به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

مهدی معین زاده

  • مهدی دسترنج، طاهره کمالی زاده*، مهدی معین زاده

    اصطلاح «مدنی بالطبع» یکی از اصطلاحات حکمت مدنی است و ملاصدرا آن را در موارد متعددی به کار برده است. مسئله این پژوهش محکی عنه این اصطلاح و منظور نظر ملاصدرا از آن است. آیا مراد از این اصطلاح این است که طبیعت انسان، مدنی است یا اینکه مدنیت انسان، طبیعی است؟ مدنیت طبعی حاکی از کدام ویژگی انسانی است و چه نسبتی با کمال عقلی انسان دارد؟ آیا حاکی از مدنیت انسان به عنوان یک ویژگی ذاتی، طبیعی، غریزی یا غیراکتسابی است یا یک ویژگی اکتسابی؟ این مقاله می کوشد با روش تحلیلی و انتقادی هریک از موارد کاربرد اصطلاح مدنی بالطبع را در آثار ملاصدرا بررسی و به فراخور بحث، سازگاری یا ناسازگاری این اصطلاح را با آرای ملاصدرا در حکمت مدنی تبیین کند. مفهوم پولیتیکوس در نسبت با فوسیس نزد ارسطو به عنوان تبار مفهومی اصطلاح مدنی بالطبع فرض شده و در نتیجه این بررسی، مفاهیم «مدنیت طبعی انسان» و «انسان مدنی» به منزله مفاهیمی استکمالی در نظر ملاصدرا در نسبت با کمال عقلی انسان براساس نظریه وحدت تشکیکی تبیین شده اند. اهمیت این بررسی ازآن رو است که می تواند به کاربرد آرای فلاسفه اسلامی در حکمت عملی در نسبت با علوم انسانی، اخلاق، جامعه و سیاست کمک کند و زمینه ای برای تبیین تفصیلی انسان مدنی در حکمت متعالیه باشد.

    کلید واژگان: حکمت مدنی, انسان مدنی, ملاصدرا, مدنی بالطبع, پولیتیکوس
    Mahdi Dastranj, Tahereh Kamalizadeh *, Mahdi Moinzadeh

    "Madani be-al-ṭabʿ" (political/social by nature) is one of the terms of civil wisdom (ḥekmat-e madani), and Mulla Sadra has used it in some cases. The research problem revolves around the interpretation of the term and Mulla Sadra's viewpoint on it. The study will try to determine whether the term implies that human nature is civil (politikos) or if human civility is natural. Additionally, the research will investigate which human trait "Madani be-al-ṭabʿ" indicates and how it relates to human intellectual perfection. The study will also examine whether human civility is an inherent, natural, instinctive, or unacquired characteristic or an acquired characteristic. To achieve these objectives, the research will use the analytical and critical method to investigate each instance of "Madani be-al-ṭabʿ" used in Mulla Sadra's works with the analytical and critical method and to explain its compatibility or incompatibility with Mulla Sadra's civil wisdom. The concept of politikos, which is related to "phusis" (φύσις) in Aristotle's view, is considered the origin of "Madani be-al-ṭabʿ". The research results indicate that "Madani be-al-ṭabʿ" and "civilized man" (politikos) are perfect concepts in Mulla Sadra's view when related to the intellectual perfection of man based on the theory of graded unity. The significance of this study is that it can aid the application of Islamic philosopher's ideas in practical philosophy regarding human sciences, ethics, society, and politics and provide a detailed explanation of civil man in Transcendent Philosophy.

    Keywords: Civil Wisdom, Civil Man, Mulla Sadra, Political, Social By Nature, Politikos
  • ارزیابی هنر خوشنویسی اسلامی به مثابه «فعالیت کانونی» در فلسفه ی آلبرت بورگمان
    محمدعلی روزبهانی*، مهدی معین زاده

    آلبرت بورگمان، فیلسوف آمریکایی، وظیفه ی فلسفه را پاسخگویی به چگونگی بهتر زیستن در فرهنگ تکنولوژیک معاصر می داند. در حالی که تکنولوژی همه ی روابط فرهنگی و اجتماعی فرد با دیگر انسان ها و جهان پیرامون را دگرگون ساخته و در آرایشی جدید به نام «پارادایم دستگاه ها» سامان دهی کرده است، فلسفه باید بتواند راه کاری برای معنابخشی مجدد به زندگی ارایه کند. راه کار بورگمان برای بهبود کیفیت زندگی در چنین شرایطی، روی آوردن به دین، هنر و دیگر فعالیت هایی است که امر مقدس را به ماده باز می گردانند و در برابر کالاشدگی تاب می آورند. این فعالیت ها، فعالیت های کانونی نامیده شده اند. مقاله ی حاضر با توضیح دیدگاه فلسفی بورگمان درباره ی شرایط فرهنگی زندگی معاصر، جایگاه هنر در نیل انسان به زندگی بهتر را در اندیشه ی او بررسی می کند و در نهایت به این پرسش پاسخ می دهد که آیا هنر اسلامی خوشنویسی می تواند به عنوان یک فعالیت کانونی تاثیرگذار بر ارتقاء کیفیت زندگی انسان معاصر تاثیرگذار باشد؟ ویژگی های خوشنویسی نشان می دهد این هنر می تواند به مثابه فعالیت کانونی، در زندگی بهتر انسان در عصر تکنولوژی موثر باشد. روش پژوهش در این جستار، مطالعه ی تطبیقی است.

