به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

میترا مهدوی مزده

  • الهام علیپور، محمد جواد حسین زاده عطار، میترا مهدوی مزده، مهدی شادنوش، مهدی یاسری
    زمینه و هدف
    اختلالات اشتها و دریافت غذایی از عوامل خطر سوءتغذیه در نارسایی پیشرفته کلیوی می باشند. از طرف دیگر، اثرات چاقی در دیالیز، در تضاد با جمعیت نرمال و مثبت است. این مطالعه با هدف مقایسه اشتها و دریافت غذایی بیماران تحت همودیالیز چاق و دارای وزن نرمال انجام شد.
    روش بررسی
    در این مطالعه مورد – شاهدی 48 بیمار چاق (kg/m2 30 &le BMI) و 52 بیمار نرمال (kg/m2 25> BMI >18.5) تحت همودیالیز با استفاده از یاد آمد 24 ساعته غذایی (دو روز دیالیز، دو روز غیر دیالیز)، و پرسشنامه ADAT) The Appetite and Diet Assessment Tool) مورد بررسی قرار گرفتند. جهت آنالیز داده ها از برنامه Nutritionist 4 و SPSS 22.0 استفاده شد.
    یافته ها
    بر اساس نتایج گروه چاق دارای وضعیت اشتهای بهتر بود (P=0.03). در کل، دریافت انرژی 12.8± kcal/kg 32.5 و پروتئین0.51±gr/kg 1.33 بود و تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد. کفایت دریافت انرژی و پروتئین در مقایسه با توصیه ها، بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. اگرچه دریافت انرژی در %59 گروه نرمال و %53.5 گروه چاق، و دریافت پروتئین در %43.6 گروه نرمال و %48.8 گروه چاق کمتر از مقدار توصیه شده بود. دریافت ریز مغذی ها بین دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نشان نداد. مصرف پتاسیم در 24.4% و مصرف فسفر در 32.9% بیماران بیش از حداکثر مقادیر توصیه شده بود.
    نتیجه گیری
    علیرغم وضعیت اشتهای بهتر در بیماران چاق، میانگین دریافت انرژی و پروتئین بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. البته در هر گروه، درصد قابل توجهی از بیماران دریافت انرژی و پروتئین کمتر از توصیه ها داشتند. بنابراین BMI بالا شاخص قابل اعتمادی از دریافت تغذیه ای مناسب در بیماران تحت همودیالیز نمی باشد.
    کلید واژگان: همودیالیز, چاقی, دریافت غذایی
    Miss Elham Alipoor, Dr Mohammad Javad Hosseinzadeh, Attar, Dr Mitra Mahdavi, Mazdeh, Dr Mahdi Shadnoush, Dr Mehdi Yaseri
    Background And Objective
    Impaired appetite and food intake are among the risk factors of malnutrition in advanced kidney failure. On the other hand, the effect of obesity is affirmative in dialysis in contrast to normal population. This study aimed to compare the appetite and food intake in obese and normal weight patients undergoing hemodialysis.
    Methods
    In this case-control study 48 obese patients (BMI&ge30kg/m2) and 52 normal weight patients (18.52) under hemodialysis were studied using 24-hour dietary recall (two dialysis and two non-dialysis days) and ADAT questionnaire (The Appetite and Diet Assessment Tool). The statistical analysis were performed by Nutritionist 4 and SPSS 22.0.
    Results
    Appetite status was significantly better in obese group (P=0.03). Energy intake was 32.5±12.8 kcal/kg and protein intake was 1.33±0.51 gr/kg in whole the study population, which was not significantly different between groups. No significant difference was observed between groups in terms of energy and protein efficacy compared to the recommendations. However, energy intake in 59% of normal weight and 53.5 % of obese group, and protein intake in 43.6 % of normal weight and 48.8 % of obese group was less than the recommended values. Micronutrients intake showed no significant differences between groups. Potassium and phosphorus intake was higher than the recommendations in 24.4% and 32.9% of patients respectively.
    Conclusion
    Despite the better appetite status in obese patients, the mean intake of energy and protein was not statistically different between groups. Although a considerable percentage of patients had less intake compared to the recommended energy and protein values in both groups. Thus, it seems that higher BMI is not a reliable indicator of appropriate nutritional intake in hemodialysis.
    Keywords: Hemodilysis, Obesity, Dietary intake
  • مرتضی عرب زوزنی، سید علیرضا حسینی، علی اکبری ساری، میترا مهدوی مزده، سید رضا مجدزاده، اشرف ولایتی
    زمینه و هدف
    اورولیموس یک داروی سرکوب کننده سیستم ایمنی با مکانیسم عمل جدید است. هدف این مطالعه ارزیابی ایمنی و اثربخشی اورولیموس در مقایسه با سیرولیموس و تاکرولیموس در جلوگیری از رد پیوند کلیه بود.
    روش بررسی
    جستجو در پایگاه های داده ای عمده شامل کاکرن (Cochrane)، مدلاین (MEDLINE) و سایر پایگاه های مرتبط تا 10 دی ماه 1392 انجام شده است. مراحل جستجو در اسفند 1392 انجام گردید. دو نفر مرورگر به صورت مستقل پژوهش ها را از نظر واجد شرایط بودن و کیفیت بررسی نمودند. استخراج داده ها با استفاده از فرم استخراج داده کاکرن انجام شد. موارد اختلاف از طریق مشورت و کمک نفر سوم برطرف شد. پژوهش ها از نظر ناهمگونی با استفاده از تست I2 و Chi-square test بررسی شد و در مواردی که همگونی وجود داشت با استفاده از RevMan 5.2 (Wintertree Software Inc، Ontario، Canada) متاآنالیز انجام شد.
    یافته ها
    هفت گزارش به مرحله نهایی پژوهش راه یافتند. در زمینه مقایسه سیرولیموس با اورولیموس مطالعه ای یافت نشد و تمامی هفت گزارش ترکیبی از تاکرولیموس و اورولیموس و دیگر داروهای همراه بودند. میانگین مقادیر ثبت شده برای میزان فیلتراسیون گلومرولی، کلیرنس کراتینین و کراتینین سرمی به ترتیب بین ml/min 80-60، ml/min 80-50 و mg/dl 9/1-2/1 بود. نتایج متاآنالیز در مورد سه پیامد عملکرد کلیه شامل کراتینین سرمی، کلیرنس کراتینین و میزان فیلتراسیون گلومرولی معنا دار و به نفع گروه تاکرولیموس با دوز کم در ترکیب با اورولیموس بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به شواهد موجود در این بررسی اورولیموس در حالت ترکیب با دوز پایین تاکرولیموس، ایمنی و اثربخشی بهتری دارد.
    کلید واژگان: اورولیموس, سیرولیموس, تاکرولیموس, پیوند کلیه
    Morteza Arab Zozani, Seyyed Alireza Hosseini, Ali Akbari Sari, Mitra Mahdavi, Mazdeh, Seyyed Reza Majdzadeh, Ashraf Velayati
    Background
    Everolimus is an immunosuppressive agent with a novel mode of action but has a different clinical role with calcineurin inhibitors (CNI). The aim of this study was to evaluate the safety and effectiveness of everolimus compared with sirolimus and tacrolimus in preventing kidney transplantation rejection.
    Methods
    Search was conducted for finding randomized clinical trials (RCT) until the end of 2013 in main databases include Cochrane, Medline and other related databases in February 2014. To find the ongoing trials two databases were searched (Clinicaltrial.gov and irct.ir/fa/). Two independent reviewers checked studies for quality and eligibility and finally extracted the data. Data extraction was performed using Cochrane data extraction form for clinical trial. Discrepancies were resolved via consultation with third person. The studies examined in term of heterogeneity with I2 and Chi-square test. The mata-analysis was carried out using RevMan 5.2 (Wintertree Software Inc, Ontario, Canada) when there was homogeneity.
    Results
    Finally, seven reports from six RCTs included in this study. All reports were in english language and total numbers of participant in these studies were 824. No studies were found in comparison of everolimus and sirolimus and all seven reports were combination of everolimus, tacrolimus and other relative drugs. Follow up time of studies were different from 6 to 36 months. Due to the heterogeneity of included studies, only two studies were entered into meta-analysis. The recorded mean values for glomerular filtration rate, serum creatinine and creatinine clearance were between 60-80 ml/min, 50 to 80 ml/min and 1.2 to 1.9 mg/dl respectively. The results of meta-analysis in three outcomes include; serum creatinine, creatinine clearance and glomerular filtration rate were significantly in favor of low dose tacrolimus plus everolimus.
    Conclusion
    In general, everolimus showed better results in combination with tacrolimus. Given the available evidence in this study, everolimus in combination with low dose tacrolimus showed better safety and effectiveness in preventing kidney transplantation rejection.
    Keywords: everolimus, kidney transplantation, sirolimus, tacrolimus
  • میترا مهدوی مزده، غلامرضا جاهدخانیکی، مسعود یونسیان، حمید رجلانی، شاهرخ نظم آرا، سیداحمد سیدعلی نقی، نوشین راستکاری، مصطفی حسینی
    مقدمه
    فتالئات ها در وسائل مورد استفاده در پزشکی از قبیل فیلترها و لوله های رابط دیالیزی یافت می‎شوند. شواهد علمی بیانگر خطرات بهداشتی ناشی از مواجهه انسان با فتالئات‎ها هستند. در این مطالعه میزان دی اتیل هگزیل فتالئات (DEHP) موجود در وسائل مورد استفاده در همودیالیز (ساخت ایران) اندازه گیری شده است.
    مواد و روش ها
    10 نمونه لوله رابط مخصوص همودیالیز ساخت ایران (5 نمونه مربوط به شرکت ساخت وسائل پزشکی (سوپا) و 5 نمونه مربوط به سازمان تدارکات پزشکی هلال احمر) به طور تصادفی انتخاب شدند. میزان DEHPموجود در هر نمونه لوله رابط به روش Gas chromatography - Mass spectrometry (GC-MS) محاسبه و ثبت شد. نتایج به دست آمده از هر پنج نمونه در مورد هر شرکت به صورت جداگانه با هم جمع و میانگین غلظت DEHP موجود در هر نوع لوله رابط بر حسب میلی گرم در میلی لیتر گزارش گردید.
    نتایج
    میانگین غلظت DEHP در مورد لوله های ساخت شرکت سوپا و هلال احمر به ترتیب 11/0 ± 36/1 و 11/0 ± 97/0 میلی گرم در میلی لیتر بودند. حداکثر و حداقل غلظت DEHP در مورد لوله های ساخت شرکت سوپا به ترتیب 47/1 و 21/1 میلی گرم در میلی لیتر و در مورد سازمان تدارکات پزشکی هلال احمر به ترتیب 13/1 و 83/0 میلی گرم در میلی لیتر بودند.
    نتیجه گیری
    می توان با جایگزین‎ کردن محصولات پزشکی با مواد فاقد فتالئات مواجهه بیماران با فتالئات ها را کاهش داد.
    کلید واژگان: دی اتیل هگزیل فتالئات, وسایل, همودیالیز
    Mitra Mahdavi Mazdeh, Gholamreza Jahedkhaniki, Masoud Yonesian, Hamid Rajolani, Shahrokh Nazmara, Seyed Ahmad Seyed Alinaghe, Noushin Rastkari, Mostafa Hosseini, Simin Naseri, Hossein Jabbari
    Introduction
    Phthalates are founded in medical devices such as filters and dialysis tubes. Scientific evidence shows health disadvantages due to exposure to phthalates. In this study, level of Di (2-ethylhexyl) phthalate (DEHP) in Iranian hemodialysis-related materials was measured.
    Methods
    Ten samples of Iranian dialysis tubes (five samples made by Supa Company and five samples made by Helal Ahmar Medical Devices Company) were randomly selected. The level of DEHP for each sample was calculated and registered by Gas chromatography- Mass spectrometry (GC-MS). The results of five samples for each company were added together separately and mean of concentrations for DEHP (ml per ml) was reported.
    Results
    Means of DEHP concentration for Supa and Helal Ahmar were 1.36±0.11 and 0.97±0.11 mg/ml, respectively. The maximum and minimum of concentration for Supa were 1.47 and 1.21 mg/ml, respectively. As for Helal Ahmar samples, the minimum and maximum of concentration were 1.13 and 0.83 mg/ml, respectively.
    Conclusion
    The use of alternative medical products without phthalate can reduce exposure of patients to phthalates.
    Keywords: Di (2, ethylhexyl) phthalate, Materials, Hemodialysis
  • عاطفه اصحابی، هادی طبیبی، مهدی هدایتی، میترا مهدوی مزده، بهناز نوذری
    سابقه و هدف
    خطر بیماری های قلبی عروقی در بیماران همودیالیزی مبتلا سوء تغذیه انرژی - پروتئین بیشتر از بیماران همودیالیزی است که وضعیت تغذیه ای مناسبی دارند. عوامل خطر سنتی برای بیماری های قلبی عروقی مانند BMI و کلسترول تام سرم نمی توانند توجیه کننده افزایش فراوانی بیماری های قلبی عروقی در بیماران همودیالیزی مبتلا به سوء تغذیه انرژی - پروتئین باشد. بنابراین، مطالعه حاضر به منظور بررسی رابطه سوء تغذیه انرژی - پروتئین با عوامل خطر غیر سنتی بیماری های قلبی عروقی در بیماران همودیالیزی انجام شد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه از 2302 بیمار همودیالیزی بزرگسال واجد شرایط در کلیه بیمارستان های تهران 291 بیمار به طور تصادفی با استفاده از نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شدند. وضعیت تغذیه ای بیماران همودیالیزی با استفاده از روش SGA تعیین شد. امتیازهای DMS و MIS در این بیماران تعیین شدند. رژیم غذایی بیماران با استفاده از یاد آمد خوراک چهار روزه (شامل دو روز دیالیز و دو روز غیردیالیز) مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین بعد از 12 تا 14 ساعت ناشتا بودن، cc8 خون از بیماران قبل از دیالیز گرفته شد و غلظت اوره، کراتینین، آلبومین، CRP، sICAM-1، sVCAM-1، sE-selectin، MDA، NO، اندوتلین-1 و Lp(a) سرم اندازه گیری شد.
    یافته ها
    غلظت CRP و sICAM-1 سرم در بیماران همودیالیزی دارای سوء تغذیه انرژی- پروتئین به طور معنی داری بیشتر از بیماران همودیالیزی فاقد سوء تغذیه بود (01/0P <) در حالی که بین دو گروه، تفاوت معنی داری از نظر غلظت sVCAM-1، sE-selectin، MDA، NO، اندوتلین-1 و Lp(a) سرم وجود نداشت. غلظت CRP و sICAM-1 سرم در بیماران همودیالیزی دارای سوء تغذیه انرژی- پروتئین نوع IIa و IIb به طور معنی داری بیشتر از بیماران همودیالیزی دارای سوء تغذیه نوع I بود (01/0P <). همبستگی مستقیم و معنی داری بین امتیاز DMS و امتیاز MIS (به عنوان دو نشانگر سوء تغذیه انرژی- پروتئین) با غلظت CRP و sICAM-1 سرم وجود داشت (01/0P<).
    نتیجه گیری
    یافته های مطالعه حاضر نشان می دهد که در بیماران همودیالیزی مبتلا به سوء تغذیه نوع I عوامل خطر غیر سنتی بیماری های قلبی عروقی افزایش نمی یابد، در حالی که در سوء تغذیه نوع II که با التهاب همراه است، غلظت CRP وsICAM-1 سرم به عنوان دو عامل خطر بیماری های قلبی عروقی افزایش می یابد. واژگان کلیدی: سوء تغذیه انرژی- پروتئین، همودیالیز، عوامل خطر قلبی عروقی
    A. Ashabi, H. Tabibi, M. Hedayati, M. Mahdavi-Mazdeh, B. Nozari
    Background And Objective
    The risk of cardiovascular diseases among hemodialysis patients with energy-protein malnutrition (PEM) is higher compared to well-nourished hemodialysis patients. Traditional risk factors for cardiovascular diseases such as a high body mass index and serum total cholesterol cannot explain the high prevalence of cardiovascular diseases in hemodialysis patients with PEM. Therefore, the present study was designed to study the association of PEM with nontraditional risk factors of cardiovascular diseases in hemodialysis patients.
    Materials And Methods
    A total of 291 hemodialysis patients were selected with systematic randoml sampling from among 2302 eligible adult hemodialysis patients in Tehran hospitals. The nutritional status of the patients was determined by subjective global assessment (SGA). In addition, dialysis malnutrition score (DMS) and malnutrition inflammation score (MIS) of the patients were determined and their dietary intakes assessed using a 4-day dietary recall including 2 dialysis days and 2 non-dialysis days. Also, after a 12- to 14-hour fast, an 8 mL- sample of blood was taken from each patient before dialysis and serum urea, creatinine, albumin, CRP, sICAM-1, sVCAM-1, sE-selectin, MDA, NO, endothelin-1, and Lp(a) were measured.
    Results
    The serum concentrations of CRP and sICAM-1 were significantly higher in hemodialysis patients with PEM as compared to those without PEM (p<0.01), whereas there were no significant differences in serum concentrations of sVCAM-1, sE-selectin, MDA, NO, endothelin-1 or Lp(a) between the two groups. In addition, compared to hemodialysis patients with PEM types IIa or IIb, those with PEM type I had significantly lower serum CRP and sICAM-1 levels (p <0.01). There were significant direct correlations between DMS and MIS, as two PEM indicators, with serum CRP and sICAM-1 (P <0.01).
    Conclusion
    The results of the present study indicate that nontraditional risk factors of cardiovascular diseases do not increase in hemodialysis patients with PEM type I, whereas serum CRP and sICAM-1, two risk factors of cardiovascular diseases, increase in PEM type II, which is accompanied with inflammation.
  • هادی طبیبی، عاطفه اصحابی، بهناز نوذری، میترا مهدوی مزده، مهدی هدایتی، مرتضی عبداللهی
    سابقه و هدف
    سوء تغذیه انرژی- پروتئین در بیماران همودیالیزی شایع است. تاکنون مطالعه ای در زمینه مقایسه روش های مختلف تعیین سوء تغذیه انرژی - پروتئین شامل SGA، DMS، MIS و BMI در بیماران همودیالیزی صورت نگرفته است. بنابراین مطالعه حاضر به منظور تعیین حساسیت، ویژگی، درستی، ارزش اخباری مثبت و منفی و نسبت درست نمایی مثبت و منفی روش های DMS، MIS و BMI در مقایسه با روش SGA که متداول ترین روش تعیین سوء تغذیه در بیماران همودیالیزی است صورت گرفت.
    افراد و
    روش ها
    در این مطالعه از 2302 بیمار همودیالیزی بزرگسال واجد شرایط در کلیه بیمارستان های تهران، 291 بیمار به طور تصادفی با استفاده از نمونه گیری نظام مند انتخاب شدند. وضعیت تغذیه ای بیماران همودیالیزی از طریق تکمیل فرم های SGA، DMS و MIS و تعیین BMI مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین بعد از 12 تا 14 ساعت ناشتایی، 4 میلی لیتر خون از بیماران قبل از دیالیز گرفته شد و غلظت اوره، کراتینین، آلبومین و TIBCسرم اندازه گیری شد.
    یافته ها
    در این مطالعه شیوع سوء تغذیه انرژی- پروتئین خفیف تا متوسط در بیماران همودیالیزی شهر تهران بر مبنای روش های SGA، DMS، MIS و BMI به ترتیب 5/60%، 5/61%، 54% و 5/16% بود. شیوع سوء تغذیه انرژی- پروتئین شدید در این بیماران بر مبنای روش های SGA، DMS، MIS و BMI به ترتیب 1%، 5/1%، 1% و 1% بود. حساسیت، ویژگی، درستی، سطح زیر منحنی ROC، ارزش اخباری مثبت و منفی و نسبت درست نمایی مثبت و منفی در مورد روش DMS در مقایسه با روش SGA، به ترتیب معادل 94%، 88%، 92%، 97/0، 93%، 92%، 8/7 و 07/0، در مورد روش MIS در مقایسه با روش SGA، به ترتیب معادل 87%، 96%، 91%، 97/0، 97%، 83%، 22 و 13/0 و در مورد شاخص BMI در مقایسه با روش SGA، به ترتیب معادل 23%، 91%، 50%، 64/0،80%، 43%، 5/2 و 85/0 بودند.
    نتیجه گیری
    یافته های مطالعه حاضر نشان می دهد که روش های DMS و MIS، از نظر تشخیص سوء تغذیه در بیماران همودیالیزی، تقریبا مشابه با روش SGA هستند، درحالی که BMI شاخص مناسبی در این زمینه نیست. همچنین به نظر می رسد که روش DMS در ارزیابی های معمول بیمارستانی جایگزین مناسب تری برای SGA است.
    کلید واژگان: سوء تغذیه انرژی, پروتئین, همودیالیز, ارزیابی جامع ذهنی, امتیاز دیالیز, سوء تغذیه, امتیاز سوء تغذیه, التهاب
    H. Tabibi, A. Ashabi, B. Nozari, M. Mahdavi-Mazdeh, M. Hedayati, M. Abdollahi
    Background And Objectives
    Protein-energy malnutrition (PEM) is prevalent among hemodialysis patients. So far, no study has compared various methods for determination of PEM, including subjective global assessment (SGA), dialysis malnutrition score (DMS), malnutrition inflammation score (MIS), and body mass index (BMI), in hemodialysis patients. The present study was designed to determine sensitivity, specificity, accuracy, positive and negative predictive values, as well as positive and negative likelihood ratios of DMS, MIS and BMI in comparison with SGA as the most common method for determination of PEM inhemodialysis patients. Subject and
    Methods
    A total of 291 hemodialysis patients were randomly selected by systematic sampling from among 2302 eligible adult hemodialysis patients in Tehran hospitals. The nutritional status of the patients was assessed by completing SGA, DMS and MIS forms and determining BMI. In addition, after a 12- to 14-hour fast, 4-mL blood samples were obtained from each patient before dialysis for measurement of serum urea, creatinine, albumin and total iron binding capacity.
    Results
    Based on SGA, DMS, MIS, and BMI, the prevalence of mild-to-moderate PEM in Tehrani hemodialysis patients was, respectively, 60.5%, 61.5%, 54%, and 16.5%, and that of severe PEM 1%, 1.5%, 1%, and 1%. In comparison with SGA, the sensitivity, specificity, accuracy, area under the receiver operating characteristic (ROC) curve, positive and negative predictive values, and positive and negative likelihood ratios were, respectively, 94%, 88%, 92%, 97%, 93%, 92%, 7.8, and 0.07 for DMS; 87%, 96%, 91%, 97%, 97%, 83%, 22.0, and 0.13 for MIS; and 23%, 91%, 50%, 64%, 80%, 43%, 2.5, and 0.85 for BMI.
    Conclusion
    The results of the present study indicate that the DMS and MIS are almost similar to SGA, in identifying malnutrition in hemodialysis patients, while BMI is not an appropriate index in this regard. In addition, it appears that the DMS is a more appropriate alternative method for SGA in routine hospital assessments.
  • عاطفه اصحابی، بهناز نوذری، هادی طبیبی، میترا مهدوی مزده، مهدی هدایتی، آناهیتا هوشیار راد
    سابقه و هدف

    سوء تغذیه انرژی- پروتئین در بیماران همودیالیزی شایع است و تاکنون، مطالعه جامعی در زمینه شیوع سوء تغذیه انرژی- پروتئین در ایران از جمله در شهر تهران که دارای بیشترین بیمار همودیالیزی است، صورت نگرفته است. از سوی دیگر، تاکنون، مطالعه ای در زمینه شیوع انواع مختلف سوء تغذیه انرژی- پروتئین در بیماران همودیالیزی انجام نشده است. مطالعه حاضر به منظور بررسی شیوع سوء تغذیه انرژی- پروتئین و انواع مختلف آن در بیماران همودیالیزی شهر تهران در سال 1387 انجام گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی از 2302 بیمار همودیالیزی بزرگسال واجد شرایط در کلیه بیمارستان های تهران 291 بیمار به طور تصادفی با استفاده از نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شدند. وضعیت تغذیه ای بیماران همودیالیزی با استفاده از روش ارزیابی جامع ذهنی (Subjective Global Assessment) SGA تعیین شد. رژیم غذایی بیماران با استفاده از پرسشنامه یادآمد خوراک چهار روزه (شامل دو روز دیالیز و دو روز غیردیالیز) مورد ارزیابی قرار گرفت. قد و وزن بیماران در پایان اولین جلسه دیالیز تعیین شد. همچنین بعد از 12 تا 14 ساعت ناشتا بودن cc 4 خون قبل از دیالیز گرفته شد و غلظت اوره، کراتی نین، آلبومین و (C-Reactive Protein)CRP سرم اندازه گیری شد.

    یافته ها

    شیوع سوء تغذیه انرژی- پروتئین خفیف تا متوسط و سوء تغذیه شدید در بیماران همودیالیزی شهر تهران بر مبنای شاخص SGA به ترتیب معادل 5/60% و 1% بود. ابتلای بیماران همودیالیزی به انواع سوء تغذیه چنین بود: حدود 5/20% بیماران سوء تغذیه انرژی- پروتئین نوع I (دریافت ناکافی انرژی یا پروتئین، بدون وجود التهاب)، 5/65% سوء تغذیه انرژی- پروتئین نوع IIa (دریافت ناکافی انرژی یا پروتئین، همراه با التهاب) و 14% سوء تغذیه انرژی- پروتئین نوع IIb (دریافت کافی انرژی و پروتئین، همراه با التهاب). وضعیت آن دسته از بیمارانی که بر مبنای شاخص SGA فاقد سوء تغذیه انرژی- پروتئین بودند یا به عبارت دیگر وضعیت تغذیه ای طبیعی داشتند به این شرح بود: حدود 5/3% وضعیت تغذیه ای طبیعی نوع Ia (دریافت کافی انرژی و پروتئین، بدون وجود التهاب)، 34% وضعیت تغذیه ای طبیعی نوع Ib (دریافت ناکافی انرژی یا پروتئین، بدون وجود التهاب)، 5/55% وضعیت تغذیه ای طبیعی نوع IIa (دریافت ناکافی انرژی یا پروتئین، همراه با التهاب) و 7% وضعیت تغذیه ای طبیعی نوع IIb (دریافت کافی انرژی و پروتئین، همراه با التهاب).

    نتیجه گیری

    سوء تغذیه انرژی- پروتئین در بیماران همودیالیزی شهر تهران به طور قابل توجهی شایع و بیشترین نوع آن سوء تغذیه انرژی- پروتئین نوع IIa بود. همچنین، بیماران همودیالیزی که مطابق SGA فاقد سوء تغذیه هستند، باید مورد توجه قرار گیرند زیرا در این بیماران، دریافت انرژی یا پروتئین ممکن است ناکافی باشد و التهاب وجود داشته باشد.

    کلید واژگان: ارزیابی جامع ذهنی, سوء تغذیه انرژی, پروتئین, التهاب, همودیالیز
    Óa Ashabi, B. Nozari, H. Tabibi, M. Mahdavi, Mazdeh, M. Hedayati, A. Houshiar Rad
    Background And Objectives

    Protein-energy malnutrition (PEM) is common in hemodialysis patients. So far, no comprehensive study has been performed on prevalence of PEM in various areas of Iran, including Tehran with the largest number of hemodialysis patients in the country. Furthermore, according to the available literature, there is no report on prevalence of various types of PEM in hemodialysis patients. Therefore, the present study was designed to investigate prevalence of PEM and its various types in Tehran hemodialysis patients in 2008.

    Materials And Methods

    In this cross-sectional study, using systematic sampling, 291 hemodialysis patients were randomly selected from among 2302 eligible adult hemodialysis patients in Tehran hospitals. The nutritional status of the patients was determined by subjective global assessment (SGA) and their dietary intakes were assessed using a 4-day dietary recall (2 dialysis and 2 non-dialysis days). At the end of the first dialysis session, patient's heights and weights were recorded. Finally, after a 12- to 14- hour fast, 4 mL of blood were obtained from each patient before dialysis and analyzed for the serum urea, creatinine, albumin and CRP.

    Results

    The prevalence of mild-to-moderate and severe PEM based on SGA was 60.5% and 1% in Tehran hemodialysis patients, respectively. The distribution of the malnourished hemodialysis patients according to type of PEM was as follows: 20.5%, type I (inadequate energy or protein intake, without inflammation); 65.5%, type IIa (inadequate energy or protein intake, with inflammation); and 14% type IIb (adequate energy and protein intake, with inflammation). The distribution of those hemodialysis patients who did not suffer from PEM was as follows: 3.5%, type Ia normal nutritional status (adequate energy and protein intake, without inflammation); 34% type Ib normal nutritional status (inadequate energy or protein intake, without inflammation); 55.5% type IIa normal nutritional status (inadequate energy or protein intake, with inflammation); and 7% type IIb normal nutritional status (adequate energy and protein intake, with inflammation).

    Conclusion

    The results of the present study indicate that PEM in Tehran hemodialysis patients is considerably prevalent and type IIa is the most common type. In addition, hemodialysis patients with no PEM based on SGA should also be paid attention to because they may have inadequate intake‎ of energy and/or protein and inflammation.

  • سعیده میکائیلی، مهری کدخدایی، فرشته گلاب، مریم زحمتکش، میترا مهدوی مزده، بهجت سیفی، حسینعلی عرب، صدیقه شمس، فهمیه جعفری
    Saideh Mikaeili, Mehri Kadkhodaee *, Fereshteh Golab, Maryam Zahmatkesh, Mitra Mahdavi-Mazdeh, Behjat Seifi, Hossein-Ali Arab, ?sedighe Shams, Fahimeh Jafari
    Introduction
    Liver ischemia/reperfusion (IR) is a major clinical problem, which occurs during several conditions such as liver damage, trauma and transplantation. Recent studies indicate that IR-induced acute liver failure causes injuries of distant organs such as heart and lungs by systematic inflammatory responses. Therefore, in the present study, effects of hepatic IR induction were studied on the kidneys.
    Methods
    Male rats were subjected to either sham operation or 90 min liver ischemia followed by 4 or 24 hrs of reperfusion. Liver IR injury was assessed by measurement of serum alanine transaminase (ALT), aspartate transaminase (AST), alkaline phosphatase (ALP) and lactate dehydrogenases (LDH) levels. Blood Urea Nitrogen (BUN) and creatinine (Cr) were determined as renal function indices. Renal malondialdehyde (MDA), superoxide dismutase (SOD) and catalase activities were also evaluated for assessment of oxidative stress.
    Results
    Ninety min liver ischemia followed by 4 hours of reperfusion caused a reduction in renal function demonstrated by an increase in BUN level. This was accompanied by an increase in renal MDA levels and a decrease in SOD and catalase activities. Liver reperfusion for 24 hours resulted in smaller damage to renal function and oxidative stress parameters.
    Conclusion
    This study suggests that liver IR causes renal damage reflected in functional abnormalities and oxidative stress. This damage is reduced by increasing the reperfusion time.
  • محمد همتی، مهری کدخدایی، مریم زحمتکش، میترا مهدوی مزده، رعنا غزنوی، فاطمه میرارشادی
    شواهد زیادی وجود دارد که مبتلایان به نارسایی مزمن کلیه به طور مداوم با وضعیت استرس اکسیداتیو روبرو می باشند. علیرغم وجود شواهد کافی برخی معتقدند که روند دیالیز، خود موجب افزایش استرس اکسیداتیو می شود. دلایل ایجاد استرس اکسیداتیو در بیماران دیالیزی هنوز ناشناخته هستند اما توکسین های اورمی، فعل و انفعالات دیالیزور ها و آلودگی های مایع دیالیز به عنوان سه عامل اصلی ایجاد این استرس پیشنهاد شده اند. تماس سلول های خون محیطی با غشای دیالیز فرضیه دیگری است که برای افزایش تولید گونه های فعال اکسیژن مطرح شده است. به نظر می رسد که غشای دیالیز، نقش اصلی را در افزایش تولید رادیکال های اکسیژن در بیماران دیالیزی بر عهده داشته باشد. در مطالعات نشان داده شده که در شروع هر جلسه دیالیز تولید انبوهی از گونه های فعال اکسیژن Reactive Oxygen Species اتفاق می افتد، همچنین گزارش شده که در مونوسیت ها و نوتروفیل های بیماران دیالیزی میزان
    Hemmati M., Kadkhodaee M., Zahmatkesh M., Mahdavi-Mazde M., Ghaznavi R., Mirershadi F
    The risk of atherosclerosis and cancer is high in hemodialysis (HD) patients. There is evidence that HD causes oxidative stress. However, the causative factors of oxidative stress are unknown. It has been suggested that HD imposes an additional oxidative stress on patients with chronic renal failure by activation of granulocytes on dialyzer membranes resulting in an imbalance between oxidants and antioxidants. In this regard, a number of reports, either measuring specific analytes or enzymes, or estimating the total antioxidant activity of the plasma have given contradictory and inconclusive results. To investigate the oxidative stress status in Iranian HD patients, in this study, we evaluated GSH
  • هادی طبیبی، فریدون سیاسی، میترا مهدوی مزده، محمود جلالی، محمدرضا اشراقیان
    سابقه و هدف
    استرس اکسیداتیو و ناهنجاری های لیپیدی دو عامل اصلی بروز آترواسکلروز در بیماران همودیالیزی هستند. داروهای موجود جهت تصحیح ناهنجاری های لیپیدی، به صورت منفرد یا تجویز توام قادر به تصحیح کلیه ناهنجاری های لیپیدی موجود در بیماران همودیالیزی نیستند. لذا مطالعه حاضر به منظور تعیین اثرات تجویز توام ویتامین E با مقادیر کم و قابل تحمل اسید نیکوتینیک بر روی چربی ها و آپوپروتئین های سرم بیماران همودیالیزی هیپرتری گلیسریدمیک صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    دراین تحقیق که به روش کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور انجام شد، 39 بیمار همودیالیزی که غلظت تری گلیسرید آن ها درحالت ناشتا بین 230 تا500 میلی گرم در دسی لیتر بود به طور تصادفی به یکی از سه گروه دریافت کننده توام ویتامین E(mg/d600) و اسید نیکوتینیک (mg/d500)، اسید نیکوتینیک تنها (mg/d500)، و دارونما اختصاص داده شدند.کلیه بیماران مکمل های مربوطه را به مدت سیزده هفته دریافت کردند. در آغاز مطالعه و پایان هفته های ششم و سیزدهم بعد از 12تا 14 ساعت ناشتایی از بیماران خون گیری به عمل آمد. سپس غلظت چربی ها و آپوپروتئین های سرم بیماران تعیین و مورد قضاوت آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    در این مطالعه، در گروه دریافت کننده توام ویتامین E و اسید نیکوتینیک، غلظت تری گلیسرید سرم به میزان معنی داری در مقایسه با گروه دارونما کاهش یافت. در گروه های دریافت کننده اسید نیکوتینیک تنها، و توام ویتامینE و اسید نیکوتینیک، غلظت HDL-C به طور معنی داری در مقایسه با گروه دارونما افزایش و نسبت LDL-C به HDL-Cکاهش یافت. میزان تغییرات کلسترول تام، LDL-C، apoAI، apoB100 و Lp(a) سرم بین سه گروه مورد مطالعه تفاوت آماری معنی داری را نشان ندادند.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد تجویز توام ویتامین E و اسید نیکوتینیک می تواند کلیه ناهنجاری های لیپیدی به استثنای بالا بودن Lp(a) را در بیماران همودیالیزی تصحیح نماید.
    کلید واژگان: ویتامینE, اسیدنیکوتینیک, همودیالیز, چربی ها, آپوپروتئین ها
    Tabibi H., Siassi F., Mahdavi M., Jalali M., Eshraghian Mr
    Background
    Oxidative stress and lipid abnormalities are two major risk factors for development of atherosclerosis among hemodialyzed patients. Administrating of Lipid-normalising agents, solely or in combination together, can not correct all lipid abnormalities in hemodialyzed patients. The present study, therefore, was desinged to evaluate the effects of combination therapy of vitamin E and tolerable doses of nicotinic acid on serum lipids and apoproteins in hypertriglyceridemic hemodialyzed patients.
    Materials And Methods
    The study was a double-blind randomized clinical trial. Thirty-nine hemodialyzed patients with fasting triglyceride range between 230 and 500 mg/dl were randomly assigned into three groups, receiving combination of vitamin E (600mg/d) and nicotinic acid (500mg/d), nicotinic acid alone (500mg/d), and placebo, respectively. All patients received their supplements for 13 weeks. The blood samples were collected after a 12 to 14-hour duration of fasting at the beginning of the study, followed by other samplings performed at the end of sixth and thirteenth weeks, respectively, and serum lipids and apoproteins were measured.accordingly.
    Results
    During the study, the mean serum triglyceride level was significantly reduced in the group receiving combination therapy of vitamin E and nicotinic acid, compared to the placebo group. Compared to that of placebo group, mean serum HDL-C levels were significantly increased two groups of combination therapy, and nicotinic acid alone, although LDL-C/HDL-C ratios were significantly decreased. There was no significant difference in the means of total cholesterol of serum, LDL-C, apoAI, apoB100 and Lp(a) between three groups.
    Conclusion
    It is concluded that combination therapy of vitamin E and nicotinic acid in hypertriglyceridemic hemodialyzed patients can result in improvement in almost every lipid abnormalities, but except high levels of Lp(a).
  • میترا مهدوی مزده، محبوبه همت آبادی، فرخ لقا احمدی، سپیده سیفی
    مقدمه
    برخی واکنش هایی که بیماران در طی همودیالیز تجربه می کنند مربوط به جریان یافتن خون در خارج از بدن می باشد. تعداد و شدت این واکنش ها، زیست سازگاری صافی ها را مشخص می کند. فعالیت کمپلمان با نوع مامبران به کار رفته در دیالیز ارتباط دارد. فعال شدن کمپلمان به دنبال استفاده از غشاهای سنتتیک کمتر از سایر انواع است. این نکته که آیا فعالیت سیستم کمپلمان، مسوول علایم حین دیالیز (مانند افت فشار خون، تهوع، خارش و...) می باشد، هنوز مورد اختلاف است. به منظور مقایسه عوارض حاد بالینی حین همودیالیز بر حسب نوع غشای مصرفی (پلی سولفان از انواع سنتتیک و هموفان از انواع سلولوسنتتیک) مطالعه ای بر روی بیماران دیالیزی بیمارستان امام خمینی تهران در سال 1383 انجام شد.
    روش کار
    در یک کارآزمایی بالینی، اطلاعات 100 بیمار (شامل عوارض حاد بالینی حین همودیالیز) که سه جلسه با مامبران پلی سولفان و سه جلسه با مامبران هموفان دیالیز شدند، مورد ارزیابی قرار گرفت. نمونه گیری به صورت غیر احتمالی از جمعیت در دسترس انجام شد و بیماران واجد شرایط (بر اساس نوع مامبران موجود در بخش) وارد مطالعه شدند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون مربع کای تجزیه و تحلیل گردید.
    نتایج
    از 100 بیماری که وارد طرح شدند، 39 درصد زن بودند. متوسط سن بیماران 48.85 ± 17.56 سال بود. شایع ترین عوارض بالینی، افت فشار خون و کرامپ های عضلانی (هر یک 21.5 درصد) بودند. اگر چه افت فشار خون در گروه پلی سولفان در 18 درصد و در گروه هموفان در 25 درصد موارد رخ داد اما تفاوت آنها معنی دار نبود. سایر عوارض شامل کرامپ های عضلانی، تهوع، استفراغ، تنگی نفس، خارش، سردرد و تب و لرز نیز در دو گروه تفاوت قابل ملاحظه ای نداشتند. تشنج در هیچ یک از بیماران دیده نشد.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های این مطالعه به نظر می رسد، در ایجاد عوارض بالینی حین همودیالیز نوع مامبران مصرفی اعم از پلی سولفان یا هموفان تاثیری ندارد و در اکثریت بیماران بدون ارجحیت خاصی می توان هر یک از آنها را در هر مقطع زمانی بر اساس نوع مامبران در دسترس استفاده کرد. به عبارتی زیست سازگاری صافی ها در این زمینه حداقل از نظر بالینی تفاوت قابل ملاحظه ای ندارد.
    کلید واژگان: همودیالیز, مامبران پلی سولفان, مامبران هموفان, عوارض
    Mitra Mahadavi Mazdeh, Mahbubeh Hemmat-Abadi, Farokh Lagha Ahmadi, Sepideh Seifi
    Introduction
    The membranes used in haemodialysis may be manufactured from cellulose, modified cellulose or synthetic polymers. Such membranes, when in contact with blood will activate the complement system, which entails changes in leukocyte and platelet counts. Polysulfone is a synthetic membrane of high biocompatibility standards, whereas haemophane membranes are modified cellulose-based membranes. The biocompatible profiles of these membranes, has been studied by clinical reactions (i.e. hypotension, nausea, pruritis, …) during dialysis sessions. Both kinds of these membranes are used in Iran. The number and severity of these reactions define the degree of dialysis biocompatibility.
    Materials And Methods
    In a clinical trial study which was carried out in Imam Khomeini hospital in Tehran, 100 hemodialysis patients were enrolled to this investigation. Their clinical reactions were compared during 3 sessions of hemodialysis with polysulfone and 3 sessions of hemodialysis with hemophan membrane. Each patient was the control of him/herself. Data was analyzed using Chi square test.
    Results
    Mean age of patients was 48.85±17.56 years and 39% of them were female. The most common complications were hypotension and muscle cramps (each 21.5%). Hypotension was higher in sessions of polysulfon versus hemophane (18% versus 25%) but was not significantly different. Also other complications such as muscle cramp, nausea, vomiting, dyspnea, headache, chills and fever had no significant difference. Seizure did not occur in any patient.
    Conclusion
    According to our findings the membrane’s type has no role in acute clinical complications during hemodialysis and in most patients, membranes can be used according to their availability. It seems their biocompatibility has no considerable clinical difference.
  • سپیده سیفی، اعظم سلیمانی، محبوب لسان پزشکی، بهزاد عین الهی، محمدرضا خاتمی، میترا مهدوی مزده، فرخ لقا احمدی، سیما مازیار
    زمینه و هدف
    بیماری پلی کیستیک کلیوی اتوزومال غالب Kidney Disaese, ADPKD (Autosomal Dominant Polycystic یک بیماری شایع ارثی است، که با ایجاد و بزرگ شدن کیست های متعدد در هر دو کلیه مشخص می شود و به صورت تیپیک تا دهه پنجم زندگی منجر به بیماری کلیوی مرحله نهایی (End Stage Renal Disease =ESRD) می گردد. دیابت پس از پیوند (Post-Transplant Diabetes Mellitus=PTDM) یک عارضه شایع به دنبال پیوند ارگان های مختلف با احتمال بروز %20-2.5، با کاهش طول عمر آلوگرافت و نیز طول عمر بیمار همراه است. در مطالعات محدودی PTDM در بیماران مبتلا به ADPKD که تحت پیوند کلیه قرار گرفته بودند بروز بیشتری داشته است. در این مطالعه ما ارتباط بین ADPKD وPTDM را در بیماران خود مورد بررسی قرار دادیم.
    روش بررسی
    در این مطالعه آینده نگر 140 بیمار غیر دیابتیک و غیر سیگاری که پیوند موفق کلیه داشتند (27 بیمار مبتلا بهADPKD و 113 بیمار غیر مبتلا بهADPKD) ظرف مدت چهار سال مورد بررسی قرار گرفتند. هر دو گروه از لحاظ سن، جنس، شاخص توده بدنی، طول مدت دیالیز قبل از پیوند و پروتکل درمانی ایمونوساپرسیو به دنبال پیوند مطابقت داده شدند. در این مطالعه از تعریف انجمن دیابت کانادا ارایه شده در سال 2002 برای PTDMاستفاده شد. بیماران برای یک سال پس از پیوند کلیه مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    فراوانی دیابت پس از پیوند در گروه ADPKD، 11.1% و در گروه غیرADPKD،13.3 درصد بدست آمد که اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود نداشت 0.05)0.05).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد PTDM در بیماران پیوند کلیه با ADPKD به عنوان علت نارسایی مرحله نهایی کلیه ارتباطی ندارد.
    کلید واژگان: بیماری کلیوی مرحله نهایی, دیابت پس از پیوند, بیماری پلی کیستیک کلیوی اتوزومال غالب
  • ندا نادری، میترا مهدوی مزده، علیرضا فیروز، مهران حیدری سراج
    زمینه و هدف
    روش های نوین درمان نارسایی کلیه، امید به زندگی و کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشیده است. در صورت پیوند نکردن کلیه و طولانی شدن زمانی که بیمار تحت همودیالیز قرار می گیرد، تظاهرهای پوستی متعددی بروز می کنند که تشخیص و درمان آنها موجب بهبود کیفیت زندگی بیمار و رفع نگرانی وی می شود. هدف از این مطالعه تعیین تظاهرهای و همراهی های پوستی در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه تحت درمان با همودیالیز طی سه ماهه اول سال 1382 در بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی بود.
    روش اجرا: در این مطالعه 104 بیمار مبتلا به نارسایی پیشرفته کلیه که طی سه ماهه اول سال 1382 در مرکز دیالیز بیمارستان امام خمینی تحت درمان بودند پس از مصاحبه و تکمیل پرسشنامه مورد معاینه دقیق پوست، ناخن ها و موها قرار گرفتند.
    یافته ها
    شایع ترین تظاهر پوستی در این گروه از بیماران، تغییر در رنگ پوست و تغییرهای ناخنی در 83 بیمار (%80) بود. خشکی پوست در 77 بیمار (%74) و خارش در 53 بیمار (%51) مشاهده شد. خشکی پوست در بیماران با کلسیم سرم بیش از 9.3 میلی گرم در دسی لیتر شایع تر بود (P<0.05). هیپرپیگمانتاسیون در بیمارانی که حجم ادرار آنها کمتر از 500 میلی لیتر در روز بود یا بیش از 24 ماه تحت همودیالیز مستمر بودند بیشتر مشاهده شد (P<0.05). شیوع خارش در بیمارانی که سابقه مصرف الکل داشتند بیشتر بود (P<0.05). تغییرهای ناخنی در تمامی 14 بیماری مشاهده شد که از نظر آنتی بادی ضد ویروس هپاتیت C مثبت بودند اما در هیچ یک از 5 بیماری که از نظر HBs Ag مثبت بودند مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    تظاهرهای بالینی متعددی در پوست و ناخن اکثر بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه مشاهده می شود.
    کلید واژگان: نارسایی مزمن کلیه, همودیالیز, تظاهرهای پوستی
  • صنمبر صدیقی، احمد فیروزان، سیما مازیار، میترا مهدوی مزده، نگین نیک روی
    سابقه و هدف
    کم خونی مهمترین عارضه نارسایی مزمن کلیه می باشد و موثرترین درمان کم خونی در این بیماران، اریتروپوییتین صناعی است. این در حالیست که گزارشات روز افزونی از بروز مقاومت به اریتروپوییتین اعلام شده است. این مطالعه با هدف بررسی نوع و علل مقاومت به درمان با اریتروپوییتین صناعی در بیماران مزمن کلیوی صورت پذیرفت.
    روش بررسی
    مطالعه در 7 مرکز همودیالیز شهر تهران بر روی 530 بیمار که حداقل به مدت سه ماه مصرف اریتروپوییتین داشتند انجام شد. در طی شش ماه هر ماه میزان مصرفEprex -Venofer و عدد هموگلوبین ثبت گردید. عوامل موثر بر شدت کم خونی در بیماران بررسی گردید. در موارد کم خونی شدید که فقر آهن یا همولیز آشکار وجود نداشت، نمونه برداری مغز استخوان انجام شد.
    یافته ها
    58% بیماران مرد بودند. میانه سنی بیماران 59 سال بود. 21% بیماران کم خون نبودند و 19٪ از کم خونی شدید رنج می بردند. 50% بیماران، آهن تزریقی (Venofer) علاوه بر Eprex دریافت می کردند. شدت کم خونی با افزایش سن بیماران (0.001=P)، مصرف طولانی ترEprex (0.001=P)، مصرف همزمانVenofer (0.011=P) و فقدان بیماری زمینه ای (0.040=P) کاهش نشان می داد. در بیوپسی مغز استخوان شایع ترین تشخیص ها به ترتیب کم خونی بیماری مزمن، دیسپلازی مغز استخوان و آنی مگالوبلاستیک بود.
    نتیجه گیری
    در موارد عدم پاسخ به درمان با دوز کافی اریتروپوییتین صناعی ادامه کورکورانه دارو سبب اتلاف سرمایه های ملی می شود و در این موارد بررسی دقیق از جمله نمونه برداری مغز استخوان بسیار مفید خواهد بود. علیرغم مواردی از عدم پاسخ به اریتروپوییتین، تنها 8% بیماران نیاز به تزریق خون داشتند، بنابراین تلاش در تامین پوشش بیمه مناسب در تمام مراکز و تجویز مقدار مناسب این دارو، همچنان مهم ترین عامل در بهبود کم خونی بیماران همودیالیزی است.
    کلید واژگان: اریتروپوییتین صناعی, همودیالیز, نارسایی مزمن کلیه, کم خونی
    Sedighi
    Background
    Anemia is the most frequent complication of chronic renal failure. Epoetin therapy reveals to be an effective therapy however, development of anti-erythropoietin antibodies has been reported. The present study was conducted to determine the etiology of refractory anemia after Epoetin therapy in patients with chronic renal failure.
    Methods
    All adult patients (530 patients) who had been prescribed regular hemodialysis and rHUEPO for at least three months were followed in seven hemodialysis units in Tehran. During a 6-month period, Venofer-Eprex dose and hemoglobin was recorded monthly. Having ruled out hemolysis and iron deficiently state in severe anemic patients, bone marrow examination was ordered.
    Results
    Of 530 patients, 58% were men with median age of 59 years. About %80 of patients had received baseline dose of at least 4000 units Eprex per week, prescribed subcutaneously after hemodialysis. Approximately, 21% were not anemic, while 19% did suffer from severe anemia (Hb<8). There were statistically significant associations between severity of anemia and age (p<0.001), longer Epoetin therapy (p<0.001), co-treatment with Venofer (p<0.011) and lack of underlying disease (p<0.04). Bone marrow aspiration was performed for 30 patients and the most frequent findings were anemia due to chronic disease, bone marrow dysplasia, amd megaloblastic anemia.
    Conclusion
    In case of poor response to Epoetin therapy, discontinuing the drug is strongly recommended. Bone marrow examination is an appropriate tool to find the cause of refractoriness to Epoetin therapy in hemodialysis patients.
  • میترا مهدوی مزده، علی آرش انوشیروانی، رزتا ابوالقاسمی، ابراهیم کلانتر
    سابقه و هدف
    هیپرهموسیستیینمی در بیماران مبتلا به نارسایی کلیوی شایع است و خطر بیماری های قلبی - عروقی و مغزی - عروقی با هیپرهموسیستئینمی افزایش می یابد. هدف از انجام این مطالعه بررسی مقایسه ای اثرات کمتر از 5 میلی گرم روزانه با 15 میلی گرم یک روز در میان اسیدفولیک در کاهش غلظت هموسیستیین پلاسمان بیماران همودیالیزی میباشد.
    مواد و روش ها
    در یک کارآزمایی بالینی، 14 نفر از بیماران همودیالیزی با هیپرهموسیستیینمی بیمارستان امام خمینی در تیرماه 1382 و با توجه به این که تمام بیماران، حداقل به مدت 2 ماه تحت درمان با اسیدفولیک به میزان 5-1 میلی گرم روزانه بوده اند، مقدار اسیدفولیک به 15 میلی گرم یک روز در میان به مدت 2 ماه افزایش یافت (با توجه به مراجعه یک روز در میان بیماران به مرکز دیالیز). خون گیری جهت اندازه گیری غلظت هموسیستئین، HDL، LDL و هموگلوبین و آلبومین، یک و دو ماه پس از دوره درمان انجام شد. همچنین بروز عوارض به ویژه تهوع و سرگیجه مورد بررسی قرار می گرفت. جهت تجزیه و تحلیل آماری از آزمون Wilcoxon signed Ranks استفاده شد.
    یافته ها
    میانگین سن و مدت همودیالیز بیماران به ترتیب 50.92±18.6 سال (حداقل 25 و حداکثر 77 سال) و 5.28±4.25 سال بود. کاهش میانگین غلظت هموسیستئین در دوره درمان با دوز بالا به میزان معنی داری از غلظت آن در دوره درمان با مقدار پایین، بیشتر بود 23.98±6.87) در مقابل (P=0.008، 33.89±16.28 μmol/l. همچنین میانگین غلظت آلبومین نیز طی درمان با مقادیر بالا به میزان معنی داری از غلظت آن در طی درمان با دوز پایین، بالاتر بود 4.75±0.94) در مقابل (P=0.004، 14.32±0.30 mg/dl اما اختلاف معنی داری بین غلظت هموگلوبین، HDL و LDL پلاسما و مقدار دو درمان مشاهده نشد. در هیچ یک از دوره های درمانی عارضه ای در بیماران دیده نشد.
    استنتاج
    نتایج این مطالعه نشان داد که تجویز معادل 15 میلی گرم یک روز در میان اسیدفولیک، به عنوان دارویی ارزان که بار مالی سنگینی بر دوش اقتصاد خانواده و سیستم بهداشتی تحمیل نمی کند، بدون ایجاد عوارض، موجب کاهش معنی داری در غلظت هموسیسییین پلاسما در بیماران همودیالیزی می شود. از آنجا که کاهش اندک میزان هموسیستئن نیز با اهمیت است، تجویز آن به این شکل برای بیماران همودیالیزی توصیه می شود. اما بررسی اثرات دراز مدت آن در کاهش میزان عوارض قلبی - عروقی، به مطالعات بیشتری نیاز دارد.
    کلید واژگان: اسید فولیک, نارسایی کلیه, هیپرهموسیستئینمی, همودیالیز
    M. Mahdavi Mazdeh, A.A. Anoushirvani, R. Abolghasemi, E. Calantar
    Background and
    Purpose
    Hyperhomocysteinemia is common among patients with renal failure and the risk of cardiovascular diseases increases with hyperhomocysteinemia. The aim of this study was to compare the efficacy of two doses of folic acid (2 and 7.5 mg/day) in decreasing plasma concentration of homocysteine in ËSRD patients receiving regular hemodialysis therapy.
    Materials And Methods
    Ïn this randomized trial, 14 hemodialysis patients were enrolled according to prestudy homocysteine level in Ïmam Khomeini hospital in July 2003. They had been treated with 1-5 mg/day folic acid with pyridoxine and then received 15 mg every other day folic acid with duration of at least two months. Âfter the first and second month of treatment, blood samples were assessed for homocysteine and hemoglobin concentration, albumin, HDL and LDL. Patients were assessed for folic acid complications especially nausea and dizziness.
    Results
    The mean age and hemodialysis were 50.92±18.6 and5.28±4.25 years respectively. The homocysteine level with higher dose of folic acid were significantly lower than with lower dose (23.98±6.87 vs. 33.89±16.28 μmol/L respectively, P=0.008). There was also a significant increase in plasma albumin concentration in high dose period compared to low dose period (4.75±0.94 vs. 4.32±0.30 gr/dL respectively, P=0.004). There were no significant differences between hemoglobin concentration, HDL and LDL with different doses. No side effect was noted among patients during treatment periods. Çonclusion: This study showed 15 mg every other day folic acid in hemodialysis patients was associated with greater dent of homocysteine level than doses less than 5mg/d. Âccording to the relationship between cardiovascular events, cerebral vein thrombosis and high plasma levels of homocysteine, better correction of it is necessary. Ïn conclusion we recommend that this dose may be more beneficial to hemodialysis patients.
    Keywords: folic acid, hemodialysis, hyperhomocysteinemia, renal failure
  • ارتباط بین ارزیابی سابجکتیو کلی با اندکس های بیوشیمیایی تغذیه (آلبومین و پره آلبومین) و اندکس التهاب (CRP) در بیماران همودیالیزی
    علی معتبر، میترا مهدوی مزده، فیروزه عسگرانی
    مقدمه
    سو تغذیه پروتئین - انرژی در بیماران تحت همودیالیز شایع و از عوامل افزایش مورتالیتی و موربیدیتی این بیماران محسوب می گردد. با این وجود در سرتاسر دنیا و در اکثر مراکز همودیالیز ارزیابی وضعیت تغذیه ای این بیماران به فراموشی سپرده می شود. ارزیابی وضعیت تغذیه ای بیماران اصلی بنیادی در مراقبت های بالینی است و درمان موفقیت آمیز بیماران مبتلا به سو تغذیه به تکرار بررسی وضعیت تغذیه ای آنها در فواصل معین وابسته است. یافته های اپیدمیولوژیک بیانگر این مطلب هستند که التهاب حلقه ارتباط بین سو تغذیه پروتئین - انرژی، آترواسکلروز در بیماران همودیالیزی می باشد. هدف اصلی این مطالعه بررسی رابطه (SGA) subjective global assessment آلبومین و پره آلبومین سرم در ارتباط با سطح ‍CRP است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 71 بیمار همودیالیزی مزمن بیمارستان امام خمینی تهران از طریق مطالعه توصیفی - Cross (sectional) با استفاده از ارزیابی سابژکتیو کلی (SGA) به دو دسته malnourished, well nourished تقسیم شدند و سپس پارامترهای آزمایشگاهی سو تغذیه (آلبومین و پره آلبومین) و شاخص التهاب (CRP) در این بیماران مقایسه گردید.
    یافته ها و
    نتیجه گیری
    براساس نتایج در صورت وجود CRP طبیعی، پره آلبومین شاخص حساس تری نسبت به آلبومین جهت تشخیص سو تغذیه می باشد ولی در صورت وجود التهاب آلبومین و پره آلبومین رابطه معنی داری با SGA ندارند. به نظر می رسد آلبومین و پره آلبومین خود بعنوان شاخص های منفی التهابی نقش داشته باشند. میانگین آلبومین و پره آلبومین در افراد Malnourished کمتر از افراد well nourished بود هر چند که این اختلاف از نظر آماری معنی دار نشد (P=0.17). سو تغذیه با مدت همودیالیز، جنس بیمار و سن آنها ارتباط معنی دار نداشت.
    کلید واژگان: سوء تغذیه, همودیالیز, ارزیابی سابژ کتیو کلی (CRP), (SGA) آلبومین, پره آلبومین
  • میترا مهدوی مزده، محبوب لسان پزشکی، نادیا زینت حتمی، سایه جهانی، سپیده سیفی، فرخ لقا احمدی، محمدرضا خاتمی، سیما مازیار، عفت رازقی، جلال آزمندیان
    هدف
    سنگ کلیه از شایع ترین بیماری ها در مراجعه کنندگان به درمانگاه های نفرولوژی است. در بیماران با سابقه یک بار سنگ کلیه، احتمال تشکیل سنگ مجدد طی 8 سال 85 درصد است. هدف از بررسی های تشخیصی در بیماران باسنگ کلیوی که 85-70 درصد موارد آن از نوع سنگ های کلسیمی ایدیوپاتیک بخصوص اگزالات کلسیم است، دادن راه درمانی مؤثر برای پیشگیری از پیدایش مجدد سنگ، عوارض و درمان علل احتمالی زمینه ای آن است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی که در طی 24 ماه در بیمارستان امام خمینی انجام گرفت تعداد 144 بیمار در دو گروه مورد و شاهد مورد بررسی قرار گرفتند: گروه مورد (95 نفر که 2 بار یا بیش تر دفع سنگ کلسیمی داشتند) و گروه شاهد (49نفر که کم تر از 2 بار دفع سنگ کلیه تا قبل از دو سال اخیر داشتند).برای هر بیمار، توسط مطالعه گر، اطلاعات مورد نیاز درباره سابقه دفع سنگ،میزان دریافت پروتئین در هفته (تخم مرغ و گوشت) و نتایج آزمایش های ادرار 24 ساعته از نظرکلسیم، اسیداوریک، اگزالات، سیترات، سدیم، فسفات و حجم در پرسشنامه وارد شد.
    نتایج
    میانگین دفع کلسیم 24 ساعته p=0.001))، هیپرکلسیوری p=0.005))، سطح بالای سدیم ادرار p=0.049))، میانگین دفع فسفات p=0.02)) و میانگین اسید اوریک p=0.004)) ادراری به طور قابل ملاحظه با عود سنگ کلیه ارتباط داشت. هیپراوریکوزوری، هیپوسیتراتوری، هیپراگزالوری، سابقه مثبت فامیلی سنگ کلیه و میزان پروتئین مصرفی (کم تر/بیش تر از 1gr/kg/d) بین دو گروه مورد مطالعه اختلاف معناداری را نشان نداد.
    بحث و نتیجه گیری
    به نظر می رسد در بیماران با سنگ سازی بیش از 2 بار حتما آزمایش ادرار 24 ساعته از نظر کلسیم و اسیداوریک سیترات واگزالات و سدیم و حجم ادرار (به خصوص از نظر کلسیم و اسیداوریک) باید انجام شود. طبق مطالعات انجام شده، ارتباط واضحی بین سنگ سازی مجدد و کلسیم و اسید اوریک ادراری وجود دارد و با رفع آن ها می توان از پیدایش مجدد سنگ کلیه پیشگیری کرد.
    کلید واژگان: سنگ سازی مکرر کلیوی, هیپرکلسیوری, هیپراوریکوزوری, هیپراگزالوری, هیپو سیتراتوری
  • میترا مهدوی مزده، رسول صمیمی، محبوب لسان پزشکی، فرخ لقا احمدی، دکترمحمدرضا خاتمی، سپیده سیفی، سیما مازیار، عفت رازقی
    اهداف
    گلومرولوپاتی ها بر اساس علت، نوع و میزان درگیری بافتی به صورت های مختلف تظاهر می کنند. بر حسب محل درگیری، فیزیوپاتولوژی این بیماری ها علائم، نشانه ها و نیز یافته های میکروسکوپی متفاوتی را به همراه خواهند داشت. با توجه به منحصر بودن این یافته ها در هر جامعه، این تحقیق با هدف بررسی توزیع فروانی یافته های آزمایشگاهی و ارتباط آن ها با تشخیص نهایی در این بیماران انجام شده است.
    مواد و روش ها
    صد بیمار با سندرم نفروتیک که طی سال های 1380 و 1381 در بیمارستان امام خمینی تهران بستری و بیوپسی شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند.
    نتایج
    40 درصد بیماران مرد بودند و سن 28 درصد آن ها از 40 سال بیش تر بود. فراوانی گلومرولوپاتی مامبرانو از همه موارد دیگر بیش تر بود (32 درصد).
    60 درصد بیماران با هیپرتانسیون کراتینین سرم بالاتر از طبیعی، 90 درصد هماچوری و 70 درصد در بیوپسی کلیه اسکلروز نشان دادند (p=0.001).
    60 درصد بیماران با کراتینین سرم بالاتر از طبیعی در بیوپسی کلیه اسکلروز و 90 درصد هماچوری نشان دادند (p=0.001).
    شیوع هیپرتانسیون و کراتینین سرم بالاتر از طبیعی در بدو مراجعه، به طور قابل ملاحظه در گلومرولونفریت فوکال وسگمنتال(FSGS) نسبت به سایر انواع بیش تر بوده است (p=0.001). ملایم ترین تظاهر بالینی در بیماران مبتلا به minimal change وگلومرولوپاتی مامبرانودیده شد.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به تمام موارد فوق به نظر می رسد بیمارانی که در زمان مراجعه، هیپرتانسیون و کراتینین سرم بالاتر از طبیعی با هماچوری دارند، توجه و سرعت عمل بیش تری را در شروع درمان و اقدامات تشخیصی می طلبند. از طرف دیگر، وجود پرولیفراسیون و اسکلروز در بیوپسی کلیه نیز به معنای پیگیری جدی تر و با فواصل نزدیک تر است تا شاید بتوان از شیوع بیماری های گلومرولی منجر به نارسایی مزمن کلیه کاست.
    کلید واژگان: گلومرولونفریت, پروتئینوری, اسکلروز
  • فرخ لقا احمدی، سیما مازیار، آمیتیس رمضانی، محبوب لسان پزشکی، سید محمدرضا خاتمی، میترا مهدوی مزده، سپیده سیفی
    بیماران همودیالیزی در خطر بیشتر ابتلا به هپاتیت B نسبت به افراد نرمال جاهعه می باشند. بنابراین جمعیت هدف برای انجام واکسیناسیون هپاتیت B می باشند. در حالیکه %90 -95 افرادسالم به واکسیناسیون پاسخ می دهند، تنها %50-60 بیماران همودیالیزی پاسخ مناسب به واکسیناسیون دارند. گرچه دلیل این تفاوت دقیقا مشخص نیست اما مطالعات فاکتورهای متعددی را مؤثر دانسته اند. این مطالعه Cross-Sectional روی 100 بیمار همودیالیزی صورت گرفت که از نظر آنتی ژن سطحی هپاتیت B منفی بودند. در این بیماران تیتر آنتی بادی هپاتیت B و فاکتورهای مؤثر نظیر سن، جنس، مدت دیالیز و سابقه دیابت، وزن خشک، انتی بادی هپاتیت C، سابقه واکسیناسیون، هموگلوبین، آلبومین، کلسترول و PTH، CRP کمی بررسی شد. تیتر آنتی بادی در 100 بیمار بر حسب کمتر از10-100. بیش از 100 به ترتیب در مقابل %53، %31، %14 بوده است. سابقه واکسیناسیون تنها در %53 بیماران وجود داشت. تیتر آنتی بادی کمتر از 10 در %41.5 گروه واکسینه در مقابل %58.5 گروه بدون تجویز واکسن بوده است (P=0.01) در 53 بیمار دریافت کننده واکسیناسیون هپاتیت B، 32 مرد و 21 زن وجود داشت و میانگین سنی 52±17 سال بود. این بیماران به دو گروه A تیتر آنتی بادی کمتراز 10 و گروه B تیتر آنتی بادی بیش از 10 تقسیم شدند. سابقه دیابت در %31.8 بیماران گروه A و %10 گروه B وجود داشت (P=0.04) و متوسط وزن خشک بیماران در گروه A،55.3 کیلوگرم در مقابل 62.77 کیلوگرم گروه B بوده است. (P=0.01). در حالیکه میانگین سنی، هموگلوبین، آلبومین و کلسترول، CRP و PTH مدت دیالیز و سابقه مثبت HCV تفاوت معنی داری را دردوگروه نشان نداد. این مطالعه نشان داد که اثر حفاظتی واکسن در طولانی مدت کاهش می یابد و نیاز به تجویز دوزهای بوستر می باشد. از طرفی با توجه به عدم پوشش کامل واکسیناسیون، انجام تست غربالگری آنتی بادی هپاتیت B در این بیماران ضروری می باشد.
    کلید واژگان: همودیالیز, هپاتیتB, پاسخ واکسیناسیون
  • تعیین صحت تشخیصی مشاهده آکانتوسیتوری با میکروسکوپ فاز کنتراست در افتراق هماچوری گلومرولی از غیر گلومرولی
    عفت رازقی، خدیجه مخدومی، محبوب لسان پزشکی، میترا مهدوی مزده، عیسی جهانزاد
  • اکبر سلطانی، محمد پژوهی، مجتبی صداقت، میترا مهدوی مزده، زهره حمیدی، باقر لاریجانی

    پوکی استخوان یک عارضه مهم پیوند کلیه است. روش های تشخیص موجود با وجود دقت و تکرارپذیری مناسب، با توجه به سابقه مشکلات استخوانی قبل از پیوند در این بیماران، محدودیتهایی در تشخیص پوکی استخوان در آنها دارند. سونوگرافی کمی استخوان (Quantitative Ultrasound-QUS) یک روش غیرتهاجمی برای بررسی وضعیت استخوان بوده و سونوگرافی کمی انگشتان یکی از انواع آن است. اطلاعات اندکی در مورد نتایج استفاده از QUS در تشخیص مشکلات استخوانی بیماران پیوند کلیه وجود دارد. ما توانایی سونوگرافی کمی انگشتان را در تشخیص پوکی استخوان در مقایسه با Dual Energy X-ray Absorptiometery (DXA) در بیماران با سابقه پیوند کلیه مورد بررسی قرار دادیم و جهت تحلیل نتایج QUS، از یافته های آن در نمونه های سالم که از نظر سنی و جنسی همسان شده بودند استفاده کردیم. در این مطالعه مقطعی، 42 بیمار دارای کلیه پیوندی با متوسط سنی (9/11±) 17/40 سال که در فاصله (9/2±) 8/2 سال از پیوند کلیه قرار داشتند مورد مطالعه قرار گرفتند. 49 فرد سالم همسان (در سن و جنس) به عنوان افراد کنترل در نظر گرفته شدند.. از دستگاه DBM-sonic-1200 جهت بررسی تراکم استخوان انگشتان و از دستگاه DXA برای بررسی تراکم استخوان کمر ولگن استفاده گردید.
    با استفاده از روش DXA،19 درصد بیماران واجد استئوپوروز شناخته شدند (5/9 درصد در ناحیه گردن ران، 9.5 درصدناحیه عمومی ران و 5/9 درصد در ناحیه کمر).حساسیت Ad-SOS (متغیر سونوگرافی انگشتان) برای تشخیص پوکی استخوان در ناحیه عمومی و گردن ران وناحیه کمر به ترتیب 75، 100 و 25 درصد و ویژگی آن برای این تشخیص در نواحی فوق الذکر به ترتیب43،45 و 37 درصد بود (رابطه معنی داری بین آنها وجود نداشت). متوسط Ad-SOS (متغیر اندازه گیری شونده در دستگاه سونوگرافی انگشتان که سرعت صوت وابسته به دامنه در استخوان است) در بیماران پیوندی، (79±) 2036 متر بر ثانیه و در افراد سالم (86±) 2060 متر بر ثانیه بود. هیچ تفاوت معنی داری نیز بین دو گروه از این جهت وجود نداشت. در گروه بیماران، سن، قد و BMI با Ad-SOS رابطه معنی دار داشت. رابطه قد در جهت مثبت (p=0.013) و رابطه سن و BMI در جهت منفی بود (به ترتیب p=0.001, p=0.027) همچنین مدت دیالیز، مدت زمان پیوند و دوز تجمعی کورتون و سیکلوسپورین A با Ad-SOS رابطه ای نداشت. مطالعه ما نشان می دهد که سونوگرافی انگشتان قابلیت بالایی در نشان دادن تفاوتهای موجود در مشخصات استخوانی افراد سالم و پیوند شده ندارد ولی می تواند در غربالگری بیماران پیوند کلیه برای پوکی استخوان به کار رود. افرادی که با این روش احتمال پوکی استخوان در آنها مطرح شود، برای تایید نهایی تشخیص باید مورد سنجش تراکم استخوان به روش DXA قرار گیرند.

    کلید واژگان: سنجش تراکم استخوان, پیوند کلیه, سونوگرافی کمی استخوان, پوکی استخوان
    Soltani A *, Pajouhi M, Sedaghat M, Mahdavi-Mazdeh M, Hamidi Z, Larijani B
    Objective(s)

    Osteoporosis remains a major problem following kidney transplantation. Radiographic measures of bone mass are of limited predictive value after transplantation and are complicated by preexisting renal osteopathy. Quantitative ultrasound (QUS) is a new and noninvasive method to assess skeletal status. However, limited data exist on ultrasonic bone parameters of phalanx after renal transplantation. We evaluated this method in osteoporosis diagnosis in renal allograft recipients in comparison to DXA. Also QUS results in these patients were compared to results of normal matched controls.

    Methods

    Forty-two patients (age 40.17 ± 11.9 years) were studied 2.8 ± 2.9 years after transplantation. We used 49 healthy matched individuals for age and sex as controls. A Lunar device (DPM-MD) was used for DXA scanning and QUS of phalanx was done in all using a DBM-Sonic 1200 device.

    Results

    Osteoporosis found in 19% of all patients (9.5% in femoral neck, 9.5% in total region of femur and 9.5% in spinal region). Sensitivity of Ad-SOS (parameter measured with DBM-Sonic 1200) for osteoporosis diagnosis in above regions was respectively I 00%, 75% and 25% and its specificity for that diagnosis in above regions was respectively 45%, 43% and 37% (there was not significant relation between them). Mean of Ad-SOS (amplitude dependent speed of sound, the parameter measured in QUS of phalanx) was 2036 ± 79 in transplanted patients and 2060 ± 86, in controls. There was no significant difference between two groups. Age, height and BMI were significantly related to Ad-SOS. Age and BMI had negative relation with Ad-SOS (P-values 0.027 and 0.001).Ad-SOS had a positive relation with height (P-value = 0.013).There was no correlation between Ad-SOS and weight, dialysis time, time after transplantation, cumulative steroid dose and cumulative cyclosporine in transplanted patients.

    Conclusion

    Our data suggests that QUS of phalanx is not a good way for assessing the changes of bone in renal transplanted patients in comparison to healthy individuals, but may be used as a screening technique for osteoporosis. For establishment of diagnosis, patient must be examined with DXA.

    Keywords: Osteoporosis, BMD, QUS, Renal transplantation
  • مهرناز رسولی نژاد، حدیثه هوسمی رودسری، میترا مهدوی مزده، محبوبه حاجی عبدالباقی، فرخ لقا احمدی
    مقدمه
    پیوند کلیه درمان ایده آل نارسایی مزمن کلیوی می باشد و عفونت ریوی یکی از شایعترین و جدی ترین عفونت های پس از پیوند بوده که احتیاج به بستری پیدا کرده و با مورتالیتی بالایی همراه است. بدلیل استفاده از رژیم سرکوبگر ایمنی، شانس عفونت افزایش یافته، درحالیکه واکنش های التهابی کاهش می یابد، علایم و نشانه های بالینی و حتی رادیولوژیک در این بیماران غیر واضح بوده و گاه ارگانیسم های غیر معمول در بروز آن نقش دارند.
    مواد و روش ها
    بین تیرماه 1380 تا تیرماه 1381، 164 بیمار پیوند کلیوی در یک مطالعه Case series بصورت آینده نگر مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    از این میان، 14 مورد (8.5%) عفونت ریوی داشتند. 11 بیمار (78.6%) مونث و 3 بیمار (21.4%) مذکر بودند. میانگین سنی بیماران پیوند کلیوی با عفونت ریه 42.6 سال بوده تا حداقل آن 21 و حداکثر آن 68 سال بود. تمامی بیماران تحت درمان با سه دارو سرکوب کننده ایمنی بودند. پیگیری نتایج درمان 9 تا 12 ماه انجام شد. زمان شروع عفونت ریوی بین 2 ماه تا 10 سال پس از پیوند بود. شروع عفونت در 3 مورد (21.4%) در پریود یک تا شش ماه پس از پیوند، 11 مورد (78.6%) پس از شش ماه و کلا 7 مورد (50%) کمتر از یکسال پس از پیوند بوده است. هیچ موردی در ماه اول بعد از پیوند مشاهده نشد. از بین 14 بیمار با پنومونی، در شش مورد (42.8%) از شستشوی برونکوآلونولار جهت رسیدن به تشخیص استفاده شد. شایعترین تظاهر بالینی بیماران تب و شایعترین جرم جدا شده مایکوباکتریم توبرکلوزیس بود. بیماری سل در 3.65% کل بیماران پیوندی دیده شد. یک مورد موکورمایکوز ریوی یافت شد. در مواردی که جرم بدست نیامد با احتمال پنومونی اکتساب جامعه درمان Emprical شروع شد. تمام بیماران توبرسلی پاسخ مناسب به درمان دادند. در کل بیماران پنومونی، یک مورد فوت بدلیل موکورمایکوز ریوی وجود داشت.
    نتیجه گیری و توصیه ها: تشخیص قطعی عامل ایجاد کننده پنومونی در پیش آگهی نقش مهمی دارد و جهت تشخیص قطعی و بموقع، استفاده از روش های تهاجمی توصیه شده که به این طریق موربیدیتی و مورتالیتی عفونت پس از پیوند کاهش می یابد.
    Rassulinejad M., Hossami Roodsari H., Mahdavi Mazdeh M., Hajiabdolbaghi M., Ahmadi F. L
    Renal transplantation is ideal treatment of chronic renal failure. Pulmonary infection is a common and serious post transplant infection requiring hospitalization and is associated with high mortality. Increased susceptibility to infection is due to a decrease in the patient's immunological response caused by immunosuppression through drug administration, and by other influences.
    Materials And Methods
    This study was case series and prospective, from July 2001 to July 2002 in Imam Khomeini hospital of Tehran.
    Results
    164 renal transplant recipients were studied, 14 patients (8.5%) had pulmonary infection, 11 of them (78.6%) were female and 3 (21.4%) were male. The mean age of them was 42.6 years. The patients were followed up for 9 to 12 months. All patients were on triple immunosuppressive regimens. The interval between transplantation and the appearance of pneumonia was 2 months to 10 years. The time of beginning infection in 3 cases (21.4%) was between 1 to 6 months post transplantation, 11 cases (78.6%) were occurred beyond 6 months after transplantation. In 7 cases (50%), pulmonary infection was occurred during first year after transplantation. None of the 14 patients developed pulmonary infection in first month after transplantation. BAL were used in 6 cases (42.8%) of pulmonary infection, and organism were detected in 5 of them (83.3%). The most common clinical feature was fever. Six cases were due to mycobacterium tuberculosis (42.9%), this organism was the most common ethiology of pneumonia. In this study tuberculosis was seen in 3.6% of renal transplant recipients. One patient had pulmonary mucormycosis. All patients with pulmonary TB were cured, and other cases with unknown case, were cured with empirical treatment.
    Conclusion
    Our finding indicate the invasive diagnostic procedures are required in order to earlier and reliable diagnosis and then better outcome of transplantation.
    Keywords: pulmonary infection
  • محبوب لسان پزشکی، میترا مهدوی مزده، محمد پژوهی، مجتبی صداقت، زهره حمیدی، باقر لاریجانی
    کاهش تراکم استخوان در بیماران پیوند کلیه، امری شناخته شده است. در مورد این نوع استئوپوروز و عوامل مؤثر بر آن، مطالعات زیادی در جریان است. با توجه به اهمیت این مطلب و کمبود اطلاعات در این زمینه، این مطالعه جهت بررسی شیوع پوکی استخوان پس از پیوند در کشورمان و عوامل مؤثر بر آن طراحی شده است.در 61 بیمار پیوند کلیه، با حداقل سن 20 سال، سنجش تراکم استخوان در دو ناحیه ستون مهره ها و لگن، به روش DXA و با استفاده از دستگاه لونار DPX-MD صورت گرفت. 44 درصد شرکت کنندگان(27 نفر) مرد و 56 درصد آنان (34 نفر)، زنان بوده اند. متوسط سن آنها به ترتیب 0 ± 44.3 و 13.77 ± 40.7 بوده است. متوسط مدت پیوند 33.2 ± 33.9 ماه (72-0 ماه) و متوسط مدت دیالیز 14± 12 ماه (72-0 ماه) بود پوکی استخوان، باتوجه به تعریف WHO در 18 بیمار(29.5 درصد کل بیماران)، حداقل در یکی از مناطق اندازه گیری شده، وجود داشته است(14.8% بیماران در ناحیه گردن ران Neck)، 19.7 %) در منطقه عمومی ران (Total) و 16.4% در منطقه ستون مهره ها (Spine)، پوکی استخوان داشتند) شیوع پوکی استخوان در افرادی که BMI کمتر از 19 داشتند به طور معنی داری بالاتر بود (P=0.007). سن، جنس، مدت دیالیز، مدت پیوند، علت زمینه ای پیوند، دوز تجمعی کورتون و دوز تجمعی سیکلوسپورین رابطه معنی داری با کاهش تراکم در هیچ یک از مناطق فوق الذکر نداشتند.این نتایج نشان دهنده شیوع بالای پوکی استخوان در بیماران دریافت کننده پیوند کلیه در ایران می باشد. غربالگری و تداخل درمانی در این مورد، باید مورد توجه خاص قرار بگیرد.
    کلید واژگان: سنجش تراکم استخوان, پیوند کلیه, پوکی استخوان
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال