مهدی نیک منش
-
مسئله اساسی در پژوهش حاضر، نحوه بازنمایی فضای زندان در حبسیه های خاقانی است که با هدف شناخت رابطه دیالکیتک سه گانه فضای ادراک شده، فضای تصورشده، و فضای زیست شده براساس نظریه تولید فضای هانری لوفور انجام شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و بر مبنای اسناد کتابخانه ای است و یافته ها نشان می دهد که در فضای ادراک شده که مبتنی بر سنت پدیدارشناسی و دیدگاه انتقادی است، شاعر با مواجهه تنانه به درک جدیدی از فضای مادی زندان رسیده، سازوکار پنهان قدرت را باز می شناساند. در فضای تصورشده که مبتنی بر دانش نهادینه شده از سوی گفتمان قدرت است، شاعر به مثابه سوژه به شناختی از فضا می رسد که حاصل اندیشه جبری است. همچنین دسترسی گروه های مختلف به قدرت و نقش آنها در حبس خاقانی آشکار می شود. در فضای زیست شده که مبتنی بر مقاومتی پنهان دربرابر گفتمان قدرت است، شاعر به کمک تخیل خود و با تکیه بر جهان ممکنات و همچنین با بهره گیری از تعابیر شاعرانه فضایی متفاوت خلق می کند که نسبت مادی با فضای حقیقی زندان ندارد، بلکه صرفا معنایی آرمانی به آن اضافه می کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است فضای مادی زندان، گفتمان قدرت و شاعر زندانی به مثابه سوژه کنشگر در شکل گیری فضای زندان در حبسیه های خاقانی نقش دارند.
کلید واژگان: تولید فضا, حبسیه, خاقانی, هانری لوفورInformed by Henri Lefebvre’s “Production of Space” theory, this study aims to explore Khaqani’s representation of prison in his “Prison Poems” in the light of the perceived, imagined, and lived space dialectics. This research adopts a descriptive-analytical approach and employs library sources. The results of this study show that in the perceived space, the poet, informed by phenomenological and critical perspectives, reinterprets the material space of the prison by confronting the veil and recognising the implicit mechanisms of power; in the imagined space, echoing the prescriptive knowledge of the discourse of power, the poet, as the subject, adopts a forced understanding of the space, which reveals the power and role of other groups in Khaqani’s imprisonment; in the lived space, the poet, echoing an implicit resistance against the discourse of power, employs his imagination and poeticity to create a different space within the realm of possibilities, which has no material correlation with the real prison but only adds a utopian meaning. This study concludes that the material space of the prison, the imprisoned poet as an active subject, and the discourse of power affect the ambience of Khaqani’s “Prison Poems.”
Keywords: Henri Lefebvre, Khaqani, Prison Poems, Space Production -
عماد فقیه کرمانی از شعرای سده هشتم هجری است. از وی پنج مثنوی و یک دیوان اشعار به جامانده است. دیوان اشعار وی یکبار توسط رکن الدین همایونفرخ و یکبار توسط یحیی طالبیان و محمود مدبری به چاپ رسیده است. نادیده گرفتن دستنویس های اقدم و معتبر و استفاده از دستنویس های متوخر، فاقد تاریخ و ناقص در هر دو چاپ باعث ایجاد مشکلاتی در روش شناسی و لغزش های متعددی در امر تصحیح شده است. در این پژوهش برای ضرورت تصحیح مجدد دیوان عماد فقیه به چهار دلیل استناد کرده ایم که عبارتند از:1. به دست آمدن دستنویس های نویافته و اقدم؛ 2. عدم روشمندی در انتخاب و استفاده از دستنویس ها در دو تصحیح پیشین؛3. بدخوانی های دستنویس اساس در چاپ همایونفرخ و عدم مراجعه مصححین بعدی به دستنویس اساس همایونفرخ 4. به دست آمدن صورت صحیح بسیاری از ابیات پس از بررسی دستنویس-های نویافته. همچنین کوشیده ایم تا با بررسی های انتقادی علاوه بر نشان دادن مشکلات موجود در تصحیح های پیشین؛ با استفاده از دستنویس های نو یافته به ویژه دستنویس های 182 کتابخانه سپهسالار و 4197 کتابخانه نورعثمانی که به لحاظ قدمت و اعتبار از دستنویس های مورد استفاده در هر دو تصحیح کهن تر و معتبرترند، صورت صحیح برخی از ابیات را به دست دهیم.کلید واژگان: تصحیح متن, دستنویس, عماد فقیه کرمانی, شعر, قرن هشتمImad Faqih Kermani is one of the poets of the 8th century. Five masnavis and a divan of poems have survived from him. Diwan of his poems has been published once by Rokuddin Homayunfarukh and once by Yahya Talebian and Mahmoud Modbari. Ignoring ancient and authentic manuscripts and using late, dated and incomplete manuscripts in both editions has caused problems in methodology and numerous slips in correction. In this research, we have cited four reasons for the necessity of re-correcting the Diwan of Imad Faqih, which are: 1. Obtaining new and advanced manuscripts; 2. Lack of methodology in the selection and use of manuscripts in the previous two corrections; 3. Misreadings of the base manuscript in Homayoun Farrokh's printing and the lack of reference by later correctors to Homayoun Farrokh's base manuscript. 4. Obtaining the correct form of many verses after examining the revised manuscripts. We have also tried to show the problems in the previous corrections with critical reviews; By using the newly found manuscripts, especially the 182 manuscripts of the Sepehsalar library and the 4197 manuscripts of the Noor Osmani library, which are older and more reliable than the manuscripts used in both corrections, the correct form of some verses let's shake handsKeywords: Emad, Faghih Kermani, Critical Edition Of Manuscript, Eightt Century, Poem
-
بررسی متون از دیدگاه روانکاوان معاصر از مهم ترین رویکردها در نقد ادبی است که در دوره معاصر با شکل گیری هسته های جدید روانکاوی به گستره ای نو ورود پیدا کرده است. در این میان، دیدگاه های رابرت استرنبرگ و نگاه متفاوت او به مقوله عشق جایگاه ویژه ای یافته است. او که نظریه خود را براساس نوع کنش و مواجهه افراد در روابط عاطفی تعریف و دسته بندی کرده است، به الگوهایی در شناخت نوع عشق در هر شخصیت و روابطش با دیگری دست یافته و در جریان نظریات خود به انواع عشق و کیفیت های آن رسیده است. ازسویی، روایات نظامی گنجوی به دلیل محوریت مفهوم عشق در آن ها سوژه ای مناسب در تحلیل روانکاوانه از این منظر است. نگارنده در این پژوهش سعی دارد با روشی توصیفی تحلیلی به تفاوت عشق و هوس در دو منظومه خسرو و شیرین و لیلی و مجنون بپردازد و از منظر استرنبرگ تحلیلی روانکاوانه بر شناخت و چرایی اطلاق «عشق نامه» و «هوس نامه» از هر دو روایت ارائه دهد. در نتیجه این بررسی، مشخص شد براساس دیدگاه های استرنبرگ عشق کامل و مقدس مدنظر نظامی آمیخته ای از روابط با اولویت تعهد در بالاترین درجه و سپس صمیمیت و شور و اشتیاق در مراحل بعدی است؛ بنابراین، روایتی که مبتنی بر شکست عشق در سویه «عشق آرمانی و کامل» بوده باشد و قهرمان پیروز آن درگیر «عشق سودایی و رمانتیک»، نوع رابطه در آن بر هوس مبتنی است و «هوس نامه» نام می گیرد. درمقابل، اگر نوع عشق دوسویه رابطه از نوع «عشق آرمانی» بوده باشد، به کمک اولویت مولفه تعهد، عشق در معنای حقیقی آن شکل گرفته است و آن روایت «عشق نامه» نامیده می شود. پس، نتیجه این پژوهش نشان می دهد که عنصر تعهد در خودآگاه نظامی در مقام روایت گری کلاسیک و رابرت استرنبرگ و در مقام روانکاوی شناختی در دوره معاصر ساخت و کارکردی عملیاتی در روابط مبتنی بر عشق دارد.
کلید واژگان: نقد روانکاوانه, نظامی گنجوی, استرنبرگ, خسرو و شیرین, لیلی و مجنونIn today’s interdisciplinary studies, assessing the relationship between literature and other sciences is highly beneficial in literary criticism. The psychoanalytic criticism is one of the pioneers of this phenomenon. This approach in the contemporary era has entered a new phase with the formation of new psychoanalytic cores in terms of psychoanalytic theories of love initiated by Robert Sternberg, who defines his analysis system based on the type of action of individuals in romantic relationships. He has developed efficient model in identifying the form of love in each person in this context. The objective here is to adopt a descriptive-analytical method to assess the love poem Khosrow va Shirin and Leili va Majnoon by Nezami Ganjavi with a comparative approach from Sternberg’s view and explain why the titles Eshq Nameh (love) and Havas Nameh (lust) are applied to the narration of Leili va Majnoon and Khosrow va Shirin. The results indicate that from Sternberg's point of view, perfect and holy love is a threefold relationship of commitment at the highest level and intimacy and passion at the lowest levels. In a narrative based on the failure of love in the direction of "ideal and perfect love" and its victorious hero is involved in "sad and romantic love", the type of relationship is based on lust the Havas Nameh and if the type of mutual love is of the "ideal love" type orientation, due to the priority of the commitment component, love is formed in its true meaning, the Eshq Nameh. The results here indicate that the element of commitment in Ganjavi’s self-consciousness has an operational structure and function in love-based relationships in terms of Robert Sternberg’s theory and cognitive psychoanalysis in the contemporary period.
IntroductionPsychoanalysis is generally applied in exploring and analyzing of the mind’s functionality and psychological problems among people. The founder of psychoanalysis, Sigmund Freud, had a significant role in promoting literary studies. Among the theories of psychoanalysis, the category of love is one of the issues that have attracted researchers in the field of anthropology, especially psychologists, as an explanatory and fundamental subject in human life. In 1986, Robert Sternberg presented his first theory about love in "A Triangular Theory of Love" theory, in 1994; he re-evaluated the love triangle theory and developed the "love story" or "love as a story" theory.
The central element in Nezami’s narratives is the issue of love and its governing relationships. Two of his works, Leili va Majnoon and Khosrow va Shirin, have aspects of relationships that, above all, can be proposed and assessed in a comparative reading as a proper subject for this type of psychoanalytical analysis. Love is the principal theme in Nezami narratives. In his two significant narratives, his focus is on the clear border between love and lust. The objective here is to assess these two areas concerning the cognitive psychoanalysis of the contemporary period by relying on the data of psychoanalytical knowledge.Method and Materials:
This research compares the type of love in the two narratives Khosrow va Shirin and Leili va Majnoon through the descriptive-analytical method.
FindingsAccording to the textual implications, passion is evident in all the stories as the most prominent component in the course of the characters’ affection. This component is more apparent in Khosrow va Shirin, especially in the course of Khosrow's love, followed by more elements of intimacy and commitment. The results indicate that Khosrow's love for Shirin was initially the type of love that only consists of passion, and there is no mention of the other two components. By enriching intimacy, Khosrow is placed in romantic love. Khosrow's love for Shirin is foolish, where experiences absurd love when dealing with Maryam; accordingly, in Shirin's personality, more than any other component, is at the first level, followed by intimacy and passion. Because the passion in Shirin evolves quickly next to intimacy and commitment, it can be deduced that love in Shirin, according to Sternberg's views, is the ideal and perfect love, while, the most explicit component of Farhad is his commitment, which appears to be mixed with elements related to intimacy and passion, thus, Farhad's love can be classified as ideal love. The findings here reveal that the frequency of love in the Khosrow va Shirin narrative is romantic love, complete love, foolish love, and empty love, respectively.
Discussion of Results and ConclusionsThe tragic side of the narratives appears when the characters in whom the three elements of love have reached perfection and have experienced ideal love, though love turns out to be a failed experience. At the same time, Khosrow's character, according to Sternberg’s analytical principles, is devoid of the element of commitment and, based on the narrative, is the winning hero of the story. Leili va Majnoon is identified based on commitment, which is a two-way and mutual issue. Although Leili agrees to a forced marriage with Ibn Salam, a traditional marriage, according to the propositions of the text discussed earlier, she committedly insists on the love of Majnoon. Other elements of love are manifested in her existence to the extent of perfection. Because love in Leili and Majnoon is at the ideal love level, the bound between love and lust in Nezami’s narratives is somewhat bolder.
Another determining factor is the element of commitment that is from the perspective of cognitive psychology; a relationship that lacks commitment is practically empty of its perfection and can be defined within the boundaries of lust. Nezami names a story of love as “lustful”. From a cognitive point of view, if the type of love between the two sides is of the ideal love, based on the existential centrality of commitment, love is in its complete form.Keywords: Psychoanalytic Criticism, Nezami Ganjavi, Sternberg, Khosrow Va Shirin, Leili Va Majnoon -
مجله ادبیات عرفانی، پیاپی 36 (بهار 1403)، صص 137 -164
معارف الحقایق فی تحقیق الدقایق در زمره متون عرفانی قرار می گیرد. نویسنده آن فردی به نام میرپادشاه است و در دست نویسش خود را از نوادگان میر حیدر کسبی معرفی می کند که از شیوخ فرقه نقشبندیه است و مزار او امروزه در ولایت نخشب (قرشی کنونی) زیارتگاه است. او از نزدیکان خواجه سعد است و علاوه بر معارف الحقایق، کتاب دیگری به نام ایضاح الاصطلاحات و تفصیل المقامات دارد. معارف الحقایق شرحی بر لمعات فخرالدین عراقی است که در سال 1003 هجری قمری و در زمان عبدالله بهادرخان به تشویق و تحریض فردی به نام میرک صوفی نوشته است. در ابتدای کتاب مولف به شرح و توضیح اصطلاحات عرفانی می پردازد و پس از آن ضمن نوشتن کلام عراقی که او را مصنف می نامد، شرح خود را به آن می افزاید. کلام عراقی را به رنگ شنگرف و توضیحات خود را با رنگ سیاه می نویسد. از این نسخه هیچ پیشینه ای اعم از مقاله، پایان نامه و کتاب موجود نیست؛ اما شروح موجود از عراقی به عنوان پیشینه بیان شده است. توضیحات مفصل شارح درباره اصطلاحات عرفانی همچون پیشگفتار در نسخه و پیش از متن اصلی آمده است که در دیگر شروح نیست و نوآوری آن محسوب می شود. این نسخه، بدل ندارد. به خط مولف است، افتادگی کمی دارد و خواناست. این شرح به دلیل دارا بودن ویژگی هایی همچون شرح مبسوط متن لمعات به همراه توضیحات مفصل اصطلاحات عرفانی، کلام فاخر و فصیح، استفاده از آرایه های ادبی همچون تشبیه، تناسب، اطناب، تنسیق الصفات و اطلاعاتی از فرقه نقشبندیه و نمونه ای موفق از نثر در دوره موسوم به انحطاط نثر فارسی، حائز اهمیت است. تسلط بر مباحث عرفانی و پیوستگی کلام مولف، شرح لاهیجی بر گلشن راز شبستری را به یاد می آورد. از همین رو تصحیح آن ضروری است تا علاوه بر غنای ادب عرفانی، شرحی جامع از لمعات را در دسترس مخاطبان قرار دهد.
کلید واژگان: نسخه خطی, ضرورت تصحیح, معارف الحقایق فی تحقیق الدقائق, شرح لمعات عراقی, میرپادشاهMystical Literature, Volume:16 Issue: 36, 2024, PP 137 -164"Ma'arif al-Haqayiq fi Tahqiq al-Daqayiq" falls under the category of mystical writings. The author, Mirpadshah, identifies himself in his book as a descendant of Mir Haider Kasbi, a sheikh of the Naqshbandi sect. Mir Haider Kasbi's grave is now a shrine in the province of Nakhshab (currently Qarshi). He is a relative of Khwaja Saad and the author of "Ma'arif al-Haqayq" and "Izah al-Istlahat Va Tafsil Al-Maqamat". Written in 1003 AH during the reign of Abdullah Bahadur Khan, "Ma'arif al-Haqayq" is a commentary on "Lama'at" by Fakhr al-Din Iraqi, inspired by a man named Mirak Sufi. The author defines and explains mystical concepts at the beginning of the book. He also adds his explanations while writing Iraqi's words, whom he calls Musannef. He writes down the words of the Iraqi in red and his explanations in black. This document lacks history, including articles, dissertations, and books; however, Iraqi's existing explanations are given as background. The thorough definitions of mystical terminology are found in the preface of the version and in the section preceding the main text, which are not found in other explanations and are considered innovative. There are no duplicate manuscripts for this version. It is readable, written by the author, and contains very few omissions. The detailed description of the text "Lamaat" combined with the thorough explanations of the mystical terms, the detailed explanations of mystical terms, the elegant and eloquent choice of words, the use of literary structures such as similes, the abundance of adjectives and the information of the Naqshbandi sect make this description an effective example. During the time regarded as the decline of Persian prose, it is of great importance for prose. The command of mystical topics and the coherence of the author's writing remind me of Lahiji's account of Shabestari’s "Golshan Raz." It must therefore be corrected, in order to provide the audience with a comprehensive description of the Lamaat, in addition to the richness of spiritual literature.
Keywords: Manuscript, The Need For Revision, Ma'arif Al-Haqayiq Fi Tahqiq Al-Daqayiq, Iraqi Lamaat Description, Mirpadshah -
شرح نویسی بر آثار عرفانی یکی از سنت های مهم در تاریخ عرفان و تصوف است و مثنوی ازجمله متون برجسته در این حوزه است. در این میان، شرح اسرار ملاهادی سبزواری، به دلیل شمول آن بر مسائل زبانی، بلاغی، حکمی و فلسفی بسیار مهم و ارزشمند است. از آنجا که شرح سبزواری بر پایه مبانی فلسفی و تفاسیر قرآنی بنا شده است، بررسی نسبت و جایگاه این مبانی و منابع فکری ملاهادی در شکل گیری ساخت و سبک این شرح، از جمله اهداف اصلی این پژوهش است؛ ازاین رو، پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی و با نگاه به پیش متن های اثر، به دنبال درک ساختارهای کلی و محتوای اصلی شرح اسرار ملاهادی سبزواری است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که ملاهادی در شرح اسرار، از روش التقاطی و تلفیقی بهره برده و شرح خود را با تکیه بر تفاسیر قرآنی به شیوه ای جامع سامان داده است. شارح با ایجاد پیوند میان مثنوی و قرآن، اثری جامع و کامل در قالب شرحی موسوم به جامع ارائه کرده است. مطالعه متن نشان می دهد که سبزواری در بخش تبیین کلامی و فلسفی ابیات، از سطح مخاطب عام، فراتر رفته و به ارائه تحلیل و شرح عمیق آرای حکمی و فلسفی می پردازد، به گونه ای که در برخی مواضع، غلبه تشریح آرای فیلسوفان و گستره آن بر متن، اثر را به دو بخش شرح مثنوی و آبشخورهای معرفتی ملاهادی تقسیم خواهد کرد.کلید واژگان: شروح مثنوی, شرح اسرار, مثنوی معنوی, ملاهادی سبزواریCommentary on mystical works holds a significant place in the history of mysticism and Sufism with Masnavi being a captivating subject that has been extensively discussed. Among these discussions, the depiction by Molla Hādi Sabzevāri, a late philosopher of the Islamic world, is particularly important and valuable due to its coverage of legal and philosophical issues. This research aimed to explore the relationship and correlation between the form and structure of this depiction and the intellectual approach that governs it. By understanding its macro pattern based on the key constituent elements, we could better appreciate its significance. To achieve this objective, the present study examined the structural framework that governed the depiction of verses and analyzed the interpretive features observed in Molla Hādi Sabzevāri's methodology, focusing on his descriptive-analytical approach. The findings of this study revealed that Molla Hādi's method of unraveling secrets was primarily characterized as eclectic and comprehensive, taking into account both general and specialized audiences in different contexts. Furthermore, his methodological model was primarily influenced by Quranic interpretations in terms of its form. The textual evidence indicated that Sabzevāri surpassed the audience's expectations by providing theological and philosophical explanations of Maulavi's verses, demonstrating a greater inclination towards clarifying legal and philosophical viewpoints.Keywords: Commentary On Maulavi’S Masnavi, Sharh-E Asrār, Masnavi Ma'navi, Molla Hādi Sabzevāri
-
برنامه ریزی درسی همواره مبتنی بر نیازها، فرصت ها و محدودیت هایی برای هر رشته تحصیلی است. دراین میان، رشته زبان و ادبیات فارسی به دلیل خاستگاه بومی و فرهنگی آن از جایگاه ممتازی برخوردار است؛ ازاین رو، تدوین گزیده های درسی مطابق اصول و قواعد درست برای آشناکردن دانشجویان این رشته با متن های کلاسیک و معاصر اعم از نظم یا نثر اهمیت بسزایی دارد، اگرچه این موضوع با محدودیت هایی مانند زمان آموزشی، تدوین به قصد آموزش، فرصت ارزشیابی، و... همراه است. در این مقاله، شش گزیده از کتاب تاریخ بیهقی که با هدف آموزشی تهیه و تدوین شده اند، ازنظر صفحه آرایی، ویراستاری، و صبغه آموزشی بررسی و نقد شده اند. نگارندگان با این بررسی به پیکره بندی گزیده های یادشده پرداخته و اصول و قواعد تهیه گزیده درسی با هدف آموزشی را تبیین کرده اند.
کلید واژگان: اصول گزیده نویسی, نقد, تاریخ بیهقی, گزیده درسی, هدف آموزشیCurriculum planning has always been based on the needs, opportunities, and constraints of each academic discipline. Meanwhile, due to its indigenous roots and cultural significance, the field of Persian Language and Literature has long held a privileged position. Hence, compilation of instructional materials in accordance with established principles and rules is of significant importance in acquainting students of this discipline with classical and contemporary texts, whether in verse or prose. However, this undertaking is accompanied by constraints such as instructional time, compilation of content for pedagogic purposes, considerations related to assessment, and the like. In this research, six selected excerpts from Tarikh-e-Bayhaqi, which were compiled for pedagogic purposes, were analyzed and critiqued in terms of page layout, editing, and pedagogical aspects. The results of this analysis were presented in multiple tables for clarity. Through this study, the authors surveyed the structuring of the mentioned excerpts and explicated the principles and regulations of developing excerpts for pedagogic purposes.
Keywords: Principles of Excerpt Writing, Critique, Tarikh-e-Bayhaqi, Lesson Excerpt, Pedagogic Purpose -
پدیدارشناسی مکان شاخه ای از پدیدارشناسی است که درباره مکان به عنوان یک پدیدار توجه می کند. مکان ها در پدیدارشناسی، شخصیت و روح دارند که توسط عناصر معماری و اشیایی که در مکان قرار می گیرند، خود را به انسان ها نشان می دهند. شناخت شخصیت و روح مکان سبب ایجاد حس مکان می شود. بر اساس ویژگی های فردی، حس مکان در انسان ها متفاوت است. پدیدارشناسی تخیل به مکان ها از نظر رابطه آن ها با تخیل توجه می کند. در تحلیل پدیدارشناسی مکان و تخیل داستان زندان، به مکان زندان توجه می شود تا با توجه به حس مکان، نحوه تعامل شخصیت داستان با زندان مشخص شود. در این پژوهش تلاش شده است تا مکان زندان در آثار داستانی رضا براهنی بررسی شود. رضا براهنی در داستان های «آواز کشتگان»، «رازهای سرزمین من»، «بعد از عروسی چه گذشت؟» و «چاه به چاه» به مکان زندان پرداخته است. در این داستان ها مکان زندان، سلول های انفرادی است. عناصری مانند «چشم بند» و «صدا» در این داستان ها حضور پررنگ دارند. زندان در داستان های براهنی به کمک ایجاد هویت و دیگری سازی آمده است. شخصیت های داستان ها برای فرار از درد ناشی از شکنجه گاه به مدد ادبیات و گاه از طریق خاطره، تخیل را فرامی خوانند و لحظات مشقت بار شکنجه را قابل تحمل می کنند.کلید واژگان: پدیدارشناسی مکان, پدیدارشناسی تخیل, داستان زندان, رضا براهنیplace as a phenomenon. In phenomenology, places do have personalities and spirits depicting themselves to human beings through architectural elements and those objects being located at certain locations. Recognizing personality and Genius Loci brings about a sense of place. Sense of place differs from one person to another according to certain individual characteristics. The phenomenology of imagination regards places in the connection they have with imagination. Analyzing phenomenology of place and imagination in prison stories focuses on the location of a prison in order to identify the way a character interacts with the prison in regard to the sense of place. We’ve been trying in this study to deal with prison as a location in the fictional works of Reza Baraheni. In the stories such as Avaz_e koshtegan, Razha-ye Sarzamin_e Man, Ba’d az Arusi Che Gozasht? , and Chah be Chah Well to, Reza Baraheni deals with the location of prisons. The location of the prison is solitary confinement in those stories. Elements such as blindfolds and voices have a conspicuous presence in the above-mentioned stories. Prison, in Baraheni’s stories, helps to bring about identity formation and otherization. In order to escape the pain they feel at the torture chambers, Baraheni’s characters call on imagination with the help of literature and occasionally by means of memories, making agonizing moments of torture somehow bearable.Keywords: Phenomenology of Place, Phenomenology of Imagination, Prison Stories, Reza Baraheni
-
وجهیت مقوله ای دستوری معناشناسی است که عملکرد آن، نشان دادن جهان واقع و غیرواقع است. وجهیت بیان عقاید و واقعیت های ذهنی گوینده درباره گزاره و ارزیابی محتوای آن است. فرانک رابرت پالمر از معناشناسانی است که وجهیت را در دو شاخه «گزاره ای» و «رویدادی» بررسی کرده است. وجهیت گزاره ای شامل دو وجهیت «معرفتی» و «گواه نمایی» و وجهیت رویدادی شامل وجهیت «بایدی» و «توانمندی» است. هر زبان برای انتقال مفاهیم مختلف وجهی از سازوکارهای مختلفی استفاده می کند که توجه به آن از مقوله های مهم دستوری و معناشناسی است. با درنظرگرفتن این موضوع، در این پژوهش برآنیم تا علاوه بر توجه به بافت و معنا، «نشانگرها و ساخت های زبانی وجهی» را در سه داستان «پادشاهی فریدون»، «رستم و اسفندیار» و «پادشاهی یزدگرد» براساس نظریه پالمر بررسی کنیم. حالت های مختلف وجهیت عبارت است از: شک و تردید، اطمینان، شرط، انواع گزارش، الزام و اجبار، تعهد و تهدید، آرزوها، ترس ها و پیش فرض ها، جملات پرسشی و منفی، تضمین و تاکید در ساخت هایی مانند افعال شناختی و ادراکی، حروف، صفت، قید، کنایه و جملاتی که بیانگر یک مفهوم کلی و پذیرفتنی هستند، مانند ضرب المثل ها. در این میان، توجه به فضاسازی برای القای مفاهیم وجهی نیز مهم است.
کلید واژگان: وجهیت, نشانگرهای وجهی, پالمر, شاهنامه فردوسیModality is a semantic and grammatical category for the demonstration of the realis and irrealis worlds. It is the expression of speakers’ beliefs and mental realities on the proposition and its content evaluation. Palmer divides modality into ‘propositional modality’ and ‘event modality’. The propositional modality includes two modes of ‘epistemic’ and ‘evidential’, and the event modality consists of ‘deontic’ and ‘dynamic’ modes. Every language uses various grammatical and semantic modal operators in transforming concepts. In the present study, we investigated the linguistic modal structures and markers as well as the meaning and context in the three stories of Shahnameh (i.e. Fereydun’s Monarchy, Battle of Rostam and Esfandiyar, and Yazdegerd’s Monarchy) based on Palmer’s theory. Different modes of modality include speculative, assurance, conditionals, all types of reports, necessity, commissive and threat, wishes and fears, presuppositions, interrogative and negative statements, implication and assertion in the structures like perceptual and cognitive verbs, prepositions, adjectives, adverbs, allusion, and in the sentences expressing a general and acceptable concept such as idioms. Here, considering the setting is very important in conveying concepts of modality. The linguistic devices in these three stories are divided into three groups based on their frequencies: verbs (56%); nouns, adjectives, and adverbs (27%); and prepositions (17%).
Keywords: modality, Modality Markers, Palmer, Ferdowsi’s Shahnameh -
رمان حاصل مدرن شدن جوامع است و به خوبی می تواند احوال جامعه را انعکاس دهد. در این پژوهش تلاش شده است تا با نقد جامعه شناسانه رمان های سووشون (1348)، جزیره سرگردانی (1372) و ساربان سرگردان (1380) از سیمین دانشور، به جایگاه اجتماعی زنان در جامعه قبل از انقلاب پرداخته شود. برای رسیدن به این مهم، از منظر نظریه انواع سرمایه پیر بوردیو، جامعه شناس، فیلسوف، مردم شناس و منتقد فرانسوی که سرمایه را نه فقط در حیطه اقتصادی، بلکه از زوایای دیگری چون سرمایه فرهنگی، اجتماعی و نمادین نیز می نگرد، به بررسی و تحلیل مولفه های انواع سرمایه ها در شخصیت های زن هر داستان، با رویکردی تطبیقی می پردازیم و با مقایسه چگونگی برخورداری زنان کنشگر داستان ها با هم، میزان تولید، بازتولید و تحول انواع سرمایه ها در شخصیت های زن در جامعه را می کاویم.براساس یافته های این پژوهش، زنان در برخورداری از انواع سرمایه توفیق چندانی نداشته اند، تنها «زری» و «هستی»، کنشگران اصلی داستان ها، نمونه های متمایزی، ازاین جهت محسوب می شوند. ضمن اینکه هردو معرف زنی آرمانی در جامعه خود به شمار می آیند؛ «هستی» که حدود سه دهه متاخر از «زری» است، سرمایه های فرهنگی و اجتماعی محسوس تری دارد و در کسب سرمایه اقتصادی نیز پویاتر ظاهر شده است.
کلید واژگان: رمان معاصر, نقد جامعه شناسی, سرمایه های شخصیت های زن, پی یر بوردیو, سیمین دانشورThe Modernisation of societies resulted in the emergence of the novel which truthfully reflects the society. This article tries to analyse women’s social position in the society, before the Islamic revolution, through a sociological reading of Simin Daneshvar’s novels, including Suvashun (1969), Wander Island (Jazireh-e Sargardani) (1993), and Wandering Cameleer (Sarban-e Sargardan) (2001). Simin Daneshvar is among the most prominent contemporary novelists. Pierre Bourdieu, a French sociologist, philosopher, anthropologist, and critic views capital not only in term of economics but also from other perspectives such as culture, social life, and symbolism. In this comparative study, we have analysed the influence of capital in the lives of the female characters of each story and explored the degree to which they managed to increase it. The present article reveals that women are not very successful in acquiring all kinds of capital. Zari and Hasti, the main activists of the stories, are comparatively more prosperous than other women. They both represent ideal women in their societies; Hasti, who lives three decades after Zari, has more concrete cultural and social capital and is more dynamic in acquiring economic capital.
Keywords: Pierre Bourdieu, Simin Daneshvar, Socio-criticism, Contemporary novels, and Women’s Capital -
در هر متنی به خصوص متون روایی برای اقناع مخاطب و باورپذیری بیشتر، از شواهد مختلف استفاده میشود. این موضوع در زبانشناسی ذیل مقولهای با نام «گواهنمایی» تعریف میشود. فرانک رابرت پالمر از جمله معنیشناسانی است که این مقوله را به دو نوع «حسی» و «گزارشی» تقسیم و برای هر یک انواعی ذکر میکند. در این پژوهش انواع گواهنماهای موجود در شاهنامه در مولفههای: دیداری (مستقیم و غیرمستقیم)، شنیداری، بویایی، حس ششم، شباهت، انواع گزارش، تجربه و شناخت، دلالت عقلانی، پیشبینی(اخترشناسی و تعبیرخواب)، فر ایزدی، قسم و گواه دادن شخص معتبر بررسی شد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نشانگرهای حدس و گمان هرچند دربردارنده شک و تردید هستند، در نهایت صحت گزاره اتفاق میافتند. در گفتمان شخصیتها (شاهزادگان، پهلوانان، موبدان، ستارهشناسان و...) به دلیل عقلانیت بالای فرستنده، گمانها به واقعیت میپیوندد و خلاف آن هیچگاه اتفاق نمیافتد. «استنباط از روی نشانهها» به دلیل مشارکت در دیگر انواع گواهنمایی، کاربردقابل توجهی دارد. از نشانگرهای گواهنمایی میتوان به: افعال حسی و شناختی مانند: «دیدن»، «شنیدن»، «بوییدن»، «دانستن»، «آگاه شدن»، و کنایاتی مانند: «بهدلآمدن» و واژگان دیگری که در معیت گواهنماییها به کار میروند مانند: «گمانم»، «گویی» و «برآنم» اشاره کرد.
کلید واژگان: گواهنمایی, وجهیت, شاهنامه فردوسی, پالمر, نشانگرهای گواه نماییIn narrative texts, different kinds of evidence are used for more acceptability. This topic is defined as "evidentiality" in Linguistics. F. R. Palmer is one of the semanticists who divides this category into two types: sensory and reported, and also states several types for each one of them. In this research, all types of evidential markers have been studied based on these features: visual evidence (direct and indirect), auditory evidence, sense of smell, the sixth sense, similarity, types of report, experience and cognition, rational signification, prediction (Astronomy and dream interpretation), Yezidis Xvarenah, swear, and witnessing. It is concluded that the markers of guess, even though including uncertainty and skepticism, occur in the entirely factual status of preposition. In the discourse of characters (princes, heroes, mowbeds, astronomers, etc.), because of the high rationality of sender, the guesses come true, and the contrary conditions never do happen. Among the evidential features, inference from signs, regarding its participation in all the other types of evidentiality, is considerable. The following perceptual and cognitive verbs such as "didan", "šenidan", "buyidan", "dānestan", "āgāh šodan", and the metaphor like "be del āmadan", and the other words including "gomānam", "guyi", and "bar ānam" are instances of evidential markers used in Shahnameh.
Keywords: Evidentiality, Modality, Shahnameh, Palmer, Evidential Markers -
رودکی از شاعرانی است که تاکنون دیوان او یافته نشده و مجموعه اشعاری که امروزه از وی در دست است از تذکره ها، فرهنگ های لغت، کتاب های بلاغی و کتاب های تاریخی جمع آوری شده است. مجموعه اشعاری که نفیسی از منابع بیان اشاره فراهم کرده، مبنای بسیاری از پژوهش هایی قرار گرفته که بعدها درباره اشعار رودکی انجام شده است. هرچند وی کوشیده است اشعار منسوب به رودکی و دیگر شاعران را از هم جدا کند، هنوز ابیاتی در دیوان رودکی وجود دارد که از لحاظ سبکی به دوره های بعدی شعر فارسی و شعر دیگر شاعران مانندتر است. در این پژوهش با بررسی تاریخی و سبک شناسی درباره رد انتساب قطعه ای از رودکی با مطلع زیر بحث می شود: مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب چه آب جویم از جوی خشک یونانیقطعه ای که در دیوان و مجموعه شعرهای رودکی به کوشش نفیسی (1341)، دانش پژوه (1374)، احمدنژاد (1375)، قادر رستم (1391) و دهقانی (1394) جزء اشعار رودکی و در مجموعه های امامی (1387) و شعار (1389) جزء اشعار منسوب به رودکی ذکر شده است. نخجوانی (1333) آن را در «دیوان قطران» آورده و رواقی (1399) نیز شاعرآن را قطران نوشته است. براساس نتایج پژوهش، قدیمی ترین منابعی که این قطعه در آن ها به رودکی و قطران نسبت داده شده، مربوط به پس از قرن یازدهم است. از لحاظ سبکی استفاده زیاد از واژه های عربی، فراوانی واژه ها و تصاویر انتزاعی، وجود عبارت های دینی، شرع گرایی و فلسفه ستیزی و تفاخر، انتساب آن را به رودکی و قطران رد می کند. این ویژگی ها نشانگر سبک شعر در قرن ششم است.کلید واژگان: رودکی, قطران تبریزی, متن شناسی انتقادی, سبک شناسی لایه ایRudaki is one of the poets whose poetry collection has not been found and the existing poems attributed to him have been collected from various sources such as biographies, dictionaries, rhetorical and historical books. Nafisi studied the cited resources and collected the attributed poems to Rudaki and published them which were taken as the basis for the next research on Rudaki’s poems. Although Nafisi tried to make a distinction between the attributed poems to Rudaki and poems of other poets in the book, there are still some verses in Rudaki’s book of collected poems that are stylistically more similar to the poems of other poets and later periods of Persian poetry. This research studies the rejection of the attribution of a fragment by the following opening-verse regarding Rudaki in a historical and stylistic manner: "I use the spirit of the prophets / What water can I get from the dry river of the Greeks?", which is addressed in the Rudaki Divan Nafisi (1963), Daneshpajooh (1996), Ahmadnejad (1997), Ghader Rostam (2013), and Dehghani (2016), and in Emami's collection (2009) and Shoar (2011) as the poems attributed to Rudaki. Nakhjavani (1955) brought it in Qatran's Divan and Ravaghi (2021) also wrote its poet of Qatran. The oldest resources which attributed this fragment to Rudaki and Qatran belong to the beginning years of the 12th century. From a stylistic point of view, excessive use of Arabic terms, the abundance of abstract words and imaginaries, the existence of religious terms, the tendency toward shariah, anti-philosophy approach, complaint, and snobbery, which are the properties and style of the poems in the sixth century, weaken the possibility of attributing this fragment to Rudaki and Qatran.Keywords: Rudaki, Qatran, critical text research, layered stylistics
-
مجله پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا)، سال چهاردهم شماره 2 (پیاپی 45، پاییز و زمستان 1399)، صص 19 -38
مجموعه میراث گرانبهای ادبیات عرفانی را، با وجود تنوع مضامین و موضوعات، میتوان در دسته بندی کلی متون تفسیری و آثار تعلیمی و شرح حال نویسی طبقه بندی کرد. این آثار ازنظر موضوعی همپای نمونه های غیرعرفانی خود حرکت کرده است؛ اما شیوه و سبک صوفیه در ورود به این موضوعات همواره ویژه خود بوده است. این پژوهش برای شناسایی شاخهای از مجموعه تذکره نویسی عرفانی با عنوان متون «طبقات الصوفیه» و تبیین جایگاه ژانریک این آثار انجام شده است. بررسی سیر تاریخی طبقات نویسی و به ویژه طبقات الصوفیه نگاری و ارزیابی نمونه های موجود نشان میدهد که میتوان دو اثر طبقات الصوفیه ابوعبدالرحمن سلمی نیشابوری و طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری را بهترتیب کاملترین و بهترین نمونه ها در این گونه ادبی عرفانی دانست. همچنین با مقایسه اجمالی طبقات الصوفیه با گونه های مختلف ژانر تاریخ نگاری و تذکره های عرفانی و مطالعه ویژگیهای نمونه های برتر میتوان فهمید جنبه ثبت و ضبط وقایع، طبقات الصوفیه را به تاریخ نگاری منسوب میکند و ویژگی شرح حال افراد، آن را به تذکره نویسی پیوند میدهد؛ اما ساختار ویژه طبقات الصوفیه و رسالت طبقه بندی دوره های عرفانی به همراه کارکردهای متعدد این گونه خاص مانند ارشاد و تعلیم صوفیه، انتقال ارزشها و باورهای اجتماعی و فرهنگی دورههای مختلف، بیان آداب و رسوم اجتماعی و فرقهای و غیره اهمیتی بالاتر از ثبت وقایع و شرح حالنویسی داشته است. این ویژگیها به اندازه ای بااهمیت و خاص است که طبقات الصوفیه را ژانری مستقل در حوزه ادبیات عرفانی معرفی میکند.
کلید واژگان: ادبیات عرفانی, تذکره عرفانی, طبقاتالصوفیه, ژانرThe collection of the precious heritage of mystical literature, despite the variety of themes and subjects, falls into the general category of interpretive texts, educational works, and biographies. Although these works have thematically followed their non-mystical examples, the style of Sufism in entering these categories has always been special. The present study seeks to identify a part of the collection of mystical memoirs entitled Tabaqat Alsufia and to explain the genre position of these works. Investigating the historical course of ‘class writing’ and especially Tabaqat Alsufia and case evaluation of existing samples shows that the two works of Tabaqat Alsufia by Abu Abdul Rahman Solami Neyshabouri and Tabaqat Alsufia by Khajeh Abdullah Ansari can be considered as the most complete and best examples in the literary-mystical genre. Also, a brief comparison of Tabaqat Alsufia with different genres of historiography and mystical memoirs and the study of the characteristics of superior examples show that although the aspect of recording events of Tabaqat Alsufia is attributed to historiography, it is also attributed to the biography. Also, the biography feature links people to the autobiography, but the special structure of Tabaqat Alsufia and the mission of classifying the mystical periods along with the various functions of this particular species, such as Sufi guidance and education, transmission of social and cultural values and beliefs of different periods, the expression of social and sectarian customs and traditions have been more important than the recording of events and biographies. Such features are so obvious and special that they introduce Tabaqat Alsufia as an independent genre in the field of mystical literature.
Keywords: mystical literature, Mystical Tazkera (Mystical Memoirs), Tabaqat alsufia, Genre -
ناپدیدشدن قهرمانان و شخصیت های داستانی، از نکات مورد توجهی است که در ادبیات ایران حضوری روشن دارد. این پژوهش با ذکر نمونه هایی از آثار ادبی جهان و تحلیل آن ها به این نتیجه می رسد که در ادبیات سایر ملت ها نیز نمونه هایی مشابه با قهرمانان ناپدید شده در ادبیات ایران، یافت می شود و نتیجه دیگر آنکه باور داشت اصل ناپدیدی در همه ادوار بشری، حتی دوره متاخر نیز در میان همه اقوام وجود دارد. بنابراین، قدم بعدی یافتن دلیل این همسانی است که، به فرضیه ریشه مشترک در ادبیات جهان قوت می بخشد. نگارنده با بررسی راز ناپدید شدن قهرمانان، در شش محور و با پاسخ به این سوالات که ناپدیدشدگان آثار ادبی، چه کسانی هستند، چه ویژگی هایی دارند؟ چرا ناپدید شدند؟ و چه ارتباطی میان ناپدیدشدگان با مکانی که ناپدیدی در آن صورت گرفته مثل کوه و غار و... وجود دارد؟ سعی دارد به گونه ای پرده از این راز بردارد. از آنجایی که کهن الگوهای قهرمان، زمان، سفر، جاودانگی، مرگ و تولد دوباره، بازگشت و... قابلیت انطباق با موضوع این پژوهش را دارد، هدف، بررسی ناپدید شدن قهرمانان بر اساس روش نقد کهن الگویی است که به مناسبت از نظریات یونگ، الیاده و کمبل نیز استفاده شده است .کلید واژگان: ناپدیدشدن قهرمان, اسطوره های ایرانی, ادبیات جهان, کهن الگو, اسطورهThe disappearance of the heroes and protagonists is one of the noteworthy points in Iranian fiction. At first, the current study analyzes some literary works of various nations and then, concludes that similar examples of "the disappearance of the heroes" are found in the literature of other nations. Also, it concludes that the subject has been a common theme among different ethnicities from the prehistoric to the current era. The next step is to explain the reason for this similarity, supporting the hypothesis of commonality in the literature of various nations. The authors consider the subject of "the disappearance of the heroes" from six different aspects and tries to answer these questions: What are the characters of heroes who disappear? Why do they disappear? What is the connection between the heroes and the place of disappearing (cave, mountain and etc.)? Since the subject of the present study fits well with archetypes of hero, time, journey, immortality, death and reborn, return and etc., the subject of the disappearance of the heroes and protagonists are studied by using the archetypal criticism following the theories of Jung, Eliade and Campbell.Keywords: The Disappearance of the Hero, Iranian Mythology, World Literature, Archetype, Myth
-
احمدشاملو طبق اشارات سروده هایش، از پدر خود دوری جستهاست .پدر شاملو به واسطهی نظامی بودن ارتباط عمیقی با رژیم سابق داشته و نمایندهی نسلی است که فرزندان خود را از هرگونه مبارزه و تلاش برای تغییر میترسانند و تسلیم وضع موجود هستند. از آنجا که شعر شاملو سمبلیک و اجتماعی است روی گرداندن شاملو از پدر نمایانگر عصیان نسلی است که از پیروی دستورات پدران محافظهکار رسته و به ایجاد تحولی اجتماعی و سیاسی از طریق انقلاب امیدوارند. برعکس احمد شاملو، نزار قبانی، شاعر معروف سوری، با اشاراتی صریح پدر خود را _ که فردی شجاع و مبارز علیه اشغالگران است_ستوده و شخصیت او را که جمع بین سیاست و عشق است ،الگوی خود در زندگی میداند. ازاینرو عشق پدرانه در اشعار نزار قبانی نمود قدرتمندی یافته است. نهایتا هردو شاعر ضمن بازتولید محتوای هویت خود و عکسالعملهای متفاوت در برابر جایگاه پدر، به کودکی و عشق مادرانه روی آوردهاند. از آنجا که احمد شاملو و نزار قبانی در نگاه اول بسیار شبیه به نظر میآیند، وجود تحقیقی به روش تحلیلی-توصیفی برای مقایسه تفاوتهای بنیادین این دو شاعر ضروری مینماید.کلید واژگان: احمد شاملو, نزار قبانی, اریک فروم, عشق پدرانه, عشق مادرانه
-
«روایت شناسی» دانشی جدید و نتیجه انقلاب ساختارگرایی در عرصه داستان است. در تحلیل ساختارگرایانه «روایت»، سازوکارهای درونی متن ادبی بررسی می گردند؛ تا واحدهای ساختاری بنیادین کشف شوند. هدف پژوهش حاضر، تحلیل و بررسی ساختار «روایت» در سه شعر بلند روایی «مهدی اخوان ثالث»: «قصه شهر سنگستان»، «اژدها عفریته ای منحوس» و «خوان هشتم» است. در این مقاله تلاش گردیده است، تا بر اساس دیدگاه «ژرار ژنت» به بررسی مولفه های روایی؛ یعنی «زمان دستوری»، «وجه» و «صدا» پرداخته شود و بر آن است تا یکی از جنبه های تحول منظومه های روایی معاصر برشمرده شود. نتیجه این بررسی نشان می دهد: «اخوان» در سرودن اشعار روایی خود، از ظرفیت های«روایت» و «روایت گری» بهترین استفاده را نموده است. روایت های او به شکل لحظه ای و خطی بیان نشده؛ بلکه اغلب با «رجوع به گذشته» شکل گرفته اند. وی از «شتاب مثبت» و «ثابت» بهره می برد. بسامد حاکم بر این سه منظومه، «بسامد مفرد» است. افعال و کنش های هر سه اثر روایی، در زمان گذشته روی داده است. «فاصله» در دو منظومه اخوان، چشمگیر است؛ زیرا راویان آن ها «داخل در روایت خود» هستند.کلید واژگان: روایت, ژرار ژنت, شعر روایی, سه شعر بلند اخوان ثالثNarratology is a new knowledge and it is at the result of structuralism revolution in the realm of fiction. In analyzing the structuralist narrative, internal mechanisms of literary texts will be discussed, till the internal units are discovered. This study is an analysis of the structure of narrative on three long poems of Akhavan: Sangestan City tale; Dragon, ominous sorceress, Eighth step .this article deal with Gerard Genette Ideas about narrative component: command Time, mode, voice, and tries to study on one of the aspects of evolution of Contemporary narrative poems. The result of this study shows that: Akhavan in his narrative poems has used the narrative capacities in a high standard. He hasnt been expressed his stories in linear and comental order. Most of the time, he uses flash backs. In the three examples of his narrative poems, uses positive and fixed acceleration. The dominant frequence in these three poems, is Singulative frequency; even though the Rrepeatitive frequency is seen many times. The difference between his two poems, are significant, because their narrators are in their narration.Keywords: Narrative, Gerard Genette, Narrative Poetry, Three Long Poems of Akhavan Sales
-
شعر دفاع مقدس، یکی از جریان های ادبی معاصر است که حول محور پدیده جنگ عراق علیه ایران، شکل گرفته است. به واقع، جنگ به منزله فرامتنی تاریخی و زمان مند با زمینه های بروز، سیر تاریخی و پیامدهای مشخص، می تواند فی نفسه عاملی برای ایجاد جریانی ادبی باشد. شعر دفاع مقدس به دو دوره تاریخی -ادبی (5963 و 6467) قابل تقسیم است که هر یک دارای ویژگی های متمایزی است. گونه سوگ سرایی (رثا) یکی از جریان های عمده فرامتن محور در دوره اول است و حول محور فرامتن تاریخی - اجتماعی «شهادت» شکل گرفته است. بر این اساس، «شهادت افراد خاص»، «شهادت در معنای کلی» و «رویدادهای ناگوار در تاریخ جنگ» از محورهای اصلی انگاره ای محسوب می شود. قالب شعری مسلط بر آن غزل و تاریخ سرایش آثار، متمرکز بر سال های نخستین جنگ (1360 و 1361) است. این سال ها دربرگیرنده چند عملیات بزرگ است که جامعه ایرانی در اثنای آن با فرامتن تاریخی - اجتماعی «شهادت افراد»، رو به رو شد. سوگ سرایی، در این دوره، جریانی سنت گرا در فرم و محتوا قلمداد می شود و بررسی ساختار سه گانه «موسیقایی، بلاغی و انگاره ای» آن، نشان دهنده انطباق متن بر واقعیت و دوری از قطب تخییل است.کلید واژگان: شعر دفاع مقدس, سوگ سرایی, فرامتن تاریخی, اجتماعی
-
سعادت، آرمانی است که انسان ها همواره در جستجوی آنند. نه تنها فیلسوفان و اندیش مندان، آشکارا نظریات و راه کارهایی در این زمینه ارائه کرده اند، جستجو در آثار برخی شاعران نیز موید توجه و دقت و رویکرد آنان در این باره است. این نوشتار، در پی شناخت مفهوم سعادت از منظر سعدی و سنجش و مقایسه آن با تلقی ارسطو از سعادت است. در این راستا ابتدا سعادت از منظر ارسطو به اجمال بررسی شده و در ادامه، مفهوم سعادت از نگاه سعدی با جستجو در آموزه هایی که شاعر در بوستان ارائه کرده، مورد توجه قرار گرفته است. در گام بعد، با توجه به بررسی انجام شده درباره تلقی سعدی و ارسطو از سعادت، تحلیلی از میزان سازگاری این دو رویکرد ارائه شده است. به نظر می رسد تشابهی قابل تامل از منظری خاص میان دو دیدگاه وجود دارد؛ سعادت غایی از منظر ارسطو و نیز سعادت در نگاه سعدی، امری متعالی است و در ساحتی فراتر از امور مادی و جسمانی تحقق می یابد. البته وجوه افتراق مهمی نیز در این میان وجود دارد؛ برای مثال ارسطو، نسبت مستقیم و محکمی میان میزان تلاش و فعالیت فرد و دستیابی به سعادت برقرار دانسته است، اما در باور کلامی سعدی، رسیدن به سعادت، موهبتی الهی است.کلید واژگان: سعادت, سعدی, ارسطو, بوستان سعدی, فضیلت
-
Despite all stylistic differences, poetry of the first generation of the Islamic Revolution has had a common feature which is being influenced by Bidels mind and language. Poets of this generation, due to their personal style and their own thoughts have reflected a part of spectrum of Bidels style of poetry in their poems. Among them the lyric poets of Hindi style get more benefit out of it. The main issue of this project is the influence of Bidels poetry on the poetry of the first generation of the Islamic Revolution in both artistic and non-artistic areas as well as in the realms of rhetoric, figures of speech and the language. The results suggest that among all of these, Bidel-like symbols and similes in the domains of rhetoric, paradoxical images, compounding-sensations and personification in the field of figures of speech, and reversed compounds and numerical subordinates in linguistic area are more prominent. The lyrics of Yousef-Ali Mirshakkak, Ali Moallem Damghani, Seyyed Hassan Hosseini, Abdoljabbar Kakaei, Alireza Ghazveh, Saed Bagheri and Seyyed Mohammad Abbasieh Kohan which are studied in this paper are explicit instances of tendency of the poets of the first generation of the Islamic Revolution to Bidel; although the influential degree of each poet is different.Keywords: Bidel, influential degree, Hindi style, lyrics of Bidel, poets of the first generation of the Islamic Revolution
-
ژولیا کریستوا بینامتنیت را گذر از نظام نشانه به نظام های دیگر می داند. از این زاویه متن نه هم چون ذخیره ای از معانی ثابت، بلکه در مکان تعامل پیچیده ای بین متن های گوناگون قرار می گیرد. نظریه بینامتنیت با ژرار ژنت وارد حوزه ساختارگرایی شد. ژنت بر خلاف کریستوا با در نظر گرفتن خاستگاه به دنبال تعین و تثبیت معنا در متون بود. بر این اساس متن معنای خود را از طریق رابطه اش با دیگر متون آشکار می کند. آثار روزبهان از متونی است که با اتکا به آن می توان معنای برخی از دال های سیال در دیوان حافظ را تثبیت کرد. این پژوهش با مرکزیت عشق و معشوق به تعامل بین حافظ و روزبهان پرداخته است. بررسی تصاویر و کنش هایی که از معشوق ارائه می شود در نوسان بین تنزیه و تشبیه بنیان های اساطیری مشترکی را نشان می دهد. از سویی افعال معشوق و برخوردش با عاشق از دو الگو در عشق (حلاج و شیخ صنعان)، که هر دو مورد توجه حافظ و روزبهان بوده اند، تبعیت می کند.کلید واژگان: بینامتنیت, ژنت, حافظ, روزبهان بقلی, معشوقJulia Kristeva believes that intertextuality is passing from one semiotic system to another. From this angle, text is not just a compendium of constant meanings, but intertwined with a complex interaction amongst various texts and reveals its meaning through its relationship with other texts. This paper strives to expand on the relationship and interactions of Hafiz and Roozbahan to draw a comparison based on their concept of love and the beloveds image. The images and actions presented of the beloved, sway the line between catharsis and simile. On the other hand, the actions of the beloved and his/her treatment of the lover follow two distinct patterns of love which have been the focal point for both poets: The Story of Mansour Hallaj and that of Sheikh Sanan. The place of the beloveds (Gods) manifestation is the world of imagination in step with olfactory, visual and kinesthetic feelings of the time of the events. In this paper, we have also focused on the semiotic systems and the change of the lingual implications in a complex network of textual relationships of Hafizs poems and the traditions of the Persian sonnet in the visualization of the beloved.Keywords: Hafez, Roozbahan, Intertextuality, Beloved, Genette
-
فصلنامه ادب پژوهی، پیاپی 31 (بهار 1394)، صص 137 -157نگاه ساختارگرایی به متون ادبی، از منظرهای متعددی صورت پذیرفته است. یکی از این منظرها مطالعه روایی است. از میان ساختارگرایان روایت شناس، تزوتان تودوروف یکی از کامل ترین الگوها را برای مطالعه متون روایی به دست می دهد که شامل سه نمود معنایی، کلامی و نحوی است. این مقاله به بررسی نمود نحوی روایت در مصیبت نامه عطار، از دیدگاه تودوروف می پردازد. در این پژوهش، تنها روایت کلان مصیبت نامه مطالعه شده است. حاصل پژوهش آنکه مصیبت نامه را می توان در یک پی رفت پایه و چهل ودو پی رفت فرعی مطالعه کرد که از راه زنجیره سازی به یکدیگر متصل و همگی در اپیزود سوم (اپیزود گذار) پی رفت پایه درونه گیری شده اند. زنجیره سازی پی رفت ها، مراتب چهل گانه را از نظر روایی در طول یکدیگر قرار داده و این سفر چهل مرحله ای را در دل تحول بزرگ سالک به صورت درونه گیری قرار داده است.
کلید واژگان: روایت شناسی, نمود نحوی, تزوتان تودوروف, مصیبت نامه, عطار نیشابوریAdab Pazhuhi, No. 31, 2015, PP 137 -157Structuralism، since its emergence، has adopted different perspectives for analyzing literary texts. One among them is narrative study which seems to be very interesting for scholars. Tzvetan Todorof، the Bulgarian critic، has developed a comprehensive framework for narrative analysis of literary texts which comprises semantic، syntactic and lexical aspects. This article focuses on the syntactic aspect of narrative in Attār’s Mosibatnāme. The results show that the macro-narrative of Mosibatnāme is made up of one major sequence and forty two minor sequences. The two series of sequences are connected to each other through chaining، and all of them are embedded in the third episode of the major sequence. Chaining of the sequences orders the forty stages in a narrative line so that they will be embedded as a journey in the great evolution that the disciples go through.Keywords: narratology, syntactic aspect, Tzvetan Todorof, Mosibatnāme, Attār of Nishāboor -
امروزه بررسی متون گذشته از منظرهای نوین، یکی از محورهای بنیادین مطالعات ادبی است. در این میان، نقد اسطورهشناختی یا کهن الگویی که رویکردی تلفیقی از علومی چون روانشناسی و انسان شناسی است، از اهمیتی ویژه برخوردار است. این نوع رویکرد، بر پایهی اندیشهی کارل گوستاو یونگ شکل گرفت. او پس از مطالعه اسطوره های ملل مختلف، به منشا آنها توجه و «ناخوداگاه جمعی» -که حاوی کهن الگوهاست- را به عنوان خاستگاه مشترک اسطوره های بشری، معرفی کرد. به زعم یونگ، لازمهی «تفرد»و یکپارچگی شخصیت قهرمان این است که «قهرمان» بتواند پس از تمام دشواری ها، «سایه» را مقهور کند و خود را از سلطهی آن نجات دهد. در این جستار تلاش شد داستان گرشاسب، به روایت اسدی، به روش توصیفی-تحلیلی مورد مطالعه قرارگیرد. در این تحقیق، علاوه بر معرفی شخصیت گرشاسب حماسی، نقبی هم به شخصیت اساطیری گرشاسب زده شد تا ضمن معرفی این شخصیت، به بیان شباهتها و تفاوتهای دو روایت اساطیری و حماسی پرداخته و همچنین علت این تفاوتها تبیین شود. در اساطیر و متون پهلوی نابودی نهایی ضحاک به دست گرشاسب صورت میگیرد و قهرمان ما الگوی «نبرد قهرمان و سایه» را تکمیل میکند. اما در حماسه گرشاسبنامه، گرشاسب مطیع ضحاک و در سیطره اوست و نبرد فرجامین او، که مطابق با الگوی اسطورهای نبرد با ضحاک است، محقق نمیشود؛ بنابراین به سبب مسکوت ماندن این موضوع و سلطه «سایه» بر «قهرمان»، «فرایند فردیت» روان و خودشناسی قهرمان در این حماسه رخ نمیدهد.
کلید واژگان: گرشاسب, اسطوره, کهنالگو, یونگ, نوزاییBoostan Adab, Volume:6 Issue: 3, 2014, PP 93 -116Today، reading old writings from new perspectives is one of the fundamental issues in literary studies. Mythical or archetypal criticism، which is integrated of psychology and anthropology، is an important school of criticism. This kind of approach is based on Carl Gustav Jung’s theories; after studying myths from different nations، Jung noted their origins and proclaimed that ‘collective unconscious’ – comprised of archetypes – is the chief origin of all human myths. According to Jung، “hero” must first fight problems، win over the “shadow” and free himself from its yoke and then achieve individualization. In this research، character of Garshasp، as narrated by Asadi، was studied according to descriptive- analytical method. in addition to introducing it as an epic character، this study offers a look into the mythical Garshasp so that the similaritie and differences between these two as well as relevant causes would be clarified. Pahlavi myths and literature recount that the final destruction of Zahhāk is brought about by Garshasp who thus completes «battle-hero-shadow» trio. But the Epic of Garshasp depicts Zahhāk as submissive and dominated by Garshasp and his ultimate battle، which is in accordance with the mythical account، never happens. Due to this and also to the dominance of «shadow» over «hero»، the «process of individuation» never occurs for hero.Keywords: Garshasp, Myth, Archetype, Jung, Rebirth -
نشریه پژوهش های ادبی، پیاپی 45 (پاییز 1393)، صص 81 -102
مصیبت نامه طولانی ترین و به قولی آخرین مثنوی از مثنوی های سه گانه داستانی عطار است. روایت سفر سالک فکرت در این مثنوی با داشتن ویژگی های خاص روایی و با داشتن شاکله ای که از عرفان و آموزه های عرفانی نشات گرفته است، امکان مطالعه روایت شناسانه را دارد. در این مقاله روایت سفر سالک از دیدگاه تزوتان تودوروف مورد مطالعه قرار می گیرد. از میان نمودهای سه گانه ای که تودوروف برای مطالعه روایت پیشنهاد می کند، نمود کلامی برای مطالعه این روایت در نظر گرفته شده است. بررسی چهار عنصر وجه، زمان، دید و لحن در این نمود، نشاندهنده برتری وجه گزاره اخباری در روایت، برابری زمان و روایت در بخش وسیعی از ماجرا و بسامد زیاد روایت تک محور در حوزه زمان، زاویه دید بیرونی در حوزه دید، و توجه خاص راوی به «او»ی سالک در وهله نخست و «تو»ی مخاطب در وهله دوم در زمینه لحن است.
کلید واژگان: روایت شناسی و نمود کلامی در مصیبت نامه عطار, تزوتان تودوروف و مصیبت نامه, تحلیل شعر عطار نیشابوریMosibat Nameh is the longest and apparently last elegy of the three elegies of the renowned Iranian poet, Attar. The narration of the journey of a wayfarer who has embarked on the path of Sufism raises the opportunity for study of narrations; given the particular narrative features of this elegy and its mystical origins. In this article, the narration on the wayfarer’s journey is studied based on the view point of Tzvetan Todorov; the Bulgarian-French historian, philosopher, literary critic, sociologist, and essayist. Among the three manifestations that Todorov proposes for study of narrations, the verbal manifestation is taken into consideration for study of this narration. The study of the four elements of aspect, time, view, and tone in this manifestation shows the concurrency of time and narration in a large segment of this adventure and the high frequency of the uniaxial narration in the time zone; the superiority of the reporting aspect of the narration; the outside viewpoint; and the focus of the narrator on the wayfarer in the first place, and the addressee in the second place.
Keywords: Study of narration, the verbal manifestation in Attar’s work Mosibat Nameh, Tzvetan Todorov, Mosibat Nameh, analysis of the poems of Attar -
زبان، مهمترین عامل انتقال فرهنگ است و شاعران در میرایی یا حیات زبان بهعنوان بستر فرهنگ، نقشی تعیینکننده دارند؛ بنابراین، نوع بهکارگیری زبان و آگاهی از توانمندی های آن، از مهمترین ویژگیهای شاعر است. یکی از شاعرانی که شاید ازحیث زبان، بهنوعی «طرحی نو درانداخته»، پدر شعر نو، یعنی نیماست. بی تردید، شعر نیما که بهسبب پیشگامی در جریان نوین شعر معاصر، هدف پایه در این پژوهش بهشمار میرود، با ویژگیهای زبانی و ساختاری شعر شاعران کلاسیک، بسیار متفاوت است و این تفاوت در نوآوریها، باعث تشخص سبکی خاص این شاعر معاصر، بیشتر درحوزه هنجارگریزی ها شده است. هدف از این پژوهش، تبیین مهمترین ظرفیتهای متنوع زبانی شعر نیمایی در مقولهای بهنام هنجارگریزی زبانی است. مسئله محوری این پژوهش، آن است که آیا نیما در این مقوله زبانی، بهشیوهای قاعده مند و درچهارچوبی مشخص و منظم پیش رفته است و آیا می توان به دستهبندیای منطقی و پذیرفتنی از هنجارگریزی های زبانی در شعر این شاعر رسید یا خیر. در این پژوهش، بهشیوهای تحلیلی و با ژرفنگری در مبانی نظری پژوهشهای زبانی، ویژگیهای زبانی شعر نیما را بررسی کرده و پساز مطالعه مبانی نظری و منطبقکردن آنها با شعرهای نیما، به این نتیجه رسیدهایم که شعر نیما در شعرکهن فارسی ریشه دارد و شعرهای نوی این شاعر، بیانگر تلاش او برای گشودن روزنه ای جدید بهروی زبان فارسی است. در شعرهای نیما، انواع هنجارگریزی های زبانی، درقالب دستهبندیای خاص نشان داده شده و طبیعت اطراف شاعر، در ایجاد نوعی خاص از هنجارگریزی، بسیار موثر بوده است. درپی بررسی شعرهای نیما درمییابیم که درک برخی شعرهای او درگرو شناخت هنجارگریزی های زبانی است و اگر ابهامی در شعر این شاعر دیده می شود، ناشی از همیننوع هنجارگریزی هاست. نتیجه ملموس این مطالعه، دستهبندی کلی مهمترین هنجارگریزی های زبانی شعر نیما درقالب چهار دسته کلی است.
کلید واژگان: هنجارگریزی, نیما یوشیج, زبان ادبی, ساختار زبانLanguage is the most important and conspicuous factor in knowing a poet. That is language and its details determine the specification of a poet’s style. In the literary life of this land we have seen many poets, but among them, the only ones who we focuse on are those who have some innovations in language and linguistic matters.One of the poets who has made language innovations is "Nima" who has been studied by researchers and critics. This research looks at language matters and linguistic elements. The second issue of this study is about norm, deviance from the norm and its examples in Nima’s poetry.
Keywords: deviation from the norm, Nima yushij, literary language, language structure -
فصلنامه ادب پژوهی، پیاپی 25 (پاییز 1392)، صص 113 -134منطق الطیر تعبیری است برگرفته از قرآن که از آن هم در معنای ظاهری (زبان مرغان) و هم در معنای باطنی (زبانی رمزی میان خداوند و انبیا/ اولیا) تعبیر و تفسیر کرده اند. این تعبیر، دست مایه آفرینش رسا الطیرها و به ویژه منظومه منطق الطیر عطار شده است که به شرح معنوی سفر ارواح از غربتکده غربی خاک، به سوی اصل شرقی افلاک پرداخته اند. افزون بر کاربرد فراوان این ترکیب و مترادفات آن در شعر فارسی، مولانا نیز بارها از آن یاد کرده و ازجمله در پایان دفتر دوم مثنوی، از تعبیر «منطق الطیر خاقانی» در مقابل «منطق الطیر سلیمانی» استفاده کرده است. عموم شارحان، این تعبیر را اشاره ای طعن آمیز به قصیده منطق الطیر خاقانی دانسته اند. نگارنده ضمن رد این نگاه، منطق الطیر سلیمانی (منسوب به سلیمان = انسان کامل) را زبان ولی خدا می داند که با ارواح به فراخور درک و استعداد هر یک سخن میگوید و منطق الطیر خاقانی (منسوب به خاقان= پادشاهان دنیوی)، درک و دریافت عوام از این زبان رمزی به صورت صوتی ظاهری است.
Adab Pazhuhi, No. 25, 2013, PP 113 -134Mantegh-o-tteyr (Philosophy of Birds) is a term based on the Quranic knowledge which has been interpreted both esoterically and exoterically. The former has been the source of many texts on the voyage of Birds, of which the most well-known is Mantegh-o-tteyr by Attār that is the story of detachment from material life and starting a journey in search of spiritual life. Mowlavi, among others, has recurrently referred to this expression by contrasting Mantegh-o-tteyr of Khāghāni and Mantegh-o-tteyr of Soleymāni. The first denomination is said to have an ironic connotation to a qaside by Khāghāni, but this interpretation is rejected in the present article based on the reasoning that Mantegh-o-tteyr of Soleymāni is associated with the language of Solomon (The Perfect Man) as the language of the Holymen, while Mantegh-o-tteyr of Khāghāni displays an exoteric understanding of this mystical language. -
نوشتار زنانه از نیمه دوم قرن بیستم، به عنوان یکی از شاخه های نقد فمنیستی مطرح شد. طرف داران این نظریه در آغاز، با تاسی از اندیشه های متعصبانه این جنبش، نوشتار زنان را در مقایسه با کلام مردان، از منظر تضاد بررسی کردند و در پی آن بودند که زبانی ویژه زنان خلق کنند؛ پس از آن، با کم رنگ شدن تعصب ها و رد نظریه نخست، این ویژگی ها از منظر تفاوت بررسی شد. از این نظر، زنان به دلیل روحیات و احساسات خاص خود، دارای زبانی با ویژگی هایی هستند که در کلام جنس مخالف دیده نمی شود و یا کمتر مجال ظهور می یابد. نظریه پردازان این حوزه، با بررسی انواع مختلف آثار زنان، به ویژه در ادبیات و از منظر واژگان، جمله ها و موضوعات، این تفاوت ها را بیان کردند. کتاب دا که در سال های اخیر، در نوع ادبی خاطره- داستان و در حوزه ادبیات دفاع مقدس نگاشته شده، از جمله آثاری است که به سبب دارا بودن راوی و نگارنده زن، از این ویژگی ها بهره مند است. در این مقاله، بر آنیم که با بیان مهم ترین این مولفه ها، کار کرد آن ها را در کتاب دا نشان دهیم و اثبات کنیم که اگر چه نقل خاطره های حول محور جنگ سبب شده است از حضور این ویژگی ها در اثر کاسته شود، همواره با اثری سر و کار داریم که نوشتار زنانه را در ذهن تداعی می کند.
کلید واژگان: نقد فمنیستی, زبان و نوشتار زنانه, تفاوت, کتاب داÉcriture Féminine (feminine writing) introduced by some advocates of the feminist movement in the second half of the twentieth century, is a subdivision of feminist criticism. At first, due to the biased notions of the movement, the theory compared writing by women with that of men from a “contradictory” point of view and defined feminine writing as one which seeks to create a new language in order to find an identity independent from men. Later on, after prejudices of the time faded, the first theory was dismissed and the attributes of feminine writing were examined from a “difference” point of view. Proponents of this theory said that women, due to their distinct mentality and feelings, possess a language whose features are not seen, or are seldom found, in the language of the opposite sex. They discussed these difference through investigating words, sentences and themes in the works of women, especially in the field of literature. The book “Da” is among works having these features as the author of the book and the narrator is a woman. This paper is to briefly describe these features, explain their function in the book “Da”, and finally show that while recounting memories concerning the war has somehow undermined the presence of these features in the work, we still have a writing with feminine identity which is suggestive of Écriture Féminine (feminine writing).
Keywords: Feminist Criticism, Écriture Féminine (feminine writing), feminine language, Da
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.