    کلید واژگان: آلبرت بورگمان, پارادایم دستگاه ها, فعالیت کانونی, فرهنگ تکنولوژیک, هنر خوشنویسی اسلامی
    Assessment of Islamic calligraphy as Focal Practices in the philosophy of Albert Borgmann
    MohammadAli Roozbahani *, Mahdi Moinzadeh

    The American philosopher Albert Burgmann considers the task of philosophy to be to answer how to live better in contemporary technological culture while technology has transformed all of a person's cultural and social relationships with other human beings and the world around them, so organized a new arrangement called the "device paradigm." Philosophy must be able to provide a way to give meaning to life again. Borgmann's strategy for improving the quality of life in such a situation is to turn to religion, art, and other activities that return the sacred to matter and they are resistant to commodification. These activities are called focal Practices. The present article explains Burgmann's philosophical view of the cultural conditions of contemporary life, He examines the place of art in man's attainment to a better life in his mind Finally, it answers the question of whether Islamic calligraphy can be effective as a focal point in improving the quality of life of contemporary man. Calligraphy features show that this art can be effective as a focal point in human life in the age of technology. The research method in this study is a comparative study.

    Keywords: Albert Borgmann, Device paradigm, Focal Practices, technological calture, The art of Islamic calligraphy
  • سعید گلستانی، مهدی معین زاده*
    امیل لاسک (1915-1875) آخرین نوکانتی و نقطه اوج این سنت شمرده می شود. او در گسست و پیوست سنت نوکانتی قرار می گیرد. وی از سویی نوکانتی است، زیرا با پروژه «منطق استعلایی» کانت توافق دارد. کانت و سایر نوکانتی ها در هر دو مکتب ماربورگ و بادن مقولات را نه همچون ارسطو به عنوان اموری هستومند در ابژه، که در فاهمه سوژه می جستند. ولی از سوی دیگر لاسک، به تاسی از مفهوم اعتبار (Geltung/validity) نزد لوتسه، طرحی دیگر در افکند و قلمرو سومی غیر از ابژه و سوژه برای مقولات تعریف کرد. به نظر او، مقولات اساسا هستنده (entity) نیستند که در سوژه یا ابژه تقرر داشته باشند. مقصود ما در این مقاله بازسازی آرای فیلسوفی است که به رغم اهمیت بسیارش، تقریبا فراموش شده و در این بازسازی، ضمن به تصویر کشیدن جایگاه او در تاریخ فلسفه اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست، زمینه را برای نشان دادن دقیق تر نحوه تاثیر او بر هایدگر فراهم می کنیم. مدعای اصلی مقاله آن است که لاسک نوآوری های فراوانی در اقوال سنتی فلسفه داشته و زمینه را برای ویرانگری سنت فلسفی غرب توسط هایدگر فراهم می کند.
    کلید واژگان: لاسک, منطق استعلایی, نوکانتیسم, مکتب بادن, هایدگر
    Saeed Golestani, Mahdi Moein Zadeh *
  • منیره طلیعه بخش*، مهدی معین زاده
    خوانش رایج سوژه دکارتی، آن را به منزله نقطه عطفی در«خودبنیادی» انسان درنظر گرفته است. بخش مهمی از فلسفه قرن بیستم به تاسی از هایدگر، بالاترین اهتمام خود را نقد سوژه دکارتی تعریف کرد؛ گویی سوژه دکارتی عامل اصلی انحراف مسیر فلسفه از لحاظ کردن وجود بماهو وجود بوده است. بسیاری منتقدان بحران های مدرنیته را مولود خودبنیادی سوژه دکارتی می دانند تا جایی که می گویند سوژه دکارتی نه تنها فلسفه بلکه بشریت را نیز منحرف کرده است. این مقاله می کوشد ضمن ارایه تقریری از نقد هایدگر و فیلسوفان متاثر از او، به نحوه تقویم سوژه دکارتی بازگردد و نسبت تاملات دکارتی را با بالقوگی، دوآلیته و خودبنیادی دریابد و نشان دهد با توجه به فقدان بنیادی سوژه دکارتی، نمی توان چنین نقدی بر حقیقت سوژه نزد دکارت وارد کرد. در این میان متفکرینی بوده اند که خوانشی متفاوت از سوژه دکارتی داشتند؛ خوانشی که این سوژه را به نسیان وجود و بحران خودبنیادی بشریت و... رهنمون نمی گردد. مقاله حاضر ضمن نقب زدن به مفهوم سوژه در یونان و تبار هلنی و عرفانی آن، خوانش های مغایر با خوانش رایج سوژه دکارتی را مبنای کار قرار می دهد و نشان می دهد که سوژه دکارتی در حقیقت آن امر تهی است که امکان آزمودن حقایق را فراهم می آورد.
    کلید واژگان: دکارت, هایدگر, سوژه, بالقوگی, دوآلیته, خودبنیادی, فقدان
    Monireh Taliehbakhsh *, Mahdi Moinzadeh
    The current reading of Cartesian subject has taken it as a turning point in human "self-fundamentalism". An essential part of twentieth-century philosophy, following Heidegger, defined his highest effort a critique of Cartesian subjectivity, as if the Cartesian subject had been the main factor diverting the path of philosophy from considering being qua being. Many critics have found the crisis of modernity a result of subject self-fundamentalism, insofar as it has distorted not only philosophy but humanity as well. While presenting Heidegger's critiques of the Cartesian subject and those by philosophers influenced by Heidegger, this paper attempts to return to the modality of Cartesian subject construction and to understand Cartesian reflection ratios with potentiality, duality, and self-fundamentalism. It also shows that we, given the fundamental lack of Cartesian subject, cannot make such a criticism of Descartes' subject' fact. Among this philosophers, there have been thinkers who have a different reading from the Cartesian subject, one that does not lead subject to forgetfulness of being, humanity's self-fundamentalism crisis, and so on. This paper, while digging out the concept of the subject in Greece and its Hellenic and mystical gene, provides readings contrast to the usual Cartesian ones and shows that the Cartesian subject is, in fact, the void that allows truths to be tested.
    Keywords: Descartes, Heidegger, subject, Potentiality, Duality, Self-Fundamentalism, Lack
  • سید ابراهیم رئوف موسوی*، مهدی معین زاده
    طبق تلقی پوزیتیویستی پذیرفتن تاثیر ارزش ها بر علم متعارض با حفظ مرز علم و غیرعلم، عینیت یا آفاقیت و جهان شمولی علم است؛ اما دیگر دیدگاه های فلسفه علم که به کمک آن می‎توان تاثیر ارزش ها بر علم را پذیرفت، نهایتا به تعریفی از عینیت علم می انجامد که متعارض با عینیت علم و مطابقت آن با واقع است؛ برای مثال پوپر اصرار دارد که ضمن پذیرش تاثیر ارزش ها بر علم، عینیت علم را حفظ کند، درنهایت از تیوری خاصی درباره عینیت دفاع می‎کند که می‎توان آن را مشترک لفظی با تلقی پیشین از عینیت دانست. بازخوانی تلاش های فیلسوفان علم از منظر مسئله فوق نشان می‎دهد نمی‎توان با استفاده از دیدگاه پوزیتویست ها، پوپر، کوهن، لاکاتوش و فایرابند مسئله فوق را پاسخ داد؛ اما با استفاده از دیدگاه هیو لیسی می‎توان راهی برای تبیین ارزش باری علم توام با حفظ عینیت و کاشفیت علم یافت. هیو لیسی اگرچه مسئله ای متفاوت با مسئله پژوهش حاضر دارد و در پی پاسخ به این سوال است که «آیا علم فارغ از ارزش است؟» اما درنهایت با تفکیک مقومات مفهومی بی طرفی ارزشی علم، تبیینی از جایگاه ارزش در علم ارایه می‎کند که می‎توان با استفاده و اقتباس از آن، نقش ارزش ها در علم را به گونه ای توضیح داد که با عینیت علم قابل جمع باشد.
    کلید واژگان: علم, ارزش, بی طرفی ارزشی علم, هیو لیسی
  • مهدی معین زاده*
    قول به تقدم رویکرد عملی (پراتیک) بر رویکرد نظری (تیوریک) به عالم را می توان یکی از مولفه های بنیادین اندیشه هایدگر در «وجود و زمان» دانست؛ چه از نظر وی، نخستین گشایش دازاین به عالم، نه گشایشی نظرورزانه که گشایشی مبتنی بر عمل است و بلکه دازاین خود چیزی نیست جز همان پراکسیس. از این منظر، تیوری صرفا اشتقاقی از پراکسیس خواهد بود. در«وجود و زمان»، هایدگر البته به تصریح از «فرونسیس ارسطو» سخن به میان نمی آورد. لیکن محتوای کتاب چنان است که به محققین شهیری چون «ولپی» این مجال را می دهد که وجود و زمان را ترجمه ای از اخلاق نیکوماخوس ارسطو بدانند. این مقاله تلاش خواهد کرد چهار ظهور ضمنی مفهوم فرونسیس در وجود و زمان را مستخرج و مدلل سازد که این هر چهار ظهور، خود بر مفهوم کایروس که هایدگر در درسگفتار پدیدار شناسی حیات دینی مورد تاکید بلیغ قرار داده، ابتناء دارند.
    کلید واژگان: فرونسیس, ارسطو, هایدگر, وجود و زمان, کایروس.
    Mehdi Moinzadeh *
    The Priority of the practical approach toward the world to theoretical approach is one of the most fundamental components of Heidegger’s “Being and Time”. In fact, Heidegger believes that the first disclosure of Dasein to the world is based on practice rather than speculation and even Dasein is the same practice. Thus, according to Heidegger, the theory is only a derivative form of Praxis. Heidegger doesn’t refer to “Aristotle’s Phronesis” explicitly in “BT”. However, we can find the implicit presence of this concept all over the book to the extent that researchers like Volpi consider “BT” as a translation of Aristotle’s “Nichomachean Ethics”. I Will try, in this article, to present four tacit presences of Phronesis in “Being and Time” and to show that these four presences have founded on KAIROS that Heidegger emphasizes on it especially in the “Phenomenology of Religious Life” Lecture course.
    Keywords: Phronesis, Aristotle, Heidegger, Being, Time, Kairos
  • محمدعلی روزبهانی*، مهدی معین زاده
    اندیشه ی مارتین هایدگر یک کل به هم پیوسته و یکپارچه است و کلیت آن را می توان به مثابه یک «فلسفه ی تکنولوژی» در نظر گرفت. مفهوم مرکزی فلسفه ی هایدگر، «وجود» و «پوشیدگی» و «ناپوشیدگی» آن است. سیر اندیشه ی او با نقد متافیزیک از افلاطون تا نیچه آغاز می شود و با تلاش برای پدیدآوردن نحوی دیگر از فلسفه ادامه می یابد و سپس، با عبور از متافیزیک، به «گشتل» می رسد. «گشتل» مطلق سازی یک افق ناپوشیدگی از وجود، ذات تکنولوژی مدرن است که در معنای کمال و پایان متافیزیک، با آن ترادف معنایی دارد. جستار حاضر اندیشه ی هایدگر را پیرامون مفهوم «گشتل» بازسازی خواهد کرد و نشان خواهد داد چگونه می jوان کلیت اندیشه ی او را به سان یک فلسفه ی تکنولوژی منسجم و یکپارچه در نظر آورد و هرگونه تفسیر ناحیه ای از نظرات خاص او درباره ی تکنولوژی، مستلزم در نظرآوردن کلیت اندیشه ی او خواهد بود.
    کلید واژگان: مارتین هایدگر, گشتل, متافیزیک, فلسفه ی تکنولوژی, علم جدید
    Mohammad Ali Roozbahani *, Mahdi Moinzadeh
    Martin Heidegger's idea is a whole interconnected and the universality of it can be considered as a "philosophy of technology". The central concept of Heidegger's philosophy is Being, concealment and its concealment. His course of thought begins with a critique of metaphysics from Plato to Nietzsche and it goes on to try to develop another kind of philosophy.Then, by way of metaphysics, it reaches Gestell. The " Gestell" absolute a horizon of the concealment of Being as the essence of modern technology, with its semantic synonymy in the sense of perfection and the end of metaphysics. The present study will reconstruct Heidegger's thought about the concept of "Gestell" and will show how his totality of thought can be regarded as a philosophy of integrated technology. As any regional interpretation of his views on technology will require consideration of the whole of his thinking.
    Keywords: Martin Heidegger, Gestell, metaphysic, philosophy of technology, modern science
  • مهدی معین زاده*

    نیمه دوم قرن نوزدهم و دهه های آغازین قرن بیستم دوران شکوفایی علوم ریاضی- طبیعی در آلمان است. کیرشهف ، هلمهولتز ، ککوله ، فیشر ،هابر ، ریمان پلانک ، اینشتین ، شرودینگر و... صرفا تعدادی از شهیر ترین دانشمندان این دوره در آلمان هستند. با وجود پیشتازی آلمان در این دوره از سایر کشورهای اروپایی (خاصه انگلستان و فرانسه) در عرصه علوم ریاضی- طبیعی (Hofstetter,2001:56) ، یاسپرس در همان سالهای اوج شکوفایی فیزیک در المان اظهار می دارد که Wissenschaft (معادل آلمانی واژه Science) امریست ناظر بر یک کل لایتجزا و فردی که دارای wissenschaft است در عین حال فردی فلسفی ، فرهیخته و آشنا با فرهنگ وتمدن و ارزش های فرهنگی نیز هست(Jaspers quoted in Ringer,1969: 10) . ویندلباند - فیلسوف شهیر نیوکانتی همین دوره - نیز ضمن اشاره به توسع مفهوم wissenshaft نسبت به science ، اعلام می دارد که این دو فرق فارقی با یکدیگر دارند چرا که " wissenshaftبنا بر ماهیت خود در کنش گرانش نوعی فهم ناظر بر ربط و نسبت دانشرشته تخصصی خود آنها با تمامیت بدنه معرفت و کلیت فرهنگ (Bildung= Kultur) بوجود می آورد. بدین ترتیب Wissenschaft بر خلاف Science متفطن تعلق خود به کلیت فرهنگ است، کلیتی که هنر، ادبیات، تاریخ، عرف، ذوق، اخلاق، دین و... پاره های دیگر آن هستند" Windelband quoted in Ibid:103)) .مدعای اصلی این مقاله انست که تفاوت قلمرو science , Wissenschaft در درک خاص زیست جهان آلمانی از مفهوم تاریخیت و مفهوم فرهنگ (بیلدونگ) که هر دو میراث تفکر رمانتیک اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده هستند، بنیاد دارد. این میراث البته از جهات مهمی در تغایر با سنت دکارتی - که از ان عموما بعنوان بنیاد علم بطور اخص و جهان مدرن بطور اعم یاد می شود- قرار می گیرد.

    کلید واژگان: علم آلمانی, بیلدونگ, تاریخ گرائی, تاریخمندی, رمانتیسیسم
    Mehdi Moinzadeh *

    We Know that during second half of 19th century and first half of 20th century mathematical-natural sciences impressively developed in Germany and scientists as Planck, Einstein, Schrodinger, Haber, Helmholtz ,… presented their most important works and theories in this period. At the same time , Jaspers ,in the second decade of 20th century, claimed that German " Wissenschaft " is distinct from science. Wissenschaft for him, is concerned with the totality of life, culture, literature, history ,Arts, ethics and etc.In this article we will try to establish that the German understanding of science is grounded in concepts of historicism, historicity and bildung (culture ,education,…). These concepts of course are heritages of German Romanticism

    Keywords: Wissenschaft, Bildung, Historicism, historicity, Romanticism
  • منیره طلیعه بخش، غلام حسین غلام حسین زاده*، علیرضا نیکویی، مهدی معین زاده
    نحوه ای که امروزه از سنت پرسش می شود و در آن اندیشه می رود، بی بنیاد (groundless) است. بی بنیادی شاخصه دوگانه سنت یا تجدد است. در حالی که بنیاد اصیل، به واسطه تجربه دقیقه «نفی» بنیادی مغاکی/ عدمی است. رویکردهای بی بنیادی چون «هرمنوتیک رمانتیک، تاریخ گری، بنیادگرایی و سنت گرایی» سنت را امری سپری شده فهم می کند در حالی که «هرمنوتیک فلسفی، تاریخ مندی و سنت مندی» سنت را گذشته حاضر در اکنون می دانند. این رویکردها مستلزم قائل شدن به بنیاد و سرآغاز مغاکی/ عدمی و محدث، فهم زمان به مثابه تکرار گذشته در حال و وجود به مثابه وجود پیش دست و در نتیجه مبتنی بر وقت، نقد و احضار هستند. در سنت اسلامی نخستین جرقه های این مواجهه اصیل را می توان در نقد حقیقت آفاقی و سنت فرادست و تاکید بر کشف و شهود از سوی جریان تصوف و عرفان ردیابی کرد. عارفان حقیقت رویکرد خویش به سنت را «نقد» می دانستند که امری مقدم بر ارزیابی است و به فراخوانی وجودی حاضر اشاره دارد.
    کلید واژگان: سنت, عرفان, منفیت, نقد, عدم
    Monireh Taliehbakhsh, Gholamhossein Gholamhosseinzadeh *, Alireza Nikouei, Mehdi Moinzadeh
    The first trace of the critique of objective truth and the “present-at-hand” tradition can be found in Sufism and Mysticism. Mystics emphasize the outstanding role of uncovering and intuition which implies the desire to leave mediators in order to achieve the truth and reflects their creative approach toward tradition, which, while rooted in tradition, is seen as revival. They considered the truth of their approach to tradition as a Naghd/critique. Naghd, in common terms, is simply translated as the assessment of something. However, in the mystical tradition, it is prior to assessment and refers to calling something that is “ready to hand” existence. Today, the way through this tradition is being inquired about and though about is groundless. Groundlessness is the indicator of the dichotomy of tradition and modernity, whereas the original foundation through the experience of a moment of "negation" is an abyss/ the nothing foundation. This article will begin with two fundamental theoretical approaches in Western thought to understand the foundations of the mystic approach to tradition. The first approach is "Romantic Hermeneutics, Historicism, Fundamentalism, and Traditionalism," which comprehends tradition as it has been spent, and the second approach with titles such as "philosophical hermeneutics, historicity and traditionality" considers tradition as something present now. This article proves that both tradition and modernity adopt the same approach while the second approach implies a different perception of the foundation / beginning, time and existence.
    Keywords: tradition, Mysticism, Negativity, Critique, non-existence
  • محمد ابراهیم باسط، مریم صانع پور*، مهدی معین زاده، میثم سفیدخوش
    بحث تجربه دینی در میان اندیشمندان مدرن ابتدائا با طرح احساس وابستگی مطلق از سوی شلایرماخر آغاز شد. چنان که هدف از بحث تجربه دینی در فلسفه دین تحلیلی معاصر ارائه برهانی تجربی برای اثبات وجود خداوند است، بسیاری از پژوهشگران انتظار داشته اند احساس وابستگی مطلق شلایرماخر نیز در خدمت همین هدف متافیزیکی یا هستی خداشناختی بوده باشد. آیا این انتظار و تفاسیر حاصل از آن با آنچه خود شلایرماخر گفته است همخوانی دارد؟ برای روشن سازی این مطلب از روشی تاریخی و هرمنوتیکی در این مطالعه استفاده کرده ایم. کاربرد روش تاریخی ما را به تاثیرپذیری شلایرماخر از کانت رهنمون می شود، به طوری که خواهیم دید اکثر مفاهیم مورد استفاده او عملا مفاهیم کانتی هستند. کاربست روش هرمنوتیکی نیز به ما امکان می دهد تا احساس وابستگی مطلق را در پرتو الهیات شلایرماخر به مثابه یک کل و همچنین مفهوم دین نزد کانت را در نظام فلسفی کانت به مثابه یک کل مورد توجه قرار دهیم. در پرتو به کارگیری این روش ها، معلوم می شود که تفسیر هستی خداشناختی از تجربه دینی نزد شلایرماخر یا همان احساس وابستگی مطلق تفسیر قابل قبولی از متن گفته های شلایرماخر نیست. او صرفا توصیفی از خود آگاهی ارائه کرده که به مثابه توصیف امکان تبدیل شدن به برهانی برای اثبات وجود خدا را ندارد.
    کلید واژگان: شلایرماخر, کانت, تجربه دینی, برهان اخلاقی, احساس وابستگی مطلق
    Mohammad Ebrahim Baset, Maryam Saneapour *, Mahdi Moinzadeh, Meysam Sefidkhosh
    Schleiermacher's concept of feeling of absolute dependence was the starting point for discussions about religious experience among modern scholars. As the purpose of the religious experience debates in the contemporary, analytic philosophy of religion is to provide an empirical argument for the existence of God, many scholars have expected the feeling of absolute dependence in Schleiermacher’s Christian Faith had to serve the same metaphysical or onto-theological purpose. Are this expectation and its respective interpretations consistent with what we read in Schleiermacher’s Christian Faith? To clarify this, we have used a historical and hermeneutical method in this study. The application of our historical method guides us to Kant’s influence on Schleiermacher, and we will see that most of his concepts are actually Kantian. The application of the hermeneutic method also allows us to consider the feeling of absolute dependence in the light of Schleiermacher's theology as a whole, as well as the concept of religion in the Kant's philosophical system as a whole. Criticizing the dominant understanding of the concept of religious experience in Schleiermacher, this paper will suggest, instead of an ontotheological reading, that the feeling of absolute dependence is only a description of self-consciousness, which does not provide us with any proof for the existence of God.
    Keywords: Schleiermacher, Kant, Religious Experience, Moral Argument for the Existence of God, Feeling of Absolute Dependence
  • سیدمهدی باقریان*، مهدی معین زاده، محمدتقی چاوشی
    ابتنای امر انسانی، مطالعه «فردی» و «موردهای» معنادار دربرابر مصادیق در علوم طبیعی است؛ پس در استقلال روش شناختی علوم انسانی از علوم طبیعی و ابتنای علوم انسانی غیرپوزیتیو، تبیین و حفظ عمومیت مسئله ساز است. باتوجه به اهمیت فلسفی- تاریخی ظهور علوم انسانی در آلمان قرن نوزده، این مقاله به برساخت و تبیین امکان حفظ عمومیت در علوم انسانی (علوم تاریخی و علوم فرهنگی) غیرپوزیتیو در سنت نوکانتی (مکتب بادن) براساس تفاوت های صوری و مادی آن با علوم طبیعی می پردازد.
    کلید واژگان: علوم انسانی, فردی, اعتبار (ارزش), عمومی, نوکانتی
    Seyyed MAHDI Bagherian *, Mahdi Moinzadeh, Muhammad Chawoushi
    "The Human" has based on meaningful "in-dividuals" and "cases", In contrast with "instances" in natural science. hence methodological autonomy of humanities from natural science and The constitution non-positive humanities faces challenges to explain and preserve of "generality". The Emergence of the Humanities in 19th century in Germany is philosophical-historical important event. This article presents, according to Neo-kantian-Baden school- point of view, the possibility of preserving and explaining "generality" In Humanities (historical science, cultural science) based on material and methodological demarcation between natural science and humanities.
    Keywords: humanities, in-dividual, Validity, general, Neo-kantian
  • مهدی معین زاده *
    ریچارد فولی در زمره نظریه پردازان مشهور در باب معرفت شناسی و معقولیت محسوبست. نظریه مختار او در معرفت شناسی، "مبناگرائی انفسی" (Subjective foundationalism) است. با مطالعه آثار وی البته مشخص می شود که اتخاذ چنین موضعی در معرفت شناسی بدلیل پروردن نظریه معقولیت سازگار با آن بوده است. "مبناگرائی" وجه ممیزه نظریه معرفت فولی, از دیدگاه هائی همچون انسجام گرائی (coherentism) است. "انفسی بودن" نیز در تقابل با آفاقی بودن نحله هائی مثل اعتمادگرائی (reliablism) قرار می گیرد. فولی بر اساس این موضع معرفت شناختی، نظریه ای بدیع در باب معقولیت ارائه می دهد که معرفتی (اپیستمیک) بودن و مهمتر از آن معطوف به هدف بودن (Goal oriented) از خصائص آنست. وی همچنین عقیده مقبول (Reasonable beliefe) را جایگزین عقیده معقول (Rational beliefe) در نظریه معقولیت می کند. نظریه معقولیت فولی, بدلیل احتواء بر مفاهیمی چون منظر (perspective) ، استدلال مناقشه ناپذیر (Uncontraversial argument) ، تامل عمیق (Deep reflection) ، عمیق ترین ملاکهای معرفتی (Deepest epistemic standards) و… نوعی ذهنی گرائی و نسبی گرائی را متداعی می کند که البته از آن مبراست. در این مقاله تلاش می شود ضمن بررسی و بازسازی نظریه معقولیت فولی، معقولیت حاکم بر خود این نظریه نیز از طریق پیگیری استلزامات آن کشف گردد. این تلاش از طریق احاله هر یک از عناصر مقوم نظریه معقولیت فولی به بنیاد وجودی آن صورت می بندد. مدعای مقاله در خصوص معقولیت حاکم بر نظریه معقولیت فولی آن است که این معقولیت نه به اعتبار ملاک های منطقی بلکه مبتنی بر احوال و عناصر اگزیستانسیال آدمی است که تامین می گردد.
    کلید واژگان: فولی, مبنا گرائی انفسی, معقولیت, نظری? معقولیت معرفتی
    Mehdi Moinzadeh *
    Richard Foley is among the well-known theorists in epistemology and rationality. His theory of epistemology is known as ‘Subjective Foundationalism’. Studying his works, one finds out that the adoption of such a position in epistemology was due to the development of a rationality theory compatible with it. ‘Foundationalism’ is the distinctive feature of Foley’s epistemology which distinguishes it from views like coherentism. ‘Subjectivism’ is in opposition to ‘objectivist’ views like reliabilism. On the basis of this epistemological position, Foley puts forward an elaborate theory of rationality that being epistemic and, more importantly, being goal-oriented are among its main characteristics. He also replaces ‘reasonable belief’ with ‘rational belief’ in the theory of rationality. Involving concepts like ‘perspective’, ‘uncontroversial argument’, ‘deep reflection’, and ‘deepest epistemic standards’, Foley's theory of reasonableness associates a kind of subjectivism and relativism, but actually it is neither subjectivist nor relativist. This paper while investigates and reconstructs Foley's theory of rationality, attempts to disclose the rationality of the theory itself pursuing its implications. To do so, each of the elements of Foley's theory of rationality is referred to its existential foundation. The claim of the article on the rationale behind Foley's theory of reasonableness is that this rationality is not based on the validity of logical criteria but on the human existential states and elements
    Keywords: Foley, subjectivist foundationalism, rationality, Theory of epistemic rationality
  • مهدی معین زاده
    هایدگر در « راه من به سوی پدیدارشناسی » همان تکریمی را نثار « در باب وجود : طرح کلی انتولوژی » کارل برایگ می کند که نثار کتاب برنتانو درباره « معانی متعدد وجود نزد ارسطو » و نیز « پژوهش های منطقی» هوسرل کرده است ((GA14:92. او همچنین به تاثیر نافذ و از همین رو وصف ناشدنی ای اشاره دارد که برایگ – این استاد الهیات ضد مدرنیسم و آخرین بازمانده مکتب الهیاتی توبینگن که الهیات کاتولیک را در گفتگوئی پویا با فلسفه هگل و شلینگ قرار می داد – بر کار فکری آتی او نهاده است. هایدگر، حتی پنجاه سال پس از نخستین ملاقاتش با برایگ در سال 1909، از او به سبب « رسوخ و صلابت فکری » و مهارت مواجه ساختن آموزه های گذشته با پرسش های زنده و تپنده حال حاضر تمجید می کند ((Ibid:82.
    با این همه بر تاثیر برایگ روی هایدگر، تاکید چندانی خاصه از آن گونه که بر تاثیر برنتانو و هوسرل ، نگردیده است. مقاله حاضر برآن است که بر این تاثیر در سه بخش تمرکز کند؛ الف. تاثیر برایگ بر هایدگر در نحوه رویکرد به سنت فلسفی، ب. در مضامین اندیشه و ج . در سبک نگارش.
    کلید واژگان: هایدگر جوان- برایگ -مدرنیسم- انتولوژی, اسکولاستیسیسم
    Mehdi Moinzadeh
    In "My Way into Phenomenology" Heidegger mentions Braig's " On Being : Outline of Ontology " in the same respect which he refers to Brentano's book on Aristotle and Husserl's " Logical Investigations"(GA14:92)[1]. He also refers to the decisive and therefore ineffable influence on his later academic career that came from Braig- the professor of systematic theology and the last in the tradition of the speculative school of Tübingen which gave significance and scope to Catholic theology through its dialogue with Hegel and Schelling. Fifty years later than his first encounter with Braig in 1909, Heidegger Praises Braig's " penetrating kind of thinking "and " knack of turning ideas into the living present"(Ibid:82).
    However, Braig's influence on Heidegger is not emphasized proper way. This article intends to concentrate on this issue in three sections: a. in approaching to philosophical tradition, b. in content of thought and c. in style of writing.
    Keywords: The Young Heidegger – Braig_Modernism- Ontology-Scholasticism
  • مهدی معین زاده*
    از همان سال دوم پس از انتشار « نقد عقل محض » ، تفسیر تجربه گرا – روانشاختی از آن نیز آغاز گردید؛ نخستین این تفسیرها به « مرور گوتینگن » مشهور است. این رویکرد تجربه گرا- روانشناختی اما در دهه آخر قرن هجدهم و اوائل قرن نوزدهم بود که با فریز، هربارت و بنکه با قوت بیشتری مطرح گردید. در این میان نقش فریز در طرح و اشاعه تفسیر روانشاختی از کانت، بسیار برجسته تر است. تفسیر روانشاختی بدان سبب که زمینه ساز ظهور جریانهای مهمی در اندیشه نیمه دوم قرن نوزده و قرن بیست گردیده- جریان هائی همچون ناتورالیسم، ماتریالیسم، روانشناسی گری پوزیتیویسم- از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اهمیتی که غالبا به دلیل استیلای روایت های نوهگلی از تاریخ فلسفه – که بر سنت تفسیری ایده آلیسم استعلائی از کانت به جای تفسیر روانشاختی صحه و تاکید می نهند – مغفول می ماند. با عنایت به اینکه از کانت در دهه های بازپسین قرن بیست و پس از انتشار کتاب « مرزهای حس استراسون در سال 1975 حیاتی دوباره یافته است، ضرورت پرداختن به این رویکرد تفسیری و چهره آغازین و برجسته آن – فریز – مضاعف می گردد.
    کلید واژگان: کانت - فریز, تفسیر روانشناختی نقد عقل محض - روانشناسی گری
  • مهدی معین زاده
    در مقاله «پرسش از تکنولوژی» هایدگر مدعی می شود که هنر نیرویی منجی است که ما را از تکنولوژی نجات می دهد، اما اینکه چگونه و بر چه مبنایی امری همچون هنر می تواند نیروی منجی از تکنولوژی باشد، در آن مقاله مکتوم می ماند. مقاله متاخر از بسیاری آثار دیگر هایدگر است که با موضوع مرتبط هستند؛ آثاری مانند «سرچشمه اثر هنری»، «درس گفتارهای نیچه»، «افادات به فلسفه»، «ساختن سکنا گزیدن اندیشیدن» و... شاید به دلیل همین تاخر و توضیح بنیادهای تکنولوژی و هنر در آثار پیشین است که هایدگر از توضیح جزئیات نسبت بین این دو در مقاله «پرسش از تکنولوژی» صرف نظر کرده است. واقع آن است که بازسازی نسبت هنر و تکنولوژی بدون تامل در بیشتر آثار پس از چرخش هایدگر ناممکن می نماید. مقاله پیش رو کوششی در جهت چنین بازسازی ای است.
    در این مقاله نسبت هنر و تکنولوژی از دیدگاه هایدگر در دو جهت قرابت ماهوی در عین تفاوت بنیادین تامل و بازسازی می شود.
    کلید واژگان: هایدگر, گشتل, تکنولوژی, هنر, تذوت
  • مهدی معین زاده*، حمیدرضا آیت اللهی
    ماهیت فهم که دغدغه اصلی«گادامر» بود، لاجرم وی را به سوی توجه فهم ویژه علوم انسانی کرد. او هرچند در قول بهابتنای علومانسانی بر فهم همدلانه پدیدار ها به جای تبیین علی آن ها (که معمول علومطبیعی است) پیرو «دیلتای» بود، اما برآن بود که دیلتای هنوز مسحور اسطوره روش است. درحالی که خود، روش را به پرسش میکشید و حقیقت را الزاما در چارچوب روش جستجو نمی کرد. همین امر سبب گردید که مدعای دیلتائی: «هرمنوتیک بهمثابه شالوده علوم انسانی» در عین حفظ اعتبار کلی خود نزد گادامر، معنا و مدلولی یکسره متفاوت پیدا کند. زیبائی شناسی آن چیزی است که گادامر به ویژه با ارائه تاویلی نو از نقد سوم کانت (نقد حکم زیبائی شناسانه)، زیبائی شناسی را اصل راهنمای علوم انسانی قلمداد می کند.
    کلید واژگان: گادامر, هرمنوتیک, فلسفه علوم انسانی, زیبائی شناسی, امتزاج افق ها
    Mahdi Moinzadeh*, Hamid Reza Ayatollahi
    Gadamer’s preoccupation with the nature of understanding led him to devote special attention to human sciences. While believing in Dilthey’s verstehen, he claimed that Dilthey is captivated with the myth of method. Gadamer, thus, questioned the method and did not necessarily seek the truth in its framework. Therefore, Dilthey’s belief in “hermeneutics as the bedrock of all human sciences” was adopted but redefined by Gadamer who introduced aesthetics as the guiding principle of human sciences.
    Keywords: Gadamer, hermeneutics, philosophy of human sciences, aesthetics, fusion of horizons
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال