نوین نیک بخش
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و نهم شماره 3 (پیاپی 132، امرداد و شهریور 1403)، صص 38 -50سابقه و هدف
هیپرپاراتیروئید اولیه منجر به افزایش ترشح هورمون پاراتیروئید و هیپرکلسمی می شود. ضایعات پاراتیروئید اغلب به صورت آدنوم، هیپرپلازی و کارسینوم می باشد. هدف از این تحقیق، بررسی تظاهرات بالینی، یافته های پاتولوژیک و چگونگی پاسخ به درمان در بیماران با پاراتیروئیدکتومی می باشد.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی- تحلیلی (1396-1381)، از 37 پرونده بیماران پاراتیروئیدکتومی شده در بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بابل، اطلاعات مرتبط با سن، جنس، مقادیر قبل و بعد از عمل شاخص های آزمایشگاهی و پاتولوژی ضایعات و روش جراحی استخراج و جمع آوری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار 20-SPSS و شاخص های آمار توصیفی، آزمون های آماری دقیق فیشر و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند (0/05>P).
یافته هااکثریت بیماران، زن (57/67%) بودند و میانگین سنی 27/15±13/47 سال بود. بیماری بیشتر با وقوع تظاهرات اسکلتی (28/45%) بروز یافت. آدنوم بیشترین نوع ضایعه در رادیولوژی (37/78%) و همچنین پاتولوژی (41/63%) و روش جراحی غالب، برش و بررسی یک طرفه (86/64%) بود. ارتباط آماری معنی داری بین نوع ضایعه پاتولوژی با گروه سنی (0/037=P) و جنس (0/013=P)) بیماران مشاهده شد. موفقیت جراحی پاراتیروئیدکتومی بر اساس مقادیر قبل و بعد از عمل دو شاخص کلسیم (0/001>P) و پاراتورمون (0/001>P)، معنی دار ارزیابی شد.
نتیجه گیریبیماری هیپر پاراتیروئیدی اولیه در ایران یک اختلال علامت دار است که بیشتر با علائم استخوانی تظاهر می یابد و جراحی پاراتیروئیدکتومی روش قطعی درمان است. بهبود علائم استخوانی، اندازه گیری کلسیم و پاراتورمون به عنوان شاخص ارزیابی بهبود در این بیماران می تواند در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: هیپرپاراتیروئیدی اولیه, پاراتیروئیدکتومی, هیپرپلازی, آدنوم پاراتیروئیدBackground and AimPrimary hyperparathyroidism leads to increased secretion of parathyroid hormone and hypercalcemia. Parathyroid lesions are often in the form of adenoma, hyperplasia, and carcinoma. The aim of this study was to investigate clinical manifestations, pathological findings, and the response to the treatment in the patients with parathyroidectomy.
Materials and MethodsIn this cross-sectional-analytical study (2002-2017),we extracted data from 37 records of the patients who had undergone parathyroidectomy in the hospitals associated with Babol University of Medical Sciences. The data were about age, gender, pre-and post-operative values of laboratory indices, pathology of the lesions, and the surgical procedure. Using SPSS- 20 software, data were analyzed by, descriptive statistics, Fisher's exact and Wilcoxon's statistical tests (P<0.05).
ResultsThe majority of patients were female (67.57 %) and the mean age was 47.13 ± 15.27 years. The disease with skeletal manifestations was more common (45.28%). Adenoma was the most common type of lesion in radiology (78.37 %) and pathology (63.41 %) and the predominant surgical method was unilateral exploration (64.86%). A statistically significant relationship was observed between the type of pathological lesion and the patient's age grou (p=0.037) and gender(p = 0.013). The success of parathyroidectomy surgery was evaluated as significant based on the pre- and post-operative values of calcium (P<0.001) and parathormone (P<0.001).
ConclusionsPrimary hyperparathyroidism disease in Iran is a symptomatic disorder that most frequently manifests with bone symptoms, and parathyroidectomy surgery is the definitive treatment method. Improvement of bone symptoms, measurement of calcium, and parathormone can be considered indicators of improvement in these patients.
Keywords: Primary Hyperparathyroidism, Parathyroidectomy, Hyperplasia, Parathyroid Adenoma -
زمینه و هدف
هیپوکلسمی یکی از عوارض شدید جراحی تیروئید است. این عارضه معمولا به دنبال صدمه غدد پاراتیروئید حین جراحی اتفاق می افتد. این مطالعه با هدف بررسی فراوانی و ریسک فاکتورهای هیپوکلسمی بعد از عمل تیروئید در بیمارستان شهید بهشتی بابل در سال های 1395 تا 1397 انجام شده است.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی، نمونه گیری به روش آسان و 160 بیمار که در سال های 1395 تا 1397در بیمارستان شهید بهشتی بابل تحت جراحی تیروئید قرار گرفتند، وارد مطالعه شدند. مقدار کلسیم سرم بلافاصله بعد از جراحی، روز اول پس از جراحی و در صورت بروز هیپوکلسمی در روز 4 بعد از جراحی و سال عمل توسط مجریان طرح از پرونده بیماران تکمیل گردید. داده ها با نرم افزارSPSS V.22 تجزیه و تحلیل گردید. از شاخص های توصیفی و آزمون های کای اسکوار و رگرسیون لجستیک استفاده شد. P value کمتر از 05/0 معنی دار تلقی گردید.
یافته هامیانگین سنی بیماران به طورکلی برابر 12/15±07/45 سال و میانه برابر 5/46سال بود. در بررسی ارتباط (یک متغیره) بین متغیرهای جنس، بدخیمی تیروئید، نوع بدخیمی و نوع جراحی با هیپوکلسمی، تنها نوع جراحی با هیپوکلسمی ارتباط معناداری نشان داد، بطوریکه کمترین میزان هیپوگلسمی مربوط به لوبکتومی بود (004/0 = P). با استفاده از رگرسیون لجستیک (در حالت چند متغیره)، عوامل موثر بر هیپوکلسمی مورد ارزیابی قرارگرفت. درنهایت مشخص گردید که افراد با تیروئیدکتومی کامل بیش از 3 برابر نسبت به لوبکتومی شانس هیپوکلسمی در آنها افزایش می یابد (004/0 = P و70/3 = OR).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج، فراوانی هیپوکلسمی همانند سایر مطالعات انجام شده در داخل و خارج از کشور بوده است و جراحی توتال تیروئیدکتومی شانس بروز هیپوکلسمی را افزایش می دهد.
کلید واژگان: هیپوکلسمی, عوامل خطر, تیروئیدکتومیIntroduction & ObjectiveHypocalcemia is one of the severe complications of thyroid surgery. This complication usually occurs after damage to the parathyroid glands during surgery. This study was conducted with the aim of investigating the frequency and risk factors of hypocalcemia after thyroid surgery in Shahid Beheshti Hospital, Babol (2016-2019).
Materials & MethodsIn this cross-sectional study, 160 patients who underwent thyroid surgery at Shahid Beheshti Hospital in Babol between 2015 and 2017 were included in the study. The amount of serum calcium immediately after surgery, on the first day after surgery and in case of hypocalcemia on the 4th day after surgery and the year of operation were completed by the project managers from the patients' files. The data was analyzed with SPSS V.22 software. Descriptive indices, Chi-square tests, and logistic regression were used. P value less than 0.05 was considered significant.
ResultsThe average age was 45.07 ± 15.12 years and the median was 46.5 years. In examining the relationship (one-variable) between the variables of gender, thyroid malignancy, type of malignancy and type of surgery with hypocalcemia, only the type of surgery showed a significant relationship with hypocalcemia, so that the lowest amount of hypoglycemia was related to lobectomy (P = 0.004). Using logistic regression (in multivariate mode), the factors affecting hypocalcemia were evaluated. Finally, it was found that people with complete thyroidectomy have more than 3 times the chance of hypocalcemia compared to lobectomy (P = 0.004 and OR = 3.70).
ConclusionsAccording to the results, the frequency of hypocalcemia was similar to other studies conducted inside and outside the country, and total thyroidectomy surgery increases the chance of hypocalcemia.
Keywords: Hypocalcemia, Risk Factors, Thyroidectomy -
زمینه و هدف
کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک یکی از روش های جراحی کوله سیستکتومی می باشد که ممکن است در افراد با BMI (شاخص توده بدن) بالا همراه با دشواری و عوارضی نیز باشد. ما در این مطالعه عفونت محل پورت به دنبال کوله سیستکتومی لاپاراسکوپی و ارتباط آن با BMI در بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی بابل در سال های 1394-1391 را مورد بررسی قرار دادیم.
روش تحقیق:
در این مطالعه مقطعی-تحلیلی، کلیه بیمارانی که تحت لاپاراسکوپی کوله سیستکتومی قرار گرفته بودند، به تعداد 801 بیمار پس از اخذ رضایت آگاهانه وارد مطالعه شدند. اطلاعات دموگرافیک (جنس، سن، BMI) و بالینی (نوع بیماری، تعداد سنگ های صفراوی، نوع عفونت محل پورت و مدت جراحی) بیماران مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هابیشتر بیماران زن (87 درصد) با میانگین سنی 23/14±38/43 سال بودند. میانگین شاخص توده بدنی بیماران برابر با 86/6±72/31 کیلوگرم بر متر مربع گزارش شد؛ اکثرا در محدوده 30 تا 9/39 بوده (8/44 درصد) و حداقل بیماران نمایه توده بدنی بزرگتر یا مساوی 40 داشتند (5/12 درصد). اکثریت بیماران دچار کوله سیستیت مزمن با میزان 2/70 درصد و در رتبه بعد بیلیاری کولیک (6/18 درصد) بودند. طول مدت جراحی نیز به طور میانگین 59/10±18/35 دقیقه بود. 2 درصد بیماران دچار عفونت محل پورت بودند که موارد آمبلیکال، اپیگاستریک و یا هر دو محل به ترتیب 2/1 درصد، 5/0 درصد و 2 درصد بود. BMI بیماران با عفونت محل پورت آمبلیکال به ترتیب 45/3±48/41 و اپیگاستریک 87/5±38/30 بوده و بیماران با عفونت محل آمبلیکال به طور معناداری BMI بالاتری نسبت به بیماران با عفونت محل اپیگاستریک داشتند (P<0.001). افراد با BMI بالای 30 به طور معناداری فراوانی بیشتری از عفونت ناحیه آمبلیکال پورت داشتند (P<0.001).
نتیجه گیریبراساس یافته های این مطالعه بیمارانی که دچار عفونت محل پورت آمبلیکال شده بودند، توده بدنی بالاتری داشتند.
کلید واژگان: شاخص توده بدنی, طول مدت جراحی, عفونت محل پورت, کوله سیستکتومی, لاپاراسکوپیBackground and AimsLaparoscopic cholecystectomy is one of the surgical procedures for cholecystectomy, which may be associated with difficulty and complications in people with high body mass index (BMI). In this study, we investigated the location of the portal infection following laparoscopic cholecystectomy and its association with BMI in hospitals affiliated with Babol University of Medical Sciences in 2012-2015.
Materials and MethodsIn this cross-sectional analytical study, all patients who underwent laparoscopic cholecystectomy surgery (n=801) were included after obtaining informed consent. Demographic (e.g., gender, age, and BMI) and clinical (e.g., type of disease, number of gallstones, port site infection, and duration of surgery) information were evaluated.
ResultsMost patients were female (87%), with a mean age of 43.38 ± 14.23 years. The average BMI of the patients was reported as 31.72 ± 6.86 kg/m2; most of them were in the range of 30-39.9 (44.8%), and at least a few patients had a BMI greater than or equal to 40 (12.5%). The mean BMI of patients was 31.72 ± 6.86 kg/m2. The majority of patients had chronic cholecystitis (70.2%) and colic bilirubin (18.6%). The duration of surgery was 35.18 ± 10.59 minutes. Around 2% of the patients had an infection site of the port (1.2%), the cases of umbilical epigastric (0.5%), or both sites (0.2%). The BMI of patients with port umbilical infection was 41.48±3.45 and epigastric 30.38±5.87, and patients with port umbilical infection had significantly higher BMI than patients with epigastric infection (P<0.001). Individuals with a BMI higher than 30 were significantly more likely to have an umbilical portal infection (P<0.001).
ConclusionAccording to the findings of this study, patients with an umbilical port site infection had a higher BMI.
Keywords: BMI, Cholecystectomy, Laparoscopy, Portal site infection, Surgical duration -
سابقه و هدف
از مراحل مهم در درمان بیماران با لنفادنوپاتی های مدیاستن، تشخیص قطعی با استفاده از نمونه برداری بافتی از ضایعه ی داخل مدیاستن است. مدیاستینوسکوپی از روش هایی است که برای این منظور به کار می رود. در این راستا، هدف از این مطالعه بررسی نقش مدیاستینوسکوپی در تعیین علت لنفادنوپاتی های مدیاستن در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان شهید بهشتی بابل بود.
مواد و روش هااین مطالعه از نوع مقطعی بود و 36 بیمار با لنفادنوپاتی مدیاستن که از فروردین 1388 تا اسفند 1398 در بیمارستان شهید بهشتی بابل بستری و تحت مدیاستینوسکوپی قرار گرفتند، وارد مطالعه شدند. اطلاعات پزشکی ثبت شده از تمامی بیماران بدون سرطان شناخته شده ریه تحت مدیاستینوسکوپی بررسی شد. مدیاستینوسکوپی را پزشک فوق تخصص برای همه ی بیماران انجام داد و نمونه ی بیوپسی برای تشخیص نهایی به پاتولوژی بیمارستان شهید بهشتی فرستاده شد. با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 25، اطلاعات توصیف و در سطح معناداری 05/0 با آزمون های آماری مرتبط تحلیل و بررسی شد.
یافته هامیانگین سنی بیماران به طور کلی، برابر با 11/04±47/97 سال بود (کمترین سن 28 و بیشترین سن 76 سال). اکثر بیماران زن بودند (27نفر معادل 75 درصد). بر اساس نتایج پاتولوژی، تشخیص نهایی برای 33 نفر (91/67 درصد) خوش خیمی و 3 نفر (8/33 درصد) بدخیمی بود. شایع ترین نتیجه ی پاتولوژی سارکوئیدوز با تعداد 23 مورد (63/90 درصد)، عفونت فعال در 4 مورد (11/11 درصد) و کارسینوم سلول سنگ فرشی در 3 مورد (8/33 درصد) بود و سایر نتایج خوش خیمی با فراوانی یک مورد (2/78 درصد) گزارش شدند. یافته ی پاتولوژی ارتباط معناداری با سن و جنسیت بیماران نداشت (0/05<P).
نتیجه گیریبر اساس یافته های مطالعه، می توان نتیجه گرفت که مدیاستینوسکوپی در تعیین علل لنفادنوپاتی های مدیاستن کمک کننده است و همچنان روشی مطمئن برای بررسی ضایعات مدیاستنی به شمار می رود.
کلید واژگان: جراحی قفسه ی سینه, لنفادنوپاتی, مدیاستن, مدیاستینوسکوپیBackground and ObjectiveOne of the most important steps in the treatment of patients with mediastinal lymphadenopathy is the definitive diagnosis using tissue sampling of the intra-mediastinal lesion. Mediastinoscopy is one of the methods used for this purpose. In this regard, this study aims to investigate the role of mediastinoscopy in determining the cause of mediastinal lymphadenopathy in patients referred to Shahid Beheshti Hospital in Babol, Iran.
Materials and MethodsThis cross-sectional study was conducted on 36 patients with mediastinal lymphadenopathy who were admitted to Shahid Beheshti Hospital in Babol (April 2009-March 2020) and underwent mediastinoscopy. Recorded medical information of all patients without known lung cancer under mediastinoscopy was reviewed. Mediastinoscopy was performed by a specialist doctor for all patients and the biopsy sample was sent to Shahid Beheshti Hospital Pathology for final diagnosis. Descriptive data were analyzed using SPSS25 software at a significance level of 0.05.
ResultsThe mean age of the patients was 47.97±11.04 years (range: 28-76 years). The majority of patients were women (n=27; 75.00%). According to the pathology results, the final diagnosis for 33 people (91.67%) was benign, and 3 people (8.33%) were diagnosed with malignant. The most common pathology result was sarcoidosis with 23 cases (63.90%), active infection in 4 cases (11.11%), and squamous cell carcinoma in 3 cases (8.33%). Other benign results were reported with the frequency of one case (78.2%). Pathology findings had no significant relationship with the age and gender of patients (P<0.05).
ConclusionBased on the findings of the study, it can be concluded that mediastinoscopy can help determine the causes of mediastinal lymphadenopathy and it is still a reliable method for examining mediastinal lesions.
Keywords: Chest Surgery, Lymphadenopathy, Mediastinoscopy, Mediastinum -
زمینه و هدف
اگرچه لاپاراسکوپی روش انتخابی در کوله سیستکتومی است، اما از موارد بحث برانگیز این عمل تعبیه معمول درن پس از عمل جراحی می باشد. لذا این مطالعه با هدف بررسی کارایی درن بعد از اعمال جراحی کوله سیستکتومی لاپاروسکوپیک انجام شده در بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی بابل در طی سال های 93-96 انجام شده است.
مواد و روش هادر این مطالعه مورد - شاهدی، در مجموع 219 بیمار که شرایط ورود به مطالعه را داشتند و کاندید جراحی کوله سیستکتومی در بیمارستان های تابع دانشگاه علوم پزشکی بابل طی سال های 1393 تا 1396 بودند، مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این مطالعه مورد - شاهدی، بیماران کاندید جراحی کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک با رضایت آگاهانه و به صورت در دسترس وارد شدند. جراح در حین عمل اقدام به گذاشتن درن کرده است. دو گروه مورد (با درن) و شاهد (بدون درن) از نظر پارامترهای مختلف شامل سن، جنس، شاخص توده بدنی، مدت بستری، میزان درد، ترشح صفراوی، آبسه، خونریزی، هماتوم در قالب چک لیستی جمع آوری گردید. داده ها با نرم افزار 16 SPSS V.تجزیه و تحلیل گردید. از آزمون های کای اسکوار و مان ویتنی استفاده شد. P value کمتر از 05/0 معنی دار تلقی گردید.
یافته هادر این پژوهش برای 109 بیمار (8/49%) درن کار گذاشته شده و 110 بیمار (2/50%) بدون درن بودند. از 109 بیماری که برای آنها درن کار گذاشته شده بود، تنها 6 مورد (5/5%) دچار عفونت محل درن شده بودند و در 103 نفر (5/94%) هیچ گونه عفونتی مشاهده نشد. در مقایسه میزان درد و عوارض حاصل از جراحی مشخص شد که بین بیمارانی که درن داشته و بیماران بدون درن در هیچ یک از موارد درد و خونریزی و نشت صفرا اختلاف معناداری وجود نداشته است. زمان انجام عمل بین بیمارانی که درن داشته و بیمارانی که برای آنها درن استفاده نشده، تفاوت آماری معناداری نداشته است (35/0=P). این در حالی است که مدت زمان بستری بیمارانی که درن داشتند به طور معنی داری بیشتر از بیمارانی بدون درن بوده است (009/0=P).
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که استفاده از درن در بیماران تحت کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک تاثیر چندانی در پیشگیری از نشت مجاری صفراوی، خونریزی و کاهش درد بیماران نداشته است. از این رو می توان نتیجه گرفت جز در موارد خاص لزومی به استفاده از درن در اعمال جراحی کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک به صورت روتین نیاز نمی باشد. استفاده از درن موجب افزایش مدت زمان بستری بیماران می گردد.
کلید واژگان: کوله سیستکتومی, درن, لاپاراسکوپی, عوارض, کارایی, دردIntroduction & ObjectiveAlthough laparoscopic cholecystectomy gains wide acceptance as a treatment of choice, but it is a controversial case of routine drain insertion after laparoscopic surgery. Therefore, the aim of this study was to evaluate the efficacy and outcome of drainage after laparoscopic cholecystectomy surgery in Babol University of Medical Sciences hospitals during 2014-2017.
Materials & MethodsA total of 219 patients candidate for cholecystectomy surgery were evaluated after meeting the inclusion criteria in hospitals affiliated to Babol University of Medical Sciences during 2014-2017. In this case-control study, patients undergoing laparoscopic cholecystectomy were enrolled with informed and available. The surgeon accidentally inserted a drain during surgery. The case and control groups were reviewed to gather the following different parameters: age, sex, BMI, length of stay, pain level, bile leak, abscess, bleeding, infection, and Hematoma.
ResultsIn this study, 109 patients (49.8%) were received a drain and 110 patients (50.2%) were without drain. Of the 109 patients who were received drain, only 6 patients (5.5%) had suffered from drain site infection and 103 patients (94.5%) had no infection. Comparison of pain and complications of surgery revealed that there was no significant difference between cases of pain, bleeding and bile leakage in patients with and without drain. There was no statistically significant difference between the time of operation between patients with drain and without drain (P=0.35). However, the duration of hospitalization of patients with drain was significantly longer than patients without drain (P= 0.009).
ConclusionsThe present study showed that the use of drain in patients undergoing laparoscopic cholecystectomy had no significant effect on prevention of bile leaks, bleeding and pain reduction.
Keywords: Cholecystectomy, Drain, Laparoscopy, Complications, Efficacy, Pain -
زمینه و هدف
پارگی مری یکی از موارد تهدیدکننده زندگی و جزء اورژانسهای جراحی میباشد. تشخیص دیرهنگام باعث افزایش چشمگیر مرگومیر میشود، بنابراین نیازمند تشخیص به موقع و درمان مناسب میباشد. اما به علت شباهت به سایر بیماری ها، تشخیص سخت مانده و با وجود مطالعات بسیار اتفاق نظر در انتخاب درمان وجود ندارد. هدف از این مطالعه، ارزیابی بیماران دچار پارگی مری مراجعهکننده به بیمارستانهای تابعه شهرستان بابل (بیمارستانهای آیتاله روحانی و شهید بهشتی) از لحاظ عوامل بالینی، نوع درمان و عوارض آن در طی سالهای 1394-1381 میباشد.
مواد و روشهادر این مطالعه توصیفی - مقطعی تمام بیماران دچار پارگی مری که در بیمارستانهای تابعه شهرستان بابل از سال 1394-1381 بستری شده اند، مورد بررسی قرار گرفتند. معیار ورود به این مطالعه تمامی بیماران دچار پارگی مری به دلایل مختلف می-باشند. معیار خروج عدم دسترسی به پرونده بیماران می باشد. تشخیص براساس شرح حال، سابقه پزشکی، مطالعات بالینی و اطلاعات پاراکلینیک شامل رادیولوژی میباشد. پرونده بیماران از بایگانی بیمارستان استخراج شده و اطلاعات بیماران در قالب فرم چک لیست وارد شد. اطلاعات در نرم افزار 16V SPSS با آزمون های آماری تی تست و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتههااز 1381 تا 1394، 27 بیمار با پارگی مری وارد مطالعه شدند که 17 نفر 63% بیماران با تاخیر 24 ساعت درمان شدند. بیشترین علت پارگی جسم خارجی 18 مورد 7/66% و سپس ایاتروژنیک 4 مورد 8/14% و بیشترین علامت بدو مراجعه درد قفسه سینه 14 مورد 9/51% و دیسفاژی 13 مورد 1/48% و بیشترین درمان انتخابی اول در 11 مورد 7/40% ترمیم اولیه و سپس کانسرواتیو 10 مورد 37% بود. تنها یک مورد مرگ و میر 7/3% وجود داشت که بیمار 10 روز بعد از شروع علایم مراجعه کرده بود و دچار عارضه فیستول آیورتوازوفاژیال شده بود.
نتیجهگیریدر این مطالعه علت اصلی مرگ و میر، عارضه پارگی مری به علت تاخیر در درمان مراجعه دیرهنگام بیماران بوده و انتخاب درمان مناسب با توجه به شرایط بیمار (فاصله بین شروع علایم و زمان مراجعه، محل پارگی، علت پارگی علایم بالینی بیماران وپاتولوژی زمینه ای مری) بوده است.
کلید واژگان: پارگی مری, تشخیص به موقع, درمان کانسرواتیو, ترمیم اولیهIntroduction & ObjectiveEsophageal perforation is a life threatening condition, which is considered as a surgical emergency. Delayed diagnosis can cause a significant increase in mortality. Therefore, it requires early diagnosis and appropriate treatment but due to the similarity to other diseases, diagnosis remains difficult and despite the many studies, treatment is still controversial. The Purpose of this study is Evaluation of patients with esophageal perforation concerning clinical factors, treatment and complications in Babol hospitals during years 2002-2015.
Materials & MethodsIn this descriptive cross-sectional study, all patients with esophageal rupture who have been hospitalized in the affiliated hospitals of Babol city from 2002-2015 were studied. Inclusion criteria in this study are all patients with esophageal rupture for various reasons. Exclusion criteria are lack of access to patients' files. Diagnosis is based on medical history, clinical studies, and paraclinical information, including radiology. Patients' files were extracted from the hospital archives and patient information was entered in the form of a checklist. Data were analyzed by SPSS software version 16 by T-Test and chi-square tests.
ResultsFrom 2002 to 2015, 63% of 27 patients with esophageal perforation has been treated late (>24 hours). The predominant etiology was foreign body 18cases 66.7% followed by iatrogenic 4 cases 14.8%, and in 74% the localization was thoracic, in 14 cases 51.9% and 13 cases 48.1% clinical symptoms were chest pain and disphagia at the time of admittion. In 11cases 40.7% and 10cases 37% primary repair and conservative therapy, respectively, was considered the first choice. There was only one death 3.7% in a Patient who had referred 10 days after the onset of symptoms with aortoesophageal fistula.
ConclusionsIn this study, the main cause of mortality was esophageal rupture due to delayed treatment of patients and the choice of appropriate treatment according to the patient's condition (interval between onset of symptoms and time of referral, location of rupture, cause of rupture of clinical symptoms and underlying pathology Mary) has been.
Keywords: Esophageal Perforation, Early Diagnosis, Conservative Therapy, Primary Repair -
زمینه و هدف
بیماری سنگ صفرا از جمله بیماری های شایع دستگاه گوارش می باشد. مطالعات متعددی وجود ارتباط بین بیماری سنگ صفرا و اختلالات لیپیدی را نشان دادند. هدف از این پژوهش بررسی سطوح سرمی لیپیدها قبل و بعد از عمل جراحی کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک بود.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی بر روی 88 بیمار مبتلا به سنگ صفرا مراجعه کننده به بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی بابل که تحت عمل کوله سیستکتومی لاپاراسکوپیک قرار گرفتند، انجام شده است. سطوح سرمی تری گلیسیرید، کلسترول، لیپوپروتیین با چگالی بالا و لیپوپروتیین با چگالی پایین قبل از عمل و سه ماه پس از عمل اندازه گیری شد. اطلاعات در نرم افزار 16V SPSS با آزمون های آماری تی تست و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هااز بین 88 نفر بیمار 10 نفر را 3/11 درصد مردان و 78 نفر را 7/88 درصد زنان تشکیل دادند. میانگین سنی بیماران در این مطالعه 45/38±5/13 سال با دامنه 78-18 سال بود. میانگین سطح سرمی لیپوپروتیین با چگالی بالا در بیماران قبل از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 61/41±57/5 و پس از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 74/42±24/5، میانگین سطح سرمی لیپوپروتیین با چگالی پایین قبل از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 7/110±3/27 و پس از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 3/108±7/23، میانگین سطح سرمی کلسترول قبل از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 1/177±8/25 و پس از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 180±8/20 و میانگین سطح سرمی تری گلیسیرید قبل از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 1/119±4/31 و بعد از عمل میلی گرم بر دسی لیتر 145± 5/46 بود. در میان لیپیدها فقط افزایش تری گلیسیرید معنی دار بود (001/0<P).
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که سطح سرمی تری گلیسیرید به طور معنی دار افزایش یافته بود. سایر پارامترها تفاوت معنی-داری نداشتند.
کلید واژگان: سطح سرمی لیپید, سنگ صفرا, کوله سیستکتومیIntroduction & ObjectiveGallstone disease is one of the most common diseases of the gastrointestinal tract. Numerous studies have shown an association between gallstone disease and lipid disorders. The aim of this study was to evaluate the serum levels of lipids before and after laparoscopic cholecystectomy.
Materials & MethodsThis cross-sectional study was performed on 88 patients with gallstones referred to the affiliated hospitals of Babol University of Medical Sciences who underwent laparoscopic cholecystectomy. Serum levels of triglycerides, cholesterol, high-density lipoprotein and low-density lipoprotein were measured before surgery and three months after surgery. Data were analyzed by SPSS software version 16 by T-Test and chi-square tests.
ResultsAmong 88 patients, 10 cases (11.3%) were men and 78 cases (88.7%) were women. The mean age of patients was 38/45±13.5. The mean amount of HDL before 5.57+41.61 mg/dl and after surgery was 5.24+42.74 mg/dl, the mean amount of LDL before and after surgery was 27.3+11.07 mg/dl, 23.7+108.3 mg/dl, the mean amount of serum cholesterol before surgery was 25.8+177.1, after surgery was 20.8+180 mg/dl and the mean amount of serum trigliserid before and after surgery was 31.4+119.1 mg/dl, 46.5+145 mg/dl. Only the serum trigliserid level increased after surgery significantly (P
Keywords: Serum Lipid, Gallstone, Cholecystectomy -
زمینه و هدف
سرطان معده دومین سرطان کشنده در جهان است. درمان قطعی آن جراحی است. برداشتن کامل معده (توتال گاسترکتومی) برای بدخیمی های قسمت فوقانی و میانی معده انجام می شود که عوارضی به همراه دارد. لذا هدف از این مطالعه بررسی فراوانی عوارض توتال گاسترکتومی در بیماران مبتلا به سرطان معده بود.
مواد و روش ها:
در مطالعه حاضر 100 بیمار مبتلا به سرطان معده که جراحی برداشت کامل معده شده و از نظر وقوع عوارض بعد از جراحی بررسی شدند. معیار ورود به مطالعه اثبات وجود سرطان معده در بیماران به وسیله آندوسکوپی و نمونه برداری معده و انجام توتال گاسترکتومی در آنها بود. فراوانی عوارض بعد از عمل، اطلاعات دموگرافیک و پاتولوژی در چک لیست مطالعه وارد شدند. اطلاعات در نرم افزار 16 SPSS با آزمون های آماری رگرسیون لجستیک و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
100 بیمار با میانگین سنی 16/1 ±77/67 سال که 72 نفر مرد 72% و 28 نفر زن 28% بودند، مورد مطالعه قرار گرفتند. 50 نفر آنها دچار عوارض شدند که نسبت مرد به زن در آنها 25/5 به 1 بود. 20 نفر (20%) از آنها کمتر از 60 سال و 80 نفر (80%) آنها بالاتر از 60 سال داشتند. بیشترین عارضه (22%) مربوط به ریفلاکس صفراوی و بعد از آن به ترتیب خونریزی از محل لاپاراتومی (13%)، عفونت زخم (8%)، فیستول، نشت آناستوموز، ریفلاکس شدید مری، تنگی آناستوموز (هر کدام 4%)، انسداد محل آناستوموز (1%) و به طور تجمعی درصد سایر عوارض 27% بود.
نتیجه گیری:
فراوانی عوارض برداشت کامل معده و میزان بقای 5 ساله، به ترتیب 50% و 33% بود. جنسیت مذکر ریسک فاکتور بروز عوارض بود.
کلید واژگان: عوارض برداشت کامل معده, سرطان معده, فیستول, نشت محل آناستوموزIntroduction & ObjectiveGasrtic cancer is the second lethal cancer in the world. Surgery is the definite treatment for gastric cancer. Standard surgery is Radical Subtotal Gastrectomy and there is no need to total gastrectomy because of high mortality and morbidity rate. Therefore the aim of this study was assessment of frequency of complications after total gastrectomy in gastric cancer.
Materials & MethodsIn this study we evaluated complications of total gastrectomy in 100 patients with gastric cancer. Inclusion criterias was consent of patients and diagnosis of gastric cancer with endoscopy and take stomach biopsy and who undergone total gastrectomy: Frequency of the complications after total gastrectomy, demographic and pathologic data included in check list. Data were analyzed by SPSS software version 16 by logistic regression and chi-square tests.
Results100 patients were entered in our study. Mean age of them was 67.77 years old. There were 72 male and 33 female patients that 50% (50 patients) experienced complications of total gastrectomy, that male to female ratio was 42 to 8. 20% of them were less than 60 year old and 80% of them were more than 60 year old. The most complication was Bile reflux (22%), Laparotomy side bleeding (13%), Wound infectin (8%), fistule, Leakage of anastomosis, severe reflux esophagitis, stricture of anastomosis were 4% separately. Obstruction of the anastomosis was 1% and the other complications were 27%.
ConclusionsFrequency of the complications after total gastrectomy was 50% and male was the risk factor of total gastrectomy complications (P = 0.007).
Keywords: Total Gastrectomy Complication, Gastric Cancer, Fistule, Leakage of Anastomosis -
سابقه و هدف
دستیاران تخصصی از جمله فراگیرانی هستند که توانمندی آنها در خصوص اخلاق و تعهد حرفه ای، در عملکرد آتی ایشان متعاقب فارغ التحصیلی تاثیر گذار است تا بتوانند به عنوان یک پزشک عالی، مراقبت بیماران را با اطمینان و مهارت های مطلوب پزشکی همراه نمایند. نظر به اینکه تاکنون ارزیابی جامعی از چگونگی اجرای راهنمای کشوری پای بندی دستیاران پزشکی به اصول اخلاق حرفه ای انتشار نیافته، این مطالعه با هدف ارزشیابی اقدام دانشگاه ها به اجرایی نمودن این برنامه انجام گرفته است.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی جهت ارزیابی اقدامات سال های 97- 1394 دانشگاه های علوم پزشکی کلان منطقه یک که دارای دستیار تخصصی پزشکی بودند، انجام شد. اطلاعات مشتمل بر تشکیل کمیته های مرتبط با ارزیابی دستیاران، آموزش مبانی اخلاق حرفه ای و نحوه بازخورد به دستیاران با پرسشگری از مدیران سطوح مختلف دانشگاه در دبیرخانه شورای اخلاق پزشکی، معاونت آموزشی، دانشکده پزشکی، مدیران گروه های آموزشی و همچنین ریاست یا معاونت آموزشی مراکز آموزشی درمانی دارای دستیار، جمع آوری و مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته هاچهار دانشگاه علوم پزشکی (80% جامعه هدف) با 4 دانشکده، 8 بیمارستان آموزشی و 8 گروه آموزشی مورد ارزیابی قرار گرفتند. تشکیل و فعالیت کمیته های رسیدگی به اخلاق حرفه ای دستیاران در گروه های آموزشی و بیمارستان های دانشگاه های مختلف، عینا مطابق دستورالعمل کشوری نبوده است. تنها در یک دانشگاه منطقه، کمیته بیمارستانی و کمیته دانشکده پزشکی مطابق دستورالعمل کشوری تشکیل شده بود. هیچ یک از دانشگاه های منطقه کمیته سطح چهارم دانشگاهی را نداشتند.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان دهنده استقرار برنامه کشوری پای بندی دستیاران تخصصی پزشکی به اصول اخلاق حرفه ای در اکثریت دانشگاه های علوم پزشکی کلان منطقه یک و توجه سطوح مختلف دانشگاه ها اعم از مدیران ارشد، دانشکده ها، مراکز آموزشی درمانی و گروه های آموزشی بالینی به ابعاد مختلف این برنامه به ویژه آموزش پای بندی دستیاران به اصول حرفه ای در این دانشگاه ها می باشد.
کلید واژگان: اخلاق, اخلاق پزشکی, دستیاریBACKGROUND AND OBJECTIVEProfessional assistants are among the learners whose ability in terms of professional ethics and commitment influences their future performance after graduation so that, as an excellent physician, they can combine patient care with confidence and desirable medical skills. Considering that no comprehensive assessment of the national guideline on regarding of establishment of medical residents to the professional ethics has been published, so far this study aimed to evaluate the activities of medical universities to conduct this program.
METHODSThis cross-sectional study was conducted to assess the activities of the major medical universities in region one, where had medical residents, during 2015-2018. Information on the formation of committees related to the evaluation of feedback, teaching the basics of professional ethics and how to respond to residents by asking managers of different levels of the university in the Medical Ethics Council, the Vice Chancellor for Education, medical School, department heads and departments Educational and medical centers with assistants.
FINDINGSFour universities of medical sciences (80% of the target population) with 4 faculties, 8 educational hospitals and 8 educational departments were evaluated. The implementation and activities of committees to investigate the professional ethics of assistants in the educational departments and hospitals of different universities has not been exactly in accordance with national guidelines. The hospital committee and the medical school committee have been established in accordance with the national guideline only at one university. None of the universities in the region had a fourth-level university committee.
CONCLUSIONThis study shows the establishment of a national program of commitment of medical assistants to the principles of professional ethics in the majority of macro medical universities in region one and the attention of different levels of universities, including senior administrators, faculties, educational centers and clinical departments in different dimensions of this program especially training for assistants to commitment to professional principles in these universities.
Keywords: Ethics, Medical Ethics, Residency -
فصلنامه فن آوری اطلاعات و ارتباطات در علوم تربیتی، سال یازدهم شماره 1 (پیاپی 41، پاییز 1399)، صص 5 -23
این پژوهش با هدف بررسی توانایی و دانش استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباط آن با عملکرد پژوهشی و نوآورانه اعضای هییت علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل انجام شد. جامعه آماری اعضای هییت علمی دانشگاه-های علوم پزشکی بابل به تعداد 347 نفر،که با استفاده از فرمول کوکران 180 نفر نمونه به روش تصادفی طبقه-ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها باپرسش نامه های محقق ساخته سنجش توانایی و دانش استفاده از فناوری با 15 سوال، سنجش عملکرد نوآورانه با 8 سوال و سنجش عملکرد پژوهشی با 13 سوال انجام شد. روایی صوری و محتوایی به تایید متخصصان رسید و پایایی باضریب آلفای کرونباخ برای توانایی و دانش استفاده از فناوری اطلاعات (86/0)،عملکردپژوهشی (84/0) وعملکرد نوآورانه (77/0) محاسبه شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون های تحلیل رگرسیون، یومان ویتنی، کروسکال والیس، توسط نرم افزار Spss24 انجام شد. نتایج نشان داد بین توانایی و دانش استفاده از فناوری اطلاعات با عملکرد پژوهشی و عملکرد نوآورانه اعضای هیات-علمی رابطه معناداری وجود دارد. توانایی و دانش استفاده از فناوری اطلاعات اعضای هییت علمی و عملکرد پژوهشی آنان در وضعیت نسبتا مطلوب و عملکرد نوآورانه در وضعیت نامطلوب قرار دارند. اهتمام فزاینده سیاست گذاران آموزش پزشکی و دولتمردان، برای ایجاد فرصت های بیشتر برای آموزش و ترغیب اعضای هیات علمی در جهت به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در فعالیت های دانشگاهی وگنجاندن مباحثی در موردنقد وضعیت فناورانه موجود ضروری است.
کلید واژگان: عملکرد پژوهشی, عملکرد نوآورانه, فناوری اطلاعات, اعضای هیئتعلمیInformation and Communication Technology in Educational Sciences, Volume:11 Issue: 1, 2020, PP 5 -23This study was conducted to evaluate the ability and knowledge of using information technology and its relationship with research and innovative performance of facultymembers of BabolUniversityofMedical Sciences.-The statistical population of the faculty members of BabolUniversityof-Medical Sciences was347,and 180 people were selected by stratified Cochran's formula using stratified random sampling. Data collection was performed by researching letters made by a researcher measuring the ability and knowledge of using technology with15 questions,measuring innovative performance with 8 questions and measuring research performance with13questions.Formal and content validity was confirmed by experts.Cronbach's alpha for the ability and knowledge of using information technology(0.86),research performance(0.84) ,innovative performance(0.77). Data analysis was performed by regression analysis tests,YumanWhitney, Croscal Wallis, by Spss24 software.The results showed that there was a significant relationship between the ability and knowledge of using information technology with research performance and innovative performance of faculty members.The ability and knowledge to use the information technology of faculty members and their research performance is in a relatively-desirable situation and innovative performance in an unfavorable situation.Increasing efforts by medical education policymakers and government officials are needed to create more opportunities for education and to persuade faculty members to use information and communication technology in academic activities and to discuss current technological situations.
Keywords: research performance, innovative performance, Information Technology, Faculty Members -
Growing evidences have revealed a positive association between organophosphorus pesticides and diseases like cancer. Located in northern Iran, Mazandaran Province is a region with the overuse of agricultural pesticides. Due to the extensive use of the pesticides like diazinon in rice paddies of Mazandaran for the control of Chilo suppressalis, and high incidence rate of cancer in this province, we analysed and compared diazinon in the serum samples of the breast-cancer patients with the healthy volunteers. This cross-sectional case-control study inludes 10 breast-cancer patients and 10 healthy controls. Diazinon was extracted with a mixture of acetone and diethyl ether (1:1 v/v) in acidic medium and the residue was analyzed by GC-MS instrument. Results showed the presence of 0.151 ppm diazinon in the serum of just one healthy subject. In conclusion, despite excessive use of diazinon in Mazandaran Province, no association was found between serum level of diazinon and the incidence of breast cancer.
Keywords: Breast Cancer, Diazinon, Gas chromatography, Mazandaran province -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و دوم شماره 3 (پیاپی 164، امرداد و شهریور 1398)، صص 1500 -1505مقدمه
با توجه به اهمیت نتایج مقاطع منجمد بافتی در تصمیم درمانی، این مطالعه با هدف تعیین ارزش تشخیصی مقاطع بافتی منجمد منجمد در مقایسه با پاتولوژی قطعی در جهت میزان اعتمادپذیری به آن در تشخیص ضایعات پستان و تیروئید در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان های آموزشی دانشگاه علوم پزشکی بابل حدفاصل سال های 1390 تا 1395 انجام شد.
روش کاربیمارانی که بدلیل ندول تیروئید یا توده پستان تحت نمونه برداری جهت تعیین نوع پاتولوژی با استفاده از روش مقاطع بافتی منجمد قرار گرفتند، وارد پژوهش شدند. اطلاعات دموگرافیک بیماران، تشخیص مقطع بافتی منجمد و تشخیص پاتولوژی قطعی جمع آوری و مورد آنالیز قرار گرفت.
نتایجازمجموع 137 مورد (104 مورد تیرویید، 33 مورد پستان)، در تشخیص مقطع بافتی منجمد، 91 مورد (4/66%) از ضایعات خوش خیم و 46 مورد (6/33%) بدخیم گزارش شد که براساس پاتولوژی قطعی 52 مورد(38%) بدخیم و 85 مورد(62%) خوش خیم بودند. ارزش تشخیصی مقطع بافتی منجمد در تشخیص ضایعات بدخیم تیروئید با حساسیت 63%، ویژگی 99%، ارزش اخباری مثبت 92%، ارزش اخباری منفی 92% و دقت تشخیصی 3/92% تعیین گردید.در تمام موارد پستان نتیجه مقاطع منجمد بافتی با پاتولوژی دائمی یکسان بود لذا ارزش تشخیصی مقاطع منجمد بافتی در تشخیص ضایعات بدخیم پستان قابل محاسبه نمیباشد.
نتیجه گیریبا توجه به میزان بالای همخوانی فروزن سکشن با برش های دائمی ضایعات پستان و تیروئید می توان نتیجه گرفت که روش تشخیصی مقطع بافتی منجمد روشی دقیق و با ارزش تلقی می شود.
کلید واژگان: کیفیت خدمات, بیماران بستری, بیمارستانIntroductionthis study aimed to determine the diagnostic value of frozen tissue sections in comparison with definitive pathology in terms of its reliability in the diagnosis of breast and thyroid lesions in patients referring to educational hospitals of Babol University of Medical Sciences from 2011-2016.
Materials and Methodsall patients who underwent thyroidectomy or breast surgery due to a mass that frozen sections was performed were included. Patients demographic characteristics, frozen section diagnosis and Permanent pathology diagnoses were collected and analized.
ResultsOf 137 cases(104 cases of thyroid and 33 cases of breast) who required frozen section,totally, 91 cases (66.4%) were reported benign lesions and 46 cases (33.6%) were reported malignant. Also, based on a permanent diagnosis, 52 cases (38.0%) were malignant and 85 (62.0%) were benign.The diagnostic value of the frozen section in detecting malignant thyroid lesions was 63% sensitivity, specificity was 99%, the positive predictive value was 92%, negative predictive value was 92%, and diagnostic accuracy was 92.3%. In cases of breast, the result of frozen tissue sections is consistent with permanent pathology, therefore, the diagnostic value of frozen tissue sections in determining the malignant lesions of the breast can not be calculated.
ConclusionConsidering the high rate of consistency of frozen sections with permanent pathology in breast and thyroid lesions, it can be concluded that the frozen tissue section is considered as a precise and valuable method.
Keywords: Frozen section, Thyroid, Breast, Lesions, Diagnostic, Values -
سابقه و هدفبا توجه به اهمیت افسردگی به عنوان یک اختلال شایع روان پزشکی در مبتلایان به سرطان پستان، این مطالعه با هدف پیگیری شش ماهه بیماران سرطان پستان مبتلا به افسردگی دریافت کننده سیتالوپرام و روان درمانی گروهی انجام پذیرفت.مواد و روش هااین مطالعه کارازمایی بالینی آینده نگر، بر روی 40 بیمار مبتلا به سرطان پستان دارای افسردگی صورت گرفت. به 20 بیمار روزانه 40-20 میلی گرم سیتالوپرام و20 بیمار دیگر علاوه بر درمان دارویی مذکور تحت 8 جلسه روان درمانی گروهی قرار گرفتند. بیماران در بدو مطالعه و در ماه 6 ام درمان، با پرسشنامه HADS و کیفیت زندگی WHO-QOL BREF ارزیابی شدند و در نهایت نتایج درمانی و کیفیت زندگی دو گروه با استفاده از آزمون آماری t-test مورد مقایسه قرار گرفتند.یافته هامیانگین امتیاز افسردگی HADS در بدو مطالعه در گروه مورد روان درمانی 19/2±05/12 بوده که پس از مداخله به 06/2±05/2 (در ماه 6)کاهش یافت. میانگین امتیاز اضطراب HADS در بدو مطالعه 90/2±25/13 بود که پس از مداخله به 42/2 ±55/4 (در ماه 6) کاهش یافت (05/0P<). نتایج نشان داد که امتیاز کیفیت زندگی به طور کلی پس از درمان ترکیبی سیتالوپرام و روان درمانی گروهی از 82/40 به 86/80 در ماه ششم پس از درمان رسیده است، در حالی که در گروه تحت درمان با سیتالوپرام تغییر مختصری مشاهده شد (001/0 P<).استنتاجسیتالوپرام و روان درمانی گروهی در بهبود افسردگی، اضطراب، کیفیت زندگی و پیگیری 6 ماهه پس از درمان مبتلایان به سرطان پستان تاثیر معنی داری داشته است.
شماره ثبت کارآزمایی بالینی : 1N2015063022991IRCTکلید واژگان: سرطان پستان, افسردگی, اضطراب, سیتالوپرام, روان درمانی گروهیBackground and purposeDepression is a common psychiatric disorder in patients with breast cancer. This study was performed to follow-up breast cancer patients with depression receiving citalopram and group psychotherapy for six months.Materials and methodsThis clinical trial was conducted in 40 breast cancer patients with depressive disorder. Among the patients, 20 received citalopram (20-40 mg/day) and the rest, besides the same dose of citalopram, attended 8 sessions of group psychotherapy. The patients were assessed at baseline and six months later. Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) and WHO-QOL BREF questionnaires were administered. Then treatment outcomes and quality of life were compared between the two groups applying t-test.ResultsThe mean scores for depression and anxiety were 12.05±2.19 and 13.25±2.90 at baseline which declined to 2.05±2.06 and 4.55±2.42, respectively, after six months (P<0.05). Quality of life score in patients attending group psychotherapy sessions improved significantly after six months (80.86) compared to that at baseline (40.82), while slight changes were observed in the group receiving only citalopram (P<0.001).ConclusionCitalopram and group psychotherapy were found to be significantly effective after six months on depression, anxiety, and quality of life in breast cancer patients with depressive disorder receiving citalopram.
(Clinical Trials Registry Number: IRCT2015063022991N1)Keywords: breast cancer, depression, anxiety, citalopram, group-psychotherapy -
سابقه و هدفسرطان معده به عنوان پنجمین سرطان شایع شناخته شده و آدنوکارسینوما با بیش از 95 درصد موارد، شایع ترین نوع می باشد. با توجه به محدودیت تاثیر درمان های القایی، رزکسیون جراحی هنوز درمان اصلی آدنوکارسینومای معده محسوب می شود. یکی از مشکلات درمان آدنوکارسینومای معده بازرخداد آن است که از علت های اصلی آن، وجود تغییرات بدخیم و یا پیش بدخیم در باقیمانده بافت معده است که ممکن است در زمان رزکسیون مورد غفلت واقع شود. با شناخت این ضایعات و رزکسیون آنها می توان امید به کاهش بازرخداد بدخیمی داشت. لذا این مطالعه با هدف بررسی ویژگی های بافت غیرتومورال معده از نظر وجود تغییرات بدخیم و یا پیش بدخیم انجام گرفت.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی گذشته نگر، پرونده 112 بیمار که بین سال های 96-1392 در مراکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بابل به دلیل کانسر معده تحت توتال گاسترکتومی قرار گرفته بودند از نظر سن، جنس، نوع تومور و محل ووو مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هااز 112 مورد بیمار مورد مطالعه، 72 نفر (64/3%) مرد و 40 نفر (35/7%) زن بودند. میانگین سنی بیماران 8/6±64/7 سال بود. پاتولوژی Poorly Differentiated در 60/7% و پاتولوژی Well Differentiated در 39/3% وجود داشت. علاوه بر پاتولوژی اولیه در 64 بیمار (57%) ضایعات سینکرونوس در قسمت های دیگر معده نیز وجود داشت که ارتباط معنی داری با نوع پاتولوژی، مرحله بیماری و جنسیت داشت.نتیجه گیریبراساس نتایج این مطالعه می توان نتیجه گرفت که در انجام رزکسیون می بایست به وجود ضایعات همزمان علاوه بر پاتولوژی اولیه نیز توجه داشت که این مساله می تواند دلیلی بر انجام توتال گاسترکتومی به عنوان درمان استاندارد کانسر معده باشد.کلید واژگان: کانسر معده, بازرخداد, ضایعات, همزمانBACKGROUNDAND OBJECTIVEGastric cancer is the fifth prevalent cancer in worldwide. Among of this, adenocarcinoma is more than 95% of all case and most prevalent. According to gastric adenocarcinoma is resistant to adjuvant therapy, surgical resection is the cardinal strategies of treatment. One of the problems with treating adenocarcinoma of the stomach is that its main causes are malignant or pre-malignant changes in the residual gastric tissue that may be neglected during resection. By recognizing these lesions and resection, they can be expected to reduce the malignancy. Therefore, this study was conducted to investigate the characteristics of non-tumoral gastric tissue in terms of malignant or pre-malignant changes.METHODSIn this retrospective cross-sectional study, 112 patients who had undergone total gastrectomy in the hospitals affiliated to Babol University of Medical Sciences during the period of 2013-2017 were examined and analyzed for age, sex, type and location of tumor.FINDINGSOf 112 cases that studied,72 cases (64.3%) were male and 40 cases (35.7%) were female. The mean of ages was 64.7±8.6 year. Poorly differentiated pathology in 60.7% and well differentiated pathology in 39.3% of patients were seen. In 64 patients (57%), there was synchronous lesions in addition to primary pathology. These synchronous lesions were related statistically significant to pathology, cancer stage and gender.CONCLUSIONBased on the results of this study, it can be concluded that resection should be accompanied by considering simultaneous lesions in addition to primary pathology, which can be a reason for total gastrectomy as a standard treatment for gastric cancer.Keywords: Adenocarcinoma, Gastric, Recurrence, Synchronous Lesions
-
سابقه و هدفتراکئوستومی اتساعی پوستی در بسیاری از بخش های مراقبت های ویژه در دنیا، به طور گسترده مورد قبول قرار گرفته است. این مطالعه با هدف مقایسه عوارض تراکئوستومی اتساعی پوستی تعدیل شده (MPDT) با یا بدون برونکوسکوپی انجام پذیرفت.مواد و روش هااین مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی با کد IRCT201602297752N8، از اردبیهشت 92 تا خرداد 97، بر روی 270 بیمار بستری در ICU بیمارستان آیت الله روحانی بابل که اندیکاسیون تراکئوستومی داشتند، انجام پذیرفت. بیماران به صورت سیستماتیک به دو گروه مساوی تقسیم شدند. روش انجام تراکئوستومی در هر دو گروه به صورت MPDT بود. ابتدا برش عرضی (2سانتی متر) ، یک سانتی متر زیر غضروف کریکوئید داده شده و پس از رویت رینگ های تراشه PDT انجام گرفت. در گروه اول PDT بدون برونکوسکوپ و در گروه دوم مراحل انجام PDT تحت دید برونکوسکوپی انجام پذیرفت. مدت پروسیجر، مدت انتظار تا تراکئوستومی، عوارض تراکئوستومی مثل خونریزی، عفونت استوما و پنوموتوراکس، در دو گروه مقایسه گردید. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 22 و با استفاده از آزمون های مربع کای، تست نمونه مستقل و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل گردید.یافته هادو گروه از نظر سن، جنس، میانگین نمره آپاچی و مورتالیتی اختلافی نداشتند (05/0 p>). میانگین زمان لوله گذاری تراشه تا تراکئوستومی اختلاف معنی دار نبود (632/0 =p). مدت پروسیجر در گروه PDT بدون برونکوسکوپ 54/3±44/6 دقیقه و در گروه PDT با برونکوسکوپ 30/3±25/9 دقیقه بود (001/0 p<). میزان عوارض در گروه PDT بدون برونکوسکوپی 14 بیمار (4/10 درصد) و در گروه با برونکوسکوپی 12 بیمار (9/8 درصد) بود (680/0 =p).استنتاجتراکئوستومی به روش MPDT بدون برونکوسکوپ مانند PDT با برونکوسکوپ بی خطر است.کلید واژگان: واحد مراقبت ویژه, تراکئوستومی دیلاتاسیون پوستی, برونکوسکوپی فیبرپتیک, عوارضBackground and purposePercutaneous dilatational tracheostomy is widely accepted in many Intensive Care Units (ICU) in the word. The aim of this study was to compare the complications of Modified Percutaneous Dilatational Tracheostomy (MPDT) with or without bronchoscopy.Materials and methodsA randomized clinical trial was performed in 270 ICU patients, candidate for tracheostomy in Babol Rouhani Hospital, between April 2013 and May 2018. They were systematically divided into two groups. MPDT was carried out in both groups. At first, the transverse section (2 cm) was given 1 cm below the cricoid cartilage, then PDT was performed after seeing the trachea ring. In the first group, PDT was performed without a bronchoscope and in the second group the PDT was done applying bronchoscopic guide. The procedure time, waiting time to tracheostomy, complications such as hemorrhage, stomal infection, and pneumothorax were compared in two groups. Data were analyzed in SPSS V22 using Chi-square, independent sample, and Fisher exact test.ResultsThere were no differences between the two groups in age, sex, mean apache score, and mortality (P> 0.05). The mean waiting time to tracheostomy was not significantly different (P= 0.632). The procedure time in the PDT without bronchoscopy was 6.44 ± 3.54 min and in the PDT with bronchoscopy was 9.25 ± 3.30 min (P<0.001). The complication rate in the PDT without bronchoscopy was 14 (10.4%) and in the bronchoscopy group was 12 (8.9%) (P= 0.680).ConclusionModified PDT without bronchoscopy is as safe as PDT with bronchoscope.Keywords: intensive care unit, percutaneous dilatational tracheostomy, fiberoptic bronchoscopy, complications
-
زمینه و هدفسرطان پستان یکی از شایعترین سرطان ها در زنان سراسر دنیا و ایران است. در حال حاضر بیش از 40000 نفر در ایران به این بیماری مبتلا هستند. مطالعات نشان می دهند که شکل فعال ویتامین D به دلیل افزایش تمایز سلولی و مهار پرولیفراسیون می تواند در تغییر خطر سرطان نقش داشته باشد.مواد و روش هامطالعه حاضر از نوع تحلیلی و به روش مورد - شاهدی انجام شد. 150 خانم مبتلا به سرطان پستان به عنوان گروه مورد و 150 خانم غیرمبتلا به سرطان پستان به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. معیار ورود اثبات وجود سرطان پستان در بیماران و رد آن در گروه شاهد بود. نتایج سطح سرمی ویتامین D، به همراه اطلاعات سن و وضعیت تاهل در چک لیست مطالعه وارد شدند. داده-های به دست آمده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 و آزمون های آماری مربع کای، رگرسیون لجستیک و تی تست دو نمونه ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در تمامی آنالیزهای انجام شده سطح معنی داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.یافته هامیانگین سطح ویتامین D سرم در گروه بیماران NG/ML 95/11±37/16 و در گروه شاهد NG/ML 49/18±04/27 و اختلاف بین دو گروه معنادار بود (001/0 > P). براساس آنالیز رگرسیون لجستیک با کاهش سطح سرمی ویتامین D نسبت شانس ابتلا به بیماری افزایش یافت، بطوری که نسبت شانس بیماری در میزان ویتامین D سرم NG/ML) 10 >) نسبت به (NG/ML 30-10) 93/1 برابر (954/0 ; 281/0: CI95%، 035/0 =P ) و نسبت به NG/ML)30 P) بود. همچنین سطح سرمی ویتامین D با گیرنده های استروژن و پروژسترون سلول های سرطانی دارای ارتباط معناداری بود (001/0 >P ) ولی با گیرنده HER-2 این ارتباط معنادار نبود (195/0 =P ).نتیجه گیریبراساس این مطالعه بطور معناداری بیماران مبتلا به سرطان پستان دارای سطوح پایین تری از ویتامین D سرمی نسبت به افراد سالم بودند، بنابراین کاهش میزان ویتامین D سرم با افزایش خطر ابتلا به بیماری سرطان پستان ارتباط دارد و می تواند یکی از عوامل خطر ابتلا به این بیماری باشد.کلید واژگان: ویتامین D سرم, سرطان پستان, گیرنده های استروژن, پروژسترونIntroduction &ObjectiveBreast cancer is one of the most common cancers in women throughout the world including Iran. There are currently more than 40000 women in Iran suffering from the disease. Studies have shown that the active form of vitamin D, increases cell differentiation and inhibits proliferation, can play a role in changing the risk of breast cancer.Materials and MethodsPresent study is analytical and case-control study. In this study150 women with breast cancer and150 women without breast cancer as control were investigated. Including criteria was diagnosis of breast cancer in all cases and absence breast cancer in all control group. Serum vitamin D level, age and marital data included in check list. The obtained data were subjected to chi square, logistic regression and two samples t-test by SPSS software version 23. In all analyses P 0.05 were as significant difference.ResultsMean level of serum vitamin D in case and control groups were 16.73 ± 11.95 and 27.04 ± 18.49 ng/ml, respectively (P ng/ml), the odds ratio of illness were 1.93 times higher than the inadequate level. (%95 CI: 0.281; 0.954, P = 0.035), and the odds ratio of getting the disease were 6.9 times higher than the adequate level of vitamin D (%95 CI: 0.075; 0.361, PConclusionsBased on this study, patients with breast cancer had significantly lower levels of serum vitamin D in comparison with healthy women. Therefore, decreases in serum vitamin D levels are associated with an increased risk of breast cancer.Keywords: Serum Vitamin D, Breast Cancer Disease, Receptor Estrogen, Progestron
-
سابقه و هدفسرطان مری هشتمین سرطان شایع در کل جهان می باشد و میزان بروز آن در سواحل جنوبی دریای خزر به بالای 100 در هر صدهزار نفر می رسد. عمده ترین روش درمانی نیز جراحی می باشد. با توجه به حجم قابل توجه موارد جراحی ازوفاژکتومی ترانس هیاتال در بابل، این مطالعه به منظور شناسایی نتایج و عوارض این روش جراحی، انجام شد.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی، اطلاعات 114 بیمار مبتلا به سرطان مری که در بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی بابل، طی 10 سال تحت جراحی ازوفاژکتومی ترانس هیاتال قرار گرفتند استخراج و مورد بررسی قرار گرفت.یافته هااز 114 بیمار، 62 نفر(54/4%) مرد و 52 نفر(45/6%) زن بودند. میانگین سنی افراد 9/2±65/25 سال بود. بیشترین شکایت بیماران، دیسفاژی (99/1%) بود. شایع ترین نوع پاتولوژی ،کارسینوم سلول سنگفرشی (89/5%) بود. شایع ترین عارضه پس از جراحی، آریتمی (13/3%) و ترشحات پلورال (10/5%) بود. میانگین مدت اقامت در بیمارستان 2/94±9/37 روز، نشت آناستوموز گردنی8 مورد(7/1%)، مرگ و میر حین جراحی 1 مورد و مرگ و میر بیمارستانی 4 مورد(3/5%) بود.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که مراکز درمانی دانشگاه علوم پزشکی بابل، از نظر نتایج کوتاه مدت جراحی ازوفاژکتومی ترانس هیاتال برای کانسر مری، جزو مراکز High volume می باشد و از نظر عوارض دارای کمترین عارضه می باشد.کلید واژگان: کانسر مری, ازوفاژکتومی ترانس هیاتال, عوارض, نشت آناستوموز, مرگ و میرIntroductionAccording to the importance of the esophageal cancer problem in northern provinces of Iran, and also high volume of transhiatal esophagectomy operations at Babol university hospitals, this study was conducted to identifying postoperative short term outcomes of transhiatal esophagectomy in patients with esophageal cancer.MethodsThis cross-sectional study was done on 114 patients with diagnosis of esophageal cancer that underwent transhiatal esophagectomy in Babol university hospitals, north of Iran, from 2005 to 2015. The study data were analyzed applying SPSS for windows (version 23), T-test, 2-independent sample chi-square and exact fishure test.ResultsOf 114 patients, 62 of cases(54.4%) was male and 52 of them(45.6%) was female. The mean age of the patients was 62.25year. The most common symptom of the patients was dysphagia(99.1%). Pathologic feature of the tumors was squamous cell carcinoma in 89.5% of cases. The most common postoperative complications were arrhythmia(13.3%) and pleural effusion(10.5%). Mean admission duration was 9.31±2.94 days. Anastomosis site leak occurred in 8 patients(7.1%). In operation and in hospital mortality occurred for 1 cases (0.9%) and 4 cases (3.5%) respectively.ConclusionOn the basis of this study, Babol university hospitals has good result for postoperative outcomes of transhiatal esophagectomy comparing with othetr centers especially about admission time, need for tube thoracostomy, anastomosis site leak rate, and mortality rate.Keywords: Esophageal Cancer, Transhiatal Esophagecttomy, Outcomes, Leak, Mortality
-
زمینه و هدفیکی از روش های کارآمد و در دسترس جهت درمان بیماری هایپرهیدروزیس، سمپاتکتومی توراسیک می باشد. هدف ما از این مطالعه، بررسی میزان موفقیت این روش درمانی در بیماران مبتلا به هایپرهیدروزیس می باشد.مواد و روش هااین مطالعه از نوع مقطعی بوده و تمام بیمارانی که به علت هایپرهیدروزیس اولیه در بیمارستان شهید بهشتی بابل طی سال های 1394-1382 بستری شده اند و تحت درمان جراحی قرار گرفته اند، وارد مطالعه شدند. در نهایت 51 بیمار وارد مطالعه شدند. داده ها با نرم افزار 20SPSS و با استفاده از تست آماری تی تست و کای اسکوار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هااز 51 بیمار مورد مطالعه 47 بیمار (1/92%) هیچ عارضه ای بعد از جراحی نداشتند و 44 بیمار (2/86%) بعد از جراحی بهبودی کامل داشتند. ارتباط معناداری میان سن و میزان موفقیت سمپاتکتومی توراکوسکوپیک وجود ندارد (223/0P =). همچنین بین سن شروع بیماری و میزان موفقیت سمپاتکتومی توراکوسکوپیک ارتباط معناداری وجود نداشت (541/0 P =). ارتباط معناداری میان شغل بیماران و میزان موفقیت سمپاتکتومی توراکوسکوپیک نیز وجود ندارد (343/0 P =). یافته های این مطالعه نشان می دهد که محل سمپاتکتومی به صورت معناداری بر نتیجه نهایی جراحی در بیماران هیپر هیدروزیس تاثیر می گذارد (011/0 P =).نتیجه گیریسمپاتکتومی توراکوسکوپیک روشی ایمن و موثر جهت درمان بیماران مبتلا به هیپر هیدروزیس می باشد.کلید واژگان: هایپرهیدروزیس, سمپاتکتومی توراسیک, جراحیIntroduction &ObjectiveOne of the efficient and available ways to treat the hyperhidrosis is thoracic sympathectomy. Our goal of this study was to evaluate the success rate of this method of therapy in patients with hyperhidrosis.Materials and MethodsThis cross-sectional study enrolled all patients with initial hyperhidrosis in Babol Medical Sciences hospitals, between the years 2003-2015 whom have been hospitalized and treated by surgery. Eventually the patient entered the study were 51. The data analyzed by SPSS V. 20 and using statistical test of Chi-Square, T-Test analysis.ResultsOf the 51 patients, 47 patients (92.1%) had no complications after surgery, 44 patients (86.2%) had complete response after surgery. There was no significant relation between age and success rate (P = 0.22). Between age of onset and thoracoscopic sympathectomy success rate there was no significant correlations (P = 0.54). There was no significant relation between job of patients and the success rate (P = 0.34). The findings indicate that the final result of sympathectomy surgery is in close relation with the level of sympathectomy (P = 0.01).ConclusionsSympathectomy is a safe and effective treatment for patients with hyperhidrosis.Keywords: Thoracic Sympathectomy, Hyperhidrosis, Surgery
-
آنزیم سیتوکروم 2E1 P450) CYP2E1 (در فعالسازی متابولیکی تعداد زیادی از زنوبیوتیکهای با وزن مولکولی پایین نقش دارد. زنوبیوتیکها از طریق فعالسازی اتفاقی پروکارسینوژنها در بروز سرطان معده نقش دارند. شمال ایران جزو مناطق با شیوع بالای کارسیونومای معده است که در آن کارسینوژنهای محیطی از جمله سموم کشاورزی بوفور مورد استفاده قرار میگیرند. در این تحقیق، میزان بیان ژن CYP2E1 در بخش توموری و نرمال بافتهای سرطانی افراد مبتلا به سرطان معده و همچنین بافت سالم معده با روش PCR time-Real بررسی گردید. نتایج نشان داد که تعداد کپیهای cDNA ژن CYP2E1 در بخش توموری معده، بیشتر از میزان آن در بخش نرمال بافتهای سرطانی و همچنین بافت سالم معده بود. مقایسه میانگینهای CT با روش دانکن نشان داد که اختلاف بین تعداد کپیهای cDNA در بین بافت توموری و سالم معنیدار است (0018/0=P .(بنظر میرسد که افزایش بیان ژن CYP2E1 ممکن است در افزایش خطر ابتلا به سرطان معده نقش داشته باشد. بدین ترتیب بررسی میزان بیان ژن CYP2E1 ممکن است مارکر مولکولی مناسبی برای تعیین حساسیت فردی برای ابتلا به سرطان معده و همچنین طراحی روش های پیشگیری از سرطان باشد.
کلید واژگان: CYP2E1, سرطان معده, استان مازندران, آفتکش, Real-time PCRCytochrome P450 2E1 (CYP2E1) enzyme metabolically activates a large number of low molecular mass xenobiotics probably involved in gastric cancer incidence through activation of procarcinogens. North of Iran is amongst high incidence rate areas of gastric carcinoma where environmental carcinogenic compounds, including agricultural pesticides, are massively used. In this report, we quantitatively compared CYP2E1 gene expression between tumoral and nontumoral-marginal tissues of gastric cancer patients as well as normal healthy gastric tissues by real-time PCR. Results showed that CYP2E1 gene cDNA copy numbers were relatively increased in tumoral group vs. nontumoral-marginal and normal healthy groups. Comparison of means DDCT by Dunkan’s test statistically verified significant differences of cyp2E1 cDNA copy numbers between tumoral and healthy tissues (P=0.0018). It seems that the increased CYP2E1 gene expression may be associated with increased risk for gastric cancer. So, we recommended that CYP2E1 gene expression may be an appropriate molecular marker to determine individual sensitivity to gastric cancer and also for designing cancer prevention programs.
Keywords: CYP2E1, Gastric cancer, Mazandaran province, Pesticide, Real-Time PCR -
زمینه و هدفسنگ کیسه صفرا و عوارض آن جزء شایعترین بیماری های گوارشی است که در اکثر موارد منجر به بستری در بیمارستان و کوله سیستکتومی می گردد. لذا هدف از این مطالعه بررسی شاخص توده بدنی در بیمارانی است که به علت سنگ کیسه صفرا و عوارض ناشی از آن تحت کوله سیستکتومی قرار گرفتند.مواد و روش هامطالعه حاضر یک مطالعه از نوع مقطعی بود. تمام بیمارانی که به دلیل سنگ کیسه صفرا و عوارض ناشی از آن تحت کوله سیستکتومی قرار گرفتند، 351 بیمار انتخاب شدند. 201 بیمار (3/57%) که به دلایل غیرصفراوی به درمانگاه جراحی مراجعه کرده بودند به عنوان گروه شاهد و 150 بیمار (7/42%) در گروه مورد قرار گرفتند.یافته هاکوله سیستیت مزمن با 110 مورد (3/73%) بیشترین تعداد را به خود اختصاص داد. در مورد متغیر شاخص توده بدنی در گروه مورد 9 نفر (6%) و در گروه شاهد 15 نفر (5/7%) بیماران شاخص توده بدنی بیشتر از 30 کیلوگرم بر متر مربع (چاقی مرضی) داشتند ولی این ارتباط از نظر آماری معنادار نبوده است (784/0=P). در بررسی LDL و HDL، کلسترول و تری گلیسرید بیماران گروه مورد با نوع بیماری هیچ اختلاف معناداری مشاهده نشد.نتیجه گیرینتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که شیوع سنگ کیسه صفرا در بیماران با شاخص توده بدنی نرمال بیشتر از افراد دارای اضافه وزن و چاق است. در این منطقه جغرافیایی شیوع سنگ کیسه صفرا به عوامل دیگری نظیر تعداد بارداری، بیماری های زمینه ای و خونی بستگی دارد.کلید واژگان: سنگ کیسه صفرا, شاخص توده بدنی, کوله سیستکتومیIntroduction &ObjectiveGallstones and its complications are the most gastrointestinal diseases that in most cases, it resulted in hospitalization and cholecystectomy. The aim of present study was to assess body mass index in patients with Gallstones and its complications that underwent cholecystectomy.Materials and Methods351 patients who were undergone cholecystectomy due to Gallstones and its complications were included in the present cross-sectional study. 201 patients (57.3%) who referred for biliary causes to surgery clinic were included in the control group and 150 patients (42.7%) were allocated to the case group.ResultsChronic cholecystitis with 110 cases (73.3%) accounted for the majority. About the variable body mass index, 9 patients of the case group (6%) and 15 patients of the control group (7.5%) had a body mass index greater than 30 kg per square meter (morbid obesity), but the association was not statistically significant (P=0.784). After examining LDL and HDL, there was no significant difference in LDL/HDL ratio with type of disease of case group.ConclusionsThe results of present study showed that the prevalence of gallstones in patients with normal BMI was more than individuals with overweight and fat. In this geographical area, the prevalence of gallstones are depending on other factors such as pregnancies, the underlying chronic disease and blood diseases.Keywords: Gallstone, Body Mass Index, Cholecystectomy
-
مقدمهکسب مرجعیت علمی، از جمله تاکیدات مقام معظم رهبری در سیاست های ابلاغی نظام سلامت می باشد. شناسایی بهره مندی از توانمندی دانشگاه ها فرصتی برای توسعه ی کشور محسوب می گردد. لذا، ضرورت دارد برجسته ترین توانمندی هر دانشگاه به مجامع علمی معرفی گردد. دانشگاه بابل به عنوان یکی از واحدهای آموزش عالی سلامت، در راستای برنامه تحول و نوآوری در آموزش پزشکی، اقدام به شناسایی توانمندی های برجسته خود در کلان منطقه یک آمایشی نموده است.روش هااین پژوهش توصیفی - اکتشافی با بررسی اسناد و شواهد مربوط به گروه های آموزشی، ارزیابی گزارش عملکرد، مشاهده و گزارش بازدید مدیران آموزشی و نشست خبرگان در معاونت آموزشی انجام شد.یافته هابرخی حیطه های قابلیت مرجعیت در دانشگاه علوم پزشکی بابل شامل توسعه دانش سرطان، پزشک خانواده، مراقبت های نوزادان، تشخیص ژنتیک، جراحی قلب و مداخلات قلب اطفال، پیوند کلیه و مغز استخوان می باشند.نتیجه گیریضمن تبیین حیطه هایی که در آن قابلیت مرجعیت علمی وجود دارد، این دانشگاه باید علاوه بر تدوین برنامه های راهبردی و عملیاتی، منابع و امکانات لازم را در این راستا بسیج نماید.کلید واژگان: مرجعیت علمی, سرآمدی, تحول و نوآوری, آموزش پزشکیIntroductionAcquisition of scientific authority is a subject that has been emphasized in the health policies of the Supreme Leader. Identification and take benefits from the capabilities of medical universities are opportunities for developing of the country, therefore, it is a necessity to identify and present the most important capabilities of each medical university. Babol University of Medical Sciences as one of the health master, in the program of evolution and innovation in medical education, identified his outstanding capabilities in the first region of Logistic Health Education Plan.MethodsThis is a cross-sectional descriptive-explanatory study which has been conducted by reviewing the evidences and documents related to the courses and departments, evaluating performance report, observing and reporting educational directors and experts panels in the vice chancellor for education of the university.ResultsBabol University of Medical Sciences has the capability of scientific authority, including the development in cancer information, implementation of family medicine, infant care, genetic diagnosis, cardiac surgery and pediatric cardiac interventions, organ transplant (kidney and bone marrow).ConclusionScientific authority aspects should be explained as well as university develops strategic and operational plans and mobilizes resources and facilities.Keywords: Scientific authority, Excellence, Evolution, innovation, Medical education
-
در برنامه ی تحول و نوآوری در آموزش علوم پزشکی، که به عنوان بخشی از طرح تحول نظام سلامت، از سال 1394 به دانشگاه های علوم پزشکی کشور ابلاغ شد، بر اعتلای اخلاق حرفه ای بسیار تاکید شده است. این مطالعه با هدف ارزیابی فعالیت های اعتلای اخلاق حرفه ای در دانشگاه علوم پزشکی بابل انجام گرفته است. در این مطالعه ی توصیفی، تمامی اقداماتی که برای تحقق اهداف برنامه ی اعتلای اخلاق حرفه ای، در طول سال های 1394 و 1395 در دانشگاه علوم پزشکی بابل انجام گرفته است به تفکیک عنوان، گروه هدف، حجم فعالیت و برون دادهای فرایند در فرم جمع آوری داده ها وارد شده و با داده های قبل از سال 1394 مقایسه شده اند. در مجموع، در طی دو سال اخیر، نوزده محور فعالیت در جهت اعتلای اخلاق حرفه ای ثبت شده که شانزده فعالیت (2/84%)، متعاقب ابلاغ برنامه ی تحول و نوآوری در آموزش در دانشگاه شکل گرفته است. حجم فعالیت های انجام گرفته، 10088 نفر- ساعت و بیشتر محورهای فعالیتی انجام گرفته (دوازده فعالیت، 2/63%) در جهت تحقق هدف «تدوین الزامات ساختاری و برنامه ای و استقرار نظام نیازسنجی، آسیب شناسی و ارتقای ارزش ها و اخلاق حرفه ای» بوده است. به دنبال استقرار برنامه ی تحول و نوآوری در آموزش علوم پزشکی، در دانشگاه علوم پزشکی بابل نیز اقدامات متعدد جدیدی برای اعتلای اخلاق حرفه ای انجام گرفته است.کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, تحول و نوآوری در آموزش علوم پزشکی, دانشگاه علوم پزشکیIn evolution and innovation program of medical education which has been announced to the medical universities of the country since 2015, as a part of the health sector reform in IRAN, promoting professionalism is one of the emphasized subjects. This study aimed to evaluate activities conducted in this university to promote professionalism. In this descriptive research, all activities performed in Babol University of Medical Sciences in the years 2015 and 2016 in order to achieve the objectives of professionalism were recorded in a data collection form. The subject, target group, the extent of each activity, and outcomes were recorded and compared with data related to years before 2015. Totally, 19 major activities have been recorded to promote professionalism in this university in these two years. Sixteen activities (84.2%) have been implemented after medical education reform of IRAN. The extent of activities was calculated as 10088 person-hour and most of these major activities (12 activities, 63.2%) was attributed to achieve the objective of "implementation structural and program requirements, an organized system for need assessment, pathology and improvement of the values of ethics and professionalism". After implementation of medical education reform in IRAN, Babol University of Medical Sciences has adopted multiple new activities to promote professionalism in this university.Keywords: The evolution, innovation program in medical education, Professionalism, Medical University
-
زمینهغربالگری ماموگرافی برای تشخیص سرطان پستان در زنان جوان نتایج مثبت و منفی کاذب نشان می دهد و بنابراین برای تشخیص سرطان پستان در مراحل ابتدایی نیاز به یک روش غیرتهاجمی و کم هزینه دیگر نیز هست. تغییرات متیلاسیون DNA یکی از رایج ترین تغییرات مولکولی در سرطان های انسانی و از جمله سرطان پستان است. بنابراین بررسی الگوی متیلاسیون بافت ها می تواند در تشخیص زود هنگام سرطان مورد استفاده قرار گیرد. همچنین شباهت الگوهای متیلاسیون یافت شده در نمونه های توموری و در پلاسما، کاربرد بالقوه شناسایی مولکولی سرطان پستان، بر پایه خون را نشان می دهد. هدف از این بررسی ارزیابی قابلیت متیلاسیون پروموتور برای تشخیص بالینی سرطان پستان است.مواد و روش هابه منظور بررسی متیلاسیون پروموتور برای تشخیص بالینی سرطان پستان 21 بافت توموری و 21 بافت نرمال مورد مطالعه قرار گرفتند. وضعیت متیلاسیون 6 ژن (NANOG1، RASSF1A، SFN، CASP8، WIF1 و CTSL2) با استفاده از روش PCR مختص متیلاسیون (MS-PCR) آنالیز شدند.یافته هانتایج نشان داد ژن NANOG در 7/94 درصد نمونه های توموری و 100 درصد نمونه های سالم، ژن RASSF1A در 5/9 درصد بافت های توموری و صفر درصد بافت های سالم، ژن SFN در 3/14 درصد نمونه های توموری و 8/27 درصد نمونه های سالم، ژن CASP8 در 30 درصد نمونه های توموری و 5/23 درصد نمونه های سالم، ژن WIF1 در 80 درصد نمونه های توموری و 8/27 درصد نمونه های سالم و ژن CTSL2 در 6/28 درصد نمونه های توموری و 5/23 درصد نمونه های سالم متیله بود. آنالیز داده ها توسط آزمون فیشر ارتباط معنی داری بین این نتایج نشان نداد (05/0نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان دادند که وضعیت متیلاسیون 6 ژن برای افتراق دو گروه سرطانی و نرمال کافی نبوده است. این مطالعه مشکلات متدولوژی (MSPCR) استفاده شده در ارزیابی مارکرهای متیلاسیون برای ارزیابی وضعیت متیلاسیون به عنوان بیومارکرهای تشخیصی را نشان می دهد.کلید واژگان: متیلاسیون DNA, سرطان پستان, MSPCR, ژن های NANOG1, RASSF1A, SFN, CASP8, WIF1 و CTSL1BackgroundMammographic screening to diagnose the breast cancer showe false-negative and false-positive results in young women and therefore a non-invasive and low cost method is needed, to diagnose the breast cancer in the early stages. DNA methylation changes are the most common molecular changes in human cancers and including breast cancer. Therefore, The pattern of tissues methylation can be used in the early diagnosis of cancer. Also similar methylation patterns found in tumors and in plasma shows potential application of molecular detection of breast cancer, based on blood. The aim of this study was to assess the promoter methylation for the clinical diagnosis of breast cancer.
Material andMethodsTo examine the promoter methylation 21 tumor tissues and 21 normal tissues have been studied for clinical diagnosis of breast cancer. 6 gene methylation status (NANOG1, RASSF1A, SFN, CASP8, WIF1 and CTSL2) was analyzed by methylation specific PCR (MS-PCR).ResultsThe results show that NANOG gene was methylated in 94.7% of tumor specimen and 100% of normal specimen, RASSF1A gene was methylated in 9.5% of tumor specimen and 0% of normal specimen, SFN gene was methylated in 14.3% of tumor specimen and 27.8% of normal specimen, CASP8 gene was methylated in 30% of tumor specimen and 23.5% of normal specimen, WIF1 gene was methylated in 80% of tumor specimen and 27.8% of normal specimen, CTSL2 gene was methylated in 28.6% of tumor specimen and 23.5 % of normal specimen were methylated. Data analysis did not show a significant relationship between these results. (P >0.05).ConclusionThe results of this study demonstrate that 6 gene methylation status was not enough to differentiate between the cancer and normal groups. This study demonstrates the methodological problems (MS PCR) which was used to assess the methylation markers to evaluate the methylation status as diagnostic biomarkers.Keywords: DNA methylation, breast cancer, MS, PCR, NANOG1, RASSF1A, SFN, CASP8, WIF1, CTSL2 genes -
سابقه و هدفسرطان مری یکی از شایعترین سرطان های سیستم گوارش است که عفونت با ویروس های سرطان زا بعنوان یکی از عوامل خطر این سرطان مطرح می باشند. ویروس اپشتین -بار (Epstein-Barr Virus; EBV)یک ویروس سرطان زای انسانی است که میتواند سلولهای اپیتلیال را آلوده کرده و منجر به بدخیمی آنها شود. برخی مطالعات به نقش EBV در بروز کارسینوم سنگفرشی مری Esophageal squamous cell carcinoma= ESCC)) اشاره دارند. ولی نتایج مطالعات مختلف متفاوت است. این مطالعه با هدف تعیین فراوانی EBV در نمونه های بیماران مبتلا به ESCC و نمونه های نرمال یا بدون ضایعه سرطانی بافت مری انجام گردید.مواد و روش هادراین مطالعه مقطعی، 100 نمونه بافت پارافینه بیماران سرطان مری و 68 نمونه بافت پارافینه نرمال یا ضایعه غیرسرطانی مورد بررسی قرار گرفتند. پس از پارفین زدایی از نمونه های بافتی، DNA استخراج گردید. کلیه نمونه های DNA استخراج شده با روش Real Time PCR برای سنجش حضور ژنوم EBV با استفاده از پرایمرها و پروب اختصاصی EBV مورد آزمایش قرار گرفتند.یافته هاژن EBV EBER در 10 مورد (10%) از نمونه های سرطان مری و در 3 مورد (4/4%) از نمونه های کنترل غیرسرطانی مری مثبت تشخیص داده شدند، که می تواند نشاندهنده حضور EBV در سلولهای سرطانی و غیرسرطانی مری باشد.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که فراوانی ویروس اپشتین بار در بافت های سرطان مری نشان داد. ولی این یافته نمی تواند نقش EBV را در ابتلا به سرطان مری تایید یا رد کند.کلید واژگان: ویروس اپشتین بار, کارسینوم سنگفرشی مری, Real Time PCRBackground and AimAmong the risk factors has been suggested for esophageal cancer, the infection with cancer-causing viruses are also addressed. Epstein - Barr virus (EBV) is one of the carcinogenic viruses that it can infect epithelial cells and causes malignancies. Some studies have proposed the role of EBV in Esophageal Squamous Cell Carcinoma (ESCC), but the results are varied in different studies. The aim of this study was to determine the existence of EBV genome in ESCC and non-cancerous or normal tissue samples.Materials and MethodsIn this cross-sectional study, 100 paraffin embedded tissue samples of ESCC and 68 non-cancer tissue samples were enrolled. After deparaffinization of tissue samples, DNA was extracted. Extracted DNA was evaluated by Real Time PCR using a specific primers and probe for EBV.ResultsEBV EBER gene in 10 cases (10%) of esophageal cancer samples and in 3 (4/4%) of the non-cancerous control samples were positive, which can indicate the presence of EBV in cancer and noncancerous cells of esophagus.ConclusionIn particular, the prevalence of EBV DNA in non-cancerous control samples was less than esophageal cancer, but the findings cannot confirm or deny the role of EBV in the development of esophageal cancer and studies with larger sample sizes are recommended.Keywords: Epstein-Barr Virus, Esophageal Squamous Cell Carcinoma, Real time PCR
-
سابقه و هدفسرطان معده، چهارمین سرطان شایع و دومین عامل مرگ و میر ناشی از سرطان در جهان بوده و در استان های شمالی ایران میزان شیوع بالایی دارد. خانواده BCL2 نقش مهمی در تنظیم آپاپتوزیس داشته و تاثیر چند شکلی تک نوکلئوتیدی جایگاه C>A938- ژن bcl2 در بروز سرطان معده نشان داده شده است. هدف از این مطالعه بررسی چندشکلی جایگاه C>A938- ژن bcl2 در افراد مبتلا به سرطان معده بوده است.مواد و روش هادر این مطالعه تجربی، 87 فرد مبتلا به سرطان معده که بین سال های 1390 تا 1392 به بیمارستان های استان مازندران و گلستان مراجعه کرده بودند و تحت جراحی معده قرار گرفتند، به همراه 104 فرد سالم به عنوان کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. استخراج DNA با روش نمکی انجام و پلی مورفیسم جایگاه C>A938- با روش PCR-SSCP (Polymerase chain reaction-single strand conformation polymorphism) تعیین شد. ارتباط ژنوتیپ این جایگاه با بروز سرطان معده و هم چنین خصوصیات دموگرافیک و کلینیکوپاتولوژیکی با روش رگرسیون لجستیک بررسی گردید.یافته هافراوانی ژنوتیپ های AA، CC و AC در نمونه های بیمار به ترتیب 79/13، 09/16 و 12/70 درصد و در افراد سالم 38/15، 08/23 و 54/61 درصد بود. بررسی های آماری داده ها نشان داد که ژنوتیپ هتروزیگوت AC، به صورت معنی داری (0009/0=P) نسبت به مجموع ژنوتیپ های AA و CC، به میزان 2/0 برابر (276/0=OR) باعث کاهش خطر ابتلا به سرطان معده می گردد. هیچ ارتباط معنی داری بین پلی مورفیسم این جایگاه و خصوصیات دموگرافیک و کلینیکوپاتولوژیکی مورد بررسی به دست نیامد.
استنتاج: نتایج این مطالعه نشان داد که ژنوتیپ AC ممکن است در کاهش خطر ابتلا به سرطان معده موثر باشد. در نتیجه بررسی چندشکلی جایگاه C>A938 – پرموتور 2P ژن bcl2می تواند یک مارکر مولکولی مفید در تعیین حساسیت فردی به سرطان معده و هم چنین برای طراحی راه کارهای پیش گیری در افراد مستعد این سرطان باشد.کلید واژگان: bcl2, سرطان معده, SSCP, چند شکلیBackground andPurposeGastric cancer is the fourth most common cancer and the second leading cause of cancer death worldwide. North of Iran is a high risk area for gastric cancer. Bcl2 family is the most important regulator of apoptosis and -938C>A single nucleotide polymorphism of bcl2 gene promoter has been demonstrated to influence gastric cancer susceptibility. In this research we studied the effect of -938C>A genotype on gastric cancer.Materials And MethodsThis analysis was performed in 87 patients with gastric cancer who underwent surgery in Mazandaran and Golestan province along with 104 healthy individuals as controls. DNA extracted from peripheral blood samples was applied in PCR-SSCP (Polymerase chain reaction-single strand conformation polymorphism) analysis to determine -938C>A genotype. The association of the -938C>A genotype and gastric cancer risk as well as demographic and clinicopathological characteristics were analyzed by logistic regression method.ResultsFrequency of AA, CC and AC genotypes in cases were 13.79, 16.09 and 70.12% and 15.38, 23.08, and 61.54% in control group, respectively. Statistical analysis indicated that the AC genotype was significantly (P=0.0009) associated with a decreased risk for gastric cancer by 0.2 fold (OR=0.276) compared with the combined genotype of AA. No significant association was found between -938C>A genotype with demographic and clinicopathological characteristics.ConclusionThe study showed that the presence of AC genotype may decrease the risk of gastric cancer. So, investigating the -938 C>A single nucleotide polymorphism of bcl2 gene promoter could be an appropriate molecular marker that could be used to determine individual sensitivity to gastric cancer and also for designing cancer prevention programs.Keywords: bcl, 2, stomach cancer, SSCP, polymorphism
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.