محمود مفید
-
هدف
اثر امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین بر فعالیت حرکتی و بافت ناحیه حرکتی مغز در موش صحرایی بررسی شد.
مواد و روشها:
در این مطالعه تجربی، 20 سر موش صحرایی بهصورت تصادفی بهچهار گروه تقسیم شدند. گروه اول کنترل، گروه دوم امواج MHz900، گروه سوم امواج MHz 1800 و گروه چهارم امواج MHz 2450، بهترتیب با شدت 1، 2 و 20 وات بر کیلوگرم، بهمدت یک ماه و روزانه 4 ساعت دریافت کردند. در بررسی رفتاری از آزمون زمینه باز و در بررسی هیستومورفومتری اندازهگیری ضخامت ناحیه حرکتی قشر پیشانی و شمارش تعداد سلولهای لایه هرمی داخلی مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایجامواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین باعث کاهش معنیدار میانگین مسافت طی شده و زمان سپری شده در ناحیه مرکزی آزمون زمینه باز درگروههای تجربی، نسبت به گروه کنترل شد (05/0˂p). همچنین، در گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل تعداد نورونهای لایه هرمی داخلی و ضخامت قشرناحیه حرکتی لوب پیشانی مغز کاهش معنیدار نشان داد (05/0˂p).
نتیجه گیری:
امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین باعث افزایش اضطراب وکاهش فعالیت حرکتی در آزمونهای رفتاری و تغییرات هیستومورفومتری قشر پیشانی گروههای تجربی شد.
کلید واژگان: امواج الکترومغناطیسی, آزمون زمینه باز, هیستومورفومتری, کورتکس مغز, لوب پیشانیAimThe effect of low- frequency electromagnetic waves on motor activity and brain tissue motor area in rats was investigated.
Material and MethodsIn this experimental study, 20 rats were randomly divided into four groups. The first group was designated as the control group, and experimental groups received 900, 1800, and 2450 MHz waves, with an intensity of 2, 1, and 20 watts per kilogram, 4 hours per day for one month respectively. Behavioral evaluation of open field test and histomorphometric evaluation of cortical thickness and count of internal pyramidal cells were determined.
ResultsThe results showed that low- frequency electromagnetic waves significantly reduced the distance traveled and the time spent in the central open field test area of the experimental groups compared to the control group (p ˂ 0.05). The number of neurons in the inner pyramidal layer and the thickness of the cortical thickness of the frontal lobe showed a significant decrease in the experimental groups compared to the control group (p ˂ 0.05).
ConclusionLow- frequency electromagnetic waves increased anxiety and decreased motor activity in the behavioral tests with a histomorphometric change of frontal cortex in the experimental groups.
Keywords: Electromagnetic waves, Open field test, Histomorphometry, Brain cortex, Frontal lobe -
مقدمه
امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین فرکانس هایی در محدوده KHz 300 تا GHz 300 را در بر می گیرند و در محیط پیرامون زندگی به صورت گسترده وجود دارند. اثرات بیولوژیک این امواج بر بدن انسان و سیستم عصبی به طور کامل شناخته نشده است. در این تحقیق اثرات امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین بر تغییرات رفتاری و همچنین تغییرات نورون های لایه هرمی داخلی قشر لوب پیشانی مغز موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، 20 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند که عبارتند از: گروه اول کنترل،گروه دوم امواج MHz900، گروه سوم امواج MHz 1800 و گروه چهارم امواج MHz 2450 ، به ترتیب با شدت2 ،1و20 وات بر کیلوگرم ، به مدت یک ماه و روزانه 4 ساعت دریافت کردند. در بررسی های رفتاری از آزمون ماز مرتفع و در بررسی هیستومورفومتری شامل تعداد انشعابات و خارهای دندریتی نورون های لایه هرمی داخلی قشر لوب پیشانی از رنگ آمیزی گلژی کاکس استفاده شد.
یافته هاامواج الکترومغناطیسی درگروه های تجربی باعث کاهش معنی دار تعداد ورود و زمان سپری شده موش های صحرایی در بازوهای باز آزمون ماز مرتفع در مقایسه با گروه کنترل شد(05/0 ˂P). همچنین نتایج بررسی هیستومورفومتری کاهش معنی دار تعداد انشعابات و خارهای دندریتی نورون های لایه هرمی داخلی قشر لوب پیشانی مغز موش های صحرایی در گروه های تجربی در مقایسه با گروه کنترل را نشان داد(05/0 ˂P).
بحث و نتیجه گیریتابش امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین باعث تغییرات رفتاری و افزایش اضطراب در موش های صحرایی و همچنین آسیب نورون های لایه هرمی داخلی قشرپیشانی درگروه های تجربی شد .
کلید واژگان: دستگاه GTEM cell, آزمون ماز مرتفع, قشر پیشانی, هیستومورفومتریIntroductionLow frequency electromagnetic waves have frequencies in the range of 300 KHz to 300 GHz and they are widely available in the environment. The biological effects of these waves are not fully understood on the human body and nervous system. The effects of low frequency electromagnetic waves on behavioural changes as well as the changes in the inner pyramidal neurons of the frontal lobe brain of the adult Wistar male rat were investigated in the present study.
Methods and MaterialsIn this experimental study, 20 rats were randomly divided into four groups. The first group was designated as the control group; moreover, experimental groups received 900, 1800 and 2450 MHz waves with the intensities of 2, 1 and 20 watts per kilogram, during one month and for 4 hours per day respectively. Elevated plus-maze test has been used in Behavioural tests. In addition, Golgi cox staining has been used in a hysteromorphometric test including the number of branches and dendritic spines of the inner pyramidal neurons of the frontal lobe.
ResultsIn experimental groups, Eelectromagnetic waves significantly reduced the number of entry and time spent in rats in the open arms of the Elevated plus-maze test compared to the control group (p ˂ 0.05).The results of historomorphometric study also indicated a significant reduction in the number of dendritic spines and branches of the inner pyramidal neurons of the frontal lobe of the rat brain in experimental groups compared to the control group (p ˂ 0.05).
Discussion and ConclusionLow-frequency electromagnetic radiation caused behavioural changes and it increased the anxiety in rats. Furthermore, it caused damage to the inner pyramidal layer neurons of the frontal cortex in experimental groups.
Keywords: GTEM cell device, Elevated plus-maze test, Frontal cortex, Histomorphometry -
بررسی تاثیر امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین بر تغییرات رفتاری و هیستومورفومتری نورون های لایه هرمی داخلی قشر لوب پیشانی مغز موش صحرایی نر بالغ
امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین فرکانس هایی در محدوده KHz 300 تا GHz 300 را در بر می گیرند و در محیط پیرامون زندگی به صورت گسترده وجود دارند. اثرات بیولوژیک این امواج بر بدن انسان و سیستم عصبی به طور کامل شناخته نشده است. در این تحقیق اثرات امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین بر تغییرات رفتاری و همچنین تغییرات نورون های لایه هرمی داخلی قشر لوب پیشانی (سلول های بتز) مغز موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه تجربی،20 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند.گروه اول کنترل در نظر گرفته شد و امواج الکترومغناطیسی دریافت نکردند.گروه دوم امواج MHz 900، گروه سوم امواج MHz1800 وگروه چهارم امواج MHz2450 توسط دستگاه GTEM cell با شدت توان به ترتیب 1 ، 2 و 20 وات بر کیلوگرم به مدت یک ماه و روزانه 4 ساعت دریافت کردند. در بررسی های رفتاری از آزمون ماز مرتفع و زمینه باز و در بررسی هیستومورفومتری شامل تعداد انشعابات و خارهای دندریتی نورون های لایه هرمی داخلی قشر لوب پیشانی از رنگ آمیزی اختصاصی گلژی کاکس استفاده شد. نتایج ما نشان داد که امواج الکترومغناطیسی درگروه های تجربی سبب کاهش معنی دارتعداد ورود و زمان سپری شده موش های صحرایی در بازوهای باز آزمون ماز مرتفع در مقایسه با گروه کنترل شد، و باعث کاهش معنی دار میانگین مسافت طی شده و کاهش معنی دار زمان سپری شده موش های صحرایی در مرکز جعبه آزمون زمینه باز گروه های تجربی در مقایسه با گروه کنترل شد (05/0 ˂P) . همچنین نتایج بررسی هیستومورفومتری کاهش معنی دار تعداد انشعابات و خارهای دندریتی نورون های لایه هرمی داخلی قشر لوب پیشانی مغز موش های صحرایی در گروه های تجربی در مقایسه با گروه کنترل را نشان داد (05/0 ˂P). تابش امواج الکترومغناطیسی فرکانس پایین باعث تغییرات رفتاری شامل،کاهش فعالیت حرکتی و افزایش اضطراب در موش های صحرایی و آسیب نورون های لایه هرمی داخلی قشرپیشانی درگروه های تجربی شد .
کلید واژگان: دستگاه GTEM cell, آزمون ماز مرتفع, آزمون زمینه باز, قشر پیشانی, هیستومورفومتری -
سابقه و هدفاستئوآرتریت شایع ترین اختلال مفصلی در جوامع امروزی است. بور به عنوان عنصری مکمل می تواند از تاثیر موثر کلسیم، منیزیم و ویتامین D در بدن حمایت کند. هدف از این تحقیق بررسی اثر بور بر ترمیم غضروف مفصل آسیب دیده زانو در موش صحرایی می باشد.مواد و روش هادر این تحقیق تعداد 30 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد Sprague Dawley که به طور تصادفی به پنج گروه مساوی تقسیم شدند: گروه شاهد بدون هیچ مداخله ای، گروه شم میزان 50 میکرولیتر سالین در داخل فضای مفصل زانوی راست تزریق شد، گروه مونو سدیم استات (MIA) مقدار mg3 جهت ایجاد آسیب غضروف مفصلی تزریق شد، گروه درمان با بور از هفته سوم بعد از تزریق MIA و گروه پیشگیری با بور از روز اول تزریق MIA میزان mg/kg 15 بور را روزانه در آب خوراکی دریافت کردند. بعد از هفت هفته از تزریق حیوانات کشته شده و پس از فیکساسیون و دکلسیفیکاسیون مقاطع 5 میکرونی تهیه و تحت رنگ آمیزی Safranin O + Fast Green قرار گرفتند. میزان آسیب و درمان غضروف مفصلی بر اساس سیستم درجه بندی منکین (Modified Mankin’s grading system) بر اساس مقدار رنگ پذیری غضروف مفصلی، ساختار، تعداد و کلونی کندروسیت ها در غضروف بود بررسی شد.یافته هامیزان رنگ پذیری غضروف مفصلی، ساختار، تعداد و کلونی کندروسیت ها در غضروف مفصلی گروه MIA و هر دو گروه درمان و پیشگیری در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافته بود که نشان دهنده آسیب غضروف مفصلی بود. اما این متغیرها در گروه های درمان و پیشگیری به صورت معناداری نسبت به گروه MIA افزایش یافته است (P<0.05).نتیجه گیریبور علاوه بر کاهش اثرات زیان بار و مخرب MIA بر روی غضروف مفصلی، تاثیر درمانی خوبی در جلوگیری از تخریب غضروف مفصلی در مدل استئوآرتریت نشان داده استکلید واژگان: التهاب استخوان و مفصل, بور, غضروف مفصلی, موش های صحراییKoomesh, Volume:17 Issue: 1, 2015, PP 170 -178IntroductionOsteoarthritis is the most common joint disorder in modern societies. Elemental boron supplementation can support the influential effect of calcium, magnesium and vitamin D in the body. In that regard, the purpose of this study was to investigate the effect of boron on damaged knee joint cartilage in rats.Materials And MethodsIn this study 30 adult Sprague Dawley male rats were randomly divided into five groups: Control group with no intervention, Sham group with 50 ml saline (vehicle) injection into the right knee joint space, Mono- sodium acetate (MIA) group with 3 mg MIA injection into articular space, prophylactic group with 3 mg MIA injection into articular space and 15 mg/kg boron in drinking water, receiving daily from the first day of injection and therapeutic group with 3 mg MIA injection into articular space and 15 mg/kg boron in drinking water, receiving daily from the third week after injection. Seven weeks after injections, the animals were killed, right knee joint were fixated, decalcified and processed. Five micrometer articular slides were stained with Safranin O + Fast Green. Articular cartilage injuries were assessed in accordance with the Modified Mankin's grading system based on the rate of articular cartilage staining and the number of chondrocyte colonies in the articular cartilage.ResultsArticular cartilage staining, mean number of chondrocyte colonies and cartilage chondrocytes in MIA, therapeutic and prophylactic groups significantly reduced in compare to control. On the other hand, the degree of articular cartilage staining, mean number of chondrocyte colonies and cartilage chondrocytes were significantly increased in both therapeutic and prophylactic groups in compare to MIA group (P<0.05).ConclusionIn the present study, boron could greatly reduce the effects of MIA and prevent cartilage damage. It also showed a good therapeutic effect in preventing the destruction of cartilage in this osteoarthritis model.Keywords: Osteoarthritis, Boron, Articular cartilage, Rats
-
پیش زمینه و هدفسلول های استرومائی مغز استخوان (BMSCs) سلول های بنیادی چند استعدادی هستند و قابلیت تمایز به سلول های استخوان ساز (osteogenic) را دارند. هدف از این تحقیق بررسی پیوند این سلول ها جهت ترمیم نقص استخوان در موش صحرایی می باشد.مواد و روش هادر این بررسی 28 سر موش صحرائی نر بالغ در چهار گروه مساوی قرار گرفتند. گروه 1 شاهد(control) که بعد از ایجاد نقص استخوانی هیچ گونه درمانی دریافت نکردند. گروه 2 شم(Sham) که بعد از ایجاد نقص استخوان، محیط کشت در محل آسیب تزریق شد. گروه 3 (گروهی که پیوند سلول ها به صورت غیر اتولوگ در محل آسیب انجام شد). گروه 4 (گروهی که پیوند این سلول ها به صورت اتولوگ در محل آسیب پیوند گردید). ارزیابی های هیستومورفومتری استخوان و شمارش سلولی در تمام گروه ها انجام شد.یافته هاهیچ گونه اختلاف معنی داری میان گروه های شاهد و شم ازنظر بررسی های هیستومورفومتری و شمارش سلولی مقاطع استخوانی نشان نداد. میانگین مساحت ترابکولای استخوانی در گروه پیوند سلولی غیر اتولوگ و اتولوگ نسبت به گروه شاهد افزایش معنی دار نشان داد (05/0 (P<. همچنین میانگین تعداد استئوسیت ها در گروه های پیوند سلولی غیر اتولوگ و اتولوگ افزایش معنی دار نسبت به گروه شاهد نشان داد (001/0P<).نتیجه گیریبه نظر می رسد که پیوند هر دو صورت اتولوگ و غیر اتولوگ سلول های BMSCs بتواند در ترمیم نقص استخوانی موثر باشد.
کلید واژگان: سلول های استرومائی مغز استخوان, پیوند سلول, ترمیم استخوان, موش صحراییBackground and AimsBone marrow stromal cells (BMSCs) are multipotent stem cells that can proliferate and differentiate into osteogenic cells. T his study aimed to investigate the effects of BMSCs transplantation for the repair of bone defects in rat.Materials and MethodsIn this study twenty-eight male adult rats were equally divided into 4 groups. Group 1 (control group) received no treatment after bone defect; after bone defect the culture medium was injected at the site of bone defect for group 2 (sham group); group 3 was non-autologous cell transplantation group and group 4 was autologous cell transplantation group. Bone histomorphometric evaluation s and cell counting were performed in all groups.ResultsNo significant differences were found between the control group and Sham according to histomorphometric study. The mean trabecular surface was significantly increased in autologous and non-autologous groups compared to the control group. In addition, mean number of osteocytes was increased in autologous and non-autologous groups when compared to the control group.ConclusionIt seems that both autologous and non-autologous BMSCs transplantation appears to be effective in the repair of bone defect.Keywords: BMSC s, Cell transplantation, Bone repair, Rat -
سابقه و هدفهدف این مطالعه بررسی مقایسه ای تاثیر مصرف اسیدهای چرب، مواد مغذی انتخابی (کلسیم، ویتامینD و بورون) و انجام فعالیت جسمانی منظم بر خواص مکانیکی استخوان در موش صحرایی بود.روش بررسی56 سر موش صحرایی نر در گروه کنترل با رژیم غذایی نرمال؛ گروه 2 مشابه گروه کنترل با فعالیت جسمانی؛ گروه 3 مشابه گروه 2 با کلسیم، ویتامین D و بورون؛ گروه 4 مشابه گروه 3 با روغن کلزا؛ گروه 5 مشابه گروه 3 با روغن آفتابگردان؛ گروه 6 مشابه گروه 3 با روغن آفتابگردان-کلزا؛ گروه 7 مشابه گروه 3 با روغن نارگیل به مدت 8 هفته مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه های پلاسما آنالیز و خواص مکانیکی استخوان های فمور، تیبیا و مهره کمری تعیین شد. از آنالیز واریانس یک طرفه برای تحلیل داده ها استفاده شد.یافته هامقایسه نتایج گروه های روغنی(گروه 4 تا 7) با گروه کنترل نشان داد که تفاوت معنی دار در غلظت استرادیول گروه 7 نسبت به سایر گروه ها وجود دارد. افزایش 16درصدی غلظتVit D در گروه های 4 و5 و افزایش 14درصدی در غلظت تستوسترون گروه های 4 و 7 و تستوسترون آزاد در گروه 7 مشاهده شد. تفاوت معنی دار در سفتی و حداکثر استحکام استخوان فمور درگروه 7 و حداکثر استحکام استخوان مهره کمری در گروه های کنترل، 4، 5 و نزدیک به سطح معنی داری با گروه 6 نسبت به گروه 7 به دست آمد.نتیجه گیریاثرات مثبت روغن نارگیل بر بعضی از متغیرهای مورد مطالعه می تواند این روغن را نسبت به سایر روغن های اشباع متمایز کند که بررسی آثار مفید بیشتر آن توصیه می گردد.
کلید واژگان: اسیدهای چرب, کلسیم, بورون, ویتامین D, خواص مکانیکی استخوان, موش صحراییMedical Science Journal of Islamic Azad Univesity Tehran Medical Branch, Volume:23 Issue: 4, 2013, PP 230 -239BackgroundThe aim of this study was to investigate the comparative effect of consumption of fatty acids (polyunsaturated، monounsaturated and saturated)، selected nutrients (calcium، vitamin D، and boron)، along regular physical activity on bone mechanical properties in rats.Materials And MethodsMale Wistar rats weighing 140-180 g were divided into control and six treatment groups (n=8/ each group) and treated for eight weeks as following: Group 1 (control): regular food and drinking water; Group 2 (Sport; Sp): same as Gr. 1 + physical activity (Whole body vibration; WBV); Group 3 (SPM): same as Gr. 2 + Calcium، Vit. D، Boron; Group 4 (Co): same as Gr. 3 + canola oil; Group 5 (AF): same as Gr. 3 + sunflower oil; Group 6 (AC): same as Gr. 3 + sunflower and canola oils; and Group 7 (N): same as Gr. 3 + coconut oil. After interventions، frozen plasmas were analyzed and mechanical properties of femurs، tibias، and lumbar bones were determined. One way analysis of variance (ANOVA) was used to evaluate the effects of different treatments.ResultsAnalysis of data between the groups revealed significant increase in serum levels of estradiol (E2) in group 7 (N)، (p<0. 05). In addition، serum levels of testosterone (T) in groups 4 (Co) and 7 (N)، and free testosterone (FT) in the group 7 (N) had a remarkable، but non-significant increase. As a result of vibration training، similar trend was observed for serum levels of vitamin D in the group 4 (Co) and 5 (AF). The stiffness and the breaking strength (Fmax) of the femur bone in the group 7، and the breaking strength of the lumbar bone in the group 7 compared to the control and the groups 4 and 5 was significantly higher and tended to increase compared to the group 6.ConclusionBetter and stronger measurements observed for coconut oil is warranted to further study its effect on biomechanical properties of bones.Keywords: Fatty acids, Calcium, Boron, Vit D, Mechanical properties of bones, Rat -
سابقه و هدفتغذیه احتمالا نقش مهمی در استحکام و سلامت استخوان دارد و برای دستیابی به یک استخوان سالم و مقاوم نیاز به یک رژیم غذایی متنوع و متعادل می باشد. در تحقیق حاضر، تاثیر مواد مغذی انتخابی (کلسیم، ویتامینD و بورون) (Ca، D و B) و مصرف فلوراید (F) بر مقاومت مکانیکی بافت استخوان در موش صحرایی بررسی گردید.روش بررسیتحقیق به روش تجربی روی 31 سر موش صحرایی نر از نژاد Albino Wistar در پنج گروه انجام گرفت. گروه اول شاهد، گروه دوم فلوراید (F)، گروه سوم فلوراید و بورون (F+B)، گروه چهارم فلوراید و کلسیم و ویتامینD (F+Ca+D) و گروه پنجم فلوراید و بورون و کلسیم و ویتامینD (F+B+Ca+D) بودند که به مدت 8 هفته تغذیه گردیدند. بورون به میزان mg1، ویتامین D به میزان IU55، کلسیم mg210 و فلوراید به میزان mg7/0 در رژیم غذایی گروه ها اضافه گردید. در پایان 8 هفته و پس از انجام آزمایشات، نتایج تست های بیومکانیک استخوان های فمور و مهره های کمری میان گروه های مختلف مورد آنالیز قرار گرفتند.یافته هامیزان سفتی استخوان فمور در گروه F+B نسبت به گروه های شاهد، F و F+B+Ca+D افزایش معنی داری داشت. استحکام فمور در گروه های F+B و F+B+Ca+D نسبت به گروه شاهد نیز افزایش معنی داری را نشان داد. تغییر شکل تا نقطه حداکثر استحکام در پنجمین مهره کمری در همه گروه ها در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری افزایش داشته و در گروه F+B+Ca+D نیز نسبت به گروه های F، F+B و F+Ca+D از افزایش معنی داری برخوردار بود (05/0>p).
کلید واژگان: فلوراید, بورون, کلیسم, ویتامین D, استخوان, موش صحراییBackgroundBone tissue is a type of dense connective tissue with rich networks of blood vessels and nerves. Bone is constantly being torn down and replaced in a remodeling process. Nutrition also plays an important role in bone health and strong bones need an appropriate diet. The aim of this study was to evaluate the effects of selective nutrients such as calcium, (Ca) vitamin D, Boron, (B) and fluoride, (F) on mechanical strength of bone tissue in rat.Materials And MethodsThirty-one adult Albino Wistar rats were divided into five groups as below: group 1 (control), group 2 (F), group 3 (F+B), group 4 (F+Ca+D), group 5 (F+B+Ca+D). The animals were given free access to food for 8 weeks: experimental groups received a daily dose of 1mg boron, 55 IU vitamin D, 210 mg calcium and/or 0.7 mg fluoride according to their grouping category. Mechanical strength of femoral neck bending test and mechanical strength of the fifth lumbar vertebra with a axial compression test was evaluated in different groups. The data of all groups were analyzed by nonparametric tests.ResultsOur results showed significant differences in the mean stiffness of neck of femur in group F+B in comparison to the control group, group F and group F+B+Ca+D. Mean value of Fmax in group F+B and group F+B+Ca+D compared to control group was significantly increased. Mean deformation to Fmax of fifth lumbar vertebrae in all groups particularly in group F+B+Ca+D significantly increased when compared to control group. Significant difference was detected in this parameter between group F, group F+B and group F+Ca+D.ConclusionFluoride and boron have more positive effects on bone strength and stiffness than calcium and vitamin D.Keywords: Fluoride, Boron, Calcium, Vitamin D, Bone, Rat -
زمینه و هدفویبراسیون کل بدن به عنوان یک روش تمرینی ورزشی و به عنوان یک راهبرد درمانی حمایتی غیرداروئی از کارآمدی لازم در مقابل وضعیت بیماری های مزمن، نظیر نارسایی استخوان و تناسب یا آمادگی قلبی - تنفسی برخوردار میباشد. با توجه به اینکه داده های کافی در زمینه ایمنی و کارآیی ویبراسیون و فراسنج های پلاسما وجود ندارد، لذا ارزیابی اثرات ویبراسیون کل بدن بر فراسنج های انتخابی در موش رت نر بالغ ویستار مورد مطالعه قرار گرفته است0روش بررسیموشهای نر ویستار با وزن 180-140 گرم به گروه های کنترل و تیمار با ویبراسیون دسته بندی شدند0 تمرین ویبراسیون شامل ارتعاش عمودی سینوسی کل بدن به مدت 8 هفته انجام گرفت و در پایان با نمونه گیری خون پایان یافت.یافته هاموشهای ویبره شده در مقایسه با گروه کنترل دارای وزن بدنی بیشتری (14%) بودند0 سطوح پلاسمایی کرآتین کیناز،استرادیول و اینترلوکین- 6 بطور معنی داری در گروه ویبره بالاتر بود0میانگین سطح ویتامین د پانزده درصد بیشتر، سطح سی آر پی یازده درصد کمتر و سطح اینترلوکین- 6 سی و دو درصد در گروه ویبره بالاتر بود0 اختلاف معنی دار دیگری برای دیگر فراسنج های اندازه گیری شده مشاهده نشد0نتیجه گیریآثار موجود پاسخ های فیزیولوژیک ویبراسیون کل بدن عوارض سوئی بر فراسنج های پلاسمایی مطالعه شده به همراه نداشت و میتوان تمرین ورزشی ویبراسیون کل بدن را به عنوان یک راهبرد درمانی حمایتی در نظر گرفت.
کلید واژگان: ویبراسیون کل بدن, موش رت ویستار, فراسنج های پلاسماBackground And AimWhole body vibration (WBV) has been regarded as an exercise training method and as a non-pharmacological supportive treatment option appearing to be efficient for chronic disease conditions, such as bone disorders and cardio-respiratory fitness. Since, data on the safety and efficacy of vibration on plasma parameters are lacking, therefore, the purpose of this study was to assess the effects of WBV on the plasma parameters in adult male Wistar rat model.Materials And MethodsMale Wistar rats weighing 140-180 g were divided into control and the vibration group. Vibration training consisted of vertical sinusoidal whole body vibration for 8 weeks, followed by blood collection.ResultsThe vibrated rats weighed more than the control group (approximately 14 % more). Plasma CK, E2 and IL-6 levels were significantly higher in the vibration group compared with the controls. The mean of Vit. D level was 15% higher; hsCRP level was 11% lower and IL-6 level was 32% higher in the vibration group. No difference was observed for other selected plasma parameters.ConclusionThe potential effects of physiological responses of WBV on several physiological systems are without deteriorations in plasma parameters.Keywords: Whole body vibration, male Wistar rat, hematological parameters, lack of side effects -
هدف
بررسی تاثیر مصرف اسیدهای چرب، مواد مغذی و ویبراسیون به شیوه ترکیبی بر استحکام و پارامترهای متابولیکی بافت استخوان در موش صحرایی
مواد و روش هااز 56 سر موش صحرایی نر نژاد wistar به وزن 30±150 گرم استفاده شد. موش ها در یک گروه کنترل و 6 گروه تجربی شامل گروه ویبراسیون، ویبراسیون + مواد مغذی، ویبراسیون + مواد مغذی + روغن های موردی کلزا، آفتابگردان، کلزا + آفتابگردان، نارگیل قرار گرفتند. گروه های تجربی 8 هفته ضمن دسترسی به غذای آزاد، ویبراسیون و روزانه 210 میلی گرم کلسیم، IU55 ویتامین D، یک میلی گرم بورون و 5 درصد وزن غذای مصرفی روغن دریافت کردند. در پایان حیوانات کشته شده و پس از خون گیری، استخوان های فمور و پنجمین مهره کمری(L5) جدا شدند. مقاومت مکانیکیL5 و گردن فمور با انجام آزمون های فشاری و خمشی بررسی شدند. سطح سرمی پارامترهای متابولیکی بافت استخوان ارزیابی شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون آنالیزواریانس یک طرفه انجام شد.
یافته هامقاومت مکانیکی استخوان ها در گروه ویبراسیون نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. مکمل سازی مواد مغذی همراه ویبراسیون موجب کاهش معنی دار استحکام گردن فمور در این گروه نسبت به گروه های کنترل و ویبراسیون شد. سفتی و انرژی جذب شده تا حداکثر استحکام گردن فمور و حداکثر استحکام، سفتی، انرژی جذب شده تا حداکثر استحکام و جابه جایی تا حداکثر استحکامL5 در گروهی که ویبراسیون و روغن نارگیل دریافت کرده بودند نسبت به سایر گروه ها افزایش داشت.
نتیجه گیریمصرف روغن نارگیل همراه ویبراسیون دارای بیشترین تاثیر سودمند بر مقاومت مکانیکی و پارامترهای متابولیکی بافت استخوان به خصوص افزایش غلظت هورمون های استروییدی جنسی است.
کلید واژگان: اسیدهای چرب, ویبراسیون, مقاومت مکانیکیPurposeThe aim of this survey was to evaluate the effects of fatty acids, nutrients and vibration on bone mechanical properties and its metabolic parametrs in rat.
Materials And Methods56 male wistar rats weighting 150±30 were used. Rats divided into control and six experimental groups as below:Vibration, Vibration+ nutrients, Vibration+ nutrients+ Canola oil, Sunflower oil, Canola oil + Sunflower oil and Coconut oil. Experimental groups were treated for eight weeks with normal diet, vibration, 210 mg of Calcium, 55 IU of Vit D, 1mg of Boron and Oils amounting to %5 0f the normal diet of oils. After experimental period rats were killed and blood samples were collected, then femur and fifth lumbar vertebral bones excised. Mechanical properties of the lumbar vertebral bones and femoral neck were determined with the Axial Compression Test and Contilever Bending Test. Plasma samples were analyzed and metabolic parametrs levels were determined.The data were analysed by one way ANOVA. Resalts: Mechanical properties of bones increased in the vibration group compared to those of control group. Nutrients caused significant decrease in mechanical properties of femoral neck compared to those of control group and vibration groups. Femoral neck stiffness and maximal load and Stiffness, maximal load, energy to maximal load and deformation of the lumbar vertebral increased in the vibration + coconut group compared to the other groups.
ConclusionThe findings showed that combination of vibration and coconut oil has beneficial effects on bone mechaninichal properties as well as metabolic parametrs especially on sex steroid hormonens.
-
IntroductionBoron possesses widespread properties and is important for human and animal nutrition. Since Boron is rapidly bioavailable, the objective of the present study was to determine whether acute (hourly or daily), and weekly supplementationcould have any significant biological effects on the synthesis of steroids as well as inflammatory biomarkers.MethodsEight male volunteers participated in experiments on three occasions (day 0, 1 and 7). On the first day (day 0), a blood sample was collected at 8.00 A. M, followed by ingestion of placebo. On the next day (supplementation- day 1), similar procedure was followed by ingestion of 10 mg of boron capsule. On both occasions samples of blood were collected every 2h for the next 6 h. Subjects consumed a capsule of 10 mg boron every day and on day 7, blood collection was carried out again at 8.00 A.M. Independent sample t-tests were used to evaluate the differences.ResultsPlasma boron was significantly increasedfollowing hourly (P=0.002) and weekly (P=0.000) consumption of boron. After one week of supplementation, free testosterone levels were significantly increased (P<= 0.02) and estradiol concentrations were significantly decreased (P<= 0.01). Dihydrotestosterone (DHT), cortisol and Vitamin D showed slight non significant, increases. The ratios of free testosterone/testosterone (FT/T) (P<= 0.001), free testosterone/estradiol (FT/E2) (P<= 0.004) and testosterone/estradiol (T/E2) (P<= 0.009) were significantly increased. Also, all 3 inflammatory biomarkers were decreased after supplementation.ConclusionAlthough there are previous studies that report a decrease in proinflammatory cytokines induced by boron consumption, to our knowledge, this is the first human study reporting an increase in plasma free testosterone concentrations following consumption of a boron supplement. This indicates a possible protective role against diseases of pathological conditions for this microelement.
-
پیشزمینهتغذیه کافی و مناسب نقش مهمی در قدرت و سلامت استخوان ها دارند. در کنار اجزای اصلی معدنی استخوان نظیر کلسیم، فسفر و ویتامین «د»، سایر مواد مغذی مثل بورون و فلوراید نیز تاثیرگذار هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تاثیر مواد مطرح بر خواص مکانیکی بافت های استخوانی و هورمون های متابولیکی استخوان در موش صحرایی بود.مواد و روش هادر این مطالعه 34 موش نر ویستار به 5 گروه: «کنترل» (گروه 1: 8 موش); «فلوراید» (گروه 2: 7 موش)، «فلوراید، بورون» (گروه 3: 7 موش)، «فلوراید، کلسیم، ویتامین د» (گروه 4: 5 موش)، و «فلوراید، بورون، کلسیم، ویتامین د» (گروه 5: 7 موش) تقسیم شدند. بورون به مقدار 23/1 میلی گرم، کلسیم و ویتامین «د» 210 میلی گرم 55 واحد و فلوراید 7/0 میلی گرم به ازای هر موش روزانه به مدت 8 هفته به آب آشامیدنی اضافه شد. سپس نمونه های استخوانی و خون بطنی جمع آوری شد. تغییر در خواص مکانیکی فمور و مهره پنجم کمر بررسی گردید.یافته هانتایج نشان داد ترکیب فلوراید و بورون مناسب ترین تاثیر را بر خواص مکانیکی و هورمون های مرتبط با متابولیسم استخوان داشت. تجویز فلوراید و بورون آثار مثبت بیشتری به ویژه بر روی سفتی و استحکام استخوان حتی در مقایسه با مصرف کلسیم و ویتامین «د» به جای گذاشت.نتیجه گیریدر درمان مشکلات تراکم استخوان در انسان، استفاده همزمان از فلوراید و بورون می تواند نقش داشته باشد و مطالعات حیوانی بیشتری را برای تعین نقش درمانی و عوارض آنها طلب می کند.
کلید واژگان: بورون, کلسیم, فلوراید, ویتامین د, استخوان و استخوان هاBackgroundOptimal nutrition plays a role in formation and maintenance of bone. Besides major components of mineralization such as Ca P and Vitamin D other nutrients like Boron and Fluoride have also beneficial role. In this study we are reporting the effect of these elements on metabolic hormones and biomechanical parameters of bone in rat.Methods34 male wistar rats were divided into five groups: Control diet Fluoride Fluoride+Boron Fluoride+ Ca+D and Fluoride+B+Ca+D. Boron equal to 1.23 mg Ca and Vit D 210 mg-55 IU and F 0.7 mg/rat/day was added to their drinking water for 8 weeks. The serum level of the above elements was analyzed. The change in mechanical properties of femur and fifth vertebral body were also tested.ResultsThe addition of F+B intake revealed significant effects on bone mechanical changes properties and bone metabolic hormones. These findings suggested that combined intake of the above two elements had beneficial effect on bone stinffness and breaking strenght compared with Ca+Vit D supplementation.ConclusionDealing with health problems related to the skeletal system in humans this paper justifies further investigation into the role of Boron and Fluoride in bone mass and strength. -
اهداف
کلیه، اندامی پرخون است و در معرض تاثیرات گاز خردل قرار می گیرد. سولفورموستارد باعث مرگ سلولی و ریزش سلول های اپی تلیال در لوله های ادراری می شود. این مطالعه با هدف بررسی آثار و عوارض تخریب بافتی و سلولی ناشی از سولفورموستارد در موش های صحرایی انجام شد.
روش هااین مطالعه تجربی روی 100 سر موش صحرایی انجام شد. دوز 10 میلی گرم بر کیلوگرم به عنوان دوز مطلوب که در آن حیوان برای مدت بیش از 10 هفته به زندگی ادامه می داد و دوز های 5 میلی گرم بر کیلوگرم و 5/2 میلی گرم بر کیلوگرم برای بررسی تغییرات بافتی تعیین شد. تغییرات بافتی پس از 2، 14، 28 و 56 روز در 12 گروه تجربی (3 گروه برای بررسی اثر دوز های یادشده در هر مقطع زمانی) بررسی شد. 4 گروه کنترل (یک گروه برای هر مقطع زمانی) فقط محلول تیرودز دریافت نمودند و 4 گروه طبیعی هیچ ماده ای دریافت نکردند. اسلاید های تمام گروه ها مقایسه و نوع و میزان تغییرات بافتی گروه ها ارزیابی شد. داده ها با آزمون آنووای یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی با نرم افزار SPSS 13 تحلیل شد.
یافته هابین گروه های کنترل و طبیعی اختلاف معنی داری مشاهده نشد. در تمام گروه های تجربی نکروز و ریزش سلول های اپی تلیالی در مجرای لوله ادراری مشاهده شد. این میزان فقط در گروه 10 میلی گرم بر کیلوگرم خردل به مدت 56 روز، نسبت به گروه کنترل اختلاف معنی دار داشت.
نتیجه گیریمواجهه با سولفورموستارد سبب نکروز و ریزش سلول های اپی تلیالی کلیه در موش های صحرایی می شود که افزایش میزان آن تنها در دوز 10 میلی گرم بر کیلوگرم و مدت 8 هفته معنی دار است.
کلید واژگان: سولفورموستارد, نکروز لوله ادراری, ریزش سلول اپی تلیالAimKidney is a high vascularized organ which can be affected by sulfur mustard. Sulfur mustard causes tubular necrosis and urinary epithelial cell sloughing. The aim of this study was to evaluate the cellular and tissue damages in rats exposed to sulfur mustard.
MethodsThis experimental study was performed on 100 rats. 10 mg/kg was assigned as the desirable dose which rats could live at least 10 weeks while receiving it. 2.5 and 5 mg/kg were also assigned as doses in which tissue changes were studied. Tissue changes were evaluated after 2, 14, 28 and 56 days in 12 experimental groups (3 groups for each time period each one receiving one of the 3 mentioned doses). 4 natural groups (one for each time period) received no injection and 4 control groups only received Tyrode’s solution. Prepared slides of all groups were compared and histological changes were evaluated. Data was analyzed using one-way ANOVA and Tukey’s Post-hoc test by SPSS 13 software.
ResultsData of this study revealed no remarkable difference between natural and control groups. Tubular necrosis and urinary epithelial cell sloughing were observed in all experimental groups. The rate was statistically significant only in group which received 10 mg/kg sulfur mustard for 56 days compared to the control group.
ConclusionExposure to sulfur mustard cause tubular necrosis and urinary epithelial cell sloughing in rats and its increase in statistically significant in rats receiving 10 mg/kg for 8 weeks.
-
هدفبررسی وزن بدن و بیضه، بافت بیضه، تعداد، تحرک، قابلیت زنده ماندن، مورفولوژی و کیفیت کروماتین اسپرم اپیدیدیم، تعداد اسپرماتید در هر گرم بافت بیضه (Testicular Spermatid Number; TSN) و تولید روزانه اسپرم (Daily Sperm Production; DSP) موش های سوری نر تیمار شده با ال- کارنیتینمواد و روش هادر این تحقیق موش های سوری نر نژاد NMRI (با میانگین سنی 4 هفته) انتخاب سپس به سه گروه تقسیم شدند. گروه های تجربی روزانه به مدت 14 روز به ترتیب با 1 و 10 میلی گرم ال- کارنیتین در 100 میکرولیتر آب دو بار تقطیر گاواژ شدند. گروه کنترل هیچ ماده ای دریافت نکرد. آنالیز اسپرم در پایان این زمان بر اساس معیارهای سازمان بهداشت جهانی (World Health Organization; WHO) انجام گرفت. برای بررسی مورفولوژی اسپرم ها از رنگ آمیزی پاپانیکولا و برای بررسی کیفیت کروماتین از رنگ آمیزی آنیلین بلو استفاده شد. بیضه چپ برای مطالعات بافتی در محلول بوئن ثابت شد و در آخر برش های بافتی با استفاده از روش هماتوکسیلین و ائوزین (Hematoxilin and Eosin; H&E) رنگ آمیزی شدند. پارانشیم بیضه راست هموژنیز شد و با استفاده از لام هموسایتومتر و فرمول های مربوطه TSN و DSP محاسبه گردید.یافته هاتجویز ال- کارنیتین باعث کاهش معنی دار در وزن بدن موش ها در مقایسه با گروه کنترل شد (05/0>p). همچنین ال- کارنیتین باعث افزایش درصد کیفیت کروماتین اسپرم اپیدیدیم نسبت به گروه کنترل شد، این افزایش از نظر آماری معنی دار (05/0>p) بود. در بقیه پارامترها بین سه گروه مورد مطالعه اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد.نتیجه گیرییافته های مطالعه حاضر نشان داد که تجویز خوراکی ال- کارنیتین به موش های دارای اسپرماتوژنزیس طبیعی تاثیر معنی داری روی سیستم تولید مثل ندارد، بنابراین به نظر می رسد که ال- کارنیتین در حیوانات نورمواسپرمیک بی تاثیر باشد.
کلید واژگان: ال, کارنیتین, اسپرماتوژنزیس, بیضه, اسپرم -
سابقه و هدفدی (2- اتیل هگزیل) فتالات (DEHP) به عنوان نرم کننده در ساخت تولیدات پلی وینیل کلراید (PVC) کاربرد دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات DEHP بر وزن بدن، وزن بیضه، قطر لوله های منی ساز، ارتفاع اپیتلیوم منی ساز، قطر لومن لوله های منی ساز، تعداد سلول های سرتولی و اسپرماتیدهای گرد لوله های منی ساز بیضه موش سوری بود.مواد و روش هادر این تحقیق موش های سوری نر بالغ نژاد NMRI با میانگین سنی 4 هفته انتخاب و سپس به سه گروه کنترل، حلال و تجربی تقسیم شدند. هر موش در گروه تجربی روزانه با g/kg DEHP2 که درμl 100 روغن ذرت حل شده بود و درگروه حلال روزانه با μl 100 روغن ذرت به مدت 14 روز گاواژ می شد. موش ها درگروه کنترل چیزی دریافت نمی کردند. روز اول و آخر آزمایش وزن هر موش اندازه گیری و ثبت شد. بیضه راست وچپ به طور جداگانه وزن شدند و سپس بیضه چپ درمحلول بوئن ثابت شد. بعد از این مرحله بافت به ترتیب وارد مرحله پردازش و قالب گیری شد. به منظور انجام مطالعات بافتی برش های 5 میکرومتری از بافت بیضه با رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی شدند.یافته هاتجویز DEHP موجب کاهش معنی دار وزن بدن و بیضه شد. به علاوه DEHP منجر به کاهش قطر لوله های منی ساز، ارتفاع اپیتلیوم منی ساز و قطر لومن لوله های منی ساز شد. تعداد سلول های سرتولی و اسپرماتیدهای گرد لوله های منی ساز به طور معنی دار نسبت به گروه کنترل کاهش یافت.استنتاجبر اساس یافته های مطالعه حاضرDEHP بر وزن بدن و بیضه، روند اسپرماتوژنزیس و در کل سیستم تولید مثلی جنس مذکر اثرات سمی دارد.
کلید واژگان: آسیب بافتی, دی(2, اتیل هگزیل) فتالات, بیضه, سلول سرتولیBackground andPurposeDi-(2-ethylhexyl) phthalate (DËHP) is plasticizer used commonly in a variety of polyvinyl chloride- based consumable products. The purpose of this study was to evaluate the effects of DËHP on body weight, testis weight, seminiferous tubular diameter, seminiferous epithelium height, seminiferous lumen diameter, number of sertoli cells and round spermatids per seminiferous tubule in mice.Materials And MethodsThe protocol for DËHP administration was that adult male NMRÏ mice (the age group of 4 weeks) received 2g DËHP/100μl corn oil/kg, and vehicle group received 100 μl corn oil/ kg by gavage for 14 days. The control group did not receive DËHP.Âll animals were weighed on the first and terminal day of the experiment. The left and right without fat testis, weights were recorded for each animal. Left testis was fixed in Bouinś solution, routinely processed for embedding in paraffin and staining of 5 μm sections with hematoxilin and eosin (H&Ë) for histopathological examination.ResultsÂdministration of DËHP induced the reduction of body and testis weight significantly (p<0.05). Furthermore, DËHP decreased the seminiferous tubular diameter, seminiferous epithelium height, and seminiferous lumen diameter. The number of sertoli cells and round spermatids in seminiferous tubule was significantly low, compared with control group.Çonclusion: These results demonstrated that DËHP administration has toxicant effects on body and testis weight, spermatogenesis process, along with male reproductive system. -
مقدمهکم خونی فقر آهن از رایج ترین مشکلات تغذیه ای در جهان است.هدفهدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر مصرف یکی از غلات صبحانه آماده مصرف غنی سازی شده با آهن و مغز تخمه کدو به عنوان دو منبع غذایی آهن بر وضعیت تغذیه آهن و شاخص های هماتولوژیک زنان در سنین باروری است.روش بررسیهشت داوطلب زن سالم، مجرد یا متاهل غیرباردار در دامنه سنی 37-20 سال، روزانه 30 گرم (یک سروینگ یا وعده) از یک نوع صبحانه آماده مصرف غنی سازی شده با آهن - حاوی 1/7 میلی گرم آهن در هر سروینگ به همراه 30 گرم مغز تخمه کدو- حاوی 4 میلی گرم آهن به مدت چهار هفته مصرف کردند. نمونه های خون در روز بیستم عادت ماهیانه هر کدام از زنان، قبل و بعد از مصرف جمع آوری شد و شاخص های وضعیت آهن نظیر شمارش گلبول های قرمز، هموگلوبین (Hb)، هماتوکریت (Ht)، فریتین سرم، آهن سرم، ظرفیت تام اتصال آهن (TIBC)، ترانسفرین، و در صد اشباع ترانسفرین تعیین شد.نتایجپس از مصرف پاسخ بهتری در وضعیت آهن مشاهده شد. در آنالیز آماری اختلاف معنی دار در افزایش آهن سرم، افزایش درصد ترانسفرین، و کاهش، TIBC در مرحله قبل و بعد به دست آمد. همه افراد پس از مصرف از سطح آهن سرمی بیشتری برخوردار بودند. یک همبستگی مثبت معنی دار از اختلاف در سطوح آهن سرم و اختلاف در درصد های اشباع ترانسفرین و یک همبستگی منفی معنی دار از اختلاف در سطوح آهن سرم و اختلاف در TIBC ها به دست آمد.نتیجه گیریغذا ها یا مواد غذایی غنی سازی شده در حفظ وضعیت مطلوب تغذیه ای و کاهش بروز کمبودهای آهن نقش دارند و استفاده از غلات صبحانه آماده مصرف غنی سازی شده به عنوان یک راهبرد رایج محسوب می شود. نتایج این مطالعه نشان داد که افزودن یک منبع دیگر غذایی آهن نظیر مغز تخمه کدو باعث بهبودی وضعیت آهن در بدن می شود. انجام مطالعات بیشتر و طولانی تر با استفاده از این دو فراورده غذایی به منظور تعیین اثر غنی سازی آهن بر وضعیت و تغذیه آهن در میان جمعیت های هدف، به ویژه در بین کودکان، نوجوانان و زنان در سنین باروری و در دوران بارداری توصیه می شود.
کلید واژگان: غله صبحانه آماده مصرف, مغز تخمه کدو, کمبود آهن, کم خونی, زنان -
هدفبررسی آثار 2دی (2- اتیل هگزیل) فتالات (DEHP: Di-(2-ethylhexyl) Phtalate) بر تعداد اسپرماتیدها در هر گرم بافت بیضه (TSN: Testicular spermatid per geram testis)، تولید روزانه اسپرم (DSP: Daily sperm production)، تعداد، تحرک، قابلیت زنده ماندن، مورفولوژی و کیفیت کروماتین اسپرم اپیدیدیم موش سوری نر.مواد و روش هادر این تحقیق موش های سوری نر بالغ نژاد NMRI با میانگین سنی 4 هفته انتخاب و سپس به سه گروه کنترل، شم و تجربی تقسیم شدند. هر موش در گروه تجربی روزانه با μl corn oil/ kg 100g DEHP/2 و در گروه شم روزانه با μl corn oil/ kg 100 به مدت 14 روز گاواژ شد. موش ها در گروه کنترل چیزی دریافت نمی کردند. آنالیز اسپرم براساس معیارهای سازمان بهداشت جهانی (WHO) انجام شد. برای بررسی مورفولوژی اسپرم ها از رنگ آمیزی پاپانیکولا و برای بررسی کیفیت کروماتین از رنگ آمیزی آنیلین بلو استفاده شد.یافته هاتجویز DEHP موجب کاهش معنی دار TSN و DSP و تعداد اسپرم اپیدیدیم شد (p<0.05). علاوه بر این DEHP درصد مورفولوژی طبیعی و کیفیت کروماتین اسپرم اپیدیدیم موش سوری را در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنی دار کاهش داد (p<0.05).نتیجه گیریبراساس یافته های مطالعه حاضر، DEHP بر TSN، DSP، پارامترهای اسپرم و در کل سیستم تولیدمثلی جنس مذکر اثر سمی دارد.
کلید واژگان: دی(2, اتیل هگزیل) فتالات, تولید روزانه اسپرم, پارامترهای اسپرم, آثار سمیPurposeThe purpose of this study is to evaluate the effect of Di-(2-ethylhexyl) phthalate (DEHP) on testicular spermatid number per gram testis (TSN), daily sperm production (DSP), count, motility, viability, morphology, and chromatine quality of epididymal sperm.Materials And MethodsThe protocol for DEHP administration was that adult male NMRI mice (the age group of 4 weeks) received 2g DEHP/100μl corn oil/kg, and vehicle group received 100μl corn oil/kg by gavage for 14 days. The control group did not receive DEHP. All the samples were assessed according to World Health Organization (WHO) criteria. Sperm morphology was assessed using papanicula staining. Sperm chromatine quality was assessed using aniline-blue staining.ResultsAdministration of DEHP induced significantly reduction of TSN, DSP and epididymal sperm count (p<0.05). The percentage of motility, viability, normal morphology, and chromosomal quality were significantly low in comparison with control group (p<0.05).ConclusionThese results demonstrated that DEHP administration has toxic effects on TSN, DSP, epididymal sperm parameter and finally on male reproductive systemKeywords: Di, (2, ethylhexyl) phthalate, Daily sperm production, Sperm parameters, Toxic effects -
هدفبررسی اثرات ال-کارنیتین بر بافت بیضه موش صحرایی بالغ تیمار شده با کادمیوممواد و روش هابرای انجام تحقیق حاضر 30 سر موش صحرایی نر بالغ آلبینو از نژاد اسپراگو- داولی با وزن بین 240-180 گرم انتخاب شده و به صورت تصادفی به 5 گروه به شرح زیر تقسیم شدند:گروه اول (کنترل)؛ هیچ ماده ای دریافت نکردند و در شرایطی مانند بقیه گروه ها نگهداری شدند. گروه دوم؛ آب مقطر به مقدار 3/0 میلی لیتر، گروه سوم؛ ال- کارنیتین به مقدارmg/kg 500 وزن بدن، گروه چهارم؛ کادمیوم به مقدارmg/kg 1 وزن بدن و گروه پنجم؛ کادمیوم به مقدار mg/kg 1 وزن بدن + ال- کارنیتین به مقدار mg/kg 500 وزن بدن را یک روز در میان و به مدت 16 روز به صورت دا خل صفاقی دریافت کردند. در روز 17ام بعداز اولین تزریق، موش های صحرایی نر در حالت بیهوشی تشریح شدند.
برای بررسی تعداد اسپرم، دم اپیدیدیم راست جدا و در داخل 10 میلی لیتر، محلولHBSS تکه تکه شد. برای بررسی های بافت شناختی، بیضه راست حیوانات در داخل محلول تثبیت کننده، فرمالین 10 درصد قرار گرفت. با استفاده از رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی Ki-67 تقسیم سلولی در لوله های اسپرم ساز بیضه بررسی شد. همچنین با استفاده از Johensen Score، جمعیت سلول های زایای موجود در لوله های اسپرم ساز بیضه موش های مورد آزمایش بررسی شد.یافته هایافته ها نشان می دهد که کادمیوم باعث کاهش تعداد اسپرم دم اپیدیدیم، تقسیم سلولی در لوله های اسپرم ساز و جمعیت سلول های زایای موجود در لوله های اسپرم ساز بیضه می شود. به علاوه ال- کارنیتین باعث افزایش تعداد اسپرم دم اپیدیدیم، تقسیم سلولی در لوله های اسپرم ساز و جمعیت سلول های زایای موجود در لوله های اسپرم ساز بیضه در گروه تیمار شده با کادمیوم می شود.نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده می توان عنوان کرد که ال-کارنیتین باعث بهبودی آثار مخرب کادمیوم بر بافت بیضه، تقسیم سلول اسپرماتوگونی و تعداد اسپرم دم اپیدیدیم می شود.
کلید واژگان: ال, کارنیتین, کادمیوم, بافت بیضه, تعداد اسپرم, موش صحرایی نر بالغPurposeThe evaluation of L-Carnitine effect on the testis tissue of mature rats exposed to CadmiumMaterials And MethodsThis research was carried out on 30 mature male rats, weighting about 180-240gr. Animals were divided into five groups. The first group (control group) received nothing. The second group (distilled water, 0. 3ml)، third group (L-Carnitine, 500mg/kg Body Weight)، fourth group (Cadmium, 1mg-kg B. W) and for the fifth group (L-Carnitine 500mg/kg B. W and Cadmium 1mg/kg B. W)، were injected intraperitoneally for 16 days at an interval of 48h between subsequent treatments. Animals were sacrificed on day 17 after the first treatment. For the evaluation of the sperm count the right cauda epididymis was removed and immidiately immersede into 10ml of the HBSS. For the histological evaluation, the right testis was submerged into the 10% formaline. With immuno-histochemical (Ki-67) staining, the number of cell proliferation in the seminiferous tubes were evaluated, as well as the testicular histology evaluated by the Johnsen Score.ResultsFollowing contamination with Cadmium, the rats showed decrease in the number of cuda epididymis sperm، the number of cell proliferation and number of spermatogenic cells in the seminiferous tubes. In addition L-Carnitine caused increase in the number of cuda epididymis sperm, the number of cell proliferation and number of spermatogenic cells in Cadmium induced group.ConclusionReasults demonstrated beneficial effects of L-Carnitine treatment in cadmium toxicity on number of cauda epididymis sperm and testicular tissue.Keywords: L, Carnitine, Camdium, Testis Tissue, Sperm Number, Mature Male Rat -
هدفدر این تحقیق تاثیر استفاده موضعی عسل بر التیام زخم باز پوست موش صحرایی نر مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی50 سرموش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن25 ±225 به طور تصادفی در گروه های شاهد و مورد قرار گرفتند. تحت بیهوشی عمومی با رعایت شرایط استریل یک زخم مدور به ضخامت اپیدرم و درم با قطر 2 سانتی متر درپشت گردن هر موش صحرایی ایجاد شد. روز جراحی را روز صفر در نظر گرفته و از روز صفر تا موعد معین به صورت یک روز درمیان سطح زخم گروه تجربی با عسل نجوشیده تجارتی پوشیده شد و زخم گروه کنترل با سالین شسته می شد. جهت مطالعات هیستوپاتولوژیک روزهای سوم، هفتم، چهاردهم وبیست و هشتم بعد از جراحی موش های صحرایی را کشته و از زخم و پوست سالم مجاور نمونه تهیه شد پس از انجام مراحل بافت شناسی و رنگ آمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین و وانگیسن تعداد عروق خونی روز سوم، هفتم و چهاردهم و عمق بافت گرانوله روز هفتم و تراکم فیبروبلاست ها و سلول های التهابی و کلاژن در روزهای سوم، هفتم، چهاردهم و بیست و هشتم بررسی شد. آزمایشات تانسیومتری روز بیست و هشتم و از بستر زخم و پوست سالم دو طرف آن به عمل آمد. داده ها با روش Student –t- test تجزیه و تحلیل آماری شد.یافته هادر گروه تجربی عسل عمق گرانولاسیون روز هفتم افزایش معنادار (P<0.05) نشان می دهد تعداد رگ نیز در همه روزهای مورد مطالعه افزایش نشان می دهد اگر چه این افزایش معنادار نیست. در آزمایش تانسیومتری حداکثر نیرویی که بافت تحمل می کند، افزایش معنادار (P<0.05) نشان می دهد.نتیجه گیریبه نظر می رسد کاربرد موضعی عسل بر زخم باز پوست موجب تسریع روند التیام زخم می شود.
کلید واژگان: ترمیم, زخم, عسل, پوست -
زمینه و اهدافسالها از جریان مستقیم میکروآمپر برای تسریع التیام زخم استفاده شده است. در این مطالعه سعی شده تا با ارزیابی سطح زخم و ویژگی های مکانیکی آن و نیز مطالعه بافت شناسی از وقایع مهم مراحل مختلف التیام، شناخت بهتری از مکانیسم تاثیر گذاری تحریک الکتریکی بر پروسه التیام زخم بدست آیدروش بررسی51 خوکچه هندی به صورت تصادفی به یک گروه کنترل و دو گروه آزمایش (گروه آندی و گروه کاتدی) تقسیم شدند. در فاصله یک سانتی متری از ستون فقرات پشتی یک برش تمام ضخامت پوستی به طول 5/2 سانتی متر داده شد. یک روز پس از برش، جریان مستقیم میکروآمپر با قطب درمانی مربوطه روی زخم، به صورت یک روز درمیان تا 3 هفته؛ اعمال گردید. اندازه گیری سطح زخم و ویژگی های بیومکانیکی بافت و نیز بررسی های بافت شناسی انجام شد.یافته هاسطح زخم در گروه آندی از روز 15 پس از ایجاد زخم و در گروه کاتدی از روز 17 پس از ایجاد زخم، نسبت به گروه کنترل، کاهش معنی دار نشان داد (05/0 P <). اختلاف معنی داری در ویژگی های بیومکانیکی بافت زخم و نیز جهت گیری فیبرهای کلاژن بین گروه های کنترل و درمان مشاهده نشد. تعداد فیبروبلاست ها و تراکم رشته های کلاژن در روز 3، 7 و 21 ترمیم در گروه کاتدی نسبت به گروه کنترل افزایش معنی دار نشان داد.نتیجه گیریبه نظر می رسد که جریان مستقیم آندی بواسطه جذب و فراخوانی بیشتر سلول های اپی تلیال به محل زخم، اثرات بهتری در بستن سطح زخم دارد.
کلید واژگان: زخم پوستی, تحریک الکتریکی, قدرت کششی, بافت شناسی, خوکچه هندی -
اثر بورون بر پارامترهای اسپرم در دو فرد نابارور-گزارش موردیبورون ((B با عدد اتمی 5 تنها غیرفلز عناصر گروه IIIA در جدول تناوبی است. نتایج مطالعات نشان داده است که این عنصر میتواند به عنوان یک ماده مغذی اساسی برای حیوانات و انسان محسوب شود. غذاها با منشا گیاهی نظیر خشکبار، میوه های خشک، بقولات، سبزی ها، و میوه های تازه منابع اصلی این عنصر هستند. با توجه به یافته های موجود مبنی بر اینکه مکمل سازی بورون بر سنتز هورمون های استروئیدی تاثیر می گذارد این مطالعه موردی بر روی دو مرد داوطلب نابارور انجام گرفت.
مکمل سازی با بورون باعث افزایش تستوسترون و استرادیول و متعاقبا اصلاح شکل های غیر نرمال اسپرم ها در یک مرد و بهبودی در حرکت اسپرم ها در فرد دیگر و افزایش تعداد اسپرم ها در هر دو مورد گردید. به نظر می رسد بورون با تاثیرگذاری بر هورمون های استروئیدی قادر به ایجاد بهبودی بر پارامترهای اسپرم و وضعیت ناباروری در مردان باشد که انجام مطالعات بیشتر در این زمینه ضروری خواهد بود.
کلید واژگان: بورون, هورمون های استروئیدی, ناباروری, پارامترهای اسپرم -
در این مطالعه از 22 خوکچه هندی نر از نژاد آلبینو 4 تا 6 ماهه به وزن 400 تا g450 استفاده شده است. فشار کنترل شده به وسیله ایندنتور کنترل شونده با کامپیوتر، بر پوست ناحیه برجستگی استخوان ران اندام عقبی حیوان اعمال شد. میزان فشار mmHg 291 بود که به مدت 3 ساعت در سه گروه به صورت پیوسته (3 ساعت)، تکرار شونده (دو دوره 90 دقیقه ای اعمال فشار با فاصله یک روز) و متناوب (دو دوره 90 دقیقه ای به فاصله 15 دقیقه) اعمال شد. پس از 7 روز نمونه های بافتی از محل اعمال فشار برای انجام آزمایش های بیومکانیکی و بافت شناسی تهیه شد. در گروه فشار پیوسته آثار نکروز عضلانی کاملا مشهود بود اما در دو گروه دیگر آسیب و نکروز بافتی مشاهده نشد. تحلیل نتایج پارامترهای بیومکانیکی بافت نیز نشان داد، حداکثر تنش، سفتی، کرنش و سطح زیر منحنی نیرو- تغییر طول در گروه فشار پیوسته کاهش معنادار داشته است. به نظر می رسد اعمال فشار به صورت پیوسته، ایسکمی بیشتری نسبت به فشار تکرار شونده و فشار تناوبی در بافت ایجاد کرده است از این رو تغییرات بیومکانیکی پوست و نکروز عضلانی در این نوع اعمال فشار بیشتر بوده است.
کلید واژگان: فشار خارجی, ایسکمی, پوست, ویژگی های بیومکانیکی, قدرت کششیIn this study 22 male Guinea Pigs, 4-6 months old, weighting 400-450 g were used. A computer controlled indentor system was used to apply a controlled pressure. The applied pressure was 291 mmHg for 3 hours over the trochanter region of animal hind limb. The animals were divided in three groups; in group 1, pressure was applied 3 hours continuously, in group 2, pressure was applied 90 minutes at two days and in group 3, Pressure was applied in two cycles of 90 minutes with 15 minutes rest between them. To study the biomechanical and histological changes, tissue was removed 7 days after pressure application. Uniaxial tensile test was performed at a deformation rate of 20 mm/min. In this test, the contralateral site on the experimental animal served as intra-animal control. Tissue biopsy was taken and stained with H&E and Trichorome for histological examination. Continuous pressure induced muscle necrosis. Also ultimate stress, stiffness, ultimate strain and area under the load-deformation curve decreased significantly. These results suggest that application of continuous pressure is the major cause of ischemia and necrosis of soft tissue.
Keywords: External Pressure, Ischemia, Skin, Biomechanical Characteristics, Tensile strength -
هدف از این مطالعه، بررسی اثرات سمیت عصبی مورفین در دوره بارداری بر شکل گیری لایه های کورتکس مخچه در جنین های موش سوری بوده که با استفاده از روش مورفومتری انجام شده است.روش کارموش ها در یک دوره 21 روزه قبل از بارداری و 17 روز ضمن بارداری معتاد شدند. در روز هفدهم بارداری، موش ها با اتر کشته شدند. جنین ها را از بدن حیوانات باردار خارج نموده، ضمن بررسی وزن بدن و طول فرق سری- نشیمنگاهی آنها، مطالعه مورفومتریک بر روی لایه های کورتکس مخچه جنین ها با استفاده از کامپیوتر و نرم افزار موتیک انجام شد.
یافته هایافته ها نشان داد مورفین سبب کاهش معنادار وزن و طول فرق سری- نشیمنگاهی در جنین های گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل شده است. بررسی های مورفومتریک نشان داد که ضخامت لایه های کورتکس مخچه به ویژه ضخامت لایه دانه دار خارجی (EGL) آن در جنین های گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل نیز کاهش معناداری یافته است. از سوی دیگر میانگین تعداد سلول های عصبی در EGL گروه تجربی در مقایسه باگروه کنترل کاهش معناداری را نشان داد (02/0(p<. در حالی که میانگین تعداد سلول های عصبی در لایه بینابینی (ML) و لایه دانه دار داخلی (IGL) گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تغییرات معناداری نداشته است. بنابراین تعداد سلول های عصبی در لایه دانه دار خارجی و داخلی در گروه تجربی و سرعت مهاجرت نورون ها از لایه نورواپیتلیال به سمت کورتکس کاهش پیدا کرده است.نتیجه گیریمورفین روند رشد و نمو جنین ها و تکامل لایه های کورتکس مخچه آنها را مختل می کند. گل واژگان: مورفین، کورتکس مخچه، مورفومتری، جنین، موش.
کلید واژگان: مورفین, کورتکس, مخچه, مورفومتری, جنین, موش -
سابقه و هدف
هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات مکمل سازی بورون (B) و کلسیم (Ca) بر خواص مکانیکی بافت های استخوانی و محتوای عناصر استخوان های انتخابی در موش صحرایی است.
روش بررسیدر این پژوهش تجربی مداخله ای، موش های بالغ نر نژاد Sprague Dowely به مدت چهار هفته ضمن دسترسی به غذای آزاد در سه گروه تقسیم بندی شده و به ترتیب روزانه mg2 بورون، mg300 کلسیم و ترکیبی از این دو عنصر (mg 2 بورون و mg 300 کلسیم) را در آب آشامیدنی دریافت کردند. گروه کنترل از آب آشامیدنی و غذای بدون مکمل استفاده کردند. پس از اتمام کارآزمایی وزن حیوانات ثبت شد و خواص مکانیکی استخوان های تیبیا، فمور و پنجمین مهره کمری با استفاده از تستهای خمش سه نقطه ای و فشاری تعیین شد. محتوای عناصری این استخوان ها نیز به صورت درصد خاکستر محاسبه گردید.
یافته هادر اثر مکمل سازی با بورون خواص مکانیکی بهتری در استخوان ها مشاهده شد. سفتی مهره های کمری در همه گروه های تجربی روند افزایشی داشت و در گروه کلسیم نسبت به گروه کنترل اختلاف معنی داری مشاهده شد. حداکثراستحکام معنی دار در گروه بورون در همه استخوان ها بیانگر استحکام بیشتر بود، در حالیکه کمترین استحکام در گروه کلسیم مشاهده شد. این اثر منفی در مهره های کمری در حضور بورون با اصلاح همراه بود. بیشترین میانگین انرژی جذب شده تا قله منحنی نیرو - تغییرطول در گروه مکمل سازی بورون مشاهده شد که در مقایسه با گروه کلسیم معنی دار بود. انرژی جذب شده (سطح زیر منحنی) تا نقطه شکست منحنی نیرو – تغییر طول در گروه ها اختلاف معنی داری را نشان نداد. میزان تغییر طول در نقطه حداکثر استحکام منحنی نیرو - تغییر طول درگروه کلسیم کمترین مقدار را داشت. میزان تغییر طول تا نقطه شکست درگروه ها اختلاف معنی داری را نشان نداد. وزن خاکستر استخوان ها در بین چهار گروه اختلاف معنی داری نداشت.
نتیجه گیریمکمل سازی بورون باعث افزایش خواص بیومکانیکی استخوان ها در مقایسه با گروه های دیگر شده و کارآمدی این اثر در استخوان های مهره کمری برجسته تر است.
کلید واژگان: بورون, کلسیم, مکمل سازی, خواص مکانیکی استخوان, موش آزمایشگاهیBackgroundThe objective of this study was to consider the effects of boron (B) and calcium (Ca) supplementation on mechanical properties of bone tissues and mineral content of selected bones in rats.
Materials and methodsAdult male Sprague Dawley rats underwent three different treatments with boron and calcium in their drinking water, while being fed ad libitum for 4weeks. Rats were placed into three treatment groups: group1 were given 2 mg B/d group 2, 300 mg Ca/d, and group 3, a combination of 2 mg B + 300 mg Ca/d. After the experimental period body weights were recorded and bone mechanical properties were determined on the tibiae, femurs, and fifth lumbar vertebral bones and the mineral contents of these bones was calculated as the ash percentage.
ResultsBone mechanical properties were observed to be better after boron supplementation. The hardness of the lumbar vertebral bones tended to increase in all groups. The group receiving Boron supplementation demonstrated maximal hardness in all bones while calcium supplementation had the least effect however, in the case of lumbar vertebral bones, this negative effect was corrected in the presence of boron,. Highest mean energy to maximal load was shown with boron supplementation, demonstrating significant differences with Ca group in comparison with the controls, least difference in mean energy to maximal load, was seen in the Calcium group. There were no significant differences in energy and deformation with ultimate load among the four groups. There were no significant differences in ash weights among the four groups.
ConclusionsBoron supplementation increased the bone mechanical properties in rats and its efficiency tended to be higher in lumbar vertebral bones.
Keywords: Boron, Calcium, Supplementation, Mechanical properties of bones, Rats -
هدفبررسی تعداد، تحرک، قابلیت زنده ماندن، مورفولوژی، کیفیت کروماتین اسپرم، تولید روزانه اسپرم (DSP: Daily Sperm Production) و تعداد اسپرماتیدها در هر گرم بافت بیضه ای (TSN: Testicular Spermatid Number per gram testis) موشهای سوری نر تیمار شده با روغن ذرت.مواد و روش هادر این تحقیق موشهای نر نژاد NMRI با میانگین سنی 4 هفته انتخاب و سپس به سه گروه، یک گروه کنترل و دو گروه تجربی تقسیم شدند. گروه های تجربی به ترتیب به مدت 14 روز روزانه ml 150 و ml 100 روغن ذرت از طریق دهان دریافت کردند در حالی که گروه کنترل روغن ذرت دریافت نکرد. وزن موشها در روز اول و آخر آزمایش اندازه گیری و ثبت شد. موشها از طریق قطع نخاع گردنی کشته شدند و پس از خارج کردن دم اپیدیدیم راست، این ناحیه به وسیله قیچی تحت شرایط استریل قطعه قطعه و داخل محیط کشت T6 حاوی (Bovine Serum Albumine)BSA برای 4mg/ml به مدت یک ساعت در انکوباتور (co37) نگهداری شدند. آنالیز اسپرم بر اساس معیارهای سازمان بهداشت جهانی (WHO) انجام شد. برای بررسی مورفولوژی اسپرم و کیفیت کروماتین اسپرم به ترتیب از رنگ آمیزی پاپانیکولاو آنیلین بلو استفاده شد. بیضه راست و چپ را بطور جداگانه وزن کرده و پس از حذف کپسول اطراف بیضه راست عمل هموژنیزاسیون انجام شد. سرهای مقاوم به هموژن توسط یک لام هموسیتومتر شمارش شد. تعداد اسپرماتیدها به عنوان TSN بیان شد.DSP به وسیله تقسیم تعداد کل اسپرماتید در هر گرم بیضه به 84/4 به دست می آمد.یافته هامطالعه نشان داد که مصرف 14 روزه روغن ذرت با مقادیر ml 150 و 100 میکرولیتری باعث کاهش تعداد، قابلیت زنده ماندن، تحرک کیفیت کروماتین و مرونولوژی اسپرم اپیدیدیم موش سوری DSP، TSN و وزن بدن موش در مقایسه با گروه کنترل می شود، اما این اختلاف از نظر آماری معنی دار نیست (p>0.05).نتیجه گیریبر اساس نتایج به دست آمده مشخص شد مصرف 14 روزه روغن ذرت تاثیر منفی بر کلیه پارامترهای اسپرم، DSP و TSN موش دارد، اما این میزان معنی دار نیست. بنابراین استفاده از این میزان روغن ذرت به عنوان یک حلال خوب می تواند در مطالعات تحقیقاتی روی سیستم تولید مثل موش توصیه می شود.
کلید واژگان: روغن ذرت, تولید روزانه اسپرم, مورفولوژی, کیفیت کروماتینPurposeThe purpose of this study was to evaluated the effect of corn oil on mouse sperm count motility viability quality of chromosome testicular spermatid number per gram testis (TSN) anddaily sperm production (DSP).Materials And MethodsThe protocol for corn oil adminstration was that male NMRI mice (the age groupe of 4weeks) received 100 and 150 ml corn oil orally for 14 days. The control group did not receive corn oil.All animals were weighed on the first and terminal day of experiment and then killed by cervical dislocation. The right and left testis weight without fat were recorded for each animal. sperm analysis was evaluated the end of this time. Epididymal spermatozoa from adult mice were collected in T6 medium supplemented with 4mg/kg BSA and the preserved sample at incubator 37oc for 1 hour. All the samples were assessed according to world healt organization criteria.Abnormal morphlogy was assessed using papanicula staining. Quality of choromosome sperm also was assessed using anilin-blue staining. After detached capsule right testis the paranchyma was homogenized at low speed for 4 minutes in 2 ml of 0.4% Nacl solution. Homogenization-resistant spermatid heads were counted by aimproved neubar haemocytometer. Number of spermatid were expressed at TSN. DSP was calculated by dividing the total number of spermatid per gram testis by 4.84 (The duration of step 14-16 spermatids in the mouse seminiferous epithelial cycle.) One-way ANOVA and Kruscal-Walis H were utilized on parameters.ResultsThe results showed that 100 and 150 ml corn oil daily adminstration decrease count viability motility abnormal morphlogy and quality of chromosome epididymal sperm TSN DSP and body weight mouse compared the control group but there wasnot seen significant difference (p>0.05). It is no effect on testis weight.ConclusionThe result of this study demonstrated that corn oil admistration is low negative effect on parameters sperm mouse.It is good solvent for reproductive system research studies.Keywords: CORN OIL MORPHOLOGY CHROMOSOME QUALITY DAILY SPERM PRODUCTION -
مقدمهتصور بر این است که پتانسیل جراحت ایجاد شده در موضع زخم یک نقش تنظیمی در فرایند التیام ایفا می کند و اعمال تحریک الکتریکی خارجی ممکن است با شبیه سازی یا تقویت آن به التیام زخم کمک نماید. تاکنون این فرضیه به صورت پژوهشی در زخم های حاد مورد مطالعه قرار نگرفته است.مواد و روش هادر این تحقیق از 39 خوکچه هندی نر، نژاد آلبینو استفاده شد. در فاصله یک سانتی متری ستون فقرات پشتی حیوان، برش پوستی تمام ضخامت به طول 2.5 سانتی متر داده شد. حیوانات بصورت تصادفی در سه گروه کنترل، جریان مستقیم آندی و جریان مستقیم کاتدی قرار داده شدند. قبل، بلافاصله پس از ایجاد زخم و نیز تا روز 21، پتانسیل سطحی پوست اندازه گیری شد. همچنین اندازه سطح زخم از روز اول تا روز 21 اندازه گیری شد.نتایجبلافاصله پس از ایجاد زخم، پتانسیل موضع زخم به طور معنی داری افزایش یافت (0.0.5>p) و در گروه شاهد و کاتد در روز اول و در گروه آند در روز سوم پس از ایجاد زخم به حداکثر مقدار خود رسید. تنها در گروه آند بین میانگین پتانسیل پایه و روزهای 17، 19 و 21 اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. پتانسیل جراحت در روزهای 19 و 21، در گروه آند نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری نشان داد (0.0.5>p). سطح زخم در هفته سوم در دو گروه درمانی نسبت به شاهد کاهش نشان داد (0.0.5>p). بحث: احتمالا با بسته شدن بیشتر سطح زخم در گروه درمانی آند، ساختار و عملکرد غشاء اپیدرمال، به عنوان مهم ترین عامل در تولید پتانسیل پایه، بهتر به شرایط طبیعی بازگشته است. جریان مستقیم آندی بواسطه تسریع وقایع بیوالکتریک زخم و نیز اثر گالوانوتاکسی روی سلول های اپی تلیال موجب بسته شدن بهتر زخم گردید.نتیجه گیریاستفاده از جریان مستقیم آندی در حد میکروآمپرموجب بسته شدن بهتر سطح زخم حاد و بازگشت سریع تر پتانسیل جراحت به وضعیت طبیعی قبل از آسیب می گردد.
IntroductionIt is believed that injury potential has a regulatory role in wound healing process and the application of exogenous electrical stimulation may serve to mimic the natural endogenous bioelectric current so that can improve the wound healing. Up to now, this hypothesis has not been researched in surgically acute wounds.Materials And MethodsThirty nine male guinea pigs were randomly divided into one control group (sham treated) and two experimental groups (one DC anodal and one DC cathodal group). A full thickness skin incision having a length of 2.5 cm was made on the dorsum of each animal at a distance of 1 cm from spinous processes. The differential surface skin potential was measured before and immediately after the injury and also through the healing process until 21st days. Also the wound surface area was measured through the healing process.ResultsImmediately after the injury, the wound site potential in all three groups increased significantly and reached its maximum at day 1 in the control and cathodal group and day 3 in anodal group (p<0.05). Only in anodal group, there was not significant difference between the basal initial potential and the wound potential at 1
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.