پیام سعیدی
-
زمینه و هدف
خواب مناسب عاملی اساسی در بهبود عملکرد ورزشی است. بر اساس نتایج پژوهش ها خواب نامناسب می تواند به کاهش توان بی هوازی و افزایش خطر بیماری ها منجر شود. همچنین مصرف کافئین به عنوان یکی از مکمل های محبوب ورزشی، می تواند به طور مستقیم یا از طریق تاثیر روی خواب و استراحت به دستگاه ایمنی اثر بگذارد و همچنین سبب تاثیرات مثبت در عملکرد شود. در پژوهش حاضر آثار خواب عادی و منقطع به همراه مکمل یاری حاد کافئین بر برخی شاخص های دستگاه ایمنی و توان بی هوازی مردان ورزشکار بررسی شد.
مواد و روش هااین پژوهش از نوع نیمه تجربی و با روش طرح تصادفی اجرا شد. 14 مرد ورزشکار (سن 32/1±92/22سال، قد 38/4±4/176سانتی متر و وزن 65/9±42/71 کیلوگرم) در این پژوهش شرکت کردند. افراد به صورت تصادفی و مساوی به دو گروه و دو نوبت1. خواب عادی، کافئین/دارونما (NSP/NSC) و 2. خواب منقطع، کافئین/دارونما (ISP/ISC)جایگزینشدند. گروه مکمل (شش میلی گرم کافئین در هر کیلوگرم وزن بدن) و گروه دارونما (آرد نخود) مصرف کردند. به منظور ارزیابی توان بی هوازی چرخ کارسنج مونارک 20 ثانیه ای و در پی آن 20 ثانیه استراحت اعمال شد که بلافاصله با 12 وهله چهارثانیه ای چرخ کارسنج با استراحت های 10 ثانیه ای بود. خون گیری در چهار زمان: هشت بامداد (پایه)، 60 دقیقه پس از مکمل یاری، پنج دقیقه پس از آزمون و 360 دقیقه پس از آزمون، انجام گرفت.
نتایجدر زمان پنج دقیقه پس از آزمون مقادیر نسبت پلاکت به لنفوسیت (PLR)، نسبت نوتروفیل به لنفوسیت (NLR) و التهاب سیستمیک ایمنی (SII) در شرایط خواب عادی و کافئین کاهش معناداری نسبت به شرایط خواب منقطع و دارونما داشت. مقادیر WBC در زمان 360 دقیقه پس از آزمون در شرایط خواب عادی و دارونما نسبت به سایر شرایط افزایش معنادار داشت. همچنین 360 دقیقه پس از آزمون مقادیر NLR و SII در شرایط خواب منقطع و کافئین نسبت به شرایط خواب عادی و کافئین افزایش معناداری نشان داد. مکمل یاری کافئین سبب افزایش معنادار در مقادیر NLR و SII در شرایط خواب منقطع و کافئین نسبت به شرایط خواب عادی و دارونما شد. همچنین مصرف کافئین سبب افزایش معنادار اوج توان در گروه خواب عادی نسبت به سایر شرایط شد (05/0>P).
نتیجه گیرینتایج نشان داد محرومیت از خواب تاثیر منفی بر شاخص های دستگاه ایمنی دارد و مصرف مکمل کافئین پس از محرومیت از خواب موجب بهبود برخی از شاخص های ایمنی می شود و اگرچه تاثیرات ارگوژنیک کافئین در حالت خواب عادی تایید شد، با توجه به عدم تایید افزایش عملکرد بی هوازی در حالت بی خوابی همراه با مکمل یاری کافئین، با این همه درباره اثر مقدار مصرفی مکمل یاری کافئین و تایید اثرگذاری احتمالی آن در مقدار مصرفی دیگر بر عملکرد بی هوازی همچنان به پژوهش های بیشتری نیاز است. بنابراین با توجه به بهبود شاخص های عملکرد ایمنی در شرایط بی خوابی با استفاده از مکمل کافئین، حتی در صورت عدم تقویت عملکرد بی هوازی، و اینکه بی خوابی شبکه پیام رسانی التهاب در بدن را قویا فعال می کند، می توان استفاده از این مکمل را برای ورزشکاران در شرایط بی خوابی و پیش از فعالیت های شدید، توصیه کرد.
کلید واژگان: محرومیت از خواب, کافئین, سیستم ایمنی, چرخ کارسنج مونارکBackground and PurposeAdequate sleep is recognized as a fundamental factor in enhancing athletic performance. Studies have shown that poor sleep can lead to decreased anaerobic power and increased risk of diseases. Additionally, caffeine consumption, as one of the popular sports supplements, can directly or indirectly affect the immune system through its impact on sleep and rest, and also result in positive effects on performance. In the current study, the effects of normal and interrupted sleep combined with acute caffeine supplementation on some immune system indices and anaerobic power in male athletes were examined.
Materials and MethodsThis semi-experimental study was conducted using a randomized design. Fourteen male athletes (mean±SD; age, 22.92±1.32 years; height, 176.4±4.38 cm; weight, 71.42±9.65 kg) participated in this study. Participants were randomly and equally assigned to 2 groups and 2 sessions: 1) normal sleep, caffeine/placebo (NSP/NSC) and 2) Interrupted sleep, caffeine/placebo (ISP/ISC). The supplement group consumed 6 mg of caffeine per kilogram of body weight, while the placebo group consumed chickpea flour. To assess anaerobic power, a Monark cycle ergometer test was applied with 20 seconds of cycling followed by 20 seconds of rest, immediately followed by 12 sets of 4-second cycling with 10-second rests. Blood samples were taken at four time points: 8 AM (baseline), 60 minutes after supplementation, 5 minutes post-test, and 360 minutes post-test.
ResultsFive minutes after the test, platelet to lymphocyte ratio (PLR), neutrophil to lymphocyte ratio (NLR), and systemic immune-inflammation (SII) values showed a significant decrease in normal sleep and caffeine conditions compared to interrupted sleep and placebo conditions. Whith blood cells (WBC) values in normal sleep and placebo conditions demonstrated a significant (p<0.05) increase compared to other conditions at 360 minutes post-test. Additionally, at 360 minutes post-test, NLR and SII values in interrupted sleep and caffeine conditions showed a significant increase compared to normal sleep and caffeine conditions (p<0.05). Caffeine supplementation significantly increased NLR and SII values in interrupted sleep and caffeine conditions compared to normal sleep and placebo conditions (p<0.05). Caffeine consumption led to a significant increase in peak power in the normal sleep group compared to other conditions (p<0.05).
ConclusionThe results indicated that sleep deprivation negatively impacts immune system indicators, and caffeine supplementation after sleep deprivation improves some immune markers. Although the ergogenic effects of caffeine were confirmed under normal sleep conditions, the lack of enhancement in anaerobic performance with caffeine supplementation during sleep deprivation suggests a need for further research on the effects of different dosages of caffeine supplementation on anaerobic performance. Therefore, considering the improvement in immune function markers under sleep deprivation with caffeine supplementation, even without enhancing anaerobic performance, and the fact that sleep deprivation strongly activates the body's inflammatory signaling network, the use of this supplement can be recommended for athletes in conditions of sleep deprivation and before intense activities.
Keywords: Sleep Deprivation, Caffeine, Immune System, Monark Cycle Ergometer -
نشریه مطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش، سال یازدهم شماره 1 (بهار و تابستان 1403)، صص 11 -22هدف
فعالیت ورزشی یکی از موثرترین راهکارها در بهبود عملکرد قلب و عروق به شمار می رود. مطالعه حاضر به منظور بررسی پاسخ های قلبی عروقی به دنبال فعالیت ورزشی تناوبی با شدت بالا (HIIE) و فعالیت ورزشی تداومی با شدت متوسط (MICE) در مردان چاق غیر فعال انجام شد.
روش شناسی:
در مطالعه نیمه تجربی حاضر، هشت مرد چاق غیرفعال (سن: 5/2±5/22 سال، شاخص توده بدن 1/1±5/31 کیلوگرم بر متر مربع) با استفاده از طرح متقاطع تصادفی، در سه مداخله HIIE، MICE و کنترل شرکت نمودند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و یک ساعت بعد از فعالیت به منظور اندازه گیری غلظت نیتریک اکساید (NO) گرفته شد، همچنین ضربان قلب و فشار خون قبل، بلافاصله و هر 15 دقیقه به مدت یک ساعت پس از ورزش اندازه گیری شد.
یافته هاهیچ تغییر معنی داری در فاکتورهای همودینامیک و NO در گروه کنترل مشاهده نشد، با این وجود پس از پروتکل های HIIE و MICE کاهش معنی داری (05/0 p <) در فشار خون سیستولی (SBP) در مقایسه با شرایط پایه مشاهده شد، که این پدیده به دنبال HIIE برای مدت طولانی تری ادامه یافت. ضربان قلب و NO پس از هر دو پروتکل افزایش قابل توجهی داشتند (05/0 <p) ، که افزایش NO به دنبال HIIE برای مدت زمان بیشتری حفظ شد.
نتیجه گیریبه نظر می رسد شدت تمرین می تواند یک عامل اثرگذار بر توسعه دوره PEH باشد. همچنین، با توجه به افزایش طولانی تر NO ناشی از HIIE در مقایسه با MICE می توان این نکته را مد نظر قرار داد که احتمالا PEH طولانی تر پس از HIIE با مکانیسم اتساع عروقی ناشی از NO در ارتباط می باشد.
کلید واژگان: فشار خون, اتساع عروق, چاقی, شدت فعالیت ورزشیAimPhysical activity is one of the most effective ways to improve cardiovascular function. The present study was performed to evaluate cardiovascular responses following high-intensity interval exercise (HIIE) and moderate-intensity continuous exercise (MICE) in inactive obese men.
MethodsIn the present semi-experimental study, eight inactive obese men (age: 22.5 2 2.5 years, body mass index: 31.5 ± 1.5 kg / m2) using a randomized crossover design, participated in three HIIE, MICE and control interventions. Blood samples were taken before, immediately and one hour after exercise to measure nitric oxide (NO) concentration. Also, heart rate and blood pressure were measured before, immediately and every 15 minutes for one hour after exercises.
ResultsNo significant changes in hemodynamic factors and NO were observed in the control group. However, after HIIE and MICE protocols, a significant decrease (p <0.05) in systolic blood pressure (SBP) was observed compared to baseline conditions, which this phenomenon has persisted for a long time following HIIE. Heart rate and NO increased significantly after both protocols (p <0.05), with the increase in NO following HIIE persisting for longer.
ConclusionIt seems that training intensity can be an influential factor in the development of PEH. Also, due to the longer increase in NO caused by HIIE compared to MICE, it can be considered that longer PEH after HIIE is probably related to the mechanism of NO-induced vasodilation.
Keywords: Hypotension, Vasodilation, Obesity, Exercise intensity -
نشریه مطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش، سال یازدهم شماره 1 (بهار و تابستان 1403)، صص 139 -156هدف
بیماری مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری خود ایمن بوده که در آن سیستم ایمنی به خود حمله کرده و باعث آسیب و ایجاد التهاب می شود. کورتیزول که یکی از مهم ترین هورمون های محور HPA است ارتباط مستقیم با میزان التهاب در بدن بیماران ام اس دارد و تحقیقات نشان داده که اختلال در این محور ممکن است باعث تغییر علایم بیماری ام اس شود، بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر دو برنامه تمرین هوازی و مقاومتی بر هورمون های محور HPA در زنان مبتلا به بیماری ام اس بود.
روش شناسی:
این پژوهش نیمه تجربی با حضور 30 زن مبتلا به بیماری ام اس (نوع عودکننده - بهبود یابنده با مقیاس ناتوانی 0 تا 5/5) در بازه سنی 20 تا 40 سال انجام شد. شرکت کنندگان به طور تصادفی در سه گروه 10 نفری هوازی، مقاومتی و کنترل تقسیم شدند. بیماران به مدت 8 هفته با تواتر 3 روز در هفته تمرینات را انجام دادند که هر جلسه شامل گرم کردن، تمرینات مقاومتی، تمرینات هوازی و سردکردن بود. تمامی حرکات طوری طراحی شده بودند که در محیط خانه انجام پذیرد. در هر جلسه نیز مربیان توسط تماس تصویری از کیفیت اجرای تمرینات اطمینان حاصل کردند. نمونه های خونی قبل و پس از پروتکل از شریان بازویی شرکت کنندگان جمع آوری شدند. داده ها با تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر عاملی 2×3 و آزمون بونفرونی تحلیل شدند.
یافته هاپروتکل تمرینی مورد بررسی توانایی ایجاد تغییرات قابل توجهی در هورمون های محور هیپوتالاموس - هیپوفیز - آدرنال در زنان مبتلا به ام اس را نشان نداد. در حقیقت، سطح کورتیزول (946/0=P) افزایش داشته؛ اما همانند سایر هورمون ها مانند دوپامین (561/0=P)، تستوسترون (714/0=P) و آدرنوکورتیکوتروپین (933/0=P) به عنوان پاسخ به مداخلات تمرینی نداشته است.
نتیجه گیریبر اساس نتایج تحقیق حاضر، 8 هفته تمرینات هوازی و مقاومتی (مبتنی بر تمرین در خانه) توانایی ایجاد تغییرات قابل توجهی در سطوح هورمونی محور HPA در بیماران ام اس افسرده و توانایی حرکتی نسبتا محدود را نداشت.
کلید واژگان: تمرینات مقاومتی, تمرینات هوازی, هورمون های محورHPA, مولتیپل اسکلروزیسBiannual Journal of Applied Health Studies in Sport Physiology, Volume:11 Issue: 1, 2024, PP 139 -156AimMultiple sclerosis is an autoimmune disease in which the immune system attacks itself and causes damage and inflammation. Cortisol, which is one of the most important hormones of the HPA axis, is directly related to the level of inflammation in the body of MS patients, and research has shown that disruption of this axis may cause changes in the symptoms of MS, so the purpose of this study is to investigate the effect of two aerobic and resistance training programs on hormones. HPA axis in women with MS.
MethodsThis semi-experimental research was conducted with the participation of 30 women diagnosed with relapsing-remitting MS (with a disability scale ranging from 0 to 5.5) within the age range of 25 to 50. The participants were randomly divided into three groups: aerobic exercise (10 participants), resistance exercise (10 participants), and control group (10 participants). The patients engaged in exercise sessions three times a week for 8 weeks, including warm-up, resistance training, aerobic exercises, and cooldown. All movements were designed to be performed in a home environment. Trainers ensured exercise quality through video calls. Blood samples were collected from the participants' brachial before and after the protocol. Data analysis employed tow-way ANOVA with repeated measures and Bonferroni’s post hoc test. Statistical analysis was conducted using SPSS version 26 software, with a significance level of 0/05.
ResultsThe studied exercise protocol did not show the ability to make significant changes in the hormones of the hypothalamus-pituitary-adrenal axis in women with MS. In fact the level of cortisol (P=0.946) has been increased but likewise the other hormones such as dopamine (P=0.561), testosterone (P=0.714) and adrenocorticotropin (P=0.933) there were no significant change as a response to training interference.
ConclusionBased on the results of the current study, 8 weeks of aerobic and resistance exercises (home-based training) did not show the ability to significantly alter the hormonal levels of the HPA axis in patients with depression and relatively limited mobility.
Keywords: Multiple Sclerosis, aerobic exercise, Resistance Exercise, HPA axis hormones -
اهداف
در پژوهش حاضر اثر حاد محدودیت جریان خون (BFR) کشش ایستا (SS) و پویا (DS) بین نوبت های یک جلسه فعالیت مقاومتی بر سطوح هورمون رشد (GH)، اسیدلاکتیک (LA) و نیتریک اکساید (NO) در مردان تمرین کرده بررسی شد.
روش مطالعه28 ورزشکار با حداقل یک سال تمرین مقاومتی منظم (سن 1±28/22 سال، BMI 72±1/23 kg/m2 و درصد چربی 6/0/15±/13) داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند و به صورت تصادفی به 4 گروه، BFR (1RM %30)، SS (1RM %75)، DS (1RM %75) و فعالیت مقاومتی سنتی (TRE) (1RM %75) تقسیم شدند. فعالیت مقاومتی (حرکت جلو ران دستگاه به صورت یک طرفه) شامل اجرای یک نوبت 30 تکراری و سپس 3 نوبت 15 تکرار برای گروه BFR و 4 نوبت 15 تکراری برای سایر گروه ها در نظر گرفته شد. زمان استراحت بین نوبت ها برای BFR60 ثانیه و برای سه گروه دیگر 90 ثانیه در نظر گرفته شد. گروه های SS و DS بلافاصله بعد از حرکت بمدت 60 ثانیه روی همان پا کشش و گروه BFR محدودیت جریان خون را اعمال کردند. سطوح سرمی هورمون رشد، لاکتات و نیتریک اکساید قبل و بلافاصله بعد از جلسات ورزشی اندازه گیری شد.
یافته هاهر چهار نوع فعالیت موجب افزایش معنی دار GH، AL و NO بلافاصله پس از فعالیت شد (001/0 =P). بین گروه ها هیچ تفاوت معناداری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبر اساس یافته های حاضر استفاده از BFR یا انواع کشش (SS و DS) در فواصل استراحتی حداقل در یک حرکت و به صورت یکطرفه احتمالا نسبت به استراحت غیر فعال در تمرینات سنتی برتری ندارند.
کلید واژگان: محدودیت جریان خون, کشش, لاکتات, نیتریک اکساید, هورمون رشدObjectivesThe purpose of the study was to investigate the acute effects of blood flow restriction (BFR), static (SS) and dynamic (DS) stretching during rest between sets of a resistance session on serum levels of growth hormone (GH), lactic acid (LA), and nitric oxide (NO) levels in men.
MethodsTwenty-eight healthy men with at least one year of regular resistance training (age: 22.28±1 years, BMI: 23.72±1 kg/m2, and fat percentage: 13.15±0.6%) participated in this study voluntarily and were randomly divided into 4 groups: blood flow restriction (BFR,30% 1RM) Static-Stretching (SS, 75% 1RM), Dynamic-Stretching (DS, 75% 1RM) and traditional resistance exercise (TRE, 75% 1RM). Resistance exercise (unilateral front knee extension on the machine) included 1 set of 30 repetition plus 3 sets of 15 repetitions for BFR and 4 sets of 15 repetitions for other groups. For BFR and other groups respectively 90 sec and 60 sec rest intervals implemented. The SS and DS groups performed static stretching on the same leg immediately after each set for 60 seconds. Serum levels of growth hormone, lactate, and nitric oxide were measured before and immediately after exercise sessions.
ResultsAll four types of activities significantly increased GH, LA, and NO immediately after exercise (P=0.001). But no significant differences were observed between conditions.
ConclusionBased on the findings, it can be concluded that incorporating different stretching methods (SS or DS) or utilizing BFR during rest intervals, at least for one exercise in a unilateral condition, does not provide any additional benefits compared to inactive rest intervals in the traditional resistance exercise method.
Keywords: BFR, Stretching, Lactate, Nitric oxide, Growth hormone -
اهداف
مطالعه حاضر با هدف بررسی و مقایسه چهار روش محدودیت-کالری به مدت 10 هفته بر تغییرات هسیتولوژیک بافت چربی و نفوذ ماکروفاژی و همچنین متغیرهای سرمی چربی و شاخص های گلیسمیک در موش های صحرایی نر چاق انجام شد.
مواد و روش هانمونه برداری خونی و بافتی از 72 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (وزن 5 ± 195 گرم، سن هشت هفته) پس از ناشتایی شبانه در هفته های اول، هجدهم و بیست و هشتم صورت گرفت. پس از نمونه برداری پایه، 64 سر موش باقیمانده به طور تصادفی به گروه های کنترل (CO) (16 سر) و رژیم غذایی پرچرب غیراشباع (UHFD) (48 سر) تقسیم شدند. پس از 18 هفته، گروه UHFD به زیرگروه های تغییر محتوای رژیم غذایی (SD)، فعالیت ورزشی (EX)، محدودیت کالری (CR)، ترکیبی (CR+EX) و رژیم پرچرب (UHFD) تقسیم شد. گروه ورزشی به مدت 10 هفته (پنج جلسه در هفته)، تمرین هوازی با شدت معادلVo2max 75-70 درصد انجام داد. CR با کاهش 25 درصد از کالری جیره دریافتی اعمال شد و گروه SD تحت تغییر جیره غذایی از رژیم پرچرب غیراشباع به غذای استاندارد قرار گرفت. تغییرات هیستولوژیک بافت چربی نواحی رتروپریتونیال و مزنتریک به همراه میزان نفوذ ماکروفاژی به نواحی مذکور، پس از پاساژ بافتی، رنگ آمیزی H & E و عکس برداری میکروسکوپی با رزولوشن زیاد، ارزیابی شد.
یافته هانتایج نشان داد که تمام شاخص های گلیسمیک و لیپیدی (به جز HDL) و همچنین مساحت آدیپوسیت های نواحی مطالعه شده در گروه های مداخله در مقایسه با UHFD تفاوت معنا داری را نشان دادند (0.05>P)؛
نتیجه گیریبه نظر می رسد روش های مداخله انرژی صرف نظر از نوع مداخله انجام شده، احتمالا به واسطه کاهش سطح آدیپوسیت و نه به دلیل تغییر نفوذ ماکروفاژی می توانند بهبود متغیرهای متابولیک به همراه داشته باشند.
کلید واژگان: بافت چربی, محدودیت کالری, ماکروفاژ, شاخص های متابولیک, فعالیت هوازیSport Physiology, Volume:14 Issue: 53, 2022, PP 89 -120ObjectivesThe aim of present study was to investigate the effect of 10-weeks of 4 energy restriction methods on histologic changes of adipose tissue and macrophage infiltration as well as glycemic indices in unsaturated-high-fat-fed obese male rats.
Methods & MaterialsBlood and tissue samples were collected from 72 wistar male rats (weight 195±5g, age 8 weeks) at 1st, 18th and 28th weeks after overnight fasting. After first sampling, remaining 64 rats were randomly divided into two groups of control (n=16) and high-fat-diet (UHFD)(n=48). UHFD group was randomly divided into food content change (SD), exercise training (EX), combination (CR+EX) and unsaturated-high-fat-diet (UHFD) subgroups after 18 weeks. Ex group ran for 10 weeks (5d/wks.) with intensity equivalent to 70-75% of Vo2max. CR was implemented reducing 25% of energy intake and SD group used a change from UHFD to a standard diet. Histologic changes of retroperitoneal and mesenteric regions as well as macrophage infiltration were assessed after tissue passage, H&E staining and high-resolution microscopic picturing.
ResultsThe results of this study indicated that in comparison to UHFD, all experimental groups showed a significant difference in all glycemic indices and lipid profile variables (but HDL) as well as adipocyte size of studied adipocyte tissues (P > 0/05).
ConclusionsTherefore, it seems that regardless of the intervention type, energy intake manipulation methods possibly due to the reduction of adipocyte size had not change in macrophage infiltration to cause improvement in metabolic profiles.
Keywords: Adipose Tissue, Calorie Restriction, macrophages, Metabolic indices, Aerobic Training -
هدف
آغاز یا تداوم فعالیت بدنی به ویژه برای افراد غیر ورزشکار می تواند بدلیل آسیب های عضلانی ناشی از فعالیت بدنی به عنوان یک چالش مطرح باشد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر وابسته به دوز مکمل HMB-FA بر شاخص های آسیب عضلانی و کبدی، ناشی از یک جلسه فعالیت مقاومتی اکسنتریک با شدت بالا در دختران غیرورزشکار بود.
روش شناسیاز بین داوطلبین 24 نفر دختر غیرورزشکار به صورت تصادفی با میانگین سنی 65/1±87/25 سال و شاخص توده بدن 36/1±97/20 کیلوگرم بر مترمربع به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. آزمودنی ها بطور تصادفی به سه گروه هشت نفری مکمل HMB-FA با دوزهای 5/1(HMB-1.5)، 3 (HMB-3) و 4 (HMB-4) gr/d تقسیم شدند. آزمودنی ها پس از شش روز بارگیری، یک جلسه فعالیت مقاومتی اکسنتریک با شدت 120٪ 1-RM را اجرا کردند. نمونه گیری از خون و ادرار در چهار مرحله شامل قبل از مکمل یاری، قبل، بلافاصله بعد و 24 ساعت بعد از فعالیت ورزشی گرفته شدند. به منظور مقایسه نتایج از آزمون تحلیل واریانس 3×4 استفاده شد.
یافته هانتایج نشان دادند مصرف دوزهای متفاوت، بر سطوح آنزیم های AST، ALT در خون و کراتینین و اوره در ادرار، در هیچ یک از زمان های اندازه گیری، تاثیر معنی داری نداشت. از طرفی بین سطوح آنزیم های CKو LDH در سطح درون-گروهی و بین-گروهی تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0>P). نتایج نشان داد که مقادیر CKو LDH، 24 ساعت پس از فعالیت بین گروه HMB-1.5 با گروه های HMB-3 و HMB-4 تفاوت معنی داری دارند (05/0>P).
نتیجه گیریبا توجه به تفاوت معنی دار بین مکمل یاری با دوز gr/d 5/1 با دوزهای gr/d3 و gr/d4، در شاخص های آنزیمی CK و LDH، مصرف دوز gr/d5/1 در پیشگیری از آسیب های عضلانی متعاقب فعالیت های ورزشی با شدت بالا، توصیه نمی شود. همچنین، باتوجه به عدم تفاوت بین دوزهای gr/d 3 و gr/d 4 در جلوگیری از افزایش معنی دار شاخص های آسیب عضلانی و کبدی در خون و ادرار، دوز gr/d 3 بعنوان دوز بهینه پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: HMB-FA, ورزش مقاومتی برون گرا, شاخص های آسیب عضلانیAimStart or continuation of physical activity can especially be a challenge for non-athletes due to exercise-induced muscle injuries. Therefore, the purpose of this study was to investigate the dose-dependent effects of beta-hydroxy beta-methyl butyrate (HMB -FA) on muscle and liver damage indices induced by high-intensity eccentric resistance exercise in non-athlete girls.
Methods24 non-athlete girls (age= 25.87±1.65 years, BMI=20.97±1.36) selected from volunteers to participate in this study. Participants were randomly divided into three HMB-FA supplementation groups (n=8) with doses of (HMB-1.5) 1.5, (HMB-3) 3, and (HMB-4) 4 g/d. After six days of supplementation, an eccentric resistance session with a maximum intensity of 120% was carried out. Blood and urine samples were collected in 4 stages including before supplementation, before exercise, immediately, and 24 hours after exercise. For comparison of the results, 3×4 variance analysis was used.
ResultsThe results showed that different doses of supplementation had no significant effect on blood levels of AST and ALT as well as urine levels of creatinine and urea. However, LDH and CK levels showed significant inter and intragroup differences(p<0.05). Results showed that values of CK and LDH between HMB-1.5 and other groups had significant differences at 24h post-exercise session.
ConclusionsConsidering significant differences in enzymatic indices of CK and LDH between 1.5g/d supplementation with 3 and 4 g/d doses, we conclude that 1.5g/d dose should not be considered as an inhibitor of high-intensity exercise-induced muscle damage. Also since 3 and 4 g/d showed no differences in inhibiting muscle and liver damage indices in blood and urine, the lower dose (3g/d) can be our prescription as the optimal dose.
Keywords: HMB-FA, Eccentric Resistance exercise, muscle damage indices -
هدف
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر فعالیت ورزشی هوازی با و بدون BFR بر روی پروتیینهای داینامیک و متیوفاژی میتوکندری عضلات اسکلتی انسانی است.
روش شناسیدر مطالعه مقطعی متقاطع، 5 مرد جوان (سن: 30/2±40/33، وزن: 49/10±64/79، شاخص توده بدنی: 27/2±24/26) دو مداخله فعالیت ورزشی هوازی با BFR (EX+BFR) و بدون BFR (EX) را در دو روز مجزا اجرا کردند. فعالیت ورزشی هوازی شامل 5 وهله فعالیت 2 دقیقهای با سرعت 50 متر بر دقیقه و 1 دقیقه استراحت بین هر وهله بود که با و بدون BFR اجرا شد. برای اندازهگیری مقادیر پروتیینی MFN2 و DRP1، BCL2 و Parkin عضله اسکلتی از روش وسترن بلات استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t همبسته در سطح معنی داری 05/0 انجام شد.
یافتههانتایج نشان داد که هر دو EX + BF و EX به طور قابل توجهی باعث افزایش MFN2 و پارکین و همچنین کاهش DRP1 را نسبت به قبل از آزمون شد (05/0 <p). با این حال، EX + BF باعث افزایش سطح پروتیین BCL2 در مقایسه با پیش آزمون (05/0 <p) شد. همچنین، EX + BF اثر معنی داری بر افزایش MFN2، BCL2 و پارکین و کاهش DRP1 در مقایسه با EX دارد (05/0 <p).
نتیجهگیریبر اساس یافتههای این مطالعه، به نظر میرسد که فعالیت هوازی با و بدون BFR محرک قوی برای بهبود داینامیک میتوکندری و فرایند میتوفاژی عضله اسکلتی باشد.
کلید واژگان: محدودیت جریان خون, MFN2, DRP1, BCL2, ParkinThe purpose of this study was to investigate the effect of aerobic exercise with and without BFR on mitochondrial dynamic and mitophagy proteins of human skeletal muscle. In a cross-sectional study, five young men (age: 33.4 ± 2.30 year, weight: 79.64 ± 10.49 kg, BMI: 26.24 ± 2.27kg/cm2) performed two aerobic exercise intervention with BFR (EX+BFR) and without BFR (EX) in two separate days. The aerobic exercise included 5 bouts of 2-min activities, interspersed by 1 min active rest which performed with and without BFR. Western Blot method was used to measure the protein levels of MFN2, DRP1, BCL2 and Parkin of skeletal muscle. Data analysis was performed using T test at a significant level of 0.05. The results of the data analyze showed that both EX+BF and EX significantly increased MFN2 and Parkin and also significantly decreased DRP1 compared to the pre-test (p < 0.05). However, EX+BF resulted in a significant increase protein levels of BCL2 compared to the pre-test (p < 0.05). Also, EX+BF has a significant effect on MFN2, BCL2 and Parkin elevation and DRP1 decrease in compared to EX (p < 0.05). Based on the findings of this study, it seems that aerobic exercise with and without BFR is a strong stimulant for the improvement of mitochondrial dynamics and mitophagy of skeletal muscle.
Keywords: BFR, MFN2, DRP1, BCL2, Parkin -
هدف
تورین یک مکمل آنتی اکسیدانی است. بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر اثر مکمل یاری کوتاه مدت دو دوز مختلف مکمل تورین بر پاسخ برخی شاخص های آنتی اکسیدانی بزاقی مردان جوان پس از یک فعالیت هوازی وامانده ساز می باشد.
روش کارهشت مرد سالم غیر ورزشکار (با میانگین و انحراف معیار سن 7/1 ± 6/21 سال و حداکثر اکسیژن مصرفی 62/2 ± 62/46 میلی لیتر/کیلوگرم / دقیقه) به صورت تصادفی در دو دسته (6 گرم در مقابل 3 گرم) طی دو دوره 7 روزه مکمل تورین را بصورت طرح متقاطع، تصادفی و دو سوکور مصرف نمودند. نمونه گیری بزاقی در سه مرحله قبل و بعد از دوره مصرف مکمل و همچنین بلافاصله پس از جلسه فعالیت هوازی وامانده ساز صورت گرفت. آزمودنی ها در فعالیت هوازی وامانده ساز روی چرخ کارسنج با سرعت 60 دور در دقیقه و شدت 20 وات رکاب زدن را آغاز کردند و در هر دقیقه 20 وات به شدت کار افزوده شد تا جایی که آزمودنی به واماندگی رسیدند.
یافته هانتایج پژوهش حاضر نشان داد، میزان فعالیت آنزیم SOD، پس از مکمل یاری و پس از فعالیت در مقایسه با پیش از مکمل یاری در هر دو دوز، افزایش معنی داری داشت (05/0<p). میزان فعالیت آنزیم POX و DPPH، اگرچه با مکمل یاری و فعالیت افزایش نشان داد اما بین دو دوز مکمل یاری تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش می توان گفت که احتمالا مصرف کوتاه مدت مکمل تورین با افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی، تاثیرات منفی حاصل از افزایش رادیکالهای آزاد در نتیجه انجام فعالیت های ورزشی هوازی شدید را کاهش می دهد.
کلید واژگان: تورین, فعالیت هوازی, استرس اکسایشی, پاسخ آنتی اکسیدانAimTaurine is an antioxidant supplement. Therefore, the purpose of this study was to investigate the effect of short-term supplementation of two different dosages of taurine supplement on responses of some salivary antioxidant parameters of young men after an exhaustive aerobic activity.
MethodologyEight healthy non-athlete men (mean ± SD age 21.6 ± 1.7 yrs and VO2 max 62.62 ± 62.2 ml / kg / min) were randomly divided into two categories (3 Vs. 6 Gr/d) in two 7-day periods in the complement of taurine as cross-over, randomized and double-blinded. Saliva samples were collected in three occasions: before and after the supplementation period and immediately after exhaustive aerobic exercise. The subjects started the exhausting aerobic activity on ergometer was performed at 60 RMP and 20 watts, with, 20 watts added to the intensity every minute until the subject got exhausted.
ResultsThe results showed that the SOD, after supplementation (in doses of 6 grams more than the dose of 3 g) and after exercise increased significantly compared with the pre-supplementation in both doeses (P<0.05). The activity level of POX and DPPH increased with supplementation and activity, but there was no significant difference between the two doses.
ConclusionAccording to the research findings, it can be concluded that the short-term consumption of taurine supplementation by increasing antioxidant capacity will reduce the negative effects of free radicals as a result of intense aerobic exercise activities.
Keywords: Taurine, Aerobic Exercises, Oxidative Stresses, Anti-Oxidant Response -
زمینه
فعالیت ورزشی با محدودیت جریان خون (BFR) نقش موثری در سازگاری های عضله اسکلتی ایفا می کند؛ با این حال آثار این نوع فعالیت ورزشی بر پروتئین های مرتبط با دینامیک میتوکندری مشخص نیست.
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر فعالیت ورزشی هوازی با و بدون BFR بر پروتئین های دینامیک میتوکندری عضله اسکلتی انسان است.
مواد و روش ها:
پژوهش حاضر از نوع کاربردی و نیمه تجربی بود و به لحاظ گردآوری داده ها، روش آزمایشی میدانی با طرح پیش آزمون پس آزمون با یک گروه در دو روز مجزا به فاصله 10 روز به صورت سری با پنج مرد جوان و غیرورزشکار دانشگاه گیلان (سن 2/30±33/40 سال، وزن 64/49±79/10 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 2/27±26/24) که دو مداخله فعالیت ورزشی هوازی با محدودیت جریان خون (AE+BFR) و فعالیت ورزشی هوازی بدون محدودیت جریان خون (AE) را اجرا کردند. فعالیت ورزشی هوازی شامل پنج مرحله فعالیت دودقیقه ای و یک دقیقه استراحت بین هر مرحله بود که با و بدون BFR اجرا شد. برای اندازه گیری مقادیر پروتئینی میتوفیوژن 2 (MFN2) و پروتئین مرتبط با دینامین 1 (DRP1) عضله اسکلتی، از روش وسترن بلات استفاده شد.
یافته ها:
سطوح پروتئینی MFN2 در هر دو مداخلهAE+BFR (05/0±02/1 در برابر 03/0±77/0) و AE (08/0±65/0 در برابر 03/0±57/0) نسبت به پیش آزمون افزایش معنی داری داشت (0/05>P). همچنین، هر دو فعالیت AE+BFR (46/0±54/3 در برابر 66/0±01/5) و AE (38/0±38/3 در برابر 59/0±82/2) منجر به کاهش معنی دار DRP1 نسبت به پیش آزمون شدند (0/05>P). علاوه بر این، AE+BFR اثرات معنی داری بر افزایش MFN2 (01/0±24/0 در برابر 04/0±08/0) و کاهش DRP1 (22/0±46/1- در برابر 21/0±33/0-) نسبت به AE داشت (0/05>P).
نتیجه گیری:
براساس یافته ها، به نظر می رسد که فعالیت ورزشی هوازی با محدودیت جریان خون، محرکی قوی برای بهبود دینامیک میتوکندری عضله اسکلتی باشد.
کلید واژگان: فعالیت ورزشی هوازی, محدودیت جریان خون, دینامیک میتوکندری, DRP1, MFN2BackgroundAerobic exercise with Blood Flow Restriction (BFR) plays an important role in skeletal muscle adaptation; however, the effects of this type of exercise on mitochondrial dynamics proteins are unclear.
Objective The purpose of this study was to investigate the effect of aerobic exercise with and without BFR on mitochondrial dynamics proteins of human skeletal muscles.MethodsParticipants were 5 young men (mean age, 33.4±2.30 years; mean weight, 79.64±10.49 kg; BMI, 26.24±2.27 kg/m2). They performed aerobic exercise with BFR (AE+BFR) and without BFR (AE) in two separate days at five 2-min sessions and 1 min rest between the sessions. Western Blot method was used to measure the protein levels of Mitofusin 2 (MFN2) and Dynamin-Related Protein 1 (DRP1) in skeletal muscles.
FindingsAE+BFR (1.02±0.05 vs. 0.77±0.03) and AE (0.65±0.08 vs 0.57±0.03) significantly increased the mean MFN2 protein level compared to the pre-test mean values (P<0.05). AE+BFR (3.54±0.46 and 5.01±0.66) and AE (3.38±0.38 vs. 2.82±0.59) also significantly reduced the mean DRP1 level (P<0.05). Moreover, AE+BFR had greater significant effect on the mean levels of MFN2 (0.24±0.01 vs. 0.08±0.04) and DRP1 (-1.46±0.22 vs. -0.33±0.12) compared to AE (P<0.05).
ConclusionIt seems that aerobic exercise with BFR is a strong stimulant for the improvement of skeletal muscle mitochondrial dynamics.
Keywords: Aerobic exercise, Blood flow restriction, Mitochondrial dynamics, Dynamin-related protein 1, Mitofusin 2 -
فصلنامه علوم زیستی ورزشی، پیاپی 36 (بهار 1397)، صص 103 -118هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر 10 هفته تمرین هوازی و رژیم غذایی پرچرب غیراشباع بر سطوح سرمی آدیپونکتین در موش های نر چاق می باشد. نمونه برداری خونی از 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار(با میانگین وزن 5±195 گرم و سن 8 هفته) پس از ناشتایی شبانه در هفته های اول، 18 و 28 صورت گرفت. پس از نمونه-برداری پایه،40 سر موش باقیمانده بطور تصادفی به گروه کنترل(16 سر) و رژیم غذایی پرچرب(24 سر) تقسیم شدند. پس از 18 هفته گروه پرچرب به زیرگروه های ورزشی و رژیم پرچرب تقسیم شد. گروه ورزشی به مدت 10 هفته(5 جلسه در هفته)، تمرین هوازی با شدت معادلVo2max 75-70% انجام داد. غلظت های سرمی آدیپونکتین تام و HMW و همچنین متغیرهای نیم رخ لیپیدی و شاخص های گلیسمیک اندازه گیری شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که تمرین هوازی تحت رژیم پرچرب در مقایسه با غذای پرچرب موجب افزایش معنی دار سطوح سرمی آدیپونکتین تام گردید(01/0>P). همچنین تمام شاخص های گلیسمیک، کلسترول تام، LDL-C و تری گلیسیرید در گروه تمرین هوازی در مقایسه با غذای پرچرب کاهش یافت(05/0>P). این مطالعه نشان داد که تمرینات هوازی حتی در زمان مصرف غذای پرچرب غیراشباع می تواند سطوح سرمی آدیپونکتین تام را در موش های چاق افزایش و همسو با آن موجب بهبود نیم رخ لیپیدی و متابولیکی شود.کلید واژگان: آدیپونکتین, مقاومت به انسولین, تمرین هوازی, رژیم پرچرب غیر اشباع, نیم رخ لیپیدیSport Biosciences, Volume:10 Issue: 36, 2018, PP 103 -118The aim of present study was to investigate the effect of 10-week aerobic training and unsaturated-high-fat-diet on adiponectin serum in obese male rats. Blood samples were collected of forty-eight wistar male rats (average weight 195±5g, age 8 weeks) at 1st, 18th and 28th weeks after overnight fasting. After first sampling, remaining 40 rats were randomly divided into control (n=16) and high-fat-diet (39% of energy content from unsaturated-fat) (n=24). High-fat-diet group randomly divided in to exercise training and high-fat-diet subgroups after 18 weeks. Exercise training group ran for 10 weeks (5d/wk) with intensity equivalent to 70 to 75% of vo2max. Serum levels of total and HMW adiponectin as well as lipid profile and glycemic variables were measured. The results of this study indicate that in comparison to unsaturated-high-fat-diet, aerobic training in unsaturated-high-fat-diet induced obese male rats, increased serum concentration of total adiponectin significantly (P> 0/01). Also insulin resistance index and serum concentrations of insulin, glucose, total cholesterol, LDL-C and TG were decreased in aerobic exercise compare to high-fat-diet group (P> 0/05). This study indicates that aerobic training increase serum concentrations of total adiponectin in obese male rats even with simultaneous consumption of unsaturated-high-fat-diet and cause improvement in lipid and metabolic profiles.Keywords: Adiponectin, Insulin resistance, Aerobic training, Unsaturated-high-fat-diet, Lipid profile
-
مقدمههدف از مطالعه ی حاضر، بررسی تاثیر تعاملی محدودیت کالری و ورزش هوازی بر سطوح ایزومرهای آدیپونکتین در سرم و بافت های چربی حفره ی شکمی موش های نر چاق بود.مواد و روش هادر این مطالعه، آماری از 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار استفاده شد. نمونه برداری خون و بافت چربی در هفته های اول، 18 و 28 صورت گرفت. پس از نمونه برداری پایه که در آن (8 سر کشته شدند)، 40 سر موش باقی مانده به طور تصادفی به گروه های شاهد و رژیم غذایی پرچرب تقسیم شدند. گروه پرچرب به مدت 18 هفته تحت رژیم پرچرب قرار گرفت و سپس به زیرگروه های تعادل منفی انرژی و رژیم پرچرب تقسیم شد. موش های گروه تعادل منفی انرژی به مدت 10 هفته، به صورت متناوب تحت ورزش هوازی (دویدن) با شدت VO2max75-70 درصد و 25 درصد محدودیت کالری قرار گرفتند.یافته هارژیم غذایی پرچرب نسبت به غذای استاندارد در هفته 18 و 28 سبب افزایش وزن و کاهش آدیپونکتین در بافت های چربی صفاقی خلفی شد (05 /0>P). تعادل منفی انرژی در مقایسه با غذای چرب در موش های صحرایی چاق سبب کنترل وزن به همراه افزایش معنی دار سطوح سرمی آدیپونکتین تام و آدیپونکتین با وزن مولکولی بالا و آدیپونکتین بافت های چربی شکمی و احشایی گردید (05 /0>P). هم چنین شاخص مقاومت به انسولین هم سو با سطوح سرمی انسولین، گلوکز و تری گلیسیرید در گروه تعادل منفی انرژی در مقایسه با غذای پرچرب کاهش یافت (05 /0>P).نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که روش ترکیبی ورزش هوازی و محدودیت کالری حتی در زمان مصرف غذای پرچرب می تواند سطوح آدیپونکتین در سرم و بافت های چربی حفره ی صفاقی خلفی را در موش های چاق افزایش دهد و هم سو با آن موجب بهبود نمای لیپیدی و متابولیکی شود.
کلید واژگان: آدیپونکتین, چربی صفاقی, خلفی, چربی احشایی, مقاومت به انسولین, تعادل منفی انرژی, رژیم پرچربIntroductionThe aim of present study was to investigate the interaction of aerobic training and calorie restriction on levels of adiponectin isomers in serum and abdominal fat depots in obese male rats.Materials And MethodsForty-eight wistar male rats were used as the study sample. Blood and tissue samples were collected at the 1st, 18th and 28th weeks. After baseline sampling, the remaining 40 rats were randomly divided into control and high-fat-diet groups. The high-fat-diet group received their regimen for 18 weeks and were then randomly divided into the negative energy balance (NEB) and high-fat-diet (HFD) subgroups. NEB group alternately underwent 25% calorie restriction or aerobic training (running) with an intensity of 70 to 75% of vo2max for 10 weeks.ResultsCompared to the standard diet, HFD feeding increased weight and decreased retroperitoneal adipose tissue adiponectin level at the 18th and 28th weeks (P<0.05). In comparison to the HFD, group negative energy balance in obese male rats, caused weight control with significant increase in serum levels of total and high-molecular-weight adiponectin as well as adiponectin levels in retroperitoneal and mesenteric fat depots (P<0.05). Also insulin resistance index in line with serum concentrations of insulin, glucose and triglycerides were decreased in negative energy balance, compared to the high-fat-diet group (P<0.05).ConclusionThis study indicates that even with simultaneous consumption of high-fat-diet, combination of aerobic training and calorie restriction can increase concentrations of adiponectin in serum and abdominal fat depots of obese male rats, and aligned with it improves lipid and metabolic profiles.Keywords: Adiponectin, Retroperitoneal fat, Mesenteric fat, Insulin resistance, Negative, energy, balance, High, fat, diet -
هدفهدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر 10 هفته استفاده از روش های تعادل منفی انرژی همراه با رژیم غذایی پرچرب بر اندازه آدیپوسیت و سطوح آدیپونکتین در نواحی مختلف حفره شکمی و متغیرهای قندی و لیپیدی و مقاومت به انسولین در موش های نر چاق نژاد ویستار بود.
روش شناسی: نمونه آماری تحقیق حاضر را 64 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار تشکیل می دادند (میانگین وزنی 6/ 12±5/194 گرم). نمونه برداری بافت و خون در هفته های اول، 18 و 28 و پس از ناشتایی شبانه صورت گرفت. پس از نمونه برداری پایه،56 سر موش باقی مانده به طور تصادفی به گروه های کنترل (16 سر) و رژیم غذایی پرچرب (40 سر) تقسیم شدند. گروه پرچرب پس از 18 هفته، به زیرگروه های رژیم پرچرب و تعادل منفی انرژی شامل محدودیت کالری، تمرین هوازی و ترکیبی (محدودیت کالری همراه با تمرین هوازی) تقسیم شدند. زیرگروه های تعادل منفی انرژی به مدت 10 هفته، تحت تمرین هوازی (دویدن) با شدت70 تا 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی، 25% محدودیت کالری و تناوب دو روش قرار گرفتند. سطوح آدیپونکتین و اندازه آدیپوسیت در بافت چربی نواحی خلف صفاقی و احشایی و همچنین سطوح سرمی گلوکز، انسولین و نیمرخ لیپیدی اندازه گیری شدند. شاخص مقاومت به انسولین نیز محاسبه گردید.یافته هانتایج این مطالعه نشان داد که در مقایسه با غذای پرچرب، روش های تعادل منفی انرژی علی رغم مصرف غذای پرچرب سبب کاهش معنی دار اندازه آدیپوسیت نواحی احشایی و صفاقی خلفی و همچنین بهبود معنی دار شاخص مقاومت به انسولین، کاهش معنی دار سطوح سرمی انسولین و گلوکز در موش های صحرایی چاق شد (05/0>P). با وجود این، تعادل منفی انرژی علی رغم بهبود متغیرهای پروفایل لیپیدی تنها سبب کاهش معنی دار در تری گلیسرید گردید (05/0>P). آدیپونکتین بافت چربی نواحی مورد مطالعه در زیرگروه های تعادل منفی انرژی در مقایسه با گروه غذای پرچرب، تنها در گروه ترکیبی افزایش معنی داری نشان داد (05/0>P).نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که روش های تعادل منفی انرژی حتی در زمان مصرف غذای پرچرب می توانند سبب کاهش اندازه آدیپوسیت در بافت های چربی احشایی و خلف صفاقی شوند که تا حد زیادی با بهبود نیم رخ لیپیدی و متابولیکی همسو است. نتایج همچنین نشان دهنده برتری تمرین هوازی در بهبود پروفایل لیپیدی نسبت به سایر روش های تعادل منفی انرژی می باشد.
کلید واژگان: آدیپونکتین, مقاومت به انسولین, تعادل منفی انرژی, رژیم غذایی پرچرب, بافت چربی حفره شکمیObjectiveThe aim of the present study was to investigate the effect of 10-week negative energy balance (NEB) methods on adipocyte size and adiponectin levels in different abdominal fat depots as well as glucose and lipid variables and insulin resistance in high-fat-diet obese male wistar rats.MethodologyStudy sample were consisted of sixty-four Wistar male rats (average weight; 194.5±12.6g). Blood samples were collected at 1st, 18th and 28th weeks after an overnight fasting. After first sampling, remaining 56 rats were randomly divided into control (n=16) and high-fat-diet (n=40) groups. After 18 weeks High-fat-diet group randomly divided into high-fat-diet (HFD) and negative energy balance consisted of calorie restriction, exercise training and combination (exercise training with calorie restriction) subgroups. Negative energy balance subgroups underwent an aerobic training (running) with intensity of 70 to 75% of VO2max, %25 calorie restriction and interval of both methods for 10 weeks. Adiponectin Levels and adipocyte size in retroperitoneal and mesenteric fat depots, insulin and glucose levels and lipid profile were measured. HOMA-IR was also calculated.ResultsThe results of this study indicated that in comparison to high-fat-diet, negative energy balance methods despite consumption of high fat diet, decreased adipocyte size in retroperitoneal and mesenteric fat depots (P<0.05) and insulin resistance index improved in line with decrease of serum concentrations of insulin, glucose and triglyceride in obese male rats (P<0.05). However although lipid profile improved, only triglyceride concentration significantly decreased (P<0.05). From negative energy balance subgroups only combination showed significant increase in adiponectin levels of studied depots compared to high-fat-diet (P>0.05).ConclusionThis study indicated that negative energy balance methods can actually decrease adipocyte size of retroperitoneal and mesenteric fat depots even with simultaneous consumption of high-fat-diet which is largely congruent with improvement in lipid and metabolic profile Results also indicate a superiority of aerobic training in improving the lipid profile compare to other NEB methods.Keywords: Adiponectin, Insulin resistance, Negative, energy, balance, High, fat, diet, Abdominal fat tissue
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.