به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مسعود شایسته آذر

  • سلمان غفاری، مهران رضوی پور، رویا قاسمیان، مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب، محمد خادملو، مینا فتحی جوزدانی*
    سابقه و هدف

    آرتریت سپتیک، اورژانس جدی در ارتوپدی است و تاخیر درتشخیص و درمان آن، عوارض جبران ناپذیری دارد. زانو شایع ترین مفصل درگیر در آرتریت سپتیک است، لذا هدف از این مطالعه تعیین میزان مرگ ومیر، پیامدهای نامطلوب مفصلی و عوامل مرتبط با پیش آگهی بیماران مبتلا به آرتریت سپتیک زانو درمان شده به روش جراحی، بود.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه گذشته نگر، پرونده تمامی بیماران بزرگسال در بیمارستان امام خمینی و بوعلی سینای شهر ساری که با روش جراحی آرتروتومی یا آرتروسکوپی و تشخیص آرتریت سپتیک حاد زانو بین سال های 1398-1388 درمان شده بودند، بررسی شد. بیماران با پروتز مفصلی از مطالعه خارج شدند. میزان مرگ و میر ارزیابی شد. به منظور شناسایی عوامل مرتبط با پیش آگهی، یافته های بالینی، آزمایشگاهی، رادیوگرافی زانو و نمره پرسشنامه KOOS بررسی آماری شدند. شدت درگیری رادیولوژی بر اساس معیار Kellgren-lawrence تقسیم بندی شد.

    یافته ها

    31 بیمار(میانگین سنی 20/56±51/1 سال و41/9 درصد زن) وارد مطالعه شدند. شایع ترین بیماری زمینه ای فشارخون بالا (29درصد) و سپس دیابت (25/8 درصد) بود. در کشت مایع سینوویال، 16/1 درصد استافیلوکوکوس اوریوس شناسایی شد. میزان مرگ ومیر 6/22 درصد محاسبه شد. عوامل موثر بر میزان مرگ و میر شامل سن بالا (0/003=P)، دیابت ملیتوس (0/031=P)، تب (0/038=P)، طول مدت بستری در بیمارستان (0/019=P)، سطح بالای CRP (0/002=P)،کلیرانس کراتینین پایین (0/003=P) و نوع میکروارگانیسم پاتوژن (0/028=P) بود. سن تنها عاملی بود که با شدت درگیری رادیولوژی ارتباط معنی دار داشت (0/014=P).

    استنتاج

    آرتریت سپتیک جزو اورژانس های عفونی و ارتوپدی است که با میزان بالای مرگ و میر حتی پس از جراحی و دبریدمان مفصلی همراه است، بنابراین مدیریت صحیح و به روز کردن روش های درمانی آن از جمله مسایل مهم می باشد.

    کلید واژگان: آرتریت سپتیک, زانو, مفصل, KOOS, آرتروتومی, آرتروسکوپی, مرگ ومیر, پیامدها
    Salman Ghaffari, Mehran Razavipour, Roya Ghasemian, Masoud Shayesteh Azar, MohammadHossein Karimi Nasab, Mohammad Khademloo, Mina Fathi Jozdani*
    Background and purpose

    Septic arthritis is a serious orthopedic surgery and delayed management causes irreparable damages. The knee is the most common site involved in septic arthritis. The purpose of this study was to determine mortality rate, adverse joint outcome and prognostic factors in adult patients diagnosed with septic arthritis of the knee who had undergone debridement surgery.

    Materials and methods

    This retrospective cohort study was carried out using the medical records of all adult patients admitted to Sari Imam Khomeini Hospital and Sari BuAliSina Hospital between 2009 and 2019 who were treated with either arthrotomy or arthroscopic irrigation for acute septic arthritis of the knee. Patients with prosthetic joints were excluded. The rate of mortality was determined. Clinical findings, laboratory evidence, knee radiographs, and the Knee injury and Osteoarthritis Outcome Scores (KOOS) were compared through statistical analysis to identify possible prognostic factors.  Radiographic severity was classified based on the Kellgren-Lawrence grading.

    Results

    We included 31 patients and there were 41.9% female patients (mean age= 51.1±20.56). The most common underlying diseases were hypertension (29%) and diabetes mellitus (25.8%). Staphylococcus aureus was identified in 16.1% of synovial fluid cultures. The mortality rate was 22.6%. Factors influencing mortality included older age (P=0.003), diabetes mellitus (P=0.031), fever (P=0.038), length of hospital stay (P=0.019), high C-reactive protein levels (P=0.002), low creatinine clearance (P=0.003), and type of pathogenic microorganisms (P=0.028). Age was the only factor significantly associated with higher radiographic severity (P=0.014).

    Conclusion

    Septic arthritis is an infectious orthopedic emergency that is associated with a high mortality rate even after joint surgery and debridement. Therefore, proper management and updating information about this disease and its treatment methods are necessary.

    Keywords: septic arthritis, knee, joint, KOOS, arthrotomy, arthroscopy, mortality, outcomes
  • داود نصیری، مسعود شایسته آذر، سمیرا اندرخورا، فرشته طالب پور امیری*
    سابقه و هدف

    استیوآرتریت و استیوپروز از مهمترین عوامل ایجادکننده اختلالات اسکلتی بوده و ارتباط آن ها با یکدیگر و سایر عوامل، موضوعی بحث برانگیز و مجهول می باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین استیوآرتریت و استیوپروز و نیز ارتباط بین این دو بیماری با مشخصات دموگرافیکی و سبک زندگی بیماران انجام پذیرفت.

    مواد و روش ها

     مطالعه مقطعی حاضر به روش سرشماری بر روی بیمارانی که به بیمارستان های شهرستان ساری در 3 ماهه چهارم سال 1397 مراجعه کرده بودند، انجام گرفت. شدت استیوآرتریت پس از رادیوگرافی از مفصل زانو، براساس معیار Kellgren-Lawrence مشخص گردید. اندازه گیری سطوح BMD نیز با روش DXA scan انجام شد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه دموگرافیکی و ابعاد سبک زندگی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-18 انجام گرفت.

    یافته ها

     تعداد 77 بیمار مورد مطالعه قرار گرفتند که میانگین سن بیماران 10/3±57/3 سال و 73 نفر (94/8 درصد) زن بودند. از لحاظ شدت استیوآرتریت، 28 بیمار (36/36 درصد) نوع خفیف، 31 بیمار (4026/26 درصد) نوع متوسط و 18 بیمار (23/38 درصد) نوع شدید بودند. میانگین BMD در بیماران نیز 0/06±0/76 گرم بر سانتی متر مربع محاسبه شد. بین شدت استیوآرتریت و مقدار BMD اختلاف معنادار آماری وجود داشت (0/008= P). بین این دو بیماری با سن، جنس، وزن و برخی از شاخص های سبک زندگی اختلاف معنادار آماری مشاهده شد (0/05 >P).

    استنتاج

    استیوآرتریت در مفصل زانو با بروز استیوپروز ارتباط دارد. در این راستا عوامل دموگرافیکی و سبک زندگی می توانند به عنوان مهم ترین عوامل تاثیرگذار در بروز این بیماری ها باشند.

    کلید واژگان: استئوآرتریت, استئوپروز, سبک زندگی
    Davood Nasiry, Masood Shayesteh Azar, Samira Andarkhora, Fereshteh Talebpour Amiri*
    Background and purpose

    Osteoarthritis and osteoporosis are the most important causes of skeletal disorders and there are controversies over the relationship between these diseases and other factors. The aim of the present study was to investigate the relationship between osteoarthritis and osteoporosis and also the association between these two diseases and patients’ demographic and lifestyle characteristics.

    Materials and methods

    This cross-sectional study was performed in patients attending Sari hospitals in the fourth quarter of 2019 selected via census sampling. Knee radiography was performed and the severity of osteoarthritis joint was determined based on Kellgren-Lawrence criterion. Bone mineral density (BMD) was also measured by DXA scan. Data was collected using demographic questionnaire and lifestyle dimensions. Data were analyzed in SPSS V18.

    Results

    A total of 77 patients were studied. The mean age of patients was 57.3±10.3 years and the majority were females (n= 73, 94.8%). Severity of osteoarthritis was determined as mild in 28 (36.36%), moderate in 31 (40.26%), and severe in 18 (23.38%) patients. The mean BMD level was 0.76±0.06 g/cm2. There was a significant difference between the severity of osteoarthritis and BMD level (P=0.008). Significant differences were found between patients with osteoarthritis and osteoporosis in age, sex, weight, and some lifestyle indicators (P<0.05).

    Conclusion

    Osteoarthritis of the knee joint is associated with osteoporosis. But, demographic and lifestyle characteristics could have a major role in the incidence of these diseases.

    Keywords: osteoarthritis, osteoporosis, lifestyle
  • مسعود شایسته آذر، سلمان غفاری، فرهاد قرنجیک*، محمد خادملو
    سابقه و هدف

    شکستگی اینترتروکانتریک فمور، شایع ترین شکستگی است و بیش ترین میزان مرگ ومیر بعد از عمل جراحی را دارد. از آن جایی که درمان اصلی این نوع شکستگی ها جراحی است و انتخاب وسیله عمل مناسب نقش مهمی درکاهش بروز عوارض دارد، هدف از این مطالعه مقایسه نتایج بالینی بین (DHS) Dynamic Hip Screw و (PFN) Proximal Femoral Nail در درمان جراحی شکستگی های ناپایدار اینترتروکانتریک فمور است.

    مواد و روش ها: 

    این پژوهش مقطعی، علی مقایسه ای شامل تمامی بیماران با شکستگی اینترتروکانتریک فمور مراجعه کننده به بیمارستان/کلینیک ارتوپدی بیمارستان امام خمینی (ره) شهرستان ساری درطی سال های 1391 لغایت 1397 که نیازمند اقدام درمانی جراحی بودند، می باشد. 30 نفر از بیماران به صورت تصادفی در دو گروه با کارگذاری DHS و PFN قرار گرفتند و از نظر نتیجه عملکرد بالینی، طول مدت بیهوشی و عمل جراحی، میزان نیاز به ترانسفوزیون خون حین و بعد از عمل، کات اوت شدن وسیله، جوش خوردن شکستگی و مقدار زاویه گردن و تنه فمور مورد مقایسه قرار گرفتند. داده های مطالعه با نرم افزار 21SPSS تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها: 

    نتایج نشان داد تفاوتی بین کارگذاری DHS و PFN از نظر جوش خوردگی شکستگی (0/234=P) و کات اوت شدن وسیله بعد از جراحی (0/157=P)، وجود ندارد. همچنین مشخص شد که بین کارگذاری DHS و PFN، در DHS مدت زمان کم تری برای جراحی و بیهوشی نیاز است (0/012=P) در DHS نسبت به PFN به میزان قابل توجهی نیاز به دریافت خون کم تر می باشد (0/02=P).

    استنتاج

    دراین پژوهش، درمان شکستگی های ناپایدار اینترتروکانتریک باDHS به علت طول عمل جراحی، بیهوشی و نیاز کم تر به ترانسفوزیون خون، نسبت بهPFN برتری داشت.

    کلید واژگان: DHS, PFN, شکستگی های ناپایدار, اینترتروکانتریک فمور
    Masoud Shayesteh Azar, Salman Ghaffari, Farhad Gharanjik*, Mohammad Khademlo
    Background and purpose

    Intertrocentric femoral fracture is the most common fracture and has the highest mortality rate after surgery. The main treatment for this type of fracture is surgery and the choice of appropriate surgical instrument plays a key role in reducing the incidence of complications. This study amed at comparing clinical outcomes between Dynamic Hip Screw (DHS) and Proximal Femoral Nail (PFN) in surgical treatment of unstable intertrochanteric fractures of the femur.

    Materials and methods

    A cross-sectional study using causal-comparative design was conducted in all patients attending orthopedic clinic in Sari Imam Khomeini Hospital with intermittent femoral fractures who needed surgical treatment between 2012 and 2018. Thirty patients were randomly divided into two groups to be treated either by DHS or PFN implants. The two groups were compared for clinical results, including operation time and and anesthesia time, the need for blood transfusion during and after the surgery, cut out of the device, fracture fusion, and neck and emoral trunk angles. Data analysis was done in SPSS V21.

    Results

    Findings showed no significant difference between DHS and PFN implantation in terms of fracture fusion (P= 0.234) and cut-out of the device after the surgery (P= 0.157). It was also found that DHS required less time for surgery and anesthesia (P= 0.012). Patients treated with DHS also required significantly less blood transfusion than those in PFN group (P= 0.02).  

    Conclusion

    In this study, treatment of unstable intertrochanteric fractures using DHS was found to be superior to PFN due to lower length of surgery and anesthesia, and lower need for blood transfusion.

    Keywords: DHS, PFN, unstable fractures, intertrochanteric femoral
  • مسعود شایسته آذر، شادی شایسته آذر*، حسین آزاده، محمدحسین کریمی نسب، محمد خادملو، سید اسماعیل شفیعی
    سابقه و هدف

    استیوپروز یک بیماری اسکلتی عمومی است که با کاهش توده استخوانی در طی سال ها، شکستگی های استخوانی، کاهش مقاومت استخوان و در نتیجه افزایش شکنندگی استخوان و استعداد شکستگی توصیف می شود. متاسفانه تاکنون اثرات هورمون کلسیتونین بر استیوپروز در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین سطح سرمی کلسی تونین با استیوپروزیس در خانم های 40 تا 70 سال در بیمارستان امام خمینی ساری می باشد.

    مواد و روش ها:

     این پژوهش مطالعه ای مقطعی بوده است که با هدف بررسی ارتباط بین سطح سرمی کلسی تونین با استیوپروز در خانم های 40 تا 70 ساله، به صورت سرشماری، مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی (ره) ساری/ کلینیک ارتوپدی در طی سال 1398 صورت گرفت. تعداد 29 خانم با سن 40 تا 70 ساله مبتلا به استیوپروز که بر مبنای انجام آزمایش تراکم سنجی استخوان (دنسیتومتری) و اخذ رضایت وارد مطالعه شدند. بیماران طبق تعریف به سه گروه طبیعی، استیوپنیک و استیوپروز تقسیم شدند و میانگین سطح سرمی کلسیم، فسفر و کلسی تونین در این بیماران اندازه گیری شد. اطلاعات توسط نرم افزار SPSS ورژن 23 مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها: 

    تعداد 29 بیمار شامل 8 بیمار طبیعی، 10 بیمار استیوپنیک و 11 بیمار استیوپروتیک وارد مطالعه شدند. میانگین سطح سرمی کلسی تونین در سه گروه طبیعی، استیوپنیک و استیوپروتیک به ترتیب 58/1 ± 43/0، 04/2 ± 64/0 و 59/3 ± 08/1 اندازه گیری شد. ارتباط معنی داری بین سطح سرمی کلسیم، فسفر و کلسی تونین با استوپروزیس یافت نشد (05/0> P).

    استنتاج

    در بررسی نتایج نشان داده شد که ارتباطی بین سطح سرمی کلسیم و فسفر در بین سه گروه بیماران وجود ندارد که بدان معنی است بدن حتی با وجود استیوپروز شدید هم سطح سرمی این املاح را در حد طبیعی نگه می دارد و با انجام آزمایشات تعیین سطح سرمی کلسیم و فسفر نمی توان در مورد وضعیت دانسیته استخوانی به هیچ وجه اظهار نظر کرد.

    کلید واژگان: استئوپروز, کلسیتونین, تشخیص, پیشگیری
    Masoud Sahyestehazar, Shadi Sahyestehazar*, Hosein Azade, Mohammadhosein Kariminasab, Mohammad Khademloo, Seyed Esmaeil Shafiei
    Background and purpose

    Osteoporosis is a general skeletal disease characterized by decreased bone mass over the years, bone fractures, decreased bone strength, and consequently increased bone fragility and fracture susceptibility. There is paucity of information about the effect of calcitonin on osteoporosis in Iran. The current study aimed at investigating the relationship between serum calcitonin levels and osteoporosis in women aged 40-70 years old.

    Materials and methods

    This cross-sectional study was carried out in women with osteoporosis (n=29) attending Sari Imam Khomeini Hospital who were selected by census sampling in 2019.  Written consent was obtained and the participants entered the study based on bone densitometry. They were divided into three groups of normal (n=8), osteopenic (n=10), and osteoprotic (n=11). Mean serum levels of calcium, phosphorus, and calcitonin were measured in all patients. Data analysis was conducted in SPSS V23.

    Results

    The mean serum levels of calcium, phosphorus, and calcitonin were 0.43±1.58, 0.64±2.04, and 1.08±3.59, respectively indicating no significant relationship between their concentrations and osteoporosis (P> 0.05).  

    Conclusion

    The study showed no relationship between the three groups of patients in serum calcium and phosphorus levels, which means that the body maintains normal serum levels of these salts even with severe osteoporosis. Serum calcium and phosphorus tests can not be used to comment on bone density.

    Keywords: Osteoporosis, Calcitonin, Diagnosis, Prevention
  • مسعود غریب، مسعود شایسته آذر، روشنک وامقی، سید علی حسینی، زهرا نوبخت، حمید دالوندی*
    اهداف

     اختلال طیف فلج مغزی، شایع ترین ناتوانی حرکتی دوران کودکی و یک وضعیت رشدی عصبی است که در مراحل اولیه زندگی شروع شده و در تمام طول زندگی ادامه دارد. علاوه بر مشکلات حرکتی که بر میزان مشارکت کودک دارای اختلال طیف فلج مغزی تاثیرگذار است، محیط نیز می تواند میزان این مشارکت را کاهش یا افزایش دهد. هدف این مطالعه بررسی رابطه و نقش پیش بینی کننده عوامل محیطی بر میزان مشارکت کودکان دارای اختلال طیف فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک بود.

    روش بررسی

    در این پژوهش مقطعی، جامعه مورد مطالعه کودکان دارای اختلال طیف فلج مغزی و والدین آنان بودند که از میان آن ها، 116 کودک دایپلژی اسپاستیک و والدین آن ها به روش نمونه گیری در دسترس در سال های 1396-1397 در کلینیک های کاردرمانی استان های تهران، مازندران و البرز انتخاب شدند. از والدین خواسته شد پرسش نامه اروپایی محیط کودک و پرسش نامه عادات زندگی که به ترتیب به منظور سنجش عوامل محیطی و مشارکت کودکشان بود را تکمیل کنند. از سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت برای سطح بندی عملکرد حرکتی درشت و توانایی راه رفتن و از مقیاس سطح شناختی اسپارکل، برای تخمین سطح هوشی استفاده شد. از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی نرم افزار SPSS نسخه 22 به منظور تحلیل نتایج استفاده شد.

    یافته ها: 

    3/23درصد از این کودکان در سطح یک، 27/6 درصد در سطح دو، 31/9 در سطح سه و 17/2 درصد در سطح چهار سیستم طبقه بندی حرکات درشت قرار داشتند. 89/7 درصد کودکان دارای سطح هوشی بالای 75 و 85/3 درصد این کودکان فاقد تشنج بودند. تمامی بخش ها و خرده مقیاس های عوامل محیطی با مشارکت، همبستگی معناداری داشتند (0/01> P). بخش محیط فیزیکی دارای بالاترین همبستگی با مشارکت بود (0/01>r=-0/811 ، P). در مدل رگرسیونی خطی، بخش محیط فیزیکی (0/01>B=-0/475 ، P) و نگرش (0/05>B=-0/285 ، P) در پیش بینی مشارکت نقش داشتند (0/71=R2).

    نتیجه گیری: 

    محیط فیزیکی علاوه بر همبستگی خوب با مشارکت اجتماعی در کودکان دارای اختلال طیف فلج مغزی دایپلژی اسپاستیک به همراه نگرش، جزو عوامل پیش بینی کننده میزان مشارکت نیز هستند؛ بنابراین با انجام تطابقات محیطی در خانه، جامعه، مدرسه و خصوصا حمل و نقل می توان بر میزان مشارکت کودکان دایپلژی اسپاستیک افزود.

    کلید واژگان: کودک, فلج مغزی, مشارکت, عوامل محیطی, نگرش
    Masoud Gharib, Masoud Shayesteh Azar, Roshanak Vameghi, Seyed Ali Hosseini, Zahra Nobakht, Hamid Dalvand*
    Objective

     Cerebral palsy Spastic Diplegia (CPSD) is the most common motor disability in childhood. It is a neurodevelopmental condition beginning early in life and continues throughout life. In addition to mobility problems, the environment can also affect the CPSD children’s social participation. This study aims to investigate the relationship of environmental factors with the social participation of children with CPSD.

    Materials & Methods

    This cross-sectional study was conducted on 116 parents of children with CPSD referred to the occupational therapy clinics in Tehran, Mazandaran, and Alborz provinces of Iran in 2018-2019. They were recruited using a convenience sampling method. Parents completed the European Child Environment Questionnaire (ECEQ) and the life habit questionnaire to assess their perception of the environmental factors and their children’s participation, respectively. The Gross Motor Function Classification System-Expanded and Revised (GMFCS-E&R) was initially used to classify the gross motor function (walking ability) of the children with cerebral palsy living in Europe (The SPARCLE project). We used it to estimate cognitive levels in children. The Pearson correlation coefficient and linear regression of SPSS version 22 were used to analyze the results.

    Results

     Based on the GMFCS-E&R classification, 23.3% of children were at level I, 27.6% at level II, 31.9% at level III, and 17.2% at level IV. Moreover, 89.7% of the children had an IQ>75, and 85.3% had no seizures. All domains and sub-domains of ECEQ had significantly correlated with social participation (P<0.01), where the physical environment had the highest correlation (r=-0.811, P<0.01). Based on the linear regression model, physical environment (β=-0.475, P<0.01) and attitudinal environment (β=-0.285, P<0.05) were the predictors of social participation (adjusted R2=0.71).

    Conclusion

     Physical and attitudinal environments are predictors of social participation in children with CPSD. Environmental modifications and adaptations at home, community, school, and especially transportation system can increase the social participation of these children.

    Keywords: Children, Cerebral palsy, Participation, Environmental factor, Attitude
  • مسعود شایسته آذر، میثاق شفیع زاد، مانی محمودی، سید حمزه حسینی، فاطمه محمدنژاد*، سیده صفا کاظمی، مجتبی حاجی حسینی
    زمینه و هدف

    حوادث رانندگی از شایع ترین علل ایجاد کننده اختلالات روانی مرتبط با تروما است. این مطالعه به منظور مقایسه علایم اختلال استرس پس از سانحه (Post-Traumatic Stress Disorder: PTSD) در بیماران دچار شکستگی دررفتگی ستون مهره ای کمری ناشی از سوانح جاده ای با افراد عادی انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه مورد - شاهدی روی 100 بیمار دچار شکستگی دررفتگی ستون مهره ای کمری ناشی از سوانح جاده ای که بعد از روز هفتم در بخش های ارتوپدی و ترومای مرکز آموزشی درمانی بیمارستان امام خمینی ساری بستری بودند؛ طی 6 ماه بعد از بستری انجام شد. داده های جمع آوری شده با 100 فرد فاقد آسیب با استفاده از پرسشنامه تاثیر رویداد تجدید نظر شده Weiss و Marmar  (Impact of Event Scale - Revised: IES-R) مقایسه گردید.

    یافته ها:

     بین PTSD با سن، جنس، وضعیت تاهل و تحصیلات افراد دو گروه رابطه آماری معنی داری یافت نشد. در تمامی زیرمقیاس های مربوط به اثر رویداد یعنی شاخص های اجتناب، افکار مزاحم، و بیش برانگیختگی، میانگین نمره شرکت کنندگان در گروه مورد به طور معنی داری بالاتر از میانگین نمرات افراد در گروه شاهد بود (P<0.05). میانگین نمره کل مقیاس اثر رویداد نیز در گروه مورد به طور معنی داری بالاتر از میانگین مزبور در گروه شاهد بود (P<0.05).

    نتیجه گیری: 

    نتایج این مطالعه نشان دهنده نقش مهم سوانح جاده ای در شکل گیری علایم PTSD است.

    کلید واژگان: حوادث رانندگی, اختلال استرس پس از سانحه, شکستگی استخوان, ستون مهره
    Masoud Shayestehazar, Misagh Shafizad, Mani Mahmoudi, Seyed Hamzeh Hosseini, Fatemeh Mohammadnejad*, Seyedeh Safa Kazemi, Mojtaba Haji Hosseini
    Background and Objective

    Car accidents are one of the most common causes of traumatic mental disorders. This study was done to evaluate the symptoms of post-traumatic stress disorder (PTSD) in patients with lumbar spinal dislocation fractures caused by road accidents.

    Methods

    This case-control study was performed on 100 patients with lumbar spine dislocation fractures due to road accidents. After the seventh day, they were admitted to the orthopedic and trauma wards of Imam Khomeini Hospital in Sari. It was done six months after hospitalization. Data collected from 100 non-injured individuals using the Marmar and Weiss Revised Event Impact Questionnaire (Impact of Event Scale - Revised: IES-R) were compared.

    Results

    There was no statistically significant relationship between PTSD and age, sex, marital status, education of the two groups. In all subscales related to the effect of the event, ie avoidance, disturbing thoughts, and over stimulation indices, the mean score of the participants in the case group was significantly higher than the mean scores of the individuals in the control group (P<0.05). The mean in case group was significantly higher than the mean in the control group (P<0.05).

    Conclusion

    The results of this study indicate the important role of road accidents in the formation of PTSD symptoms.

    Keywords: Accidents Traffic, Post-Traumatic Stress Disorder, Fractures Bone, Spine
  • سلمان غفاری، ریحانه جوادی*، سید مهران رضوی پور، مسعود شایسته آذر، شاهین طالبی
    سابقه و هدف

    از مهم ترین عوارض شکستگی های استخوانی عارضه جوش نخوردن است. در این مطالعه با بررسی دو گروه جراحی شده به روش تعویض میله و پلیت گذاری روی میله جهت درمان جوش نخوردگی های شفت فمور(ران)، میزان عوارض پس از جراحی و مدت زمان رسیدن به نتیجه  مطلوب ، مقایسه و بهترین روش معرفی شد.

    مواد و روش ها: 

    در این مطالعه توصیفی تحلیلی، 12 بیمار در فاصله سال های 1397-1390 با شکستگی شفت استخوان فمورکه به طور اولیه تحت جراحی میله گذاری قرار گرفته بودند، اما دچار عارضه جوش نخوردگی شده بودند، مجددا تحت جراحی تعویض میله یا پلیت گذاری حمایتی قرار گرفتند. خصوصیات دموگرافیک، نوع شکستگی و نوع جراحی آنان ثبت شد. حداقل یک سال پس از جراحی از بیماران گرافی رخ و نیمرخ ران تهیه و ارتوپد میزان جوش خوردن استخوان را ارزیابی کرد.

    یافته ها: 

    4 نفر (33/33 درصد) از بیماران تحت جراحی تعویض میله داخل استخوانی و 8 نفر (67/66 درصد) تحت جراحی پلاک گذاری روی میله قبلی قرار گرفتند. 2 نفر (67/16 درصد) از بیماران عارضه عفونت و 5 نفر (67/41 درصد) عارضه کوتاهی اندام داشتند. میانگین کوتاهی اندام در این افراد cm 22/0 ± 10/1 بود. میانگین مدت زمان جوش خوردن بعد از جراحی در گروه با پلاک گذاری روی میله کم تر از گروه با تعویض میله بود.

    استنتاج

    در بیماران با جوش نخوردن شکستگی های شفت فمور استفاده از پلیت احتمالا انتخاب مناسب تری باشد. نتایج حاصل از این مطالعه مانند جوش خوردگی سریع تر، بر مفید و کاربردی بودن این تکنیک دلالت دارند.

    کلید واژگان: شفت فمور, جوش نخوردن استخوان, میله داخل استخوانی, پلیت گذاری
    Salman Ghaffari, Reyhaneh Javadi*, Seyed Mehran Razavipour, Masoud Shayestehazar, Shahin Talebi
    Background and purpose

    One of the most important complications of bone fractures is nonunion. This research aimed at comparing the effect of exchange nailing and plate augmentation on complications after surgery and the time to achieve desired outcomes.

    Materials and methods

    This descriptive-analytical study was conducted in 12 femoral shaft nonunion cases treated operatively in 2011-2018 (eight patients were managed with plate augmentation and four patients were treated with exchange nailing). Demographic characteristics of the patients, type of fracture and type of surgery were recorded. A year after the surgery, anteroposterior and lateral view profiles were prepared from all patients and the extent of bone fusion was evaluated by orthopedic surgen.

    Results

    Four patients (33.33%) underwent intraosseous nail replacement surgery and eight (66.67%) underwent plate augmentation surgery. Two patients (16.67%) developed infections and five (41.67%) had a short limb complication. The average limb shortness in these patients was 1.10±0.22 cm. The average duration of union after discharge was lower in patients with plate augmentation than those with replacement of the intramedullary nail.

    Conclusion

    In current study, faster uninon achieved, so, augmentation plating could be a good choice in patients with femoral shaft nonunion.

    Keywords: femoral shaft, nonunion, plate augmentation, exchange nailing
  • مهران رضوی پور، سلمان غفاری، مسعود شایسته آذر*، ابوالفضل کاظمی، شایان امجدی
    مقدمه

    یکی از عوامل موثر در پیش بینی شکستگی انتهای رادیوس، اصلاحات آناتومیکی است. مطالعات مربوط به بازسازی آناتومیکی با پیامدهای عملکردی نتایج متعارضی داشته است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین شاخص های رادیوگرافی (آناتومیکی) پس از در رفتگی شکستگی های انتهای رادیوس با عملکرد و نتایج بالینی انجام شده است.

    روش ها

    در یک مطالعه کوهورت گذشته نگر، شاخص های رادیوگرافی شامل رادیوس، کجی کف دست، زاویه پارگی، عمق حفره مفصلی و فاصله AP مورد بررسی قرار گرفت. قدرت نیشگون گرفتن و چنگ زدن مورد سنجش قرار گرفت و عملکرد به وسیله پرسشنامه کوییک- دش ارزیابی شد.

    یافته ها

    نمره درد با کوتاهی رادیال ارتباط معنی داری داشت (038/0 = P)، اما مستقل از روش درمانی نبود. میزان رضایت بیماران در بیماران با عمق مفصل غیرطبیعی، جدای از سن و روش درمانی، به طور قابل توجهی پایین تر بود (004/0 = P). نمره کوییک- دش به طور معنی داری با کوتاهی رادیال و عمق حفره مفصلی، مستقل از روش درمانی و سن، ارتباط دارد (006/0 = P). پین گذاری از طریق پوست به طور معنی داری با درد کمتر، معلولیت کمتر و رضایت بیشتر همراه بود (05/0 > P).

    نتایج

    کوتاهی رادیال و عمق حفره مفصلی با نتایج بالینی و عملکردی ارتباط دارد. در حالی که برخی مطالعات نشان می دهد که شاخص های رادیوگرافی در افراد مسن لزوما با پیامدهای عملکردی ارتباط ندارند، در این مطالعه ارتباط شاخص های رادیولوژی با نتایج بالینی و عملکردی مستقل از سن بود.

    کلید واژگان: شکستگی انتهای رادیوس, شاخص رادیولوژیکی, نتایج بالینی, نتیجه عملکردی
    Mehran Razavipour, Salman Ghaffari, Masoud Shayestehazar*, Abolfazl Kazemi, Shayan Amjadi
    Introduction

    One of the factors affecting the prognosis of distal radius fracture is anatomical correction. Several studies conducted in connection with the reconstruction of anatomical and functional consequences, which have had conflicted results. This study has been designed and implemented aimed to investigate the relationship between radiological index (anatomical) after displaced distal radius fractures with function and clinical outcomes.

    Methods

    This is a retrospective cohort study to assess the association of radiological indices with clinical and functional outcomes of distal radius fractures. In this study, radiological indices, including the radius, volar tilt, tear drop angle, articular cavity depth and AP Distance were investigated. Pinch and grip strength were measured and Quick DASH questionnaire evaluated the performance.

    Results

    Pain score significantly correlated with radial shortening (P=0,038), but it was not independent of treatment method. Patients’ satisfaction rate was significantly lower in patients with abnormal articular depth, independent of age and treatment method (P=0.004). Quick-DASH score significantly correlated with radial shortening and articular cavity depth, independent of treatment method and age (P=0.006). Percutaneous pinning associated significantly with less pain, less disability and more satisfaction (P<0.05).

    Conclusion

    Radial shortening, articular cavity depth had a correlation with the clinical and functional outcomes. While Some studies suggested radiological indices in the elderly is not necessarily have a correlation with functional outcomes, in this study correlation of radiologic indices with clinical and functional outcome was independent of age.

    Keywords: Distal radius fracture, radiological index, clinical outcomes, functional outcome
  • مسعود شایسته آذر، سید اسماعیل مختار نژاد گنجی، سهیل اوصیا، محمدحسین کریمی نسب، محمد اوصیا*
    مقدمه و هدف

    آرتریت سپتیکیکی از عفونت هایمهم در دوره کودکیبوده و عوارضابتلایبالایی دارد. با توجه به نادر بودن این حالت در نوزادانو کم بودن نشانه های آن تشخیصآرتریت سپتیک در نوزادانمشکل و پیشآگهیآن بطور عمده تحت تاثیرتشخیص زود هنگام و عدم تاخیر در درمان می باشد. بنابراین هدف این مطالعه بررسی نتایج درمان آرتریتسیپتیک هیپ نوزاداندر بیمارستانهایدانشگاهیدر سال های 1380 الی 1395 بود.

    روش اجرا

    در این مطالعه توصیفی- مقطعی،پروندهنوزادانی که در سال های 1395-1380 در دو بیمارستان آموزشی شمال ایران به علت ابتلا به آرتریت سپتیک هیپ نوزادان بستری شده بودند،بررسیشد. اطلاعات پروندهنمونه هابراساسشاخص های دموگرافیک و یافته بالینی در آزمایشگاهدر چک لیست ثبت شد. همچنین با تماس تلفنی و یا درخواست حضوری از افراد در مورد وجود عارضه در نمونه هابررسیشد.

    نتایج

    بیشترین مفصل هیپ درگیر به آرتریک سپتیک، مفصل هیپ چپ(72.2 درصد)بود.همچنین بیشترین باکتری های عامل عفونت در میاننمونه ها،کلبسیلا (50 درصد)، اشرشیاکلی(22.2 درصد) واستافیلوکوکوساوریوس (27.8 درصد) بود. نتایج نشان داد که 50 درصد از نمونه ها بدون هیچعارضه ایبطور کامل درمان شده،11.1 درصدپس از ترخیص، دچار لنگش در پای راست و 38.9 درصد دچار لنگش در پای چپ شدند (p=0.615).

    نتیجه گیری

    عوارض ناشی از عفونت مفصل هیپ نوزادان بسیار بالا می باشد. پیشنهاد می شود با تشخیص زودهنگام و درمان بهنگام ، در کاهش عوارض این بیماری اقدام شود.

    کلید واژگان: آرتریت سپتیک, نوزادان, مفصل هیپ, عفونت, درمان, مطالعه گذشته نگر
  • مهران رضوی پور، میثاق شفیع زاد، اکبر هدایتی زاده عمران، رضا علیزاده نوایی، مسعود شایسته آذر، فاطمه محمد نژاد، سحر خسروی، سید حمزه حسینی، مریم حسن نژاد رسکتی*
    سابقه و هدف

    پژوهش از پایه های مهم توسعه جامعه است که برای سامان بخشیدن به آن نیاز به درک توانمندی ها، نقاط ضعف و قوت برنامه ها است. با این هدف به بررسی انگیزش، موانع و مشکلات پژوهش در اساتید بالینی پرداختیم.

    مواد و روش ها:

     این مطالعه توصیفی- تحلیلی بصورت سرشماری بین اعضای هیات علمی بالینی (جراح و غیرجراح) دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد. ابزارهای مطالعه، پرسشنامه موانع پژوهشی ستوده اصل و همکاران و انگیزش پژوهش صالحی بود. داده ها با آزمون های آماری من ویتنی و کروسکال والیس تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها:

     در این مطالعه 139 نفر با ضریب مشارکت 81 درصد شرکت کردند. بیش ترین افراد از گروه سنی 40 تا 50 سال بودند. انگیزه پژوهش در گروه زنان (38/6±92/59) بیش تر از مردان (47/5±24/57) بود (05/0P<). بیش ترین مانع در حیطه مشکلات تهیه و تدوین طرح، در هر دو گروه جراح (67/0±68/3) و غیرجراح (89/0±11/3) مربوط به مشخص نبودن نیازها و اولویت های تحقیقاتی در دانشگاه بود و در حیطه اجرای طرح در همه گروه ها عدم وجود فضای مناسب (04/1±50/3)، در حیطه اداری و مدیریتی در گروه جراحان کم توجهی به خلاقیت (86/0±80/3) و در گروه غیر جراحی مشکلات ذی حسابی و بودجه (21/1±27/3) عنوان شد (05/0>P).

    استنتاج

    با وجود انگیزه کافی موانع سازمانی و فردی فعالیت های تحقیقاتی را تحت تاثیر قرار می دهد. می توان با روشن نمودن الویت های پژوهشی، ایجاد فضای مناسب فیزیکی و حل مشکلات مالی در رفع موانع موجوداقدام نمود.

    کلید واژگان: موانع و مشکلات پژوهش, انگیزش, علوم پزشکی
    Mehran Razavipour, Misagh Shafizad, Akbar Hedayatizadeh Omran, Reza Alizadeh Navaei, Masoud Shayesteh Azar, Fatemeh Mohammadnezhad, Sahar Khosravi, Seyed Hamzeh Hosseini, Maryam Hasannezhad Reskati*
    Background and purpose

    Research is one of the significant foundations of community development, which requires understanding the capabilities, weaknesses and strengths of programs. This study aimed at investigating the motivations and barri ers to research in clinical faculty members.

    Materials and methods

    This descriptive-analytical study was conducted in clinical faculty members (surgeon and non-surgeon) in Mazandaran University of Medical Sciences using census sampling. Data were collected via Research Barriers Questionnaire (Sotodeh Asl et al.) and Research Motivation Scale (Salehi). Data analysis was done applying Mann-Whitney test and Kruskal-Wallis test.

    Results

    One hundred thirty-nine individuals aged 40-50 years participated in this study and the participation rate was high (81%). The motivation for research activities was higher in females (59.92 ± 6.38) than males (57.24 ±5.47) (P< 0.05). Major obstacles to preparation and compiling a research project, in both surgeon and non-surgeon groups, were lack of clear research needs (3.68 ± 0.67) and priorities (3.11 ± 0.89) in the university. In project implementation, lack of appropriate space(3.50 ±1.04) was reported as the main problem by both groups. In administrative and management context, little attention to creativity (3.80 ± 0.86) and financial and budget problems (3.27 ± 1.21) were the main barriers according to both surgeon and non-surgeon faculty members, respectively (P> 0.05).

    Conclusion

    Despite sufficient motivation, organizational and individual barriers affect research activities. These obstacles could be removed by clarifying research priorities, creating a suitable physical space, and solving financial problems.

    Keywords: barriers to research, motivation, medical sciences
  • اسماعیل شفیعی، غلامرضا پرتوی*، پریسا اسلامی، مسعود شایسته اذر
    سابقه و هدف

    ارتباط بین سطح ویتامین D و پارگی رباط صلیبی قدامی (ACL) در مردان ورزشکار ایرانی به خوبی شناخته نشده است و یافته های حاضر در این خصوص ناکافی و متناقض هستند. مطالعه حاضر ارتباط سطح ویتامین D و پارگی ACL در مردان ورزشکار ایرانی را مورد بررسی قرار داد.

    مواد و روش ها

     این مطالعه توصیفی مقطعی در سال 1395 بر روی 100 مرد ورزشکار که با درد زانو به کلینیک بیمارستان امام خمینی مراجعه نمودند انجام شد. افراد مورد مطالعه به صورت غیر تصادفی در دوگروه 50 نفره شامل گروه با پارگی ACL و گروه بدون پارگی ACL قرار گرفتند. پارگی ACL با معاینه و مشاهده تصاویر MRI تایید شد. اطلاعات شامل سطح سرمی ویتامین D، سن، شاخص توده بدنی (BMI) و سابقه فعالیت ورزشی جمع آوری گردید و از نرم افزار SPSS 20 برای آنالیز آماری استفاده شد.

    یافته ها

     افراد مورد مطالعه 100 مرد ورزشکار با میانگین سنی 6± 28 سال و سطح سرمی ویتامین D ، (02/1±07/25) نانوگرم بر دسی لیتر بودند. در گروهی که پارگی ACL داشتند میانگین سطح سرمی ویتامین D به طور معنی داری پایین تر از گروه بدون پارگی ACL بود (001/0< P). در صورتی که تفاوت معناداری در میانگین سن، BMI و سابقه فعالیت ورزشی بین دوگروه وجود نداشت (05/0> P).

    استنتاج

    این مطالعه نشان داد که سطح پایین سرمی ویتامین D با ریسک پارگی ACL در مردان ورزشکار ایرانی همراهی دارد.

    کلید واژگان: ویتامین D, پارگی رباط صلیبی قدامی(ACL), ورزشکار
    Seyed Esmaeel Shafiee, Gholamreza Partovi*, Parisa Eslami, Masoud Shayestehazar
    Background and purpose

    Association between vitamin D and anterior cruciate ligament injury (ACLI) in male athletes is poorly understood, and current data are not sufficient and consistent. The present study investigated the association between vitamin D and ACLI in some Iranian male athletes.

    Materials and methods

    This cross-sectional study was carried out in 100 male athletes with knee pain attending Sari Imam Khomeini Hospital, Iran 2016. They were evaluated into two groups: male athletes with ACL injury (AI group; n=50) and without ACL injury (WAI group; n=50). ACL injury was verified according to physical examination and MRI findings. Data, including the age, serum 25 (OH) D concentrations, body mass index (BMI), and previous history of exercise were recorded and analyzed in SPSS V20.

    Results

    The mean age of participants and their serum 25 (OH) D levels were 28±6 years and 25.07±1.02 ng/dl, respectively. There were no significant differences between the two groups in mean age, BMI, and previous history of exercise (P> 0.05). The mean serum 25 (OH) D levels were found to be significantly lower in AI group than those in WAI group (P< 0.001).

    Conclusion

    The current study showed that lower serum concentrations of 25 (OH) D are associated with the risk of ACLI in male athletes.

    Keywords: vitamin D, anterior cruciate ligament, injury, athletes
  • سلمان غفاری، مسعود شایسته آذر، حسین فرسویان، سید مهران رضوی پور، شیوه گوران*
    پیش زمینه و هدف

    ترومای عروقی وضعیت اورژانسی تهدیدکننده ی حیات اندام و سومین علت مرگ و میر و آمپوتاسیون در سرتاسر جهان محسوب می شود که اکثرا به علت عدم شناخت صحیح و به موقع منجر به عوارض قابل توجهی می شود. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی انواع آسیب های ارتوپدی در بیماران ترومایی نیازمند به مداخله ی جراحی عروق می باشد.

    یافته ها

    این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی گذشته نگر بود. جامعه ی آماری این مطالعه کلیه ی بیماران ترومایی نیازمند به مداخله ی جراحی عروق مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی ساری طی سال های 95-1394 بود

    بحث و نتیجه گیری

    از 43 بیمار، 70/90 درصد بیماران مرد و 30/9 درصد زن بودند. میانگین سنی بیماران 27/11±37/36 سال بود. فراوان ترین مکانیسم تروما تصادف توسط موتورسوار بود. بیشترین فراوانی درگیری، در اندام تحتانی سمت چپ بود و ازنظر محل آسیب عروقی بیشترین فراوانی (20/23 درصد) در ناحیه ی عروق پوبلیتئال بود. ازنظر نوع آسیب ارتوپدی 86 درصد دچار شکستگی شده بودند و در 14 درصد نیز دررفتگی مشاهده شد. بر اساس محل شکستگی، فراوان ترین مربوط به دیستال تیبیوفیبیولار با 23 درصد و سپس مفصل زانو با 14 درصد بود. از بین موارد شکستگی، فراوان ترین نوع مربوط به شکستگی باز با 40/74 درصد و فراوان ترین نوع دررفتگی نیز دررفتگی قدامی با 40/9 درصد بوده است.: فراوان ترین عامل ایجاد ترومای عروقی تصادفات با وسایل نقلیه بوده است که ضرورت رعایت دقیق تر مقررات راهنمایی و رانندگی جهت کاهش آسیب ها بایستی موردتوجه قرار داده شود. همچنین همراهی آسیب های عروقی با شکستگی های ارتوپدی بالاتر بوده و بیشتر در اندام تحتانی چپ و ناحیه ی پوپلیتئال بوده است. تشخیص زودهنگام، انجام اقدامات احیای اولیه، انتقال بیمار به مرکز مناسب، اقدامات درمانی مدیکال و سرجیکال مناسب می تواند به میزان زیادی از موربیدیتی و مورتالیتی کاهش دهد.

    کلید واژگان: اپیدمیولوژی, آسیب های ارتوپدی, ترومای عروقی
    Salman Ghaffari, Masood Shayesteh Azar, Hosein Farsavian, Seyed Mehran Razavipour, Shiveh Gouran*
    Background & Aims

    Vascular trauma is an emergency limb-threatening situation and the third leading cause of mortality and morbidity (amputation) all over the world which can lead to significant complications due to lack of correct diagnosis. The aim of this study is to evaluate the frequency of various orthopedic injuries in traumatic patients requiring vascular surgery interventions.

    Materials & Methods

    This study was a retrospective descriptive-analytic study. All the patients suffering from trauma that required vascular surgery intervention and were referred to Imam Khomeini Hospital in Sari during 2016-2017 were included in this study.

    Results

    Of 43 patients, 90.70% were male and 9.30% were female. The mean age of patients was 36.37±11.27years. The most frequent mechanism of trauma was motor accidents. The most extremity involvement was in the left lower limb and in terms of vascular damage; the peritoneal arterial region (23.20%) was the most frequently involved area. For orthopedic damage, 86% of the patients had fracture and 14% had dislocation. Based on the fracture site, the most frequent fracture was tibiofibular distal (23%) followed by knee joint (14%). Among the cases of fracture, the most abnormal type was open fracture (74/40%) and the most abnormal type of dislocation was anterior dislocation (9/40%).

    Conclusion

    The most frequent cause of vascular trauma was accidents with vehicles, and the need for more precise compliance with traffic regulations to reduce injuries should be considered. Also, vascular damages were associated with higher orthopedic fractures, mostly in the lower extremities of the left and in the popliteal region. Early diagnosis, early restoration, patient transfer to appropriate center, and the appropriate medical and surgical treatment can greatly reduce morbidity and mortality rates.

    Keywords: Epidemiology, Orthopedic injuries, Vascular trauma
  • مهران رضوی پور، مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب، سلمان غفاری، مانی محمودی، ابوالفضل کاظمی*
    سینوستوزیس دوطرفه اسپورادیک و غیر سندرومیک هومرورادیال یک ناهنجاری بسیار نادر مادرزادی اندام فوقانی است. این وضعیت اغلب در ارتباط با سندروم های مختلف اتفاق افتاده و با یک سابقه خانوادگی مثبت همراهی دارد. بیمار حاضر، پسر 6 ساله مبتلا به هومرورادیال سینوستوزیس دوطرفه، بدون آپلازی یا هایپوپلازی و بدون سابقه خانوادگی است. در هر دو طرف، آرنج ها در 90 درجه فلکشن ثابت بود و بیمار قادر به انجام پروناسیون و سوپیناسیون نبود. اینترنال و اکسترنال روتاسیون و ابداکشن شانه طبیعی بود و به جز وجود ناهنجاری مذکور یافته های دیگر معاینات فیزیکی، آزمایش های آزمایشگاهی و تصویربرداری طبیعی بود. والدین بیمار درمان جراحی را نپذیرفتند.
    کلید واژگان: هومرورادیال سینوستوزیس, اسپورادیک, اطفال
    Mehran Razavipour, Masoud Shayesteh Azar, Mohammad Hosein Kariminasab, Salman Gaffari, Mani Mahmodi, Abolfazl Kazemi*
    Non-syndromic bilateral humeroradial synostosis is a very rare congenital anomalies of the upper limbs. This condition often occurs in conjunction with various syndromes and is associated with a positive family history. Herein, we report a 6 year old boy with non-syndromic bilateral humeroradial synostosis, without aplasia, hypoplasia or family history. Both elbows were constant at 90 degrees flexion and the patient was not able to perform supination and pronation. Internal rotation, external rotation, and abduction movements of shoulder were normal. Except bilateral humero radial synostosis, findings of physical examinations, lab tests, and imaging were normal. Parents rejected surgical treatment.
    Keywords: humero radial synostosis, sporadic, pediatric
  • مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب*، قاسم جان بابایی، سلمان غفاری، مهران رضوی پور، سارا مهدوی، ابوالفضل کاظمی، ایمان صادقیان
    سابقه و هدف
    جوش نخوردن شکستگی استخوانی یک چالش درمانی برای جراحان و متخصصین می باشد. یکی از راهکارهای درمانی جهت تحقق این هدف، درمان سیستمیک است. این مطالعه با هدف تعیین اثر داروی سینوپار (تری پاراتید) در شکستگی های جوش نخورده استخوان های بلند انجام شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی بر روی 16 بیمار مبتلا به شکستگی جوش نخورده استخوان های بلند انجام شده است. در این مطالعه قبل از مداخله درمانی، گرافی از محل شکستگی تهیه شده و پس از تایید جوش نخوردن توسط رادیولوژیست، بیمار تحت درمان 3 ماهه با داروی سینوپار (تری پاراتید) قرار گرفت. بعد از این مدت مجددا برای هر بیمار گرافی تهیه  شد تا بهبودی و اثربخشی درمان ارزیابی شود.
    یافته ها
    میانگین سنی 16 بیمار مورد بررسی 51/20 ± 18/45 سال بود. از این تعداد 9 نفر مذکر و 7 نفر مونث بودند. میانگین مدت زمان سپری شدن از حادثه 48/24±00/50 هفته بوده است. بیش ترین محل آسیب دیده در بیماران ناحیه فمور (8 مورد) بوده است. از میان 16 بیمار بعد از درمان نشانه های بهبودی در 10 بیمار رویت شد (002/0=P).
    استنتاج
     تا حدودی از نتایج این مطالعه می توان نتیجه گرفت که درمان انجام شده با سینوپار موثر بوده است ولی به علت تعداد کم نمونه هم چنان اثربخشی واقعی داروی سینوپار ناشناخته باقی مانده است.
    کلید واژگان: سینوپار, جوش نخوردن, شکستگی استخوانی, تری پاراتید
    Masoud Shayestehazar, Mohammad Hossein Kariminasab*, Ghasem Janbabaei, Salman Ghafari, Mehran Razavipour, Sara Mahdavi, Abolfazle Kazemi, Iman Sadeghian
    Background and purpose
    Non::union:: of bone fracture is a clinical and treatment challenge. Satisfactory repair of orthopedic fractures is of great importance and systemic treatment is used to achieve this goal. This study aimed to investigate the effect of Teriparatide (CinnoPar®) on non::union:: fractures.
    Materials and methods
    A quasi-experimental study was conducted in 17 patients with non::union:: bone fractures. Radiographic evaluation was performed before the intervention and non::union:: was confirmed by a radiologist. Then, all patients received Teriparatide for three months. Afterwards, a control x-ray image was taken to assess the outcome.
    Results
    Sixteen patients (mean age: 45.18±20.51) with non::union:: fracture were evaluated, including nine males and seven females. The mean time after the accident was 50 ±24.48 weeks. Femoral bone was the most reported impaired site (n=8). After treatment with Teriparatide (CinnoPar®) improvements were seen in 10 patients (P= 0.002). 
    Conclusion
    Treatment with CinnoPar® was found to be effective to some extent. However, due to the small sample size in this study, the efficacy of CinnoPar® needs further assessments.
    Keywords: CinnoPar®, non::union::, bone fracture, teriparatide
  • مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب، مهران رضوی پور*، سلمان غفاری، صابر جورابراهیمیان

    سیم کرشنر عموما در جراحی شکستگی فشاری ارتوپدی به کار می رود. استفاده از سیم های فلزی گزینه ای منطقی برای درمان شکستگی فشاری پروگزیمال استخوان بازو است. مرد 91 ساله ای چندین سیم کرشنر را جهت رفع شکستگی فشاری پروگزیمال استخوان بازوی چپ را دریافت کرد. سپس در چکاپ بعدازعمل در بخش سرپایی، ویعلائم حساسیت، تورم، تاولی به اندازه یک سکه و خون مردگی در ناحیه زیربغل سمت چپ را نشان داد. به جابه جایی سیم کرشنر اشاره شد، که منجر به آسیب شریان بازویی با تشکیل آنوریسم کاذب شده بود. بیمار تحت عمل جراحی اورژانسی قرارگرفت که پین های کرشنر را برداشته و بعدازآن عمل جراحی رواسکولاریزاسیون (برقراری مجدد تغذیه عروقی) انجام شد. بریس شانه برای عدم تحرک شانه چپ و شکستگی فشاری محل اتصال استخوان که یک سال بعد به آن اشاره شد، به کارگرفته شد. او فعالیت های زندگی روزمره خود را مانند قبل، مستقل انجام می دهد.
    مدارک قبلی عوارض چشمگیر بالقوه مربوط به جابه جایی سیم کرشنر را گزارش کرده بودند که اکثرا مربوط به جابه جایی داخل قفسه سینه بودند. ما یک مورد غیرمعمول از آسیب شریان بازویی با آنوریسم کاذب را ارائه می دهیم. درحالی که ممکن است یک آسیب جدی برای جابه جایی پین های کرشنر در داخل قفسه سینه نباشد. نفوذ شریان بازویی می تواند منجر به شناسایی علائم بالینی غیرقابل شناسایی و در نهایت آسیب جبران ناپذیری شود. جراحان ارتوپدی باید هنگام استفاده از تثبیت سیم کرشنر بر روی پروگزیمال استخوان بازو، خطرات ممکن را درنظر بگیرند، به خصوص در بیماران مسن با احتمال عدم تحرک و کیفیت پایین استخوان. از همه مهم تر پزشکان باید در مورد اهمیت پیگیری بعدازعمل و برای حذف سیم های کرشنر هشدار دهند.

    کلید واژگان: جابه جایی سیم کرشنر, شریان بازویی, شکستگی استخوان بازو, آنوریسم کاذب, عوارض حین عمل
    Massoud Shayestehazar, MH Karimi Nasab, M Razavi Pour*, salman ghafari, S Jour Ebrahimian

    K-wiresare generally used in orthopedic fracture surgery. Pinning with metal wires is a reasonable option for proximal humeral fractures treatment. One 91-year-old man received multiple K-wire fixation for left proximal humeral fractures. Later in postoperative follow-up at the outpatient department, he illustrated symptoms of tenderness, swelling, coin-sized bullae formation and ecchymosis over left axillary region.K-wire migration was noted, which lead to brachial artery injury with traumatic pseudoaneurysmformation. The patient underwent emergent surgery wherepreviously placed K-pins were removed and then received revascularization surgery afterward. Functional shoulder brace was adopted for his postoperative immobilization of left shoulder and fracture site bony :union: was noted an year later. He lead independent activity of daily life as previously before the accident.
    Previous documents had reported potentially dramatic complications related to wires migration and most of them were intra-thoracic migration cases. We present the uncommon case of brachial artery injury with traumatic pseudoaneurysm. While it may not be as detrimental injury as intra-thoracic migration of K-pins, brachial artery penetration could lead to more undetected clinical symptoms and result in irreversible damage. Orthopedic surgeons should consider related risks when using K-wire fixation over proximal humerus,especially in cases of elder patients with possible lowcompliance to immobilization and low bone quality. Most important of all, doctors must alert patients about the importance of returning for follow-up evaluation postoperatively,and for the removal of K-wires.

    Keywords: kirschner wire migration, brachial artery, humerus fracture, pseudoaneurysm, intraoperative complications
  • مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب، مهران رضوی پور*، صابر جورابراهیمیان
    خلاصه پیش‎ زمینه

    پوکی استخوان، شایع‎ترین بیماری متابولیک استخوان است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر درمان ضداستئوپوروز یا داروهای بیس فسفونات و پاراتیروئید بر ترمیم استخوان در بیماران با شکستگی‎های استئوپوروتیک بود.

    مواد و روش ‎ها

    این یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی یکسویه کورکنترل شده بود که برروی 3 گروه 20 نفره باشکستگی‎های استئوپوروتیک بستری در بخش ارتوپدی بیمارستان امام خمینی (ره) و بوعلی سینای ساری طی سال‎های 1395 تا 1397انجام شد: بیماران دریافت‎کننده هورمون پاراتیروئید)، بیماران دریافت کننده آلندرونات و بیماران گروه کنترل. کلیه بیماران در هفته 4، هفته 8 و هفته 12 جهت بررسی میزان جوش‎خوردگی یا رادیوگرافی ارزیابی شدند.

    یافته‎ ها

    در هیچ یک از بیماران سه گروه جوش‎خوردگی شکستگی در 4 هفته نداشتند. زمان جوش‎خوردگی شکستگی افراد در 8 هفته در سه گروه درمانی سینوپار، آلندرونات و کنترل به ترتیب 20، 18 و 17 نفر بود. بیماران در تمامی گروه‎‎ها در 12 هفته جوش‎خوردگی کامل داشتند.

    نتیجه‎ گیری

    باتوجه به نتایج این مطالعه به نظر می‎رسد که تجویز آلندرونات و هورمون پاراتیروئید بر ترمیم شکستگی‎های استئوپوروتیک دیستال رادیوس تفاوت آماری معناداری ندارند.

    کلید واژگان: استئوپوروز, آلندرونات, پاراتیروئید, دیستال رادیوس
    Massoud Shayestehazar, MH Karimi Nasab, M Razavi Pour*, S Jour Ebrahimian
    Background

    Developmental dysplasia of the hip (DDH) includes a wide range of abnormalities of the hip that can emerge at any time including embryonic period, infancy, or childhood. The purpose of this study was to examine the clinical and radiographic outcomes of patients with DDH, treated with adductor tenotomy and closed reduction.

    Methods

    The study was retrospectively performed on 30 children (33 joints) with DDH,who were treated with adductor tenotomy, closed reduction and SpicaCast in Ahvaz Razi Hospital during 2015-2017. Inclusion criteria were patients diagnosed with DDH and below 2 years of age. Exclusion criteria were connective tissue diseases, secondary dislocation due to previous infection and acetabulum dysplasia in the context of specific syndrome. After the operation, the patients were evaluated for the severity of injuries associated with dislocation or subluxation of hip joint and hip joint congruity. Theradiographic results were studiedbased on Severin, Tonnis grading, McKay and acetabularindices.

    Results

    The preoperative mean acetabular index of36.54 ± 3.27 degrees significantly dropped to postoperativeof 27.06 ± 2.15 degrees. According to McKay criteria, 90.9% of the patients had excellent and good therapeutic results after the surgery. According to Tonnis criteria, 93.9% of patients were in Class I and II after the surgery. Moreover, in radiographic evaluations,96.9% of the patients were in Class Ia and Ib  based on Severin criteria.In 1 patient (3.03%), osteonecrosis of the head was found, in 2 patients (6.06%), walking and lameness impaired walking, and in 3 patients (9.09%), sitting was reported. All patients were female in this study.

    Conclusion

    According to the clinical results and evaluations of this study, closed reduction along with adductor tenotomy can be used as an appropriate technique for the treatment of patients with DDH at an early age.

    Keywords: adductor tenotomy, developmental dysplasia of the hip (DDH), closed reduction
  • مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب، سلمان غفاری، افشین شروفی، فاطمه نیک صولت، زینب اندرخورا *
    سابقه و هدف
    پوکی استخوان شایع ترین بیماری متابولیک استخوان است. هدف از انجام این مطالعه، بررسی اثر داروی سینوپار بر میزان بروز شکستگی ها و تراکم استخوانی در زنان یائسه مبتلا به استئوپروزیس است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی بود که در زنان یائسه 45 تا 75 ساله مبتلا به استئوپروزیس، مراجعه کننده به یک بیمارستان آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مازندران، انجام شد. بیماران در دو گروه کنترل (الندرونات) و آزمون (سینوپار) قرار گرفتند (هر گروه متشکل از 30 بیمار). بیمارانی که در گروه آزمون قرار داشتند، برای مدت 6 ماه روزانه 8 واحد پن سینوپار را به صورت تزریق زیر جلدی دریافت نمودند. به بیماران گروه کنترل، آلندرونات 70 میلی گرم هفتگی تا شش ماه تجویز شد. میزان شکستگی ها و دانسیتومتری در خط پایه و پس از 6 ماه در دوگروه مورد سنجش قرارگرفت.
    یافته ها
    دانسیتومتری مهره و گردن فمور بیماران تحت درمان با آلندرونات و سینوپار نسبت به خط پایه تفاوت آماری معنی داری داشت و باعث افزایش چشمگیر دانسیتومتری مهره ها گردید. هم چنین آلندرونات باعث بهبود چشمگیر دانسیتومتری گردن فمور نسبت به خط پایه گردید(002/0<p). علاوه بر این، سینوپار موجب بهبود چشمگیر دانسیتومتری مهره ها نسبت به خط گردید(001/0<p)، اما بر دانسیتومتری گردن فمور نسبت به خط پایه تاثیر معنی داری نداشت(085/0<p).
    استنتاج
    انتخاب اول درمانی در استئوپروزیس زنان یائسه، آلندرونات ومکمل کلسیم و ویتامین D است. تری پاراتید به عنوان خط درمانی دوم به تنهایی می تواند مورد استفاده قرار گیرد که باعث بهبود درد و دانسیته استخوان خصوصا مهره ها در درمان استئوپروزیس زنان یائسه می گردد.
    کلید واژگان: سینوپار, دانسیتومتری, استئوپروزیس, پس از یائسگی, تری پاراتید, زنان
    Masoud Shayestehazar, Mohammadhossein Kariminasab, Salman Ghafari, Seyed Afshin Shorofi, Fatemeh Niksolat, Zeynab Andarkhora *
    Background and purpose
    Osteoporosis is the most common metabolic bone disease. The aim of this study was to evaluate the effects of teriparatide on the incidence of fractures and bone density in postmenopausal women with osteoporosis.
    Materials and methods
    A clinical trial was performed in all postmenopausal women aged 45-75 years old with osteoporosis attending a teaching hospital affiliated to Mazandaran University of Medical Sciences, Sari, Iran. The participants were divided into control and experimental groups (30 patients per group). The experimental group received daily subcutaneous injection of teriparatide (CinnoPar® pen 250 mg, eight units) for six months. Patients in the control group received alendronate 70 mg weekly for six months. Fractures and densitometry were measured at baseline and after six months in both groups.
    Results
    Bone densitometry values in spine and femoral neck at baseline and after six months were significantly different between the experimental and control groups. Bone densitometry values increased dramatically in both groups. Alendronate significantly improved bone densitometry values of femoral neck after six months compared to baseline (p>0.002). Teriparatide significantly improved bone densitometry values of the spine after six months compared to the baseline (p>0.001), but did not have a significant effect on bone densitometry of femoral neck compared to baseline (p>0.085).
    Conclusion
    Alendronate, calcium and vitamin D supplements are the first choices in treatment of osteoporosis in menopausal women. As the second-line treatment for osteoporosis, teriparatide could be used alone to relieve pain and improve bone density (especially in the spine) in postmenopausal women.
    Keywords: CinnoPar®, densitometry, osteoporosis, postmenopausal, teriparatide, women
  • مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب، مهران رضوی پور، مانی محمودی*، مهدی محبی، عمار دولتی، شادی شایسته آذر
    سابقه و هدف
    عدم تشخیص بعضی از آسیب ها به دنبال تروماهای ماژور در بیماران با ترومای متعدد به عنوان یک مشکل همیشگی چه از نظر کلینیکال و چه از نقطه نظر پزشکی قانونی باقی مانده است. هدف از این مطالعه ب‍ررس‍ی میزان شیوع آسیب های ارتوپدیک فراموش شده در بیماران با ترومای متعدد می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه ی توصیفی مقطعی آینده نگر در طی سال 1395 بر روی کلیه ی بیماران ترومای متعدد بستری شده در بخش های اورژانس، ارتوپدی و یا جراحی بیمارستان امام خمینی (ره) شهر ساری انجام شد. اطلاعات مورد نظر با استفاده از چک لیستی حاوی سوالاتی پیرامون اطلاعات دموگرافیک (سن، جنس) ، مکانیسم تروما، زمان تروما، نوع آسیب و مداخلات درمانی جمع آوری گردید. داده های حاصل به کمک برنامه آماری SPSS 19. 0 مورد آنالیز آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    افراد بیمار مراجعه کننده با رده سنی 7 تا 28 سال مورد بررسی قرار گرفتند. 82 درصد بیماران مرد بودند. فروانی آسیب های فراموش شده 8/5 درصد بود. انواع آسیب های فراموش شده شامل شکستگی ترقوه، متاکارپ، اسکافوئید، استابولوم، گردن ران، اینترتروکانتریک، پاشنه، قوزک خارجی و لیسفرانک و دررفتگی لگن بوده است. نتایج به دست آمده نشان دهنده ارتباط فراوانی آسیب های فراموش شده با سن بالاتر، ترومای بیشتر، جنس مرد، ترومای بلانت وسطح هوشیاری بالاتر بوده است (034/0p=). همچنین 4/44 درصد موارد پس از شناسایی این آسیب ها موجب تغییر برنامه درمانی غیرجراحی به جراحی شده است.  استنتاج: به نظر می رسد که اجرای یک برنامه ارزیابی مجدد در بیماران با ترومای متعدد می تواند موجب شناسایی بسیاری از آسیب های تشخیص داده نشده در ارزیابی های اولیه و ثانویه بیماران شود و در نهایت منجر به مدیریت درمان بهتر بیماران و کاهش آسیب های فراموش شده شود.
    کلید واژگان: تروما, آسیب های ارتوپدیک فراموش شده, ارزیابی های اولیه و ثانویه
    Masoud ShayestehAzar, Mohammad Hossein Kariminasab, Mehran Razavipour, Mani Mahmoudi *, Mahdi Mohebi, Amar Dolati, Shadi ShayestehAzar
    Background and purpose: Missed detection of some major trauma in the context of multiple trauma remains a persistent problem in both clinical aspects and forensic medicine. This study aimed at investigating the prevalence of missed injuries in patients with major trauma.
    Materials and methods
    This prospective cross-sectional study was done in all multiple trauma patients (7-28 years of age) admitted to emergency, orthopedic, and surgical departments in Sari Imam Khomeini Hospital, 2016. Data was collected using a checklist to study the demographic information (age and gender), mechanism of injury, time of injury, the type of trauma, and treatment interventions. SPSS V19 was used for data analysis.
    Results
    The patients were 82% males. The frequency of missed injury was 5.8%, including clavicles, metacarpal, scaphoid, acetabulum, femoral neck, intertrochanteric, heels, Lisfranc, and ankle fractures, and hip dislocation. The results indicated a relationship between the frequency of missed injuries and older ages, more trauma, male patients, blunt trauma, and higher level of consciousness
    (P= 0.034). Also, in 44.4% of the cases, identifying the damage led to changing the non-surgical treatment to surgical treatment.
    Conclusion
    Tertiary surveys in multiple trauma patients could be of great benefit in identifying missed injuries and eventually cause better patient management.
    Keywords: missed injury, trauma, musculoskeletal injuries, primary survey, secondary survey
  • احمد شعبانیان، محمدحسین کریمی نسب، مسعود شایسته آذر، سید مختار اسمعیل نژاد گنجی *
    سابقه و هدف
    عفونت بعد از اعمال جراحی، یکی از مشکلات عمده در ارتوپدی می باشد که تجویز آنتی بیوتیک برای پیشگیری از عفونت در جراحی، یک استراتژی موثر برای کاهش عفونت های بعد از عمل جراحی می باشد. هدف از این مطالعه، بررسی نوع آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک و میزان مصرف آن در بیماران ارتوپدی بستری در بیمارستان شهید بهشتی بابل می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه مقطعی بر روی 450 بیمار ارتوپدی (ترومایی و غیر ترومایی) که طی سال 1394 تحت جراحی الکتیو ارتوپدی قرار گرفته و آنتی بیوتیک جهت پیشگیری از عفونت دریافت کرده بودند، انجام شد. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از چک لیستی مشتمل بر خصوصیات فردی بیماران، نوع و مکانیسم ترومای منجر به آسیب و اطلاعات تجویز پروفیلاکسی (نام آنتی بیوتیک تجویز شده، دوز دارو، طریقه تجویز دارو، زمان شروع آنتی بیوتیک، فواصل بین وعده ها ی تجویز آنتی بیوتیک و کل طول مدت تجویز آنتی بیوتیک) از پیش تهیه شده، از پرونده ها استخراج و بررسی شد.
    یافته ها
    از میان 450 بیمار، 300 نفر (66/7%) مرد بودند. میانگین سنی افراد 21/53±42/37 بود. شایعترین آنتی بیوتیک مصرفی به ترتیب سفازولین (97/3%، 438) و جنتامایسین (62%، 276) و کمترین داروی مصرفی آمیکاسین (1/8%، 8) بودند. میانگین مدت مصرف آنتی بیوتیک 1/8±4/92 روز (کمترین 1 روز و بیشترین 15 روز) بود.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه نشان داد که میزان و مدت مصرف آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک بالاست و شایعترین آنتی بیوتیک مصرفی جهت پروفیلاکسی سفازولین و کمترین داروی مصرفی آمیکاسین می باشد.
    کلید واژگان: پروفیلاکسی آنتی بیوتیک, عفونت, ارتوپدی
    A. Shabanian, Mh Karimi Nasab, M. Shayesteh Azar, Sm Esmaeilnezhad Ganji *
    Introduction
    Postoperative infection has been one of the most frequent problems in orthopedics. The aim of this study was investigating type and amount of prophylactic antibiotics used in the orthopedic cases administered in Shahid Beheshti Hospital in Babol, northern Iran. Reporting these results can be helpful for better planning for control and management programs of health and treatment.
    Method
    This cross-sectional study was conducted on 450 traumatic and non-traumatic patients underwent elective orthopedic surgeries and received antibiotic prophylaxis during 2015-2016. The necessary data were collected from the patient's records using a predesigned checklist. This checklist consisted of demographic information, type and mechanism of trauma and information related to prophylaxis (name of antibiotic, dosage, administration method, time to start prophylaxis, administration intervals and overall prophylaxis duration).
    Results
    Out of 450 patients, 300 (66.7%) were male and others were female. The mean age was 42.37±21.53. The most commonly used antibiotic was cefazolin (n=437, 97.3%) and gentamycin (n=276, 62%), and the lowest was amikacin (n=8, 1.8%). Mean duration of use was 4.92±1.8 days, ranging from 1 to 15 days.
    Conclusion
    The results showed that the use of prophylactic antibiotics is high and they should be administered with more precise control. The most commonly used antibiotic for prophylaxis was cefazolin and the least was amikacin.
    Keywords: Antibiotic prophylaxis, infection, orthopedics
  • سلمان غفاری، ونوشه نژادی کلاریجانی*، مسعود شایسته آذر، مهدی محبی، صادق طاهری
    پیش‎ زمینه
    آسیب‎های ارتوپدی از شایع‎ترین آسیب‎ها در کودکان می‎باشد که سبب مشکلات فراوانی در کودک و خانواده می‎گردد. شناسایی شیوع این آسیب‎ها می‎تواند در برنامه‎ریزی‎های درمانی موثر باشد. هدف از این مطالعه شناسایی ابعاد مختلف آسیب‎های ارتوپدی در کودکان در بیمارستان بوعلی سینای ساری می‎باشد.
    مواد و روش‎ها
     این مطالعه به‎صورت توصیفی آینده‎نگر می‎باشد، کلیه بیماران زیر 16 سال بوده‎اند، که در فاصله زمانی دی‎ماه 1394 تا دی‎ماه 1395 از طریق اورژانس بیمارستان بوعلی سینای ساری پذیرش گردیدند. سن جنس و مکانیسم تروما جمع‎آوری و بررسی شد. داده‎های جمع‎آوری شده با آزمون کای دو، آزمون t مقایسه‎ای و یک جمله‎ای توسط نرم‎افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته‎ها
    در طول مدت یکسال مطالعه 525 بیمار زیر 16 سال با اسیب ارتوپدی پذیرش گردیدند که اکثریت را پسران تشکیل می‎دادند (3/65 درصد). دختران (7/34 درصد) میانگین سنی 4/6±7/7 در قیاس با 4/4±7/9 سال در پسران داشتند که اختلاف معنی‎داری داشت (). حداکثر شیوع سنی در پسران 14-16 سال و در حالی‎که در دخترها حداکثر شیوع در دو پیک سنی 2 تا 4 و 14 تا 16 سال دیده شد. 81.7 درصد از شکستگی‎ها در اندام‎های فوقانی و 18.3 درصد در اندام‎های تحتانی رخ داده بود. بیشترین محل وقوع حادثه در خانه و شایع‎ترین مکانیسم تروما در هر دو جنس پایین افتادن از ارتفاع (3/42 درصد) بود. بیشترین شیوع آسیب در فصل پاییز (6/44 درصد) مشاهده شد. مشخص گردید که بیشترین (7/56 درصد) میزان شیوع آسیب‎های ارتوپدی در کودکان و نوجوانان با وضعیت توده بدنی نرمال بوده است و بیماران چاق یا دارای اضافه وزن مجموعا 29/8 درصد بیماران 2 تا 16 سال که دچار آسیب‎های ارتوپدی شده‎اند را تشکیل می‎دهند.
    نتیجه‎گیری
    کودکان در معرض آسیب‎های شدیدی ارتوپدی می‎باشند که علت آن عدم‎اطلاع‎رسانی، عدم‎آگاهی و آموزش کودکان و بزرگسالان در مورد این آسیب‎ها است. بررسی وضعیت ایمنی کودکان و دور نگه داشتن آنها از چنین آسیب‎هایی ضروری است و باید راه‎گشای بررسی مشابه در سایر شهرهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه باشد.
    کلید واژگان: ارتوپدی, شکستگی‎ها, استخوان, کودک
    Salman Ghaffari, Vanoushe Nejadi Kelarijani*, Masoud Shayesteh Azar, Mehdi Mohebi, Sadegh Taheri
    Background & Aim
    Orthopedic trauma is a common injury in children and may cause deep and permanent psychological and physical damages for the patients and their families. Recognition of the incidence rate of these injuries can help design effective treatment plans. This study aimed to identify various dimensions of orthopedic trauma in children in Abu Ali Sina Hospital of Sari, Northern Iran.
    Materials and Methods
    In this prospective descriptive study, patients under the age of 16 years with orthopedic injuries, hospitalized in Bu Ali Sina Hospital during 2015-2016 were entered into the research. Information related to the age, gender, and mechanism trauma was collected. Data analysis was performed in SPSS using Chi-square, as well as paired and one-sample t-tests.
    Results
    In total, 525 patients below the age of 16 years were assessed, (65.3%) with a mean age of 9.7±4.4 were male years and the rest were female (34.7%) with the mean age of 7.7±6.4 years. While most injuries in male subjects were in the age range of 14-16 years, for female participants two poaks in the age ranges of 2-4 and 14-16 years was seen. Moreover, 81.7% of the fractures were related to the upper limbs while 18.3% of the traumas were observed in the lower limbs. Furthermore, the most common location of incidents was home, and most frequent mechanism in both genders was falling (42.3%). In addition, the most common time of injuries was the fall season (44.6%). According to the results, most orthopedic trauma (56.7%) were observed in children and adolescents with normal body mass indexes, and only 8.29% of fracture cases were related to obese or overweight patients aged 2-16 years.
    Conclusion
    Children are at risk of severe orthopedic trauma, which is due to lack of information, awareness, and education. Examining the safety of children and keeping them away from such injuries is essential and must be stadied in other large cities in other the developing countries.
    Keywords: Orthopedics, Fractures, Bone, Child
  • مجید سجادی، هادی رمضان زاده، محمدحسین کریمی نسب، مسعود شایسته آذر*، سلمان غفاری، سید محمد مهدی دانشپور، مریم نقشاب، رویا فرهادی، فرهاد مختاری
    پیش‎ زمینه
    ناهنجاری‎های مادرزادی پا یکی از شایع‎ترین ناهنجاری‎های مادرزادی است که موجب اختلال در راه‎رفتن طبیعی می‎شود و بر کیفیت زندگی بیماران تاثیر می‎گذارد. هدف از این مطالعه بررسی شیوع چنین ناهنجاری‎هایی در نوزادان متولد شده در مرکز مراجعه در شمال ایران است.
    مواد و روش‎ها
    این مطالعه، یک مطالعه توصیفی مقطعی بر روی تمام نوزادان متولد شده در یک دوره دو ساله در بیمارستان امام خمینی ساری بود. متغیرهایی که در مطالعه ما مورد بررسی قرار گرفت، سن حاملگی در زمان زایمان، شرایط بالینی که بارداری را پیچیده می‎کند مانند دیابت، فشار خون مزمن، عوارض ناشی از بارداری نظیر اوگلوهیدرمانیا، پلی هیدرامنیوس و مالپرس، سن مادر، دیابت مزمن، فشار خون بالا، اعتیاد مادران، جنسیت و وزن تولد نوزاد، تاریخچه داشتن یک کودک با ناهنجاری اندام مادرزادی و نوع زایمان است. عکس‎برداری از پاهای نوزادان در اولین روز، تولد توسط جراح ارتوپدی ارزیابی شد. علاوه بر این، تمام نوزادان یک روز پس از زایمان توسط یکی از دو متخصص اطفال مورد بررسی قرار گرفتند و موارد مشکوک به جراح ارتوپد ارجاع شدند. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
    یافته‎ها
    از 2025 نوزاد مورد مطالعه، 210 مورد (4/10%) کالکالئووالگوس، 7 (0. 3%) پاچنبری، 156 مورد (7%) موارد "Pes Varus"، 22 مورد (1. 1%) متارسوس آدوکتوس و 1 مورد پلی آداکتیل مشخص گردید. در میان همه متغیرها، تنها سن مادر و سیگار کشیدن در دوران بارداری با ناهنجاری های مادرزادی پا ارتباط داشت.
    نتیجه‎گیری
    در مطالعه ما، شایع‎ترین ناهنجاری مادرزادی پا کالکالئووالگوس و "Pes Varus" موضعی خفیف پا بود. میزان کم پاچنبری ، پلی داکتیلی و متارسوس آدوکتوس قابل توجه است.
    کلید واژگان: پاچنبری, ناهنجاری, مادرزادی, شیوع, نوزادان
    Majid Sajjadi Dr., Hadi Ramezan zadeh Dr, MohammadHossein Kariminasab Dr., Massoud Shayestehazar Dr*, Salman Ghaffari Dr, S Mohammad Mehdi Daneshpour Dr., Maryam Naghshab Dr, Roya Farhadi Dr, Farhad Mokhtari Dr
    Background
    congenital foot deformities are among the most common congenital abnormalities causing morbidities, disturbing the normal gait and affecting patients’ quality of life. The aim of our study was to find out the prevalence of such abnormalities in neonates born at a referral center in northern Iran.
    Methods
    This study was a descriptive cross-sectional study on the neonates born in Imam Khomeini hospital of Sari in a two-year period. The variables considered in our study were gestational age at the time of delivery, medical conditions complicating the pregnancy including diabetes, chronic hypertension, obstetrical complications like olygohydramnios, polyhydramnios, and malpresentations, mothers' age, chronic diabetes, hypertension, mothers' addiction, sex and birth weight of the newborn, history of having a child with congenital limb anomaly and the type of delivery. Photography of newborns' feet was taken on first day of birth to be assessed by an orthopaedic surgeon. In addition, the babies were examined the day after birth by one of the two neonatologists and the suspicious cases were referred to the orthopedic surgeon. Statistical analysis was performed by SPSS software.
    Results
    From 2025 neonates studied, 210(10.4%) calcaneovalgus, 7 (0.3%) clubfoot, 156(7%) cases of ''PesVarus'', 22 cases of (1.1%) metatarsus adductus, and 1 case of polydactyl were recognized. Among all variables, only mothers' age and cigarette smoking during pregnancy had association with congenital foot abnormalities.
    Conclusion
    The most prevalent congenital abnormalities in our study was Pes Calcaneovalgus and a positional mild ''Pes Varus''. The low rate of club foot, polydactyly and metatarsus adductus are notable,
    Keywords: clubfoot, Abnormality, Congenital, prevalence, neonates
  • مسعود شایسته آذر، محمدحسین کریمی نسب، سید محتار اسماعیل نژاد گنجی، سلمان غفاری*، مهران رضوی پور، ابوالفضل کاظمی، عماد موید عابدی
    تاکنون مطالعات مختلفی در مورد اثرات موضعی و سیستمیک سخت افزارهای ارتوپدی انجام شده است. هدف از این مطالعه بررسی واکنش های پاتولوژیک نسبت به کارگذاری سخت افزارهای ارتوپدی (نیل و پلاک) در بیماران بود.
    در یک مطالعه توصیفی، واکنش های پاتولوژیک 15 بیمار (12 مرد و 3 زن) با میانگین سنی 41/37 که تحت جراحی درآوردن سخت افزارهای کارگزاری شده ارتوپدی در دو بیمارستان در شهر ساری قرار گرفته بودند از طریق چک لیست، مشاهده و آزمایش پاتولوژی مورد بررسی قرار گرفت.
    واکنش پوستی بعد از گذاشتن سخت افزار در هیچ کدام از بیماران مشاهده نشد. تنها در 66/6 % از بیماران عفونت بعد از گذاشتن سخت افزار مشاهده شد و جوش نخوردن نیز در یک مورد در بیماران دیده شد. عارضه سیستماتیک نیز در هیچ کدام از بیماران مورد مطالعه دیده نشد. لیکن اکثریت بیماران التهاب بافتی متوسط در محل کارگذاری سخت افزار داشتند. شواهدی دال بر بدخیمی نیز در هیچ کدام از نمونه های پاتولوژی مربوط به بیماران مشاهده نشد.
    کلید واژگان: وسایل تثبیت ارتوپدی, میله های استخوانی, پلاک های استخوانی, آسیب شناسی جراحی
    M. Shayestehazar Dr, Mh Karimi Nasab Dr, S. Ghafari Dr, M. Razavi Pour Dr *, M. Mahmoudi Dr, E. Moayed Abedi Dr
    Backgrounds
    Various studies have been conducted on the local and systemic effects of orthopedic hardware. This study aimed to evaluate the pathologic reactions to orthopedic hardware (nail and plate) in patients.
    Methods
    In this descriptive study, the pathologic reactions of 15 patients (12 males and 3 females) with a mean age of 37.41 years, who underwent orthopaedic hardware removal surgery in two Hospitals in Sari, Iran, were assessed through observation, laboratory tissue evaluation, and a questionnaire.
    Results
    In this research, no allergic reaction was observed in the patients after the insertion of hardware. In this regard, 6.66% of patients reported infection after insertion of hardware, and there was one case of non::union::. Furthermore, no systematic complication was observed in any of the patients. The majority of patients had moderate tissue inflammation at the hardware site, and there was no evidence of malignancy in any of the pathology samples.
    Conclusion
    According to the results of the research, a moderate level of tissue inflammation might be observed at the site of orthopedic hardware placement.
    Keywords: Orthopedic Fixation Devices, Bone Nails, Bone Plates, Surgical Pathology
  • سلمان غفاری، مسعود شایسته آذر*، محمدحسین کریمی نسب، سیدمحمدمهدی دانشپور، میلاد انوشه، بهمن غفاری
    زمینه و هدف
    در بسیاری از موارد شکستگی ران به دریافت حجم زیاد خون و مراقبت های ویژه نیاز است. این مطالعه به منظور تعیین میزان خونریزی و نیاز به تزریق خون در بیماران با جراحی شکستگی تنه استخوان ران انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی گذشته نگر روی 84 بیمار دارای شکستگی تنه استخوان ران در مرکز آموزشی درمانی امام خمینی ساری طی سال های 1391 تا 1393 انجام شد. متغیرهایی نظیر سن، جنس، بیماری های همراه، نوع شکستگی، نوع جراحی، زمان بستری، هموگلوبین قبل و بعد جراحی، میزان واحدهای خون از دست رفته و مدت زمان بستری با بررسی پرونده بیماران ثبت گردید.
    یافته ها
    در 43 بیمار (51.19%) از پلاک و در 41 بیمار (48.8%) از نیل اینترامدولاری برای درمان شکستگی استفاده شد. برای 13 بیمار (15.47%)، 33 بیمار (39.28%) و 37 بیمار (44.04%) به ترتیب یک واحد، دو واحد و سه واحد خون تزریق شده بود و فقط برای یک بیمار (1.19%) تزریق خون صورت نگرفته بود. بین شدت انرژی و نوع شکستگی و نیز بین میزان خون تزریق شده با جنس بیماران، نوع شکستگی، هموگلوبین قبل از جراحی و شدت انرژی بالای شکستگی ارتباط آماری معنی داری یافت شد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    برای بیماران دارای شکستگی استخوان تنه ران، توصیه می شود حداقل سه واحد خون رزرو شود.
    کلید واژگان: تنه استخوان ران, شکستگی, تزریق خون
    S. Ghaffari, M. Shayesteh Azar*, Mh Kariminasab, Smm Daneshpoor, M. Anoosheh, B. Ghaffari
    Background And Objective
    A high percentage of patients with multiple traumas sustained at least from an orthopedic problem. One of the high frequent lesions was femoral shaft fracture. The aim of this study was to determine the amount of bleeding and the need for blood transfusion in femoral shaft fractures and risk factors.
    Methods
    This descriptive, retrospective study was done on 84 patients with femoral shaft fractures whom were operated in Imam Khomeini Hospital in, Sari, in northern Iran during 2012-15. Age, sex, comorbidities, type of fracture, hospitalization period, pre and post-operative hemoglobin and blood unit's loss were recorded for each patient.
    Results
    In 43 patients (51.19%) plate and in 41 patients (48.80%) intramedullary naling were used for treatment of fractures.13 (15.47%), 33 (39.28%) and 37(44.04%) of patients were received one, two and three blood units, respectively. There was no significant relationship between energy intensity and age. There was significant relationship between the intensity and the type of fracture (P
    Conclusion
    Based on the results of this study, it is recommended for hip fracture at least 3 units of blood should be reserved.
    Keywords: Femoral shaft, Fracture, Blood transfusion
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال