Findings

    Based on the research findings, optimistic scenarios are predicated on the reduction of sanctions, economic stability and exchange rate, foreign financing, participation of domestic investors, and access to technology, provided that the government is directly involved. Achieving these conditions requires a shift in foreign policy aimed at sanction relief, which, in turn, is expected to facilitate the realization of other conditions. In moderate scenarios, the importance of sanction reduction remains vital, and without it, the development of petrochemical hubs seems unattainable. 

    Conclusion

    Accordingly, the manner of government intervention in these projects and its collaboration with other institutions and various sectors will play a significant role in the status of these projects.

    Keywords: Petrochemical Industry, Inland Hubs, Energy, Foresight, Iran
  • ابراهیم یوسفیان، فواد مکوندی*، آرش جمال منش، وحید چناری، علی افروس

    این تحقیق به ارایه مدلی برای تحلیل سیاست های مقابله با بحران آب در ایران با توجه به تغییرات اقلیمی و جمعیتی در افق بیست ساله با رویکرد پویایی سیستم پرداخته است. این مدل منطبق با چرخه هیدرولوژیکی آب و نمایش موثر امنیت منابع آبی در کشور با نرم افزار ونسیم طراحی شد. منابع آب سطحی، آب زیرزمینی، آب سدها و جمعیت به عنوان متغیرهای انباشت مدل در نظر گرفته شده اند. آمار مورد نیاز از مرکز آمار ایران، وزارت نیرو و وزارت جهاد کشاورزی برای افق 20 ساله 1396-1416 استخراج شد. براساس مدل تحقیق، وضعیت منابع آبی در کشور طی افق زمانی مذکور روند نزولی را نشان میدهد. در ادامه سیاست های مختلف در خصوص مقابله با بحران آب و تاثیر آن بر امنیت منابع آبی کشور با استفاده از مدل طراحی شده موردبررسی قرار گرفت. آزمون اعتبار سنجی مدل از نظر ساختاری بررسی شد. ابعاد مختلف مدل تحت 5 سناریو تغییر داده شد و تاثیر آن بر امنیت منابع آبی بررسی شد. سناریوهای موردبررسی در دو بخش مدیریت عرضه و تقاضای منابع آبی است. این سناریوها شامل تغییر اقلیم و کاهش منابع آب تجدید پذیر، بهره وری پایین آب در بخش های مختلف، افزایش جمعیت و بازگشت آب از بخش های مختلف است. این سناریوها حسب ماهیت خود موجب تغییر امنیت منابع آب میشود. در پایان نیز مدل مفهومی تحلیل سیاست های مقابله با بحران آب ارایه شده و پیشنهادات کاربردی با تلفیق مدیریت عرضه و تقاضای آب برای مقابله با این بحران اتخاذ شد.

    کلید واژگان: بحران آب, روش پویایی سیستم, سیاست های مقابله با بحران آب
    Ebrahim Yousefian, Foad Makvandi *, Arash Jamalmanesh, Vahid Chenari, Ali Afroos

    This research has provided a model for analyzing policies to deal with the water crisis in Iran with regard to climate and population changes in a twenty-year horizon with a system dynamics approach. model was designed according to the hydrological cycle of water and the effective representation of the security of water resources in the country with Vansim software. Surface water sources, underground water, dam water and population are considered as accumulation variables of model. The required statistics were extracted from the Iranian Statistics Center, the Ministry of Energy and the Ministry of Agricultural Jihad for 2017-2037. Based on the research model, the state of water resources in the country shows a downward trend during the mentioned time horizon. various policies regarding dealing with the water crisis and its impact on the security of country's water resources were examined using the designed model. dimensions of the model were changed under 5 scenarios and its effect on the security of water resources was investigated. The investigated scenarios are in the two sectors of supply and demand management of water resources. These scenarios include climate change and reduction of renewable water, low water productivity in different sectors, population increase and water return from different sectors. These scenarios change the security of water resources according to their nature. At the end, the conceptual model of analysis of policies to deal with the water crisis is presented and practical suggestions were adopted by integrating water supply and demand management to deal with this crisis.

    Keywords: Water Crisis, System Dynamics Method, Policies To Deal With The Water Crisis
  • هدا مجتهدزاده، غلامرضا معمارزاده طهران*، قنبر امیرنژاد، فواد مکوندی، سیروس کرراهی مقدم

    زنان بعد از شکستن سقف شیشه ای و قرار گرفتن در موقعیت های رهبری با پدیده ای به نام صخره شیشه ای مواجه می شوند که ناشی از تلاقی عوامل ساختاری و روان شناختی-اجتماعی بوده که یک مدیریت متزلزل و ناامن را برای آنان سبب می شود. هدف از این پژوهش شناسایی عوامل، مولفه ها و شاخص های پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی و به تبع آن ارائه یک الگوی مفهومی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد صاحب نظر در حوزه مدیریت و زنان بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و اطلاعات محور، تعداد 12 نفر از این افراد به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. برای انجام این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی و بررسی پیشینه پژوهش جهت شناسایی عوامل پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی، از تکنیک دلفی فازی جهت پالایش عوامل و شاخص ها بهره گرفته شده است. نتایج حاکی از آن بود که عوامل؛ ارزیابی و نظارت بر عملکرد مدیران فارغ از جنسیت، برابری در توزیع پاداش ها و نتایج، دسترسی به منابع اطلاعاتی سازمان، تفویض قدرت به زنان، تعهد یکسان مردان و زنان نسبت به خانواده و توانایی پاسخ به خواسته های شغلی به ترتیب از مهم ترین عوامل موثر بر پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی هستند. مدل پایداری شغلی مدیران زن با 9 عامل و 27 شاخص در سه بعد ساختاری-سازمانی، رفتاری-روان شناختی و فرهنگی-اجتماعی طراحی گردیده و به عنوان مدلی پیشنهادی جهت پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی ارائه شده است تا بدین وسیله سازمان ها بتوانند ضمن تحلیل وضعیت موجود، طرح ها و اقدامات لازم را جهت نظام سازی و حرکت مستمر در چهارچوب برابری جنسیتی، ساختار سازمانی متناسب با بهبود ارتباطات سازمانی، رشد توانمندی های فردی زنان و هم ترازسازی جنسیتی ارائه نمایند. نتایج این پژوهش نشان داد که پایداری شغلی مدیران زن از عوامل بهم تنیده ای تشکیل گردیده که به نظر می رسد کاهش تمرکز بر جنسیت می تواند یک ایدئولوژی سازگارانه در راستای پایداری شغلی زنان در سطوح مدیریتی باشد.

    کلید واژگان: پایداری شغلی, زنان, مدیریت, دلفی فازی
    Hoda Mojtahedzadeh, Gholamreza Memarzadeh Tehran*, Ghanbar Amirnejad, Foad Makvandi, Siroos Korahi Moghadam
    Introduction

    After breaking the glass ceiling and being placed in leadership positions, women face a phenomenon called the glass cliff, which is caused by the intersection of structural and psychological-social factors. This phenomenon causes a shaky and insecure management for them.  The aim of this research was to identify the factors, components and indicators of women's job tenure at managerial levels and accordingly to present a conceptual model.

    Method

    The statistical population of the research included all those who were experts in the field of management and women, and using targeted and information-oriented sampling method, 12 people were selected as participants. In this research, in order to identify the factors of women's job tenure in managerial levels, in addition to document study and research background, fuzzy Delphi technique has been used to refine the factors and indicators. The survey was conducted in three stages and the results of each stage were refined using triangular fuzzy formulas.

    Results

    The results showed that the most important factors of women's job tenure at managerial levels are: evaluating and monitoring the performance of managers regardless of gender, equality in the distribution of rewards and results, access to information resources of the organization, delegation of power to women, equal commitment of men and women. Relative to the family and the ability to respond to job demands. The career stability model of female managers was designed with 9 factors and 27 indicators in three structural-organizational, behavioral-psychological, and cultural-social dimensions, which is presented as a proposed model for women's career stability at managerial levels. In this way, while analyzing the current situation, organizations can present the necessary plans and measures for systematization and continuous movement within the framework of gender equality, organizational structure in order to improve organizational communication, the development of women's individual capabilities, and gender equality 

    Discussion

    In general, the results of this research showed that the job tenure of female managers is made up of interwoven factors, which seems that reducing the focus on gender can be a compatible ideology in line with the job tenure of women in management levels.

    Keywords: job tenure, women, management, fuzzy Delphi
  • حمید علمداری، فواد مکوندی*، محمد همتی، قنبر امیرنژاد

    هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه مدیریت منابع انسانی با سیستم های کاری با عملکرد بالا در شرکت های دولتی ایران به منظور ارائه الگوی مناسب (موردمطالعه شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب) است. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی، از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی اکتشافی و از نوع آمیخته است. جامعه آماری تحقیق در بخش کیفی را خبرگان حوزه مدیریت منابع انسانی شرکت تشکیل می دهند. تعداد خبرگان 22 نفر که به روش غیراحتمالی قضاوتی هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی جامعه آماری شامل 725 نفر شناسایی و از این تعداد یک نمونه 251 نفری به روش تصادفی ساده انتخاب شد. در مرحله کیفی براساس مصاحبه های انجام شده و تحلیل متون با استفاده از تکنیک های کدگذاری ابعاد، مولفه ها و شاخص های متغیرهای تحقیق شناسایی شدند و سپس با استفاده از آزمون دلفی فازی، عوامل شناسایی شده ارزیابی و ابعاد مدیریت منابع انسانی و سیستم های کاری با عملکرد بالا تعیین شد. در مرحله کمی نیز داده های خام بدست آمده از نمونه آماری با استفاده از تکنیک های آماری مناسب و نرم افزار Smart PLS 3.2.9 و SPSS 22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. آزمون مدل معادلات ساختاری جهت تبیین و بررسی الگوی ارائه شده انجام شد. نتایج آن نشان داد که مدیریت منابع انسانی با سیستم های کاری با عملکرد بالا رابطه مثبت و معناداری دارد و تمامی ابعاد مدیریت منابع انسانی و سیستم های کاری با عملکرد بالا دارای رابطه معناداری با متغیر اصلی خود هستند و با توجه به تایید شاخص های برازش مدل، الگوی نهایی پژوهش از اعتبار مطلوبی برخوردار است.

    کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی, سیستم های کاری با عملکرد بالا, شرکت ملی مناطق نفت-خیز جنوب
    Hamid Alamdari, Foad Makvandi*, Mohammad Hemati, Ghanbar Amirnejad

    The aim of the current research is to investigate the relationship between human resource management and high-performance work systems in Iran's state-owned companies to provide a suitable model (the case study of the National Iranian South Oil Company). This research is descriptive-exploratory and mixed in terms of its practical purpose, in terms of data collection. The statistical population of the research in the qualitative part is made up of the company's human resource management experts. The statistical population of the research in the qualitative part is made up of the company's human resource management experts. The number of experts was 22 who were selected by non-probability method of targeted judgment. In the quantitative section, the statistical population including 725 people was identified and a sample of 251 people was selected by simple random method. In the qualitative phase, based on interviews and text analysis using dimensional coding techniques; The components and indices of the research variables were identified and then using the fuzzy Delphi test, the identified factors were evaluated, and the dimensions of human resource management and high-performance work systems were determined. In the quantitative stage, the raw data obtained from the statistical sample was analyzed using appropriate statistical techniques and Smart PLS 3.2.9 and SPSS 22 software. Structural equation model test was done to explain and check the presented model. The results showed that human resource management has a positive and significant relationship with high-performance work systems and all aspects of human resource management and high-performance work systems have a significant relationship with their main variable and according to the confirmation of the fit indices The model, the final model of the research, has favorable validity.

    Keywords: Human Resource Management, High Performance Work Systems, National Iranian South Oil Company
  • منوچهر حیدری نیا، فواد مکوندی*، رحیم قاسمیه، وحید چناری، قنبر امیرنژاد
    هدف

    هدف از این تحقیق ارائه مدل پویای تحلیل سیاست های سرمایه گذاری در تولید نفت ایران و بررسی سناریوهای مختلف مرتبط با آن است. این مطالعه به دنبال شناسایی و ارزیابی سیاست های مختلف مالی و سرمایه گذاری است که می تواند به جذب سرمایه گذاری های بیشتر در صنعت نفت ایران کمک کند.

    روش شناسی: 

    در این تحقیق از روش پویایی سیستم و تحلیل محتوا برای توسعه مدل استفاده شده است. جامعه آماری بخش تحلیل محتوا شامل اسناد بالادستی صنعت نفت و مقالات مرتبط با سرمایه گذاری در این صنعت بوده و در بخش کمی، کارکنان، مدیران و کارشناسان صنعت نفت به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار Vensim انجام شد و نه سناریوی مختلف برای ارزیابی سیاست های مالی و سرمایه گذاری تدوین شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که سیاست تامین مالی بینابینی با افزایش 128.854 واحدی به عنوان جذاب ترین سیاست انتخاب شد. پس از آن، سیاست تامین مالی بدهی محور با افزایش 108.333 واحدی و سیاست تامین مالی مبتنی بر ذخایر زیرزمینی با افزایش 69.580 واحدی قرار گرفتند. این نتایج نشان دهنده اهمیت تنوع بخشی به منابع مالی و استفاده از ساختارهای مالی نوآورانه در صنعت نفت ایران است.

    نتیجه گیری

    یافته های تحقیق نشان می دهد که ترکیب منابع مالی مختلف و استفاده از سیاست های متنوع سازی مالی می تواند به جذب سرمایه گذاری های بیشتر و کاهش ریسک های مالی در صنعت نفت ایران کمک کند. این نتایج با مطالعات پیشین در زمینه سیاست های مالی و سرمایه گذاری همخوانی دارد و به سیاست گذاران صنعت نفت ایران در اتخاذ تصمیمات استراتژیک کمک می کند.

    کلید واژگان: سرمایه گذاری, صنعت نفت, پویایی سیستم, سیاست های مالی, مدل علی حلقوی, تحلیل محتوا
    Manoochehr Heydarinia, Foad Makvandi *, Rahim Ghasemiyeh, Vahid Chenari, Ghanbar Amirnejad

    various related scenarios. The study aims to identify and assess different financial and investment policies that could enhance investment attraction in Iran's oil industry.

    Methodology

    The study employs system dynamics and content analysis to develop the model. The statistical population for the content analysis includes upstream oil industry documents and related articles on investment. In the quantitative section, employees, managers, and experts in the oil industry were selected as the sample population. Data analysis was conducted using Vensim software, and nine different scenarios were developed to evaluate financial and investment policies.

    Findings

    The results revealed that intermediary financing, with an increase of 128.854 units, was identified as the most attractive policy. Debt-based financing, with an increase of 108.333 units, and financing based on underground reserves, with an increase of 69.580 units, followed. These findings highlight the importance of diversifying financial resources and utilizing innovative financial structures in Iran's oil industry.

    Conclusion

    The study concludes that a combination of different financial resources and the application of diversified financial policies can significantly contribute to attracting more investments and reducing financial risks in Iran's oil industry. These findings align with previous studies on financial and investment policies and provide valuable insights for policymakers in Iran's oil sector.

    Keywords: Investment, Oil Industry, System Dynamics, Financial Policies, Causal Loop Model, Content Analysis
  • حسن رشیدی*، پریوش کاظمی، فواد مکوندی
    زمینه و هدف

    در دهه های گذشته به واسطه جهانی سازی اقتصاد، پیشرفت های تکنولوژی، ارتقای شبکه های ارتباطی و ارتباط بازارهای مالی، نقل و انتقال منابع مالی با سهولت بیشتری انجام می پذیرد که این امر زمینه رشد جرائم سازمان یافته اقتصادی و نقل و انتقال دارایی های نامشروع با هدف تغییر هویت و تطهیر آن ها را فراهم نموده و به عنوان یک نگرانی ملی و بین المللی مطرح گردیده. این امر توجه سازمان های بین المللی مالی را به اقدامات نظارتی و کنترلی در این زمینه جلب نموده است. در این راستا هدف پژوهش حاضر؛ مطالعه کیفی مولفه های پیشگیری از بزه پولشویی الکترونیکی و ارائه راهکارهای بهبود موثر بوده است.

    روش تحقیق:

     این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش از نوع آمیخته (کیفی-کمی) و با استراتژی تحلیل مضمون انجام شده است. متغیرهای تحقیق در بخش کیفی با بررسی ادبیات موضوع و تحلیل محتوی 37 مقاله، پایان نامه و کتاب های مرتبط و در بخش کمی از طریق پرسشنامه بین 150 نفر از خبرگان بانکی شناسایی و تبیین شده اند.

    یافته ها و نتیجه گیری

    71 مضمون پایه، تعداد 21 مضمون سازمان دهنده و 6 مضمون فراگیر شناسایی شد. نتایج تحقیق حاکی از این است که متغیرهای راهکارهای مبارزه با پولشویی، ابعاد ساختاری و ابعاد کارکردی مبارزه با پولشویی بر مبارزه با پولشویی تاثیر مثبت و معنی دار داشته اند و انواع روش های پولشویی از طریق سیستم بانکی، پیامدهای پولشویی و چالش های پولشویی بر مبارزه با پولشویی تاثیر معنی دار و معکوس داشته است.

    کلید واژگان: پولشویی, پولشویی الکترونیکی, بانکداری الکترونیکی, مبارزه با پولشویی, اقدامات پلیسی
    Hassan Rashidi *, Parivash Kazemi, Foad Makvandi
    Background and purpose

    In the past decades, due to the globalization of the economy, technological advances, the improvement of communication networks and the connection of financial markets, the transfer of financial resources is done more easily, which is the basis of the growth of organized economic crimes and transfer The transfer of illegitimate assets with the aim of changing their identity and purifying them has been raised as a national and international concern. This has drawn the attention of international financial organizations to supervisory and control measures in this field. In this regard, the aim of the present research; The qualitative study of the components of prevention of electronic money laundering and offering improvement solutions has been effective.

    Research method

    This research is applied in terms of purpose and mixed (qualitative-quantitative) in terms of method and with thematic analysis strategy. The research variables have been identified and explained in the qualitative part by reviewing the subject literature and analyzing the content of 37 articles, theses and related books, and in the quantitative part through a questionnaire among 150 banking experts.

    Findings and conclusions

    71 basic themes, 21 organizing themes and 6 overarching themes were identified. The results of the research indicate that the variables of anti-money laundering solutions, structural dimensions and functional dimensions of anti-money laundering have a positive and significant effect on anti-money laundering, and the types of money laundering methods through the banking system, the consequences of money laundering and the challenges of anti-money laundering have a significant impact on anti-money laundering. Money laundering has had a significant and opposite effect.

    Keywords: Money Laundering, Electronic Money Laundering, Electronic Banking, Combating Money Laundering, Police Actions
  • پرستو اژدری، قنبر امیرنژاد*، محمدرضا مردانی، فواد مکوندی، محمد همتی

    هدف از پژوهش حاضر طراحی الگوی مدیریت منابع انسانی الکترونیک در راستای ارتقای سلامت نظام اداری در شرکت ملی نفت ایران است. این پژوهش بر اساس هدف توسعه ای کاربردی، از لحاظ رویکرد پیمایشی اکتشافی و از لحاظ نوع کیفی است. برای شناسایی مولفه های مدیریت منابع انسانی الکترونیک سلامت محور از روش تحلیل تم به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. جامعه آماری پژوهش شامل 15 نفر از خبرگان شرکت ملی نفت ایران بودند که به روش نمونه گیری هدفمند (اشباع نظری) انتخاب شدند. اندازه گیری پایایی به روش پایایی بازآزمون و روایی از طریق چهار معیار اعتبارپذیری، تعمیم پذیری، اطمینان پذیری، و تاییدپذیری انجام گرفت و تایید شد. الگوی مدیریت منابع انسانی الکترونیک در راستای ارتقای سلامت نظام اداری در قالب 7 تم اصلی، 16 تم فرعی و 60 مفهوم از طریق نرم افزار MAXQDA2020 از میان 630 کد اولیه استخراج شد.

    کلید واژگان: مدیریت منابع انسانی الکترونیک, سلامت نظام اداری, تحلیل تم, شرکت ملی نفت ایران
    Parastoo Azhdari, Ghanbar Amirnejad*, Mohammadreza Mardani, Fouad Makvandi, Mohamad Hemati Hemati

    The main goal of this research is designing an electronic human resource management (E-HRM) model to develop administrative integrity in National Iranian Oil Company. This research based on the purpose, is a developmental-applied research, in terms of approach, it is a survey-exploratory research and in terms of type, it is a qualitative research. Therefore, to identify the components of electronic human resource management integrity-oriented was used theme analysis method. The statistical population of this research was 15 experts who were selected by purposive sampling method (theoretical saturation). Reliability was measured by test-retest reliability and validity through four criteria of credibility, transferability, dependability, and confirmability. The model of electronic human resources management in order to improve the integrity of the administrative system was extracted from 630 primary codes in the form of 7 main themes, 16 sub-themes and 60 concepts through MAXQDA2020 software

    Keywords: Electronic Human Resource Management, Administrative Integrity, Theme Analaysis, National Iranian Oil Company
  • محمدمهدی آقاکوچک، وحید چناری*، محمود دانیالی ده حوض، فواد مکوندی، قنبر امیر نژاد
    زمینه و هدف

    با توجه به توسعه اقتصاد دانش​بنیان در جهان و ایران، شناسایی مولفه های موثر در توسعه شرکت​های دانش​بنیان در حوزه پزشکی امری ضروری و در راستای بهبود سیاست​گذاری و توسعه اقتصادی کشور است.

    روش پژوهش: 

    در این پژوهش کیفی، داده ها از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته با اعضای هیات علمی، متخصصان و مدیران سازمان​های متولی زیست​بوم دانش​بنیان کشور گردآوری شد. جامعه آماری به روش گلوله برفی انتخاب شد و مصاحبه های علمی تا مرحله اشباع نظری ادامه یافت و درنهایت 19 مصاحبه انجام شد. تمام داده ها براساس روش تحلیل تم شش مرحله ای بروان و کلارک تجزیه وتحلیل شدند.

    یافته​ ها:

     از تحلیل داده ها 3 مضمون اصلی شامل عوامل «بازنگری در سیاست های کلی کشور»، «ایجاد بستر مناسب اقتصادی» و «بازنگری در عملکرد نهادهای متولی اقتصاد دانش​بنیان» و 37 مضمون فرعی به عنوان عوامل موثر در توسعه شرکت​های دانش​بنیان حوزه پزشکی استخراج شد.

    نتیجه​ گیری: 

    بازنگری در سیاست​های کلی و اجرایی کشور در جهت توسعه شرکت​های دانش​بنیان ضروری است و لازم است دولت با ایجاد بستر مناسب اقتصادی، مبارزه با رانت های اقتصادی، ایجاد ثبات اقتصادی و اصلاح شبکه بانکی، زمینه توسعه شرکت​های دانش​بنیان را فراهم نماید. همچنین بازنگری در فرایندهای معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش​بنیان و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی لازم است.

    کلید واژگان: توسعه, دانش​بنیان, سیاست​گذاری
    Mohammadmehdi Aghakouchak, Vahid Chenari*, Mahmoud Daniali Deh Hoze, Foad Makvandi, Ghanbar Amirnejad
    Background

    Considering the development of a knowledge-based economy in the world and Iran, identifying the effective components in the development of knowledge-based companies in the medical field is essential in line with the policy and economic development of the country.

    Methods

    In this qualitative research, data was collected through in-depth and semi-structured interviews from faculty members, specialists and managers of organizations in charge of the country's knowledge-based ecosystem. The statistical population was selected by snowball sampling, and the scientific interviews continued until the theoretical saturation stage, and finally 19 interviews were conducted. All data were analyzed based on Brovan and Clark's six-step theme analysis method.

    Results

    From data analysis, three main themes including the factors of " revision of the general policies of the country", "creating a suitable economic platform" and "revision of the performance of institutions in charge of knowledge-based economy" and 37 subthemes were extracted which were regarded as effective factors in the development of knowledge-based companies in the medical field.

    Conclusion

    It is necessary to review the general and executive policies of the country for the development of knowledge-based companies, and the government must provide the basis for the development of knowledge-based companies by creating a suitable economic context, fighting economic rents, creating economic stability and reforming the banking network. It is also necessary to review the processes in the Deputy of Science, Technology and Knowledge-Based Economy and the Ministry of Health, Treatment and Medical Education.

    Keywords: Development, Knowledge-Base, Policy-Making
  • احمد انصاری، قنبر امیرنژاد*، محمود دانیالی ده حوض، فواد مکوندی، وحید چناری
    زمینه

    شایسته محوری یک موضوع مطرح در حوزه اخلاق حرفه ای است و در حقیقت احترام به انسانیت است. پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی اخلاقی-راهبردی شایسته محوری با رویکرد چابکی سازمانی در دانشگاه علوم پزشکی استان کهگیلویه و بویر احمد انجام شده است.

    روش

    تحقیق حاضر توسعه ای - کاربردی و با رویکرد کیفی انجام شد. جامعه آماری این مطالعه خبرگان دانشگاهی مدیریت منابع انسانی و مدیران ارشد دانشگاه علوم پزشکی بود که 14 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.  ابزار پرسشنامه پژوهشگر ساخته دلفی بود و داده ها با استفاده از تکنیک دلفی مورد تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    پرسشنامه دلفی جهت دریافت نظرات اعضای پانل تخصص، طی سه مرحله برای آن ها ارسال و مورد مطالعه و بازبینی قرار گرفت که منجر به شناسایی 29 مولفه و 9 بعد شد و مدل مفهومی تحقیق شکل گرفت.

    نتیجه گیری

      نتایج تحقیق نشان داد که مولفه های شایسته سالارانه ای چون  1) شایستگی های  آموزشی، 2) شایستگی فردی و رفتاری، 3) شایستگی های عمومی و حرفه ای، 4) شایستگی های  فرهنگی و  ارزشی، 5) شایستگی های مدیریت دانش و نوآوری، 6) چابکی ساختار سازمانی، 7) چابکی در ارائه خدمات آموزشی -پژوهشی و خدمات درمانی،  8) چابکی سرمایه انسانی و 9) چابکی تکنولوژی، سیستم های فن آوری اطلاعات و زیرساخت ها. در چابکی سازمانی اثر بخش هستند.

    کلید واژگان: اخلاق, شایسته محوری, چابکی سازمانی
    A .Ansari, G. Amirnejad*, M .Daniali Deh Hoz, F .Makundi, V. Chenari
    Background

    It is a special issue in the field of professional ethics and in fact it is respect for humanity. The current research was carried out with the aim of providing an ethical-strategic model of a competent characteristic with an organizational agility approach at the University of Medical Sciences of Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad province.

    Method

    The current research was developmental-applied and qualitative. The statistical population of this study was academic experts in human resource management and senior managers of the University of Medical Sciences, 14 of whom were selected by purposive sampling. The researcher's questionnaire tool was made by Delphi and the data was analyzed using Delphi technique.

    Results

    The Delphi questionnaire was sent to the expert panel members in three stages to get their opinions, which led to the identification of 29 components and 9 after that, and the conceptual model of the research was formed.

    Conclusion

    The research results showed that meritocracy components such as 1) educational competencies, 2) personal and behavioral competencies, 3) general and professional competencies, 4) cultural and value competencies, 5) management competencies. knowledge and innovation, 6) organizational structural agility, 7) agility in providing educational-research and medical services, 8) human capital agility and 9) technology agility, information technology systems and infrastructures. They are effective in organizational agility.

    Keywords: Ethics, Competent Personality, Agile Organization
  • سید موسی دهبان نژاد، قنبر امیر نژاد*، محمدرضا مردانی، فواد مکوندی، محمد همتی

    هدف از انجام تحقیق حاضر ارائه الگوی مدیریت عملکرد مدیران در شرکت ملی نفت ایران است. برای تحقق این هدف با بهره گیری از رویکرد کیفی به شناسایی عوامل پرداخته شد. جامعه پژوهش شامل تمامی روسا و کارشناسان شاغل در شرکت ملی نفت بوده و نمونه پژوهش از میان افراد شاغل در شرکت ملی نفت انتخاب شده اند. روش نمونه گیری، غیراحتمالی از نوع قضاوتی بود. در این پژوهش از روش سیستماتیک ادبیات (SLR) و تکنیک دلفی بهره برده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها و رسیدن به اتفاق نظر اعضا از ضریب همبستگی کندال استفاده شد. مقالات و مستندات انتخاب شده در روش سیستماتیک ادبیات (SLR) از لحاظ کیفیت مورد ارزیابی قرار گرفتند و در بخش دلفی از نظرات 25 نفر از خبرگان شامل مدیران، روسا و کارشناسان شرکت ملی نفت ایران در حوزه منابع انسانی استفاده گردید. به طوری که 235 مفهوم استخراج شده از طریق مرور سیستماتیک ادبیات به صورت پرسشنامه و در چند راند دلفی انجام و در نهایت در قالب 6 بعد (درون سازمانی، برون سازمانی، عناصر ورودی، عوامل فردی، فرایند مدیریت عملکرد، نتایج) و 25 مولفه، عوامل شناسایی و مدل مدیریت عملکرد مدیران شرکت ملی نفت ایران ارائه گردید.

    کلید واژگان: عملکرد, مدیریت عملکرد, مدیریت عملکرد مدیران, الگوی مدیریت
    Sayed Mousa Dehbannezhad, Ghanbar Amirnejhad *, Mohamadreza Mardani, Favad Makvandi, Mohammad Hemati

    The purpose of the current research is to provide a performance management model for managers in Iran's National Oil Company. To achieve this goal, the factors were identified using a qualitative approach. The research community includes all the heads and experts working in the National Oil Company, and the research sample was selected from among the people working in the National Oil Company. The sampling method was non-probability of the judgment type. In this research, systematic literature method (SLR) and Delphi technique have been used. Kendall's correlation coefficient was used to analyze the data and reach the consensus of the members. The selected articles and documents were evaluated in terms of quality in the systematic literature method (SLR), and in the Delphi section, the opinions of 25 experts including managers, heads and experts of the National Iranian Oil Company in the field of human resources were used. So that 235 concepts extracted through a systematic review of the literature in the form of a questionnaire and in several rounds of Delphi and finally in the form of 6 dimensions (intra-organizational, external-organizational, input elements, individual factors, performance management process, results) and 25 components. , the identification factors and performance management model of managers of National Iranian Oil Company were presented.

    Keywords: Performance, Performance Management, Performance Management Of Managers, Management Model.&Emsp
  • علیرضا بارزی، فواد مکوندی *

    این مطالعه به بررسی تجربه زیستی کارکنان پروژه های نفتی جنوب کشور از نظر موانع آوای سازمانی و با روش کیفی و از نوع پدیدارشناسی تفسیری ون منن می پردازد. مصاحبه های عمیق و بدون ساختار از 12 نفر از کارکنان پروژه های نفتی فعال در جنوب کشور صورت گرفت. نتایج نشان داد تجربه زیستی کارکنان از موانع آوای سازمانی از 4 درون مایه اصلی و 16درون مایه فرعی تشکیل شده است: تجربه زیسته کارکنان از آوای سازمانی (بی تفاوتی کارکنان و رفتار خودمحافظتی)، موانع مرتبط با سازمان (نبود جو سازنده سازمانی، نبود استقلال شغلی، حقوق و مزایای ناکافی و  عدم بالندگی سازمانی)، موانع مرتبط با مدیران (سوء مدیریت در سازمان، نبود حمایت مدیریتی، نگرش مدیریت ارشد، ویژگی های شخصی مدیران و رفتار خودمحافظتی مدیران) و موانع مرتبط با پروژه (الزامات پروژه، مسایل مالی پروژه، تهدیدهای خارجی پروژه، تضاد ایده ها با اهداف کلان پروژه و نبود فرصت های ارتقا و پیشرفت در پروژه).

    کلید واژگان: موانع آوای سازمانی, تجربه زیستی کارکنان, پدیدارشناسی
    Alireza Barezi, Foad Makvandi *

    The purpose of this study is to investigate the biological experience organizational voice behavior barriers and conducted with Van Manen interpretive phenomenology.
    Data collection was done according to the entry criteria with in-depth and unstructured interviews from 12 employees of oil and gas projects in the south of Iran. Results showed that employees' biological experience regarding organizational voice barriers consists of 4 main themes and 16 sub-themes: employees' life experience of organizational voice (employee indifference and self-protective behavior), related to the organization (lack of constructive organizational atmosphere, lack of job independence, insufficient rights and benefits and lack of organizational growth), related to managers (mismanagement in the organization, lack of managerial support, senior management’s attitude, managers‘ personal characteristics and self-protective behavior) and related to the project (project’s requirements, financial issues,, external threats, conflict of ideas with the project's overall goals and lack of opportunities for promotion and progress in project).

    Keywords: Organizational voice behavior barriers, employees' biological experience, phenomenology
  • امید جلیلی قاسم آقا، فواد مکوندی*، سیروس کراهی مقدم، وحید چناری، آرش جمال منش
    مقدمه و اهداف

    امروزه پارادایم حکمرانی مطلوب در مقیاس وسیعی از سطح محلی تا بین المللی به کار برده می شود. به گمان بسیاری از خبرگان و صاحب نظران این قلمرو تحقیقاتی، مهم ترین و موثرترین نظریه در راه رسیدن به حکمرانی مطلوب «تمرکزدایی قدرت (سیاسی - اقتصادی)» می باشد (چیگو،[1] 2021). تمرکززدایی به عنوان یکی از شاخص های کاهش فاصله قدرت موردتوجه قرار گرفته است. تمرکززدایی به معنای تفویض قدرت (در مسائل سیاسی و اقتصادی) به کاهش فاصله قدرت بین سطوح مختلف و فاصله قدرت بین دولت و مردم منجر می شود (رودریگز،[2] 2018). مسئله اصلی این پژوهش آن است که در حال حاضر عزم راسخی در نظام سیاسی و خط مشی گذاری کشور برای تحقق الگوی تمرکززدایی و تفویض اختیار به قدرت های محلی (مانند استانداری ها و غیره) مشاهده نمی شود. از سوی دیگر، مشخص شده است که صرف افزایش تمرکززدایی، رفاه را افزایش نمی دهد؛ بلکه ابتدا باید زیربنای لازم برای واگذاری امور به استان ها ارزیابی شود و سپس انتظار محقق شدن و بهبود رفاه اجتماعی در استان ها را داشت (خانزادی و همکاران، 1400). از دیدگاه نظری نیز تاکنون تلاش زیادی برای ارائه الگوی تمرکززدایی سیاسی- اقتصادی انجام نشده است که این امر بیان کننده یک شکاف تحقیقاتی عمده در ادبیات حکمرانی است. با تمام اوصاف یادشده، این سوال که چگونه عدم تمرکز به تحقق حکمرانی مطلوب کمک می نماید، به دلیل اختلاف نظرها و کمبودهایی که در حوزه ادبیات نظری و پیشینه پژوهش پابرجاست، بدون پاسخ محکم و قطعی به قوت خود باقی است؛ ازاین رو، سوال اصلی این پژوهش این است: «مدل عدم تمرکز (سیاسی- اقتصادی) در استان های ایران درراستای حکمرانی مطلوب چگونه است؟»

    روش

    این پژوهش ازلحاظ هدف، کاربردی است که با رویکرد آمیخته (کیفی-کمی) انجام شده است. جامعه آماری در بخش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی است که دارای سابقه آموزش در حوزه مدیریتی دولتی و مقالات علمی معتبر دراین زمینه هستند.  برای تعیین نمونه های این پژوهش و تعیین این گروه از خبرگان از روش نمونه گیری غیراحتمالی و هدفمند[3] استفاده شده است. ملاک تعیین حجم نمونه در این پژوهش، رسیدن به اشباع نظری است که بعد از چهارده مصاحبه اشباع نظری حاصل شده است.برای نمونه گیری از تکنیک گلوله برفی استفاده شده است. جامعه آماری مرحله کمی، مدیران ارشد و میانی استانداری و سازمان برنامه وبودجه و مدیران ادارات کل در استان های تهران، اصفهان، کردستان، خوزستان بودند (N=183). باتوجه به اینکه تعداد جامعه موردمطالعه محدود می ‎باشد، کل جامعه موردمطالعه به طورکامل و غیرتصادفی به عنوان نمونه موردبررسی استفاده شده است. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته است. جهت تعیین روایی و پایایی مصاحبه ها از دو روش بازآزمون و توافق دوکدگذار استفاده شده است.در بخش کمی، برای آزمون این فرضیات تحقیق، از ابزار پرسش نامه محقق ساخته شامل 147 گویه برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. گویه های پرسش نامه دقیقا بر مبنای شاخص های شناسایی شده در فاز کیفی تحقیق تدوین شده است. در این پژوهش از روش تئوری داده بنیاد برای تحلیل داده های کیفی استفاده شده است. تحلیل داده ها در بخش کیفی با استفاده از نرم افزار Maxqda نسخه 2020 انجام شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیات تحقیق از آمار استنباطی و تکنیک حداقل مربعات جزئی (PLS) نسخه 2024 استفاده شده است. 

    نتایج

    بر اساس نتایج حاصل از سه مرحله کدگذاری در بخش کیقی پژوهش، داده های به دست آمده در 9 مقوله اصلی طبقه بندی می شوند. با نظر استادان و کارشناسان امر، از تمامی شاخص های به دست آمده از تحلیل کیفی 14 مصاحبه ، شامل 9 مقوله و تعداد 30 شاخص جهت تدوین مدل عدم تمرکز (سیاسی- اقتصادی) درراستای حکمرانی مطلوب به کار گرفته شده است.شکل 1: مدل پارادایمی تحقیق جهت اعتبارسنجی مدل بدست آمده از رویکرد پیمایشی استفاده شد. برای بررسی روایی پرسش نامه ها دو شاخص[4]CVI  و [5]CVR  سنجیده شده است. نتایج بررسی شاخص روایی محتوای سوالات نشان می دهد CVI  همه سوالات بالاتر از 8/0 هستند که نتایج روایی محتوای تک تک سوالات است. همچنین، باتوجه به اینکه مقدار CVR تک تک سوالات بزرگ تر از 0٫56 شده است، نسبت روایی محتوای این پرسش نامه تایید شده است.مقدار پایایی آلفای کرونباخ و پایایی مرکب برای تمام متغیرهای حاضر در مدل پژوهش بیش از 7/0 می باشد. بنابراین، پرسشنامه تحقیق از پایایی لازم برخوردار است. براساس نتایج به دست آمده مشخص شد که شروط روایی همگرا نیز برقرار است. ازاین رو، روایی همگرا نیز تایید شده است. نتایج آزمون فورنل-لاکر نیز روایی ابزار را تایید می نماید. آزمون ضریب تعیین (R2) و شاخص GOF (برابر با 698/0) نیز برازش مناسب مدل پژوهش را تایید می کند. در مجموع نتایج بخش کمی از منظر ضریب مسیر و مقدار معناداری نشان داد که مدل پیشنهادی در این تحقیق از اعتیار مناسبی برخوردار است.

    بحث و نتیجه گیری

    تمرکززدایی و تشکیل حکومت محلی فرآیندی پیچیده و طولانی است که جهت افزایش مشارکت تمامی افراد یک جامعه در فرایند توسعه براساس ظرفیت ها، توانمندی ها و منابع محل عمل می کند. در تمرکززدایی، دولت مرکزی اختیار تصمیم گیری را به نهادهای محلی واگذار می کند که متصدیان آنها توسط مردم همان محل انتخاب شده اند؛ اما عملکرد آنها تحت کنترل و نظارت حکومت مرکزی است. به عبارتی بهتر، تمرکززدایی به اختیارعمل نسبی دولت های محلی درزمینه تعیین اهداف، تدارک منابع و اداره و اجرای سیاست های عمومی اشاره دارد. تمرکززدایی موجب تسهیل و تسریع در تصمیم گیری ها می شود. رقابت بین دولت های محلی را افزایش می دهد. توسعه منطقه ای به همراه می آورد و با نزدیک کردن دولت به مردم موجب افزایش شفافیت و پاسخگویی می شود. در موادی از قانون برنامه پنج ساله پنجم توسعه کشور نیز به بحث تمرکززدایی اشاره شده است. در کشورهای درحال توسعه چند دسته وظیفه اصلی شامل «پی ریزی حکومت قانون و تضمین اجرای مقررات»، «ایجاد ثبات اقتصادی کلان»، «ایجاد و ارتقا زیرساخت ها»، «ارائه خدمات رفاهی»، «حفاظت از محیط زیست» و «تقویت توان تولیدی اقتصاد ملی» را به طورخلاصه می توان مهم ترین فعالیت های بخش عمومی عنوان کرد. این پژوهش از نخستین مطالعاتی است که مدلی جامع در رابطه با تمرکززدایی در راستای حکمرانی مطلوب ارائه می دهد. مولفه‎ های شناسایی شده در مدل این پژوهش می‎تواند رهنمودهایی مدیریتی برای سیاست گذاران جهت تسهیل فرایند تمرکززدایی و به تبع آن تقویت حکمرانی خوب داشته باشد. همچنین مدل پیشنهادی با تفکیک عوامل مختلف نگرش جدیدی در اختیار پژوهشگران قرار می‎دهد تا بتوانند حوزه‎ های مهم تمرکززدایی را از منظر حکمرانی خوب شناسایی کنند.

    کلید واژگان: حکمرانی مطلوب, تمرکززدایی, خط مشی گذاری, تصمیم گیری
    Omid Jalili Ghasem Agha, Foad Makvandi *, Siroos Korahi Moghadam, Vahid Chenari, Arash Jamal Manesh
    Introduction and objectives

    Today, the optimal governance paradigm is used on a wide scale from local to international level. According to many experts and experts in this field of research, the most important and effective theory on the way to achieving the desired governance is "decentralization of (political-economic) power" (Chigbu, 2021). Decentralization has been considered as one of the indicators of reducing power distance. Decentralization, means the delegation of power (in political and economic matters), leads to a reduction in the power gap between different levels and the power gap between the government and the people (Rodríguez, 2018). The main problem of this research is that currently there is no firm determination in the country's political and policy-making system to realize the model of decentralization and delegation of authority to local authorities (such as governorates, etc.). On the other hand, it has been found that simply increasing decentralization does not increase welfare; rather, the necessary infrastructure for handing over affairs to the provinces should be evaluated first, and then the realization and improvement of social welfare in the provinces (Khanzadi et al., 1400). From a theoretical point of view, not much effort has been made to provide a political-economic decentralization model, which indicates a major research gap in governance literature. With all the aforementioned, the question of how decentralization helps to realize the desired governance, due to the disagreements and deficiencies that exist in the field of theoretical literature and research background, remains without a firm and definitive answer; Therefore, the main question of this research is: "What is the model of decentralization (political-economic) in Iran's provinces in the direction of good governance?"

    Method

    This research is practical in terms of purpose, which was done with a mixed (qualitative-quantitative) approach. The statistical community in the qualitative section includes university experts who have a history of education in the field of public administration and valid scientific articles in this field. To determine the samples of this research and to determine this group of experts, a non-probability and purposeful sampling (Judgmental Sampling) method was used. The criterion for determining the sample size in this research is to reach theoretical saturation, which was achieved after fourteen interviews.The snowball technique was used for sampling. The statistical population of the quantitative stage was the senior and middle managers of the governorate and the program and budget organization and managers of general offices in the provinces of Tehran, Isfahan, Kurdistan, and Khuzestan (N=183). Considering that the number of the studied community is limited, the entire studied community has been used completely and non-randomly as the investigated sample. The main tool of data collection in the qualitative part is the semi-structured in-depth interview. To determine the validity and reliability of the interviews, two methods of retesting and double coder agreement were used.In the quantitative part, to test these research hypotheses, a researcher-made questionnaire including 147 items was used to collect information. The items of the questionnaire were compiled exactly based on the indicators identified in the qualitative phase of the research. In this research, the database theory method has been used to analyze qualitative data. Data analysis in the qualitative section has been done using MAXQDA software version 2020. Inferential statistics and Partial Least Squares (PLS) version 2024 were used to analyze the data and test the research hypotheses.

    Results

    Based on the results of three stages of coding in the second part of the research, the obtained data are classified into 9 main categories. According to professors and experts, out of all the indicators obtained from the qualitative analysis of 14 interviews, including 9 categories and 30 indicators, have been used to formulate the model of decentralization (political-economic) in the direction of good governance.Figure 1- Research paradigm model.A survey approach was used to validate the obtained model. To check the validity of the questionnaires, two indices Content Validity Index (CVI) and Content Validity Ratio (CVR) have been measured. The results of the content validity index of the questions show that the CVI of all the questions is higher than 0.8, which is the result of the validity of the content of each question. Also, considering that the CVR value of each question is greater than 0.56, the content validity ratio of this questionnaire has been confirmed.The value of Cronbach's alpha reliability and composite reliability for all variables in the research model is more than 0.7. Therefore, the research questionnaire has the necessary reliability. Based on the obtained results, it was found that the conditions of convergent validity are also established. Therefore, convergent validity is also confirmed. The results of the Fornell-Larcker test also confirm the validity of the tool. The coefficient of determination test (R2) and the GOF index (equal to 0.698) also confirm the appropriate fit of the research model. In total, the results of the quantitative part showed that the proposed model in this research has good validity from the point of view of path coefficient and significant value.

    Discussion and conclusion

    Decentralization and formation of local government is a complex and long process that works to increase the participation of all people of a society in the development process based on local capacities, abilities, and resources. In decentralization, the central government hands over decision-making authority to local institutions whose officials are elected by the people of the same place; but their performance is under the control and supervision of the central government. In better words, decentralization refers to the relative authority of local governments in terms of setting goals, providing resources, and managing and implementing public policies. Decentralization facilitates and accelerates decision-making. It increases competition between local governments. It brings regional development and increases transparency and accountability by bringing the government closer to the people. Decentralization is also mentioned in articles of the law of the fifth five-year development plan of the country. In developing countries, there are several categories of main tasks, including "establishing the rule of law and ensuring the implementation of regulations", "creating macroeconomic stability", "and creating and upgrading infrastructure "," providing welfare services "," protecting the environment "and" strengthening the productive capacity of the national economy" can be summarized as the most important activities of the public sector. This research is one of the first studies that provide a comprehensive model related to decentralization in the direction of good governance. The components identified in the model of this research can have management guidelines for policymakers to facilitate the decentralization process and consequently strengthen good governance. Also, the proposed model provides researchers with a new perspective by separating different factors so that they can identify the important areas of decentralization from the perspective of good governance.

    Keywords: Optimal Governance, Decentralization, Policy Making, Decision Making
  • ستار جهان تابی نژاد، فواد مکوندی*، عزت الله کیانی، قنبر امیرنژاد، وحید چناری

    دموکراسی محل کار و سرمایه روان شناختی به طور مشترک بینش های مثبتی را برای سازمان ها ارائه می دهد و می تواند منجر به بهبود وضعیت های روانشناختی شود تا مشارکت، انرژی کارکنان و حس یادگیری را بهبود ببخشد و نشاط را در محیط کار افزایش دهد. هدف پژوهش حاضر، تحلیلی بر دموکراسی سازمانی با استفاده از روش فراترکیب می باشد. این پژوهش از نظر هدف توسعه ای است و با رویکرد کیفی و روش فراترکیب باروسو و ساندلوسکی (2007) انجام شده است. منابع آماری پژوهش، شامل منابع اسنادی کشورهایی است که مدل دموکراسی سازمانی داشته اند. گفتنی است که این مقاله ها بر اساس معیارهای ورود به فرآیند فراترکیب انتخاب شده اند. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. در این مطالعه برای شناسایی مولفه های دموکراسی سازمانی، 32 کد به عنوان مضامین پایه شناسایی شدند. از این بین 28 کد به عنوان مضامین سازمان دهنده انتخاب شدند و در نهایت 9 بعد با عنوان مضامین فراگیر استخراج شدند که عبارتند از: تعهد سازمانی، حاکمیت مشترک، جو سازمانی عادلانه، کرامت سازمانی، شفافیت، مراودات اثربخش، فرهنگ آزادی خواهی سازمانی، رقابت پذیری سازمانی و عدالت شغلی.

    کلید واژگان: دموکراسی, دموکراسی سازمانی, روش فراترکیب
    Sattar Jahan Tabi Nezhad, Foad Makvandi *, Ezatollah Kiani, Ghanbar Amirnejad, Vahid Chenari

    Workplace democracy and psychological capital jointly provide positive insights for organizations and can lead to improved psychological states to improve engagement, employee energy and sense of learning, and increase vitality in the workplace. The aim of the current research is an analysis of organizational democracy using the hybrid method. This research is developmental in terms of its purpose and was carried out with the qualitative approach and Sandelowski and Barroso's Meta-Synthesis Method (2007). The statistical sources of the research include the documentary sources of the countries that had an organizational democracy model. It should be mentioned that these articles were selected based on the criteria for entering the metasynthesis process. Qualitative content analysis method was also used to analyze the data. In this study, to identify the components of organizational democracy, 32 codes were identified as basic themes. Among these, 28 codes were selected as organizing themes, and finally 9 dimensions were extracted as overarching themes, which are: organizational commitment, shared governance, fair organizational climate, organizational dignity, transparency, effective relationships, culture of organizational freedom, Organizational competitiveness and occupational justice.

    Keywords: Democracy, Organizational Democracy, Meta-Synthesis Method
  • عادل مزرعه، فریدون امیدی*، فواد مکوندی
    زمینه و هدف

    مدیریت روابط، تاثیر شگرفی بر همه زمینه های زنجیره تامین و توسعه محصولات جدید و همچنین سطح عملکرد آن دارد. در بسیاری از موارد، سامانه های اطلاعاتی و فناوری مورد نیاز برای فعالیت های مدیریت زنجیره تامین به سهولت در دسترس بوده و می توانند در یک دوره زمانی نسبتا کوتاه تکمیل و به کار گمارده شوند؛ اما بسیاری از شکست های آغازین در توسعه محصولات جدید، معلول انتقال ضعیف انتظارات و توقعات و نتیجه رفتارهایی است که مابین طرفین درگیر در زنجیره به وقوع می پیوندد. لذا هدف از پژوهش حاضر، طراحی مدل ارتباط با تامین کنندگان در راستای هم آفرینی ارزش در شرکت پالایش نفت آبادان است.

    روش

    پژوهش کنونی یک پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) بوده، به لحاظ هدف توسعه ای و بر اساس نظریه، داده بنیاد با روش اشتراوس و کوربین که شامل کدگذاری در سه سطح باز، محوری و انتخابی با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با تعداد 21 نفر مشارکت کننده پرداخته و همچنین در قسمت کمی با نرم افزار لیزرل برازش آن به دست آمده است.

    یافته ها

    مبتنی بر کدگذاری های انجام شده، شاخص ها و مولفه ها در قالب مدل مفهومی ارائه و مدل پس از تائید روایی و پایایی تبیین شده است.

    نتیجه گیری

    بر اساس مدل به دست آمده، ارتباط با تامین کنندگان در راستای هم آفرینی ارزش به عنوان پدیده محوری و اصلی با به کارگیری راهبردهای شراکت راهبردی، توانمندسازی و کاهش مخاطرات تامین کنندگان، تعیین سطح و اهمیت تامین کنندگان در بستر عوامل زمینه ای ضمن در نظر گرفتن تاثیرات متغیرهای مداخله گری همچون الزامات قانون، ویژگی های صنعت و عوامل محیطی و متغیرهای علی شامل ساختار سازمانی، وسایل و ابزارهای ارتباطی، بستر سازمانی به تصمیم گیری عقلایی و نتایج مثبت در جهت تامین کنندگان و ذینفعان و همچنین هم آفرینی ارزش موثر و مستمر بیانجامد.

    کلید واژگان: : ارتباط با تامین کنندگان, هم آفرینی ارزش, مدیریت زنجیره تامین, برون سپاری, شرکت پالایش نفت
    Adel Mazrae, Fereydoun Omidi *, Foad Makvandi
    Background and purpose

    relationship management has a tremendous impact on all aspects of the supply chain and the development of new products, as well as its performance level. In many cases, information systems and technology required for supply chain management activities are readily available and can be completed and deployed in a relatively short period of time. However, many of the initial failures in the development of new products are the result of poor transfer of expectations and the result of behaviors that occur among the parties involved in the chain. Therefore, the purpose of this research is to design a model of communication with suppliers in line with value co-creation in Abadan Oil Refining Company.

    Method

    The current research is a mixed (qualitative-quantitative) research, in terms of developing goal and based on the foundational data theory with the Strauss and Corbin method, which includes coding on three levels, open, central and selective, using semi-structured interviews with 21 Participants, and the homogeneity has been obtained in a small part by fitting it with Lisrel software.

    Findings

    Based on the done coding, the indicators and components have been presented in the form of a conceptual model and the model has been explained after confirming the validity and reliability.

    Conclusion

    based on the obtained model, communication with suppliers in line with value co-creation as a central and main phenomenon by applying strategic partnership strategies, empowering and reducing the risk of suppliers, determining the level and importance of suppliers in the context of background factors, while considering the effects of intervening variables such as legal requirements, industry characteristics and environmental factors and causal variables including organizational structure, communication tools, organizational platform for rational decision-making and positive results for suppliers and beneficiaries as well as effective value co-creation and it should happen continuously.

    Keywords: communication with suppliers, co-creation of value, Supply Chain Management, Outsourcing, Abadan Oil Refining Company
  • امید جلیلی قاسم آقا، فواد مکوندی*، سیروس کراهی مقدم، وحید چناری، آرش جمال منش
    هدف

    این مطالعه با هدف طراحی مدل عدم تمرکز (سیاسی-اقتصادی) در استان های ایران در راستای حکمرانی مطلوب انجام شده است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف، از نوع تحقیقات توسعه ای و از نظر نوع روش، اکتشافی و از لحاظ روش جمع آوری داده ها روش کیفی محسوب می گردد.

    روش پژوهش: 

    جامعه آماری شامل 14 نفر از خبرگان اجرایی و دانشگاهی است که دارای سابقه آموزش در حوزه مدیرتی دولتی و مقالات علمی معتبر در این زمینه هستند. ابزار اصلی گردآوری داده ها در بخش میدانی شامل مصاحبه نیمه ساختاریافته است. اعتمادپذیری مصاحبه ها با روش توافق درون موضوعی و بازآزمون مورد تایید قرار گرفت. جهت تحلیل داده ها از تئوری داده بنیاد با استفاده از نرم افزار مکس کیودی استفاده شد. 

    یافته ها

    بر اساس نتایج حاصل از تحلیل کیفی شش دسته از عوامل شامل عوامل علی (برنامه ریزی، شایستگی، و انعطاف پذیری)، زمینه ای (پاسخگویی، توانمندسازی عمومی، مسئولیت پذیری)، مداخله گر (تمرکززدایی محیطی)، پدیده محوری (تمرکززدایی سیاسی- اقتصادی)، راهبردها (توسعه اجتماعی، مدیریت اقتصادی، و ارتقای مشارکت عمومی)، و پیامدها (تمرکززدایی مبتنی بر حکمرانی، کارایی و اثربخشی، شکل گیری وفاق عمومی عدالت طلبی) شناسایی شد. بر اساس مولفه های شناسایی شده، مدل پارادایمی عدم تمرکز سیاسی-اقتصادی  توسعه داده شد.  

    نتیجه گیری

    بر اساس نتایج بدست آمده توانمندسازی عمومی، مسئولیت پذیری و پاسخگویی بعنوان شرایط زمینه ای تحقق حکمرانی مطلوب شناسایی شد. رشد و توسعه هر جامعه و کشوری به عملکرد کارآمد و مطلوب سازمان‏ها و نهادهای دولتی و به تبع آن عملکرد کارآمد و مطلوب افراد شاغل در این نهادها و سازمان‏ها وابسته است.

    کلید واژگان: حکمرانی مطلوب, تمرکززدایی, خط مشی گذاری, تصمیم گیری
    Omid Jalili Ghasem Agha, Foad Makvandi *, Siroos Korahi Moghadam, Vahid Chenari, Arash Jamal Manesh
    Objective

    This study was conducted with the aim of designing a model of decentralization (political-economic) in Iran's provinces in line with optimal governance. The current research is considered to be a developmental research in terms of its purpose, exploratory in terms of its method, and a qualitative method in terms of its data collection method.

    Methods

    The statistical population consists of 14 executive and academic experts who have a history of education in the field of public administration and valid scientific articles in this field. The main tool of data collection in the field section includes semi-structured interviews. The reliability of the interviews was confirmed by the method of intra-subject agreement and retesting. To analyze the data, foundation data theory was used using MaxQD software.

    Results

    Based on the results of the qualitative analysis of six categories of factors including causal factors (planning, competence, and flexibility), contextual factors (accountability, public empowerment, responsibility), intervening factors (environmental decentralization), central phenomenon (political-economic decentralization), Strategies (social development, economic management, and promotion of public participation), and consequences (decentralization based on governance, efficiency and effectiveness, formation of public consensus for justice) were identified. Based on the identified components, a paradigmatic model of political-economic decentralization was developed.

    Conclusion

    Based on the obtained results, public empowerment, responsibility and accountability were identified as the basic conditions for the realization of desirable governance. The growth and development of any society and country is dependent on the efficient and favorable performance of government organizations and institutions, and accordingly, the efficient and favorable performance of the people working in these institutions and organizations.

    Keywords: Good Governance, Decentralization, Policy making, Decision Making
  • محمد آرمانفر، فواد مکوندی*، سیروس کراهی مقدم، محمد همتی

    مسئله شناسی سیاستی، پدیده ای چند بعدی است که تاکنون کمتر به عنوان یک مرحله مستقل در فرایند سیاست گذاری مورد توجه قرار گرفته است. بهره گیری از چارچوبی فراگیر برای شناسایی مسائل سیاستی، امکان تعیین و رسیدگی کارا و اثربخش به مسائل اولویت دار و راهبردها را فراهم می آورد. این پژوهش مولفه هایی برای شناخت مسائل سیاستی درحوزه ی تولید شرکت ملی نفت ایران ارائه می دهد. این پژوهش اقتباسی از رساله دکتری با عنوان ارائه چارچوب مسئله شناسی تولید در شرکت ملی نفت ایران بوده و مدلی مفهومی ارا ئه می نماید. نتیجه تحلیل محتوای کیفی 252 سند که 169 فقره از آنها دسته اول و 83 مورد غیر دسته اول بوده و در قالب 20 مفهوم گروه بندی گردیده است. در این مطالعه، طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، 3243 مفهوم، 264 مولفه فرعی و 16 مولفه اصلی احصاء شده است. نتایج حاصل نشان می دهد که مولفه های مرتبط با حاکمیت، گروه های ذینفع، گروه های ذی نفوذ، حساسیت مسئله، قلمرو مسئله، مقطع زمانی وقوع و هزینه های ایجاد شده مرتبط با مسئله، بر فرآیند شناخت مسائل سیاستی تولید درشرکت ملی نفت ایران تاثیرگذار هستند.

    کلید واژگان: مسئله شناسی, سیاست گذاری تولید شرکت ملی نفت ایران, مولفه های مسئله شناسی, تحلیل مسئله, تحلیل سیاست ها
    Mohammad Armanfar, Foad Makvandi*

    issue scrutinizing is a multi-dimensional phenomenon that has been paid less attention as an independent stage in the policy-making process. Weakness in scrutinizing the issues causes ineffective policies. Using a comprehensive framework to scrutinize policy issues provides the possibility for policy makers to determine and deal with priority issues and strategies efficiently and effectively. This research provides components to understand policy issues in the field of production of National Iranian Oil Company. This research is an adaptation of a doctorate thesis with the title of presenting the problem-solving framework of production in the National Iranian Oil Company and it presents a conceptual model that is the result of qualitative content analysis of 252 documents, 169 of which are first category and 83 non-first category and in the form of 20 The concept is grouped. This research has counted 3243 concepts, 264 secondary components and 16 main components during three stages of open, central and selective coding. The results of this research show that the components related to governance, interested groups, influential groups, problem sensitivity, problem domain, the time period of occurrence and the costs related to the problem have an effect on the process of scrutinizing production policy issues in the National Iranian Oil Company.

    Keywords: issue analysis, production policy of National Iranian Oil Company, components of issue scrutinizing, policy analysis
  • علیرضا شهبازی، فواد مکوندی*، قنبر امیرنژاد، وحید چناری

    سلامت شهروندان تا حد زیادی به خط مشی گذاری ها و برنامه های عملیاتی متولیان نظام سلامت بستگی دارد. در این راستا، مطالعه حاضر با هدف طراحی مدل خدمات سلامت عمومی انجام شده است. در این تحقیق از رویکرد آمیخته (کیفی کمی) برای طراحی الگو استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کیفی پژوهش شامل 29 نفر از متخصصان و استادان دانشگاه است. جامعه آماری در بخش کمی تحقیق شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شوشتر است (N=183) که از این میان نمونه ای متشکل از 125 نفر انتخاب شده است. از مصاحبه و پرسشنامه برای گردآوری داده ها استفاده شده است. در نخستین گام پژوهش، به کدگذاری مصاحبه های تخصصی پژوهش با استفاده از تحلیل کیفی مضمون پرداخته شده است. در گام بعدی برای اعتبارسنجی مدل از روش حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. تحلیل کیفی با نرم افزار MAXQDA و روش حداقل مربعات جزئی با نرم افزار Smart PLS انجام شده است. بر اساس نتایج به دست آمده، شش دسته سازه کلی در رابطه با خدمات سلامت عمومی شناسایی شد که عبارت اند از بهبود کیفیت خدمات سلامتی، انسان گرایی، خط مشی گذاری، تفکر راهبردی در بخش سلامت، عدالت محوری و زیرساخت ها. اعتبارسنجی مدل به دست آمده با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی نشان داد که مدل پیشنهادی از اعتبار مطلوبی در تبیین عوامل موثر بر بهبود کیفیت خدمات بهداشتی و درمانی برخوردار است. در مجموع، نتایج به دست آمده در این تحقیق نشان می دهد که با تمرکز بر پنج دسته از مولفه های کلیدی می توان زمینه لازم را برای بهبود کیفیت خدمات بهداشت و درمان فراهم کرد.

    کلید واژگان: خدمات, سلامت عمومی, تفکر راهبردی, خط مشی گذاری
    Alireza Shahbazi, Foad Makvandi *, Ghanbar Amirnejad, Vahid Chenari

    Citizens' health largely depends on the policies and operational plans of health care providers. In this regard, the present study aimed to design a model of public health services . In this research, a mixed (qualitative-quantitative) approach has been used to design the model. The statistical population in the qualitative part of the research includes 29 specialists and university professors. The statistical population in the quantitative part of the research includes all students of Shushtar University of Medical Sciences (N = 183), from which a sample of 125 people was selected. Interviews and questionnaires were used to collect data. In the first step of the research, the specialized research interviews are coded using qualitative content analysis. In the next step, the partial least squares method is used to validate the model. Qualitative analysis was performed with MAXQDA software and partial least squares method was performed with Smart PLS software. Based on the results, six general structures were identified in relation to the future of public health services, which include improving the quality of health services, humanism, policy-making, strategic thinking in the health sector, justice-oriented and infrastructure. Validation of the model obtained using the partial least squares method showed that the proposed model has a good validity in explaining the factors affecting the improvement of the quality of health servicesIn general, the results obtained in this study show that focusing on five key components can provide the necessary basis for improving the quality of health services.

    Keywords: services, public health, Strategic Thinking, Calligraphy
  • رضا خورکی، فواد مکوندی*، عزت الله کیانی، وحید چناری، قنبر امیرنژاد
    هدف از این پژوهش، مفهوم سازی توسعه فین تک ها در نظام بانکداری با تحلیل محتوای کیفی است پژوهش حاضر برحسب نوع هدف، کاربردی بوده و از بعد روش شناسی ، به دلیل استفاده از روش های تحلیل محتوای کیفی از نوع متوالی - اکتشافی است . بنابراین در دسته روش های کیفی قرار می گیرد  جامعه آماری این پژوهش منابع داخلی و خارجی به ویژه گزارش های شرکت های تخصصی بانکداری و فین تک ها ، بنیانگذاران استارت آپ های فین تک و مدیران و خبره های بانکداری و فین تک میباشند . پس از تحلیل محتوای انجام گرفته  تعداد 39 شاخص  در قالب 9 مولفه 1- بازیگران 2- قوانین و مقررات 3- تعاملات4-شکل گیری بازار مالی 5-زیر ساختها 6-فعالیتهای کار آفرینانه 7- بهبود عملکرد 8- بانکداری مجازی 9- بهبود فضای کسب و کار شناسایی شدند.با استفاده از نظریات گروه کانونی و پس از کد گزاری گزینشی درمولفه ها  قالب سه بعد محرکها ،پیشران ها و پیامد ها تقسیم بندی شدند. و در نهایت سناریو ها بیان شد .
    کلید واژگان: توسعه فین تک- نظام بانکداری, تحلیل محتوای کیفی
    Reza Khoraki, Foad Makvandi *, Ezatullah Kiani, Vahid Chenari, Ghanbar Amirnejad
    The purpose of this research is to conceptualize the development of fintechs in the banking system with qualitative content analysis. The current research is applied in terms of its purpose, and in terms of methodology, it is sequential-exploratory due to the use of qualitative content analysis methods. Therefore, it is included in the category of qualitative methods. The statistical population of this research is internal and external sources, especially the reports of specialized banking and fintech companies, the founders of fintech start-ups, and the managers and experts of banking and fintech. After the content analysis, there are 39 indicators in the form of 9 components 1- actors 2- laws and regulations 3- interactions 4- formation of the financial market 5- infrastructure 6- entrepreneurial activities 7- performance improvement 8- virtual banking 9- improvement of the environment Businesses were identified. Using the theories of the focus group and after selective coding, they were divided into three-dimensional components of drivers, drivers and consequences. And finally, the scenarios were stated.
    Keywords: Fintech Development, Banking System, Qualitative Content Analysis
  • ارسلان حسن پور، عبدالخالق غلامی چنارستان*، فواد مکوندی
    زمینه

    یکی از عمده ترین دغدغه های مدیران کارآمد در سطوح مختلف، چگونگی ایجاد بسترهای مناسب برای کارکنان شاغل است تا با حس مسیولیت و تعهدکامل به مسایل جامعه و حرفه خود بپردازند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی متغیرهای تاثیرگذار بر اخلاق حرفه ای در مدیریت منابع انسانی در صندوق کارآفرینی امید می باشد.

    روش

    با توجه به این که تحقیق حاضر بر شناسایی و رتبه بندی متغیرها تمرکز دارد، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش ترکیبی(کمی و کیفی) می باشد. در بخش کیفی جامعه آماری شامل اساتید، متخصصین و نخبگان دانشگاهی می باشد. نمونه برداری‎ ‎به‎ ‎صورت‎ ‎نظری‎ ‎و‎ ‎به‎ ‎تعداد‎‏ ‎‏16نفر‎ ‎بود‎ ‎که‎ ‎با‎ ‎استفاده‎ ‎از‎ ‎روش ‎های‎ ‎غیر‎احتمالی‎ ‎قضاوتی‎ ‎و‎ ‎گلوله برفی ‏انجام‎ ‎شد. و از روش دلفی برای تحلیل استفاده شد. در بخش کمی جامعه آماری، مدیران و کارشناسان صندوق کارآفرینی امید بود و با روش نمونه گیری تصادفی ساده نمونه 240 نفره انتخاب گردید. ابزار پرسشنامه محقق ساخته بخش کیفی بود و داده ها با روش معادلات ساختاری تحلیل شدند.

    یافته ها

    در بخش کیفی، پرسش نامه ای حاوی 137 سوال (6 مولفه اصلی 38 مولفه فرعی) تنظیم شد و مدل تحقیق طراحی شد. در بخش کمی  نتایج T-value متغیرهای مدل، همگی از 96/1 بیشتر بود. بنابراین کلیه سوالات برای مدل معادلات ساختاری مد نظر قرارمی گیرد. همچنین مقدار R2 بالای 0.6 بود. بنابراین مدل پژوهش، دارای مقدار R2 در سطح قوی است و با توجه به مقدار Q2 به دست آمده برای متغیر وابسته ی مدل قدرت پیش بینی مدل برای متغیرهای مستقل در سطح قوی قرار دارد.

    نتیجه گیری

    عواملی که برخی از آنها فردی و مشتمل بر شاخص هایی همچون تقویت روحیه اخلاقی خود، و برخی دیگرسازمانی است که از طریق سیاستگذاری های صحیح می توان آنها را در راستای اتخاد تصمیم های اخلاقی و نهادینه شدن رفتارهای مربوطه، کنترل نمود.

    کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, مسئولیت اخلاقی, مدیریت منابع انسانی
    Background

    Web-based management is a new management philosophy and strategy supported by a system and a technology that is created to create an interactive relationship in a collaborative environment with the environment in order to achieve mutual benefits. The present study was conducted with the aim of investigating the relationship between the management based on behavior and organizational time management with the mediating role of human-ethical relations.               

    Method

    The research method is descriptive correlation type. The statistical population is all managers of the Islamic Azad University of Hormozgan province, and 201 people were selected as a statistical sample by simple random sampling. A standard questionnaire was used to collect data. Then the data were analyzed using structural equations in SPSS statistical software.

    Results

    The obtained results show that there is a relationship between robot-based management and organizational time management, and it was found that robot-based management has a positive and significant relationship with organizational time management with the mediating role of human-ethical relations.

    Conclusion

    It can be stated that web-based management networks are accessible at all hours of the day and at any place, and they can be accessed easily and communicate with many people in the shortest time. Therefore, according to the ability of management based on the relationship development and time management, the importance of human-ethical relationships in this field should be considered.

    Keywords: Web-based management, Time management, Human-ethical relations
  • فاطمه کرمی، فواد مکوندی*، محمد تمیمی، محمد همتی، مجتبی رجب بیگی
    هدف این مطالعه تبیین، شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر خدمات تامین اجتماعی با تاکید بر متغیرهای کلان اقتصادی است. رویکرد این تحقیق، تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP) است. این مقاله از بعد مخاطب، اکتشافی، از بعد هدف توصیفی و از بعد زمانی در دسته تحقیقات مقطعی است. جامعه آماری تحقیق خبرگان، مدیران ارشد و کارشناسان اجرایی سازمان تامین اجتماعی ‏ بودند. ابتدا با توجه به ادبیات موجود در این زمینه چند عامل کلیدی موثر بر خدمات تامین اجتماعی در سازمان شناسایی شد، سپس با استفاده از تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی، اوزان و معیارهای مرتبط با این عوامل از طریق پرسشنامه و نظرسنجی از جامعه آماری موردمطالعه، تعیین شد و مدل تحلیل سلسله مراتبی به کار گرفته شد. در مرحله بعد، وزن نهایی معیارها با استفاده از میانگین موزون و تلفیق وزن نسبی معیارها و وزن نسبی عوامل اصلی سرگروه آن ها به دست آمد. در مرحله بعدی بر اساس وزن های به دست آمده، رتبه بندی نهایی عوامل و معیارهای مربوط به خدمات تامین اجتماعی در سازمان ارایه گردید. یافته ها اولویت بندی معیارهای شناسایی شده را به شرح زیرنشان می دهد: بیشترین اولویت مربوط به معیار حوزه اشتغال می باشد ومعیارهای رکود، نقدینگی، تورم در رتبه های بعدی قرار دارند. هم چنین کمترین اولویت به معیار برابری اقتصادی اختصاص یافته است. با توجه به نتایج یافته ها پیشنهاد می شود از نفوذ سیاسی در اهداف اقتصادی پرهیز شود و ایجاد صنایع و سرمایه گذاری ها بدون دخالت مستقیم دولت و با شرکت فعالانه بخش خصوصی و زمینه سازی و ارشاد دولت همراه باشد.
    کلید واژگان: خدمات, تامین اجتماعی, اشتغال, تورم, رکود, سلسله مراتبی فازی
    Fatemeh Karami, Foad Makvandi *, Mohammad Tamimi, Mohammad Hemati, Mojtaba Rajabbaigy
    This article is aimed at designing and validating a model for overcoming the challenges of virtual education in the post-corona era. This cross-sectional study in terms of purpose is exploratory, in terms of audience is basic and in terms of approach is a mixed research. The participants in the qualitative section was made up of 20 Tehran’s  educational managers and experts at the first secondary level. After interviewing 17 persons who have been selected purposefully we reached theoretical saturation. The statistical population in the quantitative section consists of teachers of the first secondary level at Tehran in the academic year of 1400-1401. The sample size was estimated to be 384 teachers, selected via Cochran's formula and cluster-random method. The data collection tools were semi-structured interviews in the qualitative phase and researcher-made questionnaires, which were validated by construct validity, convergent validity and divergent validity methods. Using Cronbach's alpha and composite reliability, the reliability of the questionnaire was also evaluated. In order to t identify the dimensions and components of the research, we used thematic analysis and for finding   the relationships of the elements we used the structural-interpretive modeling method and for validating the research model we applied the partial least squares method. The results of the research showed that the infrastructure of human resources and technology ,and the rules of virtual education provide a context for the culturalization of virtual education. Cultivation of virtual education has led to the digital skills of teachers and the monitoring system of virtual education, and these factors also lead to the participation of students. Students' participation is related to the performance evaluation system of virtual education and the creation of a teaching-learning environment, and at  the end, the development of virtual education can be achieved through the efficiency of the educational system and the repair of students' learning gaps.
    Keywords: services, Social Security, employment, inflation, Recession, fuzzy hierarchy
  • فواد مکوندی، حسن رشیدی*
    زمینه و هدف

    امروزه مدیریت دولتی نوین به صورت ویژه بر کوچک کردن حجم دولت و تمرکززدایی از ساختارهای دولت تاکید می نماید و شرایط را برای ورود نهادهای جدید جهت تحقق این امر فراهم می آورد. دولت ها به علت مواجهه با مشکلات اقتصادی و اداری متعدد با چالش های فراوانی در اداره عمومی خود مواجه هستند. کوچک سازی ابزاری مدیریتی، جهت کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری است. پرواضح است که نظام اداری کشورمان در حال حاضر از چابکی لازم برخوردار نیست. این مشکل از دو مساله ناشی می گردد. یکی گستردگی و نامتوازن بودن نظام اداری کشور، باعث کم تحرکی آن شده است و دیگری اینکه بخش دولتی از توازن سیستمی لازم برخوردار نیست و بخش های مختلف رشد نامتوازن دارند. بنابراین هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی کوچک سازی در بخش دولتی بوده است.

    روش شناسی:

     این پژوهش از نظر هدف، بنیادی و در آن از روش کیفی استفاده شده است. به لحاظ رویکرد استقرایی و استراتژی مورد استفاده در این پژوهش تحلیل مضمون بوده است. برای پاسخگویی به سوال پژوهش، از مطالعات کتابخانه ای و بررسی متون استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Maxqda2020 استفاده شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان داد که تعداد 145 مضمون پایه، 41 مضمون سازمان دهنده و 13 مضمون فراگیر شناسایی شدند.

    نتایج

    الگوی کوچک سازی بخش دولتی دارای 13 بعد اصلی شامل الزامات کوچک سازی، ایجاد ظرفیت جهت کوچک سازی، استراتژی های کوچک سازی، روش های کوچک سازی، راهکارهای عملیاتی کوچک سازی، حکمرانی مطلوب، سیاست های کلان دولتی، ساختار نظام حکومتی، فشارهای مالی و بدهی دولت، تکنولوژی و نوآوری و آثار کوچک سازی است.

    کلید واژگان: کوچک سازی بخش دولتی, سیاست های دولت, تحلیل مضمون
    Foad Makvandi, Hassan Rashidi *
    Background and purpose

    Today, modern public administration emphasizes on shrinking the size of the government and decentralization of government structures and provides the conditions for the entry of new institutions to realize this. Governments face many challenges in their public administration due to facing numerous economic and administrative problems. Downsizing is a management tool to reduce costs and increase productivity. It is clear that the administrative system of our country does not have the necessary agility at the moment. This problem arises from two issues. One is the vastness and imbalance of the country's administrative system, which has caused its lack of activity, and the other is that the government sector does not have the necessary systemic balance and different sectors have uneven growth. Therefore, the aim of the current research was to design a downsizing model in the public sector.

    Methodology

    This research is fundamental in terms of its purpose and a qualitative method has been used in it. In terms of inductive approach and strategy used in this research, thematic analysis was used. To answer the research question, library studies and literature review have been used. Maxqda2020 software was used for data analysis.

    Findings

    The findings showed that 145 basic themes, 41 organizing themes and 13 comprehensive themes were identified.

    Results

    The public sector downsizing model has 13 main dimensions including downsizing requirements, building capacity for downsizing, downsizing strategies, downsizing methods, downsizing operational solutions, good governance, politics The government's macro issues are the structure of the government system, financial pressures and government debt, technology and innovation, and the effects of downsizing.

    Keywords: Downsizing of the public sector, government policies, Thematic Analysis
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال