به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

محمود شیخ

  • امین جلالی، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، محبوبه غیور*، داوود حومنیان

    هدف از مطالعه حاضر تاثیر یک دوره تمرینات هوازی با حجم های متفاوت بر BDNF کودکان اوتیسم بود. در این مطالعه نیمه تجربی، 36 کودک 7 تا 10 ساله دچار اختلال اوتیسم شهر تهران به صورت در دسترس برای شرکت در مطالعه حاضر، انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه تمرینات هوازی با حجم بالا، تمرینات هوازی با حجم پایین و کنترل قرار گرفتند. مطالعه شامل مراحل پیش آزمون، مداخله و پس آزمون بود. 24 ساعت قبل و بعد از شروع تمرینات در مرحله پیش آزمون و پس آزمون از شرکت کنندگان به صورت ناشتا خونگیری به عمل آمد. مرحله مداخله به مدت پانزده هفته و هر هفته 5 جلسه به طول انجام یافت که گروه های مربوطه به تمرینات مربوطه پرداختند و گروه کنترل به اجرای فعالیت های معمول و روزانه خود پرداختند. داده ها با استفاده از آزمون تی وابسته و تحلیل کوواریانس تک متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که تمرینات هوازی با حجم بالا بر افزایش BDNF کودکان اوتیسم تاثیر معنی داری دارد؛ در حالیکه تمرینات هوازی با حجم پایین بر BDNF کودکان اوتیسم تاثیر معنی داری ندارد. به طور کلی نتایج مطالعه حاضر بر اهمیت حجم تمرینات هوازی بر BDNF کودکان اوتیسم تاکید دارد.

    کلید واژگان: تمرین هوازی, حجم بالا, حجم پایین, BDNF, اوتیسم
    Amin Jalali, Fazlolah Bagher Zadeh, Mahmoud Sheikh, Mahbobeh Ghayour *, Davoud Hominian

    The purpose of this study was the effect of a course of aerobic exercises with different volumes on BDNF of autistic children. In this semi-experimental study, 36 children from 7 to 10 years old with autism disorder in Tehran were selected as available to participate in the present study, and they were randomly assigned to three groups: aerobic exercise with high volume, aerobic exercise with low volume and control. they got. The study included pre-test, intervention and post-test stages. 24 hours before and after the start of the exercises, in the pre-test and post-test stages, fasting blood was taken from the participants. The intervention phase was carried out for fifteen weeks and 5 sessions each week, where the respective groups did their respective exercises and the control group did their usual daily activities. Data were analyzed using dependent t-test and univariate analysis of covariance. The results showed that high-volume aerobic exercises have a significant effect on the increase of BDNF in children with autism; While aerobic exercise with low volume has no significant effect on BDNF in autistic children. In general, the results of the present study emphasize the importance of the amount of aerobic exercise on the BDNF of autistic children.

    Keywords: Aerobic Exercise, High Volume, Low Volume, BDNF, Autism
  • مستوره خرم، محمود شیخ*، حسین صمدی
    زمینه و هدف

    با توسعه کارکردهای شناختی ازطریق مداخلات هدفمند، می توان ورزشکاران را برای مقابله با موقعیت های فشارزا بدون کاهش عملکرد، آماده کرد. پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی تحریک مستقیم الکتریکی فراجمجمه ای بر حافظه کاری و عملکرد ورزشی دختران ژیمناست نوجوان انجام شد.

    روش بررسی

    روش این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. از بین نوجوانان 12تا15 سال ژیمناست ماهر استان یزد، 24 نفر داوطلب واجد شرایط به شکل تصادفی ساده وارد مطالعه شدند و با گمارش تصادفی دوازده نفر در گروه مداخله و دوازده نفر در گروه گواه قرار گرفتند. امتیازات متغیر حافظه کاری به وسیله آزمون N-back (کریچنر، 1958) و متغیر عملکرد ورزشی به وسیله پرسش نامه عملکرد ورزشی (چاربونیو و همکاران، 2001) در دو نوبت زمانی قبل و بعد از درمان تحریک الکتریکی مغز مقایسه شد. تحلیل داده ها بااستفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 17 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد، امتیازات آزمون های حافظه کاری و عملکرد ورزشی در نوجوانان ژیمناست در گروه مداخله بعد از دریافت درمان تحریک الکتریکی مغز درمقایسه با گروه گواه به طور معناداری افزایش پیدا کرد (0٫001>p).

    نتیجه گیری

    نتایج این پژوهش مشخص کرد، از تحریک مستقیم الکتریکی فراجمجمه ای مغز می توان به عنوان پروتکلی مکمل برای بهبود حافظه کاری و عملکرد ورزشی در ورزشکاران استفاده کرد.

    کلید واژگان: تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز, حافظه کاری, عملکرد ورزشی, نوجوانان ژیمناست
    Mastooreh Khorram, Mahmood Sheikh*, Hossein Samadi
    Background & Objectives

    Sports performance is influenced by many cognitive, psychological, and physical factors. Reaching peak performance is one of the most important goals of athletes and coaches. Many studies show that it is possible to improve the performance of athletes by enhancing the executive functions of the brain. Executive functions impact motor learning because people progress by learning better motor and cognitive skills, and faster learning leads to faster progress in performance. Professional sports are characterized by constantly developing and reaching higher skills in their sport, which can affect their neuropsychological performance. Therefore, it is necessary to improve the nervous function and the ability of the brain to achieve optimal sports performance. So, this study aims to investigate the effectiveness of transcranial direct current stimulation (tDCS) on working memory and sports performance of teenage gymnast girls.

    Methods

    This study method was quasi–experimental with a pretest–posttest design and a control group. Among the 12– to 15–year–old skilled female gymnasts in Yazd Province, Iran, 24 qualified volunteers were included in the study in a simple random manner. Then, 12 were assigned to the intervention group and 12 to the control group. The inclusion criteria were as follows: the girl is a professional gymnast, aged 12 to 15 years, and lacks a chronic sports injury. The exclusion criteria included an absence of one session from tDCS and not completing the questionnaire during the study. Moreover, based on the individual report of the subject's companion and the subject herself and her medical record, it was ensured that they do not have any other convulsive and psychiatric diseases. The working memory by N–back Test (Kirchner, 1958) and sports performance by Sports Performance Questionnaire (Charbonneau et al., 2001) were assessed before and after electrical brain stimulation treatment. Data analysis was done using covariance analysis in SPSS version 17 software. The significance level of the tests was set at 0.05.

    Results

    The data analysis showed that the score on working memory test and sports performance among teenage gymnasts in the intervention group and after treatment increased significantly compared to the control group (p<0.001).

    Conclusion

    According to the findings, transcranial direct current stimulation of the brain can be used as a rehabilitation tool along with other training methods to improve athletes' working memory and sports performance.

    Keywords: Transcranial Direct Current Stimulation, Working Memory, Sports Performance, Adolescent Gymnasts
  • نعمان مرادی زاده*، محمود شیخ، فضل الله باقرزاده، داود حومینیان
    زمینه و هدف

    نقص توجه و بیش فعالی دو علامت اولیه در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی است. باتوجه به توسعه روش های جدید برای کاهش آسیب های کودکان در این جمعیت، پژوهش حاضر باهدف بررسی تاثیر تحریک قشر پشتی جانبی پیش پیشانی مغز و مقایسه آن با برنامه ذهن آگاهی بر توجه و بیش فعالی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری را کودکان 7تا10ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی‏ مراجعه کننده به کلینیک روان پزشکی کودکان در کرمانشاه تشکیل دادند.‏ درمجموع 45 کودک 7تا10ساله مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی داوطلب واجد شرایط در مطالعه وارد شدند و به طور تصادفی در سه گروه تحریک قشر پشتی جانبی پیش پیشانی و تمرین ذهن آگاهی و تحریک ساختگی قرار گرفتند. در پیش آزمون والدین مقیاس درجه بندی سوانسون، نولان و پلهام (سوانسون و همکاران، 1980) را‏ تکمیل کردند. اجرای مداخلات در پانزده جلسه بود که گروه های تمرینی به مداخلات مدنظر پرداختند. بلافاصله بعد از جلسه پانزدهم، پس آزمون و پیگیری در دو دوره یک ماهه و شش ماهه انجام گرفت. داده ها بااستفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 24 در سطح معناداری 0٫05 تحلیل شد.

    یافته ها

    اثر اصلی زمان و اثر اصلی گروه بر نقص توجه و بیش فعالی معنادار بود (0٫001≥p). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد، در هر دو گروه مداخله ای، نمرات نقص توجه و بیش فعالی در پس آزمون و پیگیری کاهش معناداری درمقایسه با پیش آزمون داشت (0٫001≥p). این کاهش به طور معناداری در گروه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز بیشتر از گروه برنامه ذهن آگاهی بود (0٫001≥p).

    نتیجه گیری

    براساس یافته های پژوهش، تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای مغز در ناحیه قشر پشتی جانبی پیش پیشانی مغز درمقایسه با برنامه ذهن آگاهی در بهبود علائم نقص توجه و بیش فعالی و ماندگاری آن ها برتری دارد.

    کلید واژگان: بیش فعالی, تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای, ذهن آگاهی, نقص توجه
    Namaan Moradizadeh*, Mahmoud Sheikh, Fazlollah Bagherzadeh, Davoud Homenian
    Background & Objectives

    Attention deficit and hyperactivity are the two early symptoms in children with Attention–Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD). Mindfulness–based interventions are among the strategies used in various studies in recent years to treat this disorder. Despite promising evidence of their efficacy, no consistent results have been obtained regarding the possible treatment outcome. A recent meta–analysis on the effectiveness of mindfulness–based therapies has shown a moderate reduction in ADHD symptoms. Recent studies highlight the relevance of noninvasive brain stimulation for modulating cortical excitability. On the other hand, transcranial direct current stimulation (tDCS) is a brain stimulation technique by which a weak direct current applied on the scalp modulates cortical excitability by shifting resting neuronal membrane potential. This study aims to compare the effectiveness of mindfulness interventions and transcranial direct electrical stimulation on symptoms of children with ADHD.

    Methods

    This quasi–experimental study employs a pretest–posttest with a 1.5–year follow–up design. It was conducted among children aged 7 to 10 years with ADHD referred to the Children's Psychiatry Clinic in Kermanshah City, Iran. A total of 45 boys and girls were selected to participate in the present study and were randomly assigned to three groups: tDSC stimulation, mindfulness training, and sham stimulation. In the pretest phase, parents completed the standard questionnaire on attention–deficit hyperactivity disorder. The intervention phase was carried out in 15 sessions where the training groups dealt with the desired interventions. Immediately after the 15th stimulation session, the posttest stage and follow–up were conducted in 1 and 6 months. The data was analyzed using the analysis of variance test with repeated measurements (composite analysis of variance) and post hoc Bonferroni test in SPSS version 24 software at a significance level of 0.05.

    Results

    Analysis of variance with repeated measurement (3 groups x 4 measurement steps) was used to analyze attention deficit and hyperactivity symptoms. Results showed that the main effect of time and group were significant for attention deficit and hyperactivity (p≤0.001). The post hoc Bonferroni test results showed that in both intervention groups, the scores of attention deficit and hyperactivity in the posttest and follow–up stages significantly decreased compared to the pretest (p≤0.001). This decrease was significantly higher in the transcranial brain direct electrical stimulation group than in the mindfulness program group (p≤0.001).

    Conclusion

    According to the research findings, direct transcranial electrical stimulation of the brain in the dorsolateral prefrontal cortex (DLPFC) region of the brain was superior to the mindfulness program in improving and perpetuating the symptoms of attention deficit. DLPFC hypoactivity is hypothesized to underlie attention deficits, impaired inhibitory control, and executive dysfunction in ADHD. Therefore, the pathophysiological rationale for therapeutic tDCS is to increase DLPFC activation by anodal stimulation.

    Keywords: Hyperactivity, Transcranial Direct Electrical Stimulation, Mindfulness, Attention Deficit
  • سید فردین قیصری*، محمود شیخ
    مقدمه

    با توجه به شیوع اختلالات بینایی-حرکتی در بین کودکان نارس و اهمیت مهارت های بینایی-حرکتی در انجام تکالیف روزمره، نیاز به ابزاری پایا و روا برای اندازه گیری این مهارت ها در این افراد، احساس می شود. هدف از تحقیق حاضر، بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی آزمون بینایی-حرکتی ویرایش سوم (3-TVMS) در کودکان نارس بود.

    روش پژوهش:

     بدین منظور از بین دانش آموزان 7 تا 12 ساله سراسر کشور به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، 2100 نفر انتخاب شدند. از این میان 376 کودک نارس که هنگام تولد کمتر از هشت ماه یا با وزن بسیار کم (1500 گرم) بودند، وارد تحقیق شدند. ابزار اندازه گیری نسخه فارسی 3-TVMS بود که در دو مرحله، به فاصله سه هفته روی نمونه های تحقیق اجرا شد. همچنین آزمون بندر گشتالت در مرحله اول روی آزمودنی ها اجرا شد. از روش آلفای کرونباخ به منظور تعیین همسانی درونی یا پایایی درونی و از روش ضریب همبستگی درون طبقه ای برای تعیین پایایی زمانی و از تحلیل واریانس یکراهه برای تعیین روایی سازه و تفاوت بین گروه ها استفاده شد. همچنین برای بررسی روایی همگرا از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج این تحقیق حاکی از روایی مناسب 3-TVMS برای تمامی گروه های سنی 7 تا 12 سال در کودکان نارس است. همچنین نتایج حاکی از همسانی درونی مطلوب و قابل قبول و پایایی زمانی یا تکرارپذیری این آزمون است.

    نتیجه گیری

    3-TVMS دارای روایی و پایایی مناسب به منظور غربالگری و شناسایی کودکان نارس مبتلا به اختلال مهارت های بینایی-حرکتی است.

    کلید واژگان: پایایی, روایی, دوره های سنی, مهارت های بینایی-حرکتی, کودکان نارسی
    Fardin Qeysari *, Mahmoud Sheikh
    Introduction

    Considering the prevalence of visual-motor disorders among preterm children and the importance of visual-motor skills in performing daily tasks, A reliable and valid tool is needed to measure these skills in preterm children. The present study aimed to evaluate the psychometric properties of the Persian version of the test of visual-motor skills- 3rd edition (TVMS-3) in preterm children.

    Methods

    For this purpose, 2100 students were selected from 7 to 12-year-old students across the country by multi-stage cluster random sampling method. Among these students, 376 preterm children who were born before 32 weeks of pregnancy or with a very low weight (1500 grams) were included in the research. The measurement tool of this study was the Persian version of TVMS-3, which was implemented in two stages, three weeks apart, on the research samples Also, the Bender Gestalt test was performed on the subjects in the first stage. Cronbach's alpha method was used to determine internal consistency or internal reliability, the intra-class correlation coefficient method was used to determine temporal reliability, and a one-way analysis of variance was used to determine construct validity and differences between groups. Pearson's correlation coefficient was also used to check the convergent validity.

    Results

    The results of this study indicate the appropriate validity of the TVMS-3 for all 7 to 12-year-old age groups of preterm children. Also, the results of this study indicate the desirable and acceptable internal consistency and temporal reliability or reproducibility of this test.

    Conclusion

    The TVMS-3 has appropriate validity and reliability for screening and identifying preterm children with visual-motor skills disorders.

    Keywords: Standardization, Reliability, Validity, Visual-Motor Skills, Preterm Children
  • امیر یوسفی، محمود شیخ*

    در نسبت میان سلوک و شهود، دو جهت کلی نقش ایفا می کند : 1) سلوک صحیح سبب شهود صادق و اتصال به منبع شهود الهی ست 2) کیفیت شهود نیز متاثر از چگونگی سلوک است. این دو سویه اصلی در نظریه تناسب سلوک و شهود گرچه مدعی توضیح تمام دلایل صدق شهود یا نشان دهنده چرایی همه ویژگی های شهودی نیست، اما به میزانی که تبیین شده در مواردی مشخص می توان تناسب روشنی میان ویژگی های سلوکی و شهودی برقرار کرد که در عرفان ابن عربی در موارد متعددی نشان داده شده است. تناسب سلوک مدرسی و شهود تفصیلی و معرفت محور، سلوک رازورز و معطوف به علم حروف و اعداد و شهود جهان مبتنی بر اعداد و حروف، سلوک اسباب محور و جهان مبتنی بر نظام اسمائی، مقامات هستی شناسانه در سلوک و هستی شناسی درجاتی و تفصیلی و درنهایت برجستگی علم در صفات انسان کامل نیز با سلوک معرفت محور ابن عربی متناسب است و درواقع معرفت شهودی را متناسب با سلوک انسان در نمونه مورد پژوهش به تصویر می کشد.

    کلید واژگان: ابن عربی, سلوک, شهود, معرفت شهودی, سلوک مدرسی
    Amir Yousefi, Mahmood Sheikh*

    In the relation between spiritual wayfaring (Suluk) and mystical intuition (Shuhud), two general aspects play a crucial role: Righteous Spiritual Wayfaring Leading to Divine Intuition: Proper spiritual wayfaring serves as the cause for genuine mystical intuition and a connection to the source of divine intuition. The Influence of Spiritual Wayfaring on the Quality of Intuition: The quality of mystical intuition is also affected by the manner of spiritual wayfaring.
    While these two primary facets in the theory of the correlation between spiritual wayfaring and intuition do not claim to explain all the reasons for the authenticity of intuition or demonstrate the rationale behind all its characteristics, as elucidated, a clear alignment between the features of spiritual conduct and mystical intuition can be established in specific instances. This alignment has been demonstrated in various aspects of Ibn Arabi's mysticism.
    The correlation between academic spiritual wayfaring and detailed mystical intuition, secretive spiritual wayfaring devoted to the knowledge of letters and numbers, and mystical intuition grounded in the numerical and alphabetical aspects of the world; instrumental spiritual wayfaring and a world based on the system of Names and Divine names; the stages of existential knowledge in spiritual wayfaring and graded and detailed existentialism in the process of creation; and finally, the prominence of knowledge in the attributes of a perfect human being, all correspond harmoniously with Ibn Arabi's knowledge-centered spiritual wayfaring. therefore, his intuitive knowledge aligns proportionately with his spiritual conduct, as depicted in the researched model within Ibn Arabi's mysticism.

    Keywords: Ibn Arabi, Wayfaring, Intuition, Intuitive Knowledge, Academic Spiritual Wayfaring
  • فاطمه نوری تازه کند، محمود شیخ*، محی الدین قنبری

    کار به معنای فرایندی از فعالیت انسانی است که با تولید محصول یا ارائه خدمت به ایجاد ثروت و رفاه برای خود یا دیگری بینجامد. بررسی متون کهن تصوف خراسان(مطالعه موردی بایزید، سراج، خرقانی و ابوالخیر) باروش کیفی نشان می دهد که: اولا در میان آنان هم اهل کار و تامین معیشت از راه دسترج وجود داشته اند و هم کسانی که به سبب اشتغال به ریاضات و عبادات از راه نذورات و اموال وقف زندگی می گذرانده اند. مایه ارزشمندی کار برای دسته نخست، آموزه روزی حلال و فضیلت خوردن از دسترنج بوده که به صورت ضمنی در این آموزه مندرج است. البته خوردن مال وقف و نذر اگر با رضایت واقف و برامده از حلال باشد، نه تنها بی اشکال است، بلکه واجد برخی فواید اجتماعی نیز می باشد و اینکه برخی از صوفیان برای رزق خود از فتوحات و نذورات بهره می برده اند، به معنای حرام خواری آنان نیست. مایه ارزشمندی شیوه سلوکی مبتنی بر ترک کار، آموزه توکل است. در توکل مشروط سالک کسب و توکل را در تعارض با یکدیگر نمی بیند، اما در توکل مطلق، هر نوع توجه به کسب، غفلت از خدا و رزاقیت او محسوب می شود؛ بنابراین برخی از صوفیان کسب را املا می کرده و تنها به قدر قوت برای ادامه ریاضات و عبادات از نذورات و فتوحات بهره می برده اند. بر این مبنا شواهد متعددی از تامین هزینه های خانقاه با اخذ وام از ارباب ثروت و قدرت و حتی در مواردی دریوزگی و نیز باور به فتوحات و امدادهای غیبی برای تامین معیشت این دسته از صوفیان مشاهده می شود. علاوه براین کار در معنای ارائه خدمت به دیگران (نه با هدف تولید ثروت و رفاه برای خود) عملی ارزشمند برای از میان بردن رعونت نفس، مبتنی بر دو آموزه اخلاص و ایثار در سالکان تلقی می شده است.

    کلید واژگان: تصوف, مکتب خراسان, کار
    Fatemeh Noritazehkand, Mahmood Sheikh *, Mohyeddin Ghanbari

    Work means a process of human activity that leads to the creation of wealth and prosperity for oneself or others by producing a product or providing a service. The study of the classic Sufism texts of Khorasan (case study of Bayazid, Siraj, Kharqani and Abul al-Khair) with a qualitative method shows that: firstly, among them there were people who worked and earned their livelihood by way of sacrifice and also those who were engaged in austerities and prayer lived by alms. And they live on waqf property. The valuable source of the work for the first ones is the teaching of halal food and the virtue of eating food, which is implicitly included in this teaching Was the way of earning a (licit) halal livelihood. Of course, eating endoments and vows(nadhr), if it is lawful (halal) with the consent of one who is aware of it, is not only harmless, but also has some social benefits, and the fact that some Sufis have taken advantage of endoments and vows for their sustenance does not mean that they eat unlawfully (haram).The valuable source of conduct (solūki) style based on giving up work is the teaching of reliance (tawakkul). The virtue of reliance is the basis of the way which based on giving up the work. In partly reliance, there is no opposition between earning and trusting, but in absolut reliance, any kind of attention to earning is considered neglecting God and His sustenance. Therefore, some Sufis have dictated acquisition (kasab) and used offerings and alms only as much as possible to continue rituals and worship. On this basis, there are many evidences of financing the monastery(sufi convent) by taking loans from The rich and the powerful, and even in some cases of mendicant, as well as believing occult conquests

    Keywords: Sufism, Khorasan School, Work
  • فواد نیک نسب*، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، علی مقدم زاده، داود حومنیان

    کودکان مبتلا به DCD در هماهنگی حرکات، کندی و عدم دقت در عملکرد مهارت های حرکتی مشکل دارند و به طور کلی در مقایسه با کودکان با رشد معمولی، عملکرد ضعیف تری در تکالیفی دارند که به یکپارچگی بینایی حرکتی نیاز دارند، بنابراین مطالعه حاضر با هدف اثر تحریک tDCS بر یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی انجام گرفت. در این مطالعه نیمه تجربی که با طرح پیش آزمون - پس آزمون اجرا گردید، 40 دانش آموز 7 تا 10 ساله دارای اختلال هماهنگی رشدی با توجه به معیارهای ورود انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه تحریک tDCS و تحریک ساختگی قرار گرفتند. شرکت کنندگان در پیش آزمون، به اجرای آزمون یکپارچگی حرکتی پرداختند. مرحله مداخله در 5 روز متوالی انجام گرفت که در هر روز، تحریک الکتریکی مغز از قشر حرکتی (آند C3 و کاتدFp2) و تحریک ساختگی انجام می گرفت. در آخرین جلسه، پس آزمون اجرا گردید. یک روز و 42 روز بعد از مرحله پس آزمون، به ترتیب مرحله پیگیری کوتاه مدت و بلندمدت انجام گرفت. داده ها به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری تکراری تحلیل شد. نتایج نشان داد که تحریک الکتریکی فراجمجمه ای قشر حرکتی، باعث بهبود معنی دار یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی گردید. دیگر نتایج، حاکی از ماندگاری یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی در آزمون های پیگیری کوتاه مدت و بلندمدت بود. به طور کلی، نتایج مطالعه حاضر بر اثربخشی تمرینات tDCS بر یکپارچگی بینایی حرکتی کودکان اختلال هماهنگی رشدی تاکید دارد.

    کلید واژگان: اختلال هماهنگی رشدی, تحریک مستقیم فراجمجمه ای, یکپارچگی بینایی حرکتی
    Foad Niknasab *, Fazlollah Bagherzadeh, Mahmoud Sheikh, Ali Moghadamzadeh, Davoud Hominian

    Children with developmental coordination disorder (DCD) display slowness, inaccuracy, and insufficient coordination in the performance of motor skills. Compared to children with normal development, they generally have poorer performance in tasks that require visual-motor integration. We evaluated the effect of tDCS stimulation on visual-motor integration in children with DCD. In this quasi-experimental study, featuring a pre-test-post-test design, 40 students with DCD aged 7-10 years were selected according to the inclusion criteria and randomly assigned into two groups: tDCS stimulation and artificial stimulation. In the pre-test, participants took a visual-motor integration test. The intervention phase was administered for 5 consecutive days. Each day, the subjects underwent either electrical stimulation in the motor cortex (anode at C3 and cathode at Fp2) or artificial stimulation. The post-test was administered in the last session. Short-term and long-term follow-ups were performed 1 day and 42 days after the post-test, respectively. Repeated measures ANOVA was used to analyze the data. The results showed that electrical stimulation of the motor cortex significantly improves the visual-motor integration of children with DCD. The follow-up results supported the persistence of motor-visual integration in these children. In general, the results emphasized the effectiveness of tDCS exercises on motor-visual integration in children with DCD.

    Keywords: Developmental Coordination Disorder (DCD), Transcranial Direct Current Stimulation (tDCS), Visual-Motor Integration
  • عبدالرحمن خضری*، محمود شیخ، فضل الله باقرزاده، داود حومینیان
    مقدمه و اهداف 

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی توانایی تولید حرکات کنشی در بین کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی و در معرض این اختلال و مقایسه آن با کودکان سالم هم سن و سنین پایین تر خودشان بود.

    مواد و روش ها

    بدین منظور، تعداد 91 نفر پسر در قالب 5 گروه (20 نفر گروه کنترل سالم، 14 نفر دارای اختلال هماهنگی رشدی، 17 نفر درمعرض اختلال هماهنگی رشدی، 20 نفر در گروه کنترل سنی1 و 20 نفر در گروه کنترل سنی2) به عنوان نمونه انتخاب شدند و در آزمون های پژوهش حاضر شرکت کردند. از پرسش نامه اختلال هماهنگی رشدی والدین-7 (DCDQ-7) و آزمون تبحر حرکتی برونینکس-اوزرتسکی برای تشخیص کودکان با اختلال هماهنگی رشدی استفاده شد. برای بررسی کنش های حرکتی آزمودنی ها از آزمون تولید حرکات دویی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و آنووا انجام شد.

    یافته ها 

    مقایسه عملکرد آزمودنی ها در شرایط مختلف آزمونی نشان داد عملکرد آن ها در کنش های حرکتی انتقالی به طور معنی داری بهتر از حالت غیرانتقالی بود (05/P<0). مقایسه حرکات در دو شرایط دستور کلامی و تقلید نیز نشان داد در دو گروه دارای اختلال هماهنگی رشدی، عملکرد در حرکات تقلیدی به طور معنی داری بهتر بود (05/P<0)، درحالی که در گروه کنترل هم سن وسال، تفاوت معنی داری بین کنش های حرکتی در دو شرایط دیده نشد (05/P>0). مقایسه های بین گروهی نیز نشان داد عملکرد دو گروه اختلال هماهنگی رشدی پایین تر از گروه کنترل هم سن بود. عملکرد گروه اختلال هماهنگی رشدی در شرایط دستور کلامی در مقایسه با گروه کنترل سنین پایین تر (8 تا 9 سال) تفاوتی نداشت، درحالی که در شرایط تقلید، گروه دارای اختلال هماهنگی رشدی به طور معنی داری بهتر از گروه سنین پایین تر بود.

    نتیجه گیری

    این نتایج نشان می دهد آزمودنی های دارای اختلال هماهنگی رشدی در انجام کنش های حرکتی در شرایط دستور کلامی دچار تاخیر رشدی هستند.

    کلید واژگان: اختلال هماهنگی رشدی, تاخیر رشدی, تولید حرکات, کنش حرکتی
    Abdolrahman Khezri *, Mahmood Sheykh, Fazlollah Bagherzadeh, Davood Homanian
    Background and Aims 

    This research aimed to examine the gesture production ability of motor praxis among children with developmental coordination disorder (DCD) and children on the verge of developing DCD and compare it to typical children of the same age and younger.

    Methods

    For this reason, 91 boys (6-12 years old) were selected as sample size and divided into five groups (20 children with typical development, 14 children with DCD, 17 children on the verge of developing DCD, 20 typically-developed children aged 8-9 years, and 20 typically-developed children aged 6-7 years). To find the children with DCD, we employed the developmental coordination disorder questionnaire 7th edition (DCDQ-7) and the Bruininks–Oseretsky test of motor Proficiency. The Dewey gesture production test was performed to investigate motor praxis. Data analysis was performed using variance analysis and an independent t test.

    Results

    Comparing the subjects’ performance in different conditions showed that their performance in transitive motor praxis was better than intransitive one (P<0.05). Also, the comparison of verbal command and imitation position showed that between the two DCD groups, the performance in the imitation movements was significantly better (P<0.05). While in the same age control group, no significant difference was seen between motor praxis in two conditions (P>0.05). The between-group comparisons showed that the performance of two DCD groups was disrupted compared to that of the control group at the same age. The performance of the DCD group compared to lower-age children with typical development (8-9 years old) was not different at the verbal command condition. In the imitation position condition, the DCD group performed significantly better than the lower-age children groups (P<0.05).

    Conclusion

    These results show that DCD subjects have developmental delays in performing motor praxis under verbal command.

    Keywords: Developmental Coordination Disorder, Developmental Delay, Gesture Production, Motor Praxis
  • سهیلا قلعچه یزدانی*، محمود شیخ، محبوبه غیور نجف آبادی، یوسف مقدس تبریزی، داود حومنیان
    مقدمه و اهداف

     هم زمان با شروع دوران سالمندی، نارسایی ها و بیماری های جسمی و ذهنی گسترش می یابد. از طرف دیگر مشاهده سالمندانی که با تغییر سبک زندگی توانسته اند توانایی های شناختی و جسمانی خود را تا حد قابل توجهی حفظ کنند، این باور را که سالمندی همواره با نقایص عمیق جسمانی و شناختی همراه است را رد می کند. در همین راستا هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی تمرینات تای چی بر تعادل، ترس از افتادن، حافظه کاری و توجه انتخابی در زنان سالمند بود.

    مواد و روش ها

      پژوهش حاضر از نوع کاربردی بود که تعداد 47 نفر زن سالمند با میانگین سنی 0/580±62/910 سال از شهر تهران در طی فراخوان از طریق فضای مجازی برای همکاری اعلام آمادگی کردند و از بین آن ها تعداد 40 نفر واجد شرایط انتخاب شدند و پس از انجام پیش آزمون (انجام آزمون های تعادل ایستا و پویا، حافظه کاری و توجه انتخابی و پرسش نامه کارآمدی افتادن) به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 هفته به صورت آنلاین در برنامه آموزشی تای چی شرکت کردند و گروه کنترل فعالیت های روزانه خود را انجام دادند. درنهایت پس آزمون به عمل آمد و نتایج ثبت شد. تحلیل داده ها با روش آماری آزمون تحلیل کوواریانس و واریانس مرکب در نرم افزار SPSS در سطح 05/P≤0 انجام شد.

    یافته ها

     نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که اثر تمرینات تای چی بر تعادل ایستا (0/001=P) و پویا (0/001=P)، ترس از افتادن (0/001=P)، حافظه کاری (0/022=P) و توجه انتخابی (0/002=P) معنی دار است. در مقایسه گروه ها نتایج نشان داد که در تمام مولفه های موردبررسی شرکت کنندگان گروه آزمایش عملکرد بهتری نسبت به گروه کنترل داشتند (0/001=P).

    نتیجه گیری

     باتوجه به یافته ها به نظر می رسد مداخله با استفاده از تمرینات تای چی روشی سودمند برای بهبود تعادل، ترس از افتادن، حافظه کاری و توجه انتخابی در زنان سالمند می باشد.

    کلید واژگان: تای چی, تعادل, ترس از افتادن, حافظه کاری, توجه انتخابی
    Soheila Qalecheh Yazdani *, Mahmoud Sheikh, Mahboubeh Ghayour Najafabadi, Yousef Moghadas Tabrizi, Davood Houmanian
    Background and Aims

     Physical and mental disabilities and diseases increase with the onset of old age. On the other hand, the observation of older people who have considerably maintained their cognitive and physical abilities by changing their lifestyle rejects the belief that old age is always associated with profound physical and mental defects. In this regard, this study aimed to investigate the effectiveness of Tai Chi exercises on balance, fear of falling, working memory, and selective attention in older women.

    Methods

     The present study is an applied study in which 47 older women with a mean age of 62.91±0.580 years from Tehran City, Iran, announced their readiness to cooperate after responding to a cyberspace call. Of them, 40 eligible women were selected. After performing the pretest (static and dynamic balance tests, working memory and selective attention, and falling efficiency questionnaire), they were randomly divided into experimental and control groups. Then, the experimental group participated in the Tai Chi training program online for 8 weeks, and the control group performed their daily activities. Finally, the post-test was performed, and the results were recorded. Data analysis was performed by statistical method of analysis of covariance and combined analysis of variance using SPSS software at the level of P≤0.05.

    Results

     The results of the analysis of covariance showed that the effect of Tai Chi exercises on static balance (P=0.001), dynamic balance (P=0.001), fear of falling (P=0.001), working memory (P=0.022), and selective attention (P=0.002) was significant. Comparing the groups, the results showed that in all components studied, the participants in the experimental group performed better than the control group (P=0.001).

    Conclusion

     According to the findings, Tai Chi exercises are a useful way to improve balance, reduce fear of falling, enhance working memory, and increase selective attention in older women.

    Keywords: Tai Chi, Balance, Fear Of Falling, Working Memory, Selective Attention
  • زینب رامه، سید حمیدرضا میرعظیمی*، محمود شیخ

    «صراط» از واژگان قرآن کریم است که مفسران با گرایش عرفانی بر اساس اندیشه و روش عرفانی خویش، مفاهیم مختلفی برای آن گفته اند. مساله پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانه ای؛ بررسی مفهوم «صراط» در آیات قرآن و تفسیر و تاویل آن از تفاسیر عرفانی پنج عارف پیش از ابن عربی: سهل بن عبدالله تستری، ابوعبدالرحمان سلمی، ابوالقاسم قشیری، رشیدالدین میبدی و روزبهان بقلی شیرازی، همچنین مقایسه اجمالی آن با دیدگاه ابن عربی است. یافته های پژوهش گویای آن است که مفاهیم و مصادیق متعددی برای «صراط» ذکر شده است که عبارتنداز: هدایت و سعادت، اقامه عبودیت، معرفت حق، مشاهده و مکاشفه، دعوت عام و خاص، سیر و سلوک عارفانه، شریعت الهی. تمام موارد یاد شده؛ بیانگر مسیری است که در راستای معرفت حق تعالی، جهت رسیدن به هدایت، تکامل و سعادت انسان مطرح است که می توان آن را منطبق با دیدگاه های تفاسیر نقلی دانست. باری دیدگاه ابن عربی در برخی تبیین ها از صراط همسو با دیدگاه عارفان قبل از خود است ولی بر اساس مبنای وحدت وجودی وی تفسیری که از صراط ارائه می کند بر همه موجودات و انسان ها چه مومن و چه غیرمومن منطبق است هرچند در برخی از تحلیل هایش صراط را به عنوان صراط خاص یا صراط محمدیه برای اوحدی از افراد منطبق می داند.

    کلید واژگان: تفاسیر عرفانی, صراط مستقیم, ابن عربی, عرفان اسلامی, تاویل قرآنی
    Zeinab Rameh, Seyyed Hamidreza Mirazimi*, Mahmoud Sheikh

    "Sarat" is one of the words of the Holy Qur'an, which mystical commentators have given many meanings to according to their mystical thought and method. This research is descriptive-analytical and according to library sources; To examine the concept of "sarat" in the verses of the Qur'an and its interpretation and interpretation from the mystical interpretations of five scholars before Ibn Arabi: Sahl ibn Abdullah Tustari, Abu Abd al-Rahman Solami, Abu Qasim Qashiri, Rashid al-Din Meibudi and Rozbahan Bagli Shirazi, as well as a brief comparison The findings of the research show that several concepts and examples have been mentioned for "Sarat" such as: guidance and happiness, establishment of servitude, knowledge of the truth, observation and revelation, general and specific calling, mystical path and conduct, and divine law. All these things; It represents the path that is in line with divine knowledge, to reach the guidance, evolution and happiness of man, which can be considered in accordance with the opinions of hadith interpretations. Ibn Arabi's opinion in some explanations of Sarat agrees with the opinion of the mystics before him, but according to the basis of existential unity, his interpretation of Sarat is applicable to all creatures and human beings, whether believers or non-believers. However, in some of his analyzes, he considers the path as a special path or Muhammadiyah path for some people.

    Keywords: mystical interpretations, direct Sarat, Ibn Arabi, Islamic mysticism, Quranic interpretation
  • محبوبه غیور نجف آبادی*، احسان خزایی، پریسا پورنعمتی پورنعمتی، محمود شیخ، زینب بهرامی احسان

    هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی و شناختی بر عملکرد تیراندازی و کارکردهای اجرایی تیراندازان نیمه ماهر بود. روش اجرا، نیمه تجربی، با هدف کاربردی و به شیوه پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. 30 نفر از دانشجویان یک مرکز نظامی در شهر تهران، نمونه های آماری این تحقیق بودند و در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند، پیش آزمون شامل تکلیف 60 شلیک جهت ارزیابی عملکرد تیراندازی و آزمون ان-بک و استروپ به ترتیب جهت ارزیابی حافظه کاری و بازداری به عمل آمد. سپس گروه تجربی 6 هفته، هفته ای 2 جلسه تمرین ترکیبی مقاومتی و شناختی را انجام دادند. از آزمون تحلیل کوواریانس برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد در متغیر عملکرد تیراندازی، حافظه کاری و بازداری بین دو گروه تفاوت معنادار وجود داشت (05/0<p). نتیجه کلی تحقیق نشان داد یک دوره مداخله تمرین مقاومتی و شناختی بر مولفه حافظه کاری، بازداری و عملکرد تیراندازان تاثیر مثبت دارد. در واقع، مداخله انجام شده باعث بهبود مولفه حافظه کاری و بازداری به عنوان مولفه های زیربنایی و اساسی عملکردهای مختلف شناختی و حرکتی از جمله تیراندازی شد.

    کلید واژگان: تمرین ترکیبی, تیراندازی, حافظه کاری, بازداری
    Mahboubeh Ghayour Najaf Abadi *, Ehsan Khazaie, Parisa Pournemati, Mahmoud Sheikh, Zeinab Bahrami Ehsan

    The purpose of this research was to investigate the effect of resistance and cognitive training on shooting performance and executive functions of semi-skilled shooters. The implementation method was semi-experimental, with a practical purpose and was carried out in a pre-test-post-test manner with a control group. 30 students of a military center in Tehran were the statistical samples of this research and were placed in two experimental and control groups. The pre-test included the task of 60 shots to evaluate the shooting performance and N-back and Stroop tests respectively to evaluate memory. Work and prevention was done. Then, the experimental group performed 2 sessions of combined resistance and cognitive training for 6 weeks. Analysis of covariance test was used to analyze the data. The results showed that there was a significant difference between the two groups in shooting performance, working memory and inhibition variables (p<0.05). The general result of the research showed that a course of resistance and cognitive training interventions has a positive effect on the performance and components of the executive function of shooters. In fact, the performed interventions improved the working memory component and inhibition as the underlying and basic components of various cognitive and motor functions, including shooting.

    Keywords: Combined Training, Shooting, Working Memory, Inhibition
  • خالد تکی زاده، فضل الله باقرزاده، محمود شیخ، داوود حومنیان شریف آبادی، هادی ویسی
    Khaled Takizadeh, Fazlollah Bagherzadeh *, Mahmoud Sheikh, Davoud Houminiyan Sharif Abadi, Hadi Veisi

    The trade-off between speed and accuracy in process-oriented tests of fundamental motor skills development has always been a challenge in motor development screening plans. Thus, this study was designed to evaluate the feasibility of using wearable inertial sensors (IMUs) based on artificial intelligence algorithms to assess kicking skill. Thirteen children aged 4 to 10 years (age = 8±1.37) (boys = 58%) participated in this study. The subjects were asked to do at least ten repetitions of the kicking skill according to the TGMD-3. Trials were captured with video recording and three wearable inertial sensors installed on the ankles and lower back. K-Nearest Neighbor artificial intelligence algorithms automatically classified the linear acceleration and angular velocity signals. The intraclass correlation coefficient (ICC) was calculated between expert scores and the artificial intelligence algorithm. All tests were done at a 95% confidence interval. The classification accuracy of the KNN algorithm (k=7) for kicking was 95%, ICC =0.90 (CI=0.86-0.95). The scoring time was reduced from 5 minutes per trial (in an expert-oriented way) to less than 30 seconds (using artificial intelligence). As a result, this method was a reliable and practical way to assess the fundamental motor skills. Also, by maintaining relative accuracy, it was possible to reduce test time for research, clinical, sports, and educational purposes.

    Keywords: TGMD3, Wearable Inertial Measurement Unit, Artificial Intelligence, Motor Development, Automatic Assessment
  • امیر یوسفی *، محمود شیخ

    خلسه و مکاشفه برای اموری همچون درمانگری و پیشگویی و استفاده از اوراد رازآلود برای منافع قومی و گاه فردی، مقابله با دشمنان و ارتباط با موجودات فراطبیعی، عناصر اصلی شمنیسم هستند که در عرفان یهودی نیز می توان این ویژگی ها و تشابهات را جست وجو کرد. این شباهت ها بستری مناسب و مستعد برای ایجاد فهم و روشی ا ست که عرفان یهودی را در موقعیت مقایسه و بررسی با شمنیسم قرار می دهد. عرفان یهودی از «مرکابا» تا «قبالا» و «حسیدیسم» از کتاب «معسه برشیت» و متون «هخالوت» تا «شمشیر موسی» همه سراسر رموز منوط به کشف، خلسه و مقدمات لازم برای تشرف هستند یا نسخه هایی از اوراد جادویی را برای رسیدن به اهدافی همچون درمان و پیشگویی و اضرار به دشمنان ارائه می کنند. ازاین رو می توان جلوه یک شمن را در عارفان یهودی مشاهده کرد که چنین روشی را برای کسب فنون و مهارت های لازم ماورایی برای منافع قومی در پیش می گیرند و از آنها بهره می برند؛ با این تفاوت که همزمان خود را متدین به دین پیچیده تری همچون یهودیت نیز می دانند.

    کلید واژگان: شمنیسم, عرفان یهودی, خلسه, شبه جادو, امور ماوایی, منافع قومی

    The main elements of shamanism is ecstasy and intuition for matters such as healing and divination and the use of mysterious spells for national and sometimes individual interests, confronting enemies and communicating with supernatural beings; which are similar to Jewish mysticism as well. The similarities between Jewish mysticism and shamanism creates a good situation to understand and compare them. Jewish mysticism is full of secrets subject to discovery and ecstasy and necessary preparations for having the honor of visiting, including "Merkabah", "Qabalah" and "Hasidism" and also the book "Ma’aseh Bereshit", the texts "Hekhalot" and the "Sword of Moses". It also has prescriptions of magical spells to achieve goals such as treatment and prediction, and harming to their enemies. Therefore, a shaman can be seen in Jewish mystics who use such a method to acquire the necessary transcendental techniques and skills for their national interests; yet the difference is that they consider themselves devoted to a more complex religion such as Judaism at the same time.

    Keywords: Jewish mysticism, ecstasy, pseudo-magic, spiritual affairs, shamanism, ethnic interests
  • رضا شادفر*، محمود شیخ، محبوبه غیور
    اختلال نارسایی توجه- بیش فعالی یکی از رایج ترین اختلالات دوران کودکی است که توجه روانشناسان و روان پزشکان را به خود جلب کرده است. ویژگی های اصلی این اختلال شامل: ناتوانی در مهار رفتار حرکتی، نارسایی توجه یادگیری، پرخاشگری، مشکلات تحصیلی، برانگیختی، بی قراری حرکتی می باشد. این پژوهش باهدف تاثیر تمرینات ادراک بینایی بر ادراک عمق کودکان مبتلابه اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی صورت گرفت. به همین منظور تعداد 24 کودک پسر مراجعه کننده به کلینیک در دامنه سنی 6 تا 12 ساله به صورت در دسترس انتخاب شدند و بر اساس اهداف پژوهش، آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند.. یافته های این پژوهش نشان داد که یک دوره تمرینات ادراک بینایی تاثیر معناداری بر کاهش علائم اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی دارد. برای یافتن جایگاه تفاوت بین گروه ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین گروه تمرینات بینایی در مقایسه با گروه کنترل در کاهش اختلال توجه_ بیش فعالی تفاوت معناداری وجود دارد (P≤0/05). با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گیری کرد که می توان از تمرینات ادراک بینایی به مثابه روشی مفید در کاهش نشانه های اختلال نارسایی توجه - بیش فعالی استفاده و یا حداقل یکی از این روش ها و نیز ترکیب با دیگر روش های موجود در درمان این کودکان به کار گرفت.
    کلید واژگان: نارسایی توجه - بیش فعالی, تمرینات بینایی, ادراک عمق
    Reza Shadfar *, Mahmoud Sheikh, Mahbobeh Ghayour
    Attention Deficit Hyperactivity Disorder is one of the most common childhood disorders that has attracted the attention of psychologists and psychiatrists. The main features of this disorder include: inability to control motor behavior, learning deficits, aggression, academic problems, sedation, and motor dysfunction. The purpose of this study was to investigate the effect of visual perception training on depth perception in children with attention deficit hyperactivity disorder. The research method was applied in terms of purpose and in terms of nature and method of quasi-experimental post-test with control group. For this purpose, 5 boy children referred to the clinic in the age range of 6 to 12 years were selected and available based on research objectives, Rats were randomly divided into two groups. The findings of this study showed that a period of visual perception training had a significant effect on reducing the symptoms of ADHD. The covariance analysis test was used to find the differences between the groups. The results showed that there was a significant difference in attention deficit hyperactivity disorder in comparison with the control group in reducing attention deficit hyperactivity disorder (P≤0/05). Based on the findings of the present study, it can be concluded that visual perception training can be a useful method in reducing symptoms of ADHD or at least one of these methods and in combination with other methods used in the treatment of ADHD children.
    Keywords: Attention Deficit Hyperactivity Disorder, Vision Exercise, Depth Perception
  • محمود شیخ*

    برخی از صوفیان داستان قرآنی موسی و خضر را، به دلیل برتری خضر بر موسی در ظاهر داستان، دلیل بر برتری ولایت بر نبوت دانسته اند. در مقابل برخی دیگر، از برتری مقام موسی بر خضر سخن گفته اند. برتری خضر بر موسی، مشکلات الهیاتی پدید می آورد و برای حل این مشکل در کلمات مفسران و به تبع آنان متصوفه مواردی طرح شده است که برخی ضعیف و برخی قوی است. برخی از این وجوه عبات اند از: موسایی که به مصاحبت با خضر مامور شد، موسای کلیم نیست؛ خضر فرشته ای الهی بود و موسای کلیم مامور به صحبت با فرشته ای بود؛ برتری خضر بر موسی نسبی است نه مطلق؛ خضر خود پیامبری الهی بوده است و تبعیت موسی از او تبعیت یک پیامبر از پیامبر دیگر است. پاسخ آخر نزد اکثر مفسران نیز مقبول است. خضر خود پیامبر بوده است و استفاده موسی از خضر مانند استفاده او از محضر شعیب است. از نخستین تفاسیر اهل سنت و شیعیان تا روزگار ما این نظر مورد اشاره مفسران بزرگی چون طبری، سمرقندی، بیضاوی، ابوحیان اندلسی و صوفیانی چون بخاری، قشیری، هجویری، غزالی، سنایی، عین القضاه و علاءالدوله سمنانی است. به نظر می رسد از میان این اقوال که ما را در حل مسیله برتری خضر بر موسی یاری می کند، این قول روایی بیشتری داشته باشد، زیرا: اولا مورد تایید روایات فریقین است؛ و ثانیا منافاتی با پیامبرشناسی اسلامی ندارد و ثالثا با سایر آیات قرآن کریم نیز هماهنگ است.

    کلید واژگان: آیات 62 تا 80 کهف, تفسیر عرفانی, داستان موسی و خضر, ولایت, نبوت
    Mahmoud Sheikh*

    Some Sufis have considered the Qur'anic story of Musa and Khizr, because of the superiority of Khizr over Moses in the appearance of the story, as a proof of the superiority of guardianship, vilayat, over prophethood, nubuvvat. In contrast, some others have spoken about the superiority of Moses' status over Khizr. Khizr's superiority over Moses creates theological problems, and to solve this problem in the words of the commentators and following them the Sufis, some cases have been proposed, some weak and some strong. Some of the cases may be counted as: Moses who was assigned to meet Khizr was not Moses, the prophet; Khizr was an angel of God and the prophet Moses was assigned to talk to an angel; Khizr's superiority over Moses was relative, not absolute; Khizr himself was a divine prophet and Moses' obedience to him is the obedience of one prophet to another prophet. The last answer is accepted by most commentators. Khidzr himself was a prophet and Moses' use of Khizr is similar to his use of Shoaib's companion. From the first interpretations of Sunnis and Shiites to our time, this opinion is mentioned by great commentators such as Tabari, Samarqandi, Beidawi, Andalusian Abu hayyn, and Sufis such as Bukhari, Qushairi, Hijwiri, Ghazali, Sana'i, Ain al-Qudat and Alaa al-Dawlah Semnani. It seems that among these sayings that help us in solving the issue of Khidr's superiority over Moses, this saying has more narration, because: firstly, it is confirmed by the narrations of the parties; And secondly, it does not contradict Islamic prophetology, and thirdly, it is in harmony with other verses of the Holy Quran.

    Keywords: Verses 62 to 80 of the Kahf, Mystical Interpretation, Story of Moses, Khizr, Guardianship, Prophethood
  • سمانه حاجی حسینی، محمود شیخ، محبوبه غیور نجف آبادی، داوود حومنیان شریف آبادی، هادی ویسی
    Samaneh Hajihosseini, Mahmoud Sheikh *, Mahboubeh Ghaiur Najafabadi, Davoud Houminiyan Sharif Abadi, Hadi Veisi

    Developing fundamental movement skills (FMS) as the building blocks of complex sports skills and daily physical activity is crucial. The mechanically optimal performance can be determined by qualitative changes in the sensitive aspects of the skill. Accurate scoring of this process is time-consuming and requires minimum training and experience. Thus, this study was designed to evaluate the feasibility of using wearable inertial units (IMUs) based on artificial intelligence algorithms (AIA) for objective assessment of catching and throwing skills.Thirteen children aged 4 to 10 years (age = 7±1.84) (boys = 53%) were asked to do at least ten repetitions of two hands ball catch and underhand throw according to the Test of Gross Motor Skills Development- third edition (TGMD-3). Trials were captured with video recording and three IMUs, simultaneously. Dynamic Time Warping (DTW) and K-Nearest Neighbor (KNN) artificial intelligence algorithms automatically classified IMU signals. The intraclass correlation coefficient (ICC) was calculated between expert scores and the artificial intelligence algorithm. All tests were done at a 95% confidence interval. The classification accuracy of the KNN algorithm (k=7) for two hand catch was 73%, ICC =0.51 (CI=0.25-0.69), and for underhand throw was 70%, ICC= 0.559, (CI=0.314-0.717). The algorithm accuracy when using lower back sensor data was 72% for the tow-hand catch and 78% for the underhand throw. The scoring time was reduced from 5 minutes per skill (in an expert-oriented way) to less than 30 seconds (using artificial intelligence). A close examination of the artificial intelligence classification revealed several aspects of performance that did not play an influential role in trials but were artificially consistent with the TGMD-3. Locating the sensor in the waist area for these two skills will save the cost and time in screening plans. This instrument assessment provides instant feedback, is portable, economical and easy-to-use, and is suitable for educational setting. In the future, more research should be conducted on IMUs' real-world applications by teachers, researchers, clinicians, and coaches.

    Keywords: Test of Gross Motor Development, Wearable Inertial Measurement Unit, Artificial Intelligence Algorithms, Fundamental Movement Skills, Motor Development Assessment
  • زهرا گل نواز، رستم شامحمدی*، محمود شیخ

    چارلز هارتسهورن (1897-2000 م) سرشناس ترین فیلسوف و الهیدان پویشی، پس از وایتهد (1861-1947 م)، است. وی در پی نقد این وجه از خداباوری سنتی، که به واسطه تعالی گرایی، مانع ارتباط دوسویه میان خدا و جهان است، بدیل متفاوتی را مطرح می کند، که مطابق آن، خدا واجد دو قطب انتزاعی و غیرانتزاعی (بالفعل)، فرض می شود. به زعم او، قطب انتزاعی خداوند مطلق و تغییر ناپذیر است و قطب بالفعل او نسبی و تغییر پذیر؛ و به واسطه همین قطب تغییرپذیر است که خداوند، جهان را در خود جای می دهد. به نظر می رسد، همین نگرش دوقطبی هارتسهورن به ساحت الهی است که به نظریه «همه درخداانگاری» انجامیده است. پژوهش حاضر، با روش تحلیلی-انتقادی، ضمن تحلیل نظریه «همه درخداانگاری» و استخراج مشخصه های آن از آثار هارتسهورن، به بررسی خداباوری دوقطبی به عنوان بن مایه اصلی «همه در خداانگاری» می پردازد. یافته های پژوهش پیش رو حکایت از این دارند که «همه درخداانگاری»، متضمن پیامدهایی، چون زمانمند شدن خدا و علم او، تغییرپذیری کمال الهی، تاثیرپذیری خدا از مخلوقات، حلول خدا در جهان و محدودیت قدرت الهی است. دیدگاه های هارتسهورن، همچنین به خاطر تاکید بر پویش و تغییرپذیری خداوند، نمی تواند به عنوان جایگزین مناسبی برای خداباوری سنتی پذیرفته شود. با وجود این، در جهان شناسی هارتسهورن، چون خدا و مخلوقات به عنوان هویات متمایز از یکدیگر، به رسمیت شناخته شده اند، نظام فکری او متمایز از اندیشه «همه خداانگاری» است که یکسانی و همسانی خدا و جهان را مسلم فرض می کند.

    کلید واژگان: هارتسهورن, همه درخداانگاری, خداباوری دوقطبی, تعالی و حضور مطلق, خداباوری سنتی
    Zahra Golnavaz, Rostam Shamohammadi *, Mahmood Sheikh

    Charles Hartshorne (1897-2000), who was the most Process philosopher-theologian after Whitehead (1861-1947),believed that the traditional theism emphasizes on the transcendent, which prevents the creation of a two-way relationship between God and the world. For this reason, Hartshorne proposes a model in which God has two poles: abstract and non-abstract or real. The abstract pole is absolute and immutable and the real pole is relative, in motion and changeable. God is connected with the world through his real pole, or in other words, he contains the world. This attitude led to the approach of "Panentheism " in theology. Present paper on the basis of analytical–critical method, in the first step, gives an analysis of  Panentheism; In the second step, extracts its characteristics from Hartshorne's works. In the third step this article examines dipolar theism as the main basis of panentheism; and in the final step, discusses two questions: can panentheism be a suitable alternative to traditional theism? Can this approach be considered another form of pantheism on the presence of God in the world? Panentheism has resulted in consequences such as God and His knowledge are affected by temporal processes, the changeability of God's perfection, God's being influenced by creatures, and that God  does not have absolute power. For these consequences, Panentheism, with a special emphasis on the changeability of God, not only is not an attractive alternative to classical theism but also cannot be defended  or accepted by Classical theists. Also, since in Hartshorne's cosmological system, God and creatures are recognized as distinct identities from each other, panentheism is distinguished from pantheism in which God and the world are the same

    Keywords: Hartshorne, panentheism, dipolar theism, Transcendence, immanence, classical theism
  • محمود شیخ، فاطمه نوری تازه کند*، محی الدین قنبری

    پژوهشگران معاصر به بنیادهای فکری جریانات معنوی اسلام در موضوعات مرتبط با حیات مادی و شیوه های زندگی دنیایی کمتر توجه کرده اند. کسب و کار، از جمله این مقولات است که در دوران معاصر اهمیت ویژه ای یافته و از قضا، در معنویت اسلامی نیز به ابعاد اخلاقی و معنوی آن توجه شده است. ملامتیان خراسان که از اصیل ترین گروه های معنویت گرای ایرانی در دوران اسلامی اند، نگرشی ویژه به کسب و کار به مثابه امری معنوی داشته اند. توجه به مبانی فکری و شیوه عملی برجسته ترین نمایندگان اهل ملامت (حمدون قصار، ابوالحفص حداد و عثمان حیری)، با روش تحلیل متنی، نشان می دهد که تاکید آنان بر ملامت نفس و در پی آن، پنهان داشتن سلوک و مبارزه با ریاکاری، سبب نقد آنان از کسانی شده که به بهانه زهد و توکل، بر ترک کسب و کار توصیه می کرده اند. اندک گزارش های موجود نشان می دهند که اهل ملامت هم در عرصه نظر و هم در عرصه عمل، کار را وسیله ای برای رشد باطن و مبارزه با نفس می دانسته اند. در نظر آنان، کار بهترین راه برای کسب روزی حلال است و با پرداختن به آن، علاوه بر خوارداشتن نفس، سالک از سقوط در دام ریاکاری رها می شود و اینکه، کار نه تنها با دو آموزه توکل و فقر منافات ندارد، بلکه، چون یکی از بهترین راه های اخفای سلوک است، پرداختن به آن ضروری است.

    کلید واژگان: تصوف, ریاکاری, سلوک, کار, ملامتیان, ملامت نفس
    Mahmood Sheikh, Fateme Noritazehkand *, Moheydin Qanbari

    Contemporary researchers pay less attention to the intellectual principles of the spiritual movements of Islam in matters related to the worldly life and lifestyles. “Work” is one of these principles, which has gained special importance in the contemporary era and the Islamic spirituality also paid attention to its ethical and spiritual dimensions. The Malāmatīs of Khorāsān, who were one of the most authentic Iranian spiritualists in the Islamic era, had a special attitude towards work as a spiritual matter. Paying attention to the intellectual principles and the practical method of the most prominent representatives of Malāmatīs (Ḥamdūn Ķaṣṣār, Abū Ḥafṣ Ḥaddād and Abū Uthmān Ḥīrī), with the method of textual analysis, shows that their focus on the self-blame (malāma) and at the consequence, hiding the conduct (solūk) and fighting against hypocrisy, made them to criticize those who have advised to leave the work and business under the pretext of asceticism and reliance (tawakkul). Few reports show that the Malāmatīs, both in the field of opinion and in the field of action, have considered the work as a means to promote the inner self (bāṭin) and fight against the ego (nafs). In their opinion, the work is the best way to earn lawful (Ḥalāl) sustenance, and by working, the wayfarer (sālik), in addition to self-blame, will be freed from falling into the trap of hypocrisy, and it is not only compatible with the two doctrines of reliance (tawakkul) and poverty (faqr), but also is necessary to be considered, because it is the best way to hide one's conduct (solūk).

    Keywords: conduct, Hypocrisy, Malāmatīs, self-blame, Sufism, work
  • سمانه حاجی حسینی، محمود شیخ، محبوبه غیور نجف آبادی، داوود حومنیان شریف آبادی، هادی ویسی، فضل الله باقرزاده
    Samaneh Hajihosseini, Mahmoud Sheikh *, Mahboubeh Ghaiur Najafabadi, Davoud Houminiyan Sharif Abadi, Hadi Veisi, Fazlollah Bagherzadeh

    The trade-off between speed and accuracy in scoring process-oriented tests for fundamental movement skills (FMS) has always been challenging for a screening project. The aim of this study was the feasibility of using wearable inertial measurement units (IMU) and artificial intelligence algorithms to automatically assessment of FMS. 123 overhand throwings were performed by children aged 4 to 10 years (age = 7±1.84) (53% = boys). Three IMU (Shokofa Tavan Vira) sent signals of angular velocity, linear acceleration of the preferred hand, non-predominant ankle, and lumbar region of the children. Each performance was scored according to the criteria of the third edition test of The Gross Motor Development (TGMD-3) by reviewing the video of the performed skills. The "k nearest neighbor" algorithm was used for automatic data classification. The minimum difference between test signals and training signals was calculated and classified. Two issues were assessed: false acceptance, in which an “incorrect” performance was classified as “correct”; and false rejection where a “correct” performance was classified as “incorrect”. The classification accuracy of the K-nearest neighbor (KNN) algorithm was 85%. The automatic scoring algorithm also correctly classified 93%, 78%, 93%, and 76% in criteria 1 to 4, respectively. Low-back IMU data analysis shows the model's accuracy of 75%. Further, the total scoring time was reduced from 5 minutes to less than 30 seconds. The use of artificial intelligence in the signal processing of only three IMU was a reliable and practical method for the assessment of FMS. This approach means the monitoring and evaluation of children's movement skills can be objective. In addition, while maintaining relative accuracy, the time involved in the process-oriented analysis of FMS for research, clinical, sports, and educational purposes was reduced entirely.

    Keywords: Test of Gross Motor Development, Wearable Inertial Measurement Unit, Artificial Intelligence, motor development, Automatic Assessment
  • زینب رامه *، سید حمیدرضا میرعظیمی، محمود شیخ

    در آیات قرآن کریم و روایات معصومین (ع) واژگان بسیاری یافت می شود که در ظاهر به یک معنا هستند، اما با دقت در آیات و روایات، به معانی بیشتر و عمیق‌تر آن و متمایز شدن آن واژه از دیگر واژه های هم معنای خود پی می‌بریم. گاه این قرابت معنایی تا جایی است که تمایز آنها را از یکدیگر دشوار می سازد و در ترجمه به صورت کاملا مترادف برگردان می شوند. یکی از این واژه های قریب المعنا، کلمه «راه» است که در اکثر موارد به صورت «صراط»، «سبیل» و «طریق» دیده می شود. مساله پژوهش حاضر یافتن مفهوم «صراط»، «سبیل» و «طریق» و مصادیق آنها در آیات قرآن و روایات در بحثی تبیینی – تطبیقی است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که هرچند در لغت برخی از واژه ها با یکدیگر وجوه مشترک دارند، اما این اشتراکات به معنای ترادف تام میان این الفاظ نبوده و تفاوت هایی در معنا نیز میان آنها وجود دارد.

    کلید واژگان: صراط, سبیل, طریق, آیات, روایات
  • اثربخشی تمرین ترکیبی فعالیت بدنی و پسخوراند عصبی بر بهبود کیفیت خواب کودکان دارای اختلال بیش فعالی کاستی توجه
    معصومه آقاسلیمانی نجف آبادی، محمود شیخ*، شهناز شهربانیان
    زمینه و هدف

    اختلالات خواب در بین کودکان دارای اختلال بیش فعالی کاستی توجه رایج است. این مشکلات بر سلامت و عملکرد کلی آن ها تاثیر منفی می گذارد. فعالیت بدنی و آموزش پسخوراند عصبی به عنوان مداخله های بالقوه برای بهبود کیفیت خواب در این جمعیت پیشنهاد شده است. با این حال، پژوهش ها در مورد اثربخشی مداخله های ترکیبی محدود است. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی تمرین ترکیبی فعالیت بدنی و پسخوراند عصبی در بهبود کیفیت خواب کودکان دارای اختلال بیش فعالی کاستی توجه انجام شد.

    روش

    یک کارآزمایی تصادفی سازی و کنترل شده با کودکان دارای اختلال بیش فعالی کاستی انجام شد. شرکت کنندگان به طور تصادفی به یک گروه مداخله ترکیبی که جلسات تمرین فعالیت بدنی و پسخوراند عصبی را دریافت می کردند یا به گروه گواه تقسیم شدند. کیفیت خواب با استفاده از پرسشنامه عادات خواب کودک (اوونز و همکاران، 2000) قبل و بعد از دوره مداخله ارزیابی شد. داده ها در نسخه 21 نرم افزار SPSS تحلیل شد.

    یافته ها

    تحلیل اولیه داده ها حاکی از بهبود قابل توجه کیفیت خواب در بین کودکان گروه مداخله ترکیبی نسبت به گروه گواه است. به طور ویژه، کودکانی که تحت تمرین ترکیبی فعالیت بدنی و پسخوراند عصبی قرار گرفتند، کاهش تاخیر خواب، بیداری پس از شروع خواب، و بهبود کارایی خواب و کیفیت کلی خواب را نشان دادند.

    نتیجه گیری

    یافته ها حاکی از آن است که فعالیت بدنی ترکیبی و تمرین پسخوراند عصبی ممکن است مداخله ای موثر برای بهبود کیفیت خواب کودکان دارای اختلال بیش فعالی کاستی توجه باشد. ادغام این مداخلات در محیط بالینی ممکن است یک رویکرد امیدوارکننده برای رسیدگی به اختلالات خواب در این جمعیت ارائه دهد.

    The Effectiveness of Combined Exercise of Physical Activity and Neurofeedback on Improving Sleep Quality of Children With Attention Deficit Hyperactivity Disorder
    Massoumeh Aghasoleimani Najafabadi, Mahmoud Sheikh*, Shahnaz Shahrbanian
    Background and Purpose

    Sleep disturbances are common among children with Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD), adversely affecting their overall well-being and functioning. Physical activity and neurofeedback training have been proposed as potential interventions to improve sleep quality in this population; however, research on the effectiveness of combined interventions is limited. This study aimed to investigate the effectiveness of combined physical activity and neurofeedback training in improving sleep quality in children with ADHD.

    Methods

    A randomized controlled trial was conducted involving children diagnosed with ADHD. Participants were randomly assigned to either a combined intervention group receiving physical activity training and neurofeedback sessions or a control group. Sleep quality was assessed using Children's Sleep Habits Questionnaire (Owens et al. 2000) before and after the intervention period. Data were analyzed in SPSS-21.

    Results

    Preliminary analysis of the data indicates a significant improvement in sleep quality among children in the combined intervention group compared to the control group. Specifically, children who underwent combined physical activity and neurofeedback training indicated reductions in sleep latency, wake after sleep onset, and improvements in sleep efficiency and overall sleep quality.

    Conclusion

    The findings suggest that combined physical activity and neurofeedback training may be an effective intervention for improving sleep quality in children with ADHD. Integrating these interventions into clinical practice may offer a promising approach to addressing sleep disturbances in this population.

  • بهرام سعادت، محمود شیخ

    توانایی تعادل یکی از اجزای حیاتی فعالیت های مستقل روزانه در میان سالمندان است. اختلال تعادل یکی از عوامل خطر عمده برای زمین خوردن و عوارض مربوط به آن است. بنابراین این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی تمرینات نوروفیدبک و فراهم سازهای محیط تمرین بر تعادل ایستا و پویا و ترس از افتادن سالمندان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع  نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه حاضر مردان سالمند 60 تا 80 ساله ساکن خانه های سالمندان شهر ایلام بودند که تعداد 36 مرد سالمند براساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب، و به طور تصادفی در سه گروه 12 نفری نوروفیدبک، فراهم سازهای محیط تمرینی، و کنترل گمارش شدند. شرکت کنندگان در مرحله پیش آزمون و پس آزمون اقدام به تکمیل پرسش نامه خودکارآمدی افتادن-فرم بین المللی یاردلی و همکاران نمودند و بعد از تکمیل پرسش نامه در 3 کوشش اقدام به تکلیف تعادل ایستا (کارلسن و همکاران) و پویا (تسانگ و همکاران) نمودند. در مرحله مداخله (تمرین)، که به مدت هشت هفته و هر هفته 3 جلسه 30 دقیقه ای به طول انجامید، گروه های آموزش نوروفیدبک و فراهم سازهای محیطی به تمرینات مربوطه پرداختند و گروه کنترل در این بازه زمانی به اجرای فعالیت های معمول و روزانه خود پرداختند. داده ها به روش تحلیل کوواریانس تک متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شد. نتایج نشان داد که فراهم سازهای محیط تمرینی و مداخله نوروفیدبک بر جا به جایی قدامی-خلفی و جا به جایی مرکزی-جانبی مرکز فشار مردان سالمند تاثیر معنی داری دارد. فراهم سازهای محیط تمرینی و مداخله نوروفیدبک بر زمان رسیدن به پایداری قدامی-خلفی، جانبی و زمان رسیدن به پایداری کل مردان سالمند تاثیر معنی داری دارد. فراهم سازهای محیط تمرینی بر خطر ترس از افتادن مردان سالمند تاثیر معنی داری دارد اما مداخله نوروفیدبک بر خطر ترس از افتادن مردان سالمند تاثیر معنی داری ندارد. همچنین نتایج مطالعه حاضر نشان داد که فراهم سازهای محیط تمرینی، در مقایسه با آموزش نوروفیدبک، بر تعادل ایستا (جا به جایی قدامی-خلفی و جا به جایی مرکزی-جانبی مرکز فشار) و تعادل پویای (زمان رسیدن به پایداری قدامی-خلفی، زمان رسیدن به پایداری جانبی و زمان رسیدن به پایداری کل) مردان سالمند اثر بیشتری دارد. با توجه به نتایج مطالعه حاضر به مربیان و متخصصان سالمندی پیشنهاد می شود که بر غنی سازی محیط برای بهبود تعادل ایستا و پویای ‏سالمندان و خطر ترس از افتادن توجه نمایند. ‏

    کلید واژگان: نوروفیدبک, فراهم سازی های محیط تمرینی, تعادل ایستا, تعادل پویا, سالمندان
    Bahram Saadat, Mahmoud Sheikh

    Balance ability is a critical component of independent daily activities among the elderly. Balance disorder is one of the major risk factors for falls and related complications. Therefore, this study was conducted with the aim of the the comparision of the effectiveness of neurofeedback training (NT) and exercise environmental affordances (EEA) on static and dynamic balance and the fear of falling in the elderly. This was a quasi-experimental study with pretest-posttest design with a control group. The statistical population of the current study included elderly men aged 60 to 80 years living in Ilam, Iran, among whom 36 people were selected based on inclusion and exclusion criteria, and randomly assigned into three 12-member groups of NT, EEA and control. In the pretest and posttest stages, the participants completed the Yardley et al.’s fall self-efficacy questionnaire-international form, and having completed the questionnaire, they performed the static (Carlsen et al.) and dynamic (Tsang et al.) balance task in 3 attempts. In the intervention phase (exercise), carried out in form of three 30-minute sessions per week for eight weeks, NT and EEA groups performed the relevant exercises, and control group carried out their usual and daily activities in this time. The data were analyzed using univariate analysis of covariance (ANCOVA) using SPSS-22 software. The results indicated that EEA and NT have a significant effect on posterior and central-lateral displacement of the center of pressure as well as the time to reach anterior-posterior, lateral stability and the time to reach total stability of elderly men. EEA had a significant effect on the risk of fear of falling, but NT did not have the same effect. Besides, the results revealed that EEA, compared to NT, had more effect on static balance (anterior-posterior displacement and central-lateral displacement of the center of pressure) and dynamic balance (the time to reach anterior-posterior stability, the time to reach lateral stability, and the time to reach total stability) in elderly men. According to the results of the present study, it is suggested to geriatric trainers and specialists to pay attention to the enrichment of the environment to improve the static and dynamic balance of the elderly and the risk of falling.

    Keywords: Neurofeedback, provision of training environment, static balance, dynamic balance, fear of falling in the elderly
  • فرحناز آیتی زاده تفتی، مجتبی دهستانی اردکانی*، محمود شیخ
    زمینه

    اختلال در نورون های آیینه ای کودکان اوتیسم همواره مورد چالش پژوهشگران این حوزه بوده است و روش هایی که مبتنی بر سیستم نورون های آیینه ای طراحی شده اند نظیر یادگیری مشاهده ای به صورت مشارکتی، می تواند برای افزایش تقلید در کودکان اوتیسم مورد توجه قرار گرفته و در آموزش از آن ها استفاده شود؛ بااین وجود مطالعات اندکی تاثیر این شیوه آموزشی را بر یادگیری کودکان اوتیسم مورد بررسی قرار داده اند.

    هدف

    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر یادگیری مشاهده ای در ارتقای عملکرد نورون های آیینه ای و در راستای آن بهبود کیفیت مهارت حرکتی شنا در کودکان پسر طیف اوتیسم بود.

    روش

    طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی است که در سال 1397 طراحی و اجرا شده است. جامعه آماری شامل کودکان پسر 7 تا 14 ساله طیف اوتیسم (آسپرگر و با عملکرد بالا) شهر تهران است که نمونه مورد نیاز به شیوه هدفمند و از نوع در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه تمرین انفرادی و دوتایی تخصیص داده شدند و طی مدت 8 هفته دو جلسه در هفته به آموزش مهارت کرال سینه پرداختند. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس سنجش شدت اوتیسم گارس (1994)؛ چک لیست ارزیابی مهارت کرال سینه (گالاهو و اوزمان، 2005) و برای ثبت امواج مغزی از حسگر الکترو انسفالوگراف (EEG) استفاده شد. تحلیل داده با روش تحلیل کواریانس با اندازه گیری مکرر بود که در نرم افزار SPSS انجام شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کووریانس نشان داد که هر دو گروه در پس آزمون عملکرد نورون های آیینه ای بهبود داشتند ولی گروه تمرینات دوتایی پس از مداخله به طور معناداری در ارتقای عملکرد نورون های آیینه ای بهبود داشت و تفاوت بین دو گروه به طور معنی داری به نفع گروه تمرین دوتایی بود (0/001 p<). همچنین کیفیت شنای کرال سینه در گروه تمرین دوتایی بهبود معناداری داشت و تفاوت بین دو گروه در بهبود مهارت شنا به طور معناداری به نفع گروه دوتایی بود (0/001 p<).

    نتیجه گیری:

     آموزش از طریق یادگیری مشاهده ای، تقلید و بازخوردهای مشاهده ای فعالیت نورون های آیینه ای را که در بهبود اعمال حرکتی موثر است، ارتقاء می بخشد که می توان از آن در جهت توانبخشی استفاده کرد. مطابق با یافته ها از مهم ترین کاربردهای آتی می توان به تمرکز بر بالابردن توانایی ها و قابلیت های عملکردی نورون های آیینه ای از طریق یادگیری مشاهده ای به منظور بهبود علایم حرکتی اوتیسم و توانبخشی عصبی اشاره کرد.

    کلید واژگان: یادگیری مشاهده ای, نورون های آئینه ای, تمرین جفتی, کیفیت مهارت حرکتی شنا, اوتیسم
    Farahnaz Ayatizadeh Tafti, Mojtaba Dehestani Ardekani*, Mahmoud Sheikh
    Background

    Disruptions in the children Autism spectrum’s mirror neurons has been challenged by researchers in psychological and motor behavior science for children with autism spectrum. Methods that based on the mirror neuron system, such as cooperatively observation learning, can be used to increase the imitation of autism in children, and use them in teaching. However, few studies have investigated the effect of this educational method on the learning of autistic children.

    Aims

    The purpose of this study was to investigate the effect of observational learning by individual and dyad training on mirror neurons function and learning of movement skills in autism spectrum disorder children.

    Methods

    The current research is a semi-experimental one that was designed and implemented in 2017. The statistical population includes 7-14-year-old boys on the autism spectrum (Asperger's and high-functioning) in Tehran, who were selected through purposive sampling. The samples were allocated to two individual and dyad training groups and trained in breaststroke skills twice a week for a period of 8 weeks. The data collection tool includes the Gars Autism Severity Scale (1994); the Chest crawl skill assessment checklist (Galaho and Ozman, 2005), and an electroencephalograph (EEG) sensor used to record brain waves. Data analysis was done by repeated measure covariance analysis, which was done in SPSS software.

    Results

    The results of covariance analysis showed that both groups improved mirror neurons function, but significantly, the dyad training group improved mirror neurons function in post-test, the difference between two groups was significantly in benefit of the dyad training group (p <0.001). Also, the quality of swimming skill (chest) in the dyad training group was significantly improved, and the difference between the two groups in improving the swimming skill was significantly in favor of the dyad group (p <0.001).

    Conclusion

    Training through observational learning, imitation, and observational feedback improves the activity of mirror neurons, which is effective in improving motor actions. As a result, one of the suggestions in this study is to focus on enhancing the functional capabilities of the neurons through observational learning in order to improve the motor skill of autism and neuropsychiatric rehabilitation.

    Keywords: Observational learning, Mirror neurons, Cooperative training, Swimming skill, Autism
  • فرزاد ملکی*، محمود شیخ، فضل الله باقرزاده، رسول حمایت طلب
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین بدنی و الگوی مشاهدهای انتخابی و اجباری بر میزان انگیزه درونی و یادگیری شناختی مهارت شوت جفت بسکتبال با رویکرد نیازهای روانشناختی پایه بود.

    روش پژوهش:

     80 دانشجوی پسر(18-22) به صورت داوطلبانه انتخاب و بر اساس نمرات پیش آزمون به صورت تصادفی در چهار گروه(20نفره) خودکنترل، جفتشده، آزمونگر کنترل و کنترل قرار گرفتند. برای بررسی میزان انگیزه،از پرسشنامه انگیزه درونی (IMI)  وبرای بررسی میزان یادگیری شناختی از پرسشنامه فراخوانی (اقتباس از نودسون،1993) استفاده شد. ویدیوی آموزشی از مدل ماهر اجزای حرکت را نمایش داد و به آزمودنیها ارایه شد. آزمون یادداری 24 ساعت بعد انجام گرفت .برای بررسی نتایج از تحلیل واریانس یکراهه (آنوا) استفاده شد (P≤0/05) .

    یافته ها

    نتایج نشان داد در مرحله اکتساب میزان انگیزه درونی برای یادگیری مهارت شوت جفت بسکتبال آزمودنیهادر شرایط مشاهده خودکنترل به طور معناداری بالاتر از آزمودنیها در شرایط جفت شده و کنترل بود. همچنین در مرحله یادداری میزان انگیزه درونی در شرایط مشاهده خودکنترل به طور معناداری بالاتر از دیگر شرایط آزمایشی بود. علاوه براین در مراحل اکتساب و یادداری یادگیری شناختی (موفقیت فراخوانی) آزمودنیها در شرایط مشاهده خودکنترل به طورمعناداری بالاتر از آزمودنیهای در شرایط جفت شده و کنترل بود.

    نتیجه گیری

    به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که انگیزه بر یادگیری تاثیر دارد، همچنین نمایش تکلیف به صورت کل- بخش- کل روشی موثر و کارامدی در مرحله شناختی یادگیری مهارت است.

    کلید واژگان: انگیزه, تمرین بدنی, فراخوانی, مدل, نمایش
    Farzad Maleki *, Mahmood Sheikh, Fazlallah Bagherzadeh, Rasoul Hemayattalab
    Introduction

    This research aimed to investigate the effect of physical training and selective and compulsory observational pattern on the intrinsic motivation and cognitive learning of basketball jump shot skill with the approach of basic psychological demands.

    Methods

    Eighty male students (18-22 years old) were selected voluntarily and based on their pre-test scores, were randomly divided into four Self-Control, Paired, Experimenter-Control, and Control groups (20 people in each group). To examine the motivation level, the Intrinsic Motivation Inventory (IMI), and to examine the cognitive learning level, Recall Questionnaire (adapted from Knudson, 1993) was used. An educational video of the expert model that showed the movement components was presented to the participants. A retention test was conducted 24 hours later. One-way analysis of variance (ANOVA) was used to examine the data (p≤0.05).

    Results

    The results showed that in the acquisition phase, the level of intrinsic motivation of the participants to learn the basketball jump shot skill in the Self-Control observation condition was significantly higher than the participants in the Paired and Control conditions. Also, in the retention phase, the level of intrinsic motivation in the Self-Control observation condition was significantly higher than in other experimental conditions. In addition, in the acquisition and retention phases of cognitive learning (recall success), the participants in the Self-Control observation condition scored significantly higher than the participants in the Paired and Control conditions.

    Conclusion

    In general, the results of this study show that motivation affects learning. Also, task demonstration as a whole-part-whole is an effective and efficient method in the cognitive phase.

    Keywords: demonstration, model, Motivation, Physical Practice, Recall
  • محمود شیخ*
    علمای شیعه همواره به آموزه های عرفانی توجه داشته اند و در قرون اخیر این توجه به حدی رسیده که عرفان به صورت رسمی و غیر رسمی وارد برنامه درسی حوزه ها گردیده است. موضوع این مقاله کشف خاستگاه و عوامل ظهور عرفان مدرسی در حوزه قم، همزمان با تاسیس آن، تا آغاز زعامت سیدحسین بروجردی، با تکیه بر روش تاریخی است. عرفان مدرسی قم محصول مهاجرت علمای عارف مشرب از دو حوزه تهران و نجف به این شهر است. تهرانی ها بساط عرفان نظری را در قم گسترند و نجفی ها بساط سلوک عملی و مباحث سیر و سلوکی را. این مهاجرت از ده سال پیش از تاسیس حوزه قم شروع می شود و در تمام این دوره در جریان است. عرفان مدرسی در قم با جذب این دو جریان، توانست به نقطه ای متمایز از آن دو و البته کامل تر از عرفان مدرسی شیعه دست یابد. مهم ترین عامل در این امر ایرانی تر شدن حوزه با انتقال نسبی مرجعیت به قم در زمان حایری، به سبب از میان رفتن موانع تردد علمای تهران و اصفهان به قم است. واقع بودن قم در ایران که از دیرباز مهد حکمت و عرفان اسلامی بوده، باعث گردید حوزه های شیعه بیش از پیش از عناصر زیست جهان ایرانی بهره مند شوند.
    کلید واژگان: عرفان اسلامی, عرفان مدرسی, حوزه علمیه قم, شیخ عبدالکریم حائری
    Mahmoud Sheikh *
    This article explores the emergence of scholastic mysticism in the Qom seminary, which has been taking place over the past few centuries. Shia scholars in Qom have always had an interest in mystical teachings, resulting in the inclusion of mysticism in the program of seminaries, both formally and informally. The article focuses on the factors that led to the emergence of scholastic mysticism in Qom seminary, specifically during the tenure of AbdulKarim Haeri and the beginning of Seyyed Hossein Boroujerdi's leadership. The article argues that scholastic mysticism in Qom is the result of the migration of mystics from Tehran and Najaf to the city. Those who came from Tehran brought with them theoretical mysticism, while those from Najaf practiced practical conduct. Scholastic mysticism in Qom was able to reach a more complete state by absorbing these two streams of mysticism. One of the most significant factors contributing to the emergence of scholastic mysticism in Qom was the transfer of partial authority to the city during Haeri's leadership, due to the easing of travel restrictions between Qom and other major cities such as Tehran and Isfahan. Additionally, the location of Qom, which has been a cradle of Islamic wisdom and mysticism for a long time, contributed to the influence of Iranian culture and elements of Iranian life within the Shia seminaries. In conclusion, this article sheds light on the emergence of scholastic mysticism in the Qom seminary and highlights its origins and factors. The inclusion of mysticism in the seminary curriculum has enriched the understanding of Islam and its teachings, and the Qom seminary has been instrumental in advancing this field of knowledge.
    Keywords: Islamic mysticism, scholastic mysticism, Qom seminary, Sheikh Abdul Karim Haeri
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سید محمود شیخ الاسلامی
    شیخ الاسلامی، سید محمود
    استاد تمام ریاضی-علوم پایه، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان
  • دکتر محمود شیخ فتح الهی
    شیخ فتح الهی، محمود
    استادیار آمار زیستی، مرکز آموزشی، تحقیقاتی و درمانی قلب و عروق شهید رجایی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران
  • دکتر محمود شیخ
    شیخ، محمود

  • محمود شیخ آقاجانی
    شیخ آقاجانی، محمود
    دانشجوی کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه تربیت مدرس
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال