به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

نسرین باقری

  • نسرین مجابی، نسرین باقری*، سیمین بشردوست
    مقدمه

    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته ارتقای سلامت براساس شکوفایی بر باورهای اساسی بیماران مبتلا به سرطان کلیه بود.

    روش

    روش پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه افراد مبتلا به سرطان کلیه عضو انجمن سرطان کلیه شهر تهران در سال 1400-1401 بودند که 30 نفر به روش هدفمند انتخاب و به دو گروه آزمایش و یک گروه گواه به شیوه ی تصادفی تخصیص یافتند. از پرسش نامه های ا باورهای اساسی (کاتلین و ایستاین، 1992) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. داده ها با نرم افزار22 SPSS و با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره بررسی شدند.

    یافته ها

    نتایج حاکی از آن است که بین میانگین نمرات دنیای معنادار (p<0/001) و باور به خود مطلوب (p<0/001) بین گروه آزمایش و کنترل در نمرات پس آزمون تفاوت معنی دار مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    بسته ارتقای سلامت براساس شکوفایی بر باورهای اساسی اثربخش است.

    کلید واژگان: ارتقای سلامت, باورهای اساسی, سرطان کلیه, شکوفایی
    Nasrin Mojabi, Nasrin Bagheri *, Simin Bashardost
    Objective

    The purpose of this research was to investigate the effectiveness of the health promotion package based on the basic beliefs of kidney cancer patients.

    Method

    The research method was a semi-experimental type with a pre-test, post-test and follow-up design with a control group. The statistical population was all people with kidney cancer who were members of Tehran Kidney Cancer Association in 2001-2001, and 30 people were selected in a purposeful way and randomly assigned to two experimental groups and one control group. Basic beliefs questionnaires (Catlin and Estein, 1992) were used to collect information. Data were analyzed with SPSS 22 software and using multivariate covariance analysis.

    Findings

    The results indicate that there was a significant difference between the mean world scores (p<0.001) and favorable self-belief (p<0.001) between the experimental and control groups in the post-test scores.

    Conclusion

    health promotion package based on flourishing on basic beliefs is effective. effective

    Keywords: Health Promotion, Basic Beliefs, Kidney Cancer, Flourishing
  • سیده محدثه آبایی، نسرین باقری*
    زمینه

    در زمینه مطالعه تاثیر پروتکل های روان درمانی، توجه به ابعاد متعدد رفاه روانی برای مادران کودکان با اختلال یادگیری خاص از اهمیت برخوردار است. مادران این کودکان غالبا با چالش های عاطفی و روانشناختی منحصربه فردی مواجه هستند که می تواند بر نگرش زمانی و سطوح سرمایه روانشناختی آن ها تاثیر گذارد. با این حال، مطالعات کمی به طور ویژه بر رویکردهای مثبت نگر در میان این گروه و تاثیرات بالقوه آن بر افق دید زمانی و سرمایه روانی آن ها تمرکز داشته اند.

    هدف

    هدف از انجام این پژوهش بررسی تعیین اثربخشی روانشناسی مثبت نگر بر چشم انداز زمان و سرمایه روانشناختی مادران کودکان با اختلال یادگیری خاص بود.

    روش

    این پژوهش از نوع مطالعات آزمایشی با طرح نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه مادران کودکان با اختلال یادگیری خاص شهر تهران در سال 1401 بود. حجم نمونه پژوهش با روش نمونه گیری تصادفی در دسترس برابر با 30 نفر در نظر گرفته شد. ابزار گردآوری داده ها در این تحقیق دو پرسشنامه سرمایه روانشناختی (لوتانز و همکاران، 2007) و سیاهه چشم انداز زمان (زیمباردو و بوید، 1999) استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نسخه 21 نرم افزار (SPSS) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش روانشناسی مثبت نگر بر چشم انداز زمان و سرمایه روانشناختی مادران کودکان با اختلال یادگیری خاص تاثیر مثبت و معنادار دارد (05/0 >p).

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از این پژوهش نشان دهنده تاثیر مثبت روان درمانی مثبت نگر بر افزایش سطوح سرمایه روانشناختی و بهبود چشم انداز زمانی در مادران دارای فرزندان با اختلال یادگیری خاص است. این یافته ها از کاربست و اهمیت استفاده از رویکردهای مثبت نگر در مداخلات روانشناختی حمایت می کنند، که می توانند به عنوان راهکاری موثر برای تقویت توانایی های مقابله ای و بهزیستی روانشناختی در این جامعه مورد استفاده قرار گیرند.

    کلید واژگان: روانشناسی مثبت نگر, چشم انداز زمان, سرمایه روانشناختی, اختلال یادگیری خاص
    Mohadese Abaie, Nasrin Bagheri*
    Background

    Positive psychology is a branch of psychology that focuses on personality strengths and behaviors that allow people to build meaningful and purposeful lives to move beyond survival to flourishing.

    Aims

    The purpose of this research was to determine the effectiveness of positive psychology on the perspective of time and psychological capital of mothers of children with special learning disabilities.

    Methods

    This research was an experimental study with a semi-experimental design and a pre-test-post-test type with a control group. The statistical population of the present study was all the mothers of children with special learning disorders in Tehran. The sample size of the study was considered equal to 30 people using the available random sampling method. The method of data collection included: library and field. In this research, two psychological capital questionnaires by Lutans, Lutans Keely and Lutans Burt (2004) and Zimbardo and Boyd's (1999) time perspective were used as data collection tools. Research data were analyzed using the Statistical Package in Social Sciences, version 21 (SPSS). To describe the data, statistical indicators of mean and standard deviation were used in the pre-test and post-test phases. In order to check the normality of the research variables, the Kalmogorov Smirnov test was used and in order to check the homogeneity of the variances, the Levine test was used. Also, in order to compare the average scores of the two experimental and control groups and the effect of the pre-test scores and other intervening variables on the post-test, covariance analysis was used.

    Results

    The results showed that positive psychology training has a positive and significant effect on the perspective of time and psychological capital of mothers of children with specific learning disabilities.

    Conclusion

    According to the results of the research, it can be said that positive psychology can improve the perspective of time and psychological capital of mothers of children with special learning disorders.

    Keywords: Positive Psychology, Time Perspective, Psychological Capital, Specific Learning Disorder
  • مینا آتش سخن، خدیجه ابوالمعالی الحسینی*، نسرین باقری
    مقدمه

    نوجوانی شامل رشد اجتماعی، شناختی و عاطفی قابل توجهی در نوجوانان است. اگرچه برای بسیاری از نوجوانان این دوره شامل تعدادی پیامدهای رشدی مثبت است، اما اوایل نوجوانی دوره ای از زندگی است که مشکلات بیرونی مانند مشکلات رفتاری و همچنین مشکلات درونی مانند اضطراب و علائم افسردگی شروع به تجلی می کنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بسته آموزشی والد- نوجوان بر الگوهای ارتباطی، استرس و عملکرد تحصیلی در دختران دوره متوسطه اول شهر تهران انجام شد.

    روش کار

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. تعداد 30 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه اول منطقه 2 شهر تهران که کمترین نمرات را در پرسشنامه رابطه والد - فرزندی به دست آورده بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند، سپس مادران این نوجوانان جهت دریافت مداخله در پژوهش حاضر شدند. پرسشنامه های مورد استفاده، شامل پرسشنامه الگوهای ارتباطی (ریچی و فیتزپاتریک، 1990)، پرسشنامه استرس تحصیلی (آنگ و هوان، 2006)، پرسشنامه عملکرد تحصیلی (فام و تیلور، 1999) و پرسشنامه رابطه والد- فرزند (فاین و همکاران، 1983) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS تحلیل شد.

    نتایج

    نتایج نشان داد که بسته آموزشی والد- نوجوان باعث بهبود الگوهای ارتباطی (001/0>P)، کاهش استرس تحصیلی (001/0>P) و افزایش عملکرد تحصیلی (001/0>P) دختران دوره متوسطه اول شده است.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های حاصل از پژوهش، بسته آموزشی والد- نوجوان را می توان به عنوانی روشی کارآمد در جهت بهبود الگوهای ارتباطی، کاهش استرس تحصیلی و افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان مورد استفاده قرار داد.

    کلید واژگان: رابطه والد-نوجوان, الگوهای ارتباطی, استرس, عملکرد تحصیلی
    Mina Atash Sokhan, Khadijeh Abolmaali Alhosseini *, Nasrin Bagheri
    Introduction

    Adolescence includes significant social, cognitive and emotional development in adolescents. Although for many adolescents this period includes a number of positive developmental outcomes, early adolescence is a period of life when external problems such as behavioral problems as well as internal problems such as anxiety and depressive symptoms begin to manifest. The present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of the parent-adolescent educational package on communication patterns, stress and academic performance in girls of the first secondary school in Tehran.

    Methodology

    The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test design with a control group and a two-month follow-up. A number of 30 students of the first secondary school in the 2nd district of Tehran, who had obtained the lowest scores in the parent-child relationship questionnaire, were selected and randomly placed in the experimental and control groups, then the mothers of these teenagers appeared to receive the intervention in the research. . The used questionnaires include communication patterns questionnaire (Ritchie and Fitzpatrick, 1990), academic stress questionnaire (Ang and Hwan, 2006), academic performance questionnaire (Pham and Taylor, 1999) and parent-child relationship questionnaire (Fine et al., 1983). was The data were analyzed using repeated measures analysis of variance and SPSS software.

    Results

    The results showed that the parent-adolescent educational package improved communication patterns (P<0.001), reduced academic stress (P<0.001) and increased academic performance (P<0.001) of girls in the first secondary school.

    Conclusion

    Based on the findings of the research, the parent-teen educational package can be used as an efficient method to improve communication patterns, reduce academic stress and increase the academic performance of students.

    Keywords: Parent-Adolescent Relationship, Communication Patterns, Stress, Academic Performance
  • اعظم حسین پور، کاترین وزیری*، نسرین باقری
    چکیده از دوره های مهم تاثیرگذار در رشد و سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی، دوران نوجوانی هر فردی است که شکل گیری شخصیت و هویت یابی در این دوره حساس شکل می گیرد. پژوهش حاضر با هدف مدل یابی شادکامی براساس نیازهای بنیادین روان شناختی با میانجی گری سازگاری در نوجوانان بود. روش پژوهش کاربردی و روش انجام آن توصیفی-همبستگی مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری را تمامی نوجوانان دختر شاغل به تحصیل در دوره دوم متوسطه تشکیل می دادند که 352 نفر با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های شادکامی آکسفورد (2002)، نیازهای بنیادین روان شناختی دسی و همکاران (2001) و سازگاری دانش آموزان سینها و سینگ (1993) پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها نشان داد متغیر سازگاری توانسته است نقش میانجی را در رابطه بین نیازهای بنیادین روان شناختی با شادکامی ایفا کند. می توان نتیجه گرفت هنگامی که انگیزه ها و یا پاداش های درونی اثر تقویت شان بیشتر از انگیزه بیرونی باشد، اجرای نیازهای روانی آسان تر شده و تاثیر مثبتی بر سازگاری نوجوان می گذارد؛ چرا که سازگاری ازطریق مشوق ها و تقویت های درونی حاصل می شود و این گونه با ایجاد احساس درونی مثبت در نوجوان منجر به افزایش شادکامی در نوجوانان می شود؛ براین اساس بایستی با فراهم نمودن محیط سالم و پویا و متناسب با نیاز های فردی و شخصیتی هر نوجوان، نوید بهزیستی و شادکامی را در نوجوانان داد.
    کلید واژگان: سازگاری, شادکامی, نوجوانان, نیازهای بنیادین روان شناختی
    Azam Hosseinpour, Katrin Vaziri *, Nasrin Bagheri
    One of the most important periods affecting physical, mental and social growth and health is the adolescence period of every person, where personality formation and identification takes place in this sensitive period. The purpose of this study was to model happiness based on basic psychological needs with the mediation of adaptation in adolescents. The applied research method and the descriptive correlation method were based on the structural equation model. The statistical population consisted of all working female adolescents studying in the second year of high school, 352 of whom were selected using multi-stage cluster random sampling and were asked to answer the questionnaires of Oxford Happiness (2002), basic psychological needs of Desi et al (2001), and Sinha and Singh (1993) students' adaptability. Data analysis was done using a structural equation model. The findings showed that the adaptation variable has been able to play a mediating role in the relationship between basic psychological needs and happiness. It can be concluded that when motivations or internal rewards are stronger than external motivations, the implementation of psychological needs becomes easier and has a positive effect on adolescent adaptation; because adaptation is achieved through internal incentives and reinforcements, and in this way, by creating a positive inner feeling in adolescence, it leads to an increase in happiness in teenagers; therefore, by providing a healthy and dynamic environment that fits the individual and personality needs of every teenager, it is necessary to promise well-being and happiness in teenagers.
    Keywords: Adaptation, Adolescents, Happiness, Basic Psychological Needs
  • مریم بهشتی، حسین ابراهیمی مقدم *، نسرین باقری
    مقدمه

     مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش حل مسئله بر ولع مصرف، سلامت روان و حساسیت به طرد در افراد وابسته به مواد انجام شد. روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود.

    روش کار

     جامعه آماری این مطالعه شامل افراد دارای سابقه مصرف مواد افیونی مراجعه کننده به یکی از مراکز ترک اعتیاد نسیم شهر در سال 1400 بودند. 40 نفر از افراد براساس معیارهای ورود و خروج و به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ولع مصرف مواد (صالحی فدردی و برعرفان، 1387)، پرسشنامه سلامت روان (کی یز، 2006) و پرسشنامه حساسیت به طرد (داونی و فلدمن، 1996) بود. هر دو گروه آزمایش و کنترل، با استفاده از ابزار پژوهش مورد پیش آزمون قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقه ای آموزش حل مسئله را دریافت کرد و برای گروه کنترل هیچ آموزشی اجرا نشد. در پایان مداخلات هر دو گروه آزمایش و کنترل با استفاده از ابزار پژوهش مورد پس آزمون قرار گرفتند. آزمون پیگیری پس از سه ماه از هر دو گروه بعمل آمد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    نتایج

    یافته ها نشان داد اثر اجرای متغیر مستقل بر متغیرهای های ولع مصرف مواد (001/0= P ، 02/36 =F)، سلامت روان (001/0= P، 11/23 =F) و حساسیت به طرد (001/0= P، 51/24 =F) معنادار است. به طوری که اجرای آموزش حل مسئله باعث شده تا میانگین نمرات ولع مصرف مواد، سلامت روان و حساسیت به طرد در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری کاهش یابد.

    نتیجه گیری

     نتایج در دوره پیگیری پا برجا ماندند. ازاین رو می توان از آموزش حل مسئله به عنوان یک روش درمانی غیردارویی جایگزین یا تکمیلی در مراکز درمانی سوءمصرف مواد با هدف کاهش ولع مصرف مواد و حساسیت به طرد و بهبود سلامت روان سود برد.

    کلید واژگان: آموزش حل مسئله, ولع مصرف, سلامت روان, حساسیت به طرد
    Maryam Beheshti, Hossein Ebrahimi Moghadam *, Nasrin Bagheri
    Introduction

     The present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of problem-solving training on drug addiction, mental health, and sensitivity to rejection in drug-dependent individuals. The semi-experimental research method was pre-test, post-test with a control group and a three-month follow-up. The statistical population of this study included people with a history of opioid use who referred to one of Nasim-Shahr addiction treatment centers in 1400. 40 qualified people were selected based on the entry and exit criteria and using the available sampling method and were randomly divided into two experimental and control groups. The data collection tool was substance abuse questionnaire (Salehifederdi and Barerfan, 2017), mental health questionnaire (Keyes, 2006) and rejection sensitivity questionnaire (Downey and Feldman, 1996). Both experimental and control groups were pre-tested using research tools. Then the experimental group received problem solving training during 8 sessions of 60 minutes, and no training was implemented for the control group. At the end of the interventions, both experimental and control groups were post-tested using research tools. A follow-up test was done after three months from both groups. The data were analyzed using the repeated measure analysis of variance test. The findings showed the effect of implementing the independent variable on the variables of craving for drugs (P = 0.001, F = 36.02), mental health (P = 0.001, F = 23.11) and sensitivity to rejection (F = 0.001). P = 0, F = 24/51) is significant.

    Keywords: Problem Solving Training, Addiction, Mental Health, Sensitivity To Rejection
  • اثربخشی تدریس معکوس بر اضطراب ریاضی، انگیزش تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم
    سیده الهه رفیعی طباء زواره*، نسرین باقری، مهرداد ثابت
    زمینه و هدف

    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر روش کلاس معکوس بر اضطراب ریاضی، انگیزش تحصیلی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان بود. امروزه نقش پایه ای و اهمیت دانش ریاضیات در تاریخ توسعه علوم و حتی سیر تحولات صنعتی و فنی بر همگان آشکار شده است. عاملی که می تواند روند یادگیری ریاضی و عوامل مثبت مرتبط با آن را با اشکال مواجه کند، اضطراب ریاضی است. وجود اضطراب ریاضی، می تواند موجب کاهش انگیزش تحصیلی در دانش آموزان شود. سرزندگی تحصیلی میزان غیبت از مدرسه (به صورت منفی)، انجام تکالیف، اهداف و مقاصد مثبت تحصیلی را که حاکی از اشتیاق به تحصیل است، پیش بینی می کند. با توجه به اینکه تحقیقات مختلف نشان داده که وجود اضطراب ریاضی و نبود انگیزه و سرزندگی تحصیلی آسیب جدی به پیشرفت فرد و ترقی آموزش و پرورش وارد می کند و با توجه به اینکه به نظر می رسد بیشترین آسیب پذیری در دوره نوجوانی و جوانی صورت می گیرد، این ضرورت پیش می آید که به دنبال نظریات علمی نوین و راهکارهای لازم در جهت تقویت خودکارآمدی ریاضی، انگیزش و سرزندگی تحصیلی سهیم باشیم.

    مواد و روش ها

    روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل می دادند. نمونه آماری پژوهش شامل 30 دانش آموز مقطع متوسطه دوم رشته ریاضی بودند که از طریق نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش نیز پرسشنامه های استاندارد اضطراب ریاضی پلیک و پارکر (1982)، انگیزش تحصیلی هارتر (1980) و سرزندگی تحصیلی حسینچاری و دهقانیزاده (1391) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده گردید.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد که روش کلاس معکوس موجب افزایش انگیزش تحصیلی و سرزندگی تحصیلی و نیز کاهش اضطراب ریاضی نسبت به گروه کنترل می شود (P<0.05).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش، به کارگیری روش کلاس معکوس موجب افزایش انگیزش و سرزندگی تحصیلی و کاهش اضطراب ریاضی می شود. افزایش اطلاعات معلمان در زمینه تدریس معکوس و برگزاری دوره های ضمن خدمت برای معلمان، فراهم کردن اطلاعات تدریس معکوس از توصیه های اصلی این پژوهش است.

    کلید واژگان: اضطراب ریاضی, انگیزش تحصیلی, سرزندگی تحصیلی, مقطع متوسطه دوم
    The effectiveness of reverse teaching on math anxiety, academic motivation and academic vitality of second grade of high school students
    Seyedeh Elaheh Rafiee Taba Zavareh *, Nasrin Bagheri, Mehrdad Sabet
    Background

    Today, importance of mathematical knowledge in the history of science development and even the course of industrial and technical developments has been revealed to everyone. One factor that can impair the learning process of math and its associated positive factors is mathematical anxiety. Presence of mathematical anxiety can reduce students' academic motivation. Academic vitality refers to the student's ability to overcome the problems typically occurring in the daily academic life of most students and predicts the extent of absenteeism (negatively), homework, positive academic goals and objectives indicating desire to study. According to most studies existence of mathematical anxiety and lack of motivation and academic vitality seriously damage the development of the individual and the advancement of education. Given that the most vulnerability seems to occur in adolescence, it is necessary to seek new scientific theories and strategies to enhance mathematical self-efficacy, motivation and academic vitality. The aim of this study was to investigate the effectivness of reverse class method on mathematical anxiety, academic motivation and students' academic vitality.

    Methods

    It was a quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control and follow-up group for one month. Population of the study consisted of all female second grade of high school students in Tehran in 1399-1400 academic year. The statistical sample of the study included 30 high school students in mathematics who were selected through cluster sampling. Research instruments were standard questionnaires of Plick and Parker mathematical anxiety (1982), Harter academic motivation (1980) and Hosseinchari and Dehghani Zadeh academic vitality (2012). In order to analyze the data, repeated measures analysis of variance was used.

    Results

    Findings showed that the reverse class method increases academic motivation and academic vitality and also reduces mathematical anxiety compared to the control group (P<0.05).

    Conclusion

    According to the results obtained from the research, applying the reverse class method increases academic motivation and vitality and reduces mathematical anxiety. Increasing teachers' information in the field of reverse teaching and holding in-service courses for teachers, providing reverse teaching information is one of the main recommendations of this research.

    Keywords: Mathematical Anxiety, Academic Motivation, Academic Vitality, Second Grade Of High School
  • مریم بهشتی، حسین ابراهیمی مقدم*، نسرین باقری

    هدف این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت حل مساله با آموزش خودگویی بر سلامت روان و حساسیت به طرد در افراد وابسته به سوءمصرف مواد انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. از میان تمامی 470 نفر مراجعه کننده دارای اختلال مصرف مواد افیونی به مرکز درمان سرپایی نسیم رهایی در سال 1401، 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در سه گروه 20 نفری به شیوه تصادفی گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه استاندارد سلامت روان (کیز، 2002) و پرسشنامه حساسیت به طرد (فلدمن، 1996) بود. گروه آزمایش اول تحت 8 جلسه آموزش مهارت حل مساله، گروه آزمایش دوم تحت 10 جلسه آموزش خودگویی و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل گردید. یافته ها نتایج نشان داد که اثر هر دو روش آموزشی در کاهش حساسیت به طرد و افزایش سلامت روانی در افراد دارای اختلال مصرف مواد افیونی معنادار بود. همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که آموزش مهارت حل مساله در کاهش حساسیت به طرد در مرحله پیگیری اثربخش تر از آموزش خودگویی بود اما بین تاثیر دو روش بر سلامت روانی تفاوتی مشاهده نشد. در نتیجه متخصصان و درمانگران حوزه اعتیاد به منظور ارتقای عملکرد روانی و پیشگیری از عود مصرف در معتادان می توانند در کنار دارو درمانی و دیگر روش های متداول از این شیوه های آموزشی نیز استفاده کنند.

    کلید واژگان: حل مساله, خودگویی, سلامت روان, حساسیت به طرد
    Maryam Beheshti, Hossein Ebrahimi moghadam *, Nasrin Bagheri
    Introduction

    The aim of this research was to compare the effectiveness of problem-solving skills training with self-talk training on mental health and rejection sensitivity in individuals dependent on substance abuse.

    Method

    The current study employed a quasi-experimental design with pre-test, post-test, and follow-up assessments, using a control group. Among all 470 individuals seeking treatment for opioid use disorder at Nasim Rahaii Treatment Center in 2022, 60 participants were conveniently selected and randomly assigned to three groups of 20 individuals. The research instruments included the standard Mental Health Questionnaire (Keyes, 2002) and the Rejection Sensitivity Questionnaire (Feldman, 1996). The first experimental group received 8 sessions of problem-solving skills training, the second experimental group received 10 sessions of self-talk training, and the control group did not receive any intervention. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance.

    Results

    The findings indicated that both training methods had a significant effect on reducing rejection sensitivity and improving mental health in individuals with opioid use disorder. Additionally, the follow-up analysis using Bonferroni test showed that problem-solving skills training was more effective than self-talk training in reducing rejection sensitivity. However, no significant difference was observed between the two methods in terms of their impact on mental health.

    Conclusion

    Consequently, addiction specialists and therapists can incorporate these training approaches alongside pharmacotherapy and other conventional methods to enhance psychological functioning and prevent relapse in individuals with substance dependence.

    Keywords: problem-solving, self-talk, mental health, rejectionsensitivity
  • طیبه عبادی، هایده صابری*، نسرین باقری
    مقدمه

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تعاملات والد - کودک بر بهزیستی روانشناختی و بازداری پاسخ کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه - بیش فعالی انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش مادران کودکان دارای اختلال نقص توجه - بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک راستین در منطقه 3 شهر تهران در سال 1400 که تعداد 30 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس بر اساس ملاک های ورود در گام اول انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو  گروه 15 نفری که شامل گروه ازمایش و کنترل  بودند، جایگزین شدند که ده جلسه آموزش تعاملات والد - کودک دریافت کردند. جلسات به صورت هفتگی بود و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. ابزارهای پژوهش پروتکل تعاملات والد - کودک، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (ریف، 2002) و آزمون رنگ - واژه (استروپ، 1935) بودند.

    یافته ها

    یافته های پژوهش نشان داد آموزش تعاملات والد - کودک به طور معناداری موجب افزایش بهزیستی روانشناختی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه - بیش فعالی و بازداری پاسخ کودکان می شود (0/001>P)

    نتیجه گیری

    مطالعه حاضر بر اهمیت آموزش تعاملات والد - کودک در افزایش بهزیستی روانشناختی مادران کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه - بیش فعالی و ارائه افق های جدید در مداخلات بالینی تاکید دارد. بنابراین آموزش تعاملات والد - کودک می تواند با ایجاد تغییر مثبت و مناسب در مادران کودکان مبتلا به  اختلال نقص توجه - بیش فعالی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: تعاملات والد - کودک, بهزیستی روانشناختی, بازداری پاسخ, اختلال نقص توجه - بیش فعالی
    Tayebeh Ebadi, Hayedeh Saberi*, Nasrin Bagheri
    Introduction

    The present study was conducted to determine the effectiveness of parent-child interaction training on psychological well-being and response inhibition of children with attention deficit hyperactivity disorder.

    Methods

    The current research was semi-experimental with a pre-test-post-test and follow-up design with two experimental and control groups. The statistical research population of mothers of children with attention deficit hyperactivity disorder who were referred to the Rastin Clinic in the 3rd district of Tehran in 1400, 30 people were selected through available sampling based on the entry criteria in the first step and then randomly in the second step. A group of 15 people, including the experimental and control groups, were replaced by ten sessions of parent-child interaction training. The sessions were weekly and the control group was placed on the waiting list. Research tools were parent-child interaction protocol, psychological well-being questionnaire (Reif, 2002), and color-word test (Stroop, 1935).

    Results

    The research findings showed that parent-child interaction training significantly increases the psychological well-being of mothers with children with attention deficit hyperactivity disorder and children's response inhibition (P<0.001).

    Conclusions

    The present study emphasizes the importance of parent-child interaction training in increasing the psychological well-being of mothers of children with attention deficit hyperactivity disorder and providing new horizons in clinical interventions. Therefore, parent-child interaction training can be used  to create a positive and appropriate change in the mothers of children with attention deficit hyp eractivity disorder.

    Keywords: Parent-Child Interactions, Psychological Well-Being, Response Inhibition, Attention Deficit Hyperactivity Disorder
  • فاطمه حاجی نقی طهرانی، هایده صابری*، نسرین باقری
    مقدمه

    هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش شفقت با خود و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی مادران کودکان مبتلا به اوتیسم بود.

    روش کار

    این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و مرحله پیگیری و جامعه آماری شامل مادران کودکان مبتلا به اوتیسم موسسه دوست اوتیسم شهر تهران در سال 1399 بود. تعداد 45 نفر از این جامعه به عنوان گروه نمونه با استفاده از روش نمونه گیری داوطلبانه و غیراحتمالی انتخاب و به صورت تصادفی ساده در سه گروه 15 نفری که شامل دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بودند جایگزین شدند. گروه اول آزمایش هشت جلسه آموزش شفقت با خود و گروه دوم آزمایش هشت جلسه آموزش پذیرش و تعهد دریافت کردند. طول جلسات برای هر دو گروه 45 دقیقه و به صورت هفتگی بود و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. ابزارهای پژوهش پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی ، پروتکل پذیرش و تعهد تلفیقی و پروتکل شفقت به خودبود. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیره و اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش شفقت با خود و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی مادران کودکان مبتلا به اوتیسم اثربخش بود. لذا آموزش شفقت با خود و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در بهبود سلامت روانی این دسته از مادران نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.

    نتیجه گیری

    نتایج نشان داد که آموزش شفقت با خود و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطاف پذیری شناختی مادران کودکان مبتلا به اوتیسم اثربخش بود. لذا آموزش شفقت با خود و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در بهبود سلامت روانی این دسته از مادران نتایج مفیدی را به دنبال داشته باشد.

    کلید واژگان: آموزش شفقت با خود, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, انعطاف پذیری شناختی
    Fatemeh Haji Naghi Tehrani, Hayedeh Saberi*, Nasrin Bagheri
    Introduction

    The purpose of this study was to compare the effectiveness of self-compassion training and acceptance and commitment-based therapy on the cognitive flexibility of mothers of children with autism.

    methods

    This research was applied in terms of purpose and semi-experimental pre-test-post-test with a control group and a follow-up phase and the statistical population included mothers of children with autism in Dost Autism Institute in Tehran in 2019. 45 people from this community were selected as a sample group using voluntary and non-probability sampling methods and replaced by simple random in three groups of 15 people which included two experimental groups and one control group. The first group of the experiment received eight sessions of self-compassion training and the second group of the experiment received eight sessions of acceptance and commitment training. The duration of the sessions for both groups was 45 minutes weekly, and the control group was placed on the waiting list. The research tools were the cognitive flexibility questionnaire, acceptance and commitment protocol, and self-compassion protocol. The data were analyzed using the method of multivariate analysis of covariance and repeated measurement.

    Results

    The results showed that self-compassion training and therapy based on acceptance and commitment were effective on the cognitive flexibility of mothers of children with autism. Therefore, teaching self-compassion and treatment based on acceptance and commitment can have useful results in improving the mental health of these mothers.

    Keywords: teaching self-compassion, treatment based on acceptance, commitment, cognitive flexibility
  • نسرین مجابی، نسرین باقری*، سیمین بشردوست
    زمینه و هدف

    بیماران مبتلا به سرطان با چالش های زیادی مواجهه هستند. آن ها برای سازگاری با این چالش ها در تلاش هستند که از رویکردهای معنوی استفاده نمایند. این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی بسته ارتقای سلامت معنوی براساس شکوفایی بر باورهای اساسی بیماران مبتلا به سرطان کلیه شهر تهران انجام شد.

    روش ها

    روش پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به سرطان کلیه عضو انجمن سرطان کلیه شهر تهران در سال 1401-1400 بود که 30 نفر به روش هدفمند انتخاب و به گروه آزمایش و گروه کنترل به شیوه تصادفی تخصیص یافتند. بسته ارتقای سلامت براساس شکوفایی معنوی بر روی گروه آزمایش اجرا شد. از پرسشنامه باورهای اساسی کاتلین و ایستاین (1992) برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یا اندازه گیری مکرر بررسی شدند.

    یافته ها

    نتایج حاکی از آن است که میانگین نمرات باورهای اساسی بیماران بین گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری دارد (0/001>P) و بسته ارتقا سلامت معنوی براساس شکوفایی، باورهای اساسی بیماران را در بیماران مبتلا به سرطان کلیه به صورت پایدار افزایش داده است (0/001>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این پژوهش، بسته ارتقای سلامت معنوی می تواند در بهبود باورهای اساسی بیماران مبتلا به سرطان کلیه از کارایی لازم برخوردار باشد.

    کلید واژگان: سلامت معنوی, باورهای اساسی, سرطان کلیه
    Nasrin Mojabi, Nasrin Bagheri*, Simin Bashardoust
    Background and Aim

    Cancer patients face many challenges. They are trying to use spiritual approaches to adapt to these challenges. This study aimed to investigate the effectiveness of a spiritual health promotion package based on the basic beliefs of kidney cancer patients in Tehran.

    Methods

    The research method was semi-experimental with a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. The statistical population was all people with kidney cancer who were members of the Tehran Kidney Cancer Society in 2022-2023, and 30 people were selected in a targeted way and randomly assigned to the experimental group and the control group. The health promotion package based on spiritual prosperity was implemented in the experimental group. Catlin and Epstein's (1992) Basic Beliefs Questionnaire was used to collect information. Data were analyzed using SPSS 22 software and variance analysis or repeated measurement.

    Results

    The results indicate that the mean scores of the patients' basic beliefs between the experimental and control groups have a significant difference (P<0.001) and the spiritual health promotion package based on prosperity increases the patients' basic beliefs in patients with kidney cancer in a stable manner (P<0.001).

    Conclusion

    According to the results, the spiritual health promotion package can be effective in improving the basic beliefs of kidney cancer patients.

    Keywords: Spiritual Health, Basic Beliefs, Kidney Cancer
  • نسرین مجابی، نسرین باقری*، سیمین بشردوست
    مقدمه

    شکوفایی انسان می تواند یک هدف جدید مراقبت های بهداشتی باشد که پرستاران می توانند بر روی افراد مبتلا به سرطان اعمال کنند هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی بسته ارتقای سلامت براساس شکوفایی بر استرس ادراک شده و خودمراقبتی بیماران مبتلا به سرطان کلیه بود.

    روش پژوهش:

     این پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه افراد مبتلا به سرطان کلیه عضو انجمن سرطان کلیه شهر تهران در سال 1400-1401 بودند که 30 نفر به روش هدفمند انتخاب و به گروه آزمایش و گروه گواه به شیوه ی تصادفی تخصیص یافتند. بسته ارتقای سلامت براساس شکوفایی بر روی گروه آزمایش اجرا شد. از پرسش نامه های استرس ادراک شده و خود مراقبتی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شد. داده ها با نرم افزار22 SPSS و با استفاده از تحلیل واریانس یا اندازه گیری مکرربررسی شدند.

    یافته ها

    نتایج حاکی از آن است که بین میانگین نمرات استرس مثبت (56/0=ɳ2)، استرس منفی (28/0=ɳ2)، رژیم غذایی (18/0=ɳ2)، رژیم دارویی (22/0=ɳ2) بین گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی دار مشاهده شد. اما بین میانگین برچسب مواد غذایی و مدیریت بیماری بین گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار مشاهده نشد. بسته ارتقا سلامت براساس شکوفایی، استرس ادراک شده را در بیماران مبتلا به سرطان کلیه به صورت پایدار کاهش داده است و رژیم غذایی و رژیم دارویی را به صورت پایدار افزایش داده است.

    نتیجه گیری

    بسته ارتقای سلامت براساس شکوفایی بر استرس ادراک شده و رفتارهای خودمراقبتی از نوع رعایت رژیم غذایی و دارویی برای بیماران مبتلا به سرطان کلیه سودمند است.

    کلید واژگان: ارتقای سلامت, استرس ادراک شده, خود مراقبتی, سرطان کلیه, شکوفایی
    Nasrin Mojabi, Nasrin Bagheri *, Simin Bashardoost
    Introduction

    Human flourishing can be a new goal of health care that nurses can apply to people with cancer. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of the health promotion package based on flourishing on perceived stress and self-care of kidney cancer patients.

    Research Methods

    The research method was a semi-experimental type with a pre-test, post-test and follow-up plan with a control group. The statistical population was all people with kidney cancer who were members of the Tehran Kidney Cancer Society in 2001-2001, and 30 people were selected in a targeted way and randomly assigned to the experimental group and the control group. The health promotion package based on prosperity was implemented on the experimental group. Perceived stress (Cohen, 1983) and self-care (Han et al., 2014) questionnaires were used to collect information. The data were checked with SPSS 22 software and using variance analysis or repeated measurement.

    Findings

    The results indicate that between the average scores of positive stresses (ᶯ2=0.56), negative stress (ᶯ2=0.28), diet (ᶯ2=0.18), drug regimen (ᶯ2=0.22) A significant difference was observed between the experimental and control groups. However, no significant difference was observed between the average food label and disease management between the experimental group and the control group. The health promotion package based on flourishing has reduced the perceived stress in kidney cancer patients in a stable manner and has increased the diet and drug regimen in a stable manner.

    Conclusion

    The health promotion package based on flourishing on perceived stress and self-care behaviors such as diet and medication compliance are beneficial for kidney cancer patients.

    Keywords: Health promotion, Perceived stress, Prosperity, Self-Care, Kidney Cancer
  • اعظم نجاری مقدم، نسرین باقری*، خدیجه ابوالمعالی
    زمینه و هدف

    در دنیای امروز عقیده بر این است که باید تفکر جهانی داشت ولی این تفکرات جهانی را به صورت محلی پیاده نمود. این امر می تواند به معنای بومی سازی تفکرات و اندیشه های جهانی نیز تلقی شود. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش تفکر انتقادی و آموزش شناختی اجتماعی بر خلاقیت هیجانی دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول بود.

    روش پژوهش: 

    روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون_  پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود که در دبیرستان های (متوسطه اول) شهرستان سبزوار در سال1402-1401 انجام شد. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان محدوده سنی مقطع تحصیلی متوسطه اول تشکیل دادند که بطور در دسترس و با توجه به حجم نمونه 98 نفر از دانش آموزان دختردبیرستان انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات مطالعات کتابخانه ای، پرسشنامه و اسناد و مدارک بود. در گردآوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه سنجش خلاقیت هیجانی به عنوان ابزار استفاده شد. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر به روش نمونه گیری در دسترس بود. حجم نمونه شامل 66 نفر یعنی برای هر گروه 33 نفر در نظرگرفته شد. در این پژوهش مولفه ها و نمره کل خلاقیت هیجانی متغیر وابسته بودند که اطلاعات مربوط به آن ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری از شرکت کنندگان گروه های آزمایش و کنترل گردآوری و برای آزمون اثر بخشی اجرای متغیر مستقل بر متغیر وابسته از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نرم افزار مورد استفاده SPSS نسخه 26 می باشد.

    یافته ها

    تفاوت میانگین نمرات مولفه ها و نمره کل خلاقیت هیجانی  در مراحل پیش آزمون- پس آزمون و پیش آزمون - پیگیری به لحاظ آماری معنادار، اما تفاوت میانگین آن نمرات در مراحل پس آزمون - پیگیری غیر معنادار بود. تفاوت میانگین مولفه ها و نمره کل خلاقیت هیجانی در دو گروه تفکر انتقادی و کنترل به لحاظ آماری معنادار است. تفاوت اثر دو شیوه آموزش شناختی اجتماعی  و تفکر انتقادی  بر مولفه های آمادگی، نوآوری، اثربخشی  و نمره کل خلاقیت هیجانی معنادار بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش، آموزش تفکر انتقادی و شناختی اجتماعی باعث بالا رفتن آمادگی هیجانی دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شده است. آموزش تفکر انتقادی تفاوت چشمگیری بین گروه کنترل و آزمایش از نظر متغیر خلاقیت هیجانی ایجاد نمود.و آموزش تفکر انتقادی و شناختی اجتماعی باعث بهبود نوآوری در دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه شده است. آموزش تفکر انتقادی و شناختی اجتماعی تاثیر معنی داری بر دانش آموزان نداشته است

    کلید واژگان: تفکر انتقادی, شناختی اجتماعی, خلاقیت هیجانی, دانش آموزان
    Azam Najary Moghadam, Nasrin Bagheri*, Khadijeh Abolmaali Alhosseini
    Background and Aim

    In today's world, it is believed that one should have global thinking, but implement these global thoughts locally. This can also be considered as the localization of global thoughts and ideas. The purpose of this research was to compare the effectiveness of critical thinking training and social cognitive training on the emotional creativity of female students of the first secondary school.

    Methods

    The current research method was quasi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group and a one-month follow-up, which was conducted in Sabzevar high schools in 2021-22. The statistical population was made up of all the students of the first secondary school age range, who were selected as available and according to the sample size of 98 female high school students. The tools for collecting information were library studies, questionnaires and documents. In the collection of information, a questionnaire measuring emotional creativity was used as a tool. The sampling method in the present study was available by sampling method. The sample size included 66 people, that is, 33 people were considered for each group. In this research, the components and the total score of emotional creativity were the dependent variables, and the information related to them was collected in the three stages of pre-test, post-test and follow-up from the participants of the experimental and control groups, and to test the effectiveness of the implementation of the independent variable on the dependent variable of the method Analysis of variance with repeated measures was used. The software used is SPSS version 26.

    Results

    The difference in the average scores of the components and the total score of emotional creativity in the pre-test-post-test and pre-test-follow-up stages was statistically significant, but the difference in the average scores in the post-test-follow-up stages was not significant. The difference in the mean of the components and the total score of emotional creativity in the two groups of critical thinking and control is statistically significant. The difference in the effect of two methods of social cognitive education and critical thinking on the components of readiness, innovation, effectiveness and the total score of emotional creativity was significant.

    Conclusion

    According to the results of the research, critical thinking and social cognitive training has increased the emotional readiness of female students in the first year of high school. Critical thinking training created a significant difference between the control and experimental groups in terms of the variable of emotional creativity. And critical thinking and social cognitive training has improved innovation in female students of the first year of high school. Teaching critical thinking and social cognition has not had a significant impact on students.

    Keywords: critical thinking, social cognitive, emotional creativity, students
  • Nahid Khatibzadeh, Mehrdad Sabet*, Fariborz Dortaj, Nasrin Bagheri

    The primary objective of this study was to assess the impact of cognitive-social education and coaching education on self-awareness among female high school students. The research employed a quasi-experimental approach with a pretest-posttest design involving a control group. The study's target population encompassed all female high school students in District 2 of Tehran in 2022. A total of 45 participants were included in the study (with 15 individuals in each group, comprising 15 in Experimental Group 1, 15 in Experimental Group 2, and 15 in the Control Group). The research instrument employed in this study consisted of the Copper Self-Awareness Questionnaire. In the experimental groups, both the Cognitive-Social Education program and the Coaching Training program were administered, while the control group did not receive any intervention. The findings revealed that both cognitive-social education and coaching training had a significant impact on self-awareness scores. Furthermore, the results indicated that cognitive-social education was more effective in enhancing students' self-awareness compared to coaching education. Consequently, cognitive-social education proved to be a more effective approach for enhancing students' self-awareness. Overall, the results of this study offer valuable insights for psychologists and school counselors, providing effective strategies for boosting self-awareness among high school students.

    Keywords: Cognitive-social education, Coaching training, Self-awareness, High school students
  • رویا ارجمند کرمانی*، نسرین باقری، خدیجه ابولمعالی الحسینی
    مقدمه

    توجه کافی به شیوه زندگی دانشجویان و ارتقای آن در ساخت آینده کشور یک ضرورت است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تدوین بسته آموزشی ارتقاء سبک زندگی دانشجویان و اثربخشی آن بر خودراهبری در یادگیری انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر ترکیبی و  بر مبنای طرح اکتشافی متوالی - مدل تدوین طبقه بندی بود. برای تدوین بسته آموزشی، از واحد کلمه/نماد و مضمون در تحلیل محتوا استفاده شد. جامعه آماری در بخش کیفی، اعضای هیات علمی دانشگاه بودند که به طور هدفمند و  بر اساس شاخص های خبرگی دوازده نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. به منظور بررسی تاثیر بسته آموزشی بر یادگیری خودراهبر، 34 دانشجو به روش نمونه گیری داوطلبانه در سال تحصیلی1400-1399، انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در نه جلسه ی 60 دقیقه ای مورد آموزش قرار گرفتند. داده های به دست آمده از آزمون خودراهبری در یادگیری فیشر و همکاران (2001Fisher & et al,) با استفاده از روش تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    بر اساس یافته ها، 54 عامل در سه مقوله قابلیت های ذهنی، فردی و اجتماعی شناسایی و طبقه بندی شدند و از طریق یک چارچوب شبکه ای به عنوان بسته آموزشی ارایه گردید. همچنین، آموزش بسته ارتقاء سبک زندگی توانسته است در بهبود یادگیری خودراهبر دانشجویان (خودمدیریتی، خودکنترلی و رغبت به یادگیری) به طور معناداری موثر واقع شود.

    نتیجه گیری

    یافته های این پژوهش در مجموع اثربخشی بسته آموزشی ارتقاء سبک زندگی بر خودراهبری در یادگیری دانشجویان را تایید کرد.

    کلید واژگان: بسته آموزشی, اعتبارسنجی, سبک زندگی, روان شناسی مثبت, خودراهبری در یادگیری, دانشجویان
    Roya Arjmand Kermani*, Nasrin Bagheri, Khadijeh Abolmaalialhoseyni
    Introduction

    Adequate attention to the lifestyle of students and its promotion in building the future of the country is a necessity; therefore, the present study was conducted with the aim of developing an educational package to improve students' lifestyles and its effectiveness on self-direction in learning.

    Methods

    The present study was a combination and based on a variable exploratory design - a classification model. To compile the training package, the word / symbol and theme unit was used in content analysis. The statistical population in the qualitative section were the faculty members of the university who were purposefully selected based on the expertise indicators of twelve people as a sample size. In order to investigate the effect of the educational package on self-directed learning, 34 students were selected by voluntary sampling method in the academic year 1399-1400 and were divided into experimental and control groups. The experimental group was trained in nine 60-minute sessions. Data obtained from the self-directed test in learning Fisher et al. (2001) were analyzed using analysis of covariance.

    Results

    Based on the findings, 54 factors were identified and classified into three categories of mental, individual and social abilities and were presented as an educational package through a network framework. Also, lifestyle education package training has been able to be significantly effective in improving students' self-directed learning (self-management, self-control and willingness to learn).

    Conclusion

    The findings of this study as a whole confirmed the effectiveness of the educational package of lifestyle promotion on self-direction in students' learning.

    Keywords: Educational package, Validation, Lifestyle, Positive psychology, self-directed learning, Students
  • نسرین امامی نائینی، مالک میرهاشمی*، نسرین باقری
    مقدمه

    امروزه با گسترش کلان شهرها و پیچیدگی های زندگی، مشکلات زندگی نیز روز به روز در حال افزایش است. مشکلاتی که مواجهه شدن با آنها نیاز به مهارت و توانایی دارد. هدف این پژوهش تدوین و اعتبار یابی بسته آموزش مهارت های فردی دختران و زنان جوان حاشیه نشین است.

    روش

    بسته آموزش ارتقای مهارت های فردی در این پژوهش براساس نظریه شناختی- رفتاری طراحی شده است. طراحی بسته در 4 مرحله ی مصاحبه با افراد مطلع، مرور متون، برگزاری جلسه هم اندیشی و تدوین بسته آموزشی، تعیین روایی محتوایی بسته آموزشی بود. در یک نشست تخصصی و با نظرخواهی از متخصصان، روایی محتوایی بسته با استفاده از ابزار شاخص روایی محتوایی و ضریب نسبی روایی محتوایی سنجیده شد.

    یافته ها

    نتایج بدست آمده نشان داد که بسته آموزشی طراحی شده از اعتبار بالایی برخوردار می باشد. همچنین ضریب نسبی روایی محتوایی بسته برابر با 714/ 0 بدست آمد.

    بحث: 

    بسته ی آموزشی به آموزش سه مهارت خودآگاهی، ارتباط موثر، تنظیم هیجان پرداخته تا بستری برای ورود و به کارگیری این مهارت ها در زندگی واقعی این اقشار، فراهم آورد.

    کلید واژگان: اعتباریابی, بسته آموزشی, مهارت های فردی, زنان حاشیه نشین
    Nasrin Emami Naini, Malek Mirhashemi*, Nasrin Bagheri
    Introduction

    Today, with the expansion of metropolises and the complexity of life, the problems of life are increasing day by day. Problems that require skill and ability to face. The purpose of this research was to compile and validate a skills training package for marginalized  women.

    Method

    The training package was designed based on cognitive-behavioral theory. The design of the package consisted of 5 stages of interviewing experts in the field and using nomial group method to identify the priority life skills needs, reviewing the literature, holding a brainstorming session and preparing the initial draft, determining the validity and modifying the initial draft of the package. The content validity of the package was measured using the expert opinion and was measured by the content validity index and the relative coefficient of content validity.

    Findings

    The results showed that the designed educational package has a high validity level. Also, the relative content validity coefficient of the package was equal to 0.714.

    Discussion

    The educational package is suitable for training in the three skills of self-awareness, effective communication, and emotion regulation in order to provide a platform for entering and using these skills in the real life of  women living in marginalized areas.

    Keywords: validation, improvement personal skills, educational package, marginalized women
  • عاطفه خزاعی، نسرین باقری*، نرگس باباخانی
    هدف

    اضطراب امتحان نوعی اضطراب وابسته به موقعیت است و به عنوان تجربه ای ناخوشایند تجربه می شود و مانع رشد و پیشرفت تحصیلی دانش آموز میگردد. بنابراین شناسایی عواملی که می تواند مانع اضطراب امتحان شود از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجیگر راهبردهای شناختی و فراشناختی در رابطه بین ادراک رابطه والد- فرزند و اضطراب امتحان بود.

    روش پژوهش: 

    روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در شهر تهران در سال تحصیلی 98- 1397 بود که از میان آن ها 330 نفر استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه رابطه والد- فرزند؛ مقیاس اضطراب امتحان ساراسون و همکاران (1956) و پرسشنامه راهبردهای شناختی و فراشناختی داوسون و مک اینری (2004) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های حاصل از پژوهش نشان داد ادراک رابطه پدر- فرزند (001/0=P، 120/0-=β) و ادراک رابطه مادر- فرزند (001/0=P، 161/0-=β) به صورت غیرمستقیم با اضطراب امتحان رابطه دارند.

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت راهبردهای شناختی و فراشناختی در رابطه بین ادراک رابطه والد- فرزند و اضطراب امتحان در دختران نقش میانجی داشت.

    کلید واژگان: اضطراب, رابطه والد- فرزند, شناختی, فراشناختی
    Atefeh Khazaei, Nasrin Bagheri *, Narges Babakhani
    Aim

    Exam anxiety is a type of anxiety related to the situation and is experienced as an unpleasant experience and hinders the growth and academic progress of the student. Therefore, it is very important to identify the factors that can prevent exam anxiety. The aim of the present study was to determine the mediating role of cognitive and metacognitive strategies in the relationship between parent-child relationship perception and test anxiety.

    Methods

    The research method was descriptive-correlational type. The statistical population of this research included all the female students of the second secondary school in Tehran in the academic year 2018-19, of which 330 were selected using the multi-stage cluster random sampling method. The research tools include parent-child relationship questionnaire; Sarason et al.'s test anxiety scale (1956) and Dawson and McInnery's (2004) cognitive and metacognitive strategies questionnaire. The structural equation modeling method was used to analyze the data.

    Results

    The findings of the research showed that the perception of the father-child relationship (P=0.001, β=-0.120) and the perception of the mother-child relationship (P=0.001, β=-0.161) are indirectly related to exam anxiety.

    Conclusion

    It can be concluded that cognitive and metacognitive strategies play a mediating role in the relationship between the perception of parent-child relationship and test anxiety in girls.

    Keywords: test anxiety, Parent-Child Relationship, cognitive, Metacognitive
  • ماریه پوره، مهرداد ثابت*، فریبرز درتاج، نسرین باقری
    زمینه و هدف

    پدیده قلدری در مدارس از جمله مواردی است که می تواند امنیت دانش آموزان را تهدید کرده و به تبع آن موجب بروز مسایل آموزشی و تربیتی شود. هدف مطالعه حاضر آزمون مدل ساختاری روابط بین ابعاد آسیب شناسی شخصیت با قلدری به واسطه خودناتوان سازی تحصیلی در بین دانش آموزان متوسطه بود.

    روش پژوهش: 

    مطالعه حاضر با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت؛ جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه دوم منطقه 2 شهر تهران در سال تحصیلی 99-1400 بود که طبق استعلام از اداره آموزش و پرورش شهر تهران تعداد کل آن ها 145398 نفر بود؛ که بر اساس ملاک میشل (1993) و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 300 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و به ابزارهای پرسشنامه خود ناتوان سازی تحصیلی شوینگر و استینسمر پلستر (2011)، پرسشنامه قلدری اولیوس (1986) و فرم کوتاه پرسشنامه شخصیت نسخه پنجم راهنمای تشخیص و آماری (PID-5-BF) پاسخ دادند.

    یافته ها

    یافته های حاصل از آزمون مدل ساختاری نشان داد که ابعاد شخصیت با خودناتوان سازی و قلدری رابطه مثبتی دارد. همچنین رابطه بین خودناتوان سازی با قلدری نیز مثبت بود. نتایج اثرات میانجی نشان داد که خودناتوان سازی تحصیلی در روابط بین ابعاد شخصیت نابهنجار و قلدری نقش واسطه دارند.

    نتیجه گیری

    نتایج در حالت کلی نشان دادند که مدل آزمون شده با مدل مفهومی دارای برازش مناسبی می باشد.

    کلید واژگان: آسیب شناسی شخصیت, قلدری, خودناتوان سازی
    Maria Poure, Mehrdad Sabet*, Fariborz Dortaj, Nasrin Bagheri
    Background and Aim

    The phenomenon of bullying in schools is one of the things that can threaten the safety of students and consequently cause educational issues. The present study aimed to evaluate the structural model of the relationship between the dimensions of personality pathology and bullying through conditional self-handicapping among high school students.

    Methods

    This research was conducted using the structural equation modeling method. The statistical population of the present study included all high school girls of District 2 of Tehran in the academic year 2021-22, who were 145,398 students, according to the Tehran Department of Education. According to the Michel (1993) criteria and the multi-stage cluster sampling method, 300 people were selected as a sample. They completed the following instruments: Schwinger, & Stiensmeier-Pelster self-incapacitation questionnaire (2011), Olweus bullying questionnaire (1986), and the short form of the fifth edition of the Diagnostic and Statistical Manual Personality Questionnaire (PID-5-BF). Data analysis was done using Pearson correlation method and structural equation modeling with SPSS and Lisrel software.  

    Results

    The findings of the structural model test showed that personality dimensions have a positive relationship with self-handicapping (β=0.43; P<0.001) and bullying (β=0.33; P<0.001). Also, the relationship between self-handicapping and bullying was positive (β=0.25; P<0.001). The results of mediation effects showed that academic self-handicapping plays a mediating role in the relationship between abnormal personality dimensions and bullying (P<0.001).

    Conclusion

    The results generally showed that the tested model has a good fit with the conceptual model

    Keywords: Personality Pathology, bullying, self-handicapping
  • محبوبه کریمی، نسرین باقری*، پیمان حسنی ابهریان، هدیه صابری
    سابقه و هدف

    توجه به سلامت روان و کارکرد شناختی مطلوب کودکان و نوجوانان از اهمیت زیادی در جوامع برخوردار است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر مهارت های توجه و تمرکز و پیشرفت ریاضی دانش آموزان صورت گرفت.

    روش بررسی

    این پژوهش شبه آزمایشی و به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه کنترل انجام شد. تعداد 51 دانش آموز به عنوان حجم نمونه تعیین شدند که به صورت تصادفی در سه گروه 17 نفره، شامل دو گروه آزمایش نوروفیدبک و  تحریک الکتریکی فراجمجمه ای و گروه کنترل جایگزین شدند. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان 8 تا 16 ساله شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل نرم افزار  IVA-2 و آزمون پیشرفت ریاضی دکتر عسگری بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس مختلط استفاده شد. 

    یافته ها

    نتایج این تحقیق نشان داد  نوروفیدبک و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای هر دو بر افزایش و بهبود توجه و تمرکز و پیشرفت ریاضی موثر بودند.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت نوروفیدبک و تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر بهبود مهارت های توجه و تمرکز و پیشرفت ریاضی دانش آموزان موثر است. یافته های مذکور می تواند برای انتخاب نوع درمان یاریگر درمانگران باشد

    کلید واژگان: نوروفیدبک, تحریک الکتریکی فراجمجمه ای, مهارتهای توجه, تمرکز, پیشرفت ریاضی
    Mahboubeh Karimi, Nasrin Bagheri*, Paiman Hasani Abharian, Haide Saberi
    Background

    Paying attention to the mental health and optimal cognitive function of children and adolescents is of great importance in societies. Therefore, the current study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of neurofeedback and transcranial electrical stimulation on students' attention and concentration skills and mathematical progress.

    Materials and methods

    This quasi-experimental study was conducted in the form of pre-test, post-test and one-month follow-up with a control group. 51 students were randomly divided into three groups; two experimental groups including neurofeedback and transcranial electrical stimulation and the control group (n= 17 each group). Participant included all students aged 8 to 16 in Tehran in the year 2021. The data collection tool included IVA-2 software and Dr. Asgari's math achievement test. A mixed analysis of variance test was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that both neurofeedback and transcranial electrical stimulation were effective in increasing and improving attention and concentration and mathematical progress.

    Conclusion

    Based on the findings, it can be concluded that neurofeedback and transcranial electrical stimulation are effective in improving students' attention and concentration skills and mathematical progress. The mentioned findings can help therapists to choose the type of treatment.

    Keywords: Neurofeedback, Transcranial electrical stimulation, Attention, Concentration, Mathematical progress
  • طیبه عبادی، هایده صابری*، نسرین باقری
    مقدمه

    مطالعه حاضر با هدف تدوین و بررسی اثر برنامه آموزشی مبتنی بر تعاملات والد-کودک بر بهزیستی روانشناختی و خودکارآمدی والدینی مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نقص توجه-بیش فعالی صورت پذیرفت.

    روش پژوهش:

     روش مطالعه حاضر از نوع مطالعات آمیخته بود که در بخش کیفی از رویکرد گرندد تیوری و در بخش کمی از روش آزمایشی استفاده شد، روش نمونه گیری نیز در بخش کیفی هدفمند و در بخش کمی در دسترس بود.

    یافته ها

    با توجه به نتایج حاصل از مصاحبه های بخش کیفی، ده جلسه به ترتیب با اهداف آشنایی با طرح، مراقبه، شناخت اختلال، کنترل محرکی، مهارت همدلی، توجه به آسیب های محیطی، افزایش دقت، حمایت اجتماعی، بازداری پاسخ و مرور شناسایی شدند و در بخش کمی برای گروه آزمایشی اجرا شد، نمونه ها در مطالعه کمی همچنین به پرسشنامه های مقیاس خودکارآمدی والدینی و بهزیستی روانشناختی ریف به صورت پیش و پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. یافته های حاصل از آزمون واریانس طرح درون آزمودنی - بین آزمودنی نشان داد که درمان خانواده محور بر افزایش نمرات بهزیستی روان شناختی (001/0 <p) و خودکارآمدی والدینی (001/0 <p) در پس آزمون موثر بوده و این افزایش پایداری خود را در مرحله پیگیری نیز حفظ کرده است.

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج در حالت کلی نشان داد که برنامه آموزشی تدوین شده در مطالعه حاضر دارای اعتبار مناسبی می باشد و می تواند در افزایش بهزیستی روان شناختی و خودکارآمدی والدینی مادران دارای کودک مبتلابه اختلال نقص توجه-بیش فعالی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: تعاملات والد-کودک, بهزیستی روانشناختی, خودکارآمدی والدینی مادران, اختلال نقص توجه-بیش فعالی
    Tayebeh Ebadi, Hayedeh Saberi*, Nasrin Bagheri
    Introduction

    This study is aimed at developing an education program based on parent-child interactions and examining its impact on psychological wellbeing and parental self-efficacy of mothers of children with ADHD.

    Method

    This study was a mixed study, in which Grounded theory was used in the qualitative section and the experimental method was used in the quantitative section. Purposive sampling was used in the quantitative section and convenience sampling was used in the qualitative section. Ten sessions aimed at 1. introducing the program, 2. meditation, 3. recognizing the disorder, 4. stimulus control, 5. empathy skill, 6. dealing with environmental modifications, 7. increasing attention, 8. social support, 9. response inhibition and 10.

    Results

    review were respectively recognized based on the results obtained from the interviews conducted in the qualitative section. These were then carried out for the experimental group in the qualitative section. Participants answered to the parental self-efficacy scale questionnaires (Domka et al., 1996) and psychological well-being (Ryff, 2002) in the quantitative study using pre-post tests and follow-up.
    Discussion and

    Conclusion

    Findings obtained from within-subjects between-subjects design variance test revealed that family-centered therapy was effective in increasing psychological well-being (P<0.001) and parental self-efficacy scores (P<0.001) in post-test. The increase has maintained its stability in the follow-up stage. In addition, results showed that the education program developed in the current study has good validity and can be applied to psychological well-being and parental self-efficacy of mothers of children with ADHD.

    Keywords: Parent-child interactions, Psychological well-being, Parental self-efficacy of mothers, ADHD (Attention Deficit Hyperactivity Disorder)
  • نرگس بارنامه، نسرین باقری*، زهرا تنها
    هدف

    داشتن کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم باعث مشکلات زیادی برای مادران این کودکان از جمله کاهش تاب آوری و امید به زندگی می شود. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش جرات ورزی و آموزش معنا درمانی بر تاب آوری و امید به زندگی در مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد.

    مواد و روش ها

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شهر تهران در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که تعداد 60 نفر آنها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی گمارده شدند. هر یک از گروه های آزمایش به تفکیک 8 جلسه 2 ساعته تحت آموزش جرات ورزی و آموزش معنا درمانی قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار برای آموزش ماند. داده ها با مقیاس تاب آوری (کونور و دیویدسون، 2003) و پرسشنامه امید به زندگی (میلر و پاورز، 1988) گردآوری و با روش های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.

    یافته ها

    تحلیل ها نشان داد که هر دو روش آموزش جرات ورزی و آموزش معنا درمانی در مقایسه با گروه کنترل باعث افزایش تاب آوری و امید به زندگی در مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شدند و نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (001/0>P). همچنین، بین اثربخشی آموزش جرات ورزی و آموزش معنا درمانی در افزایش امید به زندگی آنان تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0>p)، اما اثربخشی روش آموزش معنا درمانی در مقایسه با روش آموزش جرات ورزی در افزایش تاب آوری آنان بیشتر بود (001/0>P).

    نتیجه گیری

    با توجه به تفاوت اثربخشی روش های آموزش جرات ورزی و آموزش معنا درمانی بر تاب آوری و امید به زندگی در مادران دارای کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، مشاوران و درمانگران می توانند برای مداخله های روانشناختی خود از روش موثرتر یعنی روش آموزش معنا درمانی استفاده نمایند.

    کلید واژگان: آموزش جرات ورزی, آموزش معنا درمانی, تاب آوری, امید به زندگی, اختلال طیف اوتیسم
    Narges Barnameh, Nasrin Bagheri *, Zahra Tanha
    Purpose

    Having a child with autism spectrum disorder causes many problems for the mothers of these children, including decrease in resilience and life expectancy. Therefore, the current research was conducted with the aim of comparing the effectiveness of assertiveness training and logo therapy training on resilience and life expectancy in mothers with children with autism spectrum disorder.

    Materials and Methods

    The current research was a semi-experimental with a pre-test, post-test and follow-up design with a control group. The research population consisted of mothers with children with autism spectrum disorder in Tehran city in the academic years 2022-2023, which number of 60 people of them were selected by available sampling method and randomly assigned to three equal groups. Each of the experimental groups underwent assertiveness training and logo therapy training in 8 sessions of 2 hour, separately and the control group remained on the waiting list for training. The data were collected with the resilience scale (Connor and Davidson, 2003) and life expectancy questionnaire (Miller JF, Powers, 1988) and were analyzed with the methods of analysis of variance with repeated measurements and Bonferroni post hoc test in SPSS software.

    Findings

    The analyzes showed that both methods of assertiveness training and logo therapy training in compared to the control group increased resilience and life expectancy in mothers with children with autism spectrum disorder, and the results were maintained in the follow-up phase (P<0.001). Also, there was no significant difference between the effectiveness of assertiveness training and logo therapy training in increasing their life expectancy (P>0.05), but the effectiveness of logo therapy training method in compared to the assertiveness training method was higher in increasing their resilience (P>0.001).

    Conclusion

    Considering the difference in the effectiveness of methods of assertiveness training and logo therapy training on resilience and life expectancy in mothers with children with autism spectrum disorder, counselors and therapists can use the more effective method, means logo therapy training for their psychological interventions.

    Keywords: assertiveness training, Logo Therapy Training, Resilience, life expectancy, Autism spectrum disorder
  • محمدرضا تابع جماعت، محمد عسگری*، مالک میرهاشمی، نسرین باقری

    تعارض زناشویی سرمایه روان شناختی را کاهش می دهد و روی سلامت بدنی و روانی همسران تاثیرات ناگواری می گذارد. پژوهش های قبلی نشانگر خودکارآمدی نظریه انتخاب و تحلیل ارتباط متقابل در کاهش تعارض زناشویی همسران بوده اند. ازاین رو، پژوهش حاضر با هدف هم سنجی تاثیر رویکرد مبتنی بر نظریه انتخاب و تحلیل ارتباط متقابل بر سرمایه های روان شناختی زوجین دارای تعارضات زناشویی بود. این پژوهش به روش آزمایشی با طرح گروه کنترل نامعادل با بیش از یک گروه آزمایش انجام شد. بدین منظور از زوجین دارای تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه سه شهر تهران با تجربه حداقل یک سال زندگی مشترک با روش نمونه گیری در دسترس، 30 زوج (60 زن و شوهر) انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی 1، آزمایشی 2 و کنترل جایگزین شدند. داده ها قبل و بعد از مداخله با استفاده از پرسشنامه سرمایه های روان شناختی (Luthans, Youssef, & Avolio,  2007) گردآوری شد. تحلیل داده ها با تحلیل کوواریانس نشان داد که اجرای نظریه انتخاب و تحلیل رفتار متقابل بر مولفه های خودکارآمدی (01/0> P ، 15/10 =  (53 و 2)F) و امیدواری (01/0> P ، 18/14 =  (53 و 2)F) و خوش بینی (01/0> P ، 72/9 =  (53 و 2)F) سرمایه روان شناختی را در سطح 01/0 و مولفه تاب آوری (05/0> P ، 78/4 =  (53 و 2)F) آن را در سطح معناداری 05/0 تحت تاثیر قرار داده است. ولی تفاوت اثر متغیر مستقل بر هیچ یک از مولفه های سرمایه روان شناختی معنی دار نبود. یافته ها نشان داد که تفاوت اثربخشی هر دو متغیر مستقل بر مولفه های سرمایه روان شناختی معنی دار نبود؛ بنابراین به کارگیری هر دو روش جهت افزایش سرمایه روان شناختی زوجین متعارض به مشاورین و روان درمانگران توصیه می شود.

    کلید واژگان: تحلیل ارتباط متقابل, تعارض زناشویی, نظریه انتخاب, سرمایه روان شناختی
    MohammadReza Tabe Jamaat, Mohamad Asgari *, Malek Mir Hashemi, Nasrin Bagheri
    Background

    Marital conflict reduces psychological capital, and it has adverse effects on the physical and mental health of the spouses. Previous research has shown the effect of the approach based on choice theory and transactional analysis in reducing marital conflict between spouses.

    Objective

       The present study aims to compare the effect of the approach based on choice theory and transactional analysis on the psychological capital of couples who have marital conflicts.

    Method

    This research was conducted by experimental method with pre-test and post-test design and with an unbalanced control group with more than one experimental group. For this purpose, out of all couples with marital conflicts who were referred to counseling centers in the third district of Tehran with at least one year of living together with the available sampling method,30 couples(60 husbands & wives) were selected and randomly substituted into three groups of experimental 1, experimental 2, and control. The data before and after the experiment were gathered by the Psychological Capitals Questionnaire )Luthans, Youssef, & Avolio, 2007(. 

    Findings

    The data analysis with covariance analysis showed that interventions of choice theory and transactional analysis have a significant effect on the components of self-efficacy (P <0.01, F = 10.15) and hope (P <0.01, F = 14.18) and optimism (P <0.01, F = 9.72) psychological capital at the level of 0.01 and resilience (P <0.05, F = 4.78) was significant. But the difference in the effect of the independent variable on any of the components of psychological capital was not significant.

    Conclusion

     The results showed that the difference between the effectiveness of both independent variables on the increasing of the components of psychological capital was not significant. Therefore, applying both methods by counselors and psychotherapists to increase the psychological capital of couples involved in marital conflict can be recommended.

    Keywords: Transactional Analysis, marital conflict, choice theory, Psychological Capital
  • رویا ارجمند کرمانی، نسرین باقری*، خدیجه ابولمعالی الحسینی
    توجه کافی به شیوه زندگی دانشجویان به عنوان یک سرمایه انسانی بالقوه در جامعه و ارتقای آن در ساخت آینده کشور یک ضرورت به حساب می آید؛ بر این اساس هدف پژوهش حاضر ارایه یک چارچوب مفهومی از عوامل ارتقای سبک زندگی دانشجویان در جامعه ایران است. جهت گیری پژوهش، توسعه ای و روش شناسی آن کیفی بوده است. رویکرد و راهبردی که در روش کیفی انتخاب شد، نمونه ای از ترکیب هدفمند قیاس و استقرا با عنوان تحلیل محتوای هدایت شده و تجمعی بود. واحد تحلیل برای مطالعه و بررسی متون نظری و تجربی، بر اساس واحد تحلیل کلمه / نماد و مضمون بوده است. جامعه آماری نیز اعضای هییت علمی دانشگاه بودند که دوازده نفر به طور هدفمند و از روش زنجیره ای به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. همچنین از روش تحلیل متون و مصاحبه نیمه ساختاریافته برای جمع آوری داده ها استفاده شد. شیوه کنترل کیفیت تحلیل محتوا، از طریق رویکرد دریافت نظرهای متخصصان به عنوان کمیته تخصصی و ضریب توافق بین کدگذاران بود که با تایید کمیته تخصصی و برآورد ضریب 0/87، یافته های پژوهش از اعتبار و اعتماد لازم برخوردار شد. براساس یافته های به دست آمده از این مطالعه، 54 کد معنایی در سه مقوله اصلی قابلیت های ذهنی، فردی و اجتماعی طبقه بندی و در یک چارچوب شبکه ای به عنوان عوامل ارتقا و بهبود سبک زندگی دانشجویان در جامعه ایران معرفی شدند.
    کلید واژگان: سبک زندگی, دانشجویان, روان شناسی مثبت, تحلیل محتوا
    Roya Arjomand Kermani, Nasrin Bagheri *, Khadijeh Abolmaalialhoseyni
    Adequate attention to the lifestyle of students as a potential human capital in society and its improvement in building the future of the country is a necessity. Therefore, this study aims to provide a conceptual framework for the lifestyle improvement factors of students in Iranian society. The orientation of the present study was developmental with a qualitative methodology. The strategy chosen in the qualitative methodology was an example of a purposeful combination of analogy and induction called content-guided and cumulative analysis. The unit of analysis for studying theoretical and experimental texts was based on the unit of analysis of word/symbol and theme. The study’s statistical population was the faculty members of the university. Of them, twelve were purposefully selected by the chain method as the sample size. Text analysis and semi-structured interviews were also used for data collection. The quality control of content analysis was conducted by receiving the opinions of experts as a specialized committee and the coefficient of agreement between the coders. With the approval of the specialized committee and the estimation of the coefficient of agreement of 0.87, our findings had the necessary validation and trust. According to the findings, 54 semantic codes were classified into three main categories of mental, individual, and social capabilities and presented in a NET framework as lifestyle improvement factors of students in Iranian society.
    Keywords: Lifestyle, students, Positive psychology, Content Analysis
  • علیرضا شعبانی*، نسرین باقری
    نیروی انسانی ارزنده ترین سرمایه هر کشور است و با توجه به تغییر اساسی در ساختار سازمان ها اهمیت نیروی انسانی به مثابه مهم ترین و با ارزش ترین دارایی سازمان ها دو چندان شده است. این پژوهش با هدف مقایسه ابهام، تعارض و گران باری نقش بین کارکنان ستادی و عملیاتی فرماندهی انتظامی شهر تهران انجام شد. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، توصیفی از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه آماری پژوهش را کلیه پرسنل ستادی و عملیاتی فرماندهی انتظامی شهر تهران در نیمه اول سال 1398 تشکیل دادند و 50 نیروی ستادی و 50 نیروی عملیاتی به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش مقیاس ابهام_تعارض نقش هاوس و همکاران (1983) و پرسش نامه گران باری نقش باکاراش و همکاران (1990) است. داده ها با استفاده از آزمون t گروه های مستقل و تحلیل کوواریانس با نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین دو گروه کارکنان ستادی و عملیاتی فرماندهی انتظامی شهر تهران از لحاظ ابهام، تعارض و گران باری نقش تفاوت وجود دارد (05/0>P). با توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که کارکنان بخش عملیاتی تعارض نقش بیش تر و کارکنان ستادی ابهام نقش و گران باری نقش بیش تر دارند.
    کلید واژگان: ابهام نقش, تعارض نقش, گران باری نقش, فرماندهی انتظامی
    Alireza Shabani *, Nasrin Bagheri
    human power is the most valuable capital of any country, and due to the fundamental change in the structure of organizations, the importance of human power as the most important and valuable asset of organizations has doubled. This research was conducted with the aim of comparing the ambiguity, conflict and role burden between the headquarters and operational staff of the Tehran police force.The present research was of a comparative nature in terms of applied purpose and in terms of nature and descriptive method. The statistical population of the research was formed by all the headquarters and operational personnel of the Tehran police force in the first half of 2019, and 50 headquarters and 50 operational personnel were selected through available sampling. The research tool was House et al.'s (1983) Role Ambiguity-Conflict Scale and Bakarash et al.'s (1990) Role Prejudice Questionnaire. The data was analyzed using t-test of independent groups and analysis of covariance with SPSS version 22 software.The findings showed that there is a difference between the two groups of staff and operational staff of the Tehran police force in terms of ambiguity, conflict and role burden (P<0.05).According to the findings of the research, it can be said that the employees of the operational department have more role conflict and the staff of the headquarters have more role ambiguity and role burden.
    Keywords: Role ambiguity, role conflict, role burden, police force
  • نسرین امامی نائینی، مالک میرهاشمی*، نسرین باقری
    امروزه با گسترش کلانشهرها و پیچیدگی های زندگی، مشکلات زندگی نیز روز به روز در حال افزایش است. مشکلاتی که مواجهه شدن با آنها نیاز به مهارت و توانایی دارد. هدف اساسی این پژوهش بررسی اثربخشی بسته آموزش ارتقای مهارت های فردی بر ارتقای توانمندی های شناختی - رفتاری دختران و زنان 30-20 سال در مناطق حاشیه ای شهرهای اصفهان (ارزنان)، تهران (شهر قدس)، زاهدان (شیراباد) و مشهد (جاهد شهر) بود. روش مداخله از نوع تجربی بر اساس روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و با اجرای بسته ارتقای مهارت های فردی تدوین شده؛ بر روی نمونه ای متشکل از دو گروه 60 نفری از جامعه بانوان ساکن در مناطق حاشیه ای بود که به شکل تصادفی ساده افراد به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شده بودند. داده ها جمع آوری شد. نتایج بدست آمده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که میانگین نمره های شرکت کنندگان در متغیرهای تنظیم هیجانی، خودآگاهی و ارتباط موثر به طور همزمان بین اعضای 2 گروه آزمایش و کنترل متفاوت است. به عبارت دیگر آموزش بسته مهارت های فردی به طور معناداری باعث ارتقای توانمندی های شناختی- رفتاری شرکت کنندگان شده است.
    کلید واژگان: حاشیه نشینی, مهارت های فردی, مهارت خوداگاهی, مهارت برقراری ارتباط موثر, مهارت تنظیم هیجان
    Nasrin Emami Naini, Malek Mirhashemi *, Nasrin Bagheri
    Nowadays, with the expansion of metropolises and the complexities of life, the problems of life are increasing day by day. These problems require skills and abilities to deal with them. The main purpose of this research is to investigate the effectiveness of the individual skills training package in improving the cognitive-behavioral abilities of girls and women aged 20-30 years in the marginal areas of the cities of Isfahan, Tehran), Zahedan and Mashhad.The experimental intervention method is based on a semi-experimental method of pre-test-post-test type with a control group and with the intervention of training individual skills improvement package. It was based on a sample consisting of two groups of 60 individuals from the women's community living in marginal areas, who were randomly divided into two intervention and control groups. The results obtained from the multivariate covariance analysis test showed that the mean scores of the participants in the emotional regulation, self-awareness and effective communication was significantly different among experimental and control groups, after intervention. In other words, individual skills’ training has significantly improved the cognitive-behavioral abilities of the participants.
    Keywords: marginalization, Individual skills, self-awareness skills, communication skills, emotional regulation
  • علیرضا شعبانی، نسرین باقری

    این پژوهش بررسی نقش سیستم های مغزی رفتاری، باور به دنیای عادلانه و احساس تنهایی در پیش بینی اضطراب ناشی از کرونا بود. این پژوهش از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش را والدین مراجعه کننده به بخش جلسات آموزش خانواده، مشاوره کودک، مرکز مشاوره گلستان شهر گرگان تشکیل دادند که 100 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جمع آوری داده ها با پرسش نامه اضطراب ناشی از کرونا علیزاده فرد، پرسش نامه سیستم های مغزی رفتاری کارور و وایت، پرسش نامه احساس تنهایی راسل، پرسش نامه باور به دنیای عادلانه سالتون و داگلاس انجام شد. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که سیستم های مغزی رفتاری، باور به دنیای عادلانه و احساس تنهایی با اضطراب ناشی از کرونا رابطه معنادار دارند (05/0p<). همچنین سیستم مغزی رفتاری، باور به دنیای عادلانه و احساس تنهایی توانایی پیش بینی اضطراب ناشی از کرونا را دارند (001/0>p). با توجه به یافته های پژوهش حاضر، مدیران و مسیولان سیستم های بهداشتی و درمانی با در نظر گرفتن ویژگی های شناختی می توانند در کنترل سلامت روان افراد در شرایط اپیدمی کرونا نقش حایز اهمیتی را ایفا کنند.

    کلید واژگان: سیستم های مغزی رفتاری, باور به دنیای عادلانه, احساس تنهایی, اضطراب ناشی از کرونا
    alireza shabani, nasrin bagheri

    This study aimed to investigate the role of behavioral brain systems, belief in a just world, and loneliness in predicting corona anxiety. This study was correlational and the statistical population consisted of parents referred to the Department of Family Education Sessions, Child Counseling, and Golestan Counseling Center in Gorgan, where 100 people were selected by the convenience sampling method. Data collection was done by using Alizadeh Fard’s Corona Anxiety Inventory, Carver and White’s behavioral brain Systems questionnaire, Russell’s Loneliness Questionnaire, and Salton and Douglas’ Belief in a Fair World Questionnaire. Data were analyzed using the Pearson correlation coefficient and multiple regression tests. Findings showed that behavioral brain systems, belief in a fair world, and feeling lonely have a significant relationship with corona anxiety (p<0.05). Behavioral brain systems, belief in a fair world and loneliness also can predict corona anxiety (p<0.001). According to the findings of the present study, managers, and officials of healthcare systems, taking into account cognitive characteristics, can play an important role in controlling the mental health of people during the corona epidemic.

    Keywords: Behavioral brain systems, belief in a just world, loneliness, coronary anxiety
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال