به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

منصور سودانی

  • ایمان بهاروند، منصور سودانی*، غلامرضا رجبی، ذبیح الله عباسپور
    مقدمه

    نوجوانی به عنوان یک دوره رشد مهم و همراه تغییرات همه جانبه می تواند با مشکلات زیادی همراه باشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تدوین "آموزش مبتنی بر توانمندسازی روانشناختی" و اثربخشی آن بر امید تحصیلی و پذیرش و عمل نوجوانان شهر اهواز انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر از لحاظ روش شامل 2 بخش است. بخش اول طراحی مداخله آموزشی و بخش دوم از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری مطالعه حاضر شامل همه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول ناحیه یک شهر اهواز در سال تحصیلی 1403- 1402 بود. از میان آن ها 40 تن به روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب و به روش تصادفی ساده با استفاده از قرعه کشی در گروه مداخله (20 تن) و کنترل (20 تن) جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس امید تحصیلی" (Academic Hope Scale) و "پرسشنامه پذیرش و عمل - نسخه دوم" (Acceptance and Action Questionnaire-II) بود. روایی محتوایی ابزارها به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه آلفای کرونباخ اندازه گیری شد. پس از اجرای 10 جلسه "آموزش مبتنی بر توانمندسازی روانشناختی" برای گروه مداخله، داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 23 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج تفاوت معناداری بین عملکرد 2 گروه مداخله و کنترل در نمره امید تحصیلی و پذیرش و عمل در مرحله پس آزمون و پیگیری را نشان داد (001/0> P).

    نتیجه گیری

    "آموزش مبتنی بر توانمندسازی روانشناختی"یک آموزش موثر برای افزایش امید تحصیلی و پذیرش و عمل نوجوانان است. لذا، اجرای چنین جلسات آموزشی برای نوجوانان توسط مسئولان آموزش و پرورش، مراکز مشاوره و مدیران همه سازمان های مرتبط با نوجوانان توصیه می شود.

    کلید واژگان: توانمندی سازی روانشناختی, امید تحصیلی, پذیرش و عمل, نوجوانان
    Iman Baharvand, Mansour Sodani*, Gholamreza Rajabi, Zabihollah Abbaspour
    Introduction

    Adolescence, as an important growth period and accompanied by all-round changes, can be associated with many problems. Therefore, the current research was conducted with the aim of developing "Education Based on Psychological Empowerment" and its effectiveness on academic hope and acceptance and action of adolescents.

    Methods

    The current research consists of 2 parts in terms of method. The first part was to design the educational intervention and the second part was semi-experimental with a pre-test, post-test and follow-up plan with the control group. The statistical population of the present study included all the male students of the first secondary level in the first district of Ahvaz city in the academic year of 2023-2024. Among them, 40 people were selected by the convenience non-random sampling method and were replaced by a simple random method using lottery in the intervention group (20 people) and the control group (20 people). The research tools included demographic questionnaire, "Academic Hope Scale" and "Acceptance and Action Questionnaire-II". The content validity of the instruments was measured by qualitative method and reliability by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha. After conducting 10 sessions of "Education Based on Psychological Empowerment" for the intervention group, the data were analyzed in SPSS .23.

    Results

    The findings showed a significant difference between the performance of the intervention and control groups in the score academic hope and acceptance and action in the post-test and follow-up phase (P<0.001).

    Conclusions

    "Education Based on Psychological Empowerment" is an effective training to increase the academic hope and acceptance and action of adolescents. Therefore, the implementation of such education sessions for adolescents is recommended by education officials, counseling centers and managers of all organizations related to adolescents.

    Keywords: Psychological Empowerment, Academic Hope, Acceptance, Action, Adolescents
  • روح الله سعادت زده*، منصور سودانی، حمید فرهادی راد
    هدف

    هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی از خدمات مشاوره مدرسه است بر اساس شرایط و پیامدهای نظریه زمینه ای تا به مشاوران مدرسه کمک کند خدمات مناسب را جهت رشد یکپارچه دانش آموزان به کار گیرند.

    روش

    روش پژوهش از نوع پژوهش کیفی بود که با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای انجام شد. گردآوری داده ها در این پژوهش، به دو روش مصاحبه نمیه ساختار یافته و ترجمه اسناد معتبر مشاوره مدرسه بود. شرکت کنندگان در این پژوهش 8 مشاور تخصصی مدرسه با درجه دکترای تخصصی مشاوره بودند که بیش از 10 سال در مدارس به عنوان مشاور مدرسه کار کردند.

    یافته ها

    یافته های این پژوهش بر اساس حوزه های نظریه زمینه ای شامل مفاهیمی از عوامل و پیامدهای خدمات مشاوره هستند. این مفاهیم عبارت اند از: نیازهای رشدی دانش آموزان، صلاحیت حرفه ای مشاوران مدرسه، ضرورت آگاهی خانواده ها، بافت فرهنگی، سبک زندگی خانواده ها، خط مشی آموزش و پرورش، پدیده کنکور، روان پزشکان و تجویز دارو، نگرش درمانی به جای نگرش پیشگیرانه، موسسات و مدارس غیر دولتی، استانداردهای دانش آموزان، استانداردهای مشاوران، خدمات مستقیم، خدمات غیر مستقیم.

    نتیجه گیری

    یافته های پژوهش نشان دادند که ارائه خدمات مشاوره مدرسه باید بر اساس نیازهای رشدی دانش آموزان باشد، بافت فرهنگی و سبک زندگی خانواده ها در نظر گرفته شود، مشاوران مدرسه استانداردهای لازم را برای ارائه خدمات داشته باشند و نهایتا، خدمات مستقیم و غیر مستقیم مشاوره مدرسه به صورت تخصصی و در چارچوب منظمی ارائه شوند تا رشد یکپارچه دانش آموزان که شامل رشد شخصی، رشد تحصیلی، رشد هیجانی/اجتماعی، و رشد شغلی است، تسهیل شود.

    کلید واژگان: خدمات مشاوره مدرسه, دانش آموزان, مشاوران مدرسه, نظریه زمینه ای
    Rooholla Saadatzaade*, Mansour Sodani, Hamidr Farhadirad
    Aim

    The purpose of this research is to provide a model of school counseling services based on the conditions and implications of the grounded theory to help school counselors use appropriate services for the integrated development of students.

    Methods

    The research method was a qualitative research that was conducted using the grounded theory approach. Semi-structured interviews and the translation of authentic school counseling documents were used in this study to collect data. Eight professional school counselors with doctoral degrees in counseling, who worked in schools as a school counselor for more than 10 years, and many of whom teach at universities, participated in this study.

    Results

    The findings of this research are based on the field of grounded theory, including concepts of the factors and consequences of school counseling services. These concepts include: developmental needs of students, professional competence of school counselors, necessity of family awareness, cultural context, family lifestyle, education policy, entrance exam phenomenon, psychiatrists and drug prescription, therapeutic attitude instead of preventive attitude, non-governmental institutions and schools, student standards, and counselor standards.

    Conclusions

    The findings of the research showed that the provision of school counseling services should be based on the developmental needs of students, the cultural context and lifestyle of families should be considered, school counselors should have the necessary standards to provide services, and finally, direct and indirect counseling services. The school should be provided in a specialized manner and in a regular framework to facilitate the integrated growth of students.

    Keywords: School Counseling Services, Students, School Counselors, Grounded Theory
  • زینب سلیمانی کاجی، منصور سودانی*، زهرا دشت بزرگی، کبری کاظمیان مقدم
    زمینه و هدف

    مقایسه رویکردهای روان شناسی در زمینه های مختلف در جهت اثرگذاری بیشتر و زمان بهبودی کوتاه تر مورد علاقه بسیاری از محققان می باشد؛ بنابراین هدف از این مطالعه مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی هیجان محور و تحلیل ارتباط متقابل بر باورهای ارتباطی تعارضات زناشویی بود.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش شبه آزمایشی، با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری است. جامعه آماری این پژوهش متشکل از کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره آبادان و دفاتر خدمات قضایی آبادان در سال 1401 بوده است. نمونه آماری شامل 30 زوج بودند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل به اساس معیارهای ورود به تحقیق تقسیم شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه باورهای ارتباطی آیدلسون و اپستاین (1982) بود. پروتکل های تحقیق شامل طرحواره درمانی هیجان محور نوشته لیهی، تیرچ و ناپولیتانو (2011) و تحلیل رفتار متقابل اریک برن (2011) بود. تحلیل کواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 26 در سطح معنی داری 05/0 برای تجزیه و تحلیل داده ها انجام شد.

    یافته ها

    یافته ها نشان دادند که در گروه های طرحواره درمانی هیجان محور و تحلیل ارتباط متقابل در تمامی مولفه های متغیر باورهای ارتباطی، در مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی دار دیده می شود (05/0≤p) ولی بین پس آزمون با پیگیری تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0≥p). همچنین در مقایسه بین گروهی پس آزمون ها و پیگیری بین دو گروه آزمایش تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0≥p)؛ ولی بین گروه گواه با دو گروه آزمایش تفاوت معنی دار می باشد (05/0<p).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج تحقیق می توان گفت که هر دو درمان بر متغیر باورهای ارتباطی و مولفه های آن در زوجین دارای تعارض زناشویی اثرگذار می باشد.

    کلید واژگان: طرحواره درمانی هیجان محور, تحلیل ارتباط متقابل, باورهای ارتباطی, تعارضات زناشویی, زوجین
    Zeinab Soleimani Kaji, Mansour Sodani*, Zahra Dasht Bozorgi, Kobra Kazemian Moghadam
    Aim and Background

    This study compares emotion-oriented schema therapy and transactional analysis's effectiveness in addressing marital conflict communication beliefs, aiming to improve effectiveness and reduce recovery time.

    Methods and Materials: 

    The research method is semi-experimental, with a pre-test-post-test design and a control group with a follow-up stage. The statistical population of this research consisted of all couples who referred to Abadan counseling centers and Abadan judicial service offices in 2022. The statistical sample consisted of 30 couples who were randomly divided into two experimental groups and one control group based on the criteria for entering the research. The research tool was Eidelson and Epstein (1982) Communication Beliefs Questionnaire. Research protocols included emotional schema therapy written by Leahy, Tirch and Napolitano (2011) and interactional behavior analysis by Eric Byrne (2011). Multivariate covariance analysis and Bonferroni post hoc test were performed using SPSS version 26 statistical software at a significance level of 0.05 for data analysis.

    Findings

    The findings show that in the groups of emotion-oriented schema therapy and transactional analysis, there is a significant difference in all variable components of communication beliefs in the pre-test, post-test and follow-up phases (p≤0.05), but There is no significant difference in between the post-test and follow-up (p≥0.05). Also, there is no significant difference between the two experimental groups in the post-tests and follow-up group comparison (p≥0.05); But there is a significant difference between the control group and the two experimental groups (p<0.05).

    Conclusions

    According to the results of the research, it can be said that both treatments are effective on the variable of communication beliefs and its components in couples with marital conflict.

    Keywords: Emotion-Oriented Schema Therapy, Interaction Analysis, Communication Beliefs, Marital Conflicts, Couples
  • محمد گودرزی، مسعود شهبازی*، منصور سودانی، حسن پیریائی
    مقدمه

    اجرای درمان های روانشناختی جهت کاهش اضطراب و اعتیاد به تلفن همراه از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی “درمان راه حل محور” بر اضطراب و اعتیاد به تلفن همراه در دانش آموزان پسر بود. 

    روش کار

    روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری 2 ماه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر بروجرد در سال تحصیلی 1402-1401 بود. از میان آن ها 30 تن به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده با استفاده از قرعه کشی در 2 گروه مداخله (15 تن) و کنترل (15 تن) جایگزین شدند.  ابزار پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "پرسشنامه اعتیاد به تلفن همراه" (Mobile Phone Addiction Questionnaire) و "مقیاس بازبینی شده اضطراب آشکار کودکان" (Revised Children's Manifest Anxiety Scale) بود. روایی محتوای ابزارها به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد. پس از اجرای 8 جلسه "درمان راه حل محور" برای گروه مداخله، داده ها در  نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 تحلیل شد.

    یافته ها

    "درمان راه حل محور" در طول زمان بر کاهش اضطراب (01/0=P، 86/99=F) و اعتیاد به تلفن همراه (01/0=P، 13/216=F) در دانش آموزان پسر موثر بوده است. 

    نتیجه گیری

    "درمان راه حل محور” در کاهش اضطراب و اعتیاد به تلفن همراه در دانش آموزان پسر موثر بود. پیشنهاد می شود که جهت کاهش اضطراب و و اعتیاد به تلفن همراه، دوره های "درمان راه حل محور” برای دانش آموزان پسر برگزار شود.

    کلید واژگان: درمان را حل محور, اضطراب, اعتیاد به تلفن همراه, دانش آموزان پسر
    Mohammad Goodarzi, Masoud Shahbazi*, Mansour Sodani, Hassan Piriaei
    Introduction

    It is very important to implement psychological treatments to reduce anxiety and addiction to mobile phone. The aim of the present study was to determine the effectiveness of "Solution Focused Therapy" on anxiety and addiction to mobile phone in male students.

    Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test-follow-up design of 2 months with a control group. The statistical population included all male students of the first secondary level of Borujerd city in the academic year of 2022-2023. Among them, 30 people were selected by the convenience non-random sampling method and were replaced in 2 intervention groups (15 people) and control (15 people) in a simple random way using lottery. The research instruments included demographic questionnaire, "Mobile Phone Addiction Questionnaire" and "Revised Children's Manifest Anxiety Scale". Content validity of instruments was measured by qualitative method and reliability by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. After 8 sessions of "Solution Focused Therapy" for the intervention group, the data were analyzed in SPSS.22.

    Results

    "Solution Focused Therapy” over time has been effective in reducing anxiety (P=0.01, F=99.86) and mobile phone addiction (P=0.01, F=216.13) in male students. 

    Conclusions

    “Solution Focused Therapy” was effective in reducing anxiety and addiction to mobile phones in male students. It is suggested that in order to reduce anxiety and mobile phone addiction, training courses on the above therapy should be held for students.

    Keywords: Solution Focused Therapy, Anxiety, Mobile Phone Addiction, Male Students
  • رضا قاسمی جوبنه، منصور سودانی*، مهناز مهرابی زاده هنرمند

    پیشگفتار:

     اعتیاد زندگی فرد را به صورت منفی تحت تاثیر قرار می دهد و به دلیل ماهیت مزمن اعتیاد، بازگشت ممکن است رخ دهد. بنابراین پرورش خصوصیاتی مثبت و سازنده که توانمندی معتادان بهبودیافته ها را افزایش دهد، ضروری است. توانمندی های شخصیتی به عنوان یکی از نظریه های جدید در روانشناسی مثبت می توانند بر توانمندسازی معتادان بهبودیافته نقش داشته باشند. هدف از پژوهش حاضر تدوین برنامه مداخله ای مبتنی بر توانمندی های شخصیت معتادان بهبودیافته و اثربخشی آن بر اجتناب تجربی، شادکامی و صمیمیت زناشویی بود.

    روش

    بخش اول پژوهش حاضر شامل تدوین برنامه مداخله ای و اعتباریابی آن بود که در چند مرحله صورت گرفت و در بخش دوم، به منظور اثربخشی برنامه مداخله ای از روش تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهم زمان استفاده شد. جامعه پژوهش شامل معتادان مرد متاهل بهبودیافته شهر اهواز بود که پنج بهبودیافته از مواد افیونی و پنج بهبودیافته از مواد محرک به شیوه نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند و به پرسشنامه اجتناب تجربی، پرسشنامه شادکامی و مقیاس صمیمیت زناشویی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نسبت روایی محتوا، شاخص روایی محتوا، شاخص تغییر پایا، روش معیار دوگانه محافظه کارانه، درصد بهبودی و شاخص های شش گانه کارایی تحلیل شدند. 

    یافته ها

    نتایج نشان داد که برنامه مداخله ای مبتنی بر توانمندی های شخصیتی از اعتبار برخوردار است و موجب کاهش معنی دار اجتناب تجربی و افزایش معنی دار شادکامی و صمیمیت زناشویی (01/0>P) در معتادان بهبودیافته می شود.

    پی آمد: 

    یافته های پژوهش حاضر تلویحات مهمی برای مشاوران خانواده و توان بخشی دارد و می توان از این برنامه مداخله ای جهت توانمندسازی روان شناختی و زناشویی معتادان بهبودیافته استفاده کرد.

    کلید واژگان: توانمندی های شخصیت, اعتیاد, اجتناب تجربی, شادکامی, صمیمیت زناشویی
    Reza Ghasemi Jobaneh, Mansour Sodani*, Mahnaz Mehrabizadeh Honarmand
    Introduction

    Addiction negatively impacts a person's life, and due to its chronic nature, relapses are common. Therefore, it is essential to cultivate positive and constructive characteristics that enhance the resilience of individuals in recovery. Character strengths, a concept emerging from positive psychology, can contribute to empowering recovered addicts. The purpose of this study was to develop a character strengths-based intervention program for recovered addicts and to assess its effectiveness on experiential avoidance, happiness, and marital intimacy.

    Methods

    The study was conducted in two parts. The first part focused on the development and validation of the character strengths-based intervention through several stages. The second part employed a multiple baseline design to evaluate the intervention's effectiveness. The study population comprised recovered addicts in Ahvaz, Iran. Five individuals who had recovered from opioid addiction and five who had recovered from stimulant addiction were selected through a voluntary sampling method. Participants completed an experiential avoidance questionnaire, the Happiness Inventory, and an Intimacy Scale. Data were analyzed using the Content Validity Ratio (CVR), Content Validity Index (CVI), Reliable Change Index (RCI), percentage improvement, Conservative Dual Criterion (CDC), and six criteria for evaluating effectiveness.

    Results

    The character strengths-based intervention was found to be valid and significantly reduced experiential avoidance while increasing happiness and marital intimacy among recovered addicts (P> 0.01).

    Conclusions

    These findings have important implications for family and rehabilitation counselors. This intervention can be an effective tool for empowering recovered addicts.

    Keywords: Character Strengths, Addiction, Experiential Avoidance, Happiness, Marital Intimacy
  • منصور سودانی*، ایمان بهاروند، کبری محمدی

    استرس شغلی از تعاملات، وظایف و عوامل استرس زای شغلی ایجاد می شود و منجر به فرسودگی شغلی، افزایش غیبت، مشکلات سلامتی و ترک شغل می شود. افرادی دارای ویژگی های ذهن آگاهی بالا استرس شغلی کمتر، سازگاری بهتر و سلامت بیشتری دارند. بنابراین، این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس شغلی و جرات ورزی زنان شاغل انجام شد. این پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را تمام زنان شاغل دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 1401 تشکیل دادند که تعداد 30 نفر از آن ها با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه، انتخاب و به صورت تصادفی به گروه آزمایش و گروه کنترل تخصیص یافتند. گروه آزمایش 8 جلسه آموزش 90 دقیقه ای (هفته ای یک جلسه) کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی را دریافت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با مقیاس استرس شغلی پارکر و دیویس (1983) و پرسشنامه جرات ورزی گمبریل و ریچی جمع آوری و با آنالیز کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها تفاوت معناداری بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل در نمرات استرس شغلی و جرات ورزی در مرحله پس آزمون را نشان داد (001/0p<). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، یک آموزش موثر برای کاهش استرس شغلی و افزایش جرات ورزی در زنان شاغل است. با توجه به اثربخشی این روش، توجه و اجرای چنین جلساتی توسط مدیران سازمان ها و سایر درمان گران خانواده توصیه می شود

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, استرس شغلی, جرات ورزی, زنان شاغل
    Mansour Sodani*, Iman Baharvand, Kobra Mohammadi

    Job stress develops from interactions, job tasks, and heightened stressors and lead to burnout, increasing absenteeism, health problems, and turnover. Individuals who are high in trait mindfulness are less stressed at work, better adjusted, and healthier. Therefore, the present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of mindfulness-based stress reduction training on Job stress and Assertiveness among employed women. This study was a experimental study with a pretest and posttest design with a control group. The research population was the employed women in Shahid Chamran University of Ahvaz in 2022, out of which 30 people were selected by voluntary sampling method and randomly placed into two equal groups. The experimental group was trained 8 sessions of 90 minutes (one sessions per week) with mindfulness-based stress reduction method, and the control group was placed on the waiting list for training. Data were collected by Parker and Davis job stress questionnaire, Gambrill and Richey assertiveness Scale, and analyzed by multivariate analysis of covariance (MANCOVA). Finding showed a significant difference between performance of both experimental and control groups in the scores of Job stress and Assertiveness in post-test stages (p < 0/001). Based on the findings of this study, it can be concluded that training program of mindfulness-based stress reduction is effective in reduce Job stress and increasing Assertiveness among employed women. Regarding the effectiveness of training, implementation of such educational programs by Managers of organizations and other family therapists is recommended.

    Keywords: Mindfulness, Job stress, Assertiveness, employed women
  • ذبیح الله عباس پور*، سمانه کریمی، منصور سودانی
    مقدمه

    خشونت خانگی به اشکال مختلفی در خانواده ها رخ می دهد. والدآزاری نوعی خشونت روان شناختی، فیزیکی یا مالی فرزندان نسبت به والدین است. هدف پژوهش حاضر بررسی شیوع والدآزاری در دانش آموزان پسر در شرایط همه گیری کرونا بود.

    مواد و روش ها

    روش تحقیق این پژوهش توصیفی-مقطعی بود. جامعه آماری همه مادران دانش آموزان پسر مقطع متوسطه استان خوزستان در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که 676 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش، از مقیاس والدآزاری(PAS-BV) و پرسش نامه جمعیت شناختی استفاده گردید؛ همچنین برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار تحلیلی (آزمون t) در نرم افزار SPSS vol.22 استفاده شد.

    یافته های پژوهش: 

    یافته ها نشان داد، میزان شیوع والدآزاری در ابعاد مالی 4/11 درصد، عاطفی 5 درصد، فیزیکی 2/6 درصد و نمره کل والدآزاری 1/4 درصد است؛ همچنین یافته های این پژوهش در مقایسه با پژوهش های پیش از شیوع کرونا نشان داد که شیوع والدآزاری پسران مدارس مقطع متوسطه استان خوزستان در شرایط همه گیری کرونا کمتر بوده است.

    بحث و نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این پژوهش، علی رغم اینکه آمار والدآزاری در جامعه ایرانی قابل توجه است، برخلاف آمار مربوط به سایر جوامع، میزان والدآزاری در شرایط همه گیری کرونا در استان خوزستان افزایش نداشته است؛ بنابراین، بررسی راهبردهایی که باعث ایجاد و حفظ تعاملات مثبت در خانواده شده است، پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: شیوع, والدآزاری, کرونا
    Zabihollah Abbaspour*, Samaneh Karimi, Mansoor Sodani
    Introduction

     Domestic violence occurs in different ways in families. Parent abuse is a type of psychological, physical, or financial violence practiced by children against their parents. This study aimed to investigate the prevalence of parent abuse in high school boy students during the coronavirus pandemic.

    Material & Methods

    The research method was descriptive-cross-sectional. The statistical population was all mothers of high school boy students in Khuzestan, Iran, in the academic year 2020-2021, of which 676 were selected by multistage cluster sampling. In this study, the Parent Abuse Scale (boy version) and demographic inventory were used. The data were analyzed with descriptive statistics (mean, standard deviation, and percentage) and t-test using SPSS software (version 22).

    Results

    The findings of this study showed that the prevalence of physical abuse is 6.2%, emotional abuse 5%, financial abuse 11.4% and parental abuse in Corona epidemics is 4.1%. In addition, the findings of this study compared to the studies before the Corona outbreak showed that the prevalence of parental abuse of high school boy students in Khuzestan province was lower in the context of the coronavirus epidemic.

    Discussion & Conclusion

    Despite the fact that the number of parental abuses in Iranian society is significant, the rate of parental abuse in high school boy students during the Coronavirus in Khuzestan showed no increase. It is suggested to investigate strategies that have created and maintained positive interactions in the family.

    Keywords: Coronavirus, Parent abuse, Prevalence
  • زهرا جودکی*، منصور سودانی
    هدف

    کاهش افسردگی مبتنی بر ذهن آگاهی برنامه ای گروهی به شمار می آید که با رویکرد اسلامی مبتنی بر آیات و روایات صورت می پذیرد. پژوهش های بسیاری اثربخشی ذهن آگاهی را در زمینه های مختلف مورد بررسی قرار داده اند، اما مساله اصلی این است آیا آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر آیات و روایات بر کاهش افسردگی موثر است؟ پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر اساس آیات و روایات بر کاهش افسردگی دانش آموزان انجام شده است.

    مواد و روش ها

    این پژوهش با روش تحقیق نیمه آزمایشی از راه پیش آزمون و پس آزمون و آزمون پیگیری با دو گروه، آزمایش و گواه مورد بررسی قرار گرفت. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1399-1400 بود و با روش نمونه گیری تصادفی تعداد 50 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گذاری شدند و در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. شیوه ی مداخله به صورت 8 جلسه آموزش ذهن آگاهی براساس آیات و روایات بود. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (مانکووا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج این پژوهش نشان داد که ذهن آگاهی براساس آیات و روایات موجب کاهش افسردگی دانش آموزان گروه آزمایش شده و این تاثیر تا مرحله پیگیری هم چنان ادامه داشت (01/0p<).

    بحث و نتیجه گیری

    می توان برای کاهش افسردگی در بین دانش آموزان دختر از ذهن آگاهی براساس آیات و روایات استفاده کرد.

    کلید واژگان: آیات, افسردگی, ذهن آگاهی, روایات
    Zahra Jodakii*, Mansour Sodani

    Reducing depression based on mindfulness is a group program that is done with an Islamic approach based on verses and hadiths. Many studies have examined the effectiveness of mindfulness in various fields, but the main question is whether mindfulness training based on verses and hadiths is effective in reducing depression The present study aimed to investigate the effect of mindfulness training based on verses and hadiths on reducing students' depression.
    This research was evaluated by quasi-experimental research method through pre-test and post-test and follow-up test with two groups, experimental and control. The statistical population of the study included all female high school students in Khorramabad in the academic year 1300-1400 and 50 people were selected as a statistical sample by random sampling method and randomly in two experimental groups and Witnesses were placed and evaluated in three stages: pre-test, post-test and follow-up. Beck Depression Inventory was used to collect data.. The intervention method was 8 sessions of mindfulness training based on verses and hadiths. The obtained data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA).
    The results of this study showed that mindfulness based on verses and narrations reduced the depression of students in the experimental group and this effect continued until the follow-up stage (p <0.01)

    Keywords: Mindfulness, Depression, Verses, Narrations
  • محمد گودرزی، مسعود شهبازی*، منصور سودانی، حسن پیریائی

    مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و تاب آوری در دانش آموزان پسر با اعتیاد به تلفن همراه انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری دو ماه بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر بروجرد در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که از بین آن ها 30 دانش آموز با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه آزمایش در طول دو ماه تحت مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفت. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه اعتیاد به گوشی هوشمند (سواری، 1392)، مقیاس بازبینی شده اضطراب آشکار کودکان (RCMAS؛ رینولدز و ریچموند، 1978) و مقیاس تاب آوری (CD-RISC؛ کونور و دیویدسون، 2003) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها نشان داد که نمره اضطراب در گروه مداخله از پیش آزمون تا پیگیری کاهش یافته است (05/0>P)، اما در مقابل نمره تاب آوری از پیش آزمون تا پیگیری افزایش یافته است (05/0>P). در واقع می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به کاهش اضطراب و افزایش تاب آوری در نوجوانان شده است.

    کلید واژگان: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, تاب آوری, اعتیاد به تلفن همراه, اضطراب
    Mohammad Goodarzi, Masoud Shahbazi*, Mansour Sodani, Hassan Piriaei

    The present study was conducted to investigate the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy on anxiety and resilience in boy students with mobile phone addiction. The current research was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group with a follow-up period of two months. The statistical population included all male students of the first secondary level of Borujerd city in the academic year of 2022-2023. Among them, 30 students were selected by purposive sampling and were randomly divided into two groups. The experimental group underwent mindfulness-based cognitive therapy for two months. To collect data, the Mobile Phone Addiction Questionnaire (Savari, 2013), the Revised Children's Manifest Anxiety Scale (RCMAS; Reynolds & Richmond, 1978), and the Resilience Scale (CD-RISC; Connor & Davidson, 2003) were used. became. Data analysis was done using repeated measurement variance analysis. The findings showed that the anxiety score in the intervention group decreased from the pre-test to the follow-up (P<0.05), but on the other hand, the resilience score increased from the pre-test to the follow-up (P<0.05). It can be concluded that mindfulness-based cognitive therapy has led to a decrease in anxiety and an increase in resilience in adolescents.

    Keywords: mindfulness-based cognitive therapy, resilience, mobile phone addiction, anxiety
  • هاشم بیت غانمی، امین کرایی*، منصور سودانی
    زمینه و هدف

    رضایت زناشویی با برخی متغیرهای روان شناختی ازجمله رفتارهای دلبستگی مرتبط است؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر رفتارهای دلبستگی بر رضایت زناشویی زنان با نقش میانجی نظارت آنلاین بود.

    مواد و روش ها

    طرح پژوهش حاضر، طرح همبستگی از نوع الگویابی معادلات ساختاری است که یک روش همبستگی چند متغیری بود. جامعه آماری در این پژوهش کلیه ی زنان متاهل استان خوزستان بودند که همسران آن ها از شبکه های اجتماعی استفاده می کردند. با استفاده از روش نمونه گیری روش گلوله برفی بدون تبعیض 350 نفر از زنان متاهل باسواد الکترونیکی و مسلط به استفاده از شبکه های اجتماعی، انتخاب شدند. آزمودنی ها به مقیاس نسخه اصلاح شده مقیاس رفتارهای دلبستگی ساندبرگ و همکاران 2012، مقیاس نظارت آنلاین نسخه اصلاح شده الیسون 2007 و مقیاس رضایت زناشویی پاسخ دادند. از نرم افزار آماری SPSS نسخه 27 و الگویابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار Amos نسخه 24 برای ارزیابی مدل پیشنهادی استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج یافته ها نشان داد که اثر مستقیم رفتارهای دلبستگی بر نظارت آنلاین و اثر مستقیم نظارت آنلاین بر رضایت زناشویی معنی دار است 05/0>p. همچنین اثر مستقیم رفتارهای دلبستگی بر رضایت زناشویی معنی دار است 05/0>p. اثر غیرمستقیم رفتارهای دلبستگی بر رضایت زناشویی به واسطه ی نظارت آنلاین نیز معنی دار است 05/0>p. با توجه به معنادار بودن اثر رفتارهای دلبستگی بر رضایت زناشویی در مدل، باید گفت نظارت آنلاین نقش میانجی گری جزیی در رابطه بین رفتارهای دلبستگی با رضایت زناشویی ایفا می کند.

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته های به دست آمده از پژوهش حاضر، می توان گفت که رفتارهای دلبستگی از طریق نظارت آنلاین بر رضایت زناشویی زنان متاهل اثرگذار است.

    کلید واژگان: رفتارهای دلبستگی, نظارت زناشویی, شبکه های مجازی, رضایت زناشویی
    Hashem Bait Ghanemi, Amin Koraei*, Mansour Sodani
    Aim and Background

    Marital satisfaction is related to some psychological variables, including attachment behaviors; Therefore, the purpose of this research was to investigate the effect of attachment behaviors on women's marital satisfaction with the mediating role of online surveillance.

    Methods and Materials: 

    The design of the current research is a correlation design of the structural equation modeling type, which was a multivariate correlation method. The statistical population in this research was all married women in Khuzestan province whose husbands used social networks. Using the non-discriminatory snowball sampling method, 350 married women with electronic literacy and familiar with using social networks were selected. Subjects responded to the scale of the modified version of the attachment behavior scale of Sandberg et al. 2012, the online surveillance scale of the modified version of Ellison 2007 and the marital satisfaction scale. SPSS version 27 statistical software and structural equation modeling using Amos version 24 software were used to evaluate the proposed model.

    Findings

    The results of the findings showed that the direct effect of attachment behaviors on online marital supervision and the direct effect of online marital supervision on marital satisfaction is significant p<0.05. Also, the direct effect of attachment behaviors on marital satisfaction is significant p<0.05. The indirect effect of attachment behaviors on marital satisfaction through online surveillance is also significant p<0.05. Considering the significance of the effect of attachment behaviors on marital satisfaction in the model, it should be said that online surveillance plays a partial mediating role in the relationship between attachment behaviors and marital satisfaction.

    Conclusions

    According to the findings obtained from the present research, it can be said that attachment behaviors through online surveillance have an effect on the marital satisfaction of married women.

    Keywords: Attachment behaviors, virtual networks, marital satisfaction, marital monitoring
  • زینب سلاخ پور، منصور سودانی*، رضوان همائی، مسعود شهبازی
    مقدمه و هدف

    هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و درمان شفقت محور بر نشانگان روانشناختی و رفتار خطرپذیر در کودکان کار می باشد.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش، نیمه آزمایشی بوده و از طرح پیش- آزمون- پس- آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه کودکان کار شهر اهواز در سال 1400 تشکیل داد که برای گردآوری اطلاعات از این جامعه، 45 نفر از این کودکان (در فاصله سنی 12 الی 17) با استفاده از مصاحبه تشخیصی و شفاهی غربال گری و به صورت هدفمند انتخاب شدند و بعد از همسان سازی بر اساس ویژگی‏های جمعیت شناختی به روش زوج و فرد و به صورت گمارش تصادفی در 3 گروه 15 نفره، (گروه آزمایش با آموزش تنطیم هیجان (15 نفر)، گروه آزمایش با درمان شفقت محور (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. در ابتدا همه شرکت کنندگان مقیاس افسردگی-اضطراب- تنیدگی (لاویبوند و لاویبوند، 1995) و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی (زاده محمدی و همکاران، 1390) را تکمیل نمودند سپس آزمودنی های گروه های آزمایش تحت آموزش تنظیم هیجان و درمان شفقت محور قرار گرفتند، درحالی آزمودنی های گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. پس از اجرای مداخله ها بار دیگر همه آزمودنی ها پرسشنامه های پژوهش را تکمیل کردند. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیر  و تک متغیری استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش تنظیم هیجان و درمان شفقت محور بر نشانگان روان شناختی و رفتار خطرپذیر موثر می باشد (05/0≥p) و در نتیجه این مداخله ها می تواند باعث کاهش نشانگان روان شناختی و رفتار خطرپذیر در کودکان کار گردند. به علاوه نتایج آزمون های تعقیبی نشان داد که آموزش تنظیم هیجان در مقایسه با درمان شفقت محور بر کاهش رفتار خطرپذیر در کودکان کار اثرگذاری بیشتری داشته است (05/0≥p).

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد که هردو به یک اندازه بر متغیرهای پژوهش اثرگذار هستند؛ هرچند که در مرحله پیگیری آموزش تنظیم هیجان اثر ماندگارتری داشته است.

    کلید واژگان: آموزش تنظیم هیجان, درمان شفقت محور, نشانگان روانشناختی, رفتار خطرپذیر, کودکان کار
    Zeinab Salakhpour, Mansour Sodani*, Rezvan Homaei, Masoud Shahbazei
    Aim and Background

    The purpose of this research is to compare the effectiveness of emotion regulation training and compassion-based therapy on psychological symptoms and risky behavior in working children.

    Materials and Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test design and control group. The statistical population of this research consisted of all the working children of Ahvaz city in 1400, and to collect data, 45 of the children were selected using a screening interview. They were selected in a purposeful way and after matching based on demographic characteristics in pairs and individuals and randomly assigned to 3 groups of 15 people, (experimental group with emotion regulation training (15 people), experimental group with compassion-based therapy) (15 people) and a control group (15 people) were assigned. At first, all participants completed the depression-anxiety-tension scale (Lavibond and Lavibond, 1995) and the risk-taking scale of Iranian adolescents (Zademohammadi et al., 2019), then the subjects The experimental groups were trained in emotion regulation and compassion-based therapy, while the subjects in the control group did not receive any intervention. After the interventions, all subjects completed the research questionnaires. To analyze the data, multivariate analysis of covariance and univariate analysis were used.

    Findings

    The results showed that emotion regulation training and compassion-based therapy are effective on psychological symptoms and risky behavior (p≥0.05) and as a result of these interventions can reduce psychological symptoms and behavior. Risky work in children. In addition, the results of follow-up tests showed that emotion regulation training had a greater effect on reducing risky behavior in working children compared to compassion-based treatment (p≥0.05).

    Conclusion

    It seems that both have the same effect on research variables; Although it has had a more lasting effect in the follow-up phase of emotion regulation training

    Keywords: Emotion Regulation Training, Compassion-Based Therapy, Psychological Symptoms, Risky Behavior, Children Labor
  • نگین نادری، مریم غلامزاده جفره*، منصور سودانی
    پژوهش حاضر با هدف شناخت تجربه زیسته مادران از تربیت جنسی نوجوانان دختر و پسر خود انجام گرفت. طرح پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناختی و جامعه پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزند نوجوان شاغل در دانشگاه پیام نور خوزستان در سال تحصیلی 1400-1399 بود. روش نمونه گیری ترکیبی (هدفمند و گلوله برفی) بود و تا اشباع داده ها ادامه یافت. حجم نمونه نیز شامل 18 مادر و ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. داده های این پژوهش با روش تحلیل مضمون به شیوه کلایزی و به روش دستی تجزیه و تحلیل شدند و یک مضمون اصلی و چهار مضمون فرعی به دست آمد. یافته ها نشان داد مادران از طریق جلوگیری از تحریک و کنجکاوی جنسی نوجوان، مدیریت ارتباطات اجتماعی، تقویت و بهبود رابطه خود با نوجوان، گفت وگو با نوجوان و آگاهی بخشی به او، از آسیب های بلوغ پیشگیری کنند که این روش ها، غلبه الگوهای کنترلی مبتنی بر پرهیز و مراقبت متمرکز بر خود و مراقبت متمرکز بر نوجوان را از میان الگوهای مختلف تربیت و آموزش جنسی آشکار می سازد. از این رو به نظر می رسد آگاهی از چگونگی مواجهه والدین با مسایل جنسی نوجوانان بتواند در یافتن مسیرهای متناسب تر آموزش مسایل جنسی برای متخصصان امر راهگشا باشد.
    کلید واژگان: تجربه زیسته, تربیت جنسی, روش های مادران, نوجوانان
    Negin Naderi, Maryam Gholamzadeh Jofreh *, Mansour Sodani
    The purpose of the current investigation was to ascertain the actual experiences of mothers who had applied sex education for their teenage sons and daughter. The research method was fundamental in terms of objective, whereas it was phenomenological in terms of strategy. In 2021, the research community at the Payame Noor University branch in Khouzestan comprised all females who had adolescent children. The researcher initiated the sampling procedure by selecting these mothers until all available information was exhausted. A total of 18 mothers participated in semi-structured interviews. The Colaizzi method was applied to the data of this study, which produced one main theme and four subthemes. The findings showed that the mothers tried to prevent or control the harms of puberty through various strategies, including limiting the adolescent’s sexual stimulation and curiosity, managing social communication, enhancing the parent-adolescent relationship, engaging in conversations with the adolescent to educate them about the risks associated with puberty, and managing social communication. These approaches predominated over others and were centered around adolescent-centered care and abstinence. Therefore, it would appear that professionals could benefit from an understanding of how parents handle the sexual concerns of their adolescents in order to develop more effective methods of educating them on the subject.
    Keywords: Adolescents, Lived Experience, Mother’s Practices, Sex Education
  • رویا حیدری، منصور سودانی*، غلامرضا رجبی، رضا خجسته مهر
    هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه انتخاب همسر در فرزندان طلاق بود.

    روش

    پژوهش حاضر کیفی از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان پژوهش حاضر شامل 6 زن و 4 مرد در آستانه ازدواج و دارای تجربه طلاق والدین شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. شرکت کننده ها به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و نمونه گیری تا زمان رسیدن به اشباع داده ها ادامه یافت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها ابتدا داده ها ثبت و کدگذاری شد و سپس با استفاده از روش تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

    یافته ها

    نتایج پژوهش شامل 6 مضمون اصلی و 19 مضمون فرعی از تجارب زیسته مشارکت کنندگان بود که مضمون های فرعی شامل نگرش منفی اجتماعی، مشکلات تمایز نایافتگی از خانواده، مشکلات روان شناختی، مشکلات ارتباطی با همسر و خانواده همسر، احساس ارزشمندی به عنوان فردی متفاوت از والدین، سازگاری و ساختن زندگی متفاوت از والدین بود.

    نتیجه گیری

    نتایج پژوهش نشان داد که فرزندان طلاق در زمان تشکیل زندگی و ازدواج، تجارب منفی دارند که می تواند منجر به انتخاب اشتباه یا ناسازگاری و مشکلات سلامت روان در آنها شود اما از طرفی آنها تجارب مثبتی نیز دارند که باعث می شود از اشتباهات والدین درس گرفته و به دنبال آموزش و خدمات آموزشی و مشاوره برای بهبود رضایت زندگی زناشویی خود باشند و بتوانند زندگی بهتر از والدین خود داشته باشند.

    کلید واژگان: انتخاب همسر, فرزندان طلاق, پدیدارشناسی, پژوهش کیفی
    Roya Heydari, MANSOUR SODANI*, Gholam Reza Rajabi, Reza Khojastehmehr
    Aim

    This study aimed to investigate the experience of spouse selection in children of divorce.

    Methods

    The present study was a qualitative phenomenological type. The present study's statistical population included 6 women and 4 men who wanted to divorce and had experienced the divorce of their parents in Kermanshah in 2022. The participants were selected by the available sampling method and the sampling continued until data saturation. The data were first recorded and coded to analyze the data, and then they were analyzed using the thematic analysis method.

    Findings

    The results of the research included 6 main themes and 19 sub-themes of the participants' experiences. The sub-themes included negative social attitude, problems of not being distinguished from the family, psychological problems, communication problems with the spouse and the spouse's family, feeling valuable as a person different from the parents, and adapting and building a life different from the parents.

    Conclusion

    The results of the research showed that the children of divorce have negative experiences during the formation of life and marriage, which can lead to wrong choices or incompatibility and mental health problems in them. On the other hand, they also have positive experiences that make them learn from their parent's mistakes and seek education and counseling services to improve their marital life satisfaction and lead a better life than their parents.

    Keywords: Choosing spouse, children of divorce, phenomenology, qualitative research
  • سهیلا باستانی، مریم غلامزاده جفره*، منصور سودانی
    هدف از پژوهش حاضر بررسی تجربه زیسته زنان مطلقه از سازگاری با طلاق بود. روش تحقیق کیفی از نوع پدیدار شناسی بود. جامعه آماری زنان مطلقه شهر شیراز در سال 99- 98بودند که در نهایت 10 نفر از آن ها با نمونه گیری هدفمند مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختار یافته تا رسیدن به اشباع نظری بود. داده ها با استفاده از تحلیل مضمون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته های حاصل از این پژوهش سازگاری با طلاق در زنان را بر اساس 3 مضمون تحلیل می نماید. 1- خانواده منبع موثر در رسیدن به سازگاری 2- رشد تاب آوری فردی 2- افزایش تاب آوری اجتماعی. براین اساس ، حمایت عاطفی و پشتیبانی مادی خانواده از فرد مطلقه، عوامل مهمی هستند که جهت گیری خانواده را در فرایند رسیدن به سازگاری نشان می دهند. جنبه های فردی سوگواری بر طلاق، مدیریت هیجانات، پذیرش طلاق، حرکت به سوی تعالی، پیوند با معنویت بیان کننده اثرگذاری تاب آوری فردی بر سازگاری با طلاق می باشند. در عین حال کسب حمایت های اجتماعی، کسب درآمد و رسیدن به استقلال مالی جهت گیری عوامل اجتماعی را در رشد تاب آوری اجتماعی افراد مطلقه درک پذیر می کنند. یافته ها نشان دهنده ضرورت توجه همه جانبه به مسایل زنان مطلقه پس از جدایی و انجام اقداماتی موثر جهت توانمندسازی آنان پس از جدایی می باشد. ضروری است که سیاستمداران و متولیان حوزه خانواده با انجام اقدامات موثر همچون برگزاری کارگاه های توانمند سازی پس از طلاق نسبت به رفع آسیب های پس از این بحران در زنان مطلقه برنامه ریزی نمایند.
    کلید واژگان: سازگاری با طلاق, زنان, پژوهش کیفی, پدیدار شناسی
    Soheila Bastani, Maryam Golamzadeh Jofreh *, Mansour Sodani
    Introduction
    This study aimed to investigate the lived experiences of divorced women in adjusting to divorce.
    Methods
    The qualitative research method of phenomenology was used in this study. The statistical population included divorced women in Shiraz in 2019-2020. Purposive sampling was used to select the participants. Finally, ten divorced women were selected using semi-structured interviews and theoretical saturation. All interviews were recorded and analyzed using the thematic analysis method.
    Results
    The results of the qualitative data analysis revealed the main themes and 12 sub-themes. The main themes were 1) family as an effective source in achieving adjustment, 2) individual resilience, and 3) social resilience. The theme of family as an effective source in achieving adjustment included the two sub-themes: emotional support, material support, and the individual resilience theme comprised the five sub-themes of mourning, spirituality, accepting divorce, moving towards excellence, and controlling emotions. The theme of social growth included the three sub-themes of social communication management, economic stability, and job consolidation. The findings of this study indicate the need for thorough attention to the issues of divorced women after divorce and effective measures to empower them to achieve post-divorce adjustment.
    Keywords: Women, Divorce, adjustment to divorce
  • هاشم بیت غانمی، امین کرایی *، منصور سودانی
    مقدمه

    تحقیقات نشان داده است که رضایت زناشویی که بعد از ازدواج شکل می گیرد باعث دوام خانواده و پایداری آن می شود؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر حسادت مرضی و خودکارآمدی در استفاده از شبکه های اجتماعی بر اعتماد زناشویی زنان، با نقش میانجی نظارت آنلاین بود.

    روش کار

    طرح پژوهش حاضر، طرح همبستگی از نوع الگویابی معادلات ساختاری (SEM) است که یک روش همبستگی چند متغیری می باشد. جامعه آماری در این پژوهش کلیه ی زنان متاهل خوزستان بودند که همسران آنها از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. با استفاده از روش نمونه-گیری روش گلوله برفی بدون تبعیض 350 نفر از زنان متاهل با سواد الکترونیکی و مسلط به استفاده از شبکه های اجتماعی، انتخاب شدند. آزمودنی ها به مقیاس نسخه اصلاح شده مقیاس حسادت مرضی فیسبوک مویس و همکاران (2009)، مقیاس مقیاس خودکارآمدی چان (2022)، مقیاس نظارت آنلاین نسخه اصلاح شده الیسون (2007) و مقیاس اعتماد زناشویی رمپل و هولمز (1986) پاسخ دادند. از نرم افزار آماری SPSS/23 و الگویابی معادلات ساختاری(SEM) با استفاده از نرم افزارAMOS/23 برای ارزیابی مدل پیشنهادی استفاده گردید.

    نتایج

    نتایج نشان داد که اثر غیرمستقیم حسادت مرضی و خودکارآمدی به اعتماد زناشویی از طریق نظارت آنلاین به ترتیب، 124/0- و 04/0 معنی دار به دست آمد (001/0≥P).

    نتیجه گیری

    می توان گفت که خودکارآمدی و حسادت مرضی در استفاده از شبکه های اجتماعی بر اعتماد زناشویی از طریق نظارت آنلاین اثر گذار می باشد.

    کلید واژگان: خودکار آمدی, حسادت مرضی, شبکه های مجازی, اعتماد, نظارت آنلاین
    Hashem Bait Ghanemi, Amin Koraei *, Mansour sodani
    Introduction

    Research has shown that marital satisfaction that is formed after marriage makes the family last and stable; therefore, the purpose of the present study was to investigate the effect of morbid jealousy and self-efficacy in using social networks on women's marital trust, with the role of online monitoring as a mediator.

    Methods

    The design of the current research is a correlation design of the structural equation modeling (SEM) type, which is a multivariate correlation method. The statistical population in this research was all married women in Khuzestan whose husbands use social networks. Using the non-discriminatory snowball sampling method, 350 married women with electronic literacy and familiar with using social networks were selected. Subjects responded to the revised version of the Facebook Morbid Jealousy Scale by Moyes et al. (2009), the self-efficacy scale of Chan (2022), the online monitoring scale of the modified version of Ellison (2007) and the marital trust scale of Rempel and Holmes (1986). SPSS/23 statistical software and Structural Equation Modeling (SEM) using AMOS/23 software were used to evaluate the proposed model.

    Results

    The results showed that the indirect effect of morbid jealousy and self-efficacy on marital trust through online monitoring was significant -0.124 and 0.04, respectively. (P≤0.001).

    Conclusion

    Based on the results, it can be said that self-efficacy and morbid jealousy in the use of social networks affect marital trust through online monitoring.

    Keywords: Automaticity, Morbid Jealousy, Virtual Networks, Trust
  • سارا شیرمردی، رضا خجسته مهر*، مرتضی امیدیان، منصور سودانی

    امروزه، برنامه های غنی سازی ازدواج به عنوان یک مداخله پیشگیرانه جهت ارتقاء رابطه زوجین کاربرد فراوانی پیدا کرده است. با وجود اینکه پژوهش ها نشان می دهد متغیر فضیلت های زناشویی در رابطه زوجین تاثیرگذار هستند و اشتراک فراوانی با دیگر برون دادهای زناشویی نیز دارد، اما مطالعه این متغیر در برنامه های غنی سازی ازدواج و پژوهش ها نادیده گرفته شده اند. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی برنامه غنی سازی هیجان مدار در بهبود فضیلت های زناشویی زوجین بود. بر اساس روش پژوهش تک موردی سه زوج به روش نمونه گیری در دسترس از بین زوجین شهرستان ایذه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده های پژوهش از پروفایل فضیلت های زناشویی استفاده شد. در این پژوهش از طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه هم زمان استفاده شد و آزمودنی ها قبل از اجرای برنامه غنی سازی (2 نوبت)، میانه ی اجرای برنامه (3 نوبت) و در 2 نوبت پیگیری 30 و 40 روز به پروفایل فضیلت های زناشویی پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا تحلیل شدند. نتایج بیانگر موفقیت غنی سازی هیجان مدار در بهبود فضیلت های زناشویی تحسین برای شرکت کنندگان مرد 1، زن 1 و 2، درک کردن برای سه شرکت کننده مرد و زن 2 و 3، فداکاری برای هر سه شرکت کننده مرد و برای زن 1 و 2، انصاف برای هر سه شرکت کننده زن و گذشت برای شرکت کنندگان مرد 1 و 3 و هر سه شرکت کننده زن) بود. در نتیجه، به نظر می رسد که برنامه غنی سازی ازدواج هیجان مدار در بهبود فضیلت های زناشویی زوجین موثر است.

    کلید واژگان: برنامه غنی سازی ازدواج, رویکرد هیجان مدار, فضیلت های زناشویی
    Sara Shirmardi, Reza Khojasteh Mehr *, Morteza Omidian, Mansoor Siudani

    Nowadays, marital enrichment programs have been applied extensively as a preventive intervention to enhance the relationship between couples. However; studies indicate that marital virtue is an effective factor in the relationship between couples and has a lot in common with other marital outcomes, they have been neglected in marital enrichment programs and studies. The purpose of this research was to investigate the effect of Emotional- focused Marital Enrichment Program on marital virtues enhancement in couples. Based on the single-case research method, three couples were selected from the couples of Izeh city by available sampling method. To collect research data, the Marital Virtues Profile was used. Here, single-case experimental of simultaneous multiple baselines was applied and subjects answered to the Marital Virtue Profile before (2 sessions), during (3 sessions), and during two follow-up sessions in 30 and 40 days. Data were analyzed via visual, improvement percentage, and Reliable Change Index. The results suggest that the emotion-focused enrichment on Improvement of marital virtues Admiration for male participants 1, female 1 and 2, understanding for all three male participants and female participants 2 and 3, sacrifice for all three male participants and for female 1 and 2, justice for all three female participants and forgiveness for male participants 1 and 3 and all three female participants was successful. As a result, it seems that the emotion-oriented marriage enrichment program is effective on improving the marital virtues of couples.

    Keywords: Marital enrichment program, Emotional-focused approach, Marital virtues
  • حمید سلیمی، منصور سودانی*
    هدف

    ازدواج یکی از مهم ترین تصمیم گیری ها در زندگی هر فرد، و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی و سلامت روانی است. این پژوهش با هدف اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور بر افزایش خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی هیجانی زوجین انجام گرفت. 

    روش

    روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه زوجین متعارض مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر ایلام بود؛ براین اساس 12 زوج متقاضی دریافت مشاوره، با روش نمونه گیری داوطلب - هدفمند تعیین و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه کنترل (6 زوج، 12 نفر) و آزمایش (6 زوج، 12 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان به دو سنجه خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. جلسات مشاوره به صورت زوجی اجرا شد و هر زوج در 6 جلسه) جمعا 36 جلسه 90 دقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته(تحت مداخله درمانی مبتنی بر زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی استنباطی (تحلیل کوواریانس) تحلیل شدند. 

    یافته ها

    نتایج نشان داد، زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور موجب بهبود خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی هیجانی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل از مرحله پیش آزمون به مرحله پس آزمون تا مرحله پیگیری شده است؛ بنابراین، باتوجه به یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت، زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور روش مناسبی برای بهبود زوجین دچار مشکل در خودتنظیمی زناشویی و تحمل پریشانی زوجین بوده است.

    کلید واژگان: زوج درمانی کوتاه مدت راه حل محور, خودتنظیمی زناشویی, تحمل پریشانی هیجانی
    Hamid Salimi, Mansour Sodani *
    Introduction

    Family as a dynamic system embraces a number of subsystems, the most important of which is spouse subsystem. Couple’s ability in marital self-regulation is a significant factor determining the quality of their interactions. Marital self-regulation refers to the ability of couples to change their beliefs, emotions, and behaviors. It has two dimensions: communication regulation and communication effort. The ability of adapting needs, preferences, and expectations to spouse determines the ability of couples in marital self-regulation. Another determining factor governing couples’ relationship is emotional distress tolerance. According to Simons and Gaher (2005), distress tolerance consists of four aspects of tolerance, appraisal, absorption, and regulation. Distress tolerance is defined as the ability of experiencing and tolerating negative and stressful internal and environmental discomforts. Tavares and Aassve (2013) showed that low distress tolerance is related to poor marital relationship and is a factor of failure in marriage. Solution-focused approach has been taken by some therapists for a variety of family therapies, people with mental disabilities, domestic violence, people with substance abuse disorders, marital intimacy, and sexual disorders. This approach has been proved to be effective.  Since couples’ inability to tolerate marital distress and self-regulation causes disturbed marital interactions, this study was conducted to answer the following question: Does the effect of short-term solution-focused couples therapy on couples’ increasing marital self-regulation and emotional distress tolerance and its components last to the one-month follow-up stage?

    Method

    This semi-experimental study used a pre-test, post-test, follow-up design. The statistical population includes all couples who visited private and government counseling centers in Ilam city in 2021. Purposive sampling method was used and participants were randomly divided into experimental and control groups. Considering the inclusion and exclusion criteria, from among 25 volunteered couples (50 people), 12 couples (6 couples for experimental group and 6 couples for the control group, totally 24 people) were selected. Moreover, the treatment was conducted in 36 sessions, 90 minutes every session (6 sessions for each couple).Marital Self-regulation Questionnaire and Distress Tolerance Scale were used as the instruments of the study.  Marital self-regulation questionnaire (behavioral self-regulation for effective relationships scale) was developed by Wilson et al. (2005). This questionnaire consists of 16 items that evaluate communication regulation and communication effort. The Distress Tolerance Scale is a 15-item self-report measure of emotional distress tolerance developed by Simons and Gaher (2005). This questionnaire consists of four subscales of tolerance, appraisal, absorption, and regulation. Data were analyzed using descriptive and inferential statistics (ANCOVA).

    Results

    The results of univariate covariance analysis for the post-test scores of marital self-regulation components showed that F for communication regulation is 381.374 (p<0.001) and communication effort is 248.74 (p<0.001). These results show that there is a significant difference between experimental and control groups regarding communication effort and communication regulation among couples in the post-test stage, and short-term solution-focused treatment improves couples’ communication effort and communication regulation. Moreover, F ratio of univariate covariance analysis for communication self-regulation (F=442.521 and p<0.001) and communication effort (F=779.855 and p<0.001) indicates the persistence of the effectiveness of this treatment until follow-up stage. The results of univariate covariance analysis on post-test scores of distress tolerance components for couples show that F ratio for tolerance is 8.262 (p<0.001), for absorption is 280.05 (p<0.001), for appraisal is 230.37 (p<0.001), and for regulation is 0.800 (p=0.383). The results of univariate covariance analysis on follow-up scores of distress tolerance components show that F ratio for tolerance is 622.403 (p<0.001), for absorption is 753.943 (p<0.001), for appraisal is 237.887 (p<0.001), and for regulation is 0.047 (p=0.831), which show the persistence of the effectiveness of the treatment until the follow-up stage.

    Discussion and Conclusion

    This study aimed to investigate the impact of short-term solution-focused couple therapy on improving couples’ marital self-regulation and distress tolerance and their components. The results showed that this treatment had a significant impact on improving the aspects of couples’ marital self-regulation and tolerating general distress, and this impact lasts until the follow-up stage. But the effectiveness of this treatment was not confirmed for couples’ emotion regulation regarding distress tolerance. One can say that, through adopting a positive position and focusing on the present and future, solution-focused treatment can creates hope in couples. This therapy endeavors to guide couples towards a more compatible life by focusing on and identifying couples’ internal and external capabilities.

    Keywords: Solution-Focused Brief Couple Therapy, Marital Self-regulation, Tolerance of Emotional Distress
  • محسن یوسفی، امین کرایی، منصور سودانی
    مقدمه

    زنان مجرد در نتیجه طلاق و یا فوت همسر در فرهنگ‌های شرقی در منطقه گرگ و میش و یا ابهام قرار دارند، به نحوی که نه به اندازه سایر زنان محترمند چون طلاق امری نکوهیده است و نه مانند سایر زنان حق حیات طبیعی دارند. حال اگر این گروه از زنان در شرایط ازدواج مجدد باشند چالش‌های جدی‌تری را تجربه خواهند کرد و این چالش‌ها زمانی جدی‌تر خواهد بود که فرزندان نیز در فرایند ازدواج مجدد قرار بگیرند. در این پژوهش به بررسی کیفی سازگاری نوجوانان با ازدواج مجدد مادران شهر اهواز پرداخته شد.

    روش‌:

     این پژوهش با استفاده از روش کیفی همراه با تحلیل شماتیک و نمونه‌گیری نظری انجام شد. جامعه‌آماری این پژوهش کلیه نوجوانان دارای مادر با ازدواج مجدد بودند که از میان آنان 10 نوجوان مورد مصاحبه قرار گرفتند. روش هفت‌مرحله‌ای کلایزی و نرم‌افزار MAXQDA نسخه‌ی 2020، جهت تجزیه‌و‌تحلیل داده‌های حاصل از مصاحبه، مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته‌ها: 

    حاصل تجزیه و تحلیل ناشی از 187 کد اولیه، هفت مضمون اصلی بهزیستی روانی، حمایت عاطفی، تجارب هیجانی، نگرش به ازدواج، رفاه اقتصادی، روابط بین‌فردی و پذیرش طلاق و هجده مضمون فرعی در خصوص سازگاری با ازدواج مجدد والد بود.

    نتیجه‌گیری: 

    دلایل عدم سازگاری با ازدواج مادر در نوجوانان در طیف گسترده‌ای از عوامل روانی، اجتماعی، فردی، اجتماعی و... قرار می‌گیرد که باید در برنامه‌های پیشگیری مطرح و مدنظر قرار بگیرند. به نظر می‌رسد الگوی تعاملی بین دلایل ناسازگاری و یا سازگاری با ازدواج مجدد مادران وجود دارد.

    کلید واژگان: سازگاری, نوجوانان, ازدواج مجدد
    Mohsen Yousefi, Amin Koraei, Mansour Sodani
    Introduction

    Single women as a result of divorce or the death of their husbands are in a twilight or ambiguity region in Eastern cultures, so that they are not condemned as much as other respected women such as divorce and do not have the right to a normal life like other women. Now, if this group of women is in a situation of remarriage, they will experience more serious challenges, and these challenges will be more serious when the children are also in the process of remarriage. In this study, the qualitative study of adolescents' compatibility with remarriage of mothers in Ahvaz was studied.

    Methods

    This research was conducted using a qualitative method with schematic analysis and theoretical sampling. The statistical population of this study was all adolescents with remarried mothers, of whom 10 adolescents were interviewed. The seven-step method and the MAXQDA software version 2020 were used to analyze the interview data.

    Results

    The results of the analysis of the 187 primary codes were the seven main themes of psychological well-being, emotional support, emotional experiences, attitude to marriage, economic well-being, interpersonal relationships and acceptance of divorce, and eighteen sub-themes on compatibility with parent remarriage.

    Conclusion

    The reasons for incompatibility with maternal marriage in adolescents are in a wide range of psychological, social, personal, social, etc. factors that should be considered and considered in prevention programs. There seems to be an interactive pattern between the reasons for incompatibility or adaptation to remarriage of mothers. Further study to discover the bas

    Keywords: Adaptation, Adolescence, Remarriage
  • افشین اهرمیان، منصور سودانی*، مریم غلام زاده جفره
    زمینه و هدف

    نگرش به خیانت می تواند نقشی پررنگ در گرایش به خیانت زناشویی و طلاق در زوجین داشته باشد؛ ازاین رو، ارایه مداخلاتی در این راستا احساس می شود. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان راه حل مدار و درمان هیجان مدار بر نگرش به خیانت زناشویی افراد متاهل انجام شد.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح تک آزمودنی بود. در این مطالعه از طرح خط پایه چندگانه استفاده شد. جامعه آماری را تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بوشهر در سال 1398 تشکیل دادند. از این جامعه هشت زوج (شانزده مرد و زن) به شیوه نمونه گیری داوطلبانه وارد مطالعه شدند و زوجین به شیوه جایگزینی تصادفی در دو گروه درمان راه حل مدار (چهار زوج) و هیجان مدار (چهار زوج) قرار گرفتند. هشت جلسه درمان راه حل مدار و ده جلسه درمان هیجان مدار هرکدام به مدت زمان جلسه ای نود دقیقه برای هر دو گروه اجرا شد. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس نگرش به خیانت زناشویی (واتلی، 2008) بود. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها و نمره های به دست آمده از ارزیابی ها در سه مرحله خط پایه و درمان و پیگیری دوماهه از روش ترسیم دیداری و شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی استفاده شد.

    یافته ها

    مقایسه نمرات مرحله پیگیری با مراحل خط پایه و مداخله، روند کاهشی پایدار نمرات نگرش به خیانت زناشویی را در هر دو گروه درمان نشان داد. این امر اثربخشی درمان راه حل مدار و درمان هیجان مدار را در کاهش میزان نگرش به خیانت زناشویی در افراد متاهل مشخص کرد. همچنین درمان هیجان مدار با 38٫12درصد در کاهش نگرش به خیانت زناشویی موفق تر از درمان راه حل مدار با 23٫22درصد بود.

    نتیجه گیری

    باتوجه به نتایج، درمان راه حل مدار و درمان هیجان مدار منجربه کاهش نگرش به خیانت زناشویی در افراد متاهل می شود؛ اما درمان هیجان مدار در کاهش نگرش به خیانت زناشویی در افراد متاهل موفق تر از درمان راه حل مدار عمل می کند.

    کلید واژگان: درمان راه حل مدار, درمان هیجان مدار, نگرش به خیانت زناشویی, افراد متاهل
    Afshin Ahramian, Mansour Sodani *, Maryam Gholamzadeh Jofreh
    Background & Objectives

    In recent years, with the appearance of new lifestyles, the family has been subjected to various disturbances. The increasing collapse of marital ties has become one of the devastating challenges of family life in our country. Attitudes towards infidelity can play a significant role in couples' tendency toward marital infidelity and divorce. Marital infidelity potentially disrupts couples' relationships and causes numerous disorders and psychological problems between individuals. Marital infidelity potentially disrupts couples' relationships and causes multiple disorders and psychological problems between individuals. Accordingly, appropriate interventions to reduce its negative effects seem very important. Thus, this study aimed to compare the impact of solution–focused therapy (SFT) and emotionally–focused therapy (EFT) on attitudes toward marital infidelity in married.

    Methods

    The present quasi–experimental study has a single–subject in a multiple baseline design. The statistical population included all couples referred to counseling centers in Bushehr City, Iran, in 2019. From this population, 8 couples (16 men and women in total) entered the study by voluntary sampling method, and couples were randomly assigned to two gorups: solution–focused therapy (4 couples) and emotionally–focused therapy (4 couples). The inclusion criteria were as follows: having a positive attitude towards marital infidelity based on the Attitudes Toward Infidelity Scale (ATIS) (Whatley, 2008) obtaining a score higher than 48, lacking a mental disorder confirmed by a clinical psychologist through an interview, lacking drug or alcohol addiction, no personality disorders, holding at least a diploma, being at least 20 years and at most 40 years old, living at least 3 years and at most 10 years of cohabitation at the time of research. The exclusion criteria were as follows: unwillingness to cooperate, not doing homework, participating in other programs simultaneously, and not participating in treatment sessions. Eight solution–focused therapy based and 10 emotionally–focused therapy sessions were each held for 90 minutes for both treatment groups. The data collection tool was the Attitudes Toward Infidelity Scale (ATIS) (Whatley, 2008). For statistical analysis of data and scores obtained from evaluations in three stages of baseline, treatment, and a two–month follow–up, the visual drawing method, reliable change index (RCI), and recovery percentage formula were used.

    Results

    The decreasing trend of marital infidelity attitude scores in the follow–up stage compared to the early stages and treatment in both groups showed the effectiveness of solution–focused therapy and emotionally–focused therapy on the marital infidelity attitude of the studied individuals. The results also showed that emotionally–focused therapy, with 38.12%, was more successful in reducing attitudes toward marital infidelity than solution–focused therapy, with 23.22%.

    Conclusion

    Based on the study findings, solution–focused and emotionally–focused therapies reduced attitudes toward marital infidelity in married individuals. However, emotionally–focused therapy was more successful in lowering attitudes toward marital infidelity in married people than solution–focused therapy.

    Keywords: Solution–Focused therapy, Emotionally–Focused therapy, Attitudes toward marital infidelity, Married people
  • احمد فرهادی، منصور سودانی*، مریم غلام زاده جفره
    زمینه و هدف

     اعتیاد از معضلات بسیار مهم جامعه بشری به شمار می رود که به صورت مشکلی فراگیر بروز کرده و جان میلیون ها انسان را به خطر انداخته است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرح واره درمانی بر کیفیت زندگی و اضطراب افراد ترک کنندگان مواد مخدر با متادون مراجعه کننده به مراکز درمانی ترک اعتیاد در شهر اهواز انجام شد.

    روش بررسی

     روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی معتادان در حال ترک با متادون تشکیل دادند که در سال 1399 به مراکز ترک اعتیاد وابسته به بهزیستی در شهر اهواز مراجعه کردند. ازطریق نمونه گیری دردسترس یک مرکز ترک اعتیاد انتخاب شد و چهل نفر داوطلب واجد شرایط به طور تصادفی وارد مطالعه شدند. سپس در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه بیست نفر) به شکل تصادفی قرار گرفتند. به منظور گردآوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون از فرم کوتاه پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1996) و پرسش نامه چهارسامانه ای اضطراب (کوکسال و پاور، 1990) استفاده شد. گروه آزمایش در دوازده جلسه هفتگی و هر جلسه به مدت 95 دقیقه طرح واره درمانی را دریافت کرد؛ اما گروه گواه طبق کار مرکز ترک اعتیاد، به درمان نگهدارنده با متادون و بدون دریافت هیچ گونه درمان روان شناختی ادامه داد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل کوواریانس چندمتغیری و تک متغیری ازطریق نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0٫05 استفاده شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد، بعد از حذف اثر پیش آزمون ها، تفاوت پس آزمون ها بین دو گروه آزمایش و گواه در متغیرهای کیفیت زندگی و اضطراب معنادار بود (0٫001≥p). طرح واره درمانی 90درصد در افزایش کیفیت زندگی و 92درصد در کاهش اضطراب نقش داشت.

    نتیجه گیری

     مطابق نتایج مطالعه حاضر، طرح واره درمانی بر کاهش اضطراب و افزایش کیفیت زندگی در ترک کنندگان مواد مخدر با متادون در شهر اهواز، موثر است.

    کلید واژگان: طرح واره درمانی, اضطراب, کیفیت زندگی, معتادان درحال ترک با متادون
    Ahmad Farhady, Mansour Sodani *, Maryam Gholamzadeh Jofreh
    Background & Objectives

    Addiction is one of the most important problems of human society. The problem has emerged as pervasive and endangered millions of people's lives. Every year, governments spend large national capital to combat this ominous phenomenon. Anxiety, depression, and maladaptive schemas formed in childhood are cited as important and influential factors in the development and continuance of drug use. Research has shown that people suffering from mental disorders such as anxiety and mood disorders are more likely to get addicted than the general population. Also, drug addicts suffer more from mood disorders and anxiety than the general population. One of the effective psychological treatments to adjust cognitive, emotional, emotional, and behavioral experiences in drug abusers is schema therapy. This study aimed to investigate the effect of schema therapy on the life quality and anxiety of recovered addicts using methadone referring to addiction treatment centers in Ahvaz City, Iran.

    Methods

    The present study was conducted by quasi–experimental method with a pretest–posttest and follow–up design employing a control group. The statistical population included all drug users referred to welfare–related medical centers in Ahvaz from March 2020 to March 2021. For the present study, one center was chosen with 40 individuals. They were randomly selected and assigned to the experimental and control (each group=20). The inclusion criteria included male individuals aged 20 to 50 years who had not participated in other psychological treatments without obvious physical and mental illness. The exclusion criteria were individuals who failed to cooperate in any research stages or did not attend the training sessions. The World Health Organization Quality of Life (WHOQOL–BREF) Questionnaire (1996) brief form and Four Systems Anxiety Questionnaire (FSAQ) (Koksal & Power, 1990) were used to collect data. The experimental group received 12 sessions (each lasting 95 minutes) of schema therapy, and the control group continued drug therapy without psychological intervention according to the center's routine. In the current research, data analysis was done using SPSS version 22 software in descriptive and inferential statistics. At the level of descriptive statistics, mean and standard deviation were used. Then, multivariate and univariate analyses of covariance tests were used to analyze the data at a significance level of 0.05.

    Results

    The multivariate covariance analysis indicated that schema therapy significantly affected at least one of the variables of quality of life and anxiety in the experimental group (p<0.01). The eta coefficient was 0.91. The results of univariate covariance analysis indicated that, after removing the effect of the pretest, the differences between the experimental group and the control group were significant in the quality of life (p<0.001) and anxiety (p<0.001) variables in the posttest. Schema therapy (independent variable) contributed 90% to increasing the quality of life and 92% to reducing anxiety.

    Conclusion

    Schematic therapy increases the quality of life and reduces the anxiety of recovering addicts using methadone in Ahvaz, and this treatment can be used in addiction treatment centers.

    Keywords: Schema therapy, Anxiety, Quality of life, Rehabilitated addicts under methadone therapy
  • فرح ناز رفیعی، منصور سودانی*، مریم غلامزاده جفره
    زمینه و هدف

    در شرایط همه گیری کووید-19، عشق زوجی قادر است در سیر تحولی خود به عنوان پدیده ای زمانمند و پویا، پاسخ گوی نیازهای موقعیتی همسران به تکیه گاهی ایمن برای حفاظت از خود و روابط زوجی در مقابله با بحران باشد؛ براین اساس، مطالعه حاضر با هدف کشف تحول عشق در دوران کرونا براساس تجربه زیسته زوجین دارای ازدواج های پایدار طراحی شد.

    روش بررسی

    این پژوهش در سال 1402 در قالب مطالعه کیفی پدیدارشناسانه انجام شد. به منظور تحلیل داده ها، روش پدیدارشناختی تفسیری (IPA) به کار رفت. جامعه آماری را زوجین دارای ازدواج پایدار تشکیل دادند که تجاربی از عشق را در زندگی زوجی خود داشتند. نمونه گیری ازطریق روش گلوله برفی صورت گرفت و پس از انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق و کدگذاری اولیه، با مصاحبه پانزده زوج، اشباع نظری حاصل شد. روش جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق و انعطاف پذیر و باز، در بازه ای زمانی بین 60تا90 دقیقه بود. پس از پایان هر مصاحبه و بعد از گوش دادن مکرر به صوت ضبط شده جلسات، متن مصاحبه ترانویسی شد. روایی این پژوهش، براساس معیار قابلیت اعتماد لینکلن و گوبا (1985) و با پنج مولفه راستی آزمایی شامل اعتبارپذیری، انتقال پذیری، باورپذیری، تاییدپذیری و کفایت استنباطی بررسی شد.

    یافته ها

    با تحلیل چندمرحله ای مصاحبه ها، 280 شناسه باز مشخص شد و ذیل 81 مفهوم اولیه طبقه بندی گردید. با ادامه کدگذاری، استخراج یازده زیرمضمون صورت گرفت و پس از یافتن الگوهای بین زیرمضامین، سه مضمون با عنوان های گسترش صمیمیت، تحول راهبردهای تعاملی، انطباق و مقابله زوجی، پدیدار شد. در هر طبقه، تجارب زوجین در دو دسته تجارب درونی و تجارب رابطه ای قرار گرفت.

    نتیجه گیری

    براساس نتایج این پژوهش، در طول دوران همه گیری کرونا، همسرانی که دارای تجارب عاشقانه در زندگی زوجی خود بودند، تجارب درونی غنی تری از عواطف مثبت عاشقانه داشتند و در مواجهه با بحران کووید-19، از منابع عاطفی خود برای رشد فردی و ارتقای کیفیت و سازگاری و ثبات رابطه، استفاده کردند.

    کلید واژگان: عشق, بحران, همه گیری, کووید-19, تجربه زیسته, ازدواج پایدار
    Farahnaz Rafiee, Mansour Sodani *, Maryam Gholamzadeh Jofreh
    Background & Objectives

     The COVID–19 epidemic and its resulting restrictions created challenging conditions for all human societies. One of the research areas has been the effect of the COVID–19 pandemic on the emotional relationships of couples. Quarantine situation, distancing and limitation of social relationships, economic problems, and demanding responsibilities at home and family caused stresses, extending over all extramarital areas to the interpersonal space of couples. However, the emotional relationships of spouses in general and marital love in particular have a fantastic potential to motivate couples to deal with problems positively, provide strong support, and develop dyadic strategies to counteract crises. Love of couples in the era of COVID–19 is a transformer and transformable phenomenon, creating an evolution in couples' responses to the crisis. This research aims to study the evolution of love in the COVID–19 era based on the lived experience of couples with enduring marriages.

    Methods

     The current research was conducted in 2023 and employed a qualitative approach. Focusing on the participants' lived experiences, we used the interpretive phenomenological analysis (IPA) method to analyze the study data. The statistical population included couples with stable marriages and experienced love in their married life. Sampling was done in a purposeful way and with the snowball method. The adequacy of the sample size was achieved based on the theoretical saturation criterion from interviews with 15 couples. Each research unit included a couple (husband and wife). We employed in–depth semi–structured interviews to access the couples' experiences and collect data. The interviews for each couple consisted of two individual sessions and one joint couple session, held in virtual or physical space between 60 and 90 minutes. A written consent form was taken from the couples to record the sessions. After the interview, it was transcribed, and open identifiers were extracted. In the next step, all the available identifiers were placed in conceptually similar classes under the title of primary concepts. Then, sub–themes emerged by classifying primary concepts under general and abstract classes. In the final stage, the research themes were obtained by categorizing the sub–themes based on a systematic pattern. The research was validated based on the reliability criteria of Lincoln and Guba (1985) with five components: credibility, transferability, dependability, confirmability, and inferential adequacy.

    Results

     The findings of this research consisted of 280 open identifiers, 81 primary concepts, 11 sub–themes, and 3 themes. The discovered sub–themes included being together, inclusive care, self–sacrifice, sexual relationship rearrangement, adjustment of individuality–intimacy, mutual responsibility, cooperation and sharing, management of emerging conflicts, dyadic cohesion, creativity, and flexibility, and making marital purposeful. In the final stage of this process, 3 main themes were obtained: expansion of intimacy, evolution of interactive strategies, and dyadic adaptation and coping. In the data analysis process, two dimensions of couples' experiences emerged: internal experiences and relational experiences.

    Conclusion

     During the COVID–19 era, the experience of love in the lives of couples with a history of romantic relationships was continuously and positively circled, encompassing the effects of romantic emotions on coping with the crisis and the effects of couples' dyadic coping on the expansion of romantic emotions. These experiences show the evolution of love in dealing with the challenge of the COVID–19 disease and the value of romantic investments in crisis management.

    Keywords: Love, Crisis of pandemic, COVID–19, Lived experience, Stable marriage
  • محسن یوسفی، امین کرایی*، منصور سودانی

    یکی از موضوعات مهم خانواده و زندگی زناشویی که می تواند بر آینده فرزندان اثرگذار باشد موضوع طلاق والدین است. در همین راستا هدف اصلی پژوهش حاضر نیز واکاوی تجربه زیسته دانش آموزان متوسطه از ازدواج مجدد مادران با تاکید بر تحصیل فرزندان خود بود. روش این پژوهش کیفی و به لحاظ هدف کاربردی بود. جامعه پژوهش شامل دانش آموزان پسر متوسطه دوم شهر اهواز در سال تحصیلی 400-1399 بود که 16 نفر بر اساس روش اشباع نظری به صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. برای اعتبار یافته ها ابتدا فرایند کدگذاری توسط خبرگان (روایی صوری) بررسی شد. همچنین خود محقق فرایند کدگذاری را مجدد بررسی کرد. پایایی نیز با ضریب توافق کدگذاری که توسط دو کدگذار انجام گرفت 85/0 حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل مضمون در نرم افزار MAXQDA نسخه 2020 استفاده شد. نتایج نشان داد پنج مضمون محوری شامل (حمایت عاطفی، تجارب هیجانی، رفاه اقتصادی، روابط بین فردی و پذیرش طلاق) برای موضوع ازدواج مجدد مادران و تاثیرات مختلف آن بر تحصیل فرزندان شناسایی شد. می توان بر اساس یافته ها نتیجه گرفت ازدواج مجدد مادر می تواند تاثیراتی در زندگی فرزند برجای بگذارد. این تاثیرات بیشتر با اثرات منفی از جمله مشکلات عاطفی فرزند، ضعف تحصیلی و بی میلی در فعالیت های تحصیلی نمایان شود.

    کلید واژگان: ازدواج مجدد مادر, دانش آموزان پسر متوسطه, تحصیل فرزندان
    Mohsen Yousefi, Amin Koraei *, Mansour Sodani

    One of the important issues of family and married life that can affect the future of children is the issue of parents' divorce. In this regard, the main goal of the present study was to analyze the lived experience of secondary school students of mothers' remarriage, emphasizing the education of their children. The present study was applied in terms of purpose and qualitative in terms of implementation method. The study population consisted of second grade male high school students in Ahvaz in the academic year 2020-2021, in which 16 people were purposefully selected based on theoretical saturation method. The research tool was semi-structured interviews. To validate the findings, the coding process was first reviewed by experts (face validity). The researcher also re-examined the coding process. Reliability was also obtained with a coding agreement coefficient performed by two coders. The content analysis method in MAXQDA software version 2020 was used for data analysis. The results showed that five central themes including (emotional support, emotional experiences, economic well-being, interpersonal relationships and acceptance of divorce) were identified for the issue of mothers' remarriage and its various effects on children's education. Based on the findings, it can be concluded that the mother's remarriage can have an impact on the child's life. These effects are more visible with negative effects such as the child's emotional problems, academic weakness and reluctance in academic activities.

    Keywords: Mother's remarriage, male high school students, Children's Education
  • محمود امیدی، امین کرایی*، منصور سودانی
    زمینه و هدف

    خانواده و زوجین در مسیر رشدی خود در پاسخ به موقعیت‌های تنش‌زا دچار تغییراتی می‌شوند، الگوی حلقوی پیچیده السون به خوبی می‌تواند این تغییرات را نشان دهد. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان ساختاری خانواده و زوج درمانی گاتمن بر مولفه‌های الگوی حلقوی پیچیده السون شامل پیوستگی، انطباق پذیری و سطح ارتباطات زوجین بود.

    روش کار

    جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش و پرورش شهرستان بهبهان در بهار سال 98 بودند. آزمودنی ها شامل 45 زوج می باشند که نمره آنها در پیوستگی، انطباق پذیری و سطح ارتباطات پایین تر از میانگین بود و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. طرح پژوهشی، پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. ابتدا از هر سه گروه پیش آزمون گرفته شد و سپس گروه های آزمایشی 8 جلسه 90 دقیقه‌ای (هر هفته یک جلسه) در معرض درمان ساختاری خانواده یا زوج درمانی گاتمن  قرار گرفتند. پس از پایان جلسات از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد. زوج‌ها یک ماه و نیم بعد نیز تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از تحلیل کواریانس تک متغییری و چند متغییری تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که درمان ساختاری خانواده  توانسته است بر پیوستگی، انطباق پذیری زوجین تاثیر بیشتری نسبت به زوج درمانی گاتمن داشته باشد و زوج درمانی گاتمن توانسته است بر سطح ارتباطات زوجین تاثیر بیشتری نسبت به درمان ساختاری خانواده داشته یاشد و این تاثیرات تا مرحله پیگیری ادامه داشته است.

    نتیجه‌گیری

     به نظر می‌رسد درمان ساختاری خانواده و زوج درمانی گاتمن می‌تواند به بهبود ویژگی های روان شناختی و زناشویی زوجین متقاضی طلاق کمک کنند.

    کلید واژگان: درمان ساختاری خانواده, زوج درمانی گاتمن, پیوستگی, انطباق پذیری, سطح ارتباطات
    Mahmoud Omidi, Amin Koraei*, Mansour Sodani
    Background & Aims

     Family formation begins with the union of a man and a woman, and one of the manifestations of a successful married life is the establishment of constructive interactions between husband and wife (1) Marriage plays an important role in the mental health of individuals, and if married life does not meet the needs of couples, not only will mental health not be realized, but it will also have negative consequences (2) Evidence shows that dissatisfaction in marital relationships and emotional breakdown between couples leads them to divorce or divorce (3). The goal of couples participating in family and couple therapies is to improve exchanges, increase trust, resolve conflicts and strengthen intimacy between themselves despite the persistence of problems (8). When the family is considered as a system, the processes of this system such as communication, exchange patterns and boundaries, hierarchy, adaptation and family functioning are better understood. Families and couples change their growth path in response to stressful situations, and Olson's complex circular pattern can well illustrate these changes. The complex cyclical pattern of family and marital systems expanded to fill the gap between research, theory, and practice in systems theory. This model focuses on communication systems and integrates three dimensions of the family. These three dimensions have been repeatedly discussed in family therapy perspectives and models. These three dimensions include cohesion, adaptability, and communication (9). Consistency addresses the issue of how systems strike a balance between separation and coexistence (5, 6). Adaptability refers to the degree to which family members or couples are able to change relationships, plans, and rules (5). Communication The third dimension is a complex circular pattern that is considered as a facilitator dimension. Using positive communication skills helps couples and families change their levels of attachment and adaptability so that they can meet their situational and developmental needs (11).
    Different theories and perspectives have been proposed on marital and family conflicts and the intervention methods have been developed based on these approaches, one of which is the structural family therapy approach. The emphasis of family therapy is on the family as a whole, which consists of subsystems within the family (12). The effectiveness of this approach has been shown in research in solving couples' problems (14, 15). Another approach to couple therapy is Guttman couple therapy (16,17). The effectiveness of Guttman couple therapy has been shown in several studies, including in solving couples' problems (23-25).
    Given the importance of Olson's Circumplex Model, it seems necessary to use approaches that can bring the couple's cohesion, adaptability, and level of communication to a desirable level, Therefore, the aim of this study was to investigate the compare the effectiveness of Structural Family Therapy and Gottman Couple Therapy on the cohesion, adaptability and communication of incompatible couples.

    Methods

    The population of this study includes of non-adjustment couples referring to Behbahan Education Counseling Clinic in the first half of 1398, sample of 45 couples from this community was selected by available method and randomly divided into two experimental groups and one control group. The quasi-experimental research design was pre-test, post-test and follow-up with a control group. First, pre-test was taken from all three groups and then the experimental groups were exposed to Structural Family Therapy and Gottman Couple Therapy for 8 sessions and 90 minutes each session (one session per week). At the end of the sessions, all three groups underwent post-test and 1.5 months later underwent follow-up test. Participants completed the family adaptability and cohesion Evaluation Scale (FACES-III) and the Communication level subscale of the ENRICH Scale. Data were analyzed using univariate and multivariate covariance analysis.

    Results

    The results showed that Structural Family Therapy and Gottman Couple Therapy significantly improved the cohesion, adaptability and communication of non-adjustment couples, Also, comparing the effectiveness of the two approaches shows a significant difference in favor of Gottman couple therapy group in the variables of cohesion and adaptability, and structural family therapy in the variable of communication. The results also showed that the effectiveness of these two approaches continued until the follow-up stage. The results were discussed in detail on the effectiveness of these approaches.

    Conclusion

    The results showed that both approaches improved the cohesion, adaptability and level of communication in the experimental group. The findings of this study were consistent with the results of Previous research (23،24،30). From the point of view of structural family therapy, changing the organization or structure of the family leads to better communication between family members and the construction of family boundaries, one of which is the pattern of marital communication, leads to healthy family functioning (13). Explaining the effect of structural family therapy on couple cohesion, adaptability and communication, we can say; Structural theory, by creating harmony between family members, especially the sub-system of marriage, creates a suitable structure and increases the closeness and cohesion of couples (13). This approach contributes to the health of couples and makes them feel better together by influencing family boundaries and making the boundaries within the family healthier. Structural family therapy helps couples to have a sense of individuality and a sense of belonging to the group by teaching them sufficient flexibility within clear boundaries and with proper functioning. In proper demarcation, the couple forms a stable system that helps them to show greater flexibility in making decisions and changing relationships and patterns.
    On the other hand, the findings of this study were consistent with the results of Previous research that have proven the effectiveness of Guttman's approach in solving couples' problems. (23،24،30). Explaining the significance of the effectiveness of Guttman couple therapy on cohesion, adaptability and couple’s communication, it can be said that according to Guttman, expressing interest, admiration and respect helps couples to get closer to each other and to Perform joint activities together on a daily basis. In a lasting marriage, the couple usually compromises and gently resolves their issues in favor of the parties (31). Also, teaching couples common sense leads them to establish a relationship with each other and to support their spouse's rules and suggestions. The effect of Guttman couple therapy on couple’s communication can also be said; Communication is a vital and important dimension in a couple's functioning, training in positive communication skills helps couples to meet their developmental needs. One of the things that hurts a couple's positive relationship is conflict. Conflict is inevitable in marital relationships. Guttman's theory teaches how to resolve conflicts and targets negative emotions during conflicts. Also, the results of comparing the two approaches showed that Guttman couple therapy has a greater effect on couples' cohesion and adaptability than structural family therapy. This difference in effectiveness can be related to the nature of Guttman couple therapy approach. On the other hand, the results showed that structural family therapy has a greater effect on couples' communication than Guttman couple therapy, which is also due to the structural emphasis on concepts such as family structure, interactions between members and family reconstruction (12). The statistical population, available sampling, and the design of the present study present limitations on the generalizations and interpretations that need to be considered. According to the results, it seems that structural family therapy and Guttman couple therapy can help to improve the psychological and marital characteristics of couples seeking divorce.

    Keywords: Structural Family Therapy, Gottman Couple Therapy, Cohesion, Adaptability, Communication
  • طوبی ثقتی، عبدالله شفیع آبادی*، منصور سودانی، مریم غلام زاده جفره
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه معنادرمانی با شناختی- رفتاری بر احساس تنهایی و امید به زندگی دانشجویان مبتلا به اختلال افسردگی انجام پذیرفت. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و آزمون پیگیری بود. جامعه آماری 75 نفر دانشجوی مراجعه کننده به مرکز مشاوره که اختلال افسردگی داشتند از بین آن ها 45 نفر که علاوه بر معیارهای ورود نمرات آن ها در آزمون احساس تنهایی (1980 Russell,) و افسردگی (Beck, 1996) بالاتر و در آزمون امید به زندگی (Miller, 1988) پایین تر بود به شیوه تصادفی در سه گروه 15 نفری تخصیص یافتند. گروه های آزمون مشاوره گروهی معنادرمانی و شناختی- رفتاری را دریافت نمودند. پس از اتمام دوره درمانی پس آزمون انجام و یک ماه پس آن، آزمون پیگیری اجرا گردید. نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه های آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (0001/0 >P). هر دو شیوه درمانی موثر بوده و این نتیجه تا مرحله پیگیری تداوم داشت. مقایسه گروه های درمانی بیانگر تاثیر یکسان مشاوره گروهی در کاهش احساس تنهایی و امید به زندگی می باشد. مشاوره گروهی به شیوه معنادرمانی و شناختی-رفتاری می تواند به عنوان یک روش روان شناختی موثر موجب کاهش احساس تنهایی و افزایش امید به زندگی مبتلایان به اختلال افسردگی باشد.
    کلید واژگان: مشاوره گروهی معنادرمانی, شناختی- رفتاری, احساس تنهایی, امید به زندگی, دانشجویان
    Tooba Seghati, Abdollah Shafiabadi *, Mansour Sodani, Maryam Gholamzadeh Jofreh
    The purpose of this study was to compare the effectiveness group counseling through group therapy with group cognitive-behavioral therapy on the feeling of loneliness and life expectancy among students suffering from depression disorder. The research method was quasi-experimental with pre-test and post-test with control group and follow-up test. The statistical population consisted of 75 students referred to the counseling center who had depressive disorder, among them 45 who were in addition to their inclusion criteria in the Loneliness Scale of University of California at Los Angeles (1980) and  Beck Depression Inventory (1996) Scale and lower Hope in Miller Hope Scale  (1988) in a randomized design in three groups of 15 each. Allocated. The experimental group received Cognitive-Behavioral group counseling. After completion of the post-test, follow-up test was performed one month later. The results showed that there was a significant difference between the mean scores of pre-test and post-test in experimental and control groups (P <0.0001). Both treatments were effective and continued until follow-up. Comparison of treatment groups indicates the same effect of group counseling on reducing loneliness and life expectancy. Group counseling in a cognitive-behavioral and cognitive-behavioral way can be an effective psychological treatment to reduce feelings of loneliness and increase the life expectancy of people with depression.
    Keywords: Logical group counseling, cognitive-behavioral, Feeling lonely, Life expectancy, Students
  • فردین خسروی، ذبیح الله عباس پور، منصور سودانی

    رضایت زناشویی در زندگی می تواند با رضایت کلی از زندگی رابطه داشته باشد و بررسی عوامل تاثیرگذار بر آن از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر، پیش بینی رضایت زناشویی براساس خودشفقتی، دگرشفقتی و هوش هیجانی بود. طرح پژوهش توصیفی- همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان متاهل شهر اهواز در سال 1397 بودند که حداقل مدت یک سال از ازدواج آنها می گذشت. نمونه پژوهش شامل 300 زن متاهل بود که براساس جدول مورگان به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه خودشفقتی نف (2011)، پرسشنامه شفقت پومیر (2011)، پرسشنامه هوش هیحانی شات (1998) و پرسشنامه ارزیابی رابطه (1998) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی (شامل فراوانی، درصد فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد، کمترین و بیشترین نمرات) و آمار استنباطی (شامل ضریب همبستگی ساده پیرسون و رگرسیون چندگانه) انجام شد. نتایج نشان داد که بین خودشفقتی، دگرشفقتی و هوش هیجانی با رضایت زناشویی در زنان متاهل رابطه معنادار وجود دارد (001/0=p). براساس نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه ورود همزمان در نمونه مورد پژوهش، مجموع متغیرهای خودشفقتی، دگرشفقتی و هوش هیجانی 10 درصد رضایت زناشویی را تبیین نمودند. نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام نیز نشان داد که به ترتیب متغیرهای هوش هیجانی (272/0=p) و خودشفقتی (207/0=p) پیش بینی کننده رضایت زناشویی هستند. بنابراین عواملی همچون هوش هیجانی و شفقت مندی نسبت به خود و دیگران بر رضایت زناشویی تاثیرگذار است. پیشنهاد می شود درمانگران و مشاوران حوزه خانواده در ارایه راهکارهای ارتقادهنده رضایت زناشویی به این عوامل توجه بیشتری مبذول نمایند.

    کلید واژگان: خودشفقتی, دگرشفقتی, هوش هیجانی, رضایت زناشویی
    fardin khosravi, Zabihollah Abbaspour, mansor sodani

    Marital satisfaction in life can be related to overall life satisfaction and examining the factors affecting it is very important. This study aimed to predict the marital satisfaction based on self-compassion, compassion for others, and emotional intelligence. The statistical population of the study included all married women in Ahvaz who were living in Ahvaz during the study period in 2018. The sample consisted of 300 married women selected by convenience sampling method. The research tools were Self-Compassion Scale short form, Compassion Scale, Emotional Intelligence Scale, and Relationship Assessment Scale. Statistical analysis used for this research was correlational coefficient. The data were analyzed by using Pearson correlation coefficient and stepwise regression analysis. The results of this study indicated that self-compassion, compassion for others, and emotional intelligence had significant relationship with marital satisfaction and also the results of regression analysis showed that emotional intelligence and self-compassion were sufficient predictors for marital satisfaction. It can be concluded that factors such as emotional intelligence and compassion for oneself and others affect marital satisfaction. It is suggested that therapists and family counselors pay more attention to these factors in providing solutions to promote marital satisfaction.

    Keywords: self-compassion, Compassion for Others, Emotional Intelligence, Marital Satisfaction
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر منصور سودانی
    دکتر منصور سودانی
    استاد رشته مشاوره، گروه مشاوره، دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال