مجید آقاعلیخانی
-
به منظور بررسی پاسخ رشد و عملکرد دانه گیاه دارویی خار مقدس (Cnicus benedictus L.) به تراکم بوته و مقدار نیتروژن، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. عوامل مورد بررسی در این آزمایش شامل چهار مقدار کود نیتروژن (صفر ،50، 100 و 150 کیلوگرم در هکتار) به عنوان عامل اصلی و چهار تراکم بوته (100، 150، 200 و 250 هزار بوته در هکتار) به عنوان عامل فرعی بودند. در زمان رسیدگی فیزیولوژیک وزن تر و خشک ساقه، برگ، عملکرد و اجزای عملکرد دانه و شاخص برداشت تعیین شدند. نتایج نشان داد که اثر متقابل تراکم و نیتروژن برای تمامی صفات کمی اندازه گیری شده به جز تعداد شاخه فرعی در بوته و تعداد دانه در طبق معنی دار بود. کود نیتروژن بر صفات تعداد طبق در بوته و تعداد دانه در طبق اثر معنی داری داشت. درمجموع تیمار تراکم 10 بوته در متر مربع در اکثر مقادیر نیتروژن بیشترین عملکرد دانه و اجزای عملکرد را سبب شد. بر این اساس برای تولید بذر خارمقدس به منظور توسعه سطح زیر کشت این گیاه دارویی ارزشمند پیشنهاد می شود از کشت های متراکم که معمولا برای تولید حداکثر پیکر رویشی گیاه توصیه شده اند اجتناب شود زیرا بر اساس یافته های این پژوهش، تشدید رقابت دورن گونه ای در تراکم-های بالاتر از 10 بوته در مترمربع موجب کاهش معنی دار عملکرد دانه خواهد شد.
کلید واژگان: جمعیت, خار مقدس (Cnicus Benedictus L.), کشت پاییزه, کود شیمیاییIn order to investigate the response of the growth and seed yield of the holy thistle (Cnicus benedictus L.) to the plant density and nitrogen rate, an experiment was conducted in the research farm of the Faculty of Agriculture of Tarbiat Modares University. Experimental treatments were arranged in split plots based on randomized complete block design with three replications. The investigated factors in this experiment included four nitrogen rates (0, 50, 100 and 150 kg. ha-1) as the main factor and four plant densities (100, 150, 200 and 250 thousand plants per hectare) as sub factor. At the time of physiological ripening, fresh and dry weight of stem, leaf, seed yield and yield components and harvest index were determined. The results showed that density × nitrogen interaction effect was significant for all measured quantitative traits except the number of sub-branches per plant and the seed number per plant. Nitrogen fertilizer had a significant effect on the disk number per plant and seed number per disk. In total, the density treatment of 10 plants per square meter caused the highest seed yield and yield components in most nitrogen rates. Based on this, for the seed production of holy thistle in order to develop the cultivated area of this valuable medicinal plant, it is suggested to avoid dense cultivations, which are usually recommended to produce the maximum vegetative body of the plant, because according to the findings of this research, the intensification of inter-species competition in density higher than 10 plants per square meter will cause a significant decrease in seed yield.
Keywords: Autumn Cultivation, Chemical Fertilizer, Holy Thistle (Cnicus Benedictus L.), Population -
به منظور بررسی تاثیر منابع مختلف کود نیتروژنی بر عملکرد دانه و علوفه سه رقم ارزن، آزمایشی در سال 1398 به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی با سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. در این آزمایش چهار سیستم تغذیه ای شامل تامین100 % نیاز نیتروژن گیاه از منبع شیمیایی (اوره)، تامین 100 % نیاز نیتروژن گیاه از منبع آلی (ورمی کمپوست)، تغذیه تلفیقی 1 (50 % ورمی کمپوست + 50 % اوره) و تغذیه تلفیقی 2 (نیتروکسین + 50 % اوره) در کرت اصلی و سه رقم ارزن (پیشاهنگ، KCM2 و باستان) در کرت فرعی مورد بررسی قرار گرفتند. صفات اندازه گیری شده شامل عملکرد دانه، اجزای عملکرد، صفات کیفی دانه و علوفه بود. نتایج نشان داد که سیستم های تغذیه ای متفاوت اثر معنی داری بر وزن هزار دانه و عملکرد دانه داشتند. بر اساس مقایسه میانگین های عملکرد دانه تحت اثر متقابل رقم در تیمار کودی، بیشترین (2830 کیلوگرم در هکتار) و کمترین (75/1217کیلوگرم در هکتار) عملکرد دانه ارزن به ترتیب از رقم باستان و KCM2 حاصل شد. رقم پیشاهنگ و KCM2 که هر دو جزو ارقام ارزن معمولی هستند از نظر صفات مهمی چون عملکرد و صفات کیفی دانه تحت تاثیر تیمارهای کودی ورمی کمپوست 100 % و تغذیه تلفیقی 1 (50 % ورمی کمپوست + 50 % اوره) در گروه تیمارهای برتر قرار گرفتند. رقم باستان که یکی از ارقام ارزن دم روباهی است در تغذیه تلفیقی 2 (نیتروکسین + 50 % اوره) عملکرد دانه و علوفه بهتری داشت. جمع بندی نتایج در صفات مختلف کمی و کیفی ارقام ارزن تیمار تغذیه تلفیقی نیتروکسین + اوره را به عنوان تیمار برتر معرفی می نماید. بر این اساس با استفاده از این تیمار در زراعت ارزن دانه ریز ضمن کاهش 50 درصدی در مصرف کود شیمیایی نیتروژن و جایگزین کردن آن با کود زیستی نیتروکسین می توان عملکرد قابل قبولی در صفات کیفی دانه و علوفه گیاه بدست آورد و یک گام به تحقق اهداف کشاورزی پایدار نزدیک تر شد.
کلید واژگان: باستان, پیشاهنگ, نیتروژن, نیتروکسین, ورمی کمپوست, KCM2In order to study the effect of different sources of nitrogen fertilization on forage and grain yield of three millet cultivars, an experiment was done at Agricultural Research Station of Tarbiat Modarres University during the spring and summer 2019. Experimental treatments were arranged in split plots based in randomized complete blocks design with three replications. In this experiment four nutrition systems including: 100% chemical nitrogen (urea), 100% organic (vermicompost), integrative nutrition-1 (50% vermicompost + 50% urea) and integrative nutrition-2 (50%vermicompost + 50% urea) were located in the main plots and three millet cultivars (Pishahang, KCM2 and Bastan) in sub plots. Different traits such as grain yield, yield components, biomass, harvest index, grain and forage quality indices were investigated. Results indicated to significant effect of nutritional systems on harvest index, thousand grain weight, grain yield and biological yield. Regarding to the means comparison of fertilizer × cultivar interaction the highest grain yield (2830 kg/ ha) and the lowest one (1217.75 kg per hectare) were obtained from the Bastan and KCM2 cultivars respectively. Pishahang and KCM2 cultivar (both common millet) for important traits such as grain and forage yield and quality were in the same statistical group with the superior treatment (urea) under vermicompost and integrated (vermicompost + urea) treatment. While Bastan cultivar (foxtail millet) produced superior grain and forage yield under integrative (nitroxin + urea) treatment. Therefore, using this treatment in small grain millet production, alternating the 50% of chemical nitrogen fertilizer with the biological fertilizer, nitroxin, the acceptable grain and forage yield will produce and we will one step closer to the goals of sustainable agriculture.
Keywords: Bastan, KCM2, Nitrogen, Nitroxin, Pishahang -
این آزمایش به منظور بررسی اثر کاربرد سطوح مختلف ورمی کمپوست و کود نیتروژن و تلفیق آن ها بر عملکرد بذر، پروتئین خام بذر، محتوای روغن و پروفایل اسیدهای چرب گیاه خارمقدس در قالب بلوک های کامل تصادفی در سال زراعی 1399-1398 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. تیمار های آزمایش براساس نیاز کودی گیاه خارمقدس شامل شاهد (بدون مصرف کود)، 100 درصد نیاز کودی نیتروژن، 75 درصد نیاز کودی نیتروژن + 25 درصد ورمی کمپوست، 50 درصد نیاز کودی نیتروژن+50 درصد ورمی کمپوست، 25 درصد نیاز کودی نیتروژن+75 درصد ورمی کمپوست و100 درصد ورمی کمپوست) بودند. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار زیست توده کل (32/10 تن در هکتار)، ارتفاع بوته (2/100 سانتی متر) در ترکیب 50 درصد نیاز کودی نیتروژن و ورمی کمپوست بدست آمد. بیشترین مقدار وزن هزاردانه (9/30 گرم)، عملکرد بذر (3/1708 کیلوگرم در هکتار)، درصد روغن دانه (9/18 درصد) و عملکرد روغن (5/323 کیلوگرم در هکتار) در تیمار 100 درصد ورمی کمپوست مشاهده شد. بیشترین میزان اسید لینولئیک روغن بذر (7/66 درصد) و اسید اولئیک (83/25 درصد) به ترتیب در تیمار 100 درصد ورمی کمپوست و 100 درصد نیاز کودی نیتروژن و کمترین مقدار آن ها در تیمار 100 درصد نیاز کودی نیتروژن (01/61 درصد اسید لینولئیک) و بدون مصرف کود (شاهد) (09/ 23 درصد اسید اولئیک) مشاهده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که تیمارهای کودی ورمی کمپوست بر روی کمیت و ترکیب اسیدهای چرب بذر گیاه خارمقدس تاثیر مثبت داشته و به منظور تولید زیست توده دارویی گیاه خارمقدس تیمار 50 درصد نیاز کودی نیتروژن +50 درصد ورمی کمپوست و برای تولید بذر، تیمار 100 درصد ورمی کمپوست در شرایط اقلیمی محل اجرای آزمایش مناسب تر است.کلید واژگان: اسید اولئیک, اسید لینولئیک, ترکیب اسیدهای چرب, خارمقدس, ورمی کمپوستThis experiment was conducted to investigate the effect of applying different levels of vermicompost and nitrogen fertilizer and their combination on seed yield, seed protein, oil content, and fatty acids profile of the Blessed thistle. The experiment was arranged as a complete block design with three replications in 2018 and 2019 in the experimental field of the faculty of agriculture of Tarbiat Modares University, Tehran, Iran. Treatments consisted of (control (no fertilizer), 100% nitrogen fertilizer requirement, 75% nitrogen fertilizer requirement + 25% vermicompost, 50% nitrogen fertilizer requirement + 50% vermicompost, 25% nitrogen fertilizer requirement + 75% vermicompost and 100% vermicompost). The results showed that the highest biomass (10.32 ton ha-1) and plant height (100.2 cm) was obtained in the combination of 50% nitrogen requirement and vermicompost. The highest 1,000-seed weight (30.9 g), seed yield (1708.3 kg/ha), seed oil percentage (18.9%), and oil yield (323.52 kg/ha) were observed in 100% vermicompost treatment. The highest percentage of linoleic acid (66.7) and oleic acid (25.8) were observed respectively in the treatment of 100% vermicompost and 100% nitrogen fertilizer requirement, and the lowest in the treatment of 100% nitrogen (61.01% linoleic acid) and without Fertilizer consumption (control) (23.09% oleic acid). The results indicated that the vermicompost fertilizer treatments had a positive effect on the quantity and fatty acid composition of the blessed thistle seeds, the treatment required 50% nitrogen fertilizer + 50% vermicompost and for seed production, 100% vermicompost treatment is more suitable in the climatic conditions of the experimental site.Keywords: Blessed thistle, Fatty acid profile, Linoleic acid, Oleic acid, Vermicompost
-
به منظور بررسی ویژگی های کمی و کیفی علوفه تاج خروس زراعی (Amaranthus hypocondriacus L.)، تحت تاثیر مقادیر نیتروژن و زمان برداشت، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1398 در مزرعه دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. نیتروژن در پنج مقدار (صفر، 100، 200، 300 و 400 کیلوگرم کود نیتروژن در هکتار) و چین برداری به دو صورت؛ برداشت تک چینه (مرحله آغاز پر شدن دانه) و دو چینه (آغاز گلدهی و آغاز پر شدن دانه) اعمال شد. عملکرد علوفه و صفات کیفی (پروتیین خام، فیبر نامحلول در شوینده اسیدی، ، فیبر خام و دیواره سلولی) در هر دو زمان برداشت اندازه گیری شد. نتایج تحقیق نشان داد، مقدار نیتروژن روی صفات کمی و پروتیین خام اثر معنی داری داشت، همچنین اثر چین برداری در همه صفات بجز شاخص سطح برگ و دیواره سلولی معنی دار شد. برهمکنش چین برداری و مقدار نیتروژن برای هیچ یک از صفات بجز نسبت وزن برگ به ساقه معنی دار نشد. مقایسه میانگین ها نشان داد که تیمار kg/ha200 نیتروژن و برداشت یک چینه بالاترین عملکرد علوفه خشک را به ترتیب برابر با 27490 kg/ha و kg/ha27120 به خود اختصاص دادند. اگر چه بیشترین درصد پروتیین خام با مصرف kg/ha 400 نیتروژن بدست آمد، اما تفاوت معنی داری با kg/ha 200 نیتروژن نداشت، در عین حال تیمار دو چینه با 15% پروتیین خام مرغوب تر از تیمار یک چینه بود.کلید واژگان: تاج خروس, چین برداری, صفات کمی, کیفیت علوفه, نیتروژنIn order to study the effect of nitrogen rate and cutting numbers on forage quantitative and qualitative characters of field amaranth (Amaranthus hypocondriacus L.) a field experiment was conducted at Tarbiat Modares University, Iran, on 2019 growing season. Nitrogen fertilizer was applied in five rates (0, 100, 200, 300 and 400 kg.ha-1) and cutting has two strategies: single harvest (at the beginning of grain filling) and double-cutting (at the beginning of flowering and the beginning of the grain filling). Forage yield and qualitative traits (crude protein, acid detergent fiber, crude fiber and cell wall) were measured at both cutting strategy. The results showed that nitrogen rate had significant effect on quantitative traits and crude protein, and also the effect of cutting on all traits was significant except for LAI and cell wall. Cutting×nitrogen interaction was not significant for any traits, except for dry leaf/stem ratio. Mean comparison showed that 200 kg.ha-1 nitrogen treatment and single-cutting harvest had the highest dry forage yield of 27490 and 27120 kg.ha-1, respectively. Although the highest crude protein percentage was obtained in 400 kg.N.ha-1 treatment and were in same statistical group with 200 kg N.ha-1. Also two- cutting harvest with 15% crude protein was better than single-cutting harvest.Keywords: Amaranth (Amaranthus hypocondriacus), cutting, Forage quality, nitrogen, Quantitative traits
-
اهداف
علف های هرز برای کسب منابع رشد با گونه های زراعی به رقابت پرداخته و گونه ای که از قدرت رقابت بالاتری برخوردار باشد، سهم بیشتری از منابع را نیز در اختیار خواهد گرفت.
مواد و روش هابه منظور بررسی تاثیر علف کش تری بنورون متیل بر خصوصیات رشدی، فیزیولوژیک و بیوشیمیایی دو رقم ذرت علوفه ای و ویژگی های علف های هرز مزرعه، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1396 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. تیمارهای این آزمایش شامل، چهار غلظت علف کش تری بنورون متیل به صورت خاک پاش (صفر، 20، 40 و 60 گرم در هکتار) و دو رقم ذرت علوفه ای NS 640 و SC 704 بودند. برای ارزیابی خصوصیات علف های هرز، یک کرت عاری از علف هرز و یک کرت دارای علف هرز بدون کشت ذرت نیز در هر تکرار گنجانده شد.
یافته هانتایج آزمایش نشان داد که با گذشت زمان، شاخص سطح برگ علف های هرز روند افزایشی و تراکم کل علف های هرز روند افزایشی داشت و سپس کاهش یافت. خرفه و تاج خروس ریشه قرمز علف های هرز غالب مزرعه بودند. اثر اصلی رقم و برهمکنش غلظت علف کش × رقم در کلیه صفات غیر معنی دار بوده و تنها اثر اصلی غلظت علف کش معنی دار بود.
نتیجه گیریبه طور کلی نتایج نشان داد که در کلیه ارقام ذرت علوفه ای استفاده از غلظت 60 گرم در هکتار علف کش تری بنورون متیل موجب کنترل بهتر علف های هرز و کاهش رقابت آن ها، افزایش میزان کلروفیل، فعالیت رنگدانه ای و سرعت فتوسنتز گیاه، کاهش فعالیت آنزیم های تنش و بهبود عملکرد و شاخص برداشت شد.
کلید واژگان: رنگدانه, سولفونیل اوره, صفات رشدی, عملکرد, فتوسنتزBackground and ObjectiveWeeds compete with crop for growth resources and more competitive species will receive more resources.
Materials and MethodsIn order to investigate the effect of tribenuron methyl on growth, physiological and biochemical characteristics of two forage corn cultivars and characteristics of field weeds, a factorial experiment was conducted in a randomized complete block design with three replications at the Research Farm, Faculty of Agriculture, Tarbiat Modares University in 2017. The factors consisted of four doses of tribenuron methyl in soil (0, 20, 40 and 60 g ha-1) and two corn cultivars (N.S 640 and SC 704). Each block included 10 plots and each plot consisted of eight rows and one row without plant between plots. To evaluate the characteristics of weeds, a weed free (hand weeding) plot (alone corn), and a plot without corn were also considered in each replication.
ResultsThe results showed that over time, weed leaf area index increased and total weed density increased until the middle of the growth period and then decreased. Common purslane (Portulaca oleracea) and red-root pigweed (Amaranthus retroflexus) were the dominant weeds in the fields. The main effect of cultivar and interaction between herbicide concentration and cultivar was not significant in all traits and only the main effect of herbicide concentration was significant.
ConclusionIn general, the results showed that in all forage corn cultivars, the use of 60 g tribenuron methyl ha-1 caused better weed control and reduced competition, increased chlorophyll content, pigment activity and plant photosynthetic rate,
Keywords: Growth Traits, Photosynthesis, Pigment, Urea Sulphonyl, Yield -
به منظور بررسی محلول پاشی پتاسیم سیلیکات، کلسیم کلراید و نانو سیلیس بر عملکرد، اجزای عملکرد و برخی صفات فیزیولوژیکی ذرت شیرین تحت رژیم های آبیاری، آزمایشی به صورت کرت های خرد شده و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1396 انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل رژیم آبیاری در سه سطح آبیاری مطلوب، کم آبیاری متوسط و کم آبیاری شدید، به ترتیب آبیاری بعد از تخلیه 35، 55 و 75 درصد آب قابل استفاده در منطقه ریشه به عنوان عامل اصلی و محلول پاشی پتاسیم سیلیکات یک و دو در هزار لیتر آب، نانوسیلیس یک در هزار لیتر آب، کلسیم کلراید یک و دو در هزار لیتر آب، محلول پاشی آب خالص و بدون محلول پاشی به عنوان عامل فرعی بودند. نتایج نشان داد که بیشترین عملکردهای دانه (kg ha-16588)، زیستی (kg ha-136050) و علوفه خشک (kg ha-130417) از اثر اصلی محلول پاشی پتاسیم سیلیکات با غلظت یک در هزار لیتر آب به دست آمد. در شرایط کمبود آب، کاربرد پتاسیم سیلیکات توانست میزان عملکرد دانه را به طور معنی داری افزایش دهد، به طوریکه پتاسیم سیلیکات در شرایط آبیاری مطلوب، کمآبیاری متوسط و شدید، به ترتیب هفت، 25 و 49 درصد عملکرد دانه را نسبت عدم محلولپاشی افزایش داد. این میزان افزایش در شرایط رژیم آبیاری شدید برای کلسیم کلراید و نانوسیلیس، به ترتیب %22/9- و %82/9 نسبت به شاهد بودند. بنابراین با توجه به نتایج این پژوهش میتوان بیان کرد که محلولپاشی پتاسیم سیلیکات، از کارایی بیشتری در شرایط کمآبیاری در ذرت شرین برخودار بود.کلید واژگان: رژیم آبیاری, سیلیسیم, عملکرد دانه, کارتنوئید, کلروفیلEffect of potassium-silicate, calcium chloride and nano-silicate spray was investigated on yield, yield components and some physiological properties of sweet corn under irrigation regimes in a split plot experiment based on a complete block design with three replications in 2017. Experimental treatments were irrigation regimes as optimal irrigation, moderate and severe water deficit stresses, irrigation after 35%, 55% and 75% depletion of available water in the root zone as the main factor and foliar applications of 1000 and 2000 ppm potassium silicate and calcium chloride , 1000 ppm nano-silica, pure water and without foliar application as sub plots. The highest grain (6588 kg ha-1), biomass (36050 kg ha-1) and dry forage (30417 kg ha-1) yields were obtained from the main effect of foliar application of 1000 ppm potassium silicate. In water deficit conditions, application of potassium silicate significantly increased grain yield, so that potassium silicate in optimal irrigation conditions, moderate and severe irrigation increased grain yield 7, 25 and 49% compared to non-foliar application, respectively. In intensive irrigation regime the conditions, these increases were -9.29 and 9.82%, for calcium chloride and nano-silica, compared to the control (without foliar). Therefore, according to the results of this study, it can be stated that foliar application of potassium silicate was more efficient in deficit irrigation conditions in sweet corn.Keywords: Carotenoid, Chlorophyll, Irrigation regimes, Grain yield, Silicon
-
The current study assessed the effects of common herbicides produced by different companies on broadleaved and grass weed control and quantitative traits of irrigated wheat. A two-year experiment (2013-2014 and 2014-2015) was designed as an RCBD with three replications. Experimental treatments included two control treatments (weedy and weed-free) and 15 herbicides produced by three Iranian companies (Ghazal, Golsam-Gorgan, and Gyah) and three international companies (BASF, Nufarm, and Syngenta). The results showed that H13 (bromoxynil + MCPA from BASF tank-mixed with clodinafop propargyl from Golsam Gorgan) and H14 (bromoxynil + MCPA from BASF tank mixed with clodinafop propargyl from Ghazal) treatments in 2014 and H5 (tribenuron methyl from Gyah) and H9 (clodinafop propargyl tank-mixed with tribenuron methyl from Golsam Gorgan) in 2015 almost completely controlled broadleaved and grass weeds. In 2014, H4 (2,4-D + MCPA from Nufarm) and H13 treatments with the averages of 7505 and 7338 kg ha-1 ranked first and second in grain yield, while H9 and H12 (bromoxynil + MCPA from BASF tank-mixed with clodinafop propargyl from Gyah) with the averages of 7966 and 7917 kg ha-1 were known as superior treatments in 2015. Averaged by years, the grain yield was 3185 kg ha-1 at weedy treatment (H17). Although there were no significant differences between herbicides, the grain yield (averaged by years and herbicides) was boosted by 88% compared with the weedy treatment. It was concluded that more rainfall and desirable air temperature positively affected the efficacy of the herbicides.
Keywords: herbicide performance, interspecific competition, manufacturer, wheat-weed relationship -
ذرت شیرین، Zea mays Var. Saccarata از جوان ترین شکل های ذرت است که در پی جهش اتفاقی در ذرت معمولی به وجود آمد و بومیان آمریکایی و قبایل سرخپوست پس از واقف شدن به تفاوت ها، به کشت و کار آن مبادرت کردند. اولین واریته ثبت شده ذرت شیرین به نام Black Iroquoise توسط مهاجران اروپایی در سال 1779 نامگذاری شد. در قرن نوزدهم ارقام آزاد گردهافشان (OP) سفید رنگ در ایالات متحده آمریکا رواج یافتند. امروزه دو رقم از این نوع هم کشت و هم مصرف می شوند، یکی واریته کانتری جنتلمن (با دانه های کشیده و کوچک و ردیف های نامنظم که به آن ذرت میخ کفشی هم گفته می شود) و دیگری رقم 'Stowell's Evergreen' است. تحولات علمی در زمینه علم اصلاح نباتات از جمله فناوری دورگگیری با القای صفاتی مانند رسیدگی همزمان، ارتقای کیفیت بلال و مقاومت به بیماریها تحولات شگرفی در تولید ذرت شیرین در قرن بیستم ایجاد نمود. در این جستار، با مروری بر موفقیتهای حاصل شده در ایجاد ارقام جدید و بهبود صفات کیفی و بازارپسندی ذرت شیرین، تفاوتهای ژنتیکی آن با ذرت معمولی بررسی و بر نقش هیبریداسیون به عنوان یکی از ابزارهای متداول به نژادی کلاسیک برای دستیابی به ژنوتیپ های برتر در ذرت شیرین تاکید شده است. تقسیمبندی ارقام هیبرید ذرت شیرین بر اساس عواملی مانند ژن های موثر بر متابولیسم کربوهیدرات ها و درصد قند آندوسپرم، مدت زمان کاشت تا رسیدن محصول، رنگ دانه (زرد، سفید، صورتی، ارغوانی و سیاه)، شکل بلال و نوع مصرف (تازهخوری، منجمد کردن، کنسروسازی و صادرات)، بخش دیگری از این مقاله را تشکیل می دهد. بررسی روشهای بهنژادی ذرت شیرین نشان میدهد با وجود استفاده از چندین تکنیک و تیوری های مشخص، به نژادی ذرت شیرین به علت نتیجه متفاوت حاصل از هر روش، تاثیر گرده افشانی خارجی (دگرگردهافشانی) و فسادپذیری بالای محصول نهایی، در عمل بسیار متفاوت است. مهم ترین روش ها در به نژادی ذرت شیرین مشتمل بر به نژادی شجره ای، تولید توده های سنتزی و مرکب، تلاقی برگشتی و اصلاح به کمک نشانگرهای مولکولی و نیز انتخاب برای برخی صفات ویژه مانند کیفیت خوراکی، تولید بذر، جوانه زنی بهبودیافته در بذرهای Sh2 و ایجاد مقاومت در برابر آفات و بیمارگرها در بخش دیگری از این مقاله مرور شدهاند. با توجه به تحولات ژنتیکی که در ارقام ذرت شیرین از دیرباز تاکنون صورت گرفته، در بخش پایانی، انواع واریته های ذرت شیرین از جمله هیبرید های تجاری برای مصارف تازه خوری و هیبرید های مناسب برای فرآوری معرفی شده اند.
کلید واژگان: اصلاح شجره ای, تلاقی برگشتی, توده های سنتزی, دورگ گیری, نشانگرهای مولکولی, هیبریدهای تجاریSweet corn, Zea mays Var. Saccharata is the youngest form of corn that arose after an accidental mutation in the common corn, and the Native Americans and Indian tribes began to cultivate it after becoming aware of the differences. The first registered variety of sweet corn was named Black Iroquois by European settlers in 1779. In the 19th century, white OP (open pollination) cultivars became popular in the United States. Two varieties of this type that are still cultivated and consumed are the Country Gentleman variety (with elongated and small seeds and irregular rows, also called Shoepeg corn) and the 'Stowell's Evergreen' variety. Scientific developments in the field of plant breeding, including the hybridization technology by inducing traits such as ripening at the same time and improving the quality of cobs and resistance to diseases, created tremendous changes in the production of sweet corn in the 20th century. This article with an overview of the successes achieved in creating new cultivars and improving the quality and marketability traits of sweet corn, its genetic differences from common corn, and the role of hybridization as one of the common tools of classical breeding to achieve superior genotype qualities are emphasized in sweet corn. Classification of sweet corn hybrid cultivars based on factors such as genes affecting carbohydrate metabolism and endosperm sugar percentage, planting time until harvest, seed color (yellow, white, pink, purple, and black), cob shape, and type of consumption (freshly eaten, Freezing, canning and exporting) forms another part of this article. Examining sweet corn breeding methods shows that despite the use of a number of specific techniques and theories, due to the different results of each method, the effect of external pollination, and the high perishability of the final product, Sweet corn breeding is very different in practice. The most important methods in sweet corn breeding have been reviewed in another part of this article. These methods include pedigree breeding, production of synthetic and composite masses, backcrossing and breeding with the help of molecular markers, as well as selection for some special traits such as edible quality, seed production, improved germination in Sh2 seeds, and resistance to pests and pathogens. In the final part, all kinds of sweet corn varieties, including commercial hybrids for fresh consumption and hybrids suitable for processing, have been introduced according to the genetic changes that have taken place in sweet corn cultivars since long ago.
Keywords: backcrossing, commercial hybrids, Hybridization, molecular markers, pedigree breeding, synthetic masses -
استفاده از اکوتیپ های گیاهان دارویی رویشگاه های طبیعی در پژوهش های به زراعی و به نژادی مستلزم بررسی های میدانی و آزمایشگاهی برای انتخاب تیپ شیمیایی برتر می باشد. تحقیق حاضر به منظور بررسی اثر ارتفاع رویشگاه از سطح دریا بر میزان اسانس و ماده موثره ی بابونه آلمانی (Matricaria chamomilla L.) در استان بوشهر انجام شد. بدین منظور جمعیت بابونه آلمانی رشد یافته در رویشگاه های طبیعی استان بوشهر در سه بازه ارتفاع، صفر تا 100، 100 تا 350 و 350 تا 750 متر از سطح دریا با چهار تکرار (ناحیه) برای هر تیمار در قالب طرح آماری بلوک کامل تصادفی بررسی شد. در هریک از 12 رویشگاه مورد بررسی علاوه بر برداشت نمونه های گیاهی در مرحله گلدهی کامل، نمونه خاک نیز بررسی شد. بازده اسانس گل های خشک شده مطابق فارماکوپه گیاهی ایران به روش تقطیر با آب تعیین شد. میزان کامازولن در اسانس الکلی مطابق روش فارماکوپه گیاهی ایران از طریق اسپکتروفتومتری و میزان آپیژنین 7-گلوکوزید بر اساس فارماکوپه امریکا (USP-20) از طریق HPLC سنجیده شد. نتایج نشان داد که اختلاف ارتفاع رویشگاه تفاوت معنی داری در مقدار اسانس و ماده موثره بابونه ایجاد نکرد. با وجود این بیشترین میزان اسانس (742/0درصد) درگل های بابونه رشد یافته در ارتفاعات بالاتر وجود داشت و اکوتیپ های رشد یافته در نواحی پست تر دارای ماده موثره ی بیشتری (25/4 % کامازولن و 50/0 % آپیژنین 7-گلوکوزید) بودند. براین اساس می توان اظهار داشت که تولید حداکثرعملکرد اسانس در گرو توجه به حاصلخیزی خاک است و برای حصول مواد موثره بیشتر جمع آوری بذر بابونه از رویشگاه های پست تر استان بوشهرتوصیه می شود.
کلید واژگان: بابونه, اکوتیپ, تیپ شیمیایی, کامازولن, آپیژنین 7-گلوکوزیدApplication of medicinal plants ecotypes from natural habitats in agronomic and genetic research requires field and laboratory investigations to select the best chemotypes. The present study was conducted to investigate the effect of habitat altitude on the amount of essential oil and active ingredient of German chamomile (Matricaria chamomilla L.) in Bushehr province. The chamomile population of natural habitats in three altitude ranges, zero -100, 100-350 and 350-750 meters above sea level with four replications (regions) investigated in a randomized complete blocks design. In all 12 studied habitats, in addition to harvesting plant samples in the full flowering stage, soil samples were also examined. The yield of essential oil of dried flowers was determined according to the herbal pharmacopoeia of Iran by water distillation method. The amount of Chamazulen in the alcoholic essential oil was measured through spectrophotometry, and the amount of Apigenine 7-glucoside was measured according to American Pharmacopoeia (USP-20) through HPLC. The results showed that the difference in altitude of the habitat did not make a significant difference in amount of essential oil and effective substance of chamomile. Despite this, the highest amount of essential oil (0.742%) was found in flowers grown at higher altitudes, and the ecotypes grown in lower areas had more secondary metabolites (4.25% Chamazulene and 0.50% Apigenin 7-glucoside). Therefore, it can be stated that the maximum production of essential oil depends on the soil fertility, and to obtain more effective substances, it is recommended to collect chamomile seeds from the lower habitats.
Keywords: Matricaria chamomilla L, Ecotypes, Chemo types, chamazulene, Apigenin 7-glucoside -
به منظور بررسی اثر امواج فراصوت بر شکستن خفتگی بذر گونه های تاتوره و پیچک صحرایی در شرایط کنترل شده دو آزمایش جداگانه به صورت طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار انجام شد. امواج فراصوت در پنج توان (صفر، 80، 150، 250 و 350 وات) در دو زمان چهار و هشت دقیقه با فرکانس ثابت 20 کیلوهرتز بکار برده شد. دمای سیال آب در حین اعمال فراصوت 25 درجه سانتی گراد ثابت بود. علاوه بر امواج فراصوت، تیمارهای رایج شکستن خفتگی شامل سرمادهی (طبیعی، مرطوب و خشک) برای تاتوره و خراش-دهی مکانیکی برای پیچک صحرایی انجام شد. نتایج نشان داد، بیشینه جوانه زنی تجمعی(Gmax) در هر دو گونه علف هرز تحت تاثیر تیمارهای فراصوت کاهش پیدا کرد. این تیمار همچنین زمان رسیدن به 50 درصد بیشینه جوانه زنی (G50) در گونه تاتوره را افزایش داد. تاثیر تیمارهای فراصوت بر G50 پیچک صحرایی به میزان توان فراصوت وابسته بود، به طوری که فقط توان های بالا کاهش G50 را به دنبال داشتند. در مجموع امواج فراصوت روش مناسبی برای شکستن خفتگی بذر گونه های تاتوره و پیچک صحرایی نبود، در حالی که سرمادهی طبیعی و خراش دهی مکانیکی به عنوان بهترین تیمارها، Gmax تاتوره و پیچک صحرایی در مقایسه با شاهد را به ترتیب 49 و 38 درصد افزایش دادند.کلید واژگان: بیشینه جوانه زنی تجمعی (Gmax), زمان تا رسیدن به 50 درصد بیشینه جوانه زنی (G50), توان های فراصوت, تاتوره, پیچک صحراییThe phenomenon of seed dormancy in weeds not only lead to management difficulties over time but also can disrupt the biological, morphological and ecological studies carried out on these species. This study was conducted to investigate the effect of ultrasound on seed dormancy breaking of Datura stramonium and Convolvulus arvensis in laboratory conditions. Two separate experiments were conducted as a completely randomized design with four replications for each species. The ultrasonic waves were applied at five powers including 0, 80, 150, 250 and 350 watts for four and eight minutes, where the applied ultrasonic frequency was 20 kHz and the temperature of water was remained constant at 25°C. In addition to the ultrasound treatments, the common dormancy-breaking treatments including chilling (natural chilling, moist chilling and dry chilling) and mechanical scarification were applied on D. stramonium and C. arvensis, respectively. All sonication treatments decreased accumulated maximum germination (Gmax) of both weed species. Also, the ultrasound treatments increased time to 50% of maximum germination (G50) of D. stramonium. The ultrasonic effect on G50 of C. arvensis was depended on ultrasonic power, where at low ultrasound powers the G50 of D. stramonium was similar to untreated seeds, while it was decreased at high ultrasound powers. Accordingly, ultrasound was not a suitable method to break seed dormancy of D. stramonium and C. arvensis. As the best treatments, the natural chilling and mechanical scarification increased Gmax of D. stramonium and C. arvensis up to 49% and 38%, respectively.Keywords: Jimsonweed, Field bindweed, accumulated maximum germination (Gmax), time to 50% maximum germination (G50), ultrasound powers
-
زمینه و هدف
اکسیداسیون روغن های گیاهی یک چالش بزرگ در صنایع غذایی محسوب می شود. روغن کانولا به علت داشتن اسیدهای چرب غیر اشباع بالا، مستعد فساد اکسیداسیونی می باشد. یکی از راه های جلوگیری از اکسیداسیون روغنها و چربیها افزودن آنتیاکسیدانها است، اما با توجه به اینکه آنتیاکسیدانهای سنتزی به علت امکان سمی و سرطان زا بودن محدود شده است، بنابراین امروزه اسانس گیاهان دارویی و معطر به خاطر داشتن خاصیت آنتی اکسیدانی به عنوان جایگزین آنتی اکسیدان های سنتزی در فرآورده های غذایی مطرح می باشند. گیاه همیشه بهار (Calendula officinalis L.) گونه ای از تیره کاسنی است که کاربردهای متعددی در صنایع غذایی و دارویی دارد. هدف از این مطالعه، شناسایی ترکیبات اسانس گل همیشه بهار و مقایسه اثرات آنتی اکسیدانی اسانس آن با بوتیل هیدروکسی تولوین در پایداری روغن خوراکی کانولا بود.
روش بررسیاین مطالعه تجربی در سال 1398 در دانشگاه نهاوند انجام گرفت. استخراج اسانس از گل های همیشه بهار با استفاده از دستگاه کلونجر به روش تقطیر با آب انجام شد. جداسازی و شناسایی ترکیب های متشکله اسانس با استفاده از دستگاه های کروماتوگرافی گازی و گاز کروماتوگراف متصل شده به طیف سنج جرمی صورت گرفت. سنجش میزان ترکیبات فنلی اسانس نیز با روش فولین سیوکالتو انجام شد. فعالیت آنتی اکسیدانی اسانس با آزمون های مهار رادیکالهای آزاد دی فنیل پیکریل هیدرازیل و بی رنگ شدن بتا کاروتن مورد بررسی قرار گرفت و با آنتیاکسیدان سنتزی بوتیل هیدروکسی تولوین (BHT) مقایسه شد. سپس اثر اسانس در چهار غلظت (100، 200، 400 و 800 پی پی ام) به روغن کانولا بدون آنتی اکسیدان جهت تعیین فعالیت آنتی اکسیدانی اضافه شد. همچنین یک نمونه روغن بدون آنتی اکسیدان (نمونه شاهد) و دو نمونه روغن حاوی 100 و 200 پی پی ام آنتیاکسیدان BHTنیز جهت مقایسه قدرت آنتی اکسیدانی اسانس ها تهیه گردید. نمونه های روغن در دمای 60 درجه سانتی گراد طی 35 روز نگهداری شدند و عدد پراکسید، اسید تیوباربیتوریک، عدد اسیدی و عدد کربونیل هر هفته اندازه گیری گردید. تجزیه آماری داده های آزمایش با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 20 و مقایسه میانگین ها به روش آزمون های آماری چند دامنه ای دانکن انجام شد.
یافته هامهم ترین ترکیبات موجود در اسانس گل همیشه بهار آلفا-کادینول (52/49%)، گاما-کادینن (35/15%) و دلتا- کادینن (36/8%) بودند. مقدار ترکیبات فنولی برابر با 63/0±74/32 میلی گرم اسید گالیک در گرم اسانس بود. میزان IC50 اسانس این گیاه 21/0±36/10 میکروگرم بر میلی لیتر تعیین شد، در حالی که این پارامتر برای BHT19/0±14/9 میکروگرم بر میلی لیتر بود. غلظت 800 پی پی ام اسانس گل همیشه بهار فعالیت آنتی اکسیدانی بهتری نسبت به سایر غلظت های اسانس نشان داد. همچنین مشاهده شد که فعالیت آنتی اکسیدانی با افزایش غلظت اسانس ارتباط مستقیم داشت. در بررسی خاصیت آنتی اکسیدانی غلظت های مختلف اسانس گل همیشه بهار در روغن کانولا مشخص شد، بالاترین فعالیت آنتی اکسیدانی مربوط به نمونه روغن حاوی 800 پی پی ام اسانس بود که باBHT در غلظت 100 پی پی ام اختلافی معنی داری نداشت (05/0p>).
نتیجه گیریاسانس گل همیشه بهار در غلظت 800 پی پی ام در روغن کانولا اثر آنتی اکسیدانی داشته و می تواند آنتی اکسیدان طبیعی مناسبی به عنوان جایگزین برای آنتی اکسیدان های سنتزی در صنعت روغن باشد.
کلید واژگان: همیشه بهار, اسانس, فعالیت آنتی اکسیدانی, روغن کانولا, آلفا-کادینولArmaghane-danesh, Volume:25 Issue: 5, 2021, PP 579 -602Background and AimOxidation of vegetable oils is a major challenge in the food industry. Canola oil is prone to oxidation because of high unsaturated fatty acids. An effective way to prevent oxidation of oils and fats is addition of antioxidants. However using synthetic antioxidant due to the possibility of toxic and carcinogenic effects is limited. Thus, todays essential oils from aromatic plants have been qualified as natural antioxidants and proposed as potential substitutes of synthetic antioxidants in food products. Marigold (Calendula officinalis L.) from Asteraceae family with significant applications in food and pharmaceutical industries. The main objective of this study was to identifythe chemical composition of flowers essential oil and comparison of antioxidant effects of marigold essential oil with butyl hydroxytoluene in canola oil stability.
MethodsThis experimental study was conducted in 2019 at Nahavand University. Flowers essential oil was extracted by hydro-distillation technique using clevenger apparatus. The oil was analyzed by capillary GC and GC/MS. The total phenolic content of the essential oil was measured by Folin-ciocalteau method. Antioxidant activity of essential oil was assessed by using diphenyl picrylhydrazyl (DPPH) method and β-carotene/linoleic acid system and compared with synthetic antioxidant butylated hydroxy toluene (BHT). Then the effect of marigold essential oil was added to the non containing antioxidant canola oil at four concentrations (100, 200, 400 and 800 ppm) to determine antioxidant activity. Also an oil sample without antioxidant and two oil samples containing 100 and 200 ppm BHT were prepared.The oils were kept at 60 °C for 35 days and peroxide, thiobarbitoric acid, acid and carbonyl values were measured every 7 day. Experimental data were analyzed using ANOVA by the SPSS version 20 software and mean comparison were done using Duncanchr(chr('39')39chr('39'))s multiple range test.
ResultsThe major components of flower essential oil were -cadinol (49.52%), -cadinene (15.35%) and Δ-cadinene (8.36%), respectively. The concentration of phenolic compounds in the essential oil was determined and found to be 32.74±0.63 mg as gallic acid per gram of essential oil. The half maximal inhibitory concentration (IC50) of marigold essential oil was 10.36±0.21 μg/ml, while this parameter for BHT 9.14±0.19 μg/ml. Flower essential oil of marigold at the concentration of 800 ppm had better antioxidant activity than the other essential oil concentrations. In addition, it was shown that antioxidant activity was directly correlated with the increase of the essential oil concentration. In the study of antioxidant properties of different concentrations of flower essential oil in canola oil showed that the highest antioxidant activity belonged to the oil sample contained 800 ppm of essential oil, which did not show significant difference with BHT at concentration 100 ppm (p> 0.05).
ConclusionMarigold essential oil at the concentration of 800 ppm has antioxidant acivity in canola oil, it can be concluded that this plant can be a suitable natural antioxidant as an alternative to synthetic antioxidants in the oil industry.
Keywords: Pot marigold, Essential oil, Antioxidant activity, Canola oil, -cadinol -
شواهد زیادی وجود دارد که نقش تریازول ها و سیلیس را در تخفیف اثرات تنش های غیرزیستی نشان می دهند. با این وجود، تاکنون قابلیت نانوسیلیس و تبوکونازول و اثرات متقابل احتمالی آنها در بهبود اثرات تنش خشکی و مکانیسم های مرتبط با آن در چغندرقند مورد بررسی قرار نگرفته است. به این منظور، یک آزمایش فاکتوریل خردشده در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی مهندس مطهری واقع در کمالشهر کرج طی سال های 1395 و 1396 انجام شد. سه رژیم آبیاری بهمیزان 100، 75 و 50 درصد تبخیر و تعرق گیاه (به ترتیب آبیاری معمول، تنش ملایم و تنش شدید) در کرت های اصلی قرار گرفتند. کرت های فرعی شامل ترکیب فاکتوریل سه سطح پاشش نانو سیلیس (0، 1 و 2 میلیمولار) و دو سطح تبوکونازول (0 و 25 میلی گرم در لیتر) بودند. نتایج نشان داد در شرایط تنش شدید خشکی، اثر نانوسیلیس روی صفات مورد بررسی وابسته به دز بود به طوری که کاربرد نانوسیلیس با غلظت یک میلیمولار موجب بهبود پارامترهای رشد و صفات فیزیولوژیکی شد و عملکرد شکرسفید و حداکثر ماده خشک را به ترتیب به میزان 20 و 17 درصد در مقایسه با تیمار تنش شدید خشکی بدون کاربرد نانوسیلیس، افزایش داد. در شرایط تنش شدید خشکی (آبیاری به میزان 50 درصد تبخیر و تعرق گیاه)، بیشترین شاخص سطح برگ، میزان کلروفیل و محتوای نسبی آب برگ در تیمار مصرف یک میلیمولار نانو سیلیس مشاهده شد. در شرایط تنش شدید خشکی، کاربرد سیلیس به میزان دو میلیمولار اثر نامطلوبی بر عملکرد شکر داشت. کاربرد توام سیلیس و تبوکونازول از طریق حفظ سبزینگی گیاه و جلوگیری از پیری برگ ها موجب بهبود تولید ماده خشک و عملکرد شکر شد که ممکن است بیانگر وجود اثر متقابل بین دو ترکیب مذکور باشد. این نتایج نشان می دهد که نانوسیلیس و تبوکونازول می توانند به عنوان ابزار مناسبی برای تخفیف اثرات تنش خشکی در چغندرقند مورد استفاده قرار گیرند.
کلید واژگان: تبوکونازول, تنش خشکی, چغندرقند, نانوسیلیسJournal of Sugar Beet, Volume:35 Issue: 2, 2020, PP 157 -173There is ample evidence to illustrate the role of triazoles and silicon in mitigating the effects of abiotic stresses. However, the potential of nano-silicon and tebuconazole and their possible interactions in ameliorating the effects of drought stress and related mechanisms in sugar beet have not been investigated so far. Therefore, a split-plot factorial experiment based on randomized complete block design with four replications was carried out at Motahari Research Station of Sugar Beet Seed Institute (SBSI), Karaj, Iran over two seasons, 2016 and 2017. Three irrigation treatments including 100, 75, and 50% of plant evapotranspiration (normal, mild stress, and severe stress, respectively) were assigned to the main plots. Subplots were composed of a factorial combination of three nano-silicon doses of 0, 1 and 2 mM and two tebuconazole doses of 0 and 25 mg l-1. The results showed that under severe drought stress, the effect of nano-silicon on the studied traits was dose-dependent, so that the application of nano-silicon with 1mM concentration improved growth parameters as well as physiological traits and increased white sugar yield and the maximum dry matter by 20 % and 17%, respectively compared with severe drought stress treatment. Under severe drought stress condition (irrigation at 50% of plant evapotranspiration), the highest leaf area index, chlorophyll and relative water content were observed in 1 mM nano-silicon treatment. Under severe drought stress, foliar application of 2 mM nano silicon had an adverse effect on sugar yield. The combined application of nano-silicon and tebuconazole improved dry matter production and sugar yield by maintaining plant greenness and preventing leaf aging which may indicate an interaction between these two compounds. These results indicate that nano-silicon and tebuconazole can be used as a suitable tool to mitigate the effects of drought stress on sugar beet.
Keywords: Drought Stress, Nano silicon, sugar beet, Tebuconazole -
به منظور بررسی اثر تاریخ کشت دیرهنگام بر عملکرد دانه و روغن ژنوتیپ های کلزا (Brassica napus L.)، آزمایشی به صورت کرتهای خرد شده در قالب بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در دو سال زراعی 95-1394 و 1395-96 در مزرعه تحقیقاتی موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذرکرج انجام شد. دو تاریخ کاشت مرسوم (10 مهر) و تاخیری (10 آبان) در کرت های اصلی و 17 ژنوتیپ کلزا] فرانسوی (8)، ایرانی (5)، مجارستانی (2) و آلمانی (2) [در کرت های فرعی قرار گرفتند. تجزیه واریانس مرکب داده ها نشان داد که آثار اصلی و متقابل عوامل مورد بررسی بر کلیه صفات (بجز صفات درصد روغن و تعداد روز تا رسیدگی) معنی دار بودند. تغییر در تاریخ کاشت با کشت تاخیری باعث شد که مراحل نمو گیاه با عوامل محیطی متفاوتی مواجه شود. در هر دو سال، با تاخیر در کاشت عملکرد دانه، اجزای عملکرد، عملکرد بیولوژیک و عملکرد روغن کاهش یافت. ژنوتیپ Garou در سال اول و ژنوتیپ HL2012 در سال دوم به ترتیب با عملکرد 5240 و 5805 کیلوگرم در هکتار بالاترین عملکرد دانه در تاریخ کشت مرسوم و ژنوتیپ Okapi در سال اول و Garou در سال دوم به ترتیب با عملکرد 3624 و 2702 بیشترین عملکرد را در کشت تاخیری از آن خود کردند. در عین حال کمترین کاهش عملکرد دانه درکشت تاخیری نسبت به تاریخ کاشت مرسوم را ژنوتیپ Lauren در سال اول (5/21 %) و ژنوتیپ Darko در سال دوم (9/35 %) داشتند.
کلید واژگان: کلزا, عملکرد بیولوژیکی, کشت بهینه, مراحل نمو, محتوای روغنTo investigate the effect of delayed sowing on seed and oil yields of rapeseed (Brassica napus L.) genotypes, a field experiment was carried out at the research field station of Seed and Plant Improvement Institute, Karaj, Iran in 2015-2016 and 2016-2017 cropping seasons. The experimental design was split plot arrangements in randomized complete block design with three replications. Optimal sowing dates (02 October) and delayed sowing date (01 November) were assigned to the main plots, and 17 rapeseed genotypes [French (eight), Iranian (five), Hungarian (two) and German (two)] were randomized in sub-plots. Combined analysis of variance showed that all main and interactions effects were significant on all studied traits (except the main effect of year on seed oil content). Plant developmental stages experienced different environmental conditions due to delayed sowing and led to decreases in seed yield and yield components, seed oil yield and biological yield. The highest seed yield in optimal sowing date belonged to Garou (in the first year) and HL2012 (in the second year) genotypes with an average of 5240 and 5805 kg ha-1, respectively. However, Okapi (in the first year) and Garou (in the second year) had the lowest seed yield in delayed sowing date with an average of 3624 and 2702 kg ha-1, respectively. Lauren (in the first year) and Darko genotypes (in the second year) had the lowest grain yield reduction (%) in delayed sowing date which accounted for 21.5% and 35.9%, respectively.
Keywords: Canola, optimal sowing date, developmental stages, Biological yield, seed oil content -
به منظور بررسی تاثیر سیستم های تغذیه ای آلی، شیمیایی و زیستی بر عملکرد و کیفیت علوفه سه لاین خلر (Lathyrus sativus L.) به عنوان یکی از لگوم های سردسیری، آزمایشی در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، در سال زراعی 96-1395 به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. عامل اول، سه لاین خلر شامل L1 (Sel.B/222)، L2 (Sel.B/111) و L3 (Sel.290)) و عامل دوم، چهار سیستم تغذیه ای شامل بدون کود (F0)، 100% شیمیایی (F1)، 100% دامی (F2) و 75% دامی+ 25% نیتروکسین (F3) بود. نتایج نشان داد که لاین L1 (Sel.B/222) در تیمار 100% شیمیایی، بیشترین عملکرد علوفه تر (kg.ha-1 8/20145) را داشت و در تیمار تغذیه تلفیقی(75% دامی+ 25% نیتروکسین)، بیشترین عملکرد علوفه خشک (kg.ha-1 3/3005 ) را تولید کرد. سیستم تغذیه ای 75% دامی+ 25% نیتروکسین، با داشتن بیشترین درصد ماده خشک قابل هضم، بالاترین درصد پروتئین و کمترین درصد دیواره سلولی به غیر از همیسلولز، از لحاظ کیفیت علوفه بر سایر تیمارها برتری داشت. لاین L1(Sel.B/222) بیشترین درصد ماده خشک قابل هضم و کمترین درصد دیواره سلولی به غیر از همیسلولز را به خود اختصاص داد و لاین L3(Sel.290)، فقط از نظر درصد پروتئین برتر بود. کمترین درصد فیبر خام علوفه خلر در برهمکنش لاین L3(Sel.290) و سیستم تغذیه تلفیقی 75% کود دامی+ 25% نیتروکسین حاصل شد. در مجموع می توان تیمار L1F3( لاینL1) با سیستم تغذیها ی تلفیقی 75% کود دامی+ 25% نیتروکسین که جایگزین مناسبی برای کود شیمیایی و گامی بسوی تحقق اهداف کشاورزی پایدار می باشد را برای تولید بیشترین علوفه مرغوب از خلر معرفی کرد.کلید واژگان: تغذیه گیاه, کود, کیفیت علوفه, عملکرد علوفه, لگوم سردسیریTo evaluate the effect of different nutrition systems (such as organic, chemical and biologic) on quantitative and qualitative traits of three selected lines of grasspea (Lathyrus sativus L.), a field experiment was conducted at College of Agriculture, Tarbiat Modares University during 2012-2013 growing season. The Experimental treatments were arranged as factorial layout based on a randomized complete block design with three replications. The first factor was three grasspea lines (L1 (Sel.B/222), L2 (Sel.B/111) and L3 (Sel.290)) and the second factor was four nutrition system (no fertilizer (F0), 100% chemical fertilizer (F1), 100% manure (F2) and integrated fertilizer (75% manure + 25% Nitroxin (F3)), respectively. Results showed that L1 (Sel.B/222) receiving 100% chemical fertilizer produced maximum forage yield (20145.8 kg.ha-1), whereas the integrated nutrition system (75% manure + 25% Nitroxin) produced the highest dry forage yield (3005.3 kg.ha-1). Integrated nutrition system (75% manure + 25% Nitroxin) having the highest percentage of dry matter digestibility, the highest protein percentage and the lowest ADF was the superior treatment in forage quality. L1 (Sel.B/222) grasspea treatment was superior in maximizing the percentage of dry matter digestibility and minimizing the percentage of ADF. The grasspea line L3 (Sel.290) produced the highest percentage of protein. The lowest crude fiber content of grasspea forage was achieved in L3 (Sel.290) under integrated nutritional system. Thus, the combined system of L1 (Sel.B/222) and F3 (75% manure + 25% Nitroxin) is a good alternative or chemical fertilizers and could be suggested for qualified and higher forage yield of grasspea.Keywords: Cool season legume, forage quality, Forage yield, Manure, plant nutrition
-
زمینه و هدف
مرزه تابستانی (Satureja hortensis L.) گیاهی معطر از خانواده نعناعیان است که اسانس آن به فراوانی در صنایع غذایی و دارویی استفاده می شود. برای اسانس مرزه اثرات آنتی اکسیدانی، ضد التهابی و ضد درد معرفی شده است. هدف اصلی تحقیق حاضر شناسایی اجزای اسانس سرشاخه های گلدار مرزه تابستانی و بررسی خاصیت آنتی اکسیدانی و ضدمیکروبی آن روی تعدادی از میکروارگانیسم ها شامل باکتری های گرم منفی، گرم مثبت، قارچ های رشته ای و مخمر بود.
روش کاردر این مطالعه تجربی، استخراج اسانس از سرشاخه های گلدار مرزه تابستانی رشد یافته در مزرعه آموزشی-پژوهشی دانشگاه بوعلی سینا با استفاده از کلونجر به روش تقطیر با آب انجام شد. جداسازی و شناسایی ترکیب های متشکله اسانس با استفاده از دستگاه های کروماتوگرافی گازی و گاز کروماتوگراف متصل شده به طیف سنج جرمی صورت گرفت. فعالیت آنتی اکسیدانی این اسانس با آزمون مهار رادیکالهای آزاد دی فنیل پیکریل هیدرازیل مورد بررسی قرار گرفت و با آنتیاکسیدان سنتزی بوتیل هیدروکسی تولوین (BHT) مقایسه شد. خواص ضدمیکروبی این اسانس نیز به روش انتشار در آگار (دیسک دیفیوژن) و رقیق سازی در چاهک (میکروبراث دایلوشن) بررسی شد.
یافته هامهم ترین ترکیبات موجود در اسانس مرزه تابستانی کارواکرول (10/42%)، تیمول (74/19%) و پارا-سیمن (19/8%) بودند. میزان IC50 اسانس این گیاه 15/0±63/10 میکروگرم بر میلی لیتر تعیین شد، در حالی که این پارامتر برای BHT 09/0±45/9 میکروگرم بر میلی لیتر بود. زی سنجی اسانس مرزه تابستانی نشان داد که این گیاه دارای اثر ضد میکروبی قابل توجهی می باشد و اثر ضد قارچی آن به مراتب قوی تر از اثر ضدباکتریایی آن بود. متوسط قطر هاله عدم رشد در روش انتشار در آگار برای باکتری های گرم مثبت در غلظت 15 میکرولیتر 57/0±05/31 میلی متر، باکتری های گرم منفی 40/0±68/21 میلی متر و برای مخمر و قارچ ها 33/0±76/42 میلی متر حاصل شد. حداقل غلظت مهارکنندگی و حداقل غلظت کشندگی اسانس مرزه تابستانی برای کلیه میکروارگانیسم ها در محدوده 5/0 تا 16 میکرولیتر بر میلی لیتر بود.
نتیجه گیریبر اساس یافته های این تحقیق اثر ضدمیکروبی اسانس مرزه تابستانی بر مخمر و قارچ ها، باکتری های گرم مثبت (استافیلوکوکوس اوریوس و استافیلوکوکوس اپیدرمایدیس) و باکتری های گرم منفی (شیگلا فلکسنری، سراشیا مارسنس، اشرشیاکلی و کلبسیلا پنومونیه) در مقایسه با آنتی بیوتیک های آمفوتریسین B، وانکومایسین و جنتامایسین بیشتر بود. به این ترتیب اسانس مرزه تابستانی به عنوان یک عامل ضدمیکروب طبیعی و جدید قابل توجه می باشد و می توان انتظار داشت با انجام پژوهش های بیشتر، از آن برای استفاده در صنایع داروسازی و غذایی بهره برد.
کلید واژگان: مرزه تابستانی, اسانس, کارواکرول, فعالیت ضدمیکروبی, فعالیت آنتی اکسیدانیBackgroundSummer savory (Satureja hortensis L.) is an aromatic plant, belonging to Lamiaceae family. The essential oil of this plant is used in medicinal and food industries. The essential oil of summer savory has antioxidant, anti-inflammatory and analgesic properties. The main objective of this study was to identify the chemical composition of aerial parts and evaluate the antioxidant and antimicrobial activities of summer savory essential oil against a few microorganisms including gram positive, gram negative bacteria, filamentous fungi and yeast.
MethodsIn this experimental study, shoot essential oil was extracted by hydro-distillation technique using clevenger apparatus. The oil was analyzed by capillary GC and GC/MS. Antioxidant activity of essential oil was assessed by diphenyl picrylhydrazyl radical-scavenging activity and compared with synthetic antioxidant Butylated Hydroxyl Toluene (BHT). Antimicrobial properties of the plant essential oil were determined using micro broth dilution and well disk diffusion methods.
ResultsThe major components of essential oil were carvacrol (42.10%), thymol (19.74%) and P-cymene (8.19%), respectively. The half maximal inhibitory concentration (IC50) of summer savory essential oil was 10.63±0.15 μg/ml, while this parameter for BHT 9.45±0.09 μg/ml. Bioassay of essential oil showed that summer savory had strong antimicrobial effects. So that, aerial part essential oil showed the best antifungal activity and this effect is more than the antibacterial activity. The mean diameter of inhibitory growth zone in well disk diffusion method at 15 µl concentration was equal to 31.05±0.57 mm in the case of gram positive bacteria, 21.68±0.40 mm for gram negative ones and 42.76±0.33 mm in the case of filamentous fungi and yeast. The Minimum Inhibitory Concentration (MIC) and Minimum Bactericidal Concentration (MBC) of summer savory essential oil ranged from 0.5 to 16 µl/ml in the case of all microorganisms.
ConclusionIt can be stated that summer savory essential oil on all of yeast and filamentous fungi, gram positive bacteria (Staphylococcus aureus and Staphylococcus epidermidis) and gram negative bacteria (Shigella flexneri, Serratia marcescens, Escherichia coli and Klebsiella pneumonia) showed more antimicrobial activity than amphotericin B, vancomycin and gentamicin, respectively. Although more research is needed in this field, summer savory essential oil can be used as a new antimicrobial agent in the pharmaceutical and food industries.
Keywords: Summer savory, Essential oil, Carvacrol, Antimicrobial activity, Antioxidant activity -
به منظور بررسی برخی خصوصیات سه رقم ذرت شیرین (Zea mays var. saccharata)، تحت تاثیر کاربرد انواع کود و تنش کم آبی در مرحله زایشی، آزمایشی در سال زراعی 1395 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه تربیت مدرس به صورت فاکتوریل اسپیلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. فاکتورهای رژیم آبیاری بعد از تخلیه 25، 40 و 55 درصد آب قابل استفاده و سه رقم بیسین، پشن و KSC403 در کرت های اصلی و کوددهی شامل اوره (116 کیلوگرم در هکتار)، آزوکمپوست (15497 کیلوگرم در هکتار) و ورمی کمپوست (24223 کیلوگرم در هکتار) در کرت های فرعی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بیش ترین وزن تر بلال (8/263 گرم در متر مربع) در شرایط آبیاری مطلوب مشاهده شد. عملکرد دانه فقط تحت تاثیر کوددهی معنادار (05/0≤p) شد. کاربرد کود اوره موجب افزایش عملکرد دانه شد درحالی که استفاده از کود آلی آزوکمپوست آن را کاهش داد. وزن تر بلال در رقم پشن بیش ترین مقدار را دارا بود و در رقم KSC403 این صفات کمترین مقادیر را نشان دادند. در تنش شدید آبی رقم پشن و در آبیاری مطلوب و تنش متوسط آبی رقم بیسین بیش ترین وزن تر بلال را به خود اختصاص داد و رقم KSC403 در تمام رژیم های آبی کمترین مقدار را نشان داد. بیش ترین مقدار کلروفیل a و b به ترتیب با 74/1 و 47/0 میلی گرم در گرم وزن تر برگ از آبیاری مطلوب به دست آمد. کود ورمی کمپوست در شرایط تنش شدید آبی (تنها 4 درصد کاهش نسبت به شاهد) و کود اوره در تنش متوسط آبی (حدود 13 درصد بیش تر از شاهد) توانسته اثر کمبود آب را در رقم پشن تا حدودی کنترل کند و باعث افزایش وزن تر بلال شود.
کلید واژگان: آزوکمپوست, ارقام ذرت شیرین, رژیم آبیاری, عملکرد, ورمی کمپوستIn order to investigate some characteristics of three sweet maize varieties under application of various fertilizers and water deficit stress at the reproductive stage, a field experiment was conducted in Tarbiat Modares University during the 2016 growing season. The experiment was performed at three replications with the Factorial Split Plate arrangement in a completely randomized block design. Factors of irrigation regimes as irrigation after discharging 25, 40 and 55% of water used and cultivars (Basin, Passion and KSC403) in the main plot and fertilization included urea (116 kg.ha-1), azocompost (15497 kg.ha-1) and vermicompost (24223 kg.ha-1) in the subplot were studied. The results showed that the highest ear fresh weight (236.77 g.m-2) was observed in optimum irrigation conditions. Grain yield was significantly affected only by fertilization (p≤0.05). The application of urea fertilizer increased grain yield, while the use of azocompost decreased it. The highest and lowest ear fresh weight were obtained in Passion and KSC403 cultivars, respectively. Passion cultivar in severe water stress and Basin cultivar in moderate water stress and optimum irrigation was produced the highest ear fresh weight and KSCO403 cultivar showed the lowest amount in all irrigation regimes. The highest amounts of chlorophyll a and b were obtained with 1.74 and 0.47 mg.g-1 fresh weight, respectively, from optimal irrigation. Vermicompost (only 4% decrease compared to control) and urea, (about 13% more than control) respectively, under sever water stress and moderate water stress conditions, somewhat controlled the effect of water shortage in Passion cultivar and increased the ear fresh weight.
Keywords: Azocompost, Irrigation regimes, Sweet corn cultivars, Vermicompost, Yield -
به منظور آزمودن فرضیه بیشتر بودن هزینه شایستگی مقاومت به علف کش ها در شرایط تنش، دو بیوتیپ حساس و مقاوم به علف کش های بازندارنده آنزیم استیل کوآنزیم ای کربوکسیلاز با پس زمینه ژنتیکی همگن از بین یک جمعیت دم روباهی کشیده (A. myosuroides) با ساز وکار مقاومت به غیر محل هدف، ایزوله شدند. ایزوله سازی بیوتیپ ها در گروه اگرواکولوژی دانشگاه آرهوس دانمارک و ارزیابی شایستگی در گروه زراعت دانشگاه تربیت مدرس تهران در سال 1395 و 1396 انجام شدند. بیشینه جوانه زنی تجمعی (Gmax) و زمان رسیدن به 50 درصد بیشینه جوانه زنی (G50) برای بیوتیپ های حساس و مقاوم به علف کش تحت شرایط تنش(خشکی 8/0- مگاپاسکال، شوری 16 دسی زیمنس بر متر) و عدم تنش محاسبه شد. همچنین، رشد گیاهچه پیش از رویش برای هر دو بیوتیپ در شرایط بدون تنش اندازه گیری شد. در شرایط عدم تنش اختلاف معنی داری بین دو جمعیت از نظرحداکثر جوانه زنی وجود نداشت، اما در شرایط تنش شوری و خشکی حداکثر جوانه زنی بیوتیپ مقاوم بترتیب 28 و 49 درصد کمتر از بیوتیپ حساس بود. همچنین در تمام شرایط ها (تنش شوری، خشکی وعدم تنش) بیوتیپ مقاوم به علف کش نسبت به بیوتیپ حساس دیرتر (بین هفت تا 16 ساعت) جوانه زد، یعنی زمان تا رسیدن به 50 درصد جوانه زنی بالاتری داشت. ارزیابی رشد گیاهچه پیش از سبز شدن نشان داد که هر دو بیوتیپ از نظر طول ساقه چه و ریشه چه مشابه بودند. نتایج این پژوهش به روشنی نشان داد که علف هرز دم روباهی کشیده مقاوم به علف کش درصورت وقوع تنش خشکی و شوری هزینه ی بیشتری را از نظر پارامترهای جوانه زنی در مقایسه با بیوتیپ حساس به علف کش پرداخت خواهد کرد.
کلید واژگان: طول ریشه چه, طول ساقه چه, مقاومت به علف کش, هزینه ی شایستگیFitness costs of herbicide resistance may be more evident and increase under stress environmental conditions. To test this hypothesis, a herbicide-resistant (R) and a herbicide-susceptible (S) phenotype with controlled and homogenized genetic background were isolated within a non–target-site resistant (NTSR) black-grass population. Accumulated maximum germination (Gmax) and time to reach the Gmax (G50) of biotypes were examined under non- and abiotic-stress conditions (salinity at 16 dSm-1, drought at -0.8 Mpa). In addition, seedling pre-emergence growth of the biotypes were evaluated at non-stress condition. There was no difference in Gmax between the R and S biotypes, whereas the Gmax of R phenotype was 28% and 49% lower than that of the S phenotype under salinity- and drought-stress conditions, respectively. The R phenotype germinated around seven to 16 hours later than the S phenotype under all non- and abiotic-stress conditions, i.e. the R phenotype had higher G50 than the other phenotype. The experiments of seedling pre-emergence growth showed that the R and S biotypes had similar root and shoot length under non-stress condition. The results clearly showed that the germinability fitness costs of NTSR black-grass increase when the plants are grown under salinity- and drought- stress conditions.
Keywords: Root length, shoot length, Herbicide resistance, fitness cost -
مجله تحقیقات گیاهان دارویی و معطر ایران، سال سی و پنجم شماره 5 (پیاپی 97، آذر و دی 1398)، صص 819 -833
شناسه دیجیتال (DOR):98.1000/1735-0905.1398.35.819.97.5.1593.1586 بهمنظور بررسی تاثیر تراکم کاشت بر ویژگی های کمی و کیفی کنگرفرنگی (Cynara cardunculus L. var. scolymus L.Fiori) در شرایط حضور و عدم حضور علف های هرز، یک آزمایش مزرعهای در سال 1395 در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. عوامل مورد بررسی در این آزمایش شامل چهار تراکم کاشت (2، 4، 6 و 8 بوته در مترمربع) در دو شرایط وجود و عدم وجود علف هرز بودند. در این مطالعه صفات مختلفی شامل تعداد برگ در بوته، شاخص سطح برگ، وزن خشک کل، کلروفیل a و b و کل، کافئیک اسید و کلروژنیک اسید اندازه گیری شدند. نتایج تجزیه واریانس داده ها نشان داد که تعداد برگ، وزن تر و وزن خشک کنگرفرنگی به طور معنی داری تحت تاثیر تراکم بوته و رقابت علف های هرز قرار گرفتند. به طوری که رقابت علف های هرز وزن خشک کنگرفرنگی را 4/22% کاهش داد. بیشترین شاخص سطح برگ (29/2) و وزن خشک کنگرفرنگی (44/253 گرم در مترمربع) در تراکم 6 بوته در مترمربع حاصل شد، در حالی که بیشترین تعداد برگ در بوته (16.33) متعلق به تراکم 2 بوته در مترمربع بود. در میان صفات کیفی، کلروفیل a، b و کل فقط تحت تاثیر تیمار علف هرز و عملکرد کافئیک اسید، کلروژنیک اسید و پلی فنول تام تحت تاثیر تراکم کاشت قرار گرفتند. اثر تراکم بوته کنگرفرنگی بر سطح برگ و وزن خشک علف های هرز نیز معنی دار بود. در مجموع بیشترین عملکرد متابولیتهای ثانویه اصلی در کنگرفرنگی شامل کافئیک اسید، کلروژنیک اسید و پلی فنول تام به ترتیب برابر 5.99، 9.55 و 5.89 گرم در مترمربع از تراکم 6 بوته در مترمربع حاصل شد که به طور کامل تحت تاثیر عملکرد ماده خشک قرار داشتند.
کلید واژگان: جمعیت گیاهی, ترکیب های فنولی, کلروژنیک اسید, رقابت بین گونه ای, متابولیت های ثانویهTo investigate the effect of planting density on quantitative and qualitative characteristics of globe artichoke (Cynara cardunculus L. var. Scolymus (L.) Fiori) under weedy and weed-free conditions, a field experiment was conducted at Tarbiat Modares University, Tehran in 2016 growing season. A factorial arrangement of the experimental treatments was studied in a randomized complete block design with three replications. The factors included four crop planting densities (2, 4, 6 and 8 plants m-2) under two conditions of presence and absence of weeds. Different traits including leaf number per plant, leaf area index, total dry weight, chlorophylls a, b and total chlorophyll, caffeic acid, chlorogenic acid and total polyphenol contents were measured. The results showed that leaf number and dry weight were significantly affected by plant density and weed competition in artichoke, so that the weed competition reduced the artichoke dry weight by 22.4%. The highest leaf area index (2.29) and dry weight of artichoke (253.44 g m-2) were observed at 6 plants m-2, while the highest number of leaves per plant (16.33) belonged to the density of 2 plants m-2. Among qualitative traits chlorophylls a, b and total chlorophyll were only affected by weed presence while caffeic acid, chlorogenic acid and total polyphenol contents were only affected by plant density. The effect of crop plant density on weed leaf area and dry weight was also significant. Overall, the highest performance of the main secondary metabolites in artichoke including caffeic acid, chlorogenic acid and total polyphenol (5.99, 9.55 and 5.89 g m-2, respectively) were obtained at 6 plants m-2, completely affected by crop dry matter yield.
Keywords: Plant population, Phenolic compounds, chlorogenic acid, inter specific competition, Secondary metabolites -
به منظور ارزیابی طول دوره رشد و عملکرد دانه دو اکوتیپ گوار در پاسخ به زمان کاشت و تراکم بوته، آزمایش مزرعهای به صورت کرت های خرد شده- فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1395 در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل چهار تاریخ کاشت (اول و 15 خرداد، اول و 15 تیر) در کرت های اصلی و سه تراکم بوته (130، 200 و 400 هزار بوته در هکتار) و دو اکوتیپ گوار (هندی و پاکستانی) (به صورت فاکتوریل) در کرت های فرعی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در تاریخ کاشت اول خرداد و تراکم 130 هزار بوته در هکتار، بیشترین عملکرد دانه (8/3004 کیلوگرم در هکتار) به دست آمد و در تاریخ کاشت 15 خرداد، بیشترین عملکرد دانه (4/1834 کیلوگرم در هکتار) در تراکم 200 هزار بوته در هکتار حاصل شد. عملکرد دانه اکوتیپهای گوار در تاریخ کاشت اول و 15 خرداد تفاوت معنیداری داشتند، به طوری که در تاریخ کاشت اول خرداد اکوتیپ پاکستانی بیشترین عملکرد دانه (1/2706 کیلوگرم در هکتار) را تولید کرد. در تاریخ کاشت دوم (15 خرداد) نیز اکوتیپ پاکستانی 1/32 درصد عملکرد دانه بیشتری نسبت به اکوتیپ هندی داشت. اکوتیپ پاکستانی از نظر میزان آندوسپرم دانه (5/40 درصد) نسبت به اکوتیپ هندی (8/38) برتری داشت. نتایج نشان داد که اکوتیپ پاکستانی گوار در تاریخ کاشت اول خرداد با تراکم 130 هزار بوته در هکتار، به دلیل برخورداری از فصل رشد طولانی تر، ارتفاع بوته و ماده خشک بیشتری داشته و ضمن تولید غلاف و وزن هزار دانه بیشتر، عملکرد دانه بیشتری نسبت به سایر تیمارها داشت، بر این اساس کشت اکوتیپ پاکستانی گوار در تاریخ اول خرداد و با تراکم 130 هزار بوته در هکتار، برای مناطق مشابه آب و هوای کرج مناسب به نظر می رسد.
کلید واژگان: آندوسپرم دانه, صمغ گوار, فواصل بوته, لوبیای خوشه ایو وزن هزار دانهTo evaluate the growth duration and seed yield of two different Guar ecotypes in response to planting time and plant density, a field experiment was conducted in 2016 growing season at the research field of Tarbiat Modares University, Iran. Experimantal factors were arranged as split plot-factorial in a randomized complete block design with three replications. The experimental factors included four planting dates (21 May, 4 June, 21 June and 5 July) assigned to main plots, and factorial combination of three plant densities (130, 200 and 400 thousand plants.ha-1) and two Guar ecotypes (Pakistani and Indian) as sub-plots. The results showed that maximum seed yield (3004.8 kg.ha-1) was obtained from 21 May sowing date and plant density of 130 thousand plants ha-1, while in 4 June sowing date, the highest seed yield was harvested from plant density of 200 thousand plants.ha-1 (1834.4 kg.ha-1). There was significant difference for grain yiled between ecotypes in 21 May and 5 June sowing dates. Pakistani ecotype produced highest highest seed yield (2706.1 kg.ha-1) in 21 May sowing date. In the second sowing date (4 June), the Pakistani ecotype produced 32.1% grain yield more than the Indian ecotype. Pakistani ecotype was superior for seed endosperm percentage (40.5%) as compared to the Indian ecotype (38.8%). In conclusion, sowing of Pakistani ecotype on 21 May with plant density of 130 thousand plants.ha-1 had higher seed yield, longer growing duration, taller plant height, higher 1000-seed weight, higher pod number per square meter, dry matter and harvest index. Therefore, it could be suitable for climatic conditions similar to Karaj in Iran.
Keywords: Cluster bean, Guar gum, Plant spacing, Seed endosperm, 1000 seed weight -
به منظور بررسی تاثیر تنش خشکی انتهای فصل بر برخی صفات فیزیولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد کلزا یک آزمایش مزرعهای دوساله (1394-1396) در موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج انجام شد. آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. فاکتورهای آزمایش شامل رژیم آبیاری (آبیاری کامل در طول فصل رشد و قطع آبیاری از مرحله خورجیندهی تا انتهای فصل رشد) و 17 ژنوتیپ جدید کلزا بودند. برخی صفات فیزیولوژیک مرتبط با تنش خشکی از قبیل محتوای نسبی آب برگ، کلروفیل کل و میزان پرولین، همچنین عملکرد و اجزای عملکرد دانه کلزا اندازهگیری شدند. نتایج نشان دادند مقدار کلروفیل کل در شرایط قطع آبیاری نسبت به آبیاری نرمال 65/21 درصد کاهش داشت و مقدار پرولین برگ 04/28 درصد افزایش یافت. بر اساس یافته های این تحقیق، ارقام برتر لزوما از لحاظ مقدار پرولین برتر نبودند. بر اساس میانگین دو ساله بیشترین عملکرد دانه در بین ژنوتیپهای مختلف کلزا در شرایط آبیاری نرمال متعلق به ژنوتیپ Artist (25/5043 کیلوگرم در هکتار) و در شرایط قطع آبیاری متعلق به ژنوتیپهای L72 و HL3721 (به ترتیب 25/3915 و 45/3892 کیلوگرم در هکتار) بود. شایان ذکر است این برتری عمدتا در اثر افزایش ظرفیت مخزن (تعداد خورجین در بوته، طول خورجین و تعداد دانه در خورجین) و برتری مقدار کلروفیل و محتوای نسبی آب برگ بود.کلید واژگان: انتقال مجدد, تنظیم اسمزی, فتوسنتز, عملکرد دانه, محتوای نسبی آبIn order to investigate the effect of late-season drought stress on some physiological traits, yield and yield attributes, a two-year field trial was carried out at the research field of Seed and Plant Improvement Institute, Karaj, Iran, on 2015-2017 growing seasons. Factorial arrangement of the treatments was set up as randomized complete block design with three replications. Experimental factors consisted of irrigation regimes (normal irrigation and withholding irrigation from silique setting stage until the end of the growing season) and 17 new winter genotypes of rapeseed. Several physiological traits included relative water content (RWC), total chlorophyll, proline as well as grain yield and yield attributes as dependent variables were measured. Results showed that amount of total chlorophyll under withholding irrigation was reduced (21.65 percentage) reduced compared to the normal irrigation, while leaf proline content was increased by 28.04 %. According to the findings of this study, superior genotypes were not necessarily top in terms of proline. Averaged over both years, Artist genotype produced highest grain yield (5043.25 kg.ha-1) under normal irrigation condition, while L72 and HL3721 had highest grain yield (3915.25 and 3892.45 kg.ha-1, respectively) under withholding condition. It is worth noting that this advantage was mainly revealed to increased source capacity (number of silique plant-1, silique length and number of seed silique-1) as well as the superiority of chlorophyll content and relative water content of the leaf.Keywords: Genetic Diversity, Grain Yield, Osmotic Adjustment, Photosynthesis, Remobilization
-
به منظور ارزیابی کشت مخلوط ذرت شیرین و بامیه تحت تاثیر ورمی کمپوست و کود شیمیایی اوره، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه تربیت مدرس در بهار و تابستان 1394 انجام شد. در این تحقیق تاثیر پنج نسبت اختلاط ذرت شیرین: بامیه به روش جایگزینی شامل 100:0 (کشت خالص ذرت شیرین)، 75:25، 50:50، 25:75 و 0:100 (کشت خالص بامیه) و دو نوع سیستم تغذیه ای شیمیایی (اوره) و ارگانیک (ورمی کمپوست) در آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شد. نتایج نشان دادند که برهمکنش عوامل مورد مطالعه اثر معنی-داری بر تعداد بلال مرغوب و عملکرد بلال ذرت شیرین و عملکرد دانه بامیه در سطح احتمال یک درصد داشتند. همچنین عامل نسبت اختلاط بر وزن هزار دانه ذرت شیرین در سطح احتمال پنج درصد و بر وزن هزار دانه بامیه و تعداد میوه بامیه در هر متر مربع در سطح احتمال یک درصد تاثیر معنی داری داشت. بیش ترین عملکرد بلال مرغوب ذرت شیرین و عملکرد دانه بامیه به ترتیب با تولید 9614/58و 2848/65کیلوگرم در هکتار از تیمار کشت خالص آن دو با دریافت کود شیمیایی اوره به دست آمد. بالاترین نسبت برابری زمین (2/10) از تیمار نسبت اختلاط 50:50 تحت سیستم تغذیه ای ورمی کمپوست به دست آمد و مخلوط 75:25 (ذرت شیرین: بامیه) تحت همان سیستم تغذیه ای با نسبت برابری زمین معادل 1/93 در رتبه بعدی قرار گرفت. ارزیابی شاخص رقابت در تیمارهای مختلف نیز رتبه بندی تیمارهای برتر را تایید کرد. کلید واژگان: شاخص رقابت, کشاورزی پایدار, کمپوست, نسبت برابری زمینIn order to evaluate the intercropping of Sweet corn and Okra affected by vermicompost and urea fertilizer a field experiment was conducted at research field of Tarbiat Modares University during 2015 spring and summer. In this research effect of five mixing ratio of sweet corn/okra including: 100:0 (sweet corn monoculture), 75:25, 50:50, 25:75 and 0:100 (okra monoculture) and two nutrition systems consisted of chemical (urea) and organic (vermicompost) were investigated with factorial arrangement of treatments based on randomized complete block design with three replications. The results showed that factors interaction on the number of desirable ear, sweet corn yield and okra seed yield were significant (P≤ 0.01). Also mixing ratio effect on sweet corn 100 kernel weight (P≤ 0.05), okra 1000 kernel weight and the number of fruits square meter (P≤ 0.01) was significant. According to mean comparisons the highest sweet corn yields (9614.58 kg.ha-1) and okra (2848.65 kg.ha-1) was obtained in their monoculture receiving the chemical fertilizer. The highest LER (2.10) was obtained in 50:50 treatment under vermicompost nutrition system followed by 75:25 under same nutrition system (LER=1.93). Also competition index evaluation in the different treatment confirmed the rating of superior treatments.Keywords: Competition index, Sustainable agriculture, compost, Land equivalent ratio (LER)
-
کاربرد علفکش های شیمیایی برای کنترل علف های هرز در مزارع، نگرانی هایی را در مورد سلامت انسان و محیط زیست برانگیخته است. این در حالی است که تجزیه بقایای برخی از گیاهان در خاک ترکیباتی بر جای می گذارد که ممکن است رویش علف های هرز در زراعت بعدی را محدود و کاربرد علفکش برای کنترل علف های هرز را منتفی سازد. به منظور مدیریت غیر شیمیایی علف های هرز و بررسی واکنش ذرت شیرین به دفن بقایای گندم و چاودار(مقادیر کم، متوسط و زیاد) آزمایشی به صورت بلوک های کامل تصادفی اجرا شد. نتایج نشان داد که بقایای گندم نسبت به چاودار در کنترل علف های هرز و افزایش عملکرد ذرت شیرین برتری دارد، ضمنا تیمار مقدار کم کلش گندم موثرتر از مقدار زیاد آن بود. علاوه بر این بیش ترین شاخص سطح برگ (33/7) و عملکرد علوفه تر ذرت شیرین (24693 کیلو گرم) در این تیمار به دست آمد. این تیمار با 22% افزایش نسبت به شاهد بیشترین عملکرد دانه(3/2251 کیلوگرم در هکتار) و تیمار چاودار با کلش کم با 2/6% کاهش کمترین عملکرد دانه (8/1653 کیلوگرم در هکتار) را تولید کرد. به این ترتیب می توان اذعان داشت که کشت ذرت شیرین در تناوب با گندم به دلیل فرونشانی علف های هرز در اثر دگرآسیبی کاه و کلش گندم(در مقدار کم) با علف های هرز کمتری مواجه می شود و افزایش عملکرد ذرت شیرین را به همراه خواهد داشت شد.
کلید واژگان: تناوب زراعی, مدیرت علف های هرز, غلات زمستانه, بقایای گیاهی, آللوپاتیWeed control in crop lands using herbicide raised several concerns for human health and environment. Decomposition of some plants residues leave special compounds in the soil which may prevent weed emergence and prohibit the use of herbicides for weed control. In order to non-chemical weed management and investigation of the sweet corn response to wheat and rye residues (low, medium and high) a field experiment was conducted using RCBD. Results showed that wheat straw was more beneficent than rye in weed control and increasing the sweet corn yield, meanwhile wheat in low residue treatment was more effective than others. Indeed this treatment produced the highest leaf area index (7) and fresh forage yield of the crop (24693 kg.ha-1). The highest (2251.3 kg/ha) and the lowest (1653.8 kg/ha) amount of kernel yield were obtained under low wheat residue and low rye residue treatments respectively with +22% and -6.2% change from control treatment. Therefore it should be stated that sweet corn planting after wheat rotation will confront to less weed (density and biomass) due to allopathic effects of low wheat residue which indirectly increased sweet corn economical yield.
Keywords: crop rotation, weed management, winter cereals, plant residues, allelopathy -
در تحقیقی که در سال زراعی 95-1394در موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذرکرج انجام شد پاسخ 17 ژنوتیپ جدید کلزا به دو نوع رژیم آبیاری (آبیاری کامل در طول فصل رشد و قطع آبیاری از مرحله خورجین دهی تا برداشت) بررسی شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام شد. به منظور گزینش متحمل ترین ژنوتیپ ها تحت شرایط آبیاری نرمال و قطع آبیاری، شاخص های تحمل به تنش و کارایی مصرف آب زراعی محاسبه شد. در تیمار قطع آبیاری ژنوتیپ Lauren با داشتن صفات زراعی مناسب مانند ارتفاع بوته (cm9/158 )، تعداد خورجین در بوته (6/158)، تعداد دانه در خورجین (6/18)، وزن هزار دانه (44/3 گرم)، ماده خشک (kg/ha15471)، عملکرد دانه (kg/ha3/3854)، درصد روغن دانه (33/43) و عملکرد روغن (kg/ha 3/1668) به عنوان ژنوتیپ برتر شناخته شد. این ژنوتیپ در شرایط آبیاری نرمال نیز از نظر صفات ذکر شده جزو ژنوتیپ های مناسب بود. شایان ذکر است که ژنوتیپ Alonso تحت تنش بعد از Lauren بیشترین عملکرد دانه (kg/ha 3/3776) و روغن (kg/ha1622) را داشت. شاخص های STI و GMP بیشترین همبستگی را با عملکرد دانه در شرایط تنش و غیرتنش داشتند و برای گزینش ژنوتیپ های برتر مناسبند. بر همین اساس مقاوم ترین ژنوتیپ ها به تنش Lauren، Zorica، Alonso و Zlanta بودند. بیشترین کارایی مصرف آب زراعی (کیلوگرم در هکتار بر میلی متر) در شرایط نرمال مربوط به ژنوتیپ های Zorica (92/0) و Artist و Lauren (88/0) بود، در حالی که در شرایط قطع آبیاری بالاترین رکوردها در ژنوتیپ های Lauren(86/0)، Alonso(84/0) وHL3721(82/0) به دست آمد.کلید واژگان: تنش کم آبی, خورجین دهی, روغن, عملکرد دانهBackground and ObjectivesWater deficit stress is one of the most important environmental stresses which affect the crop production. Genetic improvement or application of drought tolerant genotypes is recommended to increase crop production under water restricted conditions. The objective of the current study is investigating the withholding irrigation effect in terminal stages of the growing season on agronomic performance of rapeseed new genotypes in a semi-arid climate.Materials and MethodsThe experiment was conducted during 2015-2016 growing season in Karaj, Iran. Experimental factors (two water irrigation regimes and 17 rapeseed genotypes) were investigated with factorial arrangement of treatments based on a randomized complete block design (RCBD) with three replications. In this study, several different traits including plant height, number of siliqueper plant, number of grain per silique, 1000-grain weight, grain yield, biomass, oil percentage and oil yield were measured. To determine the most tolerant genotypes, stress tolerance indices (SSI, TOL, STI and GMP) were calculated under stress (withholding irrigation from silique setting stage until the end of the growing season) and non-stress (normal irrigation) conditions. Also, agronomic water use efficiency (WUEagr) was calculated for both irrigation conditions.ResultsMean comparison of the interaction between withholding irrigation and genotypes showed that the responses of genotypes were different in terms of plant height, number of siliqueper plant, number of grain per silique, 1000-grain weight, grain yield, biomass, and oil yield at irrigation different treatments. Finally under withholding irrigation treatment from silique setting stage until the end of the growing season, Lauren hybrid was identified as the superior genotype due to suitable agronomic traits such as plant height (158.9 cm), number of siliqueper plant (158.6), number of grain per silique(18.6), 1000-grain weight (3.44 g), biomass (15471 kg.ha-1), grain yield (3854.3 kg.ha-1), oil percentage (43.33%) and oil yield (1668.3 kg.ha-1). Based on the stress tolerance indices among 17 rapeseed genotypes, the most tolerant genotypes were Lauren, Zorica, Alonso and Zlanta. Finally with considering to WUEagr (Kg.ha-1.mm-1), Zorica (0.92), Artist and Lauren genotypes (0.88) had the highest WUEagr under normal irrigation conditions, while Alonso (0.86), Lauren (0.84) and KL3721 (0.82) had the highest WUEagr under withholding irrigation conditions.DiscussionGenerally in this study, the amount of the studied traits was decreased under conditions of withholding irrigation compared to the full irrigation. Yield components such as silique number per plant, grain number per silique and 1000-grain weight could be considered as key traits affecting rapeseed grain yield under withholding irrigation.Keywords: Grain yield, Oil yield, Silique setting, Water deficit stress
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.