مسعود نیکبخت
-
مجله دیابت و متابولیسم ایران، سال بیست و سوم شماره 1 (پیاپی 110، فروردین و اردیبهشت 1402)، صص 13 -23مقدمه
ترشح آدیپوکاین ها از مخازن بافت چربی نقش کلیدی در تنظیم سوخت و ساز متابولیک و چندین فرآیند فیزیولوژیکی دیگر از جمله دیابت، چاقی و بیماری های قلبی-عروقی را داراست. در این مطالعه اثر هشت هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر آسپروزین، پروفایل لیپیدی و مقاومت به انسولین رت های نر مدل دیابت نوع دو بررسی شد.
روش هاتعداد 24 سر رت نر اسپراگ داولی به طور تصادفی به چهار گروه مساوی سالم (C)، سالم تمرین (C+T)، دیابت (D) و دیابت تمرین (D+T) تقسیم شدند. دیابت با روش ترکیبی رژیم پرچرب و تزریق استرپتوزوتوسین با دوز کم القا شد. گروه تمرین به مدت هشت هفته برنامه ی HIIT را روی تردمیل انجام دادند. داده ها با استفاده از آزمون آماری ANOVA یک طرفه و آزمون بونفرونی و در سطح معنی داری 05/0P< تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که القای دیابت باعث افزایش آسپروزین سرم شد(0001/0=P)، آسپروزین پلاسما در گروه سالم تمرین نسبت به گروه سالم (03/0=P) و دیابت نسبت به دیابت تمرین (04/0=P) کاهش یافت. بین گروه سالم و سالم تمرین از نظر HOMA-IR تفاوت معنا دار وجود نداشت (9/0= P)، اما در گروه دیابت تمرین نسبت به دیابت کاهش یافت (0001/0=P). درگروه دیابت تمرین نسبت به گروه دیابت میانگین HDL افزایش (0001/0=p) و TG، LDL کاهش یافت (001/0=P). در گروه سالم تمرین نسبت به سالم میانگین HDLافزایش (01/0=P) اما TG، LDL تفاوت معنادار نداشت.
نتیجه گیریغلظت آسپروسین در رت های مبتلا به دیابت دو افزایش می یابد و HIIT می تواند با کاهش آسپروزین، شاخص مقاومت به انسولین و بهبود پروفایل لیپیدی عوارض ناشی از دیابت را کاهش دهد.
کلید واژگان: تمرینات تناوبی با شدت بالا, آسپروزین, مقاومت به انسولین, پروفایل لیپیدی, دیابت نوع دوBackgroundThe release of adipokines from adipose tissue depots plays a key role in regulating metabolic homeostasis and several other physiological processes, including diabetes, obesity, and vascular diseases. This study investigated the effect of eight weeks of high intensity interval training (HIIT) on asprosin, lipid profile and insulin resistance in type 2 diabetic male rats.
Methods24 male Sprague Dawley rats were randomly divided into four equal groups: control (C), control traning (C+T), diabet (D) and diabet traning (D+T). Diabetes was induced by the combined method of high fat diet and low dose strepotozocin injection. The traning group performed the HIIT program on the treadmill for eight weeks. Data were analyzed using one-way ANOVA and bonferroni post hoc test at a significance level of P<0.05.
ResultsThe results showed increased plasma asprosin in D group compared to C (P=0.0001) and decreased in C+T group compared to C (P=0.03) and D+T group compared to D (P=0.04). There was no significant difference in HOMA-IR between the C and C+T group (P=0.9) but decreased in D+T compared to D (P=0.0001). HDL increased in D+T group compared to the D (P=0.0001) and decreased TG and LDL (P=0.001). There was no significant difference between TG and LDL in the C group compared to the C+T, but HDL increased in C+T (P=0.01).
ConclusionPlasma asprosin increases in rats with type 2 diabetes and HIIT can reduce the complications of diabetes by improved lipid profile and reduce asprosin and insulin resistance.
Keywords: High-Intensity Interval Training, Asprosin, Insulin Resistance, Lipid Profile, Type 2 Diabetes -
زمینه و هدف:
هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثر انواع ب یتحرکی بر سیستم تلومری عضلات اسکلتی موش بود.
روش بررسی:
24 سر موش نر نژاد C57BL/6 به صورت تصادفی به 4 گروه کنترل پایه n=6 ، کنترل n=6 HIIT ،n=6 وn=6 LIIT تقسیم شدند. گرو ه های تمرینی پروتکل ها را 5 جلسه در هفته به مدت 8 هفته اجرا کردند و سپس به مدت 4 هفته در شرایط بی تحرکی نگهداری شدند. اندازه گیری با استفاده از روش Real time-PCR صورت گرفت و داده های با استفاده از روش تحلیل واریانس دوراه ها رزیابی شدند.
یافته ها :
بین میزان بیان ژن TRF1 عضلات کندانقباض و تندانقباض 825 / P=0 ، نوع ب یتحرکی 062 / P=0 و نیز اثر متقابل نوع عضله ونوع بی تحرکی 408 / P=0 تفاوت معناداری مشاهده نشد. بین میزان بیان ژن TRF2 عضلات کندانقباض و تندانقباض 073 / P=0 ، نوعب یتحرکی 309 / P=0 و نیز اثر متقابل نوع عضله و نوع ب یتحرکی 093 / P=0 تفاوت معناداری مشاهده نشد. به رای ناساس درمجموع، بین میزان طول تلومر عضلات کند انقباض و تندانقباض 763 / P=0 ، نوع بی تحرکی 053 / P=0 و نیز اثر متقابل نوع عضله و نوع ب یتحرکیP=0/651 تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری:
اعمال انواع بی تحرکی اعم از ب یتحرکی متعاقب تمرینات پرشدت و کم شدت به طور یکسان بر سیستم تلومری در عضلات اسکلتی در هر دو نوع عضله اثرگذار است. به نظر م یرسد اثر ب یتحرکی در افراد برخوردار از پیشینه تمرینات ورزشی با شد تهای مختلف،بر نوع بافت عضله اسکلتی اثر متفاوتی ایجاد نمی کند.
کلید واژگان: بی تحرکی, عضلات اسکلتی, طول تلومر, TRF1, TRF2Background and ObjectiveThe aim this study was to investigate the effect of sedentary lifestyle on Telomere system of mice skeletal muscle.
MethodsThe subjects were C57BL/6 mice (n=24) that were randomly divided into four groups: Base control (n=6), control (n=6), LIIT (n=6), and HIIT (n=6) groups. The exercise includes 5 days a week for 8 weeks and then kept inactive for 4 weeks. The factors were measured after DNA and RNA extraction using Real time-PCR method. The data were evaluated using two-way ANOVA test.
ResultsThe results of this study showed that there wasn’t a significant difference between the expression of TRF1 gene in ST and FT muscles (P=0.825), sedentary lifestyle type (P=0.062) and the interaction between muscle type and sedentary lifestyle type (P=0.408). There was no significant difference between the expression of TRF2 gene in ST and FT muscles (P=0.073), sedentary lifestyle type (P=0.309) and the interaction between muscle type and sedentary lifestyle type (P=0.093). In general, There was no significant difference between the telomere length in ST and FT muscles (P=0.763), sedentary lifestyle type (P=0.053) and the interaction between muscle type and sedentary lifestyle type (P=0.651).
ConclusionApplying sedentary lifestyle types, including inactivity after High and low-intensity exercise, affects the telomere system in skeletal muscle in both muscles the same. It seems that the effect of inactivity in people with an experience of exercise with different intensities does not have a different effect on the type of skeletal muscle tissue.
Keywords: sedentary, Telomere, TRF1, TRF2 -
مقدمه و هدف
افزایش سن فرایند ناگزیر زندگی است که با افت عملکرد عضلانی ظاهر می شود. هدف این پژوهش تعیین تاثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر سطوح سرمی کلوتو، میوستاتین و عملکرد عضلانی زنان میانسال بود.
روش کارتعداد 20 نفر زن میانسال به صورت هدفمند با میانگین سن 2±42 انتخاب و به صورت تصادفی به گروه های تجربی وکنترل وارد شدند. آزمودنی ها به مدت 8 هفته، به تمرین پرداختند. 48 ساعت قبل از اولین جلسه و پس از آخرین جلسه تمرین نمونه خونی به میزان 5 سی سی از آزمودنی ها گرفته شد. پس از سانتریفیوژ، غلظت کلوتو و میوستاتین با استفاده از کیت و به روش الایزا اندازه گیری شد. عملکرد عضلانی افراد نیز با سنجش قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و توان انفجاری پاها سنجیده شد.
یافته هانتایج نشان داد هشت هفته تمرین مقاومتی، سطوح سرمی کلوتو را به طور معنی داری افزایش (0/05>p) و سطوح سرمی میوستاتین را کاهش (0/05>p) داده است. تمرین توانست عملکرد عضلانی را در این جمعیت افزایش دهد. تفاوت بین گروه تمرین و کنترل برای فاکتورهای (Body mass index) BMI، درصد چربی و درصد عضله معنادار شد (0/05>p)، اما برای فاکتور (waist to hip ratio) WHRتفاوت معنادار نشد (0/05<p) نتایج آزمون همبستگی پیرسون بین کلوتو با قدرت عضلانی، استقامت عضلانی و توان انفجاری نیز معنادار بود (0/05>p).
نتیجه گیریبر اساس نتایج حاصله، احتمالا تمرینات مقاومتی با تنظیم فاکتورهای رشد عضلانی مثبت مانند کلوتو و منفی مانند میوستاتین، می تواند در بهبود وضعیت جسمانی و عملکرد عضلانی میانسالان نقش ایفا کند.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, عملکرد عضله, کلوتو, زنان میانسال, میوستاتینIntroductionAging is an inevitable process of life that occurs with a decrease in muscle function. The aim of this study was to determine the effect of eight weeks of resistance training on serum levels of klotho, myostatin, and muscle function in middle-aged women.
Materials and MethodsA total of 20 middle-aged women with a mean age of 42±2 were randomly assigned to experimental or control groups. Subjects practiced three sessions per week for 8 weeks., Blood samples of 5 cc were taken from the subjects 48 hours before the first session and after the last training session respectively. After centrifugation and separation of serum, the concentrations of klotho and myostatin were measured using an ELISA kit. Muscle performance was also measured by measuring muscle strength, muscle endurance, and the explosive power of the legs.
ResultsThe results showed that eight weeks of resistance training significantly increased serum klotho levels (p≤0.05) and decreased serum myostatin levels (p≤0.05). Resistance training was also able to increase muscle function in this sample. The difference between the training group and the control group was significant for BMI (Body mass index), fat percentage, and muscle percentage(p≤0.05), but not significant for WHR(waist to hip ratio)factor (p>0.05). The results of Pearson correlation test between klotho and muscle strength, muscle endurance and explosive power were also significant (p≤0.05).
ConclusionBased on the results, resistance training can possibly play a role in improving the physical condition and muscle function of middle-aged women by balancing positive muscle growth regulators such as klotho and negative ones such as myostatin.
Keywords: Resistance training, Muscle function, Klotho, Middle-aged women, Myostatin -
مقدمه و هدف
بیماری کبد چرب، شایع ترین عامل اختلال آنزیم های کبدی است. هدف از پژوهش حاضر تاثیر تمرینات مقاومتی با شدت های مختلف بر سطوح آنزیم های کبدی بیماران دارای کبد چرب نیروی انتظامی شهرستان اهواز بود.
مواد و روش هاافراد شرکت کننده در این تحقیق بیماران دارای کبد چرب شاغل درنیروی انتظامی شهرستان اهواز با دامنه سنی 30-50 سال بودند. از بین 200 نفر بیمار شناسایی شده دارای کبد چرب، تعداد 30 نفر بصورت داوطلبانه در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند. افراد شرکت کننده در پژوهش به صورت تصادفی به 3 گروه 10 نفری شامل: 1. تمرین مقاومتی با شدت بالا 2. تمرین مقاومتی با شدت متوسط 3. گروه کنترل، تقسیم شدند. در ابتدا و انتهای 8 هفته تمرین مقاومتی، مقدار آنزیمهاAST ، ALT و ALKp درآزمایشگاه با روش خون گیری اندازه گیری شد. نرمال سازی داده ها با استفاده از آزمون کولوموگروف - اسمیرنوف و شاپیرو-ویلک انجام شد. جهت بررسی تفاوت بین سه گروه از روش آماری آنالیز واریانس(ANOVA) و آزمون های پیگیری LSD استفاده گردید. تجزیه و تحلیل های آماری با استفاده از SPSS نسخه 18با سطح معنی داری(05/0=α) انجام شد.
یافته هانتایج نشان داد که در سطح معنی داری001/0 P ≤ تمرین مقاومتی با شدت بالا بر روی آنزیم AST ، ALT و ALKp تاثیر معناداری دارد. از طرفی تمرین با شدت متوسط در سطح معنی داری001/0 P ≤ بر روی آنزیم AST و ALT تاثیر معناداری دارد. در حالی که این نوع تمرین با توجه به سطح معنی داری 099/0 P ≤ بر روی ALKp تاثیر معناداری ندارد.
بحث و نتیجه گیریتمرینات مقاومتی با شدت های متوسط و بالا می توانند سطوح آنزیم های AST ، ALT و ALKp را بهبود ببخشند. به نظر می رسد که تمرین مقاومتی با شدت بالا نقش پر رنگ تری را ایفا کرده است.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, کبد چرب, آنزیم های کبدیIntroductionFatty liver disease is the most common cause of liver enzyme disorders. The aim of this study was to evaluate the effect of resistance training with different intensities on liver enzymes levels in patients with fatty liver who were working as disciplinary force staff in Ahvaz, Iran.
Materials and methodsParticipants in this study were patients with fatty liver in age range of 30-50 years who were working as disciplinary force staff in Ahvaz, Iran. Out of 200 patients diagnosed with fatty liver, 30 volunteers were selected and studied in this study. The participants were randomly divided into 3 groups of 10 subjects, including: 1. High-intensity resistance training 2. Moderate-intensity resistance training, and 3. Control group. Using blood sampling, the levels of AST, ALT and ALKp enzymes were measured in the laboratory at the beginning and end of 8 weeks of resistance training. Data normalization was performed using the Kolmogorov-Smirnov and Shapiro-Wilk tests. Also, analysis of variance (ANOVA) and LSD post hoc test were used to examine the differences between the three groups. All statistical analyses were performed using SPSS software version 18 at a significance level of 0.05 (α = 0.05).
FindingsThe results showed that high intensity resistance training had a significant effect on AST, ALT and ALKp enzymes (P ≤ 0.001). On the other hand, moderate intensity training had a significant effect on AST and ALT enzymes (P ≤ 0.001), while this type of training had no significant effect on ALKp levels (P ≤ 0.099).
ConclusionBoth moderate and high intensity resistance training can improve AST, ALT and ALKp enzyme levels; however, high-intensity resistance training seems to play a more prominent part.
Keywords: Resistance training, Fatty liver, liver enzymes -
زمینه و هدف
فرآیند بیماریهای مزمن و پیری با کاهش طول تلومر مرتبط است. هدف از انجام این تحقیق تعیین اثر تمرینات تناوبی شدید و کمشدت بر بیان ژنهای عامل تکرار اتصال تلومری 1 و 2 (Telomere repeat binding factor 1 and 2; TRF1 and TRF2) در عضلات اسکلتی کند انقباض و تند انقباض موش بود.
مواد و روشهادر این مطالعه تجربی، 24 سر موش نر نژاد C57BL/6 بهصورت تصادفی به چهار گروه 6تایی شامل: کنترل پایه، کنترل، تمرینات تناوبی شدید (High-intensity interval training; HIIT) و تمرینات تناوبی کمشدت (Low-intensity interval training; LIIT) تقسیم شدند. تمرینات برای 8 هفته (5 جلسه در هفته) انجام شد. اندازهگیری بیان ژنهای بافتهای عضلانی به روش Real-time PCR انجام شد و دادهها با آنالیز واریانس دوطرفه و آزمون تعقیبی Tukey تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هابا مقایسه عضلات کند و تند انقباض (791/0=P)، مقایسه گروههای HIIT و LIIT (164/0=P) و نیز اثر تعاملی نوع عضله و شدت تمرین (929/0=P) در میزان بیان ژن TRF1 تفاوت معناداری مشاهده نشد. بین میزان بیان ژن TRF2 عضلات کند و تند انقباض در شدتهای مختلف اثر متقابل معنارداری مشاهده نشد (868/0=P)، اما از نظر میزان بیان ژن TRF2، گروه HIIT (031/0=P) و LIIT (035/0=P) در مقایسه با گروه کنترل افزایش بیشتری داشت.
نتیجه گیریانجام تمرینات تناوبی HIIT و LIIT بهطور مشابه موجب بهبود سیستم تلومری در عضلات اسکلتی هر دو نوع عضله شد و این سیستم، بیشتر از اثر طویلکنندگی طول تلومر توسط TRF2 تاثیر پذیرفته است.
کلید واژگان: تمرینات تناوبی, عضلات اسکلتی کند و تند انقباض, TRF1, TRF2Background and ObjectivesThe process of chronic diseases and aging is associated with reduced telomere length. The aim of this study was to investigate the effect of high-intensity interval training (HIIT) and low-intensity interval training (LIIT) on telomere repeat binding factor 1 and 2 (TRF1 and TRF2) in Soleus (SOL) muscle as a slow-twitch (ST) and Extensor Digitorum Longus (EDL) muscle as a fast-twitch (FT) of mice skeletal muscle.
Materials and MethodsIn this experimental study, the subjects were C57BL/6 mice (n=24) that were randomly divided into four groups of 6 mice: 1-Base control, 2-control, 3-high-intensity interval training (HIIT), and 4-low-intensity interval training (LIIT). The exercise included 5 days a week for 8 weeks. The gene expression of muscle tissues was measured using RT-PCR. The data were evaluated using two-way ANOVA with Tukey’s post hoc test.
ResultsBy comparing ST and FT muscles (p=0.791) and HIIT and LIIT groups (p=0.164) and also the interaction between muscle type and training intensity (p=0.929), there was no significant difference in the expression of TRF1 gene. There was no significant interaction between TRF2 gene expression in ST and FT muscles at different intensities (p=0.868). But the results of Tukey’s post hoc test showed that in terms of TRF2 gene expression, HIIT (p=0.031) and LIIT (p=0.035) groups showed more increase compared to the control group.
ConclusionHIIT and LIIT similarly improved the telomere system in skeletal muscle of both muscle types, and this system was more affected by telomere elongation effect of TRF2.
Keywords: Interval training, ST, FT skeletal muscles, TRF1, TRF2 -
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر نسبت لپتین به آدیپونکتین و شاخص های کنترل قندخون در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد. از بین مردان مبتلا به دیابت نوع دو 24 نفر (میانگین سنی 71/0±7/48 سال و شاخص توده بدنی 3/3±7/30 کیلوگرم/مترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه تمرین هوازی (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین هوازی به صورت هشت هفته دویدن، پنج جلسه در هفته به مدت یک ساعت با شدت 50 تا 75 درصد ضربان قلب ذخیره اجرا شد. در پیش آزمون و پس آزمون، سطوح لپتین، آدیپونکتین، نسبت لپتین به آدیپونکتین، HbA1c، گلوکز پلاسما، انسولین، HOMA-IR و حساسیت انسولین اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری تحلیل کواریانس و همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد در گروه تمرین هوازی در مقایسه با گروه کنترل، نسبت لپتین به آدیپونکتین و سطوح لپتین کاهش و سطوح آدیپونکتین افزایش معنا داری داشت (P < 0.05). همچنین در گروه تمرین هوازی سطوح انسولین، گلوکز، HbA1cو HOMA-IR در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت و میزان حساسیت انسولین افزایش معنا داری نشان داد (P < 0.05)، اما نتایج آزمون همبستگی ارتباط معنا داری بین نسبت لپتین به آدیپونکتین با شاخص های کنترل قندخون نشان نداد (P > 0.05). به نظر می رسد بهبود نسبت لپتین به آدیپونکتین به دلیل تاثیر تمرین های هوازی بر تغییرات مربوط به کاهش BMI و درصد چربی است؛ باوجوداین، مکانیزم بهبود شاخص های کنترل قندخون احتمالا مسیرهای دیگری غیر از آدیپوکاین ها دارد که لازم است بررسی شود.
کلید واژگان: تمرینات هوازی, دیابت نوع دو, نسبت لپتین به آدیپونکتین, شاخص های کنترل قند خونSport Physiology, Volume:13 Issue: 51, 2021, PP 93 -116The aim of this study was to evaluate the effect of eight weeks of aerobic exercise on leptin to adiponectin (L/A) ratio and glycemic control indices in type 2 diabetic patients. Among men with type 2 diabetes, 24 person [mean age (48.7 ± 0.71 years) and BMI (30.7 ± 3.3 kg / m2)] randomly divided into two groups of aerobic exercise (n = 12) and control group (n = 12). The aerobic exercise program was performed as eight weeks of running, five sessions per week, for one hour with an intensity of 50 to 75% of the HRR. Leptin, adiponectin, L/A ratio, HbA1c, plasma glucose, insulin, HOMA-IR and insulin sensitivity were measured in pretest and posttest. Analysis of covariance and Pearson correlation tests were used to analyze the data. The results of the intergroup test showed that plasma leptin levels and L/A ratio decreased and adiponectin levels increased significantly compared to the control group (P <0.05). Moreover, insulin, glucose, HbA1c and HOMA-IR levels in the aerobic exercise group decreased compared to the control group and the level of insulin sensitivity increased significantly compared to the control group (P <0.05). Despite these results, the correlation test indicated no significant relationship between L/A ratio with glycemic control indices (P> 0.05). The improvement in L/A appears to be due to the effect of aerobic exercise on changes in BMI and fat percentage; however, the improvement mechanism of glycemic control indices probably has other pathways than adipokines that need to be studied
Keywords: Aerobic Exercise, type 2 diabetes, Leptin to adiponectin Ratio, Glycemic control indices -
مقدمه و هدف
اهداف سودمند تمرینات کراس فیت دوره کوتاه زمان اجرای آن است، که باعث دستاوردهای سلامتی بیشتری نسبت به تمرینات سنتی برای بیماران دیابت نوع 2 می شود. هدف تحقیق حاضر تعیین اثر یک دوره تمرینات کراس فیت بر سطح سرمی فتویین B و پروفایل لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود.
مواد و روش ها:
در تحقیق نیمه تجربی حاضر 30 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به طور تصادفی به دو گروه کراس فیت (سن: 3.93±40.75 سال؛ شاخص توده بدن: 2.31±29.49 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.20±168.67 میلی گرم بر دسی لیتر) و کنترل (سن: 3.11±41.55 سال؛ شاخص توده بدن: 2.45±30.55 کیلوگرم بر مترمربع؛ قندخون ناشتا 6.25±164.46 میلی گرم بر دسی لیتر) تقسیم شدند. تمرینات کراس فیت (شدت تمرین در 4 هفته اول با 75-70 درصد ضربان قلب ذخیره و از هفته 8-5 با 80-75 درصد ضربان قلب ذخیره) به صورت یک روز در میان (سه جلسه در هفته، هر جلسه تمرین شامل 6-3 ایستگاه تمرینی کراس فیت بود. حرکات مورد استفاده در این ایستگاه ها از حرکات چند مفصلی و فول بادی بودند) و به مدت هشت هفته انجام شد. نمونه گیری خون به صورت ناشتا و 48 ساعت قبل و پس از مداخله تمرین اندازه گیری شد. شدت تمرینات به وسیله ضربان قلب کنترل شد. مقایسه درون گروهی از آزمون تی وابسته و مقایسه بین گروهی از آزمون تحلیل کوواریانس، با سطح معنی داری 0.05≥P با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
یافته ها:
پس از هشت هفته تمرین کراس فیت کاهش معنی داری در سطح فتویین B سرمی (0.036=P)، کلسترول تام (0.001>P)، لیپوپروتیین کم چگال (0.001>P) و افزایش معنی داری در لیپوپروتیین پرچگال (0.001>P) گروه تمرین نسبت به گروه کنترل مشاهده شد.
بحث و نتیجه گیری:
با توجه به نتایج می توان گفت که کاهش فتویین B به عنوان یک بیومارکر مرتبط با دیس لیپیدمی در ارتباط با بهبود پروفایل لیپیدی ناشی از سازگاری به تمرینات کراس فیت می باشد.
کلید واژگان: تمرین کراس فیت, فتوئین B, پروفایل لیپیدی, زنان دیابتی نوع 2Introduction and purposeBeneficial goals of CrossFit training are its shorter duration, which results in greater health gains than traditional exercise for type 2 diabetes patients.The aim of the present study was to determine the effect of a Crossfit training a period on fetuin B serum level and lipid profile in women with type 2 diabetes.
Materials and methodsIn this semi-experimental research, 30 women with type 2 diabetes were randomly assigned to two Crossfit groups (age: 40.75 ± 3.93 years; body mass index: 29.49 ± 2.31 kg/m2; fasting blood sugar 168.67 ± 6.20 mg/dL) and control (age: 41.55 ± 3.11 years; body mass index: 30.55 ± 2.45 kg/m2; fasting blood sugar 164.46 ± 6.25 mg/dL) were divided. Crossfit exercises (training intensity in the first 4 weeks with 70-75% of the reserve heart rate and from 5-8 week with 75-80% of the reserve heart rate) every other day (three sessions per week, each training session includes 6-3 Crossfit training stations. The movements used in these stations were multi-joint and full-body movements) and were performed for eight weeks. Blood sampling was measured fasting and 48 hours before and after the training intervention. The intensity of the exercises was controlled by heart rate. Intra-group comparison was done by dependent t-test and inter-group comparison was done by analysis of covariance test with a significance level of P≤0.05 using SPSS software.
ResultsAfter eight weeks of Crossfit training, there was a significant decrease in serum fetoin B (P≤0.036), total cholesterol (P<0.001), low-density lipoprotein (P<0.001) and a significant increase in high-density lipoprotein.
(P<0.001) was observed in the training group compared to the control groupDiscussion and ConclusionAccording to the results, it can be said that the reduction of Fetuin B as a biomarker related to dyslipidemia is related to the improvement of lipid profile due to adaptation to Crossfit exercises.
Keywords: Type 2 Diabetes, Cross Fit training, Lipid Profile, Fetuin B -
مقدمه و هدف
چاقی، کم تحرکی و کمبود ویتامین D، ارتباط نزدیکی با بیماری دیابت دارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح پلاسمایی ویتامین D و شاخص های کنترل گلوکز خون در بیماران دیابتی نوع دو می باشد.
روش کاراز بین مردان مبتلا به دیابت نوع دو، 24 نفر با میانگین سن (0/81±49/5 سال) و BMI (1/3±29/6 کیلوگرم/ مترمربع) به صورت تصادفی در دو گروه تمرین هوازی (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین هوازی به مدت هشت هفته با شدت 50% تا 75% ضربان قلب ذخیره اجرا گردید. سطوح ویتامین D، HbA1c، گلوکز، انسولین، مقاومت انسولین، حساسیت انسولین و کارکرد سلول های بتا در پیش آزمون و پس آزمون اندازه گیری گردید. از آزمون t وابسته و تحلیل کواریانس برای مقاسیه درون گروهی و بین گروهی و از آزمون همبستگی پیرسون برای ارتباط بین متغیر های تحقیق استفاده گردید.
یافته هانتایج نشان داد درصد HbA1c، گلوکز، انسولین و مقاومت انسولین در گروه تمرین هوازی کاهش معنی داری را نسبت به گروه کنترل دارد (0/05<p)، اما سطوح ویتامین D، حساسیت انسولین و کارکرد سلول های بتا در گروه تمرین هوازی نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشت (0/05<p)، همچنین نتایج آزمون همبستگی پیرسون ارتباط معنی داری بین سطوح ویتامین D با شاخص های کنترل گلوکز خون در گروه تمرین هوازی نشان داد (0/05<P).
نتیجه گیریدر این تحقیق مشاهده شد که تمرینات هوازی استراتژی موثری برای بهبود شاخص های کنترل قند خون در بیماران دیابتی نوع دو محسوب می شوند، این اثر حمایتی احتمالا به توسعه سطوح پلاسمایی ویتامین D مربوط می باشد.
کلید واژگان: تمرین هوازی, دیابت نوع دو, ویتامینHbA1c, DIntroductionObesity, sedentary, and vitamin D deficiency are closely linked to diabetes. The aim of this study was to determine the effect of eight weeks of aerobic exercise on plasma levels of vitamin D and glycemic control indicators in type 2 diabetic patients.
Materials and MethodsFrom among males with type 2 diabetes, 24 patients with mean age (49.5±0.81 years) and BMI (29.6±1.3 kg/m2) were randomly divided into two groups including aerobic exercise (n=12) and control (12 people). The aerobic exercise program was performed for eight weeks with an intensity of 50 to 75% of the heart rate reserve. Levels of vitamin D, HbA1c, glucose, insulin, insulin resistance, insulin sensitivity and beta cell function were measured in the pretest and posttest. Dependent t-test and analysis of covariance were used for intragroup and intergroup comparison and Pearson correlation test was used for the measurement of variables relationship.
ResultsThe results showed that the percentage of HbA1c, glucose, insulin and insulin resistance in the aerobic exercise group had a significant decrease compared to the control group (p<0.05), However, vitamin D levels, insulin sensitivity and beta cell function in the aerobic exercise group increased significantly compared to the control group (p<0.05). In addition, the results of Pearson correlation test showed a significant relationship between vitamin D levels and glycemic control indicators in the aerobic exercise group (p<0.05).
ConclusionIn this study, it was observed that aerobic exercise is an effective strategy to improve glycemic control indicator in type 2 diabetic patients. This supportive effect is probably related to the development of plasma levels of vitamin D.
Keywords: Aerobic Exercise, Diabetes, Vitamin D, HbA1c -
اهداف
سالمندی یکی از مراحل زندگی است که به دلیل شرایط ویژه این دوره از زندگی، نیاز به توجه ویژه دارد. کم تحرکی و ضعف عضلانی ناشی از سالخوردگی از عوامل مهم کاهش آمادگی جسمانی و عملکردی سالمندان هستند که می توانند کیفیت زندگی آن ها را کاهش دهد. از طرفی تحریک الکتریکی عضلانی (EMS) یکی از شیوه های مدرن تمرینی است که می تواند برای افراد کم توان مانند سالمندان مناسب باشد. همچنین ترتیب تمرین در تمرینات موازی یکی از متغیرهای تمرین است که می تواند بر سازگاری های ایجادشده در اثر تمرین موثر باشد. هدف تحقیق حاضر مقایسه اثر ترتیب تمرین در تمرینات موازی به همراه EMS بر عملکرد حرکتی زنان سالمند است.
روش بررسیدر تحقیق نیمه تجربی حاضر که به صورت یک سوکور انجام شد، پنجاه زن سالمند سالم داوطلب با دامنه سنی 70-60 سال به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی به گروه های (هر گروه ده نفر) تمرین هوازی مقاومتی به همراه EMS، تمرین مقاومتی هوازی به همراه EMS، تمرین چرخشی (تغییر اولیت به صورت تناوبی در جلسات تمرین) به همراه EMS، چرخشی و کنترل (بدون تمرین) تقسیم شدند. پروتکل تمرین شامل دوازده هفته تمرین و سه جلسه تمرین در هفته بود. هر جلسه تمرین شامل سه مرحله گرم کردن (15-10 دقیقه، تمرینات اصلی (20 دقیقه) و سرد کردن (10 دقیقه) بود. برنامه تمرین اصلی شامل 20 دقیقه تمرینات ترکیبی موازی بود که به صورت دو مرحله 10دقیقه ای با استراحت 5-3 دقیقه ای بین مراحل تمرین اجرا شد. تمرینات ایروبیک با شدت 70-50 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی و تمرینات مقاومتی با استفاده از تمرینات با وزن بدن و کش های الاستیک برای گروه های عضلانی مختلف انجام شد. برنامه تمرین از نظر حجم و شدت برای همه گروه ها یکسان بود، تنها تفاوت در ترتیب تمرین و ارایه EMS بود. قدرت عضلات بالاتنه و پایین تنه به ترتیب با آزمون پرس سینه و اکستنشن زانو نشسته، حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) با آزمون یک مایل پیاده روی راکپورت، استقامت عضلانی با آزمون 2 دقیقه گام برداشتن درپجا و توان پایین تنه با آزمون راه رفتن روی سطح شیب دار در دو مرحله قبل و پس از مداخله تحقیق اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از آزمون های های تی وابسته و تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و سطح معنی داری (0/05≥ P) انجام شد.
یافته ها:
پس از دوره تمرین، افزایش معنی داری در همه متغیرهای وابسته اندازه گیری شده نسبت به مقادیر پایه مشاهده شد (0/001>P). افزایش معنی داری نیز در سطح VO2max، قدرت بالاتنه و پایین تنه و استقامت عضلانی در همه گروه های آزمایش نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (0/001>P). اما توان پایین تنه فقط در گروه های آزمایش به همراه EMS نسبت به گروه کنترل معنی دار بود (0/01> P). تغییرات VO2max و قدرت پایین تنه در گروه های آزمایش به همراه EMS به صورت معنی داری نسبت به گروه بدون EMS بیشتر بود (0/01>P). همچنین قدرت بالاتنه و استقامت عضلات پایین تنه در گروه با اولویت تمرین مقاومتی به همراه EMS نسبت به گروه ترکیبی بدون EMS بیشتر بود (0/01>P).
نتیجه گیری:
با توجه به نتایج می توان گفت که تمرینات ترکیبی موازی روش مفیدی در ارتقای آمادگی جسمانی و عملکرد جسمانی زنان سالمند است و استفاده از EMS می تواند موجب افزایش اثر سازگاری های حاصل از تمرین به خصوص توان پایین تنه در سالمندان باشد و می تواند از عوارض مرتبط با ضعف عضلانی جلوگیری کند. از طرفی ترتیب تمرین با اولویت تمرین مقاومتی می تواند بر افزایش اثر تمرین بر متغیرهای قدرت عضلات بالاتنه و استقامت عضلانی موثر باشد، ولی بر قدرت عضلات پایین تنه، استقامت قلبی تنفسی و توان پایین تنه اثر معنی داری ندارد.
کلید واژگان: زنان, سالمند, تمرین ورزشی, تحریک الکتریکی عضلانی, عملکرد جسمانیObjectiveAging is one of the stages of life that needs special attention due to the special conditions of this period of life. Inactivity and myasthenia due to aging are important factors in reducing the physical and functional activities in the elderly, which can affect their quality of life. On the other hand, electromyostimulation (EMS) is one of the modern training methods that can be suitable for disabilities in the elderly. Also, the training sequence in concurrent training is one of the variables of training that can affect its adaptations. This study aimed to compare the effect of exercise sequence in concurrent training with EMS on the motor performance of elderly women.
Materials & MethodsIn this semi-experimental single-blinded study, 50 healthy elderly female volunteers, age range of 60-70 years, were selected by random sampling divided randomly into the following groups (each group of 10 people): Aerobic-resistance training with EMS, resistance-aerobic exercise with EMS, rotational exercise (change of priority periodically in training sessions) with EMS, and rotational and control (without training) groups. The training protocol consisted of twelve weeks of exercise, three sessions per week, and each session three stages of warm-up (10-15 minutes), main exercises (20 minutes) and cooling (10 minutes). The main training program consisted of 20 minutes of parallel combination exercises, which were two 10-minute steps with a 3-5 minute intervals. Aerobic exercises were performed with the intensity of 70%-50% of maximum oxygen consumption and resistance exercises using body weight and elastic bands for different muscle groups. The training schedule was the same for all groups in terms of volume and intensity, with the only difference being in the exercise sequence and EMS presentation. Strength of the upper and lower torso muscles were measured with chest press and seated leg extension, respectively, maximum oxygen consumption (VO2 max) with a one-mile Rockport walking test, muscular endurance with a 2-minute marching on a spot-test and lower torso strength with a walking test on the slope in two stages before and after the intervention. Statistical analysis was performed using dependent t-tests and Covariance Analysis (ANCOVA) and Bonferroni post hoc test using SPSS software V. 22 and P≥0.05 was considered statistically significant.
ResultsSignificant increase was observed in all measured dependent variables relative to the baseline values (P<0.001). In the study of intergroup changes, a significant increase was observed in VO2 max level, upper and lower torso strength, and muscular endurance in all of the intervention groups compared to the control group (P<0.001), but lower torso strength was significant only in the intervention groups with EMS compared to the control group (P<0.001). VO2 max changes and the lower torso strength in training groups with EMS were significantly higher than the groups without EMS (P<0.01). Also, the upper torso strength and the endurance of the lower torso muscles in the group with the priority of resistance training with EMS were higher than the combination group without EMS (P<0.01).
ConclusionBased on the results, it can be said that combined concurrent exercises are a useful method in promoting physical fitness and physical performance of elderly women, and the use of EMS can increase the effectiveness of adaptations resulting from exercise, especially lower torso strength in the elderly and can prevent complications associated with myasthenia. On the other hand, the training sequence with the priority of resistance training can be effective in increasing the effect of exercise on the variables of upper torso muscle strength and muscular endurance, but it does not have a significant effect on lower torso strength, cardiorespiratory endurance and lower torso strength.
Keywords: Elderly, Women, Exercise training, Electromyostimulation, Physical performance -
زمینه و هدف
یکی از عوامل تاثیرگذار در موفقیت و بهبود رکورد ورزشکاران، گرم کردن است. پتانسیل پس فعالسازی یکی از روش های نوین گرم کردن است. هنگام فعالیت های سریع و پویا، فعال سازی عصبی- عضلانی بالایی وجود دارد و تمرینات با بار بیشینه، باعث فعال شدن سیستم عصبی مرکزی و ایجاد شرایطی مناسب برای اجرای فعالیت های انفجاری می شوند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تاثیر پتانسیل پس فعال سازی در زمان های استراحتی متفاوت، بر توان انفجاری دختران ورزشکار بود.
روش تحقیق:
در این تحقیق نیمه تجربی، 12 دختر ورزشکار (میانگین شاخص توده بدنی 40/4±1/21 کیلو گرم بر متر مربع و سن 98/1±28/23 سال) آزمون پرش عمودی معکوس (CMJ) را با استفاده از صفحه نیروسنج اجرا کردند. پس از آن، حرکت اسکوات با 3 تکرار و شدت 85 درصد یک تکرار بیشینه انجام شد و بعد از 30 ثانیه استراحت غیرفعال، مجددا آزمون CMJ به عمل آمد. در ادامه، همین آزمون با زمان های 1، 2، 3 و 5 دقیقه استراحت غیرفعال انجام گردید. برای تعیین طبیعی بودن داده ها از آزمون شاپیرو- ویلک و برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. کلیه بررسی های آماری با نرم افزار SPSS نسخه 23 به اجرا درآمد و سطح معنی داری 05/0p < در نظر گرفته شد.
یافته ها:
میزان پرش عمودی معکوس دختران در پس آزمون نسبت به وضعیت پیش آزمون در زمان های 30 ثانیه (001/0=p)، 1 دقیقه (001/0=p)، 2 دقیقه (001/0=p) و 3 دقیقه (001/0=p) به طور معنی داری افزایش یافت. اما میزان پرش عمودی معکوس 5 دقیقه بعد از پس آزمون، نسبت به وضعیت پیش آزمون تغییر معنی داری نداشت (42/0=p).
نتیجه گیری:
به نظر می رسد استفاده از حرکت اسکوات پس از گرم کردن، باعث افزایش عملکرد انفجاری می گردد و می تواند در ورزش های قدرتی، سرعتی و توانی- انفجاری سودمند واقع گردد.
کلید واژگان: پتانسیل پس فعالسازی, پرش عمودی معکوس, گرم کردنBackground and AimWarm-up is one of the factors that influence the success and improvement of athletes record. The post-activation potentiation can be considered as one of the new methods of warm-up. During fast and dynamic activities, there is a high level of neuromuscular activation, so the exercises with maximum loads can activate the central nervous system tocreate suitable condition for explosive activity. The purpose of this study was to investigate the effect of post-activation potentiation in different rest periods on the explosive power of athlete girls.
Materials and MethodsIn this semi-experimental study, 12 female athletes (mean body mass index 21.1 ± 4.40 kg/m2, and age 23.28 ± 1.98 years) performed a countermovement Jump test using force plate. Then, they performed the squat movement with three repetitions, with 85% of one maximum repetition, and after 30 seconds of passive rest, they repeat the same countermovement Jump test. After that, the same test was carried out with one, two, three, and five minutes passive rest. For statistical analysis, theShapiro-Wilk normality test and analysis of variance with repeated measure method and Bonferron's post hoc test were used. All statistical analyzes were performed by SPSS softwareand significant level set at p < 0.05.
ResultsThe results indicated that the reverse countermovement Jump in post-tests were significantly higher at 30 second (p=0.001), 1 minute (p=0.001), 2 minutes (p=0.001) and 3 minutes (p=0.001) compared to pre-test, butdespite a slight increase in countermovement Jump with 5 minutes rest, this test did not change significantly (p=0.43) compared to the pre-test.
ConclusionIt seems that the use of squat movement after warm-up will increase the explosive performance, which can be beneficial in power, speed and explosive power sports.
Keywords: post-activation potentiation, Countermovement Jump, warm up -
زمینه و هدف:
استفاده از دوکسوروبیسین (Dox) در شیمی درمانی، عوارض جبران ناپذیری بر بافت کبد دارد. اما، نقش فعالیت های ورزشی و مصرف آنتی اکسیدان ها بر مکانیسم آپوپتوز کبدی ناشی از مصرف Dox هنوز به طور کامل شناخته نشده است. از این رو هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مصرف کروسین بر آپوپتوز بافت کبد رت های نر تحت القاء مزمن Dox بود.
روش تحقیق:
در این مطالعه تجربی 40 سر رت نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 200-220 و محدوده سنی 8 هفته در گروه های 1: کنترل سالم، 2: Dox (mg/kg 2 در7 دوز)، 3: Dox+کروسین (mg/kg10)، 4: Dox+HIIT، و 5: Dox+HIIT+کروسین قرار گرفتند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته، 5 روز در هفته، با تناوب های 2 دقیقه ای و با شدت 80 تا 90 درصد سرعت بیشینه دویدند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، بافت برداری از کبد جهت ارزیابی فیبروز و بیان ژن های Bax و Bcl-2 به روش (Real time-PCR) انجام شد. نتایج تجزیه و تحلیل یافته ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه در سطح معناداری (0/05>P) بررسی شدند.
یافته هاDox باعث افزایش معنادار بیان Bax، نسبت Bax/Bcl-2 و کاهش بیان Bcl-2 در بافت کبد گروه های بیمار شد (0/001=p). در مقابل تمرین، کروسین و ترکیب تمرین و کروسین باعث کاهش بیان Bax، نسبت Bax/Bcl-2 و افزایش بیان Bcl-2 در گروه های تجربی در مقایسه با گروه Dox شد (0/001=p).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات تناوبی شدید و مصرف کروسین به طور همزمان اثرات معنی داری بر کاهش آپوپتوز کبدی موش های صحرایی نر تحت القاء مزمن، با تزریق دوکسوروبیسین دارد.
کلید واژگان: آپوپتوز, کروسین, دوکسوروبیسین, تمرین تناوبی شدید, کبدBackground and AimThe use of doxorubicin (Dox) in chemotherapy has irreversible effects on liver tissue. Therefore, the role of exercise activities and the use of antioxidants consumption on the mechanism of apoptosis induced by (Dox are not yet fully understood. Therefore, the aim of the present study was to investigate the effect of High Intensity Interval Training (HIIT) and crocin consumption on liver tissue apoptosis in male rats under chronic Dox induction.
Materials and MethodsIn this experimental study, 40 male Wistar rats (mean weight 200±20 g)and age range of 8 weeks divided into five groups including; 1: healthy control groups, 2: Dox (2 mg/kg in 7 doses), 3: Dox+crocin (10 mg/kg), 4: Dox+HIIT, and 5: Dox+HIIT+crocin.The training groups ran for 8 weeks, 5 days a week, at 2-minute intervals and with an intensity of 80 to 90% of the maximum speed. 48 hours after the last training session, liver biopsy were performed to assess the fibrosis and expression of Bax and Bcl-2 genes by (Real time-PCR) method. The results of statistical analysis were analyzed using by one-way (ANOVA), at p≤0.05.
ResultsDox significantly increased Bax expression compared to Bax/Bcl-2 and also decreased Bcl-2 expression in liver tissue of the patient groups (p=0.001). In contrast, crocin and the combination of exercise and crocin decreased Bax expression compared to Bax/Bcl-2 and increased Bcl-2 expression in experimental groups compared to Dox group (p=0.001).
ConclusionIt seems the high intensity interval training with consumption of crocin has significant effect on the decrease of apoptosis in liver tissue in male rats subjected to chronic doxorubicin injection.
Keywords: Apoptosis, Crocin, Doxorubicin, High-Intensity Interval Trainings, Liver -
زمینه و هدف
با وجود اثرات مثبت تمرینات تناوبی با شدت بالا، این تمرینات موجب ایجاد فشار اکسایشی می گردند. بنابراین هدف این تحقیق بررسی اثر مکمل یاری ویتامین E و اسید چرب امگا-3 بر استرس اکسیداتیو همراه با یک جلسه تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) در دانشجویان پسر تربیت بدنی دانشگاه شهید چمران اهواز بود. این تحقیق از نوع نیمه تجربی و کاربردی بود.
مواد و روش هابه این منظور از میان دانشجویان پسر تربیت بدنی تعداد 30 نفر با میانگین سنی 67/1±18/22 سال در سه گروه (دارونما، مکمل ویتامین E و مکمل امگا-3) قرار گرفتند و به مدت دو هفته به مصرف مکمل پرداختند. نمونه های خونی برا تجزیه و تحلیل و اندازه گیری MDA و آنزیم کاتالاز، پیش از مصرف مکمل، پس از اتمام دوره مصرف مکمل و بلافاصله پس از انجام تست تناوبی با شدت بالا از آزمودنی ها اخذ گردید. از روش آماری تحلیل کواریانس با اندازه گیری مکرر برای تغییرات درون گروهی و تحلیل کواریانس برای بررسی تغییرات بین گروهی استفاده شد.
یافته هانتایج تحقیق نشان داد که مصرف مکمل های ویتامین E و امگا-3 باعث تغییر معنی دار در مقدار MDA و در میزان آنزیم کاتالاز نشد(05/0>P).
بحث و نتیجه گیریدر نتیجه مصرف کوتاه مدت این دو مکمل در مقابله با استرس اکسیداتیو کار ساز نمی باشد.
کلید واژگان: مکمل ویتامین E, اسید چرب امگا-3, استرس اکسیداتیو, تمرین تناوبی با شدت بالاBackground and objectivesDespite the positive effects of HIIT training but it causes oxidative stress due to high intensity. Therefore, The aim of this study was to investigate the effect of vitamin E supplementation and omega-3 fatty acids on oxidative stress along with a high intensity interval training (HIIT) in physical education male students of Shahid Chamran University. This was a quasi-experimental and applied research.
Subjects and MethodsFor this purpose, from among the male students of physical education, 30 person with the age range of 22/18±1/67 years were placed in the three groups (control, vitamin E and omega-3) and took the supplement for two weeks. To analyse and measure MDA and catalase enzyme, blood samples were taken from subjects, before taking supplements, after the supplementation period, and immediately after completion of the maximum intensity interval test. Statistical analysis of covariance was performed by repeated measures for within-group changes and covariance analysis was used to examine inter-group changes.
ResultsThe results showed that supplementation with vitamin E and omega-3 caused a non-significant reduction in the amount of MDA and non-significant increase in the amount of catalase enzyme (P≥ 0/05).
ConclusionAs a result, the consumption of these supplements are not effective in cope with oxidative stress.
Keywords: vitamin E supplementation, Omega-3 fatty acids, oxidative stress, high intensity interval training -
سابقه و هدف
دوکسوروبیسین با افزایش استرس اکسیداتیو موجب تخریب سلول های تومور و سلول های سالم بویژه در بافت قلب می شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی و مصرف کروسین بر استرس اکسیداتیو قلب موش های صحرایی تحت درمان با دوکسوروبیسین بود.
مواد و روش هادر یک کارآزمایی تجربی50 سرموش صحرایی نر بطور تصادفی به پنج گروه کنترل، دوکسوروبیسین، دوکسوروبیسین+تمرین، دوکسوروبیسین+کروسین و دوکسوروبیسین+تمرین هوازی و کروسین تقسیم شدند. دوکسوروبیسین با دوز mg/kg 2 به صورت درون صفاقی تزریق شد. کروسین با دوز mg/kg 10، به حیوانات خورانده شد. تمرین هوازی شامل 60 دقیقه دویدن با شدت 60-40 درصد بیشینه سرعت، پنج روز در هفته بود. سطح مالوندی آلدهید و فعالیت آنزیم های کاتالاز و سوپراکسایددیسموتاز بافت قلب اندازه گیری شدند. برای مقایسه گروه ها از آزمون ANOVA در سطح معنی داری 05/0 ≥p استفاده شد.
یافته هاتزریق دوکسوروبیسین سطح مالوندی آلدهید بافت قلب را بطور معنی داری افزایش (0001/0=p) و فعالیت آنزیم های سوپراکسایددیسموتاز (0001/0=p) و کاتالاز (0001/0=p) را بطور معنی داری کاهش داد. هشت هفته تمرین هوازی، مصرف کروسین و ترکیب مصرف کروسین و تمرین هوازی سطوح مالون دی آلدهید موش های تحت درمان با دوکسوروبیسین را بطور معنی داری کاهش (0001/0=p) و فعالیت آنزیم های کاتالاز (0001/0=p) و سوپراکسایددیسموتاز (0001/0=p) بافت قلب را بطور معنی داری افزایش داد (0001/0=p).
نتیجه گیریتمرین هوازی و مصرف کروسین به تنهایی و بصورت ترکیبی استرس اکسیداتیو ناشی از دوکسوروبیسین را کاهش و کاهش دفاع آنتی اکسیدانی ناشی از دوکسوروبیسین را بهبود دهد.
کلید واژگان: سرطان, شیمی درمانی, تمرین ورزشی, آنزیم های آنتی اکسیدانی, پراکسیداسیون لیپیدیBackground and ObjectivesDoxorubicin-increased oxidative stress destroys tumors and normal cells, especially in heart tissues. The objective of the present study was to investigate effects of eight weeks of aerobic training and crocin consumption on doxorubicin induced heart tissue oxidative stress in male rats.
Materials & MethodsIn this experimental study, 50 male rats were randomly divided into five major groups of control, doxorubicin, doxorubicin with training, doxorubicin with crocin and doxorubicin with a combination of training and crocin. Doxorubicin was intraperitoneally injected at 2 mg/kg BW for seven weeks. The crocin treated groups orally received 10 mg/kg BW, five times per week for eight weeks. Aerobic training included 60 min of treadmill running with 40–60 of maximum speed, five times per week for eight weeks. Malondialdehyde levels and catalase and superoxide dismutase activities were assessed in heart tissues. The ANOVA test was used to compare groups with each other. The significant level was considered at p ≤ 0.05.
ResultsDoxorubicin injection significantly increased malondialdehyde levels (p = 0.0001) and decreased catalase (p = 0.0001) and superoxide dismutase (p = 0.0001) activities in heart tissues. The eight weeks aerobic training, crocin consumption and combination of the two interventions decreased malondialdehyde levels (p = 0.0001) and increased catalase (p = 0.0001) and superoxide dismutase activities (p = 0.0001) in heart tissues of doxorubicin receivers.
ConclusionAerobic training and crocin consumption alone and in combination can decrease doxorubicin induced oxidative stress and improve internal antioxidant defense in doxorubicin receivers.
Keywords: Cancer, Chemotherapy, Exercise training, Antioxidant enzymes, Lipid peroxidation -
زمینه و هدف
مطالعات نشان داد که فعالیت بدنی و مصرف گیاه دارویی زعفران در بیمارانی که مشکل بیضه دارند و افرادی که مستعد آپوپتوز هستند را تحت تاثیر قرار می دهند،کروسین غنی از ترکیبات آنتی اکسیدانی هستند تعداد اسپرم، قدرت، حرکت و قابلیت مورفولوژیکی اسپرم را افزایش می دهند. در این مطالعه اثر هشت هفته تمرین تداومی و مصرف آنتی اکسیدان کروسین برشاخص های آپوپتیک بافت بیضه رت های نر در معرض القایی آپوپتوز بوسیله دوکسوروبیسین بررسی شد.
روش کاردر این مطالعه تجربی 40 سر رت نر در گروه های کنترل، شم(دوکسوروبیسین)، تمرین تداومی+ دوکسوروبیسین، تمرین تداومی+ دوکسوروبیسین+ کروسین، دوکسوروبیسین+ کروسین تقسیم شدند.که در روزهای تمرین به مدت 8 هفته mg/kg 50 کروسین به صورت گاواژ دریافت کردند. تمام گروه ها بجز گروه کنترل، دوکسوروبیسین به میزان (5/2میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن) شش بار و در انتهای هر هفته، از انتهای هفته دوم تا انتهای هفته هفتم، گروه کنترل تنها نرمال سالین به همان میزان دوکسوروبیسین در یافت کردند،گروه های تمرین تداومی به مدت 8 هفته، 5 جلسه در هفته به ترتیب 16، 24، 32، 40 دقیقه بر روی نوارگردان دویدن، 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین و پس از12-10 ساعت ناشتایی شبانه، پس از بیهوشی حیوانات نمونه های خونی و بافتی جمع آوری شد ، سپس سطوح Bcl-2و Bax با استفاده از روش Real-time PCR بافت بیضه اندازه گیری شد. نتایج تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA)سطح معناداری 05/0P ≤ آنالیز شدند.
نتایجتمرین تداومی+ کروسین+ دوکسوروبیسین اثر معنی داری بر کاهش Bax و نسبت Bax / Bcl-2 و افزایش Bcl-2 داشت، که گروه آزمایشی دوکسوروبیسین+ تمرین+ کروسین کمترین اختلاف میانگین(0008/0) و اختلاف میانگین با گروه شم با بیشترین اختلاف میانگین (0061/0) را دارا می باشد(0/05 ≤P).
نتجه گیرییافته های پژوهش حاضر نشان داد تمرین تداومی و تزریق وابسته به کروسین با کاهش سمیت ناشی از دوکسوروبیسین کاهش رادیکال های آزاد و ایجاد سازگاری مفید در سیستم آنتی اکسیدان بافت بیضه رت های نر می شوند.
کلید واژگان: تمرین تداومی, کروسین, دوکسوروبیسین, بیضه, آپوپتوزBackgroundStudies showed that physical activity and saffron plant usage can positively affect the persons with testicle problems and subject to apoptosis. Crocins are rich in antioxidant compounds and increase sperm count and strength, motility and morphological ability of sperm. In this study, effect of eight-week exercise and crocin on the apoptotic indices of male rats’ testicles subjected to the apoptosis has been investigated by Doxorubicin.
MethodsIn this experimental study, 40 male rats were divided into control, scheme (doxorubicin), continuous exercise + doxorubicin, continuous exercise + doxorubicin + crocin, doxorubicin + crocin which were administered 50 mg/kg crocin for 8 weeks by gavage. All groups except the control group received doxorubicin (2.5 mg/kg of body weight), six times at the end of each week. From the end of the second week until the end of the seventh week, the control group received only normal saline the same amount of doxorubicin. Continuous exercise groups for 8 weeks, 5 sessions per week, respectively, 16, 24, 32, 40 minutes on treadmill running, Blood and tissue samples were collected 48 hours after the last exercise session and after 10-12 hours of nocturnal fasting, after anesthesia, and Bcl-2 and Bax levels were measured using Real-Time PCR testicular tissue. The results of statistical analysis were analyzed by one-way (ANOVA), at P ≤ 0.05.
ResultsContinuous exercise + crocin + doxorubicin had a significant effect on decreasing Bax and Bax/Bcl-2 ratio and increasing Bcl-2, The experimental group with doxorubicin + exercise + crocin had the lowest mean difference (0.0008) and mean difference with the sham group with the highest mean difference (0.0061)
(P ≤ 0.05).ConclusionsThe results of this study showed that continuous training and crocin-dependent injections reduce the free radicals and induce beneficial adaptation in the testicular tissue antioxidant system by reducing the toxicity induced by doxorubicin.
Keywords: Continuous exercise, Crocin, Doxorubicin, Testis, Apoptosis -
زمینه و هدف
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر همزمان تمرین تناوبی شدید و استفاده از داربست دسلولار شده غشاء آمنیوتیک بر روی تغییرات بیان ژنی شاخص های تکثیر و فعالیت سلول های ماهواره ای در آسیب از دست رفتن حجیم عضلانی بر روی عضله تیبیالیس قدامی موش صحرایی بود.
مواد و روش هادر مطالعه تجربی حاضر، پس از تهیه و آماده سازی غشاء آمنیوتیک انسانی و دسلولاریزه کردن آن، آسیب Volumetric muscle loss) VML) بر روی عضله تیبیالیس قدامی 24 سر موش صحرایی انجام شد. موش های صحرایی بر اساس دریافت و عدم دریافت داربست غشاء آمنیوتیک به دو گروه 12 تایی تقسیم شدند. سپس هر کدام از گروه ها به گروه تمرین تناوبی شدید و بدون تمرین تقسیم شدند .برای بررسی بیان سه ژن PAX7، MyoD1 و Myogenin از تکنیک Real-time PCR استفاده شد. در بیان ژن PAX7 در گروه تمرین تناوبی شدید با داربست به ترتیب در مقایسه با گروه تمرین بدون داربست (004/0P=) و دو گروه دیگر (001/0P<) تفاوت معنی داری وجود داشت. در بیان ژنMyoD1، گروه تمرین تناوبی شدید به ترتیب با گروه بدون تمرین همراه با داربست (050/0P=) و دو گروه بدون داربست (001/0P<) تفاوت معنی دار داشت. در بیان ژنMyogenin گروه تمرین تناوبی شدید به ترتیب با گروه بدون تمرین همراه با داربست (031/0P=) و دو گروه بدون داربست (001/0P<) تفاوت معنی دار داشت.
نتیجه گیرینتایج نشان داد ترکیب تمرین تناوبی شدید و قراردادن داربست دسلولار شده غشاء آمنیوتیک، بیان ژن های PAX7، MyoD1 و Myogenin را بیش تر می کند و احتمالا در بازسازی آسیب و زخم های حجیم عضلانی بتواند موثر باشد.
کلید واژگان: تمرین تناوبی شدید, سلول های ماهواره ای, مهندسی بافت, موش صحراییBackground and ObjectivesThe purpose of the present study was to determine the simultaneous effect of high intensity interval training and decellularized amniotic membrane scaffold on gene expression of cell proliferation factors of satellite cells in the volumetric muscle loss injury in the tibialis anterior of rats.
Materials and MethodsIn this experimental study, after preparation of human amniotic membrane and its decellularization process, volumetric muscle loss (VML) on the tibialis anterior muscle was performed on 24 rats. The rats were divided into two groups of 12 according to receiving and not receiving amniotic membrane scaffold. Each group was then divided into High-Intensity Interval Training (HIIT) and untreated groups. Real-time PCR technique was used to examine the gene expression of the three PAX7, MyoD1 and Myogenin genes.
ResultsThere was a significant difference in the gene expression of PAX7 in the HIIT group with scaffolds compared to the non-scaffold training group (p=0.004) and the other two groups (p<0.001). In the gene expression of MyoD1, the HIIT group was significantly different from the sedentary group with scaffold (p=0.050) and the two groups without scaffold (p<0.001), respectively. In the gene expression of Myogenin, the HIIT group was significantly different from the sedentary group with scaffold (p=0.031) and the two groups without scaffold (p<0.001), respectively.
ConclusionThe results showed that the combination of HIIT and insert of decellularized amniotic membrane scaffold increases the gene expression of PAX7, MyoD1 and Myogenin and may be effective in the regeneration of volumetric muscle loss injury.
Keywords: High-intensity interval training, Satellite cells, Tissue engineering, Rats -
سابقه و هدف
دوکسوروبیسین (Dox) یک آنتی بیوتیک آنتراسیکلین است که به طور گسترده ای به عنوان عامل شیمی درمانی استفاده می شود. با این حال، مفیدبودن این عامل باتوجه به عوارض جانبی آن محدود است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین تناوبی شدید و مصرف کروسین بر استرس اکسیداتیو بافت کبد رت های نر تحت القای مزمن دوکسوروبیسین بود.
مواد و روش هادر این مطالعه تجربی 40 سر رت نر نژاد ویستار در گروه های کنترل سالم، دوکسوروبیسین (mg/kg 2 در 7 دوز)، دوکسوروبیسین-کروسین (mg/kg2)، دوکسوروبیسن-تمرین و دوکسوروبیسین-تمرین-کروسین قرار گرفتند. گروه های تمرینی به مدت 8 هفته، 5 روز در هفته، با تناوب های 2 دقیقه ای و با شدت 90-80 درصد سرعت بیشینه دویدند. سطح مالون دی آلدهید، فعالیت آنزیم های سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در بافت کبدی اندازه گیری شد.
نتایجدوکسوروبیسین باعث افزایش معنی داری در سطح مالون دی آلدهید و کاهش معنی داری در فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز بافت کبد در گروه های دریافت کننده دوکسوروبیسین در مقایسه با گروه کنترل سالم شد (0/001=P). کاربرد هر سه مداخله باعث کا هش معنی داری در سطح مالون دی آلدهید (0/001=P) و افزایش معنی داری در فعالیت سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در نتیجه ی دریافت تمرین (در هر دو آنزیم، 0/001=P)، کروسین (0/002=P و 0/001=P) و ترکیب تمرین و کروسین (در هر دو آنزیم، 0/001=P) در مقایسه با گروه کنترل دوکسوروبیسین شد. همچنین اثر ترکیبی تمرین و کروسین بهتر از اثر هر کدام به تنهایی بود (0/001=P).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرینات منظم تناوبی شدید، کروسین و ترکیب این دو می تواند با کاهش استرس اکسیداتیو، اثرات محافظتی در برابر سمیت کبدی ناشی از دوکسوروبیسین داشته باشد.
کلید واژگان: استرس اکسیداتیو, تمرین تناوبی, دوکسوروبیسین, کبد, کروسینFeyz, Volume:23 Issue: 5, 2019, PP 485 -494BackgroundDoxorubicin (Dox) is an anthracycline antibiotic that is widely used as a chemotherapy agent. However, the benefit of this agent is limited due to its side effects. The purpose of this study was to investigate the effect of high intensity interval training and crocin consumption on oxidative stress in liver tissue of male rats under chronic induction of doxorubicin.
Materials and MethodsIn the present experimental study, 40 Wistar male rats were placed in groups: Healthy control (saline), doxorubicin (control) (2 mg/kg in 7 doses), doxorubicin and crocin (2mg/kg), doxorubicin training, and doxorubicin, crocin and training. The training groups ran in 80-90% of maximum speed for 8 weeks, 5 days a week, with 2-minute intervals. The level of malondialdehyde, activity of superoxide dismutase and catalase enzymes in liver tissue was measured.
ResultsDoxorubicin significantly increased malondialdehyde levels and reduced the activity of superoxide dismutase and catalase in the liver tissue in the groups receiving doxorubicin compared to the healthy control group (P<0.001). Use of all three interventions caused a significant decrease in malondialdehyde level (P<0.001) and a significant increase in superoxide dismutase and catalase activity as a result of exercise (both enzymes, P=0.001), crocin (P=0.002 and P=0.001) and combination of exercise and crocin (both enzymes, P=0.001) compared to the control group of doxorubicin. Also, the combined effect of exercise and crocin was better than the effect of each alone (P<0.001).
ConclusionIt seems that regular high intensity interval training, supplementation of crocin, or a combination of these two, can reduce the toxicity of doxorubicin by reducing oxidative stress.
Keywords: Oxidative stress, High interval training Doxorubicin, Liver, Crocin -
هدف از انجام این مطالعه تاثیر فعالیت ورزشی حاد مقاومتی با حجم های کم و زیاد بر پاسخ اینترلوکین-6 پلاسما دختران بود. 10 نفر دختر فعال (میانگین سن: 27/1± 50/25 سال؛ قد: 58/3 ± 10/164 سانتیمتر؛ وزن: 80/9 ± 80/63 کیلوگرم) و بدون سابقه فعالیت مقاومتی در یک سال گذشته به صورت متقاطع و با یک هفته فاصله دو جلسه فعالیت مقاومتی انجام دادند. آزمودنی ها دو جلسه فعالیت مقاومتی با حجم ها متفاوت (تک ست و سه ست) و شدت (RM10) و فاصله بین ست مشابه (2 دقیقه) با یک هفته فاصله بین جلسات فعالیت انجام دادند. فعالیت مقاوتی شامل 6 فعالیت به صورت کل بدن بود. تمام تکرار ها تا واماندگی انجام شد. آزمودنی ها 2 ساعت پیش از انجام فعالیت ورزشی و پس از 8 ساعت ناشتا صبحانه ای که دارای مقدار کالری کافی بود خوردند. جمع آوری نمونه های خونی قبل، بلافاصله بعد و 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی انجام شد. تجزیه و تحلیل نمونه های خونی با روش الایزا انجام شد. نتایج نشان داد که سطوح IL-6 پلاسما در قبل و بلافاصله بعد و هم چنین 24 ساعت پس از فعالیت ورزشی تفاوت معنی داری نداشت (05/0<p). همچنین سطوح IL-6 پلاسما در حجم های مختلف فعالیت ورزشی مقاومتی نیز تفاوت معنی داری نداشت (05/0<p). این نتایج نشان داد که فعالیت ورزشی مقاومتی با شدت متوسط بر پاسخ IL-6 پلاسما در حجم های مختلف اثری روی IL-6 پلاسما در زنان فعال ندارد.
کلید واژگان: تمرین مقاومتی, حجم تمرین, اینترلوکین-6, التهابThe aim of this study was to compare the effect of acute resistance exercise at different volume on plasma IL-6 response in active females. 10 active female student (age=25±50 yrs., Height= 164.10±3.58, weight= 61±125 Kg) with no resistance training experience, participated to cross-over design study. Subjects complete two acute resistance exercise sessions with different volumes (single set vs three sets), but same intensity (10RM) and rest interval between sets (2 min) with one week intervals between sessions. Resistance exercise sessions included 6 full body exercises. All sets performed to repetition failure. Two hours prior to exercises, participants consumed a standardized breakfast after an overnight fast. Blood samples collected pre- and immediately post exercise, and 24 hours post exercise. Blood samples was analyzed with Eliza Method. Results show that there was not significance difference (p< 0.05) between pre and immediately post and 24 hours post exercise in plasma IL-6 concentrations. Also, there was no significance difference (p< 0.05) between two groups in plasma IL-6 concentrations. This result indicated that Acute resistance exercise with moderate intensities can't change plasma IL-6 levels in active subjects. Also, volume of resistance exercise (single set & three sets) had no effect on plasma IL-6 levels in active female subject.
Keywords: Resistance Exercise. Exercise Volume, Inteleukine-6, Inflammation -
مقدمه و هدف
التهاب عصبی نقش محوری در توسعه درد نوروپاتی دیابت بازی می کنند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین هوازی بر سطوح پروتئین HMGB1 و برخی شاخص های استرس اکسیداتیو در موش های صحرایی با درد نوروپاتی دیابت است.
مواد و روش هادر این بررسی، 40 سر موش صحرایی نر ویستار 8 هفته ای (محدوده وزنی 2/10±220 گرم) به طور تصادفی در چهار گروه نوروپاتی دیابت، نوروپاتی دیابت تمرین، سالم تمرین و کنترل سالم قرار گرفتند. دیابت با تزریق STZ(mg/kg 50) القاء شد. پس از تائید ایجاد نوروپاتی دیابت توسط تست های رفتاری، گروه های تمرین، شش هفته تمرین هوازی تداومی با شدت متوسط 15 متر در دقیقه برای 30 دقیقه روی تردمیل اجرا کردند. سطح سرمی پروتئین HMGB1 با تکنیک الایزا و غلظت مالون دی آلدهید (MAD) و فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز (SOD) و کاتالاز (CAT) در بافت نخاع توسط روش های بیوشیمیایی اندازه گیری شد. آزمون آنالیز واریانس دو راهه و آزمون تعقیبی توکی برای تحلیل آماری استفاده گردید.
نتایجتمرین هوازی باعث کاهش معنی دار سطح سرمی پروتئین HMGB1 و غلظت MAD و افزایش فعالیت آنزیم های SOD و CAT نسبت به گروه نوروپاتی دیابت شد (P<0.05). همچنین سطوح پروتئین HMGB1 و غلظت MAD افزایش و فعالیت آنزیم های SOD و CAT در گروه نوروپاتی دیابت کاهش داشت P<0.05)).
نتیجه گیریبه نظر می رسد تمرین هوازی سطوح پروتئین HMGB1 و استرس اکسیداتیو را تعدیل و حساسیت نوسیسپتورها به عوامل درد زا را بهبود می بخشد. پیشنهاد می شود که تمرین هوازی به عنوان یک مداخله درمانی غیردارویی برای بیماران دیابتی به منظور کاهش درد نوروپاتیک استفاده شود.
کلید واژگان: تمرین هوازی, HMGB1, استرس اکسیداتیو, نوروپاتی محیطی دیابتBackground and ObjectiveNeuroinflammation plays a pivotal role in the development of diabetic neuropathic pain. The purpose of this study was to investigate the effect of aerobic exercise on HMGB1 protein levels and some oxidative stress biomarkers in a rat model of diabetic neuropathic pain.
Materials and Methods40 male Wistar rats (weighing 220 ± 10.2 g) were randomly divided into four groups: diabetic neuropathy, diabetic neuropathy + exercise, healthy exercise, and healthy control.Diabetes was induced by STZ injection (50 mg/kg).After confirming the development of diabetes neuropathy by behavioral tests, exercise groups received 6 weeks of continuous aerobic exercise with an average intensity of 15 m/min for 30 minutes on a treadmill.Serum levels of HMGB1 were measured by ELISA and malondialdehyde (MAD) concentrations and the activity of superoxide dismutase (SOD) and catalase (CAT) enzymes in spinal cord were determined by biochemical methods.Two-way ANOVA and Tukey's post hoc tests were used for statistical analysis.
ResultsAerobic exercise significantly reduced the serum level of HMGB1 protein and MDA concentration and increased the activity of SOD and CAT enzymes compared to diabetic neuropathy group (p <0.05).Also, HMGB1 levels and MDA increased and the activity of SOD and CAT enzymes decreased in the diabetic neuropathy group (p <0.05).
ConclusionAerobic exercise seems to modify the HMGB1 protein levels and oxidative stress and improve the sensitivity of the nociceptors to painful agents.It is suggested that aerobic exercise be used as a non-prescriptive therapeutic intervention for diabetic patients to reduce neuropathic pain.
Keywords: Aerobic exercise, HMGB1, Oxidative stress, Diabetic peripheral neuropathy -
زمینه و هدف
مولتیپل اسکلروز (MS) یک بیماری مزمن دمیلینه شدن سیستم اعصاب مرکزی بوده که عوارض و مشکلات فراوانی برای بیماران مبتلا ایجاد نموده و آن ها را به سوی ناتوانی حرکتی سوق می دهد. حوزه تحقیقاتی علوم ورزشی، با توجه به توسعه و پیشرفتی که پیداکرده است، امروزه همگام با علوم دیگر در یافتن روش های کمک درمانی برای بهبود اختلالات ناشی از بیماری ها و آسیب های ورزشی و بهبود وضعیت سلامتی افراد جامعه می کوشد. با توجه به اهمیت درمان های تکمیلی، در این پژوهش به بررسی اثربخشی دو نوع تمرین هوازی بر IFN-γ در نمونه های حیوانی مبتلابه MS پرداخته شده است.
مواد و روش هانمونه های تحت آزمایش این پژوهش 96 سر موش C57bl6 بودند که پس از تهیه و القاء به صورت تولید مدل EAE در پژوهش هم در تمرین شنا و هم در تمرین چرخ دوار جداگانه به 8 گروه 6تایی مشتمل بر گروه های سالم (کنترل، تمرین) و MS (کنترل، تمرین، اینترفرون، تمرین+ اینترفرون، شاهد تزریق، شاهد تمرین و تزریق) تقسیم شدند. مدل های حیوانی پس از یک هفته سازگاری با محیط، پروتکل تمرینی را اجرا کردند؛ و بعد از خون گیری، در آزمایشگاه با جدا کردن سرم، غلظت IFN-γ با کیت های ویژه اندازه گیری شد. در پایان آزمایش ها، موش ها ازنظر شدت ابتلا به EAE نیز بین گروه های مطالعه مقایسه شدند. این پژوهش به صورت تجربی انجام گرفت و کلیه ی اطلاعات و داده های خام به دست آمده از نمونه ها توسط نرم افزار 24SPSS و به روش آماری واریانس یک طرفه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. حداقل سطح معنی داری نیز 05/0 ≥p در نظر گرفته شد.
نتایجنتایج حاصل از تجزیه وتحلیل نهایی نشان داد که میانگین غلظت IFN-γ در مدل های EAE که فعالیت هوازی شنا انجام می دادند هم در گروه بدون تزریق (P=0.047) و هم در گروه با تزریق اینترفرون (P=0.013) نسبت به مدل های EAEی که فعالیتی نداشتند کاهش معنی داری را نشان داد. همچنین میانگین غلظت IFN-γ در تمرین چرخ دوار فقط در گروه MS + تمرین چرخ دوار معنی دار شد (P=0.025).
نتیجه گیریبا توجه به پروتکل پژوهش حاضر در مورد پاسخ نشانگرهای التهابی به دوره های تمرین هوازی می توان نتیجه گیری کرد که تمرین شنا و تمرین چرخ دوار توانسته است سطوح نشانگرهای التهابی را باوجود بیماری MS کاهش دهد.
کلید واژگان: آنسفالومیلیت خودایمن تجربی, IFN-γ, شنای هوازی, چرخ دوارBackground & ObjectiveMultiple Sclerosis (MS) is a chronic demyelination of the central nervous system which has caused a lot of complications for affected patients and leads disability. Today, along with other sciences, the field of research of sports science is trying to find ways to improve disorders caused by diseases and sport injuries and to improve the health of people in the community. Regarding the importance of complementary therapies, this study aimed to investigate the effect of two types of aerobic training on inflammatory cytokines of IFN-γ in animal samples with MS.
Materials & MethodesThe sample included 96 C57bl6 mice. After preparation and induction in the form of EAE model, swimming training was conducted in 8 groups of 6, including healthy groups (control, swimming) and MS (control, swimming, interferon, swimming + interferon, control, injection and control). Moreover, in the case of wheel running training, they were divided into eight groups of 10 including healthy groups (control, wheel running) and MS (control, wheel running, interferon, wheel running + interferon, injection control, wheel running control and injection). The animal models performed the exercise protocol after one week of environmental compatibility. After blood sampling, IFN-γ concentration was measured with specific kits in the laboratory by separating serum. At the end of the experiments, the severity of EAE in rats were compared among the study groups. The present study was done experimentally and all data and raw data obtained from the samples were analyzed by SPSS (software version 24) using one-way ANOVA. The minimum level of significance was considered as p≤0.05.
ResultsThe study showed that the mean concentration of IFN-γ in the EAE model, which was performed by the swimming, had a significant decrease both in the non-injected (p=0.047) and interferon-treated group (p=0.013) compared to the non-active models. Also, the mean concentration of IFN-γ in wheel running training only in EAE group and wheel running was significant.(p=0.025) p≤0.05.
ConclusionAccording to the protocol of the present study, it can be concluded about the response of inflammatory markers to aerobic training courses that the physical activity of swimming and wheel running has been able to reduce the level of inflammatory markers with MS.
Keywords: Experimental autoimmune encephalomyelitis, IFN-γ, swimming, wheel running -
هدف
در این پژوهش، مقایسه تاثیر 10 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا با تمرین استقامتی تداومی بربیان MIR-205 و ژن VEGF در موش های مبتلا به سرطان پستان مورد بررسی قرار گرفته است.
مواد و روش هامطالعه برروی23 سر موش بالب سی ماده 6تا7هفته ای،با میانگین توده بدنی20-18گرم انجام شد. رده سلولی کارسینومای وابسته به استروژن MC4-L2 درمحیط کشت،کشت داده شد، و سپس تعداد یک میلیون سلول سرطانی به شکل زیرپوستی به هرموش تزریق شد.یک هفته پس ازایجاد تومور،موش ها به شکل تصادفی به سه گروه 6 تایی: کنترل(C)، هوازی تناوبی(E)،تناوبی باشدت بالا(H)، تقسیم شدند.تمرینات به مدت 10 هفته،5 بار در هفته انجام شد.هرجلسه پروتکل گروه E باشدت65-60درصد vo2max وگروه H با شدت 90-85 درصد vo2maxبود. میزان بیانMIR-205 وژن VEGF به روش Real time-PCR اندازه گیری شد.
یافته هامیزان بیان MIR-205 در گروه تناوبی باشدت بالا (000/0=p)، و در گروه استقامتی تداومی(001/0=p)،نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت. و میزان بیان ژنVEGF در گروه تناوبی باشدت بالا(003/0=p)، و درگروه استقامتی هوازی (005/0=p)، نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشت.
نتیجه گیریباتوجه به اثر افزایشی تمرین تناوبی باشدت بالا واستقامتی هوازی بربیان MIR-205 و اثر کاهشی بربیان ژن VEGF در موش های مبتلا به سرطان پستان،این دو نوع تمرین باعث کاهش رشد تومور شدند.
کلید واژگان: سرطان پستان, تمرین استقامتی تداومی, تمرین HIIT, mir-205, VEGFBackgroundthe effect of ten weeks of high intensity interval training and continuous endurance training on the expression of MIR-205 and VEGF gene in mice with breast cancer has been compared.
Materials and MethodsStudy was done on 23 female Balb/crats with age of6 to 7 weeks and mean body mass of 20-18 g. the estrogen-dependent carcinoma cell line MC4-L2 were cultured in the culture medium. Then one million cancer cells were injected into each mouse subcutaneously. A week after tumor induction, mice were randomly divided into three groups of 6: control (C), continuous aerobic (E), interval high intensity (H). Training were done for 10 weeks, five times a week. Each session of protocol for Group E was done with the intensity of 65-60 percent vo2max and for Group H was done with an intensity of 90-85 percent vo2max . Expression levels of MIR-205 and VEGF genes were measured by Real time-PCR metho.
Resultscompared to the control group ,MIR-205 expression levels in high intensity Interval (p=0/000), and continuous endurance (p=0/001), increased significantly. And compared to control group, gene expression levels of VEGF in high intensity Interval (p=0/003), and aerobic endurance group (p=0/005), decreased significantly.
Conclusionwith regard to the increasing effect of High intensity aerobic Interval training and aerobic endurance training on the expression of MIR-205 and depressing effect of these mentioned training on VEGF gene expression, these two types of practice could reduce tumor growth on mice with breast cancer.
Keywords: breast cancer, continuous endurance training, Hiit training, mir-205, VEGF -
مقدمه
استرس اکسیداتیو در شروع و توسعه ی عوارض دیابت از جمله کاردیومیوپاتی دیابتی نقش کلیدی ایفا می کند. هدف از این تحقیق بررسی نقش DCA بر بیان SOD و GPX متعاقب شش هفته تمرین استقامتی در عضله ی قلبی رت های نر دیابتی بود.
روش هادر این تحقیق تجربی، تعداد 64 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (وزن؛ 12 ± 200 گرم) انتخاب و پس از دیابتی شدن از طریق محلول استرپتوزوتوسین به طور تصادفی به هشت گروه تقسیم شدند. پروتکل تمرین استقامتی به مدت 6 هفته بر روی تردمیل انجام گرفت. در تحقیق حاضر جهت مهار PDK4 در عضله ی قلبی از تزریق درون صفاقی DCA به مقدار 50 میلی گرم در هر کیلوگرم وزن بدن استفاده شد. بیان ژن ها با روش Real-Time PCR اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.
یافته هانتایج تحقیق نشان داد که متعاقب تمرین استقامتی، بیان ژن PDK4 افزایش و بیان ژن های SOD وGPX در گروه تمرین استقامتی + دیابت و تمرین استقامتی نسبت به گروه کنترل کاهش یافتند (P<0/05). و با مهار PDK4 بیان ژن هایSOD وGPX در گروه تمرین استقامتی + دیابت + DCA و گروه تمرین استقامتی + DCA نسبت به گروه کنترل افزایش یافتند (P<0/05).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج این تحقیق احتمال می رود با تزریق DCA، تجمع مکرر رادیکال های آزاد ناشی از تمرینات ورزشی در افراد دیابتی توسط سازگاری های میتوکندری کاهش یابد، که به دنبال آن می توان استرس اکسیداتیو را در بافت قلبی بیماران دیابتی کاهش و کارایی قلب را افزایش داد.
کلید واژگان: دیابت, سوپراکسید دیسموتاز, گلوتاتیون پراکسیداز, تمرین استقامتی, دی کلرواستاتBackgroundOxidative stress plays a key role in the onset and development of diabetes Complications, Including diabetic cardiomyopathy. The purpose of this study was to investigate the role of dichloroacetate (DCA) on SOD and GPX expression following six weeks’ endurance training in cardiac muscle of diabetic male rats.
MethodsIn this experimental study, 64 male Wistar rats were selected and randomly divided into eight groups after streptozotocin (STZ) solution diabetic treatment. The endurance training protocol was performed on a treadmill for 6 weeks. In the present study, for Inhibition of PDK4 in the cardiac muscle, intraperitoneal injection of DCA of 50 mg/ kg body weight was used. Gene expressions were measured by Real-Time PCR method. One-way ANOVA and Tukey's test were used to analyze the data.
ResultsThe results of the study showed that after endurance training, PDK4 gene expression increased and SOD and GPX genes expression in training endurance + diabetic group and endurance training group decreased compared to control group (P <0.05). By Inhibition of PDK4, the of SOD and GPX genes expression increased in DCA + training endurance + diabetic group and DCA + endurance training group compared to control group (P <0.05).
ConclusionAccording to the results of this study, DCA injections may reduce the recurrence of free radicals induced by endurance training in diabetic patients by mitochondrial adaptation. Which can reduce the oxidative stress in the heart tissue of diabetic patients and increase cardiac efficiency.
Keywords: Diabetes, Sod, Gpx, Endurance Training, Dicloroacetate -
مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، سال بیست و هفتم شماره 1 (پیاپی 149، فروردین 1398)، صص 1128 -1140مقدمهبیماری کبد چرب غیر الکلی (NFALD) از بیماری های مرتبط با سندرم متابولیک و سبک زندگی کم تحرک می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین مقاومتی دایره ای بر سطوح اینترلوکین-17 (IL-17)، پروتئین شوک حرارتی 70 کیلودالتونی (HSP70)، مقاومت به انسولین و سطوح سرمی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) می باشد.روش بررسیدر تحقیق کارآزمایی بالینی حاضر، تعداد 30 مرد مبتلا به NFALD به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در یکی از دو گروه مداخله تمرین و کنترل تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته تمرینات مقاومتی، 3 جلسه تمرین در هفته بود که به صورت تمرینات مقاومتی دایره ای تناوبی اجرا شد. خون گیری در یک روز قبل از شروع تمرین و 3 روز پس از آخرین جلسه تمرین به صورت ناشتا انجام شد. برای مقایسه درون گروهی داده ها از آزمون t وابسته و برای مقایسه بین گروهی از آزمون t مستقل استفاده شد. بررسی های آماری با نرم افزار SPSS Inc., Chicago, IL; version 16 انجام گرفت و سطح معنی داری(05/0 ≥P) در نظر گرفته شد.نتایجپس از دوره تمرین کاهش معنی داری در وزن (008/0= P)، شاخص توده بدن (006/0 = P)، درصد چربی بدن (001/0 > P)، مقاومت به انسولین (001/0 > P)، IL-17 (001/0 > P)، HSP70(001/0 > P) و سطوح سرمی آنزیم های ALT (001/0 > P) و(001/0 > P) AST نسبت به گروه کنترل مشاهده شد.نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق حاضر، تمرینات مقاومتی دایره ای با کاهش مقاومت به انسولین و سطوح سایتوکین های التهابی نقش موثری در بهبود عملکرد کبد در بیماران مبتلا به NFALD دارند و این شیوه تمرینات مقاومتی می تواند در برنامه درمانی این بیماران مفید باشد.کلید واژگان: بیماری کبد چرب غیر الکلی, تمرینات مقاومتی دایرهای, اینترلوکین-17, پروتئین شوک حرارتی 70 کیلودالتونی, مقاومت به انسولینJournal of Shaeed Sdoughi University of Medical Sciences Yazd, Volume:27 Issue: 1, 2019, PP 1128 -1140IntrodutionNon-alcoholic fatty liver disease (NFALD) is a disease associated with metabolic syndrome and lifestyle. The purpose of the present study was to investigate the effect of 12 weeks of circuit resistance training course on interleukin-17 (IL-17) levels, 70 kDa thermal shock protein (HSP70), insulin resistance and serum levels of alanine aminotransferase (ALT), as well as aspartate aminotransferase (AST).MethodIn this clinical trial study, 30 males with NFALD were selected through targeted sampling and were randomly assigned to one of two groups of practice and control intervention. The training program included 12 weeks of resistive training and 3 training sessions per week, which was performed as periodic circuit resistance training. Before eating breakfast, blood sampling was done one day before the start of training and 3 days after the last training session. For statistical analysis, paired t-test was used to compare intra-group data. Independent t-test was used for comparison between groups. Data were used via the SPSS v 22 software. The significance was defined as P≤0.05.ResultsAfter the training course, compared to the control group a significant decrease was observed in weight (P = 0.008), BMI (P = 0.006), body fat percentage (P <0.001), insulin resistance (P <0.001), HSP70 (P <0.001), IL-17 (P <0.001), serum levels of ALT (P <0.001) and AST (P <0.001) enzymes.ConclusionRegarding the results of this study, circuit resistance training has an effective role in improving the liver function in NFALD patients by reducing insulin resistance and levels of inflammatory cytokines, this method of resistance training can be useful in the treatment of these patients.Keywords: Non-alcoholic fatty liver disease, Circuit resistance training, Interleukin-17, Thermal shock protein 70 kDa, Insulin resistance
-
سابقه و هدفدیابت در درازمدت موجب آسیب بافت قلب می گردد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر تمرین تداومی و تناوبی همراه با کروسین بر بیان ژن هایBDNF وNGF در بافت قلب موش های دیابتی می باشد.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی 49 سر موش دیابتی در گروه های تمرین تناوبی، تمرین تداومی، تمرین تناوبی+کروسین، تمرین تداومی+کروسین، کروسین، شم و کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرین تناوبی و تداومی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته به ترتیب با شدت 85-80 و 55-50 درصد حداکثر سرعت دویدن روی نوارگردان دویدند و گروه های کروسین به مدت 8 هفته روزانه mg/kg 25 کروسین دریافت کردند.نتایجتمرین تناوبی و تمرین تداومی+کروسین اثر معنی داری بر افزایش BDNF داشت (0/001=P). تمرین تداومی+کروسین در مقایسه با تمرین تداومی، کروسین، تمرین تناوبی و تمرین تناوبی+کروسین اثر بیشتری بر افزایش BDNF داشت (0/001=P). همچنین، تمرین تداومی+کروسین اثر معنی داری بر افزایش NGF داشت (0/001=P) و تمرین تداومی+کروسین نسبت به تمرین تداومی، کروسین، تمرین تناوبی و تمرین تناوبی+کروسین اثر بیشتری بر افزایش NGF داشت (0/001=P).نتیجه گیریتمرین تداومی همراه با دریافت کروسین نسبت به تمرین تداومی، تمرین تناوبی، کروسین و تمرین تناوبی همراه با کروسین دارای اثرات بیشتری در افزایش بیان نوروتروفین ها در بافت قلب موش های دیابتی می باشد.کلید واژگان: تمرین تناوبی, تمرین تداومی, کروسین, BDNF, NGF, دیابتFeyz, Volume:23 Issue: 1, 2019, PP 10 -19BackgroundDiabetes in the long run causes damage to the heart tissue. The aim of the present study was to examine the effect of continued and interval training along with crocin consumption on BDNF and NGF gene expression in a heart tissue of diabetic rats.Materials and MethodsIn this experimental study, 49 diabetic rats were divided into 7 groups: interval training, continued training, interval training + crocin, continued training + crocin, crocin, sham and control. Continued training and interval training groups ran on a treadmill for eight weeks, three sessions per week, with intensity rates of 80%-85% and 50%-55% of the maximum running speed, respectively. The crocin groups received 25 mg/kg crocin daily for eight weeks.ResultsInterval training and continued training + crocin significantly increased BDNF levels (P=0.001). Continued training + crocin increased BDNF levels more than those of continued training, crocin, interval training, and interval training + crocin groups (P=0.001). Also, continued training + crocin significantly increased NGF (P=0.001) and continued training + crocin increased NGF more than continued training, crocin, interval training, and interval training + crocin group (P=0.001).ConclusionContinued training with crocin has a more significant effect on increase of neurotrophins expression compared to continued training, interval training, crocin and interval training + crocin groups in a heart tissue of diabetic rats.Keywords: Interval Training, Continued Training, Crocin, BDNF, NGF, Diabetes
-
زمینه و هدفافزایش بیان TLR4در سیستم عصبی، از عوامل پاتوفیزیولوژیکی نوروپاتی محیطی دیابت است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر تمرین هوازی بر بیان ژنTLR4 و میانجی های التهابی در بخش حسی نخاع موش های صحرایی نر دارای درد نوروپاتی دیابت بود.روش بررسی40 سر موش صحرایی نر 8 هفته ای(محدوده وزنی2/10±220 گرم) در چهار گروه نوروپاتی دیابتی، نوروپاتی دیابتی تمرین، کنترل سالم تمرین و کنترل سالم قرار گرفتند. دیابت با تزریقSTZ(mg/kg 50) ایجاد شد. پس از تایید ایجاد نوروپاتی دیابت توسط تست های رفتاری، گروه های تمرین، 6 هفته تمرین هوازی تداومی با شدت متوسط 15متر در دقیقه برای30 دقیقه روی تردمیل اجرا کردند. میزان بیان ژن-هایTLR4 ، TNF-α و IL-1β در نرون های حسی L4-L6 نخاع با تکنیک ریل تایم اندازه گیری شد. آزمون آنالیز واریانس دو راهه و آزمون تعقیبی LSD برای تحلیل آماری استفاده گردید.یافته هابیان ژن هایTLR4، TNF-α و IL-1β در بخش حسی نخاع گروه نوروپاتی دیابت تمرین به طور معنی داری نسبت به گروه نوروپاتی دیابت کمتر بود(P<0.05)..همچنین بین گروه های سالم کنترل و نوروپاتی دیابت تفاوت معنی داری بود و بیان ژن در گروه نوروپاتی دیابت افزایش یافتP<0.05)).نتیجه گیریتمرین هوازی می تواند میزان بیان ژن TLR4 و نشانه گرهای التهابی را در بخش حسی نخاع کاهش دهد و حساسیت نوسیسپتورها به عوامل دردزا که در نتیجه تخریب پیشرونده نرون های حسی در اثر دیابت رخ می دهد را بهبود بخشد. پیشنهاد می شود که تمرین هوازی به عنوان یک مداخله درمانی غیردارویی برای بیماران دیابتی به منظور کاهش درد نوروپاتیک استفاده شود.کلید واژگان: تمرین هوازی, TLR4, میانجی های التهابی, نوروپاتی محیطی دیابتBackgroundIncreased expression of TLR4 in the nervous system is one of the factors involved in the pathophysiology of Diabetic Peripheral Neuropathy. The purpose of this study was to determine the effect of aerobic training on the expression of TLR4 gene and inflammatory mediators in the sensory spinal cord of male rats with DPNMethods40 male rats with weight(220 ± 2.2 g) were divided into four groups: diabetic neuropathy, diabetic neuropathy training, healthy control training and healthy control. Diabetes was induced by STZ injection. After confirming the development of conditions for DPN by behavioral tests, exercise groups performed 6 weeks of continuous aerobic exercise on treadmill. The level of expression of TLR4, TNF-α and IL-1β genes in sensory neurons of spinal cord L4-L6 was measured by Real-Time PCR technique. Two-way ANOVA and post-hoc LSD test were used for statistical analysis.Resultsthe expression of TLR4, TNF-α and IL-1β genes in the diabetic neuropathy training group was significantly lower than the diabetic neuropathy group (P <0.05). Also, there was a significant difference between healthy control groups and diabetic neuropathy and the gene expression in the diabetic neuropathy group was increased (P <0.05).ConclusionEndurance training can reduce the expression of TLR4 gene and inflammatory markers in the sensory part of the spinal cord and improve the sensitivity of the nosepectors to painful factors. Therefore, it is suggested that endurance training be used as a non-prescriptive therapeutic intervention for diabetic patients to reduce neuropathic pain.Keywords: Aerobic Exercise, TLR4, Inflammatory mediators, DPN
-
زمینه و هدفعوامل miR-133وSRF در فرآیندهای مختلف سلولی درگیر می باشند، اما هنوز تاثیر تمرین استقامتی بر بیان آنها در عضلات تند و کند انقباض مشخص نشده است. هدف این تحقیق ارزیابی تاثیر تمرین استقامتی بر بیان miR-133 و SRF عضلات تند و کند انقباض در رت های نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق: در این مطالعه 14 رت با وزن 20±113 گرم (5 هفته سن داشتند) به مدت 4 هفته تحت شرایط کنترل شده، نگهداری شدند و بعد از دوره آشناسازی به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی (7 سر رت در هر گروه) تقسیم شدند. گروه تجربی یک برنامه تمرین استقامتی 14 هفته ای، هفته ای 6 جلسه (که بتدریج به 60 دقیقه و سرعت 30 متر بر دقیقه رسید) را روی نوارگردان اجرا نمودند و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه، همراه با گروه کنترل تشریح شدند. سپس عضله کند انقباض (نعلی) و تند انقباض (بازکننده بلند انگشتان) آنها جدا شد. سطح بیان miR-133و ژن SRF با استفاده از روش Real time-PCR اندازه گیری شدند. نتایج تحقیق با استفاده از آزمون آماری t تک نمونه و همبسته در سطح 0/01>p استخراج گردید.یافته هاپس از 14 هفته تمرین استقامتی، بیان miR-133 عضله بازکننده بلند انگشتان گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری (0/001=p) کاهش پیدا کرد؛ اما بیان miR-133 عضله نعلی افزایش معنی داری (001/0=p) نشان داد. همچنین بیان miR-133عضله بازکننده بلند انگشتان گروه تجربی نسبت به عضله نعلی همان گروه به طور معنی داری (0/001=p) کاهش و میزان بیان ژن SRF عضله بازکننده بلند انگشتان گروه تجربی به طور معنی داری (0/009=p) افزایش یافت. اما بیان این ژن در عضله نعلی تغییر نکرد (0/05<p).نتیجه گیریتمرین استقامتی باعث القاء تغییراتی در بیان miR-133 و ژن SRF متناسب با خصوصیات تارهای تند و کند انقباض می شود.کلید واژگان: تمرین استقامتی, عضلات تند انقباض, عضلات کند انقباض, ژن Serum Response Factor, miR-133Background And AimMicroRNA-133 and SRF is involved in various cellular processes, but the effect of endurance training on gene expression of this factors in fast and slow twitch muscles has still remained unclear. The aim of this study was to evaluate the effect of endurance training on miR-133 and SRF gene expression in fast and slow twitch muscles in male Wistar rats.Materials and MethodsIn this study, 14 rats weighing 113±20 grams (5 weeks age) were housed under controlled conditions, after familiarization protecols they were randomly assigned into control (7 rats) and experimental (7 rats) groups. The experimental group performed 14 weeks, 6 session per week endurance training program (that gradually reached to 60 min and 30 m / min) on treadmill and 48 hours after the end of the last session, both groups were sacrificed. The soleus and EDL muscles were removed. The gene expression level of miR-133 and SRF were measured using real- time RT-PCR. Data were analysd by sample t-test.ResultsAfter 14 weeks of endurance training the gene expression of miR-133 of fast twitch muscle (EDL) in experimental group significantly decreased (p=0.001) than control group .But the miR-133 gene expression of slow twitch muscle (soleus) in experimental group was significantly increased (p=0.001) than control group. Also miR-133 gene expression of EDL of experimental group was significantly decresed (p=0.001) than soleus muscle of the same group; the rate of SRF gene expression of EDL of experimental group increased significantly (p=0.009) but it did not effect on SRF gene expression in soleus.ConclusionEndurance training induced differences in gene expression of miR-133 and SRF gene consistent to specification of fast and slow twitch muscles.Keywords: Endurance training, Fast twitch muscle, Slow twitch muscle, SRF gene, miR-133
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.