محمدرضا صبری
-
مقدمه
بیماری های قلبی مادرزادی، از شایع ترین ناهنجاری های مادرزادی می باشد. هدف این مطالعه، بررسی اجرای فرایند راهنمای بالینی جهت شناسایی نقاط قوت و ضعف آن می باشد.
روش هادر این مطالعه ی توصیفی- مقطعی، نوزادان سالم و ترم متولد بهمن ماه 1401 تا تیرماه 1402 در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان مورد بررسی قرار گرفتند. غربالگری پالس اکسیمتری برای کلیه ی نوزادان سالم و بدون علامت در 24 ساعت بدو تولد و قبل از ترخیص از بیمارستان انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها در این مطالعه چک لیست بود. SpO2 89 درصد یا کمتر در دست راست و یا پا به عنوان غربالگری مثبت در نظر گرفته شد. در SpO2 بین 90 تا 94 درصد غربالگری یک ساعت بعد تکرار و در صورت نتایج یکسان، نوزاد جهت بررسی بیشتر به متخصص ارجاع داده می شد. نوزادان سالم با نتایج مثبت 2 ماه بعد مجدد پیگیری شدند.
یافته هااز 500 نوزاد مورد بررسی، 472 نفر (94/4 درصد) SpO2 بالای 95 درصد داشتند. از بین 21 نوزاد با نتیجه ی غربالگری مثبت، یک نفر بیماری قلبی (نقص کامل دیواره دهلیزی- بطنی همراه با فشار ریوی) داشت. برای 2 نوزاد سالم با غربالگری مثبت بعد از 2 ماه پیگیری، سوراخ بیضی باز (PFO) تشخیص داده شد. بررسی اجرای فرایند غربالگری نوزادان بر اساس چک لیست توصیه های راهنمای بالینی در مدت زمان 6 ماه از 58/3 درصد به 91/6 درصد افزایش یافت.
نتیجه گیریاجرای توصیه های راهنمای بالینی در این مطالعه مطلوب و قابل قبول ارزیابی شد و پیاده سازی آن در سایر بیمارستان ها توصیه می شود.
کلید واژگان: پیاده سازی, راهنمای بالینی, تشخیص زودرس, بیماری های قلبی, مادرزادی, اکسیمتریBackgroundCongenital heart disease is one of the most common birth defects. This study aims to examine the process of clinical guideline implementation to identify strengths and weaknesses.
MethodsIn this cross-sectional study, healthy term and term neonates born from January 2023 to July 2023 were evaluated at Shahid Beheshti Hospital in Isfahan. The data collection tool was a checklist. The pulse oximetry (POX) was performed for healthy newborns within the first 24 hours after birth and before discharge from the hospital. Oxygen saturation (SpO2) < 89% in the baby's hand and foot was considered positive screening. If the SpO2 level was between 90-94%, the screening was repeated one hour later and if in the case of the same results, the newborn was referred to a specialist for further assessment. Healthy neonates with positive test results were followed up two months after primary POX screening.
FindingsOut of 500 neonates, 472 (94.4%) had a SpO2 level ³ 95%. Among the 21 cases who had a positive screening, one case had cardiac diseases (i.e., complete atrioventricular septal defect/pulmonary hypertension). Two healthy neonates with a positive screening were diagnosed with PFO after two months of follow-up. The assessment of the implementation process of newborn screening based on the checklist recommendations of clinical guidelines increased from 58.3 % to 91.6 % within six months.
ConclusionThe implementation of the critical congenital heart disease clinical guideline was found to be favorable and acceptable in this study and recommended for other hospitals to implement.
Keywords: Health Plan Implementation, practice guideline, Early diagnosis, Heart Defects, Congenital, Oximetry -
زمینه و هدف
بیماری های قلبی مادرزادی از شایع ترین نقص های مادرزادی در بدو تولد می باشد. کودکان و نوجوانان با بیماری های قلبی مادرزادی به دلیل استعداد ابتلا به آندوکاردیت عفونی ناشی از بهداشت نامناسب دهان و دندان نیازمند مراقبت های ویژه دندانپزشکی می باشند. هدف مطالعه حاضر طراحی و ارزیابی نرم افزار آموزشی بهداشت دهان و دندان مبتنی بر تلفن همراه برای کودکان و نوجوانان با بیماری های قلبی مادرزادی می باشد.
مواد و روش هاپژوهش حاضر یک مطالعه توسعه ای بود که از سال 1400 تا 1401 در مرکز تحقیقات قلب کودکان اصفهان انجام شد. برای طراحی و توسعه پایگاه داده نرم افزار آموزشی بهداشت دهان و دندان از سیستم MySQL استفاده شد. توسعه نرم افزار نیز بر پایه پلتفرم اندروید انجام گرفت. طراحی و ارزیابی نرم افزار آموزشی بهداشت دهان و دندان در پنج مرحله تحلیل، طراحی، توسعه، پیاده سازی و ارزیابی انجام گرفت. برای ارزیابی کاربرد پذیری نرم افزار از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر از 51 نفر از کودکان و نوجوانان 3 تا 18 سال با بیماری های قلبی مادرزادی و والدین آن ها تشکیل شده بودند.
یافته هانتایج ارزیابی کاربرد پذیری نرم افزار آموزشی بهداشت دهان و دندان از دیدگاه کودکان و نوجوانان با بیماری قلبی مادرزادی نشان داد که ویژگی های کاربری بودن، سهولت استفاده و تاثیرات آموزشی این نرم افزار در حد خوب ارزیابی گردید.
نتیجه گیریکاربرد این نرم افزار می تواند در زمینه ارتقای بهداشت دهان و دندان کودکان و نوجوانان با بیماری قلبی مادرزادی مفید واقع شود.
کلید واژگان: نرم افزار موبایل, بهداشت دهان و دندان, نقایص قلبی, مادرزادیBackground and ObjectivesCongenital heart defects (CHDs) are the most common type of birth defect. Affected children and adolescents with CHD require special care in dentistry because of their susceptibility to infective endocarditis from poor oral hygiene infections. The purpose of this study was to design and evaluate a mobile-based educational oral health application for children and adolescents with CHD.
Materials and MethodsThis developmental study was conducted in 2021-2022 at the Pediatric Cardiovascular Research Center in Isfahan. My Structured Query Language (MySQL) system was used to design the database of educational oral health application. Also; the development phase was based on the Android platform. The design and development of a mobile-based educational oral health application was carried out in five stages, including analysis, design, development, implementation, and evaluation. A researcher-made questionnaire was used to evaluate the application. The statistical population of this was composed of 51 children and adolescents (3-18 years of age) with CHD and their parents.
ResultsThe results of the evaluation of the usability of the educational oral health app from the children and adolescents' perspective with CHD showed that the "user-friendliness", "ease of use" and " educational impacts" of the app were evaluated as good.
ConclusionThe usage of this mobile application can be useful in improving the oral and dental health of children and adolescents with CHD.
Keywords: Mobile Applications, Oral Health, Heart Defects, Congenital -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتاد و یکم شماره 1 (پیاپی 264، فروردین 1402)، صص 14 -20زمینه و هدف
براساس مطالعات انجام شده، درمان دارویی سنکوپ رفلکسی در کاهش عود آن تاثیر قابل توجهی ندارد. پیگیری 36 ماهه کوهورت پایلوت ما نشان داده بود که درمان های غیردارویی به تنهایی در کاهش دفعات عود موثر است. هدف این مطالعه بررسی نتایج طولانی مدت و پیگیری هشت ساله بیماران قبلی می باشد.
روش بررسیمطالعه کنونی در ادامه یک کوهورت آینده نگر پایلوت است که به بررسی نتایج هشت ساله پیگیری کودکان با سنکوپ رفلکسی که تحت درمان های غیردارویی به تنهایی یا همراه با دارو قرار گرفته بودند، می پردازد. لذا با بیمارانی که در مطالعه پایلوت شرکت داشتند (30 بیمار در گروه دریافت کنندگان دارو و 40 بیمار در گروه بدون دارو)، تماس گرفته شد. درنهایت برروی 26 بیمار در گروه دریافت کنندگان دارو و 31 بیمار در گروه بدون دریافت دارو (پس از اعمال معیارهای خروج از مطالعه) مقایسه میزان رخداد حملات سنکوپ و پره سنکوپ با استفاده از Chi-square test انجام شد.
یافته هابررسی یافته ها نشان می دهند که پس از گذشت پنج سال از آخرین پیگیری، میزان حملات پره سنکوپ در بیمارانی که رژیم غذایی و یا تمرینات تیلت را در منزل ادامه نداده بودند مجددا در هر دو گروه افزایش پیدا کرد اما میزان وقوع سنکوپ و پره سنکوپ بین دو گروه بیماران (بدون دریافت دارو و دریافت کننده دارو) تفاوت معناداری نداشت.
نتیجه گیریبه منظور پیشگیری از عود، استفاده از روش های غیردارویی موثر است ولی جهت پایداری این بهبودی، پیگیری و تداوم این روش ها ضروری می باشد.
کلید واژگان: ازحال رفتگی با واسطه عصبی, پره سنکوپ, درمانBackgroundSyncope is a temporary loss of consciousness with a loss of postural tone. Medicinal treatment of reflex syncope has shown to have no significant effect in reducing the recurrence of syncope. A 36-month follow-up of our pilot cohort showed that non-pharmacological treatments alone were effective in reducing relapse rates. The purpose of this study is to investigate long-term results and 8-year follow-up of previous patients.
MethodsThe current study is a continuation of a prospective pilot cohort which was done between August 2013 and 2014 in two academic hospitals in Isfahan (Dr. Chamran heart center and Imam Hossein children hospitals). This current study examines the 8-year follow-up results of children with reflex syncope who were treated with non-pharmacological treatments alone or with drugs. Therefore, the patients who participated in the pilot study were enrolled (30 patients in the pharmacologic group and 40 patients non-pharmacological group). Finally, on 26 patients in the pharmacologic group and 31 patients in the non-pharmacological group (after applying the exclusion criteria), the incidence of syncope and pre-syncope attacks was compared between these two groups of patients using the Chi-square test.
ResultsOur study showed that within 5 years after the last follow-up, the incidence of syncope and pre-syncope in patients with a history of vasovagal syncope who did not continue the diet or tilt exercises was different between the two groups of patients (without medication and drug recipient) was not significantly different, even the incidence of presyncope increased significantly again in both groups. The incidence of syncope in the period of 5 years after the last follow-up from the previous study was slightly increased in the group of patients without medication compared to the previous periods, but in the group of patients receiving medication, this incidence decreased slightly.
ConclusionIn order to prevent recurrence, the use of non-pharmacological methods is effective, but for the stability of this recovery, follow-up and continuation of these methods is necessary.
Keywords: neurally mediated faint, presyncope, treatment -
مقدمه
باتوجه به این که میزان مشارکت اعضای هیاتعلمی در تولید علم جهانی به دانش زبانی آنها بستگی دارد، معاونت آموزشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با رویکرد توسعه تعاملات آکادمیک، طیف گستردهای از برنامههای توانمندسازی را در دستور کار خود دارد. این پژوهش با هدف بررسی دیدگاه اعضای هیاتعلمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان از برنامه توانمندسازی زبان انگلیسی، میزان یادگیری و بررسی فرصتها و چالشهای آن از طریق ارزشیابی الگوی کرک پاتریک انجام شد.
روشها:
در این مطالعه توصیفی مقطعی، جامعه پژوهش شامل اعضای هیاتعلمی شرکت کننده در کلاسهای توانمندسازی زبان انگلیسی در سال 1399 بودند که در طی 3 ترم به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند (72 نفر). ابزار مطالعه ، پرسشنامه پژوهشگر ساخته بود که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت. تجزیه تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای مقایسه میانگین، Pearson spearman وPaired t-test انجام گرفت.
نتایجدر نهایت65 پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفت. میانگین نمره نهایی پرسشنامه 6 ± 94/87 از 130 بود. مناسب و کاربردی بودن دوره، علاقهمندی به شرکت در دورههای بعدی و توصیه به سایر همکاران و اهمیت قایل شدن مدرس به یادگیری زبان انگلیسی از موارد فرصت های دوره و فشرده و استرس زا بودن دوره و تداخل با کلاسهای اساتید یا نداشتن فرصت برای انجام تکالیف را می توان از موارد چالش های دوره در نظر گرفت. همچنین، نمرات ارزیابی شده بعد از برنامه توانمندسازی زبان انگلیسی به طور معناداری بیشتر از نمرات قبل از برنامه بود .
نتیجهگیری:
اعضای هیاتعلمی نمره دیدگاه بالایی نسبت به برنامه توانمندسازی زبان داشتند و همچنین سطح یادگیری آنان افزایش داشته است. با توجه به یافتههای این مطالعه و بررسی فرصتهای آن، میتوان نحوه برگزاری کلاسهای توانمندسازی زبان انگلیسی را ارتقا داد و نقایص آن را تا حد امکان برطرف ساخت.
کلید واژگان: ارزشیابی, برنامه توانمندسازی, زبان انگلیسی, اعضای هیات علمیIntroductionSeeing as the active participation of faculty members in the development of world science depends highly on their language knowledge, the Deputy of Education of Isfahan University of Medical Sciences with the approach of developing academic interactions has implemented wide range of language instruction programs. This study endeavored to determine the views of faculty members on the English language instruction program, measuring the level of learning and examining opportunities and challenges through evaluation based on the Kirk Patrick model.
MethodsThe population of this cross-sectional descriptive study consisted of faculty members participating in English language instruction classes in the academic year 2020, who were included in the study by census during three semesters (72 individuals). The instrumentation was a questionnaire developed by the researchers to examine the views of the respondents, with authenticated validity and reliability. Data analysis was done using descriptive statistics and average comparison tests, Pearson, Spearman, and Paired t-test.
ResultsSixty-five questionnaires were analyzed. The average final score of the questionnaire is 87.94 out of 130. Suitability and useability of the course, interest in participating in subsequent program and recommending to other colleagues, and the importance of persuading the lecturer to learn English from the opportunities of the program and intensive and stressful course and interference with professors' classes or not having the opportunity to do homework It can be considered as one of the challenges of the course Besides, the scores evaluated by teacher after the English language instruction program led to significantly higher scores, which in turn indicated the applicability of the program.
ConclusionFaculty members had a high score of the language instruction program and the level of learning has increased. Obtaining the findings of this study and examining its opportunities, it is possible to elevate the English language instruction programs and greatly reduce its shortcomings.
Keywords: evaluation, empowerment program, English language, faculty member -
مقدمه
گذراندن کارگاه های توانمندسازی برای هیات علمی در زمینه های مختلف آموزشی، پژوهشی و فرهنگی اجباری است. اثربخش بودن کارگاه ها باعث، افزایش سطح تعهد حرفه ای و ارتقای کیفیت تدریس و در نهایت بهبود خدمات درمانی و تشخیصی بیماران می شود. علی رغم برگزاری چندین ساله این کارگاه ها، بازخورد کم تری از پیامدهای آن ها، انعکاس داده شده است. بنابراین هدف این مطالعه، بررسی تاثیر شرکت در کارگاه های مذکور بر کیفیت تدریس و تعهد حرفه ای هیات علمی می باشد.
روشمطالعه تحلیلی مقطعی در سال 1399 در دانشکده پزشکی اصفهان انجام گرفت. جامعه آماری شامل 538 نفر عضو هیات علمی آموزشی شاغل در دانشکده پزشکی اصفهان و نمونه گیری شامل مشمولین انتخاب استاد برگزیده (433 نفر) بود. نمره کیفیت تدریس، تعهد حرفه ای، ارزشیابی و میزان مشارکت در کارگاه های توانمندسازی پنج سال اخیر هیات علمی اخذ گردید. داده ها با نرم افزار SPSS و آزمون های آماری کای اسکویر، t-test و همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها:
از مجموع اعضای هیات علمی، 80 درصد نمره ارزشیابی بالای 85 (از 100) و نمره تعهد حرفه ای بالای 17 (از 20) داشتند. میانگین نمره کیفیت تدریس و تعهد حرفه ای به ترتیب 0/65±8/85، 0/85±19/30 و همبستگی مستقیم و معنی دار (0/33=r و 0/001>P) مشاهده شد. میانگین نمره ارزشیابی 4/23±93/07 از100 که با نمره توانمندسازی همبستگی مستقیم، معنی دار داشت (0/12=r و 0/012=P). نتایج نشان داد که بین میانگین نمره توانمندسازی (1/5±1/4 از 5) با تعهد حرفه ای و کیفیت تدریس همبستگی معنی داری وجود ندارد.
نتیجه گیری:
یافته ها از یک طرف حاکی از نمرات بالای هیات علمی در کیفیت تدریس، تعهد حرفه ای و ارزشیابی و از طرف دیگر استقبال پایین هیات علمی از شرکت در کارگاه ها و همبستگی ضعیفی این دو بود. با توجه به این که نمرات صوری بالا در ارزشیابی می تواند تصور غلط از میزان خودکارآمدی و به دنبال آن کاهش خود ارتقایی ایجاد کند. لذا توصیه می شود اعضای هیات علمی در خودارزیابی توانمند شوند.
کلید واژگان: توانمندسازی, هیات علمی, تدریس, تعهد حرفه ایIntroductionEmpowerment workshops are mandatory for faculty in various fields of education, research and culture. The effectiveness of the workshops increases the level of professional commitment and improves the quality of teaching, and ultimately improves the medical and diagnostic services of patients. Despite holding these workshops for many years, less feedback has been reflected on their consequences. Therefore, the purpose of this study is to investigate the impact of participating in the mentioned workshops on the quality of teaching and the commitment of the faculty.
MethodA cross-sectional analytical study was performed in 2016 at Isfahan Medical School. The statistical population consisted of 538 faculty members working in Isfahan Medical School and sampling included the selected professors (433 people). The scores of teaching quality, professional commitment, evaluation and participation in faculty empowerment workshops in the last five years were obtained. Data were analyzed using Chi-square, t-test and Pearson correlation through SPSS.
ResultsOf the total faculty, 80% had an evaluation score above 85 (out of 100) and a professional commitment score above 17 (out of 20). The mean scores of teaching quality and professional commitment were 8.85± 0.65, 19.30± 0.85 and direct and significant correlations (r = 0.33 and P <0.001), respectively. The mean evaluation score was 93.07 ± 4.23 out of 100 and had a direct and significant correlation with the empowerment score (r = 0.12 and P = 0.012). Results show that Mean empowerment score was 1.4±1.5 out of 5 and had no significant correlation with professional commitment or teaching quality.
ConclusionThe findings showed on the one hand the high scores of the faculty in the quality of teaching, professional commitment and evaluation and on the other hand the low acceptance of the faculty to participate in the workshops and the weak correlation between the two. Given that high face-to-face scores in evaluation can lead to misconceptions about self-efficacy and consequently reduced self-efficacy. Therefore, it is recommended that faculty be empowered in self-assessment.
Keywords: Faculty Development, Faculty Member, Teaching, Professional Commitment -
مقدمه:
با توجه به شیوع روزافزون اضافه وزن و چاقی در نوجوانان و همراهی آن با بیماری های مزمن، این مطالعه با هدف بررسی عوامل تسهیل کننده و بازدارنده ی کاهش وزن در نوجوانان مبتلا به اضافه وزن و چاقی انجام گرفت.
روش هااین مطالعه ی کیفی، به صورت مصاحبه ی فردی با 12 نفر از نوجوانان 12 تا 18 سال موفق و ناموفق در کاهش وزن، از درمانگاه مرکز تحقیقات قلب کودکان در پژوهشکده ی قلب و عروق اصفهان در سال 1398 انجام گرفت. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و از روش تجزیه و تحلیل کیفی جهت آنالیز داده ها استفاده شد.
یافته هادر مطالعه ی حاضر، 7 طبقه شامل اراده و پشتکار، حمایت و تشویق اطرافیان، گرایش به زیبایی، عدم تعجیل برای رسیدن به نتیجه، فعالیت بدنی کافی، درک معایب چاقی و فواید کاهش وزن به عنوان عوامل تسهیل کننده و 7 طبقه شامل باورهای غلط، عدم همکاری خانواده در اصلاح سبک زندگی، عدم اطلاع از عوارض چاقی، نگرانی از ایجاد محدودیت در رژیم غذایی، اولویت تحصیل در خانواده، عدم مدیریت و نظارت بر بوفه ی مدارس، رفتارهای نادرست والدین در برخورد با نوجوانان مبتلا به اضافه وزن و چاقی و آسیب های روانی آن ها به عنوان مهم ترین عوامل بازدارنده ی کاهش وزن نام برده شد.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد، عوامل فردی، محیطی، خانوادگی و تعامل بین آن ها، نقش مهمی در کاهش وزن نوجوانان دارد. از این نتایج می توان در برنامه ریزی های ارتقاء سلامت با هدف ترویج سبک زندگی سالم و پیشگیری از اضافه وزن و چاقی در نوجوانان استفاده کرد.
کلید واژگان: کاهش وزن, نوجوانان, چاقی, اضافه وزن, مطالعه ی کیفیBackgroundAs overweight and obesity in children and adolescents continue to increase, this study was designed to explore the factors that facilitate or hinder weight control in obese and overweight adolescents.
MethodsThis qualitative study was conducted as a personal interview with 12 adolescents aged between 12 and 18 years who succeeded in losing weight and those who did not, from the clinic at the Pediatric Cardiovascular Research Center at the Isfahan Cardiovascular Research Institute, in 2019. We used a purposeful sampling method and a qualitative analysis method to analyze the data.
FindingsSeven categories consisting of willpower and perseverance, support and encouragement of others, tendencies to beauty, lack of a rush to achieve results, adequate physical activity, understanding the disadvantages of obesity, and understanding the benefits of weight loss were identified as facilitating factors in this study. Seven other factors were reported as obstacles of weight loss, including misconceptions, lack of family cooperation in lifestyle modification, lack of awareness about the effects of obesity, concern about dietary restrictions, lack of management and supervision of school cafeterias, parental misbehavior in handling adolescents with overweight or obesity, and their psychological damages.
ConclusionThe results of the present study show that in order to bring adolescents to the ideal weight, individual, environmental and familial factors and the interaction between them should be considered. The findings of this study could be used by health officials and policymakers to develop programs to prevent and control overweight and overcome obesity.
Keywords: Weight loss, Adolescent, Obesity, Overweight, Qualitative Research -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال هشتادم شماره 5 (پیاپی 256، امرداد 1401)، صص 359 -370زمینه و هدف
بیماری های قلبی مادرزادی، از شایع ترین ناهنجاری های مادرزادی می باشند. مهم ترین تست های تشخیصی جهت شناسایی نوزادان با بیماری های قلبی مادرزادی شامل اکوکاردیوگرافی جنین در دوران بارداری و انجام معاینات فیزیکی پس از تولد می باشند. غربالگری پالس اکسیمتری به طور بالقوه می تواند در تشخیص زودرس بیماری های قلبی مادرزادی شدید موثر باشد.
روش بررسیاین پژوهش یک مطالعه تکاملی چند مرحله ای است که به مدت 12 ماه از اسفند سال 1399 تا اسفند سال1400 در مرکز تحقیقات قلب کودکان واقع در پژوهشکده قلب و عروق اصفهان انجام شد. پس از شناسایی موضوع و اهداف مطالعه، سوالات پژوهشی به روش PICO طراحی شد. پس از انجام جست وجوهای نظام مند،کیفیت راهنماهای بالینی با استفاده از ابزار AGREE و توسط کمیته ای متشکل از صاحب نظران و متخصصین قلب کودکان و نوزادان مورد بررسی قرار گرفت. براساس نظر متخصصان از تعداد شش راهنمای بالینی تشخیص زودرس بیماری های قلبی مادرزادی شدید در نوزادان بدو تولد به وسیله پالس اکسیمتری، کیفیت یک راهنمای بالینی مطلوب ارزیابی شد. سرانجام پیش نویس راهنما با استفاده از روش دلفی و پنل متخصصین مورد بررسی قرار گرفت و پس از برگزاری جلسات پنل متخصصین و توافق بین اعضای نسخه نهایی راهنما تدوین گردید.
یافته هامعیارهای عملکرد بالینی مربوط به غربالگری نوزادان به وسیله پالس اکسیمتری در بدو تولد براساس شواهد موجود و شرایط بهداشتی تعیین و در قالب 28 توصیه در شش بخش تدوین شد.
نتیجه گیریپزشکان، پرستاران و ماماها می توانند از توصیه های این راهنمای بالینی جهت تشخیص زودرس و ارجاع نوزادان با بیماری های قلبی مادرزادی شدید استفاده کنند.
کلید واژگان: مادرزادی, تشخیص زودرس, راهنمای بالینی, بیماری های قلبی, اکسیمتریBackgroundCongenital heart defects (CHD) are the most common type of birth defects. The main screening tests used to identify babies with congenital heart defects include prenatal echocardiography and postnatal clinical assessment. Routine pulse oximetry has been reported as an additional screening test that can potentially improve the early diagnosis of critical congenital heart disease (CCHD).
MethodsThis study is a multi-stage evolutionary study that was conducted for 12 months from March 2021 to March 2022 at Pediatric Cardiovascular Research Center in Cardiovascular Institute, Isfahan, Iran. In the first phase, after identifying the topic and aims of the present study, questions were designed through the PICO method including (population, intervention, control, and outcomes). Then conducting systematic searches, the quality of all existing clinical guidelines (CG) of this field were evaluated using the Appraisal of Guidelines for Research and Evaluation (AGREE) instrument and a committee consisting of pediatric cardiologists and neonatologists in the field. Next, based on the opinions of experts, the quality of 1 out of 6 clinical guidelines for early detection of critical congenital heart disease at birth by pulse oximetry was assessed as optimal. Finally, the clinical guidelines draft was evaluated using the Delphi method and the panel of experts. After expert panel meetings and consensus between members, the final version of the guideline for early detection of critical congenital heart diseases at birth by pulse oximetry was developed.
ResultsIn the present study, criteria of clinical practice regarding the stages of newborn screening by pulse oximetry at birth were determined based on the evidence and health conditions and were presented in twenty-eight recommendations and six sections. The final recommendations were presented in the results section.
ConclusionThe finding of the present study showed that physicians, nurses, and midwives can apply the recommendations of this clinical guideline for the early detection and referral of neonates with critical congenital heart disease.
Keywords: congenital, early diagnosis, guideline, heart defects, oximetry -
مقدمه:
بیماری های قلبی مادرزادی، از شایع ترین ناهنجاری های مادرزادی می باشد. موفقیت در تشخیص به موقع بیماری های قلبی مادرزادی شدید با استفاده از فن آوری پالس اکسی متری، تا حدود زیادی بستگی به آگاه بودن پزشکان در معاینات بدو تولد نوزادان دارد. این مطالعه، با هدف بررسی میزان آگاهی پزشکان از غربالگری نوزادان به وسیله ی پالس اکسی متری به منظور تشخیص زود هنگام بیماری های قلبی مادرزادی شدید در شهر اصفهان انجام شد.
روش هادر یک مطالعه ی توصیفی- تحلیلی به صورت مقطعی در سال 1398، 65 نفر از پزشکان شرکت کننده در جلسه ی برگزار شده توسط مرکز آموزش مداوم دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسش نامه ی محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن مورد تایید قرار گرفت. واکاوی آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
یافته هااز مجموع پزشکان شرکت کننده در مطالعه، 51 نفر (5/78 درصد) متخصص کودکان بودند. میزان آگاهی بیشتر پزشکان از غربالگری نوزادان در بدو تولد به وسیله ی پالس اکسی متری در سطح متوسط (2/49 درصد) ارزیابی شد. نتایج آزمون Line regression نشان داد که فقط محل کار پزشکان (بیمارستان و یا مطب) با آگاهی آن ها از غربالگری نوزادان در بدو تولد به وسیله ی پالس اکسی متری ارتباط معنی داری داشت (010/0 = P، 31/0- = β). در کل، این متغیر 7 درصد از تغییرات میزان آگاهی پزشکان را پیش بینی می کند.
نتیجه گیریپزشکان به ویژه متخصصین کودکان به عنوان خط اول ارایه ی خدمات سلامت به نوزادان در بدو تولد، نیاز به آگاهی بیشتری در زمینه ی غربالگری نوزادان به وسیله ی پالس اکسی متری جهت تشخیص و ارجاع به موقع موارد مبتلا به بیماری های قلبی مادرزادی دارند.
کلید واژگان: آگاهی, تشخیص زودرس, پالساکسیمتری, بیماریهای قلبی مادرزادیBackgroundCongenital heart diseases (CHDs) are the most common type of birth defect. Success in the early detection of critical congenital heart diseases (CCHDs) using pulse oximetry technology depends on a large extent on physicians’ awareness of neonatal clinical examinations. The aim of this study was to investigate physicians’ awareness of newborn pulse oximetry screening for early detection of CCHD in Isfahan City, Iran.
MethodsA total of 65 physicians participating in the meeting at the continuing education programs at Isfahan University of Medical Sciences were enrolled in this descriptive-analytical, cross-sectional study in 2019-2020. Data were collected by a questionnaire, developed by the researchers, which validity and reliability were confirmed. Data analysis was conducted using SPSS software.
FindingOf physicians participated to this study, 51 were pediatricians (78.5%). The most physicians (49.2%) had a moderate level of awareness of neonatal screening at birth by pulse oximetry. The results of linear regression analysis showed that only the doctors' workplace (hospital or office) was significantly associated with their awareness of neonatal screening at birth by pulse oximetry (P = 0.01, β = -0.31). In total, 7% of the variations in physicians’ awareness about neonatal screening at birth by pulse oximetry were predicted by this variable.
ConclusionPhysicians, particularly pediatricians, as the first line of health care providers to the newborns at birth, need more knowledge about the neonatal pulse oximetry screening, for early detection and referral of neonates with CHDs.
Keywords: Awareness, Early diagnosis, Pulse oximetry, Congenital heart defect -
مقدمه
تترالوژی فالوت، شایع ترین بیماری مادرزادی سیانوتیک قلبی است. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه ی اثربخشی استفاده از استنت مجرای خروجی بطن راست در مقایسه با شانت گورتکس، قبل از عمل جراحی اصلاح کامل قلب در شیرخواران زیر 6 ماه بود.
روش هادر این مطالعه ی مقطعی طولی آینده نگر، تعداد 24 شیرخوار مبتلا به تترالوژی فالوت با سن کمتر از 6 ماه بستری در بیمارستان شهید دکتر چمران اصفهان که جهت عمل جراحی اصلاح کامل تترالوژی فالوت مناسب نبودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. 12 بیمار با سن کمتر از 2 ماه مورد استنت قرار گرفتند و 12 بیمار نیز تحت فرایند شانت قرار گرفتند. پس از 6-3 ماه، همه ی بیماران مورد عمل جراحی کامل قرار گرفتند و نتایج مقایسه شد.
یافته هامدت زمان بستری در بخش مراقبت های ویژه در زمان فرایند در گروه استنت (66/0 ± 41/1 روز) کمتر از گروه شانت (71/0 ± 83/2 روز) بود (001/0 = P). این بیماران در زمان استنت گذاری میزان اشباع اکسیژن کمتری (02/2 ± 50/67 درصد) نسبت به گروه شانت (98/3 ± 50/74 درصد) داشتند. در زمان انجام عمل اصلاح کامل قلب، مدت زمان بستری در بخش مراقبت های ویژه (881/0 = P) و همچنین، بیمارستان (559/0 = P) در دو گروه تفاوت واضحی نداشت. از هر دو گروه یک نفر در ادامه ی مطالعه فوت کرد.
نتیجه گیریگذاشتن استنت برای مجرای خروجی بطن راست، می تواند در بیماران کم وزن و کم سن که کاندیدای مناسبی برای انجام عمل اصلاح کامل قلب نیستند، روش بهتری از شانت گورتکس باشد و عوارض کمتر و طول مدت بستری کمتری داشته باشد.
کلید واژگان: تترالوژی فالوت, استنت, شانت Blalock-TaussingBackgroundTetralogy of Fallot (TOF) is the most common congenital cyanotic heart disease. The purpose of this study was to evaluate the efficacy of intraventional ventricular outflow tract stenting and insertion of surgical Gortex shunt in infants with less than 6 months of age before total correction surgery of these patients.
MethodsIn this cross-sectional prospective study, 24 patients with TOF who were less than 6 months of age, were not eligible for total correction surgery, and were admitted to Chamran Hospital affiliated to Isfahan University of Medical Sciences, Isfahan, Iran, were studied. 12 patients with less than of 2 months of age were stented and 12 patients were shunted. After 3 to 6 months, all patients underwent complete surgery, and the results were compared.
FindingsThe length of intensive care unit (ICU) stay during the first procedure was shorter in stent group (1.41 ± 0.66 vs 2.83 ± 0.71 days, P = 0.001). Patients in stent group had less O2</sub> saturation levels at the time of stent implantation compared to the shunt group (67.50 ± 2.02 vs 74.50 ± 3.98 percent, P = 0.001). There were no significant differences between the two groups after total correction in ICU (P = 0.881) and hospital stay times (P = 0.559). One patient from each groups died in the follow-up period.
ConclusionStenting for the right ventricular outflow tract can be a better method in low-weight and young-age patients who are not good candidates for total correction; this method has fewer complications and hospital stay period.
Keywords: Tetralogy of Fallot, Stents, Blalock-Taussig procedure -
مقدمه
گروه آموزشی به عنوان زیرنظام اصلی دانشگاه به حساب می آید و بهبود کیفیت دانشگاه وابسته به بهبود کیفیت گروه های آموزشی آن است. این مطالعه با هدف تدوین، پیاده سازی، پایش و ارزشیابی مولفه های ارتقای عملکرد گروه های آموزشی انجام شد.
روش هادر این مطالعه اقدام پژوهی در 32 گروه آموزشی دانشکده پزشکی، بر مبنای استانداردهای اعتباربخشی موسسه ای مولفه های ارتقای گروه ها تعیین شد. مولفه ها از نظر اهمیت، قابلیت اندازه گیری و قابلیت اجرا با مقیاس و وزن مناسب توسط صاحب نظران با جلسه گروه متمرکز اولویت بندی گردید و ابزاری روا و پایا برای پایش و ارزشیابی میزان تحقق مولفه ها تدوین و مورد استفاده قرار گرفت.
نتایجمولفه های ارتقای عملکرد گروه ها شامل تدوین و اجرای برنامه عملیاتی، وب سایت، عرصه های آموزشی، دیدگاه اعضای هیات علمی در مورد مدیر گروه، دیدگاه هیات رییسه دانشکده در مورد پاسخ گویی گروه به همراه راهنمای اندازه گیری این مولفه ها تعیین شد. میانگین میزان تحقق مولفه ها 79درصد به دست آمد. کم ترین میزان تحقق مربوط به مولفه مشارکت اساتید در فعالیت های گروه و به موقع ارایه دادن برنامه عملیاتی به میزان 72درصد و بیش ترین میزان تحقق مربوط به مولفه رعایت استانداردهای عرصه های آموزش بالینی به میزان 92درصد بود.
نتیجه گیریارتقای وب سایت، تدوین و اجرای برنامه عملیاتی، بهبود عرصه های آموزش، افزایش مشارکت اعضای هیات علمی، افزایش نظم در تشکیل شوراهای گروه و افزایش پاسخ گویی گروه از نتایج اصلی این مطالعه بود. به کارگیری مدیران توانمند و با تجربه در مسند گروه، نظارت و بررسی بیش تر شورای هیات رییسه دانشکده و شورای مدیران گروه های آموزشی دانشکده بر مسایل آموزشی به خصوص تدوین و اجرای برنامه عملیاتی و اصلاح و بازنویسی آیین نامه شرح وظایف مدیران گروه های آموزشی توصیه می گردد.
کلید واژگان: دانشکده پزشکی, گروه آموزشی, ارتقای عملکرد, اعتباربخشی, ارزیابی درونیIntroductionDepartments are the major sub-system of university and quality improvement of the universities rides on the quality improvement of the departments. The researchers developed, implemented, and evaluated the appropriate components based on the results of self-assessment and external evaluation of institutional accreditation.
MethodsIn a case study on 32 departments of Medical Schools, based on accreditation standards, department promotion components were identified. The components were prioritized in terms of importance, measurability and viability with proper scale and weighted by the experts with a focus group. The componentschr('39') validity was determined by the expert opinion and implemented in the departments after training. A valid and reliable instrument was developed for monitoring and evaluating the fulfillment of the components.
ResultsThe components of improvement in the department performance including formulation and implementation of the operational plan, website, training areas, faculty memberschr('39') viewpoints about the department leader, faculty management viewpoints on department accountability, along with a gudline for measuring these components were reached. The mean of the components was 79%. The lowest achievement was related to the component of school participation in the activities of the department and timely presentation of the operational plan (72%) as well as the achievement highest was observance of clinical education standards (92%).
ConclusionPromotion of website, operational plan, areas of education, increased faculty participation, increased order in the formation of department councils, and increased department accountability were the main results of this study. Evaluation of the department was done on the basis of the realization of the interventions as a chief factor for promoting the executive guarantee. Due to the continuous follow-up and direct supervision of the Faculty Board, the results revealed that the components were in a favorable condition.
Keywords: Medical school, Department, Performance Improvement, Accredation, Internal Evaluation -
-
شورای اعتباربخشی آموزش پزشکی تخصصی و هیات بورد رشته های تخصصی پزشکی آمریکا کسب شش صلاحیت اصلی را برای دستیاران رشته های تخصصی بالینی معین کرده است که یکی از آن ها پای بندی به اصول حرفه ای است(1). بر اساس دستورالعمل اجرایی آزمون های ارتقای دستیاری و گواهینامه تخصصی کشور ایران نیز باید در محاسبه نمرات نهایی ارزیابی درون بخشی این حیطه های شش گانه رعایت گردد(2). موضوع تعهد به اصول حرفه ای مانند بسیاری از جنبه های آموزشی دیگر دوران دستیاری یک فرآیند تکاملی است(3و4). برای گسترش و تعالی تعهد به اصول حرفه ای باید خطاهای رخ داده مشخص شوند و رفتاری که نشان دهنده تعهد به اصول حرفه ای است تقویت گردند(3). به همین دلیل تلاش هایی برای مستند سازی رفتار حرفه ای دستیاران و ارزیابی این رفتار و دخالت دادن آن در تعیین صلاحیت آنان برای کسب گواهی نامه تخصصی، به خصوص در کشورهای توسعه یافته صورت گرفته است(3و5و6).
در کشور ایران نیز مطابق مفاد هفتاد و دومین نشست شورای آموزش پزشکی و تخصصی30 نمره از 150 نمره ارزیابی درون بخشی سالیانه به رفتار حرفه ای اختصاص یافته و تنها حیطه ای است که کسب حد اقل 70 درصد از نمره آن برای قبولی دستیار در ارزیابی درون بخشی و معرفی وی جهت شرکت در آزمون ارتقای کتبی سالیانه و گواهی نامه ضروری است(2). رییس دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در اسفند ماه 92 و اردیبهشت ماه 93 دو جلسه مشورتی با حضور اعضای منتخب هیات علمی دانشکده و با موضوع بررسی راه کارهای حضور موثر دستیاران در محیط های آموزشی درمانی تشکیل دادند که طی آن اکثریت قاطع اعضا ضمن ابراز نگرانی از کم توجهی به موضوع پای بندی دستیاران به اصول حرفه ای بر لزوم توجه بیش تر، عمیق تر و قانون مند به این موضوع تاکید کردند. بر اساس مفاد همان هفتاد و دومین نشست شورای آموزش پزشکی و تخصصی باید ابزار استاندارد شده ای برای ارزیابی دستیار در این حیطه طراحی می شد(2). با توجه به عدم وجود چنین ابزاری و ناهمگونی و ابهام در شیوه برخورد با عملکرد دستیاران در این حیطه در مراکز مختلف، «مجموعه دستورالعمل و ابزارهای ارزشیابی پای بندی دستیاران به اصول حرفه ای» به منظور پیاده سازی برنامه ای یکسان در این زمینه در سطح مراکز تربیت کننده دستیار تخصصی و با هدف ارتقاء عملکرد دستیاران در حیطه پای بندی به اصول حرفه ای با مشارکت فعال اعضای هیات علمی و نظارت مستقیم ایشان برای نهادینه شدن فرهنگ پای بندی به اصول حرفه ای در سطح سازمانی و همه شئونات نظام آموزش پزشکی و درمانی کشور در راستای بسته اعتلای اخلاق حرفه ای طرح تحول و نوآوری در آموزش علوم پزشکی طراحی و تدوین شد. دو هدف اختصاصی این مجموعه:الف. تدوین و پیاده سازی فرایند یکسان و عادلانه برای رسیدگی به گزارش های موردی مربوط به نحوه پای بندی دستیاران به اصول حرفه ای در سطح گروه آموزشی، مرکز آموزشی درمانی، دانشکده و دانشگاه به منظور:الف-1. ارائه بازخورد و تعیین برنامه اصلاح عملکرد با مشارکت خود دستیار
الف-2. تعیین نمره متناسب با رفتار گزارش شده
الف-3. تعیین سایر اقدامات آگاهی بخش (تنبیهی) متناسب با رفتار گزارش شده
ب. تدوین و پیاده سازی فرایند ارزیابی دوره ای دستیاران در حیطه پای بندی به اصول حرفه ای با استفاده از روش های ارزیابی مناسب و یکسان به منظور اصلاح کلی عملکرد دستیاران و تعیین نمره نهایی پای بندی به اصول حرفه ای برای محاسبه در نمره ارزیابی درون بخشی سالیانه و تعیین احراز صلاحیت شرکت در آزمون کتبی ارتقای سالیانه و گواهی نامه بیش تر ارزیابی های مربوط به پای بندی به اصول حرفه ای در طول دوره دستیاری باید به صورت تکوینی و با رویکرد اصلاح عملکردها صورت گیرد(3). با توجه به ویژگی های دو ابزار « گزارش رویدادهای حساس (Critical Incidents)» و « ارزیابی پای بندی به اصول حرفه ای کوتاه مدت (Professionalism Mini- Evaluation Exercise(P- MEX))» در طراحی فرایندهای حاضر استفاده از این دو ابزار مورد توجه قرار گرفت(3و5و6).کلید واژگان: دستیار تخصصی -
مقدمهبیماری کاوازاکی، یک واسکولیت حاد و خود محدود شونده با اتیولوژی نامشخص است. اختلالات قلبی- عروقی، شایع ترین عارضه ی جدی بیماری کاوازاکی است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی اختلالات قلبی- عروقی زودرس و دیررس در کودکان مبتلا به کاوازاکی و عوامل خطر مرتبط با آن ها می باشد.روش هااین مطالعه ی هم گروهی گذشته نگر، بر روی 85 بیمار مبتلا به کاوازاکی انجام شد. تمامی بیماران تحت اکوکاردیوگرافی قرار گرفتند و همچنین، پرونده های بیماران بررسی شد. بیماران به گروه های دارای اختلالات قلبی- عروقی زودرس و دیررس و فاقد این اختلالات تقسیم شدند و بر روی داده ها آنالیز آماری صورت گرفت.یافته هاشایع ترین اختلال قلبی- عروقی زودرس و دیررس به ترتیب، نارسایی میترال (9/45 درصد) و نارسایی تریکوسپید (0/20 درصد) بود. در آنالیز Logistic regression، دریافت دز دوم ایمنوگلوبولین داخل وریدی (IVIG یا Intravenous immunoglobulin) با نسبت شانس 81/2 به عنوان عوامل خطر اختلال قلبی- عروقی زودرس مشخص گردید. همچنین، افراد مبتلا به اختلال قلبی- عروقی در شروع بیماری، شانس بیشتری برای ابتلا به اختلالات قلبی- عروقی دیررس داشتند (نسبت شانس = 23/7 و حدود اطمینان = 8/26-95/1).نتیجه گیریدر این مطالعه مشخص گردید که افراد دریافت کننده ی دز دوم IVIG در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به اختلالات قلبی- عروقی زودرس هستند. ابتلا به اختلالات قلبی- عروقی در مرحله ی ابتدایی بیماری، به عنوان عامل خطر اختلالات قلبی- عروقی دیررس مطرح گردید. برای ارزیابی بهتر، مطالعاتی با حجم نمونه ی بیشتر و آینده نگر پیشنهاد می گردد.کلید واژگان: کاوازاکی, اختلالات قلبی, عروقی, کودکانBackgroundKawasaki disease is an acute and self-limited vasculitis which has unknown etiology. Cardiovascular disorders (CVDs) are the most common serious complication of this disease. The main aim of this study was the evaluation of early- and late-onset cardiovascular disorders and related risk factors in children with Kawasaki disease.MethodsThis historical cohort study was conducted among 85 patients with Kawasaki disease. Echocardiography was performed in all the patients. Besides, medical documents of all the patients were evaluated. Patients were divided in groups with and without early- and late-onset cardiovascular disorders and then, statistical analysis was performed on data.
Findings: The most common early- and late-onset cardiovascular disorders were mitral regurgitation (45.9%) and tricuspid regurgitation (20%), respectively. In logistic regression analysis, patients which received second dose of intravenous immunoglobulin (IVIG) showed significantly higher risk of early-onset cardiovascular disorders (OR: 2.81, 95%CI: 1.05-7.51). In addition, patients who had cardiovascular disorders in onset of the disease showed higher risk for late-onset cardiovascular disorders (OR: 7.23, 95%CI: 1.95-26.8).ConclusionIn this study, it was shown that patients who received second dose of IVIG were on higher risk for early onset cardiovascular disorders. Suffering of cardiovascular disorders in initial phase of the disease was proposed as risk factor for late onset these disorders. For better evaluation, studies with larger sample size and prospective design are suggested.Keywords: Kawasaki disease, Cardiovascular disorders, Children -
-
مقدمهمطالعه ی حاضر با هدف تعیین فراوانی کاردیومیوپاتی وابسته به دانامایسین در کودکان و نوجوانان بهبود یافته از لوسمی لنفوبلاستیک حاد و ارتباط آن با سطح تروپونین قلبی و دوز تجمعی دارو به انجام رسید.روش هااین مطالعه ی مقطعی در جمعیت کودکان و نوجوانان زیر 18 سال با سابقه ی بیماری لوسمی لنفوسیتی حاد (Acute lymphocytic leukemia یا ALL) با شرح حال دریافت دانامایسین در بیمارستان الزهرا (س)، وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، انجام شد. افراد دارای معیارهای ورود به مطالعه بر اساس دوز تجمعی دانامایسین به دو گروه کمتر از 250 و بیشتر از 250 میلی گرم بر متر مربع تقسیم شدند. در کلیه ی بیماران پس از اخذ رضایت نامه و گرفتن شرح حال و انجام معاینات اولیه، سطح خونی تروپونین قلبی T اندازه گیری شد و سپس شاخص های Shortening fraction ((SF و کسر تخلیه (Ejection fraction یا EF) به وسیله ی اکوکاردیوگرافی ارزیابی گردید. نتایج به دست آمده بین دو گروه به وسیله ی نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.یافته هااز بین 55 بیمار مبتلا به ALL تحت درمان با دانامایسین، 3 نفر مبتلا به کاردیومیوپاتی بودند که همه ی آن ها در گروه دوم قرار داشتند (048/0 > P). میانگین شاخص EF در گروه اول و دوم به ترتیب 26/4 ± 03/65 و 56/6 ± 4/61 بود (02/0 > P). همچنین میانگین شاخص SF در گروه اول و دوم به ترتیب 19/4 ± 23/34 و 4 ± 92/31 بود (04/0 > P). نتیجه ی آزمایش تروپونین قلبی نیز در 4 نفر از افراد گروه دوم مثبت بود، در صورتی که در گروه اول مورد مثبتی یافت نشد (037/0 > P). بین ابتلا به کاردیومیوپاتی و افزایش تروپونین قلبی ارتباط معنی داری وجود نداشت (21/0 = P).نتیجه گیریبیماران مبتلا به ALL تحت درمان با دانامایسین در معرض عوارض قلبی دارو قرار دارند و توصیه می شود حتی الامکان از مقادیر بیشتر از 250 میلی گرم بر متر مربع پرهیز شود؛ چرا که شانس کاردیوتوکسیسیتی بسیار بالاتر می رود. از آن جا که ارتباط معنی داری بین سطح تروپونین T قلبی و کاردیومیوپاتی وجود نداشت، نمی توان از آن به عنوان یک مارکر قابل اطمینان بررسی کاردیوتوکسیسیتی به تنهایی و یا جانشین اکوکاردیوگرافی استفاده کرد.
کلید واژگان: لوسمی حاد لنفوسیتی, دانامایسین, کاردیومیوپاتی, تروپونین قلبیBackgroundThis study was done to determine the frequency of cardiomyopathy related to Daunomycin in children and adolescents with improved acute lymphoblastic leukemia and its relationship with cardiac troponin-T and cumulative dose of drug.MethodsThis cross sectional study was conducted on children and adolescents under age 18 years with improved acute lymphocytic leukemia disease (ALL) and a history of receiving daunomycin who referred to Al-zahra hospital, Iran. People with inclusion criteria based on cumulative dose of daunomycin were divided into two groups. First group of patients were those who received cumulative daunomycin dose fewer than 250 mg/m2 and second group with cumulative dose equal to or greater than 250 mg/m2. In all patients after obtaining consent and taking history, blood levels of cardiac-troponin-T and Shortening Fraction (FS) and Ejection Fraction (EF) indices was measured. Collected data was analyzed by SPSS.FindingsAmong 55 patients treated with daunomycin, three patients were diagnosed with cardiomyopathy, all of which were in the second group (P < 0.048). The mean EF in the first group and second group were respectively 65.03+4.26 and 61.4+6.56 (P < 0.02). The mean SF in the first and second group were respectively 34.23+4.19 and 31.92+4 (P < 0.04). Cardiac troponin-T test result was positive in 4 patients from the second group but in the first group there were no positive tests (P < 0.037). There was no significant relationship between cardiomyopathy and increased level of cardiac troponin-T (P = 0.21).ConclusionAcute lymphocytic leukemia patients treated with daunomycin were at risk for cardiac complications. It is recommended to avoid therapy with a dose more than 250 mg/m2. Since there was not any correlation between cardiac troponin-T level and cardiomyopathy, cardiac troponin-T can not be a reliable marker of delayed cardiotoxicity. -
مقدمهدانشجویان پزشکی با استرس های متعدد مواجهند که فراگیری و سلامت آنها را تحت تاثیر قرار می دهد در چنین شرایطی وجود سیستم های حمایتی ضروری است. در دانشکده پزشکی اصفهان جهت نیل به هدف حمایت و راهنمایی دانشجویان پزشکی، فرآیند استاد راهنما در حال فعالیت می باشد. در این پژوهش کارایی فرآیند استاد راهنما و میزان رضایت ذینفعان بررسی گردید.روش هااین مطالعه توصیفی- مقطعی در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام گرفت. جامعه هدف شامل کلیه دانشجویان پزشکی که بایستی تحت حمایت فرآیند استاد راهنما قرار می گرفتند(466 نفر) و کلیه اساتید راهنما (42 نفر) بود. اطلاعات بوسیله دو نوع پرسشنامه پژوهشگر ساخته پایا و روا جمع آوری شد. تحلیل آماری داده ها با استفاد از نرم افزار SPSS انجام شد. برای مقایسه بین نظر اساتید راهنما و دانشجویان از آزمون T مستقل استفاده گردید و 05/0> pمعنادار تلقی گردید.نتایج3/93 درصد اساتید و 6/72 درصد دانشجویان وجود استاد راهنما را ضروری دانستند اما میانگین نمرات نظردهی آنان متفاوت بود (0001/0p<). 06/51 درصد اساتید و 5/25 درصد دانشجویان از فرآیند استاد راهنما راضی یا کاملا راضی بودند که میانگین نمرات نظردهی آنان تفاوت معنادار داشت (0001/0p<). رضایت اساتید راهنما و دانشجویان عمدتا با مواردی مشابه همچون شروع جلسات توسط دانشکده، پیگیری برگزاری جلسات در طول ترم توسط استاد، گنجاندن بحثهای اجتماعی و شخصی در کنار مباحث آموزشی، تاکید بر جلسات ماهیانه، توجه به برگزاری منظم جلسات، برگزاری جلسات در زمان های حساس، وجود امکان انتخاب و تعویض استاد راهنما، برگزاری کارگاه های آموزشی و جلسات گروهی جهت اساتید راهنما و توجه به فرآیندهای تشویقی برای اساتید راهنما همراه بود. 9/28 درصد از دانشجویان هیچ ملاقاتی با استاد راهنمای خود نداشتند و 8/7 درصد از دانشجویان که همگی مهمان یا انتقالی بودند استاد راهنما نداشتند.نتیجه گیریاساتید راهنما و دانشجویان وجود استاد راهنما را ضروری می دانند، لیکن رضایت پایین آنها از فرآیندی که در حال اجرا می باشد نشانگر لزوم بازنگری و ایجاد برخی تغییرات وفراهم کردن برخی امکانات است.
کلید واژگان: فرآیند استاد راهنما, استاد راهنما, دانشجویان پزشکی, ارزیابیIntroductionMedical students are exposed to variety of stresses which may have effects on their education and health. In this situation "student support systems" are necessary. In Medical School of Isfahan University of Medical Sciences for achieving to the goal of supporting and guiding medical students, Tutor Scheme has been organized. In this study efficacy of the tutor scheme and satisfaction of students and tutors is being evaluated.MethodsThis cross-sectional study was done in the Medical School of Isfahan University of Medical Sciences. Target population was all the students that were supported by the scheme (466) and all the tutors (42). Information was taken by 2 types of questionnaire that were prepared by the researcher.Results93.3% of tutors and 72.6% of students thought that it is necessary to have a tutor but there was significant difference between their point of view (p<0.0001). 51.06% of tutors and 25.5% of students were satisfied or very satisfied by the scheme and there was significant difference between their point of view (p<0.0001). Satisfaction in tutors and students was linked with same issues such as initiation of meetings by the faculty, holding meetings during the year by tutor, including social and personal discussions besides academics, participating in monthly meetings, importance of the regularity of meetings, holding meetings in special times such as pre exams periods, having the choice to select or change tutor, performing workshops and group sessions for tutors and paying attention to encouraging tutors. 28.9% of the students hadn’t had any meeting with their tutors and 7.8% that were all guest or displaced students didn’t have tutor.Conclusiontutors and students both think that having tutor is necessary but the low percentage of satisfaction shows that the scheme needs revision and some changes and also needs providing some facilities. -
بازنگری در برنامه درسی دانشگاه ها پدیده ای مستمر، ضروری و غیر قابل اجتناب است. دانشگاه هایی که متولی آموزش افراد مسئول مراقبت های بهداشتی درمانی به ویژه پزشکان هستند، به منظور این که کیفیت خود را در سطح بالایی حفظ کنند یا آن را ارتقاء بخشند چاره ای جز تغییر ندارند. از سوی دیگر، بازنگری در آموزش پزشکی به دلیل پاسخگو بودن به روند جهانی در مراقبت های بهداشتی درمانی، فن آوری های جدید، بروز بیماری های نوپدید، انتظارات جدید بیماران، انفجار دانش و افزایش میزان اطلاعات راجع به بدن انسان، امری است اجتناب ناپذیر. تا سال 1350 منبع اصلی برنامه های آموزشی دانشکده های پزشکی کشور، برنامه دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود.
کلید واژگان: برنامه درسی, آموزش پزشکی, بازنگری برنامه درسی, برنامه ریزی درسی -
مقدمههیپرکوآگولوپاتی یکی از عوارض مهم تالاسمی ماژور و اینترمدیت است. شیوع فراوان افزایش فشار شریان ریوی در پی بروز ترومبوزهای ریوی در بعضی از گزارش ها، نشان از اهمیت این عارضه دارد. در این تحقیق به ارزیابی شیوع هیپرکوآگولوپاتی در بیماران تالاسمی ماژور پرداخته شده است.روش هاجهت ارزیابی شیوع این عارضه، 41 بیمار تالاسمی ماژور ساکن اصفهان که با تزریق منظم خون زیر نظر بودند، از لحاظ میزان پروتئین های C و S و Antithrombin III، ارتباط میزان این فاکتورها با عوامل زمینه ای و همچنین وجود افزایش فشار شریان ریوی مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته هادر 43% آنان کمبود پروتئین C، 53% کمبود پروتئین S و 30% کمبود AT-III مشاهده گردید. 82% بیماران حداقل با کمبود در یک فاکتور مشکل داشتند. کمبود فاکتورهای ضد انعقادی در سن بالای 10 سال، هموگلوبین پایین تر پیش از تزریق و فواصل تزریق خون بیشتر از 21 روز فراوانی بیشتری داشت. همچنین بین میزان فریتین سرم با کمبود پروتئین هایC و S ارتباط معنی دار بود (P < 0.05). در اکوکاردیوگرافی در 8 بیمار اتساع قلب راست مشاهده شد (8/11% بیماران دارای طحال و 57% آنان طحالشان برداشته شده بود) (P < 0.001)، ولی فقط دو بیمار افزایش فشار شریان ریوی داشتند.نتیجه گیریهرچند در این پژوهش موارد افزایش فشار شریان ریوی شایع نبود، ولی شیوع بالای کمبود فاکتورهای ضد انعقادی قابل توجه بود. یافته های فوق تایید کننده ی شیوع بالای هیپرکوآگولوپاتی در این گروه از بیماران بود و لزوم پیگیری دقیق تر را به ویژه در بیماران با خطر بالا مشخص می سازد.
کلید واژگان: تالاسمی ماژور, هیپرکوآگولوپاتی, افزایش فشار شریان ریویBackgroundHypercoagulopathy is one of the complications of thalassemia; high incidence of right sided heart failure (due to pulmonary hypertension) in some surveys indicates on the importance of this complication. In this research we evaluated a frequency of protein C and S, and antithrombin-III (AT-III) deficiency in thalassemia major patients in Isfahan.MethodsSerum level of protein C and S, and AT-III were measured in 41 thalassemia major patients (age 7-20 years), and the relation between serum level and age, sex, splenectomy, transfusion intervals, pre transfusion Hb, and serum ferritin level was detected. All of these patients were also evaluated for cardiac disease and pulmonary hypertension by doppler echocardiography.FindingsOverall, 43% of cases had protein C deficiency, 53% protein S deficiency, and 30% AT-III deficiency; 82% of all patients had at least one factor deficiency. The frequency of protein C, S and AT-III deficiency was higher in patient older than 10 years, with transfusion interval more than 21 days, and with less pre-transfusion Hb level. High ferritin level was also significantly related to protein C and S deficiency (p < 0.05). With echocardiography, dilated heart was found in 8 (11.8% in non splenectomized, and 57% in splenectomized) (p < 0.001); only 2 patients had evidences of pulmonary hypertension.ConclusionAlso hypercoagulopathy due to protein S, protein C and AT-III deficiency is common, but unlike some researches, we didnt find high incidence of pulmonary hypertension in our patients. According to the high frequency of factor deficiency, more attention for hypercoagulable state is required in thalassemia major patients with risk factor. -
مقدمه. تدارک و توسعه برنامه ارزیابی اعضای هیإت علمی تبیین کننده ارزشهای منحصر بفرد و اولویتهای مهم یک موسسه آموزشی می باشد. از راهکارهای موثر تهیه پرسشنامه های ارزشیابی مفیدتر بر اساس شناخت بهتر از ایده ها و ذهنیات سؤال شوندگان و همچنین قابلیت اجرا، سرعت و دقت بیشتر در جمع آوری نظرات و استخراج آنها می باشد. حذف پرسشهای اضافه و یا سؤالات موازی به کوتاهتر و عملی تر شدن فرآیند ارزیابی کمک شایانی خواهد نمود. در این مطالعه مهمترین عواملی که یک دانشجو در ارزیابی استاد مد نظر قرار می دهد مورد تحقیق قرار گرفته است. روش ها. آین مطالعه به شکل گذشته نگر با بررسی تحلیلی از اطلاعات جمع آوری شده در پرسشنامه های دانشجویی که جهت ارزشیابی اعضای هیإت علمی در سالهای 1375-1378 تدوین و اجرا گردیده است انجام گردید. سؤالات موجود و پاسخهای دریافتی در فرمهای دانشجویان بالینی بدون در نظر گرفتن نام، رشته یا بخش ارزیابی شوندگان پس از تبدیل به بانک اطلاعات کامپیوتری و کدگذاری مناسب با نرم افزارهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. میزان همبستگی پرسشهای هر فرم با پرسش آخر که برآورد کلی دانشجو از استاد را نشان می دهد تعیین و سپس با استفاده از مدل رگرسیون چند متغیره سؤالات کم تاثیر تعیین گردید. یافته ها. از مجموع 10624 پرسشنامه با سؤالات یکسان که از دانشجویان بالینی طی سالهای 1375-1378 به منظور ارزشیابی اساتید بخشهای بالینی جمع آوری شده بود 10346 فرم که در بر دارنده پاسخ به پرسش “در مجموع استاد خود راچگونه ارزیابی می کنید؟” بودند انتخاب و در این بررسی شرکت داده شدند. این پرسش بیشترین همبستگی را با میانگین نمرات فرم نشان میداد (93/0=r) و با توجه به شکل کلی این سؤال به عنوان پرسش مستقل برآورد کلی دانشجو از استاد انتخاب و با بقیه سؤالات مقایسه گردید. در بررسی سایر پرسشها کلیه سؤالات همبستگی آماری با برآورد کلی نشان می دادند که بیشترین ضرایب همبستگی را پرسش ((توان ایجاد تحرک و اشتیاق در دانشجویان در مسائل علمی)) (82/0=r)، پرسش ((راهنمایی دانشجویان در امور علمی و پژوهشی)) (806/0=r) و پرسش ((بیان مطالب به صورت روان و واضح و...)) (805/0=r) نشان می دادند. در بررسی با مدل رگرسیون چند متغیره سؤالات ((استفاده از وسایل کمک آموزشی...))، ((آموزش مسائل شایع و اورژانس...)) و ((توانایی تفسیر آزمایشات و عکس...)) فاقد ارتباط معنی دار آماری با برآورد کلی از استاد بودند. در دسته بندی پرسشها به سه حیطه دانش تخصصی، کیفیت و علاقه مندی آموزشی و رفتارهای بین فردی و ارتباط آنها با برآورد کلی از استاد کمترین همبستگی را دانش تخصصی استاد نشان می داد. نتیجه. تعدد پرسشها در پرسشنامه دانشجویان معمولا سبب تاثیر پذیری پاسخها از یکدیگر بوده و اطلاعات اضافه تری جز تکرار تضعیف شده پاسخهای سؤالات با اهمیت تر نخواهد داشت. در برآورد کلی دانشجویان از اساتید قدرت بیان، وضوح مطالب، راهنمایی دانشجویان و رفتارهای مناسب بین فردی که منجر به ایجاد واکنش مثبت در دانشجو می گردد بیشترین تاثیر را خواهد داشت. آدرس. بخش چشم پزشکی, بیمارستان خلیلی, شیراز.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.